مردم خراسان باستان در افغانستان، بیش از 43 سال است که میان جنایتکاران تاریخ کشتار و غارت، دست به دست می شوند، و در آخرین سکانس این تراژدی دردناک، امروز این مردم طعمه قدرت طلبی، و قوم پرستی، غلامی عده ایی از درس آموختگان حوزه های علمیه ایی شده اند، که خود را طالب اعلام می کنند، که نه به انسانیت بهایی می دهند، و نه حتی آن قسمت از احکام و روایات اسلامی، که در آن، جنگاورانش و جهادگرانش را به رواداری با مسلمانان، توصیه دارد، وقعی می نهند، در خوی و ذات این مردان ظالم، بویی از انسانیت و رحمت خداوندی نیست.
امروز مردمان شریف خراسان باستان در افغانستان، در کنار ما، در مقابل چشم ما و تمام جهانیان، طعمه آتش ظلم کسانی اند، که طالبان علوم دینی اسلامند، و اکنون به طالبان سیاهی، استبداد، تبدیل شده، و فقر، کشتار، جنایت و بردگی دیگران را در سرلوحه کار خود قرار داده، و با کمک دیگر حامیان خود در شعبه های مختلف تروریسم بین الملل اسلامی که در پاکستان جای گرفته و هر روز فربه تر می شوند، می سوزانند، می کشند، شکنجه می کنند، می ربایند، تجاوز به عنف می کنند و روی هر جنایتکاری در تاریخ جنایات بشری در جهان را، سپید می کنند،
حال آنکه مردم این قسمت از خراسان باستانی، مردمی آزادیخواه، استوار، قابل احترام، نجیب و مغرورند، اما بی یار و یاور، که تنها خواسته آنان امنیت و آزادی در سرزمین آبا و اجدادی شان است، آنان از ما هستند، اما در مقابل چشم های ما سوزانده، غارت و نابود می شوند، و فریاد مظلومیت شان، حتی از سقف دهان های پر شده از سرب شلیک شده از سلاح های طالبان، داعش و... هم بالاتر نمی رود؛ مردمی رها شده در میان جمعی از خدا و انسانیت به دور، که تشنگان قدرتند، و جهل انسانی را ترجمان عینی اند، و راستی آنان طالبان سیاهی، بردگی و استبدادند.
مردم افغانستان، همزمان با انقلاب 57 در ایران، به سان آنچه اوکراینی ها از دست روس ها، این روزها می کشند، مورد هجوم شرق و شوروی کمونیست، قرار گرفتند، که با اهداف توسعه طلبانه خود، در سمت جنوب، این مردم مظلوم را مورد هجوم قرار داد، اما مقاومت مردانه، کمک های بین المللی و...، توانست آنان را از این تجاوز و اشغال برهاند، اما باز بعد از این نجات هم، این مردم آسودگی به خود ندیدند، و مثل لقمه ایی چرب، هر روز در دهان جنایتکاری کثیف جویده و له شدند،
و امروز شعبه ی گروه های مختلف تروریسم بین الملل اسلامی، عرصه دار دور جدیدی از جنایت و کشتار، از خراسانیان ساکن در افغانستانند، که از سوی اعراب خوشنشین خلیج فارس، تغذیه مالی و ایدئولوژیکی می شوند، و با استفاده از سلاح و اطلاعات پاکستانی ها، و سیاست های تاکتیکی امریکایی ها، که دستی در این آتش ظلم گرفته اند، و برای حفظ امنیت خود (عدم تکرار 11 سپتامبر)، و سو استفاده از تروریست ها، علیه رقیب روس خود، طرح هایی را دارند، و در این میان این مردم بی دفاع شده ی، این خطه از خاک تمدنی ایران باستان هستند، که طعمه کسانی شده اند، که امریکایی ها با عقب نشینی بی موقع، عجولانه، مشکوک و... خود، میلیاردها دلار، سلاح و تجهیزات برایشان به ارث گذاشتند، و این مردم مظلوم را، بیدفاع، و خلع السلاح شده توسط دولت مزور و ناجوانمرد اشرف غنی احمد زی، رها کرده، رفتند.
اما خراسانیان مظلوم این خطه، که همچنان نمی خواهند، تا زیر چرخ های توطئه تروریسم اسلامی، و دست های جنایتکار پاکستانی، عرب، امریکایی، روسی و... له شوند، مقاومت می کنند، و این روزها مناطقی که صدایی به مقاومت در آن بلند است، به صحنه های خشن جنایت تبدیل شده، و در حالی که جهان و جهانیان سرش به جنایت های دیکتاتور کرملین در اوکراین گرم است، طالبان سیاهی، بردگی و استبداد، در پنجشیر، اندراب و... جنایت و کشتارهای بی رحمانه و غیر انسانی به راه انداخته اند، و این کشتارها، غارت ها و... همه از چشم جهانیان به دور مانده، اما روزانه و بیشرمانه صورت می گیرد، در سکوتی قبرستانی، که دنیای رسانه جهانی را فرا گرفته است.
و متاسفانه، ایران نیز که خود در یک غربستیزی بی در و پیکر و افراطی، و در قضیه فلسطین (که خود متولی عربی با بیش از 50 کشور دخیل در آن دارد)، چنان غرق شده است که گوش هایش به سمت فریاد مظلومیت پارس زبانان شرق تمدنی ایران نیز کر شده، و کارش هم البته منطقی است، چرا که هر تکانی در شرق، او را در جبهه حساس! غرب، در فلسطین و... متضرر خواهد کرد، این است که پارس زبانان تاجیک ما در اندراب و پنجشیر، تخار، بلخ، بامیان و... در خون و غصه غوطه می خورند، و ما حتی توان دست رسانی به آنان نیز نداریم، حتی رسانه های ما هم گوش و چشم خود را بر این عصیان کور، علیه همزبانان ما بسته اند.
این از نتایج غرب ستیزی، و حاکمیت میدان بر دیپلماسی عاقلانه و متین، و افتادن در دامن شرق وارث کمونیسم و مائویسم است که، حتی از خراسانیان باستان خود نیز، ما را باز داشته است، کاش نگاه ما به شرق، نگاهی به شرق تمدنی ایران بود، نه شرق وارث کمونیسم، و مائویسم، که در استبداد و جنایت، حتی در قرن 21 نیز سرآمد و سر لیست جنایتکارانند، آنچه مائوئیست ها در حوزه تمدنی پارسیان، در کاشغر، خُتَن و... می کنند، و آنچه که روس ها در چچن، تاتارستان و... کردند و اینک در اوکراین تکرار می کنند، ننگی است بر دامان شرق، و البته ما، که دامن خود را از مردم خود در شرق تمدنی هم، بالا کشیده تا گِل آلوده نشود، اما در حمایت از شرق جنایتکار، تن به هر ناپاکی داده، و در کنارشان و شریک آنان محسوب خواهیم شد.
باید به داد همزبانان خود در خطه خراسان باستان ایران، در شمال افغانستان برسیم، آنان در مقابل جنایتکاران حرفه ایی ترویسم اسلامی، بی دفاع مانده اند. نگاه به شرق واقعی این است، نه قرار گرفتن در کنار دیکتاتورهای جنایتکار وارث کمونیسم، و مائویسم.
کسی ما را به جنگ با طالبان نمی خواند، حداقل صدای مظلومیت این مردم در مجامع جهانی باشیم، حداقل سکوت رسانه ایی خود را در مقابل جنایات طالبان بشکنیم، حداقل یک محکومیت لفظی می توان داشت، می توان ...؛ سکوت بر این ظلم خود ظلمی نابخشودنی است.