اختلاف بر سر جایگاه های زمینی خداوند تا به کی
  •  

25 تیر 1399
Author :  
تصویری از مودی نخست وزیر حزب افراط گرای هندوی BJP در حال سو استفاده از هندوها

 

کاش بشر بدین مرحله از فهم می رسید که خداوند در جهان خانه ایی ندارد، و این جهان را به عنوان خانه ایی برای زیست موقت موجوداتی که در آن خلق کرده بدان ها واگذار نموده است، و گرچه او خانه ایی بر زمین ندارد، اما کل جهان در معرض اوست، بی آنکه از قدرتش سود جوید، و نظم عمومی را که خود چیده است، و ما در احاطه آنیم (سنت خداوندی) بر هم زند، قانون و قدرتش بر ما جاریست، و این خود هستیم که باید این جهان را با لحاظ وجدان انسانی خود، اداره کنیم؛

مکان هایی که ما به خداوند منتسب می کنیم و برایش قباله مالکیت، و قانون حضور این و آن را می نویسیم، و یا بر سر آن با هم مجادله، جنگ و نزاع می کنیم و...، می تواند تنها نقطه ایی از نقاطی باشد که بر این زمین، بی شمار وجود دارند، و هر یک این قابلیت را دارند که از آن محل، انسان با او ارتباط گرفته، و این تنها اوج تعصب مذهبی ماست که بر سر این عبادتگاه ها نزاع، جنگ و خونریزی می کنیم، و از بندگانش می کشیم و یا از ما می کشند.

در حالی که برای ارتباط با خدا جای خاصی مطرح نیست، و همه آنچه ما به خدا منتسب می کنیم و یا اختصاص می دهیم او به ما داده است تا در یک زندگی اجتماعی و بشری انسانیت خود را گسترش و بروز دهیم، و اگر دعوایی بر سر مکان هاست، ناشی از جهل و انحراف ما انسان ها از معیارهای انسانی ماست، ورنه پروردگار از رگ گردن بر ما نزدیک تر است [1] و اصلا او از ما دور نیست، که ما به جایی خاص برویم تا با او سخن کنیم.

به این نمونه نگاه کنید :

دهه هاست که اقلیت مسلمان هند توسط هندوهای افراطی تحت فشارند و در عدد هزاران کشته می شوند تا مسجد بابری به عنوان مکانی خاص به پیروان رام (خدای هندوان) تعلق گیرد، و هندوهای افراطی با سوار شدن بر موج احساسات مذهبی عوام، و همراه کردن آنها با خود و تخریب این مسجد تاریخی، و متعاقب آن با بی اثر کردن قوانین جمهوری سکولار دمکرات هند، اعمال نفوذ سیاسی، نقض استقلال سیستم قضائی هند و... بالاخره مکان این مسجد را از آن خود کردند، تا معبد رام را بر ویرانه های آن ساخته، خدای رام صاحب معبد محل تولد خود شود؛

این نیز بعد از ظلم های بیشمار در مقابل چشم جهانیان شد، اما هنوز جوهر این حکم پیروزی برای آنها خشک نشده است که مقامات اقلیت بودایی مذهب هند (که آنان نیز مثل مسلمانان روزگاری حاکمیت کل هند را در دست داشتند) مدعی شدند که شواهد تاریخی یافته شده در ویرانه های مسجد بابری نشان می دهد که این محل به لحاظ تاریخی به جامعه بودایی هند تعلق دارد. و قضاوت این امر با هندوان نیز باید به سازمان جهانی یونسکو، وابسته به سازمان ملل سپرده شود، و تو گویی هندوهای افراطی از این پس در صورت ادامه مقاومت بودایی ها بر این مالکیت، باید فشار و کشتار دیگری را بر جامعه بودایی خود که آنها نیز اقلیت ناچیزی در هند هستند، اعمال دارند تا این جایگاه خدای خود را بسازند، و لابد از این پس باید از بوداییان کشتار کنند و...

از سوی دیگر در 23 تیرماه 1399 (13 جولای)، آقای کی.پی شارما اولی (K.P Sharma Oli) نخست وزیر نپال هم در مراسم بزرگداشت تولد شاعر مشهور نپالی بهانوبهکتا (Bhanubhakta) [2] در کاتماندو (پایتخت نپال)، محل تولد "رام" را در نپال دانست و عنوان داشت که "گرچه آیودیای (Ayodhya) اصلی در تُوری (Thori) در غرب بیرگونج (Birgunj) در جنوب کشور نپال قرار دارد، هند اعلام داشته است که مکان هندی، محل تولد خدای رام است. [3] ما نیز بر این اعتقادیم که الهه سیتا (Sita) با شاهزاده رام هندی ازدواج کرد، اما آیودیا (محل تولد خدای رام) روستایی است که در غرب بیرگونج (در نپال) قرار دارد. در هند اختلافات بزرگی در مورد آیودیا (محل تولد خدای رام) هست (و این مکان در هند مدعیان زیادی دارد)، اما در مورد آیودیای نپال اختلافی نیست (و مدعی ندارد)".

این است که در کشمکش تسلط و صاحب شدن مراجع قدرت مذهبی خاص بر اماکن مذهبی، هزاران نفر کشته می شوند تا عده ایی تسلط خود را بر چند صد متر زمین خاص به عنوان جایگاه خداوند، تثبیت کنند؛ و از منافع معنوی، قدرت و ثروت ناشی از آن بهره مند باشند.

در این سوی دنیا، و در خاورمیانه نیز یهودیان می گویند قدس و بیت المقدس بر خرابه های معبد سلیمان بنا شده و باید ویران شود، و معبد سلیمان دوباره بر آن برپا شود، و این داستان جهل و انحراف ما همچنان خون از دو طرف می گیرد، و خداوند که به ظاهر خود موضوع اصلی دعوا در این بحران های وسیع بین انسان هاست، در آن بالا نشسته و از این دعواها مبراست، و بندگانش بر سر او جدل می کنند، از هم می کشند و کشته می شوند.

این شرایط را که می بینیم به یاد این پنج پاره های ارزشمندِ شاعر عصر صفوی، جناب شیخ بهایی می افتم که اینگونه سرودند :

تاکی به تمنای وصال تو یگانه        اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟    ای تیر غمت را دل عشاق نشانه 

جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد     دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد

در میکده رهبانم و در صومعه عابد    گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

روزی که برفتند حریفان پی هر کار     زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار

من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار          حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار

او خانه همی جوید و من صاحب خانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو       هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

در میکده و دیر که جانانه تویی تو      مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید     پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید

عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید     یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید

دیوانه منم من که روم خانه به خانه

عاقل به قوانین خرد راه تو پوید     دیوانه برون از همه آیین تو جوید

تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید      هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید

بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

بیچاره بهائی که دلش زار غم توست       هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست

امید وی از عاطفت دم به دم توست    تقصیر خیالی به امید کرم توست

یعنی که گنه را به از این نیست بهانه

[1] - آیه 16 سوره ق (نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ)

[2] - این شاعر نپالی در سال 1814 در تانهو (Tanhu) در غرب نپال به دنیا آمد به واسطه ترجمه کتاب رامایانا به زبان نپالی مشهور است، او در سال 1868 از این دنیا چشم بست.

[3] - آیودیا روستایی است در نزدیکی شهر فیض آباد در ایالت اتارپرادش هند که هندوهای افراطی معتقدند محل تولد خدای رام (از خدایان مهم هندوهاست) دقیقا زیر مسجد بابری قرار دارد که در زمان اورنگ زیب پادشاه گورکانی هند ساخته شد، لذا این مسجد را دو دهه قبل ویران کردند و حکم نیز از دادگاه هند گرفتند که معبد را بر ویرانه های این مسجد بسازند، اما اکنون دو مدعی جدید یافته است، یکی بوداییان که مکان مسجد را از آن خود می دانند و نپالی ها که معتقدند محل تولد رام در کشور آنهاست نه در آیودیای هند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.