ایران چگونه و توسط چه کسانی بسوی دام تئوری‌پردازان "صلح از طریق قدرت" هدایت شد
  •  

01 تیر 1404
Author :  

ایران و امریکا از راهی دراز و 46 ساله گذشته‌اند تا به نقطه‌ رویارویی خطرناک کنونی برسند، که بمب افکن‌ها و موشک‌ اندازها میانجی، روابط دو کشور شده، و چنین سلاح‌های مخوفی، شاید بازکننده مسیری باشند که در اثر لجاجت و افراطی‌گری و... بر روابط دو کشور سایه افکنده و آنرا به گروگان اندیشه‌های ناروشن خود گرفته و در بن‌بست نیم سده‌ایی انسداد و عدم تحرک گرفتار کرده است، که هزار عاقل هم هنوز نتوانستند این سنگ بَددَست و لیز را از چاه ژرفِ روابط ایران امریکا بیرون کشند.

عدم ارتباط دیپلماتیک بین دو کشور، بارها و بارها ما را به مرز رویارویی‌های خطرناک برد، و دل‌ بسیاری از دلسوزان به سرنوشت کشور، انقلاب و مردم ایران را لرزاند، که دردمندانه توصیه کردند که این روند اصلاح شود، اما نشد که نشد، تا به این نقطه از تاریخ روابط دو کشور برسیم، که دونالد ترامپ در اولین روز تیرماه 1404 کلید رویارویی نظامی با ایران را، در کنار اسراییل فشرد،

و خوف آن دارم، که اگر عقلانیت، تعادل و میانه‌روی به رویکرد تصمیم سازان کشور باز نگردد، همان کسی که در میانه مذاکرات امریکا و ایران، و یک روز قبل از دیدار نمایندگان ایران و امریکا، در 23 خردادماه گذشته، کلید جنگ مستقیم بین اسراییل و ایران را زد، خواهد توانست این درگیری را گسترش داده، و به یک نبرد تعیین کننده، و شدیدتر بین ایران و امریکا تبدیل کند.

امروز رئیس جمهور امریکا، ایران را بین دو گزینه حملات بیشتر، یا آمدن به پای میز مذاکره واگذاشته است [1] ، و دیدار مستقیم نمایندگان ایران و امریکا اکنون از هر زمانی لازم‌تر و واجب‌تر است، کاری که اگر دیروز (31 خرداد) توسط سید عباس عراقچی صورت می‌گرفت، شاید می‌توانست از این حمله مستقیم و برنامه ریزی شده امریکا به ایران پیشگیری کند، و متاسفانه به نظر می‌رسد در حالی که ترامپ پشیزی برای اروپا و نظرات رهبران آن قائل نیست،

اما دستگاه تصمیم ساز کشورمان، فرصت سوزی کردند، و بجای مذاکره با وزیر امورخارجه امریکا، فرصت‌ طلایی سد کردن این حمله به ایران را، در پای مذاکرات با وزرای خارجه اروپا حرام کردند، در حالی که خود به چشم خود دیده بودند که وقتی ترامپ از برجام خارج شد، اروپا هیچ حرکتی بدون امریکا نتوانست داشته باشد، حتی باز کردن یک حساب بانکی مشترک با ایران و... و کاملا خنثی بودند.

اما این دیدار انجام شد، و نتیجه آن تنها پیش شرط‌های بیشتری بود که در کوله بار نماینده ایران از سوی اروپاییان بار شد، بیش از آنچه که انتظار میرفت امریکایی‌ها در دیدار با عراقچی مطرح کنند، ولی اروپای هیچکاره، در کاسه ایران گذاشتند، و بار ما را سنگین‌تر از گذشته کردند، شاید وزیر خارجه امریکا در دیدار خود با عراقچی، تنها بحث منطقه‌ایی و هسته‌ایی را پیش شرط توافق می‌کرد، در حالیکه اروپاییان علاوه بر این دو مبحث، پرونده توان موشکی، آزادی زندانیان اروپایی و... را نیز در کوله بار عراقچی گذاشتند، و او را بی هیچ دستاوردی، روانه استانبول کردند.

تا وقت‌ ارزشمند نماینده ایران، قبل از حمله بامداد امروز اول تیر، صرف اجلاس‌های نمایشی کشورهای مسلمانی نظیر ترکیه شود، که صرفا در راستای منافع و امنیت خود تحرکاتی دارند، و حرف‌های درشت و کم اثر و کم ارزشی می‌زنند، و برای خود پرونده‌سازی‌ اقدامات دیپلماتیک می‌کنند، لاف دوستی زده، و از پشت (در پرونده سوریه، قفقاز و...) خنجر می‌زنند،

و در تمام پرونده‌های اسلامی و دوجانبه دوبل بازی می‌کنند، و وقت ما را تلف کردند، تا زمان ارزشمندی که عراقچی در اختیار داشت، در بازی‌های بازیگران کنارگودی چون ترکیه و اروپا هدر رفته، و امریکا نیز با بی‌اعتنایی به آنچه در این اجلاس‌ها و بازی این بازیگران می‌بیند، با حمله خود، همراهی خود با اسراییل در حمله به ایران را آشکار کرده و تسریع بخشید، و پاسخ این بازیگری‌های عوامانه و مضحک دیپلماتیک را، با موشک و بمب‌های سنگرشکن داد، تا به تصمیم سازان کشور ما، برای چندمین بار عملا نشان دهد که دست از این مانورها برداشته، و با طرف اصلی سخن گویند.

تابوی دیدار نمایندگان دو کشور ایران و امریکا را نمی‌دانم کدام نااندیشمندِ ناروشن و نادلسوزِ به منافع و امنیت ایران در کاسه ج.ا.ایران گذاشت، که هرچه پیش می‌رویم خسارت آن صد چندان‌ می‌شود، و همچنان کشور بر این روش آزموده، پای می‌فشارد و اینچنین است که ایران به گربه دم حجله ترامپ در اولین رویارویی بین المللی در دور جدید ریاست جمهوری‌اش تبدیل می‌شود، چرا؟! چون وقت دوماهه توافق با امریکا را، با بازی خسته کننده «مذاکرات غیرمستقیم» نابود کردند، با اتخاذ مشی عدم ارتباط دوجانبه، روسای جمهور ایران را در نیویورک آواره سرویس بهداشتی و... کردند، تا مبادا دیداری با روسای جمهور امریکا، حتی به صورت تصادفی هم که شده، دیدار رو در رو داشته باشند و..،  

از آن روزی که مرحوم رجایی خراسانی، [2] سفیر ایران در سازمان ملل قربانی درخواست برای اصلاح این وضع شد، تا دیروز که محمد جواد ظریف را تندروها به علت کارایی‌اش در اصلاح روابط خارجی، دست در دست صهیونیست‌ها و دیگر کسانی که او را مخل سیاست خود می‌دیدند، سر بریدند و خانه نشین کردند، تا آن روز که تمام شعارهای مسعود پزشکیان را در گشایش در روابط ایران با غرب را، قربانی بازی‌های پیچیده سیاسی داخلی کردند و... تا نشان دهند که سیاست متخذه دوری دیپلمات‌های ایرانی از نمایندگان امریکا، مثل آیات قرآن خدشه ناپذیر و غیر قابل مذاکره است و...، و با چنین رویکردی بود که ایران را در پای این اندیشه پر حرف و حدیث قربانی کرده، و همچنان نیز که کشور زیر بمب و گلوله صهیونیست‌ها، و اینک امریکا، شخم می‌خورد و ییرحمانه ویران می‌شود هم، این مرغ هنوز یک پا دارد.

آنانکه افراط در فرهنگ امریکا ستیزی و غرب ستیزی را در دامن ایران، انقلاب و ایرانیان نهادند، و فرصت نیم قرنِ سرنوشت ساز گذشته ایران و ملت مظلومِ آن را صرف این بازی ناقص در نبرد با استکبار جهانی کردند، و هزینه گزافی را متوجه ایران و ایرانیان نمودند، یا اکنون در سینه خاک خوابیده‌اند، و یا خود را آماده شعارهای توخالی بیشتر می‌کنند، و یا دنباله‌روهای آنان، این راه پر از خطر، خسارت و ویرانی را ادامه می‌دهند،

عده‌ایی زیر تفکر کمونیسم و سوسیالیسم، و عده‌ای نیز ذیل تفکر مبارزاتی شیعه، افرادی نیز برای کسب منافع جناحی و سیاسی خود و... در این فرایند شرکت داشته و دارند. در این فرایند کمونیست‌ها که حساب شان روشن است، دنیای خود و دیگران را در برقراری نظام دیکتاتوری طبقاتی، و افراطگرایی ایدئولوژیک خود ویران کردند، و جان‌ها و زندگی‌های فراوانی را تلف کردند،

کسانی نیز در این کشور هستند که خود را در فرایند پرونده غرب‌ستیزی و امریکا‌ستیزی جا زدند، تا عملیات پاکسازی، خالص سازی، و تسویه حساب با رقبای سیاسی خود در کشور را، در خلال این شعار دنبال کرده، و این پرونده خطرناک و ملی را، به وسیله‌ایی برای نابودی رقبا اختصاص داده، و این سیاست را پی گرفتند و بدین وسیله بسیاری از نیروهای فعال و دلسوز سیاسی کشور را، به اتهام غربگرایی، لیبرال، واداده، ضد انقلاب و... طرد و نابود کردند.

اما شیعیانی هم هستند که روش و زندگی امام حسن مجتبی در رویارویی با قدرتمندان روزگار را زیر علامت سوال می‌بینند، و او را یک امام «واداده» و «ترسو» تلقی کرده، تنها راه امام حسین را پسندیده و تجویر می‌کنند، و فریاد «محال است تَن به ذلّت دهیم» [3] را سر می‌دهند، که «تنها ره رهایی (را) جنگ مسلحانه» است،

گویا دیگرانی، همچون امام حسن‌ها و...، افرادی واداده و عاشق رفتن زیر بار ذلت‌ند! ولی چنین اندیشه‌ایی هرگز پیش خود حساب نکرد و نمی‌کند که همه در این دنیا به دنبال عزتند، اما این دنیا برای انسان تنها این یک انتخاب را پیش رو قرار نمی‌دهد، و امام حسین نیز اگرچه خط سرخ خون، کُشتن و کُشته شدن را پذیرفت، و یا مجبور به پذیرش شد، اما نشان داد که هرگز نمی‌خواهد در این انتخاب خود، کسی را به اجبار به دنبال خود بکشد، تنها این روش را در حق خود لازم و واجب می‌دانست، و برای هیچ فرد دیگری که در رکاب او بود، همراهی اجباری را نمی‌پسندید.

تاریخ گفته شده از عاشورا نشان می‌دهد، آن امام بسیاری را به علت بدهکاری‌های شخصی، مالی و...، برخی را برای رسیدگی به امور خود و... از جنگ حسینی پیش روی خود معاف و مرخص کردند، حتی در شب عاشورای سال 61 هجری، تاریکی چادر گروهی را فراهم کرد، تا آنان که شرم دارند نیز، در پروژه او مجبور به ماندن و شراکت نشوند، و اتمام حجت کرد که روز رویارویی خونینی در پیش است، هرکه دوست ندارد برود،

چرا که این نبرد را در ذمه خود، بعنوان جانشین برادرش، در صلحنامه با معاویه، و ضامن اجرای مفاد آن می‌دید و... برادری که برای حفظ جان، ناموس و زندگی باورمندان به جدش، پدرش و همرکابان مُصِّر به ماندش، تن به مذاکره و پذیرش شرایط کسی داد، که دست برتر نظامی، و یا قدرت چیرگی را در دست خود داشت و...

امروز می‌بینیم که دوستانی که تمام وجوه استعمار و استکبار در جهان را، تنها در امریکا منحصر کرده، و تمام همت خود را در پروژه امریکا ستیزی تعریف کرده اند، و سیاست «نه شرقی، نه غرب» را وا نهاده‌، و در نگاه به شرق خود آنقدر یک طرفه پیش رفتند، که همیار شرق در جنایاتش در اوکراین شده اند و...،

و روابط ایران و امریکا را در نزدیک به نیم سده گذشته، به گروگان اندیشه خود گرفتند، و ایران و ایرانیان را در این راه، بر خلاف روش امام حسین، مجبور به همراهی با خود دانستند، کارشناسان اموری همچون رجایی خراسانی و یا روسای جمهوری همچون حسن روحانی [4] و یا هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، و حتی دوستان خودشان همچون محمود احمدی نژاد، و ابراهیم رئیسی را در این پرونده بازی دادند، و در این مسیر مورد حملات شدید قرار دادند، و بر این سندان آنقدر کوبیدند، تا امروز دست امریکا را، بار دیگر در تجاوز به ایران باز کردند، و مردم و کشورمان به این مرحله از رویارویی و یا تسلیم کشیدند، و ره به بیراهه بردند.

آنانکه فراموش کردند که طبق دکترین امام حسینی، حق ندارند ملت ایران و سرزمین آن را با خود به قربانگاه‌های رویارویی عاشورایی با این و آن برند؛ به ویژه در مقابل ابرقدرتی یگانه در دنیا، مثل امریکا که توان رزمی، اقتصادی و... او زبانزد عام و خاص است، و چنین تفکری تنها حق دارد که خود را در این راه پیشقدم کرده، و راحتی جان باختن را، به ننگ زندگی مد نظر خود ببخشد. و حق ندارد فرصت‌های تاریخی ایران را در برقراری ارتباط با امریکا را نابود کند، و کشور و ملت را در معرض خطرات بزرگ قرار دهند،

همین دونالد ترامپ که او را به رئیس جمهور تاجرمسلک در دنیا می‌شناسند، در دو دوره ریاست جمهوری خود، بارها به روابط دوکشور فرصت مذاکره و صلح داد، تا ایران از تنش درازدامن خود با امریکا بکاهد، و مسایل خود را با هم حل کنند، او منافع کشور خود و موفقیت دوره ریاست جمهوری، و حزب جمهوریخواه امریکا را مد نظر داشت، تا در رقابت‌های درون حزبی سر بلند کند، و یا در دیدی کلان‌تر، لابد امریکا نیز مثل اروپا، چین و روسیه از ارتباط با ایران بهره‌مند شود، اما در یک لجاجت باورنکردنی، تصمیم‌سازان این کشور به هر کشوری، دست‌ِ باز در روابط دادند، تا با ایران تجارت و روابط داشته باشد، الا امریکا! و بدین ترتیب این حجم کینه، دشمنی و... باورنکردنی را از خود نشان دادند.

چرا؟! این کینه از امریکا و این لجاجت در نداشتن روابط با امریکایی‌ها از کجا سرچشمه می‌گیرد؟! آیا امریکا مثل شوروی و وارث آن روسیه، بهترین سرزمین‌ها را از خاک ایران جدا کرده است؟! و یا در مسیر تجزیه ایران، جمهوری‌های سوسیالیستی و کمونیستی مهاباد (به رهبری قاضی محمد)، آذربایجان (به رهبری پیشه وری)، گیلان (به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی) و.. را تشکیل داد؟! که اینچنین دچار کینه‌ایی ژرف نسبت به آنان شده‌ایم؟!

آیا امریکایی‌ها هم مثل بریتانیایی‌ها تلاش کردند خوزستان را از ایران جدا کنند، و بحرین، هرات و... را فدای مستعمرات هندی و یا مقتضیات روابط خود با اعراب کنند؟! و... چنین نبوده است، اما سفارت بریتانیا و روسیه با آن سابقه خیانتبار در روابط با ایران، که دو بار در جریان جنگ جهانی اول و دوم نیمِ جمعیت ایران را فدای خورد و خوراک سربازان‌شان کردند، و در قحطی های ساختگی به دهن گرسنگی و مرگ فرستادند، اما درِ این این کشور، همیشه به روی دیپلمات‌های روسیه و بریتانیا باز بوده است، و سفارت و دیپلمات‌های امریکا نیم قرن است پشت درهای بسته تهران معطلند!

چرا بعد از امضای برجام با 5+1، همه‌ی پنج کشور مذکور می‌توانستند در اقتصاد ایران سرمایه گذاری کنند، الا امریکا؟! چرا، آلمان، روسیه، بریتانیا، فرانسه و چین می‌توانستند میوه‌های برجام را در فضای اقتصادی ایران بچینند، و در همان حال، مهمترین طرف ما در برجام، یعنی امریکا حتی نباید در ایران سفارتخانه داشته باشد، چه رسد به سرمایه‌گذاری، و حضور اقتصادی و...!

آیا این همان ترامپ، بایدن و اوباما نبودند که به دنبال دیدار با رئیس جمهورهای ایران مشتاقانه در راهروهای سازمان ملل می‌دویدند، تا بلکه بتوانند یخ روابط بین دو کشور را باز کنند، و مثل دیگر رهبران همتراز که چه عرض کنم، زیر مجموعه خود در دنیا (چین، روسیه، فرانسه، آلمان، بریتانیا) با رهبران ایران ملاقات کنند، روابط خود را با ایران تنظیم نمایند و...، لجبازی عدم ارتباط گیری با امریکا برپایه مصلحت کدام عنصر داخلی و یا خارجی بود، که باعث شد تمام مسیرهای تجاری، خطوط لوله از کناره‌های ایران بگذرند، و همه ی مزیت های ایران فدای این راهبرد شود، و هیچ کالای راهبردی به ایران، حتی از سوی کشورهای دشمن امریکا، مثل چین و روسیه هم فروخته نشود!

او همان رئیس جمهور امریکا نیست که بعد از هدف قرار گرفتن هواپیمای گرانقیمتش بر فراز خلیج فارس دندان روی جگر گذاشت، تا بلکه باعث کاهش تنش در روابط شود که نشد؟! تهدید او به ترور، بعد از ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی، که حداقل جهانیان دو بار ترور نافرجام او در جریان کمپین انتخاباتی امریکا در ملاعام به چشم خود دیدند، و هر کدام از آنها می‌توانست دامنگیر ایرانی شود، که مقاماتش رسما او را تهدید به ترور و قتل کرده بودند و...

 و با همه اشتباهات دیگری از این نوع، که در پرتو عدم ارتباط بین دو کشور، پتانسیل درگیری مستقیم نظامی بین ایران و امریکا را در این 46 سال بالا برد، و امریکا نظر به توان خارق العاده نظامی و...که دارد، به نظر من همواره خویشتنداری کردند، تا بکله روزنه‌ایی در روابط دو کشور باز شود، که نشد!

 دوره‌های طلایی ترمیم ارتباط امریکا با ایران، در زمان اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد، حسن روحانی، ابراهیم رئیسی، مسعود پزشکیان همه به باد فنا رفتند و... تا ابتکار عمل این ارتباط، دست نخست وزیر افراط‌گرای حزب لیکود در اسراییل افتاد،

آنهم وقتی که در اثر اشتباه راهبردی حمله حماس به اسراییل در 7 اکتبر 2023 که، هم حماس، هم غزه، هم کرانه باختری، هم حزب الله، هم حکومت بشار اسد و... و اینک ایران را قربانی خود کرد، و در این دو سال که از آن حمله حماقت‌بار می گذرد، بسیاری قربانی این حرکت نابخردانه و خشن شدند. عملیاتی که دمینوی شکست را از فلسطین تا ایران رقم زد،

و ادامه یافت تا این که امروز سخن از تسلیم، و یا ویرانی ایران باشد. راهی دراز، تا رسیدن به این نقطه طی شده است که دو طرفِ درگیر، فرصت این را داشتند که به این نقطه نرسند، و تندروهایی همچون نتانیاهو در اسراییل و امثال او در ایران، بر مقدرات این روابط چیره نشوند،

حاکم شدن تندورها بر مقدرات انقلاب و کشور، که آنقدر در غرب ستیزی و اسراییل ستیزی پیش تاختند، و آنرا به فلسفه وجود کشور و انقلاب تبدیل کردند، که مردم ایران و منافع ملی کشور را به فراموشی سپرده، بر ضرب آهنگ تندروی در روابط خارجی آنقدر کوبیدند، تا تئوری سیاسی تندروترین عناصر موجود در خاورمیانه، برجسته و کارا نشان داده شود، و بر کرسی عمل در این رابطه بنشیند،

آنچنانکه بنیامین نتانیاهو بعد از ورود امریکا به جنگ ایران و اسراییل، بلافاصله وسط پریده و بگوید، صلح تنها از طریق اعمال قدرت دست‌یافتنی است [5] . برای رسیدن به این شرایط، که دونالد ترامپ، دوراهی تهدید به حملات بیشتر، و یا تسلیم را پیش روی ایران قرار دهد، دست بالای تندروها در کشور، در این چهار دهه بعد از انقلاب بسیار موثر بود.

در دنیایی که بحث مرزها و تقسیم بندی‌های محترم سیاسی دولت – ملت آنقدر قویست که ایران بعد از حمله امریکا و اسراییل به خود، همین بندهای قانون بین المللی را تنها تکیه گاه خود، در دفاع قانونی از حرمت مرزهای سیاسی خود قرار داده و میدهد، و به آن استناد کرد و میکند، این همه «مرگ بر امریکا» و... و خواهان نابودی این کشور و آن کشور شدن، چه معنی می‌دهد؟! که این کزک در سخن مقامات رسمی هم آمد، و همان نیز امروز مستمسک متجاوزان به ایران می‌شود، و در نطقِ دفاعیه تمام اجزای نمایندگی امریکا و اسراییل از بالاترین رهبران، تا سفرای آنان در سازمان ملل، در دفاع از تجاوز خود به ایران، برجسته می‌گردد، و جلسات دیپلماتیک بین المللی پاسخگویی به تجاوز خود را، تحت الشعاع این شعارها از سوی رهبران ایران و ایرانیانی از ایت دست قرار می‌دهند؟! شعارهای تبلیغاتی و زبانی که، تجاوز عملی آنان را مشروع، و مستدل می‌سازد!

#نه_به_جنگ

#نه_به_زورگویی

#نه_به_آپارتاید

#StopWarOnIran

[1] - دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در پستی در شبکه اجتماعی تروث سوشال گفت که نیروی هوایی این کشور «به تاسیسات اتمی ایران» حمله کرده و «ما یک حمله بسیار موفقیت‌آمیز به سه تاسیسات هسته‌ای ایران، شامل فردو، نطنز و اصفهان» انجام دادیم. «اکنون همه هواپیماها از حریم هوایی ایران خارج شده‌اند.» «فردو نابود شده است». «این یک لحظه تاریخی برای ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و جهان است.» «ایران اکنون باید با پایان دادن به این جنگ موافقت کند.» «یک محموله کامل از بمب‌ها بر روی تاسیسات هسته‌ای فردو، انداخته شد.»  «همه هواپیماها به سلامت در راه بازگشت به خانه هستند» «به نیروهای مسلح بزرگ آمریکا تبریک می‌گوییم. هیچ ارتش دیگری در جهان نمی‌تواند این کار را انجام دهد.» «اکنون زمان صلح است!»  «ایران الان باید به دنبال صلح باشد» و افزود که اگر ایران «این کار را نکنند، حملات آینده بسیار بزرگتر و آسان‌تر خواهد بود.» «یا باید صلح جاری شود و یا تراژدی بسیار بزرگتری از آنچه طی هشت روز گذشته دیدیم برای این کشور روی خواهد داد». ترامپ در حالی که معاون او جی‌دی ونس، مارکو روبیو، وزیر خارجه و پیت هگست، وزیر دفاع پشت او ایستاده بودند گفت: «به یاد داشته باشید که هنوز اهداف بیشتری باقی مانده است. امشب دشوارترین این اهداف و احتمالا کشنده‌ترین آنها صورت گرفت. اما اگر صلح به زودی جاری نشود ما با دقت به دیگر اهداف حمله خواهیم کرد، با سرعت و مهارت.» سی‌بی‌اس آمریکا - که شریک کاری بی‌بی‌سی در این کشور است - گزارش کرده است که دولت آمریکا روز شنبه «از کانال‌های دیپلماتیک» با ایران تماس گرفته و به این کشور درباره حملات پیش رو اطلاع داده است و همچنین تصریح کرده که هیچ «برنامه‌ای برای تغییر رژيم» در این کشور ندارد. طی روزهای گذشته چندین مقام آمریکایی به شبکه سی‌بی‌اس گفته بودند که دونالد ترامپ مخالف کشتن آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی است. 

[2] - رجایی خراسانی در اواخر دهه 70 نامه ای به رهبر ایران نوشت و از ضرورت ارتباط با آمریکا دفاع کرد او نخستین فرد از چهره‌های درونی حکومت ایران بود که در این رابطه سخن گفت. سعید رجایی خراسانی پس از انتشار آن نامه، در صحنه سیاست ایران منزوی شد

[3] - هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة جمله‌ای معروف از امام حسین که در روز عاشورا سر داده است

[4] - حسن روحانی گفت: «آقای دکتر عراقچی در سال ۱۴۰۰ مذاکره کرد، هرچه ما گفتیم رفت و از آن‌ها گرفت. آن وقت در دولت گفتم اگر به ما اجازه بدهند همین امروز ما تمام می‌کنیم، یک امضا مانده که آقای عراقچی انجام دهد. نگذاشتند تا روحانی ناموفق باشد. روحانی کی هست که موفق باشد یا نباشد؟ به فکر کشور و ملت باشیم. حسن روحانی که کسی نیست. گفتند حسن روحانی پایان دولتش با موفقیت تمام نشود، آن آقا بشود رئیس‌جمهور، آن آقا نشود.»

[5] - یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴) بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده به خاطر حمله به سه سایت اتمی فردو، نطنز و اصفهان در خاک ایران قدردانی کرد. او گفت: «تصمیم شجاعانه شما برای هدف قرار دادن تأسیسات اتمی ایران با قدرت خیره‌کننده و قاطع ایالات متحده، نقطه عطفی در تاریخ خواهد بود.» به گفته نتانیاهو: «در عملیات "طلوع شیران"، اسرائیل دستاوردهایی خارق‌العاده داشت؛ اما در عملیات امشب علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، آمریکا کاری بی‌سابقه انجام داد؛ کاری که هیچ کشور دیگری در جهان توان انجامش را نداشت.» و ادامه داد: «در تاریخ ثبت خواهد شد که رئیس‌جمهور ترامپ مانع دستیابی خطرناک‌ترین رژیم جهان به خطرناک‌ترین سلاح جهان شد. رهبری او، مسیر رسیدن به صلح را نه تنها در خاورمیانه، بلکه فراتر از آن هموار کرده است. من و رئیس‌جمهور ترامپ همواره بر صلح مبتنی بر قدرت تأکید داشته‌ایم: نخست قدرت، سپس صلح. و امشب، رئیس‌جمهور ترامپ و ایالات متحده با قدرتی چشمگیر وارد عمل شدند.»

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (35)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

چهار ماه پس از جنگ ۱۲روزه با ایران و حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، جدال میان طرفین درباره سرنوشت این تأسیسات و کل برنامه هسته‌ای هنوز ادامه دارد. رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، همچنان با پافشاری می‌گوید که تأسیسات هسته‌ای ایران به‌طور کامل نابود شده‌اند، در حالی که ایران بر خلاف آن تأکید دارد هرچند اذعان می‌کند که خسارت سنگینی به این مراکز وارد شده است.

رهبر عالی ایران، (آیت الله سید)علی خامنه‌ای، ظهر دوشنبه بار دیگر ادعای ترامپ را رد کرد و در دیدار با ورزشکاران در تهران گفت:
«رئیس‌جمهور آمریکا با افتخار می‌گوید که صنعت هسته‌ای ایران را بمباران و نابود کرده است. خیلی خوب، به خواب دیدن ادامه بده!»
«چرا برای آمریکا مهم است که ایران صنعت هسته‌ای داشته باشد یا نه؟»
او خطاب به ترامپ افزود:
«تو چه کسی هستی که بخواهی تعیین کنی کدام کشور حق دارد یا ندارد نیروی هسته‌ای داشته باشد؟»
(آیت الله) خامنه‌ای همچنین گفت که اگرچه «دشمن به ترور دانشمندان ما افتخار می‌کند، اما دانش و علم با حمله نظامی از بین نمی‌رود».

ایران اگرچه به توانایی‌هایش می‌بالد، اما کارشناسان پیش‌تر هشدار داده بودند که ایران زیرساختی نسبتاً پایدار از دانش و مهارت در این حوزه ساخته است و نابودی تأسیسات و ترور دانشمندان نمی‌تواند در درازمدت مانع از بازسازی برنامه هسته‌ای ایران شود.

ترامپ تهدید کرده بود که هرگونه تلاش ایران برای بازسازی برنامه هسته‌ای‌اش، با حمله مجدد روبه‌رو خواهد شد. تحلیلگر نظامی و امنیتی رون بن‌یشای گزارش داد که تا این لحظه نشانه‌ای از تلاش ایران برای بازسازی تأسیسات غنی‌سازی اورانیوم یا ازسرگیری پروژه ساخت سلاح هسته‌ای، دیده نمی‌شود.

ترامپ بارها تکرار کرده است که این تأسیسات «به‌طور کامل نابود شده‌اند»، در حالی که گزارش‌های اطلاعاتی متعدد این ادعا را رد می‌کنند.ו شبکه NBC در ماه ژوئیه گزارش داد که خسارت بزرگی به فردو وارد شده و «تا حد زیادی نابود شده»، اما در نطنز و اصفهان میزان آسیب کمتر بوده و این امر می‌تواند به ایران امکان دهد — در صورت تصمیم سیاسی — ظرف چند ماه غنی‌سازی را از سر گیرد.

در ادامه همان ماه، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، اعلام کرد که تهران از برنامه هسته‌ای خود دست نخواهد کشید و از غنی‌سازی صرف‌نظر نمی‌کند، هرچند اذعان داشت که برنامه متحمل «خسارت سنگین» شده است. ترامپ بلافاصله این گفته‌ها را بازتاب داد و گفت: «بدیهی است که آن‌ها نابود شده‌اند، دقیقاً همان‌طور که گفتم. و اگر لازم باشد، دوباره همین کار را خواهیم کرد!»

پس از حملات، سرنوشت ذخیره اورانیوم غنی‌شده ایران نیز مورد بحث قرار گرفت — حدود ۴۴۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰٪، که از نظر تئوریک برای ساخت حدود ۱۰ بمب کافی بود (در صورت افزایش غنا به ۹۰٪ برای کاربرد نظامی). گزارش‌هایی منتشر شد که اورانیوم پس از بمباران در خاک دفن شده، اما برخی منابع گفتند ایران پیش از حملات آن را به مخفیگاه‌هایی منتقل کرده است.

رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، گفت برآورد او این است که ایران اورانیوم را پنهان نکرده و هنوز در همان سایت‌های هدف‌گرفته‌شده — عمدتاً فردو و اصفهان، و تا حدی نطنز — نگهداری می‌شود. ایران پس از حملات، همکاری با بازرسان آژانس را قطع کرد و تلاش برای ازسرگیری همکاری‌ها نیز پس از بازگشت تحریم‌های بین‌المللی علیه تهران در پایان ماه گذشته شکست خورد

This comment was minimized by the moderator on the site

پاییز آیت‌الله‌ها: ایران به کدام سو می‌رود؟
(بررسی مقاله جدید کریم سجادپور در فارین افرز)

«برای اولین بار در نزدیک به چهار دهه، ایران در آستانه تغییر رهبری - و شاید حتی تغییر رژیم - قرار دارد.» این جمله آغازین مقاله بنیادین و بسیار مهم کریم سجادپور، تحلیلگر برجسته ایرانی-آمریکایی، در شماره جدید نشریه معتبر «فارین افرز» است. به گفته سجادپور، جنگ ۱۲ روزه ژوئن، شکنندگی عمیق سیستمی را که علی خامنه‌ای طی ۳۶ سال ساخته بود، کاملاً برملا کرد و اکنون، در «پاییز آیت‌الله»، سوال اصلی این است که رژیم پس از او پابرجا می‌ماند، متحول می‌شود یا فرو می‌پاشد؟

این تحلیل عمیق، همزمان با تحولاتی قابل تامل منتشر می‌شود: دونالد ترامپ، پس از توافق غزه، در پارلمان اسرائیل دست دوستی به سوی ایران دراز می‌کند و از آمادگی برای صلح می‌گوید. در تهران، عباس عراقچی این پیشنهاد را با ادبیاتی تند رد می‌کند، در حالی که حسن روحانی هشدار می‌دهد که اگر راه دیپلماسی را در پیش نگیریم، جنگ محتمل خواهد بود. این آشفتگی، دقیقاً همان وضعیتی است که سجادپور آن را «تعلیق میان زوال طولانی و تحول ناگهانی» می‌نامد.

کالبدشکافی یک پایان: از دکترین شکست‌خورده تا سناریوهای آینده

۱. پایان یک دکترین: انکار تا آخرین نفس: سجادپور استدلال می‌کند که حکومت ۳۶ ساله خامنه‌ای بر دو ستون استوار بود: تعهد تزلزل‌ناپذیر به اصول انقلابی (مانند دشمنی با آمریکا) و رد قاطع هرگونه اصلاحات سیاسی. جنگ ژوئن و انزوای مطلق کنونی، فروپاشی هر دو ستون را به نمایش گذاشت. شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»، در حالی که هرگز شعار «زنده باد ایران» سر داده نشد، نشان داد که اولویت رژیم، «تقابل» بوده است، نه «توسعه».

۲. پنج سناریو برای فردای پس از خامنه‌ای: سجادپور پنج مسیر محتمل برای آینده ایران پس از مرگ خامنه‌ای را ترسیم می‌کند:
- مدل روسیه: ظهور یک «مرد قدرتمند» ملی‌گرای برآمده از سپاه که ایدئولوژی اسلامی را با ناسیونالیسم کینه‌توز جایگزین می‌کند.
- مدل چین: جایگزینی ایدئولوژی انقلابی با عمل‌گرایی اقتصادی و تکنوکراسی، همراه با تداوم سرکوب سیاسی.
- مدل کره شمالی: تشدید سرکوب و انزوا، با یک جانشین تندرو دیگر یا حتی جانشینی موروثی (مجتبی خامنه‌ای).
- مدل پاکستان: تبدیل کامل حکومت از یک دولت روحانی به یک دولت نظامی تحت سلطه کامل و علنی سپاه پاسداران.
- مدل ترکیه: ظهور یک رهبر پوپولیست از طریق انتخابات که به تدریج به سمت اقتدارگرایی حرکت می‌کند.

۳. ریشه بحران: «سبک پارانوئید» در سیاست: سجادپور ریشه بسیاری از مشکلات را در یک فرهنگ عمیق بی‌اعتمادی و تئوری توطئه می‌بیند که در تاریخ ایران ریشه دوانده و توسط حاکمان تقویت شده است. این «سبک پارانوئید» که در رمان «دایی جان ناپلئون» به طنز کشیده شده، باعث می‌شود وفاداری بر شایستگی ارجحیت یابد و از شکل‌گیری نهادهای پایدار جلوگیری کند. این فرهنگ، زمینه را برای ظهور مستبدان جدید هموار می‌سازد.

زندگی نرمال: سجادپور در پایان، به قدرتمندترین و در عین حال ساده‌ترین خواسته مردم ایران اشاره می‌کند. به گفته او، ایرانیان دیگر به دنبال شعارهای بزرگ ایدئولوژیک یا فرقه‌های شخصیتی نیستند. آن‌ها تنها یک چیز می‌خواهند: «یک زندگی نرمال». یک حکومت پاسخگو که کرامت اقتصادی را به آن‌ها بازگرداند و به آن‌ها اجازه دهد یک زندگی عادی، آزاد از کنترل خفه‌کننده دولت بر لباس، عقیده و سبک زندگی‌شان داشته باشند. این خواسته ساده برای «زندگی نرمال»، شاید بزرگترین نیروی انقلابی در ایران امروز باشد. جمهوری اسلامی نیم قرن از عمر ایران را تلف کرد؛ در حالی که همسایگانش به قطب‌های جهانی تبدیل شدند، ایران ثروت خود را صرف ماجراجویی‌های منطقه‌ای و برنامه‌ای هسته‌ای کرد که تنها انزوا به ارمغان آورد. سوال این نیست که آیا تغییر خواهد آمد، بلکه این است که آیا این تغییر، بالاخره بهار موعود را به ارمغان خواهد آورد یا صرفاً زمستانی دیگر

This comment was minimized by the moderator on the site

عراقچی: آنان که رای مثبت دادند در سمت درست تاریخ ایستادند/غرب برجام را دفن کرد


وزیر امورخارجه در شورای امنیت: ما از قدیمی ترین کشورهای هستیم که به پیمان منع تولید سلاح هسته‌ای پیوستیم و به تعهدات خود نیز عمل کردیم.

ایران، به مفاد برجام کردن نهاد اما آمریکا دوسال بعد یکجانبه از برجام خارج شد و کشورهای دیگر را هم تحت فشار قرار داد تا حمایت کنند.

اما ایران، به تعهدات خود پایبند ماند ولی پس از یکسال و به دلیل کوتاهی اروپا به انجام تعهدات، ما نیز در همان چارچوب برجام اقدامات قانونی و پیش‌بینی شده انجام دادیم.

اروپایی ها برجام را دفن کردند و از ادعاهای اسرائیل یک حکومت جنایتکار و نسل کش یعنی اسراییل، حمایت کردند.

برغم بمباران تاسیسات هسته‌ای و ترور دانشمندان، ایران به تعهدات خود پایبند ماند و حاضر شد در مذاکره بماند اما در آستانه دور ششم مذاکرات، با حمایت آمریکا حمله کرد و اروپا و آمریکا هم این عمل را محکوم نکرد. یکی از این کشورها

آمریکا به دیپلماسی خیانت کرد و اتحادیه اروپا آن را دفن کرد.

ما در قاهره هم به توافق با آژانس هم رسیدیم، اما اروپا به آن هم بی اعتنایی کرد.

متاسفانه اروپا برغم این موضوع، دنباله رو آمریکا شد.

آنها به اختلافات دامن زدند و جلوی دیپلماسی را گرفتند‌. ما استدلال های مستند برای رئیس شورای امنیت دادیم و ثابت کردیم که اقدامات اروپا قانونی نیست.

نمی شود تحریم هایی که قانونا به پایان رسیده را دوباره از سر بگیرد. قطعنامه ها بر اساس همان برجام باید از امروز به بعد پایان میافت.

ما از رئیس شورای امنیت می‌خواهیم جلوی اجرای غیرقانونی تحریم ها را بگیرد.

همه مسئول فشارهایی هستند که متوجه مردم ایران خواهد شد. نه تنها به ایران بلکه کل نظام بین‌الملل آسیب خواهد خورد.

همانطور که اقدامات نظامی نتوانست آنها را به اهداف خود برساند، تحریم ها هم نخواهد توانست.

ایران، سیاست هسته‌ای خود را بر اساس میل ملت خود به پیش می‌برد.

This comment was minimized by the moderator on the site

خاکسپاری برجام!/ تندروهای داخلی و بین‌المللی، به آرزویشان رسیدند!

لحظاتی پیش، قطعنامه پیشنهادی روسیه و چین، برای تعلیق ۶ماهه اجرای اسنپ‌بک، و توقف بازگشت تحریم‌های سازمان، تصویب نشد و عملا برجام، پس از یک دهه به تاریخ پیوست. هر چند، چنین نتیجه‌ای قابل پیش‌بینی بود.

علاوه بر ۳ کشور اروپایی عضو برجام، بی تردید ایالات متحده، و اسرائیل که همواره در طول این ۱۰ سال از هیچ تلاشی برای نابودی برجام دریغ نکردند، از این اتفاق تاریخی، ذوق زده اند.

از این سو، مخالفان سرسخت و تندرو داخلی برجام نیز، خوشحالی خود را از پایان برجام، پنهان نکرده و تعدادی از این تندروها در مجلس، توییت زده و رضایتمندی خود را اعلام کردند.

حال چه ارتباطی می‌شود، میان اشتراک نظر مخالفان داخلی و خارجی اجرای مکانیسم ماشه و برجام، برقرار کرد، را به عهده خود مخاطبان می‌گذارم.
اما باید دید؛ تندروها، پایداریها، مخالفان برجام، از این به بعد نیز بهانه‌ای برای سنگ‌اندازی در مسیر خروج کشور از بحران ها و ناترازی‌های پیش رو خواهند داشت.

آیا آنها مسئولیت آنچه از یک دهه قبل، با سنگ‌اندازی ها و چوب لای چرخ گذاشتنها، بر سر کشور آوردند را خواهند پذیرفت.

گیریم آنها در ظاهر توانستند، برجام را متوقف و به بایگانی تاریخ بسپارند‌، اما باید به وجدان عمومی و به ملت و تاریخ پاسخ دهند که چرا راه حلی برای خروج کشور از قفس تحریم دارند؟

چنین شجاعتی دارند؟! زمان همه چیز را ثابت خواهد کرد.

بهرام_گل‌زاده
روزنامه‌نگار

This comment was minimized by the moderator on the site

محمدجوادظریف در نشست آنلاین انجمن کنترل تسلیحات در نیویورک:

اروپا اراده، توان، یا هر دو را برای ایفای تعهّدات خویش در برجام نداشت

آنچه اسرائیل هدف گرفته، تجزیه ایران برای پیشبرد توهم «اسرائیل بزرگ» است

ترامپ از توافق خارج شد و رویکرد شکست خورده را از سر گرفت. همچنین بایدن هم همان مسیر را دنبال کرد.

اروپا با خودشیفتگی، ایران را سرزنش کرد، در حالی که خود اتّحادیه اروپا اراده، توان یا هر دو را برای ایفای تعهّدات خویش در برابر تحریم‌های ازسرگرفته‌شده ایالات متّحده، نداشت.

بدتر از آن، سه کشور اروپایی به صراحت جنگ علیه توانایی‌های هسته‌ای ایران را تأیید کردند. با ناکامی در دستیابی به هدف برچیدن برنامه هسته‌ای ایران از طریق جنگ، به «راه‌های صلح‌آمیز» در چارچوب برجام روی آوردند تا همان توّهم را محقّق کنند.

بر پایه همان دیدگاه متوّهم، صدراعظم آلمان، اقدام اسرائیل را به عنوان انجام‌دهنده «کار کثیف» غرب تأیید کرد و ترامپ، تنها دو روز پیش، گفت: «بزرگ‌ترین حامی شماره یک تروریسم جهان، حتّی نباید مجاز به داشتن سلاح هسته‌ای باشد.»

خبر تازه‌ای برای "مرتز" و "ترامپ" دارم: خطرناک‌ترین تروریست دولتی جهان همین حالا به سلاح‌های هسته‌ای مجهز است:

نسل‌کشی و گرسنگی اجباری علیه دو میلیون نفر در غزه، آپارتاید و خشونت شهرک‌نشینان علیه میلیون‌ها نفر دیگر در کرانه باختری، پیجرهای بمب‌گذاری شده، بمباران‌های گسترده و نابودی زیرساخت‌ها علیه غیرنظامیان در لبنان، سوریه و یمن؛ و قتل همه ۲۳ عضو یک خانواده بزرگ یا ۸۶ ساکن یک مجتمع آپارتمانی برای کشتن دو دانشمند در ایران؛ و همه این‌ها تنها در ۱۲ ماه گذشته.

این تروریسم حتی علیه کشورهایی که به عادی‌سازی با اسرائیل می‌اندیشند، گسترش یافته: قتل در دبی در ۲۰۱۰، و حمله هوایی به مناطق مسکونی در مرکز دوحه در اوایل ماه جاری

هیچ تضمینی وجود ندارد که یک رژیم جدید در ایران، به سوی تسلیحات هسته ای نرود

نتانیاهو می‌داند که فشار برای تغییر رژیم، تنها ادراک تهدید را در ایران تقویت و موضع تهران را تشدید می‌کند

کار کثیفی که اسراییل ادعا می‌کند برای غرب انجام می‌دهد، توهم «تغییر رژیم» است که به شکل معجزه آمیزی مسئله هسته‌ای را حل خواهد کرد.

آنچه اسرائیل هدف گرفته، تجزیه ایران برای پیشبرد توهم «اسرائیل بزرگ» است

آنچه اسرائیل هدف گرفته، تجزیه ایران و دیگر دولت‌های بزرگ منطقه، ایجاد خلأ قدرت و کشاندن ایالات متّحده و اروپا به باتلاقی طولانی‌مدت در منطقه‌ برای پیشبرد توهم «اسرائیل بزرگ» است.

توهم احمقانه اروپا در مورد بازگرداندن قطعنامه‌ها

توهّم این روزها مبنی بر اینکه بازگرداندن قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران، به ایالات متّحده و اتّحادیه اروپا، موضع چانه‌زنی بهتری می‌دهد، جز حماقت نیست.

در عمل، این امر رویکرد تعاملی را تضعیف کرده و مقاومت صرف را برمی‌انگیزد، اعتبار و اهمیت دیپلماسی را نابود می‌سازد و بدین ترتیب هر نقشی برای اروپا را از میان می‌برد و خصومت نسبت به ایالات متّحده به عنوان قلدری غیرقابل اعتماد را عمیق‌تر می‌کند.

برای حرکت به جلو، می‌بایست به پارادایمی گذار کنیم که عزّت را در کانون خویش قرار می‌دهد. تنها در چنین چارچوبی می‌توانیم به امکان‌های حل مسأله امیدوار باشیم.

تنها به عنوان یک نمونه، من در ژوئیه گذشته پیشنهاد دادم که «شبکه خاورمیانه‌ای برای پژوهش و پیشرفت اتمی»، یا مناره - که در عربی به معنای فانوس است – ایجاد شود.

این ابتکار، یک نهاد منطقه‌ای مشارکتی را برای عدم اشاعه و همکاری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ترسیم می‌کند.

این نهاد به همه کشورهای خاورمیانه که به مردود دانستن سلاح‌های هسته‌ای متعهد باشند، گشوده خواهد بود. این نهاد، تحقیق مشترک، اشتراک فناوری و مکانیسم‌های نظارت را تسهیل می‌کند و از این رو شفافیت را تضمین و اعتماد میان مشارکت‌کنندگان را ایجاد می‌کند.

نتانیاهو می‌داند که فشار برای تغییر رژیم، تنها ادراک تهدید را در ایران تقویت و موضع تهران را تشدید می‌کند.

علاوه بر این، واضح است که، مشکل ایران توانمندی فنی نیست و از ساخت بمب تنها به دلائل دکترین‌های استراتژیک و اصول مذهبی پرهیز کرده است.

هیچ تضمینی وجود ندارد که یک رژیم جدید، به سوی تسلیحاتی کردن برنامه هسته ای نرود

This comment was minimized by the moderator on the site

4 مهرماه 1404

محمدجوادظریف در نشست آنلاین انجمن کنترل تسلیحات در نیویورک:

اگر ایران می‌خواست بمب بسازد، تاکنون ساخته بود

اگر ایران می‌خواست بمب بسازد، تاکنون ساخته بود، در حالی که برای نساختن بمب، هزینه‌ای بالاتر از کسانی که واقعاً آن را ساخته‌اند، پرداخته است. چرا ایران چنین قیمت سنگینی پرداخته؟

اگر ایران می‌خواست «باج‌گیری هسته‌ای» کند، چرا باج‌گیری طرف‌های مقابل از راه تحریم و زور عریان نتوانست آن را متوقّف کند؟

در مقابل، اگر ایران می‌خواست با برنامه غنی‌سازی از طریق «توانایی قانونی» بازدارندگی ایجاد کند، چرا اکنون که اثبات شده این برنامه، به جای بازدارنده بودن، بهانه و هدفی برای حملات و فشار اقتصادی بوده، غنی‌سازی را متوقّف نمی‌کند یا به سوی ساخت بمب نمی‌شتابد؟

ایران هیچیک را انجام نداده است: نه تسلیم شده و نه حتّی اکنون، که تقاضای اجتماعی فراوان است و توجیه حقوقی به راحتی قابل ارائه است، به سوی بمب شتافته است. در عوض، ایران به طور پایدار، توسعه هسته‌ای را بدون تسلیحاتی کردن، ادامه داده است.

دانش ایران را «نمی‌توان بمباران کرد»

چند ماه پیش از این، دو قدرت هسته‌ای طی ۱۲ روز به‌شدّت زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را بمباران کردند.

این حملات، دانشمندان و مراکز غنی سازی و غیره را هدف قرار داد. اما ایران نه تسلیم شد و نه از حقوق هسته‌ای خود صرف‌نظر نمود.

تأسیسات کلیدی مورد اصابت قرار گرفتند، اما ایران بیش از پیش بر لزوم اتّکا به خویش و عدم اعتماد به غرب، اطمینان پیدا کرد.

مردم حول پرچم گرد آمدند و رهبری پیروزی را اعلام و بر حقّ و نیّت ایران برای ادامه فعّالیت‌های هسته‌ای تأکید کرد.

واقعیت این است که دانش ایران را «نمی‌توان بمباران کرد».

نتیجه فشار حداکثری: افزایش ظرفیت غنی سازی ایران و کاهش همکاری با آژانس

کارزار موسوم به «فشار حداکثری» پس از خروج دولت ترامپ از برجام در سال ۲۰۱۸ نیز نتیجه‌ای مشابه داشت: ظرفیت غنی‌سازی از حدود پنج‌هزار سو در ژوئن سال ۲۰۱۹ به نزدیک ۱۳۰ هزار سو در ژوئن ۲۰۲۵ رسید و درصد غنی‌سازی از کمتر از چهار درصد به بیش از شصت درصد ارتقا یافت، در حالی که همکاری با آژانس به‌شدت کاهش پیدا کرد.

نتانیاهو گفتگو و ثبات را «تهدید وجودی» خود می‌داند

در اواخر سال ۲۰۲۰ اسرائیل برجسته ترین دانشمند هسته ‌ای ایران، شهید محسن فخری‌زاده را ترور کرد. در پاسخ مجلس شورای اسلامی قانونی برای افزایش غنی‌سازی و محدودسازی دسترسی بازرسان تصویب کرد. در نتیجه به جای مقهور کردن ایران، هر امکانی برای توافق با دولت جدید بایدن از میان رفت. باید اضافه کنم که هدف طراحان آن عملیات نیز به‌روشنی همین بود.

برای ایران، حفظ برنامه هسته‌ای، قابل قیمت‌گذاری نیست

با عبور از همه این‌ چالش‌ها، هرچند با هزینه‌ای هنگفت، ایران اجازه نمی‌دهد با تسلیم در برابر زورگویی تحقیر شود. برای ایران، حفظ برنامه هسته‌ای در برابر فشارهای بیرونی، نمادی از استقلال و شرافت شده است و نمی‌توان بر این قیمت گذاشت.

حقیقت این است که در حالی که جهان برنامه هسته‌ای ایران را عمدتاً از منظر عدم اشاعه بررسی کرده است، رهبران ایران و بخش عمده‌ای از مردمش، جهان را از منظر عزّت و غرور ملّی نگریسته‌اند. این گسست بنیادین دیدگاه‌ها، در کنه ناکامی ما در حل این مسئله نهفته است.

مذاکرات هسته‌ای منتهی به برجام در ۲۰۱۵، با پذیرفتن توانایی غنی‌سازی ایران، عزت آن را به رسمیت شناخت.

برخورد به عنوان یک طرف برابر، این امکان را فراهم کرد که ایران نظارت‌های بی‌سابقه و محدودیت‌هایی را بپذیرد. آن توافق، تنها زمانی ممکن شد که ایالات متّحده و دیگران، با ایران بر پایه احترام متقابل و به طور برابر تعامل کردند.

This comment was minimized by the moderator on the site

ببینید چی میگم
غرب تکلیف خودش رو با ایران روشن کرده.
بعد تضعیف بازدارندگی منطقه ای ما اعم از حماس و حزب الله و حشد، برداشت اینه که نباید هیچ فرصت تنفسی ولو موقت به ایران داد. باید کار رو یکسره کرد. فرصت طلایی رو نباید از دست داد. تحریم، حمله، ماشه و باز هم حمله تا از پا دربیاد.

هرچه التماس مذاکره کنید فایده ندارد. هیچ امتیاز تاکتیکی طرف رو راضی نمیکنه. حتی اگر غنی سازی صفر رو امضا کنی. یا اصلا تعطیل کنی صنعت هسته ای رو.

دو راه مشخصا پیش پای ما گذاشته شده الان
یا تسلیم محض
یا جنگ تمام عیار
راه وسط ابدا وجود نداره. این برا قبل 7 اکتبر بود. الان طرف میخواد خرخره ما رو بجوه.

اون طرف استراتژی اش واضح است، اما مشکل اینه که ج. اسلامی تکلیف خودش رو روشن نمیکنه. بلاتکلیف این وسط مونده هی از چپ و راست میخوره تو سرش.
کشور تحمل جنگ رو نداره. در شرایط کنونی وقوع جنگ در حد اعلی خودش است. تنها ایجاد یک بازدارندگی تازه میتونه مانع بشه. اونم سلاح هسته ای است.

سلمان_کدیور

This comment was minimized by the moderator on the site

جمهوری اسلامی در آخرین پیچ تاریخ: مکانیزم ماشه و بن‌بست دیپلماسی

تصویب قطعنامه شورای امنیت برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه از اول مهر، پایان یک دوره طولانی وقت‌کشی و بازی با کلمات است. فرصت‌های ایران یکی پس از دیگری دود شدند، نه به خاطر دشمن خارجی، بلکه به دلیل ناتوانی ساختاری نظام در تصمیم‌گیری سریع و یکپارچه. آنچه اکنون پیش روی جمهوری اسلامی است، نه «توطئه» که محصول مستقیم همین تعلل‌ها و لجاجت‌هاست.

۱. فرصت‌سوزی سیستماتیک

توافق با آژانس باید یک سال قبل انجام می‌شد، در فضایی که هنوز امکان معامله وجود داشت. اما تهران همه اقدامات را دیر، ناقص و در زمان نامناسب انجام داد. هیچ اجماع داخلی برای یک تصمیم فوری شکل نگرفت؛ حکمرانی قفل شد و نتیجه این شد که امروز مکانیسم ماشه از روی میز به مرحله اجرا رسیده است.

۲. اختلال در زنجیره تصمیم‌گیری

تصمیم‌گیری در بالاترین سطح نظام به شدت محدود شده است. دسترسی به رهبر به دلایل امنیتی کاهش یافته و مقامات کلیدی نیز یا ناپدیدند یا در دسترس نیستند. حتی بر سر انتخاب استراتژی اصلی ــ مذاکره یا تقابل ــ اختلافات جدی وجود دارد. همین فقدان مرکزیت، باعث شده ایران نه قادر به اعلام قاطع مسیر تعامل باشد و نه توانایی واقعی برای مقاومت داشته باشد.

۳. آخرین شانس در نیویورک

تنها فرصتی که باقی مانده، سفر پزشکیان و عراقچی به نیویورک است. اگر ایران واقعاً بخواهد جلوی تبعات فاجعه‌بار مکانیسم ماشه را بگیرد، باید در همان هفته آینده یک مسیر متفاوت اعلام کند: مذاکرات جامع و مستقیم با آمریکا، همکاری کامل و فوری با آژانس، خروج اورانیوم‌های ذخیره‌شده و تعلیق غنی‌سازی در سطح بالا. هر چیزی کمتر از این، حکم بیانیه‌های بی‌اثر و شعاری دارد.

۴. مسیر سقوط؛ تحریم، انزوا، جنگ

اگر جمهوری اسلامی باز هم همان مدل کهنه «چانه‌زنی بدون اقدام واقعی» را ادامه دهد، وارد دور جدیدی از تحریم‌های سازمان ملل خواهد شد که تبعات آن روشن است:

بانکی و مالی: مسدود شدن منابع ارزی و محدودیت شدید مبادلات.

کشتیرانی و نفت: توقیف کشتی‌ها، محدودیت صادرات و سقوط درآمد.

نظامی: توقف خرید سلاح حتی از روسیه و چین.

دیپلماتیک: تثبیت تصویر ایران به‌عنوان تهدید امنیتی جهانی.


این فشار، اسرائیل را نیز در موقعیتی قرار می‌دهد که با توجیه بین‌المللی، خود را آماده حملات مستقیم علیه ایران بداند. فعال شدن فصل هفت، زمینه حقوقی لازم برای این اقدامات را فراهم می‌کند. در این صورت، ایران نه تنها منزوی، بلکه در آستانه درگیری نظامی مستقیم قرار خواهد گرفت.

۵. بحران بدون استراتژی خروج

بزرگ‌ترین معضل امروز جمهوری اسلامی این است که حتی اگر به تعامل رو بیاورد، هیچ استراتژی خروج مشخصی ندارد. همه چیز نصفه و نیمه است: یک روز خبر توافق با آژانس، روز بعد محدود کردن بازرسی‌ها؛ یک روز سخن از تعامل، روز بعد تهدید به خروج از ان‌پی‌تی. این سیاست زیگزاگی نه بازدارنده است و نه اعتمادساز؛ تنها باعث فرسایش بیشتر اعتبار و افزایش فشار خارجی می‌شود.


نتیجه‌گیری:

جمهوری اسلامی در آستانه یک پیچ تاریخی است. مکانیسم ماشه نه یک تهدید خیالی، بلکه یک واقعیت حقوقی و سیاسی است که کل نظام را وارد تونلی می‌کند که انتهایش تحریم فلج‌کننده، انزوای جهانی و خطر جنگ است. تنها راه جلوگیری از این فاجعه، تصمیم شجاعانه برای تعامل جامع با آمریکا و همکاری بی‌قید و شرط با آژانس است. هر تأخیر، هر وقت‌کشی، هر بازی تبلیغاتی، تنها سرعت سقوط را بیشتر می‌کند.

مسئله دیگر «اگر» نیست؛ مسئله این است که آیا حکمرانی توان و شجاعت تغییر مسیر را دارد یا نه. فرصت آخر، همین حالا و همین هفته است.

حمید آصفی

This comment was minimized by the moderator on the site

جزئیات گفتگوهای محرمانه مقامات ارشد اسرائیل پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه با ایران فاش شد
کابینه اسرائیل
یورو نیوز فارسی
تاریخ انتشار ۱۵/۰۹/۲۰۲۵
شبکه خبری کانال ۱۳ اسرائیل در یک گزارش تازه، مجموعه‌ای گسترده از نقل‌قول‌های رهبران و مقامات ارشد اسرائیل را پیش از جنگ ۱۲ روزه با ایران و در طول آن منتشر کرده است.
این گزارش که قرار است نسخه کامل آن سه‌شنبه شب همراه با مصاحبه‌ای با بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل پخش شود، انگیزه‌های حملات این کشور به ایران را روشن می‌سازد.

این انگیز‌ه‌ها از امید به ورود ایالات متحده برای نابودی مرکز هسته‌ای زیرزمینی فردو تا تلاش برای یافتن فرصتی جهت ترور رهبر جمهوری اسلامی را شامل می‌شوند.

هنوز مشخص نیست این شبکه چگونه به صورت‌جلسات نشست‌های فوق‌محرمانه پشت درهای بسته دست یافته است.

مطابق این اسناد در روز ۱۲ ژوئن، درست یک روز قبل از آغاز حمله به ایران، کابینه امنیتی اسرائیل در یک پناهگاه در منطقه تپه‌های اورشلیم تشکیل جلسه‌ای محرمانه داد.

بنا بر این گزارش، بنیامین نتانیاهو در آغاز گفت: «ما در یک لحظه تاریخی و برابر با تصمیمی سرنوشت‌ساز هستیم. اگر جلویشان را نگیریم، طی چند سال آینده به ده‌ها هزار کیلوگرم مواد انفجاری [هسته‌ای] خواهند رسید. ایران هم‌اکنون مواد شکافت‌پذیر کافی برای هشت تا نه بمب را غنی‌سازی کرده و روی تسلیح آن کار می‌کند. اگر عمل نکنیم، دیگر در این‌جا نخواهیم بود. ما ضربه بزرگی به فرماندهی و کنترل وارد خواهیم کرد، دانشمندان ارشد و دیگر اجزا را هدف خواهیم گرفت. خدا به ما کمک کند.»

بر طبق صورتجلسات منتشره، وی افزوده است: «آنها به سرعت در حال تبدیل شدن به دومین قدرت بزرگ موشک‌های بالستیک هستند. پس از نابودی برخی از تأسیسات و دانشمندان، مذاکرات برای توافق در واقعیتی کاملا متفاوت صورت خواهد گرفت. ماه‌هاست که بحث‌های طولانی‌ای داشته‌ایم.»

اهداف عملیاتی
یک مقام ارشد نظامی اعلام کرد که اهداف عملیات شامل نابودی تأسیسات نطنز، زدن افراد مسئول برنامه هسته‌ای و مراکز تبدیل اورانیوم غنی‌شده به هسته فلزی بمب است. او گفت: «در تهران اهداف بسیاری از انواع مختلف را خواهیم زد، زیرا نقطه کانونی ایران است.»

در میانه جنگ آمریکا تاسیسات فردو را با بمب‌افکن‌های بی‌۲ بمباران کرد
در میانه جنگ آمریکا تاسیسات فردو را با بمب‌افکن‌های بی‌۲ بمباران کرد عکس: آسوشیتد پرس
او هشدار داد که تنها ایالات متحده می‌تواند فردو را نابود کند، زیرا تنها واشنگتن بمب‌های سنگرشکن عظیم دارد که قادر به نفوذ در آن سایت مستحکم در زیر کوه است.

این مقام بلندپایه افزود: «فرض اساسی این است که در پایان عملیات، ایران همچنان مواد غنی‌شده در اختیار خواهد داشت و در چند روز نخست آن‌ها قادر خواهند بود صدها موشک به سمت اسرائیل پرتاب کنند.»

این مقام گفت که تلفات و خسارات در جبهه داخلی اسرائیل بی‌سابقه خواهد بود و ده‌ها هدف اسرائیلی با کلاهک‌های سنگین دقیقاً مورد اصابت قرار خواهند گرفت. با این حال، او تأکید کرد که پایان جنگ تنها از مسیر دیپلماسی ممکن است.

پیگیری ترور رهبر
پس از حملات نخستین، مقامات بارها بر لزوم یافتن فرصت برای کشتن خامنه‌ای تأکید کردند. در صورت‌جلسات آمده است که وزرا خواستار حمله به جانشینان دانشمندان و فرماندهانی شدند که در موج اول حملات کشته شدند، همچنین تأسیسات رسانه‌ای دولتی ایران و مقر پلیس مخفی.

بنیامین نتانیاهو در نشست ۱۴ ژوئن گفت: «اصل ماجرا هدف قرار دادن فردو و ایجاد توازن وحشت عظیم با ایران است. باید انبارهای سوخت تهران را به آتش بکشیم، جانشینان را بزنیم و برای حذف خامنه‌ای تلاش کنیم.»

آقای نتانیاهو در این جلسه با بیان این‌که تخلیه محله‌ها و بی‌ثبات کردن رژیم اسلامی بخشی از اولویت‌هاست، گفته است: «زدن فردو دو دستاورد دارد: نابودی کامل برنامه هسته‌ای، و اگر خامنه‌ای به حمله آمریکا واکنش نشان دهد، پایانی بالقوه برای رژیم.»

مناقشه بر سر اهداف غیرنظامی
مقامات درباره هدف قرار دادن زیرساخت‌های غیرنظامی از جمله پالایشگاه‌های نفتی پس از هشدار به مردم محلی بحث کردند.

در متن این جلسات اظهارات یسرائیل کاتص، وزیر دفاع، دیده می‌شود که می‌گوید: «تخلیه جمعیت عملی و نمادین است. باید زیرساخت‌های ملی غیرنظامی را که رهبر را تضعیف می‌کند، بزنیم.»

اما ران درمر، وزیر امور راهبردی، ضمن مخالفت می‌گوید: «اگر حالا زیرساخت غیرنظامی را بزنیم، ممکن است جنگ قبل از رسیدن به اهداف اصلی و پیش از حمله به فردو پایان یابد.»

بنابر اسناد منتشره آقای کاتص در جواب گفت: «خامنه‌ای بنیادگرایی لجوج است. اگر تسلیم شود، دستاورد زندگی‌اش نابود می‌شود. ما باید ادامه دهیم و در صورت حمله ایران به غیرنجزئیات گفتگوهای محرمانه مقامات ارشد اسرائیل پیش از آغاز جنگ ۱۲ روزه با ایران فاش شد

مشارکت آمریکا
آن‌چه از اسناد منتشره برمی‌آید این است که در جلسات بارها تلاش شده دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، را قانع کنند به فردو حمله کند و هواپیماهای سوخت‌رسان در اختیار اسرائیل بگذارد. آقای درمر می‌گوید بنیامین نتانیاهو با «فشار و مانور» ترامپ را به سمت این تصمیم سوق می‌داده است.

در این صورت‌جلسات همچنین اظهارات ایال زمیر، رئیس ستاد ارتش، دیده می‌شود که از «موفقیت‌های خارق‌العاده» حملات اولیه گفته و تأکید کرده که عملیات جلوتر از برنامه پیش می‌رود. او گفت: «اگر آمریکا همکاری کند، می‌توانیم ظرف ۴۸ ساعت ضربه را وارد کنیم.»

تلفات و پیامدها
تا آن زمان به گفته زمیر، ۲۲۴ نفر در ایران کشته و ۱۳۰۰ نفر زخمی شده بودند. در پاسخ به حملات نیز ایران بیش از ۵۰۰ موشک بالستیک و حدود ۱۱۰۰ پهپاد به سمت اسرائیل شلیک کرد که طبق گزارش مقامات درمانی، ۳۱ نفر در اسرائیل کشته و بیش از ۳ هزار نفر زخمی شدند.

در مجموع ۳۶ موشک و یک پهپاد به مناطق مسکونی اصابت کردند و به بیش از ۲۳۰۵ خانه در ۲۴۰ ساختمان، دو دانشگاه و یک بیمارستان خسارت وارد شد و بیش از ۱۳ هزار اسرائیلی آواره شدند.

This comment was minimized by the moderator on the site

نوشیدن جام زهر با ممنوع شدن غنی سازی آغاز شد...!
خیلی سخت نیست.
دست کشیدن از غنی سازی که بخاطرش زنهای سرزمین ما را شبگرد کردید جوانان را بیکار، معتاد و دزد، پدران را شرمنده خانواده و مادران را دستفروش کردید و همه تحصیلکرده‌ها را از ممکلت فراری دادید و متوسط نمره امتحان دانش‌آموزان استان‌های کشور به زیر ده رسید...

خیلی سخت نیست.
بستن درهای لعنتی مراکز غنی‌سازی فوردو و نطنز که جز فقر و نداری و حسرت خوردن میوه و گور خوابی و پشت بام کرایه‌ای خوابی چیزی به ما نیافزود.
گِل گرفتن در تاسیسات غنی‌سازی خیلی هم سخت نیست.
ما هم به آهستگی پذیرفتیم که بیشتر مسئولان و مقام‌های لشگری و کشوری لات و چاقوکش و گشنه و دست کج یا لواط کار باشند و خدا هم نتواند آنها را از پست‌های‌شان جدا کند، مانند امام جمعه تهران و روباهی به نام کاظم صدیقی...

ما هم نفهمیدیم،
چگونه می‌شود که شرکت بیمه گوشت وارد می‌کند،
گاوداری موسسه مالی می‌زند، در مصلی نمایشگاه می‌گذارند، و در دانشگاه نماز جمعه می‌خوانند، اما شد...
ما هم نفهمیدیم، چطور پیروان و رفقا و خواهران و جمع کثیری از برادران رزمنده و جانبازان و اسرا از نسل جنگ و انقلاب و از پیروان غلام کویتی پور به یکباره میلیاردر و ماینرکار شدند و رمز ارز استخراج می‌کنند و برق خوار هستند.
نمی‌دانیم چه شد،
اما
اتفاق اقتاد...

نمی دانیم چه شد و چه کسانی توافق و در کشور تقسیم کار کردند تا بلوچ ها حمال سوخت بر سپاه شوند و کردها کولبر شرکت های مافیای پشت پرده...

غنی سازی برای حفظ پرستیژ اسلامی آخوندها خوب بود، هر چند امروز باید از آن دست بکشند.
البته ما هم نفهمیدیم چه شد که بسیج و سپاه چند صد موسسه بانکی مالی زدند و بعد اعلام ورشکستگی کردند و تأدیه پول‌های مردم که به فنا رفته بودند افتاد گردن بانک مرکزی...!؟!...

آفرین به هوش کسی که چنین طرح و نقشه بی‌دردسر و امنی را برای غارت خرده اموال طبقات پایین دست را کشید.
صد هزار مرتبه آفرین هم به بانک آینده و علی انصاری و آنهایی که پشت او و مال‌های بزرگ هستند.
چندین هزار میلیارد تومان اعتبار دریافت کردند،
همه را به شرکت‌های زیر پوشش بانک آینده وام دادند.
پول ها ناپدید شد و الان اصرار دارند بانک آینده منحل شود تا بدهی های بانک آینده گردن بانک مرکزی بیفتد.

ترک غنی‌سازی بالاخره روزی رخ می‌داد.
هرچند جواد ظریف و باند نیویورکی‌ها هیچوقت به مردم نگفتند که غنی سازی در ایران امکان پذیر نیست‌ چون مسئولان ما بدون استثنا همگی اول حرف می‌زنند و اطلاعات حساس را لو می‌دهند و بعد فکر می‌کنند...
و این را هم نگفتند که احتمالا پروژه هسته‌ای ایران همان پوشش لازم برای اداره کشور به شیوه استالین و قذافی و ژنرال‌های آرژانتین بود که ظاهراً الان دیگر لو رفته است.
روس‌ها پشت پرده از اتمی شدن حمایت کردند و همه فرصت ها را خوب‌ دوشیدند.
موساد مسئولان رده‌ی میانی را خریدند و
چینی ها در همه سوراخ ها تخم گذاری کردند و هر آنچه را که مشتری نداشت با وساطت مقام‌های دولتی وارد بازار ایران کردند.
از بنجل ترین قطعات ماشین تا تاسیسات پالایشگاهی...
باور کنید، اینقدر که چینی‌ها و روسها بواسطه مسئولان سپاهی و مکتبی کشور ایران را دوشیده اند ترامپ سعودی‌ها را ندوشیده است.

ما هم نفهمیدیم چه شد که پس از این همه دستاورد غنی‌سازی، یکهویی فرزندان فردوسی و خیام و رودکی کارشان به جایی رسید که پیج و مهره‌های میله‌های اتوبوس، دریچه‌های فاضلاب، تیر چراغ برق و حتی تابلو راهنمایی را دزدیدند و دزد شدند.
کار به جایی کشیده است که لبه‌های سیمانی پل‌ها را با پتک می‌کوبند و میله‌های آهنی وسط آن را بر می‌دارند.
ما هم نفهمیدیم چه شد که فروش کلیه و قرنیه و مغز استخوان و بچه فروشی اینقدر رواج پیدا کرد، اما رواج پیدا کرد.

وقتی قرار است غنی‌سازی تعطیل شود و همزمان صدها میلیارد دلار تاسیسات را گل بگیرند که با پول مردم ستم دیده ایران ساخته شد به یاد می آوریم ما هم باور نمی کردیم روزی از راه برسد که به هفتاد سال پیش بازگردیم
و برق نداشته باشیم.
آب هم نداشته باشیم و آنوقت یک وزیر وقیح و پررو از آن ریشوهای دوآتیشه به تمسخر به مردم بگوید
برق نیست به فکر آفتابه و بادبزن و چراغ زنبوری باشید!؟!...

خیلی سخت است ببینی صدها میلیارد دلاری که برای غنی‌سازی صرف کردید دود هوا شود.
ما هم فکر نمی‌کردیم روزی چنان خفقان سیستماتیکی کشور را بردارد که شایع شده است حدود ۱۶ درصد همه تولید برق کشور را وی پی اِن‌ها و فیلترشکن ها می‌خورند.
نگران نباشید.

سکته هم نکنید.

۲۵۰۰ سال غنی سازی نداشتیم این چند سال هم روش...

تنها مشکل این است که تعطیلی غنی‌سازی همان نوشیدن جام زهر است که ده یا ۱۵ سال پیش هم قابل سر کشیدن بود تا این همه فاجعه در ایران شکل نگیرد!؟!؟!.

This comment was minimized by the moderator on the site

فرصت از دست رفته برجام: اگر مانع‌ها نبودند، امروز ضرر ۵۰۰ میلیارد دلاری نداشتیم
حسن روحانی در تویتی نوشت

‏اگر در سال ۱۴۰۰ عده‌ای مانع نمی‌شدند، و ما در دوره‌ی بایدن به ‎برجام برمی‌گشتیم، که همه چیز هم آماده بود، همه توافقات هم شده بود، امروز نه تنها چیزی به نام ‎اسنپ بک نداشتیم بلکه ۵۰۰ میلیارد دلار هم ضرر نمی‌کردیم؛ حتی بالاتر، می‌خواهم بگویم دیگر بهانه‌ ‎جنگ ۱۲ روزه هم وجود نداشت

This comment was minimized by the moderator on the site

تندرو ها و معضل «مسئولیت‌ناپذیری در قبال سیاست‌هایشان»| یادداشتی از صادق زیباکلام

ای‌کاش تندروها مسئولیت ۴۶سال مملکت‌داریشان را هم میپذیرفتند

مشکل تندروها فقط این نیست که بسیاری از تصمیماتشان از جمله اصرارشان بر خروج از NPT ، مطلوب مخالفین نظام می‌بوده. مشکل بنیادی‌تر آن است که هیچگاه مسئولیت پی‌آمدهای اسف‌بار تصمیمات و سیاست‌هایشان را برعهده نگرفته و در عوض انگشت اتهام را به سمت دیگران می‌گیرند.

"دیگران" در ابتدا محمدرضا شاه پهلوی بود که بواسطه وابستگی به آمریکا و غربی‌ها و اجرای سیاست‌های آنان کشور را به آن روز انداخته بود. اما بتدریج نوبت به لیبرال‌ها و ملی مذهبی‌ها رسید تا رسیدیم به هاشمی رفسنجانی، خاتمی و اصلاح‌طلبان، تا برسیم به روحانی و ظریف و برجام. امروز هم که شاهد هستیم انگشت اتهام به سمت بی‌کفایتی پزشکیان گرفته شده.

بماند که از تندروها می‌بایستی پرسید که زمانی هم که به‌زعم شما هاشمی رفسنجانی و یا خاتمی بر سرکار بودند، از کدام قدرت و اختیارات برخوردار می‌بودند و شما چقدر به آنها اجازه می‌دادید که سیاست‌هایی را که می‌خواستند اجرا نمایند؟ آیا غیر از این است که حتی در دوران آنها هم سیاست‌های کلان داخلی و خارجی و اقتصادی همچنان در دست جریان انقلابی می‌بود؟

جدای از قوه مجریه آیا مابقی ارکان قدرت هم در دست شما نبوده؟ آیا غیر از این بوده که شما اجازه حضور غیرخودی‌ها را در نهادها و ارکان‌دیگر نظام هم نمی‌دادید.

از مجلس خبرگان گرفته تا مجلس شورای اسلامی، شوراهای اسلامی شهرها، اتحادیه‌های کارگری و تشکل‌های صنفی، حتی کانون وکلا و نظام‌پزشکی را هم از آن خودتان کرده‌اید.

کدام سیاست مهم کشور اعم از داخلی یا خارجی، مغایر بااراده و خواسته تندروها بوده و به تعبیری آن سیاست بر آنها تحمیل شده و آنها موافق اجرای آن نمی‌بودند؟

آیا استفاده ایدئولوژیک از هسته‌ای بجای اقتصادی، استراتژی محور مقاومت و نابودی اسرائیل، دشمنی با آمریکا و اروپا و رفتن در دامان روسیه و چین، حسب خواست انقلابیون نبوده؟

آیا شما از روزی که در دولت اول آقای روحانی مذاکرات هسته‌ای با آمریکایی‌ها شروع شد، بنای مخالفت با آن را نگذاشتید؟

آیا بعد از برجام هر تیغ و تیشه‌ای که به دستتان رسید در سر راهش نیانداختید؟ آیا قبل ازآنکه ترامپ در اردیبهشت ۹۷ از برجام خارج شود شما باعث نشده بودید که صدها کمپانی غربی که بعد از برجام به ایران آمده بودند از ایران بروند؟

ایکاش بجای متهم نمودن دیگران، اندکی مسئولیت سیاست‌هایتان را برعهده می‌گرفتید.

This comment was minimized by the moderator on the site

ترامپ و غروب حقیقت

"محمدجواد غلامرضا کاشی"، استاد فلسفه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود گفته بود خواهان پیشبرد صلح است؛ اما با دست آهنین قدرت. حال نام وزارت دفاع را به وزات جنگ تغییر داده، تا گامی نمادین در همین مسیر برداشته باشد.
پیوند صلح با زور و قدرت، مصداقی است از پیوند حقیقت و قدرت. مصادیق دیگری هم دارد: بسط عدالت با دست توانای قدرت، گسترش آزادی و دمکراسی با قدرت و زورآوری، رها کردن مظلومان از دست ظالمان با دست توانای قدرت و...
ترامپ قدرت را شکوفایی و خلق و تحقق افق‌های تازه نمی‌فهمد. مقصود او همان قهر و اعمال زورآوری نظامی است. مقصودش احیای آمریکا به مثابه زورآورترین کانون جهان امروز است. تاریخ آمریکا چندان با این سنخ از پیوند حقیقت و قدرت بیگانه نیست.
ترامپ اینک به اسرائیل مدد می‌رساند تا کار غزه و همه ساکنانش زودتر یکسره شود، آنگاه اعلام می‌کنند جنگ به صلح انجامید. پس جایزه صلح نوبل را به گردن ترامپ بیاویزید. او بود که با فشار و جنگ سرانجام صلح را محقق کرد.
پیوند میان حقیقت و زورآوری، دامی است که ما نیز در آن افتاده‌ایم. اینک هزینه همین پیوند نامبارک را پرداخت می‌کنیم. از آن روزی که مفهوم قدرت را منحصر کردیم به زورآوری، سلاح‌های پیشرفته، سینه‌های سپر شده، رجزخوانی‌های رنگارنگ در خارج و داخل در همین دام نامبارک افتادیم.
مدعی شکست امپریالیسم و استکبار شدیم. نشان دادیم ما دست زورمند حقیقتیم. سرانجام بر همه مظاهر ستم در جهان مهر باطل خواهیم کوبید.
خود را سربازان و اعضاء حزب خدا نامیدیم. چندان که گویی خدا در ما تجسد پیدا کرده و هرچه از ما برآید حقیقت است و هرچه در صحنه روی دهد، پیروزی است. ما دهه‌هاست فقط مارش پیروزی پخش می‌کنیم.
حقیقت دست‌کم در حافظه تاریخی شیعه با شکست بیشتر آشناست تا پیروزی و فتح و ظفر. حقیقتی هم اگر بود، در حاشیه تاریخ بود. حقیقت منتظر بود شاهدی بر طبع ناراست جهان. خدا دستاویز ما بود تا در دام باطل عالم نیافتیم. حال چه باید بکنیم؟ مارش‌های پیروزی‌‌مان طنینی ندارد و باورکردنی نیست.
باید اشک ریخت و ماتم گرفت هنگامی که کسانی در این دیار چهره ترامپ حتی نتانیاهو را مصداق حقیقت می‌پندارند.
بخش مهمی از تعلیق فضای سیاسی امروز، ناشی از ناتوانی ما در طرح مدعای حقیقت است.
ما دستاویزهای حقیقت را به منطق قدرت فروخته‌ایم و اینک دست‌مان خالی است

This comment was minimized by the moderator on the site

انتقاد صریح و تند "غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی" نماینده سابق مجلس از تندروها و هرینه‌سازی
آقای شریعتمداری درست میگوید، مکانیزم ماشه کاغذ پاره ای بیش نیست. چون ایشان هزینه‌اش را نمی‌دهد. مگر در تحریم به ایشان آسیبی وارد شد؟ مگر ویلاهایشان آسیب دید؟ چون هزینه اش را مردم می‌دهند.
امثال آقای شریعتمداری با تندروی هایشان چقدر هزینه برای این کشور تولید کردند. در خانه‌هایشان می‌نشینند می‌گویند تنگه هرمز را ببندید. آقای گروسی آمد اعدامش کنید!
مَرد بودید پسر میرسلیم که جاسوس موساد بود را اعدام می‌کردید نه اینکه بگویید این بچه احساسی است دو سال زندان ببرید و یک جوان ایرانی را برای کشیدن قمه اعدام کنید.
یک امام جمعه ای می‌گوید طوفان الاقصی رو رهبری فرماندهی کرد! چرا اینقدر هزینه برای نظام ایجاد می‌کنید؟!


مهدی طائب: باید آنقدر با اسرائیل مبارزه کنیم تا چیزی از این غده سرطانی باقی نماند!
این روحانی می‌گوید: کنون رژیم صهیونیستی از درون همانند یک حفره در حال فرورفتن است.
رئیس شورای قرارگاه راهبردی عمار با بیان اینکه برگزاری این راهپیمایی‌ها در سراسر جهان در چند سال اخیر به بیداری و مقاومت جبهه مقاومت، حزب‌الله لبنان و دیگر گروه‌های مقاومت منجر شده است، گفت:
محوریت عملیاتی استکبار را باید شکست داد و اینکه تنها راه آن حذف رژیم صهیونیستی از صفحه روزگار است.
طائب، با تاکید بر اینکه پاسخ جمهوری اسلامی باید در حد جراحی کامل غده سرطانی باشد، گفت:
نباید این پاسخ نقطه‌ای باشد، باید آن‌قدر ادامه یابد تا چیزی از این غده سرطانی باقی نماند؛ مردم نیز این مطالبه را دارند که برخورد با رژیم صهیونیستی جدی، مستمر و تعیین‌ کننده باشد
جریان سیاسی عماریون، از جمله جریانهایی هستند که ضمن مخالفت با مذاکره، خواستار محو اسرائیل هستند!
این سخنان مغایر با سیاست های رسمی ایران است

This comment was minimized by the moderator on the site

نامه مرحوم مهندس بازرگان به امام خمینی رض


به گزارش ندای آزادی، متن کامل این نامه که در آرشیو اسناد نهضت آزادی ایران در دسترس عموم قرار دارد، بشرح زیر است:

محرمانه مستقیم



۳/۱۲/۱۳۶۲

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور محترم رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی

با حمد خدای یکتا و تقدیم سلام و دعا، از طرف نهضت آزادی و شخص خودم، برای عافیت جنابعالی و توفیق در رستگاری انقلاب اسلامی، شرمنده‌ام که بار دیگر مشاور ناخوانده گردیده می‌خواهم خواستار چند دقیقه تا نیم ساعت تحمل و تأملتان نسبت به مطالبی بشوم. چه می‌دانم که رسول اکرم، صلی الله علیه و آله وسلم، با وجود دریافت وحی از جانب خدا و دارا بودن عقل کل، بنا به دستور «فاعف عنهم واستغفرلهم و شاورهم فی الامر» به شنیدن نظریات دیگران می‌پرداخت و قاعدتاً رهبر جامعه نیز بی‌نیاز و معاف از این معنی نبوده نمی‌بایستی روابطش با مردم و مسئولین یکطرفه و کارش تنها امر و ابلاغ باشد.

اینک که رهبر، ما را به مشورت نمی‌طلبد، ما بنا به وظیفه‌ای که مولی الموالی و مرد لایتناهی، برای رعیت در حق والی تعیین کرده است عمل نموده در آنچه به عقل قاصرمان حق و ضروری می‌آید، دستور الهی «و ذکر فان الذکری تنفع المومنین» را اجرا می‌نماییم.

احتمالا حدس زده‌اید عرایضم از چه مقوله است. امیدوارم در آنچه می‌نویسم رضای خدا، خیر شما و خدمت به مردم شرافتمند مملکتمان باشد و به دور از مسائل و منافع خصوصی و گروهی وظیفه عنداللهی انجام گردد.

شرایط بسیار حاد و وحشتناکی که مبارزطلبی و مسابقه اخیر عراق و ایران در کشتار و ویرانی به وجود آورده و دارد جنگ تحمیلی چهارساله را در منطقه به مراحل هلاکت بارتر و وحشیانه‌تر از جنگ جهانی می‌رساند، چنان بار سنگین و سوزان بر دوش و جان ما انداخته است که چون طاقت آنرا نداشتیم، رو به رهبری انقلاب و به مقام فرماندهی کل قوا آوردیم که گرداننده همه امور و تصمیم گیرنده جنگ و صلح است. شاید که با بینش خاص و ظرفیتی که دارید، یک گوشه از اطلاع و از توکل و اطمینان خود را به ما و به مردم مضطرب و مستأصل زیر آتش و سنگ بدهید.

ما از یک طرف نمی‌توانیم تحمل این اوضاع و آینده محتملاً خانمانسوز‌تر و خدای نکرده خفت‌بار آنرا بنماییم و از طرف دیگر قادر نیستیم واقعیات عینی و سنن الهی را نادیده گرفته سلب مسئولیت از خود بکنیم و بگوییم چون ولی فقیه چنین دیده و خواسته‌اند و موفقیت نزدیک و نهایی مسلم است، ما مبرای از تکلیف و تفکر و از تذکر لازم می‌باشیم.

شک نیست که جنابعالی با ایمان و توکل مخصوص و قدرت و نبوغ رهبری، در بکار گرفتن سرمایه‌های سرشار اسلام و تشیع، مملکت ایران را در عظیمترین آزمایش یا ابتلای تاریخ ۲۵۰۰ ساله‌اش وارد ساخته شهرت و وحشتی از ایران و اسلام در جهان به وجود آورده به نسل حاضر ما، هم ارزش و افتخار داده‌اید و هم مسئولیت فوق‌العاده دشوار در برابر دنیا و خدا. و در عین حال، ما را به یک دوراهی فاجعه یا فتح کشانده‌اید. هم وظیفه سنگین اندیشیدن و توصیه به حق کردن را به دوش ما نهاده‌اید و هم سکوت و بی‌اعتنایی در برابر آن بسیار سهمناک است!

ما که حکم «و لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا» را پیش رو داریم، بنا به وظیفه ملی و اسلامی می‌خواهیم نه خودمان و نه هموطنمان، چشم و گوش بسته و به دور از عقل و عاطفه، تبعیت از احساسات و تبلیغات ننماییم. البته علاوه بر حال خودمان و حال مردمی که تصریحاً یا تلویحاً نمایندگی و سنخگوئیشان را داریم و مملکتی که از پدران و مادران چندهزار ساله میراث برده و مفتخر و مسئول حفظ آن می‌باشیم، دلسوز خود جنابعالی و نگران کسی نیز هستیم که ملت او را به رهبری برگزیده است. از خود می‌پرسیم جواب این همه کشته و شکسته ـ چه داوطلب فعال و چه منفعل برکنار ـ و ویرانیها و از دست رفته‌ها و محرومیت‌ها را چگونه می‌توان داد؟ مرگ و محرومیتها و ویرانیهایی که پایان آن معلوم نبوده هردم بر وسعت و شدتش افزوده می‌شود!


بدیهی است آن زمان که صدام دیکتاتور عراق در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۹ تجاوز آشکار به مرز و بوم و به جان و مال ما کرد، وظیفه انقلابی و قانونی همگی و بالاتر از آن حکم خدا این بود که با تمام نیرو تا آخرین نفر و نفس بجنگیم و دشمن غاصب غدار را از خاکمان بیرون کنیم، که خوشبختانه به همت جوانان و پیران غیور و ایثارگر و پیروی ملت شهیدپرور از رهبر متوکل و با تلاش مسئولین مصمم، موفق شدیم. آن کارزار، قتال فی سبیل الله بود، برای دفاع از آدمها از آب و خاکمان، و خداوند رحمان علیم قدیر، علیرغم قلت عدد و نابرابری نیروها، نصرتمان داد تا آنجا که دشمن با خواری و پشیمانی راه فرار اتخاذ کرد و زبان به تسلیم و تمنا گشود. اما مجوز ادامه جنگ و تجاوز به داخل عراق (که در ابتدا خود جنابعالی، آنطور که در ایام تخلیه خرمشهر از آقای هاشمی رفسنجانی شنیدم، آن را مصلحت و حق نمی‌دانستید) باشعار سقوط صدام و حزب بعث و تعرضهای دیگر، برای ما روشن نیست.

ما استدلالها و استنباطهایی را که از قرآن می‌کنیم عرضه می‌داریم و خوشحال و دعاگو می‌شویم که اگر تشخیصمان خطا باشد با روشن کردن موارد انحراف و اشتباه ارشادمان بفرمایید.

نمی دانیم اگر در روز قیامت از خون و خرابیها و از دربدری‌های تا به حال و خدای نخواسته از فساد و تباهیهای خیلی گسترده‌تر و آینده هلاک حرث و نسل‌های دو طرف، پرسش کنند چه جواب می‌شود داد؟

اگر بگویند چرا علیرغم نص روشن و صریح «فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله»، حاضر نشدید پیشنهادهای آتش بس و صلح، ولو مشروط و تضمین شده، را بپذیرید و دست رد به سینه همه شفیع و میانجی‌ها، که از کشورهای مسلمان و از غیر متعهدها آمده بودند، زده هرگونه مذاکراه و بحث روی شرایط را هم رد کردید، آیا جواب ما سخت‌تر نخواهد بود؟ آیا استدلال عدم اعتماد به صداقت صدام و به حسن نیت میانجی‌ها، با پیش کشیدن آیه بعدی قرآن شدیداً مردود نخواهد شد؟ آنجا که با اطمینان و استحکام می‌فرماید، «وان یریدوا ان یخدعوک فان حسبک الله هوالذی ایدک بنصره و بالمومنین». آیا جواب خواهیم داد که مخاطب این فرمان پیغمبر رحمت و حکمت بوده ما مشمول آن نیستیم و مستثنی می‌باشیم؟

ممکن است نمونه آورده یا ادعا شود که ما خود را موظف می‌دانستیم استکبار و الحاد و استثمار و استضعاف را در دنیا ریشه کن سازیم. به ما خواهند گفت که طبق قرآن و تاریخ، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خاتم‌النبیین علیهم السلام و الصلوه، مأمور و مأذون آن نبودند، شما چطور به خود حق دادید با قبول خونریزی‌ها و خرابیها درصدد صدور و حاکمیت اسلام برآئید؟ وقتی خدا در قرآن مکرر به پیغمبر خود گوشزد می‌کند که «ماجعلناک علیهم حفیظا» و «ماانت علیهم بوکیل»، «لست علیهم بمصیطر»، «ان انت الا نذیر»، یا «و ما علی الرسول الا البلاغ»، شما که داعیه اجرا و ادامه رسالت انبیاء را داشتید، چگونه می‌خواستید مانند موکل مراقب و مأمور مسئول مستکبرها، و مستضعف‌ها عمل نمایید، در حالیکه خود خدا با مشیت لایزال و قدرت بینهایتش نخواسته است دین خود و عدالت و حق را با تعجیل و تحمیل در میان آدمها پیاده کند؟ خدای بزرگ از شما عمل به اسلام را خواسته است نه احیای اسلام از طریق الزام دیگران به اجرای آن. خدا عمل به دین و تبلیغ و اجرای دین را پاداش می‌دهد اما به شرط رعایت «لااکراه فی‌الدین.»

درست است که در انقلاب اسلامی ما جوانان، پیران و داوطلبان قابل تقدیری لبیک اجابت، روی اعتماد و اعتقاد و ارادت به امام گفته‌اند و با اشک و عشق و اصل به چنان جانبازیها و پیروزیها می‌شوند، اما همین امر اگر خدای نخواسته خلل و خلافی در اصل برنامه و هدف انتخابی آن ظاهر گردد، هم شکایت آنها را که روز قیامت بگویند «انا اطعنا سادتنا و کبرائنا»، بسیار سنگین خواهد کرد و هم مسئولیت رهبری و کسانی را که لب فرو بسته حق والی را در دریافت نصیحت ادا نمی‌کنند، دو صد چندان می‌نماید.

روزی که هواپیماهای عراقی به فرودگاه مهرآباد بمب‌هایی انداختند، فرمودید: مطلب مهمی نیست، دزدی یا دیوانه‌ای آمده سنگی انداخته و در رفته است و دیگر نخواهد انداخت. ولی آن دیوانه یا دزد، علیرغم تودهنیهایی که خورده است، بارها آمد و سنگها و بمب‌ها و موشک‌ها انداخته، دیوانگیهای خطرناک کرد، خانه‌ها خراب نمود و بسیاری از فرزندان عزیز این مملکت را به شهادت رساند. ملت خوب ایستاد، خوب جان و مال داد، فحش‌ها و مشتها و تلافیگری‌ها نثار صدام و پشتیبانانش کرد و دلاوران جان بر کفمان پیروزیهای معجزه‌آسا به دست آوردند… همه اینها دست است و ایجاب می‌نماید که سپاس خدا و تشکر از ملت شهیدپرور بجا آوریم. اما وقتی ترازنامه چهارساله را جمع‌بندی می‌کنیم، می‌بینیم علیرغم دفاعها و موفقیت‌ها و پذیرش انقلاب اسلامی در بعضی جاها، آنچه هم که محصول مسلم این مدت است و اختلاف در آن وجود ندارد نتایج ذیل است:


گسترش دائم دامنه جنگ و خصومت در منطقه و تقلیل امنیت، افزایش تلفات و ضایعات دو طرف، کاهش طاقتها و توانها، ازدیاد انزوا و اتهام ایران و اسلام و به طور کلی هلاک مستمر حرث و نسل در ایران و عراق و بعضی نقاط دیگر.

از دیدگاه ابرقدرتها نیز این جنگ دست آوردهای مثبت داشته است و آنها مسلماً از ادامه و توسعه و خاتمه نیافتن آن با حفظ بقای هر دو طرف متخاصم، راضی می‌باشند. از آن جمله است:

فروش بی‌حد و حساب و پرمداخل اسلحه و مهمات به طرفین دعوی و به وحشت‌افتاده‌هایی از انقلاب و عملیات ما و حتی به کشورهای فعلاً برکنار که چنین بازار گرم در تاریخ گذشته‌شان بی‌سابقه بوده است. خرید بی‌منت و به بهای اندک نفت برای تأمین رفاه و صنایع خودشان، صدور مستقیم و غیرمستقیم خواربار و کالاهای صنعتی و خدمات فنی به ایران و عراق و کشورهای دیگر خاورمیانه، بی‌پول و محتاج نگه داشتن ما و محروم ساختن انقلابمان از سازندگی و خودکفایی و تولید (و بنابراین انقیاد بالقوه) یعنی عدم ایفای وعده استقلال ابتدایی همراه با آزادی، و بالاخره، دردناکتر از همه، چهره سیاه و خونین دادن به اسلام و زدوده شدن نشانه‌ها و وعده‌های سلامت، نعمت، رحمت، سعادت و بطور کلی حقانیت و حیات، در داخل و خارج ایران، حالا هم مخلصین به انقلاب و بهره‌مندان، دسته دسته با نوحه و سرود عازم قربانگاههای جبهه به قصد کربلا و آزاد کردن قدس می‌شوند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اطلاعیه‌ها و موزیکهای فتح و فجر پخش می‌کند، توپها و هواپیماهای ما شهرها و تأسیسات نظامی و صنعتی و اخیراً مسکونی عراق را متقابلاً می‌کوبند و بسیاری از مسئولین و مردم به خود مژده سقوط یا انتحار قریب الوقوع صدام و ذلت دشمنان انقلاب را می‌دهند، یا می‌شنوند. شاید هم شاهد پیروزیهای درخشان جدید بشویم و خدا کند که بشویم… اما با سرنگون شدن صدام و انحلال حزب بعث، آیا غائله و نائره جنگ خاتمه خواهد یافت؟ فاتحه شیطان بزرگ و شیطان اصلی ازلی که مهلت یافته از جانب خدا تا روز رستاخیز است، در دنیا خوانده خواهد شد؟ آیا دفاع در جبهه‌های جنگ و مقابله با شیطان نیازمند خودسازی درونی و برونی نیست؟

با آنکه آزادی قدس از دست صهیونیسم امید و آرزوی ماست، اما معتقد هستیم که دشمنان ما و حاکمان و همدردهایشان ساکت نخواهند نشست تا ما متلاشی و مضمحلشان بکنیم و در اولین حملات ما تسلیم نگردیده مواضع جدید خواهند گرفت، عکس‌العملها نشان خواهند داد و آیا با عدّه و عُّده‌هایی که فراوان دارند، دفاعی از خود و تجاوزات مجدد و تلافی از ما نخواهند کرد؟ تابحال که چنین نبوده است. اگر شکستهایی داشته یا ضرباتی خورده‌اند، نه دست از مقاومت و تجدید قوا کشیده‌اند و نه هنوز تمام توان و تجهیزاتشان را به میدان آورده‌اند، بر اساس واقعیتهای اجتماعی موجود در عراق، با مردن صدام و پس رفتن حزب انحصارگرش، به فرض که شورش یا کودتایی صورت بگیرد، هیچ معلوم نیست که فرماندهان و گردانندگان بعدی فرمانبر یا هم آهنگ با ما باشند. همچنین اسرائیل مکار کهنه کار اگر تا به حال دست به عمل عمده‌ای در ایران و عراق نزده است، آیا خواهد گذاشت که سپاه و بسیج ما به راحتی راهی قدس شود؟ غیر از اسرائیل آیا آمریکا و ابرقدرتها و خود شوروی ممکن است تماشاچی صحنه‌ها و پیشرفتهای ما، یا فتنه‌های علیه خودشان شوند و موذیانه‌تر، مهلکتر و قاطعتر از گذشته اقدام نکنند؟ هرچه باشد اسرائیل و امریکا و شوروی در شیطنت و ترور و جنگ، صد درجه استادتر و از ما داناتر و داراتر در این کارها هستند. به فرض پیروزی و پیشروی، این قافله تا به حشر لنگ است، و خلاصه آنکه صدور انقلابی انقلاب ما، سقوط صدام، نابودی اسرائیل و سرنگونی امریکا و سایر ابرقدرتها زمانی میسر و قابل طرح خواهد بود که مسلمانان با حربه آگاهی، ایمان، تقوی، خودسازی درونی و برونی و اتحاد مسلح گشته با به کار بستن کتاب و سنت، هم دفاع قوی از خود بنمایند و هم با شاهد و الگو شدن و تسخیر قلوب و الباب، حماسه پیروزی انقلاب را بدست خود آنها تکرار کنند. ملتهایی هم که انقلابمان را تعلیمشان می‌دهیم، تا در داخله‌شان شرایط اجتماعی، ایمانی، اخلاقی، نظامی و الهی لازم فراهم نشده باشد، مسلماً به پیروزیهایی مانند انقلاب ما نخواهند رسید.

نه در تاریخ انقلابهای دنیا چنین توسعه و تحولهای سریع و وسیع انقلاب و واژگونی سهل و ساده قدرتهای قوی حاکم سابقه دارد، و نه در سرگذشت انبیاء و دست آوردهای مشیت خدا چنین امدادها و دگرگونیها سراغ داده شده یا در قرآن کریم آمده است.


آیا خدا خارج از دفاع نفس یا بازیابی خانه و خانواده و از دست رفته‌ها، که «قتال فی سبیل الله» است، برای تعرض و تخریب، چیزی بیشتر از «فاعتدوا علیه بمثل مااعتدی علیکم»، وعده نصرت و به میدان آوردن «جنوداً لم تروها» را به امتی یا به مجاهدینی داده است؟ بلی، به حکم قرآن جلوی مهاجم را باید گرفت و بی‌خیال و بیکار نباید نشست، سهل است که امر اکید به تجمع نیرو و تدارک اسلحه، حتی قویتر و بیشتر از دشمنان شده است. اما نه برای حمله و نابودکردن آنها، بلکه برای ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودمان و برحذر داشتنشان از حمله کردن به ما. یعنی در نگرفتن جنگ به حکم «واعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم.»

ما در این ماجرای پرمخاطره خواسته‌ایم پیش دستی بر دستور قرآن کرده، قبل از آنکه تدارک قشون و ترتیب تجهیزات لازم و کافی را بدهیم و با سلاحهایی که از خود آنها گرفته‌ایم و می‌گیریم (و معلوم است که تا نفع خودشان و زیان ما را در این کار نبینند در اختیارمان نمی‌گذارند) بجنگشان برویم. غافل از اینکه سیاست همیشگی آنها جنگ افروزی در میان اقوام و ممالک دنیا و بجان یکدیگر انداختن آنها بوده است تا هم تجارت و منفعت بکنند و هم رقیبان و دشمنان احتمالی را مشغول و مفلوک نمایند.

البته که دردسر ایجاد کردن و عصبانی ساختن صدامها و اسرائیل یا امریکا و فرانسه و وحشت انداختن دولتهای ارتجاعی عرب، امکان‌پذیر بوده و هست و باعث تشفی قلب مومنین می‌شود، اما بهره‌برداری مطلوب و رسیدن نهایی به مقصود، مسئله دیگری است. به شهادت تاریخ غالباً نتیجه‌های معکوس به بار آورده است. حتی انقلابهای بزرگ دنیا که از پدیده‌های استثنایی طبیعت محسوب شده‌اند، عکس‌العملها و بازگشتهای فراوان داشته است.

اقدام برای افراشتن پرچم حق و عدالت در عالم و امحاء قطعی ظلم و ظالم و کافر از جهان بشریت، با خشونت و سرعتهای انقلابی، یا برانگیختن فتنه و قتل و خرابی در بلاد کفر و ستمگری، اگر موثر و مجاز می‌بود، خدای دانای توانا، به یقین آنرا رأساً یا بدست پیغمبرانش انجام می‌داد. چنین راهی که خدا ترسیم و تشریع نکرده است، می‌تو‌اند با همه خوش‌آیندها و امیدواریها و با تلألؤهایش، سرابی و گردابی بیش نباشد و بیم آن می‌رود که منتهی به نقض غرض و به آثار ناخواسته و هلاک کننده غیرقابل جبران گردد. در قرآن مجید هم سفارش شده است که به خود مغرور نشویم و هم آیه «ولا تغرنکم بالله الغرور» آمده است. ما حق نداریم روی حسابهای خودمان روی خدا حساب کنیم.عرض این تذکر نیز لازم است که نهضت آزادی ایران به هیچ وجه نمی‌گوید دست تضرع و تمنا و توبه تسلیم پیش عراق دراز کنیم یا سازشکار با ظالمها و همکار جهانخوارها و از خدا بیخبرها بشویم، یا به صلح تحمیلی خفت‌باری تن در دهیم، و حتی انقلاب خودمان و صدور صحیح اسلام را انکار کنیم.

نظر ما تغییر کلی سیاست جنگی و برنامه، از نفی به اثبات و از تخریب و تجاوز به امنیت و دفاع است و استقبال از صلح شرافتمندانه و از سازندگی و استقلال و آزادی.

آنچه توصیه می‌نماییم عنایت به آیات شریفه ذیل است:

فان جنحوا للسلم فاجنح لها و توکل علی الله.

فان انتهوا فلاعدوان الا علی الظالمین

و لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی

تعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم والعدوان.

ضمنا فکر می‌کنیم که آیه «و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین‌الله» (که به دنبالش در هر دو سوره بقره و انفال جمله توقف و تخفیف «فان انتهوا…» آمده است) به منظور تحدید و تعطیل جنگ در داخل امتی است که مورد حمله و تجاوز کفار قرار گرفته مانع اقامه دینشان شده‌اند، نه برای تعرض و توسعه قتال به سراسر جهان، به قصد مسلمان کردن یا کوتاه کردن دست همگی آنان، آنطور که بعضی‌ها تصور و توجیه می‌نمایند.

در عین حال باید بگوییم که اختلاف نظر ما در این مسائل موجب آن نیست که علم مخالفت در مقابل جنگ اسلامی برافراشته و آب به آسیای دشمنان بریزیم. هدف نصیحت ائمه مسلمین است و توصیه به حق و انجام وظیفه الهی با دعای توفیق.

بدیهی است چنانچه نظریات ما اصولاً مورد توجه قرار گیرد، آماده بحث و بیان بیشتر در زمینه مسائل و پیشنهادها و تفصیل‌های اجرایی هستیم.

در خاتمه با تجدید عهد و عذرخواهی و با امکان اینکه اقدام ما را ناشی از ترس یا ضعف در ایمان و توکل تلقی فرمایید، آنچه وظیفه خودمان در پیشگاه آفریدگار بزرگ، در برابر ملت و در قبال رهبری انقلاب می‌دانستیم، انجام دادیم.


ما نه غیبگویی می‌کنیم، نه بدبین و بدخواه هستیم و نه نسبت به فجایع و مفاسدی که هشدار دادیم قسم حضرت عباس می‌خوریم. آنچه هم که از جنابعالی توقع داریم، بیش از این نیست که در خلوت با خدای معبود، تأمل و تحقق بیشتر و سپس مشورت آزاد در این امر فوق‌العاده خطیر نموده، اگر به حق و حقیقتی در گفتارمان برخورده باشید تجدیدنظری در سیاست جنگ با عراق و با دنیا و شیوه صدور اسلام بفرمایید.

خدایا شاهد باش که ما اتمام حجت و ادای تکلیف کردیم!

خدایا ما را ببخش.

خدایا انقلاب اسلامی ایران را در طریق اسلام، رضای خودت و رستگاری ایران و مصلحت جهان راهنمایی فرما.

والله خیرالمستعان و هو العزیز الرحمن

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

دبیرکل نهضت آزادی ایران

مهدی بازرگان

This comment was minimized by the moderator on the site

نشستن روی دو صندلی

جبهه بندی های جنگی بسرعت در حال گسترش است
. ترامپ که می خواست پشت اروپا را خالی کند، حالا دوباره در قلب جبهه نظامی اروپا و ناتو قرار گرفته است.
اوکراین سپر جنگی است که دامنه آن رو به گسترش است.
پشت این سپر تمام ناتو قرار دارد و گوشت دم توپ پیاده نظام اوکراین و مزدورانی اند که ناتو استخدام کرده و به اوکراین می فرستد. مرگبارترین سلاح ها را غرب در اختیار اوکراین می گذارد، البته در کنار مستشاران نظامی.
در جبهه شرق، فعلا روسیه و کره شمالی بصورت آشکار در کنار هم قرار گرفته اند،
اما پنهان نیست که چین در پشت این اتحاد قرار دارد. دیدارها و مذاکرات با متحدان و یا برای جلب متحدان بی وقفه در هر دو جبهه در جریان است. ایران متحد متزلزل این جبهه است که غرب سنگین ترین فشار را می آورد
تا بلکه از این جبهه جدا شده و تمام و کمال در جبهه غرب قرار گیرد.
«ایران آخرین سوراخ کمربند محاصره روسیه است». ضربه نظامی که اسرائیل و امریکا به ایران زدند، اگر تبدیل شده باشد به ضربه هوشیار کننده، آن را باید به فال نیک گرفت و اگر ضربه بیهوش کننده بوده باشد، باید ماتم ملی گرفت.
ایران برای همیشه
نمی تواند روی دو صندلی غربی و شرقی بنشیند و سرانجام باید تکلیف خود را روشن کند.
فشار غرب گرایان همچنان سنگین است،
بویژه با کشته شدن فرماندهانی که برخی از آنها معتقد به ضرورت محکم کردن پیوند با جبهه شرق بودند.
درباره شتاب دیدارها مرور کنید سفر روزهای اخیر لاوروف به مالزی، برزیل، کره شمالی و اکنون پکن. انگیزه همه این سفرها شرکت در اجلاس سازمان های نوینی مانند بریکس، شانگهای و اوروآسیا و "آ س آن" بوده است. در برخی از این اجلاس ها مانند اجلاس آ س آن وزیرخارجه امریکا نیز خود را به آن رساند. درحالیکه در جلسات سه سازمان دیگر، یعنی بریکس و شانگهای و اورآسیا راه ندارد. از نشانه های پا سستی ایران و ادامه نشستنش روی دو صندلی، عدم شرکت رئیس جمهور در اجلاس بریکس در برزیل بود. از روز گذشته اجلاس شانگهای در پکن تشکیل شده و فعلا وزیر خارجه "عراقچی" برای شرکت در این اجلاس راهی پکن شده است. پیش از او وزیر دفاع خود را به پکن رسانده که گفته می شود برای دریافت برخی سامانه های ضد هوائی به نتایج مثبتی نیز رسیده است. باید دید عراقچی که گفته است در پکن با لاوروف دیدار و مذاکره خواهد کرد چه دستآوردی با خود به ایران می آورد. ایران هیچ راه حلی جز مقاومت در برابر فشار غرب ندارد، حتی اگر منجر به حمله نظامی دوباره به ایران شود.
ضربه ای که اگر هوشیاری به خرج داده و بجای نشستن میان دو صندلی، روی صندلی شرق نشسته و مانند برزیل، ونزوئلا و افریقای جنوبی (حتی مصر) صف متحدان را برای دفاع از خود بسیج کند! اگر تعلل شود، ملت باید هزینه ای تاریخی را برای آن پرداخت کند.

This comment was minimized by the moderator on the site

جنگ مدرن اسرائیل، هدف سرنگونی

عباس مجنونی
بر اساس اطلاعات موثق، همزمان با حملهٔ هوائی و موشکی اسرائیل از طریق هواپیماهای جنگنده به نقاط مختلف تهران و ایران، تعدادی از نیروهای اسرائیلی (یا با ملیت‌های دیگر وابسته به موساد) به‌صورت زمینی و فیزیکی در داخل شهر تهران و چند شهر دیگر در این عملیات مشارکت داشته‌ اند!
نحوهٔ مشارکت این افراد در ترور شخصیت‌های نظامی و هسته‌ای و حمله به اماکن محل سکونت آنان، همچنین در انفجارهای زمینی تأسیسات نظامی ـ هسته‌ای، به سه شکل بوده است:

۱/ هدایت پهپادها به اهداف مد نظر از فاصلهٔ نزدیک.
۲/ شلیک موشک‌های دوش‌پرتاب به اهداف تعیین‌شده.
۳/ بمب‌گذاری هدفمند در مکان‌ های از پیش شناسائی‌شده.

این عملیات چندلایه با بهره‌گیری هم‌زمان از حملات سایبری دقیق، عمق نفوذ اطلاعاتی بی‌سابقه، تکنولوژی اختصاصی و فوق‌ پیشرفته جاسوسی موساد، جاسوسان حرفه‌ای و کارکشته در سطوح کلیدی، حضور نیروهای ویژه در خاک ایران و استفاده از تسلیحات نقطه‌زن و فوق‌پیشرفته صورت گرفت.

سطح هدف‌گیری در این عملیات به گونه‌ای بود که تنها عالی‌ترین فرماندهان اطلاعاتی، عملیاتی و راهبردی جمهوری اسلامی را دربر گرفت، افرادی که هر یک، بخشی از ستون فقرات امنیتی و دفاعی کشور محسوب می‌شدند.

هدف اسرائیل فقط ترور نبود، بلکه سرنگونی کل نظام در یک روز بود. ترور 400 نفر از سران رده‌بالای سیاسی و نظامی، با هدایت موساد.
فعال‌سازی هسته‌های خفته در داخل ایران، به‌ویژه از میان پیروان عقاید مخالف که آموزش دیده بودند تا مراکز حیاتی را به کنترل درآورند.

در شمال غرب، گروه‌های کُرد جدائی‌طلب پشتیبانی لجستیکی فراهم کرده بودند، و تجهیزات پیشرفته ارتباطی و تسلیحاتی به اصفهان، قم و شیراز منتقل شده بود.

قبل از آن نماینده ترامپ یعنی استیو ویتکاف، توانست در پنج دور مذاکراتش با عباس عراقچی که حتی حضور مقامات بلند پایه اسرائیلی مانند رئیس موساد و رئیس ارتش اسرائیل را در چند اتاق آنطرف تر ندید اطمینانی بزرگ ایجاد نماید، اما بزرگ‌ترین فریب طرحی بود به‌نام «عملیات عروسی» که طی آن، پهپادهای اسرائیلی به قبرس منتقل شدند و اخباری جعلی از بسته‌شدن حریم هوائی به‌خاطر مراسم ازدواج پسر نتانیاهو منتشر شد.

امابرخی چشم های بیدار تحرکات پایگاه هوائی رامات داوید را رصد کرد و دریافت که بمب‌افکن‌ های F-35 به موشک‌های دقیق مجهز شده‌اند و زمان حمله نزدیک است.
اسرائیل ازعملیات ترکیبی استفاده کرد، به اینصورت که:

یکم ، اسرائیل اهداف پدافندی ایران رو منهدم کرد و راه را برای اقدامات هوائی باز نمود.

دوم ، تأسیسات نظامی و موشکی را بمباران کرد.

سوم ، افراد سیاسی، نظامی ونخبگان هسته ای را ترور نمود.

چهارم ، توسط گروه های مسلح که قبلا آموزش و نفوذ داده شدند اقدام به انهدام، بمب گذاری، وحشت آفرینی در مردم کرد، یعنی نیروهای سازمان منافقین که در فرانسه و آلبانی هستند، گروه های کُرد از جمله(پژاک، کومله، دمکرات)، نیروهای مُسلح افغانستان که قبلا با آمریکا در سرنگونی دولت قانونی اشرف غنی همکاری ‌کردند و با حماقت ابراهیم رئیسی و احمد علم الهدی به کشور ایران کوچ داده شدند، گروه‌های سَلفی در عراق، سوریه، آذربایجان (پان ترک ها).

پنجم ، بمباران پالایشگاه ها و نیروگاه های برق.

ششم، ایجاد رُعب و وحشت در مردم بطوری که شورش هائی اتفاق بیافتد.

هفتم، وقتی تأسیسات فوردو با 6 بمب بانکر باستر، که هر کدام 14 تن وزن داشتند، توسط B2 بمباران شد از آسمان پاکستان عبور و اسکورت شدند(ترامپ چند روز قبلش با رئیس ارتش پاکستان که قدرتمندترین فرد پاکستان می باشد در کاخ سفید ملاقات نمود).

هشتم، تمامی پهبادهای اسرائیلی از دو فرودگاه آذربایجان بلند می‌شدند F16 های اسرائیل از ترکیه و گرجستان و ارمنستان عبور و در آذربایجان می نشستند.

نهم، آواکس های عربستان پوشش لازم را به اسرائیل و آمریکا می‌دادند.

ایران غافلگیر شد، آیت الله خامنه ای ضمن رعایت پروتکل ها، در لحظه‌ای کوتاه مقرش تخلیه و به یک مجموعهٔ فوق‌سری منتقل شد، مجموعه‌ای مستحکم که فقط در زمان خطر هسته‌ای یا تهدید وجودی باز می‌شود، ولی سپاه پاسداران و واحدهای تحت اَمرش آماده نبودند و کشته شدند حتی بعضی در تخت خواب بودند، از رئیس ستاد فرماندهی کل قوا، فرمانده سپاه پاسداران، معاونین، برخی از رؤسای ستادها و نیروها تا عده ای از نخبگان صنعت هسته ای.

بحث‌ها درباره نحوه نفوذ اطلاعاتی اسرائیل به کشور وارد مرحله‌ای تازه شده است. این که برخی مسئولان صرفاً به ابزار هائی مانند «واتساپ» یا مهاجران و اتباع کشورهای همسایه به‌ عنوان عوامل اصلی نفوذ اشاره می‌کنند، نوعی تقلیل خطر استراتژیک به یک سطح تاکتیکی و قابل مدیریت به‌شمار می‌آید؛ در حالی‌که واقعیت میدان نبرد اطلاعاتی چیز دیگری می‌گوید.
@Sahamnewsorg

This comment was minimized by the moderator on the site

سه گیوتین بالای سر جمهوری اسلامی | اسنپ‌بک، اسرائیل، و فروپاشی اقتصادی

حمید آصفی
در اینجا قصد دارم به وضعیت فوق‌العاده خطرناکی بپردازم که جمهوری اسلامی در آن گرفتار شده است. وضعیتی که می‌توان آن را با سه تیغه مرگبار توصیف کرد: سه گیوتین که به‌طور همزمان بالای سر حکومت قرار گرفته‌اند و یکی پس از دیگری در حال فرود آمدن‌اند.

گیوتین اول: اسرائیل
اگر جمهوری اسلامی بار دیگر به‌سوی تشدید غنی‌سازی یا حرکت مخفیانه به‌سمت ساخت بمب هسته‌ای برود، دیگر تردیدی نیست که اسرائیل وارد عمل خواهد شد.
اسرائیلی که امروز تسلط اطلاعاتی قابل توجهی بر داخل ایران دارد؛ از خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای گرفته، تا ترور دانشمندان و حتی تهدیدهای مستقیم به اقدام نظامی.
این تهدید کاملاً جدی است، و با توجه به سیاست‌های دولت ترامپ، این‌بار حمایت ایالات متحده نیز پشت این تهدید خواهد بود، آن هم به‌مراتب قوی‌تر از گذشته.

گیوتین دوم: اسنپ‌بک یا مکانیسم ماشه
تا ماه اکتبر، فرصت محدودی برای توافق میان ایران و اروپا باقی مانده است. در غیر این صورت، مکانیسم ماشه می‌تواند فعال شود و تمامی تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل بازگردند.
یعنی بازگشتی کامل به دوران پیش از برجام، آن هم بدون هیچ ابزار دفاعی و بدون هرگونه پشتوانه‌ی حقوقی یا بین‌المللی.

گیوتین سوم: فروپاشی اقتصادی
حال تصور کنید که هر یک از دو سناریوی بالا محقق شود: حمله‌ی اسرائیل یا بازگشت تحریم‌های شورای امنیت. پیامد آن، چیزی جز انفجار اقتصادی نخواهد بود.
تمامی شاخص‌های کلان اقتصادی دچار اختلال می‌شوند: نرخ تورم، نرخ ارز، معیشت عمومی، سرمایه اجتماعی، و در نهایت، افزایش شدید احتمال اعتراضات گسترده و انفجارهای خیابانی.
اما پرسش اصلی اینجاست: چرا حکومت نسبت به این تهدیدهای جدی، چنین بی‌تفاوت است؟
پاسخ روشن است.
جمهوری اسلامی اصولاً در برابر تغییر موضع مقاومت می‌کند؛ نه فقط به دلیل ایدئولوژی حاکم، بلکه به‌خاطر ساختار ناکارآمد، شلخته، و غیرپاسخ‌گوی قدرت در رأس نظام.
در همین روزها، برخی از چهره‌های پیشین حکومتی نظیر وزرا و نمایندگان پیشین، از «لزوم اصلاح حکمرانی» سخن گفته‌اند. اما آیا واقعاً این هشدارها به گوش نهادهای تصمیم‌گیر می‌رسد؟ هنوز نه.

حتی دیپلمات‌هایی نظیر عباس عراقچی نیز همچنان همان مواضع قدیمی را تکرار می‌کنند: تأکید بر "حق غنی‌سازی" بدون آن‌که درک کنند امروز زمانِ شعار دادن نیست؛ اکنون زمان انتخاب میان «حق» و «نیاز» است.
در این لحظه، جمهوری اسلامی در برابر یک تصمیم تاریخی قرار دارد:
یا باید از برنامه‌های خود عقب‌نشینی کند و شاید بتواند امتیازاتی نیز کسب نماید،
یا باید خود را برای فروپاشی آماده کند.

جمع‌بندی:
آمریکا امروز دست بالا را در معادلات دارد. اسرائیل آماده‌ی اقدام است. اروپا نیز در حال عقب‌نشینی است. و مردم ایران، امید چندانی به ساختار باقی‌مانده ندارند.
حکومت هنوز درنیافته است که فرصت دیپلماسی، نوعی امتیاز است و باید پیش از آن‌که دیر شود از آن بهره‌برداری کرد.
سه گیوتین بالای سر جمهوری اسلامی بالا رفته‌اند.

@Sahamnewsorg

This comment was minimized by the moderator on the site

مکانیسم ماشه؛
دوران سخت‌تری در راه است

محمد پارسی
اگر بخواهیم وضعیت ایران در پرونده هسته‌ای را با یک تصویر توصیف کنیم، شاید هیچ تمثیلی روشن‌تر از «قفل شدن درِ بسته» نباشد و مکانیسم ماشه، همان کلیدی است که نه برای گشودن، که برای بستن نهایی در طراحی شده است؛ بدون امکان چرخش دوباره، بدون قفل‌ساز

مکانیسم ماشه، یا همان Snapback، بندی‌ست در دل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل که به هر یک از اعضای دائم این شورا، به‌ویژه کشورهای طرف برجام، این اختیار را می‌دهد که در صورت تشخیص «نقض تعهدات» از سوی ایران، همه‌ی تحریم‌های بین‌المللی را که قبل از برجام اعمال شده بود، دوباره فعال کنند، نه رأی‌گیری لازم دارد، نه اجماع؛ کافی‌ست یکی از قدرت‌ها تصمیم بگیرد، بقیه مجبور به تمکین‌اند.

برجام؛ توافقی که هم از بیرون ضربه خورد، هم از درون

حکایت برجام حکایت پیمانی است که در خارج از مرزها با بی‌تعهدی آمریکا و انفعال اروپا فرسوده شد، اما در داخل نیز با شلیک‌های پیاپی از تریبون‌های رسمی، مجلس، رسانه ملی و جناح‌های رادیکال پاره پاره شد.
امروز، همان‌ها که سال‌ها شعار «خنثی‌سازی تحریم» دادند، باید با واقعیتی روبه‌رو شوند که حتی «لغو تحریم» هم دیگر در کار نیست؛ زیرا آن‌چه در راه است، نه تحریم جدید، بلکه بازگشت تحریم‌های جهانی با مهر شورای امنیت است.

پیامدهای ماشه؛ نه پیش‌بینی، که تجربه

فعال شدن مکانیسم ماشه، یک تغییر تاکتیکی نیست؛ یک جابه‌جایی زمین بازی است.
در چنین شرایطی:

ایران دوباره زیر فصل هفتم منشور ملل متحد قرار می‌گیرد؛ یعنی از دید حقوق بین‌الملل، به عنوان تهدیدی برای صلح جهانی تلقی خواهد شد

فروش نفت، مبادلات بانکی، واردات کالاهای استراتژیک و حتی دسترسی به منابع ارزی در خارج، با موانع تازه‌ای روبه‌رو می‌شود

چین، روسیه، هند و حتی متحدان سنتی که در برابر تحریم‌های یک‌جانبه مقاومت می‌کردند، این‌بار به خاطر الزام قطعنامه‌های بین‌المللی، ناچار به عقب‌نشینی خواهند بود

افکار عمومی داخلی، که سال‌هاست میان «مقاومت»، «مذاکره» و «تخریب» سرگردان شده، با فشار اقتصادی، کاهش امید و انسداد چشم‌انداز سیاسی روبه‌رو خواهد شد.


سیاست بدون چشم‌انداز، همان میدان مین است

مکانیسم ماشه، صرفاً یک واکنش از سوی قدرت‌های جهانی نیست؛ نتیجه‌ی طبیعی سیاستی است که دیپلماسی را «ضعف» نامید، توافق را «خسارت محض» خواند و عرصه سیاست خارجی را به میدان مسابقه‌ی قدرت‌های داخلی بدل کرد.

شاید برای برخی، فعال شدن ماشه «اثبات جمله جاهلانه دیدید گفتیم نمی‌شود به غرب اعتماد کرد» تلقی شود؛ اما برای اقتصاد ایران، برای میلیون‌ها خانواده‌ درگیر با هزینه‌های درمان، معیشت، تورم و بیکاری، این یک پیام روشن است:
دوران سخت‌تری در راه است...

This comment was minimized by the moderator on the site

آیت‌الله محقق داماد و محمد درویش‌زاده در مقاله‌ای مشترک مطرح کردند: از جهل مقدس تا تسلیح حقوقی دشمن

سیدمصطفی محقق داماد و محمد درویش‌زاده در مقاله ای مشترک به بررسی پدیده‌ای به نام “جهل مقدس” پرداخته اند که چگونه برخی اظهارات، اقدامات و سیاست‌گذاری‌های داخلی ناخواسته منجر به “تسلیح حقوقی دشمن” (به‌ویژه رژیم صهیونیستی و آمریکا) شده و مستندات حقوقی برای تجاوزات آنها فراهم کرده است. آن ها معتقدند این تسلیح حقوقی، که ماهیتی نرم و نامشهود دارد، خطرناک‌تر از کمک تسلیحاتی سخت‌افزاری است و ناشی از برداشت‌های جاهلانه از جهان معاصر و عدم شناخت سازوکارهای نظام سلطه جهانی است.


به نظر نویسندگان این مقاله، مهمترین این مصادیق عبارتند از:

اعلام و اظهارهایی که درصدد نفی و انکار عمق خسارت و تخریب‌های جنگ ۱۲روزه است و آسیب وارده به تأسیسات هسته‌ای را سطحی و جزئی می‌داند. این اعلام‌ها می‌تواند زمینه و مستندی حقوقی لازم را برای تجدید تجاوز فراهم کند.

تبلیغاتی که برای تحریک به ترور رؤسای اسرائیل و آمریکا و تسهیل ترور آنها مبادرت به جمع‌آوری پول می‌کند. این کارها می‌تواند بهانه حقوقی لازم را برای اقدامات پیشدستانه و تجاوزگرانة دشمنان فراهم کند.

پخش برنامه‌های تلویزیونی که در آن اشعاری خوانده می‌شود با این مضمون که همه یهودیان را نابود خواهیم کرد و… از آن‌جهت که مورد استناد مقامات صهیونی در مجامع بین‌المللی قرار گرفته و زمینه مظلوم‌نمایی و مستندی برای تهدید وجودی آنها را فراهم کرده است.

نصب تابلوی روزشمار نابودی اسرائیل و حمایت مقامات رسمی از موضوع، از آن جهت که این اقدام نیز مورد استناد دشمن صهیونی به عنوان تهدید وجودی قرار گرفته است.

شعارهای افراطی مقامات دولتی، نظامی و تریبون‌های رسمی، مبنی بر نابودی برخی طرفهای متخاصم مصداق دیگری است که مورد استناد در مجامع بین‌المللی قرار گرفته است.

برخی رجزخوانی‌هایی که درباره توان هسته‌ای و شهرهای موشکی و سکوهای پرتابی با مبالغه‌هایی در جزئیات فنّاوری هسته‌ای مطرح شده است.

سیاست‌گذاری‌هایی که در زمینه فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی انجام شد و موجب نصب دهها میلیون فیلترشکن روی گوشی مردم، مسئولان و خانواده‌های آنها شد؛ از آن جهت که فناوری مستندسازی حقوقی و جاسوسی را تسهیل و ترویج کرد.

سیاست‌گذاری‌هایی منتهی به ورود میلیون‌ها نفر اتباع بیگانه به داخل کشور شد؛ از آن جهت که زمینه استفاده از فقر آنها را برای مستندسازی حقوقی و جاسوسی تسهیل و ترویج کرد.

برخی احکام افراطی و پیش‌بینی شده در طرح اخیر مجلس با عنوان «تشدید مجازات جاسوسی و همکاری‌کنندگان با رژیم صهیونیستی و کشورهای متخاصم» آمده است و جالب اینکه در این طرح، با این‌همه سروصدا، از جرم‌انگاری صور مختلف تسلیح حقوقی و تسهیل حقوقی رژیم صهیونیستی و دولت متخاصم نامی به میان نیامده است!

This comment was minimized by the moderator on the site

یادداشت راهبردی

جمهوری اسلامی به بن‌بست نرسیده، نسخه «مصباحیسم» به بن‌بست رسیده است/شکست «پروژه مصباحیه» و ضرورت بازگشت به مبداء جمهوری اسلامی

عبدالرضا داوری

از سال ۱۳۸۴، با به قدرت رسیدن دولت احمدی‌نژاد، فرقه فکری-سیاسی منتسب به محمدتقی مصباح یزدی، که می‌توان آن را «فرقه مصباحیه» نامید، بر بخش قابل توجهی از ارکان جمهوری اسلامی سیطره یافت. این جریان که به‌نام «جبهه پایداری»، «حلقه علم الهدی»، یا «گفتمان دولت اسلامی» نیز شناخته می‌شود، کوشید نسخه‌ای متفاوت از جمهوری اسلامی را پیاده‌سازی کند: نسخه‌ای آمیخته با خلوص‌گرایی ایدئولوژیک، دشمن‌محوری جهانی، حذف عقلانیت سیاسی و تمرکز بر تسریع ظهور.
پروژه مصباحیه با توقف برنامه‌های توسعه‌محور، گسترش تنش در سطح بین‌الملل، اعمال سخت‌گیری‌های فرهنگی و اجتماعی در داخل، تضعیف مشارکت عمومی و نادیده گرفتن سرمایه اجتماعی، عملاً مسیر جمهوری اسلامی را از توسعه و مردمسالاری دور ساخت و کشور را به سوی یک بحران بقاء سوق داد. خالص‌سازی در درون حاکمیت، حذف چهره‌های باسابقه انقلابی، نفی وطن‌دوستی و ایران‌گرایی، و تعلیق عقلانیت اجرایی، از مشخصات اصلی این گفتمان بود.
در این رویکرد، مفاهیمی چون «وطن‌دوستی» و «ایران‌گرایی» به مثابه بازمانده‌هایی از دوران جاهلیت و خصلت‌های حیوانی معرفی می‌شدند. این نگاه، نه‌تنها در تضاد با تاریخ تشیع ایرانی قرار داشت، بلکه با زمینه‌های فرهنگی تمدنی ملت ایران نیز بیگانگی داشت. در مقابل، رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، طی سال‌های اخیر با تأکیدهای مکرر بر مقوله «ایران»، «ملت ایران»، و «هویت ملی»، عملاً این گفتمان تندرو و غیرواقع‌گرایانه را به حاشیه رانده‌اند.
اکنون، و پس از گذشت دو دهه، می‌توان گفت که نه جمهوری اسلامی، بلکه نسخه مصباحیه از جمهوری اسلامی به بن‌بست رسیده است. آنچه کشور را به ورطه حمله مستقیم آمریکا و اسرائیل کشانده، نه اصل جمهوری اسلامی، بلکه تحریف این نظام در قالب قرائت خشن، غیرعقلانی و متوهمانه مصباحیه و ترویج ایران هراسی توسط این فرقه بوده است.
جمهوری اسلامی برای بازیابی اقتدار، مشروعیت و کارآمدی باید به مسیر اصلی خود بازگردد: بازگشت به جمهوریت، توسعه‌گرایی، مردم‌محوری، تعامل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای و عقلانیت در حکمرانی. همان مسیری که تا پیش از سال ۱۳۸۴، با همه چالش‌ها، به تثبیت نظم و پیشرفت نسبی در کشور انجامیده بود.
تاریخ، شکست پروژه مصباحیه را ثبت کرده و اکنون زمان ترمیم جمهوریت و بازسازی سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی است

This comment was minimized by the moderator on the site

تمام روش حکومت در موضوع مذاکره سالها این بود که ۱.چوب ‎غنی‌سازی و موشکی رو در برابر چماق تحریم ببریم سر میز
۲. میدان هم ‎حلقه_آتش رو روشن نگه داره تا بتونیم اون رو هم اهرم کنیم
همه کارت‌ها از بین رفت!
نتیجه سالها میدان و دموکراسی:
«از توافق یا تحریم رسیدیم به تسلیم یا جنگ»
اشکان ارشد

  
This comment was minimized by the moderator on the site

علی لاریجانی: به ما می‌گویند یا تسلیم شوید یا به شما حمله می‌کنیم

علی لاریجانی، مشاور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، ایده «صلح از طریق قدرت»آمریکا و اسرائیل را «ارتجاعی» توصیف کرد و گفت آنها می‌گویند یا تسلیم شوید یا به شما حمله خواهیم کرد. او همچنین از کمرنگ شدن نقش سازمان ملل و شورای امنیت ابراز نارضایتی کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

یکدست کردن دستوری حاکمیت در دوره ریسی واشتباهات #فاحشی که انجام شد وباعث خسارت وسیع به ایران.مردم و حکومت شد.
۱.ارسال پهباد به روسیه و افزایش دشمنی با غرب
۲.سختگیری در مقوله حجاب وازادی اجتماعی
۳.ورود افغانی ها بدون کارت اقامت
۴.حمله هوایی به اسراییل و پاکستان وسوریه وعراق و بردن کشور بسمت جنگ
۵.استفاده از فارغ التحصیلان بیسواد وبی تجربه به اصطلاح انقلابی در مناصب مهم حکومتی وایجاد نارضایتی درمردم
۶.بی توجهی به مطالبات مردم ونخبگان
۷.قیمت گذاری دستوری و تورمهای لجام گسیخته بهمرا چاپ پول وافزایش شدید نقدینگی
۸.عدم اجرای #برجام و همراه شدن با مجلس ورهبری در افزایش درصد وحجم غنی سازی بدون استفاده نظامی وغیر نظامی

در مجموع اینکه نخبگان میفرمودند #لکوموتیر انقلاب را به لکوموتیر رانی داده اند که ترمز و کلاچ را کنده و انداخته دور و دیر یا زود این لکوموتیر به کوه برخورد میکند . غافل از اینکه راننده را به کوه زدند که لکوموتیر مدتی بتواند ادامه دهد.
اما اثار ان سه سال فاجعه بار الان خودش را نشان داد.

This comment was minimized by the moderator on the site

چه کشکی و چه پشمی؟

"در دیدار امروز که بنده در زندان تهران بزرگ با آقای مصطفی تاج‌زاده داشتم، ایشان اعلام کرد حکم ۵ سال حبس تجمیعی جدید به وی ابلاغ شده و بنابراین، تاج زاده مجموعاً تا الان به ۱۷ سال زندان محکوم شده و تا بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۱۱ باید تحمل حبس کند.
با توجه به شرایط زندان اوین، ایشان اعلام کرد که در یک اتاق ۳۶ متری حدود ۳۴ نفر حضور دارند..."
( از گفت وگوی هوشنگ پوربابایی وکیل سید مصطفی تاج‌زاده با جماران)

الحمد الله بعد از کلی نامه و مقاله و درخواست‌های مکرر مصلحانه و دلسوزانه برای حفظ بافت کشور و پر شدن گسل‌ها در این وضعیت جنگی، نتیجه آن شد که: هیچ!
پزشکیان هم حداقل برای دلخوشی هم که شده، چند خط ننوشت و درخواستی نکرد!

من حاضرم قسم حضرت عباس علیه السلام بخورم که حاکمیت ذره‌ای انعطاف نشان نداده و نخواهد داد و اگر اوضاع از معلق بودن فعلی به صلح پایدار یا بویی از آن متمایل شود غرور کاذب شدیدتر شده، وضعیت بدتری از سوی حلقه سخت اقتدارگرا و تندروهای حاکم شاهد خواهیم بود.

به دوستانی که هول شده و زنبیل می‌گذاشتند برای بیانیه و امضا جمع کردن باید گفت: شکّرالله مساعیکم، ولی عزیزان دل برادر! آنکه تلاش‌های شما در باب دفاع از مام وطن را مصادره به مطلوب و در جهت حمایت از خود تلقی و جلوه می‌دهد به جامعه، نیازش که برطرف شد، می‌شود همانی که بود و گویند مدیریت و درایت پیامبرگونه خودمان بود.

حکایت، حکایت چوپانی است که بر نوک درختی رفت و چون بادی شدید وزیدن گرفت و بیم هلاک رفت، نذر کرد که اگر به سلامت پا بر زمین نهم گله‌ام را برای مستمندان قربانی می‌کنم.

پایین‌تر که آمد و بر شاخه‌ای قطور‌تر استوار شد گفت: کشک و پشمشان را می‌دهم و باز چون به زمین نزدیک‌تر گردید گفت، فقط پشم امسال را، و چون پای بر زمین نهاد گفت:

"چه کشکی چه پشمی، شریکمی؟ زحمت پروارشون را کشیدی؟ سرمایه‌ای در کار نهادی؟"

مجتبی لطفی

This comment was minimized by the moderator on the site

مرثیه‌ای
برای "ایران" عزیزم

رحیم قمیشی

زندانیان سیاسی و مسالمت‌جو، که دلشان برای ایران و مردمش می‌تپد را، از زندان آزاد نکنید!
محصورها را از حصر رها نکنید!
هر کس گفت؛ به نظر مردم باید اهمیت داد، بزنید به دهانش!
هر کس گفت رفراندوم، دندان‌هایش را خُرد کنید.
کسی گفت؛ کار شما اشتباه بوده، زندانش ببرید.
پشت سر هم تکرار کنید؛ مردم که نمی‌فهمند!
در شرایط حساس جنگی، دائم بگویید ما دنبال ترور این و آنیم!
با بی‌عقلی جایزه برای سرشان تعیین کنید.

به گرانی‌ها توجه نکنید، بگویید همین است که هست.
مهاجرت جوان‌ها و مغزهای کشور را جشن بگیرید، بگویید هر کس ما را قبول ندارد، باید برود!
به استقبال جنگ با آمریکا بروید، همان مذاکرات غیرمستقیم را هم لغو کنید.
مدیریت‌های مهم را به چاپلوس‌ها بدهید.
حکم پنج‌ساله جبلی و جلیلی را بیست ساله کنید.
گشت‌های ارشاد را دوباره راه بیندازید، مصوبه حجاب را برای آزار دختران و خانواده‌ها، فعال کنید.

کافی‌شاپ‌ها، همه را ببندید.
تفریح را ممنوع کنید!
سگ گردانی را معضل بزرگ کشور اعلام کنید.
اینترنت را کامل ببندید.
اگر مردم در انتخابات شرکت نکردند، یواشکی بخندید.
بگویید بین همین‌ها، باید یکی را انتخاب کنید.
بین آنها که نوکر و چاکرتان هستند...
مجلس را به‌جای فضایل ملت، پر کنید از لمپن‌ها
حکم آقای جنتی را، صد سال دیگر تمدید کنید.
بگویید در انتخابات بین پنج نفر، پنج تا را انتخاب کنیم!
دستور دهید در کتاب‌های درسی، داستان‌ تولد مقامات و خندیدن مرده‌هایتان را بنویسند.
از معجزات‌تان زیاد بنویسند!
بنویسند شما اصلا ندزدیدید. ظلم نکردید
بنویسند در همه جنگ‌ها شما پیروز شدید...
و ایران بزرگ را در برابر یک کشور یک وجبی
بی‌دفاع نگذاشتید.
بنویسند ما همه، احساس حقارت نکردیم...
شما پوزه همه قدرت‌ها را به خاک مالیدید!
بگویند شما موفق شدید مردم را به زور بهشت ببرید.
کاری که خدا و پیامبران هم نتوانستند بکنند،
شما کردید!

به تمام شدن آب‌ها در ایران توجه نکنید.
نابودی محیط زیست را یک شوخی تلقی کنید.
شهرهای بزرگ را بکنید دالان دوده
مقاماتی را به کار بگیرید که مطمئن باشید مردم بدشان می‌آید.
کارهایی بکنید که مردم احساس حقارت کنند.
کمتر از ده درصد را، حاکم بر سرنوشت نود درصد کنید، ذره‌ای هم به روی خودتان نیاورید!

فقط

نام "ایران" عزیزمان را بر زبانتان نیاورید!
ما به نام "ایران‌" حساسیم.
نمی‌خواهیم هفت‌تیرکش‌ها، ایران ایران کنند
نمی‌خواهیم زشت‌خوها بشوند نماد ایران
ایران را بگذارید برای ما
با همه خرابی‌ها، که ساختید
با همه مشکلاتی که فزودید!
ما می‌خواهیم ایران را ذره ذره فردا بسازیمش
بگذارید ایران زخم خورده، بماند برای‌مان!
ما می‌خواهیم ایرانیان دور از وطن را برگردانیم
به جوان‌ها بگوییم دیگر نروند!
با کمک آنها، با دست‌های خودمان، با کمک هم‌آنها که زندان یا خانه‌نشین‌شان کردید
آجر به آجر بگذاریم
و ایران را دوباره بسازیم
ما حاضریم هزاران سختی‌ را تحمل کنیم
اما ایران بماند
آن را از ما نگیرید!
ندیدید همان‌ها که در خیابان دستگیرشان کردید، کتک‌شان زدید، چطور برای ایران و علیه متجاوزان خروشیدند.
ندیدید بچه‌های زندانی برای ایران‌شان به عزا نشستند.
ندیدید آنجا که نام ایران آمد، همه یکی شدند!
و دشمن چطور دست به دهان شد.

لطفاً کلمه ایران ما را ندزدید
بگذارید همچنان سربلند بگوییم
ما ایرانی هستیم...
با دخترکانی زیبارو
با پسرانی آینده‌جو
بگوییم ما ایرانی هستیم
با هزاران سال تمدن
با مردمانی صلح‌جو
ما فرزندان حافظ و سعدی
ما فرزندان آرش و رستم
ما را جهان با آوازهای دلنوازمان می‌شناسد!

بزنیدمان، بشکنیدمان، بی‌خانمان‌مان کنید
تنها...
نام "ایران" عزیز را
از ما نگیرید!
ما با "ایران"
زنده‌ایم!

This comment was minimized by the moderator on the site

«نفوذ» اینجاست

پازل ایران‌هراسی چگونه از درون جمهوری اسلامی تکمیل شد؟

چه کسانی در تکمیل پازل ایران‌هراسی، پاس گل به اسراییل دادند؟

عبدالرضا داوری، مشاور سابق و جدا شده از احمدی‌نژاد، نوشت:

از اوایل دهه ۹۰ میلادی، راهبرد امنیتی اسراییل دگرگون شد. به‌جای تمرکز بر تهدید سنتی جهان عرب، استراتژی‌ جدیدی طراحی شد.

ایران به‌عنوان تهدید وجودی اسراییل و امنیت جهانی. پروژه‌ای که به آن نام Iran Threat Narrative داده شد و قرار بود ایران را در افکار عمومی غرب، رسانه‌ها، اندیشکده‌ها و نهادهای بین‌المللی، به‌مثابه دشمن شماره یک صلح جهانی تصویر کند.

اما آن‌چه این پروژه را تسریع و حتی مشروع کرد، صرفاً عملیات روانی تل‌آویو نبود؛ بلکه نقش گروهی از نیروهای داخلی در تکمیل این پازل ایران‌هراسی تعیین‌کننده بود.

اینان یا آگاهانه در زمین دشمن بازی کردند، یا از سر ناآگاهی و توهمات ایدئولوژیک، برای اسراییل سند و مدرک ساختند.

در رأس این جریان، محمود احمدی‌نژاد قرار دارد؛ رییس‌جمهوری که با انکار هولوکاست، شعارهای تند ضداسراییلی، زبان تهدید و توهین، و حمایت از جریان‌هایی چون «پروژه ظهور» عملاً چهره‌ای ماجراجو، بی‌ثبات و غیرقابل‌پیش‌بینی از جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت. در حالی‌که نظام بین‌الملل در جست‌وجوی ثبات بود، این گفتمان بر طبل بی‌ثباتی می‌کوبید.

چهره‌هایی چون نادر #طالب‌زاده، محمدعلی #رامین، #حمید_مولانا، فؤاد #ایزدی و حلقه‌های رسانه‌ای وابسته به آنان نیز در ترویج این انگاره سهیم بودند.

آنان به‌جای تأکید بر توسعه، تعامل و گفت‌وگوی تمدن‌ها، «گفتمان آخرالزمانی، توطئه‌محور و تقابل‌گرا» را جایگزین کردند و عملاً «پروژه ظهور» را به جای «پروژه توسعه» نشاندند.

تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که بسیاری از سرپل‌های نفوذ در پروژه ایران‌هراسی نه در تل‌آویو یا واشنگتن، بلکه در همین گعده‌های به‌ظاهر انقلابی داخلی شکل گرفت؛ گعده‌هایی که در پروژه ظهور تصور می‌کردند با توهم تقابل دائمی با جهان، می‌توانند به ظهور موعود سرعت بخشند، اما نتیجه آن تحریم، انزوا، انباشت دشمنی و بهانه‌های طلایی برای اسرائیل و نومحافظه‌کاران آمریکایی شد.

امروز، وقت بازخوانی این پروژه خطرناک و پرسیدن یک سؤال اساسی است.

چه کسانی در تکمیل پازل ایران‌هراسی، پاس گل به اسراییل دادند؟

This comment was minimized by the moderator on the site

هیئت حقیقت‌یاب!
احمدزیدآبادی

من هر روز منتظرم که یک هیئت حقیقت‌یاب برای تحقیق بی‌طرفانه و علمی در بارهٔ چگونگی نفوذ دستگاه جاسوسی اسرائیل در داخل کشور و تعیین  تقصیر و قصور همهٔ نهادها و مسئولان زمینه‌ساز آن تشکیل شود و بر اساس نتایج تحقیق، پالایشی اساسی برای مسدود کردن راه‌های آن صورت گیرد.

اما گویی از نگاه برخی نهادهای مسئول اصلاً اتفاق خاصی رخ نداده که نیاز به تحقیق داشته باشد! برخی به گونه‌ای حرف می‌زنند که انگار ترور ناگهانی و همزمان بالاترین مقام‌های نظامی و متخصصان هسته‌ای یک امر عادی و معمول بوده است! گویی چند مهاجر افغان و اپلیکیشن واتساپ مسئول این فاجعه بوده‌اند و با اخراج و مسدود کردن آنها مشکل حل می‌شود!
چنین برخوردهایی بی‌نهایت نگران کننده و تردیدبرانگیز است.

از سران قوا انتظار می‌رود که در بارهٔ تشکیل هیئت تحقیق و نفوذ وحشتناکی که اتفاق افتاده است، پاسخگو باشند.

این اتفاق در هر کشور دیگری رخ داده بود، صدها استعفا و برکناری به دنبال داشت، چرا در کشور ما حتی یک جابجایی صورت نگرفته است؟

This comment was minimized by the moderator on the site

تشویق به جنگ، اقدام علیه امنیت ملی است

قاسم محبعلی، مدیرکل سابق خاورمیانه وزارت خارجه:

جنگ‌طلبی نه شجاعت است و نه سیاست؛ هرکس مردم را به جنگ تشویق می‌کند، مستقیماً علیه امنیت ملی ایران عمل کرده است.

«کشور» از هر سیاست و جناحی مهم‌تر است؛ اگر کشور نباشد، هیچ‌کدام از ما نیستیم.

مردم به پزشکیان رأی دادند، چون خواستار حل مشکلات سیاست خارجی بودند؛ امنیت و رفاه اولویت مردم است.

امنیت پایدار فقط از مسیر تعامل، رفع بحران‌ها و گفت‌وگو حاصل می‌شود، نه جنگ.

هیچ کشوری -از آمریکا تا روسیه و اسرائیل- نتوانسته با جنگ به امنیت برسد.

رسانه ملی باید بازتاب‌دهنده ایران واقعی و متکثر باشد؛ با صدای همه اقوام، زبان‌ها، فرهنگ‌ها و مذاهب.

این مهاجرت بی‌سابقه ایرانی‌ها زنگ خطر بزرگی‌ست؛ تا مشکلات ریشه‌ای حکمرانی حل نشود، تهدیدات خارجی هم باقی می‌مانند./ شفقنا

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا سرود «ای ایران» یک نشانه‌ است؟
✍????سهند ایرانمهر

در روزهایی آتش‌بس و پس از تجاوز اسراییل که روزهای بی‌سابقه‌ای را رقم زد یک صحنه، چشم‌ها را متوجه خود کرده است: رهبری پس از چند روز غیبت، به مراسم ایام محرم بازگشت و در میان هیجان و شادمانی حضار، از مداح خواست تا سرود «ای ایران» را بخواند. این سرود البته برای مردم ناآشنا نبود اما سابقه نداشت که در مجلس مذهبی یا مراسمی در این سطح و با درخواست عالیترین مقام کشور خوانده شود.

برای برخی این لحظه تنها یک اجرای احساسی نبود، بلکه نشانه‌ای بود از یک تغییر گفتمانی احتمالی ؛ چرخشی از تمرکز صرف بر ایدئولوژی دینی، به‌سوی بازگشایی، به‌سوی هویت ملی.

در تاریخ، بارها پیش آمده که یک سرود، یک نماد یا یک تصویر، سرآغاز دگرگونی بوده؛ آغازگر تغییر در نگاه یک حکومت، یا بازتاب تغییر در افکار عمومی.

در فرانسه، سرود «مارسی‌یِز» در دوران انقلاب، صدای جمهوریت و آزادی بود. اما بعد از سقوط جمهوری، ممنوع شد. سال‌ها بعد، با بازگشت آن به محافل رسمی، پیام روشنی داشت: جمهوریت برگشته، و با آن، ارزش‌های آزادی و برابری.

در آمریکا، وقتی رئیس‌جمهور لیندون جانسون خطاب به کنگره گفت: “We Shall Overcome”، همان سرودی را تکرار کرد که فعالان سیاه‌پوست در خیابان‌ها می‌خواندند. این جمله، سرود را از یک فریاد خیابانی به زبان رسمی دولت تبدیل کرد.

در کُره، «آریرانگ» یک لالایی قدیمی بود. اما پس از دهه‌ها اشغال و جنگ و جدایی، به نماد وحدت فرهنگی دو کره تبدیل شد. وقتی در المپیک‌، شمال و جنوب با هم و با همین سرود وارد استادیوم شدند، دنیا فهمید که نمادها گاهی بیشتر از قراردادها حرف می‌زنند.

در بریتانیا، «God Save the Queen» پس از بمباران‌های جنگ جهانی دوم، از سرود سلطنت به نماد مقاومت و انسجام اجتماعی تبدیل شد. سرودی که مردم را به هم پیوند می‌داد، نه صرفاً به تاج‌وتخت.

در ایرانِ امروز، بازخوانی سرود «ای ایران» در یک مجلس مذهبی، فقط احیای یک آهنگ قدیمی نیست. اگرچه از نگاه برخی رجوع به مفاهیم و نمادهای میهنی اقدامی متعلق به «برهه حساس» و اضطراری تلقی شده نه ادامه‌دار اما از نگاه برخی دیگر این یک جابه‌جایی در لحن و نشانه است.

برای نخستین‌بار پس از انقلاب، سرودی با بارِ ملی و غیرمذهبی، در دل ساختار مذهبی-رسمی پذیرفته می‌شود به عبارت دیگر اگر حاکمیت تا دیروز، هویت خود را صرفاً بر پایه‌ی ایدئولوژی دینی تعریف می‌کرد، حالا «ممکن» است در حال بازنگری باشد؛ در حال جستجوی زبانی مشترک با مردم، در دل بحرانی که هم جنگی واقعی در بیرون دارد، هم شکافی در درون.

اگرچه این تحلیل‌ها رنگی از نشانه‌ها دارند اما واقعیت این است که یک سرود، به‌تنهایی نمی‌تواند نشانگر تغییر در نگرش باشد اما می‌تواند آغاز بازتعریف یک روایت باشد. اگر حاکمیت واقعاً قصد دارد از این لحظه بهره بگیرد و از روش‌هایی که صرفا دافعه دارد به نفع انسجام ملت و‌حفظ سرزمین، فاصله بگیرد باید گام‌هایی جدی‌تر و ساختاری بردارد:

اگر قرار است از طریق ایجاد انسجام اجتماعی و وحدت ملی بازدارندگی واقعی ایجاد شود مرزهای وحدت ملی نباید بر پایه‌ی گرایش‌های ایدئولوژیک یا باورهای دینی ترسیم شود؛ بلکه باید بر پایه‌ی هویت مشترک، سرنوشت واحد و منافع ملی شکل بگیرد.اگر قرار باشد تنها مؤمنان به یک ایدئولوژی یا مذهب، صاحب حق تعلق به وطن باشند، انسجام ملی به‌جای آن‌که تقویت شود، از درون فرومی‌پاشد.میهن، خانه‌ی همه است؛ و مرزبندی براساس عقیده یا مذهب، نه تنها ناعادلانه، بلکه خطرناک و ویرانگر است.

باید تاریخ ایران را درست روایت کرد؛ نه بر اساس پیروزی یک‌ گروه، بلکه با صدای همه‌ی اقوام، مذاهب، و طبقات. به عبارت دیگر «ایران» چه درساحت سیاست و چه اجتماع، باید به معنای واقعی‌اش بازگردد: خانه‌ی همه.

این «بایدها»اگر تنها در سطح کلام و نماد باقی بمانند، نه‌تنها بی‌اثر، که حتی بی‌اعتمادکننده خواهند بود. وحدت ملی، زمانی واقعی می‌شود که در ساختارهای سیاسی، رسانه‌ای، آموزشی و حقوقی کشور، نشانه‌های روشن و ملموس آن دیده شود:سریع و عملی.
اما اگر این نشانه، در همان سطح نماد باقی بماند، بدون اصلاح ساختارها، بدون تقویت حضور و مشارکت مردم، بدون به رسمیت شناختن تنوع هویتی ملت، به‌سرعت رنگ خواهد باخت.

سرودها تنها زمانی معنا دارند که مردم، خود را در آن‌ها بازشناسند و «ای ایران» اگر سبب این بازشناسی شود نشانه‌ای مثبت و ابتکاری خلاقانه است در غیر این صورت و بدون نشانه‌های عینی به مثابه خرج‌شدن ذخیره دیگری از داشته‌هایی است که پیشتر هزینه شده است

This comment was minimized by the moderator on the site

جنگ ۱۲ روزه و حزب رجا

لطف‌الله میثمی(۷ تیر)

حزب رجا مخفف رانده‌شدگان جمهوری اسلامی است؛ اعضای این حزب سرتاسری کسانی هستند که انقلاب، جمهوری اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و جریان قانون‌گرایی به‌ویژه اصل ششم و پنجاه و ششم قانون اساسی را قبول داشته و برای آن اهمیت قائل هستند. این‌ها اولویت آرای مردم را بر ولایت فقیه یعنی آنچه در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸ آمده، قبول داشته و فصل‌الخطاب را قانون اساسی برمبنای آرای مردم می‌دانند.

این جریان از ابتدای انقلاب تاکنون به‌دلیل وفاداریش به موارد نام‌برده در بالا به تدریج از چرخه مشارکت در امور حذف شده، درحالی‌که به دام واکنش‌های ضدیتی با موارد یاد شده در بالا نیفتادند و همواره منافع ملی را ترجیح دادند.

رانده‌شدگان جمهوری اسلامی از آنجا که برخلاف میل خود حذف شده‌اند، مایوس نبوده و اگر در چرخه امور مملکتی شرکت داده نمی‌شوند، از فعالیت و امیدواری باز نماندند و در قالب محافل، جمعیت‌ها، احزاب، روزنامه‌ها، مجلات، خیریه‌ها و... به فعالیت خود ادامه دادند که شاید بتوان آنها را فعالان جامعه مدنی ایران هم نامید؛ فرهیختگانی که در این جریان هستند اگر بیشتر از فرهیختگان درون نظام نباشند، کمتر هم نیستند.

در این حزب شخصیت‌هایی چون نخست‌وزیر، روسای‌جمهور، روسای مجلس شورای اسلامی، وزیران و مدیرکل‌های بسیاری وجود دارند، امثال مهندس میرحسین موسوی، حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی، مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، مرحوم آیت‌الله منتظری، حجت‌الاسلام ناطق نوری و حجت‌الاسلام مهدی کروبی، دبیرکل‌های نهضت آزادی(ملی - مذهبی) حزب مشارکت، مجاهدین انقلاب اسلامی و... دیده می‌شود.

این حزب، خوشبختانه در جریان این جنگ ۱۲ روزه، خوش درخشید و در مقوله‌هایی چون دفاع از سرزمین و تمامیت ارضی آن، جنگ تحمیلی و تعامل سازنده با جهان به جای جنگ با جهان فعالیت معناداری انجام داده‌اند و راه هم‌افزایی جامعه مدنی با نظام را هموار کردند، به‌طوری‌که یکی از محاسبه‌های اسرائیل و آمریکا برای تهاجم به ایران نقش بر آب شد.

آنها فکر می‌کردند که به محض تهاجم به ایران، مردم به خیابان‌ها ریخته، شورش کرده و به سرنگونی نظام کمک می‌کنند، درحالی‌که خوشبختانه این اتفاق روی نداد و درسی به حاکمیت جمهوری اسلامی داد، به‌طوری‌که دکتر پزشکیان رئیس‌جمهور ایران در نطق‌اش در کابینه، بدین مضمون گفت، اولین اقدام باید تغییر نگرش نظام جمهوری اسلامی به مردم سرزمین ایران باشد.

حزب رجا ضمن قبول حق شهروندی شهروندان و جمهوریت، قرائت نواندیشان دینی از اسلام را که حامی و مدافع جمهوریت و حق شهروندی است را قبول دارد.

امیدواریم تمام مصوبات مجلس شورای اسلامی که جنبه بازدارندگی داشته و مخالف نص صریح قانون اساسی هستند، به مادر خود یعنی قانون اساسی بازگردند و راه انسجام و وفاق ملی را در پیش گیرند. همینطور که رئیس جمهور مطرح کرد اگر ما به جای خواهش از این و آن با نخبگان مملکت اتحاد برقرار کنیم، بهترین راه دفاع از مملکت است.

لطف_الله_میثمی
قانون_اساسی

This comment was minimized by the moderator on the site

موقعیت خطرناک
آیا تجزیه ایران از اهداف جنگ است؟

جعفر شیرعلی‌نیا

مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل، پس از آغاز جنگ ایران و عراق می‌گفت: «من برای هر دو طرف آرزوی موفقیت دارم.»

صهیونیست‌ها به شدت تحولات جنگ ایران و عراق را زیر نظر داشتند و البته خواهان نابودی و تضعیف هر دو کشور بودند.
حقیقت این بود که صهیونیست‌ها دشمن هر دو طرف بودند اما هم ایران و هم عراق، در مقاطع مختلف دشمن خود را صهیونیستی و تحت حمایت اسرائیل معرفی می‌کردند.

پروفسور برنارد رایش در مقاله‌ی «اسرائیل و جنگ ایران و عراق» می‌نویسد: «بهره‌ی اصلیِ اسرائیل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقه‌ای که هر دو دشمن اسرائیل محسوب می‌شدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسرائیل فراهم شد.» او معتقد است اسرائیل به دنبال «حفظ موازنه‌ی قوا برای طولانی‌کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبهه‌ی متحدی علیه اسرائیل شد.» (درس‌هایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص۱۴۷ و ۱۴۸)

گویا سیاست آمریکا هم ادامه‌ی جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برنده‌ای نداشته باشد. الکواری، نماینده‌ی وقتِ قطر در سازمان ملل، درباره‌ی موضع آمریکا و شوروی در جنگ می‌نویسد: «در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچ‌یک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت می‌کردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص۲۰۱)

تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران می‌کردند، قدرت‌های جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه‌ی جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. جنگ وقتی تمام شد که آن‌ها در سال هفتم تصمیم گرفتند آن را پایان دهند.

تیر ۶۶، قطعنامه‌ ۵۹۸ برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولین‌بار تمام پنج عضو دائم شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل، در جلسه‌ای که او در مهر ۱۳۶۶ با پنج عضو دائم شورای امنیت برگزار کرد، شولتز، وزیرخارجه‌ی آمریکا، در جمع‌بندی نظر پنج کشور گفت: «همه‌ی ما پایان جنگ را می‌خواهیم. همه‌ی ما از قطعنامه‌ ۵۹۸ حمایت می‌کنیم.» (به سوی صلح، ص۲۵۵)

دکوییار، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش درباره‌ی سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ می‌نویسد: «نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ: ۱) عراقی‌ها باید به‌خوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند. ۲) جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانی‌ها رنج‌آور شود. ۳) جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنا‌مه‌ی دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و ۴) فشار بین‌المللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.» (به سوی صلح، ص۲۶۷)

بسیاری دریافتند که جنگ ماه‌های پایانی خود را سپری می‌کند. محمدجواد ظریف، از دیپلمات‌های ایران در سازمان ملل، به خاطر دارد که حدود دی‌ماه ۶۶ «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکته‌ای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از این‌که شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچ‌وقت این از ذهنم بیرون نمی‌رود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه ۵۹۸، ص۲۴۹)

ایران نیز متوجه شده بود توانش برای ادامه‌ی جنگ بسیار کم شده است و تلاش کرد در مذاکرات به قطعنامه‌ای اندکی بهتر از ۵۹۸ برسد یا این‌که دبیرکل سازمان ملل را قانع کند که در آئین‌نامه‌ی اجرایی قطعنامه ۵۹۸ برخی خواسته‌های ایران را بگنجاند.

ایران احساس می‌کرد مذاکرات خوب پیش می‌رود اما دستور کار این بود که ایران قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد و نه این‌که راه‌حل جدیدی ایجاد کند.

چند ماه بعد، سخن اشتاینر، نماینده‌ی آلمان در سازمان ملل، به واقعیت پیوست. در بهار ۶۷ ایران شکست‌های پی‌در‌پی و سختی را در جبهه‌های جنگ تجربه کرد و فاو، شلمچه و جزایر مجنون را که در عملیات‌های سخت و طولانی‌مدت در طی چند سال گرفته بود، در عملیات‌های سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد.

هرچه ایران اصرار بیشتری بر نپذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ می‌کرد، شرایط را برای ایران و متمایلان به ایران زجرآورتر می‌کردند.
کردهای عراق که تمایل به همکاری با ایران پیدا کرده بودند، در حد نسل‌کشی توسط صدام سرکوب شدند و صدایی از غرب درنیامد.
نماینده‌ی صدام در کردستان، علی حسن المجید، به قدری از بمب‌های شیمیایی علیه کردهای عراق استفاده کرد که به علی شیمیایی معروف شد.

و این ماجراها جدای از بمباران شیمیایی ایران و حلبچه‌ی عراق بود.

هیچ اعتراض جدی در جهان نسبت به کشتار کردها وجود نداشت.

۱۲ تیر ۱۳۶۷، آمریکایی‌ها هواپیمای مسافربری ایران را زدند.
در ماه‌های پایانی جنگ اوضاع هر روز خطرناک‌تر می‌شد. در این شرایط، یکی از دغدغه‌های سران قوا راضی کردن آیت‌الله خمینی برای پذیرش قطعنامه‌ ۵۹۸ بود. موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضائیه، می‌گوید که سران قوا در متقاعد کردن آیت‌الله خمینی ناکام بودند.

در تیرماه ۶۷ عراق به آسانی در قلب خطوط دفاعی ایران مانور می‌داد. بار دیگر موسوی اردبیلی پیشنهاد داد که با امام دیدار و گفتگو کنند؛ «يكي از دوستان به من اعتراض كرد كه «شما آن شب [در جلسه قبلی با امام] يك كلمه هم حرف نزديد...» گفتم كه «مريض بودم.»»

در دیدار آخر، سران قوا استدلال‌هایشان را گفتند اما آیت‌الله خمینی همچنان قبول نمی‌کرد؛ «[امام] گفت: «بريزند همه‌ي ما ۵-۶ نفر را بكشند، چيزي مي‏شود؟ هر روز اين همه جوان‌ها در جبهه كشته می‌شوند، ما هم كشته می‌شويم.» موسوی اردبیلی گفت: «شما بهترين صورت را می‌فرماييد، چون اگر الان موشكی بياندازند كه ما كشته شويم، نهايت اين است كه ما ۵، ۶ يا ۱۰ سال جلوتر مرده‌ايم، ولي درباره‌ی ما خواهند گفت كه اين‌ها مثل حضرت اباعبدالله قيام كردند، زورشان نرسيد، كشته شدند، لذا هر يكي از ما بعد از كشته شدن يک امام‌زاده مي‌شويم و مردم را خدا نجات مي‌دهد. اين بهترين صورت است. اما بدتر از اين صورت هم هست، اگر اين‌ها بيايند استان خوزستان را تا كرمانشاه بگيرند و ديگر جلو نيايند، نفت را كه می‌گيرند، دست ما را از آن چيزی كه نان مردم را تأمين می‌كند قطع كنند و نيايند ما را بكشند. آن وقت نمی‌توانيم جواب مردم را بدهيم، اگر مردم گفتند «كاري كه شما می‌خواستيد بكنيد، اين بود؟» اگر مردم سر ما بريزند چه كار كنيم؟ اين وضع بدتر است.»

در آن جلسه آیت‌الله خمینی هم در نهایت قانع شد که باید قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.

به نظر می‌رسد امروز تصمیم این است که وضعیت منطقه کامل تغییر کند و در این وضعیت جدید، ایران یا نباید هیچ قدرت نظامی‌ای داشته باشد یا باید بسیار محدود شود.
آمریکایی‌ها برای این موضوع به دنبال تفاهمی که رضایت ایرانی‌ها در آن لحاظ شود نیستند. اوضاع را هر روز سخت‌تر خواهند کرد تا آن‌چه می‌خواهند انجام شود.
این بار جنگ مستقیم با دشمنی است که بسیار وحشی‌تر از صدام است.

شواهد نشان می‌دهد وارد سیاستِ زجرآورتر کردن زندگی برای ایرانی‌ها شده‌ایم.
دوره‌ای که در آن شاید جنگ تمام‌عیار شکل نگیرد اما ترورها و خرابکاری‌ها تداوم خواهد داشت، فشار اقتصادی هر روز شدیدتر خواهد شد و با آشفتگی خبری و تحلیلی و امید و ناامیدی لحظه‌ای، همبستگی ملی را هر روز بیشتر تضعیف خواهند کرد تا در نهایت از رهبر تا مردم به یک نتیجه برسند.

در این میان اگر حکومت نتواند مدل اصلاحی قابل درکی پیش روی مردم قرار دهد، صحنه تغییر نخواهد کرد.
تغییر پارادایم حکمرانی ممکن است چاره‌ساز شود و تنها «ای ایران ایران» خواندن که بسیار دلنشین است، چاره ساز نیست.

نکته پایانی اینکه

یک بُعد خطرناک‌تر نیز وجود دارد؛
بازدارندگی از طریق نمایش تهاجم بیرحمانه، از استرتژی‌های اصلی صهیونیسم از ابتدای شکل‌گیری آن بوده است. تعابیری مانند «سگ هار»، عباراتی توهین‌آمیز برای آن‌ها نیست. این تعبیر منتسب به استراتژی موشه دایان است؛ «اسرائیل باید مانند یک سگ هار باشد؛ آن‌قدر خطرناک که کسی جرات نزدیک شدن نداشته باشد.»
و البته مشابه این عبارات توسط دیگر سران صهیونیست‌ها نیز تکرار شده است؛ «تهاجم دیوانه‌وار»، «دیوانه‌بازی اتمی»، «مجازات سخت»، «رفتار غیرمنطقی و خارج از عرف و مرعوب‌کننده»، «دیوانه‌بازی دردآور» تنها بخشی از این عبارات است.

در برنامه‌ی صهیونیست‌ها، هم تجزیه خواهد بود و هم انواع «دیوانه‌بازی» و «وحشی‌گری». و حالا آن‌ها در تلاشند مجوزش را از آمریکا بگیرند.

اما تجزیه و حتی قدرت گرفتن بی‌مهار اسرائیل برای کشورهای منطقه، روسیه و اروپا گزینه‌ی ترسناکی خواهد بود. (در این باره بیشتر خواهم نوشت)آن‌ها به زجردادن ایران برای رسیدن به مطلوبشان تلاش خواهند کرد و صهیونیست‌ها نیز برای رسیدن به اهداف خود تلاش خواهند کرد و این معادله همه چیز را غیرقابل پیش‌بینی خواهد کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

اُمت اسلامی كجائی،
دقيقاً كجائی؟!

✍️غلامرضا مصدق

از جنگ اخير ايران و اسرائيل بايد ده ها درس بزرگ آموخت، كه به وقتش بايد در مورد تك تك آنها مفصلاً گفتگو كرد، البته اگر بنا به درس گرفتن باشد.
يكي از اين درسها، گفتگو در موردِ غيبت، سكوت، نفاق و بعضاً همراهي به اصطلاح اُمت اسلامي با اسرائیل و آمریکا در این جنگ بود.

از بدو انقلاب تا به امروز ج ا تمرکزی شدید بر امت سازی و همراه کردن امت اسلامی برای مقابله با غرب، آمریکا و اسرائیل داشته( صرفنظر از درست یا غلط بودن هدفِ این مقابله) اما در اين مدت طولاني ٤٧ ساله، نه تنها هیچ دستی از سوی امت اسلامی به سوی ج ا دراز نشد، بماند كه در مقابل جنگها، تحريمها و فشارها عليه ایران، اُمت اسلامی یا در بهترین حالت سکوت کرد و یا به اشكال مختلف در کنار جبهه مقابل قرار داشته و دارد.

همراهی چند گروه شبه نظامی در کشورهای اسلامی با ايران را كه با كمك گسترده مالي و تسليحاتي ج ا شكل گرفتند هیچگاه نبايد به حساب همراهی امت اسلامی با ایران گذاشت.

اردن در اين جنگ بعنوان يكي از اعضاي امت اسلامي در خط اول رهگيري موشكها و پهپادهاي ايران  قرار داشت.
آسمان عراق و سوريه، ديگر اعضاي امت اسلامي همچون اتوباني ده بانده در اختيار هواپيماها و پهپادهاي اسرائيل بود.

براي پاسخ به حملات آمريكا، بايد به خاك قطر، ديگر عضو امت اسلامي حمله كرد، كه ميزبانِ بزرگترين پايگاه نظامي آمريكا در منطقه است.
در پي حمله ايران به پايگاه نظامي آمريكا در قطر، چند كشور عضو امت اسلامي بشدت اين حمله را محكوم كردند.
دولت خودگردان فلسطين كه همه سختي ها و دردسرهاي فعلي ايران بخاطر حمايت از آنهاست، حمله اسراييل به ايران را محكوم نكرد اما حمله ايران به پايگاه آمريكا در قطر را جانانه محكوم كرد.

پاكستان تنها عضو دارنده بمب اتمي امت اسلامي، در پي خبر اعلام حمايت آن كشور از ايران توسط يك مقام نظامي ايراني، بلافاصله تكذيبيه صادر کرد.

دريغ از صدور يك اعلاميه آبكي سازمان كنفرانس كشورهاي اسلامي در محكوميت تجاوز اسراييل به ايران. دولت اسلامگراي تركيه ديگر عضو امت اسلامي صرفاً با يك محكوميت لفظي اسرائيل، حتماً طبق معمول ششدانگ حواسش به بهره برداري اقتصادي از وضعيت جنگي ايران بوده.

وزير خارجه آمريكا افشا كرد، كشورهايي كه به ظاهر به ما اعتراض مي كنند، در خفا از ما بابت حمله به ايران تشكر مي كنند، بی تردید عمده این کشورهاي رياكار و منافق اعضای امت اسلامی هستند و بماند كه بيان تام و تمام اين قصه پُر غصه مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود.

در یک کلام، چه خوشمان بيايد و چه نيايد، امت عیسوی در قول و عمل محکم پشت امت يهودی قرار داشته و دارد، شايد بخشي از امت اسلامي در حد حرف همراه ايران باشد، اما در دل و عمل همراه امت يهودی و عیسوی است.

ممکن است عده ای در نقد این نوشته، مدعی شوند که درست است دولتهای اسلامی با ما همراه نیستند اما ملتهای مسلمان قلبشان با ماست، خب، فرضاً که چنین باشد، این همراهی قلبی مسلمانان جهان در عمل تا بحال چه کمکی به ما کرده است؟ جواب، هیچ اندر هیچ.

آيا با گرفتن اين درس بزرگ از جنگ اخير، پروژه متوهمانه تمركز بر امت اسلامي موهم به كناري گذاشته شده و منافع ملي در مرکز توجه نظام حکمرانی ما قرار می گیرد و شعار "هميشه اول ايران بزرگ " در اين سرزمين طنين انداز خواهد شد، يا در همچنان بر همان پاشنه سابق خواهد چرخيد؟

This comment was minimized by the moderator on the site

اگه واقعا دلتون به حال زیرساخت های ایران و تمامیت ارضی ایران و تشیع در ایران می‌سوزه، باید طرف حساب ایران رو از اسراییل تبدیل به آمریکا کنید.

آمریکا با اسراییل خیلی فرق داره. چه ایدئولوژیک، چه سیاسی.

گام اول: بازگشایی سفارت آمریکا بدون هیچ پیش شرط و بحث و مذاکره ای

آمریکا با اسراییل خیلی فرق داره، نه به این معنا که بین ترامپ و نتانیاهو اختلاف و شکاف سیاسی هست، بلکه چون بین ایدئولوژی ترامپ با ایدئولوژی نتانیاهو فرق زیادی هست. بین مسیحی انجیلی و یهودی دولت گرا، فرق زیادیه اگه اونایی که باید بفهمند، بفهمند.

چه مذاکره هسته‌ای، چه بقای جمهوری اسلامی چه انتقال قدرت به حکومت جدید، چه هر مسئله ای، صلاح ایران و ملت ایران و تشیع بر اینه که همه چیز از کانال آمریکا گذر کنه به جای اسراییل.

امیدوارم اونایی که باید بفهمند بفهمند.
امیدوارم زودتر بفهمند، چون زمان نداریم.

اسراییل از هیچکس من جمله آمریکا در اهداف نظامی و سیاسیش حرف شنوی نداره، اما آمریکا می‌تونه ضربه گیر مهمی باشه در این فضا.

آمریکا اهداف دنیوی تر و اقتصادی تری داره، اهداف اسراییل در کلان ماجرا ایدئولوژیکه.

طبق نظریه آزادی و دین، ایران یعنی سرزمین آزادگان، سرزمین کسانی که از آزادی و حقوق مالکیت یکدیگر دفاع می‌کنند. فارغ از اینکه چه نژاد یا زبان یا قوم یا دینی هستند.
تا قبل از ظهور منجی در تشیع، هرگونه برافراشتن پرچم انقلابی و تشکیل دولت، طاغوته و نهی شده.
در نظریه آزادی و دین، دولت همون شیطانه.

اما برای یهودیان دولت گرا، اسراییل یعنی سرزمین قوم یهود، ملتی تعریف شده بر اساس نژاد. (تعریف نقطه مقابل ایران)
ظهور منجی یا همون ماشیاح، زمانی رخ می‌ده که دولت یهود مستقر شده باشه (تعریف نقطه مقابل تشیع)
در یهودیت دولت گرا، دولت نه تنها شیطان نیست که واجبه. (نقطه مقابل نظریه آزادی و دین)

با این تعاریف، آمریکا به لحاظ ایدئولوژیک و تعریف ملت و کشور، به مراتب با ایران قرابت بیشتری داره تا اسراییل.
به همون دلیل که در زمان شاه، اف۱۴ به ایران داد و به اسراییل نداد، فانتوم رو به ایران یک سال زودتر از اسراییل داد و نیروی هوایی ایران برتر از اسراییل بود. این ها نشانه های مهم و حیاتیست برای کسانی که می‌اندیشند.

برای صلاح ایران و تشیع، چه مذاکره باشه چه تضمین بقای جمهوری اسلامی با تغییرات جدید باشه و چه براندازی و تغییر حکومت و انتقال قدرت، همه این ها در بین گزینه های موجود و با نگاه رئال پلیتیک، به مراتب بهتره تا همه این ها از کانال آمریکا انجام بشه تا از مسیری که اسراییل ترسیم کرده.

در نظریه آزادی و دین، همه دولت ها شیطان هستند، دولت های بر اساس نژاد شیطان اندر شیطان هستند و ملت های بر اساس نژاد، شیطان در شیطان در شیطان هستند.
مشخصه که امریکا شیطان بزرگ نیست و این تعریف شیطان بزرگ از آمریکا ما رو پنج دهه است توی دردسر عظیمی گرفتار کرده.

در شرایطی که زیر ضرب نظامی اسراییل قرار گرفتیم و آسمان ایران تحت کنترل اسراییل درآمده، ما تا ابد نمی‌تونیم یک پدافند نصب کنیم مگر اینکه روزی آمریکا خودش بیاد پدافند نصب کنه. داشتن پدافند برای ما داره به تاریخ می‌پیونده.

در بازگشایی سفارت آمریکا درنگ نکنید. در انتخاب آمریکا به عنوان کانال همه سناریوهای موجود نسبت به اسراییل و اروپا و روسیه و چین، تردید نکنید.

خیر و صلاح ملت ایران، تمامیت ارضی ایران و تشیع در اینه که مسیر تغییرات در ایران از دروازه آمریکا رد بشه به جای دروازه اسراییل.

بفهمید. سال ها گفتم و نفهمیدید، این بار بفهمید. اگه از آمریکا خیری نرسه، قطعا نسبت به همه و نسبت به اسراییل، شر کمتر و خفیف تری می‌رسه. اگرچه من فکر می‌کنم از آمریکا این بار می‌تونه خیر برسه به ایران.

ایران و آمریکا تنها دو ملتی در کره زمین هستند که تعریف ملت بودنشون، بر اساس ایده آزادی بوده، نه نژاد، نه دین، نه زبان.

اگر دغدغه ایران و تشیع رو دارید، درنگ نکنید.
سفارت آمریکا رو بدون اتلاف وقت باز کنید.

این جز آخرین هشدارهاییه که بعد از این همه تحلیل درست، می‌تونم برای ایران عزیز بدم.

چه طرفداران جمهوری اسلامی و چه اپوزیسیون، هر دو باید تغییر و مذاکره رو از کانال آمریکا پیش ببرند. نباید این تغییر از کانال اسراییل جلو بره.

This comment was minimized by the moderator on the site

اولمرت: «اگر نخست‌وزیر اسرائیل بودم تلاش می‌کردم دستم را به طرف رهبری ایران دراز کنم، از ایرانی‌ها تقاضا کنم و بگویم عزیزان، دیگر بس است. بیایید صحبت کنیم و ببینیم چه کار می‌توانیم بکنیم که هم ما و هم شما را در مسیر مثبتی قرار دهد»

گفتگوی کسری ناجی خبرنگار بی بی سی فارسی با اولمرت نخست‌وزیر پیشین اسرائیل

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
عشیره بالدی یا عشیره پایداری؟ مرگ به مثابه رسانه عباس_عبدی، روزنامه‌نگار در یادداشتی نوشت: این رو...
- یک نظر اضافه کرد در پلاسکو دلی آتشناک و دردآلود دا...
القانیان ها یا شمخانی ها؟!؟ وقتی زمان شاه می خواستند مسجد هامبورگ را به دلیل تاخیر در تکمیل تخریب ک...