ایران در "شرایط اضطراری" [1] قرار دارد، نشانه های این شرایط هر روز در جامعه ایران هویدا تر، خود را در شکل های مختلفی همچون خطر درگیری در جنگ های فراگیر و دوجانبه و چند جانبه، ریزش هولناک ارزش پول ملی، تورم و گرانی افسار گسیخته، تعطیلی مراکز کسب و کار و تولید، فرار مداوم سرمایه های مالی، و جامعه نخبه کشور و تن سپردن آنان به مهاجرت های دسته جمعی، افزایش بزهکاری های اجتماعی همچون اعتیاد، سرقت، ناامنی، کشتار نیروهای نظامی و امنیتی در درگیری های داخلی و خارجی و بلعکس و... خود بهتر از هر بیانیه رسمی، بیانگر شرایط اضطراری و بغرنج جامعه ایران است.

ج.ا.ایران با نقش گیری در کشاکش نبرد قدرت در وجوه منطقه ایی و جهانی، و قرار گرفتن در کنار روس ها، چینی ها و در کل نظام بازمانده از چپِ کمونیسم سابق، که در نبردی اعلام شده و با سابقه، با جهان غرب درگیرند، روزهای سیاه تاریخ خود را طی می کند، شرایطی که منافع و امنیت ملی کشور را در خطر جدی قرار داده، و ایران را در شرایط دائم و پایان ناپذیر پیشاجنگ قرار می دهد؛ نبرد فراگیری که در صورت آغاز، در شکل عرفی آن، انتظار می رود، با توجه به سابقه بدعهدی تاریخی، و سو رفتار و نیت بلوک شرق در قبال اقمار خود، ایران را پیشمرگ اهداف بلوک شرق کرده، ابتدا به نابودی سیستم "جمهوری اسلامی" و در وهله بعد، خطر نابودی "ایران" نیز بسیار جدی خواهد بود.

حمله اسراییل به کنسولگری ج.ا.ایران در دمشق [2] ، و قتل عام میهمانان و میزبانان بلندپایه حاضر در آن، طبق عرف و مقررات پذیرفته شده جهانیِ اماکن دیپلماتیک، قطعا یک حمله مستقیم به خاک ج.ا.ایران محسوب، و نقطه عطفی در رویارویی مستقیم با اسراییل است، چرا که این حمله آغازگر رسمی نبردی نظامی و مستقیم بین این دو کشور بوده، و اینک توپ در زمین ج.ا.ایران است که آیا با پاسخ متقابل، تن به جنگ مستقیم خواهند داد یا خیر، جنگی که پیش از این در ابعاد پنهان و آشکار در قالب جنگ لفظی، نبرد اطلاعاتی، جنگ تروریستی، درگیری های نیابتی، خرابکاری های اعلام شده و نشده علمی، تکنولوژیکی و... ادامه داشته و دارد و اکنون اسراییلی ها پا پیش نهاده، رویارویی مستقیم را نیز کلید زده اند.

نگاهی به کل صحنه ی نبردِ خطرناکی که هر لحظه این پتانسیل را دارد که به نبردی فراگیر و لگام گسیخته تبدیل شود، و صحنه سیاه دیگری را، در مراحل تاریخ درگیری ج.ا.ایران در نبردهایی جهانی و منطقه ایی را نشان دهد، که با آغاز سیاست نگاه و یا گرایش به "شرق[3] شدت گرفته، و دامن منافع و امنیت ملی ایران را، درگیر بازی با آتشی کرده است که به خصوص در خاورمیانه در جریان است، و می تواند این منطقه را به تلی از ویرانی، فروپاشی، فقر بیشتر، جنگ و نابودی فرو برد، همانگونه که مردم غزه چنین شرایطی را اکنون تجربه می کنند، کشتار، تجاوز، ویرانی، فقر، گرسنگی و رها شدگی در دامن جنگ طلبان، و جنگ سالاران، صورت واقع جنگی است که بین حماس و اسراییل جریان دارد.

در آخرین پرده از فرو غلتیدن مردم فلسطین، و در کنار آنان مردم ایران، یمن، لبنان، سوریه در جنگی بیرحمانه، که از هفت اکتبر 2023 [4] با حمله خونین و عجیب و غریب نیروهای گروه فلسطینی حماس و جهاد اسلامی فلسطین به داخل اراضی اسراییل آغاز شد، برنده واقعی روس ها بودند که با آغاز این جنگ، خود را دست برتر در نبردهای جاری در خلال حمله تجاوزکارانه خود به اوکراین [5] یافته، و نشان می دهند، اما اینکه، چنین نبردی چه دستاوردی برای ایران و دیگر ملل درگیر خواهد داشت، بسیار سوال برانگیز، و پر از ابهام است.

کشور در شرایطی قدم به قدم به این جنگ هولناک کشیده می شود که تصمیم سازان پیش از این در یک نابخردی تمام عیار، دهه هاست که در خلال کشاکش سهم دهی به مردم در حاکمیت، دچار سایش و برخورد عجیب و غریبی با مردم ایران شده اند، و در تندآب خیزش های متعدد، پیاپی، سراسری، خونین، مردمی و... گرفتار آمده، و در پیرامون رعایت حقوق، و تضمین حضور مردم در تصمیم سازی های اجتماعی و...، درگیرند، که آخرین آن خیزش "زن، زندگی، آزادی" است، و در راستای شانه خالی کردن از اعطای این حق و حقوق، حداقل دو انتخابات بسیار مفتضح را نیز، در خلال شرایط قهر اکثریت مردم ایران از حضور و مشارکت در پای صندوق های رای، برگزار کرده اند، و بحران مقبولیت و بلکه مشروعیت دامنگیر کرسی نشینان قدرت شده، و باعث تشکیل مجلس اقلیت، و دولت ضعیفی شد، که با آمدن آن، به رغم شعار کاندیداهای پیروز، هر روزه کشور در غرقاب مشکلات اجتماعی و... بیشتر فرو می رود.

در کنار آن، عوامل دیگری همچون فروپاشی اقتصادی، و گسترش و فراگیری فساد، و چپاول ثروت ملی توسط باندهای مافیای حاضر در پهنه قدرت، که در کیس های متعدد سو استفاده های کلان از امکانات ملی، حرام خواری های سیاسی و مالی و... بروز کرده، و تشت رسوایی عدم توان و یا تصمیم سیستم نظارتی و قضایی، در کنترل این حجم از فساد بارز را به رخ مردم حیرت زده ایران و جهانیان کشیده است،

در چنین شرایطی که تنها در کیس واردات و صادرات چای کشور، توسط یک شرکت سفارشی و دخیل در این امر (شرکت چای دبش)، مبلغ بی سابقه ی فاش شده ایی نزدیک به چهار میلیارد دلار حیف و میل از بیت المالِ مردم را نشان می دهد و...، متاسفانه به رویارویی و شکاف بین حاکمیت ج.ا.ایران با مردم خود، عمق و بُعد بیشتری بخشیده و آنان را در نظام دو قطبی های زیانبار (خودی – غیرخودی، انقلابی - غیر انقلابی، ارزشی - غیر ارزشی و...) گرفتار کرده است، که عملا شرایط کشور را خطرناک تر از پیش هم می کند.

در بُعد خارجی نیز، ضعف ج.ا.ایران در مواجهه مقتدرانه و موثر با تهدیداتی که از جانب همسایگان بی مقداری همچون طالبان در افغانستان [6] ، یا سیستم وابسته و متجاوزی مثل نظام دیکتاتوری الهام علیف در جمهوری آذربایجان و... متوجه کشور است، باعث باید می شد تا عُقلا را از درگیری در جنگ با قدرت هسته ایی مثل اسراییل باز دارد، اما این درگیری، برای رسیدن به اهداف ایدئولوژیک به سان یک طنز تلخ، در حال شدت گرفتنِ هر روزه است، و نشان می دهد که در جهت گیری ها، بیشتر از آنکه منافع و امنیت ملی ایران مد نظر تصمیم سازان کشور باشد، اهداف انترناسیونالیستی [7]، ایدئولوژیکی و... راهبر سیاست ج.ا.ایران و تصمیم سازی ها در این جهت شده است، که ایران را طعمه شرایطی می کند که پیش از این دامن اتحاد جماهیر شوروی را گرفت، و سیستم آنان را از صفحه روزگار پاک، و سرزمین شان را دچار تجزیه و فروپاشی کرد. مسکو نشینانِ دچار چنین توهمی، سیستم، نظام و سرزمین تحت حاکمیت خود را به نابودی و ویرانی کشاندند.

البته تقصیر این شرایط را نباید تماما منحصر به سران نظام کرد، بلکه قانون اساسی و ملت ایران نیز به اندازه خود، در بوجود آمدن این شرایط دخیل و سهیمند، چرا که وقتی شعار نابودی این و آن را در هر تجمعی فریاد می زدیم و می زنیم، و یا وقتی در اساسنامه، و حتی نام "سپاه پاسداران انقلاب اسلامی"، ماموریت حفاظت از "انقلاب اسلامی" را بدون ذکر پسوند نام "ایران"، می آورند، و کسی معترض این هدف انترناسیونالیستی و فراملی نمی شود و...،

امروز سپاه پاسداران با تمسک به چنین بند و ظرفیتی در قانون تشکیل خود، خود را فرای از منافع و امنیت ملی کشور تعریف، و در راستای ماموریت شبه قانونی و فراملی خود در سوریه، لبنان، عراق، یمن و... می بیند، تا از چنین زائده هایی که رنگ و بوی "انقلاب اسلامی" و... دارند، در آنجا و یا هر جای دیگر جهان حمایت، حفاظت و پشتیبانی کند، و در این راستا خود را پاسخگوی هیچ نماینده انتخابی از سوی مردم هم نمی بیند،

و این چنین است که ما ایرانیان بدون نظر داشت به چنین عواقبی، به این اساسنامه، با اهداف فراملی، جهان وطنی و انترناسیونالیستی آن تن دادیم، که بدون نظر داشت به منافع و امنیت ملی، ثروت و نیروی ایران را که باید در مسیر توسعه و پیشرفت کشور و ملت ایران شود، صرف دیگران شده، و می شود.

 و یا وقتی در قانون اساسی رسما از دخالت نظام ج.ا.ایران در جنگ های آزادیبخش و انقلابی در سراسر جهان سخن گفته می شود [8]، عملکرد مسئولین در حضور در چنین نبردهایی، خود را شبه قانونی نشان داده، و امروز اعتراض برای پا پس کشیدن از عملی شدن این بندهای  قانون اساسی در این راستا، نمی تواند کاملا موجه جلوه کند،

هر چند که در آنسو، اگر حاکمیت بخواهد، می تواند، مطابق با خواست فعلی مردم، و اعتراض جاری در کشور به این عملکرد و این پتانسیل های قانونی، مثل بسیاری از اصول بر زمین مانده قانون اساسی، این بخش ها را نیز، نادیده گرفته، و از این شرایط خسارتبار، برای حفظ منافع و امنیت ملی، پا پس کشیده و از آن عبور نماید،

اما در انتخاب گزینشی بندهای قانون اساسی برای اجرا توسط حُکام نیز، توجیهات شبه قانونی در مقابل کسانی قرار دارد که در رای "آری" دادن به چنین متون قانونی در 12 فروردین 1358 و 6 مرداد سال 1368 از هم پیشی می گرفتند، و به حکام خود، حق دخالت در نبردهای ایدئولوژیکی با وجوه انترناسیونالیسم اسلامی و فراملی در خارج کشور را می دادند.

شرایط فعلی داخلی و خارجی کشور، نیاز به یک خود انتقادی جدی و شدیدِ مردم و حاکمیت را ضروری می نمایاند، که ایران را در ابعاد داخلی و خارجی، این چنین دچار بحران های بسیار خطرناک با نتایج بسیار زیانبار کرده است، و خطر نابودی و فروپاشی را هم برای سیستم، و هم برای کلیت ایران جدی نموده است.   

[1] - مدیریت شرایط اضطراری به سازماندهی و مدیریت منابع و مسئولیت‌های مرتبط با تمامی جنبه‌های انسانی، به موارد اضطراری همچون آمادگی، پاسخگویی، کاهش، و بازیابی اطلاق می‌گردد و هدف از آن کاهش اثرات مضر تمامی مخاطرات از جمله بلایای می‌باشد.

[2] - حمله هوایی به کنسول‌گری جمهوری اسلامی ایران در دمشق در ۱ آوریل ۲۰۲۴ روی داد. طی این حمله هوایی به ساختمان ضمیمه کنسول‌گری در مجاورت سفارت ایران در سوریه، پنج تا هشت تن از جمله فرمانده ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران، سردار سرتیپ محمدرضا زاهدی کشته شد. سایر کشته شدگان عبارتند از پنج عضو سپاه پاسداران و دو مستشار ایرانی.  روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحرونوت به نقل از برخی گزارش‌های تأیید نشده مدعی شده که «حمله اسرائیلی» درزمان برگزاری یک نشست میان فرماندهان سپاه پاسداران با سران سازمان جهاد اسلامی فلسطین انجام شد. تعدادی از سران سازمان جهاد اسلامی نیز در بین کشته‌شدگان هستند که هویت آن‌ها فعلا معلوم نیست. https://t.me/+iK-468eUZ8tlYTQ0

[3] - نگاه به شرق یک راهبرد در سیاست خارجی ایران است که از آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ مطرح شد. بر اساس این سیاست، ایران باید برای ارتقای جایگاه بین‌المللی خود بر اهرم ایجاد رابطه مناسب با کشورهای مشرق‌زمین بیشتر تکیه داشته باشد.

[4] - حمله حماس به اسرائیل مجموعه‌ای از حملات هماهنگ بود که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط گروه‌های شبه‌نظامی اسلام‌گرای فلسطینی به رهبری حماس، از نوار غزه به مناطق مرزی اسرائیل انجام شد. حملاتی که توسط حماس و دیگر گروه‌های مسلح فلسطینی به عنوان عملیات طوفان الاقصی و توسط اسرائیل شنبه سیاه یا کشتار سیمحاط تورا خطاب شد و جنگ اسرائیل و حماس را در پی داشت.

[5] - روز ۵ اسفند ۱۴۰۰ (۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۲)، روسیه تهاجم گسترده‌ای را به اوکراین، همسایهٔ غربی خود آغاز کرد که نشان‌دهندهٔ تشدید چشمگیر بحران روسیه و اوکراین است که از سال ۲۰۱۴ آغاز شده بود. این تهاجم بزرگ‌ترین حملهٔ نظامی متعارف به خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است

[6] - در ۲۷ می ۲۰۲۳، مصادف با ۶ خرداد ۱۴۰۲ نیروهای طالبان و مرزبانان ایرانی در امتداد مرز افغانستان و ایران میان ولایت نیمروز افغانستان و استان سیستان و بلوچستان ایران درگیر شدند درگیری حدود شش ساعت به طول انجامید و سطح تبادل آتش سنگین بود چنان که ضمن رد و بدل شدن آتش مسلسل از توپ و خمپاره‌انداز نیز استفاده شد. درگیری برای دو طرف تلفاتی را به همراه داشت، طرف ایرانی و افغان هرکدام دیگری را آغازگر درگیری معرفی کردند، پیشتر جدال لفظی میان مقامات دو کشور پیرامون حقابه ایران از رود هیرمند افزایش سطح تنش میان دو کشور را سبب گردیده‌بود

[7] - بین‌الملل‌گرایی یا انترناسیونالیسم : Internationalism) مفهومی کلی است که بر عقاید و سیاست‌های منجر به منافع مشترک اقوام و ملت‌ها، تکیه دارد. این عقیده، با ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) پرخاشگر مخالفت دارد. اینترناسیونالیست‌ها برآنند که در صورت امکان‌نداشتن همکاری میان حکومت‌ها، این مساعدت بین ملت‌ها قاعدتاً امکان‌پذیر است. این مکتب بر آن است که بشریت را به این آگاهی برساند که هر فرد متعلق به یک جامعه جهانی است.

[8] - عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت:‌ در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حمایت از نهضت‌های آزادی‌بخش و مللی که به دنبال استقلال خود هستند، به عنوان یک خط مشی کلی در حوزه سیاست خارجی مطرح شده و به عنوان یکی از وظایف دولت‌ها در تحقق آن، تاکید شده است.... 

دنیا مشتاق، و شتابان به سوی تغییر می دود، روندها شتاب زده ترین سرعت تغییر را نشان می دهند، همانگونه که آخرین ضربان های قلب سال کهنه (1402) تو گویی تندتر می زنند، تا به زودی گذر از این سال نحس را نوید دهند، تا بلکه شاید خود را از توقف و ایستایی که در آن حس می کنند، برهانند و به دامن سالی نو (1403) با شرایطی نو و حرکتی نو بیندازد، بلکه فرجی حاصل شود، اما باید توجه داشت، برای کسانی که سال ها جو کاشتند، انتظار درو کردن گندم، امری خارج از عقل، و انتظاری بیجاست.

دنیا در حال تغییر است، برخی تغییر را می پذیرند و لزوم آنرا به رسمیت می شناسند و این همان مقدمه قبول مشکل، و حرکت به سمت تغییر و تحول، و نجات، و حل آن است، که با همراه و همگام شدن، می توان آنرا به دست آورد، اما برخی سعی می کنند آنرا به تاخیر اندازند، نادیده بگیرند، تو گویی اینان معتقدند، "از این ستون به آن ستون فرج است"، اما فرجی در کار نخواهد بود، این تنها تراکم مشکلات را در پی خواهد داشت، و جای گرفتن در انتهای قافله ایی رهسپار، و پرتابی به دامن تاخیر و...، تا بلکه ...، و این یعنی از دست دادن فرصت های متوالی. متراکم شدن مشکلات، سیلابی و انباشته شدن مسائل و...، و در انتها غرق شدن را به دنبال دارد.

سال 1402 در حال پایان است، سالی مملو از درد و رنج، پر از نامرادی ها، شکست ها، عقب افتادن های مضاعف، نارواداری ها، نابردباری ها و...، ایران بعد از سه انقلاب بزرگ و سرنوشت ساز که در صد ساله اخیر تجربه کرده است، در این سال نیز شاهد ادامه تبعات یک خیزش سراسری بزرگی به نام "زن، زندگی آزادی" بود، که از سال 1401 آغاز شد، و موضوع محوری آن، همچنان زیر بار نرفتن جامعه زنان ایران، در مقابل "اجبار" و تحمیل بود،

چهره کریهه "اجبار" و تحمیل، جامعه زنان ایران را آزار می دهد و به مقابله با جامعه مردسالاری کشانده و می کشاند، که فرار و گریز آنان از "اجبار" و تحمیل را بر نمی تابد، و متاسفانه مشت آهنین جامعه ی مرد محور ما، بدن نحیف زنانی را هدف گرفت، که در هر توفانی که بر این جامعه وزیدن می گیرد، ضربه پذیرترین قشر جامعه اند، تا آنجا که وضع آنان ترحم برانگیز شده و...، با این حال آنان انتظار اخلاق، مدارا، تسامح و تساهل، فهم متقابل، اعطای حق انتخاب پوشش و... از جامعه مردسالار خود داشته و دارند، اما به رغم این، هسته سختی مقابل این خواست جمعی آنان، همچنان مقاومت می کند و برای جامعه ی شدیدا دو قطبی شده، هزینه های بی مورد و جدید و خسارتبار می تراشد.

روند خالص سازی و یکدست سازی فرهنگی - سیاسی که از فردای پیروزی انقلاب در 22 بهمن 1357 آغاز گردید، و بسیاری از انقلابیون دخیل و فعال در انقلاب 57 را از قطار انقلاب بیرون انداخت، در سال 1402 هم پیگیری شد و بعد از خیزش زن، زندگی آزادی، شدت هم گرفت، گروه های در مدارس و دانشگاه ها و...، از کار بر کنار شدند، تا خالص سازی ها شدت بیشتری به خود گیرد، و حتی در نهایت دامن خالص سازان را هم بگیرد و در انتخابات اسفند 1402 شاهد بودیم که راستگرایانی که، خود در جبهه خالص ساز و یکدست ساز قرار داشته و دارند نیز، خود طعم حذف و رد صلاحیت ها را چشیده، شکستن استخوان های جناح سنتی آنان، گوش های جامعه ایران را به نتایج زیانبار این خالص سازی و یکدست سازی ها تیزتر کرد، که نشان از طرح ها و برنامه هایی دارد که راهبران طرح خالص سازی و یکدست سازی در دست اجرا دارند و پیش از اجرای آن لازم می بینند، جامعه ایی اخته، یکدست، در سکوت و سکون غرق شده، و تسلیم به امر و فرمان در مقابل خود داشته باشند، تا تحمیلی بزرگ را بر آن، تحمیل نمایند و...

تلخ کامی بزرگ امسال، انتخاباتی بود که در انتهای سال 1402 در همین 11 اسفند رقم خورد، چراکه شرایطی بر این انتخابات بارکردند که، اکثریت مردم ایران پای از صحنه ی این انتخابات پس کشیدند، تا اعتراضی باشد به دست غارتگر و چپاولگر نظارت استصوابی شورای نگهبان، که مدت هاست، ایرانیان را از دسترسی به بدنه ی جامعه نخبه خود محروم کرده، و حائلی بزرگ بین جامعه و نخبگانش شده است، و مردم را از دسترسی به گزینه های انتخاب طبیعی، کارساز، غیر دستکاری شده، موثر، تحول و تغییر آفرین و... محروم می کند

و در غیاب مشارکت اکثریت عظیمی از مردم ایران، در پای صندوق های رای، راستگرایان افراطی میدان بیشتری یافتند تا میدانداری خسارتبار خود را بر کشور تحکیم و گسترش دهند، و اینک علاوه بر دولت، نهادهای انتصابی، مجلس را نیز به تسخیر بیش از پیش خود درآورده، و به حضور افراطگرایان در مجلس، عمق بیشتری بخشیدند، به طوری که انتظار می رود مجلس منتج از این انتخاباتِ خسارتبار، در دست کسانی بیفتد که سقوط انقلاب و ارزش های راستین آن، یعنی آزادی و استقلال را سرعت بیشتری بخشیده، و در جهت عکس خواست های پایه ایی مردم ارزشمدار ایران، که طی انقلاب های مکرر و پی در پیِ صد ساله اخیر خود، خواهان رهایی از استبداد داخلی، و سلطه خارجی بوده اند، حرکت جدیدی را آغاز نمایند.

بازار ویران اقتصادی که روند ویرانی آن هر روز عمیق تر و شدیدتر می شود، با بیرون آمدن نتایج این انتخابات، باز تر شدن افق تیره و تار آینده ایی که افراط گرایان رقم خواهند زد، سرعت بیشتری نیز به خود گرفت و با بی ارزش شدن هر روزه و هر چه بیشتر پول ملی، و فروپاشی اقتصادی، و افزایش تورم و گرانی و...، از هم اکنون جامعه انتظار سالی سخت تر را، در آینده می کشد، و این امر خود باعث فرار سرمایه های انسانی و مهاجرت های گسترده از کشور، و خیز سرمایه های مالی و اقتصادی به سوی امور غیر مولد و خروج از کشور شده، و بر ویرانی اقتصادی کشور عمق بیشتری بخشیده و خواهد بخشید،

سقوط شاخص های اقتصادی از جمله اوج گیری تورم و گرانی و افزایش قیمت ها، و کاهش استاندارد زندگی مردم، بعنوان مثال رسیدن قیمت هر دلار امریکا به بیش از 60 هزار تومان، و افزایش قیمت هر قطعه سکه طلای بهار آزادی به بیش از 38 میلیون تومان و... رکوردهای بی نظیری در تاریخ ایران است که تا امروز شکسته، و ثبت شده است،

و یا رکورد های که در سال جاری از فساد اقتصادی ثبت شد که نزدیک به چهار میلیارد دلار، تنها در پرونده "چای دبش" حیف و میل و فاش گردید، و ملک هزار میلیارد تومانی حوزه علمیه اُزگل تهران و... که به نام اشخاص مسئول آن در آمد و... و فسادهایی که می رود تا زیر خاکستر یکدست شدن جامعه مسئولین مخفی نگه داشته شود و... و این نشان می دهد که از هر جهت در حال بی ارزش شدن و فروپاشی هستیم، و جامعه ایی فقیر، با طبقه ی متوسطه ی ویران و متلاشی، در انتظار ماست،

چرا که ناامیدی مردم از برنامه های اقتصادی دولت و نظام، و قول هایی که در مبارزه با گرانی، تورم، فساد، بی تدبیری، ایجاد رفاه و... داده شد و به عکس عمل گردید، آنان را به واکنش هایی منفی، همچون مهاجرت نخبگان، و هجوم بی امان مردم به بازارهای غیر مولد از جمله طلا و ارز وا داشته است، که این چنین ارزش پول ملی در مقابل چشم همه در حال رنگ باختن است و هر روز هم سرعت بیشتری به خود می گیرد.

با این حال، چون گذشته نه کفن پوشی در خیابان دیده می شود که به این روند فقیر شدن جامعه اعتراض کنند و...، حال آنکه در گذشته و در زمان دولت های "غیر خودی!" به رقم هایی بسیار کمتر از این نیز واکنش های بسیار تند و شدیدتری نشان می دادند، اما دیگر نه مسئولی در این روزها از لزوم رسیدگی به معیشت مردم سخن می گوید و فریاد وا اسلامای کسی به گوش می رسد و...

مسئولینی که در زمان رواج شعارهای نظیر "توسعه سیاسی"، به عکس از معیشت و اقتصاد سخن می گفتند، حال که شعار جامعه نیز معیشت و اقتصاد شده، و دولت هم با همین شعار، اندک رایی را به خود جلب کرده، و در قدرت قرار گرفته است، باز همسو نیستند و همه دم فرو بسته، و هیچ نمی گویند، و مردمی را می توان دید که بی پناه بر جای مانده اند که جایی برای پناه بردن و التجا پیدا نمی کنند، چرا که، در یک نظام خالص سازی شده و یکدست، شکایت از که، به که باید برد؟! چون همه یکدست و یکجهت هستند و...، شکایت معنی نمی یابد، لذا ناامیدی در جامعه عمق بیشتری به خود می گیرد، و آینده را تیره و تار تر خواهد کرد، و چرخه ایی تشدید می شود، که در صورت ادامه، انتظار می رود به نابودی کل جامعه و نظام بینجامد.

در بُعد بین المللی نیز شرایط بسیار خطرناک تر از شرایط داخلی ایران است، و ایران با قرار گرفتن و همسو شدن در بلوک چین و روسیه، عملا در کنار متجاوزانی قرار گرفت که خاک همسایگان خود را هدف تسخیر فیزیکی خود قرار داده اند، چین از حمله به جزیره تایوان می گوید، که در حال برنامه ریزی است، و قابل پیش بینی هم می باشد، و روسیه که عملا بیش از دو سال است درگیر جنگی تجاوزکارانه شده است، که از دید تمام اهل انصاف، یک جنایت آشکار در حق همسایه ایی کوچک، و مردم مظلوم اوکراین است که مورد هجوم یک غول هسته ایی قرار گرفته اند، و روس ها بدون هرگونه شرم و حیایی از کشورگشایی در قرن بیست و یکم سخن می رانند و از دست یافتن به مناطق راهبردی در سمت غربِ سرزمین های خود، و متاسفانه ما که روزی خود درگیر چنین تجاوزی از سوی صدام بودیم، عملا دنیا ما را در این تجاوز، شریک آنان می بیند.

حمله غافلگیر کننده و مشکوک 7 اکتبر 2023 نیروهای گروه حماس به مرزهای اسراییل و داخل سرزمین های اشغالی، که واجد گروگان گیری ها و کشتارِ خشن صدها نفر از مردم اسراییل بود، نطفه تجاوزی بیرحمانه را در زِهدان کشتار و جنایت منطقه خاورمیانه کاشت که با حمله اسراییل به غزه پی گرفته شد، و تا کنون ده ها هزار کشته و صدها هزار مجروح و میلیون ها آواره و گرسنه را در پی داشته است،

باتلاقی که کشورهای منطقه و جهان را در خود غرق کرد، و تنها پیروز این میدان، روس ها بودند که نظرها را از تجاوز خود به اوکراین، به سوی منطقه خونین خاورمیانه منحرف کردند، تا از مردم بی پناه و به گروگان گرفته شده فلسطین کشتار شود، و خانه های شان ویران گردد، و در آن سو، روس ها دست بازتری در تجاوز و حمله به اوکراین و اوکراینی ها بیابند.

و...

این است که هرگز تاسفی از پایان سال 1402 وجود ندارد، هر چند سال آینده نیز چشم انداز بهتری، در پیش روی چشم ایران و جهان ندارد، و انتظار می رود بادهایی که جنگ طلبان و افراط گرایان در این سال ها کاشته اند، توفان هایی را بر انگیزاند که معلوم نیست آتش آن دامن کدام قربانیان مظلوم جدیدی را خواهد گرفت.

"فلسطین. برای بسیاری از ما، کلمه ایی است که برای ذهن مجموعه ایی از تصاویر درهم، و از هم گسیخته  در ارتباط با قتل عام، اردوگاه پناهندگان، قطعنامه های سازمان ملل، شهرک سازی، حملات تروریستی، جنگ، اشغال، چفیه های شطرنجی و بمب گذاران انتحاری، و چرخه ای به ظاهر بی پایان از مرگ و ویرانی را متبادر می سازد."    رضوی عاشور نویسنده مصری

"Palestine. For most of us, the word brings to mind a series of confused images and disjointed associations-massacres, refugee camps, UN resolutions, settlements, terrorist attacks, war, occupation, checkered kouffiyehs and suicide bombers, a seemingly endless cycle of death and destruction.”

زندگانِ مرده، مثالِ افراد، جوامع، کشورها، تمدن ها و بلکه بشریتی است که به کالبدهایی نباتی تبدیل شده اند، که تنها نفس کشیدن شان، نشان از ادامه ی حیاتِ شان دارد، اما به واقع به سانِ مردگانی اند که تنها در زندگیِ نباتی خود غرقند، چراکه کاری نه برای خود، و نه برای دیگران، نمی توانند انجام دهند، در حالی که می اندیشند، می فهمند، می بینند، می شنوند، اما این توانایی ها به کارشان نمی آید، و واکنشی در خورِ دانسته ها و داشته های شان در پی ندارد، و در حوادث جاری، مثل بی فکرها، مثل انسان های خالی از روح، و مردار شده می مانند، ستبر، بی حس و بی حرکت.

افراد، احزاب، کشورها، تمدن ها، و حتی بشریتی که بی حس و ستبر گردیده، و به قول یکی از دوستان "قورباغه پز" [i] شده اند، و به سرانجامی مبتلایند، که کجی ها و کجمداری ها، سقوط ها و نزول ها، له شدن ها و از بین رفتن ها، ویرانی و به قهقرا رفتن ها، عقب ماندن و عقب ماندگی ها و... برایشان عمومیت یافته، و به روند و استانداردِ روزِ اجتماع شان تبدیل می شود، و در حالی که همه آنرا می بینند، اما دیگر حتی اراده و انگیزه ایی به اعتراضِ هم بدان وضع وجود نخواهند داشت، چه رسد به تصمیمی برای تکان خوردن و تغییر.

چنین افراد، جوامع و سیستم هایی به "قورباغه پز" شدگان، و یا گرفتار آمدگان در شکارگاه سوسمارهای کومودو [ii] می مانند، که شکارِ گرفتار آمده در تله ی سمِ دهان این سوسمارِ مخوف و بزرگ، در ابتدای شکار، توسط شکارچی کشته نمی شود، بلکه زنده نگاه داشته می شود، تا خود شاهد خورده شدنِ خود، توسط شکارچی باشند که در کمال خونسردی از او تناول خواهد کرد؛

و بدین ترتیب این شکارِ نگونبخت، تا پایان خورده شدنِ محتویاتِ این سفره ی شکار، زنده زنده تماشاگرِ شکارچی است که تیکه تیکه از بدنش را کنده، و می خورد. و او گاهی از درد، تکانی به خود می دهد، اما در ستبری و کم حسی، تاب و توانِ حرکتِ تغییر دهنده ایی را ندارد، لذا می ماند، و به زجری بی پایان تا مرگ، تن می دهد، منتظر می ماند تا بلکه شکارچی سیر شود، و از کندن اجزای بدنش دست بردارد، و یا بلکه خوش شانس باشد، و سوسمار بسیار گرسنه، و در خوردن واجد ولع و اشتیاق کافی باشد، تا بلکه سریع تر، لقمه لقمه اش کند و...، و این شرایطِ دردناکِ منتهی به مرگ محتوم، پایان پذیرد.   

این حکایت افراد و جوامع و سیستم هایی است که فقط از زنده بودنش، تنها نفس کشیدن، برایشان باقی مانده است، مردگانی زنده! که باقی قضایا را به شرایط امواجِ دریای زندگی سپرده اند، تا آنان را به هر سو که خواست، ببرد، تخته پاره ایی از کشتی هایی درهم شکسته و غرق شده ایی را می مانند، که امواج تعیین می کند که به کدام سو و چه مقدار برده شوند، آنان نقشی در جهت گیری و میزان حرکت خود ندارند، خالی از آزادیِ انتخابِ نوع و جهت حرکت، باری به هر جهتند، که زمانه بدانان، تحمیل می کند، که چه شوند و چه باشند.

دنیا در مقابل تجاوز روسیه به اوکراین، مثل یک شکار گرفتار آمده در بزاق سمی سوسمارِ کومودوِ کرملین نشین، این چنین شد، و این چنین رفتار کرد، بعضی در دنیا با این تجاوز کنار آمدند، بعضی بی طرف ایستادند، بعضی حتی در کنار متجاوز با اوکراینی ها جنگیدند، و به پوتین کمک کردند، برخی حتی او را در این تجاوز به خاک همسایه مشروع هم نامیدند! امروز اسراییل در غزه همان تجاوز را به نوعی دیگر تکرار می کند، کشتار و ویرانی بی نظیری به راه انداخته، و باز دنیا مثلِ انسان ها و جوامع قورباغه پز شده ایی، تماشاگر ویرانی و کشتارند؛

یا در افغانستانِ تحتِ سلطه ی تروریست های طالبانی، که یک ملت را به اسارتِ زورگویی، گرسنگی، تحجر، تجاوز، جزم اندیشی و... ملائیسم و ملی گرایی پشتونیسم گرفتار کرده اند، و دنیا، و البته ما! تماشگر ظلم و تجاوز و غارتِ مظلومانه یک ملت به غارت رفته ایم، و یا حتی بدتر از این، گاهی به نظر می رسد به تقویت تروریسم ناشی از صهیونیسم، طالبانیسم و ملیگرایی خونسرد و بیرحم روس هم، فکر می کنیم، یا با آنان همکاسه می شویم، و گاه خود را در کنار آنان، و از آنان، یا همسو، همسفره و یا همفکر آنان می یابیم! و...

و چرا دور برویم؟! همینجا در ایرانِ خود ما هم، کج روی ها کشور را فرا گرفته، ویرانی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی و... فراگیر شده، و نابودی، کشور و ایرانیان را مورد تهدید جدی قرار داده است، و حتی گاهی ایران را در دو راهی بقا و نابودی می توان دید، و باز همه این را می بینند و قورباغه پز شده، تماشاگرند،

بعنوان نمونه می توان به دردهای اجتماعی روزگار خود اشاره کرد، همین پروژه غارت و چپاول جاری در کشور، در حالی که فسادی سیستماتیک، و برنامه ریزی شده، با شرکت طرف های چندگانه و فراگیرِ در باندهای قدرتمندِ فاسد جاریست، و جزیرهای فساد و چپاول، چون قلعه هایی با دیوارهای آهنین، مستحکمند، که این چنین بدون ترس و واهمه ایی، به غارت و چپاول پی در پی خود از ثروت ملی در ابعادی بسیار گسترده و بزرگ مشغولند، و کشور به عرصه تاخت و تاز "نااهلان" تبدیل شده، و چپاولگران به چنان قدرت و نفوذی در تمام ارکانِ تصمیم ساز، مجری، قانونگذار و ناظرِ کشور دست یافته اند که حتی می توانند پس از افشای خطر آفرینِ این فساد عظیم برای افشاگرانش، به کُل افکار عمومی دهن کجی نشان داده، بخشنامه کنند و دیگران را از سخن گفتن پیرامون این فسادِ فاش شده نیز بازدارند، [iii] 

حال چگونه باید به انتظار روشن شدن ابعاد، و افشای مسئولینِ کلان و با نفوذِ دخیل و در پس پرده ی بزرگترین فسادِ دبش [iv] کشف شده در تاریخ کشور نشست، فسادی که با رقمی نزدیک به چهار میلیارد دلار، آن هم به بهانه ایی ناچیزی، به نام "چای" ، از کشور و مردم ایران به غارت رفت و...،

خدایگان قدرتِ فساد و چپاول را چه دیدی! شاید باز دوباره، قدرتِ این هیولای هفت سرِ باندهای فاسدِ غارت و چپاول، غلبه یافت و باعث شد، مثل پرونده های غارت دیگری از این دست، یا کوچکتری همچون املاک نجومی شهرداری تهران، سیسمونی گیت، شاسی بلندهای مجلس اقلیت و...، به جای غارتگران بیت المالِ مردم، افشاگرانش را در انتها بلعیدند، و قربانی، و به مسلخ بردند!

[i] - اصطلاح "قورباغه پز شدن" در فرهنگ سیاسی به شگردی اطلاق می شود که از سوی باندهای قدرت حاکم، به اجرا در می آید تا ماندگاری خود را در قدرت، همیشگی و مورثی نمایند، برای این کار به خانه نشین کردن دیگر جریانات فعال در کشور نیاز دارند، تا نیروهای اجتماعی آنان را از عرصه کنشگری اخراج کرده خود تنها در عرصه قدرت بمانند؛ از این روست که مافیای قدرت به مرور زمان در روند یک کودتای خزنده، دیگران را با عناوین و روش های مختلف از عرصه کنشگری اخراج، و آنان را به نیروهایی غیر فعال تبدیل می کند، که تنها اسمی از نیروی اجتماعی را با خود یدک می کشند. روش قورباغه پز شدن به یک واقعیت زیستی در محیط زیست اشاره دارد، که وقتی آب های یک برکه به مرور گرم می شود، ابتدا قورباغه ها از این گرمی لذت هم می برند، و شاد و شنگول به این سو و آن سو می پرند، غافل از این که گرم کننده ی این برکه قصد کشتن و خوردن آنان را دارد، لذا در این فضای گرم خوب می جهند و سرگرم و شادند، اما مجری این راهبرد و مغز متفکرِ برنامه ریز این جریان، به مرور دمای آب را افزایش می دهد، و این افزایش به مرور قدرت تصمیم گیری و عمل را از قورباغه ها می گیرد، و آنها در فضای از اضطراب و بی عملی و بی حسی قرار می دهد و می مانند تا به مرور این گرما افزایش یافته و به بی حسی و در نهایت آبپز شدن تدریجی بدن آنان ختم شود، و روزی خواهد رسید که سرهای از آب بیرون مانده آنان شاهد بدن پخته ایی خواند بود که بی حرکت ایستاده و خورده می شود. این فرایند را در روند سیاسی با کودتای خزنده هم صورت می دهند و جامعه برخوردار از آزادی و تصمیم، روزی چشم باز می کند که در زنجیرهای بی نهایت سفت و متعددی گرفتار آمده، از یک انسان و جامعه آزاد، به یک برده مطیع و بی عمل تبدیل می گردد.

[ii] - کومودو سوسماری آدمخوار با طول 3 متر و وزنی نزدیک به 150 کیلوگرم، بزرگترین و خطرناک ترین سوسمار جهان است که تقریباً همه چیز خوار است و در هر وعده غذایی می‌تواند تا 80% وزن خود را ببلعد. کومودو اغلب مردار خوار است اما شکارچی قابل و با تکنیک شکار خاص نیز می باشد، که می تواند هر حیوانی را با سم دهان خود از پای درآورد. این سوسمار در هنگام شکار بدون حرکت در کمین می‌نشیند و به محض نزدیک شدن طعمه، یا به کمک پاهای قوی، چنگال ها و دندان های تیز خود او را از پا در می آورد و یا با بزاق سمی، او را مسموم می کند، این شکارچی خطرناک به حدی قدرتمند است که حتی اگر شکار از چنگ او فرار کند نیز بیش از یک روز عمر نخواهد کرد، چرا که بزاق دهان او حاوی 50 نوع باکتری سمّی است که وقتی وارد خون طعمه شد، او را در مدت 24 ساعت از پای در می‌آورد.

[iii] - نادر کریمی‌جونی: در یک اقدام پرسش‌برانگیز، شورای عالی امنیت ملی از مدیران رسانه‌ها درخواست کرده که از این پس در مورد فساد اقتصادی "چای دبش" مطلبی منتشر نکنید، چون این موضوع در حوزه و محدوده امنیت ملی کشور قرار گرفته است...

فتوای آقای خامنه ای: "برخورد با آقازادگان اگر به تضعیف نظام بیانجامد حرام است." گوینده این فتوا که در حال جهاد تببین فتوا هستند، آقای میرلوحی داماد آقای مهدوی کنی از دست اندرکاران دانشگاه امام صادق هستند. @Sahamnewsorg   https://t.me/sahamnewsorg/96830

[iv] - فساد مالی چای دبش نام یک پرونده فساد اقتصادی در نظام جمهوری اسلامی ایران است که در دولت سیزدهم رخ داده است. رقم این اختلاس حدود ۳٫۴ میلیارد دلار (نزدیک به ۱۴۰ هزار میلیارد تومان در زمان اختلاس) است که از لحاظ مقیاس تا زمان خود در ایران بی‌سابقه بوده‌است. این فساد بزرگ‌ترین و سنگین‌ترین فساد مالی تاریخ جمهوری اسلامی ایران است. 

من محو خدایم و خدا آن منست

هر سوش مجوئید که در جان منست

سلطان منم و غلط نمایم بشما

گویم که کسی هست که سلطان منست

جلال الدین محمد بلخی 

در این نوشتار کوشش کرده ام بیشتر از واژه های پارسی سود جویم.

سپاسگذار خواهم بود اگر مرا به ناراستی هایش، بخشایشگر باشید.

هنگامه های سخت زندگی که فرا می رسند، رخساره های مان ناخودآگاه به سوی آسمان ها روانه اند، و در پایان کرانه های دور دست آسمانی، هستیِ زورمند و فراسوی جهانی، به نام خداوند را جستجو می کنند، چراکه بر این باوریم که او دستی بالاتر از تمام دست هایی را داراست، که در زمین در کارند، و می تواند دستی رسانده، و در پهنه های جانگداز زندگی ما، دگرگونی بخشد، او آخرین امید انسان درمانده است.

این روزها سرزمین های زیادی دچار کارزار، آشوب، دستبرد، گرسنگی، آوارگی، چیرگی و خونریزی اند، اگرچه همه ی چشم ها بسوی نبرد خونین و سنگدلانه گسترده بین فلسطین و اسراییل کشیده شده است، اما در همین روزها افغانستان، اوکراین، یمن، سومالی، سوریه، کردستان و... همه یا در کشتار گرفتارند، یا در آوارگی، گرسنگی و آشوب؛ اما به راستی در این گیر و دارهای هراس انگیز زندگیِ انسان، خدا کجاست؟! نهان ترین هستی، در این میان خدایی است که صدها میلیون انسان را در این کارزار هولناک می بیند، و به حال و روز تک تکِ آنان آگاه است، و مردم گرفتار در تمام دنیا چشم به یاری او دارند؛

اما راستینگی در این است که خداوندگاری که ما می شناسیم، بر آن نیست که در روش روامند در این دنیا دستی برده، چه روندهایی که انسان برای خود فراهم ساخته، و یا حتی روندی که انسان ناخواسته بدان گرفتار آمده است، او گرفتار آمدگان در زیر آوار زمین لرزه ها، ویرانی سیل ها، آتش سوزناک آتشفشان ها و... را هم رها می کند، تا بلکه انسان هایی دیگر، آستین بالا زده، از راه در رسند و به رهایی شان بشتابند، چه رسد به انسان هایی که در اثر جهانداری نادرست و کجکردار انسانی، گرفتار درد و رنج و ناامیدی شده و می شوند،

کارنامه گذشتگان نشان می دهد که خداوند به دست ها و چشم های رو به آسمان مانده ی و یاریخواه بیش از 45 میلیون انسان گریبانگیر مرگ و نیستی، و میلیون های انسان اسیر و آواره ی بیدادگاه بزرگ نبرد دوم جهانی هم، نگاهی نکرد، و آنان را در درد و آسیب های شان رها گذاشت، تا با زندگی و نیستی دردناک خود، رو در رو شوند، میلیون ها انسان بی پناه مانده و سرگردان، در مقابل یورش ملخ وار مغول و... نیز، دستی از آسمان ندیدند، و در درد و رنجِ چنین تاخت و تازی رها شدند، چه رسد به هزاران فلسطینی و اسراییلی که در این تاخت و تاز کشته شده، و می شوند، این شمارگان کشتار، در برابر کشتار نبرد های ایران و عراق، سوریه، اوکراین، یمن، افغانستان و... بسیار ناچیزند، هر چند یک کشته هم برای انسانیت بسیار است، اما در آن نبردها نیز، دستی آسمانی نیامد، و اگر هم آمد این همان دست های انسانی بودند، که گاه به یاری رسیدند، و آشوبی و بلوایی را خاموش کردند، و مردم بی پناهی را رهانیدند.

زندگی میلیارد ها نفر در همه گیری بیماری های ترسناک و گسترده، پریشان شد، همین "کوید 19" دنیا را شخم کرد، کُشت و یا به خاک سیاه نشاند، اما باز خداوندگار ما آگاه بود، و نشست و نگریست، و باز این همان ساز و کارهای انسانی بود که با ساخت واکسن و... آمدند و دست به کار شدند، و بر این روند غمبار لگام زدند، و تا اندازه ایی بر این بیماری و نشانه هایش افسار کشیدند و...،

این است که کارنامه گذشته انسان و خداوندگارش، که نشان می دهد، دارای خداوندگاری سخت نگرنده و آگاه هستیم، که ساز و کارهای ژرف نگرانه ایی برای آفرینش خود نگاشته، و پایدار و استوار ساخته است، و سپس انسان و دنیای آفریده شده اش را به حال خود رها کرده است، تا انسان خود چاره ایی بیندیشند و آن را سرپرستی کند، و درد و رنج زندگی خود را کاهش دهد، این است که خداوند، در پهنه های جانگداز انسانی، نهان دیده می شود و...،

این است که می بینیم، خداوندی هست و می بیند، و در دیدگاه ریزبین و درشت بین او، یک مردم در افغانستان نیم سده است که زیر چرخ های کشتار و غم له می شوند و رهاییگری از میان دست های آسمانی، میان ناله های سوزناک و رهایی خواه، آنان را در نمی یابد، برای رهایی آنان دستی بالا نمی زند، و امروز یک مردم همگی، کُرپان و پیشکش تخت فرمانروایی ملاهای طالبانی شده، و می شوند، طالبانی که پیش از این خود را رهاننده افغان های آسیب دیده از آشوب های بی پایان زمان مجاهدین افغان ابراز می کرد، و آمده بود تا آشوب های پس از پیروزی مجاهدین بر سپاه چنگ انداز روس را، پایان دهد، اما در پس پیروزی بر آشوب ها و نبردها، خود دگربار بیدادگری زورگو، و کشتار کننده ایی چیره دست شد، و زمانه ایی درازی از آشوب، خونریزی و بیداد و زورگویی را از سر گرفت، و خود آسیبی بی پایان بر جان و داشته های این مردمِ ستمدیده شدند، به اندازه ایی کشتار و درد و رنج بر این مردم روا داشته و می دارند که زمانه چنگ اندازی روس ها یک سو، و رنج و آوارگی و گرسنگی این مردم در زیر زمامداری بیدادگرانه طالبان هم سوی دیگر؛ امروز تمامیت خواهی و بیداد طالبانی ده ها میلیون انسانِ گرسنه بر جای گذاشته، و ده ها میلیون افغان را آواره، و راهی دیگر کشورها کرده است، و بزرگی و ارج، زندگی و فرهنگ این مردم بیداد دیده، را زیر نماد پرسشی بزرگ قرار داده است.

اوکراینی ها، زن و مرد، کودک و بزرگسال، هر روز بمباران می شوند، و نبرد بین یک سپاه کوچک (اوکراین)، با بزرگترین ارتش دنیا (روسیه) مدت هاست که جریان دارد و آنان یا آواره اند، و یا در نبرد و ستیز با چنگ اندازی سنگدل و آهنین دست، دست و پنجه نرم می کنند؛ یمنی ها فراموش شده ترین سرزمین و مردم، میان آسیا و افریقا هستند، و هرچه بر سر این مردم بیاید، نادیده گرفته می شود، نوای پر دردشان، حتی شنیده هم نمی شود، زیرا آنها پیوندی با دنیا ندارند، که فن آوری های نوین، نوای تلخ سر داده از دل های رنج دیده اشان را با خود به دور دست ها برده، و پیش چشم اهل دل آورده، آنان، آنرا ببینند و بشنوند و دستی برای یاری و رهایی آنان دراز کنند؛

سوری ها میان گاز انبر یک خودکامگی ادامه دار تا پایان عمر، هراس انگیز و با منش چپگرای بعثی، از یک سو، و گمانِ زمامداری اپوزیسیون اسلامگرای سنگدل داعشی و... از سوی دیگر، گرفتار آمده اند، بودن در زیر هر یک از این دو شکل زورمدار سنگدل، جز زیان و نابودیِ بزرگی و ارج انسانی، و رهایی آنها، چیزی در بر نخواهد داشت.

کُردها در چنبره کشورهای گرداگرد خود گرفتارند، و همواره در ترس و دلهره ی نبرد و نیستی پاغوشیده اند (غوطه ورند)، گروه های چپگرای رهاییبخش کُرد، که امروز به نام مردم کرد نبرد می کنند هم، اگر کامیاب شوند و زمامداری در دست گیرند، باز مشخص نیست چه خودکامگی هراس افکنی را، خود ایجاد خواهند کرد، چپگرایی، خودکامگی و تمامیت خواهی در خود دارد، و کردها دهه هاست در چنین سامان دردناکی گرفتارند، و آینده ی هراس انگیز این چنینی هم در پیش رو دارند، میان تاخت و تاز اسلامگرایان سنگدلِ هراس افکنِ خالی از منش انسانی چون داعش و... و زمامداری نژادپرست، و یا فرماندهان خودکامه در همسایگی خود گیر کرده اند، و به خاطر زبان و فرهنگ ناهمگون شان، همواره در کشتار، ناآرامی و... نگه داشته می شوند.

در این بین فریاد دادخواهی مردم ستمدیده که در این جایگاه های هولناک زندگی می کنند، به هیچ جایی نمی رسد، بی گمان برگی از درختی نمی افتد، مگر اینکه خداوندگارمان از آن آگاه است، اما این آگاهی خداوند، شاید در دنیایی دیگر به پاداش و آزاری و شکنجه ایی برای بیداد دیدگان و بیداد کنندگان پایان گیرد، اما در این دنیا، جنبش شایسته ی دیداری، از دست های زورمدارِ خداوندی دیده نمی شود، تا به دگرگونیِ روندِ درد و رنج انسان، ره گیرد، دردی کاهش یابد، بیدادی پایان پذیرد و...

اما راه رهایی چیست و در کجاست؟!

آنچه می ماند دو چیز است که می تواند رهایی بخش باشد، یکی ندای درونی در اندرون انسان پاک، و دیگری منش انسانی، که با هم انسانیت ساز می شوند، اگر انسان ها را، از راه این دو نیروی درونی بتوان مهار کرد، دیگر برونداد هایی همچون آنچه که از ستیز و کشتار و چپاول و... که دیده می شود، دیگر دیده نخواهند شد، ورنه همچنان چشم ها و رخسارهای انسانیِ رو به آسمان، خواهند ماند، و چشمداشت برای رهایی دهندگان فراسو زمینی، درازتر از آنی است که بتوان فکر کرد.

کارنامه در دسترسِ گذشته ی خدایی کردنِ خداوندگار ما، نشان می دهد که او خدایی است برای پرستش، که می توان او را در کنار خود دید، با او درد دل کرد، می توان در برابر او به نیایش نشست و خود را سبک نمود، می توان از او چاره جُست، و در پیگیری دریافت کمکش، امید از دست نداد، می توان با او به راز و نیاز نشست و مدت ها گریست، و سبک شد، و دردها و زخم های پاره پاره درونی را چندی درمان نمود و... اما آنچه انسان را در کوتاه ترین زمان، رهایی خواهد داد، ندایی درونی است که او را بر دادگری و درستی و راستی، و منش انسانی فرا می خواند، که باید این دو نیرو را در دل فرزندان، و همچنین خود، نیرومند ساخت، و بدین راستی و درستی، در زندگی خود و دیگران، دگرگونی ایجاد نمود، و راه دگرگونی در نهشت (وضع) انسان را، به او آموخت، تا با پشت گرمی بر این نیروی درونی، که بدآن "رسول باطن" می گویند، دنیایی بهتر را، در پس این سنگدلی ها و بیدادگری ها شکل داد، و دنیا را پر از آرامش و آسایش ساخت. 

صفحه1 از3

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...