مصر تجربه ای برای دوری دادن نظامیان از عرصه سیاست داخلی کشورها
دمکراسی و انقلاب نوپای مصر در کمترین زمان ممکن به دست نظامیان این کشور ناکام ماند. ثمره سال ها مبارزه مردم مصر برای خلاصی از دست دیکتاتور به یک سال نکشیده با دخالت عوامل دیکتاتور و کمک خارجی ناکام ماند و فرزندان پوتین پوش و تفنگ بدست مردم آن کشور کار نابکار خود را به انجام رساندند و دولت نوپای برآمده از مبارزات آزادی خواهانه مردم فرهیخته مصر را به زیر کشیدند. این کودتا گرد حسرت را بر دل مردم متمدن مصر و هر انسان آزاده ای می نشاند که چگونه آرزوهای ملتی با یک حرکت از درون آن ملت بر باد می رود و مصری ها باید دوباره خون ها بدهند تا به حق خود و به مرحله قبل از کودتا برسند. این است رجعت دادن یک ملت به گذشته ایی ظالمانه آن هم به دست فرزندان خودش.
گذشته از اشتباهات آقای محمد مرسی و اخوان المسلمین در مدت زمامداری خود این است تجربه ای برای دیگر ملل آزادی خواه که با هر حرکتی که دست نظامیان را در عرصه داخلی کشورها باز و تقویت می کند مقابله نمایند. زیرا مسلحین به سلاح می توانند با حرکات خود زحمات مصلحین و انقلابیون را یک شبه به باد دهند و قدرت را به دیکتاتورها بازگردانده و یا منتقل نمایند و یا در دست دیکتاتورها حفظ و حراست کنند.
امام خمینی (ره) هرگز تجربه حکومت داری نداشت ولی چه حکیمانه به مسایل ملک داری عادلانه و اسلامی می نگریست. ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با دور اندیشی که داشت یاران نظامی خود را از ورود به عرصه سیاسی داخلی کشور منع کرد که این نشان می داد که در بهترین حالت هم (که در آن روز سپاه پاسداران را نیروهای مردمی تشکیل می داد و مجتمعی از انقلابیون بود با این حال) ورود آنان به عرصه های سیاسی داخلی را مضر می دانست. امام (ره) با این عمل خود هم شائبه دیکتاتور بودن را از خود دور کرد و هم زمینه دخالت نظامیان را در مسایل داخلی کشور مسدود کرد. زیرا او به عینه فرزندان پوتین پوش این آب و خاک را دیده بود که در زمان رژیم گذشته با مردم خود چه کردند که البته آنان از مافوق خود چنین ماموریت داشتند و چنین هم تربیت شده بودند.
نظامیان به صورت طبیعی و خود به خود گرایش به دیکتاتوری دارند و نیروهای نظامی معمولا تربیت می شوند که به طور محض و بی چون و چرا مطیع مقام مافوق خود باشند و اصولا کار و منش آنان دیکتاتور مابانه است و لذا آنان نباید وارد صحنه ای (مسایل داخلی کشور شان) شوند که قواعد بازی آن با فضای نظامیان و نظامی گری ماهیتا تفاوت دارد.
در مرام نظامیان دمکراسی و آزادی و این قبیل مفاهیم و ارزش ها اصولا معنی ندارد و چنین فضایی را نه آموخته اند و نه می توانند کاملا درک کنند. هر فرد نظامی معمولا یاد می گیرد که با فرمان مافوق خود حرکت کند و بایستد و با فرمان او سلاحش را به هر طرفی که مافوق گفت بگیرد و آتش کند و البته بدون چون و چرا و همین فلسفه ی تربیتی است (که اگر بینشی در کنار آن نباشد) نظامیان را معمولا به ملعبه دست دیکتاتورها تبدیل می کند و شرایط را برای هر گونه سو استفاده از آنان مهیا می نمایند.
و به همین دلیل است که انقلابیون و دلسوزان نظام برخاسته از دمکراسی باید همیشه از سیاست هایی که در قانون و عرف دست نظامیان را در برخورد با اوضاع داخلی و سیاست باز می کند جلوگیری کنند و همیشه به کسانی که مروج حضور نظامیان در عرصه های اداره کشورند مشکوک باشند و آن را نشانه ایی از نیات بد و یا حداقل خطر تلقی نمایند.
مصری ها و پاکستانی ها و ترک ها و... همواره در معرض دست اندازی نظامیان شان به قدرت بوده و هستند و کودتاهای متعدد مردم این کشورها را از حقوق و آزادی هایشان محروم کرده است. دیکتاتورهایی همچون قذافی و صدام ثمره کودتاهای همین نظامیانند که این تجارب باید سرمشق دیگران باشد که از حضور نظامیان در عرصه های داخلی جدا جلوگیری کنند و تنها توجه آنان را به مرزها جلب نمایند.
به هر نظامی که در مسایل داخلی کشور خود را کاسه از آش داغ تر نشان داد و سنگ مردم را به سینه زد باید با دیده شک نگریست که او تنها دغدغه مافوقش را دارد نه مردم و اصلا تربیت نشده است که مردمی باشد او تنها تربیت شده است که قدرت را در دست یک نفر که او هم همان مافوقش است ببیند و تلاش کند که این قدرت در دست مافوش بماند و از آن حراست نماید.
این طبیعت نظامیان است که به سیاست های دیکتاتور مابانه گرایش داشته باشند دیکتاتور مافوق خود را بپرستند و دیکتاتور منشانه به او وفادار باشند و حارس جایگاه دیکتاتور مافوق خود باشند.
و البته این را هم باید گفت که نظامیان اصلا آدم های بدی نیستند و از فرزندان خلف آب و خاک خود هستند ولی بر حسب ضرورت کار و ماموریت شان این طور تربیت شده اند. وجود آنان برای هر کشوری لازم ولی عمل شان تنها باید در مقابل دشمن خارجی کشورشان باشد و بس.
نظامیان هیچ گاه در عرصه داخلی منجی کشور خود نخواهند بود بلکه تنها در برابر دشمن خارجی است که می توانند به عنوان منجی ملت خود وارد عمل شوند. آنان چنانچه بر مصادر کشوری گمارده شوند طبیعتا همه پدیده های سیاسی اجتماعی فرهنگی و هنری و... را از لوله تفنگ خود دیده و تحلیل می کنند و با زور سفتی پوتین خود به حل آن اقدام می کنند و این ابزار تنها برازنده دشمن خارجی است و نه ملت خود.
نظامیان در جعبه ابزار هر کشوری آچاری مخصوصند که تنها برای گشودن پیچ خارجی باید از آنان استفاده کرد وگرنه به هر پیچ داخلی که امتحان شوند هم آچار صدمه می بیند و هم پیچ.
در زمان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ما که بسیجی بودیم و نظامی به حساب نمی آمدیم فرمان فرمانده دسته (۱۲ نفره) خود را مستقیما فرمان خداوند تلقی می کردیم و برچشم می نهادیم استدلالی هم که داشتیم به این صورت بود که فرمان فرمانده دسته فرمان فرمانده گروهان - فرمان فرمانده گردان - فرمان فرمانده تیپ - فرمان فرمانده لشکر - فرمان فرمانده سپاه - فرمان نماینده امام خمینی (ره) در امور جنگ - فرمان امام (ره) - فرمان امام زمان (عج) - فرمان پیامبر اکرم (ص) و نهایتا فرمان خداوند می دانستیم. در حالی که ما داوطلب بودیم و نظامی تلقی نشده و فرصتی صرف نمی شدکه نظامی بار بیاییم و در مدت کوتاهی آماده نبرمان می کردند. گوش به فرمان و... بودیم. حال شما تصور کنید نظامیان حرفه ای که مدت مدیدی روی آنها کار می شود چه طور که تربیت نمی شوند.
انقلابیون مصری باید از تجربه دیگر انقلابیون کشورهای اطراف خود عبرت می گرفتند و مراقب پادگان های مملو از فرزندان "گوش به فرمان" خود می بودند که در این چهار دیواری پادگان ها جز تبعیت چیز دیگری نمی آموزند و هر چیز دیگری هم که به آن تاکید شود تنها در خدمت "تبعیت محض مافوق" است که معنی می یابد و تفسیر می شود. و همین "پوتین پوشان گوش به فرمان مافوق" شدند پایان دهنده آرزوهای ملت خود.
+ نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:33 شماره پست:
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 20 خرداد 1395
- بازدید: 2338