صاحبان متکبر اسارتگاه هایی وسیع، به وسعت ملت ها
  •  

24 مهر 1401
Author :  

دنیایی از نبردی پوچ و پایان ناپذیر، برای حاکمیت ایده ها و مدعیان ایده هایی، که همواره سرابی از آرامش، سعادت، رهایی و امنیت را نشان دادند، و در همان حال انسان را در اسارتی ناگسستنی و همه جانبه، امنیتی مردابی، و مملو از مرگ و مردگی، و به دور از کرامت و عزت انسانی نگه داشتند، چرا که هر کدام، کمر به نابودی دیگری بستند، تا بهانه ایی برای نزاعی همیشگی، در جهت کسب زیاده خواهی های بی پایان خود داشته باشند، تا شاید بتوانند، خود را سوار بر گرده انسان های مظلومِ گرفتار آمده در این دنیای خشن، ماندگار و ابدی کنند.

نبردی نابرابر، پر از تحمیل، مملو از درد، رنج، کشتار و نابودی برای انسان، که همواره توسط آنان در جریان بود، حال آنکه این ایده ها و صحاحبانش باید، شرایط مناسبی برای زندگی انسانی مهیا می کردند، که هیچگاه نکردند، و به عکس دنیا را به جهنمی از دود و آتش، برخاسته از ظلم، تعدی و تجاوز بی پایان خود تبدیل کردند، تا آزادی و رهایی انسان را، برای همیشه از او بربایند.

آتشی که، سرب داغ شلیک شده از کلمات آتشین صاحبان این ایده ها، تا مغز استخوان انسان فرو می رود، و آن را مجروح و متالم می سازد، چرا که هیچ پناهگاهی برای انسانی که در اندیشه آزادی و رهایی است، نگذاشتند، تا دمی از این دودمان آتش افکن، به دور مانده، در پیرامون انسانیت و انسان زیستن فکر، عمل و برنامه ریزی کند؛ این ایده ها و صاحبان شان، به چنان بلایی برای جان و آسایش بشر تبدیل شدند، که امید به رهایی از آنان، ایده مخوف شان، و شرایطی که ساخته اند را، باید در دور دست ها نگریست، و جست.

حال انکه شعار هر کدام از آنان، سعادت و رهایی بشر از بردگی بود، اما خود را از باقی انسان ها بالا کشیده، در آن بالانشینی ها، به برده دارانی بزرگ، با اسارتگاه هایی وسیع، به وسعت ملت ها، مبسوط الید شدند. شعار آنان دوری انسان از حیوانیت و درنده خویی بود، و حال آنکه خود، غرق در فساد و تهایی به درنده ترین ها، حتی بدتر از حیوانات که در ذات درنده خویند، تبدیل گردیدند، و سعادت و خوشبختی را به دورترین ها، در افق دید انسان، پرتاب کردند، آنان از نکبتِ تکبر، و خود بزرگ بینی ها، گفتند، حال آنکه هر یک خود را والاترین ها، قوم برگزیده در نظر گرفته، و به متکبرترین انسان های بالانشینِ طغیانگر مبدل شدند.

مدعیان خضوع و افتادگی در برابر خالق، و مخدومان مخلوق او، و مدعیان هدایت انسان به سوی والایی و صعود، به زندانبانانِ زندان هایی به وسعت ملت ها مبدل شدند، تا انسان و انسانیت را همواره در چنبره افکار مخوف و منحرف شان، به مردگانی در بند، در اسارتی همه جانبه قرار داده، تا انسانِ پاک، آزاد و پر از کرامت و عزت، مجبور شود، تن به نکبتِ بردگی جسمی و روحی آنان داده، در این منجلاب تا مرگ و خلاصی، در اسارت بماند.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (0)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فرومد، دیار سربداران - رهاوردی...
پایان دوره ١٢٠ ساله مغول ها زوال از یک روستا شروع شد. صدوبیست سال مغول ها هر چه خواستند در ایران ک...
- یک نظز اضافه کرد در سفرنامه کاشان - اردهال به روای...
یکم اردیبهشت سالروز درگذشت سهراب سپهری سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به هم...