اینجا خاورمیانه است، همه را در پای برتری اسراییل قربانی می‌کنند
  •  

27 خرداد 1404
Author :  

 

این روزها جمهوری اسلامی، کشور و ملت ایران خواسته و یا ناخواسته، پنجه در پنجه کسانی‌اند که سابقه بسیار بدی در رفتار با دیگران دارند، و هرگز با رقبا و دشمنان خود در دنیا رفتار درستی نداشته و ندارند، و با تکیه بر پشتوانه بین المللی محکمی که برخوردارند، بی پروا دست به هر اقدام غیرقانونی زده‌ و می‌زنند و..،

این حس نسبت به اسراییلی‌ها را، در رفتار ساکنان تهران، که پریروز به دنبال درخواست مقامات جنگی اسراییل، مجبور به خروج گسترده از این شهر شدند، می‌شد حس کرد. به طوریکه تمام مسیرهای خروجی پایتخت قفل شده بود، و اتوبان‌ها به دلان‌های خروج تبدیل شدند، و مردم این شهر ساعت‌ها تلاش کردند تا بتوانند از این شهرِ زیر بمباران شدید خارج شوند.

این مردم اگرچه خطر را فوری نمی‌دیدند، و با آرامش و متانت از شهر خارج شدند، ولی این عملیات نشان داد که برغم ادعای مقامات اسراییلی که ما با مردم کاری نداریم، اما مردم تهران این را ادعا را باور نکردند، چراکه طی دو سال گذشته، برخورد خشن و کشتار اسراییلی‌ها در فلسطین، لبنان و... را دیدند و...،

روند خانه به دوش شدن مردم ایران، انسان را یاد آوارگی فلسطینی‌های غزه و لبنانی‌ها می‌انداخت، که از شمال به جنوب، از جنوب به شمال، و از غرب به شرق، در دو سال گذشته، و بعد از حمله هفت اکتبر 2023، در آمد و شد دائم و آوارگی، گرسنگی، و تشنگی سر کردند و...

 و یا اقدامات وحشتناک آژانس یهود در انتقال و جایگزاری یهودیان در فلسطین، و تثبیت مهاجرین در خاک فلسطین را در ادبیات نویسندگان عرب و... در این دوره می‌توان خواند، که چگونه این مردم را آواره، بدون خانه و کاشانه، و بی سرزمین و... کردند، آنچه بر مردم غزه و کرانه باختری رود اردن این روزها می‌رود تایید کننده همین روند تاریخی است که در طول 76 سال تشکیل اسراییل و پیش از آن رقم خورده است.

نمونه‌های روشن دیگری از این دست را در پرونده هسته‌ایی شدن همسایگان اسراییل می‌توان دید که اسراییلی‌ها برای داشتن دست برتر هسته‌ایی و بی رقیب در منطقه، از هیچ اقدامی، از جمله ترور دانشمندان، و بمباران زیرساخت‌های هسته‌ایی دیگران و... در بزنگاه‌های تاریخی، خودداری نکردند، حملات خطرناک و پر ریسک اسراییل به زیرساخت‌های هسته ایی عراق، سوریه و اکنون ایران، موید چنین رویکرد خطرناکی است، که تمام استانداردهای بین المللی را زیر پا نهاده، و به ساختارهای حساس هسته‌ای دیگران حمله می‌کنند، و بی توجه به خطر نشت مواد هسته ای که مردم ایران و محیط زیست آن را برای سال‌ها تهدید خواهد کرد، اما آنان برای حفظ برتری خود، رحمی به حال مردم ایران و محیط زیست آن ندارند.

ناگفته نماند برغم این که مردم خاورمیانه هیچ نقش برجسته‌ایی در روند زندگی خود ندارند و از حق تعیین سرنوشت و انتخاب آینده خود، همواره محروم بوده اند، اسراییلی‌ها برای خود در اسراییل یک سیستم دمکراسی کارا و رشک برانگیز تشکیل داده‌اند، که در تراز دمکراسی‌های برتر جهانی، و حتی بهتر از مدعیان دمکراسی جهان عمل کرده‌اند، که نمونه‌اش در منطقه ما و یا حتی جهان وجود ندارد،

ملت اسراییل از چنان آزادی و دمکراسی برخوردارند که در دوسال گذشته، نتانیاهو به عنوان نخست وزیر و همه کاره کشور، در حالی که سربازانش در جبهه های متعدد در حال جنگ بودند، و او آنان را فرماندهی میکرد، همزمان درگیر پرونده فساد خود در قوه قضائیه اسراییل بود، با تک تک خانواده‌های اسراییلی که اسیری نزد حماس داشتند، درگیر بود که هر روزه راهپیمایی و اعتراض داشتند، با اپوزیسیون قدرتمند سیاسی خود که مزاحم کارش بودند، درگیر بود، و البته به قول خودش با هفت جبهه (محور مقاومت) که حلقه‌ای از آتش به دور او تنیده بودند، در حال مقابله بود، و اما دمکراسی اسراییل و سازوکارهای آنرا تعطیل نکرد و...

بروز و کارایی این دمکراسی در این لحظات سخت جنگ، که بسیاری را به شرایط اضطراری سوق می‌دهد، خود یک موهبت بزرگ برای جامعه سیاسی، حزبی و مترقی اسراییل است که نصیب این مردم، در این زمانه شده است، و نشان می‌دهد اسراییلی‌ها در این امر بسیار پیشرو، و یک سر و گردن که چه عرض کنم، یک دنیا از ملت‌های دیگر خاورمیانه جلوترند.

نگاهی به کشورهای اطراف اسراییل، نشان از موقعیت اسراییل در این زمینه است، که در سعودی نظام پادشاهی قبیله‌ایی، در اردن نیز همچنین، سوریه نظام حاکمیت استبداد مخوف بعثی داشت، که اکنون رفته است و حاکمیت تروریست‌های اسلامگرا جایگزین آنان است، که اگرچه خوشبینی‌هایی هست، اما بازگشت آنان به تنظیمات کارخانه دور از انتظار نیست، در بین همسایگان اسراییل این تنها لبنان است که آبرویی از این لحاظ داشته و از سیستم دمکراسی کارا برخوردار است و...

اما برغم این که اسراییلی‌ها از نعمت‌های فراوانی برخوردارند، لیکن هرگز اجازه نداده‌اند که همسایگان‌شان از هیچکدام از این مواهب برخوردار باشند، آنان همه دنیا را در خدمت خود و اهداف شان می‌خواهند، تمکین نکنند، از هیچ عملی فروگذار نبوده و نیستند، در حالی که گفته می‌شود اسراییل 200 کلاهک بمب اتمی دارد، اما ایران، سوریه، عراق، مصر، سعودی و... حق داشتن فن آوری غنی سازی اورانیوم را هم نباید داشته باشند!

اینجا خاورمیانه است، سرزمینی آلوده و مخوف که، ملت‌ها، توسعه و پیشرفت، عدالت، قوانین بین المللی، ارزش‌ها، اخلاق سیاسی و... در برابر برتری اسراییل بر همسایگانش، قربانی می‌شود.

 پای سیاست که به میان می آید، از در دیگر تمام ارزش‌ها گریزان می‌شوند، سیاستمداران بیشرم‌ترین آدم‌های روی زمین هستند، که برای رسیدن به هدف، ارزشمندترین داشته های شخصی و... را قربانی می‌کنند، حتی به پدر و مادر خود هم رحم ندارند، چه رسد به دیگرانی که چشم به آدم بودن آنان دارند.

#نه_به_جنگ 

#نه_به_ویرانی     

#نه_به_آپارتاید   

#نه_به_زورگویی   

#نه_به_دیکتاتوری   

#نه_به_ویرانی_ایران

#دمکراسی

#حق_تعیین_سرنوشت 

#StopWarOnIran

#نه_به_کشتار

#نه_به_ترور

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (8)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

تحلیل مقاله اخیر شاهزاده ترکی الفیصل
اکتبر ۲۰۲۵

آشوب هسته‌ای و معادله‌ی تسلیم فراگیر

ناجی الغزی
پژوهشگر سیاسی و اقتصادی
ترجمه صادق عبادی

شاهزاده ترکی الفیصل مقاله‌ای مهم در سایت The National نوشته است که نقطه‌ای تعیین‌ کننده در گفتمان سیاسی خلیج فارس، بلکه در کل جهان عرب به شمار می‌رود. صدور چنین سخنانی از شخصیتی در جایگاه شاهزاده ترکی – که پیش‌تر مقام امنیتی و دیپلماتیک بوده و فرزند ملک فیصل است – مقاله را از سطح یک دیدگاه شخصی به سطح پیامی راهبردی خطاب به پایتخت‌های غربی ارتقا می‌دهد.
آنچه او گفت نه واکنشی احساسی بود و نه تبلیغاتی؛ بلکه نقدی منظم و ژرف به ساختار نظام بین‌الملل. محور سخنش این بود که «راکتور دیمونا»در اسراییل تنها یک تأسیسات هسته‌ای نیست، بلکه شاهدی زنده بر سقوط اصل عدالت جهانی است؛ جایی که «نظام مبتنی بر قواعد» به ابزاری برای تبعیض نژادی اتمی تبدیل شده که ضعیفان را مجازات و قدرتمندان را محافظت می‌کند.

۱. دیمونا؛ نماد فروپاشی مشروعیت هسته‌ای جهانی

شاهزاده اشاره می‌کند که اسرائیل دارای زرادخانه کامل هسته‌ای است، خارج از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) و بدون هیچ نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی. این نکته تازه‌ای نیست، اما تازگی در آن است که چنین سخنی این‌بار از زبان یک مقام رسمی خلیجی و با صراحتی بی‌سابقه مطرح می‌شود، آن هم همراه با دعوتی غیرمستقیم – اما بسیار خطرناک – به اجرای عدالت از طریق زور:

«اگر در جهانی عادل بودیم، بمب‌افکن‌های B2، دیمونا را هدف می‌گرفتند.»

شاهزاده در اینجا فقط از اخلاق سخن نمی‌گوید، بلکه از فروپاشی کامل حقوقی. وقتی به کشوری اجازه داده می‌شود دهه‌ها نظام منع گسترش را نقض کند، بدون هیچ بازرسی یا مجازاتی، در حالی که دیگران فقط به خاطر فکر کردن به غنی‌سازی صلح‌آمیز تهدید به بمباران می‌شوند، یعنی نظام بین‌الملل مرده است.

۲. جایی که قدرت حاکم است و عدالت غایب

متن مقاله – چه از زبان شاهزاده و چه در تحلیل همراه آن – به لحظه‌ای خطرناک اشاره دارد: جهان دیگر بر قانون استوار نیست، بلکه بر قدرت عریان. دیگر معیاری وجود ندارد؛ فقط تسلیم، رام‌سازی و استثناها.
آمریکا در این چارچوب هنوز ابرقدرتی نظامی است، اما از نظر اخلاقی و راهبردی سقوط کرده است. در واقع، طبق مقاله، ایالات متحده اکنون مانند یک «دولت یاغی» رفتار می‌کند، نه رهبر «جهان آزاد». این توصیف مهم است، زیرا گفت‌وگو را از انتقاد سیاسی به سلب مشروعیت بین‌المللی از آمریکا منتقل می‌کند.

۳. هدف فقط ایران نیست

یکی از هوشمندانه‌ترین مقایسه‌هایی که شاهزاده مطرح می‌کند این است:
چرا سخنان ایران درباره «زوال اسرائیل» تهدیدی وجودی تلقی می‌شود، اما تهدیدهای مکرر نتانیاهو از سال ۱۹۹۶ برای نابودی نظام ایران، تهدیدی متقابل محسوب نمی‌شود؟
این فقط افشای استاندارد دوگانه نیست، بلکه نشان دادن کارکرد واقعی تنش با ایران است: این تنش، نه رویارویی مستقیم، بلکه ابزار رام‌سازی کل منطقه، به‌ویژه کشورهای خلیج فارس است.

به تعبیر شاهزاده، هدف‌گیری ایران نوعی اقدام تنبیهی نمادین است برای رساندن پیامی روشن: بازدارندگی هسته‌ای، انحصار اسرائیل است؛ و هر تلاش دیگری – حتی صلح‌آمیز – با بمباران و تحقیر روبه‌رو خواهد شد.

۴. خشونت دیپلماتیک

در این بخش، لحن شاهزاده از گفتار آشکار به پیام‌های پنهان منتقل می‌شود.
وقتی می‌گوید حمله به ایران با درخواست‌های مالی میلیاردی از عربستان همراه بوده است، در واقع آغاز مرحله‌ای از باج‌گیری راهبردی را آشکار می‌کند؛ جایی که «سلطه نظامی» به اهرمی برای کسب منافع سیاسی و مالی از متحدان – نه دشمنان – تبدیل می‌شود.
به بیان دیگر، هدف‌گیری ایران پیامی غیرمستقیم به کشورهای خلیج فارس بود:

یا تسلیم کامل در برابر رهبری جدید آمریکا–اسرائیل، یا نوبت شماست.

۵. اگر ترامپ عادل بود، دیمونا را می‌زد

شاهزاده در جمله‌ای جنجالی گفت:
«اگر ترامپ منصف بود، دیمونا را بمباران می‌کرد.»

این جمله می‌تواند در رسانه‌های غربی و اسرائیلی طنین بیندازد، زیرا افسانه مصونیت هسته‌ای اسرائیل را در هم می‌شکند و کشورهای خلیجی را از جایگاه «تماشاگر» به جایگاه «ناظر جسور» می‌برد که چیزها را همان‌گونه که هست می‌نامد.
این جمله در واقع درخواست بمباران نیست، بلکه می‌گوید:
یا قواعد برای همه اجرا شود، یا هیچ قاعده‌ای مشروعیت ندارد.

۶. هشدار از شکاف در اعتماد غربی

از نکات نگران‌کننده مقاله، هشدار شاهزاده درباره فرسایش اعتماد میان حاکمان و مردم در پایتخت‌های غربی است. او نمونه می‌آورد از پیروزی «زهران ممدانی»، نامزد مسلمان در نیویورک، با وجود مواضع ضداسرائیلی و ضد لابی صهیونیستی‌اش.

این تغییر در افکار عمومی غرب – در حمایت از فلسطین، شکستن ترس از لابی‌ها، و افشای دوگانگی گفتار رسمی – نیرویی بازگشتی دارد که به‌زودی دولت‌های غربی را تحت فشار خواهد گذاشت. شاهزاده توصیه می‌کند جهان عرب باید بر این موج سرمایه‌گذاری کند، نه این‌که صرفاً به روابط رسمی دولت‌ها تکیه نماید.

۷. پیام نهایی

در پایان، شاهزاده تأکید می‌کند که نظام منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، معنای خود را کاملاً از دست داده است. این نظام به شمشیری در دست غرب بدل شده که فقط بر گردن دشمنانش فرود می‌آید، نه ابزاری برای حفظ توازن و جلوگیری از جنگ.
در لحظه حقیقت، به اعراب چنین گفته می‌شود:

شما ماده‌ای انعطاف‌پذیر هستید که بر حسب نیاز شکل داده می‌شوید.
و پیام واقعی پشت حمله به ایران این است:
شما نیز در تیررس هستید، و بازدارندگی حقی انحصاری برای اسرائیل است.

این مقاله، با وجود لحن آرامش، در لایه‌های خود بذر نوعی عصیان سیاسی خلیجی عرب را در برابر الگوی کهنه‌ی ائتلاف با واشنگتن حمل می‌کند. زبان تهدید نظامی، باج‌گیری مالی و مصونیت اسرائیل دیگر پذیرفتنی نیست.
صدای شاهزاده ترکی، صدای جریانی از نخبگان سعودی است که دیگر نمی‌خواهند در برابر تحقیر حاکمیت ملی در ازای «حفاظت» سکوت کنند.
این به معنای گسست کامل از آمریکا نیست، بلکه نشانه‌ای از بازتعریف رابطه و حرکت از وابستگی به توازن است.

آنچه شاهزاده ترکی الفیصل در این مقاله شجاعانه گفت، صرفاً نظر شخصی نبود، بلکه سندی راهبردی است که خطوط کلی مرحله‌ای تازه را در روابط خلیج فارس و غرب ترسیم می‌کند، و ناقوس خطر را برای آشوب هسته‌ای قریب‌الوقوع به صدا درمی‌آورد، اگر غرب همچنان به حمایت از استثنای اسرائیل ادامه دهد — به بهای بی‌ثباتی کل منطقه

This comment was minimized by the moderator on the site

ترکی فیصل: بواسطه اسراییل؛ امنیت کشورهای حاشیه خلیج فارس در خطر است

نباید به اسرائیل اجازه آزادی عمل داد
«ترکی فیصل» رئیس اسبق دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی، هشدار داد که امنیت کشورهای حوزه خلیج فارس در پی حمله اخیر رژیم اسرائیل به قطر، با تهدیدی جدی از سوی «یک دولت مطرود» مواجه شده است.
ترکی فیصل افزود: این حمله چشم‌ها را به روی پرسشی مهم می‌گشاید که «آیا وقتی تهدیدی از سوی اسرائیل مطرح می‌شود اتحادها و ائتلاف‌ها واقعاً معتبر و قابل اعتماد هستند؟»
این واقعیت ایجاب می‌کند که کشورهای ما در ماهیت تهدیدات بازنگری کرده و سیاست‌های راهبردی خود را برای حفاظت از امنیت ملی با بهره‌گیری از همه ابزارهای ممکن بازسازی کنند و نباید به اسرائیل اجازه داد آزادانه عمل کند.
ترکی فیصل در سخنرانی خود همچنین به روند سازش بین تشکیلات خودگردان فلسطین و رژیم صهیونیستی و نقش جامعه بین‌المللی، به‌ویژه آمریکا در این زمینه پرداخت و تصریح کرد:
بر این باورم که هیچ منطقه‌ای در جهان ما به اندازه خاورمیانه بزرگ، تأثیر بی‌ثباتی و عدم قطعیت‌های بین‌المللی را احساس نکرده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا سوریه پایگاه جدید آمریکا در منطقه برای ایجاد خاورمیانه جدید می شود؟

برای مقابله با نفوذ ایران، کدام « مثلث » از سوریه جدید حمایت سیاسی و اقتصادی می کند؟
دو راهی که آمریکا و متحدانش پیش روی لبنان قرار داده اند و سه سناریوی لبنانی ها
« طونی عیسی» نویسنده لبنانی درمقاله ای که در روزنامه لبنانی الجمهوریه با عنوان« آیا باید لبنان را به سوریه جدید واگذار کنیم؟» منتشرشده ، آورده است: خطرناک‌ترین پدیده ای که امروز لبنان با آن مواجه است، محدود به اشغال بخش‌هایی از خاکش توسط اسرائیل و سیطره امنیتی بر آن نیست، بلکه هماهنگی فزاینده بین اسرائیل و دمشق است که ممکن است شامل تعدادی از پرونده های لبنان باشد، از تعیین مرزها در مزارع شبعا و سایر مناطق زمینی و دریایی لبنان گرفته تا ترتیبات توافق شده برای قطع کامل مسیرایران به لبنان و در نهایت مسائلی که ممکن است حتی به ذهن لبنانی‌ها خطور نکند.
دمشق تحت رهبری « احمد الشرع» رئیس جمهور موقت سوریه به سرعت در حال بازیابی حضور منطقه‌ای و بین‌المللی خود با کمک یک مثلث قدرتمند شامل عربستان سعودی، اسرائیل و ایالات متحده اس
با افزایش سطح مذاکرات سیاسی بین سوریه و اسرائیل که به دیدار« اسعد الشیبانی» وزیر امور خارجه سوریه و « ران درمر» وزیر امور استراتژیک اسرائیل در پاریس شد، عربستان سعودی تصمیم گرفته که نزدیک به 7 میلیارد دلار در پروژه بازسازی سوریه سرمایه‌گذاری کند که نشانه‌ای قوی از یک تحول استراتژیک عمیق ریاض است.

طونی عیسی تاکید کرده است که « سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها موافقند که از سقوط نظام بشار اسد سود ببرند زیرا با قطع کریدور زمینی ایران به لبنان، دریای مدیترانه و مرز شمالی اسرائیل، نفوذ منطقه‌ای ایران را تضعیف کرده است.

« تام باراک» فرستاده رییس جمهور ایالات متحده به سوریه و لبنان، در سفرهایش به دمشق ابراز کرده که ، گشوده شدن دست های سعودی و اسرائیل به روی دمشق مورد تایید و تشویق آمریکا است.

حمایت مشترک عربستان سعودی، اسرائیل و آمریکا تضمین می‌کند که سوریه جدید به طور کامل در عرصه عربی و منطقه‌ای ادغام شود و آن را به عنوان وزنه تعادلی در برابر نفوذ ایران قرار دهد.

می‌توان تصور کرد که یک معاهده صلح کامل بین سوریه و اسرائیل در درازمدت امکان‌پذیر است اما ممکن است آنها بسرعت به یک «توافقنامه هماهنگی رسمی» یا « توافق چارچوب کاهش تنش» دست یابند و هماهنگی و نزدیکی احتمالی سوریه و اسرائیل شامل همکاری امنیتی دو جانبه به ویژه در خصوص مرزهای مشترک و مهار متحدان ایران در منطقه خواهد بود.

واشنگتن می‌خواهد از این شرایط و تحولات در چارچوب یک استراتژی گسترده‌تر برای تغییر شکل و ساختار منطقه خاورمیانه استفاده کند و دولت جدید سوریه می‌تواند به یک شریک حیاتی در مهار نفوذ ایران تبدیل شود و دمشق حتی ممکن است به پایگاهی برای آمریکا تبدیل شود و نقش مهمی در امنیت منطقه‌ای و تلاش‌های به اصطلاح «مقابله با تروریسم» ایفا کند.

طونی عیسی خاطرنشان کرد: با این حمایت خارجی، دولت احمد الشرع قادر به حفظ ثبات داخلی خواهد بود و این بدان معناست که سوریه نقشی اساسی در توازن قدرت در خاورمیانه ایفا خواهد کرد که پیامدهای عمیقی برای کشورهای منطقه به ویژه لبنان که در معرض یک زلزله سیاسی است، خواهد داشت ودراین صورت توازن داخلی لنبان و ساختار سیاسی فعلی آن از هم خواهد پاشید.

وی می افزاید: « پل ایرانی» از طریق سوریه نه تنها برای دریافت حمایت نظامی و لجستیکی، بلکه برای کسب مشروعیت منطقه‌ای به عنوان بخشی از « محور مقاومت» یک شریان حیاتی استراتژیک برای حزب‌الله است و . قطع این پل پس از آنکه نظام بشار اسد عمق استراتژیک و سیاسی را برای آن فراهم کرده و فضای حیات آن را تضمین کرده بود، حزب الله را به شکلی بی‌سابقه منزوی خواهد کرد.

سوریه جدید اکنون به یک عامل فشار اضافی برای حزب الله تبدیل شده است و با دخالت عربستان سعودی در بازسازی سوریه، لبنان هم احتمالاً خود را با انزوای فزاینده عربی، منطقه‌ای و بین‌المللی مواجه خواهد یافت.

سخنان تام باراک در مورد بازگشت لبنان به سرزمین شام به عنوان بخش کوچکی از شام وسیع‌تر، چیزی بیش از یک تهدید دیپلماتیک بود. آمریکایی‌ها و متحدانشان صبر خود را در مورد لبنان از دست داده‌اند و اکنون وضعیت فعلی آن را مانعی برای استراتژی منطقه‌ای خود می‌دانند.

بنابراین، آمریکا و متحدانش دو انتخاب پیش روی لبنان قرار خواهند داد، یا « تبدیل شدن به یک کشورباثبات متحد با آنها» و یا « قبول خطراتی که می‌توانند موجودیت لبنان را تهدید کنند».

قطعی شده است، لبنان به کمک‌های اقتصادی و سرمایه‌گذاری هایی که برای مقابله با بحران‌های اقتصادی به آنها نیاز مبرم دارد، نخواهد رسید، مگر اینکه این کشور با رویکرد آمریکا و متحدانش همسو شود و همچنین قطعی است که عربستان و دیگر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس تا زمانی که حزب‌الله موقعیت کنونی خود را حفظ کند، کمکی واقعی به لبنان ارائه نخواهند داد.

بنابراین، لبنان باید یکی از این سه سناریو را انتخاب کند:

1- تسلیم شدن درمقابل فشارها و محدود کردن سلاح حزب الله به دولت که به تغییر صحنه سیاسی لبنان و ادغام آن در نظام « خاورمیانه جدید » مورد حمایت ایالات متحده منجر خواهد شد.

2- رد مطالبات از لبنان توسط حزب‌الله و در این صورت لبنان با تنش های بزرگتر، فشارهای بیشتر ،تحریم های بین المللی و رویارویی نظامی با اسرائیل مواجه و به عرصه‌ای برای درگیری آشکار بین « محور قدیم »و« نظام جدید» تبدیل خواهد شد.

3- فروپاشی دولت لبنان به دلیل ناتوانی در پاسخگویی به تغییرات و تحولات منطقه‌ای. این شکست نه تنها می‌تواند به فروپاشی اقتصادی، سیاسی و یا امنیتی منجر شود، بلکه همانطور که تام باراک اخیراً تهدید کرده است موجودیت کشور و نظام لبنان در معرض خطر قرار می گیرد.

باید توجه داشت که « ژان ایو لودریان» فرستاده فرانسه و وزیر خارجه پیشین این کشور در سال های اخیر بارها و بارها نسبت به فروپاشی لبنان هشدار داده است.
ژان نوئل بارو وزیر خارجه فرانسه در گفت‌وگو با شبکه آمریکایی CBS گفت: طی ماه‌های اخیر در هماهنگی نزدیک با مقام‌های آمریکایی با مسئولان ایرانی در ارتباط بوده‌ایم تا انتظارات خود را روشن کنیم.

بارو افزود: اکنون خواهان توافقی جامع‌تر هستیم که علاوه‌ بر مسائل هسته‌ای، برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران را هم شامل شود.

او همچنین بر لزوم دستیابی به توافقی «جدید، قوی، پایدار و قابل راستی‌آزمایی» تأکید کرد و گفت اروپا تلاش می‌کند ایران دوباره به میز مذاکره با آمریکا بازگردد.

وزیر خارجه فرانسه هشدار داد: اگر تا پایان ماه اوت (نهم شهریور) توافق مستحکمی حاصل نشود، آماده استفاده از گزینه اسنپ‌بک خواهیم بود.

This comment was minimized by the moderator on the site

سوریه پس از اسد

حسین موسویان، دیپلمات پیشین در واکنش به تجاوز اسرائیل به سوریه نوشت:

حملات اسرائیل به سوریه پس از سقوط اسد شدت یافته است، از جمله حمله اخیر به کاخ ریاست‌جمهوری و ستاد کل نیروهای مسلح این کشور.

این حملات با هدف سرنگونی دولت «الشرع/الجولانی»، تجزیه سوریه، و الحاق هرچه بیشتر از اراضی سوریه به اسرائیل صورت می‌گیرند.

این در حالی است که سوریه نه برنامه هسته‌ای یا غنی‌سازی اورانیوم دارد، نه توان موشکی یا پدافندی دارد، نه بخشی از «هلال شیعی» محسوب می‌شود، و نه عضو «جبهه مقاومت» است.

مهم‌تر از همه اینکه دولت جولانی نه‌تنها از سوی کشورهای عربی منطقه و ترکیه حمایت شده، بلکه رهبران آمریکا و اتحادیه اروپا نیز پس از سقوط بشار اسد، از او استقبال کرده‌اند.

به‌زودی مشخص خواهد شد که آیا تلاش‌های چند دهه‌ای ناتو و اسرائیل برای سرنگونی دولت اسد با هدف یکی از دو مورد زیر بوده است:

۱. دفاع از مردم سوریه، دموکراسی، حقوق بشر و حفظ تمامیت ارضی سوریه،
یا
۲. تجزیه این کشور و تسهیل پروژه «اسرائیل بزرگ».

اگر سناریوی اول محقق شود، نشان خواهد داد که سیاست‌های چند دهه‌ای ترکیه و کشورهای عربی منطقه صحیح و موفق بوده، و سیاست چند دهه‌ای ایران در حمایت از خانواده اسد، اشتباه بوده است.

اما اگر سناریوی دوم به واقعیت بپیوندد، آشکار خواهد شد که نه‌تنها سیاست‌های کشورهای عربی و ترکیه در خدمت اهداف اسرائیل بوده، بلکه فشارها، تحریم‌ها و حملات نظامی اخیر اسرائیل و آمریکا به ایران نیز در راستای تسهیل سلطه اسرائیل بر خاورمیانه بوده، اتهامات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران ساختگی بوده، و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نیز ابزاری سیاسی است.

https://x.com/hmousavian/status/1945744956536283138?s=52&t=wjyl3Qx-y2wZsX3o2nXKLg

This comment was minimized by the moderator on the site

بر گرفته از مصاحبه ژنرال مکنزی فرمانده سابق آمریکا در خاورمیانه

عملیات اخیر اسرائیل در ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این عملیات ترکیبی بوده و برنامه آن در پنتاگون تصویب شده بود و تمرین آن هم مشترکا در آمریکا و یونان سال قبل با همکاری ناتو و کشورهای عربی مانند امارات و قطر و اردن انجام شد

منظور شما از ترکیبی چیه؟

یک ، اسرائیل اهداف پدافندی ایران رو منهدم میکنه و راه رو برای اقدامات هوایی باز میکنه
دو ، تاسیسات نظامی و موشکی را بمباران میکنه
سه ، افراد سیاسی ، نظامی ، را ترور میکنه
چهار ، توسط گروه های مسلح که قبلا آموزش و نفوذ داده شدند اقدام به انهدام و بمب گذاری و وحشت آفرینی در مردم میکنه

ژنرال با پوزش از قطع کردن پاسختون ، منظورتون چه گروه‌های مسلحی است؟

سازمان مجاهدین خلق که در فرانسه و آلبانی هستند
گروه های کرد
نیروهای مسلح افغانستان که قبلا با امریکا همکاری می‌کردند
گروه‌های سلفی که در عراق و سوریه و آذربایجان و پاکستان و افغانستان هستند

ادامه بدید

پنچ ، بمباران پالایشگاه ها و نیروگاه های برق
شش ایجاد رعب و وحشت در مردم بطوریکه شورش هایی اتفاق بیافتد

خوب برگردیم به ساعت ۳ در تهران ، آیا اسرائیل موفق شد؟

پاسخ به این سوال با یک بله یا نه نمیشه ، اساسا سوال شما و تاکید بر اسرائیل اشتباه است

خوب شما اصلاح کنید

اسرائیل در واقع یک پیمانکار این ۱۲ روز بود و سایرین هم بودند
که رژیم ایران فهمید مثل عراق که هدایت هواپیماهای F16 اسرائیل را بر عهده داشت و ایرانی ها متوجه شدند و دو سایت عراقی ها رو منهدم کردند
یا اردن و عربستان و امارات با هواپیماها و هلیکوپتر های خود پهباد های ایرانی را منهدم کردند
یا پاکستان وقتی فردو بمباران شد B2 از آسمان پاکستان عبور و اسکورت شدند
و تمامی پهبادهای اسرائیلی از دو فرودگاه آذربایجان بلند می‌شدند F16 های اسرائیل از ترکیه و گرجستان و ارمنستان عبور و در آذربایجان نشستند
آواکس های عربستان پوشش لازم رو به اسرائیل و آمریکا می‌داد

واو .... ایران .... همه علیه اونها بودند؟

بله

پاسخم رو نگرفتم ، اسرائیل به هدفش رسید؟

رضایت بخش نبود ، طبق برنامه پیش نرفت ، کاستی هایی بود و تیم های عملیاتی به خوبی کارشون رو انجام ندادند و در نهایت پس از ۱۲ روز پنتاگون به پرزیدنت ترامپ گزارش داد ادامه کار منجر به حملات مخرب ایران در اسرائیل ، قطر ، عراق ، آذربایجان و ... خواهد شد و او هم آتش بس اعلام کرد

ژنرال واضح تر بگید چه شد؟

ایران غافلگیر شد البته نه ارتش ، اونها آماده بودن ، حتی رهبر عالی هم پروتکل ها رو رعایت کرد و رئیس جمهور و بعضی ها اونها ترور نشدند اما میلیشا پاسدار ها آماده نبودند و کشته شدند
یا در بعضی از عملیات ها مثلا قرار بود در دو پادگان حساس تهران نیروهای افغانستانی وارد و تصرف کنند اما از قبل فرماندهان منتظر بودند و همه آنها کشته شدند
یا نیروهای سلفی از آذربایجان در حین ورود به ایران موفق نشدند
ایران پس ۹ ساعت خود را یافت و پاسخ موشکی داد در روز ۷ درگیری از موشک هایی رو نمایی کرد که بازتاب جهانی داشت و نقاط مختلف اسرائیل را منهدم کرد

امروز ۲۰ روز گذشته آیا باید منتظر اتفاقی بود؟

ایران پس از آتش بس عراق و آذربایجان و کردستان را هدف پهبادی قرارداد قبل آنهم قطر را
بازی را طوری طراحی کردند که ادامه برای ما روشن شده که ممکنه ویتنام یا یمن در انتظار ما باشه و این ترسناکه

آیا ایران در حال بازسازی نظامی خود است؟

روس ها به ما اطمینان داده اند نه هواپیما و نه پدافند به ایران نخواهند داد و حتی چین ، بازسازی نظامی زمان‌بر است

آیا این حملات ادامه خواهد داشت؟

فقط آتش بس اتفاق افتاده در ۸۰ درصد آتش بس ها مجددا حملات ادامه داشته ، با وضعیت منطقه پاسخ شما بله است

ژنرال مکنزی تشکر از شرکت شما در این مصاحبه

CNN . WASHINGTON DC

This comment was minimized by the moderator on the site

خطای فاحش جنگ آمریکا علیه ایران


A protester holds a sign in front of U.S. Marines in downtown Los Angeles on June 19th, 2025. Photo: Jon Putman/Anadolu via Getty Images

جنگ اسرائیل علیه ایران بر اساس کلیه ضوابط حقوقی و اخلاقی بین‌المللی جنگی غیرقانونی است. مطابق کلیه کنوانسیونهای حقوقی سازمان ملل متحد، اسرائیل به خاک ایران تجاوز کرده، تا کنون چند صد نفر از مردم غیرنظامی را کشته است و به زیرساختهای ایران آسیب زده است. دفاع ایران از خاک خود در برابر تجاوز اسرائیل دفاعی قانونی و اخلاقی است.

جمهوری اسلامی ایران از بدو تاسیس هرگز به هیچ کشوری تجاوز نکرده است. در مقابل، اسرائیل از بدو تاسیس به تقریبا کلیه همسایگانش تجاوز کرده، بخشی از خاک آنها را تصرف کرده، غیرنظامیان فراوانی از کودک و زن را کشته است، نمونه آخرش کشتار جمعی، پاکسازی قومی و شکنجه از طریق گرسنگی دادن در غزه است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از سوی دیوان عالی دادگستری در لاهه محکوم شده و به عنوان «جنایتکار جنگی» تحت تعقیب بین‌المللی است.

بهانه این جنگ غیرقانونی این است که غنی‌سازی اورانیوم در ایران به حدی رسیده که «نزدیک است» ایران به سلاح اتمی دست یابد. این ادعا با دو دهه روایت ساختگی از برنامه هسته‌ای ایران به عنوان یک «تهدید» از طریق گزارش‌های مبالغه‌آمیز و گاه کاملاً دروغ، که همگی برای افزایش تسلط اسرائیل در منطقه است، پشتیبانی می‌شود. با این حال، اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که واقعاً سلاح هسته‌ای دارد، از امضای پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خودداری کرده، به بازرسان بین‌المللی اجازه بازدید از تأسیسات هسته‌ای خود را نداده و پیوسته با مصونیت از مجازات، قوانین بین‌المللی را نقض کرده است.

بهانه دیگر اسرائیل برای دست‌یازیدن به این جنگ غیرقانونی، شعار سران ایران مبنی بر «محو اسرائیل از نقشه جغرافیایی» است. این شعار تناسبی با توان نظامی ایران ندارد، و رجزی قابل انتقاد بیش نیست. اسرائیل حق دارد با شعار و رجز پاسخ دهد. اما پاسخ شعار و رجز بمباران و حمله نظامی نیست. مگر نه اینکه به لحاظ حقوقی و اخلاقی باید بین جرم و مجازات تناسب برقرار باشد؟ از سوی دیگر، اسرائیل اگر از تهدیدهای لفظی جمهوری اسلامی ایران ناخشنود است، به لحاظ اخلاقی و حقوقی حق دارد کشور تهدیدکننده را تهدید لفظی کند، اما مطابق موازین حقوق بین‌الملل، کنوانسیونهای سازمان ملل متحد، و ضوابط اخلاقی حق ندارد به این بهانه به ایران حمله نظامی کند، دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامیش را ترور کند، به بهانه بمباران زیرساختهای ایران مردم غیرنظامی را بکشد. آیا این تروریسم دولتی نیست؟ آیا اسرائیل از بدو تأسیس جز با ترور مخالفانش پیش رفته است؟ با روش زورمدارانه اسرائیل چه نیازی به سازمان ملل متحد و نظام حقوق بین‌الملل؟! هر کشوری رأسا هر چه دوست دارد می‌کند و مخالفانش را به هر طریقی که می‌پسندد مجازات می‌کند. آیا نام این تمدن است یا احیای بربریت مدرن؟

بهانه دیگر اسرائیل برای این جنگ غیرقانونی شعار «دفاع از خود» است. دفاع از خود توجیهی است که اسرائیل برای تجاوز به همسایگان، حمله به مخالفان و جنگ غیرقانونی علیه ایران استفاده می‌کند. هر انسان و کشوری حق دارد از خودش دفاع کند. اما این دفاع در کلیه نظامهای حقوقی مقید و مشروط به رعایت حقوق دیگران است. اگر دفاع از خود با نقض مکرر حقوق دیگران حق انحصاری صهیونیست‌ها و اسرائیل باشد، این تنها با یک پیش‌فرض قابل قبول است و آن قوم برگزیده بودن یهود و فاقد حقوق بودن غیریهودیان است. این پیش‌فرض صهیونیستی این فرض صهیونیستی نه تنها توسط یهودیان و مسیحیان مترقی، بلکه توسط آزادی خواهان و عدالت طلبان در سراسر ایالات متحده و جهان انتقاد قرار گرفته است. این تلقی آپارتایدی از حق دفاع از خود با اصل اول منشور جهانی حقوق بشر در تعارض مستقیم است. اهالی غزه، جنوب لبنان، و ایران همان قدر انسان هستند و از حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برخوردارند که صهیونیستهای یهودی و مسیحی و شهروندان اسرائیل.

رئیس جمهور دونالد ترامپ در دور دوم ریاستش با این شعار آمده بود که من جنگهای موجود را به سرعت خاتمه می‌دهم و «رئیس جمهور صلح» هستم و نمی‌خواهم آمریکا را به جنگی دیگر بکشانم. او با شعار «آمریکا اول» اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی آمریکا را در همین چند ماه دگرگون کرده است. آنچه در عمل مشاهده می‌کنیم تجاوز روسیه به اوکراین به سرانجامی نرسیده است. جنگ ضدبشری اسرائیل علیه اهالی غزه نه تنها پایان نیافته بلکه دولت دوم ترامپ آتش بس فوری بدون قید و شرط بین اسرائیل و حماس را که مورد اتفاق کلیه اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد بود وتو کرد و با اخراج نیروهای سازمان ملل متحد در توزیع غذا با دولت نتانیاهو در کشتار تدریجی اهالی غزه در صف توزیع غذا یا به دلیل گرسنگی شریک جرم است.

رئيس جمهور ترامپ ابتدا با نتانیاهو نخست‌وزیر جنگ‌طلب اسرائیل در مشارکت در جنگ علیه ایران حداقل به ظاهر همراهی نکرد. اسرائیل زمانی جنگ خود را با ایران آغاز کرد که آمریکا و ایران در حال مذاکره بودند، و به گفته طرفین مذاکرات رو به موفقیت اما به کندی پیش می‌رفت. با اعلامیه شورای حکام آژانس بین المللی اتمی که هیچ دلالتی بر اینکه ایران سلاح هسته‌ای دارد نداشت، اسرائیل جنگ غیرقانونی خود علیه ایران را آغاز کرد و مواضع متشتت، متناقض و زیگزاگی رئیس جمهور ترامپ آغاز شد و اخیرا آرایش جنگی به خود گرفته است.

نتانیاهو و جناح جنگ‌طلب کاخ سفید متاسفانه توانسته‌اند پرزیدنت ترامپ را به سمت درگیر شدن در این جنگ غیرقانونی بکشانند. این جنگ غیرقانونی خلاف قانون اساسی آمریکا، وعده‌های اولیه پرزیدنت ترامپ، بر خلاف منافع ملی آمریکاست و باعث ورود آمریکا به جنگی بسیار پرتلفات‌تر و پرمشکل تر از جنگ آمریکای دوران پرزیدنت بوش پسر با عراق و افغانستان می‌شود. پرزیدنت بوش پسر با اطلاعاتی نادرست (صدام حسین سلاح کشتارجمعی در اختیار دارد) عراق را اشغال کرد و به تلفات سنگین انسانی از غیرنظامیان و نظامیان عراقی و نظامیان آمریکایی انجامید. بعد هم معلوم شد اطلاعاتی که به رئیس جمهور وقت داده شده بود، کاملا غلط بوده است!

ورود آمریکا در جنگ غیرقانونی با ایران مبتنی بر اطلاعات کاملا غلط مشابهی است. ایران سلاح هسته‌ای ندارد و نهادهای امنیتی آمریکا به پرزیدنت ترامپ گزارش کرده اند که هیچ شاهدی در دست نیست که ایران به سلاح اتمی دسترسی دارد یا در تدارک آن است، متاسفانه رئیس جمهور به این گزارش رسمی وقعی ننهاده است. ایران در مورد غنی‌سازی در مذاکره‌ای شرافتمندانه و حقوقی با آمریکا حاضر به انعطاف بوده است. البته به صفر رساندن آن برای کشوری که عضو آژانس اتمی و تحت نظارت مستمر آن بوده است، معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا کرده و به آن پابند است، منطقی و واقع‌بینانه نیست.

لحن تحقیرآمیز و غیرمحترمانه پرزیدنت ترامپ نسبت به سران دیگر کشورها از جمله رهبر جمهوری اسلامی، یا تقاضای «تسلیم بی قید و شرط» از جمهوری اسلامی ایران برای هیچ ایرانی باشرافت و وطن‌دوستی قابل پذیرش نیست. اگرچه جمهوری اسلامی نسبت به مردم خودش بسیار بد عمل کرده است – و من یکی از منتقدان سرسخت آن بوده و هستم – اما در جنگ اخیر مقصر اصلی نیست و آغازگر جنگ هم نبوده است. این لحن و این روش رئیس جمهور ترامپ، هر ایرانی وطن‌دوست، حتی بسیاری منتقدان جمهوری اسلامی را وادار می‌کند تا در دفاع از حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی ایران، در کنار ایران بایستند.

ورود آمریکا در جنگ غیرقانونی اسرائیل علیه ایران مغایر با شعار کلیدی «آمریکا اول» است و در عمل ورود به مرحله «اسرائیل اول» است. به این معنی که جنگ مشترک اسرائیل و آمریکا علیه ایران مطابق نقشه نتانیاهو و برای پیشبرد منافع شخصی نتانیاهو و کابینه جنگ‌طلب اسرائیل است و به ضرر قطعی آمریکا در منطقه و جهان است. در این جنگ نابرابر آمریکا می‌تواند زیرساخت‌ها و صنایع هسته‌ای و نظامی ایران را نابود کند، اما با چه بهای گزافی؟ ایران یقینا ساکت نخواهد نشست و در دفاع از خود به پایگاههای متعدد آمریکا در منطقه حمله خواهد کرد، تنگه هرمز را خواهد بست، و تلفات بسیار سنگینی به آمریکا وارد خواهد کرد. تابوتهای فراوانی روانه آمریکا خواهند شد. با یادآوری تجاوز مخرب آمریکا به عراق، افکار عمومی آمریکا به شدت نسبت به این موضوع حساس است. با آغاز چنین جنگ غیرقانونی رؤیای دریافت جایزه صلح نوبل پرزیدنت ترامپ هرگز تعبیر نخواهد شد.

اینکه اسرائیل و آمریکا در جنگی غیرقانونی جمهوری اسلامی را ساقط کنند همانند آنچه آمریکا و متحدان اروپائیش در لیبی کردند نه به نفع مردم لیبی بوده نه منافع غرب تامین شده است. ایران هم لیبی و سوریه و عراق نیست. ورود پرزیدنت ترامپ در این جنگ غیرقانونی منطقه را به آتش می کشد. بعید است چین، روسیه، و کشورهای عرب خلیج فارس هم با چنین جنگی موافق باشند. تنها کشوری که از این امر استقبال می‌کند اسرائیل است و احیانا برخی کشورهای اروپایی.

تغییر رژیم از طریق کودتا یا حمله نظامی از سوی آمریکا در هفتاد سال اخیر در هیچ کشوری هرگز به دموکراسی و حقوق بشر نینجامیده است. آمریکا در دوران پرزیدنت آیزنهاور با کمک نخست‌وزیر چرچیل دولت قانونی و دموکراتیک نخست وزیر محمد مصدق در سال ۱۹۵۳ را در ایران ساقط کردند و محمدرضا شاه پهلوی دیکتاتور را برای یک ربع قرن دیگر بر ایران مسلط کردند. انقلاب ۱۹۷۹ و گروگانگیری غیرقانونی سفارت آمریکا در تهران برخی از پیامدهای آن بود.

پرزیدنت ترامپ می‌تواند اشتباهات پرزیدنت آیزنهاور و پرزیدنت بوش را تکرار کند و خود را به عنوان یکی از رئیس جمهورهای آمریکا که برای تجاوزگری‌های اسرائیل جان آمریکائی ها را به خطر انداخت و نخستین رئیس‌جمهور آمریکا ‌شود که به ایران حمله نظامی کرد نام خود را در تاریخ ثبت کند. ایالات متحده، مانند اسرائیل، جایگاه خود را در خاورمیانه به عنوان نمادی از بی‌عدالتی، بی‌قانونی، بی‌اخلاقی و نقض کرامت، اخلاق و انسانیت، گسترش خواهد داد.

امیدوارم آنچه تا کنون از پرزیدنت ترامپ تا کنون درباره حمله نظامی به ایران و همراهی با اسرائیل شنیده‌ایم بلوف بوده باشد و او چنین اشتباه پرهزینه‌ای را مرتکب نشود. در کنگره و سنای آمریکا نمایندگان و سناتورهایی هستند که به عواقب وخیم چنین حمله ای آگاه هستند. امیدوارم هیأت حاکمه آمریکا در مجموع مرتکب چنین اشتباه سهمگینی نشود و روابط ایران و آمریکا روزی بهبود یابد که این به نفع منطقه، جهان و هر دو ملت است.

این یادداشت ابتدا به انگلیسی خطاب به افکار عمومی آمریکا در تاریخ ۱۹ ژوئن ۲۰۲۵ (۲۹ خرداد ۱۴۰۴) منتشر شده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

خطای فاحش جنگ آمریکا علیه ایران


A protester holds a sign in front of U.S. Marines in downtown Los Angeles on June 19th, 2025. Photo: Jon Putman/Anadolu via Getty Images

جنگ اسرائیل علیه ایران بر اساس کلیه ضوابط حقوقی و اخلاقی بین‌المللی جنگی غیرقانونی است. مطابق کلیه کنوانسیونهای حقوقی سازمان ملل متحد، اسرائیل به خاک ایران تجاوز کرده، تا کنون چند صد نفر از مردم غیرنظامی را کشته است و به زیرساختهای ایران آسیب زده است. دفاع ایران از خاک خود در برابر تجاوز اسرائیل دفاعی قانونی و اخلاقی است.

جمهوری اسلامی ایران از بدو تاسیس هرگز به هیچ کشوری تجاوز نکرده است. در مقابل، اسرائیل از بدو تاسیس به تقریبا کلیه همسایگانش تجاوز کرده، بخشی از خاک آنها را تصرف کرده، غیرنظامیان فراوانی از کودک و زن را کشته است، نمونه آخرش کشتار جمعی، پاکسازی قومی و شکنجه از طریق گرسنگی دادن در غزه است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از سوی دیوان عالی دادگستری در لاهه محکوم شده و به عنوان «جنایتکار جنگی» تحت تعقیب بین‌المللی است.

بهانه این جنگ غیرقانونی این است که غنی‌سازی اورانیوم در ایران به حدی رسیده که «نزدیک است» ایران به سلاح اتمی دست یابد. این ادعا با دو دهه روایت ساختگی از برنامه هسته‌ای ایران به عنوان یک «تهدید» از طریق گزارش‌های مبالغه‌آمیز و گاه کاملاً دروغ، که همگی برای افزایش تسلط اسرائیل در منطقه است، پشتیبانی می‌شود. با این حال، اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که واقعاً سلاح هسته‌ای دارد، از امضای پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خودداری کرده، به بازرسان بین‌المللی اجازه بازدید از تأسیسات هسته‌ای خود را نداده و پیوسته با مصونیت از مجازات، قوانین بین‌المللی را نقض کرده است.

بهانه دیگر اسرائیل برای دست‌یازیدن به این جنگ غیرقانونی، شعار سران ایران مبنی بر «محو اسرائیل از نقشه جغرافیایی» است. این شعار تناسبی با توان نظامی ایران ندارد، و رجزی قابل انتقاد بیش نیست. اسرائیل حق دارد با شعار و رجز پاسخ دهد. اما پاسخ شعار و رجز بمباران و حمله نظامی نیست. مگر نه اینکه به لحاظ حقوقی و اخلاقی باید بین جرم و مجازات تناسب برقرار باشد؟ از سوی دیگر، اسرائیل اگر از تهدیدهای لفظی جمهوری اسلامی ایران ناخشنود است، به لحاظ اخلاقی و حقوقی حق دارد کشور تهدیدکننده را تهدید لفظی کند، اما مطابق موازین حقوق بین‌الملل، کنوانسیونهای سازمان ملل متحد، و ضوابط اخلاقی حق ندارد به این بهانه به ایران حمله نظامی کند، دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامیش را ترور کند، به بهانه بمباران زیرساختهای ایران مردم غیرنظامی را بکشد. آیا این تروریسم دولتی نیست؟ آیا اسرائیل از بدو تأسیس جز با ترور مخالفانش پیش رفته است؟ با روش زورمدارانه اسرائیل چه نیازی به سازمان ملل متحد و نظام حقوق بین‌الملل؟! هر کشوری رأسا هر چه دوست دارد می‌کند و مخالفانش را به هر طریقی که می‌پسندد مجازات می‌کند. آیا نام این تمدن است یا احیای بربریت مدرن؟

بهانه دیگر اسرائیل برای این جنگ غیرقانونی شعار «دفاع از خود» است. دفاع از خود توجیهی است که اسرائیل برای تجاوز به همسایگان، حمله به مخالفان و جنگ غیرقانونی علیه ایران استفاده می‌کند. هر انسان و کشوری حق دارد از خودش دفاع کند. اما این دفاع در کلیه نظامهای حقوقی مقید و مشروط به رعایت حقوق دیگران است. اگر دفاع از خود با نقض مکرر حقوق دیگران حق انحصاری صهیونیست‌ها و اسرائیل باشد، این تنها با یک پیش‌فرض قابل قبول است و آن قوم برگزیده بودن یهود و فاقد حقوق بودن غیریهودیان است. این پیش‌فرض صهیونیستی این فرض صهیونیستی نه تنها توسط یهودیان و مسیحیان مترقی، بلکه توسط آزادی خواهان و عدالت طلبان در سراسر ایالات متحده و جهان انتقاد قرار گرفته است. این تلقی آپارتایدی از حق دفاع از خود با اصل اول منشور جهانی حقوق بشر در تعارض مستقیم است. اهالی غزه، جنوب لبنان، و ایران همان قدر انسان هستند و از حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برخوردارند که صهیونیستهای یهودی و مسیحی و شهروندان اسرائیل.

رئیس جمهور دونالد ترامپ در دور دوم ریاستش با این شعار آمده بود که من جنگهای موجود را به سرعت خاتمه می‌دهم و «رئیس جمهور صلح» هستم و نمی‌خواهم آمریکا را به جنگی دیگر بکشانم. او با شعار «آمریکا اول» اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی آمریکا را در همین چند ماه دگرگون کرده است. آنچه در عمل مشاهده می‌کنیم تجاوز روسیه به اوکراین به سرانجامی نرسیده است. جنگ ضدبشری اسرائیل علیه اهالی غزه نه تنها پایان نیافته بلکه دولت دوم ترامپ آتش بس فوری بدون قید و شرط بین اسرائیل و حماس را که مورد اتفاق کلیه اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد بود وتو کرد و با اخراج نیروهای سازمان ملل متحد در توزیع غذا با دولت نتانیاهو در کشتار تدریجی اهالی غزه در صف توزیع غذا یا به دلیل گرسنگی شریک جرم است.

رئيس جمهور ترامپ ابتدا با نتانیاهو نخست‌وزیر جنگ‌طلب اسرائیل در مشارکت در جنگ علیه ایران حداقل به ظاهر همراهی نکرد. اسرائیل زمانی جنگ خود را با ایران آغاز کرد که آمریکا و ایران در حال مذاکره بودند، و به گفته طرفین مذاکرات رو به موفقیت اما به کندی پیش می‌رفت. با اعلامیه شورای حکام آژانس بین المللی اتمی که هیچ دلالتی بر اینکه ایران سلاح هسته‌ای دارد نداشت، اسرائیل جنگ غیرقانونی خود علیه ایران را آغاز کرد و مواضع متشتت، متناقض و زیگزاگی رئیس جمهور ترامپ آغاز شد و اخیرا آرایش جنگی به خود گرفته است.

نتانیاهو و جناح جنگ‌طلب کاخ سفید متاسفانه توانسته‌اند پرزیدنت ترامپ را به سمت درگیر شدن در این جنگ غیرقانونی بکشانند. این جنگ غیرقانونی خلاف قانون اساسی آمریکا، وعده‌های اولیه پرزیدنت ترامپ، بر خلاف منافع ملی آمریکاست و باعث ورود آمریکا به جنگی بسیار پرتلفات‌تر و پرمشکل تر از جنگ آمریکای دوران پرزیدنت بوش پسر با عراق و افغانستان می‌شود. پرزیدنت بوش پسر با اطلاعاتی نادرست (صدام حسین سلاح کشتارجمعی در اختیار دارد) عراق را اشغال کرد و به تلفات سنگین انسانی از غیرنظامیان و نظامیان عراقی و نظامیان آمریکایی انجامید. بعد هم معلوم شد اطلاعاتی که به رئیس جمهور وقت داده شده بود، کاملا غلط بوده است!

ورود آمریکا در جنگ غیرقانونی با ایران مبتنی بر اطلاعات کاملا غلط مشابهی است. ایران سلاح هسته‌ای ندارد و نهادهای امنیتی آمریکا به پرزیدنت ترامپ گزارش کرده اند که هیچ شاهدی در دست نیست که ایران به سلاح اتمی دسترسی دارد یا در تدارک آن است، متاسفانه رئیس جمهور به این گزارش رسمی وقعی ننهاده است. ایران در مورد غنی‌سازی در مذاکره‌ای شرافتمندانه و حقوقی با آمریکا حاضر به انعطاف بوده است. البته به صفر رساندن آن برای کشوری که عضو آژانس اتمی و تحت نظارت مستمر آن بوده است، معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا کرده و به آن پابند است، منطقی و واقع‌بینانه نیست.

لحن تحقیرآمیز و غیرمحترمانه پرزیدنت ترامپ نسبت به سران دیگر کشورها از جمله رهبر جمهوری اسلامی، یا تقاضای «تسلیم بی قید و شرط» از جمهوری اسلامی ایران برای هیچ ایرانی باشرافت و وطن‌دوستی قابل پذیرش نیست. اگرچه جمهوری اسلامی نسبت به مردم خودش بسیار بد عمل کرده است – و من یکی از منتقدان سرسخت آن بوده و هستم – اما در جنگ اخیر مقصر اصلی نیست و آغازگر جنگ هم نبوده است. این لحن و این روش رئیس جمهور ترامپ، هر ایرانی وطن‌دوست، حتی بسیاری منتقدان جمهوری اسلامی را وادار می‌کند تا در دفاع از حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی ایران، در کنار ایران بایستند.

ورود آمریکا در جنگ غیرقانونی اسرائیل علیه ایران مغایر با شعار کلیدی «آمریکا اول» است و در عمل ورود به مرحله «اسرائیل اول» است. به این معنی که جنگ مشترک اسرائیل و آمریکا علیه ایران مطابق نقشه نتانیاهو و برای پیشبرد منافع شخصی نتانیاهو و کابینه جنگ‌طلب اسرائیل است و به ضرر قطعی آمریکا در منطقه و جهان است. در این جنگ نابرابر آمریکا می‌تواند زیرساخت‌ها و صنایع هسته‌ای و نظامی ایران را نابود کند، اما با چه بهای گزافی؟ ایران یقینا ساکت نخواهد نشست و در دفاع از خود به پایگاههای متعدد آمریکا در منطقه حمله خواهد کرد، تنگه هرمز را خواهد بست، و تلفات بسیار سنگینی به آمریکا وارد خواهد کرد. تابوتهای فراوانی روانه آمریکا خواهند شد. با یادآوری تجاوز مخرب آمریکا به عراق، افکار عمومی آمریکا به شدت نسبت به این موضوع حساس است. با آغاز چنین جنگ غیرقانونی رؤیای دریافت جایزه صلح نوبل پرزیدنت ترامپ هرگز تعبیر نخواهد شد.

اینکه اسرائیل و آمریکا در جنگی غیرقانونی جمهوری اسلامی را ساقط کنند همانند آنچه آمریکا و متحدان اروپائیش در لیبی کردند نه به نفع مردم لیبی بوده نه منافع غرب تامین شده است. ایران هم لیبی و سوریه و عراق نیست. ورود پرزیدنت ترامپ در این جنگ غیرقانونی منطقه را به آتش می کشد. بعید است چین، روسیه، و کشورهای عرب خلیج فارس هم با چنین جنگی موافق باشند. تنها کشوری که از این امر استقبال می‌کند اسرائیل است و احیانا برخی کشورهای اروپایی.

تغییر رژیم از طریق کودتا یا حمله نظامی از سوی آمریکا در هفتاد سال اخیر در هیچ کشوری هرگز به دموکراسی و حقوق بشر نینجامیده است. آمریکا در دوران پرزیدنت آیزنهاور با کمک نخست‌وزیر چرچیل دولت قانونی و دموکراتیک نخست وزیر محمد مصدق در سال ۱۹۵۳ را در ایران ساقط کردند و محمدرضا شاه پهلوی دیکتاتور را برای یک ربع قرن دیگر بر ایران مسلط کردند. انقلاب ۱۹۷۹ و گروگانگیری غیرقانونی سفارت آمریکا در تهران برخی از پیامدهای آن بود.

پرزیدنت ترامپ می‌تواند اشتباهات پرزیدنت آیزنهاور و پرزیدنت بوش را تکرار کند و خود را به عنوان یکی از رئیس جمهورهای آمریکا که برای تجاوزگری‌های اسرائیل جان آمریکائی ها را به خطر انداخت و نخستین رئیس‌جمهور آمریکا ‌شود که به ایران حمله نظامی کرد نام خود را در تاریخ ثبت کند. ایالات متحده، مانند اسرائیل، جایگاه خود را در خاورمیانه به عنوان نمادی از بی‌عدالتی، بی‌قانونی، بی‌اخلاقی و نقض کرامت، اخلاق و انسانیت، گسترش خواهد داد.

امیدوارم آنچه تا کنون از پرزیدنت ترامپ تا کنون درباره حمله نظامی به ایران و همراهی با اسرائیل شنیده‌ایم بلوف بوده باشد و او چنین اشتباه پرهزینه‌ای را مرتکب نشود. در کنگره و سنای آمریکا نمایندگان و سناتورهایی هستند که به عواقب وخیم چنین حمله ای آگاه هستند. امیدوارم هیأت حاکمه آمریکا در مجموع مرتکب چنین اشتباه سهمگینی نشود و روابط ایران و آمریکا روزی بهبود یابد که این به نفع منطقه، جهان و هر دو ملت است.

این یادداشت ابتدا به انگلیسی خطاب به افکار عمومی آمریکا در تاریخ ۱۹ ژوئن ۲۰۲۵ (۲۹ خرداد ۱۴۰۴) منتشر شده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

خطای فاحش جنگ آمریکا علیه ایران


A protester holds a sign in front of U.S. Marines in downtown Los Angeles on June 19th, 2025. Photo: Jon Putman/Anadolu via Getty Images

جنگ اسرائیل علیه ایران بر اساس کلیه ضوابط حقوقی و اخلاقی بین‌المللی جنگی غیرقانونی است. مطابق کلیه کنوانسیونهای حقوقی سازمان ملل متحد، اسرائیل به خاک ایران تجاوز کرده، تا کنون چند صد نفر از مردم غیرنظامی را کشته است و به زیرساختهای ایران آسیب زده است. دفاع ایران از خاک خود در برابر تجاوز اسرائیل دفاعی قانونی و اخلاقی است.

جمهوری اسلامی ایران از بدو تاسیس هرگز به هیچ کشوری تجاوز نکرده است. در مقابل، اسرائیل از بدو تاسیس به تقریبا کلیه همسایگانش تجاوز کرده، بخشی از خاک آنها را تصرف کرده، غیرنظامیان فراوانی از کودک و زن را کشته است، نمونه آخرش کشتار جمعی، پاکسازی قومی و شکنجه از طریق گرسنگی دادن در غزه است. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از سوی دیوان عالی دادگستری در لاهه محکوم شده و به عنوان «جنایتکار جنگی» تحت تعقیب بین‌المللی است.

بهانه این جنگ غیرقانونی این است که غنی‌سازی اورانیوم در ایران به حدی رسیده که «نزدیک است» ایران به سلاح اتمی دست یابد. این ادعا با دو دهه روایت ساختگی از برنامه هسته‌ای ایران به عنوان یک «تهدید» از طریق گزارش‌های مبالغه‌آمیز و گاه کاملاً دروغ، که همگی برای افزایش تسلط اسرائیل در منطقه است، پشتیبانی می‌شود. با این حال، اسرائیل تنها کشور خاورمیانه است که واقعاً سلاح هسته‌ای دارد، از امضای پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خودداری کرده، به بازرسان بین‌المللی اجازه بازدید از تأسیسات هسته‌ای خود را نداده و پیوسته با مصونیت از مجازات، قوانین بین‌المللی را نقض کرده است.

بهانه دیگر اسرائیل برای دست‌یازیدن به این جنگ غیرقانونی، شعار سران ایران مبنی بر «محو اسرائیل از نقشه جغرافیایی» است. این شعار تناسبی با توان نظامی ایران ندارد، و رجزی قابل انتقاد بیش نیست. اسرائیل حق دارد با شعار و رجز پاسخ دهد. اما پاسخ شعار و رجز بمباران و حمله نظامی نیست. مگر نه اینکه به لحاظ حقوقی و اخلاقی باید بین جرم و مجازات تناسب برقرار باشد؟ از سوی دیگر، اسرائیل اگر از تهدیدهای لفظی جمهوری اسلامی ایران ناخشنود است، به لحاظ اخلاقی و حقوقی حق دارد کشور تهدیدکننده را تهدید لفظی کند، اما مطابق موازین حقوق بین‌الملل، کنوانسیونهای سازمان ملل متحد، و ضوابط اخلاقی حق ندارد به این بهانه به ایران حمله نظامی کند، دانشمندان هسته‌ای و فرماندهان نظامیش را ترور کند، به بهانه بمباران زیرساختهای ایران مردم غیرنظامی را بکشد. آیا این تروریسم دولتی نیست؟ آیا اسرائیل از بدو تأسیس جز با ترور مخالفانش پیش رفته است؟ با روش زورمدارانه اسرائیل چه نیازی به سازمان ملل متحد و نظام حقوق بین‌الملل؟! هر کشوری رأسا هر چه دوست دارد می‌کند و مخالفانش را به هر طریقی که می‌پسندد مجازات می‌کند. آیا نام این تمدن است یا احیای بربریت مدرن؟

بهانه دیگر اسرائیل برای این جنگ غیرقانونی شعار «دفاع از خود» است. دفاع از خود توجیهی است که اسرائیل برای تجاوز به همسایگان، حمله به مخالفان و جنگ غیرقانونی علیه ایران استفاده می‌کند. هر انسان و کشوری حق دارد از خودش دفاع کند. اما این دفاع در کلیه نظامهای حقوقی مقید و مشروط به رعایت حقوق دیگران است. اگر دفاع از خود با نقض مکرر حقوق دیگران حق انحصاری صهیونیست‌ها و اسرائیل باشد، این تنها با یک پیش‌فرض قابل قبول است و آن قوم برگزیده بودن یهود و فاقد حقوق بودن غیریهودیان است. این پیش‌فرض صهیونیستی این فرض صهیونیستی نه تنها توسط یهودیان و مسیحیان مترقی، بلکه توسط آزادی خواهان و عدالت طلبان در سراسر ایالات متحده و جهان انتقاد قرار گرفته است. این تلقی آپارتایدی از حق دفاع از خود با اصل اول منشور جهانی حقوق بشر در تعارض مستقیم است. اهالی غزه، جنوب لبنان، و ایران همان قدر انسان هستند و از حقوق بشر و حقوق بشردوستانه برخوردارند که صهیونیستهای یهودی و مسیحی و شهروندان اسرائیل.

رئیس جمهور دونالد ترامپ در دور دوم ریاستش با این شعار آمده بود که من جنگهای موجود را به سرعت خاتمه می‌دهم و «رئیس جمهور صلح» هستم و نمی‌خواهم آمریکا را به جنگی دیگر بکشانم. او با شعار «آمریکا اول» اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی آمریکا را در همین چند ماه دگرگون کرده است. آنچه در عمل مشاهده می‌کنیم تجاوز روسیه به اوکراین به سرانجامی نرسیده است. جنگ ضدبشری اسرائیل علیه اهالی غزه نه تنها پایان نیافته بلکه دولت دوم ترامپ آتش بس فوری بدون قید و شرط بین اسرائیل و حماس را که مورد اتفاق کلیه اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد بود وتو کرد و با اخراج نیروهای سازمان ملل متحد در توزیع غذا با دولت نتانیاهو در کشتار تدریجی اهالی غزه در صف توزیع غذا یا به دلیل گرسنگی شریک جرم است.

رئيس جمهور ترامپ ابتدا با نتانیاهو نخست‌وزیر جنگ‌طلب اسرائیل در مشارکت در جنگ علیه ایران حداقل به ظاهر همراهی نکرد. اسرائیل زمانی جنگ خود را با ایران آغاز کرد که آمریکا و ایران در حال مذاکره بودند، و به گفته طرفین مذاکرات رو به موفقیت اما به کندی پیش می‌رفت. با اعلامیه شورای حکام آژانس بین المللی اتمی که هیچ دلالتی بر اینکه ایران سلاح هسته‌ای دارد نداشت، اسرائیل جنگ غیرقانونی خود علیه ایران را آغاز کرد و مواضع متشتت، متناقض و زیگزاگی رئیس جمهور ترامپ آغاز شد و اخیرا آرایش جنگی به خود گرفته است.

نتانیاهو و جناح جنگ‌طلب کاخ سفید متاسفانه توانسته‌اند پرزیدنت ترامپ را به سمت درگیر شدن در این جنگ غیرقانونی بکشانند. این جنگ غیرقانونی خلاف قانون اساسی آمریکا، وعده‌های اولیه پرزیدنت ترامپ، بر خلاف منافع ملی آمریکاست و باعث ورود آمریکا به جنگی بسیار پرتلفات‌تر و پرمشکل تر از جنگ آمریکای دوران پرزیدنت بوش پسر با عراق و افغانستان می‌شود. پرزیدنت بوش پسر با اطلاعاتی نادرست (صدام حسین سلاح کشتارجمعی در اختیار دارد) عراق را اشغال کرد و به تلفات سنگین انسانی از غیرنظامیان و نظامیان عراقی و نظامیان آمریکایی انجامید. بعد هم معلوم شد اطلاعاتی که به رئیس جمهور وقت داده شده بود، کاملا غلط بوده است!

ورود آمریکا در جنگ غیرقانونی با ایران مبتنی بر اطلاعات کاملا غلط مشابهی است. ایران سلاح هسته‌ای ندارد و نهادهای امنیتی آمریکا به پرزیدنت ترامپ گزارش کرده اند که هیچ شاهدی در دست نیست که ایران به سلاح اتمی دسترسی دارد یا در تدارک آن است، متاسفانه رئیس جمهور به این گزارش رسمی وقعی ننهاده است. ایران در مورد غنی‌سازی در مذاکره‌ای شرافتمندانه و حقوقی با آمریکا حاضر به انعطاف بوده است. البته به صفر رساندن آن برای کشوری که عضو آژانس اتمی و تحت نظارت مستمر آن بوده است، معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا کرده و به آن پابند است، منطقی و واقع‌بینانه نیست.

لحن تحقیرآمیز و غیرمحترمانه پرزیدنت ترامپ نسبت به سران دیگر کشورها از جمله رهبر جمهوری اسلامی، یا تقاضای «تسلیم بی قید و شرط» از جمهوری اسلامی ایران برای هیچ ایرانی باشرافت و وطن‌دوستی قابل پذیرش نیست. اگرچه جمهوری اسلامی نسبت به مردم خودش بسیار بد عمل کرده است – و من یکی از منتقدان سرسخت آن بوده و هستم – اما در جنگ اخیر مقصر اصلی نیست و آغازگر جنگ هم نبوده است. این لحن و این روش رئیس جمهور ترامپ، هر ایرانی وطن‌دوست، حتی بسیاری منتقدان جمهوری اسلامی را وادار می‌کند تا در دفاع از حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی ایران، در کنار ایران بایستند.

ورود آمریکا در جنگ غیرقانونی اسرائیل علیه ایران مغایر با شعار کلیدی «آمریکا اول» است و در عمل ورود به مرحله «اسرائیل اول» است. به این معنی که جنگ مشترک اسرائیل و آمریکا علیه ایران مطابق نقشه نتانیاهو و برای پیشبرد منافع شخصی نتانیاهو و کابینه جنگ‌طلب اسرائیل است و به ضرر قطعی آمریکا در منطقه و جهان است. در این جنگ نابرابر آمریکا می‌تواند زیرساخت‌ها و صنایع هسته‌ای و نظامی ایران را نابود کند، اما با چه بهای گزافی؟ ایران یقینا ساکت نخواهد نشست و در دفاع از خود به پایگاههای متعدد آمریکا در منطقه حمله خواهد کرد، تنگه هرمز را خواهد بست، و تلفات بسیار سنگینی به آمریکا وارد خواهد کرد. تابوتهای فراوانی روانه آمریکا خواهند شد. با یادآوری تجاوز مخرب آمریکا به عراق، افکار عمومی آمریکا به شدت نسبت به این موضوع حساس است. با آغاز چنین جنگ غیرقانونی رؤیای دریافت جایزه صلح نوبل پرزیدنت ترامپ هرگز تعبیر نخواهد شد.

اینکه اسرائیل و آمریکا در جنگی غیرقانونی جمهوری اسلامی را ساقط کنند همانند آنچه آمریکا و متحدان اروپائیش در لیبی کردند نه به نفع مردم لیبی بوده نه منافع غرب تامین شده است. ایران هم لیبی و سوریه و عراق نیست. ورود پرزیدنت ترامپ در این جنگ غیرقانونی منطقه را به آتش می کشد. بعید است چین، روسیه، و کشورهای عرب خلیج فارس هم با چنین جنگی موافق باشند. تنها کشوری که از این امر استقبال می‌کند اسرائیل است و احیانا برخی کشورهای اروپایی.

تغییر رژیم از طریق کودتا یا حمله نظامی از سوی آمریکا در هفتاد سال اخیر در هیچ کشوری هرگز به دموکراسی و حقوق بشر نینجامیده است. آمریکا در دوران پرزیدنت آیزنهاور با کمک نخست‌وزیر چرچیل دولت قانونی و دموکراتیک نخست وزیر محمد مصدق در سال ۱۹۵۳ را در ایران ساقط کردند و محمدرضا شاه پهلوی دیکتاتور را برای یک ربع قرن دیگر بر ایران مسلط کردند. انقلاب ۱۹۷۹ و گروگانگیری غیرقانونی سفارت آمریکا در تهران برخی از پیامدهای آن بود.

پرزیدنت ترامپ می‌تواند اشتباهات پرزیدنت آیزنهاور و پرزیدنت بوش را تکرار کند و خود را به عنوان یکی از رئیس جمهورهای آمریکا که برای تجاوزگری‌های اسرائیل جان آمریکائی ها را به خطر انداخت و نخستین رئیس‌جمهور آمریکا ‌شود که به ایران حمله نظامی کرد نام خود را در تاریخ ثبت کند. ایالات متحده، مانند اسرائیل، جایگاه خود را در خاورمیانه به عنوان نمادی از بی‌عدالتی، بی‌قانونی، بی‌اخلاقی و نقض کرامت، اخلاق و انسانیت، گسترش خواهد داد.

امیدوارم آنچه تا کنون از پرزیدنت ترامپ تا کنون درباره حمله نظامی به ایران و همراهی با اسرائیل شنیده‌ایم بلوف بوده باشد و او چنین اشتباه پرهزینه‌ای را مرتکب نشود. در کنگره و سنای آمریکا نمایندگان و سناتورهایی هستند که به عواقب وخیم چنین حمله ای آگاه هستند. امیدوارم هیأت حاکمه آمریکا در مجموع مرتکب چنین اشتباه سهمگینی نشود و روابط ایران و آمریکا روزی بهبود یابد که این به نفع منطقه، جهان و هر دو ملت است.

این یادداشت ابتدا به انگلیسی خطاب به افکار عمومی آمریکا در تاریخ ۱۹ ژوئن ۲۰۲۵ (۲۹ خرداد ۱۴۰۴) منتشر شده است.

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
عشیره بالدی یا عشیره پایداری؟ مرگ به مثابه رسانه عباس_عبدی، روزنامه‌نگار در یادداشتی نوشت: این رو...
- یک نظر اضافه کرد در پلاسکو دلی آتشناک و دردآلود دا...
القانیان ها یا شمخانی ها؟!؟ وقتی زمان شاه می خواستند مسجد هامبورگ را به دلیل تاخیر در تکمیل تخریب ک...