قربانگاه های شرق وحشی، غسالان متبحر، آستان شویی های بی شمار
  •  

14 دی 1402
Author :  
نقاشی از صحنه خیالی قربانی کردن اسماعیل در آستان خداوندی توسط ابراهیم

بیاییم کمی به شرایط خود چشم باز کنیم، به دنیای خود از زاویه ایی دیگر بنگریم، اینجا دیگر "خاورمیانه" نیست، "غرب وحشی" است! اینجا جاییست که زمین و زمینیان در عین نزدیکی با آسمان و آسمانیان، در شرایط کمبود آب، ناشی از قهر آسمان با زمین، که با کاهش نزولات آسمانی و بارش های معمول، می رود تا تشنگی حتی حلقوم کوه های پر برفش را هم بفشارد، چشمه های جاری هزاران ساله اش هم می خُشکد و...، اما آنچه بسیار در خود دارد، خونی بی بهاست که مردمانش هر روز بجای آب، درب و دیوار و زمین خاک گرفته شان را، با آن شستشو می دهند.

 روزگاری بود وقتی می خواستیم خونریزی و جنایت را تَصوّر کنیم، نگاه مان به سرخپوستانی می رفت که به گله های بوفالو حمله می کردند، و با سر و صدایی عجیب و مهیب، هر چه در توان داشتند، بکار می گرفتند، تا برای خوراک خود، از گاوهای وحشی کشتار و سلاخی کنند، و در همان حال، سفیدپوستانی را در نظر می گرفتیم که برای غلبه بر سرزمین های پربار اینان، و پاکسازی آن از بومیان، بدانجا هجوم بردند و جهت به انقیاد و بردگی کشیدن این رنگین تنان، از آنان بی نهایت، و در شرایط اسراف واری، کشتار می کردند، ششلول بندانی که بی مهابا و خونسرد می کُشتند، و بر افتخار و وسعت سرزمینی خود می افزودند، "غرب وحشی" برای ما، سمبل وحشت و کشتار و جنایت شده بود؛ [i]

اما دیگر روزگار عوض شده، وحشیگری و کشتار، تغییر مکان داده، دیگر باید واژه ها را هم تغییر داد، پیشفرض ها و تصورات ذهنی را هم، به دور ریخت، و عوض کرد، این روزها می توان بی تعارف، از "شرق وحشی" گفت، مرکز بی رحمی، و کشتارهای عظیم، صدها بار وحشی تر از "غرب وحشی"، چرا که غرب در جنایت و کشتار، این روزها، به گَرد پای شرق هم، دیگر نمی رسد.

دیگر غرب، وحشیگری ها را از سرزمین خود رانده، پای عقل، علم، آزادی و دموکراسی را به میان کشیده، بازار آزاد، منطق تجارت و داد و ستد اوست، تحقیق و توسعه، بر صنعت و علمش حکمفرماست، و از همه مهمتر اداره جامعه اش را به نظام آزاد انتخاباتی، بر مبنای قانون و رای اکثریت، و بر منطق محافظت حداکثری از اقلیت، و بر سیستم دمکراسی و چرخش قدرت و.. استوار کرده است، و آزادی، رفاه، حقوق شهروندی، حقوق بشر و.. را مبنا و معیار تحقق کرامت انسانی ساکنانش قرار داده است. آنان اکنون به ساختن سعادت، به دست انسان اعتماد دارند.

از این روست که کشتار کنندگان و کشتار شوندگانِ دیروز در غرب، سعی دارند حقوق برابر همدیگر را، به رسمیت بشناسند، در کنار هم، شهروندانی مسئول، و صاحب حقوقی برابر باشند، مارگارت تاچر سفیدپوست، نلسون ماندلای سیاهپوست، باراک حسین اوبامای پناهنده به غرب و... به بالاترین و پرنفوذترین مقامات جهانی می رسند، و می درخشند؛

چرخه قدرت، بچرخد و بچرخد، روزگار را چه دیدی! شاید روزی، حتی یک سرخپوست بومی امریکا، و یا یک زن رنگین پوست شرقی نیز، به مقام پرنفوذترین رهبر جهان، توسط اهالی صاحبِ رای، در غرب وحشی! انتخاب شد، سرخپوستی سیاه چرده مانند کملا هریس (معاون رئیس جمهور امریکا) [ii] ، یا پیزولی لاغر مردنی مثل ریشی سوناکِ هندی تبار (نخست وزیر بریتانیا) [iii] که بر اریکه های قدرتِ قدرتمند ترین پایتخت های جهان، یعنی واشنگتن و لندن، بنشیند.

امری که امروز در غرب وحشی، نه دیگر بعید است، و نه خارق العاده، و دور از ذهن، دیگر دهان ها به چنین پدیده هایی هرگز باز نمی ماند، چرا که "وحشی ها" به تمدن رسیده اند، و وحشی گریی و بی قانونی را از سرزمین خود سعی می کنند برانند، و قانون و مدارا را بر جای آن بنشانند، به عکس آنچه در غرب وحشی جریان دارد، متمدن های شرقی، هر روز در قهقرا، سقوطی جدید را تجربه، و رکوردهای جنایت، کشتار، بی رحمی، بی تمدنی، بی فرهنگی، بی قانونی، هرج و مرج، جنگ، فقر، غارت، گرسنگی، نابرابری، زورگویی، بردگی، بی عزتی و... را جابجا می کنند، و هر روزه وحشیگری در شرق، جایگاه های رفیع تری می یابد، و در صدر می نشیند و قدر می بیند.

باعث تاسف است که شرقِ متمدن و نورانی، با افتخارات درخشان تمدنی، و داشتن سوابق دیرپای شاخص انسانیت همچون مجلس باستانی مهستان، منشور حقوق بشری کوروش کبیر و...، رو به قهقرا افتاده، و به سرزمین مطلوب و مستعدِ (و...) تاخت و تاز، دیکتاتوری، وحشت آفرینی، کشتار، غارت و... تبدیل شده و می شود. اینجا هر چه فاصله خداوند با حاکمان، ارباب معابد و مردمانش نزدیکتر می شود، تو گویی جلوهای وحشت، جنایت، کشتار، گرسنگی، فقر، غارت، زورگویی و... نیز افزایش می یابند، و بیشتر از خود چهره نشان می دهند؛ کرمان ما، دیروز در نزدیکترین فاصله با دست های نوازشگر و مهربان خداوند، در خون شستشو داده شد. [iv]

اینجا خاورمیانه است، مرکزِ بی مانند سخن گفتنِ خدا با انسان و انسان با خدا؛ از 124 هزار پیام آور آسمانی، حتی رد و آثار احدی از آنانرا، در خارج از قلمرو خاورمیانه کشف نکرده و نیافته اند، تو گویی ارسال رُسُل تنها مختص خاورمیانه و اهل آن بوده است؛ و به رغم اینکه خداوند، ختم نبوت، و نزول وحی را، با محمد، اعلام رسمی کرد، باز می بینیم همچنان دل آن وجودِ متعال و مهربان، بی طاقت و مشتاِق سخن گفتن با بشر خاورمیانه ایی مانده، طاقت نمی آورد، عرش باشکوه و پر جلال و جبروتش را ترک کرده، و بر زمین و زمینیان باز دوباره هبوط، نزول و فرود بسیار عظیمی را تجربه می کند،

و آن وجود متعال خود را از بالاترین درجه معنا در اعلی علیین، به پایین ترین نقطه وجود مادی ما، فرود آورده، به زمین و زمینیان آنقدر نزدیک می شود، که در حالتی تناسخ وار، از کالبد و زبان یک انسان، با سرداران سپاه سخن می گوید؛ و بدین وسیله تمام معنا، خود را به عالم ماده ی خود ساخته تقلیل می دهد، و از کالبد و زبان یک انسان، و رهبر حاکم بر یکی از سرزمین های خاورمیانه ایی، با سرداران جنگآور او، سخن "گرم و گیرایی" می گوید، [v]

کاش دوربین های پیشرفته، با مگاپیکسل بالایی بود، با صدا بردارانی مجهز، که این صحنه هبوط، نزول و فرود خداوندی، بر این زمین غرق در رنج و مصیبت را، ثبت و ضبط می کردند؛ کاش حداقل سخنان خداوند را، همه به همراه آن چند سپاهی پاسدار، به گوش خود می شنیدیم، و این سخن از چشم و گوش های مشتاق دیگر به سخن او، دریغ نمی شد و...

نمی دانم سِرّ و اسرار خداوند با جنگ و جنگاوران چیست؟! انگار او نیز آنها را به همه ی اهل علم، صنعت، هنر، فکر، سخن و... در این خاک جنگزده، ترجیح می دهد، خداوند چه سِرّ و اسراری با اهل جنگ و نبرد دارد؟! که اینبار هم که قصد سخن با بشر نمود، اهل جنگ و سرداران سپاه را طرف سخن خود یافت؛ چه عُلقِه ی خاص، و علاقه ایی بین خدا و اهل نبرد و جنگ هست، که با دیگر نخبگان اهل دنیا، هرگز وجود نداشته و ندارد؛ 

نمی دانم در سرای اهل جنگ و جهاد چه خبر است که خداوند نیز مرتب راغب به دیدار آنان می شود، به آنجا سر می زند، آنان را راهنمایی می کند، و اینچنین در ناباوری همه ی بندگانش، به این سرا در رفت و آمدی پر شور و بی پایان است، او حتی دامن ارتباط خود را از جامعه ی انبیا نیز کاملا بیرون کشیده است، اما با اهل نبرد و جنگ، همچنان، مثل قبل، نرد عشق می بازد، و همچنان سرگرم بیان سخنانی "گرم و گیرا" با آنان است؛

برای من که این ادبیات و این فضا نا آشنا نیست، ما هم وقتی در جنگ خسارتبار و خونبار هشت ساله غرق بودیم، آنجا نیز همه از حضور خداوند، در کنار خود می گفتند، از ملاقات، دیدار، سخن گفتن با او، همه مشعوف و مفتخر به حضور خاص او بودند و...، تو گویی راه های آسمان در این نقطه از عالم بازتر از همه ی جاهای دیگر است.

نمی دانم، برایم قابل درک نیست، عقلم قد نمی دهد و... آخر در مجلس و سرای اهل جنگ، و اهل ساخت قربانگاه های بزرگ، چه انگیزش خاصی نهفته است که خداوند را به خود جلب می کند، به گرد سم اسبان شان قسم می خورد، و به نزول و هبوط هزاران باره به سوی آنان راغب و مجبور می شود، و او را به فرود آمدن، در عالم ماده وا می دارد؛ در جایی که اعمال جنگ آورانه، سخن جنگجویانه، تشریح شیوه چیدن صحنه های خون و کشتار و... رایج است، و این پدیده ها مثل داروی تلخی است، که انسانِ مجبور، به نوشیدنش تن می دهد،

دیدار از چنین صحنه ایی از شدت دردی که می آفریند، تنفری که از خود ایجاد می کند، انسان های معمول را مجبور می کند، صورت از صحنه و سخن جنگ بر گردانند، تا هرگز چنان صحن و سرایی را، با چنان صورت و سخن دلخراشی را، نبینند و نشنوند. هیچ انسان عاقلی دوستدار خلق چنان صحنه ایی، و شنیدن از نتایج چنین اعمالی نیست، و شاید هیچ انسان معمولی هرگز نخواهد، در چنین سِلک و داستانی مشغول و شامل شود و...،

آیا این برای خداوند متفاوت است؟! و برای او زیباترین صحنه ایی است که روی زمین می یابد؟! و او را بر دیداری از نزدیک، با جنگاوران، و سخن با آنان راغب می کند، و ترجیح می دهد آنرا بلاواسطه ببیند و بشنود، با آنان همکلام شود؟! دیدنی تر و شنیدنی تر از صحنه ی حضور جنگ آوران، و بحث های آنان، و طرح هایشان و... برای کشتار، برای خداوند در روی زمین و در بین زمینیان وجود ندارد؟!

من که مانده ام!

خدایا در کار تو مانده ام! اعتراف می کنم، تو را نمی فهمم! خداوندگارا تو را نمی شناسم؟! برایم قابل فهم نیستی؟! تو و رفتار و کردارت را درک نمی کنم و... 

اما برغم اوضاع دل من، ارتباط آسمان و زمین، اینجا در خاورمیانه ی در خون شناور، آنچنان نزدیک است، که وقتی بزرگان این سرزمینِ (بارها شستشو داده شده با خون)، برای سخن گفتن در مجمع رهبران جهان، به غرب وحشی می روند، در پس سر خود هاله ایی از نور خداوندی می بینند، که آنان را تا تریبون سخن، همراهی می کند، نوری که حاملانش آنرا می بینند، اما برای احدی از ناظرانش، بدان نور، نه چشمی برای دیدن است، و نه حسی برای درک کردن، این نور تا تریبونِ سخنِ با جهانیان، رهبران این سرزمین مظلوم را، همراهی می کند، و آنان مملو از حضور این نور، جهان را خطاب قرار می دهند، [vi]

و نمی دانم در این دنیا چه فرایندی جاریست، که جهان هرگز با سخنان صاحبان این نور، به خود تکانی نمی خورند، تو گویی تمام جهان با این نور بیگانه است، آنچنان بیگانه که، حاضران صحنِ مجلسِ سخنِ اهلِ نور را ترک هم می کنند! و تریبون و تریبوندار را با سخنانش، تنها می گذارند. دنیای عجیبی است که نورهای خداوندی تابیده بر خاورمیانه را، نه جهانیان می بینند، و نه به آن اقبال نشان می دهند، نه بر آن واقف و مشتاقند.

شرق جای عجیبی است، هر چه فکر می کنم اینجا را نمی توان فهمید، معادلاتش پیچیده تر از آن است که مغز کوچک چون منی بتواند آنرا صورتبندی، و به فرمول کشیده، آنرا ارایه کند، چه رسد که آنرا حل کنم، اینجا در حالیکه مملو از خداست، انگار از خدای بخشنده مهربان، از پناهگاه بی کسان و محرومان، از فریادرس مظلومان و در راه ماندگان، عدالت گستر بی همتا، خدای "درهم شکننده زورگویان، هلاک کننده ستمگران، دریابنده فراریان، عذاب کننده ستمگران، فریادرسِ دادخواهان،" دستگیر کننده یتیمان و بیوگان و...، اثری نیست، تو گویی اینجا در شرق، تنها خدای قهّار، جبّار و متکبّر و...، میدان داری می کند، و دست های خداوندی این چنینی خود را گاه و بیگاه به بشر زنده نشان می دهد، خدایی گمشده داریم، و البته خدایی زنده و فعال و بسیار هویدا؛

اینجا در شرق دست خداوند را می توان گاه با چشم سر هم دید، دست هایی که آشکار و مراد دهنده اند، که به بعضی زمینیان دست رسانی و دستگیری های آنچنانی می کنند، "آن هم در حد تیم ملی" و آسمان اینجا برخی دست ها را از آستان خود خالی باز نمی گرداند؛

مثال می خواهی؟!

 برایت دارم،

پیروان مخلص و جانفدای خدای رام را در این روزها ببین، تا نصرت خداوندی را درک کنی؛

چه می گویم؟!

خدای رام؟!

 بله خدای رام،

فکر می کنی با الله ما چه تفاوتی دارد؟! تفاوتی ندارد، تعریف خدای رام را از آنان بخواه، وقتی او را تعریف کنند، خواهی دید که با خدای تو هیچ تفاوتی ندارد، تفاوت فقط در صورت بندی کلمات غریب است، و دیگر هیچ.

هندوان، او را خدای رام، و هریک از ما و دیگران، او را به نامی دیگر می خوانیم و می شناسیم؛ به تعریف که می رسد، یکیست؛

"رام رام" گویان [vii] مثالی بارز در این رابطه اند، آنان این روزها از شادی و هیجان رسیدن، در پوست خود نمی گنجند، تنها 18 روز دیگر به مراد دل خود خواهند رسید، آنان که در نزدیکی به خالق متعال خود، دهه هاست چنان تقرب جسته اند، که خدای رام، بالاخره بعد از سی و چند سال انتظار، دعای دیرینه و تاریخی آنان، و دیگر مومنین از این دست را، مستجاب کرده، و به زودی، پاداش آن همه تلاش، صبر و استقامت خود را خواهند دید،

آنانکه با اخلاص تمام، در راه او جهد و جهاد کردند، و به تعلیم و ترویج شعائر دینی همت گماردند و باور کردند که خداوند به آنان نصرت و پیروزی عطا خواهد کرد، و اکنون می رود تا شمارش معکوس رهبران شان، برای ایجاد بزرگترین و باشکوه ترین معبد رام، بر جایگاه حلول این خداوندگار بر زمین، پایان پذیرد، و چشم های منتظر مومنان به او، از چشم انتظاری خارج خواهند شد، و معبدی در خور چنین خدایی، در جایگاه خاص خود ساخته خواهد شد.

معبدی که خِشت خشت آنرا، مومنین، خالصانه و از صمیم قلب با نیتی پاک و بدون ریا، طی مراسم معنوی و با شکوه و مملو از دعا و نیایش، نذر و نیاز، طی سال های متمادیِ انتظار، ممزوج با اشک چشم های مشحون از عشق به خدا، برای ساخت این معبد، قالب زدند، تا در افتخار ساخت آن شریک شده، و از سراسر جهان، از سر امید به رحمت و بخشش بی منتهای او، به آیودیا فرستادند، و سال هاست که خادمان مفتخر به خدمت در حرمِ دوست، آنرا به شیوه ایی ظریف و زیبا، و بی نظیر، با وسواسی تمام، بر هم چیده اند، و می روند تا نمایشگر شکوه و عظمت مثال زدنی خداوندِ رام باشند،

داستان ساخت و ارسال این آجرها را به هر اهل دلی در جهان که روایت کنی، دلش برای معنویت و اخلاص سازندگانش، و نیت خیر آنان پَر خواهد کشید، و البته شکوه این بنای پر از معنا را، به رخ جهانیان کشیده، و چشمان بسیاری را در روز موعود، خیره آن معنویت و شکوه خود خواهد کرد، و در آن روز عده ایی بیشمار را خواهی دید، که در مقابل دوربین رسانه های متعدد دنیا، یا در برابر صفحه های جادویی تلویزیون ها، که ناظر بر این لحظه تاریخی اند، و آنرا مستقیم گزارش خواهند کرد، اشک شادی و پیروزی، پر از معنویت و عشق، جاری خواهند کرد.

و سازندگان این معبد، هر کس که قدمی برداشت، جایگاه خود را نزد آن خداوند والا، رفیع و بلند مرتبه خواهند دید، و زین پس سربلند، و با قلبی شاد و توشه ایی مملو از ثواب و عمل خیر، به دیدار معبود خواهند شتافت، و به لقای این خدای بزرگ، با مرگ، سرفراز رو در رو خواهند شد.

از هم اکنون صاحبان کرسی قدرت در هند، هندوانی معتقد و مقیَّد و ثابت قدم، که اینک در کرسی قدرت، به خدمت خداوندگار و عیال الله ش مشغولند، سر از پا نمی شناسند، و بر این امر خیر و معنوی، از همدیگر سبقت می گیرند، تا توشه بر سفر آخرت خود بیفزایند و...، رضایت پروردگارشان را حاصل نمایند.

والا صاحب یوگی آدیتیانات (Yogi Adityanath) استاندار ایالت میزبان معبد خدای رام، دعوت نامه های افتتاح معبد را، برای 18 روز دیگر ارسال کرده است، تا یوم الله 22 ژانویه 2024، در شان و منزلت خاص خود، تاریخی و ماندگار شود، او که میزبان میهمانان خداوند و معبد تاریخی اوست، انتظار دارد شرکت کنندگان این مراسم با وزن معنوی، و جایگاه های والای دنیایی خود، به شکوه و عظمت این مراسم بیفزایند، و علاوه بر فیض حضور، پذیرایی در خور دریافت داشته، مفتخر گردند،

از این رو، از هم اکنون تمام ابواب جمعی او، با تمام امکانات موجود استانی، و اعزام و ارسال شده از مرکز، در آماده باش کامل، و در خدمت زوار آن معبد، خواهند بود، علاوه بر نذورات مومنین، وجوهات شرعی جمع شده، بودجه های خاص نیز، از سوی مراکز استانی و دولت مرکزی، به این امر اختصاص یافته، تا مراسم با شکوهی، در شان مقام والای خداوندگار خود رقم زنند.

برنامه با ظرافت و وسواس تمام در حال طرح ریزی، و اجرای مرحله به مرحله است، و مسئولین استانی، در همراهی با والا صاحب شری نارندرا مودی، نخست وزیر هند، و حاکم امروزین، و منتخب جهادگرانِ مسلط بر دولت تلاشگرِ حاکم بر سرزمین مقدس هندوها، همین چند روز پیش افتخار افتتاح فرودگاه بین المللی آیودیا را در پرونده غرورآفرین خود ثبت کرد، تا میهمانان بلند پایه و گرانقدر راهی به سمت این معبد بزرگ، و این مراسم باشکوه، از طریق هوایی نیز بتوانند، به دیدار معشوق خود نایل آیند،

در میان میهمانان شاخص این مراسم، من جمله از والا صاحب لعل کریشنا ادوانی، و شری مورلی منوهر جوشی می توان یاد کرد، که از سوابق روشن مبارزاتی آنان، رهبری هزاران هزار توده معتقد هندو بود، که در دهه 1990 میلادی، مسجد بابری را ویران کردند، تا بر جای آن این معبد شکوهمند، امروز جای گیرد، و ساخته شود، و به لطف خدای رام، بیش از سی و چند سال است، که خداوند آنان را از بلیّات ارضی و سماوی حفظ کرده است، و از لیست ماموریت های حضرت عزراییل بیرون نگه داشته، تا آنان را به کاروان مرگ ملحق ننماید، تا از معدود بازماندگان آن واقعه خونین باشند، که توفیق یافته اند، به نمایندگی از همه ویران کنندگان مسجد بابری، که دیده از جهان فرو بستند، پیش از چشیدن طعم مرگ، چشمانِ منتظرشان، شکوه و عظمت ساخته شدن، و افتتاح این معبد را ببیند، و تحقق وعده الهی را در دوره حیات مملو از مبارزه و جهد و جهادشان درک کنند.

از این رو حاکمان بر هند، از این سابقون راسخ، و نزدیکان به درگاه حضرت رام خواسته اند، تا به عنوان پیشکسوتان جهاد مقدس ترویج دین الهی شان، و فعالین اولیه ساخت معبد رام، بر ویرانه های مسجدی که ویرانش کردند، در شهر آیودیای مقدس آنان، و یا فیض آباد رقبا! حاضر شوند، تا به کوری چشم دشمنان دین هندو، و بدخواهان خدای رام، در جمع افتتاح کنندگان این معبد آسمانی، بدرخشند و قرار گیرند، و شکوه و عظمت خدای رام، و اهل مرام و مسلک او را، بار دیگر به چشم جهانیان بِکشند، چشمان دنیا را به تولد دوباره تمدن طبقاتی و باستانی هندو روشن و منور دارند.

آنان که پیش از این، طراحان این صحنه بودند، خون ها برای این معبد دادند، خون جگرها خوردند، و یا در حجم بسیار بسیار وسیعتری خون از مخالفین آن، بر زمین ریختند، آنها خیابان های بسیاری را به خون غسل دادند و آنقدر در کار خود موفق بودند، که به برکت تلاش و حرکت آنان، امروزه علاوه بر معبد رام، نهضت جهانی معبدسازی آنان، معابد باشکوه و کم نظیر بسیاری را نیز، در گوشه گوشه هند، و البته در اقصی نقاط جهان، من جمله "غرب وحشی" ساخته و پرداخته اند،

از جمله معابدی که در کنار کاخ سفید، طعنه بر عظمت و شکوه کاخی این چنین رویایی می زنند، که میعادگاه دلِ آرزومندِ کسانیست، که در رویای برپایی نماز در این کاخند، و یا به تعظیم شعائر دینی خود، در آن کاخ رویایی متعلق به غرب وحشی می اندیشند، یا آرزومند بر افراختن پرچم خود، بر فراز کنگره های بلند آنند، و از هم اکنون آنرا به سان حسینیه ی عُشاق الحسین خود و... می بینند، پیش از این خادمان شریعت هندو، کاخ-معبدهای خود را در کنار کاخ سفید در عدد بسیار، بنا کرده، پرچم زعفرانی خود را به احتزاز در آورده اند.

روزگار را چه دیدی، با این دست فرمان که مخلصین درگاه حضرت رام می روند، و عنایتی که خدای شان به آنان دارد، شاید معبد سومنات را هم، به عظمت و ثروت بی حد و حصر گذشته اش، باز گرداندند. 

از حدیث هند و هندوستان بیاییم بیرون، در این سوی شرق، خاخام نتانیاهو، در اتحادی موقت و مصلحتی، با دیگر خاخام های مدعی تاج و تخت داود و سلیمان نبی، برای مجد و عظمت خداوند یهوه، و قوم برگزیده اش، یعنی بنی اسراییل، دست ها را بالا زده اند، و سخت تلاشی شبانه روزی دارند.

خدا و روزگار امروز ما را چه دیدی؟! شاید او که پیش از این، در اوج خفت و خواری از فساد و بی آبرویی که دامنگیرش شده، و می رفت تا او را به عنوان چهره ایی کریهه، و مثالی از فساد، قدرت طلبی و...، به خاکِ قبرستان تاریخِ سیاسی یهود سپرده شود، ورق برگرداند، و به چهره ایی ماندگار در نزد سازندگان رویای تحقق سرزمین موعود تبدیل شود،

و کاری که امثال تئودور هرتسل، آریل شارون و... از انجامش ناتوان بودند، نتانیاهو کرد، و غزه و اریحای باستانی و مقدسِ را، به دامن سرزمین مختص بنی اسراییل باز گرداند و آنرا از وجود دشمن پاک کرد، و به کوری چشم دشمنان قوم برگزیده خداوند، ساکنان فعلیِ غزه و اریحا را، راهی اوگاندا نمود، راهی که روزی پیش از 1947، افرادی بنی اسراییلِ آواره از سرزمینِ موعود را، بدانجا دلالت می دادند.

یهود اینجا با هزار ترفند، و سواری بر هزار بگیر و ببندهای جهانی، از هر طریق که بود، زر و زور تزویر را به خدمت گرفت، تا سرزمین موعود خود را، پس از هزاران سال، دوباره بدست آورد، و وعده های تورات مقدس را، برای رسیدن مومنان به سرزمین موعود، مفتخر به وصول و تحقق نماید، برای همین هم هست که این نقطه از زمین را، بارها و بارها، به بیشترین و بهترین خون های در دسترس خود، شستشو داده، و می دهند،

در آخرین حرکت از این دست، نزدیک به 25 هزار خونِ جدید، تنها در همین سه ماهه، بر خاک مقدس غزه و اریحا جاری شده است، اینجا نیز زمین را به خون پاک انسان ها غسل می دهند، و این نشان از خط سرخی دارد که خداوند برای طهارت زمین، در نظر گرفت و آن را به اهل مذهب سپرد، تا همواره روند خالص سازی ها، یکدست و پاک سازی زمین ادامه یابد،

تا سجدگاه، آستان و پیشگاه خداوندِ یهوه، همواره خالی از قربانی نماند، و کاروان قربانیان از اشرف مخلوقات، پای معابد و مساجدِ روحبش و معنوی او، هرگز از حرکت باز نایستد، چرا که انگار خدا هنوز از رسم پذیرش قربانیان به پای تخت قدرت و معنویت خود، هرگز صرف نظر نکرده، و شاید هم با وجود یک یک مومنانِ به خود، که پاسدار اجرای سنت، شریعت و قانون خدا بوده و هستند، و اجرای آنرا سرلوحه اهداف دنیایی خود، به طمع آخرتی آباد را دارند، این رسم از زمین هرگز رخت بر نبندد.

اینجا در خاورمیانه ی نفرین شده، مرکز خراسان بزرگ و باستان نیز در سیطره اهل غسل است، محل زایش فرهنگ، هنر، شعر، حکمت، راستی، درستی و کردار انسانی، اینجا زادگاه و یا جولانگاه تفکر فردوسی توسی، عطار نیشابوری، بابا طاهر هروی، ناصر خسرو قبادیانی، مولانا جلال الدین بلخی، رودکی سمرقندی، ابوالحسن خرقانی، معین الدین چشتی و... است، و اکنون ملاهای طالبانی در مرکز آن، ذیل حاکمیت آخرین امیرالمومنین خود، جناب ملاهبت الله، بر تخت نشسته اند، و از نزدیک ترین منابر به خدای متعال، مجد و عظمت دین و شریعت او را فریاد می زنند، و جاری شدن احکامش را می خواهند، و سخت بدان مُقِّر و اصرار دارند، همین ها بارها زمین نورانی شرق و محل تولد خورشید را، به همین منظور، به خون مردمانِ شرق، شستشو داده، و غسلش داده و می دهند، و می خواهم بگویم، بارها خواهند داد، چراکه هنوز هزار جام ننوشیده را در رگ تاک دارند، و می توانند بارها و بارها زمین های بسیاری را، با پاکترین، با ارزش ترین مایع موجود در زمین، یعنی خون انسان ها، غسل دهند، و مکرر پاک کنند،

من رَدِ دست های غسل دهنده ایی چون آنانی را، یا حداقل شیوه غسل دادن شان را، دیروز در انفجارهای شهر کرمان دیدم، که با شیوه شستشوی زمین خراسان، با خون پاکِ خراسانیان، توسط ملاهای طالبانی، مشابهت های بسیار داشت، چشمم به مراسم غسلِ خونِ جاری در سرزمین پاک خراسان و کرمان، مشابهت های بسیار می بیند، رد دست های غسالان متبحری چون آنانرا می بینم، که پیش از این مراسمِ غسل تعمید که در کرمان برپا کردند، بسیاری را در خراسان بزرگ، از آمودریا تا کویته، با مراسمی معنوی و شورآفرین این چنینی، غسل داده اند.

همین دو سه سال قبل هم، این شیوه شستشوی و آستان شوییِ آستان خداوندی را، در ایرانشهرهای کابل، مزار، بلخ، کویته و... به کار می بردند، حاملان بشکه های انفجاری نارنجی، بمب اول را برای افتتاح مراسم غسل، ناقوس وار می نواختند، و غَسّالانِ خوشمرام انتحاری، تا لبخند را بر لب مردگان این صحنه می دیدند، صبر می کردند تا لحظاتی بگذرد، صاحبان مهر، و واجدان وجدان های پاک، از راه در رسند، و به کمک قربانیان افتاده بر زمین قربانگاه مشغول شوند، و صاحبان خون به مرثیگاه اجسادِ اهل خود برسند و بنشینند،

و این همان زمان مناسبی بود، که ناقوس دوم را محکم تر، در جمع قربانیان تازه از راه رسیده می نواختند، چرا که برای غَسّالان، خون تازه واردان به صحنه ی قربانگاه، باز بهترین و رضایت بخش ترین هدیه به پیشگاه خداوندی ست، که عاشق خون های پاک از این دست است،

شهدایی که چنین قربانگاهی به ارمغان می آورد در آغوش او می آرمند، و هنگامه ی خونریزی بر آستان پاک خداوندی، بعد از بمب دوم است که حال ملای طالبانی را از صحنه خونریزی قربانیان، در قربانگاه، مست، روحانی و معنوی می کند، آنگاه که می بیند، از بمب اول نیز، قربانگاه را، از قربانیان بیشتری پر کرده است، چه صید پُر و پیمانی خواهد بود، هدیه ایی به سان برگ سبز، که تحفه درویشی ناچیز به پیشگاه خداوند متعال شان خواهد بود، اگر مقبول نیفتاد هم، چه باک، از این خلق الله برای قربانی در خاورمیانه بسیار داریم.

با وجود این مقدار نزدیکی بین خدا و اهلش در خاورمیانه، و شرق، قربانگاه ها همواره مملو از قربانی، قربانیان هر روز آماده تر از قبل برای قربانی شدن، و زمین هر روزه با خون شستشو داده می شود، زمینی تشنه به خون، خدایی عاشق خون، و مردمانی آماده برای قربان، غَسّالانی مُتِبَحّر و مملو از عشقِ به غسل دادنِ آستانِ خداوندی، با پاکترین و ذیقیمت ترین مایه پاک کننده ی گناهان، موجودِ بر زمینِ تشنه به خونِ ما، در خاورمیانه و شرق.

با این وصف از عاشق، عشق و معشوق، در این سرای عاشقانه چه بگویم؟!

برقرار باد؟! منهدم باد؟! بیش باد؟! نابود باد؟! و...

بر این حال بِگِریَم؟! بِخندم؟! بی تفاوت بگذرم؟! سکوت کنم؟! تایید کنم؟! تکذیب کنم؟! پرده برافکنم؟! پرده براندازم؟! چشم بگردانم؟! چشم باز کنم؟! و...

خدایا تو بگو!

تو به جای ما بودی چه می کردی؟!     

به کجا می رویم؟!

 ای اهل دنیای غارتِ خون!

 ای طرفداران چپاول جان!

 ای دل های مملو از جنایت؟!

باید در خود، خدای خود، عشق خود، هدف خود، زندگی خود، افکار خود و... نگاهی دوباره اندازیم.

 باید سطر سطر خطوط نوشته شده در مغز خود را مرور کنیم،

کجای کار را اشتباه رفتیم؟!

 خود را نمی شناسیم، خدا را نمی شناسیم، هدف را نمی شناسیم، از زندگی بیگانه شدیم؟!

ما را چه شده است؟!

ناقوس های مرگ انسانیت مدام می نوازند؛

نگو که : "او در انحراف است، مرا کنار او قرار مده!"

او از ماست، مثل ماست، و مثل ما فکر و عمل می کند، او نیز، چون من و تو، چنین خواهد گفت، و این دایره بسته هرگز شکسته نخواهد شد، و این رسم قربان و قربانیان و قربانگاه ها، چون گذشته مستدام، برقرار خواهند ماند، و خدا و دنیا در تحیری وصف ناشدنی، بر این صحنه گریان و خندان، ناظر خواهند ماند.

می گی نه؟!

بچرخ تا بچرخیم،

بگرد تا بگردیم،

هزار جام نخورده در رگ تاک است!

بنوش با بنوشیم  

 

[i] - ما نسلی هستیم که برای دیدن صحنه های جنگ، جنایت و کشتار، باید شب ها به انتظار می نشستیم تا سریال "سرخپوستان امریکا" از تنها شبکه تلویزیونی فعال بعد از انقلاب، در ساعات پایانی شب پخش شود، اما این روزها دیگر صحنه های کشتار را در خیابان های خود می توان شاهد بود.

[ii] - کامالا دِیوی هریس  Kamala Devi Harris زادهٔ ۲۰ اکتبر ۱۹۶۴سیاستمدار و وکیل آمریکایی هندی الاصلی، که از ژانویه ۲۰۲۱ بعنوان چهل و نهمین معاون رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا  انتخاب و خدمت می‌کند. او اولین معاون رئیس‌جمهورِ زن و اولین معاون رئیس‌جمهور سیاه‌پوست و آسیایی آمریکایی این کشور به‌شمار می‌رود. هریس از سال ۲۰۱۷ به عنوان سناتور ایالات متحده آمریکا از ایالت کالیفرنیا تا ۲۰۲۰ مشغول به کار بود. او از اعضای حزب دموکرات است. هریس دومین زن سیاه‌پوست و نخستین جنوب آسیایی آمریکایی‌ است که به سنا راه یافت. مادر هریس شیامالا گوپالان زیست‌ شناس است که در سال ۱۹۵۸ در ۱۹ سالگی از ایالت تامیل نادو هند به آمریکا آمد و به عنوان دانشجوی تحصیلات تکمیلیدر  دانشگاه کالیفرنیا، برکلی شروع به تحصیل کرد؛ و در سال ۱۹۶۴ دکترای خود را دریافت نمود، پدر هریس دانلد جی. هریس، استاد بازنشسته اقتصاد، در دانشگاه استنفورد، که اهل کشور جاماییکای بریتانیا بود، در سال ۱۹۶۱ برای تحصیل وارد برکلی شد و در سال ۱۹۶۶ مفتخر به دریافت دکترای اقتصاد گردید، هریس محصول ازدواج دو تبعه رنگین پوست از هند و جامائیکا می باشد که انتظار می رود جایگزین رئیس جمهور بایدن شود.

[iii] - ریشی سوناک  Rishi Sunakزادهٔ ۱۲ مهٔ ۱۹۸۰ سیاستمدار بریتانیایی از حزب محافظه‌کار است که از اکتبر ۲۰۲۲ به‌عنوان نخست‌وزیر بریتانیا و رهبر حزب محافظه‌کار بریتانیا خدمت می‌کند. او پیشتر در دولت تحت رهبری بوریس جانسون از سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ به عنوان وزیر خزانه داری نیز فعالیت کرده‌است. سوناک از سال ۲۰۱۵ نماینده پارلمان (MP) برای ریچموند (Yorks) در یورک‌شر شمالی است. اصالت خانوادگی او به اهالی پنجاب هند باز می گردد. پدرش پزشک عمومی و مادرش داروخانه‌دار بود. آنها از هندی‌های جنوب شرق آفریقا بودند و که در دهه ۱۹۶۰ از کنیا و تانزانیا به بریتانیا مهاجرت کردند.

[iv] - در ۱۳ دی ۱۴۰۲ مصادف با چهارمین سالگرد ترور قاسم سلیمانی، دومین فرماندهٔ نیروی قدس سپاه پاسداران، دو انفجار در مسیر گلزار شهدای کرمان رخ داد. انفجار اول در ساعت ۱۴:۵۰ رخ داد که بر اثر آن ده‌ها نفر زخمی و تعدادی کشته شدند. در ساعت ۱۵:۱۷ در حالی که مردم و نیروهای امدادی در حال کمک به آسیب‌دیدگان و انتقال جانباختگان بودند، انفجار دوم با شدت بیشتری رخ داد. در آمار اولیه در این حمله‌ها ۲۱۱ نفر مصدوم شدند و ۱۰۳ نفر کشته شده‌اند و حال برخی از زخمی‌ها هم وخیم گزارش شده‌است.

[v] - آیت الله خامنه‌ای: " شاید ۲۳ سال پیش در این حیاط، با فرماندهان سپاه که شاید ۲۰ نفر بودند نماز خواندیم و بعد من نشستم روی پله و صحبتی گرم و گیرایی کردم، قبلاً هم فکرش را نکرده بودم، خدای متعال همینطور حرف می زد. در واقع زبان من بود، حرف خدا بود. یک جلسه عجیبی بود. خیلی تأثیراتی گذاشت."  در دیدار با خانواده شهید سلیمانی و فرمانده سپاه قدس و کل سپاه، دیماه 1402

[vi] - محمود احمدی نژاد پس از اولین دیدار از نیویورک (در سال ۱۳۸۴) و شرکت در اجلاس عمومی سازمان ملل و در سفر بعدی خود به قم، بر اساس فیلم‌ها و اخبار پخش شده در حضور جوادی آملی سخن از "هاله نوری"  می‌گفت که در مدت سخنرانی دور او را گرفته بود : "ما به نیویورک که رفته بودیم، قبل از آن‌که برویم خیلی جوسازی بود، تهدید کرده بودند که اگر بیای، دستگیرت می‌کنیم. گفتم: من می‌آیم. گفتند: پس امنیت را برقرار نمی‌کنیم. گفتم: پس حتماً آنجا خبری هست که مخالفت می‌کنند. من می‌آیم. خدمت آقا هم عرض کردم، همین را فرمودند، گفتند: حتماً باید این سفر انجام شود، خودشان آنقدر علیه ما تبلیغ کرده بودند که همه گوش‌ها و چشم‌ها را به سمت ما متوجه کرده بودند که این هیئت کی هست.

وقتی در خیابان‌ها راه می‌رفتیم، به هر ساختمانی می‌رفتیم، همه توجهات به سمت هیئت ایرانی بود، کأنه هیچ‌کس دیگری نبود. من روز آخری که سخنرانی کردم، تقریباً همه سران بودند یکی از همان جمع به من گفت: «وقتی تو شروع کردی «بسم‌ا..» و «اللهم» را گفتی، من دیدم یک نوری آمد، تو را احاطه کرد و تو رفتی تو یک حصنی، یک حصاری. تا آخر؛ من خودم هم اینو احساس کردم که فضا یک دفعه عوض شد و همه حدود بیست‌وهفت، هشت دقیقه تمام، این سران مژه نزدند. این‌که می‌گم مژه نزدند، غلو نمی‌کنم، اغراق نیست. چون نگاه می‌کردم، همه سران مبهوت مانده بودند. انگار یک دستی همه آنان را گرفته بود، آنجا نشانده بود. چشم‌ها و گوش‌هایشان را باز کرده بود که ببینند از جمهوری اسلامی پیام چیست"

 

[vii] - هندوان به هنگام تشییع پیکر اجساد مردگان خود، ذکر "رام رام" را دم می گیرند، و می گویند و می روند، در نبرد هم همچنین، سلامشان هم "رام رام" است و...

 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (10)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

غزه ویرانه یا قبرستان اسرائیل

اینکه فردی در سطح فهم منصوری از بالا روندگان از دیوار سفارت در تهران خواسته یا نادانسته توانستند ایران را به حضیض ذلت در برابر عربستان و کشورهای عربی خلیج عربی[خلیج فارس] بکشانند حالا در رخت شیک و گرانقیمت اهدایی رئیسی در برابر دوربین راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ مدعی می شود حرکت ولی مطلق فقیه در سمت تمدن سازی اسلامی است واقعاً نسبت به رشد فکری و فرهنگی چنین فردی حیرت کردم. اما وقتی همان کلمات را فردی در سطح فهم بوشهری رئیس حوزه علمیه هم تکرار کرد اطمینان یافتم که نویسندگان بولتن این هفته حتماً صفحاتی را به شرح راهبرد تبلیغی تبینی رسالت ولی مطلقه در گذر از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی و رساندن به تمدن اسلامی اختصاص داده اند.
اینکه حاجی صادقی نماینده ولی فقیه در سپاه شاید براساس داده های همان بولتن می گوید مالک اشتر امام زمان در حال رهبری جامعه است و زمینه ظهور را فراهم خواهد کرد بی آنکه بفهمد قبلاً مالک اشتر را به سردار سلیمانی برازنده کردند یا سردار زاکانی فرمانده سابق بسیج دانشجویی و شهردار تهران برخلاف دوران تبلیغات انتخابات ۱۴۰۰ که معتقد بود ۸۰٪ مسائل و مشکلات ایران به بی غیرتی و بی شرافتی مدیران حکومتی و دولتی جمهوری اسلامی ایران باز می گردد حالا از کشف و شهود جدیدش می گوید که ولی فقیه از ما نیست و جنسی ماورایی دارد و بدبختی های وارده از آنجاست که ملت رهبر را از جنس و مانند خود می دانند شاید حکایت تمامی مخاطبین و تابعین بولتن باشد. هرچند حتی از افرادی در سطح مذکور انتظار می‌رود تا با اصول اعتقادی مندرج در کتاب آسمانی مسلمانان اطلاع شکلی داشته باشند که حضرت باریتعالی خطاب به خاتم الانبیا(ص) فرمود قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ چنانکه کفار و مشرکین و کافران و مشرکان و شاید منافقان مترود قرآن به همین بهانه بر پیامبر(ع) اتهام دروغ بستند مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ پیامبر(ص) را تکفیر می کردند.
اینکه عبداللهیان وزیرخارجه رئیسی در تریبون خبری دمشق اظهاراتی احمقانه مدعی شد غزه به قبرستان صهیونیست‌ها تبدیل شده است یعنی ادعای مکرر ۱۲۰ روزه رهبران و مقامات ایران مبنی بر نابودی غزه و کشتار بسیار وسیع نزدیک به نسل کشی وحشیانه ساکنین غزه توسط اسرائیل دروغ تبلیغاتی بیش نیست. اما وقتی عناصر مملو از حماقتی چون عبداللهیان که باید علی القاعده بر حفظ وضعیت غزه بعنوان قبرستان نیروهای اسرائیلی اصرار و با تکرار برپایی کاروان شیطانی جشن آغاز جنگ در ۷ اکتبر شادمانی کنند به بهانه کشتار وسیع و نسل کشی بیرحمانه در غزه اشک تمساح می ریزند و روز و شب مردم ایران را ماتم سرای غزه کرده اند باید در لابه‌لای دروغپردازی و عوامفریبی روزانه بفهمند که بنابر اطلاع رسانی روزانه وزارت بهداشت غزه نیروهای نظامی اسرائیلی طی ۱۲۰ روز اشغال غزه در برابر حدود ۳۰۰ کشته و زخمی توانستند بیش از ۲۵ هزار کشته و ۵۰ هزار زخمی از مردم بی پناه و تنهای غزه بگیرند.
اینکه سردار قالیباف امروز در پاسخ به سوالی در مورد رشوه دریافتی ادیان و سفر خانواده قالیباف برای خرید از استانبول فرمود سفر رفتن گناه است؟ حرف جدیدی نیست. اما سردار قالیباف باید توضیح دهد که دارائی حدود ۸-۷ میلیون تومانی اعلامی سردار قالیباف در روزهای انتخابات چگونه ظرف یکی دوسال بجایی رسید که خانواده محترم قالیباف بتوانن. در سفر تفریحی و تجاری به ترکیه با خرید میلیاردی سیسمونی به تهران بازگردند؟ باید توضیح دهند فرزندانشان با کدام آورده و طی چه مراحلی به مالکیت مدارس سوپر لاکچری غیر دولتی رسیدند و یک یک اعضای خانواده و فامیل چگونه و در چه موقعیتی شاغل شدند؟ و بسیاری سوالات بی پاسخ که البته در مورد یکایک مقامات ابدی در ایران قابل طرح و پیگیری است. ۲۲ بهمن
https://t.me/Khabar_Naghde

Telegram (https://t.me/Khabar_Naghde)
نقد خبر
فَّبَشِّر
عِبٌاد اَلّّذينَ يَسَْتمِعُونَ الْقَوُلْ
فَيَّتبُِعونَ اَحْسّّن
حسن وفائی

This comment was minimized by the moderator on the site

از کاخ گردی با صدها نیروی تدارکاتی و امنیتی و خوردن خاویار و سبزی پلو با ماهی تا ادعای نخوردن گوشت

حاکم اشرافی فقرزدا برای جامعه شرافت دارد بر حاکم واقعا ساده زیست فقرگستر

مهدی نصیری
آقای حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در مناظره با محسن هاشمی در سیما گفته اند که: «حضرت آقا وقتی گوشت گران شد دیگر گوشت نخوردند و بلاتشبیه می گویم پیروی از حضرت ابوالفضل العباس کردند وقتی به آب فرات رسید.»

اولا باید بگویم که احتمالا آقای شریعتمداری بلاتشبیه را از جهت ناسزاواری تشبیه حضرت ابوالفضل با حضرت آقا گفته اند و نه بالعکس، چون ایشان حتما به سخنان اخیر آقا توجه داشتند که فرموده بودند: «من نشستم روی پلّه، یک صحبت گرم و گیرایی کردم؛ قبلاً هم فکرش را نکرده بودم؛ خدای متعال همین‌طور حرف میزد. در واقع زبان من بود، حرف خدا بود»، چون با این ادعای شبه تجسد و تجسم خداوند در زمین که حتما آقای شریعتمداری در صحت آن خدشه ای ندارد، حتما ابوالفضل و بابای بزرگوار ابوالفضل هم که هرگز از این ادعاها نداشته اند، قابل تشبیه با حضرت آقا نیستند و لذا بایسته است که بلاتشبیه گفته شود!

ثانیا نمی خواهم به صدق و کذب این گزاره آقای شریعتمداری بپردازم که آقای شهاب الدین حائری شیرازی در مصاحبه معروفش به سفر چندین سال پیش آقا به شیراز اشاره کرد که چگونه یک تیم آشپزی حرفه ای را به همراه خود برده بودند تا بهترین غذاها را برای صدها مهمان هر روزه حضرت آقا سرو کنند و یک روز چنان «سبزی پلو با ماهی» ای به مهمانان بدهند که آقای حائری اعتراف کند هرگز در عمرش چنین غذای لذیذی را نخورده است!
همچنین نمی خواهم به قصه دیدار صبحانه ای مرحوم هاشمی با آقا اشاره کنم که در خاطراتش نوشته بود که آقا، نون و پنیر و خاویار میل می فرمودند که پس از انتشار این خاطره با توبیخ شدید بیت اصلاحیه زد که چشمان او خیار را به اشتباه خاویار دیده بوده است!

همچنین لازم نیست به کاخ گردی هایی اشاره کنم که صدها نیروی تدارکاتی و حفاظتی را بسیج می کنند، بخشی از پدافند تهران را برای حفاظت می برند و چندین هواپیما برای فریب امنیتی به پرواز در می آیند تا لابد در چند روز اقامت در کاخ، غذای ساده بدون گوشت برای همدردی با مردم فقیر میل کنند!
زیرا این اشکالات و تناقضات در برابر فقر و فاقه ای که حضرت آقا با سیاستهایش بر این ملت تحمیل کرد و میلیونها نفر را به زیر خط فقر راند و چه قتلها و جنایتها و طلاقها و سرقتها که به واسطه این فقر منتشر صورت نگرفت و چه ایمانها که بر باد نرفت، قابل ذکر نیست.
ای کاش حضرت آقا با سیاستهایش تحریم را بر کشور تحمیل نمی کرد و مانع از فروش ۴۵۰ میلیارد دلار نفت در ۱۲ سال اخیر نمی شد و این رقم، خرج توسعه و آبادانی کشور می شد و اصلا یک میلیارد دلارش هم صرف کاخ سازی جدید برای رهبران و فقهای حاکم جمهوری اسلامی می شد تا حالش را ببرند و کیفش را کنند!

و ای کاش دهها میلیارد دلار خرج ۶ ارتش برون مرزی و تونل سازی در غزه نمی شد و در امر پیشرفت کشور هزینه می شد تا امروز گرفتار تورم وحشتناک و بی اعتباری پول ملی و دهها تباهی اقتصادی دیگر در ایران اسیر و مظلوم نبودیم! 
اگر چه ساده زیستی و همرنگی رهبران با مردم یک ارزش است اما اگر همراه با توسعه و پیشرفت و عدالت گستری برای جامعه نباشد، با فرض راست بودنش هم، پشیزی ارزش ندارد و صد البته حاکم اشرافی فقرزدا و ثروت آفرین برای جامعه شرافت دارد بر حاکم واقعا ساده زیست فقرگستر و محرومیت آفرین، و البته اگر این ساده زیستی هم ادعایی ناراست و ریاکارانه باشد که وا فضیحتا!

به این حکایت تاریخی بنگرید:
«شماری از صوفیان خراسان نزد امام رضا ع آمدند و گفتند: مأمون، در ولایتی که خداوند به او سپرده به این نتیجه رسیده که شما اهل بیت، سزاوارتر از سایر مردمان در این امر هستید که مردم را امامت کنید، و باز از میان مردمان، شخص شما را از میان اهل بیت برای این امر مقدم بر دیگران دانسته است که حکومت را به شما بسپارد. مردم نیاز به کسی دارند که غذای سخت بخورد، لباس خشن بپوشد، سوار الاغ شود، و از مریض عیادت کند. امام رضا در حالی که تکیه به متکایی داده بود، از حالت تکیه درآمده، نشست و فرمود: یوسف، پیامبر خدا بود، اما قبای ابریشمین که طلا در زینت آن بکار رفته بود می پوشید و بر متکاهای آل فرعون تکیه می زد و حکومت می کرد. آنچه از امام انتظار می رود قسط و عدل است، و این که وقتی سخن می گوید راست بگوید، و وقتی حکم می کند به عدالت رفتار کند، و وقتی وعده می دهد عمل کند.» (کافی ج ۶، ص ۴۵۵)

@Sahamnewsorg

This comment was minimized by the moderator on the site

تعداد کشته‌شدگان فلسطینی در نوار غزه از مرز ۲۵ هزار نفر گذشت
Gaza Strip
نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار ۲۱/۰۱/۲۰۲۴ - ۱۵:۰۳

تشکیلات بهداشتی غزه روز یکشنبه اعلام کرد که شمار کشته‌شدگان فلسطینی‌ در جنگ اسرائیل و حماس به بیش از ۲۵ هزار نفر رسیده است. این در حالی است که دولت اسرائیل همچنان به ادامه این جنگ تا زمان رسیدن به اهدافش اصرار دارد و بیش از ۱۰۰ گروگان نیز همچنان در بند شبه‌نظامیان حماس هستند.

میزان مرگ و میر، ویرانی و آوارگی ناشی از این جنگ در درگیری‌های چند دهۀ اخیر اسرائیل و فلسطینی‌ها بی‌سابقه بوده است؛ با این حال مقامات اسرائیلی می‌گویند که این جنگ احتمالا برای چند ماه دیگر ادامه خواهد داشت.

پیشرفت کُند نیروهای اسرائیلی و همزمان نگرانی از وضعیت اسفبار گروگان‌هایی که در غزه نگهداری می‌شوند، باعث ایجاد اختلافاتی میان مردم و رهبران اسرائیل شده است و همزمان این خطر وجود دارد که این جنگ منجر به وقوع درگیری‌های گسترده‌تری در منطقه و با حضور گروه‌های مورد حمایت ایران در لبنان، سوریه، عراق و یمن شود.

ایالات متحده که حمایت دیپلماتیک و نظامی گسترده‌ای از تل‌آویو داشته، در متقاعد کردن اسرائیل برای اتخاذ تاکتیک‌های نظامی که منجر به کشته شدن غیرنظامیان کمتری شود، ناکام بوده است و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل نیز درخواست‌های آمریکا و دیگر نهادهای بین‌المللی را برای پذیرش طرح‌های پس از جنگ که شامل مسیری برای تشکیل کشور فلسطین می‌شود، رد کرده است.

عملیات اسرائیل علیه شبه‌نظامیان فلسطینی با حملات هوایی و سپس تهاجم زمینی به شمال غزه آغاز شد و اکنون عملیات زمینی ارتش بر شهر جنوبی «خان یونس» و اردوگاه‌های آوارگان در مرکز نوار غزه متمرکز شده است.

اسرائیل همچنان به حملات هوایی به سرتاسر این قلمرو محاصره شده نیز ادامه می‌دهد؛ از جمله به مناطقی در جنوب نوار غزه که پیش‌تر از غیرنظامیان خواسته بود به آنجا بروند.

در مقابل، بسیاری از فلسطینی‌ها نیز دستور تخلیه را نادیده گرفته‌اند و می‌گویند که هیچ کجا احساس امنیت نمی‌کند.

This comment was minimized by the moderator on the site

.
يارب امنحني أرجل العنكبوت
لأتعلق أنا وكل أطفال الشرق بسقف الوطن
حتى تمرّ هذه المرحلة...


خدایا، به من پاهای عنکبوت عطا کن
که من و تمام کودکان خاورمیانه
به سقف وطن آویزان شویم
تا این روزگار بگذرد...

محمد الماغوط
ترجمه: سعید هلیچی


تشییع غریبانه جنازه شهدای مظلوم حمله موشکی پاکستان در سراوان
بنابر گزارش رسانه های محلی شامگاه امشب ۲۸ دی ماه ۱۴۰۲، مراسم تشیع جنازه شهدای حمله موشکی پاکستان به سراوان برگزار شده و به خاک سپرده شدند.
این حمله ۱۲ کشته و زخمی داشته است از جمله شش کودک و چهار زن به شهادت رسیدند و یک زن و مرد دیگر زخمی شده‌اند.
@tahlilvarasad

This comment was minimized by the moderator on the site

وسوسه شیطانی جنگ

اینکه شیطان خطاب به باریتعالی عرضه داشت قَالَ أَرَأَيْتَكَ هَذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا که اگر فرصتم دهید فرزندان آدم را جز اندکی ریشه کن خواهم کرد اشاره به جنگ افروزی و ایجاد میادین خونریزی بعنوان بالاترین وسوسه شیطان نیست؟ شاید سوال درستی است بپرسیم آیا جنگها نمایان ترین وجوه تکبر و طغیانگری نیستند؟ آیا شیطان جز به جرم تکبر و طغیانگر رانده نشد؟ آیا شیفتگان جنگ و خونریزی فرزندان وسوسه شیطان نیستند؟ آیا برپایی کارناوال شادی جشن آغاز جنگ حماس با شلیک غافلگیرانه صبحگاهی ۵۰۰۰ موشک به مناطق مسکونی اسرائیل جلو تمام عیار آلودگی به وسوسه شیطانی نبود؟ که به نابودی غزه، حدود ۲۰۰هزار کشته، مفقود و مجروح ساکنان بی پناه غزه منجر شد؟
اینکه رئیسی محصول انتخابات حداقلی که باید رئیس شورای عالی امنیت ملی کشور را هم در اختیار داشته باشد از فهم حداقلی نسبت به جنگ افروزی برخوردار است؟ که همزمان با حمله موشکی سپاه به خاک سه کشور دوست و همسایه عراق، پاکستان و سوریه از انجام برنامه سفر فیروز کوه می گوید؟ آیا فرمانده کل قوا قادر به کنترل شلیک موشک توسط سپاه به کشورهای همسایه نیست؟ آیا همزمان با نجاوز موشکی ایران به خاک کشورهای همسایه، حضور احمقانه وزیر خارجه رئیسی در داووس سوئیس که جز دیدار تشریفاتی التماسی با چند وزیر خارجه اروپایی معنایی ندارد در اثبات ناکارآمدی و شکست مفتضحانه سیاست خارجه ایران کافی نیست؟ آیا با شکست مفتضحانه سیاست خارجی مبتنی بر تمایلات میدان(نظامی) نباید خیل سفرای نظامی - امنیتی را از سفارتخانه ها و مراکز بین المللی را به پادگانها بازگردانده و دیپلمات‌های کاربلد مسلط بر روابط دیپلماتیک آشنا با با مبانی امنیت و منافع ملی را جایگزین کرد؟
اینکه پاکستان بعنوان تنها همسایه دوست ایران هم بلاخره به جمع همسایگان بی اعتماد به جمهوری اسلامی ایران رساندیم حرف جدیدی نیست. سناریوی تکرار که چیزی جز حماقت در دشمن سازی نیست. شاید ادامه همان وسوسه های شیطانی است که روحانی طی روزهای گذشته تحت عنوان پنج عملیات بزرگ تخریبی مانند حمله به سفارت عربستان که با هدف شکست برجام انجام شد مورد اشاره قرار داد. عملیاتهای تخریبی پی در پی که قطعاً جز طراخی و میدان‌داری توسط عناصر متصل به شبکه های نفوذ در کشورمان ممکن نبوده و نیست؟ شبکه های نفوذ که با درگیر ساختن نظام با اولویت سازی موضوعاتی چون حجاب بانی و صدها ریز و درشت فاقد کمترین ارزش حکومتی و اجتماعی تکرار و ما را که به انزوای کامل رسانده اند به بزرگترین تهدید صلح و امنیت منطقه و جهان هم می شناسانند.
اینکه مقامات کشورمان بفهمند با تغییر رویه حکمرانی توسط طالبان جهان با هیچ تهدید و معضل بین المللی جز نظام حکومتی ایران مواجه نیست حتماً قابل تصور نبست. اما ایکاش مقامات کشورمان بفهمند که انتخابات حداقلی اسفند شاید آخرین فرصت سوخته باشد. فرصتی شکننده که با کت دامن گل منگلی خانم مجری یا شومنی برخی در مضحکه حسینه معلا تا نمایش رقابت بازی درون خانه عناصر جریان یکدست سازی و تکرار تعریف مشروعیت لحظه لحظه نظام حکمرانی با اتکا بر خواست و حضور حداکثری مردم در انتخابات و.... به فرصت ممکن برای بودن تبدیل نخواهد شد.
اینکه مقامات عراق و پاکستان حمله نظامی ایران به خاک کشورشان را به شدت محکوم کردند. اینکه بلافاصله اعتراض خود را به شورای امنیت سازمان ملل تسلیم کردند. اینکه حالا پاکستان پس از فراخوان سفیرش از تهران و ممانعت از بازگشت سفیر ایران به پاکستان حالا خاک ایران را مورد حمله متقابل قرار داده است. قطعاً در برابر استیصال ذلیلانه رئیس جمهور در مدیریت بحران خود ساخته که با اعلام انجام سفر شهرستانی فیروز کوه همراه شد هیچ نیست.
اینکه چین شکست در میانجیگری فوری بین پاکستان و ایران را اعلام کرد و متقابلاً هند قادر به لاپوشانی شادمانی از مشغول سازی پاکستان به ایران نیست یا کشورهای عربی خلیج فارس در حین لذت بردن از تماشای بازی‌های آسیایی قطر به بدبختی و سرگردانی ما می خندند یا ترکهای بسیار زیرک که زمین جدیدی برای بازی با ایران منزوی در آستانه سردی روابط با عراق و پاکستان را می بینند تا روسیه که حالا می تواند وعده های بیشتری برای اقامه نماز در کرملین را به مقامات ایران اختصاص دهد و ... متاسفانه به چیزی جز بازگشت ناپذیری ایران به ریل پیشرفت، توسعه و دستیابی به آرامش و آسایش دلالت ندارند. ۲۸دی
Telegram (https://t.me/Khabar_Naghde)
نقد خبر
فَّبَشِّر
عِبٌاد اَلّّذينَ يَسَْتمِعُونَ الْقَوُلْ
فَيَّتبُِعونَ اَحْسّّنه

This comment was minimized by the moderator on the site

«اَنا رَبُکُم‌الاعلی»

آن هنگام خیلی کار می‌بُرد که اسم‌ورسم‌اش را برای جایگاه رهبری بتراشند و جا بیانداند. هاشمی رفسنجانی هم این‌را می‌دانست که داشت از خودش نقلِ قول سرِ هم می‌کرد که :«فرضاً ما می‌گفتیم ما الان نداریم کسی رو که مطرح بکنیم تو جامعه [برای رهبری]، چون ما فرضمون با مرجعیت بود و اون مسائل بود، امام فرمودن: چرا نداریم؟ آقای خامنه‌ای را [برای رهبری] داریم.»

هاشمی می‌دانست که بدون این خاطره‌سازی‌ها، سخت بود که بشود اسمی از او برای آن جایگاه بُرد. هاشمی می‌دانست که او جذبه و کِششِ به‌خصوصی که نداشت. شخصیت منحصر بفردی که نداشت. جبروت و جاذبه‌ی ذاتی چندانی هم نداشت که بتواند به‌راحتی به دیگران تأثیری بگذارد. فرهمند و کاریزما هم که نبود. مقبولیتِ عمومی خاص و نادری هم که نداشت. چهره‌ی مثال‌زدنی و اُسوه و الگومانندِ متمایزی هم که نداشت. یک سروگردن از دیگران بالاتر نداشت که. شخصیتِ آن‌چنانی‌ایی هم نداشت که بشود او را به مواهب و الطاف الهی دوخت. آن استحاله هم هنوز در او رخ نداده بود و حالاحالاها هم راه داشت که در حال‌وهوای فضای سیاسی دستی ببَرند تا اتمسفر کاذبی برای این استحاله‌اش دست‌وپا کنند. و در اثر این فقدان‌ها بود که، وقتی هاشمی مشغولِ آن روایت‌سازی کذایی بود؛ او مجبور بود که سرش را به زیر بیاندازد و به خود مثلا حالتِ مغمومی بدهد. دو انگشتِ شست و سبابه‌اش را روی بینی‌اش بگذارد که مثلا از شدت تأثر و اندوه و غم، دارد در دلش ماتم می‌گیرد. او نمی‌توانست بدون این حالتِ کاذب حتی، به سمتِ جایگاه سخن‌رانی در مجلس خبرگان رهبری خیز بردارد. ماهیت و هویتِ نادر و یگانه‌ای که در اندرون نداشت و چنان تصویر و تصوری هم از او، در ذهن و فکر اعضای همان مجلس هم نبود؛ تا او بتواند به پشتوانه‌ی آن هویت نادر نداشته و مقبولیت نادرِ نداشته‌اش، بی‌هیچ حرف و حدیثی، خودش را جا بیاندازد. از این‌رو او سخت به آن حالات سرتاپا ریایی نیاز مبرم داشت. خلاء آن ماهیت و هویتِ نادر و یگانه‌، چنین ریایی را می‌طلبید. و از سرِ این خودآگاهی از این فقدان بود که وقتی هم که پشت آن جایگاه سخنرانی قرار گرفت؛ این‌گونه سخنش را به ریایی افزون‌تر آلود که :« واقعا باید خون گریست به جامعه اسلامی که حتی احتمال کسی مثل بنده در آن [برای رهبری] مطرح بشود… به لحاظ فنی اشکال پیدا می کند این قضیه. من نه از لحاظ قانون اساسی، و نه از لحظ شرعی برای بسیاری از آقایان، حرفم حجت حرف رهبر را ندارد. این چه رهبری خواهد بود؟»
و خیلی زمان نیاز داشت و خیلی کار می‌بُرد که این‌گونه دچار استحاله شود و بگوید که :«خدای متعال همین‌طور حرف می زد. در واقع زبان من بود. حرف خدا بود.» آن فروتنی و افتاده‌گی مصلحتی هم زمان می‌بُرد تا به جایگاه همیشه متکلم وحده‌اش، از رفتار و سکناتش رخت بر بندد. لحنِ خالی از غرور و تکبرش به بازه‌ی رهبری مادام‌العمر نیاز داشت؛ که از زبانش غیب شود. آن ذهنیتی را هم که در اذهان دورواطرافیانش نبود از تشخص و جای و جایگاهش؛ به مرور با قدرتِ بلامنازعی که به هم زد. اندک‌اندک با دستورِ عزل و نصب‌هایی که از بیتش صادر ‌می‌کرد. رفته رفته با صدور فرمان و دستوراتش که همیشه و در هر برهه‌ای بالاتر از هر قانونی بود. به هیچ‌کس پاسخ‌گو نبود. بدین بالانشینیِ همواره‌اش، آن ذهنیت را هم به هر زور و ضربی در ذهن اطرفیانِ تحتِ امرش می‌کاشت.

متن کامل در زیتون:

https://www.zeitoons.com/113206

This comment was minimized by the moderator on the site

شمر و اطاعت کورکورانه‌اش از یزید به ‌عنوان ولی امر مسلمین!

آیت‌الله محقق داماد

 دو کتاب «فاجعه جهل مقدس» و «در دادگاه جهل مقدس» اثر آیت‌ الله سید مصطفی محقق داماد طی نشستی با عنوان «شب روشنگری دینی» در بنیاد موقوفات افشار که رونمایی شده بود؛
آیت‌الله سید مصطفی محقق داماد در این مراسم بیان داشته بود:
آنچه که دانش و علم در جهان است و تمام خدماتی که بشر امروز از علم می‌بیند، معلول جهل است.
اما کدام جهل؟
جهلی که فرد در آن متوجه باشد که جاهل است.
خانم دکتر اعوانی چه خوب از قول سقراط فرمودند که *خردمند است کسی که می‌داند که نمی‌داند*.
چرا که آنچه تاکنون در پزشکی و تکنولوژی پیشرفت شده از سوی جاهلانی بوده که متوجه جهل خود بودند.
وی افزود: جهلی که در آن، انسان به جهلش توجه دارد یا همان «جهل بسیط» یک نعمت است. این جهل خوبی است اما امان از جهلی که انسان نداند جاهل است.
زمانی فکر می‌کردم مغول‌ها خیانت زیادی کردند، خون زیادی ریختند و فاجعه آفریدند. اما اینها در برهه‌ای احساس کردند که نمی‌دانند. از این رو خواجه نصیر طوسی را به استخدام درآوردند و خدماتی که در دوره مغول شد، بعد از آن بود که اینها فهمیدند چیزی نمی‌دانند.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد:
امان از زمانی که مدیریت جامعه به‌دست کسانی باشد که جاهلند و ندانند که جاهلند.
خدایا آن روز را برای هیچ ملتی نیاور. چرا که روزگاری تلخ‌تر از آن برای ملت وجود ندارد که عده‌ای جاهل، توجه نداشته باشند که جاهلند.
از این بدتر و فاجعه‌آفرین‌تر زمانی است که کسانی جاهل باشند و ندانند جاهلند و این جهل خود را به ‌خدا ببندند و برای خدا جاهلی کنند و به نام خدا خون ریخته و سر ببرند.
وی گفت: گوش دهید! هم اکنون صدای بچه‌هایی را می‌شنوید که در منطقه خاورمیانه سر پدرانشان را جلو چشمانشان می‌برند و مادرانشان را به‌نام خدا برده می‌کنند؛ جاهلانی که گرفتار جهل اعتقادی هستند.
تمام ایدئولوژی‌های خطرناک شرقی همین بود، مگر نه این بود؟ ایدئولوژی‌های شرقی فاجعه‌آفرین، جهلی بود که با اینکه مقدس نبودند ولی خطرناک بودند. همین ایدئولوژی اگر بُعد قدسی پیدا کند چه می‌شود؟
محقق داماد در توصیف صحنه‌های فاجعه عاشورا، افزود:
(شمر) نشست روی سینه سیدالشهداء(ع) و گفت: می‌دانم تو چه کسی هستی ولی برای خدا سرت را می‌برم!
من در نوشته‌هایم نقل کردم که ابن عباس گفت:
در حجر اسماعیل مکه نشسته بودم دیدم فردی دولا دولا آمد و لباس احرام خود را نشان داد و گفت:
بعد از طواف متوجه شدم قطره خون پشه‌ای به احرامم بوده، طوافم چه می‌شود؟
گفتم: اشکالی ندارد، تو که هستی؟
گفت: من «شمر بن ذی الجوشنم». گفتم: نامرد سر پسر پیغمبر را بریدی تردید نکردی حالا برای خون پشه‌ای بر احرامت تردید می‌کنی؟!
گفت: ساکت باش! من برای خدا او را سر بریدم و به وظیفه شرعی‌ام عمل کردم چون از *ولی امرم* اطاعت کردم.
وی بیان کرد: خانم‌ها، آقایان! به‌عنوان یک طلبه کوچکی که عمرش را در الهیات صرف کرده از من بشنوید. از من به عنوان یک موعظه یا پیشنهاد، الهیّات را کم نگیرید و معرفت داشته باشید. حتی خدای بدون معرفت را بی‌ارزش شمارید. به‌جای اعتقاد، فکر بنشانید و دیگر نگویید، «من معتقدم» بلکه بگویید، «من چنین فکر می‌کنم».
اگر بگویید «من چنین فکر می‌کنم» با دیگری هم گفت و گو خواهید کرد، اما اگر بگویید «من معتقدم» دیگر با کسی گفت و گو نمی‌کنید و کسی هم با شما گفت و گو نخواهد کرد.
@kafaeealirezaa

This comment was minimized by the moderator on the site

ملت آزاده اسرائیل

اینکه مردمی علی رغم درگیری در جنگ بزرگ و تاریخ ساز با دشمنان بیرونی همچنان بر محدود سازی قدرت حکمرانی اصرار داشته و پایمردی کنند و رهبر در حال رهبری جنگ با دشمنان بیرونی و درون سرزمینی را در دستیابی به قدرت سیاسی- قضایی بیشتر ناکام گذارند هرچند مردم اسرائیل باشند اما نمی تواند مانع از ستایش چنین مردم فهمی باشد. مردم اسرائیل طی نزدیک به ۱۸ماه گذشته را مقابل دولت به رهبری نتانیاهو ایستادند و این ایستادگی را در اوج روزهای جنگی ادامه دادند تا جهانیان و شاید ما ایرانیان مدعی بفهمیم آنها ملتی شدند که حتی در روزهای جنگی بسیار دشوار با دشمنان بیرونی و درون سرزمینی اما حاضر به کوتاه آمدن از حقوق اجتماعی خود هم نیستند. ایستادند تا رهبری کشور در اوج روزهای دشوار جنگی با تمکین در برابر رای دیوان عالی اسرائیل شکست و تعظیم در مقابل مردمش را بپذیرید.
اینکه رهبری در آخرین دیدار با خانواده سپهبد سلیمانی فرمودند خدا بود که از زبان من حرف میزد حرف جدیدی نیست و شاید تجربه بسیاری دیگر هم باشد چنانکه مرحوم امام خمینی می فرمود خدا بود که خرمشهر را از دست عراقی‌ها آزاد کرد که حتماً به معنای شکست همان خدا در جنگ احد پیغمبر و صفین علی و والفجر مقدماتی تا کربلای چهار همان رزمندگان در آزادی خرمشهر نیست. اما شاید فرمایش رهبری اشاره به اراده و مشیت خداوند در طرح مطالبی داشت که می توانست و شاید در همان جلسه علاوه بر رهبری از زبان سایر حضار هم بیان شده باشد. چنانکه از زبان درخت و سنگ و بسیاری دیگر با پیامبران سخن گفته شده است و حتی سلیمان نبی را به تکلم با غیر انس توانایی فرموده بود.
اینکه باور کنیم انسان به ما هو انسان به فرمان خالق یکتا می تواند جانشین برگزیده و شایسته خالق مطلق باشد و تمامی مخلوقات باید برای ماندنشان بر انسان سجده کنند و خداوند از رگ گردن بر انسان نزدیکتر است و بسیاری دیگر حتماً مورد نظر رهبری در طرح موضوع مذکور هم هست. اما آنانکه با تعیین زمان قیام و قیامت یا اعطای شان پیامبری و امامت بر هر کس که بخواهند بر خدا دروغ می بندند حتماً سزاوار برخی اشارات دیروز و امروز هستند که شاید سهواً برای خطاب به رهبری بر زبان و قلم جاری ساختند که فرمایشات رهبری در جمع ۲۰ سال گذشته تاکید و تعبیر از مجاهد و مجاهدت در راه عزت مسلمانان و آزادگی انسان توجه داده است.
اینکه عناصر فرقه ضاله مصباحیه بیش از گذشته به جولان آمدند و به زعم خود می تازند حرف جدیدی نیست و فاصله سرمستی از تاختن تا زمین خوردن یک گام بیش نیست و به گام دوم نخواهد رسید. هرچند عناصر فرقه در تب و تاب اسطوره سازی از رهبران فرقه باشند چنانکه مدتی پیش جمعی در صدد اسطوره سازی از فلان روضه خوان دو زاری فلان شهر بودند که در نطفه خفه شد و تاریخ شیعه از این اسطوره سازی‌های ضاله بسیار دارد و هر بار به جسارت و حمیت عالمی روشن ضمیر بساط عیششان برچیده جی شود چنانکه در زمانه نچندان دور به دست با کفایت امیر نظام نامی ایران میرزا محمدتقی خان فراهانی ملقب به امیرکبیر فرقه های ضاله متعددی چنین شدند.
اینکه چهار سال از هدف قرار گرفتن حاج قاسم و المهندس در فرودگاه بغداد گذشت و حالا هم مانند سه سال گذشته صدها و صدها برنامه در مراکز حکومتی و دولتی تا مردمی برپا شده است حرف جدیدی نیست و طی ۳۵ سال گذشته در مورد مرحوم امام خمینی بسیار پُر تکرار بوده است. چنانکه علی رغم وصیت حاج قاسم هنوز هم تلاش بسیاری برای امامزاده سازی و مقدس نمایی مدفن حاج قاسم ادامه دارد که حتماً به تکرار مرقد سازی مرحوم امام خمینی  برای حاج قاسم نخواهد رسید. اما ایکاش برپا کنندگان دستوری مراسم بزرگداشت سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده تام الاختیار سپاه قدس بتوانند روزی هم فارغ از قصه گویی و داستان سرایی از فضائل اخلاقی حاج قاسم که در مورد دهها میلیون ایرانی و صدها و صدها میلیون آحاد مردم جهان قابل بازگویی است به توضیح عملکرد و دستاوردهای موثر سپهبد قاسم سلیمانی پس از ۲۵ سال فرماندهی تام الاختیار و مطلقه در سپاه قدس و نیروهای مسلح و منابع مالی و ظرفیتهای اقتصادی کشور در ایجاد و افزایش احساس امنیت داخلی و بین المللی آحاد مردم ایران، ارتقاء جایگاه و منزلت بین المللی ایرانیان و افزایش رفاه اجتماعی پایدار ایران و ایرانی بدون حواله به مبهمات ادعایی مانند اگر در سوریه نبودیم باید در تهران می جنگیدیم که دروغی بیش نیست بگویند. ۱۲دی
https://t.me/Khabar_Naghde

This comment was minimized by the moderator on the site

فاجعه کشته شدن بیش از صد نفر در کرمان؛
لطفاً هیچکس را محاکمه کنید!!

✍️ رحیم قمیشی

وقتی ۴ سال پیش قاسم سلیمانی را آمریکا به شهادت رساند، در مراسم تشییع پیکرش در کرمان نزدیک به صد نفر کشته شدند. به‌خاطر این بی‌تدبیری آیا کسی محاکمه شد؟
بله، هیچکس!
سپس به تلافی ترور سلیمانی، ده‌ها موشک به اطراف پادگانی از آمریکا در عراق شلیک شد، آیا کسی کشته یا زخمی شد؟
بله، هیچکس!

آنگاه به هواپیمای نخبگان و جوانان ایرانی شلیک شده و تمام ۱۷۶ مسافر آن نابود شدند. آیا کسی از تصمیم‌گیران و مقامات محاکمه هم شد؟
بله، هیچکس!
امروز در چهارمین سالگرد مراسم قاسم سلیمانی دو بمب در گلزار شهدای کرمان منفجر شده و بیش از یکصد نفر دختر و پسر و پیر و جوان کشته شدند.
فیلم‌هایی که از آنجا منتشر می‌شود وحشتناک و بسیار غم‌انگیزند.
آنقدر وضع مجروح‌ها وخیم است که انتظار می‌رود آمار کشته‌ها باز هم افزایش یابد.

به نظر شما کسی هم محاکمه خواهد شد؟
از مقاماتی که وظیفه امنیت کشور و استان را دارند آیا کسی استعفا هم خواهد داد؟
بله، هیچکس!
به جز اینکه بگویند انتقام سختی خواهند گرفت آیا کلمه دیگری هم بلدند بگویند؟
به نظر شما کسی خواهد گفت مردم مطمئن باشید دیگر چنین اتفاقاتی تکرار نخواهد شد؟
شک ندارم نه هیچکس محاکمه خواهد شد ونه هیچکس عذرخواهی خواهد کرد
و نه هیچکس استعفا خواهد داد.

من نمی‌دانم خدایی که به همه چیز احاطه دارد، و به دل و زبان برخی نزدیک‌تر است، چرا یک بار به آنها نمی‌گوید مراسم را لغو کنند، انتقام نگیرند، شلیک نکنند...
صدها انسان بیگناه دارند کشته می‌شوند!
چرا خدا مواظب کودکان نیست.
چرا خدا فقط برای تایید حکومت برخی به میدان می‌آید.
نکند آن خدا، خدای حاکمان است و با خدای ما مردم عادی متفاوت است!؟

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

پروژه ناامن سازی ایران و مسئولیت جمعی ما ایرانیان

محمد حسین بنی اسدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس سیاست خارجی در یادداشتی برای جماران نوشت:

داعش مسئولیت دو عمل انتحاری در کرمان را پذیرفت. گرچه داعش مختصر «دولت اسلامی عراق و شام» است و از سوی دیگر جنایت از طرف هر فرد یا گروه که سر بزند جنایت است و محکوم شدنی است، اما از طرف دیگر یکی از مشخصه های داعش تفکر ایدئولوژیک و ضد شیعی این گروه است.

تا جایی که تجربه نویسنده اجازه می دهد عملیات انتحاری تروریستی در کرمان تشابه زیادی با عملیات انتحاری طالبان و تحریک طالبان طی سالهای اخیر در پاکستان دارد؛ به ویژه دو زمانه بودن آن و استفاده از ساچمه به منظور تلفات بیشتر انسانی که اوج‌قساوت و تنفر ایدئولوژیک و فرقه گرایانه را نشان می دهد.

گر چه امروزه احتمالا هسته های خفته تروریستی وابسته به داعش و طالبان به سهولت در سطح منطقه در ایاب و‌ذهاب هستند، ولی به نظر می رسد نیروهای داعش با انتقال به افغانستان به منظور تمرکز بر ایران، محور فعالیت خود را در تعامل با گروههای تکفیری ضد ایرانی قرار داده اند و محتملا بین حمله کنندگان به پایگاه راسک و انتحاریون کرمان ارتباط تشکیلاتی موجود است و احتمال تکرار حوادث مشابه در آینده نیز دور از انتظار نیست که همین مسئله ضرورت هوشیاری نیروهای امنیتی ایران با تمرکز بر حفظ امنیت مردم را صد چندان می کند.

به نظر می رسد فعال شدن هسته های خفته داعش و طالبان در منطقه، زمینه جذب نیروهای پراکنده در منطقه به ویژه بیگانگان غیر قانونی مقیم ایران را تسهیل می کند و حتی امکان اعلام گروهایی با عناوین و اسامی جدید را نیز محتمل می سازد. از سوی دیگر جای هیچ شکی باقی نمی گذارد که ارتباط منظم بین گروه‌های تکفیری منطقه غیر قابل انکار است و این امر ضرورت همکاریهای کشورها در منطقه را بیش از پیش می سازد.

اینکه اخیرا شاهد اقدامات کور تروریستی از ان جنس در ایران هستیم که مردم عادی را هدف قرار می دهد، گویای یک جمع بندی سازمانی توسط داعش و همفکران آن است؛ با این محوریت که وضعیت اقتصادی مردم ایران بحرانی و نارضایتی بین مردم نیز رو به فزونی است. لذا با این ایده اقدامات خود را شتاب داده اند.

تجربه تاریخ بیانگر آن است که هرگاه در ایران در مقاطعی شرایط و رنگ و بوی آسیب پذیری داشته، دشمنان خارجی و معاندین داخلی سخت به آن دل بسته اند . گمان‌می‌رود شکاف دولت - ملت ، شکاف مرکز -پیرامون، آثار یأس و ناامیدی در مردم و نشنیدن اعتراض آنها توسط دولت از مشخصه های تضعیف ایران باشد که معاند و بدخواه نقشه و عملیات خود را بر آن استوار کرده اند.

لذا همانگونه که بد خواهان با نقشه های اهریمنی خود دست به اقدام می‌زند، دولت و دلسوزان نیز باید با اقدامات لازم به خنثی سازی این نقشه ها ی اهریمنی بپردازند و همزمان به تحکیم وحدت و مصالحه ملی و ترمیم شکاف ملت - دولت و مرکز- پیرامون بپردازند.

تأمین امنیت شهروندان به عهده مسئولین مربوطه است و طبعا باید در قبال این ضعف امنیتی جوابگو باشند و مسئولانی که قصور در کار خود احساس می کنند با یک عذرخواهی کناره گیری کنند و با این روش مرهمی بر آلام بازماندگان قربانیان این حادثه تروریستی بگذارند./ جماران

https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1619105

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
آیا پرونده ‎رضا ثقتی هم مشمول برخورد مؤمنانه شده است؟! (https://t.me/asrefori) رحمت‌‌اله...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
استبداد ديني از مردم سكوت در برابر ظلم و اختلاس هاي اصحاب قدرت را مي خواهد هادی سروش در استبداد ام...