مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب):

هجوم اسلام به سمت شرق که از آغاز پیدایش آن شروع شد، طی سه مرحله متفاوت صورت گرفت، که فاز اول آن ابتدا شامل تمدن ایران گردید، و مرحله دوم آن سپس تمدن هند را هدف گرفت، و سومین مرحله نیز، جنوب شرق آسیا را از خود متاثر نمود. مرحله اول را اعراب مسلمانِ مهاجم از شبه جزیره عربی کارگردانی و اجرا کردند، و دو مرحله دوم و سوم را ایرانیان مسلمان کارگردانی و اجرا نمودند و اسلام را به سمت شرق گسترش دادند؛ اکنون اثرات تفاوت مجری و کارگردان ها را در فرایند و نتایج این هجوم ها می توان به چشم خود دید، آنچه در تفاوت وضعیت، و عاقبت ادیان زرتشتی و هندو دیده می شود، که از قضا هر دو از یک نژاد و فرهنگ، یعنی بروندادی از تاریخ، فرهنگ و مهاجرت تاریخ ساز آریایی ها هستند. 

اولین فاز هجوم اسلام به سمت شرق را در حمله مستقیم سپاهیان اعرابِ مسلمان به امپراتوری ساسانی شاهدیم، که به چیرگی چند سده ایی حاکمیت های عرب اموی (۴۱–۱۳۲ ه‍.ق) [1] و عباسی (۱۳۲ تا ۶۵۶ ه.ق) [2] بر سرزمین های ایرانِ بزرگ و تمدنی دیده ایم، اما خیزش ایرانیان علیه این سلطه مستقیم، در پسامد آن، به ویژه در پهنه ایالت خراسان باستان، باعث گردید که علاوه بر برچیده شدن حاکمیت مستقیم اعراب بر سرزمین ایران، گسترش اسلام به سوی هند نیز با تاخیر انجام گیرد، و از شدت ویرانگری آن کاسته شود، و با پا گرفتن حاکمیت های ایرانی مسلمان، گسترش اسلام به هند توسط ایرانیان پی گرفته شد.

اما واقعیت این است که ایرانیان در پیشانی این هجوم، و در خیز اول، خسارات جبران ناپذیری را متحمل شدند، که برآیند همه این ها، پاکسازی پهنه ایران از دین و فرهنگ ایران، تغییر حرف الفبا، ویرانی بیشتر اماکن مذهبی، تغییر و صدمات فرهنگی و... بود، به طوری که اکنون از یک امپراتوری بزرگ زرتشتی نشین، جمعیت زرتشتیان در ایران، تنها حدود 50 هزار نفر، و در کل جهان نیز این جمعیت به 200 هزار نفر محدود شده است، بدین ترتیب دین غالب در ایران، که پیش از این حمله، زرتشت بود، به اکثریت مسلمان تبدیل شد، و در بُعد معماری دینی نیز، آتشکده ها ویران، و مساجد جای آن را گرفتند، و در بُعد فرهنگی نیز وضعیتی کم و بیش همینگونه است.

خیز دوم گسترش اسلام به شرق، سرزمین های زیر نفوذ تمدن هند را در بر گرفت، که این فاز را عمدتا ایرانیان مسلمان کارگردانی و اجرا کردند، از این رو آنچه بر ایران تمدنی رفت، هرگز دامنگیر تمدن هند نشد، عمده هجوم های موثر اسلامی، به خارج از سرزمین های ایران در پهنه خاوری را، سلسله های مسلمان ایرانی کارگردانی و اجرا کردند که از جمله آنان می توان به آخرین شان یعنی سلسله گورکانیان (1526 تا 1857 م) [3] و... اشاره نمود، که پهنه حکمرانی خود را به تمام شبه قاره هند گسترش داد.

اما این لشکرکشی ها، هرگز اثرات، شدت و کشتار و غارتِ ابتدایی هجوم مستقیم اعراب مسلمان به پهنه تمدنی ایران را در پی نداشت، و از شدت به بردگی و کنیزی گرفتن ها، ویرانی ها، تغییر فرهنگ و الفبا و... به طرز بسیار شگفتی آفرینی کاسته شد، به طوری که در نتیجه چند دور حاکمیت کامل سلسله های اسلامی - ایرانی در هند، روح مدارای مذهبی ایرانیان باعث شد که اکنون اکثریت کشور هند را هندوها و ادیان مرتبط به آن تشکیل دهند، الفبا، فرهنگ و معماری آنان حفظ شد و...،

این است که می بینیم، در مقایسه با جمعیت زرتشتی ها در ایران و جهان، هند کاملا خود را متفاوت نشان می دهد، و اکنون یک میلیارد و دویست میلیون هندو در جهان زندگی می کنند، که از این مقدار چیزی در حدود یک میلیارد و صد و شش میلیون نفر آن در هند ساکنند، که در مقابلِ عدد دویست هزار نفری کل زرتشتی ها در جهان، و جمعیت ناچیز 50 هزار نفری آنان در ایران، نشان از تفاوتِ اثر و میزان خسارتی است که این دو هجوم متفاوت اسلامی در ایران و هند ایجاد کرد.

گرچه در طول این حملات برخی از معابد و مراکز مذهبی هندوها که واجد زیورآلات و... بودند، از گزند مهاجمین به دور نماند، اما تاریخ نشان می دهد، پارس زبانان و یا ایرانی تباران مسلمان حاکم شده بر هند، در پی حضور خود در این منطقه کمتر ویران کردند و بیشتر آباد، و حضورشان باعث ثبات و شکوفایی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هند هم شد، به طوریکه گفته می شود در پایان آخرین امپراتوری قدرتمند و شکوفای اسلامی یعنی گورکانیان، در قرن نوزدهم میلادی، که با چیرگی بریتانیایی ها به پایان رسید، مناطق هند و چین به تنهایی، 50% حجم کل اقتصاد جهان را در خود داشتند، بله، به اندازه نصف جهان، که این مقدار، در پایان سلطه بریتانیایی ها بر این منطقه، در سال 1947، یعنی بعد از نزدیک به 200 سال، به 18% کاهش یافت.

اقتصاد، فرهنگ، معماری، توسعه و شکوفایی که در دوره حاکمیت گورکانیان، که همزمان با حاکمیت صفویان در ایران، ایجاد کردند، باعث ساخت و سازهای بزرگی در هند شد، که بسیاری از بناهای تاریخی هندِ کنونی، به این دوران تعلق دارد، سراسر هند، پر از معماری ایرانی – اسلامی است که در این زمان شکل گرفتند، بخش بزرگی از توریسم تاریخی هند، هم اکنون برای بازدید از بناهای با اهمیتی همچون تاج محل، قلعه سرخ دهلی، مسجد جامع دهلی و... جذب می شوند.

این است که پاکسازی اماکن، فرهنگ و پیروان مذهب هندو در دوره حاکمیت مسلمانان فارس زبان، به هیچ وجه قابل مقایسه با پاکسازی از اماکن، فرهنگ و پیروان دین زرتشت در ایران توسط اعراب نبوده و نیست، چرا که در دور اول هجوم، موجودیت زرتشتیان و فرهنگ ایرانی آنان نابود شد و به باد فنا رفت، اما در دور دوم این هجوم، اکنون دین، فرهنگ و الفبا، اماکن و... هندو کاملا باقی، و تا حدودی دست نخورده و بلکه غنی شده است و...؛

اما با این حال اکنون راستگرایان ملیگرای هندو، به این حد از تاثیر هم راضی نبوده، امروز به مجد و عظمت بیش از پیشِ فرهنگ، زبان و اماکن مذهب هندویی می اندیشند، و قائل به پاکسازی تمام آنچه از آثار اسلام و مسلمانی در هند باقیست، می باشند، و مسلمانان و دیگر ادیان وارداتی از خارج از این منطقه را «غیر» در نظر گرفته، و به هر بهانه ایی، و در یک روند سیستماتیک و هدایت شده دنبال می کنند، دست اندازی به سازه های مذهبی مسلمانان را برای خود مباح، لازم و واجب دیده، و یک به یک مساجد آنان را به زور، صلح و جنگ، گاه به جرم این که بر ویرانه های معابد هندویی بنا شده اند و... هدف قرار داده ویران کرده، و یا در صدد جایگزینی اند، تا معابد خود را دوباره بر خرابه مساجد آنان بنا کنند.

نیروهای بسیج مردمی و کف خیابان راستگرای افراطی هندو موسوم به (Kar Sevaks)، که موتور محرک سیاسی خود را بر اساس تاکتیک فرهنگی – سیاسی ویرانی اماکن مذهبی مسلمانان نهاده اند، با ویران کردن مسجد بابری در شهر فیض آباد ایالت اتارپرداش هند، در 6 دسامبر 1992، حرکت سیاسی – فرهنگی خود را به اوج رساندند، و نتایج انتخاباتی آن را درو کردند، و قدرت را در هند در دست گرفتند، که با آغاز به کار معبد رام، که بر ویرانه های این مسجد در سال 2024 توسط نخست وزیر هند افتتاح شد، اینک مساجد دیگری نیز در لیست تخریب های بعدی قرار دارند.

مطالبی که می آید فرایند اقداماتی است که اینک برای ویرانی مسجد جامع شهر سمبهال با عمری نزدیک به پنج سده در جریان است را پوشش می دهد که توسط سیستم دولتی و گروه های فشار مردمی هندو دنبال می شود، و نشان می دهد وقتی مافیای حاکمیتی و گروه های فشار مردمی آن، در کنار هم می آیند، چقدر ظالمانه و ویرانگر علیه اتباع خود ظاهر می شوند.

این نوشته ترجمه مقاله ایی است که شامل اظهارات سروزیر ایالت اتارپرداش هند است (بزرگترین خاستگاه درگیری های فرقه ایی بین مسلمانان و هندوها در هند) که حاکمیت این ایالت را در دست حزب مردم هند (BJP) دارند، حزبی که به واقع شاخه سیاسی راستگرایان ملیگرای هندوست، و او خود از فعالین این مسیر، و از روحانیون هندو می باشد، که نشان دهنده اثرات ویرانگر کنارهم آمدن قدرت و مذهب است، که اساس یک اقلیت و هر آنچه آنان هدف قرار دهند را، در حالتی زورگویانه و ظالمانه در معرض خطر نابودی قرار داده و می دهد. زور، تهدید، ارعاب را در سخنان این روحانیِ سیاسمتدارِ مسئولِ هندو، حاکم بر این ایالت را، به خوبی می توان، در کلمات او حس کرد، کلماتی که از موضع قدرت، تکبر، چیرگی و...، اقلیتِ زیر حاکمیت خود را تهدید به محدودیت های بیش از پیش می کند.

 

 

یوگی آدیتیانات:

«آنرا ساختمان مسجد مورد اختلاف ننامید،

مسلمانان باید مسجد سمبهال را به هندوها تحویل دهند»

عمر رشید [4]

یازدهم ژانویه 2025

او همچنین از جامعه مسلمانان خواست که «اشتباهات خود» در رابطه با تخریب ادعایی معبد "هری هار" [5] در سمبهال [6] را در بیش از پنج قرن پیش، بپذیرند.

دهلی نو: یوگی آدیتیانات [7] سروزیر دولت ایالتی اتارپرادش گفته است که جامعه مسلمان باید «در محترمانه ترین شیوه» مکان شاهی مسجد جامع شهر سمبهال را که مربوط به دوره کورکانیان هند (مغولان هند) است را به هندوها واگذار کنند، شواهد معماری و نوشته های مقدس نشان می دهد که ساخت معبد هری هار به الهه کالکی مربوط است و ساخت آن به قبل از ساخت مسجد باز می گردد.

آدیتیانات با اشاره به مسجد جامع شاهی سمبهال که مدت 5 سده گذشته وجود داشته است، همچنین گفت که نباید به «هر ساختار مورد مناقشه» به عنوان مسجد اشاره کرد و آنرا مسجد نامید. او این سخنان را در کنفرانسی که توسط خانه رسانه ای «آج تاک» در کومب ملا [8] در پرایاگراج [9] در روز جمعه برگزار شد، عنوان نمود.

مسجد سمبهال در ایالت اوتارپرادش هند

مسجد سمبهال در اتارپرادش (1789.م). نقاشی مداد و آبرنگ، 30 در 49 سانتیمتر. کتابخانه لندن، توماس دانیل

این اظهارات در شرایطی بیان شده است که دادگاه عالی از دسامبر 2024 به دادگاه‌های کشور دستور داد که هیچ گونه دعوای جدیدی را که ادعای سایر مکان‌های مذهبی دارند را ثبت نکنند. دادگاه عالی که در حال رسیدگی به دادخواست‌هایی بود که "قانون مکان‌های عبادت 1991"  [10] را به چالش می‌کشید، همچنین دادگاه‌ها را تا اطلاع ثانوی از صدور هر گونه دستور موقت مؤثر یا دستور نهایی، از جمله دستورالعمل‌های بررسی، در دعاوی معلق و منع کرد.

این دستور همچنین در مورد پرونده مسجد جامع شهر سمبهال هم اعمال شد، جایی که فعالان هندو تلاش کردند تا حقوق مذهبی عبادت را در مکان مسجد جامع شاهی سمبهال به دست آورند، و ادعا کردند که زمانی معبد هری هار در این مکان بوده است.

آدیتیانات در پاسخ به سؤالات مجری آج تک گفت: «هر بنای مورد مناقشه را نباید مسجد نامید. روزی که اسمش را مسجد نگذاریم، مردم هم از رفتن به آنجا منصرف می شوند. به هر حال، اگر بنای مسجدی پس از جریحه دار کردن ایمان کسی ساخته شود، خلاف اصول اسلام است. [11] هر نوع عبادت در چنین مکان هایی نیز مورد قبول خداوند نیست. اسلام هیچ نوع ساختاری را برای عبادت اجباری نکرده است، اما مذهب هندو (سناتانا دارما) این کار را می کند.»

بازسازی میراث نیاکان

سروزیر ایالت اتارپرداش گفت زمان آن فرا رسیده است که به یک "بهارات [12] جدید" فکر کنیم که بتواند به میراث خود افتخار کند. به نظر می رسد ادیتیاناک از برنامه فعالین هندو برای تصاحب مساجد تاریخی در تمام نقاط هند حمایت می کند. او می گوید : «وقتی ما از بازسازی میراثی سخن می گوییم که به نیاکان ما تعلق دارد، در این سخن ایراد و اشتباهی وجود ندارد.»

آدیتیانات با اشاره به مسجد سمبهال پیشنهاد کرد که اگر شواهد نشان می‌دهد که این بنا پس از تخریب معبدِ هری هار بر ویرانه های آن ساخته شده است، مسلمانان باید آن را بدون درگیر شدن در دادگاه‌ها به هندوها تحویل دهند. «اگر شواهدی از ساختمان معبد هری هار در ساختمان مسجد وجود داشته باشد، اگر نشانه هایی از معتقدات هندویی در آن وجود دارد، و اگر سازمان باستان‌شناسی هند شواهدی در آنجا پیدا کند، من احساس می‌کنم که بدون نیاز به دخالت دادگاه، پیروان اسلام به پیروان سانتا دارما (هندوئیسم) به محترمانه ترین حالت بگویند که "این مال شماست، شما مراقب داشته های خود باشید و به دهمین آواتار حضرت هری ویشنو، تبریک و خوش آمدگویی با شکوه و با عظمت و بزرگی بگویند.»

او همچنین از جامعه مسلمانان خواست تا اشتباهات خود را بپذیرند، که معبد هری هار را در سمبهال ویران کردند و «اقدام به ایجاد موانع غیر ضروری در مسیر قرار دادن سمبل های (مسجمه الهه های) هندوئیسم در آن ننمایند.» که این باعث درگیری های فرقه ایی جدید در کل کشور خواهد شد.

این سخنان وی تنها چند ساعت پس از آن بیان شد که دادگاه عالی، اجرای «یادداشت» صادر شده توسط مقامات شهرداری سمبهال در مورد شروع عبادت و غسل در چاهی واقع در نزدیکی مسجد شاهی را متوقف کرد. دادگاه عالی همچنین به دنبال گزارش وضعیت این موضوع از دولت بود.

مراحل پرونده مسجد سمبهال تا 25 فوریه 2025

دادگاه عالی الله آباد اوایل روز چهارشنبه (8 ژانویه 2025) روند رسیدگی به پرونده دادگاه محاکمه در موضوع مسجد جامع سمبهال را تا 25 فوریه به تعویق انداخت.

 قاضی رانجان آگاروال حکم منع تجدیدنظر مدنی را که توسط کمیته مدیریت این مسجدِ مربوط به عصر گورکانیان ارائه شده بود، علیه حکم دادگاه مدنی سمبهال در 19 نوامبر که خواستار بررسی سایت مرتبط با مسلمان توسط یک کمیسر شده بود، تصویب کرد.

قاضی ارشد بخش مدنی سمبهال در 19 نوامبر دستور بررسی فوری مسجد را پس از اطلاع از درخواست برخی از فعالان هندو صادر کرده بود. این فعالان ادعا کرده بودند که مکان مذهبی اسلامی که در زمان امپراتور بابر کورکانی ساخته شده بود، در اصل یک معبد برجسته هندو بوده که به الهه کالکی که آواتار خدای ویشنو است، تعلق دارد.

پس از انجام بررسی اولیه از مسجد، که ظرف چند ساعت پس از دستور دادگاه انجام شد، تیم بررسی به رهبری کمیسر رامش راگاو برای دور دوم عکاسی و فیلمبرداری صبح روز 24 نوامبر 2024 به مسجد رسیدند.

با این حال، آن روز اوضاع به خشونت کشیده شد. دست‌کم چهار مرد مسلمان در خشونت‌هایی که در کوچه‌های نزدیک مسجد جامع شاهی در جریان یک بررسی پرتنش از مسجد رخ داد، کشته شدند، و تنی چند نیز مجروح شدند، که بسیاری از مسلمانان محلی احساس می‌کردند که چنین بررسی هایی توجیهی ندارد. نزدیکان کشته شدگانِ این درگیری ها، پلیس را متهم به تیراندازی به سمت آنان کرده اند، اتهامی که توسط مقامات رد شده است. چندین پرسنل پلیس نیز زخمی شدند.

دولت اوتارپرادش به رهبری یوگی آدیتیانات در 28 نوامبر 2024 دستور داد تا تحقیقات قضایی توسط یک کمیسیون سه نفره به ریاست دیوندرا کومار آرورا، یک قاضی بازنشسته دادگاه عالی، برای بررسی خشونت ها انجام شود.

گزارش بررسی کمیسر وکلا از مسجد سمبهال، که در زمان امپراتور بابر گورکانی ساخته شده بود، در دادگاه محلی ارائه شد، این گزارش در یک بسته لاک و مهر شده نگهداری می شد.

فعالان هندو به رهبری هاری شانکار جین، وکیل ارشد، در دعوای خود ادعا کردند که مسجد جامع شاهی در شهر سمبهال، در جای معبدی با قدمت چند صد ساله هری هار ساخته شده است که به الهه کالکی اختصاص دارد و "به زور و غیرقانونی استفاده می شود" و توسط کمیته اداره این مسجد، این مکان اشغال شده است.

آنها گفتند که مسجد کنونی یک بنای تاریخی است، که زیر بند 3 (3) قانون حفاظت از آثار باستانی، مصوب سال 1904 محافظت شده است. آنها همچنین ادعا کردند که از "دسترسی" به مسجد که توسط آنها به عنوان "اموال موضوع" قانون فوق توصیف شده است، محروم شده اند. و هیچ اقدامی برای ورود عموم مردم به محوطه این سایت تاریخی طبق مفاد بند 18 قانون 1958 آثار باستانی و محوطه‌ها و بقایای باستانی انجام نشده است. [13]

 

 نقاشی از حمله پلیس هند به اقلیت مسلمان در داخل مساجد و اماکن مذهبی آنان

[1] - اُمَویان یا بنی اُمَیّه از دودمان‌های تاریخی عربی و اسلامی بودند. این دودمان از قبیلهٔ قریش و از طایفهٔ بنی‌امیه بودند. جد آنان امیه بن عبدشمس برادرزادهٔ ناتنی هاشم، نیای پیامبر اسلام، است. این دودمان خلافت امویان (۴۱–۱۳۲ ه‍.ق / ۶۶۲–۷۵۰ میلادی) را تشکیل دادند. عثمان بن عفان سومین خلیفه از خلفای راشدین نیز از بنی امیه بود.

[2] - خلافت عباسی سومین خلافت در تاریخ اسلام بود. این خاندان را سلسله‌ای از نوادگان عموی محمد بن عبدالله، عباس بن عبدالمطلب (۵۶۶–۶۵۳)، که نام این سلسله برگرفته از اوست، بنیان نهادند. خلفای عباسی پس از سرنگون کردن خلافت اموی در جنگ سیاه‌جامگان در سال ۷۵۰ میلادی برابر با سال ۱۳۲ قمری، خلافت اسلامی خود را در بغداد، در عراق امروزی بنیاد نهادند و در اکثر دوران زمامداری، در همین شهر حکومت کردند.

[3] -  گورکانیان هند که در ادبیات غرب با عنوان مغولان کبیر هند نیز شناخته می‌شود، یک امپراتوری ترکی-مغولی و مسلمان با فرهنگ ترکی-ایرانی در دوران تاریخی عصر جدید اولیه در شبه‌قاره هند بود این دولت که برای بیش از سه سده بر مناطق وسیعی در جنوب آسیا فرمان راند، در سال ۱۵۲۶ میلادی توسط بابر که از نوادگان امیر تیمور بود بنیان گذاشته شد. این امپراتوری با مرگ اورنگ‌زیب در ۱۷۰۷ میلادی، زوال آغااز شد. گورکانیان در سال ۱۷۳۹ میلادی به سختی از نادرشاه در نبرد کرنال شکست خوردند که زمینه‌ساز سقوط نهایی آنان شد و رفته رفته تمام قلمروی گورکانیان توسط کمپانی هند شرقی تصرف گردید. پس از شورش‌های سال ۱۸۵۷، امپراتوری بریتانیا رسماً دولت گورکانی را منحل کرد و حکومت شبه‌قاره به راج بریتانیا واگذار شد.

[4] - https://thewire.in/communalism/dont-call-disputed-structures-mosques-muslims-should-hand-over-sambhal-masjid-to-hindus-adityanath

[5] - Hari Har

[6] - Sambhal شهری در نزدیکی شهر مرادآباد، در ایالت اتارپرادش هند، و در صد کیلومتری پایتخت، دهلی نو قرار دارد.

[7] - Yogi Adityanath روحانی هندو وابسته به حزب راستگرای هندویی افراطی مردم هند (BJP) سروزیر ایالت

[8] - Kumbh Mela بزرگترین مراسم مذهبی هندوها که هر 25 سال یک بار در شهر الله آباد یا آنچنان که آنرا تغییر نام داده پریاگراج تغییر داده اند صورت می گیرد

[9] - Prayagraj نامی جدید که بر شهر الله آباد، داده شده، هندوهای ملیگرا سعی دارند نام های متعلق به دوره اسلامی را از شهرهای و مناطق هند برداشته و به نام های باستانی آن باز می گرداند، در همین رابطه شهر الله آباد به پریاگراج، فیض آباد به آیودیا، احمدآباد به گاندی نگر، مدرس به چنای، بنارس به وارانسی و... تغییر یافته اند

[10] - The Places of Worship Act, 1991

[11] - اشاره سروزیر ایالت اوتارپرادش به اصل اسلامی عدم غصبی بودن زمین محل عبادت است، که باعث بطلان نماز می شود

[12] - Bharat هندوهای ملیگرا به جای نام هندوستان (India) که نامی است که ایرانیان بر این منطقه نهاده اند، از واژه بهارات استفاده می کنند که ریشه در نوشته های تاریخی آنان دارد.

[13] - این شگرد هندوهاست که ابتدا با کسب حق ورود به مساجد و قرا دادن مجسمه خدایان، پروسه تصرف را قدم به قدم پیش می برند، کاری که با مسجد چهارصد ساله بابری نیز کردند و سپس آن را کاملا ویران و اکنون معبد خدای رام را بر ویرانه های آن ساخته و توسط نخست وزیر ملیگرای هندو، آقای نارندرا مودی در سال 2024 طی تشریفات مذهبی و حکومتی، بر خلاف قوانین مشخص سکولار قانون اساسی هند، افتتاح کردند.

مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب):

الگوی نظام سیاست زده، جامعه را از نیروهای کارا، متخصص و متکثر خود تهی کرده، آن را از سعادت و نیکبختی دور خواهد نمود، محیط مسموم چنین جامعه ایی، نیروهای اجتماعی خود را مستهلک کرده، امور را از روند شایسته سالاری خارج و به فیلترهای گزینش و حذف و یکدست سازی و خالص سازی سپرده، نیروهای متکثر جامعه را ضایع و بی اثر، و حقوق شهروندی مردمش را ضایع، و روند جامعه را به سوی ناکارآمدی، نابودی و قهقرا پیش خواهد برد.

بیماری افراط گرایی و رادیکالیسم فکری، ایدئولوژیک و مذهبی گریبانگیر جامعه انسانی بوده و است، و آن را به جنایت، بی عدالتی، بی کرامتی، بی عزتی و بردگی جمعی انسان ها مبتلا کرده و خواهد کرد. ابتلای بعضی از انسان ها به بیماری خود حق مطلق پنداری، آنان را بر آن می دارد تا سدهای اخلاقی و انسانی، حتی دینی را شکسته، و بر سر همنوع آنی را بیاورند که نه رضایت خلق، و نه رضایت خالق در آن است، و به حتم اگر وجدان زنده ایی در دل چنین انسان هایی، با چنین نگرشی باقی مانده باشد، از درون نیز آنان را خواهد آزُرد،

اما از آنجا که انسانِ مذکور خود را معمولا به یک امر متعالی، مثل خدا، جانشینی خدا، تحت امری خدا، عاملیت برای خدا، مجری اوامر خدا بودن و... وصل می کند، اعتنایی به هیچ کدام از ترمزهای سه گانه درونی و برونی یعنی خدا، خلق و وجدان نداشته، آن می کند که دلش بدان امر می کند، یا با قصد تحقق منویات دل انسان دیگری، که به عناصر مذکور متصلش کرده است، خود را وقف تحقق خواست و منویات دل آن می کند، تا اقتضای دولت و عزت مراد خود را در آن محقق سازد.

حال آنکه خود حق مطلق انگاری پدیده ایی شوم و بیماری انسانی است که نه به لحاظ نظری، و نه به لحاظ ایمانی، در شان و ظرف انسان نبوده و نیست، و تنها در شان و ظرفیت خدای خالق هستی می تواند مصداق یابد، و تنها در وجود اوست که می تواند بروز واقعی داشته باشد. دنیا (به ویژه از ناحیه راستگرایان، به خصوص راستگرایان مذهبی) اکنون گرفتار چنین پدیده ایی شده است، که پویایی تفکر، و دانش بشری، و پیشرفت و تعالی آن را مختل کرده، بشریت را در خون و جنایت و بی عدالتی متوقف کرده است، انسان خود حق مطلق انگار برای خود اختیاراتی قائل است که در شان خدای خالق هستی است، این چنین برای خود قائل بودن است که او را از گرفتن هر نعمتی از انسان همنوع و هم شان خود، حتی جان، ابایی نداشته و چون خدا، خود را بر جان، مال و ناموسِ دیگر انسان ها، و دیگر مواهب موجود در این دنیا، مالک و دارای حق دخل و تصرف می بیند، از این رو جان ستاندن از انسان ها را هم چنان که برای خداوند مجاز و منطقی می بینند، برای خود نیز چنین احساس می کند.

دیرزمانی است که دو محیط تمدنخیز ایران، و همسایه بزرگ تمدنی آن، یعنی هند نیز بدین پدیده شوم و منحوس مبتلا شده است، هندی ها اکنون چند دهه است که رشد افراط گرایان، و چیرگی آنان بر شوون جامعه خود را تجربه می کنند، افراط گرایانی که دستاوردهای دمکراسی خواهی، سکولاریسم و آزادیخواهانه آنان را مورد خطر حضور خود در قدرت قرار داده اند.

افراط گرایی و رادیکالیسم فرهنگی - مذهبی در هند، با ترور مهاتما گاندی در سال 1948، چهره کریهه خود را بیش از گذشته به جهانیان نشان داد، و آنان که در خیابان ها و محلات شهرهای خود، مسلمانان (و دیگر اقلیت ها) را به جرم جدایی پاکستان از هند در خلال پیروزی جنبش استقلال، کشتار می کردند و اموال شان را به غارت و چپاول می بردند، کار را به جایی رساندند که گاندی که همان روح بزرگ آزادیخواهی، و نماد نبرد با چیرگی انسان بر انسانی دیگر، و رواج دهنده برتری رواداری (تسامح و تساهل)، بر خود حق مطلق انگاری بود، و دنیای تشنه به انسانیت را، متوجه روح و تفکر انسانی خود کرده بود را هم، از دم تیغ حذف کینه جوی خود گذراندند، چرا که او را مزاحم اقدامات و تفکر ضد بشری و فاشیستی خود می دیدند، و او را چالشگر عمل و تفکر جنایتبار خود یافتند.

 این ترور تاسفبار آنگاه اتفاق افتاد که یک عضو از اعضای سازمان داوطلبان ملی (RSS) (یک گروه افراطی و ملیگرای فرهنگی – دینی هندو [1] که از 1925 موجودیت یافته است)، تپانچه اش را، تنها چند ماه بعد از پیروزی انقلاب بزرگ و آزادیبخش هند، در مقابل سینه فراخ این رهبر الهام بخش به آزادگان جهان گرفت، و سینه و قلب او را، در حالی که پر از عشق به انسانیت و مشحون از مهر به آنان، حتی در حق دشمنانش هم بود، شکافت، در حالی که برای عبادتی اعتراضی، به ظلم و کشتار اقلیت مسلمان راهی عبادتگاه خود بود، ملتی که دچار ظلم و کشتار توسط اکثریت هندو، بعد از جدایی پاکستان از هند شده بودند، و بی پناه و غریب در سرزمین خود مورد هجوم بودند.

و این چنین بود که این استوانه کرامت طلبی برای انسان، به شهادت رسید، و افراط گرایان هندو او را این چنین از جلوی پای خود برداشتند، تا به زعم خود ریشه ی دلسوزی برای اقلیت مظلوم را، در جامعه اکثریت هندو بسوزانند، تا دیگر دلی برای آنان که در جامعه خود توسط هموطنان شان "دیگران" و «غیر» [2] تعریف می شوند، و مورد هجومند، نسوزد، و وجدانی از ظلم به «دیگران» به درد نیاید، و جنایتکاران خود حق مطلق بین، که حقی برای دیگران قایل نیستند، هر آنچه خواستند بر انسان های "دیگر انگاشته»، روا دارند، و چه ظالمانه است ظلم اکثریت بر اقلیتی که زیر چرخ بی عدالتی و ظلم آنان له می شوند، و همه در سکوت به تماشا می نشینند.

و این پدیده ایی نا آشنا برای ما ایرانیان نیز نبوده و نیست، چرا که در ایران نیز چنین افراط گرایی، و چنین رادیکالیسم فکری و مذهبی وجود داشته و دارد، و بخشی از این ظلم، به نخبگان این آب و خاک می شود، و همین موجب شده است، تا گردن های فرازی که در تفکر و اندیشه انسانی، گام هایی بلندی برداشته، و پیش رفته بودند را شکسته، کمر آنان را خم کند. 

جریان تفکر آزاد، و زاده تفکر بشری، که می رفت تا انسان شرقی را نیز از قیودی که بر دست و پایش بسته اند، برهاند، و بر بلندای اندیشه ی آزاد، به پرواز در آورد، و او را از آنچه که آن را انسانیت نام نهاده اند، دوباره بچشاند، کرامت و عزت خدادادی ساقط شده اش را باز نمایی کند، و روح رواداری او را برای پذیرش تکثر و تنوعی که خداوند بر انسان، و جهان خلقت در جمع، به رسمیت شناخته است، بازیابی و چیره نماید، تا این انسان را به سان بردگانی در چنبره قدرت انسان هایی دیگر نبیند، کسانی که، انسان را گله وار به دنبال خود می کشند، و اجازه نمی دهند انسان، با خود بماند، در خود فرو رود، و خود را بشناسد، و انسانیت خود را شکوفا نماید، خود باشد و کرامتی را برای خود حس و تحصیل نماید، و فارغ از نوع تفکر، دین و مرامش در جامعه خود از حق شهروندی و حقوق انسانی برابر برخوردار باشد.

اهل تفکر در ایران (گذشته از نوع تفکری که داشته اند و ممکن است من و شما آنرا قبول داشته و یا نداشته باشیم)، همواره با این پدیده شوم مواجه بودند، شهید گرانقدر دنیای تفکر، فلسفه، عرفان و علم همدان، یعنی "عین القضات" همدانی (۵۲۵–۴۹۲ ه.ق) [3] را همین جریان به خاک و خون کشیدند، ملاصدرای شیرازی (۹۷۹ – ۱۰۴۵ ه.ق) [4] ، ابن سینای بخارایی (۳۷۰–۴۲۸ ه.ق) را و... همین تفکر متواری و تبعید کردند، زکریای رازی (۲۵۱–۳۱۳ ه.ق) را همین ها در تنگنا قرار دادند، شهاب الدین سهروردی (۵۴۹–۵۸۷ ه.ق) [5] را در حلب همین تفکر جوانمرگ، و در عنفوان جوانی همنشین خاک گورستانش کرد و...

تا بزرگان تفکر و علم در این دیار آغشته به خون اهل علم و تفکر، با عدم قرار و آرامش همراه و همنشین باشند، و از محیط علمی، اجتماعی و گفتمان انسانی جامعه خود به دور افتند، تیغ ترور همواره در جان نویسندگان و متفکران پرتوانی همچون احمد کسروی (1269- 1324) [6] فرو رفت، و یا گلوله هایی این چنین، جوشش تفکر را در مغز متفکرانی چون مرتضی مطهری [7] نشانه رفت، و فکر را در سینه ی صاحبان آن، به این دلیل که با تفکر این چهره منحوس از ترور، خشونت و خود حق مطلق انگاری، متفاوت ش یافتند، و به خاک و خون کشیدند، در این دیار نه مزدک، و نه مانی توانستند بر تفکر رسمی، راه دومی باز کنند، و نه حلاج، و بر دار شدگان فراوانی از این دست، که به دلیل اندیشه دگر گون خود، بر دار شدند، و نابود گردیدند.

بی شک تروریست هایی که در هند مهاتما گاندی و آن روح بزرگ انقلاب آزادیبخش هند در قرن بیستم را به خاک و خون کشیدند، در ایران نیز سروهای بلند اندیشه را در خون خود غسل دادند، آنان از روح رواداری فکری خالی بودند، و تکثر و تنوع، که وجه غالب و بارز خلقت خداوندی است را، به رسمیت نشناختند، و تفکر یکدست ساز و مطلق انگارانه خود را تئوریزه کرده، به دیگران تحمیل کردند، و بر اساس این تفکر خشن، اندیشه را در مرزهایی که خود آنرا ترسیم کردند، متوقف و زندانی کردند.

به رغم این جنایت ناروا داران، حتی انهدام کامل چنین پدیده منحوسی از دیدگاه اهل مدارا و تکثر، درست و مناسب نیست، چرا که در کنسرت اندیشه و تفکر بشری، و در هر زمینه ایی از این دست، نوازندگان و آلات موسیقی چنین خشنی نیز، همچون طبل های پر صدا و گوش خراش لازم است، تا آنان نیز بنوازند و بر زیبایی تنوع و تکثر، نقش خود را در کنسرت هستی، بیافرینند و حذف آنان نیز حتی، نه لازم و نه درست است، اما راهبران جامعه نرمال، همیشه سعی می کنند تدبیری اندیشیده، تا چنین تنوعی ادامه و بقا یابد، و حضور اینان در کنسرت جامعه طوری باشد که صدای خشن طبل های پر صدای آنان، نفس را در سینه نوازندگان نی، تنبور و... خفه و قطع نکند، تا همه ی صداهای زیر و بم به اندازه و در زمان خاص خود شنیده شوند، چرا که زیبایی در شنیده شدن صدای تمامی سازهاست، و این از رواداری و تحمل به دور است، که حتی چنین صدای خشنی هم کاملا خاموش و بی اثر شود،

اما روندهایی هم باید باشد، تا در کنسرت متکثر اجتماع، از قدرت گیری و چیرگی این تفکرات ضد انسانی، و ضد اجتماعی جلوگیری کند، و سدی در برابر رشد قارچ گونه آنان همواره باید باشد، چرا که آنان در روند قدرت گیری خود، نه مقید به اخلاقند، نه قانون، و نه اعضای آنان به وجدانی قدرتمند مجهزند، تا ترمزی در مقابل انجام عمل ناروای شان باشد، و آنان را از صدمه زدن به جامعه و دیگران باز دارد، و نه ترمزهایی همچون دین و مرام آنان را از اقدامات ناشایست شان در روند قدرت گیری و پیش روی در جامعه، باز داری می کند،

لذاست که جامعه باید، خود دست اندازهایی را، در روند قدرت گیری چنین پدیده های مخوفی از ترور و خشونت و تمامیت خواهی ایجاد نماید، تا مردم خود را از گزند چیرگی و روند یکدست ساز و خالص ساز آنان دور دارد، متفکرین این جماعت خشن و بی پروا، و بی تقوا، و فاقد اخلاق انسانی، وقتی به مشی تشکیلاتی و گروهی روی می آورند، بسیار مخوف تر و خسارتبار تر از قبل می شوند، و حتی از ریختن خون کسانی که آنان را مانع خود می یابند نیز، ابایی نداشته و ندارند،

آنچنان که گروه های فرقان، فداییان اسلام، مصباحیست های فعلی و... در ایران کردند و می کنند، در هند سازمان RSS و گروه های پیرامونش کرده و می کند، در افغانستان داعش و طالبان کرده و می کنند، در پاکستان گروه هایی همچون سپاه صحابه، طالبان پاکستان و... انجام داده و می دهند و... همه از یک منطق برخوردارند، خود حق مطلق انگاری که لگام از وجدان انسانی آنان بر می دارد، تا هر جنایتی را مرتکب شوند، تا به اهداف آرمانی خود، که آن را آرمانی مقدس، و ناموس خلقت می دانند، دست یابند، حال آنکه در مکتب اهل علم و انسانیت "هدف وسیله را توجیه نمی کند"، و برای سعادت انسان نباید به جنایت و خودرایی روی آورد، حتی اگر واقعا سعادت را هدف گرفته باشی.

جامعه باید خود کنترلی و خود محاسبه گری دائم خود را داشته باشد تا از این خطرات همواره آگاه شود و حفظ شود، چراکه متاسفانه وقتی منطق و ضرورت اجتماع انسانی، و لوازم دوام طبیعی آن، از جمله پذیرش رعایت حقوق همه و...، به کناری رود، این گروه ها نیز مجوز می گیرند و صحنه خواهند یافت، تا در اجتماع ظهوری آشکارتر یافته، و به عضو گیری های آشکار، و هماهنگ سازی دیگران با خود اقدام کنند و حضور خود در قدرت را میسر نموده و دوام بخشند، و در مصادر کار که به اشغال در آورده اند، جولان دهند، و در واقع این همان حضور آشکار تروریسم در قدرت است، و نتایج آن را اکنون در جامعه هند و ایران می توان به چشم سر دید.

در ایران کنونی حضور قدرتمند تفکر معتقد به خوانش تک قرائتی از دین، و مخالف تکثر و تنوع، و مبلغ یکدستی و خالص سازی، اهل دین را هم به مخمصه انداخته، چه رسد به دیگران، و اکثر دیگران را به کنج خانه های خود خزانیده و فرستاده است، و روح خالص ساز و یکدست ساز ناشی از تفکر امثال مرحوم محمد تقی مصباح یزدی، که ادامه همان سبقه سابق پیرو بقای دیکتاتوری، در انقلاب شکوهمند مشروطه ایرانیان است، و... ، را می توان در جامعه انقلابی به چشم دید، که مجال حضور و فعالیت را از همه ی جریان های فکری و متنوعی که روزی در کنار هم کنسرت وار تجمع کردند و انقلاب 57 را آفریدند، گرفته است، و مجال حضور و فعالیت در روند اجتماع و قدرت سیاسی کشور را از همه آنان گرفته، و قدرت را در انحصار تفکری خاص می کشد که تنها بخش بسیار کوچکی از جامعه با آن همراه و هم عقیده اند،

حال آنکه اکثریت جامعه از آن تفکر و چیرگی منحوس آن دور و بیزارند، چرا که آزادی و کرامت انسان ایرانی، بلکه مسلمانان جهان، و در نهایت بشریت را هدف گرفته است و او را به انسان های گله وار تبدیل می کند که به دنبال انسانی دیگر از نوع خودشان، بی هیچ اراده و اختیاری روان می خواهد و...، و این اقلیت سعی می کند به هر وضعی، اکثریت سازی کند، اکثریت سازی که به قیمت نابودی تمام روند طبیعی جامعه است، و چقدر باید از نیروهای یک جامعه را نابود کرد، تا اقلیتی را به اکثریت تبدیل، و اکثریتی جدید را بر ویرانه و اجساد اکثریت سابق، بر پا ساخت، خسارت چنین عملیاتی، کمر جامعه انسانی را خواهد شکست و چه بسا که چنین عمل جراحی مخوفی، در هر جامعه ایی، به مرگ و نابودی آن تمدن نیز منجر شود.

روند خالص ساز و یکدست سازی که با چیرگی بر مجاری مهم قدرت، همچون شورای نگهبان قانون اساسی، سازمان های نظامی و اطلاعاتی، روند رسانه ایی و بودجه های کلان فرهنگی آن و... عرصه را بر همه گروه های فکری ایران، و حتی اکثریت بدنه جامعه تنگ کرده، و باقیِ غیر از خود را فتنه، تحت نفوذ، وابسته، جاده صاف کن دشمن، انحراف، غیرخودی، علف های هرز و... معرفی و از عرصه تاثیر گذاری اجتماع اخراج و حذف می کند، یا به رغم اصل عدم دخالت اهل دولت و نظام در روند سیاست، و از جمله توصیه های اکید بنیانگذار ج.ا.ایران مبنی بر عدم دخالت نظامیان در روند سیاسی کشور، سپاه پاسداران و بسیج را در روند سیاسی، اجتماعی، رسانه ایی، اقتصادی، اطلاعاتی، امنیتی و... نقش می دهد، و این چنین است که نیروهای ملی و مدافع وطن و مردم را، به وسیله ایی برای حذف جریان مخالف خود، و مردم معترض به وضع موجود و...، تبدیل می کند، تا گفتمانی سفارشی، طرح هایی فرقه ایی، جمع هایی مافیایی را و...، خارج از روند طبیعی، بر کشور تحمیل کنند، و از این پس است که انتخابات در این کشور شور و هیجان خود را از دست می دهد، و لوازم دمکراسی و حاکمیت مردم بر امر خود، برچیده می شود و دولت و مجلسی که باید نمایندگی مردم در قدرت باشند را، به بازیچه دست هسته های مافیایی قدرت تبدیل می کند، تا شرایط روند پیش گفته را مهیا کنند، اینجاست که امید از میان این مردم رخت بر می بندد، و به هر سقوطی بی حس و ستبر و بی حرکت و بی تفاوت می شوند.

حال آنکه این نهادها متعلق به مردم است، و باید پیگیر و حساس به حقوق اساسی و جزئی آنان باشند، اما این چنین از محتوا و کارکرد خود تهی شده، و حاضرین در آن، نماینده واقعی مردم خود نیستند، چرا که با کمترین میزان رای، سکاندار کاری می شوند که به نمایندگی اساسی از سوی مردم نیاز است، تا کارا و موثر باشند، از جمله این دولت و دولت قبلی، و این مجلس، و مجلس قبلی، که با کمترین مشارکت مردمی، کرسی های نمایندگی مردم ایران را اشغال، و مشغول به کار قانون گذاری و اجرای آن شدند، قانونی که مد نظر اقلیت است را تصویب می کنند، و جماعتی باید آنرا بر اکثریت معترض به آن تحمیل نمایند و...، روندی که بر زنان و دختران این کشور، در خیابان ها و اماکن عمومی کشور در این روزها و در خلال اجرای «طرح نور» یا همان تحمیل حجاب و پوشش اجباری جاریست، بیانگر چنین قوانینی و چنین روندی است که توسط اقلیتی تصویب، و برای اکثریت تجویز و با تکیه بر قوای امنیتی و... تحمیل می شود.

چنین روندی را در هند نیز شاهدیم، آنجا نیز اقلیت جامعه اکنون در حال تبدیل به اکثریت است، اما با کمی تفاوت، چرا که در هند هنوز دمکراسی و سازوکارها و نهادهایش تاحدودی زنده است، و ذیل چنین پتانسیلی در این کشور، مردم هر 5 سال یک بار، می توانند با رای خود، مسیر کشور و سیاست ها، و حتی قانون اساسی خود را هم تغییر دهند، قدرت را از کسانی گرفته و به کسانی دیگر بسپارند، هنوز راستگرایان هندو، دمکراسی و آزادی ناشی از انقلاب هند، و تلاش امثال دکتر امبادکار، جواهر لعل نهرو، مهاتما گاندی و... را آنچنان از محتوا خالی نکرده اند که شرکت در انتخابات در این کشور هم، آب در هاون کوبیدن باشد، و تغییری در روندها و شرایط ایجاد نکند.

 هر چند اکنون شاخه سیاسی سازمان مخوف RSS، یعنی حزب مردم هند (BJP)، با تکیه بر ملیگرایی هندویی و در یک پروژه چند دهه ایی، مشغول خالی کردن انقلاب هند از محتوای متکثر، سکولار، دمکرات و مردم سالار آن است، و یادگار آن حرکت بزرگ انقلابی و آزادیبخش قرن بیستم، یعنی قانون اساسی برآمده از آن حرکت بزرگ را، که حقوق همه اقشار متکثر و متنوع این کشور را در نظر داشته و دارد را، هدف گرفته اند و سعی می کنند اکثریتی در نهاد قانوگذاری هند بدست آورده، قانون اساسی را مطابق تفکر منحط خود، دوباره نویسی کنند و آن را از محتوای سکولار، دمکرات و تکثرگرای و مردم اساس خود تهی کنند،

و این چنین است که راستگرایان هند به سان راستگرایان لانه گزیده در ارکان انقلاب آزادیبخش ایران، با چنین تفکری اساس حرکات سیاسی خود را بر حذف "دیگران" پایه ریزی کرده، و با دگر سازی مخالفان حقیقی و غیر حقیقی خود، قصد دارند جامعه هند را به لحاظ فرهنگی، مذهبی، فکری، سیاسی، اجتماعی و حتی زبانی پاکسازی کنند، و "یک زبان، یک فرهنگ و یک مذهب" را هدف گرفته و برای مردم متکثر هند تعیین جهت می کنند، چرا که پیشرفت خود را در عدم دیگران می بینند و تعریف می کند، و حضور دیگران را تجاوز به فرهنگ خود، تفکر آنان را تهاجم فرهنگی دشمن می بینند و می دانند، و با تعریف اقشاری از هموطنان خود به عنوان «غیر»، و در نتیجه تبدیل آنان به اهداف سیاسی و امنیتی و...، در پی نابودی آنان بر آمده، و کشور را در این مسیر غلط بسیج می کنند،

در حالی که این بخش عظیم مردمی، بخش بزرگی از جامعه، و مردم هند را تشکیل می دهند، اما با تعریف آنان بعنوان «دیگران»، برای محدود سازی و در انتها نابودی آنان، نقشه و طرح ریخته، آن طرح ها را در قالب قدرت قانونی و دولتی، اجرایی و محقق می کنند، این چنین است که بدون هیچ بررسی قضایی سازمان پیچیده و مخوف و تشکیلاتی RSS را، با آن همه سابقه اقدامات فرقه گرایانه، تروریسم، و تفکر خطرناک یکدست ساز و خالص ساز خود و... از ذیل گروه های ممنوع و مضر به حال جامعه، در یک روند رانتخواری سیاسی، و سفارشی و اعمال نفوذ  و... خارج می کنند.

فشارهای بی پایانی که دولت راستگرای هندوی افراطی بر اقلیت مسلمان، مسیحی و... و دیگر آزادیخواهان هند وارد می کند، امری آشکار است، و حزب BJP با کمک شرکای خود در سازمان RSS و دیگر گروه های پر شمار از این دست، از طریق قانون گذاری و...، محدود سازی یک اقلیتِ چند ده میلیونی را، در این چند دهه، در سر لوحه کار خود قرار داده، و آشکارا جامعه را علیه آنان می شورانند، خانه های شان را با بلدوزر ویران می کنند، در استخدام شان در شغل های دولتی و... دست انداز ایجاد می کنند، و نظام گزینشی سفت و سخت، آنان را از شغل و کار و درآمد باز می دارد، مشاغل شان را تحریم می کنند، از ازدواج افرادشان با دیگران جلوگیری می کنند، مساجد شان را خراب می کنند و بر جایش معابد خود را می سازند، در نظامی که کارکنان دولت نباید سیاسی باشند، حتی نخست وزیر هند، رکن رکین سکولاریسم را در قانون اساسی هند زیر پا می گذارد، و به نفع یک مذهب در جامعه متکثر مذهبی هند، خود شخصا معبد ساخته شده بر ویرانه ی مسجد مسلمانان را با افتخار و پر سر و صدا افتتاح می کند و... و باز می گویند نه سازمان  RSS و نه کادر آن سیاسی نیستند! در حالی که نخست وزیر هند، آقای نارندرا مودی خود سابقه عضویت در این سازمان مخوف و سری RSS را دارد، و بسیاری از رهبران دیگر، و وزرای شاخص حزب حاکم BJP که شاخه سیاسی سازمان RSS محسوب می شود، خود سابقه عضویت در این سازمان مخوف را در سابقه خود دارند.

و ترور مهاتما گاندی توسط اعضای سازمان RSS، به واقع اوج مبارزه چنین تفکری با مخالفین سیاسی خود در بین جریان تکثرخواه، آزادی طلب، و طرفداران مدارا و سکولاریسم در حزب کنگره، و جریان آزادیبخش و انقلابی هندو مسلک بود، و دگر پنداری اقلیت مسلمان که حدود یک پنجم مردم یک میلیارد و چهارصد میلیونی هند را تشکیل می دهند، و اعلام آنان به عنوان دین متجاوز به جامعه و سرزمین هندو، و تلقی اسلام، مسیحیت و... به عنوان یک نوع تهاجم فرهنگی، و در نتیجه اتخاذ مشی محدود سازی آنان از طریق ویران سازی اماکن مذهبی آنان، دست اندازی بر اموال و اماکن آنان، فشارهای امنیتی بر بزرگان و فعالین آنان، حذف قوانین مدافع آنان در قوانین اساسی و غیر اساسی هند و... ادامه داشته و دارد.

در بُعد داخلی با قدرت گیری هندوهای افراطی تحت رهبری حزب BJP، علاوه بر تشدید فشار به «دیگران»، فشار و محدودیت های سابق اعمال شده بر خودی های شان نیز به مرور بر داشته می شود، تا با فراغ بال بیشتری پنجه های این تفکر متجاوز را، در شریان های قدرت جامعه فرو کرده، دست باز تر در جامعه هند جولان دهند، از جمله آخرین اقدامات آنان رفع و بی اثر کردن قوانینی است که به علت مشی تروریستی چنین گروه هایی در طول تاریخ بعد از انقلاب هند، بر گروه های اساسی از این دست، همچون سازمان RSS تحمیل و تصویب شده بود، تا همانگونه که گفته شد دست اندازی باشد برای کنترل آنان، و باز داری از قدرت گیری بی حد و حصر افراط گرایانی از این دست، که تفکرشان اساس جامعه یعنی قانون اساسی را بی اثر و خنثی می کند.

گزارش زیر نشان از این روند و تلاشی دارد، که حزب BJP و طرفدارانش در دیگر بخش های کشور، چنین تفکری را از بندهای قانونی محدود کننده رها می کنند تا قدرت و دولت را بیش از قبل در قبضه و چنبره افراط گرایان در آورده، و بر شریان های قانونی و اجرایی چیرگی بیشتری یابند. 

 

توضیح این تصویر :

موهان بهاگوات رهبر سازمان RSS هند در لباس فرم این سازمان و در ژست احترام سازمانی آن، در مرکز تصویر می بینیم، سمت چپ گروهی از اعضای این سازمان در همین لباس فرم در حال مشق گروهی و سازمانی هستند، سمت راست پایین گروهی از مسلمانان هند، لابد عضو سازمان جماعت اسلامی هند، که با RSS  همزمان ممنوع شدند، و در بالای آن گروهی از مردم که هاج و واج به شرایط کشور خود نگاه می کنند که چطور عضویت کارکنان دولت دو سازمان به علت فعالیت غیر قانونی ممنوع می کنند، سپس در یک رانتخواری سیاسی، و یک حالت استاندارد دوگانه یکی را از ممنوعیت خارج کرده، و دیگری را همچنان در فشار مضاعف نگاه می دارند، این نتیجه چیرگی افراطگرایان بر سیاست کشور است که این استانداردهای دوگانه را، در چنین جامعه ایی بسیار باید دید.

RSS و خدمتگذاران دولت: با شلوار پاچه بلند ... به پیش! [8]

 

ممنوعیت عضویت کارکنان دولت در RSS و جماعت اسلامی زمینه و دلیل خاصی دارد. ابراز  اینکه RSS یک گروه سیاسی نیست به معنای نگاهی تنگ نظرانه به معنای اصطلاح « سیاسی بودن » است.

نویسنده : K. Chandru    -  27/Jul/2024

زمانی که قاضی چیتا رنجان دش [9] بعد از بازنشستگی از دادگاه عالی کلکته اعلام کرد، که « من یک عضو گروه RSS هستم و آماده ام که به این گروه باز گردم» زنگ به صدا درآمد. کمی پیش از این نیز قاضی روحیت آریا [10] از دادگاه عالی ایالت مادیاپرادش نیز، چند هفته پس از بازنشستگی به حزب BJP پیوست.

این دو واقعه علائمی کافی برای «مدیریت آموزش و نیروی انسانی (DoPT)» [11] دولت هند بود تا با بخشنامه ایی عجولانه در پیرامون سه مصوبه قبلی، اعلام نماید که آن دستورالعمل ها را « بازنگری کرده و تصمیم گرفته است، تا نام گروه "راشتریا سوایام سواک سنگ (RSS)" را از مندرجات این سه بخشنامه مورد اعتراض صادره در تاریخ های 3/11/1966، 25/7/1970 و 28/10/1980 آن مرکز، بردارد.»

 و این جای تعجب نیست که کاپیل سیبال، وزیر سابق در دولت مرکزی  (از حزب BJP)، و وکیل ارشد کنونی، در زمان انتخابش بعنوان رئیس انجمن وکلای دادگاه عالی بگوید : «اکنون قضاتی داریم که بعد از بازنشستگی اعلام می کنند که از گروه RSS بوده اند و می خواهند به این گروه باز گردند.»

بر این اساس تصمیم دولت مرکزی هند برای اجازه به کارکنان خود برای حضور بعنوان نیروهای بدنه گروه RSS و عضویت در شاخه های این گروه، که در واقع عقب نشینی از تصمیم قبلی دولت، مبنی بر ممنوعیت آن است، نمی تواند شوک بر انگیز باشد.

چیزی که تعجب برانگیز است، اقدام دادگاه عالی ایالت مادیا پرادش – یعنی یک شعبه از دادگاه منطقه ایندور است - که دادگاه به ریاست قاضی سوشروت آرویند دامادهیکاری با صدور دستوری در تاریخ 25 ژوئیه 2024 و ادای احترامی با شکوه به RSS در موضوعی که فرجام خواهی شده است، داشت.

 در پایان سال 2023 دادخواستی برای به چالش کشیدن قانوانین فرعی 12، 12A و همچنین بند 13 از قانون پنجم قواعد خدمات عمومی (رفتار) دولت مرکزی، مصوب سال 1964، برای اعلام این قوانین بر خلاف قانون اساسی و قوانین فوق العاده قانون اساسی ارائه شد. اساس این دادخواست لغو قوانین «مدیریت آموزش و نیروی انسانی (DoPT)» مربوط به ممنوعیت عضویت و ارتباط خدمتگذاران شاغل در دولت مرکزی، با سازمان RSS است. از دادخواست مشخص شد که درخواست کننده پوروشوتام گوپتا یک فرد بازنشسته، که کارمند دولت مرکزی بود و می خواست به RSS بپیوندد و در سال های باقی مانده از زندگی خود، عضو فعال آن سازمان باشد.

پس از صدور اخطار دادگاه عالی ایالت مادیاپردادش، یکی از معاونان مدیریت آموزش و نیروی انسانی دولت هند (DoPT) سندی را در متقابل دادگاه ارائه کرد که، در آن اظهار شده بود که دستورات صادره قبلی در این زمینه، مبنی بر غیر قانونی بودن عضویت کارکنان دولت مرکزی در سازمان مذکور دوباره بررسی شده و نام سازمان RSS از آن بخشنامه ها، توسط این بخش از دولت هند، از این بخشنامه های سه گانه حذف شده است و بنابراین، درخواست کتبی اهل دعوا از خواهان غیرقانونی شده است و از دستور کار دادگاه خارج شد.

در شرایط عادی، هر دادگاهی می باید دادخواست مذکور را ثبت، و سپس دادخواست کتبی را، غیرقانونی و رد می کرد. اما این شاخه از دادگاه ایالت مادیاپردادش این کار را انجام نداد. در واقع، آنها خاطرنشان کردند که پس از شهادت دولت مرکزی، بررسی این دادخواست بی مورد بوده و نافرجام مانده است. با وجود این اقدام دادگاه مذکور ما می دانیم که :

« از آنجایی که موضوعات مطروحه در دادخواست که دارای حواشی ملی است، به ویژه مربوط به یکی از بزرگترین سازمان های غیردولتی داوطلبانه، یعنی سازمان RSS است، بنابراین قبل از فارغ شدن از این موضوع، این دادگاه محتاج و مجبور به انجام مشاهدات و بررسی های خاص است. مشاهداتی لازم است تا اطمینان حاصل شود که آیا هر سازمان داوطلبانه ایی، در جهت منافع عمومی و ملی کار می کند و یا نه، و دوباره از مسیر دستورالعمل های اجرایی دولت وقت خارج نمی شود، کاری که سازمان RSS انجام نداده و تقریباً 5 دهه این روند کار علیه منافع عمومی و ملی را ادامه داده است.»

بدون بهره مندی و اتکا به هر پاسخ و استدلالی از سوی دولت مرکزی، قضات کارآزموده قضایی باید سه سؤال را طرح می کردند و خود بدان سوالات در روند خاص قضایی خود پاسخ می گفتند، و سپس حکم قضایی می دادند. و در آن فرآیند، آنها پیش‌فرض‌های خود را ساخته، و یافته‌های خود را جمع آوری می کردند. این در حوزه دانش عمومی است که RSS تنها سازمان داوطلبانه خودگردان در سطح ملی است، که خارج از سلسله مراتب بوروکراتیک دولتی قرار دارد و فعالیت می کند، که بالاترین تعداد و حجم عضویت را از تمام شهرستان ها و بخش های کشور در خود دارد، و در فعالیت های مذهبی، اجتماعی، آموزشی، بهداشتی و بسیاری فعال است که زیر چتر آن جریان دارد، که این فعالیت ها هیچ ارتباطی با کار این سازمان سیاسی ندارد.

سازمان همچنین مدعی است که سازمان های زیر شاخه دیگری شامل یک سازمان ملی خدمت به هند (راشتریا سوا بهاراتی (RSB)) [12] است که این خود 45 سازمان را نمایندگی می کند، و همچنین 1200 شرکت و سازمان غیر دولتی دیگر (NGO) را در خود دارد. آنها بر این باورند که با RSB نمی توان به عنوان یک سازمان سیاسی رفتار کرد. آنها همچنین به جزئیاتی از عملکرد معابد «ساراسواتی شیشو» [13] به عنوان نمونه‌هایی از اشاره کردند که به نفع افراد کم‌توان و کودکان فقیر در جامعه کار می کنند.

و همه این ها به این یافته و ارائه آنان ختم می شود که : « عضویت در سازمان فی نفسه به معنی و با هدف مشارکت در فعالیت سیاسی سازمان RSS نیست، و تعداد بسیار کمی از RSS در فعالیت های فرقه ایی، و ضد ملی و ضد سکولار فعالند. و این تمایز قائل شده بین عضویت در سازمان، و شرکت در فعالیت های سیاسی موقعی رنگ می بازد که بیانیه ها و بخشنامه های صادره از سوی دولت مرکزی در طول 45 تا 50 سال گذشته را مورد نظر قرار داد.»

دادگاه مذکور حتی بدون بهره مندی از نظرات دولت مرکزی، خود دریافته و اعلام کرده است که بخش مدیریت منابع انسانی و آموزش دولت هند (DoPT)، تصمیمی آگاهانه برای بررسی بخشنامه های سابق در این رابطه گرفته است و دولت نمی تواند عضویت کارکنان خود را در سازمان RSS با دستورالعمل های بخش اجرایی خود ممنوع کند.  

آنان قبل از بستن این پرونده هم، از این امر متاسف شدند که « تقریبا 5 دهه به طول انجامید تا دولت مرکزی به این حقیقت دست یابد، و به اشتباه خود پی ببرد، و به این حقیقت برسد که نام یک سازمان شناخته شده بین المللی همچون سازمان RSS به صورت اشتباه آمیزی در بین سازمان های ممنوع کشور قرار گرفته است، و برداشتن این ممنوعیت، بسیار ضروری بود. و آروزی تعداد زیادی از کارکنان دولت برای خدمت در جهات مختلف، در اثر این ممنوعیت با مانع مواجه بود، که تنها زمانی این ممنوعیت برداشته شد که این موضوع در این دادگاه مطرح، و ممنوعیت فعالیت کارکنان دولت، در سازمان RSS ، توسط خود دولت برداشته شد.»

دادگاه مذکور در یک اقدام سوال برانگیز، به این امر هم اکتفا نکرد و به مدیریت منابع انسانی و آموزش دولت (DoPT) توصیه کرد که این دستور جدید را در وبسایت رسمی خود منتشر کند، و همچنین عنوان داشتند که این بخشنامه به همه بخش های زیر مجموعه دولت در دولت مرکزی و در سراسر کشور ابلاغ شود.

دادگاه با این اقدام و توصیه خود، به نوعی می توان گفت که به یک اقدام پیشگیرانه نیز دست زد، تا نه تنها اقدام بخش مدیریت منابع انسانی و آموزش  DoPTرا در اقدام خود ستوده، بلکه از هر گونه چالش احتمالی متصور در مقابل این تصمیم نیز جلوگیری نماید.

فرایندهای بعدی نیز از یک سیستم قضایی قابل انتظار نبود، که بارها و بارها به دادگاه های عالی عنوان دارد که همه دادگاه ها را ملزم نماید که به هیچ تعریض اکادمیک درباره این موضوعِ غیر قانونی (رفع ممنوعیت فعالیت در سازمان RSS) پاسخ ندهند، چه شخصی و چه سازمانی. دادگاه عالی در این خصوص ابراز داشت :

«به نظر ما عاقلانه این است که دادگاه ها از ورود به این میدان مین ناشناخته خودداری کنند. ما اراده خود را اعمال نمی کنیم. ما نمی توانیم ارزش های خود را به جامعه تحمیل کنیم. هر تلاش این چنینی و در این زمینه به معنای قضاوتی ارزشی (و نه قانونی) است. حکم مورد اعتراض "خطر قضات را نشان می‌دهد که به اشتباه و ناخودآگاه دیدگاه‌های خود را جایگزین دیدگاه‌های تصمیم‌گیرنده می‌کنند که توسط قانون تعیین شده و مجاز به اعمال صلاحدید خود است." (Meerut Development Authority Vs. Association Of Management, 2009 (6) SCC 171) »

 

دور نگه داشتن کارکنان دولت از سیاست :

چه موقع مجزا نگه داشتن، و دور نگه داشتن خدمتگذاران شاغل در بخش دولتی از سیاست آغاز شد؟

در چهارم سپتامبر 1920 مهاتما گاندی "جنبش عدم همکاری" و همراهی با دولت استعماری بریتانیا در هند را اعلام کرد، او نه تنها از خدمتگذاران بخش دولتی، بلکه حتی از وکلا نیز خواست که به این جنبش بپیوندند. و بدین صورت بود که صدها تن از کارکنان دولت در تمامی سطوح خدمت، در ارکان دولت پادشاهی بریتانیا در هند، کار خود را ترک کردند، تعدادی از وکلا نیز خدمات خود را در این سیستم پایان دادند.

بعد از قانون سال 1935 دولت (استعماری وابسته به اشغالگران بریتانیایی در) هند، قوانین خدمت در این دولت شکل گرفت، شامل قوانین رفتاری خدمتگذاران دولت، در قسمت های ایالتی و مرکزی. این قانون روشن نمود که خدمتگذاران شاغل در بخش دولتی نباید به هیچ شکلی در سیاست دست داشته باشند. با این حال، از آنجایی که بیشتر صنایع در دست بخش خصوصی بود، اتحادیه‌های کارگری اجازه یافتند که صندوق سیاسی داشته باشند و از آن در هزینه های انتخاباتی استفاده کنند.

بعد از این که قانون اساسی هند اجرایی شد (در سال 1950 بعد از پیروزی انقلاب آزادیبخش هند درسال 1947)، یک فصل کامل (قسمت چهاردهم) به موضوع خدمتگذاران بخش دولت اختصاص یافت و بر اساس ماده 309، قوانین حاکم بر کارکنان بخش دولت در مرکز و ایالتی مشخص شد.

دولت هند قوانین و قواعد رفتاری بخش مدنی خود را شکل داد، در سال 1964 قانون 5(1) آن کارمندان دولت را از شرکت در سیاست و اقدامات انتخاباتی منع کرد، این قانونی این چنین ابراز می دارد :  «هیچ کارمند دولتی نباید عضو هیچ حزب سیاسی یا سازمانی باشد که در سیاست شرکت می‌کند یا به نحوی دیگر با آن ارتباط داشته باشد، و نباید در آن شرکت کند، در کمک‌های آن شراکت کند، یا به نحو دیگری کمک کند. هرگونه حرکت یا فعالیت سیاسی در این رابطه ممنوع».

تنها بر اساس اصل 33، نیروهای مسلح از حقوق اساسی مندرج در بند سوم قانون اساسی برخوردار نخواهند بود و مجلس می تواند در مورد محدود کردن این حقوق نه تنها در مورد نیروهای مسلح، بلکه در مورد سایر سازمان های شبه نظامی نیز قانونی وضع کند.

این برای اولین بار بود که یک رهبر اتحادیه کارگری راه آهن، تحت قانون حفظ نظم عمومی مَدرَس، دستگیر شد و از خدمات راه آهن اخراج گردید. وقتی او همین امر را زیر سوال برد، دیوان عالی گفت که، فرد می تواند رهبر اتحادیه، و یا کارمند راه آهن باشد، اما هر دو، نه (Balakotaiah, 1957).

بعدها، یک شعبه مربوط به قانون اساسی عنوان داشت که یک خدمتگذار دولتی حق دارد از تمام حقوق اساسی، مشروط به محدودیت های معقول برخوردار باشد (Kameshwar Prasad, 1962). اما هیچگاه قاعده منع شرکت در سیاست و انتخابات در مورد کارمندان دولت بد تلقی نشد.

ممکن است در مورد کارکنان بخش دولتی و صنایعی که توسط دولت اداره می شوند، از این قانون عدول شود. با این حال، زمانی که افرادی که برای پستی در خدمات دولتی درخواست داده بودند، به دلیل اعتقادات سیاسی گذشته خود قبل از استخدام، رد صلاحیت شدند، دادگاه عالی اعلام کرد که طبق قانون اساسی هند، مک کارتیسم کاربرد ندارد.

دادگاه عالی در حال رسیدگی به پرونده معلم مدرسه ای بود که دولت مادیا پرادش از انتصاب او به این دلیل که راستی آزمایی های پلیس نشان می داد که او در زمانی که دانش آموز بوده است، در فعالیت های سازمان RSS شرکت کرده بود، رسیدگی می کرد. دیوان عالی کشور با استثناء از نفی استخدام بر اساس اعتقادات سیاسی گذشته، به استخدام وی دستور داد.

با این حال، قاضی چیناپا ردی معتقد است که در حالی که اعتقاد سیاسی گذشته فرد نمی تواند دلیلی برای رد صلاحیت وی برای ورود به شغل باشد، اما زمانی که فردی وارد خدمات دولتی می شود، تحت قوانین تنظیم شده توسط دولت قرار می گیرد. او در این رابطه نوشت:

«ما حتی یک لحظه هم نمی‌گوییم که پس از ورود به خدمت دولتی، ممکن است شخصی به فعالیت‌های سیاسی بپردازد. تنها چیزی که می گوییم این است که او را نمی توان به خاطر فعالیت های سیاسی گذشته خود، به عقب برگرداند. زمانی که او خدمتگزار دولت شد، او دیگر مشمول قواعد متعددی می شود که رفتار او را تنظیم می کند و طبیعتاً باید مشمول کلیه قوانینی باشد که مطابق قانون اساسی در این رابطه وضع و تنظیم شده است. (Ramashankar Raghuvanshi, 1983)»

 

چرا مبنایی این ممنوعیت بررسی نشد؟

شعبه دادگاه ایالت مادیاپرادش، بدون بررسی و بازخوانی پرونده دستورالعمل های دولتی سابق صادره در تاریخ 30 نوامبر 1966، 7 آوریل 1970 و 28 اکتبر 1980 دولت مرکزی، بررسی پرونده درخواست برداشت ممنوعیت سازمان RSS را رد کرده، و ممنوعیت عضویت و فعالیت کارکنان دولت در سازمان RSS را بنا به استناد به نامه دولتی برداشت، حال آنکه اگر آن پرونده ها را فرا می خواند، و بررسی می کرد، مشخص می شد که مبنای منع عضویت کارمندان دولت نه تنها در RSS، بلکه در حزب جماعت اسلامی چه بوده است.

شعبه دادگاه ایندور در یک اقدام آکادمیکی همچنین عنوان داشت که فقط انجام فعالیت های سیاسی در قالب سازمان RSS برای کارکنان دولت ممنوع است، و نه سایر فعالیت های فرهنگی و اجتماعی در قالب این سازمان، و RSS یک سازمان سیاسی نیست. این نظری ساده و ساده لوحانه بود و هیچ تعریف قابل قبول روشنی در مورد اینکه منظور از سیاست چیست، وجود ندارد. آیا به این معناست که اگر سازمانی از سیاست و فعالیت انتخاباتی رسمی دور بماند، اما فعالیت‌های جمعی مخرب‌تری انجام دهد، دولت با عضویت مقامات دولتی در چنین سازمان‌ و سازمان های وابسته، راضی است و از منافع ناروا برخوردار نخواهد شد؟

این امری روشن است که سازمان RSS سه بار در کشور ممنوع اعلام شده است. اول بار در سال 1948 بعد از ترور مهاتما گاندی بود، بار دوم در جریان اعلام شرایط فوق العاده در سال 1975 و سومین بار در سال 1992 زمانی بود که شرایط خشونت بار ناشی از ویرانی مسجد بابری بر کشور حاکم شد.

نوشته های علمی متعددی در مورد فعالیت های RSS موجود است. گفتن اینکه صرفاً به دلیل شرکت نکردن در فعالیت انتخاباتی این سازمان از هرگونه دستور منع فعالیت کارکنان دولت در آن دور بماند، نشان دهنده درک ساده لوحانه از سیاست در این کشور است.

وقتی شرایط فوق العاده (1975) پایان یافت، دولت حزب جاناتا که توسط ائتلافی از چندین حزب، از جمله شامل حزب "جان سنگ" شکل گرفت، که مادر حزب فعلی BJP است، موضوع بحث برانگیزی مطرح شد که آیا اعضای حزب جاناتا همزمان عضو سازمان RSS هم هستند، که این عضویت خود را مخفی نگه می دارند؟ و یک پیش شرط عضویت در این ائتلاف گذاشته شد که اول افراد عضویت خود در سازمان RSS وا نهند (عضویت دوگانه در حزب جاناتا و RSS)، اما دولت آقای موراجی دسای به دلیل اقلیت بودن، نتوانست خواسته مذکور را به مرحله اجرا گذارد و در نهایت هم این دولت سقوط کرد.

 

موقعیت کنونی این مساله

دولت ایالتی تامیل نادو، نه تنها مدارس را از دادن زمین های بازی و ساختمان های خود برای هر گونه استفاده دیگر منع کرده است، بلکه در آخرین قوانین رفتاری خود در رابطه با معلمان خصوصی و کارکنان غیرآموزشی، آنها را از عضویت در هر سازمانی که ترویج دین و مذهب می کند، منع کرده است. چرا که فعالیت آنها را موجب صدمه به حفظ هماهنگی بین گروه های مذهبی مختلف دانسته، که به آن آسیب وارد می کند (قانون 36 (2) قوانین مدارس خصوصی).

اخیرا وقتی دولت ایالت کرالا و هیات Travancore Devaswom [14] استفاده از محوطه معابد را ممنوع کردند، از جمله جلوگیری از اجرای تمرینات خاص اعضای سازمان RSS در محوطه معبد، چالش ایجاد شده توسط یک شعبه دادگاه رد شد. (G.Vyasan, 2023).

باید اضافه کرد که بازنگری مدیریت منابع انسانی و آموزش (DoPT) دولت هند در سه دستورالعمل قبلی ممنوعیت عضویت در سازمان RSS و حذف این ممنوعیت، فقط برای کارکنان دولت مرکزی اعتبار و کاربرد دارد. در رابطه با کارکنان دولت های ایالتی، برداشتن این ممنوعیت، در محدوده اختیارات این دولت هاست که این اختیار را دارند که قوانین خود را در این زمینه به خواست خود تنظیم کنند. بنابراین، بخشنامه مدیریت DoPT و حکم صادر شده توسط شعبه دادگاه ایالت مادیاپرادش در مورد یک موضوع غیرقانونی، برای آنها الزام آور نیست.

باید عنوان داشت که طرح اعتراض به دستورالمعل جدید مدیریت DoPT صادره در تاریخ 9 ژوئیه 2024، در هر دادگاه عالی دیگر یا در دیوان عالی هند نیز می تواند نتیجه متفاوتی را به دنبال داشته باشد، بسته به اینکه تا چه حد بتوان فعالیت های RSS را مغایر با قوانین، و مخرب تلقی کرد، و دور نگه داشتن کارمندان دولت از این گونه فعالیت ها، تا چه حد در هماهنگی و همزیستی فرقه ایی کارکنان موثر است، و این که باید کارکنان دولت را از این گونه فعالیت ها دور نگه داشت.

لذا دستور دادگاه شعبه ایالت مادیاپرادش پایان کار نیست.

با پوشیدن شلوارهای پاچه بلند [15] و انتقال مقر خود از ناگپور [16]به دهلی، رویای آنها برای تصرف قلعه سرخ [17]ممکن است در نهایت با توجه به نتایج انتخابات 2024 به نتیجه نرسد.[18]

نویسنده این مقاله قاضی بازنشسته دادگاه عالی مَدرَس (مرکز ایالت تامیل نادو) می باشد.

[1] - Rashtriya Swayamsevak Sangh (RSS) the سازمانی با فعالیت همه جانبه، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی حتی تروریستی، که ملیگرایی هندویی را به لحاظ زبان، فرهنگ و مذهب در نظر دارد، و نظامی خالص سازی شده و یکدست از هندوها و ادیان زاده شده در این سرزمین را تحت تفکر و دکترین "هندتوا" از طریق دگرسازی ادیان و فرهنگ های دیگر همچون اسلام و مسیحیت و... دنبال می کند، این سازمان در سال 1925 توسط کیشاو بالیرام هدگوار در شهر ناگپور ایالت مهاراشترای هند پایه گذاری شد و رهبر فعلی آن موهان بهاگواد است. این سازمان زیر شاخه های فراوانی دارد که از جمله حزب مردم هند BJP دولت مرکزی و چند ایالت هند را بدست دارند.

[2] - others

[3] - عین‌القضات همدانی با نام کامل ابوالمعالی عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی (۵۲۵–۴۹۲ هجری قمری) حکیم، نویسنده، شاعر، مفسر قرآن، محدث و فقیه ایرانی بود. او به زبان‌های فارسی، عربی و زبان پارسی میانه آشنایی داشت و در عین‌حال در عرفان و تصوف در بالاترین جایگاه قرار داشته‌است. او از شاگردان عمر خیام و احمد غزالی بوده‌است و در آثار خود از استادش غزالی گفته‌های بسیار نقل کرده‌است. او در سن ۳۳ سالگی به تهمت الحاد و زندقه در همدان بر دار کشیده شد.

[4] - صدرالمتألهین (۹۷۹ – ۱۰۴۵ ه.ق) حکیم متأله و فیلسوف ایرانی سدهٔ یازدهم هجری قمری و بنیان‌گذار حکمت متعالیه است. کارهای او را می‌توان نمایش دهندهٔ نوعی تلفیق از هزار سال تفکر و اندیشهٔ اسلامی پیش از زمان او به حساب آورد. او را به بدعت‌گذاری در دین متهم ساختند و او را مرتد می‌خواندند. ملاصدرا به مدت ۵ یا ۷ سال در کهک قم و در تبعید زیست آموزش‌های وی بیشتر دربارهٔ اندیشه‌ها و باورهای حکیمان و دانشمندان ایرانی مانند شهاب‌الدین سهروردی، ابن سینا و ابویعقوب الکندی و برخی از دانشمندان اندلسی همچون ابن عربی و ابن رشد بودند

[5] - شهاب‌الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید (۵۴۹–۵۸۷ ق / ۱۱۵۴–۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی بود. او اهل شهر سهرورد زنجان است. وی از بزرگ‌ترین فلاسفه تاریخ ایران است که حکمت خسروانی ایران باستان را احیا کرد. وی در اصول فقه و فقه نیز ید طولایی داشته و شاعر هم بوده است

[6] - سیّد احمد حُکم‌آبادی تبریزی (۱۲۶۹ – ۱۳۲۴) که بعدها نام خانوادگی کَسرَوی را برگزید، تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهشگر، حقوق‌دان و اندیشمند ایرانی بود. وی استاد رشتهٔ حقوق در دانشگاه تهران و وکیل دعاوی در تهران بود. احمد کسروی در حوزه‌های مختلفی چون تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامه‌نگاری، وکالت، قضاوت و سیاست فعالیت داشت. وی بنیان‌گذار جنبشی سیاسی اجتماعی با هدف ساختن یک «هویت ایرانیِ سکولار» در جامعهٔ ایران، موسوم به جنبش «پاک‌دینی» بود که در دوره‌ای از حکومت پهلوی شکل گرفت. آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبان‌های فارسی و عربی است احمد کسروی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۵ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران «به ضرب گلوله و ۲۷ ضربه چاقو « توسط افراد گروه «فدائیان اسلام» ترور شد. 

[7] - مرتضی مطهری فریمانی (۱۲۹۸ – ۱۳۵۸) روحانی شیعه، استاد فلسفهٔ اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریه‌پردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. وی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران بودو پس از انقلاب به ریاست شورای انقلاب منصوب شد. مطهری از شاگردان خمینی و بنیان‌گذاران و عضو مکتب متاع بود و در شامگاه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از آخرین جلسه مکتب متاع در منزل یدالله سحابی پس از خروج از جلسه در خیابان پارک امین الدوله، هدف گلولهٔ یکی از افراد گروه فرقان قرار گرفت و پس از انتقال به بیمارستان طرفه کشته شد سید روح‌الله خمینی علاقهٔ زیادی به وی داشت، تا آن‌جا که پس از مرگش گفت: «فرزند عزیزی را که پارهٔ تنم و حاصل عمرم بود، از دست دادم».در ادبیات نظام جمهوری اسلامی ایران از وی با عنوان «معلم شهید» یاد شده‌است.

[8] - «RSS and Government Servants: With Full Trousers…March On!»  بر گرفته از سایت وایر به آدرس : https://m.thewire.in/article/politics/with-full-trousers-march-on  همانگونه که در تصویر این پست از اعضای سازمان RSS دیده می شود، لباس رسمی اعضای این سازمان یک پیراهن سفید آستین کوتاه، و یک شورت پاچه بلند خاکی رنگ است، که در این عنوان مقاله از شلوار پاچه بلند ذکر به میان می آید، که کارکنان دولت را توصیه می کند با شلوار در رژه سازمانی شرکت کنند.

[9] - Chitta Ranjan Dash

[10] - Rohit Arya

[11] - the Directorate of Personnel and Training (DoPT) مدیریت منابع انسانی و آموزش دولت هند.

[12] - Rashtriya Seva Bharti (RSB)

[13] - the Saraswati Shishu

[14] - هیاتی خوداتکا که بر اساس قانون سال 1950 ایالت کرالا، در امور موسسات مذهبی تشکیل شد، که 1248 معبد را در ذیل خود شامل دارد

[15] - کنایه از تغییر قوانین داخلی سازمان RSS و پوشیدن شلوار پاچه بلند به جای شورت های پاچه کوتاه که لباس سازمانی این گروه است، برای ایجاد شرایط عضویت کارکنان دولت در فعالیت های سازمان

[16] - مقر رسمی سازمان RSS در شهر ناگپور در ایالت مهاراشترای هند قرار دارد که کنایه از این دارد که نویسنده معتقد است سازمان قصد دارد با شراکت در دولت مرکزی، مقر سازمانی خود در ناگپور را به شهر دهلی پایتخت منتقل کند و زمام امور را در دست گیرد.

[17] - قلعه سرخ یا لال کیلا در دهلی نو نقش میدان آزادی ما را در برگزاری مراسم های رسمی حکومتی بازی می کند، این قلعه محل حکومت سلسله پادشاهی کورکانیان هند یا همان مغولان هند بوده است و نخست وزیر هند مراسم رسمی روز استقلال را در این مکان برگزار می کند، این جمله کنایه از تسلط سازمان بر دولت مستقر در پایتخت می باشد.

[18] - دولت حزب BJP که انتظار داشت در انتخابات سال 2024 با کسب نزدیک به 400 کرسی از پانصد و اندی نمایندگان مجلس عوام هند، تغییرات بنیادین در قانون اساسی را پی بگیرد و قوانین مد نظر فرقه ایی و سیاسی و فرهنگی خود را در قانون اساسی جدید بگنجاند، اما این انتخابات انان را تا حدودی در دستیابی به اهداف خود مایوس کرد، چرا که اقبال مردم هند در این انتخابات به احزاب اپوزیسیون بسیار بیشتر از حد انتظار خود را نشان داد و حزب کنگره بعد از مدت ها شکست توانست کرسی های زیادی را به خود اختصاص دهد و اپوزیسیون قابل توجهی را در پارلمان هند برای خود تدارک بیند، از این رو نتایج غیر منتظره انتخابات اخیر، از دید نویسنده این مقاله، باعث شده است که رویاهای سازمان RSS در دست اندازی به مراکز قدرت نقش بر آب شود.

راستگرایان مذهبی [1] به سان مصیبتی مخمورگر برای جوامع بشری اند، آنان بشریت را از تعالی و رشد باز می دارند، چرا که گاه در نقش حافظان وضع موجود، و در اکثر مواقع بشریت را به سوی واپسگرایی سوق می دهند، بعنوان مثال ایرانیان در نبرد بدست آوردن حق تعیین سرنوشت، سه انقلاب بزرگ را از نهضت پیشگام و مهم مشروطه، تا نهضت ملی شدن صنعت نفت و سپس انقلاب بزرگ1357 تجربه کردند، و این راستگرایان بودند که ایرانیان را بعد از پیروزی، همواره به شرایط پیش از انقلاب، و نهضت خونین خود، و بلکه مخوف تر از آن سوق دادند،

البته چپگرایان که نام "مترقی" را همواره با خود یدک می کشند نیز، از آنها کم نمی آورند (که اینجا محل بحث عملکرد آنان نیست، پس از آن عبور می کنم)، و دنیا همواره گرفتار مردم فریبیِ راستگرایان، و به قول خودشان اصولگرایان بوده و هست، و گویا رهایی از آنها تاکنون وجود نداشته و ندارد، تنها راه کشف شده برای رهایی انسان، که توسط تجربه جمعی جامعه ی انسانی کشف و میسور گشته است، تا از این دایره بسته مد نظر راستگرایان، انسان خلاص شود، تفکر و شرایطی است که در دوره برقراری سیستم دمکراسی [2] واقعیِ مبتنی بر رای عموم مردم نهفته، و جاری می شود، که رای دهندگان در یک انتخابات آزاد، و با شرکت نمایندگان واقعی مردم، با یک رای می توانند فردی را بر کرسی قدرتِ حاکمیت خود بنشانند، و از آن مهمتر، و اساسی تر، اینکه، بتوانند با یک رای دیگر، او را از صندلی قدرت به زیر کِشند، ور نه در غیر این صورت، سابقه دیکتاتوری در جامعه ی بشری طولانی، نهادینه، و به نام های مختلف ادامه داشته، و خواهد داشت.

آنچه روشن است بواقع حکومت و حاکمیت یک ضرورت دنیای مدرن و برای ایجاد سهولت و رفاه در زندگی و در اجتماع بشری است، و حاکمیتی که پس از استقرار، آزادی، کرامت، عزت و رفاه بشر را لگدمال کند، و مردم را به خدمتِ تفکر و سیستم خود کشیده، برده قدرت فائقه شان سازد، نقض غرض است، و این مصیبت تنها در بستر وجود اصولی شکل می گیرد که عده ایی به آن معتقد می شوند و آنرا فصل الخطاب تلقی کرده، و حکومت را کم کم بر پایه آن شکل می دهند، و بدین وسیله قدم به قدم حکومتی را که باید در خدمت مردم و در راه حفظ کرامت و اخلاق آنان موجودیت یابد را به عکس به بلای جان جامعه تبدیل می کنند، به جای پاسداری از حقوق مردم، به عکس مردم را به پاسداران اصول و سیستم خود تبدیل، و در این راه اعمالی را مرتکب می شوند که شمارش و توصیف آن، مو را بر تن هر انسانِ منصفی سیخ می کند، و عرق شرم را بر پیشانی انسانیت و اخلاق می نشاند.

راستگرایان مذهبی نوعی از این نحله فکری اند که برای قرار گرفتن در قدرت، گاهی به رای مردم نیازمند می شوند، لذا خود را به هر دری می زنند تا این امر میسر شود، آنان از جمله خود را به خداوند خالق هستی متصل کرده، و رایِ به خود را، رای به خدا جلوه می دهند، تا بدینوسیله با سو استفاده از ظرفیت خدا در اذهان مردم، رای آنان را به نام خدا، در کیسه خود بِرُبایند، و در توبره قدرت، و اهل آن در جناح خود بریزند، و چون بر کرسی قدرت قرار گرفتند، همه چیز، از جمله وظایف حکمرانی خود را فراموش کرده و راه و نظر خود را در پیش می گیرند، و "ولی نعمتان" خود را "رعیت" دیده، و کرامت و عزت شان را فراموش، و لگدمال می کنند؛ اینان خدا و خلق را طعمه و قربانی قدرت طلبی، و استمرار قدرت شان می بینند، و می خواهند.

در این مسیر آنان حتی اگر قصاب انسانکشی باشند، که در راه سلطه خود دست هایی تا مرفق در خون انسان ها آلوده داشته باشند، خود را خدایی جلوه داده و می بینند، و آبروی خدای مورد ادعای خود را، خرج بی آبرویی های فکری، عملی و تشکیلاتی خود می کنند، خدایی که دیرینه ترین مفهوم ذهنی برای بشر، از هزاره ها قبل، با بشر همراه بوده، و هنوز هم سلطه ذهنی قالبی بر تفکر بشر دارد.

حزب مردم هند (بی جی پی BJP یا همان بهاراتا جاناتا پارتی) [3] از جمله احزاب راستگرای مذهبی و بسیار فعال در جهان است، که بانک رای خود را از میان اهل اعتقادات مذهبی، در میان معتقدین به دین و مرام و مکتبِ هندویی می جوید، و پشت خدایان بیشمار هندو، به خصوص مشهورترین و عام ترین آنان، یعنی جناب رام (Ram) سنگر گرفته و نان سیاست و قدرت خود را در تنور داغ اعتقادات مذهبی معتقدین به آن خدای افسانه ایی هندوها می پزد.

هند به تازگی از انتخابات سراسری برای تعیین 543 عضو مجلس عوام خود (موسوم به لوک سابها) [4] فارغ گردید، مجلس هیجدهم هند که دولت از آن بیرون می آید، و اداره کشور را برای 5 سال آینده به عهده خواهد گرفت؛ و این حزب که پیروزی های خود را از دهه 1990 میلادی تا کنون، مرهون پیگیری تخریب مساجد اقلیت مسلمان [5] ، و ساخت معبد رام بر ویرانه های یکی از این مساجد، یعنی مسجد 400 ساله موسوم به "بابری مسجد"، در شهر فیض آباد، یا همان آیودیا می باشد، و با ویرانی این مسجد در آن سال هایِ خونین، بر موج احساسات ملی گرایانه مذهبی مردم سوار شد و کرسی های خود را در این مجلس اضافه کرده، و نهایتا در سال گذشته، معبد مذکور را که بعنوان محل تولد خدای رام تبلیغ می شود را، بر ویرانه های مسجد بابری ساخته، و آنرا پیش از پایان کاملِ ساخت و ساز، به فوریت توسط نخست وزیر هند، آقای نارندرا مودی افتتاح کردند، تا میوه های این افتتاح زود هنگام را در انتخابات آتی مجلس هیجدهم، در سه ماهه بعد جمع آوری کنند؛

در حالی که به لحاظ مذهبی و سیاسی، یعنی قانون اساسی هند و عرف مذهبی این کشور، نخست وزیر به عنوان عالیترین مقام انتخابی در کشور سکولار - دمکرات هند نباید در امور مذهبی اینچنین وارد شود، اما او که به نیابت از تمام احزاب و تشکل های سیاسی و مذهبی هندویی راستگرای افراطی همچون RSS ، VHP و ... قانون اساسی و آداب مذهبی معابد در کشور هند را نادیده گرفته، و در نقش یک سیاستمدار عالیرتبه، و در قالب یک مرد مذهب و در مقام یک روحانی هندو این معبد را چند ماه قبل از انتخابات در 22 ژانویه 2024 افتتاح کرد، و انتظار داشت، وقتی با ژستی مملو از خضوع و اخلاص، و البته پیروزمندانه و متکبر، سینی پر از هدایا و گل خود را پیشکش مجسمه خدای رام در این معبد تازه ساز، که بر خون های بیشماری بنا شده است، می کند، این حضور پیروزمندانه ناشی از غلبه بر اقلیت مغلوب، نظر مومنان هندو را به او و حزبش جلب، آرای آنان را در انتخابات آتی، روانه کیسه او و موتلفینش نماید، و او را در مقابل رقیب سکولار - دمکرات و دیرینه اش، یعنی حزب کنگره (INC) [6] و موتلفین آن در ائتلاف INDIA کمک کند، اما تمام پوپولیسم و عوام فریبی او و همکارانش گرچه باعث پیروزی آنان گردید، اما به واقع دکمه روند نزول آنان را کلید زد، [7]

آنان در این حرکت آخر، به هر وسیله ایی دست یازیدند تا نظر و رای مردم را به خود جلب کنند، و مردم هند را در راستای شعارهای ملیگرایی مذهبی و فرهنگی هندویی خود به حرکت در آورند، از تغییر در بندهایی از قانون اساسی که به نفع اقلیت های غیر هندو بود، گرفته، تا اعمال نفوذ در نهاد قضاوت، برای کسب مجوز قانونی دادگاه هند، برای ساخت معبد بر ویرانه های یک مسجد از آنِ اقلیت، که در پیش چشم جهانیان ویران و با اعمال زورگویی آشکار، بر آن معبد ساختند.

در آخرین حرکت، پوپولیست های راستگرای مذهبی، برای کسب محبوبیت در بین مردم معتقد هند، ادعای الوهیت بود که آنرا از زبان نارندرا مودی جاری کردند، و او نیز مثل بسیاری از رهبران پوپولیست مذهبی جهان، ادعای ارتباط با خدا را بارها و بارها به اشکال مختلف تکرار کرد، و خود را فرستاده و نظر کرده خالق متعال نامید، و این مرد اهل سیاست و مذهب که در زمان سروزیری خود در ایالت گجرات به "قصاب گجرات" مشهور بود، چرا که دست او در خون بیش از دو هزار تن از اقلیت بیگناه مسلمان که در این ایالت در سال 2002 توسط هندوهای افراطی سلاخی شدند، آلوده بود، با چنین پیشنه ی غیر انسانی، آنقدر در نقش معنوی که از سوی جامعه سیاسی - مذهبی خود به عهده گرفته بود، فرو رفت که در تبلیغات انتخاباتی اخیر در 14 ماه می 2024 در حوزه انتخابیه شهر بنارس (وارانسی) [8] در ایالت اوتارپرادش، در مصاحبه ایی با خبر ساعت 18 شبکه تلویزیونی گنگا [9] وقتی قصد داشت فرم کاندیداتوری خود برای انتخابات مجلس لوک سابها در این حوزه را ارایه دهد، در اوج تکبر سیاسی – مذهبی و توهم ناشی از این تکبر، مدعی وجود انرژی خاص و ویژه الهی [10] در خود شد، و خود را فرستاده خدا برای انجام ماموریت خاص اعلام، و با شدت بیشتری از قبل، از نردبان نسبت دادن الوهیت به خود بالا رفت و از خلقت خدایی خود گفت :

"در زمان حیات مادرم، به تولد بیولوژیکی خود معتقد بودم. اما پس از مرگ او، با تأمل در جمله ی تجربیات زندگی ام، متقاعد شدم که خدا مرا فرستاده است. این انرژی موجود در من نمی تواند از بدن بیولوژیکی من نشات گرفته باشد، بلکه از طرف خداوند است که به من عطا شده است. من معتقدم خدا برای هدفی، این توانایی ها، الهامات و نیت های خوب را به من داده است... البته من چیزی جز یک ابزار نزد خداوند نیستم. به همین دلیل است که هر وقت کاری انجام می‌دهم، معتقدم این خداست که مرا راهنمایی می‌کند. این پاسخی به سوال اهالی رسانه است که بارها از من پرسیده اند، چرا شما خسته نمی شوید؟!" [11]   

اما با تمام این اقدامات راستگرایان هندو، به رهبری نارندرا مودی، که مکتب صلح جویانه و روادار هندوئیسم را در خدمت سیاست های خشن و تهاجمی خود علیه دیگران گرفته اند، بعد از این همه اقدامات عوام فریبانه، ضد مردمی، ضد اقلیت، ضد دمکراسی، ضد قانون اساسیِ دمکرات و سکولار هند و... این حزب در این انتخابات در مقایسه با انتخابات قبل، 64 کرسی از دست داده است، یکی از این کرسی های مهم و سمبلیک که حزب BJP در این انتخابات از دست داد، کرسی شهر فیض آباد یا همان آیودیا است؛ شهری که مسجد بابری در آن ویران، و به جایش معبد رام را میان تبلیغات جهانی بر ویرانه هایش ساخته و افتتاح کردند،

در واکنش به این نتیجه ی انتخاباتی، یک سیاستمدار هندی این عاقبت را برای حزب BJP، سیلی خدای رام به نارندرا مودی تحلیل کرد، رهبر حزب راشتریا جاناتا دال [12] آقای تجاشیوی یادو [13] عنوان داشت :  "من از روز اول می گفتم که سیاست نفرت برانگیزی (علیه اقلیت) توسط حزب BJP گسترش داده می شود. نخست وزیر نارندرا مودی از الفاظ مسموم و سمی علیه مسلمانان استفاده کرد، و امروز حضرت رام به او درسی مهم داده است." و در شهر رام، و آیودیا متحمل این شکست انتخاباتی شد.

[1] - اعتقاد به نابرابری افراد در برخورداری از ثروت‌ها و همچنین اعتقاد به نابرابری افراد در مشارکت در امور مملکت‌داری و قدرت و حقوق اجتماعی، از جمله نظریات گروه‌های راست‌گرا به‌شمار می‌رود. دکتر محمد مسجد جامعی در خصوص رشد راستگرایان مذهبی در جهان عنوان داشته است : "راست‌گرایی دینی در واقع نوعی ناسیونالیسم دینی و بحث هویتی است. راست‌گرایی دینی در حال حاضر در سطح جهان بسیار قوی است. جهان در حال حاضر فوق‌العاده و به صورت غیر قابل توصیفی به لحاظ دینی و سیاسی، راست‌گرا شده است. در حال حاضر راست‌گرایی دینی مربوط به هندوها، حتی بودایی‌ها که معمولاً گرایش‌های بنیادگرایانه ندارند، در بین مسیحیان مفصل است و در میان یهودیان نیز بسیار مفصل است. در میان همه ادیان‌، شاهد نوعی راست‌گرایی هستیم. در بسیاری از موارد، راست‌گرایی یک زمینه ایدئولوژیک دارد اما این زمینه مخصوصاً در دوران کنونی، بهانه است و در نهایت، دلواپسی آن، دین نیست بلکه سیاست است. راست‌گرایان در حال حاضر غیر خودشان را عمیقاً منفعل یا ساکت می‌کنند و بعضاً تحت تأثیر قرار می‌دهند. به دلیل آن‌که راست‌گرایی یک مکتب منفعل و روشن‌فکرانه نیست بلکه مکتبی است که عملاً حضور فعال دارد و عملاً بسیار جسور است و در مقابل طرف مقابلش می‌ایستد و او را منفعل می‌کند."

[2] - استیون رادلت به ما بشارت می‌دهد که دموکراسی به رغم همه کمبودها و نقایصش، امروزه تبدیل به هنجار شده و بدون وجود آن هیچ توسعه اقتصادی و اجتماعی‌ای ممکن نیست و هیچ راه میانبری وجود ندارد. رادلت می‌گوید که دوران دیکتاتورهای مصلح و غیرمصلح گذشته و حالا فقط حرکت به سوی دموکراسی است که می‌تواند توسعه و رفاه به همراه بیاورد. هر چه حرکت به سمت دموکراسی بیشتر باشد رفاه و ثروت جامعه بیشتر خواهد شد و دیکتاتوری چیزی جز فقر و تباهی به همراه نخواهد آورد (https://t.me/mohandesmirhosseinmousavi). برگرفته از کتاب "موج عظیم" نوشته استیون رادلت ترجمه‌ی بیژن اشتری

[3]- the Bharatiya Janata Party (BJP)

[4] - هندوستان دارای دو پارلمان است. لوک‌سابا (مجلس عوام) ۵۴۵ نماینده دارد، که ۵۳۰ نفر با رای مستقیم شهروندان و ۱۳ نفر از ۷ فرمانداری کل انتخاب و به مجلس عوام راه پیدا می‌کنند. ۲ نفر را نیز رئیس‌جمهور از میان بریتانیایی‌های هندی‌تبار برمی‌گزیند. معرفی و رسمیت نخست‌وزیر از طریق حزب حاکم یا ائتلاف احزاب در مجلس عوام (لوک‌سابا) صورت می‌پذیرد

[5] - هندوهای افراطی معتقدند مسلمانان آن را بر ویرانه های معابد آنان در هنگام سلطه بر هند بنا نهاده اند،

[6] - حزب کنگره هند در سه انتخابات گذشته عملکری به این شرح داشته است، در انتخابات مجلس هند در سال 2014 با 44 کرسی و مجموع 19.31% آرا، انتخابات سال 2019 با 52 کرسی و مجموع 19.46% آرای کلی، و در انتخابات ماه گذشته 2024 نیز با 99 کرسی و 21.19% کل آرا توان تشکیلاتی خود را بهبود بخشید.

[7] - حزب BJP با شعار کسب 400 کرسی مجلس هند و حمله به قانون اساسی سکولار – دمکرات – سوسیال هند پا به عرصه انتخابات اخیر گذشت، در عین پیروزی و تشکیل دولت، اما به واقع شکست بزرگی را متحمل گردید، عملکرد این حزب در سه انتخابات گذشته به این صورت بوده است، در انتخابات مجلس هند در سال 2014 حزب BJP با 282 کرسی و 31% آرای کلی، پیروزی خود را جشن گرفت، انتخابات مجلس هند در سال 2019 با 303 کرسی و مجموع 37.3% آرای کل نتایج خود را بهبود بخشید، در انتخابات سال 2024 مجلس هند این حزب با نزول 63 کرسی نسبت به انتخابات سابق با 240 کرسی و مجموع 36.5% آرا، گرچه تفوق خود را همچنان حفظ کرد، ولی به رغم این پیروزی شکست بزرگی را متحمل گردید.

[8] - the Varanasi Lok Sabha constituency

[9] - News18, on the Ganga

[10] - the special ‘divine’ energy

[11] - “When my mother was alive, I used to believe that I was born biologically. After she passed away, upon reflecting on all my experiences, I was convinced that God has sent me. This energy could not be from my biological body, but was bestowed upon me by God. I believe God has given me abilities, inspiration, and good intentions for a purpose… I am nothing but an instrument. That’s why, whenever I do anything, I believe god is guiding me.)” [Emphasis added]. This was an answer to a question which the same journalist had asked five years ago, “Aap thakte kyun nahi hain? (Why don’t you get tired”?)”

  https://thewire.in/politics/modi-claims-on-divine-origins-from-not-born-biologically-to-earn-punya-from-good-deeds-i-do  

[12] - Rashtriya Janata Dal (RJD)

[13] - Tejashwi Yadav

اسلام حداقل به سه طریق، به مناطق مختلف شبه قاره هند راه یافت:

الف) از راه ارتباطات بازرگانانی که در مسیرهای تجاری بین سواحل خلیج فارس تا خلیج عدن، با آنسوی اقیانوس هند، و در سواحل مالابار در هند ارتباط مبادلات تجاری داشتند.

ب) عرفا، شعرا، صنعتگران و... مسلمان ایرانی، همچون "میر سید علی همدانی"، "خواجه معین الدین چشتی" و... که شبه قاره هند را، مقصد مهاجرت خود قرار دادند، و به اشاعه فرهنگ ایرانی، عرفانی و اسلامی خاص خود در این سرزمین همت گماشتند.

ج) هجوم سلاطین مسلمان از جمله غزنویان، افشاریان، گورکانیان و... به سرزمین هند، که باعث تشکیل سلطان نشین های اسلامی در این سرزمین شد و فرهنگ و زبان پارسی و اسلام را در این کشور گسترش دادند.

لذا اکنون طبق آمار رسمی، نزدیک به 13% جمعیت هند را اقلیت مسلمان تشکیل می دهند، حال آنکه برخی آمار غیررسمی این آمار را بسیار بیش از این تا 20% و یا 25% هم ذکر کرده اند.

واژه "بیداری اسلامی" یا همان خیزش "بهار عربی" از سال 2011 در منظومه گفتمان سیاسی خاورمیانه مطرح شد، که به خیزش مردم کشورهای مسلمان و به خصوص کشورهای عربی اشاره داشت، که ناظر بر خیزش ها و اعتراضاتی بود که بر دیکتاتوری های مادام العمرِ سران ظالم خود، که شهروندان خود را غرق در فقر و فلاکت کرده بودند، شوریدند.

اولین کشور آغازگر این خیزش، در این زمینه، مردم تونس می باشند که خیزش سراسری آنان در این کشور، با خودسوزی و خودکشی اعتراضی یک شهروند دستفروش و فقیر، به دلیل فقر و حکمرانی نامناسب، خود را در مقابل شهرداری پایتخت به آتش کشید و به همین دلیل جان خود را از دست داد،

این حادثه دلخراش مردم تونس را بسیار خشمگین و متاثر کرد و بر آن داشت تا در اعتراض به این وضع، دست به تظاهرات و اعتراض بزنند و... و این آغازی شد برای مردم کشورهای دیگر عربی، که راهی میادین آزادی، در پایتخت کشورهای عربی شوند، که بدین ترتیب خیزش بیداری اسلامی یا همان بهار عربی کلید خورد،

و بعدها دومینو وار حرکت های مشابه اعتراضات در تونس، مردم به جان آمده، در دیگر کشورهای عربی را، با شعار مشترک "ملت سقوط رژیم را می‌خواهد" در کشورهای دیگر همچون لیبی، اردن، مصر، عربستان، بحرین، سوریه، یمن و... شروع شد، و برخی از آنان موفق شدند، به عمر این نوع دولت ها با حکام مادام العمر، پایان دهند،

حکومت هایی که خود را "جمهوری" می نامیدند، اما به واقع حاکمیت های مخوف پلیسی امنیتی و دیکتاتوری های وابسته به نظامیان و نیروهای امنیتی بودند، که با رئیس جمهورهای مادام العمر و با نوعی سیستم موروثی، این مقام از پدر به پسر منتقل می گردید و...

 اگر با این تعریف از واژه "بیداری اسلامی" بخواهیم مسلمانان هند را هم مورد برسی  قرار دهیم، هند در 75 سال گذشته و بعد از استقلال خود در سال 1947، هرگز صاحب چنین سیستم دیکتاتوری نبوده است، تا مردم مسلمان هند بر ضد آنان به پا خاسته، و یا در زنجیره خیزش های این چنینی توسط ملت های مسلمانان در سال 2011 قرار گیرند، از این نظر، "بیداری اسلامی" در هند اتفاق نیفتاده است

هند از سال 1947 بعنوان بزرگترین دمکراسی جهان، به شیوه انتخاباتی اداره می شود، و مردم این کشور، حاکمیت و سران این کشور را هر 5 سال یکبار، از طریق انتخابات از بین نمایندگان احزاب مختلف فعال در هند انتخاب می کنند و چرخش قدرت، از طریق انتخابات و از طریق صندوق رای، همواره جریان داشته و دارد، و 75 سال است که هند از طریق نظام دمکراسی - پارلمانی اداره می شود، و مسلمانان هند نیز بعنوان شهروندان دارای حق رای در هند، می توانند از طریق صندوق های رای، حقوق خود را دنبال، و از مواهب این سیستم که طبق قانون اساسی پس از استقلال، سکولار، دمکرات، تکثرگرا و سوسیال است، برخوردار و بهره مند شوند.

این در حالی است که همزمان با هند، بعد از جنگ جهانی دوم، اکثر کشورهای عربی با استقلال از استعمار انگلستان، فرانسه و... مستقل شدند، اما بلافاصله دچار حاکمیت های مادام العمر رهبران فعلی خود شدند، و از این لحاظ با هند بسیار متفاوتند، که تحت رهبری مهاتما گاندی (رهبر فقید هند)، به یک دمکراسی بدون کودتا و بی وقفه بعد از استقلال دست یافت، و از آن زمان تاکنون 17 بار انتخابات برای تعیین نمایندگان مردم در مجلس هند تجدید شده، که دولت های مختلفی توسط این مجالس روی کار آمدند.

به طور کلی در هند، مقام مادام العمری وجود ندارد، و تمام مسئولین این کشور، مستقیم و غیر مستقیم از طریق رای مردم روی کار آمده، و یا با رای آنها از مسئولیت ها، برکنار می شوند، از این رو، با قانون اساسی فعلی هند، زمینه دیکتاتوری در این کشور وجود نداشته، و ندارد، و مقامات دولت مرکزی و دولت های ایالتی، در جمهوری فدرال هند، در نتیجه انتخابات های تجدید شونده و دوره ایی، تعیین و یا برکنار می شوند.

اما چنانچه بخواهیم "بیداری اسلامی" را به خیزش های نوع دیگر تعریف کنیم، مسلمانان هند نیز متناسب با حرکت جامعه خود، در طول تاریخ خود، فعال بوده و در فعالیت های اجتماعی و سیاسی کشور خود مشارکت و همراهی کرده اند، به عنوان مثال در خلال نبرد آزادیخواهانه مردم هند علیه استعمار بریتانیا، بر شبه قاره هند، مسلمانان نیز نقش فعالی داشته اند،

به طوری که سلاطین اسلامی مثل تیپو سلطان، بهادر شاه ظفر و... از پیشگامان مبارزه با روند اعمال استعمار بریتانیا بر هند، در سال های اولیه شروع این استعمار بوده اند، و در خلال نبرد سیاسی و مدنی بدون خشونت "حزب کنگره هند" علیه این استعمار نیز، رهبران و نخبگان مسلمان دوشادوش دیگر اقشار مردم هند، علیه این سلطه مبارزه کردند، که از جمله آنان می توان به محمد علی جناح، علامه اقبال لاهوری و صدها رهبر و فعال موثر مسلمان، اشاره نمود، که در کنار دیگر رهبران حزب کنگره و... در مبارزات ایستادند، زندان رفتند، کشته شدند، و مبارزه کردند، و نهایتا در سال 1947، هند استقلال خود را، بعد از سال ها مبارزه، از بریتانیا باز پس گرفت.

البته بعد از استقلال، و در جریان مبارزات استقلال طلبانه اتفاقاتی افتاد، که باعث فلاکت و بدبختی بیش از پیش مسلمانان هند شد، مسلمانانی که در زمان استعمار بریتانیا به شدت بیشتری سرکوب شده بودند، چرا که بریتانیایی ها با کنار زدن حکام مسلمان از حاکمیت، سلطه بر هند را بدست آوردند، اکنون بعد از استقلال نیز با جدایی کشور های پاکستان و بنگلادش با اکثریت مسلمان، از سرزمین اصلی هند، موجب گردید که موقعیت اقلیت مسلمان در هند تضعیف، و در خطر قرار گیرد.

در جریان جدایی پاکستان و بنگلادش از هند، این اقلیت پر جمعیت مسلمان طعمه غارت، کشتار، جنگ، مهاجرت، فقر و... شدند، حتی مسلمانان دو کشور پاکستان و بنگلادش نیز در فقر و مشکلات فراوان غرق شدند، و جنگ های متعدد آنان با هند و... هم باعث مسایل و مشکلات بسیاری برای مسلمانان این کشورها، و هم رنج بسیاری برای مردم مسلمان باقی مانده در داخل سرزمین هند گردید، که حکایت ظلم بر مسلمانان هندِ بعد از استقلال، در ایالت جامو و کشمیر و دیگر مناطق هند، که به دنبال این جدایی شدت هم گرفت، هنوز نیز ادامه دارد.

 گذشته از این، کشورهای جدا شده، خود به جولانگاه دیدگاه های خشن و افراطی تفکر اسلامی تبدیل، و به منبع تولید تروریسم اسلامی مبدل گردید، به عنوان مثال گروه طالبان نمونه بارز گروه هایی تروریستی است که ریشه در خاک و مدارس علمیه دینی در پاکستان دارد، که برای سال ها، هم مردم مسلمان پاکستان، و هم مردم مسلمان و... افغانستان را طعمه کشتار و جنایت و کج فهمی خود کرده و می کند، هم گروه های دیگری از این نوع مثل سازمان های خشن و تروریست پرور اسلامی، مثل "سپاه صحابه" ، "لشکر جهنگوی" و... در پاکستان شکل گرفتند که با تکفیر شیعیان به کشتار آنان و دیگر اقلیت های اسلامی، و مسلمانان میانه رو، مشغولند،

گذشته از این گروه های دیگر با خواستگاه اسلام، همچون القائده، داعش و... نیز به مناطق پاکستان، بنگلادش و هند بعنوان یک منبع تامین نیرو، پناهگاه، ایده پردازی و... نظر دارند، که همین امر باعث دخالت کشورهای دیگر در این مناطق اسلامی شده، که هجوم امریکا و ناتو را به افغانستان بعد از حمله تروریستی یازده سپتامبر به برج های دوقلو در نیویورک امریکا، به دنبال داشته است.

اما اگر بخواهیم به وضعیت مسلمانان داخل هند، بعد از 1947 اشاره کنیم، باید گفت که به دنبال جدایی پاکستان و بنگلادش از هند، مسلمانان سرزمین های داخلی هند نیز، از سوی برخی از ملیگرایان هندو، به دیده دشمن نگریسته شدند، چرا که اولا برخی از آنان در کنار جدایی بنگلادش و پاکستان از هند، خواهان استقلال خود از هند گردیدند، که از جمله آنها می توان به مردم ایالت های جامو و کشمیر، سلطان نشین مسلمان حیدرآباد هند و... اشاره کرد که خواهان الحاق به پاکستانِ مسلمان شدند، که البته حرکت آنان از سوی دولت نوپای بعد از استقلال، سرکوب شده، و این مناطق به خاک هند ضمیمه گردیدند، دوم این که اقلیت مسلمان هند به عنوان خطری برای امنیت و تمامیت ارضی این کشور تلقی شدند، و "غیر" پنداشته شده، و چرخه ایی از دشمنی ها بین مسلمانان و هندوها ایجاد گردید، که هنوز هم بعد از بیش از 75 سال، بقایای آن ادامه دارد، و انتظار شدت آن هم می رود.

تلخی جدایی این دو کشور مسلمان نشین از خاک اصلی هند، برای مردم هندوستان، باعث گردید نوعی ملیگرایی هندویی در بین این مردم، تقویت و یا تشدید شود، که مسلمانان را به عنوان "غیر" و ستون پنجم دشمن (پاکستان و...) در نظر می گرفتند، و خواستار پاکسازی "سرزمین مقدس هندوها"، از وجود آنان می شدند، و بعدها گروه های سیاسی، بر این موج ملیگرایی سوار شده، و بعد از دهه ها کار سیاسی و تبلیغاتی، اکنون جناح سکولار، پلورال و دمکرات حزب کنگره را که از مدافعان سنتی موجودیت و بقای اقلیت ها، از جمله مسلمانان در هند شناخته می شوند را، به شکست کشانده، و قدرت را از آن خود کرده اند،

با شدت گرفتن این روند، اکنون دولت ملیگرای حزب بی.جی.پی که در واقع شاخه سیاسی این نوع تفکر ملیگرای هندویی است، دولت هند را از سکولار دمکرات های تکثرگرایِ طرفدارِ مهاتما گاندی و... پس گرفته، و یک روند دشمنی با اقلیت مسلمان، در هند از سوی این دولت و گروه های طرفدار آن دنبال، و تشدید می شود،

سران این دولت کسانی اند که یک به یک مساجد مسلمانان را ویران کرده، و به جای آن معابد هندویی می سازند، و یا در برنامه ویرانی دارند، که شاخص ترین آن "مسجد بابری" در شهر فیض آباد در ایالت اتارپرادش هند است، ویرانی آن با کشتار بزرگی از مسلمانان همراه بود و به بعد از ویرانی به معبد تبدیل شد، و مساجد مهم دیگری نیز از این نوع، در لیست ویرانی آنان قرار دارند، که مقدمات تبلیغی و سیاسی آن را دنبال می کنند، چرا که آنان مدعی اند، این مساجد بر ویرانه های معابد هندویی، در زمان اشغال هند توسط حکمرانان مسلمان ساخته شده اند، و لذا هندوها این حق را دارند که آن مساجد را ویران، و معابد خود را بر ویرانه های این مساجد، دوباره بازسازی نمایند، کاری که معتقدند پیش از این، مسلمانان بر ویرانه معابد آنان کرده اند.

سوار شدن پاکستان بر این امواج، از طریق گروه های مسلمان تندور فعال در این کشور، باعث گردید که موجی از فعالیت های تروریستی و خشن، در دفاع از مردم مسلمان هند، و حمایت از جدایی طلبی مسلمانان کشمیر و... بدنبال داشته باشد، که این خود باز به این دشمنی ها عمق بخشیده، و نهادهای دولتی هند را به واکنش شدیدتر علیه مسلمانان مجبور و مامور کرده و می کند،

و این روند، خود چرخه ایی از دشمنی های بیشتر و تبلیغات ضد مسلمانان را در کشور هند باعث گردید، لذا مسلمانان هند از دو سو متضرر شدند، هم از ناحیه ملیگرایان هندو، و هم از ناحیه تندروهای مسلمان تروریستی که با حمایت پاکستان در هند فعالیت های خشن و تروریستی می کنند، و این چرخه ایی از خشونت را موجب می شد، و بدین ترتیب مسلمانان هند، تحت این فشار مضاعف و طولانی، امروزه از عقب مانده ترین جوامع موجود در هند، در همه زمینه ها، هستند.

مسلمانان به لحاظ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در فشار و تبعیض شدیدی قرار می گیرند، و طعمه چرخه ایی از اقدامات مسلمانان تندرو و رادیکال و هندوهای افراطی شده، و دولت هایی حاکم در هند نیز، برای کنترل این شرایط، معمولا فشار بر این اقلیت را افزایش می دهند، و این دشمنی ها باعث شده که از استخدام مسلمانان در ادارات دولت، ارتش و... با مشکل مواجهه شود، و نظر مردم هند نیز نسبت به مسلمانان منفی گردد و...، لذا کشتار مسلمانان توسط هندوهای افراطی نیز، واکنش درخوری در بین هندوها در بر نداشته است،

تحت چنین شرایطی است که نارندرا مودی (نخست وزیر هند) که در زمان سروزیری او در سال 2002 در ایالت گجرات، کشتار زیادی از مسلمانان در این ایالت توسط هندوهای افراطی صورت گرفت، اکنون به عنوان نخست وزیر هند، با بالاترین آرا، در بین هندوها، دولت هند را تحت حاکمیت حزب بی.جی.پی به دست می گیرد، کسی که نزدیک به دو هزار نفر از مسلمانان در زمان حاکمیت او بر ایالت گجرات، به طرز فجیعی کشته شدند، اما اکنون چنین سیاستمدار ملیگرای افراطی با اقبال عمومی به او و حزب بی.جی.پی، سکاندار کشور هند شده، و حتی افزایش طرفدار هم داشته اند، و برای اولین بار موفق شده اند، دولت خود را با اکثریت پارلمانی هند، بدست آورده و از سال 2019 تاکنون حاکمیت این کشور را عهده دار گردند.

اما به نظر می رسد که بیداری مسلمان هند، و آگاهی آنان از چنین مشکلاتی باعث شده است که از شدت اقدامات تروریستی و خشن در هند کاسته شود، و مسلمان به دنبال بازیابی جایگاه خود در جامعه هند بر آیند، و به هر وسیله ایی سعی دارند تا با کاهش خشونت، و برخورداری از روش های مدنی، کسب حقوق خود را دنبال نمایند، این است که گرایش به گروه های تروریستی و خشن که از طریق پاکستان، عربستان و... حمایت می شوند، کاهش یافته و روند خشونت از این طریق کاهش نشان می دهد.

اکنون شیعیان و اهل تصوف توانسته اند به همراه جناح میانه رو اهل سنت، با حرکات خود، به جلب نظر جامعه هندو نسبت به خود، از شدت دشمنی ها کاسته، ارتباطات خود را با جامعه اکثریت هندو، تا حدودی بهبود بخشند، و روح مسالمت جوی عرفانی اسلامی که در نهضت های "بریلوی" مسلک موجود است، خود را نشان دهد، و به تعدیل اکثریت جامعه مسلمان منجر، و جناح "دیوبند" که زایشگر گروه های خشن و تروریسم اسلامی است، را کمی به حاشیه براند، اگرچه اکثر مدارس دینی، و سازمان های اسلامی و... بیشتر تحت نفوذ جناح دیوبند هستند، اما اکثریت بدنه جامعه مسلمانان هند را بریلوی های مسالمت جو تشکیل می دهند.

جنبش بیداری اسلامی را در هند دو قشر دنبال کردند :

سیاسیونی مثل "سر سید احمد خان" که با ایجاد دانشگاه ها، مدارس و سیستم آموزشی مدرن سعی کردند، مسلمانان را به لحاظ فرهنگی و آموزشی ارتقا دهند، که ایجاد "دانشگاه ملی اسلامی دهلی"، "دانشگاه اسلامی علیگر" و... از نتایج اقدامات موثر چنین اندیشمندان میانه رو و پیشرو مسلمانی است.

نخبگان مذهبی نیز با ایجاد مدارسی از جمله "ندوه العلمای اسلامی"، "دارالعلوم دیوبند" و... و احزاب و تشکل های سیاسی و مذهبی، سعی کردند به کار مسلمانان سازمان دهند، که در این زمینه می توان به ایجاد احزاب و سازمان هایی مانند "جمعیت العلمای اسلام"، "حزب جماعت اسلامی" و... اشاره کرد.

حرکت مسلمانان در تاریخ معاصر هند را می توان به سه دوره تقسیم کرد:

اول تحرکات مسلمانان پیش از 1857، که خیزش بزرگ نظامیان مسلمان و هندو، علیه استعمارگران بریتانیایی شکل گرفت و سلطان نشین های اسلامی سعی کردند در مقابل حرکت استعماری بریتانیایی ها علیه حاکمیت مسلمانان بر هند قدم بردارند، و مبارزات بهادر شاه ظفر، تیپو سلطان، سراج الدوله، حیدر علی خان و... را می توان در این زمینه اشاره کرد،

دومین دوره قیام مبارزاتی و استقلال طلبان هندی، بین سال های 1857 تا 1947 است که در انتها به رهبری حزب کنگره و... ادامه یافت، و مسلمانان مستقل، و مخلوط با دیگران مبارزه کردند.

از 1947 تا کنون نیز مسلمانان هند درگیر مسایل و مشکلات خود در داخل هند، و نتایج تقابل هند و بنگلادش، و هند و پاکستان بوده و می باشند، و نبرد مسلمانان برای حفظ بقا و موقعیت خود ادامه دارد.

بعد از استقلال هند ایده های مختلفی نسبت به حل مسایل آنان شکل گرفت، که هر یک اثرات خوب و بدی را بر وضعیت مسلمانان هند بر جای گذاشته اند، که به مقداری از این جریانات در بالا اشاره گردید. گفتمان تسلط مسلمانان بر شبه قاره هند، با تسلط گفتمان بریتانیایی ها بر هند، پایان یافت، و با نابودی سلطان نشین های اسلامی، تقابل بین گفتمان هندوها و سلطه گفتمان غربی ها در هند آغاز گردید، که با برچیده شدن سلطه بریتانیایی ها، بعد از استقلال، بساط این تقابل نیز تا حدود زیادی برچیده شد، و بعد از استقلال هند، گفتمان تکثرگرایانِ سکولار – دمکرات حزب کنگره، بر این کشور حاکم گردید، که در مقابل خود گفتمان ملیگرایی هندوئیسم را در جامعه هند یافت.

این تقابل باعث گردید، قدم به قدم کار چنان پیش رود که اکنون دو دهه است که به شکست گفتمان حزب کنگره منجر شده، و گفتمان ملیگرایی هندو، سلطه خود را بر هند در حال توسعه و گسترش می بیند، که این روند به زیان اقلیت مسلمان هند خواهد بود، اما با توجه به اینکه هندوهای افراطی و تفکر ملیگرای هندو، خواهان بازگشت به مجد و عظمت، سنت و فرهنگ آریایی خود می باشند، و از این لحاظ با ایرانیان در نسل، اجداد باستانی و حتی فرهنگ و زبان اشتراک زیادی دارند، به نظر می رسد، رشد این حرکت به نزدیکی ایران و هند منجر گردد، و گسترش آن، به نزدیکی بین ایران و هند به لحاظ جغرافیایی و سیاسی و فرهنگی ختم شود، و در نهایت چنانچه آرمان هندوهای ملیگرا، با تحقق هند یکپارچه، که شامل پاکستان، هند، بنگلادش، مالدیو، میانمار، بوتان، نپال، به حقیقت بپیوندد، هند دوباره با سرزمین ایران همسایه بلافصل شده و... و شرایط دوران باستان، با قرار گرفتند این دو همسایه بزرگ در کنار هم تکرار گردد. 

زمانی که ایران با دو تمدن بزرگ هند و چین دارای مرز مشترک بی واسطه بودند، و مرزی که ایرانیان با هند داشتند، همواره مرزی امن و خالی از هجوم های نظامی و غارتگرانه بود، و روابط و رفت و آمدها به حدی بود که شاهزاده های ایران باستان، جهت کسب علوم و روش های کشورداری به دانشگاه "تکسیلا" اعزام می شدند، تا روش های کشورداری را از خردمندان هند باستان یاد بگیرند، و همآنان بودند که در بازگشت از هند، با خود متون خرد آریایی مانند "پنج تنتره" و کلیله و دمنه و... را به ایران می آوردند و تحت تعلیمات خردمندان و اندیشمندان هندی، همچون "چاناکیا"، خرد و منش خردورزانه را می آموختند، و از دانش کتاب اساسی او در علم سیاست و کشور داری، همچون "آرته شاسترا" بهره می گرفتند، و می آموختند، و با به کارگیری آن، به مجد و عظمت کشور خود همت می گماردند.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در جنگ تحمیلی دیگری را در پارچه ا...
شاه کوه, [2/11/2025 ] تیمسارخلبان خلیلی، طی یک موقعیت اضطراری و اعلام آلرت و اسکرامبل ( آژیر) در ساع...
- یک نظز اضافه کرد در ایران مان موهان سینگ های فراوا...
چرا آخوندهای حاکم ضد توسعه و طرفدار گسترش فقر هستند؟ ذات اکثر نظام های استبدادی با رشد اقتصادی و ...