دین و اعتقادی که تو را از ظلم، جنایت، کشتار و فساد بر زمین باز ندارد چند می‌ارزد؟!
  •  

15 مهر 1404
Author :  
بنایی که بر جنگ و خونریزی استوار است

امروز روز هفت اکتبر 2025 است، دو سال قبل در چنین روز و ساعاتی شبکه‌های اجتماعی پر از فیلم‌هایی از کشتار، جراحت و اسارت وحشتناک زنان، مردان، کودکان، پیران و جوانان اسراییلی بود، تو گویی کسانی می‌خواستند هر چه بیشتر از اینان بِکُشند و ویران کنند تا شاید « اَلنصرُ بِالرُعب » [1] را ترجمانی حقیقی‌تر و بارزتر باشند.

فیلم‌های وحشتناکی که با افتخار از سوی رزمندگان حماس و جهاد اسلامی، در اینترنت، مستقیم از صحنه کشتار، یا در اولین فرصت روی شبکه وبِ جهانی بارگذاری می‌شد، بازتاب دهنده ژرفایی از خشونتِ ناشی از کینه‌ایی عمیق بود، که به صورت جنایات هولناک بروز می‌یافت، جنایت علیه افرادی که به صرف حضور در آنسوی مرز و در اسراییل، کافی بود تا حکم به قتل، اسارت و یا جراحت آنان صادر شود، و آنانیکه در آن ساعات عملیات توفان الاقصی، اگر میهمان و یا مسافر این سرزمین نبودند، و ساکنانش هم بودند، تنها به علت اهالی «جمهوری یهود» بودن، توسط رزمندگان ساکن جمهوری فلسطین، سلاخی و... می‌شدند.

و بعد از این چند ساعت کشتار و ویرانگری و اسارت، این اهالی جمهوری یهود، و رزم آورانش بودند که به تلافی آن، کشتار و جنایت خود را آغاز کردند، آنانکه مدعی‌اند، بعد از هولوکاست، این بیشترین یهودی‌کشی در جهان بود، که اتفاق می‌افتاد، و اکنون دو سال است که چنان کشتار و جنایتی را ادامه داده‌ و میدهند، که خود شرمگین از آثار آن بوده، به عکس رفتار و منشِِ رزم‌آوران جمهوری فلسطین، که اعمال خود را به صورت آنلاین منعکس می‌کردند، اینان از شرم انعکاسِ شدت و گستره جنایات‌شان، مجبور شدند، صدها خبرنگار و اهالی رسانه‌های جمعی منطقه و جهان را سلاخی و کشتار کنند، تا بلکه خبر و تصویر کمتری از جنایات‌شان، به بیرون از سرزمین‌های اشغالی درز کند، و بیش از این مایه بی آبرویی جمهوری یهود، و اهالی آن نشود، ده‌ها هزار کشته و مجروح و اسیر، و ویرانی در حد حملات چنگیز، اسکندر، آتیلا، تیمورلنگ و... و اسارت میلیون‌ها انسان، و نگه داشتن آنان در گرسنگی، تشنگی، آوارگی و... تنها بخشی از جنایاتی بود روی دست مردم فلسطین ماند.

اما به واقع میان مردان و زنان آنسو در جمهوری یهود، و این سو در جمهوری فلسطین، چه تفاوتی بود؟ آنان در دو چیزی متفاوت‌ند، دین، و ملیت، اینان خود را از پیروان محمد می‌دانند که از فرزندان اسماعیل و از نتایج خاندان ابراهیم‌ و از بندگان الله‌ند، و آنان خود را از پیروان موسی، که به فرزند دیگر ابراهیم، یعنی اسحاق می‌رسند، و باز به ابراهیم پایان می‌پذیرند، و از بندگان خدایی یکتا به نام یَهُوَ هستند، که گویا بین الله و یهو ، این تنها نامی است که متفاوت است، ماهیت یکی‌ست.

این دو همدیگر را به تجاوزگری و غصب سرزمین فلسطین متهم می‌کنند، و گویا هر دو نیز راست می‌گویند، هر دو، روزگاری در نتیجه جنگ، و غنایم ناشی از جنگ، صاحب این سرزمین شده‌اند، یکی در زمان خلیفه اول و دوم اسلامی، از غنائم جنگِ با رومیان، صاحب سرزمین فلسطین شد، و دیگری، بعد از جنگ جهانی دوم، در همدستی با بریتانیا، از غنایم جنگ جهانی دوم بهره‌مند گردید، و صاحب سرزمین فلسطین شد؛ این دو در طول هزار و اندی سالِ گذشته، و به خصوص در هشتاد سال اخیر، جنگ‌ها و جنایات بسیار آفریدند، تا در پس خونریزی و کشتار و وحشت، صاحب این سرزمین بمانند، و یا باشند، تنها از 1948 تا کنون بر کران تا کران این سرزمین، آنقدر خون از دو طرف ریخته شده است، که آدم در محتوای آیه « بَارَكْنَا حَوْلَهُ » [2] دچار تردید می‌شود، که چطور می‌توان چنین سرزمین هولناکی را « مبارک » دانست، که این همه در خون و جنایت شناور بوده، و هست، که برایش جاری شده، و جاری می شود؟!

پایه‌ی ادعاها بر این سرزمین، بر مبنای دین و متون دینی اسلام و یهود است، مسلمانان آنرا قبله اول خود، و محل وحی پیامبران الهی خود می‌دانند، و یهودیان آن را سرزمین پیامبران خود، و زادگاه نسل اندر نسل فرزندان اسراییل (یعقوب)، و محل ساخت معبد سلیمان، پادشاهی داود و...؛ این دو دین الهی، که خود را به خداوند متصل می‌نمایند، یکی به الله، و دیگری به یَهُوَ معتقد است، که هر دو نام، از یک موجود یکتا سخن می‌گوید، که پیام آوران بسیار برای هدایت انسان به سوی انسانیت، اعزام داشت، یهود و اسلام، نتیجه دو حرکت بسیار بزرگ، از میان هزاران حرکت چنین خدایی است که این همه آیه و هدایت ارسال داشت، تا انسان‌ها خوی حیوانیت، منیّت و غرور بیجای خود را به کناری نهاده، و لایق لقاالله گردند،

اما چه فایده، پیروان این دو دین مهم، که یکی صاحب تورات، و دیگری صاحب قرآن است، هر دو برای کسب چیره‌گی و صاحب این سرزمین شدن، آنقدر خون ریخته‌اند، که تاریخ این سرزمین بر دریایی از خون، بنا نهاده شده، و انسانیت شرمنده، انسان بودن خود است، خودخواهی‌های دینی، که در قالب ماموریت‌های دینی تعریف شده، و در وجه ایدئولوژیک تعریف و تبین می‌شوند، و مجوز می‌گیرند، مهمترین عامل کشتار و جنایت بوده، که حکم به هر جنایت و خونریزی برای کسب هدف، می‌دهد، یکی در این سو، کشتار نیمی از مردم جهان را، بهایی اندازه، برای کسب هدف می‌بیند، و دیگری حذف و انهدام یک ملت را، بهایی ناچیز برای کسب سرزمین موعود توراتی خود می‌داند، و هر دو تلاش دارند، تا این سرزمین را زیر پرچم خداوند یکتا، داشته باشند، یکی با پرچمی مُنَقَش به ستاره و ماه، و دیگری زیر پرچم ستاره شش‌پر داود، که هر دو داعیه دین و هدف الهی را دارند.

اما به واقع دین، اعتقاد، و ایدئولوژی که تو را از فساد، زورگویی، جنایت، کشتار، ویرانی، شکنجه انسان‌ها و فساد بر زمین باز ندارد، به چند می‌ارزد؟!

در پیوستار تاریخی ادیان الهی، یهود از قدیمی‌ترین، و اسلام آخرین و نوترین آنان است که، مدعی پایان ارسال پیامبران بعد از خود می‌باشد.

تهران - سه شنبه 15 مهرماه 1404 برابر با 7 اکتبر 2025

سرزمین شخم شده و ویران غزه، توسط صهیونیست‌ها

[1] - سخنی از پیامبر اسلام نقل می‌شود که : «من با کلمات رسا مبعوث شدم و با وحشت یاری شدم». «بُعِثتُ بجَوامِعِ الكَلِمِ، و نُصِرتُ بالرُّعبِ» و گویا کسانی از این سخن پیامبر برای خود مجوزی ساخته‌اند، که پیروزی خود و اندیشه‌ی خود را از طریق ایجاد رعب و وحشت در بین دیگران بدست آورند، و لذا کسانی دکترین خود را بر «اَلنصر بِالرُعب» قرار داده، پیروزی در ایجاد رعب و وحشت را دنبال می‌کنند، شگردی که از سوی گروه‌هایی از جمله القاعده، داعش، فدائیان اسلام، طالبان، صهیونیسم جهانی و... و گروه‌های خشنی از این دست، به عینه استفاده شد و دنبال گردید، بروز این شگرد در داخل ایران را، علیه دگراندیشان دینی و سیاسی دیده‌ایم، کشتن فجیع دانشمند و نویسنده معاصر احمد کسروی، دکتر سلیمان برجیس، دکتر داریوش فروهر و همسرش و... از آن قبیل است، که مشخصه مشترک همه‌ی این ترورها، نحوه فجیع کشتار طعمه، توسط چنین تروریست‌هایی بوده است، که گویا برای ایجاد رعب و وحشت، آن را به بدترین وجه ممکن انجام داده‌اند، تا آنرا مایه عبرت دیگران قرار دهند، و به زعم خود، ایجاد رعب و وحشت کنند. و گویا برای تسخیر سرزمین دیگران، یا به دست آوردن صحنه فعالیت رقیب، این شگرد را کارساز یافته‌اند، اعمالی از قبیل بریدن سر انسان‌ها، به دار کشیدن آنان در دیدرس مردم، آتش زدن زنده زنده اسیران، غرق کردن آدم‌های اسیر در قفس در آب، چاقو آجین کردن افراد به صورت زنده زنده و... در جلوی دوربین، و پخش آن از شبکه‌های تلویزیونی و... گویای نیت چنین افراد خشن با چنین شگرد و رویکردی است.

[2] - آیه اول سوره اسرا «پاك و منزّه است آن (خدايي ) كه بنده اش را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي كه اطرافش را برکت داده ایم شبانه برد، تا از نشانه هاي خود به او نشان دهيم . همانا او شنوا و بيناست.» سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (2)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

متن کامل نطق امروز حمید رسایی (۱۸ آبان ۱۴۰۴)
قسمت اول

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
ملت شریف ایران، همکاران محترم؛
امروز در این صحن مقدس، باب سخنی را باز می‌کنم که نه تحلیل شخصی است و نه دعوای جناحی. روایت بیش از سه دهه سیاست‌های اقتصادی غلط، تبعیت از نسخه‌های تحمیلی و بی‌اعتنایی به معیشت مردم است؛ روایت از مسیری که قدم‌به‌قدم سفره مردم را کوچک و جیب یک اقلیت را فربه کرد.

ریشه این مسیر، به اوایل دهه هفتاد بازمی‌گردد؛ زمانی که تحت تجویز صندوق بین‌المللی پول، دولت سازندگی تصمیم گرفت تعیین نرخ ارز را از حاکمیت بگیرد و به صادرکنندگان بسپارد. از همان لحظه، این پیام روشن به اقتصاد ایران مخابره شد: «هرکس ارز در اختیار دارد، اگر آن را گران کند، سود بیشتری می‌برد» و اینجا بود که دروازه سودهای نجومی و بی‌زحمت برای گروهی خاص گشوده شد.

وقتی ارز گران شد، در سند تعدیل ساختاری سال ۶۹ اعتراف کردند که با افزایش نرخ ارز، قیمت‌ها سر به فلک می‌کشد؛ پس باید اندکی از ارز صادراتی را به «نرخ ترجیحی» برای اقلام اساسی اختصاص دهیم تا سفره مردم نابود نشود. همان‌جا بود که «ارز ترجیحی» متولد شد.

اکنون هر چند سال یک‌بار، همین مدیران، همین نسخه‌نویسان، همین جریان کارشناسی زالوصفت می‌گویند: «فاصله ارز ترجیحی با ارز آزاد رانت است؛ باید یکسان‌سازی شود». و هر بار به نام مبارزه با رانت، نرخ ارز کالاهای اساسی را بالا می‌بردند و به دنبال آن نرخ آزاد ارز را بالاتر و سفره مردم را کوچک‌تر می‌کنند.

همکاران محترم
در یکسال اخیر، نرخ ارز بیش از دو برابر شده، اما همچنان برخی افراد با واژه‌های فریبنده مثل «مبارزه با فساد» و «واقعی‌سازی»، دنبال گران کردن مجدد نرخ ارز هستند. سوگمندانه بانیان این حرفها، رفتارهای دوگانه دارند!

وقتی می‌خواهیم ۱۰ میلیارد دلار ارزی که حق خودِ ملت است را به کالاهای اساسی تخصیص بدهیم، فریاد وامصیبتا سر می‌دهند. اما همین افراد در برابر ۹۶ میلیارد دلار ارز صادرات غیرنفتی که به مجاری رسمی اقتصاد کشور بازنگشته و به جیب عده ای خاص رفته، سکوت می‌کنند.
معنی این عدم بازگشت ارز یعنی از جیب هر ایرانی تقریبا ۸۰ میلیون تومان دزدی، صرف قاچاق و خروج سرمایه شده و به گرانی ارز دامن زده است.

جالب اینجاست که در این مسیر، دولت‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب که از یک جریان کارشناسی ارتزاق می‌کنند، با هم تفاوتی نداشته‌اند.

در سال ۸۶ تصمیم دیگری گرفته شد که ضربه آن هنوز ادامه دارد. قیمت محصولات پتروشیمی، پالایشی، معدنی و فلزات را «برای فروش داخلی» جهانی کردند؛ یعنی نفت، گاز، سنگ آهن و مواد اولیه‌ای که متعلق به ملت ایران است، از سال ۸۶ تاکنون، برای خود مردم ایران با دلار آمریکا قیمت‌گذاری و فروخته می‌شود!

این تصمیم، مادر همه فشارهای تولیدی و تورمی سال‌های بعد بود.
نگاه کنید صادرکنندگان عمده کشور چه کسانی‌اند؟

همین شرکت‌های پتروشیمی و پالایشی و معدنی و فلزات. سال‌هاست برخلاف قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز، ارز حاصل از صادرات خود را به کشور برنمی‌گردانند. کمبود مصنوعی ایجاد می‌کنند تا نرخ ارز بالا برود. و هر چه ارز گران‌تر می‌شود، میلیاردها تومان سود بادآورده نصیبشان می‌شود.

به عنوان نمونه، صادرکننده‌ای که فقط ۱۰۰ میلیون دلار صادرات دارد، با هر 10 هزار تومان افزایش نرخ ارز، هزار میلیارد تومان سود خالص می‌برد! این سود با گرانی‌ها از سفره مردم جمع و به توبره اینها ریخته می شود.

اما ماجرا فقط این نیست. چون همین شرکت‌های بزرگ، محصولاتشان را با فرمول «قیمت جهانی × نرخ ارز» می‌فروشند، یعنی هر بار که قیمت ارز بالا می‌رود، دوباره از محل افزایش قیمت داخلی هم سود نجومی می‌برند.

تصمیم گیران محترم
امروز هرچه مردم مصرف می‌کنند، یا وارداتی است یا تولید داخلی. اما هر دو به نرخ ارز وابسته شده‌اند. یعنی هزینه‌های ملت دلاری شده، اما حقوق مردم ریالی مانده است.

کارگر، کارمند، معلم، استاد، پرستار، سرباز، پاسدار، ارتشی، نیروهای انتظامی... همگی حقوقشان به ریال و هزینه‌شان به دلار است.

این بحران معیشت نیست؛
این، هیچ ربطی به تحریم های آمریکا ندارد و با مذاکره حل نخواهد شد.
این چینش ساختاریِ ظلم‌آلود و زالوصفت علیه مردم است.

فقط یک قلم برق، گاز و بنزین هنوز دلاری نشده که از صبح تا شب در رسانه‌ها می‌گویند باید آنها هم به قیمت جهانی فروخته شود! مرتب می‌گویند: «دلار را گران کنیم، بنزین را گران کنیم و به مردم یارانه بدهیم»
اگر همه‌چیز را دلاری کرده‌اید، حقوق و دستمزد مردم را هم دلاری کنید! یارانه مردم را هم دلاری کنید. نمی‌شود هزینه‌ها را دلاری کرد و درآمد و یارانه مردم را ریالی آن هم به اندازه 15 سال قبل نگه داشت.

نمی‌شود ما در دولت و مجلس در برابر این فساد عظیم و دزدی ۹۶ میلیارد دلاری از جیب ملت، نه تنها سکوت که نرخ ارز را بالا ببریم و در مقابل برای ساکت کردن مردم، سراغ کالابرگ برویم. اعطای کالابرگ برای افزایش قدرت خرید مردم خوب است، اما نه وقتی که با سیاست‌های نادرست و مافیاپسند، جیب مردم را نصف کرده‌ایم و در برابر عدم بازگشت ارزهای صادرات غیرنفتی منفعل و ساکتیم.

همکاران معزز
طبق اطلاعات مرکز آمار، حدود 25 درصد از مخارج خانوار، مربوط به اقلام غیر خوراکی و 50 درصد مختص مسکن است. آیا با بالا رفتن نرخ ارز و زیاد شدن مخارج خانوار، از جمله مسکن، آموزش و امور دیگر، اعطای کالابرگ، «گرانیِ در مسکن و سایر مخارج خانوار» را هم جبران می‌کند؟
مرکز آمار می‌گوید: طی یکسال گذشته، برنج ایرانی ۱۵۰ درصد، ماکارونی ۵۵ درصد، لبنیات بیش از ۶۰ درصد، میوه‌ها حدود ۱۰۰ درصد، حبوبات مثل لوبیا چیتی ۲۵۰ درصد و بقیه هم بالای ۱۰۰ درصد جهش قیمت داشته اند. با کالابرگ کدامیک جبران می‌شود؟ راهکار اصلی موضوع، تقویت ارزش پول ملی است. چیزی که رهبر انقلاب هم بیش از ۲۰ بار طی دو دهه اخیر بر آن تاکید کرده‌اند.

نمایندگان محترم مردم؛
این یک خطای ساده اقتصادی نیست؛
این یک حمله سازمان‌یافته به ارزش پول ملی است؛ یک نقشه براندازانه نرم.
وقتی معیشت مردم فرو دست، جامعه فرهنگیان، اساتید دانشگاه، نیروهای انتظامی و نظامی، پرستاران، کارگران و کارمندان روزبه‌روز بدتر می‌شود؛
وقتی اقتصاد دو نرخی، فساد را بازتولید می‌کند؛
وقتی دارندگان درآمدهای دلاری کاخ‌نشین می‌شوند و حقوق‌بگیران ریالی روزبه‌روز فقیرتر؛
این فقط یک مشکل اقتصادی نیست… این تهدید امنیت ملی است.
این روند باید متوقف شود.

ارزش پول ملی باید احیا شود.
دلارمحوری باید شکسته شود.
مواد اولیه ملی باید با قیمت ملی به ملت ایران برسد.
و مجلس باید با تمام قدرت این ساختار معیوب را اصلاح کند.
در اقتصاد سیاستی شایسته است که معیشت مردم را پاس بدارد، نه نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول را.

تذکری به قوه قضائیه
جناب آقای محسنی اژه‌ای!
دوسال قبل قوه قضائیه یکی از دادستان‌هایخود را به جرم فساد برکنار کرد. خبر آن را در اخبار ۱۴ اعلام کرد. روابط عمومی قوه اطلاعیه داد و با آن عکس یادگاری گرفت! امسال همان فرد، دادستان یک شهر دیگر شده است!

سه ماه است دفتر و رابطین پارلمانی شما نه تنها پاسخ نداده‌اند که امروز و فردا می‌کنند تا توضیح دهند. لطفا توضیح دهید چه خبر است؟ چطور فردی که به جرم فساد عزل شده، مجددا برگشته؟ چرا عزل شد و چرا برگشت! چه کسی حامی این فرد است؟!

تذکری به دولت
نکته دیگر اینکه دولت قصد دارد نرخ سوخت کارت جایگاه‌ها را افزایش دهد. یعنی بنزین گران شود! چرا به جای این کار سراغ سیاست های غیرقیمتی مثل انتقال به کارت بانکی و افزایش LPG به سبد سوخت که قانون برنامه است نمی روید؟!

This comment was minimized by the moderator on the site

آزادی از خطرناکترین بند
مرضیه حاجی هاشمی

این روزها ویدئوهایی از خشونت‌های هولناک علیه مردم «غزه» توسط اعضای گروه «حماس» در شبکه‌های اجتماعی در حال انتشار است، آنچه که بسیاری را به حیرت وا داشته است؛ حتی آن‌هایی که ویدیوهایی از خشونت‌های این گروه در حمله ۷ اکتبر را فضاسازی‌های رسانه‌های «اسرائیل» و غیرواقع می‌دانستند. این حجم از خشونت و قساوت پس از دو سال رنج، آوارگی و آوار شدن خانه‌ها و کشته و زخمی شدن ده‌ها هزار انسان در این محدوده جغرافیایی قابل تصور نیست.

چرا جایی از زمین که تقدسش برای پیروان ادیان توحیدی مفروض است و بستر پیدایش دین واحد ابراهیمی در شاخه‌های «یهودیت»، «مسیحیت» و «اسلام» است، باید هنوز پس از چند هزاره شاهد این میزان از خشونت و کشتار باشد؟ چرا ادیان یکتاپرست، محمل انواع خشونت‌های درون دینی و برون دینی شدند و نمونه‌هایی از خشن‌ترین کشتار تاریخ را به تصویر کشیدند؟ جنگ‌های صلیبی، جنگ‌های مذهبی مسیحیان، خشونت های جنگجویان مسلمان در سرزمین های دیگر و نزاع های مذهبی آنها تا تکفیرهای خونبار که در قامت «داعش» رخ نمود و آنچه هنوز هم ادامه دارد.

امروزه برای بسیاری، حتی دینداران، این سؤال مطرح است که اگر دین یکتاپرستانه برای هدایت بشر، رشد اخلاق و تعالی انسانیت در پرتو شناخت و ایمان به خدای واحد بوده، چرا مسیر تاریخی آن به گونه‌ای رقم خورد که قابلیت تبدیل شدن به ضد خود را به طور ناگزیر داشت؟ چرا آموزه‌ای که می‌توانست عدالت، رحمت و رهایی انسان را تضمین کند، به مشروعیت‌بخشی اقتدار و اطلاق‌گراییِ منتهی به خشونت بدل شد؟ پاسخ این پرسش را می توان از جایی در دل تاریخ جست که آموزه دین توحیدی در سطح گسترده ای با قدرت درآمیخت. آنچه که حاصل تحولی اجتماعی در مسیر رهایی و برابری انسان بود؛ ولی به نتیجه ای فاجعه بار در بستر تاریخ تا به امروز ختم شد. 

در قرن پنجم میلادی، پس از آنکه مسیحیت آموزه های خویش را متاثر از الهیات و فلسفه یونانی تثبیت کرده بود،  نقطه‌ای کانونی در تاریخ الهیات توحیدی شکل گرفت که می‌توان آن را نخستین ظهور «الهیات سیاسی» در جهان یکتاپرستانه دانست. در این دوره، بحث‌های الاهیاتی دربارهٔ مسیح، الوهیت او، «هم ارزی ابدیت پسر با ابدیت پدر» و ... در «قسطنطنیه» و «اسکندریه» در میان همه اقشار جامعه جریان داشت؛ حتی بردگان نیز در این زمینه گفتگو می کردند. این پیشرفت برابری اجتماعیِ گسترده موجب شد امپراتور، دیگر به فیلسوفانی که نابرابری اجتماعی را از طریق «کیش خانواده باستانی» و شهروند دانستن طبقاتی خاص در «پولیس»  تئوریزه می کردند، تکیه نکند و در مقابل به کلیسایی نزدیک شود که نهادی برای ترویج آموزه‌های اخلاقی یکتاپرستانه و برابری بود. این موجب قدرت گرفتن روحانیان در مشروعیت بخشی به اقتدار سیاسی شد.

از سویی در این دوران، باور به خدایی یکتا، خود به ضرورتِ نظم مطلق و اقتدار متمرکز در زمین ترجمه شد. امپراتور به نمایندهٔ خدا بدل گشت و کلیسا، بازوی اخلاقی و سیاسی حاکم مقدس شد. از دل این پیوند، الهیات سیاسی متولد شد، الهیاتی که گسترش آن، خطرات جدی به همراه داشت. وقتی حقیقت الهی به صورت مطلق در اختیار گروه یا نهاد خاصی قرار گرفت و خودحق‌پنداری و اطلاق‌انگاری حقیقت پدید آمد، هرگونه مخالفت یا تفسیر دیگر، یا گمراهی بود و یا کفر. این منطق، زمینهٔ نزاع‌های مذهبی را در طول تاریخ رقم زد و دین توحیدی که در آغاز پیامش رهایی و اخلاق بود، به ابزار سلطه و مشروعیت قدرت و خشونتی در خدمت آن بدل شد.

اما در دل آتش تمام ستیزه هایی که اقتدارگرایان مقدس ادیان توحیدی با هم و با یکدیگر برافروخته اند، همیشه در بستر اجتماعیِ مردمان و اندیشمندان دور از قدرت، تمدن‌ها، روایتِ جست‌وجوی مداوم انسان را برای معنایی خالی از اقتدار و خشونت بازگو می کنند، جست‌وجویی که گاه در چهرهٔ ایمان، گاه در فلسفه و گاه در قالب شور آزادی تجلی یافته است. اگر الهیات سیاسی روزی با قدرت درآمیخت تا جهان را نظم بخشد و فجایعی را خلق کرده که همچنان قربانی می گیرد؛ ولی چنانچه قبلا نیز اشاره شد «الهیاتِ زیسته» از میان خاکستر آتش این فجایع، ققنوس وار در حال برخاستن است تا دوباره به انسان کرامت و آزادی بخشد، آزادی از خطرناکترین بند

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظر اضافه کرد در ایران بدون اینترنت، زندانی به ...
انتقاد از اظهارات امام جمعه مشهد: فکر می کنید اگر فضای مجازی را ببندید واقعیتها پنهان می ماند آرمان ...
- یک نظر اضافه کرد در باروری تخم نافرخنده پی و خسارت...
پاسخ ابوطالبی مشاور روحانی به حسین شریعتمداری کیهان اگربه جای خشم ورزیدن، اندکی تاریخ می‌خواندید، ...