نوبر خراسان! اعلام شتابزده جنگ از سرزمین عرفان، مدارا و تساهل، توسط احمد علم الهدی
  •  

14 مهر 1403
Author :  
چهره خشن جنگ #نه_به_جنگ

 فرهنگ و منش احمد علم الهدی، با فرهنگ و منش خراسان و خراسانیان بیگانه است، این صدای خراسان و خراسانیان نیست!

ایالت خراسان باستانِ ایرانِ تمدنی، که از آنسوی رود آمودریا، گاه تا دروازه ایالت راگا (ری در تهران کنونی) و گاه تا نیشابور وسعت داشته و دارد، و مردمی را شامل می شود که در خوی رواداری، جوانمردی و فتوت، اخلاق عرفانی، مملو از تحمل، تسامح و تساهل و... سرآمد عصر خود بوده، و هستند، در حالی که مردانی به سانِ ابومسلم خراسانی (۷۱۸-۷۵۵ م) [1] ، احمد شاه مسعود ( ۱۳۳۲ – ۱۳۸۰ خورشید) [2] و... و زنانی به سانِ گردآفرین توسط حکیم توس (۴۰۳-۳۱۹ ه‍.ش) در تاریخ دلاوری شان به ثبت رسانده، که از فرط شجاعت، ریشه از ظلم می کندند،

ولی گاه در میان خراسانیان همچون غایرخان حاکم شهر اُترار (فاراب) را هم می توان دید که به طمع ثروت و قدرت، دنیا را در معرض هجوم مغول نهاد، آنگاه که چشم های حرامی اش را، رنگ کالاهای چشمنواز کاروان تجاری چنگیز ربود، و به طمع غارت این ثروت متعلق به چنگیز و مردمش، آن حاکمِ مصمم و محکم همسایه، که این تحفه ها را روانه ایران کرده بود، تا دل ایرانیان را به سرزمین و مردم خود پیوند زند، اما کاروان و کاروانیان تجاری مغول، طعمه نادانی و طمع غایرخان ها شد، و زان پس بود که برای سال های طولانی، مغولان این بهانه را یافتند که از سر ایرانیان و دیگر ملل همجوار مناره ها ساخته، و شهر و دیارشان را سوختند، و از خون بزرگ و کوچک این مردمِ مظلوم، جوی های خونِ روان تدارک دیدند.

اکنون نیز در بین خراسانیان چنین نابخردانی را می توان یافت، آنگاه که طالبان قدرت و شوکت قومی، افغانستان مظلوم و پاره تن خراسان را، بعد از چشیدن طعم آزادی نسبی، دوباره به زیر مهمیز ظلم و تکبر و نخوت کودکانه خود کشیده، و اکنون به نام اسلامی منحط و ویرانگر، به قتل عام فرهنگ، زبان و مردم پارسیگو و غیر پارسیان در این خطه ی ادب خیز ایرانِ تمدنی و فرهنگی مشغولند، و خوی استکبار، کشتار و انتحار خود را در رگ رگِ جامعه ایی که معدن فرهنگ مدارا و رواداری، شعر و هنر، تسامح و تساهل، عرفان و معرفت و... بوده و هست، تزریق می کنند،

این جاهلانِ به دامن دین آویخته، این خطه زرخیز از ایالت خراسان باستان را که تنها تفکر جلال الدین محمد بلخی اش (۶۰۴ -۶۷۲ ه‍.ق) کافیست تا دنیای معرفت را بر بنیانی محکم از تفکر انسان ساز استوار سازد را، به بدترین فجایع اخلاقی، انسانی، حقوق بشری و... آلوده اند و این غنیمت جنگی را، در پرتو جنگ افروزی بی پایان خود یافتند، تا مصداق، معنی و تجلی «مفسد فی الارض» را پیش چشم جهانیان، قرار دهند و برایشان معنا بخشند.

در حالیکه روح مدارا و رواداری شرقی و خراسانی، که نوبر خراسانیان برای اهل جهان است، و آن نیز ناشی از عرفان ریشه دار این منطقه است، چنان ریشه محکمی که، وقتی سبکسران نادان و نارواداری، به دلیل سطح پایین تفکر، و درنیافتن روح بلند تفکر ابوالحسن خرقانی (۳۵۲-۴۲۵ ه.ق)، به خاطر تفکر پدر، سر از بدن فرزند بریدند، و آنرا بر دروازه خانه این کوه صبر و عرفان و مدارا آویختند، اما ابوالحسن حتی با دیدن این حجم از قساوت کج اندیشانِ اهل خشونت در دیار خود، یک جمله از نابردباری از زبان پر از حلم، صبر، معرفت و مدارایش صادر نشد و در مقابل، جملاتی سراسر پذیرش، رواداری، تساهل، تسامح، تحمل و... از او شنیده شد، پر از اخلاق و انسانیت، و البته مروت و جوانمردی که خاص فتوت عرفانی، و عرفان منطقه بسطام، و در کل خراسان است،

تا آنجا که می گوید : «هر که در این سرای در آمد نانش دهید و از ایمانش مپرسید، که آنکه نزد باری تعالی به جانی اَرزد، بر خوان ابوالحسن به نانی خواهد ارزید»، و بی آنکه دین و آئین نقشی در ارتباطات انسانی این چنین نگرشی، نقشی داشته باشد، با این جمله پر از معنا و فلسفه مدارا و تحمل، بنیان احکام «شرک» و «کفر» و «زندقه» را که اساس کشتار، جنگ، درگیری و خشونت «هفتاد و دو ملت» در جهان، علیه هم بوده و هست را بر می چیند و چنین استدلال می کند، که وقتی جان را که بهترین داده و سرمایه است، خداوند بی نگاه به فکر و اندیشه انسان ها، به همه هدیه می دهد، پس تو ای انسان! تو را چه می شود که این چنین طاغی می شوی، که هدیه ایی خداداد را، از یک انسان، به خاطر تفکر دگراندیش او بستانی؟! و یا نه، حتی کمتر از این، از او روی برگردانی، و از پذیرش و پذیرایی او به خاطر اندیشه متفاوتش در گذری؟!

در گفتار اهل خراسان چنین دریایی از رواداری، تحمل، تساهل، تسامح و مدارا موج می زند؛

تا آنجا که شادروان دولتمند خالزاده (۱۹۵۰ –۲۰۲۴) [3] موسیقی دان بزرگ تاجیک، در آنسوی آمودریا می گوید :

هرکه ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد

هر که مارا خوار کرد از عمر برخوردار باد

هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی

هر گُلی از باغ وصلش بشکفد، بی خار باد

در دو عالم نیست ما را باکسی گرد و غبار

هر که ما را رنجه دارد راحتش بسیار باد

و...

حال این فرهنگ خراسانی مدارا و تحمل کجا، و این نهال جنگ که کاشته می شود، و هر روز با وسواس تمام توسط جنگ طلبان آبیاری می شود کجا؟! مداقه ایی که می خواهد جنگ و درگیری ریشه گیرد، و ریشه های ستبر خود را در نسوج این مردم صلحجو دوانیده، و در بدنه ی اجتماع ما جا خوش کند، و در سرزمین ما ماندگار و خانگی شود، و ما را در چرخه ایی پایان ناپذیر از خشونت، ویرانی، غارت و مرگ گرفتار کند؟! تا ظهور مهدی!

آقای احمد علم الهدی که در افراطی گری دستی بلند دارد، و بارها دست خود را در حقوق این مردم، تجاوزکارانه، و بی توجه به حق الناس، و غیر قانونی فرو برده است، از محروم کردن همشهریان و هم استانی های خود از شنیدن موسیقی زنده و اصیل ایرانی گرفته، تا پاک کردن نقاشی های شاهنامه حکیم توس از در و دیوار شهر و دیارِ فردوسی، تا پایین آوردن مجسمه حکیم توس از دانشگاهی که به نام او، در شهر و دیار او مزین است و... را می توان در کارنامه حاکمیت غیر قانونی و خودمختار او بر خراسان دید.

چنین تفکری در شدیدترین وجه ممکن، در نماز جمعه دیروز (13 مهر 1403) مشهد، شلیک موشک های انتقام را، "اعلام جنگ" نامید و در کنار مرقد امام هشتم، که او خود طبق تاریخ، و به نقل از همین آقایان، با قاتل خود (مامون خلیفه عباسی)، در حالیکه از پیش بر این قتل خودآگاه بوده است، اینچنین از درِ صلح و مدارا و تساهل در آمد، و در کنار این خلیفه عباسی قرار گرفت، و ولیعهدی اش را عهده دار گردید و... برگزار شد، عنوان داشت :

«عملیات وعده صادق ۲ مسئله انتقام نبود بلکه اعلام جنگ با استکبار بود و مبارزه با استکبار تا ظهور امام زمان (عج) ادامه دارد. جبهه مقدم این جنگ اسراییل است».

چنین عاشق جنگ و کشتاری، فراموش می کند که رهبر که بر او اولی تر است، سال ها از "انتقام" سخن می گوید، و لابد نه از اعلام جنگ، و از پایان اسراییل و... در آینده نزدیک، و نه اینکه قرار است جنگ و حاکمیت اسراییل تا ظهور امام زمان ادامه یابد، که جناب علم الهدی خط اول جبهه جنگ پایان ناپذیر خود را در اسراییل قرار دهد، که تا ظهور! جنگی بی پایان را در آنجا ادامه دهیم! اما تو گویی علم الهدی ها خر خود را می رانند و با ادبیات مقتدای خود هم بیگانه اند، که جملات و حکم خود را با سخن و حاکمیت دستگاه او هم هماهنگ نمی کنند، و همیشه پیش تر و جلوتر از رهبر و دستگاه حاکمیتی او، اسب خود را می تازد و در مدار افراط خود، با سرعت تمام می رانند، با متصدیان امر در می آویزند، و حکم خود را بر دستگاه های اجرایی کشور تحمیل می کنند.

احمد علم الهدی که تو گویی دلش برای جنگ و خون و خونریزی لک زده و بی تاب است، و درگیر کردن کشور در جنگ بی پایان دیگر را، بر وفق طبع خود یافته، و آنرا یک ارزش، افتخار، هدف دنیایی و آخرتی می داند، که چنین پیشاپیش از همه، اعلام جنگ را در شیپور می دمد، تا جایی که وقتی همه ی جامعه ی جنگزده ما، در بیشترین حد آن، از «انتقام» سخت و نرم سخن می گویند، چنین آقایانی که مصداق «تغار ماستی شکست و ریخت، جهان به کام کاسه لیسان شد» از ولع تمام خود به آغاز و اعلام جنگی بی پایان پرده برداشته، و علنا و رسما از «اعلام جنگ» در تریبون مورد توجه خود، سخن می رانند، پیش از آنکه طبق قانون اساسی موجود در کشور، رهبر از چنین واژه ایی استفاده کند،

آن هم جنگ با «استکبار»، که لابد کل جهان غرب (و البته نه استکبار شرق که ما با آنان در تجاوز به اوکراین همکاسه شده ایم) مد نظر ایشان است و نه البته اسراییل به تنهایی! اما اگر جناب علم الهدی در ریشه این واژه ی مورد استفاده خود علیه غیر، کمی غور می کرد، پر بودن این واژه را از کبر، نخوت، خودپرستی و... می توانست فهمید، و پیش از اعلام چنین جنگی با دیگران، باید ایشان خود را محاسبه می کرد، که چقدر از این خصیصه زشت و پلید پاکند؟

کسی که به خود اجازه داد، روزی بسیاری از مردم معترض ایران، که بر این آب و خاک و انقلاب مالکند (در حالی که او و امثالهم بر اریکه های قدرت بر این مردم، مستاجر و موقتند) را، «بزغاله و گوساله» و مگس خطاب کند، و یا به رغم آزادی های قانونی، و صدور احکام برگزاری کنسرت های موسیقی، توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کشور، با حکم متصدیان قانونی امر در آویزد، و به خود اجازه داد که یک شهر و بلکه یک استان را برای رعایت حال خود، از نواختن و شنیدن موسیقی زنده، قرق، پاکسازی و ممنوع کند، تا خود حال خوشی داشته باشد، و نفسش از حاکمیت حکم خود حال بیاید، و طبق اعتقاد خود، محیطی آرام و مناسب برای حال خود، تدارک بیند و... حرف خود را غیر قانونی به کرسی نشاند.

و بدین ترتیب، طبق سلیقه و خواست شخصی اش، به فتوایی که تنها برای خود و مقلدانش حاکم و جاری بود، مردم بیشمار کلان شهر مشهد، که خود شاید دومین شهر بزرگ ایران، به لحاظ تعداد جمعیت است را، از شنیدن کنسرت های موسیقی محروم کرد، اما در دید متکبرانه این تفکر چه باک؟! وقتی طبع آقایانی مثل علم الهدی حتی نواختن و شنیدن آن بخش از موسیقی، که هر روزه از صدا و سیمای ج.ا.ایران نیز پخش می شود را، برای مردم تحت حاکمیت خود در خراسان، جایز و لازم نمی دانند! خوب نشنوند! چه می شود مگر؟!

آیا این اعمال، همان مصداق بارز بروز خصیصه «استکبار» در انسان نیست؟ که جناب علم الهدی باید با آن «اعلام جنگ» کند؟ اعلام جنگ و ستیز با زورگویی افرادی که وقتی بر کرسی قدرت قرار گرفتند، بر خلاف تمام موازین قانونی، عرفی و تشکیلاتی جامعه، طبق طبع، خواست، سلیقه و رای خود، یک ملت را از حلالی محروم می کنند، چرا؟! چون آن حلال را آنان حلال نمی دانند! و کسی را بر این ظلم و زورگویی بارز فریادی نیست! و اگر هم هست، گوشی برای شنیدن آن اعتراض نبوده، و کسی بر آن وقعی نمی نهد، چرا که عده ایی، طبقه ایی، تفکری و... می خواهد، خود در آرامشی گورستانی، ناشی از حاکمیت احکامِ برخاسته از منویات دل خود، غرق باشد، و در این میان اگر یک ملت در احساس ظلم، غرق در خوندل خوردن، و خشمی ناشی از در مظلومیت قرار گرفتن، هم شدند، باکی نیست!

جناب علم الهدی!

اگر اعلام جنگی هم توسط جنابعالی در جایگاه پیشنماز جمعه مشهد جایز، لازم و قانونی باشد، بهترین و شایسته ترین آن، اعلام «جهاد اکبر» است، آن هم برای خود، تا جنگی را با خود در پیش گیرید، تا تقوا پیشه کنید و خلقی از زورگویی و تحمیل شما خلاص شوند، تا در نتیجه تقوا و اعتقاد به حق الناس و معاد و... به خود اجازه ندهید حقوق عمومی این مردم را، این چنین بر طبق سلایق و منویات دل خود ضایع کنید، و خلقی را از حلال خدا محروم نمایید.

ملت فلسطین هم در چنین احساس ظلم و اعمال زوری غرق بودند، آنگاه که مبارزانِ شان در 7 اکتبر سال گذشته (2023)، وارد سرزمین دشمن خود شدند، و چنان از کینه آخته بودند که نبرد مقدس خود برای سرزمینشان را، به ظلمی ناپاک و ناشایست آلودند، همچون ظلمِ صهیونیست ها و دیگر جنایتکارانی از این دست در حق دیگران؛

آری فلسطینیان نیز در آن آوردگاه، چنان غرق در چنین احساس مظلومیتی ناشی از زورگویی و تحمیل طرف مقابل بودند، که موازین «عیاری» و اخلاقی و انسانی خراسانیان را در نبرد خود با اسراییل، به کناری نهاده، کودک، زن، خانه و کاشانه، حرمت زندگی و... را از سرباز دشمن خود تمیز ندادند، و از کودکان و زنان دشمن خود به اسارت بردند، کُشتند و...، فجایعی که همه دیدند و متنفر شدند،

چراکه در اسراییل هم خاخام هایی (روحانیت یهود) هستند که همچون شما، که «الله» را مستمسک اعمال و افکار شخصی پر از نخوت و کبر و غرور خود قرار داده اید، خداوند «یهو» را ملاک و مستمسک حرکت، و حاکمیت حکمِ خود قرار داده، و هر ظلم و زورگویی را به نام خدای موسی بر دیگران روا می دارند، و این چنین است که مردم تحت سیطره خود را دچار عصیان و بی پروایی در تعدی و ظلم به دیگران می کنند.

و البته بر فرزندان اسراییل نمی توان خرده گرفت، و اگر معتقد به مندرجات مکتوب در کُتب الهی باشیم، نمی تواند بر آنان حَرَجی باشد! و آنان چرا نباید چنین روا دارند؟! چرا که تورات که از اولین کُتب الهی است، از برتری و «فضیلت آنان بر جهانیان»، و «سرزمین موعود» برای شان و... سخن می گوید، و گیرم که تورات را رُهبانان یهود، تحریف و دستکاری کرده باشند، در قرآنی که مدعی عدم تحریف و دستکاری اش هستیم نیز بار بار، از برتری فرزندان اسراییل گفته می شود (که صد البته بیشتر از آن را باید در تورات دید، تا در قرآن)، که خداوند آشکارا آنان را بر جهانیان فضیلت و برتری داد (كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ) [4]    

ما مردم خاورمیانه انسان های نگون بختی هستیم که در این خطه از جهان به دنیا آمدیم، در این خانه وحشت و خونریزی و جنگ طلبی، که نبردی بی پایان حتی «تا ظهور امام زمان» توسط امثالهم به راحتی اعلام می شود، ظهوری که تنها در ورژن اسلامی اش، بیش از هزار سال است که اتفاق نیفتاده است، و در ورژن موسوی اش، نزدیک به سه هزار سال است که مومنین یهود، منتظر منجی موعود خود هستند، و در ورژن هندویی اش بیش از آن انتظار کشیده و می کشند و... و معلوم نیست چند هزار سال دیگر هم، چنین ظهوری به طول خواهد انجامید، و تا آن موقع، جناب علم الهدی اعلام جنگ می کند، که بی پایان تا ظهور ادامه دهیم، و خط مقدمش را هم در جوار «بیت المقدس» قرار می دهد تا دره های اطراف آن پر باشد از اجساد مردمی که بر مبنای مندرجات در کتب الهی، قرن هاست که با هم جنگیده اند و بجنگند، و از هم بکُشند و سرزمین از هم بگیرند و باز پس دهند و... الی یوم الظهور.

زندگی ما، اینجا در خاورمیانه، در جنایت و خونریزی، غارت و چپاول، خشونت و بی رحمی دفن شده است، منطقه ایی که حتی موحدین آن نیز، همدیگر را بر نمی تابند و یکدیگر را از کافر و مشرک خطاب می کنند [5] ، چرا که البته طبق احکام دین، خون، مال و ناموس کافر و مشرک مباحتر می شود! و این چنین است که در افراط علیه زندگی، خانه و کاشانه، زن و کودکِ دشمن فرضی، غرق می شویم، و جنایت می آفرینیم، و نمی توانیم، با هم در یک همزیستی، زندگی مسالمت آمیز، صلح آمیز، و عاری از خون، جنایت، غارت و ویرانی شریک شویم، و قرن هاست که زیر خروارها خاکستر جنگ و خونریزی دفنیم،

جنگی که قرن هاست شرکت در آن افتخار، و مرگ در آن شهادت و ارزش، و کشتار در آن جهاد، غارت و چپاول در آن مباح، تصاحب ناموس و مال و املاک همدیگر در آن غنایم جنگ، و مصادره دارایی دیگران حلال و... تلقی می شود، که باید خمس آن را به حاکم دینی پرداخت، تا حِلّیّت آن نیز به اوج رسد، و در خونسردی تمام، با وجدانی راحت و... با افتخار خون ریخت، تصاحب کرد، و به راحتی از حلقوم های خالی از رحم و وجدان فرو برد، و در پی آن اجری که نزد "مالک یوم الدین" محفوظ است! و بهشت ارزانی چنین انسان هایی است.

عده ایی انگار دچار پرستش «جنگ» شده اند

که به استقبالش سخت مشتاق و به اعلامش بسیار شتابزده اند

[1] - بهزادان پور ونداد هرمزد ملقب به اَبومُسْلِمِ خُراسانی فرمانده نظامی ایرانی و رهبر جنبش سیاه‌جامگان در خراسان بود که توانست با براندازی حکومت بنی امیه، حکومت بنی عباس را پایه‌گذاری کند. نام اصلی او بهزادان پور وندیداد یا ونداد (پسر ونداد) بود که به توصیه ابراهیم امام، یکی از بزرگان بنی عباس، به عبدالرحمن تغییر نام داد و با حکم وی رهسپار خراسان شد تا رهبری جنبش ضد اموی در این منطقه را بر عهده بگیرد. وی پس از پیروزی بر حاکم خراسان و تسخیر مرو، سپاهی را روانه عراق نمود و توانست در سال ۱۳۲ هجری قمری، مروان، آخرین خلیفه اموی را شکست دهد. با بر تخت نشستن ابوالعباس عبدالله سفاح به عنوان اولین خلیفه عباسی، امارت خراسان به ابومسلم سپرده شد. اما قدرت و نفوذ وی برای خلیفه و اطرافیان او نگران‌کننده بود. سرانجام، ابومسلم در سال ۱۳۳ ه‍.خ (۱۳۷ ه‍.ق)، به نحو توطئه‌آمیزی به دستور منصور، دومین خلیفه عباسی به قتل رسید.

[2] - مارشال دوستم رهبر ازبکان افغانستان : «احمد شاه مسعود در دشمنی عیار و در دوستی وفادار و متعهد بود.»

[3] - دولتمند خالُف یا دولتمند خال‌زاده موسیقی‌دان، نوازنده و خواننده تاجیک بود. او استاد موسیقی محلی جنوب تاجیکستان بود که فلک نام دارد.

[4] - نزدیک به یک سوم متن قرآن به داستان فرزندان «اسراییل» و داستان این قوم مورد توجه خاص خداوند اختصاص دارد، تو گویی در این جهان مردمی دیگر نمی زیستند، چه در چین، چه در هند، چه در اروپا و... تا خداوند آیه ایی و یا داستانی از آنان بیاورد و حکایت فرزندان یعقوب، چنان دل خداوند را ربوده است که و آن را در قرآن روایت کرده، که گویا آنان شاهکار خلقت اند و... آنجا که می فرماید

یـابنی اسراییل... وانی فضلتکم علی العــلمی «‌ای بنی اسرائیل، من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم» . بقره/ آیه۴۷.   

و یا آنجا که می فرماید :

وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى‌ وَ عِيسى‌ وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ «85» و زكريّا، يحيى، عيسى و الياس همه از شايستگانند.

وَ إِسْماعِيلَ وَ الْيَسَعَ وَ يُونُسَ وَ لُوطاً وَ كلًّا فَضَّلْنا عَلَى الْعالَمِينَ «86»   و اسماعيل و يَسَع و يونس و لوط را، و همه را بر جهانيان برترى داديم.

وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَيْناهُمْ وَ هَدَيْناهُمْ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «87» واز پدران وذرّيه وبرادرانشان، كسانى را برگزيديم و به راه راست هدايتشان كرديم.

و یا آنجا که می فرماید :

«وجـوزنا ببنی اسراییل البحر... قال اغیر الله ابغیکم الـها و هو فضلکم علی العــلمین. و بنی اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم (سپس) گفت: «آیا غیر از خداوند، معبودی برای شما بطلبم؟! خدایی که شما را بر جهانیان برتری داد! » اعراف/ آیه های ۱۳۸ و آیه۱۴۰.

یا آنجا که می فرماید:

« و لقد نجینا بنی اسراییل و لقد اخترنـهم علی علم علی العــلمین.»  ما بنی اسرائیل را از عذاب ذلت بار رهایی بخشیدیم ما آنها را با علم (خویش) بر جهانیان برگزیدیم و برتری دادیم. سوره دخان/ آیه های۳۰ و ۳۲.

[5] - «تفاوت ما با دشمن (اسراییل) در این است که ما خدا داریم اما دشمن بی خداست و چون ما خدا داریم هر دو طرف شهادت و پیروزی برای ما پیروزی است.» نماز جمعه 13 مهرماه 1403 احمد علم الهدی

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

موارد مرتبط

نظرات (8)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

با خونسردی تمام می گوید برای رسیدن به مقصد، اگر نصف مردم دنیا هم کشته شوند ایراد ندارد، 42 هزار نفر که چیزی نیست.
کاش می گفت در همان قرآنی که دستش است، کجا چنین توصیه ای کرده است. از کجای آیات و روایات و سیره پیامبران الهی، چنین چیزی استنباط کرده است؟ همین قرآن به پیامبر . ص. نمی فرماید که ای رسول اگر اینقدر مهربان و با محبت نبودی، مردم به تو اقبال نمی کردند؟

آیا همین صهیونیست ها با همین نظر الان مشغول نسل کشی و بمب ریختن روی مسجد و مدرسه و بیمارستان نیستند؟
این همه جنایت که با خونسردی رخ می دهد، دقیقا خروجی همین تفکر است‌. تفکری که جان انسان ها را اینقدر بی ارزش تلقی می کند.
سلمان_کدیور
@Falaakhon

This comment was minimized by the moderator on the site

دین، بردگی و حقارت، نزاع و خونریزی
مرضیه حاجی هاشمی

هفته پیش سفری ضروری پیش آمد که برای رسیدن به مقصد، ناگزیر از چندین استان و شهرهای کوچک و بزرگ گذر کردیم، در میانه راه با مردمان شهرهای مختلف وارد گفتگو شدم و با نگاهی جامعه شناختی سعی در شناخت برخی از جنبه‌های زیست جمعی آنها، مسائل و دغدغه‌هایشان داشتم.
قبل از هر چیز لازم است، به خانم وزیر یادآوری شود که متاسفانه یکی از مهم‌ترین جاده‌های ترانزیتی کشور، وضعیت بسیار ناایمن و غیر قابل باوری داشت که به جرأت باید گفت، بدترین جاده‌ای بود که تا به حال از آن عبور می‌کردم.

و اما سه مسأله‌ای که در گفتگوهای مردم برجسته‌تر بود، یکی در مورد گرانی‌های طاقت فرسا، دیگری مسأله حمله قریب الوقوع به ایران و دیگری باورهای فروریخته‌شان بود. گرچه مسأله اول نیز از اهمیت زیادی برخوردار است؛ اما دو مسأله دیگر به زعم نویسنده، از جنبه جامعه شناختی و انسجام اجتماعی بسیار نگران کننده و قابل تامل است.

در مورد مسأله جنگ که بیش از هر چیز، موفقیت در آن و حتی ورود بدان یا ادامه آن، متکی بر پذیرش ذهنی جامعه، همدلی با حکومت و انسجام اجتماعی برای مواجهه با شرایط جنگی است، از نزدیک نوعی گسست جدی اجتماعی، عدم انسجام و همبستگی در جامعه و حتی واگرایی‌های هشدار دهنده مشاهده می شد.

اقشار متوسط به پایین جامعه که انتظار این است، پایگاه اجتماعی اصلی حکومت محسوب شوند، بسیار ناراضی و نسبت به عواقب حمله به سرزمینشان ابراز بی‌تفاوتی و دردناک‌تر حتی برخی ابراز خرسندی می‌کردند که به واقع این حد از گسست و واگرایی متعاقب آن نشان از فروپاشی جامعه و به صدا درآمدن زنگ خطر اجتماعی است.

اما مسأله‌ دیگری که گمان نمی‌رفت، در شهرهای کوچک و سنتی تر بدین شکل نمایان شود، بی اعتقادی بسیاری از افراد، حتی در سنین بالا، نسبت به باورهای پیشین خود بود، اینکه کل باورهای آنها حتی به اصل دین نیز فرو ریخته است، اینکه دین را از اساس به تعبیری جامع، عامل «بردگی، حقارت و فلاکت» عنوان می‌کردند و تفاوتی بین هیچ دین، هیچ شکلی از دینداری یا هیچ قرائتی از دین قائل نبودند! آنچه که تعبیر «هگل» را به ذهن متبادر می‌کند.
هگل بر این باور است، ادیان توحیدی و به تعبیر او «ادیان اسرائیل» نمی‌تواند، عامل بردگی و حقارت باشد؛ چون خدای آن خدای آزاد از مادیت و خدای غیر فرومرتبه است و اگر دینی به این وضعیت درآمد که روح انسان را محدود کرد و «رابطه برده‌وار با امر الهی و قدرت‌های سیاسی» ایجاد کرد، از جایگاه توحیدی خود فرو افتاده است. وی معتقد است «دین برده وار و حکومت مستبد، دست در دست یکدیگر دارند» و محال است، دین توحیدی با خدایی آزاد، انسان را برده و مطیع بخواهد یا سبب حقارت و فلاکت او باشد.
به بیان هگل «همراه و همبسته خدا یا خدای فرومرتبه، انسان‌های فرومرتبه، طبیعی و برده اند»، خدای آزاد بنده آزاد می‌خواهد. به باور او دین حقیقی با خدای بلند مرتبه نمی‌تواند، عامل نزاع و خونریزی نیز باشد و برعکس عامل «آشتی» است؛ لذا وقتی تاریخ ادیان را بررسی می‌کند، بدین اشاره دارد، «وقتی رومیان سرانجام امپراتوری‌های خودشان را خصلتی الوهی بخشیدند، بر فساد کامل دین سیاسی‌شان و بیگانگی روحانی که بیانگر آن بود، صحه نهادند» و چون نیاز به قسمی آشتی بود، «مسیح» ظاهر شد و دوباره خدای آزاد بلند مرتبه را با انسان آشتی داد و انسان را آزاد و غیر برده خواست؛ گرچه بعدها به گواه تاریخ، دین آزادی بخش او، عامل بردگی، نزاع و خونریزی شد.


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

This comment was minimized by the moderator on the site

وضعیت تراژدیک آخرالزمانی
مرضیه حاجی هاشمی

«نتانیاهو» در سالگرد حمله ۷ اکتبر، نام جنگی را که در آن درگیرند، تغییر داد و از تعبیری برای نامیدن آن بهره گرفت که ترجمه‌های متفاوتی از آن شده است، «جنگ رنسانس»، «جنگ رستاخیز»، «جنگ قیامت»، «جنگ آخرالزمان». جنگ آخرالزمان، اصطلاحی است که می تواند، مورد تأمل صاحبنظران و تحلیلگران قرار گیرد و کمیت و کیفیت آینده جنگ را از نگاه یک طرف اصلی این منازعه خونین ترسیم کند.

بسیاری با تعبیر «آرماگدون»، جنگ آخرالزمانی آشنایی دارند. در زبان عبری «هرمگیدو» نام مکانی است که نبردی در آخرالزمان در آنجا درمی‌گیرد، نبردی بر اساس پیشگویی «یوحنا» در مکاشفه‌ای در «عهد جدید». این نبرد، آخرین نبرد جهان و بین خیر و شر است. می‌دانیم که باوری مشابه این بر اساس آموزه‌های شیعی وجود دارد که منجی ظهور می‌کند و درگیری عظیمی با مخالفان خود که ظالمان جهان هستند، خواهد داشت و در نهایت، مظلومان و مستضعفان پیروز خواهند شد.

«اونجلیست‌»ها از تعابیر این چنینی نتانیاهو استقبال می‌کنند. همانطور که از انتخاب «اورشلیم» به عنوان پایتخت اسرائیل استقبال کردند؛ چون آن را نشانه بازگشت «مسیح» می‌دانند. آنها از حمله ایران به اسرائیل نیز خشنود بودند و آن را مطابق پیشگویی‌های انجیل دانسته که جهان را در آستانه جنگ «یاجوج و ماجوج» قرار می‌دهد! باوری که گرایشات سیاسی موعود گرایانه داخل ایران را نیز به آنها پیوند می‌زند و جهان را در آستانه یک نزاع ویرانگر قرار داده است.

شورهای موعودگرایانه و باورهای آخرالزمانی وقتی معیار سیاست‌های راهبردی قرار می‌گیرد، بسیار خطرناک است و می‌تواند، کشوری و حتی بخش‌های بزرگی از جهان را به ورطه نابودی بکشاند. «در پی جنگ جهانی فاجعه بار اول، احیای جدی و کاملاً غیرمنتظره الهیات سیاسی موعودگرایانه را در آلمان شاهد بودیم»؛ آنچه که در توهمات «رایش سوم» («هیتلر») به اوج خودش رسید و فجایع جنگ جهانی دوم را به بار آورد.

تردیدی در این وجود ندارد، «بسیاری از یهودیان امروز هم معتقدند که مردم به اصطلاح برگزیده از سایر مردم به خدا نزدیک‌ترند». آنها بر این باورند؛ زیرا اولین قومی هستند که تماماً یکتاپرست بودند؛ لذا اولین یکتاپرستان عالم هستند و به دلیل پیشگامی در باور به توحید که در هیچ جای دنیا همانند نداشت ( تمامی یک قوم یکتاپرست بوده و به پیامبری از سوی خدا (موسی) ایمان بیاورند؛ بنابراین مورد عنایت ویژه خدا بوده و برگزیده او هستند. در مقابل شیعیان نیز خود را در تنها خط راستین بندگی الهی می‌بینند که غیر آنها همه باطل و در انحرافند. به ویژه در بعد سیاسی آن که تنها شاخه برحق و اسلام ناب محمدی را نیز شاخه‌ای از تشیع می دانند که معتقد به «ولایت فقیه» هستند.

نتانیاهو از به کار بردن تعبیر جنگ آخرالزمانی منظوری جز نبرد بین خیر و شر ندارد؛ یعنی همین نبرد بین اسرائیل و شاخه ولایتمدار شیعی سیاسی و مسلح. نتانیاهو از این تعبیر قصد دارد، این نبرد را بی‌پایان تا نابودی کامل شر و پیروزی کامل خیر عنوان کند. همچنین هدف اصلی خود را تغییر کامل معادلات کنونی منطقه ترسیم کند؛ لذا هیچ چشم اندازی برای صلح پایدار را تا قبل از رسیدن به تمامی اهداف مد نظر خود، پیش روی جهانیان نمی‌گشاید.

برقراری نظم آخرالزمانی، نیازمند خونریزی های غیرقابل وصف و ویرانی های رستاخیزگونه عنوان شده است، آنچه در غزه مشاهده می شود و در لبنان در حال تکرار شدن است؛ لذا هرگونه تصمیم سازی، سیاستگذاری، برنامه ریزی و کنشگری که موجب دامن زدن به آتش این جنگ هولناک و هیزم ریختن بدان باشد؛ یعنی پذیرفتن تحقق وضعیت تراژدیک آخرالزمانی به کارگردانی نتانیاهو؛ در حالی که حتی قدرت‌های بزرگ جهانی پذیرفته‌اند که آغازگر نبوده و ناگزیر از دفاعی موجه است!


https://t.me/M_Hajihashemi_iran1

This comment was minimized by the moderator on the site

دغدغه تندروها فرسنگ ها با منافع ملی و مردمی فاصله و حتی ضدیت دارد!

حبیب رمضانخانی
حجت الاسلام محمد مهدی میرباقری، با حضور در برنامه شبکه یک صدا و سیما بدون هراس و ابایی می گوید: اگر نصف عالم هم در راه رسیدن به مقصد کشته شوند، می ارزد!

همزمان در همان ایام پخش اشتباهی چند ثانیه ای از نغمه خوانی یک زن در تیراژ پایانی یک برنامه در صداوسیما، رسانه ای می شود.

در ادامه صدا و سیما بدون واکنش به سخنان خشونت آمیز و خطرناک میرباقری، اما شتابزده نسبت به پخش صدای آن زن عذرخواهی کرده و قول برخورد با عوامل آن اشتباه را می دهد.

با کنار هم گذاشتن و مقایسه این دو موضوع، مشخص می شود برای جماعت تندرو و جبهه پایداری، کدام یک از موارد بالا خطرناک است و کدام یک از موضوعات به نظر آقایان نزدیکتر و مطلوبشان است!
@peyeagahi

This comment was minimized by the moderator on the site

«چند سالتون بود فهمیدید صدام ١٢ روز بعد از شروع کردن جنگ، قطعنامه دعوت به صلح سازمان ملل رو پذیرفت؟»


لیست قطعنامه‌های سازمان ملل در جنگ ایران و عراق با تاریخ‌های شمسی و جزئیات پذیرش آن‌ها:

١- قطعنامه ۴٧٩
تاریخ صدور: ۶ مهر ١٣۵٩
موضوع: دعوت به آتش‌بس و حل مسالمت‌آمیز اختلافات.
پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت (١٢ مهر ١٣۵٩).
پذیرش ایران: ایران این قطعنامه را نپذیرفت.

٢- قطعنامه ۵١۴
تاریخ صدور: ٢١ تیر ١٣۶١
موضوع: درخواست آتش‌بس و عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی.
پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت.
پذیرش ایران: ایران نپذیرفت.

٣- قطعنامه ۵٢٢
تاریخ صدور: ١٢ مهر ١٣۶١
موضوع: تأکید مجدد بر آتش‌بس و مذاکره.
پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت.
پذیرش ایران: نپذیرفت.

۴- قطعنامه ۵۴٠
تاریخ صدور: ٩ آبان ١٣۶٢
موضوع: درخواست برای ادامه مذاکرات و توقف درگیری‌ها.
پذیرش عراق: پذیرفت.
پذیرش ایران: نپذیرفت.

۵- قطعنامه ۵۵٢
تاریخ صدور: ١١ خرداد ١٣۶٣
موضوع: محکومیت حملات به کشتی‌های تجاری در خلیج فارس.
پذیرش عراق: پذیرفت.
پذیرش ایران: نپذیرفت.

۶- قطعنامه ۵٨٢
تاریخ صدور: ۵ اسفند ١٣۶۴
موضوع: درخواست برای توقف درگیری‌ها و محکومیت استفاده از سلاح‌های شیمیایی.
پذیرش عراق: پذیرفت.
پذیرش ایران: نپذیرفت.

٧- قطعنامه ۵٨٨
تاریخ صدور: ١۶ مهر ١٣۶۵
موضوع: تأکید بر قطعنامه‌های قبلی و ادامه تلاش‌ها برای صلح.
پذیرش عراق: پذیرفت.
پذیرش ایران: نپذیرفت.

٨- قطعنامه ۵٩٨
تاریخ صدور: ٢٩ تیر ١٣۶۶
موضوع: درخواست توقف فوری درگیری‌ها، بازگشت به مرزهای بین‌المللی، و تعیین مسئولیت جنگ.
پذیرش عراق: بلافاصله پذیرفت.
پذیرش ایران: ٢٧ تیر ١٣۶٧، ایران این قطعنامه را پذیرفت.


سئوال امتحانی؛
«جنگ برای چه کسانی نعمت بود؟» و چرا؟
٢٠ نمره

@dastchean

This comment was minimized by the moderator on the site

وزیر کشور باید دانسته باشد!
احمد زیدآبادی

بارها گفته‌ام و نوشته‌ام که state در جمهوری اسلامی اقتدارش پخش و پلا شده و هر فرد یا نهادی بخشی از آن را تصاحب کرده است. قریب به تمام مشکلات کشور ناشی از همین معضل بی‌نهایت خطرناک است. در حوزۀ اقتدار سیاسی، نوعی ملوک‌الطوایفی بر کشور حاکم شده و ضرب‌المثل "یک شهر و صد کلانتر" مصداق عینی پیدا کرده است. نمونۀ آشکارش شهر مشهد است که امام جمعه‌اش به تنهایی، برای سیاست رسمی تره هم خرد نمی‌کند و علایق شخصی خود را پیش می‌برد. نمونۀ دیگرش درماندگی دولت برای انتخاب مدیران بخصوص استانداران است. قاعدتاً وزیر کشور در همین مدت کوتاه بیش از دیگران این معضل را دریافته است. کانون‌های متعدد قدرت هر کدام فشار می آورند تا فرد مورد نظر خودشان استاندار شود. همگی هم صاحب قدرت و نفوذ و دارای امکانات لازم برای جلوگیری از معرفی استاندار و یا کارشکنی در کار اویند! این وضعیت غیرطبیعی‌ترین وضعیتِ ممکن برای یک دولت است!
هر کشوری با چنین وضعیتی نه فقط دچار بحران‌های متناوب داخلی می‌شود، بلکه در مواجهه با یک بحران بزرگ خارجی هم بر اثر فشارهای مختلف‌الجهت کانون‌های متکثر قدرت، امکان تصمیم‌گیری درست را پیدا نمی‌کند و شکننده می‌شود.


@ahmadzeidabad

This comment was minimized by the moderator on the site

امیر دبیری مهر

‌‏١- اسراییل بدون هماهنگی آمریکا هیچ اقدامی انجام نخواهد داد بنابراین هر حمله ای اقدام مشترک واشنگتن -تل آویو علیه ایران است
‌‏٢- آمریکا خواهان پاسخ محدود اسراییل و ایران به یکدیگر است تا انتخابات آمریکا که به نفع هریس است تحت الشعاع قرار نگیرد
‏٣- آمریکا اجازه حمله به مناطق مسکونی و هسته ای را نمی دهد. مراکز نظامی بویژه موشکی هدف اصلی است .
‏۴- واکنش بعدی ایران قطعی است و آنجا قدرت واقعی طرفین آشکار می شود .
‏۵- واکنش اسراییل قطعی است زیرا در غیر این صورت توازن منطقه ای به نفع ایران خواهد بود و آمریکا این را نمی خواهد
‏۶- نتانیاهو بازنده اصلی تحولات آتی خواهد بود زیرا نظم و امنیت منطقه و جهان را بر هم زده و باید بین حمایت غربی ها از اسراییل با مخالفت آنها با نتانیاهو تفاوت قایل شد. انتخابات آمریکا و شخصیت بی قرار نتانیاهو برگهای برنده ایران در سطح دیپلماتیک تنش موجود است
‏هر چند اصل جنگ زیانبار است اما در مواقعی امر ناگریز و ناگزیر می شود و ثبات از دالان بی ثباتی بدست می آید و صلح در صندوق جنگ یافت می شود. به شرط آنکه ادامه نیابد . درگیری نظامی ایران و اسراییل هم استمرار نخواهد داشت
‏خطرناک تر از جنگ فرصت طلبان شرایط جنگی هستند باید با آنها جدی تر از دشمن آشکار مقابله کرد . منظورم فرصت طلبان سیاسی و اقتصادی و رسانه ای است که وحدت و آرامش و امنیت ملی را هدف می گیرند.

https://t.me/andishkadeye_kherad

This comment was minimized by the moderator on the site

هیچ تحرکی دیده نمی‌شود!
هر چه دقت می‌کنم در این فضای بحرانی هیچ تلاش دیپلماتیک جدی بین‌المللی، هیچ ابتکار سیاسی منطقه‌ای، حتی هیچ مساعی جمیله‌ای برای فرونشاندن آتش جنگ بین ایران و اسرائیل نمی‌بینم.
گویی تمام قدرت‌ها و ابرقدرت‌ها، به تماشا ایستاده‌اند تا بازی بزرگ شروع شود. در این میان فقط آمریکا با ارائۀ مشورت به اسرائیل، در صدد هدایت جنگ به سمت تأمین منافع استراتژیک خود و نه پیشگیری از آن است. هیچ تحرک ملموسی از جانب چین و روسیه و حتی اتحادیۀ اروپا دیده نمی‌شود.
ظاهراً همه به این نتیجه رسیده‌اند که برخورد شدید و مستقیم بین اسرائیل و ایران قابل جلوگیری نیست و هیچ طرح دیپلماتیکی در این مرحله شانسی برای پذیرش از سوی هیچکدام از دو طرف ندارد. شاید هم همگی منافع‌شان را در این رویارویی تاریخی و بی‌سابقه می‌بینند!
به نظرم برخی بحران‌های بشری مانند برخی بحران‌های طبیعی است. پیش از آغازشان، می‌توان برای جلوگیری از وقوع‌شان هزاران پیشنهاد و توصیه ارائه کرد، اما به محض آنکه سربرآورند تا تخلیۀ آخرین قطرۀ انرژی خود به پیش می‌تازند.
توکل بر خدایی که می‌شنود و می‌بیند.


خطبه‌ای برای کاهش التهاب
خطبه‌های نماز جمعه امروز رهبری جمهوری اسلامی در تهران از نگاه من نوعی کمک به کاهش التهاب در منطقه است.
اگر اسرائیل دست به اقدام ویرانگری در خاک ایران نزند، به نظرم این خطبه‌ها می‌تواند مسیر خشونت فزاینده در خاورمیانه را به سمت دیپلماسی بچرخاند.
مشکل اما این است که هیچ ابتکار دیپلماتیک منصفانه‌ای در دستور کار علنی جامعهٔ جهانی قرار ندارد. امیدوارم به زودی چنین ابتکاری شکل گیرد.

گوش نتانیاهو به تیم ترامپ است؟
طرف مشورتِ دولت نتانیاهو در آمریکا بیش از آنکه کاخ سفید و پنتاگون باشد، تیم سابق دونالد ترامپ است، مشخصاً همان تیمی که "معاملۀ قرن" را تدوین و منتشر کرد.
جرد کوشنر داماد ترامپ که در تدوین "معاملۀ قرن" و "پیمان ابراهیم" نقش اول را داشت، اخیراً نظر خود را در بارۀ بحران جاری در خاورمیانه علنی کرد. او نوشت:
«هرکس که می‌گوید خواستار آتش‌بس در شمال است، اشتباه می‌کند، هیچ راه برگشتی برای اسرائیل وجود ندارد. آن‌ها نمی‌توانند کار را نیمه‌ رها کنند و به طورکامل زرادخانه‌ای که به سوی آن‌ها نشانه رفته را از بین نبرند. دیگر هرگز چنین فرصتی نخواهند داشت.»
کوشنر با معرفی کردن جمهوری اسلامی به عنوان "مشکل اصلی" تأکید کرد: "«اقدام درست در حال حاضر این است که آمریکا به اسرائیل بگوید که کار را تمام کند. خیلی دیر شده است.»
این در حالی است که شخص ترامپ نیز که چند روز پیش گفته بود اگر در انتخابات برنده شود ظرف یک هفته با ایران توافق می کند، دیروز از موضع کوشنر حمایت کرده و مخالفت دولت بایدن با "حمله به تأسیسات اتمی ایران" را "اشتباه" قلمداد کرده است. ترامپ گفته است: "«پاسخ رئیس جمهور آمریکا باید این می‌بود که اول تأسیسات هسته‌ای را بزنیم و بعد به فکر بقیه‌اش باشیم.»
طبق گزارش رسانه‌ها، به رغم درخواست بایدن از اسرائیل برای اجتناب از حمله به مراکز هسته‌ای ایران، دولت نتانیاهو هیچ تعهدی در این باره نداده است.
در واقع هنوز توانایی اسرائیل برای حمله به مراکز اتمی ایران و تصمیم نهایی آن در این مورد نامشخص است، اما به نظر می‌رسد که دولت نتانیاهو رویکرد خود را بیشتر با تیم خاورمیانه‌ای ترامپ هماهنگ می‌کند تا با تیم بایدن. از حملۀ 7 اکتبر تا کنون، دولت بایدن پیشنهادهای علنی بسیاری در مورد جنگ غزه به دولت نتانیاهو ارائه کرده است که اکثر آنها کاملاً نادیده گرفته شده است.
احتمالاً تأثیر عملکرد دولت نتانیاهو بر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم مد نظر تیم ترامپ است. آنها تشدید منازعه را کمک به پیروزی ترامپ تصور می‌کنند و رؤیای‌شان این است که با پیروزی ترامپ، معاملۀ قرن و پیمان ابراهیم جان تازه‌ای بگیرد.

برنامۀ اسرائیل از زبان بنی‌گانتز!
سرعت تحولات و حجم آتش در خاورمیانه به اندازه‌ای شدت گرفته است که فرصتی برای جمع‌بندی شرایط و اندیشه در بارۀ سناریوهای پیش رو وجود ندارد.
آنچه ذهن مرا از 10 روز پیش به این سو، به شدت به خودش مشغول کرده بود، این بود که هدف اسرائیل از این تهاجمات بی‌سابقه دقیقاً چیست و چه خوابی برای خاورمیانه و کشور ما دیده‌اند.
امروز اما در روزنامۀ نیویورک‌تایمز به مقاله‌ای از بنی‌گانتز رهبر حزب اتحاد ملی و رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل برخوردم که برنامه‌شان را برای ایران به روشنی و با جزئیات تشریح کرده است.
آنطور که گانتز اعلام کرده است، آنان کارزاری نظامی، سیاسی، حقوقی و منطقه‌ای برای ایران تدارک دیده و آرزوی عملی کردن آن را دارند.
گانتز در مخالفت با عملکرد و خط‌مشی نتانیاهو در برابر جنگ غزه، چند ماه پیش از کابینۀ جنگ اسرائیل استعفاء داد و اینک در موقعیت اپوزیسیون فعالیت می‌کند. این موضوع از اهمیت مقالۀ او کم نمی‌کند، بلکه به عکس با توجه به ساختار قدرت و مدیریت سیاسی در اسرائیل، نظرات او در این زمینۀ خاص حتی مهمتر از نتانیاهو به شمار می‌رود.
من در اینجا به دلایلی که شاید بعدها آن را توضیح دهم، قصد شرح مقالۀ گانتز را ندارم. قصدم عمدتاً توجه دادن نهادهای تصمیم‌گیر بخصوص وزارت خارجه به آن یادداشت است.
احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در قمارباز آمد، در این قمار یک شو...
‌فرانسیس فوکویاما: اکنون ترامپ در حال آغاز عصر جدیدی در سیاست‌های ایالات متحده و شاید برای کل جهان ا...
- یک نظز اضافه کرد در قمارباز آمد، در این قمار یک شو...
پیروزی ترامپ، سیگنال پایان شراکت استراتژیک تهران-مسکو دکتر محمد یوسفی متخصص امور روسیه تملق های ا...