اصولگرایان نیک بنگرند خود را انقلابی و خدایی تر نخواهند یافت
اصولگرایان، خصوصا نومحافظه کاران، مدت هاست که مناسب کلیدی و غیر انتخابی کشور را میز به میز فتح کرده و بر آنچه که تشکیلات انتصابی کشور است، مادام العمر مسلط شده و علیرغم این تمامیت خواهی، در نقش انقلابی های دو آتشه "پوستین وارونه" پوشیده و در تشکل های "جبهه پایداری" ، "جمنا" و... بروز و ظهور سیاسی انتخاباتی داشته و در نقش ناجی مردم و انقلاب، نقش بازی می کنند! و می توان گفت "تشنگان قدرت"، خود را "شیفتگان خدمت" نشان می دهند، در حالی که واقعا نسبت به عاقبت این کشور، انقلاب، مردم، و حتی خودشان هم بسیار بی اهمیت اند، و بناحق برای خود القابی چون "انقلابی" و... قایلند، و در جدیدترین ادعا نیز خود را به خدا هم از دیگران نزدیکتر می بینند و دیگران را اصحاب فتنه و... تلقی و رسمن خطاب می کنند، حال آنکه قدیم ها به ما آموخته اند که "مُشک آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید" و این که جناب آقای علیمحمد بشارتی (..) چطور جریان اصولگرایی را با کارنامه ی روشنی که در برابر همه دارد و خصوصا در دوره هشت ساله حکومت یکدست اصولگرایان تشت رسوایی اش به زمین افتاد، در این رتبه از تقوا و تقرب به خدا و رسولش دیده اند، جای سوال فراوان دارد.
کر و کور و لال و مخ تعطیل
تقوای ادعایی این دوستان را در همین آخرین انتخابات می توان دید که در سه راند مناظرات انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم که یک آوردگاه بزرگ برای آنان جهت تصاحب عالیترین مقام رسمی کشور و ریاست جمهور ایران بود، چه ها که نکردند، و همه دیدند که "هدف وسیله را توجیه کرد" و آنها برایش هرچه توانستند کردند، و میزان تقوای سیاسی و انقلابی اشان بروز و ظهور عینی یافت، مناظراتی که کاندیداهای اصلی این جریان سیاسی برای کسب قدرت به هیچ اصولی پایبند نبودند و در کشوری که اخبار اختلاس های اصولگرایانه هزاران میلیارد تومانی اشان در همان زمان گوش فلک را کر کرده است، آنان در یک بی شرمی مثال زدنی، توقیف چند عدل لباس بچگانه وارداتی از فرزند یک وزیر دولت (و رقیب انتخاباتی) را دست آویز تبلیغات وسیع تلویزیونی خود قرار داده، و از آن سو استفاده مناظراتی کردند.
که در آخر هم معلوم نشد این پرونده که در داغترین دور مناظره انتخاباتی توسط سردار معظم جناب قالیباف به نمایندگی از اصولگرایان علیه اعتدالیون فاش شد، به کجا رسید، البته مهم هم نیست که آخرش به کجا برسد، مهم این بود که یک وزیر و یا در درجه دوم دولتِ مدعی مبارزه با فساد، در برابر تمام ملت ایران به خاطر ظن به واردات غیرقانونی توسط فرزند یک وزیر محکوم به فساد شود و بگذرد؟! اما آقایان با تقوا! گیرم که ناجوانمردی تبلیغاتی شما پیش این مردم مظلوم گم شد، که معمولن نمی شود و مردم چشمانی بینا دارند و شما آنان را کور می پندارید، آیا این سو استفاده پیش خدا هم گم خواهد شد؟! هرگز چنین نیست، که اگر باشد باید بدان خدای ظالمی که از چنین ظلمی چشم بپوشد، نیز کافر شد. اما "عالم محضر خداست" [1] و این هرگز از چشم "آن محضردار صبور اما جبّار" به دور نخواهد ماند و إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ [2] .
مهمتر از این سواستفاده تبلیغاتی جریان سازان اصولگرای با تقوا و خدایی ما؟!! تقسیم جامعه فعلی به اقلیت 4 درصدی و 96 درصدی بود، که سخنگو، تریبون دار و توپخانه اصلی جریان اصولگرایان در این مناظرات، یعنی سردار والاشان با احتشام، جناب محمدباقر خان قالیباف که در نقش کاندیدای تهاجمی جریان اصولگرایی در این آوردگاه عمومی حضور یافته بود، و بعد هم به نفع کاندیدای اصلی شان کنار رفت، اعلام شد.
4+96 درصدی کردن جامعه بعد از انقلاب، که این سردار معظم، بی توجه به سیاه نمایی اساسی و کلی که در بطن سخن نتراشیده و نخراشیده اش مطرح است، و آنرا می توان به اعترافی بزرگ نسبت به شکست عظیم انقلاب، انقلابیون و انقلابی گری، تعبیر و تلقی کرد، ظلم بزرگ دیگری بود که به امثال رجایی ها، همت ها، هاشمی ها، خاتمی ها و... کردند، و ایشان با حرارت تمام، خود، و جریان اصولگرایی را نماینده 96 درصدی ها (در مقابل رقبا که نماینده 4 درصدی ها معرفی و تبیین کردند)، اعلام کرد. حال آنکه گُل سر سبد سرداران والامقام ما جناب قالیباف چنان گُل سرنوشت سازی را در این مناظرات، به انقلاب و انقلابیون زدند که می تواند سند محکم محکومیت، و اعترافی بزرگ، و مستمسکی بی نظیر نزد هر مخالف، دشمن، رقیبِ انقلاب و انقلابیون در طول تاریخ دانست، که برای محکومیت چهل سال اقدامات انقلاب و انقلابی گری بیان شد و اصولگرایان این گُل را اشتباه خودی ها تلقی و از کنار آن گذشتند، و هیچ نگفتند.
و لذا جناب قالیباف را می توان بعنوان مصداق مسلم و تفسیر عینی لطیفه مشهور فوتبالی کشور یعنی "مارادونا را ول کن، غضنفر را بچسب" تفسیر و تاویل کرد [3] و این آقا غضنفر سفارشی جریان اصولگرایان با این اشتباه بزرگ، بدون این که مورد مواخذه و سوال قرار گیرد و مشکلی پیدا کند، در مقابل دوربین زنده و در مقابل چند ده میلیونی ایرانی و میلیون ها دنبال کننده جهانی که ناظر بر این کمپین بزرگ انتخاباتی بودند، و بر این خطابه پرشورشان گوش و چشم سپرده بودند، حاصل چهل سال مدیریت انقلابیون کشور را 4+96 درصدی شدن ایرانیان اعلام کرد، و لذا بعد از سخن این سردار، نظام باید ماردوناهای تبلیغاتی رقبا را رها می کرد و جلوی سیاه نمایی این غضنفر جریان اصولگرایان را می گرفت که چنین گُل های اساسی به انقلاب و انقلابیون زدند، و کل تاریخ زحمات مدیریت انقلاب و انقلابیون را زیر علامت سوالی بزرگ قرار دادند.
سردار پرشور عرصه سخن اصولگرایانه، طوری در این مناظرات بر انقلاب و منش انقلابیون رقیب تاخت، که مردم او را حلولی از روح کاندیدای خلف اصولگرایان (جناب احمدی نژاد) دیدند، که قبل از این، با همین راهبرد و تاکتیک و به همین شیوه، حملات بزرگی به بزرگان و السابقون انقلاب همچون میرحسین موسوی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، جناب آقای مهدی کروبی و... و در کل به تاریخ مدیریت انقلاب و انقلابیون انجام دادند، و نهایتا هم با کمک همه ی دوستان اصولگرایش از صدر تا ذیل، سکان دولت های نهم و دهم را در دست گرفتند و آنچه نباید بر کشور و انقلاب در طول هشت سالِ سیاه حاکمیت یکدست اصولگرایان رفت، و اینک بعد از حملات انتخاباتی آقای احمدی نژاد، نوبت این سردار معظم و سوگل جریان اصولگرایان جناب قالیباف بود که کل جامعه ایران را بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب، به یک اقلیت 4 درصدی مسلط در حاکمیت، تقسیم کند، که 96 درصد بقیه مردم "از لحاف بیرون مانده" و در فقر و بیکاری و... اسیر این 4 درصد شده اند؟!
حال اگر این آمار جناب سردار قالیباف درست است؟!! باید از این سردار دُردانه و شیرمرد عرصه سخنِ اصولگرایان پرسید، چقدر از این چهار درصد را اصولگرایان در سِلک شما تشکیل می دهند؟! که مادام العمر در مناصب قدرت جا خوش کرده اند و هیچ انتخابات، نظارت و اعتراضی به حضورشان کارساز نیست و جامعه ایران حضورشان در قدرت را ضرب المثل و لطیفه ی، ماندگاریِ پایان ناپذیر ساخته، و آنان نزد مردم به لوگویِ ماندگاری بی قید و شرط تبدیل شده اند، که هیچ باد و توفانی قادر به جابجا کردنشان نیست و تنها حضرت عزراییل هستند که می تواند به خدمت شان! به این مردم مظلوم پایان دهند، و دولت ها آمده اند و رفته اند و آنان همچنان پابرجایند و انگار این ملت این پست ها را مادام العمر به آنان سپرده اند و خود به خانه های شان رفته و راحت خوابیده اند تا آنان برایشان هر تصمیمی که صلاح دانستند، در هر سن و سالی و با هر روشی که دوست داشتند، بگیرند.
البته جناب محمد باقرخان قالیباف خود فراموش کرده بود که حداقل 12 سال شهردار پایتختی بودند، که نزدیک به یک چهارم جمعیت ایران را در خود داشت، و بودجه آن برابر چند وزارتخانه دولتی است، که ایشان مدعیست تحت کنترل 4 درصدی هاست (غافل از اینکه دولت ها منتخب مردم بیشترین تغییر در این نهاد صورت می گیرد) و در دوره شهرداری ایشان نهادهای نظارتی و ناظری چون شورای شهر تهران از اصولگرایان بودند و نظارت باید و شایدی بر عملکرد شهردار و شهرداری نداشتند، و بعلت بی تحرکی این شورای شهر، که به سکانداری جناب آقای مهدی چمران، آقای قالیباف را در تمام اقداماتش همراهی کردند، لذا کار تحقیق و بررسی به بیرون از شورای شهر کشیده شد، ولی تحقیق و بررسی های بیرونی هم به سرانجامی نرسید و "عصاره های فضایل ملت" در مجلس شورای اسلامی هم در تحقیق و تفحص از شهرداری این سردار معظم له ناکام ماندند و ایشان بدون تحقیق و تفحص به عنوان یک سردار مصونِ در یک مصونیت آهنین، دوران شهرداری خود را طی کرد و به کسی جوابی در مورد بودجه و عملکرد شهرداری نداد، و رفت؛ زیرا ایشان دُردانه انتخاباتی اصولگرایان با تقوا بود، و خط قرمزشان، و در واقع آقای قالیباف در طول 12 سال (به اندازه دوره سه رییس جمهور) شهردار یک چهارم جمعیت کشور بوده و در ساخت این 4 درصد ادعایی و 96 درصد نابرخوردار شریک بوده اند.
این تقسیم بندی بی مهابا در حالی توسط شهردار 12 ساله پایتخت انجام گرفت که قبل از شهرداری، خود سال ها چهره سفارشی اصولگریان با تقوا بودند و به غیر از این دوره 12 ساله که در صدر بودند، سال ها در هیبت سرداران مورد وثوق جناح اصولگرا پای ثابت موضوع گزارشات تصویری و با کیفیت دوربین های متعدد و با پیکسل بالای "صدا و سیما" بودند تا شرایط چهره سازی های تصویری و تبلیغات انتخاباتی ایشان نزد مردم صاحب رای کشور مهیا شود، و توسط شاخه تبلیغاتی اصولگرایان (صدا و سیما) مقدمات چهره شدنش فراهم و مدارج مدیریتی را تصاحب و طی کنند، تا بلکه بتوانند او را در کسوت رییس جمهور به خدمت اصولگرایان درآورند، لذاست که از چنین دردانه سفارشی اصولگرایان نمی توان پذیرفت، که خود را از این 4 درصد سردمداران یک جریان سیاسی مسلط بر مناصب غیرقابل سوال کنار بکشند و مدافع بقیه ی مردمی شود، مردمی که هر گاه سوراخی در لیست تایید صلاحیت شدگان فیلترینگ اصولگرایان (شورای نگهبان) یافتند، همه به کمک آن کاندیدای رد شده از آن سوراخ تنگ، برای رقبای اصولگرایان و بی اندازه گشاد برای اصولگرایان شتافتند، تا حداقل جلوی آمدن امثال سردار باقرخان قالیباف ها را بگیرند که در راس ریاست جمهور مردم ایران قرار نگیرند، زیرا مردم دیدند قهر کردن از صندوق رای، به آمدن احمدی نژادها، حداد عادل ها، مهدی چمران ها و... منجر شد، و خساراتش بی حد و حساب خواهد بود.
حتی چنانچه نظریه 4+96 درصدی های جناب قالیباف را درست هم قلمداد کنیم، خود او دقیقا جزو همین 4 درصدی هاست و بلکه در این 4 درصدی ها هم از مقربین است، زیرا وقتی فساد املاک نجومی اش در شهرداری تهران فاش می شود، دستگاه مسول به رسیدگی، به جای بررسی و برخورد با متخلف و یا تعیین صحت و سقم این اتهام (هر چند در قدم اول احتمالی باشد)، فورا به دستگیری افشا کننده اقدام کرد، حال آنکه در کشورهای متمدن، افشاکنندگان فساد را تشویق و مورد حمایت دستگاه های مسول قرار می دهند، تا گزندی از ناحیه مفسدین به آنان نرسد، و کار تحقیقات به سرانجام رسیده، و در نهایت هم درصدی از میزان مبلغ فساد کشف شده، و از وجوه دریافتی از مفسدین، از سوی دستگاه حاکمیتی به افشاکننده تعلق می گیرد، تا همچنان این سنت حسنه در جامعه متمدن باقی بماند، که افشای فساد اجر مادی و معنوی داشته، و افشا کنندگان بیشتری ترغیب به مبارزه با فساد اداری و مالی شوند، اما در جامعه ما برعکس است و افشا کننده، چوب دردناک افشای خود را محکم و سریع از سوی دستگاه های بررسی کننده دریافت کرد.
از سوی دیگر مسولین عالی کشور در طول چهار دهه دوره انقلاب باید به این آمار ارایه شده از سوی آقای قالیباف واکنش نشان می دادند، زیرا اگر چنین آماری درست باشد که باید فاتحه این انقلاب را خواند که بعد از چهل سال حاکمیت خود نتوانسته برای مستضعفین که شعار و هدف اصلی انقلاب بودند، کاری انجام دهد که هیچ، آمار مستضعفین، طبق ادعا و افشاگری سخنگوی مقتدر جریان اصولگرایان در مناظرات انتخاباتی، به 96 درصد مردم ایران افزایش یافته است، و در حالی که باید حاکمیت "جمهوری" می بود و در اختیار این 96 درصد، به زعم این سردار عاقل ما، حاکمیت از مردم 96 درصدی گرفته شده و به 4 درصدی ها تحویل داده شده که بصورت چرخشی و مهندسی شده، سال ها بر سرنوشت مردمی که برای حق تعیین سرنوشت قیام کرده اند، حاکم شده و این 4 درصدی ها، 96 درصدی ها را بیچاره کرده اند.
حال اگر این آمار و یا اتهام به انقلاب و انقلابیون می چسبد که خوب، باید همه کنار بکشند و انقلاب به مسیر اصلی خود باز گردد، و اگر حاصل عملکرد چهل ساله آنها این نیست، پس باید در بالاترین مقامات انقلاب و انقلابیون، بدان پاسخ داده می شد و تبیین و توجیه و در صورت عدم صحت، محکوم می گردید، که هیچکدام از این ها مشاهده نشد و آقای سردار قالیباف که مورد اقبال مردم نبوده و نیست و بارها شانس خود را در این مسیر امتحان کرده و اعتماد مردم را بارها کسب نکرده، تا در امور اجرایی مسولیت بگیرد، حال باید با این کارنامه به مجمع تشخیص مصلحت نظام برود و به تشیخص مصلحت کل مردم و انقلاب و کشور اقدام کند!
این یک نمونه از ظلمی است که جریان اصولگرایی به کشور، انقلاب و مردم می کند و کرده است، حال سوال از آقای علی محمد بشارتی این است که، با این کارنامه آیا شما به خدا و امام حسین و امام زمان نزدیکترید، یا کسانی مثل بهزاد نبوی، سید مصطفی تاجزاده، علی مطهری و... که لکه ایی از چنین اتهاماتی در پرونده مبارزات سیاسی – اصلاح گریانه آنها دیده نمی شود. آیا امام زمان اگر تشریف بیاورند آقای قالیباف را در جمع سربازان خود خواهند گرفت، یا چنین بزرگورانی که پیگیر واقعی حقوق مردم و یا به قول آقای قالیباف نود و شش درصدی ها در مقابل 4 درصدی ها، هستند. 96 درصدی هایی که فریاد رسی در میان شما اصولگرایان مسلط مادام العمر ندارند؟! آیا اصولگرایان جز به قدرت، به چیز دیگری هم می اندیشند؟! و اگر می اندیشیدند آیا به خود اجازه می دادند که این چنین ظالمانه یک جناح سیاسی کشور را که روزگاری سکاندار انقلاب و جنگ بودند، و یاران بیت بنیانگذار این انقلاب بودند و هستند، را از همه مناصب انتصابی حذف و از طریق شورای نگهبان از مناصب انتخابی هم خلع ید کنند.
آیا این کارنامه تمامیت خواهی، خودخواهی و... مناسب برای سربازی امام زمان است، که شما مدعی آنید و خود را علی و علی وار، و رقبای سیاسی خود را به جبهه مقابل او نسبت می دهید؟!! اگر امام زمان بیایند از اصولگرایان بپرسند، شما در دوره حاکمیت بی چون و چرای خود، با همسنگران دوره مبارزه انقلاب و جنگ و السابقون جنگ و جهاد و شهادت و انقلاب چه کردید ؟! آیا شما پاسخی در مقابل این سوال ایشان خواهید داشت؟! (البته بسیاری از شما در انقلاب نبودید و بعدا به السابقون پیوستید). با نود شش درصدی ها (مستضعفین) که پیشکش، با 4 درصدی های خودتان ببنید، چه می کنید و چه کردید، که فریاد کمک خانواده های به تنگ آمده آنان از بی کسی السابقون این انقلاب، به آسمان رسیده و همه شما خفه شده اید و بر این ظلمِ حذف فیزکی یک جناح سیاسی عمده کشور (نمی گویم یک یار امام و انقلاب و کشور)، خفه خون گرفته و نظارگر مرگ آنهایید، تا حاکمیت یک دستی بدست آورید.
و به یک باره مرگ و اضمحلال را فقط برای همسایه دیده اید و تجربه سلف را که بر ضدش شوریدید، فراموش کردید که حاکمیت یکدست، کار او را در مقابل دوست و دشمن به کجا رهنمون کرد، و سر خود را در برف کرده و نمی خواهید حاصل تفکر و عمل خودخواهانه خود را ببینید، و این ندیدن پیشکشتان، خود را نزدیک تر به خدا و امامان معصوم هم می بینید، مگر خدا هم مثل شما ظالم است که خود را در سلک او و نزدیکتر به او می بینید؟!! نه برادر خودتان را دریابید، ببینید با این مردم، پیشکش، با همسنگران دوره انقلاب و جنگ خود چه کرده اید، با قانون اساسی که حاصل خون انقلابیون است چه کرده اید، در به ذیل کشاندن نهادهای انتخابی چه کرده اید که عصاره آزادی و حق تعیین سرنوشت ملت ایرانند، در اعمال تان تفکر کنید و ببینید چه کردید و چه می کنید، آنگاه شرمتان خواهد آمد که خود را خدایی و انقلابی بنامید.
[1] - این جمله از امام خمینی است که "عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید".
[2] - سوره فجر آیه 14 و "خدا در کمينگاه است"
[3] - این مثل در شرایط و در برابر کسانی گفته می شود که گل به تیم خودی می زنند، و کار به جایی می رسد که تیم خودی می گوید، "دیگو مارداونا" ی تیم مقابل را ول کنید، و غضنفر تیم خودی را بگیرید که دارد با گل های خود به دروازه تیم خودی، شکست تیم ما را تضمین می کند
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 03 آبان 1396
- بازدید: 3605