درگیری مستقیم بین ایران و اسراییل هم اتفاق افتاد، و بالاخره ایران را مبتلا به پدیده بی سابقه رودرویی بین یهود و ایرانیان کرد، و دامن ایران را به امری آلود که در تاریخ این کشور وجود نداشت، البته این نبرد در مسیرِ پیگیری بخشهایی از اصول قانون اساسیِ بر آمده از انقلاب 57 زاده شد، که حاکمان جمهوری اسلامی را به دفاع از مظلوم، و نهضتهای آزادیبخش در جهان فرا میخواند، و متاسفانه آنقدر در این دفاع پیش رفت، و زیاده روی شد، که به رویارویی نظامی مستقیم با اسراییل و امریکا انجامید.
مدافعان این راهبرد، فتیله این جنگ را، در حالی تا این حد از افراط در تئوری و عمل بالا کشیدند، و زیاده روی کردند، که اصول بر زمین مانده در قانون اساسی کم نیستند، اصولی که ضامن حرکت درست کشور، فرمانروایان و ملت ایران در مسیر پیشرفت و تعالی بود، اما به صورت انتخابی، بخشهایی از آن را انتخاب، و توگویی ناموس این قانون تلقی، و تمام کشور، انقلاب و منافع و امنیت ملت ایران را به پای آن قربانی کردند،
یکی از مصداقهای بارز این عدم توازنِ در حرکت کلی جامعه ایران در این نزدیک به نیم سده بعد از پیروزی انقلاب، همین بخش حمایت از مستضعفین و جنبشهای آزادیبخش است، که گرچه در حقانیت پیگیری آن شکی نیست، و دفاع از حقوق فلسطینیان، در کنار بسیاری دیگر، از جمله ایغورها در چین، چچنها در روسیه، اوکراینی ها در مقابل تجاوز روسیه و... امری لازم و بلکه انسانی است، اما فدا کردن، و یا به خطر انداختنِ همه چیز، در این پرونده، هرگز پسندیده نبود، و فرزانگی و حکمت فرمانروایی و راهبری خردمندانه، باید ما را در حرکت متوازن در فریندهای داخلی و بین المللی رهنمون و راهبری میکرد، تا نشانه تیزبینی و تعادل فرمانروایی باشد، که اولویتها را در نظر گرفته، حرکت متوازن و متعادل داشت.
ناگفته نماند این عدم توازن و تعادل را، در حرکت جمعی کشورهای اسلامی و جامعه بین المللِ مسلمانان نیز میتوان دید، که در بحث فلسطین، و نبرد دیرپا و درازدامنی که با هجوم بنی امیه به این سرزمین، و فتح فلسطین آغاز شد، و تا کنون نیز پی گرفته شده و ادامه دارد، که به پایان حاکمیت یهود و مسیحیان بر زادگاه این ادیان منجر گردید،
و برای استمرار حاکمیت حکمرانان اسلامی بر آن، زین پس به بهانه «قبله نخست»، و بقای مساجد، زیرساخت و جمعیت اسلامی که بر آن بنا نهادند، از جمله «مسجدالاقصی» پی گرفته شد، و همین عامل پیگیری مُجِّدانه این نبرد شد، و جنگهای بسیار زیادی را در پی داشت، و کشتار و غارت جان و مال ساکنان این سرزمین، در جنگهای پی در پی و درازدامن صلیبی [1] ، تنها یکی از پروندههای خونین در دورههای بلند این نبرد تاریخی است و..، که به واقع یک نوع وزنکشی غیرتمندانه و نانوشته، بین فرمانروایان این سه دین بزرگ و الهی بود، که جریان یافت و پی گرفته شد و...، که در این حرکت تاریخی نیز، یک نوع عدم توازن جمعی، در حرکت کلی مسلمانان در این پرونده دیده میشود، که نشان از عدم ارزیابی درست از توان مسلمانان، در این جنگ دیده میشود.
و در این مدت، پیروان اسلام، مسیحیت و یهود آنقدر در زخم فلسطین انگشت فرو کردهاند که، این نقطه از جهان اکنون صاحب زخمی چرکین، دیرپا با ژرفای بسیار زیاد، در تاریخ انسان تبدیل شده است، تا آنجا که وقتی به محتوای این آیه سوره اِسرا [2] که شرح دهنده پدیده معراج پیامبر اسلام است، توجه میکنیم، که خداوند در این آیه از میمونی و مبارکی این سرزمین سخن میگوید، که در واژه « بارَکْنا حَوْلَهُ » در این آیه آمده است،
اما جنگ درازدامنی که بین پیروان سه دین الهی کهنسال یهود، مسیحیت و اسلام بر این سرزمین در گرفت و پی گرفته شد، چنان بلایی بر سر مردمان آن، و دیگر مدافعان حاکمیت آنان بر این منطقه آورده است که دیگر میمون و مبارک دیدن این سرزمین را از معنا تهی میکند،
سیل خون، و کاروان غارتی که از جان و مال مردم این سرزمین، تنها بعد از اسلام، بین مسلمانان و مسیحیان - یهودیان بر سر این سرزمین به راه افتاد، انسان را انگشت به دهان میکند، که خودخواهیهای تمامیتخواهانه دینی، چه بلایی را بر سر انسانیت، زیست مومنانه، و آدم زیستن آدمیان آورده است، که یک چشمه آن حمله خونین «توفان الاقصی» فلسطینیان در 7 اکتبر 2023 بود، که در ادامه آن در حمله متقابل اسراییل به منطقه غزه، کشتار و ویرانی تاریخی را بر مردمان ساکن در این سرزمین، و سرزمین های دیگر تحمیل کرد، و میکند.
آنچنان که دیگر سخن گفتن از «بارَکْنا حَوْلَهُ»، سوال بر انگیز میشود، و جا دارد از خداوند پرسید، بارَکْنا حَوْلَهُ؟! خدایا! از کدام میمنت و مبارکی در این سرزمین سخن میگویی؟! وقتی آنرا مبارک و میمون دیدی و قراردادی، نظرگاه تو به کجا، و به چه بود؟! سرزمینی که برایش این مقدار بشر دچار مرگ و نابودی شد، و بر سرش این مقدار خون ریخته شد، و میشود، چه مبارک و میمونی در آن نهفته است؟!
[1] - جنگهای صلیبی به سلسلهای از جنگهای مذهبی گفته میشود که به دعوت پاپ توسط شاهان و نجبای اروپایی داوطلب برای بازپسگیری سرزمینهای مقدسی که در دست مسلمانان بود بهپا شد. صلیبیان از تمام نقاط اروپای غربی در جنگهایی مجزا بین سالهای ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ (۴۸۸ تا ۶۹۰ ه.ق - ۴۷۳ تا ۶۷۰ ه.ش) شرکت داشتند. جنگهای مشابهی نیز در شبهجزیرهٔ ایبری و شرق اروپا تا سده ۱۵ (۱۰۹۵ تا ۱۵۰۰، حدود ۴۰۰ سال) برپا بود. مبارزان صلیبی یا به اختصار صلیبیون، مسیحیان کاتولیکی بودند که علیه مسلمانان و مسیحیان ارتدوکس در قلمرو روم شرقی و در ابعاد کوچکتر با اسلاوها و بالتهای پگان، مغولها، و خوارج مسیحی میجنگیدند؛[۱] گرچه بعضی از اوقات مسیحیان ارتدوکس با صلیبیون متحد میشدند و علیه مسلمانان میجنگیدند. صلیبیان، توسط پاپ مورد تکریم قرار گرفته و آمرزیده میشدند
[2] - سوره اسرا : «پاک و منزه است خدایی که بنده خود (محمد) را شبانگاهان از مسجدالحرام (در مکه) به سوی مسجد الاقصی (اورشلیم/بیت المقدس)، جایی که اطرافش را میمون و مبارک قرار داده است، سیر داد، تا نشانههای خداوند را به چشم خود ببیند. و بدرستیکه خداوند شنونده و بصیر است.» سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ