دونالد ترامپ و بازساخت شخصیتِ برترین امریکایی در روزگار جدید
مطلب ویژه
  •  

13 بهمن 1403
Author :  
ترامپ امریکایی ها را به وحدتی راستگرایانه دعوت می کند، و به پرتگاهی هولناک می کشد - کاریکاتور رسانه امریکایی از تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج امریکا توسط ترامپ

پیشگفتار برگرداننده (تارنمای یادداشت های بی مخاطب) :

چشم‌های نگرانی که به برونداد انتخابات امریکا خیره شده بودند، بالاخره با نتایج آن روبرو شدند، و آقای دونالد ترامپ از صندق‌های رایِ حاصل از دمکراسی به نسبت قدرتمند امریکا، در یک هماوردی نزدیک، پیروز بیرون جهید، همچون غول چراغی که، می‌تواند ویرانگر، و یا سازنده باشد، خود را نمایاند، سازندگی و یا ویرانگری‌اش نیز بسته به شیوه رویارویی با این غول بیرون جهیده دارد، غولی که با آمدنش، لرزه بر اندام دوست، دشمن و بیطرف انداخته، و می اندازد، و همه از خود خواهند پرسید که چه خواهد شد؟

ترامپ را آدمی هنجارشکن، کمتر پیش بینی شونده، و بیشتر عملگرا می‌دانم، البته اهل بده و بستان، که این ویژگی آخرش، از خوبی‌های اوست، چراکه در داد و ستد واقعگرایی و عملگرایی کارساز است، و سوداگران را اهل تصمیم‌های سخت می‌کند، و همین باعث رشد و تحرک تجاری خواهد شد، و در مجموع بازار را از ایستایی‌های خسته کننده ایی که در آن گرفتار آمده است، نجات خواهد داد، بر روح مردابی جهان، بادهای اکسیژن‌آور خواهد وزاند، هرچند نیزارهای خشکیده، در برخی از زمین‌های در انزوا مانده‌ی این مرداب، در معرض خطر بیشتری قرار خواهند گرفت، و با جرقه ایی ممکن است که در آتشی بدون کنترل قرار گیرند و دوام و بقای‌شان با خطری جدی مواجه شود.

از جمله‌ی چالش‌هایی که در داد و ستد با چنین بازیگرانی هست اینکه، بازی در زمین آنان، بسیار سخت و هراس‌انگیز است، چرا که کارت‌هایی را روی میز خواهند گذاشت، که وسوسه بُرد آن، هر بازیگری را به تصمیم‌های سخت وا خواهد داشت، و به جوشش خواهد انداخت، دشمنی‌ها را گاه به دوستی، و دوستی‌ها را گاه به دشمنی‌های مایوس کننده و خسارتبار تبدیل می‌کند، و شکست و پیروزی در این بازی، بروندای‌هایی باورنکردنی را در پی خواهند داشت.

خروج در میانه‌ی بازی، با چنین اهلِ قماری، نتایجی بسیار هول‌انگیزتر از ادامه بازی، در پی خواهد داشت، و خروج یکطرفه، به باختی بزرگتر، از باختِ در زمین بازیگری خواهد انجامید. همه (دوست، دشمن، بیطرف) مجبور به بازی در زمینِ چنین بازیگرانی‌اند، و تا رسیدن به نتیجه و دریافت نتایج آن، باید ادامه داد، و می‌توان گفت آینده دهشتبار است، چه بردی بزرگ، یا باختی بزرگ در انتظارت باشد. اما این خود فرصتی برای ملت‌هایی خواهد بود، که دارای رهبرانی دست به عصا هستند، که از توانایی اتخاذ تصمیم‌های بزرگ ناتوانند، و ملت‌های زیر دست خود را در گردابِ محافظه‌کاری‌هایِ سرگردان کننده و دراز خود گرفتار کرده‌اند، و ترس و هراس از تغییر و تحول، ملت‌های آنان را گرفتارِ عدم تحرک و مرگ تدریجی می‌کند.

ترامپ یک کار دیگری هم کرد، که درد ایرانیان را تازه کرد، ایرانیانی که سهم بزرگی از دریای قزوین را، پیش از این به روسیه زیاده‌خواه و متجاوز باختند، در جنوب و در حوزه "دریای پارس" نیز با همسایگانی رودرو هستند که، از ضعف و انزوای ایران در پهنه بین الملل، در بیش از چهاردهه گذشته سود جستند، و تلاش دارند تا نام دریای پارس را به خلیج ع-ر-ب-ی تغییر دهند. ترامپ درست چنین بلایی را بر سر کشور مکزیک آورد، و طی حکم حکومتی، و البته عوام فریبانه، "خلیج مکزیک" را به "خلیج امریکا" تغییر نام داد، حرکتی سیاسی، که دشمنی را در دل مکزیکی‌ها کاشت و می‌کارد، و دیگرانی خواهند آمد و از این کاشته او، محصول دشمنی با امریکا درو خواهند کرد، و ترامپ با این حرکت، ایرانیان را با مکزیکی‌ها همدرد کرد، و ایران و مکزیک، زین پس بر درد مشترکی در دنیای بیرحمِ و متکی بر قدرت مالی، خواهند نالید.

ترامپ قاعدتا یکی راستگرای محافظه کار است، اما بر خلاف راستگرایان معمولِ دنیا، که وحشت حضورشان در قدرت، از بندهای بردگی است که با آمدن‌شان، بر پای آدم‌ها محکم می‌شود، تا در یک توقف ملال‌آور آدم را گرفتار تفکر واپسگرای خود نمایند، و زنجیرهای ایستایی را بر دست و پای او محکم کنند، اما دنیا با آمدن ترامپ کاملا اینگونه هست و البته نیست! و گاه نسیم‌های تغییر بعکس، حرکت و توسعه در جهان نیز با آمدن او نوید وزیدن داده‌اند، تو گویی دنیا در یک شرایط محافظه‌کاری گرفتار شده بود، که با آمدنِ ترامپِ راستگرا، تحرک و پویایی را به پهنه زندگی آدمیان تزریق خواهد کرد.

در میان کارهای ناشایست او، زیاده‌خواهی ترامپ، برای اعلام جزیره گرینلند، به عنوان بخشی از خاک امریکاست، که برای اروپای زخم خورده و مورد تجاوز قرار گرفته از سمت خاوران، گازانبر تجاوز از سمت باختر را نیز به شرایط درام اروپاییان افزود. تا زین پس علاوه بر تیغ زدن در برابر تجاوز آشکار روسیه به اوکراین، از سمت خاوران، از چشم‌های هوسناک حرامیان امریکایی نیز، که به مرزهای باختری‌اش در دانمارک، چشم طمع دارند نیز، نگران باشد.

تمام این صحنه‌ایی که ترامپ در بازی اروپایی خود به جریان انداخته است، چشم جهانیان را نگران کرده است، چرا که تا به حال دگراندیشانی که از ظلم در کشورهای جهان سومی خود، جان به لب می‌شدند، سرزمین‌های آزادی را در اروپا می‌یافتند تا در آن پناه برند، زنده بمانند و به کُنشگری ادامه دهند، اما اکنون آزادیخواهان و تحول‌خواهان جهانی، پهنه پناهگاهی خود را تنگتر خواهند دید، و با اروپایی چنین گرفتار در گازانبر روسی – امریکایی مواجه خواهند دید، که دیگر نمی‌تواند، پذیرای دیگران باشد که زندگی و آزادی خود را، در مهاجرت می جویند.

البته این نیز خود شاید خیری را در پی داشته باشد، که آزادیخواهان و تحولخواهان در سرزمین‌های خود بمانند و بار مخاطره و رنج را با مردمان خود، در کشورهای خود به دوش کشند، و تغییر را به ناچار در سختی کار در وطنِ خود دنبال و حاصل کنند.

با این همه، هنوز بسیار زود است که برونداد آمدن دونالد ترامپ را پیروزی یا شکست برای آدمیان تعبیر کرد، باید دید که در پهنه رفتار و نتایج چگونه خواهد بود.

نوشتاری که می آید، نگاه یک متفکر هندی، به پیروزی دونالد ترامپ، شخصیت او، جامعه امریکایی و... است، و در آخر نیز به مقاسیه دونالد ترامپ با نارندرا مودی که او خود یک راستگرای هندوست، و در بالاترین کرسی حاکمیت هند قرار گرفته، پرداخته است.

 

ساخت حس تصویری از مردی که می‌خواهد امریکایی شکوهمند بسازد [1]

پراتا اس. گوش [2]

اول فوریه 2025 (13 بهمن 1403)

برای کسانی که با تاریخ امریکا آشنا هستند، ترامپ نماینده هسته مرکزی ساختار شخصیت آدم امریکایی برتری‌جو است.

ترامپ از دید ترامپ

تصویری از دونالد ترامپ که در یک قطعه تبلیغاتی

که در توئیتر او (@realDonaldTrump) منتشر شد

 

اجازه دهید نوشتار خود را با نتیجه‌گیری آن آغاز کنم. در شعارهای دونالد ترامپ مانند «اول آمریکا» [3] یا بیایم «آمریکا را دوباره باشکوه بسازیم» [4] بدون در نظر گرفتن شمار بالای کاربردش، چیز جدیدی وجود ندارد. هر خوانشی از تاریخ آمریکا از زمان جنگ جهانی اول (1914-1919)، زمانی که آمریکا برای اولین بار خود را از یک ملت بدهکار [5] به یک کشور اعتباردهنده[6]  تبدیل کرد، نشان می‌دهد تمام روسای جمهور آمریکا از آن زمان تاکنون، از این اهداف حمایت، و آنرا دنبال کرده‌اند. گستاخی ترامپ فقط نشان دهنده بروز آن در زمانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم.

به تغییرات الگوی جمع‌آوری، انتشار و بهره‌برداری از اخبار ما در این عصر نگاه کنید. همه چیز باید سریع، مستقیم و اغلب ترسناک باشد. در غیر این صورت چه کسی می‌توانست چند سال پیش تصور کند که چنین مفاهیمی مانند «اخبار جعلی» یا «پسا حقیقت» این همه پولسازی کنند؟ اگر تحلیلگران سیاسی دونالد ترامپ را فاقد هیجان‌انگیزی می‌شمارند، به این دلیل است که او به طرز وقیحانه‌ای شفاف است. او جای کمی برای شکوفایی نبوغ تفسیری اهل تحلیل باقی می‌گذارد. ترامپ هم در سخنرانی‌های مبارزات انتخاباتی‌اش و هم بعداً در سخنرانی مراسم تحلیف‌ش، تمام چارچوب سیاست‌های خود را برای چهار سال آینده، از جمله چارچوب‌هایی را که اکثر روسای جمهور دیگر، فرصت بیان آن را برای فرصت مناسب حفظ می‌کنند، آشکار کرد. وقتیکه ترامپ بدون هیچگونه احساس شرمندگی، آقای ایلان ریو ماسک، مدیرعامل شرکت تسلا موتور، جوان چند میلیاردر خود را به عنوان حامی مالی کمپین انتخاباتی و مشاور اقتصادی‌اش معرفی کرد، این پیام برای رهبران جهان روشن بود که ترامپ چه تصمیمی دارد.

امریکائیسم [7]

بنابراین برای کسانی که با تاریخ امریکا آشنایند، ترامپ نماینده هسته مرکزی ساختار شخصیت آدم امریکایی برتری‌جو است. که با توسعه طلبی سرزمینی، آقایی سفیدها و اظهار قدرت وقیحانه برای حفظ احساس آمریکایی "برترین" [8] بودن، شناخته می‌شود. این اختصاص به سرمایه‌داری آمریکا دارد که ریشه در خواسته‌ی گسترش آمریکا به سمت غرب دارد، که شاخه‌ای از آن به اصطلاح «آمریکائیسم» نامیده می‌شود. اما ترامپ یک گام فراتر رفت. او با احترامی که به حزب محافظه‌کار مسیحی خود دارد، مخالف سقط جنین، حقوق دگرباشان جنسی و غیره است. تصمیم او برای توقف سیستم دریافت شهروندی از طریق تولد در خاک امریکا، ممکن است بعنوان بخشی از این بسته شخصیتی او تلقی شود.

در راستای اینکه این نوشتار آموزنده شود، نگاه به دومین دوره ریاست‌جمهوری استفان گروئر کلیولند (1893-1897) [9] ممکن است آموزنده باشد، به این دلیل ساده که او تنها رئیس‌جمهور دیگر قبل از ترامپ است که دو بار رئیس‌جمهور شدن با فاصله‌ای از ترامپ را داشت. چهار سال در این بین، مانند ترامپ که در سال 2016 رای را به دست آورد، در 2020 آن را از دست داد، و سپس دوباره در سال 2024 پیروز شد، کلیولند نیز رای 1884 را برد، آن را در سال 1888 از دست داد و سپس در سال 1892 آن را دوباره بدست آورد. و برنده شد.

کلیولند و ترامپ هر دو بودجه هنگفتی از شرکت های‌بزرگ دریافت داشتند. اگر کلیولند از حمایت بانکداران و دامداران درجه یک برخوردار بود، ترامپ از ماسک و دیگران حمایت می‌گیرد. همچنین، برای تقویت پایگاه توده‌ای خود، کلیولند خود را با آرمان ملیگرایان کوبایی در برابر ارباب استعمارگرشان اسپانیا معرفی کرده بود (این امر در نهایت به جنگ اسپانیا و آمریکا در سال 1898 منجر شد که به حکومت استعماری اسپانیا در قاره آمریکا پایان داد). ترامپ نیز با درخواست برای الحاق کانادا به ایالات متحده آمریکا به عنوان پنجاه و یکمین ایالت آن، با درخواست کنترل کانال پاناما، و با اعلام اینکه گرینلند خودگردان را از پادشاهی دانمارک خریداری خواهد کرد، تلاش کرد به ناسیونالیسم آمریکایی دامن بزند.

جنگ و کمونیسم

در فضای محدود این نوشتار نمی‌توان کل تاریخ آمریکا را فشرده و بیان کرد. اما با رجوع به برخی از نقاط عطف در تاریخ آمریکا می‌توان نشان داد که آمریکا هر زمان که تهدیدی برای برترین بودن خود در جهان احساس کرده است، هیچ مانعی برای برداشتن هیچ قدمی اعم از اخلاقی یا غیراخلاقی در برابر خود ندیده است. بنابراین، آمریکا برای حفاظت از منافع شرکتی خود، همه چیز را زیر سپهر آسمان و در زیر نور خورشید انجام خواهد داد. برای آن، حتی اگر تعهدش به دموکراسی در داخل یا خارج از کشور به خطر بیفتد، می گوید، بگذارید اینطور باشد. اولین نشانه آن را در طول جنگ جهانی اول، قبلاً به آن اشاره کردیم، مشهود بود. هنگامی که جنگ جهانی اول در میانه خود بود، انقلاب بلشویکی در روسیه در سال 1917 رخ داد. این انقلاب طبقه حاکم آمریکا را به لرزه درآورد. معروف به "ترس سرخ"، این اولین بیان ترس در سطح سیاسی بود که به آمریکایی‌ها در کل گفت که آمریکایی‌گرایی آنها در خطر یک ویروس بیگانه به نام کمونیسم است. خروج روسیه بلشویکی از جنگ نیز، نگرانی آمریکا را کاهش نداد، زیرا هر چه باشد ترس ایالات متحده سرزمینی نبود، بلکه ایدئولوژیک بود. دو گروه از ارتش ایالات متحده متشکل از 12000 نفر به عنوان بخشی از مداخله متفقین در روسیه، به روسیه اعزام شدند. آنها حتی پس از پایان جنگ در سال 1919 هم در آنجا ماندند. وزارت امور خارجه به کنگره گفت: «همه این عملیات برای خنثی کردن اثرات انقلاب بلشویکی در روسیه بود.»

بعدها، استقرار یک رژیم کمونیستی در چین در سال 1949، آمریکایی ها را بسیار بیشتر ترساند، زیرا در آن زمان جنگ سرد داغ شده بود. به زودی به مک کارتیسم [10] معروف شد که تا به امروز سیاه‌ترین فصلِ تاریخ دموکراسی آمریکا محسوب می‌شود. یک حکومت وحشت واقعی حاکم شد که در آن هر آمریکایی که حتی به طور مبهم این جنون ضد کمونیستی را زیر سوال می‌برد، به عنوان ضد آمریکایی و در نتیجه خائن شناخته می شد (آیا در هند امروزی چنین زنگ خطر کوچکی در ذهن شما به صدا در می آید؟). [11]

 مدت‌ها پس از فرونشست گرد و خاک مک کارتیسم، لوئیس جی. هال [12] ، نویسنده برجسته و عضو سابق ستاد برنامه‌ریزی سیاست وزارت امور خارجه، در مجله نیویورک تایمز در 6 ژوئن 1971 نوشت: «در میان ما کسانی بودند که می‌دانستند شرایط تاریخی، جغرافیایی و راهبردی در درازمدت چیزی جز درگیری بین مائو و مسکو ایجاد نخواهد کرد. آنها مرعوب سکوت هراس انگیز زمان شدند، یا اگر می‌خواستند بنا به حرفه خود، نظرشان را به زبان بیاورند، شهرتشان با اتهام خیانت از بین می‌رفت.» تنها 20 سال پس از مک کارتیسم بود، که رئیس جمهور ریچارد نیکسون، در سال 1972 در پکن، در حال دست دادن با مائوتسه تونگ (رهبر چین) بود.

اول امریکا

از آن زمان تاکنون، سیاست آمریکا از این سو به سر دیگر تغییر جهت داده است، اگرچه ارزش‌های پایه‌ایی نظام سرمایه‌داری آن، در جنگ ویتنام، تراژدی یازده سپتامبر، جنگ‌های غرب آسیا و غیره درگیر شد، اما باقی مانده است. با نظرداشتی به شیوه مدیریت آمریکا بر این بحران‌ها، ترامپ چندان هم استثنایی به نظر نمی‌رسد. «اول آمریکا» به طور گسترده نوشته شد، که در هسته آن تفکر دو حزبی (دموکرات-جمهوریخواه) سفیدپوست آمریکایی است. تفاوت اندگی داشت و فرقی نمی‌کرد که حکومت حزب جمهوری‌خواه باشد یا دموکرات یا رئیس‌جمهوری غیرسفیدپوست مانند باراک اوباما.

ترامپ این موضوع را به عنوان یک موضوع برجسته مطرح کرد که هجوم کنترل نشده لاتین تبارها و سرخپوستان، نه تنها بازارهای شغلی آمریکا را شکار می‌کند، بلکه آنها برتری نخبگان سنتی این کشور را نیز به چالش می‌کشند که مظهر تسلط پروتستان آنگلوساکسون سفید (WASP) [13] آن است. بدون اینکه به صراحت گفته شود، این پیام به بخش بزرگی از سفیدپوستان آمریکایی فرستاده شد که آنها نباید روندهای اخیر را نادیده بگیرند، زمانی که در یک دهه، یک مرد سیاهپوست رئیس جمهور شد (باراک اوباما)، و یک زن نیمه سیاه - نیمه هندی (کملا هریس) حتی جرأت کرده بود که ریاست جمهوری را به دست آورد. به این منظور است که در مورد تهدیدات ترامپ مبنی بر توقف سیستم کسب شهروندی توسط تولد در خاک آمریکا، محدود کردن تعداد فزاینده مهاجران غیرمجاز از برخی کشورهای آمریکای جنوبی و هند سخنی بگوییم.

بدون این که به نظر ناهنجار به نظر برسد، باید توجه داشت که دو رهبر برجسته هند، یعنی نخست وزیر نارندرا مودی و وزیر کشور، آمیت شاه، که علیه مهاجرت غیرمجاز بنگلادشی‌ها به هند (هیچ اطلاعاتی در مورد تعداد آنها در دسترس نیست) بیشتر ساکتند. هرگز نگرانی خود را نسبت به ارسال راکت‌های سازمان یافته‌ی پر از مهاجرین، که در ایالت خود آنها در گجرات شکوفا می‌شوند، تا هندی‌ها (بیشتر گجراتی‌ها) را از طریق کلاهبرداری به آمریکا قاچاق کنند، ابراز نکرده‌اند. پیش از این خواستگاه این راکت‌ها ایالت پنجاب هند بود. ایالتی که می‌تواند فیلم "دانکی" (2023) [14] با بازی شاهرخ خان (هنرپیشه مشهور) را تولید کند، نمی‌تواند نسبت به این تجارت غیرقانونی پر رونق خود را نادان نشان دهد. 

در ارتباط با روادید H-1B که به ظاهر برای بسیاری از هندی‌هایی که در آمریکا تحصیل و کار می‌کنند ناراحت‌کننده‌تر است، می‌توان تصور کرد که گرد و غبار آن در زمان مناسب فرو نشیند، زیرا نوع مشاغل این هندی‌ها، به‌ویژه در پهنه علم، فن‌آوری مهندسی و ریاضیات (STEM) آنهایی نیستند که فرصت‌های شغلی جویندگان کار آمریکایی را، که ترامپ خوب از آن آگاه است، تهدید کنند. راه حل این موضوع، دیپلماسی سرد دوجانبه است، نه دیپلماسی شخصی و بیش از حد تبلیغاتی در اجلاس سران. این در حالی است که در سطوح عمومی استدلال می‌شود که آمریکا کشوری از آن مهاجران است و از این رو تجارت درهای خود را به روی تازه واردان نمی‌بندد.

در پایان می‌توان اعتراف کرد که در حین نوشتن این نوشتار، افکار من اغلب توسط نارندرا مودی منحرف می‌شد. جدا از شعار «اینبار، دولت ترامپ» [15] و «سلام مودی» [16] او که هرگز طبق هنجارهای بین المللی نباید اتفاق می‌افتاد، شباهت‌های عجیب و غریب زیادی بین این دو رهبر وجود دارد. شعار «بیاییم امریکا را دوباره با شکوه بسازیم» (MAGA) آقای ترامپ و شعار «کشف هند جدید» [17] و یا «اکسیر عصر هند جدید» سر داده شده توسط دولت مودی کاملاً یکسان هستند. همچنین، همانطور که ظهور مودی منجر به دو قطبی شدن اجتماعی و سیاسی در هند شد، ظهور ترامپ نیز منجر به شکاف‌های مشابهی در جامعه آمریکا شد که حمله به ساختمان کنگره در 6 ژانویه 2021 به وضوح نشان داد. بنابراین، جای تعجب نیست که ترامپ به یکی از عزیزان جناح راست هند (BJP و RSS و...) تبدیل شود. حتی برخی از هندی ها آیین برپایی آتش مقدس را برای پیروزی ترامپ برپا کردند و برای پیروزی‌اش دعا کنند.

با کمال مهربانی، به زبان ساده تر باید گفت که، نارندرا مودی برای مراسم تحلیف ترامپ دعوت نشد. اگر این اتفاق می‌افتاد، رسانه‌های هندی دیوانه می‌شدند که در مورد جشن مودی-ترامپ بیش از حد گزارش‌های اغراق آمیز بدهند. اما آنچه واقعاً مورد نیاز است، یک رابطه سودمند دوجانبه هند و ایالات متحده، بدون بازی نمایشی است.

Click to enlarge image Europe.png

کاریکاتور نشریه امریکایی در واکنش به درخواست ترامپ برای پیوستن گرینلند به امریکا و واکنش اروپاییان

[1] - نوشتاری با عنوان Making Sense of the MAGA Man  منتشر شده در https://thewire.in/world/donald-trump-america-maga

[2] -  Partha S. Ghosh  استاد بازنشسته دپارتمان مطالعات جنوب آسیا در دانشگاه جواهر لعل نهرو JNU دهلی است.

[3] - America First شعار انتخاباتی ترامپ

[4] - Make America Great Again (MAGA) شعار دیگر انتخاباتی ترامپ

[5] - Debtor

[6] - Creditor 

[7] - Americanism

[8] - Numero Uno این یک اصطلاح اسپانیایی است که در انگلیسی هم استفاده می‌شود بمعنای: درجه یک یا همان number one (نامبروان) خودمان است.

[9] - Stephen Grover Cleveland

[10] - McCarthyism دوره ایی از اختناق در امریکا

[11] - که در هند نیز با روی کار آمدن هندوئیسم افراطی، و راستگرایان معتقد به فلسفه هندوتوا (Indianism یا همان هندئیسم) وابسته به BJP و گروه مادر آنها یعنی RSS که هرگونه مخالفت با خود و اندیشه خود را، مخالفت با ملیت هندی و هند تعبیر و تفسیر می‌کنند و لایق مجازات بایسته می‌دانند.

[12] - Louis J. Halle

[13] - White Anglo-Saxon Protestant

[14] - Dunki

[15] - امتیاز انتخاباتی که در سال 2016 نارندرا مودی در سفر به امریکا به دوتالد ترامپ داد و در جمع 50 هزار نفری هندی‌تبارهای مقیم امریکا در یک نشست مشترک، این شعار را دادند که «اینبار نوبت دولت ترامپ» است. "Abki baar Trump Sarkar"

[16] - « Howdy Modi»

[17] - شعار Amrit Kaal در هفتاد و پنجمین سالگرد استقلال هند، توسط نارندرا مودی نخست وزیر هند، و از رهبران حزب BJP بیان گردید.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (11)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

برگردان فارسی فرمان دونالد ترامپ

اقدامات ریاست جمهوری* یادداشت امنیت ملی ریاست جمهوری امریکا* /NSPM-2
دستور اجرایی
۵ فوریه ۲۰۲۵*

یادداشت برای:
وزیر امور خارجه وزیر خزانه‌داری وزیر دفاع دادستان کل وزیر انرژی وزیر کشور وزیر امنیت داخلی دستیار رئیس‌جمهور و رئیس کارکنان کاخ سفید نماینده تجاری ایالات متحده نماینده دائم ایالات متحده در سازمان ملل متحد مدیر کل اطلاعات ملی مدیر سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) مدیر دفتر مدیریت و بودجه دستیار رئیس‌جمهور در امور امنیت ملی مشاور رئیس‌جمهور دستیار رئیس‌جمهور در امور سیاست اقتصادی رئیس ستاد مشترک ارتش مدیر سازمان فدرال تحقیقات (اف‌بی‌آی)

موضوع: اعمال حداکثر فشار بر دولت جمهوری اسلامی ایران، محروم کردن ایران از تمامی راه‌های دستیابی به سلاح هسته‌ای و مقابله با نفوذ مخرب ایران

به عنوان رئیس‌جمهور، اولویت اصلی من تضمین امنیت و ایمنی ایالات متحده و مردم آمریکا است. از زمان تأسیس دولت جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ به عنوان یک حکومت تئوکراتیک انقلابی، این دولت دشمنی خود را با ایالات متحده و متحدان و شرکای آن اعلام کرده است. ایران همچنان به عنوان بزرگ‌ترین حامی دولتی تروریسم در جهان شناخته می‌شود و به گروه‌هایی مانند حزب‌الله، حماس، حوثی‌ها، طالبان، القاعده و سایر شبکه‌های تروریستی کمک کرده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) خود به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی طراحی شده است.
دولت ایران، از جمله سپاه پاسداران، از عوامل و ابزارهای سایبری برای هدف قرار دادن شهروندان ایالات متحده در داخل این کشور و سایر کشورهای جهان استفاده می‌کند، از جمله حملات فیزیکی، آدم‌ربایی و قتل. ایران همچنین به گروه‌های نیابتی خود، از جمله سازمان جهاد اسلامی حزب‌الله، دستور داده است تا سلول‌های خوابیده را در خاک آمریکا مستقر کنند تا در حمایت از این فعالیت‌های تروریستی فعال شوند.
ایران مسئول کشتارهای وحشتناک حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است و همچنین مسئول حملات مداوم حوثی‌ها علیه نیروی دریایی ایالات متحده، نیروهای دریایی متحدان و کشتی‌های تجاری بین‌المللی در دریای سرخ است. از آوریل ۲۰۲۴، این رژیم دو بار تمایل خود را برای پرتاب موشک‌های بالستیک و کروز به سوی اسرائیل نشان داده است.
ایران مرتکب نقض فاحش حقوق بشر می‌شود و به‌طور خودسرانه خارجی‌ها، از جمله شهروندان ایالات متحده، را با اتهامات واهی و بدون رعایت فرآیند قانونی بازداشت می‌کند و آن‌ها را مورد سوءاستفاده قرار می‌دهد. ایالات متحده در کنار زنان ایران ایستاده است که هر روز با سوءاستفاده‌های این رژیم مواجه هستند.
برنامه هسته‌ای ایران، از جمله توانایی‌های مرتبط با غنی‌سازی و بازفراوری و موشک‌های هسته‌ای، خطری وجودی برای ایالات متحده و کل جهان متمدن محسوب می‌شود. هرگز نباید به یک رژیم افراطی مانند این اجازه داده شود که سلاح هسته‌ای به دست آورد یا توسعه دهد، یا از طریق تهدید به دستیابی، توسعه یا استفاده از سلاح هسته‌ای، ایالات متحده یا متحدان آن را تحت فشار قرار دهد. ایران امروز با پنهان کردن سایت‌ها و مواد هسته‌ای اعلام نشده، که طبق توافق جامع تضمین‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) لازم است، تعهدات خود تحت معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) را نقض کرده است. ایران دسترسی IAEA به سایت‌های نظامی یا سایت‌های مرتبط با سازمان پژوهش و نوآوری دفاعی، معروف به SPND، و مصاحبه با دانشمندان هسته‌ای که هنوز توسط SPND استخدام شده‌اند را مسدود کرده است. گزارش‌های عمومی نشان می‌دهند که ایران ممکن است اکنون در حال انجام مدل‌سازی کامپیوتری مرتبط با توسعه سلاح‌های هسته‌ای باشد که این موضوع باعث نگرانی فوری می‌شود. ما باید تمام راه‌های دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را مسدود کنیم و باج‌خواهی هسته‌ای این رژیم را پایان دهیم.
رفتار ایران منافع ملی ایالات متحده را تهدید می‌کند. بنابراین، به نفع ملی است که حداکثر فشار را بر رژیم ایران وارد کنیم تا تهدید هسته‌ای آن را پایان دهد، برنامه موشکی بالستیک آن را محدود کند و حمایت از گروه‌های تروریستی را متوقف سازد.

بخش ۱. سیاست.
سیاست ایالات متحده این است که ایران از دستیابی به سلاح هسته‌ای و موشک‌های بالستیک قاره‌پیما محروم شود؛ شبکه و کمپین تجاوز منطقه‌ای ایران خنثی شود؛ سپاه پاسداران و عوامل آن مختل، تضعیف یا از دسترسی به منابعی که فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده آن‌ها را تقویت می‌کند، محروم شوند؛ و توسعه تهاجمی موشک‌ها و سایر توانایی‌های تسلیحاتی متعارف و نامتقارن ایران مقابله شود.

بخش ۲. اعمال حداکثر فشار بر جمهوری اسلامی ایران.
(الف)* وزیر خزانه‌داری باید:
۱. فوراً تحریم‌ها یا اقدامات اجرایی مناسب را علیه تمامی اشخاصی که شواهدی از فعالیت‌های نقض‌کننده یک یا چند تحریم مرتبط با ایران در مورد آن‌ها وجود دارد، اعمال کند.
۲. یک کمپین اجرایی قوی و مستمر در مورد تحریم‌های ایران اجرا کند که دسترسی رژیم و عوامل تروریستی آن به درآمد را مسدود کند.
۳. هرگونه مجوز عمومی، سوالات متداول یا سایر دستورالعمل‌هایی که هرگونه تسهیلات اقتصادی یا مالی به ایران یا هر یک از عوامل تروریستی آن ارائه می‌دهد را برای اصلاح یا لغو بررسی کند.
۴. دستورالعمل‌های به‌روز شده را به تمامی بخش‌های تجاری مرتبط، از جمله حمل‌ونقل، بیمه و اپراتورهای بندری، درباره خطرات مربوط به هر شخصی که به‌طور عمدی تحریم‌های ایالات متحده در مورد ایران یا یک عامل تروریستی ایرانی را نقض کند، صادر کند.
۵. اقدامات متقابل علیه ایران در گروه اقدام مالی (FATF) را حفظ کند، آستانه‌های مالکیت واقعی را ارزیابی کند تا اطمینان حاصل شود که تحریم‌ها تمام درآمدهای غیرقانونی ایران را مسدود می‌کنند، و ارزیابی کند که آیا مؤسسات مالی باید استاندارد "مشتری مشتری خود را بشناسید" را برای معاملات مرتبط با ایران اتخاذ کنند تا از فرار تحریمی بیشتر جلوگیری شود.

(ب) وزیر امور خارجه باید:
۱. معافیت‌های تحریمی، به ویژه آن‌هایی که هرگونه تسهیلات اقتصادی یا مالی به ایران ارائه می‌دهند، از جمله موارد مرتبط با پروژه بندر چابهار ایران، را اصلاح یا لغو کند.
۲. یک کمپین قوی و مستمر را، در هماهنگی با وزیر خزانه‌داری و سایر وزارتخانه‌ها یا سازمان‌های اجرایی مرتبط، برای کاهش صادرات نفت ایران به صفر، از جمله صادرات نفت خام ایران به جمهوری خلق چین، اجرا کند.
۳. یک کمپین دیپلماتیک را برای منزوی کردن ایران در سراسر جهان، از جمله در سازمان‌های بین‌المللی، رهبری کند، از جمله انکار آزادی حرکت یا پناهگاه امن برای سپاه پاسداران یا هر عامل تروریستی ایران در هر جایی که خارج از مرزهای ایران فعالیت می‌کنند.
۴. اقدامات فوری را، در هماهنگی با وزیر خزانه‌داری و سایر سازمان‌های مرتبط، برای اطمینان از اینکه سیستم مالی عراق توسط ایران برای فرار تحریمی یا دور زدن تحریم‌ها استفاده نمی‌شود، و کشورهای خلیج فارس به عنوان نقاط ترانزیت برای فرار تحریمی استفاده نمی‌شوند، انجام دهد.

(ج) نماینده دائم ایالات متحده در سازمان ملل متحد باید:
۱. با متحدان کلیدی همکاری کند تا بازگشت سریع تحریم‌ها و محدودیت‌های بین‌المللی علیه ایران تکمیل شود.
۲. ایران را به دلیل نقض معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) پاسخگو نگه دارد.
۳. به‌طور منظم شورای امنیت سازمان ملل را تشکیل دهد تا تهدیدات متعدد ایران علیه صلح و امنیت بین‌المللی را برجسته کند.

(د) وزیر بازرگانی باید یک کمپین اجرایی قوی و مستمر برای کنترل صادرات انجام دهد تا جریان فناوری و قطعاتی که توسط رژیم برای اهداف نظامی استفاده می‌شود، محدود شود.

(ه) دادستان کل باید:
۱. تمامی اقدامات قانونی موجود را برای بررسی، مختل کردن و تعقیب شبکه‌های مالی و لجستیکی، عوامل یا گروه‌های نفوذی در داخل ایالات متحده که توسط ایران یا یک عامل تروریستی ایرانی حمایت می‌شوند، انجام دهد.
۲. تمامی اقدامات قانونی موجود را برای توقیف محموله‌های غیرقانونی نفت ایران انجام دهد.
۳. تمامی اقدامات قانونی موجود را برای شناسایی دارایی‌های دولتی ایران در ایالات متحده و خارج از کشور انجام دهد و به قربانیان آمریکایی تروریسم، از جمله خانواده‌های ستاره طلایی، کمک کند تا بر اساس احکام فدرال علیه ایران، خسارت دریافت کنند.
۴. تمامی اقدامات قانونی موجود را برای تعقیب و محاکمه رهبران و اعضای گروه‌های تروریستی و عوامل نیابتی تأمین‌شده توسط ایران که شهروندان آمریکایی را اسیر، آسیب‌زده یا کشته‌اند، انجام دهد و در صورت امکان و در هماهنگی با وزیر امور خارجه، دستگیری و استرداد آن‌ها به ایالات متحده را دنبال کند.
۵. از تمامی اختیارات کیفری، نظارتی و سایبری و ابزارها برای بررسی، تعقیب و مختل کردن تلاش‌های دولت ایران برای انجام جاسوسی یا به‌دست آوردن اطلاعات نظامی، اطلاعاتی، دولتی یا سایر اطلاعات حساس، به خطر انداختن خاک آمریکا و زیرساخت‌های حیاتی ما، فرار از تحریم‌ها و کنترل صادرات، به‌دست آوردن حمایت مادی برای تروریسم، اعمال نفوذ مخرب خارجی و تهدید به آسیب و نقض آزادی بیان تحت حمایت متمم اول قانون اساسی، از جمله تلاش‌هایی که برای ترویج ضدیت با یهودیان طراحی شده‌اند، استفاده کند.

بخش ۳. مقررات کلی.
(الف) هیچ‌چیز در این یادداشت نباید به گونه‌ای تفسیر شود که:
۱. اختیارات اعطا شده توسط قانون به یک وزارتخانه یا سازمان اجرایی، یا رئیس آن، را مختل یا تحت تأثیر قرار دهد؛ یا
۲. وظایف مدیر دفتر مدیریت و بودجه را در ارتباط با پیشنهادات بودجه‌ای، اداری یا قانونی تحت تأثیر قرار دهد.

(ب) این یادداشت باید مطابق با قوانین قابل اجرا و با توجه به در دسترس بودن اعتبارات اجرا شود.
(ج) این یادداشت به‌هیچ‌وجه قصد ایجاد یا ایجاد هرگونه حق یا مزیت ماهوی یا رویه‌ای قابل اجرا در قانون یا عدالت توسط هر طرفی علیه ایالات متحده، وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها یا نهادهای آن، مأموران، کارمندان یا عوامل آن، یا هر شخص دیگری را ندارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

دو سناریوی پس از نفی مذاکره با آمریکا

سخنان رهبر جمهوری اسلامی در بارۀ عدم مذاکره با آمریکا صریح‌تر و شفاف‌تر از آن بود که جایی برای قرائت دوم باقی بگذارد.
به هر حال، نظام جمهوری اسلامی به دلایلی که همیشه مطرح بوده، تصمیم گرفته است که با دولت دونالد ترامپ مذاکرۀ رسمی و مستقیم نکند.
بحث اصلی اما این است که پس از نفی مذاکره با آمریکا برنامه‌اش چیست؟
آیا قرار است مذاکره با اروپا به طور جدی در دستور کار قرار گیرد و چنان سرعتی به آن داده شود که قبل از تاریخ انقضای بندهای غروب برجام در مهرماه آینده، به توافقی با اروپایی‌ها دست یابد به طوری که مانع استفادۀ آنها از مکانیسم ماشه شود؟ اگر چنین باشد، توافق احتمالی لاجرم باید مورد رضایت آمریکا و همینطور اسرائیل هم قرار گیرد، چون اتحادیۀ اروپا توافقی که با مخالفت ترامپ و سران تل آویو روبرو شود، بی‌فایده و فاقد اثر می‌بیند.
مسیر دوم، نومیدی از توافق با اروپا و حرکت در جهت تغییر استراتژی هسته‌ای با تمام عواقب آن بخصوص آمادگی برای رویارویی نظامی است. اگر تصمیم بر این باشد، همانطور که مدیر مسئول کیهان تأکید کرده است، دیگر هیچکدام از حامیان مذاکره جایی در دولت نخواهند داشت.
احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad

This comment was minimized by the moderator on the site

چالش‌آفرینی ترامپ

دونالد ترامپ حکمرانی خودشیفته، تاجرمسلک، زرنگ و متهور است. ترکیب این ویژگی‌ها، کلام او را مغشوش و فهم دقیق برنامۀ او را دشوار می‌کند. او خود را قاطع و عجول نشان می‌دهد، اما در عمل، سیاستش گام به گام است. در مورد هر مسئله و بحرانی، ابتدا نکته‌ای بسیار دور از ذهن را وسط بحث می‌پراند، ولی به تدریج حول و حوش آن عبارت‌پردازی و نهایتاً آن را تکمیل می‌کند.

ترامپ در مورد تعامل با ایران و سرنوشت نوارغزه همین روش را در پیش گرفته است. او در کنفرانس خبری مشترک خود با بنیامین نتانیاهو ظاهراً بنا نداشت رویکرد کاخ سفید در برابر جمهوری اسلامی را به روشنی افشا کند، اما دربارۀ سرنوشت نوارغزه، مافی‌الضمیر خود را عیان کرد. رئیس‌جمهور آمریکا در مورد ایران، شاید به عمد چند نکتۀ حاشیه‌ای پیش کشید، با این حال دال مرکزی سیاست خود را در این باره پنهان نکرد. او گفت؛ علاقه‌مند است ایران پیشرفت کند فقط اگر نخواهد سلاح هسته‌ای داشته باشد.
این عبارت در ظاهر خود چیزی بسیار کمتر و ملایم‌تر از موضعی است که رؤسای جمهوری پیشین آمریکا در برابر تهران مطرح کرده‌اند؛ به‌خصوص اینکه جمهوری اسلامی بارها در سطوح عالی اعلام کرده است که ساخت و استفاده از تسلیحات کشتار جمعی جایی در استراتژی نظامی آن ندارد. با این حال، همین جملۀ ساده می‌تواند باطنی غیرمترقبه و بسیار سخت هم داشته باشد، آنجا که ترامپ بخواهد منظورش از نخواستن و نداشتن سلاح اتمی را توضیح دهد.
دولت‌های دموکراتِ باراک حسین اوباما و جو بایدن در آمریکا هنگامی که از لزوم جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح اتمی سخن می‌گفتند؛ مقصودشان دستیابی به سازوکاری برای راستی‌آزمایی و نظارت آژانس بین‌المللی بر فعالیتِ تأسیسات اتمی ایران و محدود کردن سقف غنی‌سازی اورانیوم و میزان انباشت آن بود، یعنی ترتیباتی مشابه آنچه در توافقنامۀ برجام پیش‌بینی شده است.
دونالد ترامپ اما در دور نخست ریاست‌جمهوری خود از برجام خارج شد و در کنفرانس مطبوعاتی مشترک خود با نتانیاهو نیز به این اقدام خود افتخار کرد و برجام را بدترین و فاجعه‌بارترین توافق تاریخ نامید. بنابراین، منظور او از توافق هسته‌ای با ایران، احیای برجام و یا چیزی نزدیک به آن نیست. به احتمال بسیار زیاد او در ازای لغو تحریم‌ها، برچیدن کامل صنعت غنی‌سازی اورانیوم در ایران را درخواست می‌کند....(ادامۀ یادداشت در لینک زیر)
@ahmadzeidabad
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-32170

This comment was minimized by the moderator on the site

بازگشت به استعمار قدیم!

صابر گل عنبری

ظاهرا نظام بین‌الملل باید خود را برای تکانه‌ های بزرگی در دوره چهار ساله دوم دونالد ترامپ آماده کند. سازمان ملل هم که رفته رفته در دو دهه اخیر تضعیف شده، اگر ترامپ به این شکل و بدون ترمز پیش رود، در این دوره جز پوسته‌ای از آن باقی نخواهد ماند. حقوق و معاهدات بین‌الملل هم به عنوان یک میراث بشری نیز می‌تواند چنین سرنوشتی پیدا می‌کند.

در واقع ذهنیت ترامپ ذهنیت استعمار قدیم و کشورگشایی است؛ با این تفاوت که ابزار او نه جنگ، بلکه ارعاب جنگی و «دیکتاتوری اقتصادی» است.

در این میان دوست و دشمن هم برای ترامپ فرقی ندارد. این که کانادا باشد با آن سابقه دوستی دیرینه در حد شراکت راهبردی با آمریکا که خواهان تبدیل شدن آن به ایالتی آمریکایی شد و یا کانال پاناما، خلیج مکزیک و جزیره گرینلند در قطب شمال که تحت کنترل دانمارک دیگر متحد اروپایی آمریکاست. اخیرا هم بعد از طرح پیشنهاد انتقال ساکنان نوار غزه به مصر و اردن مساله سیطره آمریکا بر این منطقه را مطرح کرده است.

باریکه غزه منطقه‌ای خوش آب و هوا در سواحل دریای مدیترانه است؛ ظاهرا ترامپ با خود اندیشیده است که اگر بتواند ساکنان آن را به خارج از این منطقه بفرستد، می‌تواند با بازسازی آن و ساخت چند برج مثل برج‌های ترامپ آن جا را به منطقه‌ای سیاحتی و پردرآمد برای آمریکا تبدیل کند.

مساله اینجا این نیست که تا چه اندازه اساسا این ایده قابلیت اجرا دارد، مساله این است که آمریکایِ ترامپ به عنوان ابرقدرت جهان امروز اینگونه می‌اندیشد‌ که به هر جا چشم طمع کند، خواستار الحاق آن به آمریکا می‌شود؛ چه کانادا باشد چه گرینلند، چه غزه و چه پاناما. فردا پس فردا هم اگر کارش بگیرد، بعید نیست اگر از منطقه و جزیره‌ای در خلیج فارس خوشش بیاید به آن طمع کند و خواستار واگذاری آن به آمریکا شود.

در حقیقت نظم بین‌الملل اکنون با بازگشت ترامپ به قدرت در حساس‌ترین دوره خود پس از جنگ سرد قرار دارد و در جهت نوعی نظم آنارشی و قانون‌گریز حرکت می‌کند.
ترامپ

https://t.me/SNews_ch

This comment was minimized by the moderator on the site

تابوی مذاکره ...لگدکوب شدن عزت مردم

آقای خامنه ای فرمودید که:
« مذاکره با چنین دولتی غیر عاقلانه ، غیر هوشمندانه و غیر شرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد »

البته که ما یادمان نمی رود هنگامی که مرحوم رفسنجانی دلایل متقن برای ایجاد رابطه با آمریکا را برشمرده بودند و شما قانع نشده بودید و شما را بین جواب خدا و ضررهایی که متوجه کشور می کنید مخیر کرده بودند شما فرموده بودید :«جواب خدا با من »

در گذشته های نه چندان دور هم گفته بودید «تا من زنده ام اجازه مذاکره با آمریکا را نمی دهم .»
حتی در سال ۹۸ و آبان ۴۰۳ هم مذاکره با آمریکا را سم دانستید.

اگر هم در زمان دولت روحانی با نارضایتی، رضایت به مذاکره دادید و در نهایت هم با موشک هوا کردن و جلوگیری از سرمایه گذاری شرکتهای آمریکایی در ایران به برجام پشت پا زدید تا باز هم حرف خود را به کرسی نشانده باشید و دست آخر هم با چهره ای حق به جانب همه بدعهدی ها را گردن دولت آمریکا انداختید تا مردم و دولت امید لبخند بر لبانشان ننشیند.

اصولاً مذاکره با آمریکا برای شما تابو است و این تابو پنداری تیرش بر پیکر نحیف مردم نشسته است.
ح_درویشی
https://t.me/darvishane49

This comment was minimized by the moderator on the site

اولین پیام رسمی ایران به ترامپ؛ به برجام برگرد

اخبار غیر رسمی حاکی از ارسال نامه ای توسط وزارت امورخارجه ایران به سفارت سوئیس برای ترامپ دارد و طی این نامه مستقیما اعلام شده که ترامپ خودش از توافق برجام خارج شده و برای آغاز مذاکرات ترامپ باید اول به جای اجرای طرح فشار حداکثری حسن نیت خود را با کاهش فشار ها و تحریم ها نشان دهد.

همچنین در این نامه اعلام شده اعمال فشار حداکثری همانند گذشته نتیجه ای برای بازگشت ایران به مذاکرات نخواهد داشت و ایران برای هر سناریویی آمادگی دارد.

در صورت تایید خبر این اولین پیام مستقیم ایران به آمریکا در طی سال های گذشته بوده است.

اخبار شامگاهی فاکس نیوز ضمن اشاره به این نامه، گفت: ایران طی نامه ای اعلام کرده برای هر سناریویی آمادگی دارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

پیشنهاد نجومی ترامپ به السیسی برای اسکان فلسطینیان در مصر: بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار پول!!

مصطفی بکری از اعضای پارلمان مصر ادعا کرد که «ترامپ» به همتای مصری خود «عبدالفتاح السیسی» پیشنهاد ۲۵۰ میلیارد دلار پول که امکان افزایش نیز وجود دارد، داده است تا با کوچ اجباری فلسطینیان از غزه به مصر موافقت کند.

مصر و اردن صراحتاً با خواسته ترامپ مخالفت کرده‌اند، اما رئیس‌جمهور آمریکا می‌گوید این کشورها خواسته او را خواهند پذیرفت.

This comment was minimized by the moderator on the site

لطفا تا پایان بخوانید!
من ناامیدم!

محسن امین زاده معاون اسبق وزیرخارجه

قابل توجّه آقایان دکتر ظریف، دکتر پزشکیان و همکاران. خواهشمند است قبل از مذاکرات به نکات زیر توجّه فرمائید:
۱.مداخله بیش از حدّ ایران در مسئله فلسطین باعث رانده شدن دولت های عربی به آغوش اسرائیل شده، شاید اگر ما خود را کنار بکشیم آنها احساس مسئولیت بیشتری بکنند.
۲. ما سهم خود را در مسئله فلسطین تا حدّ زیادی ادا کرده‌ایم. مداخله بیش از اندازه در این زمینه، تحریم ها و فقر ناشی از آن، موجب نفرت بخشی از جوانان از فلسطین و مسئله آن در ایران شده.
۳. دولت اسرائیل مانند یک حیوان درّنده وحشی است. اگر زخمی به او بزنید و سر حال باشد، وحشی‌تر و درّنده‌تر می‌گردد.( این امر را جنگ ۱۵ ماهه غزّه اثبات نمود).
۴.دولت و کشور ایران در ۳۰ سال اخیر هزینه بسیار سنگینی برای مسئله فلسطین و منازعه با اسرائیل داده است. حالا که طوعاًو کرهاً جمهوری اسلامی از سوریه و لبنان تا حدّی بیرون رانده شده، بهترست در سیاسات تجدید نظر شود. شاید توفیق اجباری باشد.
توجّه کنید، بعضی از اعراب فلسطین در جرگه مخالفان اسد و موافقان صدّام بوده، به تحریر الشام تبریک گفتند.‌بقیه اعراب هم که اغلب از تحریر الشّام و دولت الجولانی استقبال کرده‌اند!
۵.دولت های عربی به انضمام سوریه اسد، در تمام موضع‌گیری‌های سیاسی عربی، از جمله جزائر خلیج فارس علیه ایران رای داده‌اند.
۶.رژیم اسرائیل باید با سرطان از درون خودش تلف شود نه با جنگ‌ مستقیم!
زیرا اسرائیل نماینده تمام‌جهان صلیبی-صهیونی اعم از روسیه و غرب در منطقه است. نبرد با او نبرد با آمریکا و ناتو است.
۷.در فلسطین۷ میلیون عرب همراه ۷ میلیون یهودی بین نهر و بحر زندگی می کنند، اسرائیل نمی‌تواند و نخواهد توانست ۷ میلیون عرب را قورت دهد!
۸. با توجه به وضع شکننده اقتصادی و گسترش فقر و فرار مغزها، و اخیرا فرار پزشکان و مهندسان و کارآفرینان، تجدید نظر در سیاسات ضروری است.
۹.ترامپ در نهایت دو چیز از ما می خواهد:
الف. سلاح هسته ای نداشته باشیم.
ب. کاری با اسرائیل نداشته باشیم.
ما باید اینها را طی مذاکرات به بهای خوب به او بفروشیم.
۱۰. یک متارکه دو فاکتوره با اسرائیل سپردن مسائل اعراب به اعراب تا آنها بیایند از ایران‌تمنای کمک کنند.
ما تعهد می دهیم به اسرائیل حمله نکنیم، در صورتی که او به ما حمله نکند. حقّ دفاع مشروع سر جای خودش هست. کمک انسانی به فلسطین می تواند ادامه داشته باشد.
۱۱.شما باید مذاکرات را در قالب استیفای حقوق ملت ایران، برای تجارت و بازرگانی آزاد، انتقال پول و بانکداری بین المللی آزاد و انتقال فنّاوری پیشرفته تصویر کنید.
این مسئله امروز از ملّی شدن نفت کمتر نیست!
۱۲.ما از ترامپ رفع کامل تحریم‌های نفتی، بانکی، بازرگانی و فنّاوری را می‌خواهیم. علاوه بر دو بند فوق الذکر می توانیم به ترامپ‌وعده خرید ۲۵۰ فروند هواپیمای بوئینگ، خرید ماشین آلات آمریکایی و... را بدهیم. این‌گونه بوئینگ هم ( مانند کمپانی گرومن در ۵۰ سال پیش) از ورشکستگی نجات می‌یابد.
ما به بازسازی اقتصاد درونی خود‌ خواهیم‌ پرداخت و کشور را بسوی مواعید چشم انداز بیست ساله، در ۱۴۱۲ پیش خواهیم برد.
ان شاء الله نسل جوان هم همراهی خواهد کرد.

پی نوشت:
ای کاش به این راحتی بود! اما آیا تصورات ذهنی حاکمیت که در این ۴۵ سال تکرار شده و می‌شود؛ درک و تحلیل چنین پیشنهادهای دلسوزانه و گذاردن آن‌را روی میز بر می‌تابد؟!
من که ناامیدم! مگر معجزه رخ دهد یا مانند قطعنامه ۵۹۸ جامی زهرآگین نوشیده شود که البته برای مردم شراب طهور است

This comment was minimized by the moderator on the site

خاتمی امام جمعه تهران

مذاکره فایده ای ندارد. باید مثل غزه و لبنان مقاومت کنیم و پیروز شویم



چند تا نکته بگم

اگه قراره با الگوی غزه پیروز بشیم

باید تمام مقامات مملکت ، ترور و شهید بشن!

باید تمام زیر ساخت های نظامی و صنعتی و اقتصادی نابود بشه !

باید چند میلیون نفر از مردم کوچه و خیابان کشته و زخمی بشوند!

شهرهای بزرگ مثل تهران و مشهد و اصفهان و تبریز همه تلی از خاکستر بشوند !

تمام قدرت نظامی و انتظامی نابود بشه !!!



بنظرتون مذاکره با آمریکا انقدر خطرناکه که بخوایم با الگوی مقاومت غزه پیروز بشیم ؟!!

وقتی میگن خطرناکه باید مرور کنیم
چه خطری داره و برای چه کسانی خطرناکه

سید مهدی طباطبائی

This comment was minimized by the moderator on the site

از ادعا تا واقعیت
سهند ایرانمهر

روزنامه جوان نوشته:
«برخی اطرافیان و نزدیکان دولت در دیدارهای خصوصی و دورهمی‌ها می‌گویند «ما داریم با ترامپ مذاکره می‌کنیم و شروع شده!» برخی فعالان سیاسی نیز می‌گویند ترامپ از آن ۱۲ شرط توافق عقب نشسته و در اظهارنظرها ملایم شده است.
امریکا می‌خواهد یا ایران را مثل گرینلند با دلار بخرد، یا ایران مثل کانادا یکی از ایالت‌های امریکا شود تا مثلاً مالیات کمتری بدهد، یا مثل غزه مخالفان خود را از ایران براند، یعنی چیزی شبیه براندازی».
این‌روزها استدلا‌هایی از این دست در برخی رسانه‌های داخلی قابل رصد است مقایسه ایران با گرینلند، کانادا یا حتی غزه، همگی نمونه‌هایی از قیاس‌های نادرست و ساده‌انکاری‌های مفرط هستند. گرینلند قلمرویی کوچکی با جمعیت اندک و وضعیت استراتژیک متفاوت با ایران است؛ کانادا نیز کشوری مستقل با ساختار حکومتی و اقتصادی مستحکم و روابط بین‌المللی پیچیده است؛ و وضعیت غزه ناشی از درگیری‌های منطقه‌ای و شرایط خاص سیاسی-امنیتی است که باز هم با ایران قابل مقایسه نیست.
مبنای رفتار آمریکا در چارچوب رقابت‌های ژئوپلیتیکی و اقتصادی قابل فهم است و تغییرات داخلی ایران، به ویژه پس از انقلاب، تنها چالشی دیگر برای آمریکا محسوب می‌شود و نمی‌توان آن را عاملی دانست که به‌طور یک‌طرفه انگیزه تسلط آمریکا را افزایش داده باشد.

زبان و لحن ترامپ به‌طورکلی اغراق‌آمیز است و هدف آن نیز جلب توجه رسانه‌هاست. وقتی ترامپ از عباراتی چون «خرید گرینلند» یا «الحاق کانادا» استفاده می‌کند بیشتر دنبال برانگیختن احساسات برای انتقال پیام سیاسی قوی به فضای داخل و خارج آمریکاست. پیام سیاسی قوی که ترامپ قصد دارد منتقل کند، معمولاً تأکید بر قدرت و برتری آمریکا در عرصه بین‌المللی است. او با استفاده از چنین عباراتی می‌خواهد این تصور را ایجاد کند که ایالات متحده ناممکن‌ها را ممکن می‌کند و آمریکای دوران او فاصله بین آرزو تا تحقق آن را برداشته‌است حتی اگر آن آرزو، از نظر حقوقی یا عملی غیرممکن باشد در این راستا هرچه لحن‌او غیرمتعارف‌تر باشد، مدیریت و‌تسلط او را بیشتر و تمرکز جهانیان به او را افزایش می‌دهد.

حتی با توجه به اینکه آمریکا در برخی موارد از قوانین بین‌المللی سرپیچی کرده، ایده‌هایی مانند خرید یک کشور یا الحاق آن به عنوان ایالت، از منظر حقوقی و عملی بسیار دور از واقعیت هستند. قوانین بین‌المللی و ساختارهای سیاسی موجود اجازه چنین تغییرات بنیادی را نمی‌دهد و حتی درباره غزه در نهایت همه آنچه آمریکا و اسراییل می‌خواستند به اذعان خود آمریکاستیزان داخلی، ممکن نشد به عبارت دیگر، اگرچه آمریکا ممکن است در مواردی اقدامات یک‌طرفه انجام دهد، اما ایده‌هایی که ترامپ مطرح می‌کند به لحاظ عملی‌سازی بسیار دور از منطق و واقعیت‌های بین‌المللی است.

بنابراین اظهارات ترامپ در این زمینه به دلیل اغراق، هدف تبلیغاتی و نیز عدم تطابق با واقعیت‌های عملی و حقوقی، بیشتر جنبه رتوریک و جلب توجه دارند. سخن آخر اینکه، این دست استدلال‌های روزنامه جوان که وقتی به غزه و مقاومت و‌ منطقه می‌رسد از رویای بربادرفته آمریکا می‌گوید و وقتی به مذاکره می‌رسد از «آمریکایِ قادر به انجام کارهای ناممکن»، یاد می‌کند، تناقض دیگری است که به جای خود قابل بررسی است.

This comment was minimized by the moderator on the site

خطای محاسباتی و فرصت‌های‌ پیش‎رو

گفت‌وگوی لطف‌الله میثمی
با ماشاالله شمس‌الواعظین

به نظر من ۷ اکتبر حرکتی بود برای خروج فلسطین از بن‌بستی که دچار آن شده بود. از یک‌سو فلسطینی‌ها از هرگونه حرکتی مأیوس شده بودند و مدت‌ها بود هیچ دستاوردی نداشتند و رهبری محمود عباس هم به نتیجه‌ای نرسیده بود و از سوی دیگر، منطقه با طرح اسرائیلی-امریکایی «ابراهیم» روبه‌رو بود؛ بنابراین فلسطین و مسئله فلسطین در ارتباط با کل مسائل خاورمیانه، محو و به فراموشی سپرده می‌شد.

همچنین جنبش حماس که رهبری ۷ اکتبر را به عهده داشت هشدارهای پیوسته‌ای به اسرائیل داده بود، از قبیل حملات تندروهای یهودی به بیت‌المقدس که حملات هفتگی را و به حملات روزانه تبدیل کرده بودند و برای مسلمانان در شرق بیت‌المقدس هم ممنوعیت رفت‌وآمد وجود داشت. در این منطقه یهودی‌سازی شده، تونل‌های زیرزمینی برای رسیدن به مقبره سلیمان حفر کرده بودند. حماس با هشدارهای خود به اسرائیل می‌گفت این کارها را نکنید که باعث برانگیختن احساسات مسلمانان خواهد شد.

۷ اکتبر شبیه غافلگیری جنگ شش‌روزه ژوئن ۱۹۶۷ است. به نظر من یحیی سنوار و محمد ضیف، ویژگی‌های جنگ ژوئن ۱۹۶۷ را به دقت بررسی کرده بودند و شباهت‌های بسیاری به دست آوردند و همان ویژگی‌ها را به اجرا گذاشتند و موفق شدند. عناصری که در جنگ ژوئن اتفاق افتاد: یکی، استفاده آن‌ها از مرخصی ارتش مصر بود. جمعه‌شبی بود که آن‌ها در مراسم آواز ام‌کلثوم، خواننده مشهور مصری، شرکت کرده بودند. اسرائیلی‌ها از این وضعیت استفاده کردند و تورات به دست حمله را شروع کردند؛ نکته دوم، استفاده از غافلگیری بود و نکته سوم، حمله به مراکز حساس نظیر رادارها، پدافندها، هواپیماها و باندهای فرودگاه‌ها بود.

اسرائیل گمان نمی‌کرد اقدامی چون ۷ اکتبر اتفاق بیفتد و محاسبه نادرستش باعث شد ضربه سختی بخورد. خطای محاسباتی ایران نیز این بود که گمان نمی‌کرد ارتش اسرائیل یک سال بایستد و مقاومت کند. هیچ‌وقت شعار ایران و محور مقاومت این نبود که جنگ باید پایان یابد و آتش‌بس امضا شود. حالا که جنگ فرسایشی شده باید تأیید می‌کردند که جنگ ادامه پیدا کند، درحالی‌که محور مقاومت خواهان پایان جنگ بود، ولی این بار اسرائیل به هیچ وجه خواهان پایان جنگ نبود.

من معتقدم پایان دوره دوم دولت ترامپ پایان یک دوره ابرقدرتی در ایالات‌متحده خواهد بود. چراکه عرصه‌هایی که در پیش‌روی ایالات‌متحده است عرصه‌های امیدوارکننده برای ایالات‌متحده نیست. کسانی، چه شیعه چه مسیحی و از هر دین و مذهبی که در لبنان زندگی می‌کنند، بیشتر دشمنی اسرائیل را حس می‌کنند تا کسانی که در ایران هستند؛ چه موافق انقلاب باشند و چه مخالف آن. مسیحیان لبنان دشمنی بیشتری با اسرائیلی‌ها دارند تا مسلمانان. آن‌ها شاهد بمباران، نابودی، تخریب و کشته شدن توسط اسرائیل را تجربه و لمس کرده‌اند. در چنین شرایطی ایالات‌متحده امریکا یا فصل ماقبل آخر یا فصل آخر خود را در زمینه ابرقدرت بودن طی می‌کند و پس از آن شاهد برابری و توازن قدرت توده‌ها با قدرت ایالات‌متحده خواهیم بود.

برای خروج از این وضعیت و خروج از ایده جنگ جهانی ما ناچار به توافق‌های مقطعی هستیم و تردید ندارم به سود ایران است که در یک مقطعی به این توافق‌ها تن دهد، چراکه طی چهار دهه گذشته شاهد بوده‌ایم که ایران از هر دهه به دهه دیگر، چندین بحران را پشت سر گذاشته و این جمهوری اسلامی را به‌شدت تضعیف کرده و جاذبه‌های آن را در نزد افکار عمومی از دست داده است. ما به لحاظ استراتژیک باید بتوانیم دوران نفس‌کشی داشته باشیم تا از جاذبه‌ها و ایده‌های خود پاسداری کنیم؛ چراکه ایده‌های عدالت‌خواهانه از بین رفته است و به نوعی کاریکاتور محسوب می‌شود؛ بنابراین برای بازگرداندن این ایده‌ها باید به برخی امور تن دهند. دست‌اندرکاران جمهوری اسلامی رسالتی بیش از توان خود برداشتند. به نظر من تغییر دکترین ما اشتباه بوده است. از آیت‌الله خمینی در برابر نماینده صلح که به ایران آمده بود نقل شده که به رهبران عرب بگویید ما به نیابت از آن‌ها با اسرائیل نخواهیم جنگید و آیت‌الله هاشمی این ایده که در پایان جنگ و حمایت از فلسطین بود را در نماز جمعه تکرار کرد، اما چه شد که به‌یک‌باره دکترین خود را تغییر دادیم و صرفاً با تکیه بر بازوان خودمان اقدام کردیم که نابرابری ایجاد کرد و برتری تکنولوژی غرب را نشان داد و آن‌ها به ایران با اف ۳۵ حمله کردند؛ بنابراین برای ایجاد یک فرجه زمانی بلندمدت باید بتوانیم به‌عنوان بازیگر منطقه‌ای حداقل باقی بمانیم و باید توافقی انجام دهیم.

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در دونالد ترامپ و بازساخت شخصیتِ ...
برگردان فارسی فرمان دونالد ترامپ اقدامات ریاست جمهوری* یادداشت امنیت ملی ریاست جمهوری امریکا* /NSPM...
دروود مثل همیشه عالی