درگیری آذری ها و ارمنی ها - نبرد بین یاران عباس میرزا
  •  

07 مهر 1399
Author :  

از حدود دویست سال پیش که جنگ و گریزهای سپاه مبارز و قهرمان عباس میرزا [1] برای حفظ منطقه قفقاز در خاک ایران، در برابر سیل سپاه مجهز روس ها که به توپ و سلاح های سنگین مجهز بودند، [2] بی اثر ماند، ایرانیان زیادی در آن سوی مرز ماندند، و از مام میهن جدا افتادند.

قفقاز برای سال ها زیر سلطه انسان هایی سردمزاج، خشن، متصلب و با ایدئولوژی خشک بی رحم چپ قرار گرفت، که دیکتاتوری آنان، تاریخی از جنایت را در این منطقه و دیگر مناطق اقماری تحت تسلط کمونیست ها رقم زد، اما با فروپاشی شوروی سابق و استقلال گرجستان، چچن و تاتارستان، آذربایجان، ارمنستان، باز هم مصائب این هموطنان ما (ایران بزرگ) پایانی به خود ندید و درگیری های بین ارمنستان و آذربایجان به عنوان خنجری بر پیکر ایران فرهنگی، ماند، و هر چند یک وقت بار این زخم دردناک سر باز می کند و خونابه ایی را بیرون می ریزد که دل هر ایرانی را به درد می آورد.

 ایروان و باکو از آخرین شهرهایی هستند که در رکاب نایب السلطنه تهران دلیرانه مقابل روس ها مقاومت کردند و در نهایت در غربتی غمناک از ایران جدا شدند، و امروز برادر کشی بین این آنها که روزگاری در کنار هم و دوشادوش هم، با متجاوزین روس در یک جبهه می جنگیدند، پرده از دردهای تاریخی ایران و ایرانیان بر می دارد.

امروز کشته شدن آذرها و یا ارمنی، ویرانی آذربایجان و یا ارمنستان برای ما تفاوت نمی کند، که آنها هر دو از ما هستند و هر دو را تنها مرزی مصنوعی از ما جدا کرده است، امروز ترکیه و روسیه و ایران باید در یک اجلاس سه جانبه راهی برای برون رفت این دو کشور از این بحران یافته، و مناقشه را پایان دهند، زیرا که ادامه نبرد جز کشتار و ویرانی در این بهشت تاریخ و فرهنگ ایران، در پی ندارد و به صلاح هیچکدام از پاره های تن ایران و ایرانیان نیست.

کاش عباس میرزا زنده بود و امروز از تهران به میانجیگری بین همرزمان دیروزش می شتافت.

[1] - عبّاس میرزا (زاده ۴ ذی‌الحجه ۱۲۰۳ ه‍.ق/۲۶ اوت ۱۷۸۹ م در نوا، مازندران – درگذشته ۱۰ جمادی‌الثانی ۱۲۴۹ ه‍.ق/۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ م در مشهد) نامدار به عبّاس میرزا نایِبُ‌السَّلطَنه از شاهزادگان قاجار و فرزند فتحعلی‌شاه و آسیه‌خانم دولو بود که در فاصله سال‌های ۱۷۹۷ تا ۱۸۳۳ م ولایتعهدی ایران و نیابت سلطنت پدرش در آذربایجان را بر عهده داشت. او پیش از مرگ پدرش درگذشت.

[2] - جنگ‌های ایران و روسیه، یا جنگ ایران و روس، نامی است که به دو جنگ بزرگ بین ایران و روسیه تزاری در یک دوره ۲۵ ساله در زمان پادشاهی فتح‌علی‌شاه قاجار داده شده‌است. این جنگ‌ها با شکست ایران از روسیه پایان یافت و بخش‌هایی از ایران (قفقاز - آناتولی شرقی (ترکیه) و ترکمنستان امروزی) به قلمرو امپراتوری روسیه پیوست.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (26)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

مشروح سخنرانی استاد کاوه بیات در همایش آذربایجان در تاریخ معاصر(یابود 21 آذر1325) / ایران و پس‌لرزه‌های یک جهان ناآرام

21 آذر 1325 سالروز رهایی آذربایجان از دام یکی از مهیب‌ترین مخاطراتی است که در یک برهه از قرن بیستم تمامیت ارضی و استقلال ایران را تهدید کرد. شکل‌گیری تدریجی زمینه فکری و تشکیلاتی این ماجرا به گونه‌ای که از اواخر قرن نوزدهم در حوزه‌های ترک زبان روسیه و عثمانی جریان داشت، همان طور که اشاره شد، در ایران عصر قاجار مورد توجه قرار نگرفت. هنگامی هم که پس از انقلاب 1917 روسیه و پیشروی ترکان عثمانی به قفقاز، این تلاش و تکاپوی بالنسبه ریشه‌دار به صورت تشکیل کشوری به نام «آذربایجان» در ایران به ناگاه سر باز کرد و صورت عینی به خود گرفت، مدت زمانی طول کشید تا ایرانیان متوجه شوند قضیه از چه قرار است. برای مدتی چنین تصور می‌کردند که از استقلال ایالت آذربایجان در قلمرو ایران سخنی در میان است و هنگامی هم که روشن شد چنین نیست، در کمال بی‌اطلاعی از اصل و منشأ این دگرگونی،  آن را توطئه «دربار مستبد روس» تعبیر کردند.(6)

با احیای امپراتوری روسیه با رنگ و رویی جدید- رنگ سرخ بلشویکی- و از میان رفتن استقلال جماهیر قفقاز، با تصور آن که وضع به حالت سابق برگشته است، این موضوع نیز به دست  فراموشی سپرده شد؛ حال آن که با برجای ماندن موجودیتی به نام «آذربایجان»در شمال ارس، هر چند به صورت نیمه جان شورایی، باید جدیت امر و احتمال طرح مجددش به صورتی دیگر شناخته می‌شد؛ مضافاً به این که چه نمایندگی‌های ایران در باکو و چه در ترکیه، در سال‌های بین دو جنگ از سوءاستفاده‌هایی که از این جعل تاریخی برای زیر سؤال بردن هویت ایرانی آذربایجانی‌ها در جریان بود، به کرات گزارش‌هایی را به وزارت امور خارجه ارسال کرده بودند. این مقوله همانند دیگر مقوله‌های مشابه که هویت گروهی از ایرانیان را هدف حمله داشت، توجهی به مراتب بیش از صدور گاه به گاه مصوبات وزارت معارف در ترویج زبان فارسی و تصویب همبستگی ملی می‌طلبید؛ باید با اصل ماجرا روبه‌رو می‌شدیم و برای حل و فصل آن اقدام می‌کردیم. هنگامی که محمدامین رسول‌زاده در سال 1308 شمسی از دربار رضاشاهی خواهان کمک و همراهی ایران با مسلمان‌های تحت ستم قفقاز شد، باید راجع به شرایط یک چنین مساعدتی با او وارد بحث می‌شدیم. همان رسول زاده‌ای که پیش‌تر در نامه‌ای به سیدحسن تقی‌زاده نسبت به درستی آذربایجان نامیدن ایران تردید کرده بود. اگر به درستی در دوره اول استقلال جماهیر قفقاز از شناسایی کشوری به نام آذربایجان خودداری کردیم، باید در سال‌های بعد هم این بحث را با دولت شوروی پیگیری می‌کردیم. نمونه بسیار است و  از این بحث می‌گذریم.

با پیشامد جنگ دوم جهانی، گسل‌های یادشده از نو به لرزه درآمدند. بحران آذربایجان یکی از مهم‌ترین آنها بود. چرخه‌ای که از اواخر قرن نوزدهم به حرکت درآمد، پیش از این نیز با خاتمه جنگ اول، برای مدتی شتاب برداشت، بعد از وقفه‌ای، اینک نیز دور دیگری را آغاز کرد که به راحتی می‌توانست شیرازه و انسجام این مُلک را درهم بریزد. واکنش چه بود؟ باز هم شگفتی و اظهار تعجب؛ تو گفتی که بهرام هرگز نبود. اگر در دور پیشین این چرخه، ولو بعد از یک درنگ و تأمل اولیه- پاره‌ای از فرهیختگان کشور- به گونه‌ای که در جراید آن روزگار می‌بینیم، در توضیح این خطر جدید که تمامیت ارضی و هویت ملی ایران را تهدید می‌کرد به درستی از تحرکات پان ترکی و تحریکات ترکان عثمانی یاد کردند و مطابق با توان خود نیز درصدد چاره برآمدند،لااقل کشوری موسوم به آذربایجان را به رسمیت نشناختند، در این دور بعدی – مقارن با آذر 1324 تا آذر 1325 – حتی یک صدم آن بصیرت و آشنایی ابراز نشد.

ملک‌الشعرای بهار که در سال‌های بعد از جنگ اول جهانی در روزنامه ایران با تأکید بر ریشه‌های این جهل و تزویر، ناراستی آذربایجان نامیدن ایران را متذکر شده و تیشه بر ریشه این بحث می‌زد.

سیدحسن تقی‌زاده که خود از نخستین کسانی بود که در روزهای تبعید و دربه‌دری در استانبول از نزدیک شاهد برآمدن پان ترکیسم بود و در نوشته‌های آن روزگار خود نیز این بحث را از نظر دور نمی‌داشت، اینک به گونه‌ای که در نامه‌های لندن او می‌خوانیم، بیشتر بر این باور بود که از طریق نشر معارف باید به مصاف این ماجرا رفت. نگارنده بسیاری از جراید این دوره را دیده است. میزان سطحی‌نگری و بی‌اطلاعی از ریشه‌های بحث  حیرت‌انگیز است.

حداکثر دانشی که ابراز می‌شود در معدود نوشته‌های عباس اقبال آشتیانی در مجله یادگار یا محمدامین ادیب طوسی،تأکیدی است بر زبان دیرین آذربایجان و بی‌اساس بودن القائات ترک‌گرایان.

آنچه مغفول و ناگفته ماند سوابق تاریخی این پدیده بود و پیوند اساس آن با تحرک‌های قدرت‌های بیگانه از دیرباز.

دنباله نوشتار:
http://www.iranboom.ir/tarikh/tarikhemoaser/12408-

https://telegram.me/iranboom_ir

This comment was minimized by the moderator on the site

قصه پرغصه عباس میرزا

سهند ایرانمهر

امروز سالگرد درگذشت عباس میرزای قاجار، ولیعهد فتحعلی شاه و فرمانده ارتش ایران در جنگ با روسیه تزاری است.. عباس میرزا را برخی سرسلسله‌ اولین اصلاحات  و تجددخواهان می‌نامند . مورخین و وقایع نگاران از منش انسانی و رفتار مصلحانه او به تواتر سخن گفته‌اند.

موریس دوکوتز، سفیر کبیر روسیه تزاری از جمله افرادی است که در توصیف خود از ایران آن روزگار تصویر دقیقی از نابسامانی‌ها می‌دهد و در این راه گاه از حدود ادب نیز پا فراتر می‌گذارد وقتی به عباس میرزا می رسد چنین می نویسد: «عباس‌میرزا … دشمن واقعی تجمّل است … حرکات و اطوارش خیلی جالب توجه و مظهر اصالت و نجابت است... چشمانش آیینه ضمیر اوست. مکر و کید در آن مشاهده نمی‌شود. فجایعی که در نتیجه قوانین سخن مملکت معمول است هر جا دستش برسد جلوگیری می‌کند».

وقتی دوکوتز در جریان یکی از مراودات خود به باغ «عباس میرزا » دعوت می‌شود و در آن باغ زیبا متوجه می‌‌شود که بخشی از دیوار در حال فروریختن است اما برای تعمیر آن  اقدامی نشده  از ولیعهد چرایی این ماجرا را می پرسد:«از حضرت ولیعهد پرسیدم که چرا این دیوار را خراب نکرده‌اید؟ فرمود: زمانی که این باغ را وسعت می‌دادم محتاج به خریداری مقداری از اراضی مالک مجاور شدم، ولی چون مالک زمینی که این دیوار زشت و خراب متعلق به آن است، دهقان سالخورده‌ای است که به ماترک آباء و اجدادش علاقه تامی دارد، به قیمتی که به او دادم راضی به فروش زمینش نشد. من هم نه تنها دلتنگ نشدم، بلکه علاقه او را هم به یادگار اجدادش، تقدیس و تمجید کردم و نیز جسارت او مقبول طبع من واقع شد. فعلا صبر می‌کنم شاید بتوانم با ورثه او کنار بیایم».

موریس دوکوتز بوئه که شاهد استبداد مزمن در ایران روزگار خود بوده است با تعجب در این باره می‌نویسد:«تمام قطعه آسیا ذلیل شدیدترین استبدادهاست، اگر بگردید چنین عقیده‌ای یافت نشود». ( موریس دوکوتزبوئه، مسافرت به ایران، ترجمه محمود هدایت، امیرکبیر، ص۷۰)

مکاتبات عباس میرزا نشان می‌دهد که ذهن وی بر خلاف اذهان آرام سایر رجال زمانه‌اش به شدت درگیر چرایی عقب‌ماندگی ایرانیان بوده است چنانکه در نامه به ژوبر فرستاده ناپلئون می‌نویسد: «نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ …» (حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۶۶۹)

بی کفایتی پادشاه، دسیسه چینی ها و عقب ماندگی مزمن ساختار حکومت  و جامعه، در کنار شکست عباس میرزا از روس ها و ازهمه بدتر هزیمت اصلاندوز سرانجام رمق را از مردی که به تعبیر رجال روس« می‌توانست پطر کبیر آینده ایران» باشد (علی بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی، ج ۱،  ص ۲۵۷ )گرفت و نادیده گرفتن شرایط و موقعیت متزلزل کشور -که امکان فتح تهران را برای پاسکوویچ فراهم می‌کرد و به مدد فراست عباس میرزا در عهدنامه ترکمنچای به «ارس» محدود گردید  - فراموش و  اینطور وانمود شد که گویی ایران چنان توانمندی و ارتشی داشته است که می توانست روس را تا پترزبورگ هم عقب بنشاند! مخالفان و سعایت کنندگان چنین ترویج دادند که وی در مذاکرات مزدور روس‌ها یا عثمانی بوده و جاسوسی آنان را کرده و در ازای آن رشوت گرفته است.

خود او این فشار و قضاوت غیرمنصفانه را اینگونه منعکس کرده است:«یک ‌بار کشتن، بهتر است از اینکه هر بار در مجلس‌های دارالخلافه طوری مذکور شوم که العیاذبالله اسلام را مغلوب کفر می‌خواهم و فتح‌نامه روس را در جنگ عثمانلو ، به دروغ، شهرت می‌دهم تا پولی از خزانه همایون درآرم و به دشمن دولت عاید کنم. سختا که آدمی است بر احداث روزگار».نامه به علی‌نقی‌ میرزا رکن‌الدوله، در محرم ــ صفر ۱۲۴۵٫ق

سرانجام آن درد کهنه نخبه‌کشی و آن افت مزمن که در سپهر سیاست ایران زیر پای مصلحان و دلسوزان این سرزمین را خالی کرده است گریبان این شاهزاده با کفایت را نیز گرفت. در مورد مرگ او گفته‌اند که بیماری مزمن گوارش و کلیه -که درمان آن هربار بخاطر مشغله‌های جنگی و سیاسی او به تاخیر می‌افتاد -عاقبت والی متجدد آذربایجان را از پای انداخت تا در کارنامه تاریخ سرزمینی که خود بر فرزندانش تیغ می‌کشد، سیاهه‌ای دیگر ثبت شود./ کانال نویسنده

#امتداد

This comment was minimized by the moderator on the site

Majid Tafreshi/ مجید تفرشی
@majidtafreshi
امروز با همسرم به کلینیک محلی رفتیم برای ویزیت توسط پزشک خانوادگیمان که از بدو فارغ التحصیلی اش در ۲۴ سال اخیر دکتر ما بوده است.
خانمی است متولد لندن، ارمنی تبار با مادر ارمنی ارمنستانی و پدری ارمنی ایرانی و همسری بریتانیایی.
در پایان ویزیت معمول، صحبت کوتاهی از تحولات کنونی ناگورنو قراباغ و مناقشه میان جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان شد.
پزشکمان با تاسف و تاثر از بی اعتنایی جامعه بین المللی و قدرتهای بزرگ به تراژدی تحمیل شده به ارامنه آن منطقه، کشتار، کوچ بزرگ اجباری و دیگر مظالم باکو سخن گفت.
به گفته پزشک ما، مشکل اصلی این مصیبت، در کمبود اهمیت اقتصادی و راهبردی ارمنستان برای قدرتهای بزرگ، نبود دولت سالم مردمی در ایروان و ضمنا گرفتاریهای شدید شخصی ایران و روسیه و کم توجهی اجباری آنان، به عنوان حامیان ارمنستان در مناقشات قبلی، بوده که منجر به این فاجعه شده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

به درک


سید هاشم فیروزی


کلید واژه «به درک» را یکی از رفقا بر دهان ما انداخت. جوانی اهلم علم و باسواد در حیطه هویت شهری. او به درک را پس از تخریب بافت تاریخی بیمارستان امام رضا بکار برد.
البته پیش از آن گفته بود اگر جلوی تخریب را گرفتید خدا را شکر وگرنه به درک!

«به درک» آخرین مرحله کنشگری یک تسهیل‌گر دارای امید به آینده است. آنجا که خستگی و دلفسردگی ماحصل ناشنوایی حاکمیتی مستولی می شود نتیجه یک چیز است:
زین پس به درک!

حالا پیرامون اتفاقات آذربایجان و ارمنستان نکات مهمی همچنان مطرح می شود، اما «به درک»

فی المثل سردار حسین علایی از سر دلسوزی بیان داشته است:

«در حال حاضر آذربایجان و ترکیه به دنبال اشغال استان سیونیک ارمنستان و بهره گیری از گذرگاه زنگه زور برای تغییر ژئوپلتیک منطقه و تحت فشار قرار دادن ایران هستند تا برای همیشه امکان بازگشت سرزمین های شمالی ایران به وطن اصلی از بین برود.»

اما خوب «به درک», اینقدرها گفتند و گفته ایم که دیگر واقعا دچار تکرار شده ایم.

خیلی پیشترها تنها راه نجات ایران از این وضعیت گردآبی برآمده از تنازع توسعه در منطقه (از منظرهای مختلف) توسط ترکیه و عربستان و امارات و قطر و افغانستان و آذربایجان و ترکمنستان را در بیرون از مرزهای منطقه و در از بین بردن مهمترین مانع پیش روی توسعه ایران و البته یگانه ابزار سوءاستفاده رقیبان یعنی #تحریمها دانستم.

تحریمها هم از بین نخواهند رفت مگر با حل و فصل مسئله این کشور با آمریکا.

حالا من مانده ام دیگر واقعا چه اتفاق ویژه ای باید بوجود بیاید تا ضرورت نجات ایران از این وضعیت بغرنج بر آقایان آشکار گردد.

کشوری که در آب و برق و گاز و نفت و بنزین و خشکی (مرز با ارمنستان) و اقتصاد و ازدواج و مهاجرت و طلاق و هزار کوفت دیگر به مشکل خورده است، دیگر چه اتفاقی باید بیفتد واقعا!
(همه این ها به تحریم ها مربوط هستند، تک تکشان, برای توضیحش مجال و حوصله نیست)


حالا اگر وضع موجود درست فهم و درک شد، خوب خدا را شکر و اگر هم نشد «به درک»


ترکیه و آذربایجان را سرچ بزنید یادداشتها را خواهید داشت.

@Haghighatznu
@seyyedhashemfirou

This comment was minimized by the moderator on the site

کارشناسان به یورونیوز پاسخ می‌دهند: آیا بحران قره‌باغ کوهستانی تمام شد؟

در تاریخ معروف است که ژنرال سیسیانوف گفته است «هر کسی حاکم قره‌باغ باشد بر قفقاز حاکم خواهد بود.»

سیسیانوف فرمانده گرجی‌تبار نیروهای روسیه تزاری در جنگ اول ایران و روس و فاتح گنجه - مرکز وقت خانات قفقاز- بود که این شهر را در ژانویه ۱۸۰۴ با قتل فجیع جوادخان زیاد اغلوی قاجار، آخرین والی ایرانی قفقاز همراه با خانواده‌اش تحت کنترل قوای روس درآورد اما دو سال بعد در ادامه جنگ در نبرد باکو به دست حسین‌قلی خان حاکم باکو کشته شد و سرش به تهران نزد فتحعلی شاه فرستاده شد.

سیسیانوف اگرچه کشته شد و سرش به دارالخلافه تهران فرستاده شد اما هفت سال بعد دارالسلطنه تبریز و حاکمش عباس میرزا که دیگر در وضعیتی که حمایت لازم از سوی دارالخلافه را دریافت نمی‌کرد قادر به ادامه جنگ نبود به قرارداد گلستان تن داد و حاکمیت روس‌ها بر ۱۴ شهر قفقاز به مساحت ۲۷۰ هزار کیلومتر مربع به شمول قره‌باغ را پذیرفت تا داستان دست به دست شدن قره‌باغ شروع شود.

This comment was minimized by the moderator on the site

احتمال درگیری نظامی تازه‌ای بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بار دیگر بالا گرفته است. دو کشور از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بر سر کنترل قره‌باغ کوهستانی با یکدیگر درگیرند. در واقع، فروپاشی شوروی میراثی شوم از اختلافات ارضی خطرناک را در منطقۀ قفقاز و ماوراء آن به‌جا گذاشت. در این منطقه، کشورهای جداشده از امپراتوری شوروی، مرزهای خود را براساس کشمکش‌های قومی دیرینه، بازتعریف کرده‌اند و این خود سبب بی‌ثباتی و بروز جنگ بین آنان شده است. در این میان، به‌خصوص جمهوری آذربایجان دچار گسست یکپارچگی سرزمینی است. جمهوری خودمختار نخجوان به‌عنوان بخشی از جمهوری آذربایجان از خاک اصلی آن جدا افتاده و بین ایران و ارمنستان محصور است و جغرافیای منطقۀ قره‌باغ نیز به دلیل نوع آرایش جمعیت ارمنی و آذری آن، پیچیده‌تر از آن است که یک فرد عادی از آن سر درآورد! این وضعیت موضوع دالان‌های ارتباطی در منطقه را به شدت حساس و به امری استراتژیک تبدیل کرده است. در واقع، منافع طرف‌های درگیر به‌گونه‌ای با هم تعارض پیدا کرده که سود هر طرف، به زیان طرف دیگر محسوب می‌شود. نزاع‌های دیرینۀ قومی و دخالت قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی نیز مزید بر علت شده و زمینۀ بی‌ثباتی خطرناکی را فراهم کرده است. واقعیت این است که بلافاصله پس از فروپاشی اتحاد شوروی، نیروهای ارمنی، قره‌باغ کوهستانی را به اشغال خود درآوردند و با تکیه بر قدرت نظامی خود تا سال‌های متمادی همان وضعیت را حفظ کردند......
@ahmadzeidabad

This comment was minimized by the moderator on the site

پشت پرده رفتارهای اخیر جمهوری باکو چیست ؟

مواضع جمهوری اسلامی در قبال جمهوری باکو همواره مثبت بوده است. در جنگ اول قره باغ ایران تا حد زیادی به پدر رئیس جمهور فعلی کمک مستقیم کرد و تمام تلاش هایش را برای پیروزی حیدرعلی اف به کار گرفت اما پس از مدتی وی آن حمایت ها را از یاد برد و بیش از پیش به سمت غرب و به خصوص اسرائیل سوق یافت.

در هنگامه جنگ سال گذشته نیز نگارنده تاکید کرد هدف آذربایجان از جنگ با ارمنستان صرفا آزادسازی مناطق قره باغ نیست ، بلکه مترصد تصرف مناطق مرزی ارمنستان با ایران است تا بتواند از طریق زمینی به نخجوان و در نتیجه ترکیه متصل شود و علاوه بر دست یافتن به عمق استراتژیک ، پای ترک ها را به دریای خزر باز و منابع غنی آن باز کند.

اخیرا آن پیش بینی (که هنوز در کانال تفسیرگر موجود است ) در حال تحقق بوده و علاوه بر پیشروی (هرچند محدود) ارتش باکو در خاک ارمنستان ، این کشور که تا ۲۰۰ سال پیش تحت حاکمیت تهران بوده، جرات مزاحمت برای تریلرهای ایرانی و رانندگان آن را نیز پیدا کرده و عوارض سنگینی نیز بر خودروهای عبوری از همسایه جنوبی به مقصد ایروان وضع نموده است.

نیروهای ارتش و سپاه پاسداران ایران نیز در حال لشکر کشی و ارسال ادوات سنگین به مرز با جمهوری باکو هستند که احتمالا در راستای برگزاری رزمایش و چنگ و دندان نشان دادن به علی اف و حامیانش باشد .

اما چرا علی اف با وجود حمایت های رسمی بسیاری از مقامات ایران در سال گذشته از بازپس گیری قره باغ اینگونه اقدامات خلاف حسن همجواری را بروز می دهد ؟

چند پاسخ به سوال فوق به ذهن کاتب این وجیزه می رسد که در ذیل آن را می خوانید .


1- الهام علی اف از گذشته طمع ارضی نسبت به خاک ایران دارد و با توجه به موفقیت اخیرش در برابر ارتش ضعیف ارمنستان و حمایت های کامل ترکیه و رژیم صهیونیستی این جرات را پیدا کرده تا جمهوری اسلامی را محک بزند که اگر پاسخ درخور ندید به تعرضاتش به خاک ارمنستان تا تحقق نیت نهایی اش یعنی رسیدن به نخجوان ادامه دهد . البته رهبر جمهوری اسلامی سال گذشته تاکید کرد هرگونه تغییر در ژئوپلیتیک منطقه با واکنش ایران روبرو خواهد شد.

2- اگر باکو بتواند مناطق مرزی ایران و ارمنستان را تصرف کند عملا کریدور استراتژیک جنوب به شمال که از بندرعباس شروع شده و به اورآسیا می رود را کاملا در اختیار خود خواهد گرفت و می تواند از آن به عنوان یک اهرم فشار بسیار قدرتمند استفاده کند. البته این تصمیم توسط قدرت های بزرگ برای مقابله با روسیه ، چین و هند و به طور کلی اعضای پیمان شانگهای گرفته شده تا مانع از رسیدن چین و هند به بازارهای اروپا از طریق کریدور یاد شده شوند.

نباید فراموش کرد ترکیه دروازه شرقی ناتو است و سدی در برابر نفوذ شانگهای به اروپا از سمت شرق به شمار می رود و اگر بتواند با کمک علی اف و ارتش وی مسیر جنوب به شمال را هم ببندد ، عملا سدی مستحکم در برابر قدرت های اقتصادی شرقی ایجاد کرده است که می تواند هرگاه که بخواهد آن را اهرم فشاری علیه ایران ، چین و روسیه کند.

3- رژیم صهیونیستی نیز که پس از ترکیه دومین کشور پشتیبان جمهوری باکو از لحاظ نظامی به شمار می آید ، در ماه گذشته استراتژی خود علیه جمهوری اسلامی را "مرگ با هزاران بریدگی" اعلان کرد و به صراحت از قصدش برای درگیر کردن ایران در اطرافش با بهره گیری از ضربات محدود و متکثر تا از پای درآوردن آن سخن گفت.

بنابراین مسئولان امنیتی و نظامی اجمهوری اسلامی کاملا واقف اند که هرگونه درگیری نظامی مستقیم بین ایران و جمهوری باکو کاملا در راستای خواسته صهیونیست هاست و باید با ظرافت خاصی علی اف و دار ودسته اش را به عقب نشینی واداشت.

در نهایت نگارنده اعتقاد دارد پشت پرده رفتارهای این روزها با رانندگان ایرانی و بستن مسیر آنها ، مسائل بسیار راهبردی و عمیقی بوده که ناشی از سوء تفاهم و ... نیست بلکه تصمیمات در پایتخت های بزرگتر گرفته شده و اگر تهران واکنش قاطع بروز نداده و ترکیبی از اهرم های اقتصادی ، دیپلماتیک و نظامی را به کار نگیرد، بی تردید جسارت همسایه کوچک شمالی بالاتر رفته و کار به جاهای باریک تر خواهد رسید. @taghaviniaa

This comment was minimized by the moderator on the site

محسن رضایی @ir_rezaee • 41m #قره_باغ متعلق به آذربایجان بوده وخواهد بود. هیچ نيروی خارجی جز ارتش آذربایجان نباید درقره باغ باشد. هرنوع پیشنهاد برای اداره آنجا باید درداخل دولت آذربایجان تصویب شود.
سردار گرچه سیاست خارجی ایران، مقتضای و لازمه ایرانی بودن است و درست، اما بیش از اندازه غرق شدن در سواحل مدیترانه، باعث شد که ما را از دیگر مناطق حوزه تمدنی ایران، آسیای میانه و قفقاز باز دارد، این است که در درگیری پاره های تن ایران، ارمنستان و آذربایجان، آنقدر تحت الشعاع قرار می گیرد که امروز دیگر ترکیه و روسیه مستقر شدند و این سخن دیر می باشد
ریپلای کردم و نوشتم :
گرچه #مقتضای_سیاست_خارجی #ایران، همین است و درست، اما غرق بیش از اندازه در #سواحل_مدیترانه، باعث شد که از دیگر مناطق #حوزه_تمدنی، #آسیای_میانه و #قفقاز باز بمانیم، و درگیری #پاره_های_تن_ایران، #ارمنستان_آذربایجان، تحت الشعاع، و #ترکیه و #روسیه مستقر شوند. سخن لازم، اما دیر!

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

پیشنهاد اردوغان را جدی بگیریم!
Posted: 21 Dec 2020 08:08 AM PST
سعید حجاریان
چندی پیش به‌مناسبت پیروزی ارتش آذربایجان در قره‌باغ، آقای اردوغان در باکو حاضر شد و از رژه لشکرها سان دید و در آنجا، شعری به زبان ترکی خواند. آن شعر در ایران جنجالی به پا کرد و ذیل آن، تحلیل‌هایی درباره قصد و نیت واقعی وی ارائه شد؛ از تأکید بر «عثمانی‌گری» -که من آن را تحلیلی هیجانی و صرفاً ژورنالیستی می‌دانم تا مواردی که به واکاوی دقیق آنچه از سوی آقای اردوغان گفته شده بود، پرداختند. (نمونه‌ای از تحلیل‌های موشکافانه در این‌باره را در مقاله «ترک‌های سفید، فارس‌های سفید» به قلم نادر صدیقی اینجا بخوانید) به هر ترتیب، در میان هیاهوی پدید آمده حول آن شعر، پیشنهاد رئیس‌جمهور ترکیه درباره ائتلاف میان کشورهای منطقه به فراموشی سپرده شد. در حالی که باید این پیشنهاد را با اِعمال تغییراتی به فال نیک گرفت.
چنانکه می‌دانیم مدت‌هاست جنگ میان گلوبالیست‌ها و انزواجویان در سطح جهان بالا گرفته است. گلوبالیست‌ها معتقدند جهان واحدی یکپارچه است و گریزی از ادغام در سرمایه جهانی و شرکت در تقسیم‌ کار بین‌المللی وجود ندارد و هر کشور باید به‌واسطه مزیت نسبی‌اش در جهان ادغام شود. تحلیل جهان به‌مثابه سیستمی یکپارچه در آراء افرادی از جمله فرناند برودل و امانوئل والرشتاین قابل ردگیری است که معتقدند هیچ‌ کشوری قادر نیست نیازهایش را به‌تنهایی تأمین کند بنابراین باید به سیستم جهانی متصل شود.
در مقابل این تفکر، انزواجویان معتقد به انفصال از این جهان هستند و بر این باورند که باید همه‌چیز را از داخل مرزهای خودمان تأمین و صرفاً به سرمایه‌ ملی کشور تکیه کرد و بر این اساس است که نیاز به تبادل و تعامل را به صفر کاهش می‌دهند. ریشه این اندیشه و مشتقات آن به «اقتصاد معیشتی» بازمی‌گردد؛ راهی که بعدها از سوی فیزیوکرات‌ها دنبال شد و ردپای آن به‌صورت رتوریک در ایران امروز مشاهده می‌شود. این راه حل در زمان وجود امپراتوری‌ها کمابیش ممکن بود اما با تأسیس ملت‌-دولت‌ها به‌شدت با مشکل مواجه شد. با این حال، اکنون که آمریکا به وسعت یک امپراتوری‌ست و تقریبا می‌تواند همه مایحتاج خود را از درون سرزمین‌اش تأمین کند، میل به انزواگرایی می‌کند؛ مقوله‌ای که در آراء و عملکرد دونالد ترامپ قابل مشاهده بوده است.
حال باید پرسید راه توسعه کشورهایی از جمله ایران چیست؟ ایران از یک‌سو قادر نیست به انزواجویی میل کند زیرا اولاً اقتصاد کشور مبتنی بر صادرات نفت است و ثانیاً به‌لحاظ تکنولوژیک نیازمند همکاری با کشورهای چندملیتی است تا در موضوعاتی از جمله توسعه نفتی، گازی و دیگر موارد صنعتی و همچنین تأمین مواد اولیه از بار کاستی‌های تکنولوژیک‌اش بکاهد. از سوی دیگر نمی‌تواند گلوبالیست شود چرا که اولاً نظم حقوقی و پیمان‌های بین‌المللی نزد کشور ما پذیرفته نیست. ثانیاً به دلیل تأثیرگذاری الگوی گلوبالیسم بر مقولاتی از جمله حذف تعرفه‌ها، صنعت و اقتصاد داخلی با بحران مواجه می‌شود و حتی، نیروی ماهر از کشور خارج می‌شود. از آن گذشته، ذیل منطق گلوبالیسم تقاضاهایی مبنی بر همکاری‌های امنیتی مطرح می‌شود که لزوماً نزد کشور ما پذیرفته نیست.
در چنین وضعیتی ایران ابتدا باید وارد پیمان‌های منطقه‌ای با کشورهایی در تراز خود و با بیشترین مشابهت شود. از پیوند و سازمان‌یافتگی این کشورها به‌تدریج بلوک اقتصادی پدید می‌آید و بعد از مدتی، این بلوک به جهان متصل و نهایتاً در الگوی گلوبالیسم هضم می‌شود. چنانچه توجه کنیم، می‌بینیم در اتحادیه‌ها، پیمان‌ها و سازمان‌هایی از جمله «آسه‌آن»، «اتحادیه اروپا»، «سازمان همکاری شانگهای»، «نفتا» و امثالهم میل به تأسیس بازار مشترک وجود داشته است. در این بازارهای مشترک، سود و ضرر کشورها سرشکن می‌شود و آن‌ها به‌صورت پلکانی به سوی توسعه می‌روند. (برخلاف منطق گلوبالیسم که به نفع کشورهای قوی و توسعه‌‌یافته است.) البته، ورود به این قبیل بلوک‌ها مانع از همکاری مستقل با کشورهای غیرعضو نیست. مثلاً ایران می‌تواند وارد پیمان اقتصادی منطقه‌ای شود، و همزمان پروسه فروش نفت به چین و هند و کره‌جنوبی را دنبال کند.
گستردگی بلوک مورد نظر می‌تواند حوزه تمدنی ایران را دربگیرد و کشورهایی از جمله عراق، ترکیه، ارمنستان، ترکیه، افغانستان، پاکستان و آذربایجان را گردهم آورد. این کشورها می‌توانند بازار مشترک بسازند و با مدیریت تعرفه و باقی پارامترهای اقتصادی مسیر ثبات و توسعه اقتصادی را تمهید کنند و هر یک با توجه به توان‌شان مواردی از جمله پزشکی، نفت و گاز، نخبگان و نیروی کار و تکنولوژی را پوشش دهند.
موضوع این یادداشت لزوماً تأمین امنیت و ایجاد پیمان امنیتی نیست اما بلوک‌ مورد نظر –که بر پایه مرز مشترک یا همسایگی است- در اولین گام‌ها، صلح و ثبات و امنیت مشترک را نیز به‌دنبال آورد و تهدید‌های منطقه‌ای را کاهش می‌دهد. در واقع، براساس پیشنهاد آقای اردوغان می‌توان از الگوی «اتحادیه اروپا» سرمشق گرفت و آن را بومی کرد و ضمن کاهش تنش‌های منطقه‌ای و همکاری‌های اقتصادی، به‌تدریج از قطبیت و پیمان‌های دو‌جانبه فاصله گرفت.
منبع: مشق نو

This comment was minimized by the moderator on the site

قره باغ بهانه است آذربایجان نشانه است
جنگ ۴۴ روزه قره باغ ، منجر به آزادسازی این سرزمین نگردید ، تشکیلات جمهوری خودخوانده آرتساخ نه تنها از میان نرفت ، بلکه در عمل از ارمنستان برید و به روسیه پیوست و به این ترتیب آرزوی اعمال حاکمیت جمهوری آذربایجان بر قره باغ به سرابی دست نیافتنی تبدیل شده است ، به جز شوشی هیچ منطقه ای در درون قره باغ به آذربایجان مسترد نشده است ، البته ۸ شهرستان اشغالی اطراف قره باغ ، اشغالی بودن شان اظهر من الشمس و مورد اعتراف خود ارمنی ها نیز بود و استرداد آن ها به آذربایجان را نباید به حساب استرداد قره باغ گذاشت ، اما از روز نخست عملیات نظامی در قره باغ ، جمعیت هدف و‌مخاطب این عملیات نه مردم قره باغ بلکه شهروندان جمهوری آذربایجان و نیز آذری های ایران بودند ، عملیات روانی گسترده ای در ذیل شعار یک ملت ، دو دولت شکل گرفت تا شهروندان جمهوری آذربایجان تصور نمایند که ترکیه به مثابه ناجی به داد آنان رسیده تا آن ها را از شر اشغالگری ارمنستان در قره باغ آسوده سازد ، قره باغ آزاد نشد به تصرف عملی روسیه درآمد و فرض استرداد این سرزمین به جمهوری آذربایجان بسیار مستبعد و دور از ذهن گردیده است اما افکار عمومی در جمهوری آذربایجان به اشغال بوق چیان جنگ روانی ترکیه درآمده است، ترکیه در پوشش این عملیات روانی به اقدامات سخت افزاری هم مبادرت ورزیده و با گسیل نیروی نظامی به جمهوری آذربایجان این جمهوری را در عمل اشغال کرده است ، بدین ترتیب ترکیه به آرزوی دیرین خود مبنی بر رسیدن به دریای خزر نایل آمده است ،اما شعر خوانی اردوغان در باکو نشان داد این آخرین خواسته آن ها نخواهد بود، هدف ،آشکارا ،آذربایجان است یعنی همان طور که در رژه نظامی ارتش ترکیه و باکو هم مطرح شد ، هدف سبلان و ارگ تبریز است ، می خواهند با تحریک احساسات ترک گرایانه در ایران ، در وهله نخست افکار عمومی آذربایجان ایران را نیز تسخیر نمایند و در وهله بعدی هم با همان ابزارهایی که در باکو به کار بردند ، در آذربایجان واقعی یعنی در داخل خاک ایران نیز به توسعه طلبی ارضی بپردازند ، این تهدید را باید جدی گرفت و هم در عرصه سیاست خارجی و هم سیاست داخلی راه را بر تحقق امیال توسعه طلبانه این همسایه ماجرا جو بست ، در این میان در صورت الحاق عملی جمهوری آذربایجان به ترکیه که به نظر می رسد مقدمات آن در حال فراهم شدن است ، ایران حق دارد شناسایی جمهوری آذربایجان را مسترد نماید ما جمهوری آذربایجان را که تا پیش از جنگ های ایران و روس برای همه تاریخ بخشی جدایی ناپذیر از خاک ایران بود را به عنوان کشوری مستقل شناسایی کردیم و اتفاقا در این شناسایی پیشگام هم بودیم ولی اگر جمهوری آذربایجان در عمل نباشد و تبدیل به استانی از ترکیه گردد استمرار این شناسایی و چشم پوشاندن بر حقوق تاریخی ایران بی معنا خواهد بود .
https://t.me/bahmanighajar

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

ایرانِ نظامی و ایرانِ فرهنگی!
Posted: 12 Dec 2020 06:58 AM PST
آرمان امیری
استاد غلامحسین زرین‌کوب، در فصلی از کتاب «آشنایی با تاریخ ایران» می‌نویسد: «اتکای صفویه بر تشیع تدریجا باعث ایجاد تعصبات شدید در مردم گردید و اقلیت‌های مذهبی به شدت تحت فشار قرار گرفتند. از این رو تعجب نباید کرد که چرا وقتی افغان‌ها به کرمان آمدند، زرتشتی‌ها هم به کمک آن‌ها با حکومت ایران در افتادند. در حقیقت، یکی از این‌ها به نام نصرال‌الله‌ خان یک چشم با یک عده سوار که استخدام کرده بود به محمود افغان پیوست و از عوامل عمده توفیق محمود افغان شد. در واقع، قیام او نه بر ضد ایران، بلکه بر ضد تعصب مذهبی ایران آن روز و نتیجه محسوسی بود از آن سیاست نامطلوبی که دولت صفویه برای آنکه ناسیونالیسم ایران را بر مبنای تعصبات دینی قرار دادند در حکومت خویش پیش گرفته بودند».
پیشتر در باب تصویر تاریخی به جای مانده از جدل شاه و ملکه نوشته بودم. (اینجا بخوانید) به باورم این جدال ریشه در برداشت متفاوت از مفهوم «ایران»، قدرت آن و دلیل ماندگاری تاریخی‌اش دارد. جناب پادشاه، با خشم و غضب فریاد می‌زند که در برابر دشمنان این مملکت نمی‌شود با ساز و آواز جنگید. ایران او، همان «ایران نظامی» است. ایران ملکه اما شاید همان «ایران فرهنگی» باشد. آنکه در بیت بیت اشعار شاهنامه، غزلیات حافظ، مثنوی مولوی، خمسه نظامی و بوستان و گلستان سعدی معنا می‌یابد.
حامیان «ایران نظامی» می‌گویند با شاعرمسلکی نمی‌توان از مرزهای مملکت دفاع کرد و اتفاقا به تاریخ کشورگشایی شاهان مقتدر می‌نازند. من اما هرچه خواندم این بود که ایران نظامی، بارها و بارها نابود و لگدمال شده است. به ضرب شمشیر اسکندر یا نیزه اعراب یا زیر سم ستوران چنگیز و محمود افغان. اگر هنوز ما می‌توانیم از مفهومی به نام «ایران» سخن بگوییم، همان «ایران فرهنگی» است که طی هزاران سال، دقیقا با شاعرمسلکی از مرزهای‌ش دفاع کرده‌ایم و چنان مستحکم و ماندگار است که امروز می‌توان از «حوزه تمدنی‌»اش سخن گفت.
تصویری که دکتر زرین‌کوب ترسیم می‌کند نشان می‌دهد که شکاف میان ایران فرهنگی و ایران نظامی تنها در آن نیست که یکی ماندگار بوده و دیگری مدام به ضرب شمشیر دشمنان خارجی نابود شده؛ شکاف اصلی اتفاقا در داخل رخ داده است. آنان که می‌خواهند به خیال خود با ضرب و زور شمشیر و سرکوب و جنگ‌افروزی ایران را متحد و مقتدر کنند، عملا بزرگترین عوامل واگرایی و در نتیجه فروپاشی و نابودی‌اش را فراهم می‌کنند.
در برابر گستاخی اخیر سلطان متوهم عثمانی، گروهی هم فیل‌شان یاد هندوستان کرد و هوس احیای مرزهای باستانی و تاریخی کشور به سرشان افتاد! یکی نسخه می‌پیچید که باید زودتر دست به کار می‌شدیم از قائله جنگ قره‌باغ برای حمله به آذربایجان استفاده می‌کردیم، دیگرانی به این فکر افتادند که برای مقابله به مثل ما هم طلب بازپس‌گیری «آذربایجان شمالی» را مطرح کنیم و خلاصه بساط آن «عمق استرتژیک»ی که یک بار خواستیم تا مدیترانه ادامه‌اش بدهیم را این دفعه رو به قفقاز پی بگیریم!
مشکل این نسخه‌های هیجانی فقط این نیست که درست به اندازه تحریکات اردوغان آزاردهنده هستند و به همان میزان که امروز ما را از این دیوانه متنفّر کرده‌اند سبب احساس خطر دیگر همسایگان از ایران می‌شوند تا از این هم که هستیم منزوی‌تر شویم؛ بدبختی اصلی در داخل کشور رخ می‌دهد! یعنی درست همان زمان که توهم سینه سپر کردن برای دفاع از تمامیت ایران را داریم، به ابزار دست تحریکات اردوغان بدل می‌شویم تا تخم نفرت و نفاق را با شعله‌ور کردن شکاف‌های ترک/فارس و احتمالا ترک/کرد و عرب/عجم دامن بزنیم و به همان ترکستانی برویم که زمانی صفویه رفتند و عاقبت‌اش همان شد که زرین‌کوب توصیف کرده است.
نسخه من اما، در برابر حرافی و رجزخوانی سلطان متوهم، نه جنگ پیش‌دستانه است و نه عصبیت متقابل و رجزخوانی بیشتر است. حرف مفت که باد هواست. من اگر بخواهم پاسخی برای جناب سلطان بفرستم، همین تصویر ماندگار است از ترانه‌خوانی رشید بهبودوف، استاد ماندگار آواز آذربایجان است که چه زیبا و مشتاقانه ترانه فارسی می‌خواند. جوابی که نه فقط بر دهان آن یاوه‌گوی خارجی بکوبد، بلکه همزمان آب سردی بر آتش کینه و تفرقه داخلی بپاشد. کاش می‌توانستیم در واکنش به این تحریکات، یک هفته جشن آواز و موسیقی برگزار کنیم به احترامی تمامی اقوام ایرانی با تنوع گسترده زبان‌ها و رقص‌ها و فرهنگ‌هایشان تا نشان دهیم درمان عصبیت تفرقه‌افکن می‌تواند آرامش وحدت‌بخش هنر باشد؛ و این قدرت واقعی «ایران فرهنگی» است.
منبع: مجمع دیوانگان

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

Abdul Qadir Samani
DecemmtcbieteerSd 1pro4og tnsaotre Sltt9:cgoa56a SdlAMdm ·
پیامی از نادرشاه افشار به اردوغان :
در سده هجدهم بخشهایی از قفقاز امروزی در اشغال ارتش عثمانی بود نادرشاه طی نامه‌ای از پادشاه عثمانی خواست خاک ایران را ترک کند قبل از آنکه او را به خشم آورد پادشاه عثمانی پاسخ نامه را با شعر فارسی داد :
چو خواهی قشونم نظاره کنی
سحر گه نظر بر ستاره کنی
اگر آل عثمان حیاتم دهد
ز جنگ فرنگی نجاتم دهد
چنان بکوبم به گرز گران
که یکسر روی تا به مازندران
نادر شاه پاسخ کوبنده ای به سلطان عثمانی داد :
چو خورشید سعادت نمایان شود
ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم
دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر دست یزدان دهد رونقم
به اسکندریه زنم بیرقم
پس از آن نادر در نبردی سخت توپال پاشا، قدرتمندترین فرمانده عثمانی را شکست داد و قفقاز به آغوش ایران بازگشت.
سفیر روسیه هم نامه ای به دربار نوشت که اسکندر جدیدی اینبار در ایران ظهور کرده و روسیه که سهل است تا قلب اروپا هم می‌رود، لذا ارتش روسیه هم قفقاز را ترک کرد.
«پورخردمند، اردبیل»
https://www.facebook.com/groups/187458172372115/

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

سرزمین های جداشده از ایران
در طول 2 قرن گذشته

سرزمین های کنونی ایران , تنها نیمی از ناحیه ای وسیع است که در تاریخ با نام ایران زمین "ایران بزرگ " یا "ایرانشهر"و در جغرافیا با نام فلات ایران شناخته می شود ...ترفندها و دسیسه های بیگانگان و سستی پادشاهان بی کفایت گذشته بخش های زیادی از این سرزمین کهن را در طول فاصله کوتاه ۱۹۶ ساله از ایران بزرگ جدا نمود که مروری بر چگونگی هر یک از این جدایی ها به رغم تلخی بسیار برای میهن گرایان ایرانیجهت الزام جدیت و حساسیت ما دست کم برای حفظ سرزمین های باقیمانده موجود بسیار آموزنده خواهد بود .گستره سرزمین های جدا شده از ایران در قراردادهای ترکمنچای , گلستان , آخال,پاریس و ...

سرزمین های جدا شده قفقاز بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمنچای با روسیه (1813 و 1828 م .)
آران و شروان : 86600 کیلومتر مربع
ارمنستان : 29800 کیلومتر
گرجستان : 69700 کیلومتر
داغستان : 50300 کیلومتر
اوستیای شمالی : 8000 کیلومتر
چچن : 15700 کیلومتر
اینگوش : 3600 کیلومتر

جمع کل : 263700

سرزمین های جدا شده ایران شرقی بر اساس پیمان پاریس و پیمان منطقه ای مستشاران انگلیسی :
هرات و افغانستان : 625225 کیلومتر
بخش هایی از بلوچستان و مکران : 350000 کیلومتر

جمع کل : 975225 کیلومتر

سرزمین های جدا شده ورارود بر اساس پیمان آخال با روسیه (1881 م ) :
ترکمنستان : 488100 کیلومتر
ازبکستان : 447100 کیلومتر
تاجیکستان : 141300 کیلومتر
بخش های ضمیمه شده به قزاقستان : 100000 کیلومتر
بخش های ضمیمه شده به قرقیزستان : 50000 کیلومتر

جمع کل : 1226500 کیلومتر مربع

سرزمین های جدا شده جنوب خلیج فارس بر اساس پیمان منطقه ای مستشاران انگلیس :

امارات : 83600 کیلومتر
بحرین : 694 کیلومتر
قطر : 11493 کیلومتر
عمان : 309500 کیلومتر

جمع کل : 405287

مساحت سرزمین های جدا شده از ایران درونی به همراه دو سوم کردستانات (که در دوره صفوی به اشغال عثمانی در آمد و بعد ها در بین سه کشور ترکیه ,عراق و سوریه تقسیم شد ) به مساحت تقریبی 200000 کیلومتر مربع و نیز عراق به مساحت 438317 کیلومتر مربع .

در جمع حدود 3/5 میلیون کیلومتر مربع بالغ می شود که این مقدار تجزیه یک کشور در کل تاریخ ایران و دنیا بی سابقه است.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

متن کامل شعری که اردوغان در آذربایجان خواند
متن شعری که اردوغان در رژه ارتش نظامی اذربایجان خواند کاملا علیه تجزیه طلبی در ایران است.
یحیی شیدا شاعر، ادیب، روزنامه‌نگار و نویسنده تبریزی و یاران شهریار بود. در سال ۱۳۰۳ هجری خورشیدی در تبریز زاده شد؛ پدرش «حسن یوزباشی چرندابی» از مجاهدان انقلاب مشروطه و از محلهٔ چرنداب تبریز بود.یحیی شیدا در مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت ایران ، از فعالترین چهره های سیاسی آذربایجان بود و به همبن دلیل نیز بعد از سقوط مصدق تحت تعقیب قرار گرفت و به همراه برخی از مبارزان به تهران و اصفهان فرار کرد و مدتها با وضعی سخت و به صورت ناشناس در اصفهان زندگی کرد.
بخشی از شعر پایداری تاریخ شعر و ادب ایران ، مربوط به جنگهای طولانی روس – ایران است که با تهاجم روسیه به سرزمینهای قفقازی ایران آغاز شد و بعد از 25 سال با عهدنامه های گلستان و ترکمانچای پایان یافت و منجر به جدایی 17 ولایت قفقاز ی ایران شد. درباره این موضوع ، بسیاری از شاعران ایران و از جمله شاعران برجسته آذربایجان مانند قائم مقام فراهانی ، مجمر اصفهانی ، حکیم هیدجی و استاد شهریار شعرهای بلندی سروده اند.استاد یحیی شیدا ، شاعر برجسته کشورمان که خود از یاران استاد شهریار است ،شعری سروده با عنوا ای آراز.در زبان اذری به ارس آراز هم گفته می شود.
روز گذشته اردوغان در جریان سفر به آذربایجان بخشی از شعر را به صورت ناقص خواند که با واکنش ایران روبرو شد زیرا متوجه تمامیت ارضی کشور بود. در حالی که متن کامل شعر کامل در راستای وحدت و یکپارچگی ایران و اعتراض به جدا سازی تصنعی بخشی از خاک ایران است.
یحیی شیدا
متن شعر ای آراز(ای ارس)
آی آراز بیر دالغا وور ، دریا کیمی توفان ائله
ظالمین ییخ قصرینی،اوز باشینا ویران ائله
"ای ارس موجی بزن ، همچون دریا توفان نما
کاخ ظالم را بیفکن،بر سرش ویران نما"
زوره محکوم ائیله ییب ،ایندی طبیعت بیزلری
زور دئیه ن جلاد ایله ، بیزلر آرا دیوان ائله
"طبیعت ما را با زور محکوم کرده است
جلاد زورگو را محاکمه کن"
"بیر هجوم ایله داغیت شیطانلارین کاشانه سین
او فسادوفتنه قصرین خاک له یکسان ائله"
با یک هجوم کاشانه شیاطین رو ویران کن
قصر فتنه و فساد را با خاک یکسان نما
وئرمه امکان بوندان آرتیق هر شرفسیز انسانا
آز بویولسوز کسلری دل مولکونه سلطان ائله
"بیش از این به هر انسان بی شرافتی امکان مده
این افراد بی طریقت را کم بر ملک دل سلطان نما"
سو ده ییل سندن آخان ، قانه دؤنن گؤز یاشی دیر
بو اسف احوالی گؤر ، توفان قوپار عصیان ائله
"آنچه که از تو سرازیر است ،آب نیست بل اشکی است که به خون تبدیل شده
این احوال تاسف بار را ببین و عصیان کن"
بیر - بیرندن سن بو قان قارداشلارین سالدین اوزاق
گل بو سرگردانلارین هر موشکولون آسان ائله
"برادران هم خون را از هم جدا کردی
بیا و دشواری های این سرگردان ها را آسان کن"
بیر قیلیش تک اورتادان کسدین محبت رشته سین
آز بو میداندا شرارت مرکبین جولان ائله
"چون شمشیری رشته محبت را از وسط پاره کردی
کم در این میدان مرکب شرارت را جولان بده"
قاضی اول ، انصافه گل ، حکم زمان وئر تازه دن
غصب اولان تورپاقلاری وابسته ی ایران ائله
"قاضی باش ، انصاف کن ، دوباره حکم بده
سرزمین های غصب شده را وابسته ی ایران نما"
کؤکلمه هجران سازین ، دل سوزونو آرتیرما چوخ
وصلدن سال صحبتی گل چاره ی هجران ائله
"ساز هجران را کوک مکن ، بر سوز دل میفزای
از وصل سخن بگو،بیا و هجران را چاره کن"
قارداشی قارداشا چاتدیر ، جانی هجراندان قوتار
بو آغیر بیر خسته لیک دیر ، خسته یه درمان ائله
"برادر را به برادر برسان و جان را از هجران برهان
این ناخوشی سختی است ، درمانش نما"
نه «شمالی» نه «جنوبی»؟ آت بو چرکین سؤزلری
مولک ایراندیر تماماً،دونیایا اعلان ائله
"چه شمالی؟چه جنوبی؟ این سخنان چرکین را به دور بینداز
به جهانیان بگو همگی سرزمین ایران است"
فتحعلیشاه ائیله دی فاحش خیانت ایرانا
سنده خدمت گوستریب ، نقصانلاری جبران ائله
"فتحعلی شاه خیانت بزرگی به ایران کرد
تو خدمت بکن و نقصان ها را جبران نما"
تورکمن چای پیمانی بیر ننگ دیر تاریخ ده
عرضه سیز شاهین ایشین دونیالره اعلان ائله
"قرار داد ترکمن چای ننگی در تاریخ است
اقدام شاهین بی لیاقت را به دنیا اعلام نما"
کئچدی اون یئدی شهر روسیه نین چنگالینا
بوجنایاتی گتیر یاده ،بوگون عنوان ائله
"هفده شهرزیر چنگال روسیه قرار گرفت
این جنایات ها را به یاد بیاور ، و امروز آن ها را عنوان کن"
گولستان پیمانی دا سیندیردی ایرانین بئلین
بو ایشه باعث لره ،یارب اؤزون دیوان ائله
"قرارداد گلستان کمر ایران را شکست
خداوندا ! مسببین این کار را محاکمه کن"
گل گتیر بو ملته آزاده لیک فرمانینی
ملک ایرانی صفاده روضه ی رضوان ائله
"بیا و براین ملت فرمان آزادگی بیاور
سرزمین ایران را روضه ی رضوان نما"
تهمت و تحقیر اوخو هر سمتیدن یاغماقدادیر
سینه وی بیر داغ کیمی بو اوخلارا قالخان ائله
"تیر تهمت و تحقیر از هر سمتی در حال باریدن است
سینه ات را همچون کوهی در برابر این تیرها سپر کن
یا اؤزون چک بیر کناره ،غصب اولان مرزی گؤتور
یا ایکی روحو سازاشدیر،دل لری شادان ائله
"یا خودت را کنار بکش و مرز غصب شده را از میان بردار
یا دو روح را آشتی بده و دلها را شادمان کن"
"شیدا"نین دائیم فراق یاردن آغلار گؤزو
گؤستر او شوخون جمالین ، گول کیمی خندان ائله
"شیدا همواره از فراق یار چشمش اشکبار است
جمال دلبر را بنما همچو گل خندانش کن

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

برخی توئیت ها در رابطه با سخنان اردغان :

حُسین‌نقّاشی HoseinNaghashi
از اشغال توسط روس‌ها به بهانه عدم اخراج مورگان شوستر تا اشغال ترکانِ عثمانی به بهانه جنگ اول جهانی،از مبارزه جانانه برای مشروطیت تا نبرد غیورانه علیه دشمن بعثی، تبریز نماد و نگین ایران است.
اگر دیروز تدبیر و حمیتی بود امروز "این سو و آن سو" #ارس نداشتیم!
اردوغان_غلط_کرد

Mahnaz Afshar مهناز افشار
اقای اردوغان هیسسس!


Ali Gholhaki agh_Plt
محکومیت شعرخوانی "اردوغان" چندان فایده ندارد؛ همین امروز سفیر ترکیه را احضار کنید!
نگذارید این "نوعثمانیِ متوهم"، بیش از این یاوه بگوید...

Ehsan Soltani
اگر یک مجلس ملی داشتیم، همین امروز در برابر اظهارات اردوغان، طرح به رسمیت شناختن نسل‌کشی ارامنه در صحن علنی مجلس مطرح می‌شد و صدای یکپارچه ملت از حلقوم نمایندگان‌شان از مجلس بلند می‌شد.
حیف که این مملکت و تاریخ و آینده‌اش گرفتار یک مشت انسان‌های فاسد و شعاری شده است.


احسان رمضانیان @EhsanRamezanian
جناب علی‌اف! فریب حال نزار فعلی ایران را نخور. اگر زمانش برسد، نیازی به لشگرکشی از سراسر ایران نخواهد بود؛ همین مردم پایین ارس طومار توسعه‌طلبی‌ات را درهم می‌پیچند: صبحانه را در تبریز خواهند خورد و ناهار را در باکو. آرام بگیر و حد خود نگه دار. سروَرت هم غلط کرد! #اردوغان_غلط_کرد


Hossein Dalirian @HosseinDalirian
اردوغان که هیچ، 80 کشور 8 سال با ما جنگیدند تا یک وجب از خاک‌مان را اشغال کنند، نتوانستند؛ او که عددی نیست
سفیر ترکیه را فرابخوانید، همین را به او یادآوری کنید و بگویید که اگر گنده‌گویی کنی، در کودتای بعدی نجاتت نخواهیم داد!


Sara Massoumi @SaraMassoumi احضار سفیر #ترکیه
سفیر ترکیه در تهران از سوی دستیار وزیر و مدیرکل اورآسیا به وزارت امور خارجه احضار و ضمن ابلاغ مراتب اعتراض شدید، به سفیر تاکید شد جمهوری اسلامی ایران خواستار توضیح فوری دولت ترکیه در این خصوص است.


احسان بداغی @EhsanBodaghi
فوری: خبر احضار سفیر #ترکیه تائید شد!
در این احضار ضمن ابلاغ مراتب اعتراض شدید، تاکید شد ایران خواستار توضیح فوری دولت ترکیه در این خصوص است و دوران ادعاهای ارضی و امپراطوری های جنگ افروز و توسعه طلب سپری شده و ایران به هیچ کس اجازه مداخله در مورد تمامیت ارضی خود را نمی دهد.

Diako Hosseini
در نبرد قره باغ باید تعارف را کنار می گذاشتیم و در حمایت از توازن قدرت، #ارمنستان را حمایت می کردیم. تاوان اشتباه ما رجزخوانی #اردوغان- علی اف در رژه نظامی علیه تمامیت سرزمینی ایران بود. وقت آن رسیده که قطار را به ریل برگردانیم.



امير تنها @amirtanha58
اون نماینده مجلس‌ها و امام جمعه‌هایی که سر جنگ اذربایجان و ارمنستان هی بیانیه و نطق از خودشون در می‌کردن، امروز صداشون در نمیاد واسه گنده‌گویی #اردوغان.
اینجا صرف نداره!؟ نه_به_نژادپرستی


ندات @NedaAndromeda
صبح جمعه رو با ذکر #اردوغان_غلط_کرد آغاز می‌کنیم که همه بدونن کسی حق نداره به یک وجب از خاک این کشور،نگاه چپی بکنه


فلات ایران @IranianPlateau
قیمت خونِ اَرَس، رگ ایرانِ من است.‌‌
#اردوغان_گوه_خورد

مرتضی گل‌پور @mortezagolpoor
مسأله #ترکیه فقط این نیست که برای ساختن یک ملت مصنوعی، ارامنه را قتل عام کردند یا کردها که ۳۰ درصد جمعیت را تشکیل می دهند سرکوب می کنند، مسأله اینه که حتی پدرجدشان یعنی آتاتورک هم اصالتا یونانی است، حتی پدر پدر جدشان، یعنی پدر آتاتورک هم یونانی بود.



شراره دهشیری @SharareMishavam
وقت آن است که ایران با شناسایی رسمی نسل کشی ارامنه پاسخ جدی‌ای به زیادی طلبی‌های #اردوغان بدهد.


سام گیوراد @SaamGivrad
«چون اهالی تبریز را موافق سلیقه و سیاست خود ندیدند آنان را خلق باطل و اصلاح ناپذیر تشخیص دادند و قصد داشتند شهر را به آتش کشیده و ویران نمایند.»
فرمان عثمان پاشا مبنی بر قتل‌عام مردم تبریز
تاریخ پچوی _ ص ١٨٧
ابراهیم پچوی ( مورخ عثمانی)



درد مشترک @6national_front
قافله‌ی آذربایجان در دو سوی ارس اونقدر از تبارِ تاریخیش تهی نشده که سرنوشت‌شون یک استبداد خاندانی در باکو یا یک متوهم نژادپرست باشه.
شرف آذربایجان اینجاست. ایستاده، گردن‌فراز و مومن به کرامت انسان بماهو انسان..



Javad Zarif @JZarif
به اردوغان نگفته بودند شعری که به غلط در باکو خواند مربوط به جدایی قهری مناطق شمالی ارس از سرزمین مادریشان ایران است!
آیا او نفهمید که علیه حاکمیت جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟
هیچکس نمی‌تواند در باره آذربایجان عزیز ما صحبت کند.



Mohamad Ali Abtahi ابطحی @abtahi_m
خود اقای #اردوغان هم می داند با ایران در مورد سرزمینش نباید شوخی کرد
پیشقراولان نگهداری از مرزهای ایران ترک های ایرانی هستند.
تا بوده در تاریخ، مرکزیت اصیل ترکها تبریز بوده است.



حسین دهباشى @majazestan
خطای آقای اردوغان این است که ترجمه‌ی توئیت‌های ما را خوانده و گمان می‌کند احساس ما نسبت به مسئولان‌مان با احساس‌مان نسبت به ایران یکی است و نمی‌داند همین ما که از مدیران کشور سخت دلخوریم اگر ماجراجویی چپ به خانه‌مان نگاه کند، چنان‌اش بکوبیم به گُرزِ گران، که پولاد کوبند آهنگران!



Abdollah Ramezanzadeh @abdollahram
خلیفه عثمانی می گوید که "دو سوی ارس را به زور از هم جدا کرده اند"
باید به او گفت درست تر آن است که بگویی: ""باکو و بسیاری از مناطق اطراف آن را
به زور از
ایران
جدا کرده اند".
آذربایجان یعنی جان ایران



احسان بداغی @EhsanBodaghi
امروز #اردوغان در رژه نظامی در باکو بیتی از آهنگ «آراز آراز» را خواند که برای پان‌ترک‌ها سمبل جدایی دو سوی «ارس» و رمز تجزیه ایران است.
حضراتی که بابت کودتای٢٠١۶علیه این «رجاله» شب را نخوابیدید، کسی نیست که اندازه یک «آخ» جواب این مردک را بدهد؟ ناسلامتی شما مسئول #ایران هستید.



Ehsan Mansouri @ehsanmansuri
فردا سالگرد نجات آذربایجان از دست مزدوران پان‌ترک و ارتش شوروی است. در اوج ضعف ایران هم مقابل ابرقدرت زمان کوتاه نیامدیم.
امروز که دایره قدرت ایران از افغانستان تا مدیترانه گسترده است چه دلیلی دارد که مقابل گستاخی این جماعت دهان بستیم؟
هیچ چیز جز «نفوذ» توضیح دهنده این وضعیت نیست

This comment was minimized by the moderator on the site

ظریف در واکنش به شعر ارس اردوغان: هیچکس نمی‌تواند درباره آذربایجان عزیز ما صحبت کند
نگارش از یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۱/۱۲/۲۰۲۰ - ۰۹:۵۵

شعری که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه در جریان سفرش به جمهوری آذربایجان خواند، با واکنش تند ایران روبرو شد.
او در سخنرانی خود در جریان رژه پیروزی ارتش جمهوری آذربایجان در باکو، قطعه‌ای از شعر ارس (آراز) با این مضمون را خواند: ««ارس را جدا کردند و آن را با میله و سنگ پر کردند / من از تو جدا نمی‌شدم، به زور جدایمان کردند».
در واکنش به این شعر محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران در پیامی توییتری نوشت: «به اردوغان نگفته بودند آن شعری که به غلط در باکو خواند، به جدایی اجباریِ مناطق شمال ارس از سرزمین مادریشان ایران اشاره دارد. آیا او متوجه نشد که با خواندن این شعر علیه استقلال جمهوری آذربایجان سخن گفته است؟ هیچکس نمی‌تواند درباره آذربایجان عزیز ما صحبت کند.»
اشاره آقای ظریف در این توییتر، به واقعۀ تاریخی جدایی بخش‌هایی از خاک ایران در چهارچوب عهدنامه ترکمانچای است که امروز به جزئی از خاک جمهوری آذربایجان، ترکیه و ارمنستان تبدیل شده‌اند.
عهدنامۀ ترکمانچای در اسفند ۱۲۰۶ شمسی(۲۱ فوریه ۱۸۲۸ میلادی) برای پایان دادن به جنگ‌های ایران و روسیه در دوران فتحعلی‌شاه قاجار امضا شد. با امضای این پیمان، سه ایالت قفقاز یعنی ایروان، نخجوان و بخش‌هایی از تالش در کنترل روس‌ها قرار گرفت، حاکمیت ایران بر دریای مازندران محدودتر شد و کاپیتولاسیون «قضاوت کنسولی» نیز بر مردم ایران تحمیل گردید.
با این پیمان، در مجموع حدود ۳۰ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران جدا شد که اکنون حدود ۲۰ هزار کیلومتر مربع از ارمنستان، ۵ هزار کیلومتر مربع از ترکیه و ۵ هزار کیلومتر مربع از جمهوری آذربایجان را تشکیل می‌دهند.
فتحعلی‌شاه قاجار در مجموع با امضای دو عهدنامه گلستان و سپس ترکمانچای، باعث جدایی حدود ۲۵۰ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران شد.

This comment was minimized by the moderator on the site

قصه پرغصه عباس میرزا
Posted: 24 Oct 2020 11:25 AM PDT
سهند ایرانمهر
امروز سالگرد درگذشت عباس میرزای قاجار، ولیعهد فتحعلی شاه و فرمانده ارتش ایران در جنگ با روسیه تزاری است.. عباس میرزا را برخی سرسلسله ی اصلاحات و متجددین می نامند . مورخین و وقایع نگاران از منش انسانی،و رفتار مصلحانه او به تواتر سخن گفته اند. موریس دوکوتز ،سفیر کبیر روسیه تزاری از جمله افرادی است که در توصیف خود از ایران آن روزگار تصویر دقیقی از نابسامانی ها می دهد و در این راه گاه از حدود ادب نیز پا فراتر میگذارد وقتی به عباس میرزا می رسد چنین می نویسد: «عباس‌میرزا … دشمن واقعی تجمّل است … حرکات و اطوارش خیلی جالب توجه و مظهر اصالت و نجابت است… چشمانش آیینه ضمیر اوست. مکر و کید در آن مشاهده نمی‌شود. فجایعی که در نتیجه قوانین سخن مملکت معمول است هر جا دستش برسد جلوگیری می‌کند». وقتی دوکوتز در جریان یکی از مراودات خود به باغ “عباس میرزا ” دعوت می شود و در آن باغ زیبا متوجه می شود که بخشی از دیوار در حال فروریختن است اما برای تعمیر آن اقدامی نشده از ولیعهد چرایی این ماجرا را می پرسد:
«از حضرت ولیعهد پرسیدم که چرا این دیوار را خراب نکرده‌اید؟ فرمود: زمانی که این باغ را وسعت می‌دادم محتاج به خریداری مقداری از اراضی مالک مجاور شدم، ولی چون مالک زمینی که این دیوار زشت و خراب متعلق به آن است، دهقان سالخورده‌ای است که به ماترک آباء و اجدادش علاقه تامی دارد، به قیمتی که به او دادم راضی به فروش زمینش نشد. من هم نه تنها دلتنگ نشدم، بلکه علاقه او را هم به یادگار اجدادش، تقدیس و تمجید کردم و نیز جسارت او مقبول طبع من واقع شد. فعلا صبر می‌کنم شاید بتوانم با ورثه او کنار بیایم».
موریس دوکوتز بوئه که شاهد استبداد مزمن در ایران روزگار خود بوده است با تعجب در این باره می نویسد: «تمام قطعه آسیا ذلیل شدیدترین استبدادهاست، اگر بگردید چنین عقیده‌ای یافت نشود».
( موریس دوکوتزبوئه، مسافرت به ایران، ترجمه محمود هدایت، امیرکبیر، ص۷۰)
مکاتبات عباس میرزا نشان میدهد که ذهن وی بر خلاف اذهان آرام سایر رجال زمانه اش به شدت درگیر چرایی عقب ماندگی ایرانیان بوده است چنانکه در نامه به ژوبر فرستاده ناپلئون می نویسد: «نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ …»
(حماسه کویر، محمدابراهیم باستانی پاریزی، ص ۶۶۹) بی کفایتی پادشاه، دسیسه چینی ها و عقب ماندگی مزمن ساختار حکومت و جامعه، در کنار شکست عباس میرزا از روس ها و ازهمه بدتر هزیمت اصلاندوز سرانجام رمق را از مردی که به تعبیر رجال روس« می توانست پطر کبیر آینده ایران» باشد (علی بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی، ج ۱، ص ۲۵۷ )گرفت و نادیده گرفتن شرایط و موقعیت متزلزل کشور -که امکان فتح تهران را برای پاسکوویچ فراهم می کرد و به مدد فراست عباس میرزا در عهدنامه ترکمنچای به “ارس” محدود گردید – فراموش و اینطور وانمود شد که گویی ایران چنان توانمندی و ارتشی داشته است که می توانست روس را تا پترزبورگ هم عقب بنشاند!. مخالفان و سعایت کنندگان چنین ترویج دادند که وی در مذاکرات مزدور روس ها یا عثمانی بوده و جاسوسی آنان را کرده و در ازای آن رشوت گرفته است. خود او این فشار و قضاوت غیرمنصفانه را اینگونه منعکس کرده است: «یک ‌بار کشتن، بهتر است از اینکه هر بار در مجلس‌های دارالخلافه طوری مذکور شوم که العیاذبالله اسلام را مغلوب کفر می‌خواهم و فتحنامه روس را در جنگ عثمانلو ، به دروغ، شهرت می‌دهم تا پولی از خزانه همایون درآرم و به دشمن دولت عاید کنم. سختا که آدمی است بر احداث روزگار!
نامه به علی‌نقی‌ میرزا رکن‌الدوله، در محرم ــ صفر ۱۲۴۵٫ق
سرانجام آن درد کهنه نخبه کشی و آن افت مزمن که در سپهر سیاست ایران زیر پای مصلحان و دلسوزان این سرزمین را خالی کرده است گریبان این شاهزاده با کفایت را نیز گرفت . در مورد مرگ او گفته اند که بیماری مزمن گوارش و کلیه -که درمان آن هربار بخاطر مشغله های جنگی و سیاسی او به تاخیر می افتاد -عاقبت والی متجدد آذربایجان را از پای انداخت تا در کارنامه تاریخ سرزمینی که خود بر فرزندانش تیغ می کشد، سیاهه ای دیگر ثبت شود.
سالروز درگذشت

This comment was minimized by the moderator on the site

ریشه‌های منازعه قره‌باغ
Posted: 14 Oct 2020 10:52 AM PDT
جلیل روشندل

*توضیح: این یادداشت وقایع‌نگاری نیست بلکه به تحلیل وضع موجود در منازعه قره‌باغ از زاویه‌ای متفاوت می‌پردازد.
اشاره‌ای به رویدادها: ریشه‌های جنگ امروز در منطقه قفقاز را باید در دو رویداد تاریخی جستجو کرد. اولین رویداد، فروپاشی امپراتوری نیکلای دوم است که همزمان بود با آغاز انقلاب اکتبر و استیلای حکومت شورایی در روسیه؛ و دیگری فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است که موجب انتزاع جمهوری‌های پیوسته به آن شد.
قتل عام ارامنه در حوزه قفقاز به تداوم حضور ارامنه در قره‌باغ به صورت یک منطقه خودمختار تحت نظر بادکوبه کمک کرد، ولی موجب جنگ طولانی بین آذری‌ها و ارامنه نشد.
رویداد بعدی یعنی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی زمینه‌ساز جنگی طولانی شد. جنگ جمهوری ارمنستان با جمهوری آذربایجان بر سر مناطقی رخ داد که طی رویداد اول مرزبندی آن شکل گرفته بود و تا زمان وقوع جنگ دست‌کم سه نسل دیگر از ارامنه در آن مناطق زیسته بودند.
این جنگ حدود شش سال (بین فوریه ۱۹۸۸ و مارس ۱۹۹۴)، با نوساناتی، به درازا کشید ولی در نهایت با توافقنامه بیشکک و یک آتش‌بس دوجانبه فروکش کرد. به عبارت دیگر جنگ خاتمه نیافت ولی طرفین مناقشه تصمیم گرفتند از جنگ دست بکشند.
در حاشیه این رویداد اتفاق دیگری هم افتاد که گرچه جنگ نبود ولی پایه‌گذار دعاوی فرهنگی، قومی، و مذهبی شد که اکنون با از سر گرفتن جنگ آذربایجان با ارمنستان بر سر منطقه قره‌باغ دارد در شکل ویژه‌ای ظاهر می‌شود. ده‌ها سال سُلطه مسکو (مرکز)، بر حاشیه (آذربایجان و ارمنستان) مسائل ریشه‌دار اقتصادی و عقب‌ماندگی‌هایی را موجب شده بود.
وقتی سُلطه مرکز گسست، آن مسائل حل ناشده در جامعه باقی ماند. حکومت شوراها موفق شده بود باورهای اسلامی را در آذربایجان سرکوب و خانه‌نشین کرده و یا به حداقل برساند؛ ولی نتوانسته بود کمونیسم را همسان یک مذهب (اسلام شیعی) به جای آن بکارد و ریشه‌دار کند. همانطور که مصطفی کمال آتاتورک نتوانست، سکولاریسم خاص دولتی را با ریشه‌های باورمندی به اسلام عوض کند.
بدون اینکه بخواهیم وارد مباحث جامعه‌شناختی این ادعا شویم، همین ناتوانی را امروز در ایرانِ جمهوریِ اسلامی می‌بینیم که بعد از گذشت ۴۰ سال هنوز نتوانسته است «اسلام ناب محمدی» را با باور سنتی و عمدتاً بی‌تفاوت مردمی عوض کند که خود را مسلمان می‌دانند ولی هم نوروز را جشن می‌گیرند، هم از حمله اعراب به ایران عصبانی هستند هم تخت جمشید را نماد ملی خود می‌دانند، و هم در روزهای تولد حضرت علی و حضرت محمد ازدواج خود را با صرف نوشابه‌های الکلی به ثبت می‌رسانند.
حال بدون فراموش کردن این جلوه‌های متعارض، برگردیم به مقطع ۱۹۸۹-۱۹۹۱. یعنی زمانی که شوروی در حال فروپاشی بود و گروه‌هایی از مردم هویت خود را در جبهه خلق آذربایجان می‌دیدند. اغلب نسل‌های قبلی این گروه از آذربایجان ایران مهاجرت کرده یا در زمان جدایی دو بخش، مقیم قفقاز و دست‌کم سه نسل‌شان تحت حکومت شوراها در آنجا زیسته بودند.
این هویت‌خواهان از آنسوی رود ارس شعار «آذربایجان بیر اولسون، مرکزی تبریز اولسون» [آذربایجان یکی بشود، مرکز آن هم شهر تبریز باشد] سر می‌دادند و نمی‌گفتند مرکز آن بادکوبه باشد؛ چرا که خواهان نسخه خاصی از حاکمیت بودند که تا به امروز به شکل حکومتی مستقل ظهور نکرده است.
دولت‌ها، مردم، و فرهنگ: در مقطع ۱۹۹۱-۱۹۹۲ جمهوری آذربایجان خیلی زود متوجه شد که در میانه جنگ با ارمنستان فشارهای اقتصادی زندگی می‌تواند مردمی را که تازه از یوغ حکومت شورایی خلاص شده‌اند با انگیزه‌های زبانی، قومی و مذهبی به سمت ایران سرازیر و جبهه جدیدی را در جنگ علیه جمهوری آذربایجان ایجاد کند.
ضمن اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران هم متوجه شد که نمی‌تواند از افسانه پیوند مجدد آذربایجان به عنوان یک پدیده برای تحقق اصل «جهان را سراسر مسلمان می‌کنیم» طُرفه‌ای ببندد و باید خیلی سریع به ماجرا خاتمه بدهد، و گرنه ممکن است تبریز (علیرغم آذری بودنِ تعدادی از مراجع مسلمان)، به آذربایجان متصل شود یا حتی «مرکز آذربایجان شود» و از ایران منتزع گردد.
چرا که آذری‌های شمال ارس با طرح ستم ملی و تبعیض در حق آذری‌های جنوب عملاً پیشروی‌هایی می‌کردند که برای جمهوری اسلامی ایران قابل قبول نبود؛ پیشروی‌هایی که رنگ و پوشش قومیت، زبان، و مذهب داشت ولی از جنس اسلام جمهوری اسلامی ایران به حساب نمی‌آمد.
بنابراین با پذیرش این اصل که دو پاره شدن آذربایجان سیاست شوروی بوده، اکنون که چندین واحد سیاسی مستقل بر سر سفره غنی نفت و گاز دریای خزر نشسته‌اند، اگر نتوانند با یکدیگر همکاری کنند کارشان به تعدّی به منافع و امنیت ملی متقابل می‌کشد.
با درک این تهدید بالقوه استراتژیک و به عنوان یک اهرم اطمینان از حدود ۳۰ کیلومتر مرز مشترک با ارمنستان نیز می‌توان استفاده کرد و از ارمنستان و قضیه قره‌باغ اهرمی ساخت که در صورت لزوم بتواند هرگونه توسعه‌طلبی جمهوری نوپای آذربایجان را مهار کند. محصول این پروسه که خیلی زود هم به نتیجه رسید؛ اسطوره پیوند دو آذربایجان را حول محور قوم، زبان و مذهب مشترک بایگانی کرد، ولی اجازه داد به صورت خُفته در میان مردم آذری زبان در هر دو طرف باقی بماند.
در این پروسه عاملی که به نفع جمهوری آذربایجان عمل می‌کرد، تمایل انبوه آذری‌ها بود که اغلب با در دست داشتن قطعات عکس‌های تاریخی در شهرها و استان‌های شمالی ایران به دنبال خویشاوندان گمشده خود می‌گشتند که گویا پس از پیوستن آذربایجان به اتحاد جماهیر شوروی دیگر هیچگاه نتوانسته بودند آنان را پیدا کنند. از نظر ایران، این حرکت می‌توانست عملاً موجب جابه‌جایی مرزها به سمت جنوب یا شمال بشود.
عاملی که بر علیه اسطوره اتحاد دو آذربایجان عمل کرد، سطح بسیار پایین توسعه و اقتصاد آذربایجان بود که مطلوب طبقات مُرفه آذری در ایران نبود و آنقدر قدرت نداشت که کشش و مهاجرت آذری‌های ایران را به سمت شمال تقویت کند.
این عامل در طول دو دهه اخیر به دلایلی که توضیح داده می‌شود اندک اندک به ضرر جمهوری اسلامی تغییر ماهیت داد. کُنش متقابل این عوامل را باید در راستای سختی‌هایی مشاهده کرد که یا از طریق فشارهای داخلی (سرکوب آزادی‌های فردی و حقوق بشر) و یا به دلیل فشارهای خارجی (عمدتاً تحریم‌های اقتصادی) به مردم ایران تحمیل شد.
در داخل با امنیتی شدن فضا و تهدید آزادی‌ها، بخصوص پس از دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی مردم به دنبال راهی بودند که به هر شکل ممکن از کشور خارج شوند. مرفهین و روشنفکران برخلاف دوران انقلاب مشروطه به قفقاز نگاه نمی‌کردند، بلکه نگاه به غرب داشتند؛ نگاهی که با موانع بی‌شمار مواجه بود و طی سال‌های مختلف طیف وسیعی از مناطق جغرافیای جهان را آزمون کرد. این طیف از آمریکا شروع شد و به اروپا، اروپای شمالی، آسیای جنوب شرقی، استرالیا و حتی روسیه و ترکیه منعطف شود.
به دلیل قوانین محدودکننده مالکیت و تابعیت، گرچه تعداد زیادی از جوانان برای تحصیل به روسیه و کشورهای شرق اروپا نیز تمایل اجباری پیدا کردند، ولی این تمایل وسعت نداشت و لذا بین روسیه یا آذربایجان و ارمنستان یا حتی گرجستان، ترجیح مردم ترکیه بود با امید اینکه ترکیه ممکن است به اتحادیه اروپا به پیوندد.
زمانی اگر می‌توانستند ثابت کنند که به زبان آذری تکلم می‌کنند و در نقاط آذری زبان متولد شده‌اند به سادگی می‌توانستند تابعیت ترکیه را نه تنها بدون هزینه، بلکه با دریافت کمک هزینه ماهانه، به دست بیاورند. اما با ظهور داعش در منطقه معادلات برهم خورد و ترکیه مطلوبیت خود را از دست داد.
در این میان جمهوری آذربایجان همچنان ایستگاهی بود که برای آذری‌های ایران جاذبه داشت. ایستگاهی بود با زبان شیرین آذری، اشعار شهریار، ترانه‌های رشید بهبودف و دیگر خوانندگان و نوازندگان آذری‌زبان. التهاب پیوند دو آذربایجان در متن کمرنگ‌تری در بطن این ایستگاه خفته بود.
الزامات استراتژیک: الزامات و تغییرات در موازنه قدرت و به اصطلاح الزامات استراتژیک می‌تواند شرایطی را ایجاد کند که یک التهاب خفته مجدداً بیدار و به شکل جدیدی بروز کند. آتش‌بس ۱۹۹۴ بین ارمنستان و آذربایجان چندین بار شکسته شد بدون اینکه از حد خاصی فراتر برود.
پیشران درگیری گسترده‌ای که از هفته اول ماه سپتامبر امسال آغاز شد از جنس استراتژیک بود و در هر دو طرف تصوّر تغییر در موازنه قوا را ایجاد کرد. اینبار حمایت بازیگران خارجی مانند روسیه و ترکیه ماشه جنگ را کشید و انتخاب راه حل جنگ –حتی بدون اینکه دیپلماسی آزموده شود– به منازعه‌ای بدل شد که باور می‌شد راه حل نظامی ندارد. هنوز هم این منازعه‌ای نیست که بتواند از راه جنگ حل شود و در همین روزهای اخیر مذاکره بیش از جنگ مورد بحث و گفت‌وگو است.
در این میان ایران که بیش از دو دهه به نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز و بازی استراتژیک روی آورده بود تا موازنه‌ای در همسایگی ایجاد کند با احساس نگرانی از نزدیکی آذربایجان به ترکیه و اسرائیل که یکی ممکن است با جابه‌جایی وابستگان به داعش و دیگری با کمک هزینه‌های تسلیحاتی و نظامی موجب تغییرات استراتژیک شود، تصمیم گرفت با اروپا همزبان شده و با حمایت ضمنی از ارمنستان دو طرف را به گفت‌وگو و سازش دعوت کند، در حالی که آذربایجان بر این باور است این مواضع به اندازه کافی تغییر کرده و منازعه باید با تخلیه مناطق اشغالی به نفع آذربایجان خاتمه یابد.
به عبارت دیگر از منظر آذربایجان اوضاع و احوال به نفع این کشور است و موقع خاتمه دادن به آتش‌بس از طریق اعمال حاکمیت ملی فرا رسیده است.
ارمنستان در نقطه مقابل این وضعیت، به حمایت ایران از یک طرف و پیمان امنیت جمعی که از سال ۱۹۹۲ بین روسیه، ارمنستان، تاجیکستان، قزاقستان، قرقیزستان، بلاروس، و ازبکستان ایجاد شده متکی است. با محاسبه این حمایت است که ارمنستان احساس می‌کند اهرم کافی برای حفظ وضع موجود (نه جنگ، نه صلح: آتش‌بس) در اختیار دارد و به این ترتیب است که، علیرغم خواست جامعه بین‌المللی جنگ تاکنون ادامه داشته است.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

مملکتی که مسئولان نادان و روشنفکران خائن دارد ناموسش شخم می‌خورد
سام منجزی
احمد علیرضابیگی؛ نماینده تبریز گفت: “قره باغ سرزمین اسلام است و به دست جوانان شیعه باید آزاد شود.”!!!
پس از آزادسازی بستان تعدادی از فرماندهان به نزد شیخی رفتند که به پیشواز نیروهای عراقی گاو ذبح کرد و ورود سربازان عرب را جشن گرفته بود. می گویند وقتی فرمانده بعثی وارد روستا شد با پوزخند شیخ را نگریست و گفت «گاو برای چه؟ در بغداد گوشت فراوان بود برای سربازان من جنس لطیف بیاور». شیخ که تصور نمی کرد فرمانده مسلمان عرب از شیخی مهمان‌نواز عرب چنین درخواستی کند خشکش زد. فرمانده بعثی خنده‌ای مستانه سرداد و رو به نیروهای خود کرد و گفت «با جنس لطیف از خود پذیرایی کنید» سربازان بعثی نیز هر کدام به خانه‌ای حمله‌ور شدند و به دنبال آن صدای جیغ و التماس زنان بود که به آسمان می‌رفت.
یکی از فرماندهان که خود با این شیخ نادان که هفت دخترش توسط عراقی‌ها آبستن شده بودند ملاقات کرده بود می‌گفت: «به او گفتم حالا خوب شد که عراقی‌ها این بلا را برسر دخترانت آوردند؟» شیخ جواب داد «من نادان بودم و فکر می کردم آنان مسلمان و همخون من هستند و حرمت نگه‌ می‌دارند اما بدانید در سرزمینی که شیوخ آن خائن و احمق باشند ناموسش توسط بیگانه شخم می‌خورد، من با نگاه کردن به دخترانم یاد خیانت خود می‌افتم و روزی صدبار می‌میرم» البته شیخ جاهل نمی دانست که آثار و تبعات حمایت و تحریک درنده‌ای چون صدام برای حمله به ایران تنها به از دست رفتن ناموس اهالی بستان ختم نمی شود بلکه هشت سال مملکتی فلج، ده‌‌ها هزار جوان پرپر و صد‌سال برای رفع خرابی‌های آن زمان نیاز است.
متاسفانه در روزهای اخیر چهار نماینده ولی فقیه در استان‌های آذری به همراه تعدادی از مسئولان نادان در حمایت از مناقشه آذربایجان سخنانی نسنجیده گفتند که اگر مهار نشوند تبعات وحشتناکی برای کشور خواهند داشت. ظاهرا اینگونه افراد از اشتباه سال ۵۹ هموطنان عرب عبرت نگرفتند و قصد دارند در فتنه عبری_پانترکیسم با ماجراجویان و تجزیه طلبان همسو شده‌اند تا همچون شیوخ بستان، حامی قدرت طلبانی شوند که قومگرایی را نردبان خود ساخته‌اند.
آقای علیرضا بیگی نیازی نیست که بگوییم تاریخ جنگ‌های عثمانی و ایران را بخوانید تا بدانید سربازان عثمانی چه بلایی بر سر اهالی تبریز و ارومیه آوردند اما اگر شما و دیگر مسئولانی‌که تمایل دارند از شیعیان باکو حمایت کنند همچنان بر گفته خود اصرار دارید، می توانید جوانان خود را از ارس عبور دهید تا به پانترک‌ها اردوغان بپیوندند اما حق ندارید حماقت شیوخ عرب خوزستان را تکرار کنید و سرنوشت هشتاد میلیون ایرانی را بازیچه تمایلات شیطانی خود سازید.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

مشاور نظامی حیدر علیف: ترکیه داعش را به مرزهای ما آورده است! انتقاد از بیانیه ائمه جمعه
اوضاع در داخل قره‌باغ و آذربایجان پیچیده شده ولی واقعیت‌های موجود حاکی از آن است که آذربایجان حق دارد برای بازگرداندن قطعه‌ای جدا شده از سرزمین خود و آزادسازی آن از دست اشغالگران اقدام کند.
این را مشاور نظامی وقت حیدر علیف می‌گوید و ادامه می‌دهد: آزادی قره‌باغ در حقیقت هدفی درست و مقدسی برای ایران و جمهوری آذربایجان به شمار می‌رود ولی آنچه امروز آذربایجان انجام می‌دهد، نه برپایه این اراده اصیل بلکه برای ایجاد اغتشاش در منطقه است. این کشور نیاز داشت برای دست‌یابی به اهداف خود قائله‌ای را در منطقه ایجاد کند که از قره‌باغ برای این مهم استفاده کرد.
منصور حقیقت‌پور در ادامه می‌گوید: ترکیه در ماه‌های گذشته اقدامات فرامنطقه‌ای بسیاری همچون لشگرکشی به لیبی برای تعیین تکلیف دولت این کشور و اعزام نیرو به شرق مدیترانه برای تسلط بر منابع نفت و گاز را در دستور کار خود داشته ولی نکته قابل توجه آن این است که نمی‌تواند به مردم بگوید پول‌های شما را استفاده کردیم ولی دستاوردی نداشتیم به همین دلیل افکار عمومی را متوجه قره‌باغی می‌کند که میان مسلمانان محلی مقدس به شمار می‌رود.
نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نهم در ادامه با بیان اینکه «مقامات ترکیه سودای لیدری اهل سنت را دارند و می‌کوشند خود را به عنوان بزرگ جهان آنان عرض اندام کنند»، گفت: تفکراتی از این دست باعث شده تا ترک‌ها امروز در منطقه قره‌باغ حاضر شوند و واقعیت آن است که آنان در حال مهندسی اقدامات در این منطقه هستند. ترکیه با استفاده از مزدوران داعشی و تروریست خود که آنان را از سوریه و لیبی به قره‌باغ کشانده، با همراهی چند افسر نظامی در حال ایفای نقش در این منطقه است.
به گفته وی، ارمنستان و جمهوری آذربایجان هر ۲ جزء همسایگان ایران به شمار رفته و جمهوری اسلامی در گذشته بر لزوم بازگشت قره‌باغ به آذربایجان تاکید کرده ولی در شرایط کنونی اوضاع متفاوت است و باتوجه به نگرانی‌های موجود، ایران باید در سیاست خارجی خود روشی عقلانی را در پیش بگیرد نه احساسی. خروج نیروهای داعش از عراق به معنای حضور آنان در شمال غرب ایران است. در چنین شرایطی ممکن است که نیروهای ایرانی با این تروریست‌ها تنها به اندازه یک رودخانه فاصله داشته باشند. حال سوال اینجاست ما می‌تواند آزادسازی قره‌باغ توسط تروریست‌ها را تایید کرده و کنار آنان ایستاده و بجنگیم؟
حقیقت‌پور در ادامه تلویحا به انتقاد از بیانیه ائمه جمعه استان‌های آذربایجان غربی و شرقی، اردبیل و زنجان در مورد قره‌باغ پرداخت و تصریح کرد: امامان جمعه برای همه ما محترم هستند ولی سخنگوی سیاست خارجی ایران نیستند. نزاع قره‌باغ از جمله مواردی است که تعیین تکلیف و اتخاذ موضع درباره آن در حیطه اختیارات شورای عالی امنیت ملی قرار دارد و باید توجه داشت ائمه جمعه سخنگوی این نهاد نبوده و تنها و تنها دیدگاه‌های خود را بیان کردند.
حقیقت پور متذکر شد: در این میان باید توجه داشت که اوضاع به شدت پیچیده است و هرگونه موضع گیری و اقدامی از سوی جمهوری اسلامی باید همراه با عقلانیت و بدون شتاب‌زدگی‌های مرسوم باشد. امروز نباید به وزارت امور خارجه فشار آورد و آنان را ملزم به موضع‌گیری‌های ناپخته کرد همانطور که نباید موضع‌گیری شتابزده ائمه جمعه را تایید کرد. علاقنیت و صبوری باید در دستور کار نهادهای مربوطه قرارگیرد.
این نماینده اسبق مجلس یادآور شد: «درست است که آذربایجان روزگاری جزئی از خاک ایران بوده و امروز نیز کشوری مسلمان و شیعه محسوب می‌شود ولی هرگز برای جمهوری اسلامی دوست صادقی به شمار نرفته است»، همین جمهوری آذربایجان بود که اسرائیل را به منطقه آورد. مگر تروریست‌هایی که شهید شهریاری و بچه‌های هسته‌ای ایران را ترور کردند، از آذربایجان نیامده بودند؟ مگر پهباد جاسوسی «هرمس» که متعلق به اسرائیل بود و در نطنز اقداماتی را ترتیب داد از آذربایجان بلند نشده بود؟
او در خاتمه به روزهای حضور خود در آذربایجان اشاره کرد: زمانی که بنده در آذربایجان مشغول آموزش نظامی به آنان بودم و به‌عنوان مشاور نظامی مقامات مسئول این کشور فعالیت می‌کردم، می‌گفتند که ایران در حال کمک به ارمنستان است اما دروغ می‌گفتند، هنوز هم دروغ می‌گویند. جمهوری آذربایجان امروز می‌گوید چرا ایران اجازه عبور ۶۰۰ کامیون را به سمت ارمنستان داده حال آنکه ۳۰ سال است که ایران مرز خود را در اختیار آنها قرار داده و از آستارا و بیله‌سوار وارد نخجوان می‌شوند و همزمان بخشی از خاک ایران نیز در اختیار آنان قرار گرفته است. آنان باید بدانند که قرار نیست که نمک بخورند و نمکدان بشکنند. ما همچنان معتقدیم که قره‌باغ منطقه‌ای مقدس است ولی تروریست‌های داعشی حق ورود به منطقه را ندارند.
منبع: سایت مدارا
@IRAS_INSTITUTE

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

پیشنهادات مدنی برای مناقشه قره باغ Posted: 07 Oct 2020 11:46 AM PDT ابوالفضل فاتح

بسم الله الرحمن الرحیم
در کمال تاسف، بار دیگر شاهد درگیری های خونین در منطقه اشغالی قره باغ فی مابین ارمنستان و آذربایجان هستیم که متاسفانه این بار نیز همچون بسیاری دیگر از درگیری ها در تاریخ منطقه، پای قدرت های خارجی نیز به میان آمده که اهدف سوداگرانه ی خویش را در سر دارند و از هر سو به ماجرا می نگریم به نوعی تهدید امنیت ملی ایران نیز در میان است. چه فرانسه و روسیه ( همسایه بزرگ ما) که از اشغال حمایت می کنند و هر کدام سابقه تعدی به کشورهای مختلفی را دارند و چه ترکیه که همسایه مهم ماست و از سوی دیگر در پی گسترش مرزهای منافعش تا نزدیکی خزر برآمده و از نقش آفرینی هایش در منطقه بی خبر نیستیم، و چه اسرائیل که اهداف سیاهش بر کسی پوشیده نیست، هر کدام به نوعی تهدید کننده امنیت و منافع بلند مدت ایران هستند و موج تهمت ها علیه ایران نیز بخشی از همین سناریو و با هدف درگیر کردن و یا منفعل کردن ایران و نه مشارکت سازنده آن است. در چنین شرایطی، چه بسا بهترین رویکرد برای ایران و برای آذربایجان و ارمنستان همان است که این اشغال نه با دخالت قدرت ها، بلکه با تدبیر دو دولت و ملت آذربایجان و ارمنستان و همکاری سارنده و نه جنگ افروزی همسایگان با کمترین خسارت و دخالت، هر چه سریعتر به پایان برسد. و طبیعی است که هیچکس و به هیچ دلیلی نمی تواند حامی اشغال باشد. اشغال، اشغال است و اشغالگر هر کس باشد و هر قومیت یا آئینی داشته باشد، محکوم است و باید به بی بهانه به اشغال پایان دهد. چنان که قطعنامه های چهارگانه شورای امنیت نیز بر آن تصریح دارد ارمنستان باید هر چه سریعتر سرزمین های اشغالی را تخلیه کند و به مرزهای خود بازگردد. البته ضروریست که آذربایجان نیز امنیت و آینده ارمنی های منطقه ی قره باغ را به عنوان بخش و قومی از آذربایجان و با حقوق یکسان تضمین نماید. ایران عزیز، الگوی بسیار مناسبی برای پذیرش اقوام مختلف است و می بینیم که ارامنه به خوبی به عنوان بخشی محترم و جدایی ناپذیر از ملت شریف ایران شناخته می شوند. تا زمانی که اشغال باقی بماند، و دست قدرتهای خارجی در منطقه دراز باشد، هر آینه آتش زیر خاکستر باقی خواهد بود و روزی دوباره شعله خواهد کشید. همانطور که بیش از سی سال است این منازعه به تناوب ادامه یافته و موجب تضعیف آذربایجان و ارمنستان و ساختن جای پا برای سوداگران و بیگانگان و استخوان لای زخم شده است و ممکن است به تدریج چهره ی خطرناک تری هم از خود بروز دهد و ابعاد منازعه تمدنی نیز پیدا کند. به ویژه که هر دو طرف به شدت بر ابعاد مذهبی و قومی منازعه در میان ملت ها دامن می زنند. حال آن که بر اساس شواهد بعید است رهبران این کشورها به واقع انگیزه های مذهبی داشته باشند.
در این حال، فارغ از آنچه در میان صحنه‌گردانان نبردهای خونبار فعلی میگذرد، و فارغ از موضعی که جمهوری اسلامی ایران برای نقش آفرینی سازنده با توجه به مقدورات و مصالح بلند مدت ازجمله ضرورت های منطقه ای، ملی و مذهبی و قومی و اخلاقی می تواند بگیرد، درک یشینه های تاریخی، فرهنگی و مذهبی مشترک و عمیق ملت ایران و تکریم عواطف و مطالبات انسانی هموطنان عزیزمان در قبال رویداد غمباری که در جوار مرزهای شمالی ایران می گذرد، یک ضرورت انکار ناپذیر است. هم انسانیت و هم مصلحت اقتضا می کند در این خصوص اجازه داده شود:
الف – همه جریانات مختلف سیاسی و مدنی و قومی، در امنیت و آزادی، دیدگاه ها و احساسات خود را بیان کنند و در این خصوص استثناء یا ترجیحی نباشد. البته حساب تجزیه طلبی و قوم پرستی جداست. ممکن و قابل انتظار است کثیری ازهوطنان به ویژه آذری ها، قصد حمایت از اقوام آذری آذربایجان را داشته باشند و بخواهند احساسات و دیدگاه های خود را ابراز دارند. یا همین طور کسانی مخالف این جنگ و حامیانش بوده و یا نظر دیگری داشته باشند، نظیر ارامنه ی ایران. و یا ممکن است شخصیت های فکری و دانشگاهی راه حل و تحلیل های راه گشایی برای نقش آفرینی سازنده دولت و ملت ایران و یا دول درگیر داشته باشند. بارها عرض شده است که چند صدایی و باز بودن فضای تحلیل، اظهار نظر و ابراز احساسات یک مقوله ی مدنی و کاملا پذیرفته شده در عرف ملی و بین المللی و از لوازم توسعه پایدار و ارتقاء توان ملی است و به ویژه در کشوری که دارای تنوع قومی و مذهبی است. از همین روی، صرف نظر از نوع و ماهیت مواضع، این که تا کنون گروهی از نخبگان، علما یا نمایندگان یا سیاسیون نظر خود را ابراز داشته اند و یا این که دیگر نهادها و تریبونها از جمله جریانات دانشجویی نظرات خود را ابراز دارند یا اجتماعات خود را داشته باشند، و شخصیت هایی دیگر نظری دیگر ابراز دارند، امری پذیرفته است و ای کاش این امکان برای همه و با هر طیف سیاسی و فکری به ویژه نهادهای غیر حکومتی فراهم باشد. دلیلی هم ندارد که همه همخوان با دیدگاه دولت و حکومت یا پسند این حزب و آن گروه باشد و دلیلی هم ندارد که اجتماعات به افراط کلامی، خشونت سیاسی و یا سرکوب فیزیکی کشیده شود. در هر موضوع داخلی یا منظقه ای موافقان و مخالفان باید بتوانند متمدنانه ابراز نظر کنند. علاوه روشن است که باز شدن فضای داخلی و اتخاذ چنین رویکردی از عوارض داخلی مناقشه فعلی نیز به شدت خواهد کاست و از سوی دیگر دست حکومت را نیز در اتخاذ سیاست سازنده و نه منفعلانه یا درگیرانه بازتر خواهد کرد.
ب – فراهم آوردن امکان کمک های انسانی و بشر دوستانه به مردم جنگزده و مصدومان و آوارگان نیز یک مقوله اخلاقی و استثناء ناپذیر است. هیچ ملاحظه ی سیاسی را در این خصوص نمی توان دخالت داد. اگر مسلمانان ایران و اقوام آذری مایلند از مردم مسلمان و شیعیان آذربایجان حمایت انسانی داشته باشند و دردشواری ها و درد و رنج آنان همدلی دشاته باشند، نباید مانعی برای آن قائل شد و باید آن را تسهیل نمود. این عزیزان نیز به خوبی درک می کنند که همین امکان را باید برای ارمنی های ایران برای کمک انسانی به همکیشانشان به رسمیت شناخت.
امید است، درگیری های تلخ این منطقه در اسرع وقت و از طریق گفت و گو و با تمکین قوانین بین المللی و رفع اشغال خاتمه یابد و دو همسایه دائمی شمالی ایران، در کمال صلح و استقلال به همزیستی سازنده برای خود و منطقه دست یابند.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
۱۶ مهرماه ۱۳۹۹

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

قره باغ و منافع ملی ایران Posted: 06 Oct 2020 10:29 AM PDT بهمن قاجار

براساس حقوق بین الملل، مرزهای داخلی مستعمرات پس از استقلال، بایستی دست نخورده باقی بماند، از همین رو، قره باغ که واحدی درون جمهوری آذربایجان شوروی بود پس از سقوط شوروی بر مبنای حقوق بین الملل جزیی از جمهوری آذربایجان است، با این وجود نه آذربایجان و نه ارمنستان، به عنوان دو کشور مستقل قدمت چندانی ندارند، بافت جمعیتی قره باغ هم ارمنی است و قره باغ هیچ گاه درون کشور مستقل آذربایجان قرار نداشته و ثبات و قراری درون این کشور نداشته است، اما قره باغ متعلق به هر کشوری باشد و حق در مساله قره باغ با هر کدام باشد، منافع ملی ایران در این میان چیست؟
ما ایرانی هستیم و جدای از این که حق با باکو است یا ایروان؟ باید صرفا و صرفا به منافع ملی ایران بیاندیشیم نه به این که حق با کیست؟ آن چه برای من ایرانی باید مهم باشد حفظ و صیانت از منافع ملی ایران در این بحران است نه حفظ تمامیت ارضی آذربایجان و حق تعیین سرنوشت ارمنی های آرتساخ، هیچ کدام برای من ایرانی نباید اولویت باشد، اما منافع ملی ایران در این میان چیست؟! منافع ملی ایران در برکنار ماندن از آتش جنگی است که در شمال باختری ایران شعله می کشد، راه حل برکنار ماندن از این آتش، مهار پان ترکیسم و جلوگیری از استقرار تروریست های تکفیری در کنار خاک ایران است، نیاکان من در قره باغ از ارمنی ها ضربه دیده اند، من با آذری ها و مسلمانان قفقاز پیوندهایی ناگسستنی دارم، عموزاده هایم در جمهوری آذربایجان زندگی می‌کنند و چند سال پیش بود که یکی از این عموزادگان نقاشی من را کشید و برایم هدیه فرستاد و در کنار آن نقاشی ، عکسی بود از یک عموزاده دیگرم با لباس ارتش جمهوری آذربایجان در خط مقدم آتش با ارمنستانی ها، دو سال پیش به باکو رفتم و از مردم آن جز نیکی و خوبی ندیدم، پس من هم احساسات عاطفی عمیقی به سمت آذربایجانی ها دارم ولی برای من به عنوان یک ایرانی، اولویت اول و آخر ایران و ایرانی است، نمی توانم خمپاره اندازی به سمت خاک ایران را تحمل کنم، نمی توانم نظاره گر حضور تروریست های تکفیری در نقطه صفر مرزی ایران و نیز میان شیعیان جمهوری آذربایجان باشم و نمی توانم در برابر شعارهای نفرت پراکنانه فارس و کرد و ارمنی، آذربایجان دشمنی ساکت بشینم، دولت متبوع ما باید خجالت و رو دربایستی را کنار بگذارد و در جایی بایستد که به هر بهایی شده از منافع ملی و تمامیت ارضی و وحدت ملی ایران و نه هر کشور دیگری صیانت نماید.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

منطقه در انتظار جنگی بزرگ؛ آتش این جنگ می‌تواند کل منطقه را فرا بگیرد
Posted: 05 Oct 2020 10:24 AM PDT
یان برمر، رییس گروه اوراسیا و تحلیلگر برجسته سیاسی در مقاله‌ای در پایگاه خبری تحلیلی «تایم» می‌نویسد: اختلاف بر سر اراضی قره‌باغ از جایی شروع شد که یک قدرت خارجی تصمیم گرفت نقشه منطقه را آن طور که دلش می‌خواهد، تقسیم‌بندی کند. این کار باعث شد تاریخ تغییر کند و آتش مناقشه‌ای دیرینه شعله‌ور شود. در دهه ۱۹۲۰ میلادی، دو ایالت ارمنستان و آذربایجان تحت حاکمیت مسکو درآمدند و به بخشی از اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شدند. منطقه نگورنو قره‌باغ که ناحیه‌ای کوهستانی به اندازه ایالت دلاور امریکاست، عمدتا ارمنی‌نشین بود اما نقشه‌کشان شوروی آن را به جمهوری کمونیستی آذربایجان دادند. تا چند دهه شکایت ارامنه در خصوص وضعیت این منطقه نادیده گرفته شد در نهایت در واپسین روزهای حکومت شوروی، جنگی میان دو طرف درگرفت. ده‌ها هزار تن کشته شده و بیش از یک میلیون نفر مجبور شدند خانه‌های‌شان را ترک کنند./اسکان نیوز

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

این روزهای و در میانه جنگ ارمنستان و آذربایجان، یک طنز تلخ نیز در شبکه های اجتماعی ایران با روایت های متفاوت، دست به دست می شود، که ناظر بر شرایط بد کشور خودمان ساخته شده است، که دو کشور در حال جنگ را تهدید کردند اگر دست از جنگ بر ندارید شما را به سرزمین اصلی خود، یعنی ایران باز خواهیم گرداند :
"امروز سازمان ملل به آذربایجان و ارمنستان هشدار داد در صورت ادامه جنگ، هر دو کشور را به ایران پس می دهد، میگن از صبح تا حالا هر دو تا کشور صد بار از هم عذرخواهی کردن.."
"سازمان ملل به ارمنستان و آذربایجان گفتند یا صلح فوری یا شما هر دو کشور مال ایران بودید برمیگردونیم ایران. حالا از دیروز هردو کشور افتادند به التماس و عذر خواهی از همدیگر"

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

نکاتی مهم در خصوص جنگ قره باغ

قره باغ از مناطق شمالی ایران بود که پس از جنگ اول ایران و روسیه تزاری و کشته شدن جوادخان قاجار آخرین حاکم ایرانی آن ، در طی عهدنامه گلستان، از خاک ایران جدا شد . پس از فروپاشی حکومت تزاری در روسیه ، آذربایجان و ارمنستان تا حدودی مستقل شدند اما با قدرت گیری اتحاد جماهیر شوروی مجددا تحت حاکمیت این نظام سیاسی قرار گرفتند.
هنگامه فترت و احتضار اتحاد جماهیر شوروی ، در سال ۱۹۸۸ ارمنیان خواستار استقلال شدند که توسط ارتش جمهوری آذربایجان به رهبری حیدرعلی اف طی ۳ سال به شدت سرکوب و قتل عام گردیدند.
در واکنش به قتل عام مورد اشاره ، نظامیان ارمنستان برای دفاع از ارمنیان وارد عمل شده و در طی یک جنگ ۳ ساله (۱۹۹۱ - ۱۹۹۴ ) مناطق قره باغ ( که عمدتا ارمنی نشین اند ) را به تصرف در آوردند و جمهوری" آرتساخ " (وابسته به ارمنستان ) از دل آن جنگ متولد شد .
اکنون کینه های قدیمی و معضلات داخلی الهام علی اف رئیس جمهور آذربایجان باهم ترکیب شده و او را برآن داشته تا با بهره گیری از تفکرات نوعثمانی گری اردوغان و کمکهای وی قره باغ را بازپس گیرد.
در این خصوص ذکر چند نکته ضروری ست:
1- جمهوری آذربایجان متحد غرب و رژیم صهیونیستی بوده و حتی خاکش را در اختیار نیروهای اسرائیلی قرار داده و ادعاهای ارضی نسبت به خاک آذربایجان ایران دارد و مناطق قره باغ به نوعی حائل بین جمهوری آذربایجان و ایران است که اگر به تصرف نیروهای علی اف و تروریست های اعزامی اردوغان درآید ، خطر جدی در بُعد امنیت ملی و تمامیت ارضی برای ایران ایجاد خواهد شد‌‌.
از این جهت که گام بعدی اردوغان و علی اف اتصال زمینی نخجوان به جمهوری آذربایجان خواهد بود و دست ترکیه را برای رسیدن به قفقاز و دریای خزر و استفاده از منابع آن بازخواهد کرد.
2- ارمنستان متحد روسیه ، ایران و سایر کشورهای مخالف ایالات متحده بوده و اخیرا نیز در رزمایش قفقاز ۲۰۲۰ با کشورهای شرقی به تمرین نظامی در سطح منطقه ای پرداخت‌. درواقع میتوان گفت نزاع بین آذربایجان و ارمنستان از سطح ۲ دولت فراتر رفته و رنگ بوی زورآزمایی قدرت های منطقه ای به خود گرفته.
3- حدود ۴۰۰۰ تروریست تکفیری طی روزهای گذشته از شمال سوریه به مناطق درگیر اعزام شده اند. حضور این افراد که کینه تاریخی از جمهوری اسلامی به علت نبرد با تروریسم در سوریه دارند، در مجاورت مرزهای ایران تهدیدی آشکار بوده و به نظر می رسد دستگاه دیپلماسی باید موضعی قاطع در خصوص آن اتخاذ نماید و نهادهای نظامی ایران نیز نباید در این جنگ موضع بی طرفانه داشته باشند‌ چرا که مسئولان رسمی ترکیه و آذربایجان علنا بر جدا سازی استان های آذری زبان از ایران تاکید می ورزند.
در نهایت باید گفت اعتقادات و رویکردهای سران جمهوری لائیک آذربایجان ‌، هیچ نسبتی با آذری زبان ها در آن کشور و ایران ندارد و حتی اکثریت شهروندان شیعه جمهوری باکو نیز توسط دولت الهام علی اف به علت اعتقادات مذهبی شان به شدت سرکوب شده و منکوب می گردند و این گمان که دفاع از آذربایجان در این نبرد حمایت از مسلمان و دارالسلام در برابر غیر مسلمان و دارالکفر است ، گمانی باطل و انگاره ای ناقص خواهد بود.

مصطفوی
This comment was minimized by the moderator on the site

جنگ قومیتی میان ارمنستان و آذربایجان بر سر تصاحب منطقه قره باغ (1988 تا 1994 میلادی) منجر به کشته شدن 30 تا 35 هزار نفر شد و حدود 1 میلیون آواره در پی داشت.
حمایت نظامی ترکیه و روسیه از طرفین درگیر بجای میانجیگری، آتش جنگ دیگری را شعله ور خواهد کرد که قطعاً کشتار و آوارگی غیر نظامیان را در بر دارد. نقش #ایران به عنوان همسایه در حل مناقشه و حفظ صلح در منطقه حیاتیست. #NO_MORE_WAR

مصطفوی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

حلالیت‌طلبیدن یا عذرخواهی چند ماه پیش یک استاد جامعه‌ شناسی دانشگاه تهران فوت کرد. او گرایشات مذهب...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
اگر حمله موشکی جمهوری اسلامی به اسراییل را برد نظامی بدانیم؛ حمله به زنان سرزمینم توسط «گشت ارشاد ای...