با وجود پتانسیل قانونی رفراندوم، نیاز به اردوکشی خیابانی اعتراض نیست
  •  

25 مهر 1401
Author :  
by Marco Viozzi

از مرگ دلخراش جوان مسافر و غریب 22 ساله سقزی در تهران، خانم مهسا امینی، نزدیک به یکماه گذشت، که در اثر دست اندازی تلخ و شبه قانونی به حریم ناموس این مردم، توسط ژاندارم ها، که به دستور مافوق، این حق را یافتند، تا برای اعمال نظمی نچندان خواستنی (توسط بسیاری از زنان و مردان این آب و خاک)، تن ناموس این مردم را لمس کرده، آنان را دستگیر و بر اتومبیل ها مخصوص، و یا ترک موتورهای خود سوار کرده، و یا از صحنه اعتراض بیرون کشیده، و راهی زندان ها و یا مراکز تادیبی نمایند؛

که همه اینها صحنه هایی منزجر کننده را آفریدند، که هیچ آزادزن و مردی بدان راضی و خرسند نخواهند شد، و این تنها دل دشمنان این مردم را شاد می کند؛ همه این ها، زخم های کهنه و نو، و پر شمار ایرانیان مقیم این خاک و جهان را دوباره تازه کرد، و دومل های چرکین سر باز نمودند، و دل مملو از درد آنان را، به اعتراضی دوباره وا داشتند، تا نارضایتی خود را در قالب شعارهایی تحول و تغییرخواهانه، بلند و آشکار فریاد زنند، تا شاید حاکمان بر خود را مجبور به ایجاد تغییر و تحولی نمایند؛

جوانان در شرایطی راهی صحنه های اعتراضی خیابان ها، دانشگاه ها، مدارس، کارگاه ها و... شدند، که از میان ناداشته های پر شمار خود، تنها داشته اشان، یعنی جان را به مسلخ آوردگاه های خیابانی، و مقابله با نیروهای یگان ویژه، پلیس، لباس شخصی و... مخوف، حاضر در خیابان ها بردند.

مجموع آنچه در این صحنه ها گذشت، برای هر دلسوز بدین آب و خاک و این مردم، صحنه هایی بسیار شرم آور را به نمایش در آورد، که تو گویی همه چیز، از اخلاق ناب جوانمردی ایرانی، تا انسانیت ناشی از خلقت خداوندی، و آموزه های مفید دینی، اخلاقی و قانونی در رابطه ی حاکمیت با رعیت، تا قانون و اخلاق مترقی مدارا و رواداری انسانی، حفظ حرمت زنان، خادم بودن ها در برابر ولی نعمتان یعنی مردم، و هر چه ارزش های انقلابی، از جان نثاری برای حفظ جان و مال و ناموس این مردم، تا حرمت خون هموطنان، احترام به صدای مخالف و...،  همه و همه در پای این خواستِ شبه قانونیِ حاکمیتی، قربانی شدند.

و باز داستان تلخ و تکراری جستجو برای یافتن دست های خارجی، در میان هزاران دست دردمند به اعتراض بلند شده، توسط هموطنان خود، که به جز خیابان، جایی برای فریاد زدن، تغییر خواهی، و پیگیری خواسته های خود، نیافتند، که در هر گونه اعتراضی، با شاه بیت جستجو برای یافتن دست های خارجی، پاسخ داده می شود، در آنچه که با گوش های خود روشن و واضح از دهان بسیاری شنیده می شود، شک می کنیم، و به دنبال دست دیگرانی می گردیم که شاید در کار باشند، که به واقع این حجم اعتراض سراسری نیز، تنها نوک قله ایی از یک کوه یخی بزرگ است، که در ذیل خود، حجم عظیمی از نارضایتی ها را مخفی می دارد، که هنوز به خیابان نیامده اند و در بسیاری جوامع، هرگز نمی آیند، چرا که معتقدند اگر در سوی حاکمان، مردان قانون و مسئولینِ منصف، مردمی، درستکردار و... وجود داشته باشد، حتما گوش شنوایی به این اعتراض ها خواهد بود، که عَلَم نمایندگی اعتراض جامعه ایی را به دوش گرفته، و به خیابان ها آمده اند، در غیر این صورت راه دیگری برای شنواندن فریاد خود، باید جست.

این خیزش که آن را باید خیزش زنان و جوانان نامید، از دانشگاه به خیابان، از خیابان به مدارس و... کشیده شده، که در هر سه صحنه حضور اعتراضی مردم، دست اندرکاران امر در بُعد انتظامی و حاکمیتی نمره منفی گرفتند، و پاسخ های داده شده، به سان رژیم های مردمی، انقلابی و دلسوز نبود، بلکه رویکرد استفاده از نیروی سرکوب، و نظامیان، که خواست اولیه این مردم، به واقع کوتاهی دست آنان از ناموس، مال و جان خود بود، در حجم بیشتری استفاده شد، و نوعی لجاجت و "هل من مبارز طلبی" را در مقابل مردم معترض تداعی کرد و نشان داد،

از سوی دیگر درخواست ها برای تجمع های شناسنامه دار توسط احزاب قانونی کشور نیز، برای نمایندگی از خواست این مردم بی پاسخ ماند، و اجازه داده نشد، که احزاب، پرچمدار فریاد اعتراض مردمی، مسالمت جویانه، متمدنانه و... را نمایندگی کنند، و بدین طریق از حجم خسارات و خون ها کاسته شود و چهره معقول تر و انسانی تری از ایران به جهان مخابره شود. و مثل همیشه "مرغ یک پا دارد" و همه باید به فرمانی تمکین کنند، که نمی خواهند، سر نهند!

چنین رویکردی، بسیار خسارتبار و مشروعیت زداست. چنین شیوه حکمرانی، و مواجهه با خواست های مردمی، نهایتا به تجمیع عقده ها، گسترش نارضایتی ها، انتقال از روش های مسالمت جویانه به خشن، زیر زمینی شدن مبارزه، گسترش شکاف ها و... را نتیجه خواهد شد، و نهایتا متاسفانه به جایی ختم می شود که تنها مردم و کشور، ضررهای هنگفت آن را پرداخت خواهند کرد.

اگر حاکمیت ها خود را امانتدارِ مسئولیت هدایت جامعه بدانند، و خود را قیم و سرپرست آنان ندانند، معمولا به راحتی به خواست ولی نعمتان خود، یعنی مردم، گردن می نهند. حاکمان به واقع تنها وکیل مردم در جایگاه تعیین و اجرای قانونند، و وقتی موکلِ خود را ناراضی می یابند، باید به خواست او تن دهند، و خود را اصلاح، و در صورت ادامه نارضایتی، کنار کشند، که تن ندادن به خواست مردم، به واقع هم خیانت در امانت، و هم ظلم و تعدی به حقوق آنان، و هم تجاوز به حد و حدود موکلان و... تلقی می شود.

بهتر است فریاد اعتراض مردم در نخواستن قوانین، و حاکمانی که از چشم آنان افتاده اند، شنیده شود، و دست به تحول و تغییر زده شود. مواجهه قهرآمیز با خواست مردمی، که صاحبان این کشور، نظام و سرزمین هستند، وجهه کشور و نظام مدعی مدیریت انسانی، اسلامی، دینی، اخلاقی و... را نزد جهانیان و مردم خود نابود خواهد کرد؛

به خصوص هنگامی که، در بعد خارجی هم، در کنار متجاوزی همچون روسیه قرار بگیریم، و هر روز، همزمان با اعتراضات، اخبار حملات روسیه به مردم مقاوم، و تجاوزستیز اوکراین، با سلاح های ساخت ایران، به گوش برسد؛ مردمی که به سان جوانان رزمنده ما (از سال 1359 تا 1367 خورشیدی) در خلال جنگ خسارتبار هشت ساله تحمیلی، شبیه به جنگ روسیه با اوکراین، مردانه و متهورانه جلوی ماشین تجاوز، و زیاده خواهی روس ها، ایستاده اند، و تاکنون موفق شده اند، این ماشین مخوف و ویرانگر و متجاوز را، تا حدودی متوقف نمایند، و کشور خود را از انهدام کلی، نجات دهند، و اکنون سپاه متجاوزِ از مرزها گذشته روسیه، در گل و لای مقاومت مردانه اوکراینی ها گرفتار شده، و سلاح های ایرانی می رود تا روسیاهی ابدی را، برای ایرانیان رقم زند، و کمکیار متجاوزین روسی در این نبرد شوم گردد؛ حال آنکه اولین کشوری که باید تجاوز روسیه به خاک اوکراین را محکوم می کرد، ایرانیان باید می بودند، چرا که خود درد تجاوز و متجاوزین زیاده خواه، در همسایه خود را، بارها چشیده اند، و ما نیز با پوست و استخوان خود برای سال ها به مقابله ایی مظلومانه، همچون اوکراینی ها، ایستاده بودیم.

این روزها، در باب قانون حجاب، به یاد جمله مرحوم دکتر محمد مصدق می افتم، که روحش شاد، می فرمود: "قوانین برای مردم وضع شده اند، و نه مردم برای قوانین"، و این مردم خلق نشده اند که محکوم به اجرای قوانین وضع شده ایی باشند، که تا این حد با آن مخالفند، آنان این حق را دارند که به قانونی (درست یا نادرست) تن در ندهند، چرا که هر قانونی برای سلامت و سعادت همین مردم است، که وضع می شوند، و وضع قوانین برای سلطه و استیلای بر مردم و سروری بر آنان وضع نمی شوند. حتی خداوند نیز، انسان را مُخیّر به قبول خود می کند، چه رسد به قوانینی که بسیار کوچک و پیش پا افتاده ایی همچون حجاب.

ادامه و به درازا کشیدن کشتار و جراحت در خیابان ها، دانشگاه ها، مدارس، زندان ها و... نشان از لجاجت و زورگویی خواهد بود، تا خیرخواهی و هدایت، و باید به این روند پایان داد، حکومت و حاکمیت، امانتی است از سوی مردم، نزد برگزیدگان شان، که رد امانت حکومت، و یا کوتاه آمدن در برابر خواست موکلان (مردم)، نشان از سلامت، ادب، درستی، انصاف، خبره گی، اخلاقمداری، دینمداری، انسانیت، بصیرت، سیاست و... هر وکیل است، نه نشانه ضعف او.

هیچ وکیلی حق ندارد موکل خود را به نفهمی، کجی، کوچکی و... متهم کرده، و راهی را برود که خود آن را صلاح می داند، و دلش حکم می کند، هر وکیلی در برابر موکل خود باید تسلیم و مجری باشد، تا حاکم و زورگو، و یا در غیر این صورت کنار بکشد. این به مصلحت هر دو طرف نزدیک تر است. شدت برخورد با معترضین، همان نشان از نافرمانی وکیل در برابر موکل، را دلالت خواهد کرد، که خواست موکل خود را به هیچ می انگارد، و این شیوه در برخورد با مردم، در جهان امروزی محکوم علی الابد خواهد بود.

هر چه بر آمار این خون ها، دستگیری ها، خسارت ها و... می افزاید، و زمان مقاومت در برابر خواست مردم و... می گذرد، به اضافه شدن شکاف بین مردم و حاکمان منجر خواهد شده، که عواقب آن جبران ناپذیر، و شدت خسارات را، برای مردم و کشور، افزایش بیش از پیش خواهد داد، این مردم را دشمن شاد، دوستان را نگران و ملول خواهد کرد.

اعلام رفراندوم، عفو عمومی و قول به تغییر و تحول در آنچه مردم آن را نمی خواهند، و نمی پسندند، به صلاح دولت و مردم بوده، و با استفاده از ابزارهای همین قانون اساسی موجود، می توان، از این مشکلِ بین مردم و حاکمیت گره گشایی کرد و از آن عبور نمود، و صداقت حاکمیت را به مردم خود، به اثبات رساند. عبور از این گردنه خطرناک با تمکین به خواست مردم، سرفرازی کشور را به دنبال دارد، چه حاکم و چه مردم.  

چرا نباید به این مردم ابزار قانونی که به راحتی در دسترس آنان است، را داد، تا خواست خود را از طریق رفراندوم اعلام، و هر حاکمی را مجبور و موظف، و مطاع به قبول آن کنند، تا بیش از این در هر موضوعی، مجبور به اردوگشی خیابانی اعتراضی نشوند، و فرزندان نظامی و سلاح به دست آنان (که قاعدتا باید در مقابل دشمنان این مردم صف بکشند)، مجبور نباشند در برابر مردم خود، که از پدران، مادران، خواهران و برادران آنانند، صف کشیده، و در برابر چشم جهانیان، در ناخواسته ترین حالت، از هم کشتاری خانگی کنند. 

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (42)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

ملت فراتر از نسل ما و نسل‌هایی است که در انقلاب و اصلاحات حضور داشته‌اند، باید به خواست ملت تمکین کرد!


سیدمحمدخاتمی با صدور پیامی به مناسبت چهل و چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ضمن تأکید بر لزوم تمکین بر خواست ملت، تصریح کرد: می توان سیاهه بلندی از پیشنهادهای اصلاحی را ارائه داد، اما آنچه موجب تردید است اینکه نشانه ای از تمایل حاکمیت به اصلاح و پرهیز از اشتباهات گذشته و حال مشاهده نمی شود.

آنچه امروز آشکار است، نارضایتی گسترده است و اشتباه بزرگ نظام حکمرانی کشور این است که جلب رضایت بخش کوچکی از جامعه را که به خود وفادار می داند، به قیمت افزایش نارضایتی اکثر جامعه که امید به آیندهٔ بهتر را از دست داده.

آنچه در عمل پیش آمد خلاف وعده ها و خواستی بود که میثاق ملی برآن قرار گرفت. خوشبختانه امام در اواخر عمرشان اجمالاً انحراف را پذیرفتند و آن را استثناءهایی ناشی از خطرات بنیان‌کنی چون جنگ تحمیلی که متوجه کشور بود دانسته و گفتند که همه به قانون برگردیم.

مشکل اصلی عبارت است از گذر از جمهوریتِ نظام و گرایش به نا‌جمهوریتِ حکومتِ به‌اصطلاح اسلامی ولی با نام جمهوریت.

به نظر من "اصلاح خود" هم در ساختار و هم رویکرد و هم رفتار، کم هزینه ترین و پرفایده ترین راه برون رفتن از بحران است.

به صراحت می گویم که باید به توقع و خواست ملت تمکین کرد و ملت را فراتر از نسل ما و نسل هائی که در انقلاب و حتی اصلاحات حضور داشتند دانست.

می توان سیاهه بلندی از پیشنهادهای اصلاحی را ارائه داد، اما آنچه موجب تردید است اینکه نشانه ای از تمایل حاکمیت به اصلاح و پرهیز از اشتباهات گذشته و حال مشاهده نمی شود.

اصلاح طلبی به شیوه و روال تجربه شده اگر نگوییم ممتنع شده است دست کم به صخره ستبر بن بست برخورد کرده است و مردم هم حق دارند از آن مثل خود نظام حاکم نومید شوند.

متن کامل این پیام را اینجا (https://telegra.ph/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%86%D9%87%D9%84-%D9%88-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-02-05) بخوانید

This comment was minimized by the moderator on the site

برای نجات ایران

بسم‌الله الرحمن الرحیم

اعتراضات به حق مردم و حوادث خونبار ماه‌ها و سال‌های اخیر حقایق بزرگی را به ملت ما ثابت کرد. لجاجت‌، اصرار بر روش‌های سرکوبگرانه به جای گفت‌وگو و اقناع، و خودداری از برداشتن کوچک‌ترین گامی در جهت احقاق حقوق مصرح شهروندان در قانون اساسی و مطالبات مردم سال‌به‌سال بر دوری حاکمان از مردم افزود و جامعه را از اصلاح در چارچوب ساختار موجود مأیوس کرد.

زایش دلهره‌آور فاصله‌های طبقاتی، اثرات سیاست‌های ماجراجویانه دشمن‌محور به جای دوستی و همکاری جهانی و منطقه‌ای، فساد گسترده در نهادهای پولی و مالی، خفقان گسترده فرهنگی، فقدان آزادی‌ها و سرکوب وحشیانه زنان و مردان و حتی کودکان به ملت ما نشان داد که «اجرای بدون تنازل قانون اساسی»، به عنوان شعاری که سیزده سال پیش بدان امید می‌رفت، دیگر کارساز نیست و باید گامی فراتر از آن گذاشت.

قانون به عنوان تنها راه نجات کشور زمانی معنا می‌دهد که خود بر ناموسی پیشین از عدالت و حقانیت تکیه کند. قانونی بهروزی به بار می‌آورد که برآمده از مردم و برای مردم باشد، نه در خدمت حراست از امتیازات ناروا و جایگاه کسانی که خویشتن را مافوق قانون می‌دانند.

اينک همه از وجود بحران‌های به‌هم‌پيوسته در کشور خبر دارند: بحران اقتصادی (از گسترش فقر تا سقوط آزاد ارزش پول ملی و تورم کمرشکنی که بار سنگين آن قامت اکثر مردم را خم کرده است)، بحران مديريت و ناكارآمدی (از ناتوانی حاکميت برای اجرای برنامه‌ها و سياست‌ها تا فساد ساختاری و شبکه‌ای)، بحران سياست‌ داخلی و خارجی، بحران زيست‌محيطی، بحران اجتماعی، بحران مشروعيت، بحران فرهنگی و رسانه‌ای و …‌. ولی بحرانِ بحران‌ها ساختار تناقض‌آلود و غیرقابل دوام نظام اساسی کشور است. این قدرت غيرپاسخگو و مسئوليت‌ناپذير است که روزگار را بر ما تاريک می‌سازد و راه را بر بهروزی مردم رنج‌ديده می‌بندد.

ایران و ایرانیان نیازمند و مهیای تحولی بنیادین‌اند، که خطوط اصلی‌‌اش را جنبش پاک «زن، زندگی، آزادی» ترسیم می‌کند. این سه کلمه بذرهای آینده روشن‌اند؛ آینده‌ای پیراسته از ظلم و فقر و تحقیر و تبعیض. اینها سه واژه‌اند که با خود تاریخی از تکاپو و تفکر و مبارزه و آرزو حمل می‌کنند؛ و در میان‌شان «زن» از همه امیدبخش‌تر است، زیرا در بین ما سعادت و خیر عمومی به دست نمی‌آید و مبارزات بزرگ اجتماعی به پیروزی نمی‌رسند مگر با حضور زنان و مردان در کنار هم. و هیچ مبارزه‌ای نیست که با این شرط به پیروزی نرسد.

همان حقی که شالوده‌ انقلاب مردم در سال ۱۳۵۷ و قانون اساسی فعلی قرار گرفت برای نسل‌های بعدی نیز محرز است، تا اگر تصمیم پیشینیان منجر به گره‌های کور در زندگی‌‌ جامعه شد، یا ابزار سوء استفاده‌ قدرت‌طلبان بود، بتوانند جهت عبور از بحران‌ها و گشودن مسیر به سمت آزادی، عدالت، مردم‌سالاری و توسعه دست به تجدیدنظرهای اساسی بزنند و به منظور حفظ امنیت عمومی و پیشگیری از خشونت خواستار تغییر نظم موجود یا تدوین میثاقی اساساً تازه شوند؛ میثاقی که پیش‌نویس آن از سوی نمایندگان منتخب مردم، از هر قومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی تهیه شود و در یک همه‌پرسی آزاد به تأیید ملت برسد.

در این جهت اینجانب به عنوان یکی از آحاد ملت ایران با استناد به حق مستمر و غیرقابل‌سلب انسان‌ها برای تعیین سرنوشت خود پیشنهاد زیر را به پیشگاه مردم ارائه و با تمامی نیروها و شخصیت‌های آزادی‌خواه، مدافع استقلال و یکپارچگی سرزمینی، خشونت‌پرهیز و توسعه‌گرا در میان می‌گذارم:

اول. برگزاری همه‌پرسی آزاد و سالم در مورد ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید.

دوم. در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه.

سوم. همه‌پرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق باموازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم.

این پیشنهاد با ابهاماتی همراه است. کمترینش آنکه چه کسی قرار است آن را بپذیرد یا به اجرا بگذارد. از آن بالاتر چه باید کرد تا چهل سال بعد از نو به همین نقطه باز نگردیم و از سوی آیندگان سرزنش نشویم. از آن مبرم‌تر، چگونه به توانایی‌مان برای عبور از این مرحله ایمان بیاوریم. مثلاً نگاه کنیم که نفس طرح یک سامان نو چگونه بنای قدرت خودکامه را به لرزه در می‌آورد و او را به واکنش وا خواهد داشت. زیرا مأوای اقتدار مردم‌اند. اقتدار در سلاح و سرکوب نیست، بلکه در همراهی ملت است، همان ملتی که اگر نگاهش متوجه و علاقمند به نظمی جدید باشد ساختار پیشین، بخواهد یا نخواهد فرو می‌ریزد.

رفع این ابهامات نیاز به تأمل و همکاری دارد؛ برای نجات ایران، آن مادری که از او طفلی به نام شادی گم شده است، با چشم‌های روشن براق، با گیسویی بلند به بالای آرزو. هر کس از او نشانی دارد ما را کند خبر. این هم نشان ما: یک سو خلیج فارس، سوی دگر خزر.

میرحسین موسوی

۱۵ بهمن ۱۴۰۱

This comment was minimized by the moderator on the site

ایران مطلوب من این شکلی است! ایران شما چه شکلی است؟ قسمت دوم

۱۱. در ايران مطلوب من سرمایه گذاران، کارخانه داران، کارآفرینان نه زالو هستند و نه زالو صفت . سوخت موتور رشدند و هر چه سود کسب کنند در چارچوب اخلاق و قانون، نوش جانشان. کارآفرین و سرمایه گذار حرمت دارد و سرمایه امنیت.

۱۲. در ايران مطلوب من تمام پرداخت های ما به دولت (مالیات و عوارض) مبتنی بر اطلاعات و شرایط ما منصفانه است و تمام دریافتی های ما از دولت (یارانه و کمک) بر اساس اطلاعات و شرایط اختصاصی. دولت با چشمان کور نه یارانه می دهد و نه مالیات می ستاند. کشورداری مبتنی بر داده!

۱۳. در ایران مطلوب من تامین آموزش و بهداشت به عهده دولت است اما تولید آن نه. دولت سازوکارهای تولید خدمات آموزشی و بهداشتی را تضمین می کند ولی تولید آن بر عهده دولت نیست. دولتی که خودش بهداشت و آموزش ارایه کند هیچ گاه داور و ناظر بی طرفی نیست. چون اگر نقصی باشد خودش مقصر است آنگاه به چه کسی باید شکایت برد؟
۱۴. در ایران مطلوب من قیمت گذاری دولتی نه یکباره که به صورت تدریجی رو به کاهش است. قیمت همه چیز واقعی خواهد شد به ویژه برق، گاز، آب، نفت، بنزین و نان و دارو و ارز و کار. برای همه این ها، بازارهای متشکل، منصفانه، شفاف و رقابتی شکل خواهد گرفت. این باعث می شود اولا: همه به اندازه و درست مصرف کنیم. ثانیاً: اینگونه نباشد که برق ارزان را یک نفر بیست برابر من مصرف کند. سهم او از یارانه مفت و مجانی دولت بیست برابر من باشد. ثالثاً: دولت بتواند به همه یارانه نقدی مستقیم بر اساس اعضای خانوار بدهد و نه یارانه نقدی غیرمستقیم که پولداران به مراتب بیش از فقرا سهم ببرند.

۱۵. در ايران مطلوب من نه عمامه پرانی داریم و نه بریدن کراوات! تنوع پوشش با رعایت عرف و اخلاق، آزاد و محترم است. چه زیباست اگر استاد کرد/بلوچ ما با لباس زیبای کردی یا بلوچی یا ... تدریس کند و وزیرر سیستانی ما با لباس محلی در هیات دولت حضور یابد.

۱۶. در ایران مطلوب من آموزش و پرورش «دیپلمه تست زن» و دانشگاه «مدرک دار مدعی» تولید نمی کند بلکه شهروند باشعور منتقد قاعده پذیرِ تیزبینِ مشارکت‌ورزِ توسعه‌آفرین پرورش می‌دهد.

۱۷. در ایران مطلوب من در مهم‌ترین صندوق‌های بیمه تامین اجتماعی و بازنشستگی، تصمیم گیران اصلی مستمری بگیران و بیمه پردازان هستند و نه دولت! صندوق های متعدد وجود دارد و مردم آزادند که به هر کدام بپیوندند.

۱۸. در ایران مطلوب من، حق مالکیت کاملا رعایت می شود و همین باعث می شود که انگیزه ها فوران کند: ایده، کسب وکار، زمین، سهم در یک استارت آپ، کدی که نوشته می شود، آهنگی که خوانده می شود، فرمولی که کشف می شود، همه و همه محترم و مطمئن هستند و باعث می شود که من براحتی سرمایه گذاری کنم و نگران ایده خواری، زمین خواری، شرکت خواری و سودخواری نباشم. نگران تصاحب و تعرض نباشم و اگر هم تصاحب و تعرضی چه از سوی حکومت و چه از سوی مردم رخ داد، می توانم با خیال راحت و سهولت اعاده مالکیت کنم.

۱۹. سیاست‌های یک‌شبه نداریم. آنقدر یک‌شبه که حتی رئیس جمهورش هم جمعه متوجه شود!

۲۰. تنها چیزی که آزادی را محدود می کند قانون است و قانون، به صورت جمعی، عقلایی و آزادانه نوشته می شود و تغییر می کند. قانون هم آزادی بخش است و هم محدودکننده آزادی. در عوض آنچه به قانون مشروعیت می بخشد همین آزادی است؛ قانونی که در فضای آزاد و مشارکتی تدوین و تصویب می شود. قانون آزادی را حراست می کند و آزادی به قانون مشروعیت می بخشد.


هر چه فکر می کنم در می یابم که ایران مطلوب من گام به گام بدست می آید و هیچ میانبری برای تحقق یکباره آن نیست.

می دانم با برخی از جملات من مخالفی، براحتی مخالفت خود را در این صفحه (https://survey.porsline.ir/s/Vm0mAOOC) ابراز کن. رویای مشترک با «گفتگوی انتقادی محترمانه» شکل خواهد گرفت. در ضمن در انتهای پرسشنامه بنویس ايران مطلوب تو چه شکلی است؟

صفحات مجتبی لشکربلوکی در اپلیکیشن (https://ble.ir/Dr_lashkarbolouki) بله (https://ble.ir/Dr_lashkarbolouki) I تلگرام (https://t.me/Dr_Lashkarbolouki) I اینستاگرام (https://www.instagram.com/mlashkarbolouki/?hl=en) I لینکدین (https://www.linkedin.com/in/mojtaba-lashkarbolouki/)

This comment was minimized by the moderator on the site

ایران مطلوب من این شکلی است! ایران شما چه شکلی است؟
مجتبی لشکربلوکی

(https://t.me/Dr_Lashkarbolouki)رویا داشتن حق ماست. هیچ کس نمی تواند این حق را از ما بگیرد. همه ما از بالاترین مقامات تا شهروندان معمولی از وضعیت موجود راضی نیستیم. فقط مشکل اینجاست که تصویر روشن و مشترکی از آینده نداریم. بدیهی است که همه ما امنیت، ثروت و آرامش و مسکن و خانواده خوب می خواهیم. بنابراین تکرار این ها دردی را دوا نمی کند باید کمی شفاف تر از آینده صحبت کنیم.
من رویاهایی دارم برای آینده ایران. می خواهم رویاهایم را بنویسم. تعداد گزاره ها خیلی زیاد بود فعلا در بیست گزاره محدود کردم. از شما می خواهم که این رویا را تکمیل کنید. می دانم خام است. ولی چاره ای نیست باید از جایی شروع کرد. بگویید با کدام موافقید با کدام مخالف؟ در این صفحه (https://survey.porsline.ir/s/Vm0mAOOC)می توانید در کمتر از پنج دقیقه اعلام نظر کنید و اگر خواستید کامنت هم بگذارید. جمع بندی نهایی بر اساس گزاره هایی است که بیشترین رای را آورده اند.

۱. در ایران مطلوب من یک یهودی می تواند رئیس بانک مرکزی باشد، یک مسیحی می تواند وزیر بهداشت باشد، یک سنی مذهب وزیر راه، یک کویتی الاصل وزیر نفت و یک تاجیکی الاصل وزیر آموزش و پرورش. سازوکار اطمینان بخشی وجود دارد که نه مذهب نه نژاد نه محل تولد هیچ کدام مانعی برای خدمت به ايران و ایرانی نیست.

۲. در ایران مطلوب من، ۹۰٪ شرکت های بزرگ و ۹۵٪ دانشگاه ها کاملا مردمی هستند. این گونه اهل کسب وکار (مدیران و کارآفرینان) و اهل اندیشه (دانشگاهیان و حوزویان) هیچگونه وام دار و حقوق بگیر دولت نیستند و همین باعث می شود که آزاد و خلاق و موثر باشند و نه محافظه کار و معیشت اندیش.

۳.در دبستان ها آموزش می دهیم که جهان دوست ماست و ما با جهان تعامل می کنیم مگر اينکه خلافش ثابت شود. در ايران مطلوب من به جای «نه شرقی نه غربی»، می گوییم «هم شرقی هم غربی». یعنی حداکثر استفاده از هر چه در غرب و شرق هست برای توسعه ایران.

۴.در ایران مطلوب من، انتخاب دین و دین ورزی آزاد است. اخلاق به عنوان فصل مشترک ادیان و انسانیت به شدت ترویج می شود. تک تک ادیان هم به راحتی تبلیغ و ترویج می شوند و در این تنوع و رنگارنگی دین داری آزادنه رخ می دهد.

۵. فقط یک کانال تلویزیونی دولتی و یک کانال رادیویی دولتی وجود دارد و یک روزنامه دولتی و ما بقی همه خصوصی هستند.

۶.در ایران مطلوب من هر کسی به جرم اقدام علیه امنیت ملی متهم شد در دادگاهی با هیات منصفه مردمي رایش صادر می شود به عبارت دیگر این مردمند که می گویند که کار فلانی آیا خلاف امنیت ملی بود یا نه. مرجع تشخیص خلاف امنیت ملی، مردم خواهند بود.

۷. در ایران مطلوب من، پارلمان دوسطحی داریم (مانند بسیاری از کشورهای دنیا، مجلس سنا داریم که به دور از هیجان و محلی گرایی نگاه بلندمدت و ملی دارد و جلوی طرح های پوپولیستی را می گیرد) و این ظرفیت وجود دارد که دست کم نیمی از پارلمان را زنان تشکیل دهند.

۸.در ايران مطلوب من، در کنار دموکراسی نمایندگی (=انتخابات)، دموکراسی مستقیم (رفراندوم) نیز وجود دارد و سالانه یک رفراندوم برگزار می شود و در هر رفراندم، چند تصمیم مهم به همه پرسی گذاشته می شود.

۹.در ایران مطلوب من، حسن شریعت مداری و حسین شریعت مداری، حسن عباسی و عباس عبدی همه آزاد و محترمند برای بیان نظرات شان. تا زمانی که دست به اسلحه نبرده اند و یا دروغ نگفته اند و یا ترویج خشونت نکرده اند. آزادی مسوولانه فراگیر مبنای گفتگوی اجتماعی ماست.

۱۰. در ايران مطلوب من، انتخابات مجلس به گونه ای است که مردم به احزاب شناسنامه دار و ریشه دار رای می دهند و یا افرادی که توسط احزاب پیشنهاد می شوند و نه به لیست های ناشناخته ای که شب قبل از انتخابات به ناگاه مانند قارچ از زمین می رویند. احزاب می مانند و پاسخگو هستند افراد می آیند و می روند و دست ما هم به ایشان نمی رسد.

(پایان قسمت اول/ گزاره یازده تا بیست در یادداشت بعدی)

This comment was minimized by the moderator on the site

دفاع قاطع از حق ملت برای انجام رفراندوم

شهید بهشتی: مگر ما میتوانیم برای آیندگان تکلیف معین بکنیم؟ ملت میتواند در آینده راه تجدید نظر را پیدا کند

کلمه - در مجلس خبرگان قانون اساسی برخی نمایندگان اعتقاد داشتند برگزاری رفراندوم نباید کاملا آزاد و به خواست ملت باشد و باید بواسطه قانون ، تضییقاتی در حدود اراده و نظر ملت برای تجدیدنظر در قانون اساسی ایجاد کرد. یکی از مخالفان بزرگ این مخالفان حقوق ملت، شهید بهشتی بود.

او در این جلسات بارها و به مناسبت بحث و بررسی اصول مربوط به حقوق ملت در مقابل تحدید این حقوق و ایجاد قیود بی مبنا برای اعمال اراده ملت ایستاد و جلسه مربوط به اصل ۷۳ در خصوص شرایط برگزاری رفراندوم و استثنا شدن برخی اصول قانون اساسی از تجدیدنظر، از جمله این موارد تاریخی بود.

بهشتی در این جلسه خطاب به مخالفان می گوید: «مردم همانطور که فهمیدند اصل قانون اساسی را چکار کنند تجدیدنظر در آن را هم می فهمند. وقتی که قانونیت این قانون اساسی به رفراندوم است این راه همیشه باز است و ملت میتواند در آینده راه تجدید نظر را پیدا کند».

شهید بهشتی در پاسخ به این اشکال که اگر تجدیدنظر در قانون اساسی به مجلس و رفراندوم واگذار شود موجب تزلزل خواهد شد با قاطعیت ویژه خود گفت: «این هیچ تزلزلی نمی آورد و هر موقع که ملت خواست این کار را میکند. اگر شما به جای یکی، بیست اصل اینجا بگذارید که این قانون اساسی هیچ قابل تغییر نیست، بعدا با یک رفراندوم می‌توانند کلش را عوض کنند».

پافشاری برخی نمایندگان بر ایجاد محدودیت در موارد مورد تجدید نظر ملت باعث شد بهشتی با صدایی رسا و قاطعیتی بیشتر حقوق بلافصل و غیرقابل تفسیر ملت را یادآور شود و یکجا خطاب به چندین نماینده بگوید: «آقایان توجه ندارند! یک قانونی که اعتبار قانونی و حقوقی اش را از یک مبنا (مجلس موسسان یا رفراندوم) گرفته است، هیچوقت نمی تواند نفی کننده اعتبار همان مبنا برای نوبت بعدی باشد. اصلا این محال است. مگر ما میتوانیم برای آیندگان تکلیف معین بکنیم؟ هر مکلفی خودش می‌داند»!

This comment was minimized by the moderator on the site

امام حسین ع و رفراندوم!

مهدی نصیری

یکی از عوامل رسیدن جمهوری اسلامی به نقطه کنونی، دو قطبی سازی‌های بود که از روزهای نخست توسط رهبران و دستگاههای تبلیغاتی نظام انجام گرفت: انقلابی و ضد انقلابی، رادیکال و لیبرال، دیندار و بی دین، باحجاب و بی حجاب، خودی و غیر خودی و ...
یکی از فواید این دو قطبی سازی برای حاکمان، حکمرانی آسان است که بخشی مهم و اکثریت جامعه را به حاشیه رانده و از حقوقشان محروم کرده و اقلیتی را هم با مشتهای گره کرده و چهره عبوس وسط میدان برای حمایت از حاکمیت و در صورت لزوم سرکوب اکثریت نگه می دارد.
روحانی کاروانی که با آن به عتبات سفر کرده ام، در یکی از سخنرانی هایش در جمع زائران کربلا، به دو قطبی جدید حسینی و یزیدی اشاره کرد. او بعد از تاکید بر ضرورت حمایت از مقام ولایت و رهبری، گفت: "عده ای در حوادث اخیر خواستار رفراندوم شدند، اما مگر امام حسین ع رفراندوم برگزار کرد؟ او در مقابل یزید ایستاد و جنگید و ما هم باید در نبرد حق و باطل شرکت کرده و مبارزه کنیم."
این روحانی البته به وظیفه ای که سازمان حج و زیارت بر عهده اش گذاشته عمل کرد اما باید جهت اطلاع او و سازمان متبوعش، گفت که اتفاقا امام حسین و برادر و پدر بزرگوار و جد امجدش - درود خداوند بر آنان باد - همگی اهل رفراندوم (بیعت) بودند و جز با جلب رضایت و بیعت اکثریت جامعه دست به هیچ اقدامی نزدند.
حسین ع در شب عاشورا و قبل از آن، از یارانش خواست او را ترک کنند، چون یزید فقط با او مشکل دارد.‌ اساسا نزاع امام با یزید از آنجا شروع شد که یزید به عنوان حاکمی که پشتوانه بیعت عمومی را نداشت، می خواست به زور از امام بیعت بگیرد.
امام حسن ع جهاد با معاویه را - که بدون بیعت مردمی به حکومت خود در شام بعد از شهادت امام علی ع ادامه می داد -، مشروع می دید اما وقتی احساس کرد، یارانش خسته و بی رغبت به جنگ هستند، دست به رفراندوم "زندگی یا جهاد" زد و اکثریت خواستار زندگی شدند و امام با صلح با معاویه حکومت را به دشمن خود واگذار کرد.
علی ع در برابر هجوم مردم برای بیعت و سپردن حاکمیت به او سرسختانه مقاومت کرد و در نهایت آن قدر مطالبه عمومی جدی بود که گریزی از پذیرش آن ندید. همو در جریان جنگ صفین، حکمیت را که می دانست خدعه معاویه است، به‌دلیل تقاضای یارانش به رفراندوم گذاشت و با رای آوردن حکمیت شکست سنگینی را متحمل شد.
پیامبر ص از لحظه آغاز رسالت خود گام به گام با بیعت و جلب افکار عمومی پیش رفت و در مدینه مستقر شد و عموم جنگهایش جنبه دفاعی و یا آزادیبخشی بر اساس خواست مردم یک قبیله و یا منطقه داشت.
در هر صورت دو قطبی حسینی و یزیدی دستگاه تبلیغاتی نظام برای توجیه جنگ با مردم معترض اولا به دلیل این که اساسا امام ع جنگ طلب و اهل خونریزی نبود و تا روز عاشورا برای جلوگیری از جنگ تلاش کرد، خلاف واقع است و برای سرکوب و کشتار معترضان وجاهت ندارد. ثانیا اگر قرار به تشابه سازی باشد، چگونه طرفی که قدرت و لشگر و نیروی نظامی و دستگاههای امنیتی دارد و انواع و اقسام تحریم‌ها و درگیریها و محدودیت‌ها را بدون رضایت اکثریت بر جامعه تحمیل می کند، می تواند حسینی باشد و طرفی که مردم و جوانان هستند و سلاحشان جز شعار و فریاد و دادخواهی و اصلاح گری نیست و با قدرت سرکوب می شوند، یزیدی؟!
@nasiri1342238

This comment was minimized by the moderator on the site

علی شریفی زارچی @SharifiZarchi · 3h
روز تاریک است و شب روشن؟
قانون اساسی آمریکا در سال ۱۷۸۹ تصویب شده ولی مدام در حال بازبینی است و ۲۷ الحاقیه به آن اضافه شده است. فقط در طول ۲۳ سال گذشته (از ۱۹۹۹) حدود ۲۰ پیشنهاد الحاقیه در مجلس نمایندگان/سنا به رای‌گیری گذاشته شده. تغییر قانون اساسی تابو نیست.

This comment was minimized by the moderator on the site

مشاور سابق میرحسین موسوی: راه دیگری نیست
علیرضا حسینی بهشتی، مشاور پیشین میرحسین موسوی در گفتگو با سایت خبری-تحلیلی کلمه گفت: «راه این است که یک مجلس مؤسسان فراگیر از همه سلایق و علایق در فضایی که بحث آزاد در آن صورت بگیرد تشکیل شود.نظام چاره‌ای جز این پیش رویش ندارد.»

آقای بهشتی همچنین تاکید کرد: «اگر حکمرانی بر مبنای «همه با من» استوار شود به بن‌بست می‌رسد، می‌خواهد اسلامی باشد یا غیراسلامی، چه دینی باشد چه غیردینی. بار دیگر تکرار می‌کنم که سیاستمداری که موجودیت سبک‌های مختلف را در جامعه به رسمیت نشناسد، الفبای سیاست را بلد نیست و در نتیجه، سعی می‌کند هویت همه را مطابق با هویت خودش بینگارد و معرفی کند.»

مشاور پیشین میرحسین موسوی تصریح کرد: «نظارت استصوابی سازوکار عقیمی است که جمهوریت و مردم‌سالاری را، چه به نام دین چه به نام غیردین، مضمحل می‌کند. با توسل به این سازوکار عملاً از گردش دموکراتیک جلوگیری کرده‌اید. حالا که وضعیت این‌طور است، تنها راه این است که خارج از این سازوکار عمل کنید، یعنی انتخابات آزاد، رقابتی و منصفانه برای تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی.»

This comment was minimized by the moderator on the site

اعتراضات ایران؛ فرزند اولین رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی پیشنهاد تشکیل مجلس موسسان داد

علیرضا حسینی بهشتی، مشاور سابق میرحسین موسوی، آخرین نخست‌وزیر ایران که بیش از ۱۰ سال است در حبس خانگی است خواهان تشکیل «مجلس مؤسسان» شده و گفته است نظام چاره‌ای جز این پیش رویش ندارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری ایران گفته است در سفر او به آفریقا، یک استاد حقوق که با نلسون ماندلا «رفاقت نزدیک» داشته، به او گفته است قانون جمهوری اسلامی ایران، «مترقی‌ترین» قانون اساسی دنیا است.

آقای رئیسی در یک سخنرانی به مناسبت روز قانون اساسی گفت قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «هیچ بن بستی ندارد و تنظیم، تدوین و نهایی شدن آن به نحوی است که در اجرای قانون اساسی و اجرای امور کشور با بن بست مواجه نخواهید شد.»

در هفته‌های اخیر و پس از چند ماه اعتراض سراسری در ایران، برخی چهره‌ها و گروه‌ها، خواهان برگزاری رفراندوم و همه پرسی شده‌اند.

اخیرا معاون حقوقی رئیس جمهور، احتمال آزادی حجاب و تغییر جمهوری اسلامی با همه پرسی را ناممکن خواند.

معترضان در هفته‌های اخیر علیه جمهوری اسلامی و رهبر آن شعار داده و برخی خواهان تغییر نظام هستند.

This comment was minimized by the moderator on the site

سخنان دکتر عبدالکریم سروش درباره اعتراضات ۱۴۰۱( بخش نهم- ۲۷ نوامبر)
بارعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین

دکتر عبدالکریم سروش در مقدمه نشست ۲۶ از درس‌گفتار خلاف و وفاق علم و دین که صبح یکشنبه ۲۷ نوامبر برگزار شد، درباره اعتراضات اخیر ایران و برای نهمین هفته سخن گفت و افزود:
هنوز این فریادها گوش‌های ناشنوای حاکمان مارا باز نکرده و بانگ جنون و بوی خون را نمی‌شنوند و به راه خود ادامه می‌دهند و گمان می‌کنند که فروکوفتن ملت افتخاری است و کوتاه آمدن در برابر مردم، خفت و حقارت است؛ در حالی که در برابر دشمن نباید کوتاه آمد وگرنه در برابر ملت و مردم ، کوتاه آمدن و پذیرش نظر ملت عین صواب است.

به گفته دکتر سروش حاکمان از میزان سرکوبی که کرده‌اند خشنودند و گمان می‌برند آتش فتنه را خاموش کرده‌اند و البته هیچکدام ما راضی نبودیم و نمی‌خواستیم و نمی‌خواهیم خونی ریخته شود و برای به دست آوردن آن هدف مقدس که آزادی و برابری و زندگی طبیعی و بیرون آمدن از استبداد است، چنین هزینه‌های سنگینی پرداخت شود؛ مادرانی بی‌فرزند، فرزندانی بی‌پدر و مادر و یتیم شوند و حسی از تنفر در مردم خسته‌جان سربرآورد.

دکتر سروش در ادامه با اشاره به وظیفه حکومت در دولت‌های مدرن که اگر کاری می‌کنند جزو وظیفه آنهاست و نه لطف و شفقت بر خلق گفت:
چرا باید نظام بابت چنین خواسته‌‌های طبیعی مردم چنین هزینه‌های سنگینی را بر آنان وارد کند. آنها باید پرده‌های اوهام را از میان بردارند که دست خارجی در میان است؛ حتی اگر اندک دست خارجی در میان باشد بسترش در داخل و نتیجه ۴۰ سال حاکمیت استبدادی است و تا چنین اعترافی نکنند قدم تازه‌ای برنخواهند داشت. باید دست آشتی به مردم بدهند و خود را خادم مردم و مردم را صاحب کشور بدانند و این را نه تصنعی و ظاهری، بلکه به شکل واقعی نشان دهند و به مردم و خواست‌هایشان نزدیک‌ شوند.
ایشان در پایان به حکایتی از گلستان سعدی در خطاب به حاکمان و پادشاهان اشاره کرد و گفت:
سعدی مصلح بود و اندیشه‌های اصلاحی در سر داشت و پادشاهان زمانه خود را به رعیت‌پروری و صلح‌کردن با مردم خودشان توصیه می‌کرد:

پادشاهی کو روا دارد ستم بر زیر دست
دوستدارش روز سختی دشمن زور آورست
با رعیت صلح کن وز جنگ خصم ایمن نشین
زان که شاهنشاه عادل را رعیت لشکرست

This comment was minimized by the moderator on the site

فصل الخطاب در حکمرانی مردم اند نه خدا، پیامبر، امام و فقیه!

مهدی نصیری

آقای هادی طحان‌نظیف، سخنگوی شورای نگهبان گفته است:
"مردم در تشکیل حکومت اسلامی مختارند؛ یعنی باید بخواهند که چنین حکومتی را بر سر کار بیاورند. در نگاه بسیاری از سیاستمداران، مردم وسیله کسب قدرت هستند اما در نگاه امام خمینی، رضایت مردم مقدمه به دست آوردن رضایت خداست؛ در نگاه امام، مردم تاریخ مصرف ندارند."

باید به این سخنان درست آقای سخنگو اضافه کرد که رضایت مردم هم در اصل ایجاد یک نظام دینی و هم در تداوم آن نقش مشروعیت بخشی دارد و هر گاه روشن شود که اکثریت مردم حکومت دینی را نمی خواهند حتی اگر در تشخیص خود اشتباه کرده باشند، هیچ فقیهی و بلکه هیچ پیامبر و امامی به حکم وحی و خداوند، حق تحمیل حکومت شرعی را بر مردم ندارد و باید میدان را به خواست اکثریت واگذارد. به عبارت دیگر، خداوند فصل الخطاب را در امر حکومت و حکمرانی، هم در حدوث و هم در بقا، به خواست و رأی اکثریت مردم سپرده و این از شاخه های قاعده قرانی "نامشروع بودن اکراه در دین" است.

اما باید به آقای سخنگو متذکر شد که نظارت استصوابی شورای نگهبان که در واقع مهندسی انتخابات توسط یک جمع چند نفره انتصابی با دخالت آشکار و پنهان نهادهای امنیتی است و اوج چنین مهندسی ای در انتخابات اخیر مجلس و ریاست جمهوری و مجلس خبرگان بود، ناقض خواست و اراده آزاد مردم و موجب نامشروع شدن ارکان مهم نظام است.

اساسا اختیارات گسترده و مطلقه و فراقانونی نهاد رهبری که شورای نگهبان از فروع آن است و موجب دخالت در کلی ترین تا جزئی ترین امور کشور - حتی در حد بودن یا نبودن یک مجری و برنامه تلویزیونی- می شود، جایی برای اعمال اراده و خواست اکثریت باقی نگذاشته و هرگز نمی توان این شکاف مشروعیت را با استناد به راهپیمایی هایی که در بهترین حالت در دوران چهل ساله هرگز به بیست درصد حضور مردم نرسیده و در آخرین مورد آن در ۱۳ آبان در تهران به ۳ در صد نیز نمی رسید، پر کرد و مدعی مردمی بودن نظام شد.

در قانون اساسی، به برفراندوم گذاشتن برخی امور مهم تصریح شده اما همیشه پیشنهاد به همه پرسی گذاشتن اموری چون حجاب الزامی و سیاست خارجی و برجام، چون کابوسی برای نهادهای بالادستی بوده که هرگز مایل به انجام آن نبوده اند، چرا که وقتی قادرند اراده خود را با یک اشاره محقق کنند، چرا باید زیر بار ریسک و هزینه رفراندوم بروند؟‌

آقای سخنگو، کلاه خود را قاضی کند و بگوید آیا نقش هشتاد میلیون مردم ایران در شکل دهی به انتخابات‌ها و ترکیب و چینش کاندیداها بیشتر است یا اراده و تصمیم رئیس نود و شش ساله شورای نگهبان که به کوری چشم حسودان قرار است تا آخرین لحظات عمر درازشان همچنان رئیس نظام مهندسی انتخابات باشند؟‌! / ۸ آذر ۱۴۰۱
@nasiri42

This comment was minimized by the moderator on the site

محمد دهقان معاون حقوقی رئیس جمهور ایران در نشست خبری «همایش ملی مسئولیت اجرای قانون اساسی» گفت جمهوریت، اسلامیت و تغییر جمهوری اسلامی قابل رفراندوم نیستند.

آقای دهقان گفت رفراندوم در قانون اساسی پیش‌بینی شده اما باید با رای دوسوم نمایندگان مجلس و با نظر «رهبر» جمهوری اسلامی باشد اما بر اساس خود قانون اساسی، از جمله اصل چهارم، جمهوریت، اسلامیت و نظام جمهوری اسلامی قابل تغییر نیست.

او همچنین گفت هر تغییر اساسی باید در زمان «ثبات» صورت بگیرد نه وقتی «دشمنان» به دنبال ناامنی هستند.

پس از یازده هفته اعتراض سراسری که معترضان به روشنی مخالفت خود را با نظام حاکم نشان داده‌اند و تغییر آن را خواستار شده‌اند، مقام‌های جمهوری اسلامی بناچار به موضوع «اصلاح» قانون اساسی پرداخته‌اند اما در نهایت گفته‌اند نظام جمهوری اسلامی بر همین اساس فعلی خواهد ماند.

This comment was minimized by the moderator on the site

علی شریفی زارچی @SharifiZarchi · 22h
هرگاه دیدید یک جریان حاضر است هر هزینه‌ای به جامعه تحمیل شود اما خواست اکثریت مردم از طریق همه‌پرسی مشخص و محقق نشود بدانید در اقلیت است، و خودش هم این موضوع را می‌داند!


محمّد حسين كريمي پور @M_H_Karimipour · 21h
اگر اکثریت مردم پشتیبان نظامند، انجام رفراندم در مورد تداومِ ولایت فقیه و‌ ج ا، بهترین راه تقویت نظام و ختمِ مرافعات است. بالاخص وقتی با نظارت بین المللی همراه باشد! ها، بله؟

This comment was minimized by the moderator on the site

به گزارش سایت «زیتون» دفتر آیت‌الله حسینعلی منتظری در بیانیه ای از حکومت ایران خواسته است «اجازه برگزاری رفراندوم را صادر کند» چون این «خواسته اصلی مردم شریف ایران است.»

این بیانیه که احمد منتظری، فرزند آیت‌الله منتظری آن را امضا کرده، نسبت به «احتمال وقوع جنگ داخلی» در ایران هشدار می دهد.

آیت‌الله منتظری از مراجع تقلید قم و قائم مقام سابق رهبری جمهوری اسلامی از مخالفان صریح‌اللهجه آیت الله علی خامنه‌ای بود که در سال ۱۳۸۸ درگذشت.

بیانیه‌ای که دفتر او روز چهارشنبه دوم آذرماه صادر کرده «فجایع خونباری» که در بسیاری نقاط ایران از جمله بلوچستان، ایذه و کردستان روی داده را موجب «تاسف و شرمندگی» خوانده است.

به نوشته زیتون این بیانیه با اشاره به سخنی از آیت‌الله منتظری در باره «ستم‌های حکومت» و «خون‌های ریخته‌شده»، از مراجع تقلید می‌خواهد سکوت خود را بشکنند و «در امور جاری که دین و مملکت در معرض خطر جدی قرار گرفته‌اند اظهارنظر بفرمایند.»

This comment was minimized by the moderator on the site

نبویان خطاب به عبدالحمید: چرا آشوب‌ها و قتل و جنایت در سیستان‌ و بلوچستان بلافاصله بعد از نماز جمعه شما آغاز می‌شود ؟

سید محمود نبویان نماینده تهران:
جناب آقای عبدالحمید شما بحث رفراندوم را مطرح کردید، اما:

۱_ بر خلاف تمام نظام‌های دنیا چه دموکرات و چه پادشاهی و چه کودتایی، کمتر از دو ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پیشنهاد خود امام خمینی(ره) برای تعیین نوع نظام حکومتی جدید در روزهای ۱۰ و ۱۱ فروردین ۱۳۵۸ در سراسر ایران و خارج از کشور رفراندوم برگزار شد و بیش از ۹۸ درصد واجدین شرایط به جمهوری اسلامی ایران رأی دادند.

۲_ جناب آقای عبدالحمید آیا رهبران شما از صدر اسلام تا الان مانند تمام بنی امیه، بنی عباس، عثمانیان و کشورهای فعلی اهل سنت مانند عربستان، قطر، امارات، کویت، اردن، مصر و ... در تمام عمر خود یک و فقط یک انتخابات و رفراندوم برگزار کرده‌اند؟

۳_ راستی اصلاً شما بر مبنای فقهی خود حتمأ مطالعه داشته و به این مبانی آشنا هستید، انتخابات را قبول دارید؟

۴_ نظر فقهی اهل سنت در مورد حکومت موجود در یک کشور چیست ؟
مگر شما قائل نیستید که اگر یک حکومتی حتی با کودتا سرکار بیاید باید به رسمیت شناخته شود، بنابراین کارهای شما و عده‌ای قلیل در ایجاد آشوب و قتل و جنایت در شهرها چگونه توجیه می‌شود؟
آیا خروج از حکومت نیست؟
نظر فقهی شما در مورد کسانی که خروج بر حکومت می‌کنند چیست؟

۵_ نظر شما در مورد کشور اهل سنت عربستان که حامی اغتشاشگران است و داعش را پدید آورده و اینترنشنال را تأمین مالی می‌کند و از سخنان شما و آشوبگران دفاع می‌کند چیست ؟
آیا این کشور نیز باید رفراندوم برگزار کند یا اینکه این امر را فقط برای ایران تجویز می‌کنید ؟

۶_ در روز جمعه ۱۳ آبان ۱۴۰۱ و فقط در یک روز نزدیک به ۱۰ میلیون مرد و زن مسلمان در دفاع از نظام جمهوری اسلامی و اظهار برائت از آمریکا و اغتشاشگران و حامیان آنها به صحنه آمدند، به نظر شما آیا اینها مردم ایران نیستند و عده قلیل آشوب طلب که امنیت را از مردم سلب کرده‌اند مردم هستند؟
نزدیک به دو ماه است که عده قلیل با پشتیبانی آمریکا، اسرائیل، عربستان و سایر دشمنان این ملت دست به خیانت می‌زنند و از این عده قلیل تمام ظالمین و فساق و حتی فاحشه‌ها هم دفاع کرده‌اند، به نظر شما کسی که از این عده دفاع می‌کند حکمش چیست؟

۷_ نظر شما در مورد زنان و حضورشان در جامعه و حجاب زنان چیست ؟
نظرتان را صراحتأ در مورد کسانی که قرآن و مساجد به آتش کشیده و کشف حجاب کرده‌اند را بیان کنید .

۸_ آقای عبدالحمید برای مردم عزیز و مسلمان ایران توضیح دهید چرا آشوب‌ها و قتل و جنایت در سیستان‌ و بلوچستان بلافاصله بعد از نماز جمعه شما آغاز می‌شود ؟
آشوب‌طلبان بر اساس کدام سخنان شما تحریک و تأیید می‌شوند ؟
قاتلین و جنایت کاران چه نسبتی با شما داشته و چرا در نماز جمعه شما شرکت می‌کنند؟

This comment was minimized by the moderator on the site

کو دیده که تا بر وطن خود گرید؟

احمد زیدآبادی
به نظرم این همه جِزّ و ولّز من برای عبورِ امن و کم‌هزینه از این وضعیت ناگوار کشور به جایی نرسد! نمی‌دانم چرا اظهارِ چنین یأسی برخی را خوشحال می‌کند، درحالی که باید آنها را به وحشت اندازد! چیزی که در این میان برایم بی‌نهایت غم‌انگیز است، ندیدن ابعاد فاجعه از سوی کسانی است که انتظار دیدن از آنها می‌رود.
آیا ناله‌های غریبانه در سحرگاهان، سبب بروز معجزه‌ای می‌شود؟ و یا چند صباح دیگر، همچون کمال‌الدین اصفهانی پس از حملۀ مغول به اصفهان و قتل‌عام مردم شهر به سال 633 هجری باید زار بنالیم:
کــو دیـده که تا بـر وطـن خـود گریـد
بر حال دل و واقعۀ بد گرید
دی بر سر مرده‌ای دو صـد شـیون بـود
امــروز یکــی نیســت کــه برصــد گرید!

آیندگان هرگز نباید مسببان و آتش‌بیاران این فاجعۀ احتمالی را فراموش کنند. هرگز نباید فراموش کنند. هرگز فراموش نخواهند کرد. لعنت ابدی سزاوار آنهاست!
baharnews.ir

This comment was minimized by the moderator on the site

با وجود پتانسیل مدنی و مترقی رفراندوم در قانون اساسی کشور، هر گونه تغییری، مسالمت آمیز، بدون خونریزی، بی منت، بی دخالت خارجی، بی هرگونه خونریزی و... میسر است، این حقی قانونی برای ایرانیان است که اعطایش به آنان بهترین راه حل اختلاف بین مردم و حاکمیت است

آقا کیوان! رفراندوم یک حق قانون اساسی ایران برای همه این مردم است، که اگر در امری با حاکمیت خود اختلاف پیدا کردند، بدون دخالت خارجی و مانع شدن نهادهای داخلی، مردم بتوانند خواست خود را حاکم کنند، و اختلاف تمام شود. جناب عبدالحمید هم بعنوان یک ایرانی، این حق را مطالبه کرده اند

آقا سعید! درخواست برگذاری_رفراندوم فحش نیست که نثار سعودی کنیم! سعودی با اصلاحاتی که داره انجام میده بزودی، خود را از بربریت عربی که تحت نام اسلام بر آن حاکم بود نجات خواهد داد، برای ما که از تمام کشورهای منطقه در دمکراسی جلوتریم، عیب است که مردم برای خواسته های خود خون بدهند

جناب عبدالحمید! جانا سخن از زبان ما می گویی به شما تبریک می گویم که به استعداد و مهارت خانم ها این چنین رسیده و تاکید فرمودید، خوب است بر این ظلم بر آنان در جامعه اسلامی پایان داده شود به خصوص جامعه اهل سنت، که در محرومیت بیشتری هستند مهسا_امینی
http://mostafa111.ir/neghashteha/articel/1189.html

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

شیخ الاسلام مولانا عبدالحمید AbdolhamidNet · 13h
مولانا عبدالحمید در مراسم نماز جمعه زاهدان:
رفراندومی فوری برگزار کنید و به خواست جمهور تن دهید.
دلیل انقلاب ۵۷، نبود آزادی بود.
بالاترین مقام مسئول کشور هم مشروعیت خود را از مردم گرفته است.
بسیاری از زنان ماهرتر و بااستعدادتر از مردان هستند.

This comment was minimized by the moderator on the site

جناب عبدالحمید! جانا سخن از زبان ما می گویی، به شما تبریک می گویم که به استعداد و مهارت خانم ها این چنین رسیده و تاکید فرمودید، خوب است بر این ظلم بر آنان در جامعه اسلامی پایان داده شود به خصوص جامعه اهل سنت، که در محرومیت بیشتری هستند مهسا_امینی http://mostafa111.ir/neghashteha/articel/1189.html

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ریشه ناسزاها در اعتراضات از کجاست؟

عباس عبدی در روزنامه هم‌میهن:

خودشان مفاهیم و‌ کلمات مستهجن و لودگی را وارد ادبیات سیاسی کردند. یکی از مداحان مشهور در یک نوار خود آن چنان الفاظ رکیک را به کار می‌برد که هر شنونده‌ای خجالت می‌کشد

دنیای ایران دنیای وارونه‌ای است. نواصول‌گرایان متوهم و طلبکار می‌گویند که چرا اصلاح‌طلبان علیه فحاشی‌های رایج در اعتراضات موضعی نمی‌گیرند. کسانی چنین درخواستی را دارند که با اتکا به شیوه‌های غیرقانونی و... اصلاح‌طلبی را با زور به حاشیه راندند به گمان اینکه دنیا به وفق مراد آنان می‌شود، غافل از اینکه این ماجرا رویه دیگری دارد که خیلی دردناک است.

کسانی این درخواست را دارند که نقش اصلی را در بروز این فرهنگ دارند. اکنون به ریشه‌یابی این فرهنگ و ادبیات زشت می‌پردازم.

ابتدا تأکید کنم که از نظر نسل ما شنیدن چنین کلمات و ناسزاهای زشتی، حتی در گفتگوهای دو یا چند نفری و کاملاً مردانه یا زنانه (جدا باشند!) زشت است و پذیرفتنی نیست.

ولی هنگامی که این پدیده تا این اندازه شایع می‌شود، حتماً باید دلایل اجتماعی داشته باشد و نمی‌توان فقط و با استناد به این که یک امر زشتِ اخلاقی است آن را تخطئه و محکوم کرد، و از کنار آن گذشت، در نتیجه باید آن را شناخت.

نکته دوم اینکه دیدم برخی از فعالان توییتری نوشته‌اند که مشابه این ناسزاها در انقلاب هم بود، و مواردی را بویژه علیه خانواده پهلوی ذکر کرده‌اند. به طور قطع چنین جملاتی حتماً یک جایی بوده که به آنها استناد شده ولی به عنوان یک دانشجوی فعال آن زمان قاطعانه می‌گویم که حتی یک بار هم ندیدم که هیچ حرف رکیکی در شعارهای دانشجویان نسبت به هیچ کس ابراز شود.

حتی از کاربرد آنها در جمع‌های دو یا چند نفره محدود هم چنین الفاظی را نمی‌شنیدیم. در تظاهرات خیابانی موارد رقیقی مثل تشبیه به گوساله یا اعتیاد به تریاک و امثال آن بود ولی هیچ‌گاه اینها عمومیت نمی‌یافت. شعارهای ناموسی و رکیک را حتی یک بار هم نشنیدم. ولی اکنون تا حدی رواج یافته و عادی شده است. این تحول دلایل خاص خود را دارد که مختصر اشاره می‌کنم.

به نظرم ریشه اصلی این ماجرا اتفاقاً در تابوهای رسمی از جمله مسأله پوشش و محدودیت‌های آن است. کاربرد این کلمات راهی است برای تابو شکنی و عرفی کردن امر قدسی و نیز عبور از محدودیت‌های موجود برای پوشش زنان.

دختران و پسرانی که در کافه یا کلاس یا خیابان کنار هم هستند و حس می‌کنند که باید به پوشش حقوقی ملتزم باشند، پوششی که میان آنان فاصله جنسی ایجاد می‌کنند، و آنان به هر دلیلی این فاصله را نمی‌پذیرند، به طور طبیعی برای شکستن این فاصله، به کاربرد کلمات متوسل می‌شوند، و با استفاده از کلمات جنسی، از پوشش عبور می‌کنند.

البته این به معنای آن نیست که این کار آگاهانه و در یک شب و یک هفته و یک ماه رخ داده. این فرآیندی است که طی سال‌های متمادی و بسیار آهسته شکل گرفته است و هیچ گشت ارشادی هم نمی‌تواند آن را کشف و جریمه کند.

بجز این علت کلی به موارد دیگر هم باید اشاره کرد. ادبیات سیاسی فاخر از جامعه ایران رخت بر بست و صاحبان قدرت یا افراد بانفوذ سیاست در جبهه نواصول‌گرایی، از ادبیات فاخر سیاسی دور شدند و کلمه و ادبیات سیاسی را به ابتذال کشاندند.

هم میهن
This comment was minimized by the moderator on the site

هم میهن
This comment was minimized by the moderator on the site

نسل Z؛ ظلم‌ناپذیر، خشمگین و رادیکال
مهیار محمدی
دانشجوی حقوق دانشگاه بن

در پی اعتراضاتی که پس از قتل مهسا امینی توسط نیروهای جمهوری اسلامی در ایران شکل گرفت، توجه مردم و رسانه‌ها به نقش و حضور پررنگ دهه هشتادی‌ها جلب شد و شجاعت و ظلم‌ناپذیر بودن این نسل بسیار تحسین شد.

از شیوه‌ مبارزه گرفته تا لحن شعارهای داده شده، می‌توان متوجه تفاوت عمیقی بین این نسل و نسل‌های پیشین آن‌ها شد. برای توصیف این نسل عموما از لفظ دهه هشتادی‌ استفاده می‌شود که به عقیده‌ من کاملا دقیق نیست. زیرا که ویژگی‌های مشترک این نسل در بین متولدین اواخر دهه‌ هفتاد هم آشکار است. شاید بهتر باشد برای این نسل از کلمه‌ی Generation Z استفاده کنیم، که در سطج جهانی کلمه‌ای شناخته شده‌ است و افراد متعلق به این نسل، حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم به ویژگی‌های مشابهی شناخته می‌شوند.

این نسل که در قیاس با نسل‌های قبلی خشمگین‌تر است و اساسا زبان نقدش هم رادیکال‌تر است، فرمانبرداری به مراتب کمتری در برابر نهاد‌ قدرت (خانواده، مدرسه، دانشگاه و حالا هم جمهوری اسلامی) دارد.

This comment was minimized by the moderator on the site

حسين مرعشي، دبيركل حزب كارگزاران سازندگي و يكي از فعالان سياسي نزدیک به اصلاحطلبان در گفتگو با روزنامه اعتماد سه‌شنبه سوم آبان گفت «جوانان ايران بايد ياد بگيرند كه خواسته‌هاي خود را يكي‌يكي مطرح كنند. رفتن به سمت خواسته‌هايي كه قابل تحقق نيست، ايده ايجاد يك زندگي خوب را نيز مختل مي‌كند.» او سپس گفت «دامنه اعتراضات به اندازه‌ای مخرب نشود كه ايران دچار نوعي بی‌دولتی و ضعف شود و خطرات بعدی شكل بگيرد.» او درباره ریشه اعتراضات گسترده و ضدحکومتی اخیر می‌گوید «بستن راه‌هاي كنشگري سياسي و نااميد ساختن مردم در انتخابات مجلس سال ۹۸ و رياست‌جمهوري ۱۴۰۰ تا چه اندازه براي كشور خسارت‌بار بوده است.»
حسين مرعشی فعال اصلاح‌طلب است که در دولت میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی سمت‌های دولتی بالایی داشت.

بهزاد نبوی، از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفتگو با روزنامه هم میهن گفته با معترضانی که شعارهای «براندازانه» می‌دهند، همسو نخواهد شد. او گفته: «قطعا نمی‌توانیم با معترضان کف خیابان که شعار‌های براندازانه می‌دهند، همسو شویم. بحث محافظه‌کاری نیست؛ ما شعار‌های آنان را قبول نداریم.» او گفته «نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم که البته می‌دانیم کار بسیار مشکل و پرهزینه‌ای است» آقای نبوی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال هشتاد و هشت بازداشت شد و به شش سال حبس تعزیری محکوم شد.

ویدیویی از فرزند حسین مالمیر، فرمانده گردان سلمان لشکر ۴۲ قدر اراک که در جریان جنگ ایران و عراق کشته شده در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که در آن به سرکوب معترضان توسط ماموران امنیتی حکومت ایران اعتراض کرده است. او در بخشی از صحبتش خطاب به حکومت می‌گوید: «خجالت بکشید از خودتان، از اسم شهدا سواستفاده نکنید، ما در کنار شما نیستیم. ما خودمان را از شما نمی‌دانیم.» او‌ در ادامه سخنانش گفت: «باور دارم کشور دست دشمن است.»

This comment was minimized by the moderator on the site

مردی که در خیابان‌ها زنها را برهنه کامل می‌بیند!

مصطفی میرسلیم برای نشستن روی صندلی ریاست مجلس نوبت گرفته بود که این نوبت به قالیباف رسید. در سالهای اول ریاست جمهوری علی خامنه ای نزدیک بود نخست وزیر شود که آقای خمینی با حمایت از میرحسین موسوی این فرصت را از او گرفت. بعدها رئیس دفتر ریاست جمهوری علی خامنه ای شد. در انتخابات 96 هم یکبار دیگر بخت خود را برای رسیدن به ریاست جمهوری امتحان کرد که این بار هم از حسن روحانی عقب افتاد و بالاخره در مجلس کنونی سر در آورد. افکار سیاسی و مذهبی او به افکار حجتیه نزدیک است و مورد حمایت حزب موتلفه اسلامی نیز هست. حالا بخوانید که این لعبت سیاسی که پیراهن گریبان آخوندی را او در جمهوری اسلامی باب کرد، درباره حجاب و زنان چه می گوید. او که ظاهراً عینک برهنه بینی ماوراء مادون به چشم دارد روز گذشته گفت:
«قبل از ناآرامی‌ها، افرادی لخت مادرزاد را در خیابان دیدم. باید قانون حجاب را محترم شمرد، وگرنه زیرآب نظام زده می‌شود.»
او که نظام را به تارموئی بند می بیند در ادامه گفت:
«نظام و صدا‌وسیما باید افشاگری کنند و اعترافات دستگیرشدگان را عمومی کنند تا همه با حقایق آشنا شوند. دشمن صدها موسسه تحقیقاتی برای شناخت جمهوری اسلامی تاسیس کرده است. بی‌حجابی به خاطر ضعف گشت ارشاد نیست، برنامه دشمن است. نباید چیزی که جزو احکام اسلام است را زیر پا گذاشت.»
دشمنی که ایشان در ذهن دارد، با بودن افرادی نظیر او در حکومت, چه نیازی به صدها موسسه تحقیقاتی دارد؟ همین اظهار نظرها و پیشنهادهائی که ایشان دارد و مطرح می کند و در صداوسیما هم پخش می شود و در مجلس هم تریبون برای گفتن آنها دارد، باندازه کافی ایجاد نفرت و خشم در مردم طی 40 سال گذشته کرده است که دیگر نیازی به سرمایه گذاری موسسات تحقیقاتی نباشد! باور کنیم که خانه تکانی در حکومت بسیار دشوار است و به همان اندازه ضروری! چنان که جبران هر روز تاخیر برای آغاز این خانه تکانی بسیار سنگین تر از امروز خواهد بود. این بخش مذهبی، اجتماعی و سیاسی فاجعه ایست که 40 ساله شده، در بخش اقتصادی و ساختار حکومتی نیز وضع همین است. از تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی تا در هر موسسه و وزارتخانه و شرکتی بخش امنیتی بنام حراست برپا کردن، تا ادارات گزینش و دهها شاخه دیگر این ساختار که همه با هم فاجعه رانت خواری، فساد حکومتی، دزدی و غارت، طبقاتی شدن تاریخی جامعه و رشد مافیاهای مذهبی و اقتصادی و ... را به بار آورده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

من با چشم‌های خودم دیدم!

رحیم قمیشی

امروز مسیر کارهایم، مرکز شهر تهران بود.
خیابان وصال، چهارراه ولیعصر، خیابان انقلاب، بلوار کشاورز، میدان انقلاب و راسته کتابفروش‌های تهران، یعنی مقابل دانشگاه تهران.
همان‌جا که همیشه یک دوربین از صدا و سیما مستقر بود تا با گزارش‌هایش بگوید آمده به قلب فرهنگی پایتخت!

بدون اغراق، به‌قدری دخترانی دیدم ساده، جوان، محجوب، با حیا، بدون آرایش و البته بدون روسری، که برایم باور کردنی نبود. بسیاری‌شان در دسته‌های سه چهار نفری، بدون ادا و نمایش، بدون هراس، بدون سبکسری، و بسیار با فرهنگ.
من در کشورهای خارجی هم بسیار پیاده‌روی کرده‌ام، بسیار با فرهنگ‌تر از آنها. افتادن روسری از سرهای دختران، هیچ مؤمنی، هیچ پسری، هیچ رهگذری را نمی‌آزرد، اگر حس پاکی‌شان آنها را به وجد نمی‌آورد.

امروز مسیر کارهایم مرکز شهر تهران بود. بدون اغراق، به‌قدری موتورسیکلت‌های سیاه، با مامورانی سیاهپوش، با ابزاری وحشتناک، با خنده‌هایی سبکسرانه، با باتوم‌های بلند، با شوکرهایی جدید، با تفنگ‌هایی نو که سرشان پهن بود، دیدم، که برایم باور کردنی نبود!
مگر دشمنی خارجی به ما حمله کرده! چتربازانی فرود آمده‌اند؟ مگر ایران را کشوری بیگانه اشغال کرده.
من گیج شده بودم.
دختران گاه از میان مأموران باید رد می‌شدند، دو طرف مأمورهایی خسته و خشمگین، ولی دختران حاضر نبودند دست به وضع ظاهری‌شان بزنند. با همان لباس‌های پوشیده‌شان، با همان چهره‌های صمیمی و بدون آرایش غلیظ، با همان موهای معمولی‌شان، رد می‌شدند و مأمورها تنها نگاه می‌کردند.
چند نفر را باید دستگیر می‌کردند؟!
یک شهر را!؟
برایم باور کردنش مشکل بود.
اینجا یعنی پایتخت کشور بود و این همه مامور!

امروز مسیر کارهایم مرکز شهر تهران بود.
و من با چشم‌هایم وقوع تحولات عمیق را می‌دیدم.
سال‌ها به ما القا کرده بودند اگر روسری نیم‌بند بانوان بیفتد عذاب الهی نازل خواهد شد، جوان‌ها منحرف خواهند شد، دین خدا از بین خواهد رفت، اسلام به خطر خواهد افتاد، فساد حاکم خواهد شد...
اما امروز دیدم، که همه‌اش دروغ بوده.
هیچ اتفاق بدی نیفتاد، هیچ پسری زبان درازی نمی‌کرد، هیچ فروشنده‌ای چپ نگاه نمی‌کرد، هیچ دختری عشوه نمی‌آمد، و هیچکس منحرف نمی‌شد...
من بیدار بودم و نتیجۀ چهل سال دروغ را می‌دیدم.

نمی‌دانم انقلاب‌های جدید در قرن بیست و یکم چطور اتفاق می‌افتند. اما من امروز شاهد یک انقلاب بودم!
دختران شجاع و با حیا، پسران نترس و مؤدب، ظهور فرهنگی جدید در شهر. نهایت احترام و محبت بین مردم...
و نگاه مهربانانه به دخترانی که انگار از بهشت می‌آمدند.

و من با چشم‌هایم می‌دیدم
موتوری‌هایی که می‌خواستند جلو تحولات را با موتور بگیرند!
شما را به‌خدا نخندید!
من امروز خودم در شهر بودم. و دیدم!

یک طرف فرهنگ بود و انسانیت و رفاقت
دختران بی‌روسری و با روسری دست در دست هم.
آن طرف چوب بود و اسلحه و جلیقه سیاه
یک طرف صفا بود و نگاه امیدوارانه به آینده
آن طرف ویراژ بود و شوکر و خشم
و ماشین‌هایی برای انتقال به زندان!
من صف‌آرائی هر دو را دیدم
و دیدم چقدر حقیر است آنکه موتورهای سیاه، و وحشت را به جنگ انسانیت فرستاده.

من شاهد حوادث سال ۵۷ بوده‌ام.
لطفا مقامات، یک کدام بیایند به خیابان، می‌ترسند؟ بفرستند برایشان فیلم بگیرند!
هیچ شکی وجود ندارد
کدام صد در صد باخته
کدام صد در صد برده
اصلا جایی برای تردید نمانده

من از مسیر مرکز پایتخت قصد بازگشت کردم...
هوا به تاریکی نزدیک می‌شد
باران آرام آرام شروع شد
چه دروغ می‌گفتند موی زن‌ها خدا را خشمگین می‌کند
من خودم دیدم خدا چه می‌خندید
می‌خندید به آنها که فکر می‌کنند با سلاح‌های بی‌ارزش می‌توان جوان‌ها را ترساند
و لبخند می‌زد به آنها که دانسته بودند حیا و بزرگی، هرگز به شکل و به روسری نیست.

من امروز از دیدن صحنه‌های پیروزی مردم
چقدر سرِ حالم
چقدر خوشحالم
چقدر خدا را شکرگزارم

من به خانه رسیده‌ام
و هنوز مبهوتم از این همه حماقت حاکمان
چطور از موتورها خواسته‌اند بساط یک انقلاب را جمع کنند
و هر شب که گزارش می‌دهند دیگر تمام شد...
و آنها باور می‌کنند!!

@ghomeishi3

This comment was minimized by the moderator on the site

بهزاد نبوی: من دیگر ضد همه‌ی انقلاب‌ها شدم؛ غلط است

بهزاد نبوی در گفتگو با روزنامه هم میهن: علاوه بر پوپولیسم، فقدان تحزب‌های ریشه‌دار هم عاملی برای جلوگیری تربیت جوانان باتجربه شده و در اثر عدم تربیت چنین جوانانی، ما پیرمردها، مسئولیت‌ها را موروثی می‌کنیم!

برخی گرایش‌ها در حاکمیت نمی‌گذارند احزاب سیاسی شکل گرفته و عمر طولانی داشته باشند تا جوانان به آنها بپیوندند و ساخته شوند و به مرور جای افراد مسن را بگیرند.

در کیفرخواستم در سال 88 نوشتند که گفته‌ام «به موسوی خیانت نمی‌کنم» الزاما از موضع رادیکال نبود؛ بازجویان می‌دانستند که من طرفدار تداوم حرکت‌های خیابانی نیستم. برهمین اساس گفتند بیا و اعلام موضع کن و من برای راحت کردن خیال‌شان! تصریح کردم که «من به مهندس موسوی خیانت نمی‌کنم».

من قبل از زندان اخیر «ضد انقلاب»! نبودم و با مطالعات و بررسی‌هایی که در زندان کردم، ضد همه انقلاب‌ها شدم.وقتی نوبت ساختن بنایی جدید توسط افرادی بی‌تجربه، ولو با حسن‌نیت می‌شود، همه انقلاب‌ها با مشکل مواجه می‌شوند.

اگر من بدانم انقلاب کردن خوب است، به‌رغم سن بالا در رأس انقلابیون قرار می‌گیرم، ولی معتقدم انقلاب کاری غلط و به زیان کشور و ملت است.

با توجه به مشکلات معیشتی توده مردم، یأس و ناامیدی طبقه متوسط و غیرسیاسی شدن نسل جوان ناراحت از تحمیل سبک زندگی، به‌نظر من شرایط فعلی شرایط مناسبی برای فعالیت سیاسی و حزبی نیست.

اعتراضات 98 تکرار نخواهد شد. شرایط امروز با 98 تفاوت دارد. معترضان امروز، به خاطر تغییر سبک زندگی به خیابان‌ها آمده‌اند و به حرف سیاسیون گوش نمی‌دهند.

ما می‌خواهیم در چارچوب نظام، نظام را اصلاح کنیم. نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم که البته می‌دانیم کار بسیار مشکل و پرهزینه‌ای است.

در حال حاضر و پیش از اعتراضات اخیر، جریان مقابل به دنبال آن بوده که از این پس «انتخابات حداقلی» برگزار شود و تلاش کند اکثریت مردم و گروه‌های سیاسی معترض در انتخابات‌ها شرکت نکنند.

@salamonlline

This comment was minimized by the moderator on the site

«وای به روزی که مسلح شویم»!

گویا عده ای از جوانان امروز در دانشگاه شهید بهشتی شعار می دادند:
«وای بروزی که مسلح شویم»

قبلا هم گفته ام هنگامی که وجه ممیزه خویش با جامعه و ملت را #اسلحه تعریف می کنی و هنگامی عامل تولید قدرت در خیابان را نه منطق و نه حتی غلبه جمعیت بلکه مجدد باز اسلحه قرار می دهی.

و پس از یک ماه تمایل حداکثری تو برای نشنیدن صدای جامعه با تریبون دادن مجدد به آقای علم الهدی و احمد خاتمی و گزاره هایی همچون «اینها یک درصد هستند» و مواردی اینچنینی انعکاس پیدا می کند.

و کوچکترین نشانه تغییری و امتیازی برای ملت را با آن معنا که صدای خرد شدن استخوانهای شما در زیربار فشار و انسداد اقتصادی و اجتماعی موجود را شنیدیم، انجام نمی دهی!

بخواهی و نخواهی، خودآگاه یا ناخودآگاه داری به نسل چیزباختگان و نسل جوان و نوجوانان این پیام را صادر می کنی:

«مردم مسلح شوید»که سلاح تاثیر گذار است!

فقط خدا می داند که جلوی همذات پنداری چند جوان و نوجوان تاریخ خوانده با مجاهدین خلق را با گفتگو گرفتیم.
حتی بعض آنها علاقه دارند هسته اولیه سه نفره را بنام خویش کنند...

@yaser_arab57

This comment was minimized by the moderator on the site

تراژدیِ دموکراسی و آینده‌ی دموکراسیِ ایرانی
مجتبی یاور

تراژیک‌ترین تراژدیِ انسانی همانا تولد اوست. خلق دموکراسی در تاریخ انسان بی‌شک بزرگ‌ترین دست‌آورد او برای کاستن از رنج این تراژدی است. تراژیک‌تر آن است که خود دموکراسی نیز یک وضعیتِ وجودیِ ذاتاً تراژیک است.
دموکراسی در مسیر استقرار خود و تا پیش از فرماسیون (شکل‌یابی و شکل‌دهی) ناگزیر از خون است اما پس از استقرار و در راستای پایه‌گذاریِ اصولی و تداوم حیات‌اش ناگزیر است که از خون‌خواهی درگذرد. این تراژدی راز تداوم حیات دموکراسی در تاریخ پیش‌رفته‌ترین دموکراسی‌ها بوده است.
ساده‌بینی است اگر گمان کنیم دموکراسی با ایجاد یک پارلمان و یک انتخاباتِ ولو آزاد بنیاد گذاشته می‌شود. ما ایرانیان دو مرتبه در تاریخ معاصر خود و به فاصله‌ای کم‌تر از یک سده (از مشروطه‌ی سلطنتی ۱۲۸۵ تا جمهوریِ اسلامیِ ۱۳۵۷) چنین کاری کردیم و از قضا هر دو بار ناکام شدیم. از دل هر دو کشتار بر جای ماند.
از خشم، کین‌خواهی و انتقام‌جویی هرگز یک هویت دموکراتیک برساخته نمی‌شود. هویت دموکراتیک پیش‌فرض انسان‌شناختی برای دست‌یابی به جامعه و حکومت دموکراتیک است. خط‌ونشان‌کشیدن و نشان‌گذاری‌های خودسرانه و انگشت‌نمایی‌ها در مغایرت مطلق با دموکراسی است.
اگر جامعه‌ی ما گرفتار استبداد است این استبداد را به‌مثابه‌ی یک سیستم تاریخی و هویتیِ دیرپا فهم کنیم که مقدم است بر ظهور هر سازوکار دست‌ساخته‌ی مستبد خاص.
از نگاه من تمام احساسات کین‌خواهانه‌ی افراد پیش از هر چیز باید متمرکز شود به‌روی معدوم‌سازیِ سیستم. در تاریخ دویست‌ساله‌ی جهانی همه دریافتند که تعقیب و پی‌جوییِ افرادِ کارگزار یک سیستم جبّار باید موخر بر استقرار دموکراسی باشد نه مقدم بر آن. این حقیقت تلخ را دست‌کم ما ایرانیان بارها تجربه‌ کرده‌ایم.
به‌دقت تماشا کنیم مسیری که اکنون جامعه در پیش گرفته یک مسیر تاریخیِ درست است. در این مسسیر هیچ فرد یا گروهی حق آن را ندارد که احساسات خون‌خواهانه و هیجان‌های کین‌توزانه‌ی خود را به نسل حاضر در میدان تلقین کند. دموکراسی میراث بشریت است و هیچ فرد، گروه، جریان و نسلی میراث‌دارِ نهاییِ آن نیست. محصول تاریخ است که در هر مقطع حاملانی و کارگزارانی دارد.
خون‌خواهی و کین‌توزی تا پیش از استقرار حکومت دموکراتیک اگر معنایی دارد بدانیم و هوشیار باشیم که پس از برپایی و تداوم آن هیچ وجاهتی ندارد مگر در درون میثاق مورد وفاق جامعه. اگر چنین نکنیم مطمئناً برای سومین بار روسیاهِ تاریخ خواهیم بود.
انسانِ دموکراتیک برای آن‌که نهاد دموکراتیک فراهم سازد باید اجتماعاً و سخت‌کوشانه بتواند تساهل، مسامحه، گذشت، ایثار و بخشش را در دستورکار یادگیری و یاددهیِ فضائل دموکراتیک قرار دهد. و یادگیری فرایندی است مستلزم صبوری و مدارا.
جامعه‌ی دموکراتیک جامعه‌ای نیست که از سویی انسانِ معمولی‌اش مستبد و جبّار باشد و از سوی دیگر توقع برقراری حکومت دموکراتیک داشته باشد!
حقیقتی دردناک است اما واقعیتی ناگزیر است. این‌که بیاموزیم و بیاموزانیم دموکراسی فضیلت‌های مختص به خود را دارد یک موعظه‌ی اخلاقی نیست بلکه یک استراتژی ضروریِ تاریخی است.
امروز گذرگاه دشواری است برای آزمودن روحیه‌ی عمومی جامعه‌مان که برای نخستین‌بار و تا همیشه بتواند انسانِ دموکراتیک و سیاست دموکراتیک برپا دارد. بیاییم سربلند شویم.

@Sahamnewsorg

This comment was minimized by the moderator on the site

ترویج حجاب با ضرب‌و‌شتم

ششم شهریور 1363 هواپیمایی ایرانی ربوده شد. مقصد نهایی هواپیماربایان بغداد پایتخت عراق بود. مسافران یک‌هفته در عراق بودند و علاوه بر بازدید از بخش‌هایی از شهر بغداد و بازار این شهر به زیارت کربلا نیز برده شدند. در هتلی مستقر بودند و دوربین‌های عراقی از آن‌ها فیلم می‌گرفتند و در تلویزیون عراق پخش می‌کردند.
در این میانه یکی از صحنه‌هایی که از تلویزیون عراق پخش شد، در یادداشت روزانه‌ی هاشمی رفسنجانی بازتاب پیدا کرد؛ 7شهریور63؛ «امروز مسافران هواپیمای ربوده‌شده را برای زیارت به کربلا برده‌اند. فیلمی که از سیمای عراق پخش کرده‌اند، خیلی از زنان مسافر را بی‌حجاب نشان داده است.»
13 شهریور پس از یک هفته چالش و پی‌گیری، عراق حاضر نشد هواپیما را پس بدهد اما مسافران و خدمه‌ی پرواز با یک پرواز هلندی وارد تهران شدند. این بازگشت‌ها می‌تواند صحنه‌ی یک استقبال ملی باشد اما به روایت هاشمی در فرودگاه برای مسافران اتفاق عجیبی افتاد؛ «حدود سی نفر از آن‌ها را دادستانی انقلاب [تهران]، برای تحقیق در مورد رفتار آن‌ها در عراق از فرودگاه به زندان اوین برده. به نظر می‌رسد [دادستانی انقلاب] کار خوبی نکرده، تذکر دادم که آزادشان کنند.»
حدود یک ماه قبل از این اتفاق دادستان عمومی تهران بیانیه‌ی تندی داده بود که متولیان ادارات، مکان‌های عمومی، هتل‌ها، تالارهای برگزارکننده‌ی جشن عروسی باید بانوانی را که «رعایت حجاب و پوشش صحیح اسلامی را نمی‌کنند»، راه ندهند وگرنه خودشان تحت تعقیب قرار می‌گیرند.
همین ایام چند روزی تهران شاهد تظاهرات‌هایی علیه بدحجابی بود که گاه با خشونت‌هایی عجیب و غریب همراه می‌شد. ناطق نوری وزیر کشور در سخنانی با وجود انتقاد از بدحجابی‌ها از کارهای انجام گرفته در این تظاهرات‌ها هم انتقاد کرد و گفت: «آیا شما انقلابی هستید؟ قطعا حزب‌الله مشت به چشم بی‌حجاب نمی‌زند. تیغ نمی‌کشد و نسبتِ زنا به کسی نمی‌دهد.»(روزنامه اطلاعات، 6‌مرداد‌1363)
هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نمازجمعه با حمله به بدحجاب‌ها، از اصل اعتراض‌ها دفاع کرد و گفت: «اگر منتسبین حکومت وظیفه‌شان را به‌خوبی انجام ندهند، مردم خودشان وارد صحنه می‌شوند.» اما می‌گفت هنوز لازم نیست مردم برای مقابله با بی‌حجابی به صحنه بیایند و هر وقت لازم شد از مردم می‌خواهند که بیایند. هاشمی برخی کارهای خشن را کار حزب‌اللهی‌ها نمی‌دانست اما به حزب‌اللهی‌ها توصیه می‌کرد: «شما که به یک آدم بی‌حجاب فحش می‌دهید، او هم ممکن است به مقدسات شما فحش دهد.»(روزنامه اطلاعات، 6‌مرداد‌1363)
حضور موتورسواران در تظاهرات‌ها چهره‌ی وحشتناکی به اعتراض‌ها علیه بی‌حجابی می‌داد و زن‌ها و بچه‌ها را وحشت‌زده می‌کرد؛ وحشتی که با شکستن شیشه‌های مغازه‌ها چندبرابر می‌شد.
سوم مرداد هاشمی روایتی از جلسه‌ی سران قوا با حضور امام دارد؛ «شب، مهمان احمدآقا بودیم. آقایان ولایتی، اردبیلی، خامنه‌ای و [‌میرحسین] موسوی بودند. امام هم در این جلسه شرکت کردند؛ حالشان خوب است. درباره‌ی تظاهرات حزب‌الله علیه بی‌حجابی بحث شد. بعضی فکر می‌کنند کار خوبی شده است و انجام این تظاهرات تهدیدی برای بی‌حجاب‌ها بوده است.»
با وجود انتقادها از تندروی‌ها، دوباره این تظاهرات‌ها با همین روش در سال‌64 تکرار شد. اواخر فروردین 64 دوباره تهران صحنه‌ی تظاهرات علیه بی‌حجابی بود. یادداشت هاشمی در 28 فروردین بسیار خواندنی است: «شب مهمان نخست‌وزیر بودیم؛ در آن‌جا درباره‌ی حرکات موتورسواران حزب‌اللهی در خیابان‌ها و برخورد آن‌ها با افراد بی‌بندوبار‌ که این روزها اوج گرفته است‌ بحث شد. مقرر شد، بدون این‌که انتقاد تندی از آن‌ها شود، از عملشان جلوگیری شود، زیرا اعلامیه‌ی بی‌امضایی برای دعوت به تظاهرات علیه جنگ پخش شده و شاید لازم باشد که در روز شنبه نیروهای حزب‌اللهی هم در خیابان‌ها باشند.» آن‌ها در خیابان ماندند و اعتراض‌های خشن تا چند روز ادامه یافت. هاشمی، 1 اردیبهشت: «آقای ناطق، تلفنی، مشکل کنترل حزب‌اللهی‌ها را مطرح کرد؛ مخصوصا پس از تایید رئیس‌جمهور در نمازجمعه‌ی گذشته. قرار شد که با خود آقای خامنه‌ای صحبت شود که مشکل را حل کنند.»
دو روز بعد رئیس‌جمهور مصاحبه کرد: «این تظاهرات هر چه بود و هرگونه بود و هر چند روزى بود، كافى است و دیگر ادامه پیدا نكند... بعضى اتفاقات كه افتاده از جمله وارد یك مطب شدن یا مثلا داخل یك كافه كه چاى می‌‏خورده‌‏اند رفتن، كار حزب‌اللهی‌‏ها نبوده و كار گروه‌هاى نفوذى است... احساسات مردم را در مقابل بدحجابى و گرایش به فساد و فحشا و منكرات قبول می‌كنیم و مردم را محق می‌دانیم، اما آن احساسات و تندروى‌‏ها را قبول نمى‌‌‏كنیم.»(روزنامه‌جمهوری‌، 4‌ارديبهشت‌64)
بسیاری از مسایل امروز ریشه‌های تاریخی دارد و بدون‌توجه به آن قابل‌حل نیست.
(این یادداشت اولین بار ۴ سال قبل منتشر شده است)
https://t.me/jafarshiralinia

This comment was minimized by the moderator on the site

کف جامعه و متن زندگی مردم، آن چیزی نیست که «بولتن ‌نویسان» و «مشاوران اعظم» جلوه می دهند

روزنامه جمهوری اسلامی: چگونه می‌شود این همه نابسامانی و گرفتاری را که سال‌هاست در زندگی بخش عمده‌ای از جامعه امری ملموس گشته و ریشه اصلی اعتراضات گذشته و حال به شمار می‌رود، نادیده گرفت و راه رهایی را در بستن و محدود ساختن ابزارهای ارتباطی و اینترنت و شبکه‌های مجازی، آن هم با عنوان‌های فریبنده‌ای مانند «اینترنت ملی» یا «شبکه اطلاعات ملی» دید؟

کف جامعه و متن زندگی مردم، هرگز آن چیزی نیست و نخواهد بود که برخی «بولتن ‌نویسان» و پاره‌ای «مشاوران اعظم» جلوه داده و می‌دهند و واقعیت‌های زندگی مردم را نمی‌توان این گونه ساده‌لوحانه و ساده‌انگارانه تحلیل کرد و بر پایه آن سیاست نوشت و به جای تن دادن به راه‌های خردمندانه و درمان‌های عالمانه، برای اینترنت چنین نسخه‌هایی پیچید؛ اقداماتی که جز هزینه برای کشور، بردن آبروی خود و زحمت برای مردم و بدتر از همه، ناامید ساختن جامعه از اصلاح وضع موجود، دستاوردی نخواهد داشت.

آنچه در فکر و سخن این دست مسئولان، «اینترنت ملی» یا «طرح صیانت» خوانده می‌شود، در واقع «حصر عمومی» یک ملت است و «بانیان» و «حامیان» باید بدانند که نمی‌توان یک ملت را، آن هم به بزرگی و آزادی‌خواهی ملت شریف ایران، حتی با برچسب ناچسب «ملّی»، «محصور» ساخت.
@salamonlline

This comment was minimized by the moderator on the site

بیانیه‌ی جمعی از استادان حقوق در خصوص حوادث اخیر کشور: مسیرهای عقلانی و قانونی گفتگو، انتقاد و اعتراض هموار شود

به گزارش جماران؛ جمعی از استادان حقوق درباره رخدادهای اخیر بیانیه ای صادر کردند. در بخشهایی از این بیانیه آمده است:

فهم ناصحیح و نامتناسب با زمان و مکان از امر به معروف و نهی از منکر و سپردن جان و مال و آبروی شهروندان به ارزش‌داوری‌های خودسرانه کسانی که درک درستی از حقوق شهروندی ندارند، موجب شده است که آنچه امروزه گشت ارشاد خوانده می‌شود، به مثابه نهادی برای نقض حقوق بنیادین انسان‌ها و هتک کرامت انسانی شهروندان ایرانی قلمداد شود.

برچیدن گشت‌های ارشاد و پایان‌دادن به مداخله‌‌های خودسرانه و مبتنی بر آزمون و خطاهای گمانه‌پردازانه در حریم خصوصی شهروندان، به‌ویژه در حوزه حجاب، ضرورتی فوری است.‌

بر مجلس شورای اسلامی نیز فرض است که در پی وقوع این حادثه جان‌سوز و بر دل‌نشستن این داغ جان‌گداز، مقامات مسوول را مورد پرسش و توبیخ قرار داده و اقدامات فوری برای اصلاح قوانین مربوطه به عمل آورد.

وانگهی، پس از گذشت بیش از چهار هفته از مرگ خانم مهسا امینی و آغاز اعتراضات، زمامداران و نهادهای حکومتی نه تنها رسما و صریحا پوزش‌خواهی و جبران مافات نکرده‌اند و از انحلال رسمی و علنی گشت ارشاد خودداری می‌کنند، بلکه با لجاجت و برچسب‌زنی و توهم توطئه به همان روش‌های سابق با اعتراض‌ها برخورد کرده و به جای تلاش برای ایجاد تحول و رفع منشا معضل و اقناع وجدان عمومی به تهدید، تعقیب، الزام و اجبار متوسل شده‌اند. این روش‌های نادرست، خود باعث جری‌تر شدن مردم، به‌ویژه جوانان و دانشجویان می‌شود و قطعا علاج دردها نیست.

آگاه باشید که دانشگاه حریم مقدس دانشگاهیان است و نیروهای مسلح انتظامی و غیرانتظامی هرگز نباید وارد آن بشوند.

وظیفه حکومت است تا در چهارچوب اصل ۲۷ قانون اساسی امنیت راهپیمایی‌ها و تجمعات مسالمت‌آمیز ‌را حفظ کند.

اصول متعدد قانون اساسی از جمله اصول ۶ و ۵۶، مردم را برای مشارکت در تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی خود صالح دانسته است و بدین‌خاطر، نیازی به دلسوزی و رفتارهای قیم‌مآبانه از جانب کسی ندارد./ جماران
@salamonlline

This comment was minimized by the moderator on the site

دیوار کوتاه دشمن!

حبیب رمضانخانی/ تحلیل زمانه

رئیس قوه قضاییه در رابطه با حوادث زندان اوین اظهار داشته اند: «آنچه در زندان اوین رخ داد جنایتی بود که به دست عده معدودی از عوامل دشمن صورت گرفت»

در طول تاریخ همواره توطئه و نفوذ دشمنان، فراتر از توان و نفوذ آن ها، از سوی حاکمیت ها برجسته و بسیاری از مشکلات و ناکارآمدی هایشان از طریق آن، توجیه و رفع و رجوع شده اند که نمونه های فراوانی را می توان برشمرد؛

بعد از استقرار حکومت های اسلامی و مخصوصا دوران خلافت عباسیان، حکومت های ترک نژاد ایرانی و... اسماعیلی و قرمطی بودن همواره یک اتهام بزرگ برای حذف رقبا و تسویه حساب ها و پررنگ کردن نقش آن ها برای انحراف افکار عمومی از مشکلات و نارضایتی مردمی بود.

در دوران قاجار، همواره عامل استعمار و دخالت روسیه و انگلیس و برجسته کردن نقش آن ها در ایجاد مشکلات، فراتر از نقش آن ها، سکه رایج و معمول بود و از جانب حاکمیت، مخالفت و شورش ها همواره به تحریکات و حمایت های آن ها منتسب می شد.

در دوران پهلوی اول، عامل بریتانیا و شوروی بودن، جان افراد بانفوذی چون تیمورتاش را گرفته و در دوران پهلوی دوم، دخالت و نفوذ مارکسیست ها، جناح مذهبی و روحانیون، طرفداران مصدق و آن اواخر دخالت آمریکا و دشمنی با شاه، همواره برجسته و به عنوان عامل اصلی مشکلات ایجاد شده، معرفی و تحرکات و اعتراضات مردمی به نفوذ و میدان داری آن ها منتسب می شد.

امروز نیز همان رویه، البته با شدت بیشتری ادامه دارد. شکی نیست که در همه جای دنیا دشمنان و مخالفان حکومت ها، احزاب و... در پی نفوذ در بین توده ها و دنبال کردن منافع خود از طریق ایجاد مشکلات و دامن زدن به نارضایتی ها و تهییج مردم بوده و هستند. ولی برجسته کردن بیش از اندازه نقش و بزرگنمایی قدرت آن ها در ایجاد مشکلات، شاید افکار عمومی را از عامل اصلی معضلات منحرف کند، ولی غیرمستقیم خود توان بالای دشمن و قدرت آن را در جامعه نمود و تبلیغ می کند.

حال اظهار نظر آقای اژه ای که چون کیهان و اقلیت حاکم، در این دهه ها هر نقد و اعتراضی را از جانب و عاملیت دشمن نگریسته و توجیه می کنند را خوب بنگریم، بیش از بدنامی دشمن، نوعی بزرگنمایی توان و اقتدار آن ها را تبلیغ می کند. اینکه دشمن علاوه بر کوچه و شهر و روستاهای ما، حتی در زندانی چون اوین توان سازماندهی مردم ایران برای مخالفت و ایجاد چنان خسارت و جسارتی را دارد، بیش از همه نقص و ناتوانی خود این قوا و مدیرت آن ها را به چالش می کشد تا نیت شوم دشمنان و توطئه های آن ها را! اینکه اینهمه نیروی نظامی و سازمان و نهادهای متعدد اطلاعاتی چه فعالیت و کاربردی دارند که دشمن اینگونه یکه تازی می کند، بیش از مردم، نیازمند اصلاح و بازنگری در فعالیت و اقدام این نهادها را می طلبد و...

تحلیل_زمانه @TahlilZamane

This comment was minimized by the moderator on the site

«مرثیه‌ای برای اوین»

زندانی مانند مرده‌ است؛ دستش از دنیا کوتاه است ــ دست‌کم من این جمله را همیشه می‌گفتم و باور داشتم. برای کسانی که با فضای داخل زندان اوین آشنایند، آن شعلۀ سرکش بر تپه‌های اوین بسیار ترسناک‌تر است، چون خود را در آن تنگنا تجسم می‌کنند. هر جای زندان دری قفل‌شده تعبیه شده و گذر از هر کدام از این درها فلاکتی است. درک می‌کنم که ذهن همه در این شرایط اول به سمت زندانیان سیاسی می‌رود. این زندانیان سیاسی همگی عزیزان ما هستند ــ بسی بیشتر، تاج سرند ــ و چون برای دیگران در زندانند، طبعاً وظیفۀ ماست نگرانشان باشیم. اما در این شرایط قربانی قربانی است و همۀ زندانی‌ها به یک اندازه اسیرند.

خبرگزاری‌های رسمی و دولتی هم که گویا حساسیت «ویژۀ» مردم را درک کرده بودند، دائم بر تعابیری چون «اراذل و اوباش» و «سارق» تأکید می‌کردند. اخبارگو با تأسف‌بارترین جمله‌بندی می‌گوید زندانیانی از «بند سرقت» کشته شده‌اند. «بند سرقت»!؟ اصلاً مضحک‌ترین تعبیر ممکن این است که یک مقام رسمی یا حتی فردی ناشی و بی‌خبر بگوید: «بند سرقت»! راستش را بخواهید، زیرمعنای زشتی در این تعبیر وجود دارد: یعنی کشته‌ها سارق بودند (انگار یواشکی زیر گوش آدم کسی می‌خواهد بگوید: «چار تا سارق مردند! دزد بودند!»)

کسانی که با ادبیات رسمی و غیررسمیِ زندان و سازمان زندان‌ها آشنایند می‌دانند که چیزی تحت عنوان «بند سرقت» بی‌معناست. اصلاً در ادبیات رسمی حتی «بند» به کار نمی‌رود؛ می‌گویند «اندرزگاه هفت یا هشت».

زندان یک جامعۀ کوچک است؛ در واقع «فشرده‌ترین اجتماع» است. بندهای هفت و هشت تا جایی که من دیده‌ام اصلاً استاندارد نیست. در ویدئویی که دیشب پخش شد احتمالاً دیدید که راهروهای تنگی هست که درون آن‌ها پر از اتاق است و هر اتاق پر از زندانی. به هر راهرو می‌گویند «سالن». زندگی‌های محزون اما قشنگی در این کندوهای تنگ جاری است. دنیایی آکواریومی، در حسرت و آرزوی آزادی... حسرت آزادی در زندان چنان عمیق است که حتی نمی‌توانی برای یک فرد واقعاً گناهکار غمگین نشوی، وقتی می‌شنوی سال‌های سال پشت میله‌ها بوده. بزرگ شدن فرزندانش را ندیده است. هر کسی فضایی به اندازۀ یک تخت دارد و آزادی را در همان یک متر برای خود بازمی‌آفریند، برای خود معنا می‌کند. دلخوشی‌های مینیاتوری؛ شمیمی از آزادی با چند عکس، چند شیء، چند چیز دست‌ساز، چند کتاب...

دائم به این فکر می‌کردم اگر آنجا بودم، چطور در لحظۀ فرار از آتش از کتاب‌هایم دل می‌کندم... نکند کتاب‌ها می‌سوخت! از سوختن خودم ترسناک‌تر بود، چون آن کتاب‌ها برایم تکه‌ای از آزادی بود. به یاد آدم‌هایی هستم که توده‌ای از آرزوی آزادی بودند و روز و شب را تا آزادی لحظه‌شماری می‌کردند. برخی واقعاً گناهکار بودند، برخی صرفاً اشتباه محاسباتی کرده بودند و برخی واقعاً بی‌گناه بودند و تاوان گناه دیگران را می‌دادند. اما رابطۀ همه‎شان با دیوارها و پنجره و هوای آن سوی دیوار یکسان بود. تماشای کوه‌های توچال، تماشای تپه‌های مشرف به اوین که گاهی روباهی هم از آن می‌گذشت، همه را به یک اندازه دلتنگ می‌کرد.

مرگ پیش از آزادی دردناک‌ترین مرگ است. زندانی همیشه می‌خواهد حتی اگر شده یک روز پیش از مردن، دوباره طعم آزادی را بچشد. بسیار دلتنگم و بابت قربانیان عمیقاً متأسفم و به عزیزانشان تسلیت می‌گویم.


مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی (https://t.me/tarikhandishi)

This comment was minimized by the moderator on the site

روزنامه جمهوری اسلامی: مسئولان ‌مثل مردم عادی زندگی کنند تا ببینند نارضایتی در جامعه فراوان است/ چرا نسبت به معترضان، انعطاف نشان نمی‌دهید؟

روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:

در گرماگرم ناآرامی‌ها که هنوز در بعضی نقاط کشور ادامه دارد، انتظار این بود که حکمرانان ما با اقدامات عملی نسبت به کسانی که اعتراض دارند انعطاف‌هایی نشان می‌دادند و زمینه را برای برطرف شدن مشکلات موجود فراهم می‌کردند. مدیریتی که ذره‌ای انعطاف نشان ندهد آیا می‌تواند مانع ادامه یافتن ناآرامی‌ها شود؟!

اگر قرار است صف اعتراض‌ کنندگان از صف اغتشاشگران جدا شود، راهکار اساسی اینست که مطالبات برحق و قانونی آنان برآورده شود. عدم اقدام برای حل بعضی مشکلات اقتصادی را چگونه می‌توان شنیدن سخن معترضان دانست.

هرچند از سخنان این روزهای مسئولین اینطور فهمیده می‌شود که به نظر آنها همه چیز بر وفق مراد است و هیچ مشکلی برای زندگی راحت وجود ندارد، ولی واقعیت این نیست.

اگر حضرات از اطاق‌های دربسته تصمیم‌گیری‌ها خارج شوند و از حقوق و مزایای ویژه خود بگذرند و در میان مردم و هم‌سطح با مردم درآمد داشته باشند و با ادارات به مثابه افراد عادی فاقد رانت و جایگاه مسئولیتی مراجعه کنند، به این واقعیت پی خواهند برد که نارضایتی در جامعه فراوان است.

@salamonlline

This comment was minimized by the moderator on the site

کشاندن پای ایران به جنگ و مخاصمه!

حبیب رمضانخانی


این روزها که ایران درگیر اعتراضات است و جنگ علیه اکراین محور توجهات جهانی، برجسته کردن ادعای ارسال سلاح و حضور مشاوران ایرانی در جبهه روسیه، حداقل در فضای مجازی و رسانه ای، کم کم پای ایران را به عنوان کشور درگیر در جنگ اکراین برجسته می کند و برای ایران نقشی مشابه بلاروس را در اینده القا می کند.

بعد از ادعاها و ارائه شواهدی از حضور پهپادهای ایرانی و در ادامه حضور مشاوران و حالا ادعای صادرات موشک های دوربرد ایرانی به روسیه و بهره گیری در جبهه اکراین، با وجود هشدارهای صریح کشورهای غربی به ایران، ظاهرا مطلوب و نظر تندورهای داخلی دارد عملیاتی می شود و ایران نقشی فراتر از موضع گیری دیپلماتیک، درگیر جنگ و یکی از طرف های مخاصمه می شود.

در همان ابتدای تهاجم روسیه به اکراین بود که مقامات بلندپایه کشور، از محکوم کردن روسیه امتناع و این سناریو و تقصیر را متوجه ناتو و غرب کردند و با این ادبیات تا به امروز تهاجم روس ها را توجیه و فرافکنی کرده اند. در بیشتر قطعنامه های سازمان ملل و موضع گیری های دیپلماتیک، ایران کاملا طرف روس ها بوده و نهایت به قطعنامه ها رای ممتنع داده و یا مثل هفته پیش سعی کرده در رای گیری غایب باشد. چیزی که با آن ابعاد محکومیت جهانی و بحث تجاوز به یک کشور مستقل، عملا به حمایت و تایید روس ها تعبیر می شود.

در بین منتقدان و مخالفان حاکمیت، همواره وابستگی ساختار به شرق و حتی با بزرگنمایی، درجه ای از مستعمره شدن ایران توسط روس ها تعبیر و تبلیغ می شود. این انگاره از زمان تهاجم روس ها به اکراین با انفعال و حتی حمایت ایران و امروز هم ادعای همراهی، پررنگتر شده است. به گونه ای که گره خوردن و به بن بست رسیدن احیای توافق برجام به دلیل کارشکنی روس ها با گروکشی و مورد معامله قرار دادن برجام برای تحت فشار قرار دادن غرب در جنگ اکراین و گرفتن امتیاز با کارت ایران، مدت هاست توسط رسانه ها و کارشناسان تاکید و اذعان می شود.

نتیجه: روس ها از همان ابتدای تهاجم، دنبال همراه و درگیر کردن کشورهای دیگر در این مخاصمه و باتلاق بودند. این روند در مورد ایران، با ادامه سیاست های ضد غربی ساختار، در کنار به بن بست رسیدن مذاکرات و حالا هم ادعای حمایت و حتی میدان داری غرب در بحث اعتراضات، بیش از گذشته حاکمیت را به سمت روسیه و علنی کردن نقش پررنگتر در کنار این کشور ترغیب می کند. چیزی که با هدف و استقبال روس ها، در کنار بلاروس، عملا می تواند ایران را به عنوان یک طرف مخاصمه و تهاجم به اکراین تلقی و مسلما تبعات و عواقب ناگواری برای ایران رقم بزند. خطری که در این برهه حساس، نیازمند هوشمندی بیشتر مسئولان در دوری گزیدن از فرورفتن بیشتر در این باتلاق را می طلبد.

This comment was minimized by the moderator on the site

نوزادی به نام آزادی‌.

رضا کمال


آیا دختران ایران، آغازگر تغییرات آینده جهان، نام خواهند گرفت.!؟
-چرا که نه!؟ خیل عظیمی از حقوق زنان در جهان نادیده گرفته می‌شود و زنان تمدن قدیمی ایران نیز بهترین گزینه برای طلیعه داری این مکتب هستند.
مکتب تکامل دو جنس، نه! تقابل با جنس مخالف!!.

آیا جریان مهسا، در حال خاموشی است یا در مراحل آغازین!؟
- آنچه معین است؛ قطعآ، این "لحظات"، به "حرکت" و این moment ها به movement تبدیل و در آتیه‌ای نزدیک، کودک شادی متولد خواهد شد.

در دل این جنبش، نطفه فرزندی نهفته است که پدرش، باید "بشریت" باشد.

نوزادی بنام آزادی.

This comment was minimized by the moderator on the site

عُمر ! :
مؤلفه‌ای، پشت "رهبر" و پیشِ‌روی "جوانان" .
(تنها مسیر پیش رو).

رضا کمال


بخش مهمی از محصولات فعلی جامعه، نتیجه طرز فکر افراد (حاکمیت و ملت) جامعه ست. فردای بدون جمهوری اسلامی هم خواهد رسید و استمرار غارت منابع، سؤ مدیریت و فساد نیز قابل مشاهده. مادامیکه جامعه رشید و بالغ نشود، درب روی همین پاشنه خواهد چرخید.(البته! رشد و بلوغ نسبی اعضای کشور را نمی‌توان انکار کرد).

در زمینه عدم رشد کافی؛ یکی از اشکالات جمهوری اسلامی و بطور مبنایی‌؛ فقه حکومتی شیعه، ممانعت از بلوغ فکری ملت از طرق مختلف است. چون اساسأ قائل به تقلید و آمیختگی دین و سیاست اند.
اشکالات جمهوری اسلامی، لایه های عمیقی مانند موضوع فوق دارد وگرنه اتم، مترو، فرودگاه جهانی، راه، ارتباطات، تجارت و...... را چه پهلوی چه جمهوری اسلامی و چه آیندگان! در برنامه داشته و خواهند داشت.

بخشی مهمی از اختلالات فعلی کشور، ناشی از وجود موانع رشد است. (دستکاری در سیستم آموزش استاندارد دانشگاهی و آموزشگاهی و.....).
و چه بسا حکومت های بعدی با ملت کمتر آموزش دیده، ناچار؛ بازهم به نوعی از دیکتاتوری روی بیاورند.

وقتی حاکم و ملت به این باور رسیدند که همه ایرانیان حقوقی دارند و به همان میزان، مسئولیت!. آنوقت می‌توان از فعالیت‌های مدنی روشمند و فرآیند محور، انتظار نتیجه داشت.

عقیم سازی فعالیت مدنی از دو طریق:
الف- حذف رهبران سیاسی و نخبگان اجتماعی و
ب- نابودسازی تشکل‌های جمعیتی.
امروز یکی از بحرانی ترین روزهای تاریخ کشور را رقم زده است.

عقیم سازی جنبش‌های مدنی و دستکاری نظام آموزش و رشد استاندارد؛ دو مانع اصلی بلوغ جامعه ست.
اما دلیل پیدایش چنین تفکری (عقیم سازی فرآیند نخبگی و حذف نخبگان) در حاکمیت چیست؟!
و چرا این دو سرِ (اژدهای ملیت و حاکمیت) مدام در حالت برزخی و التهاب و چالش به سر می‌برد؟!
و اساسأ چرا کشور تبدیل به اژدهای دوسرِ دو قطبی شده است!؟

جواب مفصّل و موجز به این پرسش بعهده جامعه شناسان و دانشمندان کشور است. ولی اجمالاً منشأ پیدایی مشکلات را می‌توان در تایم‌لاین انقلاب، یافت.
درست جاییکه تفکر رهبران در حوالی پایان جنگ، رو به انجماد رفت. جاییکه گویا، ذهنیت رهبران، یخ زد.(عطف به یادداشت مورخ 27 شهریور 1401 نگارنده)

امروز جامعه جوان معتقد به "آینده" زندگی خود است. و این دقیقا همان مؤلفه‌ای ست که آیت الله خامنه‌ای و سایر تصمیم سازان کشور، بطور وضعی در خود ندارند.

متغیری که پشت سر آیت الله خامنه ای ست و امروز پیشِ روی جامعه جوان است : ""عمر""!!!

لذا ،عطف به داستان فیل و اتاق تاریک حضرت مولانا، تصویری که آیت الله خامنه ای از زندگی(فردی) و نهایتا تمدن (جمعی) می‌بیند با آنچه جوانان مشاهده می‌کنند، متفاوت است. (اگرچه احتمالا در واقع یکی است).
اکنون یا رهبری باید خودش را در تایم‌لاین جوانان بگذارد یا جوانان از عمر پیش رو چشم‌پوشی کنند و در آخر داستان (در زمان تشکیل تمدن اسلامی - ایرانی موعود)، حاضر شوند و این دقیقا نقطه عطف منحنی است. (دوره انجماد ذهنی، نقطه عطف و در ادامه دوره گرمایش و ذوب جمود فکری).

فهم و درک مقتضیات زمان، امروز بسیار سخت‌تر از گذشته شده است. با شتاب جنون آمیز علم، تکنولوژی و سواد عمومی ...... امروز یک رهبر دانشمند و فرهیخته، بسرعت و طی فقط یک دهه، تبدیل به رهبری فسیل، منجمد یا مومیایی می‌شود.

در دنیای "های‌تک" (high tech) که دیروز، کهنه و قدیمی است؛ دشوار می‌توان کار سخت رهبر فعلی و حاکمیت آینده را درک کرد.
پس لازم است، به فکر نوعی از حاکمیت باشیم که؛ منعطف، چابک، کم هزینه و اهل سهله و سمحه باشد. درست مانند دنیای دیجیتال.!
تنها راه پیش روی ما.
تحلیل_زمانه @TahlilZamane

This comment was minimized by the moderator on the site

گفتگوی حکومت با مردم اصول و شروط!

رستم شجاعی مقدم

️بدون شک زیباترین راه حل مسائل فی‌مابین حکومت و مردم گفتگوی دو جانبه است، اما این گفتگو بر اصول و عناصری اساسی تکیه دارد و بدون آنها قابل تحقق نبوده و ثمربخش نخواهد بود.

۱-نخستین اصل گفتگو صداقت (خدعه نبودن طرح گفتگو) و پذیرش مسئول بودن حکومت است، یعنی ارشدترین مقام حکومت باید قبول کند که وظیفه اوست که پاسخگوی مردم باشد.

۲- پذیرش متقابل وجود مسئله، مردم و حکومت باید اصل وجود مسئله را بپذیرند، حکومت تا زمانی که وجود مسئله را انکار می‌کند در ادعای آمادگی برای گفتگو دروغ می‌گوید.

۳- پذیرش حق مطالبه برای مردم، اگر حاکمیت خود را منصوب خدا، معاف از پاسخ‌گویی و مردم را صرفا رعیت خود بداند، در این صورت نیز گفتگو با او امری باطل است.

۴- گفتگو کنندگان باید نماینده تام و‌ عصاره واقعی طرفهای مسئله باشند، یعنی از جانب مردم چند نماینده با کفایت و با اختیارات و از جانب عالیترین مقام حکومتی نیز چند نماینده رسمی و علنی وارد گفتگو شوند، آمادگی گفتگو نمی‌تواند از جانب مقامی بجز حاکم اول اعلام شود.
حکومت نمی‌تواند شخص درجه چندم خود را به مذاکره بفرستد و پس از تصویب چهارچوب مصالحه با قربانی کردن آن فرد از زیر میز تعهدات فرار کند.

آفت‌های گفتگو میان حکومت و مردم:

۱-- انحراف مسئله، حکومت باید اصل مسئله مردم را بپذیرد نه اینکه مسئله را به منشأ خیالی یا خارجی ارجاع دهد یا مردم سوال کننده را با عناوین توهین آمیز مانند مگس, مزدور، غیر مردم و....بخواند، انکار اصالت مسئله یا اصالت معترضان از جانب حکومت نافی گفتگو است.

۲-خدعه و تظاهر به گفتگو نیز نفی اصل تفاهم است، ورود به گفتگو با نقشه قبلی و برای فریب یا به تاخیر انداختن اعتراضات باطل کننده هر گونه تفاهم است.

۳-نبود اراده برای پاسخ و اصلاح, حکومت نمی‌تواند صرفا برای آرامش موقتی مردم از ترفند گفتگو استفاده کند، بدون آنکه بنای بر اعمال اصلاحات مقتضی داشته باشد.

۴- ناتوانی در حل مسئله و کماکان ابرام بر تثبیت مقامات ناتوان در پستها و ادامه روشهای غلط قبلی، اگر حکومت قابلیت و توان پاسخ یابی و حل مسئله را نداشته باشد ورود به گفتگو امری مردود است، این مرحله‌ای است که حاکمیت باید به دانش جمعی و اراده عمومی برای تحولات بنیادین مراجعه کند.

️نکته‌ها:
- زمانی که مردم تحولات بنیادین را مطالبه می‌کنند، ممکن است اصل مسئله خود حکومت باشد یعنی مردم ریشه مشکلات را خود حکومت بدانند و خواهان تحول بنیادین به نفع حاکمیت مردم و تغییر اساسی قواعد حکومت باشند در این مواردمردم دیگر گفتگو را نمی‌پذیرند، زیرا خود مسئله نمی‌تواند در حل آن مشارکت کند.
- تعهدات حکومت در گفتگوها باید به حضور نمایندگان مردم در حین اجرای اصلاحات تضمین شود، یعنی مردم از طریق نمایندگان خود بر اجرای تعهدات حاکمان نظارت نمایند.

️به طور کلی گفتگو بهترین راه حل مسائل اجتماعی است اما زمانی موثر و‌ مفید است که بتواند ضمن تامین مقدمات، امکانات و تواناییهای حل مسئله را سازماندهی کند!

This comment was minimized by the moderator on the site

آصف بیات: خیزش مردمی ایران وارد مرحله‌ی انقلابی شده است

سه‌شنبه ۱۹ مهر گفت‌گویی با آصف بیات، جامعه‌شناس و نویسنده و استاد دانشگاه، در روزنامه‌ی اعتماد منتشر شد که در آن می‌گوید: «این خیزش، زندگی را طلب می‌کند. معترضین احساس می‌کنند که تحقق یک زندگی عادی و انسانی به‌وسیله‌ی حاکمیت نقض شده که هیچ درکی از این آمال و آرزو‌ها و درد‌های مردمش ندارد.»

این جامعه‌شناس به نقش محوری زنان در اعتراضات کنونی اشاره می‌کند و از آن نتیجه می‌گیرد که «به لحاظ ذهنی یک تغییر پارادایم به وجود آمده، چیزی که در جنبش‌های انقلابی شاید کم‌نظیر است و آن مطرح شدن زن و کرامت او و اصولاً کرامت انسانی است» که در کانون اعتراضات قرار گرفته.

آصف بیات همچنین ارزیابی می‌کند که شرایط فعلی ایران «یک شرایط انقلابی است» و در توضیح چنین می‌گوید:

«در این خیزش، بازپس‌گیری زندگی به خواست همگانی تبدیل شده است. پس به لحاظ ذهنی یک درد مشترک و خواست مشترکی به وجود آمده و گروه‌ها و اقشار مختلف اجتماعی را در احساس و ابراز آن شریک نموده و آنان را به عمل جمعی رهنمون شده است.»

«با ظهور "مردم" به عنوان سوژه به عنوان ابر‌جمعی که در آن مرز‌ها و تفاوت‌های طبقاتی، جنسیتی، قومی، مذهبی به‌طور موقت و به نفع خیز عمومی بزرگ‌تری رنگ می‌بازند، به نظر می‌رسد خیزش وارد نوعی اپیزود انقلابی شده است.»

شهرهای تمام استان‌های ایران طی بیش از سه هفته‌ای که از اعتراضات می‌گذرد، صحنه تجمع و درگیری‌ شدید بین معترضان و نیروهای امنیتی بوده است. از این نظر اعتراضات کنونی گسترده‌ترین اعتراضات مردمی در ایران از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ است.

آقای بیات با مقایسه‌ی اعتراضات فعلی با با موارد مشابه در سال‌های ۸۸، ۹۶ و ۹۸ معتقد است که «خیزش کنونی گویی خیزش فراگیر و یکپارچه است که توانسته است طبقات مختلف متوسط، متوسط فرودست و نیز اقشاری از فرودستان را در کنار قومیت‌های ایرانی کرد، ترک، فارس و بلوچ حول پیام محوری "زن، زندگی، آزادی" گرد آورد».

به‌گفته‌ی این جامعه‌شناس، گشت ارشاد و نیرو‌های امنیتی میلیون‌ها زن را در خیابان‌ها و نهاد‌ها «تحقیر» کردند، اخطار دادند و دستگیرشان کردند.

«ولی مقاومت زنان ایران ادامه یافت و آنان طی این مقاومت‌های پیش‌رونده، هنجار‌ها و واقعیت‌های نوینی را در جامعه پیاده کردند و اکنون آن ناجنبش‌ها به میانجی قتل یکی از همان زن‌ها، مهسا امینی، آغازگر خیزش سیاسی بزرگی شده‌اند که در آن زن و کرامت انسانی مکان ویژه‌ای را کسب کرده است.»

او با این حال، این خیزش را تنها معطوف به «مسئله‌ی زن» نمی‌داند و می‌گوید که «در حال حاضر فراگیری جنبش اعتراضی از زنان فراتر رفته و گروه‌ها و اقشار اجتماعی محروم و مطرود و ستم‌کشیده دیگر را به هم تنیده».

«این‌گونه احساس می‌شود که گویی رهایی زن راهگشایی رهایی مرد‌ها نیز هست. به عبارت دیگر اعتراض‌کنندگان به خیز عمومی وسیع‌تری (greater good) رسیده‌اند که همه‌ی اقشار معترض را حول آن به وحدت برساند. به نظر می‌رسد شعار "زن، زندگی، آزادی" معرف آن خیز عمومی فراگیر باشد.»

این جامعه‌شناس با بیان این‌که «هنوز نمی‌دانیم که آینده‌ی این خیزش چگونه است»، در عین حال تأکید می‌کند که «سرنوشت این خیزش سیاسی-اجتماعی هرگونه که رقم بخورد، همین جنبش در همین زمان دستاورد‌های مهمی داشته است. ما در حال مشاهده یک تحول پارادایمی عظیم در ذهنیت ایرانی هستیم».

«در شهر‌های بزرگ و کوچک، حتا در روستاها، بین پدر و مادرها، بین دانش‌آموزان و جوانان، در میان اقوام و فرودستان و طبقه متوسط یک ذهنیت جدید زاده شده که بر پس گرفتن زندگی، زندگی با کرامت انسانی اصرار می‌ورزد و آن را در خیابان‌های خیزش فریاد می‌زند. بسیاری چیز‌ها به احتمال زیاد به حالت سابق بر نمی‌گرد.».

«هنجار‌های اجتماعی جدیدی خودشان را بر واقعیت سپهر عمومی تحمیل کرده‌اند. شاید حجاب اختیاری یکی از این هنجار‌ها باشد.»

آصف بیات، پژوهشگر ارشد جامعه‌شناسی و علوم سیاسی، در ایران نامی آشناست. بسیاری از کتاب‌ها و مقالات مهم او به فارسی ترجمه شده و بار‌ها به چاپ رسیده است که از میان آن‌ها می‌توان به کتاب‌های «سیاست‌های خیابانی»، «پسا اسلام‌گرایی»، «کارگران و انقلاب ۵۷» و «زندگی همچون سیاست» اشاره کرد.

https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/191553

This comment was minimized by the moderator on the site

نفت بر آتش نریزید!!

شهاب الدین حائری شیرازی

رهبر معظم انقلاب در تحلیل حوادث اخیر: اغتشاشات خیابانی واکنشِ انفعالی دشمن در مقابل حرکت‌های بزرگ اخیر ملت ایران است / ابتکار دست ملت ایران است/الف

حاشیه

درکشوری که این همه تورم و گرانی ونومیدی نسبت به آینده هست ودریچه امیدی هم گشوده نمی شود.
مردم با 40درصد افت درآمد در 10سال،
600درصد افزایش قیمت مسکن در 5سال
450درصد گران‌شدن غذا در 4 سال دست وپنجه نرم می کنند.

چرا بایست بجای برخورد امید آفرین وپذیرش سوء مدیریتها وسوء تدبیرها مردم را بیش از پیش ناامید وعصبی بکنیم؟!
چرا بجای رفتن سراغ سیاست خارجی غلط که تحریم وفقر وفلاکت به ارمغان اورده و وعده اصلاح آن، ناآرامی واعتراض را به گردن دشمن بیاندازیم؟!

This comment was minimized by the moderator on the site

سه مشکل اساسی و سه راهکار از نگاه: مصطفی تاجزاده، فعال سیاسی

ما در حال حاضر با سه مانع اساسی در جمهوری اسلامی مواجهیم:

۱- عرصه سیاسی
انسداد سیاسی و نظامی‌گری و سپاهیزه شدن بسیاری امور و به محاق‌رفتن حقوق و آزادی‌های سیاسی و مدنی شهروندان

۲- عرصه فرهنگی
رشد تنگ‌نظری و طالبانی‌گری در حکومت یکدست و تلاش برای اعمال سلیقه اقلیت بر جامعه و تحمیل سبک خاصی از زندگی بر تمام شهروندان.

۳- عرصه اقتصادی - بین‌المللی
وجود تحریم‌های جهانی و خودتحریمی‌های ملی و همچنین جنگ سرد منطقه‌ای و غلبه نظامی‌گری با نام عمق استراتژیک

ما برای مقابله با سه انسداد بالا، نیاز به سه گشایش داریم:

۱- گشایش سیاسی و نظامی‌زدایی از حکومت و جامه مدنی و در راس همه برچیدن نظارت استصوابی و برگزاری انتخابات آزاد و عادلانه (برای تحقق اصل و حق حاکمیت ملی و تعیین سرنوشت هر نسل توسط خود آنان)، و تامین حقوق مدنی شهروندان (آزادی احزاب، مطبوعات، فضای مجازی، تظاهرات و اجتماعات مسالمت‌آمیز و ...

۲- گشایش فرهنگی و اجتماعی شامل به رسمیت‌شناختن سبک‌های مختلف زندگی،‌ جلوگیری از تنگ‌نظری و طالبانی‌گری، آزادی حجاب و برچیدن گشت ارشاد (عدم تحمیل سلیقه خاصی که در اقلیت است به نام ایمان و انقلاب.

۳- گشایش بین‌المللی شامل تنش‌زدایی با دنیا، لغو تحریم‌ها، پایان‌دادن به جنگ سرد منطقه‌ای، دست برداشتن از امریکاستیزی و روس‌گرایی تا توسعه اقتصادی کشور و تامین رفاه مردم ممکن شود و گرانی و تورم و بیکاری و بی‌ثباتی اقتصادی خاتمه یابد.

سه انسداد با یکدیگر همپوشانی دارند و سه گشایش نیز با هم مربوط هستند. باوجود این پیگیری هر یک جداگانه ممکن است و ما باید در هر سه زمینه فعال باشیم.

ریشه مشکلات به بی‌اعتمادی حاکمیت به اکثریت شهروندان و درعین حال تمامیت‌خواهی آن و در نتیجه انسداد سیاسی برمی‌گردد، اما فوری‌ترین مطالبه، تاکید بر گشایش بین‌المللی و لغو تحریم‌ها است تا اقتصاد کشور تا حدودی از وضعیت اسفبار کنونی خارج شود.

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

کامنت ها

بهتر افرین هزار افرین نوروز افرین
از انتظار تا انقلاب/ چرا تجربه سیاسی جبهه ملی برای جامعه سیاسی امروز ایران اهمیت دارد؟ محمدجواد رو...