قرار دیداری امیدآفرین، سرانجام بختک امریکاستیزی و غرب‌ستیزی بیمارگونه
  •  

23 فروردين 1404
Author :  

22 فروردین 1404)

آیا دیدار (شنبه 23 فروردین 1404) بین نمایندگان ایران و امریکا، به دهه‌ها پرداخت هزینه‌های خسارت غرب‌ستیزی و امریکاستیزی بیمارگونه‌ایی که در تن ایران و ایرانیان کاشته و تزریق کرده اند، پایان خواهد داد؟! تنفر بیمارگونه‌ای از غرب و امریکا که کم کم سیاست نسبتا اصولی «نه شرقی، نه غربی» بازمانده از انقلاب 57 را به حاشیه محو شدگی برد، و ایران را به دامن شرق متجاوز و جنایتکار انداخت، و ما را با دشمن آزادی و تمامیت ارضی کشورمان همراه و همقدم کرد، تا جایی که به رغم چشیدن مزه تجاوز به خاک خود، با دیکتاتور روس در تجاوز آشکارش به مردم و خاک اوکراین همکاسه شدیم و...، و حضور فن آوری نظامی ایران در این تجاوز به اوکراین و بلکه کل اروپا، ایران را بی آبرو، فرسوده، مستهلک و منزوی کرد.

اما آیا توازنی در روابط خارجی ایران در روابط با شرق و غرب ایجاد خواهد ‌شد؟ آیا تن ایران از تب سوزنده این بیماری خسارتبار که دهه‌هاست که گرفتارش کرده‌اند، رها خواهد شد؟ این‌ها سوالاتی است که پاسخ آن شاید در نتایج دیدار آقایان عباس عراقچی و استیو ویتکاف (Withkoff) در عمان باشد؛ دیداری که می‌توانست، و باید در تهران به انجام می‌رسید، اما قهرهای کودکانه‌ای که بین رهبران ایران و امریکا سال‌هاست دامن زده می‌شود، مانع از پایان این قهر رسوا، و چنین دیداری از تهران گردید.

مثل قهر نوجوانانی که بزرگترهای دو طرف دعوا، خندان و با تمسخر و پوزخندی کمدی وار از پس سر، شرایطی را مهیا می‌کنند، تا دو کودک و یا نوجوان خام و مغرورشان، به نوعی رو در روی یکدیگر قرار گیرند و ملاقاتی، سلامی و... کنند، بلکه این قهر ناشی از ناپختگی و غرور بیجای خامی کودکی و یا نوجوانی را پایان دهند.

سال‌هاست که مقامات عمانی و دیگر کشورهایی از این نوع، دچار چنین پرونده‌ایی در روابط ایران و امریکا هستند، و دهه‌هاست کشورهایی که خود از این نوع دعواهای کودکانه به دورند، ما را در دل خود به تمسخر می‌گیرند، که مجبورند بین دو کشور متمدن ایران و امریکا، میانجی دیدارهایی از این نوع باشند، که دیگر به بازی خنده‌آور و کمدی‌ تراژیکی برای آنان نیز، تبدیل شده است؛

و باید دید، آیا سیستم فرسوده و محافظه‌کاری، که در مقابل چنین تغییر لازم و بدیهی در روابط خارجی مقاومت می‌کند، بدین رسوایی درازدامن پایان خواهد داد؟ سیستم و تفکری که با هر فرد و سازمانی که از اصلاح و تغییر و تحول در این رابطه بگوید، از سر تروشرویی وارد می‌شود، آنان را از اغیار می‌پندارد، و سخن آنان را به دشمنان نسبت داده، به آنان بدزبانی و حمله می‌کند.

در امریکا ستیزی، آنقدر زیاده روی کرده‌ایم، و در این پارادیم آنقدر مانده‌ایم و پوسیده‌ایم، که کار به رویارویی نظامی کشیده شده، و این امریکاست که باید ناوهای جنگی، و هواپیماهای پهن پیکرش را به منطقه گسیل دارد، و دست به کار شود، تا بلکه ایران و روابط دو کشور را از این بیماری، نجات دهد،

و «عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد»، ضرب المثلی نابجا در اینجا، چرا که «عدو» شمردن امریکا در مقابل دشمنی که رقیب او یعنی روسیه در حق ایران و ایرانیان طی دویست سال گذشته روا داشته و می‌دارد، بسیار ناچیز است، و انسان شرمنده می‌شود که امریکا را با چنین سطحی از تاریخ روابط دو کشور، با روسیه در یک کاسه قرار دهد، که در این مورد هرگز امریکا «سگ زرد» و «برادر شغال» روس نبوده و نیست.

اشتباهات بزرگ و کوچکی در تاریخ روابط دو کشور ایران و امریکا هست، که از بزرگترین آن یعنی دست داشتن امریکایی‌ها در کودتای 28 مرداد گرفته، تا اشتباه اخیر دونالد ترامپ، که قطعا دچار یک خطای راهبردی شد، و هر مشاوری که او را در دولت اولش بدین سمت و سو و تصمیم هدایت کرد، قطعا خیرخواه ترامپ و امریکا نبود، که قاتل همسنگر خود در مقابله با تروریسم اسلامی در شامات شد.

 ترامپ دستور به ترور کسی داد، که با او در مقابله با داعش، القاعده و... بدون هیچ پیمانی، همپیمانی همراه، و همکاری تلاشگر و بدون هزینه برای امریکا بود، و امریکا و سپاه قدس در سوریه و عراق، رسما به مقابله با حکومت مخوفی برخاستند که اگر در عراق و شامات پا می‌گرفت، نه غرب، نه همیاران غرب در منطقه، و نه ایران، و در کل انسانیت از وجود آنان آسودگی نداشتند.

 سردار سلیمانی و ترامپ هر دو در یک سنگر با این غول بی‌شاخ و دم جنگیدند و... و ترامپ به یار همراه خود در این نبرد، خیانتکارانه از پشت خنجر زد، و به حتم اکنون باید از کرده خود پشیمان باشد، گیرم هم که نباشد، مگر همراهان ج.ا.ایران در نبرد با داعش، اسراییل و... از امریکایی‌ها کم در سوریه، عراق، لبنان و... کشته‌اند، که انتظار داشته باشیم، آنان از ما نکشند؟! مگر ترامپ در روند روابط گُل و بلبل بین ج.ا.ایران و امریکا مرتکب چنین تروری گشت؟!

 می‌گویند ترامپ قاتل سردار سلیمانی است، مگر دیگر ریاست جمهورهای امریکایی دست آلوده‌ایی به خون نداشتند؟! مگر ما به صدام که قاتل صدها هزار ایرانی بود، نامه فدایت شوم ننوشتیم؟! صدام سرداران کمتری از ما کشته بود، که حال ترامپ استثنا شده است؟! مگر با روسیه که چند برابر خاک اسراییل، تنها از ایران، خاک جدا کرده است، دست دوستی دراز نکرده‌ایم؟! امریکا در تاریخ خود چند وجب از خاک ایران را جدا کرده است؟! آیا روس‌ها در تاریخ تجاوز خود به ایران، و سلاح‌های آنان در دست صدام، سرداران کمتری از سپاه ایران را به کشتن داده و یا کشته اند؟!

مگر تمام ابزار نبرد صدام علیه کشورمان در جنگ خسارتبار هشت ساله را همین شرق و شرقگرایان همپیمانانش به صدام نداده بودند؟! مگر همین روس ها مجلس مشروطه را به توپ نبستند؟ مگر تمام ابزار جنگی ایران در این هشت سال جنگ و دفاع، غربی و امریکایی نبود؟! مگر همرزمان همین سردار قاسم سلیمانی، هواپیماهای گرانقیمت ترامپ را در آسمان دریای پارس و... سرنگون نکردند و...، و به هر تقدیر او به عنوان رئیس جمهور کشوری قدرتمند چون امریکا، تحمل کرد، و پاسخ آن را با بمباران نداد،

مگر همین ترامپ نبود که صبر پیشه کرد، تا پایگاه عین الاسد (چشم شیر) را با هماهنگی و یا بدون هماهنگی‌اش! موشک باران کنیم و خشم عمومی در کشور را مهار کنیم؟! و سعه صدر نشان داد، هر چند اگر ما ایرانیان قدرت ترامپ را می‌داشتیم، از چنان نخوت و غروری برخورداریم که هرگز اجازه ندهیم حتی یک تیر به سمت پایگاه ما شلیک شود و... چه رسد به موشکباران بزرگترین پایگاه امریکایی در لب راهبردی مرزهای عراق، سوریه و اردن.  

حریف مذاکراتی آقای استیو ویتکاف (نماینده آقای دونالد ترامپ)، آقای عباس عراقچی (وزیر خارجه دولت چهاردهم) و هیات دیپلماتیک ایرانی همراهش خواهند بود، که این لحظه تاریخی را رقم خواهند زد، امیدوارم در این ماموریت موفق باشند، دعای خیر تمام دل‌های نگران برای آبادانی و حفظ تمامیت ارضی ایران، و تمام صلح طلبان، و تمام جنبش‌های ضد جنگ در جهان، بدرقه راه این هیات‌هاست، تا بلکه قفل‌های روابط بین ایران و امریکا را بشکنند، و دو کشور از این قهر کودکانهای که چهاردهه گرفتارش شده اند، رهایی دهند، تا در تعاملی روزمره، در پرتو روابطی عادی، از رسیدن کار روابط دو کشور، به این نقاط تقابل جدی، جلوگیری کنند، و از جمله لجبازی خجالت آوری که در روابط دو کشور حاکم است، پایان یابد که هر بار باید کشوری مسئولیت ارتباط بین این دو را عهده‌دار شود، و گاه حتی ملت ایران شرمنده رهبران کشورهای با آبرو و بزرگواری چون ژاپن باشند، که پیامی بیاورند و حتی پیام را از آنان دریافت هم نکنیم، که تصور دستخالی بازگشتن چنین میانجیگران با شخصیتی، همچون آنچه که بر آقای شینزو آبه (نخست وزیر ژاپن) رفت، که در تاریخ روابط کشورها جز رسوایی برای ایران نخواهد بود.

دومین آرزو و البته نگرانی که دارم، برای دکتر عباس عراقچی و هیات همراهش است، که مبادا در بازگشت از این ماموریت، به سیبل لچک دریدگانِ بی آبرو، و دهان گشادی چون روزنامه کیهان، و دلواپسانی بی‌آبرویی از این دست، گرفتار نشوند، همچنان که، نفوذی‌های روسیه و مثلث عبری، عربی و دلواپس در سیستم حاکمیتی ج.ا.ایران، هرچه خشم از برقراری روابط، و یا صلح با آمریکا داشتند را، بر سر ماموران مذاکره کننده با شش کشور بزرگ جهانی در فرایند مذاکرات پنج بعلاوه یک و برجام خالی کردند، مذاکراتی که سایه تحریم و جنگ را از سر ایران و ایرانیان برای سال ها کوتاه کرد.

امیدوارم مسئول شرافتمند و غیرتمندی در بین مسئولین کشور پیدا شود و مسئولیت اعزام این هیات به این مذاکرات را به عهده بگیرد و نگذارد، آنچه بر سر قهرمان دیپلماسی ایران، یعنی دکتر محمد جواد ظریف و البته در کل دولت آقای دکتر حسن روحانی آمد را، بر سر عراقچی و دولت مسعود پزشکیان هم فرود آورند، و حقد و کینه ایی که دکتر ظریف و دکتر حسن روحانی را از زندگی سیاسی ساقط کرد، بر سر عراقچی و پزشکیان هم سرازیر نشود، و کسی در این کشور مسئولیت دادن ماموریت مذاکرات برجام را به عهده نگرفت، و همه دهان بستند، و نظاره‌گر گرگان بی آبرویی شدند که این مردان شایسته را در هجوم‌های بیرحمانه و ناجوانمردانه خود دریدند، و به زندگی سیاسی اشان پایان دادند، و این لکه ننگ بر دامان دلواپسان مزدور روسیه و...، و نظاره کنندگان این شرایط در کشور، تا ابد باقی خواهد ماند،

چراکه تو گویی این مذاکره کننده قهار کشورمان، از سوی خود ماموریت داشتند تا روابط ویران ایران را با جهان و از جمله امریکا را ترمیم کنند، که در بازگشت مورد هجوم بیرحمانه و ناجوانمردانه مزدوران مکعب عبری، عربی، روسی و دلواپس در کشورمان قرار گرفتند، و این حمله‌ی رسوا و ناجوانمردانه تا کنون نیز پایان نیافته، و رسواترین صحنه‌های نفوذ جواسیس و مافیای بیگانه‌ی در پیرامون آن را، در سیستم حاکمیتی ایران رقم زدند،

آنچه در مجلس و قوه قضائیه در برکناری دکتر محمد جواد ظریف از معاونت راهبردی رئیس جمهوری دولت چهاردهم در چند ماه گذشته رقم خورد، و رد صلاحیت دکتر حسن روحانی برای کاندیداتوری در مجلس خبرگان دیده شد، تنها یک نمونه کوچک از نفوذ رسوای دشمنان و مزدوران بیگانه در ساختار حاکمیتی کشور ما بود، و ج.ا.ایران اصلا نیازی به داشتن سیستم های ضد جاسوسی قدرتمندی نداشت، تا تنها در پرونده حمله به دکتر جواد ظریف و دکتر حسن روحانی، به شناسایی و شکار جاسوسان قهار بیگانه در لباس خودی‌ها نائل آید، و تعداد بیشماری از مارهای مزدور بیگانه که در سیستم حاکمیتی کشور لانه کرده‌اند، و مافیای بزرگ و شبکه ایی را در کل ارکان کشور تدارک دیده اند را شناسایی و پاکسازی کند،

اما چه می‌شود کرد، وقتی کشوری به جولانگاه جواسیس تبدیل می‌شود، از مزدوری بیگانه نیز در این کشور آنقدر قبح شکنی شده و می شود که نبرد با دلسوزان به ایران و سرنوشت آن، علنا در کشور و سیستم حاکمیتی آن، به مبارزه ایی آشکار و موفق تبدیل شده، و آشکارا جریان می یابد، و از دلسوزان به کشور در بکش بکش‌های مافیای مزدور، یقه‌ها دریده می شود، و لش آلوده سیستم ضد جاسوسی کشور، توان هیچ حرکتی در دفاع از ماموران نظام را در سیستم خود احساس نمی‌کند، تمام دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی کشور می میرند، و در سکوت نظاره گر جولان جواسیس و مافیای شکل گرفته در پیرامون آنان می شوند، بلکه خود نیز به جاده صاف کنِ تحرک مزدوران بیگانه تبدیل می شوند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (57)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

مهدی ذاکریان به یورونیوز: ترامپ با مذاکره، دامی بزرگ در برابر ایران گشوده است

نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار ۱۹/۰۵/۲۰۲۵

سفر دونالد ترامپ به کشورهای عربی خاورمیانه، حرف و حدیث‌های زیادی میان ایرانیان برانگیخت. مخالفان جمهوری اسلامی با توصیفات تحقیرآمیز ترامپ دربارۀ ناکارآمدی رژیم همدلی داشتند، اما طرفداران نظام، آن‌ها را نامنصفانه دانستند. اما به نظر می‌رسد شمار ایرانیانی که پس از این سخنرانی آه حسرت کشیدند بیشتر بود.
با مهدی ذاکریان، استاد دانشگاه در رشته روابط بین‌الملل و کارشناس مسائل آمریکا درباره سفر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا به خاورمیانه و شانس توافق ایران و آمریکا در مذاکرات جاری گفتگو کردیم.

یورونیوز: سخنرانی ترامپ در عربستان و مقایسه‌ای که بین کارآمدی حکومت در این کشور و ایران انجام داد، به‌ویژه آن جمله‌اش که گفت «شما بیابان‌ها را مزرعه کرده‌اید ولی جمهوری اسلامی مزارع را بیابان کرده و پول مردم ایران را می‌دزدد تا خرج تروریسم در منطقه کند»، با استقبال گسترده عامه مردم ایران مواجه شد. برخی هم این توصیف را نادرست دانستند. نظر شما چیست؟

مهدی ذاکریان: حرف ترامپ کاملا دقیق بود. مشکل حکومت ایران مسئلۀ هسته‌ای و رابطه با آمریکا نیست، بلکه مشکل جمهوری اسلامی مردم ایران است.

زمانی هم که آقای پزشکیان ناظر به مسائل درونی حکومت می‌گفت ما با هم دعوا نداریم، من به ایشان تذکر دادم که دعوای شما اصلا مورد علاقۀ مردم نیست. شما به عنوان یک رئیس‌جمهوری می‌دانید که نظام سیاسی در ایران با ملت خودش آشتی نکرده و وقتی که یک حکومت با مردم خودش رابطۀ خوبی نداشته باشد، سر هر میز مذاکره‌ای بروید، شکست می‌خورید؛ برای اینکه نمایندگان کشور مقابل متوجه می‌شوند که این نظام سیاسی فقط می‌خواهد خودش را نجات دهد و به همین دلیل حاضر است هر امتیازی را بدهد. وقتی حکومت در داخل پشتوانه مردمی نداشته باشد و در بیرون هم از سوی یک قدرت بزرگ تحت فشار باشد، به ناچار در مذاکره هر امتیازی را می‌دهد.

آمریکایی‌ها دیده‌اند که نظام سیاسی ایران برای بقای خودش نفت ایران را به بهای مفت به چین و روسیه می‌فروشد و جنگ‌افزارهای خودش را هم در اختیار روسیه قرار می‌دهد. بنابراین دولت آمریکا می‌گوید چرا ما از خوان نعمت رایگان این نظام سیاسی بهره نبریم؟

آمریکایی‌ها دیده‌اند که نظام سیاسی ایران برای بقای خودش نفت ایران را به بهای مفت به چین و روسیه می‌فروشد و جنگ‌افزارهای خودش را هم در اختیار روسیه قرار می‌دهد. بنابراین دولت آمریکا می‌گوید چرا ما از خوان نعمت رایگان این نظام سیاسی بهره نبریم؟
مهدی ذاکریان
با توجه به وقایع داخل ایران و پافشاری حکومت ایران در مذاکرات بر حق غنی‌سازی، طبیعی است که ترامپ وقتی به منطقه سفر می‌کند، پیام دقیق و روشنی به حکومت ایران ارسال کند. یعنی بگوید شما یک نظام سیاسی ناکارآمد با مشروعیت اندک و توانایی بسیار محدود هستید. مدلول این پیام این است که شما در مذاکرات باید رضایت من را جلب کنید.


علاوه بر این، به کشورهای عربی منطقه هم این پیام دقیق را داد که اگر ما نبودیم، شما امنیت نداشتید. و همین طور اشاره‌ای به زمان شاه داشت.

در سال ۱۹۷۹ مردم ایران شاه را نخواستند، حالا به دلیل جوسازی و شانتاژ روشنفکران و نیروهای چپ یا نقش روحانیت و یا ناکارآمدی خود رژیم شاه. ولی مسلما شاه مردم خودش را دوست داشت و در حال آباد کردن کشور خودش بود. اما وقتی آن عوامل داخلی با یک قدرت بیگانه، مانند ایالات متحدۀ آمریکا، همسو شدند، شاه سقوط کرد.

ترامپ به نوعی این واقعه را هم به کشورهای عربی منطقه یادآوری کرد. او آمده بود با این کشورها قراردادهای میلیاردی ببندد، ولی به آن‌ها یادآوری کرد که امنیت‌تان را مدیون ما هستید. و این یک پیام برای گرفتن امتیاز از این کشورها بود.

شما گفتید عامه مردم از حرف ترامپ استقبال کردند؛ ولی این ملت ایران است که یک خرد جمعی دارد و بعد از یک تجربۀ ۴۶ سالۀ تلخِ ناشی از تغییر نظام سیاسی در سال ۱۳۵۷، از حرف ترامپ خرسند شد؛ چون شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حتی نظامی ایران به شدت نابسامان است و ملت ایران اکنون بر این باور است که تصمیمش در سال ۵۷ نه به پیشرفت نظامی منتهی شده، نه به پیشرفت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی. بنابراین خرد جمعی ایرانی، حرف ترامپ را تایید می‌کند. ملت ایران در سال ۵۷ متوجه تاثیر مداخله بیگانه در سقوط شاه نبود. ضمنا متوجه نبود در چه شرایطی دارد چه تصمیمی می‌گیرد. الان بهای آن تصمیم را پرداخته‌ایم و همچنان داریم می‌پردازیم چون متوجه نبودیم تغییر یک نظام سیاسی و انتخاب یک نظام سیاسی دیگر، چقدر می‌تواند در شرایط کشور تاثیرگذار باشد.


سوم اینکه، مردم ایران متوجه شده‌اند که سایر کشورهای منطقه با عدم پیوند پیشرفت‌های اقتصادی و فرهنگی و تکنولوژیک با مسائل سیاسی و حفظ رابطه مسالمت‌آمیز با قدرت‌های بزرگ، به پیشرفت‌های بزرگی در منطقه رسیده‌اند که بیابان را می‌توانند تبدیل به پارک کنند اما حکومت خودشان جنگل و دریا و رودخانه و خاک و همه چیز را بر باد می‌دهد.

یورونیوز: علی شمخانی گفته است «ایران حاضر است در ازای لغو فوری تحریم‌های آمریکا متعهد شود که هیچ وقت به دنبل سلاح هسته‌ای نمی‌رود، ذخایر اورانیوم غنی‌شده‌اش را نابود کند، اورانیوم را تنها در سطح مورد نیاز برای استفاده صلح‌آمیز غنی کند و به بازرسان بین‌المللی اجازه نظارت دهد.» به نظر می‌رسد این حرف‌ پیامی از سوی کانون قدرت در نظام جمهوری اسلامی است. یعنی رهبر ایران فعلا به دلایلی نمی‌خواهد چنین حرفی بزند و این کار را به مشاور ارشدش واگذار کرده. نظر شما چیست؟

مهدی ذاکریان: نه صرفا رهبری، بلکه حرف مجموعۀ کسانی است که دارند بهره می‌برند از نظام جمهوری اسلامی.

یورونیوز: یعنی انگار جمهوری اسلامی آماده است بسیار کوتاه بیاید.

مهدی ذاکریان: بله، درست است.

یورونیوز: در این صورت، مشروعیت این نظام نزد طرفداران شش‌آتشه‌اش چه وضعی پیدا می‌کند؟

مهدی ذاکریان: یک نظام سیاسی معمولا مشروعیتش را از ملت و مردمش می‌گیرد. این مشروعیت که از دست رفته است و پیام آقای ترامپ هم ناظر به همین واقعیت بود. پیش از آن هم، چه مردم ایران چه سایر کشورها از این موضوع آگاه بودند.

حکومت ایران ادعا می‌کند متحدانی مثل چین و روسیه دارد، ولی حتی همین متحدان هم از عدم مشروعیت این نظام سیاسی مطلع بودند و به همین دلیل در تعاملاتشان با ایران، امتیازات وسیعی از جمهوری اسلامی گرفتند. البته آن‌ها متوجه بودند که حکومت ایران علاوه بر عدم مشروعیت داخلی، با عدم مقبولیت بین‌المللی هم مواجه است. یعنی ایران بابت اتهاماتی که متوجه‌اش است، از جمله همین مسئله فعالیت هسته‌ای و اتهام تلاش برای ساخت بمب اتمی، یک کشور بدنام در نظام بین‌الملل شده است. بویژه اینکه در داخل ایران هم عده‌ای گفتند چرا نباید بمب اتمی داشته باشیم؟

حمایت از گروه‌هایی که تروریستی محسوب می‌شوند نیز مزید بر علت است. به دلیل رفتارهای نظام سیاسی ایران در عرصۀ بین‌المللی و نیز در داخل کشور، کسانی منتقد جدی این نظام سیاسی‌اند و معتقدند این نظام به منظور حفظ قدرت ایدئولوژیکش مشغول فعالیت هسته‌ای است و برای حفظ ارزش‌هایش با بخش وسیعی از مردم ایران در تقابل است. حالا سوال این است که وقتی مشاور رهبری چنین پیامی به آمریکایی‌ها می‌دهد، مشروعیت این نظام چه می‌شود؟

پیروان دیدگاه‌های ایدئولوژیک و اصولگرایانه، نه فقط در ایران، بلکه در نظام‌های سیاسی مشابه، همواره در چنین شرایطی به این نتیجه می‌رسند که فعلا مهم این است که ما نظام سیاسی‌مان را نجات دهیم. یعنی می‌گویند نظام سیاسی ما در مرحله‌ای در معرض خطر قرار گرفته و بنابراین لازم است ما دیدگاه‌های خودمان را به صورت مقطعی تغییر دهیم تا در مقاطعی دیگر دوباره اهداف عالیه خودمان را دنبال کنیم. نوشیدن جام زهر و نرمش قهرمانانه هم مواردی از همین دست بوده‌اند.

فراموش نکنید مدیران همین نظام سیاسی می‌گفتند مذاکره نه شرافتمندانه است نه هوشمندانه. اما اندکی پس از تهدید مستقیم ترامپ، مذاکره آغاز شد. حتی رئیس‌جمهوری ایران که با وعده مذاکره بخش وسیعی از آرای مردم را بدست آورد و با آوردن آقای ظریف برای خودش مقبولیت ایجاد کرده بود (و شاید بیش از ۷۰ یا حتی ۸۰ درصد آرای پزشکیان مدیون حضور آقای ظریف بود که برجام را آورده بود و طرفدار مذاکره و رابطۀ مسالمت‌آمیز با دنیا است)، اما وقتی نفر اول کشور اعلام کرد مذاکره با آمریکا شرافتمندانه نیست، آقای پزشکیان گفت رهبری گفته‌اند مذاکره نمی‌کنیم و تمام. یعنی حتی به مردمی که به او رای داده بودند، پشت کرد.

یک نظام سیاسی معمولا مشروعیتش را از ملت و مردمش می‌گیرد. این مشروعیت که از دست رفته است و پیام آقای ترامپ هم ناظر به همین واقعیت بود. پیش از آن هم، چه مردم ایران چه سایر کشورها از این موضوع آگاه بودند.
مهدی ذاکریان
یورونیوز: یعنی مذاکرات فعلی ایران و آمریکا، محصول رای مردم ایران به پزشکیان نیست، بلکه محصول تهدیدات ترامپ است.

مهدی ذاکریان: بله، در واقع آقای پزشکیان به مردمی که به او بابت وعده مذاکره‌اش رای داده بودند، گفت، من فقط وقتی مذاکره می‌کنم که مقام بالادستی‌ام تصمیم به مذاکره بگیرد. اگر او بگوید نه، تمام است!

ولی یک هفته بعد، وقتی که به دولت اجازه مذاکره داده شد، آقای پزشکیان گفت مذاکره می‌کنیم ولی مذاکره‌مان مستقیم نیست. این‌ها اداهایی است که نظام‌های سیاسی برای حفظ وجهه حیثیتی خودشان در نظام بین‌المللی ارائه می‌کنند. تمام نظام‌های ایدئولوژیک و تمامیت‌خواه معمولا از این طریق عمل می‌کنند، نه بر مبنای منافع ملی و خواست ملت‌شان. پزشکیان در جریان مناظره‌های انتخاباتی دائما تاکید می‌کرد که ما باید مطابق نظر کارشناسان عمل کنیم ولی وقتی که به او گفته شد مذاکره ممنوع است، برعکس نظر کارشناسان، این رای را پذیرفت.

یورونیوز: علی شمخانی در گفت‌وگو با «ان‌بی‌سی نیوز» ضمنا گفته است «اگر آمریکایی‌ها همان‌طور که می‌گویند، عمل کنند، قطعا می‌توانیم روابط بهتری داشته باشیم و این موضوع می‌تواند در آینده‌ای نزدیک به شرایط بهتری منجر شود.» برخی از نمایندگان مجلس هم به امکان بازگشایی سفارت آمریکا در ایران اشاره کرده‌اند. به نظرتان ممکن است که تحولات ناشی از توافق احتمالی ایران و آمریکا به این جا هم برسد و پیامدهایش بسیار فراتر از برجام باشد؟ به نظرتان جمهوری اسلامی تا کجا حاضر است به تحولات تن دهد؟

مهدی ذاکریان: جمهوری اسلامی تا هر جایی که تقویت شود، به تحولات تن می‌دهد. این تحولات ممکن است بازگشایی سفارتخانه‌های دو کشور باشد، شاید هم دیدار و دست دادن روسای جمهوری ایران و آمریکا باشد، شاید هم این باشد که ترامپ بگوید من عاشق این مرد هستم! کمااینکه ترامپ با رهبر کره شمالی دیدار کرد و دست داد و گفت من عاشق او هستم، ولی این کارها هیچ حاصلی برای مردم کره شمالی نداشت. شاید سفارتخانه آمریکا در ایران باز شود ولی این‌که این بازگشایی حاصلی برای پیشرفت ایران داشته باشد، محل تامل است.

یورونیوز: آیا این احتمال وجود دارد که آقای خامنه‌ای، که به نظر می‌رسد در سال‌های پایانی عمرش است، در صدد باشد که وضع اقتصادی کشور را از طریق بهبود رابطه با آمریکا بهتر کند تا رهبر بعدی، کارش را در شرایطی آغاز کند که انگیزۀ اعتراضات مردمی کاهش یافته باشد؟

مهدی ذاکریان: اساس نگاه ایشان مبتنی بر بی‌اعتمادی به آمریکا و غرب است. البته این نگاه ایشان درست است ولی ایرادش این است که عرصه روابط بین‌الملل تنها مبتنی بر بی‌اعتمادی به ایالات متحده آمریکا نیست، بلکه مبتنی بر بی‌اعتمادی به همۀ کشورها است.

رهبران سیاسی فقط باید به منافع ملی و ملت خودشان اعتماد داشته باشند. ولی ایشان این دو قسمت اخیر را نمی‌بیند و فقط بی‌اعتمادی به آمریکا و غرب را مد نظر دارد. در دانش روابط بین‌الملل، کشورها پایه را نه بر اعتماد بلکه بر منافع قرار می‌دهند. شما نمی‌توانید بگویید من با روسیه و چین پیمان راهبردی امضا می‌کنم، ولی به آمریکا اعتماد نمی‌کنم.

لرد پالمرستون می‌گفت کشورها دوست و دشمن دائمی ندارند، منافع دائمی دارند. یعنی رهبر جمهوری اسلامی باید اساس کارش را منافع مادی ایران قرار دهد. اما برای تایید اینکه ایشان چنین نگاهی به رهبری آینده دارند، کوچکترین نشانه‌ای دیده نمی‌شود.

لرد پالمرستون می‌گفت کشورها دوست و دشمن دائمی ندارند، منافع دائمی دارند. یعنی رهبر جمهوری اسلامی باید اساس کارش را منافع مادی ایران قرار دهد. اما برای تایید اینکه ایشان چنین نگاهی به رهبری آینده دارند، کوچکترین نشانه‌ای دیده نمی‌شود.
مهدی ذاکریان
ایشان اگر بخواهد به رهبران آینده ایران توصیه‌ای بکند، فکر کنم بگوید هیچ وقت به آمریکا اعتماد نکنید؛ چون می‌تواند در تایید توصیه‌اش تجربه روابط آمریکا با شاه و معمر قذافی و غیره را مثال بزند.

دومین توصیه‌اش هم این خواهد بود که تکیه کنید بر قدرت و اقتدار داخلی خودتان، که در هنگام شورش‌ها و جنبش‌ها و اعتراضات وسیع، همانند نظام‌های سیاسی تونس و مصر و سوریه دچار اضمحلال و فروپاشی شدید و فوری نشوید.

لذا ایشان چنین می‌اندیشد که برای بعد از خودش، باید یک رهبر مقتدر دیگر ایجاد کند؛ نه رهبری که پیشرفت اقتصادی بوجود آورد که مردم سیر شوند و برگردند بگویند مرگ بر شاه!

یورونیوز: آخر الان شرایط اقتصادی ایران وخیم است و شاید رهبر جمهوری اسلامی صرفا می‌خواهد از وخامت اوضاع بکاهد.

مهدی ذاکریان: وخامت شرایط اقتصادی برای مردم، متفاوت از وخامت آن برای حکومت است. بله، ایشان الان نگران صندوق خالی است و برای رهایی از این صندوق خالی هم توصیه نمی‌کند بروید با آمریکایی‌ه توافق کنید تا این مشکل حل شود.

ایشان به عنوان رهبری نظام توصیه می‌کند که اتکا کنید به منابع داخلی؛ چون اگر بگوییم با رفع تحریم‌ها می‌توانیم مشکلات اقتصادی‌مان را حل کنیم اشتباه است؛ چراکه اگر بخواهیم به عنوان یک نظام ایدئولوژیک به کارمان ادامه دهیم، آمریکایی‌ها مسائل دیگر را مطرح می‌کنند. و اتفاقا این تحلیل آقای خامنه‌ای کاملا درست است؛ برای اینکه آقای ویتکاف در ابتدای مذاکرات گفت ما فقط می‌خواهیم ایران بمب هسته‌ای نداشته باشد اما هر چقدر که مذاکرات جلوتر رفت، شرط‌های دیگری هم برای توافق اضافه شد. ابتدا گفتند درصد غنی‌سازی باید بیاید پایین. بعدش گفتند میزان ذخایر اورانیوم غنی‌شده ایران باید کاهش یابد. در مرحله بعد گفتند تاسیسات فردو و نطنز باید کاملا تعطیل شوند. سپس گفتند ایران باید حمایت از گروه‌های تروریستی منطقه را متوقف کند.

یورونیوز: ولی ترامپ همه این موارد را قبل از آغاز مذاکرات اجمالا مطرح کرده بود.

مهدی ذاکریان: بله، ولی شرط ادامه مذاکرات، پرداختن به همه این مسائل نبود. در داخل ایران این اشتباه وجود دارد که ترامپ و تیمش دچار اختلاف با لابی اسرائیل شده. اصلا این طور نیست. بقای اسرائیل خط قرمز آمریکا است. اما در قبال جنگ، حرف ترامپ این است که نباید جنگ شود، اگرچه ما آمادگی جنگ را داریم.

اما با این روندی که مذاکرات جلو می‌رود، اگر هم جنگ شود، ترامپ در واقع مسئولیت جنگ را به گردن ایران می‌اندازد. یعنی می‌گوید من دیپلماسی را به کار بردم ولی ایران نخواست توافق کند. هزینه جنگ را هم تقسیم می‌کند بین سایر کشورهایی که متحد آمریکا هستند. آن کشورها باید هم در هزینه جنگ شریک باشند هم در خود جنگ. یعنی یک دام بزرگ در برابر ایران گشوده شده است که بسیار خطرناک است.

حکومت ایران اگر هوشمند باشد، اول با مردم خودش آشتی می‌کند، دوم منافع مردمش را پیش روی خودش می‌گذارد، سوم بر هر موضوعی (چه هسته‌ای چه اقتصادی چه حقوق بشری) که در راستای منافع ملی ایرانیان باشد، اصرار می‌کند تا حمایت مردم ایران را نیز بدست آورد.

در این صورت طرف‌های بیگانه مجبورند به خواسته‌های ایران احترام بگذارند چون مبتنی بر منشور سازمان ملل متحد هستند. در این صورت، ایران مذاکره را صرفا مبتنی نمی‌کند به مذاکره با ترامپ. همزمان از نقش خودش در سایر مسائل بین‌المللی بهرۀ مثبت می‌برد. مثلا در مسئلۀ اوکراین، ایران می‌تواند از رابطه مثبت خودش با روسیه برای نقش‌آفرینی مثبت در عرصۀ بین‌الملل استفاده کند. در مسئله غزه هم به همین صورت. مخصوصا الان که هنوز گروگان‌ها آزاد نشده‌اند. ایران برای حماس هزینه می‌دهد، ولی از نقش خودش بهره‌ای‌ نمی‌برد. قطر در حال بهره‌ بردن است. یا خود ترامپ بابت آزادی هر گروگان اسرائیلی، بهره می‌برد. ولی ایران هیچ بهره‌ای از روابط نزدیکش با حماس نبرده است.

همین طور در موضوعات یمن و لبنان. نفوذ ایران در بین آن جمعیت عظیم شیعیان لبنان، هیچ بهره‌ای برای منافع ملی ایران ندارد. این همه اختلاف بین آمریکا و متحدانش بر سر مسائل تجاری ایجاد شده ولی حکومت ایران هیچ استفاده‌ای از این اختلافات نکرده است چونکه مسئولین ایرانی درد منافع ملی ایران و پیشرفت ایران را ندارند. آن‌ها با مردم و با متخصصین حوزه‌های گوناگون آشتی نکرده‌اند و فقط در رویای حفظ قدرت خودشان هستند.

حکومت ایران اگر هوشمند باشد، اول با مردم خودش آشتی می‌کند، دوم منافع مردمش را پیش روی خودش می‌گذارد، سوم بر هر موضوعی، چه هسته‌ای چه اقتصادی چه حقوق بشری که در راستای منافع ملی ایرانیان باشد، اصرار می‌کند تا حمایت مردم ایران را نیز بدست آورد.
مهدی ذاکریان
یورونیوز: برخلاف نظر شما، بسیاری از تحلیلگران معتقدند تیم ترامپ به دو گروه جنگ‌طلب و مخالف جنگ تقسیم می‌شود. دیگر اینکه، ظاهرا خود ترامپ هم دقیقا نمی‌داند چه تصمیمی باید بگیرد. یعنی حدی از غنی‌سازی را برای ایران به رسمیت بشناسد یا اینکه کاملا با آن مخالفت کند؟ یعنی تیمش دوپاره است و خودش مردد. به همین دلیل بین اسرائیل و آمریکا اختلاف ایجاد شده. شما اختلاف نتانیاهو و ترامپ را چطور توضیح می‌دهید؟

مهدی ذاکریان: رابطه آمریکا و اسرائیل استراتژیک و مستحکم است، اما اختلاف سلیقه بین رهبران دو کشور همواره وجود داشته. با این‌ حال، هر دو بر این هدف هستند که ایران نباید بمب هسته‌ای داشته باشد.

اما موضوع مورد اختلاف این است که نتانیاهو می‌گوید ایران نباید حق غنی‌سازی اورانیوم داشته باشد، اما ترامپ با اینکه ابتدا بر این رای بود، الان تمایلی به پذیرش چنین حقی برای ایران نشان داده است.

آمریکایی‌ها اساسا امتیاز غنی‌سازی را به هیچ کشوری، حتی به متحدین خودشان، نمی‌دهند. سوئد حق غنی‌سازی ندارد. اورانیوم غنی‌شده را از خارج وارد می‌کند. اوکراین بعد از انقلاب رنگی و چرخش به سمت غرب، دنبال کسب حق غنی‌سازی بود ولی خانم وندی شرمن با اوکراین مذاکره می‌کرد که شما حق غنی‌سازی ندارید.

در مقدمۀ قطعنامۀ ۲۲۳۱ یک نکته ظریف حقوقی آمده و آن اینکه، غنی‌سازی امتیازی است که ما صرفا به ایران داده‌ایم. پس ایران توانسته ۳.۶۷ درصد غنی‌سازی کند، بعد از بیست سال هم میزان غنی‌سازی می‌تواند افزایش پیدا کند. فقط باید زیر نظر آژانس باشد. در برجام هم تاکید شد که این حق فقط برای ایران است.

اما برجام در شرایطی منعقد شد که ایران بازوان قدرتمند و مشروعیت داخلی بالایی داشت. در آن دوره نتانیاهو، بن‌سلمان، امارات، مخالفین داخلی و خود مدیران ایران برجام را آتش زدند و هوا کردند.

الان هم حتی اگر ترامپ شخصا و برخلاف نظر کارشناسان آمریکایی تمایل داشته باشد غنی‌سازی را برای ایران به رسمیت بشناسد، همان لابی‌هایی که شما اشاره کردید، یعنی گروه‌های جنگ‌طلب و اسرائیل و غیره، همین رویکرد را تقویت می‌کنند.

یورونیوز: پس پیش‌بینی شما این است که دولت ترامپ حق غنی‌سازی را برای ایران به رسمیت نمی‌شناسد و جمهوری اسلامی اگر می‌خواهد توافق کند، باید از این خواسته‌اش کوتاه بیاید.

مهدی ذاکریان: غنی‌سازی‌ای که ایران به طور مستقل از آن بهره‌مند باشد و در حال حاضر انجام دهد، قطعا با موافقت آمریکا مواجه نمی‌شود. یعنی ایران اگر می‌خواهد توافق کند، باید این غنی‌سازی فعلی‌اش را متوقف کند. شاید گفته شود این توقف زمانمند و مقطعی است ولی در پایان مدت توقف غنی‌سازی، ایران دوباره با بحران فشار آمریکایی‌ها مواجه خواهد شد. یعنی حقی نیست که برای ایران به صورت دائم ایجاد شود.

یورونیوز: کشورهای عربی خلیج فارس از مذاکرات منتهی به برجام راضی نبودند ولی این بار ابراز تمایل می‌کنند نسبت به توافق آمریکا و ایران. به نظرتان چرا موضعشان عوض شده؟

مهدی ذاکریان: برای اینکه این توافق در راستای منافع ایران و قدرتمند شدن ایران نیست. ایرانی که بازوانش را اسرائیل قطع کرده، ایرانی که در بدترین موقعیت قرار دارد. بنابراین، با این توافق یک ایران با یک سیستم سیاسی ضعیف به حیات خودش ادامه می‌دهد؛ نه ایرانی که تا سال ۱۹۷۹ رژیم‌های کشورهای عربی را تغییر دهد یا حفظ کند.

کشورهای عربی می‌خواهند در عین اتکا به ایالات متحدۀ آمریکا، با یک ایران ضعیف مواجه باشند که ضمنا تن به توافقی داده که مانع دستیابی‌اش به تسلیحات هسته‌ای و حتی فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز موفق می‌شود بلکه صرفا می‌تواند یک فعالیت هسته‌ای محدود داشته باشد. چرا کشورهای عربی از توافقی که دستاورد ضعیفی برای یک ایران ضعیف‌شده دارد، خوشحال نباشند؟ در حالی که در برجام دستاوردهای نسبتا قابل توجهی نصیب ایران شده بود و کشورهای عربی منطقه برجام را به سود آیندۀ خودشان نمی‌دیدند.

کشورهای عربی می‌خواهند در عین اتکا به ایالات متحدۀ آمریکا، با یک ایران ضعیف مواجه باشند که ضمنا تن به توافقی داده که مانع دستیابی‌اش به تسلیحات هسته‌ای و حتی فعالیت هسته‌ای صلح‌آمیز موفق می‌شود بلکه صرفا می‌تواند یک فعالیت هسته‌ای محدود داشته باشد.
مهدی ذاکریان
یورونیوز: با این حساب، وقتی جمهوری اسلامی پیشنهاد می‌دهد با عربستان و امارات و آمریکا غنی‌سازی مشترک داشته باشد، در واقع می‌خواهد از نفوذ این کشورهای عربی استفاده کند برای اینکه ترامپ غنی‌سازی در داخل خاک ایران را بپذیرد و بساط غنی‌سازی در ایران کاملا برچیده نشود؟

مهدی ذاکریان: این نوعی تحقیر ایران است. یعنی ایران آن‌قدر تحت فشار است که مجبور شده پیشنهاد غنی‌سازی مشترک با دو کشور آماتور در این زمینه را داده است.

این پیشنهاد نشان‌دهنده مخالفت شدید آمریکا با غنی‌سازی ایران است. در واقع این پیشنهاد نوعی تن دادن به عدم غنی‌سازی است، ولی قرار است فقط اسمی از غنی‌سازی زیر لوای مشارکت آمریکا و عربستان و امارات باقی بماند. هر وقت هم این سه کشور تصمیم بگیرند با ایران کار نکنند، تصمیمشان در حکم پایان غنی‌سازی ایران است. و این یعنی از دست دادن همان حقوق هسته‌ای، که در گذشته می‌گفتند باید برای ملت ایران به رسمیت شناخته شود.

چنین کنسرسیومی در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد هم قرار بود با همکاری برزیل و ترکیه شکل بگیرد که آمریکایی‌ها فورا جلویش را گرفتند و عملی نشد. این هم چیزی شبیه آن است. تازه برزیل و ترکیه کجا، عربستان و امارات کجا.

This comment was minimized by the moderator on the site

رهبر از توافق می‌ترسد نه از مذاکره

سیدمصطفی تاجزاده

یکم . پیش‌فرض‌های اشتباه و استدلال‌های سست رهبر درباره تعامل با آمریکا هم‌چنان تحریم‌ها را دوام می‌بخشد و فرصت شکوفایی اقتصادی را از ملت می‌گیرد. می‌گوید آمریکا ضعیف شده است، اما نمی‌گوید نه آن‌قدر که نتواند تحریم‌های نفتی و بانکی را ادامه دهد و حتی تشدید کند. مهم‌تر آن‌که نمی‌بیند که جمهوری اسلامی در حد شکننده‌ای به شرح زیر ضعیف شده است.

۱. استمرار گرانی، رکود و تورم حدودا ۴۰درصدی در ۷سال پی‌درپی نفسی برای اقتصاد و نایی برای مردم باقی نگذاشته است.

۲. حکومت در ارائه خدمات اولیه مانند آب و برق و گاز و احتمالا در آینده نزدیک بنزین احساس عجز می‌کند.

۳. سیاست منطقه‌ای نظام به‌ویژه در سوریه و لبنان شکست سنگینی متحمل شده است.

۴. شکاف حاکمیت و ملت به اوج خود رسیده و در آستانه انفجار قرارگرفته است.

۵. چشم‌انداز روشنی دیده نمی‌شود و مهاجرت مغزها، سرمایه‌ها و متخصصان همچنان فاجعه‌بار است.

دوم. این ادعای برخلاف واقع که تحریم‌ها کم‌اثرشده و در حال بی‌اثرشدن است، به این منظور اعلام می‌شود که کسی از رهبر نپرسد بدون مذاکره با آمریکا، چگونه می‌توان تحریم‌ها را لغو کرد؟ گویا رهبر تصور می‌کند با کوچک‌نمایی آثار ویرانگر تحریم‌ها می‌تواند جلوگیری از توافق روحانی با بایدن را توجیه کند، یا کم‌اهمیت جلوه دهد و از دادن پاسخ به این پرسش طفره‌رود که اگر با ترامپ نمی‌شود مذاکره کرد، چرا با بایدن مذاکره نکردند؟ درهرحال برخلاف آن‌چه رهبر مسلم می‌خواند که تحریم‌ها به تدریج بی‌اثر می‌شوند، مسلم آن است که هیچ کشوری با چنین تحریم‌هایی نمی‌تواند به توسعه و رفاه دست یابد.

سوم . این استدلال که در صورت توافق، ترامپ بعدا زیر آن می‌زند، پس مذاکره بی‌فایده است، مبنای استواری ندارد، چرا که:

اولا ترامپ توافق‌های دولت‌های پیش از خود و به‌ویژه دولت اوباما را پس می‌زد، نه توافق‌های با خودش را.

ثانیا بر فرض که چنین کند، که به احتمال قریب‌به‌یقین چنین نخواهد کرد، طرف مقابل چیزی را از دست نمی‌دهد. اتفاقا در این فاصله فرصت‌هایی برای او خلق می‌شود. کمااینکه از زمان آغاز مذاکرات برجام تا خروج ترامپ از آن، ایران ۴ سال از فرصت استفاده کرد: نرخ رشد اقتصادی دو رقمی و نرخ تورم تک رقمی شد و بهای دلار نیز ثابت ماند.

چهارم . این گزاره که با مذاکره گره تحریم‌ها کورتر می‌شود، مهمل است. گویی با قهر یا مذاکره‌نکردن گره تحریم‌ها باز می‌شود و یا فرجی حاصل می‌گردد! مگر تمام کشورهایی که با او مشکل دارند، از اروپا، روسیه، چین، هند، کانادا، مکزیک ، پاناما تا حتی حماس با ترامپ مذاکره نمی‌کنند؟ وانگهی مگر رهبر نمی‌گوید تحریم‌ها در حال ازدست‌دادن آثار خود هستند؟ کورشدن گره آن‌ها چه اهمیتی دارد؟

پنجم ‌. به‌نظرمن علت مذاکره‌هراسی رهبر، امکان به‌نتیجه‌رسیدن آن است زیرا احتمال می‌دهد ماجرای برجام تکرار شود و تحلیل آقای خامنه‌ای اشتباه ازکاردرآید! به همین دلیل به جای آن‌که اعلام کند ما اهل گفت‌وگو هستیم اما زیر بار توافق تحمیلی نمی‌رویم، با اصل مذاکره مخالفت می‌کند تا طرفین رودررو با هم حرف نزنند و احیانا به توافقی نرسند. با شناختی که از رهبر دارم متاسفم که بگویم او حاضر است منافع ملی و حتی امنیت ملی به‌خطربیافتد اما حرف خود را پس نگیرد و یا دیگران چنین برداشتی از عملکرد او نکنند.

ششم . آیا رهبر کره‌شمالی که با ترامپ مذاکره کرد و به توافق نرسید، ضرر کرد؟ ۴سال از سیبل تهاجمات کاخ سفید خارج شد. حتا چهره‌ای طرفدار گفت‌وگو و مدافع صلح از خود ترسیم کرد و بعد از ترامپ نیز از آن بهره‌برد. این را رهبر می‌داند اما برای او مهم آن است که گفته تا زنده است، اجازه برقراری رابطه با آمریکا را نمی‌دهد.

هفتم . آیا بنیانگذار نظام قطعنامه ۵۹۸ را از موضع قدرت پذیرفت و به صلح با صدام رضایت داد؟ باوجوداین کدام عاقلی پذیرش ۵۹۸ را اشتباه خواند؟ آیا رهبر مذاکره‌کنندگان ایرانی را پس از ۴۶سال از تاسیس نظام، چنان بی‌صلاحیت یا مرعوب می‌داند که در مذاکره با آمریکا دست‌ها را بالا می‌برند یا کلاه سرشان می‌رود!؟ به‌هر رو سخنان اخیر آقای خامنه‌ای را ادامه راهبرد «نه جنگ، نه مذاکره» می‌دانم که به علت ترس از افکار عمومی آن را تکرار نکرد، غافل از آن‌که وقتی نفت، بانک، کشتی، بیمه و ... یک کشور تحریم باشد، برای رفع تحریم‌ها آن کشور یا باید بجنگد و یا به مذاکره بپردازد. راه سوم سراب است و فقط تحریم‌ها را دوام می‌بخشد، بدون آن‌که به طرف مقابل زیان مهمی برساند.

This comment was minimized by the moderator on the site

وقتی ترامپ برمی‌گردد و تهران هنوز خواب است

ورود پر سر و صدای دونالد ترامپ به عربستان سعودی، صرفاً یک دیدار رسمی نبود؛ بیشتر شبیه اعلام موقعیت مجدد آمریکا در خاورمیانه بود. نوع استقبال محمد بن سلمان از ترامپ – شکستن پروتکل‌ها و حضور شخصی برای خوشامدگویی – خود به‌تنهایی حامل پیام‌های مهمی بود. استقبال بن‌سلمان بیشتر شبیه پیشواز یک بازیگر محوری بود تا رئیس‌جمهوری جنجالی. و البته ترامپ نیز با ستایش آشکار از بن‌سلمان، این پیام را دوطرفه کرد: من برگشته‌ام تا صحنه را تغییر دهم.
در سخنان ترامپ نشانه‌هایی از تغییر لحن و نگرش نسبت به خاورمیانه دیده می‌شد. او از «برهوت شدن ایران»، «خشکسالی»، «هزینه‌کرد نظامی به جای توسعه»، و حتی از تمایلش به پایان جنگ‌ها در منطقه گفت. جملاتی که مخاطب مستقیم آن‌ها حکومت ایران بود، اما شنونده واقعی‌اش مردم ایران. وقتی رئیس‌جمهور آمریکا می‌گوید «من دشمنی ابدی با کسی ندارم»، در دل این جمله هم تهدید خوابیده و هم فرصت.
از سوی دیگر، ترامپ با آزادی گروگان‌های آمریکایی از دست حماس – بدون دخالت نتانیاهو – عملاً نشان داد که واشنگتن حاضر است حتی از مسیرهایی متفاوت با سیاست‌های اسرائیل، اهداف انسانی یا نمادین خود را پیش ببرد. در همین راستا، به نظر می‌رسد او قصد دارد نوعی توازن جدید در مناسبات منطقه‌ای ایجاد کند؛ توازنی که الزاماً به نفع اسرائیل، یا دست‌کم در مسیر پیشین آن، نخواهد بود.
در پشت این رفتارها، یک استراتژی روشن نهفته است: ترامپ در پی آن است که خاورمیانه را – به‌ویژه در تقابل با بلوک چین و روسیه – به یک شریک با ثبات تبدیل کند، نه یک میدان جنگ فرسایشی. جنگ‌های بی‌پایان، هزینه‌های بی‌حاصل و درگیری‌های ایدئولوژیک، خاورمیانه را از امکان مشارکت در نظم جدید جهانی دور کرده‌اند. ترامپ این را می‌فهمد، شاید بهتر از بسیاری از رقبایش در داخل آمریکا.
در این میان، مذاکرات اتمی ایران و آمریکا نیز وارد مرحله تازه‌ای شده‌اند. با اینکه اختلافات درونی بین وزارت خارجه آمریکا و حلقه نزدیک به ترامپ در خصوص نحوه برخورد با پرونده هسته‌ای ایران مشهود است، ترامپ تلاش دارد دست بالا را از طریق توافقات منطقه‌ای، قراردادهای اقتصادی، و امتیازگیری‌های نمادین از عربستان و شاید حتی ایران، به دست آورد. هدفش روشن است: تضعیف دستگاه بوروکراتیک و وزارت‌خارجه‌ای واشنگتن که به‌طور سنتی منافع اسرائیل را در اولویت قرار می‌دهد.
و اما تهران. به‌نظر می‌رسد جمهوری اسلامی هنوز متوجه نشده در چه میدانی بازی می‌کند. تیم مذاکره‌کننده ایران نه تنها از دیدگاه راهبردی عمیقی برخوردار نیست، بلکه اساساً درکی از موازنه‌ای که ترامپ در منطقه می‌چیند ندارد. آنچه ایران در مقابل این بازی پیچیده ارائه می‌دهد، همان شعارهای نخ‌نما و خطوط قرمزی است که سال‌هاست جز هزینه چیزی به همراه نداشته‌اند.
چرا که روشن است: ثبات منطقه‌ای، برخلاف تصور رایج در رسانه‌های حکومتی، به زیان جمهوری اسلامی فعلی است. جمهوری اسلامی با ناامنی منطقه‌ای زنده است، با نظامیان، با جنگ‌طلبی نیابتی. اما دیگر آن قدرت سابق را برای تداوم این وضعیت ندارد. خاورمیانه‌ای که آرام شود، مجالی خواهد بود برای شکوفایی نیروهای توسعه‌گرا، و ایران – اگر ساختار حکمرانی‌اش اصلاح شود – می‌تواند از این ثبات منتفع شود.
در این میان، انرژی هسته‌ای – که سال‌هاست به‌عنوان یک «مزیت ملی» عرضه می‌شود – باید بازنگری شود. واقعیت این است که چیزی جز بحران، تحریم، فرسایش اقتصادی و فرصت‌سوزی برای مردم ایران نداشته. هیچ پیشرفت واقعی در زندگی مردم و هیچ گشایش جدی در اقتصاد ایران از دل این برنامه درنیامده. اقتداری که از دل برنامه هسته‌ای بیرون آمده، صرفاً برای سرکوب داخلی به‌کار رفته است، نه برای توسعه یا صلح.
امروز، با آمدن ترامپ، زمین بازی تغییر کرده. اگر ایران نتواند پاسخ درخوری بدهد، عربستان پاسخ خواهد داد. اگر تهران منفعل بماند، دیگران برایش تصمیم خواهند گرفت. مذاکره‌کنندگان ایرانی فاقد چشم‌انداز استراتژیک‌اند. و این در جهانی که سرعت تغییرات از قدرت تصمیم‌گیری حکومت‌ها پیشی گرفته، بیش از هر زمان خطرناک است.
و اما اکنون...
امروز با بازگشت ترامپ، قواعد عوض شده، واشنگتن دیگر طولانی منتظر تهران نخواهد ماند. در دنیایی که سرعت تصمیم‌گیری از نفس حکومت‌ها پیشی گرفته، درنگ و تعلل یعنی باخت!
نظم جدید منطقه‌ای، فرصت تازه‌ای برای ایران است؛ اما نه برای جمهوری اسلامی فعلی!!، بلکه برای آن نیرویی که جرأت بازنگری، عبور و تغییر واقعی را دارد. و اگر چنین نیرویی قد علم نکند، ایران، باز هم از دل این بازآرایی بزرگ، تنها با سهمی از انزوا و عقب‌ماندگی خارج خواهد شد.‌

حمید آصفی

This comment was minimized by the moderator on the site

کم‌کم دارند ضدمذاکره می‌شوند؛
ریخت ظاهری "کاسبان‌تحریم" چه شکلی است؟

محمد مهاجری

هرچند معلوم نیست مردم چقدر از ناحیه مذاکرات ایران و امریکا بهره‌مند شوند، اما متضرر اصلی همان "کاسبان تحریم"اند.

هر مذاکره ای ولو ناقص و حتی اگر مانند برجام در نهایت توسط مخالفان داخلی و خارجی به بن‌بست بخورد برای مدتی هم که شده نان کاسبان تحریم را آجر می کند.

اصولا این جماعت دنبال آنند که راه ورود هر کالا و خدمتی به کشور فقط از کانال خودشان باشد. و چون تنها مسیر، آنها هستند بنابراین قیمت نیز توسط خودشان تعیین می شود. ضمن اینکه چون کل کار و کاسبی شان پنهان و زیرزمینی است هیچ سیستم حسابرسی و نظارتی نمی تواند پول شان را بشمارد.
دیگر اینکه چون حتی یک ریال مالیات نمی پردازند، هیچ اسمی هم در اسناد و مدارک از آنها دیده نمی شود.

نه اینکه در دسترس نباشند. اتفاقا هستند اما برای خواص. آنها 4-5 انگشتر قیمتی با سنگهای مرغوب و منقوش به اسماءو عبارات مقدس زینت بخش انگشتان شان است؛ تسبیح اعلای چندصدمیلونی دور پنجه دست شان در چرخش است؛ کت و شلوار ایتالیایی مارک "باریکی" می پوشند؛ عطر"کارون پویور" می زنند؛ دکمه بیخ حلق پیراهن خود را بسته اند؛ زنگ موبایل شان گاهی و به اقتضای جلسه ای که در آنند نوای یک مداح مشهور است؛ زیر لب مشغول ذکرگفتن اند؛ اگر با آنها جلسه داشته‌باشی حتما هرچنددقیقه یکبار منشی وارد می‌شود و باصدای بلند او را آقای دکتر صدا می‌زند... و خلاصه هرچه خوبان همه دارند، اینها همه را یکجا دارند.

یک پای شان دوبی است و یکی در دوسلدورف. صبحانه را در استانبول می‌خورند و فنجان قهوه پیش از ناهار را در لندن سر می‌کشند و شب را در یک هتل ساحلی در ایتالیا به صبح می رسانند. و همه این زجرها را با هزینه بیت المال به جان می خرند تا تحریم یکی دوفقره کالا را دور بزنند و به دست مصرف کننده اش! در داخل برسانند.

خب اگر تحریم در کار نباشد همه این کارها را یک تاجر بخش خصوصی با هزینه ای بسیار کمتر و در مدت کوتاهتر و بدون منت انجام می دهد و البته سودی هم برای خودش برمی دارد. این تاجرها غالبا آدمهای سالم، دارای حسابهای نسبتا شسته رفته اند و هیچ چشمی هم به پول دولت ندارند.

طبیعتا هر تجارتی که بدون تحریم صورت پذیرد نان افرادی را که به ان اشاره کردیم آجر می‌کند. و باز هم طبیعتا هر اقدامی مثلا مذاکره با امریکا که بوی قطع دور زدن تحریم و از بین رفتن رانت را بدهد، عصبانی شان می‌کند.

اگر این روزها می بینید بعضی آدمها و رسانه ها دارند زیرآب مذاکره را می زنند و یا مثلا می‌گویند بایدبه فلان منطقه و پایگاه حمله کنیم یا مذاکره را ترک کنیم ، نشانه ای از حضور کاسبان تحریم است. این کاسبان محترم فعلا و تا اینجای کار نتوانسته اند ازطریق مبادی رسمی ، مذاکره را هوا کنند. حتی شاید به نفع شان هم باشد برای حفظ موقعیت هم شده ، از مذاکره حمایت هم بکنند اما به تدریج و با حرکت لاک پشتی رفته اند توی کار چهره ها و رسانه هایی که ظاهر انقلابی دارند.

راهکار هم معلوم است. قرار است سوار شعارهای وطن دوستانه شوند و ادای عزت و مصلحت و سربلندی هم در بیاورند. لحن شان هم باید دلسوزانه و همگرایانه با مردم باشد. عواطف جامعه هم باید تحریک شود اما در عین حال هیچ نشانه ای که هدف اصلی را فاش کند، آشکار نشود.

در دوره برجام کار خیلی راحت بود. صداوسیما به سرعت، پایداریچی ها و کوتوله های سیاسی را به رقص در میانه میدان آورد و شد آنچه شد. اما الان شرایط حساس است و سمبه مسئولان برای مذاکره پرزور است. بنابراین باید راههای جنگ روانی را با احتیاط پیمود. و اتفاقا همین شیوه در حال اجراست. کمی که زمان بگذرد فرمان حمله را خواهند داد. کلید واژه ها هم آماده است. ملات هم آماده است. آدمکها هم آمده و به خط هستند. دیری نخواهد پایید.

This comment was minimized by the moderator on the site

دشواری مذاکره و نیاز به ابتکارات تازه

"احمد زیدآبادی"، روزنامه‌نگار و تحلیلگر در یادداشتی برای هم‌میهن نوشت:

سخنگوی وزارت خارجۀ ایران دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا در مسقط را «دشوار» و «مفید» توصیف کرده است. او «مفید» بودن مذاکرات را به شناخت بهتر دو طرف از مواضع یکدیگر مربوط دانسته که نوعی تعارف دیپلماتیک برای پرهیز از به کارگیری افراطی واژه‌های منفی قلمداد می‌شود. با این حساب، روشن است که با دور چهارم مذاکرات، دو طرف وارد موضوعات سخت و دشوار شده‌اند و جز شفاف شدن مواضع یکدیگر، پیشرفتی به دست نیامده است.

مقام‌های آمریکایی به‌خصوص استیو ویتکاف مذاکره‌کنندۀ ارشد آن کشور، از ابتدای شروع مذاکرات، مواضع دوپهلو و مبهمی در مورد غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران مطرح کردند که سبب گمراهی برخی محافل داخلی و بین‌المللی شد. ویتکاف در ابتدای امر به گونه‌ای سخن گفت که گویی دولت ترامپ حق ایران برای غنی‌سازی اورانیوم در سطح مصرف غیرنظامی را به رسمیت شناخته و مشکل عمدتاً به مکانیسم نظارتی مربوط می‌شود.

با گذشت زمان اما مقام‌های بلندپایۀ دولت ترامپ از جمله شخص ویتکاف، زبان خود را شفاف کردند و بر ضرورت برچیدن صنعت غنی‌سازی و تعطیلی تأسیسات اصفهان و نطنز و فردو به عنوان بخشی از توافقنامۀ احتمالی بین دو کشور اصرار کردند.

در مقابل، طرف ایرانی، حفظ صنعت غنی‌سازی را به عنوان خط قرمزی اعلام کرد که عبور از آن در دستور کار جمهوری اسلامی نیست. با این زمینه، مشخص بود که دور چهارم مذاکرات دیپلمات‌های ایران و آمریکا در مسقط به «صخرۀ محکم» برخورد می‌کند و برخلاف سه دور گذشته، خبری از پیشرفت آن منتشر نمی‌شود.

اکنون دو طرف گویا ازمواضع و دامنۀ مانور و انعطاف یکدیگر آگاه شده‌اند و قرار است پادشاهی عمان به عنوان میزبان مذاکرات، تاریخ دور پنجم مذاکرات را به اطلاع آنها برساند.

واضح است که اگر تهران و واشنگتن بر مواضع اعلام شدۀ خود در مورد غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران اصرار ورزند و هیچگونه انعطافی در این باره از خود نشان ندهند، مذاکرات به شکست می‌انجامد و دوره‌ای از بالاگرفتن تشنجی بی‌سابقه و چه‌بسا رویارویی همه‌جانبه آغاز می‌شود. برای اجتناب از رویارویی، جست‌وجوی راه‌های تازه و ارائۀ ابتکارات بن‌بست‌شکن ضروری است.

یکی از این ابتکارات، پیشنهاد تشکیل یک کنسرسیوم منطقه‌ای یا بین‌المللی به منظور ادامۀ غنی‌سازی اورانیوم در خاک ایران با نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی است. در واقع با تجمیع تأسیسات غنی‌سازی ایران و انتقال آن به یکی از جزایر ایرانی در خلیج‌فارس و مشارکت دادن کشورهای عرب و دیگر بازیگران جهانی در آن، می‌توان به فرمول مرضی‌الطرفینی دست یافت که توافق را ممکن سازد.

چنین طرحی مستلزم مقدماتی است که تمایل ایران و آمریکا برای خروج از دایرۀ خصومتِ متقابل و ارادۀ تهران و کشورهای عرب منطقه برای دستیابی به نظامی از همکاری‌های همه‌جانبه، بخش اصلی آن است.

این تحول از سطح «گفتمان» آغاز و به عملیاتی شدن ختم می‌شود. به نظر می‌رسد در سیاست داخلی ایران به‌رغم پاره‌ای علائم و نشانه‌ها، هیچگونه آمادگی برای تحول گفتمانی مبتنی بر ضرورت رفع تشنج با آمریکا دیده نمی‌شود و بسیاری از بلندگوهای رسمی همچنان تداوم خصومت با آمریکا را به عنوان اصلی ثابت و تغییرناپذیر مورد تأکید قرار می‌دهند.

به هر حال، اگر جمهوری اسلامی خواهان پشت سرگذاشتن منازعۀ کنونی از راه دیپلماتیک است، این مقصود با میدان‌داری سیاسی نیروهایی که هویت خود را بر تداوم ابدی تعارض همه‌جانبه با دولت آمریکا استوار کرده‌اند به دست نمی‌آید. واقعیت این است که بعد از عملیات 7 اکتبر حماس علیه اسرائیل، خاورمیانه دستخوش تغییرات بسیار جدی شده است.

توازن قوا دیگر آن توازن قوای مرسوم نیست. ترامپ در سفرش به عربستان قصد دارد تا به توازن تازه رسمیت بخشد. گفته می‌شود او در عربستان با رهبران سعودی و لبنان و سوریه و دولت خودگردان فلسطین در یک جلسۀ مشترک شرکت خواهد کرد.

چنین ترکیبی از حضور رهبران پنج کشور در کنار یکدیگر، هم بی‌سابقه و هم نشانۀ تغییرات ژرف در خاورمیانه است.

تنها وجه خوشایند این رویداد برای جمهوری اسلامی، انزوای نسبی بنیامین نتانیاهو در این فضاست. کشورهای عرب به جد از سیاست‌های فوق افراطی دولت نتانیاهو نگران شده‌اند و برای مهار آن، کمک و دخالت ترامپ را طلب می‌کنند.

همین موضوع آنها را به تمایل به سمت بهبود رابطه با ایران سوق داده است. حقیقت این است که نتانیاهو برای جمهوری اسلامی همواره تهدید و فرصتی توأمان بوده است.

تهدیدش همانا تلاش بی‌وقفه برای وقوع جنگ بین ایران و آمریکاست. فرصتش اما ایجاد مانع در جهت همگرایی اسرائیل و دنیای عرب به قصد انزوای ایران است. نشانه‌ها حکایت از این دارد که عمر دولت نتانیاهو به ماه‌های پایانی خود نزدیک می‌شود.

به احتمال زیاد او به زودی مجبور به انحلال کنست و اعلام برگزاری انتخابات زودهنگام خواهد شد. با سقوط دولت نتانیاهو، وجه تهدیدآمیز سیاست او علیه ایران توسط هر دولت جایگزین ادامه خواهد یافت، اما وجه فرصتِ او یعنی عدم همگرایی کشورهای عرب و اسرائیل برای جمهوری اسلامی از بین خواهد رفت. از این رو، افق تحولات منطقه بسیار متفاوت از آن چیزی است که در داخل ایران ترسیم می‌شود. به همین دلیل لازم است که در پشت میز مذاکره با آمریکا ابتکارات بکر و تازه‌ای برای حصول به توافق مطرح شود. با ذهنیت کلیشه‌ای مرسوم توافق حاصل‌شدنی نیست

This comment was minimized by the moderator on the site

سفر ترامپ و سه کودتای عربی علیه جمهوری اسلامی | وقتی خاورمیانه ترامپ را می‌فهمد، اما جمهوری اسلامی هنوز در بند چفیه است
حمید آصفی
قرار است دور چهارم مذاکرات هسته‌ای میان ایران و آمریکا اوایل هفته آینده برگزار شود و سپس ترامپ به عربستان سعودی سفر کند. اما منطقه‌ای که او واردش می‌شود، دیگر منتظر واسطه آمریکایی نیست، بلکه به استقبال یک شریک تجاری آمده است؛ شریکی که می‌داند در این بازی، کسی برای ایدئولوژی کارت برنده نمی‌کشد. سفر ترامپ نه برای دیدار با علماست، نه برای تألیف قلوب مسلمانان. او آمده برای یک کودتای نرم اقتصادی، آمده تا مانع از آن شود که چین خاورمیانه را به پشت‌بام تجارت جهانی تبدیل کند.
چین خزنده آمد، اعراب هوشیار شدند، آمریکا برگشت
سال‌ها بود که آمریکا اعراب را با نفت می‌سنجید: نفت بخر، اسلحه بگیر. اما وارد شدن چین به خلیج فارس، معادله را عوض کرد. دیگر نفت فقط سوخت نیست، بلکه سرمایه‌گذار جذب می‌کند، زنجیره تولید می‌سازد، کارخانه راه می‌اندازد. چین نه‌فقط پالایشگاه می‌سازد، بلکه در زیرساخت بندر، بیمه، بورس، تکنولوژی، حمل‌ونقل و هوش مصنوعی با اعراب شریک شده است. این همان زنگ خطری است که آمریکا را به تحرک انداخته. زیرا اگر پول‌های عربی از بورس نیویورک به سمت دبی و الظهران حرکت کند، این فقط یک تغییر مقصد مالی نیست؛ این یک جابه‌جایی قدرت جهانی است.
ترامپ آمده چین را عقب بزند، نه فقط ایران را مهار کند
تصور رایج در دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی این است که آمریکا می‌خواهد از خاورمیانه خلاص شود تا برود سراغ مهار چین در تایوان و جنوب شرق آسیا. اما واقعیت آن است که حتی متحدان آسیایی آمریکا هم دیگر حاضر نیستند در جنگی با چین وارد شوند. کره جنوبی و کشورهای آن منطقه صراحتاً گفته‌اند اگر چین تایوان را بگیرد، ما فقط نظاره‌گر خواهیم بود. بنابراین، خاورمیانه امروز برای آمریکا یک خاکریز مهم‌تر از دیروز است. ترامپ آمده تا بازار منطقه را از دست چین درآورد، نه صرفاً جلوی اتم‌های ایران را بگیرد.
جهان عرب جدید: نه ناصری هست، نه بعثی، نه رادیکال؛ فقط هوش اقتصادی
دهه‌ها پیش، اعراب چشم به رهبری سوریه، مصر، عراق یا حتی یمن دوخته بودند. اما امروز جهان عرب دیگر نه ناسیونالیسم چپ می‌خواهد، نه خط‌ونشان ایدئولوژیک. عربستان، قطر، امارات و حتی عمان، همگی به کارآفرینی، هاب مالی، فناوری، گردشگری و پلتفرم‌های جهانی فکر می‌کنند. این‌ها دیگر ارتش‌های بعثی نمی‌خواهند، بلکه برندهای جهانی می‌سازند. برای همین، آن‌ها ترامپ را می‌فهمند. چون او مثل آن‌ها حرف می‌زند: با عدد، با پروژه، با قرارداد. ترامپ نه آمده با علما دیدار کند، نه می‌خواهد سخنران پیش از خطبه نماز جمعه ریاض باشد. او آمده معامله کند، نقطه‌ضعف چین را بگیرد، و آینده اقتصادی منطقه را با غرب گره بزند—و نه با انقلاب اسلامی.
جمهوری اسلامی هنوز با چفیه دنبال قرارداد نفتی است
درست در زمانی که چین قراردادهای چند میلیارد دلاری با امارات برای پردازش داده‌ها و انتقال تکنولوژی امضا می‌کند، جمهوری اسلامی در حال چانه‌زنی بر سر دلارهای توقیف‌شده است.اما اعراب، ایران را نه به‌خاطر فقه جعفری، بلکه به‌دلیل ناتوانی در پیوستن به پروژه‌های بزرگ اقتصادی کنار گذاشته‌اند. ایران، نه فقط منزوی شده، بلکه از بازی بزرگ بیرون مانده.
قطر و دبی دنبال دیزنی‌لند، تهران دنبال دیوار کشیدن
قطر ایرویز ناوگان بوئینگ‌اش را گسترش می‌دهد، عربستان به فکر اولین پروژه شهر هیدروژنی‌اش است، امارات با ماسک و زاکربرگ شریک می‌شود. در این میان، تهران مشغول کشیدن دیوارهای گشت ارشاد و سانسور است. یک‌سو در حال طراحی آینده است، سوی دیگر هنوز در حال تکذیب واقعیت. اگر چشم‌ها را باز کنیم، می‌بینیم که آینده از دست رفته است.
نه با مقاومت، نه با ایدئولوژی، فقط با سرمایه و درک واقعیت
این منطقه را نمی‌توان با شعار فتح کرد. نه فتوحات اسلامی، نه «محو اسرائیل»، نه «هلال مقاومت» دردی را دوا نمی‌کند. این منطقه را باید با قرارداد، با توان رقابت، با بازکردن درها به روی جهان، با آموزش، با توسعه گرفت. ترامپ این را می‌داند، بن‌سلمان این را می‌داند، چین با دقت آن را اجرا می‌کند. فقط جمهوری اسلامی است که هنوز خیال می‌کند با «امت‌سازی» می‌توان در بازار جهانی سهم گرفت.
و ما باز هم در صف بمانیم؟ و آن‌ها می‌مانند و قراردادهای میلیاردی با تسلا، با اپل، با سامسونگ، با زیمنس. ما سرود می‌خوانیم، آن‌ها سند امضا می‌کنند.

بعدش اما نه ترامپ می‌آید، نه چین، نه سرمایه‌گذار. بعدش فقط ما می‌مانیم و فرزندانمان که تاریخ می‌نویسند:
«ایرانیان فرصت ساختن را داشتند، اما سرود مقاومت خواندند... تا آخرش.»

This comment was minimized by the moderator on the site

مذاکرات کجا به مشکل خورده؟!

صابرگل عنبری :

توئیت تند دیروز ترامپ و بیانیه «شدیدا انتقادی» امروز وزارت خارجه ایران و همچنین گفتگوی وزیر خارجه با دبیر کل سازمان ملل نشان می‌دهد که مذاکرات با مشکل مواجه شده است و به احتمال زیاد تعویق دور چهارم آن انعکاسی از این مشکل باشد.

لحن این بیانیه و نیز گفتگوی عراقچی و گوترش با ادبیات طرف ایرانی در سه دور مذاکره متفاوت است و فاقد رضایتمندی نسبی قبلی و حتی خوشبینی محتاطانه نسبت به سیر مذاکرات است و بدبینی بر آن سایه افکنده است.

در این میان اما فحوای سخنان عراقچی در گفتگو با گوترش به شکلی غیر مستقیم به نوع مشکل به وجود آمده اشاره می‌کند؛ آنجا که خطاب به دبیر کل سازمان ملل تاکید می‌کند «ایران به‌عنوان عضو معاهده منع اشاعه هسته‌ای ضمن پایبندی به تعهدات خود، بر بهره‌مندی ملت ایران از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز که لازمه آن انجام غنی‌سازی است، اصرار دارد.»

این گفته به احتمال زیاد بیانگر این است که طرف آمریکایی با اصل غنی سازی اورانیوم در ایران مخالفت کرده است و این بر خلاف آن چیزی است که ظاهرا در ابتدای مذکرات رخ داده است که گفته می‌شد آمریکا با غنی‌سازی حداقلی 3.67 درصد در داخل ایران موافقت کرده است.

روشن نیست که این مخالفت در جریان دور سوم مذاکرات صورت گرفته یا بعد از آن در پیامی منتقل شده است.

همچنین می‌توان حدس زد که اختلاف کلیدی دیگر پافشاری آمریکا بر انتقال ذخایر اورانیوم غنی شده به خارج و مخالفت تهران با آن است.

با این وضع باید دید که طی روزهای آینده چه راهکاری برای غلبه بر این مشکل اندیشیده می‌شود. نظر به این که ایران اصل غنی سازی را خط قرمز خود در مذاکرات معرفی کرده است، پافشاری آمریکا بر مخالفت خود با آن می‌تواند مذاکرات را با بن بست مواجه کند.در چنین حالتی احتمالا مذاکرات فعلا به حالت تعلیق بماند و تاریخ جدیدی اعلام نشود. اما در عین حال تعیین زمان دور چهارم مذاکرات و برگزاری آن می‌تواند نشانگر گشایشی در جهت حل این مشکل باشد.

اما فعلا برای قضاوت زود است و باید منتظر تحولات روزهای آینده ماند.

This comment was minimized by the moderator on the site

از مذاکرات دورسوم در مسقط عمان احساس خوبی نداریم

احساس واقعی ان است که
انچه شنبه در عمان روی داد دیگر مذاکرات نیست
رسما نشاندن ایران پای امضای تسلیم نامه است .
همانند انچه در پایان جنگ جهانی اول برای المان و پس از بمب اتم برای ژاپن رخ داد
دلیل؛ نحوه ورود ترامپ و امریکا به مسئله

۱)گفته بودیم قاتل سلیمانی را قصاص میکنیم
۲)گفته بودیم ترامپ حتی لیاقت جواب نامه را ندارد
۳)گفته بودیم تحت فشار مذاکره نمیکنیم
۴)گفته بودیم فعلا غیر مستقیم
۵)گفته بودیم فقط روی هسته ای
۶)و و و و و ……
اما ترامپ که آمد به هیچکدام از این حرفهای ما کاری نداشت، حتی برایمان ضرب الاجل هم گذاشت .
گفت ظرف دو ماه یا مذاکره کنید یا بمباران میشوید.
او میدانست برای شروع اسنپ بک دو ماه زمان مانده و نمیخواهد ترفند ایران در طول دادن مذاکرات عمل کند.
او میداند با زدن همه دستهای نیابتی ایران از غزه تا حزب الله و سوریه و یمن و عراق، اکنون ایران تنها است.
او میداند وضع اقتصاد و نارضایتی مردم در چه وضعی است. لذاست که ایران را در انتهای کوچه بن بست گیر انداخته است. ایران همانند چریکی که در بن بست گیر مامورین افتاده میماند. مامورین میخواهند با کمترین عارضه دستگیرش کنند چون میدانند نارنجک و تفنگی دارد ، ولی چریک نمیداند که این مقدار سلاح برای فرار از دست انبوه ماموران کافی نیست. حداکثر میتواند چند نفر را مجروح کند ، ولی نهایت این تقابل مشخص است.

ایران در این دو دهه بد بازی کرد ، اکنون خود را به انتهای کوچه بن بست رسانده است.
انچه شنبه بین این چریک تنها ( که روسیه و چین هم رهایش کردند) و ابرقدرت بی رحم جهان میخواهد روی دهد دیگر مذاکره نیست، نوعی تسلیم است.
اگر تسلیم نشود، جایگزینش میشود درگیری محدود ، یعنی اسیب مختصر انها در مقابل تخریب عظیم
زیر ساخت ها و‌ چریک تنها.

بد بازی کردیم و عاقبت بد بازی کردن باخت است .
امیدواریم امدادی از غیب یا تدبیری فوق اندیشه ، ایجاد شود و مفری برای فرار این چریک تنها ، از بن بست ایجاد گردد.
سالها به امید مذاکره بودیم ،
اما این گونه مذاکره تحت فشار و فوری ، دیگر مذاکره نیست. احضارمان کردند که نوع و شدت تسلیم شدن را انتخاب نماییم ،
راه دیگری هم برای خود نگذاشته ایم .
در یکسال گذشته همه بازوانمان در منطقه را به کشتن دادیم و اکنون تنها تر از همیشه ایم.
تنها راه نجات، بازگشت واقعی به اکثریت مردم بود که مردم خود مقابل زورگویی بایستند ، اما ان را هم برنتابیدند و دیر شد.
حیف ،
روزی مهم ترین کشور در معادلات منطقه بودیم و اکنون تنهای تنها، روبروی امریکا ،
انگار دیگر هیچکس در جهان دوستمان ندارد و منطقه از دست ما خسته شده است .
خودمان پاس گل به اسراییل دادیم که اینقدر پر رو شود.
محاسباتمان از قدرت خود و انها اشتباه بود
همان وقت که هنیه را در تهران زدند و پیجرها صدها نفر را نابود کرد باید میفهمیدیم که نوع بازی در دنیا عوض شده و دشمن فقط اسراییل نیست، همه غرب و ارتجاع عرب علیه مان بسیج شده و باید ریل را عوض میکردیم
اما برعکس، با غرور ، به همان مسیر کهنه و زنگ زده و کلیشه ای مقاومت ادامه دادیم .
حیف شد
خیلی دیر شد ،
امیدواریم در انتهای کوچه بن بست ، دری باز شود، فرجی گردد تا از شکست غرور ملی و تخریب بیشتر نجات یابیم
ایران حیف است .
دیگر فقط میشود دعا کرد و منتظر بود تا ، ان شاالله
معجزه آسا ، دری باز گردد.
همیشه امیدوار بودیم
اما نمیدانیم چرا این بار مذاکرات را دوست نداریم
کاش آسمان رنگی دیگر داشت

وکاش همه این افکاردرخواب بود ووقتی چشم بازمیکردیم همه چیزدرامن وامان بود .

اما ،
نه کسی با دعا به دنیا آمد ،
نه با نفرین از دنیارفت.........

مسعودتابان

This comment was minimized by the moderator on the site

در جهان امروز، اورانیوم غنی‌شده تنها یک عنصر فیزیکی نیست؛ استعاره‌ای‌ست از قدرت، از ترس، از پرستیژ مصنوعی. اما در جمهوری اسلامی، این ماده نه در رآکتورها می‌درخشد، نه در بیمارستان‌ها جان می‌رهاند، نه در صنایع می‌چرخد. غنی‌سازی در ایران، بیشتر به آیینی مقدس شبیه است تا پروژه‌ای ملی. یک مناسک سیاسی با هزینه‌های واقعی و دستاوردهای خیالی.
تصور کنید کارخانه‌ای که محصول نهایی‌اش، مصرف‌کننده ندارد. سیستمی که با افتخار از زنجیره‌های سانتریفیوژ می‌گوید، اما حتی یک نیروگاه داخلی هم ندارد که این اورانیوم را مصرف کند. ماجرا شبیه این است که میلیاردها دلار صرف تولید بنزین کنیم، اما حتی یک خودرو در خیابان نداشته باشیم.
در پشت این «تلاش فناورانه»، نه علم نشسته و نه نیاز. آنچه در سایه این پروژه رشد کرده، فقط ساختارهای امنیتی بوده‌اند. «غنی‌سازی» تبدیل به بهانه‌ای شده برای امنیتی‌سازی جامعه، برای شکل‌دادن به هراس دائمی، برای تغذیه هیولای تحریم و برای شبیه‌سازی یک نبرد تاریخی با غرب، بی‌آنکه جنگی در کار باشد یا پیروزی‌ای ممکن.
واقعیت این است که صنعت هسته‌ای کاربردهای غیرنظامی گسترده‌ای دارد: از پزشکی هسته‌ای برای درمان سرطان، تا استریل‌سازی تجهیزات پزشکی، پرتودهی مواد غذایی، کنترل آفات کشاورزی، و تحقیقات علمی. اما نکته کلیدی اینجاست: هیچ‌کدام از این کاربردها به غنی‌سازی اورانیوم نیاز ندارند. این فعالیت‌ها عمدتاً با ایزوتوپ‌های پرتوزا در راکتورهای تحقیقاتی یا از طریق واردات انجام می‌شود. بنابراین، ادعای «کاربرد صلح‌آمیز» برای توجیه غنی‌سازی گسترده در ایران، توهمی‌ست در لباس علم.
ایران کشوری‌ست با یک نیروگاه و صدها سانتریفیوژ. این ترکیب، نه نشانه‌ی پیشرفت، که سند جنون است. هر سانتریفیوژی که می‌چرخد، شاید در غرب پرونده‌ای در شورای امنیت باز کند، اما در داخل، یک بیمار به دارو نمی‌رسد، یک کارخانه تعطیل می‌شود، یک نخبۀ دیگر مهاجرت می‌کند.
در نهایت، آنچه جمهوری اسلامی از غنی‌سازی به دست آورده، نه استقلال انرژی‌ست، نه اقتدار منطقه‌ای. آنچه حاصل شده، انزوایی عمیق‌تر، تحریمی گسترده‌تر، و سوزاندن نسلی‌ست که می‌توانست با همین منابع، دانشگاه بسازد، نوآوری کند، و جهانی بیافریند که در آن، دانش به خدمت زندگی درآید، نه سیاست به خدمت توهم

This comment was minimized by the moderator on the site

نگرانی اصلی اسراییل چیست؟/ تحلیلی از رضا نصر کارشناس بین الملل

نگرانی اصلی اسرائیل نه توانمندی‌های هسته‌ای ایران، بلکه این احتمال است که ایران و ایالات متحده به حل اختلافات خود از طریق دیپلماسی عادت کنند.

از نگاه اسرائیل، تهدید واقعی در تسلیحاتی که ایران ندارد، نیست، بلکه در تضعیف موضع خصمانه‌ای است که آمریکا طی دهه‌ها به نفع منافع راهبردی اسرائیل حفظ کرده است.

اسرائیل طی دهه‌ها، ایران را تهدیدی وجودی معرفی کرده و نسبت به یک «فاجعه قریب‌الوقوع هسته‌ای» در صورت دستیابی تهران به توانمندی‌های اتمی هشدار داده است.

این روایت نقش کلیدی در تثبیت سیاست خارجی آمریکا بر مبنای بی‌اعتمادی، مهار و فشار علیه ایران ایفا کرده است.
اسرائیل با ترسیم چهره‌ای یاغی از ایران، موفق شده است مزایای مادی و دیپلماتیک قابل توجهی به دست آورد: دریافت میلیاردها دلار کمک نظامی، جلب حمایت سیاسی بی‌قیدوشرط، و به حاشیه راندن رقبای منطقه‌ای.
تهدید ایران هسته‌ای، بیش از آنکه بازتاب واقعیتی قریب‌الوقوع باشد، ابزاری برای حفظ معماری خاصی از ائتلاف‌ها و دشمنی‌ها بوده است.

در واقع، نگرانی راهبردی اسرائیل فراتر از میزان غنی‌سازی یا تعداد سانتریفیوژهاست. آنچه واقعاً سیاستمداران اسرائیلی را نگران می‌کند، این احتمال است که واشنگتن و تهران از طریق گفت‌وگوهای مستمر به مزایای همزیستی پی ببرند. عادی‌سازی روابط می‌تواند نقش ویژه اسرائیل را به عنوان شریک استراتژیک بی‌بدیل آمریکا در خاورمیانه تضعیف کند.
همچنین روایت غالب مبنی بر "تنهایی اسرائیل در برابر ایران تهدیدآمیز" را به چالش می‌کشد و راه را برای بازگشت تدریجی ایران به بازارها و عرصه‌های سیاسی بین‌المللی باز می‌کند؛ روندی که انزوای ایران و در نتیجه اهرم فشار اسرائیل را کاهش می‌دهد.

دیپلماسی این تهدید را ایجاد می‌کند که چهره ایران از یک دشمن دائمی به کنشگری منطقی با دغدغه‌های مشروع امنیتی بازتعریف شود.
چنین تحولی سرمایه‌گذاری چند دهه‌ای اسرائیل و متحدانش در واشنگتن برای تثبیت روایت تقابل با ایران را از بین می‌برد. در نتیجه، اولویت‌های منطقه‌ای آمریکا بازتنظیم می‌شود و سیاستمداران آمریکایی را وادار می‌کند تا رویکردی واقع‌بینانه‌تر و کمتر تحت تأثیر برداشت‌های امنیتی اسرائیل در قبال خاورمیانه اتخاذ کنند.

بنابراین، نگرانی اصلی اسرائیل نه بمب فرضی ایران است — چرا که خود اسرائیل زرادخانه‌ای قوی اما اعلام‌نشده از سلاح‌های هسته‌ای دارد و سال‌ها از بازدارندگی استراتژیک برخوردار بوده است — بلکه این است که در صورت موفقیت دیپلماسی، آمریکا ایران را به عنوان کشوری پیچیده و دارای منافع مشروع درک کند، نه دشمنی ساده‌انگارانه و کاریکاتوری.

این تحول جایگاه ممتاز اسرائیل در محاسبات راهبردی آمریکا را تضعیف می‌کند و بسیج حمایت آمریکا علیه ایران را دشوارتر خواهد ساخت.

درک این واقعیت برای کسانی که می‌خواهند مانع‌تراشی مستمر در برابر تعامل ایران و آمریکا را بفهمند ضروری است. این خصومت تنها ریشه در نگرانی‌های مربوط به عدم اشاعه ندارد؛ بلکه دفاع از وضع موجودی است که اسرائیل از آن منافع زیادی برده است.

چنانچه سیاستگذاران آمریکایی این واقعیت را درک نکنند، خطر آن وجود دارد که به خصومت‌های بیهوده گذشته ادامه دهند و فرصت‌های ایجاد خاورمیانه‌ای باثبات‌تر را از دست بدهند.
فهمیدن اینکه نگرانی عمیق‌تر اسرائیل از خودِ دیپلماسی است — نه صرفاً از توانمندی‌های ایران — نخستین گام به سوی تدوین سیاست خارجی مستقل‌تر و مبتنی بر منافع واقعی ایالات متحده است؛ سیاستی که به جای ترس‌های تصنعی، بر ارزیابی واقع‌بینانه فرصت‌های صلح استوار باشد.

This comment was minimized by the moderator on the site

حالا که تا این سطح انعطاف دارید، کمی هم جانب مردم منعطف شوید!

حبیب رمضانخانی

مذاکره با آمریکا نشان داد بسیاری از موضوعات حیثیتی، خطوط قرمز و تابوهای حاکمیت رد شدنی و شکستنی است و می‌توان با این فرمان، در زمینه‌های دیگر نیز انعطاف نشان داد و از آن اقتدار و هاله تقدس کاست!

در این راستا، آنچه باعث نگرانی فعالان مدنی و مردم شده، این است که نکند فردا روز نظام با فارغ از شدن از فشار و تهدید خارجی و برون شدن از آن «شرایط حساس کنونی» بخواهد اقتدار رفته را، جایگزین، بر مردم جبران و برخورد با منتقدان و اعمال محدودیت‌ها را تشدید کند!

در سوی دیگر اما، برخی از مردم انتظار دارند حالا که نظام از مرحله شعار و آرمان‌ها فاصله گرفته و به مرحله عقلانیت و اقدام متناسب با داشته‌های خود رسیده، بایستی همین رویکرد را در داخل و در مواجهه با مردم نیز پیاده کرده و از رفع فیلترینگ و عدم اعمال سلیقه در پوشش و‌ تفکر تا انتقادپذیری، پاسخ‌گویی و... را بسترسازی و‌ عملی کند.

خاصه وقتی بعد از اینهمه سال شعار و ادعا در مورد تقابل و بی‌اعتمادی به آمریکا، حاکمیت به تجربه، به این نتیجه رسیده که تقابل راهگشا نیست و بایستی متناسب با واقعیت‌ها و داشته‌ها اقدام کند و در حال اعتماد به آمریکا و عادی کردن شرایط هست، همین تجربه را در مورد قدرت مردم و پشتوانه آن‌ها مدنظر قرار دهد.

یعنی نشود مردم را چون گذشته صغیر پنداشته و مشی بی‌تفاوتی گذشته را پیگیر و نهایت چون داستان آمریکا بعد از کلی هزینه و فرصت سوزی، روزی جانب مردم برگردد و متوجه توان و قدرت آن‌ها باشد که دیگر دیر شده است!

This comment was minimized by the moderator on the site

این عکس سند بلاهت است (عکس این سه تن در لباس زندان) !

حسین علیزاده: این سه نفر جامعه‌شناس، در سال ۱۳۸۱ اقدام به انتشار یک نظرسنجی درباره‌ی مذاکره با آمریکا کردند. نتیجه‌ی این نظرسنجی نشان می‌داد:
۷۵ درصد موافق مذاکره
۱۷ درصد مخالف مذاکره
انتشار این نظرسنجی باعث شد:
حسین قاضیان به ۳ سال
بهروز گرانپایه به ۵/۵ سال
عباس عبدی نیز به ۵/۵ سال
حبس محکوم شوند.
سؤال: چگونه ممکن است زمانی که حتی نظرسنجی درباره‌ی مذاکره با آمریکا جرم تلقی می‌شد و به زندان می‌انجامید، امروز مذاکره‌ی رسمی با آمریکا به راهبرد و سیاست رسمی کشور تبدیل شده است؟
هزینه‌ی خانمان‌سوز این تأخیر، که برابر با نابودی عمر و امید یک ملت است، را چه کسی باید پرداخت کند؟
دلار در سال ۱۳۸۱: ۸۰۰ تومان‏
خبر ويژه

This comment was minimized by the moderator on the site

یه مذاکره دارن با آمریکا میکنن به روسیه و چین اطلاع میدن . عربستان میاد ایران هماهنگی میکنه . قطر دخالت میکنه . عمان وارد بازی میشه . اسراییل با آمریکا و اروپا هماهنگ میکنه . ایتالیا میزبانه . امارات با اسراییل هماهنگ میکنه . صد تا کشور افتادن وسط .
اونوقت تنها کسی ‌که نامحرمه و همه چی ازش پنهان میمونه ملت ایرانه . در داخل کشور هیچکس خبری از مذاکره نداره . حتی مجلس و دولت .
یه عراقی با همسر افغانی میره با یه عده اروپایی و روس و عرب واسه ملت ایران مذاکره کنه !!!!
معلوم نیست چه قرارداد گلستان و ترکمانچایی قراره منعقد بشه که اینطور پنهانکاری میکنن ‌
در طول تاریخ ایران همیشه یواشکی به یغما رفته . این امپراطوری وسیع همینطوری یواشکی یواشکی به این گربه کوچیک تبدیل شده .
حالا بشین قیمت دلار و چک کن و شبا نقی نگاه کن
انقدر دیر میشه خدا‌هم دیگه‌ نمیتونه برامون‌ هیچ کاری‌ کنه.

This comment was minimized by the moderator on the site

سخنان مهم رئیس دولت‌های یازدهم و دوازدهم، درباره ضرورت‌های مذاکره و توافق، و خیانت‌های کاسبان تحریم و تندروها به کشور

روحانی: از فرصت مذاکره استفاده کنیم

مردم و نظام در سال‌های ۸۲ و ۹۲ مانع جنگ شدند

بهانه در اختیار ترامپ و نتانیاهو قرار ندهیم

تحریم برای عده‌ای کاسب نعمت است/ نگذاشتند توافق شود تا روحانی ناموفق باشد!

قبلاً فرصت‌های خیلی خوبی برای توافق داشتیم، ولی به خاطر اینکه آن آقا رئیس‌جمهور شود و این آقا نشود، آن‌ها را از دست دادیم!

فقط یک امضا مانده بود، اما نگذاشتند! تا روحانی ناموفق باشد! روحانی کی هست که موفق باشد یا نباشد؟ به فکر ملت و کشور باشید!

حسن روحانی: امروز بزرگترین رسالت و وظیفه ما این است که به دولت نظام و حاکمیت تا جایی که امکان‌پذیر است کمک کنیم؛ حالا که مذاکره شروع شده به دولت کمک کنیم. قبلاً فرصت‌های خیلی خوبی داشتیم ولی به خاطر اینکه آن آقا رئیس‌جمهور شود و این آقا نشود، فرصت‌ها را از دست دادیم.

دکتر عراقچی در بهار ۱۴۰۰ مذاکره کرد و هرچه ما گفتیم توانست از آنها بگیرد!

حسن_روحانی روز دوشنبه اول اردیبهشت‌ماه، در دیدار اعضای شورای مرکزی مجمع ایثارگران این سخنان افشاگرانه را ابراز کرد و گفت:

باید از فرصت پیش‌آمده برای مذاکرات حداکثر استفاده را ببریم. وظیفه اصلی همه ما این است که نگذاریم جنگ شود، نه اینکه از جنگ بترسیم بلکه جنگ به نفع آمریکا و ایران و منطقه نیست. مردم و نظام در دو مقطع سال‌های ۸۲ و ۹۲ مانع جنگ شدند.

نگذاریم بهانه در اختیار ترامپ قرار بگیرد، نگذاریم نتانیاهو از شرایط فعلی منطقه به نفع صهیونیسم و علیه ملت ایران و کشورهای منطقه سوءاستفاده کند

This comment was minimized by the moderator on the site

خط قرمز ملت ایران

✍ اکبر اعلمی

در میانه‌ی دور تازه‌ای از بازی‌های دیپلماتیک، استیو ویتکوف، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، ساز تازه‌ای کوک کرده و از گنجاندن برنامه موشکی ایران در مذاکرات آینده سخن رانده است؛
اما پاسخ، روشن و کوبنده بود:
«امنیت ملی، قدرت دفاعی و نظامی، جزو خطوط قرمز جمهوری اسلامی ایران است.»
این را سردار نائینی، سخنگوی سپاه، گفت؛ اما آن‌چه پشت این جمله ایستاده، تنها اراده‌ی یک نهاد نظامی نیست،
بلکه صدای ملتی‌ست که از دل خاک و آتش، مفهومی به نام بازدارندگی را فهمیده است.
حقوق بین‌الملل نیز در کنار این ملت ایستاده است:
۱. ان‌پی‌تی(NPT) فقط درباره سلاح هسته‌ای است؛ نه درباره موشک، نه درباره دفاع مشروع.
۲. قطعنامه ۲۲۳۱ فقط «خواستار» شده بود ایران وارد برخی فعالیت‌های موشکی نشود و آن هم با مهلت معین؛
مهلتی که در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۳ رسماً به پایان رسید.
۳. هیچ معاهده‌ای، هیچ قانون بین‌المللی‌ای، توسعه تسلیحات متعارف برای دفاع مشروع را منع نمی‌کند.
این یعنی ایران، همچون هر کشور مستقل و سربلند دیگری، حق دارد ستون‌های دفاع ملی‌اش را بر شانه‌ی دانش و اقتدار خود بنا کند.
اما این فقط مسأله قانون نیست.
این، مسأله حیثیت است. مسأله بقاست.
مردم ایران—از هر سلیقه و جناح، با هر نقد و نظر—وقتی پای امنیت در میان باشد، یک‌صدا می‌شوند.
از خرمشهر تا کرمانشاه، از تبریز تا سیستان، مردمی که بوی باروت و آوار را چشیده‌اند، خوب می‌دانند که امنیت را نمی‌شود گدایی کرد. باید ساخت.
قدرت موشکی، خط قرمز ماست؛
نه به زبان سیاست، که به زبان تاریخ.
نه صرفاً برای حکومت، که برای ملتی که دیگر هرگز نمی‌خواهد بی‌دفاع بماند.

می‌دانم که دو قبیله‌ی پرادعای اصولباز و اصلاحاتچی جعلی— که یکی گرفتار غرورِ بی‌خردی، دیگری اسیر منفعت‌طلبی بی‌ریشه‌ است طبق معمول—چون از راقم این سطور خوش ندارند، حتی در بدیهی‌ترین مسائل ملی نیز راه انکار و سانسور پیش می‌گیرند.
اما این صدا، صدای من نیست؛
صدای ایران است، وقتی از خطوط قرمزش سخن می‌گوید.
از آنان که هنوز غیرت ملی در دل دارند، تقاضا می‌کنم در رساندن این صدا به گوش دیگران بکوشند.
امنیت، ارث مشترک ماست.
خاموشی، خیانت به خاک.
جمعه ۲۹ فروردین ۱۴۰۴

This comment was minimized by the moderator on the site

یا این بار همه راهها به رم ختم می شود؟
حامد پاک طینت

امسال دقیقا ۲۳ سال است که ایران گرفتار تنش هسته ای و پدیده ای تحت عنوان مذاکره است!

یعنی جوانی که امروز از یک رشته مهندسی یا کارشناسی فارغ التحصیل شده تمام طول زندگی خود را در عالم برزخ بالاخره می شود یا نمی شود گذارنده است !

خودمان را با حرفهای عوام فریبانه گول نزنیم که مملکت در این ۲۳ سال کار خود را انجام می داده است و معطل نماند. با عدد و رقم صحبت کردن را تبدیل به یک فرهنگ کنیم. گزارشات رسمی نشان می دهد ایران حداقل ۳۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی را در این مدت از دست داده است، فقط در سالی که گذشت حدود ۳۰ میلیارد دلار و همچنین زیانی بالغ بر ۱۰۰ میلیارد دلار از عدم سرمایه گذاری خارجی در کشور اتفاق افتاده است، بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار از دارایی های ایران در خارج از کشور بلوکه و غیرقابل استفاده شد و محدودیت در استفاده از سیستم مالی جهانی مبادلات بین المللی برای تجار ایرانی را مختل کرد، رانت حاصل از دونرخی کردن ارز که یکی از دستاوردهای تحریم بود با سالی ۲۰ میلیارد دلار برای واردات و همچنین زیان حاصل از صادرات با نرخ غیرواقعی هم به سالی ۲۰ میلیارد دلار رسید، جمع زیان برآورد شده بالغ بر ۸۰۰ میلیارد دلار است. تورم سر به فلک کشید، نرخ دلار و هزینه زندگی مردم در این ۲۳ سال، ۱۰۰ برابر شد و نیمی از مردم ایران به زیر خط فقر سقوط کردند

با این پول ایران ما می توانست توسعه گازی کشور در پارس جنوبی را از ۲۴ فاز به ۳۲۰ فاز و ۴۰ شبکه مستقل برساند، میتوانست ۸۰۰ واحد یک گیگاواتی برق نیروگاه سیکل ترکیبی و ۵۳۰.۰۰۰ مگاوات برق خورشیدی و رفع کامل هدررفت شبکه برق کشور را انجام می داد، می توانست ۲۷۰ پالایشگاه برای خودکفایی بنزین و ۱۶۰ میلیون خودروی برقی در کشور تولید یا وارد کند، می توانست ۱۶۰ مسیر انتقال آب از خلیج فارس به داخل کشور بسازد، می توانست ۴۰۰ میلیون هکتار از زمین های کشاورزی را آبیاری قطره ای کند ، می توانست ۸۰۰ واحد شیرین سازی آب دریا بخرد. بله با این پول ما بزرگترین معضل کشور که ناترازی در برق و آب و گاز و بنزین است و تا پنج سال آینده غیرقابل رفع خواهد شد، نداشتیم.

می توانست ۸۰۰ خط مترو یا ۹۰۰ هزار اتوبوس هیبریدی به سیستم حمل و نقل کشور بیافزاید، می توانست ۸۰۰۰ فروند هواپیما بخرد و ۴۰۰ فرودگاه در سطح کشور بسازد، می توانست ۱۶.۰۰۰ کیلومتر خط آهن قطار سریع السیر و ۸۰.۰۰۰ کیلومتر اتوبان در این مملکت بسازد، می توانست ۱۶۰۰ بیمارستان مجهز و ۸۰۰.۰۰۰ مدرسه و ۲۰ میلیون واحد مسکن برای مردم ایران بسازد. همه این پروژه های ملی با این بودجه عملیاتی بود.

این بهایی است که پرداخت شده است. یک روز در خلوت خودمان محاسبه کنیم که ارزشش را داشت یا نداشت.

همین امروز اگر تمام تحریم ها برداشته شود ۷ سال طول خواهد کشید تا این خسارتها جبران شود آنهم به شرط آنکه تحت یک مدیریت سیستماتیک و علمی عمل کنیم مشکل اما اینجاست که همه خسارتها قابل جبران نیست. فرار مغزها و مهاجرت نخبگانی که در این ۲۳ سال از کشور رفتند را چگونه جبران کنیم؟ فرصتهای از دست رفته در بازارهای منطقه ای و بین المللی که توسط دیگر کشورها تسخیر شده است را چگونه جبران کنیم؟ فساد گسترده ای که در ساختار اقتصادی ایران ریشه دوانده را چگونه بسوزانیم؟ و از همه مهمتر عمرمان، ۲۳ سال زمان و عمر تلف شده را چگونه جبران کنیم؟

شاید اگر این متن را همه ما بیش از یک بار می خواندیم، به خصوص مسئولین محترمی که امروز مسئولیت ادامه مذاکرات ۲۳ ساله را به عهده گرفته اند و آنهایی که خط مشی مذاکرات را تعیین می کنند چاره ای دیگر می اندیشیدند ...

This comment was minimized by the moderator on the site

لبخندهای بی‌هزینه، مشت‌های پنهان
همزمان با آغاز مذاکرات ایران و آمریکا در رم؛ صلح با بیرون، سرکوب با درون؟

احتمال توافق بالا رفته. زمزمه‌ها دیگر به نجوا شباهت ندارند، بلکه به طنینِ یک تصمیم بزرگ می‌مانند؛ تصمیمی برای پایان یک تقابل طولانی، برای گشودن درهای بسته‌ای که سال‌هاست هم سیاست را زمین‌گیر کرده و هم معیشت را.
و این خبر، برخلاف هیاهوی توییتری برخی مدعیان استقلال، خوشحال‌کننده است. هر روزی که از سایه جنگ دور می‌شویم، یک قدم به عقلانیت نزدیک‌تریم.
اما مشکل جای دیگری‌ست:
آیا حکومتی که برای مذاکره با دشمن دیرین حاضر به نرمش شده، حاضر است همین نرمی را با مردم خودش نیز تمرین کند؟
آیا لبخند دیپلماتیک به واشنگتن، در چهره‌ی داخلی هم ترجمه‌ای دارد؟
یا ما، طبق معمول، فقط باید هزینه‌اش را بدهیم؟
تاریخ، همیشه برای این سؤال جواب دارد.
همان‌طور که پس از «نرمش قهرمانانه» سال ۹۲، سخت‌گیری‌های امنیتی دوچندان شد؛ همان‌طور که امضای برجام، سرآغاز انتقام‌گیری‌های داخلی بود و ظریف، امضاکننده صلح، به قربانی همیشگی نظام بدل شد، می‌توان حدس زد پس از هر توافقِ دیگر هم مشت‌ها، پشت لبخندها پنهان می‌مانند.
برای حاکمیتی که فشار خارجی را می‌فهمد، اما نارضایتی داخلی را انکار می‌کند، مذاکره با آمریکا آسان‌تر از گفت‌وگو با جامعه‌ی خودش است.
واشنگتن قابل پیش‌بینی‌تر است تا معترضی در خیابان انقلاب.
و همین‌جاست که توافق، به‌جای آن‌که پنجره‌ای به‌سوی گشایش اجتماعی باشد، به بهانه‌ای برای انسداد بیشتر بدل می‌شود.
ما، که سال‌هاست قربانی سرکوب و سانسوریم، با این‌حال از صلح دفاع کرده‌ایم.
نه به دلیل سادگی، که از سر درکِ مسئولانه شرایط.
حتی زیر تهدید، حتی با علم به این‌که توافق خارجی ممکن است به معنای تشدید انتقام‌گیری در داخل باشد، باز هم گفتیم و می‌گوییم:
مذاکره، بهتر از جنگ است.
نه برای بقای یک حکومت، که برای زنده‌ماندن ملتی.
و همین انتخاب، همین ایستادن بر سر صلح در میان آتش، همان چیزی‌ست که کینه‌نویسان حکومتی را به جنون می‌اندازد؛ چون می‌دانند در دل همان نیروهایی که هر روز تخریب‌شان می‌کنند، کسانی هستند که با صداقت، از صلح با جهان دفاع می‌کنند، حتی اگر سهم‌شان از این صلح، دوباره انفرادی باشد.
فراموش نکنیم: صلح واقعی، دو امضا می‌خواهد؛
یکی در ویَن یا رم، یکی در خیابان.
یکی پای توافق با آمریکا، دیگری پای تعهد به حقوق ملت.
اما فعلاً فقط امضای اول در راه است.
دومی؟ یا در سایه‌ی سانسور گم می‌شود، یا در سکوت سلول‌های انفرادی دفن.
توافق با آمریکا اگر بدون «پیوست اجتماعی» باشد، دقیقاً همان بلایی را سر ملت می‌آورد که شکست از آمریکا بر سر مردم عراق آورد.
نه به آن شدّت، اما به همان معنا: جبران عقب‌نشینی در سیاست خارجی، با پیش‌روی در فضای امنیتی داخلی.
برای تثبیت اقتدار، باید قربانی داد. و کدام قربانی سهل‌الوصول‌تر از روزنامه‌نگار، فعال مدنی، دختر بی‌حجاب، یا کارگر فریادزن؟
در روزهای آینده، اگر خبر توافق منتشر شد و رسانه‌های حکومتی آن را «پیروزی مقاومت» نامیدند، فراموش نکنیم که پیروزی واقعی زمانی‌ست که حکومت، مردم خودش را نیز دشمن نپندارد.
وگرنه صلح، تنها پوششی خواهد شد برای ادامه همان سیاست سرکوب، با لبخند.
و در پایان، اگر قرار است حکومت از منطق مذاکره استفاده کند، چه خوب است که یاد بگیرد: مذاکره فقط با آمریکا نیست؛ با مردم خودش هم لازم است.
وگرنه این ملت، دوباره روزی خواهد آمد که فریاد بزند:
«این بار نه برای تحریم، نه برای دخالت خارجی، نه حتی برای تغییر رئیس‌جمهور یا برجام؛
این بار برای حق زندگی‌ست، برای نجات از این خفگی دائمی،
برای بازپس‌گیری صدایی که سال‌هاست خفه شده،
و برای پایان دادن به سیاست های حکومتی که به جای شنیدن، همیشه به‌دنبال حذف است.»

حمیدآصفی

This comment was minimized by the moderator on the site

مهمتر از نتایج «مذاکره با آمریکا»، فرو ریختن هیمنه ۴۶ساله"مرگ بر آمریکا" است.| ۲۶ فروردین ۱۴۰۴

مهم‌تر از حواشی و نتایج مذاکره با آمریکا، اینکه مستقیم است یا غیرمستقیم، در مسقط ادامه میابد یا در رم، فقط در برگیرنده موضوع هسته‌ای خواهدبود یا تسلیحات و نیابتی‌ها را هم در برخواهد گرفت یا خیر، آیا سرمایه‌گذاری آمریکاییها درایران یک رویاست یا واقعیتی جدی، ایضا قبض و بسط، و شل و سفت شدن مواضع آقای ترامپ، و شاید مهم‌تر از همه اینها، آیا مذاکرات به نتیجه خواهد رسید یا خیر. مهم تغییر بنیادی است که در ایدئولوژی "مرگ برآمریکا" بوجود آمده است.

نسلهای بعد ازانقلاب در فضایی بارآمده اند که تصور میکنند هدف انقلاب ۵۷ مبارزه با آمریکا بود. باور نمیکنند که اهداف و آرمانهای آن انقلاب تحقق آزادی در ایران بود و استکبارستیزی، دشمنی با آمریکا، صدروانقلاب، نابودی اسرائیل و سایر شعارهای انقلابی بعداز انقلاب بود که سوار بر قطار جمهوری اسلامی شدند و بتدریج گفتمان اصلی انقلاب را به حاشیه رانده و جایگزین آنها شدند. تحول نامبارکی که تا به امروز ادامه یافته. عقب ماندگی علوم انسانی درایران از یکسو، و ۴۶ سال تبلیغات یکسره نظام، مانع از فهم این تحول تا به امروز گردیده.درعوض نوادگان دایی جان ناپلئون یکسری تئوری های توطئه قد و نیم قد و فرضیه‌های توطئه بافته‌اند.

صرفنظر از آنکه گفتمان "مرگ بر آمریکا" چرا و چگونه موفق گردید تا درجایگاه شعار اصلی جمهوری اسلامی قرارگرفته و آرمان های اصلی انقلاب ۵۷ را به حاشیه براند، این گفتمان برای نسلهای جدید افول کرده. یک زمانی بود که این گفتمان بالاخص در دانشگاهها و در میان اقشار و لایه‌های تحصیلکرده از اعتقاد و اعتبار برخوردار میبود. اما مدتهاست که شعارها و گفتمانهای انقلابی بنحو محسوسی در میان نسلهای جوان،و علیرغم همه تلاش و تقلاها و تبلیغات نظام، منظما درمسیر افول است. نسلهای جدید همچون نسلهای گذشته‌، دیگرباوری به دشمنی با آمریکا، ضدیت با فرهنگ و تمدن غرب، نفرت از اروپایی‌ها و نابودی اسرائیل ندارند.

مهم‌تر از پی آمدهای مذاکرات «ویتکف – عراقچی» و اینکه آیا برسرباقی ماندن ۳/۵ درصد غنی‌سازی توافق صورت میگیرد یا تندروها و در راس‌شان آقای نتانیاهو، موفق به تحمیل اراده شان خواهند شد،
“فروریختن هیمنه دشمنی با غرب و در راس آن آمریکا در نسلهای جدید ایران است.”

This comment was minimized by the moderator on the site

ادعای برخی رسانه ها ایران توافقی ۳ مرحله ای را به آمریکا پیشنهاد داده که ترامپ نظر مساعدی نسبت به آن دارد.

گام اول توافق :

تعهد _آمریکا : آزادی پول‌های بلوکه شده ایران+ اجازه فروش نفت
تعهد ایران : کاهش سطح غنی سازی اورانیوم به 3.67 درصد

گام دوم توافق :

تعهد_آمریکا :
جلوگيری از فعال‌سازی مکانیسم ماشه علیه ایران+برداشتن قسمتی از تحریم‌ها

تعهد_ایران :
توقف کامل غنی سازی اورانیوم+ بازگشت ناظران آژانس بین المللی+شفافیت فعالیت‌های هسته‌ای زیر نظر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)

گام سوم و نهایی توافق :

تعهد_آمریکا

تصویب توافق‌نامه با آمریکا تو کنگره‌ +لغو همه تحریم‌ها علیه ایران

تعهد_ایران :

_ انتقال همه اورانیوم‌های غنی سازی شده به کشور ثالث(احتمالا روسیه)

This comment was minimized by the moderator on the site

روزنامه اطلاعات در یک مطلب طنز به قلم رضا رفیع نوشت: پیدا کردن راه غیرمستقیم، سخت است و کاربلدی می خواهد. شما حتی در ترانه های امروز هم مشاهده می کنید که طرف برای پیدا کردن مسیری غیرمستقیم، التماس می کند:
بگو بگو کدوم خیابونه/ که منو به تو می تونه برسونه؟

تازه قبلش هم حالت آماده باش پیدا می کند وبا چشم گذاشتن روی برخی چیزها، به مقصد و مقصود مورد نظرفکر می کند:
چشامو رو هم میذارم و / تو رو به یادم میارم و...


در مذاکرۀ غیرمستقیم لذتی است که در نوع مستقیمش نیست. در شکل مستقیم آن، طرفین مجبورند توی چشم همدیگر نگاه کنند و به یاد خیلی از چیزها بیفتند که یادآوری آنها در وضعیت حساس کنونی، مخلّ حیات است و مضرّ مذاکرات. ممکن است گونه ها گل بیندازد و این وسط، واسطۀ مذاکرات هم رفته باشد گل بچیند!

ما در بین شاعران و عارفان، از جناب سعدی که رندتر نداریم. ایشان وقتی برای برگزاری یک مذاکره موفق اقدام می کرده، شیوه ای را در پیش می گرفته که اثرگذارتر بوده و کمترین ضایعات را داشته. ملاحظه بفرمایید دیپلماسی مذاکره ای جناب سعدی علیه الرحمه را:
دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست/ تا ندانند حریفان که تو منظور منی!

فلذاست که مذاکرات غیرمستقیم، همیشه بر نوع مستقیم آن ارجحیت داشته است. مسبوق به عهد بوق هم هست. اینطور نیست که ما از خودمان درآورده باشیم. دیپلماسی ما که من درآوردی نیست. کلی زیر و روی آن فکر شده است. کرونا یاب مستعان که نیست!

از سعدی نمونه آوردیم، حالا می رسیم به بعدی؛ به خواجه حافظ شیرازی که حتی خارجی ها هم قبولش دارند و شخصی مثل «گوته»ی فیلسوف و شاعر آلمانی، خود را تخته پاره ای سرگردان در اقیانوس اندیشه‌های حافظ می داند. شاعری که خودش نیز جزو کشتی نشستگانی بوده که چشم به باد شرطه دوخته بودند.
باشد که باز بینند دیدار آشنا را!
جناب حافظ وقتی می خواهد با طرف مقابلش وارد گود مذاکرات فیمابین به جهت بر طرف شدن برخی سوء تفاهمات موجود شود، خودش بلند نمی شود مستقیم برود پیش یارو، زل بزند به چشم های مسأله دار وی و طرح موضوع کند. بلکه ابتدا«باد صبا» را واسطه قرار داده و از طریق نامبرده، پیام خویش را ارسال می کرده است. یک نمونه اش را عرض می کنیم:

صبا، به لطف بگو آن غزال رعنا را

که سر به کوه و بیابان تو داده ای ما را

ملاحظه می کنید چقدر لطیف بیان کرده است!.... در صورتی که اگر همین«صبا» را واسطه قرار نداده بود و مستقیم اقدام می کرد، ای بسا این قدر لطیف و «ظریف» نمی توانست پیش برود. آدم همیشه لازم نیست منویات و مطالبش را درشیپور بدمد و با ترومپت بترامپد!

حالا بعد از مذاکرات غیرمستقیم، اگر مصلحت بود و صواب، می تواند گفت و گو وارد فاز آشکار و مستقیم هم بشود. ضرر نکردیم از غیرمستقیم بودن. فقط در نماز است که از خدا می خواهیم ما را به راه راست و مستقیم هدایت نماید؛ در سایر موارد، غیرمستقیم بودن، بهتر جواب می دهد. بعداً سر فرصت، می توان راست و مستقیمش کرد.

همین جناب حافظ ، به این مورد استراتژیک هم اشاره کرده و فرموده:

دوستان در پرده می گویم سخن

گفته خواهد شد به دستان نیز هم!

This comment was minimized by the moderator on the site

داستان اولین قطع رابطه ایران و آمریکا

بین ایران و آمریکا، تاکنون دو بار قطع رابطه اتفاق افتاده است:
قطع صغری: از فروردین ۱۳۱۵ تا دی ۱۳۱۷
قطع کبری: از فروردین ۱۳۵۹ تا کنون.

امروز اول اردیبهشت ۱۴۰۴، دومین دور مذاکرات (غیر)مستقیم ایران و آمریکا، پس از ۴۵ سال قطع رابطه، آغاز می‌شود. به این مناسبت، داستان اولین قطع را می‌خوانیم:

غفار جلال علاء (۱۲۵۸ – ۱۳۲۶) وزیر مختار ایران در واشینگتن، در پاییز ۱۳۱۴، به اتفاق همسر انگلیسی خود، در حال رفتن به یک مهمانی رسمی بود، که به علت سرعت زیاد خودرو، به دستور پلیس متوقف ‌شد، ولی از گرفتن برگه جریمه خودداری کرد و همسرش نیز، با پلیس وارد مشاجره شده و کیف دستی خود را بر سر او کوبید — یا به روایتی دیگر، به سگی که همراه داشته‌اند فرمان حمله داد —.
جلال، خود را Minister معرفی و مدارک مصونیت دیپلماتیکش را به افسر نشان داد، اما به ادعای پلیس، بلحاظ تشابه معنایی Minister با کشیش، (و شاید به علت مشاجره با پلیس) مورد رعایت سیاسی قرار نگرفت و چند ساعت بازداشت شد.
پس از اعتراض رسمی، آن دو مامور پلیس اخراج شدند و کردل هال، وزیر خارجه آمریکا با غفار دیدار کرد و برای موضوع پیش‌آمده عذرخواهی نمود، اما ضمنا تذکر داد که دیپلماتهای خارجی باید به قوانین آمریکا احترام بگذارند.

این مسئله در مطبوعات آن زمان بازتاب گسترده‌ای یافت؛ و چون بعضی از گزارشها، اهانت‌ به رضاشاه تلقی شد، دولت ایران درخواست کرد که آمریکا بصورت رسمی عذرخواهی کند و از انتشار گزارش‌های اهانت‌آمیز جلوگیری نماید؛ ولی دولت آمریکا به استناد حق آزادی بیان و عدم امکان سانسور مطبوعات، از این کار امتناع ورزید. کُردل هال، در یک کنفرانس خبری گفت: «مصونیت سیاسی نباید موجب رفتار غیرمسئولانه، توهین‌آمیز و همچنین خلاف مقررات کشور خارجی محل مأموریتشان شود.»

از سوی دیگر، غفار علا در گزارش خود به ایران، از اصطلاح «پلیس ترپ» (Police Trap) استفاده کرد، که روشی برای کنترل ترافیک خودروها بصورت مخفیانه است؛ ولی ترجمه این واژه به صورت «تله پلیس»، موجب سوءتفاهم شد، و شاه از آن به عنوان دامی برای ضربه زدن به آبروی ایران تعبیر نمود.
این موضوع، و همچنین خودداری آمریکا از عذرخواهی رسمی، اظهارات کردل هال و نوشتجات توهین‌آمیز مطبوعات آمریکایی، موجب شد تا رضاشاه خشمگین شود و در ۲۷ بهمن ۱۳۱۴ دستور قطع روابط سیاسی با ایالات متحده را بدهد. این فرمان از ۱۰ فروردین ۱۳۱۵ اجرایی شد. البته آمریکا سفارت خود را تعطیل نکرد و یک کاردار در تهران باقی ماند.
سرانجام پس از یک سال و ۹ ماه، در دی‌ماه ۱۳۱۷، روزولت، رئیس جمهور آمریکا، نماینده ویژه‌ای برای عذرخواهی به ایران فرستاد؛ پس از این عذرخواهی، رضاشاه اجازه برقراری مجدد روابط سیاسی بین دو کشور را صادر کرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

محسن جلیلوند تحلیلگر و استاد روابط بین‌الملل:
جنگ جنگ اقتصادیست نه هسته ای و یا موشکی
نه رو‌سیه، نه چین و حتی اتحادیه اروپا دوست ندارند روابط آمریکا با ایران عادی شود/ آنها به ظاهر از عادی سازی روابط ایران و آمریکا استقبال می کنند!

اکنون تصور کنید شرکت‌های آمریکایی در ایران شروع به فعالیت کنند. در چنین وضعیتی، طبیعیست که شرایط برای شرکت‌های روسی، چینی و اروپایی عوض می‌شود. همچنین وقتی تحریم‌های نفتی ایران کمتر شود، نه روسیه می‌تواند به جای ایران نفت بفروشد و نه چین می‌تواند نفت زیر قیمت خریداری کند. از سوی دیگر به لحاظ سیاسی، ایران یک وزنه در خاورمیانه محسوب می‌شود و اگر به آمریکا نزدیک شود، دیگر چین و روسیه، نفوذ خود را در منطقه از دست می‌دهند.» وبه بن بست تاریخی خود می رسند

This comment was minimized by the moderator on the site

دیدار ترامپ و پزشکیان در ریاض؟!

احمد زیدآبادی

لارا روزن خبرنگار آمریکایی از پیشنهاد وزیر دفاع عربستان برای دیدار رؤسای جمهور آمریکا و ایران در ریاض خبر داده است.
اگر این خبر صحت داشته باشد، آیا پذیرفتن آن از سوی ایران محتمل است؟

ترامپ از کارهای نمایشی لذت می‌برد، اما در پشتِ آنها، مقاصد مهمی را دنبال می‌کند. هدف ترامپ از مذاکره با جمهوری‌اسلامی متقاعد کردن یا واداشتن آن برای پیوستن به نظمی منطقه‌ای است؛ نظمی که بر اساس ترتیبات امنیتی جدید و نوعی همکاری و بازار مشترک استوار است. در نظمِ مورد نظر ترامپ، ایران به جای "مشکل" باید بخشی از "راه‌حل" باشد و اسرائیل هم در مرزهای تعریف شده‌ای به ثبات و امنیت برسد.

بر خلاف تصور رایج، روسیه و چین هم همین نظم را برای خاورمیانه می‌پسندند و پیش از این، طرح‌های خود را در بارۀ ترتیبات امنیتی منطقه علنی کرده‌اند.

کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیج‌فارس از چند سال پیش، با بهبود روابط خود با ایران از یک سو و برقراری روابط پنهان و آشکار با اسرائیل از سوی دیگر، در مسیر شکل دادن به نظم جدید و همراهی با آن گام برداشته‌اند و اینک لحظۀ سرنوشت دو گام نهایی این نظم فرا رسیده است. دو گام نهایی اما دو گام بسیار دشوارند. جمهوری‌اسلامی هر نوع نظم منطقه‌ای را که اسرائیل هم عضوی از آن باشد، به عنوان تابو تعریف کرده است و اسرائیل هم حاضر نیست بهای ادغام در منطقه را که همان تأسیس کشور فلسطینی است، بپردازد.

ظاهراً دولت ترامپ علاقمند است که اسرائیل را از پرداخت بهای ادغام در منطقه معاف کند و به نظرم در پشت پرده به کشورهای عرب فشار می‌آورد که باید با اسرائیل بدون تشکیل یک کشور فلسطینی و در مرزهایی فراتر از مرزهای قبل از جنگ ژوئن سال 1967کنار بیایند. برای کشورهای عرب پذیرش این موضوع بسیار سخت است. از این رو، آنان بخصوص عربستان امیدوارند که ورود ایران به این معادله، کفه را به نفع خودشان سنگین‌تر کند تا بتوانند ترامپ را در ازای همراهی تهران با نظم منطقه‌ای جدید، به پذیرش صورت حداقلی از کشور فلسطینی متقاعد کنند.

در واقع معادله‌ای چند وجهی و بغرنج شکل گرفته است. ایران تاکنون امکانات و ابزارهای خود را در جهت "نابودی اسرائیل" به کار گرفته بود و اینک کشورهای عرب از آن می خواهند که در جهت "تشکیل کشور فلسطینی" به کار گیرد. چنین تغییر جهتی به لحاظ داخلی آسان به نطر نمی‌رسد. از طرفی اسرائیل ادغام در منطقه را نه فقط مفت و مجانی بلکه همراه با باج‌خواهی سرزمینی می‌خواهد. بنابراین کشورهای عرب به ترامپ و پوتین و حتی شی متوسل شده‌اند تا برای حل معادله از ابزارهای خود استفاده کنند. در مورد اسرائیل فقط ترامپ می‌تواند فشار لازم را به آن وارد کند که فعلاً اثری از آن دیده نمی‌شود.

سعودی‌ها امیدوارند که با ترتیب دادنِ یک ملاقات بین ترامپ و مسعود پزشکیان که ابعاد خبری آن مثل آتشفشان فوران خواهد کرد، ترامپ را به تجدیدنظر در مورد حمایت یکجانبه از اسرائیل ترغیب کنند. به نظرم آنها در پشت پرده از پوتین و شی هم می‌خواهند که جمهوری‌اسلامی را برای پذیرش این ملاقات تحت فشار بگذارند.
آیا چنین چیزی شدنی است؟ اگر بشود چه شود! در نظر بسیاری، چیزی شبیه تبدیل دریا به دوغ با یک قاشق ماست می‌نماید! ولی خب، در آن سوی ماجرا، واقعیت هم مثل الماس تیز و بُرنده است.

بدون سپر که در برابر آن ظاهر شوی، حیا و شرمی از بریدن ندارد! واقعیت هم حکم همان "نکته" را در کلام مولانا دارد:
نکته‌ها چون تیغ پولاد است تیــز
گر نداری تو سپـــــر، واپس گریــز
پیش این المـــاس بی اِسپــر میــا
کز بریـــدن تیــــــغ را نبــود حیــا

This comment was minimized by the moderator on the site

توافقنامۀ شِفک!
پرسش و مسئلۀ اصلی در مذاکرات بین ایران و آمریکا این است که آیا دو کشور علاقه و آمادگی لازم را دارند که روابط خود را "عادی" کنند یا خیر؟
اگر پاسخ به این پرسش آری باشد، تمام جزئیاتِ اختلافات بین دو کشور با فرمولی مرضی‌الطرفین قابل حل است از جمله موضوع غنی‌سازی در خاک ایران، اما اگر پاسخ منفی باشد، یا توافقی صورت نمی‌گیرد و یا توافقی تحمیلی و شکننده و راه‌ناگشا حاصل می‌شود.
در ماجرای برجام هم عدم آمادگی بر سر همین سبب شد که نهایتاً توافقنامه "شِفک" شود!
شِفک: تخمی که زیر مرغ کرچ، به جای جوجه شدن، فاسد شود.

حمام و خزینه!
درگیر مذاکرات طولانی و سطح بالا برای حل معضلی بزرگ با طرف مقابل شدن اما در همان حال، صحبت رو در رو و گرفتن عکس دو نفره با او را به صورت خط قرمز و تابو در آوردن، حقا که مصداق عینیِ "حمام رفتن و از خزینه پرهیز کردن" است!

سوگواری از احتمال حل مشکل؟
نیروی براندازی که تمام سرمایه‌اش شرط‌بندی بر روی اجرای زورکی لایحۀ عفاف و حجاب به امید بروز ناآرامی در جامعه و عدم مذاکره با دولت ترامپ با سودای وقوع جنگ باشد، روشن است که از تعلیق لایحه و آغاز مذاکره به قدری از خود ناراحتی و عصبانیت نشان دهد که نیت واقعی خود را از براندازی نیز عیان سازد!
برخی از مدعیان براندازی نشان دادند که قصدشان آزادی و آسایش زنان و یا آشتی کشور با جهان نیست، نیت تصرف قدرت به بهای زجر مردم و نابودی کشور است! وگرنه چطور ممکن است افرادی از تعلیق اجرای لایحۀ حجاب و عفاف و مذاکره با ترامپ تا این اندازه خشمگین و سوگوار باشند؟


باخت رسانه‌ای!
قبل از این بارها نوشته‌ام که جمهوری اسلامی "بازی رسانه‌ای" را به رقبا و دشمنان خود باخته است؛ چون از یک طرف، ده‌ها شبکۀ تصویری داخلی را به انحصار جماعتی در آورده که حرف منطقی و متقاعدکننده‌ای برای افکار عمومی ندارند و به جای جذب مخاطب، آن را فراری می‌دهند و یا به واکنش خصومت‌آمیز می‌اندازد! و از طرف دیگر، شمار بسیاری از اهل رسانه را چنان آزرده و محدود کرده که مجبور به ترک کشور شده‌اند و در دیار غربت اغلب به دلیل فشارهای اقتصادی با شبکه‌هایی به همکاری برخاسته‌اند که هیچ دغدغۀ بی‌طرفی و انصاف در نشر خبر ندارند و گاه تا حد زردترین رسانه‌های عالم تنزل پیدا می‌کنند. روشن است که مخاطبان بیزار از صدا و سیما، جذب این شبکه‌ها می‌شوند و تحت تأثیر آنان قرار می‌گیرند.
این معادله چگونه قابل تغییر است؟
اول، از طریقِ تغییر ساختار صدا و سیما و مدیران آن به گونه‌ای که در خبررسانی و تحلیل به صورت سازمانی آزاد و حرفه‌ای در آید. دل بستن به چنین تغییری فعلاً خیال خام به نظر می‌رسد!
دوم، اجازۀ تأسیس یک شبکۀ خصوصی مستقل و حرفه‌ای که این هم فعلاً خیال خام‌تری است.
سوم، سپردن اختیار و مدیریت یک شبکه از شبکه‌های صدا و سیما به قوۀ مجریه که قادر به ایجاد تحول و جذب مخاطب باشد. این هم که به مثابۀ خرما بر نخیل است!
چهارم، اعلام عفو عمومی برای تمامی روزنامه‌نگاران و اهل رسانه و تضمین امنیت و تسهیل رفت و آمد آنان به کشور تا لااقل ضریب خشم آنان از وضعیت کنونی کاهش یابد و به صورتی متوازن‌تر خبرها را پوشش دهند. این هم که فعلاً خارج از تصور است.
پنجم، رفع ممنوعیت روزنامه‌نگاران و صاحب‌نظران داخلی برای مصاحبه با شبکه‌های خارج از کشور به طوری که صداهای منصف و متوازن هم در سطح وسیع‌تری در ایران شنیده شود. این یکی واقعاً کار ساده و پیش‌افتاده‌ای است اما دریغ از همین هم!
بنابراین، می‌توان نتیجه گرفت که خودکرده را تدبیر نیست! خودشان شکست رسانه‌ای را انتخاب کرده‌اند!

This comment was minimized by the moderator on the site

حسن رحیم پور ازغدی :
رئیس جمهور آمریکا محل دقیق بوسه را برای متقاضیان روبوسی مشخص کرد برای مشتاقان مذاکره و آشتی با پریزیدنت وقت مناسب است


کاسیان تحریم و پایداری‌چی ها این روزها بد جوری دست و پا می‌زنند
قبل از گفتگوی غیر مستقیم ایران با طرف آمریکایی پایدارچی‌های فرقه ضاله تمام نیرو و انرژی و منابع خود را بکار گرفتند تا این گفتگوها صورت نگیرد ولی زهی خیال باطل
وضعیت کلی کشور به مرحله‌ای رسیده که حاکمان چاره‌ای جز مذاکره ندارند
هر چند اکثریت مردم دلخوشی از نظام ندارند ولی باز امیدشان به داخل است که مشکلات با مذاکره حل شود
مردم خواهان بهبود وضعیت فعلی هستند
برای مردم دیگر حنای جناح ها رنگی ندارد
مردم آسایش و زندگی می‌خواهند
مردم خواهان رونق اقتصادی هستند
مردم از دشمنی و مرگ خسته شده‌اند
برای مردم چرخیدن چرخ اقتصاد مهم تر از صدور ایدولوژی‌ست
پایدارچی‌های بی‌بوته دقیقا از زمانی که مقامات ایران عازم مسقط شدند پروژه تخریب خود را علیه مذاکره کنندگان و خواهان مذاکره ( مردم ) کلید زدند
همانطور که شاهد هستیم تمام برنامه های رسانه ملی علیه مذاکره و گفتگو است
گویی رسانه ملی در دنیای دیگری سیر می‌کند و اصلا از وضعیت فعلی کشور هیچ اطلاعی ندارد
رسانه ملی بجای انتقال امید و انرژی به مردم دایما بر طبل جنگ می‌کوبد
دائما در حال اجرای منویات فرقه جنگ طلب و بنیادگرایی پایدارچی ها‌ست
بعد از حملات نمایندگان افراطی و حداقلی مجلس که راه به جایی نبردند رسانه یلی با دستور فرقه جلیلیست پروژه تخریب را کلید زدند
جالب است بعد از چند ساعت گفتگو ی ابتدایی و مقدماتی بازارهای مالی و دلار و تتر و طلا و سکه که هر روز در حال صعود بودند به یکباره شیب نزولی پیدا کردند و ارزش پول ملی هم به اندازه ۱۵ درصد رشد نشان داد
در همین اثنا جناب رحیم پور ازغدی که عضویت در شورای انقلاب فرهنگی را یدک می‌کشد مانند کودکان سرتق و لحوج و بی ادب برای اینکه از قافله پایدارچی ها عقب نیفتاد فحاشی‌های نسبت به موافقان مذاکره اتجام داد
مثال افرادی چون رحیم پور ازغدی که انواع و اقسام عنوان ها را یدک می‌کشند ولی همین که لب به سخن بار می‌کنند ادبیات سخیف و متعفن آنها چنان فضا را مسموم می‌نماید که از کوزه درون انها جز تعفن نمی‌تراود
رحیم پور ازغدی با این نوع گفتار خود دقیقا مصداق کمثل الحمار می‌باشد که انبوهی از کتابها را با خود حمل می‌کند دریغ از اینکه از آن همه کتاب و منابع کوچکترین بهره‌ای در جهت دانش و آگاهی خود برده باشد
پایدارچی ها فرقه ضاله و نااهلی هستند که تربیت آنان چون گردکان بر گنبد است
این فرقه گوش شنوایی برای شنیدن حقایق وضعیت مردم و کشور ندارند
اینان فقط به منافع خود می‌اندیشند و بس

عبدالزهرا هشترودی

This comment was minimized by the moderator on the site

راه همین است، دیگر هیچ
کلمه - عبدالله ناصری

از خرداد ۱۳۶۸ که رهبر دوم به قدرت مطلق رسید، خود را رهبر “استاده" نامید. در ابتدا این داوری درست می‌نمود که “رهبر فقید نشسته حکم می‌راند” ولی هر چه جلو آمدیم معنای آن جمله درست‌تر شد، یعنی دخالت در همه امور کشورداری از تعیین وزیر تا مدیرکل و سردبیر روزنامه. خدا به دوست شفیق عزیزمان-احمد آقا ستاری- سلامتی دهد که از نخستین قربانیان آن جاه‌طلبی بود یا مرحوم احمد جان بورقانی که وقتی در دیدار خصوصی (همراه احمد مسجدجامعی وزیر وقت ارشاد) از عضویتش در شورای عالی خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) گفتم چهره برافروخت. این خاطره را هم نقل کنم که یکی از پیشنهادهای آقای محمد خاتمی برای تصدی وزارت اطلاعات در سال ۷۶، مرحوم هادی مروی بود، مردی که برای ترویج مرجعیت علی خامنه‌ای فعال بود ( البته بعدا پشیمان و مستبصر شد). رهبر نپذیرفت و گفته بود او روضه‌خوان خوبی است.

این‌ها را نوشتم تا تأکید کنم بعد از شکست‌اش در جنبش دوم خرداد، او (رهبر) همه امور را به دست گرفت و همه‌کاره حکومت شد. علی خامنه‌ای بعد از جنبش سبز بارها تأکید کرد چهار خط قرمز دارد: رابطه با آمریکا، حجاب، شورای نگهبان و حصر سبز. حصر با آزادی شیخ مجاهد- آقای کروبی- معلق شد. حجاب اجباری با انقلاب “زن، زندگی، آزادی” هو و هوا. و به نظرم با مشارکت‌های انتخاباتی مفتضح، شورای نگهبان هم در محاق شد. شبح آمریکا هم پس از سال‌ها که به قول عرب‌ها “معدلجه” (ایدئولوژیک) بود، با آمدن دوباره دونالد ترامپ سیاه‌تر شد.

اشتباه راهبردی ولی فقیه این بود که نخواست فهم کند که “جهان شورای نگهبان دارد”. جنتی شورای نگهبان جهان، رئیس جمهور آمریکا است. بدشانسی رهبر حکومت این است که رئیس “ش ن” جهان، اکنون ترامپ است. او با زوری که دارد صلاحیت علی خامنه‌ای را در داشتن اورانیوم بالا و موشک دوربرد احراز نکرده و این امری بدیهی است.

ظاهرا تقدیر الهی هم همین است که «از برای هر جبار، جباری هست» مردم ایران پذیرفته‌اند این آخرین تصمیم رهبر است که باید مذاکره کند با آمریکا. تصمیم در این‌باره، دوگانه نیست، یگانه است. رهبر مجبور شده که مذاکره کند. راه پس و پیش ندارد. رهبر ایستاده! خود وسط گفتگوهاست. سخت است که از تسلیم رهبر در برابر ظالم دیگری بگویم، ولی حیله‌ای برای مردم جز این نیست. رهبر ستمگر ابرمتوهم مغرور، طوری عمل کرده که خدا صلاح را جز بر نزول “استدراج" نداند.

نتیجه مذاکره خامنه‌ای و ترامپ هر چه باشد، جز خرسندی و تقویت اراده مردم برای گذار از جمهوری اسلامی نخواهد بود. قبول ندارم که رفع معضل‌ها با ترامپ، سرکوبی اجتماعی در ایران را تشدید خواهد کرد. پاره‌گی‌های حکومت وسیع شده است. این که رئیس جمهور در برابر اجرای قانون مهمل حجاب، تهدیدکنان مقاومت می‌کند، خبر خوبی است. رهبر حکومت ضعیف‌تر و تنهاتر از همیشه است. "الحمدلله رب العالمين ". با پوزش از استاد شعر، شفیعی کدکنی: «باید بچشد عذاب تنهایی را, مردی که ز عصر خود فروتر باشد»

قبلا نوشته‌ام: “اکنون وقت خوش خیابان است.” به هر بهانه‌ای. با عزیز محبوس ظلم -آقا مصطفی تاجزاده- همدل هستم که آرامش فعلی مردم، از هارت و پورت حاکمان نیست. ولی باور دارم سال جاری، به رغم سختی‌های شدیدتر، خوشی‌های غیرمترقبه نیز خواهد داشت.

This comment was minimized by the moderator on the site

تا وقتی سفارت آمریکا تو ایران باز نشه، ما تو توهم جنگ سرد می‌مونیم و یه مشت مفت‌خور از «دشمنی خیالی» نون می‌خورن.
‏دشمن واقعی، همینایی‌ان که با فحش به آمریکا، پول ملت رو می‌بلعن و هر شب با وی‌پی‌ان دارن CNN می‌بینن.
‏صلح می‌تونه یه کشور رو نجات بده، ولی نون اینا تو نفرت‌فروشیه./ وحید جعفری @Sahamnewsorg

This comment was minimized by the moderator on the site

اگر مارکو روبیو بجای ترامپ رئیس جمهور بود
(خطای راهبردی در مذاکره با آمریکایی‌ها)

محمدرضا اسلامی

مارکو روبیو هم اکنون وزیر امورخارجه ایالات متحده است. فردی بر صندلی وزارت خارجه نشسته است که به لحاظ جوهره شخصیت، هزاران کیلومتر با رکس تیلرسون فاصله دارد. او واجد هیچ‌ یک از بخشهای ممتاز شخصیتیِ دیپلمات‌های حرفه‌ای سنوات گذشته آمریکا (همچون ویلیام برنز یا تیلرسون) نیست. او وزیر خارجه شد فقط و فقط چون دونالد ترامپ خواست مارکو وزیرخارجه شود!

قسمت طنز تلخ ماجرا این است که این مارکو محتمل بود که رئیس جمهور آمریکا باشد «اگر» که ترامپ در سال ۲۰۱۵ کاندیدای ریاست جمهوری نشده بود. بله این آقای روبیو در سال ۲۰۱۶ رقیب جدی ترامپ در انتخاباتِ درون‌حزبی برای ریاست‌جمهوری بود. هنوز هم می توان در یوتیوب صحنه افتضاح مناظره آن سال ترامپ و او را دید. دونالد ترامپ او را «مارکو کوچولو» خطاب می‌کرد و ملت می‌خندیدند و هو می‌کردند. (مثلا در این لینک +) . مناظره‌ای که از نقاط تاریک تاریخ حزب جمهوری‌خواه بود. ولی همان مارکو کوچولو را ترامپ اکنون به وزارت‌خارجه برگزیده است.
بازگردیم به ابتدای بحث: همین مارکو روبیو محتمل بود که رئیس‌جمهور ایالات متحده باشد اگر که ترامپ در آن سال کاندیدای ریاست‌جمهوری نشده‌بود.

اما گزاره فوق واجد چه نکته‌ای است؟
خصلت‌های شخصیتی روبیو به گونه‌ای است که هر آنچه که ترامپ دارد را «ترامپ‌ترَش» را دارد. آری او در دُرشت گویی و در روحیه تهاجمی و در بسیاری چیزهای دیگر «ترامپ‌تر از ترامپ» است اما شانس واقبال (یا بخوانیم: زد و خورد بیرحمانه مسیر انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶) او را از این مسیر بازداشت.

خطای راهبردی در مذاکره با آمریکایی‌ها این است که گمان کنیم آمریکا کشوری است که دارای هژمونی واحد در بسیاری از حوزه‌های روابط بین‌الملل است. این اشتباه راهبردی ما را از این گزاره/فکت غافل می کند که برای هر وضعیتِ افتضاحی در ایالات متحده، یک وضعیت افتضاح‌تر متصور است.
برای مثال شما اگر که با شخصی مثل باراک اوباما مذاکره نکنید، نمی توانید تصور کنید که بعد از اوبامای جوان ِ ۴۷ ساله و چوپان‌زاده، به مذاکره با ترامپ میلیاردرزاده و معامله‌گر ۶۸ ساله گرفتار خواهید شد.

شما اگر که با همان ترامپِ میلیاردر زاده (امروز ۷۸ساله) مذاکره نکنید هیچ مشخص نیست که نوبت بعد با یکی از او «ترامپ تر» همچون مارکو روبیو مواجه نباشید.

خطای راهبردی در مذاکره با آمریکایی‌ها در نظر نگرفتنِ «ماهیت کشور آمریکا» است. آمریکا دیگ جوشانی است که نه نژاد/ژن در آن به ثبات رسیده (همچون کشورهای اروپایی) و نه یک
Common Sense
(به فارسی می گوییم: «خرد متعارف»)
در بسیاری از حوزه های حاکمیتی وجود دارد.
برای مثال شخصی مانند حمید رسایی را در ایران تصور کنید. فاصله فکری، شخصیتی و رفتاری حمید رسایی را با سید‌محمد خاتمی تصور کنید. می‌توان گفت که تقریبا در هیچ حوزه نظری، بین حمید‌ رسایی و سیدمحمد خاتمی یک Common Sense وجود ندارد. جهان فکریِ سیدمحمد خاتمی کیلومترها با حمید رسایی فاصله دارد. همین «فاصله» در فضاهای سیاسی-اجتماعی کشور آمریکا هزاران بار بیشتر است. فاصله شخصیت رفتاری رکس تیلرسون با مایک پامپئو بسیار بیشتر از فاصله حمید رسایی با سیدمحمد خاتمی است.

شما اگر که از مدتِ حضور تیلرسون حسن استفاده را نکنید و با او «پنجره سخن» را نگشائید به طرفه العینی با شخصیت زِبر و زننده‌ پامپئو طرف حساب خواهیدبود. تیلرسون یک مهندس انرژی، یک مدیر بین المللی، یک سیاستمدار وزین و یک شخصیت دارای Integrity است ولی پامپئو شبیه بچه‌دبیرستانی‌هایی است که می‌خواهد بعد از زنگ مدرسه همکلاسی اش را کتک بزند. هیچ گونه Common senseی بین تیلرسون و پامپئو وجود ندارد.

اشتباه راهبردی شما وقتی است که بگویید ما با «آمریکایی‌ها» مذاکره نمی‌کنیم. کدام آمریکایی؟! اوباما وقتی که رئیس جمهور شد تنها ۴۷ سال داشت. او جوانی بود پرانرژی که از مسیر بیرحمِ زیستنِ یک سیاه پوست چوپان زاده اهل هاوایی در سرزمین آمریکا عبور کرده‌بود.
اوباما نماد سیاهانی است که در این مملکت بجای «افسردگی» مسیر تلاش را پی می‌گیرند. جوانان سیاه‌پوست در این کشور عمدتا درگیر افسردگی حادّ و یا مواد‌مخدر هستند. اما اوباما از مسیر دیگری عبور کرده بود. او بجای غرق‌شدن در ماریجوانا با میشل مسیر یک زندگی پرامید (خلاف متعارف جوانان سیاه‌پوست) را برگزیده بود. اوباما یک «فرصت» بود برای ما که از مسیر او به منافع خودمان بپردازیم. ولی نپرداختیم چون به ماهیت کشور آمریکا اذعان نداریم: آمریکا دیگ جوشانی است که در آن نه ژن به استقرار رسیده و نه یک Common Sense در بسیاری از حوزه‌های نظری وجود دارد.
شما اگر امروز با ترامپ از مسیر درست گفتگو نکنید فردا با یکی “ترامپ‌تر از ترامپ” همچون مارکو روبیو یا جی‌دی ونس مواجه خواهید بود.

http://t.me/solseghalam

This comment was minimized by the moderator on the site

روزنامه جمهوری اسلامی: همه کسانی که منافع‌شان در خطر است برای مقابله با مذاکره به میدان آمده‌اند؛ حتی «اسکل نظام»
می‌دانیم که این بدگویان فقط صدا دارند، نفس ندارند، عدد ندارند هرچند همه‌شان هم افزا شوند باز کسر قابل اعتنایی از جامعه نمی‌شوند. می‌بینیم شان. حتی می‌شماریم شان. همه شان هم به میدان آمده‌اند. همه کسانی که منافع شان در خطر است به صف شده‌اند حتی اسکول نظام.
حتی آن مستندساز ناکام... حتی سخنرانان همه چیزدان..حتی توپخانه‌چی‌های کلمات... حتی وکیل الحرف‌های همیشه عصبانی... اینها که - در نیت شاید هزار فرسنگ فاصله داشته باشند - اما لبه دوم قیچی اسرائیلی ها را کامل می‌کنند. اگر چه نمی‌توان از حضور نفوذی‌هایی که با نقاب سوپر انقلابی، به سینه انقلاب شلیک می‌کنند هم غافل شد.

شمخانی و جواد لاریجانی و مجری‌های تلویزیون، چرا می‌خواهند مذاکره را نابود کنند؟/اسرائیل، چین، روسیه، ترکیه و تندروهای داخلی، دشمنان گفت‌وگوی عمان هستند
محمدمهاجری و فیاض زاهد در یادداشتی مشترک در روزنامه اعتماد نوشتند:

۱. از مواضع آقای عراقچی چنین برمی‌آید که آنچه در عمان اتفاق می‌افتد «پیش گفت‌وگو» است و طرفین دنبال محک زدن یکدیگر هستند.
۲. وزیر خارجه ایران دیپلماتی باتجربه است و در مذاکرات برجام دارای پیشینه ارزشمندی است و به همین دلیل نیز به عنوان مذاکره‌کننده اصلی وارد شده قابلیت‌های فردی و نیز اعتماد نظام به وی، از عراقچی چهره‌ای کاملا موجه ساخته و جز گروه بسیار کوچکی از تندروهای داخلی، مورد قبول همگان است.
۳. آفت هر کار سیاسی، تفوق حاشیه‌ها بر متن است... فرضا گفته می‌شود در این مذاکرات قرار نیست هیچ عکسی منتشر شود. ظاهرا عدم انتشار عکس با هدف جلوگیری از حاشیه مطرح شده، اما آیا خود همین ایده، حاشیه‌سازی بلاوجه نیست؟ اگر عکسی منتشر شود آسمان به زمین می‌آید؟
۴. پوشش رسانه‌ای مذاکرات برای داخل و خارج ایران بسیار مهم است..‌. آیا مانند همیشه و به‌طور سنتی قرار است صداوسیما تنها رسانه انحصاری باشد؟ تجربه نشان داده ضعف شدید صداوسیما در این زمینه‌ها، مرجعیت رسانه‌ای را به سمت دستگاه‌های تبلیغاتی دیگر کشورها سوق خواهد داد.
۵. مشکل صداوسیما صرفا در پوشش خبری نیست. همین روزها تحلیل‌های دم‌دستی که از برخی شبکه‌های تلویزیون پخش می‌شود، نه تنها پاسخگوی نیاز مخاطبان نیست، بلکه متاسفانه چنین تلقی می‌شود که تریبون دستگاه رسمی تبلیغاتی کشور در اختیار جریانی است که به تندرو مشهور است.
۶. انتظارآفرینی بیجا، سم مذاکرات است... مذاکره در یک بستر دیپلماتیک صورت می‌گیرد. بالا و پایین دارد. تلخ و شیرین دارد. امید و یأس دارد. همه اینها باید برای جامعه توضیح داده شود.
۷. مذاکرات پیش رو و احتمال توافق میان ایران و امریکا دشمنان زیادی دارد... مراقبت از ستون پنجم دشمن که درصدد تخریب ملت ایران است، ضرورت دارد. در کنار آنها کاسبان تحریم نیز در این دسته‌بندی قرار می‌گیرند.
۸. شاید نظریه نامحبوبی باشد، اما در افق بلندمدت امریکا، ایران را متحد خود می‌بیند.
۹. ایران از طریق برخی عوامل خود پیشنهاد ترجیح دیپلماسی اقتصادی به عنوان پیشران دیپلماسی سیاسی را در قالب بسته‌ای هزار میلیارد دلاری به طرف امریکایی ارایه داده است.
۱۰. دنیا وارد فاز جدیدی شده است... ترکیبی از تمرکز بر مذاکرات، تشکیل یک تیم رسانه‌ای قدرتمند. تحلیل داده‌ها تا مغلوب جنگ روایت‌ها نشویم و برخورد با کاسبان و متوهمان.
11- به‌طور جدی باید پرسید علی شمخانی و جواد لاریجانی و مجری‌های بی‌کیفیت صداوسیما با مجوز و اجازه چه مقامی در نقش مخرب تصمیم نظام قرار می‌گیرند. ایران چنانچه کمربند محکمی پیرامون این رویداد نبندد، بدون تردید متضرر خواهد شد

This comment was minimized by the moderator on the site

چند نکته مهم در ارتباط با بخش انرژی و مذاکرات ایران و آمریکا

‏۱- اروپا که اکنون کلید غروب آفتاب را در دست دارد، به همان اندازه که در برجام مهم بودند، اینجا هم مهم هستند. دور قبل آمریکا از سود تجاری برجام حذف شد و برجام بهم خورد، اینبار عده ای میخواهند اروپا را حذف کنند و توافق احتمالی را به شکست بینجامد. «صنعت انرژی ما اروپایی است».

‏۲- روسیه را هم دست کم نگیریم، تاریخ توافق روسیه و اوکراین پیش نیاز تاریخ توافق ما و آمریکا است. تمدید کل تحریم های روسیه توسط ترامپ بدون هیچگونه تخفیفی بمدت یکسال را خبر خوبی برای مذاکرات ایران نمی دانم.

‏۳- پروژه های عقب مانده بخش انرژی که به حدود 500 میلیارد دلار رسیده است، میبایستی اولویت بندی شوند و فراموش نکنیم که ظرفیت اجرایی کشور حداکثر سالی حدود 25 میلیارد دلار بیشتر نیست. عمق فاجعه را این اعداد مشخص میکنند.

‏۴- میادین مشترک را پیشنهاد میشود که بصورت مشارکتی با مدیریت بخش خارجی و فروش محصول ۲۵ ساله واگذار گردد و ایران سهم خود را بعنوان حق مالکانه بردارد. شعار توان خودکفایی داخلی یک دروغ توسط کشورهای همسایه و توسط عوامل نفوذی آنها بود. دیر بجنبیم مخزن یا توسط همسایه ها خالی میشود یا ارزش تولید و فروش را از دست میدهد.

‏۵- مسئولین مگا پروژه ها میبایستی ده ها سمینار و کنفرانس بین المللی در خارج از کشور برای معرفی پروژه ها توسط مشاورهای معتبر بین المللی برگزار کنند.

‏مهم‌ترین نقش در سرمایه گذاری را ایرانیان خارج از کشور بعهده دارند و تا اینجای کار دولت چهاردهم ضعیف ترین عملکرد را در حوزه ایرانیان خارج از کشور داشته است.
عبداله باباخانی

This comment was minimized by the moderator on the site

پایان جنگ‌های مقدس!

رحیم قمیشی

جنگ ۸ ساله ایران و عراق مرداد ۱۳۶۷ به پایان رسید.
مقامات بلند پایه ایران و عراق پس از کشته شدن نیم میلیون انسان بیگناه با هم دست دادند.
بیش از یک میلیون جوان دیگر هم، برای همیشه خانه‌نشین یا ویلچرنشین شده بودند.
اولین اسرای دو طرف مرداد ۱۳۶۹ تبادل گردیدند.
یعنی دقیقا دو سال پس از پایان رسمی جنگ و آتش‌بس.
گروه ما ۳۰ آبان ۱۳۶۹ رها شد.
یعنی دو سال و پنج ماه پس از پایان جنگ!
قطعنامه ۵۹۸ را که مبنای پایان جنگ شد ابتدا عراق پذیرفت، ایران نپذیرفت.
تا آن‌وقتی که عراق دوباره به نزدیکی‌های اهواز رسید. پس از دادن پنجاه هزار شهید جدید بالاخره مقامات ما تصمیم گرفتند قطعنامه را بپذیرند!
دو سال کشمکش بر سر نحوه تبادل اسرا شروع شد، نهایتاً این عراق و صدام بود که به‌صورت یکطرفه تبادل را شروع کرد.
برای ما ننگ بود خودمان تبادل را شروع کنیم.
جان جوانان در بند عراق چه اهمیتی داشت.
مهم به اثبات رساندن حرف مقامات جمهوری اسلامی بود... مبادا فکر کنند ما گاهی کوتاه هم می‌آییم!
عراق می‌گفت کل اسرا در برابر کل اسرا.
و چون تعداد اسرای ایرانی در بند عراق کمتر بود، ایران بر تبادل نفر در برابر نفر پافشاری می‌کرد. نمی‌دانم آن ده پانزده هزار اسیر اضافی را نهایتا می‌خواست چه‌کار کند!

و یک پرسش مهم را هرگز جواب ندادند.
چرا جنگی که می‌شد خرداد ۱۳۶۱ با آزادی خرمشهر پایان یابد به مرداد ۶۷ کشیده شد.
چرا تبادل اسرای غریب مانده دو سال و نیم عقب افتاد،
چرا بجای دریافت غرامت از عراق ما بودجه‌هایمان را صرف بازسازی مناطقی در عراق کردیم، تا آنجا که بنیاد شهید ایران رسیدگی به "شهدای" عراقی را هم در دستور کار خود قرار داد!
پرسش‌های بی‌پاسخی که تاریخ جواب آن را خواهد یافت!
اینکه ادامه جنگ چه خیرات و برکاتی برای چه افراد و چه نهادهایی داشته است!!
تاریخ حتما پاسخش را شفاف به همه خواهد داد که چه جانها فدا شدند تا چه عده‌ای به نان و نوا برسند...

حال جنگ لفظی ایران و آمریکا!
از دیروز تا امروز ۱۵ درصد اقتصاد ایران از سقوط بازگشت داشته.
دلار ۱۰۰ هزار تومانی شده ۸۵ هزار.
امید به بهبود شرایط اقتصادی افزایش یافته.
تهدید جنگ تمام عیار کاسته شده.
مردم احساس می‌کنند شاید کمی شرایط زندگی‌شان بهتر شود.
در منطقه خاورمیانه کشورها خوشحالند.
حتی فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها هم به آینده‌شان امیدوارتر شده‌اند.
همه اینها با یک مرحله مذاکره غیر مستقیم!
آنهم با فشار و اصرار ترامپ
و قبول "ناگزیر" مقامات ایران.

عامل خاتمه جنگ ایران و عراق صدام بود.
عامل شروع تبادل اسرا صدام بود.
عامل آغاز مذاکرات با آمریکا ترامپ بود.
خیر هر کدام، بعدها به مردم مظلوم ایران رسید.

تاریخ حتماً بعدها خواهد نوشت؛
نظام‌های ایدئواوژیک برای به کرسی نشاندن حرف خود، حاضرند چه فشارها به مردم‌شان وارد آید.
مهم پرستیژ خودشان است.
مهم اهداف تعریف شده حاکمان می‌باشد.
مبادا در آینده بگویند ایران پیشنهاد مذاکره با آمریکا را داد.
مبادا در آینده بگویند مقامات عالی ایران و آمریکا با هم دست دادند.
مبادا ایران دیگر قهرمان مبارزه آمریکا نباشد
مبادا کسی بگوید شعارهای مرگ بر آمریکا آمریکا همه‌اش یک بازی بوده!

امروز که ایران و آمریکا در مسیر توافق و سازش قرار گرفته‌اند، کسی هست توضیح بدهد آنهمه نزاع و شعارها ثمره‌اش چه بود؟
پاسخ ندهید!
اما تاریخ با وضوح خواهد نوشت؛
نه پایان جنگ
نه تبادل اسرا
نه پایان منازعه بیهوده با آمریکا
هیچکدام با ابتکار مقامات ایران انجام نشد!
هر چند صدها هزار و میلیون‌ها ایرانی در فشار مرگ قرار گرفته بودند.

فرزندان ما در کتاب‌ها خواهند خواند
چه بر سر ایران و ایرانیان رفت
در طول دوره سخت حاکمیت دینی
که همه تصمیمات حکومت را
به دروغ
به "خدا" پیوند می‌زد!

This comment was minimized by the moderator on the site

پیشنهاد یک عضو کمیسیون امنیت ملی برای دعوت از استیو ویتکاف برای سفر به ایران؛ سفر ویتکاف به تهران می‌تواند تنظیم‌کننده محاسبات ترامپ باشد
یک عضو کمیسیون امنیت ملی گفت: به عنوان یک دیپلمات معتقدم همان‌طور که آقای ویتکاف به مسکو رفته و از نزدیک با آقای پوتین صحبت کرده، اگر ویتکاف علاقه‌مند باشد که ایران و تهران را از نزدیک ببیند، ایرادی ندارد چون صحنه، قدرت و توان ایران را می‌بیند.

This comment was minimized by the moderator on the site

جان کری: ایران در گوشه رینگ است؛ توافق ترامپ با تهران باید گسترده‌تر از برجام باشد
جان کری، وزیر خارجه پیشین آمریکا در مقاله‌ای در وال‌استریت ژورنال نوشت که در ۱۰ سال اخیر تغییرات اساسی در توازن قوا به وجود آمده و جمهوری اسلامی نیز متحمل اشتباهات ژئوپولیتیک بسیاری شده است. این امر تهران را به گوشه رینگ کشانده و بخت دستیابی ترامپ به توافق گسترده با ایران را افزایش داده است.
جان کری که در زمان ریاست‌جمهوری باراک اوباما وزیر خارجه آمریکا بود و از معماران اصلی برجام محسوب می‌شود، طی این مقاله مشترک با توماس کاپلن در وال‌استریت ژورنال نوشت که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده فرصتی تاریخی در اختیار دارد تا به توافقی با جمهوری اسلامی ایران دست یابد که بتواند منطقه و جهان را امن‌تر کند.



اکسیوس: عراقچی و ویتکاف ۴۵ دقیقه رودررو گفتگو کردند؛ دور دوم شنبه در رم برگزار می‌شود
به گزارش اکسیوس به نقل از دو منبع آگاه، دور دوم مذاکرات جمهوری اسلامی ایران و آمریکا بر سر برنامه هسته‌ای ایران قرار است روز شنبه در رم، پایتخت ایتالیا برگزار شود.
به گزارش این وبسایت خبری، هدف دولت دونالد ترامپ از دور نخست مذاکرات که روز شنبه ۱۲ آوریل در عمان برگزار شد، تغییر فرمت این گفتگو‌ها از غیرمستقیم به مستقیم بوده و این امر محقق شده است.
بنابر این گزارش به نقل از یک منبع آگاه، بر خلاف اظهارات پیشین عباس عراقچی، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران مبنی بر این که ملاقات رودرروی او و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا تنها چند دقیقه طول کشیده و به خوش‌و‌بش ساده گذشته است، این دو روز شنبه ۴۵ دقیقه رودررو گفتگو کردند.


ترامپ: به زودی درباره ایران تصمیم می‌گیریم
دونالد ترامپ، رئيس‌جمهوری آمریکا روز یکشنبه گفت که با مشاورانش درباره جمهوری اسلامی ایران گفتگو کرده است و انتظار دارد که تصمیم‌گیری در این رابطه به زودی انجام شود.
آقای ترامپ در هواپیمای مخصوص ریاست‌جمهوری به خبرنگاران گفت: «خیلی زود در مورد ایران تصمیم می‌گیریم.»

This comment was minimized by the moderator on the site

اگر شرط‌بندی در جمهوری اسلامی آزاد بود هرچه نداشتم شرط می‌بستم که ایران و آمریکا توافق می‌کنند

صادق زیباکلام، استاد بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره مذاکرات جاری در عمان گفت‌:

اگر شرط‌بندی در جمهوری اسلامی آزاد بود من هر داشتم و نداشتم روی این شرط‌بندی می‌کردم که اولاً مذاکره صورت می‌گیرد و ثانیاً این که در نهایت به توافق منجر خواهد شد. چراکه معتقدم دو طرف اصلی یعنی رهبر ایران و رئیس‌جمهور آمریکا نمی‌خواهند کار به رودررویی بکشد.

تنها کسانی که می‌خواهند کار به درگیری بکشد و مذاکرات به نتیجه نرسد، نتانیاهو، تندروهای آمریکایی، اپوزیسیون جمهوری اسلامی، نیروهای سلطنت‌طلب و آن دسته از ایرانیانی هستند که امیدوار بودند درگیری به وجود بیاید و از رهگذر آن گشایشی ایجاد شود. اگر هم به‌زعم آنان این درگیری به سقوط سیستم منجر نشد، فضا کمی باز شود.

@sedaehashemi

This comment was minimized by the moderator on the site

احمدی نژاد رئیس جمهور دولت نهم و دهم گفت :
آمریکا مقصر نبوده و نیست . همیشه ایران عهدشکنی کرده و خودم از سال ۸۹ شاهدش هستم . امریکا خودش بهمون سانتریفیوژهای نسل شش را میداد تا ما ۲۰ درصد غنی سازی کنیم . من قبول کردم که ما و آمریکا باهم شریکی سازه های اتمی بسازیم .
از داخل ایران عهدشکنی کردند و نگذاشتند .

حقایقی که دشمنان کشور و روس پرستان آن را پنهان می کنند

This comment was minimized by the moderator on the site

گفت‌وگویی تاریخی/ روایت "حسن روحانی"، از گفت‌وگوی تلفنی با "باراک اوباما"
پس از تبادل نامه بین ایران و آمریکا، دوباره اخبار مذاکره داغ شده و شنبه هم دور تازه گفت و گوها در همکارانش بود که افقها را گشود روحانی در دیدار نوروزی از آن تماس تاریخی گفته است:

مسقط برگزار شد؛ در مهر ۹۲ نیز این گفت وگوی تلفنی #روحانی و #اوباما و همچنین تلاشهای JZarif@ و روایت شد در حالی که اوباما تا آن روز سه بار درخواست مذاکره داده بود.

قبل از حرکت از تهران آقای اوباما ۳ بار از طریق نمایندگی ایران در نیویورک پیغام داده بود که مایلم با رئیس جمهور ایران که به نیویورک می آید، مذاکره کنم

رئیس جمهور روحانی پیشنهاد اوباما را با Khamenei_fa@ در میان میگذارد؛ «من این موضوع را خدمت مقام معظم رهبری مطرح کردم ایشان موافق نبودند. در این زمینه خیلی با هم صحبت کردیم که مصلحت ما هست یا نه مذاکره بکنیم یا نکنیم؟ تا اینکه در نهایت پیشنهادی دادم که ایشان پذیرفتند.

رئیس جمهور روحانی به khamenei_fa@ میگوید اگر #اوباما شرایط او را بپذیرد، ملاقات میکند و رهبری نیز رد نمیکنند، اما میگویند بعید است طرف مقابل شرایط #روحانی را بپذیرد.

«مذاکره عملاً انجام نگرفت اما در لحظات آخری که در نیویورک بودیم به تماس تلفنی آقای اوباما به دلایلی پاسخ دادم که اگر لازم باشد، دلایلش را زمانی توضیح میدهم

روحانی در روایت خود از دلایل پذیرفتن آن تماس چیزی نمی گوید و همچنان ناگفته هایی از آن گفت و گوی تاریخی باقی می ماند.

آن مذاکره کوتاه بود یک ربع تا بیست دقیقه بیشتر طول نکشید اما در آن مذاکره کوتاه ۵ مسأله مهم مطرح شد. در دو مسأله ما با هم توافق کردیم و در سه مسأله بنا شد، بعداً درباره آنها صحبت کنیم. این تماس توانست فضا را تلطیف کند.

This comment was minimized by the moderator on the site

آنان که شنبه‌شب نخوابیدند

سرمقاله روزنامه هم‌میهن

حدود دو ماه پیش که دلار نزدیک به ۹۰ هزار تومان شده بود، تندروهای مجلس با خوشحالی تمام، فرصت را مناسب دیدند تا با استیضاح و انداختن وزیر اقتصاد با یک تیر سه نشان بزنند.

اول؛ نمایش دهند که به فکر مردم و رفع گرانی هستند. دوم؛ ضرب شستی هم به پزشکیان نشان دهند. سوم؛ دق و دلی‌های سیاسی قبلی که از همتی داشتند را به نحوی خالی کنند.

ولی مصداق از قضا «سرکنگبین صفرا فزود» شدند و تیرشان چون بومرنگ کمانه کرد و به خودشان اصابت کرد. آنان که خود متهم ردیف اول وضعیت ارزی و فقر و فلاکت اقتصادی هستند، خویشتن را همزمان در جایگاه بازپرس و دادستان و قاضی و اجرای احکام قرار دادند و وزیر اقتصاد را محکوم و حکم‌ خود را هم اجرا کردند.

اگر دقت کنید اغلب نیروهای نزدیک به اصولگرایان و ساختار سیاسی از این گفت‌وگوها یا حمایت می‌کنند یا در بدترین حالت حرفی نمی‌زنند. در این میان گروهی اندک از آنان هستند که همچنان پرچم دشمنی با خیر عمومی را بر دوش می‌کشند.

یک رسانه منسوب به دولت قبل تیتر زده که: «دستاوردهای خیالی مذاکرات یکی پس از دیگری هوا می‌شود!» یک نماینده ۳ درصدی به مردم شکایت برده که: «ای ملت! بدانید مجلس هیچ اطلاع و خبری از مذاکرات ندارد.»

نماینده چند درصدی دیگر ایراد بنی‌اسرائیلی گرفته و می‌گوید که: «تلاقی و سلام و علیک آقای عراقچی با نماینده آمریکا در مذاکرات دیروز عمان، غیرضروری، نادرست و غیرقابل توجیه است.»

آن دیگری یاد عقلانیت افتاده و با ادبیاتی مدرن توصیه می‌کند که عقلانیت اقتضا می‌کند به «پلن B»! فکر کنیم و هشدار جدی داده که؛ افق توافق با ترامپ روشن نیست کشور را معطل نکنید.

بدترین آنان که رهبر فکری و اخلاقی تندروها است متن بسیار وقیحانه‌ای را منتشر کرده و‌ بعد مدعی جعلی بودن آن اکانت شده‌اند. این مجموعه شنبه‌شب نتوانست بخوابد چون درد و رنج آنان ناشی از آرامش و رضایت خاطر مردم است و به میزانی که مردم راضی بودند آنان به عذابی الیم دچار شده بودند.

This comment was minimized by the moderator on the site

رهبر ایران اگر چه جنگ طلب است، اما مرد جنگ نیست

میراصغر موسوی
فردا عراقچی وزیر خارجه ایران با استیون ویتکاف، فرستاده ویژه رئیس‌جمهوری آمریکا، در شهر مسقط پایتخت عمان گفتگو می‎کنند. این دیدار برای خامنه‎ای یک رسوایی است. اما برای ایران در هر صورتی مفید خواهد بود.

رژیم ایران در همه عرصه ها شکست خورده و توان برای مقاومت حداقلی حتی ندارد. هر آن‎چه رهبر ایران بافته بود، پنبه شد و بر باد رفت. استراتژی خامنه‎ ای مبتنی بر همان مَثَلی است که، مشاور او علی لاریجانی در سفر لبنان گفت:" اسرائیل با آلت آمریکا چیز می‎کند". این در واقع وارونه‎ نمایی استراتژی رژیم ایران است. البته این تأکید بر این معنی نباید گرفته شود که، اسرائیل خود اتکا و نیز مستقل است. رژِیم اسرائیل اشغالگر و نژاد‎پرست است. اما موضوع این نوشته آن نیست.

سیاست جنگ طلبانه رژیم ایران بیش از دو دهه است منطقهِ خاورمیانه را نا‎امن کرده و در گوشه و کنار آن آتشی برافروخته است.. اما این رژیم جنگ طلب، اکنون از ادعا برای نابودی حیفا و تل‎آویو و حسینیه کردن کاخ سفید ناگزیر به گفتگو با آمریکا شده است. عراقچی روز شنبه چه رو به ویتکاف بنشیند و یا چند متر آن طرف‎تر باشد و با نت‎بوک جواب او را بدهد، یک شکست خوردهِ تسلیم شده است و در موضع و موقعیت غیر شرافتمندانه قرار دارد. خامنه‎ ای، شورای عالی امنیت ملی و دولت ایران این پیام صریح را دریافت کرده‎اند:
با دونالد ترامپ و تیم شورای امنیت ملی صحبت کردم و به شما می‌گویم که این گفتگوها {با ایران در عمان} مستقیم است.
هدف نهایی ترامپ از این دیدارها و گفتگوها این است که ایران به سلاح هسته‌ای دست پیدا نکند.
تمام‌گزینه ها رو‌ی میز است؛ انتخاب با ایران است که یا با تقاضاهای ترامپ موافقت کند یا بهایی سنگین پرداخت کند. ( سخنگوی کاخ سفید. عصر جمعه )

این وضعیت را شخص رهبر ایران، مرد جنگ طلبی که داشت با چیز دیگران چیز می‎کرد و حالا همه آن چیزها را از دست داده رقم زده است. او هنوز هم حاضر نیست دست از جنگ بکشد. اما دیگر دستش به جایی نمی‎رسد و به چیزی هم بند نیست. باید مفری بجوید. بهترین امکان به لجن کشیدن دولتی است که، از قضا شعار مذاکره سر داده بود و بنا به خشم و غضبِ رهبر، آن را منتفی اعلام کرد. و حالا عراقچی مصلوب و الاختیار به مسقط می‎رود. او نماینده دولت نیست. در عین حال نماینده رسمی خامنه‎ ای نیز است.
عراقچی یک واسطه بی اختیار است و نمی تواند ابتکار عمل داشته باشد. به همین دلیل روشن است قصد خامنه‎ ای مذاکره برای حل حداقلی از مشکلات حتی نیست. با این‎حال اگر او دریابد جنگ واقعی در پیش است و ناگزیر خود باید در این جنگ شرکت کند قدر یقین عقب نشینی خواهد کرد.

رهبر ایران اگر چه جنگ طلب است، اما مرد جنگ نیست. اگر احتمال دهد که جنگی در می‎گیرد که مستقیم دامن خود او ( مقام و موقعیت و حکومت و خانواده و اطرافیان و...) را هم خواهد گرفت، پس می‎نشیند. اکنون شاید در جستجوی راه و شکلی باشد که آبرومندانه به نظر آید.

اگر آبرویی مانده باشد. با این حال، اگر او طبل جنگ را حتی از سر ناچاری کناری بگذارد و ننگ صلح را بپذیرد، مورد قدردانی قرار می‎گیرد. هر احتمالی که حتی کسری از ثانیه سقوط و نابودی ایران را به تاخیر بیندازد بهتر است مورد استقبال قرار گیرد.

This comment was minimized by the moderator on the site

پایان بازی

«گل یا پوچ»

در طول این سال‌ها مسیر سختی را در کنار ملت مستضعف پیمودیم تا با ایجاد امکان اندیشیدن به دیروز امروز و فردای ایران، فرصت‌های بهتری برای پوچ کردن دست‌های رندان بازی بلد در عرصه‌های مختلف سیاسی اقتصادی و فرهنگی فراهم شود.

اکنون تعداد دست‌های باقی مانده بجهت فریب ملت دیگر زیاد نیست. ملت می‌تواند «گل» را در اختیار بگیرد و صد البته مهمتر از گرفتن گل نگهداشتن آن است. آری اگر بدرستی پیش‌شرط هرگونه توسعه عادلانه ایران حل‌وفصل مسئله سیاست‌خارجه بود، حال که در این مسیر قدم گذاشته شده است، گام بعدی مراقبت از بهره‌مندی‌های اقتصادی این اقدام است!
اگر همه چیز همین‌گونه پیش برود یکی دو دست دیگر گل از دست شیادان سوار بر درد و رنج ملت مستضعف و طرفدار تحریم خارج خواهد شد، باید مراقبت کرد گل بدست «الیگارش»های اقتصادی و پدرخوانده‌های سیاسی نیفتد و
بهره‌مندی‌های اقتصادی مترتب خرج توسعه رفاه و بهره‌مندی وابستگان و موسسات و میلیتاریست‌ها نشود.

ایران در تب ناترازی و ناتوسعه‌مندی در خود می‌سوزد. ما خیلی عقب افتادیم، خیلی...

نکته امیدوار کننده از پس این گل یا پوچ پرهزینه به خودآگاهی رسیدن اقشار مختلف است. در تغییر نسلی موجود متولدین دهه هشتاد به بعد این‌بار نه با رسم شکل توسط شیادان و نه نگاشتن «مفهوم» توسط اهل قلم بلکه با نظاره حادثه خود به شناختی عمیق و خودآگاهی دقیق خواهند رسید:

آری صلح خیلی خوب است و ستیز و تحریم خیلی بد است!

علی ای حال ما بر آن عهد که با ملت مستضعف بستیم همچنان هستیم و همچون گذشته که در انتخابات بی‌مزد و مواجب قدم در مسیر تغییر و فلاح عمومی گذاشتیم، آینده پیش‌رو را بشرط تحقق و پوچ‌نمودن اندک دست‌های باقی مانده رصد، تبیین و مطالبه خواهیم نمود:

گشایش‌های احتمالی تنها باید خرج توسعه زیرساخت‌های توسعه ایران و افزایش رفاه عمومی شود.

به امید پایان این بازی و تحقق رویای آینده...

This comment was minimized by the moderator on the site

کامران غضنفری، نماینده تندروی مجلس: تجربه نشان داده هر بار با آمریکا مذاکره و توافق کردیم او زیر قول و قرارش زده و از توافق خارج شده است، بعضی‌ها باور کردند اگر دولت پای میز مذاکره با آمریکا برود تمام مشکلات اقتصادی کشور حل خواهد شد. مذاکره با آمریکا احمقانه‌س.

چمران هم از ریزش قیمت‌ها ناراحت شد
مهدی چمران: به این مذاکرات دل نبندید، ما تجربه عاقبت دل بستن به مذاکره را داریم.

آخرین باری که کشور نزدیک توافق و صلح بود تندروها ریختن سفارت عربستان آتش زدن
نقشه تندروها برای بدترشدن شرایط کشور
همزمان به نزدیک شدن توافق ایران و آمریکا طیف تندرو و سایه نشین تحرکات مشکوکی داشتن
صدا و سیما که در انحصار برادر سعید جلیلی هست مداوم درحال پمپاژ پالس‌های منفی و دشمنی هست
همچنین احتمال دارد تندروها و سوزشی‌ها برای خراب کردن جو مذاکرات به یک سفارت حمله کنند و بازهم مانع تراشی کنند
نیروهای امنیتی هشیار باشند

میرسلیم: ترامپ چون به قیامت باور نداره، روی حرف‌هاش در مذاکره نمیمونه

This comment was minimized by the moderator on the site

سایت جبهه پایداری: رهبر انقلاب با مذاکره با آمریکا مخالفند، چه مستقیم و چه غیرمستقیم. هرگونه تعامل به معنای باز کردن مسیر نفوذ است.

سایت رجانیوز نوشت:

رهبر انقلاب بارها تأکید کرده‌اند مذاکره با آمریکا، به دلیل ماهیت فریب‌ کارانه و غیر قابل اعتماد این کشور، ممنوع است و شکل مذاکره – مستقیم یا غیرمستقیم – چیزی از اصل حکم، نمی‌کاهد.
با آمریکا، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، هرگونه تعامل مذاکره‌ گونه‌ای به معنای باز کردن مسیر نفوذ است.
دشمنی که تا همین امروز، تحریم‌ها را گسترده‌تر کرده و با حمایت از جنایات رژیم صهیونیستی، دستش به خون هزاران زن و کودک فلسطینی آلوده است، نمی‌تواند طرف قابل اعتمادی برای هیچ گفت‌وگویی باشد.
تغییر شکل مذاکره چیزی جز عبور از خط قرمزها در قالبی جدید نیست.
دیدار_نیوز didarnews.ir


یعنی این پایدارچی ها خودشان را وکیل و مافوق رهبری می‌دانند، در جایی که صفحه نخست سایت رهبری امروز این مطلب که حاکی از موافقت با اصل مذاکره است را منتشر کرده رجا نیوز طوری وانمود می‌کند که رهبری با این مذاکرات مخالف است !
مثل این که ایشان با کسی رودربایستی دارند یا تحت اجبار چیزی را قبول می‌کنند.
دل واپسان، آتش به اختیاران، کاسبان تحریم و تندروها مثل دفعات قبل، دنبال زدن زیر میز مذاکرات هستند

This comment was minimized by the moderator on the site

مطالبه‌گری براساس نهج‌البلاغه مطالبه بیست‌ونهم: مذاکره با آمریکا
بهیار سلیمانی

جناب آقای دکتر پزشکیان، رئیس‌جمهور محترم ایران،
در دوران تحصیل دوره کارشناسی در دانشگاه شیراز، دو واحد درس تحت عنوان تاریخ فلسطین را با موفقیت گذراندیم. استاد وطن‌دوست ما که تسلط خوبی بر زبان انگلیسی داشت، زوایای پنهان تاریخ فلسطین را با تکیه بر منابع و مآخذ خارجی به ما آموخت. در آنجا یاد گرفتیم که پیدایش دولت صهیونیسم یک بازی سیاسی برای مهار قیمت نفت در خاورمیانه بوده است. مأموریت دولت اسرائیل نیز مشابه یک ناو هواپیمابر در خشکی طراحی شده تا منافع غرب را کنترل کند. جنگ‌های خاورمیانه که توسط اسرائیل راه‌اندازی می‌شود، هدفی جز بازگشت پول نفت ندارد.
امروزه، با کاهش اهمیت نفت، ارزش دولت اسرائیل نیز رو به افول است. یهودیانی که فریب مسیحیان را خوردند و دولتی در دل کشورهای اسلامی تشکیل دادند، اکنون که دعوا از خاورمیانه و غرب آسیا به سمت چین و شرق آسیا کشیده شده، احساس زیان می‌کنند. اسرائیل به هر قیمتی تلاش دارد مانع برقراری صلح میان ایران و آمریکا شود.

در شرایط کنونی که مذاکرات میان ایران و آمریکا آغاز شده است، باید هم مراقب عوامل نفوذی داخلی بود و هم از توطئه‌های اسرائیل در خارج غافل نشد تا مسیر مذاکرات ادامه یابد و کشور از رنج درگیری‌های چهل‌ساله با جهان رهایی یابد. ما که با افتخار در مجلس ششم ندای مذاکره را سر دادیم و بارها خطر درگیر شدن با قدرت‌های جهانی را گوشزد کردیم، امروز شاهد آغاز مذاکرات هستیم. اکنون انتظار می‌رود جنابعالی با قدرت، درایت و هوشیاری این روند را ادامه دهید.

ایران برای عمران و توسعه نیازمند دو هزار میلیارد دلار سرمایه‌گذاری است:

پانصد میلیارد دلار در حوزه نفت و گاز

تأمین سی هزار مگاوات برق

پانصد فروند هواپیما

پانزده هزار کیلومتر راه‌آهن سریع‌السیر و بزرگراه

دویست میلیارد دلار برای صنایع معدنی

دویست میلیارد دلار برای صنایع پایین‌دستی پتروشیمی

سرمایه‌گذاری کلان در انرژی‌های نو و صنعت IT

کشاورزی ایران نیز تنها با احداث سی هزار هکتار گلخانه به ارزش سی میلیارد دلار قابلیت تأمین غذای سیصد میلیون نفر را دارد. همچنین زیرساخت‌های گردشگری کشور نیازمند احداث بیش از هزار هتل است تا سواحل جنوب و شمال تجهیز شوند. تأمین آب شرب، صنعت و کشاورزی نیز نیازمند مهار آب‌های سطحی و اصلاح الگوی کشت است.
ما اکنون در نقطه‌ای بحرانی قرار داریم؛ نه توان استخراج نفت و گاز کافی داریم و نه می‌توانیم چهارصد میلیارد مترمکعب آب حاصل از باران را مدیریت کنیم. جهان پساکرونا به بازارهای معقول و توانمند نیازمند است. قدرت‌های اقتصادی دچار بحران سرمایه‌گذاری هستند؛ شرکت‌هایی مانند بوئینگ، ایرباس، تسلا، نیروگاه‌ها و آزمایشگاه‌های هوش مصنوعی نیازمند بازارهای جدید هستند. خاورمیانه با چهار هزار میلیارد دلار منابع ارزی شریک خوبی برای جهان خواهد بود.
ملت ایران شایستگی زندگی بهتر دارد؛ سزاوار نیست میلیون‌ها جوان نخبه ایرانی آواره باشند. لطفاً اجازه ندهید کاسبان تحریم و عوامل نفوذی اسرائیل یا روسیه فرصت مذاکره را بسوزانند. جهان از جنگ خسته است؛ خاورمیانه خسته‌تر. این فرصت تاریخی پیش روی ملت بزرگ ایران است که همراه شما هستند. ملت شما را برای این دوران سخت انتخاب کرده‌اند؛ همان‌گونه که آذربایجانی‌ها همیشه مردان دوران سخت تاریخ ایران بوده‌اند.

به نام ایران، برای ایران و به خاطر ایران صلح کنید! مذاکره‌ای میان دو نخست‌وزیر توانست جنگ اتمی هند و پاکستان را منتفی کند؛ ملت ایران اهل خرد، گفتگو و مذاکره است.
با آرزوی موفقیت
بهیار سلیمانی
نویسنده کتاب ایران من و نماینده مجلس ششم

This comment was minimized by the moderator on the site

نگاه تحلیلگران: برای ایران
حمید رضا جلایی پور

درباره اهمیت رایی که به #مسعود_پزشکیان دادیم

مسعود سالاری، تحلیلگر و کنشگر سیاسی، در شماره امروز #هفته_نامه_صدا نوشت:

در ایران رئیس‌جمهور برای انجام امور اصلاحی ظرفیت قانونی محدودتری نسبت به قوه قانونگذاری و محدودیت‌های ایدئولوژیک بیشتری نسبت به دیگر نهادها دارد؛ به‌ویژه این محدودیت‌ها از دوره آقای خاتمی به بعد به‌مراتب بیشتر هم شد.

اما ظرفیت واکنش‌های مخرب و بیراهه رفتن رئیس‌جمهور در ایران نامحدود است.

در انتخابات ریاست‌جمهوری تیرماه سال۴۰۳ اکثریت رای‌دهندگان از ترس تصمیمات و واکنش‌های مخرب نامحدود احتمالی رویکرد رقبا، با استقبال از شعار #برای_ایران به پزشکیان که تنها گزینه واجد پرهیز از واکنش‌ها و تصمیمات مخرب نامحدود بود، رای دادند.

فصل مشترک بخش بزرگی از رای‌دهندگان به پزشکیان که نه برنامه جدیدی اعلام کرده بود و نه قولی قطعی داده بود، در پرتو شعار #برای_ایران سه مورد زیر بود:

الف/ دعوا نکنیم که همان بن‌مایه وفاق بود.
ب/ تصمیم و اقدام براساس نظر کارشناسان خواهد بود.
ج/ براساس برنامه توسعه و چشم‌انداز مورد تایید رهبری پیش خواهم رفت.

اما امروز که از وحشت رویکرد تصمیم‌ساز مخرب و نامحدود #سعید_جلیلی عبور کرده‌ایم، انتظارات روی ظرفیت محدود پیشبرد اصلاحات رئیس‌جمهور متمرکز است، نه روی پرهیز از ظرفیت نامحدود واکنش‌های مخرب. به‌ویژه که با رویکرد ویران‌گرانه پدیده #ترامپ همزمان شده است.

امروز علیرغم اینکه اصلاح امور چشمگیر نیست؛ ولی انصافا در دوره آقای پزشکیان، سطح بیراهه‌روی و واکنش مخرب واقعا در حد ناچیز است؛ مخصوصا در سیاست خارجی.

این دستاورد کمی نیست. ما دیدیم که ویرانه‌ای که #محمود_احمدی_نژاد با واکنش‌ها و تصمیمات مخرب بر جای گذاشت؛ #حسن_روحانی با همه کیاست و پختگی علیرغم تلاش زیاد و پیشبرد درست سیاست خارجی برای رفع تنش‌ها، علیرغم مذاکرات نفسگیر که منجر به توافق بر برنامه جامع اقدام مشترک «برجام» شد، هنوز مهر آن خشک نشده بود که  با آمدن پدیده منحصربه‌فردی به نام ترامپ در آمریکا، نتوانست برنامه را پایدار نگه دارد تا از آن پدیده عبور کند.

در این هنگامه، قانون موسوم به اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌های مجلس یازدهم سنگ بزرگی در مسیر آن قرار داد تا دوره ریاست‌جمهوری آن به سر آید.

در دوره رئیسی هم تلاش موثری برای بهبود روابط خارجی نشد و با دیپلماسی ضعیف تبعات حمله ۷اکتبر حماس و جنگ اوکراین و روایت‌سازی دخالت مستقیم ایران در هر دو مورد و نیز تندروی‌ها در داخل خنثی یا تعدیل نشد. بلکه مسیر تشدید پیموده شد.

کمترین نتیجه آن رویکرد و واکنش‌ها، سطح تهدید و تهاجم امروز اسرائیل و آمریکاست. روابط ایران با غرب و آمریکا و اسرائیل هیچ‌گاه تا قبل از سال۱۳۸۴ به سطح تهدید و تهاجم مستقیم نرسیده بود، و از سال۱۴۰۰ به این سو، برپایه دستاورد همان واکنش‌ها و سیاست‌های غلط، یعنی قطعنامه‌ها و تحریم‌های مالی، تهدید و تهاجم به سطح عمل و با آمدن ترامپ همانطور که در زمان انتخابات ایران با نگرانی پیش‌بینی می‌شد و شعار «برای ایران» هم همین حالت هشدارآمیز را در خود مستتر داشت، امروز به حقیقت پیوسته و به نقطه‌جوش خود رسیده است.

تغییر قدرت اجرایی کشور از ظرفیت نامحدود واکنش‌های مخرب، ولو اینکه در ریل اصلاح پیشرفتی نکرده باشد و مهمتر اینکه دستگاه دیپلماسی کشور در چنین شرایطی به تیمی کاربلدتر و پخته‌تر سپرده شده است، بسیار متفاوت است که چنین تغییری صورت نمی‌پذیرفت.

رویکرد عدم تشدید تقابل بی‌حساب و بی‌گدار در این دولت و این تیم دیپلماسی برای عبور دادن کشور از این پیچ خطرناک و از این نقطه‌جوش، که تا اینجا تعدیل‌دهنده تندروی‌های داخلی و خارجی و نیز دام‌گریز در موارد زیادی از شیطنت‌ها و دامگستری‌های #نتانیاهو بوده، نیاز به حمایت اجتماعی و پرهیز از یاس‌پراکنی و ناامیدی از عدم پیشرفت در ریل اصلاح امور جاری و معیشتی دارد.

این حمایت «برای ایران» است؛ نه صرفا از دولتمردان و این تشدید سختی معیشت امروز قبل از اینکه به عملکرد دولت برگردد، ریشه در روابط خارجی دارد که سیر وخامت آن در ابتدای کار این دولت و با ظهور مجدد ترامپ به نقطه‌جوش خود رسیده است.

موثرترین عنصر بازدارنده این تهاجم که در حال عبور از تلاش‌های دیپلماتیک است و به کمک این تلاش‌ها خواهد آمد، اولویت دادن به موجودیت کشور در مقابل سختی‌های معیشتی و  پیام انزجار اجتماعی و انسجام ملی و انعکاس گسترده آن از هر طریق ممکن (رسانه، مصاحبه، گفت‌وگو در گروه‌های اجتماعی، امضای کارزارهای مجازی، بیانیه احزاب و سمن‌ها و ...) از سیاست فشار حداکثری و تهدید تهاجم  امریکاست.

This comment was minimized by the moderator on the site

‏استمرار و گسترش تحریم‌ها، خیری برای ایران ندارد

علی افشاری

سخنی درست است که همه منافع رفع تحریم‌های کمرشکن به مردم ایران نمی‌رسد و ناتوان از حل مشکلات اساسی؛ اما بار اصلی مشکلات تحریم بر دوش مردم ایران است و تضعیف کننده قابلیت‌های داخلی و فرسایش بیشتر زیرساخت‌ها.

استمرار و گسترش تحریم‌ها بیم‌ها را بیشتر می‌کند و گذار به دموکراسی را سخت‌تر. افزایش جمعیت زیر خط فقر آینده‌ای وحشتناک را ترسیم می‌کند. جمعیت گرسنه دغدغه سیاست ندارد و سر استیصال به هر صدای پوپولیستی و فریبکارانه دل می‌بندد.

تشدید تقابل در سیاست خارجی مخاطرات را افزایش می‌دهد و سترون از برقراری خیر ماندگار برای ملت. چه با توافق ‌و چه بی توافق با آمریکا، سعادت ایران از مسیر گذار انقلابی می‌گذرد.

برجام ۲ مانند برجام ۱ تضمین کننده
بقای جمهوری اسلامی نیست. هوشیار باشیم و فراتر از مناقشات جاری به ایران یکپارچه، متکثر و برخوردار از استقلال ‌‌و حاکمیت ملی و انسان آزاد و با کرامت بیاندیشیم.
@Aliafshari52

This comment was minimized by the moderator on the site

پیروزی تاریخی «سلام و علیک عراقچی و ویتکاف» بر شعارها  

جنگ که شروع شد، پایانی برای آن متصور نبود. شعارهای امت حزب‌الله «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در عالم» بود، راه قدس از کربلا می‌گذشت و تازه، بعد از شکست بغداد و آزادسازی کربلا، جنگ اصلی آغاز می‌شد. چند سال که گذست نه تنها جنگ برای ما تحمیلی بود، که از آن بدتر «صلح تحمیلی» بود! صلح تحمیلی می‌خواست صدام، آمریکا، شوروی، انگلیس، فرانسه، آلمان، اردن، عربستان و.‌.‌. را از شکست مفتضانه نجات دهد. باور بسیاری از انقلابیون هم این بود که زیر بار صلح رفتن در شان انقلاب نیست.

در واقعیت اما داستان دیگری در جریان بود. روایت برخی مسئولان این بود که تمایل به آتش‌بس وجود داشت اما بنا بود که ایران، ابتدا یک پیروزی بزرگ به‌دست آورد تا با دست بالا آتش‌بس را بپذیرد... اتفاقی که نیفتاد و قطع‌نامه با تعبیر «جام‌زهر» پذیرفته شد. اگر از نگاهی تاریخی به آن داستان بنگریم نه تنها جام‌زهری در آن دیده نمی‌شود، که صلاح همه‌جانبه کشور و مردم در آن بود. آن تعبیر هم فقط پاسخی مختصر به پرسشی مقدر بود: آن شعارهای گذشته چه شد؟!

بر اساس این دیدگاه است که امروز بسیاری از تصمیم‌گیران آن روز یا وارثان آن‌ها تصمیم به ادامه‌ی جنگ پس از آزادی خرمشهر را به دیگران نسبت می‌دهند؛ تاریخ اعتباری برای شعارها قائل نیست و هر چه زمان می‌گذرد واقعیات جلوه روشن‌تری می‌یابد. این موضوع را در داستان‌های دیگر هم می‌توان دید: امروز بسیاری از شیفتگی‌شان به معجزه‌ی دروغین هزاره‌ی سوم را انکار می‌کنند و روایت‌شان به گونه‌ای است که انگار از اول با او مخالف بودند!

همه این‌ گفته‌ها فقط برای یک سخن کوتاه پایانی بود: نباید از حجم شعارهای بی‌منطق گذشته شرم داشت، نباید از هیاهوی عمله‌ی کاسبان تحریم ترسید، واقعیت را باید به اختیار یا اجبار پذیرفت و دانست که در گذر سال‌هایی که زود می‌گذرد، آنچه می‌ماند قضاوت بر اساس واقعیات است، نه شعارهای پوچ. همین است که امروز «مذاکره» را  عملی کرده است؛ هرچند گام‌ به گام است.

اگر منطقی عمل شود، دور نیست زمانی که سلام‌و‌علیک دیپلماتیک امروز خیلی بیشتر از همه‌ی شعارهای پرطمطراق برخی ارزش‌گذاری شود، و همه مخالفان پرسروصدای امروز یا وارثان‌شان بگویند که اصولا آن‌ها بودند که لزوم سلام کردن و واجب بودن جواب سلام را به عراقچی تذکر داده بودند.

محمدحسین روانبخش

This comment was minimized by the moderator on the site

اسرائیلیات جمعه ها

اینکه آیت الله العظمی شیخ کاظم صدیقی امام جمعه تهران تنها در یک مورد متهم به دزدی هزار میلیارد تومانی از حوزه علمیه مرحوم امام خمینی شود یا حضرت آیت الله العظمی احمد علم الهدی امام جمعه مشهد متهم به چنگ اندازی به بزرگترین موقوفه هزار ساله ایران [موقوفه بانو گوهرشاد] و بسیاری مفاسد دیگر باشد و بسیاری از امامان جمعه دیگر به مفاسد دیگری متهم بوده و می باشند حالا در آستانه صدور فرمان مفام معظم رهبری مبنی بر آغاز دور جدید مذاکره ایران - آمریکا بر طبل کارشکنی و تردید افرینی تا همراه سازی با اسرائیل بکوبند حرف جدیدی نیست. چنانکه در روزهای بسیار دشوار مذاکره تیم دکتر ظریف و وزرای خارجه ۱+۵، اروپا و آمریکا که به پیروزی شگفت انگیز برجام در تثبیت حق غنی سازی ایرا، قدرت موشکی و خروج پرونده ایران از شورای امنیت، لغو فوری قطعنامه های فصل هفتمی شورای امنیت و لغو تمام تحریمهای یکجانبه و جمعی هسته ای و غیر هسته ای ایران رسید شاهد همراهی و همصدایی همین جماعت با مواضع ضد ایرانی اسرائیل بودیم. اینکه جماعت مذکور در اسرائیلیات جمعه علیه مذاکرات ضد جنگ و ناظر با تامین حداکثری منافع، مصالح و امنیت منابع مردم ایران چرا به همراهی با اسرائیل رسبدند. حتماً نیازمند بررسی بسیار جدی و فراگیر مراکز امنیتی است.
اینکه فلان فعال سیاسی رسانه ای نوشته در آستانه اجرای فرمان جدید رهبری مبنی برآغاز مذاکره غیرمستقیم به مستقیم ایران و آمریکا در مسقط که به فرمایش دکتر صالحی وزیر خارجه پیشین هرگز دست خالی از این شهر باز نگشته ایم عناصر نفوذ و کاسبان تحریم و بنده تاکید می کنم جریان مترصد تعیین رهبری آینده کشور یکست و یکصدا به میدان بازگشتند تا از ناامید سازی مردم ایران نسبت به فردای کشورشان و ناامید سازی جهانیان از مذاکره پذیری ایران برسانند حرف جدیدی نیست. هرچند مقام معظم رهبری با تجربه نابود سازی فرجام برجام به دست اسراییلیات حالا با استفاده از ابزارهلی معتمد در اختیار در صدد احیای دستاوردهای برجام در مذاکره مسقط می باشند. چنانکه بسیاری بر این باورند که پیروزی فوری پایدار در مذاکره مسقط علاوه بر احیای دستاوردهای بی نظیر برجام به تثبیت روند معقول در انتخاب جانشین رهبری معتمد مقام معظم رهبری هم خواهد انجامید.
اینکه جریانهای نفوذ تا اسرائیلیات پیش از عزیمت تیم مذاکره کننده ایران به عمان در تلاش بوده و هستند تا با تصویرسازی از دکتر عراقچی وزیر خارجه با دکتر پزشکیان پیشاپیش دولت را مسئول مذاکره و نسئول ناکامی در اخذ صدها امتیاز یکطرفه از آمریکا اعلام کنند و در صورت کسب موفقیت غیرقابل انکار همه را به توصیه های الهی - سیاسی رهبری تا مرحوم رئیسی و ... منتسب کنند حرف جدیدی نیست. اما ایکاش برخلاف رویه غیرمعقول و ناکارآمد سازی برجام در مقطع کنونی می توانستیم شاهد مسئولیت پذیری صریح و روشن مذاکره از طرف مقام معظم رهبری باشیم. ایکاش رهبری هم می توانستند چون ملاقات ترامپ با استیو ویتکاف نماینده ویژه اعزامی آمریکا به مسقط پیش از سفر دکتر عراقچی و تیم همراه در ملاقات رسمی در حضور دکتر پزشکیان، سردار قالیباف، محسنی اژه ای، سردار سرلشکر باقری، دکتر ولایتی و حتی صادق لاریجانی بر جدیت رهبری نظام در دفاع و پشتیبانی همه جانبه از حق مردم ایران و سیاست جنگ ستیزی  و تیم مذاکره کننده اعزامی به مسقط اقدام کند. نشست رسمی که برخلاف فضای مسموم دوران مذاکره بسیار دشوار برجام می توانست تاکید بر همدلی نظام در همراهی تیم مذاکره کننده ایران در مسقط باشد که نشد. اقدامی هوشمندانه و معطوف به امنیت ملی ایران که قطعاً می توانست خط بطلان بر اسرائیلیات جمعه ها و کینه ورزی جریانهای نفوذ هم باشد.
اینکه ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا پس از آغاز مذاکره مسقط بین ایران و آمریکا سفر خارجی خود را با سفر به عربستان و شاید ترکیه آغاز کند حتماً،چیزی جز تاکید بر اهمیت و ضرورتهای منطقه در سیاست خارجی اعمالی ترامپ نیست. دیدار با سران دو کشور متحد و همسو با آمریکا و همراه با ترامپ که به شدت می تواند متأثر از نتایج ابتدایی گفتگوی عراقچی وزیر امور خارجه با ویتکاف نماینده ویژه ترامپ باشد گفتگویی که اگر بین دکتر ولایتی[نماینده ویژه رهبری] و ویتکاف نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا بود به دلیل پذیرش مسئولیت مذاکره توسط رهبری قطعاً می توانست دستاوردهای مهمتر و پایدارتری برای ایران، آمریکا و منطقه داشته باشد. ۲۳فروردین

This comment was minimized by the moderator on the site

آهای حضرات هیات نظارت بررفتار نمایندگان.

اوغور بخیر

دردوران جنگ می شنیدیم که برخی دوستان را از پشت سر زدند وما ابتدا باور نمی کردیم وبعد کم کم خودرا به نفهمی زدیم که بین رزمندگان اختلاف نیفتد و گذر کردیم .

امروز درعرصه سیاست خارجی شاهد هستیم که چگونه تیر زهرآگین ، با گفتن ((بی شرافت ها )) توسط کوچک اف و ((تعییین شدن جای بوسه توسط ترامپ‌ )) درگفتار ازغدی، از پشت سر بر مغز نمایندگان نظام که برای گفتگو به مسقط رفته بودند شلیک کردند.

سوال اینجاست

مگر اینها سرخود به مسقط رفته بودند ؟
چرا مسولان ازحرمت انها دفاع نمی کنند نکند درپی راه افتادن چندتا شعبان بی مخ هستند که به این مذاکره کنندگان حمله کنند ؟ شما سربازان را جلو می فرستید اما شلیک کنندگان از پشت سر را ازاد می گذارید به حیثیت آنها حمله کنند ؟

دوم
چرا درنظام ما ادب مرد به زدولت او نیست ؟
و هرزه گویان به کرسی هایی می نشینند که درشان ان کرسی نیستند ؟ ایا نماینده مجلس حق دارد این ادبیات را علیه یک تیم تعیین شده از طرف نظام چنین اهانتی روا دارند ؟
ازدادستان هم عذر می خواهیم چون این ها مصداق تشویش اذهان عمومی نیست وگرنه محکم برخورد می نمودند .


باسلام : همانطورکه میدانید ، زعامت مذاکرات تحت مدیریت رهبرمعظم است نه دولت پزشکیان؟!! براین اساس تیم منتخب ایشان به ریاست سید کمال خرازی رئیس شورای سیاست گذاری خارجی می باشد . ضمناً تعدادی از شخصیتهای سیاسی باتجربه نظیرعلی لاریجانی ، سید عباس عراقچی و..‌‌.. هم در این تیم عضویت دارند وبنظر می‌رسد حضور عراقچی در تیم مذکور بخاطر سمت رسمی ایشان ( وزیر خارجه ) هم می باشد . لذا تصور اینکه مثل زمان حسن روحانی بشود به مذاکره ومذاکره کنندگان تاخت وعمل آنها را تقبیح و حتی خیانت نامید اشتباهی فاحش است؟!!!

This comment was minimized by the moderator on the site

???? جلسه‌ی نخست میان دو طرف تعیین کننده است

???? هیچ عاملی حتا اسرائیل نمی‌تواند مانع ایران شود اگر...

(پیش بینی و پیشنهاد پیرامون مذاکرات ایران و آمریکا)

✒ محمود سریع‌القلم


الان دستور کار ارتدوکس اسراییل این است که بین ایران و امریکا در دوران ترامپ مذاکره‌ای صورت نگیرد و اگر هم مذاکره‌ای انجام شد، شکست بخورد.

توجه به اقتصاد، می‌تواند فضای سیاسی و روانی میان ایران و امریکا را نه تنها متحول کند، که در حد پارادایم‌شیفت تغییر دهد.

آینده‌ی ایران در گرو درآمد است. وقتی پول نباشد، بهداشت، آموزش، امنیت، حمل‌ونقل و فرهنگ آسیب جدی خواهد دید. کشور باید فکر کند چگونه درآمد حاصل از صنعت انرژی و نفت خود را احیا کند.

ما باید مسائل سیاست خارجی، امنیت ملی و هسته‌ای را به مسائل اقتصادی گره بزنیم. به همین دلیل است که من ایده‌ی سرمایه‌گذاری کنسرسیوم با مشارکت غربی ها، امریکایی‌ها، چین و حتی مالزی را در صنعت انرژی ایران مطرح کردم. ما ممکن است دهه‌ها با امریکا درباره‌ی اختلافات سیاسی‌مان جدال کنیم و به جایی هم نرسیم اما جهان به سمت یک فضای اقتصادی دارد حرکت می‌کند. ما باید گره‌های سیاسی را به مسائل اقتصادی پیوند بزنیم.

اگر تصمیم به مذاکره باشد، تیم مذاکره‌کننده واجد اهمیت نیست. حتا افرادی کاملاً بوروکرات می‌توانند روبه‌روی طرف امریکایی بنشینند؛ به شرط این‌که دستور کار داشته باشند؛ و اگر دستور کار مشخص باشد، نتیجه خواهند گرفت.

آنچه تعیین‌کننده خواهد بود، جلسه‌ی نخست میان دو طرف است، نه این‌که چه افرادی از طرف ایران در مذاکره باشند. در جلسه‌ی نخست که احتمالاً در حد بوروکرات‌ها باشد، نوعی از افکارسنجی و مشخص کردن دستور کار و روشن شدن اولویت‌های طرفین صورت خواهد گرفت که برای ادامه‌ی مسیر مذاکرات تعیین‌کننده خواهد بود.

به نفع ایران است که حکمرانی خود را از معادلات سیاسی‌ـ‌استراتژیک به سوی معادلات اقتصادی‌ـ‌فن‌آورانه ببرد. هم برای رشد و توسعه‌ی ایران مفید است و هم امکان بهره‌برداری ما از امکانات عظیم در دنیا را فراهم می‌کند.

اگر کشوری بخواهد به مسیر توسعه برود نیاز به شرکای قابل اتکا دارد. ایران می‌تواند با نرمالیزه کردن سیاست‌خارجی خود با کشورهای منطقه نیز همکاری تجاری و اقتصادی و فرهنگی و پروژه‌های مشترک انرژی داشته باشد. به‌لحاظ امنیتی نیز ایران هرقدر که خودش را به اقتصاد جهانی قفل کند، امنیتش بیش‌تر خواهد شد.

من ایده‌ی سرمایه‌گذاری کنسرسیوم غربی با مشارکت امریکایی‌ها را در صنعت انرژی ایران مطرح کردم. ما می‌توانیم دهه‌ها با امریکا درباره‌ی اختلافات سیاسی‌مان جدال کنیم و به جایی هم نرسیم اما جهان به سمت یک فضای اقتصادی دارد حرکت می‌کند. ما باید گره‌های سیاسی را به مسائل اقتصادی پیوند بزنیم.

اگر بخواهیم از لحاظ اندیشه‌ی سیاسی به دنیا بنگریم و بگوییم ما خواهان یک جهان مملو از عدالت هستیم، به هیچ جایی نخواهیم رسید. هیچ کشوری نمی‌تواند منافعش را بر اساس اندیشه‌ی سیاسی محاسبه کند. ما باید مسائل سیاست خارجی، امنیت ملی و هسته‌ای را به مسائل اقتصادی گره بزنیم.

البته این نیز گفته می‌شود که ترامپ اگر به توافق هسته‌ای با ایران رسید، آن‌را در سنای امریکا تصویب می‌کند و به صورت یک معاهده درمی‌آورد.
می‌دانید که برجام چنین وضعیتی نداشت. اوباما برجام را به سنا فرستاد و تنها چهار سناتور از صد سناتور سنا با آن موافق بودند. در حالی که به ۶۷ امضا برای تبدیل آن به معاهده نیاز بود.

من آن‌قدرها نسبت به مذاکرات و رفع‌تحریم‌ها بدبین نیستم. امریکایی‌ها حداکثر حرف‌شان را مطرح کرده‌اند اما قرار نیست عین آن چه که آن‌ها می‌گویند در نهایت به کرسی بنشیند. مگر در دور نخست ریاست‌جمهوری ترامپ، امریکایی‌ها چطور با چینی‌ها به توافق رسیدند؟ آیا همه‌ی خواسته‌هایی که طرح کرده بودند محقق شد؟
چینی‌ها در نهایت پذیرفتند پنجاه‌میلیارد دلار محصولات کشاورزی و نفت از امریکا بخرند.

آنچه ترامپ مطرح می‌کند، برآمده از ذهنیت تجاری و معامله‌گرایانه‌ی اوست و نه ذهنیت سنتی وزارت خارجه‌ی امریکا. او مثل تجارت، دست بالا را می‌گیرد تا در مذاکره تخفیف کم‌تری بدهد.
عجیب نیست که وقتی امریکا به صورت حداکثری خواسته‌های خود را طرح کرد، ایران هم به صورت حداکثری پاسخ داد و گفت اصلاً قصدی برای مذاکره ندارد. ایران هم قیمت را بالا برد.

در طناب‌کشی سیاست، این روندها عجیب نیست. البته ایران باید به این نکته توجه داشته باشد که مذاکرات تک‌موردی با آمریکا در دوران ترامپ ممکن نیست. ایران با توجه به شرایط دنیا و وضعیت داخلی، باید مذاکراتش با امریکا را در قالب یک بسته‌ی کامل انجام دهد.

من البته بیست سال است این حرف را درباره‌ی موضوع ایران و امریکا می‌زنم و می‌گویم مذاکرات تک‌موردی با امریکا، دوام ندارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

خیره به "مسقط"

چشم‌‌های نگران، هر لحظه بر صفحه‌ی شیشه‌ای مبایل می‌لغزد و اخبار را در شبکه‌ها جستجو می‌کند.

  دنیا چه جای عجیبی است،
زندگی، بقا، شادی و سرنوشت و آینده‌ی ما در دستان دو نفری است که فرسنگ‌ها دورتر، بر صندلی لمیده‌اند و گفت‌گو می‌کنند. سنگینی بار کلمات را در این دیدار احساس می‌کنیم. این "کلمات" است که رد و بدل می‌شوند و مهار زندگی و بقا ملتی را در دست دارند.

چه هولناک است وقتی خویشتن را چنین، دست‌بسته‌ی تقدیری می‌بینم و ملعبه‌ی واژگانی که از دهان این و آن بیرون می‌آید. احساس می‌کنم به قعر تاریخ پرتاب شده‌ام، برده‌ای را می‌مانم که اربابان بر سر آن‌چه قرار است بر سرم بیاید، با هم چانه می‌زنند.

"این‌جا" نشسته‌ام منتظر، تا "آن‌جا" تعیین تکلیفم می‌کنند. و منتظرم ببینم از آن دودکش، دود سفید بیرون خواهد آمد؟ و یا چونان سالهای متمادی، باید دود سیاه را درون ریه‌های مجروحم ببلعم.

  جهان جای عجیبی است،
یک نفر معلوم می‌کند که میلیون‌ها نفر چگونه زندگی کنند و یا چگونه بمیرند. یک نفر معلوم می‌کند میلیون‌ها انسان، بخندند یا بگریند. و چه کسی می‌تواند از چنین تقدیری بگریزد؟

همگی چشم به راه "کلماتی" هستیم که نجات‌مان دهند. از رنج‌مان بکاهند و دمی آسوده‌مان کنند.
و چه تاریک و تلخ است روزگار ملتی که چنین چشم بر شیشه‌ی مبایل دوخته‌اند تا قرار است چه اتفاقی بیفتد. 
کاهش این‌بار، بخت، یار باشد و کمی از ابرهای سیاه رنج و اضطراب کنار رود و خورشید شادی بر این سرزمین بتابد.

علی زمانیان ... ۲۳ / ۰۱ / ۱۴۰۴

This comment was minimized by the moderator on the site

ایلان ماسک: ایران به‌زودی ثرتمندترین کشور آسیا خواهد شد؛ چهارگوشه این کشور پر از جاذبه گردشگری و پتانسیل‌ سرمایه گذاری است.

باید به این حرفها توجه کرد، باید بسمت دنیا برگردیم، باید منطقی و مردمی بود، نه اینکه ایلان ماسک بگه، همه میدانند که این شرایط حق ایران نیست، شرایط ثروت و جغرافیا و جوانان باهوش ایران ، ایران را به یک کشور استثنایی در دنیا تبدیل می‌کند اما چند نفر تصمیم گیرنده سرنوشت ملتی را بسمت فقر و تباهی و انزوا رقم زده اند.
تمام دلیلی که آمریکا بدنبال ایجاد روابط با ایران است، موقعیت استثنایی ایران در آسیا و مخصوصا خاورمیانه است.

This comment was minimized by the moderator on the site

گرگ باران‌دیده

می‌گویند شکل درست این اصطلاح بالان‌دیده است نه باران‌دیده. برای من ولی جای سوال است که این لغت "بالان" (در معنای دام و تله) کجا بوده است که هیچ کجای دیگری ردی از آن نیست. وانگهی اگر گرگ گرفتار بالان (تله) شده باشد که دیگر لابد نجات پیدا نکرده که بخواهد تجربه‌اش را در مواجهه با بالان بعدی به کار بندد، و اگر گرفتار نشده اصلا چگونه فهمیده که این دام است. بگذریم، در مقصود ما که فرق زیادی نمی‌کند.

همگان باخبرند که به‌زودی دیداری هست و گفتگویی! تحلیل‌گران حرفه‌ای شرط‌بندان این مسابقه‌اند. از دلار و سکه و اقتصاد تا جایگزین‌های محتمل یا مدعی سیاسی چشم به راه گذاشته‌اند که چه خواهد شد. همه منتظر شنبه‌اند و پرسش پرهیجان "چه خواهد شد" همراه است با انبوه پیش‌بینی‌ها و آرزوها.‌

به باور من، همین‌که یک حکومت متفرعن را که جز لن‌ترانی چیزی بار کسی نکرده است، مجبور می‌کنند در مذاکراتی حضور یابد که‌ می‌دانیم عنوان "مذاکره" بر آن خیلی با حسن تعبیر همراه است (اخطاریه و احضارنامه و تهدید عنوان دقیق‌تری است) خودش یک گام بلند به سوی خنک شدن دل‌هایی است که سوخته‌ی زورگویی و تحقیرگری این جماعت‌ بوده‌اند. این مهم است که برخی کرک‌وپشم‌ها ریخته و دیر نیست که به گری نزدیک شود. چندانکه می‌شود گفت "آنهمه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد".

باری، انتظار یکی از دو سوی سرحد، یعنی شکست یا موفقیت مذاکرات، به گمان من احتمالِ اغلب نیست. اگر منتظرید که پس از دیدار مزبور اعلام شود که مذاکرات شکست خورد و ناوها وارد عمل می‌شوند، یا، برعکس، بشنوید که حکومت تمامی شرط‌ها و الزام‌های امریکا را پذیرفته و دعوا تمام شده است، با سوابق گرگ باران‌دیده منافات دارد.

از یک سو اینها می‌دانند که این‌بار تهدید جدی است و با بی‌محلی و خط و نشان کشیدن‌های "اگر فلان کنی بهمان‌می‌کنمِ" مرسوم نمی‌توان با آن روبرو شد. از سوی دیگر، جام زهری هم که خیلی‌ها دهه‌هاست وعده می‌دهند که نوشیده خواهد شد، شجاعت پذیرش شکست می‌خواهد که در اینها نمی‌بینم. پس چه خواهد شد؟

پاسخ من و حدس من (که کاش اشتباه درآید) چیزی لیم و لاس در میانه‌ی این دو است. حکومت بنا به تجریه طولانی خود اولا می‌داند که طرفش عمری سه-چهار ساله بیشتر پیش رو ندارد؛ انواعی از چوب‌های لای چرخ هم از حزب دمکرات گرفته تا دیگر بازیگران در دست رقیبان است. برعکسِ خودش که صیغه‌ی عقدش دایمی است. پس لازم نیست مشکل را اساسی و اصولی حل کند. کافی است بر مبنای "از این ستون به آن ستون فرج است" فعلا مفرّی و مخرجی پیدا
کند، بعدش خدا بزرگ است.

بر این اساس، می‌تواند هر پیشنهاد یا هر الزامی را نه کاملا رد کند نه کاملا قبول. بخشی را بپذیرد، بخشی را به آینده موکول کند یا حتی بپذیرد ولی اجرای عملی آن را با کندی همراه نماید. و بر این اساس امیدوار باشد که این نیز بگذرد.

ممکن است بگویید ولی این توبمیری از آن تو‌بمیری‌ها نیست؛ طرف با توپ پر آمده و دست اینها را هم خوانده است‌. ممکن است چنین باشد و احتمال آن منتفی نیست؛ ولی به گمان من احتمالش زیاد هم نیست. آقای ترامپ ضمن قاطعیتی که نشان‌ می‌دهد بالاخره اهل کسب‌وکار است و دنبال اینکه تا می‌شود معامله گران تمام نشود. فقدان یک مقاومت سرسختانه و جواب تند از سوی حکومت و انداختن روی دنده‌ی چانه‌زنی و مظلوم‌نمایی و صلح‌طلبی و ابهام و احیانا چندگونگی در کلام  ممکن است تیغ امریکا را در ابتدای کار کند کند و پای افکار بین‌المللی را با شعار "وسط کار را بگیرید" هم به میان بکشد.

این را هم دقت کنیم که گزینه‌ی ناو (همان چماق قدیم) اگرچه آماده و کارآمد است، ولی اولا ممکن است در عرصه‌ی افکار عمومی بین‌المللی به عنوان مصداق نظامی‌گری و خشونت مورد تبلیغ سو قرار گیرد و هم بر آشفتگی اقتصادی فعلی امریکا (ناشی از سیاست‌های تعرفه‌ای جدید) بیفزاید، و دوم اینکه مشکل را ریشه‌ای حل نمی‌کند. برای همین هم امکان این وجود دارد که طرف امریکایی در چنین شرایطی آچمز شود یا اگر هم دست به عمل می‌برد کاری محدود انجام دهد تا از عوارض سو احتمالی حمله‌ای گسترده و سنگین حذر کند.

با تمامی این تفاصیل (تفاسیر غلط است)، و هر چه هم پیش آید، به نسبت سال‌های پیشین، در جایگاه امید‌بخشی قرار گرفته‌ایم. برای نخستین‌ بار خیلی چیزها را داریم می‌بینیم که پیش‌تر خیالش هم دشوار بود.

This comment was minimized by the moderator on the site

یعنی کسی می‌شنود؟
ما هم به اندازه قاتل شهید سلیمانی
احترام باید داشته باشیم!

رحیم قمیشی

نمی‌خواهم بگویم مذاکره با فرستاده ترامپ اشتباه است.
نباید گفت پاسخ محترمانه به نامه قاتل سلیمانی، غلط بوده است.
همه اینها عین عقلانیت است.
بخصوص که پیشنهاد دهنده مذاکره، و فرستنده نامه، چندین ناوگان قوی دارد. هواپیماهایی فوق پیشرفته و رادار گریز دارد. امکانات تحریم دارد...
مگر ما دیوانه‌ایم با یک شرور بین‌المللی، خود را مستقیما درگیر کنیم. از عقل‌مان، از سیاست‌مان، از بهترین نیروها استفاده می‌کنیم تا خطر را از سر خود دور کنیم. مردم هم حتماً منافعی بدست خواهند آورد.

اما می‌خواهم بگویم کاش ما مردم هم به اندازه ترامپ احترام داشتیم.
نامه‌مان جواب داده می‌شد، تقاضایمان بررسی می‌شد، طرف گفتگو قرار می‌گرفتیم!
آن وقت چقدر خوب می‌شد.
داشتن این آرزو جرم که نیست!
مثلاً ما هم وقتی به حاکمیت نامه می ‌نوشتیم، پرسشی می‌کردیم، پاسخ واقعی می‌گرفتیم.
مثلاً اگر از وزیر کشور تقاضای تجمع قانونی می‌کردیم، بجای ارجاع نامه به امنیتی‌ها برای دستگیری‌مان، صدایمان می‌کردند، و می‌گفتند عزیزانم مشکلتان چیست، چرا اینجا می‌خواهید تجمع کنید، بروید جای بهتری تا بتوانم امنیت شما را هم برقرار کنیم!
مثلاً آقای مهرآیین را احضار نمی‌کردند، آقای تاج‌زاده را زندان نمی‌کردند، آقای مدنی را، خانم سپهری را، آقای نوری‌زاد را، بسیاری بی نام و نشان‌ها را.

مثلاً همه ایرانی‌های خارج از کشور مشمول قانونی می‌شدند که در موقع مراجعت هیچکس حق تعرض به آنها را ندارد، مگر شاکی خصوصی داشته باشند.
مثلاً ما امکان آن را داشتیم که برای پیاده نشدن همین قانون اساسی، برای محاکمه نشدن دزدان بیت‌المال، برای تورم ۴۰ درصد و حقوقی که کفاف هزینه‌های نیمی از ماه را هم نمی‌دهد، تجمعی برگزار می‌کردیم.
مثلاً گفته می‌شد مذاکره‌ای غیر مستقیم هم بین مقامات عالی نظام و مردم قرار است برنامه‌ریزی شود.
ما در یک اتاق می‌نشستیم
مقامات در اتاقی دیگر!
و در زمانی که امکانات اینترنت کمک می‌کند انسان‌ها از فاصله ده‌‌ها هزار کیلومتری با هم مستقیم چت کنند..
ما از همان روش های کودکی‌مان استفاده می‌کردیم...
دو لیوان بستنی، تهشان را سوراخ می‌کردیم. یک‌ نخ وسطش می‌گذاشتیم، با چوب کبریتی که انتهای نخ را در لیوان‌های کاغذی نگه دارد!
ما می‌گفتیم الو الو
آنطرف هم یک سرفه می‌کرد که یعنی می‌شنود
بعد ما می‌گفتیم؛
ما هم احترام می‌خواهیم
ما هم امکان زندگی می‌خواهیم
ما هم آزادی می‌خواهیم
ما کشوری پیشرفته می‌خواهیم
ما چیز زیادی نمی‌خواهیم!
همان را می‌خواهیم که حقش را داریم.
البته ما ناوگان نداریم
هواپیمای ب‌۲ و ب‌۵۲ نداریم
بمب‌افکن نداریم
ولی اگر باور کنید
سلاح‌هایی مهمتر داریم...
فقط دلمان نمی‌خواهد باور کنیم
تنها اسلحه و تهدید است که برای شما به‌ کار می‌آید

یعنی آنها که باید بشنوند
می‌شنوند؟!

This comment was minimized by the moderator on the site

آغاز مذاکرات ایران و آمریکا
خوشحال باشیم یا نگران؟

رحیم قمیشی

مذاکرات غیرمستقیم است یا مستقیم؟
وزیر خارجه با اختیارات می‌رود یا بی‌اختیارات؟
آیا ممکن است در مذاکرات شنبه اتفاقات مهمی بیفتد؟
اسرائیل غافلگیر شده یا نشده؟
آیا این نقشه آمریکاست؟
آیا حاکمیت ایران بنا دارد زمان بخرد؟
به نظرم همه این‌ها، پرسش‌هایی است انحرافی، و برای پرت کردن حواس‌ها!
حکومت ایران پذیرفته، لازم است با مذاکره مشکلات و تهدیدها را حل کند.
آمریکا پذیرفته با راه حل دیپلماسی به حل مشکلات خاورمیانه و ایران نگاه کند.
آنچه به تصمیم آمریکا ربط دارد به ما مرتبط نیست، بررسی‌ آن در این نوشته ممکن نیست، اما اینکه ایران پذیرفته به مذاکره و نهایتاً توافق دیپلماتیک تن بدهد، جای خوشحالی دارد یا نگرانی؟

با فرض آنکه در این مذاکره و توافقات، بیشتر از آنچه منافع مردم در نظر گرفته شود، اهداف حاکمیتی وجود داشته باشد، یعنی نظام بخواهد با رها شدن از تهدیدات روزافزون خارجی، خود را نجات دهد.
با فرض آنکه همه مشکلات ۴۶ ساله طی یک دور مذاکره، حتی چند ماه یا چند سال، قابل رفع نبوده و صرفا بر رفع تهدید جنگ توافق صورت بگیرد.
همینکه نظام به واقعیتی که اکثر مردم و کارشناسان بر آن تاکید می‌کردند، تن داده، یک موفقیت مهم است.
نمی‌خواهم تابع جو سازی عده‌ای شوم که زندگی خود را در تحریم و تشدید تنش می‌بینند.
اگر چه دستیابی به توافق با امریکا بسیار دشوار است، اما امیدوارم این مهم اتفاق بیفتد.

ما همیشه نگرانی‌هایمان چهار محور مهم داشته؛
توجه به خواست اکثریت مردم در هر زمینه‌ای
بهبود وضعیت اقتصادی و رفع معضلات مهم کشور از طریق عقلانیت و کارشناسی
آزادی بیان، آزادی تبادل اطلاعات، و آزادی افرادی که به همین دلایل در زندانند
و نهایتا ارتباط با جهان و به‌ویژه با آمریکا و رفع تحریم‌هایی که کشور را به مرز متلاشی شدن کشانده‌اند.
اولویت‌ها را نمی‌دانم و نمی‌شود گفت کدام مقدم بر دیگری است، اما باید اعتراف کرد این چهار اصل و چهار خواسته مهم، بی‌شک به‌ هم تنیده هستند.

تصور آنکه رابطه با آمریکا اصلاح شود و امکان بهبود وضعیت اقتصادی فراهم نشود به دور از واقعیت است.
تصور آنکه وضعیت اقتصادی بهتر شود و بتوان مقابل خواست اکثریت مردم ایستاد ناممکن است.
نمی‌شود باور کرد کشوری که بر خلاف شعارهای تند همیشگی‌اش، واقعیت لزوم توافق با آمریکا را پذیرفته، بتواند در برابر حق اعتراض مردم، طرح مطالبات آنها، ایستادگی کند.

کمتر باید به حاشیه‌ها توجه کنیم.
تسلیم جو سازی‌های رسانه‌ای نشویم.
توافق ایران با آمریکا زمینه‌ساز بسیاری از تحولات مثبت دیگر می‌تواند باشد.
تحولاتی که منشأ آن خودباوری مردم و باور توان نقش‌آفرینی آنها در همه عرصه‌هاست.
معلوم نیست مذاکرات شنبه و یکشنبه به نتایجی مهم برسد.
اما امیدوارانه می‌شود تصور کرد، ما در آغاز روندی قرار گرفته‌ایم که کشور روزهای بسیار بهتری را شاهد باشد.

مصداق آرزوی مردی نشویم، که غول چراغ جادو به او گفت هر چه می‌خواهی آرزو کن، مشروط به آنکه دو برابرش را به همسایه‌ات بدهم، و مرد، مصرّانه خواست یک چشمش کور شود، تا شاید همسایه‌اش به کلی نابینا شود!

آرزو می‌کنم مذاکرات به موفقیت بینجامد
تا هم سایه جنگ از سر ایران برداشته شود
هم وضعیت اقتصاد بهبود یابد
و هم زمینه حضور مردم در صحنه تصمیم‌گیری فراهم شود.
اگر در شرایط جدید احتمالی، مردم نتوانند از حقوق خود دفاع کنند، نه ربطی به آمریکا دارد، نه به حاکمیت، نه به آسمان، و نه به سرنوشت محتوم مردمان این سرزمین!
مربوط است به آنکه "شاید" رسیدن به کشوری مترقی، و برخورداری از حقوقی کامل، برایمان هنوز زود است!
اگر نتوانیم از فرصت‌ها به‌خوبی بهره‌برداری کنیم.

This comment was minimized by the moderator on the site

فردا چه اتفاقی می‌افتد؟

امروز چه اسرائیل به عنوان مخالف جدی مذاکرات فردا شنبه در عمان میان تهران و واشنگتن و چه مخالفان و موافقان آن در ایران و آمریکا چشم به نتایج آن دوخته‌اند و بازار تحلیل و گمانه‌زنی داغ است. از این رو پرسش کانونی ساعت‌های مانده به مذاکرات مسقط درباره نتایج آن و دورنمایی اولین دور دیپلماسی هسته‌ای با ترامپ است.

پاسخ به این پرسش بسیار دشوار است و خط خبری تحلیلی کاخ سفید و ناظران نزدیک به آن در سایه وجود رئیس‌جمهوری پیش‌بینی‌ناپذیر هم کمکی نمی‌کند. با این حال، نگارنده معتقد است که اولا مذاکرات فردا دور اول و آخر نخواهد بود و در این دور بیشتر درباره شکل و دستور کار گفتگو خواهد شد.

ثانیا احتمالا دو طرف پس از پایان این دور از مذاکرات خواه یک روزه باشد یا دو روزه تلاش خواهند کرد که تصویری نسبتا مثبت ارائه کنند؛ حتی اگر پیشرفتی واقعی هم در کار نباشد. علت هم این است که هر دو‌ طرف به تداوم این مذاکرات نیاز دارند و قبل از شروع مذاکرات فردا به احتمال زیاد، هم تهران هم ترامپ می‌دانند که در این گفتگوی چند ساعته نمی‌توان به نتیجه خاص و پیشرفت بزرگی رسید و با این علم، مذاکرات را شروع می‌کنند که ادامه‌دار خواهد بود.

ادامه مذاکرات هم می‌طلبد دستکم تصویری منفی از مذاکرات فردا ارائه نشود و برای ریل‌گذاری جهت تداوم آن، واجد چشم‌انداز معرفی شود.

در این میان به نظر می‌رسد طرف ایرانی همچنان در پیوست رسانه‌ای خود بسیار محتاطانه عمل کند و منتظر موضع‌گیری و واکنش تیم آمریکایی و کاخ سفید بماند؛ مگر این که تجربه این مدت و نگرانی از موج‌سواری مجدد رئیس جمهور آمریکا موجب بازنگری در این رویه قدیمی و کلیشه‌ای شده باشد.

به احتمال زیاد ترامپ فردا چه در اثنای مذاکرات و چه بعد از آن در ارتباط نزدیک و سریع با استیو ویتکاف فرستاده خود باشد. ویتکاف نیز بعید است که یک نوع جمع‌بندی را ارائه کند که حکایتگر شکست زودهنگام ماموریتش باشد. بنابراین همچنان که ترامپ با پیوست رسانه‌ای غافلگیر کننده برای اولین بار از نشست فردا شنبه در شامگاه ‌دوشنبه گذشته خبر داد، ممکن است همین رویه را نیز پس از مذاکرات مسقط در پیش‌گیرد.

اما اگر هم ترامپ فرضا تصویری خوشبینانه درباره نتایج این مذاکرات و دورنمای آن ارایه دهد و حتی از قریب الوقوع بودن توافق سخن گوید، لزوما به این معنا نیست که عملا چنین است و این اتفاق می‌افتد. او همین رفتار را هم در قبال مذاکرات خود با روسیه و اوکراین در پیش گرفت و بدون این که اساسا پیشرفتی جدی در کار باشد، از صلح قریب‌الوقوع و غیره گفت و خیلی‌ها هم باور کردند؛ اما گذشت اندک زمانی نشان داد که سخنان ترامپ نوعی خوشبینی فاقد پشتواند عملی بوده است.

اما یک تفاوت جدی این مذاکرات ایران با غرب با دورهای قبلی در عهد بایدن و اوباما این است که ترامپ کلا اروپا را بی‌خبر از گفتگوهای خود با تهران گذاشته و هماهنگی خاصی با آن‌ها در این باره انجام نمی‌دهد. به نوعی می‌شود گفت که ترامپ همزمان خود نقش پلیس خوب و بد را ایفا می‌کند و پیوست رسانه‌ای را هم در انحصار خود گرفته است و نقش سخنگو را هم بازی می‌کند.
بعدا درباره جوانب مثبت و منفی این سیاست در قبال اروپا خواهم نوشت.

تا ببینیم نتیجه مذاکرات فردا چه می‌شود و جمع‌بندی ترامپ درباره آن چه خواهد بود.
اگر دو طرف بتوانند در مذاکرات به یک جمع‌بندی واحد درباره دستور کار برسند، بعدا بهتر می‌توانست درباره چشم‌انداز و احتمالات پیش‌رو سخن گفت.
صابر_گل_عنبری

This comment was minimized by the moderator on the site

نامه شهاب الدین حائری شیرازی به رهبر معظم جمهوری اسلامی

"امیرالمومنین به مالک اشتر فرمود گویاترین افراد به گفتن حرف حق تلخ را نزدیکترین خلق به خود گردان نه اینکه به زندان بیانداز."(اینجا)

جناب اقای خامنه ای شما الان بیش از 35 سال است که بیشترین اختیارات را در ادره نظام ج ا ا داشته و دارید.
فصل الخطاب سیاستگزاری ها، شما هستید و با استفاده از قدرت مطلقه ای که دارید انواع شوراها و مجمع ها را شکل دادید تا سیاستگزاریهایتان اجرایی شود.

سیاست محوری شما از حدود بیست سال پیش که چفیه بر دوش نهادید آزادی فلسطین شد و در این مسیر علاوه بر حمایت از رژیم جنایتکار اسد و جلوگیری از سقوط آن رژیم، دست به تجهیز نیروهای هایی نظیر حزب الله لبنان و حماس و حزب الله یمن و عراق و حشدالشعبی زدید.
امروز نتیجه سیاستگزاری و اِعمال سیاستهای شما چیست؟

بپذیرید که درست هدفگیری نکردید و تیرهای شما بیشتر مملکت و نیروهای وفادارتان را زده.
اسرائیل امروز از بیست سال پیش قدرتمندتر شده چرا که نه سوریه ی اسد را در مجاورت خود دارد و نه حزب اللهِ حسن نصرالله را.
ایران در اثر تحریم به ورشکستگی در برق و آب و گاز افتاده.

اولین قدم در پیروزی، پذیرش شکست است.
تا نپذیرید که خطا رفتید، مسیر خطا همچنان قربانی می گیرد.

بپذیرد که سیاستهای شما موجب نفرت اکثریت مردم از دین و حکومت شده.
بپذیرید که هدف گذاری نابودی اسرائیل تا انجا که روزشمار گذاشتید و سالیانی قبل گفتید 25 سال دیگر اسرائیل از بین می رود یک تحلیل خطا بوده.

بپذیرید خسارت محض دانستن برجام، خطا بوده.
بپذیرید دست رد زدن به تقاضای اوباما برای بهبود روابط بر اساس به رسمیت شناختن حقوق طرفین، خطا بود.

بپذیرید به زندان انداختن منتقدین به بدتر شدن کیفیت حکمرانی و جمع شدن انسانهای دروغگو و متملق دور و برتان انجامیده.
بپذیرید که هدف حکومت بایست رشد و توسعه قرار داده می شد و در حد توان به نحوی که با ان هدف منافات نداشته باشد مکلف به حمایت از فلسطین بودیم نه بیشتر.

جناب آقای خامنه ای امروز مردم در اثر یکی دیگر از سیاستهای شما، مملکت را در خطر جنگ و فروپاشی نظام و تجزیه می بینند.
سیاستِ نه مذاکره نه جنگ، عن قریب است که به نتیجه هم مذاکره هم جنگ و هم فروپاشی و خدای ناکرده تجزیه بیانجامد.

بیایید و این قدم آخر را درست بردارید و با انجام یک مذاکره مستقیم و جدی با امریکا توأم با تغییر هدفگذاری های نظام ، از نابودی اسرائیل به توسعه ایران، از جنگ و فروپاشی نظام و تجزیه جلوگیری کنید.

مائو با سیاستگزاری های خطا به چین اسیب فراوان زد اما چون قبل از مرگ مقدمات برخی اصلاحات را فراهم کرد نظیر بهبود روابط با امریکا و فراهم اوردن مقدمات به قدرت رسیدن افراد واقع بینی که قبلا طرد شده بودند نظیر دن شیائوپینگ، هنوز در بین چینی ها از عزت و احترام برخوردار است.

امیدوارم این نامه صریح که مصداق نصیحت و امر به معروف است در آموزه های عقلایی و مذهبی، موجبات بهبود اوضاع شود.

۱۹ فروردین 1404 / شیراز

This comment was minimized by the moderator on the site

مذاکره و توافق نکنیم، چه کنیم؟!!!

از بامداد امروز تا کنون، بیش از ۲۰۰ یادداشت کوتاه و بلند در باره بی ارزشی و فریبکاری مذاکره فردای عراقچی- ویتکاف خوانده ام.‌ دریک گزاره: همگی نویسندگان بیشینه در بند و گرفتار شاخه ها و برگ ها هستند و تهی از هر گونه  استراتژیک بینی.

پاسخ این است که چنانچه با ایالات متحده گفتگوی منجر به توافق نکنیم، چه کنیم؟!!

۱- یعنی ایران ناگزیر تن به جنگ با دوگانه آمریکا-اسرائیل دهد؟!
۲- یعنی کشور و مردم، خواهی نخواهی زیر بمباران غزه گونه، تنها و بی کس و کار بمانند؟!
۳- یعنی دشمنی و بی اعتمادی ژرف با آمریکا و تقابل گسترده با او در عرصه های مختلف و استمرار تحریم ها باید همچنان ادامه داشته باشد؟!
۴- یعنی مناسبات با اروپا به دلیل مسائل هسته ای‌، حقوق بشر و کنش های منطقه ای ایران، همچنان بر مدار خصومت بچرخد؟!
۵- یعنی انزوای نزدیک به مطلق بین المللی ایران ادامه داشته باشد؟!
۶- یعنی پرونده هسته ای همچنان بین زمین و آسمان معلق مانده و مردم درد شدید تحریم ها را همچنان تحمل کنند؟!
۷- یعنی رقابت و تنش با عربستان و امارات همچنان در عمل مستمر بماند؟!
۸- یعنی با وجود شکست های نزدیک به مطلق، باز هم در صدد زنده کردن تشکلات انقلابی در سوریه و لبنان و عراق و یمن برآییم؟!
۹- یعنی همچنان دشمنی پر هزینه و خانمانسوز مستقیم و غیر مستقیم با اسرائیل (اشغالگر) ادامه یابد؟!
۱۰- یعنی همچنان تسلیم پیامدهای خانمانسوز بی ثباتی در افغانستان و عراق شده و چالش های سخت امنیتی درونی آنان را خریدار باشیم؟!
۱۱- یعنی باز هم‌ قرار است تطابق نداشتن ایران با نظم نوین جهانی استمرار پیدا کند؟!
۱۲- یعنی باز هم‌ در جهت دلخوشی اقلیتی کوچک و بی عقل، قرار است در انزوای منطقه ای و جهانی غلت بخوریم؟!
۹۹- یعنی...
جمع کنید این بساط را.‌

This comment was minimized by the moderator on the site

ویتکاف و فن مذاکره!
احمد زیدآبادی
استیو ویتکاف نمایندهٔ ترامپ در خاورمیانه دیپلمات حرفه‌ای نیست. کار اصلی او بنگاه‌داری اقتصادی بوده است. از این رو به نظرم حوصلهٔ اتلاف وقت خود برای شنیدن حرف‌های کلی، دوپهلو، مبهم و غیرمستقیم را ندارد. مایل است یکراست سراغ اصل مطلب و جزئیات روشن و حساس آن برود.
دیپلمات‌های وزارت خارجهٔ جمهوری اسلامی هم که در کلی‌گویی و ابهام‌آفرینی استادند! حال اگر آنها بخواهند حرف‌های کلی‌شان را آن هم از طریق تشریفات مطول و غیرمستقیم به ویتکاف منتقل کنند، هیچ بعید نیست که او حوصله‌اش سر رود و میز #مذاکره را ترک کند!
ترامپ و برخی اعضای تیمش با شترسواری دولا دولا میانه‌ای ندارند. خلاصه هیئت ایرانی مذاکرات را قربانی تشریفات زاید و بی‌اهمیت نکند!



Esmaeil Baqaei @IRIMFA_SPOX · 2h
فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ
به اتفاق جمعی از مجرب‌ترین همکارانمان در معیت وزیر محترم امور خارجه عازم مسقط هستیم.
مصمم به استفاده از همه ظرفیت‌ها برای صیانت از اقتدار و منافع ملی ایران هستیم.
مذاکرات_عمان


قربانعلی صلواتیان @salavatianghali · Apr 11
هرکس که کاسب تحریم بود ،چه خودش ،چه فرزندش ،چه دامادش ،و ...اگر حرف از جنگ ،مقاومت ،سلاح هسته ای و ...زد ،لحظه ای و آنی تردید نکنید که نگران کاسبی خود و نزدیکانش شده است


محمد تقی فاضل میبدی @fazelmaybodi · 9h
آقای شمخانی در کمپ مخالفان مذاکره چه می کند؟ضربه هایی که اینها به کشورزدند،روزی تاریخ روشن می کند. شایعاتی که درباره فرزندان ایشان نسبت به درصد فروش نفت در دوران تحریم اگر درست باشد،باید به شمخانی حق داد. خدایا!این مذاکره را از خطراسراییل وکاسبان تحریم نجات بده. تا ملت نجات یابد



رشید داودی @rashiddavoodi · 7h
خیانت‌هایی که در حق دکتر ظریف کردید در حق دکتر عراقچی نکنید!
شرایط امروز، محصول همین خیانت‌هاست!



mohammad mohajeri @Mohmohajeri · 16h
مخالفت آقای احمد_علم‌‌الهدی با مذاکرات عمان، با وجود موافقت رهبرانقلاب نشان می‌دهد او و امثال ایشان توسط حلقه‌ای افراد نفوذي که خواسته‌های اسرائیل را در گوش‌شان زمزمه می‌کنند محاصره شده‌اند.
و این عزیزان اسیر بولتن‌سازان دولت‌سیزدهم هستند که حرفهای پوچ و مهمل تولید می‌کنند.



عبدالرضا داوری @DavariAbdolreza · 20h
دکتر عبدالکریم سروش:
برخی هموطنان خیانت‌پیشه، دست و پای بیگانه را می‌بوسند تا به کشورمان بتازد/برای ایران حقیقتا دلهره داریم



yashar soltani @yasharsoltani · 14h
الان سمت ایشان بغیر از پدر کاسب تحریم بودن چیست؟
Quote
علی شمخانی @alishamkhani_ir · 22h
وزیر خارجه ایران با اختیارات کامل برای مذاکره_غیرمستقیم با آمریکا راهی عمان است. تهران به دور از نمایش و لفاظی مقابل دوربین ها بدنبال توافق واقعی و عادلانه است، پیشنهادات مهم و قابل اجرا آماده است؛ اگر واشنگتن با صداقت و اراده توافق وارد شود،مسیر توافق روشن و هموار خواهد بود



عبدالله گنجی @ab_ganji · Apr 10
آنچه به عنوان مذاکرات از شنبه با آمریکا شروع می شود تصمیم یکپارچه نظام جمهوری اسلامی است.
حتی برای پاسخ به نامه ترامپ چندین جلسه کارشناسی در حوزه های مختلف برگزارشد.بنابراین روند را دستمایه مسائل جناحی و سیاسی و کج فهمی کردن فقط موجب تحلیل و تعدیل قدرت و انرژی داخلی در مواجهه با احتمالات بعدی است.
بعدا خواهم نوشت که ابتدا رهبری در فضای عمومی راهبرد تعدیل و تنظیم دشمن را پیش برد و سپس نظام جامع الاطراف و هوشمندانه ورود کرد.کاریکاتوری تحلیل نکنیم.
حسین دهباشى @hosseindehbashi · 18h
با سلام و احترام. در دوره‌ی بنده‌خدا آقای روحانی هم -جزء جزء مذاکرات و توافقات- تصمیم همه‌ی ارکانِ -جدی و غیر سرکاری- نظام بود ولی چون قبیله‌اش با شما فرق می‌کرد و اهل باج و وفاق نبود، کاسه و کوزه‌ی نافرجامی برجام را انحصارا برسر او و آقای ظریف شکستید. جز این است؟



ری‌را... @RiraAmiri · 9h
اگر به یاری خداوند، راه دشواری که از شنبه برای عزّت و سربلندی ایران آغاز می‌شود، منجر به حال بهتر برای مردم این سرزمین شود، به شکرانه دور ایران را رکاب خواهم زد ان‌شاءالله.



حسین رزاق @hoseinrazzagh · 9h
دوست بزرگی از زندان زنگ زده بود؛ میگفت آقای خامنه‌ای بالاخره تن به مذاکره با قاتل قاسم داد اما هنوز حاضر نیست با مخالفان خود حرف بزند و آنها را زندان میکند! گفتم آن زور داشت و این زورش که زیاد شود دیگر وقت مذاکره گذشته!



ابراهیم رضایی @EbrahimRezaei14 · 14h
آمریکا همان آمریکا و ترامپ همان ترامپ است. اگر به دنبال مذاکره (و نه زورگویی و تحکم) باشند؛ پای میز مذاکره می‌ایستیم اما اگر شیطنت کنند و زیر میز بزنند هزینه‌اش بسیار دردناک خواهد بود:
الف) شاید پایگاه آمریکایی
ب)شاید برج شیشه‌ای حمایت‌کننده
ج) شاید تاسیسات نفتی خدمات‌دهنده
د) شاید همه موارد.



نادر علیزاده @naderalizadeh3 · Apr 10
دستور مجری صداوسیما برای آقای عراقچی صادر شد عکس دو نفره ممنوع




AbdiMedia - Abdollah Abdi @abdolah_abdi · 19h
سخنان قابل تامل محمد جواد ظریف: چرا باید با مردم خودمان در جنگ باشیم؟ چرا باید با دنیا در جنگ باشیم؟
@JZarif «به‌جای استفاده از پستان گاو، با شاخش درافتادیم!»
تیر خلاص محمد جواد ظریف به افراطی‌ها


حسام الدین آشنا Hosamoddin Ashena @hesamodin1 · 22h
سرباز میدان و سردار دیپلماسی؛
نصرت الهی پشت و پناهت
دعای خیر ملت به دنبالت
حمایت مقام معظم رهبری بدرقه راهت
عراقچی



محمد تقی فاضل میبدی @fazelmaybodi · 19h
چشمهای مردم به مذاکرات فردا دوخته شده.فشار تحریمها وگرانیها‌ امید را ازمردم بریده.مردم می خواهنداین مذاکره، مشکل ایران و‌آمریکارابرای همیشه حل کند.خصومتهامیان دوکشورجز آسیب نداشته.اسراییل وتندروهای داخل وخارج درتلاشندتا مذاکره بی نتیجه بماند.وجنگ..
شکست مذاکره، شکست نظام است.



عبدالله گنجی @ab_ganji · Apr 10
آنچه به عنوان مذاکرات از شنبه با آمریکا شروع می شود تصمیم یکپارچه نظام جمهوری اسلامی است.
حتی برای پاسخ به نامه ترامپ چندین جلسه کارشناسی در حوزه های مختلف برگزارشد.بنابراین روند را دستمایه مسائل جناحی و سیاسی و کج فهمی کردن فقط موجب تحلیل و تعدیل قدرت و انرژی داخلی در مواجهه با
Show more
محمد فاضلی @Mfazeli114 · Apr 10
مذاکرات ۹۲ و رسیدن به برجام هم حتما همین بوده است. ولی همفکران شما همه آن مذاکرات و برجام را ابزار سیاست داخلی جناحی کردند.
گذشته است، اما بهتر است این بار بفهمند که تصمیماتی در این سطح، جناحی نیست.




مهدی روحانی فرد @MehdiRohanii · 9h
نذر امام رضا کردم مذاکرات به #توافق منجر بشود.


عبدالرضا داوری @DavariAbdolreza · 9h
علی ماجدی، سفیر سابق ایران در آلمان و ژاپن هم‌اکنون در کلاب‌هاوس:
مذاکرات شنبه نتیجه مذاکرات قبلی بین آقایان ایروانی و ایلان ماسک در نیویورک است/ آمریکا برای ۱۰۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری به ایران می‌آید


رضا رشیدپور @RashidpourReza · 5h
احتمالا چون رهبر انقلاب دسترسی به وزیر خارجه نداشته‌اند، انتقال توصیه‌ها را به برخی اکانت‌های توئیتری و مجریان گرامی تلویزیون واگذار کرده‌اند.



مصطفی رضایی @m_rezaei1988 · 10h
سید عزیز
برو بجنگ واسه منافع ملی و گرفتن حق این مردم نازنین
دعای ۸۵ میلیون ایرانی پشت سرت ...



Behnam Abdollahi @BehnamAbdollah5 · 10h
درود بر آنانکه (پزشکیان) وعده‌شان صادق بود.



Ali Bornaei @abornaei · 16h
"سرنوشت مذاکرات و معمای جانشینی"
نشانه ها؛
فعال شدن مجدد حسن_روحانی
سکوت و انفعال خامنه‌ای
آغاز مذاکره_مستقیم با آمریکا در عمان
اخبار موافقت تهران با خلع سلاح حزب_الله
نتایج؛
یا سکان سیاست خارجی از دستان رهبر خارج شده و به زودی از طریق یک شبه کودتا یا استعفای نمایشی پروسه جانشینی آغاز خواهد شد
یا وضعیت جسمانی رهبر جمهوری اسلامی به شرایطی رسیده که سال ۱۴۰۵ را نخواهد دید و باید زمینه های جانشینی را خود فراهم نماید.
بازیگران؛
جانشنینان بالقوه چه کسانی می توانند باشند؟
مجتبی خامنه ای ( نماینده طیف نظامی - امنیتی نظام )
حسن روحانی ( نماینده طیف اصلاح طلب و تکنوکرات راست میانه )
محمد مهدی میرباقری( نماینده طیف پایداری)
علیرضا اعرافی ( نماینده طیف محافظه کار و راست سنتی و مراجع قم )



AbdiMedia - Abdollah Abdi @abdolah_abdi · 15h
جواد لاریجانی: آمریکایی‌ها «لوس و ننر» هستند، یک دفعه در اتاق را باز می‌کنند...
جواد لاریجانی در شبکه خبر تلویزیون ایران گفته است «می‌توانستیم مذاکره را قبول نکنیم؛ یعنی نظرات خود را به عمان بدهیم، عمان به آمریکا بدهد، آمریکا دوباره به عمان بدهد و عمان مجددا، به ما انتقال دهد تا یک کم جلو برویم و ببینیم جایی برای مذاکره هست».
دبیر سابق ستاد حقوق بشر قوه قضاییه اضافه کرده است:‌ «این‌ها آدم‌های لوس، ننر و بی‌ربطی هستند؛ یک دفعه در اتاق را باز می‌کنند و می‌گویند ول کن بابا! بیایید با هم مذاکره کنیم تا وقت تلف نشود.»



آیدین (پرچم ایران) @Fakhteo · Apr 10
ببین عزیزم: در هیچ جای دنیا سیاست خارجی در وزارت خارجه تعیین نمیشه. تعیین سیاست خارجی در همه جا مربوط به مجامع بالادستیه و وزارت خارجه فقط مجریه.
بفهم ای نفهم!
مذاکره


احمد زیدآبادی @Zeidabadi_Ahmad · Apr 11
بله یا خیر؟
اینکه برخی از مقام‌های بلندپایۀ کشور از سرمایه‌گذاری شرکت‌های آمریکایی در ایران استقبال می‌کنند به چه معنی است؟
آیا منظورشان تمایل به رفع خصومت بین دو کشور و عادی شدن روابط دوجانبه است؟ اگر پاسخ داده شود، خیر! آنگاه چطور ممکن است شرکت‌های یک کشور در خاک یک کشور متخاصم و یا دارای روابط متشنج سرمایه‌گذاری و به بهبود و رونق و پیشرفت اقتصادی آن کمک کنند؟
اما اگر گفته شود که بله منظور عادی شدن روابط است که در آن صورت نیازی به این همه دلهره از وقوع جنگ نیست چون مذاکرات مسقط از هم اکنون به نتیجۀ نهایی خود رسیده است!




Soheil @Soheil_Iran_ · Apr 10
تاریخ از شما به نیکی یاد خواهد کرد
روحانی_عزیز
ظریف_عزیز



somy @Anahita_godess · 14h
امشب عرزشی و برانداز و نتاتیاهو هم صدا میخونن
نکن ای صبح طلوع
نکن ای صبح طلوع
مذاکره



عماد بهاور @emad_bahavar · 13h
در واقع مذاکرات ایران و آمریکا از امروز (جمعه) آغاز شد ...
پوتین_ویتکاف
ویتکاف_عراقچی



جلال رشیدی کوچی @j_rashidikoochi · Apr 10
از آنجایی که یقین دارم مذاکرات بدون اجازه رهبر انقلاب انجام نمی‌شود، ضمن اعتماد کامل به تیم مذاکره کننده با تمام‌ توان از این عزیزان که وارد میدانی سخت برای اعتلا و عزت ملت و کشور شده‌اند، حمایت می‌کنم.
به امید ایرانی آباد، شاد و سرزنده…




سعید صدوقی @rahe_mandegar · Apr 10
فقط تصور کنید مذاکره منجر به یه توافقنامه بشه.
اینا چه شکلی میشند؟
چقدر حالشون بد میشه؟
این دشمنان مردم




Mohammad Tavassoli @M_Tavassoli_H · 13h
در پی تلاش‌های دیپلماتیک اخیر نهایتا قرار است مذاکرات آقای عباس عراقچی نماینده جمهوری اسلامی ایران با نماینده دولت آمریکا آقای استیو ویتکاف که چهره‌ای اقتصادی است روز شنبه 23 فروردین ماه در عمان انجام شود.
امیدوار است این مذاکرات بطور مستقیم و در راستای منافع_ملی با درایت انجام شود و از دادن هرگونه بهانه‌ای به دست نیروهای افراطی منطقه و داخلی جلوگیری بعمل آید.




Sh.Golzarfar @shgolzarfar · Apr 10
دکتر صالحی هستند از بهترین‌های ایران!
«ما همواره با دست پر از مسقط باز گشته ایم، امید که این شهر پایه گذار بهاری دائمی در خاور میانه شود.»

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

مهدی ذاکریان به یورونیوز: ترامپ با مذاکره، دامی بزرگ در برابر ایران گشوده است نگارش از یورونیوز ف...
دربارهٔ آیندهٔ برنامه ریزی شده اردوغان و چشم انداز رو به زوال بن سلمان به قلم: سید نیما موسوی از...