ایران چگونه و توسط چه کسانی بسوی دام تئوری‌پردازان "صلح از طریق قدرت" هدایت شد
  •  

01 تیر 1404
Author :  

ایران و امریکا از راهی دراز و 46 ساله گذشته‌اند تا به نقطه‌ رویارویی خطرناک کنونی برسند، که بمب افکن‌ها و موشک‌ اندازها میانجی، روابط دو کشور شده، و چنین سلاح‌های مخوفی، شاید بازکننده مسیری باشند که در اثر لجاجت و افراطی‌گری و... بر روابط دو کشور سایه افکنده و آنرا به گروگان اندیشه‌های ناروشن خود گرفته و در بن‌بست نیم سده‌ایی انسداد و عدم تحرک گرفتار کرده است، که هزار عاقل هم هنوز نتوانستند این سنگ بَددَست و لیز را از چاه ژرفِ روابط ایران امریکا بیرون کشند.

عدم ارتباط دیپلماتیک بین دو کشور، بارها و بارها ما را به مرز رویارویی‌های خطرناک برد، و دل‌ بسیاری از دلسوزان به سرنوشت کشور، انقلاب و مردم ایران را لرزاند، که دردمندانه توصیه کردند که این روند اصلاح شود، اما نشد که نشد، تا به این نقطه از تاریخ روابط دو کشور برسیم، که دونالد ترامپ در اولین روز تیرماه 1404 کلید رویارویی نظامی با ایران را، در کنار اسراییل فشرد،

و خوف آن دارم، که اگر عقلانیت، تعادل و میانه‌روی به رویکرد تصمیم سازان کشور باز نگردد، همان کسی که در میانه مذاکرات امریکا و ایران، و یک روز قبل از دیدار نمایندگان ایران و امریکا، در 23 خردادماه گذشته، کلید جنگ مستقیم بین اسراییل و ایران را زد، خواهد توانست این درگیری را گسترش داده، و به یک نبرد تعیین کننده، و شدیدتر بین ایران و امریکا تبدیل کند.

امروز رئیس جمهور امریکا، ایران را بین دو گزینه حملات بیشتر، یا آمدن به پای میز مذاکره واگذاشته است [1] ، و دیدار مستقیم نمایندگان ایران و امریکا اکنون از هر زمانی لازم‌تر و واجب‌تر است، کاری که اگر دیروز (31 خرداد) توسط سید عباس عراقچی صورت می‌گرفت، شاید می‌توانست از این حمله مستقیم و برنامه ریزی شده امریکا به ایران پیشگیری کند، و متاسفانه به نظر می‌رسد در حالی که ترامپ پشیزی برای اروپا و نظرات رهبران آن قائل نیست،

اما دستگاه تصمیم ساز کشورمان، فرصت سوزی کردند، و بجای مذاکره با وزیر امورخارجه امریکا، فرصت‌ طلایی سد کردن این حمله به ایران را، در پای مذاکرات با وزرای خارجه اروپا حرام کردند، در حالی که خود به چشم خود دیده بودند که وقتی ترامپ از برجام خارج شد، اروپا هیچ حرکتی بدون امریکا نتوانست داشته باشد، حتی باز کردن یک حساب بانکی مشترک با ایران و... و کاملا خنثی بودند.

اما این دیدار انجام شد، و نتیجه آن تنها پیش شرط‌های بیشتری بود که در کوله بار نماینده ایران از سوی اروپاییان بار شد، بیش از آنچه که انتظار میرفت امریکایی‌ها در دیدار با عراقچی مطرح کنند، ولی اروپای هیچکاره، در کاسه ایران گذاشتند، و بار ما را سنگین‌تر از گذشته کردند، شاید وزیر خارجه امریکا در دیدار خود با عراقچی، تنها بحث منطقه‌ایی و هسته‌ایی را پیش شرط توافق می‌کرد، در حالیکه اروپاییان علاوه بر این دو مبحث، پرونده توان موشکی، آزادی زندانیان اروپایی و... را نیز در کوله بار عراقچی گذاشتند، و او را بی هیچ دستاوردی، روانه استانبول کردند.

تا وقت‌ ارزشمند نماینده ایران، قبل از حمله بامداد امروز اول تیر، صرف اجلاس‌های نمایشی کشورهای مسلمانی نظیر ترکیه شود، که صرفا در راستای منافع و امنیت خود تحرکاتی دارند، و حرف‌های درشت و کم اثر و کم ارزشی می‌زنند، و برای خود پرونده‌سازی‌ اقدامات دیپلماتیک می‌کنند، لاف دوستی زده، و از پشت (در پرونده سوریه، قفقاز و...) خنجر می‌زنند،

و در تمام پرونده‌های اسلامی و دوجانبه دوبل بازی می‌کنند، و وقت ما را تلف کردند، تا زمان ارزشمندی که عراقچی در اختیار داشت، در بازی‌های بازیگران کنارگودی چون ترکیه و اروپا هدر رفته، و امریکا نیز با بی‌اعتنایی به آنچه در این اجلاس‌ها و بازی این بازیگران می‌بیند، با حمله خود، همراهی خود با اسراییل در حمله به ایران را آشکار کرده و تسریع بخشید، و پاسخ این بازیگری‌های عوامانه و مضحک دیپلماتیک را، با موشک و بمب‌های سنگرشکن داد، تا به تصمیم سازان کشور ما، برای چندمین بار عملا نشان دهد که دست از این مانورها برداشته، و با طرف اصلی سخن گویند.

تابوی دیدار نمایندگان دو کشور ایران و امریکا را نمی‌دانم کدام نااندیشمندِ ناروشن و نادلسوزِ به منافع و امنیت ایران در کاسه ج.ا.ایران گذاشت، که هرچه پیش می‌رویم خسارت آن صد چندان‌ می‌شود، و همچنان کشور بر این روش آزموده، پای می‌فشارد و اینچنین است که ایران به گربه دم حجله ترامپ در اولین رویارویی بین المللی در دور جدید ریاست جمهوری‌اش تبدیل می‌شود، چرا؟! چون وقت دوماهه توافق با امریکا را، با بازی خسته کننده «مذاکرات غیرمستقیم» نابود کردند، با اتخاذ مشی عدم ارتباط دوجانبه، روسای جمهور ایران را در نیویورک آواره سرویس بهداشتی و... کردند، تا مبادا دیداری با روسای جمهور امریکا، حتی به صورت تصادفی هم که شده، دیدار رو در رو داشته باشند و..،  

از آن روزی که مرحوم رجایی خراسانی، [2] سفیر ایران در سازمان ملل قربانی درخواست برای اصلاح این وضع شد، تا دیروز که محمد جواد ظریف را تندروها به علت کارایی‌اش در اصلاح روابط خارجی، دست در دست صهیونیست‌ها و دیگر کسانی که او را مخل سیاست خود می‌دیدند، سر بریدند و خانه نشین کردند، تا آن روز که تمام شعارهای مسعود پزشکیان را در گشایش در روابط ایران با غرب را، قربانی بازی‌های پیچیده سیاسی داخلی کردند و... تا نشان دهند که سیاست متخذه دوری دیپلمات‌های ایرانی از نمایندگان امریکا، مثل آیات قرآن خدشه ناپذیر و غیر قابل مذاکره است و...، و با چنین رویکردی بود که ایران را در پای این اندیشه پر حرف و حدیث قربانی کرده، و همچنان نیز که کشور زیر بمب و گلوله صهیونیست‌ها، و اینک امریکا، شخم می‌خورد و ییرحمانه ویران می‌شود هم، این مرغ هنوز یک پا دارد.

آنانکه افراط در فرهنگ امریکا ستیزی و غرب ستیزی را در دامن ایران، انقلاب و ایرانیان نهادند، و فرصت نیم قرنِ سرنوشت ساز گذشته ایران و ملت مظلومِ آن را صرف این بازی ناقص در نبرد با استکبار جهانی کردند، و هزینه گزافی را متوجه ایران و ایرانیان نمودند، یا اکنون در سینه خاک خوابیده‌اند، و یا خود را آماده شعارهای توخالی بیشتر می‌کنند، و یا دنباله‌روهای آنان، این راه پر از خطر، خسارت و ویرانی را ادامه می‌دهند،

عده‌ایی زیر تفکر کمونیسم و سوسیالیسم، و عده‌ای نیز ذیل تفکر مبارزاتی شیعه، افرادی نیز برای کسب منافع جناحی و سیاسی خود و... در این فرایند شرکت داشته و دارند. در این فرایند کمونیست‌ها که حساب شان روشن است، دنیای خود و دیگران را در برقراری نظام دیکتاتوری طبقاتی، و افراطگرایی ایدئولوژیک خود ویران کردند، و جان‌ها و زندگی‌های فراوانی را تلف کردند،

کسانی نیز در این کشور هستند که خود را در فرایند پرونده غرب‌ستیزی و امریکا‌ستیزی جا زدند، تا عملیات پاکسازی، خالص سازی، و تسویه حساب با رقبای سیاسی خود در کشور را، در خلال این شعار دنبال کرده، و این پرونده خطرناک و ملی را، به وسیله‌ایی برای نابودی رقبا اختصاص داده، و این سیاست را پی گرفتند و بدین وسیله بسیاری از نیروهای فعال و دلسوز سیاسی کشور را، به اتهام غربگرایی، لیبرال، واداده، ضد انقلاب و... طرد و نابود کردند.

اما شیعیانی هم هستند که روش و زندگی امام حسن مجتبی در رویارویی با قدرتمندان روزگار را زیر علامت سوال می‌بینند، و او را یک امام «واداده» و «ترسو» تلقی کرده، تنها راه امام حسین را پسندیده و تجویر می‌کنند، و فریاد «محال است تَن به ذلّت دهیم» [3] را سر می‌دهند، که «تنها ره رهایی (را) جنگ مسلحانه» است،

گویا دیگرانی، همچون امام حسن‌ها و...، افرادی واداده و عاشق رفتن زیر بار ذلت‌ند! ولی چنین اندیشه‌ایی هرگز پیش خود حساب نکرد و نمی‌کند که همه در این دنیا به دنبال عزتند، اما این دنیا برای انسان تنها این یک انتخاب را پیش رو قرار نمی‌دهد، و امام حسین نیز اگرچه خط سرخ خون، کُشتن و کُشته شدن را پذیرفت، و یا مجبور به پذیرش شد، اما نشان داد که هرگز نمی‌خواهد در این انتخاب خود، کسی را به اجبار به دنبال خود بکشد، تنها این روش را در حق خود لازم و واجب می‌دانست، و برای هیچ فرد دیگری که در رکاب او بود، همراهی اجباری را نمی‌پسندید.

تاریخ گفته شده از عاشورا نشان می‌دهد، آن امام بسیاری را به علت بدهکاری‌های شخصی، مالی و...، برخی را برای رسیدگی به امور خود و... از جنگ حسینی پیش روی خود معاف و مرخص کردند، حتی در شب عاشورای سال 61 هجری، تاریکی چادر گروهی را فراهم کرد، تا آنان که شرم دارند نیز، در پروژه او مجبور به ماندن و شراکت نشوند، و اتمام حجت کرد که روز رویارویی خونینی در پیش است، هرکه دوست ندارد برود،

چرا که این نبرد را در ذمه خود، بعنوان جانشین برادرش، در صلحنامه با معاویه، و ضامن اجرای مفاد آن می‌دید و... برادری که برای حفظ جان، ناموس و زندگی باورمندان به جدش، پدرش و همرکابان مُصِّر به ماندش، تن به مذاکره و پذیرش شرایط کسی داد، که دست برتر نظامی، و یا قدرت چیرگی را در دست خود داشت و...

امروز می‌بینیم که دوستانی که تمام وجوه استعمار و استکبار در جهان را، تنها در امریکا منحصر کرده، و تمام همت خود را در پروژه امریکا ستیزی تعریف کرده اند، و سیاست «نه شرقی، نه غرب» را وا نهاده‌، و در نگاه به شرق خود آنقدر یک طرفه پیش رفتند، که همیار شرق در جنایاتش در اوکراین شده اند و...،

و روابط ایران و امریکا را در نزدیک به نیم سده گذشته، به گروگان اندیشه خود گرفتند، و ایران و ایرانیان را در این راه، بر خلاف روش امام حسین، مجبور به همراهی با خود دانستند، کارشناسان اموری همچون رجایی خراسانی و یا روسای جمهوری همچون حسن روحانی [4] و یا هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، و حتی دوستان خودشان همچون محمود احمدی نژاد، و ابراهیم رئیسی را در این پرونده بازی دادند، و در این مسیر مورد حملات شدید قرار دادند، و بر این سندان آنقدر کوبیدند، تا امروز دست امریکا را، بار دیگر در تجاوز به ایران باز کردند، و مردم و کشورمان به این مرحله از رویارویی و یا تسلیم کشیدند، و ره به بیراهه بردند.

آنانکه فراموش کردند که طبق دکترین امام حسینی، حق ندارند ملت ایران و سرزمین آن را با خود به قربانگاه‌های رویارویی عاشورایی با این و آن برند؛ به ویژه در مقابل ابرقدرتی یگانه در دنیا، مثل امریکا که توان رزمی، اقتصادی و... او زبانزد عام و خاص است، و چنین تفکری تنها حق دارد که خود را در این راه پیشقدم کرده، و راحتی جان باختن را، به ننگ زندگی مد نظر خود ببخشد. و حق ندارد فرصت‌های تاریخی ایران را در برقراری ارتباط با امریکا را نابود کند، و کشور و ملت را در معرض خطرات بزرگ قرار دهند،

همین دونالد ترامپ که او را به رئیس جمهور تاجرمسلک در دنیا می‌شناسند، در دو دوره ریاست جمهوری خود، بارها به روابط دوکشور فرصت مذاکره و صلح داد، تا ایران از تنش درازدامن خود با امریکا بکاهد، و مسایل خود را با هم حل کنند، او منافع کشور خود و موفقیت دوره ریاست جمهوری، و حزب جمهوریخواه امریکا را مد نظر داشت، تا در رقابت‌های درون حزبی سر بلند کند، و یا در دیدی کلان‌تر، لابد امریکا نیز مثل اروپا، چین و روسیه از ارتباط با ایران بهره‌مند شود، اما در یک لجاجت باورنکردنی، تصمیم‌سازان این کشور به هر کشوری، دست‌ِ باز در روابط دادند، تا با ایران تجارت و روابط داشته باشد، الا امریکا! و بدین ترتیب این حجم کینه، دشمنی و... باورنکردنی را از خود نشان دادند.

چرا؟! این کینه از امریکا و این لجاجت در نداشتن روابط با امریکایی‌ها از کجا سرچشمه می‌گیرد؟! آیا امریکا مثل شوروی و وارث آن روسیه، بهترین سرزمین‌ها را از خاک ایران جدا کرده است؟! و یا در مسیر تجزیه ایران، جمهوری‌های سوسیالیستی و کمونیستی مهاباد (به رهبری قاضی محمد)، آذربایجان (به رهبری پیشه وری)، گیلان (به رهبری میرزا کوچک خان جنگلی) و.. را تشکیل داد؟! که اینچنین دچار کینه‌ایی ژرف نسبت به آنان شده‌ایم؟!

آیا امریکایی‌ها هم مثل بریتانیایی‌ها تلاش کردند خوزستان را از ایران جدا کنند، و بحرین، هرات و... را فدای مستعمرات هندی و یا مقتضیات روابط خود با اعراب کنند؟! و... چنین نبوده است، اما سفارت بریتانیا و روسیه با آن سابقه خیانتبار در روابط با ایران، که دو بار در جریان جنگ جهانی اول و دوم نیمِ جمعیت ایران را فدای خورد و خوراک سربازان‌شان کردند، و در قحطی های ساختگی به دهن گرسنگی و مرگ فرستادند، اما درِ این این کشور، همیشه به روی دیپلمات‌های روسیه و بریتانیا باز بوده است، و سفارت و دیپلمات‌های امریکا نیم قرن است پشت درهای بسته تهران معطلند!

چرا بعد از امضای برجام با 5+1، همه‌ی پنج کشور مذکور می‌توانستند در اقتصاد ایران سرمایه گذاری کنند، الا امریکا؟! چرا، آلمان، روسیه، بریتانیا، فرانسه و چین می‌توانستند میوه‌های برجام را در فضای اقتصادی ایران بچینند، و در همان حال، مهمترین طرف ما در برجام، یعنی امریکا حتی نباید در ایران سفارتخانه داشته باشد، چه رسد به سرمایه‌گذاری، و حضور اقتصادی و...!

آیا این همان ترامپ، بایدن و اوباما نبودند که به دنبال دیدار با رئیس جمهورهای ایران مشتاقانه در راهروهای سازمان ملل می‌دویدند، تا بلکه بتوانند یخ روابط بین دو کشور را باز کنند، و مثل دیگر رهبران همتراز که چه عرض کنم، زیر مجموعه خود در دنیا (چین، روسیه، فرانسه، آلمان، بریتانیا) با رهبران ایران ملاقات کنند، روابط خود را با ایران تنظیم نمایند و...، لجبازی عدم ارتباط گیری با امریکا برپایه مصلحت کدام عنصر داخلی و یا خارجی بود، که باعث شد تمام مسیرهای تجاری، خطوط لوله از کناره‌های ایران بگذرند، و همه ی مزیت های ایران فدای این راهبرد شود، و هیچ کالای راهبردی به ایران، حتی از سوی کشورهای دشمن امریکا، مثل چین و روسیه هم فروخته نشود!

او همان رئیس جمهور امریکا نیست که بعد از هدف قرار گرفتن هواپیمای گرانقیمتش بر فراز خلیج فارس دندان روی جگر گذاشت، تا بلکه باعث کاهش تنش در روابط شود که نشد؟! تهدید او به ترور، بعد از ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی، که حداقل جهانیان دو بار ترور نافرجام او در جریان کمپین انتخاباتی امریکا در ملاعام به چشم خود دیدند، و هر کدام از آنها می‌توانست دامنگیر ایرانی شود، که مقاماتش رسما او را تهدید به ترور و قتل کرده بودند و...

 و با همه اشتباهات دیگری از این نوع، که در پرتو عدم ارتباط بین دو کشور، پتانسیل درگیری مستقیم نظامی بین ایران و امریکا را در این 46 سال بالا برد، و امریکا نظر به توان خارق العاده نظامی و...که دارد، به نظر من همواره خویشتنداری کردند، تا بکله روزنه‌ایی در روابط دو کشور باز شود، که نشد!

 دوره‌های طلایی ترمیم ارتباط امریکا با ایران، در زمان اکبر هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد، حسن روحانی، ابراهیم رئیسی، مسعود پزشکیان همه به باد فنا رفتند و... تا ابتکار عمل این ارتباط، دست نخست وزیر افراط‌گرای حزب لیکود در اسراییل افتاد،

آنهم وقتی که در اثر اشتباه راهبردی حمله حماس به اسراییل در 7 اکتبر 2023 که، هم حماس، هم غزه، هم کرانه باختری، هم حزب الله، هم حکومت بشار اسد و... و اینک ایران را قربانی خود کرد، و در این دو سال که از آن حمله حماقت‌بار می گذرد، بسیاری قربانی این حرکت نابخردانه و خشن شدند. عملیاتی که دمینوی شکست را از فلسطین تا ایران رقم زد،

و ادامه یافت تا این که امروز سخن از تسلیم، و یا ویرانی ایران باشد. راهی دراز، تا رسیدن به این نقطه طی شده است که دو طرفِ درگیر، فرصت این را داشتند که به این نقطه نرسند، و تندروهایی همچون نتانیاهو در اسراییل و امثال او در ایران، بر مقدرات این روابط چیره نشوند،

حاکم شدن تندورها بر مقدرات انقلاب و کشور، که آنقدر در غرب ستیزی و اسراییل ستیزی پیش تاختند، و آنرا به فلسفه وجود کشور و انقلاب تبدیل کردند، که مردم ایران و منافع ملی کشور را به فراموشی سپرده، بر ضرب آهنگ تندروی در روابط خارجی آنقدر کوبیدند، تا تئوری سیاسی تندروترین عناصر موجود در خاورمیانه، برجسته و کارا نشان داده شود، و بر کرسی عمل در این رابطه بنشیند،

آنچنانکه بنیامین نتانیاهو بعد از ورود امریکا به جنگ ایران و اسراییل، بلافاصله وسط پریده و بگوید، صلح تنها از طریق اعمال قدرت دست‌یافتنی است [5] . برای رسیدن به این شرایط، که دونالد ترامپ، دوراهی تهدید به حملات بیشتر، و یا تسلیم را پیش روی ایران قرار دهد، دست بالای تندروها در کشور، در این چهار دهه بعد از انقلاب بسیار موثر بود.

در دنیایی که بحث مرزها و تقسیم بندی‌های محترم سیاسی دولت – ملت آنقدر قویست که ایران بعد از حمله امریکا و اسراییل به خود، همین بندهای قانون بین المللی را تنها تکیه گاه خود، در دفاع قانونی از حرمت مرزهای سیاسی خود قرار داده و میدهد، و به آن استناد کرد و میکند، این همه «مرگ بر امریکا» و... و خواهان نابودی این کشور و آن کشور شدن، چه معنی می‌دهد؟! که این کزک در سخن مقامات رسمی هم آمد، و همان نیز امروز مستمسک متجاوزان به ایران می‌شود، و در نطقِ دفاعیه تمام اجزای نمایندگی امریکا و اسراییل از بالاترین رهبران، تا سفرای آنان در سازمان ملل، در دفاع از تجاوز خود به ایران، برجسته می‌گردد، و جلسات دیپلماتیک بین المللی پاسخگویی به تجاوز خود را، تحت الشعاع این شعارها از سوی رهبران ایران و ایرانیانی از ایت دست قرار می‌دهند؟! شعارهای تبلیغاتی و زبانی که، تجاوز عملی آنان را مشروع، و مستدل می‌سازد!

#نه_به_جنگ

#نه_به_زورگویی

#نه_به_آپارتاید

#StopWarOnIran

[1] - دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در پستی در شبکه اجتماعی تروث سوشال گفت که نیروی هوایی این کشور «به تاسیسات اتمی ایران» حمله کرده و «ما یک حمله بسیار موفقیت‌آمیز به سه تاسیسات هسته‌ای ایران، شامل فردو، نطنز و اصفهان» انجام دادیم. «اکنون همه هواپیماها از حریم هوایی ایران خارج شده‌اند.» «فردو نابود شده است». «این یک لحظه تاریخی برای ایالات متحده آمریکا، اسرائیل و جهان است.» «ایران اکنون باید با پایان دادن به این جنگ موافقت کند.» «یک محموله کامل از بمب‌ها بر روی تاسیسات هسته‌ای فردو، انداخته شد.»  «همه هواپیماها به سلامت در راه بازگشت به خانه هستند» «به نیروهای مسلح بزرگ آمریکا تبریک می‌گوییم. هیچ ارتش دیگری در جهان نمی‌تواند این کار را انجام دهد.» «اکنون زمان صلح است!»  «ایران الان باید به دنبال صلح باشد» و افزود که اگر ایران «این کار را نکنند، حملات آینده بسیار بزرگتر و آسان‌تر خواهد بود.» «یا باید صلح جاری شود و یا تراژدی بسیار بزرگتری از آنچه طی هشت روز گذشته دیدیم برای این کشور روی خواهد داد». ترامپ در حالی که معاون او جی‌دی ونس، مارکو روبیو، وزیر خارجه و پیت هگست، وزیر دفاع پشت او ایستاده بودند گفت: «به یاد داشته باشید که هنوز اهداف بیشتری باقی مانده است. امشب دشوارترین این اهداف و احتمالا کشنده‌ترین آنها صورت گرفت. اما اگر صلح به زودی جاری نشود ما با دقت به دیگر اهداف حمله خواهیم کرد، با سرعت و مهارت.» سی‌بی‌اس آمریکا - که شریک کاری بی‌بی‌سی در این کشور است - گزارش کرده است که دولت آمریکا روز شنبه «از کانال‌های دیپلماتیک» با ایران تماس گرفته و به این کشور درباره حملات پیش رو اطلاع داده است و همچنین تصریح کرده که هیچ «برنامه‌ای برای تغییر رژيم» در این کشور ندارد. طی روزهای گذشته چندین مقام آمریکایی به شبکه سی‌بی‌اس گفته بودند که دونالد ترامپ مخالف کشتن آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی است. 

[2] - رجایی خراسانی در اواخر دهه 70 نامه ای به رهبر ایران نوشت و از ضرورت ارتباط با آمریکا دفاع کرد او نخستین فرد از چهره‌های درونی حکومت ایران بود که در این رابطه سخن گفت. سعید رجایی خراسانی پس از انتشار آن نامه، در صحنه سیاست ایران منزوی شد

[3] - هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة جمله‌ای معروف از امام حسین که در روز عاشورا سر داده است

[4] - حسن روحانی گفت: «آقای دکتر عراقچی در سال ۱۴۰۰ مذاکره کرد، هرچه ما گفتیم رفت و از آن‌ها گرفت. آن وقت در دولت گفتم اگر به ما اجازه بدهند همین امروز ما تمام می‌کنیم، یک امضا مانده که آقای عراقچی انجام دهد. نگذاشتند تا روحانی ناموفق باشد. روحانی کی هست که موفق باشد یا نباشد؟ به فکر کشور و ملت باشیم. حسن روحانی که کسی نیست. گفتند حسن روحانی پایان دولتش با موفقیت تمام نشود، آن آقا بشود رئیس‌جمهور، آن آقا نشود.»

[5] - یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴) بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده به خاطر حمله به سه سایت اتمی فردو، نطنز و اصفهان در خاک ایران قدردانی کرد. او گفت: «تصمیم شجاعانه شما برای هدف قرار دادن تأسیسات اتمی ایران با قدرت خیره‌کننده و قاطع ایالات متحده، نقطه عطفی در تاریخ خواهد بود.» به گفته نتانیاهو: «در عملیات "طلوع شیران"، اسرائیل دستاوردهایی خارق‌العاده داشت؛ اما در عملیات امشب علیه تأسیسات هسته‌ای ایران، آمریکا کاری بی‌سابقه انجام داد؛ کاری که هیچ کشور دیگری در جهان توان انجامش را نداشت.» و ادامه داد: «در تاریخ ثبت خواهد شد که رئیس‌جمهور ترامپ مانع دستیابی خطرناک‌ترین رژیم جهان به خطرناک‌ترین سلاح جهان شد. رهبری او، مسیر رسیدن به صلح را نه تنها در خاورمیانه، بلکه فراتر از آن هموار کرده است. من و رئیس‌جمهور ترامپ همواره بر صلح مبتنی بر قدرت تأکید داشته‌ایم: نخست قدرت، سپس صلح. و امشب، رئیس‌جمهور ترامپ و ایالات متحده با قدرتی چشمگیر وارد عمل شدند.»

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (14)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

تمام روش حکومت در موضوع مذاکره سالها این بود که ۱.چوب ‎غنی‌سازی و موشکی رو در برابر چماق تحریم ببریم سر میز
۲. میدان هم ‎حلقه_آتش رو روشن نگه داره تا بتونیم اون رو هم اهرم کنیم
همه کارت‌ها از بین رفت!
نتیجه سالها میدان و دموکراسی:
«از توافق یا تحریم رسیدیم به تسلیم یا جنگ»
اشکان ارشد

  
This comment was minimized by the moderator on the site

علی لاریجانی: به ما می‌گویند یا تسلیم شوید یا به شما حمله می‌کنیم

علی لاریجانی، مشاور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، ایده «صلح از طریق قدرت»آمریکا و اسرائیل را «ارتجاعی» توصیف کرد و گفت آنها می‌گویند یا تسلیم شوید یا به شما حمله خواهیم کرد. او همچنین از کمرنگ شدن نقش سازمان ملل و شورای امنیت ابراز نارضایتی کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

یکدست کردن دستوری حاکمیت در دوره ریسی واشتباهات #فاحشی که انجام شد وباعث خسارت وسیع به ایران.مردم و حکومت شد.
۱.ارسال پهباد به روسیه و افزایش دشمنی با غرب
۲.سختگیری در مقوله حجاب وازادی اجتماعی
۳.ورود افغانی ها بدون کارت اقامت
۴.حمله هوایی به اسراییل و پاکستان وسوریه وعراق و بردن کشور بسمت جنگ
۵.استفاده از فارغ التحصیلان بیسواد وبی تجربه به اصطلاح انقلابی در مناصب مهم حکومتی وایجاد نارضایتی درمردم
۶.بی توجهی به مطالبات مردم ونخبگان
۷.قیمت گذاری دستوری و تورمهای لجام گسیخته بهمرا چاپ پول وافزایش شدید نقدینگی
۸.عدم اجرای #برجام و همراه شدن با مجلس ورهبری در افزایش درصد وحجم غنی سازی بدون استفاده نظامی وغیر نظامی

در مجموع اینکه نخبگان میفرمودند #لکوموتیر انقلاب را به لکوموتیر رانی داده اند که ترمز و کلاچ را کنده و انداخته دور و دیر یا زود این لکوموتیر به کوه برخورد میکند . غافل از اینکه راننده را به کوه زدند که لکوموتیر مدتی بتواند ادامه دهد.
اما اثار ان سه سال فاجعه بار الان خودش را نشان داد.

This comment was minimized by the moderator on the site

چه کشکی و چه پشمی؟

"در دیدار امروز که بنده در زندان تهران بزرگ با آقای مصطفی تاج‌زاده داشتم، ایشان اعلام کرد حکم ۵ سال حبس تجمیعی جدید به وی ابلاغ شده و بنابراین، تاج زاده مجموعاً تا الان به ۱۷ سال زندان محکوم شده و تا بیست و ششم اردیبهشت ۱۴۱۱ باید تحمل حبس کند.
با توجه به شرایط زندان اوین، ایشان اعلام کرد که در یک اتاق ۳۶ متری حدود ۳۴ نفر حضور دارند..."
( از گفت وگوی هوشنگ پوربابایی وکیل سید مصطفی تاج‌زاده با جماران)

الحمد الله بعد از کلی نامه و مقاله و درخواست‌های مکرر مصلحانه و دلسوزانه برای حفظ بافت کشور و پر شدن گسل‌ها در این وضعیت جنگی، نتیجه آن شد که: هیچ!
پزشکیان هم حداقل برای دلخوشی هم که شده، چند خط ننوشت و درخواستی نکرد!

من حاضرم قسم حضرت عباس علیه السلام بخورم که حاکمیت ذره‌ای انعطاف نشان نداده و نخواهد داد و اگر اوضاع از معلق بودن فعلی به صلح پایدار یا بویی از آن متمایل شود غرور کاذب شدیدتر شده، وضعیت بدتری از سوی حلقه سخت اقتدارگرا و تندروهای حاکم شاهد خواهیم بود.

به دوستانی که هول شده و زنبیل می‌گذاشتند برای بیانیه و امضا جمع کردن باید گفت: شکّرالله مساعیکم، ولی عزیزان دل برادر! آنکه تلاش‌های شما در باب دفاع از مام وطن را مصادره به مطلوب و در جهت حمایت از خود تلقی و جلوه می‌دهد به جامعه، نیازش که برطرف شد، می‌شود همانی که بود و گویند مدیریت و درایت پیامبرگونه خودمان بود.

حکایت، حکایت چوپانی است که بر نوک درختی رفت و چون بادی شدید وزیدن گرفت و بیم هلاک رفت، نذر کرد که اگر به سلامت پا بر زمین نهم گله‌ام را برای مستمندان قربانی می‌کنم.

پایین‌تر که آمد و بر شاخه‌ای قطور‌تر استوار شد گفت: کشک و پشمشان را می‌دهم و باز چون به زمین نزدیک‌تر گردید گفت، فقط پشم امسال را، و چون پای بر زمین نهاد گفت:

"چه کشکی چه پشمی، شریکمی؟ زحمت پروارشون را کشیدی؟ سرمایه‌ای در کار نهادی؟"

مجتبی لطفی

This comment was minimized by the moderator on the site

مرثیه‌ای
برای "ایران" عزیزم

رحیم قمیشی

زندانیان سیاسی و مسالمت‌جو، که دلشان برای ایران و مردمش می‌تپد را، از زندان آزاد نکنید!
محصورها را از حصر رها نکنید!
هر کس گفت؛ به نظر مردم باید اهمیت داد، بزنید به دهانش!
هر کس گفت رفراندوم، دندان‌هایش را خُرد کنید.
کسی گفت؛ کار شما اشتباه بوده، زندانش ببرید.
پشت سر هم تکرار کنید؛ مردم که نمی‌فهمند!
در شرایط حساس جنگی، دائم بگویید ما دنبال ترور این و آنیم!
با بی‌عقلی جایزه برای سرشان تعیین کنید.

به گرانی‌ها توجه نکنید، بگویید همین است که هست.
مهاجرت جوان‌ها و مغزهای کشور را جشن بگیرید، بگویید هر کس ما را قبول ندارد، باید برود!
به استقبال جنگ با آمریکا بروید، همان مذاکرات غیرمستقیم را هم لغو کنید.
مدیریت‌های مهم را به چاپلوس‌ها بدهید.
حکم پنج‌ساله جبلی و جلیلی را بیست ساله کنید.
گشت‌های ارشاد را دوباره راه بیندازید، مصوبه حجاب را برای آزار دختران و خانواده‌ها، فعال کنید.

کافی‌شاپ‌ها، همه را ببندید.
تفریح را ممنوع کنید!
سگ گردانی را معضل بزرگ کشور اعلام کنید.
اینترنت را کامل ببندید.
اگر مردم در انتخابات شرکت نکردند، یواشکی بخندید.
بگویید بین همین‌ها، باید یکی را انتخاب کنید.
بین آنها که نوکر و چاکرتان هستند...
مجلس را به‌جای فضایل ملت، پر کنید از لمپن‌ها
حکم آقای جنتی را، صد سال دیگر تمدید کنید.
بگویید در انتخابات بین پنج نفر، پنج تا را انتخاب کنیم!
دستور دهید در کتاب‌های درسی، داستان‌ تولد مقامات و خندیدن مرده‌هایتان را بنویسند.
از معجزات‌تان زیاد بنویسند!
بنویسند شما اصلا ندزدیدید. ظلم نکردید
بنویسند در همه جنگ‌ها شما پیروز شدید...
و ایران بزرگ را در برابر یک کشور یک وجبی
بی‌دفاع نگذاشتید.
بنویسند ما همه، احساس حقارت نکردیم...
شما پوزه همه قدرت‌ها را به خاک مالیدید!
بگویند شما موفق شدید مردم را به زور بهشت ببرید.
کاری که خدا و پیامبران هم نتوانستند بکنند،
شما کردید!

به تمام شدن آب‌ها در ایران توجه نکنید.
نابودی محیط زیست را یک شوخی تلقی کنید.
شهرهای بزرگ را بکنید دالان دوده
مقاماتی را به کار بگیرید که مطمئن باشید مردم بدشان می‌آید.
کارهایی بکنید که مردم احساس حقارت کنند.
کمتر از ده درصد را، حاکم بر سرنوشت نود درصد کنید، ذره‌ای هم به روی خودتان نیاورید!

فقط

نام "ایران" عزیزمان را بر زبانتان نیاورید!
ما به نام "ایران‌" حساسیم.
نمی‌خواهیم هفت‌تیرکش‌ها، ایران ایران کنند
نمی‌خواهیم زشت‌خوها بشوند نماد ایران
ایران را بگذارید برای ما
با همه خرابی‌ها، که ساختید
با همه مشکلاتی که فزودید!
ما می‌خواهیم ایران را ذره ذره فردا بسازیمش
بگذارید ایران زخم خورده، بماند برای‌مان!
ما می‌خواهیم ایرانیان دور از وطن را برگردانیم
به جوان‌ها بگوییم دیگر نروند!
با کمک آنها، با دست‌های خودمان، با کمک هم‌آنها که زندان یا خانه‌نشین‌شان کردید
آجر به آجر بگذاریم
و ایران را دوباره بسازیم
ما حاضریم هزاران سختی‌ را تحمل کنیم
اما ایران بماند
آن را از ما نگیرید!
ندیدید همان‌ها که در خیابان دستگیرشان کردید، کتک‌شان زدید، چطور برای ایران و علیه متجاوزان خروشیدند.
ندیدید بچه‌های زندانی برای ایران‌شان به عزا نشستند.
ندیدید آنجا که نام ایران آمد، همه یکی شدند!
و دشمن چطور دست به دهان شد.

لطفاً کلمه ایران ما را ندزدید
بگذارید همچنان سربلند بگوییم
ما ایرانی هستیم...
با دخترکانی زیبارو
با پسرانی آینده‌جو
بگوییم ما ایرانی هستیم
با هزاران سال تمدن
با مردمانی صلح‌جو
ما فرزندان حافظ و سعدی
ما فرزندان آرش و رستم
ما را جهان با آوازهای دلنوازمان می‌شناسد!

بزنیدمان، بشکنیدمان، بی‌خانمان‌مان کنید
تنها...
نام "ایران" عزیز را
از ما نگیرید!
ما با "ایران"
زنده‌ایم!

This comment was minimized by the moderator on the site

«نفوذ» اینجاست

پازل ایران‌هراسی چگونه از درون جمهوری اسلامی تکمیل شد؟

چه کسانی در تکمیل پازل ایران‌هراسی، پاس گل به اسراییل دادند؟

عبدالرضا داوری، مشاور سابق و جدا شده از احمدی‌نژاد، نوشت:

از اوایل دهه ۹۰ میلادی، راهبرد امنیتی اسراییل دگرگون شد. به‌جای تمرکز بر تهدید سنتی جهان عرب، استراتژی‌ جدیدی طراحی شد.

ایران به‌عنوان تهدید وجودی اسراییل و امنیت جهانی. پروژه‌ای که به آن نام Iran Threat Narrative داده شد و قرار بود ایران را در افکار عمومی غرب، رسانه‌ها، اندیشکده‌ها و نهادهای بین‌المللی، به‌مثابه دشمن شماره یک صلح جهانی تصویر کند.

اما آن‌چه این پروژه را تسریع و حتی مشروع کرد، صرفاً عملیات روانی تل‌آویو نبود؛ بلکه نقش گروهی از نیروهای داخلی در تکمیل این پازل ایران‌هراسی تعیین‌کننده بود.

اینان یا آگاهانه در زمین دشمن بازی کردند، یا از سر ناآگاهی و توهمات ایدئولوژیک، برای اسراییل سند و مدرک ساختند.

در رأس این جریان، محمود احمدی‌نژاد قرار دارد؛ رییس‌جمهوری که با انکار هولوکاست، شعارهای تند ضداسراییلی، زبان تهدید و توهین، و حمایت از جریان‌هایی چون «پروژه ظهور» عملاً چهره‌ای ماجراجو، بی‌ثبات و غیرقابل‌پیش‌بینی از جمهوری اسلامی به نمایش گذاشت. در حالی‌که نظام بین‌الملل در جست‌وجوی ثبات بود، این گفتمان بر طبل بی‌ثباتی می‌کوبید.

چهره‌هایی چون نادر #طالب‌زاده، محمدعلی #رامین، #حمید_مولانا، فؤاد #ایزدی و حلقه‌های رسانه‌ای وابسته به آنان نیز در ترویج این انگاره سهیم بودند.

آنان به‌جای تأکید بر توسعه، تعامل و گفت‌وگوی تمدن‌ها، «گفتمان آخرالزمانی، توطئه‌محور و تقابل‌گرا» را جایگزین کردند و عملاً «پروژه ظهور» را به جای «پروژه توسعه» نشاندند.

تحلیل دقیق‌تر نشان می‌دهد که بسیاری از سرپل‌های نفوذ در پروژه ایران‌هراسی نه در تل‌آویو یا واشنگتن، بلکه در همین گعده‌های به‌ظاهر انقلابی داخلی شکل گرفت؛ گعده‌هایی که در پروژه ظهور تصور می‌کردند با توهم تقابل دائمی با جهان، می‌توانند به ظهور موعود سرعت بخشند، اما نتیجه آن تحریم، انزوا، انباشت دشمنی و بهانه‌های طلایی برای اسرائیل و نومحافظه‌کاران آمریکایی شد.

امروز، وقت بازخوانی این پروژه خطرناک و پرسیدن یک سؤال اساسی است.

چه کسانی در تکمیل پازل ایران‌هراسی، پاس گل به اسراییل دادند؟

This comment was minimized by the moderator on the site

هیئت حقیقت‌یاب!
احمدزیدآبادی

من هر روز منتظرم که یک هیئت حقیقت‌یاب برای تحقیق بی‌طرفانه و علمی در بارهٔ چگونگی نفوذ دستگاه جاسوسی اسرائیل در داخل کشور و تعیین  تقصیر و قصور همهٔ نهادها و مسئولان زمینه‌ساز آن تشکیل شود و بر اساس نتایج تحقیق، پالایشی اساسی برای مسدود کردن راه‌های آن صورت گیرد.

اما گویی از نگاه برخی نهادهای مسئول اصلاً اتفاق خاصی رخ نداده که نیاز به تحقیق داشته باشد! برخی به گونه‌ای حرف می‌زنند که انگار ترور ناگهانی و همزمان بالاترین مقام‌های نظامی و متخصصان هسته‌ای یک امر عادی و معمول بوده است! گویی چند مهاجر افغان و اپلیکیشن واتساپ مسئول این فاجعه بوده‌اند و با اخراج و مسدود کردن آنها مشکل حل می‌شود!
چنین برخوردهایی بی‌نهایت نگران کننده و تردیدبرانگیز است.

از سران قوا انتظار می‌رود که در بارهٔ تشکیل هیئت تحقیق و نفوذ وحشتناکی که اتفاق افتاده است، پاسخگو باشند.

این اتفاق در هر کشور دیگری رخ داده بود، صدها استعفا و برکناری به دنبال داشت، چرا در کشور ما حتی یک جابجایی صورت نگرفته است؟

This comment was minimized by the moderator on the site

تشویق به جنگ، اقدام علیه امنیت ملی است

قاسم محبعلی، مدیرکل سابق خاورمیانه وزارت خارجه:

جنگ‌طلبی نه شجاعت است و نه سیاست؛ هرکس مردم را به جنگ تشویق می‌کند، مستقیماً علیه امنیت ملی ایران عمل کرده است.

«کشور» از هر سیاست و جناحی مهم‌تر است؛ اگر کشور نباشد، هیچ‌کدام از ما نیستیم.

مردم به پزشکیان رأی دادند، چون خواستار حل مشکلات سیاست خارجی بودند؛ امنیت و رفاه اولویت مردم است.

امنیت پایدار فقط از مسیر تعامل، رفع بحران‌ها و گفت‌وگو حاصل می‌شود، نه جنگ.

هیچ کشوری -از آمریکا تا روسیه و اسرائیل- نتوانسته با جنگ به امنیت برسد.

رسانه ملی باید بازتاب‌دهنده ایران واقعی و متکثر باشد؛ با صدای همه اقوام، زبان‌ها، فرهنگ‌ها و مذاهب.

این مهاجرت بی‌سابقه ایرانی‌ها زنگ خطر بزرگی‌ست؛ تا مشکلات ریشه‌ای حکمرانی حل نشود، تهدیدات خارجی هم باقی می‌مانند./ شفقنا

This comment was minimized by the moderator on the site

آیا سرود «ای ایران» یک نشانه‌ است؟
✍????سهند ایرانمهر

در روزهایی آتش‌بس و پس از تجاوز اسراییل که روزهای بی‌سابقه‌ای را رقم زد یک صحنه، چشم‌ها را متوجه خود کرده است: رهبری پس از چند روز غیبت، به مراسم ایام محرم بازگشت و در میان هیجان و شادمانی حضار، از مداح خواست تا سرود «ای ایران» را بخواند. این سرود البته برای مردم ناآشنا نبود اما سابقه نداشت که در مجلس مذهبی یا مراسمی در این سطح و با درخواست عالیترین مقام کشور خوانده شود.

برای برخی این لحظه تنها یک اجرای احساسی نبود، بلکه نشانه‌ای بود از یک تغییر گفتمانی احتمالی ؛ چرخشی از تمرکز صرف بر ایدئولوژی دینی، به‌سوی بازگشایی، به‌سوی هویت ملی.

در تاریخ، بارها پیش آمده که یک سرود، یک نماد یا یک تصویر، سرآغاز دگرگونی بوده؛ آغازگر تغییر در نگاه یک حکومت، یا بازتاب تغییر در افکار عمومی.

در فرانسه، سرود «مارسی‌یِز» در دوران انقلاب، صدای جمهوریت و آزادی بود. اما بعد از سقوط جمهوری، ممنوع شد. سال‌ها بعد، با بازگشت آن به محافل رسمی، پیام روشنی داشت: جمهوریت برگشته، و با آن، ارزش‌های آزادی و برابری.

در آمریکا، وقتی رئیس‌جمهور لیندون جانسون خطاب به کنگره گفت: “We Shall Overcome”، همان سرودی را تکرار کرد که فعالان سیاه‌پوست در خیابان‌ها می‌خواندند. این جمله، سرود را از یک فریاد خیابانی به زبان رسمی دولت تبدیل کرد.

در کُره، «آریرانگ» یک لالایی قدیمی بود. اما پس از دهه‌ها اشغال و جنگ و جدایی، به نماد وحدت فرهنگی دو کره تبدیل شد. وقتی در المپیک‌، شمال و جنوب با هم و با همین سرود وارد استادیوم شدند، دنیا فهمید که نمادها گاهی بیشتر از قراردادها حرف می‌زنند.

در بریتانیا، «God Save the Queen» پس از بمباران‌های جنگ جهانی دوم، از سرود سلطنت به نماد مقاومت و انسجام اجتماعی تبدیل شد. سرودی که مردم را به هم پیوند می‌داد، نه صرفاً به تاج‌وتخت.

در ایرانِ امروز، بازخوانی سرود «ای ایران» در یک مجلس مذهبی، فقط احیای یک آهنگ قدیمی نیست. اگرچه از نگاه برخی رجوع به مفاهیم و نمادهای میهنی اقدامی متعلق به «برهه حساس» و اضطراری تلقی شده نه ادامه‌دار اما از نگاه برخی دیگر این یک جابه‌جایی در لحن و نشانه است.

برای نخستین‌بار پس از انقلاب، سرودی با بارِ ملی و غیرمذهبی، در دل ساختار مذهبی-رسمی پذیرفته می‌شود به عبارت دیگر اگر حاکمیت تا دیروز، هویت خود را صرفاً بر پایه‌ی ایدئولوژی دینی تعریف می‌کرد، حالا «ممکن» است در حال بازنگری باشد؛ در حال جستجوی زبانی مشترک با مردم، در دل بحرانی که هم جنگی واقعی در بیرون دارد، هم شکافی در درون.

اگرچه این تحلیل‌ها رنگی از نشانه‌ها دارند اما واقعیت این است که یک سرود، به‌تنهایی نمی‌تواند نشانگر تغییر در نگرش باشد اما می‌تواند آغاز بازتعریف یک روایت باشد. اگر حاکمیت واقعاً قصد دارد از این لحظه بهره بگیرد و از روش‌هایی که صرفا دافعه دارد به نفع انسجام ملت و‌حفظ سرزمین، فاصله بگیرد باید گام‌هایی جدی‌تر و ساختاری بردارد:

اگر قرار است از طریق ایجاد انسجام اجتماعی و وحدت ملی بازدارندگی واقعی ایجاد شود مرزهای وحدت ملی نباید بر پایه‌ی گرایش‌های ایدئولوژیک یا باورهای دینی ترسیم شود؛ بلکه باید بر پایه‌ی هویت مشترک، سرنوشت واحد و منافع ملی شکل بگیرد.اگر قرار باشد تنها مؤمنان به یک ایدئولوژی یا مذهب، صاحب حق تعلق به وطن باشند، انسجام ملی به‌جای آن‌که تقویت شود، از درون فرومی‌پاشد.میهن، خانه‌ی همه است؛ و مرزبندی براساس عقیده یا مذهب، نه تنها ناعادلانه، بلکه خطرناک و ویرانگر است.

باید تاریخ ایران را درست روایت کرد؛ نه بر اساس پیروزی یک‌ گروه، بلکه با صدای همه‌ی اقوام، مذاهب، و طبقات. به عبارت دیگر «ایران» چه درساحت سیاست و چه اجتماع، باید به معنای واقعی‌اش بازگردد: خانه‌ی همه.

این «بایدها»اگر تنها در سطح کلام و نماد باقی بمانند، نه‌تنها بی‌اثر، که حتی بی‌اعتمادکننده خواهند بود. وحدت ملی، زمانی واقعی می‌شود که در ساختارهای سیاسی، رسانه‌ای، آموزشی و حقوقی کشور، نشانه‌های روشن و ملموس آن دیده شود:سریع و عملی.
اما اگر این نشانه، در همان سطح نماد باقی بماند، بدون اصلاح ساختارها، بدون تقویت حضور و مشارکت مردم، بدون به رسمیت شناختن تنوع هویتی ملت، به‌سرعت رنگ خواهد باخت.

سرودها تنها زمانی معنا دارند که مردم، خود را در آن‌ها بازشناسند و «ای ایران» اگر سبب این بازشناسی شود نشانه‌ای مثبت و ابتکاری خلاقانه است در غیر این صورت و بدون نشانه‌های عینی به مثابه خرج‌شدن ذخیره دیگری از داشته‌هایی است که پیشتر هزینه شده است

This comment was minimized by the moderator on the site

جنگ ۱۲ روزه و حزب رجا

لطف‌الله میثمی(۷ تیر)

حزب رجا مخفف رانده‌شدگان جمهوری اسلامی است؛ اعضای این حزب سرتاسری کسانی هستند که انقلاب، جمهوری اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و جریان قانون‌گرایی به‌ویژه اصل ششم و پنجاه و ششم قانون اساسی را قبول داشته و برای آن اهمیت قائل هستند. این‌ها اولویت آرای مردم را بر ولایت فقیه یعنی آنچه در قانون اساسی مصوب سال ۱۳۵۸ آمده، قبول داشته و فصل‌الخطاب را قانون اساسی برمبنای آرای مردم می‌دانند.

این جریان از ابتدای انقلاب تاکنون به‌دلیل وفاداریش به موارد نام‌برده در بالا به تدریج از چرخه مشارکت در امور حذف شده، درحالی‌که به دام واکنش‌های ضدیتی با موارد یاد شده در بالا نیفتادند و همواره منافع ملی را ترجیح دادند.

رانده‌شدگان جمهوری اسلامی از آنجا که برخلاف میل خود حذف شده‌اند، مایوس نبوده و اگر در چرخه امور مملکتی شرکت داده نمی‌شوند، از فعالیت و امیدواری باز نماندند و در قالب محافل، جمعیت‌ها، احزاب، روزنامه‌ها، مجلات، خیریه‌ها و... به فعالیت خود ادامه دادند که شاید بتوان آنها را فعالان جامعه مدنی ایران هم نامید؛ فرهیختگانی که در این جریان هستند اگر بیشتر از فرهیختگان درون نظام نباشند، کمتر هم نیستند.

در این حزب شخصیت‌هایی چون نخست‌وزیر، روسای‌جمهور، روسای مجلس شورای اسلامی، وزیران و مدیرکل‌های بسیاری وجود دارند، امثال مهندس میرحسین موسوی، حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی، مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، مرحوم آیت‌الله منتظری، حجت‌الاسلام ناطق نوری و حجت‌الاسلام مهدی کروبی، دبیرکل‌های نهضت آزادی(ملی - مذهبی) حزب مشارکت، مجاهدین انقلاب اسلامی و... دیده می‌شود.

این حزب، خوشبختانه در جریان این جنگ ۱۲ روزه، خوش درخشید و در مقوله‌هایی چون دفاع از سرزمین و تمامیت ارضی آن، جنگ تحمیلی و تعامل سازنده با جهان به جای جنگ با جهان فعالیت معناداری انجام داده‌اند و راه هم‌افزایی جامعه مدنی با نظام را هموار کردند، به‌طوری‌که یکی از محاسبه‌های اسرائیل و آمریکا برای تهاجم به ایران نقش بر آب شد.

آنها فکر می‌کردند که به محض تهاجم به ایران، مردم به خیابان‌ها ریخته، شورش کرده و به سرنگونی نظام کمک می‌کنند، درحالی‌که خوشبختانه این اتفاق روی نداد و درسی به حاکمیت جمهوری اسلامی داد، به‌طوری‌که دکتر پزشکیان رئیس‌جمهور ایران در نطق‌اش در کابینه، بدین مضمون گفت، اولین اقدام باید تغییر نگرش نظام جمهوری اسلامی به مردم سرزمین ایران باشد.

حزب رجا ضمن قبول حق شهروندی شهروندان و جمهوریت، قرائت نواندیشان دینی از اسلام را که حامی و مدافع جمهوریت و حق شهروندی است را قبول دارد.

امیدواریم تمام مصوبات مجلس شورای اسلامی که جنبه بازدارندگی داشته و مخالف نص صریح قانون اساسی هستند، به مادر خود یعنی قانون اساسی بازگردند و راه انسجام و وفاق ملی را در پیش گیرند. همینطور که رئیس جمهور مطرح کرد اگر ما به جای خواهش از این و آن با نخبگان مملکت اتحاد برقرار کنیم، بهترین راه دفاع از مملکت است.

لطف_الله_میثمی
قانون_اساسی

This comment was minimized by the moderator on the site

موقعیت خطرناک
آیا تجزیه ایران از اهداف جنگ است؟

جعفر شیرعلی‌نیا

مناخیم بگین، نخست‌وزیر اسرائیل، پس از آغاز جنگ ایران و عراق می‌گفت: «من برای هر دو طرف آرزوی موفقیت دارم.»

صهیونیست‌ها به شدت تحولات جنگ ایران و عراق را زیر نظر داشتند و البته خواهان نابودی و تضعیف هر دو کشور بودند.
حقیقت این بود که صهیونیست‌ها دشمن هر دو طرف بودند اما هم ایران و هم عراق، در مقاطع مختلف دشمن خود را صهیونیستی و تحت حمایت اسرائیل معرفی می‌کردند.

پروفسور برنارد رایش در مقاله‌ی «اسرائیل و جنگ ایران و عراق» می‌نویسد: «بهره‌ی اصلیِ اسرائیل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت منطقه‌ای که هر دو دشمن اسرائیل محسوب می‌شدند، علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسرائیل فراهم شد.» او معتقد است اسرائیل به دنبال «حفظ موازنه‌ی قوا برای طولانی‌کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی یکی از دو طرف بود.» در تحلیل رایش، جنگ علاوه بر درگیر نگه داشتن این دو کشور، جهان عرب را به دو قطب تبدیل کرده بود؛ یک قطب سوریه، لیبی و یمن جنوبی و قطب دیگر اردن، مصر و کشورهای حاشیه‌ی خلیج‌فارس و «دودستگی جهان عرب، مانع تشکیل جبهه‌ی متحدی علیه اسرائیل شد.» (درس‌هایی از راهبرد، حقوق، دیپلماسی در جنگ ایران و عراق، ص۱۴۷ و ۱۴۸)

گویا سیاست آمریکا هم ادامه‌ی جنگ خونین ایران و عراق بود؛ تا وقتی که برنده‌ای نداشته باشد. الکواری، نماینده‌ی وقتِ قطر در سازمان ملل، درباره‌ی موضع آمریکا و شوروی در جنگ می‌نویسد: «در واقع این دو ابرقدرت، به رغم تاکیدهایی که بر خلاف آن داشتند، از تداوم جنگ و طولانی شدن آن، مادام که هیچ‌یک از طرفین نتواند بر دیگری غلبه داشته باشد، احساس رضایت می‌کردند.» (عملکرد شورای امنیت در جنگ ایران و عراق، ص۲۰۱)

تا وقتی که ایران و عراق کشورهای هم را ویران می‌کردند، قدرت‌های جهانی با وجود اظهار نگرانی از ادامه‌ی جنگ، تلاشی عملی و جدی برای پایان دادن به آن نکردند. جنگ وقتی تمام شد که آن‌ها در سال هفتم تصمیم گرفتند آن را پایان دهند.

تیر ۶۶، قطعنامه‌ ۵۹۸ برای پایان دادن به جنگ تصویب شد. واکنش ایران به قطعنامه منفی بود اما برای اولین‌بار تمام پنج عضو دائم شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ تفاهم کرده بودند. به روایت دبیرکل سازمان ملل، در جلسه‌ای که او در مهر ۱۳۶۶ با پنج عضو دائم شورای امنیت برگزار کرد، شولتز، وزیرخارجه‌ی آمریکا، در جمع‌بندی نظر پنج کشور گفت: «همه‌ی ما پایان جنگ را می‌خواهیم. همه‌ی ما از قطعنامه‌ ۵۹۸ حمایت می‌کنیم.» (به سوی صلح، ص۲۵۵)

دکوییار، دبیرکل سازمان ملل، در خاطراتش درباره‌ی سیاست آمریکا در این مقطع از جنگ می‌نویسد: «نظر قطعی ایالات متحده این بود كه برای پایان جنگ: ۱) عراقی‌ها باید به‌خوبی مقاومت كنند تا مانع هر گونه پیروزی ایران شوند. ۲) جنگ باید بیش از هر زمانی برای ایرانی‌ها رنج‌آور شود. ۳) جریان سلاح به ایران باید از طریق قطعنا‌مه‌ی دیگری در شورای امنیت كاهش یابد و ۴) فشار بین‌المللی در ابعاد وسیعی به این كشور وارد شود.» (به سوی صلح، ص۲۶۷)

بسیاری دریافتند که جنگ ماه‌های پایانی خود را سپری می‌کند. محمدجواد ظریف، از دیپلمات‌های ایران در سازمان ملل، به خاطر دارد که حدود دی‌ماه ۶۶ «مایکل اشتاینر من را صدا کرد و گفت که من یک نکته‌ای را به تو بگویم و آن این است که شما الان دست بالا را دارید، ولی امسال سال شکست شما در جنگ است. قبل از این‌که شکست بخورید قطعنامه را بپذیرید. هیچ‌وقت این از ذهنم بیرون نمی‌رود.» (دیپلماسی ایران و قطعنامه ۵۹۸، ص۲۴۹)

ایران نیز متوجه شده بود توانش برای ادامه‌ی جنگ بسیار کم شده است و تلاش کرد در مذاکرات به قطعنامه‌ای اندکی بهتر از ۵۹۸ برسد یا این‌که دبیرکل سازمان ملل را قانع کند که در آئین‌نامه‌ی اجرایی قطعنامه ۵۹۸ برخی خواسته‌های ایران را بگنجاند.

ایران احساس می‌کرد مذاکرات خوب پیش می‌رود اما دستور کار این بود که ایران قطعنامه ۵۹۸ را بپذیرد و نه این‌که راه‌حل جدیدی ایجاد کند.

چند ماه بعد، سخن اشتاینر، نماینده‌ی آلمان در سازمان ملل، به واقعیت پیوست. در بهار ۶۷ ایران شکست‌های پی‌در‌پی و سختی را در جبهه‌های جنگ تجربه کرد و فاو، شلمچه و جزایر مجنون را که در عملیات‌های سخت و طولانی‌مدت در طی چند سال گرفته بود، در عملیات‌های سریع دشمن در عرض چند ماه از دست داد.

هرچه ایران اصرار بیشتری بر نپذیرفتن قطعنامه ۵۹۸ می‌کرد، شرایط را برای ایران و متمایلان به ایران زجرآورتر می‌کردند.
کردهای عراق که تمایل به همکاری با ایران پیدا کرده بودند، در حد نسل‌کشی توسط صدام سرکوب شدند و صدایی از غرب درنیامد.
نماینده‌ی صدام در کردستان، علی حسن المجید، به قدری از بمب‌های شیمیایی علیه کردهای عراق استفاده کرد که به علی شیمیایی معروف شد.

و این ماجراها جدای از بمباران شیمیایی ایران و حلبچه‌ی عراق بود.

هیچ اعتراض جدی در جهان نسبت به کشتار کردها وجود نداشت.

۱۲ تیر ۱۳۶۷، آمریکایی‌ها هواپیمای مسافربری ایران را زدند.
در ماه‌های پایانی جنگ اوضاع هر روز خطرناک‌تر می‌شد. در این شرایط، یکی از دغدغه‌های سران قوا راضی کردن آیت‌الله خمینی برای پذیرش قطعنامه‌ ۵۹۸ بود. موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضائیه، می‌گوید که سران قوا در متقاعد کردن آیت‌الله خمینی ناکام بودند.

در تیرماه ۶۷ عراق به آسانی در قلب خطوط دفاعی ایران مانور می‌داد. بار دیگر موسوی اردبیلی پیشنهاد داد که با امام دیدار و گفتگو کنند؛ «يكي از دوستان به من اعتراض كرد كه «شما آن شب [در جلسه قبلی با امام] يك كلمه هم حرف نزديد...» گفتم كه «مريض بودم.»»

در دیدار آخر، سران قوا استدلال‌هایشان را گفتند اما آیت‌الله خمینی همچنان قبول نمی‌کرد؛ «[امام] گفت: «بريزند همه‌ي ما ۵-۶ نفر را بكشند، چيزي مي‏شود؟ هر روز اين همه جوان‌ها در جبهه كشته می‌شوند، ما هم كشته می‌شويم.» موسوی اردبیلی گفت: «شما بهترين صورت را می‌فرماييد، چون اگر الان موشكی بياندازند كه ما كشته شويم، نهايت اين است كه ما ۵، ۶ يا ۱۰ سال جلوتر مرده‌ايم، ولي درباره‌ی ما خواهند گفت كه اين‌ها مثل حضرت اباعبدالله قيام كردند، زورشان نرسيد، كشته شدند، لذا هر يكي از ما بعد از كشته شدن يک امام‌زاده مي‌شويم و مردم را خدا نجات مي‌دهد. اين بهترين صورت است. اما بدتر از اين صورت هم هست، اگر اين‌ها بيايند استان خوزستان را تا كرمانشاه بگيرند و ديگر جلو نيايند، نفت را كه می‌گيرند، دست ما را از آن چيزی كه نان مردم را تأمين می‌كند قطع كنند و نيايند ما را بكشند. آن وقت نمی‌توانيم جواب مردم را بدهيم، اگر مردم گفتند «كاري كه شما می‌خواستيد بكنيد، اين بود؟» اگر مردم سر ما بريزند چه كار كنيم؟ اين وضع بدتر است.»

در آن جلسه آیت‌الله خمینی هم در نهایت قانع شد که باید قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت.

به نظر می‌رسد امروز تصمیم این است که وضعیت منطقه کامل تغییر کند و در این وضعیت جدید، ایران یا نباید هیچ قدرت نظامی‌ای داشته باشد یا باید بسیار محدود شود.
آمریکایی‌ها برای این موضوع به دنبال تفاهمی که رضایت ایرانی‌ها در آن لحاظ شود نیستند. اوضاع را هر روز سخت‌تر خواهند کرد تا آن‌چه می‌خواهند انجام شود.
این بار جنگ مستقیم با دشمنی است که بسیار وحشی‌تر از صدام است.

شواهد نشان می‌دهد وارد سیاستِ زجرآورتر کردن زندگی برای ایرانی‌ها شده‌ایم.
دوره‌ای که در آن شاید جنگ تمام‌عیار شکل نگیرد اما ترورها و خرابکاری‌ها تداوم خواهد داشت، فشار اقتصادی هر روز شدیدتر خواهد شد و با آشفتگی خبری و تحلیلی و امید و ناامیدی لحظه‌ای، همبستگی ملی را هر روز بیشتر تضعیف خواهند کرد تا در نهایت از رهبر تا مردم به یک نتیجه برسند.

در این میان اگر حکومت نتواند مدل اصلاحی قابل درکی پیش روی مردم قرار دهد، صحنه تغییر نخواهد کرد.
تغییر پارادایم حکمرانی ممکن است چاره‌ساز شود و تنها «ای ایران ایران» خواندن که بسیار دلنشین است، چاره ساز نیست.

نکته پایانی اینکه

یک بُعد خطرناک‌تر نیز وجود دارد؛
بازدارندگی از طریق نمایش تهاجم بیرحمانه، از استرتژی‌های اصلی صهیونیسم از ابتدای شکل‌گیری آن بوده است. تعابیری مانند «سگ هار»، عباراتی توهین‌آمیز برای آن‌ها نیست. این تعبیر منتسب به استراتژی موشه دایان است؛ «اسرائیل باید مانند یک سگ هار باشد؛ آن‌قدر خطرناک که کسی جرات نزدیک شدن نداشته باشد.»
و البته مشابه این عبارات توسط دیگر سران صهیونیست‌ها نیز تکرار شده است؛ «تهاجم دیوانه‌وار»، «دیوانه‌بازی اتمی»، «مجازات سخت»، «رفتار غیرمنطقی و خارج از عرف و مرعوب‌کننده»، «دیوانه‌بازی دردآور» تنها بخشی از این عبارات است.

در برنامه‌ی صهیونیست‌ها، هم تجزیه خواهد بود و هم انواع «دیوانه‌بازی» و «وحشی‌گری». و حالا آن‌ها در تلاشند مجوزش را از آمریکا بگیرند.

اما تجزیه و حتی قدرت گرفتن بی‌مهار اسرائیل برای کشورهای منطقه، روسیه و اروپا گزینه‌ی ترسناکی خواهد بود. (در این باره بیشتر خواهم نوشت)آن‌ها به زجردادن ایران برای رسیدن به مطلوبشان تلاش خواهند کرد و صهیونیست‌ها نیز برای رسیدن به اهداف خود تلاش خواهند کرد و این معادله همه چیز را غیرقابل پیش‌بینی خواهد کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

اُمت اسلامی كجائی،
دقيقاً كجائی؟!

✍️غلامرضا مصدق

از جنگ اخير ايران و اسرائيل بايد ده ها درس بزرگ آموخت، كه به وقتش بايد در مورد تك تك آنها مفصلاً گفتگو كرد، البته اگر بنا به درس گرفتن باشد.
يكي از اين درسها، گفتگو در موردِ غيبت، سكوت، نفاق و بعضاً همراهي به اصطلاح اُمت اسلامي با اسرائیل و آمریکا در این جنگ بود.

از بدو انقلاب تا به امروز ج ا تمرکزی شدید بر امت سازی و همراه کردن امت اسلامی برای مقابله با غرب، آمریکا و اسرائیل داشته( صرفنظر از درست یا غلط بودن هدفِ این مقابله) اما در اين مدت طولاني ٤٧ ساله، نه تنها هیچ دستی از سوی امت اسلامی به سوی ج ا دراز نشد، بماند كه در مقابل جنگها، تحريمها و فشارها عليه ایران، اُمت اسلامی یا در بهترین حالت سکوت کرد و یا به اشكال مختلف در کنار جبهه مقابل قرار داشته و دارد.

همراهی چند گروه شبه نظامی در کشورهای اسلامی با ايران را كه با كمك گسترده مالي و تسليحاتي ج ا شكل گرفتند هیچگاه نبايد به حساب همراهی امت اسلامی با ایران گذاشت.

اردن در اين جنگ بعنوان يكي از اعضاي امت اسلامي در خط اول رهگيري موشكها و پهپادهاي ايران  قرار داشت.
آسمان عراق و سوريه، ديگر اعضاي امت اسلامي همچون اتوباني ده بانده در اختيار هواپيماها و پهپادهاي اسرائيل بود.

براي پاسخ به حملات آمريكا، بايد به خاك قطر، ديگر عضو امت اسلامي حمله كرد، كه ميزبانِ بزرگترين پايگاه نظامي آمريكا در منطقه است.
در پي حمله ايران به پايگاه نظامي آمريكا در قطر، چند كشور عضو امت اسلامي بشدت اين حمله را محكوم كردند.
دولت خودگردان فلسطين كه همه سختي ها و دردسرهاي فعلي ايران بخاطر حمايت از آنهاست، حمله اسراييل به ايران را محكوم نكرد اما حمله ايران به پايگاه آمريكا در قطر را جانانه محكوم كرد.

پاكستان تنها عضو دارنده بمب اتمي امت اسلامي، در پي خبر اعلام حمايت آن كشور از ايران توسط يك مقام نظامي ايراني، بلافاصله تكذيبيه صادر کرد.

دريغ از صدور يك اعلاميه آبكي سازمان كنفرانس كشورهاي اسلامي در محكوميت تجاوز اسراييل به ايران. دولت اسلامگراي تركيه ديگر عضو امت اسلامي صرفاً با يك محكوميت لفظي اسرائيل، حتماً طبق معمول ششدانگ حواسش به بهره برداري اقتصادي از وضعيت جنگي ايران بوده.

وزير خارجه آمريكا افشا كرد، كشورهايي كه به ظاهر به ما اعتراض مي كنند، در خفا از ما بابت حمله به ايران تشكر مي كنند، بی تردید عمده این کشورهاي رياكار و منافق اعضای امت اسلامی هستند و بماند كه بيان تام و تمام اين قصه پُر غصه مثنوي هفتاد من كاغذ مي شود.

در یک کلام، چه خوشمان بيايد و چه نيايد، امت عیسوی در قول و عمل محکم پشت امت يهودی قرار داشته و دارد، شايد بخشي از امت اسلامي در حد حرف همراه ايران باشد، اما در دل و عمل همراه امت يهودی و عیسوی است.

ممکن است عده ای در نقد این نوشته، مدعی شوند که درست است دولتهای اسلامی با ما همراه نیستند اما ملتهای مسلمان قلبشان با ماست، خب، فرضاً که چنین باشد، این همراهی قلبی مسلمانان جهان در عمل تا بحال چه کمکی به ما کرده است؟ جواب، هیچ اندر هیچ.

آيا با گرفتن اين درس بزرگ از جنگ اخير، پروژه متوهمانه تمركز بر امت اسلامي موهم به كناري گذاشته شده و منافع ملي در مرکز توجه نظام حکمرانی ما قرار می گیرد و شعار "هميشه اول ايران بزرگ " در اين سرزمين طنين انداز خواهد شد، يا در همچنان بر همان پاشنه سابق خواهد چرخيد؟

This comment was minimized by the moderator on the site

اگه واقعا دلتون به حال زیرساخت های ایران و تمامیت ارضی ایران و تشیع در ایران می‌سوزه، باید طرف حساب ایران رو از اسراییل تبدیل به آمریکا کنید.

آمریکا با اسراییل خیلی فرق داره. چه ایدئولوژیک، چه سیاسی.

گام اول: بازگشایی سفارت آمریکا بدون هیچ پیش شرط و بحث و مذاکره ای

آمریکا با اسراییل خیلی فرق داره، نه به این معنا که بین ترامپ و نتانیاهو اختلاف و شکاف سیاسی هست، بلکه چون بین ایدئولوژی ترامپ با ایدئولوژی نتانیاهو فرق زیادی هست. بین مسیحی انجیلی و یهودی دولت گرا، فرق زیادیه اگه اونایی که باید بفهمند، بفهمند.

چه مذاکره هسته‌ای، چه بقای جمهوری اسلامی چه انتقال قدرت به حکومت جدید، چه هر مسئله ای، صلاح ایران و ملت ایران و تشیع بر اینه که همه چیز از کانال آمریکا گذر کنه به جای اسراییل.

امیدوارم اونایی که باید بفهمند بفهمند.
امیدوارم زودتر بفهمند، چون زمان نداریم.

اسراییل از هیچکس من جمله آمریکا در اهداف نظامی و سیاسیش حرف شنوی نداره، اما آمریکا می‌تونه ضربه گیر مهمی باشه در این فضا.

آمریکا اهداف دنیوی تر و اقتصادی تری داره، اهداف اسراییل در کلان ماجرا ایدئولوژیکه.

طبق نظریه آزادی و دین، ایران یعنی سرزمین آزادگان، سرزمین کسانی که از آزادی و حقوق مالکیت یکدیگر دفاع می‌کنند. فارغ از اینکه چه نژاد یا زبان یا قوم یا دینی هستند.
تا قبل از ظهور منجی در تشیع، هرگونه برافراشتن پرچم انقلابی و تشکیل دولت، طاغوته و نهی شده.
در نظریه آزادی و دین، دولت همون شیطانه.

اما برای یهودیان دولت گرا، اسراییل یعنی سرزمین قوم یهود، ملتی تعریف شده بر اساس نژاد. (تعریف نقطه مقابل ایران)
ظهور منجی یا همون ماشیاح، زمانی رخ می‌ده که دولت یهود مستقر شده باشه (تعریف نقطه مقابل تشیع)
در یهودیت دولت گرا، دولت نه تنها شیطان نیست که واجبه. (نقطه مقابل نظریه آزادی و دین)

با این تعاریف، آمریکا به لحاظ ایدئولوژیک و تعریف ملت و کشور، به مراتب با ایران قرابت بیشتری داره تا اسراییل.
به همون دلیل که در زمان شاه، اف۱۴ به ایران داد و به اسراییل نداد، فانتوم رو به ایران یک سال زودتر از اسراییل داد و نیروی هوایی ایران برتر از اسراییل بود. این ها نشانه های مهم و حیاتیست برای کسانی که می‌اندیشند.

برای صلاح ایران و تشیع، چه مذاکره باشه چه تضمین بقای جمهوری اسلامی با تغییرات جدید باشه و چه براندازی و تغییر حکومت و انتقال قدرت، همه این ها در بین گزینه های موجود و با نگاه رئال پلیتیک، به مراتب بهتره تا همه این ها از کانال آمریکا انجام بشه تا از مسیری که اسراییل ترسیم کرده.

در نظریه آزادی و دین، همه دولت ها شیطان هستند، دولت های بر اساس نژاد شیطان اندر شیطان هستند و ملت های بر اساس نژاد، شیطان در شیطان در شیطان هستند.
مشخصه که امریکا شیطان بزرگ نیست و این تعریف شیطان بزرگ از آمریکا ما رو پنج دهه است توی دردسر عظیمی گرفتار کرده.

در شرایطی که زیر ضرب نظامی اسراییل قرار گرفتیم و آسمان ایران تحت کنترل اسراییل درآمده، ما تا ابد نمی‌تونیم یک پدافند نصب کنیم مگر اینکه روزی آمریکا خودش بیاد پدافند نصب کنه. داشتن پدافند برای ما داره به تاریخ می‌پیونده.

در بازگشایی سفارت آمریکا درنگ نکنید. در انتخاب آمریکا به عنوان کانال همه سناریوهای موجود نسبت به اسراییل و اروپا و روسیه و چین، تردید نکنید.

خیر و صلاح ملت ایران، تمامیت ارضی ایران و تشیع در اینه که مسیر تغییرات در ایران از دروازه آمریکا رد بشه به جای دروازه اسراییل.

بفهمید. سال ها گفتم و نفهمیدید، این بار بفهمید. اگه از آمریکا خیری نرسه، قطعا نسبت به همه و نسبت به اسراییل، شر کمتر و خفیف تری می‌رسه. اگرچه من فکر می‌کنم از آمریکا این بار می‌تونه خیر برسه به ایران.

ایران و آمریکا تنها دو ملتی در کره زمین هستند که تعریف ملت بودنشون، بر اساس ایده آزادی بوده، نه نژاد، نه دین، نه زبان.

اگر دغدغه ایران و تشیع رو دارید، درنگ نکنید.
سفارت آمریکا رو بدون اتلاف وقت باز کنید.

این جز آخرین هشدارهاییه که بعد از این همه تحلیل درست، می‌تونم برای ایران عزیز بدم.

چه طرفداران جمهوری اسلامی و چه اپوزیسیون، هر دو باید تغییر و مذاکره رو از کانال آمریکا پیش ببرند. نباید این تغییر از کانال اسراییل جلو بره.

This comment was minimized by the moderator on the site

اولمرت: «اگر نخست‌وزیر اسرائیل بودم تلاش می‌کردم دستم را به طرف رهبری ایران دراز کنم، از ایرانی‌ها تقاضا کنم و بگویم عزیزان، دیگر بس است. بیایید صحبت کنیم و ببینیم چه کار می‌توانیم بکنیم که هم ما و هم شما را در مسیر مثبتی قرار دهد»

گفتگوی کسری ناجی خبرنگار بی بی سی فارسی با اولمرت نخست‌وزیر پیشین اسرائیل

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
تمام روش حکومت در موضوع مذاکره سالها این بود که ۱.چوب ‎غنی‌سازی و موشکی رو در برابر چماق تحریم ببریم...
- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
یکدست کردن دستوری حاکمیت در دوره ریسی واشتباهات #فاحشی که انجام شد وباعث خسارت وسیع به ایران.مردم و ...