چگونگی برخورد با «جرم سیاسی» روشنگر اندازه درستی ایده، و یا سامانه دادگستری
  •  

07 اسفند 1403
Author :  
راهبران بر دوش دیگران نشسته، احساس سروری می کنند

 (پوزش از ناروشنی‌ها، و چقدردردناک! که کوشش برای پارسی نوشتن ناروشنی‌زا شده است) 

با ورود آدم‌ها به پهنه زندگی گروهی، باید و نبایدهای این زندگی، به سان زنجیرهایی، بر دست و پای آدم‌ها، ریخته شدند، تا او را به زیر فرهنگِ زندگی گروهی کشیده، از او آدمی سازگار با چنین زیستی بسازند، تا اینجای کار، جای حرف و سخنی نخواهد بود، چرا که رفتار آدمِ تنها و رها در زیستگاهی دست نخورده، با آدمِ خواهان زندگی در همبودگاه (اجتماع) گروهی، ناهمگون و نایکسان است، و پای فرهنگ زندگی گروهی اینجاست که به میان می‌آید.

زان پس شایسته‌ها و بایسته‌های زندگی گروهی، گفتمانِ اندیشمندانه اندیشورانی خواهد شد، که زندگی گروهی را ریخت سازمان می دهند، و هرچه پیوستگی‌ در همبودگاه‌های گروهی ریزتر و چسبنده‌تر شد، بندهای فرهنگ آن نیز افزون‌تر و کلفت‌تر گردیدند. و آدم‌ها همواره بخش بیشتری از آزادی‌های خود را به سود گروه، و بایسته‌های با هم بودن، رها کرده، و در این راه باختند، و از دید و دسترس خود دور داشتند.

اما این نابرخورداری از آزادی و دیگر ارزش‌های آدم بودن، کم کم به اندازه‌ایی گسترش یافت که به آدمیتِ آدم‌ها آسیب زد، و در این میان، ترازمندی بین آدم بودن، و بایسته‌های زندگی گروهی‌، برهم خورد، و کسانی، و یا همبودگاه‌هایی آنقدر در این پهنه پیش رفتند، و از آزادی‌ها کاستند، که آدم‌ها را به سان برده‌ایی در بند ساختند، که در پای زندگیِ گروهی و زیستِ همبودگاهی، فدا می‌شد، و داشته‌هایش را در راستای زندگی گروهی، و یا سازوکار حکمرانی آن، چنان از او ستاندند، که آدم‌ها را گاه، به بردگانی بدون توانِ هرگونه گُزینشِ پایه، و یا سزاواری در دگرگونی و...، دگرگون ساختند و...

اندیشه و ایدئولوژی کمونیسمی یک نماد از چنین همبودگاه گروهی را، بخوبی نشان داد، که آدم‌ها در این سازوکار، یکی از پاره‌های سازنده‌ی زندگی گروهی، در کنار دیگر اندام‌ها دیده شدند، و اندیشمندان این سبک از زندگی، فراموش کردند که زندگی گروهی، برای بهروزی آدم‌هاست، نه اینکه آدم‌ها را از آدمیت خالی کرده، در پیشگاه گروه فدا کرد. و از این دست ایده‌ها بسیارند.

اینجا بود که زنگ‌های خطر فروپاشی آدمیت، در پای این و آن، به صدا در آمدند، و گفتمان بازگشت به آدمیت، که بایسته‌ی آن بازیافت داشته‌هایی همچون آزادی و... است، گسترش یافته، چرا که بدون آزادی، آدم بودن، بودِ خود را دیگر از دست خواهد داد، و به میان کشیدن دوباره آدمیت، و اندیشه‌ی پاسداری از این جایگاه، راز بودن خود را، آشکار و پدیدار کرد، و آمدند و گفتند که تمام پدیده‌های این جهانی، همچون زندگی گروهی، اندیشه‌های آسمانی و زمینی و... برای بهروزی آدمند،

و اگر در راه بدست آوردن این بهروزی، آدم، ارزش‌های آدمیتِ خود را از دست دهد، دیگر این خود یک شکستِ بزرگ برای آدمیت بوده، و نگاه بازیابانه‌ایی را باید، در پی داشت، تا آدمیت دوباره بازیافت و استوار گردد. خیزش‌های رهایبخش، اینجا بود که پدید آمدند تا آدمیت را به آدم‌ها باز گردانند، و آنرا دوباره بازآفرینند، رهایی آدم را از زنجیرهای بردگی، آشکار و بی چون و چرا سازند.

از نهادهایی که بیشترین داشته‌های آدم‌، و آدمیت به سود آن، از آنها گرفته شد، نهاد رهبری است، که در زندگی گروهی، پیشوایی آدم‌ها را در همبودگاه‌های گروهی پرشمار این جهان، به دوش می‌کشد، نهادی کارا، که ریخت و استواری گرفت، تا برای بهروزی آدم‌ها، در زندگی، راه‌یابی و راهبری‌های پایه و سودمندی داشته باشد، نهادی که برای پیشکاری و پرستاری کردنِ کسانی که او را بر این تخت راهبری نشانده‌اند، استوار گردید، اما راهبرانی در این بین پیدا شدند، که جایگاه خود را، نه پیشکاری و پرستاری، بلکه سروری (آقایی) ‌دیدند، و خود را سرور (آقا) شمردند.

چنین راهبرانی در آینده، این سروری را در خود و خاندان خود ماندگار خواسته و دانسته، و آنرا دودمانی، واهشته‌های نیاکانی، و یا از سوی فرِّ ایزدی دانستند، و آنرا برای خود و خاندان خود، روا، شایسته، بایسته، ناگزیر، و آدمی را در پذیرش آن ناچار دانستند، و خود را بر گروه دیگرِ آدم‌ها سزاوار سرفرودآوردن دیدند، آنانرا زیردست و پیشکار خود شمردند، و خود را بر آنان سالار و فرمند یافتند، مردم خود را رمه، و خود را بر آنان چوپان دیدند، مردمان را گروهی دونپایه و فرومایه، و خود را والا و شایسته دیدند، مردم را نابخرد و خُل، و خود را بر آنان سزاوار سروری دیدند، خود را مولا، و مردم را موالی شمردند و...

و بدین نابخردی‌ها بود که آدم‌ها را به پیروز و شکست خورده بخش بخش کردند، مردمان، شکست خوردگانی بخت برگشته‌ در دیدگاه راهبران دیده شدند، آنانکه روزی، راهبرانی برای پیشکاری و پرستاری بر خود و همبودگاه خود نهادند، افسار و لگام از دست داده، پیشکاران، گمارنده‌گان را به پیشکاری خود گرفتند، و برده خویش ساختند، و نقش‌ها وارونه شد، دارندگان، پیشکار شدند، و پیشکاران، در جایگاه خداوندگاری نشستند، هرچه خواستند ستاندند، برداشتند و واپس ندادند.

 

 

قلم‌ها را به چوبه دار بستند، و ارباب قلم بر چهارپایه های لرزان نگهداشتند

 

از این پس بود که در نبود آزادی، و سفت شدن بندهای برد‌گی، پاسداری از داشته‌های آدم و آدمیت، همچون آزادی و ارزش‌های دیگرِ از این دست، کارکرد و جایگاه ارزشمند خود را نشان دادند، و آنرا از بایسته‌هایی درخورِ اندیشه و رفتار آدمی دیدند، و کسانیکه بر این پاسداری به خیزش برمی‌خیزند را، شایسته‌ی ارجمندی دیده، و حتی فروگذاری، سستی و نافرمانی آنان در این راه را، نافرمانیِ از گونه‌ی دیگر دیدند، و آنرا «جرم سیاسی» [1] نام نهادند، چراکه چنین خیزشگرانی، از آزادی و آزادگی شهروندان پاسداری می‌کنند، و در این راه حتی نافرمانی‌شان به اندازه دیگر نافرمانی‌ها، سزا و کیفر آنچنانی در بر نباید می‌داشت، چرا که خیزشگران راه پاسداری از آدمیت، نمایندگان گروه آدم‌هایی دانسته شدند، که برای بدست آوردن جایگاه آدمیت، کوشش دارند، و خیزش آنان ارجمند، و والا انگاشته شد.

و اگر چنین خیزشگرانی ره به اشتباه پیمودند نیز، نافرمانی‌شان به ارزیابی «هیات منصفه» ایی سپرده می‌شود که نماینده وجدانِ راستی و دادمندیِ گروهی، و از آدم‌های فرهیخته، در هر همبودگاه خواهند بود، که در آن می‌زیند، و از بایسته‌ها و شایسته‌های آدم و آدمیت نیک می‌دانند، این آناند که آنرا مورد ارزیابی قرار داده، و کنهکاری و یا بیگناهی آنان را بازشناخته، و بیان می دارند، تا مبادا در برخورد با چنین آدم‌های ارزشمندی، زیاده روی، و یا سختگیری ناروایی، روا داشته شود، و خشم دستگاهی، دادگسترانِ آنرا از گردی راستی و دادمندی خارج کند.

 رهبرانی که این بایستگی زندگی گروهی را از دیدگاه و رفتار خود دور داشته، پیگیری کنندگان «حقوق سیاسی» را بسان گنهکاران دیگر دیده، و یا حتی بیش از آنان، شایسته سزا و یا کیفر ببینند، و در سختی نهند، همین خود پیمانه، مایه، بنیاد و پایه سنجش اندازه کجروی فرمانروایان، در زیر پا نهادن بایستگی‌ها و شایستگی‌های رهبری شمرده شده، و نشان از آن دارد که از میانه‌روی، راستی، دادمندی و... دور شده‌اند.

همینجاست که نوع برخورد هر سبک و سازمان دادگستری، با «جرم سیاسی» یکی از پیمانه‌های درستی و نادرستی کارکرد سامانه‌ها، ایده‌ها و رهبری‌ها شد.

چراکه آزادی همیشه، ارزش خیزش و نبرد برای داشتنش را دارد، پس راه خیز برداشتن‌ها، برای آزادی و آدمیت، همیشه باید باز باشد، و خیزشگرانش والا و ارجمند دیده شوند، کسانیکه آدم را در بردگی نمی‌خواهند، و در این راه بر می‌خیزند، و بود و باشِ آدمیت را پی می‌گیرند، هرچند بود و باش خود را در بیم و سیج نهند.

[1] - در جُرم‌شناسی جُرم سیاسی به اعمالی گفته می‌شود که انجام آن‌ها با منافع یک دولت یا ساختار سیاسی حاکم، در تضاد است و به‌این دلیل جُرم انگاشته می‌شوند. جرم سیاسی مقوله‌ای متفاوت از جرم دولتی است که به قانون‌شکنی دولت‌ها در قبال قوانین کیفری داخلی یا بین‌المللی اشاره می‌کند.

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

با یک چرخش قلم دل بسیاری را شاد کنید!

احمد زیدآبادی

در آستانۀ عید نوروز و شب‌های قدر که بر اثر تنگنای اقتصادی، دل‌های بسیاری از مردم گرفته است، آیا از هیچ راهی نمی‌توان دل عدۀ زیادی از آنها را شاد کرد؟ می‌شود، آن هم به سادگی و با یک چرخش قلم! اگر تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی در این ایام به آغوش خانواده‌های خود بازگردند، دل  بسیاری از مردم ایران شاد می‌شود.

شاید گفته شود که با آزادی آنان، در عوض دلِ برخی افرادِ مذهبی می‌گیرد! آنکه دلش از آزادی یک زندانی یا محصور می‌گیرد، در درجۀ اول مذهبی نیست و خدا را نمی‌شناسد. مگر نشانۀ پرهیزکاری و نیکوکاری جز "عافین عن‌الناس" است؟ مگر در کتاب نیامده است که: "وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا"؟

آن فرد مذهبی مگر خودش در شب‌های قدر قرآن به سر نمی‌گیرد و زار نمی‌زند: "خدایا العفو"! مگر دوست ندارد که خدا او را ببخشد و بیامرزد؟: "أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ؟" چطور می‌توان با دلی پر از کینه و انتقام نسبت به همنوع، در برابر خدا نشست و از او طلب بخشش و آمرزش کرد؟

نه! نمی‌توان مذهبی بود و از رنج همنوع شاد و از شادی او رنجور بود! چنین مذهبی مذهب ستمکاران است!

اکنون پدران و مادران و همسران و کودکانی، چشم به راه باز شدن درهای زندان و بازگشت عزیزان خود به خانواده در شب‌های عید هستند؟ رنج آنها رنج بسیاری از مردم و شادی آنها شادی بسیاری از مردم این سرزمین است.

در این روزها نامه‌ای از همسر ویدا ربانی انشتار یافته که از دستور انتقال او از زندان اوین به زندان قرچک شکوه و شکایت کرده، حال آنکه او بیمار است و فقط چهار ماه از مدت محکومیتش باقی مانده است.

نگه داشتن خانم ربانی و امثال وی در زندان، از کدام مشکل جلوگیری می‌کند؟ کدام مشکل را برطرف می‌سازد؟ آیا مال کسی را خورده؟ یا جان کسی را گرفته؟ یا به حقوق دیگری تجاوز کرده؟ یا حق‌الناسی بر گردن و ذمۀ اوست؟ فقط حرف زده گرچه لحن کلامش ممکن است به مذاق من هم خوش نیاید. بسیاری دیگر هم چون اویند. از مصطفی تاجزاده و سعید مدنی گرفته تا دهها زندانی دیگری که مشهور یا نامشهورند.

الان مدت‌هاست نرگس محمدی از زندان آزاد شده است. حرفهایش را کما‌فی‌السابق می‌زند و لحن تند کلامش را هم عوض نکرده است. آیا حضور او در بیرون از زندان، نظمی را از هم پاشیده؟ امنیتی را به هم زده؟ مشکلی لاینحل آفریده؟ آسمان را به زمین آورده؟ زمین را به آسمان برده؟ خب، بگویید چه شده است؟

به فرض، دیگر زندانیان هم پس از آزادی بخواهند همین حرف‌هایی را بزنند که الان در زندان می‌زنند. مگر مشابه و بسیار تندتر از آن حرف‌ها روزانه از سوی افراد خارج از زندان زده نمی‌شود؟ اینها چه مشکلی ایجاد کرده که لازم باشد این داستان غم‌انگیز "زندانی سیاسی" در ایران همچون سریالی پایان‌ناپذیر همیشه ادامه داشته باشد؟

متأسفانه سیستم امنیتی کشور در مورد زندانیان سیاسی "بازجو محور" است. چه بسا دیده شده که کل دستگاه قضا با آزادی برخی زندانیان موافق است اما بازجو یا اصطلاحاً کارشناس پرونده مانع می‌شود! در سال ۸۹ یک روز که عباس جعفری دولت‌آبادی دادستان وقت تهران به زندان گوهردشت کرج آمده بود، به من گفت؛ قاضی‌ات تمام تلاشش را کرد که تو را با وثیقه آزاد کند، اما نتوانست.

زورش به بازجویت نرسید! به همین راحتی! امیدوارم این شیوه به طور ریشه‌ای اصلاح شود و عموم زندانیان و محصوران، سال نو را در نزد خانواده‌های خود باشند.

اگر سران سه قوه همت کنند به نظرم این کار مشکل نباشد. اگر شب‌های قدر العفو می‌گویید پس خود اهل عفو باشید!

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در ابلاغ لایحه حجاب و عفاف، و قرا...
رویا حشمتی : ‏”امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم تماس گرفتم...
- یک نظز اضافه کرد در گلگشتی در آشیانه عقاب، آلاشت د...
به مناسبت زادروز رضاشاه پهلوی علی مرادی مراغه ای امروز ۲۴ اسفند زادروز رضاشاه است در (۱۲۵۶ ه.ش). مط...