دوران شاهنشاهی آل محمد آمده
  •  

15 خرداد 1401
Author :  
تو گویی او از آسمان به زمین افتاده است که این روزها میلیاردها دلار صرف جشن تولد ملکه انگلیس شد

"دوران شاهنشاهی آل [1] محمد آمده"، این جمله شاه بیت تکراری یک قطعه هنری زیبا در یک مولودی خوانی بود، که برای جشن های نیمه شعبان [2] ساخته و اجرا شده، و در سال های ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب، به دستم رسید [3] تا از موسیقی زیبایی که در صدای مجری اش جاری بود، لذت ببرم، و بدون تفکر در محتوا و ظرایف نهفته در آن، از شنیدنش به وجد آمده که بالاخره دوران "شاهنشاهی" آل محمد روزی فرا خواهد رسید، چرا که در فضای استبداد زده و تفکر مستبد پروری که ما در آن پرورش یافته ایم، چنین محتوا و آرزویی اصلا نه عجیب می نمود، و نه غیر متعارف، که دوران شاهنشاهی این بیاید، و دوران شاهنشاهی آن یکی(خوب یا بد) برود.

تو گویی انگار ما ایرانیان لایق، و در حد مسلط شدن بر سرنوشت خود نبوده، و نیستیم! و ما را خداوند برای زندگی در ذیل حاکمیت فردی یکی از منتخبین خاندان های مختلف از مخلوقاتش ساخته است، و طبق نظریه تحلیل روانی جناب گوستاو یونگ، تفکر استبدادی و خوی مستبد پروری، چنان در وجود ما درونی شده و به ضمیر ناخودآگاه جمعی [4] ما تبدیل گشته، و در تک تک سلول های خاکستری مغز ما جا خوش کرده، و به اندازه ایی رسوب گذاشته، که از این خشونت تفکری نهفته در ذهن خود، شاید لذت هم می بردیم، که از ذیل حاکمیت فردی این سلسله (خوب یا بد)، به ذیل حاکمیت فردی در آن سلسله منتقل شویم، مثل خواب زدگان غرق در درد و رنج و دچار بیماری دائمی، که در همان حال خواب و مستی و خماری و خموشی اش، از این پهلو به آن پهلو در غلتیده، هیچگاه فکر برخاستن از این خواب دردناک و رنج آور نبوده و نیستیم، تنها فازی که عوض می کنیم، همین پهلو به پهلو شدن هاست.

در این شرایط است که گاه انسان فکر می کند، که انگار در بعضی موارد فرقی بین نخبه سیاسی، نخبه مذهبی، نخبه علمی و... و  عوام ما نبوده و نیست که خواسته های ما، تنها در حد تغییر در حاکمیت خاندان های حاکم بر ما چرخ می زند، و در کشاکش اعتراضاتی هم که به این وضع اوج می گیرد، در سودای جایگزینی فردی به جای فردی دیگریم، لذا گاه در شعارهایی که شنیده می شود، به جایگزینی افراد فکر می کنیم، و نه جایگزینی سیستمی، به جای سیستم دیگر، و یا تفکری پیشروتر تا پیشرفتی کیفی در نوع حکمرانی بر خود، فراهم نماییم.

در این دو دهه که اعتراضات نسبتا گسترش یافته است شاهدیم، یک شعار مشترک، گاه تکرار، و خود نمایی می کند، که "رضاشاه روحت شاد" که تکرار این شعار انسان را دچار تردید و گاه هراس می کند، که آیا منظور معترضین بازگشت به سیستم حاکمیت خودکامه و سلطنتی"شاهنشاهی" سابق است؟!، یا نظر صاحبان این شعار تنها قدردانی از ساخت و ساز و احیای تمدن و مردم ایران است که به دوره حاکمیت موسس سلسله پهلوی نسبت می دهند، منظور نظر اهالی این شعار چیست؟ گاه به شک می افتم که مروجین این شعار شاید به عمد آن را منتشر می کنند تا انحراف در انحراف و نوعی ارتجاع صورت پذیرد.

سیستم هایی که، حاکمیت بر اساس ژن به ارث می رسد، و منتقل می شود، بدترین، فاسد ترین، مافیایی ترین، توهین آمیزترین و عقب مانده ترین نوع حاکمیت در جهان است، که انسان ها نه بر اساس شایستگی، که بر اساس نسل و تعلق خاندانی، حاکمیت ها را عهده دار می شوند، و ما با همین پیش زمینه تفکری بود که خوشحال بودیم که بالاخره نوبت به "دوران شاهنشاهی آل محمد" خواهد رسید، تو گویی این عقده محرومیت در طول 1400 سال برای ما محروم ماندگان از چرخه قدرت باقی مانده بود، که در تقسیم قدرت بعد از پیامبر، که در بین خاندان های مهم قریش، از بین خاندان های آل امیه، آل عباس، آل ابوسفیان و... انجام شد، کار حاکمیت به "آل محمد" نرسیده، و این حق باید روزی ادا شود، از این رو منتظر ظهور منجی بودیم تا انتقام خون های ریخته شده از این خاندان را بگیرد، ظلم های انجام شده در حق آل محمد جبران شود، و از همه مهمتر دوره برخورداری ایشان از قدرت فرا برسد و... و هیچ کس نبود که سوال کند آیا مشکل بشر، این است که کدام خاندان حاکم باشند و کدام بروند؟! یا مشکل ما انسان ها در چیزی دیگر است؟!

متاسفانه اکنون نیز رگه هایی از این نوع تفکر را در زیر پوست این شهر می توان دید، که باز انحراف در انحراف رخ می دهد و فضای عمومی معترضین به سمت انتقال قدرت به خاندان ها سوق داده می شود، و حتی در بین مدعیان انقلاب هم چنین رگه هایی می شود دید، و هنوز که هنوز است، تفکر ما (انقلابی، [5] سلطنت طلب و...) بین ارجحیت حاکمیت خاندان ها و افراد غلت می خورد، و از این پهلو به آن پهلو می شود، و این رسواترین و ارتجاعی ترین نوع تفکر، و توهین به ملت ایران خواهد بود، که مقصد ایدالش این چنین ناچیز در نظر گرفته شود.

 

[1] - "آل" در عربی همان اعقاب یا بازماندگان و خاندان معنی می شود، لذا آل الله یعنی خانواده  خدا، آل ابوسفیان یعنی فرزندان ابوسفیان و...

[2] - در سال های اول پیروزی انقلاب دو مناسبت خیلی برجسته بود، یکی جشن پیروزی انقلاب و دیگری جشن های نیمه شعبان که مثل حالا مراسمات در تیول مداح ها و سخنرانان مدعو نبود، بلکه اهل هنر، آن را میدان داری می کردند، و با اجرای گروه های سرود، تئاتر، نمایش فیلم و... کار بسیار به یاد ماندنی و زیبا می شد که اکثر هنرمندان این مراسمات هم، اهل محل و داستان اجرا نیز به ابتکار اهالی و جوانان دخیل در محل انتخاب و تمرین و اجرا می شد، لذا مثل اکنون، مردم بر پای منابر به عنوان شنونده نبودند، خود دخیل در امر اجرا، و هنرنمایی می شدند، با گفتن خاطره ایی، داستانی و... هم که شده، مشارکت داشتند.

[3] - برجسته ترین محتواهای مذهبی که در آن سال ها به دست ما می رسید، نوارهای سخنرانی مرحوم شیخ احمد کافی، جناب فلسفی، فخرالدین حجازی، دکتر علی شریعتی و نوحه و مولودی خوانی های امثال استاد ذبیحی بودند که در بین مولودی خوانی ها و... این اجرا را آنقدر دوست داشتم که بارها و بارها آن را گوش کردم، هنوز مزه آن در گوشه های ذهن زیبایی دوستم، دارمش، و متاسفانه یک بار که برای پخش از بلندگوی مسجد آن را به رسم امانت سپردیم، دیگر برنگشت و...

[4] - ناخود آگاه جمعی (Collective unconscious) استعداد و ظرفیت‌های مشترک انسان‌ها در هر کجای جهان و در مقاطع تاریخی و فرهنگی مختلف ناشی از ماهیت وجودی و ادراک آنان در یک موضع مشترک است. ضمیر ناخودآگاه جمعی یونگ (آرکئو تایپ) و مُثُل افلاطون و صورت مثالی شهاب‌الدین یحیی سهروردی و صور معنوی و روحانی زرتشت (فروهرها) و آنچه عطار و مولانادرباره "من ملکوتی" "اَبَر آگاهی انسان" مطرح کرده‌اند، حاکی از شباهت این اندیشه‌ها در ژرف ساخت ادراک انسانها است. بعضی از الگوهای رفتاری عاطفی و فکری که به گونه ارثی در تمامی انسان‌ها به ودیعه گذاشته شده و کیمبال یونگ تحت عنوان کهن الگو از آن یاد نموده، در روند رشد شخصیتی انسان تأثیر به سزایی دارند. این تصاویر ازلی، از "ناخودآگاه جمعی" سرچشمه می‌گیرند.

[5] - لذاست که در جلسه ایی که به مناسبت رحلت بنیانگذار ج.ا.ایران که در 14 خرداد 1401 در کنار مرقد ایشان برگزار می شود، مثل چند سال گذشته، در حالی که تنها این جلسه دو سخنران بیشتر ندارد، اولی که متعلق به خاندان خمینی است "هو" می شود چرا که فکر می کنند و....

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

موارد مرتبط

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.