بوی پوتین، یا بوی حضور خسارتبار نظامیان در سیاست
  •  

14 مهر 1398
Author :  
تردید کن از وارد شدن در این دام ای سردار

 

اصولگرایان و یا بهتر بگویم "نواصولگرایان" که روزگاری محمود از کشکول آنان بیرون جهید، و عمر انقلاب را نصف، و کشور را تا آستانه فروپاشی پیش برد، و بر مقدرات این کشور برای هشت سال نحس مسلط شد، که نحوست آن همچنان گریبان کشور، ملت، دولت و انقلاب را رها نکرده، و نخواهد کرد، به نظر می رسد، اکنون از سردار قاسم سلیمانی، به عنوان اولین کارت سیاسی - انتخاباتی جدید خود رونمایی، و او را وارد روند تبلیغات زودهنگام کرده اند، تا ببینیم در این مدت باقی مانده، کارت های دیگرشان چه خواهد بود.

به نظر می رسد آنان بعد از تلاشی متمادی و مستحکم که با به خدمت گرفتن تمام ظرفیت های ملی و جناحی و تریبون های بیت المال در بعد ملی و داخلی داشته اند، اکنون مطمئن به پیروزی، خیلی زودتر از موعد معمول، فعالیت های انتخاباتی ریاست جمهوری را آغاز، و اقدامات آشکار خود را برای معرفی کاندیدای مورد نظر، با قاسم سلیمانی آشکار کردند،

هرچند باید گفت که فعالیت انتخاباتی آنان از فردای پیروزی روحانی بر رییسی، آغاز گردید، و هر روز هم شدت گرفت؛ حملاتی که در قالب مخالفت با مذاکرات برجام و..، سازماندهی شده، و هماهنگ از تریبون های رسمی و غیر رسمی، ملی و جناحی که بر آن مسلطند، پی گرفته شد و با عقیم کردن تحقق تمام وعده های انتخاباتی روحانی، اکنون به نظر می رسد که پروژه آنان تکمیل شده است.

و این روند با آمدن دونالد ترامپ در امریکا، بن سلمان در سعودی، نتانیاهو در اسراییل مثلت شوم عبری، عربی، امریکایی را نیز تکمیل، و به کمک دلواپسان قدرت آورد، تا شرایط ایران و منطقه را به سمتی ببرند که جناح مسلح به بانک، اسلحه و رسانه در داخل، بر بال بحران آفرینی ها سوار شده، حتی سیاست خارجی را هم در قبضه خود گیرد، و قدم به قدم قدرت خود را از طریق بی اثر کردن دولت، و نهادهای متولی کار دولتی، جایگزینی نهادهای خود را به جای نهادهای دولتی افزایش دهند،

و امروز به نوعی می توان گفت "رییس جمهور" دیگر، "رییس مردم ایران" نیست، نه در عمل چنین عرصه ایی در اختیار دارد، و نه در ابزار چنین وسیله ایی که ریاست خود را اعمال کند، گرچه قانونا و بر کاغذ او رییس "جمهور" ایران هست، اما نه قدرتی در خور نام و جایگاه قانونی – عرفی خود دارد، و نه وسیله برای اعمال این قدرت، و به واقع به یک عنصر، در کنار عناصر متعدد دیگر تبدیل شده است، و همان بهتر که او را "مسئول قوه اجرا" نامید، یا حتی کمتر از آن؛ و بدین لحاظ کاملا بی حیثیت و به شیر بی یال، اشکم و دم تبدیل شده است که در محاصره و کنترل منابع دیگر قدرت، روزگار سر می کند، و به حتم اینک روحانی آرزو می کند کاش این مدت باقی مانده به لحظه ایی بگذرد و تمام شود و خلاص.

اما ایجاد این شرایط توسط جناح اصولگرا همه برای این بود، تا در موعد انتخابات، مقدمه ایی حاصل شود، تا دولت بعدی در یک پروژه، که چند سال روی آن کار تبلیغاتی و گسترده شد، به جناحی واگذار گردد، که یکدستی مورد نظر آنان در کشور حاصل آید، و این متاسفانه همان وضعی است که در نمونه های امتحان شده در "شهرداری تهران" در دوره سردار قالیباف با بیش از 60 هزار میلیارد بدهی، و در سطح ملی در دو دوره ریاست جمهوری آقای محمود احمدی نژاد تجربه شد، و خسارات بی حد و اندازه آن تا دهه ها بر انقلاب و کشور باقی خواهد ماند.

اما سوژه انتخاباتی این حرکت منسجم و چند ساله، با رونمایی سیاسی از سردار قاسم سلیمانی در نهم مهر گذشته، آغاز شد، و چقدر بد است که کشور هرچه دارد، انگار باید خرج جناحبندی های سیاسی شود،

اگر بپذیریم که تمام تحرکات خارجی که در بعد نظامی و نهضتی در این دو دهه صورت گرفته به خوبی جهت گیری و عمل شده است، این یک نقطه موفقیت برای کشور و انقلاب است، و سمبل این پیروزی جناب سردار قاسم سلیمانی است، که آبرویی برای کشور و انقلاب محسوب می شود، اما انگار باید این را نیز در کنار همه ی چیزهایی که قمار کردیم، برای نابودی حریف سیاسی در این کشور خرج کرد، و این کارت برنده نظامی – نهضتی نیز یکی از قربانیان دیگر این سیاست باید دانست،

از پیش از 9 مهر ماه، که سایت های اصولگرایان در فضای مجازی همه را به گوش فرا دادن به مصاحبه سردار قاسم سلیمانی فراخواندند، و آن دکور و صحنه آرایی های تلویزیونی برای این مصاحبه تدارک دیدند، همه را به این نتیجه رساند که این مصاحبه با این کیفیت یک حرکت تبلیغاتی – انتخاباتی است.

اما تجربه ملل همسایه و منطقه و حتی جهان، نشان داده است که این حرکت از همین الان محکوم به شکستی بزرگ برای تدارک دهندگان آن است، اما نه شکست جناحی، که احتمالا با روحیه ایی که در ما مردم هست، در روند موجود شاید به یک پیروزی مقطعی برای اصولگرایان منتهی شود، اما در کل شکست ملی برای ملک و ملت به ارمغان خواهد آورد؛ چرا که این یک اصل امتحان شده در میراث سیاسی جهانیان است که ورود نظامیان را تا این حد در امور سیاست، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع را خسارت بار دیده و شدیدا منع می کنند، تجربه ایی که بنیانگذار ج.ا.ایران نیز آن را لمس کرد و بارها به آن اشاره کرد. [1]

ترکیه و پاکستان دو نمونه بارز این تجربه اند، و اکنون تجربه این دو، در همسایه های شرقی و غربی، پیش روی ماست، که پاکستان با داشتن بمب هسته ایی از استانداردهای زندگی انسانی چنان فاصله گرفته است، که باید گفت مردم پاکستان فراموش شده ترین ملتی هستند که در گیر و دار تحرکات نظامیان، در به دست گیری سیاست خارجی و داخلی این کشور، له شده و در فقر و بیچارگی، شاهد قدرت روز افزون نظامیان خود هستند، و در مقابل ترک ها را مشاهده می کنیم که روز به روز از تسلط و سهم خواهی نظامیان در قدرت کم می کنند و نظامیان ترکیه از سیاست و اقتصاد ترکیه دور می شوند و ارتش این کشور به نقش خود یعنی دفاع، عقب رانده تا از کودتاهای پی در پی آن ها، ملک و ملت ترکیه رها شوند و راه توسعه و پیشرفت و عزت ملک و ملت ترکیه باز شود.

امروز نظامیان در شاخ افریقا نمونه دیگری از منجلاب ورود نظامیان در سیاست را به دید ملت های منطقه کشیده و ملت الجزایر، مصر، لیبی، سودان و... در اسارت برنامه های نظامیان در آمده و آرزوهای رهایی و پیشرفت را برای مردم خود به باد می دهند، این است که می توان گفت پیشروی نظامیان در قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه یک پروژه امتحان شده با خسارات جبران ناپذیر و یا حداقل به سختی جبران شونده، در دیدرس همه ملت هاست.

برای همین هم می توان، به اصولگرایان و یا نواصولگرایان، توصیه کنم، تا دیر نشده است از این دام بگریزند، که این دام همه را به نابودی خواهد برد، چرا که ذات پوتین، پیش بردن کار به زور و بدون پرسش و توجه از عواقب آن است، و در مسلک نظامی گری اصل رسیدن به هدف تعیین شده توسط مافوق است و لذا بر تبعات آن چندان توجهی ندارند و توجه به خسارات اولویت بعدی آنان است و تجربه بشری این را نشان داده است که نظامیان بر سریر قدرت سیاسی نتوانسته اند در بلند مدت منافع ملک و ملت را تامین نمایند، الا موقعی که در کسوت نظامی و با لباس نظامی در خدمت سیاست گذاران سیاسی باشند، نه این که به راهبران سیاسی، اقتصادی و... تبدیل شوند. لذا سیاسیون اصولگرا هم باید بدانند که بادی که دو دهه است می کارند و بر آن می دمند، دیر یا زود به توفانی تبدیل شده، و خود آنها را هم با بقیه، با خود به نابودی خواهد برد.

دوست اصولگرای من که در سیاست گذاری و قدرت گیری سیاسی خود به کارت حاصل از کار نظامیان چشم دوخته ایی! درست است که آچارِ سرداریِ قاسم سلیمانی، پیچ هایی را برای کشور و منطقه باز کرده است، اما آچار خاص، زمخت، بله قربان گوی نظامی (که اقتضای کار نظامی اوست) برای باز کردن پیچ های ظریف و حساس سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مناسب نیست، و این استفاده نابجا، هم آچار و هم پیچ را با هم از بین خواهد برد؛ توصیه من به شما آیه 58 سوره نسا است که : "خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت ها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما می‌دهد! خداوند، شنوا و بیناست" [2]

عرصه سیاست از آنِ سیاستمداران است، نظامیان سیاستمداران خوبی نبوده و نیستند، و در صورت خروج از حرفه نظامی خود، معمولا به دیکتاتورهای خوبی مبدل می شوند، تاریخ منجی های نظامی بسیاری را ثبت کرده است که بعد از پیروزی به بلای جان ملت خود تبدیل شده اند، در تاریخ ملت ها از این دست بسیارند، دست بردارید.

سخنی هم با سردار قاسم سلیمانی دارم، شما که به حمد خداوند، و با به خدمت گرفتن تمام ظرفیت نظام، به موفقیت های نظامی دست یافته اید و آبرویی برای نظامیان کسب کرده اید، این آبرو را در خدمت سیاست نگیرید، بگذارید چهره سرداری شما در همان کسوت و تحرکات نظامی تان، تداعی گر موفقیت و پیروزی باشد. بازار سیاست جایی نیست که کسی بتواند وارد آن شود و به ملعبه دست قدرت تبدیل نشود، مطمئن هستم که در این صحنه شما نیز آبروی خود به قمار آورده اید، که در این قمار شکست و باخت این آبرو، چندان دور از دید نیست، سرداران دیگر درگیر در این صحنه را بنگرید، و سرنوشت آنان را درس عبرت خود قرار دهید، و از این دام بگریزید و نگذارید آبروی نظامی شما را خرج سیاست خود کنند.

[1] - بخشی از توصیه های بنیانگذار ج.ا.ایران در زمینه مخالفت ایشان برای ورود نظامیان به سیاست : «اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می‌کشد اینها را و من عرض می‌کنم کسانی که در رأس ارتش هستند و کسانی که در رأس سپاه پاسداران هستند، موظف هستند که ارتش را و سپاه را و سایر قوای مسلح را از احزاب کنار بزنند.»   «وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان‌طور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروه‌ها و جبهه‌ها است، به آن عمل نمایند و قوای مسلح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازی‌های سیاسی دور نگه دارند." «ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است، این را باید بدانید و شرعاً جایز نیست». «برای سپاهی‌ها جایز نیست که وارد بشوند به دسته‌بندی، و آن طرفدار آن یکی، آن یکی طرفدار آن یکی. به شما چه ربط دارد که در مجلس چه می‌گذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهیها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد می‌شود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ برای سپاه جایز نیست این. برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهده اوست باز می‌‏دارد و همین‌طور ارتش را؛ و ما در گفتارمان، در کردارمان که در محضر خدای تبارک و تعالی واقع است، باید فکر بکنیم…»

[2] - إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلى أَهلِها وَإِذا حَكَمتُم بَينَ النّاسِ أَن تَحكُموا بِالعَدلِ ۚ إِنَّ اللَّهَ نِعِمّا يَعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ سَميعًا بَصيرًا

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.