جنگی ناجوانمردانه است، دستکم ددمنشانه‌اش نکنید، تاریخ به نظاره نشسته است
  •  

02 تیر 1404
Author :  
دود ناشی از شعله های جنگی ناجوانمردانه در میانه زندگی اهالی تهران

از واژه‌هایی که در آن سال‌های جنگ و خسارت، در آن هنگامه جنگ 8 ساله (1359-1367) و هجوم رژیم مبتنی بر کمونیسم و بعثی‌گری صدام، به ایران، در میان ما ایرانیان رواج داشت، واژه «حمله ناجوانمردانه» بود، که از این واژه، زمانی استفاده می‌شد که ارتش صدام، پا را از رویارویی چهره به چهره، و چشم در چشم، در پشت خاکریزهای خط مقدم بر کشیده، به مناطق شهری، و مردم عادی حمله می‌کرد،

و ما این حرکت دشمن را، خارج از اخلاق جنگ دیده، آنرا ناجوانمردانه ارزیابی، و «حمله ناجوانمردانه» اش می‌خواندیم، ایرانیان حتی در جنگ نیز جوانمردی و مروت را اصل می‌دانند و حضورش راا انتظار دارد. مورد دیگر استفاده از بمب‌های کشتار جمعی نظیر سلاح‌های شیمیایی بود، که در هنگامه درگیری مستقیم با دشمن، آنان به استفاده از بمب شیمیایی رو آورده، موازنه جنگ جوانمردانه را بر هم می‌زدند و...، که آنرا نیز ناجوانمردی دانسته، حمله ناجوانمردانه‌اش برمی‌شمردیم،

از این رو حتی در جنگ، که خود از غیرانسانی‌ترین و حیوانی‌ترین پدیده‌های اجتماعی در زندگی آدمیان است نیز، قاعده، اخلاق و قانون وجود دارد، که دشمنان در مقابل هم، باید آنرا رعایت کنند، مثلا تو گویی در جنگ و دشمنی نیز باید جوانمرد بود، و از درِ مروت با دشمن وارد شد، و از درنده‌خویی دوری گزید، تا متقابلا از دشمن نیز انتظار جوانمردی داشت، و این چنین اخلاق انسانی را گسترش داد، حتی در کشاکش جنگ؛

از نمونه‌های جوانمردی‌ جنگ، نکشاندن دامنه آن، به زندگی خانواده‌ها و مردم عادی است، تا در حالی که شما سخت نبرد می‌کنید، آب در دل خانواده‌ها تکان نخورد، و حقیقتا در آن جنگ هشت ساله می‌توان گفت، آب در دل مردم عادی در شهرها تکان نمی‌خورد، الا وقتی که از مدار جوانمردی خارج می‌شد.

اکنون وقتی به آمار نوع کشته‌ها و زخمی‌های جنگ اسراییل و ج.ا.ایران در این چند روزه نگاه می‌کنم، باید بگویم که آن جنگ هشت ساله در نوع خود، بسیار جوانمردانه بود، آنقدر جوانمردانه که وقتی ما رزمندگان نیز، وقتی 50 - 60 کیلومتر از خطوط مقدم جبهه فاصله می‌گرفتیم، آنقدر زندگی در میان این مردم جاری بود، که انگار در این کشور جنگی جریان نداشت!

مردم عادی در ایران، در این 8 سال انگار از جنگ بیگانه بودند، به غیر از آن مواقعی که فرزندی در جنگ داشتند و یا عملیات گسترده‌ایی آغاز می‌گشت، که مارش جنگ و پیروزی و...، فضای کشور را فرا می‌گرفت، و تنها چنین مواقعی بود که عموم مردم ایران جنگ را حس می‌کردند، در غیر این صورت، انگار گوشه‌ایی از کشور درگیر جنگ شده، و این جنگ متعلق به آن گوشه، و گوشه نشینانش است، که در آن به جنگ مشغولند، و باقی مردم به زندگی روزانه خود سخت سرگرمند،

هرچند مردم کمبود، گرانی و... را در سراسر کشور حس می‌کردند، و می‌دانستند این شرایط ناشی از درگیری کشور در جنگی ویرانگر است، اما روی خشن جنگ را نمی‌دیدند، و تنها وقتی که دشمن با به کارگیری موشک‌های اسکاد روسی، و یا هواپیماهای میراژ فرانسوی، و یا میگ و سوخوهای روسی و... پای به حملات شهری می‌نهاد، مردم شهرها نیز با ناجوانمردی و کشتار، و روی بدترکیب جنگ آشنا می‌شدند، و خون و آتش را در زندگی خود حس می‌کردند، یا آنکه وقتی کاروان تشیع جنازه رزمندگان و جوانان کشته شده در صحنه جنگ، در شهرها به راه می افتاد، و مردم آنان را، چند قدمی تا گورها و آرامگاه‌شان، مشایعت می‌کردند، میوه‌های تلخ جنگ را نیز می چشیدند و...

واژه دیگری که در درونمایه خود، خشم و توهین با ژرفای بیشتری داشت، واژه «حمله ددمنشانه» (حیوانی و درنده‌خومابانه) بود، این واژه گاهگاهی مورد استفاده قرار می‌گرفت، موقعی که تلفات چنین حمله‌هایی به شهرها، از میزانی معقول فراتر می‌رفت و بیشتر می‌شد و در میان غیرنظامیان افزایش می‌یافت، از این رو، برای اینگونه حملات، در محیط‌های شهری، از واژه ددمنشانه استفاده می‌شد، در آن جنگ به ویژه در سال‌های نیمه اول، و حتی اوایل چهار ساله آخر آن، حملات به شهرها کمترین میزان از درصد نبردی را شامل می‌شد که شبانه روز در خاکریزها، مستقیم با آن درگیر و روبرو بودیم،  

اما اکنون که نگاه می‌کنم، در مقایسه با آن جنگ هشت ساله و خسارتبار، این روزها جنگی که از 23 خرداد 1404 در یک غافلگیری ناجوانمردانه، و در هنگامه مذاکرات جاری با امریکایی‌ها، که جهت مصالحه و پیشگیری از جنگ، توسط اسراییل در ابتدا، و امریکا در روزهای بعد آغاز گردید، تمام ناجوانمردی‌ها را در خود داشته و دارد، ناجوانمردی اول آن این که فرصت صلح را از مذاکره کنندگان ستاند، و دوم اینکه، تو گویی این جنگ را برای درگیری در محیط‌های شهری طراحی کرده‌اند، تا از محیط زندگی غیرنظامیان هرگز خارج نشود، و همیشه امکان ددمنشانه شدن آن نیز بسیار بالاست، و تاریخ، این ددمنشی‌ها و ناجوانمردی‌ها را در خود ثبت می‌کند،

جنگی که خاکریزهای آن را در مناطق شهری تهران، اصفهان، تبریز، و... تل‌آویو، حیفا و... زده‌اند، و رزمآورانش ناقوس مرگ را در میانه زندگی خانوارهای غیرنظامی دو کشور به جولان در می‌آورند، و میلیون‌ها خانواده را، از زندگی ساقط کرده، زندگی غیر نظامیان را مختل می‌کنند، به ویژه آن روز که صهیونیست‌ها، دستور خالی کردن کلانشهر تهران را دادند، و همواره بر خالی بودن تهران تاکید داشتند، ناجوانمردانه‌ترین تصمیم این جنگ بود، و هرگز از خود سوال نکردند، که نزدیک به 15 میلیون تهرانی، به کجا باید بروند، و زندگی، خانه و کاشانه خود را به که بسپارند، و شهر خود را ترک کنند، و این چنین بود که ناقوس مرگ را در این مِگاشهرهای خاورمیانه برقص در آوردند.

امروز وقتی آسمانخراش‌های ساحلی تل‌آویو، حیفا و شهر سنتی و قدیمی بیت المقدس و...، مناطق شهری تهران، کرج، اصفهان، تبریز و... را می‌بینم که به محل سقوط موشک‌ها و بمب‌های سنگین تبدیل شده‌اند، با خود می‌گویم، ما و عراقی‌های درگیر در آن نبرد هشت ساله، بسیار خوش‌شانس بودیم، که دست به ماشه سلاح‌های متعارف و سبکی بودیم، که در یک جنگ جوانمردانه‌تر استفاده می‌شد،

و پشت خاکریزهای خود، در بیابان‌های خالی از سکنه خوزستان و بصره، به دور از چشم خانوارها، مثل گلادیاتورها، اما خارج از کولوسئوم‌ها، تنها از همدیگر می‌کشتیم، و یا کشته می‌شدیم، کولوسئومی بزرگ به وسعت دشت‌های خوزستان و بصره و...، بدون تماشاگر، که بر گرداگرد آن مردمی نبودند که بنشینند، و این کشتارها را تماشا کنند،

و تنها چشم‌هایی این بروز حیوانیت انسان را، در این کشتارهای جنگی می‌دیدند، که انتخاب کرده بودند که در این نبرد مقدس برای دفاع از خاک خود حاضر شوند، و داوطلب حضور در این دفاع جانانه بودند، و با این حوادث روزانه درگیر و رودرو باشند، و با خباثت جاری در صحنه نبرد درگیر، و به نوعی به آن عادت کنند، و مثل مرده‌شورها، که شغل خود را انتخاب می‌کنند، دیگر از دیدن جنازه‌ها، نه تعجب کنند، و نه از پاره پاره شدن بدن‌ها، دیوانه شوند.

کاش مردمی که 8 سال آن جنگ درازدامن را دیدند، در چنین جنگ ناجوانمردانه دیگری، درگیرشان نمی‌کردند، و حال که دست‌های ناپاک این را کرده‌اند، کاش در این جنگ نیز جوانمردی جاری بود، و ددمنشی کاهش می‌یافت، و درگیری‌ها به خارج از شهرها منتقل می‌شد، تا یک جنگ جوانمردانه جریان یابد. تاریخ، این را هم، مثل تمام هماوردی‌های بشری، خواهد دید، و در پرونده جنگآورانش خواهد نوشت.

تمام این جنگ که از حمله حماقت‌بار 7 اکتبر 2023 حماس به اسراییل آغاز شد، و دومینووار آمد و آمد تا اکنون دامن ایران را هم بگیرد، و از 23 خرداد 1404، در دور جدید خود، ایرانیان را نیز به دامن کثیف خود آلود، و پی گرفته شد، و تاسفبار اینکه ناجوانمردانه، بیشتر در میان مناطق شهری جریان دارد، و میانه عرصه زندگی مردم، جولان می‌دهد. نبردی ناجوانمردانه که دست کم باید سعی کرد، بیش از این ددمنشانه‌ نشود.

چشم‌ها می‌بینند، و تاریخ خواهد نوشت که جنگ‌آوران این نبرد ناجوانمردانه، در یک ددمنشی مبتکرانه، هماوردهای خود را با زن و بچه‌های‌شان در خانه‌های‌شان در دل شهرها، مقابل چشم همه، ترور و قتل عام کردند!

شاهرود - 2 تیرماه 1404

#نه_به_جنگ

#صلح

#جنگ_جوانمردانه

#نه_به_ددمنشی

#StopWarOnIran

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

چه کسی واقعاً در جنگ ۱۲ روزه پیروز شد؟

روایتی تحلیلی با تکیه بر نظریه بازی‌ها، از دل آشوب به روشنایی

سید علیرضا بهبهانی

راستش را بخواهم، نمی‌دانم چه شد که وسط آن‌همه تحلیل خبری و موج روایت‌سازی، یک سؤال ساده اما سوزان ذهنم را گرفت:

این جنگ را دقیقا کی برد؟


جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، با آن همه آتش و پاسخ، حمله و ترور، موشک و پهپاد، در نهایت با یک آتش‌بس تمام شد.

اما وقتی خاکستر نشست، صدای هر دو طرف بلند شد که ما پیروزیم.
اسرائیل گفت: زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را زدیم، فرماندهانش را ترور کردیم، پدافندش را غافلگیر کردیم.
ایران گفت:
ما مستقل از متحدان‌مان، خودمان زدیم و زدیم، و سیستم‌های دفاعی اسرائیل از نفس افتاد. ما نشان دادیم اگر چیزی را بزنند، همان‌قدر یا بیشتر جواب می‌گیرند.

من اما، اهل شعار نیستم. نه دلبسته‌ی پیروزی‌طلبی بی‌پشتوانه‌ام،
نه فریب خورده‌ی تبلیغ.

به همین خاطر تصمیم گرفتم بروم سراغ علم. دقیق‌تر بگویم:

سراغ نظریه
بازی‌ها! با یکی از اساتید قدیمی دوره دکتری ام تماس گرفتم و مدل رو طراحی کردم.

نقطه شروع منطق:
وقتی جنگ، فقط جنگ نیست

در نظریه بازی‌ها، جنگ چیزی فراتر از تقابل فیزیکی است. یک بازی است، میان دو طرف که هرکدام دنبال بیشینه‌سازی سود و کمینه‌سازی هزینه‌اند.

هر تصمیمی، به تصمیم بعدی شکل می‌دهد. هر حرکت، پیام دارد.
هیچ چیز تصادفی نیست. حتی عقب‌نشینی.

در مدل من، بازی این‌طور شکل می‌گرفت:

اسرائیل بازیگر آغازگر بود.

با حمله مستقیم، ترور، و بمباران زیرساخت‌ها، می‌خواست نه فقط قدرت سخت ایران را تخریب کند، بلکه اراده‌اش را هم بشکند.

شاید فکر می‌کرد ایران با چند بیانیه و حملات نیابتی، موضوع را جمع می‌کند.

اما ایران واکنش متفاوتی نشان داد.

نه از یمن، نه از لبنان.

مستقیم،
بی واسطه،
با موشک و پهبادهای خودش

،از خاک خودش آن هم با دقت بالا و اصابت های کامل!

بدون واسطه یعنی بدون بهانه.
بدون پوشش یعنی با جسارت.

و این دقیقاً جایی است که بازی تغییر کرد.

در منطق بازی،

زمانی که بازیگر ضعیف‌تر توان تحمیل هزینه به بازیگر قوی‌تر را پیدا می‌کند،

تعادل تغییر می‌کند.

اسرائیل، که برنامه‌اش احتمالاً یک حمله سریع و یک نتیجه فوری بود،

ناگهان دید درگیر بازی‌ای شده که پایانی ندارد.

بازی‌ای که طرف مقابل برای طول کشیدنش آماده‌تر است.

با شبکه بازدارندگی منطقه‌ای، با قدرت تحمل بیشتر، و مهم‌تر از همه: با چیزی که اسرائیل کم دارد:

وقت!

چرا آتش‌بس،
نشانه‌ی شکست است؟

(وقتی بازیگر آغازگر آن را پیشنهاد می‌دهد)

در مدل‌های تکرارشونده،

شما فقط به “الان” فکر نمی‌کنید.
هر واکنش،
مقدمه‌ی بازی فرداست

ایران دقیقاً همین را فهمیده بود.
اگر در این جنگ کوتاه، بتواند نشان دهد که:

اسرائیل قابل آسیب است،

حمله به ایران بی‌هزینه نیست،
و ایران حاضر است هزینه بدهد اما نایستد،

آن‌وقت حتی اگر پایگاهش زده شود، حتی اگر فرماندهانش شهید شود، بازی را برده.

چون طرف مقابل دیگر با همان آزادی ذهنی به حمله بعدی فکر نخواهد کرد.

از نظر تئوری بازی‌ها،

این یعنی تغییر معادله ادراک تهدید.

در بازی‌های استراتژیک،

پیروزی لزوماً در خاک نیست؛
در ذهن است.

و در ذهن بازیگرها،

وقتی کسی حمله می‌کند اما بعد ۱۲ روز عقب‌نشینی می‌کند، یعنی به نتیجه نرسیده.

ممکن است یکسری بگویند آتش بس با میانجیگری آمریکا بود
اما ما در این مدل سازی امریکا را بخشی کلیدی از خود صهیونیست ها میدانیم!

چون قاعده حضور قدرت ارشد پشت نیروی نیابتی را سازگار میبنیم!

آیا اسرائیل موفق نشد؟

بیایید منصف باشیم.

اسرائیل اهدافی داشت و به برخی‌شان رسید:

بخشی از زیرساخت‌های حساس ایران آسیب دید، برخی فرماندهان رده‌بالا شهید شدند، و شوک اولیه‌ای هم به سیستم پدافند داده شد.

اما… وقتی ایران با حمله‌ای پرقدرت و متمرکز، آن‌هم از خاک خودش، نه فقط سیستم دفاعی اسرائیل را دور زد، بلکه توازن روانی را هم جابجا کرد،

داستان تغییر کرد.

بازیگر قدرتمند،
وقتی نمی‌تواند نتیجه قاطع بگیرد،
و مجبور می‌شود آتش‌بس بدهد،
برد را واگذار نکرده،اما دیگر برنده هم نیست!

جمع‌بندی من:

پیروزی در تفسیر، نه در تسخیر

من با این سؤال وارد شدم که چه کسی برنده‌ی جنگ بود.

و حالا، با تحلیل مدل‌های تعادلی، بازی‌های تکرارشونده، و منطق استراتژیک، به این نتیجه رسیدم:

اگر در جنگی،

بازیگر شروع‌کننده نتواند به هدفش برسد، و بازیگر پاسخ‌دهنده بتواند تعادل قدرت را بازتعریف کند، آن‌که ایستاده پایان می‌دهد،

برنده است،
پس ایران برنده این جنگ بود.
ایران در این جنگ ایستاد.
بدون عقب‌نشینی،
بدون نیابتی،
با بازی مستقیم.

و این ایستادگی، در دنیای بازی‌های سیاسی، چیزی بیشتر از شلیک موشک است.

این یعنی:
از این پس،
محاسبه‌ی دشمن تغییر کرده است.

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
تمام روش حکومت در موضوع مذاکره سالها این بود که ۱.چوب ‎غنی‌سازی و موشکی رو در برابر چماق تحریم ببریم...
- یک نظر اضافه کرد در ایران چگونه و توسط چه کسانی بس...
یکدست کردن دستوری حاکمیت در دوره ریسی واشتباهات #فاحشی که انجام شد وباعث خسارت وسیع به ایران.مردم و ...