نابودی زیرساخت‌های دانش بنیان ایران، افزودن بر سیاهه طلب‌های تاریخی ایرانیان از امریکا
  •  

31 خرداد 1404
Author :  

بامداد غمناک و تاسفبار یکشنبه اول تیرماه 1404، و یا 22 جون 2025، یک هفته کشتار، جنگ، ترور، ویرانی و بمباران غیرقانونی ایران توسط اسراییل، با حمله مستقیم هواپیماهای پهن‌پیکر و موشک‌های سنگین و راهبردی امریکایی، در دومین روز هفته دوم، پی گرفته شد، و بازمانده آنچه از زیرساخت‌های دانش‌بنیان هسته‌ای ایران، که از بمباران‌های نه روزهِ اسراییل باقی مانده بود، اینبار توسط خلبانان امریکایی در سایت‌های مهمِ فردو، نطنز و اصفهان با 12 بمب سنگین و چهارده تنی، و 30 موشک بزرگِ تام‌هاگ امریکایی نابود شدند.

 تجاوز آشکار، غیرقانونی و قلدرمابانه امریکا در بُعد جهانی، و اسراییل در اِشِل منطقه‌ایی، که از هر سو که بدان نگاه کنیم، نادرست و لکه سیاه دیگری در پرونده نظامات جاری بر جهان، و البته روابط ایران و امریکا خواهد بود، که یادآور حاکمیت قانون جنگل است. و اکنون، همانگونه که ایرانیان یک نظام دمکرات و مردمی را، در تاریخ روابط خود، از امریکایی‌ها طلب دارند، چرا که آنان با انجامِ کودتای 28 مرداد 1332، ایرانیان را از داشتن کاراترین دولت ناشی از دمکراسی، و رای مردمی، در دمکراسی نوپای ایران محروم کردند،

و بعد از 72 سال که از آن کودتای ننگین می‌گذرد، پیشرفت‌های چند دهه‌ایی ایرانیان، ناشی از دانش و فن‌آوری بنیادی و بومی هسته‌ایی ایران را، در همراهی با اسراییل نابود کردند، تا ملت ایران در عقب ماندگی خود بمانند، ابتدا محرومیت از سیستم فرمانروای کارا، دمکرات و عاقلانه افرادی چون دکتر محمد مصدق، و اکنون نیز دانش پیشرو و مبتنی بر علم هسته‌ای، توانایی گرانقیمتی که ایرانیان نزدیک به هزار میلیارد دلار برایش هزینه کردند و اکنون این سرمایه سترگ را امریکایی‌ها، در برابر پروژه تاریخی غرب، مبنی بر برتری اسراییل در خاورمیانه، اینبار توسط دولت حزب جمهوریخواه امریکا سر بریدند. و چنین روند تاسفباری را در روابط ایران و امریکا رقم زدند.

چراکه رئیس جمهور امریکا آقای دونالد ترامپ تصمیم گرفت و یا در سادگی و بی سیاستی عوامانه خود، گول صهیونیسم بین الملل را خورد و دامن امریکا را دوباره به خیانت به مردم ایران آلود، و در اشتباهی راهبردی، در روند دیرپای پروژه بازپس‌گیری سرزمین‌های مقدس یهود و مسیحیت، از مسلمانان در خاورمیانه نقش گرفت، و همچون پادشاهان اروپای مسیحی در دوره قرون وسطی، در خدمت آرمان مقدس اهل مذهب، گوش به فرمان پاپ‌ها [1]و خاخام‌ها، برای اجرای عملیات و نبرد برای چیرگی یهود بر سرزمین فلسطین حاضر شد، و گوش به فرمان لابی صهیونیسم جهانی، سربازان امریکایی را به سان شوالیه‌های صلیبی، در خدمت دولت یهود قرار داد، و برای آنان شمشیر زد، تا مورد تشویق رادیکال‌ترین دولت یهود، و سردمداران نژادپرست، و دنبال کنندگان نوع جدیدی از آپارتاید مذهبی و نژادی در جهان، که در خیزش صهیونیسم جهانی و دولت یهود در تل آویو گردهم آمده‌اند، قرار گیرد، و چنین انحرافی در روند بشریت، برای او کف بزنند، و شخصیت روانی ضعیف او را حال بیاورند.

و بدین ترتیب دولت امریکا و اسراییل مثل بسیاری از مقاطع تاریخی که بر جهان ما قانون جنگل حاکم شد، تمام استانداردهای بین المللی و قوانین نوشته شده که بشریت برای تک تک واژه‌ها، بندها و چینش آن مدت‌ها مذاکره کردند تا راه هرگونه سو استفاده از آن بسته شود و راه‌های فرار افراد قانون شکن را سد نموده، و عمل غیرقانونی در سیستم جهانی صورت نگیرد، همه این ها را امریکا و اسراییل در برابر چشم جهانیان، طی چند سال گذشته در فلسطین و غزه، و اینک در جمله سنگین به ایران پایمال کردند، و در سکوت و بی عملی نهادهای جهانی، سایت‌های هسته ایی ایران که زیر شدیدترین بازرسی‌های بین المللی فعالیت می‌کردند را، و قاعدتا باید از آن توسط نظامات بین المللی محافظت هم می‌شد را، فارغ از عواقب آن برای ایرانیان و دنیا، بمباران و نابود کردند.

این اقدام در روابط ایران و امریکا، به عنوان نقطه سیاهی خواهد ماند، که هدف آن محروم کردن ایران از فن‌آوری‌های نوین و پیشرو بود، و تا تاریخ ایران و ایرانیان ادامه یابد، هر ایرانی وطن دوستی این لکه تاریک را در روابط با امریکایی‌ها به یاد خواهد آورد، و از بانیانش بازخواست خواهد کرد. خلبانان امریکایی در بامداد این روز ننگینِ در روابط ایران و امریکا، همچون شوالیه‌های جنگ‌های صلیبی این پرونده را در سیاهه طلب‌های ایران از امریکا آفریدند و ثبت کردند.

دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو نیز، در پرونده روابط ایرانیان و یهود یک نقطه سیاه نهاد، چرا که در حمله خود به ایران زیرساخت‌های ناشی از دانش، تلاش دانشمندان ایرانی را نابود کرد، و نشان داد که اسراییل در پرونده تاریک تجاوز خود به همسایگانش، از هیچ کشور و ملتی فروگذار نخواهد کرد، چراکه تا کنون هیچ کشور و ملتی در همسایگی اسراییل نمی‌توان یافت که طعم تجاوز، زیاده‌خواهی و قلدری آنان را نچشیده باشد، و ایران نیز در این سیاهه امروز آخرین، و در آینده ملت های دیگری نیز اضافه خواهند شد. 

#نه_به_جنگ

#نه_به_قلدری

#StopWarOnIran

#نه_به_آپارتاید_مذهبی

#نه_به_آپارتاید_نژادی

#نه_به_زورگویی

[1] - جنگ‌های صلیبی به سلسله‌ای از جنگ‌های مذهبی گفته می‌شود که به دعوت پاپ توسط شاهان و نجبای اروپایی داوطلب برای بازپس‌گیری سرزمین‌های مقدسی که در دست مسلمانان بود به‌پا شد. صلیبیان از تمام نقاط اروپای غربی در جنگ‌هایی مجزا بین سال‌های ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ (۴۸۸ تا ۶۹۰ ه‍.ق - ۴۷۳ تا ۶۷۰ ه‍.ش) شرکت داشتند. جنگ‌های مشابهی نیز در شبه‌جزیرهٔ ایبری و شرق اروپا تا سده ۱۵ (۱۰۹۵ تا ۱۵۰۰، حدود ۴۰۰ سال) برپا بود. مبارزان صلیبی یا به اختصار صلیبیون، مسیحیان کاتولیکی بودند که علیه مسلمانان و مسیحیان ارتدوکس در قلمرو روم شرقی و در ابعاد کوچک‌تر با اسلاوها و بالت‌های پگان، مغولها، و خوارج مسیحی می‌جنگیدند؛[۱] گرچه بعضی از اوقات مسیحیان ارتدوکس با صلیبیون متحد می‌شدند و علیه مسلمانان می‌جنگیدند. صلیبیان، توسط پاپ مورد تکریم قرار گرفته و آمرزیده می‌شدند

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (5)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

وانگ یی، وزیر امور خارجه چین، در فرانسه لب به سخن گشود:

«ایالات متحده آمریکا با وقاحت تمام تاسیسات هسته‌ای یک کشور مستقل - ایران - را بمباران کرد. این یک بدعت خطرناک است.

اگر این کار منجر به فاجعه هسته‌ای شود، تمام جهان تاوان آن را خواهد داد.

اگر قدرت ملی به تنهایی تعیین‌کننده حق و باطل باشد، پس قوانین کجا هستند؟ عدالت کجاست؟

این به اصطلاح قدرت، صلح واقعی را به ارمغان نخواهد آورد. بلکه جعبه پاندورا را باز خواهد کرد.

آیا ملت‌های ضعیف‌تر، به ویژه کشورهای کوچک، فقط غذاهایی هستند که بر روی میز برای قدرتمندان سرو می‌شوند؟»

This comment was minimized by the moderator on the site

اسرائیل، از همان نخستین سال‌های پیدایشش، یک اصل بنیادین امنیت ملی را برگزید: باید تنها قدرت هسته‌ای منطقه بماند تا بقا و تفوق استراتژیکش تضمین شود. این اصل، که بعدها به دکترین Begin شهرت یافت (بر اساس نام مناخم بگین، نخست‌وزیر وقت)، تا امروز بی‌وقفه دنبال شده است. اسرائیل هرگز به‌طور رسمی زرادخانه اتمی‌اش را تأیید یا تکذیب نکرد، اما از دهه ۱۹۶۰ میلادی در دیمونا برنامه تسلیحاتی‌اش را تکمیل کرد و بعدها به صدها کلاهک اتمی مجهز شد، در حالی که هیچ معاهدهNPT را امضا نکرد.

از همان زمان، تل‌آویو قاطعانه در برابر هر کشور خاورمیانه‌ای که به‌دنبال توان هسته‌ای، ولو صلح‌آمیز، رفت ایستاد.
این ماجرا از مصر آغاز شد. پس از شکست ۱۹۶۷، مصر در زمان جمال عبدالناصر و سپس سادات تلاش کرد زیرساخت‌های علمی و فنی برای یک برنامه هسته‌ای حتی در سطح نیروگاه برق توسعه دهد. اسرائیل در همکاری کامل با سرویس‌های اطلاعاتی غربی، این روند را از نزدیک زیر نظر گرفت و چندین عملیات مخفی برای خرابکاری علمی و جلوگیری از انتقال فناوری ترتیب داد. بعدها پس از پیمان کمپ دیوید و توافق صلح، مصر متوقف شد.

سپس نوبت به عراق رسید. در دهه ۱۹۷۰، صدام حسین در کنار فرانسه، پروژه راکتور "اوسیراک" (تموز) را کلید زد. اسرائیل پس از ناکامی در متوقف‌کردن صادرات قطعات حساس توسط فرانسه، در ۱۹۸۱ با یک حمله هوایی برق‌آسا (عملیات اپرا)، آن را پیش از سوخت‌گذاری به‌طور کامل نابود کرد. این نخستین بار بود که یک کشور تأسیسات هسته‌ای کشوری دیگر را دره زمان صلح بمباران می‌کرد.

همزمان، لیبی در دوره معمر قذافی با کمک شوروی و سپس پاکستانی‌ها برای رسیدن به چرخه غنی‌سازی تلاش کرد. موساد شبکه‌های تأمین تجهیزات را ردیابی کرد و با فشار دیپلماتیک و عملیاتی مانع پیشرفت آن شد. بعدها که قذافی خود تحت فشار غرب مجبور به توقف شد، اسرائیل این عقب‌نشینی را بخشی از دکترین بازدارندگی منطقه‌ای‌اش دانست.

در سوریه، سال ۲۰۰۷ میلادی، اسرائیل وقتی نشانه‌هایی یافت که کره شمالی در حال ساخت تأسیسات مشابه راکتور اوسیراک برای بشار اسد است، با عملیات هوایی موسوم به "باغ میوه" به دیرالزور حمله کرد و آن را به کلی نابود کرد. سوریه هنوز درگیر شوک این حمله بود که درگیر جنگ داخلی شد.

در ایران، حتی پیش از انقلاب ۱۹۷۹، تل‌آویو نسبت به برنامه هسته‌ای شاه که با همکاری آمریکا و آلمان غربی پیش می‌رفت نگران بود. اسناد آرشیوی نشان می‌دهد مقام‌های اسرائیل به‌ویژه از ایده شاه برای داشتن چرخه کامل سوخت و احتمالا بمب هسته‌ای در آینده، ابراز نگرانی‌های جدی کرده بودند. پس از انقلاب، این نگرانی‌ها به اوج رسید چرا که ایران جدید عملا دشمن ایدئولوژیک اسرائیل شد.
اسرائیل سال‌هاست با هر شکل از برنامه غنی‌سازی در ایران، حتی با سطح پایین که در چارچوب NPT و پادمان آژانس است، مخالفت می‌کند. علاوه بر لابی‌های دیپلماتیک و تحریم‌های جهانی، اسرائیل با عملیات سایبری (مثل استاکس‌نت) و ترور دانشمندان هسته‌ای ایران کوشید این برنامه را متوقف یا دست‌کم کند سازد.

همچنین اسرائیل در مورد عربستان سعودی (که به‌طور جدی به دنبال توان غنی‌سازی است تا تعادلی با ایران برقرار کند)، امارات متحده عربی (که برنامه‌های راکتوری دارد) و حتی در مواردی ترکیه (که جاه‌طلبی‌های هسته‌ای محدود داشته) هشدارهایی جدی داده و با آمریکا و اروپا برای محدودسازی آنها هماهنگ شده است. از دید تل‌آویو، حتی نیروگاه‌های صلح‌آمیز اگر چرخه سوخت داخلی یا بازفرآوری داشته باشند، می‌توانند سرآغازی برای ظرفیت تسلیحاتی بالقوه باشند.

همه این‌ها نشان می‌دهد که اسرائیل نه به‌خاطر نوع رژیم‌ها یا اختلافات سیاسی لحظه‌ای، بلکه از موضع یک دکترین امنیتی ثابت، با هر شکل از توسعه فناوری هسته‌ای مستقل در منطقه، صرف‌نظر از ماهیت حکومت آن کشور، مخالفت کرده است. چون اساس راهبرد بقایش بر "برتری مطلق هسته‌ای" و پیشگیری از هر تهدید احتمالی استوار است.
گر و این همان داستان تلخی‌ست که ما مردم خاورمیانه، سال‌هاست زیر سایه‌اش زندگی می‌کنیم.. مردمی که بهای این بازی‌های قدرت را با جوانی، عدم ثبات اقتصادی و آینده تاریک فرزندانشان می‌پردازند اما تاریخ نشان داده هیچ انحصاری تا ابد پایدار نمانده و حتی قدرتمندترین قلعه‌ها روزی در برابر بادهای سرنوشت سر فرود آورده‌اند.

https://t.me/darvishane49

This comment was minimized by the moderator on the site

ریاکاری هسته‌ای و جنگ همه علیه همه

نوشته عباس آخوندی ، ۱۴۰۴/۳/۳۱

در هفته‌های اخیر، جامعه جهانی شاهد اوج‌گیری نگران‌کننده‌ای بوده است: ترورهای هدفمند اسرائیل علیه فرماندهان بلندپایه سپاه پاسداران، دانشمندان و شهروندان ایرانی، و در پی آن، تهدید آشکار رئیس‌جمهور ایالات متحده به حمله نظامی علیه تأسیسات هسته‌ای ایران. این تأسیسات، آن‌گونه که باید بر آن تأکید شود، تحت نظارت مؤثر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) هستند و براساس تعهدات ایران در چارچوب معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT)، صرفاً برای مقاصد صلح‌آمیز به‌کار گرفته می‌شوند.
سکوت آژانس و انفعال شورای امنیت سازمان ملل در برابر این تجاوز و تهدیدها نه‌تنها نشانه‌ای از فروپاشی نظم بین‌المللی مبتنی بر قانون است، بلکه گواهی بر شکل‌گیری استاندارد دوگانه‌ای است که باید تمام ملت‌ها، به‌ویژه کشورهای جنوب جهانی را نگران کند.

گزارشی که دروازه خشونت را گشود

در ۱۲ ژوئن، شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه‌ای سیاسی را بر پایه گزارشی گمراه‌کننده از مدیرکل آژانس، رافائل گروسی، تصویب کرد؛ گزارشی که نگرانی‌هایی مبهم درباره برنامه هسته‌ای ایران مطرح می‌کرد، بی‌آنکه شواهدی قطعی از تخلف ارائه دهد. با وجود فقدان مستندات معتبر، این قطعنامه که عمدتاً توسط تروئیکای اروپایی به‌علاوه آمریکا هدایت می‌شد، با سرعت به تصویب رسید و با استقبال صریح اسرائیل مواجه گشت.

در کمتر از ۲۴ ساعت، اسرائیل به زیرساخت‌های هسته‌ای ایران حمله کرد و نتانیاهو همان گزارش و قطعنامه را بخشی از توجیه خود اعلام نمود. به این ترتیب، نهادی که با هدف تضمین توسعه صلح‌آمیز هسته‌ای ایجاد شده بود، به ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به تهاجم نظامی بدل شد. این صرفاً یک کاستی نهادی نیست—بلکه نقض فاحش اصول بنیادی‌ای است که آژانس بر پایه آن‌ها بنا شده است. آیا گروسی نمی‌دانست که در حال برپا کردن چه آتشی است؟

حمله اسرائیل: نقض آشکار حقوق بین‌الملل

حمله اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران که تحت پادمان‌های آژانس قرار دارند، نقض آشکار حقوق بین‌الملل و تخطی مستقیم از ماده ۲(۴) منشور سازمان ملل است که تهدید یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور را ممنوع می‌سازد. این تأسیسات نه‌تنها عملکردی صلح‌آمیز دارند، بلکه همواره در معرض بازرسی‌های بین‌المللی قرار دارند. هدف قرار دادن آن‌ها تنها تجاوز به حاکمیت ایران نیست—بلکه حمله‌ای است به بنیان‌های رژیم منع اشاعه. این اقدام، سابقه‌ای خطرناک ایجاد می‌کند که تأسیسات تحت نظارت را به اهداف نظامی تبدیل می‌سازد و دهه‌ها اعتماد، دیپلماسی و نظارت را تضعیف می‌کند.

تهدیدهای آمریکا و بحران اعتبار نهادها

بحران با تهدید آشکار رئیس‌جمهور آمریکا به حملات بیشتر علیه تأسیسات هسته‌ای ایران ابعاد جدیدی یافت. این تهدیدها نه‌تنها تحریک‌آمیز، بلکه طبق حقوق بین‌الملل غیرقانونی‌اند. با این‌حال، آژانس سکوت پیشه کرده و شورای امنیت نیز از انجام مسئولیت خود سر باز زده است. این الگوی اجرای گزینشی قانون، اعتبار هر دو نهاد را نابود می‌سازد. زمانی‌که قدرت‌های بزرگ بدون پیامد، از چارچوب‌های حقوقی عدول می‌کنند و دیگران را به‌شدت مواخذه می‌نمایند، نظم حقوقی بین‌المللی به سیستمی از تبعیض ساختاری و بی‌عدالتی بدل می‌شود.

بنیان‌های حقوقی روشن‌اند

معاهده NPT که از سال ۱۹۷۰ لازم‌الاجراست، بر سه ستون استوار است: عدم اشاعه، خلع سلاح، و حق مسلم تمام امضاکنندگان برای بهره‌برداری صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای. ایران، به‌عنوان یک کشور غیرهسته‌ای، در چارچوب این معاهده باقی مانده و برنامه هسته‌ای خود را تحت نظارت مستمر آژانس قرار داده است. آژانس نیز بر پایه ماده ۳ اساسنامه خود، صرفاً موظف به راستی‌آزمایی استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای است، نه تسهیل فشار سیاسی یا مشروع‌سازی اقدامات نظامی. استفاده از اطلاعات تحت پادمان برای توجیه تهدید یا حمله، فاقد مبنای قانونی و اخلاقی است.

همچنین، ماده ۲(۴) منشور سازمان ملل کاملاً صریح است: تهدید یا استفاده از زور ممنوع است. زمانی‌که یک قدرت هسته‌ای، یک عضو غیرهسته‌ای NPT را که تحت بازرسی است تهدید می‌کند، مسئله تنها منطقه‌ای نیست—بلکه تهدیدی است علیه نظم جهانی.

سکوت، بی‌طرفی نیست

مدیرکل آژانس، آقای گروسی، مسئولیتی اجتناب‌ناپذیر داردتا از تمامیت رژیم پادمان‌ها دفاع کند. این صرفاً یک انتخاب دیپلماتیک نیست. این وظیفه قانونی است که در برابر آن باید پاسخگو باشد. هنگامی‌که تأسیسات تحت بازرسی مورد حمله یا تهدید قرار می‌گیرند، اعتبار آژانس مستقیماً در معرض خطر است. در چنین شرایطی، سکوت به معنای بی‌طرفی نیست، بلکه به معنای همدستی است. نمی‌توان هم‌زمان خواستار گفت‌وگو شد و چشمان خود را بر نظامی‌گری بست.

This comment was minimized by the moderator on the site

هر انتقادی هم که به اشتباهات محاسباتی منتهی به حمله دیشب آمریکا ناظر به سیاست‌های حاکمیت داشته باشیم همچنان اصلی‌ترین مساله این است که تجاوز آمریکا به ایران از منظر منشور سازمان ملل متحد، حقوق بشردوستانه بین‌المللی و معاهدات مرتبط با منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای کاملا غیرقانونی و ناقض حقوق بین‌الملل است. آن هم خصوصا زمانی که کشور ما به هر شکلی بر سر میز مذاکره قرار داشت و هیچ گزارش قطعی از انحراف فعالیت‌های هسته‌ای ایران از مسیر صلح‌آمیز آن وجود نداشت. پیامدهای حقوقی این اتفاق بسیار وسیع است و می‌تواند زیربنای کل قوانین بین‌المللی را تضعیف کند.

علی مجتهدزاده

This comment was minimized by the moderator on the site

واکنش جدید البرادعی به حملات اسرائیل و آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران: از شکسته شدن قوانین، قلبم می شکند؛ آدم های حقیر بدانند که شاید در یکی دو نبرد پیروز شوند، ولی بشریت می بازد
محمد البرادعی، مدیر کل پیشین آژانس بین‌المللی انرژی اتمی: …قلبم می‌شکند وقتی می‌بینم که همهٔ قوانین عدم استفاده از زور که طی دهه‌ها و از طریق جنگ‌های بسیار وضع شده بود تا به قول منشور سازمان ملل، «نسل‌های آینده را از بلای جنگ نجات دهد»، وحشیانه نابود می‌شود
تنها کاری که می‌توانم انجام دهم، یادآوری این نکته به آن مردان و زنان «حقیر» است که شاید در یک یا دو نبرد پیروز شوند، اما بشریت در نهایت جنگ را خواهد باخت!

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
تمام روش حکومت در موضوع مذاکره سالها این بود که ۱.چوب ‎غنی‌سازی و موشکی رو در برابر چماق تحریم ببریم...
- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
یکدست کردن دستوری حاکمیت در دوره ریسی واشتباهات #فاحشی که انجام شد وباعث خسارت وسیع به ایران.مردم و ...