پیرامون این سخنِ سردار سلامی فرمانده سپاه پاسداران که عنوان داشت : "شاه ایران را ایالتی از ایالات آمریکا کرده بود" باید متذکر شد که گیرم این گزاره درست، و شاه چنین کرد، اکنون دیگر او، نظام و افراد تحت فرمانش نیستند؛ سردار! خود از این سخن خود عبرت گیرید، چرا که امروز روزِ شماست، و بترسید که کسانی هم درآیند و همچون شما، چنین مدعایی را در مورد سیاستگذاران امروز تکرار کنند که : "شما ایران را به یک جمهوری از جمهوری های خودمختار روسیه (همچون چچن و...) کاهش دادید و..."، و به رغم تمام موازینِ امنیت و منافع ملی، انقلاب، اسلام، انسانیت، اخلاق و... با متجاوز روس در اوکراین همراه و همگام شدید.

سردار معظم! طعنه به رقیب، شیرین، و لبخند رضایت را بر لبانِ مدعی می نشاند، اما روندِ تاریخ نشان داده است که اشتباهات بزرگ، توسط مدعیان بزرگ، همواره تکرار و بازتولید می شوند، چه کسانی که در تاریخ نمی توان یافت که لاف همراهی و خدمت به مردم می زدند، اما به ضدمردمی ترین سیستم ها در جهان تبدیل شدند؛ چه مدعیان آزادی و آزادیبخشی که، به دشمنان هرگونه بروز و تبلور آزادی تبدیل شدند، و چهره مستکبرین تمامیت خواه و مستبدِ سابق را، سپید کردند؛ چه اهالی قلم و تفکر که، به دشمنان سرسخت قلم و تفکر تبدیل شدند، و در ذیل حاکمیت آنان قلم و تفکر را جولانگاهی نبود؛ چه مبارزین انقلابی که وقتی به پیروزی رسیدند، و قدرت را از آن خود یافتند، در موضع قدرت، با هرگونه اشکال مبارزه و اعتراض علیه خود، با مشت های آهنین مقابله کردند، و بهای اعتراض در سیستم آنان دار شد؛ چه استقلال طلبانی که در موضع قدرت، به وابستگانی بی جیره و مواجب و دربست و دنباله رو دیگران تبدیل شدند و...

شاید در بین هموطنان فردی را نتوان یافت که، کشور خود را ذیل یک کشور دیگر تعریف شده، و یا وابسته بخواهد، از این لحاظ، به حتم در غلتیدن در دامن شرق و یا غرب، البته محکوم است، اما در صورت صحت این سخنِ جناب سردار سلامی، خود ایشان بهتر از هر ایرانی از نتایج این همکاری شاه با امریکا باخبرند، همکاری "آقای محمدرضا" با امریکا باعث شد که ایران در جایگاه مجهزترین کشور خاورمیانه، بعد از اسراییل، از لحاظ تجهیزات نظامی قرار گرفت، و حداقل ما رزمندگان شاهدیم که از اول تا آخر جنگِ خسارتبار هشت ساله با رژیم بعث عراق، از سلاح هایی سود جستیم که هدیه همین دوره همکاری پهلوی دوم با غرب و به خصوص امریکا بود.

در آستانه شروع این جنگ خسارتبار (در 31 شهریور 1359) باید اذعان دارم و شهادت دهم که، بارها و بارها وقتی به داشته های خود، در مقابله با ماشینِ جنگی روسی سازِ صدام می نگریستیم، به آینده نگری شاه باید اَحسن می گفتیم، که این آینده نگری او در زمان حاکمیتش، در آن روزهای سختِ نبردِ نابرابر، دستگیر و کمکیار ما رزمندگانِ این جنگ شد، و آنچه او برای ما بجای نگذاشت، نبودش چقدر برجسته و مشهود بود، در زمانی که ما حتی از دسترسی به سیم خاردار برای دفاع در مقابل متجاوز بعثی هم محروم بودیم، چقدر به موشک هایی نیاز داشتیم که شاه نخرید و ما را در مقابله با جنگ موشکی اسکادهای روسیِ صدام، کاملا بی دفاع گذاشت، زمانی که هر روزه شهر مقاوم دزفول و دیگر شهرهای کشور را موشک های اسکاد روسی شخم می زدند، و ما موشکی برای شلیک متقابل و بازدارنده نداشتیم، و... لذا حداقل رزمنده ایی چون سردار سلامی نباید بدین دستاوردهای همکاری شاه با غرب خرده گرفته و بدان طعنه زند! که خود بر دستاوردهای خیره کننده آن همکاری کاملا واقف و البته بهره مند بوده و هست.

و اگر او، این را حق خود می داند، این نکته را هم باید توجه کند که در غلتیدن در دامن روس ها نیز چقدر دردناک و خسارتبار است، وقتی که ایران در کنار کشورهایی دیکتاتور مسلک، و فاقد آزادی های اولیه، همچون کره شمالی و روسیه سفید، در جبهه ایی در کنار پوتین قرار گرفت، که بطلان این حضور حتی بر کودکان عرصه سیاست هم هویداست، و حال آنکه او را تجهیز و کمک نیز کنیم، و این طرف، دنیا هر روزه شاهد اخبار کشتار مردم ستمدیده، و مورد تجاوز قرار گرفته شده اوکراین باشد که گفته می شود، توسط پهپادهای ساخت ایران انجام می شود، پهپادهایی که در تهاجم تجاوزکارانه آشکار روسیه به خاک و مردم اوکراین بعنوان یک کشور مستقل، از آن استفاده گسترده می کنند، و بدین ترتیب دنیا و افکار عمومی جهان، ایران را در کنار متجاوزان می بیند و در اذهان جهانی نام ایران، همراه دیکتاتور روسیه، در جنایت و کشتار و تجاوز به اوکراین ثبت می شود.

قطعا برای هیچ آزادمرد و آزادزنی و از جمله ایرانیان که خود روزگاری در این روزهای آخر شهریور ماه مورد تجاوز قرار گرفتند، ایستادن در کنار متجاوزی همچون روسیه پذیرفتنی نیست، و این لحظات تلخ تاریخی در اذهان مردم جهان، ثبت می شود، و این لکه ننگ به دامن اتخاذ کنندگان چنین سیاستی ثبت خواهد شد، بی شک این حرکت از سوی آزادیخواهان، استقلال طلبان، طالبان کرامت و عزت انسانی، اخلاقمداران و... در تاریخ بشریت محکوم بوده و خواهد شد.

شراکت ایرانیان در تجاوز روسیه به اوکراین، و ایستادن در کنار دیکتاتور متجاوزِ متکبری همچون پوتین که از زمان فروپاشی شوروی حداقل این سومین تجاوز کرملین نشینانی چون او به مناطق پیرامونی اش می باشد، و تاریخ دنائت روس ها در حملات به چچن های معترض، گرجی ها و حمله اخیرش به مردم و خاک اوکراین را هرگز فراموش نخواهد کرد.

حال از جناب سردار سلامی باید پرسید، اگر شاه در کنار امریکا یک ارتش، تجهیزات نظامی خرید و بر جای گذاشت، شما در کنار متجاوز روس چه بدست خواهید آورد؟! البته تا کنون به غیر از ننگ و محکومیت ابدی، چند هواپیمای آموزشی "یاک"بدست ایران رسیده است، که پیش از این چنین هواپیمایی یادآور سقوط و شهادت وزیر راه کشورمان، جناب شهید دادمان و همراهانش است که در آتش این سقوط سوختند. 

بپا نبازی سردار!

که تاکنون هم، البته در این قمار رسوای همراهی شرقگرایانه ات، بازنده ایی،    

این که سرداری با شجاعت نظر سیاسی خود را بی پرده بیان کند، اگر در پازل سیاسی گروه ها و جناح ها بازی سیاسی نکند، قابل تقدیر و نشان از آزادگی اوست، و هر فردی از احاد این ملت می تواند نظر خاص سیاسی خود را داشته، و آن را بیان دارد و این عین آزادی و آزادگی است؛

فارغ از بحث مضرات آلودگی و دخالت نظامیان در بحث های سیاسی کشور، که در نهایت امر بی برو و برگرد، منجر به دیکتاتوری، و حاکمیت نظامیان و یا باندهای سیاسی بی شناسنامه خواهد انجامید، و در جهان نرمال و مردم سالار، دخالت نظامیان در سیاست کشور، کاملا مردود و خارج از عرف است، و در کشورهایی با سیستم حکمرانی فاسد، همچون پاکستان، مصر، سوریه و... که نظامات دیکتاتوری و مافیای قدرت نظامیان حاکم است، چنین امری را به روشنی می توان دید، که اداره این کشورها در یک کودتای واضح و روشن، اما خزنده و گاه بدون خون ریزی عمومی، در دست نظامیان افتاده است و سیاسیون این کشورها که باید نماینده مردم کشورشان باشند، به دست نشاندگان، دست های پشت پرده سیستم نظامی کشور تبدیل شده و..، می توان این سبک کشور داری را دید.

بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز بارها پدیده شوم دخالت نظامیان در سیاست و سیاستگذاری کشوری را مورد حمله قرار داده است، و او نیز بدین ترتیب موضع خود را در باب اسارت مردم خود در دست سیاست بازان، در باندهای مخوف نظامی را رسما و علنا روشن کرده و با چنین امری به صورت واضح مخالفت کرده است، چرا که مردم را "ولی نعمت"، و خود را "خدمتگذار" آنان می دانست و...

اما فارغ از تمام این بحث های مبنایی که تعیین کننده بهروزی و فلاکت ملت هاست، و این دو امر در نوع رویکردها نهفته است، و باید از نظامیان هر کشوری خواست، که دفاع از مردم خود را، که وظیفه اصلی آنان است را وا نگذاشته، و به روش های حاکمیت دیکتاتوری بر مردم خود نیندیشند، و امور سیاسی آنان را به خود مردم و نمایندگان آنان واگذارند، چرا که صاحبان کشور هماناند، و از همین لحاظ است که "میزان رای" آنان است که تعیین کنند، چه سیاستی بر کشور حاکم شود و...

و نظامیان به عنوان فرزندان یک ملت باید امانتدار قدرتی باشند که بعنوان حق الناس از سوی مردم در اختیارشان قرار داده شده، و این قدرت را در جهت جاری شدن خواست مردم خود بکار گیرند، نه دنبال کردن سیاست های تعیین شده در پستوی جناح های سیاسی قدرت که بدون شناسنامه اند، در حالیکه همچون احزاب قدرتمند عمل می کنند، بدون مرامنامه اند، اما هدف های مخفی خود را دارند، که اعلام  نشده است و... و در پشت شعارهایی مخفی می شوند، و نان خود را در تنور عمومی مردم می پزند، و همه را مطابق منویات دل خود، بدنبال خود کشیده، و قهقرا می برند.

اما با این قسمت از سخنان سردار یدالله جوانی، معاون سیاسی "سپاه" پاسداران "انقلاب اسلامی" موافق نیستم که "دیگر بلوک‌بندی شرق و غرب همانند گذشته وجود خارجی ندارد" [1] که به زعم ایشان لابد "شعار نه شرقی، نه غربی" نیز دیگر معنی و موضوعیت نخواهد داشت؛ که نقض همین نظریه، در سخنان ایشان آمده است، که مخالفین سیاسی خود را "غربگرایان" می نامد، که "غربگرایی" در مقابل "شرقگرایی" است که معنی می یابد و خود را نشان خواهد داد؛ و همین نقطه بود که عقلا در نسل انقلابیون اصیل، در غلتیدن در هر کدام از این گرایش های خارجی و بین المللی را مردود می دانستند، و با شعار "نه شرقی و نه غربی" به دنبال حفظ موازنه بودند، نه افتادن در یک شق سوم، که نیروی کشور را در مبارزه با این دو ضایع و مستهلک نمایند.

به نظر می رسد سردار جوانی در مسیر همان جریان سیاسی موسوم "دلواپسان" موضع گرفته، که اگر چنین باشد، سخت در مسیر اشتباه قرار گرفته اند، و اگر این سخنان را علیه جریان موسوم به "غربگرایان" بیان می دارد، باید گفت خود ایشان نیز در سمت مقابل، در جریان "شرقگرایان" قرار خواهند گرفت، چرا که، دلواپسان خود را مخالف ارتباط با غرب معرفی می کنند، و در راستای تقویت ارتباط با شرق قرار دارند، حال آنکه این نوع نگاه به شرق، نه چاره کار است، و نه ترمیم کننده مشکلات ایران، و این نسخه که ایشان می پیچند که "باید به سمت چین و روسیه حرکت کنیم"، خود نقض مقصود انقلاب و اهداف آن خواهد بود.

و دلسوزان این کشور سخت با این فرهنگ مخالفند، و آن را افتادن، اما از این سوی بام دانسته، و سردارانی از این نوع، با چنین دیدگاهی کافی است به عاقبت کشورهایی که با این رویکرد به دامن شرق افتاده اند نگاهی انداخته، خواهند دید که چنین کشورهایی "نه دنیا دارند و نه آخرت"، و ملل زیر یوغ شرق، هم عزت، هم استقلال و هم آسایش و پیشرفت خود را، در کنار چنین دیدگاهی از دست داده اند، و امروز به عبرت جهانی تبدیل شده اند،

هر چند که این گلایه از سرداری از "سپاه" پاسداران "انقلاب اسلامی" همواره وجود خواهد داشت که شما پاسداران چرا باید بندهای مصرح و مستتر در قانون اساسی را این چنین مورد حمله قرار دهید؟! و برای نابودیش خود پیش قدم شوید، چه وجه "جمهوریت" این نظام که در این سه دهه اخیر، به یک پوسته بی معنی و تشریفاتی توخالی، در حال تبدیل شدن است، و در سایه جاری شدن ایده ی ایدئولوگ هایی مثل مرحوم محمد تقی مصباح یزدی، و مجریانی مثل آقای احمد جنتی دیگر چیزی از جمهوریت نظام باقی نمانده و نخواهد ماند،

و اکنون بعد از عبور از بند مستحکم بنای جمهوری اسلامی یعنی "جمهوریت"، که در میان سکوت کامل "پاسداران" انقلاب اسلامی، صورت گرفت، این چنین این شعار پایه ایی دیگر انقلاب نیز، سست و از صحنه خارج می شود، آن هم توسط معاون سیاسی سپاه "پاسداران" که باید "پاسدار" انقلاب اسلامی و مبانی آن باشد، و هر روز این انقلاب از شعارها، و ارزش های اساسی اش که در منش بنیانگذار آن، و ایده ایدئولوگ های آن همچون شهید مرتضی مطهری و شهید محمد حسین بهشتی و... و قوانین برجای مانده از انقلاب تصریح شده، اما در سکوت و همراهی سپاه نقض می شوند، و از بین می روند.

اما در خصوص شعار "نه شرقی و نه غربی" باید گفت، این "نه" تصریح شده در آن شعار، به معنای در نغلتیدن در این دو بلوک است، که از همان اول هم، شاید مطالعه نشده و گاه بی معنی، به معنی نفی هر دو تفسیر شد، چرا که ما انسان ها در این جهان به هم پیوسته، که تنها خطوط مرزی سیاسی و مصنوعی، ما را از هم جدا کرده است، یک شبکه به هم پیچیده و در هم تنیده هستیم، و نه می توانیم شرقی ها را از نظر دور داریم، و به آنها نه بگوییم، و نه غربی ها را می توان جواب کرد، همانگونه که شمالی ها و جنوبی ها را نمی توان، نادیده گرفت.

البته به نظر می رسد متاسفانه در حملات ایدئولوژیکی کسانی که خود را "انقلابی" در نظر می گیرند هم دچار خطا شدیم، و انگار دچار پدیده "حمله زدگی" بی مرز و اندازه به غرب گشته ایم، و همین اشتباه ما را در کنار طالبان قرار می دهد، و در این زمینه شرق را وانهاده، از این رو تمام نگاه خود را متوجه "شکست غرب" کرده و به نوعی می رویم تا به عامل شرق در این رابطه تبدیل گردیم، در حالی که در بزنگاه های تاریخ این کشور، این تنها غربی ها نبودند که علیه منافع ایران قصورهای نابخشودنی داشته اند، و بلکه بلوک شرق نیز علیه منافع، امنیت، آسایش و حتی تمامیت ارضی این کشور و این مردم اقدامات خصمانه متعددی کرده اند.

 اگر امریکایی ها در کودتای 28 مرداد، حکومت مردمی و منتخب ملی دکتر محمد مصدق را از طریق کودتا برانداختند، این شرقی ها بودند که نیمه تمدنی شرقی ما یعنی افغانستان را به زیر سلطه خود کشیدند، و هنوز که هنوز است بعد از نزدیک به نیم قرن این ملت پاره تن تمدنی ایران، تاوان آن دخالت را می دهند و تمامی هم ندارد، و اکنون مردمان حوزه تمدنی ایران بزرگ، زیر یوغ جریان تروریسم بین الملل، جریان بی رحم و خشک مغز و وابسته به پاکستان و امریکا، یعنی طالبان افتاده است، و پر دور نباید رفت و پیش از آن، بسیاری از بهترین سرزمین های ایران را از مام میهن، همین بلوک مستبد و تمامیت خواه شرق جدا کردند.

امروز اگر شعار مرگ بر انگلیس را در نماز جمعه ها و راهپیمایی های ملی می بینیم، چرا که انگلیسی در جدایی بحرین و هرات نقش اساسی داشتند، در کنار آن این روس ها بودند که تمام قفقاز و آسیای میانه را از ما جدا کردند و در خباثت علیه ایران، هیچ گاه از هیچ حرکت دشمنانه ایی فروگذار نبودند، کاری که پوتین در عدم پذیرش رییس مجلس ایران، آقای قالیباف در سفر به مسکو کرد، که اجازه گرفتن یک عکس تبلیغاتی را هم به این میهمان خود نداد را، هنوز غربی ها نکرده اند.

اگر همین جنگ هشت ساله را هم که در سالروز شروع آن قرار داریم، در نظر بگیریم، این موشک های اسکاد، میگ ها، سوخوها، توپولف های و... روسی و... بود که بیشتر از هواپیماهای میراژ و سوپر اتاندار فرانسوی، ما را در روزهای سخت جنگ خسارتبار هشت ساله، مورد هدف قرار می دادند.

این است که به نظر می رسد ما برای تبدیل شدن به یک عضو مسئول و متعهد و آزاده در جهان باید در کنار حقیقت وجود شرقی ها و غربی ها، منافع خود را در دنیای انسانی استیفا نماییم، و البته در این راه به نظر می رسد غربی ها جنایت کمتری در حق مردم ایران مرتکب شده اند و اگر روزی ما را مجبور و مخیر به انتخاب در غلتیدن به دامن یکی این دو بلوک جهانی قدرت کنند، مسلما به حکمت و مصلحت است که به دامن غرب رفت، چرا که حداقل دنیای مردم ایران تامین خواهد شد، این در حالی است که در کنار دیکتاتوری، استبداد و بی رحمی شرقی ها، نه دنیا خواهیم داشت و نه عزت، و نه آخرتی.

در پس شعارهای به اصطلاح انقلابی چین و روسیه، گرچه امریکا ستیزی هست، اما این ستیز نه از سر انسانیت، و ارزش های انسانی، که از لحاظ رقابت سیاسی بین آنان است، و اگر در مقام مقایسه بین روسیه و امریکا بر آییم، روس ها جنایتکارترند. چرا که آنان علاوه بر سلطه خارجی به استبداد داخلی هم مبتلایند، ولی امریکایی ها تا حدود زیادی دمکراسی و رفاه را برای مردم خود به ارمغان آورده اند، کمی به حقوق بشر در داخل و خارج توجه دارند، اگرچه در خارج از کشور خود به دنبال سلطه اند. لذا در این امر هرگز نمی توان به این ضرب المثل پارسی پناه برد که "سگ زرد برادر شغال است"، چرا که هرگز غرب مثل شرق نیست، شرق هم استبداد داخلی است و هم سلطه خارجی، اما غرب حداقل از استبداد داخلی تا حدودی مبراست.

 

[1] - به گزارش دیده بان ایران؛ سردار یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه با اشاره به عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای نوشت: "در سال‌های اخیر هرگاه دلسوزان واقعی کشور، برای حل مشکلات بزرگ اقتصادی ایران، سیاست منطقه‌گرایی و تقویت ارتباط و همکاری‌ها با قدرت‌های آسیایی چون روسیه و چین را مورد تأکید قرار داده و گام‌های عملی اولیه را در راستای این سیاست برداشتند، همگان شاهد بودند که غرب و غرب‌گرایان چگونه بر این سیاست تاختند! در حالی که نگاه به آسیا و تقویت همگرایی منطقه‌ای برای جمهوری اسلامی، شرط لازم برای پیشرفت اقتصادی به حساب می‌آید.

رفتار غرب و غرب‌گرایان در ماجرای سند همکاری‌های 25 ساله ایران و چین، نمونه‌ای برجسته از این رفتارهای مغایر با منافع ملی است. در سال‌های گذشته، این نوع موضع‌گیری‌ها در حالی انجام شده که اولاً دیگر بلوک‌بندی شرق و غرب همانند گذشته وجود خارجی ندارد، ثانیاً نگاه به آسیا و منطقه برای حل مسائل و مشکلات کشور، از یک منطق قوی برخوردار است.

خسارت‌ها و ضررهای تقویت رویکرد آسیایی ایران، نه متوجه منافع ملی، بلکه متوجه غرب و غرب‌گرایان خواهد شد؛ از همین رو آنان با آدرس غلط دادن، جمهوری اسلامی را به عدول از سیاست نه شرقی، نه غربی متهم کرده!، از سیاست درست منطقه‌گرایی یا آسیاگرایی کشور با عنوان سیاست شرق گرایی مغایر با شعارهای انقلاب یاد می‌کنند!"

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.