مذهب و ایدئولوژی انسان را دچار خودخواهی و تحمیل گری می کنند؟
  •  

04 آبان 1401
Author :  

چهل روز از آن مرگ دلخراش گذشت، امروز 4 آبان 1401 خورشیدی، شهر و کوچه هایش، شکل یک روز تعطیل را به خود گرفتند، کردستان را هم استاندار تعطیل کرد (البته برای پیشگیری از بیماری های تنفسی!)؛ از آن مرگ تاثر برانگیز تا به امروز، تراژدی مرگ های بسیار زیاد دیگری نیز رقم خورد، که هر یک داستانی تلخ را در پس خود دارند، داستان عدم تحمل، بی تدبیری، بی لیاقتی ها، عدم حرمت خون و جان انسان ها، عدم حرمت به تن و آبروی معترض، حرمت پزشک، و زخمی و از پا افتاده، حرمت زن و کودک و دانشگاه و مدرسه و...، یکی به خونخواهی از این مرگ و تغییرخواهی برخاسته، و کشته شد، و دیگری برای اعاده نظم، و این که چنین مرگی، قتل نبوده است، از آنان کٌشت، و یا خود کشته شد.

در این میان، این خون هموطنان ما بود که خیابان ها، بازداشتگاه ها، مراکز آموزشی و... این کشور را رنگین کرد، و شُستشو داد؛ و این داستان غم انگیز خون و خونریزی، همچنان ادامه دارد، و مهاتما گاندی (رهبر انقلاب بی خشونت هند)، یا مارتین لوتر کینگ (آزایخواه مسالمت جوی امریکایی)، و یا نلسون ماندلایی (رهبر نهضت بدون خشونت ضد آپارتاید افریقای جنوبی) و... در بین ما ایرانیان نیست، که به این چرخه خون و خونریزی و خشونت ورزی، که به رسم عادی و جاری، پاسخ به هر اعتراضی در این مُلک و ملت تبدیل شده، یکبار برای همیشه خاتمه دهد، و "خون بس" اعلام کرده، تا هر سلاح بدست و یا خونخواهی، به هر بهانه ایی، خون انسان های دیگر را، به راحتی آب خوردن، جاری نکند،

تا مدعیان نظم، از اجرای قانون گویند، و بر کار خود مهر منطق و قانون زنند، و معترضینِ به دنبال خلاصی از وضع موجود، که چنین نظمی را زندانی بزرگ، و چنین اعاده آرامشی را، تمدید شرایط مردابی می دانند، که زندگی در آن وجود ندارد، دست شان به خون آلوده نشود، خوشبختانه این روزها شعار "زن، زندگی، آزادی" محور مشترک شعارهای متنوع دیگری شده است، که در کوچه و خیابان، دانشگاه و مدرسه و... طنین انداز است، کاش این محتوای زیبا، که سخنگوی دولت هم می گوید، این شعار ما در دولت نیز هست! برخورد بین حاکمیت و مردم را، از خون و خشونت بری کند، کاش مدعیان، به حرمت خون و جان انسان ها حرمت نهند.

اما جرقه این خیزش موقعی خورد که یک واحد "گشت ارشاد" مربوط به نیروی انتظامی، در راستای اعمال آنچه "قانون حجاب و عفاف" می نامند، وارد میدانی شده، که از این میدان، جنازه ایی بیرون رفت، که نام و خونش رمز نبردی گردید، که در رگ جامعه هنوز جوشش دارد، و برغم خون های پرشمار دیگری که ریخته شد، و هزاران دستگیری که انجام گردید، همچنان قصد از جوشش ایستادن را ندارد.

اما جامعه ما، چگونه دچار این بن بست گردید؟! بن بستی بین خواست مردم از یک سو، و تاکید حاکمیت بر اعمال قانون؛ که نه حاکمیت، و نه مردم، قصد کوتاه آمدن از خواست خود را ندارند، چرا که حاکمیت عقب نشینی از تصمیم خود را، شکست خود در برابر مردمش، تفسیر و تلقی کرده و...، و مردم نیز کوتاه آمدن خود را، مرگ کامل آزادی های مدنی خود می دانند و...،

در بین شکاف عمیق ایجاد شده، بین مردمِ معترض، و حاکمیتِ سمج، این قانون است که دو طرف را به بن بست و جدایی بیشتر، می کشاند، و وجود چنین قوانینی، با این همه خسارت، در خوشبینانه ترین حالت نشان از ناپختگی قانون نویسانی دارد که آن را نوشتند، و در بدبینانه ترین حالت، بوی خیانت به مردم و کشور، و... می توان از آن استشمام کرد، چرا که با چنین قانون نویسی ایی، کشور و مردم را با این نوع قانون نویسی خود، به بن بستی مخوف کشاندند، و این دو را در یک دو قطبی شدید، مقابل هم قرار داده اند، و تخمی کاشتند که میوه درخت آن خون، بی رحمی، خسارت، کشتار و بی آبرویی برای اهل دین و اهالی قانون، قدرت و... است.

اینجاست که وجود چنین قوانین تفرقه بر انگیزی، خود بحث برانگیز و قابل مُداقّه بسیار است، اینکه چرا چنین برداشت های مذهبی باید، به قانونی عمومی و لازم الاجرا تبدیل گردد، که این چنین مورد مناقشه و مخالفت شدید، و پراکندگی آرا، در بین مردم و حاکمیت گردیده است، حال آنکه چنین قوانینی برای اجرا توسط همین مردم معترض، نوشته شده اند؟!

برداشت های مذهبی و فقهی فقها، که به احکام شرعی تبدیل می شوند، برای پیروان و مقلدان آنان، لازم الاجرا و طبیعی است، و تا اینجا هیچ مناقشه ایی را در جامعه بر نخواهد انگیخت، مشکل از زمانی آغاز می شود که، این احکام، از حد خود خارج، یا خود عین قانون عمومی فرض، و لازم الاجرا می شوند، و یا با طی مراحلی، از صدور بخشنامه های سلیقه ایی گرفته، تا مصوبات شوراهای جورواجور، یا قانون مجلس ملی و... تبدیل به خواستی قانونی می شوند، که همه ی افراد جامعه، فارغ از نوع اعتقاد، گرایش دینی، فکری و... ملزم به اجرا، و به همه تعمیم کلی داده می شوند، و به کسانی تحمیل می گردند که اعتقادی به آن فقیه، فقه و یا حکم فقهی مذکور ندارند.

سوال اصلی و نقطه شروع اعتراضات، اینجا ایجاد می شود، که چرا باید آنچه بر مقلدان فقیهی از فقها، لازم الاجراست، به تمام دیگران، تحمیل گردد؟! در حالی که اجرای قوانین مذهبی، تنها برای پیروان، مقلدان و معتقدان بدان، مُجرا  و لازم است، نه کسانی که فاقد اعتقادند، و مقلد فقها و حتی این دین و آئین نیستند.

این خاص شیعیان هم نیست، اکنون در افغانستان تلقی مذهبی و فقهی حاکمیت امارت خودخوانده اسلامی طالب ها، از چنین برداشت هایی سود جسته، و آن را به قانونی جمعی تبدیل، و از سوی رهبران این امارت خودخوانده و زورگو، ابلاغ و لازم الاجرا گردیده است، و بر حسب یکی از این برداشت های مذهبی، از دین اسلام، حضور دختران دانش آموز در کل این کشور، از کلاس ششم به بعد، در مراکز آموزشی، حرام شرعی و ممنوع و ملزم گردید، که چنین حکمی برای یک طالب با مختصات خاص خود، یک حکم منطقی، شرعی، لازم و مفید ارزیابی می شود، اما صد البته بُطلان چنیم حکم ناشی از شرع، حداقل برای اکثریت ایرانیان، و جهانیان، و با توجه به شدت مخالفت ها، توسط اکثریت مردم این کشور، روشن و مبرهن است، در اثر این زور و تحمیل ها، اکنون شاهد آوارگی یک ملت هستیم، که روانه شرق و غرب و شمال و جنوبند، تا خود را از این ظلم و تحمیل مذهبی برهانند، و آنان هم که مانده اند، در لوچی از خون قوطه می خورند. و اعتراض این مردم مظلوم نیز، تا کنون بی نتیجه مانده است.

و یا حکم فقهی برخی برهمنان هندو، بر حرمت گوشت گاو، که هندوهای افراطی معتقد به حرام بودن گوشت گاو را به اقدامات بسیار سخت خشونت آمیزی علیه کافران به این حکم، وا داشته، و این مخالفت اهل مذهب، با کشتن گاوها، باعث گردیده است که تاکنون صدها نفر از بی اعتقادان به چنین حکم فقهی مذهبی، در این کشور (که اکثرا از اقلیت مسلمان هند هستند)، به طرز فجیعی، طعمه افراط گرایان مذهبی هندو گردیده، و کسانی که از این حکم تخطی کنند را مورد ضرب و شتم، و در نهایت، در بی رحمانه ترین شکل ممکن، کشتار می کنند، حتی کامیون داران حمل گاو زنده را هم، از خودروهای شان پیاده کرده، و به جرم نداشته ی، مهیا کردن شرایط (تخطی از حکم فقهی فقهای هندو)، برای کشتار گاوها، مورد ضرب و شتم، و بعد از کلی شکنجه و رنج، و ظلم و تعدی و بی حرمتی به آنان، در آخر راسا دادگاه شرعی تشکیل داده، و خود حکم صادر کرده و راننده و شاگردش را به دار مجازات مذهبی، در همان مکان آویزان می کنند، بی آنکه برای چنین اهل مذهب، و معتقدین به چنین احکام فقهی، مهم باشد، که بدانند و بفهمند که، این حکم و اعتقاد مذهبی، تنها برای خود آنان محترم و مُجراست، و تنها مورد احترام و تَقیّد خود آنان است، و برای دیگران اصلا نه مساله، نه منکر، نه حرام ، و نه حتی منطقی تلقی می گردد، که مستوجب مرگ، شلاق و شکنجه و اعدام شوند، و از این دست احکام، و چنین واکنش هایی، در هر مذهبی و مرامی بسیار است.

همین احکام ایدئولوژیک در کشورهای چپ و کمونیستی نیز، باعث کشتار میلیون ها انسان شده است، که طبق تلقی ایدئولوژیکی آنان، افراد بی اعتقاد، یا دشمنان پیشوا، و یا راس حزب کمونیست، و یا نظام موسوم به حاکمیت حزب کارگر و زحمت کشان و...!، متهم شده اند! و به اردوگاه های کار اجباری در مناطق سخت و کُشنده، همچون سیبری تبعید، تا طعمه مرگی سخت شوند، یا در بازداشتگاه های آنان، کشته و نیست و نابود گردیدند، یا طعمه ترورهای بیولوژیکی و... می شوند، چرا؟! چون اعتقاد، اهل ایده را، قبول نداشته، یا در آن شبهه و شک داشته، و یا این ایدئولوژی را کارساز برای بشر نمی دانند و...

این است که در خصوص تنظیم قوانین عمومی باید، دقت لازم را داشت، که قوانین کلی، و همه شمول باشند، اکنون کسی در این کشور و جهان، برای قوانین رانندگی نه مقاومت آنچنانی می کند، و نه مبارزه انقلابی به راه می اندازد، اما برای قانون "حجاب" پیش از این، در اوایل انقلاب، جنبش های قوی، فراگیر و پر شماری به راه افتاد، و ادامه یافت، تا اکنون که بعد از 43 سال، اجرای بخشی از آن، چهل روز است که کشور را در آشوب و مبارزه ایی بی پایان قرار داده است،

چرا که، قانون حجاب، یک قانون مختص به برخی از معتقدین خاص مذهبی است، که بدان معتقد و مقلدند، و باقی در این حکم، خود را نه شامل می بینند، و نه مقّیَد و مقلد، از این روست که به نظر می رسد، اعتقادات مذهبی و ایدئولوژیک، نمی توانند، و نباید، به قانون عمومی تبدیل شوند، و باید به حوزه خصوصی، و اخلاق فردی افراد واگذار شده، تا افراد شمولیت یافته در آن اعتقاد، با عزت، احترام، اختیار، بدور از تحمیل و زور، با دلِ رضا و... آن را اجرا کنند، و برای خود اَجر اخروی ذخیره سازند، و دیگران و باقی افراد را، به خود واگذاشت که چنانچه آن را مفید و منطقی و لازم یافتند، بدان رو کنند، در غیر این صورت، جامعه با تعداد بیشماری مُجرم مواجهه خواهد شد، که خود، آنان را به مجرم تبدیل کرده است، اینان کسانی اند که اصلا عمل خود را نه مجرمانه می دانند، و تلقی مجرم بر خود، توسط حاکمیت را، ظلم و تعدی به حقوق و آزادی های مدنی خود دانسته، و در مقابل آن برخاسته و قیام خواهند کرد.

تنها با پذیرش چنین اصلی است، که تنش ها در جامعه فروکش خواهد کرد، در غیر این صورت، اجرای هر قانونی از این دست، تنش زا، مقاومت برانگیز، و مملو از تحمیل و زور، و اکراه، تنفر آمیز و همراه با اعتراض و مبارزه خواهد بود. و اهل مذهب و ایده ها را نیز، شرمنده این گونه تحمیل ها، به دیگران، خواهد کرد، و دافعه مذهب افزایش بیش از پیش یافته، ریزش ها از اهل مذهب، از این که هست نیز، بیشتر خواهد شد؛

به عنوان مثال شاید هیچ روزه دار منصفی راضی به این نباشد که روزه داری او، منجر به رنج و مصیبت و ناراحتی و سختی برای دیگران گردد، که در یکماهه ی ماه رمضان، مردم زیادی مجبور به نخوردن و آشامیدن شوند، در حالی که این فریضه را نه قبول دارند و نه خود را از اهل روزه می دانند؛ و حال آنکه روزه داری هر فردی، یک امر شخصی و اعتقادی، مختص به فرد او، و موضوعی است بین او خالقش. و اصل روزه داری هم تنها برای خود سازی و جلب رضای خدا، و اجرای حکم اوست؛

حال آنکه اکنون برای تسهیل و فراهم نمودن شرایط روزداری اهل اعتقاد، قانون "منع خوردن و آشامیدن در ملا عام" را برای تمام مردم نوشته اند، و نخوردن و نیاشامیدن را به همه تحمیل می کنند، و طبق این قانون، رستوران ها و عرضه کنندگان غذا، مجبور به تعطیلی کسب و کار خود در روزها شده، و به بسیاری از کسانی که اعتقادی به روزه داری ندارند، سختی ها، و بی حرمتی های زیادی تحمیل می شود، که گاه حتی ضربه های شلاق، و یا زندان هم در پی دارد، و همه ی این قوانین سخت برای ماه رمضان، برای تحریک نشدن روزه دار معتقدی نوشته شده است، که ممکن است از خوردن و آشامیدن دیگران، تحریک شود، و یا این روزخواری ها بی حرمتی به ماه روزه، و اهل اعتقاد تلقی شده، و آنانرا دچار ناراحتی کند! حال چرا این همه ناراحتی و بی حرمتی که به دیگران تحمیل می شود، در نظر گرفته نشود، و تنها ناراحتی و حرمت روزه داران در نظر گرفته شود؟!

و یا اینکه، برای عده ایی که از دیدن موی سر زنان، تحریک می شوند، باعث شود، تمام زنان (معتقد و غیر معتقد) مجبور به بر کردن پوششی شوند، که نه بدان اعتقادی دارند، و نه آن را برای خود لازم و مفید می بینند، و نه نداشتن آن را برای خود حرام دانسته، و نه دیدن موی خود توسط دیگران را، بی حرمتی به خود، تصور می کنند، و در همین حال قانون نویسان برای احترام به نظر و حرمت، اهل اعتقاد، همه را به اجرای قانونی کلی، و عمومی مجبور می کنند، که این نوع تحمیل ها، ناشی از نوعی خودخواهی اهل مذهب ارزیابی، و واکنش بر انگیز خواهد شد.

همه از زیان نوشیدنی های الکلی آگاهاند، ولی عده ایی از انسان ها که کم هم نیستند، همیشه این عنصر موجود در طبیعت را، مثل دیگر مضرات موجود، ترجیح داده، و به قول قرآن بر منافع آن نظر داشته، و از مضراتش چشم پوشی کرده اند، و در این جا هم برای جلب رضایت و حرمت معتقدین، به حرمت نوشیدنِ نوشیدنی های الکلی، تمام این صنعت از ساخت، حمل و نقل، خرید و فروش و مصرفش، به هر شکل، ممنوع و جرم تلقی می شود، و در همین ممنوعیت هاست که طبق شنیده های غیر رسمی، ایران در رتبه دهمین مصرف کننده نوشیدنی های الکلی در جهان تبدیل شده است!

و در این میان بسیاری از هموطنان ما، هر ساله در اثر خوردن نوشیدنی های تقلبی، کور شده، و یا جان خود را از دست می دهند و... و هزینه های بسیاری بر جامعه، و خانواده های ایرانی بار می شود، و همه ساله سیستم بهداشت و درمان ما با حجم بسیاری از مصمومیت ها، و مرگ و میر ها، و نقص عضو، ناشی از عدم نظارت و کنترل بر واردات، تولید، توزیع و مصرف این نوشیدنی مواجهه اند، در حالی که به نظر می رسد، در صورت عدم تحمیل چنین قوانینی، حتی میزان رشد مصرف آن هم، شاید کاهش می یافت، که گویند : "انسان بر چیزهای منع شده حریص می شود" (اَلاِنسانُ حَریص علی ما مُنِع) و بسیاری شاید در یک لجبازی و دهنکجی کودکانه و...، گرفتار این بلیه می شوند و...

این گونه تحمیل هاست که حتی چهره برخی از تعالیم زیبای مذهبی، که به درستی بازدارنده، و لطیف کننده زندگی خشن بشری است را نیز، کِدر و ناخواستنی می کند، و مذهب و ایدئولوژی را به بلای جان بشر تبدیل کرده، و حال آنکه، خداوند آن را برای تسهیل در زندگی بشر و رهایی و هدایت او، و مهیا نمودند زندگی با حرمت و احترام در این دنیا، برای او ارسال داشته است، و همین موهبت به وسیله ی برای تحمیل و سرکوب و زورگویی مبدل می شود، چنانکه دینداران زیادی را می توان دید، که از این تحمیل و زورگویی به دیگران، شرمنده دیگران می شوند، و از تبعات سخت اعتقاد خود برای دیگران خجالت زده و شرمنده می کشند، که برای راحتی، حرمت و جلب نظر آنان، چه شرایط ناخواستنی و سختی (حتی مرگ، شلاق و زندان) بر دیگران، تحمیل می گردد.

شاید این ناشی از همان خودخواهی و تحمیل است که اهل مذهب خود را اصل، و محور جهان دیده، تفکر خود را قانون، و دیگران را فاقد حق انتخاب و عمل، و ملزم به رعایت آن تصور می کنند، که همه باید مطیع به عقیده ایی باشند، که آنان بدان اعتقاد دارند! و معترضین به این شرایط را "باغی"، "کافر"و یا "محارب" و مرتد و زندیق به حکم خدا، تلقی، و واجب القتل، تصور می کنند، اینجاست که جنایت کشتن انسان ها، مباح، و واجد اجر مذهبی، تلقی و...، و کم کم دین را به مانع زندگی طبیعی انسانی تبدیل، و مردم را به رنسانس و تغییر می خواند، و حاکمیت بلامنازع کلیسا و مذهب را، به هدف یک انقلاب خونین در اروپا تبدیل، و... می کند، روندی که برای هر مذهب و ایده ایی تکرار شدنی است.  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (98)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

چون همه‌ی آدمیان خطاپذیرند هیچ کس حق ندارد عقیده‌ی مخالف را خاموش کند زیرا عقیده‌ی تازه‌ای که مخالف عقیده‌ی مرسوم است یا حقیقت است یا از حقیقت بهره‌ای دارد یا خلاف حقیقت است‌.
اگر عقیده‌ای که آن را خاموش می‌کنیم عین حقیقت باشد نه تنها با خاموش کردن آن نسبت به صاحب عقیده جنایت کرده‌ایم، بلکه نسبت به سایر افراد آدمی و نیز نسبت به نسل‌های آینده جنایت کرده‌ایم زیرا حقیقت، نجات دهنده‌ی آدمی است و با خاموش کردن آن از آدمیان، رهاننده‌ی آن را گرفته‌ایم.
اگر نیمی از حقیقت باشد باز حکم همان است. اما به فرض این‌که عقیده‌ای که آن را خاموش می‌کنیم خلاف حقیقت باشد و به فرض اینکه ما خطاپذیر نباشیم و بدانیم که این عقیده‌ای که آن را خاموش می‌کنیم خلاف حقیقت است باز خاموش کردن آن گناه است زیرا وجود آن لازم است تا حقیقت در برخورد با آن جلوه و تابناک بیشتری پیدا کند و هم بدان علت که اگر در میدان، دشمنی نباشد سربازان به سستی می‌گرایند و نیروی خود را مهمل می‌گذارند تا حدی که قدرت دفاع از خود را از دست می‌دهند.
حقیقت نیز اگر پیوسته با دشمن در مبارزه نباشد تابناکی و اثربخشی خود را در ذهن مردان از دست می‌دهد. با هیچ اصل و میزانی موجه نیست که کسی عقیده‌ی خود را بر دیگری تحمیل کند.
درباره آزادی
جان_استوارت‌میل

@tahlilvarasad

This comment was minimized by the moderator on the site

چرا این همه حمله به فقه ؟!
هادی_سروش

بی مهری هابه فقه محدود به این روزها نیست ؛ هزار سال پیش غزالی گفت : فقه از علوم معنوی و اُخروی نیست و یک دانش دنیوی است.
وامروز آمده اندومیگویند؛ "فقه نه تنها از علوم اخروی نیست بلکه از علوم دنیوی هم نیست چون اساسا بی فائده است" !
و گفتند؛ "فقه با تکنولوژی و ساختار زندگی فردی و اجتماعی سازگار نیست و برخی احکامش دارای قبح اجتماعی است و امروز مردم را به بی دینی فقهی کشانده"!
و سخنانی ازاین دست که همواره میخوانیم ومیشنویم.
به باور این قلم ، اگر "واقعیت فقه" بدرستی دریافت شود تمام این بی مهری ها که در قالب نقد و یا تخریب است ، از سوی خود فقه پاسخ داده شده است.
به این سرفصل ها و توضیح های کوتاهش دقت بفرمایید:
دانش "فقه"
"فقه" دانشی است چگونگی استخراج قوانین شرعی در حوزه فردی و یا اجتماعی را از متن نصوص [ کتاب و سنت] به آدمی می آموزاند.
چه بپذیریم و چه نپذیریم ؛ «فقه» دانشی است ملهّم از وحی ، و دارای سابقه ۱۴۰۰بوده که تعلیم آن بخش مهم عمر امامان شیعه ، خصوصا امام باقر(ع) و امام صادق(ع) مصروف آن شد و در بردارنده چهره های بسیار شاخصی است که برخی از آنان به اعتراف غیر فقیهان ؛ از نوابغ بشر بوده اند .
رسالت "فقه"
"فقه" کار مهم اش پیوند مبانی دینی و زندگی است و امکان ندارد یک مسلمان از فقه جدا شود.
اقای دکتر سروش میگفت : وقتی دختری از من خواست که نمیخواهم حجاب داشته باشم ؟ به او گفتم:به فتوای فلانی که حجاب را مستحب میداند عمل کن تا تمرد نکرده باشی که تمرّد روا نیست.
پس "فقه" قابل حذف شدنی از دین‌شناسی‌مان و از زندگی مان نیست حتی از دیدگاه روشنفکران منتقد فقه و فقاهت .

استواری "فقه شیعه"بر وحی و عقل

دانش ارزشمند فقه که بر وحی استوار است ، با کتاب و سنت اجین شده و این یک برتری خاص است .

اما این باعث نشده تا از عقل فاصله بگیرد و گیر برداشت های متحجرانه مانند فقه حنبل و یا متوهمانه مانند فقه شافعی و مالکی باشد که به تعبیر آیت الله مطهری ؛ یک شلم شولبایی است .
بله ؛ از آنجا که فقه ، عقل را به عنوان یک مبدأ برای استنباط میداند، راه را برای عقل باز کرده است.

نکته ی ریشه‏ ای در این باب این است که فقه ؛ احکام اسلامی را،احکامی زمینی معرفی نموده و آن را مربوط به "مصالح بشریت" معرفی کرده و اینجاست که فقه میتواند با نگاه عقلانی و با توجه به مصالح و مفاسد ارائه نظر کند.
تعبیر رایج فقها این است که احکام، تابع مصالح و مفاسد واقعی است؛ یعنی تمام واجب ها ، تابع مصلحت های ملزمه برای انسان است و هر کجا مصلحت نباشد و یا مفسده باشد ، خود فقه میدان دار میشود و آدمی را به مصلحت میرساند و از مفسده دور میکند. این رسالتی ارزشمند است که از این دانش ساخته است.

تشخیص مصالح و مفاسد واقعی به عُهد عقل است .
به باور استادمطهری ؛ "دخالت عقل یکی از اسباب پیروزی های فقه اسلامی در ادوار گذشته است. در بسیاری از مجامع بین المللی که روی فقه اسلامی مطالعه کرده‌اند انعطاف فقه اسلامی را خیلی ستایش کرده‌اند."


کارائی و زیبایی های"فقه"
"فقه" دانشی آنچنان تاثیر گذار است که میتواند از یک آدم ، انقلابی و یا دموکراتیک بسازد .
به تعبیری هم میتواند سرچشمه فکری برای مانند شیخ فضل الله نوری باشد و هم میتواند مبنا ساز برای امثال میرزای نایینی باشد.

امروز به عیان میبینیم "فقه" هم تغذیه کننده سنت گراهاست و هم ارائه کننده بهترین راه برای استفاده از تمام امکانات دنیای مدرنیته و تجدد میباشد ، و این بسیار شگفت آفرین است.

زیبایی چشم گیر فقه در این است که در طول هزار سال که از تدوین جدی او میگذرد همواره دشوارترین نیازهای به روز بشر را پاسخگو بوده در حالیکه در ظاهر و بصورت صریح آن "نیازها" در کتاب و سنت مطرح نشده است.
استادمطهری در این زمینه میگوید:
"قدرت شگفت جوابگویی فقه اسلامی به مسائل جدید هر دوره‌ای ، اعجاب جهانیان را برانگیخته است. تنها در زمان ما مسائل جدید رخ ننموده است؛ از آغاز طلوع اسلام تا قرن هفتم و هشتم که تمدن اسلامی در حال توسعه بود و هر روز مسائل جدید خلق می‌کرد، فقه اسلامی بدون استمداد از هیچ منبع دیگر.. "
و درجایی دیگر مینویسد:
"ما همین الان در فقه مواردی داریم که فقهای ما به طور جزم به لزوم و وجوب چیزی فتوا داده‌اند فقط به دلیل درک ضرورت و اهمیت موضوع، با اینکه دلیلی از آیه و حدیث به طور صریح و کافی نداریم."

متن کامل (https://t.me/iv?rhash=70c4a7bdae1671&url=http://www.kaleme.com/1399/02/29/klm-278951/) @Kaleme

This comment was minimized by the moderator on the site

بهترین و بدترین آدم‌ها را در بین دین‌داران دیدم!
بهترینِ آن‌ها کسانی بودند که می‌خواستند خودشان به بهشت بروند و چقدر بی آلایش و پاک بودند، سرشان به کار خودشان بود و بی‌آزار بودند و بهترین مشوق من به دین بودند...
و بدترینِ آن‌ها کسانی بودند که می‌خواستند غیر از خودشان، بقیه را هم به بهشت ببرند، چقدر وحشتناک بود برخورد با آن‌ها، تظاهر و ریا و خشونت در بین آنها موج می‌زد...
https://t.me/joinchat/Q4_LswW3BBVUs_md

This comment was minimized by the moderator on the site

تفکرواندیشه ممنوعیت
شاه کوه
هرکس یادی ازجوانان کشته شده بناحق،اعدام شدگان بناحق،زندانیان اسما سیاسی ومدافعین حقوق بشرکه بناحق حبس شدند،اعتراض به تخریب قبر کشته شدگان،تخریب قبورافلیتهای دینی یامسلکی بکند یا به سختی معیشت وتورم تحمیلی اندک بودن حقوق اعتراض بکند ویامعترض شودچرانان‌دهان مارا به گروههای ارتش نیابتی تان درخارج میدهید درعوض نان سفره مارا باگرانی سنگین سرقت میکنید،ویا چرااقازاده ها وفامیلهایتان راومداحان بیسوادرا درمصدرامور قراروقرزندان مابیکارند،بااین اتهامات روبروست
توهین برهبر
۱. تبلیغ علیه نظام،
۲. تبانی به قصد ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور
۳. حمایت‌های از عناصر ضدانقلاب در راستای تقویت و انگیزه دهی به دشمنان نظام،
۴.تفکردرمسیرخواست ضدانقلاب و محکومان امنیتی مانند نرگس محمدی، محمد نوری‌زاد و نسرین ستوده وهاسخ خواستارو،،،و...،
پاسخ اینست، :نرگس محمدی و محمد نوری‌زاد و نسرین ستوده وچندزندانی دیگر، ایرانی ومعترضند ضدحکومت وبرانداز نیستند حق طلب وحقکو وعدالت جویند سخت به میهن دوستی و همدلی و همراهی بامردم مشهور و پایبندتد این چنین انسانهایی مایه "مباهات" مردمندومردم حق دارند برای این انسانها بخاطر فعالیت‌های مدنی و حقوق بشری شأن احترام نهند
.بیایید دست ازلجاجت بامردم بردارید ازخشونت علیه زنان دست بکشید خودشماریکروز فرزندانتان رانبینبد دیوانه میشوید وقتی در رسانه مجازی دیدم نرگس محمدی 8سالست فرزندان خودرا ندیده الحق ازاین کینه ورزی شما که‌لباسذدین برتن دارید خشگم زد یک مادر یک بانو چه ازدستش برمیایدکه براندازی کند اینطور بااوربرخورد میکنید
چطوررشاعرانتان راوامیدارید برای دختران‌غزه‌شعربسرایند اما بازنان ودختران ایران اینطور رفتار میکنید ناسلامتی شما دعوی پیروی ازمکتب علی میکنید درجنگ جمل عایشه رهبر قشونی بود که علیه علی برخواسته بودند اورا بااحترام‌بمدینه‌فرستاد
و حتی بخاطر درآوردن خلخال ازپای زن یهودی طلب مرگ کرد اما شما دختران راتوسط حجاب بانان مقتول یایا سلاح جنگی هدف میگیریدرمادران فرزندمرده را بجرم دادخواهی حبس طولانی میکنید کینه رادامن میزنید یکجا دارید میروید این جنگ داخلی راتمام کنید ملت دین گریز وخسته شدند

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا یک داعشی نیز فرزندش را دوست دارد؟

غلامرضا علیزاده

به احتمال بسیار، کلیپ دردناک مواجهه دختری که در ۱۴ سالگی مورد تجاوز وحشیانه یکی از منادیان اسلام سلف قرار گرفته بود، دیده‌اید و بر ناکرانمندیِ پلشتی‌های جهان مُهر تایید زده‌اید.

تیتر یادداشت پیشِ رو، پرسشی‌ است که مادرم در آستانه ۹۰ سالگی از من پرسید! وقتی جنایت‌های داعش را می‌شنید و او را در جریان قساوت‌های این جرثومه‌های عصرِ جدید قرار می‌دادم که فوادی تیره همچون دستارهایشان داشتند، به ناگاه چنین گفت مادر!

پرسش مُدام این دخترِ مظلوم ایزدی نیز چُنین بود که رو به این انسان‌نمای داعشی همچون پتکی بر سرش می‌کوفت: آیا خودت دختر و پسر داری؟ آیا ذره‌ای شرف در وجودت حس کرده‌ای؟

براستی چرا انسان باید تا بدان اندازه، دچار ابتذال و فرومایگی و بی‌چیزی (triviality) شود، تا سبوعیت و درنده خویی‌اش، سببِ حیرت روح آدمی شود؟

در نوشتار پیشینم با عنوان «آنگاه که التزام به ایدئولوژی، سبب بازتولید شر می‌شود.» چنین آورده بودم:
سالها پیش که «آیشمن» از سرسپردگانِ نازیسم آلمانی پس از مدت‌ها زندگی مخفیانه توسط موساد از آرژانتین ربوده شده و برای محاکمه به اسراییل برده شد، تصور یهودیان از آیشمن یک فرد زشت‌خو با رفتارهای نابهنجار بود. اما او چنین نبود!
آيشمن، فردی بسیار مودب، وفادار به همسر و فرزندان و خيلی راستگو و صريح‌الهجه و خجالتی و مبادی آداب بود،(همانند جنایتکارانِ سال‌های پیشِ استان کرمان که جگرگوشه‌های مردم را به نیت ارشاد، اعدام صحرایی می‌کردند!)

هانا آرنت که ذهن خودش را معطوف به چنین پدیده‌ای کرده بود و جهت کنکاش در روان نژند چنین پلشت‌خویی به‌کار گمارده شده بود، این پرسش در ذهن‌اش مطرح شد:
چنين آدمی چطور می‌تواند اين‌همه انسان را بسوزاند؟!
آرنت، پس از گفتگو با گروهی از روانشناسان اجتماعی و تحقيقات وسيع متعاقبِ آن، فهميد كه آیشمن دارای قدرت تخيلِ پایینی است و نمی‌تواند خویش را جای ديگران قرار دهد.

مورد آیشمن و داعش و آدمکشی‌های سبعانه‌ای که نمونه عریانش را در پروژه‌ی مخوف و ناتمامِ قتل‌های زنجیره‌ای دیده‌ایم، تمامی پندارهای افلاطونیِ برساخته‌ی ذهن بنیان‌گذاران اتوپیای خیالی را دچارِ مرگی جانکاه می‌کند و مرور آن، سببی‌ست برای زشت‌انگاریِ زیست-جهان آدمی در جهان مدرنیته.

راستی تقیّد به کدام ایدئولوژی می‌تواند انسان‌ها را آن‌چنان در موضع حق‌مدارانه نشانده، که جان و مال و عِرض و ناموس دیگران را تنها به دلیل برگزیدن آیینی متفاوت، بر آدمیان مباح گردانَد. تلخ‌تر آن‌که، بر زمینی که به جبر و تدلیس ستانده‌اند، سجاده‌ای بافته از بُرد یمانی پهن می‌کنند و دوگانه‌ای به تَانی می‌خوانند و در خیال واهیِ خویش می‌پندارند که به خدا نزدیک‌تر شده‌‌اند و رستگار گشته‌اند! در چنین‌موقعیتی عُجب و نخوت زاهدانه تمام وجودشان را چون پیچکی در برمی‌گیرد و رهایشان نمی‌سازد. حال آن‌که اگر پرده‌های تجاهل براُفتد، جهان پیش چشمشان تیره و تار می‌گردد، هم‌چنان‌که بر دختر نگون‌بخت شمالِ عراق چنین رفت که تنها جرمش ایزدی بودن بود! و عقوبتش به اسیری‌بردن و فروش آن‌ها به مثابه‌ی کالایی ارزان! در بازار کنیزکان عراق و شام.

اکنون این پرسش بنیادین، بازنمایی می‌شود؛ که چرا وجود یک مذهب، باید دیگری را نفی کند و چرا گُمان برده می‌شود، هر آن‌که اثنی‌عشری‌ست به نیکبختیِ مملکت فکر می‌کند و از دل چنین باوری، خاوری و سعید امامی و اکبر طبری و مسعود رجوی بازتولید نمی‌شود! و ان‌که آشوری‌ست یا بهدینِ زردشتی یا اسپهبد قرمطی؛ لابُد این آب‌و‌خاک را دشمن می‌دارد و کتابچه‌ی حقیقت تنها نزد آن عده‌‌ی اندک است و دیگران در برهوت وانفسایشان سرگردانند و ره به گمراهی سپرده‌اند!؟

@tahlilvarasad

This comment was minimized by the moderator on the site

چرا از حکومت سکولار برای ایران آینده دفاع می کنم؟‌

مهدی نصیری

مقصودم از سکولار در اینجا جدایی دین از حکومت و محور قرار دادن عرف و رای اکثریت جامعه ایران در همه مراحل حکمرانی از تعیین مدل حکومت تا پایین ترین مراحل آن است.

ادله دفاعم به عنوان یک ایرانی مذهبی و شیعی از حکومت سکولار برای ایران فردا به جای حکومت دینی بدین شرح است:

۱. نظر مشهور و اکثریت قاطع فقهای شیعه این است که برقراری حکومت دینی از شئون و اختیارات امام معصوم است و در عصر غیبت چنین وظیفه یا حقی برای دیگران از جمله فقها وجود ندارد. حتی برخی فقها تا آنجا پیش رفته اند که اقامه نماز جمعه را هم حرام می دانند.‌

شیعه در عصر غیبت به عرف زمانه و حکومتهای رایج مراجعه می کند و در قبال آنها موضع و ایستاری عقلانی اتخاذ می کند.

بزرگانی چون آخوند خراسانی، نایینی و شعرانی حکومت مشروطه و دمکراتیک را  بهترین مدل حکمرانی در عصر غیبت می دانسته اند.

۲. گر چه اندکی از فقها قائل به ولایت فقیه و جواز حکومت در عصر غیبت اند اما اگر تجربه عملی یک ایده و فتوای اجتماعی را محکی برای درستی یا نادرستی آن بدانیم - که عقلا و شرعا چنین است - باید تجربه جمهوری اسلامی را دلیلی واضح بر شکست تئوری ولایت فقیه بدانیم که تا اینجا فاجعه ای عظیم برای دنیا و دین مردم ایران ایجاد کرده و همچنان معلوم نیست ابعاد این فاجعه عظما تا کجا امتداد پیدا می کند.

۳. حتی با فرض اعتقاد به حکومت دینی، یک قرائت متین دینی می گوید نه دین، نه حکومت دینی و نه احکام دینی قابل تحمیل بر مردم بدون رضایت اکثریت نیست. بنا بر این نظر عرف و اکثریت مقدم بر شریعت در حکمرانی است و همه شواهد امروز بیانگر عبور اکثریت جامعه ایران از حکومت دینی است و به همین دلیل برگزاری رفراندوم و مراجعه به آرای عمومی در هر مساله مورد اختلاف بین جامعه و حکومت، تابوی نظام است.

۴. همه ایرانیان باید برای عبور از نظام کنونی و استقرار یک نظام سکولار و دمکراتیک آماده شده و حتی متدینان مطمئن باشند که در چنین نظامی، اعتقادات و باورهای عقلانی و متین دینی که به طوفان دین گریزی و دین ستیزی ناشی از مدل حکمرانی ولایت فقیه مبتلا شده، جایگاهی شایسته خواهد یافت.


@SeyedAhmadShams

This comment was minimized by the moderator on the site

چرا خوشحالی از باخت؟

تیم ایران به تیم آمریکا باخت.
این یک رویداد ورزشی است و دلالت‌های سیاسی ندارد؛ اما خوشحالی گروهی از مردم از این باخت، واجد معنای سیاسی است.

چه می‌شود که رخ‌دادی از این دست، به یک مسئله‌ی سیاسی تبدیل شده و چرا جماعتی از مردمان، از باخت تیم‌شان ابراز خوشحالی می‌کنند؟

خرسندی برخی از افراد واظهار شادی آنان، به این علت است که چنین می‌اندیشند که نظام سیاسی، همه‌چیز را و من‌جمله پیروزی در بازی فوتبال را به نفع خود مصادره می‌کند؛ در این مصادره‌ی پیروزی است که جامعه احساس می‌کند تیم کشورش، در حقیقت، تیم آن‌ها نیست، بلکه تیم حریف (حکومت) است؛ و حالا که تیم حریف باخته است، خوشحالی می‌کنند.

وقتی تصرف و مصادره‌ی همه‌چیز را به‌نفع خود، از سوی دولت مستقر، به‌شکاف دولت و ملت اضافه کنیم، نتیجه این می‌شود که جمع بزرگی از ساکنان این سرزمین، هیچ‌چیز کشور را از آن خود نمی‌داند. در نظر آن‌ها گویی همه‌چیز در تیول و مالکیت دولت است. به تعبیر دیگر، دولت، دست تصرف خود را گشوده و همه‌چیز را به‌تملک خویش در آورده است. از سوی دیگر، چون نسبت به حکومت، دل‌خوشی ندارند، آن‌گاه از باخت تیم کشورشان نیز خوشحال می‌شوند، زیرا این تیم را اصلا تیم کشور نمی‌دانند.

اما آفت بزرگ چنین معادله و طرز تلقی، بسیار مهیب‌تر است از این‌که صرفا در خوشحالی باخت تیم ملی خلاصه شود. "بیگانگی با همه‌چیز"، و "خصومت با همه‌چیز"، آن آفت بزرگ است؛ آفتی که به‌نحو ساده، معنایش این می شود که:
این، تیم من نیست
این، شهر من نیست
این، جنگل من نیست
این، انتخابات من نیست
این .....

بیگانگی یعنی عدم پیوند و تعلق با هر آن‌چیزی است که با او نسبتی برقرار نمی‌کند. مانند مهاجری که حسی از پیوند و خویشاوندی با محیط پیرامون خود ندارد. مصائب و مشکلات مهاجر در کشوری که در آن می‌زید، فراوان است و اما در این میان، یک مسئله است که او را عمیقا رنج می‌دهد؛ این‌که در این سرزمین، هیچ‌چیز از آنِ او نیست؛ نه زمین و زمان و مکان، نه خیابان‌ها و ساختمان‌ها و تاسیسات اجتماعی، نه سرمایه‌های مادی و معنوی، نه هیچ خاطره و تاریخ و فرهنگی. به همین سبب است که حسی از بیگانگی و غریبگی او را احاطه می‌کند.

وقتی شهروند احساس کند "چیزها" از آن او نیست، چرا باید در حفظ و نگهداری آن‌ها بکوشد و احساس مسئولیت بکند؟ وقتی شهروند حس کند این مُلک از آنِ مَلِک است و در تیول نظام، و بهره‌ی او بسیار کم است، چرا باید در بقاء و تداوم آن بکوشد؟

اگر این برداشت را با حسی از خصومتی که در دل شهروند موج می‌زند همراه کنیم، آن‌گاه چرا انتظار داریم دست به تخریب "چیزها" نزند؟ در نزد او وقتی این دیگ برای او نمی‌جوشد، پس بهتر است اصلا نجوشد. وقتی تلقی او از پیروزی فوتبال این است که بهره و شادمانی این پیروزی در جام نظام ریخته می‌شود، پس همان بهتر که ببازد.

چنین درک و دریافتی، اگر گسترش یابد، بسیار مخرب و ناگوار خواهد بود. حسی از بیگانگی با "چیزها" و این که "این خانه، خانه‌ی من نیست"، پیامدهای ناگوار روان‌شناختی و جامعه‌شناختی به‌همراه دارد. این پیامدها، صرفا گریبان نظام سیاسی را نخواهد گرفت، بلکه در یک گستره‌ی وسیع، به کل جامعه و زندگی اجتماعی لطمه می‌زند.

علی زمانیان.... ۱۴۰۱/۰۹/۰۹

This comment was minimized by the moderator on the site

تجمع نوجوانان اسکیت‌سوار در چمران شیراز را به یاد دارید؟

۳۱ خرداد ۱۴۰۱ بود که تجمع تعدادی دختر و پسر به مناسبت روز اسکیت‌برد در چمران #شیراز خبرساز شد. نوع پوشش دختران، تمام مسئولین استانی و کشوری را انگشت به دهان کرده بود.

دادگستری فارس پس از این ماجرا خبر از تعقیب قضایی عوامل اصلی برنامه داد‌. شورای تأمین تشکیل جلسه فوریتی داد و مصوبات متعددی داشت. یکی از مصوبات به عنوان مثال: «مقرر شد نیروی انتظامی به اضافه بسیج با هماهنگی و هم پوشانی و تعامل با یکدیگر، به صورت مستمر در این اماکن اقدام به گشت زنی کنند.»

چند روز بعد، پس از نماز جمعه، تعدادی از مردم در محکومیت این اتفاق راهپیمایی کردند. جالب‌ترین قسمت ماجرا، نماز وحشت خواندن تعدادی از مردم متدین در چمران و در محل تجمع همان نوجوانان بود‌!

حالا ۵ ماه از آن واقعه گذشته است. بعد از مرگ #مهسا_امینی و در نتیجه تحولات دو سه ماه اخیر، در خیابان شاهد زنان و دختران زیادی هستیم که بدون حجاب خرید می‌کنند، بدون‌ حجاب رانندگی می‌کنند و بدون‌حجاب به اموراتشان می‌پردازند.

بساط حجاب اجباری عملا جمع شد‌. حالا آن عزیزانی که برای تجمع چند نوجوان نماز وحشت خواندند احتمالا باید جانماز به دست، نقطه به نقطه در شهر بچرخند و‌ نماز وحشت بخوانند.

دیگر کار هم از گشت‌ارشاد خارج است، هم از مصوبات ساندویچی و فوریتی شوراهای تأمین. ستادهای امر به معروف و‌ نهی از منکر هم اگر مسئله‌ای جز حجاب را در دستور کارشان قرار ندهند، باید بالکل بساطشان را جمع کنند‌.

خواستم با یادآوری آن واقعه، به قدرت عرف و اراده‌های عموم مردم اشاره کنم. وقتی عرف جامعه به سمت آزادی انتخاب در امر #حجاب برود، دیگر هیچ قانون و حکومت و قدرتی نمی‌تواند جلویش را بگیرد.

در تقابل عرف و قانون، غالبا عرف پیروز است. از اساس قانونی که از دل عرف زاده نشود، ضمانت اجرایی ندارد. بهترین پشتوانه قانون، عرف است...

سرنوشت حجاب در جامعه ایران باید همیشه پیش چشم قانون‌گذاران و سیاست‌گذاران کشور باشد. از سرنوشت حجاب در کشور باید درس گرفت. خواست و اراده عمومی شاید همیشه مورد تأئید نباشد، اما مطلقا نمی‌توان آن‌را نادیده گرفت‌.

قانونی شدن حجاب اجباری در ایران، مهم‌ترین ظلم به حکم «حجاب» در اسلام است. حکومت با قانونی کردن حجاب، عملا آن‌را از حکمی «ارزشی و کارآمد»، به حکمی «عرفی و فرمایشی» تغییر کاربری داد.

باید به کارکرد و ضرورت حجاب رسید، باید به ضرورت آن ایمان آورد، نه اینکه به نام قانون آن‌را به افراد حقنه کرد؛ چه اینکه دین از اساس عرصه تحمیل و زور و حقنه نیست...دین عرصه طلب و شناخت و ایمان است...
@aghalyyat

This comment was minimized by the moderator on the site

یا کره شمالی، یا تن دادن به خواستِ ملی تغییر

بیژن عبدالکریمی: تغییر خواست ملی است و جمهوری‌اسلامی نه حق دارد و نه اخلاقا می‌تواند در برابر این خواست مقاومت کند. اگر جمهوری‌اسلامی به این تغییر تن ندهد کشور مانند کره شمالی می‌شود و ما همه دستاوردها‌مان را از دست می‌دهیم

This comment was minimized by the moderator on the site

حقیقت, [11/19/2022 6:51 PM]
«عمامه‌برداری» در خیابان؛
چگونه به اینجا رسیدیم و چه باید کرد؟

محمد مطهری(فرزند شهید مطهری)

پدیده برداشتن عمامه از سر روحانیون در خیابان - که برای تحقیر، عنوان «عمامه‌پرانی» به آن داده شده - گاهی افرادی را هم که از روحانی و آخوند هیچ دل خوشی ندارند آزار می‌دهد.

دشمن دشمن است و از هیچ تلاشی برای ترویج این اهانت دریغ نمی‌کند؛ باید دید دوستان چه کرده‌اند که برخی جوانان ولو اندک به چنین اقدامی دست می‌زنند.

برای مقابله با این پدیده، یک ذهن امنیتی بیش از یک راه نمی‏بیند: دستگیری و ترساندن این افراد، اظهار پشیمانی در مقابل دوربین رسانه ملی و احیانا محکومیت سنگین. اما به نظر می‌رسد راه حل دیگری وجود دارد و آن این است که اجازه داده شود تصویری واقعی درباره روحانیت و آنچه در عالم روحانیون می گذرد به مردم ارائه شود. در اینجا «جهاد تبیین» لازم است ولی «جهاد تبیین» آن وقت در مخاطب اصلی‌اش - یا همان غیرانقلابیون - اثر می‏‌گذارد که همراه با «جهاد تقصیر» باشد که دومی مرد میدانش اندک است.

 کینه عجیب نسبت به کل روحانیت در میان برخی از جوانان امروز، همه مولود وضع نابسامان اقتصادی و ناامیدی نسبت به آینده نیست، بلکه معلول عوامل متعددی است که مجالی برای ذکر همه آنها نیست.

یکی از این عوامل، همکاری درازمدت و البته ناخواسته میان رسانه‌های بیگانه از یک سو و رسانه ملی از سوی دیگر است که علیرغم تضاد داشتن با یکدیگر مانند دو لبه قیچی، در ضربه‌ زدن به حیثیت روحانیت به هم کمک می‌کنند؛ اولی از روی غرض و گاهی رذالت و دومی از روی غفلت و ساده‌لوحی و یا نگاه‌های امنیتی. اگر می‌گذاشتند رسانه ملی در این چند دهه وظیفه خود را درست انجام دهد، توفیق لبه دیگر قیچی در همه زمینه‌ها و از جمله تهییج علیه روحانیت بسیار کمتر بود.

روش تبلیغ رسانه ملی درباره روحانیت در طول چند دهه گذشته، درست مانند مصاحبه‌هایی است که در شب راهپیمایی ۲۲ بهمن پخش می‌کند. خلاصه پیام این مصاحبه‌ها این است که ایرانیان دو دسته‌اند: یا در راهپیمایی فردا شرکت می‌کنند و یا برای اقامت و مسافرت به خارج از کشور رفته‌اند. به بیان ساده، بیننده عزیز! اگر اهل شرکت در راهپیمایی نیستی، پس وجود خارجی نداری!

در تصویرگری رسانه ملی از روحانیت، روحانی «منتقد نظام» (و نه معاند) اساسا وجود خارجی ندارد. روحانی‌ کسی است که نسبت به عملکرد نظام  صرفا «ثناگو»ست، در برابر هر ظلمی که به نحوی به نظام برگردد «ساکت» است و مواضعش «کپی - پیست» مواضع رسمی نظام است. این است که برای جوان امروزی لباس روحانیت معنایی جز «یونیفورم حکومتی» پیدا نکرده است. شاید به همین دلیل است که در برنامه متفاوت و موفق «شیوه» که تا به حال حدود ۵۰ مهمان دعوت شده‌اند و در آن بعضاً انتقاد‌های جدی و بی‌سابقه‌ای مطرح می‌شود، حتی یک روحانی منتقد مجال حضور نیافته است.

چون روحانیت مساوی نظام تعریف شده، نه از روحانیون منتقد - که علاقه و دغدغه آنان به حفظ نظام اگر از انقلابیون بیشتر نباشد کمتر نیست - در رسانه ملی خبری هست و نه از در معرض نقد گرفتن روحانیت ولو همراه با پاسخ. اینها به کنار، حتی پخش تخلف یک روحانی در هنگام رانندگی - که برای هر کس ممکن است اتفاق بیفتد -  تا کنون سابقه نداشته و جسارت به مقام شامخ روحانیت تلقی می‌شود.

حدود ۲۵ سال پیش در دیدار جداگانه با دو تن از بزرگان کشور گفتم که در کشوری که رؤسای سه قوه همه روحانی هستند لازم است در تلویزیون برنامه انتقادی نسبت به روحانیت وجود داشته باشد؛ جوانان انتقاد کنند و پاسخ بشنوند. صلاح دانسته نشد. گفتم انتقادات را خود روحانیون مطرح کنند. پاسخ همان بود.

روشن است که اجازه طرح انتقاد از یک امر لزوما به معنای وارد دانستن آن نقد نیست؛ اساسا طرح انتقاد - جدا از وارد بودن یا نبودن آن - مزایای فراوان از جمله آرامش فردی و اجتماعی و نفوذ در مخاطب در پی دارد. اندکی بیندیشیم که چرا در قرآن، خداوند پاک و منزه، ایراد و نقدهای بسیاری از قول کفار و مشرکان و یهود و نصاری علیه خود و اوصاف و افعالش مطرح کرده و پاسخ داده است، در حالی که می توانست قرآن را به شیوه دعای جوشن کبیر نازل کند.

در عصر شبکه های اجتماعی بهترین ضد تبلیغ، تمجید صرف از یک امر است. کاش متوجه بودیم که راه سومی نیست: یا باید راه طرح انتقاد در رسانه را باز کرد و یا باید به شنیدن ناسزا در خیابان رضایت داد.

چقدر جای استاد مطهری این روزها خالی «نیست». خوشا به حال او که رفت و ندید. از همان روزهای اول فریاد برآورد که روحانیت در نظام اسلامی درست مانند پیش از انقلاب باید در کنار مردم بوده و نقش ناظر و منتقد را داشته باشد و پست اجرایی نگیرد مگر به ضرورت.

امروز به جایی رسیده‌ایم که اگر کسی از نظریه شهید مطهری در لزوم استقلال حوزه و روحانیت دفاع کند «سکولار» خوانده شده و عامدانه و رذیلانه مخالف رهبری قلمداد می‌شود و به جای «جذب حداکثری» با ناجوانمردی مشمول «لجن‌مالی حداکثری» می‌شود. عمامه‌پرانان واقعی همین کسانی هستند که با تفکر امنیتی، رسالت روحانیت را تملق‌گویی از نظام می‌دانند و با این بدعت، حیثیث روحانیت را به هوا می‌پرانند، نه آن جوان غافلی که گستاخانه عمامه سفید و سیاه را می‌رباید.

قبلا در یادداشت «آبان ۱۴۰۰، نقطه عطفی در روحانیت پس از انقلاب؟» توضیح داده‌ام که استقلال روحانیت هرگز به معنای تقابل با نظام نیست. روحانیت مستقل چون در مقابل هیچ ظلم حکومتی سکوت نمی‌کند در دل مردم جای می‌گیرد. این نوع روحانیت است که می‌تواند از به انحراف رفتن اعتراضات جلوگیری کند (بحث در آشوبگران نیست).

متاسفانه تفکرات امنیتی، به روحانیت مستقل اجازه ظهور و بروز نداد و الا امروز به عنوان بزرگترین سرمایه در آرام کردن اوضاع به ایفای نقش خود می‌پرداخت. در این صورت، این بدبینی کلی نسبت به روحانیت در میان‌ معترضان وجود نداشت و در نتیجه اعتراضات هرگز رنگ مقابله با مظاهر دینی نمی‌گرفت.

تفکر امنیتی به جای اینکه به فکر اقناع و همراه کردن جامعه باشد، راه ایجاد آرامش را در گسترش سلطه خود بر همه امور و داشتن آدم مطیع در مراکز مختلف می‌داند. چنین سیاستی در عصر پیام‌رسان‌های اجتماعی که قدرت جامعه ده‌ها برابر شده است به شکست قطعی منجر می‌شود.

در اینجا ذکر سه نکته لازم است:
1=  اینکه در این مورد (پرتاب عمامه) نباید برخورد امنیتی راهکار اصلی باشد، منافاتی با لزوم برخورد قاطعانه امنیتی و قضایی با حرکات وحشیانه و جنایاتی مانند شهادت جانگداز شهید آرمان علی‏وردی ندارد. البته برخورد جدی با رفتارهای خشن خودی‌ها با معترضان عادی هم – کم باشد یا زیاد - در کنار آن باید انجام شود. این امر، جدا از وظیفه اسلامی در برابر ظلم خودی و غیر خودی، نقش کلیدی در آرام کردن اوضاع دارد.

۲. این امر که نباید تفکر امنیتی در غیر جای خود به کار گرفته شود و افراد امنیتی نباید در «امور غیرامنیتی» سیاست‌گذار و تصمیم‌گیر اصلی باشند، بر خلاف تهمت مشهور و پرتکرار، به معنای قدرناشناسی از زحمات نیروهای امنیتی نیست تا متلک بیندازند که بله، ای نمک‌نشناس! اگر آنها نبودند الان ناموست چنین و چنان بود. مغالطه نکنیم؛ اینکه کسی حق حیات بر کسی داشته باشد یک مسئله است و سپردن همه چیز به دست او مسئله‏ای دیگر. اگر زحمت جراح قلب نبود بیماری به نام آقای الف اکنون در دیار باقی بود. اما از این امر نباید نتیجه گرفت که بنابراین تصمیم‌گیری در همه امور فرهنگی و اقتصادی و خانوادگی و صنفی آن بیمار تا آخر عمر باید با رویکرد پزشکی و با تصویب آن پزشک انجام شود. از بزرگترین خدمت‌ها به نظام، جلوگیری از دخالت تفکر امنیتی در امور غیرامنیتی است.

۳. اشاره به سیاست تبلیغی نادرست رسانه ملی در مورد روحانیت به این معنا نیست که در عملکرد روحانیت مشکلاتی – چه بسا اساسی – وجود نداشته و این عملکرد در تعرض به عمامه بی‌تأثیر است. وقتی فیلمی از بدرفتاری در زندان اوین منتشر می‌شود و همه تشکلهای رسمی روحانیت و ائمه جمعه در مقابل آن با توجیه «تضعیف نشدن نظام» سکوت می‌کنند، متوجه نیستند که ناخواسته مشغول جمع کردن لشکر علیه روحانیت برای اعتراضات بعدی هستند.

این یادداشت را با یک راهکار غیرامنیتی برای کاهش پدیده عمامه‌برداری - که در ابتدای متن به آن اشاره شد - به پایان می‌برم و آن گفتگوی رسانه ملی با برخی روحانیونی است که به دلیل موضع‌گیری‌های سیاسی از تدریس یا تبلیغ محروم شده و یا از محل کار اخراج شده‌اند. البته گاهی از محکومیت به حبس و شلاق نیز بی‌نصیب نبوده‌اند (یکی از این افراد اخیرا در  یادداشتی خطاب به «عمامه‌پرانان»، از سرگذشت خود گفته است). اگر مصاحبه با این افراد از محالات امنیتی است حداقل ارائه آماری از تعداد، نوع اتهام و مجازات در چنین برخوردهایی از طرف دستگاه‌های قضایی و امنیتی، کمترین کمکی است که می‌توان نسبت به طلاب بی‌پناه در خیابان انجام داد.

طلبه‌ای که تنها در خیابان راه می‌رود معمولا نه اهل قدرت است و نه ثروت، و چه بسا هزینه اسنپ هم ندارد؛ تنها جرمش این است که ترجیح داده به جای تحصیل مکانیک، جامعه‌شناسی یا هنر در دانشگاه، از طریق فراگیری علوم دینی به جامعه اسلامی خدمت کند. بی‌شک او به ویژه در این ایام، مصداق «وَ أُوذُوا فی سَبيلی» است که خداوند با چنان لحن لطیفی آنان را در آیه ۱۹۵ سوره آل عمران مورد خطاب قرار می‌دهد.
پایان@Haghighatznu

This comment was minimized by the moderator on the site

روزگاری دینداری چه صفایی داشت؟

امیر دبیری مهر

دیروز در خیابان گردی های مستمر و پیوسته ای که داشتم سری زدم به محله ای که سالهای کودکی و نوجوانی را در آن سپری کردم.خیابان جلفا. خاطراتم از این منطقه و‌کوچه و خیابانها و حتی خانه های آن پایان ندارد...از جمله این حسینیه و‌مکتب القران...در دهه شصت در این محله مسجدی نبود و مرحوم حاج حسن راضی با تاسیس این مکتب القران جای خالی مسجد را در محله پر کرد... همان زمان هم؛ همه بچه ها و خانواده ها اهل مسجد و نماز و دعا نبودند اما آنها یی که بودند دنیایی قشنگی داشتند....من بر خلاف محله ای که پدر و مادرم در آن بزرگ شدند که بافتی به شدت سنتی و مذهبی داشت یعنی میدان خراسان و میدان غیاثی؛ این شانس و بخت را داشتم که در محله ای بزرگ شدم که مسلمانان و ارامنه و کلیمی ها در کنار هم و با صمیمیت و احترام به عقاید متفاوت زندگی می کردند... در جلفا حجاب اجباری نبود..صف بندی های جنسیتی وجود نداشت...همه با جایگاه انسانی خود با هم ارتباط داشتند نه با عقاید مذهبی و سیاسی....من به دلایل مختلفی نه تنها به شدت اهل مسجد و حسینیه و هیات بودم بلکه مروج و مبلغ آن هم بودم.... لحظه شماری می کردم نزدیک اذان مغرب بشه بروم همین مکتب القران..‌حاج اقای راضی از اینکه یک کودک با شوق ؛ حسینیه تازه تاسیس اما خلوت او را پر می کرد خیلی خوشحال بود . از این خاطرات بگذریم که کارم به جا نماز آب کشیدن رسید.
واقعیت اینکه در آن زمان از دینداری و نماز و دعا و عبادت با تمام وجود لذت می بردیم و دیگرانی که اهل مذهب و شریعت نبودند هم در چشم ما عزیز بودند و ما هم در چشم انها محترم .در عالم کودکی دینداری دکان و کاسبی نبود....هر چه گذشته اوضاع دگرگون شد .انقدر از مخزن دین برای دنیا و قدرت و ثروت هزینه شد که نسل جدید باور نمی کند دین فقط برای انسان سازی است نه کسب قدرت و دنیا پرستی .نسل جدید کمتر با آن فضا و حال و‌هوا آشناست...نسل جدید به جای دین برخی دیندارانی را دیده که سراسر دافعه هستند. با چهره هایی عبوس و مغزهایی پوسیده و دهانی مملو از ناسزا و دستانی اماده خشونت ...این نسل حق دارند سخن ما را نشنود. واقعا بازماندگان خوارج و متحجرین در زمان ما جذابیتی ندارند اینها کمر شیعه و امام صادق را شکستند و همچنان می شکنند. این مدعیان دینداری هیچ شباهتی به دینی که ما می شناسیم ندارند. خدا را شکر دین مان و باورمان را از اینها نیاموختیم مستقیم از قران و سنت اهل بیت آموختیم...از دین جز مهر و مدارا و عاطفه و ایمان نمی فهمیم.. اگر جهاد و غیرت و عقیده هم بود در برابر ظالمان و ستمگران و متجاوزین بودو لاغیر نه در برابر هموطن و اهل کتاب و دیگر انسانها...عقیده و ایمان مرز ما نبود ظلم و ستم مرز ما بود....از زندگی امام حسین آموختیم که نماز شب خوان های پیشانی پینه بسته اما ستمگر و برده قدرت مانند شمر خطرناک تر از بی دینهای منصف و دل رحم هستند...علی را لائیک ها و سکولارها شهید نکردند حافظان قدرت اما متعصب و خشن در محراب به خاک و خون کشیدند.
نسل جدید کشورم خوب است این سرگذشت ها را بداند و تصور نکند همیشه اینگونه بوده که امروز هست...
سخن بسیار است بماند برای بعد..

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

دین گریزی در جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی آمد تا دین از جامعه رخت بربندد.

سلمان موسوی

مریم فیروزی، همسر نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده در یکی از خاطرات خود نقل می کند:

از مهمترین پرسش های ذهنی و چالش های تحلیلی برخی از منتقدین و معترضین به آقای کیانوری در حمایت از جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خمینی این بود که؟! حزب توده و شخص کیانوری با توجه به دیدگاههای مارکسیستی ومخالفت با مذهب و دین در جهت پیشرفت و ترقی کشور، چرا و به چه علت از مدافعین جمهوری اسلامی و شخص ایت الله خمینی شدند؟

پاسخی که مریم فیروزی به نقل از دبیر کل حزب توده ی ایران می‌دهد، نشان دهنده ی عمق شناخت و فهم آقای کیانوری به استقرار حکومت های دینی و آفت های حکمرانی دینی _مذهبی است ،و اینکه تمام این ساختارها محکوم به سرنوشت شوم استبداد دینی خواهند بود.

پاسخی که آقای کیانوری به این پرسش می‌دهد این بود (دین ،مذهب و بخصوص اسلام قرن هاست در تاروپود فکر و فرهنگ ایرانیان جریان دارد ،هیچ تهدید ، حمله و تحقیری نتوانسته، باورهای دینی و اعتقادات مذهبی را از ایران زدوده و جامعه ی ایرانی را دین گریز و دین ستیز کند .
اما استقرار حکومت دینی جمهوری اسلامی و حاکمیت دین بر ابعاد مختلف زندگی انسان ایرانی، پایان بخش تفکر دینی و برچیدن اعتقادات و ایمان مذهبی در ساختار فکری و فرهنگی ایرانیان است).

با گذر زمان و آنچه امروز مشاهده می‌کنیم صحت و درستی عبارت کیانوری و تجربه ی تاریخ سیاسی جوامع در ناکآرامدی و ضعف حکومت های دینی و مذهبی در تحقق توسعه و تعالی زندگی بشر بیش از پیش روشن می‌نماید.

کاری که اسکندر مقدونی،مغولان،شوروی،انگلیس ،رضاخان و محمد رضا پهلوی در طول تاریخ برای دین زدایی ایرانیان نتوانستند انجام دهند جمهوری اسلامی در زمان حیاتش به خوبی انجام داد.

کسانی که خود را نماینده و برگزیدگان دین و خدا بر روی زمین معرفی کردند، تمام ناکآرامدی ها،سومدیریت،ناتوانی در عمل،فساد و تباهی ،بی سوادی و جهل ،خطاها و خطرها،و... را به نام دین و به نام مذهب در جامعه پیاده کردند ، و برای رسیدن به قدرت و ثروت ،دین را بر مسند حکمرانی نشانده تا سپری برای تمامی نشنیدن ها،ناتوانایی ها وندیدن ها باشد.

و امروز شاهدیم که خیل کثیری از جامعه ی ایرانی به دین گریز و دین ستیزی روی آورده و آن حداقلی هم که مروج و مبلغ دینداری هستند ابتذالی از دینداری را به نمایش می‌گذارند.

و اینجاست که باید گفت، جمهوری اسلامی آمد تا دین از جامعه رخت بربندد.

تحکیم‌ملت

This comment was minimized by the moderator on the site

سخنگوی دولت گفته: برای دولت مثل آب خوردن بود اجازه دهد تا نیروی انتظامی از گلوله‌های جنگی استفاده کند و هر کسی را به خیابان آمد بزنند و اینطور مردم بترسند و در خانه خارج نشوند.

اگر اندکی حاکمیت قانون در کشور باشد آقای رئیسی همین فردا باید سخنگوی دولت را بابت این تهدید غیرقانونی علنا توبیخ کند و خودش هم درباره اظهارات او به مردم توضیح دهد. سخنان این شخص به ظاهر حقوقدان، نقض آزادی‌های مصرح قانون اساسی، قانون به کارگیری سلاح و تهدید علنی علیه ملت است. کدام قانون به کدام نهاد و دولت اجازه داده که جوری مردم را بترساند که از خانه هم خارج نشوند؟ اساسا کدام حکومت جبار در طول تاریخ ایران توانسته چنین بکند که دولت آقای رئیسی دومی باشد؟ مغول نتوانست چنین کند، دولت سیزدهم که توان اجرای ساده‌ترین شعارهای خودش را هم ندارد می‌تواند؟

دولت یا باید از این سخنان تبری بجوید یا صفت‌هایی که برای خودش قایل است را عوض کند. واقعا این است «دولت مردمی»؟ اینکه معترضان را نکشته‌اید و مردم را در خانه حبس نکرده‌اید منت گذاشتن دارد؟ شرم هم گاهی فضیلت است!

@yaser_arab57

This comment was minimized by the moderator on the site

نگاه تحلیلگران: "غول خشونت و چراغ قلب‌های پرکین!"

سهیل ایزدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:

روزی روزگاری پادشاهی ظالم در سرزمینی حکومت می‌کرد. ظلم او و حکومتش خشم و کینه را در دل مردم می‌کاشت تا اینکه خشم آنها از قدرت ظلم شاه بیشتر شد. شعله‌های خشم انقلابی از دل مردم زبانه کشید و رژیم ظالم را سرنگون کرد.

برای همه مسلم بود که خشونت و ظلم از قلب‌های بی‌رحم دست‌اندرکاران رژیم سابق سرچشمه می‌گیرد و هرچه زودتر باید این قلب‌ها را درید و آن ریشه را خشکاند.

چوبه‌های دار برپا شد و هرکس از سران رژیم قبل که به چنگ انقلابیون خشمگین افتاده بود، قلب بی‌رحمش دریده شد، مردمان سرمست پیروزی برای آن دریده‌شدن‌ها هلهله می‌کردند، غافل از آنکه نفس «دریدن» است که خشونت بی‌رحمی را همچون غولی از چراغ قلب‌های درندگان آزاد می‌کند.

جوانان معصوم اما پرکین انقلابی مشغول دریدن قلب‌های آلوده شدند. از سران رژیم قبل شروع کردند و تا نزدیک نزدیک‌ترین یاران پیشوای رژیم جدید پیش رفتند.

دیگر کسی را یارای از حرکت باز ایستاندن آنها نبود. هر روز یکی از هلهله‌کنندگان اولین، دریده می‌شد. سرمستی پیروزی زدوده شده بود و سردرد وحشت جای آن نشسته بود.

بسیاری از مردم تازه داشتند متوجه می‌شدند که خشم و کینه نه‌تنها از بین نمی‌رود، بلکه در حال تکثیر است. اما دیگر دیر شده بود. آن غولی که نباید، از چراغ بیرون آمده بود.

چند سال پس از سرنگونی شاه ظالم، جوانانی بر مصدر کار بودند که برای تثبیت قدرت‌شان هزینه گزافی پرداخته بودند: معصومیت‌شان را! و چگونه ممکن بود که این دستاورد گران را ارزان رها کنند و خسر الدنیا و الاخره شوند؟!

در این فرآیند قلب دریدن، هرکس که معصومیتش را دودستی چسبیده بود، از مدار قدرت حذف شد تا دیگرانی بر مدار و سریر قدرت باشند که آماده ادامه آن راه بودند.

چنین بود که همان روند ادامه یافت. خشم و کین از قلبی به قلب‌های بی‌شمار و از نسلی به نسل دیگر سرایت کرد. هلهله‌ها به فغان و زاری بدل شد.

البته، بازهم روزی خشم و کین مردم از قدرت حاکمان بیشتر خواهد شد؛ اما آیا جوانان معصوم و وارث خشم و کینه اجدادی خواهد فهمید که این غول از چراغ قلب خودشان بیرون آمده و از کینه قلب‌ها تغذیه می‌کند؟

آیا خواهند فهمید که برای فرو نشاندن شعله‌های آتش خشم باید سخت‌ترین کار دنیا را بکنند و کینه را در دل خود فرو بنشانند؟

کیست که نداند و نفهمد که دریدن قلب‌های بی‌رحم بی‌شمار بسی ساده‌تر از فرونشاندن کینه در قلب زخم‌خورده خویش است، اما به بهایش، باز ایستادن چرخه خشونت، می‌ارزد.

اگر چنین بزرگی‌ای کنند، الحق لایق بزرگی‌اند...

@javadrooh

This comment was minimized by the moderator on the site

از نشنیدن نقدهای صریح ومودبانه تاج زاده رسیدیم به شنیدن فحشهای رکیک به مسئولان کف خیابان

شهاب الدین حائری شیرازی

وقتی برای اینکه قدسیت ساختگی وموهومی که برای حکام ساخته اید خَش بر ندارد منتقدی صریح،مؤدب و خیرخواه را به زندان می اندازید.
وقتی گوشها انچنان از تملق و چشم ها از خم و راست شدن مگسان گرد شیرینی پر شده که حرف صریح خیرخواهان به بی حرمتی تعبیر میشود.
وقتی نارضایتی و عصبانیت مردم از طریق گفتگوی منطقی مردم با حکام از زبان نخبگان و منتقدین بروز و ظهور نیابد وجواب نگیرد وقتی دهان منتقدان را با بیکار کردن، نشد، با اتهام تشویش اذهان وزندانی کردن بستید، دهان مردم در شورش خیابانی به فحشهای رکیک به حکام باز میشود.

سبب وضع ناهنجار شعارهای دانشجویی ومردمی،خود حکام اند که در توهم حفظ عظمت خیالی با بستن زبان منتقدند.

این نوشتار ضمن تقبیح هر گونه خشونت از هرکس چه خشونت حکام با بی اعتنایی به ظلمی که بر مردم می رود چه خشونت پلیس چه خشونت مردم چه خشونت فیزیکی چه خشونت کلامی به یک نکته اشاره مینماید که اگر مسئولان هم با حقوقهای پنجاه، شصت ملیونی زندگی نمیکردند و برای حداقلهای زندگی به چه کنم می افتادند انقدر مبادی اداب نبودند که زیر لب دهانشان بارها ناخواسته به فحش به سبب سازان وضع فعلی باز نشود!
راستی مگر شما حکام چقدر حرمت جان ومال وآبروی این مردم را دارید که توقع حفظ حرمت از مردم دارید؟
@yaser_arab57

This comment was minimized by the moderator on the site

سکانس تروریست بوستون

اینکه خانواده کشته های تجمعات اعتراضی کشورمان علی رغم تحمل توهین ، تحقیر و تهدید روزانه از سوی مقامات ، تریبونهای و رسانه های رسمی حتی مجاز به گریه بر مزار جوانانشان نیستند یعنی ساخت کوههای آتش فشان زیر خاکستر تمامی ندارد کوههایی که در لحظه فروران می کنند چنانکه مراسم چهلم مهسا نجفی در کرج شکست بغضی مانده بود اما وقتی بازیکنان و کادر فنی تیم استقلال در جشن پیروزی سوپرجام ، فوتبالیست های ساحلی در مراسم اهدای جام قهرمانی بین قاره ای و بچه های کشتی فرنگی در مراسم اعطای جام قهرمانی مسابقات جهانی آذربایجان علی رغم اطلاع از عواقب از ابراز شادی پرهیز و حتی سرود کشورمان را همخوانی نکردند یعنی هیچ چیز تمام نشده است و شاید بسیاری از قهرمانان در مسیر وریا علی دایی تا علی کریمی و وریا غفوریان گام خواهند گذاشت.
اینکه هر روز یکی از نیروهای نظامی و انتظامی تا امنیتی از کشف مقادیری سلاح و مهمات در نقاط مرزی می گویند باید بدانند بر لبه تیغ ایستادند و بر ابن طبل کوبیدن میتواند به تشدید احساس ناامنی در کشور و وحشت نیروهای نظامی و انتظامی تا امنیتی در مواجه با هر سزحی از معترصین بیانجامد علی الخصوص که معترضین هم چون انقلاب ۵۷ در فریاد احقاق حق بر حق شلیک متقابل باور کنند هر چند بنابر آمار سال ۷۲ اعلامی مدیر وقت مرکز اسلحه و مهمات ارتش کشور با بیش از یک میلیون سلاح غیرمجاز در دست مردم مواجه بود و همه می دانند پس از اشغال افغانستان و عراق سیل ورود سلاح ارزان از دو کشور وجود داشته و کشفیات اعلامی تاثیری در تحلیل اعتراضات پنجاه روز گذشته ندارد.
اینکه اعلام شود سوگواران چهلم مهسا نجفی در کرج با ماموران انتظامی و لباس شخصی درگیر و یک طلبه بسیجی از مجروحان درگیری است شاید به این سوال بیانجامد که طلبه بسیجی در جمع یا مقدم بر نیروی ضد شورش پلیس چه می کند؟ آیا کنترل و برخورد با تجمعات اعتراضی مردمی به طلاب بسیجی سپرده شده است؟
اینکه عبدالملکی پس از چند ماه کرسی نشینی وزارت کار ، رفاه و تامین اجتماعی به دلائلی مانند بی ضعف و کفایتی مدیریتی ، انتصابات اتوبوسی جناحی ، عدم پایبندی به تعهدات و ... توسط مجلس همراه و یکدست برکنار شد حتماً به معنای انتخاب گزینه جایگزین بهتر برای تصدی وزارت کار نبود اما اصرار رئیسی یا تیم انتصابات رئیسی به حضور امثال عبدالملکی در پستهای مدیریت عالی حکومتی علی الخصوص موضع مخالف مناطق آزاد به دبیری مناطق آزاد قطعاً چیزی نادیده انگاری حقوق ابتدایی ملت نیست و علی الظاهر برهی عناصر بی کفایت باید در تمام ادوار بر کرسی ریاست نشسته باشند.
اینکه صحنه شناسایی و دستگیری عامل دوم عملیات تروریستی شاهچراغ حتماً بطور اتفاقی سکانس به سکانس شبیه تصاویر شناسایی و دستگیری تیمور و جوهر تسارنایف دو برادر چچنی تبار عملیات تروریستی مسیر مسابقه دو ماراتون ۱۵ آوریل ۲۰۱۳ بوستون آمریکا است مهم نیست اما حتماً وزیر اطلاعات رئیسی هم می داند که عامل پشتیبان تروریسم انتحاری داعشی بلافاصله پس از شناسایی و دستگیری آماده اعتراف تصویری میشود میتوانست مقداری باور پذیرتر تنظیم گردد اما حتی خطیب وزیر رئیسی هم میداند اگر عامل دوم داعشی تمام لحظات دستگیری و بازجویی را صرف نوشیدن کافه گلاسه و خوردن تنقلات یا تماشای مسابقه فوتبال هم مشغول بود نمی توانست با تیشرت و سر و وضع مناسب تری نسبت به لحظه قبل از دستگیری مقابل دوربین بنشیند.
اینکه ترکیه علی رعم حمایت تام از قیام معارضه اسد و حتی پشتیبانی از نیروهای داعش اکنون در جایگاه مهمترین طرف تجاری سوریه قرار دارد یا دولت و مردم اوکراین سپاسگذار خود را از مدیریت صادرات غلات توسط ترکیه را به مقامات ترک ابلاغ کردند و قطر حفظ نظم و امنیت مسابقات جهانی فوتبال را به پلیس ترکیه واگذار کرده و افغانها در صدداً مدیریت راه اندازی ، تجهیز و سرویس دهی فرودگاه کابل سایر فرودگاههای مهم را تحویل ترکها دهند و بخش بزرگی از ساخت و ساز مسکن مهر ایران توسط شرکت کزو ترک انجام شد و بسیاری دیگر در حالی است که حتی عراق و روسیه حتی یک برخورد در حد همسایه قابل تحمل با ایران ندارند این یعنی موفقیت چشمگیر سیاست گداری خارجه ایران که دستاوردی جز تنهایی نداشته و ندارد. ۱۶آبان۰۱
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

عذرهای بدتر از گناه، اضافه شدن بر ظلم و فساد و کژی است

علی ضروری زنوز
این مقدار انکار و تکذیب آنچه در منظر است، شاید برای هدایت اذهان خودیها است، که محصور در اخبار صدا و سیمایند...
اینکه دانشجویان مشروب میخورند تا شجاعانه شعار بدهند!، یا اینکه حتی یکنفر از معترضین کشته نشده! و یا به نیروها گفته ایم شهید بشوند اما نکشند!، یا این تخریب کنندگان موتور و ماشین ها و هجوم برندگان بر بانوان و رهگذران، مامورنماها! هستند...
اگر منظور از مامورنما! غیر پلیس و غیر نیروی انتظامی است، برای مردم، همه اینها ماموران حکومت اند، چه پلیس، چه سپاه و یا بسیج، در لباس رسمی یا لباس شخصی...
اگر هم اینها مثلا منافقین مسلح هستند، پس چرا بجای مردم با اینها مقابله مسلحانه نمی‌شود؟...
این کشته ها و چله‌ها، از مادر، دختر و پسر نوجوان را ناشی از حوادث شخصی و سقوط از بام، خودکشی، ترس از سگ، مرگ در منزل، بیماری قلبی و یا کشته سازی نامیدن، بازی برتافته و بازیگرانه با اذهان است...
اینهمه مشاهدات میدانی مردم، کلیپها و فیلمها و شناخت مردم از روشهای گذشته و اذعانها در سال ۹۸ را چه می‌کنند؟...
baharnews.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

"کسی که آزادی را از دیگران می‌گیرد خود زندانی تنفر خویش و پشت میله‌های تعصب و تنگ‌نظری گرفتار شده است. اگر من آزادی کس دیگری را از او بگیرم، واقعا آزاد نیستم، دقیقا همان طور که وقتی آزادی از من گرفته شده باشد. ظالم و مظلوم هر دو انسانیت خود را از دست داده‌اند.. برای آزاد بودن تنها نباید زنجیرها را گشود، بلکه باید به شکلی زندگی کرد که آزادی دیگران افزایش یافته و به آزادی دیگران احترام گذاشته شود."
نلسون ماندلا

This comment was minimized by the moderator on the site

قاطع‌ترین دستور از لوله تفنگ بیرون می‌آید که به آنی‌ترین و کامل‌ترین اطاعت می‌انجامد چیزی که هیچگاه از این لوله در نمی‌آید قدرت است
هرجا قدرت از دست برود؛ حکومت با خشونت عریان به میدان می‌آید خشونت که پیروز می‌شود یعنی حکومت با قدرتش خداحافظی کرده است
قدرت هیچگاه مال فرد نیست؛ به گروه تعلق دارد و فقط تا زمانی وجود خواهد داشت که گروه گردهم بماند وقتی از شخصی که در قدرت است سخن می‌گوییم در واقع به این اشاره می‌کنیم که گروهی از مردم به او قدرت داده‌اند تا به نام‌شان عمل کند لحظه‌ای که صدای تفنگ‌ها بلند شود سیمای گروه، که خاستگاه قدرت است، محو می‌شود
قدرت و خشونت اضدادند؛ جایی که یکی از آنها ظاهر می‌شود، دیگری ناپدید می‌شود خشونت زمانی ظاهر می‌شود که قدرت در مخاطره است، اما هرچه خشونت جلوتر بیاید قدرت عقب‌تر می‌رود
*در میدان جنگ؛ تیرها که به هدف می‌خورند پیروزی قطعی؛ اما در میدان شهر؛ تیرها که به بدن بخورند؛ شکست حتمی است*

هانا آرنت

This comment was minimized by the moderator on the site

یادداشت‌ها و جستارها
یک توضیح دربارۀ سخنان امروز جان بولتون

مصاحبۀ امروز، شانزدهم آبان 1401، بخش فارسی تلویزیون بی بی سی با جان بولتون، مشاور امنیت پیشین ایالات متحده، در برنامۀ خبری شصت دقیقه نمونه‌ای سخت‌ رقت‌انگیز از تصوّر بخشی از دولتمردان ایالات متحده از ایران بود. بولتون در بخشی از مصاحبه ادعا کرد که «اپوزیسیون ایران دارد مسلح می‌شود، با اسلحه‌هایی که از پایگاه‌های سپاه گرفته، اسلحه‌هایی که دارد از عراق وارد ایران می‌شود. فکر می‌کنم که از چشم‌انداز یک تلاش سیستماتیک اپوزیسیون نه فقط اعتراض، بلکه به کارگیری روز و قوۀ قهریه علیه حکومت است که ما دیگر غیر مسلح نیستیم، ما می‌توانیم مقابله کنیم با سپاه پاسداران.» این‌جا مجری برنامه یادآوری می‌کند که : «البته، آقای بولتون، شواهدی نداریم که نشان دهد معترضین در خیابان‌ها مسلح هستند.» بولتون در پاسخ می‌گوید : «گزارش‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده، ویدئوهایی که در شبکه‌های اجتماعی هست نشان می‌دهد سلاح هست در دست اپوزیسیون، نیروهای مسلح از جلوی اپوزیسیون فرار می‌کنند، حتیٰ تبادل آتش هم وجود داشته.» این‌جا بار دیگر مجری می‌گوید : «می‌خواهم تأکید کنم که این‌که معترضین مسلح هستند ادعای خود ج.ا. است. ما در شبکه‌ها تصاویری دیدیم که گروه‌های امنیتی فرار می‌کنند، اما تا این لحظه تصویری ندیدیم که معترضان اسلحه‌ای در دستشان است.» این‌جا، بولتون متوجه می‌شود که به این آسانی سر مجری ایرانی کلاه نمی‌رود، و می‌گوید : «من تصاویری از نیروهای کُرد دیدم که آموزش می‌بینند، خارج از ایران در عراق.» در ادامه، بولتون جان مطلب خود را بیان می‌کند و می‌گوید : «متأسف هستم که ایران یک قانون اساسی ندارد مثل امریکا که مردم حقِّ حمل اسلحه را داشته باشند و الا الآن مردم اسلحه داشتند.»(1) اگر بولتون این عکس‌ها را در خیالات خود برای خاورمیانۀ جدید فتوشاپ نکرده باشد، چنان‌که در عراق کردند و بر سرشان آن آمد که بر سر آن شتر آمده بود، باید چیزهایی از دوستان مجاهد خود دریافت کرده باشد که با یک مشت پسماندهای دهۀ چهل خورشیدی مشغول زرمایش‌های نظامی برای رهایی ایران از گورستان‌های آلبانی هستند. مسئولان دولت ایالات متحده، پس از پیروزی‌های شکوهمند در ویتنام و آسیای جنوب شرقی بر کمونیسم، و افغانستان و عراق، همین فتوشاپ‌ها را به دست ژنرال برجستۀ امریکایی، کالین پاول، دادند، که وزیر امور خارجه شده بود، و او، با نشان دادن آن عکس‌ها در نشست رسمی شورای امنیت سازمان ملل، اجماعی درست کرد و با این اجماع نیز ارتش چندین کشور را وارد عراق کرد. کلاهی که تونی بلر، نخست وزیر وقت بریتانیا، با تکیه بر داده‌های نادرست و دستکاری شدۀ رسالۀ کارشناسی ارشد یک دانشجو که ثابت می‌کرد عراق به ساخت جنگ‌افزارهای اتمی دست یافته و صلح جهانی را تهدید می‌کند بر سر بوش دوم گذاشت می‌بایست درس عبرتی شده باشد که گویا نشده است. همان زمان پاول متوجه شد که رامسفیلد و دیک چینی با آبروی او بازی کرده‌اند و برای همیشه از سیاست کناره‌گیری کرد. من در آن سال‌ها در فرانسه بودم و یادم می‌آید که مسئولان فرانسوی، که عراق را بسیار بهتر از همۀ دولتمردان و استادان خاورمیانه‌شناس امریکایی می‌شناختند، در اتاق‌های فکر، بر مبنای داده‌های دقیقی که عراق داشتند، چرا که در جریان جنگ عراق علیه ایران میلیاردها دلار جنگ‌افزار در اختیار عراق گذاشته بودند و از طریق مشاوران نظامی خود اطلاع دقیقی از توانایی‌های عراق داشتند، به طور تلویحی می‌فهماندند که امریکاهایی‌ها جز چند پیت حلبی پیدا نخواهند کرد و تنها نتیجۀ حمله به عراق فروپاشی استبداد صدام حسین و البته خود عراق خواهد بود. توهّم‌های امریکایی دربارۀ وضع عراق تنها در انحصار نومحافظه‌کاران نبود، بلکه حتیٰ بسیاری از گروه‌های «چپ» امریکایی نیز تصور روشنی از ظرایف سیاست در خاورمیانه نداشتند، اما این جهل مانع از آن نمی‌شد که ادعاهای گنده مطرح کنند. یادم می‌آید که در سال‌های اشغال عراق یکی از استادان علم سیاست از دانشگاه چپ نیویورکی، نیواسکول، به پاریس آمده بود و دربارۀ آیندۀ سخنرانی می‌کرد. او در دفاع وضع ایجاد شده از چیزی به نام Iraqi nation یا «ملّت عراق» سخن می‌گفت که مانند هر ملّت دیگر دنبال دموکراسی است. وقتی پرسیده شد که این ملّت عراق کجاست، چه ویژگی‌ها و چه تاریخی دارد؟ پاسخ‌ها تکرار همان خیالبافی‌های مطالعات خاورمیانۀ امریکایی بود و هیچ اهمیتی نداشت. بدیهی است بحث با استاد امریکایی نتیجه‌ای نمی‌توانست داشته باشد. بخشی از دانش مسئولان امریکایی از چند «رجل» عراقی و یکی دو تن از «زَی»های منتظرالریاسۀ افغان مقیم ایالات متحده می‌آمد که یکی از شاهکارهای آن در دیپلوماسی مذاکره با طالبان و تحویل بسیار موفقیت‌آمیز افغانستان به آن‌ها بود.
باری، این مصاحبۀ جان بولتون، در ادامۀ داستان‌بافی‌های گروه‌هایی از رجال سیاسی ایالات متحده، برای ایران و منطقه، فاجعه‌ای است، زیرا چنان‌که در نمونه‌های دیگر، از سقوط سایگون تا سقوط شاه ایران، از ویتنام تا افغانستان و عراق، دیده شده امریکایی‌ها در بزنگاه‌ها و در موقعیت‌هایی که اوضاع به ضرر آنان باشد، در انتظار فرصت‌های دیگری برای پیشبرد هدف‌های درازمدت سیاست خارجی خود، درمی‌روند. رسوایی برخی از رجال جمهوری‌خواه امریکایی در شرکت در نشست‌های مجاهدین خلق، که دستشان به خون امریکایی‌ها آلوده است، و دادن شعارهایی برای مریم و، به قول ترکی فیصل، رئیس اسبق دستگاه امنیتی سعودی، «شوهر مرحوم» او، در ازای هر شعار چند ده هزار دلار کافی است که «زَی»های ایرانی بدانند که افرادی مانند بولتون چه رویاهایی در سر دارند. از نظر من، که هیچ نظر خوبی نسبت به حمایت خارجی ندارم، بی‌آن‌که بخواهم در مورد همۀ آن‌ها نظر بدی داشته باشم، حمایت خارجی هیچ اهمیتی ندارد و مردم ایران، بویژه جوانان، نباید روی این حمایت‌ها حساب کنند و به آن‌ها امید ببندند. ایران دشمنان بسیار دارد، اما دوستانی ندارد. باید بدانیم که همۀ این دشمنان کمر به نابودی ایران بسته‌اند، و خنجر به دست آماده‌اند تا به موقع آن را در گلوگاه ملّت ایران فروکنند : حمایت بشار اسد از مالکیت شیخان خلیج فارس بر جزایر سه‌گانه، در حالی‌که سربازان ایرانی از اتاق خواب او محافظت می‌کردند، یک نمونۀ اسفناک از هدف‌های درازمدت «دوستان» ایران، دشمنان که جای خود را دارند! ایران، مانند همۀ کشورها، منافعی دارد و منطق تأمین همین منافع، و معیار این منافع، است که دوست را از دشمن تمیز می‌دهد و گرنه ما دوست و دشمن ابدی نداریم. بولتون و همفکران او به دنبال پیاده کردن نقشۀ خاورمیانۀ جدید هستند که یکی از مهم‌ترین هدف‌های آن نابودی ایران و تبدیل آن به چیزی شبیه به «ایرانستان» است. همۀ ایرانیان، اگر تنها یک هدف داشته باشند، آن هدف باید دفاع از ایران باشد، به قول میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام : «به مردی یا نامردی»! از همۀ قرائن موجود چنین برمی‌آید که این دفاع از ایران «به مردی» ممکن نخواهد شد. جای شگفتی است بولتون آبی به آسیاب مسئولان ایران می‌ریزد که برخی از آنان نیز در مواردی چنین ادعاهایی دارند. اگرچه بولتون در سیاست هرگز آدم برجسته‌ای نبوده، و مسئولانه حرفی نزده، اما بعید می‌دانم که نداند که چه خباثتی به خرج می‌دهد و چه پیشنهادهای تباه کننده‌ای عرضه می‌کند. جای خوشوقتی است که هیچ قرینه‌ای در تاریخ ایران وجود ندارد که ایرانی‌ها بخواهند روزی به چیزی مانند متمم دوم قانون اساسی امریکا رأی دهند. جهت اطلاع آقای بولتون عرض می‌کنم که جوانان در خیابان‌های دورترین نقاط ایران با یکی از آواتارهای همین اصل دوم مبارزه می‌کند.

(1) اشارۀ بولتون به دومین متمم قانون اساسی ایالات متحده است که به همۀ شهروندان امریکایی اجازه میدهد «برای دفاع از خود اسلحه داشته باشد». متن این دومین متمم چنین است :
"A well regulated Militia, being necessary to the security of a free State, the right of the people to keep and bear Arms, shall not be infringed."

https://t.me/jtjostarha

This comment was minimized by the moderator on the site

امتیازات وعبرتهای اعتراضات ۱۴۰۱

تغییر نظام، اخلاق مداری، رسانه‌ها، و مسئله حجاب
محسن کدیور

در هشتمین هفته اعتراضات پرطنین ملی ایرانیان خصوصا زنان، و مطالبه ملی آزادی انتخاب سبک زندگی خصوصا پوشش زنان و حذف اصل نظام، و در ادامه آنچه در پنج پیام قبلی (۱، ۲، ۳، ۴، و ۵) در این زمینه نوشتم، نکات دیگری متذکر می شوم. این گفتار شامل بیست نکته است که در ضمن چهار بحث به شرح زیر عرضه می شود: جمهوری اسلامی باید برود، لزوم اخلاق مداری معترضان، مشکل رسانه های داخلی و خارجی، و پیروزی زنان در کسب اندکی از حقوق خود. پیشاپیش از تذکرات و انتقادات استقبال می کنم.

بحث اول. جمهوری اسلامی باید برود

این بحث شامل شش نکته است.

یک. دست کم بیش از ۸۵٪ ایرانیان با جمهوری اسلامی مخالفند. این رژیم حکومت اقلیت بر اکثریتی ناراضی است. جمهوری اسلامی کلیه راههای قانونی اصلاح نظام را دهه‌ هاست که بسته است. با انسداد همه راهکارهای نظارتی و اصلاح قانونی، رژیم بر اصلاح ناپذیری خود صحه گذاشته است. اصلاح ناپذیری یعنی با ادامه نظام ولایت مطلقه فقیه، (چه با این رهبر چه با جانشینان وی بعد از مرگش)، چیزی عوض نمی شود. مشکل رئیس جمهور، مجلس و قوه قضائیه دست نشانده نیست، مشکل اصل این روش و منش با عنوان «حکومت دینی» است. ولایت مطلقه فقیه، احکام شرع به مثابه قانون، عدم جدایی نهاد دین از دولت، استبداد دینی بلکه خودکامگی مذهبی عامل و اساس مصیبتها و بحرانهای ماست. روحانیون باید به مساجد و حوزه ها، و سپاهیان باید به پادگانها مراجعت کنند. سیاست کار نمایندگان واقعی مردم است، آن هم به شیوه سکولار دموکراتیک. از دین انتظار سیاسی و اقتصادی داشتن خطای محض است. کار سپاهی و نیروهای مسلح حفظ مرزها و تامین امنیت و تمامیت ارضی است. آن نیروی مسلحی که مردم بی دفاع معترض را سرکوب می کند و بیش از سیصد نفر و افزون از چهل کودک هموطن را کشته است و صدها نفر را مجروح کرده و هزاران نفر را روانه زندان کرده است در برابر خدا، مردم، قانون و وجدان خود روسیاه است.

دو. مردم معترض را با «نیروهای لباس شخصی» سرکوب کردن و بازداشت معترضان خصوصا زنان و دختران توسط نیروهای لباس شخصی اوج بی قانونی و ترویج هرج و مرج است. وقتی ویدئوی شرم آور ضرب و جرح سبعانه معترضان غیرمسلح و تخریب اموال مردم توسط «پلیس ضدشورش» در سطح وسیعی در شبکه های اجتماعی منتشر می شود، نظام ادعا می کند اینها پلیس‌ نما هستند، پلیس نیستند! چرا این پلیس نماها که تعدادشان کم هم نیست و جنایاتشان فراوان است، دستگیر نشده اند؟! جمهوری اسلامی هرگز از صدر تا ذیل مسئولیت سیاستهای کارشناسی‌نشده و اقدامات ضدقانونی خود را نپذیرفته است. این نظام هرگز حاکمیت قانون را تجربه نکرده است و عامل اساسی بحران‌سازی آن هم دقیقا همین قانون گریزی آن بوده است. فعالیت نیروهای لباس شخصی و پلیس نماهای اونیفورم پوش معنایی جز ناتوانی حاکمیت از برقراری امنیت ندارد.

سه. تاسف شدید خود را از کشته شدن مظلومانه بیش از سیصد نفر از هموطنان معترض بیگناه خصوصا کودکان و نیز دختران معصوم را ابراز می کنم. مأمورانی که این هموطنان بی دفاع را با گلوله کشته اند مامورِ معذور نیستند. فرماندهانی که به ماموران خود اجازه تیر داده اند روزی به دادگاه کشانده خواهند شد و محاکمه خواهند شد و در هر صورت آخرتی دردناک در انتظار آنها خواهد بود. فرمانده کل قوا که مسئول مستقیم همه این جنایات است مستحق فریاد بلند ملت است که در اقصی نقاط کشور مرگ او را از خدا می خواهند. روز مرگ دیکتاتور جشن ملی خواهد بود. به همه خانواده های عزادار تسلیت عرض می کنم و خود را در غم آنها شریک می دانم. شفای عاجل صدها مجروح اعتراضات اخیر را درگاه ربوبی مسئلت می کنم. حاکمیت موظف است هزاران بازداشت شده وقایع اخیر خصوصا دانشجویان، دانش آموزان، خبرنگاران و زنان را هرچه زودتر بدون هر قید و شرطی آزاد کند و از آنها عذرخواهی کند. معترضان اغتشاشگرو مزدور اجنبی نیستند، فرزندان معترض خود ما هستند. تا دیر نشده به اعتراضات آنها گوش کنید.

چهار. سیستان و بلوچستان خصوصا زاهدان و خاش در صف اول تلفات انسانی اعتراضات اخیر است. این پرسش مولوی عبدالحمید روحانی تراز اول بلوچستان پرسش همه مردم ایران است: چرا نیروهای امنیتی و انتظامی در این استان بیش از همه استانهای دیگر کشته اند؟ چرا یک سوم کشته ها صرفا از این استان است؟ دیگر دوران هر صدای اعتراضی را به تجزیه طلبی و جاسوسی و مزدور اجنبی متهم کردن گذشته است. مطالبات نماز جمعه زاهدان مطالبات ملت ایران است: همه پرسی عمومی زیر نظر سازمان ملل متحد برگزار کنید. بالاترین مطالبه ملی آزادی سیاسی است. چقدر این شعار را زبان هموطنان مظلوم کرد – دومین استان در تلفات انسانی – در همبستگی با هموطنان بلوچ شنیدن شیرین است: «از زاهدان تا تهران جانم فدای ایران».

پنج. حادثه شاهچراغ یک اقدام تروریستی تاسف بار بود. این جنایت را داعش به عهده گرفت. اما افکار عمومی انگشت اتهام را متوجه ماموران امنیتی نظام کرد، با حداقل دو سابقه تلخ. یکی به آتش کشیدن سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ که توسط برخی انقلابیون مسلمان رخ داد تا به دروغ رژیم شاه را به سفاکی متهم کنند، و دیگری بمب گذاری در حرم امام رضا در ظهر عاشورا (۳۰ خرداد ۱۳۷۳) توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق که در حقیقت ندانسته با هدایت و سازماندهی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی چنین کار زشتی کرده بودند. اینکه داعش مستقلا اقدام تروریستی اخیر را مرتکب شده باشد مشکوک است و چوپان دروغگوی جمهوری اسلامی نزد افکار عمومی همانند عملیات تروریستی حرم امام رضا متهم به مشارکت در جرم است. دیوار بی اعتمادی ملت با جمهوری اسلامی بلندتر از همیشه است.

شش. رژیم جمهوری اسلامی از آغاز رژیمی بی اخلاق بوده و برای رسیدن به اهداف سیاسی خود همواره موازین مسلم اخلاقی و دینی را زیر پا گذاشته است. اینها تعالیم بنیانگذار جمهوری اسلامی است: ۱) «برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمین… دروغ گفتن هم واجب است، شرب خمر هم واجب است.» (صحیفه امام، ج۱۵، ص ۱۱۶، مورخ ۲۷ مرداد ۱۳۶۰) یا ۲) «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر- و لو امام عصر باشد- اهمیتش بیشتر است.» (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۳۶۵، مورخ ۲۵ آبان ۱۳۶۰) و ۳) «اینها [آخوندهای درباری] را باید رسوا‏‎ ‎‏کرد، (لکه دار و متهم ساخت، تهمت که از گناهان کبیره است، به این نوع آخوندها لازم است زده شود،) تا اگر آبرو دارند در بین مردم رسوا شوند؛ ساقط شوند. اگر اینها در اجتماع ساقط‏‎ ‎‏نشوند، امام زمان را ساقط می کنند؛ اسلام را ساقط می کنند.‏» (کتاب ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ویرایش نجف، ۱۳۴۸، درس هفتم، ص۱۹؛ عبارت داخل پرانتز در ویرایش بیروت، ۱۳۵۰ و بالتبع چاپ تهران حذف شده است، اما فایل صوتی آن با صدای آقای خمینی مورخ ۱۱ بهمن ۱۳۴۸ موجود است، بنگرید به: تهمت در حکومت اسلامی، قسمت اول و قسمت دوم).

حالا اگر معترض مظلوم را که با گلوله کشته اند به دروغ متهم کنند که خودکشی کرده است برای «حفظ نظام که اوجب واجبات است» چه باک؟ معدودی که هنوز از امام راحل دفاع می کنند کی قرار است از خواب غفلت بیدار شوند؟ به فرموده امام حسن عسکری همه خبائث در اتاقی است و قفل آن دروغ است. (الدرة الباهرة، ۴۳) وقتی دروغ و تهمت مباح شد هر جرم و جنایتی مباح می شود. جمهوری اسلامی برای رسیدن به اهداف خود استفاده از دروغ و تهمت را مجاز می شمارد، به همین دلیل ادعاهایش تا با منبع مستقل و بی طرف تایید نشود قابل پذیرش نیست.

بحث دوم. لزوم اخلاق مداری معترضان



این بحث شامل هفت نکته است.

هفت. در موج اخیر اعتراضی، بسیاری از اصناف خوش درخشیدند، از جمله تشکل های صنفی معلمان، روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران، جامعه پزشکی، وکلای دادگستری، و اساتید دانشگاهها قابل ذکر هستند. از تک تک این اصناف محترم سپاسگزاریم و به وجود این اصناف متعهد افتخار می کنیم. هر اقدام سیاسی مؤثر در آینده در گرو حضور تشکلهای صنفی، سازمانهای غیردولتی، اتحادیه ها و خصوصا احزاب سیاسی است. تحقق دموکراسی بدون پیش زمینه نهادهای مدنی و سیاسی دموکراتیک غیرممکن است. هر جا که هستیم متشکل شویم. از یاد نبریم که خودکامگان و مستبدان «جامعه توده وار» می خواهند تا بتوانند به حیات انگلی خود ادامه دهند. حمایت ارزشمند ورزشکاران ملی و باشگاهی و نیز پشتیبانی هنرمندان سینما، آواز و موسیقی از اعتراضات مردمی جای تقدیر دارد. آثار هنری خلق شده در این هشت هفته مجموعه ای نفیس از هنر مبارزه و اعتراض ملت ایران است.

هشت. در اعتراضات اخیر بانوان در صف اول بودند. جرقه این اعتراضات تاریخی با قتل مظلومانه یک دختر جوان از هموطنان کرد و اهل سنت آغاز شد: مهسا امینی. تعداد زیادی دختران جوان در مبارزه جسورانه برای دستیابی به حق قانونی آزادی انتخاب سبک زندگی خصوصا پوشش مظلومانه کشته شدند. از حق انتخاب سبک زندگی دفاع می کنم. اینکه ما سبک زندگی دیگری داشته باشیم مهم نیست. مهم این است که تنوع سبکهای زندگی را به رسمیت بشناسیم و از تحمیل سبک زندگی خود به دیگران شدیدا اجتناب کنیم. مجازیم برای سبک زندگی خود تبلیغ کنیم اما مطلقا مجاز به تحمیل و اجبار نیستیم. اجبار و تحمیل سبک زندگی از جمله پوشش نتیجه معکوس می دهد، که داده است و نتایج تلخش را داریم می بینیم.

نُه. در بیان مطالبات خود حتی بر علیه مخالف و رژیم ظلم همواره باید موازین اخلاقی را رعایت کنیم. اگر ماموران ولایت جائر، رهبر نظام، رسانه های آن و ماموران غیرمعذورش زبان به تحقیر و فحش و ناسزا آلوده می کنند، ما مجاز نیستیم زبان به دشنام و تحقیر و ناسزا بیالائیم. تفاوت یک معترض اخلاق مدار و یک نظام اخلاق ستیز در این امور است. اگر چه میزان خشم عمومی نسبت به ظلم ماموران غیرمعذور ولایت جائر و نظام خودکامگی دینی بسیار بالاست، اما باید خودمان را کنترل کنیم و نگذاریم نظام منش و روش ضداخلاقی خود را به ما تحمیل کند. بی اخلاقی زمین رژیم خودکامه است.

ده. از کشته شدن هر بیگناهی باید متاسف بود. اینکه در اعتراضات اخیر حدود چهل نفر از ماموران نظام در کنار بیش از سیصد نفر از معترضان در خیابانها کشته شده اند جای تاسف دارد. خشونت مسلحانه مطلقا مجاز نیست. ماموران انتظامی، امنیتی، نظامی، شبه نظامی و لباس شخصی جمهوری اسلامی حق ندارند در مقابل معترضان غیرمسلح دست به سلاح ببرند. قانون اساسی به مردم اجازه تظاهرات مسالمت آمیز داده است. بیش از چهل و سه سال نظام از احقاق این حق قانونی جلوگیری کرده است. پراکنده کردن تظاهرکنندگان با تلفات انسانی و خونریزی خبط نظام بوده است. چه کسی پاسخگوی خونهای به ناحق ریخته معترضان است؟

یازده. از آن سو اگر ماموران نظام در سرکوب معترضان در دفاع شخصی غیرمسلحانه کشته شده اند، یا با سلاح همکاران خود اشتباها هدف قرار گرفته شده باشند، مسئولیتی متوجه معترضان نیست، هرچند ای کاش چنین نمی شد و هیچ مأموری و هیچ معترضی کشته نمی شود. اما اگر مأموران سرکوب با سلاح معترضان کشته شده باشند، این خشونت غیرموجه است و قابل تایید نیست. فراموش نکنیم اعتراض ما به جمهوری اسلامی اعتراضی حتی الامکان مسالمت آمیز است و مقابله مسلحانه به ضرر ملت است و ولایت جائر از آن نهایت استفاده را خواهد کرد. دفاع مشروع غیرمسلحانه حق قانونی، اخلاقی و شرعی شهروندان است. مبارزه مسلحانه از نوع خشونت غیرموجه در زمان حاضر است و به شدت باید از آن پرهیز کرد. سلاح مظلومیت معترضان از هر سلاحی نافذتر است. با برخورداری از چنین سلاحی، دست یازیدن به خشونت مسلحانه بیخردی است.

دوازده. در جمهوری اسلامی سبک زندگی مورد نظر نظام (برداشتی تنگ نظرانه از اسلام سنتی) بر مردم خصوصا نسل جوان تحمیل شده و می شود. قرار است با رها شدن ایران از نظامِ مزاحم جمهوری اسلامی همه ایرانیان با هر سبک زندگی، زن و مرد، با هر دین و مذهبی اعم از مسلمان شیعه و سنی، مسیحی ارمنی و آشوری، یهودی، زرتشتی، صابئی (مندائی)، یارسان (اهل حق)، بهائی، و بی‌دین؛ از هر قوم ونژادی از قبیل فارس، ترک (آذری)، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن، لر، گیلک، مازنی، و قشقائی؛ با هر زبان و گویشی آزادانه در کنار هم زندگی کنند. هیچکس به دلیل لباس و پوشش متفاوتش قرار نیست تحت فشار و تهدید قرار بگیرد. زن بی حجاب (مکشفه) در کنار زن محجبه حق برخورداری از تمام حقوق شهروندی را دارد.
سیزده. اینکه روحانیون حکومتی بد کرده اند و شایسته شماتت ملی هستند، دلیل نمی شود که از هر ملبس به لباس روحانیت سلب امنیت شود و خشک و تر با هم بسوزند. برداشتن عمامه یا اهانت به روحانیونی که از جنس مردمند و به همین دلیل پیاده تردد می کنند و یا از وسایل نقلیه عمومی استفاده می کنند خلاف اخلاق است. روحانیون حکومتی همانند دیگر عمله ولایت جائر باید در دادگاه صالحه محاکمه و مجازات شوند، اما هر گردی گردو نیست و هر روحانی و هر معممی لزوما مدافع نظام نیست. این را در مصاحبه ای اخیرا بیشتر توضیح داده ام (اعتراضات در ایران: عمامه پرانی از چه زمانی آغاز شد؟ مسعود آذر، بی بی سی فارسی، ۱۲ آبان ۱۴۰۱). در ایران سکولار دموکرتیک قرار است همه ایرانیان امنیت داشته باشند، حتی مدافعان جمهوری اسلامی و هیچ مجازاتی خودسرانه و خارج از دادگاه صالحه اعمال نشود. اشتباه جمهوری اسلامی را تکرار نکنیم و در زمین رژیم بازی نکنیم. اطلاعیه مشترک «مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم» و «انجمن محققان و مدرسان روحانی اصفهان» درباره شرایط اخیر کشور (مورخ ۱۵ آبان ۱۴۰۱) نشان می دهد که این قشر هم همانند بقیه اقشار ملت مدافع معترضان و منتقد وضع وجود هستند.

بحث سوم. مشکل رسانه های داخلی و خارجی
این بحث شامل سه نکته است.
چهارده. امروز چه داخل کشور باشیم چه خارج از آن، از تاثیر رسانه های یک‌طرفه بی امان نیستیم. رسانه های جمهوری اسلامی خصوصا صدا و سیما حکومتی و رسانه های کاغذی وابسته همسو با رهبر از اعتراضات اخیر تصویر اغتشاشگران عامل بیگانه ترسیم کرده اند که زمین تا آسمان با واقعیت تفاوت دارد. آنها از معترضان کشته شده اعتراضات اخیر روایتی خلاف واقع و غالبا دروغ محض ارائه کرده اند، روایتی که مورد تکذیب خانواده های داغ دیده و ناظران محلی و کارشناسان مربوطه است.
پانزده. از آن سو رسانه های فارسی زبان خارج از ایران نیز به جای خبررسانی بی‌طرفانه و حرفه ای به شکل «فعال سیاسی – رسانه ای» عمل کرده اند، به نحوی که بیننده جوان و کم تجربه به سادگی به این نتیجه می رسد که جنبش در شرف پیروزی عاجل و رژیم جمهوری اسلامی در حال سقوط فوری است. جای رسانه های حرفه ای بی‌طرف خالی است. اشتباه مرداد ۱۳۳۲ توسط همان رسانه ها دارد تکرار می شود. کار رسانه خبررسانی است. فعالیت سیاسی و اجتماعی یا تبلیغ بر له این و آن (خبرسازی) کاری متفاوت از رسالت رسانه است.
شانزده. رهبری جنبش از داخل کشور به شکل طبیعی تعیین می شود نه با بزرگنمایی‌های خلاف واقع رسانه ای. افرادی که قدرت به خیابان آوردن هزار نفر در داخل کشور هم ندارند کجا می توانند ادعای هدایت یا رهبری اعتراضات را داشته باشد؟ این که کسی به اعتبار سمت پدرش جایگاهی در جنبش اعتراضی کسب کند چه محلی از إعراب دارد و چنین منطقی چقدر قابل دفاع است؟ شاهزاده بودن، آن هم فرزند یک دیکتاتور خودکامه وقتی قابل ذکر است که برای دیگر فعالان اعتراضات از حق مشابهی مثلا کارگرزاده، معلم‌زاده، دهقان‌زاده، کارمند زاده، کاسب زاده، ارتشی زاده و مانند آن استفاده شود. در اعتراضات اخیر کسی برای هیچ شاهزاده، آقازاده و یادگار امامی تره خُرد نکرد. گیرم پدر تو بود فاضل.

بحث چهارم. پیروزی زنان در کسب اندکی از حقوق خود
این بحث شامل چهار نکته است.
هفده. اعتراضات اخیر در اخلال در کار حاکمیت ضدمردمی بسیار موفق بوده است، اما اخلال با ساقط کردن رژیم فاصله شگرفی دارد. تا آن زمان کار فراوانی باید صورت بگیرد. بر اساس اخبار شاهدان عینی، امروز در مرکز و شمال بسیاری شهرهای کشور شاهد حضور زنان بدون روسری هستیم و گشت ارشاد و ماموران رنگارنگ رژیم جرأت اعتراض ندارند و اجبارا دارند تحمل می کنند. این یعنی پیروزی مرحله ای زنان و دختران ایرانی در ساقط کردن حجاب اجباری.
سوء تدبیر جمهوری اسلامی در قضیه حجاب اجباری از شل حجابی و کم حجابی به بی حجابی برخی زنان منجر شده است. این موفقیت را باید به زنان و دختران ایرانی تبریک گفت. از این به بعد مثل بقیه کشورهای با اکثریت مسلمان شاهد دو گونه سبک پوشش زنان خواهیم بود: محجبه و مکشفه (با روسری و بدون روسری) اما پدیده مسخره ای به عنوان کم حجابی و شل حجابی که از فروعات حجاب اجباری است به همت زنان و دختران ایران در حال ریشه کن شدن است. حالا در یک رقابت سالم این خود بانوان هستند که بین پوشیدن و نپوشیدن روسری می توانند یکی را انتخاب کنند. جمهوری اسلامی هم باید گشت ارشادش را جمع کند و به اشتباهش در زمینه حجاب اجباری اعتراف کند یا حداقل نسبت به بی حجابی بانوان سخت گیری نکند.
هجده. از نشانه های بی خردی مسئولان جمهوری اسلامی پافشاری بر جداسازی سلف سرویسها و سالنهای غذاخوری دانشجویان در دانشگاههاست. دانشجویان در کلاسهای مختلط درس می خوانند، در کتابخانه و آزمایشگاههای مختلط فعالیت علمی می کنند، در محیط مختلط دانشگاه تردد می کنند، به کدام دلیل شرعی و قانونی باید سالنهای غذاخوری دانشجویان جدا باشد؟ آیا خیابانها، پارکها، سینماها و تئاترها، رستورانها و سالنهای غذاخوری سطح شهرها جداسازی جنسیتی شده اند که سالنهای غذاخوری دانشجویان باید جداسازی جنسیتی شوند؟ اینها حساسیت دینی نیست، نفهمی و خشک ‌مغزی دینی است. مسئولان جمهوری اسلامی اگر مسئول حج بودند بر سر طواف کعبه، سعی بین صفا و مروه و رمی جمرات که همگی مختلط هستند چه می آوردند؟!
نوزده. مطابق استنباط اینجانب پوشش موی زن، مثل پوشش روی زن، همانند پوشش دستهای زن از مچ تا انگشتان، شرعا نه واجب است نه مستجب. همان‌گونه که زدن نقاب و برقع بر صورت زن، و پوشیدن دست‌کش بر زنان واجب نیست، پوشیدن روسری و مقنعه هم بر ایشان واجب نیست. پوشش موی سر زنان از رسوم زنان اشرافی ایران باستان و روم شرقی و نیز از احکام شریعت یهود است که وارد فرهنگ اسلامی شده و توسط صحابه پیامبر و فقهای مسلمان تلقی به قبول شده است. این حکم تا اواخر قرن دوم هجری در میان اصحاب ائمه هم مورد سوال بوده است.
حکم دائمی کتاب و سنت رعایت نجابت و عفاف برای مردان و زنان است. میزان نجابت و عفاف در شرایط زمانی مکانی مختلف تفاوت می کند. واژه‌های جِلباب و خِمار در قرآن مشترک بین سرپوش و تن پوش است. آیات قرآن به تنهایی دلالتی بر وجوب پوشش موی زنان ندارد. در روایات معتبر پیامبر هم چنین حکمی یافت نمی شود. روایات معتبر ائمه از نیمه دوم قرن دوم هجری هم دلالتی بر حکم دائمی ندارد. برای آشنایی با جزئیات این استنباط به تحقیقات قبلی من که در حد دو جلد کتاب است مراجعه کنید. (احکام حجاب) اگر زنی با بدن پوشیده با رای فوق روسری نپوشد و با سرِ باز به خیابان بیاید هیچ گناهی مرتکب نشده است.
البته مراجع تقلید و اغلب قریب به اتفاق فقها قائل به وجوب پوشش موی زنان هستند، و حتی پوشاندن وجه و کفین را هم به احتیاط واجب لازم می دانند. مرحوم احمد قابل از راهی متفاوت (تلازم بین ستر صلاتی و ستر در مقابل نامحرم) به عدم وجوب پوشش موی بانوان، اما استحباب آن مطلقا (در ستر صلاتی و ستر در مقابل نامحرم) رسید. این بر بانوان است که بین سه فتوای متفاوت فوق یکی را انتخاب کنند. امیدوارم فقهای جوان با مراجعه مجدد به ادله درباره این مسئله مبتلابه فقهی تجدیدنظر کنند.
بیست. مکررا نوشته ام و بار دیگر بر این امر تاکید می کنم که اکثر قریب به اتفاق احکام فقهی بانوان باید مورد تجدید نظر قرار گیرند. نگاه مردسالارانه بر استنباط این احکام سنگینی می کند. تکرار فتاوای فقهای گذشته دلیل اجتهاد نیست. اجتهاد حقیقی تشخیص احکام موقت از احکام دائم، تمایز استنباطات صحابه و تابعین از احکام کتاب و سنت، و احکام عرفی از احکام شرعی است. بنگرید به مقاله بازخوانی حقوق زنان در اسلام، عدالت مساواتی به‌جای عدالت استحقاقی، ۱۳۹۰)
امیدوارم در فرصتهای دیگر درباره نکات فوق بیشتر توضیح دهم. به دلایل فوق فکر می کنم افق اعتراضات روشن است. البته برای رهایی ایران از جمهوری اسلامی و مقدمات نظام بعدی کوشش بیشتری بایسته است.

This comment was minimized by the moderator on the site

مجید تفرشی، محقق در برنامه ویرگول:

‏حاکمیت دوراه بیشتر ندارد
‏یا تن دادن به خواست مردم
‏یا در دراز مدت عاقبتی مثل کامبوج با ۱۰ میلیون کشته برای حفظ نظام

This comment was minimized by the moderator on the site

رهبری فرمودند بزودی همه جهان در برابر ایران زانو خواهند زد!و دشمنی ها تمام خواهد شد

وحید یامین پور معاون جوانان وزیر ورزش: علت اصلی اعتراضات اخیر اقتصادی نیست. تحریم های اقتصادی قدرت کنترل جمهوری اسلامی را ندارند، لذا دشمن از طریق کنترل خیابانی، به دنبال کنترل جمهوری اسلامی است. اگر به کل صحنه جهان بنگریم، آمریکا قدرت جهانی اش را از دست داده است، رقیب اصلی او کیست؟ ایران و آمریکا دو رقیبی هستند که همدیگر را زده و خسته کرده اند، برنده کسی است که در راند آخر مشت آخر را می زند. اروپا در آستانه فروپاشی است و قیمت سوخت در فرانسه ۲۲ برابر شده است. ما مشت آخر را به آمریکا می زنیم و وارث جهان خواهیم شد.
رهبر انقلاب به جوانان فرمودند به زودی همه جهان در مقابل شما زانو خواهند زد و دشمنی ها تمام خواهد شد

This comment was minimized by the moderator on the site

آپارتاید دینی!

رحیم قمیشی

برایم باور کردنی نیست. پنجاه سال می‌خواهی سوار اتوبوس شوی، سیاه و سالخورده هستی، باید سرپا بایستی تا آن بزمجه سفید بنشیند!
نمی‌توانم باور کنم، می‌خواهی مسافرخانه بروی، زنگ می‌زنی جا رزرو کنی، اولین سؤال آنها این باشد، سیاهپوستی یا سفید پوست!؟

می‌خواهی فرزندت را در مدرسه ثبت‌نام کنی، بپرسند سیاهپوست است؟ پس باید به آن مدرسه مخروبه برود. مدرسه قشنگ و مجهز مال سفیدهاست.
۹۰ درصد زندانی‌ها سیاهپوست باشند، چون سفیدپوست که جرمی مرتکب نمی‌شود! آنها دادگاه ویژه دارند، مگر خودشان با خودشان درگیر شده باشند، در دعوای سفید و سیاه، حتما سیاه مقصر است.
زندان بی‌دلیل مال سیاه باشد، گشتن در زباله‌ها مال سیاه، تحقیر مال سیاه، درمانگاه بی دکتر، بیمارستان بی‌تخت، گلوله سربی، همه مال سیاه باشد، فرمانروایی، ریاست، تریبون سخنرانی، زندانبانی، استادی، مدیریت، جایگاه، همه برای سفیدپوست، ولو بی‌سواد، ولو خطاکار باشد، ولو ناصالح.
که او سفید است و خودی...
۲۰ درصد سفید بر ۸۰ درصد سیاه حکمرانی کنند، بزنند، بکشند، حکم به ناحق کنند،
آن‌وقت قدرت را اکثریت سیاه به‌دست بگیرد. قدرت مطلق را. و نگوید حالا نوبت توست سرِ پا بایستی در اتوبوس!
و نگوید حالا نوبت توست بدون محاکمه شلاق بخوری، نگوید حالا نوبت توست ظلم ببینی...

چقدر ظرفیت می‌خواهد! چقدر بزرگی می‌خواهد. چقدر فرهنگ می‌خواهد.
و چه زجری است برای آن سفیدپوستِ زندان‌بان، برای آن سفیدپوستِ ظالم.
انگار در همین دنیا او را برده‌ای به جهنم.
باید بسوزد که من چه کردم، اینها چه می‌کنند.
و روزی هزار بار آرزو کند کاش مرده بود و نمی‌دید.

امروز فکر می‌کردم، فردا که کشور بتواند توسعه پیدا کند، با همه کشورهای جهان ارتباط بگیرد، فردا که در موقع استخدام نگوییم اگر پدرت آخوند است پس استخدام نمی‌شوی، نگوییم چرا چادر می‌زنی، چرا دینت این است یا آن، اصلا خانم هستی یا آقا، ریش داری یا نداری، فقط بگوییم تخصص داری، متعهدی و سختکوش، پس تو استخدامی!
چه زجری بکشند آنها که سال‌های سال به ما ظلم کردند.

فردا که بگوییم هر کس باید از توانش، ابتکارش، همتش و بازویش نان بخورد.
فردا که بگوییم هیچ مؤسسه‌ای دیگر پول مفت از دولت نخواهد گرفت، چون اسمش اسلامی است. بگوییم هیچ‌کشوری و هیچ گروهی پول بلاعوض نخواهد گرفت، تمام استان‌ها باید بهترین امکانات را داشته باشند نه فقط تهران و قم و مشهد!
فردا که بگوییم تحصیل و درمان کاملا رایگان است، برای همه، آنقدر شغل هست که جوان‌ها متناسب سلیقه‌شان کارشان را انتخاب کنند، بگوییم دادگاه‌ها هیچ فرقی بین قدرتمندان و بی قدرتان، مذهبی‌ها و غیرمذهبی‌ها نمی‌گذارند...
فردا که بگوییم نیازی به فریاد نیست، همین که پانصد هزار نفر متنی را امضا کنند ما آن را به رفراندوم می‌گذاریم.

فردا که بگوییم هر وقت مردم، هر که را خواستند می‌توانند حاکم کنند و مجبور نیستند بخاطر انتخاب پدر بزرگ‌هایشان محدود شوند به چهار نفر ناتوان و بی سواد.
فردا که بگوییم لباس زیبا حق بانوان است، دین هر کس به خودش مربوط است، فقط باورهای هر کس حق ندارد مزاحم دیگران باشد.
فردا که قانون، واقعا در کشور حاکم شود.
جشن‌ها راه بیفتد، لباس‌های محلی مد شوند، جهانگردان بیایند و بگویند وای... چه کشور زیبایی! ایرنی‌های مهاجر همه با کولباری از تجربه‌های جهانی، و با سرمایه‌هایشان برگردند به کشور خودشان.

کسی به‌خاطر اعتراض تیر نخورد، زندان‌ها خالی شوند از مجرم‌های آفتابه‌دزد، آگهی کنیم اوین شد تفریحگاه از بس زندانی نداریم!
چه روز زیبایی خواهد شد.
و اگر ما ظرفیت سیاهان را داشته باشیم، بگوییم سفیدها! بگردید در کشور، ببینید چقدر پیشرفت کردیم، ببینید دیگر دادگاه ویژه نداریم، دیگر به‌خاطر لباس زنان کسی دستگیر نمی‌شود، ببینید رادیو تلویزیون مال خود مردم است، مدارس و همه چیز، سیستان آباد است، همۀ روستاها...
چه جهنمی خواهد شد برای آنها که ده‌ها سال ظلم کردند، بودجه را به تاراج بردند برای اهداف شخصی‌ و دینی‌شان، دزدها را رها کردند و متفکرها را گرفتند. هر روز پرونده اختلاس بود و مردم فقیر فقیرتر شدند. پول ملی را بی‌اعتبار کردند و مردم را گرسنه...

فردا که ایرانی بودن در جهان یک برند شد، و ایتالیایی‌ها گفتند ببینید ما چقدر شبیه ایرانی‌ها هستیم! و هر کشوری رفتیم با افتخار گفتیم ما ایرانی هستیم، اهل هنر، اهل ادب، اهل گفتگو، اهل مطالعه، اهل کار، اهل گشت و گذشت، همیشه با لبخند...

چه روز سختی خواهد بود برای اقلیت ظالمان
و چه روز شیرینی خواهد شد برای همۀ ایرانی‌ها.

من منتظرم آن روز را ببینم.
روز مرگ آپارتاید دینی را.
نه خیلی دور!

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

تصمیمات اصلی فقط توسط رهبر نظام اتخاذ می شود؛
حضرات درجه دو، بهتر است ساکت بمانند!
بیژن اشتری
آقای قالیباف حالا که پنجاه روز از اعتراضات گسترده مردمی به نظام جمهوری اسلامی می گذرد ظاهرا پیام این اعتراضات را دریافت کرده و به آن واکنش نشان داده است.
قبلا هم آقای محسنی اژه ای با طرح مقوله گفت وگو با مخالفان به شیوه خودش واکنش نشان داده بود.

کاری به این دارم که این وعده تغییر و اصلاح امور صادقانه است یا صادقانه نیست و کاری هم ندارم که این وعده ها خیلی دیر عرضه شده یا نه.حرفم این است که اساسا در جمهوری اسلامی هیچ فردی به جز رهبر نظام تصمیم گیرنده نیست به ویژه در امور کلان سیاسی و اقتصادی و اجتماعی.مقامات درجه دوئی مثل آقایان قالیباف، محسنی اژه ای و حتی رئیسی به اندازه پشیزی در سیاست های کلان مملکتی نقش ندارند.

در اینجا تصمیمات اصلی فقط توسط رهبر نظام اتخاذ می شود.لذا این حضرات بهتر است ساکت بمانند و خودشان را خسته نکنند.حرف اصلی را باید رهبر نظام بزند.

This comment was minimized by the moderator on the site

اکبر اعلمی
با مشاهده اینگونه صحنه‌های دلخراش و افتادن جوانان وطن به جان یکدیگر، جز ابراز تاسف چه می‌توان گفت؟
آیا این افرادی که در کرج اینچنین بی‌رحمانه بر پیکر بی‌جان جوان کم سن و سالی بنام روح‌الله امینی لگد زده و او را بر روی آسفالت می‌کشانند و سرانجام باعث کشته شدنش می‌شوند، می‌توانند مدافعان و سفیران آزادی باشند!؟
اینگونه رفتارهای خشن و لگد بر افتاده زدن‌ها اوج ناجوانمردی است و از نگاه انسان‌های آزاده، همچنانکه ضرب و شتم‌ ناجوانمردانه برخی معترضین توسط بعضی از ماموران مسلح محکوم است، این رفتار وحشیانه نیز محکوم و مورد انزجار است.

This comment was minimized by the moderator on the site

حسین قدیانی: جرم ما این است: عمیقا فرزند شهیدیم

حسین قدیانی، نویسنده و فعال رسانه‌ای سرشناس طیف اصولگرایان ارزشی که از قلم شیوایی برخوردار است و سالها یادداشت‌نویس کیهان و وطن‌امروز بود، در دهه ۸۰ تا اواسط دهه ۹۰ تندترین نقدها را علیه جریان جنبش سبز و طیف اصلاح‌طلبان می‌نوشت. به گزارش گروه سیاسی بهارنیوز، او که از فرزندان یکی از شهدای جنگ ۸ ساله عراق و ایران است در سال ۹۰ کتابی به نام «نه ده» علیه اعتراضات و معترضان سال ۸۸ نوشت که به همین دلیل مورد تمجید و تفقد مسوولان عالی‌رتبه نظام قرار گرفت. قدیانی اما چند سالی است منتقد تندروی‌های حاکمیت و طیف افراطیون شده است و به همین دلیل نوک تیز نقدهایش را به سوی همفکران سابق خود گرفته است. تازه‌ترین یادداشت قدیانی که در کانال خود منتشر کرده را در زیر می‌خوانبد:

اگر صدام فقط یک بار جان پدر ما بچه‌های دهه‌ی شصت را گرفت، سوپرانقلابی‌های عاری از شرف و خالی از شعور هر روز دارند پدر ما را درمی‌آورند. والله متلک‌هایی که ما از حزب‌اللهی‌ها شنیدیم، از ضدانقلاب نشنیدیم. خدا نکند یک متن آدم به مذاق این جماعت خوش نیاید. در اوج بی‌انصافی کامنت می‌گذارند که «تو داری علیه آرمان پدرت می‌نویسی.» البته کاش فقط این بود که در نهایت بی‌معرفتی، این کامنت را هم می‌گذارند: «امثال تو و آسیه_باکری و مصطفی_همت موسم شهادت پدر، سن و سالی نداشتید و فی‌الحال اگر دارید راه را اشتباه می‌روید، به این خاطر است که از نعمت تربیت پدر محروم بوده‌اید.» آری! ما فرزندان شهدای دفاع مقدس حتی بابت یتیمی خود هم به حضرات انقلاب‌اولی بدهکاریم. به خودمان که می‌گویند پسر نوح هیچ؛ فضول زندگی مادران‌مان هم هستند. اگر ازدواج مجدد نکردند، یک طعنه و اگر ازدواج مجدد کردند، یک طعنه‌ی دیگر. این‌ها وقتی با ما این‌جور تا می‌کنند، تو می‌خواستی با دهه‌هشتادی‌ها چه تعاملی داشته باشند؟ بروم سر اصل سخن با یک بسم‌الله جانانه. اگر سایه‌ی شهدا بالای سر ما بچه‌های‌شان مستدام نبود، ما نیز مثل بعضی از این شومن‌های بیست و سی از سر ناچاری و البته پاچه‌خواری فقط به کشته‌های یک طرف ماجرا ضریب می‌دادیم. این اما جریان ممتد خون_پدر در رگ‌های ما شهیدزاده‌ها است که اگر ظلم به نظام را می‌بیند، ظلم نظام را هم می‌بیند. جمهوری اسلامی در این چهل روز در وهله‌ی اول به خون پدران ما ظلم کرد که هرگز بر دهان یاوه‌گویانی چون علم‌الهدی و عباسی و پناهیان و شریعتمداری و نقدی و اشتری و رسایی و جلالی نکوباند و نه تنها نکوباند که به این سخن‌ورهای ضد‌جمهور دروغ‌گو، میدان بیش‌تر هم داد تا لحظه به لحظه جنگ جمهور با جمهور را تشدید کنند. آقایان یک دست‌شان اسلحه است و یک دست‌شان قلم و البته هر دو را هم با پارتی‌بازی گرفته‌اند که نه رزمنده‌اند و نه نویسنده. هیهات! ما اگر قرار بود تسلیم این چیزها شویم، دیگر شهیدزاده نبودیم. در این ایام فقط به بسیج و نیروی انتظامی ظلم نشد، به مردم کوچه و بازار هم ظلم شد؛ چه وقتی در صدا و سیما ناموس ملت را هرزه خواندند، چه وقتی با فیلترینگ، نان مردم را آجر کردند، چه وقتی در کف خیابان، جواب اعتراض به گشت منحوس را با باتوم دادند. از آزادی خرم‌شهر چند سال می‌گذرد؟ شهری که با خون شهدایی مثل پدر نازنینم آزاد شد، مع‌الاسف هنوز در وضعیت جنگی است. لطفا نه به آسیه گیر بدهید، نه به مصطفی که ماله‌کشی روی ظلم، عدول از راه شهیدان است.
baharnews.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

استقبال اصولگرایان از حضور زن بی‌حجاب با موهای بلوند در راهپیمایی ۱۳ آبان واقعی بود یا نمایشی؟ / گفت و گو و مدارای مشابهی را در سطح «ملی» اجرا کنید

جعفر محمدی در عصر ایران نوشت:

اصولگرایان نوشتند: پرچم ما گفت و گوست و انقلاب ما، انقلاب اقناع است. این که آیا آن بانوی بی حجاب، شخصاً و بدون هماهنگی و به طور بی سابقه ای بدون حجاب به مراسم ۱۳ آبان رفته (که اصل را بر این می گذاریم) یا این که او را آورده اند تا بعداً این گونه استفاده تبلیغی کنند، بر ما معلوم نیست و اهمیتی هم ندارد.

مهم، همین جمله آخر و تحلیل های مترقی اصولگرایان است ... وقتی با چنین اقلیت مطلقی مدارا می شود و چنان صحنه زیبایی به وجود می آید، حساب کنید اگر با خواسته های اکثریت چنین تعاملی شود، ایران ما، چه بهشت روح افزایی خواهد شد!

به هر روی، هر چند دیرهنگام و بعد از تحمیل هزینه های فراوان، باید از رویکرد گفت و گو و اقناع استقبال کرد. در سرزمین بی گفت و گوی ایران که تک صدایی عامل بخش اعظم تباهی های موجود است، گفتمانِ گفت و گو، بهترین و خردمندانه ترین راه است.

البته به شرط این که گفت و گو برای گفت و گو نباشد، علنی و با تضمین امنیت همه طرف های گفت و گو باشد، همگانی و در منظر عموم باشد، کسی حق حذف هیچ صاحب سخنی را نداشته باشد و مردم درباره نتایج گفت و گوها رای دهند و همه طرف های گفت و گو تعهد دهند که نتایج گفت و گو ها را در اداره امور کشور به رسمیت شناخته اجرایی خواهند کرد و چنین هم بکنند.

تردید نداشته باشید که در چنان وجهی، ملت ایران برترین پشتیبان نظام شان خواهند بود و هزاران ایران اینترنشنال و بی بی سی و امثال آنها نخواهند توانست ذره ای در همدلی بین حکومت و ملت، خلل ایجاد کنند ولی اگر گفت و گو و مدارا، فقط درباره زنی بی حجاب در یک مراسم و جلوی دوربین ها باشد و سپس به چند تحلیل و تجلیل و زیر نویس عکس و توئیت و پست بسنده شود، همچنان شاهد وقوع تنش در جامعه بی گفت و گوی ایران خواهیم بود.

آقایان و خانم های مسؤول که کاری از دست تان بر می آید!
به طور عملی و واقعی، پرچم گفت و گو و اقناع را همواره و در همه عرصه ها بالا ببرید و بالا نگه دارید؛ این مفیدترین کار است. نجات ایران در گرو "مهر و مدارا" و "گفت و گو و اقناع" است.
@salamonlline

This comment was minimized by the moderator on the site

عزت‌الله ضرغانی، وزیر میراث فرهنگی و گردشگری ایران با اشاره به بازجویی از جوانان و نوجوانان بازداشت‌شده در اعتراضات اخیر در زندان‌های ایران گفت: «با بازجوی اصلی آنها صحبت کردم، آن فرد گفت من یک عمر بازجویی کردم از آدم‌های درشت سیاسی بازجویی کردم و این چند روز چند صد نفر از افراد بازجویی کردم و این سخت‌ترین بازجویی من بود زیرا نه من می‌فهمم آنها چه می‌گویند و نه آنها می‌فهمد من چه می‌گویم.»

او همچنین تایید کرد که «اعتماد به رسانه صدا و سیما در ایران کم شده است.»

وزیر گردشگری دولت ایران با اشاره به اینکه دختران و زنان ایرانی روسری خود را در خیابان بر می‌دارند، می‌گوید : «امروز دختران جوان و دانش‌آموز ما بدون روسری در خیابان راه می‌روند. چه شد؟ اتفاقی افتاد؟»

آقای ضرغامی با اشاره به پرت کردن عمامه برخی از روحانیون در خیابان‌ها گفت: «یک روحانی که جز فرودست‌ها حساب می‌شود از خیابان رد می‌شود و عمامه او را می‌اندازند، اینها از جای دیگر عصبانی هستند. تلافی مشکلات را بر سر آخوندی که به نان شب محتاج است می‌آوردند.»

Irna

This comment was minimized by the moderator on the site

روزنامه هم‌مهین: شیوه‌های مقابله با معترضان زیانبار است
روزنامه هم‌میهن در سرمقاله امروز خود ۴ شرط برای حل بحران فعلی در ایران پیشنهاد کرده و گفته است اتفاقات دو روز گذشته به‌ویژه در بلوچستان و کرج پیام خوبی ندارد. در هر دو محل، نیروهای امنیتی با خشونت با معترضان مقابله کردند.
این روزنامه گفته است حاکمیت باید بپذیرد که مشکلات و بحران، ریشه‏‌های داخلی دارد و شیوه‏‌های موجود برای مقابله «منسوخ و ناکارآمد و حتی زیان‏بار است و بیشتر شبیه ریختن بنزین روی آتش است.»

روزنامه کیهان خواهان برخورد شدیدتر با معترضان شد
روزنامه تندروی کیهان در یادداشت خود به قلم حسین شریعتمداری خواهان برخورد شدیدتر با معترضان شده و از آنچه انفعال نیروهای امنیتی خوانده، انتقاد کرده است.
آقای شریعتمداری در یادداشت امروز خود «مدارا قبول ولی تا کی؟!» از آتش افروزی «مدعیان اصلاحات» و «سلبریتی‌های انسان‌نما» انتقاد کرده و گفته است افرادی که او آنها را آشوبگر خوانده، «باید به کدام جنایت دیگر دست بزنند تا زمان مقابله جدی و بی ملاحظه با آنها فرا برسد؟»
این روزنامه در حالی خواهان برخورد شدید با مردم شده که نیروهای امنیتی در ایران تا کنون نزدیک به ۳۰۰ نفر از معترضان را کشته‌اند و ده‌ها نفر نیز زخمی شده‌اند. این نیروها همچنین هزاران معترض را بازداشت کرده‌اند که به گفته سازمان‌های حقوق بشری از حقوق اولیه خود محروم هستند.

This comment was minimized by the moderator on the site

توصیه به خشونت پرهیزی!

رحیم قمیشی

توصیه به خشونت‌پرهیزی توصیه‌ای به‌جاست؟
با مثالی شروع کنم.
شما اگر به فردی بگویید "احمق نشو" توصیه به‌جایی داشته‌اید؟!
جملۀ شما جمله‌ای کاملا صحیح است. هیچکس نباید احمق شود، اما گفتن آن به چه معناست؟
از نظر شما مخاطب‌تان عملی احمقانه داشته!
با این مثال می‌گویم توصیه به خشونت‌پرهیزی به مردم توصیه‌ای بی‌جا و صحیح است!
آیا خشونت پرهیزتر از جنبشی که امروز در ایران به‌راه افتاده در جایی از جهان سراغ دارید؟!

جوان‌ها و زنان با دست‌هایی خالی و با منطقِ مطالبه زندگی، آزادی، احترام به خواسته‌هایشان و حق تعیین سرنوشت جلو آمده‌اند. در برابرشان نیرو چیده‌ایم. مجوز برگزاری هیچ راهپیمایی یا بیان اعتراضی به آنها نداده و مانند قرون وسطی سعی در جمع کردن اعتراضات داشته‌ایم.
نسلِ با فرهنگِ معترض را به زندان انداخته، هیچ اطلاعی به خانواده‌شان نداده، هیچ مدرک جرمی علیه‌شان نداشته، هفته‌ها و ماه‌ها آنها را در بازداشت غیرقانونی نگه می‌داریم، به آنها تیراندازی می‌کنیم، اراذل و اوباش را به جان‌شان می‌اندازیم، خانواده‌هایشان را تحت فشار و بی‌خبری می‌گذاریم، و بعد در مقابل، به معترضین می‌گوییم جنبش‌تان را خشونت پرهیز کنید!!
جل‌الخالق.

چه کسانی باید خشونت پرهیز باشند؟
کدام عقل سلیمی در برابر منطق، خشونت به خرج می‌دهد؟ این نسل اگر خشونت‌پرهیز نبود که از هر گوشه شهر امروز باید آتشی برپا می‌شد.
کدام بانک آتش گرفت؟ کدام فروشگاه؟ کدام پمپ بنزین، کدام مرکز دولتی؟
در برابر اهانت باتوم به‌دستان چه کسانی گذشت داشتند؟
در کدام کشور به دست نیروهایی با لباس شخصی باتوم و اسلحه داده و آنها را برای سرکوب معترضین روانه خیابان‌ها می‌کنند؟
کدام مقام اعلام کرد هیچ لباس‌شخصی‌ای حق تعدی به شما را ندارد و شما حق دارید با آنها برخورد کنید.
انتظار دارید ارازلی با لباس شخصی به ناموس مردم تجاوز کنند و مردم با نگاه آنها را مشایعت کنند؟

من در عمرم طرفدار خشونت نبوده و نیستم، اصلا از خشونت بدم می‌آید، خشونت را به نفع ستمگران می‌دانم، من یاد گرفته‌ام چگونه می‌شود با دست خالی و در حین اسارت، بر سربازان مسلح دشمن پیروز شد. اما اگر در هنگام کتک خوردنم، زندان‌بانم بگوید تو نباید خشونت‌طلب باشی! متوجه می‌شوم او از ذره‌ای عقل برخوردار نیست.
او اصلا درکی از آزادگی و شرافت ندارد.

همه انسان‌های عاقل طرفدار پرهیز از خشونتند. قدرت مردم در صحنه‌های خشونت‌بار گم می‌شود، حاکمیت‌های زور علاقمندند خشونت مخالفان‌شان را برجسته کنند، اما به مردم زجرکشیده، به جوان‌های خسته از ظلم، به دختران تحقیر شده، به آنهایی که برای آینده‌شان می‌جنگند، آنهایی که چپ و راست هیچکدام درک‌شان نکرد، هیچکس حق ندارد تعیین تکلیف کند!
آنها حق‌شان را مسالمت‌آمیز طلب می‌کنند، اگر داده نشد فریادش می‌زنند، اگر فریادشان شنیده نشد، تدبیر می‌کنند، تدبیر آنها خشونت‌طلبی نیست.

خدا کند تصمیم گیرندگان بدانند وقتی ظلم را افزایش می‌دهند، از حربه رعب و وحشت استفاده می‌کنند، کتک و زندان و اعدام را پیش می‌کشند، راه را باز می‌کنند برای هر اقدام پر هزینه‌ای برای کشور...
در سال ۵۷ اگر کسی می‌گفت شیشه بانک را نشکنید، اعتصاب نکنید، متهم می‌شد به ساواکی بودن، و طبیعی بود.
امروز اگر کسی خطاب به جوانان و معترضین با دست خالی، خطاب به دختران بگوید کار شما خشونت است و باید آن را کنار بگذارید، باید در درک او از شرایط تردید کرد.

من فکر می‌کنم این جنبش صد‌ در‌صد ضد خشونت است. به هیچ توصیه‌ای نیاز ندارد، اگر نمی‌توانیم همراه‌ و هم‌پایش باشیم، با توصیه‌هایی فیگور رهبری بر آنها را نگیریم.

خشونت پرهیزی را باید به آنها گفت که اسلحه دارند، تهدید می‌کنند، دادگاه دارند، تریبون دارند، رسانه دارند، زندان دارند، مأموران لباس شخصی دارند، طرفدار سلطه با زور هستند.
این جوان‌های طالب دمکراسی، طالب همه‌پرسی، طالب آزادی و زندگی را چه به خشونت!؟

This comment was minimized by the moderator on the site

دو شیرین، دو مقتول بی‌گناه، یکی فلسطینی، یکی ایرانی!

شهاب‌الدین حائری‌شیرازی
"هر آينه پيامبرى از خود شما بر شما مبعوث شد، هر آنچه شما را رنج مى‌دهد بر او گران مى‌آيد. سخت به شما دلبسته است..."(128توبه)
شیرین علیزاده (تصویرباحجاب) با خانواده‌ برای تفریح از اصفهان به شمال می‌روند در گذر از شهر متل‌قو مادر خانواده در حالیکه در ماشینشان درحال عبور از محل اعتراضها بوده مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد. حال بجای عذر‌خواهی بجای مرهم گذاشتن بر زخم از برگزاری مراسم چهلم این بانو بر سر خاک با ارعاب مانع می‌شوند!
اما بشنوید از خبرنگار فلسطینی شیرین ابوعاقله (تصویر بی‌حجاب)که چند ماه پیش در فلسطین کشته شد رسانه‌ها همه و صداوسیما بسیج شدند مجلس بیانیه داد و تجمع‌ها برگزار شد به خونخواهی‌اش و...
ما ماندیم! اگر دادخواهی از خون مظلوم، مسئله است چرا برای این خانم ایرانی که شهروند این مملکت بوده خونخواهی نمی‌کنید و دادمظلوم نمی‌ستانید چرا از یک عذرخواهی ساده دریغ می‌کنید چرا مقصرین را پیدا نمی کنید چرا صداوسیما یک اطلاع‌رسانی ساده نمی‌کند! چرا نمی‌گذارید بر سر مزارش اشک بریزند!
baharnews.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

بهتر از امت پیغمبر

اینکه رهبری با کدام ادله عقلی و نقلی نوجوانان امروز را بالغ و عاقل تر از نسل ما خالقان انقلاب اسلامی ، تسخیر لانه جاسوسی و حماسه دفاع مقدس که امام خمینی ما را بهتر از امت پیغمبر علی مرتضی می دانستند اعلام می کند لابد در حضور من و نسل من توضیح خواهند داد تا من نیز بر ابطال نطر مذکور استدلال کنم هرچند من نیز باور دارم نوجوانان و جوانان بسیاری از مقامات کشوری و لشکری تا مذهبی کشورمان در تمامی مقاطع مدکور جز هرزه گردی و غلتیدن در بیت المال آعشته به خون شهدای مظلوم هنر دیگری نداشته و به پشیزی نمی ارزیدند.
اینکه طی ۴۳سال گدشته میراث خواران بر سفره ثروت ملت نشستند و متقابلاً از خالقان انقلاب اسلامی ، تسخیر لانه جاسوسی و حماسه دفاع مقدس در هیچ پست و منصبی نشانی نیست چیزی جز تحقق پیش بینی استاد شهید مطهری نبود که می فرمود نگران چپاول انقلاب توسط میراث خواران بی هنر است اما رهبری هم باید بداند دبیرستان سلمان فارسی منطقه ۱۷ تهران با حدود ۱۰۰ شهید دفاع مقدس شرافت و غیرت را شرمنده نوجوانان نسل من کرد که به فرموده امام بهتر از امت پیغمبر بودیم.
اینکه فرزندان مقامات کشوری و لشکری و مدهبی دوران بعد از انقلاب و ایام دفاع مقدس در مدارس خوش نشین روزگار سپری می کردند تا آب در دل پدرانشان و مادرانشان تکان نخورد دقیقاً مصادف با روزهایی بود که نوجوانان محله من هر روز باید در مراسم خاکسپاری شهیدی از همسالان شرکت می کردند و به نوبت باید صندلی خالی همکلاسان شهید را تحمل می دیدند هرچند رهبری شاید نمی داند که در میان دوستانم هیچ کس نیست که بین ۲۰-۱۶ سالگی طعم جانبازی در جنگ را نچشیده باشد و من در شانزده سالگی افتخارش را داشتم چنانکه در همان سال و چند سال بعد پیکر خونین برادران شهیدم را در آغوش گرفتم.
اینکه بخواهند با چند تعریف و تملق نوجوانان و جوانان امروز را به وجد آورده و به احساس بکشانند حرف جدیدی نیست اما بی حرمتی و نمک نشناسی در برابر نسل من چیزی جز پوچ انگاری انقلاب اسلامی ، تسخیر لانه جاسوسی و حماسه دفاع مقدس نیست اینکه بسیاری از مقامات و فرزندانشان در دفاع مقدس هیچ نبودند و حتی مانند خانواده شیخ علی تهرانی تا خیانت به ایران پیش رفتند حرف جدیدی نیست اما هیچ غیرتمندی نمی تواند نقش بیش از ۳۰هزار شهید و صدها هزار جانباز دانش آموز در جنگ هشت ساله را نفهمیده یا انکار کند چنانکه بیش از ۸۵٪ حاضرین در جنبش اعتراضی این روزها را نوجوانان ۱۷-۱۵ سال اعلام می کنند که شاید دلیل اصلی اعتقاد رهبری به عقلانیت و بلوغ فکری نوجوانان امروز هم باشد هرچند نوجوانان و جوانان معترض را به قصد نابودی مورد برخورد قرار دهند یا دانشگاه شریف را به پایگاه نظامی تبدیل کنند حتماً برتر بینی رهبری نسبت به بلوغ و عقلانیت همین نسل سازگار نبوده و در تعارض است.
اینکه مقام معظم رهبری برخلاف بسیاری از مقامات کشوری و لشکری تا اهل منبر نوجوانان و جوانان معترض و جنبش دانشجویی را هوسران ، هیجانزده و بازیچه دست دشمن اعلام نکردند بلکه فرزندان ایران خواندند شاید به معنای تصمیم به بازگشت مدیریت بحران کشور به ریل عقلانیت مشروع باشد عقلانیتی که قعطاً از جوانان و دانشجویان فسادستیز کشورمان به دشمن یاد نکرده و خاک پای دانشجویان را به وظیفه طوطیای چشم می کند. ۱۱ابان140۱
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

کودتای مصدق علیه مصدق

اینکه افسر ضد شورش خطاب به ساکنین فلان شهرک اعلام میکند "ما برای حفظ ایران سر همسر و فرزندانمان را هم می بریم" شاید تکرار سکانسی از فیلم قلاف تمام فلزی استنلی کوبریک است وقتی گروهبان هارتمن خطاب به سربازان تفنگدار می گوید "تفنگدار دریایی باید فقط برای آمریکا بکشد و بمیرد و هیچ چیز جز ماندن آمریکا مهم نیست" شاید شبیه به اقدام شیطانی به نام عبدالحمید ریگی است که خانم آبیار در فیلم شبی که ماه کامل شد در سکانس شلیک به سر همسرش فائزه تصویر کرد.
اینکه چرا افرادی با انفجار خود دیگران را می کشند یا چرا مرگ در انجام جنایت را سعادت ابدی میدانند شاید با مرور داستان حسن صباح و حشاشیان قلعه الموت قابل توضیح باشد تفکری شیطانی تکفیری که با خود حق پنداری میتواند به سادگی جنایت در خیابان تا شاهچراغ را تقرب الهی بنامد شیاطینی که به فرمایش رئیس پلیس تهران می توانند ارازل و اوباش پلیس نما باشند که مانند گرگهای گرسنه ضمن تخریب اموال مردم نسبت به ضرب و شتم تا سرحد مرگ عابرین اقدام می کنند شیاطینی که تحت هر عنوان حرم رضوی تا شاهچراع را بهترین مکان جنایت مقدس می بینند شیطان زادگانی مانند جورج دبلیو بوش رئیس جمهور اسبق آمریکا که به جنایت مقدس معتقد و بر شعار "هر کس با ما نیست بر ماست" تاکید داشت.
اینکه بازجوی شیطان صفت در برابر عجز و ناله تا آیه و قسم همسر مرحوم سعید اسلامی(معاونت امنیت فلاحیان) می گوید اشک و التماس تو هیچ تاثیری در باور و اراده من ندارد چرا که تو را یک ماده سوسک متعفن و هرزه می بینم که میشود بی هیچ ترحمی زیر پا له کرد یعنی جنایت را تقدس بخشیده و مبادرت به جنایت را سعادت میداند اما ایکاش رئیس پلیس هم باور کند که تاکید بر بررسی اعمال غیرانسانی ماموران یا مامور نمایان ضد شورش که تصاویرشان توسط فضای مجازی نیم جان دست به دست می شود برای مهار خشونت راه به جایی نخواهد برد و حتی رئیس پلیس باید با نگاه به همسر و فرزندانش از عربده کسانی که در تهدید مردم فلان شهرک از اشاره به بریدن سر همسر و فرزندشان هم ابایی ندارند برخود بلرزد.
اینکه برخی جنایات آشکار علیه دانشجویان را ندیده و صرفاً از بکارگیری الفاظ رکیک برخی دانشجویان آزرده خاطر هستند شاید نشنیده باشند داستان پیر عابدی را که هر نیمه شب برای ادای نافله به مسجد رفته تا بعد از جماعت صبح به خانه باز می گشت پیر عابدی که در یکی از شبها پس از ورود به مسجد و در تاریکی شب صدایی نامربوط شنید چراغ روشن کرد ملعونی دید که در محراب با نوجوانی جمع و به حرام مشغول است عابد از شدت غضب خطاب به ملعون گفت اُف بر تو که در محراب مسجد ... ملعون برخواست دست عابد محکم گرفت فریاد سر داد که ای جماعت این سیه روی بد دهان حریم مسجد شکسته و در مسجد از الفاظ رکیک استفاده می کند.
اینکه با نیم خط مصوبه اصلاحی مجلس "ساس" به مراجع چهارگانه استعلام شورای نگهبان در مورد صلاحیت کاندیداهای انتخابات اضافه شد به معنای بسیار روشن پایان انتخابات بود چنانکه براساس مصوبه اصلاحیه اخیر "مشاغل حساس" استعلام صلاحیت امنیتی از وزارت اطلاعات به ساس تسریع یافته و از این پس افراد برای احراز پًست های مدیریتی از اداره تا وزارت باید به تایید ساس هم برسند یعنی دیگر هیچ کس قبل از بیعت با سازمانهای مرتبط با ساس و پذیرش تعهد همکاری منصوب نخواهد شد.
اینکه به فرمایش مقام معظم رهبری دولت آمریکا با کودتای۲۸مرداد۳۲ علیه دولت ملی و منتخب مردمی ایران که صنعت نفت ایران را ملی و از انگلستان خلع ید کرد دشمنی با ایران را آغاز نمود حتماً حرف درستی است اما طی تمام روزهای بعد از ۲۸مرداد۳۲ تا امروز یکصدا مصدق را هم به جرم کودتای آمریکا علیه مصدق لعن می کنیم مانند ۱۳ابان۵۸ که به فرمایش مقام معظم رهبری هم صحنه شکست و تحقیر آمریکا از طرف دانشجویان تسخیر کننده سفارت امریکا است که به فرمایش امام خمینی انقلابی بزرگتر از انقلاب ۵۷ بود هم تمام دانشجویان کلیدی تسخیر کننده را به مرور زمان شیفته و مرعوب آمریکا و غرب زده معرفی و به بهانه های مختلف بارها روانه زندان کرده ایم. ۱۱آبان۰۱
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

روانشناسى خشونت دينى

كاملا قابل تصور است که برخی افراد مذهبی نگران باشند مبادا یک مورچه را لگد کنند و در عین حال خشن ترین رفتارها را نسبت به یک انسان هم نوع یا هم وطن خود انجام دهند. چرا؟ چون برای آنان «تجربه درونی» جایی ندارد و باید پیرو محض دستورات دینی که به آنها باور دارند باشند.اینان هیچ گاه به خود پاسخگو نیستند و همیشه باید به «دیگری»، که همان باورشان به امر و دستور دینی است پاسخگو باشند. اگر دین گفته است حیوانی چون مورچه را لگد نکن، آنها به شکل وسواس گونه ای مراقب هستند که هیچ مورچه ای را لگد نکنند تا مبادا «عقوبت» دینی به سراغشان بیاید.

در حقیقت آنها هیچ احساس و «وجدانی» به مورچه ندارند و فقط چون «دستور» دین است و برای فرار از عقوبت تمرد دینی، مورچه را لگد نمی کنند.

اما آن روی سکه این است که همین افراد، باز به دلیل «دستور دینی» آمادگی دارند که فجیع ترین قتل ها و خشونت ها را انجام دهند و شب هم با خیال راحت به خانه بروند، چون هیچ چیز در درون نیست و همین که گمان می کنند دستور دین را انجام داده اند، بهشت را برای خود خریده اند و لذا خوشحال هم هستند.

در حقیقت دینداران در معرض این خطر بزرگ هستند که به کلی «وجدان» را رهاکنند و در مقابل، اگر به گمان خود به «حجت شرعی» که امر بیرونی است برسند، دست به هر خشونت و جنایتی بزنند. چنین اشخاصی در حقیقت «بی وجدان» به معنای روانشناختی آن می شوند و برای آنها همه چیز همان «حجت شرعی» است.

آن فهم از دین که تمام مسوولیت را به گردن حجت شرعی می اندازد و مسوولیت فردی را نادیده می گیرد، یک فهم نامتجانس از دین است. اساسا وجدان خودش یک معیار برای حقانیت است و اگر دستور دین مخالف وجدان باشد، خودش نشانه ای است که آن دستور دینی، درحقیقت از طرف پروردگار نیست. به عبارت دیگر، وجدان، یک عامل برای تصحیح فهم از دین است و در صورت نادیده گرفتن وجدان، فهم دینی ممکن است سراز خشونت خونبار درآورد.

م.نساجى (مدرس روانشناسى دين)

This comment was minimized by the moderator on the site

برای اولین بار با شما موافقم آقای صدیقی! / از مهم‌ترین آسیب‌های جامعه افرادی مثل جناب‌شان هستند

مصطفی داننده

حجت الاسلام و المسلمین صدیقی امام جمعه موقت تهران و رییس ستاد امر به معروف گفته است:«ما باید آسیب ها را شناسایی کنیم و در جهت اصلاح آن بکوشیم.»

حضرت امام جمعه به نکته دقیقی اشاره کرده‌اند. باید آسیب‌ها شناسایی شود و به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین آسیب‌های مهم جامعه افرادی مثل جناب‌شان هستند. کسانی که با نطق‌های‌شان مدام در حال آتش زدن به خرمن جامعه هستند.

آن زمانی که در خطبه‌های نماز جمعه برای دفاع از دولت مستقر که محبوب شماست، مشکلات اقتصادی مردم را به امتحان الهی ربط می‌دادید باید به امروز فکر می‌کردید.

شاید خیلی‌ها یادشان نباشد اما گفتید که « امروز گرانی هست و گرانی به‌تعبیر امام صادق موجب آزرده شدن روح مردم و افسردگی و مشکلات اجتماعی و مشکلات اخلاقی می‌شود اما امتحان است.»

این در حالی است که در زمان حسن روحانی، همین گرانی‌ها حاصل ناکارآمدی دولت و مجلس بود.

وقتی شما که ادعای دین‌داری دارید و به قول خودتان لباس پیامبر به تن می‌کنید، این چنین به راحتی با تغییر یک دولت مواضع‌تان دچار تغییرات ۱۸۰ درجه‌ای می‌شود، دیگر از غیر چه انتظاری است؟

وقتی حقوق دادن به کارکنان دولت توسط دولت رییسی را امداد الهی می‌دانید، آنهم در حالی که این ابتدایی‌ترین کاری است که یک دولت باید آن را انجام دهد، انتظار نداشته باشید که شرایط کشور همیشه به یک منوال بگذرد.

البته همگان می‌دانیم که نقش شما به عنوان رییس ستاد امربه معروف و آن دبیر معروفش، چه نقشی در شرایط امروز ایران دارند. کسانی که با سخنان‌شان تنها مردم را عصبانی کردند و به جای اصل همیشه دنبال حاشیه بودند.

چرا در خطبه‌های نماز جمعه از وضعیت بیکاری جوانان حرفی زده نمی‌شود؟ چرا نمی‌گویید کارخانه‌ای که با هزار نیرو مشغول فعالیت بوده، امروز تعطیل شده است و کارگرانش با پول یارانه خود زندگی می‌کنند.

چرا در خطبه‌های نماز جمعه از بانک‌ها حرف زده نمی‌شود؟ بانک‌هایی که پای‌شان را روی گلوی مردم گذاشته‌اند و با وام‌های پر سود، جیب خود را ُپرمی‌کنند و جیب مردم را خالی!

خیلی از آن دخترانی که شما از حجاب‌شان گله دارید به خاطر وضعیت بد اقتصادی مجبور هستند از صبح تا شب کار کنند تا کمک خرج خانه و خانواده خود باشند.

تا به حال از جوانان همین شهر تهران که امامت جمعه موقت آن را به عهده دارید، پرسیده‌اید که چرا ازدواج نمی‌کنند و از تشکیل زندگی مشترک فراری هستند؟

سری به بازار زده‌اید تا ببیند یک پدر، چگونه جهیزیه دخترش را فراهم می‌کند؟ پدری که چند ماه است حقوق نگرفته است و اگر هم به موقع گرفته، آنقدر کم بوده که فقط به اجاره خانه و خرج عادی زندگی رسیده است.

بحران‌هایی که امروز شاهد آن هستیم، یک شبه مثل قارچ پس از باران سر از خاک بیرون نیاورده‌اند. بی‌توجهی به شرایط اقتصادی، شعار دادن، پررنگ شدن مسئله‌ای مثل حجاب و بی‌توجهی به فساد اقتصادی وسیاسی برخی مسئولان، از دلایل اعتراضات امروز مردم است.

شا
ید الان بهترین زمان برای شستن چشم‌ها باشد تا به خوبی واقعیت را دید. اگر به درستی آسیب‌ها شناسایی شود دیگر شاهد برخی خطبه‌ها و حضور برخی افراد مثل رسایی و ذوالنور و البته رائفی‌پور در تلویزیون نخواهیم بود.

This comment was minimized by the moderator on the site

ساحت حق و دين صحيح منزه ازآن است كه راضى شود و يا به‌طور قانونى تأييد كند كه عقيده‌اى را بر مردم تحميل كنند و دلها را قفل و مهر بزنند و با توسل به قهر و زور و تازيانه و شمشير يا تكفير و دورى گزيدن و ترك معاشرت، غريزه تفكر را در آدمى بكشند
علامه طباطبایی ره | روابط اجتماعی،ص۱۳۷

This comment was minimized by the moderator on the site

بهتر است رهبر انقلاب در مقابل
مردم نرمش قهرمانانه انجام
دهد

حسین ملک خدایی

جمهوری اسلامی در پذیرش قطعنامه 598، پس از اینکه عراق دوباره بخش قابل توجهی از خاک کشورمان را اشغال کرد جام زهر را سر کشید و چند قدم از شعارهای خود عقب نشست، و در برجام هم وقتی تحریم ها شدت پیدا کرد تن به نرمش قهرمانانه داد، آما آیا در مقابل اعتراضات مردم تن به نرمش قهرمانانه خواهد داد و به اصول قانون اساسی باز خواهد گشت؟ تا بحال نظام با تفسیر و تعبیری که از کم و کیف اعتراضات نشان می دهد
گویای این است که نمی خواهد از مجرای قانون اساسی به حل مشکل بپردازد و اصرار دارد که معترضان اول اینکه اغتشاشگر هستند دوم اینکه جمعیت آن ها به چند صد هزار نفر نمی رسد سوم اینکه بنا بر احساس و هیجان به کف خیابان آمده اند و به زودی به خانه بر می گردند و چهارم اینکه فریب خورده دشمن هستند و دشمن چون پیشرفت چشم گیر ما را دیده است برای اینکه جلوی پیروزی ما را بگیرد چنین فتنه ای بپا کرده است، اما شاهد هستیم که اعتراضات به مراتب دارد هم گسترده تر و هم عمیق تر می شود و تابحال وکلای دادگستری و اعضای نظام پزشکی و هنرمندان و ورزشکاران و اعتصابات کارگری به جنبش اعتراضی پیوسته اند و بیش از شش هفته است ادامه داشته و انگیزه ادامه جنبش اعتراضی نشان می دهد که قصد پایان یافتن ندارد و ادامه این جنبش اعتراضی قطعا حال و روز اقتصاد را بهبود نخواهد بخشید و ریزش بورس و کاهش ارزش پول ملی و قطع اینترنت و از دست رفتن اشتغال بیش از یک میلیون نفر شده است و البته که تحریم ها هم دارد شدت می گیرد، خوب است نظام در مقابل مردم خودش در چهارچوب قانون اساسی یک نرمش قهرمانانه انجام دهد، چطور در مقابل دشمن نرمش قهرمانانه مجاز است اما در مقابل مردم خودمان آن هم در چهارچوب قانون اساسی مجاز نیست؟
لجاجت بیشتر باعث ریختن خون جوانان از این مردم خواهد شد و کار بیش از پیش گره خواهد خورد و فرض با خشونت اعتراضات بخوابد ولی با کوچکترین حادثه دوباره شعله خواهد کشید و مطمئن باشید که بازنده این اعتراضات کل کشور و نظام سیاسی خواهد بود، هر چه زودتر نرمش قهرمانانه را با ملت خود انجام دهید

This comment was minimized by the moderator on the site

بسم الله الرحمن الرحیم
آقای نظام یک بام دو هوا نمی شود!
مسئولان می گویند
مطبوعات با تیتر درشت میزنند که هیچ معترضی کشته نشد؟

دوباره تیتر میزنند که نیروی انتظامی مسلح نیست!
باز تیتر میزنند که قاتلین مردم کسانی هستند که لباس نیروی انتظامی پوشیده اند؟
بعد از آن هجوم‌ لباس شخصی ها شروع میشود تا هر نوع رفتار وحشیانه روشن نشود توسط چه سازمانی است؟
همه این آدرس های غلط سبب خشونت بیشتر مردم میشود؟
مردم میپرسند بسیار خب ؛ شما نیستید قبول ؟
اما در حکومت شماست که این همه کشته و زخمی می‌دهد ؛ چرا ؟
دیروز تیتر کردند که ۳۵ نیروی نظامی و امنیتی کشته شده ولی یک نفر معترض کشته نشده ؟

این وضع روز به روز تولید خشونت میکند !
این سیستم باید بداند که تنها راه نجات و رهایی از این وضع ؛ در راستی و راستگویی و پرهیز از دروغ و جلوگیری از توهین به شعور مردم است. مردم می بینند و همه را به داوری میبرند و تاریخ هم مینویسد.
در هر اعتراضی همه گروهها از منافق / سلطنت طلب / جدایی طلب / اراذل / اوباش/ اغتشاشگر و خرابکار و بعد هم اسراییل / امریکا / عربستان و این روزها فتنه گران اصلاح طلب دیده و خوانده میشوند جز معترضان !؟
معترضان را هیچکس نمی بیند و ظاهراً قرار هم نیست ببینند !
هنوز در نیافته اند ؛ معترضان ایرانی هستند و از هیچ کجا خط نمیگیرند ؛ شاید هم میدانند اما چون دلیلی برای سرکوب شان ندارند ؛ بناچار باید آنها را به عوامل خارجی نسبت دهند؟ غافل از اینکه این نسبت دادن خروجی های دیگری دارد:
۱- قدرتمند شدن آن گروهها ۲- ندیدن معترضان ۳- توهین به شعور مردم
۴- اقرار به ضعف خود و بزرگ شمردن دشمنان خارجی
۴ به بعد رو هم چند گزینه بزنید
۵آسیب ها
۶بی اعتمادی ها
۷بی اعتباری ها
۸نفی همه صداها و نهادینه کردن تک صدایی
۹ندیدن خواسته های مردم برابر پیشرفت و توسعه جهانی
https://t.me/faryadbisedadad

Telegram (https://t.me/faryadbisedadad)
فریاد بی صدا
فضل الله (فرید)سوری

This comment was minimized by the moderator on the site

واکنش پلیس به فیلم ضرب و شتم و شلیک به یک جوان معترض تهرانی
مرکز اطلاع‌رسانی نیروی انتظامی در بیانیه‌ای اعلام کرد: «در پی انتشار کلیپی مبنی بر ضرب و شتم احدی از شهروندان، بلافاصله دستور ویژه ای برای بررسی دقیق زمان و مکان وقوع و شناسایی متخلفین در صحنه صادر شده است. پلیس به هیچ عنوان رفتار خشن و غیرمتعارف را تأیید نمی‌کند و مطمئناً با عوامل متخلف برابر ضوابط برخورد قانونی خواهد شد.»برخی رسانه‌ها نوشته‌اند این حادثه در جریان اعتراضات در محله نازی‌آباد در جنوب شهر تهران رخ داده است.


رحیم قمیشی
من شهادت می‌دهم در طول مدت اسارتم در عراق یک بار هم چنین کتک نخوردم، نه خودم نه هیچیک از دوستانم
من شهادت می‌دهم هیچ نسبتی با نظامی که این رفتار در آن اتفاق افتاده، ندارم
من شهادت می‌دهم هیچ نسبتی با دینی که اجازه این کار با مردم را بدهد، ندارم
من شهادت می‌دهم اگر روزی مقامات بگویند خبر نداشته‌اند، دروغ گفته‌اند!
من از اینکه روزی به فرزندانم گفتم وضع به آن بدی که می‌گویید نیست، پشیمانم، خجالت زده‌ام، نمی‌دانستم.
من از زنده ماندنم خجلم
من از اینکه روزی گفتم جانی‌تر از صدام نیست پشیمانم، او با ما چنین نکرد!
من از جانبازانی که این صحنه‌ها را می‌بینند شرمنده‌ام، از خانواده‌های شهدا، از آزادگان، از اینکه جایی نیست تا فریاد بزنند ما با این ستم مخالفیم و دل‌مان خون است.
عدالت
مظلومیت اسلام
اسلام رحمانی
دشمنی‌ها
مستضعفان
پابرهنه‌ها
آزادی
ساختن دنیا و آخرت
دیگر چه دروغ‌ها گفتید!؟
هتوز انتظار دارید بمانید؟
شما مُردید
هفته‌هاست مُرده‌اید
دیگر زنده شدن‌تان ممکن نیست
صدام با اسرای ایرانی هرگز چنین نکرد...
لعنت بر دروغگویان
لعنت بر بی‌رحم‌ها
لعنت بر دینی که مجوز چنین کاری بدهد!
@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

وقتی فریادِ فحش بر «سکوت» شرف دارد!
عبدالعلی بازرگان

از متن:

در دهه‌های قبل اگر بچه‌ها فحشی ناموسی که در کوچه شنیده بودند را ندانسته در خانه تکرار می‌کردند، پدر و مادرها با توپ و تشر می‌گفتند برو زود دهانت را آب بکش! اما حالا به روی مبارک که نمی‌آورند هیچ، ته دلشان هم لبخند رضایتی می‌زنند! انگار مزه شعار را خوش نمک‌تر می‌کند! راستی چرا یک لفظ ثابت بازتابش بر حسب زمان و موقعیت متفاوت است؟

من این سخن صادق هدایت را که: «زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد فحش آبدار زیاد دارد… فحش یکی از اصول ایجاد تعادل در آدمیزاد است، اگر فحش نباشد آدم دق می‌کند… ما که سر این ثروت عظیم نشسته‌ایم چرا ولخرجی نکنیم؟» نشنیده بودم، نمی‌دانم صادق هدایت که در فروردین ۱۳۳۰ خودکشی کرد، در چه سالی و در چه حال و هوایی این مطلب را گفته است!؟

عجیب است که در همان سال‌ها و حتی کمی زودتر، دقیقا «۱۳۲۶/۸/۱۷»، درست ۷۵ سال پیش، مرحوم مهندس مهدی بازرگان هم در کنفرانسی در حزب ایران، عنوان سخنرانی خود را «فحش و تعارف در کشور ما» گذاشته بود! از قضا در آغاز آن سخنرانی گفته بود: «زبان ما اگر فاقد اصطلاحات علمی و فنی است، ولی از جهت فحش پرمایه است».

راستش در این یکی دو هفته، در اخلاقی بودن یا نبودن فحش‌های آن‌چنانی! در شرایط این‌چنینی، و آثار کوتاه و بلند مدت آن فکر می‌کردم، هرچه باشد بالاخره در تعالیم دینی، عرفانی و ادبی ما جای تردیدی برای مذمّت فحش نیست، ولی باید فکری هم برای دل خنکی مردم هم کرده باشند. یاد آیه‌ای از قرآن افتادم و دیدم انگار خدا هم تبصره‌ای در این مورد گذاشته است؛ عجبا، آیا خدا هم کاربردی برای فحش تعیین کرده است؟ خودتان بخوانید: «خدا سخن زشت با صدای بلند (فریاد- شعار) را دوست ندارد، مگر کسی که مورد ستم قرار گرفته باشد و خدا همواره شنوای داناست». (نساء ۱۴۸)

This comment was minimized by the moderator on the site

آینده سیاسی ایران با توجه به اعتراضات و همچنین تحولات بین
المللی چگونه خواهد بود؟
بخش اول

برای پی بردن به زوایای مختلف رویدادهای این روزها،باید از چند منظر اتفاقات را بررسی کرد.
۱- گرایشات داخلی مردم و حکومت
۲- تمایلات خارجی ( غرب )
۳- مسائل ژئوپلتیک

از نظر داخلی که تقریبا وضعیت عیان است.اعتراضات، لیدر خاصی ندارد و بخاطر سرکوب شدید حکومت فقط جوانانی در وسط معرکه حضور دارند که چیزی برای باختن ندارند.درنتیجه گروههای دیگر نیز زمانی به اعتراضات اضافه خواهند شد که یا سرکوب ملایمتر شود و یا آنها نیز احساس کنند به ته خط رسیده اند.
از عزم حکومت چنین بر میاید که قصد نرمش در مقابل معترضان را ندارد.چون مسلما اوضاع برایش بهترنخواهد شد.درنتیجه بزرگترها باید ناامیدتر شود تا به میدان بیاید.

کاری که اصلا سخت نیست.

از نظر خارجی بحث بسیار پیچیده است.

بنده از زمانی که بین اعراب و اسرائیل روابط برقرار شد.معتقد بودم که قرار است نقشه سیاسی منطقه خاور میانه تغییر کند و ایران نمیتواند در مقابل این برنامه به تنهایی مقاومت کند و همیشه بر این نظر پافشاری داشتم که آمریکا در حال بازی دادن ایران بر سر پرونده هسته ای و انداختن تقصیر به گردن اینو آن است.درصورتی که مطمئن شده با رژیم فعلی به نتیجه نخواهد رسید.و تمام این جلسات وین وقت کشیست.

حیات اقتصادی آمریکا به بحران وابسته است.

هرچه میگذرد این فرضیه قوی تر میشود که گویا برنامه آمریکا این است که بحران در منطقه خاور میانه کمتر شده و برای چند دهه درگیریهای منطقه ای به کشورهای شوروی سابق کشیده شود. منطقه ای بسیار غنی از منابع زیر زمینی و کشاورزی

با این پیش فرض تا بدینجا تکلیف مشخص است.

اراده غرب به تغییر رژیم در ایران است

و در این راه از تمام ابزارهایش استفاده میکند.

در حال حاضر توسط رسانه ها و با هدایت غیر مستقیم سلبریتیها نسل جوان و نوجوان را کاملا هدایت کرده و دهه هشتادیها و حتی نودیها را کاملا همراه کرده است.ولی واضح است که با این شلوغ کاریها کار به نتیجه نخواهد رسید.
برای تغییر ساختاری در رژیم کنونی باید هفتادی ها و شصتیها و پنجاهیها و تمام مردم به میدان بیایند.و اعتصابات شروع شود.
بین خواسته های فردی و دغدغه های نسل جوان و نوجوان با مسائل و درخواستهای گروههای دیگر جامعه فاصله زیادی وجود دارد.
سی ساله ها به بالا دغدغه شغل و امنیت و آینده فرزندانشان را دارند.
شعار زن زندگی آزادی برایشان قابل احترام است ولی دغدغه این روزهای سختشان نیست.

و اگر فرضیه اولیه ما این باشد که هدایت کلی این اعتراضات به دست خارجیها و با مدیریت آمریکاست ، باید ببینیم برنامه ایشان برای به میدان آوردن بقیه بخشهای جامعه چه خواهد بود.

در ۱۵ سال اخیر ثابت شده که هر گاه وضع اقتصادی از آستانه تحمل جامعه خارج شود اعتراضات اصناف شروع میشود.
بنده معتقدم بعد از انتخابات آمریکا و احتمالا بعد از مسابقات جام جهانی،دولت امریکا شکست مذاکرات هسته ای را اعلام میکند و فشارهای گسترده و همه جانبه ای را به ایران خواهد اورد.
کافیست تصور کنیم دلار مرزهای روانی ۳۵-۳۷ و ۴۰ را رد کند.
دولت آقای رئیسی جسارت قبول مسئولیت را ندارد و احتمالا تمام پیچیدگیهای حل بحران را به رهبری واگذار خواهد کرد
و این که جسم و روح رهبر بتواند اینهمه فشار را تاب بیاورد خود جای بحث دارد.
بنده معتقدم که اگه بخواهد تغییری اتفاق بیافتد با ادامه یافتن اعتراضات و در آنطرف با گسترش اختلافات میان مسئولین خواهد بود
و بنظر این سناریوییست که آمریکا برای ایران در نظر گرفته است.
و خدا کند تمام این هیجانات و تغیرات سیاسی به یک رفراندوم آبرومند و آرام ختم شود.

جامعه ایران همچنان یک جامعه مذهبی و ایدولوژیک است. خواسته های گاها تند و ساختارشکنانه برخی نوجوانان و جوانان ،خواسته عموم مردم نیست . هرچند که جامعه ایران باید به سمتی حرکت کند که گروههای مختلف احساس سرکوب و نادیده گرفتن نکنند.

تمام این فرضیات بر پایه یک چهارچوب ژئوپلیتیک سوار شده است.
تحولات این روزهای جهان را نمیتوان ساده گرفت
⁃ عاقبت جنگ روسیه و اوکراین
⁃ تمایلات آشکار و نهان شی جین پینگ و نحوه برخورد با بحران تایوان
⁃ و دیوانه بازیهای رهبر کره شمالی

ما فاکتورهای تاثیر گذار کنونی جهان را اینگونه پیش بینی کردیم که به برداشتهای فعلی رسیدیم

ولی همه چیز میتواند جور دیگری رقم بخورد اگر روسیه جنگ را گسترش دهد و چین برای اشغال تایوان وارد عمل شود.

تصور بنده این است که روسیه در اوکراین دستاوردی نخواهد داشت و حتی اگر به مرز دیوانگی رسیده و از تسلیحات هسته ای سبک هم استفاده کنند.
غرب عکس العمل تندی نشان نخواهد داد و دست و پازدنهای پوتین، تنها مسکو را منزوی تر و منطقه را بحرانی تر خواهد کرد {چیزی که خواسته اصلی آمریکا و کشورهای غربیست و اوکراین خط مقدم جبهه سیاستهای امپریالیستی آمریکاست}

اگر رفتارهای چین در ۳۰ سال گذشته را مرور کنیم . به شکل موزیانه و مرموزی در تمام بحران ها حضور دارد ولی به حدی سکوت میکند که نمیتوان برداشت شفافی از نیات این کشور در حوزه بین المللی داشت.
برای کشوری که بالاترین حجم واردات مواد خام و بالاترین حجم صادرات تولیدی را دارد و به نوعی کارخانه تولیدی جهان بحساب میاید، قطعا اقتصاد در اولویت اول قرار دارد و یک نکته بسیار مهم و تفاوت اساسی بین چین و روسیه در اینجاست

آمریکا تقریبا رکورد دار تراز منفی تجاری در جهان است ، یعنی خیلی بیشتر از حجمی که صادر میکند واردات دارد. و برای کشوری که بزرگترین حجم صادرات جهان را داراست معامله با آمریکا قطعا راهکار بسیار عاقلانه ای نسبت به تقابل و درگیری خواهد بود.
از این رو بنده معتقدم که چین تمام تلاش خود را خواهد کرد که بر سر تایوان با آمریکا سرشاخ نشود.زیرا درگیر شدن چین در یه جنگ نامشخص آرزوهای این کشور را برباد خواهد داد.

از این جهت و با در نظر گرفتن پیروزی نسبی آمریکا در جبهه اوکراین و تایوان و با توجه به توافق تاریخی اسرائیل و لبنان
وقتی این فرضیات را با قطعیت شکست پرونده هسته ای و ادامه اعتراضات کنار هم قرار دهیم . میتوان اینگونه پیش بینی کرد که :

جمهوری اسلامی بعید است بتواند از برنامه و نقشه شوم آمریکا جان سالم به در ببرد.

محمدرضاهاشمپور
همراهی شما افتخار ماست
@publicforecast

This comment was minimized by the moderator on the site

آن بسیجی که در شهرک اکباتان فریاد می‌زند:" به والله پایش بیفتد سر ناموس‌مون رو می‌بُریم.."
نه ابله است، نه جنایتکارتر از سردمداران حکومت و نه حتی غیرعادی.
او اصل نظام است بدون روتوش.
ضرب‌المثلی می‌گوید:"حرف راست را از بچه بشنو". نه به این علت که کودک دروغگو نیست.
به این علت که کودک، همچون بزرگترها هنوز نیاموخته سیاستمدارانه و جوری حرف بزند که ضرری متوجه‌اش نباشد.
او آنچه را درست می‌داند فریاد می‌زند، اما ممکن است والدینش وقتی احساس کنند که همان حرف ممکن است برایشان باری مضاعف داشته باشد از بیانش خودداری کنند.
این بسیجی، همان باوری را دارد که خامنه‌ای و ظریف و خاتمی و علم‌الهدی دارند.
اما هنوز در لفافه پیچاندن را نیاموخته است.
او غیرمستقیم اعتراف می‌کند که در سوریه پایش افتاد و زن و بچه بی‌گناه را بابت امری متعالی‌ قربانی کردیم.
اگرچه این موضوع نیاز به استناد به حرف یک پادوی دست چندم نظام نداشت و همگان آگاه بودند میزان جنایتی که هسته اصلی نظام ج.ا توان انجامش را دارند، خارج از عرف فکری انسان معاصر است.
اما فراموش نکنیم، همانگونه که اینها در هر زمینه‌ای اشتباه سخت محاسباتی داشته‌اند در این یکی هم دارند.
از اقتصاد و محیط‌زیست بگیرید تا شکست کامل‌شان در مغزشویی کودکان.
اینکه "اگر لازم باشد سر زن و بچه خودمان را هم می‌بُریم"
به این نیندیشیده که این بار با بورس و خشکیدگی کشور و آمار تورم روبرو نیستند، این بار با انسان‌ها طرفند که اولین اصل وجودی‌شان حفظ بقاست و چه بسا آن زن و بچه، زودتر از این عده، برای حفظ بقایشان سر این اژدها را بزنند.

This comment was minimized by the moderator on the site

بیژن اشتری/نویسنده و مترجم کتاب های بسیار مهمی در مورد سرنوشت صدام،چائوشسکو،استالین و......

دوستان در کامنت ها یا دیدارهای حضوری از من سوال می کنند آخرش چی میشه؟
واقعیت قضیه این است که کشورمان در چنان وضع غامضی گیر کرده که به سختی می توان آینده را پیشبینی کرد.از طرفی با حکومتی طرفیم که در برخورد با بحران فعلی هیچ راهکاری برای ارائه ندارد.نه تنها هیچ راهکاری ندارد بلکه حتی قدرت مانور خود را هم از دست داده است.با این حال شدت و گستره اعتراض ها هم هنوز به آن مرحله ای نرسیده که توازن جاری را بر هم بزند.به رغم تظاهرات مدنی و مسالمت آمیز سقز، که از حیث گستردگی بی نظیر بود، و به رغم تظاهرات مدنی گسترده دانشجویان،هنوز اقشار وسیعی از مردم به صحنه اعتراضات مدنی نیامده اند.اما این احتمال هست که اتفاق مذکور رخ دهد و اگر چنین شود قطار تحول خواهی تا رسیدن به مقصد نهایی از حرکت باز نخواهد ایستاد.اما فعلا حکومت چندان دست و پا بسته نیست.همچنان بخش هایی از جمعیت حامی حکومت هستند و به رغم همه ریزش ها هنوز بدنه نیروی نظامی و انتظامی در خدمت حاکمان است و حکومت نفت می فروشد و وضع مالی اش هنوز شکننده نشده است.
پیش بینی شخصی من این است که ما وارد یک مرحله پات خواهیم شد ؛مرحله ای که دو طرف دارای نیروی مساوی اند.به این معنا که نه حکومت آن قدر قدرتمند است که مخالفان را نابود کند و‌ نه مخالفان آن قدر قدرتمندند که حکومت را ساقط کنند.گزینه اصلاح حکومت نیز منتفی است چرا که حاکمیت خوب می داند که بدترین زمان اصلاح هنگامی است که حکومت ضعیف شده و با بحران روبروست.جدای از این حکومت ایران اساسا دچار رفرم فوبیا(ترس از اصلاحات) است. سوالی که پیش می آید این است که آیا کشور می تواند این مرحله پات(تساوی نیروهای معارض)را برای یک مدت‌ طولانی تاب بیاورد؟ جوابم این است که بله می تواند تاب بیاورد.نمونه مشخص چنین وضعی را هم اکنون در ونزوئلا شاهدیم.به نظرم ما وارد مرحله ای خواهیم شد که جامعه به دو قسمت مخالف(اکثریت جامعه) و موافق(اقلیت حاکم و طرفدارانش) تبدیل میشود.البته چنین وضعی اصلا برای کشور مطلوب نیست چون چرخ اقتصاد از حرکت باز می ایستد، خدمات رفاهی صرفا معطوف طرفداران حکومت میشود، آنهایی که طرفدار حکومت نیستند تحت فشار بیشتری قرار میگیرند و شیوه و منش حامی پروری از سوی حکومت به شدیدترین شکل ممکن دنبال میشود.تحت چنین شرایطی حکومت پابرجا می ماند اما مخالفان هم در صحنه حاضرند و هر از گاه در قالب قیام های مقطعی، که سرکوب میشود و دوباره شعله ور میشود،خودنمایی می کنند. این وضعی است که من آن را ونزوئلایی شدن ایران می نامم.
توضیحا آنچه خواندید صرفا نظر شخصی نویسنده است و می تواند درست یا غلط باشد.
http://T.me/bestdiplomacy

This comment was minimized by the moderator on the site

سرکوب؛ سرعت گیر جامعه در گذار
فرزانه بذرپور
ماکس وبر جامعه شناس آلمانی معتقد است که عامل بقای قدرت، مشروعیت آنست. قدرت مشروع هم قدرتی است که افراد جامعه، جهت گیری ها و نظام ارزشی هیات حاکمه را میپذیرند و از آن تبعیت میکنند. مهمترین کارکرد نظام ارزشی جامعه، مشروعیت و مقبولیت بخشیدن به بهره برداری از قدرت است. «قدرت» مجموعه ابزاری است که برای اداره جامعه در اختیار طبقه حاکم قرار میگیرد و طیف وسیعی از تشویق و ترغیب لفظی تا تهدید به استفاده از قوه قهریه و اعمال زور و خشونت را شامل میشود.

جامعه در مقابل حکومتی که اعتبار و اقتدار مشروعش را از دست داده و ابایی از اعمال خشونت شدید ندارد، ضرورتا دست به انقلاب نمیزند بلکه گاهی کنش اجتماعی متفاوتی را در پیش میگیرد که به نوعی تطبیق رفتارش با رفتار طرف مقابل هست. به عنوان مثال در تبعیدگاههای کار اجباری که در زمان جنگ جهانی دوم هزاران یهودی را در خود جای داده بود، زندانیان توانسته بودند نوعی هماهنگی با رفتار وحشیانه زندانبانان خویش کسب کنند. نوعی تفاهم متقابل و پذیرش ناخوشایندیها. در جنگها هم طرفین متخاصم هریک رفتار خود را براساس کنش طرف متقابل تنظیم و با آن هماهنگ میسازد. درواقع جامعه، خشونت محدود و کنترل شده حکومت را به نوعی پذیرفته از ترس بروز خشونت عمومی و نامحدود که در صورت بروز ناامنی و شورش ممکن است رخ دهد.

شاید توصیف توماس هابز در کتاب لویاتان اینجا به کار بیاد که مدعی بود زمانی که مردم در نبود یک قدرت مشترک که همه از آن بترسند زندگی کنند، عملا در حال جنگ بسر میبرند و جنگ فرد علیه فردی دیگر رخ میدهد. نظر رئالیستی هابز درباره احترام برای قدرت هراس اور است. ولی برداشت مفیدی از ارتباط متقابل نظم با خشونت میدهد. به این معنا که گاه جامعه به خشونت سازمان یافته حکومت مقتدر تن میدهد از ترس هرج و مرج ناشی از نبود قانون و حکومت.

ماکس وبر بر این تمکین ارادی شرط دیگری می آورد و آنهم «تمایل بی قید و شرط» زیردستان (مردم) در اطاعت از صاحبان قدرت (حکومت) است. در قدرت مشروع، مردم به نظام ارزشی معرفی شده توسط حکومت باور دارند و از آن تبعیت میکنند. اما وقتی اعتماد و اطمینان خود را نسبت به توانایی حکومت برای اداره صلح آمیز جامعه از دست بدهند؛ آنوقت حکومت مجبور میشود از حربه ی خشونت و اعمال زور برای به اطاعت واداشتن مردم استفاده کند.

جمهوری اسلامی یک چهره زشت از حکومت توتالیتر است بااین همه علیرغم تلاشی 40 ساله، هرگز نتوانسته آن یکدستی ایدئولوژیک مطلوبش را در جامعه برقرار کند. در این سالها نه تنها مردم به تدریج دچار تضاد ارزشی با حکومت شدند بلکه نیروهای درون نظام هم ریزش کردند. و دیگر نظام ارزشی حکومت، نقش و موقعیت و اعتبار پیشین را ندارد و فاقد مشروعیت شده است. در این شرایط حکومت برای کنترل شهروندان روی نیروی قهریه متمرکز میشود چون به لحاظ ارزشی دیگر نمیتواند جامعه را تشویق یا ترغیب به پذیرش ارزش های مطلوبش کند. اما این ابزار هم محدودیت خودش را دارد.

استفاده از زور اگرچه به عنوان ابزار حکومت برای برقراری نظم اجتماعی پذیرفته میشود اما استفاده از زور تنها زمانی مشروع و مجاز شناخته میشود که با معیار ارزشهای مشترک جامعه سنجیده شود. نکته دیگر محدودیت اعمال زور، به تبعیت و فرمانبرداری کامل نیروی سرکوب از طبقه حاکم بازمیگردد. اطاعت کامل قوای مسلح از اوامر حکومت شرط لازم است اما این را باید در نظر داشت که نیاز روز افزون حکومت به استفاده از قوای مسلح برای اعمال قدرت، میتواند خود مشوق وقوع انقلاب های خشونت امیز شود.

چرا حکومت جمهوری اسلامی در سرکوب و استفاده از زور هراسی ندارد؟

1-حکومت اسلامی و ولی فقیه با بهره گیری از دین و خرافات مذهبی، نظام ارزشی خاصی را برای جامعه تعریف کرده که به واسطه آموزش عمومی، قانون و اعطای امتیازات اقتصادی و اجتماعی به پیروان؛ توانسته آن نظام ارزشی خاص را در بخشی از جامعه عمومیت بدهد.

تردیدی نیست که امروز تضاد ارزشی بین جامعه و حکومت به نسبت سالهای اغاز حکومت اسلامی، افزایش قابل توجهی یافته است؛ بااین همه «نظام ارزشی حکومت» به دلیل پیوند با مذهب، همچنان مانع تعارضات خشونت آمیز علیه حکومت میشود. به این معنا که وجه اسمی «حکومت دینی» برای گروههای مومن تمایل به سازش با حکومت توتالیتر را همچنان زنده نگه داشته است.

2-جمهوری اسلامی ایران یک حکومت یکدست و یکپارچه نیست. کشور چندصدایی است که یکی از این صداها بلندگو در دست دارد. اسلامگرایان افراطی که مبلغ قرائت متحجرانه از اسلام هستند، امروز توانستند ریاست قوای مجریه، مقننه و قضائیه را در کنار نهاد رهبری در دست بگیرند. ضمن اینکه انحصار کامل نیروهای سرکوب را هم در اختیار دارند. هماهنگی بین سران هیات حاکمه، نظام را در سرکوب نهادهای مدنی-سیاسی جسورتر کرده است.

3-حکومت در این عمر چهل ساله؛ بارها از اجرای کامل منویات سیاسی-اجتماعی اش عقب نشینی کرده است. زمانی موسیقی پاپ به فتوای شرع حرام موکد بود، اکنون انواع ترانه ها با مجوز وزارت ارشاد اسلامی در کشور تولید و پخش میشود که اغلب از رقبای لس آنجلسی اش هم پیشی میگیرد. موسیقی، حق تحصیل و کار دختران و زنان، ورزشگاه رفتن زنان، زمانی از نگاه شرع تابو محسوب میشدند اما با فشار اجتماعی، مطالبه ی عمومی و فشارهای بین المللی نهایتا حکومت از مواضع اش عقب نشینی کرد.

4-امروز حکومت پذیرفته که اکثریت مردم باوری به نظام ارزشی-دینی حکومت ندارند. جامعه هم پذیرفته که در مقابل ارتش تا دندان مسلح نظام، دست بسته است. در این حالت طرفین به یک «تفاهم استنباط» رسیدند. درک متقابل بین مردم و حکومت برسر شرایط موجود هست. فرض کنید در یک سلول، یک جنایتکار با یک فرد پاک زندانی است. هردو در فضای تنگ این سلول گیر کرده اند و بیگناه میداند که هر اعتراضی به تعرض آن جنایتکار؛ به رنج و مرگ خودش منجر میشود پس همزیستی بین این دو را «تفاهم استنباطی» نام میدهم. مثال تبعیدگاه کار اجباری یهودیان در دوران نازی ها، نمونه دیگری از همزیستی خشونت و جامعه است. نوعی تفاهم استنباطی در پذیرش ناخوشایندها به ظن حفظ آرامش.

فیلم سینمایی طنز «دینامیت» به کارگردانی مسعود اطیایی مثال دیگری است از رابطه حکومت و جامعه در ایران. دو جوان طلبه ی داستان که دو چهره ی اصلاح طلب و تندروی حکومت را نمایندگی میکنند، در ساختمانی ساکن میشوند که دیگر مستاجرها بی اعتنا به نظام ارزشی، مهمانی شبانه مختلط دارند و بساط مشروب شان براه است. تلاش طلبه ها ( نمایندگان حکومت) برای براه آوردن مستاجرها (مردم) پیوسته ناکام میماند و نهایتا مجبور شدن شل کنند و شبیه مستاجرها بشوند.

5-حکومت در مقاطعی مجبور میشود بخاطر فشار اجتماعی یا بین المللی، برخی فرصت ها و آزادی های اجتماعی را به مردم بدهد، گشایش های حداقلی در ورود زنان به استادیوم ها در مقابل سخت گیری های گشت ارشاد ناشی از آنست که سرعت مذهب زدایی در جامعه ایران بسیار بالاست، به محض کوچکترین فضای تنفسی، نقطه گریز مردم از مرکز شتاب میگیرد؛ اینست که حکومت همزمان با هر عقب نشینی؛ از قوه قهریه و سرکوب با شدت بیشتری استفاده کند که جلوی سرعت گذار جامعه را بگیرد.

سرکوب؛ آخرین حربه حکومت برای ممانعت از جامعه است که به سرعت در حال مذهب زدایی، بی قیدی نسبت به ارزشهای نظام و گذار از جمهوری اسلامی است.

نظر شما در مورد این مقاله چیست؟ @mihansitebot

http://mihan.net/1401/07/26/3744/
Mihan.net @mihansitebot

This comment was minimized by the moderator on the site

چه کسی تضمین می‌دهد اتفاقی مشابه مهسا امینی نیفتد؟!

رشیدی کوچی، نماینده مجلس:

اگر یک خانم بدحجاب یا بی حجاب کنار عکس شهید سلیمانی بایستد ما آن را دستاورد برای خودمان می دانیم. اما اگر عکس حاج قاسم را حذف کنیم آن خانم مجرم می شود.

اگر یک خانم با حجاب نامناسبی در صف رای بایستد صدا و سیما در روز رای گیری ۲۰ بار آن را نشان می دهد تا بگوید ما توانستیم این نگاه را هم پای صندوق رای بیاوریم. بعد که رای داد و به خانه رفت. فردا همان خانم را گشت ارشاد می گیرد. این پارادوکس است!

چه کسی می تواند تضمین دهد که فردا برای یک نفر دیگر چنین اتفاقی نیفتد؟ چه کسی می خواهد هزینه این کار را پرداخت کند؟ هزینه این کار را نظام و خانم های با حجاب پرداخت می کنند.

بنده یک توئیت زدم و نوشتم از لحاظ قانونی موتور سواری بانوان اشکالی ندارد. استناد قانونی هم آوردم. یک بلایی سر من آوردند. یکی از افراد گفته بود فائزه هاشمی دوچرخه سواری بانوان را روی کار آورد و جلال رشیدی کوچی موتور سواری بانوان را می‌خواهد روی کار بیاورد.

بنده سوال دارم این یک وجب فاصله بین ترک موتور نشستن با موتور را راندن از لحاظ شرعی چه ایرادی دارد؟ خانم ها می توانند ترک موتور بنشینند اما اگر یک وجب جلوتر بیایند حرام می شود.

This comment was minimized by the moderator on the site

هم‌کلاسی‌های سارینا اسماعیل‌زاده چهلمین روز مرگ او را گرامی داشتند.

بنا بر گزارش‌های منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، همکلاسی‌های سارینا پس از ۴۰ روز به کمک معلم‌ها و به رغم مخالفت مدیر مدرسه توانستند در کلاس برای سارینا سوگواری کنند.

یکی از آنها برای سارینا نوشت: «بهار داره میاد، ما صداشو می‌شنویم.»

سارینا اسماعیل‌زاده دانش آموز ۱۶ ساله در اعتراضات اخیر در کرج کشته شد. دادگستری البرز علت مرگ او را خودکشی با «پایین پریدن از دیوار همسایه »اعلام کرد.

عفو بین‌الملل نام او در فهرست کشته‌شدگان اعتراض‌های اخیرایران ثبت کرده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

آيت‌الله خمینی و پرستارهای بد‌حجاب
دغدغه‌های سیمین

بهمن 58 یک سال از پیروزی انقلاب می‌گذشت که سکته‌ی قلبی، رهبر انقلاب را به بیمارستان قلب تهران کشاند. به روایت دکتر عارفی در بخشی که امام بستری شد پرستارها با همان لباس‌های فرم پیش از انقلاب کار می‌کردند. امام او را صدا کرد و گفت پرده‌ها را بکش و فقط خودت کارهای مرا انجام بده و پیشم بیا. به روایت او پرستارها قبول نمی‌کردند پوشش‌شانرا تغییر دهند یا روسری سر کنند. دکتر عارفی می‌نویسد: «هیچ قدرتی(وزیر بهداری، نصیحت، خواهش) نتوانست به آن‌ها تفهیم کند که مرجع شیعیان جهان و رهبر کبیر انقلاب اسلامی از وضع لباس شما ناراحت» است.
موضوع حجاب از همان ابتدای پیروزی انقلاب به دغدغه‌ای مهم تبدیل شده بود.
15 اسفند 57، کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب می‌گذشت و چند روزی از حضور آيت‌الله خمینی در قم؛ خبرهایی از وضعیت وزارتخانه‌ها به آيت‌الله دادند و او گفت: «وزارتخانه اسلامى نباید در آن معصیت بشود. در وزارتخانه‏هاى اسلامى نباید زن‌هاى لخت بیایند؛ زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. مانعى ندارد بروند؛ اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعى باشند.»(صحیفه امام، ج‏6، ص 329)
آیت‌الله اشراقی داماد امام نیز از ضرورت حفظ حجاب گفت و این‌که؛ « قوانین اسلامی موبه‌مو اجرا گردد.» او یک درخواست از خانم‌ها داشت: «باید طبق نظر مبارک امام حجاب اسلامی در سطح کشور توسط خانم‌ها با اشتیاق اجرا شود.»
17اسفند، روز جهاني زن، تهران برف می‌بارید و زیر بارش برف تعدادی از زنان و دختران علیه زمزمه‌ی اجباری‌شدن حجاب راهپیمایی کردند. روزنامه‌ي کیهان در گزارش خود از این راهپیمایی نوشت: «در راهپیمائی‌های امروز زنان، تعداد زیادی از دانش‌آموزان مدارس دخترانه نیز شرکت داشتند. آن‌ها ضمنا علیه کسانی که به زنان بی‌حجاب در روزهای اخیر حمله کرده‌اند، شعار می‌دادند... بحث و گفت‌وگو درباره حجاب از دیروز در تهران بالا گرفته است و از صبح امروز به دنبال مصاحبه تلفنی رادیو ایران با داماد امام خمینی اوج گرفت.»
بحث حجاب داغ شده بود و البته گاه با حمله‌ي برخی به تجمع اعتراضی زنان، تشنج و درگیری و زد و خورد هم پیش مي‌آمد. بازار اظهارنظرها نیز داغ بود. سيمین دانشور، داستان‌نویس مطرح می‌گفت: «ما هر وقت توانستیم این خانه‌ي ویران را آباد کنیم اقتصادش را سرو سامان دهیم کشاورزیش را به جايی برسانیم حکومت عدل و آزادی را برقرار سازیم هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده و دارای سقفی امن بر بالای سرشان شدند و از آموزش و پرورش و بهداشت همگانی بهره‌مند گردیدند می‌توانیم به سراغ مسائل فرعی و فقهی برویم می‌توانیم سر فرصت و با خیال آسوده و در خانه‌ای از پای‌بست محکم بنشینیم و به سر و وضع زنان بپردازیم.»
زنان معترض از حمله به تجمعات و توهین برخی به آن‌ها در خیابان‌ها عصبانی‌تر می‌شدند که برخی اظهارنظرها از عصبانیت‌شان کاست. امام هم گفت که کسی حق حمله به زنان معترض را ندارد. سخنگوی دولت موقت گفت بحث اجباری شدن حجاب مطرح نیست و تنها؛ «نمایشگری و عریانی و جلفی مساله دیگری است که مسلماً در ایران بعد از انقلاب اسلامی و در دولت اسلامی نمی‌تواند جواز و پذیرش داشته باشد.»
دادستان تهران هم اعلام کرد: «هر کس در اماکن عمومی یا معابر به هر عنوان و بهانه اعم از نحوه‌ی لباس پوشیدن و غیره متعرض یا مزاحم بانوان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون به حیثیت آنان توهین کند طبق ماده2 و ماده 4 قانون مجازات عمومی مجازات می‌شود.»
سخنان آیت‌الله طالقانی که از شخصیت‌های مطرح انقلاب بود نیز تاثیر زیادی در آرامش ماجرا داشت. آیت‌الله گفت که حجاب ساخته فقها نیست و نص صریح قرآن است اما تاکید کرد: «هیچ اجباری در کار نیست مسئله چادر مطرح نیست، مسئله حجاب یکی از مظاهر این حرکت انقلابی است. حضرت آیت‌الله خمینی نیز اجبار و اکراهی به شکل اکراه بیان نکرده‌اند.... هو و جنجال راه نیاندازند و همان‌طور که بارها گفتیم همه حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند. و از آن‌ها خواهش می‌کنیم که با لباس ساده با وقار، روسری هم روی سرشان بیاندازد به جائی بر نمی‌خورد.... اجباری حتی برای زن‌های مسلمان هم نیست.»
مساله‌ي حجاب موقتا به حاشیه رفت اما مدتی بعد دوباره به مساله‌ای داغ بدل شد.
ادامه دارد...
- سخنان دكتر سيد حسن عارفي به نقل از كتاب «طبيب دل‌ها» منتشرشده توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی است.
https://t.me/jafarshiralinia

This comment was minimized by the moderator on the site

خون باز ها

جامعه ما، جامعه ای به شدت قطبی است‌ و آماده است حول هر چیزی دوقطبی خودش را بسازد. حتی حول ماجرای حمله تروریستی به حرم شاهچراغ و کشته شدن بیگناهان.
یک قطب حول واژه "کار خودشونه" و قطب دیگر حول " تقصیر شما است‌ که‌ اومدید خیابان اعتراض".
قطب اول بعد از اینکه مشخص می شود حمله کار داعش بوده، حتي حاضر نیست تسلیت بگوید و از ضریب دادن رسانه ای به آن طفره می رود، چون معتقد است این خون برایش آورده سیاسی ندارد و به نفع نظام است.
در نگاه اینها، خون باید در خیابان راه بیفتد و خون های تازه را بجوشانید و بریزند تا تنورش همچنان گرم بماند.
قطب دوم اما، این خون را واحد ارزش سیاسی می داند و آن را ابزاری برای منکوب کردن و متهم ساختن رقیب می داند. برای این قطب خونی که در خیابان یا در زاهدان ریخته می شود ، با خونی که در شاهچراغ ریخته می شود، متفاوت است. یک خون، خون خودی است و دیگری خون نخودی. می‌خواهد خون بیگناهان را روی حقیقت بپاشد، تا دردها و ضعف ها و مشکلات را زیر آن لاپوشانی کند.
آنها مردم را از سوریه شدن می ترسانند درحالی که این شیوه مدیریت کشور، خود بزرگترین دشمن موجودیت ایران است. حتی اگر هیچ دشمن خارجی نداشته باشد.
نکته مهم این است که اگر داعش بیانیه نمی داد، بخاطر بی اعتمادی عمیق میان مردم و حاکمیت، قطب "کار خودشونه" غالب بود و مردم خاکستری بسیاری را جذب می کرد چرا که آنان به تجربه دریافته اند که در این کشور چه اندازه از خون شهدا و مقدسات و... برای توجیه مفاسد و مظالم استفاده شده و این ماجرا را در طول این روند تحلیل می کردند.
خون بیگناه، خون بیگناه است؛ چه زائر باشد چه آدم بی‌حجاب، چه در شیراز چه در زاهدان و تهران و سقز و...
مشکل اینجاست که نگاه و منطق حق به جانب این دوقطب خون باز، خون‌ها را خودی و ناخودی می‌کند و چیزی که می‌بینیم واکنش غیرانسانی، اخلاقی، اسلامی و قانونی به فجایع است .
نه معترض به مرگ مهسا_امینی و نه معترض به حمله به شاهچراغ، دشمن این خاک نیستند، منتها درک همین گزاره ساده شده است بلای جان این کشور و مردمش.
گسل اصلی اینجاست. متاسفانه هم این فاصله روزبه‌روز بیشتر شده است.
وجه مشترک هر دو قطب این است که حاضرند ایران را قربانی غلبه بر دیگری کنند. یکی با درخواست تحریم و منطقه پرواز ممنوع و دیگری با دفاع از شرایط موجود و توجیه وضعیت اسفناک عدالت و آزادی و فقدان کارآمدی و پنهان شدن پشت شهدا و مقدسات.
هرچند تروریست ها قاتل جان آدم هستند، خون بازها قاتل امید و آرزو و زندگی و اصلاح اند.
سلمان_کدیور
@Falaakhon

This comment was minimized by the moderator on the site

چرا حکومت مایل نیست آشوب و اغتشاش تبدیل به اعتراض مدنی شود؟!

شهاب‌الدین_حائری_شیرازی

جالب است که همه می‌گویند ما با اعتراض مشکل نداریم، اما هیچ مجوزی هم برای برگزاری اجتماع اعتراضی داده نمی‌شود. چرا؟

۱. حکومت از اینکه اعتراض‌های مدنی پرشمار صورت پذیرفته و همه بدانند اکثریت خواهان تغییر سیاست‌ها هستند خائف و ترسان است.

۲. حکومت تصمیم خود را گرفته و قصد تغییر در رویه‌ها و سیاست‌ها را ندارد، لذا دلیلی نمی‌بیند خود را با چالش تغییر که به خاطر مجوز‌دار بودن تجمعات قابل سرکوب هم نیست، مواجه کند.

۳. حکومت به خاطر تحجر و خشکی و فرسودگی انعطاف خود را از دست داده، و الا جنس جمهوری و قدرت سیاسی مردمی، متکی به خواست مردم و طبعاً در حال تغییر است، اما مهم اینست که فرهنگ مسموم استبداد‌زده‌ی ما مبتنی بر نفی خود و بزرگ کردن صاحب قدرت است؛ آن‌قدر این قدرت را باد می‌کند تا خود خفه شود و صاحب قدرت بترکد.

۴. حکومتی که هر روز در دامن تعریف و تمجید عده‌ای نان‌ به‌ نرخ‌ روزخور باد شده، حاضر به دیدن خود در آینه خواست عمومی نیست. حاضر به مشاهده حقیقت و نخواستن مدنی مردم در آئینه اجتماع‌های پرشور مدنی نیست.

۵. من یا ما مسئله این است. اگر مردم قوی شده باشند احساس عزت نفس داشته باشند خواه ناخواه حکومت می‌شود مجری خواست آن‌ها.

پس اگر مردم حرف‌شان خوانده نمی‌شود، ریشه در ضعف خودشان دارد. ریشه در خود‌حقیرپنداری خودشان دارد. ریشه در صدها سال استبدادزدگی دارد.

نسل جوان و نوجوان ما احساس عزت نفس می‌کند و قدرتمند است و بزرگترین شانس ایران برای عبور به مردم‌سالاری واقعی است.

@MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

گروگان گرفتن زندگی و دستور بازگشت به زندگی عادی!

تقریبا مقام لشگری و کشوری دیگری باقی نمانده که چند باری برای دانشجویان خط و نشان نکشیده باشد که اعتراضات را متوقف کنید و به زندگی عادی، سر کلاسهای درستان برگردید. منتها من بعنوان یک دهه شصتی حرف‌شنو که جوانیمان فدای اعتماد به حضرات شد یک سوال برایم باقی مانده: برادرها و خواهرهای عزیز دهه هشتادی من دقیقا باید سر کدام "زندگی عادی" برگردند؟ با کدام انگیزه و امید باید وقت خود را در کلاسهای درس دانشگاه ورشکسته ایرانی هدر کنند؟ مدرکی که بعد ده سال خواهند گرفت اعتباری دارد؟ یا شغلی می‌توانند با تحصیلاتشان پیدا کنند؟ گیرم با مدرکشان شغلی هم ولو آبرومند در شرکت فلان آقازاده هم‌دوره‌ای بسیجیشان یا فلان اداره که رییسش آن یکی رییس بسیج یا آقازاده‌ی دو دوره بالاتر یا پایینترشان است پیدا کنند آیا امیدی دارند که بعد ده سال صاحب نه خانه، یک پراید یا سه متر از یک خانه شوند؟ خودشان را بکشند و بعد ۳۵ سالگی عضو هیئت علمی‌ای شوند که حقوقش معادل یک سکه بهار آزادی است در حالیکه اولین حقوق دانشجویی من در سال ۸۹ معادل دو سکه آن زمان بود و با این شیب فلاکت تکلیف چند سال بعد آن هم مثل روز معلوم است.
اصلا چطور می‌شود از جنبشی که شعارش زندگی است و اصلا از نبود آن به ستوه آمده خواست که سر زندگی خود برگردد؟ تنها کسانی این خواسته مضحک را مطرح می‌کنند که در عمرشان یکبار هم زندگی نکرده‌اند. همیشه در اتاق فرمان مدیریت زندگی در آن بالای برج مراقبت پدرسالاری بوده‌اند که این بیانیه‌های پوچ را صادر می‌کنند. حتی در اتاق خوابشان هم در برج مراقبت بوده‌اند و الا صدای نفرت حداقل همسرشان را از این همه پمپاژ مرگ می‌شنیدند.
زندگی در ایران برای نسلهای فرودست دهه پنجاه و شصتی دویدن روی تردمیلی است که نامردانه هر روز سرعت آنرا بیشتر می‌کنند و همزمان به سویت سنگ هم پرتاب می‌کنند و به کم‌کاریت طعنه هم می‌زنند! دانشجوی دهه هشتادی باهوش چرا باید مثل ما دهه شصتیهای خوش‌خیال با میل و رغبت روی این تردمیل شکنجه پا بگذارد؟ تنها راه برای بازگشت به زندگی عادی در ایران آن است که گروگانگیران زندگی پایشان را از روی گلوی زندگی بردارند...
@yaser_arab57

This comment was minimized by the moderator on the site

آسیه باکری: از نام پدرم برای سرکوب مردم کشورم استفاده نکنید

آسیه باکری فرزند شهید حمید باکری «از نام پدرم برای سرکوب مردم کشورم استفاده نکنید».

خانم باکری با انتشار عکس پوستری در یکی از خیابان های ایرانی که حاوی تصاویری چهره‌های مورد تایید حکومت است و در آن نوسته «شهدا نگاه می کنند»، در اینستاگرام خود نوشته است: «من به اندازه سهم یتیمی خود مدعی‌ام، مدعی خون پدرم که چه کردید آقایان؟ بعد از رفتن آن جان‌های عزیز چه کردید؟ چرا امروز مشروعیت داخلی شما تا این حد زیر سوال رفته؟»

This comment was minimized by the moderator on the site

این‌جنبش برنده ی تقابل با "خشونت" است.

سلمان موسوی

در جنگ جهانی دوم وقتی چرچیل در خیابان های ویران شده ی انگلیس زیر بمباران نیروی هوایی آلمان ،خواست خیابان ورودممنوع رابا خودروی نخست وزیری عبور کند پلیس شهر مانع از ورود او و همراهانش شد .

چرچیل آن لحظه جمله ی تاریخی "پیروز نهایی این نبرد ما هستیم" را چنین استدلال کرد:

وقتی زیر آتش خشونت و آشفته بازار این‌نبرد مردم ما حواسشان به رفتارهای مدنی و اخلاق اجتماعی وقانون است ما پیروز خواهیم شد.

امروز با دیدن نمایش مدنی ورعایت حقوق شهروندی از سوی دانشجویان دانشگاه فردوسی وقتی در آن هجم سنگین شعارها و اعتراضات به مهد کودک نزدیک دانشگاه رسیدند و برای نترسیدن کودکان سکوت کردند یاد جمله ی چرچیل افتادم :

در تقابل (قدرت و‌مردم) جنبش مدنی مردم‌ایران پیروز خواهد شد چون در اوج خشونت وآشفتگی های این روزها عشق ، مهربانی و همبستگی جاریست ، ومعترضین در بمباران خشونت همچنان بر کنش مدنی عاری از خشونت باورمند هستند.

This comment was minimized by the moderator on the site

سردار جلالی: برای شورای امنیت ملی اثبات شد که دو پلتفرم فیلترشده مخل امنیت کشور هستند
سردار جلالی، رئیس سازمان پدافند غیرعامل:
در اروپا قانونی به نام حفاظت از حقوق شهروندی در فضای مجازی وجود دارد که ترجمه فارسی آن، قانون صیانت است.
اگر عین قانون اروپا را تصویب کنیم از طرح صیانت بسیار شدیدتر است.
آیا حضور در فضای مجازی نیاز به قانون دارد یا خیر؟ اگر نه که می‌شود همین جنجالی که امروز در فضای مجازی شاهدیم که هرکس یک شایعه‌ای را منتشر می‌کند و فضا را ملتهب می‌کند.
برای شورای امنیت ملی اثبات شده بود که این دو پلتفرم فیلتر شده، مخل امنیت کشور هستند. این‌ها دیگر تبدیل به ماشین تجهیزات جنگی شده اند.
در دولت گذشته در این مفاهیم ساده چالش داشتیم و ۸۵ درصد از اینترنت خود را در اختیار این پلتفرم‌ها قرار دادیم آن هم بدون هیچ تعهدی.
مرز خروج اعتراض اجتماعی با اغتشاش، نوع برخورد با پلیس است. شما در انگلیس و فرانسه حق ندارید دست به پلیس بزنید پلیس اگر حس کند سلاح گرم و سرد دارید در جا به شما شلیک می‌کند./باشگاه خبرنگاران


اسماعیل گرامی‌‌مقدم، قائم مقام حزب اعتماد ملی: حذف اصلاح‌طلبان از قدرت، بازی دو سر باخت برای حاکمیت بود
بحران امروز کشور، نتیجه پروژه یکدست شدن قدرت است.
برخی تصور می‌کردند از طریق ردصلاحیت‌ها، اصلاح‌طلبان را به سمت شکست سوق داده‌اند، اما این بازی دو سر باخت بود. هزینه حذف اصلاح‌طلبان به دوش حاکمیت افتاد.
ریشه مشکلات اخیر در وعده‌های برزمین مانده، تورم بالا، تندروی‌هایی چون افزایش گشت ارشاد و طرح صیانت و... باعث بروز این بحران است.
گفت‌وگو مهم‌ترین گزاره برای عبور از بحران است. اما این گفت‌وگو باید توام با عمل باشد.
گفت‌وگو برای گفت‌وگو و گفت‌وگو برای خوابیدن آتش بحران و بعد رها کردن آن، منجر به مشکلات بیشتر ی خواهد شد./ اعتماد


انتقاد پزشکیان از اصولگرایان: هیچ تقصیری را گردن نمی گیرند/ به جای اینکه بگویند بلد نبودیم، می‌گویند رهبری اینطور گفته
مسعود پزشکیان نماینده اصلاح طب مجلس:
کسانی که نارسایی‌های خودشان را توجیه می‌کنند، دیگران را مخالف نظام معرفی می‌کنند. آنها با این بهانه‌ها سعی در حذف دیگران دارند و این نوع نگاه اشکال دارد.
قانون و سیاست‌های کلی اگر درست اجرا می‌شد، اصولا نباید چنین مشکلاتی به وجود می‌آمد و زمینه ایجاد نارضایتی را ایجاد می‌کرد؛ اما به‌جای اینکه اعتراف کنیم ما بلد نبودیم سیاست‌های کلان را به‌درستی اجرا کنیم و بپذیریم و بگوییم ما قصور کردیم، می‌گوییم آنها ضد انقلاب‌اند، آنها توطئه‌گر هستند، آنها فلان‌اند؛ درحالی‌که ما بلد نبوده‌ایم سیاست را درست اجرا کنیم.
اکنون برای فرار از مسئولیت به معترض می‌گویند تو با نظام مخالفی! آنها به‌جای اینکه بگویند ما بلد نبوده‌ایم، می‌گویند رهبری این‌طور گفته است‌ اما این حرف‌ها صحت ندارد./شرق


محمدرضا تاجیک مطرح کرد: ضرورت بازگشت به تکانه‌های اصیل انقلاب
«رخدادهایی که از آینده می‌آیند» عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد به قلم محمدرضا تاجیک، از تئوریسین‌های این جریان است که در آن آمده:
در فردای رخدادی که این ‌روزها تجربه می‌کنیم، رخدادهایی در راهند و از این‌رو، آینده‌ ممکن است به ‌صورت یک دیگری تام و تمام نمایان شود.
پس، تکرار همان عقب‌نشینی به مبدا و نقطه صفر و حرکت‌ کردن به گونه‌ای دیگر، از مسیرِ دیگر و پایین آمدن از قله کوه؛ نه به‌ خاطر پذیرش شکست که به ‌خاطر فتحِ کاملِ آن است. تکرار دوباره شکست‌ خوردن است، بهتر شکست‌ خوردن، دوباره امتحان‌ کردن، بهتر امتحان‌ کردن.
عقل سلیم و معطوف به بقا، اصحاب قدرت امروز جامعه‌ را بیش از همیشه به بازگشت به تکانه‌های اصیل انقلاب، یعنی عدالت، آزادی، برابری، کرامت انسانی، مردم‌سالاری و... بالا آمدن از قعر شب زیست‌ جهان خود و پذیرش ناکامی‌ها و کژروی‌ها و کژکارکردی‌ها و کژنگریستن‌ها می‌خواند./ اعتماد


می گویند معرضان کف خیابان ۲۰۰ هزار نفر هستند؛ واقعا ۲۰۰ هزار نفر زیاد نیست؟/ ساکتین و همدلان با آنها را هم حساب کنید
محمد مهاجری، فعال رسانه ای اصولگرا:
متوسط سن کسانی که در این اعتراضات شرکت می‌کنند ۲۰ الی ۲۲ سال است، برخی می‌گویند آنها جوان و احساساتی هستند. من منکر این موضوع نیستم، ولی در ده سال آینده تقریباً ۵۰ الی ۶۰ درصد مقدرات کشور دست همین جوانان دهه ۸۰ می‎افتد. بنابراین نادیده گرفتن این بخش از جامعه و اینکه بگوییم خطایی وجود ندارد، می‌تواند جامعه را به سمت انفجار بیشتری ببرد.
بعضی دوستان اصولگرای من می‌گویند حداکثر ۱۵۰ یا ۲۰۰ هزار نفر به خیابان آمدند، من منکر این نیستم؛ ولی ۲۰۰هزار نفر رقم کمی نیست. همچنین میزان افرادی که با این ۱۵۰ الی ۲۰۰هزار نفر همدل هستند، چند نفر است؟
ما انتخابات مجلس را در اواخر سال ۱۴۰۲ داریم، از همین امروز باید سیگنال‌هایی به جامعه داده شود که این انتخابات، آزاد برگزار می‌شود.
پیشنهادم این است در این دوره شورای نگهبان به هیچ وجه در تایید صلاحیت‌ها دخالت نکند و هر کسی که می‌خواهد کاندیدا شود.
یقین دارم تعداد افراد نامناسبی که وارد مجلس، بدون بررسی صلاحیت می‌شوند به مراتب از تعداد افراد نامناسب مجلس حال حاضر کمتر است

روزنامه اعتماد: جناح سیاسی حاکم گفتگو با معترضان را نمی‌پذیرد
اعتماد نوشت: هنوز هم برخی شواهد پرشمار نشان می‌دهد باور به گفت‌وگو در بین جناح مستقر در ساختار قدرت وجود ندارد یا ضعیف است. نمونه آن اخراج یکی از جامعه‌شناسان اصولگرا از برنامه زنده تلویزیونی یا «لعنت فرستادن یکی از وعاظ اصولگرا به کسانی است که رفتار خشونت‌بار از سوی طلبه‌ها را نمی‌پذیرند»!
انسان از شنیدن چنین ادبیات ناسازگار با دین که از سوی منادیان دینداری به‌ کار گرفته می‌شود، متحیر و نگران می‌شود.
از سوی دیگر، هنوز هیچ گفت‌وگویی انجام نشده بر مبنای پیش‌فرض‌هایی، شروطی برای آن تعیین می‌شود برای نمونه این شرط که «افراد شرکت‌کننده در گفت‌وگو، تحت‌تاثیر رسانه‌های بیگانه نباشند»!
چنین شرطی بر این فرض استوار است که هر نقد و اعتراضی از سوی بیگانگان برنامه‌ریزی می‌شود حتی اعتراضات صنفی.
@salamonlline

This comment was minimized by the moderator on the site

سردار سلامی، فرمانده کل سپاه در سخنرانی خود گفت: ما به جوانانمان آن عده‌ قلیل که گول خورده‌اند باز هم می گوییم شرارت را کنار بگذارید، امروز روز پایان اغتشاشات است دیگر به خیابان نیایید، از جان این ملت چه می خواهید؟

حرف های تکراری با سردار محترم:

دکتررحیمی_بروجردی

جوانان و زنانی که این روزها در خیابانها فریاد می زنند و در پی احقاق حقوق خود هستند، از شهروندان و سرمایه های انسانی ایران هستند. آنان دشمن و بیگانه نیستند که این گونه باید تحقیر و سرکوب شوند. شما از جان آنها چه می خواهید؟

دانشگاه های سراسر کشور را ببینید. نیروهای انتظامی، یگان ویژه، بسیجی ها و لباس شخصی ها را که به دانشگاه ها می فرستید و دانشجویان را دستگیر و به نقاط نامعلوم می برند. نمی دانید قرار است همین دانشجویان فرهیخته به سازندگی آینده ایران اهتمام ورزند؟ امیدشان را نابود کرده اید. نمی دانید که 85 درصد از دانشجویان درصدد برنامه ریزی برای مهاجرت به خارج از کشورند؟ از جان آنها چه می خواهید؟

خیل عظیم بیکاران تحصیلکرده را در جامعه نمی بینید؟ آنها را از چرخش اقتصادی کنار گذاشته اید. نمی دانید بخش بزرگی از تظاهرات خیابانی را جمعیت بیکاران تشکیل می دهند. شما مردم را درمانده کرده اید و به خیابانها کشیده اید. شما کاسبی آنها را کساد کرده اید. نشنیده اید که بیش از ده میلیون نفر را که به کسب و کار اینترنتی مشغول بودند، بیکار کرده اید؟ آیا بیکاران درمانده جامعه حق اعتراض ندارند؟ صدای هر روز و شب شان را نمی شنوید؟ باید در خیابانها جان بدهند تا صدایشان را بشنوید؟ سردار! از جان این مردم چه می خواهید؟

طبقه متوسط را که نابود کرده اید و بر فقر و فلاکت ملت ایران هر روز اضافه می کنید. می دانید قوام و ماندگاری جامعه بر دوش طبقه متوسط است؟ وقتی این طبقه را نابود می کنید دیگر می خواهید به کدامین تکیه گاه، تکیه دهید. همین طبقه هستند که هر روز و شب فریاد می زنند ولی شما صدایشان را نمی شنوید. این روزها حتی استاد دانشگاه تازه استخدام شده با مدرک دکتری تخصصی هم زیر خط فقر روزگار می گذارند وقتی خط فقر را به بالای 15 میلیون تومان رسانده اید. مشکلات معیشتی را بر جان همه انداخته اید و می گویید: "از جان این ملت چه می خواهید؟"شما از جان این ملت چه می خواهید؟

می دانید درآمد سرانه ایران در 1400 کمتر از سال 57 بوده است؟ می دانید درآمد سرانه ایران با تمامی ذخایر خدادادی از اکثر کشورهای منطقه کمتر است؟ ثروت ایران طی چهار دهه گذشته کجا رفته است؟ نگاهی به ثروت آقازاده ها و زندگی مجلل آنان در خارج از کشور کرده اید؟ سخنان سید حسن نصرالله را حتما شنیده اید؟ نگاهی به خم شدن محرومان در سطل های زباله انداخته اید؟ حالا باز هم می گویید: ملت از جان شما چه می خواهد؟

می دانید سقوط 80 درصد شاخص در بازار سهام یعنی چه؟ کارگر و کارمند و امثالهم را به بورس کشاندید و در مدت کوتاهی آنان را به خاک سیاه نشاندید. می دانید هنوز سرمایه های مردم در بورس در حال آب شدن اند؟ پول مردم را که با حیل مختلف از چنگشان درآوردید، ایران را در میان ده کشور ابر تورم جهان قرار دادید و قدرت خرید مردم را به حداقل رساندید. مردم را جان به لب کرده اید. حالا می دانید ملت از جان شما چه می خواهد؟

سخن از تحدید آزادی های اجتماعی نمی زنم که زیر بار نمی روید؛ اما ظلم گشت ارشاد به بانوان ایرانی را ملت با گوشت و خون خود لمس کرده اند؟ تحقیر شدن، سرکوب، بازداشت و... مرگ دختران این سرزمین در سالنهای تأدیب و ارشاد را ندیده اید؟ مرگ مظلومانه ژینا را چطور؟ آن را هم ندیده اید؟ حال تعجب می کنید که چرا بانوان ایرانی برای اعتراض به خیابانها می آیند؟ آنها نمی پرسند که سردار! از جان ما چه می خواهید؟

خبری از ممیزی های وزارت ارشاد برای جلوگیری از نشر آثار استادان، نویسندگان و هنرمندان ندارید؟ اثری که با خون جگر توسط نویسنده ای تولید می شود و شما از انتشار آن جلوگیری می کنید؟ می دانید انتشار کتاب در افغانستان تحت حکومت طالبان ساده تر از ایران است. هنوز هم می خواهید که استادان، فرهیختگان و هنرمندان جامعه با شما همسو باشند؟ آنها را جان به لب رسانده اید! از جانشان چه می خواهید؟ از ایران بروند و در جایی دیگر کتابت کنند و در خدمت بیگانگان باشند. حقوق مکفی که ندارند؛ کار علمی هم که نمی توانند بکنند. استادان دانشگاه و پزشکان را هم که سرکوب کرده و در تظاهرات کتک می زنید. مجبورشان می کنید که از ایران مهاجرت کنند و به آنهامی گویید فریب خورده دشمن هستند؟ واقعاً که! از جانمان چه می خواهید؟

جنگ، تحریم، پاسپورت بی اعتبار، کمبود دارو، نابودی تالاب ها، دریاچه ها، جنگل ها در کنار نابودی سرمایه های اجتماعی و... را بر ملت تحمیل کرده اید و ما را دشمن یا فریب خورده می نامید. از جان ما چه می خواهید؟

سردار! باز هم بگویم! @MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

شعار «زن، زندگی، آزادی» در افغانستان

شلاق طالبان بر سر دانشجویان دختر؛ اول برقع، بعد دانشگاه!

سخت‌گیری‌های گروه طالبان نسبت به زنان رنج‌کشیده افغانستان همچنان ادامه دارد و روزی نیست که این گروه مسلح رفتار خشونت‌آمیزی نسبت به زنان و دختران افغانستانی نداشته باشد؛ از خیابان تا دانشگاه از دست طالبان در امان نیست و حتی از شلاق زدن دختران دانشجو به بهانه حجاب ترس و وحشتی ندارند.

بر اساس تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی ماموران امر به معروف و نهی از منکر طالبان با استقرار در مقابل در ورودی یک دانشگاه آن‌ها را با شلاق مورد ضرب و جرح قرار می‌دهند و تنها کسانی که برقع به صورت دارند توانستند وارد دانشگاه شوند.

در تصاویر منتشر شده بیشتر دانشجویان دختر پوشش کامل دارند و تنها چند نفر از آن‌ها روسری رنگی به سر کرده‌اند. پس از این برخورد با دانشجویان دختر، تظاهراتی در مخالفت با سیاست‌های طالبان در آن محل شکل گرفته و دانشجویان شعار «زن، زندگی، آزادی» سر دادند.

This comment was minimized by the moderator on the site

بیانیه ی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران در خصوص حوادث اخیر

به گزارش جماران به در بخشهایی از این بیانیه آمده است:

هفته‌هاست که فضای امن دانشگاه برای اعتراض مسالمت‌آمیز دانشجویان توسط اقلیتی ... به خشونت کشیده می‌شود.

به گفته‌ی شاهدان عینی در روز شنبه مورخ ۷ آبان، که مصادف با تظاهرات بسیج دانشگاه تهران و بسیج علوم پزشکی تهران بوده است، تجمع آرام دانشجویان دیگر ابتدا مورد تحقیر و درگیری لفظی قرارگرفت و سپس با ضرب و شتم و ارعاب ادامه یافت... و به پهلو و بدن برادران و خواهرانمان لگد می زدند!

سومدیریتی عیان در کنترل نظم تجمعات و تامین امنیت که به ابعاد مختلف حاکمیتی هم اشاعه پیدا کرده و در نهایت منجر به فجایع اخیر همچون حوادث تروریستی از مازندران تا تهران و زاهدان تا شاهچراغ گردید.

این درحالی است که پس از فاجعه‌ی عظیم ضرب و شتم دانشجویان در ساختمان حراست و احضار گرته‌ای دانشجویان در تالار امیرکبیر و سلب حقوق مسلم از ایشان، هیچ کدام از مسئولین پاسخ مشخصی در این باره نداشته‌اند و از بار سنگین آن شانه خالی کرده‌اند.

به علاوه از ورود تعداد پرشماری از دانشجویان به دانشگاه بصورت غیرقانونی جلوگیری به عمل آمده و مسئولین دانشگاه تهران علیرغم اینکه تنها مجری قانون هستند، خودسرانه دستور به این فرمان منافی حقوق دانشجویی داده‌اند.

همچنین کارت‌های دانشجویی دانشجویان در هنگام خروج از پردیس مرکزی بصورت غیرقانونی ضبط گردیده و اگر برای بازپس گرفتن آن مراجعه کرده‌اند، با تهدید به تشکیل پرونده و یا حکم تعلیق از تحصیل و اخراج بدون تشکیل شورای انضباطی مواجه شده‌اند.

بیش از یک ماه ایجاد وحشت و تهدیدهای تلفنی و یا علنی و حضوری و بازداشت های مکرر غیرقانونی دانشجویان و روند غیرقانونی کمیته‌ی انضباطی که منجر به تعلیق های فله‌ای دانشجویان گردیده و یا برخورد خصم‌آمیز با دانشجویان مقابل ساختمان حراست با گلوله‌های ساچمه‌ای و گاز اشک آور و ورود و دخالت رسمی نیروهای لباس شخصی به پردیس مرکزی، امروز با خشونت آمیزترین صورت خود به نقطه‌ای رسیده که در محیط مقدس دانشگاه هم تشتت و تکثر آراء فرزندان این میهن را تاب نمی‌آورند و با مشت و لگد و سیلی پاسخشان را می‌دهند.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و دانشگاه علوم پزشکی تهران حوادث اخیر تروریستی در شهرهای مختلف کشور عزیزمان را محکوم می کند و خواهان برخورد قانونی با دست‌نشاندگان آتش به اختیار، خواه در سطح خیابان و خواه در محیط مقدس دانشگاه است.
@MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا خون با خون فرق دارد؟!

به گزارش صبح ما، حتما شما نیز در سال ۸۸، ماجرای کشته شدن مظلومانه نداآقاسلطان را در خیابانی حوالی امیرآباد تهران شنیده اید. دختر جوانی که به روایت اطرافیانش، تنها نظاره گر اتفاقاتی بود که در اطرافش رخ می داد. علت مرگ او اما اصابت جسم پرتابه ای پرشتاب، «بخوانید گلوله جنگی» در سرش عنوان شد. «قاتل» او هیچ گاه معرفی نشد و امروز پرونده قتلش تقریبا بسته شده است.

همچنین روز عاشورای ۸۸، خواهرزاده میرحسین موسوی، کاندیدای معترض به نتیجه انتخابات با شلیک مستقیم گلوله در خیابانی حوالی پل حافظ تهران کشته شد. متاسفانه قاتل او نیز هیچگاه معرفی نشد.

موارد دیگری را نیز می توان نام برد که افراد، تنها به صرف حضور در یک تجمع اعتراضی، مورد اصابت گلوله و یا ساچمه قرار گرفته اند، و خون بیگناهشان بر زمین ریخته شده است.

از این روی، انتظار حداقلی خانواده جان باختگان تاکنون این بوده که ضمن دلجویی از آنها، دست کم قاتل عزیزانشان به آنها معرفی و در نهایت مجازات شود، ولی نه تنها چنین اتفاقی تاکنون نیفتاده است که تدابیر شدید امنیتی ماموران در مراسم های مربوط به خاکسپاری و یادبود کشته شدگان، بر رنج و غصه خانواده ها افزوده است.

همه این ها گفته شد تا به یک خبر تاسف بار و تلخ دیگر برسیم و آن جان باختن یک بسیجی جوان به نام آرمان علی وردی در شهرک اکباتان تهران در شامگاه چهارشنبه ۴ آبان، بر اثر اصابت جسم پرتابه ای داغ بر سرش«بخوانید کوکتل مولوتف»است. پس از این اتفاق ناگوار، گروه ها و کانال های متعددی از انقلابیون خواستار انتقام از ساکنان این شهرک شدند(!) و امروز گفته شد که ضارب این بسیجی شناسایی و بازداشت شده است.

حال پرسش اینجاست که چطور در کمتر از ۴۸ ساعت، ضارب یا اشخاص متعددی که مورد غضب حاکمیت هستند، شناسایی و بازداشت می شوند، اما اغلب پرونده های رسیدگی به جنایاتی که در تجمعات گوناگون رخ می دهند، مسکوت یا بلاتکلیف باقی می مانند؟

نکند خدای ناکرده، خون بعضی ها در این کشور از سایر مردم رنگین تر باشد؟! اگر چنین است وای بر این شیوه و منش مسلمانی آقایان که نخست می بینند چه کسی فریاد تظلم خواهی سرداده تا اگر خودی بود به دادش برسند و اگر شهروند درجه دو محسوب شد، صدایش را نشنوند.

@MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

مدرسی در کلاب‌هاوس طوفان بپا کرد:
هر روز نهادهای امنیتی دارن گند میزنن به مملکت

انتقادات تند و بی‌پرده فعال رسانه‌ای اصولگرا به دست‌اندرکاران نظام :
نیروی انتظامی شعور رسانه ای ندارد.. دو روز بعد از فوت #مهسا_امینی فیلم میده بیرون بعد میگن ما فیلم منتشر کردیم؛ غلط کردید. مدیر رسانه ای ناجا رسانه نمی‌فهمه احمق

من از چی نظام دفاع کنم؟
پلیس نمیتونه کار کنه و ضعیف و بی‌ربط عمل میکنه که سپاه باید وارد عمل شه..

دولت نابوده.. رئیسی تو هواپیما حرفه‌‌های عاشقانه میزنه و دوتا لمپن رو با خودش اینور اونور میبره

آقای خامنه ای چرا رئیسی را توبیخ نمیکنه؟
رستم قاسمی مگه فاسد نیست مگه سرطان نداره چرا هنوز سر کاره پس؟

انقلابی های دروغگو که توی نظام پست دارن حاضر نیستن پاسخگو باشن و هزینه بدن بعد ما که هیچ کاره ایم بایدجواب بدیم؟

وزیر ارشاد احمق خود را در مقابل بازیگران و سینمایی‌ها قرار داد و علیه آنها موضع می‌گیرد.

اشتباهات انقلابی ها رو توجیه نکنید..علم الهدای احمق چرا باید هنوز نماینده ولی فقیه باشه؟ صدیقی با اون حوزه علمیه لاکچریش که در اوج فساد هستش چرا نباید محاکمه بشه.
@mohandesMirHosseinMousavi

This comment was minimized by the moderator on the site

طفل لبن خواره

مجید توکلی حدود 40 روز است که در بازداشت به سر می‌برد. قبلاً هم نوشته بودم که او دختری دو ساله به اسم "رها" دارد که تازه زبان باز کرده است. رها بیش از اندازه وابسته به پدر است و دائم بهانۀ او را می‌گیرد. به یاد روزهایی که مجید او را به پارک می‌برده است، یکریز تکرار می‌کند: "بابا، دَدَ(ر)"!
حالا اگر مجید را صرفاً برای چند توئیت، سزاوار سخت‌ترین عقوبت‌ها می‌دانند، به نظرم ناخن‌هایش را یک به یک بکِشند، از این وضعی که برای رها پیش‌ آمده راحت‌تر باشد. من به هر قاموسی که سر زدم، کودک دو ساله را بی‌گناه می‌دانند. خودِ آقایان هم روی منبر ستم به "طفل لبن خواره" را خوفناک‌ترین بیدادها قلمداد می‌کنند.
با این وضع، به رغم بارها نامه‌نگاری، چرا لااقل یک ملاقات به مجید نمی‌دهند که این بچه لحظه‌ای از تب و تا بیفتد. ترتیب دادن یک ملاقات، اینقدر دشوار است؟ آسمان به زمین می‌افتد؟ امنیت کشور با خطر روبرو می‌شود؟ عقب‌نشینی از اصول و ارزش‌های ادعایی است؟ خب چیست واقعاً؟
این همه تشویق و تبلیغ برای زاد و ولد و بعد این همه بی‌اعتنایی در برابر رنج یک کودک؟ این بچه‌ها مگر گناهی مرتکب شده‌اند که در این سرزمین به دنیا آمده‌اند؟ در کدام گوشۀ دنیا نسبت به سرنوشت یک دختر بچه این همه بی‌تفاوتی وجود دارد؟
آخر ناسلامتی ما همه انسانیم. مدعی مسلمانی هستیم. دم از عدل و رأفت و احسان می‌زنیم. یعنی همۀ اینها یکسره کشک است؟
#احمد_زیدآبادی

This comment was minimized by the moderator on the site

از بیکاری و .... حوصله ام سر رفته بود ؛ رفتم سراغ مطالعه قانون اساسی !!؟
اصل ۲۳ : تفتیش عقاید ممنوع است.
اصل ۲۴ : نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند.
اصل ۲۷ : تشکیل اجتماعات و راه پیمایی ها بدون حمل سلاح آزاد است .
اصل ۳۰: آموزش و پرورش تا پایان دورۀ متوسطه رایگان است.
اصل ۳۲: هیچکس را نمی توان دستگیر کرد مگر به حکم قانون و در صورت بازداشت ظرف ۲۴ ساعت دلایل باید به صورت کتبی به وی ابلاغ شود.
اصل ۳۳: هیچ کس را نمیتوان تبعید کرد مگر به حکم قانون.
اصل ۳۶ : حکم به مجازات تنها باید از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.
اصل ۳۸ : هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار ممنوع است.
اصل ۴۹ : دولت موظف است ثروت‌های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس...را گرفته و به صاحب حق رد کند...
کتاب رو بستم و رفتم تو فکر این ملت و مملکت... !

مصطفی تاجزاده:
قدرت مادام العمری موجب فساد سیستماتیک است.
کجای دنیا نیروی نظامی اش اطلاعاتی دارد که شهروندان را کنترل کند؟
نباید قوه قضائیه آلت دست دستگاه های امنیتی باشد.

This comment was minimized by the moderator on the site

اعتراضاتِ کنونی به کجا ره می‌سپارد؟

دکتر علی صاحبی

انقلاب، کودتا، مداخلۀ بیگانه, سقوط یا سرکوب و سکوت یا ادامۀ‌ روند چهل سالۀ گذشته؟

دیروز عزیزی سئوال‌کرد که
خودکشی یک دست‌فروش در تونس منجر به انقلاب و سرنگونی حکومت شد، آیا با کُشته شدنِ مهسا امینی احتمال وقوع انقلاب در ایران هست یا ساختار حکومت به گونه‌ای است که هیچ انقلابی رُخ نخواهد داد.

از آنجائی که همواره همه‌چیز ـ بویژه رفتار آدمی چه رفتار فردی و چه کُنش جمعی را از منظر تئوری‌های علمی در علوم رفتاری و علوم اجتماعی تحلیل می‌کنم، سعی کردم از منظر یکی از تئوری‌های مهمِ روان‌شناسیِ اجتماعی برای پاسخ به امکان وقوع انقلاب یا عدم وقوع آن کمک بگیرم.

دکتر نیل اسمل سر (N.Esmelser)، در باب انقلاب و چرایی و چگونگی وقوع آن، یکی از معتبرترین تئوری‌های آزمون شده در شرایط اجتماعی مختلف را ارائه کرده است.

از دیدگاه اسمل‌سر، انقلاب شدیدترین شکل دگرگونی اجتماعی است. او برای تبیین رفتارهای جمعی، از مفهوم ارزش افزوده استفاده می‌کند.
او معتقد است هرگاه در جامعه‌ای شش عامل اجتماعی با هم جمع شوند، انقلاب بطور حتم بوقوع می‌پیوندد. مانند جمع شدنِ بنزین و اکسیژن و یک جرقه ـ که هرگاه با هم جمع شوند، ‌بطور حتم آتش رخ خواهد داد.
انقلاب، یک کنش جمعی است که برآیند و حاصلِ جمع شدن این شش عنصر است.

۱ ـ عامل ایجادکننده structural conduciveness که همان شرایط ساختاری جامعه است مثل وجود اختلاف طبقاتی، حقوق نابرابر شهروندی،‌تقسیم شهروندان به خودی ـ غیرخودی.

۲ ـ فشار ساختاری
(وجود فقر، گرانی، بی‌عدالتی، تورم و فساد گستردۀ دست‌اندرکاران)

۳ ـ ‌باور عمومیِ پذیرفته شده Generalized belief
(باور گستردهٔ مردم مبنی‌بر مصرف بیهودهٔ ثروت عمومی در پروژه‌های غیرلازم).
ـ مانند دخالتِ پُرهزینه در کشورهای دیگر
ـ بی‌تفاوتی حاکمان نسبت به سرنوشت مردم
-سرگرم کردن مردم یا تشنج راجع به موضوعات فرعی
- بی‌ارادگی دولت در برخورد با فسادهای گسترده.

۴ ـ عوامل شتاب‌دهنده:
- مانند کشته شدنِ بی‌گناهان
- حوادثی مانند ساختمان متروپل یا هواپیمای اوکراینی
- جهش یکباره و شدید نرخها

۵ ـ بسیج یا گردهم‌آیی نیروها برای اقدام و اعتراضات گسترده (جمع شدن افراد هم نظر برای یک اقدام عملی)
ـ سندیکاها ، انجمن‌های علمی ـ‌دانشجویی
ـ احزاب، گروههای اینترنتی و ...

۶ ـ ناکارآمدی حکومت

ـ‌ واکنش حکومت به اقداماتِ ‌اعتراضی یا پاسخ حاکمیت به عنصر پنجم.

گاهی حکومت‌ها این اقدامات اعتراضی را یک فیدبکِ مفید می‌بینند و از رویه‌های خود کوتاه می‌آیند. یا بامسئولیت‌پذیری، به اشتباهات خود و عوامل اجرایی‌شان اقرار می‌کنند.

تلاش می‌کنند تا آسیب‌ها را جبران کنند و در جهتِ اصلاح روش و رویه‌های معیوب و تکراریِ خود، گامِ عملی بردارند. در آن صورت اعتراضات هم خاموش می‌شود و آن چهار عامل دیگر نیز خفیف و ثبات و پایداری، باز میگردد.

در شرایط کنونی اگر نظامِ‌سیاسی و حاکمیت به اعتراضات، پاسخ مناسب بدهد و با پاسخگو نشان دادن خود مسئولیت‌پذیرانه با معترضین گفتگو کند، تن به پذیرش اشتباهات تکراری خود دهد، و دست از انحصارطلبی و خود محق بینی و توهمِ کنترل و قدرت بردارد و به زندگی مردم احترام بگذارد، انقلاب رُخ نمی‌دهد امّا اگر حاکمیت و نظام سیاسی همچنان غیرپاسخگو و لجباز بماند و سازوکار حکمرانیِ مسئولیت‌گریز را دنبال کند و آشغال‌ها (مشکلات) را زیر فرش قایم کند، وقوع انقلاب براساس تئوریِ آزمون شدهٔ اسمل‌سر، غیرقابل اجتناب است./مجمع فعالان اقتصادی
http://T.me/bestdiplomacy

This comment was minimized by the moderator on the site

دختر فرشته و آرتین

اینکه اقدام تروریستی چیست و چه کسانی مرجع تشخیص تروریسم خوب از بد یا تجویز تروریسم مقدس شناخته می شوند بماند اما فاصله اقدام به ترور یا اجرای حکم اعدام و قتل نفس پروژه نواب در دهه ۴۰ تا اعدام جمعی افسران در لویزان ۲۰آذر۵۷ و کشتار نویسندگان و جمعی از به اصطلاح دگر اندیشان طی سالهای ۷۸-۷۷ که در صورت عدم دستگیری عناصر میدانی می توانست تا سالها ادامه یابد در کم و کیف روند تصمیم گیری و اجرای حکم اعدام انقلابی تا تکلیف ایدئولوژیک هر کس ما نیست بر ماست بی تاثیر است چنانکه در اینروزها شاهد تکرار ترور و خشونت ورزیهای غیرقابل مهار مقدس و تکلیفی از صحن مطهر حرم شاهچراغ تا مرکز پلیس امنیت اخلاقی تا علیه ارمان علی وردی و مهرشاد شهیدی هستیم.
اینکه فتوای مذهبی تکلیف به قتل نفس چگونه و توسط چه کسانی صادر و چرا افرادی مشتاقانه در صف عمل به چنین تکلیفی قرار می گیرند حرف مهم اما جدیدی نیست و در تمام نحله های فکری و مذهبی تا قوم و قبیله و هر کجا که آحاد جامعه کسی را بر خود مقدم بدانند قابل مشاهده و تکرار است و هر چه منزلت اعطایی تابعین به مرجعیت فکری و اخلاقی ارتقا یابد طبیعتاً پیروان و مشتاقان نیز از آمادگی و شوق بیشتری در پذیرش مرگ خود خواسته و کشتار تکلیفی برخوردار خواهند بود که نمونه عینی چنین رفتاری را میتوان در خشونت ورزی بی حد و حصر عناصر فرقه منافقین در برخورد با هموطنانشان و حتی سایر اعضای فرقه دید رفتاری مبتنی بر کور و کر باوری مطلق که افراد دین باور را به حیوانات خونخواری در بدنه داعش تبدیل تا انواع جنایت را سعادت دنیا و عقبی بدانند و در صف جنایت بیشتری از جنس بمب گذاری حرم مطهر رضوی در ۷۳ تا تیراندازی حرم مطهر شاهچراغ قرار گیرند.
اینکه با افتخار بنویسند فلان نوجوان فلسطینی با عملیات شهادت طلبانه جمعی از ساکنین فلان شهرک یهود نشین را معدوم ساخت یا فلان عضو داعش یا فلان فرقه اخلاقی فکری شیطان پرستی در فلوریدا آمریکا انسانهای بسیاری را زنده زنده سوزاند یا خفاش شب نامی به تکلیف خود ساخته به قتل و غارت زنان آسیب دیده اجتماعی می پرداخت و هر سال باید شاهد تکرار جنایت مقدس علیه شیعیان مظلوم پاکستان و هند تا به جرم تکریم عاشورا باشیم یا امثال شیخ پناهیان بر منبر عمامه به سرهای مخالفت خشونت ورزی مقدس را لعنت کند و شیخ روانبخش در برنامه تلویزیونی شیوه خشونت مقدس را جز لاینفک دین محمد بنامد و حکم ارتداد مسلمانی را صادر کند یا بانیان عملیاتهای استشهادی در لبنان هنوز هم مدعی اخذ غیر مستقیم حکم استشهادی از امام خمینی باشند که با اشاره به اقدام شهید فهمیده فرموده بود این نوجوان رهبر من است یعنی هر کس در هر کجا با هر باور و تفکری می تواند از ظرفیتهای اعتقادی دینی و غیر دینی آحاد مردم جامعه برای خشونت ورزی مقدس در حد نابودی دیگران بهره گرفته و خود را مرجع صالح و لازم تشخیص و صدور حکم نابودی سایرین بداند که ترور یا انتحار پیش از اقدام به نابودی دیگران باید پیروان و مشتاقان را از تفکر ، اخلاق و فهم دینی تهی کرده باشد.
اینکه تمام تریبونهای رسمی و عمومی را در سوگ داره سرایی برای تنهایی آرتین کودک مظلومی که اعضای خانواده را در اقدام تروریستی عنصر داعشی در شاهچراغ بسیج کنند تا آرتین به رزم عملیات تشدید خشونت علیه جنبش اعتراضی دانشجویان و به تعبیر وزیر کشور کودکان و نوجوانان هیجانزده تعریف شود قطعاً به معنای تعهد و پایبندی به درد و رنج مردمی مدفون زیر آوار اقتصادی خود خواسته نیست و چیزی از زشتی و پلشتی عملکرد هزاران مدیران کشوری و لشکری تا مذهبی که به فرمایش فلان نماینده مجلس در نطق پیش از دستور زمینه خروج فرزندان ، خانواده و ثروت ملی به کشورهای غربی را فراهم می کنند نخواهد بود اما بسیاری از جنس امثال سرلشکر سلامی هم باید بدانند که دختربچه بی گناه و مظلوم فرشته احمدی ۳۲ ساله هم مانند خواهر هموطنش آرتین از این پس باید در فراق مادری جوان بسوزد و با طعم تلخ بی مادری زندگی کند هر چند شما از آرتین نماد حقانیت ساخته باشید و مادر جوانی به نام فرشته را در برابر چشمان مضطر دختر خردسالش دیو و اهریمن دشمن ساز بنامید و حتی اشک دختربچه در مرگ مادر جوانش را سناریوی دشمن بنویسید.
اینکه براساس مصوبه متناسب سازی دریافتی کارکنان و بازنشستگان در لابه لای افزایش ۵درصدی بعلاوه ۹۰۰هزار تومان با طرح یک پیشنهاد به یکباره افزایش ۲۰درصدی حقوق نیروهای نظامی و انتظامی هم بدون چک و چانه معمول و بی آنکه حرفی از پلکانی عدالتخواهانه و لفاظیهای معمول طرحهایی از این دست خبری باشد موافقت شد یعنی در اینروزها و با توجه به شرایط اجتماعی - سیاسی جاری به نظر نی رسد امنیت خواهی نمایندگان بیش از پیش متکی بر حضور نیروهای مسلح خواهد بود. ۹آبان۰۱
https://t.me/Khabar_Naghde

Telegram (https://t.me/Khabar_Naghde)
نقد خبر
فَّبَشِّر
عِبٌاد اَلّّذينَ يَسَْتمِعُونَ الْقَوُلْ
فَيَّتبُِعونَ اَحْسّّنه

This comment was minimized by the moderator on the site

در انقلاب سال ۵۷ زنان چه با حجاب و چه بی حجاب صف اول را تشکیل می دادند چون نیروهای انتظامی شهربانی و کلانتری اینقدر غیرت و تعصب داشتند که به زنان و دختران شلیک نمی کردند ...
در آن زمان نیروی یگان ویژه و حتی ادوات نظامی ضد شورش وجود نداشت.
به همین دلیل حکومت مجبور شده بود برای ترساندن مردم تانک به خیابان بیاورد ..
ما پنجمین ارتش قدرتمند جهان را داشتیم .

This comment was minimized by the moderator on the site

« نکند مردم حکام را متجاوز تلقی کنند!..»

یادداشتی از : شهاب الدین حائری شیرازی

سعید نفیسی در کتاب ارزشمند تاریخ معاصر ایران میگوید پس از حمله آغامحمدخان قاجار به گرجستان برای سرکوب هراکیلیوس زمامدار گرجستان که از تحت الحمایگی ایران سرباز زده وخود را تحت الحمایه روس خوانده بود و شکست وی، بنا به روایتی 15 هزار و بنا به روایتی دیگر 25هزار اسیر از زنان ودختران آن سرزمین به ایران آورد..

مورخ می نویسد از تعداد کشتگان شهروندان تفلیسی عددی در دست نیست
اما تفلیس وگرجستان در حقیقت از همین زمان پیوستن دوباره، از ایران جدا شدند و دیگر هیچگاه به ایران بازنگشتند!

غرض آنکه قوه قهریه آغامحمد خان اگرچه گرجستان را به ظاهر به ایران بازگرداند اما افراط در خشونت موجب شد این بازگشت چند ماه بیشتر نیانجامد و برای همیشه گرجستان به عنوان یک مهاجم به ایرانی نگاه کند .

این روزها باید به دقت برخورد نیروهای امنیتی ونظامی را با شهروندان که در اعتراض به سوء مدیریتها به خیابان آمدند را تجزیه تحلیل کرد که نکند بد رفتاری هاو خشونتها مردم را نسبت به حکومت مرکزی بدگمان و متنفر نماید .

بایست نسبت به سیاستهایی که تحریم های شدیدی بدنبال داشته و زندگی وحیات مردم را، کار وکاسبی انها را، پول ملی مردم، یعنی دارایی مردم را نابود کرده ولو بنام دفاع از فلان مردم مظلوم دنیا باشد باید تجزیه وتحلیل کرد..
نکند این مردم حاکمان خود را بسان مهاجمان به هستی وآب وخاک خود تلقی کنند.

تلقی مردم از حاکمان برآیند کیفیت تعامل حکام با مردم است.
اگر منافع ملی ایران و ایرانی محور تصمیم حکام باشد
طبعا مردم حاضر به همه گونه جانفشانی هستند
نکته مهم اینستکه نگاه مردم و برداشت عامه مردم چیست
آیا تصمیم حکام را ضد منافع ملی میدانند یا در مسیر آن ؟

برداشت مردم از یک مسئله در نتیجه اطلاعات وپردازش اطلاعات، شکل میگیرد.
عقلانیت عامه مردم بایست گواهی به خیرخواهی حکام دهد نه گروه خاص واقلیتی که منتفع از همراهی حکام اند .

تاریخ_معاصرایران
https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwF

This comment was minimized by the moderator on the site

‍ آیا حجاب اجباری باعث پیشرفت مملکت ما در زمینه‌های مختلف شده است یا برعکس؟

هدف چیست؟
پیشرفت و آبادانی ایران یا چیز دیگری؟
اگر « واقعا » آری، پس چرا بیشتر راه‌هایی که برای رسیدن به این هدف هستند را بسته‌اید؟

ایرا‌ن تنها کشور جهان است که حجاب زنان در آن یک قانون است و کاملا اجباری!

قانونی که هیچ ریشه و پیشینه تاریخی در ایران ندارد و حجاب همیشه موضوعی اختیاری بوده و دلایل کافی ِ شرعی و دینی برای قانونی کردن آن نیز وجود ندارد.

عربستان به عنوان زادگاه اسلام در سال ۹۸ خود این قانون را لغو کرد...

موضوع حجاب اجباری باعث شده است تا مثلا ایر‌ان نتواند میزبانی رقابت‌های جهانی را کسب کند، یا زنان ایرانی نتوانند در بیشتر رشته‌های ورزشی حضور یابند و در رشته‌های دیگر نیز باید از سر تا نوک پا پوشیده باشند!

گذشته از همه اینها، حاکمیت هرگز به حرف و خواسته‌ی اکثریت مردم توجه‌ای نداشته است و هیچ وقت هم نتوانسته بصورت منطقی، مردمی و صمیمانه، اهداف و قوانین خود را به مردم بفهماند و نتیجه این زورگویی‌ها می شود آنچه که می‌بینیم !

ایرانی‌ها در طول تاریخ ( چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام ) مردمانی « بی‌حجاب » نبوده‌اند که حالا با قانون و زور کسی بخواهد آنها را « با حجاب » کند ..

شرم و حیا و نجابت مردمان ایرانی حتی در صفحات تاریخ دشمنان آنها نیز آمده است.

در متون یونانی، ایرانی‌ها را به خاطر پوشیدن جامه‌های بلند و شلوارهای آراسته، به سُخره می‌گرفتند !

زنان ایرانی همیشه پوشیدگی اندام زنانه خود را داشته‌اند، اما قانون و اجباری در این کار نبوده است.

در آثار دوره ساسانی، زنان موهایی آراسته و بدن‌هایی پوشیده با جامه‌های زینتی دارند...

اگر بخواهیم از دید جامعه عشایری ایران به این موضوع نگاه کنیم ؛ مثلا در میان لرهای بختیاری، زنان موهای خود را از وسط سر به پایین، به دور صورت خود می‌بافند و به آنها آثار زینتی می‌آویزند...

درواقع این موی آراسته حجاب و پوشش زنان لر است.
تنی آراسته به لباس‌های رنگارنگ و زیبا، و موهایی بافته و آراسته..
دقیقا مانند نیکان تاریخی خود !
نه برهنگی غربی که بازمانده از فرهنگ و تمدن روم و یونان است، و نه سرتا پا سیاه پوشیدن که برآمده از عقاید افراطی مذ.هبی است.


تاریخ_معاصرایران
https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg

This comment was minimized by the moderator on the site

توییت عبدالناصر همتی در پاسخ به ابراهیم رئیسی

رئیسی: دانشگاه راهکار برون‌رفت ارائه دهد. جنگ امروز جنگ روایت‌هاست.
جواب: اعتراضات، نتیجه ناتوانی دولت دربهبود زندگی مردم و نادیده‌گرفتن مطالبات زنان و جوانان و ناامیدی از اصلاح امور است
راه حل: اصلاح شیوه‌های حکمرانی است، اعمال خشونت بربحران می‌افزاید.
واقعیت با روایت‌ها تغییر نمی‌کند


درخواست همسر هاشمی رفسنجانی از رهبری
عفت مرعشی: از آیت‌الله خامنه‌ای می‌خواهم نه به عنوان رهبری، بلکه به عنوان کسی که از ۶۰ سال پیش با او همزیستی و همکاری در مبارزه داشته‌ایم، می‌خواهم که از بد رفتاری با زندانیان پرهیز شود. به چه دلیل فائزه نباید بیش از یک ماه باخانواده خود ملاقات داشته باشد. هنوز حتی اجازه داشتن وکیل را به او نداده اند./سازندگی

This comment was minimized by the moderator on the site

علی خان محمدی سخنگوی ستاد امر به معروف و نهی از منکر در گفتگو با خبرآنلاین گفت «کشف حجاب در قانون ما جرم است و ستاد امر به معروف و نهی از منکر نیز از مواضع خود در مورد حجاب کوتاه نخواهد آمد.»

او در پاسخ به این سوال که «این روزها می بینیم که حتی در حضور نیروهای بسیج نیز برخی خانم ها بدون روسری تردد می کنند و حتی تذکری هم به آن ها داده نمی شود»، گفت نیروهای این ستاد «صرفا با کسانی که بخواهند آشوب کنند و آرامش مردم را به هم بزنند برخورد خواهند کرد و در این ماموریت اجازه ورود به بخش حجاب را ندارند.»

او در ادامه گفت «اگر بخواهیم با التهاب آفرینی کاری انجام دهیم شاید برای جامعه مطلوب نباشد، دشمن منتظر است در این روزها با یک فرد بد حجاب برخورد شود و بگوید این موضوع ادامه دارد و از آن بهره برداری کند.»

Reuters

This comment was minimized by the moderator on the site

چرا از مواضع بهزاد نبوی دفاع می‌کنم؟

حمیدرضا جلائی‌پور، جامعه شناس

در شرایطی که کشور بیش از چهل روز است در شرایط جنبش اعتراضی قرار دارد و عده‌ای از تحلیل‌گران از این‌که ایران در آستانه انقلاب هست، صحبت می‌کنند. در شرایطی که رهبری نظام بعنوان مهمترین و قدرتمند‌ترین شخصیت در سخنرانی‌هایش به ریشه‌های این وضعیت‌های اعتراضی و راه‌های برون رفت از آن نپرداخته است. در چنین وضعیتی بهزاد نبوی به عنوان رئیس جبهه اصلاح‌طلبان و بعنوان سیاستمداری با شصت‌سال سابقه درباره این اعتراضات، اخیرا سخن گفته است. وقتی ارزیابی او در روزنامه هم‌میهن در دوم آبان ۱۴۰۱ نشر یافت در فضای مجازی خصوصا در شبکه اجتماعی توئیتر به مواضع او نقد‌های پرشمار و تند شد و حتی به شخصیتش حمله شد. هدف من در این نوشته پاسخ به دو سوال است: او درباره رویداها چه گفت ؟ و چرا من از تحلیل و ارزیابی او دفاع می‌کنم.

او چه گفت؟

بهزاد نبوی در این مصاحبه گفت: "قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه می‌دهند، همسو شویم. بحث محافظه‌کاری نیست؛ ما شعارهای آنان را قبول نداریم. ما می‌خواهیم در چارچوب نظام، نظام را اصلاح کنیم. نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم که البته می‌دانیم کار بسیار مشکل و پرهزینه‌ای است."

او در همین مصاحبه می‌گوید: "دیدگاه افراد ممکن است در گذر زمان دچار تغییر شود. به‌عنوان مثال من قبل از زندان اخیر «ضد انقلاب»! نبودم و با مطالعات و بررسی‌هایی که در زندان کردم، ضد همه انقلاب‌ها شدم. انقلاب مانند انفجاری است که یک ساختمان عظیم (نظام حاکم) را فرو بریزد و تا این مرحله، تقریبا همه انقلاب‌ها موفق هستند، ولی وقتی نوبت ساختن بنایی جدید توسط افرادی بی‌تجربه، ولو با حسن‌نیت می‌شود، همه انقلاب‌ها با مشکل مواجه می‌شوند و با این تحلیل و مطالعه سرنوشت همه انقلاب‌های جهانی، مخالف انقلاب شدم."

او در تحلیل وضعیت جامعه می‌گوید: متاسفانه، امروز شرایط جامعه به‌گونه‌ای است که کمتر کسی به دنبال فعالیت حزبی و سیاسی است. مردم به سه دسته تقسیم شده‌اند. دسته اول، توده مردم که مشکل‌شان عمدتا به معیشت برمی‌گردد. دسته دوم، بخشی از روشنفکران ما هستند، که در پی آزادی، دموکراسی و... هستند که، چون این مقولات را قابل تحقق ندانسته یا تحقق‌شان را پرهزینه می‌دانند، کمتر به دنبال فعالیت سیاسی و حزبی بوده و عمدتا در پی مهاجرت هستند. دسته سوم، جوانانی هستند که این روزها اعتراض خیابانی کرده و به دنبال آزادی سبک زندگی هستند و با حجاب اجباری مخالفت می‌کنند. این سه دسته هیچ‌کدام با اصولگراها و با اصلاح‌طلب‌ها ارتباط تشکیلاتی ندارند و بعضا شعارشان همان «اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا» است."

او می‌گوید ما به عنوان اصلاح‌طلب در این بین چند راه داریم: "۱- فعالیت اصلاح‌طلبانه و قانونی را کنار بگذاریم و به سمت انقلاب برویم. به دوستانی که پس از زندان به دیدارم می‌آمدند؛ توضیح می‌دادم که اگر من بدانم انقلاب خوب است، به‌رغم سن بالا در رأس انقلابیون قرار می‌گیرم، ولی معتقدم انقلاب کاری غلط و به زیان کشور و ملت است و به‌همین دلیل امروز تقریبا هیچ‌کس در دنیا به دنبال انقلاب نیست، مگر گروه‌هایی مانند داعش و القاعده. ۲- منتظر حل مشکل توسط خارجی‌ها باشیم که آن هم تجربه شده است و افغانستان و عراق دو طرف ما هستند و وضعیت‌شان مشخص است. در جریان حمله آمریکا به افغانستان و عراق، برخی فکر می‌کردند اگر آمریکا به سراغ ما بیاید اوضاع خوب می‌شود.

امروز وضعیت عراق، افغانستان، سوریه و لیبی را می‌بینیم. ۳-راه سوم تداوم حرکت اصلاحی است. به‌نظر من به‌رغم شرایط نامساعد برای ادامه فعالیت سیاسی، کماکان باید حرکت اصلاحی را ادامه دهیم. فی‌المثل در ماجرای مهسا امینی جبهه در اولین روز، بیانیه داد و به رئیس قوه قضائیه نامه نوشت، ولی قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعارهای براندازانه می‌دهند، همسو شویم. بحث محافظه‌کاری نیست؛ ما شعارهای آنان را قبول نداریم.

This comment was minimized by the moderator on the site

" مرجعیت فقهی یا ارجحیت عقلی"
در اعصار گذشته، نبود دانش عمومی و رسانه های اجتماعی؛ مردم را گزیری از مراجعه به مراجع تقلید برای تعیین تکلیف امور شخصی خود اعم از عبادات و معاملات ؛ نبود حالیه با میلیاردها رکورد اطلاعاتی و اندک جستجو ، هر رطب و یابسی را می توان یافت ضمن این که:
۱- دین داران وضو و غسل و ...را یاد گرفته (عمدتا از پدران و مادران خود) و حوزه عبادات چندان چالش برانگیز نیست که مجال ورود باب اجتهاد را فراهم کند.
۲- در معاملات قانون مدنی (هرچند با صبغه فقهی) و صدها قانون و پروتکل و آیین نامه؛ بطور الزام آور رفع خصومت خواهند کرد.
۳- در سیاسات اعم از جهاد و قضاء وشهادات؛ که برش نازک فقه شیعی را در بر می گیرد، حکومت و حاکم علی الراس تصمیم گیری می کند و اندک وقعی به دیگر صاحب نظران نمی گذارد.
۴- در امور جاری زندگانی مردم نیز هنجارهای عرفی و بیشتر خرده فرهنگ ها ایفای نقش می کنند.
۵- در امور حسبی چه به صورت خاص از امور محجورین و ترکه و...و رتق و فتق امور صنفی و شهری نیز حاکمیت با تقنین ولو با اندک مایه گیری از فقه؛ مداخله حاکمیتی می نماید.
۶- آنچه باقی می ماند نظارت مراجع تقلید به عنوان عالمان دین ؛ بر رفتار حاکم و حکومتی است که مدعی ولایت فقهی است؛ بگذریم از مناقشات واردبر این موضوع؛ لیکن آیا از مراجع تقلید شیعه توقع تذکر به حاکم ظالم وعُمال ظلمه از باب : النصیحه لائمه المسلمین ویا افضل الجهاد کلمه عدل -حق- عند امام جایر و عمومات امر به معروف ونهی از منکر ویا عمل به معلوماتشان، بی جاست؟!!
پس آنچه گفته و به ما آموخته اند چه می شود؟!
۷- سخنان دردمندانه مولوی عبدالحمید و گلایه ایشان از سکوت مراجع شیعه؛ طلایه پیشروی و راهبری فقه غیر شیعی در زندگی اجتماعی مردم را به جد نمایان می سازد؛ فقهی که در ریخته شدن خون مردم بی گناه کوچه و خیابان و در متوقف ساختن دستگاه ظلم و ستم؛ به کار نیاید قهرا محکوم به اضمحلال است و دارندگانش در ردیف علمای سوء که دنیا خواهیشان باعث تنها گذاشتن مردم و بد نامی ابدیشان در تاریخ انسانیت گردید.
"امروز مردم خود مرجع خویشند ورنسانس واقعی همین است".
امیرحسین پورسینا ۸ آبان ۱۴۰۱

This comment was minimized by the moderator on the site

اقتضای خشونت‌پرهیزی

جناب حسین آقای شریعتمداری مدیر مسئول روزنامۀ وزین کیهان فرموده است: "از اپوزیسیون شانس نیاورده‌ایم."
من به عنوان فردی علاقمند به کنش خشونت‌پرهیزی از اینکه آقای شریعتمداری چنین شانسی نیاورده است از صمیم قلب متأسفم. از آنجا که یکی از اصول جنبش خشونت‌پرهیزی کمک به آرامش خاطر مخالفان است، من از جناب شریعتمداری درخواست می‌کنم که مشخصات اپوزیسیون مورد نظر خود را تشریح کنند تا بلکه ما هم بتوانیم به سهم خود در شکل‌گیری آن کمکی کنیم شاید سبب راحتی خیال ایشان شود.
هرکس تصور کند که در پشت این عبارات نیش و کنایه و تمسخری نهفته است، سخت در اشتباه است. اقتضای خشونت‌پرهیزی استفاده از همین ادبیات است. بنابراین، من از این پس با همین لحن و زبان با منتقدان و مخالفان سخن خواهم گفت. راستش حالا که به پشت سرم نگاه می‌کنم می‌بینم که لحن کلام من هم چندان خالی از خشم و خشونت نبوده است. از همۀ کسانی که تا کنون با زبان خشم یا خشونت، آنان را خطاب قرار داده‌ام، عذرخواهی می‌کنم. به امید خدا که تکرار نشود.
احمد_زیدآبادی

This comment was minimized by the moderator on the site

جناب شریعتمداری غیرت مردم‌ایران وقتی نطفه تو و امثال تو بسته نشده بود اجازه‌ی همچین غلطی رو به هیچ کس نداده

روزنامه کیهان شریعتمداری:‌ "اگر نبود رشادت‌های شهدای مدافع حرم و سردار شهیدمان حاج قاسم سلیمانی و پای تکفیری‌ها به این سرزمین باز می‌شد دیگر نه مهسا، نه نیکا، نه سارینا و نه هیچ زن و دختری در این کشور امنیت نداشتند و همه به کنیزی و اسارت می‌رفتند."

سلمان موسوی
جناب شریعتمداری وقتی مردم‌ انقلاب ۵۷ رو رقم زدند نه سپاه بود و نه حاج قاسم و نه مدافع حرم، وقتی عراق و حامیان شرق و غربش به خاک ‌ایران تجاوز کردند مردم ایران ایستادند و یک وجب از خاک ایران رو ندادند. غیرت مردم‌ایران وقتی نطفه ی تو و امثال تو بسته نشده بود اجازه ی همچین غلطی رو به هیچ کس نداده ، بهت یادآوری میکنم تاریخ را بخوانی، در زمان فتحعلی شاه قاجار وقتی سفارت اربابت "روسیه" به دو زن غیر مسلمان و گرجی تجاوز کرد مردم ایران سفیر و سفارت را به خاک و خون کشیدند. حفظ حریم و ناموس زنان این سرزمین و آب و خاکش با لجن پراکنی‌های تو خدشه دار نخواهد شد. با این ادبیات فقط چهره‌ی حاج قاسم و مدافعین حرم را مخدوش می‌کنید.

This comment was minimized by the moderator on the site

صداهایی که شنیده نشد

بقا و پویایی نظامِ سیاسی مانند هر ارگانیسم و سازمان و سیستم زنده‌ای، بر این نکته متوقف است که با محیط اطراف خود رابطه ای معقول، هوشیارانه و فعال برقرار کند. بی‌خبری و ناهوشیاری از آن چه در اطراف یک ساختار و نظام می‌گذرد، لاجرم به سستی و در نهایت به فروپاشی منجر می‌گردد. نظام‌هایی که از فهم عقلانی محیط‌شان عاجزند، چیزهایی را باید بشنوند و ببینند اما نه می‌شنوند و نه می‌بینند. نظام‌های فروبسته و راکد در خود، سرنوشتی محتوم به شکست دارند.

وضعیت کنونی کشور، عمدتا برای آن است که حاکمان و اربابان قدرت، باید نسبت به سه صدایِ منتشر در جامعه، حساس می‌بودند و آن‌ها را می‌شنیدند، اما بی‌اعتنایی کردند و گویی آن‌ها را نشنیدند.

و آن سه، عبارتند از:

۱. صدای پای خطر.

هر رخ‌داد و واقعه‌ای، به ناگهان و بی‌مقدمه رخ نمی‌دهد. واقعیت‌های امروز، پای در گذشته دارند. رخ‌دادها، چه مثبت و چه منفی، پس از بروزِ نشانه‌ها اتفاق می‌افتد. از این رو نشانه‌شناسیِ رخ‌داد و شنیدن و فهم صدای پای اتفاقات، از ضروریات اولیه در جهان سیاست است. یکی از ارکان خردمندی، دیدن نشانه‌ها پیش از وقوع حادثه است. فهم خطرهایی که ممکن است دیگران آن را لمس نکنند و از آن آگاه نباشند. و این همان ضعفی است که بر سیاست در ایران عارض شده است.
صدای پای خطر در حوزه‌های فرهنگ، اقتصاد، سیاست و سایر ساحت‌ها به گوش می‌رسد. اما این صداهای بلند، آشفته و گاهی نگران کننده، حساسیت حاکمان را برنمی‌انگیزاند. گویی گوش‌های سیاست سنگین‌تر از آن است که صدای پای خطر را بشنود.
بی‌اعتمادی سیاسی، کاهش سرمایه‌های اجتماعی، کاهش روحیه‌ی شفقت و گذشت در جامعه، روند افسار گسیخته‌ی فساد، قانون گریزی، افزایش فقر و طلاق و آسیب‌های اجتماعی، بحران اقناع جامعه و بسیاری دیگر، به عیان از خطری بزرگ خیر می‌دهد.

۲. نوا و ناله‌ی شهروندان.

شهروندان از طرق مختلف با نظام سخن گفتند. گاهی از طریق صندوق رأی و گاهی با رفتارهای اعتراضی و حتی گاهی با سکوت. شهروندان از دردها و رنج‌های‌شان با حاکمان سخن گفتند، از بن‌بست‌ها و مشقات زندگی و از سنگینی بار روزگار، گاهی آرام و گاهی خشمگین، فریاد زدند.
صدایی که کمتر شنیده شد، صدای ناشی از بی‌ثباتی، هراس، بی‌حرمتی‌ و از شکسته شدن همه چیز بود. شهروندان با کدام زبان می‌توانستند خواست خودشان را به گوش حاکمان برسانند، وقتی گوش سیاست سنگین بود و هست؟
صاحبان میز سیاست و کرسی قدرت، صدای شکستن استخوان زندگی شهروندان را زیر بار سیاست‌های نافرجامِ برجام، نشنیدند و بلکه آن را انکار کردند.

۳. نصایح دلسوزان و خردمندان.

یکی از کارکردهای نخبگان و سرآمدان جامعه در حوزه‌های مختلف، آن است که صدای ناشنیده‌ی مردمان را با صاحبان قدرت در میان می‌نهند. نشانه‌ها را تحلیل و دست به پیش‌بینی آینده می‌برند. نخبگان، ترجمان همهمه و آشفتگی‌هایی هستند که در سروصدای مبهم کوچه و بازار ایجاد می‌شود. کاری که سرآمدان یک جامعه انجام می‌دهند این است که طول موج‌های منتشر در اتمسفر جامعه را به کلامی رسا و روشن تبدیل می‌نمایند تا حاکمان بتوانند آن‌ها را بشنوند. علاوه بر این، راه برون‌رفت از بن‌بست‌ و بحران‌ را جستجو می‌کنند و آن‌ را به ساختار سیاسی نمایان می‌کنند.
نصحیت دلسوزان خبره و کارشناسان، کمکِ جامعه به صاحبان قدرت تلقی می‌شود، و این همان چیزی است که نادیده گرفته شد.

کرسی‌نشینان قدرت، صدای ناصحان را نشنیده گرفتند و گاهی نیز آنان را فرو کوفتند و به انواع حیله‌ها خاموش‌شان کردند. و نمی‌دانستند صدای سرآمدان اندیشه و خرد در جامعه، صدای خیرخواهانه‌ای است که مسیر پایداری و ماندگاری را نشان می‌دهد.

چه می توان کرد وقتی یک نظام، صدای پای خطر را و نصیحت خردمندان را و نوای مردم را نمی‌شنود؟
علی زمانیان.... ۱۴۰۱/۰۸/۰۶
@kherade_montaghed

This comment was minimized by the moderator on the site

به توضیحی نیز قانع شده‌ام!

احمد زید آبادی

از سران قوا می‌پرسم از آقایان رئیسی، اژه‌ای و قالیباف. اینکه همگی گفتند اعتراض از اغتشاش مسیرش جداست و نظام سیاسی آغوشش را برای تحمل و پذیرش هرگونه اعتراض و نقد و مخالفت باز کرده است، آیا این شامل نقد وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه هم می‌شود یا اینکه کارکنان این دو نهاد تحت عنوان "سربازان گمنام امام زمان" در حصن حصینِ مصونیت مطلق و اوج خط قرمز حکومت قرار دارند و کوچکترین نقد و اعتراضی به آنها جایز و قابل تحمل نیست؟
اگر پاسخ‌تان به بخش آخر پرسش فوق مثبت است که دیگر جای هیچ سخنی باقی نمی‌ماند، اما اگر منفی است لطفاً از وزیر اطلاعات و رئیس سازمان اطلاعات سپاه بخواهید که با برگزاری کنفرانس مطبوعاتی به پرسش‌های روزنامه‌نگاران در مورد بیانیۀ مشترک اخیرشان پاسخ دهند.
آنها لازم است به افکار عمومی در برابر روزنامه‌نگاران توضیح دهند که این بیانیه با این لحن و محتوا به چه قصدی صادر شده و چرا در حالی که دو روزنامه‌نگار حوزۀ اجتماعی خانم‌ها الهۀ محمدی و نیلوفر حامدی بدون دسترسی به وکیل در بند امنیتی زندانی‌اند و هنوز هیچ محکمۀ صالحه‌ای برای رسیدگی به پروندۀ آنها تشکیل نشده است، ادعای مربوط به اتهام‌شان با اشاره به نامشان در بیانیه آمده است؟
متأسفانه این بیانیه نشان می‌دهد که در عملکرد این دو دستگاه امنیتی تغییری نسبت به گذشته صورت نگرفته و تحلیل‌شان از هر اعتراضی در هر برهه و با هر زمینه و انگیزه‌ای از الگویی تکرارشونده پیروی می‌کند.
اگر نهایتاً هر اعتراض و ناآرامی در این کشور از 78 و 88 گرفته تا 96 و 98 و اکنون، تمام و کمال با برنامه‌ریزی و تدارک آمریکا صورت گرفته و می‌گیرد، پس این دو نهاد در پیشگیری از وقوع آنها چه موفقیتی داشته‌اند؟ چرا همواره این سناریوها و برنامه‌ریزی‌های ادعایی، پیش از وقوع عملی آنها کشف و خنثی نمی‌شود و فقط پس از بروز آنها بر مسئولان این دو نهاد امنیتی مکشوف می‌شود؟
اگر بنا باشد هر تلاشی از سوی روزنامه‌نگاران برای پوشش اتفاقات ناگوار، به بازی در سناریوی آمریکا تعبیر و تفسیر شود، دیگر روزنامه‌نگاری در این کشور چه محلی از اعراب پیدا می‌کند؟
به هر حال، اعتراض به وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه و مخالفت با آنها از سوی شهروندان پیشکش، حداقل نسبت به عملکرد خود در برابر پرسش‌های جامعه توضیح دهند. آیا این هم توقع بالایی است؟
یکی از دوستان به من نقد می‌کرد که چرا سطح مطالبات را پایین می‌آوری و مثلاً آنها را به لزومِ توضیح نهادها تقلیل می‌دهی؟ پاسخ این بود که شاید این نتیجۀ تجربۀ من از زندان باشد.
هرگز فراموش نمی‌کنم آن روزی را که پس از مدت‌ها اعتصاب غذا با صورتی تکیده و جسمی آب رفته و روانی از هم گسسته و اعصابی در هم شکسته و گوارشی به هم ریخته، مرا ابتدا از بند دوی الف به بند 209 و بلافاصله از آنجا به بند 240 با چشمان بسته منتقل کردند.
به محض ورودم به بند 240 با برخوردی روبرو شدم که هرگز تصورش را نمی‌کردم. پس از ساعاتی تهدید و تحقیر و توهین، بازجو روی برگه‌اش نوشت: تمام جرایم و تخلفات خود را در همۀ زمینه‌های سیاسی و اقتصادی و ...به طور کامل توضیح دهید. "جرائم اخلاقی" را هم شفاهی به آن اضافه کرد! همین که در پاسخش نوشتم: این پرسش غیرقانونی است، کاغذ را پاره کرد و مرا کشان کشان به سلول کناری برد و با مشت‌های محکمش صورت استخوانی‌ام را در م کوبید و سپس تن رنجورم را به داخل سلول پرتاب کرد و فریاد زد: یا پاسخ این پرسش را به طوری که رضایت مرا جلب کند، می‌نویسی یا اینکه تمام کاغذها را به حلقومت فرو می‌کنم!
در حالی که او در بیرون سلول نعره می‌زد، در مقابل خداوند به زانو در آمدم و با حالی که وصف آن ممکن نیست، به او گفتم؛ می‌دانی که دیگر توانی برایم باقی نمانده است. نه جسمم یاری می‌کند نه روحم نه اعصابم. تو بگو من با این وضع چه کنم؟
در همان حال، در خیالم پیامبر را دیدم که بر فراز کوه ابوقبیس زانوی غم بغل گرفته و چون ابر بهار می‌گریست. علی را دیدم که در ظلمات شب، سر در چاه نخلستان فرو برده بود و فریاد می‌زد. حسین را دیدم که با تنی مجروح و پاره از تیر و سنان، چون ماهی بر خاک می‌افتاد و برمی‌خاست!
بله در آنجا به هیچ ابهامی به حقوق خود در کشورم پی بردم و به اندکی قانع شدم همانطور که مادرم به لقمه نانی خشک در زندگیش قانع بود.
@yaser_arab57
@ahmadzeidabad

This comment was minimized by the moderator on the site

درپی حادثه تروریستی روز گذشته در حرم مطهّر حضرت احمد بن موسی علیهماالسلام که به شهادت و مجروح شدن دهها مرد و زن و کودک بی‌گناه منجر شد، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در پیامی با تسلیت به خانواده‌های عزادار این حادثه، مردم شیراز و ملت ایران تأکید کردند: دستگاههای حافظ امنیت و قوه‌ی قضائیه تا فعالان عرصه‌ی فکر و تبلیغ و تا آحاد مردم عزیز باید ید واحده‌ئی باشند در مقابل جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بی‌اعتنائی و بی‌احترامی روا میدارد.

متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

جنایت شقاوت‌آمیز در حرم مطهّر حضرت احمد بن موسی علیهماالسلام که به شهادت و مجروح شدن دهها مرد و زن و کودک بی‌گناه انجامید، دلها را اندوهگین و داغدار کرد. عامل یا عاملان این جنایت اندوهبار یقیناً مجازات خواهند شد ولی داغ عزیزان و نیز هتک حرمت حرم اهل بیت علیهم‌السلام جز با جستجو از سررشته‌ی این فاجعه‌آفرینی‌ها و اقدام قاطع و خردمندانه درباره‌ی آن، جبران نخواهد شد. همه در مقابله با دست دشمن آتش‌افروز و عوامل خائن یا جاهل و غافل او وظائفی برعهده داریم؛ از دستگاههای حافظ امنیت و قوه‌ی قضائیه تا فعالان عرصه‌ی فکر و تبلیغ و تا آحاد مردم عزیز باید ید واحده‌ئی باشند در مقابل جریانی که به جان مردم و امنیت آنان و مقدسات آنان بی‌اعتنائی و بی‌احترامی روا میدارد. ملّت عزیز و دستگاههای مسئول یقیناً بر توطئه‌ی خباثت‌آمیز دشمنان فائق خواهند آمد، انشاءالله.
اینجانب به خانواده‌های عزادار این حادثه و به مردم شیراز و به همه‌ی ملت ایران تسلیت میگویم و شفای مجروحان را از خداوند متعال مسألت میکنم.
سید علی خامنه‌ای
۵ آبان ۱۴۰۱

This comment was minimized by the moderator on the site

مهمترین بخش های خطبه مولانا عبدالحیمد امام جمعه زاهدان :

«.. ما از مقامات کشور گلایه داریم ، بخاطر جنایتی که در شاه چراغ رخ داد ، همه مقامات عالی رتبه کشور بیانیه دادند و تسلیت گفتند ولی در رابطه با جنایتی که در مسجد و خانه امن خدا در زاهدان اتفاق افتاد و در آن بیش از ۹۳ نفر از هموطنان عزیزمان به شهادت رسیدند و دربین شهدا بچه ۱۲ و ۱۳ ساله بود ، هیچ کس نه بیانیه داد و نه تسلیت گفت ، آیا این شهدا ایرانی نبودند ؟ ...»

مولانا عبدالحمید:

« ما همۀ مردم ایران را چه مسلمان و چه غیرمسلمان، برادر خود می‌دانیم.
شیعه و سنی و تمام فرَق اسلامی با ما برادری اسلامی دارند و با دیگران، برادری وطنی داریم.
هموطنان ما اعم از یهودیان، نصرانی‌ها، دراویش یا از هرگروه دیگری که باشند و اعتقادی به اسلام و خدا نداشته باشند و در این کشور زندگی کنند، برادران وطنی ما هستند.

همۀ ما ایرانیان در منافع ملی مشترک هستیم و یکی از مسائل مهم ملی، امنیت و برادری است.

ما ظالم را نصیحت می‌کنیم اما با ظالم همراه نیستیم.

ایران متشکل از اقوام مختلف نیز هست. متأسفانه در ایران اسلامی از اوایل انقلاب تا به حال گرفتار تبعیض‌های قومی و مذهبی هستیم.

ما در حقوق ملی، آزادی بیان، آزادی قلم و آزادی‌های سیاسی را مطالبه می‌کنیم.

ما بارها گفته‌ایم که مشکلات ایران تنها مشکلات اقتصادی و معیشتی نیست. این یکی از مشکلات است اما مهمتر از آن، مشکلات آزادی است.

اعتقاد من بر این است که ضعف فعلی در مدیریت کشور، به‌خاطر یک‌دست بودن آن است.
اگر مدیریت کشور یکدست نمی‌بود و از همه طیف‌ها و توانمندان، ولو اینکه نماز نخواند و دین‌دار نباشد، استفاده می‌کردیم، امروز شاهد این اعتراضات نبودیم.
این صدا، صدای ملت شماست.
ما خیرخواه شماییم و می‌گوییم این صدا را بشنوید و به خواسته‌هایشان توجه کنید.

من حمله تروریستی به شاهچراغ شیراز را هم محکوم می‌کنم.
این حمله به انسان‌های بی‌دفاع انجام شد و طبق آمارها ۱۳ نفر در آنجا کشته شده‌اند.
این حمله ناجوانمردانه محکوم است، همانطور که ما حمله به مصلای زاهدان را محکوم می‌کنیم.

اخیرا شورای تأمین استان بیانیه‌ای صادر کرده است.
ما در بیانیه‌های قبلی شورای تأمین نکته مثبتی ندیدیم و این، گلایه ما از شورای تأمین بود، اما در بیانیه اخیر، اگرچه بنده این بیانیه را کامل مطالعه نکرده‌ام، اما در این بیانیه نکات مثبتی هم موجود است، اگرچه برای ما هنوز قانع‌کننده نیست.
در این بیانیه، شورای تأمین گفته که مردم زاهدان در مصلی بی‌گناه کشته شده‌اند و گویا دولت به این مسئله اقرار کرده است که مردم را به ناحق به قتل رسانده‌اند.
نکته دیگر آنکه شورای تأمین گفته که کسانی که مردم را به قتل رسانده‌اند باید محاکمه شوند و عده‌ای را هم عزل کرده‌اند؛ گرچه این‌هایی که عزل شده‌اند در سطح بالایی نیستند.
ما انصاف می‌کنیم و هرجا کار درستی انجام شود، آن را می‌گوییم.
این‌ها هم دو نکته مثبت این بیانیه بود اما خواسته ما از شورای تأمین و از دولت آن است که این خطا و جنایت به هر مقامی برسد، آن مقام باید عزل شود و به محاکمه کشیده شود. برای ما عدالت و انصاف مهم است.
ما به مسئولان امر گفته‌ایم که برای ما مثل روز روشن است که این مردم بی‌گناه کشته شده‌اند و در حق مردم جنایتی انجام شده است و معتقدیم که برای مسئولان هم این قضیه روشن شده و همه به این واقعیت رسیده‌اند.»
درخواست ما آن است که یک کمیته حقیقت‌یاب بی‌طرف از تهران تعیین شود و به این قضیه رسیدگی کنند.
اگر بی‌طرف باشند، نظر آن‌ها برای ما قابل قبول خواهد بود.
امنیت برای ما مهم است و از همان لحظه‌ای که صدای اسلحه آمد، من به عنوان یک طلبۀ خیرخواه از جامعه شما، پیام دادم و توصیه کردم که امنیت رعایت شود.
هنوز هم به حفظ امنیت استان توصیه می‌کنم. به مال و جان کسی و به اموال عمومی کسی تعرض نشود.
از همۀ کسانی که در داخل و خارج کشور مظلومیت ما را نمایش دادند و از مظلومان حمایت کردند، شکرگزاریم.
اما از آن ایرانیانی که چه در این دوره و چه در دوره‌های قبل در دولت و مجلس از ما رأی گرفتند و حالا با ما همدردی نکردند، سخت گلایه‌مندم.
این یک سنت اسلامی و عرف ایرانی بود که به وقت مصیبت و مشکل به او تسلیت بگویند.

توصیه من به همه مأموران آن است که همۀ این‌ معترضان مردم ایران هستند و شما هم مردم ایران هستید؛ مردم ایران نباید یکدیگر را بزنند یا بکُشند یا هتک حرمت کنند.
امروز احساسات شما بسیار بالاست. درخواست و توصیه بنده به شما آن است که امروز احساسات‌تان را کنترل کنید.»

This comment was minimized by the moderator on the site

عزت نیستند، عین ذلتند!

یادداشتی از : جلال پورالعجل

اینکه اقتصاد کشور به قدری ضعیف باشد که زیر چکمه‌های تحریم له شود و تا مرز فروپاشی پیش رود و حکومت هیچ ابزاری برای مقابله با آن جز تقدیر در اختیار نداشته باشد ـ در حالی که می‌داند سانتریفوژ بچرخد یا نچرخد چرخ اقتصاد نخواهد چرخید ـ عزت نیست، ذلت است.

اینکه بعد از چهار دهه شعار "مرگ بر امریکا" با گردش قلم رئیس جمهور کشوری که "هیچ غلطی نمی‌تواند بکند" پول رایج مملکت تا سر حد کاغذ پاره‌های بی‌ارزش سقوط کند، عزت نیست ذلت است.

اینکه جمهوری اسلامی دومین و چهارمین دارنده ذخایر گاز و نفت جهان باشد ولی رشد اقتصادی منفی ۶% و نرخ بیکاری ۳۹% و تورم بالای ۵۰% را تجربه کند، عزت نیست، ذلت است.

اینکه نظام سیاسی خود را طلیعه‌دار "اسلام ناب محمدی" بداند ولی فساد تا فیهاخالدون نظام سیاسی رسوخ کرده باشد، عزت نیست، ذلت است.

اینکه حکومتی پایه‌ریزی شود که عنوان "جمهوریت" و "اسلامیت" را یدک بکشد ولی نسل حاضر حکومت پهلوی را آرزو کند و برای سرسلسله پهلوی "روحت شاد" سردهد، عزت نیست، ذلت است.

اینکه در بین ۱۸۹ کشور، اعتبار گذرنامه جمهوری اسلامی از آخر دوازدهم شود (رتبه ۱۷۷) و از بسیاری کشورهای بی‌نام و نشان افریقایی هم کم‌ارزش‌تر باشد، عزت نیست، ذلت است.

اینکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به‌گونه‌ای تبیین شود که کشورهای همسایه و مسلمان به دشمنان درجه یک ایران تبدیل شوند، و کشورهای کمونیستی و کافر، دوست حساب شوند، عزت نیست، ذلت است.

اینکه کارکنان سفارت امریکا ۴۴۴ روز بدون هیچ دستاوردی گروگان گرفته شوند ولی در عوض میلیاردها دلار خسارت به کشور وارد شود و زندگی چهار نسل را تحت‌الشعاع خود قرار دهد، عزت نیست، ذلت است.
چقدر رقت‌انگیز است که این اقدام حماسه نامیده می‌شود و سالروزش جشن گرفته می‌شود!

اینکه سفارت بریتانیا تخریب شود و سپس غرامت تمامی خسارت‌های وارده حتی بطری‌های مشروبات الکلی شکسته‌شده محاسبه و پرداخت شود، عزت نیست، ذلت است.

اینکه با فیلترکردن محبوب‌ترین شبکه های اجتماعی به شعور میلیون ها کاربر ایرانی بالغ و عاقل توهین شود و به نام ارج‌نهادن به مقام والای زن، سخیفت‌ترین رفتارها در ملأ عام نسبت به بانوان کشور صورت ‌گیرد، عزت نیست، ذلت است.

اینکه فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه به‌قدری خفقان‌آور شود که نخبگان و فرهیختگان از کشور رانده شوند، عزت نیست، ذلت است.

اینکه قانون اساسی به‌گونه‌ای تعبیر و تفسیر شود که حقوق شهروندی مصرح در آن همانند راه‌پیمایی اعتراضی مسالمت‌آمیز و همه‌پرسی، اقداماتی مجرمانه تلقی شوند، عزت نیست، ذلت است.

اینکه با اجرای نظارت استصوابی، جمهوریت نظام و شعور سیاسی مردم به سُخره گرفته شود، عزت نیست، ذلت است.

اینکه بسیاری از نونهالان ایران زمین از داشتن فضای آموزشی مناسب بی‌بهره باشند و هنوز بسیاری از استان‌های حاشیه‌ای از داشتن آب آشامیدنی، گاز طبیعی، و خطوط ریلی محروم باشند ولی برای مردگان مقبره‌های باشکوه ساخته شود، عزت نیست، ذلت است.

اینکه فعالان سیاسی و مدنی به‌خاطر کوچکترین انتقادی راهی زندان و حبس شوند و روشنفکران و نواندیشان و آزادیخواهان زمین‌گیر شوند و بر دهانشان مهر سکوت زده ‌شود تا راه برای متملقان و چاپلوسان هموار شود، عزت نیست، ذلت است.

اینکه پرونده فساد ها و اختلاس های بزرگ به‌محاق برود تا در گذر زمان به‌فراموشی سپرده شود، عزت نیست، ذلت است.

اینکه با داشتن دانش فناوری هسته‌ای، موشک بالستیک، زیردریایی و پهپاد، روزانه صدها ایرانی در لای آهن پاره‌های خودروهای بُنجل که با قیمت نجومی عرضه می‌شوند مچاله ‌شوند، عزت نیست، ذلت است.

اینکه به‌جای ساختن نیروگاه خورشیدی و بهره‌برداری از هزاران کیلومتر مربع کویر سوزان، میلیاردها دلار خرج فناوری هسته‌ای شود، بدون این‌که دستاوردی ملموسی داشته باشد و در عوض کشور را تا آستانه جنگی ویرانگر سوق ‌دهد، عزت نیست، ذلت است.

گذشت و گذشت ولی ما بزرگتر نشدیم کوچکتر شدیم!!
عزتمند نشدیم تحقیر شدیم!!
الگو نشدیم عبرت شدیم!

امروز عزت و عظمت این دیار کهن و این مرز پرگُهر در نزد جهانیان بدجور جریحه‌دار شده است.
به‌همین خاطر است که آنان که روزگاری برای عزت و سربلندی مردم و کشور رنج جهاد، شهادت، اسارت و جانبازی را بر خود همواره نمودند، اکنون قلم به‌دست گرفته‌اند و در مقابل نظامی که عزت و سربلندی مردم و کشور را به پای خویش قربانی نموده ایستاده‌اند.

This comment was minimized by the moderator on the site

شش ویژگی نسلی که ما را شگفت زده کرد!
مجتبی لشکربلوکی

باید اعتراف کرد که دهه هشتادی ها و بخشی از دهه هفتادی ها همه ما را غافل گیر کردند. پیشاپیش بابت جمله ای که در ادامه می خواهم بگویم از نسل جدید معذرت خواهی می کنم؛ همیشه در مورد شما این ذهنیت را داشتم که نسلی بی خبر، ساده، عشرت طلب و غیرجنگجو هستید اما این روزها به همه ما ثابت شد که نسلی آگاه، پیچیده، جنگنده و فعالید. احتمالا مسوولان هم غافل گیر شده اند. طبیعی است. چون تا کنون تصوری که از جامعه داشته اند برمی گشت به نسل ما. این اولین مواجهه جدی مسوولان ما با نسلی جدید است. همه ما شگفت زده شدیم.
به عنوان نمونه دو سال پیش، تحقیقی انجام شد که در آن نسل‌های دهه ۶۰ و ماقبل، نسل‌های بعدتر از خود را اینگونه توصیف می کردند: فردگرا، لذت‌طلب، مصرف‌گرا و بی‌آرمان و غیرسیاسی! بنابراین مسوولین هم به عنوان بخشی از جامعه اینگونه فکر می کردند.
بدترین کار ممکن این است که تحلیل های ساده و سطحی ارایه کنیم که این ها نسل گیمرهایی هستند که از پای بازی بلند شده اند و دچار هیجان شده اند و به خاطر غریزه جنسی به خیابان ها آمده اند و فریب رسانه های اجتماعی را خورده اند. (این ها را من نمی گویم متاسفانه عده ای کارشناس گفته اند). فریب خورده، گیمر هیجان زده و گرفتار غریزه جنسی شایسته میلیون‌ها فرزند این سرزمین نیست.

تحلیل و تجویز راهبردی:
من اگر جای مسوولین بودم حتما دو کار می کردم:
حتما برای شناخت عمیق این نسل و خواستگاه هایش، خواسته هایش و آرمان هایش وقت می گذاشتم.
حتما به خاطر چنین نسلی سجده شکر می کردم. می پرسید چرا؟ توضیح می دهم.

مشخصات این نسل تا آنجا که تعامل، تامل و تحقیق کرده ام (برخی منابع به عنوان نمونه (https://www.asriran.com/fa/news/859734/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D8%A7-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%87%D8%B4%D8%AA%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D9%86%D8%AF)، (https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-64/3905991-%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D9%86%D8%B3%D9%84-%DA%AF%DB%8C%D9%85%D8%B1%D9%87%D8%A7) و (https://t.me/ghomeishi3/1303)):
۱) این نسل برخلاف ما نسل اطاعت نیست. ما یاد گرفته بودیم که باید در برابر بزرگ ترها هر چه شنیدیم، بگوییم چشم. اصلاً، ملاک اصلی بچه خوب همین حرف شنوی از بزرگ ترها بود. این بزرگ ترها هم دایره وسیعی داشت: پدر، مادر، خاله و عمو گرفته تا معلم و مدیر مدرسه و مقامات. این نسل یاغی نیست اما اهل اطاعت نیست. حرف آن ها این است: به جای دستور دادن، ما را قانع کنید. دستور نه! اطاعت هرگز، گفتگو کنیم!

۲) این نسل جسورتر از نسل ماست. ما ارزش ها، سنت ها و عادت ها را می پذیرفتیم. این نسل اما سوال می کند، رد می کند، نقد می کند، نمی پذیرد. این نسل به خاطر جسارتش سبک زندگی اجباری را نمی پذیرد. نمی‌پذیرد کس دیگری برایش تعیین تکلیف کند. نمی‌پذیرد حتی معلمش خارج از برنامه درسی چیزی از او بخواهد.

۳) این نسل برخلاف ما با نظام رسانه ای حکومت کمترین ارتباط را داشته‌‌. این نسل، نسل «نو تی‌وی» (no TV) است. نسلی که با برنامه کودک تلویزیون ایران بزرگ نشده. به احتمال زیاد اخبار تلویزیون را ندیده. اما در عوض، درون شبکه‌های اجتماعی متولد شده. مصرف کننده ساده باور نیست، جستجوگر تیزبین است.

۴) این نسل برخلاف ما «شهروند جهان» است. ما تا سال های سال کل ارتباط مان با جهان هستی، برنامه «دیدنی ها» بود. یادتان هست؟ این نسل برخلاف ما که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودمان می دیدیم، جهان‌آگاه‌تر از همه اجدادمان در تمام طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از انتظار از زندگی و حکمرانی اند.

۵) این نسل سیاسی است اما مرجعیت سیاسی ندارد. این نسل جناح های سیاسی را نمی شناسد و اگر هم بشناسد، قبول ندارد! این نسل خودش مرجع است نه مقلد!

۶) این نسل برخلاف نسل ما، خود را بالاتر از حکومت می داند. این نسل قدرت دولت را مفروض و مطلق نمی گیرد. قدرت باید کارکرد داشته باشد و سطح استانداردی از معیشت را تامین کند وگرنه مشروعیت ندارد. این نسل ورود دولت به همه حوزه ها را مجاز نمی داند بویژه حوزه زندگی شخصی. آنها می گویند که قدرت در خدمت ماست و نه برعکس.

بنابراین ما با یک نسل هوشیار اطاعت گریزِ جهان آگاهِ غیرمقلدِ جسور روبرو هستیم و چه ظرفیتی بالاتر از این نسل برای ساختن ایران آینده. به شرط آنکه توانایی بکارگیری این ظرفیت را داشته باشیم. حکمرانی جدید نیز باید متفاوت باشد مثلا حکمرانی مبتنی بر اجبار-اطاعت دیگر برای این نسل کار نمی کند و باید تغییر کند به حکمرانی مبتنی بر اجماع- اقناع. نسل جدید جمعیتی یعنی نیاز به نسل جدید حکمرانی.

دهه هشتادی های عزیز! ممکن است نتوانم فضای ذهنی تان را درک کنم، شاید خواسته های شما با خواسته های من تفاوت داشته باشد اما از اینکه نسبت به کشور، دیگران و آینده تان بی تفاوت نیستید کیف می کنم. برخی کارها و روش های شما را نمی پسندم ولی به خاطر شما از گذشته به آینده ایران امیدوارترم. سخت امیدوارم که کنشگری مدنی، گفتگوی مسالمت آمیز و کار تشکیلاتی را یاد بگیرید و آینده بهتری برای همه ما رقم بزنید.

کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

This comment was minimized by the moderator on the site

پر خویش ببینید

کامبیز نوروزی

از مرگ مهسا امینی چهل روز و از حادثه تروریستی شاهچراغ یک روز می‌گذرد.
حادثهء تروریستی حرم شاهچراغ شیراز، بی کمترین تردید جنایتی محکوم است. جان عزیز افرادی بی‌گناه است که قربانی ترور شده است. تسلیت باد به بازماندگان قربانیان این جنایت.

تریبون‌های رسمی تبلیغ می‌کنند این ترور با سوءاستفاده از اعتراضات چهل روز گذشته کشور رخ داده است.
بر فرض که این تحلیل درست باشد اما باز هم پرسشی مهم باقی می‌ماند.چه چیزی باعث شده‌است که این جریان اعتراضی آغاز شده و چهل روز در شهرهای زیادی از کشور، دانشگاهها و حتی میان دانش‌آموزان ادامه یابد و به روایتهای رسمی بستری برای این ترور شود؟

آیا امکان نداشت با کمی تدبیر و ملاحظه کاری و جلب‌نظر مردم معترض از چنین شرایطی پیشگیری شود؟

اگر همان روزهای نخست که مرگ مهسا امینی اتفاق افتاد مراجع حکومتی گزارش دقیق می‌دادند با نظارت افراد و نهادهای مستقل حقایقی را که مورد تردید جامعه بود آشکار می‌کردند؛
اگر به خواسته‌های ساده و قابل حصول معترضان در مورد حجاب الزامی و گشت ارشاد بی‌اعتنایی نمی‌شد؛
اگر اجازه نمی‌دادند که بعضی کسانی که همیشه در مصونیت آهنین‌اند با سخنان توهین‌آمیز معترضان را مورد حمله قرار بدهند؛
اگر با بازداشت روزنامه‌نگاران جریان گردش اطلاعات در داخل را ضعیفتر نکرده و به سؤالهای جامعه نمی‌افزودند؛
اگر در اطلاع‌رسانی در مورد مرگ نیکا و سارینا مردم را در جریان جزئیات می‌گذاشتند؛
اگر به جان دادگان اعتراضات اخیر و خانواده هایشان احترام می‌گذاشتند؛
اگر؛....
اگر؛....
اگر؛....
موج اعتراضی و شیوهء مقابله جویانه با آن به این اندازه طولانی نمی‌شد.

گفتند اعتراض حق مردم است ولی با مقابلهء سخت با هرنوع رفتار اعتراضی گروهها و اصناف مختلف این حق را عملا منکر شدند و اوضاع تا جایی پیچیده‌تر شد که دلسوزان ایران بسیار نگران آنند.

در حوادث اخیر هر چیز که می‌بینید، ببینید اما از دیدن پر خویش غافل نشوید که راه‌گشاست.

This comment was minimized by the moderator on the site

ما گوسفند نیستیم آقا!


محمدرضا رجبی شکیب

«جمهوری اسلامی باید هدایت کند مردم را. اسلام آمده است که همه این گرفتاری هایی که در بشر هست زایل کند و همه را به راه راست، با برادری، با برابری، با خوشی اینها را راه ببرد، همانطور که چوپان گوسفندهای خودش را راه می برد؛ همانطور که چوپان علاقه دارد این گوسفندان در جای خوبی چرا بکنند.» این عین جملات آقای خمینی در ۱۵ تیرماه ۵۹ است. فیلمش هم موجود است.

من که آن موقع چهار سالم بود؛ اما در تعجبم آنها که این جملات را می شنیدند و تکبیر می‌گفتند و اشک شوق می‌ریختند چه فکری می‌کردند؟ اصلا فکر هم می‌کردند؟ آقای خمینی خلق الله را گوسفند و جمهوری اسلامی را چوپان توصیف کرد.به قول امروزی‌ها اوکی. آن عبارت «با برادری، با برابری، با خوشی» آن وسط چی بود؟ کدام چوپان با برادری گوسفندانش را به چرا می‌برد؟

آقای خمینی از دنیا رفت و ندید چوپان‌های جدید، تناقض موجود در این بیانات را رفع کردند. برادری و برابری و خوشی کیلو چند؟ گوسفندند دیگر. باید با چوب به راه راست هدایتشان کرد. گوسفند که خودش چراگاهش را انتخاب نمی کند. چوپان برایش انتخاب می‌کند و اگر هم گوسفند اعتراضی داشته باشد، سزاوار چوب و چماق است: می زنیمشان تا بمیرند. حالا مگر جان گوسفند چه ارزشی دارد؟ چهارتایشان هم مردند. دوباره زاد و ولد می کنند و ما هم تشویق می کنیم که بیشتر زاد و ولد کنند؛ جبران می‌شود.

اصولا گوسفند حیوان مفیدی است. همه جوره می‌شود ازش استفاده کرد. سر به راه هم هست. جفتک هم نمی اندازد. اعتراض هم نمی‌کند. برای همین اگر بع بع کند، اسمش اغتشاش است. در این حالت، اول چماقی را بر می‌داریم و بلند می‌کنیم که بترسد؛ اگر نترسید، می زنیم توی پک و پهلویش و بعد هم توی سرش. البته گوسفند یاغی را بهتر است سر ببریم. بقیه گوسفندها که ببینند، وحشت می‌کنند و دیگر کسی جرات نمی‌کند حرف بزند.

چوپان های جدید ما را خیلی خیلی بیشتر از آقای خمینی گوسفند فرض می‌کنند. مثلا در یک ماه اخیر تعدادی جوان و نوجوان که تصادفا همه معترض بودند، به دلایل خیلی معمولی مثل گاز گرفتن سگ، افتادن از پشت بام، مصرق قرص و... از دنیا رفتند، اما آقا گرگه که اسمش «دشمن» است گوسفندها را گول زد و آنها فکر کردند این مرگها تقصیر چوپان است. خب چه می شود کرد؟ گوسفندند. نباید که قانعشان کرد. باید سرشان را برید.

اصولا برای مدیریت گوسفندان، شما نیاز به هیچ مهارتی ندارید جز دو چیز: مهارت ترساندن و مهارت سلاخی. ولی از آنجا که چوپان های جدید، ما گوسفندان را خیلی دوست دارند، یک مهارت دیگر هم به مهارت هایشان اضافه کرده‌اند و آن مهارت «بچه گول زدن» است. کدام چوپانی برای گوسفندان تئاتر اجرا می کند؟ آنها می کنند. خب گوسفند که خیلی نمی‌فهمد، پس تئاتر هم لازم نیست خیلی حرفه‌ای باشد: چهارتا گوسفند را سر می بریم و فردا به بقیه گوسفندها می گوییم: واااای دیدید آقا گرگه اوووومد دوستاتونو خورد؟ من اگه چوپون شما نباشم، گرگه میاد همه تونو میخوره!

من نمی دانم آن نسل انقلاب ۵۷ به گوسفندی خودش افتخار می‌کرد یا با آقای خمینی رودرواسی داشت، یا چی. اما آن نسل، چوپان‌های قصه ما را بدجوری عادت داده به گوسفند تلقی کردن همه‌کس. آنقدر که نسل‌های بعد باید خون‌ها بدهند تا این چوپانها بفهمند با گوسفند طرف نیستند. باشد. نسل های بعد دارند این کار را می کنند. شما نسل انقلابی، راحت باشید و بنشینید و نگاه کنید. هیچ عذاب وجدانی هم نداشته باشید.@drmrshakib

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا رژیم شاه بهمن ۵۷ سقوط کرد؟!

غلامرضا مصدق

کم نیستند افرادی که متاثر از رویکرد دائی جان ناپلئونی و در چارچوب نگرش توهم توطئه ، بدون ذره ای تردید معتقدند رژیم گذشته بی هيچ عیب و نقصی در حال سبقت گرفتن از کشورهای پیشرفته بود که دنیای غرب بویژه آمریکا و انگلیس به دلیل حسادت و هراسان از پیشرفت خیره کننده رژیم زمینه سرنگونی آنرا فراهم آوردند .

واقعیت این است که هيچ انقلابی در خلاء شكل نمي گيرد ، چیزی به نام هئیت مدیره انقلاب که همچون مدیران یک سازمان بنشینند و درجلسات خود زمان راه اندازی و وقوع انقلاب را تصویب و اجراء کرده باشند در تاریخ هیچ انقلابی به ثبت نرسیده است. زمینه هاي وقوع یک انقلاب سال‌های سال بطور تدریجی و خزنده با انباشت مطالبات بر زمین مانده، بستر انقلاب را هموار می‌کنند و نهایتاً جرقه ای کوچک مثل نوشتن مقاله ای در روزنامه و یا خودسوزی یک دست فروش در ملاء عام آنرا شعله ور می‌کند .

پندار درست این است که بپذیریم رژیم شاه سال ۵۷ سقوط نکرد بلکه فرآیند سقوط از سالها پیش آغاز شده بود و آنچه در بهمن ۵۷ رخ داد آخرین حلقه از زنجیره سقوط رژیم بود . روند سقوط شاه از مرداد ۳۲ شکل گرفت آنجایی که بجای بازسازی مشروعیت از دست رفته ناشی از بازگشت به قدرت به مدد کودتای آمریکایی ، دکتر مصدق قهرمان نهضت ملي شدن نفت را به زندان و حصر برد و به جای اتکا به مردم بیش از پیش متکی به حمایت بیگانگان شد .

گام بعدی بسوی سقوط در سال ٤٢ برداشته شد زمانی که شاه ، علي امينی آخرين نخست وزیر نسبتاً مستقل را کنار گذاشت و به انتخاب نخست وزیران بله قربان گوئی مثل هویدا اکتفا کرد .

فرآیند سقوط زمانی تشدید شد که در دهه ی ۴۰ اسداله علم وزیر دربار ، فردوست رییس دفتر ویژه اطلاعات و معینیان رییس دفتر مخصوص شاه ، قبل از انتخابات مجلس لیست نمایندگان ( بخوانید افراد دست نشانده ) مجلس دور بعد را تهیه و برای انتخاب به وزارت کشور اعلام می‌کردند .

سرعت سقوط زمانی شتاب گرفت که در سال ۴۷ و پس از آنکه تمام صداهای مخالف و منتقد خاموش شد و به نصيحت مشفقانه مهندس بازرگان در دادگاه نظامي گوش نداد كه گفت "ما آخرين كساني هستيم كه با شما قانونی و مسالمت آميز مبارزه می‌کنیم ، بعد از ما كسانی به مبارزه با شما برخواهند خاست که به کمتر از نابودی شما رضایت نخواهند داد " و چنين شد كه ٧ گروه مسلح مستقل از هم براي مبارزه با رژیم شکل گرفت .

رژیم پهلوی همان ابتدای دهه پنجاه سرنگون شد زمانی که جشن‌های ۲۵۰۰ ساله را بدون حضور مردم برگزار کرد در حالیکه قصدش نشان دادن عظمت ایران بود ، غذای مهمانان را با هواپیما از رستوران ماکسیم فرانسه می آورد .

سال ۵۲ سقوط کرد که شاه با نادیده گرفتن و تمسخر هشدار کارشناسان دلسوز و باسواد سازمان برنامه مبنی بر سراریز نکردن درآمد نفتی حاصل از جهش ناگهانی قیمت به اقتصاد کم ظرفیت آن، موجب شد جای رشد دو رقمی تولید ملی و نرخ یک رقمی تورم را با هم عوض کند . پیش بینی آنها در مورد وقوع انقلاب در آینده ای نه چندان دور به تمامه درست از آب درآمد.

سال ۵۳ سقوط کرد که نظام تک حزبی رستاخیز را بنیان نهاد و با تفاخر و نخوت اعلام کرد هر کس که عضو حزب خود ساخته اعلیحضرت نمی‌شود ، پاسپورتش را بگیرد و از ایران برود .

سال ۵۶ سقوط کرد که رییس سازمان برنامه و بودجه جرات نکرد ، جمع بندی و گزارش معاونتهای سازمان که وخامت اوضاع اقتصادی را را با عدد و رقم نشان میداد به عرض شاه برساند .

سال ۵۶ سقوط کرد که متوجه نشد بجای تعویض هویدا با جمشید آموزگار می بایست شخصيتي موجه و پاکدستی مثل مهندس بازرگان یا دکتر صدیقی را به نخست وزریری بگمارد .

قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ در در شهریور همان سال برای عبور از بحران شخصی مثل شریف امامی را به صدرات گماشت که به آقای پنج درصدی معروف بود (ایشان از هر پروژه ای ۵٪ حق و حساب میگرفت )

شاه زمانی سقوط کرد که در سودای ساختن کشوری مدرن بود بی آنکه به ابتدایی ترین الزامات مدرنیته مثل مشارکت سیاسی مردم التزام داشته باشد. وقتی سرنگون شد که بی محابا برای سرعت دادن به مدرنیته قصد تضعیف بی ملاحظه سنت را داشت. وقتی که پنداشت با وجود مشت آهنین ساواک که نامش لرزه بر اندام هر شهروند می انداخت تاج و تخت او در امان است . شاه زمانی سقوط کرد که به نقل از خاطرات وزیر دربارش اسداله علم ، دخالتش در جزئی ترین تصمیمات به جائی رسیده بود که با پرواز هلیکوپتر مکان یابی کارخانه های بزرگ را هم تعیین می‌کرد و صدها واقعه، کجروی ، محاسبه و تصميم غلط طی ۲۵سال زمینه سقوط او را فراهم کرد و در شامگاه ۲۲ بهمن ۵۷ فقط تیر خلاص به سر او شلیک شد درحالیکه سالها از مرگ مغزی او میگذشت .

چرا از تاریخ عبرت نمی گیریم ؟

هر که ناموخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
با_ما_همراه_شوید
@tadbir96dolat

This comment was minimized by the moderator on the site

تقلیل‌گرایی‌های خطرناک

محمد فاضلی

جامعه، حکومت و نخبگان چاره‌ای جز تحلیل اعتراضات و اتفاقات اخیر برای یافتن راهی به سوی بهبود ندارند. تقلیل‌گرایی‌ در این مسیر خطرناک است. چند نمونه تقلیل‌گرایی‌های خطرناک در تحلیل اعتراضات اخیر:

۱. تقلیل همه نارضایتی‌های اجتماعی به حجاب و امر جنسی

۲. تقلیل همه گروه‌های اجتماعی معترض به دهه هشتادی‌ها

۳. تقلیل منشأهای درونی اعتراض به تحریک و رسانه‌های خارجی

۴. تقلیل بنیان‌های فراطبقانی/فراجنسیتی به امر طبقاتی و جنسیتی

۵. تقلیل پدیده‌های دنیای واقعی به صرفاً امر رسانه‌ای و مجازی

۶. تقلیل مسأله به صرفاً تعارض و تقابل امر مذهبی در برابر غیرمذهبی

۷. تقلیل تنوع گروه‌ها و نگرش‌های سیاسی حاضر در میدان به اصولگرا، اصلاح‌طلب و برانداز

این تقلیل‌ها، هر تحلیل و راه‌حلی از سوی همه طرف‌ها را به خطا می‌برند.

@yaser_arab57
@fazeli_mohammad

This comment was minimized by the moderator on the site

خون مظلوم، قومیت و مذهب و نژاد نمی شناسد!
ف مزینانی

۴۰ روز از اولین جرقه گذشت. ۴۰ روز از مرگی که مرگهای دیگر در پی داشت گذشت! ۴۰ روز از اصرار بر نپذیرفتن یک مسئولیت گذشت! ۴۰ روز است ایران در آشوب و خون و آتش است. در این ۴۰ روز به اندازه ۴۰ سال حوادث تکرار شدند. از جهالت و نادانی و تعصب کور تا جوش و خروش و فریاد آزادی و آشوب و خون!

اما این همه اتفاق چرا افتاد؟ برای چه؟ به چه قیمتی؟ اگر همان روز اول پلیس مسئولیت اشتباه مامورش را می پذیرفت و از خانواده و مردم عذر خواهی می کرد دیگر بهانه ای می ماند برای این همه اتفاق تلخ؟! دیگر دشمن می توانست بر موج نارضایتی و ...سوار شود و بهره ببرد؟
اگر در جواب اعتراض مردم زاهدان به تجاوز سرهنگی به دختر بلوچ، همان روز رئیس پلیس متجاوزش تنبیه می شد و بر آتش خشم مردم آبی می ریختند، منطقه آرام نمی شد؟

اما دریغ و صد دریغ که نه تنها چنین نشد که از همان ابتدا جبهه بندی کردند مردم را به دشمن و دوست. شهید و کشته! آشوبگر و ارزشی! و میدانی به وسعت ایران باز کردند برای رویارویی هموطنان در مقابل هم و همچنان بر این مسیر غلط می روند.

هر خونی که بر زمین بریزد تاوان دارد، چه خون زائران مظلوم شاهچراغ باشد و چه خون نمازگزاران اهل سنت زاهدان و چه خون جوانان و نوجوانان مردم در خیابان! تاوان سنگینی هم دارد به سنگینی بار قتل یک انسان که برابر است با قتل جمیع انسانها!

من نمی دانم خانواده های داغدار زاهدانی در برابر فراخوان مردم به اعتراض به خونهای ریخته شده در شاهچراغ چه حالی دارند؟ آنها نمی گویند فقط خون شیعیان در این مملکت برای مسئولان با ارزش است؟ اهل سنت هموطن شما نیستند؟ مردم معترض کوچه و خیابان هموطن نیستند؟
چه خوب که من یک بلوچ اهل سنت نیستم که اگر بودم، خشم ۴۰ روزه من از بی توجهی حکومت به خون به ناحق ریخته شده دهها هموطن نمازگزارم امروز غلیان می کرد و معلوم نبود چه ها کند!

آقایان مسئولین! تحریک عواطف مردم از چپ و راست برای به خیابان آوردنشان به اعتراض به خونهای ریخته شده شهدای شاهچراغ، زمینه ساز تجزیه کشور نیست؟ این تبعیضها تحریک کننده اقوام و قومیتها نیست؟

امان از دوستان نادانی که زمینه تجزیه مملکت را با دستان خود آماده می کنند و آنگاه فریاد بر سر منتقدین دلسوز می زنند که شما برپاکننده این اتفاقات بودید! شکی در این نیست که نفوذی های دشمن نزدیکترین همسایه های سینه چاکان نظام در این روزها هستند!

@yaser_arab57
@hooreechannel

This comment was minimized by the moderator on the site

این گونه بر مسند قضا نشستن کافری است.

مراقب باشید پشت پا به همه هویت مذهبی خود نزنید

ناصر دانشفر
روز گذشته نوشته ای با عنوان «ما گوسفند نیستیم آقا» منتشر شد که با توجه به اتمسفر غالب بر جامعه مورد استقبال قرار گرفت.اگر چه از نگاه اهل تحقیق این متن سست و فاقد ارزش است.

عزیزان خواننده بیائید فرض کنیم هم اکنون سال ۵۷ است و بندهٔ حقیر در مورد این جملهٔ مرحوم آیت الله خمینی که «میزان رأی ملت است» چنین بنگارم.
امام‌ یگانهٔ دوران است،او در گوشه ای از پهنهٔ این گیتی ضد حقوق بشر،مردم سالاری را از ساحت گفتمان به محدودهٔ واقعیت و زندگی آورده است. کنشی که چشمان همهٔ اهل فکر و دمکراسی خواهان جهان را از حدقه بیرون آورده.
بدون تردید این عبارات در آن سالها با اقبال خلایق مواجه می شد و بندهٔ حقیر از ناحیهٔ آنان مورد تشویق قرار می گرفتم.اما آیا نظر بنیانگذار انقلاب در مورد نقش مردم در حکومت اسلامی همینگونه بوده؟
عزیزان،با استناد به یک فکت نمیتوان محتوای ذهنی آدمیان را به چالش کشید و از دیگر نظرات افراد گذشت.برای نقد عالمانهٔ یک فرد باید همهٔ رفتار،گفتار او را مورد واکاوی قرار داد.
عبارت مورد استناد جناب شکیب تنها سخنان خمینی نیست،عنایت فرمایید:
«دموکراسی این است که آراء اکثریت و آن هم این طور اکثریت معتبر است،اکثریت هرچه گفتند آرایشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد،شما ولی آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست»
جای دیگر می گوید.
«ما تابع آرای ملت هستیم.ملت ما هرطور رأی داد،ما هم از آن ها تبعیت می کنیم.ما حق نداریم؛خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است؛پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم،بله ممکن است گاهی وقت ها ما یک تقاضایی از آن ها بکنیم؛تقاضای متواضعانه؛تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می کند.»
و این هم یکی دیگر
«من یک وقت گفتم اگر ملت خواست بگوید که نه، ما دیکتاتور می خواهیم، همه ملت گفتند ما دیکتاتور می خواهیم،شما چه حقی دارید بگویید نه»
از شما می پرسم، آیا این عبارات نشاندهندهٔ آن است که صاحب سخن ملت خود را گوسفند فرض کرده است؟بله ایشان در مقام قیاس برای تفهیم نیاز به حکومت در سخنرانی مذکور از محتوای ناموجهی استفاده نموده،اما بپذیریم که هیچ چوپانی چنین حقوقی برای اهل آغل قائل نیست.
بیائید کمی جلوتر رفته و به دیگر حقایق مرتبط با این قضیه نگاهی انداخته و ببینیم که آیا موارد فوق آئینهٔ تمام نمای رهبر انقلاب است؟آیا معنای عباراتی چنین دموکراتیک امتنان به تمامی حقوق مردمان است؟
نگارنده بر این باور است که اصلا و ابدا چنین نیست، خیلی نیاز به کنکاش نیست تا مشخص گردد صاحب سخنان فوق وقتی پای حدود الهی به میان می آید کوچکترین ارزشی برای نگاه آنان قائل نیست.ما یادمان هست که جبهه ملی تنها به دلیل مخالفت با لایحهٔ قصاص به ارتداد محکوم و ناچار به توبه گشت.
اینک وجه دیگری از بیانات رهبر را مورد توجه قرار می دهیم.
اینکه ما جمهوری اسلامی می گوییم، این است که هم شرایط منتخـب و هم احکامـی که در ایران جاری شده،این ها بر اسلام متکی است،لکن انتخاب با ملت است.طرز جمهوری هم،همان جمهوری است که در همه جا هست
اینجاست که مشخص می گردد که در تنازع بین رأی مردم و اسلام رهبر انقلاب بدون تردید جانب شریعت و یا حداقل دریافت خود از مبانی فقهی را می گیرد.‌در چنین ساختاری جامعه حق ندارد به جز تفکر و نگاه فقیه از دین و دیانت دیدگاه دیگری داشته باشد و اگر جایی حاکم به نگاه مغایر برداشت خود از شرع تن دهد،تنها از جهت جواز اکل میت در شرایط اضطرار است.حجاب اجباری نتیجهٔ چنین تفکری است،امروز اگر صد درصد جامعه به این موضوع باور داشته و خواهان آزادی پوشش باشند،امثال آقای خامنه ای نمی توانند به آن گردن نهند.
اما یک سوال اساسی،آیا در نهادینه شدن چنین تفکری بر جامعه تنها آقای خمینی مقصر بوده و ما نسل انقلاب هیچ گناهی در این مورد نداشته ایم؟با کمال شرمندگی عرض می کنم که عدم آگاهی از اسلام و یا بهتر است بگویم نشناختن دین فقها و برداشت سطحی و بدون اتکا به پژوهش ما را به این منجلاب کشاند.

نه خمینی ما را گوسفند فرض کرده بود و نه ما خود را رمهٔ او می دانستیم،اما وقتی جامعه ای بدون مطالعه،تحقیق و پژوهش پای به عرصه ای به این عظمت می گذارد،بی شک نمی تواند انتظاری جز چنین پیامدی از کنش خود داشته باشد.
گمان من این است که امروز بدلیل ناکارآمدی حکومتی که با نام دین بدترین شیوهٔ حکمرانی را در برابر دیدگان مردم به نمایش گذاشت،بار دیگر خلایق با احساسات ناشی از خشم و هیجان در حال افتادن از طرف دیگر بام و پشت پا زدن به همهٔ هویت مذهبی خود است،همان کاری که ما در سال ۵۷ با هویت تاریخی خود کردیم

به عنوان یک هموطن از مردم خسته کشورم تمنا دارم که گام هایتان را با آگاهی بردارید که اگر چنین نکنید،از چاله در نیامده به چاه خواهید افتاد.
@Sahamnewsorg

This comment was minimized by the moderator on the site

سیرک سوپرانقلابی‌ها
ح‌ق: من که در همین متن قبل، علیه جنایت تروریستی در حرم نازنین شاه‌چراغ نوشتم ولی بیاییم بررسی کنیم که جمهوری اسلامی چگونه مردم را در برابر مردم قرار می‌دهد. سؤال اساسی این‌جاست: شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، چرا بعد از حوادث تلخی مثل حادثه‌ی دل‌خراش هواپیمای اوکراینی یا حادثه‌ی جان‌سوز همین روزهای اخیر زاهدان، ابراز وجود نمی‌کند؟ معذرت می‌خواهم ولی از قرار، اعضای محترم این شورا اول بررسی می‌کنند که آیا خون‌های ریخته‌شده‌ی واقعه‌ی فلان، آورده‌ای برای نظام دارد یا نه. اگر داشت، فی‌الفور سیرک سوپرانقلابی‌ها را راه می‌اندازند و اگر نداشت، گور پدر ملت. سر همین محاسبه است که من به دعوت این شورا حتی بهشت هم نمی‌روم. واقعا این‌جور وقت‌ها ترجیح می‌دهم مثل توده‌های میلیونی مردم عادی کوچه و بازار باشم تا یک مشت حزب‌اللهی تکراری که افسار خود را داده‌اند دست فشل‌ترین شوراهای نظام. این شورا اگر وجود داشت و اگر وجدان داشت و اگر اندکی واقع‌بینی داشت، ابتدا در ورای مرگ #مهسا_امینی برادری خود را ثابت می‌کرد، بعد برای شهدای شاه‌چراغ آب‌غوره می‌گرفت. سلمنا! من هم قبول دارم که جنایت در حرم احمد بن موسی ریشه در اغتشاشات اخیر دارد اما با این توضیح لازم و ضروری که اغتشاشات اخیر نیز به نوبه‌ی خود ریشه در رفتار و گفتار مردم‌گریز شوراهایی نظیر شورای هماهنگی و سازمان‌هایی مثل سازمان صدا و سیما دارد. هیهات! من حزب‌اللهی مطیعی برای اداره‌های جمهوری اسلامی نیستم. از نظر من، سردسته‌ی همه‌ی اغتشاش‌گرها و سرکرده‌ی همه‌ی اراذل و اوباش، احمد علم‌الهدی است که هر جمعه و با هر خطبه، جمهوری اسلامی بهشتی را به حکومت اسلامی طالبان نزدیک‌تر می‌کند. اگر جنایت داعش در کشور ما تنها به گرفتن جان چند انسان بی‌گناه ختم می‌شود، جنایت بزرگ‌تر از آن علم‌الهدی، شریعتمداری، رسایی، عباسی، نقدی و الباقی سوپرانقلابی‌های متوهمی است که با زبان‌نفهمی و زمان‌نشناسی، هر لحظه از حامیان ولایت کم می‌کنند. جنایت تکفیری‌ها با شعار در کف خیابان، محکوم نمی‌شود؛ با این محکوم می‌شود ‌که نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی، همان‌قدر که روی استوری سلبریتی‌ها حساسیت دارند، روی سخنان ملاعمری سوپرانقلابی‌ها هم حساس باشند. جمهوری اسلامی که در عدالت اقتصادی نمره‌ی خوبی ندارد؛ بیم از آن می‌رود که در عدالت سیاسی هم رفوزه شود. کاش بعضی‌ها عوض نماینده‌ی ولی‌فقیه، هم‌بند تاج‌زاده بودند و کاش یک بار شورای هماهنگی جگر می‌کرد و از مردم می‌خواست که در محکومیت سوپرانقلابی‌ها به خیابان بریزند. عوض سیرک، قیامت می‌شد...
حسین_قدیانی

This comment was minimized by the moderator on the site

افکار عمومی جهان برای چه هدفی آماده می‌شود؟

یک. حجم جهت دهی افکار عمومی جهان، علیه جمهوری اسلامی، با هیچ‌کدام از حوادث قبلی که در ایران روی‌داده قابل مقایسه نیست و نظیر ندارد؛ در هیچ پرونده‌ای، در هیچ مقطعی. از ماجرای سفارت آمریکا گرفته تا وقایعی مانند قتل‌های زنجیره‌ای، حمله به کوی دانشگاه، هولوکاست به روایت احمدی‌نژاد، وقایع سال‌ 88 و...
دو. در دنیای امروز بسیاری از طراحان تحولات بزرگ تا هنگامی که مطمئن نشوند اکثریت افکار عمومی (حدود ۸۰ درصد) با یک تصمیم همراه هستند، آن تصمیم را اجرایی نخواهد کرد.
سه. جهت دهی به افکار عمومی در چنین سطحی بسیار پرهزینه است و سخت بتوان پذیرفت که این هزینه‌ها، برنامه‌ی دیگری را از پی نداشته باشد.
چهار. حجم فراوان فعالیت‌های رسانه‌ای برای جهت‌دهی به افکار عمومی چنان قوی و پرشدت است که به‌نظر می‌رسد هر تصمیمی برای ایران می‌تواند با تایید اکثریت افکار عمومی در جهان همراه شود؛ هر تصمیمی.
پنج. مطالعه‌ی موارد مشابه مانند حمله به عراق و افغانستان، گزینه‌ی حمله‌ی نظامی را به ذهن نزدیک می‌کند اما به نظر می‌رسد، منطقه و جهان آمادگی یک جنگ دیگر را ندارد از سوی دیگر شاید جنگ داخلی و تجزیه نیز با سیاست غرب در این مقطع همخوانی نداشته باشد؛ شرق را نمی‌دانم.
شش. شاید شاهد نوع تازه‌ای از یک برنامه و دخالت خارجی، برای ایجاد تغییرات بنیادین در ایران باشیم، این تغییر بنیادی ممکن است حتی با حفظ کلیت جمهوری اسلامی انجام شود.
هفت. هر برنامه‌ی خارجی علاوه بر همراهی اکثریت افکار عمومی در خارج از مرزها، نیازمند همراهی افکار عمومی اکثریت، در داخل کشور نیز هست. اگر در کشور سیاست رسانه‌ای و میدانی صحیحی وجود داشته باشد، شاید بتوان مانع جهت‌دهی به افکار عمومی داخل ایران شد، اما شواهد نشان می‌دهد چنین سیاستی در داخل وجود ندارد. حتی هنوز جنس جدید رسانه‌ای و نمادین ماجرا تا حد زیادی درک نشده و هنوز ارزیابی‌ها بر اساس مدل‌های قدیمی است و عده‌ای هنوز خیابان را مهم‌تر از رسانه می‌بینند.
هشت. همیشه ممکن است برخی اتفاقات طراحی‌ها را بر هم بزند، اتفاقاتی مانند از کنترل خارج شدن درگیری‌های داخلی یا حتی یک درگیری و جنگ مرزی کوچک که به تدریج ابعاد بزرگی پیدا کند. در این صورت ممکن است اوضاع، خطرناک، غیر قابل پیش‌بینی و غیر قابل کنترل شود.
نه. نتیجه‌ی بندهای بالا این نیست که از ترس دخالت دشمن مردم معترض به سکوت دعوت شوند، اعتراض و انتقاد از ویژگی‌های یک جامعه‌ی زنده است و سرکوب اعتراض و نشنیدن انتقاد، وضعیت جوامع را به چنین شرایطی می‌کشاند. اگر مردم اعتراض کنند، ‌هزینه بدهند، اما هیچ دستاوردی نداشته باشند، اوضاع هر بار خطرناک‌تر خواهد شد.
اگر بناست گرهی گشوده شود، انتظار از مسئولان است. کاش اصلاحات بنیادی، بر اساس خواست مردم در داخل کشور کلید بخورد پیش از آن‌که از روی اجبار و دیر به تغییرات بنیادی تن دهند. سال‌هاست مردم را از دشمن ترسانده‌اید و خوب است این ‌بار چشمان خودتان را باز کنید تا مبادا در مسیر دشمن گام بردارید. امید که مدل اصلاحی قابل درکی پیش روی مردم قرار دهید.
ده. روزهای تلخ و سختی را سپری می‌کنیم اما شاید، رویدادهای ماه‌های آینده غافلگیرکننده‌تر باشد.

جعفر شیرعلی‌نیا/پژوهشگر جنگ ایران و عراق
پاییز ۱۴۰۱

This comment was minimized by the moderator on the site

وضعیت حجاب در مصر؛

«سامح عسگر» از نویسندگان سکولار و لیبرال مصر است، سفیر صلح و عضو سازمان ملل، و نویسنده‌ی ۱۷ کتاب پژوهشی در تاریخ و فلسفه می‌گوید:
مصر، دولتی مدنی است با قانون اساسیِ سکولار که آزادی‌های مذهبی و فکری در آن تضمین شده و اجباري در حجاب ندارد، از لحاظ اجتماعی اما، اگرچه در سطح جامعه، هم پوشش و هم عدم پوشش‌ مشاهده می‌شود اما کفه‌ی تجددخواهان چندان سنگین‌ است که حتا بعضی نهادها و حتا سینماها و رستوران‌های لاکچری ورود افراد با حجاب را ممنوع کرده‌اند.
الازهر، اما با نفوذ سیاسی خود هماره کوشیده است که در مدارس ابتدایی تحت اداره‌ی خود - که بالغ بر صدها مدرسه است - حجاب را شرط ورود کودکان به سیستم آموزشی خود قرار دهد. چیزی که سامح عسگر می‌گوید: مصر را در راه تبدیل شدن به یک افغانستان جدید قرار داده است، و اسلام سیاسی از طریق نظام آموزشی خود قصد دارد نقش و برنامه‌‌ی بلند مدتی برای نفوذ در دولت‌های آینده ایفاء كند.
نسل جوان و مخالفان حجاب در مصر، بار‌ها در شبکه‌های اجتماعی، اقدام به نشر تصاویر بی‌حجاب همسرانِ قاریان معروف قرآن کرده‌اند که تمامی آن‌ها از فارغ‌التحصیلان الازهر بوده‌اند تصاویر بی حجاب همسر عبدالباسط در کنار او در مجامع مختلف بارها سوژه‌ی نشریات لیبرال مصری قرار گرفته همچنین قاریان دیگری چون شیخ مصطفی اسماعیل و شیخ ابوالعینین شعیشع، و رهبران اسلام‌گرای اخوان المسلمین، تصاویر بی‌حجاب همسران و دختران‌شان، بارها در واکنش به لایحه‌های اجباری حجاب، در فیس‌بوک و توئیتر مصریان دست به دست شده است.
دکتر سامح عسگر که هماره علیه فرقه‌گرایی مذهبی و نژادپرستی و نقد میراث و سنت قلم زده است از شاخص‌‌ترین چهره‌های منتقد الازهر مصر است که قدرت جامعه‌ی مدنی و استقلال نهادهای قضایی را مهمترین مانع در برابر تحقق خواست سنت‌گرایان می‌‌داند.
http://T.me/bestdiplomacy

This comment was minimized by the moderator on the site

نفوذ روسیه را جدی بگیرید


شهاب الدین حائری شیرازی

خوب! نسبت به قضایای سه هفته پیش سیستان عکس العمل های امیدوار کننده ای امروز دیده شد شورای تامین استان ضمن پذیرش خطای کلانتری وعزل رییس پلیس سیستان ورئیس کلانتری، قول رسیدگی به خونهای به ناحق ریخته شده جمعه خونین زاهدان را داد مسئول سازمان قضایی نیروهای مسلح هم دستور رسیدگی دقیق و اکیدی نسبت به خاطیان این پرونده را داد حال با توجه به این عمل مثبت چند نکته را در جهت بهبود اوضاع بهم ریخته مملکت به مسئولان نظام توصیه می کنم.

یک رشته برخورد از روز اول فوت زنده یاد خانم مهسا امینی در حالیکه در اختیار نیروی انتظامی بود به چشم می خورد که این رشته رفتار کاملا در ایجاد عصبانیت و هیجان و پرخاش جو کردن مردم و این همه آسیب موثر بوده است.

شاخصه های این رفتارهای تحقیر آمیز با مردم را می توان اینگونه برشمرد.

اهمیت ندادن به مردم و تاخیر در گفتگو با انها تازه وقتی حرف میزنیم انگار ارباب با رعیت با بی اعتنایی و نگاه تحقیر امیز.
نادیده گرفتن خطاهای نیروهای امنیتی، سخنان درشت و تحریک امیز از رسانه ملی، برخوردهای خشن، گویی با حیوان طرفند در کوچه وخیابان که فیلم این برخوردهای متعدد و وحشیانه ملیونها بار توسط مردم ایران و دنیا دیده شد، تحقیر افراد محبوب جامعه ونخبگان و هرکسی که به نقد عملکرد نظام در قضیه اخیر که کشور را 40 روز است به آشوب کشانده چیزی گفته بود.
این رفتارهای تحقیر آمیز ناشی از تحلیل غلط اوضاع مملکت است همین تحلیل غلط موجب بی اعتنایی به خرد شدن استخوان مردم زیر بار فقر ناشی از تحریم و عدم مصالحه به موقع با غرب گردید.

بنده اطلاعی از مشاوران تصمیم گیران اصلی نظام ندارم که چه کسانی هستند اما این را می بینم که نتیجه اطلاعات غلط آنها وضع آشفته فعلی شده در ضمن عملکرد امثال طائب وحسین شریعتمداری را نقش آفرین در بدتر شدن اوضاع میدانم.
حسین طائب(مسئول سابق اطلاعات سپاه) چندماه است برکنار شده اما در مسئولیت یافتن افراد موثر بسیاری در نهادهای امنیتی وفرهنگی موثر بوده وبنظر می رسد این حلقه در وضع اسف بار فعلی نقش بازی می کنند.
دوماه پیش شریعتمداری رسما در کیهان از تیم وزارت خارجه می خواهد شما که چندسال برجام را عقب انداختید دوماه دیگر هم عقب بیاندازید همه چیز زمین تا آسمان عوض خواهد شد!!
و الان دقیقا در ماه دوم فرجه حسین شریعتمداری برای تاخیر در تعامل با غرب هستیم آیا اینها شواهد کافی بر بازی و نقش افرینی در پازل طراحی شده دشمنان انقلاب ونظام و مردم نیست؟

جمهوری اسلامی از آغازین روزهای حمله تجاوز کارانه روسیه به اوکراین برخوردی دو پهلو داشت با مسئله تجاوز روسی و آنرا حمله پیش دستانه خواند!! سپس بحث پهبادها پیش آمد و امروز ما همسنگر روسیه در مقابل تمام کشورهای دنیا قرار گرفتیم که تجاوز را محکوم و روسیه را ملزم به عقب نشینی دانستند!
آیا روسیه در بخشهای اطلاعات ما نفوذ کرده که اینگونه با ارائه تحلیل غلط به مسئولان در حال بازی دادن جمهوری اسلامی در زمین خود است.

رفتارهای تحریک امیز برخی مسئولان و سپس خشونت به کار رفته در مواجهه با معترضین در این 40 روز عجیب وغریب و بی سابقه بوده ایا ما بدون آنکه بدانیم به روش روسها در حال مبدل شدن به یک حکومت بدون عقبه مردمی ومتکی به خشونت هستیم که قرار است تامین کننده حوائج روسها باشد؟

This comment was minimized by the moderator on the site

فقیهان چگونه جمهوریت و قانون را ذبح شرعی کردند و می کنند..!!.

یاداشتی از دکتر محمد مجتهد شبستری

جای هیچگونه پرده پوشی و مجامله نیست.
بخشی از فقیهان جمهوری اسلامی ایران علیه قانون قیام کرده اند.
آنان علیه حقوق ملت که قانون را پدید می‌آورد وارد مبارزه سر سختی شده اند.
آنان در حال بازگشت به دوران پیش از مشروطه و عصر قاجارند دوره‌ای که در آن به نام دین با قانون مخالفت می‌شد.

چرا چنین شده و سبب این بازگشت به گذشته چیست؟
سبب این است که آن فقیهان نه خود می‌دانند قانون، حقوق ملت و دانش حقوق و دانش سیاست (که در عصر حاضر مبنای حکومت داری است) چیست و نه حاضرند سخن اهل این دانش‌ها را بشنوند.
آن فقیهان که لقب‌های توهم انگیز را نیز یدک می‌کشند، فقط با استدلال‌های فقهی مشغول‌اند که آن استدلال ها هم نه مبناهای مدلل دارد و نه مبناهای معقول.

در قلمرو استدلالات فقهی دانش حقوق و دانش سیاست، قانون و حقوق ملت که منشاء قانون می‌شود معنا و مفهوم ندارد.
در آنجا این مفهوم‌ها «بیگانه‌های خطرناکی» هستند که اگر وارد قلمرو استدلال‌های فقهی شوند آنها را از درون متلاشی می کنند و خود جای آنها می‌نشینند.
فقیهان از این خطر به خوبی آگاهند و امروز احساس می کنند تحولات اجتماعی و سیاسی سه دهه اخیر ایران موج مطالبه قانون و حقوق ملت را چنان شدت بخشیده که اعتبار استدلال های فقهی آنان در قلمرو سیاست و حکومت در حال فروپاشی است.
هیاهوی قرار دادن «اجراء اسلام» به جای «اجراء قانون» که اخیراً در صحنه سیاسی ایران بلند شده بیش از آنکه مربوط به قدرت طلبی آن فقیهان باشد مربوط به بی خبری ها و احساس خطرهای آنان است.

قانون یک معنای مشخص و روشن دارد. قانون آن مواد مشخص و مکتوب است که در مجلس تصویب می‌شود.
معنای اجراء قانون به وسیله قوه مجریه هم کاملاً مشخص و روشن است.
اما تعبیر «اجراء اسلام» معنای بسیار مبهم و ناروشن و هرج و مرج طلبانه دارد.
تحت پوشش این تعبیر مشوش ونامفهوم صدها عمل ضد قانون و ضد حقوق ملت می توان انجام داد.
علاوه بر این اجراء اسلام همیشه اجراء یک فتوا و یا یک نظر دینی است که از یک شخص یا اشخاص معین صادر می‌شود و آنچه در مقام عمل اتفاق می‌افتد اجراء فتوا و یا نظر فلان شخص معین است نه اجراء اسلام به عنوان یک دین. تعبیر اجراء اسلام یک «تعبیر توهمی» است.
توهم به این معنا که وقتی گفته می‌شود اسلام اجراء شد از حادثه‌ای خبر داده می‌شود که واقعاً اتفاق نیفتاده است و این یعنی توهم!

تعبیر «حفظ نظام» هم که آن آقایان مرتباً بکار می‌برند مانند تعبیر اجراء اسلام معنای مبهم و مشوش و نامفهوم دارد و یک تعبیر توهمی است.
در کشوری که قانون اساسی تکلیف همه کنشگران سیاسی را مشخص کرده است و هیچ کنش سیاسی نباید در خارج از قانون اساسی انجام شود این ادعا که یک کنش سیاسی دیگر هم وجود دارد که نام آن حفظ نظام است جز یک توهم نیست.

فقیهان ما دو تعبیر توهمی «اجراء اسلام» و «حفظ نظام» را وسیله قرار داده اند تا اصالت قانون و حقوق ملت را که منشأ قانون می‌شود از دیده‌ها پنهان کنند.

ظاهراً تعارض و دوگانگی اصلی در جمهوری اسلامی ایران همین تعارض بنیادین تفکر فقهی و تفکر حقوقی در صحنه سیاست و حکومت است.
در عصر حاضر این دو تفکر در صحنه سیاست و حکومت‌داری عقلانی با یکدیگر قابل جمع نیست. اگر می‌خواهیم به دوران قاجار برنگردیم باید تفکر فقهی به نفع تفکر حقوقی کنار رود.

تاریخ_معاصرایران https://t.me/joinchat/AAAAAEEhqxx3Z00nJrdwFg

This comment was minimized by the moderator on the site

خشونت و علت های آن

مصطفی ملکیان

سیمون وی تعریفی از خشونت دارد. انسان، اگر عقلانیت فردی دیگر را در مقام نظر و بدون دلیل، و آزادی وی را در مقام عمل بدون حقی پاس ندارد نسبت به او خشونت ورزیده است.
به تعبیر کانت، انسانیت ما، به عقلانیت نظری و آزادی عملی ماست و اگر انسانی در نسبت با سایرین به این دو امر بی‌توجهی کند، به تعبیر فلسفی، آن‌ها را شخص ندانسته و شئ (چیز) دانسته است. در واقع، خشونت یک فرآیند است که نتیجه این فرآیند، شئ شدگی یک شخص است.
اگر بفهمیم چه می‌شود که فردی، نسبت به دیگری دست به خشونت می‌زند، با اندکی تعدیل، متوجه می‌شویم چرا یک جماعت نسبت به جماعتی دیگر خشونت می‌ورزد.

آشکارگی حقیقت
اگر انسان به لحاظ معرفت‌شناسی، معتقد باشد که حقیقت آشکار است، لامحاله دست به خشونت خواهد زد. فردی معتقد است که در باب یک موضوع، حقیقت کاملاً واضح است، کسانی که در مقابل این حقیقت موضع می‌گیرند، از نظر او انکار یک حقیقت واضح می‌کنند (مثلاً می‌گویند که 2 علاوه بر 2 می‌شود 3)، و این انکار حقیقت عیان، احساس منفی در فرد ایجاد می‌کند چراکه انکار حقیقت از جانب دیگران را، به جهل آن‌ها نسبت نمی‌دهد و فرد راهی جز ابراز خشونت در مقابل خود نمی‌بیند. اما اگر شخص به نظریه معرفتی ناآشکاریِ حقیقت باور داشته باشد در این حالت، معتقد است که حقیقت پیچاپیچ است و در برابر مخالفت دیگران، نرم می‌شود چرا که واقف است که حقیقت آشکار نیست و این قابل پذیرش است که درباره یک موضوع، تفاوت آرا وجود داشته باشد. در این حالت، فرد در برابر مخالفان، خشونت نمی‌ورزد.

پلورالیسم و تکثرگرایی، حقیقت را آشکار نمی‌داند فلذا، مدارای بیشتری نسبت به مخالفان خود نشان می‌دهد.اما نظریه آشکارگی حقیقت، یک تعبیر مأنوس‌تری هم دارد و آن ایدئولوژی‌اندیشی است. اگر فردی در موضوعی، حقیقت را آشکار و عیان پنداشت، حداقل در آن موضوع ایدئولوژیک‌اندیش است.

ایدئولوژیک‌اندیش کسی است که معتقد است جواب هر سوالی واضح و معلوم است و نزد اوست. ترکیب آشکارگی حقیقت با اینکه حقیقت نزد فرد است، او را ایدئولوژیک می‌کند. این ایدئولوژی می‌تواند مذهبی، لائیک، سکولار، سوسیال یا لیبرال باشد. ایدئولوژیک‌اندیشی، لزوماً خشونت‌زاست و هیچ تفاوتی هم نمی‌کند که به کدام مکتب نسبت داده شود.
علت دیگری که فرد را ایدئولوژیک می کند، این است که فرد فاقد دلیل برای مدعای خویش است. اگر چنین باشد، انسان مجبور است رگ گردن خود را به عنوان حجت قوی کند و این آغاز خشونت است که در زبان بدن و کردار ظهور می‌کند.

احساس ضعف
اگر انسان در برابر دشمن و مخالف خود احساس ضعف کند، به خشونت روی می‌آورد. انسان وقتی که اعتماد به نفس ندارد و خود را در برابر مخالف خود ضعیف می بیند، به خشونت روی می‌آورد. به زبان روانشناختی، عقده‌ی حقارت همیشه خشونت‌آور است. وقتی انسانی خود را حقیرتر از بقیه بداند، دست به خشونت می‌برد.

آرمان های غیرواقع گرایانه
کسی که بخواهد جهان را به صورتی که نشدنی است شکل دهد و بخواهد کاری نشدنی را انجام دهد، مجبور است که خشونت بورزد. کسانی که آرمان های غیر واقع‌گرایانه دارند، در نهایت دست به خشونت می‌برند. حکومت لنینی-استالینی شوروی قصد داشت که جامعه بی‌طبقه ایجاد کند و انسانی ایجاد کند که به اندازه توان خود کار کند و اندازه ی نیاز خود بردارد. مردم شوروی چنین نشدند و اتحاد جماهیر شوروی نیز در طول حکومت خود، 80 میلیون نفر انسان را نابود کرد. لذا در تمام آرمان‌های فردی و اجتماعی این واقع‌گرایی ضروری است چرا که در غیر این صورت، راهی جز خشونت باقی نمی‌ماند.

از بین رفتن فضای حیاتی
زمانی که انسان احساس کند که فضای حیاتی خود را از دست داده است، ابراز خشونت می‌کند. این فضای حیاتی در دو حالت ایجاد می‌شود:
1. اگر فردی یا اجتماعی چنین استنباط کند که در ادامه وضع کنونی، حتی از ضروریات زندگی هم محروم خواهد شد، خشونت می‌ورزد. به تعبیر آبراهام مزلو، اگر روزی انسان چنین استنباط کند که نیازهای قاعده هرم زندگی وی (ضروریات زندگی) قابل تأمین نیست، فضای حیاتی خود را در خطر می‌بیند و دست به خشونت می‌زند. چرا که فرد در این حالت چیزی برای از دست دادن ندارد و اگر به وسیله خشونت ورزی، احتمال به دست آوردن چیزی باشد، ممکن است که وی دست به خشونت بزند.

2.اگر نیازهای ضروری (رتبه اول) تأمین شود، اما نیازهای مرتبه ی دوم تا ششم تأمین نشود، و نهادهای اجتماعی اجازه ندهند که فرد نیازهایی چون پیوستن به گروه های اجتماعی، کسب حیثیت اجتماعی و تعلق خاطر را از طرق مسالمت‌آمیز تأمین کند، فرد دست به خشونت می‌زند.
تا زمانی که این عوامل وجود دارد، خشونت نیز وجود دارد. در میان این عوامل، ایدئولوژیک اندیشی و احساس از بین رفتن فضای حیاتی(فقر مفرط)، بیشترین تأثیر را در اعمال خشونت دارند.

سمینار درباره خشونت، مؤسسه پرسش
@mostafamalekian

This comment was minimized by the moderator on the site

کشتن صد نفر در زاهدان و پاسخش در شیراز

شهاب الدین حائری شیرازی
ضمن عرض تسلیت به همشهریان عزیز توجه دوستان را به نکاتی حول پیام آقای قالیباف که نمونه ای از واکنشهای طیف اصول گرا در قبال حادثه تروریستی شاه چراغ است جلب می نمایم.

«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

وقوع حادثۀ تروریستی در حرم مطهر احمد بن‌ موسی (ع)، که منجر به شهادت و مجروحیت جمعی از زائران و هموطنان عزیز شد، موجب تأسف و تأثر گردید.
در روزهای اخیر، که یادآور جنگ احزاب و صف‌آرایی همه‌جانبۀ دشمنان است، آنان با تمام توان و ظرفیت‌ خویش نتوانستند به اهداف شوم خود دست یابند، اما این‌بار با اقدامی به‌شیوۀ تروریست‌های تکفیری و با شلیک گلوله به روی مردم مظلوم‌، بی‌دفاع و متدین، آنان را به خاک و خون کشاندند و نشان دادند اصل و اساس کینه و عداوت آنان با دیانت مردم است‌.
این فاجعۀ دلخراش اتمام حجتی است با همۀ کسانی که، در هفته‌های گذشته، با ایجاد ناآرامی زمینه را برای توطئه‌های دشمن فراهم کردند.
ملت شریف ایران ثابت کرده‌اند، با این‌گونه اقدامات ذلیلانه و ناجوانمردانه، از پای ننشسته و ذره‌ای از مواضع انقلابی خویش عقب‌نشینی نخواهند کرد.
لازم است نهادهای امنیتی و انتظامی با جدیت نسبت به شناسایی عاملان و آمران این حادثۀ خونین اقدام کرده و مراکز درمانی در رسیدگی به وضعیت مجروحان و مصدومان عمل کنند.
ضمن عرض تسلیت به پیشگاه حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)، مقام معظم رهبری، مردم ولایت‌مدار ایران و خانواده‌های شهدای این حادثه، برای ارواح طیبۀ شهیدان والامقام علو درجات و رضوان الهی و برای مجروحین و مصدومین شفای عاجل و کامل را از درگاه خداوند متعال مسئلت می‌کنم.

محمدباقر قالیباف
رئیس مجلس شورای اسلامی»

حاشیه

ظاهرا عده ای در حال گل آلود کردن آب اند شاید در جهت حمایت از دستگاههای خاطی امنیتی اما مسئله را اگر بدون پیش داوری نگاه کنیم چندان هم پیچیده نیست و بیش از معترضان، برخی مدیران امنیتی می توانند در زمینه سازی حادثه تروریستی شاه چراغ موثر باشند!
بنظر می رسد سوء تدبیری که دوهفته پیش پس از نماز جمعه زاهدان صورت گرفت و تعداد زیادی از هموطنان اهل سنتمان کشته شدند تا انجا که شهریاری نماینده این شهر خواستار تحت پوشش بنیادشهید رفتن کشته شده گان بیگناه این واقعه شد بعلاوه عدم برخورد مناسب با خاطیان(که میتوانست ترمیم کننده احساسات جریحه دار شده برادران اهل سنت باشد) که به عکس العمل شدید مولوی عبدالحمید و گله وشکایت وی در نمازجمعه هفته پیش انجامید.
فیلمهای منتشر شده از راهپیمایی گسترده با شعارهای تند پس از نمازجمعه هفته گذشته زاهدان حکایت داشت که عصبانیت نمازگزاران از عدم برخورد مناسب با خاطیان را نشان می داد.
حال به حادثه تروریستی شاه چراغ دقت شود
گزارشهای اولیه حاکی از دخالت نیروهای افراطی اهل سنت موسوم به تکفیری در این عملیات تروریستی بوده است.
آیا بصورت طبیعی قضیه دوهفته پیش زاهدان نمی تواند در اتفاقات امروز شاه چراغ موثر بوده باشد؟
بنده در اینجا (https://t.me/virayeshe_zehn/2703) قبلا نسبت به فعال کردن گسل های نسلی و قومیتی ومذهبی توسط نفوذی ها در دستگاه امنیتی پس از حادثه غم بار فوت خانم مهسا امینی هشدار داده بودم.
@Sahamnewsorg

This comment was minimized by the moderator on the site

شما را به خدا گوش کنید!

احمد زیدآبادی
در پی حادثۀ خونین و جگرخراش شاه‌چراغ، مسئولان کشور در مورد ارادۀ دشمنان ایران برای ایجاد ناامنی و هرج و مرج در کشور هشدار داده‌اند.
بدون شک، ایران در خارج از مرزهای خود دشمنانی از جمله برخی کشورها و برخی گروه‌های تروریستی دارد که مترصد ضربه زدن به امنیت و موجودیت آن هستند. اما در این میان، خود مسئولانِ کشور برای حفظ امنیت و ثبات پایدار ایران چه کرده‌اند؟
این وضع نتیجۀ عملکرد چه کسانی است؟ این رابطۀ خطرناک با روسیه و ارسال پهپاد انتحاری به مسکو کار کیست؟ تعلیق مذاکرات برجام و ادامۀ تحریم‌های سنگین علیه کشور از کجا آب ‌خورد؟ چشم بستن بر گسترش فقر و تبعیض در کشور به چه دلیلی است؟ بی‌اعتنایی به هشدارهای مکرر و بی‌وقفۀ عموم کارشناسان حوزه‌های مختلف در مورد بحرانی شدن شرایط جامعه در صورت ادامۀ سیاست‌های مرسوم با چه منطقی صورت گرفت؟ حذفِ مستمر و فزایندۀ نیروهای سیاسی از دایرۀ تصمیم‌گیری برای کشور و حاکم کردن افراد سطحی و ناکارآمد و بدون تخصص بر مقدرات اقتصاد و آموزش و آموزش عالی و فرهنگ و هنر و سیاست وغیره از کجا نشأت یافت؟ توسعه را امری مذموم شمردن و از الزاماتِ آن شانه خالی کردن با چه قصد و غرضی انجام شد؟ نادیده‌انگاری مطالبات عمومی و بخصوص زنان و جوانان برای انتخاب سبک زندگی خود و برچیدن بساط زورِ فرهنگی و عقیدتی طبق کدام مصلحت بود؟ بی‌تحملی در برابر اعتراض‌های صنفی و بازداشت برخی رهبران آنان با کدام دغدغۀ معطوف به حفظ امنیت کشور صورت گرفت؟...
حتی هم اینک نیز که بحران در ابعاد گوناگون خود را نشان داده است، چرا فکر عاجلی نمی‌شود؟ دریغ از یک وعدۀ تأثیرگذار، دریغ از یک ابتکار آرامش‌بخش، دریغ از یک انعطاف قابل توجه، دریغ از یک نرمش امیدوار کننده....حتی حاضر نمی‌شوند افراد هتاک و بحران‌آفرین را از دور و بر خودشان دور کنند و یا بازداشتی‌های بی‌گناه از جمله روزنامه‌نگاران را از بند رها سازند. همچنان زبان تهدید و تخفیف و نادیده‌انگاری در چرخش است و اگر هم مسئولی کلامی اندک امیدبخش بر زبان می‌راند بر اثر هجوم تندروها، بلافاصله با زدن چند تبصره، اصلِ حرفش را پس می‌گیرد!
می‌خواهید با سرنوشت این کشور چه کنید؟ استفادۀ بی‌نهایت از زور تا اثر و نشانی از هیچ معترضی باقی نماند؟ آیا این اصلاً ممکن است؟ آیا امکان ایجاد کمترین حد از نظم و ثبات از این طریق وجود دارد؟ آیا این کار کشور را غرق در خون نمی‌کند؟ پس اگر احیاناً این راه را بسته می‌دانید، چرا در ارائۀ ابتکاری جدید و افق‌گشا کاری ملموس نمی‌کنید؟ با این بی‌‌تصمیمی و تعلل منتظر چه هستید؟ که آتش به طور فراگیر دامن کشور را بگیرد و تمام هستی آن را بسوزاند؟
من به شما اطمینان می‌دهم که با هیچ سطحی از زور و خشونت نمی‌توان وضع را به حال سابق آن برگرداند. فقط و فقط دو راه وجود دارد. یا تغییر مسیر به سمت تحول و اصلاح بنیادی بدون درنگ و فوت لحظه‌ای وقت و یا درگیر کردن کشور در آتش ناامنی. هر چه از ابزار زور بیشتر استفاده شود شعله‌های آتش ناامنی بلندتر می‌شود. هر کسی در هر مقامی جز این را به شما بگوید، قصد فریب‌تان را دارد. من ناصح امین و دلسوزی برای شما هستم. بی‌هیچ کینه و غرض شخصی شما را خطاب قرار می‌دهم. از همین لحظه شروع کنید و با آزاد کرد بازداشتی‌های بیگناه، نوری در افق این تونل به مردم نشان دهید. مطمئن باشید اکثریت قاطع مردم اگر در انتهای این تونل نوری واقعی ببینند آن را نادیده نخواهند گرفت. قبلاً صدها بار گفتم که عجله کنید، فرصت را از دست ندهید، وقت تنگ است. گوش نکردید. شما را به خدا الان گوش کنید. از بد روزگار اکنون سرنوشت این کشور به تصمیم شماست. با تصمیم درست قادرید آن را نجات دهید و با ادامۀ بی‌تصمیمی و یا تصمیم نادرست می‌توانید آن را کنام موران و ماران کنید چرا که دیگر اثری از پلنگان و شیران هم نمانده که در یک ایران ویران لانه کنند!
baharnews.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

محمد خاتمی، رئیس جمهوری پیشین ایران در واکنش به حوادث اخیر می‌گوید «حکومت‌ها باید موازین حکمرانی خوب را رعایت کنند و ضمن شنیدن صدای انتقاد و اعتراض -حتی اگر ناحق باشد- زمینه را برای فراهم آوردن رضایت مادی و معنوی مردم فراهم آورند». آقای خاتمی با انتشار پیامی می‌گوید «جامعه رو به سوی آزادی و زندگی دارد» و با اشاره به حوادث شیراز (شاهچراغ)، زاهدان، تهران و کردستان گفته «خشونت را با خشونت نمی‌توان پاسخ داد، هرچند باید با خشونت‌گران مقابله کرد». او گفته «تقاضای زندگی خوب، امن و عادلانه» از سوی مردم، تقاضای طبیعی است و اگر ببینند شرایط این زندگی فراهم نیست، «حق دارند انتقاد و حتی اعتراض کنند ولی اعتراض نباید خود به خشونت آلوده شود». در روزهای اخیر انتقادها از سکوت اصلاح‌طبان و کسانی مانند محمد خاتمی در مقابل خشونت دستگاه‌های امنیتی علیه معترضان بالا گرفته است و منتقدان می‌پرسند امثال «خاتمی کجا هستند؟». آقای خاتمی در این پیام گفته به صورت «آشکار و نهان» برای امنیت پایدار و آزادی و توسعه تلاش می‌کند.

نسرین شاکرمی، مادر نیکا شاکرمی، در مراسم چهلمین روز درگذشت دخترش نیکا شاکرمی در روستای ویسیان لرستان خطاب به دخترش گفت: «تا ابد در عذابم برای رنج‌هایت اما وقتی می‌بینم با پرپر شدنت بذر پاک تفکر،‌ آزادگی و شهامت و شرافتت در دل عزیزانی دیگر شکوفا می‌شود،‌ خوشحالم و شکرگزار.»

This comment was minimized by the moderator on the site

️درباره خشونت پرهیزی

کاظم زمهریر

ایده جنبش خشونت پرهیز درونه اصلی مقاومت مدنی است. همچنین، شکی نیست که خشونت مستقل از زمینه کاربرد، مطلقا" امری مذموم است.
اساسا، نظم سیاسی با هدف کاهش و از میان بردن خشونت در زیست مدنی شکل می‌گیرد و شیوع خشونت جمعی نشان از کژکاری نهادهای سیاسی دارد.

در این نوشته کوتاه سعی خواهم کرد، به تعریف خشونت سیاسی و شیوه پیشگیری از آن بپردازم.

خشونت، استفاده از کنش‌ها و کلمات به قصد آسیب‌زدن و ارعاب دیگران است، که معمولا با کاربرد زور همراه هست. خشونت سیاسی، ارعاب مردم برای رسیدن به اهداف و مقاصد سیاسیست. برای خشونت سیاسی می توان حداقل دو بعد در نظر گرفت: روشی وگفتمانی.

خشونت روشی، کاربرد ابزارهای مختلف برای آسیب زدن به انسانهاست. یک جنبش مدنی از حیث روش نمی‌تواند بر کاربرد ابزارها و الگوهایی از کنش تکیه کند که باعث به خطر افتادن جان انسانها بطورعامدانه گردد. کاربرد سلاح گرم و سرد با هدف آسیب زدن بر پیکره انسانها، از آشکارترین شکل خشونت روشی است که مطلقا باید از انجام آن پرهیز کرد.

در مقابل، خشونت گفتمانی، حاصل تحمیل باورهای خود بر دیگران است. بدون توجه به اعتبار یک عقیده، تلاش برای همراه کردن اجبارآمیز دیگران با یک عقیده، عملی خشونت‌آمیز است.
به گمانم، ظهور خشونت فیزیکی خود معلول تلاش برای تحمیل یک عقیده بر دیگران است.

برای پیشگیری از خشونت، انجام سه اقدام ضروری است: اجماع سازی سیاسی، مشارکت فعال نخبگان در نمایندگی جامعه و ساخت حقوقی دادن به کردارهای حکومتی.

اولا، تلاش برای ساخت یک ذهنیت جمعی مشترک درباره نظم سیاسی و اجتماعی مطلوب، امکان همگرایی داوطلبانه اکثریت جامعه را برای حل و فصل مسالمت‌آمیز بحران‌های اساسی جامعه فراهم ساخته، مانع شقاق و چنددستگی، و در نهایت بروز خشونت اجتماعی و سیاسی می گردد. این اجماع سازی، تنها از طریق گفتگوی فراگیر میان طبقات اجتماعی ممکن است.

ثانیا، ممانعت از شکل گیری خشونت، نیازمند مشارکت فعال نخبگان و رهبران سیاسی-فکری برای نمایندگی خواسته‌های مردم است. تنزه‌طلبی، سکوت و یا تلاش برای نادیده گرفتن خواسته‌های جامعه، نه تنها مردم را از پیگیری مطالبات خود باز نمی‌دارد، بلکه باعث رشد خشم اجتماعی و شیوع رفتارهای خشن می‌گردد؛ ساخت اجماع سیاسی در مورد مسائل حاد جامعه وظیفه اصلی نخبگان و تشکل های سیاسی و مدنی است.

ثالثا، از حیث حقوقی باید کردارهای انتظامی و امنیتی کارگزاران حکومت در مواجهه با اعتراض های اجتماعی احصاء و ضابطه‌مند گردد، تا این نهادها به بهانه مدیریت اعتراض‌ها، با کردارهای خود زمینه‌ساز ظهور خشونت در اعتراض‌های اجتماعی نگردند.

در نهایت، خشونت پرهیزی به معنای سازش‌کاری و زدوبند سیاسی نیست. رهبرانی مانند گاندی، مارتین لوتر کینگ یا ماندلا، با وجود خشونت پرهیزی بر اصول و آرمان‌های خود استوار بودند و برای تحقق این آرمانها رنج‌های بسیار بر خود تحمیل کردند. اینکه، نخبگان سیاسی در زمان انتخابات مشتاقانه در حوزه عمومی کنشگری نموده، به بسیج توده‌ها بپردازند، ولی در لحظات اعتراض اجتماعی، سکوت و گوشه گیری نمایند و به جای نمایندگی مطالبات مردم، تنها از بی توجهی حاکمیت به خواسته‌های معترضان ابراز تاسف کنند، کنش خشونت پرهیز نیست، بلکه سوداگری سیاسی است.

وظیفه نخبگان، نصیحت کردن مقامات سیاسی نیست، بلکه سازمان دادن به طبقات اجتماعی و تغییر موازنه قدرت سیاسی به نفع جامعه است، تا حکومت مجبور به توجه به خواسته‌های مردم گردد.
اگر این رهبران و نخبگان سیاسی در جستجوی تحقق آرمان‌های اکثریت جامعه هستند، وظیفه دارند، ضمن دعوت به خشونت پرهیزی، برای ایجاد اجماع ملی برای انجام اصلاحات اجتماعی و سیاسی تلاش نمایند، حتی اگر مطلوب حکومت‌گران واقع نگردد و آنها همچون ماندلا برای این همراهی با مردم هزینه بپردازند. @MostafaTajzadeh

This comment was minimized by the moderator on the site

لباس شخصی های حکومتی اغتشاشگران واقعی

رضا ولدبیگی
با گذشت یکماه از اعتراضات خیابانی و بی توجهی حاکمان به خواسته های آنان می‌رود تا اعتراضات را از خواست اصلاح ساختاری به حذف نظام حکومتی سوق دهد . قوانین حکومت جمهوری اسلامی بویژه بازنگری قانون اساسی سال 68 که در شرایط انفعال جامعه تنظیم وبه رای گذاشته شده و کمترین حق را برای شهروندان قائل شده اند تا جایی که با سفیه و نادان تلقی کردن مردم ایران ولایت مطلقه فقیه را به انان تحمیل کرده است . علیرغم قوانین عموما محدود کننده حکومت بخشی از حکومت حتی با عبور از این قوانین با سازماندهی لباس شخصی ها همواره منتقدین را تحت فشار قرار داده و مرتکب جنایت بی شمار شده اند و بدون اینکه عاملان و آمران این جنایات واهمه ای از عواقب آن داشته باشند اولین قانون شکنان عرصه سیاسی کشور بعد از انقلاب 57 بوده است . اینروزها در حالیکه خیابانها شاهد حضور سنگین ماموران انتظامی و یگان ویژه می باشند و در تقابل آشکار با اصل 27 قانون اساسی اعتراضات مسالمت آمیز و مدنی جوانان و زنان را سرکوب می‌کنند، قانون شکنی و استفاده از لباس شخصی های بی نام و نشان برای سرکوب معترضان به رویه کلی حکومت تبدیل شده و معترضان مسالمت جو را که فقط شعار می‌دهند به بی‌رحمانه ترین روش‌ها مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند ، دستگیر می‌کنند و با ماشین های شخصی به جاهای بی نام و نشان منتقل می‌کنند و در کمال بیشرمی صدا و سیمای دروغ پرداز با سناریوهای جعلی و اعترافات اجباری واقعیت را وارونه نشان میدهد . در شرایطی که معترضین شاهد چنین خشونتی از طرف حکومت هستند چگونه می‌توان از جوانان و زنان جان به لب رسیده از تحقیر و محرومیت انتظار آرامش داشت ؟ سرکوب خونین زاهدان ، واقعه مدرسه شاهد اردبیل ، کشتار زندان اوین و گوش مطلقا ناشنوای مسئولین ارشد ، جدایی حکومت از مردم را چنان افزایش داده که حتی با سرکوب اعتراضات جاری بدون اصلاحات ساختاری عمیق فروپاشی سرنوشت محتوم جمهوری اسلامی می باشد . در چنین شرایطی درخت کهنسال و پوسیده امثال جنتی و ... چون احمد خاتمی و صدیقی و ...انی چون رئیسی دردی از حکومت دوا نمی‌کنند . توقف خشونت اعلام عفو عمومی برای فعالین سیاسی و مدنی و استفاده از ظرفیت قانون اساسی برای برگزاری رفراندوم شفاف با موضوع حذف نظارت استصوابی برکناری رییسی و برگزاری انتخاب زود هنگام کم خطر ترین راه برای گذار کم خطر برای حاکمان و فرزندانشان از یکطرف و بدون خشونت برای مردم جان به لب رسیده از طرف دیگر است.
http://T.me/social_transparence

This comment was minimized by the moderator on the site

نان در خون مردم زدن
سلمان‌موسوی
قالیباف حادثه تروریستی شاه چراغ را اتمام حجت با کسانی دانست که در چند هفته ی اخیر باعث نا آرامی و باز کردن فضا برای تروریست ها شدند.
جناب "سیسمونی_گیت" هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. کاش برای اتمام‌حجت با معترضین و منتقدین به فساد و ناکآرامدی عملکرد شما و ساختار عریض و طویلی که امروز یکی از هزارانش هستید، راه بهتری را انتخاب میکردید. اینگونه اظهارنظرها و زدن نان در خون هموطنان در این اوضاع و احوال و سوء‌استفاده از این رخداد تلخ برای مقابله با تجمعات اعتراضی هفته‌های اخیر، ابهامات فراوانی در ذهن مخاطبین متبادر می‌کند. صحبت‌هایی که پشتوانه‌ی عقلی و فکری نداشته باشد زمینه‌ساز شبهات و شایعات است.
baharnews.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

با نفرت و‌ خشونت نمی توان مدعی زن؛ زندگی؛ آزادی شد / در حاشیه گپ و گفت با چند دانشجو

امیر دبیری مهر

دیروز با چند تا از دانشجویان گپ و گفتی داشتم ...خیلی مشتاقانه پرسیدند فلانی نظرت چیه؟
گفتم مثل همیشه نظراتم را نوشتم و جز آن حرف جدیدی ندارم...
یکی از انها پرسید حرف نگفتنی نداری ؟.
گفتم دارم. ادم دانا همیشه حرف نگفتنی دارد اما ضرورتی برای گفتنش نیست.
یکی دیگه گفت موسیقی های تولید شده در یک ماه اخیر را شنیدی ؟
گفتم چندتایی مثل برای شروین حاجی پور و زن و زندگی آزادی مهدی یراحی ....شروع کردند به خندیدن !!!
گفتم چرا می خندید ؟
گفتند منظورمان قطعات رپرها ست . انها حرف دل ماست!!؟؟
گفتم کلا رپ دوست ندارم ما نسل ایگرگ هستیم دهه پنجاهی هستیم اوج موسیقی اعتراضی ما داریوش و ایرج جنتی عطایی است.
گفتند لینک چند قطعه را می فرستند که گوش کنم
امروز که برای پیاده روی و‌ ورزش رفتم حدود چهل دقیقه با نگاه تحلیلی این قطعات را گوش دادم ....خلاصه ی همه این موسیقی ها فحش و خشونت و نفرت و انتقام بود....از سویی تلنگر گسل نسلی بود از سویی موجب نگرانی....
اگر خشونت لباس شخصی ها و نیروی انتظامی و ...محکوم است و باید مهار شود این حجم از نفرت و خشونت از جانب بخشی از جامعه بسیار خطرناک است ...جامعه باید بداند

همه چادری ها طرفدار گشت ارشاد و حجاب اجباری نیستند اطراف من خانم چادری کم نیست که مخالف سرسخت حجاب اجباری است.

هر کس ریش داشت و متدین بود موافق سرکوب نیست بسیاری از متدینین از منظر شرع و دین موافق سرسخت ازادی هستند و معترض بسیاری از سیاست ها ....معذورم اسم ببرم در بالاترین لایه های نظام هم منتقد و معترض حضور دارند ...

همه روحانیون اهل جاه طلبی و پست و مقام و تحجر و تعصب دینی نیستند روحانیون مستقل و ساده زیست و روشن اندیش هم داریم..پس به طبقه روحانیت فحش ندهید

همه پلیس ها و پاسدار ها و اطلاعاتی ها اهل خشونت نیستند در انها بسیاری را می شناسم که از رفتارهای افراطی بیزارند....و مدافع عقلانیت و اخلاق و قانون هستند چه بسیار از انها که همین نوشته‌های اندیشکده خرد را می خوانند و گاهی تشکر می کنند از اینکه دلسوزانه و شجاعانه حرفهای مردم گفته می شود.

از همه بالاتر ما ایرانی می خواهیم که در ان همه افکار و عقاید ازاد باشند اما بهترین ها و صادق ترین و مفید ترین ها در حکمرانی بکارگرفته شود زیرا بدون ازادی مطلق افکار و عقاید و نظرها هر حکومتی محکوم به شکست است...اگر هم بماند ثمره ای جز فقر و فساد و تبعیض و بی عدالتی نخواهد داشت

بنابر این من نگران افراط و تعصب کوری هستم که می خواهد جایگزین تعصب و افراطی گری کور دیگری شود...و همه باید مراقب باشیم مسیر عقلانیت و صلح و مهر و گفتگو را گم نکنیم ...گرگ های زیادی برای دریدن ایران و تکه پاره کردن این جامعه و خشونت طبقاتی و جنگ عقیده ها دندان تیز کرده اند.

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

چهلم مهسا امینی؛ اعتراض‌ و اعتصاب‌ در دانشگاه‌ها و شهرها و حمله داعش در شیراز
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۲۶/۱۰/۲۰۲۲ - ۲۳:۲۰

ایران همزمان با فرا رسیدن سی و نهمین روز کشته شدن مهسا امینی، دختر ۲۲ ساله اهل سقز (استان کردستان) در جریان بازداشت از سوی گشت ارشاد ، شاهد برگزاری اعتراض و اعتصاب در شهرهای مختلف کشور بود.
استانداری کردستان تمامی مدارس و دانشگاه‌های این استان را امروز (چهارشنبه) به دلیل آن چه که شیوع آنفلوآنزا عنوان شده، تعطیل کرده بود. پیشتر استانداری اردبیل نیز که اسراء پناهی، دانش‌آموز جان‌باخته، ساکن این شهر و استان بوده نیز مدارس این شهر را بنا به دلیلی مشابه با آن چه استانداری کردستان اعلام کرده، طی روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه تعطیل اعلام کرده بود.
در چنین شرایطی خانواده مهسا امینی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرده بودند که قصد برگزاری مراسم چهلم برای دختر جوانشان را ندارد. بیانیه‌ای که مطابق ادعای هه‌نگاو، سازمان حقوق بشر کردستان، تحت فشار نیروهای امنیتی صادر شده بود.
با این حال، گروهی از کاربران شبکه‌های اجتماعی، فعالان سیاسی و مدنی مخالف جمهوری اسلامی و تشکل‌های فعال در جریان اعتراض‌های چهل روز گذشته در ایران از مردم خواسته‌ بودند تا امروز (چهارشنبه)، همزمان با چهلم مهسا امینی به خیابان‌ها بیایند.
بسیاری از دانشگاه‌های ایران هم با فرارسیدن چهلم مهسا امینی صحنه تجمع‌های اعتراضی بود.

10/26/2022 10:48 PM
یک پاسدار در جریان اعتراضات در ملایر به ضرب گلوله کشته شد
به گزارش ایرنا، یکی از نیروهای اطلاعات سپاه ملایر در استان همدان به هنگام «تعقیب عده‌ای از لیدرهای جریان آشوب و اغتشاشات» در خیابان ولی‌عصر شهر ملایر و به ضرب گلوله مستقیم کشته شده است.
ایرنا می‌گوید این نیروی اطلاعات سپاه پاسدران ملایر با درجه و نام سروان «علی نظری» چهارشنبه شب بدلیل جراحات وارده و پس از انتقال به بیمارستان درگذشته است.

10/26/2022 10:06 PM
رئیسی به حادثه تیراندازی در حرم شاهچراغ واکنش نشان داد
«این شرارت، قطعا بی‌پاسخ نخواهد ماند و دستگاههای امنیتی و انتظامی با شناسایی عقبه‌های این جنایت کور، به آمران و طراحان آن پاسخ پشیمان‌کننده و عبرت‌آموزی خواهند داد.»


10/26/2022 09:49 PM
وزیر کشور: اغتشاشات توسط دشمن به مسیری خطرناک می‌رود؛ افراد خود را باید کنار بکشند
احمد وحیدی، وزیر کشور ایران بدنبال حادثه تیراندازی در حرم شاهچراغ شیراز که رسانه‌های رسمی حکومت آن را «حمله تروریستی» خواندند گفت که «جریان اغتشاشات اخیر توسط دشمن به مسیر خطرناکی می‌رود و جریان‌های تروریستی در حال استفاده از این اتفاقات است و افراد باید خود را از جریان اغتشاش کنار بکشند و مسولان امنیتی هم با شدت مراقبت می‌کنند.»
به گزارش ایرنا آقای وحیدی افزوده است: «افرادی که این حادثه تروریستی را رقم زدند لایه‌ای از توطئه علیه ایران را نشان دادند و این حادثه ناگوار نشان دهنده حرکات ضددین است که به ساحت حرم شاهچراغ توهین کردند.»


10/26/2022 07:57 PM
تیراندازی در حرم شاهچراغ شیراز «ده‌ها» کشته و زخمی بر جای گذاشت
رسانه‌های رسمی ایران از تیراندازی عصر چهارشنبه در حرم شاهچراغ شیراز خبر داد‌ند.
به نوشتۀ این رسانه‌ها، این حادثه «تروریستی» بوده و مهاجمانی که نیروی انتظامات حرم همچنین خانواده‌ها را هدف گرفته‌اند سه نفر بوده‌اند.
به نوشتۀ خبرگزاری فارس، مهاجمان که دو نفر آنها دستگیر شده‌اند، سلاح کلاشینکف به همراه خشاب‌های اضافی داشته‌اند.
بیشتر بخوانید: تیراندازی در حرم شاهچراغ شیراز «ده‌ها» کشته و زخمی برجای گذاشت

10/26/2022 07:33 PM
اعتراضات گسترده خیابانی در تهران
در حالی به شامگاه چهارشنبه ۴ آبان نزدیک می‌شویم که بسیاری از اعتراضاتی که به مناسبت چهلمین روز جان باختن مهسا امینی در پایتخت برگزار شد، همچنان ادامه دارد. گزارش ها حاکی از آن است که در غرب تهران و محله‌های پونک، صادقیه، شهرزیبا، شهرک غرب و بلوار فردوس همچنین در خیابان‌های سهروردی، شریعتی، میرداماد و انقلاب و در محله های شرقی از جمله در تهرانپارس و بنی هاشم نه تنها تجمعات با سردادن شعارهای ضدحکومتی برقرار است که در برخی مناطق معترضان موفق به بستن خیابان‌ یا اتوبان و جلوگیری از پیشروی نیروهای حکومتی شده‌اند.


10/26/2022 07:19 PM
آلمان صدور ویزا برای مقامات دولتی ایران را محدودتر می‌کند
آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان روز چهارشنبه در بیانیه‌ای اعلام کرد که برلین برای ورود ایرانی‌های وابسته به حکومت، محدودیت‌های بیشتری وضع خواهد کرد و مقرراتی فراتر از بسته تحریم‌های اتحادیه اروپا به اجرا خواهد گذاشت.
او اعلام کرد که این تصمیم با توجه به «وضعیت حقوق بشر در ایران» گرفته شده و افزود که در آینده، تنها در صورتی برای ایرانی‌های دارندۀ گذرنامه‌های دیپلماتیک یا خدماتی ویزا صادر خواهد شد که این کار واقعا «ضروری» باشد.
خانم بربوک همچنین گفت که قرار است برای ورود اعضای سازمان‌های ایرانی که در فهرست اتحادیه اروپا هستند نیز، محدودیت‌های بیشتری وضع شود.
او اعلام کرد: «با دولتی که چنین رفتار نازل حقوق بشری با شهروندان خود دارد، نمی‌توان یک روابط دوجانبۀ عادی داشت.»


10/26/2022 05:49 PM
درگیری‌ها شدید در سقز
اخبار منتشر شده در شبکه های اجتماعی حاکی از درگیری شدید نیروهای امنیتی با مردم معترض در داخل شهر سقز و تیراندازی به سوی آنهاست.
از ساعاتی پیش از آغاز این درگیری‌ها، نیروهای انتظامی و سپاه جاده های منتهی به آرامستان آیچی را بسته بودند تا مانع از حرکت مردم به سمت این آرامستان به مناسبت چهلمین روز جان باختن مهسا امینی شوند.
اما بسته شدن راههای شوسه نتوانست مانع از حرکت مردمی شود که خبرگزاری ایسنا جمعیتشان را ۱۰ هزار نفر برآورد کرده است و آنها با پای پیاده یا از بیراهه خود را به آرامستان رساندند.
البته خبرگزاری ایسنا از آنچه امروز در سقز گذشت، روایت دیگری منتشر کرده و نوشته است که پس از پایان مراسم چهلم مهسا امینی، جمعیت به سمت شهر در حرکت بودند که «به واسطه تحرکات برخی از آنها و استقرارشان در خیابان‌های شهر، فضا کمی ملتهب شد».
ایسنا ادعا کرده که «برخی از جمعیت با آمادگی درگیری به سمت شهر حرکت کردند» و «پلاک های برخی خودروهای حاضر در آرامستان که پس از مراسم به سمت شهر حرکت کردند، گل مالی شده بود همچنین در بین جمعیت افرادی مشاهده می‌شد که چهره خود را پوشانده بودند».
ایسنا می‌افزاید: «برخی افراد بنا داشتند به مرکز نظامی ارتش حمله کنند که با ممانعت جمعی از مردم حاضر در مراسم پراکنده شدند... به دنبال التهابات و درگیری‌های پراکنده به وجود آمده بعد از مراسم چهلم، به جهت ملاحظات امنیتی اینترنت شهر سقز قطع شد.»


10/26/2022 05:16 PM
تجمع در بازار تهران
بخشی از بازار بزرگ تهران نیز روز چهارشنبه تعطیل شد و تجمع بزرگی برگزار گردید.
شرکت کنندگان در این تجمع شعارهایی همچون «آزادی، آزادی، آزادی»، «مرگ بر دیکتاتور» و «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» سر دادند.
گزارش ها حاکی از آغاز تیراندازی ماموران حکومتی به سمت معترضان همچنین استفاده از گاز اشک آور در بازار است.
معترضان برای مقابله با نیروهای امنیتی برخی از خیابانهای بازار را بسته‌اند.


10/26/2022 05:22 PM
درگیری در دانشگاه شهید بهشتی تهران
تصاویر منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی حاکی از درگیری نیروهای حراست همچنین مامورین حکومتی موسوم به «لباس شخصی‌ها» با دانشجویان معترضی است که روز چهارشنبه در داخل دانشگاه شهید بهشتی تهران اقدام به برگزاری تجمع و سردادن شعارهای اعتراضی کرده بودند.


10/26/2022 05:25 PM
تجمع اعتراضی پزشکان در تهران
همزمان با انتشار خبر استعفای قائم مقام سازمان نظام پزشکی تهران، جمعی از پزشکان روز چهارشنبه در پایتخت دست به برگزاری یک تجمع اعتراضی زدند و شعار دادند: «توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه!»
پیش از این دکتر سید موید علویان، رئیس هیات مدیره نظام پزشکی تهران، با انتشار اطلاعیه‌ای در سایت سازمان نظام پزشکی کشور، خواستار انصراف همکارانش از برگزاری تجمع اعتراضی روز چهارشنبه شده بود.
در اطلاعیه او آمده بود: «با توجه به شرایط کشور و با توجه به درخواست برخی از همکاران برای گردهمایی در روز چهارم آبان ماه در نظام پزشکی تهران بزرگ، موضوع را با همکارانم در هیات مدیره نظام پزشکی تهران بزرگ مطرح کردم.... اینجانب به دیدگاه‌های مختلف احترام می گذارم ولی در شرایط حاضر امکان فراهم کردن فضای فیزیکی متناسب برای درخواست کنندگان وجود ندارد.»
در ادامه آمده است: «بنابر‌این ضمن تاکید بر اهمیت ارزش‌های مشترک حرفه‌مندان پزشکی که همگی بر حفظ آنها هم‌قسم هستیم، اینجانب به عنوان رئیس هیات مدیره نظام پزشکی تهران بزرگ از همکارانی که دعوت به گردهمایی نموده‌اند، درخواست می‌نمایم آن را لغو نمایند تا در شرایطی بهتر و مناسب‌تر بتوانیم گفتگو در فضایی عاری از هرگونه خشونت و همراه با بردباری را تجربه کنیم.»

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تلخ تر از زهر، بار دگر روزگار ...
yashar soltani @yasharsoltani همه مشاغل می‌توانند مهاجرت کنند و اگر شرایط مساعد نبود، برگردند. ...
- یک نظز اضافه کرد در شریعتی، تاریخ انقلاب، فردی که ...
مطلبی تکان‌دهنده ابراهیم نبوی در باره شریعتی دکتر علی شریعتی؛ که بود و چه کار کرد: معروف به دکتر، ت...