کشتار و آوارگی و ظلم در افغانستان هرگز پایان ندارد، و هنوز زخم نبرد قره باغ باز، و کشتار و آوارگی های آن پابرجاست، که امروز اسراییلی ها در صبح، و فلسطینی ها در بعد از ظهر با کشتاری عظیم مواجه شدند. اسراییلی ها روز خود را با زوزه های موشک، راکت و گلوله آغاز کردند، بعد هم حمله ایی برق آسا که به اسارت و کشتار ساکنان مناطق اسراییلی نشین منجر شد، اما همه چیز مشکوک است، چرا که انگار همه ی چشم های بینای جهان، کور شده بودند، تا این نبرد آغاز شود، و تا حدی که می خواهد پیش رود! تو گویی چشم های زیادی به دیدن خونریزی های امروز آماده مست شدن بودند.
چرا که تمام سرویس های امنیتی و نظامی منطقه و جهان از جمله اسراییل، امریکا و... و تمام همکاران منطقه ایی اشان انگار در یک خواب خرگوشی بودند، تا حوادثی که باید، اتفاق بیفتند؛ کارشناسان سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی، نظامی همه ی آنها غافلگیر شدند، و باخت خود را باید اعلام کنند، نه گنبد آهنین اسراییل بیدار بود، و نه مرزبانانش استحکاماتی برای دفاع از مرزهای مصنوعی سیاسی با فلسطینی های ساکن در بزرگترین زندان سرباز جهان، و باریکه غزه داشتند،
و در نتیجه، شرایطی مهیا بود تا صدها نفر کشته، زخمی و اسیر شوند. این از شرایطی بود که امروز صبح رقم خورد، اما بعد از ظهر حملات متقابل اسراییلی ها آغاز شد، و این سو نیز صدها نفر از زندانیان گرفتار آمده در باریکه غزه، توسط زندان بانان شان کشته و مجروح شدند. و نتانیاهو، نخست وزیر تندرو اسراییل، کشورش را در حالت "جنگ" اعلام کرد.
این چنین است که تو گویی از عهد باستان ناف منطقه غرب آسیا را با جنگ بریده اند، آسان ترین و مجازترین کار، جنگ و کشتار است؛ حکیم ابو نصر فارابی، اندیشمند بزرگ ایرانی می فرمایند : "شخصیت هر ملتی عبارت از مجموعه ترسیمات ذهنی و یا خیالی آنها است". و تو گویی ترسیمات ذهنی و یا خیالی مردم این خطه از آسیا را در جنگ و نبرد شکل داده و بقا می یابد؛ مردمان این سرزمین بلازده ترسیمات ذهنی و خیالی خود را بعد از گذر از دریای خون دیگران قرار داده اند، آنان آرمان های خود را با گذر از دریای خون همدیگر تعریف می کنند.
و همه این جمله زیبای حکیم بلخ، جناب جلال الدین مولوی را به فراموشی سپرده اند که :
"آنها که اهل صلحند بردند زندگی را وین ناکسان بمانند در جنگ زندگانی"
و تو گویی زندگی بی ارزش ترین کالا در این خطه از جهان است، و این روزهای آینده است که تعیین می کند که دامنه جنگ، چقدر وسعت خواهد یافت، و آیا این جنگ به صبح و عصری خونین در امروز ختم خواهد شد، یا نه، جان های دیگری را باید طعمه این جنگ جدید دید. آنانی که دیروز زنده بودند و هرگز فکر نمی کردند امروز روز آخر زندگی آنان باشد، آیا کسان دیگری هم هستند که ساعات آخر زندگی خود را طی می کنند؟!
شعار "نه به جنگ" در میان هیاهوی جنگجویان، در این منطقه فلاکت زده گم شده است، و همیشه دلایل زیاد و محکمه پسندی برای کشتار و جنگ، دم دست تمام کسانی است که بخواهند نبردی را، در هر یک از روزهای سیاه این مردم فلاکت زده، آغاز کنند. این جا رجز خوانی جنگ، مقدس ترین و زیباترین نوای مردان میدان این منطقه است. همه از کمک خداوند برای غلبه بر همدیگر می گویند، هر یک از آنان خدایی دارند که خدای شان را طرفدار خود، و اجر اعمال خود را نزد او محفوظ می دانند. و البته غایب ترین عنصر این میدانِ کشتار، آوارگی و ظلم، خدایی است که همه از آن یاد می کنند. او غایب ترین موجود، در این آوردگاه تجارت خون و زندگی است.
هر روزمان آبستن جنگی جدید است، و هر جنگی مجوزی برای آغاز جنگی دیگر.