تفاوت بین جنود شیطان و جنود الله در به بندگی کشاندن انسان هاست
خداوند به عصر و زمان قسم یاد می کند؛ و این عصر و زمان نیز تعیّن خاصی ندارد و برای هر دوره یی ساری و جاری است و معتقد است که همه ی انسان ها در خسرانند، به غیر از آنانی که عمل صالح انجام می دهند و به خیر و صبر توصیه می کنند. اما عمل صالح و عمل شر چیست؟ عمل صالح عملی یزدان پسند و کار شر عملی شیطان پسند می باشد؛ وقتی انسان در شهادتین (اشهد ان لا اله الا الله و ان محمد ص عبده و رسوله) که معبر ورود به اسلام است، تفکر می کند، آن را تمام رهایی می یابد و جز رهایی در آن نمی بیند. ورود انسان به اسلام با آزادی آغاز می شود؛ و تفاوت مسلم و شیطان پرست نیز در همین است که اسلام انسان را آزاد می کند و مریدان شیطان، انسان را به بند می کشند. لازمه ورود به اسلام، آزادی از بندها و بازگشت به اصل انسانیت خویش می باشد، که همان آزادی از قیود باطل و بیهوده می باشد. شیطانی بودن نیز به بند در آمدن است. تو برای مسلمانی باید از بنده ها رها شوی تا وارد جرگه مسلمانی شوی. از بند انسان های به بند کشنده، اشیا به بند کشنده، تفکرات به بند کشنده و...
خداوند ورود ما به اسلام را منوط به آزاد بودن مان کرده است؛ انسان در بند را در جمله گویندگان شهادتین جایی نیست؛ خلاصه ی شهادتین او این است که به غیر از من خداوندگار و معبودی نیست که در پیشگاه او سر فرود آورید و مراقب باشید الهه هایی از جنس دیگر دل شما را به بهانه ایی از من دور نکند؛ و پیامبرم (ص) را که او نیز تنها بنده ی من است را به عنوان واسط من و شما بپذیرید که تنها اوست که کلام واقعی را از جانب من به سوی شما خواهد آورد و دیگران معلوم نیست که چه کلامی را از جانب من به شما منتقل کنند و یا چه چهره یی از من نزد شما ترسیم کنند؛ و به همین سادگی (که البته رهایی از بندها خود بسیار مشکل است) در دین محمدی (ص) وارد می شوید. گذشته از اهل دنیا که کارشان به بند کشیدن انسان هاست، جماعتی از آنها در پوشش دین و معنویت دل ها را از خداوند دور کرده و به خود جلب می کنند مهمترین نمود آن نظام مریدی و مرادی است که دل ها را از خداوند به مراد معطوف می کنند و معلوم نیست که این مرادها؛ مریدان خود را به کجا خواهند برد؛ مرادهایی که در ماسکی خود را پنهان کرده و یا با چشمه یی دل هایی ساده انگار را جلب کرده و به دنبال خود به ناکجا آباد می کشند.
گوینده شهادتین از بندها رها شده به بند موجودی یکتا در می آید که برای بندگانش بند نمی پسندد بلکه آزادی، خلاقیت، تفکر، تعقل، سیر در آفاق و انفس، عبرت از بند شدگان دیروز و عدم تکرار آن، انسانیت و محبت و شعف و پاکی و... می پسندد. ولی در مقابل این معبود یکتای آزاد کننده، در بند کنندگان این دنیا آنقدر ظالم و بی انصافند که در اولین قدم آزادی، تفکر، تعقل، و در قدم های بعدی انسانیت و پاکی را از بندیان خود می گیرند و آنان را در سیستمی طراحی شده وارد می کنند که او را به ابزاری تبدیل کنند که برآیند عمل این در بند شده تحکیم قدرت شان و افزایش دهنده ثروت شان و برجسته کننده شکوه و جلال شان باشد. آمال و آرزوی آنان انسان هایی مطیع و فاقد تفکر و بله قربان گوست که خود را دربست در اختیار منویات شان قرار دهد، بی هیچ گونه سوالی و جستجوی چرایی؛ حتی اگر تمام وجوه انسانی اش در این راه قربانی شود و از انسانیت و هر چه خوبی است دور گردد و اصلا این صاحبان بندها هستند که خوبی و بدی را بر اساس تفکر و منافع خود تعریف می کنند و بندیان را با سلایق خود که مبنای حق قرار داده می شود عادت می دهند و ذهن شان را بدان جهت هدایت می کنند.
ولی نهایت آمال و آرزوی صاحب شهادتین انسان آزاد، متفکر، با تعقل و درنگ است که به همه ی اصول فکری با آزادی و تفکر برسد و اگر بدان نرسید می تواند آن نبپذیرد. او خواهان بنده یی است آزاد که انسانیت او در اوج کمال و متبلور باشد. او در پس هر عملی نیتی خالص به همراه آگاهی و حضور قلب می خواهد. انسانی متفکر که از فرط تقوا خداگونه شود. اهل بخشش، اهل دل، اهل انصاف و عدل، اهل مروت و جوانمردی و ایثار، اهل مروت و رحم و شفقت، اهل مهر و وفا، اهل خوبی و بذل و عطا، نرمخو و...
اهل شیطان باطل را در لباس حق پیچیده تا قابل شناسایی نباشد و آن را به خورد مریدان خود می دهند و مریدان شان همچون بیچارگان افسار سپرده نیز به گمان پیروی از حق مطیع بوده و در این اطاعت سر از پا نمی شناسند؛ بدا به حال کسانی که با اشاره چنین مراد هایی هدف این مریدان افسار سپرده می شوند و آنان قربه الی الله جنایاتی را مرتکب می شوند که هیچ انسان عادی را توانای انجامش نیست و هیچ قلب سالمی رضایت بدان نمی دهد.
جنود الله بر اساس پیش بینی خود قصاص قبل از جنایت نمی کنند ولی جنود شیطان خود را محور قرار داده و هرکه را که احساس کنند کوچکترین زاویه ایی با این محور دارد یا ممکن است در آینده خطری را متوجه این محور کند را از قبل به عنوان پتانسیل خطر برای خود احساس کرده و او را از مدار خود خارج دانسته و مستوجب هدم و هدف قرارش می دهند؛ ولی جنود الله از چنین اعمالی مبرایند و لذا وقتی علی (ع) وارد قتلگاه خود یعنی مسجد کوفه می شوند و تروریست و قاتل خود را در خواب می یابد به حکم ایمان و انسانیت او را برای انجام فرضیه نماز از خواب بیدار می کند، در حالی که او به عاقبت این اقدام خود آگاه است ولی هرگز به قصاص قبل از جنایت اقدام نکرده و به قول ما امروزی ها توطئه را در نطفه خفه نمی کند و از علم غیب و علم امامت خود برای حفظ جانش سو استفاده نکرده و به قول ما امروزی ها برای جرم یا انحراف فکری اشان مجازات نکرده و به پیشگیری جرم نظامی آینده اشان اقدام نمی کند. یا تا هنگامی که کار خوارج به جنگ با شمشیر نمی کشد هیچ کدام شان را به جرم نظامی آینده اشان و یا تفکر باطل شان از حقوق اجتماعی محروم نمی کند. این است سیره جنود الله. و یا پیامبر اعظم (ص) هرگز بوسفیان و بوسفیانیان را برای خطراتی که بعد از رحلتش برای آینده دین و خاندانش خواهند داشت از هیچ گونه حقوق اجتماعی که محروم نمی کند، بلکه بارها او را مورد لطف هم قرار می دهد و خانه او در فتح مکه جایی امن و بعدها نیز او را از غنایم جنگی برخوردار تر می نماید. این است سیره جنود الله.
+ + نوشته شده در شنبه دوم فروردین 1393 ساعت 18:30 شماره پست: 411
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 2174