افسوس که این روزها حکم را نه از لابه لای مواد قانونی و به عدالت، که بر اساس منویات دل حکمرانان بیرون کشیده، و سیاست پیشگان طرار [1] و اهل خدعه و نیرنگ آنرا انشا نموده، و در دستگاهی که برای عدالت گستری تشکیل، و باید حکم به عدالت و انسانیت صادر نماید، به امضا رسانده و به نام چند قاضی دادگاه، به بیداد و بی توجه به داد و قانون صادر و اجرا می کنند. [2]
سال 1992 که دست های دولت پنهان در دستگاه اجتماع مذهب زده هند، گروه هایی از مردم دو آتشه هندو [3] مذهب را تحریک و تهییج و سازماندهی می کرد، تا مسجد 490 ساله بابری را در شهر "فیض آباد"، و در ایالت "اتارپرادش" هند ویران سازند، شاید می دانستند راهی را که بر گزیده اند، به نتیجه ایی به ظاهر افتخار آمیز برای تشکیلات هندویسم افراطیِ پیش برنده آن ختم خواهد شد، و نتیجه این حرکت آنان، به ظاهر پیروزی را برای اردوگاه هندوهای افراطی در بر خواهد داشت، و در افتخارات (البته کوتاه مدت تاریخی) این نحله فکری و تشکیلاتی ثبت خواهد شد؛ اما سیاست پیشگان پشت مذهب مخفی شده، نمی دانند که این لکه ننگ تا ابد بر دامن آنان باقی خواهد ماند.
اما سیاسیونی که مذهب را در خدمت قدرت گیری خود گرفته اند و تنها به رسیدن به قدرت فکر می کنند، و این آتش را بر می فروزند، می دانند این حرکات عوام پسند، غذای سیاسی چرب و چیلی را برای احزاب و دستگاه سیاسی اشان، برای مدت ها خواهد پخت، و در سفره ناپاکان ارتزاق کننده از سیاست، از خون مردم کوچه و خیابان، از هندو و مسلمان برای مدت ها تلیت رنگین تدارک خواهد دید.
آن روزها که هندوهای افراطی این مسجد تاریخی را ویران می کردند، چند کرسی ناقابل در مجلس هند بیشتر نداشتند، و سکولاریسم، دموکراسی و تکثرگرایی و کلی ارزش های مدرن و جدید انسانی، اگر نگوییم در اوج، بلکه در بهترین شرایط خود بود، اما یک تیره از تبار سیاسیون هندو مذهب، به این نتیجه رسیده بودند که برای رسیدن به قلل قدرت، باید بر مرکب احساسات مذهبی کور مردمی سوار شد، که حاضرند برای خدای خود دست به هر جنایت و اقدام ناپاکی بزنند،
کسانی که عقل را تعطیل کرده و دنباله رو سخنرانان مذهبی دو آتشه ایی هستند که آنان را بر هر آتشی فوت کنند، گُر می گیرند و می سوزاند و پیش می برند؛ و این سیاست پیشگان می دانستند که برای به جولان در آوردن اسب سیاست خود، که به کسب قدرت بیشتر منتهی شود باید پشت مذهب و خدای رام، سنگر گرفت، و حریف سیاسی را از آن نقطه، مورد حمله قرار داده و به چالش کشید و در خواب و هوای دودی تحمیق توده ها، به نابودیش کشاند، این بود که اقلیت مسلمان را دشمن معرفی کرده و بدان حمله بردند.
آنان که این آتش را آن روز روشن کردند، امروز به خوردن خوشه های خون آلود قدرتی نشسته اند که از تن کباب شده جامعه ایی به بار نشسته، که در سوز قربانی شدن دموکراسی، سکولاریسم و تکثرگرایی و بسیاری از ارزش های انسانی، باید از این پس بسوزد، حال آنکه مدهوش و مست از احساس پیروزی، جام جام شراب پیروزی به می زنند، و به سلامتی خود می نوشند، و مستانه خواهند رقصید، و نمی دانند برای رسیدن به این قدرت چه مقدار انسان، و چه ارزش های بزرگی از انسانیت، قربانی زیاده خواهی آنان شد.
این روزها خدای رام از اوج آسمان هند، کسانی را خواهد دید که در عشق ساخت معبد و بارگاه محل تولد او بر خرابه های مسجد بابری اشک شوق ریخته، و این پیروزی را به هم مسلکان خود تبریک خواهند گفت، اما رام اگر خدای واقعی انسان، و حافظ انسانیت باشد، آیا هرگز راضی خواهد بود که این همه انسان برای ساخت یک بنا، و یا به قدرت رسیدن عده ایی سیاست پیشه ناپاک که خود را نماینده او می دانند، کشته شوند و حقوق بس بزرگی از انسان ها، همچون دموکراسی، تکثرگرایی و سکولاریسمِ یک میلیارد دویست میلیون هندی، قربانی زیاده خواهی عده ایی شود که مست قدرت در کرسی های سرخ و سبز بنشینند، و دم از خدای رام زنند.
آنان که امروز به جشن این پیروزی ظاهری نشسته اند، نمی دانند که خود نیز در آینده ایی نه چندان دور قربانی چنین راه ناصوابی خواهند بود، این جشن را حکمی به دنبال آورد، که در دستگاه عدالت نوشته نشد، و بلکه در دستگاه حکمرانی هندو که روزی این مسجد را خراب کردند، نوشته شد، کسانی که در این روند پیش آمدند، و قدرت گرفتند، و امروز در شادی به بار نشستن نتایج سیاسی کار تاکتیکی خود نشسته اند، و قضات دادگاه عالی الله آباد هند (شهر صدور حکم مذکور) را بازیچه مطامع قدرت طلبی و تمامیت خواهی خود کرده، و قاضیان تمام عدالت را به فراموشی سپرده و حکم حاکم را امضا و به نام عدالت و عدالتخانه و دادگستری اعلام داشته اند،
در این شرایط عده ایی که می فهمند، در مرگ عدالت اشک غم خواهند ریخت، و عده ایی نیز که مست پیروزی فرقه مذهبی خود نشسته اند نیز اشک به شادی خواهند ریخت، و عده ایی نیز که از این بی عدالتی سرخورده شده اند، کینه ها را در دل های جراحت دیده خود جمع خواهند کرد، تا کجا و چه موقع آن را بر دایره ریخته و اگر فرصت حکمرانی بدست آوردند، همان کنند که اینان کردند، ویرانی از پس ویرانی.
این است چرخه ظلم، این است دور باطلی که آمدن و رفتن حکومت ها، نجات را در بر ندارد، و آنگاه نجات مردم از در خواهد رسید، که عدالت و انسانیت در محور انشا و صدور حکم، به جای حکمرانان و مزدوران هوا و هوس سیاست نشسته، و به عدل و انسانیت حکم دهد.
سال 1529 میلادی که شاهان مسلمان گورکانی هند بنای این مسجد را در این شهر می ریختند، شاید نمی دانستند که 490 سال بعد کسانی کلنگ و بیل به دست، آن را ویران خواهند کرد تا خانه ایی که برای عبادت خدای "الله" ساخت شده را ویران، و بر جای آن معبدی برای عبادت خدای "رام" بسازند.
اما ما شاهدان این جنگ بی پایان، نمی دانیم این جنگ خدایان است، یا جنگ ما پیروان خدایان، یا جنگ هوا و هوس سیاستِ سیاست بازان و... که هر یک می خواهند پرچمی را بر فراز کنگره ایی بر افراشته و لذت برند که این پرچم هوا و هوس آنان در میانه باد سیاست این و آن، در چرخش است، و آنان دل خوش دارند که پرچم شان بر فراز است، و در باد بی عدالتی و ظلم می رقصد.
حال انسانیت و عدالت در چه وضع است، مهم نیست، در هر وضعی که می خواهد باشد، مهم این است که پرچم های منظور نظر ما در اوج کنگره های بلند جهان، رقص مرگ آور خود را داشته باشد، و ما دلخوش به این پیروزی، نان خود را در خون این و آن تلیت کرده و نوش کنیم.
حزب BJP بر موج ویرانی این مسجد از سال 1992 سوار شد و اکنون حکومت را در هند در قبضه یکه تازی خود دارد، و هر معاهده اخلاقی و قانونی قبلی را، چون آقای ترامپ، بی توجه به عواقب آن، ملغی کرده و پیش می رود. این حاکمیتِ بر موج مذهبِ هندو سوار شده، دیروز کشمیری ها را از کل حقوق خود بی حق کرد، امروز حکم را صادر کرد، که معبد خدای رام را، بر ویرانه های مسجد بابری بسازند، و فردا معلوم نیست کدام قانون و یا حق را از اقلیت ها و اکثریت ملغی خواهد نمود.
اینان بر اسب سیاست خود سوار شده و هوا و هوس دل خود را در پس شعارهای تند مذهبی پیش می برند و در پیروزی غرقند، اما همانگونه که 490 سال پیش فردی در قدرت تمام، این مسجد را در مغز منطقه هندوها برای مسلمانان هند ساخت، شاید چند دهه بعد، باز معتقدی به خدایی دیگر، ادعایی دیگر را علم کرده و معبدی بر جای تمام معابد در هند بسازد، تا چرخه این ظلم مذهبی ادامه یابد، و سنگ ساخت معابدِ بر ظلم استوار، همواره بر دوش ما پیروان مذاهب، حمل شود و ما در بردگی خود، و آنان در سروری خود ادامه دهند.
نمی دانم آیا روزی فرا خواهد رسید که این شانه ها، دیگر سنگ های سنگین ساخت معابد را بر زمین گذاشته و دوش ها خالی از سنگ، هر کس در دل خود معبدی برای معشوق و یار بنا نهاده، و این همه سنگ دیگر جابجا نشود؟!
آیا روزی خواهد رسید که دستگاه عدالت و دادگستری، از دستگاه سیاسی حکمرانان، استقلال یابد، و دیگر قاضیان حکمی را که حاکمی انشا کرده اند را امضا و صادر نکنند، و خود حکم را از میان مواد قانونی استخراج، و بی توجه به خواست حاکم صادر کنند؟!
آیا روزی خواهد رسید که خدایان از زندگی دنیایی ما خارج شده، و هر کس خدای خود را تنها در قلب خود جستجو کند، و در غم این نباشد که در قلب دیگری، جایگاه کدام خداست، و خالق را با چه نامی پرستش می کند، و این غم به این همه ظلم منتهی نگردد؟!!
تا به کی باید عقل بشر در دست کسانی باشد که آنان را توده وار به این سو و آن سو بکشند، تا به کی انسان ها همچون اسب های کشنده سنگ های معابد باید جور این همه هوا و هوس قدرتمندان پشت مذهب مخفی شده را بکشند؟!
تا کی انسان باید اسیر نام ها بوده، و مرغ یک پا فرض کرده، و بگوید تنها این خدایی حق است که من در ذهن خود دارم، اوست تنها خدایی که لایق نشستن، بر محراب تمام معابد دنیاست، و نهضت ویرانی معابد ادامه یابد، و دور باطل ساخت معابد جدید بر ویرانه معابد دیگران ادامه یابد؟!
تا به کی باید معبد داران، مسیر حرکت جوامع مختلف را در دست گرفته و شمشیر به دست پیروان خود تیز کنند و بر همدیگر هجوم برده و به نام خدایان، خون ها در جوی ها جاری کنند و عده ایی گریان و عده ایی مست پیروزی در رقص و پایکوبی، برای هیچ باشند؟!
آیا اگر حزب، مذهب، مرام و... دیگری بر هند حاکم بود چنین حکمی صادر می شد، بله نمی شد، چرا که نه قانون و نه انسانیت جایگاهی در عدالتخانه ها ندارند، قاضیان چشم به منویات دل حاکمانند که حق العمل خود ستانده و حکم در راستای منویات دل حاکم دهند؟!
اما نگاهی به تاریخچه مسجد بابری :
مسجد در سال 1528– 1529 (حدود سال 935 هجری) میلادی به دستور "بابر" پادشاه گورکانیان هند ساخته شد، اما این مسجد در سال 1992 بدست نیروهای بسیج مردمی تهییج شده هندو ویران شد. رهبران حزب BJP که اکنون در هند قدرت را در دست دارند، در این ویرانی و راه اندازی کاروان های تهییج و بسیج شده برای انهدام آن، شرکت مستقیم داشتند. کاری که بیش از دو هزار نفر در این رابطه کشته برجای نهاد.
https://mostafa111.ir/neghashteha/articel/804.html#sigProId2c4b37d5f9
[1] - "آنکه طرار است زر و سیم برد و این جهان عمر برد و پس چنین جای دگر طرار نیست." ناصرخسرو.
[2] - از آن شکایت که در زمان قدرت قانون نوشته شد، سال ها می گذرد، و آنقدر در صدور حکم به تاخیر انداختند و به درازا کشیدند، تا حاکمیت به دست کسانی افتاد که همان جرم را کرده بودند، و امروز مجرمان بر تخت قدرت نشسته، و حکم را آنگونه که دوست داشتند انشا نموده و از زبان قاضی دادگاه عالی شهر الله آباد هند، صادر و اعلام کردند، و کیس خرابی مسجد و ساخت معبد را به ایستگاه آخر خود رساندند.
[3] - نیروهای هندویی که در این عملیات دست داشتند را کارسواک (Karsevak) گویند که به صورت داوطلب و مجانی و بی جیره و مواجب در خدمت مذهب و ارباب معابدند. این کلمه از زبان سانسکریت گرفته شده که از دو واژه کار (به معنی دست) و سواک (به معنی خدمت) ترکیب شده است. این ها همان کسانی اند که در ساخت معابد بدون دریافت مزد برای خدا کار می کنند. این نیروها توسط گروه متشکل از روحانیون هندو به نام VHP سازماندهی شدند تا معبد رام را در محل مسجد بابری بسازند.