به خود آیید، پیش از این که ایران را به تمام خرج ایده و مرام خود کنید
  •  

10 آذر 1403
Author :  
سردار سلامی در حال سخنرانی

  

جناب سردار سرلشکر حسین سلامی!  [1]

 بعد از تبریک پیروزی ها! به حزب الله لبنان، [2] اینک با سقوط شهر حلب [3] به دست مبارزان مورد حمایت ترکیه، می توانید یک پیام تبریک و تهنیت هم روانه کاخ ریاست جمهوری سوریه در دمشق کنید، و پیروزی های بشار اسد، این رهبر « محور مقاومت » در سوریه را هم تبریک بگویید! همانگونه که بر زخم های لبنان نمک پاشیدید، و پیروزی های شان! را بعد از آن شکست های پی در پی، به آنان نیز تبریک گفتید.

 این نوع تبریکاتِ شما، مرا یاد روزهای کوران جنگ خسارتبار هشت ساله با رژیم بعث صدام می اندازد، که تبریک و تهنیت هایی از این دست، به دنبال شهادت همرزمان مان، روانه روح آزرده حال و پریشان پدران، مادران، همسران و فرزندانِ عزیز از دست داده ای می شد، که میزبان بدن مجروح و بی روح عزیزانشان شده بودند، که زیر چرخ ماشین جنگی دشمن، و البته گاه بی تدبیری خودی ها له و لَوَرده شده بود، و اینک به دست شان رسیده بود، و پیکرهای پاره پاره اشان روانه شانه های عزیزان شان می شد، تا آن را در چند قدم آخر، تا گور همراهی اش کنند، و در همین زمان بود که سیل اینگونه پیام های تبریک و تهنیت، از سوی مسئولین امر، روانه ی خانه های در عزا فرو رفته ایی می شد، که راهی جز دفن عزیزشان، و مویه و عزا بر او نداشتند، و البته اهل عزا نجابت به خرج می دادند، و این تبریک و تهنیت خالی از میمنت و مبارکی را، به صورت فرستادندگان این پیام ها نمی کوفتند، چرا که اخلاق و انسانیت، حکم می کند، تا موجب شرم و حیا باشد، که برای از دست دادن عزیزی، فردی پیام تبریک روانه اهل عزا نماید!

سردار!

من خوب چنین شخصیت و تفکری را می شناسم، سال ها در جنگ با شما همراه بودم، و سرداران حاکم بر تمام شئون کشور در این روزها، روزی فرماندهان ما در جنگ بودید، شما خود را مامور به انجام تکلیف می بینید، بی توجه به نتایج آن، از این روست که شکست و پیروزی را برای خود یکسان دیده، هر دو را پیروزی تلقی، و از این روست که حتی در شکست هم، به همدیگر تبریک می گویید!

و آنقدر در این سیاست خود ادامه می دهید، تا آخرین قطره های موجود در قمقمه هایتان را نیز مصرف ایده، طرح ها و هدف های تان کرده، انگار که از « حق الناس » نه شنیده اید، و نه هیچ ایده و نظری در ذهن تان وجود دارد، که از خود بپرسید به کدام رضایتِ صاحبانِ مال و « ولی نعمتان » خود متکی هستید، که به خود اجازه می دهید بیت المال این مردم را این چنین صرف ایده، مرام و هدف خود کرده، و در از دست دادن آن هم، این چنین به خود تبریک بگویید؟!

 دنیا شرمندگی مسئولانی را شاهد است که حتی شکست، به خودکشی آنان ختم می شود، نگاهی به فرهنگ زردپوستان ژاپن، چین، کره و... بیندازید، که من هنوز نفهمیده ام، به کدامین خدا ایمان دارند، آیا اعتقادی به معاد و یا سوال نکیر و منکر از حق الناس دارند یا نه و... اما خواهید دید چقدر از مسئولان اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... آنان در مواجهه با شکست، شرم خود از مردم و زیردستان، و یا کسانی که چشم به دست آنان بودند را، در گلوله ایی نهاده، در شقیقه ی شکست خورده خود شلیک می کنند، و خود را از رویارویی با مردم خود، این چنین معذور می دارند، حال خود را با آنان مقایسه کنید، که چطور به خود اجازه می دهید، در این شرایط شکست های پی در پی نیز، پیام های تبریک و تهنیت نثار هم می کنید!   

سردار!

شما و مرام تان را درک نمی کنم، چرا که در جنگ خسارتبار هشت ساله هم آنقدر سماجت کردید، و ادامه دادید، تا نتایج تمام عملیات های گذشته از دست رفت، و وقتی در سال 1367 به شرایط شکست و تسخیر سرزمین ایران، به سان سال اول جنگ (1358) بازگشتید، در چنان شرایطی با « برادر صدام حسین » مجبور به دست دادن، و صلح شدید، و بلافاصله خانواده های شهدا را میهمان صدام و قصرش نمودید، تا به زیارت قبر ائمه نائل آیند؟!

شما را نمی دانم، اما ما از شرم، به چنین سفری تن ندادیم، در آن حال، نه من و نه هیچکدام از برادرهایم، که در رکاب شما سرداران، با متجاوزین بعثی نبرد کرده بودند، به خود اجازه ندادیم، در آن سفرِ شرم آور، میهمان صدام حسین، قاتل برادرمان، و تمام همرزمانمان باشیم، چرا که شرم شکست، چشم در چشم شدن با دشمن را برای مان سخت و ناممکن می کرد، و پدر و مادر پیرمان را، که عاشق و مُصِّر به این زیارت در آخرهای عمر خود بودند را، به خواهری ناتوان تر از آنان سپردیم، تا در این سفر آنان را همراهی کند، سفری که حاصل نوشیدن جام زهری، و یا به قول امروزی ها «نرمش قهرمانانه» ایی بود که از سر ناچاری بدست آمده بود، و لابد از نوع پیروزی های تبریک آفرین شما! تا در این بزم شرم آور دشمن حضور نیابیم.

آری تاریخ این انقلاب نشان می دهد که شما تنها وقتی تن به عقب نشینی می دهید که دیگر هیچ در توبره نمانده، و صخره روزگار فرق سرهای شما را می شکافد، و به خود می آیید و تازه می فهمید که به بن بست رسیده اید، اما باز هم در بی اخلاقی ترین و غیر انسانی ترین ادعا، مدعی می شوید که در تفکر ما بن بست وجود ندارد، حال آنکه کشور و آنان که با شما (از بد حادثه و یا از روی اعتقاد) همراهند را، به بن بست رسانده اید، بن بست فکری، بن بست سیاسی، بن بست اقتصادی، بن بست اجتماعی، بن بست فرهنگی و... و تازه وقتی به این نتیجه می رسید که راه را اشتباه رفته اید، باز به روی مبارک خود نیاورده، و باز نمی گردید و باز نخواهید گشت؛ چرا که اسیر ایده هایی هستید که هرگونه روزنه عقل، تدبیر و سیاست را در ذهن هایتان کور می کند.

همانگونه که در بحث مبارزه بی حد و اندازه با غرب و امریکا، تحمیل حجاب اجباری، سد شدن بر اصلاحات و لزوم توسعه سیاسی در کشور، همکاری با روسیه خیانتکار و... آنقدر پیش رفتید و می روید که کار از کار بگذرد، و حرف هیچ دلسوز به حال کشور، مردم، مسلمانان جهان، انقلاب، انسانیت، اخلاق، منطقه، شیعه و همه آنانی که سنگ شان را به سینه می زنید را به پشیزی ارزش نمی نهید، حتی سخن و نصیحت همسنگران خود در جهاد و مبارزه، که اینک بسیاری از آنان در اثر اعتراض به روندی که در پیش گرفته اید، در زندان و حصر محبوسند را وقعی نمی نهید، و چون اسبان عصاری به سوی نقطه ایی که هدف گرفته اید، و یا روانه تان کرده اند، آنقدر می تازید، که هم خود، هم کشور، هم ایده و هم مردم ایران را می فرسایید، و هم هر آنکه در این قطار با شما همسفر است، و یا در مسیر با شما از بد حادثه همراه شده، و یا اسیر و محکوم به بودن با شماست، متضرر می کنید.

با سقوط شهر حلب که وجب به وجب آن به خون جوانان این وطن، و جان های ارزشمندی که از سوی شما در آنجا بکار گرفته شدند، رنگین است، دومینوی شکست سیاست غرب ستیزی بی حد و مرز شما، که به هر قیمت دنبال می شود، در حال تکمیل است، شکست حماس و ویرانی صدها میلیارد دلاری غزه ی مظلوم، شکست حزب الله و ویرانی ده ها میلیارد دلاری لبنان مظلوم، و اکنون بر باد رفتن نزدیک به صد میلیارد دلار سرمایه گذاری های ج.ا.ایران و مردم مظلوم ایران در سوریه و... در پیش چشم شماست، شرم کنید، و این شکست ها را پیروزی در نظر نگرفته و حداقل آن را تبریک نگویید؛

آیا این امر شما را بر آن خواهد داشت که در رفتار، سیاست، تفکر، عملکرد، ایده و... خود تجدید نظر کنید؟! تا به کی می خواهید ایران و ایرانیان را خرج سیاست، ایده و تفکر خود کنید، شما چطور به خود اجازه می دهید همه چیز را فدای خود و ایده خود کنید؟! یادتان هست سردار! روی تمام اتومبیل های اداری این کشور روزی نوشته بود، «اموال عمومی، استفاده اختصاصی ممنوع»، امروز این جمله را از آن اتومبیل ها پاک کرده اند، ولی به شما باید متذکر شوم که این کشور اموال عمومی مردم ایران، از بهایی، زرتشتی، مشرک، یهودی، مسلمان، شیعه و هر فرقه ممکن دیگری است، و حق و الناس تمام آنان است، استفاده اختصاصی از آن در راستای ایده و مرام خود، ممنوع و حرام بوده، جایز نمی باشد، و هیچ فردی نمی تواند تجاوز به حقوق عمومی را چون بنا به سیاست و دستور دیگری بوده است، در پیشگاه خداوند توجیه نماید، و هرکس مسئول اعمال خود نزد خداوند خواهد بود.

کمی تدبیر را هم از جناب رجب طیب اردوغان بیاموزید، که در تمام سال هایی که شما ایران را هزینه جنگ ها و نبردهای خود با این و آن می کردید، او از توبره ما، سوریه، اروپا، اسراییل، امریکا، روسیه، اوکراین، اسلام و مسلمانی، ناسیونالیسم ترک، اعراب و... خورد، و در حالی که شما در اوج فرسایش توان و سرمایه ایران در اینجا و آنجا، زیر سم اسب سیاست جنگی خود بودید و هستید، و هر روز بدنه ایران و ایرانیان را نحیف و نحیف تر کرده و می کنید، او در آنکارا نشسته است، و به خود، مردم خود و ترکیه خدمت می کند، و امروز در فصل برداشت، تمام آنچه شما در سوریه کِشتِه بودید را درو کرد.

جناب سردار!

به خدا این دور از عزت، حکمت و مصلحت نیست که بگویید ما اشتباه کردیم، و صحنه را به ایده و کسانی بسپارید که می توانند کشتی توفان زده ایران را به ساحل نجات برند، ترک قدرت تنها نتیجه شکست بزرگان نیست، بلکه گاه بر پایه حکمت، مصلحت، انسانیت، اخلاقِ تصمیم سازان است. همانگونه که ترک کرسی قدرت توسط محمد رضا شاه پهلوی و واگذاری کار کشور به گروه های ملی- مصدقیِ رقیب سلطنت، و بعد سپردن آن به انقلابیونی از نوع شما، با کمترین کشتار، در سال 1357، هرگز در تاریخ اهل تفکر و دلسوزان ایران، از نظر دور نخواهد ماند، و به عنوان یک عمل اشتباه از سوی تاریخ ارزیابی نخواهد شد.

 چرا که شاه وقتی دید، سیاست او (بدرستی و یا نادرستی) به شکست انجامیده است، و مورد خواست و مقبول مردم ایران نیست، قدرت را به رقبای سرسخت ملی – مصدقی خود (شاپور بختیار) سپرد، بدین امید که آنان کشتی توفان زده ایران را حفظ کنند، و از قضا وقتی بختیار هم (که به قول انقلابیون «نوکر بی اختیار» تصور می شد، که دیدیم بی اختیار نبود، و حداقل برای خود این اختیار را قائل بود که قدرت را وابگذارد، و دست به هر عمل ناشایستی برای حفظ آن نزند، و خرابی بیشتری را برای ایران و مردمش ایجاد نکند) وقتی دید کار به جایی نمی برد، قدرت را به نمایندگان طبقه روحانیت سپرد و رفت، این نوع تصمیم گذشتگان، از نوعی نجابت برخاسته است نه شقاوت و بی تدبیری.

جناب سردار!

 بی راه نیست وقتی ایده، راه، و اهداف شما این چنین به وسیله ایی برای شکست کشور، انقلاب، مردم ایران و آزادیخواهان جهان تبدیل شده است، نجابت به خرج دهید و راه را برای جمهوریت در کشور باز کنید، تن به اصلاحات دهید، و سکان هدایت کشور را به مردم ایران، و یا همین نمایندگان نیم بند آنان در ریاست جمهوری و مجلس بسپارید، و به پادگان های خود باز گردید، این کشور با سابقه تمدنی خود، پر از مردان و زنان بزرگی است که از جان، آبرو، مال و فرزندان خود برای نجات این کشور مایه گذاشته، و می گذارند.

 اینکه به رغم این همه شکست باز هر روز سکان فرهنگ، دیپلماسی، اقتصاد، امنیت، ایدئولوژی، اجتماع، رسانه، مذهب، قضا، علم، سیاست و... را محکمتر از قبل در دستان خود می فشارید، و تنها خود را افرادی در تراز انقلاب، آزادیخواهی، دلسوزی، ایرانیت و.... می دانید، و دیگران را به چوب حذف می رانید، این تنها ناشی از خودخواهی های بیمارگونه ای است، که کشور را به چنین بن بست خطرناکی رسانده، و حتی تمامیت ارضی کشور را نیز در معرض خطر جدی، و هشدارگونه نهاده است.

این خصوصیت خودخواهانه شما تصمیم سازان کشور، نه زیبنده شعارهای مذهبی تان، نه گویای جان نثاری مورد ادعا برای دین و ایدئولوژی، نه مطابق با فرهنگ شیعه و سیره ائمه دوازده گانه اتان، نه به مصلحت تمام آرمان هایی که مدعی آن هستید، نه برازنده کسانی است که خود را در خط شهدا می دانند، نه خصلت آزادمردی، فتوت و جوانمردی ایرانی را در خود دارد و... به خود آیید، پیش از این که ایران را به تمام خرج خود، ایده و مرام خود کنید.  

 

[1] - حسین سلامی زادهٔ ۱۳۳۹ سرلشکر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که از سال ۱۳۹۸ به‌عنوان فرمانده کل سپاه پاسداران فعالیت می‌کند. او از اعضای هیئت علمی دانشگاه عالی دفاع ملی نیز می‌باشد.  اتحادیه اروپا در آوریل ۲۰۲۰ او را به‌دلیل سرکوب معترضان در جریان اعتراضات آبان ۱۳۹۸ تحریم کرد.

[2] - به گزارش تابناک به نقل از فارس، فرمانده‌کل سپاه در پیامی به شیخ نعیم قاسم نوشت: پیروزیِ بزرگ مقاومت اسلامی و سازمان سرافراز حزب‌الله لبنان که با ناکام‌ساختن رژیم صهیونیستی در دستیابی به اهداف اهریمنی در جبهۀ شمالیِ سرزمین‌های اشغالی و تحمیل آتش‌بس به رژیم جعلی حاصل شد را به جنابعالی، دولت و ملت شریف لبنان به‌ویژه رزمندگان غیور و دلاور حزب‌الله قهرمان تبریک و تهنیت می‌گویم. آتش‌بس در جبهۀ لبنان شکستی راهبردی و خفت‌بار برای رژیم صهیونی است که به هیچ‌یک از اهداف و آمال و آرزو‌های شیطانی خود در جنگ علیه حزب‌الله حتی نزدیک هم نشد و حتی می‌تواند سرآغاز آتش‌بس و پایان جنگ در غزه را رقم زند. پذیرش آتش‌بس ازسوی صهیونیست‌ها آن هم زیر موشک‌باران حزب‌الله و هدف قرارگرفتن اهداف راهبردی دشمن صهیونی در عمق سرزمین‌های اشغالی حاوی عبرت‌هایی است که به‌ویژه به حامیان باند تبهکار صهیونی و سگ هار آمریکا در منطقه تأکید می‌کند که دوران زوال رژیم در حال سپری‌شدن است و آنها توشه‌ای که بایستی برای مردم خود هزینه می‌کردند را در حمایت و همراهی با ظلم و جنایات جنگی صهیونیست‌ها علیه مردم فلسطین، غزه و لبنان تباه کردند. سرانجام این ماجرا همان گونه که ولی امر مسلمین و مقتدای حکیم و آزاده و مقتدرمان حضرت امام خامنه‌ای عزیز فرمودند «جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان برعکس خواست جنایتکاران باعث تقویت و تشدید مقاومت خواهد شد». خاضعانه بر صبر و مقاومت شکوهمند و تاریخ‌ساز ملت رشید لبنان و به روح بلند شهیدان سیدحسن نصرالله، سیدهاشم صفی‌الدین و سایر فرماندهان رشید حزب‌الله لبنان که در منظومۀ شهدای آرمان فلسطین و آزادی قدس شریف می‌درخشند، درود می‌فرستیم. به فضل الهی همراه با ملت آگاه و دشمن‌شناس ایران، حامی و پشتیبان مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان هستیم و در این راه مقدس از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نخواهیم کرد.

[3] - پس از آنکه تروریست‌های هیئت تحریر شام تصاویر منتشر کرده‌اند نشان می‌داد بزرگراه حلب - دمشق سقوط کرده، این تروریست‌ها بدون مقاومت از غرب وارد حلب شدند و مناطق وسیعی از حلب از جمله مرکز شهر و ساختمان‌های نظامی و اطلاعاتی را اشغال کردند و رژه پیروزی در حلب به راه انداخته‌اند. در صورت تداوم مقاومت ضعیف ارتش سوریه، سقوط کامل حلب محتمل است. مجموعه این تصاویر از سقوط محله‌های حلب و رژه پیروزی تروریست‌های تحت کنترل ترکیه را می‌بینید.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (15)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

صالحی (وزیر ارشاد) : اعتماد مردم به حاکمیت و حکمرانی به شدت کاهش پیدا کرده باید رفع پاره‌ای از سوء تفاهم‌ها، اعتمادهای از دست رفته را برگرداند
در کل حاکمیت ما چالش سرمایه اجتماعی داریم یعنی اعتماد مردم به حاکمیت با حکمرانی در دهه‌های اخیر به شدت کاهش پیدا کرده است.
روندی و سرعت نزول این سرمایه اجتماعی اعتماد مردم به حکمرانان نظام حو کمرانی نهادهای حکمرانی و غیره کاملا روشن است.
در حوزه فرهنگ و هنر قالب‌های مختلفی دارد قهر بود فاصله بود اعتراض بود نفرت بود.
کل جامعه گرفتار اغتشاشات ذهنی و معرفتی و وجودی هست و در اصحاب فرهنگ و هنر این اتفاق مضاعف شده است.
جامعه ایران یک جامعه قابل اعتماد و قابل احترام است اما باید پاره‌ای از سوء تفاهم‌ها را با برخی از تغییر روش‌ها و منش‌ها برطرف کرد و این اعتمادهای از دست رفته را برگرداند.

This comment was minimized by the moderator on the site

یادداشتی از محسن هاشمی رفسنجانی*

با خروج بشار اسد از سوریه و سقوط حکومت حزب بعث، همه تحلیلگران و مقامات حتی کسانی که تا هفته‌های گذشته حکومت اسد را رکن محور مقاومت می‌دانستند، شروع به انتقاد از بشار اسد و عدم توجه او به حقوق مردم می‌کنند.

از  وزیر خارجه که چند روز قبل در رستورانی در دمشق شامی نمایشی خورد و از استقبال مردم سوریه از خود سخن گفت تا آقای جواد لاریجانی که یک روز قبل از سقوط حکومت سوریه،آنرا بعید میدانست و از وزیر خارجه به دلیل پیشنهاد مذاکره با معارضان مشروع انتقاد کرد یا آقای قالیباف که اعلام کرد بارها به اسد در مورد لزوم توجه به مردمش تذکر داده است. *در این شرایط بی‌مناسبت ندیدم که بخشی از سخنان تاریخی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی را که بیش از 11 سال قبل در جمع مردم درباره عملکرد دولت سوریه و عاقبت آن هشدار داده بود، برای نخستین بار منتشر کنم*.

باید اعتراف کنم این سخنان به قدری *دلسوزانه* و *مهم* است که بازخوانی آن امروز حتی مرا *منقلب* کرد. اشاراتی به مشکلات کشور و عاقبت نادیده‌گرفتن *حق مردم* و پیش‌بینی عاقبت این روش براساس قرآن کریم و آموزه‌های اسلامی *هشداری جدی است که باید شنیده شود و مورد توجه قرار گیرد.

ایشان در سخنان خود با اشاره به نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری سال *1392 عنوان کردند:
آن دیوارهای بتنی که بین مردم و حقایق پشت پرده کشیده شده بود، کم‌کم همه آنها ریخته، متبلور و کوتاه‌تر شده... آن جمله‌ای که رهبری در صبح انتخابات گفتند: «رأی مردم، حق‌الناس است» خیلی مؤثر بود. اگر این مراعات شود، بعد از این دیگر انتخابات ما نمی‌تواند ناسالم باشد... به هر حال اگر ما حق‌الناس را ادا نکنیم، خداوند از ما می‌گیرد و به صاحب حق می‌دهد. در هر زمانی که باشد، بخشی از آن در این دنیا و بخشی دیگر در آخرت انجام می‌شود... حالا این به انتخابات عمومیت داده شد. وقتی هم انتخابات را می‌گوییم، فقط روز انتخابات نیست. یعنی اگر از پیش به ناحق مانع شدند کسانی وارد انتخابات شوند، حق‌الناس است.
اگر بعدش رأی‌ها آمد، اما نگذاشتند بخوانند، این حق‌الناس است. اگر نگذاشتند رأی مردم عملی شود، این حق‌الناس است. در مورد سوریه نیز دارید اخبارش را می‌بینید و می‌شنوید. الان که خبرها، بسیار جدی هم شده. البته این شوخی نیست که مردم را بمباران شیمیایی می‌کنند... . این نتیجه افراط یا استبداد است. یکی می‌خواهد قدرتش را حفظ کند و یکی آنچنان افراطی می‌شود که از منطق جدا می‌شود و به هر کاری دست می‌زند. هر دو اینها به ملت آسیب می‌رساند. الان دو سال است که مردم سوریه هر روز شاهد قربانی‌شدن و تخریب خانه‌هایشان هستند. مزارع، مغازه‌ها، کسب‌وکار و خانه‌هایشان خراب و ویران شده است. میلیون‌ها نفر آواره شده‌اند. هشت میلیون آواره یا در داخل هستند یا به خارج از کشور رفته‌اند. خدا می‌داند چه بر سرشان آمده است. حالا چنین جنگی هم دوباره اتفاق می‌افتد که معلوم نیست در سوریه چه می‌شود! باید راهی به دنیا و اول به مسلمانان نشان بدهیم که در سایه آرامش، اعتدال، عقلانیت و فضای باز زندگی کنیم. الان برای همه ثابت شده که اگر زور و بستن زبان‌ها و شکستن قلم‌ها و ترساندن و ارعاب مردم، امنیت ایجاد کند، امنیتی گورستانی است. یعنی اگر آدم به قبرستان رفت و دید آنجا خیلی آرام است، نمی‌تواند بگوید امن است. امنیت برای زنده‌ها لازم است. زنده حرف می‌زند، می‌فهمد، از خودش دفاع می‌کند، می‌خواهد احقاق حق کند و در مقابل زورگو می‌ایستد. این معنی امنیت است. اگر این امنیت را برای جامعه ایجاد کنیم، ارزش دارد. دنبال چنین چیزی هستیم. این آیه قرآن را برایتان بخوانم که باید در مقابل همه مراکز امنیتی ما، تابلو باشد و نوشته شود: *«الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بالظلم اولئک لهم الامن، یعنی کسانی که ایمان داشته باشند و ایمان خود را آلوده به ظلم نکنند». خیلی از افراد فکر می‌کنند حزب‌اللهی و مؤمن هستند، ولی ظلم می‌کنند و به خیالشان دارند از نظام دفاع می‌کنند. این شیوه رفتار امنیت نمی‌آورد. سکوت می‌آورد، اما سکوت امنیت نیست. وقتی ذره‌ای منفذ پیدا کند، فریاد می‌شود. همین سکوت فریاد می‌شود.

این سخنان در هفتم شهریور سال 1392 در دیدار ایشان با مردم استان‌های محتلف ایراد شده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

چهار سخنرانی آقای خامنه‌ای

آقای خامنه‌ای پس از سقوط بشار اسد و نمایان شدن شکست محور مقاومت تا کنون چهار سخنرانی کرده است:اولی برای «جمعی از مردم» ، دومی برای «جمعی از بانوان به مناسبت ولادت حضرت زهرا » ، سومی برای «مداحان» و چهارمی برای «جمعی از خانواده شهدا به مناسبت پنجمین سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی.»
نکته‌ای که توجه را جلب می کند این است که چرا ایشان در این دوره زمانی هیچ سخنرانی‌ای برای مسئولان و فرماندهان نظامی نکرده است.در حالی که منطقا اولین سخنرانی باید برای فرماندهان نظامی و مسئولان کشوری می‌بود.من حدس می‌زنم که نارضایتی ایشان از عملکرد نظامیان در حوادث اخیر منطقه‌ای چنان بالا بوده که ایشان ترجیح داده سخنان خود را در جمع بانوان و مداحان و خانواده شهدا بزند و نه در جمع فرماندهان و مسئولان نظامی.
دیر‌وز هم‌ با پیام تند و نامعمول آقای خامنه‌ای به همایش مدیران صدا و سیما معلوم شد که ایشان به شدت از عملکرد صدا و سیما در بازتاب حوادث منطقه شاکی است.من یادم نمی‌آید آقای خامنه‌ای تا کنون در یک پیام مکتوب خطاب به منصوبان حکومتی خودش با چنین لحن تندی حرف زده باشد.
گرچه درسخنرانی های اخیر ایشان باز هم شعارهای قدیمی درباره ادامه راه مقاومت و شهادت تکرار شده اما غیبت فرماندهان نظامی در این جلسات حتی به عنوان مستمع گویای نکته های فراوانی است.ظاهرا نظامیان و رسانه‌چی‌های حکومتی بیش از همه در معرض خشم رهبر قرار گرفته‌اند.

بیژن اشتری
Instagram (https://www.instagram.com/p/DER0dIVKzeI)

This comment was minimized by the moderator on the site

به نام خدا
تاجزاده و هشدار 11 سال پیش در مورد سوریه
 
علیرضا کفایی
وضعیت امروز سوریه که احتمال سقوط بشار اسد و فرار او می رود درس عبرتی است برای همه آنان که به نحوی از اسد حمایت و یا سکوت کردند، تحولاتی که در منطقه رخ می دهد و پس از این رخدادهای دیگری را نیز شاهد خواهیم بود، عقب افتادن ایران بر پایه تحلیل های غلط و اصرار بر مسیر اشتباهی را اثبات می کند که سال ها ایران را در انزوا قرار داده و در بسیاری موارد وارد چرخه ای از جنگ و دفاع بی مورد و لجوجانه از دیکتاتوری نموده که حتی به مردم خودش هم رحم نکرده است.
تحلیل گران بسیاری هشدارها دادند ولی نه تنها گوش شنوایی نبود بلکه به آنان تهمت هم زده شده، خیانت کار خوانده شدند، با برچسب های ناروا و ناصواب آنها را منزوی کردند، در حالی که به درستی و از روی حسن نیت و بر اساس منافع ملی هشدار داده و می دهند.
آقای تاجزاده که اکنون در زندان است، 11 سال پیش که آن موقع هم در زندان بود هشدار داد که "حزب بعث سوریه به رهبری بشار اسد مقصر اصلی نابسامانی های کنونی سوریه است"
بشار اسد که امروز در تنگنا قرار گرفته و تنها می شود، عامل اصلی آشوب ها در سوریه و چنانچه ریزتر به ماجرا نگریسته شود در منطقه است، ایران تاوان حفظ بشار اسد را داده و می دهد و می بایست در این بحبوحه جنگ که امکان سقوط اسد می رود؛ به نحوی عمل کند تا با صدمات کمتری از این گرداب بیرون آید.
آقای تاجزاده در سال 92 تاوان دادن حکومت دمشق را پیش بینی کرده بود: "در حقیقت سیاست مشت آهنین حکومت دمشق زمینه و بهانه را برای ورود سلاح به منازعات و فعال و گسترده شدن گروه های تروریستی فراهم کرد و ملت سوریه را درگیر جنگی فرقه ای و خانمان سوز نمود که البته دیر یا زود تاوان سرکوب گری خود را خواهد پرداخت"
و نیز هشدار به تندروها و تکفیری های داخلی داد که : "تکفیری های ایرانی به خود آیند و به ارائه جهره مخالف دموکراسی بی اعتنا به حقوق بشر، مروج خشونت و تنگ نظری و عقب ماندگی از اسلام و مسلمانان پایان دهند و حقوق و آزادی های اساسی همه ایرانیان را با هر عقیده و سلیقه ای به رسمیت شناسند"
و امروز او باز هم در زندان است اما باز هم هشدار می دهد و بسیاری دیگر از تحلیلگران واقعگرا هشدار می دهند.
چرا تاجزاده در زندان است وقتی راست می گوید و چرا آنان که حامی این وضعیت و همچنان از حمایت و دفاع از بشار اسد و حکومت دمشق دست بر نمی دارند؛ آزاد هستند.

This comment was minimized by the moderator on the site

به قصد تحریک؟

یادداشتی از نویسنده‌ای دیدم که نوشته بود؛ نظام جمهوری اسلامی چه دست به اصلاحات بزند و چه مانع اصلاحات شود، در هر دو حال محکوم به سقوط است!
این نوع تحلیل‌ها به نظرم بیش از آنکه ریشه‌ای در واقعیت داشته باشد، به قصد تحریک حکومت و ترغیب آن به جلوگیری از اصلاح وضع کشور نوشته می‌شود.
اصلاحات ملموس و واقعی، تنها راه نجات کشور و به تبع آن پیشگیری از اضمحلال حکومت است. این فرصت از دست نرفته و همچنان پا برجاست. مشکل در واقع این است که مسئولان کشور برای ورود جدی به مسیر اصلاحات اساسی، دچار تردید و تعلیق و بی‌تصمیمی شده‌اند نه اینکه فرصت اصلاح از دست رفته باشد. البته عنصر زمان با فشردگی و تراکم و تنگنای بی‌سابقه‌ای روبروست. در چنین وضعیت‌هایی حتی از دست دادن یک روز و یک ساعت نیز جبران‌ناپذیر است.
احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad

This comment was minimized by the moderator on the site

وجهاء ريف حماة الغربي يؤكدون وقوفهم مع الإدارة الجديدة وعدم ارتباطهم بإيران أو أي دولة خارجية.

تقریبا بدون استثنا در تمام کلیپ هایی که از اعلان اقشار ، ادیان و مذاهب مختلف در شهرهای سوریه در حمایت از دولت جدید انتشار می یابد اعلان برائت از ایران جزیی از بیانیه است. چطور روسیه و اسراییل هم توانستند جا خالی دهند و اینگونه ایران اینک تبدیل به استکبار جهانی در سوریه شده است حتی در بیانیه شیخ های شیعی و علوی سوری هم این اعلان برائت دیده می شود
مرتضی باقری

https://t.me/hodhodbagheri

This comment was minimized by the moderator on the site

چند وقتی است دستم به نوشتن نمیاد. نه اینکه حرفی برای گفتن نداشته باشم. اتفاقاً این روزها حجم اتفاق‌ها و اخباری که مستقیماً در سرنوشت همه‌ی ما تأثیرگذاره آن‌قدر زیاده که هر آدم کم‌حرف و بی‌نظری را هم به گفتن وا می‌داره. ولی وقتی که در گفتگو با مردم عادی کوچه و بازار، دائماً نظرات و تحلیل‌هایی می‌شنوی که اغلب بر مبنای "دایی‌جان ناپلئونیسم" از وعده‌ی "این‌ها تا عید رفتن" به قطعیت خبر "دیگه قراره تا عید برن" جهش کردند! و یا عده‌ی قلیلی هم آن‌قدر از مرحله پرت‌اند که کاتولیک‌تر از پاپ، دنبال تحقق "وعده‌ی صادق سه" هستند، زبانت قفل می‌شه و با خودت میگی؛ در این بلبشوی عقاید چه فایده که فقط برای مخاطبینی محدود هرچند بدور از توهم و تعصب، حرف دلت را بنویسی و هیچ تأثیری نتوانی بر افکار عمومی بگذاری؟.

فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی هم که قربونش برم، تبدیل شده به هیزم بیار غلبه‌ی احساس، عصبیت، ابتذال، اختلاف و... بر تفکر، تعقل، اخلاق و اتحادی که بخصوص در این شرایط پیچیده و پرخطر برای مردم ضروری است. صدای جمع قابل‌توجهی هم که در این دنیای مجازی، آگاهانه و مسئولانه روشنگری می‌کنند، در هیاهوی تمسخر و انگ و تهمت پروپاگاندای رسانه‌های وابسته و اکانت‌های فیک و مشکوک، گم می‌شود. چه رسد به صدای حقیری چون من؛ کم‌بهره از دانایی.

با این حال وقتی به آن گروه از هم‌نسلانم می‌نگرم که در این بیش از ۴۶ سال گذشته همواره دِینی از سوی مردم برگردن‌شان حس کرده‌اند و در این مدت بی‌محاسبه‌ی هر هزینه‌ای، جمعی از آنان جان به دفاع از میهن باختند، جمعی حبس و حصر کشیدند و عده‌ای هم حذف و انزوا نصیب‌شان شد؛ از این که ناامید شوم و سر در لاک سکوت و تماشا برم، شرم می‌کنم. تعداد مخاطبینم اگر به عدد انگشتان دستم هم باشه، برای همان چند نفر همواره خواهم نوشت که برای سعادت خود و فرزندان‌مان، هیچ راهی جز پایبندی به عقلانیت و صبوری در حرکت و پرهیز از خشونت وجود ندارد. فردای روشن را فقط با همین اصول باید بجوییم و بسازیم. همین

حمید حسامی

This comment was minimized by the moderator on the site

به نام خدا
ز منجنيق فلک سنگ فتنه می بارد
عبدالكريم سروش
واشنگتن دی سی. آمريكا
آذر ماه ۱۴۰۳
ْ از اين سموم كه بر طرف بوستان بگذشت عجب كه بوی گلی هست و رنگ نسترنی
به صبر كوش تو ای دل كه حق رها نكند چنين عزيز نگينی به دست اهرمنی
از زخم های فلسطين خون می چكد. كنعان و توران به هم می پيوندند. سوريه به روسيه می گريزد. كشتی سپاه و سياست ايران كژمژ می شود و خاور ميانه جديدی به كام جهانخوران سر بر می آورد. َ ز منجنيق فلک سنگ فتنه می بارد .
ديدن اين روزگار تيره و اين بخت باژگون، راه را بر نَفس می بندد و اشک را از ديده می گشايد. قلم نشاط كتابت ندارد و اگر درد شكايت نبود شوقی برای حكايت نداشتم.
«كی شعر تر انگيزد خاطر كه حزين باشد؟». به سخن مولانا:
ِ من ميان گفت و گريه می تنم يا بگويم يا بگريم چون كنم؟
ّ گفته اند افتاده را لگد زدن شرط نيست ولی با اين خفت چه كنيم كه ميهن مان را موهون كرده است و از بی تدبيری ميهن بانان چه بگوييم كه دهان سفاهت را به خنده و ملامت باز كرده است. غريق واردر دريای خشم و درماندگی دست خود را به سوی واژگانی دراز می كنم تا عمق اندوه جگرشكاف مرا باز نمايند و كلمه ای نمی يابم. كتاب های لغت از من پريشان تر و درمانده ترند. از يک سو حريف كنعانی جنايت كار را می بينم كه پای شادی بر زمين می كوبد و رقص ظفر می كند و دندان درندگی نشان می دهد و عربدۀ قدرت می كشد و نيش خند تمسخر می زند و نان و آب را از قحطی زدگان فلسطين دريغ می دارد و بر سر مجاهدان بمب می بارد. از سوی ديگر نابسندگی و پس روی و رنجوری «محور مقاومت» را می بينم كه بر خاكستر سرمايه های سوختۀ خود نشسته و آه حسرت می كشد و خاک ندامت بر سر می كند. از سوی ديگر جانبازی سبک روحان عاشق و دلاور را می بينم كه بر عهد خود ايستادند و جان بر سر ايمان خود كردند. ظالمی سوری َ را هم ديدم كه به چاه افتاد «تا چاه ديگران نكنند از برای خويش». من هيچ گاه لاف های سلحشورانة سلاح داران ميهن را باور نمی كردم و همواره با خود می انديشيدم كه ديوان و دولتی كه در تدبير امور كشوری چنين بی عقلی و كاستی و سستی می ورزد چگونه ّ تاريخ و طبيعت است.
ّ می تواند حساب گرانه و بخردانه با حريفی درافتد كه تجسم قوة غضبي ُرده را چگونه باختند. و اينک نخستين نمونه اش را در نبرد با عساكر صدام ديديم كه يک جنگ برده را باختند ّ نمونة دوم آن در سوريه و لبنان كه از آن هم خجلت آورتر بود.
آخر آن كه می خواهد با جهانی جنگ و جهاد كند نبايد ابتدا كشورش را شاد و آباد كند؟
ِ تو با دشمن ْنفس هم خانه ای ِ چه در بند پيكار بيگانه ای؟
ّ جهل و خرافه و غرور و بی خردی و تهورفروشی سفيهانه، بخشی از علل شكست كمرشكن ّ اخيربوده اند. نذر و نيازهای شاه سلطان حسينی، تكيه بر خواب ها و خرافات و وعده های آخرالزمانی، پندار باطل قوم برگزيدۀ خداوند بودن، گوش به اكاذيب و اراجيف جادوان و جن گيران دادن، دشمن را حقير و بيچاره شمردن، هوای سروری عالم را در سر داشتن، زور را به جای عقل نشاندن، خود ّ را و خلق را با ادعاهای كاذب فريفتن، جان آدميان را بی بها شمردن و علم را تحقير كردن و كار را ّ به توكل و توسل سپردن و طمع محال كردن و حد خود را نشناختن و با كلوخ انداز پيكار كردن و سر خود را به نادانی شكستن و سررشتۀ امور را به مديران نالايق سپردن و ديوان قضا و مظالم را از رشوه و تبعيض انباشتن؛ برگی از بارنامه و كارنامۀ آن بی باكان و بی خردانی است كه اكنون به تهيدستی و تهی مغزی شهرۀ شهر و سخرۀ دهر شده اند. ّمدیریت غير علمی كه سراسر كشور را فرا گرفته و جاهلان كه سرور شده اند و عاقلان كه سرّ در گليم كشيده اند، و مداحان و مزاج گويان كه قدر يافته اند و بر صدر نشسته اند، و عالمان كه خون می خورند و خاموش می نشينند و جاسوسان و رقيبان و شحنگان كه گشودن گره ها را در بستن و گرفتن خلقان می دانند، و اشرار و اوباشی كه اجتماعات دانشگاهيان را بر هم می زنند، و داعش مندان كه جای دانشمندان را گرفته اند و چاپلوسان و فرومايگان كه ولايت افلاطونی را ستايش می كنند و مدرنيزم را به نام غربزدگی فرو می كوبند و نابكارانی كه بر سر خوان يغمايی به نام انقلاب نشسته اند و صدا و سيمای غم افزای دروغگوی حرمت شكن، و بازار پر اختلاس، و شكم های فربه ّّاز حرام، و خزانۀ تهی و اخراجات انبوه و مداخل اندک، همه نشان از مديريت ناتوان و لاف زن و مردم فريب می داد و اكنون چه جای شگفتی است اگر اين ناتوانی و درماندگی و اين رخنه های بی رفو در جبهه های نبرد و سياست هم رسوخ كند و بنياد قومی را بر افكند؟
من همان روز ز فرهاد طمع بُبريدم ِ كه عنان ِدل ِ شيدا به لب شيرين داد
هم در آن ايام صدرنشينان مسند ولايت را بيم دادم كه قبای زعامت را به قامت لياقت ببرند و پای قدرت را از گليم عدالت فراتر نبرند وگرنه راهی كه می روند به تركستان خواهد رسيد و عاقبت استبداد ّ جز اضمحلال نخواهد شد و ظفرهای موقت شكست های ابدی در پی خواهد داشت. «كار خامان بود از فتح و ظفر خنديدن». حذف آزادگان و معترضان، و بستن روزنامه ها و ضاله دانستن كتاب ها، ّ و خفه كردن متفكران، جامعه را از دانش و تدبير تهی خواهد كرد و ديری نخواهد گذشت كه با چراغ گرد شهر بگردند و انسانی بدانان رو نكند. اكنون هم كه مديران نالايق و اركان دولت و اصحاب قدرت و ارباب زر و زور و تزوير؛ نقدّ كيسة همت درباخته اند و تير جعبة حجت بينداخته اند، باز از سر لجاج و عناد با خلق درافتاده اند و خواجگی خود را در بردگی آنان می بينند و به بهانه حجاب به جای آنكه دست احتياج به سوی ّ مردم دراز كنند، مشت اقتدار بر سر آنان می كوبند و از فرط توهم استغنا در چالۀ استهلاک افتاده اند. من نه چشم به راه انقلابی ديگر هستم نه به حمله حراميان دلبسته ام و هنوز نصيحت به پيشوا را جايز بلكه واجب می دانم و اميدوارم روشنفكران و روحانيان و دانشمندان خيرخواه همه همنوا و همداستان شوند و اين كشتی لنگر گسيخته به گل نشسته را از گرداب تباهی بدر آورند و بدست ناخدايانی خداترس و مردم نواز بسپارند. حاكميت را هم پس از اين تجربه تلخ و اين هزيمت رسواگر چاره ای نيست جز روی از برون به درون آوردن و با مردم آشتی كردن و عذر تقصير خواستن، و ّ مقصران را به دست عدالت سپردن، و زندانيان سياسی را آزاد كردن، و نالايقان را بدرود گفتن، و پاكان را بر جای پليدان نشاندن، و داد مظلومان را ستاندن، و آزادی های قانونی و مشروع را محترم ّ شمردن، و از هزينه ها كاستن و بر خزينه افزودن، و علم تجربی را مدار و مدير امور قرار دادن، و حل ّ امور جامعه را نه از واعظان و خطيبان، نه از دعای رمالان و مدح مداحان، بل از جامعه شناسان و اقتصاددانان خواستن و هوای جهانگشايی و عالمگيری را از سر به در كردن و به جبران شكست ها كوشيدن و به رويای «ظهور» دلخوش نبودن و آن افسانه ها را به كودكان وانهادن.
ّ به محمد خاتم سوگند كه در اين دوران چهل و چهار ساله، دورانی خوشتر از دوران محمد خاتمی نبود. ناجوانمردانه پای او را شكستيد و دست او را بستيد و پشت گرم به قوای نظامی وّ امنيتی، زندگی را بر مردم نا امن و سرد كرديد. اكنون گرچه دير شده است، پشت به پشت رييس جمهور منتخب مردم دهيد و ميدان را به او واگذاريد تا مردم را به ميدان آورد و به وعده های خود وفا كند. مردم بهترين يار و قوی ترين لشكر شما هستند. ناشكيبی و نارضايی مردم را لاجرم خفيه نويسان به سمع شما رسانده اند. حالا نوبت آن است كه شما دست از ولايت خلق برداريد و در رضايت ّ آنان بكوشيد. از آن تئوری پردازانی كه شما را نه وكيل مردم بل ولی مردم می دانند حذر كنيد وگرنه ضرر می كنيد. سخن سعدی فصل الخطاب است كه:
با رعيت صلح كن وز مكر خصم ايمن نشين زان كه شاهنشاه عادل را رعيت لشكر است
و سخن حافظ وصف الحال ماست كه:
ِ مزاج دهر تبه شد در اين بلا حافظ ِ كجاست فكر ِ حكيمی و رای برهمنی؟

This comment was minimized by the moderator on the site

ناتوانی در ارزیابی

«برآورد و ارزیابیِ استراتژیک، بنیادی‌ترین و حیاتی‌ترین مسئولیت دولت‌ها در ردۀ استراتژی کلان و ملّی است.»

این جمله یکی از پذیرفته‌شده‌ترین گزاره‌ها بین استراتژی‌اندیشان و استراتژی‌نویسان است.

در دو ماه گذشته، سال‌خورده‌ای منزوی و بدون دسترسی به اطلاعات سرّی، توانست ۲۵ تحول حیاتی در فضاهای مرتبط با جمهوری اسلامی را پیش‌بینی کند؛ از جمله:

۱. پذیرش آتش‌بس و کنارآمدن با آن از سوی بقایای رهبری حزب‌الله؛

۲. فروپاشی حکومت بعث سوریه و فرار بشار اسد؛

۳. کنارکشیدن روسیه از میدان سوریه؛

۴. شناسایی نقش و جایگاه رهبری ترکیه و رئیس‌جمهور اردوغان در تحولات سوریه؛

۵. شناسایی قدرت ترکیه در ترسیم آیندۀ سوریه؛

۶. اعلام ناتوانی ایران در این میدان؛

۷. پایان‌یافتن مقاومت در غزه و همچنین یمن؛

۸. بی‌اثر شدن و کرختی جریان مقاومت در عراق؛

۹. ناکامی هرگونه مقاومت در برابر پیشروی ترکیه، تحریرالشام و اسرائیل در سوریه... و موارد دیگر.

این پیش‌بینی‌ها در حالی بود که طی فرایند ۱۱ روزۀ فروپاشی حکومت اسد، برقراری آتش‌بس میان حزب‌الله و اسرائیل و پیشروی ارتش اسرائیل در ۵۴۰ کیلومترمربع از مناطق حساس سوریه، رسانه‌ها و کارشناسان مشهور جمهوری اسلامی در فضایی فارغ از نگرانی به سر می‌بردند.
حتی ۲۳۴ دقیقه پیش از فروپاشی رسمی اسد، یکی از تحلیلگران برجستۀ نظام و نظریه‌پرداز آینده‌نگر، در تلویزیون در حال تشویق مردم به امیدواری نسبت به بقای حکومت اسد بود. این، فارغ از ده‌ها تحلیل به‌کلی‌نادرستِ رسانه‌ها و مواضع و مصاحبه‌های غلطِ مدیران است.

چرا چنین وضعیتی رخ داده است؟ آیا افرادی چون دکتر لاریجانی و رسانۀ ملی، آگاهانه به دنبال تخریب اعتبار خود و نهادهای حکومتی هستند؟

بدون تردید، سیستم ارزیابی و برآورد اطلاعات نظامی ایران نیازمند تغییرات اساسی برای بهبود عملکرد خود است. این نیازی آنی است و فوریت دارد. اما اصلاحات باید در چه جهتی انجام شود؟

مسئولیت اصلی سازمان‌های اطلاعاتی ملی، گردآوری و تحلیل اطلاعات برای تحقق اهداف نظامی، امنیت ملی و سیاست خارجی است. به‌عنوان‌مثال، اگر سازمان اطلاعاتی جمهوری اسلامی نتوانسته باشد حداقل ۳۰ روز پیش از عملیات ارتش ترکیه، تحرکات تحریرالشام را شناسایی کند، این نشان‌دهندۀ ضعف سیستماتیک و فشل‌بودن یا فشل‌شدن آن سازمان است. حتی اگر چنین شناسایی‌ای چهار ماه پیش از عملیات نیز انجام می‌شد، تنها از منظر تاکتیکی اهمیت داشت.

مشکل زمانی جدی‌تر می‌شود که سازمان‌های اطلاعاتی ایران، سوریه و روسیه طی سه یا چهار سال گذشته از شکل‌گیری جنبشی برای فروپاشی رژیم اسد بی‌خبر بوده یا نتوانسته باشند تحلیل دقیقی ارائه دهند. این وضعیت بیانگر ناکارآمدی ساختار اطلاعاتی است.

سازمان‌های اطلاعاتی باید وظایف زیر را در برابر کشورهای دوست یا دشمن انجام دهند:

۱. شناسایی دقیق و قطعی تهدیدات مؤثر بر امنیت کشور؛

۲. شناسایی برنامه‌ها و اهداف آیندۀ کشورها در چهار مقیاس زمانی: ساعتی-روزانه، هفتگی-ماهانه، سالانه و بلندمدت؛

۳. شناسایی و تحلیل توان نظامی دشمنان یا تهدیدگران، به‌ویژه تهدیدهای منجر به کنش و اقدامات عملی؛

۴. برآورد و ارزیابی دقیق ظرفیت و توان نیروهای خودی و دشمن و تحلیل مداوم آن‌ها.

البته تا جایی که به کنشگران داخلی بازمی‌گردد، سازمان‌های اطلاعاتی-امنیتی ایران در حوزۀ داخلی عملکرد قابل‌قبولی داشته و توانسته‌اند نقش مؤثری در کنترل جریان‌های معارض ودر جهت سرکوب ایفا کنند؛ اما این موفقیت‌ها عمدتاً در سطح تاکتیکی بوده است.
در مقابل، شواهدی همچون عدم شناسایی تحرکات تحریرالشام یا وقوع ترورهای متعدد داخلی و لبنانی، نشان‌دهندۀ مشکلات عمیق‌ترِ سازمانی در ساختار اطلاعاتی است.
این مشکلات شامل سه مورد عمده است:

۱. نبود ارتباط و پیوند منظم و سیستماتیک با سازمان‌های اطلاعاتی قدرتمند منطقه‌ای و جهانی همچون ناتو و ایالات متحده؛

۲. نداشتن تحلیل‌های استراتژیک از تحرکات دشمنان یا تهدیدگرانِ منطقه‌ای و تمرکز بیش از حد بر رصد مسائل تاکتیکی؛

۳. نایکپارچگی، ناهماهنگی و تعدد سازمان‌های اطلاعاتی یا وجود ساختارهای اطلاعاتی موازی.

«راویندرا کاوشیک»، جاسوس هندی معروف به «ببر سیاه» (که با تغییر ظاهری دین به اسلام و بلکه مولوی‌شدن، بیشترین اطلاعات طبقه‌بندی‌شده را از اسلام‌آباد به دهلی‌نو فرستاد)، گفته است:

«کاری کنید که تحلیل‌گران و ارزیابان دشمن، درگیر مسائل کوچک شوند و از برنامه‌های اصلی و بلندمدت ما غافل بمانند.»

یدالله_کریمی‌پور

https://t.me/SNews_ch

This comment was minimized by the moderator on the site

شکست امروز را با وعده پیروزی فردا نمی‌توان جبران کرد مگر آنکه علل و عوامل شکست برطرف شود

گزیده هایی از گفتگوی خبرآنلاین با عمادالدین باقی:

ابر بحران ایران، فقدان حقوق بشر است. سررشته همه مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما منتهی به فقدان حقوق بشر می‌شود. وقتی کرامت انسان، حقوق شهروندی و قانون برای همگان رعایت نشود، اصولاً جایی برای رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و امنیت وجود نخواهد داشت از جمله آزادی بیان و نقد و گفتگو که از دل آن راهکارهای خروج از بن‌بست‌های پوچ و خودساخته مانند فیلترینگ مذاکره با آمریکا بیرون آید بی‌ معنا است.

من تصور می‌کنم اینها یک امر برنامه‌ریزی شده است که با طرح مسائل و موضوعات بسیار فرعی و جزئی چنان افکار عمومی و نیروهای اجتماعی را با آن درگیر کنند که فرصت پرداختن به مسائل بنیادی‌تر پیش نیاید. به عبارت دیگر همان استراتژی‌ای که با وجود محاسبات آماری و اعداد دقیق ریاضی در مورد اینکه وارد کردن اورانیوم غنی شده برای ایران بسیار ارزان‌تر تمام می‌شود و افزون بر آن، این همه هزینه مقابله با ایران و تحریم‌های اقتصادی، علمی، فنی و صنعتی و ... را هم در پی نخواهد داشت. اهداف صلح‌آمیز ما را از داشتن انرژی هسته‌ای بسیار ارزان‌تر تامین می‌کند و سد راه توسعه ایران هم نمی‌شود اما در مقابل می‌گفت ما باید در مسئله هسته‌ای بایستیم و درگیر شویم چون اگر امروز مسئله هسته‌ای حل شود؛ فردا به سراغ حقوق بشر و بقیه مسائل می‌روند، همان استراتژی در مسائل داخلی هم جریان داشته است.
 گاهی باعث تعجب می‌شود که با وجود اینکه این همه دین‌داران، دلسوزان و جامعه‌شناسان درباره مضرات حجاب اجباری، فیلترینگ و فرسایش مشروعیت حکومت و دین گریزی سخن گفته‌اند اما گوشی شنوای آن نیست. اما اگر بپذیریم که این یک استراتژی آگاهانه است که باید جامعه چنان درگیر مسائل ابتدایی و پیش پا افتاده بشود که در مسائل بنیادی‌تر، گریبان ما را نگیرد آن وقت دیگر کسی تعجب نخواهد کرد. حتی من معتقدم فقر مدیریت شده جامعه هم آگاهانه است برای اینکه تصور می‌کنند جامعه‌ای که شب و روز درگیر تامین معاش باشد فرصت پرداختن به موضوعات دیگر را پیدا نخواهد کرد.

این موضوعات هم آنقدر فرساینده می‌شود و با جامعه چانه زنی می‌کنند که اگر فردا گشت ارشاد که اساساً غیرقانونی و خلاف حقوق شهروندی بوده برچیده شود؛ آن را یک پیروزی بدانند. همین بازی خطرناک را در لایحه عفاف و حجاب هم می‌بینیم.
آنها سنگرشان را آنقدر جلو می‌آورند که وقتی یک قدم عقب بروند، احساس پیروزی کنید در حالی که با معیارهای حقوق بشری و شهروندی و حتی معیارهای دینی با همان فقه سنتی هم، بنیاد فیلترینگ و حجاب اجباری نیازی به این همه جدال، چانه زنی و هدر دادن انرژی جامعه نیست، انرژی ای که باید صرف تفکر برای توسعه و پیشرفت شود، منابع انسانی و فکری هر جامعه کمیاب است و هدر دادن و فرسوده کردن آن نمی‌تواند اتفاقی باشد.

فرجام فیلترینگ و حجاب هم بهتر از فرجام محور مقاومت و سوریه نیست. شکست امروز را با وعده پیروزی فردا نمی‌توان جبران کرد مگر آنکه علل و عوامل شکست برطرف شود.

بعضی صاحبان قدرت در ایران، اصول و آداب اولیه گفتگو را نمی‌دانند. فکر می‌کنند گفتگو یعنی اینکه ما تمام حقیقت را در چنگ خود داریم و دیگران باید با ما هماهنگ شوند؛ در حالی که پیش فرض گفتگو آن است که همانطور که خود را صاحب حق می‌دانیم، برای طرف مقابل هم حقی قائل باشیم. منافع طرفین باید تضمین شود. نادیده گرفتن همین مسئله ساده باعث شکست برجام شد.

برجام یکی از شاهکارهای دیپلماسی ایران بود که تصمیم به حذف یکی از طرف‌های اصلی از قراردادهای اقتصادی و نادیده گرفتن منافع آن، باعث خروج ترامپ از برجام و شکست آن شد. چندی پیش در یادداشتی تلگرامی و توئیتری نوشتم اگر آن زمان که دنیا برجام را پذیرفته بود همین اشتباه ساده انجام نشده بود، امروز سردارقاسم سلیمانی، سیدحسن نصرالله، اسماعیل هنیه، ده‌ها تن از فرماندهان عالی‌رتبه حزب الله، حماس و صدها تن از رزمندگان جان بر کف زنده بودند. نفوذ و اقتدار منطقه‌ای و جهانی ایران بالا می رفت، بسیاری از مشکلات اقتصادی هم وجود نداشت. تا منطق گفتگو و مذاکره فهمیده نشود و به آن پایبند نباشند، همه این رایزنی‌ها و تعاملات، آب در هاون کوبیدن و اتلاف وقت هستند. روزی هم جامعه جهانی به این نتیجه می‌رسد که دیگر نباید بیش از این وقت تلف کرد.

لینک گفتگو در خبر آنلاین

This comment was minimized by the moderator on the site

حسین یا سنوار؟

محسن رنانی

در یادداشت و سخنرانی «حکمرانی بی‌قصه» (در پیوند پایین ببینید (https://renani.net/sayings/lectures/governing-without-story/)) گفتم که قصه انقلاب را بنیان‌گذار از سال ۴۲ شکل‌داد و دکتر شریعتی نیز نسخه مدرن‌ آن را تدوین کرد. بنیانگذار اما برای آن‌که قصه‌اش پذیرش حداکثری یابد هیچ‌کس را حذف نکرد. گفتار او چنان بود که در انقلاب اسلامی حتی توده‌ای‌ها و چریک‌های فدایی خلق را نیز زیر عبای خود جا می‌داد و آنان نیز قصه‌ آیة‌آلله را باور کردند و نقش خود را به خوبی بازی کردند. بعد از انقلاب و قبضه قدرت،‌ رفتار او البته تغییر کرد و حذف‌ها آغاز شد.

قصه بنیان‌گذار اما چنان قوی و جذاب بود، و نقش او چنان در قصه‌اش جاافتاده بود، که تا پایان عمرِ او، آن قصه در ذهن و زبان اکثریت ایرانیان جاری بود. چنان قوی که حتی قانون اساسی‌ای که خود آیه‌الله تایید کرده بود و به رای مردم گذاشته بود نیز هیچگاه نتوانست در برابر قصه او، رنگ و معنایی پیدا کند. این که قانون اساسی در ایران تا این‌پایه خوار شده است، برای این است که در سایه حضور بنیانگذار، قانون اساسی هیچگاه فرصت نکرد تا قصه خودش را خلق کند. سکوتِ تقریبا همه شخصیت‌های سیاسی، علمی، فرهنگی و هنری داخلی (به جز یک نفر) در برابر اعدام‌های سال ۶۷ الزاما به علت ترسشان نبود بلکه به علت آن بود که هنوز قصه آیه‌الله بر دلها مسلط بود، در حالی که قانون اساسی هنوز قصه نداشت. به گمان من اعدام‌های ۶۷ به‌‌مانند شلیک به قلب قانون اساسی و پایان یافتن امکان خلق قصه برای آن بود.

درواقع نه در حضور و نه بعداز بنیانگذار، حاکمان، قانون‌اساسی را پیمان مقدسی ندانستند؛ پس هر جا به نفع‌شان بود از آن بهره بردند و هر جا نبود آن را تفسیر کردند و بنابراین ناموس قانون را ضایع کردند و راه تبدیل آن به یک قصه ملی را بستند. به‌این‌خاطر است که به گمانم از دل این قانون دیگر نمی‌توان قصه جمعی دیگری برای آینده ایرانیان خلق کرد. هر چیزی که باورپذیری قصه‌اش زایل شود، مثل برندی است که اعتبارش را از دست بدهد، دیگر همان برند را نمی‌توان بازسازی کرد.

هر گام حذفیِ پس از انقلاب، بخشی از قصه بنیانگذار را کم‌رنگ می‌کرد. قصه‌ آیة‌الله وقتی دیگر باورپذیری خود را از دست داد که نسل نو متوجه شد که در قصه‌ آیةالله، نقشی برای او دیده نشده و فرصتی برای آن که دنیای خودش را خلق کند به او داده نمی‌شود. این همان نقطه‌ای بود که نسل نو فریاد زد: «اصلاح طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا». اگر حاکمان در سال‌های ۹۶ و ۹۸ گوش شنوایی داشتند، پیش‌ازآن‌که دیر شود، به فکر خلق قصه‌ای تازه و باورپذیر برای خودشان و برای آینده ایران می‌افتادند.

حاکمان امروز اما هنوز می‌خواهند نسخه‌های جدیدی از قصه بنیان‌گذار را بازتولید کنند. بگذارید بی‌پرده بگویم: از این پس، و بویژه بعداز تحولات شام، دیگر هر قصه‌ای که در آن اکثریت مردم ایران بازیگر نباشند، باورپذیر نخواهد بود و در نطفه شکست می‌خورد. جمهوری اسلامی نمی‌تواند قصه‌ای باورپذیر خلق‌کند که جنبش مهسا و خواسته‌های آن و بازیگران آن را نبیند؛ نمی‌تواند قصه‌ای بنویسد که روشنفکران منتقد، زندانیان سیاسی، میلیون‌ها ایرانی مهاجر، ایرانیان غیرشیعه و سایر حذف شدگان را نبیند؛ حتی نمی‌تواند در قصه خود براندازان و طرفداران سلطنت را نبیند. قصه آینده ایران را همه ایرانیان با هم خواهند نوشت و جمهوری اسلامی اگر فرصتی داشته باشد فقط آن است که یک قصه فراگیر تازه و باورپذیر خلق کند که در آن امکان بازیگری و نقش‌آفرینی برای همه ایرانیان با هر زبان و مذهب و گرایش و اندیشه وجود داشته باشد.

جمهوری اسلامی در نقطه خطیری قرار گرفته است. می‌تواند انتخاب کند که سنواری عمل کند یا حسینی. یحیی سنوار، بدون آن که رضایت مردم غزه را گرفته باشد، قصه خودش را به کل مردم غزه تحمیل کرد و آنان را گرفتار مصیبتی کرد که تا نسل‌ها و حتی قرن‌ها پیامدهایش هم برای فلسطینیان، هم برای مسلمانان منطقه خواهد ماند.

حسین (ع) اما چه کرد؟ شب عاشورا، یارانش را فراخواند و قصه‌ی فردای خودش را برای آنان روایت کرد. آنگاه گفت هر کس می‌خواهد، بماند و در این قصه بازی کند، هر کس نمی‌خواهد، آزاد است و دیگر تعهدی به من ندارد. حسن (ع) نیز چنین کرد؛ وقتی دید امتش با قصه او همداستان نیستند، قصه‌اش را فرونهاد و صلح کرد. و پیش از او علی (ع) نیز به قول مرحوم مطهری، نشان داد که نخستین مسلمان لیبرال است؛ یعنی پس از شورای سقیفه و انتخاب نشدنش به خلافت، وقتی دید قصه او در میان اکثریت خریداری ندارد، تمکین کرد و با سه خلیفه همکاری کرد. وقتی هم که خلیفه شد آنگاه که دید در جنگ با معاویه، مردمان خودش تمایلی به ادامه بازی در قصه او را ندارند، صلح کرد.
راستی ما کیستیم؟ شیعه حسینی یا شیعه سنواری؟

«حکمرانی بی‌قصه» را این‌جا بخوانید و بشنوید:
https://renani.net/sayings/lectures/governing-without-story/

محسن رنانی / ۲۹ آذر ۱۴۰۳

This comment was minimized by the moderator on the site

فاجعه رخ داده برای بشار اسد به معنای شکست روسیه، ایران و حزب‌الله و فرصت‌طلبی ترکیه واسرائیل است؟
یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار ۰۲/۱۲/۲۰۲۴

بیش از ۴ سال طول کشیده بود تا رژیم سوریه و حامیان آن یعنی ایران، روسیه و حزب‌الله، شورشیان را از دومین شهر بزرگ کشور، حلب، بیرون کنند اما ۸ سال پس از برگزاری جشن پیروزی آنها، شورشیان با یک حمله غافلگیرکننده افزون بر حلب موفق به تصرف مناطقی شدند که ارتش سوریه تاکنون از دست نداده بود.

اندرو تبلر، کارشناس ارشد موسسه سیاست خاور نزدیک در واشنگتن که در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ نیز به عنوان مسئول امور سوریه در کاخ سفید خدمت می‌کرد، به وال‌استریت ژورنال گفت: «این یک تغییر میدان نبرد اساسی است. قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی که بیش از یک دهه پیش در سوریه مداخله کرده بودند، اکنون رویارویی خود در اوکراین، غزه و لبنان را جملگی در حلب متمرکز کرده‌اند.»

شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنان، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه و رژیم جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر درگیر مناقشاتی هستند که بقای آن‌ها را تهدید می‌کند و در چنین شرایطی، سوریه در بهترین حالت می‌تواند برای آنها یک نمایش فرعی محسوب شود. چرا که به درجات مختلف، هر سهٔ آنها طی ماه‌های اخیر ضربه‌های استراتژیکی را متحمل شده‌اند.

آسلی آیدینتاشباش، متخصص ترکیه در موسسه بروکینگز، معتقد است: «روسیه ضعیف شده، ایران ضعیف شده، حزب‌الله شکست خورده است و همه اینها فرصت بزرگی برای ترکیه ایجاد کرده بود که به سرعت از آن استفاده کرد.»

سر باز کردن زخم ۱۳ ساله در سوریه؛ از پیشروی مخالفان اسد چه می‌دانیم؟ تبعات آن چیست؟
بسته به این که جنگ‌در هفته‌ها و ماه‌های آینده چگونه گسترش یابد، سقوط حلب می‌تواند برای آنکارا نقشی مسلط در آینده سوریه فراهم کند؛ چشم‌اندازی که به احتمال زیاد اسرائیل از آن استقبال خواهد کرد.
از زمان حمله حماس به خاک اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ که به رخداد جنگی منطقه‌ای بین اسرائیل، ایران و نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی شد، بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه، تمام تلاش خود را کرد تا سوریه را از این جنگ دور نگه دارد. با این حال، مانورهای منطقه‌ای او از جمله نزدیکی اخیر با شیوخ حاکم بر حاشیه خلیج فارس که زمانی شورشیان مخالف او را تأمین مالی می‌کردند، مانع از درگیر شدن رژیم اسد در گردابی نشد که در حال تغییر شکل خاورمیانه است.

به باور گروهی از تحلیلگران، مهم‌ترین عاملی که موجب شد تا اسد حلب را از دست بدهد، تضعیف حزب‌الله توسط اسرائیل بود. شبه‌نظامیان لبنانی که توسط ایران و روسیه تجهیز شده‌اند، در گذشته تواناترین نیروهای پیاده نظامی بودند که از برای اسد می‌جنگیدند و در عقب‌راندن شورشیان نقش مهمی ایفا می‌کردند.

نوور شابان، محقق سوریه در مرکز مطالعات معاصر هارمون در استانبول می‌گوید: «حزب‌الله فلج شده است و این یک خلاء بزرگ ایجاد کرده است. اگرچه نیروهای رژیم سوریه در حلب مستقر بودند، اما آموزش دیده نبودند، انضباط نظامی نداشتند، تاکتیک نداشتند و حتی طرح عقب‌نشینی درستی هم نداشتند.»


از زمان آغاز درگیری‌ها در غزه، ایران نیز برخی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران خود را در سوریه و لبنان در اثر حملات هوایی اسرائیل از دست داده است. اقدام تلافی‌جویانه تهران علیه اسرائیل در فاز دوم منجر به بمباران پدافند هوایی این کشور و تأسیسات تولید تسلیحات آن توسط اسرائیل شد. حمله‌ای که به زعم گروهی از تحلیلگران یک ضربه جدی به قدرت نظامی و اعتبار سیاسی تهران بود.

حلب چگونه نقطه تلاقی جنگ‌های اوکراین، غزه و لبنان شد؟
روسیه هم مداخله ۲۰۱۵ برای نجات رژیم اسد را به عنوان یک «پیروزی بزرگ ژئوپلیتیکی» تبلیغ کرد که ایالات متحده را به عنوان تنها قدرت مسلط خاورمیانه تضعیف کرد. اما تهاجم مسکو به خاک اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ رسید بر خلاف پیروزی سریع مورد انتظار پوتین به یک جنگ فرسایشی خونین تبدیل شد. نیروهای روسیه از آن زمان تاکنون صدها هزار تلفات داده و چندین هزار تانک و خودروی جنگنده را از نیز دست داده‌اند.

گروه شبه نظامی واگنر هم که نقش مهمی در سوریه ایفا کرده بود، در پی کودتای نافرجام سال گذشته علیه پوتین نابود و رهبری آن کشته شد.

البته نیروی هوایی روسیه به اندازه نیروهای زمینی این کشور در اوکراین تضعیف نشده است، اما بخش قابل توجهی از توان خود را از دست داده و با کسری از قدرت سابق خود در حال عملیات سوریه است. بنا بر برآورد موسسه مشاوره اوریکس، حدود ۱۱۷ فروند هواپیمای جنگی روسی در نزدیک به سه سالی که از جنگ اوکراین می‌گذرد، منهدم شده‌اند و ۱۵ فروند دیگر هم آسیب دیده‌اند.

در حالی که نیروی هوایی روسیه در روزهای اخیر مجموعه‌ای از بمباران‌ها را در سوریه انجام داد ولی تاکنون این حملات محدود بوده و از کارآیی بالایی برای متوقف کردن پیشروی‌های شورشیان برخوردار نبوده است. البته بر پایه گفته‌های تعدادی از کارشناسان نظامی، بر خلاف نیروهای شورشی یک دهه پیش، واحدهای تحریر شام طی روزهای اخیر سطح بالایی از توان و آموزش نظامی را در مقابل ارتش سوریه به نمایش گذاشته‌اند و از فناوری هواپیماهای بدون سرنشین نیز به خوبی بهره می‌برند.

شورشیان فعال در حمله برق‌آسا به قلب سوریه، تحت رهبری گروه اسلامگرایِ افراطیِ تحریر شام هستند که رهبران آن زمانی با جبهه نصره که در دوره‌ای وابسته به القاعده در سوریه بودند، مرتبط بودند. اگرچه رهبری تحریر شام ارتباط با القاعده را رد کرده ولی این گروه همچنان توسط دولت ایالات متحده به عنوان یک سازمان تروریستی طبقه‌بندی می‌شود.

به باور دسته‌ای از تحلیلگران بی‌جهت نبوده که این گروه که تحت حمایت ترکیه بوده، زمان حمله به حلب را بلافاصله پس از حصول آتش‌بس در لبنان تعیین کرده است. بر پایه این رویکرد، آنها احتمالا از حملات اسرائیل به حزب‌الله و پایگاه‌های نظامی ایران و سوریه سود بردند و افزون بر این، رابرت فورد، سفیر سابق ایالات متحده در سوریه می‌گوید: «حدس من این است که این ترک‌ها بودند که این گروه را عقب نگه داشته‌ بودند. اما اکنون پس از حصول آتش‌بس در لبنان، دیگر دشمنی ترکیه با اسرائیل پایان یافته به نظر می‌رسد.»

افزایش ردپای صنایع نظامی ترکیه در جهان؛ «رپکُن» در پاکستان خط تولید مهمات راه‌اندازی می‌کند
ناداو پولاک، کارمند سابق سازمان اطلاعات اسرائیل که در دانشگاه رایشمن در اسرائیل تدریس می‌کند، می‌گوید: «این یک رخداد کاملا مثبت برای اسرائیل است. محور ایران، حزب‌الله و سوریه افزون بر ضرباتی که در ماه‌های اخیر خورده‌اند و این ضربه سنگین را نیز متحمل شدند، ضربه‌ای که آنها را مجبور می‌کند که روی ماجرای دیگری که اسرائیل در آن حضور ندارد، تمرکز کنند.»

در چنین شرایطی، بنی گانتس، وزیر دفاع سابق اسرائیل هم با نگارش یادداشتی در نشریه آمریکایی وال‌استریت ژونال، پیش‌بینی کرد که آتش‌بس در لبنان پایدار نخواهد ماند. به نوشته او یک آتش‌بس پایدار «نه تنها باید تهدیدات حزب‌الله را برطرف کند و دخالت موثر و قابل اعتماد بین‌المللی را به همراه داشته باشد بلکه باید در مورد عامل بی‌ثباتی منطقه یعنی رژیم ایران موضع روشنی داشته باشد.»
او می‌افزاید: «لبنان بازیچه ایران شده است. رژیم بنیادگرای تهران در نظر دارد از حزب‌الله برای نابودی اسرائیل و در نهایت تسلط بر منطقه استفاده کند.»

وزیر دفاع سابق اسرائیل تاکید می‌کند: «برای تغییر واقعیت در شمال اسرائیل و لبنان، بازگرداندن امنیت و ثبات به اسرائیل و جنوب لبنان، آبادی لبنانِ آزاد شده از سلطه ایران، و فراهم کردن آینده‌ای مرفه برای منطقه، اسرائیل باید برنامه جامع بلندمدتی را دنبال کند.»

آقای گانتس الزام‌های اجرای چنین برنامه‌ای را آزادی عملیاتی اسرائیل در برابر تهدیدات فوری همه گروه‌ها از جمله حزب الله، تقویت نیروهای حافظ صلح سازمان ملل، اقدام فرماندهی مرکزی ایالات متحده در جهت غیرنظامی‌سازی جنوب لبنان، نظارت هوایی مستمر اسرائیل بر نیروهای حزب‌الله، تقویت ارتش لبنان، تحریم تسلیحاتی شبه‌نظامیان لبنانی با حمایت سازمان ملل و مذاکره اسرائیل و لبنان با میانجیگری آمریکا برشمرد.

وزیر دفاع اسرائیل ابراز امیدواری کرد که با فراهم شدن این الزام‌ها لبنان نیز در پیمان ابراهیم ادغام شود و برخلاف خواست ایران، لبنان و سایر نقاط منطقه به سمت صلح و رفاه بیشتر حرکت کنند.

آقای گانتس خاطرنشان کرد که با ریشه‌کن شدن نفوذ ایران در لبنان، «خاورمیانه جدید و میانه‌رو با اتکا به رهبری ایالات متحده و قدرت اقتصادی و نظامی اسرائیل توسعه پیدا می‌کند که لبنان هم می‌تواند بخشی از آن باشد.»

This comment was minimized by the moderator on the site

معمای حلب؛ سوریه گوشت قربانی بین اسرائیل و ترکیه؟

به قلم: صلاح الدین خدیو

1- پیشروی برق آسای مخالفان بشار اسد در غرب حلب، آنهم چهار سال پس از فریز شدن جبهەهای جنگ در سوریە، معماگونه و غیرمنتظره بود. شعله ور شدن مجدد جنگ در سوریه و در شهر حلب که هشت سال قبل توسط روسیه، ایران و حزب الله به سختی از شورشیان متحد ترکیه بازپس گرفته شد، چه ارتباطی با معادلات جدید منطقه دارد؟


2- آیا ترکیه که از تضعیف شدید حزب الله و مشغولیت روسیه و ایران در اوکراین و لبنان آگاه است، حملەی حلب را به ابزاری جهت تحت فشار دادن اسد مبدل کرده است؟

در دو سال گذشته که اردوغان جهت برچیدن موجودیت خودمتار کردها در سوریه برای عادی سازی روابط با بشار اسد تلاش می کند، دمشق تاکنون روی خوشی به آن نشان نداده است.
آیا حملەی امروز تمهیدی برای بر سر میز مذاکره آوردن اسد و جلب همکاری آن برای عملیات علیه کردهاست؟ تحولات امروز چه ارتباطی با ابتکار صلح ادعایی ترکیه با کردها دارد؟

3- نقش اسرائیل در این میان چیست؟ به جرات می توان گفت در سال های گذشته وجود و حضور اسرائیل در معادلات سوریه بیشتر و مهم تر از نقش ایران و روسیه بوده است.
اکنون که مخالفان بدون هیچ مشکلی از جانب نیروی هوایی اسرائیل به سوی مرکز حلب پیش می روند، نمی توان از ارریابی منافع اسرائیل و موضع واقعی آن در این باره گذشت.

آیا هدف قطع ارتباط میان حزب الله و سوریه است؟

یا هدف مجازات سوریه بخاطر ادامەی همکاری با ایران است؟

آیا نقشەی بزرگ تر و پیچیدە تری برای سقوط اسد و بازگرداندن سوریه به محور عربی و پیگیری پیمان ابراهیم وجود دارد؟

4- یک فرضیە احتمالی دیگر وجود نوعی همکاری پنهان میان ترکیه و اسرائیل بر سر سوریه است.
درست مانند پیمان مخفی آلمان نازی و روسیەی شوروی برای تقسیم لهستان.
پیمانی که در سپتامبر 1939 به حملەی همزمان آنها به لهستان و تقسیم آن به دو منطقە نفوذ روسی و آلمانی انجامید.
در سوریه اسرائیل و ترکیه هریک منافع و اهداف مشخصی را دنبال می کنند.
اسرائیل در پی منزوی کردن حزب الله و قطع سرپل های زمینی آن با ایران است.
ترکیه هم نقشە برچیدن دولت دوفاکتوی کرد را در سر دارد.
اگر چنین باشد، موضع روسیه چیست؟ ترکیه و اسرائیل هر دو در جنگ اوکراین مواضعی بینابین و بیشتر نزدیک به روسیه گرفته اند.
آیا قرار است اوکراین و دولت بعث وجه المصالحه شوند؟
آیا این بخشی از یک بازی بزرگ با مشارکت ترامپ است؟

5- یک فرض دیگر عاملیت مستقیم و مستقل اپوزیسیون سوریه و گروه تحریرالشام است.
آیا آنها با مشاهدە ضربه خوردن حزب الله و بمباران مداوم اهداف ایرانی توسط اسرائیل و لطمه دیدن قدرت نظامی اسد در بمباران های روزمره، فرصت را مغتنم شمردەاند؟
پاسخ این پرسش ها به تدریج در روزها و هفته های آینده معلوم می شود!

This comment was minimized by the moderator on the site

جمهوری اسلامی چاره ای جز کمک به بشار اسد ندارد سقوط اسد یعنی سقوط همه آنچه در تمام این سالها در سوریه سرمایه گذاری شده است یا باید قید همه چیز را بزند و اسد را به حال خودش رها کند و یا وارد جنگی خانمانسوز در سوریه بشود جنگی که یکسر آن به اسرائیل و یکسر دیگرش به یک کشور عضو ناتو یعنی ترکیه ‌و سرهای دیگرش به غرب و آمریکا وصل است قطعا روسیه به تنهایی قادر نخواهد بود به اسد کمکی بکند یعنی امکانات نظامی کافی برای ورود به جنگ را ندارد روسیه همانگونه که عراق و لیبی را رها کرد امروز پشت اسد را هم خالی می کند حتی اگر روسیه و جمهوری اسلامی با هم وارد جنگ بشوند نخواهند توانست در مقابل این حجم از حمایت از مخالفین اسد کار زیاد از پیش ببرند!
سوریه از دست رفته است و ما باید به این اصل توجه کنیم که من بعد از این باید بدون سوریه مسائل امنیتی خود را رتق و فتق بکنیم جمهوری اسلامی ضرر را از هر کجاش که بگیرد سود کرده و بیش از این سرمایه گذاری نکند به هر حال تصمیم گیرندگان نظامی و امنیتی صلاح خویش را بهتر می دانند که در این بزنگاه حساس چه باید بکند.
@arezoefarda

This comment was minimized by the moderator on the site

درباره عقب رانده شدن نیروهای جمهوری اسلامی از منطقه

در این هفته‌ها و ماه‌های گذشته شاهد عقب رانده شدن نیروهای نظامی جمهوری اسلامی از بسیاری از مناطق تحت نفوذش در خاورمیانه بودیم و آخرین نمونه‌اش هم واگذاری بزرگترین شهر سوریه،حلب، به نیروهای تحریر الشام طی یکی دو روز گذشته.
.
آنچه‌ می‌بینیم(یا حداقل من می‌بینم) اجرای سیاست یا تاکتیک «رول بک» علیه جمهوری اسلامی‌ست.«رول بک» در قاموس سیاسی به معنای عقب‌رانی نیروهای نظامی یک حکومت استیلا‌طلب از مناطق تحت نفوذش به درون مرزهای داخلی خودش است.اگر به تاریخ جهان نگاه کنیم هر زمان حکومتی خارج از منطق و عقلانیت راهبردی دست به رفتارهای تهاجمی زده به ناگزیر ائتلاف های نظامی را علیه خودش شکل داده و نهایتا هم مغلوب این ائتلاف‌‌ها شده.نمونه‌هایش هم زیاد است:فرانسه در زمان ناپلئون ، آلمان در زمان امپراتوری، و آلمان در زمان هیتلر.به نظرم جمهوری اسلامی هم موجب شکل‌گیری نوعی ائتلاف نظامی آشکار و پنهان از قدرت‌هایی که منافع خود را در منطقه خاورمیانه در معرض خطر می‌بینند(آمریکا ، اسرائیل،اروپا و غیره ) شده است و از حوادث اخیر پیداست که این قدرت‌ها در این مرحله سیاست «رول بک »را در قبال جمهوری اسلامی در پیش گرفته‌اند.

تاریخ جهان نشان می‌دهد که این سیاست یا تاکتیک برای مهار کشورهای انقلابی توسعه‌طلب عموما موفق بوده است.شاخص‌ترین نمونه‌اش هم فروپاشی امپراتوری متجاوز و توسعه طلب شوروی در آغاز دهه نود.ریگان در آغاز دهه هشتاد که به کاخ سفید آمد، سیاست رول بک را علیه شوروی در دستور کار قرار داد.این سیاست فقط ابعاد نظامی نداشت بلکه توام با تاکتیک‌های نرم از قبیل مذاکره و گفتگو و دیدارهای سران و غیره نیز بود. در واقع یک سیاست ترکیبی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را در قبال شوروی در پیش گرفت.ریگان معتقد بود با عقب راندن تدریجی نیروهای شوروی از اروپای شرقی و نیز افغانستان می‌تواند ضربه حیثیتی بزرگی به شوروی بزند و ابهت پوشالی اش را فرو ریزد و نهایتا نظم درونی شوروی را که از مدت‌ها پیش به دلیل سرکوب‌های داخلی ، فساد ، ناکارآمدی اقتصادی و نارضایتی عمومی به لرزه درآمده بود بر هم زند.که در عمل این سیاست جواب داد.امریکا با کمک مستمر به جنگجویان افغانستانی کاری کرد که شوروی مجبور به خروج نیروهایش از افغانستان شد.امریکا و غرب همچنین توانستند شوروی را وادار به خروج نیروهای نظامی‌اش از کشورهای اقماری اروپای شرقی‌اش کنند.سیاست رول بک ریگان جواب داد و کمی بعد اتحاد شوروی سقوط کرد.ریگان به مشاورانش گفته بود :«حتم بدانید اگر در مرحله اول (رول‌بک) موفق شویم اهداف مرحله دوم( پیروزی) خودبخود حاصل خواهد شد.»

بیژن اشتری

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تو را به شب چگونه بجویم در این...
???????????? از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکني؟ گفت: با جمعے نشسته ام که آزار نميرسانند حسادت ن...
- یک نظز اضافه کرد در پایان سال خشن و جنایتبار 2024،...
چماق ترامپ علیه نتانیاهو! اعلام آتش‌بس بین اسرائیل و حماس در نوار غزه بسیار نزدیک به نظر می‌رسد. ...