توفان اعتراضی، و لزوم تجدید نظر در ساختار تفکر و عملکرد
  •  

14 آذر 1401
Author :  

توفان اعتراض وسیع و پایان ناپذیر جاری در سطح کشور، که تا کنون هفته دوازدهم استمرار خود را پشت سر می گذارد، و حتی خیل گسترده ی ایرانیان قهر کرده، و مهاجر از این سرزمین را هم، با خود همراه و همدل کرده و...، و اکثر شهرها و مناطق مختلف کشور، و بلکه بسیاری از شهرهای مهم جهان را هم در نوردیده است، کم کم مسئولین کشور را از پشت ژست های انکارِ اعتراض و معترضین، ناچیز انگاری، عمله اجانب دانستن و... آنان بیرون می کشد، و به سمت شنیدن صدای مردمِ معترضِ ایران به پیش می راند،

تا آنجا که دولت نواصولگرای "جوان و انقلابی!" ابراهیم رئیسی، شعار اساسی معترضین یعنی شعار "زن، زندگی، آزادی" [1] را از آن خود نیز دانسته، و آنرا مبنای سیاست و عملکرد خود می داند، و این شعار را شعار دولت نیز می خواند! [2] شهرداری تهران، که به بزرگی یک کشور، و با امکاناتی بسیار عظیم است، و اکنون تحت سیطره نواصولگرایان متعصب و سوپر انقلابی! تحت راهبری امثال علیرضا زاکانی [3] ها و... است، برای بازی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی فوتبال قطر، از تصاویر نوستالژیک قهرمانان ایران باستان استفاده می برند، و این روزها نیز شهر را پر از بنرهای بزرگ و چشم پر کن"ایران ما" با مضامین میراث فرهنگی به جای مانده، از عهد ایران باستان، همچون ارگ بم، پارسه، پاسارگاد و... می کنند، [4] تفکر تمامیت خواهی که جز خود و تفکر خود را، به رسمیت و لایق حضور نمی شناسند، و سال هاست که مصون از هر گونه پیگیری قضایی، در سطح خیابان و...، با همه تفکرات غیر از خود، از جمله اصلاح طلبان و... نبرد آتش به اختیار گونه ایی را کرده اند و می کنند.

محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور نیز بدون ذکری از لغو ترتیبات تحمیل اجبار در پوشش و..."حجاب اجباری" در برنامه های مجازات دادگاه های انقلاب، از تعطیلی "گشت ارشاد" می گوید [5] و حتی از وجود آن، در زیر مجموعه دستگاه تحت مدیریت خود، سلب مسئولیت می کند! و... که این همه نشان می دهد که اعتراضات در ایران چقدر ریشه دار، عمیق و گسترده است، که می رود تا سنگین ترین گوش ها را نیز به خود آورد، تا صدای این معترضین بی تریبون و بی نماینده در حاکمیت و دولت را، بشنوند، چرا که در غیر این صورت، زیر بارانی سیل آسا از نارضایتی، اعتراض و... که یکی از پس دیگری می آیند، و مثل یک موج، همه را در بر می گیرد، تمام ترتیبات آنان را شسته، و با خود خواهد برد.

به نظر می رسد، همه صادقانه باید اعتراف کنند که در شیوه عمل و تفکر خود باید تجدید نظر کرده، به خود آیند، این دنیا، تنها متعلق به انسان ها، اهل دین، مسلمانان، شیعیان، اهل ولایت و... نیست، دنیا بسیار بزرگتر از آن است که به این ها محدود شود، تا هر یک از ما، خود را محور این دنیا، و هدف خلقت آن قرار دهیم، و برای خود این چنین بی حد و حصر، قائل باشیم؛

در این دنیای خطرناک، که هر مذهب و ایده ایی، خود و آرمانش را لایق، و حاکم بالقوه و بلامنازع بر کل جهان می بیند (در کنار شیعیان بخصوص، مسلمانان در عموم، یهود، مسیحیت، هندوئیسم و... خود را این چنین می بینند)، در سایه چنین تفکراتی، جنگِ تعیینِ حُدودِ قدرت های مدعی، هیچگاه به پایان نخواهد رسید، و جنایت، کشتار و ویرانی و فلاکت و آوارگی انسان، بی هیچ توقفی، ادامه خواهد یافت، همانگونه که در گذشته ادامه داشته، و اکنون هم دارد.

و چنانچه در اینجا، و در ایران نیز، مدعیان ذوب در ولایت، و اهل "ولا" بخواهند تمام حقوق مندرج در قانون اساسی ایران را در یکی دو اصلی که در آن حَد و حُدود ولایت آمده، خلاصه کرده، و در عین حال مدعی ساخت تمدنی جهانی بر مبنای تفکر یک شخص شوند، این بسیار دور از انتظار، و تحقق آن پیش بینی ناپذیر خواهد بود، که همه چیز را در تصمیمات و نظر یک فرد منتخب عده ایی فقیه خلاصه کرد و...، و هر که را با نظر او، زاویه و مخالفت داشت را "مفسد فی الارض"، و مخالف و مخالفتش را "محارب" و محاربه، دانست، و او را از تمام حقوق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضائی و... محروم کرده، و در نتیجه ی چنین حکم خطرناک فقهی، انسان های بسیاری، که حق زیست خود را بیواسطه و بی منت، از خداوند یکتای بی همتا گرفته اند، و در خلقت مدیون هیچ بشری نیستند، بدین دلیل، لایق مرگ و نیستی خواهند شد و...، این شیوه فکر و عمل، شرایط بغرنجی را رقم می زند، که زده است.

چنین جهان بینی امروز در معرض چالش، اعتراض و مخالفت وسیع، به خصوص، و حتی در داخل ایران واقع شده است، و تمام همسایگان ایران را به خود بیمناک کرده، آنان را به دامن دشمنان شان سرازیر و فراری نموده است، پیروان چنین رویکردی، برای حاکمیت یافتن چنین فکری در اولین قدم، در قوای انتخابی ایران، به عنوان یک کشور تحت حاکمیت روحانیت شیعه، باید اکثریت یک ملت را، در یک انتخابات سراسری ناامید از اثر رای خود کرده، آنانرا خانه نشین کنند، تا با اتکا به قهر جمعی آنها از صندوق رای، و با تکیه به رای ناچیز عده ایی باقی ماندگان در پای صندوق های رای، سلطه و قدرت چنین تفکری را در غیبت یک اکثریت بزرگ، بر مجلس و ریاست جمهوری ایران، محقق نمایند و...

حال چه رسد به جوامع با اکثریت اهل سنت، یا غیر مسلمان، که از قضا این تفکر، مدعی تمدن سازی جهانی، و ساختن "حسینیه" بر مراکز قدرت جهانی نیز هست!

از این رو باید به نو اندیشی، نوگرایی و فلسفه پردازی جدیدی، جدای از آنچه بوده است، روی آورد، و راه را بر اندیشه های دیگر باز کرد، که شمولیت "انسانِ ماهو انسان" را در آن ایده ها، بتوان تضمین کرد، نه تنها مسلمانان، شیعیان، اهل ولا و...، که ضامن دیده شدن همه ی انسان ها، بلکه همه موجوداتِ شریک ما در این کره خاکی، و سعادت و همراهی همه جهانیان، با این روند، تضمین و مستدام داشت، آنگاه داعیه همه شمولی، و جهان شمولی، تمدن سازی جهانی نمود.

باید ایران را برای تمام ایرانیان دید (موافق و مخالف؛ دیندار و بی دین، بهایی و شیعه، زردشتی و مسلمان، پارسی و...) و برای تک تک آنان حق برابر، و آزادی های در خور قائل بود، و در بُعد جهانی نیز، واجد تفکر فراگیری بود که جهان را با همه جهانیان، و عالم خلقت را با وجود همه اعضایش (انسان، حیوان و گیاه) شمولیت داد، و حق زیستِ با کرامت، و آزادی و حق تعیین سرنوشت را برای همه آنان قائل بود، در این صورت می توان دایره ایی داشت که در آن، وسعتی دید، که همه در آن دایره جا می شوند، نه دایره تنگی که اینک اقلیتی، با به کارگیری تمام ابزار زر و زور و تزویر، بر اریکه ها بنشینند، و منویات دل خویش را، مطابق سلایق، عقاید و پیش تصورات خود، قانون کنند و بر نتابیدگان بر آن را، حکم محارب و محاربه بار کرده، آنان را لایق مرگ ببینند؛

 دنیای در هم شده انسانی ما، نیاز به تفکری دارد که دایره ایی وسیع رسم کند، که همچون همان دایره خلقت خداوندی، همه در آن جای داشته باشند، حتی شیطان رانده شده، نمرود و فرعون طغیان کرده، منافقین مخالف، قیام کنندگان علیه خدا و... که در آن دیندار و بی دین، مسلمان و غیر مسلمان، خودی و غیر خودی، دشمن و دوست، خوب و بد و...، همه در برابر قانون خداوندی، که همان سنت و ناموس خلقت جهان شمول است، برابرند، که اگر سنگی بر سر صاحب منصبی، یا فقیری خورد و..، احتمال مرگ هر دو، یکسان بوده و... و تبعیضی در آن نیست و نباشد.

چراکه خداوند در این زمینه هیچ استثنایی قائل نشده است، بسیاری از پیامبران، بزرگان منتسب به خدا، قدیسان و...، به زخم ها، امراض، گرفتاری هایی مرده اند، که فقرای دوران آنان نیز بر همین دلایل جان به جان آفرین تسلیم کرده اند، به قول آخرین فرستاده او، "من نیز بشری مثل شما هستم، فقط به من وحی می شود" [6] ، همین و بس؛

پس باید دایره ایی بدین بزرگی در تفکر و نگرش به انسان و جهان داشت، تا در تفکر و عمل بتوان، ادعای خداگونه شدن نمود، سپس مدعی هدایت وسیع خلق شد.

تفکرات تمامیت خواه، که همه چیز را به میزان و خط کش تفکر و منویات دل خود می کشند، و همه را بی چون و چرا با خود همراه می خواهند، با تفکر خداوندی، فاصله ایی نجومی دارند، که هیچگاه این دو به هم نخواهند رسید.

شرایط حذف ایرانیان از ساختار قدرت، اجتماع، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و... و شمولیت یکسان در قوانین صادره از این شیوه تفکر، در این چند دهه، به قدری شدید بوده است، که میلیون ها ایرانی، این سرزمین را عمدتا به اعتراض و تنگی، ترک و به دیگران پناه برده اند، و آنان که باقی مانده اند، بسیاری خود را در حاشیه، و در معرض تبعیض، و در نتیجه اعتراض و نارضایتی می بینند،

کردها که ایرانی ترین اقوام این سرزمین اهورایی هستند، بلوچ ها و... امروز نارضایتی شدیدتری را نشان می دهند، پیش از آنان، خوزستان، که خود بخشی از سرزمین تاریخی پارس است، چنین اعتراضات وسیعی را به خود دیده است، و در داخل و مرکز و شمال و جنوب نیز، شهری نمانده است که اعتراض خود را اعلام نکرده باشند و...

این ها زنگ های خطر وجود شکاف های عظیم بین ملت و این تفکر است، که به صدا در آمده اند، و همه ی تصمیم سازان، و متفکرین ایدئولوژی حاکم را، به تجدید نظر کلی در تفکر و عمل خود فرا می خوانند، پشت گوش انداختن این صداهای شکستن استخوان های انسجام بزرگ ایران و ایرانیان، در این کشور متکثر و باستانی، سقوط هایی خسارتبار، و وسیع را به همراه خواهد داشت،

 فاین التذهبون.

[1] - زن، زندگی، آزادی (به کردی: ژن، ژیان، ئازادی) یک شعار سیاسی و اجتماعی است. این شعار نخستین بار توسط زنان مبارز کرد در کردستان ترکیه و سپس در جنگ علیه داعش استفاده شد و به سایر تجمعات اعتراضی سطح جهان نیز راه یافت. در ایران، پس از کشته شدن مهسا امینی به دست مأموران گشت ارشاد و به دنبال آن در اعتراضات پس از کشته‌شدن مهسا امینی، این شعار از سوی معترضان سر داده شد. این شعار در میانه تشییع پیکر مهسا (ژینا) امینی در سقز سر داده شد و در کمتر از چند ساعت در خیابان‌ها و صحن دانشگاه‌های ایران طنین انداخت. و به سرعت به شناسنامه جنبشی جوان در ایران تبدیل شد.

[2] - 2 آبان 1401 سخنگوی دولت در دانشگاه خواجه نصیر: «زن ، زندگی، آزادی» ؛ شعار همه ما همین است؛ بهادری جهرمی همراه با دانشجویان شعارها را تکرار کرد و گفت: ما هم عرض کردیم که شعارهای‌مان همین است؛ زن زندگی، آزادی/ مرد میهن، آبادی. دوستش هم داریم و می خواهیم به آن برسیم.

[3] - علیرضا زاکانی (زاده ۱۲ اسفند ۱۳۴۴) سیاستمدار اصولگرا و شهردار تهران است. زاکانی نماینده مردم قم در دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی تا ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ و رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی از ۱ مرداد ۱۳۹۹ تا ۲۳ مرداد ۱۴۰۰ بوده‌است. او همچنین عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس پیشین سازمان بسیج دانشجویی هم بوده و در وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ و حمله به کوی دانشگاه تهران حضور داشته‌است. وی عضو شورای عالی جمعیت هلال احمر نیز بوده‌است. او همچنین نمایندگی تهران در دوره‌های هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی و ریاست کمیسیون ویژه بررسی برجام را برعهده داشته‌است.

[4] - در حالی که در تقویم فعلی مناسبت ها در کشور، روزی به نام و بزرگداشت هیچکدام از مفاخر ایران باستان نیست! و تمام تلاش های مردمی برای گنجاندن روزی در اوایل آبان به نام کوروش کبیر نیز، تا کنون ره به جایی نبرده است، چرا که در اینجا حتی با مولانا جلال الدین بلخی نیز مشکل دارند، که متفکر برجسته ایران بزرگ فرهنگی است، و مانع از ساخت فیلمی از زندگی این عنصر بی نظیر در فرهنگ و ادب پارسی و ایرانیان شدند، دست های بزرگی که با چنین مفاخری این می کنند، با کورش که ردای پادشاهی پارس را بر تن داشته و... چه باید بکنند.

[5] - 12 آذر ماه 1401 - "گشت ارشاد ربطی به قوه قضائیه ندارد و از همان جایی که در گذشته تأسیس شد از همانجا نیز تعطیل شد. البته قوه قضائیه نظارت‌های خود را بر کنش‌های رفتاری در سطح جامعه ادامه می‌دهد.»

[6] - سوره کهف آیه 110 که می گوید : "بگو: جز این نیست که من مانند شما بشری هستم (دعوی احاطه به جهان‌های نامتناهی و کلیه کلمات الهی نکنم، تنها فرق من با شما این است) که به من وحی می‌رسد که خدای شما خدای یکتاست، پس هر کس به لقای (رحمت) پروردگارش امیدوار است باید نیکوکار شود و هرگز در پرستش خدایش احدی را با او شریک نگرداند." قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (125)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

هانا آرنت می‌گفت: ممکن نیست از لوله‌ی تفنگ، قدرت بیرون آید. از فرمان تفنگ، که مؤثرترین فرمان است، آناً اطاعت بیرون می‌آید، اما قدرت نه. لوله‌ی تفنگ، مظهر خشونت و قهر است. و خشونت و قهر، که بر آلات و ادوات متکی است، ضد قدرت است و قدرت هم ضد خشونت. قدرت، چیزی غیر از اطاعت است، غیر از وسایل و ابزار، غیر از زور. قدرت ناظر بر توانایی برای اتفاق عمل است، متعلق به گروه و جمع است و تکیه بر انبوهی افراد دارد و مشارکت و پشتیبانی مردم را می‌خواهد و می‌طلبد. قدرت بیشتر یعنی خشونت کمتر و خشونت بیشتر یعنی قدرت کمتر.

این همانا دموکراتیک‌‌شدن مبنا و معنای قدرت است؛ گرفتن قدرت از حاکم و سپردن آن به مردم. اما نه مردمی که کار و بارشان اطاعت و تسلیم باشد، منتظر فرمانی باشند تا بله بگویند و خودشان را بدهکار دولت بدانند. مردمان، یعنی همین آدم‌ها و افراد گوشت‌وخون‌دار، در دموکراسی شان و منزلتی دیگر دارند؛ شان و منزلتی که از حق و خودآیینی و حرمت انسانی‌شان سرچشمه می‌گیرد. مردمان در مقام انسان‌های آزاد و برابری ظاهر می‌شوند که فی‌نفسه محترم‌اند و مُحق؛ طلبکارانه حق و حقوق‌شان را، آزادی و رفاه‌شان را، می‌خواهند و می‌گیرند و جست‌وجو می‌کنند. داشتن آب و هوا و برق و آرامش و امنیت را، لطف حاکم نمی‌انگارند، بلکه خودشان را مستحق و سزاوار بهره‌مندی و کامیابی می‌دانند.

قدرت دموکراتیک، به این معنا، باید برای مشروعیت‌اش، پشتیبانی و مشارکت و رضایت و تأیید مردمان را بخواهد نه تسلیم و اطاعت‌شان را. حال آنکه خشونت، در ذات خود، فرمان می‌دهد و اطاعت و بله می‌خواهد. بله‌ای که صرفاً از دهان بیرون نمی‌آید، گاهی باید با خون بله گفت.

آن هنگام که حکومت لوله‌ی تفنگ‌اش را در برابر مردمان معترض و مخالف می‌گیرد که جز فریاد، سلاح دیگری ندارند، در حقیقت عجز و ضعفِ قدرت خود را آشکار می‌کند. به خشونت پناه می‌برد تا بی‌قدرتی‌اش جبران شود. از آن‌جا که در حرمت‌نهادن به حق و گرفتن رضایت و مشارکت مردمان بکلی ناتوان و عاجز است، لاجرم بر آلات و ادوات، بر تفنگ و گلوله، تکیه می‌کند. گلوله‌اش نه فقط سر و سینه‌ی آدم‌ها که قدرت را هدف گرفته است.
@kafaeealirezaa

This comment was minimized by the moderator on the site

به نام خدا
اگر مردی، در اینجا باش و زن باش!
علیرضا کفایی
زن حرمت دارد، جهان ستایشگر زن است، از باستان تا کنون زن در مدار و محور توجه بشر بوده.
زنان در همه جوامع راهی پر فراز و نشیب را طی کرده اند تا خود را به عصر مدرنیته رسانده اند، در این سیر تاریخی ستم ها دیده و از میان بلا و مصیبت های فراوان گذر کرده و امروز علیرغم بی مهری ها و ظلم و ظلمت ها چون شبکه ای به هم پیوسته و سازمانی و متحد عمل می کنند، در جوامعی که خوی استبدادی و زن ستیزانه داشته و دارند، با شجاعت و جسارت خود را تثبیت کرده اند، مردسالاری، نگرش کالایی و ابزاری بودن و محدودیت های بلاوجه را زیر و زبر کرده اند، انقلاب کرده اند، انقلاب زنان.
هر یک از زنان؛ فرد فرد سخن دارند و به جمع؛ سازمان یافته از حقوق دفاع می کنند، حکومت ها باید بدانند که جهان دیگر مردانه نیست، زن خود مرجع امور است.
تحولات و تغییراتی که رخ داده و آنچه اتفاق می افتد گذر از اتوریته های مردسالار و استبداد زده و پدرسالاری است، زن امروز عرصه حیات اجتماعی و سیاسی و مدیریت این گذر را بر عهده گرفته و سبک زندگی تحمیلی و متحجرانه را نمی پذیرد.
زن امروز فرهنگ عمومی و روابط انسانی را متحول ساخته و دیگر در حصار و پستوها و در میان سیاهی ها نمی ماند، با اقتدارگرایان در افتاده و فریاد آزادی سر می دهد، باکی ندارد از هزینه دادن تا به آزادی و استقلال و حقوق خود دست یابد.
دنیای مردانه در برابر زن امروز حرفی برای گفتن ندارد الا همراهی و البته بسیار مردان روشن ضمیر حق زنان را پذیرفته اند و همراه شده اند.
زن نماینده جامعه بشری و در حال ساختن فرهنگی جدید است، نشانه ها را می شناسد، نام هایی را رمز می کند و هر روز از نو؛ خود را می سازد و در میدان مبارزه با تحجر و تنگ نظری جانانه می ایستد تا تولدی دیگر یابد.
آنان که حضرت زهرا سلام الله علیها را در حصار خانه پیامبر و یا در پستوی خانه علی و یا صرفاً مادر حسن و حسین می دانند و یا بزرگترین نقش وی را اعتراض به فدک می دانند غاصبان و پنهان کنندگان حق زهرای اطهر و همه زنان هستند که حضرت زهرا با شجاعت به مبارزه با انحراف و کج روی و تحریف وقایع تاریخی برآمد و نقش زن را در جامعه و برای نجات بازآفرینی کرد و زنان امروز همان نقش را دارند.
در جنبش اخیر زن، زندگی آزادی زنان حق خود را مطالبه کردند و الگوی زنان جهان شدند، نامشان رمز آزادی و گذار به جامعه نو و آزادی اندیشه شد، چون نام مهسا امینی که یادش گرامی باد، از جان گذشتند؛ در میدان مبارزه ندای حق خواهی سر دادند، شاید عده ای تلاش بر انحراف جنبش کردند و شاید عده ای ماموریت های خاص داشتند، اما جنبش زنان با هزینه های بسیاری که داد خود را در جهان تثبیت کرد و ماندگار شد، جنبشی که تا زن و زنان آزادیخواه هستند، ادامه خواهد داشت؛ هر چند هزینه های گزافی هم دهند که زنان ایران آماده دادن هزینه برای رسیدن به آزادی و حق خود هستند..... جامعه از زنان این سرزمین در راه جنبش مبارکشان حمایت کرده و می کند ....

بیا ای دوست، اینجا، در وطن باش
شریک رنج و شادی‌های من باش
زنان، اینجا، چو شیر شرزه کوشند
اگر مردی، در اینجا باش و زن باش!

ولادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و روز زن و روز مادر بر همگان مبارک باد
@kafaeealirezaa

This comment was minimized by the moderator on the site

ضعیف‌کُشی

رحیم قمیشی

هفته قبل در شهر بسیار کوچکی بودم و باید گواهینامه رانندگی‌ام را تمدید می‌کردم.
به دفتر پلیس +۱۰ رفتم. خوشبختانه باجه‌ای که من کار داشتم خلوت بود، اما باجه بغل دستی‌ام صف داشت. همه هم با اعصاب‌هایی خُرد و تن‌هایی بسیار خسته.
طول کشید تا متوجه شدم آن صف برای ترخیص خودروهای توقیفی بابت عدم رعایت حجاب است!!
ملتی بی‌پناه، خانم‌هایی بسیار محترم، که با تحویل دادن کلی مدارک، احتمالا تعهدنامه و پرداخت جرایم مربوطه و هزینه پارکینگ و هزینه جرثقیل و هزار کوفت و زهر مار دیگر نامه‌ای می‌گرفتند تا پس از دو سه هفته ماشین‌شان را تحویل بگیرند.

آنقدر خجالت کشیدم که در طول مدت، صورتم مایل به سمتی بود که چشمم در چشم آنها نیفتد. سن من به انقلاب می‌خورد و می‌دانستم چه ناسزاها الان به من و امثال من، و از بالا تا پایین مقامات سرازیر است.
همین‌که کارم تمام شد، دلم را به دریا زدم و از صندلی‌ام که بلند شدم رو به آن جمعیت گفتم به عنوان کسی که روزی حامی این نظام بوده از همه شما عذر می‌خواهم.
یکی دو تایشان گفتند نه حاج آقا شما چه گناهی دارید، ما می‌دانیم همه مقصر نبودید، اما بقیه حتی صورت‌شان را برنگرداندند، درک‌شان می‌کردم، حق‌شان بود. معذرت‌خواهی من چه مشکلی از آنها را حل می‌کرد، چه فایده‌ای برای آنها داشت؟

امروز در شمال تهران در چندین مرکز خرید رفت و آمد داشتم. خانم‌ها چقدر آزاد بودند، هر کس با لباسی که دوست داشت، بیشتر از پنجاه شصت‌درصدشان اصلا روسری یا شال نداشتند. همه محترم، برخورد فروشندگان و سایر مردم توأم با احترام، خودشان خندان، خیلی‌ها با خانواده، آنقدر عادی و ساده که انگار نه انگار ولی فقیهی آن بالاست و علما عصبانی می‌شوند و نیروی انتظامی و ستاد امر بمعروف و وزارت ارشاد و تبلیغات اسلامی و حوزه علمیه و مردم غزه و لبنان هستند!!
انگار نه انگار کشور شده مایملک عده‌ای خاص!
زندگی‌شان را می‌کردند.

یادم آمد به آن شهر کوچک.
می‌دانم در مرکز تهران هم متر به متر مامور گماشته‌اند، اما من دلم به حال خانم‌ها و دختران و خانواده‌های آن شهر کوچک سوخت.
نمی‌دانم از کی نظام به این نتیجه رسید باید برود سر وقت ضعیف‌ترها...
در سیاست خارجی می‌دانم هیچ مسئولیتی را قبول نمی‌کنیم، از مقابله با اسراییل هم عقب کشیده، اما در سیاست داخلی هم شبیه همان شده‌.
در خیابان‌های شهرهای کوچک‌تر
در زندان‌های شهرهای کوچک‌تر
در ادارات شهرهای کوچک‌تر
هر چه بتوانند بیشتر زور می‌گویند
هر چه بتوانند کمتر خدمت می‌دهند
برای‌شان مهم نیست مردم دارند له می‌شوند
اما در مناطق بالای شهری، تمام آن سیستم قلدر می‌شود موش مُرده...
فرهنگ ضعیف‌کُشی، فرهنگ غالب در کشور ما شده.
ما وقتی کوچک بودیم به ضعیف‌کُش‌ها القاب بسیار بدی می‌دادیم...
نمی‌دانستیم این خصلت به حاکمیت ما تسری می‌یابد!
فشاری که امروز مردم در شهرهای کوچک تحمل می‌کنند بسیار بیشتر از فشاری است که به مردم شهرهای بزرگ وارد می‌شود.
و من شک ندارم در آینده شهرهای کوچک نقش پررنگ‌تری در تحولات ایفا خواهند کرد.

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

آقای وزیر کشور! پاسخ دهید
مرضیه حاجی هاشمی

این روزها که مسئولان حکومت دینی در توجیه استقرار حجابان هایی در امکان عمومی برای پاکبانی جامعه! و پاسبانی حریم دین! بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر و خودجوش و مردمی بودن آن تأکید دارند، ما را بر آن می دارند تا چنین خودجوش و به عنوان مردمی از مردمان این سرزمین، به امر به معروف و نهی از منکر مبادرت ورزیم.

حتما آنهایی که مهر دینداری بر پیشانی خود می زنند و مهر «باطل شد» بر پرونده بسیاری که به تشخیص آنها عدم التزام به اسلام دارند! نیک می دانند که امام اول شیعیان توصیه کرده اند که امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ چون بدان شما بر شما حاکم می شوند. این توصیه به طور مشخص نشان می دهد، مخاطب مردم در امر به معروف و نهی از منکر، حاکمان هستند و هدف از آن، ممانعت از شر و فساد در قدرت و حاکمیت و جلوگیری از ظلم حاکمان است.

بنا به توصیه امام خود و به دلیل تشویق و ترغیب این روزهای مسئولان حکومت به امر به معروف و نهی از منکر خودجوش، حاکمان را مخاطب قرار می دهم، آنهایی که دست در دست هم، مجلس و دولت حداقلی را مستقر و بر مردم حاکم ساختند و همچنان بر این منکر پای می فشرند:
شما بزرگترین منکر را مرتکب شدید؛ چرا که مطابق همان قانونی که به آن برای الزام حجاب استناد می کنید، اکثریت مردم را از حق تعیین سرنوشت خود که در آن تصریح شده است، محروم کرده اید و اجازه ندادید اکثریت مردم در تصویب قوانینی که باید از آن اطاعت کنند، مانند همین لایحه حجاب و عفاف، نقشی داشته باشند و آنها را به لحاظ قانونی از وجاهت انداخته اید؛ چرا که قراداد اجتماعی را که سال ۵۸ بر اساس میثاق نامه قانون اساسی منعقد شده است، با این خلاف آشکار  و عمل غیرقانونی نقض کردید، چنانچه «روسو» مهمترین اصل قرارداد اجتماعی را عبارت از این می داند که تمام کسانی که قرار است از قانونی اطاعت کنند باید در تصویب آن هم دخالت داشته باشند.

حال باید مشخص شود، کجا و چگونه مردمی که هیچ فرد یا گروهی، مطالباتشان را نمایندگی نمی کند و از حق انتخاب و مشارکت در تصمیم گیری و تعیین سرنوشت خود محروم شده اند در دو سوی دالانی خودجوش بایستند تا آنهایی را که مرتکب چنین منکر آشکار و نقض همین قانون اساسی مورد استناد شده اند، از منکر نهی و به معروف امر کنند تا دقیقا مطابق هشدار امام علی (ع) محکوم به حکومت بدان بر خویش نشوند؟
آقای وزیر کشور! پاسخ دهید

https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

This comment was minimized by the moderator on the site

ابلاغیه: احضار متهم "رحیم قمیشی"
اتهام؛ تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی
عدم مراجعه: جلب

رحیم قمیشی

من از خیلی پیش‌ منتظر بودم به‌خاطر عهدی که با دوستان شهیدم داشتم، احضار و محاکمه شوم.
چقدر دیر اقدام کردید!

از هفت سال پیش شروع به نوشتن کردم.
سال‌های متمادی صرفاً از خاطرات شهدا، اسرا و جانبازان می‌نوشتم.
نسل جوان می‌پرسید؛ که چه؟ الان شهدا بودند چه می‌گفتند، نسبت به اختلاس‌ها و دزدی‌ها و عقب‌ماندگی‌ها و دروغ‌ها و سوءاستفاده‌ها و تحقیر جوان‌ها و دستگیری‌ها و برخورد با دختران، چه عکس‌العملی داشتند؟
دیدم راست می‌گویند.
گفتم من سخنگوی شهدا نیستم، همانطور که هیچکس نیست. اما تنها می‌توانم بگویم شهدا زیر بار هیچکدام از این ظلم‌ها نمی‌رفتند. گفتم آنهایی را که می‌گویند با شهدا بوده‌اند و ظلم‌ها را تایید می‌کنند، دروغ می‌گویند، باورشان نکنید. شهدا خیلی لوطی بودند، خیلی مهربان بودند، خیلی متواضع بودند، خیلی مظلوم بودند و هستند.
گفتم من سخنگوی شهدا نیستم، اما به عنوان کسی که همراه آنها بوده، اسارت کشیده، همه جوانی‌اش را در جبهه بوده، حق خودم می‌دانم نگذارم از آنها سوءاستفاده شود. حق خودم می‌دانم با معرفی خودم، از مردم ظلم‌دیده و جوان‌ها دفاع کنم.
من هر بار تصور می‌کنم اگر دوستانم زنده بودند، چه می‌کردند؟ چه می‌گفتند؟
و سپس قلم به دست می‌گیرم.
خجالت هم نمی‌کشم بگویم هنوز اهل نمازم، به زیارت شهدا می‌روم، هنوز اسلامی را دوست دارم که برده‌های ناامید سیاهپوست دل‌شان به آن خوش بود، که کمک می‌کرد ضعفا حق‌شان را بگیرند، نه اسلامی که خودش را محق به ظلم بداند، با زورگویان باشد، خون بریزد و عذرخواهی هم نکند!

من افتخار می‌کنم در این راه بازخواست و محاکمه شوم. با هر عنوانی!
افتخار می‌کنم متهم شوم به اینکه همچنان راه شهدا را می‌روم.
افتخار می‌کنم اصحاب قدرت از دست من عصبانی باشند.
افتخار می‌کنم هم‌زبان و هم‌دل مردمی باشم که دوست‌شان دارم.
همان‌ها که برای تهیه کمترین مایحتاج زندگی‌شان دچار مشکل هستند.
من افتخار می‌کنم برای ایرانم قدمی کوچک بردارم و آن را تقدیم به مردمم کنم، که کشور مال آنهاست، تقدیم به نسل‌های آینده کنم، تا نزد آنها شرمنده نباشم.
افتخار می‌کنم زبان گویای دختران سرزمینم باشم. دخترانی که جز احترام و عزت چیزی نمی‌خواهند.
افتخار می‌کنم جزیی از مردمی باشم که دل‌شان برای کشور می‌سوزد.
افتخار می‌کنم جلوی تدریسم را در دانشگاه بگیرند و مردم آنقدر محبت داشته باشند، که هیچ احساس کمبودی در زندگی نکنم.
من مگر در زندگی چه می‌خواسته‌ام!
من به همه آنچه خواسته‌ام رسیده‌ام.
خودم را نزد خدا، نزد دوستان شهیدم، نزد جانبازان عزیز و آزادگان روسفید می‌بینم.
خودم را نزد مردمی که با دلی پاک فقط ایرانی پیشرفته و یک زندگی‌ معمولی می‌خواهند و پاسخ‌شان را خشونت و نامهربانی می‌بینند، شرمنده نمی‌بینم.
من سعی کردم صدای آنها باشم.
و بر این عهد خود تا ابد می‌مانم.

ساکم را بسته و خدمت قاضی می‌روم. تا او بگوید واقعا دوست داشتن ایران، دعوت به آرامش، تذکر به حاکمیت برای داشتن عدالت، دلجویی از صدمه‌دیدگان خشونت‌ها، نامش ضدیت با نظام مقدس است!؟
و جزایش چیست؟

من، رحیم قمیشی، با آغوش باز، پذیرای هر قضاوتی هستم. من با کمال عقل، از تک‌تک نوشته‌هایم دفاع می‌کنم و برای آنها حاضر به پرداخت هر هزینه‌ای هستم.
شک ندارم اگر دوستان شهیدم امروز بودند جز کار مرا نمی‌کردند.
و خدای من، خدای مردم ضعیف است.
نه خدای حاکمان.

بانویی هزار سال پیش، پس از آنکه فرزندان و برادران و خاندانش را قتل‌عام کردند، گفت "من جز زیبایی ندیدم".
من هم امروز همان را تکرار می‌کنم؛
در همه حوادث، من جز زیبایی ندیده و نخواهم دید.
زندان برای من شیرین‌تر است تا همراهی با ظلم.
حتما خدایی هست
و قضاوت اصلی با اوست
و صدای مردم، صدای اوست

اگر خدا را باور داشته باشند.

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

پلمب واحدهای تولیدی بر اساس بخشنامه خیلی محرمانه

روزهای سختی بر بازاراریان می‌گذرد. از یك سو ركود همراه با تورم، كسب‌و‌كارها را دچار فرسایش تدریجی كرده و از سوی دیگر كاهش قدرت خرید مردم باعث شده چراغ فروشگاه‌ها كم‌سو شود. در این شرایط سخت و اوضاع نابسامان، گذاشتن بار اضافه روی دوش اصناف نه تنها عاقلانه نیست بلكه ویران‌کننده است.
به طور مشخص، منظورم نواختن چوب بر تن بازاریان به بهانه پوشش خانم‌هاست.

چرا باید در این شرایط سخت، فروشگاه‌ها یا رستوران‌ها را به خاطر پوشش خانم‌ها تعطیل کنند؟
آیا قانونی وجود دارد که چنین اجازه‌ای بدهد؟
خیر قانونی وجود ندارد اما به لطف شجاعت و شهامت روزنامه اعتماد متوجه شدیم صدها واحد تولیدی با بخشنامه «خیلی محرمانه» وزارت کشور پلمب شده‌اند.

پلمب واحدهای صنفی به خاطر حجاب، مغایر با قانون اساسی است. اصل چهل و ششم قانون اساسی می‌گوید هیچکس نمی‌تواند امکان کسب و کار را از‌ دیگری سلب کند اما وزارت کشور که نماد حاکمیت قانون است، با یک بخشنامه خیلی محرمانه، صدها واحد صنفی را به همین بهانه تعطیل کرده است.
تحت تأثیر همین فشار سنگینی که در ماه‌های گذشته به کسبه و بازاریان وارد آمده، خیلی از آنها ناچار شده‌اند کسب و کار خود را رها کنند.
این بازی برای کسب‌و‌کارها دو سر باخت است؛ اگر به حرف حکومت گوش کنند و تذکر حجاب بدهند، مردم تحریمشان می‌کنند و اگر بگویند به ما ربطی ندارد، حکومت تعطیلشان می‌کند. این یک بازی غیر منصفانه است که در هر شکل، اهالی کسب و کار بازنده آن خواهند بود.

این اقدامات آدم را یاد سیاست ویران‌گر تنبیه بازاریان در دهه 1350 می‌اندازد.
در سال 1354 حزب رستاخیز صدها دانشجو را به عنوان تیم‌های ناظر برای نظارت بر قیمت‌ها به بازار فرستاد تا علیه محتکران مبارزه کنند. اتاق‌های اصناف یا دادگاه‌های صنفی که زیر نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور فعالیت می‌کردند، بیش از 7500 نفر را در سراسر کشور دستگیر کردند و بیش از 600 مغازه تعطیل شد. هزاران دکان‌دار جریمه شدند و پروانه کسب صدها کاسب لغو شد و حداقل 800 دکاندار را به گذراندن زندان‌های طولانی محکوم کردند.
این اقدامات جز نارضایتی بازاریان نتیجه‌ای نداشت. اصناف در اجرای این اقدامات، با دولت همکاری نکردند، در نتیجه وزیر بازرگانی وقت 17 تن از رهبران برجسته آنان را از عضویت اتاق اصناف تهران، برکنار و اکثر اتاق‌های اصناف را در سراسر کشور منحل کرد. فریدون مهدوی وزیر وقت بازرگانی، معاون حزب رستاخیز هم بود و بیش از هشت هزار واحد صنفی را به دادگاه کشاند و بسیاری از صاحبان صنایع را به شهرستان‌ها تبعید کرد.

وقتی درآمدهای نفتی شاه بی‌توجه به آثار منفی سیاست تزریق نقدینگی بر اثر سیاست‌های اقتصادی آن زمان تورم خود را نشان داد و قیمت‌ها رو به افزایش گذاشت شاه مصر بود که این اتفاق ریشه اقتصادی ندارد. بلکه فکر می‌کرد غرض سیاسی پشت افزایش قیمت‌هاست. به بیانی دیگر، شاه می‌گفت قیمت‌ها بر اثر تورم افزایش نیافته بلکه کسبه، گران‌فروشی می‌کنند تا به او ضربه بزنند. فریدون مهدوی این نظرات را تایید کرد.
برخورد سیاسی با بازاریان برای حکومت پهلوی گران تمام شد. اوضاع به قدری بد شد که شاه دستور داد مهدوی را بردارند. برداشتند و کاظم خسروشاهی را که از فعالان خوش‌نام اقتصادی بود به عنوان وزیر بازرگانی معرفی کردند. از زمانی که شاه متوجه اشتباه خود شد و کوتاه آمد و دست از سر بازار برداشت خیلی دیر شده بود. چنین رفتاری باعث دور شدن و ایجاد فاصله میان بازاریان و حکومت شد و به نوعی میان اصناف و مخالفان حکومت وقت همگرایی ایجاد کرد.

به گمانم بخشنامه خیلی محرمانه وزارت کشور درباره تنبیه بازاریان به خاطر پوشش خانم‌ها، از سیاست سرکوب بازار به خاطر تورم در عصر پهلوی خطرناک‌تر است.
امیدوارم تصمیم‌گیران کشور متوجه وخامت اوضاع شوند و بیش از این به کسب‌وکارها فشار وارد نکنند.

محسن جلال‌پور @mohsenjalalpour

This comment was minimized by the moderator on the site

الو امروز پیاده‌روی شمالی پارک دانشجو که معمولا تاریکه، نور فلش یه گوشی توجهم رو جلب کرد. دیدم یکی از چهره یه دختر عکس گرفت و اون چیزی که بعدش دیدم باورکردنی نبود... بین ۱۰ تا ۱۵ نفر بسیجی عین اوباش مزاحم نوامیس پشت سرش داشتن راه میرفتن. تهش میخواستن به چی برسن نمیدونم.
جلوتر دم ورودی زیرگذر چهارراه ولیعصر هم طبق معمول پر از مزاحم. دوتا دختر که همزمان با من میخواستن وارد مترو بشن حداقل ۲۰ بار تذکر شنیدن ولی توجه نکردن و رد شدن. تعدادشون از قبل هم بیشتر شده و همچنان بعد از گیت مترو یک دوربین رو پایه کاشتن.
الو امروز برای دومین بار پیامک حجاب برام آمد که دفعه اول اصلا در اون محدوده نبودم و دفعه دوم هم بی‌حجاب نبودم ولی برایم پیامک ۱۵ روز توقیف سیستمی آمده؛ و همه رو ماشین‌های گشت کلانتری‌ها دادن و کاملا سلیقه‌ای.
فقط کافیه خانم باشی بی چادر بقیه‌اش مهم نیست بی‌حجابی یا به قول اینها بدحجابی. فقط کمبود پول از جیب ملت، باید تامین بشه.
یعنی چی من دوس ندارم مالیات بدم چون تاثیرش تو زندگیم رو نمیبینم؟ اینهمه حجاب‌بان و سفیران هدایت جدید‌الاستخدام تو مترو و خیابون چیه پس؟
@mamlekate

This comment was minimized by the moderator on the site

تکاندهنده برای حاکمان

✍️ رحیم قمیشی

۴۵ سال در صدا و سیما، در روزنامه‌ها، در کتب درسی، از فساد و ناکارآمدی و سرسپردگی و عیاشی رژیم پهلوی گفتید.
۴۵ سال آمار دادید که ایران در دوره حکومت اسلامی چقدر پیشرفت کرده.
تمام سرمایه دین و مذهب و مراجع و مستضعفین و پیامبران و امام موعود را به‌کار گرفتید تا بگویید ایران در آستانۀ رسیدن به پیشرفت‌هایی بزرگ است!
تمام سرمایه شهدا و جانبازان و اسرا و زندان‌رفته‌های قبل از انقلاب را به دروغ از آن خود کردید.
عکس‌هایتان را در اندازه‌های صد برابر خودتان در جای جای کشور نصب کردید که بگویید آدم‌های بزرگی هستید!
شب گذشته آقای نصیری نظرسنجی‌ای را در کانالش منتشر کرد و پرسید کدام رجل سیاسی در تاریخ صد ساله اخیر برای ایران بیشتر کار کرده.
بروید نتیجه را ببینید و خجالت بکشید!

در این نظرسنجی رضا شاه و محمدرضا پهلوی رقیب یکدیگر بوده‌اند، همانطور که آیت‌الله خمینی و خاتمی و میرحسین موسوی رقیب بودند، همانطور که آیت‌الله خامنه‌ای و احمدی‌نژاد و روحانی رقیب هم. همانطور که خدمات مصدق به جیب رژیم پهلوی ریخته نمی‌شد.
بروید و ببینید چه شد...
بیش از پنجاه درصد به دو پادشاه قبل از انقلاب رأی دادند. اگر رآی‌های مصدق را هم به آن اضافه کنیم، دو سوم مخاطبان کانال آقای نصیری خدمات نظام گذشته را به مراتب از خدمات پس از انقلاب بالاتر دیده‌اند. با آنکه درآمدهای نفتی شما چندین برابر بوده. با آنکه شما از دین مردم سوءاستفاده‌ها کردید.

هیچ توضیح اضافه‌ای نیاز نیست.
فقط باید این نظرسنجی را قاب گرفت و در کتب درسی آیندگان گنجاند.
حاکمیت دینی در حالی که می‌داند مردم از او تنفر دارند
در حالی‌که می‌داند اکثر مردم نمی‌خواهندش
در حالی که اطمینان دارد با همه هزینه‌های تبلیغاتی‌اش درصد اندکی از جامعه طرفدارش هستند
همچنان می‌ماند و خود را محق به ادامه حکمرانی می‌داند!
حاکمیت دینی از برگزاری یک همه‌پرسی وحشت دارد، چون اصلأ معتقد به نظر مردم نیست.
حاکمیت دینی ایران برایش ذره‌ای اهمیت ندارد
مردم کشور تنها پیاده‌نظام علمایی هستند که تعیین می‌کنند چه باید بشود
با بهشت دروغین دنیای مردم را تباه می‌کند.
مردم همه دیوانه نشده‌اند.
مردم همه بی‌دین نشده‌اند.
مردم تحت تاثیر رسانه‌های بیگانه نیستند.
کانال‌های تلگرامی را آدم‌های معاند پر نکرده‌اند.
همین یک نظرسنجی گویای ظلم بزرگی است که شما به این مردم و به نسل‌های بعد و به ایران می‌کنید.

ادعا می‌کنید این نظرسنجی نظر کل مردم نیست؟
جرآت داشته باشید و یک رفراندم آزاد برگزار کنید.
جرأت داشته باشید و بپذیرید اگر در انتخابات آتی زیر پنجاه درصد از مردم شرکت کردند شما را نخواسته‌اند.

شما دروغگویانی وقیح و پررو بیش نیستید.
و مردم حق دارند بگویند اگر دین این است...
ما از اینکه در زمره دینداران شمرده شویم
خجلیم!
و توبه می‌کنیم...
از چنین دینداری‌ای.

@ghomeishi3

لینک نظرسنجی کانال ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)

https://t.me/nasiri1342238/7748

This comment was minimized by the moderator on the site

آرمیتا ما را ببخش!

رحیم قمیشی

کاش می‌شد شنبه‌ها را با اخبار خوش آغاز کرد تا یک هفته سر حال باشیم.

آرمیتا گراوند، دختر شانزده ساله و دبیرستانی، یک ماه پیش، بدون هیچ سابقه بیماری مهم، وارد واگن مترو می‌شود. ناگهان زمین می‌افتد، ضربه مغزی می‌شود و پس از یک ماه جدال با مرگ از دست می‌رود، و چهره مظلومش می‌ماند در دل مردمی که پرسش‌های بی‌پاسخ‌شان همچنان تمام وجودشان را می‌آزارد.

چرا اجازه ندادند کمیته حقیقت‌یاب بی‌طرفی ابعاد ماجرا را بررسی کند؟
چرا خبرنگاری که برای تهیه گزارش به بیمارستان رفته بود، بازداشت شد؟
چرا در طول دوره بستری او، هیچ رسانه‌ای حق نداشت با همکلاسی‌ها و همراهان آرمیتا گفتگو داشته باشد؟
چرا در طول بستری آرمیتا، مأموران و لباس شخصی‌ها بیمارستان را قرق کرده بودند؟
چرا یک مرگ طبیعی (اگر طبیعی باشد) باید ابعاد امنیتی پیدا کند؟
چرا در واگن‌ قطارهای مترو نباید دوربین نصب باشد؟
چرا اکثر مردم نسبت به گزارشات دولتی هیچ باوری ندارند؟
چرا بسیاری از مردم سرنوشت آرمیتا را سرنوشت دختران خود می‌دانند؟

شاید پاسخ یک چیز بیشتر نباشد؛
اعتماد مردم به حاکمیت به پایین‌ترین حد خود رسیده است.
مردم همان‌طور که مرگ مهسا را باور نکردند و حق داشتند.
همانطور که سقوط اتفاقی هواپیما را باور نکردند و حق داشتند.
همانطور که سخنان مقامات در مورد پیشرفت ایران را قبول ندارند و حق دارند.
همانطور که مرگ مهرجویی و خانم محمدی‌فر را، حادثه‌ای طبیعی تلقی نکرده‌اند و حق دارند.
همانطور که بهبود وضعیت در آینده را با حاکمیتی ناکارآمد باور ندارند و حق دارند.
مرگ طبیعی آرمیتای عزیز را باور نمی‌کنند و خود را محق می‌دانند.
چرا باید از یک دروغگو، بدون تحقیق، هر چیزی را پذیرفت؟

آرمیتای عزیز!
آرام بخواب.
روزی حقایق روشن خواهند شد.
ما همه، خود را در مرگ تو مقصر می‌دانیم.
وقتی بر سر هر چهارراهی مأموری دیدی و ترسیدی.
وقتی در کنار باجه کنترل بلیط دیدی مأموران با خشم نگاهت می‌کنند.
وقتی در ماشین پدر نشستی و همه گفتند روسری‌ات را بگیر و گر نه بدبخت می‌شویم، چند هفته ماشین‌مان می‌خوابد!
وقتی در بیمارستان مأموران مراقب بودند کسی با تو ارتباط نگیرد.
همه ما مقصر بودیم...
ما نگذاشتیم تو زندگی شیرینی داشته باشی.
حاکمیت در همه مرگ‌ها بی‌تقصیر است!!
همه آنها که از آلودگی هوا جان می‌دهند
همه آنها که از بی‌دارویی می‌میرند
همه آنها که از ناامنی جان به لب می‌شوند
همه آنها که سوار ون یا هواپیما می‌شوند
همه آنها که سوار بر ماشین‌های ناامن می‌شوند
همه آنان که در جاده‌های غیر ایمن می‌رانند
همه خودشان مقصرند!
و ما مردم، خودمان مقصریم!
حاکمیت تنها پول نفت را می‌گیرد
و مالیات‌ها را
تا اگر یک شهروند غزه‌ای کشته شد...
اعلام عزای عمومی کند.

آرمیتا ما را ببخش که ترسو بودیم
ببخش که این زندگی را برایت رقم زدیم
ببخش که رسانه آزادی نداریم
ببخش که صدایمان در گلو خفه است
و مرگ‌ عزیزان‌مان را
تنها تماشا می‌کنیم

@gjomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

بازگشت محسن برای ازدواج

رحیم قمیشی

محسن را من هم تا چند روز پیش نمی‌شناختم. محسن قیصری.
پسری که عاشق طبیعت، ورزش، دوچرخه‌سواری و گشتن بود. آنقدری خوش‌تیپ، که می‌دیدی‌اش فکر می‌کردی جهانگردی اروپایی است.

متولد ایلام بود، هم مهندس کامپیوتر شد و هم مهندس مکانیک، ایلام را دوست داشت، ولی شهری که نه صنعت بزرگی اطرافش هست و نه توسعه‌ای در این چهل سال به چشم دیده و نه نیاز به متخصص دلسوز داشت!
بعد از تمام شدن تحصیلات و سربازی، محسن یک‌سال بیکاری را تحمل کرد. اما کار نبود.
دو عمویش شهید بودند، پدرش هشت سال در جنگ بود و در قسمت امداد و درمان جبهه خدمت می‌کرد، و یک عموی دیگرش جانباز ویلچری.
محسن رفت آلمان، با چه سختی‌ای آنجا مشغول کار شد.

فرزند آخرِ خانواده همیشه تکیه‌گاه پدر و مادر است. هر چه او در آلمان احساس خوشبختی می‌کرد، پدر و مادرش از تنهایی رنج می‌بردند و شکسته می‌شدند.
و در آخر التماس‌هایشان برای بازگشتنش اجابت شد.
یعنی خودش هم هوای ایران را کرده بود. امان از عاطفه ایرانی‌ها و کردها.
با اینکه می‌دانست بیکار می‌ماند، برگشت.
مادرش گفته بود دختری را برایش پیدا کرده مثل ماه، گفته بود بیاید ازدواج کند هر جا خواست برود، گفته بود آرزویش دیدن عروسی پسرش است.

محسن برگشت. اواخر ۱۴۰۰. از آلمان، دختر را دید. مادرش دروغ نگفته بود! چقدر به محسن می‌آمد. کلی با هم نقشه کشیدند. بعد از ازدواج کجا بروند، دو نفری دوچرخه بردارند و بروند دور ایران را بگردند، اصلا بروند تور اروپا با دوچرخه. دختر، باورش نمی‌شد، می‌گفت شوخی می‌کند، محسن به او دلگرمی می‌داد.
شش ماهی که پس از بازگشت، محسن در ایران بیکار مانده بود زمینی را خرید و دست به کار ساختش شد و همان مدت آن‌را به سقف رساند.
نامزدش، وقتی آقای مهندس را می‌دید که تابه روی دوش گرفته و ملات سیمان بالا می‌برد، کلی به او می‌خندید. محسن هم لبخند می‌زد.
- خانه‌ای درست کنم زلزلۀ هزار ریشتری هم خرابش نکند!

خانه تمام شد. قول و قرارها برای ازدواج گذاشته شد.
ولی شهریور ۱۴۰۱ زلزله دیگری آمد.
۲۵ شهریور ژینا مظلومانه کشته شد و همه ایران به خونخواهی‌اش بلند شد.
سی‌ام شهریور در پارک کودک ایلام مردم شعارهای معمولی می‌دادند، آنها نمی‌خواستند دختران دیگری کشته شوند. یک سنگ هم پرت نکردند، یک شیشه‌ هم نشکستند.
اما گاز اشک آور بود که به سمت‌شان شلیک می‌شد، گلوله های جنگی و شات‌گان‌هایی که ساچمه پرتاب می‌کردند.

محسن می‌بیند دختری افتاده زمین که گاز اشک‌آور راه تنفسش را بسته و دارد بیهوش می‌شود.
مأمورها نزدیک می‌شوند. یاد نامزدش افتاد، نکند اصلأ خودش باشد.
می‌دود و او را از معرکه نجات می‌دهد.
و خودش گیر می‌افتد.
لباس شخصی‌ای بیرحمانه اسلحه ساچمه پرت کن را از فاصله نزدیک روبروی صورت محسن می‌گیرد...
و مردم می‌بینند خون تمام سر و سینه‌ او را می‌گیرد.

خبر به پدرش می‌رسد. خبر به عمویش می‌رسد. یک‌به‌یکِ بیمارستان‌ها را می‌گردند، خبری نیست، سردخانه‌ها، خبری نیست، همه دیده‌اند او را زدند. پس کجاست!؟
همه از عموی قطع نخاعش خجالت می‌کشند، از پدر پیر و گریانش، از مادرش که هنوز باور نکرده پسرش ده‌ها گلولۀ ساچمه‌ای به صورتش خورده…

ساعت دو نیمه‌شب بسیج به خانه‌شان مراجعه می‌کند؛
- منافقین و شورشیان، پسر شما را کشته‌اند، می‌خواهیم او را به عنوان شهید معرفی و برایش مراسم بگیریم!
پدرش قبول نمی‌کند. کدام منافقین! اصلا جنازه‌اش کجاست؟ همه مردم دیدند چه کسانی او را زدند.
سه روز جنازه محسن تحویل خانواده نمی‌شود، شاید قبول کنند او را شهید اعلام کنند، اما غیرت پدرش اجازه نمی‌دهد.
- من اصرارش کردم برگردد، کاش نمی‌کردم.
من گفتم مادرت دلتنگ است، کاش نمی‌گفتم.
من گفتم بیا عروسی کن، هر جا خواستی برو. کاش نگفته بودم...
سه روز بعد، پیکر محسن تحویل می‌شود تا بی سر و صدا دفن شود. فقط یک بار اجازه می‌دهند ببینندش. نزدیک به پنجاه ساچمه در صورت و سینه‌اش...

و اول مهر ماه، در بهشت رضای ایلام به خاک سپرده می‌شود.

نامزدش اشک‌هایش قطع نمی‌شد.
- چه شد آن نقشه‌هایت محسن!؟ چه شد سفرمان به دورِ ایران، چه شد آلمان که گفتی می‌بری نشانم می‌دهی…
مادرش عروسیِ محسن را با تابوت او می‌گیرد. نگذاشتند صورتش را ببیند. گفتند بگذاریم همیشه صورت خندان محسن در نظرش بماند.

پدر و مادر محسن یک سال است پرونده شکایت‌شان برای شناسایی قاتل فرزندشان به هیچ جا نرسیده. حتی یک بار صدایشان نکرده‌اند چیزی بپرسند.
برادرش می‌گوید دیگر نمی‌خواهند پیگیری کنند.
شک ندارند پرونده به جایی نمی‌رسد.
به نامزدش گفته‌اند اینقدر خواستگارها را جواب نکند.
محسن دیگر زنده نمی‌شود…

رفقای آلمانی محسن باور نمی‌کنند.
چطور دل‌شان آمد به او تیراندازی کنند.
محسن که خنده از لبش نمی‌افتاد.
محسن که خیلی مهربان بود.

محسن که گفت می‌روم برای ازدواج...

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

«گفت‌وگوهای زندان»

مصاحبه‌ی حسین رزاق با مصطفی تاجزاده در زندان اوین

«فصل یازدهم؛ ساختار یا عاملیت!»

(https://telegra.ph/%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA-09-10)

به میزانی که قدرت در یک فرد یا نهاد متمرکز می‌شود و ساختار سیاسی صلب و نهادمند نباشد، به همان اندازه رفتار و گفتار آن شخص یا نهاد در عرصه تعیین سرنوشت بیشتر می‌شود.
اگر رضاشاه که در پی تاسیس جمهوریت بود، پس از رسیدن به قدرت و سلطنت مانند مصطفی کمال پاشا (آتاتورک) ایران را جمهوری می‌کرد، ما مانند ترکیه دیگر شاهد انقلاب جدیدی نمی‌بودیم.
اگر محمدرضا شاه پس از ۲۸ مرداد ۳۲ و حتی پس از ۱۵ خرداد ۴۲، فضا را باز می‌کرد و به ترمیم مشروعیت آسیب‌دیده رژیم می‌پرداخت، ما به انقلاب ۵۷ نمی‌رسیدیم.
اگر آقای خمینی مانند مراجع عصر مشروطه یا آقای سیستانی در دوره معاصر عمل می‌کرد حکومت، فردی، مطلقه، مادام‌العمر و با جواب‌گویی صفر نمی‌شد و ما به وضعیت اسف‌بار کنونی نمی‌رسیدیم.
اگر آقای خامنه‌ای که با تمرکز همه قدرت‌ها در دستان خود مانند محمدرضا شاه، واجد نقشی استثنایی در رقم زدن مقدرات کشور شده، رویکرد خود را اصلاح کند، بسیاری از مشکلات برطرف می‌شود، اگرچه همه معضلات حل نمی‌شود.
اگر صداوسیما به‌جای مجیزگویی رهبر و ناسزاگفتن به منتقدانش، به رسانه‌ای چند صدا تبدیل شود و کانون گفت‌وگوی برجسته‌ترین چهره‌های فرهنگی و هنری و علمی و اقتصادی و سیاسی شود، چه تحول مثبتی در تمام عرصه‌ها رخ خواهد داد.
اگر رهبر از تقویت تشکل‌ها و نهادهای مدنی و بخش خصوصی نترسد و اجازه جلب و جذب متخصصان و کارآفرینان را بدهد و مانع فرار مغزها و سرمایه‌ها شود، به بهبود اوضاع اقتصادی مردم کمک زیادی خواهد شد.
رهبر در دوره اصلاحات می‌گفت که من هنوز از همه اختیارات خود استفاده نکرده‌ام. او توجه نداشت که بهره‌برداری حداکثری از اختیارات، همه مسئولیت‌ها را متوجه او می‌کند و جامعه نیز به استفاده حداکثری از حقوق خود ازجمله در خیابان‌ها تشویق می‌شود.
به‌سود شخص رهبر می‌بود اگر او به توسعه اقتصادی و علمی و فنی اولویت می‌داد و میدان و دیپلماسی را درخدمت رفاه مردم می‌گرفت تا گرانی و تورم مستمر دو رقمی، کمر ایرانیان را خم نکند و به نارضایتی و خشم عمومی نیانجامد.
رهبر می‌توانست دیپلماسی عصر اصلاحات را ادامه دهد تا باوجود طراحی‌های جناح‌های جنگ‌طلب در آمریکا و اسرائیل، ایران گرفتار تحریم‌های نفتی و بانکی نشود.
در ایران، هم حکومت روحانیت محکوم به شکست است و هم حکومتی که با اسلام و روحانیت به ستیزه برخیزد.
مخاطب اصلاح‌طلبان بوروکرات و بهبودخواه، دولتمردان هستند. انقلابیون برای بسیج توده‌ها، مردم را طرف خطاب قرار می‌دهند و اصلاح‌طلبان دمکراسی‌خواه، هم‌زمان هم با شهروندان سخن می‌گویند و هم با حاکمان.
مشروعیت جمهوری اسلامی پس از سرکوب‌های خونین جنبش سبز، دی۹۶، آبان۹۸، اعتراضات آب در اصفهان و خوزستان و جنبش مهسا و به‌ویژه با سه روز دروغگویی در جریان سرنگون‌کردن هواپیمای اوکراینی، آسیب فراوان دیده و ترک برداشته است.
در صورت تداوم وضع موجود و عدم اصلاحات ساختاری فوری، متهم ردیف اول هر اتفاق ناگواری که رخ دهد، شخص رهبر است.
رهبر نمی‌دانست که با فروپاشی شوروی و نظام دوقطبی، دولت آمریکا می‌تواند چنان تحریم‌هایی به ایران تحمیل کند که در دوران جنگ سرد و حتی با اشغال سفارتش در تهران، قادر به تحمیل آن‌ها نبود. تحریم‌هایی که در مدت کوتاهی بهای ارز را به سه برابر افزایش دهد.
مسئله مردم درحال‌حاضر غنی‌سازی اورانیوم نیست، چراکه زیست انسانی و حتی عادی آن‌ها در مخاطره قرار دارد و افق روشنی هم نمی‌بینند.
پس از جنگ اوکراین معلوم شد که آمریکا و متحدانش می‌توانند کشوری را که دارای زرادخانه هسته‌ای و موشک‌های بالستیک و قاره‌پیما دارد، تحریم کنند و بمب هسته‌ای مانع تحریم نمی‌شود.
رهبر فکر می‌کرد با اتکا به حمایت اقلیت ۱۵درصدی جامعه و سرکوب ۵درصد ناراضیان فعال، می‌تواند اکثریت ۸۰درصدی را با تامین حداقل‌های زندگی، آرام و منفعل کند. اما این رویکرد با نارضایتی گسترده مردم با شکست مواجه شده است.
آقای خامنه‌ای به موروثی‌کردن ولایت فقیه حتی فکر نکند، چه رسد به اینکه بخواهد آن را عملی کند و ننگی ابدی برای خود بخرد. منتقدان و معترضان که جای خود را دارند، حتی موافقان نظام نیز چنین انحرافی را برنمی‌تابند.
آنچه تاکنون جمهوری اسلامی را حفظ کرده، نیمه دمکراتیک آن بوده، نه نیمه استبدادی آن. با دو کودتای انتخاباتی در سال‌های ۹۸ و ۱۴۰۰ بخش دمکراتیک نظام به محاق رفته و انسداد، میل به کامل‌شدن پیدا کرده و شبح بی‌دولتی و هرج‌ومرج، بر فراز آسمان میهن به پرواز درآمده است.
برای خواندن متن کامل، روی مشاهده فوری بزنید.
(https://telegra.ph/%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%DB%8C%D8%A7-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA-09-10) @MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

هرچه فشار به زنان بیشتر می شود، مشکلات روانی و اجتماعی آنان نیز افزایش می یابد)
دبیر ستاد فرهنگی و اجتماعی شورای عالی انقلاب فرهنگی در ایران می‌گوید استعمال دخانیات در حوزه نوجوانان ۱۳ تا ۱۵ ساله رشد ۱۳ درصدی داشته اما در بین دختران نوجوان این رشد ۱۳۳ درصد بوده است. به گزارش ایسنا، محمود حاجیلویی گفته براساس آمارهای رسمی این روند رو به رشد مصرف دخانیات وقتی به نوجوانان می‌رسد «شرایط حادتری پیدا می‌کند.» او گفته «اعتیاد سبک مقدمه اعتیاد سنگین است. ۷۰ تا ۸۰ درصد کسانی که اعتیاد سنگین دارند اعتیاد سبک داشتند و در جهنم ورود به اعتیاد سنگین و مواد مخدر از سیگار شروع می‌شود.» محمود حاجیلویی گفته کاهش مصرف ۳۰ درصدی دخانیات در ایران تا سال ۲۰۲۵ هدف گذاری برنامه‌های ملی در این کشور است. دو روز پیش هم معاون وزارت بهداشت درباره کاهش سن شروع مصرف دخانیات در ایران و بویژه در زنان ابراز نگرانی کرده بود. ایرنا @BBCPersian


بازی تلخ و ادامه دار قانون حجاب!

(نظرات امام خمینی در مورد پوشش مردان)‏
آیا پوشیدن پیراهن آستین کوتاه‌‎ ‌‏برای مردان به دور از حجاب می باشد یا خیر؟ ‏

‌‏بسمه تعالی، بر مرد لازم است پوشاندن عورت، و پوشاندن بقیۀ بدن بر او‌‎ ‌‏واجب نیست.

لطفاً بفرمایید حدود پوشش شرعی مرد نسبت به زن نامحرم تا کجا است؟‏

‌‏بسمه تعالی، نظر زن به بدن مرد اجنبی جایز نیست، ولی بر مرد لازم‌‎ ‌‏نیست خود را بپوشاند.‏

حد پوشیدگی برای مردان و زنان هر کدام چقدر است؟ آیا تجاوز از کمترین‌‎ ‌‏مقدار آن حرام است؟‏

‌‏بسمه تعالی، بر مرد ستر عورتین واجب است و ستر باقی بدن واجب‌‎ ‌‏نیست.

جرم انگاری بر پوشش مردان آنهم در سطح شلوارک(شلوار تا پایین زانو که همین هم در ذهن عده ای دارای تحریکات جنسی است) و یا تیشرت اندامی رسما مایه وهن دین است و براساس همان الگوی تک‌خوانشی انحصارطلبانه و پرایراد از تفقه، مبنای شرعی نمی تواند داشته باشد.

آیا این آقایان واقعا پیش از انجام امور تعقل و تدبر نمی کنند؟

با این تفاسیر پوشش احرام حاجیان در آن فضای مختلط را چگونه تفسیر می کنند.

افلا تعقلون! https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

نگاه متفاوت (احمد زیدآبادی) @Zeidabadi_Ahmad تصورتان از کار روزنامه‌نگاری چیست؟
فیلمی که خبرگزاری میزان به منظور اثبات مجرمانه بودن فعالیت‌های #الهه_محمدی و #نیلوفر_حامدی منتشر کرده است، از جهت افشای طرزفکری که در پشت تهیۀ این فیلم پنهان شده است، واقعاً نگران‌کننده و عذاب‌آور است. در واقع، معنای این فیلم این است که در کشور ما هیچ مشکلی در هیچ زمینه‌ای وجود ندارد و اگر روزنامه‌نگاری به قصد تغییر رفتارها و سیاست‌های حاکم در هر زمینه‌ای بکوشد و ارتباطی بگیرد و یا برای کمک به افشای ابعاد یک اتفاق ناخوشایند، اقدام به پرس و جو و تحقیق از افراد مختلف کند، تلاشش جز همکاری با آمریکا به منظور سرنگونی نظام تفسیر دیگری ندارد. با این حساب، همۀ ایرانیان ناراضی و خواهان بهبود یا تغییر شرایط، مجرم محسوب می‌شوند و لازم است برای همۀ آنان پرونده تشکیل داد و به زندان محکوم‌شان کرد. فیلم مذکور جرمی از دو خبرنگار را اثبات نمی‌کند، اما از نوع نگاه دستگاه‌های رسمی نسبت به پدیدۀ آزادی مطبوعات پرده برمی‌دارد. مگر کار روزنامه‌نگاران در دیگر کشورها چیست؟ تهیه‌کنندگان این نوع فیلم‌ها چطور تا این اندازه با آزادی فعالیت رسانه و حرفۀ روزنامه‌نگاری در دنیای امروز ناآشنا و بیگانه‌اند؟ آیا انتظارشان این است که عموم رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران کاملاً در خدمت حکومت و سیاست‌های آن باشند؟



Avesta Jam @Avestajam1 · Oct 22
همه‌ چیز از مظلومیت دختر ایران «مهسا_امينی»‌ و شرافت «الهه_محمدی» و «نیلوفر_حامدی» شروع شد...
پیام حکم صادره علیه این دو روزنامه‌نگار این است: بهای شرافت داشتن دست‌کم شش‌هفت سال زندان است.



محمود صادقی @mah_sadeghi · Oct 22
به نظر می‌رسد هیچ‌یک از مستنداتی که در حکم نیلوفر_حامدی و الهه_محمدی ذکر شده دلالت بر اتهامات وارده ندارند.
بازداشت موقت طولانی آنها نیز برخلاف آیین دادرسی است.
آقای محسنی_اژه‌ای که مکرراً از عدم رعایت موازین دادرسی در بعضی از محاکم انتقاد می‌کنند به این پرونده توجه دارند؟!



Azar Mansoori @MansooriAzar · Oct 22
از روزی که خبر بی هوش شدن #آرمیتا_گراوند عزیز را شنیدم، مانند بسیاری از مادران این سرزمین آرزویم این بود که دخترمان چشمانش را باز کند.
پس از روزها انتظار امروز خبر مرگ مغزی او مانند پتکی بر سرم فرود آمد.


Abdollah Ramezanzadeh @abdollahram · Oct 23
اگر آمریکا "دولت متخاصم" است چگونه، به استناد "پیمان مودت" با آمریکا، در محاکم بین‌المللی علیه آن کشور طرح دعوی کرده‌اید؟!


محمد تقی فاضل میبدی @fazelmaybodi · Oct 22
دراین روزگارکه منطقه دربحران است.اسرائیل مردم مظلوم غزه رابی رحمانه می کشدو درایران به همدلی بیشتری نیازاست، صدوراحکام سنگین برای دوخبرنگارزن(نیلوفروالهه) جای تامل است.امیدواریم دادگاه تجدید نظراین حکم سنگین رانقض کند.چرابایدهرروزباخبرهای تلخ روبرو شویم؟چراجنگ؟چرازندان؟چراقتل؟


محسن برهانی @borhanimohsen1
حیثیت یک‌ خبرگزاری را به یک رأی پیوند ندهید؛ آبروی دستگاه قضا را به رأی ابوالقاسم صلواتی پیوند ندهید؛
ذوق‌زدگی جرم نیست؛
شرکت در کلاس، همکاری نیست؛
هر نوع رابطه‌ای، همکاری نیست؛
تحریک‌ یک خانواده، جرم نیست
و قس علی هذا فعلله و تفعلله…
به بخش اول عفو‌ صادره در بهمن ۱۴۰۱ مراجعه کنید؛ همه این رفتارها بر فرض صحت، مشمول عفو است. گزارش آن دو نهاد امنیتی، قبل از فرمان عفو‌ بود.
نیلوفر_حامدی
الهه_محمدی


Armin Amiri @abedian_amiri
تمامی مکالمات تلفنی و اینترنتی امن نیستند و شنود می شوند. آیا وزارت اطلاعات مجوز قضایی برای اینکارها دارد؟! اگر بله. چه کسی صادر کرده این مجوزها را؟
چندین سال حبس طولانی مدت برای این خوشحالی که شاید بیش از ۷۰ میلیون ایرانی احساس مشترکش را داشتن جنایت و ظلم بزرگ است.
نیلوفر و الهه جاودانه شدند


قربانعلی صلواتیان @salavatianghali · 18h
اصل رضایت مردم است
با این دست فرمان یکدست سازی و خالص سازی روز به روز دریغ از دیروز
هیچ کشوری با بگیر و ببند و محدودیت ها و سختگیری به مردم خود به سعادت نرسیده
و قطعا نخواهد رسید


قاسم محمدی @ghasemsabz · 14h
وبسایت شبکه شرق در گزارشی از گسترش مبارزه و مخالفت حکومت با حق آزادی انتخاب و پوشش زنان ایرانی خبر داد و نوشت: در همین راستا به لباس شخصی‌ها و بسیجی‌ها حکم توقف و بازرسی خودرو داده شده است.
شبکه شرق در این گزارش با بازتاب روایت برخی زنان از توقیف خودروهایشان به بهانه بی‌حجابی


حسن اسدی زیدآبادی @hasanasadiz · Oct 22
الهه_محمدی و نیلوفر_احمدی قربانیان جدید فهم سراسر غلط حاکمیت از کار خبرنگاری! و البته مظلوم اصل_برائت و آزادی_بیان


Soheil Delshad @qishti_marduk · Oct 22
بخواب ای دختر نازم...
آرمیتا_گراوند
ArmitaGaravand


فلات ایران @IranianPlateau · Oct 22
دختران ایران، الهه_محمدی و نیلوفر_حامدی به‌ترتیب به ۱۲ و ۱۳ سال حبس محکوم شدند. مجموعا ۲۵ سال حبس برای شرافت‌شان.
از این حکم ۶ و ۷ سال اجرایی است.


emad_baghi عمادالدین باقی @emadeddinbaghi · Oct 22
وقتی درایران مان حکم ۷سال حبس برای #نیلوفرحامدی،۶سال الهه_محمدی، ۱سال صالح_نیکبخت(وکیل پرسابقه) و نظایر آن را می بینم، دیگر دستم برای ادامه نوشتن درباره جنایات اسراییل در غزه می لرزد. نگویید حکم قضایی است وقتی خودتان می دانید همه‌ اش بخاطر آن بیانیه دونهاد امنیتی رقم خورد.


محسن برهانی @borhanimohsen1 آقای ابوالقاسم صلواتی
اگر برخی بستگان نزدیک شما که در اروپا زندگی می‌کنند یک‌ سال بازداشت موقت شوند و گوشی‌ و فایل‌های صوتی‌ ارسالی در گوشی‌شان زیر و رو شود، چند عنوان مجرمانه با مجازاتی نزدیک به عناوینی مرحمتی‌تان به نیلوفر_حامدی و الهه_محمدی به ایشان بار خواهد شد؟
شخص رییس قوه قضاییه این اواخر تصریح کرد که برای تحصیل دلیل، بازداشت نکنید. در این پرونده افراد بدون دلیل دستگیر شدند، سپس رفته‌اند سراغ گوشی و سناریوسازی و داستان‌سرایی کردند!


محمّد حسين كريمی پور @M_H_Karimipour · Oct 22
دخترک غریبی در دست شما جان داده! خبرنگارانی که خبر داده اند، به حبس طولانی محکوم شده اند. خانواده داغدار، شکایت نزد خودتان آورده. وکیل خانواده افتاده زندان! تنها کسی که مورد بازخواست نبوده، همانهایی هستند که آن بچه در دستشان پرپر شده! آدم ها می بینند. می فهمند. متنفر می شوند.


marziye mahmoodi @marziyemahmoodi · Oct 22
من به‌عنوان یک روزنامه‌نگار و یک شهروند به حکم حبس الهه_محمدی و نیلوفر_حامدی اعتراض دارم و خواستار تجدیدنظر در این حکمم.

This comment was minimized by the moderator on the site

بخشی از نطق مهندس مهدی بازرگان در جلسه علنی مجلس در ۱۵ مهر ۱۳۶۰ که ناتمام ماند

مهندس بازرگان: آنچه در چند دقیقه آینده خواهید شنید، نه سخنی است سیاستمدارانه و نه لایحه‌ای دفاعیه.‌ درد دلی است از قلب‌های سوخته و استغاثه از جانب کسی که قبول دارید سالهای طولانی از عمر پرفراز و نشیب خود را در آرزوی آزادی و استقلال ملت عزیز ایران و عدالت و اسلام به جای اختناق اسارت و جور و کفر به سر برده. تلاش‌ها و توفیق‌ها داشته، محرومیتها کشیده، و در آستانه انقلاب لبیک اجابت به رهبر آن گفته، صادقانه و فداکارانه همکاری و سپس قبول مسؤولیت‌ها بنا به دعوت معظم له کرده است. حالا هم که به آخرین روزهای زندگی رسیده و در اشتیاق لقاءالله است ...

با کمال تأثر و با توسل به درگاه ذوالجلال باید اقرار کنیم که آتشی هولناک در کشور عزیزمان شعله ور گشته است. خرمن امت و دولت و دین را مورد تهدید قرار داده. کمتر کسی است که درصدد خاموش کردن آن برآید و بعضی می‌کوشند آتش را افروخته‌تر ساخته و بر خرمن طرف مقابل بیندازند. همه بلعیده می‌شوند.

حوزه‌های علمیه از گل‌های سرسبد خود خالی می‌شود... برادران ارزنده غیر قابل جبران از مسؤولین دولتی و لشکری و سپاه و کمیته به شهادت میرسند. به همراه جانها اثاث و دارائیها از بیت‌المال و از ملت به هدر میرود. افرادی بی‌گناه در معابر و منازل بی‌جهت کشته و معلول میشوند و همچنین نونهالان دختر و پسر کسان وابسته و هوادار که در درگیریهای خیابانی و دادگاههای انقلابی قربانی التقاط و انحراف یا انتقام می‌گردند.

نونهالانی که هر چه باشد جگر گوشگان و پرورش یافتگان امید این مملکتند . عاشق‌وار یا دیوانه‌وار ، فداکار یا گناهکار ، در طاس لغزنده افتاده‌اند. در حالیکه هر طرف گروه مقابل را منافق یا مرتجع و ضد اسلام و عامل امپریالیسم می‌خواند‌. نه روحانیون ارجمند و مکتبی‌های غیرتمندمان از آمریکا وارد شده‌اند و نه جوانان جانباز در خانواده‌های امریکایی زائیده و بزرگ گشته‌اند که بتوان مزدورشان خواند.

پس چرا این‌سان ریختن خون یکدیگر را مباح و بلکه واجب می‌شمارند. مصیبت بارتر از همه و حاصل خشونت‌ها و بی رحمی‌ها افزوده شدن ناراضی‌ها و انتقام خواهان و برگشت کنندگان از انقلاب و دین است و حیثیت و حقانیت اسلام که در دنیا لکه دار می‌شوند.

هاشمی رفسنجانی: آقای بازرگان الان جای این حرفها نیست.

در این هنگام عده‌ای از نمایندگان جلسه را ترک کردند.

صادق خلخالی: آقای بازرگان باید محاکمه بشود. این آقا جزو ملت ایران نیست آمریکائی است. خلخالی به تریبون نزدیک شد و میکروفون را از جلوی بازرگان کشید و ....
@Bonyadbazargan

This comment was minimized by the moderator on the site

افکار عمومی جهان برای
چه هدفی آماده می‌شود؟
(پاییز سال قبل که ایران درگیر التهاب بود این مطلب را نوشتم؛ مرور دوباره‌اش برایم جالب بود و نشان داد که پارسال این موقع چه طور فکر می کردم؛ شاید برای شما هم جالب باشد)
 
یک. حجم جهت‌دهی افکار عمومی جهان، علیه جمهوری اسلامی، با هیچ‌کدام از حوادث قبلی که در ایران روی‌داده قابل مقایسه نیست و نظیر ندارد؛ در هیچ پرونده‌ای، در هیچ مقطعی. از ماجرای سفارت آمریکا گرفته تا وقایعی مانند قتل‌های زنجیره‌ای، حمله به کوی دانشگاه، هولوکاست به روایت احمدی‌نژاد، وقایع سال‌ ۸۸ و...

دو. در دنیای امروز بسیاری از طراحان تحولات بزرگ تا هنگامی که مطمئن نشوند اکثریت افکار عمومی (حدود ۸۰ درصد) با یک تصمیم همراه هستند، آن تصمیم را اجرایی نخواهد کرد.

سه. جهت‌دهی به افکار عمومی در چنین سطحی بسیار پرهزینه است و سخت بتوان پذیرفت که این هزینه‌ها، برنامه‌ی دیگری را از پی نداشته باشد.

چهار. حجم فراوان فعالیت‌های رسانه‌ای برای جهت‌دهی به افکار عمومی چنان قوی و پرشدت است که به‌نظر می‌رسد هر تصمیمی برای ایران می‌تواند با تایید اکثریت افکار عمومی در جهان همراه شود؛ هر تصمیمی.

پنج. مطالعه‌ی موارد مشابه مانند حمله به عراق و افغانستان، گزینه‌ی حمله‌ی نظامی را به ذهن نزدیک می‌کند اما به نظر می‌رسد، منطقه و جهان آمادگی یک جنگ دیگر را ندارد. از سوی دیگر شاید جنگ داخلی و تجزیه نیز با سیاست غرب در این مقطع همخوانی نداشته باشد؛ شرق را نمی‌دانم.

شش. شاید شاهد نوع تازه‌ای از یک برنامه و دخالت خارجی، برای ایجاد تغییرات بنیادین در ایران باشیم. این تغییر بنیادی ممکن است حتی با حفظ کلیت جمهوری اسلامی انجام شود.

هفت. هر برنامه‌ی خارجی، علاوه بر همراهی اکثریت افکار عمومی در خارج از مرزها، نیازمند همراهی افکار عمومی اکثریت در داخل کشور نیز هست. اگر در کشور سیاست رسانه‌ای و میدانی صحیحی وجود داشته باشد، شاید بتوان مانع جهت‌دهی به افکار عمومی داخل ایران شد، اما شواهد نشان می‌دهد چنین سیاستی در داخل وجود ندارد. حتی هنوز جنس جدید رسانه‌ای و نمادین ماجرا تا حد زیادی درک نشده و هنوز ارزیابی‌ها بر اساس مدل‌های قدیمی است و عده‌ای هنوز خیابان را مهم‌تر از رسانه می‌بینند.

هشت. همیشه ممکن است برخی اتفاقات طراحی‌ها را بر هم بزند، اتفاقاتی مانند از کنترل خارج شدن درگیری‌های داخلی یا حتی یک درگیری و جنگ مرزی کوچک که به تدریج ابعاد بزرگی پیدا کند. در این صورت ممکن است اوضاع، خطرناک، غیر قابل پیش‌بینی و غیر قابل کنترل شود.

نُه. نتیجه‌ی بندهای بالا این نیست که از ترس دخالت دشمن مردم معترض به سکوت دعوت شوند، اعتراض و انتقاد از ویژگی‌های یک جامعه‌ی زنده است و سرکوب اعتراض و نشنیدن انتقاد، وضعیت جوامع را به چنین شرایطی می‌کشاند. اگر مردم اعتراض کنند، ‌هزینه بدهند، اما هیچ دستاوردی نداشته باشند، اوضاع هر بار خطرناک‌تر خواهد شد.
اگر بناست گرهی گشوده شود، انتظار از مسئولان است. کاش اصلاحات بنیادی، بر اساس خواست مردم در داخل کشور کلید بخورد پیش از آن‌که از روی اجبار و دیر به تغییرات بنیادی تن دهند. سال‌هاست مردم را از دشمن ترسانده‌اید و خوب است این ‌بار چشمان خودتان را باز کنید تا مبادا در مسیر دشمن گام بردارید. امید که مدل اصلاحی قابل درکی پیش روی مردم قرار دهید.

ده. روزهای تلخ و سختی را سپری می‌کنیم اما شاید، رویدادهای ماه‌های آینده غافلگیرکننده‌تر باشد.
 
جعفر شیرعلی‌نیا
پاییز ۱۴۰۱

This comment was minimized by the moderator on the site

هولناک تر از قتل. به هر چشمی که بنگریم. پیرمرد ۸۵ ساله، هنرمند، دنیایی سواد و تجربه. پس ‏چه کسی امنیت دارد، اینجا؟ گور بابای زنده ماندن. ارزشهای فرهنگی و امید چه می شود؟ کی گردن می گیرد؟ کی وقت پلیس را میگیرد؛ با: خانم حجابتون. کی خرفستران را می سازد و آزاد می گذارد؟ ای کاش اصلا بیدار نمی‌شدم امروز.

داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر کشته شدند!

زندگی ما در انبوهی از مشکلات می گذرد. نان را به قیمت جان و کتاب را به قیمت کتابخانه خریدن خود درد جانکاهی است. تبعیض ها و بی خردی ها هم که غوغا می کند. و آنچه واقعا ترسناک است تمام شدن نسل فرهیختگان است و آنها که سرشان به تنشان می ارزید و جایگزینی فعلا ندارند.

هراسناک خواهد بود روزی که هیچ آدمی برای افتخار کردن و آموختن نداشته باشیم.

در این میانه من و امثال من امیدوار نیستیم، اما به خود امید تلقین و تزریق می کنیم؛ راهی غیر از این هم متصور نیست. اما عجیب و دردناک است که عده زیادی با علایق متنوع، اما یک سو در ایران ستیزی، تلاش می کنند امیدواری ما را مسخره کنند. یکی با عمل و دیگری با نظر.

محلول اشباع شده ایم که فقط یک قطره ی بیشتر می تواند سرریزمان کند. کوزه ها بر سر داریم و فقط تلنگری همه را می ریزد و می شکند.

چه قدر مگر توان داریم که هم با فقر بجنگیم هم با بی خردی و هم با آدم نماهایی که نه تربیت شده اند و نه شعور دارند و خرج غذای روزانه شان را می خواهند از جیب ما کش بروند و به این هم افتخار می کنند و آخر سر، ما بیشتر به حال زار و ذلت آنها دل می سوزانیم و اینکه بچه هایی که در دامان این ذلیل ها بزرگ می شوند چه خواهند شد و چه لشکری خواهد داشت اهریمن، برای نابودی هر آنچه اهورایی است.

وقتی پیرمرد را در خانه اش می کشند، بعد از عمری کار فرهنگی، باید احساس خطر کرد از لشکر اهریمن. اسمش را بگذاریم «داریوش کشی» تا نمادی باشد برای احساس خطر همیشگی در برابر لشکر اهریمن.

اما نباید بگذاریم این امید بمیرد. حتی با این همه دشواری و فلاکت و بی چارگی. حتی اگر لازم باشد خودمان را باید فدای امید بکنیم. کاری که من می کنم.

اگر این امید بمیرد چیزی از ایران باقی نخواهد ماند.
http://T.me/melliiran

This comment was minimized by the moderator on the site

تمامی نظرات افراد تاریخ مصرف گزشته و خلع شده از مقام کذایی قبلی
حکایت ها بیان شده پیراهن عثمان است

فعال سیاسی
This comment was minimized by the moderator on the site

داریوش مهرجویی چهره ماندگار فرهنگی و هنری کشور و کارگردان مشهور سینمای ایران, به‌همراه همسر مظلومش در خانه‌شان سلاخی شدند!

چقدر باید حسرت بخوریم
و آه بکشیم!؟
مهرجویی؛ خالق فیلم‌های گاو، هامون، دایره مینا، علی سنتوری و... دیشب کشته شد.

وقتی نیروی پلیس کشور همه انرژی‌اش را باید صرف مبارزه با طبیعی‌ترین حقوق مردم، یعنی حق  انتخاب پوشش‌شان بکند.
وقتی زندان‌های ما جای خانم‌ها نرگس محمدی، فاطمه سپهری نسرین ستوده و آقایان تاج‌زاده و نوری‌زاد، دکتر مدنی، مهدی محمودیان و دیگر آزادگان و روشنفکران کشور است!
وقتی دوربین‌های چهر‌ه‌نگار کشور در خدمت سیستم مبارزه با بی‌حجابی است
همین می‌شود که همسر مهرجویی خبر می‌دهد بارها تهدید شده‌اند، وسایل مهم‌شان سرقت شده، و همین چند روز پیش تهدید به مرگ شده‌اند...
و هیچ تدبیری نمی‌شود.
نهایتا هم جامعه هنری کشور، ناباورانه عزادار از دست دادن هنرمندان نخبه‌ و تکرار نشدنی‌اش می‌شود.

تسلیت به مردم داغدار ایران
و تاسف برای آنها که تا از فقر و مصائب مردم می‌نویسیم، امنیت ایران را به‌رخ ما می‌کشند!
امنیتی برای دزدان و تبهکاران و بدخواهان

رحیم قمیشی

This comment was minimized by the moderator on the site

10/13/2023 01:21 PM
صدیقه وسمقی بدون پوشش حجاب: نباید هرروز شاهد این باشیم که یک آرمیتا یا یک مهسا به خاطر نداشتن روسری قربانی شوند
صدیقه وسمقی، اسلام‌شناس با انتشار ویدئویی بدون حجاب در صفحه اینستاگرام خود، خواستار لغو حجاب اجباری در ایران شد.

خانم وسمقی فعال سیاسی و عضو اولین دوره شورای شهر تهران است. او که پیشتر همیشه با حجاب دیده شده بود، در این ویدئو گفت: «ما نباید هرروز شاهد این باشیم که یک آرمیتا یا یک مهسا به خاطر نداشتن روسری قربانی شوند.»

او همچنین گفت که هرگونه آزار و اذیت زنان یا واداشتن آنها به حجاب اجباری، «مخالف انسانیت اخلاق و حتی مخالف اسلام» است. خانم وسمقی از «دینداران مقید به وجدان و اخلاق و انسانیت و عدالت» خواست که به «عملکرد جنون‌آمیز» حکومت جمهوری اسلامی در آزار زنان اعتراض کنند و بی‌تفاوت نباشند.

او قانون حجاب اجباری را «قانون شرور، پرهزینه و پرمفسده» خواند و خواستار لغو آن شد. خانم وسمقی همچنین این را حق زنان دانست که «به صورت مدنی با برداشتن روسری‌های خود» این قانون را عملا لغو و آزادی پوشش را تثبیت کنند.

آرمیتا گراوند که خانم وسمقی در صحبت‌هایش به او اشاره کرده، نهم مهرماه در حادثه‌ای مشکوک در متروی تهران به کما رفت و به بیمارستان منتقل شد. گفته می‌شود در پی تذکر حجاب در متروی تهران و درگیری، سر او به آهن برخورد کرده است. سازمان حقوق بشر هه‌نگاو در آخرین اخبار درباره وضعیت او نوشت که پزشکان از امکان معالجه او ناامید شده‌اند.

این سازمان به نقل از یک منبع آگاه افزود که تاکنون شش پزشکی که وضعیت آرمیتا را بررسی کرده‌اند، به صراحت اعلام کرده‌اند «مرگ و زندگی آرمیتا دست خداوند است و تنها می‌توان توکل کرد».

This comment was minimized by the moderator on the site

دیدگاه امام خمینی در رابطه با دیکتاتوری در جمع مسئولین : 

« شما وکیل مردم هستید، نه ولیّ مردم!
اکثریت هر چه گفتند آرای آنها معتبر است؛ شما ولی آنها نیستید که بگویید این به ضرر شماست.
ماموریت شما تا آن حدود است که با مردم بسازید.
ملت می خواهد به خطا برود شما چکار دارید..

از مفاسدی که دیکتاتوری دارد و دیکتاتور مبتلا به آن هست این است که یک مطلبی را که القا می‌کند، بعدش نمی‌تواند،
قدرت ندارد بر خودش که این مطلبی که القا کرده است اگر خلاف مصلحت است،
اگر خلاف مصالح، فرض کنید، کشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست،
نمی‌تواند که از قولش برگردد؛ می‌گوید: گفتم، و باید بشود!

این بزرگترین دیکتاتوری‌ هاست که انسان به آن مبتلا هست که «چیزی که گفتم باید بشود» ولو اینکه یک کشور به تباهی کشیده بشود.

این دیکتاتوری هیتلر از این قماش دیکتاتوری بود که وقتی مثلاً مشاهده این معنا را می‌کند که خطا کرده است و نباید این‌طور حمله را به مثلاً شوروی بکند، این را اظهار نمی‌کند؛
عقیده‌اش این است که «باید این کار بشود» «گفتم و باید بکنم».

@Falaakhon

This comment was minimized by the moderator on the site

جمعه خونین زاهدان
چرا ما هنوز زنده‌ایم؟

✍️ رحیم قمیشی

یک سال از جمعه خونین زاهدان گذشت.
نزدیک به یکصد نفر ظرف یک ساعت در شهر زاهدان به قتل رسیدند. بیشتر از سیصد نفر بدن‌هایشان سوزاخ سوراخ شد.
در بین کشته شدگان پیرمرد بود، میانسال بود، جوان، بسیار بود، نوجوان و کودک بود!

نه مقامی سکته کرد، نه مسئولی دق کرد، نه یک انقلابی فریاد کشید، نه امام‌جمعه شیعه‌ای صدای مظلومیت آن نمازگزاران اهل سنت شد. نه کسی پرسید؛
آخر چرا کشتید؟؟
نه یک نفر محاکمه شد، نه از فرمانده‌ای درجه‌ای ستانده شد، نه کلاهی برداشته شد، نه عمامه‌ای به زمین زده شد، نه به خانه‌های کشته‌شدگان رفتند تا حلالیت بگیرند، نه گفتند اشتباهی شده، لطفاً ببخشیدمان.

ای خدا!
ما این مصیبت را چطور تحمل کردیم؟
جز اینکه از انسانیت‌مان فاصله گرفتیم!
ای خدا!
تو چرا عرشت نلرزید؟
چرا مسببان را، تنها نگاه کردی...
می‌دانم، هیچ‌نگو!
تنها درددل می‌کنم.
ندیدی نوجوان بین آنها بود.
ندیدی پیرمرد میان‌شان بود.
ما در جنگ، چنین صحنه‌هایی ندیده بودیم!
آنجا که صدامی بیرحم روبرویمان بود.

نمی‌دانم آن دوستانم که می‌گویند وضع کم‌کم دارد بهتر می‌شود، کلیپ‌های آن جمعه را دیده‌اند؟ آنها که می‌گویند اتفاقات استثنا، نباید ما را از نظام برگرداند، هنوز هم می‌توانند همان را بگویند!
اگر جان را خدا دادست
چرا باید تو بستانی...

ای بیشرفان!
آخر یک نفر را هم محاکمه نکردید...
یک عذرخواهی ساده هم بلد نبودید!
شما پیرو کدام دینید؟ که اینهمه از انسانیت فاصله دارد!
شما از چه ساخته شده‌اید؟
از آهن، از سنگ، از چه چیزی!
من نمی‌دانم اگر مولوی عبدالحمید نبود که هر هفته و هر روز از مردم می‌خواهد آرامش خود را حفظ کنند، چه می‌شد!؟
اگر مولوی و مردم مظلوم زاهدان، آن‌همه سعه صدر نداشتند، چه می‌شد؟

من به عنوان یک شیعه، به عنوان یک ایرانی، از این همه ظلمی که به نام تشیع و به نام حاکمیت ایران، به مردم مظلوم سیستان و بلوچستان می‌شود از آنها شرمنده‌ام‌، از آنها حلالیت می‌طلبم، دست آنها را می‌بوسم، من از آنها خجالت می‌کشم، که زنده‌ام و این همه ظلم می‌شود.
رهبران کشور راحت بخوابند!
رئیس جمهور برود سازمان ملل سخنرانی کند و دنیا را به عدالت دعوت کند!
قوای نظامی برای محو اسرائیل نقشه بکشند.
وزیر دفاع روسیه را ببریم پیشرفت‌های نظامی‌مان را نشانش بدهیم تا شاخ در بیاورد.

غنای اتم را ببریم تا ۹۹ درصد...
با غنای انسانیت‌مان
که به زیر صفر رفته
چه کنیم!؟

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

عباس عبدی @abb_abdi · 17h
حامی لایحه حجاب: «میزان بالای جریمه نقدی به علت بدپوششی، بازدارندگی ایجاد می‌کند.. یک تا سه‌ میلیون حدود این جریمه‌ها بود ولی وقتی ۲۴ میلیون تومان بشود، بازدارندگی جدی‌تر خواهد شد.»
این رویکرد چاره‌ای ندارد جز این که برای بازدارندگی ۱۰۰٪ دستور تیر مستقیم بدهد.

رحمت‌اله بیگدلی @bigdeli1343 · Sep 30
جلیل محبی طراح قانون حجاب و عفاف: اگر جریمه نقدی یک تا سه میلیون باشد بی‌حجابی جمع نمی‌شود، اما با جریمه ۲۴ میلیونی جمع می‌شود!
پ.ن: اگر بی‌حجابی با جریمه ۲۴ میلیونی هم جمع نشد مبلغ را چقدر بالا خواهید برد؟
ضمنا برای جمع‌کردن فساد و اختلاس چه‌مقدار جریمه کارساز است؟


ایران وایر @iranwire · 15h
در ادامه اقدامات سرکوب‌گرانه جمهوری اسلامی در مواجهه با مخالفان حجاب_اجباری، روز شنبه ۸ مهرماه ۱۴۰۲ دستکم دوکتابفروشی شناخته شده «کتاب دی» و «کتاب خانه» در تهران پلمب شدند.
سالگرد_اعتراضات مبارزه_مدنی اعتراضات_سراسری


Ehsan Soltani @ehsan_soltani · Sep 30
چون از وقتی چشم باز کردن برای انجام هر کاری -حتی درس خوندن در حوزه- پول مفت گرفتن، تصور میکنن همه به خاطر پول مثل خودشون حاضرند به هر خفتّی تن دهند!
اگر سه دهه با زور اسلحه و بازداشت و گشت ارشاد و شکستن جمجمه تونستید بر سر ملت حجاب بذارید، با تهدید به جریمه هم می‌تونید!
قرمدنگ‌ها


Reza Kashef @1kashef · Sep 30
اخیرا جلیل محبی از جریمه‌های سنگین در #لایحه_حجاب دفاع کرده (گویا پیشنهاد خودش بوده).
اینها نمونه‌های معاصر شیخ فضل‌الله نوری و نواب صفوی هستند که اگر شرایط اقتضا کند ابایی از تکرار رفتار آنها ندارند. هر چه آنها موفق شدند اینها هم می‌شوند. این جماعت همیشه عقب‌تر از مردمند.


احسان بداغی @EhsanBodaghi · Sep 30
جلیل محبی، طراح قانون_حجاب: اگر جریمه یک تا ٣میلیون باشد بی‌حجابی جمع نمی‌شود، اما با جریمه ۲۴میلیونی جمع می‌شود.
تشدید مجازات اعدام برای کنترل جرائم مواد مخدر از دهه ۶٠ آنقدر بی‌اثر بود که مجلس سال٩۶ بسیاری از آنها را لغو کرد. این که دیگر حجاب است.
آنکه ناموزد ز چرخ روزگار...

This comment was minimized by the moderator on the site

نامه سرگشاده عباس عبدى به شورای نگهبان درباره قانون حجاب
عباس عبدی در نامه ای سرگشاده خطاب به اعضای شورای نگهبان که روزنامه اعتماد،آن را منتشر کرده در باره قانوننامه سرگشاده عباس عبدى به شورای نگهبان درباره قانون حجاب حجاب تذکراتی را مطرح کرد. در بخشهایی از نامه آمده است:
مصوبه مجلس درباره پوشش زنان برای اظهارنظر به آن شورا ارسال شده است. شاید راحت‌ترین برخورد برای هر منتقد و بالاتر از آن هر براندازی این است که بخواهد این مصوبه تایید و اجرایی شود، بلکه با تداوم و تعمیق سیاست‌های خودبراندازی به هدف‌شان برسند، ولی چه می‌توان گفت که چنین اتفاقی، شکست یک ملت دارای تاریخ و فرهنگ و تمدن ارزشمند است و هیچ نیروی مسوولی به صرف مخالفت یا دشمنی با صاحبان قدرت، خود را مجاز نمی‌داند که از چنین سیاست‌های ویرانگری دفاع نماید، به این امید که فرآیند خودبراندازی را تقویت کند. حکومت‌ها همیشه درگیر این خطا هستند که مثل افراد دچار آرزوهای بزرگ شوند. شما حتما با گزاره‌های انذاردهنده امام علی‌(ع) درباره آرزوهای بزرگ آشناتر هستید که این آرزوها چگونه فرد را به انجام کارهای ناروا سوق می‌دهد. این خطر برای حکومت‌ها بیشتر است. حتی برای رسیدن به آرزوهای کوچک و متوسط نیز نیازمند عقلانیت هستند، در واقع برای رسیدن به آن آرزوها باید از در عقلانیت وارد شد و نه از پشت‌بام احساسات و زور. قانون فعلی حجاب یک تبصره از یک ماده قانون جزا است. مبنای آن نیز الزام به پوشش شرعی است. اکنون مجلس آن را از یک لایحه ۹ ماده‌ای، تبدیل به ۷۲ ماده و تصویب کرده‌اند. مهم‌تر اینکه شهامت لازم برای رسیدگی علنی در صحن مجلس را نداشتند. در این زمینه چند پرسش مطرح است که حتما آن شورای محترم یا جمعی که وظیفه تطبیق قوانین با سیاست‌های کلی نظام را دارد پاسخ خواهند داد.

۱ـ رسیدگی غیرعلنی به این لایحه چه معنایی جز ضعف استدلال و نیز ترس از مردم و افکار عمومی دارد؟ قانون به ویژه قانون جزا برای تنظیم رفتار مردم است، رسیدگی غیرعلنی آن فقط این معنا را دارد که نمی‌توانند مفاد این قانون را در عرصه عمومی به بحث گذاشته و از آن دفاع کنند. همین یک دلیل برای رد کلی آن کافی است.
۲ـ وجود چنین مصوبه‌ای باید راه را بر هرگونه توجیهات بعدی مقامات درخصوص تبلیغات علیه نظام مسدود کند، چون روشن است که چنین قوانینی هیچ تناسبی با حداقل ارزش‌های جهانی و عرف مسلمانان جهان ندارد.
۳ـ بدون تردید تقلیل پوشش به امری حقوقی و جزایی موجب کاهش اعتبار انتخابی بودن آن می‌شود و این آغاز سقوط چنین ارزشی است و بسیاری از زنان از آن رویگردان خواهند شد، همچنانکه به همین علت شده‌اند.
۴ـ محدود کردن این قانون به عرصه عمومی که از روی ناچاری است، شکاف میان رفتار در عرصه عمومی و حوزه خصوصی را چنان گسترش می‌دهد که آن را از پایداری خارج می‌کند و اجازه نمی‌دهد عرصه عمومی بر روال قانون مزبور پیش برود همچنانکه در این سال‌ها پیش نرفته است و مسوولان اکنون به حجاب سال گذشته مرحومه مهسا امینی غبطه می‌خورند.
۵ـ هنگامی که الزام به پوشش شرعی از قانون حذف شد و عملی نیست، مبنای قانونگذاری برای پوشش چیست؟ جز عرف اجتماعی نمی‌توان مبنای دیگری داشت و این عرف نیز قطعا مغایر با این قانون است، این را رفتار عمومی مردم و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد.
۶ـ حدود اختیارات قانونگذاری مجلس چیست؟ چه کسی به آنان اجازه می‌دهد که برای هر رفتاری قانونگذاری کنند؟ آیا شورای نگهبان در این باره ضابطه‌ای دارد؟ خوب برای غیبت و دروغگویی و نماز نخواندن هم مجازات‌های سنگین تعیین کنند.
۷ـ آیا می‌توان قانونی گذاشت که قابلیت اجرا نداشته باشد؟ آیا می‌توان قانونی تصویب کرد که قضات و نیروی ضابط از انجام آن منزجر باشند؟ آیا این تکلیف مالایطاق نیست؟ کافی است از قضات و ضابطان بپرسید که تا چه اندازه این قانون را مطابق با انصاف و وجدان خود و نیز قابل اجرا می‌دانند؟
۸ـ خوشبختانه بیشتر آقایان شورای نگهبان، دارای فرزند و حتی نوه‌ و بعضا نیز نتیجه‌های بزرگ هستند! کافی است یک پرسش از این گروه افراد در میان خانواده و دوستان و اقوام انجام دهند که تا چه اندازه با این قانون و قوانین مشابه موافقت دارند؟
۹- آیا چنین مصوبه‌ای مطابق با سیاست‌های کلی نظام است؟ اگر تایید شود، حتما چنین برداشتی داشته‌اید. در این صورت نمی‌توان فردای روزگار گفت که قانون بدی نوشتند یا بد اجرا کردند.
شاید از نظر عده‌ای بعید باشد که شورای محترم نگهبان، نکات فوق را مورد توجه قرار دهد، ولی به نظر می‌رسد که این بار ماجرا فرق می‌کند و به احتمال فراوان تصمیمی مبتنی بر خیر عمومی خواهند گرفت.
اگرچه بعید است که شورای محترم نگهبان، نکات فوق را مورد توجه قرار دهد، ولی در عمل چاره‌ای نیست جز اینکه بنویسیم تا فردا نگویند که گفته نشد یا مثل امروز که درباره وضع بد اقتصاد می‌نویسیم، می‌گویند؛ آیا شما مرده بودید که قبلا اینها را نگفتید؟

This comment was minimized by the moderator on the site

مصوبه عفاف و حجاب برای بی‌ثباتی و گسترش فساد مالی و اخلاقی در جامعه تصویب شده است!

احمد زیدآبادی
این چیزی که به اسم لایحهٔ حجاب و عفاف به تصویب مجلس رسیده اگر به منظور "خالی نبودن عریضه" تنظیم شده که هیچ، اما اگر واقعاً به قصد اجرا در دستورکار قرار گرفته است، حامیانش تردید نکنند که اجرای آن، سه پیامد مهلک در پی خواهد داشت:

زمینهٔ سوءاستفاده و فساد مالی را در دستگاه‌های مجری مصوبه به طرزی فضاحت‌بار فراهم خواهد کرد.
عفاف و حجاب مورد نظر حامیان مصوبه را روز به روز بحرانی‌تر خواهد ساخت و به آنچه از نظرشان "برهنگی" است دامن خواهد زد و به روند دین‌گریزی بخصوص در نسل‌های جوانتر شتابی بی‌سابقه خواهد داد.
ثبات اجتماعی کشور را به مخاطره خواهد انداخت و جامعه را به صحنهٔ منازعهٔ روزانهٔ سبک‌های مختلف زندگی تبدیل خواهد کرد.
در مقایسه با این مصوبه، صدرحمت به همان گشت ارشاد!

هر فردی که کمترین شناختی از ماهیت پدیده‌های اجتماعی و فرهنگی داشته باشد، تصدیق می‌کند که این مصوبه به عمد یا به سهو، برای بحران‌آفرینی و بی‌ثباتی و گسترش فساد مالی و اخلاقی در جامعه تصویب شده است!
دشمن اصلی ثبات نظام در درون خودش لانه کرده است. بی‌خود دیگران را متهم کردند.

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا جنبش‌ها الزاما موفق می‌شوند؟

رحیم قمیشی

در همۀ جنگ‌ها، استراتژی‌ها همواره یکسانند. پیروزی بر دشمن. این تاکتیک‌ها یا شیوه‌های اجرای عملیات هستند که برنده را تعیین می‌کنند.
وقتی ما بدانیم چه امکاناتی داریم و دشمن چه ضعف‌هایی، می‌توانیم برنامه‌ریزی نتیجه‌بخشی داشته باشیم.
در سال‌های نخست جنگ، برای ماه‌هایی متمادی، ما از تاکتیکِ هجوم پرتعداد نیروهای پیاده بخوبی بهره برده و مناطق مهمی را آزاد کردیم، اما فراموش کردیم تغییر تاکتیک از لوازم مهم مبارزه است.
همین شد که عراق با استفاده از میدان‌های مین گسترده، موانع چند لایه، احداث استحکامات مثلثی، پنج‌ضلعی و "ب" شکلی، نقطه برتری ایران را تبدیل به راهی برای گرفتن تلفات سنگین از ایران نمود.
فرماندهان ما همچنان تاکیدشان بر استفاده از همان شیوه بود، حتی وقتی سلاح شیمیایی به میان آمد، و بمباران‌های فشرده، و کانال‌های آب و آواکس‌های عربستان هم، به خدمت عراق درآمدند.
تاکتیک ایران همان بود؛
"تا کربلا رسیدن یک یاحسین دیگر".
ایجاد هیجان، و تکرار تجربه‌های شکست خورده گذشته.
هزاران یاحسین گفتیم و به کربلا نرسیدیم! تلفات دادیم و نرسیدیم، ایثار کردیم و نرسیدیم. تا وقتی که جورج بوش تصمیم گرفت راه را برای ما باز کند.
جنگ یک علم بود و ما با استقاده از ایمان رزمندگان می‌خواستیم معجزه کنیم!

کشورداری هم یک علم است، اقتصاد هم یک علم است، بهره‌گیری از روابط با جهان یک علم است، تبلیغات یک علم است، رسانه یک علم است، مبارزه یک علم است، ما تصور می‌کنیم چون بر حقیم پس دست‌هایی از آسمان باید بیاید و ضعف‌های ما را برطرف کند.

برسیم به امروز؛
مردم حاکمیتی می‌خواهند که به آنها تحمیل نشده باشد. مردم نمی‌خواهند در برابر اعتراض مدنی‌شان کتک بخورند، خون بدهند، نمی‌خواهند پاسخ انتقاد به‌حق‌شان زندان باشد، نمی‌خواهند دین و مذهب و عقیده سیاسی، مبنای خط‌کشی میان مردمان جامعه باشد، نمی‌خواهند عده‌ای عزیز باشند و خودی، عده‌ی زیادی طرد شده باشند و ناخودی، نمی‌خواهند برای احساس آزادی بروند آنطرف مرزها، نمی‌خواهند روز به روز فقیرتر شوند، نمی‌خواهند دزدی‌ها را ببینند و نتوانند فریاد بزنند؛ این دزد! ما دزد را می‌بینیم، چطور قاضی‌ها و حاکمان نمی‌بینند!
مردم نمی‌خواهند دولت برایشان تعیین کند چطور باید زندگی کنند.
همه اینها درست، خواست‌هایی کاملآ به‌حق.
مردم فریاد بزنند، متهم می‌‌شوند به همکاری با دشمنان.
ساکت بنشیند می‌گویند ببینید مردم حرفی ندارند، آنها دلشان با ماست.
مردم در انتخابات شرکت نکنند می‌گویند ببینید نظری ندارند!
شرکت کنند، ولو به مخالفت، می‌گویند ببینید آنها با ما هستند چه صف گرفته‌اند برای رای دادن، این رای آنها رای به ماست.
راه اعتراض‌های خیابانی هم که بسته شده، با نیروهای گارد وسیع، با سبعیت، با بی‌رحمی تمام. می‌گویند دشمن به برخی پول داده...
و تمام.

اما آیا واقعا تمام می‌شود؟!
و مردم راهشان بسته می‌شود.
آیا باید آرزوی داشتن یک حکومت خوب و پاسخگو و مردمی را به گور برد؟

تمام می‌شود، وقتی ما بخواهیم مانند فرماندهان زمان جنگ بگوییم ما چون تعدادمان زیاد است حتما پیروز می‌شویم!
تمام می‌شود، وقتی ما فکر کنیم چون سخن ما منطقی است، حتما جهان به کمک ما می‌آید و تحریم‌ها کمر ظلم را می‌شکند!
تمام است، وقتی ما از علم رسانه، علم ارتباطات، علم تشکیلات، بی‌بهره باشیم.
و تمام می‌شود؛
وقتی که ما تنها بخواهیم یک روش و یک تاکتیک را پیاده و تکرار کنیم!
وقتی مقابل ما گروهی قرار دارد که هم اسلحه دارد، هم پول. هم رسانه و هم مزدور جان‌نثار، و شیر چاه‌های نفت در اختیارش است و چین و روسیه و اسراییل هم، حامی پر و پا قرصش!
که اهداف آنها را دقیقا پیاده می‌کند.
هیچ اتفاق خوبی خودبخود نمی‌افتد.
هیچ دستی از آسمان به کمک ما نمی‌آید!
تا وقتی همدیگر را پیدا نکنیم.
فکرهایمان را بال ندهیم.
به هم اعتماد نکنیم.
اختلافات جزیی را کنار نگذاریم‌.
برای ساختن ایران مصمم نباشیم.
و طرح‌هایی نو در نیندازیم.

"این متن ادامه خواهد داشت"

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

توصیه های کارل پوپر به حکومت ها در هنگامه شورش و اعتراض

قاسم خرمي

کارل پوپر، به حکومتها پیشنهاد می کند که با انجام اصلاحات به هنگام و پذیرش رای و نظر مردم و دخیل کردن آن در امـر حکومتداری، جـلوی وقوع انقلاب ها و طغیان های بنیان کن را بگیرند!

به گفته او "انقلابها برنامه‌ريزی نمی‌ شوند؛ بلكه به خاطر رفتار ناصواب حكومتها، اتفاق می‌افتند. پس بنابر این، به خاطر انقلاب و خشونت، بايد به جای مـردم، حاكمان را مورد سرزنش قرار داد".

توصیه اسـاسی تر پوپر به همـه سياستمداران، ایدئولوژیها و نظامهای سیاسی این بود که به جای وعده های بزرگ و غیر قابل تحقق، کاری کنید که حداقل قدری از رنج و درد مردم کم شود.

به گفته او:"در سیاست و طبابت،هرکس وعده زیادبدهد،شارلاتان است و آندسته از ایدئولوژی‌های آرمانگرایی که وعده ایجاد بهشت می‌ دهند، عاقبت راه به جهنم می‌ برند؛ چراکه که آرمانها به مرور زمان تغییر می‌کنند و دست آخر، جز رنج اضافی، چیزی برای مردم باقی نمی‌ماند!"


@SeyedAhmadShams

This comment was minimized by the moderator on the site

از افتادن تا ایستادن

مجتبی نجفی
از تصویر نخست که « دختر ایران» بر تخت افتاده، تا تصویر دوم که دختری دیگر در کردستان بر بلندای جمعیت معترض با دستهای در هم گره کرده ایستاده، داستان یک افتادن و برخاستن است. « می افتیم و برمیخیزیم». این داستان مقاومت مای ایرانی در بیش از صد سال است وقتی که نیاکان ما گفتند حکومت قانون می‌خواهیم و مهار قدرت خودسر.

جنبش « زن،زندگی و آزادی» نقطه تکامل ایستادگی ملی برای تحقق آرمانهای مشروطیت است. چرا که فرهنگ شهروندی تقویت شده و مطالبه گران آزادی، میلیونی و مسایل ما متنوع و به روز شده اند.
اکنون که یک سال از جنبشی گذشته که مثل طوفان بر ساختار قدرت و جامعه فرود آمد، یادی کنیم از همه شهدای جنبش، خانواده های دادخواهان، همه آنها که صادقانه بدون اینکه با خون دیگری، نانی و نامی بسازند، ایستادند.
فردای عاری از دیکتاتوری در ایران که نسل‌های آینده داستان  ایستادگی ملی بر محور همبستگی شهروندی را خواهند خواند به همه آنانکه در برابر نظام بردگی تسلیم نشدند، درود خواهند فرستاد.

جنبش«مهسا» به تاریخ سپرده نشده که زنده بودنش به سالگردش محدود شود، هر روز و هر موقعیتی فرصتی برای نمایش ایستادگی است. جنبش مهسا برای خاطره بازی نیست هنوز جاری و ساری است.

لشکرکشی نظامی به خیابانها هم نشان ترس جنون وار دیکتاتوری است و هم از حماقت. دیکتاتوری هر لحظه در معرض غافلگیری است. به خوابش هم نمی دید بعد از سرکوب هشتادوهشت، نودوشش، نودوهشت، چهارصد دوباره خیابانها صحنه اعتراض شوند. خواب دیکتاتوری آشفته است چون از روز غافلگیری میترسد.
به جنبشی که راه انداختند و تداوم دادید در تنهایی ملتی که  نخستین بنیانگذار پارلمان در منطقه ای پر آشوب بوده افتخار کنید...
بخوان که شهر، سرود زن شود
که این وطن، وطن شود...

https://t.me/modjtabanajafifrance/2073

This comment was minimized by the moderator on the site

نقطه اشتراک دو طرف

۲۶ شهریور ۱۴۰۲

عباس عبدی

دیروز ۲۵ شهریور سالگرد مهسا بود که مرگ او سرآغاز مجموعه‌ای از اعتراضات شد که بیش از سه ماه طول کشید. گرچه هر کس و طرفی می‌کوشد که روایت خود را از این حوادث برجسته کند، ولی حدی از واقعیت است که می‌باید در باره آن اتفاق نظر داشت و عبور از این واقعیت، نه تنها ماهیت ماجرا را تغییر نمی‌دهد، بلکه موجب گمراهی عبورکنندگان نیز می‌شود.

یک سوی این روایت در ساختار رسمی است که متأسفانه می‌کوشد این وقایع را به مفهوم اغتشاش، دخالت بیگانگان و فریب‌خوردگی جوانان و افراد تقلیل دهد. گزارش عجولانه دو نهاد اطلاعاتی که در اوج اعتراضات منتشر شد، شاهدی بر وجود این رویکرد است. رویکردی که همچنان ادامه دارد، حداقل در افواه رسمی آن را در همین چارچوب بیان می‌کنند، و نمی‌خواهند بپذیرند که چیزهایی فراتر از این روایت وجود دارد که بهبود آنها به مسئولیت ساختار رسمی برمی‌گردد و نیازمند تغییر رویکردها و نگرش‌ها و سیاست‌های آنان است.

آن روایت به شکل عجیبی گمراه‌کننده است و حتی تبعات منفی هم دارد. اینکه بتوان چند ماه جامعه را در قابل سه عنصر، اغتشاش، دخالت بیگانه و فریب‌خوردگی در چنین وضعی قرار داد، خود نشان‌دهنده یک ضعف بنیادی است. این رویکرد متوجه مسأله نیست، آن را حداکثر یک مشکل و‌ جرقه اتفاقی می‌بیند. روزانه هزاران جرقه و اتصال الکتریکی رخ می‌دهد، ولی فقط معدودی از آنها که در محیط مناسب هستند به آتش‌سوزی‌های گسترده تبدیل می‌شوند.

این رویکرد به جای طرح مسأله و حل آن به طرح مشکل و جمع کردن مشکل بسنده می‌کند. نتیجه بدتر اینکه می‌پذیرد در سالگرد ماجرا می‌تواند اتفاقات گسترده‌ای رخ دهد، در حالی که مشابه این حالت را برای اتفاقات سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ قایل نبود. در واقع اگر اعتراضات سال گذشته یک مشکل و اتفاق گذرا بود، دیگر نیازی به این اندازه از تمهیدات برای جلوگیری از سالگردش نبود.

پس آنچه که رخ داد مشکل نبود، بلکه مسأله بود. مسأله را باید شناخت و حل کرد. حل مسأله اجتماعی نیز یک سویه امکان‌پذیر نیست، مثل مسأله ریاضی یا فیزیک نیست که دانشمند حل کند. حل مسأله اجتماعی مستلزم مشارکت همه طرف‌های ذی‌نفع است. چون مسأله از عامل و کنشگر و مردم جدا نیست، راه‌حل آن نیز جدا نیست.

بنابراین صرف نظر از اینکه در سالگرد مهسا چه اتفاقی رخ می‌داد، با این تمهیدات فراوان جهت ممانعت از تکرار که از سوی ساختار اندیشیده شد، شرایط برای تکرار گسترده آن اتفاقات در روز سالگرد وجود نداشت. در حالی که از نظر کارشناسان ناظر، همین تمهیدات به تنهایی نشانه آن است که آن اعتراضات بالقوه ادامه دارد. حال اگر امروز به فعلیت تبدیل نشود، فردا یا هر زمان دیگری خواهد شد.

دلیل مهم این استدلال را باید در تبدیل جریان اعتراضی به جریان فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی دید. کافی است که وضعیت امروز دو اردوگاه را در این حوزه‌ها مقایسه کنید. غیر قابل مقایسه هستند. یک طرف با انبانی پُر از تولیدات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و طرف مقابل، تقریباً هیچ.

در سوی مقابل نیز عده‌ای هستند که ساده‌لوحانه خاموشی اعتراضات را به مواجهه نیروهای حکومتی تقلیل می‌دهند. البته طبیعی است که اگر هیچ مواجهه‌ای صورت نگیرد، هر حرکت اعتراضی کوچکی هم می‌تواند به بزرگ‌ترین پیروزی‌ها برسد.

ولی اگر گمان شود که این حرکت‌ها صرفاً به دلیل مواجهه ساختارهای رسمی شکست می‌خورند، دو ایراد مهم دارد. اول اینکه، پس هیچ‌گاه هیچ حرکتی موفق نخواهد شد، زیرا حکومت‌ها در هر حال مواجهه موثر می‌کنند. دوم اینکه مواجهه را حداقل از حیث کارآمدی معقول و منطقی و شاید هم اخلاقی می‌کند.

این روایت مخالفان نیز به همان اندازه روایت رسمی، مخدوش و ناکارآمد است. بخش عمده‌ای از افول این جریان ناشی از رهبران خودخوانده و شعارها و اقدامات ناروایی بود که رخ داد. جالب اینکه در هر دو طرف ماجرا کمتر کسی از منسوبین به این دو جریان جرأت کردند یا کوشیدند که این ضعف‌ها را بفهمند و یا اگر فهمیدند، آن را شجاعانه بیان کنند.

ویژگی حرکت‌های رادیکال در همین است که مانع از اندیشیدن درست می‌شود و مهم‌تر اینکه مانع از نقدهای جدی و درونی می‌شود و نقدهای بیرونی را نیز انگیزه‌شناسی می‌کند. دو طرف در صدد قطبی کردن و تبدیل بازی سیاست به صفر و یک بودند و هر گزاره دیگری را طرد و محکوم می‌کردند.

هنوز که هنوز است یک آسیب‌شناسی جدی از ماجرا صورت نگرفته است. در سطح حکومت که بیانیه دو نهاد اطلاعاتی بر پرسش‌های موجود افزود، ولی از اقدامات بعدی در آسیب‌شناسی ماجرا نیز خبری نیست.

در سوی مقابل نیز زبان نقد، فقط تا حدی ممکن است که جریان‌ساز نباشد، مثل کسانی که چند سنگ ریزه داخل دهان دارند و بخواهند حرف بزنند. شاید این بار فرصتی پیش آید که در فضای مجازی، نقدهای عمیق‌تری از رویدادها صورت گیرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

‍ (https://attach.fahares.com/fTgcVZhY9quWUWvWgU4vHg==) حضرت آقا پیامبر هم همین‌گونه حکومت می‌کرد؟

ناصر دانشفر

جناب خامنه‌ای عکس ذیل این نوشتار وضعیت شهرک اکباتان در بیست‌وپنجم شهریور ۱۴۰۲ می‌باشد. این نما اگر چه تصویر گوشه‌گوشهٔ سرزمین تحت رهبری جنابعالی نیست، اما به جرأت می‌توان گفت که دیروز بر هزاران جای این مملکت چنین وضعیتی حکمفرما بوده است.
از هم‌کسوت‌های حضرتعالی بارها شنیده بودیم که خداوند رحمان و رحیم است و در تفسیر آن گوشزد می‌کردند که اگرچه رحمتِ الله تعالی در آن دنیا تنها شامل مؤمنان و بندگان نیک او می‌گردد، اما در این دنیا از بخشش و گذشت وی نه فقط اهل ایمان که کافر و فاجر هم نصیب می‌برند.
اینان به ما گفته بودند که خاتم‌النبیین، رسول‌الرحمه و مهربانترین مخلوق خدا نسبت به بندگان پروردگار عالم بوده‌اند، گفته بودند که خاکروبه ریختن یهودی به قد و قامت خود را به‌دل نگرفت و تا شنید که بیمار شده به عیادت وی شتافت.
آری، قبل از استقرار این حکومت که بنا شد نظامی مستقر شود که زمینهٔ ظهور را فراهم آورد، به ما گفته بودند که قرار است علوی بر ما حکم برانید و در این سرزمین کسی خلخال هم از پای یک زن یهودی نتواند درآورد، گفته بودند حاکمش آنقدر مردمی است که اگر بیگانه‌ای در جمع ما حاضر شود، توان تشخیص وی از مردم عادی کوچه و بازار را ندارد. گفته بودند که از تضییع حقوق قاتل خود نیز اندیشناک می‌گردد و به فرزندان خود سفارش می‌کند که رعایت حال او را کنند و مبادا در بارهٔ او جفا شود.
گفته بودند، این حکومت در امتداد حکومت انبیاست، لذا قرار است با فرعون هم از در مهربانی درآید و با آنکه انا ربکم‌الاعلی گفته با قولی لین و نرم به گفتگو بنشینند. گفته بودند که حاکمش چنان عدل‌پرور است که اگر نزدیکترین کسان او چون قنبر، زینب و عقیل از حدود الهی ذره‌ای غفلت کنند، کوچکترین اغماضی در برخورد با آنان نخواهد نمود.
گفته بودند که چنان در میان مردم داوری خواهند کرد که دشمن‌ترین مردمان نیز در رثای او شیون کنند و در عزایش گریه نمایند.
حضرت آقا از وزیر کشور دولت تحت امرتان جناب سردار وحیدی بپرسید که فقط دیروز چند نفر را دستگیر و روانهٔ زندان کرده‌اند، اگر صلاح می‌دانید دلیل آن را هم بپرسید. سؤال کنید که چه تعداد بذر نفرت کاشتند، چقدر مردمان این دیار را از دین منزجر نموده‌اند؟ بپرسید مردم چگونه و با چه شکل و شمایلی به گزمه‌های سیاه‌پوش، عبوس، خشن و بی‌نزاکت شما نگاه می‌کردند.
آری حضرت آقا، از ارتش آتش به اختیار‌تان بپرسید چرا والدین مهسا را بازداشت، چند ساعت اسیر کرده و بعد در خانه حصرشان نموده‌اند. یعنی یک پدر و مادر داغدیده حق حضور بر سر مزار دلبند به ظلم کشته شدهٔ خود را هم ندارند؟
ولی‌امر‌‌ مسلمین‌جهان قرار بود والی این نظام با راهبرد اشداء علی‌الکفار، رحماء بینهم بر این مردم حکم براند، لشکرکشی دیروز شما حاکی از این نیست که بسیاری از مردم این سرزمین از نگاه شما در زمرهٔ دشمنان این مرز و بوم قرار دارند؟
جناب خامنه‌ای، به یاد دارم که ابوی می‌گفت که مرحوم فلسفی بر منبر نبی مکرم اسلام، شاهنشاه ایران را مورد خطاب قرار داده و فرموده بودند: اعلیحضرت بر سرنیزه می‌توان تکیه کرد، اما روی سرنیزه نمی‌توان نشست، چرا فکر کرده‌اید این قانون خداوندی در مورد حضرتعالی صادق نیست؟
گیریم چند روزی به این منوال بر تخت ریاست بنشینید، گمان دارید که این شیوه حکومتداری دوام خواهد داشت؟ گیریم بر خلاف رسم تاریخ بتوانید با استبداد تمام ادامه دهید، آیا اینگونه ماندن برای آنکه خود را همسان حکومت پسر ابوطالب می‌داند، ارزش هم دارد؟ حتماً که دارد، مگر در جواب دوست دیرینتان نگفتید که جواب خدا با من، شاید من کج‌فهم باشم، اما از این رسم مملکت‌داری و از این گفتمان شما می‌توان نتیجه گرفت که مردمان پربیراه نمی‌گویند که نه خدایی هست و نه قیامتی که اگر بود حضرتعالی نه چنین عمل می‌کردید و نه چنین مسئولیت آن را به عهده می‌گرفتید. شاید هم درست گفته‌اند که خداوند نمایندهٔ شما در آسمانهاست و بدین جهت است که جنابعالی ترسی از عقوبت دار عقبی ندارید.

عزت زیاد

@peyghameashna

This comment was minimized by the moderator on the site

از جمهوری‌اسلامی رسیدیم به جمهوری ارعابی 

شهاب‌الدین حائری شیرازی

امام صادق(ع)فرمود:بر مردم فشار نیاورید! آیا نمی دانی که حکومت داری و روش اداره امور بنی امیه به زور شمشیر و فشار و ستم بود ولی حکومت داری و روش اداره امور ما به نرمی و مهربانی و متانت و مدارا و حسن معاشرت و پاکدامنی و کوشش است؟پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت پیدا کنند(وسائل ج۱۱ ص۴۳۰)

رویارویی ملت و حکومت چه علامتی روشن‌تر از این می‌خواهد که شهر را به تسخیر نظامیان عبوس درآورید تا کسی جرأت اعتراض واجتماع به این همه بی‌تدبیری و لجاجت و فقرگستری‌را نکند.

حکومتی که رهبرش روزی ولایت را به معنی همراهی توأم با همدلی ملت با ولی معنی می‌کرد امروز بایست این گونه چهره خشن از خود بروز دهد تا به اعتراض به حق مردم نخواهد پاسخ دهد.

حکومتی که به قول امام صادق علیه‌السلام ارعاب کند به سیرت و روش وخوی بنی‌امیه درآمده، این کلام معصوم معیار است یعنی ولو یک مجتهد بر سرکار آن حکومت باشد ولو علماء بر سر منبر به تعریف وتمجید های متملقانه بپردازند باز سیره چنین حکومت اموی است نه علوی.

کجایند دینداران واقعی که به قول امام حسین علیه السلام در زمان سختی و دشورای هم دین را رها نمی‌کنند.
امر به معروف کردن حکام را رها نمی‌کنند.
اعتراض به تحقیر وارعاب ملت را رها نمی‌کنند اعتراض به سیاستهای پوچ نابودکننده ملت ومملکت را فراموش نمی‌کنند.

امام حسین (ع):
«الناسُ عبیدُ الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرَّت معایشُهم فاذا مُحَّصوا بالبلاء قَلَّ الدَیّانون»
«مردم بندۀ دنیایند و دین بر زبانشان می‌چرخد و تا وقتی زندگی‌هاشان بر محور دین بگردد، در پی آنند، امّا وقتی به وسیلۀ «بلا» آزموده شوند، دینداران اندک می‌شوند.»
۲۶شهریور ۱۴۰۲ شیراز

@virayeshe_zehn

This comment was minimized by the moderator on the site

جنبشِ زن،زندگی،آزادی و نشانه‌گذاری راه فردا

پیش‌درآمد
جنبش‌ها علامت از نزدیک یک تغییر دراز دامن در ذهن و زبان ماست که در عمل اجتماعی و فرهنگی سیاسی و گاه اقتصادی خود را نشاندار می‌کند. جوامع بی وجود تکانه مرده اند ، و اگر خواب آلوده را شانه نتکانند از جای بر نخواهد خاست . ایران فقط  بر روی گسل‌های زلزله‌خیز زمین برننشسته ، بلکه گسل‌های درشت زلزله‌خیز اجتماعی و فرهنگی همچنین دارد دامن عتیقش را از غبار فرهنگ و آیین می‌تکاند. ما در آن و لحظه‌ای دردناک این پا و آن پا می‌کنیم و گمان می‌ورزیم صبوری یک فضیلت است و تحلیل شرایط مبنای تخیل کنش برای آینده است.

با این وصف تردیدهای ما کار دست ما داده ، زیرا عضلات کنشگری‌ی اجتماعی ی صاحب نظران و اصحاب استخوان دار سیاست در این تردیدهای شبه صبر به تحلیل و لاغری  گراییده و کنش‌گران جوان بی توجه به کاربست تحلیل های ما در تخیل آینده‌ی بهتری به آب و آتش زده‌اند. پرسش این است که آیا چه باید کردها پیش از کرد و کارهای سیاسی و اعتراضی به کار می‌آید یا نه ؟ یکبار برای همیشه باید در بطن و بنای این پرسش به نیازهای اکنون خود درآویزیم و از چه باید کرد سنت‌آلوده به نابهنگامی‌ی زیست و زایش تغییر طریق دهیم. باید زمان درنگ را در زمان درآمیخته با آنات نابهنگام ممزوج کرد و به قول رانسیر "تجربه‌ی رهایی عبارت است جای دادن زمان دیگری در درون این زمان ، مکان دیگری در درون این مکان " . افلاطون گفته است کار درنگ نمی‌کند [ رانسیر ، فیگورهای تاریخ، ۱۳۲] و درنگ چه بسا دیگر کاری برای آینده و اکنون نگشاید ، پس جنبش‌های نو که در نابهنگامی بر می‌شوند و بر نابگاهی رخ می‌پوشانند ، تا کجا راه فردا را نشانه گذاری می‌کنند؟

دانشمندان به نحوی و کنش‌گران به طرزی پاسخ در آستین سخن دارند. در حین و عین جنبش کدام دانش پشت سر می‌تواند حوادث پیش رو را به درستی سنجش کند؟ جهان نابهنگام است و رخداد نابگاه ، این زبان‌زد قدیمی را همچنان باید دوست بداریم که گذشته چراغ راه آینده است ، زیرا چراغ روشنی دارد و پرتو می‌افشاند بر راهی ناآمده و ناگهانی که نمی‌توان آن را شناخت مگر اینکه بدان در هوشیاری ی دید نگریست. اما جنبش‌های اخیر در ایران به واقع بی‌شباهت با همه ی جنبش‌های پیرامونش است . دانشمندان که بماند ، کنش‌گران صاحب صلاحیت و لیبل‌دار سیاسی‌ی داخل و خارج سر در پوستین تحلیل جنبش پیشین دارند که ناگهان یک رخداد نو نفس تازه می‌کند و تمام خطوط اندیشیدن در گذشته را پاک می‌کند. پس چه باید کرد با آن چه بایدکرد های پیشین ، که قید تأمل و درنگ دارد و چه باید کرد با این چه باید کردهای نابهنگام رخداد آمیخته که به ما می‌آموزد گوئیا نابهنگامی راهی‌ست برای اندیشیدن به رخداد . پاسخ آن به چالاکی در مراقبت نفس خلاق وابسته است و ترک اقلیم تأمل و درنگ و عزیمت درست به افق‌های بالان در حین زندگی!

جنبش زن زندگی آزادی بی‌گمان گوش همه را پیچاند. و چه مضحک بود آن همه دار و دسته بازی‌ها که جامه‌ی تحلیل و درنگ بر تن لاغر تبیین و منشور پوشاندند و چون کف از موج به ساحل افتادند. دختران و پسران جوان چنان به عرصه درآویختند که افلاطون سربلند شود که کار درنگ نمی‌کند. در این فضای پر افق و پرتو آفرین ، این جنبش بر زوایای سیاست فقط نور نتاباند ، بلکه بیش از سیاست و جنبه های آن، این نور تند و خیره کننده بر زاویه های دید معنوی و فکرت ما  پاشید. ما هنوز در حال پرسش در حین زندگی هستیم که به اقلیت جنس دیگر چه روا کرده‌ایم که می‌توان بر استخوان شکسته‌ی جان او،نظام‌های نابرابر تولید کرد ، برای بقای آن جان داد و از طراز فکر آن ثروت و قدرت اندوخت ؟ ما در این جنبش فقط انگشت اشاره به سمت قدرت فائق نشانه نگرفتیم ، به قول آن شعر :« اشاره ات به خودت برگشت /از انگشت خائنی ». این اشاره به سمت خود ما هم بود ، هم مردان و هم زنان ، زیرا پرسش در سرآغاز و غایت بیهوده شد ، بل پرسش حاق معنای بودن برابری‌خواهانه را در آغوش زنانه‌اش گرفت و آرامی بخشید.

ما مدیون آن حادثه‌ی سَهْم و دردناک هستیم. دختر ایران از آن سر خاک وطن به پایتخت می‌آید و جان به در نمی‌برد . او خاتون آزادگی شد و همانند همه‌ی سرداران آزادی و برابری بی‌آنکه بخواهد و بداند به "خاست "بر خاک افتاده‌ی ما نیرو بخشید و جنبشی برخاست که نهایت خواست چند نسل بود. آری این جنبش همچنان آوایی در دور دارد با آن‌که آواز نزدیک آن، جان جهانی را آشوبناک در خود رها کرده است. تقلای نسل‌هایی که چه بسا برای بقای زنجیرهای بندگی هم جنگیده‌اند ، اکنون به پرسش‌های دردآوری دچار شده‌است....
متن کامل (https://cutt.ly/mwza9ipy):
ایران_فردا

This comment was minimized by the moderator on the site

درس سالگرد مهسا

دیشب که از سفر برگشتم در دو سوی میدان پونک نیروهای انتطامی حضوری پرحجم داشتند.
تحلیل خود من این بود که در سالگرد مهسا به دلایل گوناگون اتفاق مهمی نمی‌افتد و برای مدتی جامعه به کمای سیاسی رفته است.
آیا تحلیل مراکز امنیتی و سیاسی کشور متفاوت از این بوده است؟ طاهراً بله، وگرنه دلیلی برای این حجم حضور در میادین شهر وجود نداشت.
به نطرم، نهادهای حاکم نیز از انباشت نارضایتی در سطح جامعه آگاهند و نگران آن بوده‌اند که یک اتفاق ناخواسته نارصایتی بالقوه را به اعتراض بالفعل تبدیل کند.
راه خنثی‌سازی نارضایتی جامعه حضور سنگین امنیتی در سطح شهرها نیست، زیرا چنین حضوری فرساینده و تداوم آن غیرممکن است.
از این رو، تغییر و تحول در سیاست‌ها و رویکردها تنها راه معقول و منطقی برای کاهش نارصایتی‌های مشروع و ایجاد ثبات بلندمدت و مطمئن در جامعه است.
امیدوارم درسی که نهادهای حاکم از روز 25 شهریور گرفته باشند، همین باشد نه آنچه که برخی افراطی‌ها با صدای بلند اعلام می‌کنند که آسوده بخوابید شهر در امن و امان است!
#احمد_زیدآبادی

This comment was minimized by the moderator on the site

چهره ماتم‌زده قصه‌گوی زیدآباد، بعدِ افتادن غمبار بای‌سیکل‌ران، در پس یک شب دیجور بارانی!

غلامرضا علیزاده

اشاره: این یادداشت را مدتی پیش در پی انتشار دو مکتوب و نقطه‌نظر از سوی ۲ فعال رسانه‌ای یکی در حوزه کتاب (اشتری) و دیگری در حوزه روزی‌نامه (زیدآبادی) نوشته بودم، که از قضا هنوز می‌تواند محل بحث و گفتگو باشد.

نخست، بیژن اشتری مترجم، با وام‌گیری از نظر لیونارد شایپرو، صفات ویژه یک حکومت توتالیتر را چُنین فهرست کرده: اصالت رهبر، انقیاد نظام قضایی، دخالت رژیم در زندگی خصوصی مردم، مشروعیت رژیم بر اساس تایید ظاهری توده‌ای و تسلط گروه خاص حاکمان بر اقتصاد و سیاست و رسانه.
وی، مفروض خود را این‌گونه عنوان می‌دارد: «بنا به همه این نشانه‌ها، جمهوری اسلامی یک نظام توتالیتر است که درجه‌ای بالاتر از یک نظام دیکتاتوری متعارف است.» 
اشتری سپس یافته‌ی ذهنیِ خویش را عیان می‌سازد:
باری، این نظام عمرش را کرده و حالا به سر یک دو راهی مرگ و زندگی رسیده است.

به بیان هانا_آرنت: «سرشت نظام توتالیتر این است که هر ماه که بگذرد، باید افراطی تر شود» او اسم این خصوصیت را گذاشته «حرکت مستمر جنون‌آمیز جنبش‌های توتالیتر».
معنای این حرف این است که جنبش توتالیتر فقط تا زمانی در قدرت می‌ماند که بتواند مستمراً به حرکت رو به جلوی خود ادامه دهد؛ همچون دوچرخه‌سواری که برای نیفتادن باید مدام رکاب بزند.

تا اینجا را در ذهن داشته باشید تا ببینیم زیدآبادی چه گفته است:

«پرسشی که در شرایط حاضر بسیاری از افراد جامعه مطرح می‌کنند این است که، آیا اصلاح و تحول از "بالا" در  جمهوری اسلامی ممکن است و نطام ظرفیت آن را دارد یا خیر؟» 

او سپس در مقام بسط مراد خویش برآمده:
عده‌ای جمهوری اسلامی را "ذاتاً" اصلاح‌ناپذیر می‌دانند و از همین رو بر ضرورت انقلاب یا براندازی تأکید می‌کنند.
زیدآبادی ضمن مخالفت با هر گونه رویکرد ذات‌گرایانه اصلاح و تحول در نظام جمهوری اسلامی را به هیچوجه، امری ممتنع و غیرممکن ندانسته و تحقق آن را از لحاظ منطقی، کاملاً امکانپذیر قلمداد می‌کند!

پرسش اما این است:
چگونه می‌توان جمهوری اسلامی‌ را که بنابه متن قانون اساسی‌اش، دارای مرکز ثقلی به‌نام ولایت‌فقیه است، مجاب به اصلاحات از درون کرد؟ اصلاح‌طلبانِ مورد نظر زیدآبادی که از باغ سبز قدرت به بیرون هدایت شده‌اند، طوری که حضورشان را حتا در نهاد مجلس و دولت برنتابیده‌اند، چگونه قادر خواهند بود تا هسته‌ی سخت قدرت را وادار به اصلاحات بنیادین کنند؟

پس چگونه در شکوهمندترین دوران سیطره اصلاح‌طلبان بر ساحت سیاست که دو قوه اجرایی و تقنین دست اینان بود، کاری از پیش نبرده‌اند و چون... در گِل دست و پا زدند! به‌طوری که، نه تنها موفق به تغییرات اصلاحی نشدند؛ بل‌که نیروهای خود را یکان یکان در کنج زندان یافتند و اندک اعتباری هم که داشتند سوار کجاوه شترانی کردند که به برهوت جابلقا می‌رفت!

اشتری، فرجام نظامی را که جمهوری اسلامی‌اش می‌خوانند، چنین پیش‌بینی کرده است:
«توتالیتاریسم اسلامی به پایان عمرش رسیده و نظام باید  انتخاب سختی بکند بین رها کردن شیوه حکمرانی توتالیتر و تبدیل شدن به یک دیکتاتوری متعارف یا اصرار بر ادامه شیوه قدیمی و از دست دادن همه چیز.» 

زیدآبادی نیز با تکرار گفته‌های مهمل پیشین گفته است:
«من قبلاً چندین بار گفته‌ام که رادیکال‌ها هیچکدام در موقعیت مسدود کردن راه اصلاح و تحول در جمهوری اسلامی نیستند و از این جهت، خطری متوجه آن نمی‌کنند. از قضا مانع و خطر اصلی در این مسیر، بخشی از حامیان متعصب نظام هستند که اصولاً چه در برداشت‌شان از اسلام و چه در انتطارشان از عملکرد حکومت،  ذهنی یخ‌زده دارند.» 

اشتباه بزرگ زیدآبادی این است که توده ناراضی و خروش انبوه خلق را به هیچ انگاشته، و نیروهای تعیین‌کننده پاردایم غالب را تنها از دل گفتمان‌های موجود میان نخبگان و پاره‌ای مدعیان و اپوزیسیون در ینگه‌ی دنیا جستجو می‌کند. این‌گونه بود که پیش‌تر در مقام ناصح یکی از همان افراد ظاهر شد و گویا منتقدان چنان نواختندش که برای چند ماه، عطای سیاست را به لقایش بخشیده بود.

آیا به گمان زیدآبادی، تحول شگرفی که اکنون در جامعه می‌بینیم که حتا سبب دل‌نگرانی‌های بسیاری در نزد مسئولان و روحانیان شده، حاصل چانه‌زنی از بالای مشتی سیاستمدار ورشکسته و میانه‌دارهایی چون او‌ و عبدالکریمی‌ست یا دستاورد خون‌های به زمین‌ریخته‌ی جوانان پاک وطن؟

اصلاح‌طلبان فانتزی و میرزابنویس‌های آنان، چه نقشی در این خیزش داشتند که اکنون ادعای نشستن بر سر میز گفتگوی اصلاح‌گرانه و توزیع قدرت و برداشت محصول گندم ری را با حاکمیت دارند؟

آیا پسندیده‌تر آن نیست که زیدآبادی از موضع دانای کل خارج شده و به کار کتابت در حد کهن‌روایت‌های زیدآباد مشغول شود، تا شاید کودکان این سرزمین با قصه‌هایش مشعوف شوند!

@tahlilvarasad

This comment was minimized by the moderator on the site

مهسا رمز عبور

صدیقه وسمقی

مهسا رمز عبور ماست؛ عبور از همه‌ی چیزهایی که ما را رنج می‌دهد و ایران را به تنگ آورده است، عبور از همه‌ی الگوهای تحقیرآمیز و واپس‌گرای جمهوری اسلامی.

ما باید خیلی چیزها را تغییر‌ دهیم، حاکمان را، نظام استبدادی را، فکرها و برنامه‌ها و حتی خودمان و رفتارهای‌مان را. ما از فشار، تهدید, تحمیل، کنترل، فساد، نابرابری و… به تنگ آمده‌ايم. ما از اینکه نمی‌توانیم خودمان باشیم و نمی‌توانیم کشورمان را آن‌گونه که دوست داریم بسازیم به تنگ آمده‌ایم.

با اتحاد و اراده می‌توانیم تغییر را ممکن سازیم. باید به قدرت خویش ایمان بیاوریم. با استمرار جنبش تاریخی زن، زندگی، آزادی و وفادار ماندن به اهداف آن، راه‌ها پیش پای ما گشوده خواهد شد. نمی‌گویم که چیزهای خواستنی ما در همین نزدیکی‌هاست اما می‌دانم که لازمه‌ی رسیدن، رفتن است.

ماهیچ مانعی را در مسیر ناگزیر خویش برای آزادی و آبادی ایران بر نمی‌تابیم. همه، رمز عبور را که مهساست به خاطر بسپریم و با اطمینان و بدون توقف قدم برداریم. ما باید ایران را نجات دهیم.

۲۵ شهریور ۱۴۰۲

This comment was minimized by the moderator on the site

بدتر از حکومت نظامی!

گزارش میدانی از ۲۵ شهریور در تهران

رحیم قمیشی

من در سال ۱۳۵۷ چهارده سالم بود، حکومت نظامی در اهواز را کامل به یاد دارم. سربازانی را از پادگان‌ها آورده و در شهر می‌گرداندند.
سربازان یونیفرم‌پوش بی‌نوا و خسته، با لباس‌هایی خاکی و البته اسلحه به‌دست، اصلا نمی‌دانستند برای چه به شهر آورده شده‌اند!
مهمترین اصل حکومت نظامی ممنوعیت اجتماع بیش از سه نفر در روز، و منع تردد شبانه بود. با این همه یاد دارم مجالس مذهبی با جمعیت صدها نفری، شبانه برگزار می‌شد.

اما آنچه امروز در خیابان‌های شهر تهران با چشم خودم دیدم؛
به اغراق نمی‌گویم، اگر کشور بیگانه‌ای، تهران و ایران را اشغال نظامی کرده بود، این‌همه نیرو نمی‌توانست در خیابان‌ها قرار دهد، تا به مردم بخواهد ثابت کند کشورتان اشغال شده، مقاومت بیهوده است!
اشغالگر اینهمه موتوسیکلت تریل سیاه و خاکی رنگ نمی‌توانست در شهر بچرخاند.
این همه به نیروهایش نمی‌توانست القا کند، مردمی که در ارامش راه می‌روند، دشمنند!!
یونیفرم که چه عرض کنم، از گردن تا پایین پا، تجهیزات بسته شده بود سیاه رنگ، بعید می‌دانم جایی جز کره شمالی یا روسیه، چنین تولیداتی داشته باشند.
دقیقا شبیه فضانوردان، شبیه گلادیاتورها!

از همه آنچه گفتم، بدتر و وحشتناک‌تر؛
لباس شخصی‌هایی با بالاتنه مشکی، و شلوارهایی رنگارنگ، که غالبا شلوار لی یا جین بود. با تسلیحات کامل! با بیسیم، با شوکر و باتوم، ریش‌های نسبتا بلند و نگاه‌هایی طلبکارانه و زننده، به رهگذران، به‌ویژه به خانم‌ها.
بی هیچ جرمی دستگیر می‌کردند، آنهم با بداخلاقی. تلفن زنگ می‌زد، کسی حق پاسخ به تلفن نداشت، با تحکم می‌گفتند قطعش کن!

دختر و پسری با هم راه می‌رفتند، لباس شخصی‌ها پسر را صدا زدند، دختر هم ایستاد.
گفتند فقط با پسر کار داریم (آنجا مامور خانم نداشتند) دختر با شجاعت تمام نرفت.
- ما با هم بودیم! اگر راه رفتن جرم دارد، مرا هم بگیرید!
هر چه برایش شاخ و شانه کشیدند، دوره‌اش کردند، خواستند او را بترسانند، نتوانستند. ایستاد و دوستش را جلوی چشمان متعجب من نجات داد
و دو نفری راه افتادند.

ماشین‌های حمل زندانی که آورده بودند، شاید ظرفیت حمل ده‌ها هزار نفر را داشت. متعجب مانده بودم، چرا قبلا فکر کرده بودم با اینهمه درآمد نفتی، چرا جاده‌های ما بدترین جاده‌هاست، چرا فقر در کشور بیداد می‌کند؟ تجهیزاتی که من امروز دیدم می‌توانست توجیه مصرف نیمی از درآمد نفت باشد!

چه کردید با کشور ایران!!
چه بذرهای کینه و نفرتی کاشتید.
چه مزدورانی پروراندید برای سر آوردن!
چقدر بودجه مردم ستمدیده را صرف حفاظت از شخص خودتان کردید.
و خجالت نکشیدید.
شما در برخورد با مردم روی همه دیکتاتورهای تاریخ را سفید کردید.
یعنی یکی از اطرافیان‌تان به خیابان نیامده و به شما نمی‌گوید آبروریزی شده!
این چه حکومت مبتنی بر دینی است...
با کشتن و زدن، با چهره عبوس، با تهدید و ویراژ، مگر می‌شود کشوری را اشغال کرد؟! آنهم کشور با فرهنگ ایران را.

فراموش کردم بنویسم، از دختران شجاعی که دسته دسته قدم می‌زدند. برخی با روسری، برخی بدون روسری، برخی با مادران‌شان، برخی با پدران‌شان، برخی با دوستان‌شان. آنقدر پر روحیه، آنقدر بی‌خیال.
من از ترس بدنم می‌لرزید، آنها بلند بلند جلوی مامورها می‌خندیدند.
کاش می‌شد عکس یا فیلم می‌گرفتم.
صدها مامور فشرده، و لباس شخصی‌های بی‌حیا، چطور جلوی متروی تئاتر شهر (چهارراه ولیعصر) تند و تند به مسافرانی که بالا می‌آمدند تذکر تحکم آمیز می‌دادند؛
- هی روسری‌ات!!
و چه جواب‌هایی می‌گرفتند...
- به تو چه، برو گمشو...
و من در پوست خودم نمی‌گنجیدم!
آفرین بر شما.
چه احمقند آنها که تصور می‌کنند با یگان‌های ویژه، با زور اسلحه، می‌شود بر این نسل حکومت کرد!
نسلی که بسیار تغییر کرده.
بسیار بیشتر از آنچه که فکرش را بکنند.

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

کلاس علم سیاست

امروز ما کجا ایستاده‌ایم؟

رحیم قمیشی

تا جوامع ندانند کجا ایستاده‌اند، نمی‌توانند مسیر حرکت و آینده خود را بخوبی ترسیم کنند.

خیلی فشرده تاریخ تحولات ۲۰۰ ساله اخیر ایران را ورق بزنیم؛
عباس میرزا نایب السلطنه فتحعلیشاه قاجار، که هرگز به سلطنت هم نرسید، در جنگ با روس متوجه می‌شود، ما خیلی عقب‌تر از اروپا هستیم!
او می‌پرسد؛
- ما و اروپایی‌ها یک خورشید داریم، یک زمین، یک آسمان. چرا آنها چنان هستند و ما چنین.
نه فقط سلاح‌های پیشرفته، نظم و ترتیب، برنامه‌ریزی، معلومات عمومی، همه تفاوت‌های بزرگی دارند.

از همان زمان "علم" در برابر خرافات، علم در برابر متافیزیک، علم در برابر دعا و اتکای صرف به امدادهای غیبی، جایش را در ایران باز می‌کند.
قراردادهای ترکمنچای و گلستان شکست مفتضحانه نبودند، پذیرش واقعیت عقب‌ماندگی ما بودند در برابر اروپای مدرن.

جهانگردانی که از اروپا می‌آیند چیزهایی می‌گویند که اجداد ما برایشان باور کردنی نیست. نه فقط ماشین و تراموا، و پیشرفت‌ها، که برابری انسان‌ها، حاکمیت مردم، حاکمان پاسخگو، عدلیه‌هایی که به آنها می‌شود از حاکم هم شکایت و آنها را محکوم هم کرد!

نتیجه‌اش می‌شود انقلاب مشروطه و غلبه بر مشروعه خواهان و مرتجعینی که غرب را تنها مهد فساد می‌دیدند.
سیستم سلطانی جای خود را به پادشاهانی می‌دهد که قرار است سلطان نباشند. اما نمی‌شود!
جامعه استبداد زده ایران هنوز به‌ دنبال پادشاه و نجات‌بخش می‌گردد.
شاهان مدرن تصور می‌کنند مظاهر مدرنیته، بخودی خود، لوازمش را به همراه می‌آورد! اما نمی‌آورد.
سرعت مدرن کردن ایران بدون شناخت روحیات مردم، بدون در نظر گرفتن الزامات توسعه، و مبارزه با مظاهر سنت و مذهب در ایران، و بعلاوه، استبداد ناشی از تمرکز تصمیم‌گیری در مرکز کشور، ایجاد بحران می‌کند.

انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ واکنشی است طبیعی از سوی جامعه‌ای مذهبی در برابر الگوهای غربی، زمانه‌ای که تب انقلاب‌های کمونیستی و مساوات‌طلب، جهان را فرا گرفته. جنگ ویتنام، جنگ کوبا، بحران‌های جوامع غربی، همه کمک می‌کنند جامعه ایران مطالبه بازگشت به اخلاقیات، عدالت، برابری را در انقلاب اسلامی ببیند.
غافل از آنکه، همانطور که توسعه، بدون پیش‌زمینه‌های ضروری‌اش نمی‌توانست دوام بیاورد، بازگشت به جامعه‌ای معنوی و آکنده از عدالت، پیش زمینه‌های نیاز دارد، که آن هم محقق نگردیده.
به زبان ساده؛
با تغییر حاکمیت، هیچ انقلاب واقعی اتفاق نمی‌افتد. انقلاب باید از دل توده مردم و باورهای آنها شکل بگیرد و در مرحله آخر پوسته (مدل حکومتی)، تغییر داده می‌شود.
تا زمانی که انقلاب فرهنگی، اعتقادی در باورها و عمل مردم واقع نشود، تا زمانی که پایه‌های اقتصادی تغییر نکنند، تغییرات صرفاً سیاسی را نمی‌توان انقلاب نامید.

در دو انقلاب مشروطه و اسلامی دو گام ناقص مردم برداشتند، که هر دو به شکست انجامید.
اولی گام برای مدرنیته بدون توجه به زیرساخت‌ها.
دومی گامی برای معناگرایی بدون توجه به اقتصاد، سیاست، آزادی‌‌های اجتماعی و...
اگر انقلاب اول پس از صد سال به ناکامی رسید، انقلاب دوم به سی و چهل هم نرسید، که مردم متوجه مسیر اشتباه آن شدند.

حال با انقلاب جدیدی مواجه گردیده‌ایم، که در دل آن قرار داریم نه در آستانه‌اش.
در انقلاب جدید تنها مدرنیته هدف نیست. همانطور که نفی معنویت هم در آن قرار ندارد.
انقلاب جدید هدف نهایی‌اش، تغییر حاکمیت نیست. اگر چه بدون آن نمی‌تواند کامل شود.
دوری از مدرنیته عطش فراوانی برای رسیدن به آن ایجاد کرده، اما نسل جدید به‌خوبی آگاه است، بنا نیست به زور حاکمیت به دوران مدرن برسیم، یا با کپی برداری از غرب.

انقلابی که امروز در جریان است، پایه‌هایش بر آگاهی مردم قرار دارد.
نه با نام معنویت و اسلام می‌شود دستاوردهای مدرنیته بویژه در زمینه علوم انسانی را نفی کرد، و نه با نام مدرنیته می‌توان از معنا تهی شد.
ما امروز در میانه انقلابی قرار داریم که تعادلی میان توسعه غربی و زندگی ایرانی می‌خواهد ایجاد کند.

مردم ایران حاکمیت دینی را منافی توسعه و مدرنیته ارزیابی کرده، و به‌حق تن به ولایت دینی نمی‌دهند.
مردم ایران با اتکا به تمدن دیرینه‌شان هیچ هراسی از ارتباط تنگاتنگ با جهان ندارند، نیازی نمی‌بیند دنیا را دشمن فرض کند، تا از پیشرفت‌های آنها تحقیر نشوند.
مردم ایران بیش از نیمی از راه را رفته‌اند. می‌دانند بنا نیست سوئیس جهان شوند، "ایرانِ جهان" باید بشوند.
آمیزه‌ای از علم، هنر، صنعت، مهر، سنت و پیشرفت.
فرهنگ ایران قدرت تمدن سازی را داراست.

وقتی مردم ایران به آستانه باورهای قوی از خود، فرهنگ، تاریخ و جهان رسیدند، بقیه مسیر به‌آسانی طی خواهد شد.

یادمان باشد؛
انقلاب واقعی تحول عمیق در باورهاست.
همان چیزی که امروز اتفاق افتاده.
تغییر حاکمیت به‌آسانی
و متعاقب آن اتفاق خواهد افتاد.

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا پیاده‌روی در خیابان هم، مخل مبانی اسلام‌تان است!؟

رحیم قمیشی

تا جایی که مطلع شده‌ام بسیاری از مردم، روز شنبه ۲۵ شهریور، که اتفاقا تعطیل عمومی هم هست، بنا دارند در خانه نمانده و در شهر و روستا، و هر کجا که هستند به پیاده‌روی بپردازند.
یک پیاده‌روی دستجمعی، بزرگ و کوچک.
چه فکر ناب و خوبی شده است.

ما دنبال راهی می‌گشتیم تا بتوانیم بگوییم حاکمیت حق ندارد مهسای مظلوم را دستگیر کرده، سپس جنازه‌اش را تحویل خانواده‌اش بدهد و هیچکس هم مقصر نباشد و هیچکس محاکمه نشود و آب هم از اب تکان نخورد!
همچنین ما می‌خواستیم بگوییم حاکمیت حق نداشت معترضان را با شلیک گلوله بکُشد، یا نابینا و ناقص کند، هر شعاری هم بدهند، پاسخ سخن، گلوله نیست.
ما فرصتی می‌خواستیم تا بگوییم مملکت‌داری که شیوه‌اش این نیست!
سِمَت‌های مادام‌العمر، گرانی افسار گسیخته، صنایع در آستانه ورشکستگی، بیکاری، حقوق‌های ثابت نگاه داشته شده و هزینه‌های چند برابر شده، دزدی‌های هزاران میلیاردی و وجود نداشتن هیچ راهی برای بیان اعتراضی عمومی.
۲۵ شهریور فرصتی است با راه رفتن، بدون مبدأ و مقصد، که یک وقت اسمش را نگذارید راهپیمایی، و یا اجتماع، همه اینها را بگوییم.

۴۴ سال پیش که قانون اساسی را نوشتید در آن قید کردید برگزاری هر گونه اجتماع و راهپیمایی، چنانچه مخل مبانی اسلام نباشد، آزاد است.
بعدها دیدیم اعتراض به گرانی شد مخل مبانی اسلام! اعتراض به ریختن خون بیگناه، شد مخل مبانی اسلام، اعتراض به دیکتاتوری شد مخل اسلام، اعتراض به فقر و بدبختی، شد مخالفت با اسلام. دیدیم اسلام شما توجیه‌گر همه بدبختی‌ها و مصیبت‌های ماست.
اسلام شما گوسفندانی می‌خواهد سر به راه، بچرند تا وقت کشتارشان فرا برسد!!
و هر چند نفر که دور هم جمع شویم می‌شویم عاملان اجتماع و تبانی بر علیه امنیت ملی و مخل اسلام شما و رکن آن که ولایت فقیه است!
قانون اساسی‌تان هم، شد یک بازیچه. یک قاب بی‌استفاده. ما اصلا وجودمان و نفس کشیدن‌مان، شده مخل مبانی اسلام شما، و با این قانون اساسی حق زندگی نداریم!

اما قانون اساسی‌تان پیش‌بینی نکرده بود جنبش‌ها تغییر می‌کنند، روش‌ها عوض می‌شوند، شیوه‌ها دگرگون می‌شوند، بیان اعتراض متحول می‌شود!
و می‌شود با ترند یک هشتک هم، اعتراض جهانی کرد. و می‌شود با راه رفتن ساده در خیابان هم اعتراض کرد.
آیا مردم برای راه رفتن هم باید از شما اجازه بگیرند؟
آیا راه رفتن هم می‌تواند مخل مبانی اسلام شما باشد؟
آیا برای راه رفتن هم باید منتظر نیروی سرکوب باشیم، که چرا راه می‌رویم!؟
آیا مطمئن هستید ولو به نیروی سرکوب بگویید راه رونده‌ها را باتوم بزند، می‌زند!؟
آنوقت چند نفر را؟
میلیون‌ها نفر را!؟

این ابتکار مردم ایران مرا هم غافلگیر کرد! اینکه ساعاتی از روز را در خانه نباشیم، راه برویم. تا متهم نشویم به بی‌غیرتی، به اینکه جلوی چشمان‌مان آدم کشته شود و ما تنها نگاه کنیم.

سه روز فرصت دارید تا قانون اساسی را تغییر بدهید، که نه فقط اجتماعات و راهپیمایی، نباید مخل اسلام شما باشد، بلکه راه رفتن و نفس کشیدن در خیابان هم باید با اسلام‌تان هماهنگ باشد و گر نه راه رونده ها هم مستحق مرگند!
تا دنیا بداند در اسلام شما، طالبان و داعش هم کم می‌آورند. بداند اسلامی که همه از آن متنفر شده‌اند چه شکلی است!

امیدوارم روز شنبه جوان‌ها اجازه دهند ما پیرمردها، ما که قبلا انقلاب کردیم، ما که در جنگ بودیم، ما پدرها و مادرهای دردکشیده، همراه‌شان قدم بزنیم.
تا اگر گلوله‌ای قرار بود شلیک شود، به تن ما بخورد. ما که عمر خود را کرده‌ایم. ما که از روی‌ آنها خجالت‌زده‌ایم، تا دیگر به ما نگویند "بدبختی ما از انقلاب شما شروع شد!"

ما روز شنبه در کنار شماییم.
با خانواده
بدون ترس
برای بزرگداشت روح مهسا
و همه جوان‌های مظلوم
و برای اینکه بگوییم
اسلام آن نیست که ظالمان می‌گویند.
می‌دانم همه دلسوزان کشور همراهمان خواهند بود.
و خدا هم کمک‌مان خواهد کرد.

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

جنگ‌ها  و جنبش‌ها؛
آیا جنبش‌ها می‌میرند؟

رحیم قمیشی

بهمن ۱۳۶۱ در زمان جنگ ۸ ساله با عراق و  در جبهه میانی، برنامه‌ریزی شد عملیات وسیعی به نام والفجر انجام شود، تا با تصرف شهر العماره عراق، صدام را وادار به پرداخت خسارت جنگ و تخلیه مناطق باقیماندۀ در تصرفش بکنیم.
اما موفق نشدیم. هر چه زدیم به درِ بسته و استحکامات فوق‌العاده خوردیم. تلفات زیادی دادیم و عملیات شکست خورد.
با کلی تلفات.
نیروها را به مرخصی فرستادند.

اسم آن عملیات را گذاشتند "والفجر مقدماتی"، یعنی که این عملیات فریب بوده، و مقدمه عملیات اصلی!
سناریویی که بعدها بارها تکرار شد.
دروغ‌هایی مصلحت آمیز!
چند هفته نگذشته بود، یکباره تصمیم گرفتند والفجر یک را پیاده کنند. با نیروهایی که تازه اعزام شده بودند و هیچ شناختی از عوارض زمین و موقعیت دشمن، نداشتند. یادم هست خیلی‌هایشان نوجوانانی اعزامی از شمال بودند.
که برای اولین بار جبهه می‌آمدند.
صدها و شاید هزارها شهید دادیم و باز هم عملیات ناموفق بود.
نیرو مجانی بود!
شهدا به بهشت می‌رفتند، و کسی قرار نبود پاسخی به خانواده‌هایشان بدهد!
"تنها تبریکی"
- فرزند شما لیاقت شهادت پیدا کرده بود!

این اتفاق بارها در حبهه افتاد.
وقتی عملیات کربلای چهار با هزاران شهید شکست خورد، عملیات کربلای پنج به فاصله دو هفته اجرا شد، تا با تلفات فراوان جدید بگوییم ما شکست نخوردیم!
ببینید بیست هزار شهید دیگر هم می‌دهیم تا کسی فکر نکند شکست خوردیم.
جنگ بود و هیچکس ارزش نیرو را نمی‌دانست، گاه ارزش یک گله گوسفند بیشتر از یک دسته نیرو بود...
(فکر نکنید نمی‌گریم و می‌نویسم)

آنجا عقل حاکم نبود. فرماندهانی بودند در رأس، اهل شعار، خود را فرستاده خدا می‌دانستند، به وضوح می‌گفتند، همان‌طور که اطاعت از ولی‌فقیه اطاعت از خداست، اطاعت از ما هم، که منصوب ولی‌فقیه هستیم، اطاعت از خداوند است!!
همین بود که راحت کشته می‌دادیم. راحت شکست می‌خوردیم و بعد با غرور می‌گفتیم یک پاسگاه را گرفتیم!!
اصلا فریب بوده...
و نمی‌گفتیم با چند شهید؟ چند جانباز؟ چند اسیر؟ چند خانواده عزادار!

آیا جنبش‌ها همین هستند؟
خیر!
آیا مردم ۱۴۰۰ با مردم ۱۳۶۰ یکی هستند؟
خیر!
در جنبش‌های قرن ۲۱ قرار نیست بیست هزار کشته داده شود تا گفته شود ما هستیم! ما قدرت داریم.
این عین شکست است. آنهم برای جنبشی که شعارش "زندگی" است. زندگی بهتر!
مردمی که عقل‌شان بر احساس‌شان سوار است برای یک مجروح هم محاسبه می‌کنند.
- نمی‌شد بدون آن مجروح پیشرفت می‌کردیم!؟

چرا جنبش "زن زندگی آزادی" که متعاقب یک انقلاب در سبک زندگی، اتفاق افتاد، ناگهان برای مدتی ساکت شد؟
چون جنبشی عاقلانه بود، چون جنبشی برای زندگی بود.
آیا باز زنده و بالنده می‌شود؟
آن جنبش نمرده که بخواهد باز زنده شود!
جنبش "زن زندگی آزادی" نمی‌تواند بمیرد.
حتی اگر بخواهد، حتی اگر تیرباران شود!

جنبش‌ها برای مدتی می‌ایستند، تاکتیک تغییر می‌دهند، نفس می‌گیرند، راه‌های جدیدی برای پیشرفت پیدا می‌کنند.
اما هرگز نمی‌میرند.
آنهم جنبش‌هایی از جنس زندگی
آنهم جنبش‌هایی از جنس ساختن
جنبش‌هایی متکی بر جوانان پرانرژی

در جنگ می‌شد فرماندهان و رهبرانی را دید که ده‌ها هزار شهید برایشان اهمیت نداشت!
اما در جنبش‌های جدید چنین نمی‌شود...
جنبش شورش نیست، جنبش جنگ نیست.

بگذاریم دیگران فکر کنند جنبش مُرده.
همان‌ها که بلد نیستند در جهان زیست کنند!
همان‌ها که بلد نبودند یک تاکتیک موفق در جنگ داشته باشند!
آنها باید هم فکر کنند جنبش مُرده
جنبش هرگز جان نمی‌دهد
همچنان ایستاده، تمام قد
گذر ایام
نشان خواهد داد!

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

غم است و تأثر

جان باختن جواد روحی از بازداشت‌شدگان ناآرامی‌های پاییز گذشته، واقعاٍ تأثرآور و غم‌انگیز است.
مرگ او در آستانهٔ سالگرد مهسا اگر اتفاقی مشکوک نباشد، نوعی بدشانسی برای بخشی از حکومت است که در پی آرام‌سازی فضاست.
در واقع هر روایتی که دستگاه‌های رسمی از علت و چگونگی مرگ این جوان ارائه کنند، با چالش نیروهای مخالف روبرو می‌شود. از آنجا که حکومت جنگ تبلیغاتی را به مخالفانش باخته است، افکار عمومی به روایت‌های رسمی حتی اگر بعضاً درست هم باشد، باور ندارد.
جواد روحی از سوی دادگاه انقلاب ساری به سه بار اعدام محکوم شد، اما دیوان عالی کشور به اعادهٔ دادرسی رأی داد. حکم سه بار اعدام یعنی اینکه صادر کنندهٔ رأی، اسناد و مدارک علیه متهم را قطعی و انکارناپذیر تشخیص داده، اما نقض رأی در دیوان ثابت می‌کند که دست قضات مربوطه از چنین مدارکی خالی بوده است!
با این حال، چرا حکم سه بار اعدام به این جوان داده بودند؟ چون برخی ضابطان و قضات به جای کلاه سر می‌برند و این برای نظام قضایی کشور یک فاجعهٔ تمام‌عیار است.
این روش‌ها اگر به طور بنیادی اصلاح نشود، جامعه به طور ممتد دستخوش تلاطم و یا تنش روحی خواهد شد. با تلاطم دائمی هم امکان حل هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad

This comment was minimized by the moderator on the site

ادامه فشار حکومت بر دانشگاه‌های ایران؛ چهار استاد دانشگاه از دانشگاه‌های تهران، علامه طباطبایی و شریف اخراج شده‌اند

در تازه‌ترین تحول در موج اخیر اخراج استادان از دانشگاه‌های ایران، علی شریفی زارچی، استاد دانشگاه شریف گفته که نامه اخراج دریافت کرده است. همچنین گزارش شده که آمنه عالی و حمیده خادمی، دو عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی هم از این دانشگاه اخراج شده‌اند. بنابر گزارش‌ها داریوش رحمانیان، استاد ممتاز تاریخ دانشگاه تهران هم از این دانشگاه اخراج شده است.
آقای شریفی زارچی عضو هیات علمی بیوانفورماتیک و هوش مصنوعی دانشکده مهندسی کامپیوتر دانشگاه صنعتی شریف بوده و در جریان اعتراضاتی که از شهریور ۱۴۰۱ شروع شده، از منتقدان سیاست‌های حاکم بر ایران و تداوم فشارهای امنیتی بر دانشجویان و دانشگاه‌ها بوده است.
براساس گزارش‌ها گفته شده است که علت اخراج آمنه عالی و حمیده خادمی، دو عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی هم حمایت آنان از دانشجویان در اعتراض‌های سال گذشته بوده است.
بنابر گزارش دیده‌بان ایران، این دو صبح امروز شنبه در یک تماس تلفنی و بدون ابلاغ حکم رسمی اخراج شده‌اند.
داریوش رحمانیان دارای تالیفاتی در حوزه تاریخ ایران به ویژه تاریخ معاصر است.

https://bbc.in/3KWwU1Q

This comment was minimized by the moderator on the site

ظلم چشمشان را کور کرده

سید محمد حسن شمس

سلام اقای حائری وقت شما بخیر
زیاد مصدع نشم. فقط میخوام از شدت جهتی که آقایان در تمشیت امور در باب حجاب در پیش گرفته اند یک تجربه شخصی تازه رو بگم براتون.

من‌ اهل قم هستم. از خانواده ای کاملا مذهبی درحدی‌ که ده ها سال هست هر سال برنامه دهه عاشورا در منزل بزرگان خاندان‌ما برگزار میشده و میشه. پدران بزرگ من و پدران و پدرانشان از مجتهدین به نام و معتمدین زمان خودشون و اجازات اجتهادشون رو از اعاظم تاریخ فقه گرفتند. مثلاً جد اعلای مادری ما ملازم بسیار نزدیک مرحوم آشیخ عبدالکریم در تاسیس حوزه بود و تقریباً دست راست ایشون. ما لااقل ۳۰۰ سال در قم تولیت و خادم یکی از مهمترین امامزاده های محکم قم بودیم و اصالتاً مذهبی هستیم.
اینها رو از جهت مذهبی بودن میگم نه از جهت اینکه برای خودمان شأنی قائل باشیم که فی نفسه اینها شأن که ایجاد نمیکنه هیچ؛ وزر و وبال هم ایجاد میکنه. این سابقه ما رو داشته باشید تا براتون بگم چی شد.

بنده یک هفته پیش مریض شدم. چند روزی تعلل کردم دکتر نرفتم و دیروز ناچاراً رفتم دکتر. دکتر گفت سریع باید بری فلان سرم رو تزریق کنی که فقط هم در مراکز درمانی تزریق میکنند چون خطرناکه.
ما هم ترسان دویدیم بریم تزریق کنیم. خب شاید مستحضر باشید در قم بیمارستانی هست به نام علی‌بن‌ابی طالب(ع) که متعلق به سپاه هست.
ما گفتیم نزدیک هست بهمون بریم اونجا. رسیدیم؛ زودتر خانمم پیاده شد که بپرسه برام این تزریق رو به علت حساسیت آمپولهاش انجام میدن یا نه.

دم در ورودی همین که میخواسته وارد بشه، یک آقای میرغضبی وایساده بوده و به همسر من میگه خانم با مانتو نمیتونی وارد بشی. آقا دست میکنه توی وسایلش یه چادر به خانمم بده، خانمم پس میزنه و قبول نمیکنه. من ازش خیلی تشکر کردم بابت مقاومتش در برابر زورگویی جابرانه و تحسینش کردم.
حالا وضع حجاب همسر من چجوری هست؟ همیشه مانتویی کاملا پوشیده صددرصد منطبق بر معیارهای فقهی متداول.

خواستم بگم اینها سه تا کار کردند:
اولاً نگذاشتند مریض وارد بیمارستان بشه و درمانشو دریافت کنه فارغ از تبعیضهای مسخره و سخیف اینچنینی؛

ثانیاً دل ما یعنی ذریه پیغمبر رو شکوندند که باهامون تحقیرآمیز برخورد کردند؛ ثالثاً نشون دادند که تا چه حد پست و سخیف شدند که دیگه قوه تشخیص مرز حق و باطل رو کاملاً از دست دادند. علتش هم اینه که زیاد ظلم میکنند و کردند خدا عقل رو ازشون گرفته.

یه حرف نهایی هم دارم و اونم اینکه این هموطنانی که اهل حجاب نیستند، باید بدانند که محجبه ها هم در مضیقه های زیادی از طرف این جاهلان متعصب قرار دارند و تنها نیستند.

https://t.me/virayeshe_zehn

This comment was minimized by the moderator on the site

متن لایحۀ جدید حجاب منتشر شد

براساس لایحۀ حجاب، هر شخص با همکاری با دولت‌ها، شبکه‌ها، رسانه‌ها، گروه‌ها یا سازمان‌های خارجی یا معاند و یا به‌صورت سازمان‌یافته ترویج برهنگی، بی‌عفتی و بی‌حجابی کند به حبس و جریمۀ نقدی درجه ۴ محکوم می‌شود.
هر شخصی در فضای مجازی یا غیرمجازی به اصل حجاب توهین کند یا برهنگی، بی‌عفتی، بی‌حجابی یا بدپوششی را ترویج کند، برای بار اول به جریمۀ نقدی درجه ۴ و به‌تشخیص مقام قضایی از ۶ ماه تا ۲ سال به‌ ممنوع‌الخروجی و ممنوع‌الفعالیت‌بودن در فضای مجازی و حذف محتواهای سابقِ ناقض قانون محکوم می‌شود و در صورت تکرار، جریمۀ نقدی یک درجه شدیدتر می‌شود و سایر مجازات‌های بار اول نیز تکرار می‌شود.
هر زنی در انظار یا اماکن عمومی یا معابر کشف حجاب کند بار اول معادل حداکثر جریمۀ نقدی درجه ۶ و بارهای بعدی به جریمۀ نقدی درجه ۵ محکوم می‌شود. در صورت تکرار بیش از ۴ بار هم مجازات این فرد مانند مجازات ترویج‌دهنده‌های بی‌حجابی خواهد بود.
در صورتی که در محل کسب، حرفه یا شغل، صاحبان یا کارکنان آن‌ها به هر ترتیب مرتکب برهنگی، بی‌عفتی، بی‌حجابی یا بدپوششی شوند، علاوه بر مجازات متخلف، صاحب حرفه یا شغل بار اول به جریمۀ نقدی درجه ۵ یا پرداخت ۲ ماه سود ناشی از درآمد آن شغل (هرکدام که بیشتر باشد) محکوم می‌شود و به تشخیص قاضی از ۶ ماه تا ۲ سال ممنوع‌الخروج خواهد شد. اگر این موضوع تکرار شود به جریمۀ نقدی درجه ۴ یا پرداخت ۴ ماه سود ناشی از درآمد آن شغل و ممنوع‌الخروجی از ۶ ماه تا ۲ سال محکوم می‌شود.
اگر شخصی که دارای شهرت یا تأثیرگذاری اجتماعی است، در فضای مجازی یا غیرمجازی مرتکب بی‌حجابی شود یا آن را تبلیغ کند، علاوه بر محکومیت به مجازات در خصوص جرم ارتکابی، به جریمۀ نقدی درجه ۲ یا پرداخت ۱۰ درصد از کل دارایی (هر کدام که بیشتر باشد) محکوم می‌شود.
همچنین فرد دارای شهرت به‌مدت ۶ ماه تا ۵ سال از فعالیت‌های شغلی یا حرفه‌ای محروم خواهد شد. علاوه بر این به‌تشخیص قاضی ۲ سال ممنوع‌الخروج می‌شود و از ۶ ماه تا ۲ سال حق فعالیت در فضای مجازی نخواهد داشت و تمام معافیت‌های مالیاتی‌اش لغو خواهد شد.
اگر این فرد مشهور دوباره بی‌قانونی را تکرار کند این‌بار به جریمۀ نقدی درجه یک یا پرداخت ۱۰ درصد از کل دارایی‌اش محکوم می‌شود. این فرد ۵ تا ۱۵ سال از فعالیت‌های حرفه‌ای محروم و ۲ سال ممنوع‌الخروج می‌شود. از ۶ ماه تا ۲ سال در فضای مجازی هم ممنوع‌الفعالیت خواهد شد.
سفارش تبلیغات به اشخاص حقیقی یا حقوقی که در داخل یا خارج از کشور در فضای مجازی یا رسانه‌ای ترویج برهنگی می‌کنند ممنوع است و اگر کسی این کار را کند به جریمۀ نقدی درجه ۳ یا ۴برابر هزینۀ پرداخت‌شده برای تبلیغات محکوم می‌شود و در صورت تکرار مجازاتش ۲ برابر می‌شود.
این‌ها فقط بخشی از لایحۀ حجاب است، در این لایحه تکالیف مختلفی برای دستگاه‌های مختلف در نظر گرفته‌شده است./فارس

http://Instagram.com/hamshahrehaa
رسانه همشهری ها در اینستاگرام
@HamshahreHa

This comment was minimized by the moderator on the site

‏به گفته بابک زمانی، یک عضو هیئت‌مدیره مجمع انجمن‌های علمی گروه پزشکی ‎ایران، در دو هفته اخیر "بیش از صد پزشک" از هیئت بورد اخراج یا مجبور به بازنشستگی_اجباری شده‌اند.

روزنامه "هم‌میهن" روز یکشنبه در گزارشی به نقل از او نوشت "بیشتر این پزشکان افرادی بودند که در واکنش به اتفاقات ماه‌های گذشته در قالب امضای بیانیه‌هایی که ازسوی انجمن‌های پزشکی نوشته شده، مشارکت داشتند."

زمانی اضافه کرده که ورود تعدادی از پزشکان بازنشسته نیز به بیمارستان‌ها ممنوع شده است. او با اشاره به اهمیت هیئت‌های بورد از نظر علمی برای تعیین متخصصان، گفته که برخی از اخراج‌شدگان از سه دانشگاه‌ معتبر "شهید بهشتی، علوم پزشکی و تهران" بوده‌اند.

بابک زمانی با اشاره به سکوت شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این موضوع گفت: «اینگونه به‌نظر می‌رسد که به‌دنبال یک نوع انقلاب فرهنگی مجدد هستند.می‌خواهند نگاه‌های سنتی و ایدئولوژیک را بر نگاه‌های مبتنی بر شواهد جایگزین کنند.»

dw_persian (https://twitter.com/6135642/status/1680548330420445185)

This comment was minimized by the moderator on the site

« اعتراض یا اغتشاش؟ »

چند ابهام و پرسش به بهانه‌ی آن‌چه در فرانسه می‌گذرد

چند روزی است که شاهد رخدادهایی در برخی شهرهای فرانسه هستیم و در رسانه‌ها نیز تحلیل و تفسیرهای متفاوتی دراین خصوص می‌خوانیم و می‌بینیم. ازجمله در بسیاری از رسانه‌هایی که مخالف اعتراضات اخیر جنبش موسوم به #زن‌زندگی‌آزادی بوده و هستند و آن را اغتشاش تعدادی اغتشاش گر با هدایت دشمنان خارجی می‌دانند؛ از رخدادهای اخیر فرانسه، باعنوان اعتراض جمع کثیری از مردم و مواجهه‌ی خشونت‌آمیز پلیس آن کشور، نام می‌برند.

به‌عنوان شهروند جامعه‌ای که ماه‌هاست با اعتراضات گروه‌ها و صنوف مختلف، روبروست؛ درعین حال که کنجکاو و منتظر اقدامات و کنش سیاسی مسئولان و متولیان امور در حوزه‌های سیاسی، نظامی، اجتماعی، رسانه‌ای، و امنیتی حاکمان فرانسه هستم، پرسش‌های بسیاری نیز برایم پیش آمده است که مایلم آن را با خوانندگان درمیان بگذارم.
(پیش‌از این نیز در یادداشتی به برخی از پرسش‌ها و ابهامات به‌طور مقایسه ای اشاره کردم)*

۱- چرا دولت فرانسه و در بالاترین سطح آن، رئیس جمهور این کشور، جان باختن یک نوجوان را به‌عنوان یک قتل و جنایت نابخشودنی؛ پذیرفت؟ و نه یک مرگ طبیعی با بیماری زمینه‌ای، یا خودکشی، یا حتی اقدام منجر به قتل نسبت به پلیس فرانسه؟
۲- چرا در طول چند شبانه روز گذشته، باوجود کنش‌های معترضین خشمگین همراه با تخریب ادارات و وسایل نقلیه و حملات تهاجمی به پلیس حاضر در خیابان‌ها، با وجود بیش از چهل هزار نفر از نیروهای ویژه‌ی پلیس در سطح شهرها و مناطق مختلف شهرهای فرانسه، معترضین دیگری کشته نشده‌اند؟ آیا حاکمان و پلیس فرانسه، وظیفه و دستور ندارند از نظام مستقر خود حتی با کشتن معترضان خشن و تخریب‌گر؛ دفاع کنند؟ و اگر ندارند، چرا بدین شیوه عمل می‌کنند؟
۳- چرا باوجود محکوم نمودن اقدامات تخریبی ناشی از خشم معترضین ازسوی رییس‌جمهور و سایر مدیران ارشد فرانسه، و دستور کنترل و جلوگیری از اعتراضات‌شان؛ هم‌چنان آن‌ها را معترضان خشمگین می‌دانند نه مشتی اغتشاش‌گر و خس و خاشاک و اراذل و اوباش؟ آیا مدیران ارشد فرانسه، حکمرانی و کشورداری نمی‌دانند؟
۴- چرا حوزه‌ی امنیتی فرانسه، اجازه داد مراسم خاکسپاری نوجوان کشته شده برگزار شود؟ چرا پیکر او بدون حضور خانواده به‌طور پنهانی در جایی به خاک سپرده نشد؟
۵ - چرا از حضور خبرنگاران و رسانه‌ها در انعکاس وقایع و رخدادهای خیابانی، جلوگیری نشده است؟
۶- دولت و پلیس فرانسه، با بازداشت‌شدگان و خانواده‌های شان چگونه برخورد خواهد کرد؟ آیا آن‌ها را از دانشگاه و محل کار، اخراج خواهد نمود؟ آیا حقوق و بیمه‌ی آن‌ها را قطع خواهدکرد؟آیا ممکن است معترضین را برای تخریب گسترده در شهر و حمله به پلیس و مراکز دولتی، به اعدام یا حبس‌های طولانی مدت محکوم نماید؟
۷- و چرا باوجود این‌همه تناقض و تفاوت تاکتیک و مواجهه میان آن‌چه در اعتراضات ایران و فرانسه ازسوی حاکمیت این دو سیستم رخ می‌دهد، هم‌چنان رسانه‌ی ملی و برخی رسانه‌های داخلی، در جایگاه ناصحی دلسوز و نگران حقوق انسان‌ها؛ در برابر اذهان آگاه ایرانیان، اخبار و تحلیل‌هایی ارائه می‌دهند که جز افزایش خشم و بی‌اعتمادی عمومی نسبت به حاکمیت، برون‌دادی نخواهد داشت؟
وجود اعتراضات در جوامع مختلف امری طبیعی و بدیهی و تاحدودی حتی نشان‌گر سلامت و بهنجاری آن است. شیوه‌ی رویارویی حاکمیت جوامع با این اعتراضات نیز، نشان‌دهنده‌ی سلامت و بهنجاری حکمرانی و کشورداری حاکمان و رهبران آن‌هاست.
در رخدادهایی نظیر ایران و فرانسه، این موضوع مهم و درخور تحلیل و توجه همه‌جانبه، در فضایی آزاد و بدون سوگیری است. تجربه مشابه در جوامع مختلف نشان داده است که بررسی درست و دقیق این‌گونه اعتراضات با به‌رسمیت شناختن آن‌ها و به‌ویژه جرقه و رخداد آغازین آن، دریچه‌ای برای رسیدن به نتایج مناسب، کنترل خشونت بیشتر، هم‌زبانی حکومت و جامعه برای رسیدن به آرامش و حل بحران پیش‌آمده خواهد بود.
فریبا نظری
۱۱ تیر۱۴۰۲

*اعتراض یا اغتشاش؟ مسئله این است! (https://t.me/Sociologyofsocialgroups/833)

This comment was minimized by the moderator on the site

جنجالی ترین مناظره ۴ دهه اخیر ایران؛ توسط رسانه "حرف نو" منتشر شد:
کارنامه ۳۵ ساله رهبری آیت‌الله خامنه‌ای در بوته نقد
مناظره جنجالی حائری شیرازی و ذوعلم!
حائری:
رهبر انقلاب بسیار مقتدر است و کاری که می‌خواهد را انجام می‌دهد.
ایشان نخواست توسعه اقتصادی را اولویت قرار دهد.
شعارهای محوری ایشان شعارهای انقلابی است.
ایشان شرح صدر کافی ندارد.
رهبری باید نسبت‌به عملکرد شورای نگهبان پاسخ‌گو باشد.
رهبری با هاشمی هم نتوانست کار کند.
رهبر سکان‌دار کشور است؛ اما مقصد بدی را انتخاب کرده‌است.
سیاست خارجی اشتباه ما بر تمام سیاست‌های دیگر سایه انداخته است.
شعار مرگ بر آمریکا نه عقلی نه فقهی و نه شرعی است.
اسلام با مارکسیسم متفاوت است.
تقیه یک امر عقلانی است که همه‌جای دنیا رعایت می‌شود؛ جز توسط آدم‌های انقلابی!
ما حق نداریم به‌خاطر شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل مردم رو بدبخت کنیم.
ما مزایای ترانزیتی خود را به‌خاطر سیاست خارجی غلط از دست داده‌ایم.
آقای رئیسی منشی رهبری است.
علت عدم موفقیت برجام عدم هماهنگی میدان و دیپلماسی بود.
بین آمریکا و چین و روسیه هیچ تفاوتی نیست.
روسیه بزرگ‌ترین ضربه زننده به منافع ایران بوده‌ است.
در قضیه تسخیر سفارت همه بزرگان نظام مخالف بودند.
تسخیر سفارت منجر به جنگ ایران و عراق شد.
کسانی که این سیاست خارجی را قبول نداشته باشند حذف می‌شوند.
بنده طرفدار قرائت آیت اله سیستانی از اسلام هستم.
عدم همراهی نظام برای دخالت در جنگ عراق و آمریکا؛ هوشمندی رهبری بود.
ما همچنان درگیر فرهنگ پادشاهی هستیم.
ما هنوز در فرهنگ فرمان هستیم نه فرهنگ قانون.
ما دچار یک ظاهرسازی به نام فرهنگ قانون هستیم.
رهبری مطالباتش دقیقاً متضاد سیاست‌هایش است.
ایدئولوژی جمهوری اسلامی شبیه فقه زیدیه است نه فقه جعفری.
روسیه بزرگ‌ترین ضربه زننده به منافع ایران در طول تاریخ بود.
تسخیر سفارت توسط انقلابی‌ها؛ کار احمقانه ای بود.

ذوعلم:
این‌که رهبری هر کاری بخواهد می‌تواند بکند واقعیت ندارد.
وضعیت فعلی بایستی تحلیل شود که تا چه حد محصول عملکرد رهبری است.
مبارزه با آمریکا دلیل فقهی دارد.
سیاست‌ها و وادادگی برخی دولت‌ها ما را به این‌جا رسانده است نه سیاست‌های رهبری.
کار صرفا اقتصادی ثبات نمی‌آورد.
رهبری هم جزئی از ساختار است.
اتفاقاً کسانی که میگویند مردم مشکل دارند؛ خودشان مشکلی ندارند.
روسیه؛ نفوذ آمریکا را ندارد و به‌دنبال براندازی نیست.
حکمرانی ولایی امام و آقا دنبال نشده است.
وضع موجود؛ مرکبی از مؤلفه‌های متعدد است.
رهبری چه کاری باید انجام می‌داده است که انجام نداده است؟
بعضی‌ها با آخوند مخالف‌اند؛ که البته چیز جدیدی هم نیست.
یک فرد در هیچ حکومتی نمی‌تواند آن‌چه را که می‌خواهد انجام دهد و این یک انگاره غلط است.
در نظام‌های کاملاً دیکتاتوری هم واقعاً این‌جوری نیست که هر کس هر کاری بخواهد بتواند بکند.
خرده‌گیری به رهبر انقلاب توسط آقای کدیور آغاز شد.
به اعتقاد بنده اسلام آیت‌الله سیستانی با اسلام آیت‌الله خامنه‌ای با اسلام سید حسن نصرالله یکی‌ست و فرقی نمی‌کند.
همین آیت‌الله سیستانی بود که توصیه‌های حاج قاسم را عمل می‌کرد و پشتوانه مقاومت در عراق بود و هست.
دو واحد درس آمریکا شناسی برای ایشان و امثال ایشان باید بگذاریم.
آقای موسوی خوئینی‌ها که قطب فکری اصلاح‌طلبان هست؛ خودشان خوب می‌دانند پشت صحنه تسخیر سفارت چه بوده‌است.
۲۸ خرداد ماه ۱۴۰۲
ارزیابی_عملکرد
آیت_اله_خامنه_ای
مناظره_قرن
http://t.me/new_harf
http://eitaa.com/new_harf

This comment was minimized by the moderator on the site

سخنان قابل تامل شهاب الدین حائری شیرازی:

« شما به مردم شلیک نکنید ببینید چه تعدادی از مردم به خیابان‌ها می آیند…
نیروهای امنیتی کاری کردند که من لباس آخوندی را در بقچه گذاشته ام…
همان اتفاقی که بر سره مجاهدین که اسلام اسلام میکردند در آمده که بر سر حکومت اسلامی
مردم از اسلام بازی‌های اینها برای کلاه گذاشتن بر سر‌شان عبور کرده ا‌ند
مردم خوب دریافته ا‌ند که هر کسی‌ که اسلام اسلام می‌کند میخواهد جیبت را بزند
آخوند‌ها خودشان همه چیز را بهتر میدانند
نه در جامعه جایی دارید نه در اپوزیسیون
نسل امروز آگاه گشته و فهمیده که همه اینها برای رسیدن به قدرت بوده و کماکان هست
نسل امروز آگاه گشته که دیگر به خرافات اسلامی و مذهبی‌ گوش نکند
نسل امروز میخواهد زندگی‌ کند
سؤ استفاده چی‌‌های اسلامی و مذهبی‌ به پایان سلام کنید.»
تاریخ_معاصرایران

پژواک گسترده نقد یک روحانی بر ولایت مطلقه فقیه در فضای مجازی
مهدی نصیری
مناظره اخیر مجتهد و فقیه جوان آقای شهاب الدین حائری شیرازی در باره نقد و بررسی رهبری آیت الله خامنه ای با آقای ذوعلم، از مرتبطان با دفتر رهبری، بازتاب بسیار گسترده ای در فضای مجازی داشته است. مردم در این مناظره حرفهای دلشان را - که هر عاقل و خردمندی با کمترین توجه و التفات به آنها می رسد و تنها جهل ایدئولوژیک و منفعت بَری از نظام مانع رسیدن به چنین نقدهایی است - شنیدند و بالاخره مشاهده کردند که فردی پیدا شده و در مناظره ای جسارت کرده و حاکم علی الاطلاق و واجد همه قدرتها و قداستهای جمهوری اسلامی را که سی و چهار سال در رأس قدرت است و کمتر مسئولیت اِعمال این قدرت مطلقه خود را می پذیرد، به مهمیز نقد و پرسش کشیده است.
اما وجه دیگر ماجرا این است که این نقد توسط یک روحانی صورت گرفته و یکی از مدلولهای آن این است که نباید کسانی همه روحانیت را با یک چوب برانند.
البته بزرگترین مسئول وضع موجود کشور صنف روحانیت است و ولایت مطلقه فقیه از دل حوزه های علمیه بیرون آمده است اما اولا از روز آغاز حرکت آیت الله خمینی، طیفی قابل توجه از روحانیت از منظر فقهی و یا سیاسی و اجتماعی مخالف این حرکت بودند و ثانیا بخش مهمی از کسانی هم که موافق آقای خمینی بودند، پس از انقلاب مسیر خود را از ایشان جدا کردند که یکی از نامدارترین آنها مرحوم آیت الله منتظری بود و بعدا هم این ریزش در میان روحانیت تا به امروز تداوم پیدا کرده است.
آقای شهاب الدین حائری در زمره این ریزشهاست که بیش از یک دهه است منتقد جدی و صریح جمهوری اسلامی و روحانیت حاکم و از جمله منتقد مرحوم پدر خود و نیز آقایان خمینی و خامنه ای است.
بنده می خواهم به بهانه این مناظره ی فراز شده در فضای مجازی، از موضع یک طلبه و روحانی، به روحانیت ایران یاد آور شوم که اگر امروز در برابر حکمرانیِ آغشته به ظلم و استبداد و فساد و ویرانگری و ناکارآمدی و فلاکت آفرین جمهوری اسلامی که در رأس آن یک فقیه و روحانی قرار دارد و واجد همه قدرتهاست و طبعا او مسئولِ اول رسیدن ایران به نقطه کنونی است، سکوت کنند و وظیفه دینی و انسانی خود را در دفاع از مردم و خلق که خداوند آنان را عیال و خانواده خود اعلام کرده، انجام ندهند، در برابر نسل امروز و فردا هیچ جوابی نخواهند داشت و بزرگترین ضربه را از بدو تاسیس روحانیت شیعه خواهند خورد و به نظرم به جمع شدن بساط روحانیت در حدی بسیار گسترده و بقای حداقلی و بسیار محدود آن در آینده ایران منجر خواهد شد.
اگر روحانیت و مرجعیت شیعه مایل است نقشی در آینده ایران داشته باشد و منادی دین و مذهب تشیع باشد، این نقش به میزانی خواهد بود که روحانیون امروز در کنار مردم معترض و در تنگنای یک حکومت منحط مذهبی گرفتار شده ایران قرار می گیرند و صدای آنان می شوند و جامعه ایران را در عبور از حکمرانی کنونی و رسیدن به حکومتی مردم سالار و دموکراتیک یاری و همراهی می کنند. @nasiri1342238


مناظرهٔ بی‌سابقه
احمد زیدآبادی

برگزاری مناظره در بارهٔ کارنامهٔ رهبری آن هم به میزبانی جمعی از "نیروهای ارزشی" و انتشار آن بدون هرگونه سانسور، اتفاقی است که در 45 سال پس از انقلاب مطلقاً سابقه نداشته است.
اینکه آقای حائری شیرازی به عنوان یک حوزوی برخاسته از خانواده‌ای اصولگرا، انتقادهای خود از نگاه و سیاست رهبری را بدون لکنت و به صراحت مطرح کرده و آقای ذوعلم هم در مقام یک روحانی "ولایتمدار" در مجموع از خود تحمل نشان داده و به تکفیر و تفسیق و تهدید متوسل نشده است، هر دو علائمی از پدید آمدن فضای تازه‌ای از امکان بحث و گفتگو در جامعهٔ ماست.
اگر این نوع بحث‌ها بدون ایجاد مشکل برای طرفِ منتقد ادامه یابد و طرف‌های مباحثه هم لحن خود را از چارچوب حکمت مناظره خارج نکنند و وسوسهٔ مخرب وارد کردن چاشنی اهانت به بحث را از خود دور سازند، به فرهنگ‌سازی در جامعه کمک بسیاری خواهد کرد.
مدارای دستگاه‌های حاکم با این قبیل مناظرات و مباحثات به شرط استمرار آن هم طبعاً می‌تواند نشانهٔ اعتماد به نفس حکومت برای "دفاع استدلالی" از راه و روش و عملکرد خود در برابر منتقدان و معترضان و مخالفان تلقی شود و از دامنهٔ نزاع‌های سیاسی و بگیر و ببندهای معمولِ ناشی از احساس ضعف و درماندگی در مقابل نظر و حرف و نقد ناقدان بکاهد و راهی نو در برابر کشور بگشاید. @iranema1944


فحوای کلام رهبری این بود که مردم نمیفهمند برای رفراندام
ذوعلم: شما تعصب ضد رهبری، ضد امام، ضد اسلام و ضد انقلاب دارید.
بخشی از مناظره جنجالی علی ذوعلم با شهاب الدین حائری شیرازی با موضوع کارنامه سی و پنج ساله رهبری آیت‌الله خامنه‌ای

بخشی از مناظره جنجالی شهاب الدین حائری شیرازی با علی ذوعلم
من دنبال عدالت گستری در فلسطین هستم خوب همینجا اجرا کن... حتما باید در فلسطین اجرا بشه!!!
رهبری سیاست خارجی اش سایه انداخته
بر تمامی سیاست داخلی ،اقتصاد و اجتماع و فرهنگ و... همه را خراب کرده ....
شعار مرک بر آمریکا نه فقهی ،نه شرعی و نه عقلی

جدال و درگیری لفظی ذوعلم و حائری
حائری شیرازی: شما به مردم تیر نزنید ببیند مردم چقدر به خیابان میایند.
اینقدر آدم کور شدند، بعد میگویید مردم همراهی نکردند؟ خب مردم نمیخواهند کور شوند.
در اعتراضات ما ۲۵۰ نفر به اعتراف خود نظام کشته شدند
مردم میگفتند سیاستتون رو عوض کنید، میگفتند ما حجاب اجباری نمیخواهیم.
حجاب اجباری با فقه ما جور در نمیاید.
اینهمه فیلم از رفتار جنایت آمیز از رفتار نیروی امنیت در فضای مجازی پخش شده.
یعنی مرغ کیلویی صد هزار تومان خاک به سر شدن نیست؟
ذوعلم: خاک بر سر شما و امثال شما که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هستید
آقای ظریف هم اسلامش مانند شماست.
شما در کانالتون فقط نباید به رهبری بگویید.
بخشی از مناظره جنجالی علی ذوعلم با شهاب الدین حائری شیرازی با موضوع کارنامه سی و پنج ساله رهبری آیت‌الله خامنه‌ای


حائری شیرازی: در مملکت ما توی دهان کسانی که به رهبری نقد میکنند میزنند.
سازمان اطلاعات سپاه و اداره اطلاعات زیر نظر رهبری است.
رهبری در حد واکسن هم دخالت میکند.
منتقدان زندانی و بیکار میشوند.
رهبر رئیسی را با چارچوب خودش روی کار آورد.
آقای رئیسی مجری سیاست‌های رهبریست.
ذوعلم: به خود امنیتی ها انتقاد کنید.
آقای رئیسی سعه صدر بیشتری از آقای روحانی دارد.
شما مخالف اسلام ناب هستید.
بخشی از مناظره جنجالی علی ذوعلم با شهاب الدین حائری شیرازی با موضوع کارنامه سی و پنج ساله رهبری آیت‌الله خامنه‌ای
عضویت_در_گروه ttps://http://t.me/+iuk_u2D7QZQ2ZTM0


جدال و درگیری لفظی ذوعلم و حائری
حائری شیرازی: شما به مردم تیر نیزنید ببیند مردم چقدر به خیابان میایند.
اینقدر آدم کور شدند، بعد میگویید مردم همراهی نکردند؟ خب مردم نمیخواهند کور شوند.
در اعتراضات ما ۲۵۰ نفر به اعتراف خود نظام کشته شدند
مردم میگفتند سیاستتون رو عوض کنید، میگفتند ما حجاب اجباری نمیخوایم.
حجاب اجباری با فقه ما جور در نمیاید.
اینهمه فیلم از رفتار جنایت آمیز از رفتار نیروی امنیت در فضای مجازی پخش شده.
یعنی مرغ کیلویی صد هزار تومان خاک به سر نیست؟
ذوعلم: خاک بر سر شما و امثال شما که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هستنید
آقای ظریف هم اسلامش مانند شماست.
شما در کانالتون فقط نباید به رهبری بگویید.
بخشی از مناظره جنجالی علی ذوعلم با شهاب الدین حائری شیرازی با موضوع کارنامه سی و پنج ساله رهبری آیت‌الله خامنه‌ای
ویدئوی کامل و کم‌حجم مناظره اینجا (https://t.me/virayeshe_zehn/4078?single)
فایل صوتی اینجا (https://t.me/virayeshe_zehn/4070?single) @virayeshe_zehn

شهاب‌الدین حائری شیرازی، پژوهشگر دینی، در مناظره با علی ذوعلم، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در کانال «حرف‌نو» انتقادات تندی به علی خامنه‌ای وارد کرد و او را کسی دانست که فقط مطیع محض می‌خواهد. او گفت: «اولویت اول خامنه‌ای توسعه اقتصادی نیست و نابودی اسرائیل است.»


‍ (https://attach.fahares.com/cp6mHmYKEB8PN3FsnljoLA==) فرصت درویشان
احسان_معصومی
با عشق و امید در مسیر توسعه‌ی ایران، همدل و هم‌قسم شده‌اند و پای هر هزینه‌ای ایستاده‌اند.
شاید با دیدن عکس زیر، برخی در نگاه اول بگویند خب که چه؟ از دستشان چه کاری ساخته است؟ آیا اصلاً نسل جدید آنان را می‌شناسند؟ برخی نیز در این عکس، لبخند و امید برای نسل جدید می‌بینند.
اما مفهوم مهمتری در این تصویر مشاهده می‌شود و آن «الگو» است. این عکس، الگوست؛ نه لزوماً برای جوانان، بلکه برای نسل پیشین.
بیایید تصور کنیم که همه‌ی آن‌ها که روزی برای آزادی، انقلاب کرده‌اند و برای وطن، جنگیده‌اند، امروز نیز به جای «سکوت»، مانند گذشته عاشقانه، صادقانه و بی‌وقفه تلاش می‌کنند، می‌سرایند، به اشتباهاتشان اعتراف می‌کنند، می‌نویسند، سخنرانی و مناظره می‌کنند، کارخانه‌ی خلق امید هستند، خشونت را نفی می‌کنند و در یک کلام، «پشتیبان» هستند. ایرانی را تصور کنیم پر از بزرگترهای عاقل، عاشق، پشتیبان و دوست‌داشتنی.
همه می‌گویند باید همه‌چیز دست نسل جدید یا پیشران باشد. درست هم می‌گویند. اما کاش قدرت نسل پیشین را هم دست کم نگیریم. اگر نسل پیشین را مانع قدرتمند مسیر توسعه می‌دانیم، چرا باید قدرت این نسل برای برداشتن موانع را نادیده بگیریم؟
ظلم و تباهی همیشه در جهان ماندگار بوده و از همین رو، هیچگاه و میان هیچ نسلی، فرصت برای برقراری نور و روشنایی تمام نمی‌شود. به قول حضرت حافظ:
از کران تا به کران لشکر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است...
با آرزوی سلامتی و توفیق برای آقایان «مهدی نصیری (https://t.me/nasiri1342238)»، «ناصر دانشفر (https://t.me/peyghameashna)»، «رحیم قمیشی (https://t.me/ghomeishi3)»، «شهاب‌الدین حائری شیرازی (https://t.me/virayeshe_zehn)» و همه‌ی هم‌نسلان این عزیزان که در مسیر توسعه‌ی ایران تلاش می‌کنند.
راهتان پایدار
نسل_پشتیبان @DevelopmentSc

This comment was minimized by the moderator on the site

شرافت ساواک

اینکه مدتی پیش خواهر شهیدان علی، مهدی و حمید باکری در مصاحبه مدتی پیش فرمود آنقدر که در این حکومت به خانواده ما بی حرمتی و آزار کردند در حکومت پهلوی و توسط ساواک اذیت نشدیم حرف جدیدی نیست و قبلاً از زبان خانواده معظم شهیدان جهان آرا و تا همسر مرحوم ایت الله هاشمی و خانواده شهید بهشتی تا شهید مطهری و خانواده های بسیاری شنیده شده است نکته حیرت انگیزی که اخیراً بهزاد نبوی چریک پیر روزهای مبارزه مسلحانه علیه رژیم پهلوی مجدداً یز زبان آورد چریک پیر نوشته است هر چه ساواک در کیفرخواست من نوشت بود عین واقعیت و هر چه در کیفرخواستی بعد انقلاب برایم نوشتند تماناً دروغ بود.
اینکه سردار پاسدار حسین زمان که از دهه هفتاد خوانندگی پاپ را تجربه و با استقبال گسترده مردم روبرو شد حالا پس از آزادی دخترش که به قید وثیقه انجام شد ساعات پایانی عمر را به خاتمه رساند شاید برگ زرین دیگری از ساختار امنیتی - قضایی کشورمان باشد جایی که دختر سردار حسین زمان به دلیل اظهارات مغایر با خواست حکمت زندانی و داماد فلان سردار صاحب رانت یک میلیون دلار روزانه نفتی می شود و داماد فلان سردار با جت شخصی با هزینه ۸۲ هزار دلار هزینه به سفر خارجه می رود و خواهرش که عروس فلان سردار است برای تهیه سیسمونی راهی بازارهای رنگارنگ استانبول می شود تا همه بدانند دختر سردار زمان بودن کم جرمی نیست و با یک دنیا فساد به محض ورود به خانواده فلان سردار و بهمان سردار محرم حکمرانی و مجاز به هر اقدامی خواهی شد.
اینکه گاندی می‌فرماید "بزرگترین اشتباهی که مردم در رواط انسانی نرتکب می شوند این است که بجای آنکه مراقب و نگران پندار، رفتار و اعمال خود باشند مراقب و نگران اعمال و رفتار دیگرانند" چیزی که در کشور ما به امر به معروف و ناهی از منکر شناخته می شود هرگز چیزی جز این نبوده و نیست آمر با معروف و ناهی از منکر یعنی افرادی که خود را محق می دانند دیگران را مخاطب قرار داده و بسیار آمرانه مورد امر و نهی قرار دهند مخاطبانی که به فرمایش بسیاری از امامان جمعه فاقد هویت و حقوق حداقلی انسانی تعریف می شوند یا به تعبیر برخی دیگر چیزی جز رَمه نیازمند به شعبان نیستند.
اینکه به نقل از دالایی داما آوردند که زشت ترین کار سیاست این است که می تواند احمق ترین افراد را بجای افرادی دانا و عالم به مردم تحمیل کند حرف درستی است و حداقل صدها بار به تجربه مشاهده کرده ایم و شاید به همین دلیل لاریجانی در یادداشت کوتاه خود می گوید "برای ایجاد فضای کاذب و دورغین رقابت انتخاباتی روی من حساب نکنید و بفهمید از الک خالص سازی یا یکدست سازی شما چیزی جز عناصر احمق و دروغ پرداز زبان به مزد خارج نخواهد شد شاید می خواهد بگوید دیگر حتی در قامت مشاور رهبری و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اجازه نخواهد داد لباس جهالت و حماقت به تنش کنند. شاید می خواهد بگوید قصد دارد به دینداری مبتنی بر اخلاق باز گردد دینی در تمام عمر از زبان پدر همسرش عالم یگانه شیعه شهید استاد مرتضی مطهری آموخته است.
اینکه امثال سردار رادان فرمانده پلیس با تکیه بر انبارهای سلاح و در اختیار داشت کلید زندانها و عناصر تحت فرمان شلاق بر دست رو در روی دختران ایران رجز بخواند حرف جدیدی نیست اما رادان بهتر از هر کس می داند که پلیس طی ۴۴ سال گذشته جز زانو زدن حقیرانه در برابر قاچاقچیان مواد مخدر تا مشروبات و کالا و سجده در برابر سارقان خیابانی هیچ هنری نداشته و ندارد سردار رادان که هنوز علی رغم گذشت ماه‌ها عاجز از شناسایی و دستگیری گَله کفتارهای پلیس نمای دارای کلاه با نوار سفید است و هنوز بعنوان فرمانده رجز خوان پلیس نتوانسته یکی از لباس شخصی های آتش به اختیار متعرض به نوامیس ایران و رباینده دختران و زنان در خیابان‌های تهران را شناسایی و دستگیر کند رادان باید بفهمد در دنیایی حقیقی حتی برای جماعت افیونی هیچ نیست حال آنکه اینبار باید در برابر نوجوانان و جوانان شریفی بایستند که چون الراغی جوانمرد شرافت پلیس را به چالش کشید. ۲۱اردیبهشت
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

روایت قابل تامل طلبه ای که در بلوار مرزداران زیر گرفته شد از علت حادثه

امیر قرقچی نام این طلبه است و درمورد روز حادثه به «روزنامه‌فرهیختگان (https://t.me/farhikhteganonline/157302)» گفت: «مثل هر روز به حوزه می‌رفتم و وقتی از ماشین خارج ‌شدم، بنده خدایی با ماشین به سمت من آمد و من هم با لبخند گفتم چه کار می‌کنید. بی‌توجه به من، چندبار ماشین را عقب و جلو کرد و روی ماشین افتادم و 30-20 متر آن‌طرف‌تر افتادم.»

این طلبه درمورد حرف‌هایی که درخصوص ‌انگیزه‌های جوان ضارب گفت : اولش که می‌گفت حاج آقا خودش وسط خیابان بود (با خنده) و بعد دادستان گفت اگر همکاری کنید، کمک می‌کنم و او هم گفت قصدی نداشته و شیطنتی بود که ناشی از فضای مسموم تبلیغی بوده است. از حرف‌های او این‌طور استنباط کردم که ذهن او نسبت به طلبه‌ها و روحانیت بد شده است. ظاهرا جویای کار بوده اما کارش درست نشده است. خودش می‌گفت من را نخواستند و یک ریشو را برای کار قبول کردند. اینها را ‌گفت و از تصمیمی که در یک لحظه گرفته بود هم پشیمان بود.»

قرقچی با اشاره به دیدارش با پدر آن ضارب هم گفت: «پدر همین جوان به من گفت ما مسلمان هستیم و اتفاقا در خانواده خود طلبه داریم. اما سوالم این است که چه شد که این بنده خدا این کار را کرد.

فکر می‌کنم این آدم هیچ ملجایی برای خودش در قرائت‌های حال حاضر نمی‌بیند. هیچ جایی را برای خودش ندارد که صدایش شنیده شود. باید دست به عملی می‌زد که صدا، فکر و ایده او شنیده می‌شد. فکر او چیست؟

می‌گوید وقتی خواستم استخدام شوم، کسی من را آدم حساب نکرد اما کسی که ریش داشت و یقه‌اش بسته بود را به کار گرفتند. می‌گفت من هم فنی بودم و مهارت داشتم اما من را ندیدند. وقتی فریاد سکوت او شنیده نمی‌شود، مجبور است پای خود را روی پدال گاز فشار دهد و من طلبه را زیر بگیرد تا صدای فریادش به گوش همه برسد. واضح است که دشمن به دنبال تفرقه است و می‌خواهد بین مردم فاصله بیندازد اما ما چه کردیم؟ باید تلاش کنیم این فاصله‌ها کم شود و صداها شنیده شود و مجال گفت‌وگو باز شود....»

https://t.me/virayeshe_zehn

This comment was minimized by the moderator on the site

شرمنده ام. همین.
به قول امام علی(ع): عاجزترینِ مردم کسی است، که نتواند دوست پیدا کند و از آن عاجزتر کسی است که دوستی را که دارد از دست بدهد.
خبر: نادر انقطاع، برنده ی جایزه ی بنجامین فرانکلین شد. افراد بزرگی مثل اینشتین، تسلا، پیر و ماری کوری، اورویل رایت و گراهام بل نیز موفق به دریافت این جایزه شده بودند.
اما چرا من شرمنده ام، چون نادر انقطاع ایرانی است.
وقتی فکر می کنم اولین زن برنده ی جایزه ی فیلدز در جهان، جایزه ی نوبل، مسئول پروژه ی کاوش حیات در فضا، اولین فضانورد داوطلب زن، مخترع قلب مصنوعی، وزیر علوم پیشرفته ی امارات، رؤسا و اساتید بسیاری از دانشگاه ها در سراسر جهان، سیاستمداران، بسیاری از مدیران ارشد شرکت هایی مانند گوگل، اپل، اوبر و . . . ایرانی اند، نخست به خود می بالم، اما بلافاصله با شرمندگی سر به زیر می اندازم. ما چقدر عاجزیم که در مدت ده ها سال، نه تنها نتوانسته ایم دوستان زیادی به دست بیاوریم، بلکه بسیاری از آنهایی را هم که داشته ایم، از دست داده ایم. البته دوستان زیادی داریم، اما:
اولا دانشمندان احترام و ارزش خاصی دارند: "خداوند کسانی را که ایمان آورده ‌اند و کسانی را که علم به آنان داده شده درجات عظیمی می‌ بخشد"
ثانیا اگر کمک های مالی، که سخاوتمندانه از کیسه ی ملت و بدون رضایت آنان، پخش می گردد، قطع شود، ممکن است بسیاری از دوستان خارجی ما در دوستی خود سست شوند، در حالی که نخبگان ایرانی، نه تنها به کمک ما نظر ندارند، بلکه اگر محیط آماده باشد تا حد باور نکردنی به کشور و ملت ایران کمک می کنند. کاش:
1 - عفو عمومی اعلام می شد، تا بجز کسانی که مستقیما کسی را به قتل رسانده اند، کلاهبرداران و اختلاسگران، سایر ایرانیان مقیم خارج کشور از تعقیب معاف باشند، تا بتوانند بدون دغدغه ی بازداشت به کشور خود سفر کنند.
2- هر اتهام، تعقیب یا احضاری برای یک ایرانی مقیم خارج از کشور هست، قبل از بازگشت به ایران اعلام می شد، تا کسانی که قصد بازگشت دارند، با خاطری آسوده و در امنیت بتوانند بازگردند.
3- به جای مبارزه ی گزینشی با فساد، مبارزه ای قانون مند، دائمی، قاطع و فراگیر با فساد اقتصادی و امتیازات سیاسی ناشی از آن در پیش گرفته می شد.
4- عفو عمومی برای دانشمندان، خبرنگاران، دانشجویان، نویسندگان و سیاستمداران زندانی اعلام می شد.
5- به جای کسانی که بزرگترین هنرشان تملق و اطاعت محض است، دانشمندان و فرهیختگان جسور در اداره ی امور کشور مشارکت داشتند. کسانی که خاک را به نظر کیمیا کنند. بیست و پنج بشکه نفت یا بیست شاخه آهن می دهید تا، با تحقیر، یک گوشی دویست گرمی بگیرید. این دویست گرم، دانش، جسارت، تلاش، عزت نفس و غرور متراکم است، که شما از کشور رانده اید. تحقیر! بله! وقتی برای نصب یک نرم افزار و انتخاب موقعیت، نام کشورهای ذره بینی هست و ایران نیست! وقتی بیشترین پول را از طرق غیر رسمی و قاچاق می دهیم و با کولبری جنس را از عراق می آوریم و با این پیام آشناییم: "این امکان در کشور شما فعال نیست!" احساس حقارت سراپای وجودمان را می گیرد.
6- کمی تحملمان در برابر جسارت و صراحت نخبگان بیشتر می شد.
7 - به اندازه ی خلیفه ی دوم سعه ی صدر داشتیم. وقتی یک عرب به او، فرمانروای قلمرو وسیع اسلامی، گفت "اگر پا کج بگذاری با همین شمشیر راستت می کنیم" آزادانه و سالم مجلس را ترک کرد! واقعا بجز شرمندگی در جواب "خلایق هر چه لایق" چه داریم بگوییم!
8- قبول می کردیم که هر ایرانی صاحب یک قسمت از هشتاد و پنج میلیون قسمت از ایران است و به همان اندازه حق دارد در سرنوشت کشور دخالت کند. بدون توجه به نژاد، دین، مذهب، قومیت، زبان، جنسیت، عقیده و ...
9- می پذیرفتیم که حکومت بر یک ملت فقیر و مفلوک هیچ افتخاری ندارد. به گفته ی ابن شهر آشوب، امام علی(ع) در اواخر حکومت خود گزارشی از وضع مردم می دهد. می فرماید: "هیچ کسی در کوفه روزگار نمی گذراند جز این که در رفاه و نعمت است؛ حتی آن طبقات فرودست هم حداقل نان گندم می خورند. سرپناهی مناسب دارند و آب گوارا می نوشند" آیا ما امروز می توانیم چنین گزارشی بدهیم؟
10 - بدون بهره گرفتن از دانش نخبگان، نمی توان مردمی داشت که حکومت بر آنان افتخار آمیز باشد.
11- باور می کردیم، غیر از ما هم کسانی هستند، که حاضرند به خاطر ایران، هزینه کنند. هرچند ما را قبول نداشته باشند.
12- باور می کردیم اقامت نزدیک به هفت میلیون ایرانی در خارج از کشور، جمعیتی برابر یک کشور پیشرفته ی اروپایی، با سطح متوسط دانش بالاتر از کشور محل اقامت، برای ایران فاجعه است.
و بالاخره کاش می توانستم بگویم نفت و گاز و پول و منابع را ببرید و این ثروت را به ما بازگردانید. اما افسوس
مرغ اطمینان که از دل‌ها گریخت
هم سبو بشکست و هم پیمانه ریخت
https://www.instagram.com/alireza_feiz_meshkini/
https://t.me/fazemeshkini
http://eitaa.com/Alirezafeiz

This comment was minimized by the moderator on the site

به احترام جامعه بی حجاب اما با حیا!

استواری نظام اجتماعی در مفاهیم مختلف در گرو بهنجاری نظام ارزش ها و هنجارهای اوست.در وضعیتی که گفتمان حجاب رسمی رسماً در شهر تهران سقوط کرده است و تعداد خانمهای فاقد روسری در پاره ای از ساعات در جای جای شهر بر تعداد خانمهای دارای روسری می چربد،ما شاهد آن هستیم که در این شهر تعدی به ساحت خانمهای فاقد حجاب صورت نمی پذیرد.مبتنی بر برساخت عده ای قلیل از غیرمتخصصین مذهبی عدول از حجاب رسمی می بایست جامعه را بسمت هول عمومی همچون دست درازی های مردان به زنان در میان مسلمانان پاکستان و هند پیش می برد،اما نبرد.

و این یعنی جامعه ایرانی نظام ارزشها و هنجارهایش خودتنظیم و کاملا باحیا می باشد.
دوصد مرحبا بشما جامعه ایران.به احترام شما مردان ایرانی کلاه از سر برمی دارم.

جامعه مردان ایرانی با پهلوان حمیدرضا الداغی در سبزوار که القصه نه بسیجی بود و نه آمربه معروف و نه حتی خانمش شباهتی به الگوی مطلوب ذهنی ساختار از زن داشت.نشان داد نظام ارزشی و هنجاری جامعه مردانش حول باورهای درست خویش همچنان سالم و پویاست.

من مترو تهران زیاد سوار شدم.مرد ایرانی حسب فشار درست ارزشی و هنجاری برروی خویش اجازه دست درازی به دختران و خانمهای سربرهنه چسبیده به خویش را هم ندارد.
و چه چیز با ارزش تر از این.ای کاش این را می فهمیدید آقایان.جامعه مردان ایرانی دارند تارگتهای خداوند برروی زمین را می زنند.مصونیت با محدودیت که ارزشمند نیست.این پویایی و بهنجاری جامعه را با میلیاردها دلار هم نمی توانید از جایی دیگر بخرید و بیاورید و به روی جامعه پلاگین نمایید.

اینها را قدر بدانید.برای خانمها مزاحمت ایجاد نکنید.جامعه را دو قطبی نسازید.جامعه مردان ایرانی مثل شیر مراقب آنها هستند.باور نمی کنید؟

کلیپ مربوط به بیرون انداختن پسرک جوان از داخل مترو را ببینید.من برای این جوان ناآشنا به فلسفه نهی از منکر و تحت تاثیر القائات آقایان ناراحتم.من برای آن سیلی خیلی بدی که خورد ناراحتم.اما برای آن حمایت اجتماعی چند جوان امروزی از دختر ایرانی خوشحالم و در پوست خودم نمی گنجم.چون دریایی از معنا و مفاهیم بهنجار اجتماعی را بدنبال داشت.

امیدوارم مخاطبین ساختاری و امنیتی این نوشته، مراد من را درست فهم نمایند.

بروید و با نقطه گذاری های عاقلانه حول باورها، ارزشها و هنجارهای مشترک فراوان با جامعه، دست از اسراف در بودجه و تولید خشم و نفرت عمومی بردارید.

شما با جامعه حرف مشترک زیاد دارید.اما خودتان مسیر تقابل را انتخاب کرده اید.
سیدهاشم فیروزی

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

ترور یا یک واکنش طبیعی؟‌!،

ناصر دانشفر

در ابتدای سخن به صراحت اعلام می کنم که این حقیر با ترور به هر شکل و شمایلی مخالفم. آری ترور از هر نوعش، چه دولتی آن که شنیع ترین شکل این پدیدهٔ رذیلانه است، چه مدل انقلابی و در قالب عملیات نهضت های آزادی بخش که با توجیهات انسان‌گرایانه انجام می شود و چه برای انتقام گیری شخصی همه و همه محکومند. اصولاً به غفلت کشتن آدمها، یک عمل ناجوانمردانه و غیرانسانی است و با هرگونه دلیل تراشی موجه نمی گردد.
اما سخن امروز من در مورد دو اتفاق رخ داده در چند روز اخیر است. اولی ترور امام جمعهٔ پیشین زاهدان آیت الله عباسعلی سلیمانی و دومی زیر گرفتن روحانی ۳۵ ساله در بلوار مرزداران می باشد.
من از چند و چون این دو حادثه اطلاعی ندارم، اما ظاهر قضایا نشان دهندهٔ تخلیهٔ خشم عاملان این دو واقعه می باشد. این داوری بدون شک قطعی نیست، اما به هر حال می تواند یکی از دلایل وقوع آنها باشد. البته همانطور که در برخی از اقوال آمده احتمال اینکه این جنایت برای تصفیهٔ آیت الله سلیمانی هم باشد، وجود دارد. الله اعلم
تأکید می کنم که بنده نمی توانم به ضرس قاطع بگویم که علت روی دادن این دو سانحه عصبانیت فاعل این دو قتل می باشد، هر چند با توجه به فیلمهای منتشره در مورد این وقایع، احتمال آن کم هم نیست. اما اگر انگیزه و سبب این دو رویداد این باشد، باید گفت که کشور وارد مرحلهٔ خطرناکی از دورهٔ گذار شده است. موضوعی که قابل پیش بینی بود و نگارنده دعا دعا می کرد و می کند که وارد این فاز از جنبش نشویم.
آری با فشارهای همه جانبه و غیر قابل درک حاکمیت به مردم، عدم انعطاف و اتخاذ رویکرد مشت آهنین، انتظار می رفت و می رود که جامعه به سمت خشونت و افراطی‌گری گام بردارد. موضوعی که نشانه های آن را در کنش عکس العملی عمامه پرانی شاهد بودیم.
شوربختانه نظام گمان برده که به پشتوانهٔ اقلیت طرفدار و عدهٔ قلیلی جان برکف، می تواند سیاستهای غیرعاقلانهٔ خود را به ملت حقنه نماید. خیال کرده اند که با بگیر و ببند ملت جا می زند و بدین جهت این روزها همه گونه سخت می تازند. حاکمان سرمست ما با خوابیدن در غرور سرکوب جنبش های ماضی، گویا بدیهیات را نیز فراموش کرده اند و متوجه نیستند که آدمها تا یک جایی تاب و تحمل دارند و از مرحله ای به بعد انفجار حاصل می شود.
صد البته این شرایط بدترین موقعیت ممکن برای مردم یک جامعه است که هیچ بنی بشری برای فردای پس از آن افقی قائل نیست، اما شوربختانه از آن گریزی نیز نمی باشد.
گمان من این است که هیچ حکومتی در پهنهٔ گیتی وجود ندارد که با واژهٔ سوپاپ اطمینان آشنا نباشد. دولتها برای فرار از رسیدن مردم به آستانهٔ تحمل، همواره برخی از خودی ها را مأمور نقد حاکمیت می کنند، گاه گاهی در برابر مردم کوتاه می آیند و سرخم می کنند.
اما بدبختانه جمهوری اسلامی به مانند تمامی حکومتهای استبدادی بنای بهره گرفتن از این شیوهٔ معقول را ندارد و این رویه باعث می شود که بالاخره مردم عنان از کف دهند و واکنش هایی از این دست را شاهد باشیم.
آقای نظام به پیر به پیغمبر ما می دانیم که نهایت این سیاست گذارهای بی منطق، شورش و هرج و مرج است و این به نفع هیچ کس از جمله شما نمی باشد. دهانه زدن به این اسب سرکش تنها و تنها با درایت و تدبیر امکان پذیر است و فشار مضاعف بدون تردید نتیجهٔ عکس می دهد.
کشتن این دو روحانی اگر چه محکوم است، اما باور کنید یک عکس العمل طبیعی در برابر زورگویی های شماست. کوتاه بیائید نگذارید این آتش بیش از این شعله ور گردد.

عزت زیاد

This comment was minimized by the moderator on the site

پینگ پنگ یک طرفه

امیر دبیری مهر

حکمرانی بازی دوطرفه است. حق و تکلیف دوجانبه است. بده و بستان است . عمل و عکس العمل است . سلام و علیکم السلام است . کنش و واکنش است . های و هوی است .مثل پینگ و پنگ و تنیس است .خلاصه حکمرانی بازی است اصلا در نظری های سیاسی تئوری بازی ها داریم. همانطور که تنیس یک طرفه نه ممکن است و نه کیف و حالی دارد حکمرانی یک طرفه هم نه ممکن است ونه لطفی دارد بر همین مبنای نظری ، همه رفتارهای مردم واکنش به کنش حاکمان است . مردم قانون مدار آینه ی قانون مداری حاکمان هستند. مردم خشن و پرخاشجو اینه ی حکومت خشن و مضطرب هستند و قس علی هذا . به همین خاطر فرمودند الناس علی دین ملوکهم.
این اقایان درس ناخوانده و دنیا ندیده و بی تجربه ای که این روزها به پست و مقام موقتی رسیده اند و تصور می کنند بالاتر از خدای متعال صاحب قدرت و اقتدار هستند و فعال ما یشا در عالم امکان هستند بدانند قصه این گونه نیست . بازی بی قاعده نیست . سوت وکارت زرد و قرمزی در کار است و در صورت تکرار اخراج و محرومیت هم در پیش است . قاعده را هم خرد جمعی در طول تاریخ تعیین کرده و دلبخواهانه تدوین و تقنین نمی شود. هر سخن و تصمیم شما با واکنش مردم در زمان و مکانی که تصور آن را نمی کنید مواجه می شود اما اثر آن دقیقا به حوزه حکمرانی باز می گردد اگر سخن و تصمیم شما سنجیده و بخردانه باشد بازتاب ان به کارامدی و دوام حکمرانی کمک می کند و بالعکس اگر تصمیم و سخن نسنجیده و نابخردانه باشد اثر آن به کاهش کیفیت حکمرانی و نارضایتی عمومی منجر می شود. در علم سیاست این اثر و تاثیر متقابل نه تنها واقعیتی انکار ناپذیر است حتی برای کمیت دوستان و عدد پرستان قابل اندازه گیری تا پنج دهم اعشار هم هست تا کاملا شیر فهم شوند که حساب و کتابی در کار است و کار ملک آن است که تدبیر و تامل بایدش. اما به شرطی که حکمرانان برای دانش و عدد و محاسبه و کیفیت حکمرانی ارزش قایل باشند و اساسا به حکومت به مثابه یک قرار داد یا بیع متقابل نگاه کنند نه هبه و عطیه اسمانی که به بند ناف انها بسته شده است . نمرود و فرعون و ناصرالدین شاه و استالین و صدام به قدرت به مثابه بند ناف نگاه می کردند اما علی با وجود برخورداری از عصمت به حکومت به مثابه رابطه حق و تکلیف نگاه می کرد. اگر وقت کردید حداقل سالی چند صفحه قران و نهج البلاغه بخوانید هم ثواب دارد هم راه صواب را نشان تان می دهد
این مقدمات عرض شد تا صاحبان قدرت متوجه باشند تصمیمات این روزها مبنی بر تعطیلی کسب و کار مردم به بهانه حجاب که هیچ مبنای شرعی و قانونی ندارد و صرفا با استناد به زور و درفش انجام می شود از جانب مردم یعنی طرف دوم بازی حکمرانی بی پاسخ نخواهد ماند. فقط این مردم نیستند که با شما کار دارند شما هم با این مردم کار دارید. این مردم نیستند که به پیشخوان دولت برای دریافت خدمات و اخذ مجوز مراجعه می کنند و شما برای انجام انها شرط و شروط می گذارید؛ شما هم با این مردم کار خواهید داشت و مردم هم برای لبیک گفتن و اجابت دعو شما شرط و شروطی دارند. بالاخره این مردم باید مالیات بدهند تا خزانه دولت پر شود. این مردم باید تعلق و دلبستگی به دولت داشته باشند تا پیش پا افتاده ترین کارها پیش رود و از همه مهمتر قانون بعنوان زیربنای قوام و دوام یک نظام اجتماعی باید توسط همین شهروندان رعایت شود و خوب است بدانید جریمه و مجازات برای التزام به قانون کفایت نمی کند. این مردم باید رای بدهند باید به فراخوان های حکومتی و دولتی برای مشارکت و همراهی پاسخ مثبت بدهند خلاصه مردم باید اندکی تعلق خاطر به عقل و تدبیر و دلسوزی حاکمیت داشته باشند و اگر راه خود را جدا کنند نه از "تاک" نشان می ماند و نه از "تاک نشان" .
ایا کسانی "این روزها" در اتاق های دربسته و دور ازمردم و جامعه تصمیمات عجیب و غریب می گیرند و ابلاغ می فرمایند به "آن روزها" فکر کرده اند؟ من بعید می دانم اما به معدود عقلایی که به اقایان دسترسی دارند توصیه می کنم بیکار ننشینند و اقایان را نصیحت کنند که دست از پینگ پنگ یک طرفه بردارند که نه ممکن است و نه کیف و حالی دارد و نه ادامه خواهد داشت .

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

کفر فراگیر و مبارزه کمیک ما با بی حجابی

یوسفعلی میرشکاک

سال‌هاست که چشم خود را به فقر و گرانی و بیکاری و دیگرفجایع فراگیر بسته‌ایم و گمان می بریم اگر بدحجابی را چاره کنیم تمام مشکلات کشور رفع می شوند. این موضع کمیک نشان می دهد که ما سراپا در ژرفای جهل و جور فرو رفته‌ایم و متعمدانه می خواهیم نبینیم ، بیدار نشویم، نفهمیم . اما بحرانهای ویرانگر روز به روز فراگیرتر می شوند چندان که تتمه هویت قومی و دینی از هرگونه کارایی بیفتد و به نیست انگاری جای بسپارد.
اگر یک صدم اهتمام به حجاب، عدالت برای قدرت پرستان اهمیت داشت و اگر یک صدم تبلیغات سیاسی علیه امریکا ،مبارزه با رانت خواری و اختلاس جدی گرفته می شد، امروز بسیاری از مصائب و فجایع دامنگیر کشور نبود و حجاب هم چنان بود که مورد رضایت خاطر قدرت و حواشی آن باشد.
کسانی که تمام اصول و فروع دیانت را فراموش کرده‌اند و چنان جلوه می دهند که گویی خدا و پیامبران و اوصیای آنان علیهم السلام از دین جز پوشش زنان غایتی در نظر نداشته‌اند، فردای قیامت ...‌صریح می‌گویم کسانی که نمی‌اندیشند یک زن معاش خود را زیر بار بحران اقتصادی روزافزون چگونه تامین می کند و به همین دلخوشند که پوشش مطلوب آنها را رعایت کند، یا هیچ باوری به خدا و معاد ندارند یا مصادیق اولئک کالانعام بل هم اضل اند. امیر مومنان فرمود: کادالفقر ان یکون کفرا.
ما سال‌هاست متعمدانه به فقر دامن می زنیم که کفر فراگیر شود پس این چه وجهی از ریا و نفاق است که بر کفر چشم ببندیم و حجاب را دائر مدار دین جلوه بدهیم.
مشهور است که: الانسان حریص علی مامنع.
آیا تعمد ما در این منع توام با سرکوب جز برای این است که بی حجابی فراگیر شود؟
این حرف‌ها نه برای آن است که اهل قدرت بفهمند. دیر شده است و راه فهم مسدود است و تفکر ناممکن . می‌خواهم بگویم مرده های زمان اخنوخ هم فهمیده اند که از همان اول بنابر این بوده است که در عصر رسانه های فراگیر دیداری چهره ای مشوه و بیدادگرانه و سطحی و عوامانه و فاقد فکر و ذکر از تشیع در ایران و از تسنن در کشورهای همسایه نشان داده شود.اگر اینکه بام تا شام حرفها و کارهایمان مایهء ریشخند جهانیان باشد توفیق و توانمندی است خجسته باد این پیروزی بر آنان که به شترمرغ اقتدا می کنند.
سالهاست که به کلام سیدنا اباجعفر محمدابن علی الباقر می اندیشم که این روزگار را پیشگویی فرموده و گفته است در چنین عهدی در دل خاک بودن بهتر از برخاک به سربردن است .سالهاست که دعای اصلی من اللهم انی اسئلک الموت است اما بیچاره را چه چاره که فرمان نمی رسد. من نیک می دانم که گرفتاران استدراج نمی‌توانند بفهمند و نمی‌خواهند بفهمند که توابع جهل و جور آنان چه صدمه ای به دین و دنیای بندگان خدا می زند ،اما می گویم که علیرغم انف اهل جهل و جور، قیامت راست است و رجال علی الاعراف راست است و صراط و میزان راست است و بدا به حال کسانی که حق الناس را پایمال می کنند و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.
@nasiri1342238

This comment was minimized by the moderator on the site

قشر خاکستری
بیژن اشتری

جمهوری اسلامی که با بحران بنیان‌کن بی‌حجابی روبرو شده برای مقابله با این بحران، راهکاری را انتخاب کرده که می‌تواند به بحرانی بزرگ‌تر از بحران نخست تبدیل شود.گرچه این نظام همیشه در لبه بحران‌ها زیسته و با ایجاد بحرانی تازه بحران قبلی را به حاشیه رانده اما این بار قضیه فرق اساسی دارد.

بحران بی‌حجابی برای نظام حل‌شدنی نیست و مثل موریانه مشغول جویدن پایه‌های ایدیولوژیک حکومت است.

راهکار حکومت برای مقابله با این پدیده‌ای که بزرگ‌ترین دستاورد جنبش مهسا است،پیگرد قضایی بی‌حجابان و پلمب فروشگاه‌ها، رستوران‌ها،مراکز خرید و غیره است.
خود این« راهکار»در صورت تداوم و گسترش می‌تواند به بحران دیگری برای نظام منجر شود که خطرش کمتر از بحران نخست نیست.در واقع جمهوری اسلامی دارد خود را درگیر یک «بحران قیچی» می‌کند؛ بحرانی که دو لبه تیز دارد که همدیگر را تشدید می‌کنند.
بحران قیچی بدترین نوع بحرانی است که یک حکومت دیکتاتوری می‌تواند به آن مبتلا شود.جمهوری اسلامی اگر از انقلاب پاییز گذشته قسر در رفت صرفا به خاطر عدم تمایل قشر خاکستری برای پیوستن به این انقلاب بود زیرا این قشر بنا به ماهیتش اصولا به هر عاملی که احساس کند امنیت مالی‌اش را تهدید می‌کند حساس است.
اما حالا،همین قشر که چندین میلیون کاسب و مغازه‌دار ستون فقراتش را تشکیل می‌دهد با رژیمی روبروست که بی محابا به پلمب کردن کسب و کارشان رو آورده است.
در پاییز گذشته رژیم توانست به این قشر بقبولاند که مخالفان اگر به قدرت برسند امنیت مالی آن ها را از بین خواهند برد اما حالا خود رژیم تبدیل شده به عامل اصلی در از بین بردن امنیت مالی #قشرخاکستری.

از مشاهدات شخصی خودم می‌گویم که شدت عصبانیت صاحبان کسب و کار از این احساس ناامنی مالی،آن هم در وضع خراب اقتصادی فعلی، بسیار بالاست و بعید نیست که ادامه پلمب کردن اماکن تبدیل به تکانه‌‌ای برای ورود جدی‌تر خاکستری ها به صحنه اعتراض و اعتصاب و دیگر نافرمانی‌های مدنی شود.

This comment was minimized by the moderator on the site

جمهوری اسلامی می خواهد حفیظ، وکیل، مصیطر باشد!

✍️مهدی نصیری

یکی از بلیغ ترین و پرمغزترین آیات قرانی «و ما علی الرسول الا البلاغ» و ده آیه دیگر با همین معنا و سیاق است. مفهوم آیه این است که پیامبر وظیفه اش «رساندن پیام به مردم است و بس»، و مجاز به زیاده روی در این مسیر نیست. از این آیه می توان استفاده کرد که رسالت انبیای الهی چیزی بیش از ارائه «پیشنهاد» دین و شریعت به مردم نیست. اگر قرار باشد مقداری واضح تر بگوییم، وظیفه انبیاء شبیه بازاریابی است. یک بازاریاب موفق، همه تمهیدات لازم را از ادب و مهربانی و آراستگی و اختصار و وضوح و به اندازه حرف زدن و ....را باید رعایت کند. بدترین حالت این است که بازاریاب خواسته باشد با زور و تحمیل و نیرنگ بازاریابی کند، چه آن که همگان پس خواهند زد و احساس قلدری و اهانت خواهند کرد.
با آن که خودِ آیه به تنهایی گویای حرمت تحمیل در دعوت است اما ظاهرا خداوند نگران تخطی پیامبر (ص) به دلیل حرص و اشتیاقی که برای هدایت امت و تامین سعادت ابدی آنان داشته، بوده است. از همین رو در آیات مرتبط با وظیفه بلاغ و پیامبری ٤ هشدار به پیامبر می دهد:
١. تو بپای مردم (حفیظ) نیستی تا دریابی دعوتت را پذیرفته اند یا نه؟ (شوری / ٤٨)
٢. تو وکیل نیستی تا امر هدایت را تا آخرین مرحله که پذیرش و عمل است، دنبال کنی. (انعام/ ١٠٧)
٣. تو حق سلطه جویی بر مردم (مصیطر) برای پذیرش دین و شریعت نداری. (غاشیه/ ٢٢)
٤. تو حق جباریت و استفاده از عنصر زور و اجبار را در دعوت به دین نداری (ق/٤٥)
مهمترین فلسفه آفرینش موجودی به نام انسان، وجود عنصر اراده و اختیار و انتخاب آزاد در او بوده است تا بر سر دو راهی خیر و شر و تقوی و فجور، آگاهانه دست به انتخاب بزند. هر عاملی که باعث شود این عنصر اختیار حذف و یا تحت الشعاع قرار بگیرد، مخالف دالّ اصلی پروژه خداوند در آفرینش انسان یعنی موجود مختار و آزاد است و چنان ایمان و یا عملی فاقد ارزش است. خداوند حتی از پروپاگاندای تبلیغی مانند استفاده از قدرت ویژه شعر و شاعری برای دعوت مردم توسط انبیاء پرهیز داشته و تمام تاکید بر عقلانیت و استدلال آوری در کنار عنصر نرمی و محبت و مدارا و ملاطفت در دعوت بوده و از این جهت بوده است که شاعری را شایسته پیامبر نمی دانسته و اهل بیت ع نیز کمتر به امر شاعری پرداخته اند. ظاهر کردن معجزات توسط انبیاء نیز به جهت مرعوب کردن جامعه برای ایمان آوردن نبوده بلکه ابزاری برای جلب توجه و رفع مانع شنیدن پیام و دعوت پیامبران بوده است.
این که فقیه یا حاکم و یا هر فرد مسلمانی در صدد تحمیل دین و یا حکومت دینی و یا هر حکم شرعی بر جامعه بر آید، ناشی از عدم فهم نقش محوری آزادی و اختیار در آفرینش و امر هدایت انسان است و مصداق بارز مَثل کاسه داغتر از آش است.
این که جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت مدعی دین، در صدد تحمیل حجاب شرعی بر زنان با انواع شیوه های غیر شرعی و غیرقانونی است در حالی که بیش از ۷۰ درصد جامعه با این تحمیل مخالف است و زیر بار آن نمی رود، به معنای مخالفت صریح و آشکار با توصیه های مکرر قران (بیش از ۴۰ آیه) مبنی بر نفی اجبار و اکراه در امر دعوت به دین است، و نظام رسما اعلام کرده است که بر خلاف توصیه خداوند در قران، می خواهم حفیظ، وکیل، مصیطر و جبار باشم.!
جمهوری اسلامی هر اسمی را که مایل است بر پروژه حجاب اجباری اش که بستر یک تنازع زشت و خسارتبار اجتماعی است بگذارد اما حق ندارد نام خدا و پیامبر و قران را به عنوان مستند این اقدام خود به میان آورد، چه آن که مصداق این بیت خواهد بود که:
خواجه پندارد که طاعت می کند
بی خبر کز معصیت جان می کند!
@nasiri1342238

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

مسولان مهم کشور غلط کردند

رحیم قمیشی
آن اراذل و اوباشی که قبلا سردار همدانی استفاده کرده بود، دیگر هیچ کارایی ندارند

آقای اژه‌ای ریاست قوه قضائیه
آقای رادان ریاست پلیس کشور

با سلام:اینجانب دو دختر دارم، هر دو جوان و درس‌خوانده.
آنها اخبار داخل کشور را معمولا نگاه نمی‌کنند و یا گوش نمی‌کنند. دیشب در جمع خانوادگی به آنها خبر دادم، که ظاهرا ظرفیت‌های جدیدی در زندان‌ها ایجاد کرده و از روز شنبه ۲۶ فروردین ماه قرار گذاشته‌اید با بسیج پلیس و به‌کارگیری دوربین‌هایتان به قلع و قمع آنها که به قول خودتان حرام سیاسی (بد حجابی) مرتکب می‌شوند، بپردازید.

جالب آن‌که با همه تبلیغات شما و بخشنامه‌ها و هشدارهایتان، دخترانم تازه از من موضوع را شنیدند و خیلی هم متعجب شدند!
اولش هم فکر کردند شوخی می‌کنم‌ که من با قسم خوردن و تاکید توانستم قانع‌شان کنم که واقعا مسئولان مهم کشوری، تصمیم گرفته‌اند به مصاف آنها بروند! با هر انچه در توان دارند.

راستش آنها فقط خندیدند.
خواستم به آنها بگویم چه حقوقی دارند و یادشان بیاورم هیچ پلیسی حق دست زدن به آنها را ندارد که اصلا گوش نکردند و فقط تصمیم گرفتند روزهای آینده، تنهایی نباشند، یا با دوستان‌شان باشند یا با هم و خیلی محکم می‌گفتند؛
"غلط کردند".

مقامات محترم حکومت اسلامی!
مادر دخترانم خانمی‌است محجبه و خواهر شهید، ایشان هم گفتند اگر برای دخترانم اندک مزاحمتی حکومت ایجاد کند، خودم هم روسری‌ام را برمی‌دارم و مانند حضرت زینب به کمک دخترانم می‌روم.
من هم که افتخار حضور طولانی در جبهه و اسارت ۴ ساله در عراق را دارم و بازنشسته سپاه هستم، ضمن تحسین این شجاعت‌شان با آنها قرار گذاشتم حتما در دفاع از دختران و همسرم، مثل یک شیر پشت سرشان باشم!!
پسرم خانه نبود، اما مطمئن هستم او هم بیکار نمی‌ماند.

آقایان محترم!
من هیچ شکی ندارم حتی یک پلیس با شرافت ولو با دستور از بالا، مزاحمتی برای دخترانم ایجاد نخواهد کرد، می‌دانم آنها هم خانواده دارند، و تردیدی ندارم دوستان سابق سپاهی‌ام و بسیجیان نیز هرگز نزدیک دخترانم که با متانت و حفظ اسلام‌شان تنها پوشش مورد نظر خود را انتخاب کرده‌اند، نخواهند شد.

به دخترانم گفته‌ام مواظب باشند، چه بسا حالا که تا شنبه عملیات‌شان را به عقب انداخته‌اند، ممکن است قرار باشد تعدادی از اراذل و اوباش را لباس پلیس یا بسیج تن‌شان کرده و وارد عمل کنند.
دخترانم یه من گفتند هیچ نیازی به حمایت من و مادرشان ندارند.
گفتند علاوه بر خودشان، پسرهایی که نمی‌شناسندشان همیشه پشتیبان آنها بوده‌اند و هیچ اراذل و اوباشی جرئت نزدیک شدن به آنها را ندارد. و گفتند خیالمان راحت باشد.

جناب آقای اژه‌ای
جناب اقای رادان
به اولتیماتومی که داده‌اید دو سه روز باقی مانده. فرصت خوبی دارید که بیایید و رسماً عذرخواهی کرده و تاکید کنید در مورد پوشش متعارف دخترها و بانوان باشرف و استوار کشور، ولو بدون روسری، هیچ اقدامی نخواهید کرد.
من به عنوان یک دلسوز کشور (و انقلابی که دزدیده شد) به اطلاع‌تان می‌رسانم؛
ورود به مقابله با جوانان و دختران شروعش با خودتان است و اتمامش خیر!
این نسل با نسل ما خیلی متفاوت است.
این نسل از حقوقش کوتاه نمی‌آید.
آن اراذل و اوباشی که قبلا آقای همدانی استفاده کرده بود، دیگر هیچ کارایی ندارند، حتی ممکن است پلیس‌های با غیرت به کمک دختران ما بیایند.

لذا خواهش می‌کنم تصمیمی عاقلانه گرفته و حساسیت خود را بر نگرانی‌های واقعی مردم، به‌ویژه مسمومیت‌های سریالی وحشتناک مدارس متمرکز فرموده و دست به کاری نزنید که سرخوردگی و شکست و پشیمانی سراغ شما بیاید. زیاده جسارت است.

This comment was minimized by the moderator on the site

بدترین و خطرناک‌ترین دشمنان اسلام! (https://twitter.com/bigdeli1343/status/1647552810165182464?t=qJ2l_qcHSkdEmPsejIGAgg&s=19)

توییت: رحمت‌اله بیگدلی

یک آخوند بی‌سوادِ به‌اصطلاح مدرس دانشگاه در دانشگاه جندی‌شاپور در کلاس درس می‌گوید:
«حجاب و عفت عمومی بسیار مهم‌تر و زیربنایی‌تر از اختلاس است. حجاب و عفت عمومی داشته باشیم، اما نان برای خوردن نداشته باشیم.»!

پ.ن: بدون تردید اسلام دشمنی بدتر از امثال این دستار به سر ندارد؛ زیرا نمی‌دانند که رسول خدا فرمود:
«کسی که معاش ندارد معاد هم ندارد.»
این دستار به سران که آبروی روحانیت را می‌برند نمی‌فهمند که طبق فرموده رسول خدا(ص) نداشتن معاش، کل دین و ایمان فرد را نابود می‌کند چه رسد به حجاب!

این‌ها نمی‌دانند که رسول خدا(ص) فرمود:
«اگر نان نباشد، ما نماز نمی‌خوانیم و روزه نمی‌گیریم و واجبات پروردگار را به‌جا نمی‌آوریم.»

این بی‌سوادان نمی‌دانند که رسول خدا(ص) فرمود:
«فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مى‌دهد.»

این نادان‌ها نمی‌دانند که ابوذر غفاری از شاگردان برجسته رسول خدا(ص) فرمود:
«من در عجبم از کسی که در خانه‌اش نانی نمی‌یابد، اما با شمشیر برهنه بر مردم (نه فقط عامل فقرش) نمی‌شورد!»

کانال رسمی جدید رحمت‌اله بیگدلی:
???? @rahmatollahbigdeli

This comment was minimized by the moderator on the site

عمادافروغ

جامعه به سمت یک انقلاب می‌رود


وی درباره‌ٔ شکاف طبقاتی موجود در جامعه گفت:
در شمال و جنوب شهر مصطلح که گفته می‌شود ردی از «قدرت – ثروت» می‌بینم و نه «ثروت – قدرت». این گسل وجود دارد اما از جنس طبقات اجتماعی نیست بلکه کماکان سایه‌ٔ همان قدرت – ثروت است یعنی صاحبان قدرت شمال‌شهرنشین هستند چون صاحبان قدرت به ثروت نفتی دسترسی دارند. مدیریت مرکز – پیرامون ما توأمان شده با اقتصاد نفتی و بهره‌مندان اصلی اقتصاد نفتی دولتمردان هستند بنابراین شمال‌شهرنشینان ما هم متنعمات از همین اقتصاد نفتی هستند ولی این «ثروت – قدرت» نیست و «قدرت – ثروت» است. ما به‌طور واضح شمال شهر و جنوب شهر داریم ولی این طبقات اجتماعی نیست و این وضعیت مبتنی بر قدرت است. قبل انقلاب هم همین شکل بوده و این از زمان پهلوی شروع می‌شود. مدیریت مرکز – پیرامونی با اتکا به اقتصاد نفتی خصلت حکومت پهلوی است و پس از انقلاب هم ادامه هم پیدا می‌کند. در بستری از همان رابطه مرکز – پیرامون، بی‌عدالت اجتماعی و رابطه قدرت – ثروت شمال و جنوب شهر ایجاد شده است.

«جامعه دیر یا زود این را می‌فهمد. به موقعش می‌فهمد که این صاحبان قدرت خدمتی به آنان نکردند. می‌بیند که نه تنها خادمش نیستند بلکه من را مخدوم هم می‌خواهد یعنی من باید به او خدمت کنم و این قدرت دولتی که این همه امکانات در اختیارش است در زندگی او هیچ تحولی ایجاد نکرد. زندگی اقتصادی او، زندگی سیاسی او، شکوفایی فرهنگی او با مانع هم روبه‌رو شد. بالاخره جامعه آگاه است و وقتی که ببیند اینهایی که دم از عدالت و ارزش‌های اخلاقی می‌زنند خودشان به‌راحتی دروغ می‌گویند و آمار غلط می‌دهند و فریب می‌دهند و حتی دروغ را هم مباح دانستند خواهد گفت این‌که با حرف‌ها و شعارهای خودش هم سازگار نیست. من بارها گفتم که مردم دیگر آن اعتماد را ندارند و دولتها آن سرمایه را ندارند چون اعتبار خودشان را با دست خودشان با دروغ، اغوا کردن و فریب دادن سست کردند و جامعه این را متوجه است».

«جامعه کاملاً به اینجا می‌رسد که نقطه‌ٔ آغاز یک انقلاب می‌شود. جامعه دارد به سمت یک انقلاب می‌رود. در شرایط انقلابی چه اتفاقی می‌افتد؟ نخبگان و مردم و عرصه‌ٔ مدنی حساب خودش را از عرصه‌ٔ قدرت جدا می‌کند مثل خود انقلاب»

«قرار بود عدالت اجتماعی را برای کل کشور داشته باشم» چرا خوزستانی که خودش خاستگاه منابع نفتی ما است هم‌چنان محروم باشد و نفت به خودشان هم نمی‌رسد؟! این نشان می‌دهد که رابطه، رابطه‌ٔ غلطی‌ست و مرکز – پیرامونی است. و خودشان از جایی که دارد نفت استخراج می‌شود متنعم نیستند و هیچ منفعتی ندارند. من در عملیات آزادسازی خرمشهر بودم و دیدم که عراقی‌ها چه بلایی بر سر این شهر آوردند؛ سی سال بعد و در سال۹۰ هم به خرمشهر رفتم، من فکر می‌کردم یک شهر آبادی را خواهم دید اما دیدم همان خرابی‌ها باقی مانده است. می‌خواهید چه کار کنید؟! این را نگه داشته‌اید که موزه بشود؟! من متأثر و متأسف شدم که چه کردیم ما؟!»

«احساس طردشدگی یک بحث مهمی است. قومیتها احساس طردشدگی دارند زیرا به بازی گرفته نمی‌شوند و مشارکت داده نمی‌شوند، منظورم مشارکت سیاسی است. به‌رغم این‌که به‌لحاظ ساختاری طرد شدگی در قانون ما نیست ولی در عمل وجود دارد. این برمی‌گردد به نکته‌یی که من درباره‌اش با اینها [مسئولان] درگیر بودم.»

.
???? @sokhanranihaa

This comment was minimized by the moderator on the site

سلمان کدیور

نظام سیاسی و مرداب حجاب اجباری!

پس از تصویب قانون حجاب اجباری در اوایل دهه شصت، حجاب مطلوب تبلیغی ج.اسلامی، حجاب شرعی کامل (پوشاندن کل بدن بجز گردی صورت و مچ دست به پایین ) همراه با چادر بود.
این سیاست تا پایان جنگ بخاطر وجود فضای جنگ و جهاد با کمترین چالشی با موفقیت ادامه يافت و زن های متمرد از این قانون در اقلیت محض جامعه بودند.

پس از جنگ و با زنده شدن ارزش های سازندگی و سیاست های باز سرمایه داری، پوشش زن های معترض به حجاب اجباری شرعی، یک قدم پیش گذاشته و با کنار گذاشتن چادر، به سوی مانتوی بلند حرکت کرد.

واکنش نظام سیاسی چه بود؟ تقبیح مانتو و همچنان اصرار بر حجاب شرعی چادر و اینجا گشت های خودسر کار برخورد با زنان دارای این پوشش را بر عهده گرفتند.

واکنش جامعه اما به این تحمیل با روی کار آمدن جریان اصلاحات، حالت انفجاری گرفت و پوشش زنان معترض به سوی مانتوهای مدل دار و پوشیدن روسری رنگی (به جای مقنعه تیره ) پیش رفت.

در این مرحله نظام با یک عقب نشینی، حاضر به پذیرش همان مانتو و مغنعه شد اما جامعه یک گام هم پیش رفته بود و عقب باز نمی گشت.

با پیشرفت زمان و رواج فضای دیجیتال و اینترنت، و اصرار پایاپای نظام بر پوشیدن کل بدن با مانتو گشاد که با تسلط گشت های رسمی ارشاد همراه بود، پوشش خانم ها یک قدم دیگر در واکنش به این فشارها پیش رفت و مانتوهای جلو باز و شال (به جای روسری) به مد روز تبدیل شد.

در این مرحله، مسئله حجاب دیگر امری شرعی و فرهنگی نبود بلکه سیستم حکمرانی دینی ، با روش های غلط آن را به مسئله ای امنیتی و سیاسی تبدیل کرد تا مخالفت با حجاب اجباری، نوعی مخالفت نمادین با سیستم حکمرانی نیز تلقی شود.

این مرحله اوج نزاع و مبارزه دوطیف با یکدیگر بود. و مردم همواره کلیپ های برخورد خشن گشت های ارشاد با زنان دارای پوشش های اینچنینی را دست به دست می کردند تا بیش از قبل انبار خشم و نفرت اجتماعی آماده تر گردد تا در ماجرای سپیده رشنو و مرگ مهسا امینی، این انبار ناگهان منفجر شده و با خون ریزی و بلوای بسیار، همان مانتو و شال کنار رفته و کشف حجاب کامل تبدیل به نماد تازه مبارزه مدنی مبدل شود و حال ما زنان بسیاری را می بینیم که بی پروا و مصمم، بدون حجاب سر، گاه با بلوز و شلوار، در خیابان تردد می کنند.

در این مرحله واکنش نظام چه بوده؟
مثل سابق، یک قدم عقب نشینی که همراه با از دست دادن داشته های اندکش هم بوده و ادامه اصرار بر حجاب، اما نه حجاب شرعی.

الان نظام و حامیان حجاب اجباری، به همان حجاب مرحوم #مهسا_امینی (که بخاطرش او را بازداشت کردند) و حتی شل و ول تر از آن نیز قانع هستند و سنگرشان را عقب تر برده و با روش های نظارتی دیجیتال و اعمال جریمه های اجتماعی، رسما می گوید صرفا با کشف حجاب مخالف است.

نظام حتی گشت ارشاد را هم تقریبا تعطیل کرده اما وظیفه آن را به اصناف و اماکن واگذار نموده تا به زنانی که کشف حجاب کرده اند خدمات ندهند و برخی جریان ها سیستم هایی راه انداخته اند که مردم گزارش بی حجاب ها را به نهادهای انتظامی گزارش نمایند.

در تمام این چهل و چند سال، ج. اسلامی در مقوله حجاب دائم عقب نشینی کرده و دائم امتیاز داده و هیچ نفعی جز افزایش شکاف و خشم عمومی و حتی به خطر افکندن بقای نظام، نبرده است اما پرسش این است که واکنش جامعه به فشارهای تازه و نو با دوربین های تشخیص چهره و مقابل هم قرار دادن مردم با هم چیست؟

مرحله بعدی واکنش عمومی در صورت شکست طرح تازه (که شکست آن قطعی و مفتضحانه تر است ) از نظر بنده بسیار بد و ناهنجار خواهد بود، افزايش تظاهر به برهنگی است.

این عواقب سیاستی است حجاب را از مقوله فرهنگ و عرف به مقوله سیاست و قدرت وارد نمود. سیاستی که هرچند با شعار مبارزه با برهنگی رایج شد، لاجرم به همین امر در حال منتهی شدن است.

طی این سال ها قانون اجباری حجاب، همانند مردابی عمل کرده که مجریان آن هرچه بیشتر تقلا و جنبش کردند، بیشتر در آن فرو رفتند.
.
???? @sokhanranihaa

This comment was minimized by the moderator on the site

غلط می کنند!

شبه رسانه های وابسته به نهادهای نظامی اخیرا وارد فاز تهدید و ارعاب عمومی بواسطه صاحبان تریبون و منابری شده اند که اگر دسترسی آزاد به اطلاعات نهان آنها وجود داشت. و ماستمالی نهادهای امنیتی شامل حال این ماستبندان قهار و فرزندان و دامادهای آنان نمی شد.و ابعاد پشت پرده فعالیتهای اقتصادی و سیاسی اینان برای همگان قابل رؤیت می شد.

چه بسا دیگر اینگونه بصورت مستقیم و غیرمستقیم جرأت قراردهی جامعه در برابر یکدیگر را نداشتند.

چه بد مذهبیست‌ این مذهب قدرت که اینگونه تنزل می دهد جامعه متدینین را!

این جامعه متدینین تاکنون در برابر کدام یک از فعلهای حرام، آشکار، واضح و غیراختلافی سرزده از سوی ساختار همچون نظام بانکی ربوی و فقر گسترده و تورم لجام گسیخته و عمل بیع باطل (پیش فروش خودرو)و هزار مرگ دیگر دست به اقداماتی بنفع دین و خلق الله زده اند که حال بخودشان جرأت دهند در نسبت با یک امراختلافی ثانویه همچون حجاب بخواهند دست برروی ناموس ملت دراز کنند.

نهادهای امنیتی صبر جامعه غرق در مشکلات اقتصادی و خشم و تنفر را بیش از این نیآزمایند!

حالا حاشا و کلا که ما نیز بعنوان تسهیل‌گر اجتماعی همچون این آقایان معمم نسخه انشقاقی بپیچیم.
و حجم بسیار کثیر ملت دارای نگرش متفاوت نسبت به حجاب را به اقدام متقابل فرابخوانیم.که نکردیم و همواره خار در چشم و استخوان در گلو سوخته ایم و ساخته ایم.

اما بازهم از خدا می خواهم این خشک مغزهای تحت افکار امثال علم الهدی ها که حتی همین مبانی و حدود و ثغور نهی از منکر موجود(قلبی_لسانی) را نیز نمی دانند.در جلوی راه من قرار ندهد.و من شاهد دست درازی این جماعت به ناموس و دختر و فرزند ملت نباشم.

در پایان من بازهم توپ را در زمین نهادهای امنیتی بویژه وزارت می اندازم.اگر ماستمالی این دوستان نبود اکنون این ماستبندان جامعه نشناس اینگونه جامعه ای را بسمت ترشیده گی سوق نمی دادند.
آنجایی که شمای بحساب آدم امنیتی می بایست برآورد داشته باشی و در امور مداخله کنی همینجاست.ابتدا با صحبت و اگر اثرنگذاشت پرونده خانوادگی و ترن اور مالی و میزان املاک و... اینها را ولو بصورت ابزاری جلوی چشمشان باز کنید تا ساکت شوند.

علی ای حال اگر قصد این آقایان جنگ شهریست همچنان جلوی آنها را در لفاظی های جامعه برهمزن باز بگذارید.ارنه اگر شما نیز ضرورت تغییر و تحول در جامعه ایران اسلامی را فهمیده اید و می دانید ایران یا خواهد زائید و اسلام را هم با تغییراتی کلی و جدید در درون خود حفظ خواهد نمود. و یا در صورت عدم زایمان با این حجم از ناکارآمدی و خشم و تنفر تولید شده اثری از اسلام باقی نخواهد ماند و حتی چه بسا ایران نیز تکه پاره شود.
پس جلوی این تریبون‌ها را بگیرید.
« مدیر حوزه علمیه تهران: ممکن است درمورد حجاب صبر مردم تمام شود، خودشان دست به اقداماتی بزنند.
اگر وضع بی‌حجابی به همین صورت پیش برود، صبر مردم متدین ما به پایان خواهد رسید و ممکن است خودشان دست به اقداماتی بزنند، آن وقت جامعه دچار نابسامانی و هرج و مرج خواهد شد؛ بنابراین به هیچ وجه وضعیت موجود قابل پذیرش نیست./فارس»
حالا درست است بحث اجبار در اصل رعایت حجاب و حتی کیفیت نبود پوشش برروی سر زنان در عین رعایت منطقی پوشش اندام امریست اختلافی و چه بسا ما گام به گام بیشتر بسمت الگوی مالزی و حتی ترکیه حرکت کنیم در آینده.

اما آقا و خانم محترم عریانی و برهنه گی لجام گسیخته نیز انصافا نسبتی با این آب و خاک ندارد.

این عدم ملاحظه شما نیز راه زایمان کم خطر ایران را مسدود می کند.

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

.
مجید تفرشی کارشناس سیاسی گفت: توافق تهران و ریاض زمانی معنی پیدا می‌کند که به یک توافق بین‌المللی بیانجامد و اصلاحات عمیق اداری برای اجرای آن توافق بین‌المللی صورت بگیرد.

آقای تفرشی،
اصلاحات عمیق اداری فقط در صورتی میسر است که جمهوری اسلامی را قانع کرده باشیم به مخالفانش مجوز تأسیس حزب بدهد زیرا سیستم اداری آنچنان در منجلاب فساد فرو رفته که بدون حضور مخالفان هیچ اصلاحی متصور نیست.
با آنکه گشت قبطی‌ی گیتی غریق نیل، در مصر ما فراعنه فرمانروا هنوز.
در قرن علم و عهد طلائی ز روی جهل، ما در خیال مس شدن کیمیا هنوز.

سرور گرامی،
تنها راه نجات میهن اتحاد ماست که هم‌صدا جمهوری اسلامی را تشویق به انجام دو فوریت نماییم:
1- قطع دشمنی با آمریکا برای دفع تهدیدات خارجی.
2- به رسمیت شناختن حق آزادی بیان مصوب قانون اساسی جهت حل مشکلات داخلی.
با تشکر از توجه شما.

محمدرضا کیانفر
This comment was minimized by the moderator on the site

سخنان صریح سردار "حسین علایی" در نقد گشت ارشاد، حجاب اجباری، سرکوب اعتراضات اخیر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی و ارائه پیشنهاداتی برای برون رفت از وضعیت موجود و دعوت از وحیدی [وزیر کشور] به مناظره درباره مدیریت غلط و پرهزینه اعتراضات اخیر

به قول امام،نظام شاهنشاهی خلاف عقله چرا که معنی نداره که کسی چون پدرش شاه بوده خودش هم به خاطرموروثی بودن، در راس حکومت قراربگیره ومردم هم دخالتی درعزل ونصبش نداشته باشن!

امام حسین(ع) امربه معروف ونهی ازمنکر را مخالفت باخلیفه حاکم یعنی یزید می دانست، نه تذکر حجاب به خانم ها.

داشتن زندانی سیاسی،خلاف اصول انقلاب اسلامی است.

اگرنگاه امنیتی به نگاه اقتصادی وتوسعه محور تغییرپیداکند، اکثرمشکلات کشورمثل آلودگی هوا، ترافیک، ضعف امکانات حمل ونقل عمومی و.. به راحتی حل خواهدشد.

باکنارگذاشتن نگاه امنیتی، میتوان جزایرسه گانه رابه مراکزتفریحی وگردشگری تبدیل کرد وباتوسعه‌ی آن جزایر،امنیت شان را نیزحفظ کرد.

شاه زمانی سرنگون شدکه زنان به خیابان آمدند. لذا حاکمان فعلی بایدحواس شان باشدکه رضایت زنان را جلب کنند. وگرنه نارضایتی ومخالفت خانم ها باحکومت، بسیارخطرناک است!
@Haghighatznu

This comment was minimized by the moderator on the site

جنگ، فروپاشی و یا صلح و سازش غیرمترقبه

اقدام جدید دولت آمریکا در عراق را حقیقتا نباید دست کم گرفت. عده ای معتقدند محدود کردن بانکهای عراقی بواسطه آمریکا بین ۳۰ تا ۴۰ درصد واردات ارز به کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

پرچم پاناما نقش موثری در دور زدن تحریمهای نفتی آمریکا داشت.حال گویا این کشور تحت فشار آمریکا دارد حق پرچم خودش را از نفتکش های مختلف برای ایران سلب می کند.

تصویب طرح قرار گرفتن سپاه در لیست گروه های تروریستی اتحادیه اروپا با آن مفاد مهم و قابل توجه ولو غیر الزام آور انصافا نشانه ای بسیار مهم در فهم عزم راسخ غرب بجهت فشار حداکثری است.

غرب در حال منسجم کردن اوپوزیسیون خارج نشین با رهبری علیرضا پهلویست.و این نیز خود نشان از یک برنامه منسجم با رعایت همه جوانب بجهت پیش بینی آینده ایران می باشد.

حالا استخوان لای زخم کنونی یعنی کشور آذربایجان و یا اسرائیل هم برای روز مبادا از نظر نظامی در حال تقویت شدن هستند.

عدم تصویب طرح کناره گذاشتن برجام در اتحادیه اروپا نشان از آن داد که غرب از پس تمامی این فشارها بدنبال نشاندن ایران پای میز مذاکره و حل و فصل امور از طریق برجام می باشد.

البته بدیهیست که ناظر به وضعیت سخت ایران که هر روز متفاوت از گذشته می شود. ایران در مقام اعطای امتیاز است.

این غرب ستیزی پرهزینه و بی فایده ما در ایران که یقینا تحت سیطره نفوذ روسها بوده است.می بایست بواسطه یکی از طرق زیر پایان پذیرد.حق انتخاب نیز تنها و تنها در اختیار حاکمان است و بس.
ما تجربه عبور چین از شوروی و سازش او با آمریکا را در پیش رو داریم.

ما تجربه فروپاشی داخلی شوروی حسب عدم اتمام تخاصم با آمریکا و غرب را در پیش رو داریم.

ما تجربه مداخله بیرونی در ژاپن، لیبی و عراق بواسطه حمله نظامی آمریکا و غرب را نیز در پیش رو داریم.

دست فرمان کنونی داخلی و خارجی به گزینه های دو و سه نزدیک است. و هیچ نشانه ای مرتبط با گزینه اول رویت نمی شود.

بنظر عبور غرب از زمستان غیرسخت دست او را برای اقدامات بیشتر باز خواهد گذاشت.

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

بایدن در خاورمیانه انتظار خبرهای خوب نداشته باشد، چرا که احتمالاً اسرائیل و ایران دستور کار واشنگتن را برای دو سال آینده تعیین خواهند کرد

ایران از نظر اعتبار جهانی در وضعیتی قرار دارد که هزینه دیپلماتیک حمله_نظامی به آن کاهش پیدا کرده است

دیوید میلر و استیو سیمون

This comment was minimized by the moderator on the site

طوفانی در راه است

چند روز دیگر اتحادیه اروپا قرار دادن سپاه پاسداران در لیست گروه های تروریستی را به رای می گذارد و بعید است رای نیاورد.

این‌ مسئله، کنار فشارها و قطع نامه های حقوق بشری اخیر سازمان ملل ، تجمعات ایرانیان خارج از کشور، حجم بی سابقه تبلیغات جهانی علیه ایران، جنجال بر روی برنامه هسته ای ، منزوی ساختن بیشتر کشور، همه و همه، مقدمه تشکيل یک اجماع جهانی علیه کشور است که تاوان ورود به جنگ اوکراین است.

فعال شدن مکانیسم ماشه، بازگشت‌ تمامی تحریم ها، ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت سازمان ملل و به احتمال زیاد رفتن ذیل ماده ۴۱ و حتی ۴۲ فصل ۷ منشور ملل متحد، که اجماع جهانی و حتی حمله نظامی را مشروع می سازد، گام های بعدی خواهد بود.

این بار اما مبنای محاسبه غربی ها بنا بر تجارب جنبش مهسا، متفاوت است. آنها خلاف قبل، این بار به عدم مقبولیت نظام سیاسی ایران و از دست رفتن پشتوانه مردمی حکومت دل بسته اند.

کشور روزهای به مراتب سخت تری پیش رو دارد و ما در حال وارد شدن به یک طوفان بزرگ بین المللی هستيم.

مسئولین نظام و دولتی ها اما همه چیز را به شعار و بی عملی و ساده انگاری گرفته اند و هنوز مشغول رجز خوانی برای مردم‌ معترض اند.

سلمان_کدیور

This comment was minimized by the moderator on the site

آموزش مملکت‌داری در دمای هجده درجه زیر صفر
فیلینگ
سرمای واقعی این هوا را هیچ دماسنجی نمی‌تواند نشان بدهد
رها خانبان: در کوه‌نوردی اصطلاحی هست به نام فیلینگ (feeling) یا همان میزان احساس‌مان نسبت به دمای هوا. قبل از این‌که کوه‌نورد، قصد رفتن به قله کند و بخواهد دل را به پیچ و خم کوهستان بسپرد، علاوه بر دمای هوا، میزان فیلینگ را هم حتماً چک می‌کند؛ چرا که معمولاً دمای هوا یک چیز است و آن‌چه ما از این دما احساس می‌کنیم، چیزی دیگر. همین چند روز پیش، دمای قله‌ی توچال منفی پنج بود و دمای فیلینگ آن منفی هجده...

من در این روزهای سیاست‌زده‌ی سرد، در این روزهای معلق بین دانه‌های برف و ذرات آلودگی هوا، در این روزهای پر از بغض و سکوت و فریاد، مدام به یک چیز فکر می‌کنم؛ به این‌که کاش سیاست‌مداران کشور ما هم دستگاهی برای سنجش احساسات مردم داشتند. شاید به واسطه‌ی این احساس‌سنج می‌فهمیدند که وقتی دهه‌شصتی‌ها از ناامید شدن برای داشتن یک زندگی بی‌دغدغه حرف می‌زنند و چنگال این ناامیدی تا بیخ گلوی‌شان رسیده، وقتی دهه‌هفتادی‌ها از ترس برای آینده‌ی پیش روی‌شان می‌گویند و عمق این ترس به مغز استخوان‌شان رخنه کرده و وقتی دهه‌هشتادی‌ها از گشت ارشاد و سیاست‌های گشت ارشادی ابراز نفرت می‌کنند و زهر این نفرت به تار و پود وجودشان رسیده، دقیقاً دارند کدام رنج را بروز می‌دهند و از کدام #زجر گلایه می‌کنند...

افسوس که مسئولین ما عادت کرده‌اند با خوش‌بینی نسبت به دمای ظاهری، بی‌خیال سرمایی شوند که سوزش هیچ بعید نیست همه‌ی آرزوهایی را که همه‌ی ما برای کشورمان داریم منجمد کند...

کاش لااقل این روزها یک کوه‌نورد ساده بین این همه سیاست‌مدارِ سیاست‌ندار پیدا شود و به آن‌ها بگوید تا به حال هر چقدر بی‌خیال فیلینگ مردم بوده‌اید به کنار؛ اما مردم تازگی‌ها از دامنه‌ها عبور کرده‌اند و ترس دره‌ها را پشت‌سر گذاشته‌اند و رؤیای فتح قله در سر دارند. کاش یک کوه‌نورد آشنا به فیلینگ به جماعت بگوید که حواس‌تان باشد هر خبری که هر روز بعد از اذان صبح در شهر می‌پیچد، چه میزان غم، چه اندازه اندوه و چقدر بی‌زاری در روح و روان مردم تزریق می‌کند...
رها_خانبان
حق
حسین_قدیانی
سایت حق‌دیلی haghdaily.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

شروع اصلاحات گسترده پس از فروکش کردن ظاهری اعتراضات!

ایران پسا ۱۴۰۱
(یادداشت بیستم)

در راستای تقویت رابطه ملت با قوای نظامی و انتظامی :

تغییر فرماندهی فراجا از سردار اشتری به سردار رادان.


در راستای تقویت رابطه رسانه ای ملت با صدا و سیما :


افزایش ۴۲ درصدی بودجه صداوسیما نسبت به سال گذشته آن هم در بی مخاطب ترین شرایط این غول بی فایده.

{یحتمل مجریان و تولید کنندگان و رفقای انقلابی ما نرخ دستمزدهایشان بالارفته است. ارنه الان که هیچ سلبریتی هم با صدا و سیما کار نمی کند که پول یامفت بگیرد!حالا شما بشین امثال مهران رجبی و دیگرانشان را تمسخر کن. جادوی پول و بودجه را لمس نکرده ای که هیچ مثل من اگر لاقل فقط بویش هم به دماغت(بافتحه)می خورد, اکنون دماغت(با کسره) زائل میگردید}

بودجه صدا وسیما در سال ۱۴۰۲ نزدیک به ۸ هزار میلیارد تومان است!


برخی دیگر از برش های سفره انقلاب در بودجه سال بعد


در راستای تقویت رابطه ملت با نهاد روحانیت :


دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم 350 میلیارد
شورای عالی حوزه علمیه 3200 میلیارد
شورای عالی حوزه های علمیه خراسان 272 میلیارد
مرکز خدمات حوزه های علمیه 6400 میلیارد
موسسه پژوهشی امام خمینی 141 میلیارد
سازمان تبلیغات اسلامی 2350 میلیارد
جامعه المصطفی 900 میلیارد
مجموعا:
13.6 هزار میلیارد تومان

البته بازسازی رابطه ملت با نهاد روحانیت بجز توسعه اقتصادی، توسعه ارتباطی نیز نیاز دارد.
باور کنید ملت سخن حق این قشر را نشنیده است. فلذا صدا و سیما و آموزش و پرورش و تمامی دستگاه ها و ارگانها می بایست بوظیفه اعطای تریبون عمل کنند.

یقینا سپس سخن حق آقایان در جان ملت اثر خواهد گذاشت. شما فکر کردید در زمان پهلوی چرا ملت آنگونه پشت سر روحانیون بودند؟

خیر آقا سخنان این جماعت شبه روشنفکر را گوش نکنید. در آنزمان روحانیت تریبونهای بیشتری داشت. مهجورترین و مظلومترین قشر پس از جمهوری اسلامی همین نهاد روحانیت است.

به این علوم انسانی اسلامی
و بی نهایت پژوهشگاه و کرسی دانشگاهی و حضور همزمان در تمامی شبکه های صدا و سیما و بی نهایت تولید و چاپ کتاب و مقاله و بی نهایت مناسک جدید التاسیس با سکانداری روحانیت هم بسنده نکنید:

همه اینها برای نهاد روحانیتی که دارد برای این ملت بزرگ با جمعیت ۸۴ میلیونی و اقتصاد ۵۰ میلیارد دلاری و برای کل جهان با جمعیت ۸ میلیاردی و اقتصاد ۵۰ هزار میلیارد دلاری سردمداری می کند کم است.


در راستای اعطای سهم ملت و ضرورت رفع گسلهای فراوان اقتصادی و اجتماعی :


اولا بنا بر مصلحت عمومی و جلوگیری از سیل تورم نرخ یارانه اعطایی بملت در سال بعد تغییر نمی کند و ثابت خواهد ماند.
آنهایی هم که این ثبات را با افزایش ۴۲ درصدی صدا و سیما مقایسه می کنند. تنها عده ای جاهل هستند که علم اقتصاد و جلوگیری از تورم را ندارند.

آقای حداد عادل اعلام داشت با گسترش سفره انقلاب البته تنها از منظر معنوی خانمهای بدحجاب نیز زین پس انقلابی هستند.
خوب الهی شکر.

«من به خانم‌هایی که حجاب ضعیف دارند و وفادار انقلاب اسلامی هستند، سلام و درود می‌فرستم.»

انصافا بی انصافی ست اگر اظهارنظر اخیر آقای حداد عادل را ناعادلانه فرض کنید.
سفره ای پهن است و همه دورهم. عده ای قلیل با شعار درمانی و توسعه معنوی و دیگرانی کثیر با شعار سرایی و توسعه اقتصادی .

علی ای حال آنان که در خواب هستند و شروع رفرم و اصلاحات را نمی بینند خداوند از خواب بیدارشان نماید!

«يأتي علي الناس زمان الصابر منهم علي دينه كالقابض علي الجمرة ؛پیامبر اسلام: زمانی بر مردم می آید كه ماندن بر دین حق مانند نگه داشتن گلوله آتش در دست است».

حالا فقط عده ای ساده دل این حدیث و روایت را در ساحت های غیرمادی فهم می کنند.
اصلا بگذار راحتتان کنم. می دانید چرا سر حسین ابن علی را بریدند؟
سفره سکه های زرآلود پسر مرجانه را یادتان هست در مختار؟
مگر شوخی ست اقلیت دار الخلافه و قدرت بی حسابش را به حسین ع و اکثریت بدهند.

هرچه بوده و هست در طول تاریخ عنصر قوام بخشش قدرت بوده و اقتصاد ولاغیر.

می دانید خیلی حوصله تبیین فلسفی و نگارش علمی هم دیگر نیست. چون سوگند به تعداد خدای مورد پرستش همه ادیان جایی برای حرف جدید خیلی نمانده است.

آخر چه دیگر می شود گفت!

نقدا همه باید بدانیم موتور پیشران وضع موجود در پشت پرده شعارهای پر طمطراق و داغ و ایدئولوژیک چیزی جز قدرت و اقتصاد نیست.

بسم رب الپول!

هنگامی که خدای آنان می شود پول، مگر دیگر برای کسی مهم است که یک رسانه با مخاطبین زیر ۲۰ درصد چرا باید اینقدر پول از جیب آن ۸۰ درصد دیگر بردارد!

هنگامی که شریانهای میلیارد دلاری پتروشیمی و معادن و... در اختیار باندها و جریانهاست، سرکوب که هیچ حتی اگر لازم باشد سر از تن ناموس خودشان هم خواهند برید!

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

Telegram (https://t.me/seyyedhashemfirouzi)
سید هاشم فیروزی
ارتباط با من
@seyyedhf

This comment was minimized by the moderator on the site

سوت بلندِ پایان

رحیم قمیشی

آقای جمهوری اسلامی!
هر چه دلت خواست به معترضین اهانت کردی؟
هر تهدیدی بلد بودی به ملت فرهیخته کردی؟
نخواستی از درِ آشتی در بیایی
نخواستی یک اشتباه را هم بپذیری!
نخواستی یک نقطه برای دفاعت بگذاری...

تقصیر ماست
حق داری تو!
از بس ما مدنیت و بزرگی را تمرین کردیم
از بس به خود دلداری دادیم روزی می‌فهمید!
از بس کتاب خواندیم
از بس باور نکردیم گاهی بدها اینهمه هم بد می‌شوند
از بس با خدا راز و نیاز کردیم
و از او خواستیم خودش به‌راه راست‌‌تان بیاورد!
از بس گفتیم حیف است از ایران، که ویران شود
از بس امید داشتیم
از بس با فرهنگ بودیم
تقصیر ما بود!
تقصیر همۀ ما بود...
تقصیر از خوش‌باوری‌های‌مان!

آقای جمهوری اسلامی!
وضع اقتصادی که ساختی خوبست؟
وضع عدالت قضایی خوبست؟
وضع سیاست خارجی؟
اعتماد مردم..‌.
روزی چند نیازمند ببینیم خوب است؟
چقدر کلیه بفروشند؟
چقدر برای خرید دارو گدایی کنند...
چقدر در فشار و تنگنا باشیم؟

آقای جمهوری اسلامی!
تا کجا بناست پیش بروی؟
وقتی روبرویت افرادی باشخصیتند
وقتی صبرشان زیاد است
وقتی بلد نیستند دروغ بگویند
وقتی دل‌شان بزرگ است
وقتی با هر مصیبتی می‌سازند
آه و ناله و فریاد نمی‌کنند
دست به‌سوی اجنبی دراز نمی‌کنند
تهدید نکرده و آشوب نمی‌کنند
تا کجا می‌خواهی پیش بروی!؟
تا ابد! تا میان پرتگاه!

آقای جمهوری اسلامی!
سه روز بود گلوله‌ای در گلویم مانده بود
آب هم نمی‌توانستم بخورم
چرا ملتی بزرگ به چنین بلاها باید مبتلا شود!
هوا نداشته باشند برای تنفس
آب نداشته باشند برای زندگی
امید نداشته باشند برای آینده
پروژه‌ای نداشته باشند برای جوان‌ها
قبرستان‌هایش پر شده باشد از دق مرگی‌ها
چقدر به انتظار بنشینند تا نسلی برود...
تا شاید بفهمد وقت رفتنش شده!

آقای جمهوری اسلامی!
واقعا فکر می‌کنی جز با تهدید نمی‌شود؟
جز با تنبیه نمی‌شود
واقعا فکر می‌کنی همه اجنبی هستیم؟
همه بدخواه و آشوبگریم؟
واقعا فکر می‌کنی تا همیشه می‌شود با زور ماند
خدایی...

آقای جمهوری اسلامی!
قدر این ملت صبور را بدان
تا به تو فرصت می‌دهند بروی، برو
باید بپذیری که خراب کردی
نتوانستی تا ابد تظاهر کنی به خوبی

آقای جمهوری اسلامی!
چرا نمی‌خواهی باور کنی تمام شده بازی
چرا باور نمی‌کنی وقت تغییرت هم گذشته
داور سوت را کشیده
خیلی بلند
تو باختی...
نگاه کن!
همین ملت صبور و عاشق پیشه
همین مردم با فرهنگ و دوست‌داشتنی
چه صبرشان به‌سر آمده
چه طاقت‌شان تمام شده!
تو داور را قبول نداشته باش...
داور داور است
داور مردمند
نه خودت...

آقای جمهوری اسلامی!
به دروغ به تو می‌گویند مردم می‌خواهندت
تو تمام شدی
تمام...
تمام اعتقادات ما را هم بردی
برو به سلامت...

برو جایی که هنوز می‌خواهندت
برو‌ جایی که تنها یک کتاب خوانده باشند
برو آنجا که دل‌شان لک زده برای صدها سال پیش
برو تا این مردم فرصت بخشش دارند...
اگر هنوز داشته باشند!

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

به نظام چیزی بگو
ح‌ق: نمی‌دانم آخرین بار که جمهور از جمهوری اسلامی خبر خوش شنید، به چند سال قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد. البته منظورم از خبر خوش نه اخبار سیاه فضایی است، نه تیک آبی رئیسی. خبر خوش یعنی خبری که مردم آن را با گوشت و پوست و استخوان خود لمس کنند. شگفتا! این روزها جمهور بیش از پیش تشنه‌ی شنیدن اخبار خوش است و مع‌الاسف جمهوری اسلامی انگار نه انگار. این‌که در این ایام جوان‌ها به جان هم افتاده‌اند، مقصر اصلی‌اش خود نظام است؛ نظام و تریبون‌هایش. این نمی‌شود که ما برای معلول، حکم اعدام ببریم و علت را کمافی‌السابق بی‌خیالی طی کنیم. علت خون‌هایی که ریخته شد، ریشه در خطبه‌های خونی شماری از معممین حاکمیت دارد. ده سال پیش کی فکر می‌کرد روزی در این کشور شاهد پدیده‌ی عمامه‌پرانی باشیم؟ آن‌قدر درباره‌ی پوشش بخشی از بانوان گیرهای گشت ارشادی دادید که در نهایت نتیجه بشود اهانت به لباس روحانیت. سهل است نوجوان عمامه‌پران را آلت دست دشمن بخوانید اما بیایید و یک آن فکر کنید که شاید آن‌چه باعث جان‌باختن آرمان شد، نفرت‌پراکنی خودتان باشد. بپذیرید که تفکر شوم تقسیم‌بندی مردم، عقیده را در ذهن نسل جوان معترض تبدیل به عقده کرده. جای ابراز عقیده در صف انتخابات است و جای بروز عقده در کف خیابان. تو وقتی در برابر نامزدی رفسنجانی بل‌که لاریجانی گارد می‌گیری، داری این پیام را به جامعه می‌دهی که جمهوری اسلامی فقط نظام سوپرانقلابی‌های مصباحیست است. ضارب آرمان که هیچ؛ حتی ما هم داریم به این نتیجه می‌رسیم که هیچ جایی در جمهوری اسلامی جدید نداریم. جمهوری اسلامی جدید همان جایی است که ضمن سانسور بهشتی و مطهری، برای امثال احمد علم‌الهدی و احمد خاتمی فرش قرمز پهن می‌کند. قلدری برای جمهور کار این قبیل خطبای بی‌خرد است و چوبش را البته جوان بسیجی می‌خورد. آن جوانی که خواهر و مادرش را هیز و هرزه می‌خوانید، بسیجی را به نمایندگی از شما به باد کتک می‌گیرد. مرد باشید و خودتان را هم قصاص کنید. جنگ جمهور با جمهور ثمره‌ی این است که با نمایشی‌ترین مدل حکومت، حتی بدحجاب‌ها را هم به دو دسته تقسیم کرده‌اید؛ بدحجاب قابل عفو آن بدحجابی است که موافق نظام باشد و بدحجاب بدخیم همان که مخالف جمهوری اسلامی باشد. طبق همین قاعده، به ضاربین اسعدزاده‌ها و آدینه‌زاده‌ها که می‌رسد، ناگهان قصاص وجوب خود را از دست می‌دهد. کاش صداقت، شرافت، انسانیت اوجب واجبات بود، نه حفظ نظام. نه! این متن دفاع از هیچ چاقوکشی نیست؛ چاقو را در خطبه‌های خودتان ببینید و بدانید وقتی امروز باد می‌کارید، فردا طوفان درو می‌کنید...
حسین_قدیانی
سایت حق‌دیلی haghdaily.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

سخنی با شارلی ابدو و طلاب و روحانیون انقلابی حوزه علمیه قم

مهدی نصیری

پیرو اجتماع دیروز طلاب و روحانیون انقلابی حوزه علمیه قم در اعتراض به کاریکاتورهای موهن نشریه فرانسوی شارلی ابدو، نکاتی را ابتدا خطاب به شارلی ابدو و سپس طلاب و روحانیون معترض عرض می کنم:

سخنم با شارلی ابدو:
نشریه شارلی ابدو ظرف سال‌های اخیر چندین بار به مقدسات مسلمانان و پیامبر ص اهانت کرده و نتیجه آن چندین بار مورد حمله مسلمانان خشمگین قرار گرفتن بوده که در حمله سال ۲۰۲۰، ۱۲تن از کارمندان نشریه و دو مامور پلیس به قتل رسیده اند‌.
به نظر می رسد اهانت و هجو مقدسات یک دین و مذهب و یا قوم و یا فرقه و حزب ولو آن که بت پرستان باشند، به گونه ای که موجب برانگیختن خشم و غضب کور هواداران شود و موجب فجایعی چون قتل ۱۲ انسان شود، مصداق آزادی بیان معقول نیست و مبانی فلسفی مدرن در دفاع از آزادی بیان، ناتوان از اثبات درستی آن است.
قرنهاست که اسلام و پیامبر ص در غرب توسط برخی مستشرقان یهودی و مسیحی و ... مورد نقد و رد قرار می گیرد اما هرگز منجر به واکنشهایی خشن و تروریستی نشده اند و همین مساله بیانگر تفاوت دو نوع آزادی بیان است که اولی غیر قابل دفاع، و دومی می تواند قابل دفاع باشد.

و اما سخنم با روحانیون انقلابی:
آن بخش از اعتراض شما که ناظر به سوء كاربرد آزادی توسط شارلی ابدو و اهانت به یک شخصیت دینی و سیاسی محبوب عده ای است، منطقی است اما باید به چند نکته توجه کنید:

۱. متاسفانه حوزه علمیه قم پس از انقلاب مکررا شاهد توهین و بلکه تعرض به برخی مراجع و روحانیون والا مقام و محبوب اقشاری گسترده از مردم و سالها حصر آنها به اسم انقلابی گری بوده است. موضع شما در برابر این اهانتها و تعرضها چه بوده است؟!

۲. یکی از سنت‌های غلط بنیاد گذاشته شده پس از انقلاب اهانت و مرگ خواهی برای بسیاری از رهبران سیاسی دنیا توسط رسانه ها و مقامات ایران بوده است.
باری رهبری انقلاب از یکی از وزرای خارجه سابق آمریکا (دولت کلینتون) با عنوان وزیر خارجه "بدشکل"، "زشت" و "نفرت انگیز" یاد کردند(آبان ۷۲ و بهمن ۷۳).
آیا واقعا حق داریم انسانی را بابت قیافه اش که مخلوق خداوندِ واهب الصور است، مسخره کنیم؟!

۳. مردم ایران در شرایطی بسیار سخت و طاقت فرسا به خصوص از جهات اقتصادی قرار دارند. فقر و فلاکت میلیونها ایرانی را از پا در آورده و از نفس انداخته است.
اعتراضات مردم به تنگ آمده از این اوضاع ظرف سال‌های اخیر به شدت سرکوب شده و با کشتار و زندان و محرومیت از حقوق شهروندی و انسانی مواجه شده اند.
مگر شما روحانیون شاهد اعتراضات اخیر - که به ناحق در همین اجتماع شما توسط سید احمد خاتمی اغتشاش خوانده شد - و آنچه بر مردم و جوانان رفت، نبودید و نیستید؟
شما احکام غیر قانونی و بسیار شبهه انگیز اعدام برای جوانانی مستضعف را که برخی اجرا شده و برخی دیگر در مسیر اجراست، نمی بینید؟
شما نفرت فراگیر از شیوه حکمرانی و مدیریتی که به نام خدا و دین برپا شده و با استبداد و سرکوب با خواسته های منطقی جامعه مواجه می شود و تن به اصلاح سیاستهای داخلی و خارجی ناکارآمد و ویرانگر خود نمی دهد، نمی بینید که تاکنون حتی یک بار ظرف سال‌های اخیر در کنار این مردم نبوده و تجمعی برگزار نکرده اید؟!
متاسفانه باید به عنوان یک طلبه و عضوی از حوزه علمیه قم بگویم که بدجوری قافیه را باخته ایم و روحانیت شیعه با خطرناکترین بحران وجودی در تاریخ خود مواجه است، هر چند سلسله جنبانان روحانیت انقلابی یا متوجه این خطر نیستند و یا متوجه هستند اما به روی خود نمی آورند و غرق در سکر و مستی قدرت اند.

۴. ممکن است چنین فکر کنید که دیگران حق اهانت به مقدسات و اشخاص محبوب شما را ندارند اما شما حق دارید هر نوع برخوردی با دیگران داشته باشید، با این دلیل که شما امروز محور حق و دین و حقیقت و به قول سعید امامی در مرکز عالم و لنگرگاه بشریت اید و قرار است انقلاب و شیوه حکمرانی چهل ساله اخیر را به دنیا صادر و مثلا کاخ سفید را حسینیه کنید و ...، در این صورت حرفی برای گفتن باقی نمی ماند جز این که بگویم عزیزان هم صنف من! لازم است آنچه تاکنون در این باره به عنوان اسلام شناسی و رسالت حوزه و روحانیت آموخته ایم، از دفاترمان بشوییم و درسی نو را در باره دین و اسلام و تشیع آغاز کنیم، البته مشروط به این که خطر وجودی ای که گریبانمان را گرفته به کلی بنیادمان را ویران نکند و حداقلی را باقی بگذارد.
۱۴۰۱/۱۰/۱۹
@nasiri1342238

This comment was minimized by the moderator on the site

خودشان هم می دانند با مردم چه کردند!

«جامعه بندبند»

من اطلاع دقیق دارم که خود این آقایان هم می دانند هرچه به بند(زندان) و یا آن بند(اعدام) و یا آن بند دیگر(کفن)کرده اند مشتی جوان کارگر و کارگرزاده و حاشیه نشین و نهایتا کارمند زاده است.

مملکتی ساخته اند با چند ده میلیون حاشیه نشین که نشسته به نظاره رفاه عده قلیلی بالانشین.هنگامی هم که راه تنفسش بند می شود و می خواهد فریاد زنده ماندن برآورد. خیابان را می بندند برسم ۹۸ و یا ۱۴۰۱!

اه اصلا بدم آمد از هرچه «بند» است.
چرا اینجا همه چیز به بند ختم می شود!

جامعه ای ساخته اند غرق در آسیبهای اجتماعی تحمیلی که خود ماحصل فقر تحمیلی ست.
فقر آموزشی تحمیلی
فقر اقتصادی تحمیلی
فقر شهری تحمیلی
و همه دیگر ابعاد آن

حالا شما فکر می کنید عمده آن جوانها و نوجوانهای در بند کفن شده در کردستان و کرمانشاه و جای جای ایران از کدام طبقه بودند؟
باید به بند عادت کرد و شاید هم آن را خرق کرد چرا که اینجا همه پایینی ها دائما در بندند!
بند(زندان)
بند(اعدام)
بند(کفن)
بند(فقر)
و اگر نیک نگاه کنی اساسا این جامعه بند بند شده است.

«برگشت بمن گفت:آقای فیروزی مصاحبه تخصصی با ۲۰۰ نفر از این بچه های دستگیر شده بما نشون میده سونامی آسیبهای اجتماعی داره ایران رو در می نورده_منم برگشتم بهش گفتم:دیر فهمیدین و البته مهمتر از اون کاری نکردید و از همه بدتر کاری هم نمی کنید.گفتگو و تذکر اسفند۹۸ را به این رفیق ذی نفوذ متذکر شدم و گفتم ایران می بایست تغییر می کرد که نگذاشتید. (https://t.me/seyyedhashemfirouzi/2392)
فلذا منتظر امواج بلندتر باشید.اینها ریزموج بودند»

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

اجماع جهانی قریب الوقوع برای حذف جمهوری اسلامی‌

بیژن اشتری
جمهوری اسلامی طوری رفتار می‌کند که واکنش جهانیان برایش کوچک‌ترین اهمیتی ندارد.
اعدام‌های بی‌محابای روزهای اخیر گواهی‌ست بر این ادعا.سازمان ملل متحد با در پیش گرفتن سازوکارهای بی‌سابقه‌ای در صدد در تنگنا قرار دادن جمهوری اسلامی به خاطر نقض حقوق بشر است.اما این تصور در بین مقامات کشور وجود دارد که مخالفت غربی‌ها هیچ خطری برای موجودیت نظام ندارد.

این،تصور کاملا اشتباه است.یادآوری می‌کنم که دو رژیم اقتدارگرای عراق( صدام )و لیبی( قذافی )تنها هنگامی سقوط کردند که عامل خارجی دخالت کرد.
در مورد صدام بهانه سلاح‌های کشتار جمعی عراق بود و در مورد قذافی بهانه نقض حقوق بشر.

صدام حداقل این فهم و درایت را داشت که بفهمد افکار عمومی جهان غرب واجد اهمیت است.او توانست صد میلیون تظاهرکننده غربی را در پایتخت‌های غربی به طرفداری از خودش به خیابان‌ها بکشد و بزرگترین همایش‌های عمومی ضدجنگ را به راه اندازد.

دولت‌های غربی برای حمله به عراق تلاش زیادی کردند تا افکار عمومی ملت‌هایشان را همسوی خود بکنند و اگر آن تظاهرات‌های عظیم ضد جنگ نبود خیلی زودتر به عراق حمله کرده بودند.

باری جمهوری اسلامی حتی این درایت را ندارد که اجرای نقشه‌ای را که اسرائیل و غرب برایش تدارک دیده‌اند به تاخیر اندازد تا بلکه راه نجاتی برای خودش پیدا کند.
بی‌خردی‌های حکومت ایران به ویژه طی شش ماه گذشته همه شرایط برای دخالت نظامی خارجی را فراهم کرده است.پهپادهای جمهوری اسلامی بر فراز خاک اوکراین هم افکار عمومی اروپایی‌ها را علیه ایران برانگیخته هم دولت‌های غربی را به فکر انداخته که درباره ایران به یک "راه حل نهایی" رو بیاورند.

حل نشدن مسئله اتمی ایران هم مزید بر علت است.اسرائیل در مرحله اول توانسته برجام را نابود کند و حالا در آستانه ورود به مرحله دوم و غایی برای نابودی تاسیسات هسته ای جمهوری اسلامی است.دولت آمریکا صراحتا اعلام کرده که گرچه برجام از دستور کارش خارج شده اما به ایران اجازه دستیابی به سلاح اتمی را نمی‌دهد.

افزون بر این، تحمل جمهوری اسلامی برای کشورهای منطقه روزبروز دشوارتر شده است و ایران به مانعی برای تحول خاورمیانه به منطقه پیشرفت و توسعه تبدیل شده است.
و این در حالی‌ست که جمهوری اسلامی عملا بزرگ‌ترین حامی خود، چین، را نیز از دست داده و عملا هیچ پشتیبان بزرگی ندارد که در کشاکش دهر حامی و پشتیبانش باشد(روسیه ضعیف‌تر و نامطمئن‌تر از آن است که بتواند منشا اثری باشد).

حالا اگر به سطرها و ستون‌های این ماتریس توجه کنید فقط یک احتمال در افق ظاهر می‌شود و آن یک اجماع جهانی قریب الوقوع برای حذف جمهوری اسلامی‌ست.

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

از سال 1257 تا 1357 شش پادشاه بر ایران حکومت کردند، طی این صدسال کودتا، جنگهای داخلی و ۲ جنگ جهانی وقحطی و... را از سر گذراندیم و دلار از 7 ریال به 70 ریال رسید.

یعنی طی 130 سال از 1227 تا 1357 دلار فقط 10 برابر شد .
اما طی 44 سال پس از انقلاب شکوهمنداسلامی دلار 6000 برابر شده !

تو کتاب های تاریخ مدارس‌مون فقط از بی کفایتی شاهان قاجار و پهلوی خواندیم !

This comment was minimized by the moderator on the site

مصاحبه احمدی منتظری:
آنها که میگویند انقلاب 57 اشتباه بود
چرا حالا خواهان انقلاب جدید شده اند؟

احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری در مصاحبه با انصاف نیوز، جمعبندی خود را از اعتراضات اخیر اینگونه مطرح کرد:
من صحبت از اصلاحات می‌کنم، می‌گویم که آن اشتباهی که انقلابیون سال ۵۷ کردند و گوش به حرف شخصیت‌هایی مثل آیت الله شریعتمداری و آقای مهندس بازرگان ندادند، آن اشتباه را دوباره تکرار نکنیم.
بسیار خودخواهانه است که کسی بگوید ما نیازی به اصلاحات نداریم. اگر – پیش از انقلاب- اصلاحات انجام می‌شد به این روز نمی‌افتادیم.
شعار اصلاحات این بود: «بازگشت به شعارهای اصلی انقلاب». یعنی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. در آن زمان بسیاری، از جمله جناب آقای خاتمی احساس کرده بودند که این شعارها کمرنگ شده است. استقلال کمرنگ شده، آزادی کمرنگ شده، جمهوریت کمرنگ شده و اسلامی هم تبدیل شده است به قرائت خاصی از اسلام؛ واقعا نیاز به اصلاح دیدند. آن اشخاصی هم که مخالفت کردند، فکر می‌کنم الان با وضعی که پیش آمده است متوجه شده‌اند که چقدر حق با آقای خاتمی بود و اگر آن اصلاحات انجام می‌شد، اصلاحاتی را خود حاکمیت انجام می‌داد و ابتکار عمل را دست می‌گرفت، دیگر به این روزی که الان افتادیم نمی‌افتادیم.
من فکر می‌کنم بخشی از آنهایی که قبلا در دایره‌ی اصلاحات بوده‌اند و امروز برگشته‌اند و در جرگه‌ی مخالفان قرار گرفته‌اند، انتظارات بیجایی از اصلاحات داشتند؛ فکر می‌کردند یک حزب جدید است و می‌خواهند بوسیله حزب به قدرت برسند و حالا که این خواسته ‌شان محقق نشده است، در جهت مخالف و مقابل قرار گرفته‌اند. بسیاری اینگونه‌اند و نمی‌خواهم افراد خاصی را مثال بزنم.
اصلاحات مسلماً دستاوردهایی داشته؛ همین شروع آزادی مطبوعات در زمان اصلاحات امر بسیار مبارکی بود که تا حدودی ادامه پیدا کرد. یعنی اینگونه نیست که کاملا شکست خورده باشد. شفاف‌سازی از کارها؛ مثلا آن برنامه‌ی شفاف‌سازی از قتل‌های زنجیره‌ای که مانع شدند از ادامه‌اش. اینها همگی دستاورد مثبت است و فضای مجازی هم به کمک آمد و آن شفاف‌سازی ادامه پیدا کرد. الان به شکلی است که مثلا یک نفر که اعدام می‌شود و افراد بسیاری از نظر فقهی و حقوقی و از هر نظر مخالفند، نظرشان را شفاف می‌گویند. اینها آن زمان که فضای مجازی نبود امکانش را نداشتند و شاید اگر فضای مجازی در زمان اصلاحات بود، این جریان بسیار موفق‌تر می‌شد و به نتیجه بهتری می‌رسید. فقط روزنامه‌ها بودند که آنها هم تعیین سرنوشت‌شان دست جناح مقابل اصلاحات بود که فقط در یک شب ۱۲ روزنامه را بستند!
الان - خصوصاً در این چند ماه اخیر- حقانیت اصلاحات بیشتر مشخص شده است. یقیناً اگر آن زمان اصلاحات پذیرفته می‌شد و چوب لای چرخ آن گذاشته نمی‌شد، الان وضع‌مان خیلی بهتر از این بود و هیچ نیاز نبود که مردم مجبور شوند حرفشان را در خیابان بگویند.
اگر مردم احساس کنند که نظام و حاکمیت واقعاً در صدد اصلاحات هستند خواهند پذیرفت. اینهایی که صحبت براندازی می‌کنند، مگر انتقاد ندارند که سال ۵۷ چرا انقلاب شد؟ این کسانیکه به انقلابیون می‌گویند: «چرا شما با آن رژیم سابق کار نکردید؟ و آن اصلاحاتی را که بسیاری از بزرگان می‌گفتند قبول نکردید؟» مرحوم آیت الله شریعتمداری و مرحوم مهندس بازرگان صریحاً می‌گفتند که «ما روی قانون اساسی تمرکز کنیم و شاه را که قبول کرده حکومت نکند و فقط سلطنت کند بپذیریم تا نظام ساقط نشود.
پس از آن نظامی که ساقط شد هنوز نظام جدید مستقر نشده است. الان نیروهایی که رسمی هستند می‌آیند و در مقابل نیروهای غیر رسمی می‌ایستند، این یعنی چه؟ یا مثلاً دادستان کل کشور مصاحبه کرده که «گشت ارشاد از «همانجا» که درست شده بود، از «همانجا» کنترل شد» یعنی اینقدر حقایق شفاف نیست! گشت ارشاد که این اندازه مسئله درست کرد و اینهمه انتقاد صغیر و کبیر را داشت و مشکل ساز شد، از کجا نشئت گرفت؟ «همانجا»! بی‌قانونی‌ها، حمله به سفارتخانه‌ها، اینها همه نشانه این است که نظام کاملاً مستقر نشده است.
می‌گویم که آن اشتباهی که انقلابیون سال ۵۷ کردند و گوش به حرف شخصیت‌هایی مثل آیت الله شریعتمداری و آقای مهندس بازرگان ندادند، آن اشتباه را دوباره تکرار نکنیم.

پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی

@janbazanesabz

This comment was minimized by the moderator on the site

شما که مجلس را ضایع کردید!

الیاس نادران نماینده تهران: تصمیمها را در شورای هماهنگی قوا (سه کانه رئیس جمهور، مجلس و قوه قضائیه) می گیرند گاهی هم کارهایی را به مجلس می دهند که مجلس و شورای نگهبان با هم سرگرم باشند احساس بیکاری نکنند...

https://t.me/virayeshe_zehn

This comment was minimized by the moderator on the site

در باره ادامه تلاش‌های بی حاصل در باره حجاب اجباری

مهدی نصیری

در شرایطی که همه دستگاهها استیصال خود را در پی گیری حجاب الزامی، پذیرفته اند و خود دو سال پیش از زبان یکی از اعضای ارشد دفتر رهبری شنیدم که از تعبیر "گشت منحوس ارشاد" استفاده کرد، اخبار حکایت از پی گیری پروژه حجاب اجباری توسط نظام - البته با یک پله پایین آمدن و غیر مجرمانه اعلام کردن شل حجابی - دارد. شواهد از اصرار شخص رهبری بر این امر دارد، همان طور که در مورد گشت ارشاد نیز چنین بود. حجاب اخیرا به عنوان یکی از چهار خط قرمز رهبری برای هرگونه تحول و اصلاح مطرح شده است.
حتی شورای عالی انقلاب فرهنگی در یکی از جلسات خود در میانه اعتراضات، از مساله گشت ارشاد و جرم انگاری بی حجابی عبور کرد و مصوبه ای هم در این مساله داشت، هر چند رئیس جمهور از امضا و ابلاغ آن حذر کرد.
یک بار در شهریور ۹۹ در شبکه ۴ سیما (https://www.aparat.com/v/1L4Jl) و بار دیگر چند ماه پیش (قبل از جنبش مهسا) در نود دقیقه گفتگو با اعتماد آنلاین(https://b2n.ir/f43011) حجاب اجباری را از ابعاد شرعی، قانونی و تبعات اجتماعی و سیاسی آن نقد کرده ام و اکنون بار دیگر به عنوان کسی که ۶ سال شاگرد درس خارج فقه آیت الله خامنه ای(۷۰ تا ۷۳ و ۸۰ تا ۸۳) بوده ام، به طور خلاصه نکاتی را عرض می کنم:

۱. الزام حکومتی حجاب هیچ دلیل محکم دینی و فقهی ندارد و در زمره اجماعیات فقه شیعه نیست. هیچ گزارش حتی ضعیف تاریخی از برخورد با بی حجابی - که قطعا وجود داشته است - در حکومت نبوی ص و علوی ع نداریم.
امام صادق ع در روایتی معتبر که بسیاری از فقها به آن فتوا داده اند، نگاه کردن به موی زنان مسلمان را که به هر دلیل حجاب را رعایت نمی کنند، بدون قصد شهوت مجاز دانسته اند‌ و این بدان معناست که بر مردان متشرعی که دغدغه نگاه به موهای زنان نامحرم را دارند، حرجی نیست و از این جهت هم توجیهی برای حجاب الزامی وجود ندارد.
تعدادی از مراجع مشهور معاصر از جمله آقایان منتظری، جوادی آملی، مکارم شیرازی و فیاض بر بی ثمر بودن حجاب اجباری فتوا داده اند. آقای سیستانی در عراق عملا موافق حجاب اجباری نیست. حتی اظهار نظر آقای نوری همدانی در باره عدم ملازمه حجاب و عفاف دال بر همین نگاه است.

۲. تجربه آزادی حجاب که مفاد قاعده عدم جواز اکراه در دین است، چند ماه اخیر به برکت خون مهسا، نشان داد که نگرانی در باره پدیده عریانی نیز بی وجه است و حتی در خیابانها با پدیده هیزی و هرزگی مواجه نیستیم و حتی ثابت شد اکثریت زنان جامعه همچنان پایبند رعایت حجاب و لو با یک شال هستند که در شرایط آزادی حجاب معنایی جز تقید شرعی و عرفی به حجاب ندارد. اصرار غیر منطقی بر حجاب الزامی قطعا به این مقدار تقید شرعی نیز لطمه خواهد زد.

۳. آقای خامنه ای دیروز گفته اند زنان شل حجاب از ما هستند. بسیار عالی! ای کاش این فرمایش، قبل از اعتراضات اخیر صادر می شد که بهانه آن برخورد گشت ارشاد با مهسا دخترک نجیب و اندکی کم حجاب کُرد بود و منجر به ریختن خونها و کور شدن دهها تن و دیگر فجایعی شد که هنوز با صدور احکام اعدام ادامه دارد!
اما پرسش اصلی این است که چرا زنان و دختران بی حجاب از ایشان نباشند؟ با کدام میزان شرعی، فقدان حجاب عامل اخراج از دایره اسلام و تشیع و شهروندی و ایرانیت و انسانیت است؟!
اگر دختری در خانواده ای مذهبی به هر دلیل طالب بی حجابی باشد و کوتاه نیاید، باید از طرف پدر خانواده طرد و مثلا از خانه بیرون انداخته شود و احیانا به دامن باندهای فساد و فحشا پناه ببرد؟
من دختر خانواده ای کاملا انقلابی و ولایی را می شناسم که دخترشان در آمریکا بی حجاب و تصویر بی حجابش در پروفایل حساب مجازی اش درج است اما خوشبختانه بسیار مورد مهر و محبت خانواده است هر چند متاسفانه یکی از والدین این دختر خانم از مسئولان یکی از مهمترین نهادهای پی گیر فرامین رهبری در امر حجاب الزامی و مجازات زنان بی حجاب است!

۴. آقای خامنه ای با جدا کردن شل حجابان از بی حجابان دست به یک مصلحت سنجی زده اند و الا شل حجابی و بی حجابی در غیر شرعی بودن تفاوتی ندارند. به نظرم قطعا به مصلحت نظام است که این مصلحت سنجی را به بی حجابان هم سرایت دهند و آنان را نیز خودی بدانند. و الا جرم دانستن بی حجابی و تعیین انواع مجازات برای آن، پیشاپیش پروژه ای شکست خورده است و می تواند منجر به حوادثی دیگر و شاید بدتر از حادثه قتل مهسا شود و خونهای دیگری بر زمین ریخته شود و چرخه خشونت و دین ستیزی تشدید شود.
@nasiri1342238

This comment was minimized by the moderator on the site

گیرم زمستان سخت گذشت تابستان داغ را چه کنیم!

تاکنون شده باخود بیندیشید چرا طرفهای نزاع با ایران تمایل زیادی به تقابل سخت ندارند و افق نگاهشان را بلندمدت قرار داده اند!

واقعا فکر می کنید این وضعیت کنونی تاکی توان ادامه دادن دارد!

امروز شرکت پتروشیمی کرمانشاه گاز ندارد و توقف کامل تولید تا اطلاع ثانوی را اعلام می کند. فردا روزی یکی از چاه های اصلی گاز عطسه اش بگیرد کل کشور تعطیل می شود.

وضعیت غریبیست. هوا آلوده،زمستان سرد.غم تابستان سخت در راه را هم باید داشت!

حالا شما از رئیس جمهور تا مجاهد سایبری و فعال رسانه ای و مدیر و سرباز کف میدان از هیجانگرایی و شور تشییع شهدای مظلوم گمنام در شهادت حضرت زهرا س گازکوب برو به گرامیداشت سالگرد آقای مصباح و ضرورت ارج نهادن به علوم انسانی اسلامی ولو داوری اردکانی هم نظر دیگری داشته باشد.
نقطه اوج هیجانات و رجزخوانی ها و تجمعات شورانگیز می شود سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی.

آقای رئیسی درگیر مراسمات است و معاون اول هم از فرصت استفاده می کند و می گوید:

«دووuuلت مگه مسکن میسازه؟؟ دوووuuuلت مسکن نمی‌سازه!»

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

آیت‌الله موسوی تبریزی: این مردم چند بار می‌خواهند زندگی کنند؟

دبیرکل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفت: جوانان، بزرگترها و حتی بچه‌ها را می‌بینیم که برای اولیات زندگی خود مشکل دارند.

با خراب کردن پول خودمان، پولِ همان‌هایی که فحش می‌دهیم را باارزش می‌کنیم.

مرگ بر آمریکا می‌گوییم، ولی به نفع اقتصاد آمریکایی‌ها و طرفداران آمریکا کار می‌کنیم,

خیلی وقت‌ها به بازار می‌روم و مایحتاج خانه را می‌خرم، می‌بینم که مردم جور دیگری نگاه می‌کنند.

مردم فکر می‌کنند که ما پول مردم را خوردیم و مردم را گرسنه کردیم.

معلوم نیست که مردم همیشه این مقدار حمایت کنند.

وقتی که امروز برنامه‌ای از سوی مسئولین اعلام می‌شود و دو ماه دیگر وضعیت بدتر می‌شود، مردم چرا به مسئولان اطمینان کنند؟

در همین شهر قم به طلبه‌ها فحش می‌دهند و شنیدم در شهرهای دیگر بیشتر است. / جماران

This comment was minimized by the moderator on the site

ایران و نسل صفر

محسن رنانی


بسی امید دارم که این نسل بتواند بحران‌های جاری که میان او و حکومت هست را با خردمندی به سلامت از سربگذارند؛ و البته امیدوارم حکومت هم با تصمیمات خطا و مقابله کور با خواسته‌ها و نیازهای این نسل، ایران را به‌سوی خشونت فراگیر و درهم‌ریزی نبرد. در این صورت می‌توان امیدوار بود که در نیمه دوم قرن بیست‌ویکم، «سالِ صفرِ توسعه» در ایران آ‌غاز شود؛ که اگر چنین شود، آنگاه می‌توان گفت ایران جزء ملت‌های بختیار جهان بوده است که دوره گذار تاریخی خود به مُدرنیَّت را چنین سریع و کم هزینه می‌‌پیماید.

به‌گمان من حکومت، با تمرکز بلندمدت بر دغدغه «جهان‌گیری»، لوازم «جهان‌داری» (قدرت اثرگذاری بر جامعه) و لوازم «جهان‌پذیری» (قدرت تحول در خویش) را از دست داده است. سه شرط اصلی جهان‌داری و جهان‌پذیری این‌ها هستند: مهارت نرم (عقلانیت حکمرانی یا عقل جهانداری یا همان انرژی خرد جمعی)، مهارت سخت (انعطاف‌پذیری ساختاری و سیستمی) و ذخیره انرژی (منابع مادی، سرمایه اجتماعی، و قدرت روانشناختی برای تغییر).

البته حکومت احتمالا به زودی دست به تغییرات صوری خواهد زد اما قدرت تغییرات واقعی را از دست داده است. در عین حال دو دهه است که منحنی اقتدار حکومت، نزولی و منحنی اقتدار جامعه، صعودی شده است و شکاف اقتدار، سالهاست که به سود جامعه در حال افزایش است (این نکته را در مقاله «تناسب در اقتدار» در سال ۱۳۸۱ باز کرده‌ام. لینک مقاله در پایان یادداشت آمده است). پس پیشاپیش سرنوشت این تعارض میان حکومت و جامعه روشن است. تنها هزینه‌های آن است که بسته به رفتار دو طرف، می‌تواند برای ایران کم یا خسارتبار باشد.

این نسل، «نسل صفر» است و اگر عجله نکند، بازی را بدون خون و خشونت خواهد برد. چون عقبه این نسل تا دبستان‌ها ادامه دارد و فناوری هم روزاروز او را تقویت می کند و انرژی خود را نیز از شوق روزافزون به تغییر می‌گیرد. اما حکومت همه منابع خود را خرج کرده یا از دست داده است، از منابع طبیعی گرفته تا منابع مشروعیت دینی و سرمایه اجتماعی و منابع اندیشگی. تنها منبع باقی مانده حکومت، اقتدار کاریزما است؛ پس فرصت حکومت محدود به اکنون است تا زمانی که عصر کاریزما پایان یابد.

نسل صفر یعنی نسلی که هیچ باور غیرقابل نقد و هیچ انگاره مقدسی ندارد. «خدا، شاه، میهن» یا «خدا، امام، حکومت»، پرچم نسل‌های پیشاتوسعه و نشانه مرحله کودکیِ یک جامعه است. این‌ها سرانگاره‌های مقدسی است که نشانه تعهد یا سرسپردگی یک جامعه به آسمان، به حکومت، به جغرافیا یا به شخص است. یعنی نسبت عاطفی میان یک جامعه با آسمان با حکومت با قومیت و با فرد است. وقتی مناسبات و قواعد کلان یک جامعه بر نسبت عاطفی و رابطه احساسی چیده شد، جامعه خلع‌سلاح و بی‌دفاع می‌شود و امکان برقراری یک رابطه عقلانی از جنس گفت‌وگو، نقد، خردورزی و اصلاح، پایان می‌یابد.

نسل صفر ممکن است در صورت لزوم و وقتی همه راهها را بر خود بسته ببیند و به‌طورکامل ناامید شود، دست به خشونت ببرد، اما این خشونت، ایدئولوژیک نیست بلکه خشونتِ روانشناختی است که حاصل تنفرِ ناشی از احساس فریب، باخت و تبعیض است. خشونت روانشناختی از نسلی به نسل دیگر منتقل نمی‌شود چون هیجان روانشناختی به محض محو شدنِ عللِ آن، فرو می‌نشیند. اما خشونت ایدئولوژیک، ماندگار است و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. خشونت روانشناختی یک احساس زودگذر هیجانی است اما خشونت ایدئولوژیک در بادامه مغزی (آمیگدال) خانه می‌کند و ماندگار است و از طریق هنجارهای فرهنگی به نسل‌های بعد منتقل می‌شود. در همین جنبش مهسا، خشونت معترضان، روانشناختی بود و پس از یک برون‌ریزی، فروکش کرد؛ اما خشونت حکومت، ایدئولوژیک بود و به همین علت همچنان ادامه دارد و خواهد داشت.

پس نسل صفر ذاتا خشن نیست چون هیچ ایدئولوژی یا انگاره مقدسی ندارد. و همه چیز را از دریچه عقل و به اقتضای واقعیت و مصلحت می‌نگرد. این همان عصاره مُدرنیَّت (نوگرایی یا مدرنیته) است که اگر این نسل بپاید، این جامعه را وارد دوره «رواداری» می‌کند.

رواداری یعنی پذیرش این که تک‌تک انسان‌ها خلقت ویژه و منحصربه فرد خود را دارند و هر کدام دریچه‌ای به سوی آگاهی‌های این هستی بی‌کرانه‌اند. بنابراین رواداری یعنی پذیرش دگراندیشی و دگرباشی. رواداری یعنی فرد، حقیقت را در انحصار خود یا گروه خود یا قوم خود یا دین خود نداند و حقیقت را موهبتی بداند که در میان مردمان پراکنده است و از طریق تعامل، گفت‌وگو و هم‌شنوی، تنها می‌توان به آن نزدیک شد. بنابراین فردِ روادار همواره آماده است تا در برخورد افکار، انگاره‌هایش را بازبینی و بازتعریف کند.

رواداری نطفه ذهنی و فرهنگی و درونی هر ....

ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید:

http://renani.net/index.php/texts/notes/896-2022-12-27-13-21-03

This comment was minimized by the moderator on the site

دیگر استادبزرگ شطرنج «زنان» با پرچم «ایران» نداریم

علی عالی: کلا ۶شطرنج‌باز زنِ ایرانی بودند که به‌عنوان «استاد بزرگ شطرنج» با پرچم «ایران» در رقابت‌های بین‌المللی حضور داشتند. از این جمع شادی پریدر کناره‌گیری کرده و به‌عنوان‌ نایب‌رییس فدراسیون مشغول به‌کار است. آتوسا پورکاشیان و درسا درخشانی با پرچم امریکا، غزل حکیمی‌فرد با پرچم سوییس و میترا حجازی‌پور با پرچم فرانسه به میدان می‌روند. سارا خادم‌الشریعه، آخرین بازمانده‌ی نخبگان زنِ شطرنج ایران هم به اسپانیا مهاجرت کرد. حالا هیچ زنِ ایرانی با پرچمِ ایران با رتبه استاد بزرگی در مسابقات شرکت نمی‌کند! همین یک نکته برای استعفایِ وزیر ورزشِ بی‌خاصیت ایران کافی‌ست.
بد نیست بدانید از ۱۷ استادبزرگِ مرد ایران، یک‌سوم‌بازی نمی‌کنند، یک‌سوم با پرچم کشور دیگر بازی می‌کنند و فقط یک‌سوم‌با پرچم ایران در مسابقات بین‌المللی حضور دارند!

This comment was minimized by the moderator on the site

تاكيد رهبري بر خطوط قرمز عملا به معناي مخالفت با اصلاحات است

٨٠ درصد مردم از روند حكمراني ناراضي هستند.

مهدی نصیری

شنیده ها حکایت از گسترش دامنه مطالبه اصلاحات به فرماندهان ارشد سپاه دارد که از جمله آنها اظهارات اخیر سردار محسن رشید است: «تن‌ندادن به اصلاح، خطر فروریزی و تجزیه را درپی دارد/ با ادامه وضعیت فعلی، نهاد کنترل‌کننده اوضاع، غیر از نهادهای نظامی و امنیتی نخواهد بود» (گفتگو با جماران)

همچنین اخیرا شنیده ها حکایت از آن داشت که دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت با تشکیل کمیته هایی به بررسی اوضاع کشور پرداخته و در مورد ضرورت اصلاحات به جمع بندی میرسد. در مقابل، شنیده ها حکایت از تاکید رهبری بر خطوط قرمزی دارد که عملا بمعنای مخالفت با اصلاحات پیشنهادی و ادامه روند کنونی حکمرانی دارد.
تکلیف ملک و ملت در این میان چیست؟ البته به لحاظ منطقی ممکنست عموم نخبگان و مردمِ خواستار اصلاحات بر خطا و نظر رهبری بر صواب باشد، چه آنکه اکثریت و اقلیت ملاک صواب و خطا نیست و ممکن است رای یک فرد بر رای میلیونها نفر برتری داشته باشد اما از سوی دیگر در منطق حکمرانی مبتنی بر جمهورو مردم سالاری، ملاکِ ارجاع به اکثریت جامعه، کشف حقیقت و اصابت به واقع نیست بلکه مبتنی بر اصل طبیعی حق تعیین سرنوشت برای انسانهاست و لو آن که اکثریت به خطا رود. آیت الله خمینی در یکی از سخنرانیهای اول انقلاب برای اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی، به آنان گوشزد کرد که «ما ولیّ مردم نیستیم بلکه وکیل مردم هستیم» و این بدان معناست که حاکمان، حق سره و ناسره کردن خواست موکلان خود را ندارند و آنچه را مردم میخواهند باید تصویب و اجرا کنند. البته این نیز از واضحات است که میزان خطای یک حکومت مردم سالار، در مقایسه با حکومتی فرد محور حتما کمتر خواهد بود و هر گاه اکثریت در تصمیم و انتخابشان اشتباه کنند میتوانند با صندوقهای رای، اشتباه خود را تصحیح و از شکل گیری یک نظام توتالیتر و استبدادی جلوگیری کنند.

با این مقدمه وقتی مشاهده میشود موجی از اصلاح خواهی و بلکه اعتراض جامعه را فراگرفته و به استناد برخی نظرسنجی های رسمی هشتاد درصد مردم از روند حکمرانی ناراضی هستند و این مطالبه به طیفی از فرماندهان عالی رتبه سپاه هم رسیده، منطقی آنست که اولا رهبری نظام در اعتماد به درستی رای خود و تعیین خطوط قرمز در برابر اصلاحات شک کند واحتمال خطا بدهد و ثانیا با فرض البته موهوم و نامعقول اتصال ولی فقیه به منبع عصمت، باید به اصل جمهوریت که رکن اصلی مشروعیت حکمرانی است، مراجعه کند و به آنچه خواست اکثریت است، تن در دهند. کاری که پیامبر ص به حکم آیه «و شاورهم فی الامر» و «امرهم شوری بینهم» به آن عمل میکرد ومشخصا در جنگ احد رای اشتباه اکثریت را بر رای صائب خود ترجیح داد و همین امر موجب شکست در جنگ شد. همچنین امام علی ع در ماجرای حکمیت رای خام اکثریت یاران وهمراهان خود را بر رای درست خود، برگزید و نتیجه آن، شکست در برابر معاویه بود. نمونه دیگر ترجیح دادن امام حسن ع رای اکثریت مردمش را مبنی بر صلح با معاویه بر رای خود مبنی بر ایستادگی در برابر معاویه بود که منجر به خروج قدرت از دستان امام و اهل بیت ع برای همیشه تا دوران ظهور شد.
(ممکنست کسانی بگویند که ما از تجربه شکست صدر اسلام عبرت گرفته ودیگر نمی خواهیم قدرت را به هیچ قیمتی ولو با ایجاد نظامی سرکوبگر و کشتار هزاران هزار از مردم از دست بدهیم. البته این دیدگاه ربطی به خدا و سنت حکمرانی دینی ندارد و منشأِیی صد در صد طاغوتی و شیطانی دارد و ما را با آن سخنی نیست.)

کمترین کاری که از رهبری نظام مورد انتظارست اینست که خطوط قرمزشان را بر میز گفتگو در میان نخبگان موافق و مخالف بگذارند و اگر بر صائب بودن و انطباق آن با منافع ملی و مبانی دینی و عقلایی اصرار دارند، ابعاد صواب بودن آن را برای مردم روشن کنند. این کفِ حق جامعه است و الا سقف آن اینست که حتی اگر مردم در مطالبات اصلاحی خود دچار اشتباه شده و تمایل به عقب نشینی نداشته باشند، نه رهبری و نه دیگر ارکان حاکمیت مجاز به مخالفت در برابر آن نیستند و مشروعیت عرفی و دینی خود را از دست خواهند داد.

مناسب میدانم این یادداشت را با فرازی از فرمان امام علی ع خطاب به مالک اشتر به پایان برسانم که:

«مالک! هرگز مگوى كه مرا بر شما فرمانده ساخته‏ اند، بايد فرمان من اطاعت شود. زيرا، چنين پندارى، سبب فساد دل و تباهی دين و نزديك شدن انقلابهای ویرانگرست. هرگاه، از قدرتى كه در آن هستى در تو ابهتی و توهمی پديد آمد به عظمت خداوند بنگر كه برتر از توست. مالک! بپرهيز از اينكه خود را در عظمت با خدا برابر دارى يا در جبروت، خویش را به او همانند سازى كه خدا هر جبارى را خوار كند و هر خودكامه ‏اى را بى‏ مقدار سازد.»

https://t.me/+iK-468eUZ8tlYTQ0

This comment was minimized by the moderator on the site

چرایی های دلار ۴۲ تومانی!

اول از همه باید عرض کرد که تکنیکالیستها معتقدند دلار بالای ۴۲ تثبیت کند تا ۶۰ الی ۷۰ هزار تومان مسیرش هموار است!

چرایی دلار ۴۲ تومانی را اگر در یک نگاه فاندامنتال بخواهیم مرور کنیم، می رسیم به:

کسری بودجه و مخارج سنگین شب عید دولت اعم از عیدی و حقوق و پاداش و دیگر موارد
تقاضای ثابت و بالای سالیانه در زمستان و ماه های منتهی به شب عید
ناظر به زمستان سخت اروپا صنایع مختلف ارز آور در کشور با توجه به کمبود جدی گاز یا از مدار تولید خارج شده اند و یا تولیدشان کاهش داشته است.
دورنمای مذاکرات تیره و تار است. چین رجز خوان شده است، آن هم بصورت کاملا رسمی!
ایران پالس کلامی به هند دشمن قدیمی چین می دهد و قس علی هذا!
تحولات اجتماعی و اعتراضی داخل درست است که فعلا خاموش شده، اما قطعا آتش زیر خاکستر است.
گرانی دلار مجدد گرانی دلار را در پی خواهد داشت. چراکه انتظار تورمی جامعه را به یقین تبدیل می کند. در چنین شرایطی جامعه اگر بسمت دلار نرود. بسمت سرمایه های امنی همچون طلا و سکه و خودرو و مسکن خواهد رفت.و از آنجایی که ما تحریم هستیم و دچار کمبود فاحش عرضه! تقاضا بر عرضه غلبه بسیار فاحش پیدا می کند و چرخه گرانی تکرار می شود.

بزرگترین سوال زندگی من اکنون این است که همه مسببان وضع موجود در حال و گذشته اعم از لمپنهای رسانه ای و سایبری تا سیاستمداران و مشاوران وینتری چگونه به درگاه الهی پاسخ خواهند داد.
بابت تحمیل این زیست تحریمی و ناانسانی!

https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

ایران تا سال ۱۴۰۳ به مرز ورشکستگی می‌رسد!

یکی از جنایت‌های اقتصادی دولت محمود احمدی‌نژاد در حق مردم و مملکت، انحلال سازمان برنامه و بودجه‌ی کشور در سال ۱۳۸۶ بود.
سازمانی که از سال ۱۳۲۷ با هدف یافتن راهی برای انجام پروژه‌هایی که سیستم پرفساد و تودرتوی آن دوره از انجام آن‌ها عاجز بود، تشکیل شده بود.
سازمانی که وظیفه‌ی آن، برنامه‌ریزی و نظارت توسعه‌ای و راهبردی بر نظام اقتصادی و اجتماعی کشور و جلوگیری از هدررفت منابع اقتصادی و بی‌انضباطی مالی در مجموعه‌های دولتی و حکومتی بود.

انحلال سازمان برنامه و بودجه، آن‌هم در بزنگاهی که حدود ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد بی‌سابقه‌ی نفتی به کشور سرازیر شد، بدون‌شک خبر از وقوع یک فساد مالی فراگیر و به عبارتی یک اختلاس_سیستماتیک می‌داد که هنوز هم که هنوز است، ابعادش آن‌طور که باید و شاید بر مردم ایران آشکار نشده است.

یکی از افراد کلیدی در این سازمان، محمدکردبچه بود که از پنج دهه پیش، بعد از تحصیل در انگلستان و بازگشت به ایران، وظیفه‌ی سنگین بودجه‌نویسی (بودجه‌ریزی) و ارائه‌ی برنامه و گزارش‌های سالانه‌ی بودجه را برعهده داشت. مسئولیتی که از عهده‌ی هر کسی برنمی‌آمد و انسانی باسواد، باتقوا و پاک‌دست می‌خواست.

با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، کردبچه را که فرد بی‌بدیلی در سازمان بود، بازنشسته کردند تا کسی روی فساد سیستماتیک دولت وقت نظارت نداشته باشد. کردبچه، اما، در سال ۱۳۹۳ و به دنبال احیای سازمان برنامه و بودجه در دولت #حسن_روحانی دوباره برای نظم بخشیدن به بودجه و بودجه‌ریزی، به سازمان فراخوانده شد و فعالیتش را تا دی‌ماه سال ۱۴۰۰ ادامه داد. یعنی تا زمانی که دولت انتصابی ابراهیم_رئیسی، عذر او را به طول کامل خواست.

جالب است بدانید که یکی از آخرین و مهم‌ترین گزارش‌های سازمان برنامه و بودجه در ۲۳ مهرماه ۱۴۰۰، یعنی ۳ ماه قبل از کنار گذاشتن کاملِ کردبچه از این سازمان ارائه شد، که در جایی به وضوح اذعان می‌دارد که: «با ادامه روند موجود جمهوری اسلامی ایران تا سال ۱۴۰۳ به مرز_ورشکستگی می‌رسد.». چیزی که به وضوح شاهد بروز نشانه‌های آن هستیم و اگر معجزه‌ای رخ ندهد و دست‌کم تحریم‌های آمریکا علیه ایران برداشته نشود، وقوع آن، چه بسا زودتر از ۱۴۰۳، حتمی و قطعی است!

This comment was minimized by the moderator on the site

انقلاب ۱۴۰۱ و چند نکته

عبدالله ناصری
۱-موقعیت کنونی ایران از نظر سیاسی،
اقتصادی، اجتماعی و جهانی آن چنان
قابل فهم و درک است که هر صاحب
ادراکی را با ضرورت تغییر “وضع موجود”
همراه می کند.

۲-تحلیل خردمندانه موقعیت مذکور،
راهنمای وجود “بحران های بنیادین”ی
است که جز با “راهکارهای بنیادین” برطرف نمی شود.

۳-بی تردید از بحران های بنیادین، مهم
ترین آن ها، نافهمی ویژگی های دنیای
مدرن کنونی یا همان “جهانی شدن” است
که هیچ زیست مطلوبی جز با همراهی با آن متصور نیست.

۴-“نا تاریخمند”ی یا همان “لاتاریخیت”
و به تعبیر روان تر “ناهمزمانی تاریخی”که ذات هر اسلام سیاسی است، رهبر
اسلام(نه اسلام معیار) گرای حکومت ایران
را با توهماتی از قبیل “الگوی پیشرفت
ایرانی اسلامی" چنان امید واهی بخشیده
که بحران اساسی را به هیچ وجه نمی پذیرد.

۵-در چنین حکومت “بی تدبیر” و “بی راه”، گریزی جز تغییر وضع موجود نیست.

۶-تغییر وضع موجود با هر عنوانی که
تعبیر شود، “انقلاب”، “اصلاح ساختاری”،
“جنبش انقلابی” یا حتی “براندازی” که
پیشتر آن را تبیین کرده ام به دنبال تبدیل
حکومت فعلی است. بدین معنا که
تغییر قانون اساسی از حکومت دینی به
حکومت سکولار دموکراتیک گام روشن
نخست است.

۷- این انقلاب، مثل انقلاب ۵۷ و یا انقلاب
فرانسه تبعات و هزینه هایی دارد اما مثل
انقلاب بهمن ۵۷ اجتناب ناپذیر شده
است. رهبر حکومت مثل شاه پهلوی
همهٔ راه ها را بسته است.

۸-مطالبه مذکور که قریب دو دهه بیان شده و اکنون بیش از صد روز است در یک “ائتلاف ملی” با پشوانهٔ کامل جهانی
فریادش بلند است با یک رفراندوم راست
و درست و با نظارت اپوزیسیون ایرانی تحقق یافتنی است. این رفراندوم در دو
نظر ۱- جمهوری اسلامی، ۲- جمهوری سکولار دموکرات باید برگزار شود.

۹-انقلاب “زن، زندگی، آزادی” اگر “ایران
شمول” نبود، این گونه همراهی جهانی را در دو سطح دولتها و ملتها با خود شاهد
نبود.

۱۰-برای گسترش این انقلاب، هر تلاشی که
حامی داخلی و خارجی را افزون کند و از سوی دیگر “قدرت زیربنایی” حکومت جور
را تقلیل دهد، ممدوح است.

۱۱-افکار جهانی -دولتها و ملتها- پذیرفته و بارها اعلام کرده اند، انقلاب ۱۴۰۱ ایران،
از جهت تکوین و تداوم، ملی است و نه وابسته به غیر.

۱۲-این انقلاب به خوبی و البته دور از انتظار، هسته رهبری حکومت را غافل گیر
و دچار تعلیق و یا بحران تحلیل کرد و
همین نکتهٔ مهم، تثبیت و پایداری انقلاب
را رقم زده است.

۱۳-استمرار تعلیق تحلیل حکومت و
استقامت انقلابیون جوان دستاورد دیگری
هم دارد، “ریزش و یا انفعال حامیان”
رهبر که روز به روز ابعاد گسترده تری
پیدا می کند.

۱۴-بسیاری از تحلیل گران و فعالان عرصه
سیاست و اجتماع سال هاست که در تلاش اند تا افکار عمومی در ایران باور کنند “رهبر، همه کارهٔ غیر پاسخگو” است
و از سوی دیگر رهبر مسئولیت ناپذیر
همیشه القاء کرده که جز در امور کلان،
دخالتی ندارد. جهت گیری هوشمندانه
انقلاب ۱۴۰۱ با شعارهای راهبردی کار
را تمام و تردید را زایل کرد. دیگر مردم
سراغ رییسی و یا هر مقام دیگر حکومتی
را نمی گیرند. توبیخ فرماندهان ارشد
سرکوب توسط رهبر و انتقال مسؤلیت
شورای عالی امنیت به شورای امنیت
کشور در اعتراضات جاری، نویدبخش
به هم ریختگی نسبی هرم قدرت فاسدی
است با تعمیق ان، پیروزی انقلاب تسریع
می شود.

This comment was minimized by the moderator on the site

چرا علمای دین جلوی این بدعت گذاریها را نمی گیرند

محمد تقی فاضل میبدی
در خبرها از قول معاون سیاسی خراسان جنوبی آمده: نهادها،،بانکها و سایر دستگاهای دولتی حق ندارند به زنهای بی حجاب خدمات ارائه کنند. از جناب معاون استاندار، انتظار نیست که طبق شرع و قانون سخن بگوید؛اما از علمای دین انتظاراست تا جلوی این بدعت گذاریها را بگیرند.چرا باید کسی را از حقوق شهروندی به خاطر بی حجابی محروم کرد؟

چرا در برابر این گفته های خلاف شرع و قانون، فریادی بلند نیست؟ چراباید در بدنه احرایی کشور کسانی به کار گمارده شوند،که چنین با آبروی اسلام و انسان و ایران بازی کنند؟ چرا اینقدر مسئله حجاب این روزها جزومسایل اصلی نظام و دین و دولت شده است؟ آیا می خواهند ذهن مردم را از مسائل اصلی کشور که آقایان از پس آن عاجز مانده اند،منصرف سارند؟ براساس کدام مدرکی جرم بی حجابی تا این اندازه سنگین به حساب آمده؟ اما کسانی که باعث سقوط ارزش پول ملی شده وجیب و سفره مردم را خالی کرده اند، مجرم به حساب نیایند؟

امام صادق(ع) فرمود: ضایع کنندگان و نابلدان در کار خائن شمرده می شوند. آیا جرم نابلدان و ضایع کنندگان کار و اقتصاد سنگین تر است یا خانمی که بدحجاب یا بی حجاب است؟ چه جریانی در کشور و دستگاههای اجرایی نفوذ کرده ، که حیثیت ایران و ایرانی ، و ازآن بدتر اسلام ، را هدف گرفته اند؟ دلسوزانه می گویم اگر جلوی برخی کارها گرفته نشود،بویژه در سیاستهای اقتصادی، چه فرجامی خواهیم داشت؟ خدا داند.
خدا رحمت کند پروین اعتصادی را:
دزد زر بستند و دزد دین رهید/ شحنه ما را دید و قاضی را ندید/

This comment was minimized by the moderator on the site

محسن رشید: تن‌ندادن به اصلاح، خطر فروریزی و تجزیه را درپی دارد

با ادامه وضعیت فعلی، نهاد کنترل‌کننده اوضاع، غیر از نهادهای نظامی و امنیتی نخواهند بود

سردار محسن رشید، رئیس پیشین مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ:

عقل سیاسی که خود عین دیانت من است، به من می گوید، لازمه حفظ مرزها در شرایط فعلی، حفظ این نظام است. ضمن اینکه ضرورت اصلاح نظام امری اجتناب ناپذیر بوده و عدم تمکین به اصلاح، خطر فروریزی را درپی دارد و متعاقب آن مرزهای کشور به شدت به خطر می افتد. که اگر چرایی این ادعای بنده را بخواهید باید به روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و سرگذشت پادگان ها و لشکرهای ارتش سری بزنید و ببینید اگر پادگان ها #غارت نمی شد و اگر ارتش قبل از انقلاب فرونمی ریخت، صدام جرأت حمله به ایران را پیدا نمی کرد.

اگر همچنان در وضعیتی شبیه شرایط امروز کشور بسر ببریم، آنگاه پیش بینی آشوب های پرهزینه و کوتاه مدت یا بلند مدت دور از ذهن نیست. در آن صورت نهادی که احتمالا می تواند اوضاع را کنترل کند و از مرزها حراست نماید، غیر از نهادهای نظامی و امنیتی نخواهند بود./ جماران

This comment was minimized by the moderator on the site

سارا شریعتی

دفاع از استقلال دانشگاه به عنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی

شصت و نهمین سالگرد ۱۶ آذر ۱۳۳۲، روز دانشجو را در حالی گرامی میداریم که دانشگاه در یکی از آسیب‌پذیرترین دوران‌های تاریخ خویش به‌سر می برد. از دوره‌ی "دانشگاه مبدا همه‌ی تحولات یک کشور" است، به شرایطی رسیده‌ایم که محدودسازی و مداخلات وسیع سیاسی، فضای این نهاد مستقل علم و فرهنگ را به‌شدت ملتهب و تحریک‌پذیر کرده است. احضار، بازداشت یا مشروط کردن دانشجویان به‌دلایل سیاسی که در تاریخ دانشگاه پُرسابقه است، با موارد کم‌‌سابقه‌تری چون ممنوع‌الخروج و ممنوع‌الورود کردن دانشجویان، حضور لباس شخصی‌ها در صحن دانشگاه، استفاده از نیروهای ناآشنا در حراست، ناامنی خوابگاه‌ها و محرومیت ناگهانی از خدمات دانشجویی (خوابگاه و غذاخوری و...) همراه شده و به این همه، تعلیق یا اخراج شماری از اساتید به‌دلایل غیرعلمی نیز افزوده شده است (به‌عنوان نمونه دکتر حسین مصباحیان، دکتر محمد راغب و پیش‌تر دکتر رضا امیدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر آرش اباذری، و...). در این شرایط بسیاری از اساتید، نسبت به مداخلات سیاسی و امنیتی شدن جو دانشگاه هشدار دادند و خواستار تداوم کار اساتید، آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها برای تداوم تحصیلات عالی خود شدند.
این وضعیت، مساله‌ی استقلال/خودگردانی نهادی دانشگاه را دیگر بار به موضوع حاد روز بدل ساخته است. استقلالی که بر آزادی تولید معرفت علمی و توزیع آن از طریق آموزش و انتشار مبتنی است. تنها از این طریق است که می‌توان به‌تعبیر دورکیم به "حیات دانشگاهی" اندیشید و از استقلال دانش و پژوهش های دانشگاهی در برابر سانسور و ممیزی دفاع کرد؛ و چنان‌که تصریح می‌کند: "دانشگاه فقط جمع چند دانشکده نیست؛ بلکه یک کلیت طبیعی و بیانگر وحدت علوم و همبستگی منافع است."
در تاریخ دانشگاه در ایران، فکر استقلال دانشگاه با طرح تفکیک آن از وزارت فرهنگ «جهت اداره‌ی امور علمی و اداری خود به‌صورت مستقیم و مستقل»، از زمان علی‌اکبر سیاسی، ریاست وقت دانشگاه تهران، مطرح شد و به‌عنوان یکی از "خدمات" وی یاد می‌شد. این استقلال شکننده، هر بار در مواردی چون حکم تصفیه دوازده استاد دانشگاه (دکتر معظمی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر قریب، و..) توسط قدرت سیاسی و مقاومت در برابر آن، مجددا زیر سوال قرار می‌گرفت. اما با واقعه‌ی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد، و تعرض پلیس به صحن دانشگاه و کشته شدن سه دانشجو، مطالبه‌ی استقلال دانشگاه وارد مرحله‌ی جدیدی شد. از آن تاریخ به بعد، استقلال دانشگاه به‌عنوان دستاورد جنبش دانشجویی ایران شناخته می‌شود.
اما این دستاوردها آیا بازگشت‌ناپذیر اند؟ خیر! دستاوردها شکننده اند. تجربه نشان می‌دهد که چنانچه این دستاوردها را یادآوری و غنی نسازیم و از آن‌ها مراقبت نکنیم، هر لحظه در خطر از دست رفتن و بازگشت به نقطه‌ی صفر خواهیم بود. اگر استقلال دانشگاه یکی از شاخص‌های توسعه‌یافتگی جامعه‌ها است، اگر علی‌رغم همه محدودیت‌های ساختاری، مدیریت مستقل «حیات دانشگاهی» یک مطالبه‌ی عمومی حداقلی است، اگر دانشگاه، سرمایه ها، عادت‌واره‌ها، هنجارها و اصول حرفه‌ای خود را دارا ست و انتظام‌بخشی به این مجموعه جز از جانب خود دانشگاهیان مطلوب و ممکن نیست، انتظار می‌رود که جامعه‌ی دانشگاهی نسبت به این شرایط واکنش نشان دهد و همچنان‌که پیش‌تر، در برابر تعرض قدرت اقتصادی، سیاست مالی شدن آموزش عالی، رشد دانشگاه‌های خصوصی، فروش مدارک تحصیلی، و تبدیل دانشگاه به بنگاه اقتصادی ..، واکنش نشان داده است، امروز نیز نسبت به استقلال دانشگاه تعصب ورزد، و در برابر مداخلات وسیع سیاسی و امنیتی هشدار دهد و هر گونه سیاست سرکوب را محکوم سازد.
هفته گذشته، دانشجویان قایق‌های کاغذی ساختند و در حوض یکی از پارک‌های دانشگاه رها کردند. گفته شد این کار به یادبود کیان عزیز و قایق کوچکی بود که او برای شرکت در جشنواره‌ی علمی ساخته بود، در عین حال این عمل، یادآور شعر معروف سهراب سپهری نیز بود: «قایقی خواهم ساخت. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد دور، از این خاک غریب». دراین حرکت دانشجویی، قایق می‌تواند به‌عنوان نمادی دوگانه فهم شود: نماد حضور و مشارکت (قایق کیان) و نماد رفتن و دور شدن (قایق سپهری). آرزو کنیم و اقدام، تا با قربانی شدن کیان به عنوان نماد اولی، به آب انداختن قایق‌ها فقط به‌معنای دور شدن و مهاجرت نباشد و این «خاک غریب»، از حضور و مشارکت بهترین فرزندانش محروم نگردد.
در آستانه‌ی ۱۶ آذر، روز دانشجو، از استقلال دانشگاه به‌عنوان دستاورد یک تاریخ مبارزاتی دفاع کنیم. بازگرداندن اساتید اخراجی به دانشگاه و آزادی دانشجویان و امنیت پس از آزادی آنها، شرط نخست وجود و استمرار «حیات دانشگاهی» است.

This comment was minimized by the moderator on the site

حرفهای صریح یکی از دانشجویان دانشگاه شریف با علیرضا زاکانی: کشور برای برون رفت از این مشکلات به یک نظام سکولار نیاز دارد

در جنگ ایران و عراق از جنگنده‌هایی که از رژیم قبل مانده بود استفاده کردید. قویتری ناوگان تانکی خاور میانه را داشتید.

شما توان امنیت و اداره کشور را ندارید.

عالیرتبه ترین مقامات نظامی و هسته‌ای کشور در تهران ترور میشود.

مسولیت ناپذیر و دروغگو هستید؛ هواپیمای اوکراینی چه شد؟

آقای خمینی سخنرانی داشتنید که فرض میکنمی شاه خیلی هم خوب بود ... وقتی مردم یک خدمتگزاری را نخواهند باید کنار برود. اگر فکر میکنید مقبول و مشروعید رفراندوم بگذارید. از چه میترسید.

خائن کسانی هستن که کاندیدای پوششی هستند. همان کسانی که دایه مبارزه با فساد را دارند، امثال نیلوفر حامدی و یاشار سلطانی را در زندان میاندازند.

ما از همه جهان عقب ماندیم. ما با همه جهان درگیر شدیم. مگر میشود همه اشتباه کنند فقط ما درست میگوییم.

کلمات را تهی از معنا کردید. همین رفتار سال ۵۷ اعتراضات نامیده میشد الان به مردم اغتشاشگر میگوید.

هنوز دانشجویان این دانشگاه در بازداشت هستند...

@MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

آقای دایی؛ ما مبتلا شدیم به این قوم بی شرم!

به درگاه خداوند دعا کنید هیچ‌یک از بندگانش را دچار جماعت بی‌شرم نکند. گرچه تاب آوردن جور و جهل سخت است، اما این تحمل بی‌شرمی است که جان انسان را به لب می‌رساند. حیا و خجالت که نباشد، هیچ چیز جلودار آدم نیست. مثلا می‌تواند مغازه کاسبی را که به هر دلیل تصمیم گرفته چند روز تعطیل باشد، پلمب کند و بعد در روزنامه‌های کم‌تیراژ حاکمیتی، پز مردمی بودن حکومتش را بدهد.

علی دایی بابت این که سه روز کرکره مغازه‌اش را پایین کشیده، به کجا باید جواب بدهد؟ چه جرمی کرده و کدام قانون را زیر پا گذاشته که سزاوار این مجازات باشد؟ این که شهریار فوتبال ایران است و اسم و رسم دارد؛ بی‌نوا انبوه کسبه گمنامی که به خاطر همین برخوردهای سلیقه‌ای نقره‌داغ شدند و هیچ‌کس هم نفهمید.

صبح تا شب می‌گویند اعتراض مسالمت‌آمیز را می‌شنویم و قبول می‌کنیم؛ خب راه روشن این اعتراض چیست؟ نه مجوز تجمع می‌دهند، نه شعاردهی و شعارنویسی را قبول دارند، نه شبکه‌های اجتماعی را باز می‌کنند، نه با بوق زدن کنار می‌آیند و نه حتی به بنده مختار خدا اجازه می‌دهند کسب و کار شخصی‌اش را تعطیل کند. پای کلام‌شان هم که می‌نشینی دایم می‌گویند ایران آزادترین کشور دنیاست؛ بله خب، خدا را شکر کنید هنوز برای در خانه خوابیدن نیاز به کسب مجوز نیست!

شرم و حیا که نباشد روزنامه دولت علی دایی را «مرفه بی‌درد» می‌خواند. بی‌درد شمایید که افکار و عقایدتان را فیش حقوقی‌تان تعیین می‌کند. بعضی از اعضای کابینه، حتی نمی‌توانند تعداد آدم‌هایی که دایی دست‌شان را گرفته درست بشمارند. شرم و حیا که نباشد، یک روز در خیابان بساط شادی زورکی برپا می‌کنند و روزی دیگر، جان یک بنده خدا را به خاطر شادی در همان خیابان می‌گیرند. باز و بسته بودن مغازه که هیچ؛ انگار حتی تعیین احساسات درونی ایرانیان هم در انحصار اینهاست.

شرم و حیا که نباشد، عذرخواهی شکلات‌فروش سنندجی بابت خوش و بش با رییسی را ناشی از تهدیدش می‌خوانند و از تیتر «اعتراف اجباری» استفاده می‌کنند؛ غافل از آن که این، تکراری‌ترین سریال تاریخ تلویزیون خودشان است. آیا کسی هست که چهره تکیده سپیده رشنو را از یاد برده باشد؟ بگیرید، ببندید، پلمب کنید، بخندانید، بگریانید و برقصانید، اما یادتان باشد آخر این کوچه بن‌بست است. اصل حکومت بر قلب‌هاست، وگرنه چیزی که از سینه پر کشیده باشد را به زور سر نیزه نمیتوان پس‌گرفت.
این‌سختی‌کمان‌شما نیز بگذرد..... @MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

در اجتماعى كه پول حكومت دارد، كليد نيكى كـردن هم در پــول داشـتن اسـت.

بخشـش، رحم، كمك بـه ديگران، نجات گرسنه از گرسـنگى و رهاندن بيمار از چنگ بيمارى در گرو پول داشـتن اسـت؛
و «پول» بـا «بدى» به دست مى آيد.

بـا ربودن حاصل كار همان‌ها كـه بـايد بر آنان رحـم آورد و ياری‌شان كرد، با غارت كردن همان ها كه بايد از گرسنگى نجات شان داد، با بی‌خانمان كـردن «هـمان ها» كه بـايد پناهشان داد.
پس «خوبى» «دروغ» ميشود، غير ممكن مى شود.
چـون در جامعه ى سوداگر؛ وسيلهٔ نيكی‌كردن با بدى كردن به دست مى آيد !!

برتولت برشت

This comment was minimized by the moderator on the site

اﺯ ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :
ﭼﺮﺍ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻣﺘﻌﺼﺐ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﺪ
ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺗﺶ ﺷﮏ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﺪ ..؟

ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ : ﭼﻮﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ؛ ﭼﻪ گونه ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﻭﻟﻬﺎﯼ ﮐﻒ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩﺍﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﺍﮐﺜﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ
ترس از تغییر ...

فیلسوف معاصر
برتراند راسل

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا جریانی بی "سر" می‌ماند؟

رحیم قمیشی

اکثر پارلمان‌ها در جهان سخنگو دارند نه رئیس.
ما در ترجمه، تمام سخنگویان پارلمان‌های جهان را به اشتباه رؤسای مجالس ترجمه می‌کنیم.
چون خودمان رئیس مجلس داریم!

علت نداشتن "رئیس" در پارلمان‌ها واضح است، هیچ نماینده‌ای ولو آن‌که بالاتر از همه می‌نشیند و اداره مجلس را بر عهده دارد، هرگز شأنی بالاتر از هیچ‌کدام از نماینده‌ها ندارد، او تنها مدیر جلسات است و سخنگوی‌شان. او می‌تواند رأی نمایندگان را به اطلاع مردم برساند. او اجازه ندارد برای نمایندگان ذره‌ای تعیین تکلیف کند.

از خنده‌دارترین تشکل‌ها در کشور ما جلسات سران قواست. قوه مقننه سری ندارد که قرار باشد بدون اخذ رأی از اکثریت نمایندگان بنزین را گران کند یا تصمیم بگیرد با معترضان برخورد شود!
و البته که دمکراسی ایران نمونه‌ای است که در تاریخ به عنوان یکی از بی‌خاصیت‌ترین شکل‌های دمکراسی در جهان تدریس خواهد شد.
بگذرم.
هدف من در این نوشته نقد سیستم ایران نیست، اشاره به فرهنگی از حکمرانی است که همیشه به دنبال رئیس می‌گردد، نه مدیر، نه سخنگو.

بیاییم به شرایط حاضر.
آیا جریان اعتراضی و نهضت تغییر شیوه زندگی و نحوه حکمرانی در کشور، یک سر پیدا می‌کند؟
پیدا شدن یک سرِ همه کاره و تصمیم گیرنده همان نقض غرضی است که جریان اجتماعی نمی‌خواهد زیر بار آن برود.
جریان اجتماعی بدنبال یک "امام خمینی" نیست، به دنبال یک شاه هم نیست. او تجربه گرانبهایی دارد و تنها بدنبال یک سخنگوست.
و سخنگو بسیار ساده پیدا خواهد شد.
خیلی ساده‌تر و طبیعی‌تر از آنچه برخی خودشان را دلخوش کرده‌اند که جریان بدون رهبر به هیچ نتیجه‌ای نخواهد رسید!

بین اساتید امروز دانشگاه، بین شخصیت‌های علمی و فرهنگی کشور، صدها سخنگو و مدیر وجود دارند، که به موقع خود را نشان خواهند داد.
و اتفاقا آن روز قدرتِ تک‌تک مردم جدا و ضعیف نگاه داشته شده روشن خواهد شد.

چند نفر که با هم قرار می‌گذارند در شهر یا کوه به پیاده‌روی بروند امکان ندارد عملا به توافق نانوشته‌ای نرسند وقتی به دو راهی می‌رسند کدام مسیر را تعیین کند و آنکه اختیارش را می‌سپارد به دیگری اصلا از شأنش کم نمی‌شود. آنها تصمیم گرفته‌اند مسیر را با هم بروند.
و آنکه جلوتر قدم برمی‌دارد می‌داند رئیس نیست، رهبر بلامنازع نیست، اصلا شأنی بیشتر از یک هماهنگ کننده ندارد. تنها خطر را بیشتر می‌پذیرد!

ما طی سالیان دراز دچار یک بیماری مزمن شده‌ایم، ابتلا به رهبرانی که خود را چند سر و گردن بالاتر از دیگران می‌بینند!
همین است که وقتی مرکل را در حال خرید در خیابان‌های برلین می‌بینیم از خود بی‌خود می‌شویم. مگر می‌شود! آن را پدیدۀ عجیبی تلقی می‌کنیم. وقتی نخست وزیر نیوزلند را می‌بینیم در حال بچه‌داری است و در برنامه زنده به بچه‌اش هم می‌رسد، شاخ درمی‌اوریم!
نسل جدید دیدن آن صحنه‌ها برایش عادی است، مگر آن مقامات چه شأنی دارند، اگر نمایندگی مردم را نداشته باشند!؟

هر چه فکرش را می‌کنم، ممکن نیست جریان اجتماعی ظهور کرده در کشورمان، تن به مدل رهبران قدیمی بدهد، رهبرانی که بخواهند فردا خودشان دیکتاتورهایی جدید شوند!
این جریان سرش را پیدا خواهد کرد، بخواهیم یا نخواهیم، ولی "سر" جدید تنها یک سخنگوست، تنها یک هماهنگ کننده است، که درکش برای بسیاری از قدیمی‌ها دشوار است.

آن‌وقت نه این سر قابل زندان رفتن است، نه قابل حصر کردن، نه کشته می‌شود نه بی‌آبرو می‌شود، چون شأن خود را از مردم گرفته و به آنها گفته برای خود چیزی نمی‌خواهد. شاید مجموعه‌ای، شاید شورایی، شاید فردی.
اما تصور پراکنده نگه داشتن معترضان، شکاف‌انداختن بین آنها، فریبِ مردم و ایجادِ ترس از سوریه و عراق‌شدنِ ایران، ناگهان رنگ می‌بازد.

خوشا به حال حاکمیتی که اجازه دهد نمایندگانی از داخل ظهور کنند تا بتواند با آنها گفت‌وگو کند. و بدا به حال حاکمیتی که بخواهد این نمایندگی را به خارج از مرزها هدایت کند!!

هیچ جریانی بدون سر باقی نمی‌ماند.
اما این نسل خردمند به‌خوبی می‌داند ابزار هیچکس و هیچ جریانی نشود.
نه دلخوش به وعده‌ها شود نه چک سفیدی برای کسی امضا کند.
این نسل باور کرده می‌تواند در قرن بیست و یکم ساز و کارهای جدیدی برای حکمرانی پیدا کند، ساز و کارهای جدیدی برای ارتباط با جهان، ساز و کارهای جدیدی برای اداره اقتصاد، برای حاکم شدن اخلاقیات در جامعه، برای همفکری و نجات کشور.

وقتی عطر دلنواز گلستان به مشام برسد، می‌گردیم و گل‌ها را پیدا می‌کنیم
آن را به سینه‌ می‌اویزیم و فریاد می‌کشیم
ما گل را پیدا کردیم
ما شایسته این گل‌ها هستیم.
ما شایسته این فداکاران هستیم.
ما شایسته بهتر زندگی کردن هستیم!

و آن را بی‌شک پیدا می‌کنند...

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

Ali Shakourirad @alishakourirad · 17h
در زمان غیبت معصوم(ع) هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید اسلام همین است که من می‌گویم. نهایتاً بگوید من چنین می‌فهمم. اگر در زمره گروه‌های مرجع مردم باشد نظراتش موردتوجه قرارمی‌گیرد. دايره اسلام به اندازه مجموع نظرات صاحب‌نظران وسعت دارد. بی‌دین_نامیدن کسی که عرفاً متدین است از سر جهل است.



Saba Azarpeik صباآذرپیک @sabaazarpeik · 13h
دلار ۴۱ هزارتومن؟
این تازه ابتدای زمستانی است که با ایستادن پشت روسیه و چین برای ملت تدارک دیده شده!
دست بالا در مذاکره را از دست دادیم چون افراد عقده‌ای مانند سعید جلیلی و باقری دنبال پیاده کردن تز «دیوار کشیدن دور ایران» بودند
تحریم_نعمت_نیست


محسن برهانی @borhanimohsen1 · 17h
چهار سال قبل در آبان ۱۳۹۷ سلطان سکه را اعدام کردند در حالیکه سکه ۳/۵ میلیون تومان و افکار عمومی هم با اعدام‌درمانی، همدل بود.
امروز قیمت سکه از مرز ۲۰ میلیون گذشت.
با اعدام حتی قیمت سکه هم اصلاح نشد چه برسد به امنیت و مباحث پیچیده اجتماعی مرتبط با آن.



سید محمد علی ایازی @SMA_ayazi · Dec 25
بنابر روایت پیامبر اسلام، عالمان امینان مردم هستند تا زمانی که عطف به قدرت نداشته باشند . وقتی با وجود فقر و فلاکت و نقض آزادی‌ها و حقوق مشروع مردم توسط حکومت، سکوت پیشه کنند در واقع از ستمگر دفاع کرده‌اند.
مهسا_امینی
محسن_شکاری
اعتراضات_سراسرى


Feyzollah Arabsorkhi @feyzarab · 18h
امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه در دیدار بورل برای بازگشت به برجام بر طبق همان پیش نویس وین که در زمان دکتر ظریف تهیه شده بود اعلام آمادگی کرد.
امروز کسی مسوولیت این تاخیر که باعث کاهش ۶۰٪ ارزش پول ملی شد را میپذیرد؟



مجتبی لطفی @mlotfi47 · 18h
قرار نبود روحانی تندخو و مروج زدن و کشتن باشد. قرار بود از کتک خوردن دختر نصرانی از غصه بمیرد.قرار نبود زندانی سیاسی داشته باشد. قرار بود شمع بیت‌المال را خاموش کند.
قرار بود خانه وی پناه بی‌پناهان باشد.
قرار بود زبان مردم نبُرد بلکه به اعتراض دراز کند.
عمامه_های_به_تاراج_رفته



محمّد حسين كريمي پور @M_H_Karimipour · 23h
“مهر و‌ ماه” الحق با استاندارد ج ا نمی خواند! بطرزی ساختار شکنانه، آباد و تمیز و‌ منظم و‌ مرتّب بود، تو گویی خود استکبار جهانی دارد اداره اش می کند! والّا تا جایی که من دیدم، وضع حجاب در آن، همان بود که در مجتمع هایِ رفاهیِ مجاور و‌ سطح پایتخت می دیدی.



رحمت‌اله بیگدلی @bigdeli1343 · Dec 25
خدای متعال رسولش را به‌رحمت ستود و موفقیت او را در گرو رحمت دانست و با صراحت، اکراه در دین را با لای نفی جنس از جمیع انواع اکراه نفی کرد و امام صادق(ع) فرمود: آيا دين چيزى جز محبّت است؟
چه نسبتی است بین دین خدا و جامعه مدرسین که از پیروزی با ارعاب، اعدام و قطع دست و پا می‌گویند؟!


Jalal Jalalizadeh | جلال جلالی زاده @jalalizadeh1960 · 14h
راستی چه می شد بعد ازاین حوادث وپس از چهل وچهار سال یک بلوچ را به سمت استانداری بلوچستان منصوب می کردند ،تا مشخص شود که دراین چهل وچهار ساله یک نفر هموطن بلوچ دردامن نظام پرورش یافته که می تواند استاندار شود. تاریخ دراین باره چه بنویسد ،خدا می داند.



Abdollah Ramezanzadeh @abdollahram · 23h
درست است که دست‌اندرکاران فعلی بانک مرکزی و وزارت اقتصاد توانایی اداره نقدینگی یک نانوایی را هم ندارند،
اما
مبادا کنترل بانک مرکزی را به تیم قالیباف بسپارید که آنان چوب حراج به تمام دارایی‌های کشور می‌زنند.



قربانعلی صلواتیان @salavatianghali · 16h
فرمودند سفره مردم را به FATF و برجام گره نمی‌زنیم، حرف درستی است چون اگر به این دو گره زده بودید وضع خیلی بهتر از این بود
ولی ظاهرا به جای دیگری گره زده اید



وحید حاجی‌‌پور @vahidhajipour1 · 19h
مدیرعامل سایپا:در سه سال اخیر قیمت فولاد ۷۰۰ درصد، پتروشیمی ۸۰۰ درصد و ارز ۱۰۰۰ درصد رشد کرده، چطور انتظار داریم قیمت خودرو ثابت بماند؟
پ.ن: برسد به دست ثابتی و دوستان که معتقدند توافق نکبت است و تحریم برکت!

محمّد حسين كريمي پور · Dec 25
بیانیه جامعهٔ مدرسین را بخوانید. اگر فرد بپذیرد امثال این، موضعِ شیعه ست، باقتضای فطرت، نباید تشیع را وانهد؟ سالهاست تنها صدایی که بنام شیعه بلندست، فریادِ مهیب مذهبِ قدرتست. آ.سیستانی! در اهمّ امور مسلمین، فاقد نظرید؟ نجف، قم! شیعه حرف دومی ندارد؟ حرفِ امام صادق ع همینست؟



Abdolnaser Hemmati عبدالناصر همتی @Hemmati_ir · 17h
آقای رئیسی!
زندگی مردم با نمودارهای ساختگی تیم رسانه‌ای شما اداره نمیشود.
البته تورم سالانه براساس آمارهای رسمی دولت خودتان درنمودار زیر روشن است!
مردم تورم را درخریدهای روزمره خودلمس میکنند.
نگذارید دولت شما را علاوه بر ناکارآمدی با صفت ناپسند آمارسازی هم بشناسند.
دستاوردسازی



رحمت‌اله بیگدلی @bigdeli1343 · 1h
مشکل ما این است که با یک جریان سیاسی طرفیم که به هیچ اصل دینی، اخلاقی و حقوقی پای‌بند نیست و با این‌که خود را نماینده خدا می‌داند برای رفتار خود به‌جای استدلال به قرآن، سنت، سیره، اصول دموکراسی و حقوق بشر به‌صورت گزینشی به سیره قاتلان موسولینی و پلیس آمریکا و ... استدلال می‌کند!


داوود حشمتی @heshmatid · Dec 25
وزیر امور اقتصادی و دارایی در مجلس: در ۹ ماه اول سال جاری ۲۷ برابر نه ماه اول سال قبل، فروش اموال مازاد دولتی را داشتیم
برای اداره امور، درحال فروش اموال متعلق به همه مردم هستند، عجیب اینکه به آن افتخار هم می کنند. پس پولهای فروش نفت که چندبرابر دولت قبل بود چه شد؟



Azar Mansoori @MansooriAzar · 21h
مژگان_ایلانلو را سالهاست می شناسم. محور همه‌ مستندهای او زن ایرانی است. تصویری که او در ساخته هایش از زنان ایران ارائه کرده، غرور انگیز است. برخی از فیلم های او از جمله مستندی که از خانم ریگی ساخت در تلویزیون ایران هم پخش شد.جای او و جای هیچ هنرمند معترض دیگری زندان نیست.


محمد مالی @mohammademali · 11h
آیا این دستاورد کمی است که قیمت پیاز به موز رسید؟
شکرگذار باشید...


عباس عبدی @abb_abdi · 15h
طرفداران وضع موجود عموما معتقدند که تشدید مجازات معترضان وضع را آرام می‌کند. چند بار این رویکرد غلط را نقد کرده‌ام. تجربه هم بطلان آن را نشان داده، حتی نتیجه معکوس هم دارد. برای همین انقلابیون نیز خواهان تشدید سرکوب و مجازات مردم هستند زیرا آن را به سود روند انقلابی می‌دانند.



Amir Fatemi @amirmohammadfat · 21h
طرفداران رئیسی خیلی زود از مرحله «رئیسی بیاد همه چی درست میشه» به مرحله «خب دوره روحانی هم همین بود» وارد شدن.



Mousavian @hmousavian · 1h
قیمت ۱ دلار از عهد قاجار تا عصر :

۱۲۲۷- محمدشاه قاجار: ۰/۳ تومان
۱۲۸۵- مظفرالدین‌شاه: ۱تومان
۱۳۲۰- رضاشاه: ۱.۵ تومان
۱۳۵۷-محمدرضاشاه: ۷ت
۱۳۶۸-میرحسین موسوی: ۱۲۰ت
۱۳۷۶-هاشمی رفسنجانی: ۴۴۴ت
۱۳۸۴- خاتمی: ۹۰۰ت
۱۳۹۲- احمدی‌نژاد: ۳۲۶۰ت
۱۴۰۰- روحانی: ۲۵۳۰۰ت
۱۴۰۱-رئیسی: ۴۰۰۰۰ت



عبدالله گنجی @ab_ganji · 16h
رژيم قبل از سال۴١تا۵٧ با آن حضور میلیونی مردم ٨٢کشته نداد اما ج.ا.طی٢ماه ٨٢تن از بهترین جوانانش را از دست داد.چرایی را رسانه ها تحلیل کنند
یا مردم انقلابی ریشه دار و نجیب بودند یا شاه آدم غیر مسلح به خیابان نمی فرستاد.مستقیم ارتش را وارد میکرد
تصویر شما سرکوب ج.ا است!
جنگ_شناختی

This comment was minimized by the moderator on the site

تغییر نکنیم تغییرمان خواهند داد!

ایران پسا۱۴۰۱
(یادداشت شانزدهم)

اقدام امیر قطر در برگزاری جام جهانی باب جدیدی از رقابت برای توسعه را در منطقه خاورمیانه و بویژه در بین اعراب پرپول باز نمود.رقابتی که دو سر برد است.
در توسعه خاورمیانه هم اعراب برنده می شوند و هم غرب بعنوان پیشران توسعه و ساخت و ساز آنها!

همه آنهایی که تشخیص داده اند اعراب دیگر تنها گاو شیرده آمریکا نیستند،تشخیصشان کاملا درست است.
کشورهای حوزه خلیج فارس چند سالیست باعبور از فاز تلاش برای #بقا رسما بدنبال #ارتقا و توسعه همه جانبه خویش در ابعاد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هستند.موانع توسعه جهانی در پیش پای آنها یک به یک در حال فروریختن است.

بعنوان مثال در ام القرای معنوی این روزهای جهان عرب یعنی سعودی سیطره نگاه ایدئولوژیک و تکفیری یکی از مهمترین گزاره ها بجهت عدم توسعه جهانی بود که با سیاست های جدید این کشور از اساس دگرگون شد.

در یک برهه زمانی در منطقه تحت سیطره #ایران توانمند در بعد نظامی و دارای بازوهای منطقه ای، اعراب از دل تعامل با غرب بویژه آمریکا اولویت اولشان تنها حفظ بقای خویش بود.بالتبع رویکرد حاکم بر غرب نیز استفاده ابزاری از ایران بجهت ارعاب اعراب و کسب منافع بیشتر ناظر به گستراندن چتر تجهیزات نظامی و دفاعی خود بود.

اما اکنون نه ایران آن ایران سرشار از دلارهای نفتی است و نه بازوهای او دیگر آن بازوهای سابق هستند.عراق طعم شیرین فروش ماهیانه 10 الی 12 میلیارد دلار نفت را چشیده. فروشی که برای ایران پهناور رویایی دور و دراز است در این روزها!عراق مگر دیوانه است این بازی را بهم بزند!اساسا مگر ملت عراق این اجازه را بدانها خواهند داد!

لبنان هم آن لبنان قبل نیست.لبنان غرق در مشکلات مالی است و برخوردار از ملتی چندپاره!از یکسو مهد همجنسگراهاست.از یکسو ضاحیه و جنوب لبنان و شیعینانش،از یکسو 14 مارسی ها و از دگرسو مسیحیان.

بنظر بزرگترین راهبرد اصلی اسرائیل و بصورت کلی غرب جواب داده است.ملتها خسته از نزاعهای ایدئولوژیک حال بدنبال ثبات و توسعه می باشند.

حتی یمن هم آرام گرفته و دیر یا زود آنها نیز در پی مسیر دیگر کشورها خواهند رفت.


اسرائیل بسمت صلح کامل با اعراب رفته و دستاوردهای بسیار بزرگی نیز بدست آورده است.

اعراب دارند تخم مرغ هایشان را در سبد چین می گذارند تا هم توازن خارجی را برقرار کنند و هم برروی آمریکا فشار بیاورند تا شاید اقدامات موثرتری نسبت به دشمن اصلی آنها یعنی ایران انجام دهد.

بالاخره نمی شود برای توسعه، برج ها و آسمان خراش های عظیم برپا کرد و همزمان دشمنی ایدئولوژیک در کنار خویش با موشکها و پهپادهای فراوان نیز داشت!این از الفبای توسعه و درایت بدور است.باید این مانع را از پیش رو برداشت.

آری این همان دلیل اصلی منطقه برای ضرورت ایجاد تغییر در ایران است.تغییری از جنس رویکرد ماهوی و نه الزاما فروپاشی و تجزیه!

غرب نیز یقینا گوی و میدان را در منطقه پرپول خاورمیانه به این راحتی به چین نخواهد داد.یقینا غرب کنشگری فعالتری نسبت به ایران بنفع اعراب خواهد داشت زین پس.

مسئله اینجاست که حالا دیگر فقط غرب داعیه امنیت و دغدغه اعراب را ندارد بلکه اسرائیل نیز وارد بازی مشترک باآنها شده است.اعراب می دانند عدم حل و فصل دشمنی کهنه ایران و اسرائیل برای آنها یک خطر بالقوه بزرگ است.چرا که دامان آنها را نیز در روز نبرد خواهد گرفت.فلذا این مسئله نیز باید حل شود.

آری مجددا این همان دلیل اصلی منطقه برای ضرورت تغییر در ایران است.تغییری از جنس رویکرد ماهوی و نه الزاما فروپاشی و تجزیه!

داستان اعتراضات و پهپادهای تحویل شده به روسیه عامل فشار مستقیم حقوق بشری برروی ایران است.

غرب بواسطه شهروندان و رسانه های خویش و همچنین حجم کثیر ایرانیان مقیم خارج برروی دوش خود دارد احساس فشار سنگینی را تجربه می کند.

نقطه عطف فشارهای بیرونی بجهت تغییر ایران ماجرای اتمی کشور است. توسعه هسته ای و یا دستیابی ایران به بمب اتم تمام معادلات منطقه خاورمیانه را برهم خواهد زد و یقینا هزینه بسیار سنگینی متحمل غرب خواهد نمود و البته غرب این را تحمل نخواهد کرد.

همه فشارهای بیرونی را اگر ندید بگیریم اوضاع در داخل به اندازه کافی در حیطه های مختلف اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بغرنج و بحرانی هست که ضرورت تغییر پارادایم در قالب اصلاحات و رفرم را بما گوشزد کند!

باشد که متذکر شویم پیش از آن که خیلی دیر شود.
https://t.me/seyyedhashemfirouzi

This comment was minimized by the moderator on the site

در جمهوری_اسلامی دیواری کوتاه‌تر از دیوار جمهور وجود ندارد!
معترضین

حسین قدیانی

نظام می‌توانست ارزش ریال ایرانی را از دلار آمریکایی بیش‌تر کند. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست رؤسای بنز و بی‌ام‌دبلیو را در مقابل محصولات سایپا و ایران‌خودرو به رکوع بل‌که حتی سجود وادار کند. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست ضمن برگزاری جام جهانی در ایران، با دست‌های احمد علم‌الهدی، نه حالا بگو احمد خاتمی، عمامه بر سر #مسی بگذارد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست در کنار پیشرفت‌های نظامی، کمی هم به پیشرفت‌های اقتصادی توجه کند. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست با اتخاذ تدابیر متوازن محیط زیستی، مانع نابودی دریاچه‌ی ارومیه شود. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست با اندکی عطوفت آمیخته به عقلانیت، جلوی قهر مردم با انتخابات را بگیرد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست با جلوگیری از نفوذ سرطان بدخیم پایداری در صدا و سیما، از رسانه‌های آن‌ور آب، برای مردم، مرجع خبری نسازد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست عوض اصرار بر خلق نهم دی دوم، ضمن آفرینش دوم خرداد دوم، تداعی‌گر روزهای جمهورمحور جمهوری اسلامی باشد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست پایان مماشات را درباره‌ی خودی‌هایی که هنری جز دمیدن بر خشم مردم ندارند هم اعمال کند. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست جوری سخن نگوید که انگار فقط نظام اقلیت ملت است. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست در حوزه‌ی سیاست خارجی، همه‌ی تخم‌مرغ‌های خود را در سبد چین و روسیه نگذارد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست روز به روز فاصله‌ی خود را با دوازده فروردین پنجاه و هشت بیش‌تر نکند. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست با عدم اجرای احکام عجولانه، اقلا صدای مراجع تقلید طرفدار خود را درنیاورد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست با شنیدن صدای معترضین به گشت ارشاد، عین آب خوردن، از درگذشت مهسا امینی و بسیاری از حوادث تلخ‌تر از زهر روزهای اخیر ممانعت می‌کرد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست با دوری از تفکر تکفیری فرقه‌ی پایداری، این همه بهشتی و مطهری را علیه خود نمی‌دید. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست با حذف شماری از ائمه‌ی نادان جمعه، این پیام را به نسل نو می‌داد که اقلا یک دقیقه از مطالبه‌های شما را گوش دادم. چه کسی نگذاشت؟ معترضین! نظام می‌توانست علاوه به رصد مظلومیت بسیجی، برای مظلومیت امثال امیرجواد اسعدزاده و ابوالفضل آدینه‌زاده هم دیده‌بانی می‌کرد. چه کسی نگذاشت؟ معترضین!

سایت حق‌دیلی haghdaily.ir

@ghete26

This comment was minimized by the moderator on the site

با این مردم چه کردید؟ شما که از " جنگ " بدترید...

عادل فردوسى پور
دربی بود، اما خیلی‌ها نمی‌دانستند، خیلی‌ها ندیدند و خیلی از آنهایی هم که دیدند، جوش و خروش سابق را نداشتند. قبلا از یک هفته پیش از دربی تب و تاب و هیجان شروع می‌شد، اما این بار هیچ خبری نبود. حتی کوچ عجیب یورگن لوکادیا، بهترین بازیکن پرسپولیس از ایران هم کسی را تکان نداد، همانطور که فریادهای مصنوعی جواد خیابانی شور چندانی بر نینگیخت. خدا نگذرد از کسانی که این بلا را سر ملت آوردند؛‌ از آنهایی که باعث شدند مردم حتی از همان دلخوشی‌های کوچک سابق هم لذت نبرند.

این طرف دلار چهل هزار تومانی و سکه بیست میلیونی و مرگ تدریجی در هوای کثافت شهرها و آن طرف هم جولان دادن مدیران بی‌لیافت و متوهم؛ در چنین برزخی جای دربی کجاست؟ دل خوش سیری چند؟ قرمز و آبی نه؛ ما امروز یک ملت سیاهپوشیم. تمام داستان دربی سه‌شنبه، سکوت سنگین و معنادار ورزشگاه آزادی بود و البته شادی گل نکردن ارسلان مطهری که تلویزیون بزدل سانسورش کرد. آزادی بیان که هیچ، این جماعت ترسو حتی «آزادی سکوت» را هم تاب نمی‌آورند.

شهرداری تهران بیلبورد غول‌آسای تبلیغاتی زده و نوشته: «یلدا؛ شبی که در آن غصه‌ها فراموش می‌شود.» غصه شمایید، شام تار شمایید، آنچه باید فراموش شود شمایید. دست از گلوی این مردم بردارید. روح‌شان را کشتید، ساده‌ترین خوشبختی‌های‌شان را از بین بردید و حالا دنبال عادی‌نمایی شرایط با جام‌جهانی و دربی و یلدا هستید. مردم سال‌ها به صورت خودجوش هر کدام از اینها را گرامی می‌داشتند، شما اما با هنر بی‌بدیل‌‎تان همه چیز را خراب کردید. کاش یک بار برای همیشه بفهمید احساس خوشی کردن «زورکی» نیست. یک روز در اوج جنگ با دشمن خارجی، صد و بیست هزار نفر به تماشای دربی رفتند و تا لب خط کنار هم نشستند. شما از تیره کدام تاریکی بودید که حتی همین چراغ کهنه را هم خاموش کردید؟ شما که از جنگ بدترید... @MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

"چرا ما راحت تحریم می شویم؟"

دکتر محمود سریع القلم

چرا ایران به راحتی مورد هدف قرار می‌گیرد؟ چرا هر نسبتی دادن به ایران تقریباً مجانی است؟ چرا پیوسته ما را متهم می‌کنند؟ چرا بیشتر وقت سخنگوی وزارت خارجه صرف رد اتهام است تا تبیین سیاست خارجی کشور؟ چرا از جیبوتی گرفته تا همسایگان بزرگ و قدرت‌های جهانی ما را نفی می‌کنند؟ چرا تقریباً همه اعضای سازمان کنفرانس اسلامی علیه ایران رأی دادند؟

از منظر علم روابط بین الملل، پاسخ به این پرسش‌ها بسیار ساده و روشن هستند. اما قبل از طرح پاسخ به این نکته توجه فرمایید: با سرمایه‌گذاری و همکاری بین‌المللی که عربستان طی ۴۰ سال گذشته انجام داده به مهم‌ترین بازیگر انرژی چه در قالب اوپک و غیر اوپک تبدیل شده‌است. ۱۰ میلیون کارگر خارجی با درآمدی حدود ۱۸ میلیارد دلار در این کشور کار می‌کنند. حدود ۴۴۰۰۰ نفر متخصص عرب و غیر عرب در بهداشت، صنعت، آموزش و غیره از دولت عربستان حقوق معادل پنج میلیارد دلار دریافت می‌کنند. اروپا در تحریم روسیه بعد از الحاق کریمه، بسیار ملایم تر از آمریکا رفتار کرد. چون اتحادیه اروپا، حدود نیم تریلیون دلار با روسیه تجارت می‌کند. تجارت آمریکا با روسیه حدود ۴۰ میلیارد دلار است که در مقیاس جهانی بسیار ناچیز است و بنابراین، تحریم روسیه بسیار آسان و کم‌هزینه بود. آمریکا با چین بسیار محتاطانه عمل می‌کند چون نیم تریلیون دلار با آن کشور تبادل دارد. چینی‌ها بقدری آرام و پیچیده عمل می‌کنند که غربی‌ها به طور دقیق از قدرت مالی و نظامی آن‌ها، اطلاعات دقیقی ندارند و بیشتر حدس می‌زنند. در نهایت آمریکا در قبال مکزیک کوتاه خواهد آمد چون بدون نیروی کار مکزیک، بخش کشاورزی و خدمات در آمریکا دچار اختلال جدی می‌شود. اروپایی‌ها به شدت یکدیگر را رعایت می‌کنند چون ۷۰ درصد تجارت آن‌ها در میان اعضای اتحادیه اروپاست. همه به آلمان احترام می‌گذارند چون مازاد تجاری آن در سال ۲۰۱۶، رتبه اول جهانی را آورد: ۲۸۵ میلیارد دلار. نیم میلیون مهندس چینی فقط در آفریقا، مشغول تولید و ساخت عمرانی هستند. یک شرکت مسافری هوایی رتبه سوم هندی، اخیراً ۲۰۵ هواپیمای ایرباس سفارش داد. سالانه حدود ۱۷۰ میلیون نفر خارجی از ۵۳۵ راه ورودی، به آمریکا سفر می‌کنند. ۹۰۰ نفر افسر مسلمان در اداره پلیس شهر نیویورک کار می‌کنند. پنج میلیون انگلیسی در اسپانیا ویلا دارند. در سال حدود ۱۳ میلیون نفر خارجی از دوبی بازدید می‌کنند. شش میلیون هندی در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس کار می‌کنند. و هزاران آمار دیگر در تبادلات و ارتباطات متقابل میان کشورها.

مقایسه کنید این واقعیات جهانی را با هیجان و خندۀ افراد اجرایی در راهروی هواپیمای ایرباس که به ایران تحویل داده شده بود. حقیقت این است که ایران یک کشور صرفاً وارد کننده‌است. استقبال اروپایی‌ها از برجام به خاطر فروش کالا و خدمات است. آمریکا به ایران نیازی ندارد اما به عربستان، ترکیه و مصر نیاز دارد. بخش اعظم احترامی که یک کشور به کشوری دیگر می‌گذارد به خاطر نیاز است و نه اخلاق. روابط بین الملل در سه واژه خلاصه می شود (به ترتیب): نیاز،ترس و بنابراین احترام.

چرا هر حرفی و اتهامی به ایران روا داشتن بدون هزینه است؟ افرادی هستند حتی نمی‌توانند بگویند که ایران کجای کرۀ زمین است اما هرچه می‌خواهند نسبت می‌دهند. چرا؟ چون بود و نبود ایران برای آن‌ها اهمیت ندارد. کدام کشور و صنعت و شرکت به ما نیازمند است؟ کدام کشور از ما می‌ترسد؟ اصل اجتناب‌ ناپذیری (Indispensability) به این معناست. هندی‌ها برای آنکه توازنی در روابط با همسایه چینی خود ایجاد کنند، تبادلات وسیع و عمیق عمرانی و خدماتی با ژاپن برقرار کرده‌اند. عربستان ۲۰ میلیارد دلار در روسیه سرمایه‌گذاری کرده تا سیاست‌های مسکو را تعدیل کند. وقتی کشوری بخصوص همسایگان را به خود وابسته کند به طور طبیعی مانع از رفتار و گفتار خصمانه آن‌ها می‌شود. نفت و گاز و محصولات پتروشیمی ما به وفور در بازارهای بین‌المللی قابل یافت است. محصولات کشاورزی ایران، رقبای خارجی نیز دارد ضمن اینکه فرش هندی، ترکیه‌ای و چینی، خریداران متوسط را راضی کرده‌است.

بنابراین، استراتژی ما برای آنکه حداقل تعدادی از کشورها را به خود نیازمند نماییم چیست؟ دستگاه دیپلماسی به معنای علمی و کاربردی مفهوم، استراتژی سیاست خارجی نداشته است زیرا سیاست خارجی = ملاقات، جلسه و سفر. سیاست خارجی = اعلام مواضع، رد اتهام و دفاع از خود. سیاست خارجی = موعظه و دعوت به مراعات کردن و انسان خوب بودن. کدام اندیشه‌های اقتصادی، فنی و سیاسی، ارتباطات خارجی کشور را تئوریزه کرده است؟

http://T.me/bestdiplomacy

This comment was minimized by the moderator on the site

جمهوری اسلامی

علیرضا غریب‌دوست
مشاور اسبق وزیر دادگستری
و همکار افتخاری پویش فکری توسعه

من همواره موافق «سقوط نظام به هر قیمتی» نبوده‌ام و نیستم و با شناختی که از ساختار هزارتوی و پیچیدهٔ‌ قدرت دارم، صرف‌نظر از اینکه از ریختن هیچ خونی برای آزادی استقبال نمی‌کنم، معتقد نیستم «جمهوری اسلامی» با فراخوان برای تظاهرات در خیابان‌ و اعتصاب سراسری و نظایر آنها قابل براندازی باشد.

اما با قاطعیت معتقدم این ساختار حکمرانی به سه دلیل اصلی، حتماً و قطعاً به‌دست مقامات عالیرتبه کنونی نظام و نه به‌دست مردم یا اپوزیسیون، سرنگون خواهد شد.

نخست اینکه این نظام به‌دلیل عبور از «قانون اساسی» و اصرار بر «تمامیت‌خواهی» دیگر هیچ‌یک از اوصاف «جمهوری» را ندارد و اساساً امکانی برای «مردم‌سالاری» باقی نمانده است.

دوم اینکه قرائت و برداشت رادیکال و بنیادگرایانه از دین باعث شده است که وصف «اسلامی» و جنبهٔ‌ دینی نظام حکمرانی نیز به‌نحوی انکارناپذیر از بین برود.

سوم اینکه «ناکارآمدی» ناشی از فقدان حضور و همراهی خردمندان و صاحب‌نظران در حکمرانی به‌حدی وضعیت نظام جمهوری اسلامی را شکننده کرده که بعید است بتواند مشکلات و مسائل فوق‌العاده پیچیدهٔ کشور را حل کند.

جمهوری اسلامی به «عبور از بحران» بدون حل‌کردن مسائل عادت کرده است و فکر می‌کند صرف عبور از بحران‌ها نشانگر فتح و پیروزی است.

مسئولان کشور در برابر حجم سنگینی از بحران‌های رها‌شده و حل‌نشده به‌دلیل ناتوانی ناشی از ناکارآمدی، فقط نظاره‌گر هستند و برنامه‌ای ندارند. فرصت‌های بسیاری را با تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی از دست داده‌اند و سرمایه اجتماعی لازم برای مقابله با بحران‌ جدید را ندارند، بحران‌هایی نه از جنس جنبش اعتراضی زن، زندگی، آزادی

بلکه به مراتب ساده‌تر مانند
بحران تأمین آب شرب شهرها
بحران گاز و انرژی
بحران آلودگی هوا
بحران محیط زیست بحران فرونشست زمین
بحران‌های مالی تورم و افزایش پایه پولی ارزش پول ملی
بحران بیکاری خلق پول بدون پشتوانه و نمونه‌هایی اینچنین که برخی از آنها در دیگر کشورها نیز وجود دارند.

و در نهایت این ساختار به‌دلیل عدول از فلسفه وجودی خود که همان «عدالت» و «دادگستری» بوده است و هم‌افزایی بحران‌ها با ناکارآمدی، به نقطهٔ دفاع‌ناپذیربودن می‌رسد و در آن نقطه هیچ‌کس از این نوع حکمرانی دفاع نخواهد کرد.

نمونه‌ی اخیر آن اخراج جمهوری اسلامی ایران از کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد بود که در تاریخ حقوق بین‌الملل بی‌سابقه است. هیچ حقوقدان شاخصی حاضر به دفاع از نظام نشد و نظام هم از هیچ حقوقدان برجسته‌ای برای جلوگیری از این کمپین کمک نخواست چون می‌دانست رفتارش قابل دفاع نیست.

این یادداشت را در سایت پویش فکری توسعه بخوانید. (https://pooyeshfekri.com/%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C)

This comment was minimized by the moderator on the site

محمود دولت‌آبادی: از دفتر آقا به من زنگ زدند، گفتم سلام من را برسانید و بگویید که این مملکت به یک تجدیدنظر اصولی نیاز دارد

«محمود دولت آبادی» در گفت‌وگو با «آگاهی‌نو» گفته:

دو سال پیش از دفتر آقا به من زنگ زدند، گفتند چه می‌خواهید؟ گفتم سلامتی. کارم را انجام می‌دهم، با نان و پنیر زندگی کرده‌ام و بلد نیستم طور دیگری زندگی کنم.

گفتند نظر شما چیست؟ گفتم سلام من را برسانید و بگویید که این مملکت به یک تجدیدنظر اصولی نیاز دارد، از این واضح‌تر بگویم؟ به چه زبانی بگویم دیگر؟ اکنون با آن معیار می‌گویم این نوع برخورد با مردم تجدید نظر اصولی نیست.

او در پاسخ به این سوال که فکر می‌کنید گوشی باشد که صدای شما را بشنود؟ گفته: شخص اول مملکت حتما شنیده‌اند ضرورت یک تجدید نظر اصولی در کشور را که نظر من بود. دیگر باید به چه کسی گفت؟ / تحلیل زمانه

@A_pajhohi

This comment was minimized by the moderator on the site

مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان در پیامی که در حساب توئیتر منتسب به او متنشر شده وضعیت موجود در ایران را «غیرقابل تحمل» خوانده است.

او نوشته: «مردم ایران در داخل و خارج به این نتیجه رسیده‌اند که وضعیت موجود غیرقابل تحمل است و باید تغییرات شکل بگیرد. عاقلانه است حاکمیت برای جلوگیری از تلفات بیشتر و فروپاشی اجتماعی، تن به خواستۀ مردم بدهد.»
مولوی عبدالحمید در خطبه‌های نماز جمعه هفته‌های گذشته خود نیز بارها خواستار محاکمه عاملان و آمران جمعه خونین زاهدان درروز هشتم مهرماه شده بود و از مسئولان بلندپایه کشور از جمله آیت‌الله خامنه‌ای، خواسته بود پاسخگوی آنچه در زاهدان رخ داده، باشند.

This comment was minimized by the moderator on the site

سخنگوی حزب مجمع ایثارگران در گفت وگو با صبح ما: غم سنگین روزهای گذشته همچنان بر دوش ملت و کشور سنگینی می کند

حسین احمدی مطرح کرد:

غم سنگین روزهای گذشته همچنان بر دوش ملت و کشور سنگینی می کند و ما نگران نسیان و بی تفاوتی مسئولان هستیم. چرا که حل نشدن مسایل به آتش زیر خاکستر جامعه می افزاید.

وقتی به آمار جانباختگان و آسیب‌دیدگان اخیر، به بازداشتی ها و احکام حبس های طولانی مدت، اعدام و داغ و درفش ها می نگریم غمباری مان بیشتر می شود. به تبع آن، باقی ماندن رنج و تعب برای خانواده ها، چهره معصومانه زنان و جوانانی که به قتل رسیده اند و یا در بازداشت به سر می برند، بر دوش مان سنگینی می کند.

اگرچه آمار کشته شدگان و بازداشت های توأم با دهشت و بی رحمی، دردآور است اما در میان آنها برخی آزاردهنده ترند! بازداشت پزشکان و پرستارانی که، به دلیل احساس مسئولیت حرفه ای و اجتماعی در بین اعتراضات به زخمی ها امدادرسانی می کرده اند؛ نظیر بازداشت دکتر قره حسنلو و همسرش و یا خبر فوت مشکوک مرحومه خانم دکتر آیدا رستمی و موارد مشابه دیگر که بطور مرموزی جان عزیزشان از دست رفته است. همچنین برخورد و بازداشت هنرمندان یا ورزشکارانی که از الگوی مورد پسند عمومی جامعه برخوردارند، بر چه مبنا و اساسی صورت می پذیرد؟! و ایا جز بنزینی روی آتش است؟! بی تردید این ها عصیان و نسیان با تبعاتی جبران ناپذیر هستند.

فاجعه بارتر بازداشت وکلایی است که در پی دفاع قانونی از حقوق اساسی بازداشت شدگان در تلاش بوده اند، مانند بازداشت اخیر آقای کامفیروزی که بسیار شگفت آور و دردناک است. بازداشت ایشان از منظر سابقه ای وابستگی به خانواده معظم شهدا و منطقش در گفتگو با مقام رهبری، اگر به درستی نگریسته شود واگویه چه حقیقتی است؟! او در مقابل رهبر، گفته است: “من سه ساله بودم که پدرم در عملیات کربلای ۵ در شلمچه شهید شد. تاکید می کند اگر بار دیگر، روزی دشمن و قدرت خارجی تمامیت ارضی کشور را تهدید کند او اولین نفر است که برای دفاع از کیان میهن و این نظام به مرزها می رود. و در ادامه سخن از اختلاف دیدگاه و نظرش با رهبری و نهادهای زیر نظر رهبری بر سر عملکرد ناصواب آنها مطرح می کند. او بعنوان احدی از آحاد دلبسته به انقلاب اسلامی، با طرح الگوی مورد انتظار تعامل با منتقدین در مقایسه با کشورهای تابع اسلام ارتجاعی حاکم در منطقه، به رهبری می گوید: من و کسان دیگری که مشابه وضعیت من هستند انتقاد و اظهار نظر در برابر حکومت را وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خود می دانند، و همین مستمسکی برای تنگ نظری ها و محدودیت ها و برخوردهای غیرقانونی در فضای سیاسی کشور با آنان شده است. او همچنین در ادامه خطاب به رهبری می گوید: آقای خامنه ای خون پدر من روی این خاک ریخته شده است. من نمی توانم این خاک را رها کنم. نمی توانم بی تفاوت باشم. شما بفرمائید شیوه تعامل با من و امثال من چگونه باید باشد؟!” … در ادامه همین جلسه مورد توجه است که مقام رهبری در واکنش به سخنان آقای کامفیروزی، می فرمایند: “این برادر عزیزمان می گوید آیا هرکه مخالف حرف رهبری حرفی زد، باید برود در پیچ و خم دالان های دادگستری. نه! مخالف حرف رهبری حرف زدن نه مآخذه دارد و نه جرم است. من خودم بارها گفتم.” مقام رهبری این مسئله را با دوران ستمشاهی مقایسه کرده و می فرمایند در آن روزها حتی مخالفت با یک پلیس زندان داشت! مخالفت با یک رئیس شهربانی سختی های فراوان داشت!”

اکنون با چه منطق و شرافتی می توان این تناقضات را باهم جمع کرد؟ تداوم وضع موجود را به حساب چه فرد یا مرکزیت قدرتی در کشور بگذاریم؟ مغایرت وضعیت موجود، در مورد بازداشت ها و برخوردهای قضایی سنگین را در کنار آن مواضع رهبری، به چه حسابی باید گذاشت؟! در نهایت اذهان عمومی ملت شریف ایران چگونه داوری خواهند کرد؟ این، کذب و تزویر است یا تمرد و اغتشاش در مسئولیت و مدیریت کلان امنیتی و قضایی کشور؟ آیا نظام جمهوری اسلامی هم لباس مبدل ستم شاهی بر تن کرده است؟!

مسئولان قضایی کشور به ویژه قضات شریف و آگاهی که در این دستگاه حضور دارند، خوب بنگرند که آیا قضاوت آنها در پرونده ای عظیم به دعوی ملت ایران به طرفیت آنان، دری را در راستای عدالت قوه قضائیه گشوده است یا خیر؟

در لینک زیر بخوانید:
https://sobhema.news/?p=22274

This comment was minimized by the moderator on the site

شهاب حسینی:

اگر هنرمند از درد نگوید پس چگونه میشود درمان کرد؟

277 نماینده مجلس خواهان حکم اعدام شدند! یادتون رفته نماینده مردم هستید؟ یادتون رفته حقوق شما از بیت المال همین مردم پرداخت می‌شود

اگر شما انگشتتان درد کند قطعش می‌کنید

به ما اجازه بدین بگیم داریم خفه میشیم، نترسید

@MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

نماینده مجلس: قانون حجاب سر جای خودش است اما نه با برخورد فیزیکی و دستگیری افراد

حسین جلالی، نماینده مجلس در مصاحبه با روزنامه همشهری درباره جلسات ۱۵ روزه‌ای که برای اجرای قانون حجاب و عفاف برگزارشده اظهارنظر کرد. او گفت: «قانون حجاب و عفاف جای خودش باقی است و باید اجرا شود.»
براساس صحبت‌های جلالی «۳۷ دستگاه درخصوص حجاب و عفاف مسئولیت دارند و همه توجیه شده‌اند. طرح کاملا برای اجرا آماده شده است و یک هفته‌ای است که طرح دارد اجرا می‌شود.»

طبق آنچه این نماینده مجلس بیان کرده است: «اصلا هیچ‌گونه مواجهه فیزیکی در این طرح وجود ندارد و تقابلی صورت نمی‌گیرد. تذکر شفاهی هم داده نمی‌شود. هیچ برخورد و دستگیری هم صورت نمی‌گیرد. این کار از طریق مدیریت هوشمند انجام می‌شود.»

This comment was minimized by the moderator on the site

دی ۹۸ این خود پروفسور پندارها به دکتر روحانی رئیس جمهور وقت نامه نوشتند که ما ده تا راه حل داریم که بدون رفع تحریم، بدون رابطه با دنیا میشه وضع اقتصادی را بهتر کرد. به این لیست نگاه کنید. تمام‌شون بدون استثنا یا نماینده مجلس هستند یا از وزارت تا مدیر کلی پست گرفتند.نتیجه کارشون هم دلار ۴۰ تومانی و هزار بدبختی دیگر برای ملت !

مصطفی مقدم

سفلگان_خود_خبره‌پندار

This comment was minimized by the moderator on the site

جمهوری اسلامی: مراقبت کنید شرایط جهانی، ایران را به سمت لیبی شدن نبرد

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

در چند هفته اخیر برخی کارشناسان مستقل که دل در گروی انقلاب دارند هشدار داده‌اند مبادا شرایط کشور به سمتی برود که کشورهایی نظیر عراق یا لیبی در گذشته داشتند و موضوعات حقوق بشری در پیوند با اجماع سنگین جهانی، افکار عمومی جهان را آماده دخالت نظامی غرب کرد و فاجعه‌ای در آن ممالک آفرید که هنوز هم آثار ویرانگر آن مشهود است.

به نظر میرسد در کنار اصلاح روش‌های حکمرانی کنونی که زمینه‌ساز اجماع جهانی است، لازم است دولت محترم هرچه سریعتر به ترمیم تیم دیپلماسی کشور و وزارت خارجه بپردازد و با مشورت نهادهای بالادستی (همچون شورای عالی امنیت ملی)، هرچه سریعتر کشورمان را از انزوای کنونی خارج کند.

This comment was minimized by the moderator on the site

بهاره هدایت فعال سیاسی مدنی که پیش از این مدت ۷ سال را در زندان گذرانده بود، اکنون برای تحمل ۴ سال حکم زندان به دلیل اعتراض به انهدام هواپیمای اوکراینی توسط سپاه پاسداران، در زندان اوین محبوس است.

متن این نامه که برای انتشار در اختیار ایران وایر قرار گرفته٬ به شرح زیر است:

این چندمین متنی است که می‌نویسم و تمام نمی‌شود؛ آنقدر جملاتم پر از خشم است که پروا می‌کنم منطقم را مخدوش کند. اما مهار کردن خشم در وضعیتی که جوان ۲۲ ساله کشور را به خاطر بستن اعتراضی یک خیابان به دار می‌کشند، کار دشواری است، بسا که شدنی هم نیست، آن هم در مقابل حکومتی که خود شاهراه‌های حیاتی زیست عادی و شرافتمندانه مردم، خصوصا زنان این سرزمین را سد کرده است.

انقلاب قطعی‌ست
استدلال کردن در این رابطه که جمهوری اسلامی دشمن این ملک و ملت است، مدتهاست که تبدیل به کار زائدی شده؛ این حکومت سرشت و سرنوشتش تباهی است و باید برود. از بین بردن این حکومت جنایتکار حتما پرهزینه و پرمخاطره خواهد بود، اما از پرداخت این هزینه‌ها و مواجهه با مخاطراتش گریزی نیست، چرا که ساخت قدرت توان هضم و به رسمیت شناسی نیروهای اجتماعی جدید را در درون خود ندارد. به عبارتی، امکان برون‌رفت نظام موجود از وضعیت پدیدآمده وجود ندارد، چرا که نه هیچ جزئی از مطالبات معترضین در درون ساختار فعلی برآوردنی است، و نه هیچ جزئی از مطالبات نزد اکثریت ملت قابل چشم‌پوشی است.

نزد حکومت، این مطالبات برآوردنی نیست، چون تمام امکان‌های انعطاف‌پذیری ساخت قدرت، پیشاپیش حذف یا بی‌اعتبار شده‌اند، و نزد اکثریت مردم قابل چشم‌پوشی نیست چون به زندگی عادی و روزمره آن‌ها گره خورده و به هر معنا که نگاه کنیم مطالباتی مشروع، متعین و بدیهی است. بنابراین اکنون مطالبات به خود ساختار و قدرت برخورد کرده؛ هم نیل به سوی تحقق‌شان ساختار را فرو می‌پاشاند، هم مقاومت در برابر‌شان؛ به این معنا، انقلاب قطعی است.

انقلاب عاری از خشونت نیست اما موظفیم یک چراغ خطر نسبت به خشونت بی‌مهار در اذهان روشن نگه داریم
و انقلاب بنا به طبیعت خود، امری پرمخاطره و خشن است. پس گرچه تجویز منع خشونت تا حد امکان، پذیرفتنی است، اما اصرار به عدم خشونت مطلق، به معنی امتناع انقلاب است؛ یعنی منتفی کردن انقلاب. یعنی تن زدن از ضرورت براندازی و ضرورت انعقاد یک میثاق جمعیِ جدید. با کسانی که هنوز در ضرورت براندازی جمهوری اسلامی تردید دارند یا مناقشه می‌کنند، حجتی بیش از آنچه این چند ماه در خیابان‌ها رقم خورده، نمی‌توان آورد. اما نزد کسانی که معترف و مؤمن به این ضرورت‌اند باید گفت گرچه انقلاب - متاسفانه - عاری از خشونت نیست، اما ما وظیفه داریم یک چراغ خطر را هم نسبت به خشونت بی‌مهار در اذهان روشن نگه داریم. در موضوع خشونت، فارغ از مسایل اخلاقی که ممکن است خاطر برخی را به راستی مشوش کند، مساله مهم‌تر پایداری ایرانِ پس از براندازی است. بنابراین خشونتی که امکانِ شروع و تداوم چرخه‌ی خونخواهی را در فردای براندازی دامن بزند، مجاز نیست، چرا که چنین خشونتی پایداری ایران و بقای رژیم برآمده از انقلابِ آتی را تهدید خواهد کرد .

ما دهه‌شصتی‌ها، آخرین به آزمون‌گذارندگانِ امکان تغییر مسالمت‌آمیز از راه اصلاحات بودیم
هیچ ناظر منصفی نمی‌تواند این ملت را به ناشکیبایی و تمایل به خشونت متهم کند، چرا که خرد جمعی ایرانیان طی دهه‌های گذشته بارها تمام منافذ احتمالی را برای تغییر مسالمت‌آمیز وضعیت آزمود، ولی همواره و همیشه با در بسته‌ی قدرتِِ تمامیت‌خواه حاکم روبرو شد.

همین ما بخشی از دهه شصتی‌هایی که عمرمان با جنگ و فشار بی‌امانِ آموزش ایدئولوژیک گذشت و نوجوانی و جوانی‌مان در دوره موسوم به اصلاحات طی شد، مصداق بارزِ به آزمون گذارندگانِ آخرین منافذ بودیم، یعنی آخرین منافذی که امید می‌رفت بشود از مجرای آن وضعیت را تغییر داد. ما حتی حاضر شدیم سرمایه‌ی اجتماعی انباشت‌شده از جنبش سبز را قمار کنیم ـ به اشتباه‌ـ با این سودا که برآوردنِ بخشی از مطالبات مردم ـ یعنی عادی‌سازی روابط حکومت با جهان، و پیامدهای ناگزیر این روابط در تمکین حکومت به قواعد روزآمد حکمرانی ـ وضعیت هم وطنان‌مان را بهبود خواهد بخشید بدون آنکه خشونتی حادث شود.

ولی حکومت در تمام مقاطع مصرانه بر طبل تباهی‌های خود کوبید. ما همه کاری کردیم تا کار به خشونت نکشد،. ولی این پروا از خشونت، هم کژکارکرد شد و هم بدفهمی ایجاد کرد. کژکارکرد شد از آنجا که اینطور جلوه داده شد که گویا هیچ کنشِِ منصوب به خیابان را بر نمی‌تابد، و اصلاح‌طلبان با همین معنای معوج، از منع خشونت، عملا هر کنش اعتراضی را تعطیل کردند! و بدفهمی ایجاد کرد از آنجا که جمهوری اسلامی را به این خیال خام انداخت که ما پروای جان خودمان را داریم و حتی دوستان سابق‌مان تصور کردند که سیاستِ منع خشونت به معنای مصالحه با قدرت است! در حالیکه هر دو خیال باطل بود. اینکه چرا چنین برداشت‌هایی از سوی دوست و دشمن ایجاد می‌شد، بحث مبسوط دیگری می‌طلبد، اما عجالتاً باید به یاد آورد که روند تلاطم‌‌های اجتماعی- سیاسی بیش از آنکه مشروط به تجویز و توصیه‌ای باشند، در مدار نیروی آزاد شده‌ی درونی خود و اقتضائات دوران خود سیر می‌کنند.

سنگر مقاومت جنبش سبز با روایت نادرست اصلاح‌طلبان از آن فتح شد
پیش از همه این آزمون‌ها، تجربه بزرگ سیاسی نسل ما در جنبش سبز هم، علیرغم همه فداکاری‌ها و امید هایمان و به رغم خلق یک هویت سیاسی مبارزاتیِ گران قدر که به هر حال چند گام از نسل قبلیِ آلوده به اسلام سیاسی جلوتر بود، با شکست مواجه شد.

ما نه تنها کشته دادیم، نه تنها کرور کرور زندانی شدیم، نه تنها سرکوب شدیم و به خانه‌ها رانده شدیم ، بلکه ناچار شدیم آخرین ترکش‌های ایده اسلام سیاسی را در درون خودمان بپذیریم. آنگاه که به سران اصلاح‌طلب و شخص میرحسین موسوی به عنوان همراهان جنبش اعتماد کردیم. این از شعارهایمان پیدا بود. گرچه آن اعتماد در آن لحظه بی‌ربط نبود، اما مهم‌تر آن است که ناگزیر بود. با اینحال ما جنبش سبزی‌ها پیروز آن ائتلاف بودیم تا زمانی که جنبشی کف خیابان‌ها وجود داشت. تا وقتی خیابان در تسخیر ما بود، این ما بودیم که جنبش و مطالباتش را روایت می‌کردیم و میرحسین و اصلاح‌طلبان در پی ما می‌آمدند. اما وقتی جنبش سرکوب شد و به کنج خانه‌ها رانده شدیم، به مرور و سال به سال بیش از پیش، سنگرهای خالی مانده‌مان با روایت اصلاح‌طلبان فتح شد.

میرحسین با «جانِ بیدار» خواندن خمینی، به بدنه‌ی جنبش سبز پشت کرد و شکست اخلاقی خورد
همین چند ماه پیش میرحسین موسوی آخرین میخ را به تابوت آن هویت سیاسی که «ما» بیست وچندساله‌ها یک دهه پیش با خون و رنج‌مان ساخته بودیم، کوبید. او، منقطع از واقعیت، در دوگانه‌ي خمینی- شاه، با وضوحی غیر قابل انکار، در برابر جنایت‌های سازمان‌یافته و متداوم رژیم خمینی سینه سپر کرد و فردی را که منطقه‌ای و بلکه حتی جهانی را به آتش و خون کشاند و زنان این سرزمین را محکوم به بردگی حجاب کرد، «جانِ بیدار» نامید. بدون آنکه نیم‌نگاهی به بدنه‌ی جوانِ هواداران جنبش سبز بیاندازد و ببیند که حیات سیاسی جدیدش طی یک دهه‌ی گذشته مرهون همین‌ها بوده؛ جوانانی که برای گذار مسالمت‌آمیز از رژیم خمینی یا دستکم تغییر بنیادین عناصر تمامیت‌خواهانه‌ای که با اصل ارتجاعیِ ولایت فقیه در سامانه‌ی نظم موجود تثبیت شده بود، در یک لحظه‌ی تاریخی حساس به استقبال ِهمراهی او از جنبش‌شان آمدند. اگر امروز مهم بود که امثال احمد توکلی و علی اکبر ولایتی و این دست وزرای دهه‌ی نخست انقلاب، در مقدمه‌‌ی کتاب نقاشی‌شان چه نظراتی دارند، نظر میرحسین موسوی هم با هویت سیاسی پیشین‌اش و منهای جنبش سبز همین قدر واجد اهمیت بود. اما بر خلاف آنان، میرحسین توسط جنبش جوانان در ٨٨ برکشیده شد و حیات سیاسی جدیدی یافت، ولی به بهای تجدید عهد با «امام»ش به آن جوانان پشت کرد. میرحسین خالص‌ترین، پایدارترین، و صادق‌ترین کسی بود که پروژه‌ی اصلاح‌طلبی را تا منتها الیه منطقی‌اش به پیش برد. شکست سیاسی آن جنبش به لحاظ دست نیافتن به اهدافش به کنار، ماجرای «جان بیدار» اعلام شکست اخلاقی آن بود که به امضای میرحسین رسید.

فهم ما از اصلاحات با فهم اصلاح‌طلبان متفاوت بود
این تجربه‌ی ما، بخشی از جوانان دهه شصتی بود که برای تغییر وضعیت از بذل جان و عمرمان دریغ نکردیم، اما نهایتاً ممکنات و اقتضائات وضعیت، واقعیت سرکوب، بی برنامگی برای گذار، ائتلافِ تا حدی گریزناپذیر با اصلاح‌طلبان و خرد عمومی مبتنی بر یافتن روزنه‌ای کم خطرتر برای تغییر وضعیت، کفه‌ی شکست‌های آن تجربه را سنگین‌تر از پیروزی‌هایش کرد.

مشکل اصلاح طلبان این بود، و هست، که می‌خواهند همزمان با ایجاد یک سری تغییرات کم‌خطر ضرورتاً نظام را هم حفظ و تقویت کنند. در حالیکه اصلاحات ـ به فهم من ـ آن بود که تغییرات بنیادینی از مسیر مسالمت‌آمیز حاصل شود آنقدر که از عناصر اساسیِ تمامیت خواهانه‌ی نظام چیزی باقی نماند؛ و این البته مستلزم وقوع یک رویارویی نهایی بود. بنابراین ما می‌بایست مترصد بسیج نیرو و سازمان می‌بودیم تا در نهایت انعقاد یک میثاقِ به کلی جدید، در لحظه‌ی تعلیق یا فروپاشی ساختار موجود، ممکن شود. این فهم من از اصلاحات بود؛ به عنوان یک فعال دانشجویی که در جریان جنبش سبز به زندانی ١٠ ساله محکوم شده بودم، و همزمان شاهد بودم که جنبش در خیابان فرو مرده بود، دوستان و همرزمانم دسته دسته مهاجرت کرده بودند، نهادها و شبکه‌ها و سازمان‌ها زیر تیغ سرکوب متلاشی شده بود و سرخوردگی و درماندگی از شکست، از وقاحت، از پیشروی دشمن، و از خفقانِ حاکم بر فضا بر تار و پود زیستِ کسانی که ظاهراً بیرون از زندان بودند هم حتی رخنه کرده بود.

جنبشِ امروز از ترکش اسلام سیاسی عاری‌ست
اما جنبش امیدآفرینِ امروز عاری از ترکش‌های اسلام سیاسی است و این از شعارهایش پیداست. این نسلِ معترضین برای توضیح آنچه می‌خواهد و آنچه نمی‌خواهد به هیچ مفهومی که تباری دینی یا حتی شبه‌دینی داشته باشد متوسل نشد، و این دستاورد بزرگی است. این سبک و سلوک کاملاً خودجوش بود و از بطنِ خرد عمومی معترضین برآمد.

یکی از دلایل این دستاورد آن است که جنبش فعلی به شکلی کاملاً خود انگیخته به دنبال هیچ موتلفی از درون ساخت سیاسی موجود برنیامد، چون اساساً نسبتی هم با آن نداشت. بر خلاف جنبش سبز که اصولاً در شکلی از ائتلاف نانوشته با عناصر ـ بعضاً مطرود اما منتسب به ـ ساخت سیاسی جمهوری اسلامی رقم خورد. و این تفاوت ِما بین این دو جنبش، با کانونِ معنابخشی که هر یک از آنها اختیار کرده بودند نیز همخوان است. کانون معنابخش جنبش سبز اصلاح اساسی وضعیت بود و طی آن براندازی جمهوری اسلامی سودایی هیجان‌انگیز اما دوردست می‌نمود. اما کانونِ معنا بخش جنبش ١۴٠١ براندازی است و این جنبش از این اقبال برخوردار بوده که بتواند خواست صریح براندازی را بی‌کمترین لکنت و تردیدی در مرکز ثقل مدارِ معنایی خود قرار دهد.

اصلاح‌طلبی نسبتی با این جنبش ندارد و نخواهد داشت
پس اینکه بارها گفته‌ایم اصلاح‌طلبان و اساساً پارادایم اصلاح طلبی واجد هیچ نوع تصدی، تسهیل‌گری و کنشگری در نسبت با جنبش‌های اخیر نیست و نخواهد بود، از سر حقد و کینه نسبت به سابقه‌ی همدستی آنها با حکومت نیست. بلکه توضیح و توصیفِِ مدارِ معنایی جدیدی است که از سال ٩۶ به بعد شکل گرفته و اقتضائات خاص خود را ایجاب می‌کند؛ از جمله آنکه هویت اصلاح‌طلبی و تمامی کارگزاران و برساخت‌‌های آن، از آنجا که در مدار معناییِ منسوخ پیشین جای دارند، نمی‌توانند همان هویت را در مدار معنایی جدید تداوم بخشند، مگر آنکه مرکز ثقل مدار جدید را که براندازی یکپارچه جمهوری اسلامی است بپذیرند که در آن صورت دیگر اصلاح‌طلب نخواهند بود.

جنبش ۱۴۰۱ در ایران، با آتش زدن روسری، به غرب نشان داد که حجاب یک مقوله‌ی فرهنگی نیست
دومین دستاورد مهم جنبش ١۴٠١ در ابعادی جهانی به دست آمده و آن هم حول مساله‌ حجاب است. این جنبش گرچه در موضوع زن با پارادایم جهانی همسوست اما همزمان علیه جریانی در این پارادایم که سعی در عادی سازیِ حجاب داشت شوریده است. این جنبش در شرایطی علیه حجاب عصیان کرده که سالهاست جریانی که نمی‌دانم به چه نامی باید خواندش، در صدد عادی یا فرهنگی نشان دادن حجاب است و تا جایی پیش رفته که نهادهای بین‌المللی را متقاعد کرده که روز جهانی حجاب را در تقویم مناسبت‌های بین المللی ثبت کنند و نامرئی شدن بدن زن را جشن بگیرند بدون آنکه لحظه‌ای درنگ کنند که این نامرئی شدن دقیقاً متضمن چه پیامدهایی در زیست روزمره و حیات فکری و حتی سرنوشت زن به بار می‌آورد. وقتی از معضل ترجمه‌ی پرابلم‌های غرب و راه‌حل‌های آن‌ها در کشورهای غیرغربی سخن می‌گوییم دقیقاً شاهد مثال‌ مان چنین تناقض‌های بغرنجی است.

این جریانی که بعضاً خود را ضد استعمار می‌داند، طی رویکردی اتفاقاً استعماری، در برابر شنیدنِ روایت زنِ مسلمان‌زاده‌ی خاورمیانه‌ای از حجاب، گوش‌های خود را می‌گیرد و مایی را که درون وضعیت زندگی می‌کنیم، از بیرون وضعیت محکوم به اسلاموفوبیا می‌کند؛ یعنی منِ زنِ خاورمیانه‌ای حق ندارم از سرنوشت فرودستانه‌ای که به واسطه‌ی حجاب به آن محکومم حتی شیون کنم چون طبق قواعدِ «پروگرسیوی» که از غرب و محافل روشنفکری آن صادر شده، این آخ گفتن زیر بار ستم تاریخی‌ای که حجاب بر من تحمیل کرده، به منزله‌ی ترس از اسلام است، و کسی حق ندارد از اسلام بترسد. و چون روشنفکر غربی با مساله عدم ادغام مسلمانان در جامعه‌ی خودش روبروست، و چون در بهت بنیادگرایی اسلامی فرورفته، و چون باور نمی‌کند که پدیده‌ای مانند حجاب ظرفیت بر ساختِ زنجیره‌ای از سرکوب و فرودست سازی و از خود بیگانگی را داشته باشد بدون آنکه ربط واثقی به سرمایه‌داری داشته باشد! و چون عادت کرده همه چیز را فقط از قیف سرمایه‌داری فهم کند و دایره‌ی ادراکش فراتر از این نیست، زن مسلمانِ خاورمیانه‌ای را واجد حق آخ گفتن هم نمی‌داند تا نکند که تنش‌ها و تناقض‌های دستگاه فکری خودش بر ملا شود!

جنبش ١۴٠١ با به آتش کشیدن روسری‌ها برکشید و دستاورد مهم دومش این بود که یکباره همه آن نسخه‌های روشنفکرمابانه‌ی غربی را به دیدن واقعیت فراخواند.

اما دستاورد سوم گرچه همچنان تا حدی شکننده و نسبی است اما شایان ذکر است؛ و آن اینکه در این جنبش وزنِ همگرایی در چارچوب یکپارچگی سرزمینی بسیار زیاد بود و این یعنی مخاطره‌ی واگرایی بین اقوام گوناگونِ ساکن این سرزمین تا حدی تعدیل شد. این گرچه به این معنا نیست که همه‌ی صداهای شنیده نشده‌ی این دهه‌ها، به یکباره شنیده شد، اما به هر حال قابل انکار هم نیست که احساس همبستگی و هم سرنوشتی چنان طی این جنبش تقویت شد که می‌توان امیدوار بود که با گذر از جمهوری اسلامی، امکان تاسیس یک میثاق جدید که هم متضمن یکپارچگی سرزمینی و هم متعهد به حقوق اقوام و اقلیت ها باشد فراهم است.

نسل من عاصی و از جان‌گذشته اما به لحاظ تجربه‌ی سیاسی کور بود
در پایان می‌خواهم به جمله‌ای از کانت، فیلسوف بزرگ آلمانی ارجاع کنم - گرچه ارجاع به او ابداً در بضاعت دانش محدود من نمی‌گنجد - کانت معتقد است تجربه‌ها (شهودها) بدون مفاهیم کورند. و به این اعتبار، می‌توانم بگویم تجربه‌ی سیاسی نسل ما به نوعی کور بود. من خودم را منتسب به بخشی از جریان دانشجویی دهه‌ی هشتاد می‌دانم که بدون در اختیار داشتنِ تمامیت مفاهیمی همچون براندازی و انقلاب، تجربه‌ی سیاسی‌اش را در منتهاالیه ممکنات آن دوره رقم زد، و گرچه در آن سال‌ها و آن روزگار علیه هر آنچه به میراث برده بود با تمام وجدانِ برانگیخته‌اش شورید، اما کماکان درون پارادایمی می‌زیست و می‌اندیشید که دالِ مرکزی‌اش تغییر ـ و در دوره‌هایی بهبودِ وضعیت‌ ـ بود. نحوه‌ی برآمدن و ساخته شدنِ پارادایم‌ها هم‌چنان متاثر از عوامل تاریخی است که شاید بتوان گفت کمترین نسبتی با اراده‌ی کنشگران جوانی که درون آنها زاده و پروده می‌شوند، ندارد.

من تنها می‌توانم به صداقت، به عصیان، و به از جان گذشتگیِ نسل خودم شهادت دهم؛ مایی که درون محفظه‌ای زاده شدیم که تمام عناصر ایدئولوژیک برایش فراهم آمده بود تا به سربازان جان بر کف ولایت بدل شود، اما علیه هر آنچه به میراث برده بود، با هر آنچه از شرافت و آگاهی به کف‌اش آمده بود، طغیان کرد.

نسل جوانِ امروز با شعار براندازی، سرنوشت ایران را رقم خواهد زد
تجربه‌ی ما به واسطه‌ی نابسندگیِ زیست جهان‌مان، نابسنده بود، اما امروز با همان اشتیاق و با همان وجدان، چشم امید به نسل جوان دهه‌ی هفتادی و هشتادی دوخته‌ایم و از هیچ حمایت و کمکی به آنها برای برآوردن آرزوی جمعی‌مان که همانا آزادی، عدالت، برچیدنِ نظام ظلم، و نجات ایران است، دریغ نخواهیم کرد.

تجربه‌ی سیاسی ما و جوانان امروز، هر دو، به خیابان گره خورده؛ جوانان ایرانِ امروز خواست سیاسی خود را به خیابان آوردند و آن را حول شعار زن، زندگی، آزادی و مفهوم براندازی تعیّن بخشیدند.

این نسل پاک‌باز پرچم آزادی‌خواهی را به دست گرفته و هویت سیاسی منحصر به فرد خود را تعیّن بخشیده است و زین پس سرنوشت ایران را رقم خواهد زد.

آنچه از گروه‌ها و جریان‌های اپوزیسیون امید می‌رود آن است که بتوانند حول ایده‌های حیاتی همچون دموکراسی، سکولاریسم، عدالت اجتماعی، آزادی، زبان مادری، یکپارچگی سرزمینی و حقوقی همچون حق تشکل‌یابی مؤتلف شوند تا روند براندازی تباهیِ موجود تا رسیدن به منزلگاه بعدی که تاسیس؛ است تسهیل شود.

به امید آزادی

بهاره هدایت - آذر ماه ١۴٠١ - زندان اوین

This comment was minimized by the moderator on the site

رسانه‌های خود را بی‌اعتبار و بی‌آبرو کردیم آنوقت از مردم می‌خواهیم که بی بی سی و اینترنشنال گوش نکنند

مجید تفرشی

اپوزیسیون خارج نشین می گوید ۹۹ درصد مردم ضد نظام حاکم هستند و طرفدار تغییرات اساسی و فوری هستند از آن طرف جریان افراطی در داخل می‌گوید مخالفین ما تنها دو سه هزار نفر آدم به دنبال برهنگی هستند. پایگاه فکری هر دو گروه مثل هم است. ظاهرا با هم دشمن‌اند اما در باطن رفیق همدیگراند. من فرقی بین کسی که اعتراض مردم ایران را محدود به بیماری جنسی یا برهنگی می‌بیند با گفتار مجاهدین خلق نمی‌بینم.

ما در حال حاضر دو مساله در ایران داریم. یک مساله این است که در بین مطالبه‌ بر حق مردم ایران و تاثیرگذاری بدخواهان ایران و مزدوران ضد ایرانی تنها به یک عنصر و آن هم عوامل خارجی توجه می‌کنیم.

ما نمی‌توانیم همه‌ مطالبات مردم را به توطئه‌های خارجی نسبت بدهیم همانطور که نمی‌توانیم توطئه دولت‌های خارجی را نادیده بگیریم چرا که هر دو یک واقعیت‌اند. همانطور که مطالبه‌ی مردم یک واقعیت است توطئه‌ دشمن جمهوری اسلامی هم یک واقعیت است. منتها ما فقط به عنصر عوامل خارجی توجه کردیم و به بهانه توطئه دشمنان مطالبه‌ مردم را نادیده گرفتیم.

برای اینکه حکومت بتواند خودش و کشور را نجات دهد نیازمند داشتن طبقه میانجی و نخبگانی هست که حرفشان را شنیده شود. من نکته‌ایی را می‌گویم که شاید برای بعضی‌ها خنده‌دار باشد؛ حرف‌های حسابی که الان در روزنامه‌ها و رسانه‌های مستقل ایران گفته می‌شود به مراتب مهم‌تر از گذشته است اما آبرو و حیثیت و ضریب تاثیرگذاری توسط حکومت گرفته شده است به همین خاطر حرف‌های حساب رسانه‌های داخل کشور دیده و شنیده نمی‌شوند آنوقت حرف‌های تند و افراطی اپوزیسیون خارج نشین تاثیرگذار می‌شوند. حاکمیت خودش این بلا را سر خودش آورده است.

یعنی روزنامه‌ها و رسانه‌های خود را بی‌اعتبار و بی‌آبرو کردیم آنوقت از مردم می‌خواهیم که بی بی سی و ایران اینترنشنال گوش نکنیم. ما نسل میانجی، معتدل و خردمند را از بین بردیم پس جای تعجب ندارد که اپوزیسیون خارج نشین روی افکار عمومی تاثیر بگذارد. این شرایط نتیجه‌ی یک خودسوزی کاملا هدفمند توسط حاکمیت ماست.

انگلیسی‌ها یک مثلی می‌زنند: « خیلی کم، خیلی دیر». من فکر می‌کنم گفت‌وگو نه کم است نه برای گفت‌وگو دیر شده است. اگر فقط به گفت‌وگو دلخوش باشیم در حالی که دولت همان راه قبلی را برود؛ نمی‌توان به بهبود اوضاع امید داشت.

اما اگر گفت ‌وگو همزمان بشود با اینکه دولت مطالبه‌ مردم را جدی بگیرد و دست به تغییرات اساسی بزند آنوقت می‌شود امیدوار بود که گفت‌و‌گوی آَشتی ملی هم شکل بگیرد و دوران تازه‌ایی به روی ایران گشوده شود. الان در بخش گشت ارشاد و حجاب اجباری، آنچیزی که بخشی از مردم را خشمگین کرده است مساله‌ حق انتخاب است.

من در سفری که آمدم در فرودگاه سه هیترو در لندن، حدود چهل نفر از خانم‌های کارمند فرودگاه محجبه بودند. نه کسی به این خانم‌های محجبه عجیب و غریب نگاه کرد و نه آن خانم‌ها به حجابشان مفتخر بودند چرا که یک حق انتخاب خیلی عادی به آن‌ها داده شده بود.

به همین دلیل شما می‌بینید که در انگلستان با تمام اختلاف‌های قومی و نژادی تاریخی، درصد نزاع‌های قومی و خطرهای تروریستی یک دهم فرانسه هم نیست. چرا؟ چون فرانسه در مورد حجاب به مردم زور آورده است اما انگلستان با همان رندی و زیرکی تاریخی‌شان حق محجبه بودن را به زنان مسلمان داده و حتی تنها کشور غربی است که پلیس محجبه دارد.

دولت انگلستان با تعامل کار خود را پیش ببرد و جواب می گیرد. آنوقت ما حق انتخاب را از مردم سلب می‌کنیم بعد با سالی چند میلیارد بودجه از بیت‌المال گشت ارشادی را راه می‌اندازیم که یک نفر را محجبه نکرده که هزاران نفر را هم بی‌حجاب کرده و تازه آن را به یک مساله امنیتی هم تبدیلش کردیم.
وضعیت الان جوری است که حتی قشر مذهبی هم از وضع موجود ناراضی شده است. خانواده‌های محجبه هم با حجاب اجباری مخالف‌اند. حق انتخاب را اگر از مردم بگیرید مثل رفتاری که رضا شاه با کشف حجاب کرد همان پاسخ را هم می‌گیرید چون هر دو رفتار یکی است.

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

‍ (https://attach.fahares.com/RhPbSQKnahFpLdKSBNIcZw==) ‍ «اکبر سلاخ و محمود قاتل»


تهران در شوک جنایتی فجیع فرورفته بود. قاتلی بی‌رحم زن و سه فرزندش را به قتل رسانده و زیورآلات زن را دزدیده بود. دوران رضاشاه بود و چنین رخدادی در شهر تهران که داستان امنیت بی‌مانند آن ورد زبان‌ها بود به حیثیت شهر و حکومت آسیب جدی می‌زد. چه خبر شده بود که راهزنی بی‌سروپا به خود اجازه داده در مرکز امنیت ایران دست به چنین عمل شنیعی بزند!

چهل‌وهشت ساعت مهلت داده شد تا این پلشت بدنهاد بازداشت، محاکمه و به دار مجازات آویخته شود. مأموران نظمیه سخت‌کوشانه به کار افتادند و افراد مظنون زیادی را بازداشت کردند تا از آن‌ها بازجویی کنند. روز اول گذشت و قاتل خبیث پیدا نشد، اما روز دوم خبر آمد آن نابکار دستگیر شده و به گناهش اعتراف کرده است. مردی به نام «اکبر سلاخ» که کارش سلاخی گوسفند بود و هنگام بازداشت نشانه‌های شک‌برانگیز هم در او فراوان بود. چاقوی سلاخی، لباس خونی و تخصص و توانایی در به کارگیری چاقو... ضمن این‌که اهل آن محل بود، از آن محدوده گذر کرده بود و معروف هم بود که شب‌ها به خوشگذرانی و عرقخوری می‌رود و چه‌بسا برای عیاشی شبانه‌اش چشم طمع به زیورآلات مقتولۀ بی‌گناه داشته است. اما جدای از این نشانه‌ها او به قتل اعتراف کرده بود و ادله دیگر بی‌معنا بود وقتی قاتل به کردار زشت خود اعتراف کرده بود.

شهر در بهت فرورفته بود و اعادۀ حیثیت امنیت شهر ایجاب می‌کرد قاتل پست‌فطرت بی‌درنگ اعدام شود. اما ناگهان خبر آمد شخص دیگری بازداشت شده و او نیز به قتل اعتراف کرده است! نفر دوم «محمود»نامی بود که گویا برای فروش چند تکه طلا نزد زرگر رفته بوده و زرگر تیزبین نشانه‌های خون را در درزهای طلاها دیده بوده و مرد را تحویل مأموران داده بوده است. محمود هم بی‌درنگ به قتل اعتراف می‌کند و معلوم می‌شود قاتل واقعی همین محمود است که بی‌شرمانه برای چند تکه طلا چهار نفر از یک خانواده را سلاخی کرده است. اما پس آن اکبر سلاخ بیچاره چرا به قتل اعتراف کرده بود؟ کسی که به قتل اعتراف می‌کند می‌داند مجازات مرگ در انتظارش است! پس یا دیوانه است، یا دست از زندگی شسته است یا...

قضیه ساده بود. با اکبر در بازجویی کاری کرده بودند که او اعتراف به قتل و اعدام شدن را خوشبختی می‌دانست! وقتی از او پرسیدند چرا به گناه نکرده اعتراف کرده است، پاسخ داد هر کس یک نوبت دچار دستبندهای قپانی و اماله‌های آب‌جوش و کشیدن ناخن‌ها و شکستن بندبند انگشت‌ها و آویخته شدن از بیضه‌ها شده باشد می‌داند که اقرار کردن به جرم نکرده و هر چه زودتر مردن، پیش آن‌ها عروسی و جایزه و انعام است!

وقتی فردی به جرم ــ کرده یا ناکردۀ ــ خود اعتراف می‌کرد، پای اعترافاتش را امضا می‌کرد و فرداروز روزنامه‌ها اعترافاتش را جار می‌زدند، همه به اهدافشان می‌رسیدند: امنیت دوباره تضمین می‌شد، قدرت مأموران اثبات می‌شد، درز تصادفی در دیوار امنیتی پُر می‌شد، اولیای دم قدری آرام می‌گرفتند، میل انتقامگیری مردم ارضا می‌شد، خاطر جریحه‌دارشدۀ جامعه التیام می‌یافت، و از همه مهم‌تر، لیاقت آن مأمور(ان) امنیه که قاتل را بازداشت کرده و مُقُر آورده بود اثبات می‌شد و یک‌شبه همه‌چیز به حالت عادی بازمی‌گشت... وقتی در پیدا شدن قاتل این همه مزایا و فواید وجود داشت دیگر چه اهمیتی داشت که آیا این قاتل واقعاً مرتکب قتل شده بود یا نه!

پی‌نوشت‌ها:

۱. پیش از این پستی دربارۀ «اصغر قاتل»، دیگر قاتل نامی تهران داشتیم. بنگرید به این لینک:
https://t.me/tarikhandishi/1486
۲. ماجرای «محمود قاتل» در جلد اول کتاب «تهران قدیم» نوشتۀ جعفر شهری آمده است (ص ۳۹۵-۳۹۹). جعفر شهری (۱۲۹۳-۱۳۷۸) نویسنده و پژوهشگر تاریخ، چند اثر تاریخی دارد اما آثار او نوعی تاریخ‌نگاری کوچه‌وبازاری است و دقت‌های لازم در پژوهش‌های علمی را ندارد، ولی کتاب‌هایش بسیار خواندنی است.
۳. در پیوست محمود قاتل را در میدان سپه سر دار می‌بینید

مهدی تدینی

This comment was minimized by the moderator on the site

روایت ماشاءالله كرمی، پدر محمدمهدی (از بازداشت شدگان حوادث اخیر و محکوم به اعدام) از وضعیت پرونده پسرش: وكيل تسخيری جواب تلفن ما را نمی دهد

آقا ماشاءالله، چرا دادگاه اجازه بررسی پرونده را به وکیل تعیینی شما نداد؟

قبلا به ما گفته بودند، می‌توانید وکیلی را تعیین کنید، اما نهایتا اجازه ندادند. من به آقای آقاسی زنگ زدم و ایشان خودشان به کرج آمدند. بعد از حضور وکیل، به ایشان اعلام شد، اجازه دسترسی به پرونده را ندارد. آقای [...] هم که وکیل تسخیری پسر ماست به ما گفتند، می‌توانید وکیل انتخابی داشته باشید. اما اجازه داده نشد. آقا پای جان یک نوجوان در میان است. آیا نباید به خانواده متهم اجازه داده شود، وکیلی داشته باشند؟ موضوعاتی که پسرم مطرح می‌کند، باید توسط وکیل بررسی شود. اما اجازه حضور وکیل را نداده‌اند.

شما اهل کجا هستید؟

ما از اقوام کرد هستیم. البته مادرم ترک است و پدرم کرد است. به خدا ما شیعه هستیم و کشورمان را دوست داریم.

هر جای ایران که باشید هموطن ما و ایرانی هستید. دادگاه چه حکمی برای محمدمهدی داده است؟

محکوم به اعدام شده است. خودش چهارشنبه ساعت 2بعدازظهر به ما زنگ زد و گفت بابا حکم‌ها را به ما داده‌اند؛ حکم من اعدام است. پسرم گریه می‌کرد و می‌گفت به مامان چیزی نگو... مادرش وابستگی زیادی به مهدی دارد. پسرم ورزشکار است و همیشه تلاش می‌کرد که افتخار کسب کند. اگر اتفاقی برای مهدی بیفتد، زندگی ما هم به پایان می‌رسد. به آقای آصف حسینی گفتم، تو رو خدا دوبار، حبس ابد به بچه من بدهید، اما او را اعدام نکنید. پسر من چندین قهرمانی کشور در رشته کاراته دارد. من دستفروش هستم و با نان کارگری او را بزرگ کرده‌ام. همه آشنایان، همسایگان و همکارانم می‌دانند من دستفروشی می‌کردم تا این پسر بتواند یک روپایی ورزشی بگیرد و افتخارآفرینی کند. من نمی‌دانم امروز دادم را به کجا ببرم. روزی که مهدی دستگیر شد، کفش کالج و شلوار راسته پوشیده بود. مگر با این تیپ کسی به تظاهرات می‌رود؟

چه اتفاقی افتاد که مهدی وارد تجمعات اعتراضی شد؟

خودش در فیلمی که از او منتشر شده می‌گوید، برای مراسم چهلم حدیث نجفی رفته اما این حرکت ناگهان به اعتراضات شدید ختم شد. به خدا به پیر به پیغمبر بچه من بی‌گناه است. به مسوول پرونده گفتم این حکم را به بچه من نده، این بچه بی‌گناه است. به من گفتند، «شما راضی هستی حکم خدا و پیغمبر را زیر سوال ببرم؟» به او پاسخ دادم که نه، اگر حکم خدا و پیغمبر این است که بچه من اعدام شود. حلال خدا و پیغمبر باشد. نخواستم... انگار این بچه را نداشتم. چه می‌توانستم بگویم؟ وقتی ما را در برابر خدا و پیغمبر می‌گذارند. مدت‌هاست که سرکار نرفته‌ام، من دستفروشی می‌کنم و دستمال کاغذی می‌فروشم. صبح می‌روم دادگاه و زندان و بعد در کوچه‌ها بی‌هدف راه می‌روم. امروز صبح رفتم زندان، ناظر و دادیار زندان نبودند. به من گفتند اگر پرونده‌ات مربوط به اعتراضات است، اینجا نیا. جوابت را نمی‌دهند. هر شب نگرانم که خبر اعدام بچه‌ام را به من برسانند. امیدم ناامید شده. تو رو خدا اگر دست‌تان به جایی و مسوولی می‌رسد، صدای ما را برسانید، ما ضعیف هستیم و در این دنیا کسی را نداریم. بچه من بی‌گناه است و آدمکش نیست. حکم بچه‌ام را داده‌اند و هر لحظه ممکن است، حکم را اجرا کنند.

وکیل تسخیری کمکی به پرونده نکرده است؟آیا به حکم اعتراض کرده‌اید؟

به ما گفتند می‌توانید به حکم اعتراض کنید. یک هفته است به آقای [...] وکیلی که قوه قضاییه تعیین کرده، زنگ می‌زنم، حتی جوابم را نمی‌دهد. این آقای وکیل حتی حاضر نشد، آدرس دفتر خود را به من بدهد. از ایشان خواستم اجازه بده من پیش شما بیایم، حرف‌هایی که پسرم به من زده را به شما بگویم ثبت کنید، در پرونده بگذارید. عکس مدال‌های پسرم را گرفتم که در پرونده بگذارد. یک استشهاد هم از مسجد محل گرفتم اما هنوز نتوانسته‌ام روی پرونده بگذارم، شاید خدا خواست و در دیوان، حکم اعدام به حبس بدل شد. به خدا قسم این روزها زندگی نداریم (بغض ماشاءالله می‌شکند و اشک می‌ریزد) . به هر کس می‌گویم، می‌گوید، پرونده امنیتی است، ولش کن. 2هزار نفر در اعتراضات چهلم حدیث نجفی حضور داشته‌اند، جرم همه را به روی پرونده پسر من آوار کرده‌اند.

از او می‌پرسم، مهدی، جانِ من این کارها را تو کرده‌ای؟ می‌گوید، به خدا بابا، قسم به دستان پینه بسته تو که من این کارها را نکرده‌ام. اما برای حکم اعدام، آیا جز اعتراف نیاز به سند و مدرکی نیست؟ آیا نباید این جزییات بررسی شود. من اصلا نمی‌دانم اینکه با شما صحبت می‌کنم، درست است؟

منبع: روزنامه اعتماد

This comment was minimized by the moderator on the site

تصویر جوانی که به جرم قتل دو نیروی بسیج امروز در مشهد اعدام شد.

این عکس که احتمالا با مادرش ثبت شده است، نکاتی را به ما یادآوری می کند:
- تقلیل حوادث اخیر به خواست بی حجابی یا عناوین توهین آمیز «میخان لخت بشن» پاک کردن صورت مسئله است. این عکس نشان می دهد ایشان در خانواده ای باحجاب رشد کرده است.
- به تصاویر و کلیپهای منتشره از ایشان نگاه کنیم. این جوان هیچ شباهتی به آدمکشان و جانیان ندارد. خشونت ورزی جوانانی با این ظاهر و گفتار، زنگ خطر بسیار بزرگی برای جامعه است.
- بحرانی که امروز در جامعه است، چیزی بسیار عمیقتر و فراگیرتر از خواست پوشش آزاد وامثالهم است.
- کسانی که در این سه ماه در خانه امن خود نشسته وبا دمیدن در باد نوجوانی وجوانی نسل جدید، آنها را به اعمال خشونت آمیز ترغیب کردند، در از دست رفتن جان این جوانان مقصرند.
- کسانی که با وعده «روزهای پایانی نظام است»، طریقه ساخت کوکتل مولوتف ودعوت به خشونت ورزی می کردند،هم در از دست رفتن جان این جوانان مقصرند. کسانی که امروز از اعدام این جوانان خوشحالند و یا از قتل جوانان بسیجی خوشحال بودند، هیچکدام خیرخواه این کشور واین ملت نیستند.
@kharmagaas

This comment was minimized by the moderator on the site

عباس عبدی: از انتخابات ۹۸ روشن بود ماجرا تمام شده است

عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت:
ضعف و ناتوانی سیستم‌ها در فقدان نمایندگی سیاسی اصیل، فوری نمود پیدا می‌کند. نتایج انتخابات و میزان مشارکت سیاسی، همان وسیله سنجش این شاخص است. انتخابات با حدود ۳۵ درصد برای جامعه ایران که در خیلی از مقاطع بالای ۷۰ درصد مشارکت را ثبت کرده است، زنگ خطری است که به صدا در آمده بود.

همان انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۸ به خوبی روشن بود که ماجرا تمام شده است، مگر آنکه تدبیری اندیشیده شود. اینکه در تهران آرای خالص مشارکت‌کنندگان در انتخابات به حدود ۱۸درصد برسد، یعنی که پایتخت کشور پاسخ منفی و روشنی را به این دعوت داده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

مردم : پَر
افکار عمومی : پَر
قانون اساسی : پَر
حقوق شهروندی:پَر


امیر دبیری مهر

گفتیم مشارکت مردم را با نظارت استصوابی و دخالت ناصواب و حذف افراد مستقل در انتخابات کاهش ندهید ....گوش نکردید

گفتیم در انتصابات؛ افراد شایسته و دلسوز و وطن دوست و کاربلد را انتخاب کنید....گوش نکردید

گفتیم با جهان ستیز و جنگ نکنید و با کشورها مدارا کنید تا مردم راحت تر زندگی کنند... گوش نکردید

گفتیم در زندگی خصوصی مردم دخالت نکنید و سرتان به کارخودتان باشد...گوش نکردید

گفتیم نخبگان و متخصصان و متفکران ازاده و مستقل و دلسوز را به حاشیه نفرستید...گوش نکردید

گفتیم گشت ارشاد نه شرعی است نه اخلاقی نه انسانی جمع اش کنید شر میشه .... گوش نکردید

گفتیم برای بیان اعتراضات بعنوان حق مردم سازوکار ایجاد کنید...گوش نکردید

گفتیم برای دریافت رای مردم درباره مسایل اساسی و محل اختلاف طبق قانون اساسی رفراندوم برگزار کنید ...گوش نکردید

گفتیم دین و اعتقادات را خرج دنیا و سیاست نکنید و در حکمرانی از چارچوب اخلاق خارج نشوید ...گوش نکردید

گفتیم فضای مجازی را مسدود و محدود نکنید ..پاس گل به بدخواهان ملت است ..گوش نکردید

گفتیم مردم معترض را سرکوب نکنید و به خشونت دامن نزنید و بهانه دست خشونت طلبان ندهید ...گوش نکردید

گفتیم لباس شخصی چه صیغه ای است زمینه ساز ترور و خشونت و هرج و‌مرج و افزایش خسارات و تلفات می شود.... گوش نکردید

گفتیم با عجله احکام اعدام صادر و اجرا نکنید ...گوش نکردید

راستی چرا باید این همه گفت و نه «شنود» ادامه پیدا کند... چرا ما که صاحب کشور و موجر و موکل و میزبان و دائمی هستیم این همه بگوییم و شما که وکیل و مستاجر و میهمان و موقت هستید گوش به فرمان نباشید و تمرد کنید ‌ اب داره سربالا میره یا قور باغه ابو عطا میخونه؟
پیشنهاد می کنم با تعطیل رسمی همه مجاری و نهادها و سازوکارهای انتقال و انعکاس آرای مردم مشغول مملکت داری خودتان باشید و رسما قهر همه جانبه با مردم را اعلام کنید ...این طلاق عاطفی و رابطه ی سرد یک طرفه اتلاف وقت بی ثمر است... ما نمی خواهیم و نمی توانیم با این مطالبات نشدنی اسباب زحمت شما باشیم و نمی خواهیم شما هم با این همه بی اعتنایی ؛اقا بالاسر ما باشید.
ما هر چه تکلیف بود انجام دادیم تا حقوق مان را استیفا کنیم اما شما ظاهراً قصد و عزمی برای انجام تکالیف تان ندارید تا حق ما را ادا کنید... این رابطه نه عادلانه است نه منصفانه و نه مسئولانه ونه پایدار
لطفا یکبار بفرمایید روایت شما از این رابطه چیست؟ البته بی پرده و بی تعارف ...بدون لکنت زبان و صادقانه و منطقی .... همین طور که این معلم ساده ی حقوق اساسی و حکمرانی در اینجا گفتم و‌نوشتم.

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

انتقاد عبداللّه نوری از سکوت مراجع و علما در برابر رفتار حکومت با مردم

بخش‌هایی از بیانیه عبدالله نوری در خصوص حوادث ناگوار اخیر کشور:

در شرایطی که در پرتو انسداد سیاسی و اجتماعی و ناکامی اصلاحات هیچ امیدی به بهبود وضعیت فروبسته‌ی معیشتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وجود نداشت، کثیری از مردم برای اعتراض به این وضعیت به ویژه محرومیت از زندگی شرافتمندانه و پایمال شدن حقوق اولیه خود با شعار پرمعنا و تأثیرگذار "زن، زندگی، آزادی" به خیابان‌ها آمدند و فریاد مظلومیت سر دادند و خواستار آزادی و رفع فساد و تبعیض و اجرای عدالت و حکمرانی عالمانه و عادلانه و پاسخگو شدند.

وضعیت اسفناک کنونی و برخوردهای به شدت خشونت‌آمیز و هتاکی‌ها و فحاشی‌های بی‌سابقه نسبت به معترضان، موجب گردید بسیاری که صادقانه و با نیّت و انگیزه‌های ملی در انقلاب ۵۷ و جنگ تحمیلی و روندهای پس از آن نقش داشته‌اند را بهت زده و پشیمان سازد چرا که در برابر انبوهی از پرسش‌ها که به ویژه از طرف جوانان با آن مواجه می شوند، پاسخی جز سکوت و یا اظهار تأسف و ندامت ندارند.

به کیان پیرفلک، کودک شیرین سخن این سرزمین بنگرید، قتل او لرزه بر اندام هر انسان با وجدان و با شرفی می اندازد. مادرش می‌گوید به دست مأموران کشته شده است و مسئولان تکذیب می‌کنند. البته هنوز فراموش نکرده‌ایم که تا بر ملا شدن فاجعه‌ی شلیک به هواپیمای اوکراینی، حاکمیت مسئولیت سرنگونی آن را به عهده نگرفت و جنایتی که خود رقم زده بود را جوسازی و دروغ پردازی بیگانگان می‌خواند.

این حجم عظیم خشونت و کینه نسبت به آحاد جامعه، از دانشگاهی تا معلم از پزشک تا وکیل از هنرمند تا ورزشکار از کارگر تا کشاورز و از خبرنگار تا هر آنکه گفتار، رفتار و کردار حاکمیت را قبول ندارد از سوی نیروهای تندرو مستقر در حاکمیت، که به قدرت سلاح و سرکوب و رسانه و تریبون و تئوریسین‌های خشونت‌طلب مجهزند، ریشه در کجا دارد؟

به دلیل جایگاه برتر و کانونی رهبر نظام در ساختار قدرت، نظر و منویات رهبری ملاک بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها و عملکردها قرار می‌گیرد. بن‌بستی که اکنون کشور در آن گرفتار آمده است از آن روست که بنا نبوده و نیست که سخن و نظر اکثریت مردم شنیده شود و یا سخن و نظر مردم تفسیر به رأی حاکمان می‌شود.

مردم معترض، منتقد، رنجدیده و گرفتار در مصائب اقتصادی و معیشتی چگونه مخالفت خود را با خط‌مشی و سیاست‌هایی که نظرات و تصمیمات رهبری نظام را در آن دخیل می‌دانند، اعلام کنند؟ مردمی که با بسیاری از این تصمیمات مخالف هستند و آنرا به زیان مُلک و ملت می‌دانند، چگونه می‌توانند سکوت پیشه کنند؟

آیا با توجه به عواقب سوء اعمال و رفتار حکومت، احتمال آن نیست که جریانی ضد ایرانی همانند اسرائیل که به راحتی دست به ترور، انفجار و دزدی اسناد می‌زند، در محافل تصمیم‌ساز حاکمیت نفوذ کرده تا با حکمرانی ضد توسعه و در تقابل با منافع ملی، ایران را تبدیل به سرزمین سوخته کند و با روش‌های استبدادی و مقابله با هر نوع آزادی‌خواهی و با اِعمال سرکوب و خشونت گسترده، جوانان معترض این سرزمین را از اصل دین و آموزه‌های آن متنفر سازد؟

سکوت مراجع و علمای شیعه در برابر رفتار و عملکرد تنش‌زا و پراشتباه حکومت برای بسیاری از مردم سئوال‌برانگیز شده است و می‌پرسند آیا ایشان این نوع رفتار را درست می‌دانند؟ آیا ذبح اخلاق و انسانیت با تهدید و خشونت عریانِ حکومت در برابر اعتراض مردم، توجیه اخلاقی و شرعی دارد؟ اگر چنین نیست، آنان چگونه به وظیفه دینی امر به معروف و نهی از منکر عمل می‌کنند؟ آیا به دیگران واگذاشته‌اند تا پیش از آنها از دین خدا دفاع کنند؟

تنها راه برون‌رفت از بحران‌های فراوان موجود و پیش‌رو، اقدامات اساسی و سریع در جهت کسب رضایت مردم است. برای مردم ایران، زندگی شرافتمندانه، ماندگاری، عزت ملی، سربلندی، توسعه‌یافتگی و تأمین منافع ایران واجد اهمیت و ارزش است نه حفظ و بقاء حکومت مستقر.

به عنوان یک ایرانی از همه‌ی ایرانیان در سراسر جهان که به دنبال هر نوع تغییری در ایران هستند درخواست می کنم تکثر و تنوع اندیشه‌ها و جریان‌ها را به رسمیت بشناسند و در تمامی فعالیت‌ها و سخنان‌شان، حفظ تمامیت ارضی ایران، حفظ منابع و منافع ملی ایران، حفظ تمامی زیرساخت‌ها و صنایع ایران و حفظ جان تمامی ایرانیان مبنای وحدت و اتفاق نظرشان باشد. اعمال و رفتارهای خشونت بار، گسترش آشوب و هرج و مرج و بطور کلی غبار آلود شدن فضای کشور، بستر و فضای مساعدی برای سرکوب روزافزون و اِعمال حداکثر قدرت و ارعاب توسط حاکمیت را فراهم می کند.

https://t.me/Abdollahenouri

This comment was minimized by the moderator on the site

بهتر از این نمی توانستید نظامتان را رسوا کنید.

چند روز پیش جوانی به نام مجید رضا رهنورد به جرم قتل دو بسیجی و مجروح کردن چهار تن دیگر از آنان، در ملاء عام به دار کشیده شد. دیروز کلیپی از او در فضای مجازی دست به دست گردید که گویا دقایق آخرین عمر اوست و برای اجرای حکم توسط دو مأموری که نقاب بر چهره دارند، مشایعت می گردد.
نمی دانم این فکر بکر به سر چه کسی زده که در پی اطلاع از محتوای وصیتنامهٔ این جوان با او مصاحبه ای ترتیب داده و به خیال خود نشان دهند که مخالفان جمهوری اسلامی از چه قماشی هستند.
او باید در این گفتگو از این موضوع پرده برمی داشت که به قوم و خویش خود سفارش کرده که برایش نماز نخوانند، قرآن قرائت نکنند. اما سناریو خوب پیش نمی رود و مجید رضا تنها به توصیهٔ شادی و عدم عزاداری اشاره می کند. به ناچار مأمور معذور به یادش می آورد که اصل ماجرا را نگفته و مجید بی هیچ درنگی با شهامت تمام و بی هیچ خجالتی، بر این موضوع صحه می گذارد.
شک ندارم که تئوریسین نابغهٔ این عملیات خارق‌العاده پس از انتشار این کلیپ کلی خرکیف شده که جماعت کثیری را قانع کرده که این هیولا و امثال او سزایی جز طناب دار ندارند. گمان برده که ثابت کرده که معترضان کف خیابان عده ای اوباش لاابالی و بی ریشه اند که با دین و دیانت سر جنگ دارند و لذا مهدورالدم بودن آنها امری بدیهی است.
نمی توان کتمان کرد که این حیله، حامیان نظام و قشر عوام را مجاب می کند. آری هستند کسانی که با دیدن این صحنه رضای رهنورد را تف و لعنت می کنند و دلشان برای نظام کباب می شود که چه ناکسانی قصد براندازی نظام اسلامی آنها را دارد.
اما هر آنکه اندک دستی در نظام تعلیم و تربیت این دیار دارد، می داند که این تف سربالا، رژیم حاکم را با خاک یکسان کرده است. آری من معلم که سالهاست شاهد دین گریزی که نه دین ستیزی جوانان این دیار بوده و هستم تفسیر دیگری از این کنش شرم آور دارم که مسئولان امر به درستی آن به طور حتم و یقین وقوف کامل دارند.
آی جمهوری اسلامی چشمانت را باز کن این واقعیت زمانهٔ ماست. این نتیجه و ثمرهٔ نظام آموزشی و سیاست های فرهنگی شماست. آی روحانیت و آی علماء و مراجع عظام این محصول راهبردهای نامتناسب و ناهمگونی است که توسط کوتوله های ناآشنا با علم روز و شرایط روحی و روانی نسل نو اتخاذ گردیده است.
اگر می فهمیدید و شرم و حیا می دانستید وصیت نامهٔ این بچه را هفت سوراخ پنهان می کردید و یا در آتش می انداختید که این سند بی آبرویی به دست احدالناسی نرسد.
دهها نهاد و سازمان عریض و طویل با کرور کرور بودجه را مصدر امر تربیت بزرگ و کوچک این مملکت کرده اید و این برونداد این همه شال و کلاه کردن شماست.
می دانید چرا به اینجا رسیده اید؟ دلیل ساده ای دارد که بارها و بارها خود برای ما بر سر منبرها گفته اید. علت آن است، که سرلوحهٔ کار را از یاد برده اید. کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ‌ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ،با غیر زبان خویش مردم را (به‌کیش و مذهب خود) دعوت کنید.
شما از مال دوستی و جمع ثروت، دارا و ندار این دیار را انذار دادید و خود هر چه توانستید به جیب زدید.
شما خلق الله را به سلامت گفتار، رفتار و کردار دعوت کردید و خود نه ادب نگه داشتید‌ و نه سلوک و اعمالتان مطابق دین و آئینی بود که از آن تنها دم می زدید.
شما از حسن قناعت و امساک روضه ها بیخ گوش خلایق خواندید و خود در اسراف و گشاده بازی روی پادشاهان نالایق این دیار را بس سفید کرده اید.
شما از بی اعتنایی مولی الموحدین به قدرت و استیلای بر مردمان گفتید و خود چنان این لعبت طناز را در آغوش گرفته اید که گویا بی او نفس کشیدن برایتان ممکن نیست.
شما مردم را به پایبندی به حرام و حلال خدا فراخواندید و خود حتی در جعل قانون بدان اعتنا نفرموده اید.
شما ما را برای حفظ حدود و ثغور وطن به زیر چرخ ماشین جنگی دشمنان روانه و به مقاومت و ایستادگی در برابر تبعات تحریم های کمرشکن دعوت نموده و خود و آقازاده هایتان یا در خوش آب و هواترین نواحی این سرزمین و یا در ینگهٔ دنیا به عیش و نوش مشغول شدید.
مجیدرضا و مجیدرضاهای این سرای نفرین شده، اینها را به چشم خود دیدند و آرام آرام باور کردند که خدایی نیست، پذیرفتند که معادی در کار نمی باشد که پیش خود گفتند که اگر اینها هست و واقعیت دارد چرا واعظان شهر در خلوت به کار دیگری سرگرمند؟ به خود گفتند اگر پیامبری هست، اگر امامان شیعه شهیدان راه عدالتند، پس چرا این مدعیان رهروی مکتب اهل بیت جز دروغ، ریا، تهمت، ظلم و ستم نمی کنند.
این کلیپ تشت رسوایی نظام بود که بر زمین افتاد، به خدا نمایش بی خبری این جوان نبود. مجید تنها صادقانه گفت این منم، همانکه شما با دستان خود پرورانده اید. این منم آئینهٔ تمام نمای جمهوری اسلامی شما، اگر بدم، اگر بی دینم و اگر مجسمهٔ رذالتم چیزی جز تصویر با وضوح هزاران مگا پیکسل شما نیستم.

عزت زیاد
ناصر دانشفر

This comment was minimized by the moderator on the site

نویسنده اصولگرا: کاش قلب ما هم مثل قلب ژینا می‌ایستاد

‌حسین قدیانی «نویسنده اصولگرا» در یادداشتی نوشت: به هر کس در این روزهای سرد پاییزی نیاز داریم، عدل یک عنوان شهید قبل از اسمش خورده. همین شهید چمران. اگر بود، بابت جرم بی‌قانونی، اول یقه‌ی دانه‌درشت‌ها را می‌گرفت؛ نه آن‌که به دانشجوی مملکت بگوید تو چون حجاب نداری، جواب سؤالت را نمی‌دهم. اساسا جماعت ضد چمران پایداری چه جوابی برای چه سؤالی می‌توانند داشته باشند؟ همه‌شان با هم اندازه‌ی یک روز چمران، زحمت جبهه و مرارت جنگ را نکشیده‌اند؛ حالا برای ما شهید را و قانون را خلاصه می‌کنند در حجاب و به خیال‌شان آن‌که حجاب ندارد، عفاف هم ندارد. جای آن دانشجوی دختر بودم، در جواب نماینده‌ی پایداری می‌گفتم که نماد بی‌قانونی من نیستم؛ تویی که نشسته‌ای بر صندلی چمران. دردا و واحسرتا که به منش چمران نیازمندیم و آن‌چه اما می‌بینیم، جز روش پایداری نیست. یکی می‌گوید باید حساب بدحجاب‌ها را مسدود کنیم. دیگری می‌گوید کمی زور بگوییم، همه‌ی بدحجاب‌ها آدم می‌شوند. یکی دیگر می‌گوید هر چه بیش‌تر اعدام کنیم، بیش‌تر به امنیت خدمت کرده‌ایم. آن دیگری می‌گوید بازداشتی‌ها را هنوز پخ نکرده، می‌بینی که خودشان را خیس کرده‌اند. مرحبا به شما. تفنگ و پول و قدرت و مکنت و حکم و حبس و تقریبا همه جور اختیاری دارید و بعد هم لذت می‌برید از این‌که بچه‌های مردم ازتان می‌ترسند. نکته این‌جاست: اگر شما هم سیره‌ی #شهید_چمران را داشتید، بازداشتی دهه‌هشتادی عوض آن‌که از شما بترسد، عاشق‌تان می‌شد. در عدم مشروعیت شما همین بس که بنا به گفته‌ی خودتان، نسل نوجوان اصلا نمی‌فهمد چی دارید می‌گویید. خدا هم نمی‌فهمد. خلق خدا هم نمی‌فهمد. ما هم نمی‌فهمیم. چمران هم نمی‌فهمد. قیمت سکه در مرز بیست میلیون و آن وقت شعور نماینده‌ی مجلس را نگاه. مدیریت نداشته‌ی اقتصادی‌تان جیب مردم را لخت کرده و عوض آن‌که این لختی برای‌تان حرام باشد، افتخار می‌کنید که مردم دارند از شما حساب می‌برند. آفرین بر شما. الحق که ترس هم دارید. ما که هیچ؛ گمانم #خدا هم از شما بترسد با این بلایی که اقتصادتان بر سر اعتقاد ملت‌تان درآورده. حرفی هم بزنیم، ما می‌شویم حامی چاقوکش‌ها و شما کمافی‌السابق عمارید. خدا قبل از اسم #چمران یک #شهید گذاشت، چون دوست نداشت دکتر مصطفی از ترس شما بمیرد. اعتراف می‌کنم که هیچ چریکی حریف بصیرت وحشتناک شما نمی‌شود. اف بر شما که جای خالی روسری را در سر می‌بینید ولی جای خالی چمران را در بهارستان نمی‌بینید. چمران یقه‌ی روحانی را گرفت و شما اما باز هم دنبال گشت ارشادید. کاش قلب ما هم مثل قلب #ژینا می‌ایستاد. #مرگ نه؛ این #زندگی است که در کنار شما #ترس دارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

عباس عبدی @abb_abdi · 22h
امام جمعه تهران: حکم ولی‌فقیه برابر با حکم خدا و انبیاست... در حقیقت به انبیاء رد گفته است و ایستادن در برابر خداوند است.
چنین بذرهایی پیشتر نیز کاشته‌اند که اکنون موسم درو شدن محصول آنها در وصیتنامه مجیدرضا رهنورد هستند.

This comment was minimized by the moderator on the site

حب وطن!

از شرق تا غرب و شمال تا جنوب تهران پر شده از تابلوهای نئون و بیلبوردهای بزرگ آثار باستانی ایران از قزوین تا اصفهان و پوشش سنتی و محصولات محلی شرق تا غرب ایران! از گلاب کاشان و‌ فرش کرمان تا باغ ماهان و میدان نقش جهان!

تا همین چند وقت پیش، قبل از اعتراضات مهسایی! ببشتر تابلوهای تهران تم مذهبی و آیینی داشت! در کنار تبلیغات فرش و فریزر با تصاویر سلبریتی ها و هنرمندان و قهرمانان ملی! همانها که بعد از اعتراض به رفتار با مهسا، به یکباره تصاویرشان پر کشید و از خیابانها رفت! همان قهرمانهای ملی که تا وقتی با ما هستند قهرمانند و اگر با ما نباشند دشمن!

تا قبل از این، انگار سخن گفتن از وطن و ایران گناه کبیره بود. برخی می گفتند، وطن دوستی نباید جای اسلام را بگیرد. یا اینکه وطن دوستی شعار دوران جاهلیت است. و تفکر حاکم بر کشور متاسفانه این تفکر بود، برداشتی خشن از دین که به گریز از دین انجامید، گریزی بد و خسارت بار!در حالی که رسول مهربان همین دین فرموده بود: حب الوطن من الایمان، و دوستی وطن را از نشانه های ایمان دانسته بود و علی ع فرمود: شهرها با حب وطن آباد می شود و انگیزه عمران و آبادی سرزمین ها را حب وطن می دانست. و انگار مدعیان اجرای دین این آموزه ها را ندیده بودند و می پنداشتند تبلیغ یک برداشت از دین به تنهایی کافی است برای داشتن اقتدار ملی در کشوری با سلایق رنگارنگ و مذاهب گوناگون!

حالا هرچند متولیان فرهنگی شهرداری دیر به یادشان افتاده که از ایران بگویند و ایران را محور وحدت اقوام گوناگون و متنوع کنند و هرچند به قول شاعر، نوشدارو بعد مرگ سهراب است، اما همین که عده ای به این شکاف عمیقی که بین مردم و وطن ایجاد کردند پی بردند و سعی بر جبران دارند، جای شکرش باقی است.

هزینه رسیدن به این روزها متاسفانه تخریب دین و وطن هر دو بود. تخریبی که معلوم نیست چند دهه دیگر ترمیم می شود حتی اگر همه متفق شوند بر اصلاح آن! تخریبی که تلنگر آن پس از اتفاقات اخیر به آقایان مسئول خورد. و چه پربرکت بود مرگ مظلومانه مهسا!
ف مزینانی
@hooreechannel

This comment was minimized by the moderator on the site

جریان انحرافی و گام دوم

اینکه در روز افزایش قیمت چند باره قیمت خودرو طی هجده ماه گذشته رئیسی در مورد موضوع بسیار حیاتی ضرورت تغییر عنوان بازنشسته که با بار ارزشی منفی همراه است سخن می گوید یعنی مردم ایران امثال آیت الله دکتر رئیسی ملقب به سید خراسانی شعور ما ایرانیان را حتی شایسته توهین و تحقیر نمی بینید و انتظار از این جماعت برای یک اقدام مثبت در جهت مصالح و منافع مردم چیزی جز حماقت نیست شاید فرصتی است تا بفهمیم چرا شاعر مبارز و مجاهد و ازاد اندیش کشورمان فرخی یزدی فرمود ؛
بازی اهل سیاست که فریب است و دروغ
خدمت خلق ستمدیده خطابش کردند
پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما وصف آن طعم دل انگیز کبابشو کردند
ز کِه نالیم که شد غفلت و نادانی ما
آنچه سرمایه ایجاد سرایش کردند

اینکه همزمان با استقبال گسترده روحانیون از آغاز اعدام نوجوانان و جوانان حاضر در تجمعات اعتراضی که شاید حکایت از خشونت ذاتی ناشی از اشتغال طولانی مدت مبلغ به باورهای تبلیغی است حالا و پس از پذیرش وقوع مرگ مشکوک شادمان احمدی در حین انتقال به بازداشتگاه که در مورد مهسا امینی هنوز بر موضع انکار اصرار دارند و وقایع می در پی دیگر که هر روز به انتشار خبر مرگی در نقطه نقطه کشورمان به تلخ کامی ملت ایران منجر می شود چون ادوار گذشته به یکباره به اخباری از قبیل آتش گرفتن شبانه حوزه علمیه یثربی ، دفتر بسیج دانشگاه شریف و کشف طرح بسیار مضحک ترور علم الهدی امام جمعه معلوم الحال مشهد و .... میرسیم که حتماً حتی برای تکرار کنندگان به زیلوی نخ نمای تزئینی و تبلیغی برخی اماکن می ماند که فرخی یزدی فرمود ؛
هر کِه شد خام به صد شعبده خوابش کردند
هر کِه در خواب نشد خانه خرایش کردند

اینکه رئیسی پس از اقامه دو رکعت نماز شکسته ظهر در یکی از اتاقهای کرملین مسکو حالا در پیام ارسالی به نشست مسلمانان روسیه می فرماید "روسیه امروز الگوی موفق گفتگوی ادیان ابراهیمی و مذاهب اسلامی است" می فرماید "روسیه امروز تبلور عینی ظرفیت بی‌بدیل ارتباط گسترده کلیسای ارتودکس و مفتیان اهل سنت روسیه با مراکز دینی و علمی ایران اسلامی است" مهم نیست هر چند اگر رئیسی مسلمانان روسیه را از حیث دیانت ، باورها و سلوک با کفار تا مسیحیان و یهودیان روس الگوی مناسبی برای حکام و دولتمندان تا ما شیعیان ایران بداند شاید به ضرورت تغییر در حکمرانی تا دیانت ، باورها ، اعمال و سلوک شیعه ایرانی را هم رسیده باشد که در اصرار به اعدام نوجوانان و جوانان حاضر در تجمعات اعتراضی چنین به نظر نمی رسد.

اینکه امام خمینی با تمام شجاعت ، جسارت و صراحتی که ما را شیفته و معاونش کرد چرا از نفوذ و فساد جریان فکری خزنده و مسموم حجتیه در ارکان حکومت و مراکز دینی هراس داشت و به شدت نگران بود حرف جدیدی نیست اما اظهارات سردار وحیدی وزیر کشور و جانشین فرمانده کل قوا در فرماندهی کل انتظامی در مورد زنده نگه داشتن افکار شخصیت هایی چون مصباح یزدی بعنوان شرط لازم آماده سازی نسل جوان برای ورود به گام دوم انقلابی که مقام معظم رهبری که همواره تبعیت از فرامین و اندیشه امام را مایه فخر و سربلندی خود می اعلام می کنند حتماً زنگ هشدار به تمامی کسانی است که لااقل تظاهر به امام باوری را وجه جریان سیاسی خود ساختند هشدار به تمام کسانی است که با امام عاشقانه پیمان بستند حتی تمام کسانی که گام دوم مورد نظر رهبری را مسیر تحقق امام می دانند و از تفکرات انحرافی سلفی و تکفیری تا حجتیه و متحجرین تبری می جویند.

اینکه اظهار کردند "وقایع اخیر به نوعی لمپنیسم بود دانشجویان بیشتر یک کوره تولید نفرت هستند برخی از جوانان تمایلی به شنیدن صدای ما ندارند و اگر دانشجویان خطا کنند با آنها برخورد می‌کنیم می‌خواهیم دانشجویان در یک شبکه اجتماعی حفاظت شده حضور داشته باشند" از سردار فرمانده ضد شورش یا فرمانده لباس شخصیهای مسلح و حتی امام جمعه معلوم الحال تهران و مشهد و اصفهان نیست بلکه بخشی از اظهارات معاون فرهنگی اجتماعی دانشگاه تهران است که معاونت فرهنگی دانشگاه را با خط مقدم جنگ با نیروهای تکفیری اشتباه گرفته است اما اگر به همین منوال پنجاه هزار نفر از فرزندان مردم ایران که در کسوت دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران قرار دارند هم معاون فرهنگی دانشگاه تهران را ادامه یگان تا دندان مجهز ضد شورش و لباس شخصی های مسلح ببینند که برای برخورد سریع با دانشجو در دانشگاه مستقر شدند تکلیف چیست؟ آیا عقلاً و شرعاً باید از دانشجویان سکوت و مماشات را مطالبه کرد یا توصیه به پایداری و ایستادگی تا آزادگی مورد توصیه سیدالشهدا علیه السلام حتی به لشکریان تشنه خون را یادآور شد؟ ۱۹آذر۰۱
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

عماد افروغ، جامعه‌شناس: رهبری نخ تسبیح است و نباید به یک مهره تسبیح تقلیل یابد.

اصلا با شناختی که از عالمان خود در تاریخ آموخته ام به این نتیجه رسیده ام که این صاحب قدرت است که باید در خانه اهل علم را بزند. اگر کسی می خواهد بشنود خودش باید بیاید.

به رابط ما گفته بودند ما خودمان مشاور داریم. ایشان هم اگر چیزی برای گفتن دارند مکتوب کنند.
بگذریم، در این مملکت گوش شنوایی در میان مسئولان ما وجود ندارد.

ما در اداره کشور تمرکز گرا و متکی به نفت هستیم. چه کسی دسترسی به اقتصاد نفتی دارد؟ دولت. به دولت می روند که هم از تنعمات اقتصاد نفتی استفاده کنند و هم از این تمرکز گرایی بهره سیاسی و فرهنگی بیشتر ببرند این از زمان پهلوی بنا شد و همینطوری ادامه یافته است. ما مظروف گران‌سنگ انقلاب اسلامی و قانون اساسی را در ظرف پهلوی ریخته ایم. در ظرفی که از زمان پهلوی درست شد و هنوز هم ادامه دارد.

در اتفاقات اخیر نظام در برابر اقدام پلیس سکوت کرد. عذرخواهی نکرد و بیانیه هم نداد و خودش را در معرض یک اتهام فساد سیستمی قرار داد. حیف شد!

This comment was minimized by the moderator on the site

مرعشی: جمهوری اسلامی را نباید فدای رئیسی کنیم

دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی: تمام سوخت این جنبش اجتماعی و اعتراضی، و شاید انقلابی را خود جمهوری اسلامی با اشتباهاتش تامین کرده است و جمهوری اسلامی را نباید فدای آقای رئیسی بکنیم.

ایران دارای یک تورم مزمن ۲۰ درصدی بود که ناگهان در پنج سال اخیر این تورم به بالای ۴۵ درصد افزایش یافته و گاهی اوقات تا ۶۰ درصد هم گزارش شده است. دولت با تصمیم‌های نابجا برای حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی، بدون داشتن برنامه‌ای، شوک سنگینی به همه چیز وارد کرده است

آیا آقای خاتمی می تواند وارد میدان شود؟ به نظر من این همان اشتباهی است که نظام گذشته هم کرد؛ نظام گذشته هرکس که متفاوت فکر می کرد، خانه نشین کرد و یک روز دچار بحران شد اما هرچه نگاه می کرد اطرافش کسی نبود.

بزرگترین اشتباهی که معترضان دارند می کنند این است که ایرانی‌ها با علم به اینکه پول ایران اینترنشنال را عربستان سعودی می دهد و سیاستش را عربستان دیکته می کند دارند به آن توجه و در برخی موارد از آن تبعیت می کنند./خبرآنلاین

This comment was minimized by the moderator on the site

یک جاهل خانه در ارشاد درست کرده‌اید که یک مشت خوارج آنجا جمع شده‌اند و هر کتاب و اندیشه‌ای را در نطفه خفه می‌کنند!

بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه دانشگاه تهران در پخش زنده شبکه ۴:

چیزی به نام تمدن اسلامی امروزه نداریم!
با این لُمپن بازی‌ها تمدن درست نمی‌شود!
بدون آزادی تمدن به وجود نمی‌آید!

شما یک جاهل خانه در ارشاد درست کرده‌اید که یک مشت خوارج آنجا جمع شده‌اند و هر کتاب و اندیشه‌ای را در نطفه خفه می‌کنند!

این ملت دارد نابود می‌شود! ایران را کره شمالی کرده‌اید! در ایران جاهلان بیشتر از اهل فکر قدرت دارند و صحبت می‌کنند!

This comment was minimized by the moderator on the site

یا جبار
شیب تند ۸۴ تا کنون
از سال ۱۳۸۴ که آن جویای نام و مقام امور کشور را بدست گرفت و مورد حمایت فرقه‌ی مصباحیون واقع شد، هر روز مشکلی بر مشکلات کشور افزوده گردید که ابر خیانت آقایان تحریم‌های سازمان ملل بود. این گره بدست دولت روحانی باز شد اما همان‌ها که قیصریه را به خاطر دستمالی آتش می‌زنند برجام را بی‌رمق کردند تا در نهایت بدست تندرویِ دیگری از جنس خودشان در آمریکا پاره شد و بر بار معظلات کشور افزوده‌ گردید.
و این شیب تند هم‌چنان ادامه دارد ولی ابر بحران‌ها هم‌چنان وطن را می آزارد و آقایان در سکرات قدرت و چاپلوسان و دروغگویان غوطه می‌خورند و در این مستی اراده‌ای برای رهایی ملک و دین دیده نمی‌شود.
چاره چیست؟
نه خشونت پاسخ می‌دهد، نه رها کردن و بی‌تفاوتی نسبت به وطن، باید مطالبات مدنی به صورت مستمر ادامه پیدا کند و به خصوص عقلای اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان باید کمیته راهبری اعتراضات مردمی را برعهده گیرند و بصورت پیوسته و مستمر خواسته‌های مردم را پیگیری کنند، که این مسوولیتی است که در دنیا و آخرت باید پاسخگو باشند.
این خواسته‌ی یک هموطنی است که بارها زخم و جراحت جنگ را بر خود خریده و سه دهه از خدمتگذاری کوچک‌ترین کوتاهی نداشته است، امید که این سخن شنیده شود و مجال پیگیری و رسیدن به خواسته‌ها فراهم گردد.
فرقه مصباحیون
تحریم های سازمان ملل
اصلاح طلبان
اصولگریان
کمیته راهبری
سید_علی_ حسینی
۱۶اذر۱۴۰۱
سرباز_ وطن

This comment was minimized by the moderator on the site

مغولیت مدرن

یک: مغولان عصر جاهلیت، ساختمانها را تخریب کردند و تن‌ها را به خاک و خون کشیدند اما به تدریج که حاکم شدند و امنیت برقرار شد، دست از خشونت برداشتند و متمدن شدند. نخست مسلمان شدند و سپس زبان فارسی آموختند، آنگاه به ترویج فرهنگ و معماری و اقتصاد پرداختند، نخستین پول کاغذی (چائو) را در ایران منتشر کردند و حتی خودشان به زبان فارسی شعر گفتند. امروز بخشی از ارجمندترین آثار هنری ومعماری ایران به عصر مغول ‏تعلق دارد. در این آمدورفتِ مغولان، دین و اخلاق مردم دست نخورده ماند و حتی مایه انسجام و تقویت همبستگی جامعه ایران شد.

مغولانِ مدرن اما کار دیگری می‌کنند؛ آنان ساختمان تخریب نمی‌کنند و رسما عامه مردم را نمی‌کشند، حتی ساختمان و صنعت هم می‌سازند؛ اما آرام‌آرام و در طول زمانی بسیار طولانی، با ابزاری نَرم به نام تورم، نه تنها فقرا را که توان دفاع از خود ندارند، به فلاکت می‌کشانند، بلکه ارزش‌های انسانی و اخلاقی کل جامعه را نیز نابود می کنند. آنگاه جامعه‌ای که اخلاق و ارزش‌های انسانی و ایمانی نداشته باشد و بخش بزرگی از آن هم فقیر و به حاشیه رانده شده باشد، در چرخه‌ای از تخریب درون نسلی و بین نسلی خودبه‌خود نابود خواهد شد.

دو: پول، استانداردِ استانداردهاست. اگر این استاندارد هر روز تغییر کند، تمام استانداردهای زندگی اجتماعی را تخریب می‌کند. تصورش را بکنید که هر روز که از خانه بیرون می‌آییم، ببینیم دیشب مغازه‌داران سنگ‌های ترازوهای خود را کمی تراشیده‌اند و سنگ‌ها سبک‌تر شده اند، این رفتار چه بلایی بر سر اخلاق و اقتصاد خواهد آورد؟ نخستین اثر آن بی‌اعتمادی و بی‌اعتبار شدن قول‌و‌قرارها و مبادلات (کاهش سرمایه اجتماعی) است و دومین اثر آن نیز پیش‌بینی ناپذیری آینده و بی‌ثباتی افق برای فعالیت‌های اقتصادی (نااطمینانی) خواهد بود. حضرت کینز (یکی از انگشت‌شمار مراجع عظام تقلید جهانی در حوزه اقتصاد) فرموده ‌است برای نابودی زیربنای فرهنگ و اخلاق یک جامعه هیچ کاری بهتر از ایجاد تورم مداوم نیست.
از زمان خلقت حضرت آدم تاکنون،‌ تنها دو کشور، یکی شیلی و دیگری جمهوری اسلامی رکورددار طولانی ترین دوره (بیش از ۴۰ سال) تورم دو رقمی تاریخ هستند. پینوشه را نهضت‌های مردمی به زیر نکشید، تورم‌های سنگین هر ساله و اقتصاد ورشکسته شیلی مجبورش کرد که تسلیم شود. در ایران اما چهار دهه تورم دو رقمی، فقط حکومت و اقتصاد را به ورطه ورشکستگی نینداخته است، بلکه تورم بالا و مستمر، به عنوان مهم‌ترین دستاورد ملموس حکومت دینی، اخلاق و ایمان مردم را نیز به یغما برده است.

سه: شاید یکی بهترین تحلیل‌های ممکن برای معرفی مغولیت مدرن، تحلیل همکار ارجمند من، دکتر عبدالحسین ساسان است که در مراسم نکوداشت خود در اردیبهشت ۱۳۹۷ ارایه کرده است (این تحلیل را در فایل صوتی زیر این نوشتار بشنوید). ‌اما من به بحث دکتر ساسان این نکته را اضافه می‌کنم که یکی از عللی که حکومت ایران چهار دهه است نتوانسته تورم را مهار کند، اخراج و خروج مستمر نخبگان علمی، فکری و مدنی از حکومت و حتی بستن راههای استفاده از آنها در حوزه‌های کارشناسی بوده است. همین دکتر ساسان که به تنهایی یک کلاس متحرک است و در هیچ دیداری و حتی گفت‌وگوی ساده‌ای نبوده است که خود من نکته تازه‌ای از او نیاموخته باشم، وقتی در اوج پختگی علمی و عقلی بود، در دوران حکومت محمود سوم، به بازنشستگی ناخواسته و زودهنگام مفتخرش کردند. همان دورانی‌که آغاز غنای علمی و اوج فرهیختگی او بود و می‌توانست سرمایه‌نمادینی برای استادان جوان و سرمایه علمی و اجتماعی برای دانشگاه اصفهان و منبع امید و انرژی برای دانشجویانی باشد که باید نَفَس استادان بزرگ و فرهیخته به آنها بخورد تا به مقام خردمندی برسند.

چهار: سیاست‌های کلی برنامه هفتم توسعه کشور همین ماه ابلاغ شد. در این سیاست‌ها، هدف گذاری شده است که طی ۵ سال نرخ تورم، تک رقمی شود و نرخ رشد اقتصادی به ۸ درصد برسد. ادعا می کنم که از این پس جمهوری اسلامی با ساختار موجود و بدون آن که دست به افق‌گشایی بزند، هرگز و هرگز نخواهد توانست به نرخ تورم تک رقمی و رشد ۸ درصدی دست یابد. ببینید، این ادعای خیلی بزرگی است و می‌تواند تمام آبروی علمی و دانشگاهی مرا به مخاطره اندازد. اما این ادعا را با قاطعیت تکرار می‌کنم. برای این پیش‌بینی هم نیازی به کمک گرفتن از تحلیل‌های پیچیده اقتصادی نمی‌بینم. فقط با نگاه به دو شاخص ساده سیستمی می‌توان این نتیجه را گرفت. جمهوری اسلامی در بیست سال اخیر، روز‌به‌روز و به طور منظم «درجه انعطاف‌پذیری» و «درجه کنترل‌پذیری» سیستمی‌اش کاهش پیدا کرده است. این دو شاخص در هر سیستمی (چه بدن یک انسان، چه یک سازمان و چه یک نظام سیاسی) در بلندمدت و به طور مستمر کاهش پیدا کند، نشانه آن است که آن سیستم پیر شده است و انرژی حیات‌بخش آن روز‌به‌روز با سرعت بیشتری کاهش خواهد یافت و توان تغییر در آن، روز‌به‌روز کمتر می‌شود. چنین سیستمی اول باید پیری خود را درمان کند، بعد تصمیم به جهش‌های بزرگ بگیرد.

شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد در بیست سال اخیر ساختار سیاسی موجود، روز‌به‌روز کنترل‌پذیری وانعطاف‌پذیری‌اش کاهش یافته است. آخرینش همین برخورد با زلف زنان بود. ببینید سیستمی که غرق در بحران است، با چه سطح عقلانیتی یکباره تصمیم‌ می‌گیرد زلف زنان را با مشت آهنین مدیریت کند و این موضوع اصلا چه اولویتی دارد؟ این تازه‌ترین نمونه کاهش انعطاف‌پذیری سیستم است. اما در عین حال در همین مساله ساده، می‌بینیم سطح کنترل‌پذیری آن هم چقدر پایین‌ٔتر آمده است. یعنی با آن اُشتلُم‌های سنگین و بگیر‌ و ببندهای خشن شروع کردند ولی به دوهفته نکشید که متوجه شدند که نمی‌شود و نمی‌توانند مساله را مدیریت (کنترل) کنند، بعد زمزمه کردند که برباد دادن زلف زنان «تخلف» است نه «جرم». حالا هم بی سروصدا موضوع را رها کردند. همین که سیستم پیش از شروع به این مبارزه، متوجه نبود که نمی‌شود و نمی‌تواند، یعنی پیر شده است، والسلام.
پنج: معتقدم از این پس، بدون افق گشایی، یعنی بدون تحولات ساختاری در نظام سیاسی و بدون بازسازی اعتبار جهانی از یک سو و اعتماد داخلی از سوی دیگر، امکان رکورد زدن در هیچ زمینه‌ای برای حکومت وجود ندارد. اگر هم در برخی زمینه‌های نظامی رکورد زده‌ایم، که البته زده‌ایم، به خاطر تزریق بی‌حساب بودجه‌های محرمانه بوده است. همان بودجه‌هایی که حاصل فروش نفت بوده است و باید برای بهبود نظام آموزش و سلامت و تامین‌اجتماعی و ... به کار گرفته می‌شد. هزینه‌ آن رکورد زدن‌ها، همین‌ بحران‌هایی است که امروز در حوزه های مختلف اقتصادی و اجتماعی گریبان ما را گرفته است.

پیرمردی را در نظر بگیرید که از آغاز جوانی‌اش (که بدنش انعطاف‌پذیری و کنترل‌پذیری بالاتری داشته) همیشه ادعا کرده است که می‌خواهد قله دماوند را فتح کند در این مدت نیز دهها بار تلاش کرده است اما فقط چند بار قله‌های کوچک پایین کوه را فتح کرده است. حالا اگر دوباره اعلام کند که در سال‌های آینده می‌خواهد قله دماوند را فتح کند چه کسی باور می‌کند؟ چه چیزی در ساختار بدنی این پیرمرد عوض شده است؟ آیا جوان‌تر شده است؟ آیا مفاصلش قوی‌تر شده است؟ آیا عضلاتش ورزیده‌تر شده است؟ آیا کوه،‌ هموارتر یا کوتاه‌تر شده است؟ هیچ. تازه در سال‌های آینده، او پیرتر و ناتوان تر هم خواهد شد. پیش‌بینی امکان‌ناپذیری تحقق آرزوی این پیرمرد، قدرت تحلیلی سطح بالایی نیاز ندارد، عقل سلیم، کافی است.

شش: گرچه خیلی دیر شده است، اما هنوز هم امیدی هست، پیشنهاد می‌کنم اکنون که قوای حکومت یکدست شده‌اند، پیشنهادهای من در نوشتار سه‌گانه «سلام بر ایران، سلام بر رهبری» را جدی بگیرند: این‌جا ببینید

آن پیشنهادها قطعا اکنون راحت‌تر قابل اجرا هستند. گرچه در این دو سال، توانایی حکومت برای اتخاذ تصمیمات بزرگ، خیلی کاهش یافته است.

هفت: من این نوشته‌ زهرآگین را، که کام خودم را نیز تلخ کرده است، از سرخیرخواهی برای حکومت منتشر می‌کنم. جامعه ما دیگر نیازی به روشنگری امثال من ندارد. جامعه خیلی از امثال من جلوتر است، هم در فهم و هم در توان کنش‌گری. اما حکومت خیلی نیازمند همفکری است، چون به طورجدی از «انرژی خرد جمعی» خالی شده است. اما متاسفانه حکومت تمایلی به شنیدن و تعامل ندارد.

هشت: جامعه ما امید روانشناختی‌اش بسیار پایین است، اما امید وجودی‌اش خیلی بالاست. بر عکس، حکومت، امید‌ روانشناختی‌اش بالاست اما امید وجودی‌اش پایین است. برای آگاهی از تفاوت این دو گونه امید این‌جا را ببینید:
روشن است که امید روانشناختی خیلی لرزان و ناپایدار است، چون با یک حادثه (یک انتخابات، یک بیانیه، یک خبر، یک تولد، یک مرگ، یک قطعنامه، یک سقوط بورس، یک جهش دلار و ...) به سرعت خلق یا نابود می‌شود. اما امید وجودی یک ظرفیت پایدار و واقعی است. مثلا سرمایه‌گذاری روی توانایی‌ها و مهارت‌های کودکان، موجب افزایش ظرفیت امید‌ وجودی در آنان می‌شود (و این همان نقطه اتصال کودکی با توسعه است). آنچه سرنوشت یک فرد یا یک سازمان یا یک نظام سیاسی را مشخص می‌کند،‌ ظرفیت و قدرت امید وجودی آن است. روشن است که به علت امید ‌وجودی بالا، در هماوردی کنونی بین حکومت و جامعه، جامعه دست بالا را دارد. ای کاش حکومت، پیش از آن که دیر شود، این لطیفه را دریابد.
محسن رنانی / ۲۴ شهریور ۱۴۰۱
لینک: فایل صوتی سخنان دکتر عبدالحسین ساسان درباره مغولیت مدرن را در این‌جا بشنوید.

This comment was minimized by the moderator on the site

سید محمد خاتمی: جامعه با شعار زیبای زن زندگی آزادی حرکت خود را به سوی آینده بهتر نشان می‌دهد/ نباید گذاشت تا آزادی و امنیت در برابر هم قرار گیرند

سید محمد خاتمی با صدور پیامی به مناسبت روز دانشجو، با اظهار تأسف از درد و داغ حاصل از خون‌های ریخته شده و آسیب‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وارد بر جامعه و بازداشت‌های گسترده دانشجویان و ایجاد محدودیت برای دانشگاه حضور و ابراز وجود دانشجویان جای خوشوقتی دانست.

به نام خدا

شانزدهم آذرماه را باید در متن آنچه در بیش از یک قرن بر این مرز و بوم رفته است و سیر و صیرورتی که ملت شریف ایران داشته است، دید و ارزیابی کرد. مدار حرکت ملّت: نفی استبداد، نفی استعمار و نفی عقب ماندگی، تبعیض و فساد و متناظر آن مطالبه آزادی، استقلال، پیشرفت و عدالت و در یک کلام دستیابی به "زندگی" متناسب با شأن انسان و اقتضائات زمان بوده است. ولی پاره ای از حادثه‌ها و ایام جنبه نمادین پیدا کرده است؛ ازجمله شانزده آذر که نمایانگر جایگاه والای دانشگاه و پیشتازی دانشجو در تحولات اجتماع روبه آینده است.

با وجود درد و داغی که از خونهای ریخته شده و آسیب‌هایی که مردم در عرصه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی به خصوص اخلاقی دیده و می‌بینند، بر دل داریم، جای خوشوقتی است که پس از انفعال تحمیل شده بر دانشگاه، اینک شاهد حضور و ابراز وجود دانشجویان در جریان‌های اخیر هستیم و خوشوقتی بیشتر اینکه همدلی و هم‌سخنی بخش مهمی از استادان را با دانشجویان می‌بینیم.

از سوی دیگر آنچه موجب تأسف فراوان است، بازداشت گسترده دانشجویان و ایجاد محدودیت‌های آموزشی، صنفی و سیاسی برای آنان و اخراج و اعمال فشار بر استادان است؛ امری که نه با مبانی و موازین آزادی و حقوق انسانی سازگار است و نه در نهایت امنیّت پایدار دانشگاه و جامعه را تأمین می‌کند.

از دانشگاه بخصوص انتظار می‌رود که توجه داشته باشد که همچنان‌که آزادی یک نیاز مبرم و مطالبه مهم است، امنیت نیز برای کشور اهمیت دارد و مراد، از آزادی، آزادی ملّت و از امنیّت، امنیّت میهن است. نباید گذاشت تا آزادی و امنیت در برابر هم قرار گیرند و در نتیجه آزادی به بهانه حفظ امنیّت، پایمال شود یا امنیّت که شرط استقرار سامان و نظم خوب در جامعه است به نام آزادی نادیده انگاشته شود.

اینک که جامعه با شعار زیبای زن زندگی آزادی حرکت خود را به سوی آینده بهتر نشان می‌دهد، بگونه‌ای کم‌سابقه و شاید بی‌سابقه فرهیختگان، استادان، نخبگان و دانشجویان را در اصل حرکت حاضر می‌بینیم.

به مسئولان توصیه می‌کنم که این حضور را قدر بدانند و بجای برخورد ناروا با آن، دست یاری به سوی آنان دراز کنند و با کمک آنان وجوه ناصواب حکمرانی را بدرستی بشناسند و پیش از آنکه دیر شود به سوی حکمرانی خوب حرکت کنند.

امید، که به لطف حضرت پروردگار و توجه به خواستهای بحق جامعه، در همه زمینه‌ها گشایش موثرتر پدید آید.

سیّد محمّد خاتمی
آذرماه ١۴٠١
@salamonlline

This comment was minimized by the moderator on the site

emad_baghi عمادالدین باقی @emadeddinbaghi · 19h
بربریت حقوقی، بذر بربریت همگانی را می کارد. همان روحیه درنده خویی که دست مُقنِن را هدایت می کند، دست آدمکش و پدر کش را هم پیش می بَرد(تآملاتی درباره گیوتین و دار، آرتور کوستلر،ص۷۳).
نه_به_خشونت
مجلس_استصوابی


احسان بداغی @EhsanBodaghi · 14h
مدیر یک فروشگاه زنجیره‌ای در همدان به دلیل پذیرش مشتریان بدون حجاب احضار شده و ستاد امر به معروف هم در این رابطه اعلام کرده: در صورت کشف حجاب، مشتری باید بیرون شود. هفته قبل هم مدیر یک بانک در قم برکنار شد.
گشت_ارشاد تعطیل نشده، تازه مشغول تکثیر در ادارات، بانک‌ها و... است.



روزنامه اعتماد @EtemadDaily · 1h
رشته_توییت ۱/۳
عباس عبدی: با سياسي شدن شورای نگهبان، اعتبار بي‌طرفي و حقوقي آن از ميان رفت/ردصلاحيت‌هاي گسترده، ما را از مجلس و رياست‌جمهوري اول رسانده به مجلس كنوني و دولت فعلی



سایت دیده‌بان ایران @didbaniran · 2h
محسن میردامادی:
حاکمیت باید بپذیرد که مردم حق دارند
مردم نه فقط از اصلاح طلبان بلکه از همه چیز عبور کرده اند
مردم مجموعه نظام موجود را قادر به تحقق خواسته های خود نمی بینند
رئیسی به وعده های که داده عمل نکرده است



Hadi Moosavi @hadanmoosavi · 6h
از دیروز تا حالا یک بانک، تذکر حجاب گرفته، یک شهربازی بخاطر حجاب متصدی، پلمب شده، دوتا بازیگر رو بخاطر حجاب احضار کردند و....
بله دوستان، گشت ارشاد فردی، شاید جمع شده اما گشت ارشاد سیستماتیک باقدرت تر از قبل داره کارش رو می‌کنه.
جمهوری اسلامی درمورد حجاب یک قدم، عقب نشینی نمیکنه.