امروز روز هفت اکتبر 2025 است، دو سال قبل در چنین روز و ساعاتی شبکههای اجتماعی پر از فیلمهایی از کشتار، جراحت و اسارت وحشتناک زنان، مردان، کودکان، پیران و جوانان اسراییلی بود، تو گویی کسانی میخواستند هر چه بیشتر از اینان بِکُشند و ویران کنند تا شاید « اَلنصرُ بِالرُعب » [1] را ترجمانی حقیقیتر و بارزتر باشند.
فیلمهای وحشتناکی که با افتخار از سوی رزمندگان حماس و جهاد اسلامی، در اینترنت، مستقیم از صحنه کشتار، یا در اولین فرصت روی شبکه وبِ جهانی بارگذاری میشد، بازتاب دهنده ژرفایی از خشونتِ ناشی از کینهایی عمیق بود، که به صورت جنایات هولناک بروز مییافت، جنایت علیه افرادی که به صرف حضور در آنسوی مرز و در اسراییل، کافی بود تا حکم به قتل، اسارت و یا جراحت آنان صادر شود، و آنانیکه در آن ساعات عملیات توفان الاقصی، اگر میهمان و یا مسافر این سرزمین نبودند، و ساکنانش هم بودند، تنها به علت اهالی «جمهوری یهود» بودن، توسط رزمندگان ساکن جمهوری فلسطین، سلاخی و... میشدند.
و بعد از این چند ساعت کشتار و ویرانگری و اسارت، این اهالی جمهوری یهود، و رزم آورانش بودند که به تلافی آن، کشتار و جنایت خود را آغاز کردند، آنانکه مدعیاند، بعد از هولوکاست، این بیشترین یهودیکشی در جهان بود، که اتفاق میافتاد، و اکنون دو سال است که چنان کشتار و جنایتی را ادامه داده و میدهند، که خود شرمگین از آثار آن بوده، به عکس رفتار و منشِِ رزمآوران جمهوری فلسطین، که اعمال خود را به صورت آنلاین منعکس میکردند، اینان از شرم انعکاسِ شدت و گستره جنایاتشان، مجبور شدند، صدها خبرنگار و اهالی رسانههای جمعی منطقه و جهان را سلاخی و کشتار کنند، تا بلکه خبر و تصویر کمتری از جنایاتشان، به بیرون از سرزمینهای اشغالی درز کند، و بیش از این مایه بی آبرویی جمهوری یهود، و اهالی آن نشود، دهها هزار کشته و مجروح و اسیر، و ویرانی در حد حملات چنگیز، اسکندر، آتیلا، تیمورلنگ و... و اسارت میلیونها انسان، و نگه داشتن آنان در گرسنگی، تشنگی، آوارگی و... تنها بخشی از جنایاتی بود روی دست مردم فلسطین ماند.
اما به واقع میان مردان و زنان آنسو در جمهوری یهود، و این سو در جمهوری فلسطین، چه تفاوتی بود؟ آنان در دو چیزی متفاوتند، دین، و ملیت، اینان خود را از پیروان محمد میدانند که از فرزندان اسماعیل و از نتایج خاندان ابراهیم و از بندگان اللهند، و آنان خود را از پیروان موسی، که به فرزند دیگر ابراهیم، یعنی اسحاق میرسند، و باز به ابراهیم پایان میپذیرند، و از بندگان خدایی یکتا به نام یَهُوَ هستند، که گویا بین الله و یهو ، این تنها نامی است که متفاوت است، ماهیت یکیست.
این دو همدیگر را به تجاوزگری و غصب سرزمین فلسطین متهم میکنند، و گویا هر دو نیز راست میگویند، هر دو، روزگاری در نتیجه جنگ، و غنایم ناشی از جنگ، صاحب این سرزمین شدهاند، یکی در زمان خلیفه اول و دوم اسلامی، از غنائم جنگِ با رومیان، صاحب سرزمین فلسطین شد، و دیگری، بعد از جنگ جهانی دوم، در همدستی با بریتانیا، از غنایم جنگ جهانی دوم بهرهمند گردید، و صاحب سرزمین فلسطین شد؛ این دو در طول هزار و اندی سالِ گذشته، و به خصوص در هشتاد سال اخیر، جنگها و جنایات بسیار آفریدند، تا در پس خونریزی و کشتار و وحشت، صاحب این سرزمین بمانند، و یا باشند، تنها از 1948 تا کنون بر کران تا کران این سرزمین، آنقدر خون از دو طرف ریخته شده است، که آدم در محتوای آیه « بَارَكْنَا حَوْلَهُ » [2] دچار تردید میشود، که چطور میتوان چنین سرزمین هولناکی را « مبارک » دانست، که این همه در خون و جنایت شناور بوده، و هست، که برایش جاری شده، و جاری می شود؟!
پایهی ادعاها بر این سرزمین، بر مبنای دین و متون دینی اسلام و یهود است، مسلمانان آنرا قبله اول خود، و محل وحی پیامبران الهی خود میدانند، و یهودیان آن را سرزمین پیامبران خود، و زادگاه نسل اندر نسل فرزندان اسراییل (یعقوب)، و محل ساخت معبد سلیمان، پادشاهی داود و...؛ این دو دین الهی، که خود را به خداوند متصل مینمایند، یکی به الله، و دیگری به یَهُوَ معتقد است، که هر دو نام، از یک موجود یکتا سخن میگوید، که پیام آوران بسیار برای هدایت انسان به سوی انسانیت، اعزام داشت، یهود و اسلام، نتیجه دو حرکت بسیار بزرگ، از میان هزاران حرکت چنین خدایی است که این همه آیه و هدایت ارسال داشت، تا انسانها خوی حیوانیت، منیّت و غرور بیجای خود را به کناری نهاده، و لایق لقاالله گردند،
اما چه فایده، پیروان این دو دین مهم، که یکی صاحب تورات، و دیگری صاحب قرآن است، هر دو برای کسب چیرهگی و صاحب این سرزمین شدن، آنقدر خون ریختهاند، که تاریخ این سرزمین بر دریایی از خون، بنا نهاده شده، و انسانیت شرمنده، انسان بودن خود است، خودخواهیهای دینی، که در قالب ماموریتهای دینی تعریف شده، و در وجه ایدئولوژیک تعریف و تبین میشوند، و مجوز میگیرند، مهمترین عامل کشتار و جنایت بوده، که حکم به هر جنایت و خونریزی برای کسب هدف، میدهد، یکی در این سو، کشتار نیمی از مردم جهان را، بهایی اندازه، برای کسب هدف میبیند، و دیگری حذف و انهدام یک ملت را، بهایی ناچیز برای کسب سرزمین موعود توراتی خود میداند، و هر دو تلاش دارند، تا این سرزمین را زیر پرچم خداوند یکتا، داشته باشند، یکی با پرچمی مُنَقَش به ستاره و ماه، و دیگری زیر پرچم ستاره ششپر داود، که هر دو داعیه دین و هدف الهی را دارند.
اما به واقع دین، اعتقاد، و ایدئولوژی که تو را از فساد، زورگویی، جنایت، کشتار، ویرانی، شکنجه انسانها و فساد بر زمین باز ندارد، به چند میارزد؟!
در پیوستار تاریخی ادیان الهی، یهود از قدیمیترین، و اسلام آخرین و نوترین آنان است که، مدعی پایان ارسال پیامبران بعد از خود میباشد.
تهران - سه شنبه 15 مهرماه 1404 برابر با 7 اکتبر 2025

سرزمین شخم شده و ویران غزه، توسط صهیونیستها
[1] - سخنی از پیامبر اسلام نقل میشود که : «من با کلمات رسا مبعوث شدم و با وحشت یاری شدم». «بُعِثتُ بجَوامِعِ الكَلِمِ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ» و گویا کسانی از این سخن پیامبر برای خود مجوزی ساختهاند، که پیروزی خود و اندیشهی خود را از طریق ایجاد رعب و وحشت در بین دیگران بدست آورند، و لذا کسانی دکترین خود را بر «اَلنصر بِالرُعب» قرار داده، پیروزی در ایجاد رعب و وحشت را دنبال میکنند، شگردی که از سوی گروههایی از جمله القاعده، داعش، فدائیان اسلام، طالبان، صهیونیسم جهانی و... و گروههای خشنی از این دست، به عینه استفاده شد و دنبال گردید، بروز این شگرد در داخل ایران را، علیه دگراندیشان دینی و سیاسی دیدهایم، کشتن فجیع دانشمند و نویسنده معاصر احمد کسروی، دکتر سلیمان برجیس، دکتر داریوش فروهر و همسرش و... از آن قبیل است، که مشخصه مشترک همهی این ترورها، نحوه فجیع کشتار طعمه، توسط چنین تروریستهایی بوده است، که گویا برای ایجاد رعب و وحشت، آن را به بدترین وجه ممکن انجام دادهاند، تا آنرا مایه عبرت دیگران قرار دهند، و به زعم خود، ایجاد رعب و وحشت کنند. و گویا برای تسخیر سرزمین دیگران، یا به دست آوردن صحنه فعالیت رقیب، این شگرد را کارساز یافتهاند، اعمالی از قبیل بریدن سر انسانها، به دار کشیدن آنان در دیدرس مردم، آتش زدن زنده زنده اسیران، غرق کردن آدمهای اسیر در قفس در آب، چاقو آجین کردن افراد به صورت زنده زنده و... در جلوی دوربین، و پخش آن از شبکههای تلویزیونی و... گویای نیت چنین افراد خشن با چنین شگرد و رویکردی است.
[2] - آیه اول سوره اسرا «پاك و منزّه است آن (خدايي ) كه بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي كه اطرافش را برکت داده ایم شبانه برد، تا از نشانه هاي خود به او نشان دهيم . همانا او شنوا و بيناست.» سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ









