شقه شقه امان کردند تا طعمه راحت گرگ ها شویم
  •  

08 آذر 1399
Author :  
گمنامانی که زیر سم اسبان تازی نامداران له شدند

وقتی خود ما هر روز از همدیگر می کشیم (ترور شخصیت و... هر که سری بجنبانید)، چرا رقیب خارجی که ترور خونین می کند را باید شماتت کرد؟! انرژی و توان ملی (کشور و انقلاب و مردم) صرف از صحنه به در کردن رقبای داخلی (سیاسی، علمی، اقتصادی، فرهنگی و...) شد و می شود. قافیه را از زمانی باختیم، که پیروز شدیم (22 بهمن 1357)، زمانی که کشور از سوی رقیب در سلطنت نشسته، واگذار شد، و گفت، تسلیم! صدای انقلاب شما را شنیدم، من رفتم، بیایید ایران را شما اداره کنید، آنطور که ایدالش می خوانید.

مست پیروزی، از همان اولین روزها، نظرمان از رقبای خارجی به عقیم کردن اطرافیان داخلی امان جلب شد، همسنگران دوران مبارزه امان، کسانی که آبرویی داشتند و در جبهه خود نمی دیدیم شان، کسانی که ما را قبول نداشتند، راه مان را غلط می دیدند، روش مان را ناصحیح می شمردند، اهداف مان را درست نمی دیدند، یا احساس می کردیم روزی رقیب مان خواهند شد و... این داستان تمامیت خواهی ها، هوای نفس و تکبر بود که ما را بدین روز انداخته است، و انگار این سیره غمناک تمامی هم ندارد.

 عقیم و بی اثر کردن رقیب (بالفعل و بالقوه) داخلی شد جهاد، و یک یک آنان را به لطایف و حیله ها، از صحنه کشور خارج کردیم، اما با چه هزینه ایی؟!! و در این سرگرمی های بی پایان و خسارتبار نو به نو، انرژی ملی (کشور، انقلاب و مردم) را صرف هوای نفس و تشخیص های خیالی خویش نمودیم، شما یک نمونه اش را ببینید، در این برجام با کسانی که از سوی کشور و نظام ماموریت مذاکره با جهان را داشتند، چه کردیم، چه ترور شخصیتی از آنان شده است، تا جایی که کم نمانده پامنبری های این مداح، آن روضه خوان، یا آن به اصطلاح انقلابی و ولایی پرشور و... برخیزند و احساس تکلیف کنند و بروند و سر "قهرمان دیپلماسی کشور" را کنده از رگ های گردنش خون بمکند، تا دلشان که مملو از کینه او کردیم، خالی شود.

امروز چرا باید از کشته شدن دانشمندان خود لابه کنیم، خودکرده را تدبیر نیست، توان داخلی را خود ویران کردیم، خود به دست خود مستهلک نمودیم، توان نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی کشور سال هاست که در نابخردی تمام، صرف مبارزه، بی اثر کردن و کنار گذاشتن رقبای سیاسی و... این و آن به کار گرفته و مصرف شده است.

چتری که تمام مبارزین را در زمان مبارزات علیه سیستم شاهنشاهی و حاکمیت فردی پادشاه، ذیل خود جمع مان کرده بود، و همه بر سرش گرفته بودیم را، فردای پیروزی پاره پاره کردیم، و هر یک تکه ایی از آن را به سر کشیده، و بعدها این تکه ها را هم از دست هم کشیدیم، و با اصراری باور نکردنی به رقیب خود گفتم که تو انقلابی نیستی، تو مسلمان نیستی و...، و اکنون دعوای صوری "ولایت" سکه شده است، اصرار بر این داریم که تو اهل ولایت نیستی، و هر چه نام از شهادت، انقلاب، جنگ، کار، مبارزه، تلاش، تخصص و... داری، باطل است، چرا که "میزان حال فعلی است" و حال فعلی تو با خط کش ما صاف در نمی آید.!

در این بکش بکش خودخواهی ها، تکبرها، خود حق مطلق بینی ها، تمامیت خواهی ها، خالص سازی های بی پایان و... میلیون ها ایرانی را از قطار کشور، انقلاب و صحنه هایی مختلف کار عظیمی که باید انجام می شد، پیاده اشان کردیم، هر یک را به نامی و ننگی؛ مگر یک کشور چقدر نیرو و توان دارد که توان تحمل این همه زخم های بی پایان را داشته باشد.

امروز رقیب خارجی از این همه رخنه هایی که از خالی کردن جای رقبای داخلی امان باز کردیم، وارد می شود و در مغز تهران عملیات ترور کابویی و هالیوودی راه می اندازد، و حیثیت کشور را در معرض جهانیان به بازی می گیرد، اکنون او دیگر با اهل دعوا کاری ندارد، چرا که آنان همان می کنند که می خواهد، دلواپسان در صحنه ایی بازی می کنند که مثلث عربی، عبری و امریکایی می خواهند، لذا رقیب خارجی هم صاف می رود سراغ کسانی که اهل ساختن ایرانند.

 این هم که این روزها می بینیم نتیجه 40 سال درگیری برای یکدست کردن حاکمیتی است، که هرگز یکدستی به خود نخواهد دید، چرا که برای یکدست کردن آن، یک ملت را باید خانه نشین کرد، چرا که در بود یک ملت، با این همه تفاوت ها و... یکدستی معنا ندارد. خون دانشمندان این کشور همانقدر که بر گردن قاتلین آنان است، بیشتر بر گردن کسانی است که ایرانیان را شقه شقه کردند، انقلابی و غیر انقلابی، مسلمان و غیر مسلمان، خودی و غیر خودی، ولایی غیر ولایی، با بصیرت و بی بصیرت و...، شقه شقه شدیم تا طعمه راحت گرگ ها شویم.

چه کسی را خطاب قرار دهم که در این خون شریک نباشد، این دانشمند در طراز ملی، جناب محسن فخری زاده که نام او در گمنامی ماند، و فقط مردم ایران او را نمی شناختند، در حالی که رقبا خوب او را می شناختند و شناخت شان را به رخش هم کشیدند، به چه کسی شهادتش را تسلیت بگویم، امان از دل اهلش، به آنان باید تسلیت گفت، به افراد قابلی تسلیت می گویم که قابل بودند و از صحنه خارج شان کردند تا این صحنه ها پیش بیاید، و امروز خون دل می خورند، که در این فضای یکدستی کاذب، کاری از پیش نمی توانند برد. دل شان برای وطن لک می زند و از کار برای وطن محرومند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (37)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

ترور در فقدان موازنه!

صابر گل عنبری

دیروز ظرف کمتر از یک ماه و در بحبوبه جنگ غزه سومین فرمانده ایرانی و البته ارشدترین آن‌ها در سوریه به وسیله اسرائیل ترور شد. خط تحلیلی غالب، ترور سردار موسوی را تلاش اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم و گسترش جنگ در منطقه می‌داند.

اما این تحلیل چندان واقع‌بینانه به نظر نمی‌رسد و روند تحولات جنگ غزه طی ۸۰ روز گذشته عکس آن را نشان می‌دهد. اتفاقا تشدید حملات به سوریه و این ترورها معطوف به نوعی اطمینان خاطر اسرائیل است که منجر به گسترش جنگ نمی‌شود. نه تل آویو و نه آمریکا در این شرایط، گسترش دامنه جنگ را به مصلحت خود نمی‌دانند.

اگر تل آویو در صرافت گسترش جنگ در منطقه بود، بهانه و مستمسک آن که هم اکنون هم با لبنان و یمن فراهم است و با افزایش سطح آتش و تغییر قواعد درگیری مدیریت شده با حزب الله این امر به راحتی محقق می‌شود. حال، وقتی اسرائیل تا این اندازه از ورود به جنگ با حزب الله پرهیز می‌کند و یا واکنش به حملات حوثی‌ها در دریای سرخ را به آمریکا موکول کرده و آمریکا نیز از بیم گسترش جنگ در منطقه تاکنون اقدام خاصی نکرده است، سخن گفتن از برنامه اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم محلی از اعراب ندارد.

در همین لبنان که حزب الله هم اکنون در سطحی مشخص وارد درگیری با اسرائیل شده و شاهد حملات روزانه دو طرف به یکدیگر اما کنترل شده و مدیریت شده هستیم، برخی رهبران شناخته شده حماس روزانه در این جنگ کنفرانس خبری برگزار می‌کنند؛ اما در حالی که اسرائیل بارها تهدید به ترور آن‌ها در داخل و خارج از غزه کرده است؛ چرا تاکنون اقدامی علیه آنها و همچنین رهبران و فرماندهان حزب الله در لبنان انجام نمی‌دهد؟ پاسخ روشن است. به این دلیل که این امر می‌تواند قواعد درگیری کنونی را از کنترل خارج و منجر به جنگی گسترده شود که اسرائیل نمی‌خواهد. کما این که حزب الله هم تمایلی به آن ندارد و گرنه سطح آتش را در واکنش به تحولات غزه به نحوی افزایش می‌داد که تل آویو ناگزیر از ورود به جنگ شود.

علت در اینجا در وجود سطحی از موازنه وحشت میان اسرائیل و حزب الله نهفته است، در حالی که هنوز چنین موازنه‌ای میان راس هرم محور یعنی ایران با اسرائیل در جبهه سوریه و به نوعی در سطح خرابکاری‌ها و ترورها در داخل خود ایران نیز شکل نگرفته و همین خود دست تل آویو را باز گذاشته تا در چنین شرایطی که در میدان جنگ زمینی در نوار غزه با دشواری‌های خاصی در جهت تحقق اهداف جنگ از جمله در سطح ترور رهبران و فرماندهان تراز اول حماس یعنی یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی روبرو است؛ در مقابل اما ترور فرمانده ایرانی این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار می‌دهد تا به عنوان دستاوردی دندان گیر و یک پیروزی ترویج ‌دهد.

البته تحلیل پیشگفته نسخه پیچی و تجویزی برای واکنشی تند و مستقیم که ممکن است سطح درگیری‌ها را افزایش دهد نیست. کما این که این موازنه و بازدارندگی یک شبه خلق نمی‌شود و رسیدن به این نقطه در سوریه قبلا چه بسا آسان‌تر بود؛ اما به نظر می‌رسد که گذشت زمان تحقق آن را دشوارتر کرده است.

موضع روسیه که روشن است و تجربه این چند سال نشان می‌دهد که تمایلی برای متوقف کردن حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه ندارد و چه بسا آن را هم در راستای حذف رقیب ایرانی در این جغرافیا پس از تحقق هدف مشترک به نفع منافع خود هم بپندارد.

به نظر می‌رسد دولت سوریه نیز تمایلی به همکاری در این زمینه و تبدیل شدن این کشور به عرصه جنگ میان ایران و اسرائیل ندارد. این را می‌شود در عدم موضع‌گیری خاص دمشق تا این لحظه نسبت به این ترور صورت گرفته در سوریه با وجود گذشت یک روز از آن مشاهده کرد. همچنین تا این لحظه این واقعه بازتاب چندانی در رسانه‌های دولتی سوریه از جمله خبرگزاری سانا نداشته است.

در طول این جنگ هم که نه تنها برای حماس بلکه برای کلیت محور سرنوشت ساز است، سوریه غایب بزرگ آن است و جز یکی دو بار موضع‌گیری اعلامی معمولی در سطحی کمتر از حتی عربستان، مصر و اردن تحرکی دیپلماتیک نداشته و عامل بی‌عملی در این سطح را نباید به تنش قبلی دمشق با حماس فروکاست.

بر کسی پوشیده نیست که واکنش به چنین حملاتی در عمل معذوریت‌ها و محدودیت‌های خاص خود را دارد، اما آنچه مشکل را بغرنج‌تر و بیشتر بازدارندگی ایران را آسیب‌پذیر کرده و می‌کند، مواجهه اعلامی شعاری و سطحی با پرونده‌های حساس و متعاقب آن زیاده روی در تهدید و وعد و عید از جمله از روز نخست همین جنگ تاکنون است که اساسا "تهدید" را از حیز انتفاع انداخته و همین رویه به بازدارندگی نرم و سخت ایران آسیب زده است. کما این که همین ادبیات به مرور زمان انتظاراتی ایجاد کرده که بی‌پاسخ ماندن آن‌ها حتی برای قشر هوادار محور چه در داخل چه در منطقه پرسش‌برانگیز شده است (https://t.me/mohandesmirhosseinmousavi).

This comment was minimized by the moderator on the site

«سرتیم حفاظت هوشیار شده، فریاد می‌زند و در حالی که کلت برتای‌ش را از غلاف بیرون کشیده، به سمت ماشین می‌دود؛ همان کلت آمریکایی که وقتی محافظ وزیرخارجه بود، از جلال طالبانی هدیه گرفت. اطراف را نگاه می‌کند و می‌دود. همه این‌ها در چند ثانیه اتفاق افتاد. تا جایی که چشم کار می‌کند، دشت است و کمی دورتر، کوه. چشم‌ش دنبال تک‌تیرانداز است. به دکتر می‌رسد و او را بغل می‌کند. تیرانداز به شلیک‌هایش ادامه می‌دهد. چهار گلوله به پای چپ او می‌خورد. گلوله‌ای از بدنش رد می‌شود و به فخری‌زاده می‌خورد. هنوز فکر می‌کند که تک‌تیرانداز است. فریاد می‌زند که اعضای تیم‌ش برای گیج کردن یا مجبور کردن تک‌تیرانداز به پناه گرفتن، تیراندازی کنند.»

این بخشی از متنی است که در آن محسن صالحی‌خواه، مستندساز و نویسنده‌ی کتاب «خاطرات اسارت حسین اصغری»، به چند شبهه در ماجرای ترور دکتر محسن فخری‌زاده که به شهادت او منجر می‌شود پاسخ داده است و به جزییاتی جدید از این حادثه پرداخته است. متن کامل این مطلب را در ادامه بخوانید:

کاروان اسکورت، راه می‌افتد. ۴ ماشین در یک ستون حرکت می‌کنند؛ کیا سراتو، سوزوکی ویتارا، تویوتا هایلوکس دوکابین و یک سواری مشکی رنگ. ۱۴ محافظ در سه ماشین، و شخصیت در تینای مشکی نشسته است. این یک سفر روتین و جاافتاده برای تیم حفاظت است. شخصی که در ماشین نشسته، زیاد به این‌جا سفر می‌کند … به رستم‌کلای بهشهر.

همه چیز از شورآباد شروع شد. در  شبی زمستانی، در انباری که از ماه‌ها پیش، تحت نظر جاسوسان اسرائیل بود. آن شب، ۲۰ مامور عملیاتی سراغ انبار رفتند و اسنادی فوق سری را به سرقت بردند. به روایتی دو وانت و به روایتی دیگر دو کامیون از اسناد سرقتی، قبل از روشن شدن هوا از انبار شورآباد خارج شدند و به طرف مرز حرکت کردند. و به روایتی دیگر، اسناد را در خاک کشور دوست و همسایه آذربایجان، تحویل افسران اطلاعاتی اسرائیل دادند! هرچند باکو این مساله را تکذیب کرد.

زمانی که نتانیاهو نخست‌وزیر قبلی اسرائیل از آن زونکن‌ها، اسلایدها و سی‌دی‌ها رونمایی کرد، گفت: محسن فخری‌زاده. این اسم را به یاد داشته باشید.

در ایران، مردم عادی محسن فخری زاده را نمی‌شناختند. گاهی، آن‌هایی که اخبار فارسی شبکه‌های خارجی را گوش می‌کردند، شاید خبری از تحریم او توسط شورای امنیت سازمان ملل، یا تمایل آمریکایی‌ها و آژانسی‌ها برای گفتگو با او را می‌شنیدند. معروف بود که خارجی‌ها هیچ وقت نمی‌فهمند که ایران تا چه حد در صنعت هسته‌ای پیشرفت کرده است، مگر اینکه بنشینند و با محسن فخری‌زاده حرف بزنند.


کاروان اسکورت به سمت آبسرد می‌آید. دکتر فخری‌زاده در تینای مشکی، پشت فرمان نشسته و پشت سر سراتوی پیش‌رو، حرکت می‌کند و پشت سر آنان، محافظان در دو ماشین دیگر، با سرعت می‌آیند. سرتیمِ دکتر در ویتارا نشسته و اوضاع را تحت نظر دارد. هشت ماه پیش، به درخواست فخری‌زاده از تیم معاون اول رئیس‌جمهور جدا شد و دوباره به تیم حفاظت دکتر برگشت. در دوره قبلی مسئولیت‌ش، دو طرح ترور دکتر فخری‌زاده خنثی شده بود.

حالا آن‌ها با سرعت به سمت ویلای آبسرد می‌رفتند. از سه روز قبل سفر، ۱۳ نفر اعضای تیم توجیه شده‌اند. سرتیم حفاظت، قبل از سفر ماشین‌ها، بیسیم‌ها و خطوط تلفن همراه را تعویض کرده. این‌بار کار فرق می‌کند، اولین مرتبه‌ای که این مسئولیت را قبول کرد، یک ابلاغ سازمانی بود. اما این‌بار به خاطر بالا رفتن تهدیدها، به درخواستِ خود دکتر به کار قبلی‌اش برگشت. تیم آن‌ها برای مقابله با بمب دیسک مغناطیسی، کمین، بمب‌گذاری و تیراندازی آماده است. یعنی روش‌هایی که در ۱۱ سال گذشته، از آن‌‌ها برای ترور دانشمندان هسته‌ای استفاده کردند.

 از جاده فیروزکوه وارد بلوار امام خمینی آبسرد می‌شوند؛ جایی در کیلومتر ۶۰ جاده فیروزکوه. خودروی سراتو سرعت‌ش را زیاد می‌کند تا مقصد را چک امنیتی کند. از کنار نیسان آبی‌رنگ پر از الوار می‌گذرد که کنار ترانس برق اصلی آبسرد توقف کرده. ماشین دکتر، چندصدمتر عقب‌تر است که ناگهان از کار می‌افتد. همه چیز قفل می‌کند. دکتر ماشین را در بیست – سی‌متری عقب نیسان آبی متوقف می‌کند. هیچ صدایی جز تک و توک ماشین‌های عبوری نمی‌آید. ویتارا و تویوتای محافظین به ماشین فخری زاده نزدیک می‌شوند. دو گلوله به ماشین شلیک می‌شود. دوگلوله به فاصله چند صدم ثانیه و با چند میلی‌متر اختلاف؛ همان تکنیکی که تک‌تیراندازان حرفه‌ای برای اطمینان از کشته شدن هدف استفاده می‌کنند. فخری‌زاده از ماشین پیاده می‌شود.

سرتیم حفاظت هوشیار شده، فریاد می‌زند و در حالی که کلت برتای‌ش را از غلاف بیرون کشیده، به سمت ماشین می‌دود؛ همان کلت آمریکایی که وقتی محافظ وزیرخارجه بود، از جلال طالبانی هدیه گرفت. اطراف را نگاه می‌کند و می‌دود. همه این‌ها در چند ثانیه اتفاق افتاد. تا جایی که چشم کار می‌کند، دشت است و کمی دورتر، کوه. چشم‌ش دنبال تک‌تیرانداز است. به دکتر می‌رسد و او را بغل می‌کند. تیرانداز به شلیک‌هایش ادامه می‌دهد. چهار گلوله به پای چپ او می‌خورد. گلوله‌ای از بدنش رد می‌شود و به فخری‌زاده می‌خورد. هنوز فکر می‌کند که تک‌تیرانداز است. فریاد می‌زند که اعضای تیم‌ش برای گیج کردن یا مجبور کردن تک‌تیرانداز به پناه گرفتن، تیراندازی کنند.

تمام صداهای شلیک برای اسلحه محافظان است؛ نه سلاح FN MAG بلژیکی کالیبر جنگی ۷.۶۲ که پشت وانت نیسان جاسازی شده و از راه‌دور کنترل می‌شود. گلوله‌های بی‌صدای آن سلاح فقط وقتی خودشان را نشان دادند که با هیدرولیک و موتور و شیشه نیسان تینا، و بدن دکتر فخری‌زاده و محافظ‌ش برخورد کردند. محافظی که اگر خودش را سپر شخصیت نمی‌کرد، گلوله نمی‌خورد. چون انقدر کار دقیق و تمیز چیده شده بود که هیچ کسی گلوله نخورد. حتی همسر دکتر فخری‌زاده که در چند سانتی‌متری او نشسته بود.

صدای تیراندازی محافظان هم قطع می‌شود. دیگر خبری از تیراندازی اسلحه پشت نیسان نیست. محافظان اطراف را نگاه می‌کنند و منتظر حرکتی دیگرند. همسر دکتر فخری‌زاده خودش را به شوهرش رسانده و او را در آغوش گرفته. سکوتِ آبسرد می‌شکند. خودروی نیسان منفجر می‌شود. ۲۵۰ کیلوگرم تی‌ان‌تی توی ماشین جاسازی شده، صدها ساچمه و تکه‌های سوزان الوار را به اطراف پرتاب می‌کند. موج انفجار همه را زمین‌گیر می‌کند. خیلی‌ها با ترکش‌های نیسان منفجر شده، مجروح می‌شوند. دوباره آب‌سرد در سکوت می‌رود، چون ترانس اصلی برق را منفجر کرده‌اند. نه تلفنی، نه دوربین مداربسته‌ای و نه چراغی … هیچ چیز روشن نیست.

سرتیم سعی می‌کند که خودش را هوشیار نگه‌دارد. گلوله به سفیدرانش برخورد کرده و خونریزی‌اش قطع نمی‌شود. نگران است که تیمی آن اطراف باشد و بخواهد دوباره حمله کند. پسر دکتر فخری‌زاده هم سر می‌رسد. پدر خون‌آلودش را می‌بیند که دارد جان می‌دهد. سرتیم فریاد می‌کشد و ماشین ویتارا صدا می‌کند. نام‌ش حامد است. حامد و دکتر فخری زاده را روی صندلی عقب می‌گذارند. دکتر به هوش نیست و کف ماشین غرق خون است. ماشین با سرعت حرکت می‌کند. باید خودشان را به نزدیک‌ترین درمانگاه برسانند. وارد منطقه شهری می‌شوند. ماشین آژیر می‌کشد. هر ثانیه ارزش دارد. حامد از کف ماشین کلاشینکف را بر می‌دارد و تیر هوایی شلیک می‌کند. باید از سر راه کنار بروند. مرد شماره ۱ برنامه هسته‌ای ایران، خون‌آلود در صندلی عقب این ویتارا دارد جان می‌دهد. نگران حمله دوم است. تیر هوایی می‌زند. مردم آبسرد وحشت کرده‌اند. نفهمیده‌اند چه خبر است. فقط چند دقیقه پیش صدای تیراندازی ممتد و بعد انفجاری مهیب را شنیده‌اند و بعد همه چیزشان خاموش شد. ماشین به سمت درمانگاه می‌رود و از سمت شیشه عقب اسلحه‌ای بیرون آمده که که تا درمانگاه، حدود ۲۰ گلوله شلیک می‌کند.

دکتر فخری‌زاده را داخل می‌برند و حامد را بعد از او. سر یکی از محافظان فریاد می‌زند و به او دستور می‌دهد که هیچ کس وارد اتاق نمی‌شود، فقط بچه‌های تیم حفاظت. محافظ دو تا کلاشینکف دستش گرفته و پشت در می‌ایستد.

هلی‌کوپتر می‌آید. صدای ملخ‌هایش سکوت مرگ‌بار آبسرد بعد از ترور را به هم می‌زند. دکتر و سرتیم‌ش را در هلی‌کوپتر سوار و به سمت تهران پرواز می‌کنند. از آن بالا همه چیز کوچک می‌شود. مقصد، بیمارستان بقیه‌ا… تهران است.

چند ساعتی طول می‌کشد تا مردم از قضیه باخبر شوند. بی‌بی‌سی و ایران اینترنشنال از محل حمله تروریستی پخش زنده می‌گذارند. انگار اینجا لندن است و آن‌ها تیم خبری در اطراف‌ش دارند؛ نه اینکه تهران است و ما انتظار داریم از تلویزیون جمهوری اسلامی ببینیم و بشنویم کسی که از سال ۲۰۰۷ در لیست ترور اسرائیل بود و تا زمان ترورش، حداقل ۲ عملیات ناموفق برای حذف‌ش در دل تهران برنامه‌ریزی شده بود، در آبسرد دماوند به شهادت رسیده است.

حالا وقت طراحی سناریوهای هالیوودی است؛ بهترین وقت برای دیده شدن. مردم تشنه دانستن‌اند. یکی می‌آید جلوی دوربین تلویزیون و می‌گوید که ۵-۶ نفر مسلح بلوار امام خمینی را بستند و دکتر را ترور کردند. حتی به طرف او هم تیراندازی کردند. یکی دیگر می‌گوید تیم ترور ۱۲ نفر بودند و با یک هیوندای شاسی‌بلند و ۴ موتور سیکلت در صحنه حاضر شدند و فخری زاده را ترور کردند و دو تا از محافظ‌هایش را هم زدند. در این روایت حامد هم شهید می‌شود و یکی از همکاران‌ش هم دارد نفس‌های آخر را می‌کشد. حتی یکی روایت می‌کند که تروریست اصلی آمده و دکتر فخری زاده را در کنار سرتیم خون‌آلودش، خلاص کرده و رفته! هرچه هالیوودی‌تر بهتر.

اما حقیقت این بود که دکتر فخری زاده به شهادت رسید و سرتیم‌ش به خاطر آمادگی بالای بدنی توانست در برابر خونریزی سفیدران مقاومت کند. پرستارها توی بیمارستان نمی‌توانستند رگ‌ش را بگیرند و آخر دکتر دستور داد که آنژیوکت را توی گردنش فرو کنند. تنها جایی که می‌شد خونی در آن‌جا پیدا کرد.

قصه‌ای که در آبسرد اتفاق افتاد، هالیوودی‌تر از چیزی بود که رسانه‌ها تعریف کردند؛ هالیوودی، در حد فیلم‌های علمی – تخیلی. قبل از این‌که بعضی جزئیات جدید قصه را مطرح کنم، بگذارید به چند شبهه فنی در خصوص ترور شهید فخری‌زاده پاسخ بدهم.

اول؛ از همان موقع این موضوع مطرح شد که چرا دکتر فخری‌زاده در اتومبیل ضدگلوله ننشسته بود. پاسخ این است که خودروی ضدگلوله و زرهی برای سفرهای جاده‌ای استفاده نمی‌شود. چون وزش به شدت بالاست و برای مسافت‌های طولانی طراحی نشده و نمی‌تواند سرعت ۱۸۰ تا ۲۰۰ کیلومتری کاروان اسکورت را تحمل کند. خودروی زرهی برای سفر درون‌شهری و آن هم نهایتا برای ۳-۴ ساعت است.

حتی شخصیت‌های طراز اولی که از خودروی ضدگلوله در سفرهای استانی استفاده می‌کنند، تیم حفاظت خودروی زرهی را از راهی غیر از رانندگی جاده‌ای به مقصد موردنظرشان منتقل می‌کند. همان خودروی زرهی هم ضعف بزرگی دارد، مثل تمام خودروهای معمولی که من و شما سوار می‌شویم. جلوی رادیاتور ماشین نمی‌تواند بسته باشد. چون جوش می‌آورد. بنابراین نمی‌شود جلوپنجره ماشین زرهی را هم بست. حتی ماشین رئیس‌جمهور آمریکا که معمولا به ایمنی‌اش مشهور است، جلوپنجره دارد. ولی تفاوت‌ش این است که اگر کسی بخواهد رئیس جمهور آمریکا را به روش دکتر فخری‌زاده ترور کند، احتمالا موفق نمی‌شود. چون ماشین رئیس‌جمهور ایالات متحده، ۲ موتور دارد و درجا از کار نمی‌افتد.

دوم؛ چرا محافظین همراه دکتر فخری‌زاده در ماشین نبودند؟ شهید فخری‌زاده در سفرهایی که همسر‌شان او را همراهی می‌کرد، اجازه نمی‌داد که محافظین در ماشین باشند. تیمی که روی چنین شخصیتی کار اطلاعاتی می‌کند، از این مساله نیز قاعدتا باخبر می‌شود. سوال این است که اگر محافظین در ماشین بودند یا یکی از آن‌ها راننده خودرو بود سرنوشت ماجرا فرق می‌کرد؟ به احتمال ۵۰ درصد بله. چون تیم حفاظت هوشیار می‌شد و واکنش مناسب نشان می‌داد. با خودروهای دیگر ارتباط می‌گرفت و آن‌ها با ماشین، راه را می‌بستند و شخصیت را از محل خارج می‌کردند.

سوم؛ آیا واقعا ترور از راه دور صورت گرفت؟ جواب، بله است. روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی که اخیرا منتشر کرد، از قول منابع امنیتی نقل کرد که تیم ترور از سلاح FN MAG‌ ساخت بلژیک برای این ترور استفاده کردند. سلاح به صداخفه‌کن مجهز شده و روی بازوی رباتیک کار گذاشته و با دوربین‌ تشخیص چهره همراه بوده.

اما نحوه ارتباط سلاح به چه صورت بوده که تیرانداز به صورت آنلاین و در کمتر از ۳ دقیقه – به قول نویسنده نیویورک تایمز – هدف را حذف کرده؟ نیسانی که منفجر شد قرار بود برخی مدارک را از بین ببرد. این انتظاری است که آدمیزاد از ۲۵۰ کیلوگرم تی‌ان‌تی دارد؛ که رد پایش را از بین ببرد. اما مدارک از بین نرفت. مودم ارتباطی سلاح با ماهواره اسرائیلی – به روایتی ارتباط مودم با یک پهپاد و آن پهپاد با ماهواره – در صحنه کشف شد. مودمی که زیر کاپوت یا در موتور وانت کار گذاشته شده بود.

آیا تیم حفاظت جَمِر – دستگاه ایجاد اختلال در امواج رادیویی – همراه داشت؟ پاسخ منفی‌ست. اما این پاسخ منفی ادامه دارد. تیم اگر جمر به همراه داشت هم نمی‌توانست کاری از پیش ببرد. چون جمرهایی که در ایران استفاده می‌شود، تا فرکانس ۲۰۰ مگاهرتز را مختل کند، از پس این مودم بر نمی‌آمد که با فرکانس ۱۰۰۰ مگاهرتز کار می‌کرد! چرا جمری قوی‌تر نداریم؟ چون تاکنون چنین تهدید و عملیاتی طراحی نشده بود و اصولاً اقدامات ایمنی و امنیتی با استفاده از تجربیات و پیش‌بینی‌ها، طراحی می‌شود. تا به حال کسی هیچ وقت به چنین فرستنده‌ای بر نخورده بود.

شواهد و مدارک نشان می‌دهند که طراح و مجری این ترور، نه یک گروه تروریستی که یک دولت و سرویس اطلاعاتی است. هرچند مقامات کشور ما انقدر همه چیز – حتی ناکارآمدی‌های داخلی – را گردن آمریکا و انگلیس و اسرائیل انداخته‌اند که این موضوع برای مردم لوث شده، اما شواهد نشان می‌دهد که دولت اسرائیل پشت این ترور بوده حتی اگر مسئولیت‌ش را نپذیرد. اول به خاطر های‌تِک بودن تجهیزات. این تجهیزات چیزی نبوده که یک گروه تروریستی یا پیمانکاران ترور مافیایی به آن دسترسی داشته باشند. دوم، به خاطر دقیق بودن بیش از اندازه عملیات و نحوه استفاده موفق از تجهیزات. محافظ دکتر فخری زاده اگر خودش را به او نمی‌رساند، در آن لحظه هیچ خراشی بر نمی‌داشت. شاید فقط آن ۲۰ تا ساچمه‌ی بعد از انفجار را یادگاری بر می‌داشت. اما خبری از ۴ گلوله جنگی در پای چپ‌ش نبود. چون تنها تلفاتی که تیرانداز می‌خواست بگیرد، دکتر فخری زاده بود و اصولا دوربین‌ها چهره‌‌ی او را شناسایی کرده بودند.

مساله‌ی دیگر، این است که تی‌ان‌تی و نیسان آبی را می‌شود در ایران پیدا کرد. اما بازوی رباتیک، سلاح قدرتمند و دقیق بلژیکی و آن مودم عجیب و غریب چیزی نیست که بشود حتی در پیشین سیستان و بلوچستان یا ….آباد کرمانشاه یا مرز کردستان پیدا کرد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این تجهیزات با به‌کارگیری عواملی در گمرکات مرزهای مختلف کشور و در دل محموله‌های قانونی وارد مرزهای ایران شده است؛ مساله‌ای که مسئولیت نهادهای نظارتی را سنگین‌تر می‌کند.

نکته‌ی آخر این‌که، برخی به سرتیم حفاظت خرده گرفتند و او را در برخی رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به اهمال متهم کردند. حتی فرزند شهید فخری‌زاده که ۵ دقیقه بعد از حادثه به محل رسید، در یکی از برنامه‌های خبری شبکه‌ی دو سیما به این موضوع اشاره کرد که پدرش از فاصله‌ی ۵ متری به شهادت رسیده. نکته‌ی جالب این بود که سردار رمضان شریف سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نسبت به این موضوع واکنش نشان داد و در حاشیه‌ی مراسمی از عدم توجه به سرتیم حفاظت و کم‌لطفی به او اظهار گله کرد.

تیم حفاظت، آخرین حلقه است. دشمن باید چند رینگ امنیتی را رد کند، منافذ را پیدا کند و در نهایت بتواند به هدف مورد نظر برسد. وقتی از سد دستگاه‌های امنیتی گذشت، روی هدف عملیات می‌کند. اگر کار به آن نقطه رسید، تنها کاری که از محافظ بر می‌آید این است که از دانش‌ و سلاح‌ش استفاده کند و اگر دانش‌ و سلاح‌ش کارگر نیفتاد، دست آخر با بدنش سپر شخصیت شود؛ مثل حاج حیدر ذبیحی در آخرین سکانس بادیگاردِ حاتمی‌کیا.

شبکه جهانی میثاق.

This comment was minimized by the moderator on the site

حس نسبت و توسعه
December 3, 2020
(بحثی در باب بیماری حس نسبت ایرانیان از یزدگرد سوم تا احمدی‌نژاد اول)
محسن رنانی/ ۱۳ آذر ۱۳۹۹

یکی از شاهکارهای معماری ایران در عصر صفوی، طراحی میدان نقش جهان است. از ده‌ها ویژگی منحصر‌به‌فرد این میدان به یکی اشاره می‌کنم. وقتی از دروازهٔ قیصریه (ورودی شمالی میدان) وارد میدان نقش جهان می‌شوید میدان را خیلی بزرگ‌تر از وقتی می‌بینید که از مسیرهای دیگر وارد میدان شوید. چرا؟ برای این که معمار میدان،‌ آن را به‌گونه‌ای طراحی کرده است که وقتی کسی از دروازه قیصریه وارد میدان می‌شود «حس نسبت» او به‌هم بریزد و دچار خطای ادراکی شود. دروازهٔ قیصریه مسیر رسمی ورود میهمانان و مقامات خارجی به میدان نقش جهان برای رفتن به سمت عالی‌قاپو برای دیدار شاه بوده است. به همین سبب میهمان تازه‌وارد، در هنگام ورود به میدان، با فریب‌خوردن «حس نسبت‌»اش، گرفتار عظمت میدان می‌‌شد و با همین حس عظمت وارد عالی‌قاپو می‌شد و به دیدار شاه یا مقامات می‌‌رفت. عالی‌قاپو و روبه‌روی آن مسجد شیخ لطف‌اللّه در وسط ضلع غربی و ضلع شرقی میدان ساخته نشده‌اند، بلکه تقریباً در یک سوم آخر میدان ساخته شده‌اند. اما کسی که از دروازه قیصریه وارد میدان می‌شود حس می‌کند عالی‌قاپو و مسجد شیخ لطف‌اللّه در وسط میدان قرار دارند و بعد ذهن او شبیه‌سازی می‌کند و فکر می‌کند همین فاصله‌ای که از دروازه شمالی تا عالی‌قاپو هست، بعد از عالی‌قاپو تا آخر میدان هم هست و بنابراین میدان،‌ به چشم او خیلی عظیم‌تر و پرافق‌تر از واقع می‌آید. (تصویر بالا، چشم‌انداز میدان نقش جهان را از بالای سردر قیصریه نشان می‌دهد).
در نقاشی اگر نقاش در ایجاد «حس واقعی نسبت» مهارت نداشته باشد،‌ ذهن ما نقاشی را طبیعی حس نمی‌کند. ‌اصلی‌ترین هنر نقاش، ایجاد حس واقعی نسبت است در آنچه رسم می‌کند. حس نسبت (sense of proportion) یکی از توانایی‌‌های رشدی-شناختی است که در فرآیند زندگی و تربیت تکامل می‌یابد. زمان می‌برد تا کودک «حس نسبت»‌اش پرورش و تکامل یابد. به همین سبب گاهی ممکن است کودک جرئت نکند از یک پله پنج سانتی‌متری پایین بیاید و گاهی هم ممکن است با احساس اعتماد از یک پله ۳۰ سانتی‌متری پایین بیاید و نقش بر زمین شود. به نقاشی‌هایی که کودکان می‌کشند نگاه کنید، عکس پدر و مادرشان بزرگ‌تر از خانه آنهاست، یا کلاغ روی درخت، به بزرگی خود درخت است.
حس نسبت یعنی توانایی فهم یا ارزیابی یا قضاوت درست در مورد میزان جدی‌بودن و اهمیت نسبی امور و نیز درک اندازهٔ نسبی چیزها در موقعیتی که هستند. حس نسبت مانند سایر توانایی‌های رشدی و شناختی باید در کودکی و در فرآیند تربیت شکل بگیرد، سپس در مدرسه تکامل یابد و بخش‌های دیگر آن نیز در فرآیند زندگی طبیعی و اجتماعی کامل شود. مادری که دائماً به دختربچه‌اش می‌گوید این کار تو نیست بگذار پدرت یا برادرت آن را انجام بدهند،‌ در یک فرآیند شرطی‌شدن، حس نسبت دخترش را آسیب می‌زند و غیرطبیعی پرورش می‌دهد و باعث می‌شود او تا آخر عمر احساس کند مردها در بیشتر امور نسبت به زنان تواناترند. در عین حال همین احساس «بیش‌برآورد» توانایی، در پسران ایجاد می‌شود. یکی از موارد خیلی شاخص، ترس خانم‌ها از سوسک است، میزان ترس از سوسک در خانم‌ها، هیچ تناسبی با واقعیت سوسک ندارد. این همان حس نسبت معیوبی است که در کودکی، در یک فرآیند شرطی‌شدن، به دختر‌بچه‌ها القاء می‌شود. یعنی کودک بالاخره نمی‌داند از گربه بیشتر باید بترسد یا از سوسک یا از مار. مادرم چیزی از حس نسبت نمی‌دانست ولی یادم نمی‌رود که برای اینکه ما از سوسک نترسیم،‌ سوسک را می‌گرفت و در دهان خود می‌گذاشت،‌ چند ثانیه دهانش را می‌بست و سپس دهانش را باز می‌کرد تا سوسک خارج شود و به ما نشان می‌ٔداد که این حیوان نجیب و زیبا همان‌قدر که کوچک است بی‌خطر نیز هست. اما قاعدهٔ کلی در خانوادهٔ ایرانی، تربیت معیوب حس نسبت است.

 در تربیت اخلاقی نیز خیلی وقت‌ها حس نسبت معیوب تربیت می‌شود. مثلاً حساسیتی که خانواده‌های سنتی و مذهبی ایرانی نسبت به حجاب یا نسبت به جنس مخالف به فرزندانشان القاء می‌کنند چندین برابر حساسیتی است که نسبت به رذایل اخلاقی مثل دروغ یا ریا و نظایر آنها القاء‌ می‌کنند. آبروداری هم یکی از سنت‌هایی است که با آن حس نسبت کودکانمان را تخریب می‌کنیم. در آبروداری ما به کودکانمان القاء می‌کنیم که رضایت یا برداشت خوب دیگران از اوضاع ما اهمیت بسیار بیشتری نسبت به رضایت خود ما دارد. وقتی از میهمانی برمی‌گردیم و در خودرو دائماً دربارهٔ مبلمان و سرویس پذیرایی و دکوراسیون و لباس میزبان سخن می‌گوییم و از آموزه‌ها و نکاتی که در این میهمانی یاد گرفتیم،‌ یا ارزش‌های رفتاری میزبان سخنی نمی‌گوییم، داریم حس نسبت کودکان را دچار چولگی می‌کنیم.
بعد هم نظام آموزش این وضعیت معیوب را معیوب‌تر می‌کند. نظام ارزیابی نمره‌ای در مدرسه کارش میعوب‌کردن حس نسبت است. وقتی در یک امتحان، دانش‌آموزی نمرهٔ ۱۰ می‌آورد و دانش‌آموز دیگری نمرهٔ ۲۰،‌ به این معنی نیست که دومی دو برابر اولی دانش دارد. اما این نظام القاء می‌کند که دومی دو برابر اولی دانش دارد. در‌حالی‌که فردی که ۲۰ آورده تنها در یک لحظه از زمان و در مورد یک مسئله خاص دانشش اندکی، و فقط اندکی، بیش از فرد اول بوده است. وقتی معلمی در کلاس، کسی را به‌عنون شاگردْ‌اول انتخاب می‌کند و به او توجه ویژه می‌کند و به بقیه توجهی ندارد یک شکاف عمیق در بین بچه‌ها و یک انحراف شدید در حس نسبت آنها ایجاد می‌کند و به همه آسیب می‌زند. شاگردْ‌اول، دانش و توانایی خودش را «بیش‌برآورد» می‌کند و بقیه شاگردها دانش خودشان را «کم‌برآورد» می‌کنند و این احساس روز‌به‌روز تقویت می‌شود.
پیام امروز نظام خانواده و نظام آموزشی به کودکان ما این است: کسب نمرهٔ بالاتر نشانه موفقیت تحصیلی است؛ موفقیت تحصیلی منجر به داشتن شغل بهتر در آینده می شود؛ و شغل بهتر هم شغلی است که پول‌سازتر است؛ و پزشکی هم پول‌سازترین شغل است. تکرار این این پیام کم‌کم منجر به انحراف در حس نسبت، در ارزش‌گذاری بین مشاغل و رشته‌های مختلف تحصیلی شده است و چنین می‌شود که الان بیشتر دانش‌آموزان تنها آرمانشان قبولی در رشته پزشکی است. بچه‌های ما دیگر ارزیابی درستی از اهمیت و ارزشمندی رشته‌ها و شغل‌ها ندارند. و نهایتاً آرامش و خرسندی درونی در این هیاهو از بین رفته است. و همین انحراف در حس نسبت است که باعث می‌شود بسیاری از دانش‌آموزان المپیادی ما دچار افسردگی شوند. چون آنها خودشان را تافتهٔ جدا‌بافته قلمداد می‌کنند اما جامعه آن اندازه که آنها انتظار دارند، آنها را ارج نمی‌گذارد یا فرصت‌های انتخاب در برابرشان قرار نمی‌دهد. و باز همین ضعف در حس نسبت باعث می‌شود جوانان پراستعداد و موفق ما احساس کنند اینجا جایشان نیست و فوج‌فوج باید از کشور بروند (بیش‌برآورد غرب و کم‌برآورد کشور خودشان).
اما ضعف یا انحراف در حس نسبت، مختص اشیاء و امور نیست. برخی وقت‌ها اعتقادات یا هویت‌های ما هم گرفتار این مشکل می‌شوند. همین نحوهٔ تربیت بوده است که اکنون شیعهٔ ایرانی گمان می‌کند تنها مذهب اصیل و رهیافتهٔ الهی، مذهب اوست و همه پیروان مذاهب دیگر از حقیقت و از مسیر راستین الهی انحراف دارند. و باز همین حس نسبت معیوب است که به ما ایرانیان القاء می‌کند که یکی از ملل خیلی باهوش دنیا هستیم. در‌حالی‌که طبق مطالعه‌ای که دو محقق هوش (Lynn and Vanhanen) در سال ۲۰۱۲ منتشر کردند، که با ترکیب متغیر‌های بهرهٔ هوشی و موفقیت تحصیلی، متوسط هوش نهایی هر کشور را محاسبه کرده‌اند، متوسط «هوش نهایی» ایرانیان ۸۵.۶ است که در مقایسه با سایر کشورها، نسبتاً پایین محسوب می‌شود. یعنی از نظر هوشی ما جزء ملل دارای هوش «نسبتاً پایین» هستیم. حس نسبت با غرور متفاوت است. غرور یک رذیلت اخلاقی است که ریشهٔ روان‌شناختی دارد، حس نسبت یک وضعیت رشدی-شناختی است که البته گاهی در شرایط روان‌شناختی خاص به‌هم می‌ریزد. مثلا کوهنوردی را در نظر بگیرید که می‌داند توان پریدن از یک بلندی ده متری را ندارد. در دو حالت او به پایین می‌پرد و پایش می‌شکند. حالت اول این است که حس نسبتش معیوب باشد یعنی محاسبه‌اش از مقدار بلندی اشتباه باشد، پس می‌پرد و پایش می‌شکند. در حالت دوم، او حس نسبتش مشکلی ندارد و می‌داند نباید بپرد،‌ اما غرورش اجازه نمی‌دهد که در برابر دیگران اظهار ناتوانی کند؛ بنابراین از روی غرور می‌پرد و پایش می‌شکند.
در روان‌شناسی فردی نشان داده می‌شود که با دستکاری محرک‌ها، ذهن ما دچار خطای ادراک می‌شود. مثالی که دربارهٔ میدان نقش جهان زدیم نمونهٔ خطای ادراکی است. در روان‌شناسی یادگیری، نیز بحث شرطی‌شدن مطرح است. یعنی یک محرک طبیعی در کنار یک محرک شرطی عمل می‌کند و کم‌کم محرک شرطی جایگزین محرک طبیعی می‌شود.

اینکه دختری توانایی‌های خودش را نسبت به پسران کم‌برآورد کند،‌ نمونهٔ شرطی‌شدن است. تفکر تونلی یا تحجر یا تعصب،‌ یکی دیگر از فرآیند‌های شناختی است که باعث می‌شود فرد به ‌جای رفتن به‌سوی راه‌حل‌های متعدد و گزینش از میان آنها، تنها بر یک راه‌حل که ذهن او پیشاپیش طراحی کرده است تمرکز کند. اینکه جوانان یا خانواده‌های آنها تنها راه خوشبختی را در دانشگاه‌رفتن می‌بینند،‌ نوعی تفکر تونلی است.
 در روان‌شناسی اجتماعی نیز موضوع تفکرات قالبی یا کلیشه‌ای مطرح می‌شود. تفکرات قالبی، نگرش‌های از‌پیششکل‌گرفته در ذهن جمعی گروه‌های اجتماعی هستند که در آنها معمولاً واقعیت خیلی ساده و مبالغه‌آمیز مطرح شده است. «هنر نزد ایرانیان است و بس» یک نمونه از تفکر قالبی است که در ذهن جمعی ایرانیان وجود دارد.
نتیجهٔ همهٔ این فرآیندهای شناختی یا روان‌شناختی، به‌هم‌ریختگی در «حس نسبت» فرد یا گروهی از اعضای جامعه است. بنابراین آنچه در اینجا تحت عنوان انحراف در حس نسبت آورده‌ایم، منظور پیامدهای همه آن فرایندهایی است که نهایتاً در یک خطای دید ظاهری یا خطای ادراکی یا خطای شناختی یا خطای رفتاری بروز پیدا می‌شود. در همهٔ این موارد، سازه‌های ذهنی که در فرد شکل می‌گیرد افکار، تصمیمات و اقدمات او را در آینده شکل می‌دهد. «حس نسبت»‌ عنوانی است که برای همه انواع این فرآیندها که نهایتاً منجر به تغییر سازه‌های ذهنی می‌شود، برگزیده‌‌ایم.
شکل‌گیری معیوب حس نسبت، در سطح ملی، گاهی به فاجعه‌های عظیم انجامیده است. در حمله اعراب به ایران، رستم فرخزاد که یکی از بزرگ‌ترین سرداران و نوابغ نظامی روزگار خویش بود، با آنکه لشکری قویم و حشمتی عظیم داشت، چون حس نسبتش درست کار می‌کرد از جنگ پرهیز می‌کرد و به یزدگرد سوم پیشنهاد پاسخ مثبت به درخواست مصالحه از طرف اعراب را داد. اما یزدگرد که حس نسبتش معیوب بود و اعراب را خیلی دست‌کم گرفته بود، به رستم گفت که اگر او به جنگ نرود،‌ خودش فرماندهی سپاه ایران را بر عهده می‌‌گیرد و به جنگ خواهد رفت. و چنین شد که رستم مجبور شد به جنگ با اعراب برود. جنگی که نهایتاً به مرگ رستم فرخزاد و شکست ایرانیان انجامید و مسیر تاریخ ایران را تغییر داد.
در حمله مغول، چنگیز‌خان پس از فتح چین به سلطان محمد خوارزمشاه نامه نوشت و از در دوستی و همکاری درآمد و پیام فرستاد که «خان بزرگ سلام می‌رساند؛ بزرگی تو بر من پوشیده نیست و بزرگی ممالک ترا می‌دانم و صلح با تو را واجب می‌شمارم، تو به‌مثابه عزیزترین فرزندان من هستی و می‌دانی که چین و ترکستان را گرفته‌ام...، اگر مصلحت بدانی راه را بر بازرگانان باز کنیم که سود آن به همهٔ مردم برسد». با آنکه خوارزمشاه به تشویق مشاوران به این نامه پاسخ مثبت داد و عهدنامه‌ای منعقد شد، اما چندی نگذشت که حاکم اترار، احتمالاً به دستور یا اشاره خوارزمشاه، ۵۰۰ بازرگان مغول را که در مسیر جاده ابریشم به ماوراء‌النهر آمده بودند، به جرم جاسوسی دستگیر و به قتل رساند. چنگیزخان باز از در مسالمت درآمد و از خوارزمشاه درخواست مجازات حاکم اترار را کرد. اما خوارزمشاه، که حس نسبتش معیوب بود و با آنکه دیده بود مغولان چین را تسخیر کرده‌اند، باز قدرت مغولان را دست‌کم گرفته بود، یا قدرت خودش را بیش‌برآورد کرده بود، فرستاده چنگیز را هم کشت. و چنین شد که چنگیز عزم ایران کرد و نزدیک به یک‌و‌نیم قرن، ایران زیر سم اسبان مغول قرار گرفت و میلیون‌ّ‌ها ایرانی با خون خویش تاوان حس نسبت معیوب خوارزمشاه را دادند.
جنگ چالدران و شکست ایرانیان و انضمام بخش‌های زیادی از غرب ایران به امپراتوری عثمانی،‌ نیز حاصل همین حس نسبت معیوب شاه اسماعیل صفوی بود. در‌حالی‌که ترکان عثمانی به ارتش عظیمی که دارای صدها توپ جنگی بود متکی بودند،‌ و لازم بود شاه اسماعیل در روابطش با عثمانیان جانب احتیاط را بر‌می‌گزید، برعکس، او به سلطان سلیم عثمانی نامه نوشت و به رخ سلطان کشید که بخش زیادی از ساکنان سرزمین عثمانی، شیعیان پیرو او هستند و با این کار، نگرانی از قدرت‌گرفتن صفویان را در دل سلطان عثمانی کاشت و عزم او را برای محدود‌کردن قدرت صفویان جزم کرد. سلطان سلیم پیش از جنگ با شاه اسماعیل، دست به قتل عام شیعیان ساکن در قلمرو عثمانی زد و بازماندگان را نیز بر بدنشان داغ زد و به سرزمین‌های اروپایی که تصرف کرده بود تبعید کرد. در جنگ چالدران نیز شاه اسماعیل به جای آنکه لشکر عثمانی را که مجهز به توپخانه بود،‌ پیش از استقرار و گرفتن آرایش جنگی، با حمله‌ای از پشت غافلگیر کند، صبر کرد تا آنها مستقر شوند و آرایش دفاعی بگیرند، چون شاه و مشاورانش تصمیم گرفته بودند در برابر لشگر عثمانی رجز‌خوانی کنند و دلیری خود را به رخ ترکان عثمانی بکشند.

پس از شکست سخت ایرانیان در این جنگ، ترکان عثمانی تبریز، که پایتخت صفویان بود، را هم تصرف کردند؛ تنها کمبود آذوقه باعث شد تا آنان تبریز را تخلیه کنند، وگرنه امروز برای دیدن تبریز، باید ویزای ترکیه را می‌گرفتیم. اما در‌هر‌صورت با این جنگ، قسمت‌های بزرگی از ایران به تصرف عثمانی‌ها درآمد که بعدها بخشی از آن توسط شاه عباس بازپس ستانده شد. اما نهایتاً کل کردستان غربی (که امروز شامل کردستان عراق، کردستان ترکیه و کردستان سوریه می‌شود) از ایران جدا شد. و با قدرتی که عثمانی‌ها پس از پیروزی در جنگ چالدران پیدا کردند، دیری نگذشت که کل مناطق عربی خاورمیانه را تسخیر کردند. بنابراین ساختار خاورمیانه امروز با شکست ایران در جنگ چالدران رقم خورده است.
در عصر قاجاران نیز، جنگ‌های ایران و روس که نهایتاً به شکست ایران و پذیرش عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای و جدا‌شدن بخش‌‌های بزرگی از سرزمین ایران انجامید، حاصل همین معیوبی حس نسبت ایرانیان بود. فرقی نمی‌کند خواه این جنگ‌ها با حکم جهاد علما شروع شده باشد یا با فرمان پادشاه،‌ هر دو گروه تصور درستی از قدرت همسایه شمالی (روسیه تزاری) که جمعیتش بیش از ۵ برابر ایران، وسعتش بیش از دوازده برابر ایران و بودجه دولتش دویست برابر بودجه دولت ایران بود، نداشتند و با این حس نسبت معیوب، وارد جنگ‌هایی شدند که سرزمین ما را پاره‌پاره کرد.
نمی‌دانم چه بخش‌هایی از شاهنامه افسانه است و چه بخش‌هایی واقعیت، اما هر‌چه هست این اثر باشکوه، با وجود خدمات عظیمی که به زبان فارسی کرده است، در شکل‌دهی حس نسبت معیوب در ایرانیان بی‌تقصیر نبوده است. در دویست سال اخیر هم که تاریخ‌نگاران و باستان‌شناسان غربی تاریخ تخت جمشید را و کوروش را و آثار تاریخی پیش از اسلام را به ما معرفی کردند، و یک تاریخ اندکی واقعی‌تر را به جای تاریخ افسانه‌ای شاهنامه‌ برای ما طراحی کردند، این حس نسبت معیوب را در ما تشدید کردند. محمدرضا‌شاه در دوره‌ای بالید که رضا‌شاه به‌درستی برای ایجاد هویت ملی بر طبل باستان‌گرایی می‌کوبید و در فرزندش حس نسبتی تشدید‌یافته نسبت به دوران باستان ایران شکل گرفت. آنگاه، محمدرضا سیاست‌هایش برای توسعه ایران را بر پایه این حس نسبت معیوب بنیاد نهاد. در اواخر دهه ۴۰ شمسی هم به دستور اشرف پهلوی یک ترجمه دستکاری‌شده و جعلی از منشور کوروش منتشر شد که همه ویژگی‌های یک حکومت خوب را به کوروش نسبت می‌داد و در تمامی این سال‌ها ما ایرانیان با همان ترجمه جعلی آشناییم و نسبت به آن احساس غرور می‌کنیم. در دهه ۵۰ هم وقتی درآمدهای سرشار نفت آمد، اجازه داد تا حس نسبت معیوب،‌ به‌صورت باستان‌گرایی افراطی در شاه سر باز کند و او را داعیه‌دار دروازه‌های‌ّ‌ تمدن بزرگ کند و به سازمان برنامه دستور بدهد که سند توسعه بنویسد که ما باید ده‌ساله به ژاپن برسیم. و اکنون همه ما ایرانیان بخشی از آن حس نسبت معیوب شاه، نسبت به ایران باستان را، در وجود خود داریم.
روحانیان که بر سرکار آمدند نیز گرفتار همین حس نسبت معیوب بودند. آنها هیچ تصویری و تصوری از حکومت و به‌طور خاص از حکومت اسلامی در دوران مدرن نداشتند. آنان بیانات بلند امیرمؤمنان در نهج‌البلاغه و اخباری چند از دوران کوتاه حکومت او را شاقول حکومت اسلامی می‌گرفتند و گمان می‌کردند که همان‌ها را می‌توان در دوران مدرن اجرایی کرد. متوجه نبودند که آن افکار بلند و ارزش‌های متعالی را خود علی (ع) هم، با همه بزرگی خودش و با همه سادگی و کوچکی جامعه‌اش، نتوانست اجرا کند. نمی‌دانستند که اسطوره‌‌هایی چون علی فقط پرچمی را گرفته‌اند تا ما راه را گم نکنیم. قرار نیست اگر اسطوره‌ها بر ابرها حرکت می‌کرده‌اند ما هم بخواهیم بر ابرها حرکت کنیم. اسطوره‌ها فقط چراغ راهنما هستند، اما قابل تکرار نیستند. آنان متوجه نبودند که ساختن حکومت بر پایه نهج‌البلاغه، مانند ساختن حکومت بر پایه شاهنامه است. هر دوی آنها در این زمانه شکست می‌خورند. آن متن‌های عظیم‌الشأن مأموریت‌های تاریخی و اخلاقی دیگری دارند.
و داستان حس نسبت معیوب ایرانیان پی‌درپی تکرار شد و همچنان ادامه دارد. بر اساس محاسبهٔ نقشه گوگل، مساحت خیابان آزادی،‌ یعنی از ورودی میدان آزادی تا ورودی میدان انقلاب، ۲۳۰ هزار متر مربع است. یعنی اگر در هر متر مربع یک نفر بایستد، و هیچ فاصله‌ای بین افراد نباشد و در جوی کنار خیابان و باغچه‌ها و سقف کیوسک‌ها و ایستگاه‌های اتوبوس هم پر از آدم باشد، جمعاً ۲۳۰ هزار نفر جا می‌گیرد. ولی چهل سال است اگر جمعیتی برای تظاهرات رسمی بیرون بیاید که نسبتاً خیابان آزادی را پر کند، صدا‌و‌سیما می‌گوید میلیون‌ها نفر آمدند و این حس نسبت خطا آنقدر عادی شده است که هیچ‌کس متوجه یا متعرض آن نمی‌شود.

و آخرین بار آن در سند چشم‌انداز بیست‌ساله بود که گفتند ما باید ظرف بیست سال (از ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۴) در همه شاخص‌‌های مهم ملی، به «رتبهٔ اول» منطقه برسیم؛ و بعد دقیقاً، بر اساس همین حس نسبت معیوب، همین بیست سال را که باید تبدیل به بیست سال همبستگی و تلاش ملی برای جهش‌های اقتصادی و اجتماعی جدی اما آرام و بی‌تنش می‌شد، به یکی از پرتنش‌ترین و بی‌ثبات‌ترین دوران روابط خارجی ایران در صد‌سالهٔ اخیر، تبدیل کردند.
و البته پیشتر در جنگ تحمیلی هم رخ داده بود. اینکه ملتی باور کند راه قدس از کربلا می‌گذرد،‌ یعنی اول باید کربلا را بگیرد و بعد برود قدس را بگیرد؛ یا بگوید «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم» چه معنی می‌دهد جز آشفتگی در حس نسبت؟ انسان وقتی خاطرات جنگ را می‌خواند حیرت می‌کند که حتی سیاست‌مدار واقع‌بینی مثل هاشمی رفسنجانی چگونه با حس نسبتی معیوب فرماندهی جنگ را بر عهده داشته است و دنبال آن بوده است که با تکیه بر نیروی انسانی ساده، جنگ را ببرد. در عملیات خیبر وقتی پس از شهادت‌های بسیاری از نیروهایش،‌ به توصیه شهید همت، شهید دستواره به قرارگاه فرماندهی می‌رود و برای هاشمی رفسنجانی توضیح می‌دهد که امکان پیشروی نیست، هاشمی می‌گوید «حتی اگر هزار شهید هم بدهید باید راه را باز کنید. اسلام را به خفت نیندازید. بلند بشوید بروید، توکل کنید، ان‌شاءاللّه راه باز می‌شود.« در همین عملیات،‌ شهید همت، که فرمانده لشکر است، سوار بر موتور است و از این سنگر به آن سنگر دنبال جمع‌کردن نیروست، و بعد خمپاره‌ای در مسیرش منفجر می‌شود و به شهادت می‌رسد. انسان حیرت می‌کند که در مغز این بزرگان نظام چه می‌گذشته است؟ این واقعه در سال ۱۳۶۲ رخ داده است. با‌ وجود ‌این، پنج سال دیگر طول کشید و ده‌ها هزار جوان دیگر شهید شدند تا حس نسبت مقامات دوران جنگ اصلاح شود و دریابند که دنیای مدرن حساب و کتابی دارد، و این‌گونه نیست که تو تصمیم بگیری که تا پایتخت دشمنت پیش بروی و رژیم او را سرنگون کنی و دنیا بنشیند تماشا کند. آه‌ آه که چقدر زمان و هزینه می‌برد تا ملتی بالغ شود!!
رهبران کاریزماتیک یکی از عواملی هستند که می‌توانند حس نسبت یک جامعه را تغییر دهند. وقتی در سال ۵۸ آیت‌اللّه خمینی در ارزیابی قدرت جوامع اسلامی نسبت به اسرائیل گفت «اگر مسلمین مجتمع بودند هر‌کدام یک سطل آب به اسرائیل می‌ریختند او را سیل می‌برد»، شخصیت کاریزما و تقدس کلام او چنان قدرتی داشت که این باور را در جامعه ایران ایجاد کرد که محو اسرائیل از روی نقشه، مانند آب‌خوردن است. منظور او از بیان چنین کلامی، نشان‌دادن قدرت مسلمانان بود، بی‌گمان منظور این نبود که اگر همه مسلمانان یک سطل آب بریزند اسرائیل را آب می‌برد، چون  چنان حجم آبی معادل یک‌بیستم آب سد کرج یا یک ششصدم آب سد کرخه است. اما همین کلام، چون از زبان رهبری فَرَّهی و کاریزماتیک صادر می‌شد، برای چند دهه حس نسبت در جامعه ما را به‌هم ریخت. در آن روزها کسی نبود یا بود ولی جرئت نمی‌کرد به مقامات و مردم یادآور شود: ایران که هیچ، اگر ایران و روسیه و چین هم با یکدیگر هم‌پیمان شوند، توان حذف اسرائیل را ندارند.
و چنین می شود که وقتی حس نسبتمان ضعیف باشد، یک موشک آزمایشی که می‌سازیم، شتابزده آن را هوا می‌کنیم و روی آن شعار «مرگ بر اسرائیل» را می‌نویسیم و بعد بهانه می‌دهیم دست اسرائیل که مظلوم‌نمایی کند و در سایه این مظلوم‌نمایی بی‌سروصدا و بدون جنجال ۹۰ بمب اتمی بسازد و ما بدون آنکه یک کلاهک اتمی ساخته باشیم، تمام جهان را بر علیه خود بسیج کرده‌ایم و خودمان را گرفتار تحریم و هزار مشکل دیگر کرده‌ایم. نام این را چه می‌توان گذاشت؟ انحراف در حس نسبت یا شاید همدستی نانوشته با اسرائیل؟
اینکه ما چهل سال است شعار مرگ بر آمریکا می‌دهیم؛ نیز همان حکایت ضعف در حس نسبت است. کشوری که جمعیتش یک‌چهارم جمعیت آمریکا، مساحتش یک‌ششم مساحت آمریکا، اقتصادش یک‌چهلم اقتصاد آمریکا، ماهواره‌های نظامی‌اش یک‌شصتم ماهواره‌های نظامی آمریکا، بودجهٔ نظامی‌اش یک‌صدم بودجهٔ نظامی آمریکا و تعداد هواپیماهای بدون سرنشینش یک‌هشتصدم آمریکاست، با چه منطقی می‌خواهد در قدرت سیاسی و نظامی با آمریکا هماوردی کند؟ می‌بینید؟ هنوز گرفتار همان خطای در حس نسبتی هستیم که در زمان قاجاران داشتیم و وارد جنگ‌های ایران و روس شدیم. به گمان من قدرت اصلی و مرکزی جامعه امریکا پویایی و توانایی این جامعه در اصلاح مستمر حس نسبت است. این همان چیزی است که پایهٔ قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا در قرن اخیر بوده است. طبیعی است که در آمریکا نیز خطای حس نسبت شکل می‌گیرد اما کوتاه‌مدت است و به‌سرعت خودش را اصلاح می‌کند.

عقلانیت، علم،‌ فلسفه، و مهم‌تر از همه، سنت گفت‌وگو و نقد، کارکرد اصلی‌شان تصحیح حس نسبت جوامع است. روشنفکران، مهم‌ترین درمانگران بیماری حس نسبت در جوامع هستند. عصر روشنگری در اروپا کار اصلی‌اش اصلاح حس نسبت معیوبی بود که طی هفتصد سال تسلط کلیسا، در اروپا شکل گرفته بود. اصولاً تفاوت عصر مدرن و اعصار ماقبل آن همین است که در عصر مدرن، راه برای اصلاح مستمر حس نسبت باز می‌شود. اینکه ماکس وبر می‌گوید کار مدرنیته افسون‌زدایی است، معنی افسون‌زدایی همین اصلاح حس نسبت است.
شورای دوم واتیکان که در سال ۱۹۶۲ تشکیل شد، و اصلاحات مهمی را در اعتقادات مسیحیت کاتولیک اعلام کرد،‌ موجب اصلاح حس نسبت کاتولیک‌های جهان و سازگاری کامل‌تر آنها با دنیای مدرن شد. مکاتب فکری که پی‌درپی در غرب پدیدار شده‌اند، هر‌کدام کارشان اصلاح حس نسبتی بوده است که در دورهٔ تسلط مکتب پیشین شکل گرفته است. در قرن نوزدهم که پوزیتیویسم آمد برای اصلاح حس نسبت شکل‌گرفته در عصر حاکمیت اندیشه‌های دینی و فلسفی پیشا‌مدرن بود. و در قرن بیستم که اگزیستانسیالیزم آمد برای اصلاح حس نسبتی بود که پوزیتیویسم علمی شکل داده بود. مدرنیزم کارش اصلاح حس نسبت عصر پیشامدرن بود. رویکردهای پسامدرن که آمدند کارشان اصلاح حس نسبت عصر مدرن بود. و توسعه یعنی همین اصلاح مستمر حس نسبت. در هر جامعه‌ای که راه بر اصلاح مستمر حس نسبت بسته شود، عقب خواهد ماند و توسعه یعنی شکل‌گیری فرآیندهایی که کمک می‌کند تا جامعه به‌طور مستمر حس نسبت خود را اصلاح کند.
در واقع، هم حس نسبت در فرآیند توسعه واقعی می‌شود و هم هر‌چه حس نسبت یک جامعه اصلاح شده و دقیق‌تر شود، فرآیند توسعه تسریع می‌شود. بسیاری از تحولات فکری و فرهنگی که در فرآیند توسعه رخ می‌دهد، مانند رواداری (پذیرش دگراندیشی) و مدارا (پذیرش دگرباشی) و عقلانیت، و جدایی دین از سیاست، و مشارکت زنان و اصلاح سنت‌ها، و دموکراسی و... وقتی رخ می‌دهد که حس نسبت در یک جامعه، اصلاح ‌شده و واقعی ‌شده باشد. یعنی نخست آنها با پیشرفت علم و فلسفه و گسترش گفت‌وگوهای روشنفکری در جامعه‌شان و نیز گسترش ارتباطات با سایر ملل متوجه می‌شوند که فقط بخشی از حقیقت در اختیار آنهاست و بقیه حقیقت نزد دیگران است؛ و پس از آن است که تن به تحولات عمیق و توسعه‌آفرین می‌دهند. بنابراین بیماری حس غل نسبت را خیلی از ملت‌های توسعه‌یافته هم داشته‌اند، اما در فرآیند توسعه از شدت آن کاسته شده است.
گاهی نیز حوادث و فجایع بزرگ موجب اصلاح حس نسبت در یک ملت می‌شود. ژاپنی‌ها ملتی پرتفاخر و خود‌ویژه‌پندار بودند. سرزمینشان را سرزمین آفتاب و امپراتورشان را فرزند آفتاب می‌دانستند. تا پیش از اصلاحات عصر میجی (در اواخر قرن ۱۹)، چنان غرق تفاخرهای ملی و نژادی خویش بودند که برای دویست سال ارتباط ژاپن با بیرون و برعکس را ممنوع کرده بودند و به‌سختی مجازات می‌کردند. بار اول وقتی در ۱۸۵۴ ناخدا پِری، با هشت کشتی جنگی آمریکایی در بندر یوکوهاما پهلو گرفت ژاپنی‌ها متوجه شدند که قدرت مقابله با او را ندارند و تن به مصالحه دادند. مهم‌تر از آن اینکه متوجه شدند هیچ خبری از واقعیت‌های دنیای بیرون از کشورشان ندارند. پس از این دوره بود که زمینه برای اصلاحات میجی آماده شد. با‌این‌حال، هفتاد سال طول کشید تا حس نسبتشان کاملاً واقعی شود و واقعیت‌های دنیای مدرن را همان‌گونه که هست ببینند؛ و آن وقتی بود که بمب‌های اتمی آمریکا بر سر هیروشیما و ناکازاکی فروریخت. پس از این فاجعه بود که آنها کاملاً بیدار شدند و حس نسبتشان کاملاً اصلاح شد و واقعیت را پذیرفتند. از آن پس بود که سرشان را زیر انداختند و رفتند سراغ اینکه خودشان را در علم و فناوری قوی کنند و آنگاه روزی رسید که جایگاه اقتصاد دوم دنیا را تسخیر کردند. بنابراین حس نسبت معیوب ملت‌ها را یا فرآیند توسعه، به‌تدریج اصلاح می‌کند یا یک حادثه بزرگ و پرهزینه. هیچ ملتی بدون آنکه حس نسبت خود را به‌طور مستمر اصلاح کرده باشد نتوانسته است قدرت پایداری در جهان کسب کند.
اصولاً همان‌گونه که حس نسبت در کودکان هنوز تکامل نیافته است،‌ ملت‌هایی که در دوران کودکی تاریخی خود به‌سر می‌برند نیز حس نسبتشان ضعیف است. در واقع عصبیت‌های فرهنگی و تعصبات فکری، قومی و قبیلگی می‌تواند ناشی از انحراف در حس نسبت است.
در کشورهای توسعه‌یافته هم البته گاهی مردم یا سیاست‌مداران گرفتار انحراف در حس نسبت می‌شوند اما چون سیستم عقلانی و تکامل‌یافته است به‌محض آنکه سیستم متوجه شد، آن خطا را اصلاح می‌کند. در قرن بیستم هیتلر نمونهٔ یک حس نسبت کاملاً معیوب بود که به علت کاریزمای او، این حس به کل جامعه آلمان نیز منتقل شده بود. هم ملت آلمان و هم جهان خیلی هزینه دادند تا این خطا اصلاح شد.

در سال‌های اخیر، ترامپ و احمدی‌نژاد نیز هر دو دچار مشکل در حس نسبت بودند. اما آمریکاییان و به‌طور کلی دنیای غرب به محض آنکه متوجه این انحراف و خطرات آن شدند، کل سیستم، حتی خود هم‌حزبی‌های ترامپ، دست‌به‌دست هم دادند تا این خطا را اصلاح کنند. اما در کشور ما وقتی یک سیاست‌مدار با حس نسبت معیوب بر سرکار می‌آید، و مثلاً قطعنامه‌های سازمان ملل را کاغذپاره می‌‌خواند، پاداش می‌گیرد و برای او کف می‌زنند. تفاوت توسعه‌یافتگی و نیافتگی در همین بزنگاه‌ها آشکار می‌شود. خیلی هوش بالایی نمی‌خواهد که سیاست‌مداری بفهمد در این دنیای پیچیده و اقتصاد جهانی یکپارچه‌شده و مناسبات سیاسی در‌هم‌تنیده، نباید قطعنامه‌های مهم‌ترین نهاد سیاسی و امنیتی جهانی را کاغذپاره بخواند، و نمی‌توان در یک تریبون رسمی گفت فلان کشور باید از نقشه زمین حذف شود، مگر اینکه او گرفتار بیماری حس نسبت باشد.
دوازده سال پیش یک کارشناس برجستهٔ حوزه اطلاعات به من گفت‌ شواهد زیادی موجود است و تقریباً محرز است که اسرائیل سعی دارد در دفاتر و بیوت مقامات کشور و مراجع تقلید نفوذ کند و ظاهراً این را مقامات اطلاعاتی کشور هم می‌دانند، فقط آنها نمی‌توانند مسیر نفوذ را کشف کنند. دستگیری‌هایی که به‌عنوان جاسوس اسرائیل، در سال‌های اخیر در میان نزدیکان و اعضای دفتر تعدادی از مقامات کشوری و لشکری رخ داده است،‌ و نیز ترورهای ده سال اخیر، همگی مؤید این ادعای آن کارشناس است. اما به گمان من مهم‌ترین پیامد و خسارت این نفوذها، ترور شخصیت‌ها یا انتقال اطلاعات حساس نیست، بلکه این است که به احتمال زیاد اسرائيلی‌ها از طریق این نفوذها، حس نسبت مقامات ما را به انحراف می‌کشند که موجب اتخاذ مواضع یا جهت‌گیری‌های سیاسی می‌شود که در نهایت به‌نفع اسرائيل تمام می‌شود. از نظر روان‌شناسی، به‌انحراف‌کشاندن حس نسبت، کار پیچیده‌ای نیست. می‌شود احتمال داد که آقای احمدی‌نژاد یکی از سوژه‌‌هایی باشد که اسرائیل بر روی انحراف حس نسبت او از طریق نفوذی‌ها سرمایه‌گذاری کرده باشد. آخر برای من مفهوم نیست که چرا بیشتر مواضع ضد اسرائیلی آقای احمدی‌نژاد نهایتاً به نفع اسرائیل تمام ‌شد.
در آذر ۱۳۸۸ وقتی برای نقد طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، در دانشگاه اصفهان در مناظره‌ای با دکتر جمشید پژویان،‌ مشاور اقتصادی دولت نهم، شرکت کردم، پس از مناظره، با او در پارک سنگی دانشکده اقتصاد قدم زدیم. من هم در دهه شصت دانشجوی دکتر پژویان بوده‌ام و هم با او دوست بودم. گفتم دکتر جان، وضعیت آقای احمدی‌نژاد و گروهش از یکی از این سه حالت بیرون نیست. حالت اول این است که آقای احمدی‌نژاد و گروهش، آن‌گونه که برخی القاء می‌کنند، به باطن این عالم وصلند و اطلاعات پشت پرده دارند و به اتکای آن اطلاعات این‌ مواضع و رفتارها را اتخاذ می‌کنند. اما به‌ نظر نمی‌رسد چنین باشد. چون کسی که به چنان مقام معنوی رسیده است که به او هدایت غیبی می‌رسد، باید در مدراج اخلاقی و عرفانی خیلی بالا باشد؛ یعنی هم تقوا و کفّ نفس داشته باشد، هم طمأنینه قلبی داشته باشد و هم رفتارش بر مدار اخلاق بچرخد. حالت دوم این است که بگوییم ایشان و گروهش خیلی ساده‌انگارند و بهره هوشی پایینی دارند و این رفتارها و گفتارها و سیاست‌های‌شان از سر کم‌فهمی و حماقت است. به نظرم این هم نیست. چون هم سوابق تحصیلی آنها نشان می‌دهد که آی‌کیوی بالایی دارند و هم زرنگی‌هایی که در مسائل مختلف دارند نشان می‌دهد که بسیار باهوشند. حالت سوم این است که بگوییم آنها آگاهانه یا ناآگاهانه از جایی هدایت می‌شوند تا کشور را تخریب کنند و من گمانم بر این است. و بعد اینجا دلایلم را در این مورد که چرا معتقدم سیاست‌های دولت نهم و به‌ویژه طرح هدفمندسازی آسیب‌ها و تخریب‌های جدی برای کشور به همراه دارد (مطالبی که صلاح ندیده بودم در مناظره بگویم) را با ایشان مطرح کردم. دکتر پژویان لبخندی زد و چیزی نگفت؛ و من چون احساس کردم دوست ندارد وارد این گفت‌وگو شود، ادامه ندادم.
ایدئولوژی‌ها نیز یکی از ابزارهایی هستند که حس نسبت را دچار انحراف می‌کنند. ایدئولوژی‌ها با تأکید افراطی و یک‌طرفه بر درستی برخی عقاید و انگاره‌ها، پیروانشان را گرفتار انحراف در حس نسبت می‌کنند. نژادپرستی هم بر همین انحراف حس نسبت سوار می‌شود و سپس ظلم‌ّها می‌کند و خون‌ها می‌ریزد.
هم ایدئولوژی‌ها و شخصیت‌های اسطوره‌ای (کاریزماتیک) می‌توانند حس نسبت جامعه خودشان را معیوب کنند، و معمولاً هم، این دو با هم رخ می‌دهند. اما متقابلاً هم، کاریزماپرستی و تقدس‌بازی و دست‌بوسی در جامعه‌ای رخ می‌دهد که حس نسبت مردمانش معیوب شده باشد. اصولاً افراد و جوامعی که دنبال مرشد، پیر، مراد و انسان کامل می‌گردند، حس نسبتشان معیوب شکل می‌گیرد. «انسان کامل» پدیده‌ای متعلق به عصر توسعه‌نیافتگی است. در عصر توسعه شهروندانی لازم است که «کاملاً انسان» باشند.

در کلیپی دیدم وزیر اطلاعات در مصاحبه‌ای می‌گفت وقتی آقای روحانی از من برای وزارت اطلاعات دعوت کرد گفتم من هیچ سابقه اطلاعاتی ندارم، پذیرش چنین مسئولیتی «آورده» می‌خواهد. آقای روحانی گفت «علوی تو آورده نداری؟ تو پسر فاطمه زهرایی، از مادرت کمک بخواه». این همان حس نسبت آسیب‌دیده در مقامات ماست که در این مورد، حاصلش‌ می‌شود نفوذ عوامل اسرائیل در دستگاه‌های اطلاعاتی ما....

This comment was minimized by the moderator on the site

یوسی کوهن، رئيس پیشین سازمان جاسوسی اسرائيل، موساد، با تشریح جزئیات عملیات سرقت آرشیو هسته‌ای ایران گفت که ۲۰ مامور موساد در این عملیات مشارکت داشتند که همه زنده هستند و برخی از آنها از ایران خارج شده‌اند.

به گفته این مقام عالی‌رتبه، هیچ یک از این ۲۰ نفر اسرائیلی و یهودی نبودند.

او در مصاحبه‌ای که شامگاه پنج‌شنبه از کانال ۱۲ تلویزیون اسرائیل پخش شد، توضیح داد که در جریان این عملیات ۳۲ گاو صندوق حاوی اسناد آرشیو برنامه اتمی در طول ۷ ساعت باز شدند و ماموران شرکت‌کننده در این عملیات، تمام مدت با فرماندهی عملیات در تل‌آویو در تماس مستقیم بودند.

آقای کوهن تاکید کرد که سازمان موساد برای انجام این عملیات دو سال برنامه‌ریزی کرده بود و برای موفقیت بیشتر پیش از عملیات، این انبار را شبیه‌سازی کرده بود.

رئیس پیشین سازمان موساد در تیرماه ۹۸ خبر داده بود که دولت اسرائیل قصد دارد به شش نفر که مامور اجرای پروژه ربودن اسناد هسته‌ای ایران بودند، جایزه بدهد.


رئيس پیشین سازمان موساد در بخش دیگری از این مصاحبه با دفاع از ترور محسن فخری‌زاده، دانشمند هسته‌ای ایران، گفته است کسی که پتانسیل به خطر انداختن اسرائيل را دارد، «باید حذف شود».

یوسی کوهن در این مصاحبه همچنین به انفجار در مرکز سانتریفیوژهای نطنز هم اشاره کرده و گفته است در جریان طراحی و ساخت ساختمان، ماموری که مسئول انفجار بود، ستون‌های مرمری را به سازندگان ساختمان پیشنهاد کرده بود که حاوی مواد منفجره بودند ولی دیگران اطلاعی از این موضوع نداشتند.
RadioFarda_


آقای کوهن حاضر نشد صراحتا مسئولیت خرابکاری در تاسیسات نطنز را بپذیرد اما گفت: "ما به ایران روشن می‌گوییم: نمی‌گذاریم به تسلیحات هسته‌ای دست یابید. کجای این حرف را نمی‌فهمید؟"
رئیس سابق موساد مستقیما مسئولیت دو انفجار اخیر در نطنز را نپذیرفت، اما خبرنگار شبکه ۱۲ اسرائیل روایتی با جزئیات از آن ارائه داد.


یوسی کوهن گفت موساد سال‌ها محسن فخری‌زاده را از نزدیک زیر نظر داشت و از جمله به طور فیزیکی به او نزدیک بود.
به گفته کوهن اهمیت او از حیث دانش اتمی و مدیریت "دانشمندان برنامه هسته‌ای نظامی ایران" بود.
او در عین حال گفت اگر یک هدف بالقوه حاضر به تغییر مسیرش شود، اسرائیل به او کمک خواهد کرد. او گفت برخی دانشمندان هسته‌ای ایران پس از هشدارهای اسرائیل، از جمله به طور غیرمستقیم، کارشان را ترک کرده‌اند.
خبرنگار اسرائیلی از آقای کوهن پرسید اگر چنین افرادی حاضر به توقف کارشان نشوند چه؟ او پاسخ داد: "به دیدار دوستانشان خواهند رفت".

...

به گفته او عوامل موساد برای سرقت اسناد تنها هفت ساعت وقت داشتند و پس از آن نگهبانان و خودروها می‌رسیدند و آن موقع "نمی‌شود از روی نرده بپرید یا از وسط دیوار بگذرید".

یوسی کوهن گفت در شب عملیات "مشکل به خصوصی" پیش آمد، با این وجود تصمیم بر این شد که برنامه مطابق نقشه قبلی پیش برود.

تیم موساد آژیرها را از کار انداخت و در انبار را باز کرد و ۳۲ گاو صندوق را باز کرد. یوسی کوهن گفت باز کردن هر یک از گاوصندوق‌ها "چند دقیقه‌ای طول می‌کشید".

آقای کوهن گفت تصاویر اسناد فارسی و دیگر چیزهایی که در گاوصندوق بود به طور زنده به مرکز فرماندهی در تل‌آویو مخابره می‌شد.

او گفت: "فهمیدیم به چیزی که می‌خواستیم دست پیدا کردیم و بر برنامه هسته‌ای نظامی ایران تسلط داریم. برای همه ما هیجان فراوانی داشت."

خبرنگار اسرائیلی گفت پس از سرقت اسناد چندین کامیون برای فریب مقام‌های اطلاعاتی ایران در اطراف تهران حرکت داده شد تا آنها نتوانند کامیون حامل اسناد را شناسایی کنند. یوسی کوهن این حرف را تکذیب نکرد.

او گفت صبح روز بعد مقام‌های ایرانی متوجه خالی شدن انبار اسناد شدند و همه راه‌های خروجی کشور را بستند.

...

مصاحبه یوسی کوهن تنها چند روز پس از آن انجام شده که او ریاست موساد را به دیوید بارنیا تحویل داد. رویدادهایی که او درباره‌شان صحبت کرده بسیار متاخر هستند.

هرچند مقام‌های ارشد دیگری هم پیش از این با گذشت زمان بخش‌هایی از اسرار طبقه‌بندی‌شده را عمومی کرده‌اند، اما چنین مصاحبه‌ای با این جزئیات از طرف یک رئیس سابق دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، آن هم با فاصله‌ای چنین اندک از دوران مسئولیت، سابقه ندارد.

مطابق مقررات اسرائیل، انتشار گزارش‌هایی که حساسیت‌های نظامی و امنیتی داشته باشد باید به تایید واحد سانسور نیروهای مسلح برسد.

با توجه به اینکه قاعدتا دستگاه امنیتی اسرائیل به انتشار مصاحبه یوسی کوهن مجوز داده، رسانه‌های مختلف می‌گویند می‌توان این مصاحبه را به عنوان هشدار اسرائیل به ایران همزمان با مذاکرات وین تعبیر کرد.
bbcpersian

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

برنده اسرائیل است!
تحریم ، انزوا ، عدم امکان صادرات و واردات و....اموریست که به تضعیف ولاغری ونحیف شدن حکومتها میانجامد.
قرار دادن جمهوری اسلامی در مسیر امور فوق ، بواسطه معارضه بی سرانجام با آمریکا ، دیر یا زود علائم ضعف و نابسامانی جمهوری نوپای اسلامی را بیش از پیش به نمایش خواهد گذارد .
قریب یک قرن پیش در کشاکش جنگ جهانی اول ، انگلیس، ایران را تصرف نمود و با انتقال غله ایران به خارج از کشور و بدست گرفتن امور ایران در طول سه سال، ایران بیطرف را به بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول، بدل نمود .
در این سه سال باایجاد قحطی عمدی توسط انگلیسها ، نیمی از جمعیت ایران یعنی قریب ده ملیون نفر در اثر قحطی وبیماری مردند .(1)
روسها نیز کمی قبل تر با توسل به دو عهدنامه ننگین قریب یک سوم مملکت ما را بلعیده و بارها در همین زمان قسمتهای شمالی ایران را به تصرف خود در آورده وهربار امتیازی گرفتند.
عقل سلیم باور نمیکند روابطمان با انگلیس و روسیه که جنایاتی به مراتب فجیع تربا ما کردند عادی باشد اما نتوانیم باآمریکایی که نهایت چیزی که در کارنامه داشت مشارکت در کودتای 28مرداد32 بود ، کنار بیاییم اما در نهایت ناباوری رفتیم و سفارت را تسخیر کردیم و شد انچه شد !
مسئله مهمتری در میان است گویا دستی پنهان بدنبال فرسودن انقلاب ایران با زنده نگهداشتن درگیری ما وآمریکاست .
شاید اسرائیل بیشترین نفع را از بهمن 57 پس از تحقق انقلاب واعلان برسمیت نشناختن این رژیم توسط حکومت انقلابی ایران، از معارضه بین ایران وآمریکا برده است .
مسئولان جمهوری اسلامی با استمرار این جنگ سرد فرسایشی در حقیقت ناخواسته در زمین اسرائیل بازی کرده و همچنان با جدیت به ان ادامه میدهند.
روحانیت نگاهی بسیط به حکمرانی داشت ، عدم تجربه کافی وفضای خاص انقلاب ، مشق سیاستِ کسانی که نهایت تبحر اغلب آنها فهم عبارات کتب فقه واصول بود را در کنار بازیگران حرفه ای صحنه سیاست نظیر انگلیس وروسیه واسرائیل دشوار نمود.
هرگاه نمیدانیم چرا کاری را ادامه میدهیم وهمچنان علی رغم تبعاتش ، آن مسیر را میپیمائیم ، بایست بدانیم دیگری در حال راندن ما در مسیری است که او را به مقصود میرساند .
1) دکترمحمدقلی مجد در کتاب (قحطی بزرگ و نسل‌کشی در ایران 1917-1919)، ثابت می‌کند که بزرگ‌ترین نسل‌کشی سده بیستم میلادی در ایران رخ داد و ایران بزرگ‌ترین قربانی جنگ اوّل جهانی بود. طبق تحقیق دکتر مجد، در طول سال‌های 1917-1919 بین هشت تا ده میلیون نفر از مردم ایران در اثر قحطی یا بیماری‌های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه از میان رفتند و جمعیت ایران به شدت کاهش یافت.
شهاب الدین حائری شیرازی @virayeshe_zehn

This comment was minimized by the moderator on the site

جاسوسانی بیخ گوشتان!
Posted: 10 Feb 2021 02:10 AM PST
مجتبی لطفی
محمود علوی وزیر اطلاعات گفته است: کسی که تدارکات اولیه ترور شهید فخری زاده را فراهم کرده، جزو نیروهای مسلح بوده و ما نمی توانیم در حوزه نیروهای مسلح کار اطلاعاتی انجام دهیم.
کسی نیست از همین نیروی مسلح که علوی اسمش را نیاورده و معلوم است کدام است بپرسد شما که بیخ گوشتان و از رگ گردن به شما نزدیک‌تر جاسوس اسرائیل یا مجاهدین خلق را در چنته دارید، از چه سبب دنبال جاسوس در میان چند محیط زیستی، روزنامه نگار، نویسنده یا طلبه می گردید؟!
خدا بیامرز آیت الله منتظری به آیت الله خمینی نوشت: “وقتی گا گ ب و سیا در یکدیگر نفوذ می کنند، فکر نمی کنید در اطلاعات ما نیز نفوذ کرده باشند؟”
اطلاعات نمادی بود از نیروی امنیتی که آقای منتظری بدان اشاره داشت. و آن روز منتظری ساده لوح خوانده شد و کسانی که بیخ گوششان جاسوس و عضو مجاهدین لانه کرده بود، هوش سرشار داشتند!

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

روایتی تازه؛ موساد چگونه اسناد هسته‌ای ایران را دزدید و فخری‌زاده را ترور کرد؟
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۱/۰۲/۲۰۲۱ - ۱۱:۵۲
یک هفته‌نامه بریتانیایی به نام «جویش کرونیکل» در روایتی تازه از ترور محسن فخری‌زاده نوشت که او با یک سلاح یک تنی خودکار موساد و بدون دخالت انسانی کشته شده است.
این هفته‌نامه نوشته است که سازمان اطلاعاتی اسرائیل اجرای نقشه ترور فخری‌زاده را از ۸ ماه پیش از عملیات یعنی از ماه مارس ۲۰۲۰ آغاز کرده بود، به طوری که عوامل این سازمان لحظه به لحظه فخری‌زاده را در نظر داشته و همزمان قطعات تیربار بسیار پیشرفته‌ای را به ایران قاچاق و آن را مونتاژ کرده‌اند.
محسن فخری‌زاده، رئیس پیشین سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع که از او به عنوان دانشمند هسته‌ای و از چهره‌های اصلی پشت پرده برنامه هسته‌ای و موشکی ایران نام برده می‌شود، در روز هفتم ۹۹ در جاده‌ای در آبسرد واقع در ۸۰ کیلومتری شرق تهران کشته شد و جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز اسرائیل را متهم اصلی این عملیات معرفی کرد.
با این حال محمود علوی، وزیر دفاع ایران سه روز پیش گفت که نفر مسئول تدارکات این عملیات، از اعضای نیروهای مسلح ایران بوده است.
به نوشته جویش کرونیکل دست کم ۲۰ نفر از افراد ایرانی و اسرائیلی در اجرای نقشه ترور فخری‌زاده دست داشته‌اند. این نشریه با یادآوری این که تیم موساد می‌دانست فخری‌زاده جمعه‌ها به ویلای خود در خارج از تهران می‌رود، نوشته است: «آنها مسیر روزانه، سرعت و زمان حرکت خودروی او را می‌دانستند و دقیقا اطلاع داشتند که او از کدام درها برای بیرون آمدن استفاده می‌کند.»
رسانه بریتانیایی درباره دقت عملیات و نظارت پیچیده مأموران موساد بر فعالیت‌ها و تحرکات فخری‌زاده به نقل از یک منبع می‌نویسد: «آنها به مدت هشت ماه با آن مرد نفس کشیدند، با او بیدار شدند، با او خوابیدند و با او سفر کردند. آنها، حتی اگر او افترشیو استفاده می‌کرد بویش را حس می‌کردند.»
جویش کرونیکل در گزارش نسبتا مفصل خود آورده که در هنگام عبور خودرو فخری‌زاده از نقطه تعیین شده، آنها دگمه را فشار داده‌اند و مسلسل شلیک کرده است. به نوشته این نشریه، در آن حال ۱۳ گلوله از روبرو به فخری‌زاده برخورد کرد و همسرش که در چند سانتی‌متری او نشسته بود، آسیبی ندید.
در توصیف این تیربار گفته شده که با هدف‌گیری هوشمند به طرف صورت فرد، طوری شلیک می‌کند که دیگر افراد غیرنظامی حاضر در صحنه آسیبی نمی‌بینند.
در گزارش مجله بریتانیایی آمده است که این سلاح پیچیده خودکار درون وانت‌بار تعبیه شده، اما برخی عوامل حمله در آن حوالی حضور داشته‌اند.
برخی از اطلاعات جویش کرونیکل در روایت‌های مقامات ایرانی اندکی پس از کشته شدن فخری‌زاده نیز گفته شده بود. از جمله دریادار علی فدوی، جانشین فرماندهی سپاه پاسداران دقیقا گفته بود که ۱۳ تیر شلیک شده است اما وی بر خلاف گزارش جویش کرونیکل، گفته بود که رئیس تیم حفاظتی فخری‌زاده نیز ۴ تیر خورده است.
مقامات ایرانی تأیید کرده‌اند که شلیک از درون وانت نیسان که در محل پارک شده بود، انجام شده و گفته‌اند عملیات از طریق سامانه‌های «ماهواره‌ای» هدایت می‌شده است.
جویش کرونیکل می‌نویسد که سلاح سنگین نصب شده روی خودرو، حاوی بمبی قوی بوده که پس از شلیک منفجر شد تا اثری از آن باقی نماند.
عملیات اسرائیل یا اسرائیل و آمریکا؟
نشریه منتسب به یهودیان بریتانیا همچنین به نقل از «منابع ارشد امنیتی بین‌المللی» گفته است که اسرائیل عملیات ترور فخری‌زاده را به تنهایی و بدون دخالت آمریکا انجام داده و فقط پیش از حمله، «سرنخ کوچکی» به مقامات آمریکایی رسانده است.
به نوشته این هفته‌نامه، با حال تردیدهایی در مورد نقش دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین آمریکا در حمله منجر به کشته شدن محسن فخری‌زاده در ایران مطرح شده است: «برخی از تحلیلگران چنین استدلال کرده‌اند که وی (ترامپ) می‌خواسته قبل از ترک کاخ سفید یادگار دیگری از خود به جای بگذارد، اما برخی دیگر دخالت آمریکا در این ماجرا را انکار کرده‌اند.»
اسرائیل تا این زمان مسئولیت این عملیات را بر عهده نگرفته است.
نتانیاهو درباره محسن فخری‌زاده چه گفته بود؟
محسن رضایی به نقل از سردار باقری: ترور فخری‌زاده با سلاح مورد استفاده ناتو انجام شد
جانشین فرمانده سپاه: فخری‌زاده با «هوش مصنوعی» ترور شد و تروریستی در صحنه حضور نداشت
تحلیل سفیر پیشین فرانسه در ایران از پشت پرده‌ها و پیامدهای ترور فخری‌زاده
آمریکا نیز عملیات کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده پیشین نیروی قدس سپاه پاسداران ایران در عراق را به تنهایی انجام داده و گفته می‌شود که تنها پیش از انجام حمله، آگاهی مختصری در این زمینه به اسرائیل داده بود.
فخری‌زاده در رأس «پنهان‌کاری» هسته‌ای ایران؟
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در سخنرانی معروفش در سال ۲۰۱۸ هنگام افشای عمومی برخی اطلاعات درباره برنامه هسته‌ای و موشکی ایران، برای نخستین بار از محسن فخری زاده نام برد و گفته بود: «این نام را به خاطر بسپارید».
اسناد و اطلاعاتی که نتانیاهو در آن روز از آن سخن گفت، امروز در مکان امنی در اسرائیل نگهداری می‌شود. جویش کرونیکل در توضیح این که اسناد مورد نظر چگونه به دست اسرائیل رسیده، نوشته است که این کار طی عملیاتی مهم و پرخطر انجام شده است: «اجرای این برنامه به شب ۳۱ ژانویه ۲۰۱۸ (۱۱ بهمن ۹۶) بازمی‌گردد، زمانی که عملیات مورد نظر با نفوذ به درون یک انبار تاریک در یک منطقه تجاری در حومه پایتخت ایران انجام شد. این یکی از مهم‌ترین برنامه‌های اطلاعاتی بود که موساد تا آن زمان انجام داده بود.»
این مجله می‌نویسد که جاسوسان اسرائیل پس از یک سال پایش و نظارت دقیق، توانستند در آن انبار با استفاده از دستگاه‌های آتش‌زا با حرارت دو هزار درجه، تعداد ۳۲ گاوصندوق غول‌پیکر را باز کرده و اسناد موجود در آن را که حاوی اسرار هسته‌ای ایران بود سرقت کنند.
جویش کرونیکل به نقل از منابع خود نوشته که دولت اسرائیل قصد دارد با ارائه این اسناد به سازمان بین‌المللی انرژی اتمی به دولت آمریکا به ریاست جو بایدن بفهماند که بازگشت به برجام کار نادرستی است زیرا برنامه هسته‌ای ایران اعتمادپذیر نخواهد بود.
این منبع اسرائیلی گفته است: «ما این بار از اطلاعات خالص استفاده می‌کنیم، نه با استدلال سیاسی، زیرا این گونه شفاف‌تر خواهد بود.»
وی گفته موساد در اوایل ماه جاری نشستی برگزار کرده تا تصمیم بگیرند که چگونه آمریکا را از بازگشت به برجام منصرف کنند و افزوده که اسناد مورد نظر دولت اسرائیل نشان می‌دهد ایران در همان زمان اوباما هم مفاد برجام را رعایت نکرده است.
جویش کرونیکل می نویسد «به محض آن که کارشناسان اسرائیلی کلاسورهای سیاه حاوی اطلاعات مربوط به سال ۲۰۱۸ را باز کردند، می‌دانستند که وقت 'رفتن' [حذف و کشتن] محسن فخری‌زاده فرا رسیده است».
منبع مورد استناد به مجله بریتانیایی گفته: «در این مجموعه، مدارک اصل حاوی دستور پنهان کردن برنامه هسته‌ای وجود داشت که بسیاری از آنها با دستخط خود فخری‌زاده بوده است» و افزوده: «کارشناسان حتی جوهر خودکار، اثر انگشت و میزان فشار خودکار بر صفحه را بررسی کرده و فهمیدند که شخص فخری‌زاده مسئول پنهان‌کاری هسته‌ای ایران بوده است.»
این منبع همچنین گفته است: «فخری‌زاده سر منشأ تمام چیزهایی بود که ما در آن بایگانی یافتیم. همه چیز به دستور او بوده، از موضوعات مربوط به مسائل علمی و سایت‌های پنهانی گرفته تا مسائل مربوط به کارکنان و روش کار. او کارهایی را انجام داده بود تا فعالیت‌ها را از چشم دنیا پنهان کند.»

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

عامل ترور فخری‌زاده، عضو سپاه انصارالمهدی بود؟
ایندیپنتت
وزیر اطلاعات ایران: فردی که نقش اصلی را در تدارکات ترور داشت عضو نیروهای مسلح بود.
بابک تقوایی کارشناس نظامی و دفاعی 
چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ برابر با ۱۰ فِورِیه ۲۰۲۱
بیش از دو ماه از ترور حسن فخری‌زاده رئیس پیشین برنامه هسته‌ای ایران و پدر سلاح اتمی جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد. تروری که ده روز پس از آن مقامات آمریکایی از نقش موساد سرویس اطلاعاتی اسرائیل در آن پرده برداشتند. سرانجام شب گذشته وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، محمود علوی طی یک مصاحبه زنده در جریان برنامه خبر ساعت ۲۲:۰۰ به وقت تهران ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ اظهاراتی را در راستای دفاع از وزارت‌خانه‌اش در برابر انتقاداتی که به آن در رابطه با ضعف عملکردش پس از این ترور وارد شده بود بیان کرد. او مدعی شد که وزارت‌خانه‌اش از پنج روز قبل از ترور خبر داشت که مدیر سازمان نوآوری و تحقیقات دفاعی (سپند) به زودی در منطقه آبسرد دماوند مورد سوءقصد واقع خواهد شد اما زمان دقیق آن برای وزارت‌خانه‌اش مشخص نبوده است. او همچنین ادعا کرد که محل تقریبی این ترور نیز از دو ماه قبل از آن برای وزارت‌خانه او روشن بود اما از آن جا که فردی که نقش اصلی را در تدارکات ترور داشت عضو نیروهای مسلح بوده است، وزارت خانه او از انجام کار اطلاعاتی در آن جا عاجز بود و به همین دلیل نتوانسته است از ترور جلوگیری کند. 
این اظهارات زمانی بیان می‌شود که بیش از دو ماه بود که سران حکومتی و برخی از فرماندهان کنونی و سابق سپاه پاسداران در تلاش بودند تا بر نقش عوامل انسانی در ترور محسن فخری‌زاده، رئیس سازمان پژوهش‌های نوین دفاعی (سپند) سرپوش بگذارند و در این راستا اظهاراتی عجیب مطرح کرده بودند که موجب تعجب و تمسخرشان از سوی بسیاری از کارشناسان نظامی داخلی و خارجی شده بود. اما حال به نظر می‌رسد که وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی برای  حفظ سمت خود و همچنین دفاع از عملکرد وزارت‌خانه‌اش دست به افشای اطلاعاتی زده باشد که بعضا بیان آن‌ها می‌تواند حیثیت فرماندهان سپاه و به خصوص سپاه انصارالمهدی و سازمان اطلاعات سپاه را خدشه‌دار کند. 

ادعای محمود علوی در رابطه با این که تدارک‌دهنده اصلی ترور فخری‌زاده از اعضای نیروهای مسلح ایران بوده است، متوجه سپاه پاسداران است. زیرا هم محسن فخری‌زاده ضمن همکاری با وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح هنوز از اعضای نیروی هوافضای سپاه پاسداران بود و هم نیروهای محافظت‌کننده او از سپاه انصارالمهدی سپاه پاسداران بودند. سپاهی بودن فرد مورد اشاره از آن جا بیشتر ممکن می‌شود که پس از ترور فخری‌زاده، وزارت اطلاعات تصاویر چهار نفر را که ادعا می‌شد از اعضای سپاه و در ترور فخری‌زاده دست داشته‌اند در هتل‌های غرب کشور پخش کرد و به دنبال شناسایی و دستگیری‌شان بود. همچنین اعضای تیم حفاظت از فخری‌زاده نیز مدتی بازداشت و مورد بازجویی واقع شده بودند. 
محمود علوی تلاش‌ برای پنهان کردن نقش عوامل انسانی در ترور فخری‌زاده را ناکام گذاشت، تنها چند روز پس از ترور محسن فخری‌زاده که در تاریخ ۷ آذر ۱۳۹۹ رخ داد، محسن رضایی فرمانده سابق سپاه، یحیی رحیم صفوی مشاور ارشد نظامی علی خامنه‌ای، حسین سلامی فرمانده کل سپاه و گروهی دیگر از مقامات جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران مدعی شدند که این ترور به وسیله یک مسلسل کنترل از راه دور و هدایت‌شونده از طریق ماهواره که عقب یک نیسان وانت کنترل از راه دور تعبیه شده بود، صورت گرفته است! 
صحت این اظهارات از همان ابتدا مورد تردید کارشناسان نظامی و بسیاری از خبرنگاران ایرانی و خارجی بود زیرا فیلم‌های تهیه‌شده از مصاحبه با شاهدان عینی از سوی خبرنگاران صداوسیمای جمهوری اسلامی حاکی از حضور عوامل ترور در صحنه بود. عواملی که از یک خودروی شاسی بلند برای فرار استفاده کردند. خودرویی که برخی از روزنامه‌نگاران نزدیک به سپاه مدعی بودند یک سانتافه سفید بود که در برخی از فیلم‌های تهیه شده مردم محلی نیز دیده می‌شد. 
علاوه بر گزارش شاهدان محلی همچنین تصاویر با کیفیت بالا از لاشه خودروی نیسان وانت جونیور آبی رنگی که فرماندهان سپاه ادعا داشتند مسلسلی کنترل از راه دور در پشت آن تعبیه شده بود نیز در فضای مجازی از طرف رسانه‌ها منتشر شد که نشان‌دهنده ‌عدم وجود هرگونه قطعه و ابزار و یا حتی آنتن هدایت ماهواره‌ای بود که ادعای فرماندهان سپاه را مبنی بر وجود سلاح کنترل از راه دور تایید کند. تصاویر نشان‌دهنده از محل برخورد گلوله‌ها به خودروی نیسان فخری‌زاده نیز نشان‌دهنده آن بود که گلوله‌های شلیک شده نه از یک مسلسل اتوماتیک با نواخت تیر بالا بلکه از طرف یک فرد و با استفاده از سلاح کمری با دقت بسیار زیاد از روبه‌رو شلیک شده بودند. 
نفوذ موساد به دستگاه های امنیتی ایران
با وجود تلاش مقامات جمهوری اسلامی در راستای پنهان‌کاری نقش اعضای سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد) در ترور محسن فخری‌زاده، تنها چند روز پس از این ترور، وزارت اطلاعات در شهرهای استان کردستان و به خصوص در هتل‌ها و مسافرخانه‌های مناطق مرزی تصاویر چهار نفر را که مدعی بود در ترور محسن فخری‌زاده نقش داشتند پخش کرد و از صاحبان هتل‌ها و مسافرخانه‌ها خواست تا در صورت مشاهده این افراد سریعا با اداره اطلاعات شهرشان تماس حاصل کنند. تصاویر این افراد پس از مدتی در چند کانال تلگرامی منجمله کانال حکمت کارت وابسته به سازمان اتکا وزارت دفاع برای دقایقی منتشر شد و سریعا حذف شد. در آن زمان مشخص نبود که این اقدام در راستای پرونده‌سازی برای این افراد صورت گرفته بود و یا این افراد واقعا در این ترور نقش داشتند. 
پس از مدتی اخبار مربوط به تلاش وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای شناسایی و دستگیری چهار فرد مورد نظر که ادعا می‌شد در ترور فخری‌زاده نقش داشتند در رسانه‌های خارجی و به خصوص در اسرائیل منتشر شد و در نهایت گمانه‌زنی‌ها مبنی بر این‌که این افراد خود از اعضای سپاه پاسداران بوده باشند وجود داشت. این گمانه‌زنی زمانی قوت گرفت که محافظ مجروح محسن فخری‌زاده، حامد اصغری پس از جراحی و به هوش آمدن برای مدتی بازداشت شد و خانواده‌اش از دیدنش محروم شدند. همچنین سایر محافظان محسن فخری‌زاده نیز مورد بازجویی قرار گرفتند. 
افشای نقش عضو و یا اعضای سپاه پاسداران در ترور محسن فخری‌زاده بار دیگر نشان‌دهنده موفقیت موساد، سرویس اطلاعاتی اسرائیل در نفوذ میان بالاترین رده نیروهای سپاه پاسداران است. نفوذی که در سال‌های گذشته دستاوردهای مهم اطلاعاتی برای موساد به همراه داشته است. از افشای جزئیات ساخت کلاهک هسته‌ای برای موشک‌های بالیستیک شهاب ۳ در سال ۱۳۸۲ شمسی تا خروج چندین تن آرشیو اسناد برنامه هسته‌ای ایران از طرقوزآباد، انفجار سوله محل مونتاژ و آزمایش نهایی سانتریفیوژهای نسل جدید در مرکز غنی‌سازی شهید احمدی روشن در نطنز و بسیاری از موارد دیگر همه حاکی از قدرت بالای موساد در نفوذ در بالاترین سطوح لشکری و کشوری ایران است. 
مقامات اطلاعاتی و امنیتی و همچنین سران حکومتی همواره در تلاش بودند تا موفقیت موساد را در انجام عملیات‌هایش در قلب تهران و حساس‌ترین مراکز نظامی و هسته‌ای ایران پنهان کنند. به عنوان مثال عده‌ای از نمایندگان مجلس پس از انفجار در تاسیسات هسته‌ای نطنز ادعا کردند که پهپادهای اسرائیلی در آن نقش داشتند اما تصاویر ماهواره‌ای به دست آمده از محل انفجار اثبات کرد که این امر با استفاده از یک بمب کار گذاشته شده در یک خودروی سنگین و پارک شده در مجاورت سوله صورت گرفته بود. 
حتی پس از آن که موساد موفق شد عبدالله احمد عبدالله معروف به ابومحمد المصری، یک عضو مهم القاعده و دخترش را بعدازظهر ۱۷ مرداد ۱۳۹۹ در خیابان گلستان یکم در منطقه پاسداران شهر تهران ترور کند، مقامات امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی برای پنهان‌کاری نقش موساد و ناتوانی‌شان در دستگیری عواملش در تهران، این عضو ترور شده القاعده را یک استاد تاریخ لبنانی به نام حبیب داوودی و دخترش را مریم داوودی معرفی کردند و گزارش‌های منتشر شده را در رابطه با نقش موساد در این ترور در رسانه‌های آمریکایی انکار کردند. 
محسن فخری‌زاده همچون بسیاری از دانشمندان و مسئولان درگیر در پروژه آماد برای طراحی، توسعه و ساخت کلاهک هسته‌ای به منظور تعبیه بر روی موشک بالیستیک شهاب ۳ که در سال ۱۳۸۰ آغاز شد از اهداف اصلی ترور موساد بود. پس از ترور گروهی از دانشمندان هسته‌ای چون مصطفی احمدی روشن مسئولیت محافظت از فخری‌زاده و سایر افراد درگیر در پروژه آماد از وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به سپاه انصارالمهدی متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که وظیفه محافظت از مقامات کشوری را برعهده دارد منتقل شد. ترور این فرد از طرف موساد و آن هم اعضای ایرانی آن که عضو سپاه پاسداران بودند یک موفقیت تاریخی دیگر در عملیات‌های جاسوسی اسرائیل محسوب می‌شود.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

محمود علوی: فردی که اولین تدارکات ترور فخری‌زاده را انجام داد عضو نیروهای مسلح بود

Posted: 09 Feb 2021 04:03 AM PST

وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران می‌گوید فردی که اولین تدارکات را برای «ترور» محسن فخری‌زاده، کارشناس ارشد هسته‌ای ایران، انجام داد «جزو نیروهای مسلح بود».

محمود علوی که دوشنبه شب ۲۰ بهمن در گفت‌وگوی ویژه خبری شبکه دو تلویزیون حکومتی ایران شرکت کرده بود با روخوانی از روی کاغذ، از عملکرد خود در وزارت اطلاعات دفاع کرد و مدعی شد که «سطح وزارت اطلاعات از نظر کیفی بسیار بالا آمده است».

او سپس برای اثبات این ادعای خود گفت که وزارت اطلاعات «پنج روز» پیش از کشته شدن محسن فخری‌زاده خبر داده بود که «دشمن قصد انجام عملیات در آن نقطه را دارد».

وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در ادامه برای نخستین بار اعلام کرد: «فردی که اولین تدارکات را برای ترور انجام داد، جزو نیروهای مسلح بوده است».

محسن فخری‌زاده مهابادی، رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، روز هفتم آذر در آبسرد دماوند هدف سوء‌قصد قرار گرفت و کشته شد.

از آقای فخری‌زاده که یک افسر ارشد سپاه پاسداران بود و نامش در لیست تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل قرار داشت، به عنوان «مهره‌ای کلیدی» و «مدیر ارشد» برنامه‌ هسته‌ای ایران نام برده می‌شد که از سال ۱۳۸۰ نقش مهمی در این زمینه بر عهده داشت.

«پنج روز قبل از ترور خبر دادیم»

وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی با اشاره به کشته شدن این کارشناس هسته‌ای ایران گفت: «دو ساعت» پس از کشته شدن فخری‌زاده «شروع کردن علیه وزارت اطلاعات شعار دادن، بدون این‌که بدانند وزارت در این قضیه چه نقشی ایفاء کرده است».

او افزود که «دو روز» بعد این حملات متوقف شد «چون فهمیده بودند که وزارت اطلاعات دو ماه قبل گفته بود که دشمن در این نقاط کار جمع‌آوری انجام می‌دهد. و پنج روز قبلش گفته بود که دشمن برنامه ترور فخری‌زاده را در این نقطه دارد، فقط زمان معلوم نبود».

وزیر اطلاعات ایران اظهار داشت: «فخری‌زاده جزو نیروهای مسلح بود و آن فردی هم که اولین تدارکات را برای ترور انجام داد جزو نیروهای مسلح بود. ما چون نمی‌توانستیم در حوزه نیروهای مسلح کار اطلاعاتی انجام دهیم از مسئولین مربوطه نفر خواستیم بیایند بنشینند و روی قضیه کار کنیم ولی قبل از اینکه نماینده‌ای معرفی شود این اتفاق [ترور] افتاد».

وی جزئیات بیشتری در این زمینه ارائه نکرد.

مقام‌های حکومت ایران در روزهای نخست اعلام کردند که سوءقصد به محسن فخری‌زاده با سلاح خودکار و با کنترل از راه دور انجام شد و هیچ شخصی در صحنه «ترور» حضور نداشت ولی در روزهای بعد از «شناسایی» و حتی «بازداشت عوامل ترور» خبر دادند.

حسین امیرعبداللهیان، مدیرکل امور بین‌الملل مجلس ایران، روز ۱۸ آذر امسال مدعی شد که برخی از عوامل ترور «شناسایی و بازداشت» شده‌اند.

با این حال هنوز هیچ گزارشی در این زمینه منتشر نشده است.

مقام‌های جمهوری اسلامی در عین حال انگشت اتهام در این سوءقصد را به سوی اسرائیل و سازمان مجاهدین خلق نشانه رفته و گفته‌اند انتقام کشته شدن فخری‌زاده را خواهند گرفت.

«تقصیر ایران نیست اگر آن را به سمت سلاح هسته‌ای هل بدهند»

محمود علوی در بخشی از این گفت‌وگو همچنین به پرونده هسته‌ای ایران و تحریم‌های ایالات متحده اشاره می‌کند و به طور تلویحی هشدار می‌دهد که جمهوری اسلامی در صورت ادامه فشارها ممکن است به سمت ساخت سلاح هسته‌ای برود.

وزیر اطلاعات ایران اظهار داشت: «مقام معظم رهبری فتوا داده که سلاح هسته‌ای حرام است اما اگر گربه را در گوشه‌ای گیر بیندازند، ممکن است رفتارش با وقتی که گربه آزاد است فرق کند.»

وی افزود: «اگر ایران را به آن سمت هل بدهند دیگر تقصیر ایران نیست.»

مقامات ایران همواره به فتوای آیت الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی استناد می‌کنند که ساخت سلاح هسته‌ای را حرام اعلام کرده است. با این حال غرب و اسرائیل تاکید دارند که برنامه هسته‌ای ایران معطوف به تولید سلاح بوده است. ‎

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

جزئیات دقیق نحوه شهادت شهید #فخری‌زاده*

سردار «علی فدوی» جانشین فرمانده کل سپاه:
11 پاسدار همراه شهید فخری‌زاده به عنوان تیم حفاظتی بودند و انفجار نیسان برای از بین بردن مجموعه حفاظت بود.
تیربار ماهواره‌ای و آنلاین کنترل می‌شد و تروریستی در صحنه نبود.
۱۳ تیر از تیربار شلیک شد و تیربار با دوربین پیشرفته روی چهره شهید فخری‌زاده زوم بود و از هوش مصنوعی کمک گرفته بودند.
این تیربار فقط روی چهره شهید فخری‌زاده متمرکز بود و همسر شهید با وجود اینکه در فاصله ۲۵ سانتی‌متری شهید بود، تیر نخورده است.
سر تیم حفاظت شهید فخری‌زاده به دلیل اینکه خود را روی شهید فخری‌زاده انداخته بود، ۴ تیر خورد و فردی از دشمنان در صحنه نبود تا به محافظان شلیک کند.
از ۱۳ تیر تیربار، ۴ - ۵ تیر به شهید فخری‌زاده و یک تیر به کمر شهید برخورد کرد و شهید فخری زاده بر اثر قطع نخاع و خونریزی تا رسیدن به بیمارستان بقیه الله به شهادت می‌رسند.

This comment was minimized by the moderator on the site

جامعه‌شناسی یک ترور

Posted: 01 Dec 2020 02:56 AM PST

محمد فاضلی

کارشناسان نظامی-امنیتی در دو روز گذشته هشدار داده‌اند که ترور محسن فخری‌زاده نشان‌دهنده وجود خلل‌هایی در سیستم‌های امنیتی کشور است. این نوشته چند فرضیه درباره سازوکارهای اجتماعی و سیاسی منجر به بروز حفره‌هایی در نظام امنیتی طرح کرده و شرایط اجتماعی را نیز به ایده‌ها و اهداف طراحان ترور متصل می‌کند.

یک. امنیت و نظام‌های امنیتی به‌شدت تحت تأثیر شرایط اجتماعی-سیاسی، بالاخص اعتماد، امید و حس میهن‌دوستی هستند. کارشناسان و افسران امنیتی به‌واقع مشاغلی خطرناک، پرمسئولیت و حساس دارند. آنها همچنین به اطلاعاتی درباره رخدادهای پنهان (و شاید کثیف) نظام‌های اقتصادی و سیاسی دسترسی دارند که برای مردم عادی پوشیده است. فسادها، ناکارآمدی‌ها و مسائلی که باعث دلسردی مردم عادی می‌شود، با شدت بیشتری بر آن‌ها اثر می‌کند. هر گونه افزایش فساد و ناکارآمدی، به مانند سازوکاری خودویرانگر، بیشتر باعث کم آوردن و بُریدن آدم‌های مسئول نظام‌های امنیتی می‌شود که خود باید ناظران و تقویت‌کنندگان سازوکارهای مقابله با فساد و ابعادی از ناکارآمدی باشند. این گونه آدم‌ها بیشتر در معرض عواقب رخنه کردن فساد در سیستم‌ها هستند و با سرعت بیشتری انگیزه، استواری و میهن‌دوستی لازم برای انجام شغل خطیرشان را از دست می‌دهند.

دو. اگر مردم عادی فقط جلوه‌هایی آشکار از فسادهای منجر به بروز نابرابری‌های اقتصادی حیرت‌انگیز را می‌بینند و در ایمان و استواری‌شان برای مقاومت در برابر وسوسه‌های عمل غیرقانونی و فرصت‌طلبی حفره‌هایی پدید می‌آید، کارشناسان امنیتی عمق و لایه‌های گوناگون فساد منجر به بروز نابرابری‌ها، ثروت‌های افسانه‌ای و فقرهای استخوان‌سوز را می‌بینند و گاه خودشان مسئول بررسی چنین مسائلی هستند. یک فرضیه این است که آن‌ها بیشتر در معرض این وسوسه قرار گیرند: «حالا که همه در حال بخور بخور هستند، چرا من نه؟» چشم برزخی یک آدم امنیتی، عامل وسوسه هم هست.

سه. مردم عادی برای پیروی کردن از وسوسه فساد و دست یافتن به مطلوب‌های اقتصادی، ابزاری ندارند؛ اما یک آدم امنیتی دارای دسترسی به اطلاعات حساس، متاع لازم برای فروش و دست یافتن به مطلوب‌های اقتصادی را داراست. اطلاعاتی که او در اختیار دارد می‌تواند با سرعت قابل توجهی به سرمایه اقتصادی تبدیل شود.

چهار. یک کارشناس امنیتی نباید هیچ نقطه سیاهی در کارنامه و زندگی حرفه‌ای داشته باشد که بتوان از آن برای تحت فشار قرار دادن او برای مقاصد خاص استفاده کرد. مدیر یا کارشناس امنیتی که وارد فعالیت اقتصادی شده و به‌واسطه فعالیت در محیطی مملو از زد و بند و امکان فساد، اقداماتی انجام می‌دهد، به طعمه خوبی برای سایر سرویس‌های امنیتی بدل می‌شود. یک فرضیه این است که می‌توان او را برای افشا نکردن سایر نقاط سیاه زندگی‌اش تحت فشار قرار داد. این احتمالاً یکی از دلایلی است که از نظامیان و امنیتی‌ها انتظار می‌رود از ورود به هر فعالیت اقتصادی خودداری کنند و در عوض جامعه و حکومت نیز امکان زندگی مناسب را برای ایشان فراهم کند.

پنج. بی‌طرفی فضیلت بزرگ هر حکومتی است. بو روثستاین، محقق سوئدی، در کتاب مهم «کیفیت حکومت» بی‌طرفی (Impartiality) را مهم‌ترین شاخص کیفیت حکومت می‌داند و آن‌را تشریح می‌کند. آغشته شدن نظام‌های امنیتی به ترجیحات سیاسی و نقض بی‌طرفی، نقطه آغاز وارد کردن معیارهایی به دور از شاخص‌های حرفه‌ای صیانت از امنیت در ارزیابی آدم‌ها، سیاست‌ها و اقدامات است. نقض بی‌طرفی به‌واسطه هر علاقه یا منفعتی غیر از حرفه صیانت از امنیت (خواه علقه‌های اقتصادی، سیاسی، ایدئولوژیک و…) نظام جمع‌آوری داده، اولویت‌بندی، هدف‌گذاری و ارزیابی داده‌های امنیتی را مخدوش و در معرض خطا قرار می‌دهد.

شش. طراح ترور غیر از ضربه زدن به ظرفیت علمی یا هسته‌ای، و حتی جدای از ضربه زدن به روندهای سیاست خارجی ایران، عمیقاً تقابل‌های حاد اجتماعی و سیاسی جامعه ایران امروز را در محاسبات خود وارد کرده است. طراح ترور می‌داند که پرونده هسته‌ای و سیاسی و جناحی شدن مقولات کلان امنیت ملی نظیر پرونده هسته‌ای، توان موشکی و نیروی نظامی؛ و مصادره شدن این مقولات توسط یک جریان سیاسی بعنوان ابزار مقابله با دیگران در عرصه سیاست داخلی، ترور هر فرد مرتبط با مقولات هسته‌ای و موشکی، ظرفیت انشقاق و منازعه در جامعه ایران و رودررویی اجتماعی را افزایش می‌دهد.

✍ من به استناد استدلال‌های فوق، ریشه‌یابی ظرفیت و حفره‌های امنیتی منجر به ترور محسن فخری‌زاده، مقوله‌ای بسیار فراتر از صرفاً مداقه در نظام امنیتی است. ریشه‌های اجتماعی پیدایش حفره‌ها و محاسبات طراحان ترور را باید لحاظ کرد.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

جمهوری اسلامی تلاش می کند تا اعتماد عمومی را از خود سلب کند
Posted: 30 Nov 2020 10:04 AM PST
بهزاد شقاقی
تحلیل‌ها پیرامون موضوعِ کشته‌شدنِ فخری‌زاده، سردارِ سپاه و به اذعان حکومت فخیمه‌ی جمهوری اسلامی، دانشمند علم هسته ای، بیشتر حولِ دو تئوری در حال دَوَران است. فرقی نیز بین روشنفکران (اهالی قهوه تلخ و سیگار لایت) و روشنفکرتران (راننده تاکسی های ایستگاه ونک)، در اظهار نظر وجود ندارد.

تئوریِ اول می‌گوید که سردارِ دانشمند، قربانیِ توافق قریب‌الوقوع هسته‌ای شد. او باید کشته می‌شد تا توافق، مسیر هموارتری به خود بگیرد و قرار است حکومتِ فخیمه‌ی اسلامی و دولت برازنده‌ی بایدن به زودی توافقی جامع را به امضا برسانند. از این رو طبق یک همکاری چندجانبه؛ دانشمند، قربانیِ سیاست شد.

تئوری دوم می‌گوید، با توجه به روزهای آخرِ دولت ترامپ و نگرانی‌های معقولِ اسرائیل پیرامون توافقِ ناصوابِ هسته‌ای، این ترور در جهت تحریک حکومتِ فخیمه برای عدم میل به مذاکره با همکاری دلواپسان داخلی صورت گرفته‌است.
در هر دو تئوری، اعتقاد بر این است که حکومت یا حداقل دست‌نشانده‌هایش در ترور نقش داشته‌اند.

فارغ از درستی یا غلطی هر کدام از این دو مورد؛ باید بر سر قبر “اعتماد عمومی به حکومت” نشست و گریست (بخوانید تف انداخت).
حکومت جمهوری اسلامی بیش از چهار دهه است به هر دری می‌کوبد تا اعتماد مردمی را از خود سلب کند. شیوه‌ی استبداد همین است. اتفاقاً دوست دارد و تلاش می‌کند که مردم را به خود بی‌اعتماد کند. توجه به این مهم ضروری‌ست که عدمِ اعتماد به حکومت نوعی “کج و کولگی” در جامعه ایجاد می‌کند. این کج و کولگی به صورت کلی اعتماد عمومی را مورد هدف قرار می دهد و در نهایت “عدم اعتماد” به یک نوع “عادت” تبدیل می شود.

در شرایطی که “بی‌اعتمادی” تبدیل به عادت یک جامعه می‌شود، مشخص است که اعتماد فرد به فرد نیز همچون یک عامل انتحاری منفجر و دود می شود.

اصل ماجرا همینجاست. شیوه‌ی جمهوری اسلامی در حکومت‌داری مبتنی بر ایجاد جو بی‌اعتمادی در جامعه‌است. شاید تصور شود که در ماجرای انهدام هواپیمای مسافربری اوکراینی، حکومت سعی در مخفی‌کاری داشت و تحت فشار مجبور به اقرار شد. کدام فشار؟ اتفاقا حکومت، پیش از اینکه شلیکی صورت بگیرد یا حتی نوع هواپیما مشخص شود، تصمیم خود را برای تکذیب اولیه و تایید ثانویه گرفته بود.

من شما را به یک چالش ذهنی دعوت می کنم. چند دقیقه به فکر فرو بروید و ببینید به چند نفر از اطرافیان خود اعتماد دارید؟ یک بار دیگر با دقت بیشتری فکر کنید. چند نفر را می توانید نام ببرید؟ کلاهتان پس معرکه است. حالا میزان اعتماد شما به مردم کشورتان پیشکش برای حضرات! این محصولِ حکومت شماست.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

سلام دوستان
با تسلیت مجدد ترور وحشیانه دانشمند برجسته هسته‌ای کشور، شهید دکتر محسن فخری زاده، اجازه می‌خواهم نکته قابل توجهی را با شما در میان ‌گذارم.
همانگونه که در خبرها دیده‌اید، این روزها بانیان و حامیان سیاست شکست خورده فشار حداکثری علیه ملت دلاور ایران در تلاشند تا از واپسین روزهای رژیم ترامپ برای ایجاد تشنج و نابود کردن فضای ایجاد شده برای لغو تحریم‌های ظالمانه بهره گیرند. سفرهای سراسیمه پمپئو به منطقه، ملاقات‌ سه جانبه در عربستان و بیانیه‌های نتانیاهو همگی نشانگر این توطئه است که متأسفانه در روز جمعه در اقدام بزدلانه تروریستی و شهادت یکی از مدیران برجسته کشور متبلور شد.
اما همزمان با این اقدام تروریستی، کارزار ضداطلاعاتی و جنگ روانی هدایت شده از سوی همین محور اهریمنی آغاز شد، به این امید واهی که برنامه پلید پمپئو، نتانیاهو و بن سلمان برای تشنج آفرینی کامل شود.
در اولین خبر شهادت دکتر فخری زاده که در رسانه‌های فارسی زبان منتشر گردید، به دروغ ادعا شد که «رسانه‌های اسرائیلی ادعا کرده بودند که نام این دانشمند از طریق لیست‌های سازمان ملل به دست موساد رسیده است.» این مطلب 180 درجه خلاف واقعیت است و نام دکتر فخری زاده توسط آمریکا و رژیم صهیونیستی در اواسط دهه 80 شمسی به آژانس داده شد و در قطعنامه 1747 مصوب 4 فروردین 1386 در فهرست تحریم شورای امنیت قرار گرفت.
بررسی و تحلیل کلیدواژه‌های ده هزار توییتی که در چند ساعت اول پس از ترور در فضای مجازی در این زمینه منتشر شد نشان می‌دهد که حدود 79 درصد توئیت‌ها جهت‌گیری برای اختلاف افکنی داخلی (مخالفت با برجام، همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و مذاکره) تدوین شده و تنها 21 درصد آنها علیه آمران و عاملان این جنایت وحشیانه بوده است. جالب‌تر اینکه نزدیک 93 درصد این توئیت‌ها مربوط به حساب‌های مجعول و بی‌شناشنامه با سابقه کمتر از یکسال و عمدتا با منشاء خارجی بوده‌است.
اما مسئولین و مردم هوشمند ایران هیچگاه فریب این آخرین دست‌وپازدن‌های تروریست‌های بین‌المللی و جنگ‌طلبان بدنام و تندروی صهیونیست را نخواهند خورد و با هر مرام و مسلکی برای قطعی ساختن دستاوردهای مقاومت قهرمانانه خود در برابر جنگ اقتصادی ترامپ و شرکا انسجام و یک‌پارچگی خود را حفظ خواهند کرد.
جواد ظریف

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ترور و انصاف در تحلیل
پس از ترور دکتر محسن فخری زاده مهابادی در هفتم اذر 1399؛ تحلیل های مختلفی از این حادثه انجام می گیرد. فعلا" بحثم در مورد انواع تحلیلها نیست بلکه تحلیل بخش اعظمی از اصول گرایانی است که با تمام قدرت و بی وقفه به دولت، رئیس جمهور، وزیر خارجه، اصلاح طلبان و غربزده ها می تازند و اینها را مقصر اصلی قلمداد می کنند چرا که مواضع اینها در حوزه های سیاست داخلی و خارجی، مذاکره و برجام؛ دشمنان انقلاب و نظام را جرات داده تا به ترور دانشمندان هسته ای ایران دست بزنند. ذکر همهِ مواردی که مطرح می کنند در اینجا غیرممکن است. انگار منتظر چنین فرصتی بودند تا موشک و بمب افکن، تانک و توپخانه، تخریب چی و مسلسل، تک تیرانداز و تیراندازان خود را تجهیز و تشویق نمایند تا هر انچه در انبان و انبار دارند بر سر دولت و اصلاح طلبان، منتقدین و غربزده ها فرود بیاورند.!؟
نمی خواهم از کسی دفاع بکنم اما باید انصاف را در تحلیل ها رعایت بکنیم تا در دام لجاجت، حسادت، و کینه گرفتار نشویم. حال به تاریخ ترور دانشمندان هسته ای نگاه کنید:
1. شهید مسعود علیمحمدی؛ در صبح روز 22 دی ماه 1388 در اثر انفجار بمبی که در موتورسیکلت جاسازی شده بود و به فاصله یک متر از درب ورودی منزل وی به یک درخت بسته شده بود، در قیطریه تهران، به شهادت رسید.
البته در همین روز فریدون عباسی دوانی از دیگر دانشمندان هسته ای نیز ترور شد ولی جان سالم به در برد.
2. شهید دکتر مجید شهریاری؛ صبح روز دوشنبه 8 آذر ماه 89 در بلوار ارتش، مورد سوء قصد قرار گرفت و به مقام شهادت نائل آمد.
3. شهید مصطفی احمدی روشن؛ در روز 21 دیماه 1390 پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران، میدان کتابی ترور شد.
4. شهید داریوش رضایی نژاد؛ در تاریخ اول مرداد 1390 توسط سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی(موساد) به شهادت رسید.
5. شهید رضا قشقایی؛ در دیماه 1390 همزمان با شهید احمدی روشن، مورد سوء قصد قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
6. شهید محسن فخری زاده مهابادی؛ که در تاریخ 7 اذرماه 1399 در هنگام بازگشت از رستمکلای مازندران به تهران در ابسرد مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.
اگر خوب دقت کنیم پنج مورد اول ترور دانشمندان هسته ای در زمان دولت محمود احمدی نژاد از طرف موساد انجام گرفته است. دولتی که اصول گراست، جبهه پایداری مهمترین حامی و یار غارش بود، دولتی که نه وزیر خارجه اش اصلاح طلب بود و غربزده، و نه جلیلی اش در مذاکره دنبال برجام یا سرجام بوده است.، دولتی که در ایران و جهان به ولایتمداری شُهره عالم و ادم شده است. و ... .
دوستان اصول گرا، رفقای ولایتمدار، بیسجیان پرشور و عاشق، خلاصه هر کسی که می خواهد تحلیل بکند من نیز مانند شما و بسیاری از هموطنانم از دولت و سیاست هایش انتقاد دارم اما فعلا" به این پرسش پاسخ بدهیم:
" چرا در دولت ولایتمدار و اصول گرای احمدی نژاد؛ 5 نفر از دانشمندان هسته ای ترور شدند به رئیس جمهور، وزیر خارجه و مسئول تیم مذاکره نه تنها حمله نشده است بلکه انها را مقصر نیز ندانستیم.؟!
اما بدنبال ترور یکی از دانشمندان هسته ای نه 5 نفر؛ به رئیس جمهور فعلی، وزیر خارجه و تیم مذاکره این همه حمله و هجوم می شود.؟! در حالی که مقام معظم رهبری با فرمایش سیاست نرمش قهرمانانه زمینه مذاکره و برجام را فراهم کرده است. !؟
خدا رهبری را حفظ فرموده و سلامت بدارد وگرنه معلوم نیست در این اشفته بازار ستیزهای سیاسی چه مصیبت های دیگری بر سر کشور، مردم و نظام خواهد امد.؟
کاری نکنیم که تفاوت ها و اختلافات در نگرش و روش ها را به تضاد و دشمنی تبدیل کرده و از دشمنان حقیقی کشور، مردم و نظام غافل شده و زمینه جرات دشمنان را برای فروپاشی نظام فراهم کنیم.
  @juybare_andishe
گر خطا گفتیم اصلاحش تو کن

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

مقدم بر انتقام
Posted: 30 Nov 2020 08:36 AM PST
عباس عبدی
پس از ترور اخیر اولین سوالی که به ذهن خیلی‌ها در داخل و خارج از کشور خطور کرد این بود که واکنش ایران چه خواهد بود؟ عده‌ای تظاهرات کردند و خواهان انتقام شدند، گروهی عکس بایدن را آتش زدند! از همه جالب‌تر درخواست یک روزنامه بود که به بندر حیفا حمله کنید! هر چند نویسنده با فرض اثبات نقش اسراییل در این اقدام دستور چنین حمله‌ای را داد، فرضی که معلوم نیست اگر تا کنون ثابت نشده، کی و چگونه ثابت خواهد شد؟ احتمالاً نتانیاهو باید نامه رسمی بدهد که ما ترور کردیم!

نکته جالب این است که همین روزنامه همزمان واکنش ایران نسبت به ترور سردار سلیمانی را کافی نمی‌داند و معتقد است که اگر به آن ترور پاسخ مناسب داده می‌شد، امروز شاهد این ترور نبودیم. هر چند معلوم نیست خطابش و نقدش متوجه کیست؟ ولی فراموش کرده که در همان زمان در ۲ بهمن سال ۱۳۹۸ با تیتر بزرگ نوشته بود که: «هلاکت ۱۳۴ تروریست آمریکایی، تازه‌ترین خبر از عین‌الاسد».

خوب هنگامی که ۱۳۴ نفر هلاک شوند، حتماً تعداد بسیاری نیز مجروح و مصدوم شده و مقادیر فراوانی خسارت مادی وارد شده است و اگر این حد از پاسخ را کافی نمی‌دانند، حتماً باید اعلام جنگ می‌شد. شاید هم خودشان به آماری که نوشته‌اند، اعتقادی نداشته‌اند و آن را خالی بندی می‌دانند.

موضوع این ترور با اقدام ایالات متحده در سال گذشته متفاوت است. اخیراً در مصاحبه‌ای در باره اقدام نظامی احتمالی آمریکا علیه ایران تا زمان تحویل کاخ سفید به بایدن ضمن طبیعی و حتی ضروری بودن پاسخ به هر گونه حمله رسمی نظامی، گفته بودم که: ”شاید اقدام آمریکا آشکار نباشد. در این صورت راه برای پاسخ ندادن به این اقدام باز خواهد بود. یعنی در این صورت ایران می‌تواند صبر کند تا ببیند در آینده چه خواهد شد. جزئیات اقدام احتمالی آمریکا روشن نیست؛ بنابراین نمی‌توان به روشنی گفت که ایران چه پاسخی باید یا می‌تواند به اقدام محتمل آمریکا بدهد.“

در حقیقت حمله به سردار سلیمانی اقدام نظامی روشن و آشکار با پذیرش مسئولیت از سوی رییس جمهور ایالات متحده بود. ایران هم به طور طبیعی به آن پاسخ داد. کم یا زیاد آن بحث دیگری است. طرف هم پذیرفت. ولی اگر همان زمان سردار سلیمانی را به صورت مخفی و بدون پذیرش رسمی در خارج یا داخل کشور ترور می‌کردند، آیا ایران می‌توانست به عین‌الاسد حمله کند؟ قطعاً خیر.

حتی اگر یقین داشتند که سیا پشت ماجرا باشد. حتی اگر همه جهان هم می‌فهمید که آمریکا پشت ماجرا بوده، باز هم کفایت نمی‌کرد. مگر سعودی‌ها در مقابل حمله به آرامکو توانستند کاری کنند؟ آیا ایران پذیرفت که حمله کرده است؟ قطعاً خیر. ولی اگر می‌پذیرفت به منزله آغاز جنگ بود و عربستان برای خودش حق پاسخ و حتی شکایت را منظور می‌داشت. آنان می‌توانستند از طریقی یا با حمایت مستقیم آمریکا عمل کنند.

بنابراین پاسخ اینگونه ترورها و اقدامات غیر رسمی را نمی‌توان به صورت حمله رسمی داد، حتی اگر به صورت غیر رسمی از متوجه بودن مسیولیت اقدام به طرف مقابل اطمینان پیدا شود.

در مورد اخیر برحسب قراین و شواهد، می‌توان با قاطعیت گفت که اسراییل اقدام کرده است، ولی مگر اقدامات مشابه علیه اسراییل وجود نداشته است؟ چرا اسراییل پاسخ رسمی و آشکار به آنها نمی‌دهد؟ چون از نظر عرف سیاسی پذیرفتنی نیست. بنابراین پاسخ مناسب به این اقدام، حمله به حیفا نیست که پیشنهاد خالی بندانه!! و حتی احمقانه‌ای است. اگر می‌توان پاسخ داد باید از نوع خودش، یعنی عملیات مخفی باشد.

مثلا یک تیم ترور اسراییلی اجیر کنید تا رییس عملیات مخفی یا نیروگاه اتمی آنان را در تل‌آویو بکشند. البته باید صریح گفت وپذیرفت که همه کشورها باید دست از این اقدامات بردارند چرا که ته ندارد و به زیان مردم است.

پس آنان که درخواست انتقام رسمی در قالب عملیات نظامی می‌کنند، به صورت ضمنی اذعان به شکست در مواجهه اطلاعاتی و عملیات مخفی کرده‌اند. این همه اقدامات مخفی علیه کشورها از جمله ایران، اسراییل و آمریکا و… انجام شده است، آیا در مورد هیچ‌کدام آنها پاسخ رسمی و آشکار داده شده است؟ طبعاً چنین نیست، مگر کشوری که بخواهد وارد جنگ شود.

مسأله مهم‌تر از اصل ترور در ماجرای اخیر، نفوذ است. این را که نمی‌توان با حمله به حیفا یا هر جای دیگر حل کرد. این از اصل ترور مهم‌تر است و هر گونه تأکیدی بر این ترور بدون توجه به مسأله نفوذ گسترده اطلاعاتی، نوعی خودزنی و راه گم کردن است. در حالی که این مسأله برای ترور سردار سلیمانی اصلاً وجود نداشت.

به نظر می‌رسد که دوستان به جای سر دادن شعار انتقام، انتقام، قدری تأمل کنند، شاید موضوعات و پرسش‌های مهم‌تری برای فکر کردن درباره آنها وجود دارد. از جمله این که چه شد به اینجا رسیدیم!؟

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

تروری که هدفش قلب برجام است
مصطفی داننده
ترور ناجوانمردانه شهید محسن فخری زاده، زمین بازی عربستان و اسرائیل در برابر آینده ایران و آمریکا را کاملا نمایان کرد. این ترور علیه گفت‌وگو و صلح بود.
برخی در داخل سعی می‌‌کنند که ترور این دانشمند برجسته هسته‌ای کشور را به گردن برجام بیندازند اما کیست که نداند، مصطفی احمدی روشن،مسعود علی‌محمدی، داریوش رضایی نژاد،مجید شهریاری، رضاقشقایی، سردار طهرانی مقدم و اردشیر حسین‌پور قبل از برجام به شهادت رسیدند.
آن زمان که خبری از توافق و مذاکره نبود. پس بهتر است برخی از خون این شهید بزرگوار برای خود آینده سیاسی نسازند. بهتر نیست از خود بپرسیم چرا وقتی ترامپ قدرت داشت و پایش را در یک کفش کرده بود که به برجام توافق شده در زمان اوباما برنخواهد گشت، ترورهایی از این جنس انجام نمی‌شد؟
الان اسرائیل و عربستان به عنوان دو لبه قیچی ضد صلح در خاورمیانه و جهان، احساس خطر کرده‌اند. آنها می‌ترسند با بازگشت آمریکا به برجام، هرچه رشته بودند پنبه شود. عربستان نگران دلارهایی است که در زمان ترامپ خرج کرد تا ایران را منزوی کند.
ایرانِ تنها و منزوی، آرزوی ریاض و تل‌آویو است. به یاد دارید که دولت ترامپ می‌خواست مکانیسم ماشه را علیه ایران اجرایی کند اما دولت‌های اروپایی دست رد به سینه او زدند و برای اولین بار در برابر ایالات متحده، طرف جمهوری اسلامی را گرفتند؟ این حلقه تشکیل شده دور ایران، برخی از عرب‌های حاشیه خلیج فارس و صهیونیست‌ها را عصبانی می‌کند.
این روزها عربستان و اسرائیل روی آتش نشسته‌اند و مثل ذرت بالا و پایین می‌پرند. آنها دوست ندارند ایران و آمریکا به قبل از عصر ترامپ برگردند. رفع تحریم‌ها یعنی، سرازیر شدن دلارها و شرکت‌های خارجی به تهران. یعنی تبدیل شدن ایران به بازار اصلی خاورمیانه و این، دشمنان این ملت را نگران می‌کند.
با رییس جمهور روحانی مخالف هستید، باشید اما سعی نکنید برجام را هوا کنید. برجام دستاورد بزرگی برای سیاست خارجی ایران است که اگر تداوم پیدا کند می‌تواند بسیاری از گره‌ها زده شده به دست اقتصاد ایران را باز کند.
همین که عربستان و اسرائیل مخالف برجام هستند، یعنی هدف برجام درست است. اینکه ترامپ از قدرت گرفتن ایران با برجام ترس داشت، یعنی توافق هسته‌ای خوب جایی نشسته است.
اتاق فکر علیه ایران، با خود گفته است که با یک ترور بزرگ، جمهوری اسلامی را عصبانی و وادار به واکنش می‎‌کنیم. بعد از واکنش ایران، جامعه جهانی را علیه جمهوری اسلامی می‌شورانیم. به همین استراتژی هم برجام روی هوا می‌رود و هم ایران تنهاتر از قبل می‌شود.
روزنامه کیهان را بخوانید؛ نوشته است:« بندری حیفا را آنچنان مورد حمله قرار دهیم که علاوه بر انهدام تاسیسات، با تلفات سنگین انسانی نیز توأم باشد تا بازدارندگی ما به «نقطه اطمینان» برسد.» این همان چیزی که آل‌سعود می‌خواهد. قطعا با این حمله جامعه جهانی ما را تشویق نمی‌کند. قطعا زمین بازی عوض خواهد شد. به یاد روزهایی بیفتید که عربستان شیخ نمر را اعدام کرد. حمله برخی در تهران و مشهد به سفارت و کنسول‌گری ریاض، باعث شد داستان عوض شود و ما متهم شویم و آنها مظلوم!
بله باید از عربستان و اسرائیل انتقام گرفت اما همیشه انتقام نظامی نیست. قدرت‌مند شدن اقتصادی و اجتماعی می‌تواند ویران‌کننده تر از هر موشکی علیه تل‌آویو و ریاض باشد.
ترور شهید عزیز فخری‌زاده یک دست و پا زدن آشکار از سوی مخالفان دیپلماسی در جهان بود، پس سعی کنیم وارد این بازی نشویم.
#پایگاهخبریجانبازاناصلاحطلب
@janbazanesabz

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

رضا نصری
در سال‌های اخیر، در فضای سیاسی و رسانه‌ای داخل کشور، روابط ایران و آمریکا عمدتاً از دوگانه «مذاکره – مقابله» متاثر بوده است. در این چارچوب نظری، ایران تلویحاً یک کشور ضعیف تلقی می‌شود که در صورت تن دادن به «مذاکره» در عمل تن به «سازش» داده و خود را داوطلبانه در جهان‌بینی طرف «قدرتمند» ذوب کرده است! لازم است این گفتمان تغییر کند و با رویکرد دیگری به مسئله مذاکره نگاه کنیم تا در صورت لزوم بتوانیم به عملگرایانه‌ترین شکل از اهرم‌ها و ابزار دیپلماتیک به نفع منافع ملی استفاده کنیم.
به عنوان مثال، امروزه کلیدواژه Détente (یا تعلیق تنش) – نه تنها به واقعیت ایران امروز نزدیک‌تر است – بلکه به مراتب از دوگانه کهنه «مذاکره – مقابله» کاربرد بیش‌تری خواهد داشت. در روابط بین‌الملل اصطلاح «دتانت» (Détente) – که یک اصطلاح برآمده از دوران جنگ سرد میان آمریکا و شوروی است – به روند و وضعیت کاهش یا تعلیق تنش میان دو «قدرت» اشاره دارد؛ و اولین شرط آن هم این است که بپذیریم ایران نیز به قدرتی تبدیل شده که دیگر نمی‌تواند با سایر قدرت‌ها به تعامل و تنش‌زدایی و تقسیم حوزه نفوذ نپردازد.
در واقع، آغاز دوره «دِتانت» محصول این درک مشترک است که هر نوع تقابل مستقیم میان دو «قدرت موثر» می‌تواند نه‌ تنها به نابودی آن‌ها بلکه به نابودی بخش درخور ملاحظه‌ای از کره زمین منجر شود و از این رو ضرورت حل‌وفصل منازعات جدی میان این دو قدرت در چارچوب سازوکارهای دیپلماتیک و مذاکراتی به رسمیت شناخته می‌شود.
اگر گفتمان «دتانت محور» را به افکار عمومی معرفی کنیم، چه بسا دست دولت کنونی و دولت بعدی در حل‌وفصل منازعات با آمریکا بازتر شود.
لازم است از هم‌اکنون در سطح گفتمانی، در سطح سیاسی و در سطح اجتماعی و افکار عمومی فضا را برای چنین احتمالی آماده کنیم.
شاید به این نتیجه برسیم که یکی از راه‌هکارهای رسیدن به «استقلال‌» در برابر ایالات متحده این است که به نوعی «همزیستی» پایدار (و نه «دوستی»، «اعتماد» یا «آشتی» آنطور که در پارادایم «مذاکره-مقاومت» مطرح می‌شود) با این کشور برسیم تا مانند امروز وضعیت اقتصادی و حتی سیاسی کشورمان تابع وضعیت و نوسانات سیاست داخلی این کشور نباشد.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ظریف: بعضی به آمریکا «گرا» می‌دهند که با ما بهتر می‌توانید کار کنید
محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه:
بعضی دوستان به امریکا «گرا» می‌دهند که با ما بهتر می‌توانید کار کنید؛ خبرش را بهم می‌دهند که دوستان به آمریکا گفته‌اند این‌ها در قدرت نمی‌مانند و قدرت این‌ها چند روزه است.
صراحتا گفته‌اند اگر ترامپ انتخاب می‌شد، پیروزی ما در انتخابات ۱۴۰۰ قطعی بود.
در مذاکرات دوره‌ی دولت قبل، به یک توافق نانوشته با آژانس رسیده بودند که در مقابلش هیچی هم نگرفته بودند.
در تهران با ترکیه و برزیل توافق کردند، چه چیزی گرفتند جز اینکه روسیه و چین به قطعنامه ۱۹۲۹ پیوستند؟
اینکه خودی را در مقابل خارجی تخطئه می کنند، نه مرام، مروت و انسانیت است، نه مرام وطن دوستی.
به آسانی می‌گویند ظریف جاسوس است، پدربزرگش هم عامل بهایی ها؛ ابزار تبلیغ و حاشیه امن در اختیار دوستان است.
دوستان می گویند: ما درمورد برجام گفته بودیم! شما چه چیز را گفتید؟ شما یک تصوراتی را آمدید و گفتید که اکثرش را ما خودمان برای شما نوشته بودیم.
حمایت از کسی در انتخابات؟ اجازه دهید تا زمانش برسد.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

به نام خدا
خطاب به تویی که نمی شناختمت
خبر ترور ناجوانمردانه ات را شنیدیم و افسوس خوردیم که چرا به قدر بدخواهان میهنمان تو را نمی شناختیم. کمی دیر شده ولی به پاس یک عمر تلاش علمی بی منت و بی نام و نشان برای اقتدار کشور عزیزمان ایران، به تو افتخار می کنیم.
روحت شاد»
پرویزپرستویی، ابراهیم حاتمی کیا، کمال تبریزی، مجید مجیدی، همایون اسعدیان، منوچهر محمدی، منوچهر شاهسواری، مازیار میری، رضا میرکریمی، نرگس آبیار ، فرشته طائرپور، محمد مهدی عسگرپور، کامران ملکی ، رسول صدرعاملی، مجتبی راعی، محمد حسین حقیقی، حسن برزیده، محمد علی نجفی، حبیب احمد زاده، آتیلا پسیانی، فرهاد توحیدی، اکبر نبوی، فرهاد قائمیان، ایرج تقی پور، محمد داودی، عبدالحمید قدیریان، علی قائم مقامی، مهرداد فرید، نوید محمودی، بهمن اردلان، حافظ احمدی، محمد قاسمی ، محمد حسین مهدویان، مهدی فخیم زاده

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

روزنامه جمهوری اسلامی: به جای شعار دادن، جلوی نفوذی ها را بگیرید/ مشغول بگومگو برای کرسی ریاست جمهوری بودید، دشمن عزادارمان کرد
جمهوری اسلامی نوشت:
با شعار نمی‌توان امنیت برقرار کرد. حالا هم که نیروی ارزشمندی مثل فخری‌زاده را از دست داده‌ایم، با صدور پیام و گفتن اینکه انتقام می‌گیریم و پدر درمی‌آوریم، نه فخری‌زاده به ما برمی‌گردد و نه مشکل ناامنی مراکز حساس و عناصر کلیدی ما حل می‌شود.
دیدید که درست در کوران بگومگوهای زودهنگام مربوط به تصاحب قدرت و خیز برداشتن عناصر سیاسی و نظامی برای به دست آوردن کرسی ریاست جمهوری در انتخابات ۱۴۰۰، دشمن، توانست همه را به عزای یکی از بهترین فرزندان این ملت و این کشور بنشاند.
آیا تجربه تلخ تشکیل اطاق‌های تمهید جنگ قدرت در سال‌های آخر دفاع مقدس که منجر به از دست رفتن فاو شد و دشمن بعثی در لاک خود فرورفته را جرأت و جسارت دوباره داد و شد آنچه نمی‌بایست می‌شد، کافی نیست؟

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

در بيان پیام ترور شهيد محسن فخری زاده
حسين سلامی
ترور دانشمند و پدر امنیت و علم ما در روز جمعه بیان گر دو مساله است.
اول کمرنگ کردن طرح انتقام سپهبد سلیمانی در وعده هایی است که خود دشمن میداند کمتر از۲۵ روز دیگر محقق میشود. همانگونه مستحضر هستید انتقام سخت این بار خروج آمریکا از منطقه است که خود رهبر معظم یک سال وقت دادند و اینک هدف موشکها و پهبادهای ما بر ۲۰هزار هدف قفل شده است تنها خود اسرائیل میداند ما کی و کجا را هدف داریم مراکزی را خواهیم زد که عکسها و فیلمهای آن را باید نشان دهند تا جهان بداند این طوفان یک مرکز مهم نظامی، علمی تحقیقاتی یا یک پایگاه مهم انتقال تسلیحات وپرورش نیروی نظامی بوده است هم کیلومتر و هزاران مایل هم شاید آن طرف تر از وسعت ذهن کند شما باشد.
طرح دوم دفاع یا عکس العمل دشمن انهدام هزاران ناو حمال تانک و هواپیما و تجهیزات است هیچ شلیک بی هدف نیست به کشورهای حاشیه نشین هشدار میدهم پاسخ هر شلیک از هر نقطه کشور شما تمام آن منطقه را نابود میکند آسمان شما جولانگاه پرندگان شکاری و رادار گریز با شلیک ۱۰۰درصد دقیق از عمق ۱۰۰۰کیلومتری فضا خواهد بود به عربستان و بن سلمان احمق هشدار میدهیم سپاه قدس سیطره نظام پوشالی شما را جوری برهم میزند وبه اهلش می سپارد که یک شب قبل در کاخها سالم و شب بعد مشخص نیست کجا دربند مجاهدین باشید انتقام تمام کودکان یمن را از ال سعود خواهد گرفت.
پاسخ تمام توهمات شما یکجا خواهد داده شد آمریکا جرات نزدیک شدن به هیچ کشتی حامل سوخت ما را نداشت، ما جنگ را با ارسال کشتیهای حامل سوخت ۶ماه قبل آغاز کردیم، ما جنگ را با نابودی عین الاسد آغاز کردیم، ما جنگ را با ارسال محموله های نظامی به لبنان سوریه یمن و فلسطین آغاز کردیم.پاسخی ندیدیم تا جهان را وادار به خواهش برای شروط مذاکره کنیم، به شما مردم قول میدهم یک دانشمند مارا زدن ما هیچ جای جهان را برای ترامپ و نتانیاهو امن نمی گذاریم.
در آخر از عموم مردم ایران خانواده شهید عزیز و سازمان و وزارت دفاع این حمله ناجوانمردانه را بر کارنامه سیاه من سلامی بگذارند، اگر با تمام توان و برنامه کامل و ازپیش موفق انتقامی در خور این دانشمند رقم نزنیم آرام باشید و منتظر ساعت صفر باشید.
*سخنان سردار سلامی در ساختمان وزارت دفاع ۴ساعت بعد از ترور شهید فخری زاده

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

درباره دلایل تکرار این ترورها باید پاسخ اطمینان بخشی ارائه شود/ نسبت به تکرار این گونه حوادث تلخ در آینده باید هوشیار بود
Posted: 28 Nov 2020 10:32 AM PST
ابوالفضل فاتح
بسمه تعالی
ترور ناجوانمردانه و خائنانه شهید دکتر محسن فخری زاده، دل هر ایرانی دوستدار دین و میهن را خونین کرد. همزمانی این شهادت با نزدیک بودن ایام سالگرد شهید سردار سلیمانی غم این فقدان ها را مضاعف می سازد. توطئه ی مثلث شوم آمریکای ترامپ، اسرائیل نتانیاهو و چه بسا عربستان بن سلمان و همکاری جریانی نفوذی و خائن در چنین حوادث تلخی آشکار است. پس آنکه ترور مستقیم شهید سلیمانی از سوی آمریکا هزینه های بسیاری برای آمریکا بر جای گذاشت، تهاجمات نیابتی به منافع ملت شریف ایران در عراق و سوریه و لبنان و اینک در خاک میهن آغاز شد.
صهیونیست های حاکم بر آمریکای ترامپ و منطقه که گمان می کردند چهار سال دیگر فرصت خواهند داشت، و خواب های بلند مدتی را برای منطقه و ایران دیده بودند، حال که در نتیجه انتخابات آمریکا برنامه های خود را در خطر می بینند، سرعت برنامه های خود را فزونی بخشیدند، تا دو نتیجه حاصل نمایند. الف: در همین زمان شصت روزه ای که در اختیار دارند حداکثر ضربه را بزنند وچه بسا برنامه های دیگری را نیز در سر داشته باشند، که باید کاملا هشیار بود، ب: در صورت امکان دولت بعدی آمریکا و ایران را اجبارا به چالشی فراتر و بلند مدت تر از انچه بوده است، وارد نمایند. طبیعتا در این شرایط نمی توان از حق ملت ایران در پاسخ به این ترورهای جنایتکارانه گذشت و منطقا مسئولین امنیت ملی و دیپلماسی کشور برای تعدی صورت گرفته به کیان کشور و ممانعت از تکرار آن با رعایت مصالح کوتاه مدت و بلند مدت کشور تصمیم گیری خواهند کرد.
چنان که عرض شد، این اقدامات معمولا با توطئه ی قدرت های فرامنطقه ای و دشمنان منطقه ای و سرویس های اطلاعاتی آنها و همراهی عناصر مزدور و جریانات نفوذی و خائن صورت می پذیرد. چه بسا در این سالها دشمن با مطالعه و شناسایی حفره ها به همراه روش فکر، رویکرد و رفتار مسئولان و نهادهای گزینشی و حساس کشور به این نتیجه رسیده است که با چه ادبیات و رفتاری می توان نفوذ کرد و با کسب اطلاعات لازم و استخدام افراد خائن، عزیزترین عزیزان این کشور را این گونه حذف فیزیکی کند.
گرچه ملت شریف ایران ملتی بالنده و هوشیار است، و با این شهادت ها به عمق کینه دشمنان بیشتر واقف شده و مستحکم تر می شود و با هر میزان تفاوت داخلی و اختلاف سیاسی همه ما در برابر این توطئه ها متحد و استوار خواهیم ایستاد، اما بپذیریم که شهادت این عزیزان ثلمه ای جبران ناشدنی است و نسبت به امنیت ملی نیز نگرانی هایی را دامن می زند، مخصوصا که متاسفانه امثال این ترورها چندین مورد انجام شده است. باید نسبت به دلایل حفره های امنیتی و ترور های گذشته که به صورت پیچیده ای صورت گرفته، پاسخ اطمینان بخشی به مردم شریف ایران داده شود و از همین حالا هم در تقویت صفوف و دیوارهای امنیتی کشور اقدامات بازدارنده و همه جانبه ای صورت داد، و با بررسی خلاء های گذشته، نسبت به تجدید و تکرار این توطئه ها، هوشیار بود تا خدایی نکرده با ثلمه یا خرابکاری جدیدی مواجه نشویم.
در بلند مدت نیز همه باید بدانیم، افزایش اعتماد به قاطبه ی ملت و انسجام و اتحاد ملی و کاربست کارآمدی و شایسته سالاری و همه ظرفیت های ملی و میهنی از مسیر قانون اساسی است که با اتکال به خد اوند منان، اقتدار ملی همه جانبه را شکل داده و سلطه گران فرامنطقه ای و منطقه ای غدار و همپیمانان داخلی او مایوس خواهند شد.
بار دیگر یاد این شهید عزیز و دیگر شهیدان راه دین و میهن را گرامی داشته و از خداوند منان علو درجات این عزیزان و حشر و نشر با حضرت سید الشهدا (ع) را مسئلت دارم.
والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته
جمعه هفتم آذرماه ۱۳۹۹

This comment was minimized by the moderator on the site

متن نامه کارتر به امام:
دلایل جدی برای تردید درباره انگیزه واقعی تسخیرکنندگان سفارت آمریکا در دست دارم
پیام "جیمی کارتر" رییس جمهور آمریکا دیروز توسط کاردار سفارت سوئیس به دفتر امام خمینی در تهران تسلیم شد. دفتر امام اعلام کرد: برای اینکه ملت عزیز ایران در جریان تمام مسائل ایران باشم پیام کارتر را به این شرح منتشر می کند.
عالیجناب
من امکان را داشتم که پیام ۲۱ مارس شما را خطاب به مردم ایران بخوانم. من این پیام را یک سند اساسی برای آینده کشور شما تلقی می کنم.
در این پیام شما موضع خود را در سیاست بین‌الملل مشخص نموده اید. این امر مورد توجه ماست. من موافقم که صلح جهانی نیازمند روابط جدید بین دولت ها به خصوص احترام به حاکمیت ملل و حق مردم دایر بر تعیین سرنوشت خود می باشد.
مایلم تأکید کنم که این دو اصل که مکرر از طرف شما و آقای بنی صدر رئیس جمهوری عنوان می شود از اصول مورد قبول من نیز می باشد. ما به دنیا تصمیم خود را دایر بر عملی کردن این اصول چه در نیکاراگوئه و چه در افغانستان و یا در مقابل یک خطر احتمالی به حاکمیت یوگسلاوی ثابت کرده ایم.
مایلم تأکید کنم که حکومت من وارث یک وصع بین المللی خیلی حساسی است که نتیجه سیاست و اوضاع و احوال دیگری است و همه ما را به ارتکاب اشتباهاتی در گذشته وادار کرده است. مزیت بزرگ دمکراسی آمریکایی این است که همیشه توانسته است اشتباهات خود را شناسایی نموده و یا آن را محکوم کند.
ما موافقت خود را به کمیسیون تحقیق در کنگره آمریکا برای روشن کردن حقیقت اعمال وخیم مداخله آمریکا مثلا در شیلی اعلام نموده ایم. این کمیسیون تحقیق تصمیمات مهمی در مورد محکوم کردن این مداخله و تدابیر بسیار مهمی در قبال مسئولیت های ناشی از این اعمال اتخاذ کرده است.
ما آقای بنی صدر رئیس جمهوری را مطلع ساخته ایم که آماده ایم این کمیسیون تحقیق را در آمریکا به نحوی برنامه‌ریزی کنیم تا بتوانیم حل این بحران بین المللی بین ملتین ما را امکان پذیر سازد.
همچنین ما آقای بنی صدر رئیس جمهوری را از آمادگی کامل خود برای اهتمام جدی در راه تامین رضایت لازم مردم ایران برای حل مسالمت آمیز اختلافات موجود بین دو حکومت مطلع ساخته ایم.
من می‌توانم به خوبی درک کنم که تصرف سفارت ما در تهران می توانسته است عکس العمل موجهی برای جوانان ایرانی تلقی شود اما زمان سپری می شود و من دلایل جدی برای تردید درباره انگیزه‌های واقعی آنانی که سفارت ما را تصرف کرده اند در دست دارم.
اشغال سفارت امروز مسائل عمده ای برای حکومت شما و حکومت ما ایجاد می کند و نهایتا عامل اختلافاتی گردیده است که مانع رفع بحران کنونی و ایجاد روابط جدید بر اساس برابری و احترام متقابل که شما خواهان آن بوده و ما نیز با آن موافقت داریم می باشد.
ما آماده پذیرش حقایق جدیدی که مولود اختلاف ایران است می باشیم.
‍این امر همچنان هدف و آرزوی ماست. زیرا من تصور می کنم نهایتا ما هدف واحدی را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ملل است تعقیب می‌کنیم.
از زمان عزیمت شاه مخلوع سابق از آمریکا که ؛به دلایل انسانی و درمانی پذیرفته شده بود، حکومت من تصمیم گرفت که در این مسائل مداخله نکند. ترک "پاناما" یک تصمیم شخصی شاه سابق بوده و ما نسبت به مذاکراتی که بین خود او و سادات برای پناه یافتن در مصر انجام یافته است کاملا بیگانه بوده ایم.
ما با معالجه او در بیمارستان های آمریکایی و وسیله پزشکان آمریکایی مخالفت کردیم. ما کلیه اطلاعاتی که درباره وضع مزاجی شاه سابق داشتیم در اختیار آقای بنی صدر رئیس جمهوری گذاردیم.
من حفظ اصل تفکیک کامل دو موضوع را اساسی می‌دانم. بحران فی مابین باید از راه اعمال اراده و قابلیت های حکومت های ما بر مبنای واقعیات و منافع آینده جدی دو ملت حل و فصل شود.
می خواهم موکدا خاطرنشان کنم به محض این که مساله فوری از طریق انتقال مسئولیت گروگان‌ها به حکومت ایران حل شود ما آماده اتخاذ رویه معقول و دوستانه ای برای حل و فصل مسائل عدیده دوجانبه فیمابین می باشیم.
ایجاد یک کمیسیون مشترک به عنوان عامل رسیدگی به مسائل دوجانبه به ما توصیه شده است. ما آماده ایم با نظر مساعد این فکر را بپذیریم و بتوانیم چنین کمیسیونی را به عنوان وسیله ای که روابط آینده ما را توسعه دهد تلقی کنیم.
تمنا دارم مرا در حل بحران فیمابین بر اساس ضوابط منصفانه و شرافتمندانه جدا یاری فرمایید و از این بابت نهایت حق شناسی را خواهم داشت. دو ملت ما نیز از شما حق شناسی خواهند نمود.
اجازه می خواهم جسارتا اعلام دارم که به نظر من؛ زمان و دشمنان واقعی نظام های سیاسی مربوط به ما به زیان ما مشغولند.
با تقدیم بهترین احترامات؛
جیمی ‌کارتر ۲۶ مارس ۱۹۸۰ (۶ فروردین ۱۳۵۹)
منبع: روزنامه اطلاعات یک شنبه ۱۰ فروردین ۵۹
http://t.me/EsfandiarKhodaee

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

«جاسوس و نفوذی! یا فوق احمق؟»
باز هم شاهد حادثه غم‌انگیز ترور دیگری شدیم که به وضوح نشان میدهد رویارویی های دشمنان ، خصوصاً «اسرائیل» که ۴۲ سال است بصورت حیثیتی در معادلات مختلف با آن شاخ به شاخ شده ایم خیلی جدی تر از هر زمان دیگری به دروازه های خطر نزدیک شده و میرود تا در بدترین شرایط ممکن دردسرساز شود!
اسرائیل مدتهاست نیروها ، منافع و متحدان ما را بعمد مورد تهاجم قرار می‌دهد و هیچگاه رسماً مسئولیت اقداماتش را به عهده نمیگیرد!
ولی ما ضمن اینکه دائماً او را تهدید به نابودی و محو از روی نقشه کره زمین میکنیم و بانک مرگ بر اسرائیل مان بلند بوده ، رسماً هزاران بار بیش از «آنچه در عمل» انجام داده ایم شعارش را داده و نمایش تبلیغاتی ضد اسرائیلی مان را به گوش جهانیان رسانده و هزینه ساز شده ایم!
تا در حقیقت کمک اسرائیل کنیم که از یکطرف بتواند در افکار عمومی دنیا مظلوم‌نمایی نموده و کشورهای مختلف و سازمان ها و رسانه های مؤثر جهانی را به سمت خویش بکشد و از طرف دیگر جنگ طلبی ها ، ترورها ، خصومت ها و خباثت های متنوع و همه جانبه اش بر علیه جمهوری اسلامی و متحدانش را توجیه نماید!
حقیقتاً متحیّرم که اگر موشک یک ابزار دفاعی است چگونه میشود بر روی آن به زبان عبری! شعار محو اسرائیل را نوشت و به دنیا نشان داد و توجیه گر خصومت آنها شد؟
انصافاً آنهایی که با شعارهای تند و اقدامات نمایشیِ تحریک کننده! آب به آسیاب دشمن میریزند و موجب خشنودی اسرائیل و تضعیف ایران میشوند «یا» ”جاسوس و نفوذی” اسرائیل اند!
«یا» افراد «فوق احمقی» هستند که مرتباً بهانه به دست او داده و ایران‌هراسی می‌کنند تا کشورهای منطقه را نیز یکی بعد از دیگری در کنار اسرائیل قرار ‌دهند
اینکه غروب امروز آقای فخری زاده بعنوان یکی از مدیران و دانشمندان امور دفاعی مظلومانه ترور شد قطعاً کار اسرائیل شروری است که خودمان با تحریکات و نابخردی هایمان او را وارد بازی خطرناکی کرده ایم
مدتهاست با حملات گسترده و مکررش مواضعِ مورد حمایت ما و متحدان مان در سوریه را میزند و خسارت های فراوانی به بار میآورد بدون اینکه واکنش مناسبی داشته باشیم
انفجار و تخریبی چون خرابکاری بزرگ نطنز را انجام می‌دهد و...
اسناد هسته ای ما را می دزدد!
مسئول ارشدی از القاعده را در تهران ترور و آن را به گوش جهانیان میرساند تا ضمن تحریک! رسوایی ببار آورد
ویروس بسیار خطرناکی چون استاکس نت را به جان سیستم هسته‌ای مان می اندازد تا....
و نهایتاً به صورت مکرر دانشمندان هسته ای و دفاعی مان را ترور می‌کند تا «یا» تحریک به واکنش شده و درگیر جنگی شویم که با عنایت به تحریم‌های گسترده این سال ها و نارضایتی های داخلی معلوم نیست چه عواقبی داشته باشد
«یا» سکوت نموده و صبر پیشه کنیم تا عطف به شعارهای مان تحقیر شویم و هیمنه مان را در هم بشکند!
و این یعنی بازی برد برد برای او!
و بازی باخت باخت برای ما! با کارگردانی و اقدام و برنامه ریزی افراد به ظاهر فوق انقلابی و ضد صهیونیست!
اما به واقع جاسوس و نفوذی دشمن!
بهوش آئیم و با تغییر ریل! تاکتیک‌های دشمنی که بیشترین لذتش در استمرار همین شعارهای تو خالی و سیاست های تند و نابخردانه ما بوده است را خنثی کنیم و الا جاسوسان نفوذی! اما به ظاهر سوپر انقلابی ! نخواهند گذاشت ادامهٔ این راه به سود ما تمام شود
اصفهان اکبر دانش سرارودی ۷ آذر ۹۹
https://t.me/NegahyDigar

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ترور دانشمند هسته ای
خبر ترور و شهادت دکتر محسن فخری زاده اگر نه در اندازه اهمیت راهبردی ترور فرمانده عالی سپاه شهید سپهبد سلیمانی اما به لحاظ اهمیت شخصیت علمی ، اجرایی و شرایط زمانی میتواند حائز حساسیت فوق العاده داخلی و بین المللی باشد.
خبر ترور دانشمند شهید فخری زاده اولین بار توسط یکی از جریانهای رسانه ای تحت عنوان ترور دانشمند هسته ای - موشکی تیتر بندی و طبیعتا توسط سایر رسانه ها بازتولید شد اینکه سایتهای مذکور علی رغم وابستگی به مراکز رسمی چرا از عنوان ترور دانشمند هسته ای - موشکی ایران که حامل بار معنایی مشخصی است استفاده کردند باید توسط مراکز مسئولی مانند شورای عالی امنیت ملی ، اطلاعات و اطلاعات سپاه بررسی و به شدت مورد برخورد قرار گیرد.
حجت الاسلام حمید رسایی نماینده سابق مجلس که علی رغم موافقت مقام معظم رهبری با آغاز مذاکرات ایران و ۱+۵ از مهمترین عناصر جنجالی مجلس علیه تیم ایران به شمار میرفت اخیرا نیز علی رغم تاکید و نهی صریح و چند باره مقام معظم رهبری از تهاجم و تخریب دولت و طرح هر شکلی از استیضاح علیه رئیس جمهور به اتفاق همفکرانش به برگزاری نشست و تجمع استیضاح در قم اقدام کردند اینک نیز بلافاصله پس از خبرسازی خاص ترور دانشمند کشورمان شهید فخری زاده توسط رسانه های مذکور اولین توئیت تهاجمی ، تخریبی و اتهام سازی علیه دولت را به بهانه ترور شهید فخری زاده کلید زد.
رسانه های خبری داخلی مذکور در عین تیتر سازی دانشمند هسته ای - موشکی بلافاصله ترور شهید فخری زاده را به سازمان جاسوسی و امنیتی اسرائیل موساد نسبت دادند که با توجه به اصرار اخیر اسرائیل مبنی بر اعلام رسمی حمله هدفمند به پایگاهها و شهادت نیروهای ایرانی در سوریه باید با حساسیت پیگیری گردد.
البته نتایج انتخابات آمریکا و وعده رئیس جمهور بایدن برای بازگشت به برجام که طبیعتا باید منوط به لغو ابتدایی تحریمهای هسته ای باشد با تاکید بر تلاش قطعی لیجاد اخلال توسط خط اسرائیل - عربستان در روند احتمالی مذکور میتواند برخلاف هیاهوی جریان فکری امثال رسایی از معنا و مفهوم متفاوتی برخوردار باشد.
نکته سوم خط خبری جریان رسانه مذکور عنوان بندی ترور دانشمند شهید محسن فخری زاده مدیر مرکز پژوهش و نوآوری وزارت دفاع به ترور یکی از فرماتدهان عالی و دانشمندان هسته ای - موشکی سپاه است که علی رغم تاکید بر شرف و افتخاری پاسداری شهید فخری زاده میتواند به معنای تلاش برای ایجاد زمینه تعبیر متفاوت از موقعیت و انگیزه ترور شهید فخری زاده باشد.
دکتر محسن فخری زاده به شهادت دوستان و همکاران مانند بسیاری دیگر از عزیزان دیار مجاهدت متخلق به اخلاق ، ، مهربانی ، تواضع ، دیانت ، دستگیری از نیازمندان ، ساده زیستی ، فداکاری ، خدمتگذاری ، مدیریت عالمانه و .... بودند و قطعا چون تمامی شهدای این دیار چراغ راه جوانان ایران اسلامی خواهند بود و چون شهید حججی ، غواصان دست بسته و سردار سلیمانی بر انسجام ، همدلی و پایداری مردم شریف کشورمان خواهند افزود.
همانطور که مقام معظم رهبری مکرر تاکید فرمودند باید با پرهیز از اختلاف افکنی و انحراف توجه از دشمن کینه ورز بیرونی به سمت گروههای داخلی دست در دست در قامت ایران اسلامی یکپارچه ضمن تجدید پیمان با شهدای معظم و شهید والا مقام دانشمند معزز دکتر فخری زاده با تیز بینی و در تبعیت از رهبری در صدد مقابله و ضربه متقابل بر پیکره دشمن باشیم. ۷آبان۹۹
حسن وفائی

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ریشه ترور اخیر
عباس عبدی
این ترورها همه را متاثر می‌کند. هر کس ذره‌ای به کشورش علاقه داشته باشد ناراحت می‌شود. طبعا نویسندگان هم باید در این باره بنویسند و تحلیل کنند ولی تا کنون هیچگاه در این زمینه ورود نکرده‌ام. زیرا مسأله اصلی در این رخداد تاکید و برشمردن بدذاتی اسراییل و غربی‌ها نیست بلکه ریشه آن را باید جای دیگری یافت.
درباره همه ترورهای هسته‌ای و سرقت اسناد سری و زدن مراکز مهم می‌توان تحلیل نوشت و ریشه‌یابی کرد، بویژه اگر توجه کنید این اقدامات بعد از دولت پیش آغاز شد. بیش از آن به وجه اطلاعاتی ماجرا اهمیت داشته باشد به نظر من وجوه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این پدیده باید تحلیل و واکاوی شود.
متاسفانه سیاست رسمی کشور به هیچ وجه آمادگی شنیدن واقعیات در این زمینه‌ها را ندارد در نتیجه نمی‌توان به آنها ورود کرد. خیلی سربسته باید گفت که ریشه ماجرا در مجموعه اتفاقاتی است که بعد از سال ۸۴ رخ داد. شاید برخی تعجب کنند، ولی معتقدم که این نفوذ اطلاعاتی دقیقا با فساد هم‌ریشه است.
هر دو ناهنجاری از یک سو محصول عمومیت یافتن بی‌تعهدی به سیاست و کشور است، و از یک سوی دیگر ناشی از طبیعی شدن حضور افراد فرصت طلب و بی‌ریشه و نان به نرخ روز خور و دورو و دروغگو وچاپلوس در ساختار مدیریتی کشور بود. هر دو علت و هر دو نتیجه یعنی فساد و نفوذ یکدیگر را تقویت کردند. در نتیجه این وضعیت سطح سیاست در ایران چنان نازل و حتی سخیف شده که در تصور نمی‌گنجد.
می‌گویند شخصی به قصد دزدی دیواری را حفر می‌کرد. گفتند چه می‌کنی؟ گفت دهل می‌زنم. گفتند پس چرا صدای دهل نمی‌آید؟ گفت فردا خواهید شنید.
آن دهلی که در سال ۸۴ زده شد خیلی زود صدایش بلند شد. باز هم نشنیدید. اکنون چقدر باید رساتر شود تا بشنوید؟ نمی‌دانم آیا فرصتی پیش می‌آید که جزییات این تحلیل و استدلال را بیان کنم؟ امیدوارم.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

واکنش سردار علایی به ترور دکتر فخری زاده: تشکیلات جاسوسی و عملیاتی اسرائیل همچنان در ایران فعال است/ باید احتمال داد که این برنامه ادامه خواهد یافت/ چه ضعفی در دستگاه های امنیتی ایران وجود دارد که باز هم اسرائیل موفق می شود؟!
فرمانده پیشین نیروی دریایی سپاه پاسداران و استاد دانشگاه امام حسین(ع) در یادداشتی که در اختیار جماران قرار داد، نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
ترور دکتر محسن فخری زاده توسط اسرائیل بیانگر آنست که همچنان تشکیلات جاسوسی و عملیاتی اسرائیل در ایران فعال است.
این هفتمین ترور دانشمندان هسته ای ایران است که همگی آنها به شهادت رسیده اند. الان بیش از ده سال است که اسرائیل به طور مرتب در داخل ایران عملیات مختلف از جمله ترور انسان‌های دانشمند را انجام می دهد.
روش ترور رئیس سازمان پژوهشی و نوآوری وزارت دفاع مشخص می سازد که ساختار عملیاتی اسرائیل در ایران بسیار مجهز و پیشرفته و متکی بر اطلاعات دقیق است.
اسرائیل تا کنون برای مقابله با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران تمام ظرفیت های اطلاعاتی، امنیتی، سایبری، عملیاتی و دیپلماتیک خود را بکار گرفته است و باید احتمال داد که این برنامه ادامه خواهد یافت.
صرف نظر از اهداف اسرائیل از انجام اینگونه ترورها، باید دید چه ضعفی در ساختار و ساز و کارهای دستگاه های امنیتی ایران وجود دارد که علیرغم محتمل بودن ترور افرادی مانند شهید فخری زاده و پیش بینی محافظ برای آنها باز هم عملیات اسرائیل موفق می شود!!
از سوی دیگر این ترور نشان می دهد که واکنش های عملیاتی و دیپلماتیک ایران در برابر این ترورها بازدارنده نبوده است. امید است شهادت دکتر فخری زاده موجب انهدام تشکیلات اطلاعاتی و عملیاتی اسرائیل در داخل ایران شود و جمهوری اسلامی بتواند بر صهیونیست ها در این زمینه مسلط شود.
فاعتبروا یا اولی الابصار
حسین علایی هفتم آذرماه ۱۳۹۹/ جماران

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

اشراف اطلاعاتی و حفاظتی اسرائیل و آمریکا در اعماق حساس ترین نهادهای امنیتی و حفاظتی ایران
سید احمد شمس
چند سال قبل مشخص شد رئیس میز اسرائیل وزارت اطلاعات و رئیس میز اسرائیل سازمان اطلاعات سپاه جاسوس اسرائیل هستند.
چند روز قبل ابومحمد مصری یکی از سران شبکه القاعده به همراه بیوه پسر اسامه بن‌لادن به سفارش آمریکا و به دست مأموران اسرائیلی در تهران به قتل رسیدند.
چند دانشمند هسته ای طی سال های اخیر به دفعات توسط عوامل اسرائیل در داخل خاک ایران ترور شدند.
چند سال قبل ادعا شد برخی از مداحان تندرو متمایل به بیت رهبری جاسوس اسرائیل بوده اند.
بارها و بارها طی یکی دو دهه اخیر شاهد این گونه اخبار بودیم و هم چنان هم ادامه دارد.
محسن اراکی نماینده مجلس خبرگان چندی قبل گفت : بر اساس خبر قطعی می‌گویم، آمریکا و اسرائیل در حوزه سرباز دارند.
و حال ، ترور دکتر محسن فخری زاده حکایت از نفوذ اسرائیل در درون سیستم امنیتی و حتی عمق لایه های حفاظتی شخصیت ها دارد.
برای کسی مثل فخری زاده که دو سال قبل نتانیاهو علنا او را تهدید می کند ، و در مقابل دوربین ها به دنیا اعلام می کند نام فخری زاده را به یاد داشته باشید ؛ بدون شک بالاترین سطح حفاظتی در نظر گرفته شده بود.
قطعا وقتی این فرد با این سطح از حفاظت اگر بخواهد جایی برود ، چند تیم قوی حفاظتی قبل از او محلی که او می خواهد به آن جا برود را چک می کند ؛ و چند تیم قوی حفاظتی هم پشت سر او حرکت می کنند تا کاملا او را تحت نظر داشته و کاملا حفاظت نمایند.
ترور فردی با این خصوصیات یعنی :
نفوذ اسرائیل در اعماق سیستم امنیتی و درون لایه های حفاظتی.
یعنی اسرائیل توانسته در حساس ترین لایه های امنیتی و برنامه ریز و اجرایی حفاظت شخصیت ها نفوذ کند و آن ها را بخرد.
ترور محسن فخری زاده یعنی در سطح حتی بالاترین شخصیت های نظام نیز ، اگر آمریکا و اسرائیل اراده کنند می توانند آن ها را ترور کنند.
حال جالب اینجاست که دست اندرکاران نهادهای امنیتی ایران به جای جستجو در میان خود و یافتن دشمن از درون ، فعالان سیاسی اجتماعی حقوق بشری و محیط زیست و بعضا چهره های علمی ایرانی مقیم خارج از کشور را با اتهام و برچسب ارتباط با بیگانگان و سرویس های جاسوسی برای اهداف سیاسی خود مورد هجمه و آزار و اذیت قرار داده و بعضا گرفتار بازداشت های طولانی مدت می نمایند.
اینجاست که به سازمان های اطلاعاتی توصیه می شود از راهی که مدت هاست گم کرده اند باز گردند و برای یافتن جاسوس و نفوذی به جای نگاه به دیگران ، کمی به درون خود توجهی بکنند.
چه بسا دستگیری فعالان سیاسی اجتماعی حقوق بشری و محیط زیست و چهره های علمی ایرانی مقیم خارج از کشور ، خود جزئی از نقشه های دیکته شده سازمان های جاسوسی اسرائیل و آمریکا به عوامل نفوذی درون سیستم امنیتی باشد ، و شاید حتی مورد اعتمادترین همکاران شما که به اسم دفاع از نظام و انقلاب دست به این گونه اقدامات می زنند، در حقیقت جاسوس اسرائیل و آمریکا باشند.
وقتی اشراف اطلاعاتی فقط در سرکوب مردم بی پناه و پرونده سازی برای بی گناهان کاربرد دارد، جای جای ایران هم می شود حیاط خلوت اسرائیل! هر لحظه اراده می کند می آید، میزند و می رود. تا این نادانی‌ها هست، به نفوذی‌ هم نیاز ندارند!
پس اگر زورتان به سرویس های جاسوسی اسرائیل و آمریکا نمی رسد به بیگناهان برچسب جاسوس نزنید تا ضعف ها و کم کاری هایتان را توجیه نکنید و آن گاه که مقام های بالاتر از شما بازخواست کردند که پس شما در برابر این همه بودجه عظیم امنیتی چه می کنید ، صرفا برای فرار از خالی بودن دست هایتان و بیکاری پرسنلتان و ضعف مفرط اطلاعاتی تان ، لطفا برای بیگناهان یا کسانی که از آن ها عقده و کینه به دل دارید ، به دروغ پرونده سازی نکنید و آن ها با اتهام های واهی به این سرویس جاسوسی یا آن دستگاه اطلاعاتی بیگانه وصل نکنید.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ترور آبسرد و آب سردی که روی منطقه ریخت!
2020 را می‌توان مهم‌ترین و در عین حال بدترین سال در نزاع چهال ساله ایران با آمریکا و اسرائیل دانست؛ سالی که با ترور عالی‌ترین مقام نظامی ایران شروع شد و با ترور برجسته‌ترین دانشمند هسته‌ای رو به اتمام است.
کما این که در سال 2020، چالش‌های امنیتی در حوزه امنیتی پیرامونی ایران به سطح خطرناک و بی‌سابقه‌ای رسید؛ چه در خلیج فارس پس از باز شدن رسمی پای اسرائیل در نتیجه عادی‌سازی روابط با آن؛ چه در حوزه قفقاز جنوبی به دنبال جنگ یک ماه و نیمه در قره باغ که برآیند آن چیزی جز تثبیت حضور متغیر اسرائیل در این منطقه نبود.
جنگ شاخ و دم ندارد؛ همین ترورها خود عین جنگ و لو در مقیاسی مشخص است؛ اما چون ذهنیت‌ها درباره مفهوم جنگ بروز نشده و مطابق کاربستی کلاسیک ونه نوین است، به گونه‌ای دیگر این وقایع تجزیه و تحلیل می‌شود. ترور سردار سلیمانی با آن جایگاه مهم فراتر از بمباران چندین پایگاه و تاسیسات نظامی بود؛ کما این که ترور فخری زاده نیز با آن موقعیت علمی در پیشبرد برنامه‌های هسته‌ای و دفاعی فراتر از بمباران تاسیساتی مرتبط است. فخری زاده کسی بود که دومی در ایران نداشت و از این رو بی‌جهت نیست که تنها دانشمند ایرانی باشد که بنیامین نتانیاهو و ایهود اولمرت نخست‌وزیران کنونی و پیشین اسرائیل به اسم از او نام برده باشند.
در واقع، اسرائیل می‌دانست که چه کسی را ترور می‌کند. مواف فاردی مجری برنامه خبری شبکه 11 اسرائیل امشب در پوشش خبری این واقعه به نقل از مقامات عالی رتبه اسرائیلی گفت که "ترور فخری زاده از میان برداشتن یک توان منحصر به فرد بود که دیگران در ایران از آن برخوردار نبودند".
در تصویری کلان، ترور دانشمند هسته‌ای ایران را می‌توان در ادامه ورود نزاع با آمریکا و همپیمانان آن در منطقه به فازی جدید و خطرناک دانست که با ترور سردار سلیمانی کلید خورد؛ فازی که نقطه پایان معادله نه جنگ و نه صلح و سرآغاز شکل‌گیری معادله‌ای‌ تازه بر مدار صلحی بر پایه همان 12 شرط آمریکا و یا پیشبرد اوضاع به سمت جنگی فراگیر با اقداماتی جنگی نظیر این ترورهاست.
ترور امروز در شرایطی رخ داد که ادبیات و فضای حاکم بر منطقه جنگی است و نگاهی گذرا به وضعیت، همچون تشدید حملات اسرائیل در سوریه، تغییرات در پنتاگون، ارسال بی‌-52‌ها به منطقه، خارج ساختن بخشی از نیروهای آمریکا سفرهای مشکوک وزرای خارجه و دفاع آمریکا به منطقه، اعزام نیروهای نظامی انگلیسی برای حفاظت از تاسیسات نفتی عربستان؛ همه و همه حکایت از آرایشی خطرناک دارد و دو ماه آینده تا آمدن بایدن را آبستن تحولاتی می‌سازد و احتمالا ترور دانشمند ایرانی آخرین اقدام در دوره گذار انتقال قدرت در آمریکا نباشد.
اما ارجاع هدف ترور امروز و اقدامات احتمالی دیگر به این گمانه که اسرائیل در صرافت تحمیل دستور کاری برای دولت بایدن هستند، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد؛ بلکه آنچه در حال وقوع است، با مشارکت و هماهنگی آمریکا و فراتر از تحمیل یک دستور کار مشترک بر بایدن و برنامه‌ای است که کلیت سیستم آمریکا پشت آن قرار دارد و اگر در تتمه آن کارهای خطرناک‌تری انجام دهند، می‌خواهند بنام ترامپ تمام کنند تا پیامدهای آن را کنترل کنند.
اما در این میان، از مجموع رفتارهای اسرائیلی‌ها به ویژه نتانیاهو پس از ترور آبسرد این گونه بر می‌آید که تل‌آویو غیر از حذف فیزیکی این دانشمند، اهداف دیگری را نیز دنبال می‌کند. قبلا در چنین مواقعی، مقامات اسرائیلی و رسانه‌های آن‌ها مهر سکوت بر لب می‌زدند و بعد از ماه‌ها به مرور اطلاعاتی درز پیدا می‌کرد؛ اما تنها دقایقی بعد از واقعه امروز، نه در لفافه و تلویح که به شکلی نزدیک به تصریح مسئولیت ترور را با آروزی شنبه خوب برای یهودیان و خبر از به راه افتادن اتفاقی در خاورمیانه و غیره می‌پذیرد.
این رفتار اولا می‌تواند به قصد تحریک ایران و کشاندن آن به یک مواجهه در دو ماه آتی باشد و ثانیا اشاره‌ای به اتفاقاتی دیگر در آینده باشد و از این رو از "دوره پرتنشی" سخن گفت.
اما نکته مهم دیگر، تعلیق صدور ویزا برای 13 کشور از جمله ایران از جانب امارات تا زمانی نامشخص است؛ این اقدام پیشگیرانه و امنیتی یا کاشف از آن است که ابوظبی در جریان وقوع ترور امروز بوده و از بیم این که ایران بخواهد واکنشی علیه اسرائیلی‌ها در امارات نشان دهد، 13 کشوری را که احتمال می‌داده ممکن است از آن‌ها افرادی را برای تلافی اعزام کند، مشمول ممنوعیت صدور ویزا کرده است. یا گمانه دیگر این است که احتمالا اتفاقات امنیتی دیگری در آینده نزدیک در منطقه می‌افتد و برای مواجهه پیشگیرانه با آن، این تصمیم را گرفته‌اند.
#صابرگلعنبری

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ترور فخری‌زاده و منازعه‌ای که به اوج می‌رسد!

ترور حزن‌انگیز و تأسف‌بار محسن فخری‌زادۀ مهابادی، رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع ایران، بازتاب بسیاری وسیعی در سطح رسانه‌های جهان پیدا کرده است. این بازتاب وسیع تا اندازه‌ای به نقش مرحوم فخری‌زاده در پروژه‌های اتمی و موشکی جمهوری اسلامی مربوط می‌شود، اما علت مهمتر آن، نگرانی از پیامدهای منطقه‌ای ترور اوست.
گرچه تاکنون دولت یا گروه و سازمانی مسئولیت ترور فخری‌زاده را به عهده نگرفته است، اما انگشت اتهام به طور طبیعی به سمت سازمان امنیتی اسرائیل یعنی موساد نشانه می‌رود.
موساد در ترور چهره‌های ضداسرائیلی سابقه‌ای طولانی دارد. معمولاً هرگاه سران یک تشکیلات یا سازمان به عنوان تهدیدی حیاتی علیه موجودیت اسرائیل تعریف شوند، موساد برای حذف فیزیکی آنان با خونسردی و بی‌رحمی وارد عمل می‌شود و بدون به عهده گرفتن مسئولیت عملیات، رد پای مشخصی هم از خود به جا نمی‌گذارد. این رفتاری است که گویی از سوی بسیاری از کشورها و مجامع بین‌المللی پذیرفته شده و عموماً عقوبتی هم به دنبال ندارد.
در طول چند دهۀ گذشته، موساد بسیاری از رهبران ساف و الفتح را در لبنان و تونس ترور کرده و پس از آن برخی چهره‌های اصلی حماس و بعضاً جهاد اسلامی فلسطین و حزب‌الله لبنان را نیز تحت عنوان "قتل هدفمند" مورد سوءقصد قرار داده است.
این در حالی است که از چند سال قبل، دولت اسرائیل برنامۀ اتمی و موشکی جمهوری اسلامی را نیز به عنوان "تهدیدی حیاتی" علیه موجودیت خود تعریف کرده و دست موساد را برای هر نوع اقدام علیه تأسیسات و نیروهای مؤثر در آن باز گذاشته است. این ماجرا البته منحصر به ایران نیست. اسرائیلی‌ها اصولاً هر نوع پروژۀ اتمی مخفی یا معطوف به غنی ‌سازی اورانیوم در کشورهای خاورمیانه را تهدیدی حیاتی علیه خود به حساب می‌آورند و در جهت نابودی و ترور دانشمندان دخیل در آنها درنگ نمی‌کنند. حمله به تأسیسات هسته‌ای عراق و سوریه نمونه‌ای از اقدامات آنها در این زمینه است.
با این حساب، عموم یا اکثر عملیات خرابکاری در تأسیسات هسته‌ای ایران و ترور دانشمندان و مدیران دخیل در این پروژه‌ها را می‌توان با درجۀ بالایی از اطمینان به اسرائیل و سازمان‌ امنیتی و جاسوسی آن نسبت داد. این به واقع جنگی غیررسمی است که از مدت‌ها پیش آغاز شده و با ترور مرحوم فخری‌زاده به اوج خود نزدیک می‌شود.
اکنون بحث بر سر این است که دو طرف می‌خواهند این منازعه را تا کجا و به چه بهایی ادامه دهند؟ در این میان آنچه مشخص است اسرائیلی‌ها چیزی تحت عنوان غنی‌سازی صنعتیِ غیرنظامی و مسالمت‌آمیز را بخصوص برای ایران که موجودیت آنها را رسماً نفی می‌کند، به رسمیت نمی‌شناسند و با هر فرمولی که چنین حقی را حتی تحت شدیدترین نظارت‌های بین‌المللی به رسمیت شناسد، مخالفت می‌کنند. مخالفت شدید و بی‌وقفۀ آنها با برجام در واقع ریشه در همین نگرش دارد.
در مقابل، جمهوری اسلامی نیز حق غنی‌سازی را غیر قابل چشم‌پوشی می‌داند و تاکنون به معاملۀ آن با هیچ امتیاز دیگری رضایت نداده است.
بدین ترتیب، دو طرف تمام نیرو و قوای خود را به کار گرفته‌اند تا طرف دیگر را به عقب برانند و گویی مصالحه‌ای در این میان قابل تصور نیست. یکی از اقدامات هریک از طرفین یارگیری‌های منطقه‌ای برای محاصره و یا نزدیک شدن هر چه بیشتر به دیگری است. ایران از سال‌ها پیش در لبنان و نوار غزه برای خود متحدانی داشته و در سال‌های اخیر در سوریه نیز پایگاه‌های گسترده‌ای به دست آورده است. اسرائیل نیز از سال‌های گذشته به طور مخفی با برخی همسایگان ایران رابطۀ مخفی امنیتی برقرار کرده و در ماه‌های اخیر این روابط را رسمی و علنی کرده است. این خود نشان از تشدید رویارویی به قصد ورود به مرحلۀ نهایی تخاصم دارد.
مسلماً بحث در مورد هزینه‌های این تخاصم و میزان اجتناب‌پذیری یا اجتناب‌ناپذیری آن و سرانجام نهایی‌اش، به صورتی بی‌طرفانه در کشور ما ممکن نیست بخصوص اینکه هر گونه تشکیک در اموری از این قبیل به مذاق عده‌ای چنان تلخ می‌آید که نهایتاً کار را بر گوینده سخت و دشوار می‌کند.
از این رو فقط می‌توان گفت که مسئولان کشور اگر می‌خواهند تا خطِ آخر این مناقشه پیش روند باید مسئله را بسیار بیش از این جدی بگیرند. اسرائیلی‌ها با توجه به تجربه‌های تاریخی و خاستگاه تمدنی و نفوذ جهانی و نوع فهم‌شان از امنیت و موجودیت خود، دشمنی بی‌خطر و احمق و احساساتی نیستند.
#احمد_زیدآبادی
#ترورفخریزاده
#موساد
#غنی_سازی
#اسرائیل
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

مشکل‌تان با کیست؟
فرض کنیم قرار باشد جمهوری اسلامی تا تاریخ مشخصی مثلاً تا یک هفتۀ آینده "انتقام" ترور محسن فخری‌زاده را از اسرائیل یا هر کشور و سازمان دیگری که پشت عملیات ترور بوده است، بگیرد.
چه افراد یا نهادهایی در این باره باید تصمیم قطعی و لازم‌الاجرا را بگیرند و چه افراد و نهادهایی باید آن تصمیم را عملیاتی و اجرایی کنند؟
هر که باشد قطعاً علی مطهری یا مصطفی تاجزاده یا فردی مانند آنها در خارج از حوزۀ قدرت نیست که به دلیل درخواست‌شان برای خویشتن‌داری، لازم باشد هدف حملۀ برخی محافل تندرو اصوگرا قرار گیرند!
بنابراین، معلوم نیست این محافل تندرو با کی سرِ جنگ دارند؟ تصمیم‌گیر کسان دیگر و مجری هم کسان دیگر! اگر از عملکردشان ناراضی هستید به همانها حمله کنید، این وسط حمله به شهروندان بدون قدرت و مسئولیت چه افتخار و ارزش و اهمیت و اثری دارد و نشانۀ کدام شجاعت و نترسی و بی‌‌باکی است؟
#احمد_زیدآبادی
#علی_مطهری
#تاجزاده
#انتقام
#فخری_زاده
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

نفوذ امنیتی اسرائیل در ایران تا کجاست؟
علیرضا تقوی‌نیا
@taghaviniaa
ظهر روز جمعه ۷ آذرماه دانشمند و پدر برنامه هسته ای ایران در شهر آبسرد دماوند ترور می شود.
دکتر محسن فخری زاده به همراه همسر و فرزندانش به خانه مادر خانمش در شهر رستم کلا برای صرف ناهار می رود .
رئیس سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع و همراهانش شامل ۲ نفر محافظ و یک راننده در خودروی جلو و همسر و فرزندانش در اتومبیل دیگری سوار بوده اند .
بر اساس اطلاعاتی که نگارنده کسب کرده در حین بازگشت، مهاجمان مسلح که جمعا حدود ۱۲ نفر بوده اند ( شامل ۲ خودرو و ۴ موتور سوار) یک دستگاه نیسان باری آبی رنگ حامل مواد شدیدالانفجار را در مسیر کاروان منفجر ساخته و مبادرت به تیراندازی به خودروی دکتر فخری زاده می نمایند. این دانشمند اتمی در اثر این سوء قصد مسلحانه زخمی شده و در بیمارستان به شهادت می رسد.
تصاویر منتشر شده نشان می دهد سرعت عمل تروریست ها و عدم آمادگی تیم محافظ به حدی بوده که محافظان نتوانسته اند در برابر آنها واکنش خاصی داشته باشند و درون خودرو مورد اصابت پیاپی قرار گرفته بودند.
در این خصوص ذکرچند نکته به نظر کاتب سطور می رسد .
1 انتقال ، پشتیبانی و هدایت ۱۲ نفر تروریست آنهم در نزدیکی پایتخت ایران اصلا چیز کوچکی نیست که بتوان از آن به راحتی عبور کرد. عملیات تروریستی دیروز نشان داد رژیم اسرائیل زیر ساخت امنیتی قوی در ایران دارد که در روز روشن یک عملیات موفق را انجام داده و بلافاصله همگی سالم می گریزند .
2 در ترورهای گذشته ، موساد از حدود ۲نفر برای عملیات استفاده می کرد لکن فراهم کردن این تعداد تروریست و پذیرفتن ریسک آن نشان دهنده اهمیت استراتژیک حذف شهید فخری زاده برای دولتمردان صهیونیست است.
3 سازمان جاسوسی اسرائیل احتمالا هیچگاه ریسک فرستادن مامورانش به ایران را نخواهد کرد و به جای آن از نیروهایی با ملیت ایرانی برای ماموریت های اینچنینی استفاده می کند. با انگیزه ترین افراد برای موساد ، معارضین نظام جمهوری اسلامی و گروههای تروریستی که در درون کشور سازمان و ریشه دارند خواهد بود. سازمان مجاهدین خلق ، پژاک ، الاحوازیه و ... می توانند جزو گزینه ها باشند.
4 قبل از ترور شهید فخری زاده ، ایهود اولمرت و بنیامین نتانیاهو نخست وزیران سابق و فعلی رژیم اسرائیل، در رسانه ها اسم این دانشمند اتمی را به زبان آورده و او را تهدید به ترور می کنند .
چرا محافظان چنین شخصیت تا این اندازه مهم و حساسی که رسما و علنا به ترور تهدید می شود اندک بوده و خودروی ضد گلوله برای حفاظت از او تخصیص داده نشده است ؟
5 تیم تروریستی موساد از کجا می دانسته که این دانشمند اتمی قرار است روز جمعه به شهر رستم کلا برود و اطلاعات دقیق مسیر بازگشت وی را از کدام منبع کسب کرده است ؟
6 پس از انجام عملیات، این تعداد فرد مسلح چگونه فراری داده شده و به کجا رفته اند ؟
در نهایت اعتقاد نویسنده متن بر این بوده که مسئله نفوذ در ایران بسیار پیچیده و گسترده است و بدون تعارف باید آن را در سطوح مختلف جستجو کرد.
http://t.me/EsfandiarKhodaee

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ارزشی عزیز، بفهم!
احسان سلطانی
حفاظت از دانشمندان هسته‌ای با سپاه است.
تصمیم هرگونه واکنشی به ترور با شخص رهبر است.
مگر در زمان احمدی‌نژاد ۵ دانشمند ترور نشدند؟
آن زمان هم ظریف و روحانی مسبب ترور بودند و جلوی واکنش شما را گرفتند؟
مگر وقتی رهبری گفت «مذاکره ممنوع» دولت توانست مذاکره کند؟
ترورهای موساد در تهران در زمان احمدی‌نژاد شروع شد.
یعنی زمانی که قطعنامه بود پشت قطعنامه، و خبری از برجام نبود!
یا نادان هستید که ترور در قلب ایران را به مذاکره و برجام ربط می‌دهید، یا ... و هم‌دست تروریست‌ها و دولت‌های عصبانی منطقه که کابوس‌شان شروع مذاکرات و بازگشت به شرایط ۲۰۱۵ است.
واکنش نهادهای امنیتی به ترور در قلب ایران [در زمان معجزه هزاره سوم]:
چند روز بعد یک جمال فشی پیدا می‌کنند و با استناد به پاسپورت اسرائیلی که به‌شکلی رسوا جعل‌شده، می‌گویند عامل ترور را گرفتیم.
یک مازیار ابراهیمی هم پیدا می‌کنند و آنقدر شکنجه‌اش می‌کنند تا بگوید من تروریستم!
موساد هم به ریش همه می‌خندد!

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

فضای مجازی و تحلیل این ترور :
مطلبی از یکی از دوستان در گروهی دیگر در جواب دوستی دیگر:
با سلام خدمت ........عزیز
با تشکر از تحلیلی که مطرح کردی، دراین که ترور اخیر در جهت اهداف اسرائیل بوده و باعث شادی سردمدارن حکومت اسرائیل شده شکی در آن نیست ولی انجام این ترور که بسیار با دقت و با امکانات کامل اطلاعاتی و تجهیزاتی وحتی تعداد نفراتی که در این عملیات دست داشتند این گمان را به یقین بدل میکند که این عملیات توسط طیفی از داخل سیستم به انجام رسیده برای تحقق اهداف خاص۔
بررسی تاریخ چهل ساله اخیر بیانگر این مسئله است که طیف تند رویی در داخل سیستم وجود دارد که در مقاطع مختلف برای حذف گروه های معتدل حکومت وارد عمل میشوند که بطور خلاصه به برخی از آنها اشاره میکنم ، اشغال سفارت آمریکا به منظور حذف دولت موقت ، قتل های زنجیره ای به منظور تضعیف دولت خاتمی، ترور دانشمندان هسته ای ، اشغال سفارت عربستان ، اشغال سفارت انگلیس، وبسیارند بحران آفرینی هایی که برآمده از داخل سیستم به منظور حذف جناح میانه رو به انجام رسیده۔
در برهه کنونی کشور در آستانه انتخابات ریاست جمهوری اولا نیاز به تحریک احساسات ملی و ایجاد اجماع و از طرف دیگر حذف اعتدال گرایان است که با این ترور هر دو هدف ظاهرا تامین میشود۔
قبل از انقلاب همکاری تنگاتنگی بین دو کشور ایران و اسرائیل در زمینه های کشاورزی و صنعتی وجود داشت، دشمنی از آنجایی آغاز شد که ادعای حذف اسرائیل از صحنه گیتی عنوان گردید، و اسرائیل برای محافظت از خود به هر اقدام ممکنی دست خواهد زد و عملکرد ما در رابطه با کشورهای حاشیه خلیج فارس سیاستی واگرا بوده و آنها را
به دامن اسرائیل سوق داده، بنابراین
خود کرده را تدبیر نیست ، و تا هنگامیکه در سیاست های خود در رفتار با دنیا تجدید نظر نکنیم و راه تعامل با جهان را پیدا نکنیم در بر همین پاشنه خواهد چرخید و دود آن به چشم ملت خواهد رفت۔ شما نمیتوانید به کشوری اعلان جنگ دهید و از کلیه امکانات خود به منظور ایجاد گروه های نیابتی در مرز های آن کشور استفاده کنید و سپس توقع مماشات داشته باشید۔
یا در عربستان تظاهرات برائت از مشرکین راه بیاندازید و توقع دوستی داشته باشید۔ بهرحال امیدوارم روزی کشور سیاست تعامل با جهان را در پیش بگیرد و مردم روی آرامش را ببینند۔
ترور های دانشمندان ایران و تازه ترین آنها ترورشهید فخری زاده ی مهابادی،در دل پایتخت آنهم به دست پلید جاسوسان موساد،هم تحقیر آمیزاست و هم درد آور این جنایت هرچند بزرگ و خسارت آور باشد به هیچ روی نباید موجب تعجب و شگفتی شود چون کشوری که روی موشک هایش می نویسد ما خواستار محو اسراییل هستیم و برای نابودیش تقویم روزشمار تهیه می کنند مفهومش این است که به طرف مقابل هم حق می دهیم در پی نابودی نابود کننده ی خود باشد و هر چه از دستش می آید دریغ نکند تفاوت ما با اسراییل در این است که ما حرافی و گزافع گویی بسیار می کنیم و در عمل عرضه نداریم رجزخوانیهایمان را عملی کنیم و بر دشمن خسارتی وارد کنیم و عملیات فرضیمان فقط در جغرافیای کلمات و واژگان محقق می شود اما دشمن ما بی هیاهو و رجز خوانی اراده ی خود را در هر کجای ایران که اراده کند دیکته می کند کسانی که توان حفاظت از عزیزترین سرمایه های ملت و نخبه ترین نیروهای همکار خود و از همه مهمتر غرور هشتاد وپنج ملیون ایرانی و اعتبار نظام حاکم را ندارند غلط می کنند که گزافه گویی می کنند و در تریبون ها لاف غریبی می زنند و بر موج ایران هراسی و یهود ستیزی می دمندو با این کار زیانبار دشمن جنایتکار را در چشم جهانیان محق و حق به جانب جلوه می دهند

This comment was minimized by the moderator on the site

درست مثل فیلم‌های اکشن آمریکایی بوده:
۱- سرِ دوربرگردان بلوار امام، نیسان بدون سرنشین و مجهز به مسلسل اتوماتیک پارک شده بود؛ درست زیر ترانس برق.
مواد منفجره نیز در نیسان جاسازی شده.
آن دستِ بلوار نیز خودروی سانتافه با ۴سرنشین در انتظار بوده. بعلاوه ۴موتورسوار و دو تک‌تیرانداز.
۲- خودروی «اسکورت۱» عبور می‌کند.
خودروی دکتر با همسرش که به دوربرگردان می‌رسد، مسلسل اتوماتیک شلیک می‌کند. سه گلوله به دست و پای دکتر فخری‌زاده اصابت می‌کند. وی پیاده می‌شود.
خودروی «اسکورت۲» می‌رسد. حامد اصغری پیاده می‌شود، خود را روی دکتر می‌اندازد و ۴گلوله می‌خورد. ناگهان نیسان با ریموت منفجر می‌شود. همزمان سرنشینان سانتافه و موتورسواران شلیک می‌کنند‌؛ ۱۲نفر همزمان. تیم حفاظت زیرآتش گلوله قرار می‌گیرد.
۳-هیچ‌یک از تروریست‌ها دستگیر یا کشته نمی‌شوند!
۴-مجروحین به درمانگاه آب‌سرد منتقل می‌شوند. اما برق درمانگاه قطع است! برق منطقه از نیم‌ساعت قبل قطع شده و تمام دوربین‌ها خاموش بوده! و هیچ فیلمی ضبط نشده!
۵-هلیکوپتر می‌آید اما به دلیل انفجار ترانس و کابل‌های برق در بلوار، نمی‌تواند در بلوار بنشیند. بناچار مجروحین را به انتهای بلوار در پارک الغدیر می‌آورند تا سوار هلیکوپتر کنند. دکتر در بیمارستان بقیه‌الله تمام می‌کند.
چند نکته:
۱- یک تیم ۱۲نفره عملیاتی حداقل ۵۰نفر پشتیبانی لازم دارد. چگونه یک «گروهان تروریستی» در پایتخت با تمام تجهیزات عملیات کردند؟!
۲- ترور در روز تعطیل، و در محل ویلای سوژه در هنگام تعطیلات با خانواده، یعنی اشراف کامل بر ساعت و مکان دقیق عبور و مرور و حتی برنامه خانوادگی.
جاگذاری خودروی انفجار مجهز به مسلسل خودکار و انتظار ۱۲نفر مهاجم یعنی سوژه در تور کامل اطلاعاتی بوده.
۳- حفاظت چند حلقه دارد. و محافظ آخرین حلقه آن است. وقتی حلقه‌های اطلاعاتی شکسته شده محافظ راهی جز «تن دادن» به گلوله ندارد.
۴- نبایستی این ترور و انفجار نطنز را جناحی و به ناکارآمدی وزیر اطلاعات تقلیل داد و پای برجام را پیش کشید.
ترور شهید اردشیرحسین‌پور در زمان وزارت غلامحسین اژه‌ای،
ترور علی‌محمدی، شهریاری، رضایی‌نژاد و احمدی‌روشن در زمان وزارت مصلحی و
ترور فخری‌زاده در زمان وزارت علوی انجام گرفته است.
این یعنی سیستم اطلاعاتی سالهاست حفره دارد؛ حفره‌ای بزرگ.
جدال‌های جناحی بر سر انتقام یا برجام، دامیست برای سرپوش گذاشتن بر این حفره. باید دور زد، برگشت و سیستم را پاکسازی کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

ببینید یک مقام ارشد ج.ا.ایران شرایط کشور را چگونه می بیند، رییس جمهور کشور را چگونه می بیند، اسم را این چنین بر بدن این جامعه تزریق می کنند :

حجت الاسلام طائب:
" شرایط امروز ما همانند روزهای پایانی حکومت عثمان است. که حضرت امیر(علیه السلام ) در آن روزیکه فساد تمام جامعه اسلامی را فرا گرفته بود، و مردم از سراسر حاکمیت اسلام به مدینه آمده بودند برای کُشتن عثمان و برداشتن او از قدرت امیرالمؤمنین در دفاع از عثمان بلند شد!؟ و حسنین(علیه السلام ) و ابوالفضل(علیه السلام ) و بنی هاشم را برای دفاع از او اعزام کرد. اما وقتی بصیرت در بین مردم نباشد، مانند کسیکه در تاریکی راه میرود و نمیداند به چه سَمتی میرود، میگفتند: چرا علی از عثمان دفاع میکند؟!
دفاع امیرالمؤمنین(علیه السلام )، دفاع از شخصِ عثمان نبود، بلکه دفاع از اسلام بود!؟
امیرالمؤمنین قصد داشتند عثمان در قدرت باقی بماند تا یک اقدامی صورت بپذیرد، و آن اینکه: عثمان والی های بِلاد اسلامی را عوض کند و افراد مورد تایید اسلام را بُگذارد.
تا حضرت علی (علیه السلام ) زیر آن را امضا کند و مردم را آرام کند و امیدِ به اصلاح شدن اُمور دهد. یکی از آن والی های فاسد که باید توسط عثمان عزل میشد، معاویه بود.
که اگر این مهم اتفاق می افتاد دیگر نه جنگ صفینی بود و نه حادثه کربلایی و این داغها که بر دل شیعیان نشست..
نکتۀ بسیار مهم اینکه، معاویه باید به دست عثمان عَزل میشد، نه امیرالمؤمنین.
(هوشیارباشیم وبصیرت داشته باشیم!).
دفاعِ امروز ما از روحانی، دفاع از انقلاب است، نه شخص او.
امروز، روحانی، همانند عُثمان برای جبهۀمقابلِ حق، تبدیل به یک مهرۀ سوخته شده است.
و بهترین حالت برای این جبهه، حذف روحانیست، و ساختن پیراهن عثمان برای معاویه ((یعنی متفکرین برجام)) است!!.
روحانی؛ مانند عثمان باید تا آخرین روز در قدرت بماند. تا به یک سوال جواب بدهد:
و آن اینکه شما در طول ۸ سال ریاست جمهوری چه مشکلی از کشور را حَل کردید و نتیجه اعمال شما در سطح زندگی مردم چه بوده است؟
امیرالمؤمنین علیه السلام
میخواستند با بقاءِ عثمان، معاویه را نابود کنند و امروز ما میخواهیم با بقاءِ روحانی تا روز آخر قدرت، معاویۀ امروز که متفکرین برجامی هستند را نابود کنیم!
استیضاح رئیس جمهوری که بر اساس یک تفکر و ایدئولوژی روی کار آمده است درست نیست، چراکه دشمن اصلی، آن تفکر است، نه شخص.
ما باید آن تفکر را نابود کنیم. ولی با استیضاح، بحث و فضا عوض میشود. شخص مسئول بظاهر از بین میرود! ولی آن تفکر، به حیات خود ادامه میدهد.
استیضاح روحانی(حسن فریدون)، و جانشینی جهانگیری، چه سودی دارد؟
جُز بِهَمریختگی بیشتر اوضاع کشور.
امروز، بجای طرح استیضاح، باید مجلس و همۀ دستگاهها، مانند سپاه به میدان بیایند و از همه ظرفیت خود برای کنترل اوضاع تا انتخابات بعدی استفاده کنند.
قطعاً؛ طرح استیضاح روحانی نقشۀ شوم آمریکا و خائنین یا ساده لوح های داخلی است!؟!؟؟؟ برای به زمین زدن انقلاب!؟!؟ "
توصیه میشود بیشتر درباره پروژه "دولت بی‌سر" تحقیق کنید، ببینید بر سر عراق و لبنان با اجرای این پروژه چه آمد...و چه کسانی نفع بردند...
حالا بهتر میفهمیم چرا این روزها مولا علی (سید علی خامنه ای) از عثمان (حسن روحانی) دفاع میکند...و حتی میگوید چرا اینهمه هجمه بر دولت وارد میکنید...
جامعه ما باید بفهمد تفکر برجامی (ترفند معاویه) نتیجه نمیدهد و باید برکنار شود، که اگر اینطور نشود، خدای نکرده سال دیگر و در انتخابات بعدی باز هم آن ۲۳ میلیون نفری که دوره قبل به روحانی رای دادند، دوباره با ترفند و حیله مجددا به روحانی مانندی رای خواهند داد و این میشود همان حیله های معاویه...
علی را دریابید و حتی اگر دلیل رفتار و حرفهایش را نمیفهمید، فقط پشت او بمانید و نه یک قدم از او جلوتر بروید و نه عقبتر باشید.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

پرسشی تکان‌دهنده درباره‌ی ماجرای دیروز
فریاد نزنید، توضیح دهید
جعفر شیرعلی نیا
«آقای صدوقی یک نامه‌ای قبل از شهادتش به سپاه نوشته که این حفاظتی که شما گذاشته‌اید، این حفاظت نیست. این پاسدارهایی که برای حفاظت گذاشتید این‌ها درست و حسابی تیراندازی هم بلد نیستند تا چه رسد به مسائل دیگر!»
آیت‌الله صدوقی، امام‌جمعه‌ی یزد، 11 تیر 1361 پس از برگزاری نمازجمعه ترور شد و حسن باقری، از فرماندهان ارشد سپاه، در سال‌های ابتدایی جنگ، در سخنرانی‌اش چند ماه قبل از شهادت، به این موضوع اشاره کرده است. باقری می گوید پس از ترور صدوقی «شورای فرماندهی سپاه یزد را گرفتند، به زندان انداختند.» اما می‌پرسد اما آیا می‌توان صدوقی دیگری درست کرد؟ چند ماه بعد از ترور صدوقی، آیت‌الله اشرفی اصفهانی، امام‌جمعه‌ی کرمانشاه، در 23 مهر 61، در جمعه‌ای دیگر، ترور شد و باقری در سخنرانی‌اش گفت: «برادر شمخانی، که قائم‌مقام سپاه بود، روز جمعه رفته و دیده که خود ایشان آمده درِ خانه را باز کرد است. یک امام جمعه‌ای که هم‌ردیف آقای صدوقی بوده، گفته که حاج آقا پس حفاظت چی شد؟ بچه‌ها کجا هستند؟‌ گفتند امروز جمعه است و حفاظت تعطیل کرده است!!»
باقری در این سخنرانی به چند مطلب کلیدی درباره‌ی ریشه‌ی برخی از آشفتگی‌ها اشاره می‌کند؛ از جمله این‌که سپاه «درگیر یک سری مسائل شهری می‌شود و درگیر یک سری مسائلی می‌شود که وظیفه‌ی او نیست و بعد موقعی که می‌نشینیم با یک پاسدار صحبت می‌کنیم، می‌بینیم می‌خواهد نهضت‌های آزادی‌بخش داشته باشد، روابط عمومی داشته باشد، دفتر سیاسی داشته باشد، انتشارات داشته باشد، با ضدانقلاب مبارزه کند و در جریانات سیاسی تاثیر داشته باشد. می‌خواهد همه‌کاره باشد، ولی چقدر دارد مایه می‌گذارد؟ پس کو؟ ما که عهده‌دار مملکت نیستیم. مملکت برای خودش سکان‌دار دارد، امام زمان دارد، امام خمینی را دارد، مجلس را دارد، دولت را دارد، شورای عالی قضایی را دارد، شورای نگهبان را دارد، ما هم به عنوان یک بازوی اجرایی نظامی در کنار ارتش مطرح هستیم.»
باقری به یک مطلب مهم دیگر توجه کرده است: این‌که بار اصلی به دوش مردمی است که در حال تحمل شرایط سخت اقتصادی کشور هستند؛ «صریحا بگویم: باور کنید کم‌ترین کسانی که در مسئله‌ی جنگ سهیم هستند آن‌هایی هستند که دارند در جنگ می‌جنگند. فشار سیاسی روی مسئولین مملکت است، فشار مالی روی مردم است، همه جا کوپنی است.»
نکته‌ی مهم دیگری که باقری روی آن دست می‌گذارد، بحث استفاده از تجربیات جنگ است: «اگر فردا شوروی حمله کند به دره‌گز و شما در دره‌گز بخواهید جنگ تن به تن خرمشهر را بکنید، روز قیامت مسئول هستید و باید جواب بدهید. مسلمان و مومن نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود. ما مسئولیم مسئله‌ی خرمشهر فقط یک بار به وجود بیاید، بعد دیگر باید سازماندهی را یاد بگیریم.»
دیروز، پس از گذشت بیش از 4 دهه از عمر جمهوری اسلامی، در جمعه‌ای دیگر دانشمندی از ایران عزیز را ترور کردند. شگفت‌انگیز این‌که نخست‌وزیر اسرائیل به صراحت خواسته بود نام فخری‌زاده به خاطر سپرده شود.
من از دیروز از خود می‌پرسم نهاد امنیتی که حواسش هست منِ نویسنده حق ندارم وعده‌ی انتشار مطلبی بدهم که در آن می‌خواهم بحث تقاضای مصاحبه از آیت‌الله خامنه‌ای را مطرح کنم، در برابر اظهارنظر صریح نخست‌وزیر اسرائیل و شواهد دیگر، که همگی مسئولیت سنگین حفاظت از فخری‌زاده را هشدار می‌دهد، چه کارهایی کرده و چرا جواب نگرفته است؟ نمی‌شود در پسِ فریادهای بلندِ انتقام سخت، سوال‌های مهم را نادیده گرفت.
سردار علایی، از فرماندهان ارشد سپاه در جنگ، دیروز نکات تکان‌دهنده‌ای را مطرح کرده و نوشته است: «ترور دکتر محسن فخری‌زاده توسط اسرائیل، بیانگر آن است که همچنان تشکیلات جاسوسی و عملیاتی اسرائیل در ایران فعال است. این هفتمین ترور دانشمندان هسته‌ای ایران است که همگی آن‌ها به شهادت رسیده‌اند. الان بیش از ده سال است که اسرائیل به طور مرتب در داخل ایران عملیات مختلف، از جمله ترور انسان‌های دانشمند را انجام می‌دهد. روش ترور رییس سازمان پژوهشی و نوآوریِ وزارت دفاع مشخص می‌سازد که ساختار عملیاتی اسرائیل در ایران بسیار مجهز و پیشرفته و متکی بر اطلاعات دقیق است.»
سوال مهمی که علایی مطرح می‌کند و نباید در میان فریادها و وعده‌های انتقام نادیده گرفته شود، این است: «باید دید چه ضعفی در ساختار و سازوکارهای دستگاه‌های امنیتی ایران وجود دارد که علی‌رغم محتمل بودن ترور افرادی مانند شهید فخری‌زاده و پیش‌بینی محافظ برای آن‌ها، باز هم عملیات اسرائیل موفق می‌شود!!»
به قول شهید باقری: «مومن نباید دو بار از یک سوراخ گزیده شود.»
سخنرانی حسن باقری از نشریه‌ی نگین ایران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، شماره 14، ص 121 تا 135، آمده است و یادداشت سردار علایی از سایت جماران.

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...