جنگ در فرودگاه وحی، آوردگاه حرکت و تلاش انبیای بنی اسراییل، که داستان متنوع و شگفت انگیز، و زندگی و تلاش آنان، به غیر از تورات و انجیل، بخش عظیمی از قرآن را نیز به خود اختصاص داده است، در اوج خشونت، شقاوت، بدویت، وحشیگری، بیرحمی و کشتار و جراحت ادامه دارد، مردم ساکن در این منطقه، مهمترین سوژه ها و عامل فشار طرفین جنگ سالار، بر همدیگر، و هدفی راحت برای سلاخی، انتقام و انتقامجویی شده اند.
کمتر نظامی است که در این جنگ کشته می شود، و بیشتر کسانی سلاخی می شوند که در خانه های خود، یا اماکن عمومی دیگر، زیر تبادل آتش بی پایانِ جنگ، پناه گرفته اند، تا شاید توفان این جنگ ها از سر آنان به سلامت بگذرد، اما گویا گذری در کار نیست، چرا که هر از چندی، این جنگ دوباره از سویی آغاز می شود و اندازه های کوچک و بزرگ، تمامی ندارند، و علاوه بر خانه ها، دیگر حتی بیمارستان های مملو از مجروج هم، جای امنی برای زنده ماندن، زیر این آتش جاهلیت مدرن هم نیست،
این روزها مهمترین میدان جنگ، بزرگترین زندان سر باز جهان (بعد از کره شمالی)، یعنی همان غزه است، که رزمندگانش، چند روز قبل، دیوارهای حایل را شکستند و یک نبرد پیشدستانه را آغاز کردند، و بیش از 1300 نفر را در اسراییل کشتار، و صدها نفر دیگر را مجروح نمودند، نبردی غافلگیر کننده، و صد البته مشکوک، که همه ی جهانیان را انگشت به دهان کرد، که طراح و پشت صحنه ی این حمله، کدام قدرت جهانی بود، که زیر چشم های حساس و بینا، دوربین ها، اسکنرهای حساس با تکنولوژی بالا و...، چنین خونی را در رگ های غزه دوانید، و تپش جنگ آن را کسی نشیند، و هشدار نداد، و یا شنیدند و خود را به تغافل زدند، تا شرایط، به امروز ختم شود، و سیل خون به پا کنند! که معلوم نیست کدام جنایت باید با سر و صدای این حمله پوشیده می شد، و یا به چه هدفی نظر داشتند.
اما حقیقت این است که بدنبال آن حمله ی پیشدستانه، تا کنون نزدیک به سه هزار نفر تنها در غزه سلاخی شده اند، و هزاران نفر دیگر با بدن های پاره پاره شده، در بیمارستان ها مرگ و معلولیت را انتظار می کشند؛ و هزاران خانه که ویران شد، و یا از سکنه اش خالی تا، مالکانش آواره بیابان ها و درخواست کننده صدقه و سرپناه از این و آن شوند، و اسراییل تازه از آغاز راهی می گوید، که شروع کرده است، و کسی جز سردمداران جنگ نیست که بداند، این جنگ، دامن چه کسانِ دیگری را، با چه وسعتی، و چه دوره ایی از استمرار، خواهد گرفت، چرا که تعیین کننده میزان گسترش جنگ، تصمیم سازانی اند که اختیار سلاح، سربازان، خونریزی، گسترش، یا کاهش آن را دارند،
در دو سوی این میدان خونینِ به جان انسان های بی گناه و بی سلاح، لشکری از سیاست پیشگان، در دو طرف این جنگ، صف کشیده اند که با تصمیمات خود، این صحنه را چیده، مدیریت می کنند و مهره های شطرنج کشتار و خشونت را جابجا کرده، و می کنند، و با هر جابجایی، هزاران کشته، و میلیاردها ویرانی را بر مردم مصیبت زده خاورمیانه، تحمیل کرده و خواهند کرد.
مصر و اردن از خوف میلیون ها آواره فلسطینی که ممکن است به سوی مرزهای آنان سرازیر شوند، نسبت به گسترش جنگ هشدار می دهند، و خاورمیانه را، به درستی در "لبه پرتگاه" جنگ می بینند؛ و دنیا هاج و واج مانده است، در کدام سوی این کشتار بایستد، از کدام سو حمایت کند، کنار قصاب های اسراییلی که برای داشتن سرزمین خاص و پاکستان یهود، و رسیدن به سرزمین آبا و اجدادی و تاریخی خود، نبرد می کنند، یا کنار فلسطینی ها که مظلومانه بی جا مانده اند و حال آنکه آنان نیز در این سرزمین شریکند، زیرا یا از بومیان منطقه بوده اند، که با آمدن اسلام این دین را پذیرفتند، و یا مهاجمان عربی اند که در رکاب مسلمانان فاتح، بدین غنیمت جنگی دست یافتند، و اکنون اسلاف شان فلسطینی شده و سده هاست اینجا را سرزمین خود کرده اند، و از یا از اسلاف مدافعانی همچون صلاح الدین ایوبی اند، که در دست به دست شدن این سرزمین دست داشتند و...،
در هر صورت باید اعتراف کرد که به لحاظ تاریخی، فلسطینی و بنی اسراییلی، هر دو در این سرزمین سهم دارند، سهمی آبا و اجدادی؛ اما تمامیت خواهی ها نمی گذارد، تا این سرزمین بین صاحبان اصلی آن، ساکنان فعلی و یا صاحبان تاریخی، تقسیمی عادلانه و منصفانه شود،
چه مسلمانانی که آن را "دارالاسلام" می دانند و از پاکسازی آن از بنی اسراییل و... می گویند و یا بنی اسراییلی که حقوق دیگر نژادها و ادیان را نادیده گرفته و آنرا سراسر ملکِ طِلق خود تلقی می کنند، و جنگ های بی پایان و کشتارهای ظالمانه ایی که، در دور معاصر آن، نزدیک به 75 سال است که آغاز شده، و پایان نمی پذیرد، و انسان های آزاده، و منصف جهان، هر بار در گازانبر وجدان به درد آمده خود گرفتار می مانند، که به کدام سو نظر کنند، از کدام یک حمایت کنند، چشم به کدام ببنندند، به کدام چشم باز کنند، کلافی سر درگم که همه جهانیان را میدانی از جنایت و کشتار، رفوزه امتحانی کرده است که پایانی ندارد.
حال آنکه به اعتراف قرآن، تورات و تا حدودی زیادی انجیل، این سرزمین فرودگاه وحی انبیا بنی اسراییل بوده است، و خداوند به ساکنان، و این زمین، آنقدر توجه داشته است که تنها در قرآن صدها آیه، به زندگی و داستان این نازپروردگان درگاه الهی اختصاص داده شده است! نمی دانم چرا سوزن گرامافون خدا، اینقدر روی این سرزمین و ساکنانش گیر کرده بود، که تمام اروپا، امریکا، و آسیا را فاکتور گرفت و سخنی از آنان نگفت، و تنها روی خاورمیانه زوم کرد، و در خاور میانه هم این تنها شامات و فلسطین بود که نقطه اختصاصی نگاه او شده بود.
و لااقل مسلمانان با توجه به این حقیقت که در قرآن آمده و با عنایت به اینکه بعد از ادیان موسوی (تورات) و عیسوی (انجیل) آمده اند و قرآن شان این چنین از این منطقه و ساکنان تاریخی اش گواهی می دهد، باید بیش از مسیحیان و یهودیان، به حق ساکنان واقعی این سرزمین صحه گذارند، و دست از تمامیت خواهی بردارند، و با توجه به این حقیقت، به موجودیت، و حق بنی اسراییل در این منطقه اعتراف کرده، و در مقابل بنی اسراییل نیز، به حق و حقوق مسیحیان و مسلمانان در این سرزمین اسرارآمیز باید اعتراف کرده، و حق زندگی و مالکیت آنرا به رسمیت بشناسند، تا این بلیه جنگِ بی پایان، خاتمه یابد، و بیش از این انسان ها را دچار وجدان درد نکنند.
اگر دعوا و خودخواهی های موجود، بر سر تصاحب سرزمین است که کوتاه آمدن دو طرف از تمامیت خواهی ها و تقسیم منصفانه زمین، باعث خواهد شد تا صلح بین ادیانی، بین قومی و بین نژادی به این منطقه بلازده و در دوشاب خون و جراحت غرق شده، حاکم شود، ورنه اگر این جنگ برای نابودی اسلام و مسلمانان، یا یهود و یهودیان است، که حرف دیگری است و بهانه گیرها می توانند هر روز بهانه ایی را، برای کشتار همدیگر چاق کرده، و نبرد خونین خود را تا آخرین نفر ادامه دهند، و این جنگ را پایانی نخواهد بود، و باید به انتظار نتیجه ی همان روایت های مشکوک آخر الزمانی نشست، تا یک وجود ماورایی، به این بازی وحشیانه و مملو از شقاوت، سفاکی، جباریت، تکبر، بی رحمی و... پایان دهد.