پیرامون این سخنِ سردار سلامی فرمانده سپاه پاسداران که عنوان داشت : "شاه ایران را ایالتی از ایالات آمریکا کرده بود" باید متذکر شد که گیرم این گزاره درست، و شاه چنین کرد، اکنون دیگر او، نظام و افراد تحت فرمانش نیستند؛ سردار! خود از این سخن خود عبرت گیرید، چرا که امروز روزِ شماست، و بترسید که کسانی هم درآیند و همچون شما، چنین مدعایی را در مورد سیاستگذاران امروز تکرار کنند که : "شما ایران را به یک جمهوری از جمهوری های خودمختار روسیه (همچون چچن و...) کاهش دادید و..."، و به رغم تمام موازینِ امنیت و منافع ملی، انقلاب، اسلام، انسانیت، اخلاق و... با متجاوز روس در اوکراین همراه و همگام شدید.

سردار معظم! طعنه به رقیب، شیرین، و لبخند رضایت را بر لبانِ مدعی می نشاند، اما روندِ تاریخ نشان داده است که اشتباهات بزرگ، توسط مدعیان بزرگ، همواره تکرار و بازتولید می شوند، چه کسانی که در تاریخ نمی توان یافت که لاف همراهی و خدمت به مردم می زدند، اما به ضدمردمی ترین سیستم ها در جهان تبدیل شدند؛ چه مدعیان آزادی و آزادیبخشی که، به دشمنان هرگونه بروز و تبلور آزادی تبدیل شدند، و چهره مستکبرین تمامیت خواه و مستبدِ سابق را، سپید کردند؛ چه اهالی قلم و تفکر که، به دشمنان سرسخت قلم و تفکر تبدیل شدند، و در ذیل حاکمیت آنان قلم و تفکر را جولانگاهی نبود؛ چه مبارزین انقلابی که وقتی به پیروزی رسیدند، و قدرت را از آن خود یافتند، در موضع قدرت، با هرگونه اشکال مبارزه و اعتراض علیه خود، با مشت های آهنین مقابله کردند، و بهای اعتراض در سیستم آنان دار شد؛ چه استقلال طلبانی که در موضع قدرت، به وابستگانی بی جیره و مواجب و دربست و دنباله رو دیگران تبدیل شدند و...

شاید در بین هموطنان فردی را نتوان یافت که، کشور خود را ذیل یک کشور دیگر تعریف شده، و یا وابسته بخواهد، از این لحاظ، به حتم در غلتیدن در دامن شرق و یا غرب، البته محکوم است، اما در صورت صحت این سخنِ جناب سردار سلامی، خود ایشان بهتر از هر ایرانی از نتایج این همکاری شاه با امریکا باخبرند، همکاری "آقای محمدرضا" با امریکا باعث شد که ایران در جایگاه مجهزترین کشور خاورمیانه، بعد از اسراییل، از لحاظ تجهیزات نظامی قرار گرفت، و حداقل ما رزمندگان شاهدیم که از اول تا آخر جنگِ خسارتبار هشت ساله با رژیم بعث عراق، از سلاح هایی سود جستیم که هدیه همین دوره همکاری پهلوی دوم با غرب و به خصوص امریکا بود.

در آستانه شروع این جنگ خسارتبار (در 31 شهریور 1359) باید اذعان دارم و شهادت دهم که، بارها و بارها وقتی به داشته های خود، در مقابله با ماشینِ جنگی روسی سازِ صدام می نگریستیم، به آینده نگری شاه باید اَحسن می گفتیم، که این آینده نگری او در زمان حاکمیتش، در آن روزهای سختِ نبردِ نابرابر، دستگیر و کمکیار ما رزمندگانِ این جنگ شد، و آنچه او برای ما بجای نگذاشت، نبودش چقدر برجسته و مشهود بود، در زمانی که ما حتی از دسترسی به سیم خاردار برای دفاع در مقابل متجاوز بعثی هم محروم بودیم، چقدر به موشک هایی نیاز داشتیم که شاه نخرید و ما را در مقابله با جنگ موشکی اسکادهای روسیِ صدام، کاملا بی دفاع گذاشت، زمانی که هر روزه شهر مقاوم دزفول و دیگر شهرهای کشور را موشک های اسکاد روسی شخم می زدند، و ما موشکی برای شلیک متقابل و بازدارنده نداشتیم، و... لذا حداقل رزمنده ایی چون سردار سلامی نباید بدین دستاوردهای همکاری شاه با غرب خرده گرفته و بدان طعنه زند! که خود بر دستاوردهای خیره کننده آن همکاری کاملا واقف و البته بهره مند بوده و هست.

و اگر او، این را حق خود می داند، این نکته را هم باید توجه کند که در غلتیدن در دامن روس ها نیز چقدر دردناک و خسارتبار است، وقتی که ایران در کنار کشورهایی دیکتاتور مسلک، و فاقد آزادی های اولیه، همچون کره شمالی و روسیه سفید، در جبهه ایی در کنار پوتین قرار گرفت، که بطلان این حضور حتی بر کودکان عرصه سیاست هم هویداست، و حال آنکه او را تجهیز و کمک نیز کنیم، و این طرف، دنیا هر روزه شاهد اخبار کشتار مردم ستمدیده، و مورد تجاوز قرار گرفته شده اوکراین باشد که گفته می شود، توسط پهپادهای ساخت ایران انجام می شود، پهپادهایی که در تهاجم تجاوزکارانه آشکار روسیه به خاک و مردم اوکراین بعنوان یک کشور مستقل، از آن استفاده گسترده می کنند، و بدین ترتیب دنیا و افکار عمومی جهان، ایران را در کنار متجاوزان می بیند و در اذهان جهانی نام ایران، همراه دیکتاتور روسیه، در جنایت و کشتار و تجاوز به اوکراین ثبت می شود.

قطعا برای هیچ آزادمرد و آزادزنی و از جمله ایرانیان که خود روزگاری در این روزهای آخر شهریور ماه مورد تجاوز قرار گرفتند، ایستادن در کنار متجاوزی همچون روسیه پذیرفتنی نیست، و این لحظات تلخ تاریخی در اذهان مردم جهان، ثبت می شود، و این لکه ننگ به دامن اتخاذ کنندگان چنین سیاستی ثبت خواهد شد، بی شک این حرکت از سوی آزادیخواهان، استقلال طلبان، طالبان کرامت و عزت انسانی، اخلاقمداران و... در تاریخ بشریت محکوم بوده و خواهد شد.

شراکت ایرانیان در تجاوز روسیه به اوکراین، و ایستادن در کنار دیکتاتور متجاوزِ متکبری همچون پوتین که از زمان فروپاشی شوروی حداقل این سومین تجاوز کرملین نشینانی چون او به مناطق پیرامونی اش می باشد، و تاریخ دنائت روس ها در حملات به چچن های معترض، گرجی ها و حمله اخیرش به مردم و خاک اوکراین را هرگز فراموش نخواهد کرد.

حال از جناب سردار سلامی باید پرسید، اگر شاه در کنار امریکا یک ارتش، تجهیزات نظامی خرید و بر جای گذاشت، شما در کنار متجاوز روس چه بدست خواهید آورد؟! البته تا کنون به غیر از ننگ و محکومیت ابدی، چند هواپیمای آموزشی "یاک"بدست ایران رسیده است، که پیش از این چنین هواپیمایی یادآور سقوط و شهادت وزیر راه کشورمان، جناب شهید دادمان و همراهانش است که در آتش این سقوط سوختند. 

بپا نبازی سردار!

که تاکنون هم، البته در این قمار رسوای همراهی شرقگرایانه ات، بازنده ایی،    

مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب) :

هند درس های زیادی برای ایران و ما ایرانیان دارد، این سخنرانی به واقع اعلام خطر، از شرایطی است که بر هند می رود، و پرده برداری از وضعی است که هند تا سال 2025 با آن مواجه خواهد بود، اعلام خطر از سوی یک متفکر هندی، از شرایطی که تحت حاکمیت راستگرایان مذهبی هندو در هند، در حال روی دادن است، به طوری که با تسلط آنان بر قدرت، تمام نهادهای مدنی کشور بی اثر شده، قانون اساسی این کشور به محاق می رود، و یک دولت-ملت جدید مبتنی بر مذهب و فرهنگ هندو، از بین ملت متکثر و دمکرات هندوستان سر بر آورده، و مثل اژدهایی دیگران را تحت سلطه خود برده، موجودیت آنان را خواهد بلعید، در این روند، او مبارزه را به همه هندی ها توصیه می کند چرا که آتش این موجودیت، درب خانه همه آنان قرار دارد، که در آستانه قرار گرفتن در تحت سلطه کامل هندویسم افراطی قرار دارند که تمام بنیان های دمکراسی و تکثر آنان را سست و همه سلطه گریزی های ناشی از پیروزی انقلاب هند در سال 1947 را به باد خواهد داد، و هندی ها را تحت سلطه برهمنیسم (جامعه روحانیت هندو) قرار خواهد داد.

در این نوشته وقتی از حزب بی.جی.پی، یا سازمان آر.اس.اس و در کل هندوئیسم افراطی سخن به میان می آید منظور تفکر ملیگرای مذهبی و فرهنگی هندو است که در گروه های نامیده شده تحت عنوان "سنگ پریوار" تجمع یافته و مجموع این سازمان ها تحت رهبری آر.اس.اس به دنبال بازگشت کل جامعه و سرزمین هندو، به فرهنگ و مذهب هند باستان هستند، که نمود های روشنی از اهداف فعلی آنان عبارتند از :

الف) حاکم کردن فرهنگ و شریعت هندو، که طی سال ها مبارزه مردم تا حدودی سست و از صحنه زندگی هند خارج شده است، که برخی از این فرهنگ آنقدر غیر انسانی است که اکنون حتی قانونا در هند منسوخ شده اند، که از جمله آن می توان به اجرای نظام طبقات اجتماعی باستان هند، که مردم هند را به طبقات مختلف تقسیم می کند و در راس آن حاکمیت و بالانشینی طبقه برهمن ها (روحانیت هندو) را تضمین، و باقی مردم هند را طبق سلسله مراتب طبقات، در ذیل آنان قرار می دهد،

ب) احیای هند بزرگ، که شامل تمام کشورهای برمه، بنگلادش، بوتان، سریلانکا، مالدیو، پاکستان نپال، حتی افغانستان هستند، که باید تصرف شده و ذیل حکمرانی هندوها در آید.

ج) جاری نمودن شریعت هندویی بر همه احاد مردم هند، که در
آن نظامی مردسالار تضمین می شود، این احکام شرعی گاه غیر انسانی حتی بر اقلیت های دینی مسلمان و... نیز به رغم عدم تطابق با اعتقاد، و اصول دینی آنان حاکم باید گردد، که از جمله آن می توان به حرام بودن خوردن گوشت گاو، و نجس بودن طبقه دالیت ها و... اشاره کرد که باید از جامعه برتر هندویی به دور باشند، تا بقیه را به وجود خود آلوده نکنند.

د) پاک سازی جامعه و سرزمین هند از اغیار و دیگرانی که متجاوز و بیگانه تعریف می شوند، در این تفکر فرهنگ و سنت هندو، اصیل و صاحب هند تلقی می شوند، باقی ادیان و فرهنگ ها، وارداتی و متجاوز تعریف می شوند که از جمله اسلام، مسیحیت و... غیر و بیگانه پنداشته شده، که پیروان آن یا باید به اصل هندوئیسم خود باز گردند و یا سرزمین پاک هندوها از وجود آنها پاک شود و... 

 

بهای نبرد برای حفظ هند، باید توسط تک به تک ما پرداخته شود

 

اگر RSS این نبرد را ببرد، پیروزی اش رقص پیروزی در رزم را در پی خواهد داشت.

چرا که هند از صفحه روزگار حذف خواهد شد. 

 22 آوریل 2022

این متن سخنرانی نویسنده و فعال اجتماعی، خانم آروندیتی روی [1] در بزرگداشت سیسی فارنتهولد [2] و در سالن لیندن بی. جانسون در دانشگاه تگزاس، اوستین، ایالات متحده امریکا ایراد گردید. این رویداد توسط مرکز راپوپورت [3]، که در زمینه حقوق بشر و عدالت فعال است برنامه ریزی گردید:

 عصر خوبی برای شما آرزو می کنم، و از شما برای دعوتم جهت سخنرانی در سیسی فارنتسهولد، تشکر می کنم، قبل از این که سخنان خود را آغاز کنم، می خواهد چند کلمه ایی در خصوص جنگ اوکراین بگویم. آشکارا و روشن تجاوز روسیه به اوکراین را محکوم می کنم، و مراتب تعظیم و تبریک خود را مقابل مقاومت شجاعانه مردم اوکراین در برابر این تجاوز، ابراز می دارم. و مراتب تبریک و عظیم خود را در برابر روس های مخالف و مبارزی تقدیم کنم که جان با ارزش خود را در مقابله با این روند تقدیم کرده اند.

این را در حالی می گویم، که از استاندارد دوگانه امریکا و اروپا غمناک، و به خوبی آگاهم،  آنانکه با همدیگر هچنین جنگ هایی را در دیگر کشورها در جهان راه انداختند. با هم مسابقه تسلیحاتی را در جهان رهبری کردند، و به مقداری سلاح ساخته و انبار کرده اند که برای نابودی چندین باره سیاره ما کافی است. و این یک حقیقت روشن است که، در حالی به داشتن این سلاح ها خشنودند که، همین سلاح ها آنها را مجبور کرده است تا دست و پا بسته، ناظر وضع متحد نابود و ویران خود باشند. کشوری که مردمش، گستره اش، موجودیت اش، توسط قدرت های استعماری طعمه بازی های بی پایان جنگ و سلطه و هژمونی خواهی خود کرده اند.  

اکنون برگردم به موضوع هند. من این سخنان را به زندانیان در حال افزایش، از اوتاد در هند، تقدیم می کنم، و از همه ما می خواهم تا پروفسور جی.ان. سایبابا [4] را به خاطر بیاوریم، فعال اجتماعی، خواننده و وکیل که تحت عنوان بهیما کورگئون 16 [5] شناخته می شود، فعالین اجتماعی که به دلیل اعتراض به CAA (قانون اعطای شهروندی) [6] زندانی شدند. و خرم پرویز که ماه ها قبل در کشمیر دستگیر شد، او یکی از شهروندان ارزشمندی است که من می شناسم. او و سازمانی که برایش کار می کرد، "اتحادیه جامو و کشمیر برای اجتماع مدنی" (جی.کا.سی.سی.اس) [7] که برای سال ها روشمند، داستان دردهای این جامعه را مستند می کردند، داستانی که با فشار و زور به حاشیه فراموشی و نادیده شدن برده می شوند، و مرگی که بر مردم کشمیر تحمیل می شود. پس آنچه که امروز خواهم گفت را به این ها تقدیم می کنم.

در هند تمام مخالفت ها و اعتراض ها مجرمانه تلقی می شوند. و اخیرا نیز مخالفان و معترضین را نیروهای "ضد ملی" [8] می نامند. اکنون آشکارا برچسب "تروریست های اندیشمند" [9] را می خوریم. قانون ترسناک "جلوگیری از اقدامات غیر قانونی" [10] پلتفورم و بستری را فراهم ساخته است، که ذیل این قانون، افراد را برای سال ها بدون محاکمه در زندان نگه می دارند، و رژیم کنونی از آن برای برخورد با تروریسم اندیشمندانه! استفاده می کند.

همه ما را برچست مائوئیست – همیار واژه های غیر رسمی، "نگذال های – شهری" [11] و یا جهادی [12] دریافت داشته ایم، که به ما زده اند، که ما را به عنوان هدفی، داغ خورده بر پشت مان [13]  تبدیل کرده تا به وسیله ایی برای بازی منطقی، گروه های لباس شخصی خیابانی [14] و یا حملات قانونی خود تبدیل کنند.

اکنون تنها چند روزی است که من دهلی را ترک کرده ام، تنها در همین چند روز ناچیز، روند شتاب حوادث نشان می دهد که ما مرزهایی را رد کردیم. و از این رو، به ساحلی باز نخواهیم گشت، که روزگاری آن را از آنِ خود می دانستیم.

در ماه مارس 2022 حزب بهاراتیا جاناتا [15] حاکمیت بر بزرگترین ایالت هند، یعنی ایالت اتارپردادش را برای دومین دوره، از آن خود کرد، انتخابات ایالت مذکور همواره به عنوان یک نبرد نیمه نهایی در مسابقه کسب قدرت در کل هند تلقی می شود، که باید آن واقعیت را برای انتخابات دو سال آینده یعنی سال 2024 در نظر گرفت. کمپین انتخاباتی که روحانیت هندو و مردان خدای، زعفرانی پوش،  آشکارا فراخوان برای کشتار جمعی  و بایکوت اجتماعی و اقتصادی  برای جامعه اقلیت مسلمان در هند را از قبل اعلام کرده اند.

در حالی که پیروزی حزب بی.جی.پی در این انتخابات، در روی زمین، نزدیک به اندازه کرسی هایی بود که برای پیروزی نیاز داشتند. این نتایج انتخاباتی، برای فعالین و رهبران حزب بی.جی.پی غیر طبیعی، ضعیف و مخلوطی از ترس و بی اعتمادی را به همراه داشت. درست بعد از اعلام نتایج انتخابات، بزرگداشت فستیوال رام نوامی [16]را توسط هندوها را داشتیم که همزمان با ماه رمضان در امسال قرار گرفته بودند. برای بزرگداشت رام نوامی هندوهای خشن مجهز به شمشیر به سان سیلی در بیشتر از یازده شهر به خیابان ها آمدند. در حالی که توسط روحانیون هندو [17] و فعالین حزب بی.جی.پی رهبری و هدایت می شدند، و وارد مناطق مسلمان نشین شدند و در بیرون از مساجد آنان صدای سگ در آوردند، و سرودها و شعارهایی را خواندند که   آشکارا فراخوان برای به تجاوز به زنان مسلمان و نسل کشی مردان ... آنان دادند.

در همین حال هر پاسخ اعتراضی اقلیت مسلمان به این تهدیدات باعث خواهد شد تا با بولدوزر زندگی اشان را عناصر دولتی ویران کنند، یا توده های هندوی متعصب و لباس شخصی هندو به آتش کشند. هر کدام از مسلمانان نیز که در اعتراضات دستگیر شوند، باید برای سال ها در زندان بمانند. یکی از کسانی که در جریان هیات خیابانی رام نوامی با حکم زندان مواجه شد، وسیم شیخ بود، که متهم به سنگ پرت کردن به این هیات جشن خیابانی هندوها گردید. که خانه و مغازه اش را با بولدزر بدون اختار قبلی ویران کردند، در همان شهری که لباس شخصی غیر منطقی و متعصب و مجری تلویزیون، داخل بولدوزر، ویران کردن خانه و مغازه این مسلمان معترض را هدایت می کرد.

یک بولدوزر که از آن برای ویران کردن ساخت و سازهای غیر قانونی که در یک عملیات مشترک توسط نیروهای ضد خشونت NDMC و PWD و عناصر محلی و پلیس در منطقه خشونت زده "جهانگیرپوری" در دهلی نو، در تاریخ 20 آوریل 2022 صورت گرفت.

در همین حال رهبران حزب بی.جی.پی دخیل، که آشکارا در راه اندازی و انگیزه دادن به خشونت طلبان لباس شخصی هندویی که، کشتار جمعی از اقلیت مسلمان در سال 2020 در دهلی انجام دادند، توسط دادگاه عالی این شهر بی گناه شناخته شدند و با لبخند گفته شد هیچ جرمی صورت نگرفته است. برخی از همین ها دوباره بعد از این، در شهرهای دیگر، به خیابان باز گشتند، و همین اقدامات را دوباره از سر گرفته اند. به رغم این آزاد کردن ها، اندیشمندان مسلمان مثل عمر خالد در زندان همچنان نگه داشته می شوند، در حالی که در همین کیس دستگیر شد. سخنرانی عمر خالد در مورد برادری، عشق و عدم خشونت، اجرای قانون اساسی هند که در جریان اعتراضات ضد CAA (قانون اعطای شهروندی) بیان شد، مبنای اتهامی گزارش پلیس برای نقشه ریزی منتهی به کشتار جمعی اقلیت مسلمان در دهلی گردید. و متعاقب آن آشکارا اقلیت مسلمان متهم به کشته سازی از خود، در جریان این خشونت ها، با هدف مخدوش کردن چهره زیبای هند، در جریان دیدار دونالد ترامپ (رئیس جمهور امریکا) از هند شدند!

گذشته از تمام این ها، نخست وزیر هند نارندرا مودی، که جهش آغازین ارتقا شخصیت سیاسی کنونی وی، با برنامه ضد اقلیت مسلمان در سال 2002 در گجرات، موقعی که سروزیر این ایالت بود، آغاز شد، و از آن زمان به عنوان یک شخصیت الگو و الهام بخش برای هندوهای افراطی باقی ماند. شخصیتی اغلب در برنامه های هندوئیسم افراطی ساکت، اما اغلب با پیام های سیاسی پس پرده خود، راهبر و مرد مقدس عناصر توده وار لباس شخصی در این گونه اعمال شد، کسانی که حوادث تاریخی غیر واقعی از خود را همواره در (رسانه های اجتماعی) واتس اپ ارایه و پخش می کنند، که طی آن خود را به عنوان "قربانی" حملات تاریخی معرفی کرده، که نسل کشی شده اند، کشتاری که توسط مسلمانان از آنان شد، و اکنون باید اعقاب آنها به خاطر آن اقدامات تلافی و تنبیه شوند.

ما اکنون در کشوری این چنین خطرناک قرار داریم، که در آن مجموعه هایی از حقیقت یا تاریخ درستی وجود ندارد، که بتوان بدان اتکا کرد، و یا آن را بیان نمود. گفته های ارایه شده با هم همخوانی و همپوشانی ندارد. افسانه ها و اسطوره ها تبدیل به آیه های تاریخی شده اند. داستان هایی که توسط دستگاه حکومتی، ثروت شرکت ها، تعداد بیشماری از شبکه های تلویزیونی که هفت روز هفته و بیست و چهار ساعته سخن پراکنی می کنند، حمایت و پشتیبانی می شود، که برد و قدرتی غیر قابل تصور دارند دنیا در اینجا از آنان جا مانده است، و ما اکنون می دانیم که در پس گفته ها و پیشنهادات، یک جنگ ویرانگر و فرسایشی آغاز می شود. 

تصور کنید برای کسانی که محکوم به مرگ و محاکمه و زندان در این شرایط می شوند، وضعیت چگونه خواهد بود. همچنان که یک جامعه، مسلمانان متهم به زندگی در این فضای طرد و تنفر شده اند و به لحاظ اجتماعی و اقتصادی بایکوت می شوند. جامعه اقلیت مسلمانان به صورت ویرانگری متهم به جهاد عشق (مکانیسمی که در آن زنان هندو در دام عشق مردان مسلمان قرار داده می شوند تا جمعیت مسلمانان را افزایش دهند)، جهاد کرونا (مکانیسمی که بیماری کرونا توسط مسلمانان گسترش داده می شود، به سبک همان اتهامی که به نازی ها زده می شود که از اتهام گسترش تیفوس، علیه یهودیان استفاده می کردند)، و یا  جهاد شغل (مکانیسمی که شغل ها توسط مسلمانان در جامعه مدنی از آن خود می شود، تا بر جمعیت هندو حکم برانند)، چیزی در خصوص جهاد غذا و جهاد لباس، جهاد افکار، جهاد لذت و... نگویم که چنین اتهاماتی هم هست. (منور فاروقی، یک کمدین مسلمان، برای جوکی که هرگز نساخت، ماه ها در زندان ماند، چراکه متهم به برنامه ریزی برای ساخت آن شد). هر بیانی، هر گونه خطای اشتباهی کوچکی، می تواند یک مسلمان را گرفتار ترور و زجر و شکنجه لباس شخصی های هندوی افراطی کند. و برای تروریست ها و جنایت کاران هندوی افراطی هدایایی از جمله ارتقا شغل های سیاسی و... را در پی دارد. حتی فرد قربانی در صورت زنده ماندن، در حالی که شدیدا مورد ضرب و شتم قرار گرفته، در بین اهل خود به صورت زمزمه مانند می پرسد، ... آیا آنها (هندوهای افراطی) به همین راضی شدند، یا دوباره به ضرب و شتم را آغاز خواهند کرد؟ آیا این ترور و ضرب و شتم شدید یک عملیات برنامه ریزی شده است یا خارج از کنترل؟ آیا این ترور به همین جا ختم خواهد شد یا این که گسترش شمول خواهد بود؟

هند به عنوان یک کشور، یک دولت - ملت مدرن است، که تنها و تنها بعنوان مجموعه ایی پیچیده اجتماعی از زبان ها، طبقات، نژادها، و زیر ملیت ها، حول قانون اساسی هند موجودیت می یابد، که هر یک از ساکنان، بدین وسیله و یا اسباب دیگر، بدان تعلق می یابند، کشور ما یک اجتماع فشرده و ساخته شده از اقلیت هاست. این ساخت پیچیده اجتماعی توسط یک ساختار مصنوعی "اکثریت خشن هندو" ... در حال ناقص شدن، و آموزش داده می شوند تا باور کنند که تنها مردم قابل توجه و ارزشمند، اولین ملت قابل قبول از یک ملت، هندو هستند، یک اکثریت، که خود را در مقابل "عناصر ضد – ملیِ، غیر انگاشته شده" تعریف می کند. هند در حال ناقض شدن است.  

تعدادی از ما، که زینت دهنده این ملت متشکل از اقلیت ها هستیم، که می توانند پیشبرنده این ساختارِ مناسب و به خوبی طراحی شده باشند، که با تاریخی دست نخورده، نکوهش پذیر، منزه از قربانیان تجاوز باشد. داستان های ارتباط بین فرقه ایی ما، واجد همبستگی همگی ما با هم است، و سازنده شالوده ایی که می گوید که، چه کسی هستیم. در غیر این صورت، سلسله مراتب فراگیری از طبقات، مذهب، جنسیت و نژاد، جامعه سلسله مراتبی ما، در سطح خرد را، جاری می سازد. خرده استعمار، خرده بهره کشی، خرده وابستگی، هر رشته باریک از رشته های سازنده این پارچه منقش و متنوع، موضوعی است که ما را به تفکر، مطالعه، توصیه، گفتگو، و واکنش فرا می خواند. اما برای به حاشیه بردن یک رشته از این طرح حماسی نقاشی شده پر نقش و نگار، از موجی، استفاده می شود، تا برای تجاوز جمعی همدیگر را فرا بخوانند؟ برای نسل کشی؟ آیا این همانی است که به نمایش در خواهد آمد؟          

موقعی که شبه قاره هند دچار تجزیه شد، و صدها شاه نشین مستقل در هم ادغام شدند، برخی به زور، در کشورهای پاکستان و یا هند حل شدند، صدها هزار نفر از مردم این مناطق (هندو، مسلمان و سیک)، به دو طرف مرزها، نقل مکانِ متقابل کردند. یک میلیون نفر در این جریان کشته شدند. ده ها میلیون نفر آواره گردیدند. هر روایتی از این حوادث تراژیک توسط افراد، به تنهای، و جوامع اجتماعی به صورت جمعی، می تواند درست باشد، همچنین می تواند نادرست هم باشد، آن موقعی می تواند این روایت نادرست باشد که با هدف مقابله با روایت تراژیک دیگری بیان شود. یک دروغ خطرناک گفته می شود. تا یک تاریخ ناهمگون، نقش گیرد. تا یک فحوا ربوده شده، و به سلاحی تبدیل گردد، که به نتایج ناخواسته و بدی منتهی خواهد شد.

همه ما در شبه قاره هند این انتخاب را در پیش روی خود داریم که برای یک ایده مشترک عدالت، برای اجتناب از درد و تنفر، که در حال جویدن خاطره جمعی ماست، کار کنیم، و آنرا ارتقا بخشیم. نخست وزیر هند، حزبی که او آن را رهبری می کند، و همچنین اعضایش، سازمان راشتریا سویام سواک سینگ (RSS) – سازمان فاشیستی که نخست وزیر عضو آن است – راه تنفر و درد را انتخاب کرده اند. آنها ما را به چیزی بزرگ فرا می خوانند که از درون خاک تشنه به خود ما، می جوشد. آتشی که آنها روشن می کنند، مسیری طراحی شده را نمی سوزاند، این آتش ممکن است کل کشور را بسوزاند. این آتش سوزی آغاز شده است. در این راستا مسلمانان هند و کشمیر، مسیحیان همچنین، در خطر مقدم این حملات قرار دارند.  در سالجاری، به تنهایی، صدها حمله به کلیساها انجام شده است، مجسمه های مسیح مورد بی حرمتی قرار گرفت، و روحانیون مسیحی، زن و مرد، به صورت فیزیکی مورد حمله و بی حرمتی قرار گرفتند.

ما به حال خود رها شدیم. کمکی نمی آید. کمکی که نه به یمن رفت، نه به سریلانکا، و نه به رواندا. چرا ما باید انتظار داشته باشیم که از سوی سیاستمداران بین المللی به ما در هند کمکی شود؟ تعیین کنندگان ی اخلاق در جهان، تنها منافع، قدرت، نژاد، کلاس اجتماعی و ژئوپولتیک کشورهاست، باقی تنها ژست است، یک رقص در سایه.

هند اکنون توسط فردی رهبری می شود که بر موج قدرتی نشسته است که از کشتار صدها مسلمان برخاسته است، هیستری که توسط شبح طرح و نقشه ترور و کشتار تدارک دیده شد. برای این تنفر مخالفانی در بین مردم معمولی، در بین تمام اقشار وجود دارد، آنان که مخالف قانون ضد مسلمانان اعطای شهروندی [18] هستند، از سوی کسانی که حرکت تاریخی کشاورزان را در سال گذشته به راه انداختند، و احزاب محلی در بنگال غربی، تامیل نادو، کرالا و ایالت مهاراشترا، که سینه به سینه در مقابله حزب بی.جی.پی قرار گرفتند تا آن را شکست دهند. پر بی راه نیست اگر بگوییم که اکثریت هندی ها، با آنچه در حال رخ دادن است مخالفند، اما این محکومیت توسط اکثر مردم، با تنفر آشکار شد، به وسیله شانه بالا انداختن کارمایی به نشانه تحقیر و تحیر، و دوری گزینی از تب سوزاننده ایدئولوژیکی قبلی از کادرهای فاشیست با درآمد بالا.

حزب کنگره، تنها اپوزیسیون منحصر به فرد در سطح ملی، چیزی که برای ما به ارمغان آورد، ضعف بود و ناتوانی برای اتخاذ یک موضع اخلاقی، تا حتی نتوانیم از کلمه مسلمان در سخنرانی های عمومی سود جوییم. تجمع های متعلق به مودی هم مردم را به کشوری "پاک و منزه از حزب کنگره" [19] فرا می خواند؛ که در واقع فراخوانی برای یک دولت بدون اپوزیسیون است. شرایطی که در مقابل آن باید گفته می شد، دمکراسی تنها یک کلمه نیست که فقط در ذهن قرار گیرد، بلکه یک شرایط است که باید تحقق یابد.

در حالی که هند تمام تله گذاری ها انتخاباتی، و نمایش یک دمکراسی انتخاباتی را، به نمایش می گذاشت، قانون اساسی که ما را به سوی سکولاریسم، جمهوری سوسیالیستی، انتخابات آزاد و عادلانه، یک پارلمان که به صورت دمکراتیک توسط احزاب حاکم و اپوزیسیون اداره می شد، یک سیستم قضایی مستقل، و یک رسانه های آزاد فرا می خواند، در حقیقیت این مکانیسم حکومتی (شامل یک افزایش و گسترش، در سیستم قضایی، سیستم سرویس عمومی، نیروهای امنیتی، سرویس های اطلاعاتی، پلیس، و نیروهای دخیل در انتخابات بود) بود که در جهت گیری درست نبودند، و این نهادها به صورت عمیقی تحت نفوذ واقع شدند، و در اغلب موارد به صورت آشکارا به وسیله سازمان های قدرتمند در هند، که آشکارا دارای ایدئولوژی فاشیسم هستند، و ملیگرایی هندو را دنبال می کنند، مانند RSS به خدمت گرفته شدند. RSS  در سال 1925 پایه گذاری شد، که مبارزه طولانی داشته، تا قانون اساسی را به کناری نهاده، و در هند یک جمهوری هندو متشکل از ملت هندو شکل دهد. ایدئولوگ های RSS به صورت آشکار و واضحی به تمجید از هیتلر اقدام، و مسلمانان هند را با یهودیان در آلمان یکسان انگاری می کنند.

بر ارجحیت نژادی و حاکمیت آریایی نظر دارند، ایده ایی که برخی از انسان ها را اهریمن و دیو، و برخی را وجه خداگونه می دهند، و دیگران را زیر مجموعه ایی آلوده و غیر قابل لمس می داند، که در مراتب زیرین قرار می گیرند، این اساس برهمنیسم آنان، سیستم طبقاتی هندویی است که حتی امروزه نیز مردم هند را بر اساس آن سازمان می دهند.

حادثه تراژدیک این که، عده زیادی، حتی در بین اقشار تحت ظلم نیز به نفع سازمان RSS حرکت می کنند. کسانی که بر اثر موج سونامی تبلیغاتی RSS در جهت پروپاگاندای این گروه رای می دهند و جهت گیری قدرت را تعیین می کنند. در سال 2025 سازمان RSS صدمین سالش را رکورد خواهد زد. صد سال تلاش در جهت ایدئولوژی و مذهبی برای ساختن یک ملت هندو، درون ملت هندوستان.  تاریخ گواه است که این سازمان در این صد سال توسط انجمنی از برهمنان ساحل غربی هند کنترل و هدایت شدند. امروزه این سازمان دارای پانزده میلیون عضو است، که در میان این اعضا، یکی همین آقای مودی، و تعداد زیاید از اعضای کابینه او، سروزیران ایالت های مختلف هند، و فرمانداران هستند. به موازات آن یک تشکیلات در سطح جهانی هم دارند، که شامل ده ها هزار مدرسه ابتدایی، صاحب املاک کشاورزی، با کشاورزان، کارگران، دانش آموزان، سازمان ها، صاحب انتشارات خاص خود هستند، دارای شاخه گروه های تبشیری که در مناطق جنگلی کار می کنند تا قبایل را "خالص" [20] و پاک سازی کنند، و آنان را به هندوئیسم "باز گردانند" [21]، دارای یک سلسله سازمان های زنان هستند، چندین میلیون میلیشیای قدرتمند مسلح، که ملبس به پیراهن های سیاه موسیلینی (دیکتاتور فاشیست ایتالیا) هستند، و بیشمار و غیر قابل تصور از سازمان های ملیگرای هندو که نقش کمپانی های همچون شل را بازی می کنند، و شرایطی را محیا می کنند که توانایی محروم سازی غیر قابل انکاری دارند.

در حالی که هند دچار قتل عام و ریزش موقعیت های شعلی است، و به سوی در هم ریختگی اقتصادی حرکت می کند، حزب بی جی پی به سرعت در حال رشد است، و اکنون ثروتمندترین حزب سیاسی در دنیاست. که بر اساس توافقات پشت پرده، سیستم های ناشناخته و اتحادیه های انتخاباتی را معرفی می کند، که قادر است با استفاده از سرمایه گذاری شرکت های عظیم، فضایی مبهم و دودآلود سیاسی را ایجاد کنند. این سیستم به وسیله چند صد شرکت رسانه ایی، تلویزیونی و کانال های خبری که تقریبا در تمام زبان های رایج در هند برنامه پخش می کنند، حمایت می شود، که این کانال های تلویزیونی و رسانه ها، به وسیله لشکری از رسانه های مجازی، که متخصص ارایه اطلاعات جعلی اند، بازار رسانه ایی جمعی را شکل می دهند.

برای همه این موارد است، که حزب بی جی چی به عنوان تنها پیشانی رسمی گروه RSS قرار دارد. اکنون با همه این تفاسیر است که ملت ساخته شده در ملت، آماده می شود، تا از سایه بیرون آید و در جایگاه جهانی خود قرار گیرد. اکنون دیپلمات های خارجی، به دفتر مرکزی RSS می روند تا رسمیت یافته و به آنها ادای احترام کنند. پردیس های دانشگاهی ایالات متحده عرصه جدید برای درخواست سهم الارث برای آنان است. خطر در این نقطه قرار دارد که آنان که چنین روندی را رهبری می کنند، معتقدند، شاید آنچه را که در فضای عادلانه نتوان به دست آورد را، بتوان در فضای اقتصاد سرمایه داری خرید.

ارزیابی جشن سده RSS در سال 2025 یک شاخص مهم در تاریخ هند خواهد بود. سال قبل از آن ما یک انتخابات عمومی خواهیم داشت. این انتخابات شاید بیان کننده این پیش بینی باشد که ما با یک تشدید خشونت تصادفی و ناگهانی در فعالیت های خشونت آمیز مواجهه شویم.

در حالی که مودی، به عنوان مسیح (خدای) همه جا حاضر و ناظر مطلق، که تصویرش روی ارواق واکسن های کوید ما نقش بسته است، و روی کیسه های آرد و نمکی که به جای شغل، به میلیون ها نفر که اخیرا بیکار شده اند، اهدا می شود، چرا این مردم نباید از او متشکر باشند؟

 چگونه آنان می توانند، در حالی که شاهد قبرهای دسته جمعی کم عمق بوده اند که  در ساحل رود مقدس گنگ، به هنگام طغیانی نمایان شدند، قبرهایی که در ساحل طولانی آن در خلال موج دوم همه گیری اجساد آنان را در خود داشت، چگونه این را وا نهاده، به حرف های آنان باور کنند، اگر این کشتار جمعی نتیجه اقدامات مودی نیست، چه چیزی شرایط را بدین سمت وحشتناک برد؟

امیدهای ما سوزانده شد، تصاویر ذهنی ما تحت تاثیر قرار گرفت.

اگر RSS این نبرد را ببرد، پیروزی اشان یک رقص رزم جنگی خواهد بود، چرا که وجود هند به پایان خواهد رسید، انتخابات ها دیگر نمی تواند شرایط را به قبل باز گرداند. و دیگر برای همه چیز دیر خواهد بود، این نبرد باید با شرکت همه کشور ما انجام شود، آتش اکنون در پشت درب خانه همه ماست.

تشکر از شما.   

[1]- Arundhati Roy با نام کامل سوزانا آروندیتی رو، متولد 1961 در شیلونگ مگالیا در هند، نویسنده، بازیگر، و فعال سیاسی هندو، که به خاطر دریافت جایزه بوکر (Booker) برای رمان خود تحت عنوان “خدای اشیای کوچک” (The God of Small Things) در سال 1997 شهرت بیش از پیش یافت. او در زمینه حقوق بشر و محیط زیست نیز فعال است. از پدری هندو با شغل کشاورزی کاشت چای، و اهل بنگال، و مادری مسیحی متولد شد، او در کنار ملت های ستم دیده هندی در مناطق امنیتی شده مائویست ها و کشمیر هم فعال بوده که بارها پرونده قضایی برای او تشکیل شده است. ایشان جایزه های مختلفی در ارتباط با حقوق زنان و صلح و... دریافت داشته است.

[2] - the Sissy Farenthold مری فرانسیس تارلتون (سیسی فانتهلود) یک فعال سیاسی، قاضی فعال اجتماعی و استاد امریکایی است که به خاطر کمپین های سال 1972 تا 1974 تگزاس مشهور است. و تا انتخاب به عنوان معاون رئیس جمهور امریکا هم پیش رفت، مارتین لوتر کینگ در خصوص او گفته است "منحنی تاریخ طولانی است، اما به سوی عدالت قرار دارد، و سیسی قسمتی از این تاریخ است".

[3] - the Rapoport Centre برنارد و آدر رپپورت سنتر با هدف توسعه عدالت و حقوق بشر در سال 2004 بنیاد نهاده شد،

[4] - G. N. Saibaba نویسنده، متفکر و فعال حقوق بشر و پروفسور دانشگاه دهلی که توسط دولت هند متهم به ارتباط با گروه های چپ ممنوعه شد و به حبس ابد محکوم گردید. و تحت قانون جلوگیری از فعالیت های غیر قانونی دستگیر گردید.

[5] - the Bhima Koregaon 16 بزرگداشتی بر صدمین سال نبرد "بهیما کورگائون" بود که در سال 2018 صورت گرفت و این مراسم به خشونت کشیده شد.

[6] - CAA (Citizenship Amendment Act) قانون اعطای شهروندی به مهاجران خارجی در هند که به غیر از مسلمانان به باقی مهاجرین تعلق می گرفت و همین تبعیض باعث شد که مسلمانان هند اعتراض کنند و این اعتراضات منجر به کشتار آنان توسط دولت هندوی بی.جی.پی و لباس شخصی های متعلق به گروه های هندوی افراطی شد.

[7] - the Jammu Kashmir Coalition of Civil Society (JKCCS)

[8] - anti-national اصطلاحی که به مخالفین خود توسط مذهبیون افراطی هندو زده می شود، آنان خود را عناصر ملی تلقی کرده و مخالفین خود را ضد ملی می نامند

[9] - intellectual terrorists

[10] - Unlawful Activities Prevention Act قانونی که مقامات امنیتی هند می توانند افراد را بدون تشریفات قانونی دستگیر و تحت شکنجه و بازجویی قرار دهند، این قانون مورد سو استفاده یگان های نظامی و امنیت تحت نفوذ و سو استفاده گروه های هندویی از جمله RSS قرار گرفته و مخالفین خود بدین وسیله سرکوب و زندانی می کنند.

[11] - Urban-Naxals نگزالیت ها یا چریک های چپ گرای مائویست در مناطق محروم هند مبارزه ایی را با دولت هند داشته و دارند

[12] -  jehadisبه دلیل تاریخ طولانی مبارزه تروریستی گروه های اسلامگرا در هند، عناصر جهادی به تروریست هایی گفته می شود که مردم هند را مورد حمله قرار می دهند، واژه جهادی اکنون به هر فعالیت منفی که علیه جامعه اکثریت انجام شود تعمیم داده می شود و بار منفی آن سوار افراد متهم به هر فرد جهادی می گردد. این واژه در جامعه هند ویران و نابود شده، و به معنی تروریست و جنایتکار تبدیل شده است.

[13] - همچون مهر داغ خورده بر بدن بردگان در زمان باستان

[14] - mobs اجتماع های توده واری که به هر سو که تحریک گران سیاسی و مذهبی بخواهند، آنان را هدایت و دیگران را مورد حمله قرار می دهند.

[15] - the Bharatiya Janata Party (BJP) حزب سیاسی و رقیب حزب کنگره که اکنون به صورت بلامنازع قدرت را در مرکز در اختیار دارد، این حزب را باید شاخه سیاسی گروه های هندو رادیکال سنگ پریوار می توان نامید که تحت RSS گرد هم آمده اند.

[16] - Ram Navami فستیوال هندوی تولد خدای رام، هفتمین آواتارش ویشنو، که برای ویشنوئیست ها مهم است. این جشن علاوه بر آیودیا، در معابد مختص رام در سراسر کشور جشن گرفته می شود.

[17] - swamis عنوانی که در هند به روحانیون هندو، از مرد و زن تعلق می گیرد که حاکم و صاحب بر خود است، و وجودش از ناخالصی خالص شده و "او خود، خود اوست"، بدون اضافات ناخالص

[18] - Citizenship Amendment Act

[19] Congress mukt Bharat

[20] - purify

[21] - return

از مرگ دلخراش جوان مسافر و غریب 22 ساله سقزی در تهران، خانم مهسا امینی، نزدیک به یکماه گذشت، که در اثر دست اندازی تلخ و شبه قانونی به حریم ناموس این مردم، توسط ژاندارم ها، که به دستور مافوق، این حق را یافتند، تا برای اعمال نظمی نچندان خواستنی (توسط بسیاری از زنان و مردان این آب و خاک)، تن ناموس این مردم را لمس کرده، آنان را دستگیر و بر اتومبیل ها مخصوص، و یا ترک موتورهای خود سوار کرده، و یا از صحنه اعتراض بیرون کشیده، و راهی زندان ها و یا مراکز تادیبی نمایند؛

که همه اینها صحنه هایی منزجر کننده را آفریدند، که هیچ آزادزن و مردی بدان راضی و خرسند نخواهند شد، و این تنها دل دشمنان این مردم را شاد می کند؛ همه این ها، زخم های کهنه و نو، و پر شمار ایرانیان مقیم این خاک و جهان را دوباره تازه کرد، و دومل های چرکین سر باز نمودند، و دل مملو از درد آنان را، به اعتراضی دوباره وا داشتند، تا نارضایتی خود را در قالب شعارهایی تحول و تغییرخواهانه، بلند و آشکار فریاد زنند، تا شاید حاکمان بر خود را مجبور به ایجاد تغییر و تحولی نمایند؛

جوانان در شرایطی راهی صحنه های اعتراضی خیابان ها، دانشگاه ها، مدارس، کارگاه ها و... شدند، که از میان ناداشته های پر شمار خود، تنها داشته اشان، یعنی جان را به مسلخ آوردگاه های خیابانی، و مقابله با نیروهای یگان ویژه، پلیس، لباس شخصی و... مخوف، حاضر در خیابان ها بردند.

مجموع آنچه در این صحنه ها گذشت، برای هر دلسوز بدین آب و خاک و این مردم، صحنه هایی بسیار شرم آور را به نمایش در آورد، که تو گویی همه چیز، از اخلاق ناب جوانمردی ایرانی، تا انسانیت ناشی از خلقت خداوندی، و آموزه های مفید دینی، اخلاقی و قانونی در رابطه ی حاکمیت با رعیت، تا قانون و اخلاق مترقی مدارا و رواداری انسانی، حفظ حرمت زنان، خادم بودن ها در برابر ولی نعمتان یعنی مردم، و هر چه ارزش های انقلابی، از جان نثاری برای حفظ جان و مال و ناموس این مردم، تا حرمت خون هموطنان، احترام به صدای مخالف و...،  همه و همه در پای این خواستِ شبه قانونیِ حاکمیتی، قربانی شدند.

و باز داستان تلخ و تکراری جستجو برای یافتن دست های خارجی، در میان هزاران دست دردمند به اعتراض بلند شده، توسط هموطنان خود، که به جز خیابان، جایی برای فریاد زدن، تغییر خواهی، و پیگیری خواسته های خود، نیافتند، که در هر گونه اعتراضی، با شاه بیت جستجو برای یافتن دست های خارجی، پاسخ داده می شود، در آنچه که با گوش های خود روشن و واضح از دهان بسیاری شنیده می شود، شک می کنیم، و به دنبال دست دیگرانی می گردیم که شاید در کار باشند، که به واقع این حجم اعتراض سراسری نیز، تنها نوک قله ایی از یک کوه یخی بزرگ است، که در ذیل خود، حجم عظیمی از نارضایتی ها را مخفی می دارد، که هنوز به خیابان نیامده اند و در بسیاری جوامع، هرگز نمی آیند، چرا که معتقدند اگر در سوی حاکمان، مردان قانون و مسئولینِ منصف، مردمی، درستکردار و... وجود داشته باشد، حتما گوش شنوایی به این اعتراض ها خواهد بود، که عَلَم نمایندگی اعتراض جامعه ایی را به دوش گرفته، و به خیابان ها آمده اند، در غیر این صورت راه دیگری برای شنواندن فریاد خود، باید جست.

این خیزش که آن را باید خیزش زنان و جوانان نامید، از دانشگاه به خیابان، از خیابان به مدارس و... کشیده شده، که در هر سه صحنه حضور اعتراضی مردم، دست اندرکاران امر در بُعد انتظامی و حاکمیتی نمره منفی گرفتند، و پاسخ های داده شده، به سان رژیم های مردمی، انقلابی و دلسوز نبود، بلکه رویکرد استفاده از نیروی سرکوب، و نظامیان، که خواست اولیه این مردم، به واقع کوتاهی دست آنان از ناموس، مال و جان خود بود، در حجم بیشتری استفاده شد، و نوعی لجاجت و "هل من مبارز طلبی" را در مقابل مردم معترض تداعی کرد و نشان داد،

از سوی دیگر درخواست ها برای تجمع های شناسنامه دار توسط احزاب قانونی کشور نیز، برای نمایندگی از خواست این مردم بی پاسخ ماند، و اجازه داده نشد، که احزاب، پرچمدار فریاد اعتراض مردمی، مسالمت جویانه، متمدنانه و... را نمایندگی کنند، و بدین طریق از حجم خسارات و خون ها کاسته شود و چهره معقول تر و انسانی تری از ایران به جهان مخابره شود. و مثل همیشه "مرغ یک پا دارد" و همه باید به فرمانی تمکین کنند، که نمی خواهند، سر نهند!

چنین رویکردی، بسیار خسارتبار و مشروعیت زداست. چنین شیوه حکمرانی، و مواجهه با خواست های مردمی، نهایتا به تجمیع عقده ها، گسترش نارضایتی ها، انتقال از روش های مسالمت جویانه به خشن، زیر زمینی شدن مبارزه، گسترش شکاف ها و... را نتیجه خواهد شد، و نهایتا متاسفانه به جایی ختم می شود که تنها مردم و کشور، ضررهای هنگفت آن را پرداخت خواهند کرد.

اگر حاکمیت ها خود را امانتدارِ مسئولیت هدایت جامعه بدانند، و خود را قیم و سرپرست آنان ندانند، معمولا به راحتی به خواست ولی نعمتان خود، یعنی مردم، گردن می نهند. حاکمان به واقع تنها وکیل مردم در جایگاه تعیین و اجرای قانونند، و وقتی موکلِ خود را ناراضی می یابند، باید به خواست او تن دهند، و خود را اصلاح، و در صورت ادامه نارضایتی، کنار کشند، که تن ندادن به خواست مردم، به واقع هم خیانت در امانت، و هم ظلم و تعدی به حقوق آنان، و هم تجاوز به حد و حدود موکلان و... تلقی می شود.

بهتر است فریاد اعتراض مردم در نخواستن قوانین، و حاکمانی که از چشم آنان افتاده اند، شنیده شود، و دست به تحول و تغییر زده شود. مواجهه قهرآمیز با خواست مردمی، که صاحبان این کشور، نظام و سرزمین هستند، وجهه کشور و نظام مدعی مدیریت انسانی، اسلامی، دینی، اخلاقی و... را نزد جهانیان و مردم خود نابود خواهد کرد؛

به خصوص هنگامی که، در بعد خارجی هم، در کنار متجاوزی همچون روسیه قرار بگیریم، و هر روز، همزمان با اعتراضات، اخبار حملات روسیه به مردم مقاوم، و تجاوزستیز اوکراین، با سلاح های ساخت ایران، به گوش برسد؛ مردمی که به سان جوانان رزمنده ما (از سال 1359 تا 1367 خورشیدی) در خلال جنگ خسارتبار هشت ساله تحمیلی، شبیه به جنگ روسیه با اوکراین، مردانه و متهورانه جلوی ماشین تجاوز، و زیاده خواهی روس ها، ایستاده اند، و تاکنون موفق شده اند، این ماشین مخوف و ویرانگر و متجاوز را، تا حدودی متوقف نمایند، و کشور خود را از انهدام کلی، نجات دهند، و اکنون سپاه متجاوزِ از مرزها گذشته روسیه، در گل و لای مقاومت مردانه اوکراینی ها گرفتار شده، و سلاح های ایرانی می رود تا روسیاهی ابدی را، برای ایرانیان رقم زند، و کمکیار متجاوزین روسی در این نبرد شوم گردد؛ حال آنکه اولین کشوری که باید تجاوز روسیه به خاک اوکراین را محکوم می کرد، ایرانیان باید می بودند، چرا که خود درد تجاوز و متجاوزین زیاده خواه، در همسایه خود را، بارها چشیده اند، و ما نیز با پوست و استخوان خود برای سال ها به مقابله ایی مظلومانه، همچون اوکراینی ها، ایستاده بودیم.

این روزها، در باب قانون حجاب، به یاد جمله مرحوم دکتر محمد مصدق می افتم، که روحش شاد، می فرمود: "قوانین برای مردم وضع شده اند، و نه مردم برای قوانین"، و این مردم خلق نشده اند که محکوم به اجرای قوانین وضع شده ایی باشند، که تا این حد با آن مخالفند، آنان این حق را دارند که به قانونی (درست یا نادرست) تن در ندهند، چرا که هر قانونی برای سلامت و سعادت همین مردم است، که وضع می شوند، و وضع قوانین برای سلطه و استیلای بر مردم و سروری بر آنان وضع نمی شوند. حتی خداوند نیز، انسان را مُخیّر به قبول خود می کند، چه رسد به قوانینی که بسیار کوچک و پیش پا افتاده ایی همچون حجاب.

ادامه و به درازا کشیدن کشتار و جراحت در خیابان ها، دانشگاه ها، مدارس، زندان ها و... نشان از لجاجت و زورگویی خواهد بود، تا خیرخواهی و هدایت، و باید به این روند پایان داد، حکومت و حاکمیت، امانتی است از سوی مردم، نزد برگزیدگان شان، که رد امانت حکومت، و یا کوتاه آمدن در برابر خواست موکلان (مردم)، نشان از سلامت، ادب، درستی، انصاف، خبره گی، اخلاقمداری، دینمداری، انسانیت، بصیرت، سیاست و... هر وکیل است، نه نشانه ضعف او.

هیچ وکیلی حق ندارد موکل خود را به نفهمی، کجی، کوچکی و... متهم کرده، و راهی را برود که خود آن را صلاح می داند، و دلش حکم می کند، هر وکیلی در برابر موکل خود باید تسلیم و مجری باشد، تا حاکم و زورگو، و یا در غیر این صورت کنار بکشد. این به مصلحت هر دو طرف نزدیک تر است. شدت برخورد با معترضین، همان نشان از نافرمانی وکیل در برابر موکل، را دلالت خواهد کرد، که خواست موکل خود را به هیچ می انگارد، و این شیوه در برخورد با مردم، در جهان امروزی محکوم علی الابد خواهد بود.

هر چه بر آمار این خون ها، دستگیری ها، خسارت ها و... می افزاید، و زمان مقاومت در برابر خواست مردم و... می گذرد، به اضافه شدن شکاف بین مردم و حاکمان منجر خواهد شده، که عواقب آن جبران ناپذیر، و شدت خسارات را، برای مردم و کشور، افزایش بیش از پیش خواهد داد، این مردم را دشمن شاد، دوستان را نگران و ملول خواهد کرد.

اعلام رفراندوم، عفو عمومی و قول به تغییر و تحول در آنچه مردم آن را نمی خواهند، و نمی پسندند، به صلاح دولت و مردم بوده، و با استفاده از ابزارهای همین قانون اساسی موجود، می توان، از این مشکلِ بین مردم و حاکمیت گره گشایی کرد و از آن عبور نمود، و صداقت حاکمیت را به مردم خود، به اثبات رساند. عبور از این گردنه خطرناک با تمکین به خواست مردم، سرفرازی کشور را به دنبال دارد، چه حاکم و چه مردم.  

چرا نباید به این مردم ابزار قانونی که به راحتی در دسترس آنان است، را داد، تا خواست خود را از طریق رفراندوم اعلام، و هر حاکمی را مجبور و موظف، و مطاع به قبول آن کنند، تا بیش از این در هر موضوعی، مجبور به اردوگشی خیابانی اعتراضی نشوند، و فرزندان نظامی و سلاح به دست آنان (که قاعدتا باید در مقابل دشمنان این مردم صف بکشند)، مجبور نباشند در برابر مردم خود، که از پدران، مادران، خواهران و برادران آنانند، صف کشیده، و در برابر چشم جهانیان، در ناخواسته ترین حالت، از هم کشتاری خانگی کنند. 

مقدمه مترجم : (سایت یادداشت های بی مخاطب)

جامعه زنده و پیشرو را باید از اندیشمندان آن شناخت، که بی توجه به بندهای زنجیر امنیتی، ترور، سیاسی، اقتصادی، تعصب و... به انعکاس حقیقتی می پردازند که آن را خود، یافته اند، و رهیافت خود از تجارب و علم خود را بدون لکنت، و بیم قطع نان و ناز، بیان می دارند، خانم آروندیتی روی [1] به عنوان یک نویسنده مشهور هندی، هم جامعه خود، و هم جامعه جهانی را در این سخنرانی به محاکمه ایی منصفانه کشید، در نقد او از وضعیت جهان، هم عیب جامعه خودش دیده می شود، و هم بدون نقاب و سانسور، در قلب لندن، سیاست های غرب و بریتانیا را، در حضور اساتید حاضر در این جلسه، به چشم لندن نشینان می کشد، مثل آینه ایی که مقابل بسیاری از صاحبان قدرت، باید گرفت، او این آینه را مقابل راهبران کشورمان نیز گرفته، تا خود را در نگاه دیگران، خوب ببیند، مطلبی که می آید سخنرانی خانم روی در لندن در بزرگداشت جامعه شناس مشهور بریتانیایی، استوارت هال، ابراز شده است که نکات روشنی را در خصوص آنچه در جهان می گذرد، در خود دارد. و از آزادگی و نقش آزادی بیان در رهیافت اصلاح جهان، نکته ها در خود دارد، دنیا به اصلاح طلبانی اندیشمند و چنین آزاد اندیش نیاز دارد، سخنرانی او نکته های بسیار در خود دارد، و درس آزاد اندیشی و زیست آزادانه به انسان می آموزد.

 و اما سخنرانی او :

آروندیتی روی از چیزهایی که می توان و نمی تواند گفت، می گوید :

برداشت حجاب از جهان، آنچنان که ما می دانیم. [2]

همبستگی، صدا بلند کردن برای حمایت از غیر پنداشته شده ها، امروز اهمیتش از هر زمانی بیشتر است. گرچه این فعالیت به یک اقدام مخاطره آمیز تبدیل شده است، این را نویسنده مشهور گفت.

  

از چپ به راست، ادوارد اسنودن، ولادیمیر پوتین، آروندیتی روی، نارندرا مودی و تستا استلواد 

06/OCT/2022

متن کامل سخنرانی انجام شده در یادبود آقای استوارت هال [3] ، در سالن کانوُی در تاریخ  8 مهر ماه 1401(30 سپتامبر 2022).  

 تشکر از این که مرا دعوت کردید تا امروز در یادبود استوارت هال سخن بگویم. انگار سال هاست که برای تحقق این نشست تلاش کرده ایم. من هرگز در آینده، خوشی بودن در یک مکان با تعداد زیادی از اساتید را دست نخواهم داد. همه گیری کرونا برخی از چیزها را کم رنگ کرد، اما تعدادی از ما هنوز در تلاشند تا بر این زخم که بر ما زده، فائق آیند. من هرگز آقای استوارت را ندیدم. اما مطالعه آثار او به من این احساس را داده است که انگار مدت ها با هم نشسته ایم و در مورد بسیاری از موضوعات گفتیم و خندیده ایم.  

عنوان اصلی سخنانم موضوعاتی که می توان و نمی توان گفت، است، و این عنوان کتاب کوچکی است که آنرا با هنرمند جان کوزاک [4] نوشتیم. این کتاب در خصوص سفر ما به روسیه در دسامبر 2013 برای دیدار از ادوارد اسنودن [5] در مسکو نوشته شد. همراه دیگر ما در این سفر، دانیل الیسبرگ [6] بود، برای کسانی که کم سن و سالند، باید توضیح دهم که او اسنودن زمان خود بود؛ و خطاکاران جنگ ویتنام را لو داد، و اعمال آنان را بر اساس اسناد پنتاگون، عمومی و افشا کرد.

اسنودن، کسی است که سال ها قبل به ما هشدار داد که ما در حال حرکت خوابگرد گونه در یک کشور، تحت تسلط کامل اطلاعاتی و امنیتی هستیم، همین اسنودن، در زمان دیدار ما، داشت زندگی خود را در تبعیدگاه مسکو می گذراند. و ما نیز به همراه او در آن زمان عمیقا در کشوری مسلط به ابزارهای اطلاعاتی و امنیتی فرو افتاده بودیم، که او شرایط حاکم بر آن را قبلا به ما هشدار داده بود، از طریق یک تلفن همراه کوچک، که اکنون ضروری ترین و نزدیک ترین به ما، که به سان ضروری ترین اُرگان، در بدن ما تبدیل شده است، که از ما جاسوسی می کند، حرف های ما را ضبط، و منتقل می نماید، شخصی ترین اطلاعات ما که، توسط این اطلاعات ما می توانستیم به زنجیر کشیده شده، کنترل، استاندارد و اهلی و رام شویم. نه تنها توسط این کشور، بلکه همچنین به وسیله دیگران.

تصور کنید که کبد یا کیسه صفرای شما عملکرد خوبی در قبال قلب شما نداشته باشند، دکتر به شما خواهد گفت که شما بیمار هستید. این زنجیره ایی از ریسمان ها بود که ما خود را در میان آن احساس می کردیم. ما کاری بدون آنها نمی توانستیم بکنیم، و آنها هم کارشان را می کردند.

بخش نخست سخنان من در مورد چیزهایی است که می توان و نمی توان گفت. در بخش دوم به پرده برداری و حجاب برداری از جهانی خواهم کوشید که ما از آن اطلاع داریم.

امسال سال بسیار بدی برای کسانی بود که از "چیزهایی که نمی توان در مورد آن گفت" را گفتند و یا انجام دادند. در ایران،  مهسا امینی، دختر 22 ساله در حین  بازخواست در پلیس اخلاقی به اتهام نپوشیدن روسری استاندارد، و مورد نظر حکم رسمی، کشته شد. در اعتراضاتی که به دنبال آن شکل گرفت و در جریان است نیز تعداد زیادی از مردم کشته شدند.

در همین حال، در هند، در ایالت جنوبی کارناتاکا، دختر مسلمان دانش آموز مدرسه ایی، که می خواست هویت خود به عنوان یک زن مسلمان، در کلاس درس حفظ کند، با حجاب در کلاس حاضر شد، که مورد هجوم فیزیکی مردان وابسته به راستگرایان افراطی هندو قرار گرفت. اینجا ایالتی است که مسلمانان و هندوها برای قرن ها در کنار هم زندگی کرده اند، اما اکنون به طرز خطرناکی فضای اجتماعی این ایالت دو قطبی شده است.

هر دو مثال – اجبار پوشیدن حجاب در ایران، و ممنوعیت حجاب در هند و دیگر کشورها – ممکن است به خشونت کشیده شود، اما در حقیقت چنین موضوعی نباید چنین ظرفیت خطرناکی داشته باشد. در موضوع اجبار یک زن برای پوشیدن حجاب، یا اجبار دیگری برای کنار گذاشتن آن، موضوع، موضوع حجاب نیست، اینجا بحث، بحث اجبار و کنترل جامعه است، بحث به بند کشیدن اوست، سیاست پوشاندن او، لخت کردن او، ملاحظه ی کنترل و تسلط بر زن را در خود دارد.

در ماه آگوست، سلمان رشدی به صورت خشونت آمیزی در ایالت شمالی نیویورک توسط یک اسلام گرای افراطی به خاطر کتابش، آیات شیطانی [7] مورد حمله قرار قرار گرفت، کتابی که اولین بار در سال 1988 به چاپ رسید. در سال 1989 آیت الله خمینی، رهبر انقلابی ایران، و اولین رهبر جمهوری اسلامی ایران، فتوایی صادر کرد و خواستار مرگ رشدی شد. تمام سال های بعد از آن، فقط همان زمانی که به نظر می رسید، که عصبانیت بر انگیخته شده، کاهش یافته، و رشدی از مخفیگاه خود خارج شد، این حمله نیز بلافاصله صورت پذیرفت.

بعد از اخبار اولیه که سلمان رشدیِ هفتاد و پنج ساله، از این حمله جان سالم به در برده، و روحیه خوبی هم دارد، دیگر هرگزی خبری از او در بیرون درز نکرد. تنها امیدی که می توان داشت این است که او در حال بازیابی سلامت خود است و این که او با قدرت کامل، به کیان ادبیات جهانی باز خواهد گشت. رهبران کشورهای اروپایی و امریکایی، قدرتمندانه در حمایت از رشدی ظاهر شدند، برخی نیز در جملاتی کوتاه گفتند، "نبرد او، نبرد ماست".

در همین حال جولیان اسانژ [8] ، کسی که موارد جرایم جنگی غیر محرمانه سربازان همین کشورها، در جنگی که صدها هزار نفر در آن مردند را منتشر کرد، او اکنون غرق در مشکلات سلامت جسمی، در زندان بلمارش به دام افتاده، و منتظر است تا به امریکا مسترد شود، جایی که ممکن است حکم مرگ، یا چند حکم زندان ابد او را انتظار کشند.

بنابراین، ما باید این حمله تنفر برانگیز به رشدی را، در خلال توقف بیان فرازهای کلیشه ایی همچون "جنگ تمدن ها" [9] و "آیات تاریک دمکراسی" [10] متوقف می کردیم. چرا که میلیون ها نفر در خلال تجاوزاتی کشته شدند، که توسط همین اونجلیست های دارای آزادی بیان هدایت می شدند، که در میان این میلیون ها نفر کشته، نویسندگان، شعرا و هنرمندان و... نیز بودند.

در خصوص اخبار این چنینی که از هند می رسد، در ماه جون، نوپور شارما [11] ، سخنگوی حزب بی.جی.پی، حزب حاکم ملیگرای هندو، یک بار برای همیشه، قربانی سخنان ناخواسته خود علیه محمدِ پیامبر، در یک برنامه گفتگوی تلویزیونی شد، یک گفتگوی چالشی، که او خیلی تهاجمی و با انگیزه در آن وارد شد، و به یک هرج و مرج بین المللی و تعدادی تهدیدات مرگ، مواجه گردید، که مجبور به خروج از زندگی در بین عموم مردم، شد. اما دو مرد هندو که در حمایت از سخنان او برخواسته بودند، به طرزی خشن سر بریده شدند. در روزهایی که به دنبال آن مسلمانان افراطی جمع شدند و شعار "جدایی سر از بدن" [12] را فریاد زدند، و از دولت هند خواستند که قانون کفر و توهین به مقدسات را از مجلس بگذراند. به نظر نمی رسد، که این برای آنان اتفاق افتاده، و نمی تواند کشور را بدین امرر راضی کنند.

همچنین در این زمینه مقاله "در اپزود نوپور شارما، مذهبی بودن بر انسانیت پیروز شد"  را بخوانید.

آنها تنها کسانی نبودند که سانسور و ترور را در هم آمیختند. اوایل این ماه، در شهر بنگلور بودم تا در پنجمین سالگرد ترور دوستم خانم گوری لانکش [13] سخن بگویم، روزنامه نگاری که توسط متعصبین هندو درست در بیرون از منزلش به او شلیک شد که ترور این زن، در ارتباط با یک سری ترورهایی بود که با هم مرتبطند. دکتر نارندرا دابولکار [14] ، پزشکی مشهور، و متفکری منطقی که در سال 2013 کشته شد; دوستش، گویند پنسار [15] ، نویسنده و عضو حزب کمونیست هند که در فوریه 2015 به قتل رسید و استاد زبان کانادا (گویش ایالت کارناتاکا)  ام.ام کابورگی [16] که در ماه آگوست همان سال به قتل رسید.

ترور البته شکلی از سانسور است که ما تجربه کرده ایم. در سال 2022، هند جایگاه 150 را بین 180 کشور جهان در خصوص شاخص های آزادی مطبوعاتی کسب کرد، حتی پایین تر از کشورهایی مانند پاکستان، سریلانکا و میانمار. ما نه تنها به وسیله دولت تحت نظر و کنترل بودیم، بلکه توسط جمعیتی که در خیابان ها توده وار فعالند، و شاخ های فعال در شبکه های اجتماعی، و به وسیله خود رسانه ها، همچنین.

در صدها کانال تلویزیونی که بیست و چهار ساعته برنامه پخش می کنند، که اغلب به آنها به عنوان "رادیو رواندا" [17] خطاب می کنیم، گویندگانِ طیف وسیعی از تلویزیون های خریداری شده ایی، که علیه مسلمانان (اقلیت هند) و "عناصر ضد ملی" (عنوانی برای اقلیت مسلمان)، برای دستگیری، اخراج و تنبیه آنان دعوت می کنند. آنها در آزادی و بی مسئولیتی مطلقی که به آنها اعطا شده است، زندگی و شخصیت بسیاری را ویران می کنند. هر روزه فعالین، شعرا، روشنفکران، حقوقدانان، دانشجویان دستگیر می شوند. همچنان که در ایالت کشمیر – دره ایی که از آن هیچ خبری به بیرون درز نمی کند – که به یک زندان بزرگ تبدیل شده است. که در آن عدد نظامیان (هندی) از اهالی آن بیشتر است.

هر گونه ارتباط کشمیری ها، خصوصی یا عمومی، حتی آهنگ نفس های آنها توسط نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رصد می شود. در مدارس تحت نام آموختن عشق به مهاتما گاندی (رهبر قیام مردم هند علیه بریتانیا) سرودهای مذهبی هندوها را به دانش آموزان مسلمان یاد داده می شود. این روزها وقتی در مورد کشمیر فکر می کنم، به یاد اقدام برخی کشاورزان در نقاط جهان می افتم، که هندوانه های گرد را در جعبه های مکعب مربع پرورش می دهند، تا هندوانه گرد، به صورت مکعب عمل آید، تا بهتر بتوانند آن را نگهداری کنند. بنابر این به نظر می رسد که آنچه در دنیا روی هندوانه ها تجربه می شود، در دره کشمیر روی انسان ها آزمایش و تجربه می شود، در یک هدفگاه تفنگ ها.

در دشت های جغرافیایی پایین تر – در کمربند گاو – [18] در شمال  هند، جمعیت های شمشیر بدست هندو، که توسط مردان خدا [19] ، هدایت می شوند، افرادی که توسط رسانه ها به دلایلی بعنوان "غیبگو" ها نامیده می شوند، و مردم هندو را آزادانه به نسل کشی مسلمانان و تجاوز به زنان آنان فرا می خوانند.

ما شاهد شکنجه و کشتار مسلمانان در روز روشن، و نسل کشی بیشتر از هزار مسلمان (منابع غیر دولتی این مقدار را تا دو هزار نفر هم ذکر کرده اند) در ایالت گجرات در سال 2002 و همچنین صدها نفر در شهر مظفرآباد ایالت اتارپرداش در سال 2013 بوده ایم، و جالب این که هر دو کشتار دسته جمعی مذکور، بلافاصله پیش از برگزاری یک انتخابات صورت گرفته است.  

دیده ایم که مردی که تحت سروزیری او در ایالت گجرات این کشتار جمعی انجام شد، نارندرا مودی، موقعیت خود را تحکیم می کند تا به عنوان امپراتور قلب هندوها [20] ایستاده، و بالاترین کرسی رسمی کشور را اشغال کند. او هرگز نسبت به این جریان نه عذرخواهی و نه ابراز شرم کرد.  دیده ایم که او سرمایه سیاسی خود از پوزخندها و بیانات خطرناک و ضد مسلمانان جمع می کند. دیده ایم که بالاترین دادگاه در کشور او را، قانونا و اخلاقا، به صورت مطلق از پاسخگویی مستثنی کرد، اظهارات تهوع آور کشورهایی که تحت عنوان دنیای آزاد از آنها یاد می شود را، هم دیده ایم که او را به عنوان یک رهبر دمکرات مورد تشویق قرار می دهند.

ماه گذشته، هند هفتاد و پنجمین سالگرد استقلال خود از بریتانیا را جشن گرفت. نارندرا مودی از تریبون بلند خود در قلعه سرخ [21] در دهلی، از رویاهای خود برای قدرت بخشی به زنان هند گفت. او با حرارت و مشت گره کرده، سخن می گفت. عمامه ایی نیز بر سر داشت که با رنگ های پرچم ملی پیچیده شده بود.

 

نخست وزیر نارندرا در حال دست تکان دادن به حاضرین

در خلال سخنرانی خود در هفتاد و پنجمین سالروز استقلال هند

در قلعه تاریخ سرخ در دهلی نو، 15 اگوست 2021  

قدرتمند کردن زنان در جامعه ایی که بر اساس سیستم طبقاتی هندو شکل گرفته، جایی که برای قرن ها قدرت به مردان داده شده و این سیستم تجربه شده است! که مردانش معتقد به داشتن حقوق خاصی بر بدن زنان دالیت ها و ادیواسی [22] هستند، از این رو قدرتمند کردند زنان فقط موضوع مرتبط به سیاست نیست. این موضوع وابسته به اجتماعی شدن، و سیستم اعتقادی هم مرتبط است.

این روزها شاهد افزایش گراف جرم علیه زنان، در هند هستیم، و هند در جایگاه یکی از خطرناک ترین کشورها برای زنان قرار دارد. سورپرایز این روزها این است که ببینیم که چه موقع جرم کسانی که در حال حکمرانی هستند، علیه زنان آشکار خواهد شد. در چنین شرایطی، ما شاهد راهپیمایی هایی به نفع متجاوزین به عنف هستیم. در آخرین مورد از این موارد، یک دختر 19 ساله مورد تجاوز قرار گرفت و کشته شد، اما یک رهبر محلی هندو، پدر این دختر را به خاطر “پخش شیر خام به گربه های گرسنه” مورد شماتت قرار داد.

در همان زمانی که نارندرا مودی نخست وزیر حزب بی.جی.پی در حال سخنرانی روز استقلال خود بود، دولت ایالتی این حزب در گجرات، روز بزرگداشتی برای 11یازده مردی که برای تجاوز و قتل دختر 19 ساله مسلمان بلقیس بانو در سال 2002 برگزار کرده بودند، کسانی که قاتل او و 14 عضو دیگر خانواده این خانم بودند، که حکم حبس ابد دریافت داشته اند، و مقتول های این پرونده، شامل مادر این دختر، خواهرانش، برادران خردسالش، عمه ها و عمویش، دائی هایش، کودک یک ساله دائی اش، و صالحه، دختر سه ساله بلقیس، که سرش را با سنگ له کردند.

این جنایت وحشتناک یکی از جنایات متعدد از این دست بود که در خلال حرکت سال 2002 بر ضد اقلیت مسلمانان، در کشتار جمعی آن سال صورت گرفته، که پیش از این در مورد آن سخن گفتم. در این نشستِ حزب بی.جی.پی، آنان خواهان آزادی چنین افرادی شدند، تعداد زیادی از اعضای این حزب در آن شرکت داشتند، از جمله یکی از نمایندگان مجلس از این حزب، که در سخنرانی ضبط شده اش که بعد بیرون آمد گفت که، از آنجا که برخی از این افراد از جامعه برهمن [23] با "فرهنگ بالا" [24] هستند، به نظر نمی رسد که در اساس و در کل مجرم باشند.

در پرونده های بازجویی شده توسط واحد مرکزی بررسی و تحلیل [25] همچنان که در یک مورد هم انجام شد، به لحاظ قانونی هر گونه عفو و یا تصمیم برای بخشش اینها، باید توسط دولت مرکزی صورت می پذیرفت، که البته اکنون این دولت تحت اختیار نارندرا مودی است. بنابراین باید گفت که اجازه عفو آنها داده شده است.

وقتی این مجرمین از زندان بیرون آمدند، بیرون از دیوارهای زندان از آنها به عنوان قهرمان، توسط افراد مرتبط با گروه های متعدد هندویی و مرتبط با حزب بی.جی.پی (این "گستردگی" و تنوع گروهی، قدرت حاشا و انکار آنها را بالا می برد) که با هم "سنگ پریوار" [26]  را می سازند، که مجموعه یک خانواده سیاسی و... را تشکیل می دهند، مورد استقبال قرار گرفتند – بر گردن این مجرمین حلقه های گل انداختند، شیرینی پخش کردند، و به احترام، پای آنها را لمس کردند – در چند ماه آینده ایالت گجرات شاهد انتخابات خواهد بود. 

در هند، اقدامات عجیب درست قبل از انتخابات آزاد و منصفانه ما اتفاق می افتد. این دوره زمانی قبل از انتخابات، خطرناک ترین دوره زمانی در هند است.

این مقاله را نیز بخوانید : ‘من برای آینده خود بیمناکم: شوهر بلقیس بانو، بعد از آزادی این 11 مجرم

همچنانکه متجاوزین جمعی به زنان و قاتلین به جایگاه خود به عنوان افراد مورد احترام در جامعه باز گشتند، خانم تستا استالواد [27] ، یک فعال سیاسی که سازمان او "شهروندان برای عدالت و صلح" [28] ، اعتراضی را با یک برج بلند از شواهد و قرائن، ناظر بر نقش حمایتی دولت ایالتی گجرات به صورت عمومی، و شخص نارندرا مودی به خصوص، در کشتار جمعی سال 2002 ارایه نمود، او دستگیر و متهم به سند سازی شد، شواهد از بین برده شد، و حزب بی.جی.پی تلاش کرد تا ظرف فرقه ایی را همچنان جوشان نگه دارد.

این شرایط کشوری است که ما در آن زندگی و کار می کنیم. و چیزهایی گفته شد که نباید گفته شود. در سخنرانی ها، همچنان که در هر جای دیگر، قانون به صورت انتخابی، بسته به طبقه، مذهب، جنسیت و کلاس اجتماعی فرد مجرم، که در مقابل آنها قرار می گیرد، جاری می شود، یک مسلمان (اقلیت) نمی تواند آنچه را که یک هندو می تواند بگوید، را ابراز کند. یک کشمیری چیزهایی که دیگران می توانند بگویند را نمی تواند بیان کند. ابراز همدردی، و صدا بلند کردن برای حقوق "دیگران" (Others) مهمتر از هر چیز دیگری است. اما چنین اقدامی تبدیل به یک فعالیت بسیار خطرناک شده است.

در هند، مثل دیگر کشورها، هویت به یک سلاح تبدیل گردیده است، که هویت تفکیک، و به اتم های ریز ریز در دسته های ریزتر تقسیم شده، و این خود به یک ماشین تنبیه تبدیل شده، که به شکار مرتدین و اهل الحاد، نسبت به قوانین شرعی خود اقدام می کند. حتی چنین هویت های کوچکی هم در بین خود، باز سلسله مراتب قدرتِ توسعه یافته دارند. الیت کپچر [29] در کتاب خود، فیلسوف اولوفمی او. تایوو [30] توضیح می دهد که چگونه افرادی، تبدیل به موجود با اهمیت و ارزشمند در میان گروه خود می شوند، افرادی که معمولا در کشورهای قوی، در شهرهای بزرگ، در دانشگاه های بزرگ هستند، افرادی با سرمایه اجتماعی بر روی شبکه اینترنت، که بعدها بنیادها، شرکت ها و رسانه ها، پلتفرم در اختیار آنان قرار می دهند، تا به نمایندگی از جامعه ایی که به آن تعلق دارند تصمیم بگیرند و یا سخن بگویند.

این یک پاسخ قابل فهم، به دردِ تاریخیِ تحقیر و احساس حقارت است. اما این یک پاسخ انقلابی نیست. جذب خرده نخبگان [31] تنها پاسخ لازم به جذب نخبگان درشت [32] نخواهد بود. همچنان که تحقیقات تجربی نشان داده است، وقتی ما یک فرهنگ ممنوعیت پراکن و سانسور کننده را اتخاذ می کنیم، در حقیقت، این انتخاب باعث عدم تناسب جامعه خواهد شد. تحقیقات اخیر توسط موسسه پن [33] از کتاب های ممنوع شده در مدارس امریکا نشان می دهد، که بخش اعظم متون کتاب های ممنوعه، شامل مطالبی است که به صورت روشن و آشکاری، روی موضوع جنیست و نژاد مطالبی نوشته و مانور زیادی داشته اند (از این لحاظ ممنوع شده اند).

مهر و موم کردن ها در جوامع، کاهش و صاف و صوف کردن هویت ها و تجمیع آن در سیلوها (یکدست سازی)، می تواند خطرناک و  باعث توقف جریان همبستگی اجتماعی شود. – چیزی که بر عکس در هند، چنین روندی بوده و هست، و هدف غایی سیستم طبقاتی هندو است – تقسیم مردم در یک سلسله مراتب اجتماعی طبقات، در سیلوهای غیر قابل دسترسی به هم، که هیچ یک از اعضای جامعه نمی تواند درد دیگران را حس کنند، چراکه همه در یک درگیری و چالش دائم با هم قرار دارند. این شرایط مثل یک فرایند خودکار عمل می کند، ارتباط پیچیده ایی در مکانیسم حاکمیت/کنترل کننده که در آن، جامعه خود کنترل/ اداره کننده است، و در پروسه ایی قرار دارد که باید مطمئن بود، که هدف نهایی این ساختار، باقی ماندن و پابرجا ماندن این شرایط طبقاتی است. همه اعضای جامعه، به جز آنهایی که در بالاترین و پایین ترین طیف جامعه قرار می گیرند (و قسمت هایی از جامعه که به صورت نزدیک گرفتار شده اند) توسط دیگران در حال ظلم و ستم دیدن هستند، یا خود به عده ایی در حال ظلم و ستم کردن می باشند.

وقتی این ماز پر از تله برداشته شود، تقریبا هیچکس نمی تواند از امتحان خلوص و درستی، سربلند سر برآورد. در حقیقت، هیچ چیزی باقی نخواهد ماند، آنچه که در ادبیات فاخر خوب در نظر گرفته می شوند، نه شکسپیر مطمئن خواهد بود، نه تولستوی  (تصور کنید که آیا او ذهن آن زن، که آنا کارنینا نامید، را درک خواهد کرد). نه داستایوفکسی، که زنان پیر را "عجوزه" می نامید. در استاندارد سازی او، من به عنوان یک عجوزه خواهم بود. اما من هنوز شبیه دیگر مردم، نوشته هایش را می خوانم، و این استاندارد سازی ها از زنان، در هر کتاب مقدس، در هر مذهبی هست، بدون این که به آزمایش و گردآوری و همایش در آمده باشند، و امتحان خود را پس داده باشند.

بر اساس آنچه در گفتمان عمومی مطرح است، به سرعت به سمت یک بن بست فکری و آکادمیک می رویم. همبستگی هرگز به صورت یک امر واقع و ذاتی نیست، چیزی است که باید به چالش کشیده شود، در خصوص آن بحث شود، پیشنهاد داده شود و تصحیح شود. با توقف این فرایند، ما بسیاری از موارد را به عنوان مواردی که باید علیه اش نبرد کرد، در خواهیم آورد.

اکنون می خواهم برگردم به زیر عنوان سخنم، "پرده برداری از جهانی که ما آن را می شناسیم". دوست دارم کمی در خصوص ملکه ها و تشییع جنازه ی آنان سخن بگویم. وقتی  ملکه مرد برخی از روزنامه های بریتانیا از من خواستند تا قطعه ایی در خصوص این درگذشت بنویسم. من کمی بر این درخواست خیره شدم، شاید به این دلیل که من در انگلستان زندگی نکردم، ملکه الیزابت دوم، حتی در مرزهای ذهن من نیز موجود بود، بنابراین، گفتم البته که می نویسم، اما نه آن ملکه ایی که شما در موردش فکر می کنید.

ملکه ایی که من در موردش فکر می کردم، مادرم بود، که یک دبیرستان را بنیانگذاری و اداره کرد، و اوایل همین ماه درگذشت، خوب یا بد، منحصر به فردترین، تاثیر را روی زندگی من داشت. ما حریف سرسخت، در همان حال بهترین دوست با هم بودیم. او مانع و جلودار سرعتی بود که من از دوره جوانی خود را حول و حوش آن شکل داده بودم. اکنون او از پیش ما رفته است، اما او مرا نه با قلبی شکسته، بلکه با یک قلب محکم بر جای گذاشت، به نظر نمی رسد که ساخت و شکل فرد اولی، بیشتر از این، احساسی را ایجاد کند. من به این بحث پیوستم تا این سخنرانی را به سمت سیاستِ در پس این دو تشییع  ببرم. یکی تشییع در سطح جهانی (ملکه)، و دیگری در یک شهر کوچک در جنوب هند. اما من مقابل این فریبندگی و اغواگری مقاومت خواهم کرد. شاید، اکنون زمانیست برای من، که اولین نکته ایی که نباید گفته شود را بگویم، چیزی که لااقل اکنون اینجا، و در لندن نباید گفت، اما من خواهم گفت.

نمی توانم اعتقادی به این نمایش پرشکوه و جلال داشته باشم که به صورت بی وقفه ایی برای روزها تلویزیون ها مناسک و تشریفات تشییع  او را پوشش دادند، من مبهوت و میخکوب فرمانبرداری و تملق و احترام ارایه شده توسط آن مردم تاریک و عوام، که او آنان را در مستعمره های سابق خود داشت، که اکنون به عنوان مشترک المنافع شناخته می شوند، و هیچ اشتراکی در منافع وجود نداشته است. من افشرده و مچاله بودم. و این در یک جهت می دوید. ما در مستعمرات برای این سنت ها، برای این پوشش ها، برای این جواهرات، برای این ابزار و لباس های طلایی هزینه ها داده ایم.

چیزهای زیادی در خصوص مستعمرات و استعمار و سلسله های های پادشاهی که حاکمیت خود را در دوره بربریت تاریخ اعمال کردند، قابل گفتن است. چه کسی بهتر از استوارت هال (جامائیکایی)، تا از این شرایط، برای ما داستان ها بگوید؟ اما این شرایط چه بود -  فقط قسمتی از این دیوار نوشته غمناکی که بر کاروان گذشته ثبت شده است؟ تاریخ دان مایک دیویس [34] برآورد می کند در یک چهارم پایانی قرن نوزدهم، بین 30 تا 60 میلیون از این مردم در جامعه مرد سالار مستعمره های هند، چین و برزیل از گرسنگی مردند، او آن را هولوکاست ویکتوریای بزرگ [35] می نامد.

چرا ما به کسانی که، ما را غارت کرده اند، عشق می ورزیم؟ این همان سیاست وابستگی است، و به همان میزان شخصیت وابسته، و البته سوال زمان ما.

همچنین این گزارش را در این خصوص بخوانید : ارتباط سخت جنوب آسیا با پادشاهی بریتانیا

عذرخواهی می کنم سخنانم به بیانیه ایی علیه استعمار تبدیل شد. من در این جایگاه و بر این هدف نیستم، اما نمی خواهم همچون اندیشمندانی از کشورم شمرده شوم، که علیه استعمار سخن می گویند، اما نسبت به مسایل ناجور و بد جاری در سرزمین خود سکوت کرده اند. برای مثال سیستم طبقاتی هندویی، یک سیستم ظالمانه از سلسله بندی اجتماعی، که در جهان شناخته می شود. تعدادی آن را به عنوان بروز استعمار یاد می کنند، که در آن زمان، در هند مستعمره، ساری و جاری بود، و حتی اکنون نیز استمرار دارد. سیستم طبقاتی موتور حرکت هند مدرن باقی مانده است.

این نکته قابل توجهی است که چه تعداد از نویسنده ها و اندیشمندان تلاش می کنند تا این سیستم را از جامعه هند پاک کنند. برای ندیدن چیزی که همواره جلوی چشم ماست، هر لحظه، هر روز، آنان باید ادبیات و یا سبک آکادمیکی را اتخاذ کنند که با دقت و حساسیت تمام فریبکاری یوگا سنا [36] را ببینند. همه این ها موضوع بسیاری از نوشته های من است، بنابر این می خواهم برگردم به ابهامات و درگیری های ذهنی ام در پیرامون تشییع  ملکه. چه حقیقتی در آن بود؟ فردی کمک کند آن را بیرون کشیم، چرا که من نمی فهمم.

من نمی توانم این میزان مراسم تشییع برای یک اهل سلطنت 96 ساله در یک کشور جزیره ایی کوچک را درک کنم، که برای نگه داشتن قسمت های واقع شده در سرزمین خود، همچون اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی هم مشکل دارد (جدایی طلبی و استقلال طلبی ها). آیا این فقط یک بازگشت به نیایشی نوستالژیک، یا احضار ارواح بود، یا رجز یک شبح امپراتوری، که خورشید هرگز در سرزمینش غروب نمی کرد؟ یا این چیزی فرای این هاست، آیا این به گذشته مرتبط است، یا این که به آینده ارتباط می یابد؟ در زمانی که وضعیت جنگ در اوکراین هنوز روشن نشده، و جهان مدرن آنچنان که ما آنرا می شناسیم، در یک سو کنار هم آمده اند. آیا همه اینها در حقیقت اجرای یک پانتومیم واقعی است. یک خودنمایی، یک رژه و سان از دوستان و همپیمانان، برای یک نبرد، که هنوز به پایان نرسیده؟

این یک بخش باز مانده از نوشته باربارا تاچمن در کتاب [37] سلاح های آگوست [38] در خصوص رهبری جنگ جهانی اول است، که نوشت :

"نمایش تشییع در ماه می 1910 با شکوه و پر زرق و برق بود، زمانی که 9 پادشاه در تشییع  ادوارد هفتم از انگلستان اسب های خود را می راندند، در حالی که جمعیت، در سکوت کامل منتظر، مشکی پوش و پر هیبت، نمی توانست نفس بریده بریده کارگزاران را باز گرداند. سرخ، آبی، سبز و بنفش، سه به سه پادشاهانه از درب های قصر بیرون می آمدند، با کلاه های آراسته، حاشیه لباس های طلایی، شال کمر های قرمز، و شال های طلاکاری شده، که در خورشید می درخشید. بعد از آنها هفت ملکه ... و پراکنشی از سفرای مخصوص از کشورهای غیر پادشاهی. در کنار هم هفتاد ملت را، در یک گردهم آیی شاهانه، و رده بالا که تاکنون در یک جا گردهم آمده بودند، و این آخرین از این نوع، تا این زمان بود، نمایندگی می کردند. ساعت بیگ بن، ساعت 9 را با زبان بی زبانی اعلام می کرد، که ملتزمین قصر را ترک کردند، اما بر روی ساعت تاریخ، این افول خورشید بود، و خورشید این جهان پیر، مرگ دنیایی از غرور را رقم می زد که دیگر هرگز دیده نخواهد شد".

سیاست استقبال از احتمال جنگ و مخاطره، در موضوع اوکراین، در حالی بازی است، و به نوعی مخلوط با صدایی از پروپاگاندا و تبلیغات توسط دو طرف ابراز می گردد.  اما ساعت تاریخ، می تواند به خوبی به سمت افول سرعت گیرد. نقطه نظرات متفاوت از جنگ، نسبتا با سایه روشن، دیده می شود – برخی دیدن ها و ندیدن های نسبتا رادیکال – بسته به این که شما تصمیم بگیری خود را کجا قرار دهید. تعداد زیادی در جبهه چپ نمی توانند خود را در موقعیتی ببینند که از اشغال و تجاوز روسیه به اوکراین سخن بگویند. آنان بر این باورند که تقصیرهای اوکراینی ها علیه روسیه، نهایتا توسط امپریالیسم غرب کاشته و آماده شده است. قحطی دهه 1930 اوکراین، دوباره اتفاق نخواهد افتاد. آنان منکر این می شوند که میلیون ها اوکراینی – تاریخ نویس تیموتی سیندر [39] رقم آنها را 5 میلیون نفر برآورد کرد – در آن قحطی مردند. قحطی که تحت سیاست های جوزف استالین به اوکراینی ها تحمیل شد. آنها تجاوز روسیه به اوکراین را به عنوان یک جنگ دفاعی، در برابر تهدید موجود ناتو علیه خود می بینند. این یک نظر نادرست نیست. این که روسیه با یک تهدید جدی روبروست، غیر قابل انکار است. اما شلیدن این استدلال در این است که، جنگ دفاعی آنها، به یک جنگ تهاجمی در خاک اوکراین علیه مردم اوکراین تبدیل شده است.

وقتی جنگ جهانی به پایان رسید، غیر نظامی کردند و خلع السلاح اتمی باید آغاز می شد. در مقابل، ناتو به عکس عمل کرد. سلاح های بیشتری انبار کرد، جنگ های بیشتری را انجام داد، از سرزمین های متحدین خود سود جست، برای جنگ نیابتی برای هجوم به جلو، و چالش و جابجایی موشک و سربازان. اگر روسیه اقدامات نیابتی در اروپا و امریکا انجام داد، ناتو چه کاری می توانست انجام دهد، شک کمی در این خصوص وجود دارد که ما باید بیانات اخلاقی رسانه های غربی که در خلال پوشش اخبار، که درون خود را بیرون می ریزند را، ببینیم. 

هیچ کدام از این ها ولادیمیر پوتین را انقلابی ضد امپریالیست و یا یک دمکرات از هر نوعش، نمی سازد. هیچ کدام از این دگروار کردن ها، حقیقت این که او معتقد به مواجهه با فاشیست، ضد یهودیت، ضد همجنس بازی، ایدئولوژی ملی گرای مسیحی ( که او آن نازی زدایی [40] می نامد) که توسط دو ایدئولوگ مورد علاقه اش الکساندر دوگین [41] و الکساندر پروخانوف [42] بیان شده است، را نمی پوشاند.

اعلام مواضع او در خصوص اوکراین، کریمه و بلاروس که سرزمین های غیر قابل جدایی از روس باستان [43] است، تئوری است که بر اساس افکار هزاره ایی مسیحیت توسط ولادیمیر [44] در کریمه در سال 988 بیان شد، که اکنون به صورت درستی با حقیقت تصادم می یابد.

اما ما باید بپرسیم، اگر این تصرف های تاریخی، از سوی پوتین، درست و مباح است، پس چرا همنوایی کمتری، در همین نوع استدلال حضور به وجود می آید، وقتی سخن از رفتار اسراییل با فلسطینیان و راه حل اسراییل پیش می آید، و آن ها سرزمین موعود باستانی [45] برای یهودیان را اعلام می کنند که به زبان مدرن به "دولت - ملت یهود" [46] ترجمه می شود.

یا در هند، موقعی که سازمان راشتریا سویامسواک سنگ (آر.اس.اس) [47] یک میلیشیای هندو ملیگرا، و هادی فرهنگی نخست وزیر، که نارندرا مودی یکی از اعضای آن است، اعلام "هند بزرگ" [48] می کند، یک سری تصویر سازی ها که هم شامل گذشته می شود و هم اهداف آینده را در خود دارد، که آینده هند باستان، که شامل پاکستان و بنگلادش نیز می شود، که باید اشغال شوند، و توسط هندوها حکمرانی شوند.

مردم عادی در اروپا، آماده رویارویی با زمستانی سخت هستند، که به زودی آنها را در بر خواهد گرفت، با گرمایش کمی که در اختیار دارند، در حالی که روسیه در پاسخ به تحریم های آنها تهدید به قطع گاز خود به اروپا کرده است، همچنان که جنگ اوکراینی ها با شدت و دلاوری، و در حالی که شانس مذاکره و رفع مشکل دور از دسترس است، در جریان است، ترس از گسترش جنگ هم دیده می شود.  پوتین سخن از حرکت محدود [49] می کند، فراخوان سیصد هزار نیروی ذخیره توسط پوتین، هر معنی می تواند داشته باشد. شاید امریکا به اندازه کافی دور و البته به اندازه کافی امن باشد، اما تمام اروپا و روسیه و قسمت هایی از آسیا می تواند، تهدید جنگ را حس کنند، جنگی که در آن هیچ برنده ایی نمی تواند باشد.

آیا زمان آن نرسیده که همه بازگشت کنند؟ آیا زمان آن نرسیده است که گفتگو واقعی پیرامون رویارویی اتمی آغاز شود؟ 

همچنین این گزارش را بخوانید : روسیه و اوکراین : خطر قبول مخاطره رویارویی اتمی   

دوستان خوب، روسیه در حال برنامه ریزی برای استفاده از منطق امریکا، برای رویکرد استفاده از سلاح هسته ایی است. در یک مقاله تحت عنوان  اگر یک بمب اتمی نباید استفاده شود که در دسامبر 1946 توسط کارل ک. کاپشن [50] فیزیکدان و رئیس سابق دانشگاه ام.آی.تی [51] امریکا، نوشته و منتشر شد، او در این مقاله نوشت که "بمب اتمی که روی هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد، جان صدها هزار نفر را نجات داد – شاید چندین میلیون -  زندگی ژاپنی و امریکایی؛ که بدون این بمب، جنگ باید ماه ها ادامه می داشت".  منطق او این بود که ژاپنی ها، حتی شکست هم می خوردند، تسلیم نمی شدند و، اگر بمب روی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی انداخته نمی شد، که صدها هزار نفر کشته شدند، ژاپنی ها تا آخرین نفرات می ایستادند و می جنگیدند تا کشته شوند. کاپشن از خود می پرسد: "آیا استفاده از بمب اتمی غیر انسانی است؟" سپس خود پاسخ می دهد "تمام جنگ ها غیر انسانی است".  آیا این پاسخ و قوت قلب دادن به خود بود. این مقاله در نشریه آتلانتیک چاپ شده است. رئیس جمهور ترومن هم، این منطق را به کار برد.

سال ها بعد، ژنرال ویلیام وستمورلند [52] این منطق را در خلال جنگ ویتنام به کار برد و گفت : "شرقی ها به میزانی که غربی برای زندگی هزینه های گزاف کرده اند، سرمایه نگذاشتند. زندگی فراوان است. زندگی در شرق ارزان است".  به بیان دیگر، ما به عنوان آسیایی ها برای زندگی مان ارزش قایل نیستیم، و بنابراین ما جهان سفیدپوست را مجبور می کنیم، تا بار سنگین نسل کشی ما را تحمل کنند.

و پس از ایشان، آقای روبرت مک نامارا [53] هستند، که یک سمبل موفقیت بودند، اول بعنوان برنامه ریز بمباران توکیو در سال 1946، که دویست هزار نفر را در حملات مختلف کشتند، و بعد به عنوان رئیس کمپانی فورد موتور، و بعد هم به عنوان وزیر خارجه امریکا در طول جنگ ویتنام که در آن سربازان امریکایی دستور یافتند که "هر جنبنده ایی را بکُشند" که در نتیجه آن سه میلیون ویتنامی جان خود را از دست دادند.

آخرین مشغولیت مک نامارا مراقبت از فقر جهانی بود که تحت ریاست بانک جهانی آن را دنبال کرد، در آخرین سال های عمر، در یک برنامه مستند توسط ارول موریس [54] که به نام ابر جنگ [55] او یک سوال دردناک پرسید : "در راستای خوب عمل کردن، چقدر باید شیطانی عمل کرد؟" [56]

 همچنان که شما هم باید جمع کرده باشید، من یک کلسیونر از این جواهرات هستم. اجازه بدهید رئیس جمهور اوباما را که یک لیست کشتار را دارد، را از لیست نیندازم، و مادلین آلبرایت، که جو بایدن اخیرا او را به عنوان "یک نیرو برای خوبی، عشق و نجابت برای آزادی" تعبیر کرد. وقتی از او در خصوص نیم میلیون بچه های عراقی که به دلیل تحریم های اقتصادی امریکا مردند، پرسیدند، پاسخ داد "من فکر می کنم این یک انتخاب سخت است، اما هزینه ایی، که ما در موردش فکر می کنیم، هزینه ایی گران تر است".[57]

ما از کجا هدایت می شویم؟ حتی افرادی از ما، که مستقیما با مردم اوکراین علیه تجاوز روسیه علیه کشورشان ایستاده، نمی توانند کمکی کنند، اما در شگفتی از شدت و ضعف تن صدا و مدل پوشش رسانه های غربی از جنگ اوکراین، و دولتمران نفس بند آمده، که به پوشش تجاوز امریکا و ناتو به عراق و افغانستان، که در آن صدها هزار تن از مردم کشته شدند. در همین ژانویه، تونی بلر بعنوان آتشی مزاج ترین پراکننده اخبار بی اساس در خصوص سلاح های کشتار جمعی ناموجود در عراق، که همین اخبار تجاوز به عراق را توجیه می کرد، و بهترین متحد رئیس جمهور جورج بوش کوچک، در این تجاوز بود، به دریافت نشان گارتر که بالاترین نشان سلطنتی انگلستان و قدیمی ترین نشان شوالیه دلاور [58] از دست ملکه، مفتخر شد.

تماشای مراسم تشییع ملکه، در روزی دیگر، مرا نزدیک به مرحله شوک برد، وقتی در حال صرف نوشیدنی بودم که یکی از سر اسقف ها، شبیه کسانی که تنها وفادار به ثروت و قدرتند، در حضور همه گفت ملکه الیزابت دوم، به خاطر "یک عمر خدمت گذاری"، همواره دوست داشته، و در خاطر خواهند ماند. فرزند ملکه، شاه جدید انگلستان، مالک ثروت و موقعیت او خواهد بود. زندگی شاهانه اش، توسط ثروت خصوصی اش، که بیشتر از میلیاردها دلار است، تامین نخواهد شد، بلکه این خرج ها از محل اموال عمومی، به وسیله مردم بریتانیا تامین خواهد شد، که به گفته روزنامه گاردین، میلیون ها نفر از آنها (به دلیل گرانی انرژی و تورم) از یک وعده غذایی خود صرف نظر می کنند، تا چراغ منزل خود را روشن نگه دارند. فهم این خاکساری و عشق مرموز مردم بریتانیا به سیستم پادشاهی شان، شاید برای ما و دیگر مردم جهان سخت باشد. شاید این باید به خاطر احساس هویت ملی، و یا غرور ملی است که باید از اقتصاد عوام الناس برداشته شود، اما اجازه دهید تا من، این افراط عوامانه را برای یک ثانیه یا دو ثانیه انجام دهم.

تحلیل اخیر روزنامه فایننشیال تایمز، این مطلب را در خود داشت که تفاوت برابری درآمد در امریکا و انگلستان، خیلی زیاد است، اینجا در انگلستان می توان جامعه را به "جامعه فقیر، و برخی خیلی ثروتمند" کلاس بندی کرد. آنان شبیه ما، کشورهای جهان سومیِ [59] متکی به صادرات مواد اولیه [60]، سطح ثروت ثروتمندان شان، سر به آسمان کشیده، و سطح ثروت فقرای شان از سطح دریا هم پایین تر افتاده است.

مطالعه اکسفام [61] در سال 2022 بیان می دارد که ثروت 98 ثروتمند هندی، برابر است با دارایی 552 میلیون فقیرترین مردم این کشور. در پاسخ به این گستاخی آکسفام، در اعلام این آمار، دفتر اکسفام در هند توسط دپارتمان درآمد های مالیاتی هند مورد هجوم واقع شد، و شاید در آینده بسته شود. شبیه آنچه برای دفتر سازمان عفو بین الملل، و سازمان های دیگر از این دست، که از دولت مودی انتقاد کرده اند، و بسته شدند.

همچنین این مطلب را بخوانید :  دفتر عفو بین الملل در هند بسته شد، انتقاد از انتقام دولت هند  

اگر ثروت شاه چارلز سوم انلگستان را در نظر بگیریم، ممکن است در برابر گوتام ادانی [62] شاید انسان مفلسی به نظر آید. او سومین مرد ثروتمند جهان، صاحب شرکت تایکون در ایالت گجرات هند، و دوست نارندرا مودی نخست وزیر است. ثروت ادانی 137 میلیارد دلار برآورد می شود. این ثروت در طول دوره همه گیری کرونا بارها چند برابر شد.

در سال 2014 وقتی برای اولین بار نارندرا مودی بعنوان نخست وزیر هند انتخاب شد، مودی از احمدآباد، شهر محل سکونتش، به دهلی را با جت اختصاصی ادانی پرواز کرد، در حالی که این هواپیما با نام و لوگی ادانی مزین بود. در طول نه سال حاکمیت مودی بر هند، ثروت هشت میلیارد دلاری ادانی در سال 2014 (سال ابتدای حکومت مودی)، به مقدار فعلی آن افزایش یافته است، افزایشی برابر با 129 میلیارد دلار. من فقط این را می گویم، لطفا شما به عمق معنی آن نروید. ثروت ادانی از معدنکاری ذغالسنگ، مدیریت بنادر و فرودگاه ها بدست می آید. در آخرین حرکت، او درگیر بدست آوردن اکثریت سهام ان.دی.تی.وی [63] تنها کانال مهم تلویزیونی ملی شده است، که همین امر، باعث انتقاد از رژیم مودی گردیده است. بیشتر رسانه های دیگر هند قبلا خریداری و بهای آن پرداخته شده است.

شرکت هایی که رشته کوه ها را منفجر می کنند، جنگل ها را از درخت خالی می کنند، صخره ها دریایی را از مرجان ها پاک می کنند. همچنین همزمان میزبان کنفرانس های "سعادت و خوشبختی" [64] ، رویدادهای ورزشی، فستیوال های فیلم و ادبیات هستند. پلتفرم هایی برای نویسنده های قهار، فراهم می کنند تا حمله به آزادی بیان را، در طی آن محکوم کرده، و بیانیه های التزام به صلح، عدالت و حقوق بشر را بنویسند.

و چیزهایی که نمی شد گفت، تمام شد.

نظام سرمایه داری در آخرین حرکت بازی شطرنج خود قرار دارد، مهره های زیادی برای بازی ندارد. بد بختانه هر چه آنها غرق می شوند، این سیاره را نیز با خود به زیر می برند. بین ستیزه گران اتمی، و شرکت های معدن کاری، یک مسابقه به سمت انتها در جریان است.

در این میان، برای مشغولیت های آشکار، اجازه دهید تمام نبرد، پیرامون اینکه چه خدایانی باید پرستیده شوند، چه پرچم هایی باید تکان داده شود، چه سرود هایی باید خوانده شوند، ادامه یابد. در شرایطی که شما را با حس افسردگی و حزن ترک می کنم، اجازه دهید ایمیلی را برای شما بخوانم، که در پاسخ به یکی از شنوندگان این مجلس نوشتم، که مرا به نرمی مورد انتقاد قرار داد. برای ابراز طنین مثبت انگاری و امید، وقتی من از خاطره گوری لانکش گفتم : اگر شما هیچ امیدی نداشتید، اجازه دهید همه بنشینند و تسلیم شوند، برای ما میلیون ها دلیل عالی، برای این که منفی نگر باشیم وجود دارد. به همین دلیل است که من توصیه می کنم، ما باید امید را طلاق دهیم، امید باید دیوانه، غیر منطقی و غیر قابل دسترس باشد.

در هر خطی که نوشتم، هر کلمه ایی که گفتم، آنچه حقیقتا گفته شد، این است که، ما برابر صفر نیستیم، شما ما را شکست نداده اید.

برای میلیون ها در جهان، که پشت به دیوار داده و ایستاده اند، این گفتار در خصوص امید، و یاس و ناامیدی، لاکچری است. حتی اینجا، در بخش تحتانی بوی بخار ثروت، در شهر لندن، دیدار کننده یک احساس نگرانی و بیم را می بیند، ارتعاش عدم آرامش را می بیند، صدای ریز و سنگین شکایت را از زیر قدم های شما، وقتی که یک قطار به سمت سکو روی می آورد، می شنود.

هیچ کدام از اینها، موضوعیتی در حادثه جنگ اتمی نخواهند داشت. این به سادگی ما را به اتمام خواهد رساند، اکنون زمانی برای دو طرف است که عقب بنشینند، و باقی دنیا قدم پیش بگذارند. آخر الزمان، بندی برای دومین شانس در خود ندارد.

منبع :  https://thewire.in/rights/arundhati-roy-stuart-hall-memorial-lecture

[1] - روی، آرونْداتی (۱۹۶۱)(Roy, Arundhati) نویسندۀ هندی. نخستین رمان او خدای چیزهای کوچک، برندۀ جایزۀ بوکر۱۹۹۷ شد. در بنگال به‌دنیا آمد، فرزند زنی مسیحی اهل ایالت کرالا و پدری هندو از مردم بنگال بود. در کرالا بزرگ شد و در مدرسۀ معماری دهلی تحصیل کرد؛ فیلم‌نامه‌هایی نیز نوشت، از جمله در آنچه ‌انی آن‌ را به آن‌ها داد (۱۹۸۸) و ماه برقی (۱۹۹۲). روی نخستین زن هندی برندۀ جایزۀ بوکر است، اما کتاب او بحث‌هایی را درپی داشت. این اثر موضوع محاکمه‌ای در کرالا بود، که در آن نویسنده به متزلزل ساختن اصول اخلاقی عمومی متهم می‌شود. در این اثر او به تصویر روابط عاشقانه بین یک زن مسیحی و یک مرد هندوی مطرود پرداخته است. روی در اوت ۱۹۹۹ سخنگوی معترضان محیط‌زیست بود که برضد برنامه‌های دولت در ساخت سد سرور، بخشی از طرح درۀ نارمادا، مبارزه می‌کردند. این طرح، که تولید برق و آبیاری را فراهم می‌کرد، سبب آواره‌شدن ۳۰۰‌هزار نفر از مردمی بود که در درۀ رودِ نارمادا در هند غربی زندگی می‌کردند.

[2] - Arundhati Roy on Things that Can and Cannot Be Said: The Dismantling of the World as We Know It

[3] - استوارت هال (Stuart Hall  ۱۹۳۲ –۲۰۱۴) جامعه‌شناس، نظریه‌پرداز فرهنگی و فعال سیاسی مارکسیست بریتانیایی با تبار جامائیکایی، که به همراه ریچارد هاگارت و ریموند ویلیامز، به عنوان یکی از چهره‌های بنیانگذار مکتب فکری است که اکنون به عنوان مطالعات فرهنگی انگلستان یا مدرسه مطالعات فرهنگی بیرمنگام شناخته می‌شود.

[4] - John Cusack

[5] - Edward Snowden فاش کننده اسناد امریکایی در خصوص اقدامات آنها در دنیا

[6] - Daniel Ellsberg

[7] - The Satanic Verses کتاب مشهور سلمان رشدی که موجب شد حکم ارتداد وی صادر و مرگ او به جایزه گذاشته شود

[8] - Julian Assange یکی از افشا کنندگان اسرار

[9] - Clash of Civilisations نظریه ایی که توسط فوکویاما مطرح گردید و مقابل آن گفتگوی تمدن ها توسط سید محمد خاتمی رئیس جمهوری ایران در سازمان ملل اعلام شد که مورد استقبال جهانیان قرار گرفت و آن سال به عنوان سال گفتگوی تمدن ها نام گرفت. تا فریاد صلح طلبی ایرانیان به گوش جهانیان برسد

[10] - Democracy versus Darkness

[11] - Nupur Sharma  سخنگوی حزب بی.جی.پی که در پی سخنان خود در خصوص همسران پیامبر اسلام از سوی حزب اخراج گردید و فعالیت او به تعلیق درآمد

[12] - tan se sar juda” (separate the head from the body) متاسفانه در ادبیات مسلمانان تنها چیزی که در برابر مخالف به نظرشان می رسد بریدن سرش هست که این تصویری بسیار بد از مسلمانان در دنیا ترسیم کرده است.

[13] - Gauri Lankesh روزنامه نگار و فعال سیاسی اهل ایالت کارناتاکا در جنوب هند متولد 1962 که در سال 2017 ترور شد. در زمان ترور او فردی برجسته در انتقاد از گروه های راستگرای هندو بود که همین امر انگشت اتهام این ترور را به تروریست های وابسته به گروه های هندوی افراطی برد. او مخالف ملیگرایی هندوتوا بود که برای پاکسازی هند از اغیار فعال است.

[14]- Dr Narendra Dabholkar متولد 1945 نویسنده، فعال اجتماعی که در سال 2013 در شهر پونا ایالت مهاراشترا ترور شد.

[15]Govind Pansare سیاستمدار چپگرای هندی متولد 1933، یکی بهترین نویسندگان به زبان مراتی، از حزب کمونیست هند، در سال 2015 توسط جوخه های ترور توسط دو موتور سوار از طریق شلیک گلوله کشته شد.

[16]M.M. Kalburgi از نویسندگان زبان کانادا، زبان ایالت کارناتاکا متولد 1938 ، 

[17] - رواندا به عنوان کشوری که در آن کشتار عظیمی در مسایل نژادی و فاشیستی انجام شد مشهور است

[18] - به واقع این منطقه به کمربند هندویی که زبان فرهنگ هندو و هندی دارند مشهور است که به واسطه تمرکز هندویسم افراطی روی فقه عدم مصرف گوشت گاو کشتار آنان در این رابطه که کسانی که این حکم شرعی هندویی را نقض می کنند را مورد شکنجه و کشتار قرار می دهند، از این منطقه به عمد کمربند گاو خطاب می کند.

[19] - منظور روحانیت هندوست که جمعیت توده هندو را علیه دیگر پنداشته شده و اقلیت ها همواره در سخنرانی های تند و آتشین خود تحریک می کنند. آنان هر جرم آشکاری حتی نسل کشی قسمتی از جامعه را از تریبون های مذهبی خود فریاد می زنند و سیستم قضایی و امنیتی هند با آنها کاری ندارد و تحت یک نوع آپارتاید و مصونیت هر حرفی را می زنند و هر کاری را انجام می دهند و کسی از آنها بازخواست نمی کند و جرات این را ندارد.

[20] -  Hindu Hriday Samrat نارندرا مودی که اکنون در زمان سروزیری ایالت گجرات در سال 2002 موجب کشتار اقلیت مسلمان با حمایت اعضای دولت او گشت به قصاب گجرات مشهور بود، اما او اکنون به این عنوان در مقام نخست وزیری خطاب می شود. او از هندوهای افراطی است که نقش زیادی در به قدرت رسیدن حزب بی جی.پی در سال 2014 داشت، 

[21] - بنایی تاریخی از دوره اسلامی در دهلی که مراسم بزرگداشت روز ملی هر ساله در مقابل آن برگزار می شود

[22] - Dalit and Adivasi پایین ترین طبقه در بین جامعه طبقاتی هندو که طبق شرع مذهب هندویی نجس انگاشته شده و ارتباط با آنها ناپاکی می آورد و کفاره دارد، زیرا آنها در وجود خود ناپاکی هایی ذاتی دارند که به شما در خلال این ارتباط منتقل می شود.

[23] - Brahmin جامعه روحانیت هندو، که بالاترین طبقه در بین طبقات باستان هندو قرار دارند.

[24] - good sanskar’ (good upbringing)

[25] - the Central Bureau of Investigation یکی از سازمان های امنیتی هند وابسته به حاکمیت مرکزی هند.

[26] - the ‘Sangh Parivar’ مجمعی از گروه های هندوی افراطی که حول فلسفه هندوتوا و ملیگرایی هندویی تجمع یافته و اکنون شاخه سیاسی این گروه ها حزب بی.جی.پی قدرت را در این کشور در دست دارد.

[27] - Teesta Setalvad متولد 1962، فعال حقوق بشری و روزنامه نگار هندی، که در جریان پیگیری حقوق اقلیت مسلمان اقدام به فعالت کرد و طعمه نفوذ هندوهای افراطی در سازمان های امنیتی و سیاسی هند شد و به خاطر اقدامات خود توسط سازمان های ضد تروریسم دستگیر و در سال 2022 زندانی شد.

[28] - Citizens for Justice and Peace

[29] -  Elite Capture

[30] - the philosopher Olufemi O. Taiwo

[31] - Micro-Elite Capture

[32] - Macro-Elite Capture

[33] - PEN

[34] - Mike Davis

[35] - the Great Victorian Holocaust

[36] - yoga asana

[37] - Barbara Tuchman

[38] - The Guns of August

[39] - Timothy Snyder

[40] - de-Nazification

[41] - Alexander Dugin

[42]- Alexander Prokhanov

[43] - Ancient Rus

[44] - Volodymyr/Valdemar

[45] - the ancient Promised Land

[46] - the Nation-State of the Jewish people

[47] - the Rashtriya Swayamsevak Sangh (RSS)

[48] - Akhand Bharat یا Akhand Hindustan که مفهومی شامل کشورهای هند، پاکستان، افغانستان، بنگلادش، نپال، بوتان، سری لانکا، مالدیو و میانمار است که به عنوان یک ملت در نظر گرفته می شوند.

[49] - partial mobilisation

[50] - Karl K. Compton

[51] - MIT

[52] - William Westmoreland

[53] - Robert McNamara

[54] - Erroll Morris

[55] - he Fog of War

[56] - How much evil must we do in order to do good?

[57] - I think that is a very hard choice, but the price, we think, the price is worth it.

[58]- Order of the Garter

[59] - Third Worlders

[60] - Banana Republics

[61] - Oxfam

[62] - Gautam Adani

[63] - NDTV

[64] -‘happiness conferences

ایرانیان در تاریخ معاصر، از پیشرو ترین مردم منطقه، برای بدست آوردن حق تعیین سرنوشت، و در دست گرفتن سر رشته داری امور خود بوده اند، تا حاکمیت را از دربار شاهان، افراد و دیکتاتوری های جور واجور به خود منتقل کنند؛ و خود به صورت جمعی، مستقیم و غیر مستقیم و از طریق صندوق رای حاکمیت خود را به دست گیرند، و تصمیمات کشور را منوط به آرای خود، واریز شده به صندوق های رای کنند، و از حاکمیت های موروثی و مادام العمر خلاصی یابند.

در دنیای یکپارچه و متصل به هم [1] در روزگار انفجار اطلاعات و گسترش سرعت انتقال تنوع دیدگاه ها، دیگر حرکتی، بخصوص در سیاست خارجی کشورها، بر کسی پوشیده نیست، و نخواهد ماند، مگر اینکه در عصر ارتباطات جهانی، به سان کشوری مثل کره شمالی، دیکتاتوری پیدا شود و به دور کشور و مردم خود دیواری به بلندی یک زندان بزرگ بکشد، و آنان را از قافله ی در حرکت و رشد جهانی جدا نموده در فقر و فلاکت، به بند و زندان کشد و روزی هزار بار آنان را بکشد، تا در بند بی اطلاعی و ناآگاهی نگه دارد؛ و به قول قدیمی ها امروز دیگر "شتر سواری، دولا دولا ممکن نیست"، این است که رویکردهای خارجی کشور ما نیز از نگاه تیزبین دنبال کنندگان روند جهانی، و البته مردم ایران، به دور نخواهد ماند، بر این اصل است که دلسوزانِ به آبرو، اعتبار و آینده ایران و ایرانیان، باید بیشتر توجه کرده و در تصمیمات خود تامل کنند؛

 این روزها خبرهای نگران کننده ایی از نزدیکی های نا به هنگام، و خارج از حکمت و قرار گرفتن ایران در کنار روس های متجاوز، شنیده و دیده می شود، نزدیکی به متجاوز زورگو و بد عهدی که، در تجاوز به مردم اوکراین، [2] حتی برای رسانه های ما و دنیا تعیین می کند که، تجاوز آشکارش به مردم و خاک این کشور مستقل را، چه بنامیم و...، [3] چنین روندی تن ایرانیان آزادیخواه و صلح طلب را دوباره و صد باره می لرزاند، چرا که تنها سه دهه از تجاوز حزب بعث عراق به کشورمان نمی گذرد، که از قضا متجاوز آنروز به ایران، خود از اقمار و مسلح به سلاح های همین شرق جنایتکار بود، و این که متاسفانه امروز ما به رغم تجربه تاریخی از جنگ و تجاوز خارجی، در کنار متجاوز روس، در مقابله با مردم مقاوم اوکراین قرار بگیریم، جای تامل و تاسف بسیار دارد.

سیاست اصولی و انقلابی "نه شرقی، نه غربی" حاصل از انقلاب عظیم مردمی57، که ضامن استقلال ایران، در میان رقابت دو قطب توسعه طلب، تجاوز پیشه و استعمارگر غرب و شرق بود، به نظر می رسد در یک استحاله چند دهه ایی به رویکرد "نگاه به شرق" تبدیل، و می رود تا ایران را به یکی از اقمار دیکتاتور کرملین تبدیل، و در کنار و دوشادوش متجاوزین عصر جدید قرار دهد، و ایران را به عنوان کارت بازی این نو توسعه طلب و تجاوز پیشه قرن 21، برای مذاکره و امتیاز گرفتن از رقیب غربی خود، بدل نماید؛

تو گویی طراحان رویکرد "نگاه به شرق"، گذشته ویران و خسارتبار این کشور را در گاز انبر روسیه - بریتانیا، نادیده گرفته و بعد از نادیده گرفتن تاریخی از تجاوز و دست اندازی های ارضی بر کیان و خاک این کشور توسط روس ها از شمال و بریتانیایی ها از جنوب، حتی حوادث تاریخ معاصر ایران را نیز نادیده و نشنیده گرفته اند، و در طمع یافتن منبع قدرتی جدید برای خود، دست آویز دامنِ نو متجاوزین در نظام سلطه ی جدید جهانی شده، و با این رویکرد خطرناک در سیاست خارجی ایران، می روند تا بلای خانمان سوزِ جان به هنهن افتاده توسعه و پیشرفت نیم بند ایران شوند، و حتی تمامیت ارضی کشور را نیز با خطر بالقوه و بالفعل بسیار نزدیک، در روند رقابت های جدید جهانی مواجه گردانند، [4] انگار فراموش کرده اند که چه بر سر رضاشاه پهلوی آمد، موقعی که در یک طرف دعوا ایستاد، هر چند ایران از بیطرفی هم طرفی نبست، اما در روند این سیاست جدید هم، تجاوز دو طرف به خاک ایران را مجاز و مباح خواهد کرد، یکی برای حفظ سلطه (مثل آنچه روسیه با اوکراین می کند)، و دیگری را برای رفع سلطه رقیب!

تاریخ سلطه شرق بر اقمار پرشمارش، خود نشان می دهد که، این نزدیکی های خطرناک، به این منبع تهدید دائم ایران و ایرانیان، علاوه بر این که راه های گشایش و ورود ایران را به عرصه پیشرفت جهانی سد خواهد کرد، این کشور، مردم و سیستم حاکمیتی آن را گرفتار دامن جنایتکاران دیکتاتور مسلک، ظالم و فاسدی خواهد کرد، که در تاریخ معاصر کشورمان رد آنان را می توان با چشم بسته هم دید، که روشن است در این بازی خطرناک، در آینده ایی نه چندان دور، به تکرار تاریخی خسارتبار خواهیم نشست،

تاریخ حضور روسها در مناطق شمالی ایران، علاوه بر تجاوز، کشتار و غارت ایران و ایرانیان، ماهیت ضد آزادی و آزادیخواهی آنان نیز بر گرده ایرانیان هنوز سنگینی می کند، زخم هایش نو، آثارش روشن است، چرا که روس ها علاوه بر تجاوز آشکار و بی پایان خود نسبت به خاک ایران، که به جدایی های دردناکی از خاک ایران منجر شد، همواره در امور داخلی ایران نیز به نفع ظالمین حاکم و بر ضد خواست مردم ایران دخالت کرده، دست اندازی آنان در تغییر روندها در کشورمان، بر هیچ محقق تاریخی ناروشن نیست،

روس ها که در عقیم کردن حرکت عظیم مردم ایران در نهضت بزرگ و پیشرو مشروطیت، که به نوعی در کنار دیکتاتور ظالم تخت نشین در تهران قرار گرفتند، و در شکست نهضت آزادیبخش مشروطه نقش پلیس سرکوب را بازی کردند، کاملا هویداست، و به نظر می رسد که اکنون که، دوباره باز جریان روشنفکری و طبقات مذهبی ایران، در یک وحدت انقلابی، جریان جنبش آزادیبخش 57 را، با آن شعارها و اهداف زیبا، که از آزادی، حق تعیین سرنوشت، جمهوری خواهی و... سخن گفت و سر لوحه شعار خود داشت را، به ثمر رساندند، باز دوباره در صدد عقیم کردن این نهضت عظیم، و دستاوردهای آن را دارند، و باز قصد بر دار کردن آزادیخواهان ایران را دارند.

روس ها در این تاریخ یکصد و چند ساله تلاش ایرانیان برای در دست گرفتن سر رشته امور خود، و خلاصی از استبداد داخلی و سلطه خارجی، علاوه بر قرار گرفتن در کنار دیکتاتور های حاکم بر کشورمان، فعالانه در سرکوب و کشتار ایرانیان آزادیخواه و ناکامی پروسه و پروژه های دمکراسی خواهی، آزادی طلبی، و درخواست برخورداری از حق تعیین سرنوشت ایرانیان، شرکت جسته و به عنوان مزاحم جدی این روند، شرکت فعالانه داشته اند، حال آنکه کمال و پیشرفت ملت های جهان امروز، و عزت و آقایی آنان، در میزان دخالت مردم هر کشوری، در حق تعیین سرنوشت و برخورداری از آزادی، و حق دخالت و سر رشته داری در حاکمیت بر امور خود، سنجیده می شود.

نمونه دخالت ارتش روس در نبرد مشترک دیکتاتور های حاکم بر ایران، با آزادیخواهان را، به همراهی روس های متجاوز، با شاهان مستبد قاجار، در برابر مشروطه خواهان می توان دید، که خود گویای تاریخی خطرناک از نفوذ و دخالت های این همسایه متجاوز شمالی، در امور داخلی کشورمان بوده است، جنایات روس ها در کشتار آزادیخواهان در تهران، خراسان [5] ، گیلان و آذربایجان [6] چنان روشن است که بر هیچ تاریخدان، سرباز و پاسدار میهن، و دلسوزان ایران پوشیده نیست.

آنان تا پیش از شروع جنگ جهانی اول در سال 1914، با حضور تجاوز پیشه خود در مناطق شمالی ایران، 70 نفر از سران مشروطه خواه تبریز را به دار کشیدند، و ریشه آزادی و آزادیخواهی را به نیابت از دیکتاتور قجری کندند، در شهریور 1320 نیز ایران را با همراهی انگلستان، از شمال و جنوب اشغال و باعث مرگ بسیاری از مردم ایران در اثر گرسنگی ناشی از غارت غذا و خوراک ایرانیان شدند. کرملین نشین های دیکتاتور، همواره نگاه طمع ورز خود را به حکومت های دیکتاتوری در تهران دوخته اند، که در زمانه ضعف آنان، تهران را به فرمانبردار، و دنباله رو خود تبدیل کنند، از ایرانیان غارت و کشتار نمایند.

و در مقابل نیز تاریخ گواه می دهد که حکام دیکتاتور تخت نشین در تهران، از تکیه به روس ها طرفی نبستند و خود نیز در دام این همسایه عهد شکن، فرصت طلب و متجاوز، گرفتار شدند و...؛ آنان گرچه سعی کردند خود را از درخواست های آزادیخواهی و حریت مردم خود، مصون بدارند، اما تاریخ نشان می دهد، دیکتاتورهای تخت نشین در تهران، گرچه با کمک روس ها، حتی مجلس مشروطه را به توپ بستند، اما تکیه به روس ها نتیجه ایی جز نابودی ایران، گرسنگی و غارت مردم و حتی نابودی حاکمیت دیکتاتوری آنان نداشت.

امروز که روسیه دور جدید تجاوز به کشورهای همسایه ی خود در غرب این کشور را در پیش گرفته و دوباره شدت بخشیده است، و ابتدا با تسخیر شبه جزیره کریمه [7] ، و اکنون با تجاوز مجدد به خاک کشور مستقل، و واجد دمکراسی اوکراین، می رود تا خوی تجاوزگری آشکار مسکو نشینان را دوباره، به رخ جهانیان بکشد، و جنگ و گرسنگی و فلاکت و ویرانی را بر جهانیان تحمیل نماید، گرایش و گردش تصمیم سازان در تهران به سوی این متجاوز، آبرو و حیثیت برای ایرانیان که خود سردمدار آزادی و آزادیخواهی در منطقه، و خود قربانی تجاوز روس ها و غیر روس ها هستند، در بین ملل آزاده جهان نخواهد گذاشت، و این به ضرر بنیان آزادی و آزادیخواهی، و حتی تمامیت ارضی کشور نیز خواهد بود، و در صورت درس نگرفتن از سیاست و روند کاری روس ها، تکراری مجدد، از تاریخ غمبار رقابت غرب و شرق و در نتیجه تجاوز و اشغال ایران دو پاره شده را، دوباره شاهد خواهیم بود. بازی خطرناکی که تاریخی از کشتار آزادیخواهان، و سربازان مرزهای کشور را، توسط روس ها و غیر روس ها به دنبال خواهد داشت.

 

[1] - بیماری کرونا سنبل اتصال جهانی و ارتباط مردم جهان و تاثیر پذیری آنان از اتفاقات جهانی است، یا تجاوز روسیه به اوکراین که گرسنگی و قحطی را بر جهان می رود تا تحمیل کرده و بر تعداد گرسنگان جهان بیفزاید.

[2] - ۵ اسفند ۱۴۰۰ (۲۴ فوریه ۲۰۲۲) روس ها تهاجم گسترده‌ای را به همسایه غربی خود یعنی اوکراین آغاز کردند، بحران بین این دو کشور از سال ۲۰۱۴ آغاز شده بود. این تهاجم بزرگ‌ ترین حمله نظامی متعارف به خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است. پیش از این تهاجم، روند نفوذ نظامی روسیه در اوکراین، از اوایل سال ۲۰۲۱ آغاز شده بود و طی آن ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه از گسترش ناتو از سال ۱۹۹۷ به‌ عنوان تهدیدی برای امنیت کشورش انتقاد کرد و خواستار ممنوعیت قانونی پیوستن به ائتلاف نظامی برای اوکراین شد. او همچنین نظریه باز پیوند خواهی (بازپس‌گیری سرزمین‌های شوروی سابق) را هم مطرح کرد. علی‌رغم افزایش نیروها، مقامات روسیه از اواسط نوامبر ۲۰۲۱ تا ۲۰ فوریه ۲۰۲۲ مکرراً طرح روسیه برای حمله به اوکراین را رد کردند. اما در ۲۱ فوریه ۲۰۲۲، روسیه به‌طور رسمی جمهوری خلق دونتسک و جمهوری خلق لوهانسک، دو کشور خودخوانده در منطقه دونباس در شرق اوکراین را به‌رسمیت شناخت و نیروهای خود را به این مناطق اعزام کرد. روز بعد، شورای فدراسیون روسیه به‌ اتفاق آرا به پوتین مجوز استفاده از نیروی نظامی در خارج از مرزهای روسیه را صادر کرد. حدود ساعت 5 صبح (به‌وقت اروپای شرقی) در ۲۴ فوریه، پوتین از آغاز یک عملیات نظامی ویژه در شرق اوکراین خبر داد. دقایقی بعد، شلیک موشک به مناطقی در سراسر اوکراین، از جمله پایتخت، کی‌یف شروع شد. سرویس مرزی اوکراین اعلام کرد پست‌های مرزی این کشور با روسیه و بلاروس مورد حمله قرار گرفتند. دو ساعت بعد، نیروی زمینی روسیه وارد اوکراین شد. پاسخ ولادیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهور اوکراین به این حمله، اعلام حکومت نظامی، قطع روابط دیپلماتیک با روسیه و دستور بسیج عمومی بود. عملیات نظامی روسیه از شرق اوکراین، جنوب بلاروس (متحد روسیه) و شبه‌جزیره کریمه انجام گرفت. پس از این تهاجم بسیاری از مردم اوکراین به سمت مرزهای همسایگان غربی اوکراین به‌ویژه لهستان گریختند. رئیس‌جمهور اوکراین از مردان ۱۸ تا ۶۰ سال خواست برای کشورشان با روسیه بجنگند، از آن تاریخ تا کنون مقاومت مردم اوکراین در برابر این تجاوز روسیه به خاک خود ادامه دارد.

[3] - لوان جاگاریان (سفیر روسیه در ایران) در یک نشست خبری در تهران خواستار استفاده رسانه‌های ایران از عبارت "عملیات ویژه نظامی" به جای حمله نظامی روسیه به اوکراین شد. جاگاریان گفت "باید بگویم این عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین است و حمله نظامی نیست."

[4] - اوکراین خود نمونه روشنی از نتیجه افتادن در دامن دیکتاتوری شرق است، این کشور بعد از استقلال هم حق انتخاب ترتیبات امنیتی و حفظ تمامیت ارضی خود و انتخاب رویکرد های سیاست خارجی کشورش را ندارد، و همه دیدند که با تصمیم این کشور برای اتکا به پیمان همکاری نظامی ناتو، برای حفظ خود از سوی مسئولین اوکراین، مورد حمله نظامی کشوری قرار می گیرد که به تازگی از سلطه آن خلاص شده است، این عاقبت کشورهای استقلال یافته از سلطه شرق است، که محکومند تا ابد در زمره غلامان حقله به گوش مسکو بمانند، حتی بعد از استقلال، نمانند تجزیه خواهند شد.

[5] - بمباران حرم امام رضا توسط قوای روس به سال 1291 شمسی رخ داد. در این واقعه، روس‌ها به بهانه سرکوب شورش‌ها، مسجد گوهرشاد و حرم و صحن‌های امام رضا را به توپ بستند. در این واقعه حدود ۵۰ تا ۵۵۰ نفر کشته و خسارات بسیاری به حرم وارد شد. منابع از غارت اموال حرم توسط روس‌ها خبر داده‌اند. بمباران حرم امام رضا توسط قوای روس پس از دادن اولتیماتوم روس به دولت ایران برای سرکوب مخالفت‌ها در ایران با قرارداد ۱۹۰۷ میلادی (که بر اساس آن اراضی شمالی ایران تحت نفوذ روسیه قرار گرفته بود) و اجرای کامل این قراداد روس‌های قوای نظامی در شمال ایران از جمله مشهد مستقر کردند. مشروطه خواهان مخالف نیز حرم علی بن موسی الرضا را مأمن خویش قرار دادند. روس‌ها با ترس از وقوع انقلاب‌هایی همچون انقلاب مردم تبریز و گیلان، قوای زیادی را وارد مشهد کرد.

[6] - اشغال تبریز توسط روس‌ها (۱۹۱۱ میلادی - ۱۲۹۰ خورشیدی) اشاره به محاصره و اشغال تبریز درست پس از دوران استبداد صغیر و فتح تهران بدست مشروطه ‌خواهان می‌باشد. در پی استخدام مستشار آمریکایی، مورگان شوستر، توسط دولت ایران برای اصلاح امور مالی ایران، حکومت تزاری روس و حکومت پادشاهی انگلیس مراتب ناخرسندی خود را از این استخدام ابراز و خواستار عزل مستشار آمریکایی از سمت خود و اخراج او از ایران شدند. دولت تزاری روسیه حتی اولتیماتومی مبنی بر تهدید دولت ایران به اقدام نظامی نمود و سرانجام نیز در ۲۸ آذرماه سال ۱۲۹۰ خورشیدی و با وجود تبعیت دولت ایران از اولتیماتوم روس، قوای روسیه توانستند پس از چندین روز اردو کشی و محاصره تبریز این شهر را به اشغال خود درآورند. روس‌ها در حین تهاجم و در دوران اشغال دست به اعدام آزادی‌خواهان و کشتار مردم عادی تبریز زدند. آمار دقیق کشته‌شدگان مردم تبریز به‌طور دقیق معلوم نیست با این حال گزارش‌ها مختلف تعداد کشته‌شدگان تبریزی را حدود ۱۲۰۰ نفر تخمین زده‌اند. آن‌ها در روز عاشورا چوبه‌های‌داری که به رنگ پرچم امپراتوری روس تزیین شده بود برپا نمودند و اعدام‌ها را آغاز نمودند. از جمله اعدامیان این روز روس‌ها دو پسر علی مسیو بودند. این دو برادر که هنوز به سن بیست سالگی نرسیده بودند هنگامی که به پای چوبه دار آورده‌شدند، طنابی را که به گردنشان می‌انداختند بوسیدند و به ترکی آذربایجانی فریاد زدند «زنده باد ایران! زنده باد مشروطه!». این دو برادر مرتکب جرمی نشده‌بودند ولی چون برادر بزرگشان جز فداییانی بود که در برابر روس‌ها مقاومت کرده و روس‌ها از دستگیری وی ناتوان شده‌بودند، روس‌ها خواستند حس انتقام خود را با به دار آویختن این دو برادر اقناع کنند

[7] - الحاق کریمه به فدراسیون روسیه به فرایند جداشدن این منطقه از اوکراین و پیوستن آن به روسیه در جریان ناآرامی‌های انقلاب سال ۲۰۱۴ اوکراین اطلاق می‌شود. کریمه با برگزاری یک همه‌پرسی قانونی در ۱۶ مارس ۲۰۱۴ و با آرای اکثریت شرکت کنندگان، موافقتش را با پیوستن به فدراسیون روسیه اعلام کرد. در پی این تحولات گروهی از روس‌تبارهای اوکراین در مناطق شرقی و جنوبی اوکراین از جمله کریمه اعتراضاتی را علیه حکومت جدید اوکراین ترتیب دادند. شبه‌جزیره کریمه که در ساحل دریای سیاه واقع شده بخشی از اوکراین بود اما یک جمهوری خودمختار به شمار می رفت. بسیاری از معترضان که دولت جدید اوکراین را نامشروع و برآمده از یک کودتا می‌دانستند، پرچم‌های روسیه را با خود حمل و از ورود نظامیان روسیه استقبال کردند. به گفته سفیر روسیه در سازمان ملل، ویکتور یانوکوویچ هم از ولادیمیر پوتین درخواست کرد تا برای «برقراری مشروعیت، صلح، قانون، نظم و ثبات و دفاع از مردم اوکراین» از نیروهای مسلح روسیه استفاده شود. یانوکویچ مدعی شده که «زندگی و امنیت و حقوق مردم اوکراین به ویژه در کریمه مورد تهدید قرار گرفته است». در روز ۲۶ فوریه روس‌ها حدود ۱۵۰ هزار نفر از نیروهای خود را برای یک رزمایش در طول مرزهای اوکراین مستقر کردند. یک روز بعد نظامیان مسلح با نقاب و بدون یونیفرم ساختمان‌های مهم کریمه و فرودگاه‌ها و ایستگاه‌های مهم را به تصرف خود درآوردند. در همین روز پارلمان کریمه دولت این جمهوری خودمختار را برکنار کرده و سرگئی آکسینوف را به عنوان نخست‌وزیر جدید برگزید. پس از آن نیروهای روسی که بر اساس توافق‌های دوجانبه در کریمه مستقر هستند تقویت شدند.

صفحه2 از3

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در خطر سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی ...
وقتی اوضاع داخل خوب نیست 6 مرداد 1366، چند روز پس از تصویب قطعنامه‌ی 598 در شورای امنیت سازمان ملل،...
- یک نظز اضافه کرد در خطراتی که ایران سرزمینی، و حتی...
دیدگاه رهبر شیعیان آیت الله العظمی سیستانی در مورد حکومت و دولت مدنی و مردمی... (https://t.me/mohand...