دوران شاهنشاهی آل محمد آمده

"دوران شاهنشاهی آل [1] محمد آمده"، این جمله شاه بیت تکراری یک قطعه هنری زیبا در یک مولودی خوانی بود، که برای جشن های نیمه شعبان [2] ساخته و اجرا شده، و در سال های ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب، به دستم رسید [3] تا از موسیقی زیبایی که در صدای مجری اش جاری بود، لذت ببرم، و بدون تفکر در محتوا و ظرایف نهفته در آن، از شنیدنش به وجد آمده که بالاخره دوران "شاهنشاهی" آل محمد روزی فرا خواهد رسید، چرا که در فضای استبداد زده و تفکر مستبد پروری که ما در آن پرورش یافته ایم، چنین محتوا و آرزویی اصلا نه عجیب می نمود، و نه غیر متعارف، که دوران شاهنشاهی این بیاید، و دوران شاهنشاهی آن یکی(خوب یا بد) برود.

تو گویی انگار ما ایرانیان لایق، و در حد مسلط شدن بر سرنوشت خود نبوده، و نیستیم! و ما را خداوند برای زندگی در ذیل حاکمیت فردی یکی از منتخبین خاندان های مختلف از مخلوقاتش ساخته است، و طبق نظریه تحلیل روانی جناب گوستاو یونگ، تفکر استبدادی و خوی مستبد پروری، چنان در وجود ما درونی شده و به ضمیر ناخودآگاه جمعی [4] ما تبدیل گشته، و در تک تک سلول های خاکستری مغز ما جا خوش کرده، و به اندازه ایی رسوب گذاشته، که از این خشونت تفکری نهفته در ذهن خود، شاید لذت هم می بردیم، که از ذیل حاکمیت فردی این سلسله (خوب یا بد)، به ذیل حاکمیت فردی در آن سلسله منتقل شویم، مثل خواب زدگان غرق در درد و رنج و دچار بیماری دائمی، که در همان حال خواب و مستی و خماری و خموشی اش، از این پهلو به آن پهلو در غلتیده، هیچگاه فکر برخاستن از این خواب دردناک و رنج آور نبوده و نیستیم، تنها فازی که عوض می کنیم، همین پهلو به پهلو شدن هاست.

در این شرایط است که گاه انسان فکر می کند، که انگار در بعضی موارد فرقی بین نخبه سیاسی، نخبه مذهبی، نخبه علمی و... و  عوام ما نبوده و نیست که خواسته های ما، تنها در حد تغییر در حاکمیت خاندان های حاکم بر ما چرخ می زند، و در کشاکش اعتراضاتی هم که به این وضع اوج می گیرد، در سودای جایگزینی فردی به جای فردی دیگریم، لذا گاه در شعارهایی که شنیده می شود، به جایگزینی افراد فکر می کنیم، و نه جایگزینی سیستمی، به جای سیستم دیگر، و یا تفکری پیشروتر تا پیشرفتی کیفی در نوع حکمرانی بر خود، فراهم نماییم.

در این دو دهه که اعتراضات نسبتا گسترش یافته است شاهدیم، یک شعار مشترک، گاه تکرار، و خود نمایی می کند، که "رضاشاه روحت شاد" که تکرار این شعار انسان را دچار تردید و گاه هراس می کند، که آیا منظور معترضین بازگشت به سیستم حاکمیت خودکامه و سلطنتی"شاهنشاهی" سابق است؟!، یا نظر صاحبان این شعار تنها قدردانی از ساخت و ساز و احیای تمدن و مردم ایران است که به دوره حاکمیت موسس سلسله پهلوی نسبت می دهند، منظور نظر اهالی این شعار چیست؟ گاه به شک می افتم که مروجین این شعار شاید به عمد آن را منتشر می کنند تا انحراف در انحراف و نوعی ارتجاع صورت پذیرد.

سیستم هایی که، حاکمیت بر اساس ژن به ارث می رسد، و منتقل می شود، بدترین، فاسد ترین، مافیایی ترین، توهین آمیزترین و عقب مانده ترین نوع حاکمیت در جهان است، که انسان ها نه بر اساس شایستگی، که بر اساس نسل و تعلق خاندانی، حاکمیت ها را عهده دار می شوند، و ما با همین پیش زمینه تفکری بود که خوشحال بودیم که بالاخره نوبت به "دوران شاهنشاهی آل محمد" خواهد رسید، تو گویی این عقده محرومیت در طول 1400 سال برای ما محروم ماندگان از چرخه قدرت باقی مانده بود، که در تقسیم قدرت بعد از پیامبر، که در بین خاندان های مهم قریش، از بین خاندان های آل امیه، آل عباس، آل ابوسفیان و... انجام شد، کار حاکمیت به "آل محمد" نرسیده، و این حق باید روزی ادا شود، از این رو منتظر ظهور منجی بودیم تا انتقام خون های ریخته شده از این خاندان را بگیرد، ظلم های انجام شده در حق آل محمد جبران شود، و از همه مهمتر دوره برخورداری ایشان از قدرت فرا برسد و... و هیچ کس نبود که سوال کند آیا مشکل بشر، این است که کدام خاندان حاکم باشند و کدام بروند؟! یا مشکل ما انسان ها در چیزی دیگر است؟!

متاسفانه اکنون نیز رگه هایی از این نوع تفکر را در زیر پوست این شهر می توان دید، که باز انحراف در انحراف رخ می دهد و فضای عمومی معترضین به سمت انتقال قدرت به خاندان ها سوق داده می شود، و حتی در بین مدعیان انقلاب هم چنین رگه هایی می شود دید، و هنوز که هنوز است، تفکر ما (انقلابی، [5] سلطنت طلب و...) بین ارجحیت حاکمیت خاندان ها و افراد غلت می خورد، و از این پهلو به آن پهلو می شود، و این رسواترین و ارتجاعی ترین نوع تفکر، و توهین به ملت ایران خواهد بود، که مقصد ایدالش این چنین ناچیز در نظر گرفته شود.

 

[1] - "آل" در عربی همان اعقاب یا بازماندگان و خاندان معنی می شود، لذا آل الله یعنی خانواده  خدا، آل ابوسفیان یعنی فرزندان ابوسفیان و...

[2] - در سال های اول پیروزی انقلاب دو مناسبت خیلی برجسته بود، یکی جشن پیروزی انقلاب و دیگری جشن های نیمه شعبان که مثل حالا مراسمات در تیول مداح ها و سخنرانان مدعو نبود، بلکه اهل هنر، آن را میدان داری می کردند، و با اجرای گروه های سرود، تئاتر، نمایش فیلم و... کار بسیار به یاد ماندنی و زیبا می شد که اکثر هنرمندان این مراسمات هم، اهل محل و داستان اجرا نیز به ابتکار اهالی و جوانان دخیل در محل انتخاب و تمرین و اجرا می شد، لذا مثل اکنون، مردم بر پای منابر به عنوان شنونده نبودند، خود دخیل در امر اجرا، و هنرنمایی می شدند، با گفتن خاطره ایی، داستانی و... هم که شده، مشارکت داشتند.

[3] - برجسته ترین محتواهای مذهبی که در آن سال ها به دست ما می رسید، نوارهای سخنرانی مرحوم شیخ احمد کافی، جناب فلسفی، فخرالدین حجازی، دکتر علی شریعتی و نوحه و مولودی خوانی های امثال استاد ذبیحی بودند که در بین مولودی خوانی ها و... این اجرا را آنقدر دوست داشتم که بارها و بارها آن را گوش کردم، هنوز مزه آن در گوشه های ذهن زیبایی دوستم، دارمش، و متاسفانه یک بار که برای پخش از بلندگوی مسجد آن را به رسم امانت سپردیم، دیگر برنگشت و...

[4] - ناخود آگاه جمعی (Collective unconscious) استعداد و ظرفیت‌های مشترک انسان‌ها در هر کجای جهان و در مقاطع تاریخی و فرهنگی مختلف ناشی از ماهیت وجودی و ادراک آنان در یک موضع مشترک است. ضمیر ناخودآگاه جمعی یونگ (آرکئو تایپ) و مُثُل افلاطون و صورت مثالی شهاب‌الدین یحیی سهروردی و صور معنوی و روحانی زرتشت (فروهرها) و آنچه عطار و مولانادرباره "من ملکوتی" "اَبَر آگاهی انسان" مطرح کرده‌اند، حاکی از شباهت این اندیشه‌ها در ژرف ساخت ادراک انسانها است. بعضی از الگوهای رفتاری عاطفی و فکری که به گونه ارثی در تمامی انسان‌ها به ودیعه گذاشته شده و کیمبال یونگ تحت عنوان کهن الگو از آن یاد نموده، در روند رشد شخصیتی انسان تأثیر به سزایی دارند. این تصاویر ازلی، از "ناخودآگاه جمعی" سرچشمه می‌گیرند.

[5] - لذاست که در جلسه ایی که به مناسبت رحلت بنیانگذار ج.ا.ایران که در 14 خرداد 1401 در کنار مرقد ایشان برگزار می شود، مثل چند سال گذشته، در حالی که تنها این جلسه دو سخنران بیشتر ندارد، اولی که متعلق به خاندان خمینی است "هو" می شود چرا که فکر می کنند و....

"حال همه ی ما خوب است، اما تو باور نکن" [1]؛ روزگار انسانیت و انسان این روزها، سیاهی هایی را می بیند که این لکه های سیاه بیماری سلطه، سلطه گری، استعمار، استبداد و..، در حال گسترشند، و هر روز ملتی را به طور یکپارچه، به مسلخ منویات دل مستبدی برده، در زندانی بزرگ، که دیکتاتوری بانی ساخت آن است، زندانی می کنند؛ زندان های که در اثر انقلاب ها، قیام های مردمی، پیشرفت فکری و عملی جامعه بشری و... نابود شده بود را ،دوباره بازسازی، نو و بزرگتر از قبل، به کارکرد، و روش سابق خود بر می گردانند، مرزهای دمکراسی، یعنی سرزمین هایی که مردمش از حق انتخاب، حق تعیین سرنوشت، آزادی و کرامت انسانی برخوردار شده اند، هر روز آب می روند و...؛ اما دنیا امروز اکراینی ها و... را در حال مبارزه برای حفظ کرامت و آزادی خود به چشم خود مشاهده می کند.

در حالی که این روزها هند زیر یوغ راستگرایان افراطی و مذهبی هندو افتاده است، تا آنان تفکر، فرهنگ، تصور و حتی خدای خود را بر یک ملت چند صد میلیونیِ متکثر و دمکرات و گریزان از خشونت، تحمیل کرده، و از "غیر" و اقلیت هایش، کشتار و غارت کنند، و کسی را جلودار، و شاکی آنان نباشد؛ دولت چین به عنوان نماینده نژاد "هان" [2] و تفکر چپ مارکسیسم، سوسیالیسم، خود را بر دیگر اقلیت ها، از جمله ایغورها و... غالب دیده و می تازند، و از هر آنچه بخواهند، بر این اقلیت ها روا می دارد، و کسی را متعرض بر آنان، حتی در بین مسلمانان که ایغورها از آنانند، و...، نمی توان دید، تا حداقل برای اسلام و مسلمانی هم که شده، ندای اعتراضی بلند کند. و اکنون در کنار راستگرایان افراطی، که در گوشه و کنار جهان، دنیایی خطرناک و مملو از نژاد پرسی و ملی گرایی مذهبی، نژادی و...، و در نتیجه خشونت را برای بشریت رقم می زنند،

در مسکو نیز، تزاری جدید، به نام ولادیمیر پوتین در کاخ مستبدین تاریخ ظلم، در کرملین، دهه هاست که بر تخت مادام العمر خود نشسته، و اکنون متکبرانه مرزهای محترم بین المللی را می شکند، و حال نوبت مردم اوکراین است، تا دوباره طعم سلطه گری و وابستگی به متجاوزین، و کشورگشایان حاکم بر کرملین را بچشند، آنانکه به تازگی از این بلیّه خانمان برانداز خلاص شده، و طعم آزادی از یوغ چکمه های استبداد سرخ را چشیده بودند، همان استبدادی که مخوف تر از استبداد مذهبی است، و بر هیچ اصل اخلاقی، بین المللی و دینی حتی پایبند نیست،

و اهالی اکراین که روزگاری چند، خود برای خود، دولتی را در روندی انتخاباتی تعیین می کردند، باید شاهد جولان تانک های روسی، در خیابان های شهرهای زیبای خود باشند، و لابد از این به بعد، دست نشاندگان کرملین بر آنان حکم برانند، و بدین ترتیب، آزادی، دمکراسی، حق تعیین سرنوشت و کرامت انسانی اشان، در زیر شِنی تانک های مستبد حاکم بر کرملین، و دستگاه های مخوف نظامی و امنیتی او له شود، و آرزوهای یک ملت، برای پیشرفت، استقلال، و برخورداری از آزادی و کرامت انسانی، بر بادی برخاسته از غرور و ظلم یک مستبد تمامیت خواه، به تاراج خزان خواهد رفت.

میکرب استبداد و تنوعی از انواع مستبدین سیاه، سرخ، زعفرانی و... در حال سرایت به کل جهانند، مرزها را شکسته به پیش می تازد، و در پناه همدیگر، سلطه خود را بر ملت های مظلوم و بی پناه، گسترش می دهند، در افغانستان مستبدین مذهبی، خود، فرهنگ و تفکر ظالمانه، ضد انسانی و منحرف شان را بر یک ملت باستانی، شاعر، عارف، حکیم و...، به تمامی تحمیل کرده اند، نظام های دمکرات جهان نیز نظاره گر صحنه هایی اند، که انسانیت و اخلاق و ارزش های بشری، به مسلخ دل های سیاه مستبدین برده می شود، و همه تماشاگر شده، نه منشور ملل متحد، نه منشور حقوق بشر، نه ارزش های بین المللی و... از گزند تصمیم های مستبدین افسار گسیخته در امان نیست، کشتار در فلسطین، یمن، سوریه، و اینک اوکراین و... لاینقطع ادامه دارد، و مستبدین در قلعه های ایمن، و تضمین شده، راحتند و اسب سرکش ظلم می تازند.

و متاسفانه ما هم که انقلابی آزادیبخش را در سال 1357 داشتیم، آنقدر در روندی نامیمون پیش رفته ایم، که دیگر حتی شعار نه شرقی و نه غربی که در جای جای بندها، و همچنین روح قانون اساسی [3] این کشور گنجانده شده را، از اثر انداخته ایم، و ما که مدعی آزادی، سعادت، کرامت انسانی بشر و... هستیم نیز، نمی توانیم در همان جهتی باشیم که باید، نه در کنار ایغورها، نه در کنار چچن ها، نه در کنار اوکراینی ها، و نه حتی از پارس زبانان و شیعیان همکیش خود در افغانستان و... می توانیم دفاع کنیم، و در مجموع (به غیر از مردم فلسطین، یمن و...) دفاعی در شان آزادیخواهی ایرانیان و انقلاب شان، از آزادی ملل جهان نداریم، حتی در کلام، کاش در بقیه موارد، سکوت می کردیم، و مثل بسیاری از دولت ها، که در دیگر مناطق دنیا، لااقل در کشاکش بروزِ و نمودِ بارزِ گسترش سلطه، و سلطه گری، و استبداد مستکبرین، بی طرفی اختیار کرده و می کنند، ما هم در سکوت می ماندیم، ولی متاسفانه بر خلافت تمام موازین انسانی، اخلاقی، انقلابی، دینی، ایرانی، بین المللی، قانونی و... به نظر می رسد، در موضع گیری [4] هم که شده، در کنار متجاوزِ متکبر و ظالمِ روس و... ایستاده ایم، و در راستای او سخن گفته، و موضع می گیریم! این جای تاسف و شرم دارد.

وقتی واکنش آقای ابراهیم رئیسی که بر کرسی ریاست جمهور ایرانیان تکیه زده است را، در خصوص حمله تجاوزکارانه روسیه، که با هدف توسعه سلطه به کشور اوکراین انجام شد، را دیدم [5] ، آه از نهادم بر آمد، و مو بر تنم سیخ شد، آنگاه که آقای رئیسی با مستبد مسکو، که روزی او را در مقام ریاست بر جمهور ایرانیان، به آن رسوایی روشن و آشکار، بدون حضور پرچم ایران، و اجرای پروتکل های مرسوم در دیدار مقامات در این سطح و... میزبانی کرد و...، تلفنی سخن گفت، که برآیند سخنش، تایید، و منطقی تصور کردن، حرکت مسکو تلقی گردید، اینجا بود که میزان انحراف ما از ارزش های انسانی، انقلابی، اسلامی، قانونی و... را دیدم، و تاسف خوردم، و بر خود در مقابل مردم اوکراین که این روزها زیر بمباران، و حمله شدید دشمن سلطه جویِ تا دندان مسلحی قرار دارند، شرمگین شدم؛ یاد روزگاری افتادم که در خلال جنگ خسارتبار هشت ساله با عراق، ما منتظر جمله ایی در محکومیت تجاوز صدامیان به کشورمان بودیم، و متاسفانه کسی موضعی نمی گرفت، و اکثرا به نفع دشمن ما موضع می گرفتند.

گویا رئیسِ جمهورِ ایرانیان، در جایگاه چنین مقام رفیعی، تصور نکرد که ما نیز همچون اوکراینی ها، با این غول متجاوز و متکبر هم مرز هستیم، و سناریو دهشتناکی که امروز بر سر اوکراینی ها آوار شده است، روزی می تواند بر سر هر همسایه ایی از جمله ما ایرانیان نیز، تکرار شود، و تاریخ تلخ تجاوزات گذشته، توسط این تزار جدید نو گردد، و ایرانیان نیز دوباره، به طعمه ی زیاده خواهی، و تجاوز و سلطه جویی روس ها تبدیل شوند، همانگونه که پیش از این، با مغز استخوان خود طعم تجاوز کرملین نشیانان را، نسل های گذشته ایرانیان چشیده اند، و زخم عمیق آن بر بدن ایران همچنان مانده است؛ و یک سر این اژدهای هفت سر، که اکنون در سمت غرب، اوکراین را می سوزاند، می تواند به سمت جنوب هم چرخش کرده، و ما ایرانیان، و دیگر ملل این منطقه را نیز، در شعله های تجاوز، خیانت و بد عهدی ایی که از روس ها سراغ داریم، بسوزاند.

و با وجود اینکه، در قانون اساسی این کشور، دوری از استبداد، سلطه جویی، و تبری از سلطه و سلطه گران مستبد داخلی و خارجی به روشنی ذکر شده است، بر این قانون اساسی، حتی در حد رئیس جمهور این کشور هم، وقعی نمی نهند، و این تجاوز آشکار و سلطه گری روسیه، بر ملل مظلوم و بی دفاع اطرافش را محکوم نمی کنند که هیچ، مواضعی در جهت آن نیز اتخاذ می شود، که این مقطع از تاریخ ما، مایه شرم تاریخی ایرانیان، در بین ملل آزادیخواه جهان خواهد شد.

درس تاریخی این تجاوز روس ها به اوکراین این است که، ملت ها نباید اجازه سلطه مستبدی (چه داخلی و چه خارجی) را بر خود بدهند، چرا که انگار این اجازه، حق استمرار برای مستبدین و سلطه گران ایجاد می کند، و حتی در صورت رهایی نیز، همواره فیل مستبدین، یاد هندوستان شان می کند، از این روست که مستبد کرملین، که روزگاری بر اوکراین آقایی می کرده است، این حق سیادت را برای خود، حتی بعد از استقلال اوکراین از شوروی سابق نیز قایل است، که اگر اوکراینی ها، راهی غیر از مسیری که او تعیین می کند، بروند، و یا انتخاب کنند، این چنین بر آنان، متجاوزانه و ظالمانه هجوم می برد، و متاسفانه مقامات ما هم، در حالی که مدعی استقلال هستند، بهانه های متجاوزی همچون پوتین را، تایید و تکرار می کنند، و بد به حال ما، که امروز مسئولانی داریم که خود را همگام و هم نفس با چنین خرس سنگدلی، قرار داده اند، که رهایی از چنگال او، حتی بعد از دهه ها، خلاصی، تلقی نمی گردد، و او بردگان آزاد شده از سلطه کاخ کرملین را نیز، همچنان برده می بیند، و با دیدن فروغ آزادیِ انتخاب در پیشانی آنان، آنچنان بر آنان خشم می گیرد که دنیا در قرن بیست و یکم، حیرت زده از این همه تجاوز، خیره سری، زیاده خواهی، سلطه جویی آشکار، قانون شکنی، دریدگی و... نظاره گر دوره بربریت جدید، و آغاز دوران برده داری نوین است.

[1] - برگرفته از دکلمه زیبای خسرو سینمای ایران، زنده یاد خسرو شکیبایی

حال همه‌ی ما خوب است       ملالی نيست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خيالی دور،        که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گويند     با اين همه عمری اگر باقی بود      طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم    که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و       نه اين دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!      تا يادم نرفته است بنويسم     حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود      می‌دانم هميشه حياط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نيامدن است    اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی      ببين انعکاس تبسم رويا      شبيه شمايل شقايق نيست!      راستی خبرت بدهم     خواب ديده‌ام خانه‌ئی خريده‌ام       بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌ديوار ... هی بخند!       بی‌پرده بگويمت      چيزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد      فردا را به فال نيک خواهم گرفت    دارد همين لحظه         يک فوج کبوتر سپيد          از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد        باد بوی نامهای کسان من می‌دهد      يادت می‌آيد رفته بودی       خبر از آرامش آسمان بياوری!؟      نه ری‌را جان       نامه‌ام بايد کوتاه باشد         ساده باشد        بی حرفی از ابهام و آينه،         از نو برايت می‌نويسم       حال همه‌ی ما خوب است      اما تو باور نکن

[2] - مردم هان یک گروه قومیتی بومی چین هستند که بزرگترین گروه قومی کره زمین محسوب می‌شوند. هان‌ها حدود ۹۲٪ جمعیت چین و ۱۶٪ جمعیت کره زمین را تشکیل می‌دهند. تفاوت‌های زبانی، فرهنگی، اجتماعی و ژنتیکی قابل توجهی میان زیرگروه‌های قوم هان به چشم می‌خورد که حاصل ادغام قبایل و طوایف مختلف چینی در طول هزاران سال زندگی در کنار یک‌دیگر است.

[3] - اصل سوم :دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد: ... 5- طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب. 6- محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی.  ... 16- تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‌دریغ از مستضعفان جهان. 

اصل یکصد و پنجاه و دوم:

سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، حفظ استقلال همه‌جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت‌های سلطه‌گر و روابط صلح‌آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.

اصل یکصد و پنجاه و چهارم:

جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنا بر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.

[4] - وزیر امور خارجه ایران ریشه بحران اوکراین را اقدامات تحریک‌آمیز ناتو دانست. حسین امیرعبداللهیان در توییتر نوشت: «بحران اوکراین ریشه در اقدامات تحریک‌آمیز ناتو دارد. ما توسل به جنگ را راه‌حل نمی‌دانیم. برقراری آتش‌بس و تمرکز بر راه‌حل سیاسی و دموکراتیک یک ضرورت است.» - به گزارش خبرگزاری فارس، «سعید خطیب‌‌‌زاده» سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در اظهاراتی ضمن ابراز تأسف از آغاز اقدامات نظامی و شدت گرفتن درگیری‌‌‌ها، گفت: جمهوری اسلامی ایران با نگرانی عمیق تحولات در اوکراین را پیگیری می‌کند. متاسفانه ادامه اقدامات تحریک‌آمیز ناتو با محوریت آمریکا منجر به وضعیتی شده است که منطقه اوراسیا در آستانه ورود به یک بحران فراگیر است. خطیب‌‌‌زاده عنوان کرد: جمهوری اسلامی ایران طرفین را به توقف درگیری‌‌‌ها و آتش‌بس برای مذاکره فوری به منظور حل و فصل سیاسی بحران دعوت کرده و ضرورت رعایت حقوق بین‌الملل و حقوق بشردوستانه در درگیری‌‌‌های نظامی را مجدانه یادآوری می‌کند. از سوی دیگر، سخنگوی دولت ایران نیز به تحولات اخیر در شرق اروپا و آغاز جنگ میان روسیه و اوکراین واکنش نشان داد. علی بهادری جهرمی در حساب کاربری خود در توییتر نوشت: «‌جنگ راه‌حل نیست، تکیه به آمریکا امنیت‌‌‌آور نیست.»  دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز دیگر مقامی بود که در توییتی با اشاره به سقوط بازارهای مالی و افزایش قیمت انرژی به دلیل ایجاد بحران در اوکراین، نوشت: بحران اوکراین می‌‌‌تواند عبرتی پندآموز باشد. علی شمخانی عصر پنج‌شنبه در توییتی درباره بحران اوکراین نوشت: ‌سقوط بازارهای مالی و افزایش قابل‌توجه قیمت انرژی به دلیل ایجاد بحران در شرقی‌‌‌ترین بخش از جغرافیای اروپا، نشان داد که بی‌‌‌ثباتی و ناامنی در همه اشکال آن در نیم کره شرقی جهان، آسیب‌‌‌های جدی را متوجه منافع غرب خواهد کرد. دبیر شورای عالی امنیت ملی روز جمعه و در دومین روز درگیری‌ها در اوکراین و بحران در این کشور در توییتی نوشت: هیچ چیز نفرت‌انگیزتر از جنگ نیست، اما وقتی غرب با روش‌های مختلف به دنبال ضربه به امنیت ملی کشورهاست، عملا مسوول مستقیم جنگ‌ها و بحران‌هایی است که با هدف ایستادگی در برابر راهبرد غرب شکل می‌گیرد.

[5] - ایسنا : رئیس‌جمهور روسیه در این گفت‌وگوی تلفنی (با ابراهیم رییسی)، وضعیت کنونی را «پاسخ مشروع به چندین دهه نقض معاهدات امنیتی و تلاش‌های غرب برای آسیب رساندن به امنیت روسیه» دانست. در این گفت‌وگو، سید ابراهیم رئیسی با بیان اینکه "گسترش ناتو به سمت شرق، تنش‌زا است"، تاکید کرد: گسترش ناتو تهدیدی جدی علیه ثبات و امنیت کشورهای مستقل در مناطق مختلف است. رئیس‌جمهور ابراز امیدواری کرد که آنچه اتفاق می‌افتد، به نفع ملت‌ها و منطقه تمام شود.

به نظر می رسد ما ایرانیان آزادیخواهانی مبارز، و در این زمینه قهار و زبردستیم، اما ضعف ما، در حفظ دست آوردهای قیام مقدس مان برای کسب آزادی، حق تعیین سرنوشت و کرامت انسانی است.

آمدن"بهمن خونین جاویدان" بی آنکه بر طبلی از شور نواخته شود، یا نوایی از غم، از جراحت های نی بریده شده از نیستانی، به بیرون جهد و...، آشوبی بر می خیزاند، و زخم های نو و کهنه سربازان راه آزادی و پیشرفت ایران، و پیشتازان نبرد مقدسِ کسبِ حقوق انسانی آنان و... سر باز می کند، تا مرثیه دار باخته ها، و مویه گر هزاران سرو بلند قامتی شوند، که بر آتش دمنده ی هوای نفس زیاده خواهان، در جامعه استبداد زده ما سوختند، و برآیند تلاش آن ستون های استوارِ سازه های مقتدر آزادی و غرور انسانی، که بر طوفانی از خدعه و تزویر، از جای کنده شدند، و در میدان سیاستی شرم آور، که به هیچ دین، مرام و سیرتی وفادار نماند، از زمین امیدِ امیدواران کنده، و بر آتشی از غرور و زیاده خواهی ها، سوزانده، و خاکسترش بر تشتی از خونابه های دَلمه بسته، در جگر هزاران مبارز، و تلاشگر راه آزادی و پیشرفت ایران و ایرانیان نشست، و راه بزرگ گشوده، بر روی مردم آزادیخواه و دیرپای ایران، به سمتی کج گردید، که مشخص نیست، به کدام منزل ختم خواهد شد، اما آنچه روشن است، انحرافیست که در هوای این زمستان سرد و سوزان، به تاراج امید از دل امیدواران مشغول، و خانمان برانداز خواهد بود.

وقتی به شرایط جاری در پیش از پیروزی خیزش بزرگ و شگفت انگیز 1357 می نگرم، و بدانچه نخبگان آن روز، برای تغییرش به پا خاستند، و مبارزه کردند، و دل سوزاندند، و اهدافی که در سر می پروراندند، می اندیشم، و به شرایطی می نگرم که آن اسطوره های راستین انقلابیِ مقاومت و مبارزه، بدان ختم شدند، در بسیاری از پیش اعتقادات خود، [1] شک می کنم که، چرا که سعی و تلاش چندباره این مردم، به چندسالی، بی دستآورد می شود، تو گویی به جای آزادی، از چرخه تناسخ (رهایی - گرفتاری مجدد) [2] ، هر بار دوباره آن را تکرار می کنند، انگار خلاصی از این چرخه را برای ما تقدیر نکرده اند، تو گویی ایرانیان در تقدیر و تقدیر گرایی های بی معنی گرفتار آمده اند، تا دنیا به سوی تقدیر گردانی برود، و ما گرفتار تقدیر نحس خود، درجا بزنیم،

و این آمد و شدن ها نیز، تو گویی استمرار را فریاد می زنند، تا خود پاسدار چرخه ایی باشد، که بارها و بارها در تاریخ گرفتاری این مردم در کمند استبداد و خودرایی، اتفاق افتاد و دیرپا گشته است، تو گویی آنان که برای رهایی از آن چرخه شوم، از جان و مال خود گذشتند را، دستآوردی از سعی و تلاش شان نمی ماند، و سنگفرش های خیابان هایی که همواره در آرزوی کسب آزادی و حق تعیین سرنوشت، خونین شدند، همواره توسط لُعبتکان رقصنده پای تخت استبداد، به زودی از خون های پاک آزادگانِ برخاسته بر ظلم، شسته شدند، تا بیش از آن، این خون ها، در پیش چشم شاهدان نماند، تا بتوان آنان را دوباره در لحافی از غفلت پیچید، و به همان وضعی باز گرداند، که پیش از آن برای رهایی از چنان وضعی، خیزش های خیره کننده ایی بر پا کرده بودند، و باز، بازتولید شرایطی که همواره تکرار می شوند.

آنان که در رژیم گذشته به پا خاستند، سخن از خدعه سلسله داران پهلوی می گفتند که دست آوردهای قیام آزادیخواهان مشروطه خواه را، به مسلخ اهداف افراد و خاندان ها برده اند، و حاصل سعی آزادیخواهان و مبارزین در قیام های سخت و پیشرو مشروطه خواهان، و جنبش ملی شدن صنعت نفت و... را از درون تهی کردند، و نظام پارلمانی مورد نظر آزادیخواهان مشروطه خواه انقلابی را، از درون خالی کردند، و دیگر نمایندگان مجلس ملی ایران در برابر تصمیم های (درست و یا غلط) شخص اول مملکت، بی اثر شده بود، دیگر نخست وزیرانی همچون دکتر محمد مصدق و... توان جولان و سیاست ورزی به نفع مردم خود را نداشتند، و جانشینان چون اویی، گوش به دهان ملوکانه حضرت او بودند، تا ایشان حکیمانه بفرمایند، و آنان مجدانه برای دل خوشی اش، بی توجه به خواست مردم ایرن، بدوند، یا حتی چاپلوسانه تر از این، منویات دلش را کشف کرده، برای منویاتش، مصداق تحقق یابند و... این بود که خیزش بزرگ 57 شکل گرفت، و البته هم به بار نشست، و اما باز روز از نو، روزی از نو.

از این کابوس به کدام سو باید نگریست، بر قطعه شهدای بهمن 57 و... گریست، که به امید کسب آزادی و حق تعیین سرنوشت، در آخرین روزهای خیزش، به خاک و خون افکنده شدند، تا روزهای پایانی را نبینند، یا بر آنان که در سلول های انفرادیِ کینه ی پادوهای استبداد، بی پناه مانده و همواره استخوان خرد کردند، یا بر آنان که اسیر خدعه و نیرنگ، گوشت دم تیغ تزویر این و آن شدند، و از صفحه روزگار برچیده شده، و بر سینه سیاهِ خاکِ آلودهِ به خیانت، افتاده و خسبیده اند، و نظاره گر آنچه اند که بر این خیزش ها و سروهای بلند و بالای آزادی آنان گذشت و...

این است که بهمنِ غمناک، در میان زمستانی سرد، همچنان در دل گرم آزادیخواهان، سردی و ناامیدی می پراکند، و فریاد بر می آورد که مرا فریاد بزن! مرا که در پی آزادی، و حق تعیین سرنوشت مردم خود رزمیدم، مرا که حامل پیام کسب کرامت انسانی، برای ایرانیان بودم، و زیر پای استبداد له شدم.

 

Click to enlarge image Human-freedom-10.PNG

آزادی چیست؟ خداوند انسان را به عنوان یک موجود باهوش با توانایی کنترل اعمال و امیال و خواست ها آفرید، آزادی به عنوان داشتن منطق و خرد در شرایط اختیار در نظر گرفته می شود، بعنوان داشتن قدرت انجام یا انجام ندادن (اختیار انجام)، که طبق داشتن حق اختیار ما زندگی خود را شکل می دهیم

[1] - "و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست" سوره النجم آیه ۳۹ "وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ"

[2] - تناسخ چرخه ایی است که انسان ها در زندگی خود طی می کنند تا انسان شوند و رهایی حاصل شود، تولد های پی در پی، که خود را از آلودگی ها در این تولد ها رها کرده و رشد یابند و پاک شوند و در انتها موکشاست یا همان خلاصی از این چرخه آمدن و رفتن هایی که سخت و ملال آور است.

صفحه2 از2

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
افزایش دزدی در ایران بررسی آمار‌های رسمی منتشر شده نشان می‌دهد میزان سرقت در پنج سال گذشته ۴ برابر ...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
بی‌بی‌سی دروغ می‌گوید، اما... رحیم قمیشی دو روز است روایتی از رسانه انگلیسی بی‌بی‌سی در فضای مجازی...