در این روزهای خون و جنایت، عفریت جنگ بر سرمان چرخ می زند
  •  

17 مرداد 1403
Author :  

عفریت جنگ و کشتار بر آسمان و زمین خونین و سر مردمان غرب آسیا دایره وار چرخ می زند، و پرنده صلح را جنگطلبانی قهار در جنگ آفرینی، از این منطقه ی نفرین شده توسط خدایان رَمانده اند، اینجا دعوا بر سر مالکیت و سیطره بر معابدی است، که باید خداوند در آن عبادت شود، دعوایی دیرین که انسان تمامیت خواه، و سلطه جو را وا می دارد، تا حاکمیت خود را بر سجده گاه ها نیز تحکیم بخشد، جایی که مُلک اختصاصی خداوند در زمین است، و باید برای او نیز می ماند، تا رمیدگان از اهل زمین، دمی در آن احساس امن و آسایش کنند، و ارتباطی را با آسمان پی ریخته، دردها از دل وا کنند و با خدای خود رازها در میان بگذارند، و سبک شوند، اما کسانی هستند که از این خلوتکده های دنجِ سخن با خداوند نیز نگذشته، آنرا به وجود بی مقدار و تمامیت خواه خود آلوده ساخته، حتی این نقاط مختصر را نیز از انسان خسته از تمام دنیای خونین آنان، دریغ کرده و می کنند؛

بوق های مرگ و نابودی اینجا هر دم بیشتر از گذشته، با صدایی نکره وارتر، بر سر زندگی های نیم بند این مردمان غارت زده، و گرفتار آمده در دام انسان خودخواه و... می دمند، تابوت ها برای خواندن نمازهای میتی که پشت سرهم برقرارند، با شتاب روانند، تو گویی کار هر روزمان حمل تابوت هاییست که به شتاب سوی گورها می برند، و تشییع کنندگان، دیگر درنگ معمول خود، در اینگونه مراسم ها را از دست داده اند، و وقتی برای گذراندن با مردگانی که آخرین ساعات حضور خود بر زمین را می گذرانند، و اینک بر سر دست ها برای الحاق به زمین آماده می شوند، را نیز، ندارند؛ دیگر آرامش و تانی در مراسم تشییع نیز دیده نمی شود، تابوت ها را باید به تندی در چاله ایی خالی کرد، و برای نفرات بعدی که در صف مرگ و کشتارند، رساند و آماده کرد؛ تابوت سازان را دیگر فرصتی برای ساخت تابوت هایی نو نیست، اینجا اهل زر و زور و تزویر، نان در خون این مردمان قاتق می کنند.

و من اما هنوز زنده ام!

چون همچنان در نکبتِ این قفس، نفس می کشم، نفس نکشیدن در این قفس را مرگ گویند، یعنی نیستی و... یعنی پایان زندگی؛ بی آن، دیگر زندگی نخواهد بود، حال آنکه زندگی در این گور کنده، خود مردگی بیش نیست؛

و زندگی بی تکرار ترین داشته اییست که در این دنیا، به ما رسیده، تا هر کسی از راه رسید، به بهانه ایی اندک، یا بهایی اندک تر، ارزشمندترین، داشته امان را به بازی های کودکانه خود گیرند.

و با همه این تفاصیل، من اما به این خاک احساسی متفاوت دارم، اینجا وطن من است، اینجا به این خاک که ایرانش گویند احساسی دیگر دارم، اینجا برایم، زندگی معنی دیگری دارد، هرچند، هر که در خود زور و توانی احساس کرد، بی شرمانه از راه رسید، و چاک دهان باز کرد و با تکیه بر قدرتی که در پشت خود احساس نمود، از ما خواست، اگر چون آنان فکر نمی کنیم، این خاک آبا و اجدادی مان را ترک کنیم!

چقدر ظالمانه، چقدر بی حیایند، آنانی که انسان ها را از خاکی که بر آن زاده شده اند، زندگی کرده، و می کنند، می رانند، و گزینه ی ترکش را مقابل دیگرانی می نهند، که صاحب خانه اند، اما به فرض که بپذیریم که اینجا جنگل است، و این زور و قدرت است که حکم می کند، و این حق را به کسانی می دهد، که بگویند چه کسی باشد و چه کسانی نباشند!  

من این خاک را چگونه ترک گویم، چطور از آن دل بکنم، من از این خاکم، در این خاک زاده شدم، عزیزانم را این خاک در خود بلعیده است و اجساد شان در این خاک بود، که خاک شدند، این زمین از وجود خاک تن عزیزانم موج می زند، آنقدر که در این خاک آشنا دارم، بر آن ندارم، اگر خاک بدنم با این خاک در نیامیزد، با خاک متعلق به کدام دوست و یا دشمن باید در آمیزد؟!

در این سرزمین زرتشت زاده شد، او که اولین بود که مرا به یگانه ایی ماورایی فرا خواند، که هنوز پیدایش هم نکردم، هرچند از جستجوی او هرگز از پای ننشستم و شاید هرگز ننشینم، اما سرنخ نامش را، از بین آنان که می شناسم، او بود که ابتدا به من داد، در پس آن آشنایی بود که هر کسی هم که از راه رسید، از همین سرنخ گفت، و آنرا در دست داشت، و برای این نام بارها ما را در طول تاریخ، به مسلخ مرگ و گشتار برده اند و می برند، اصلا زنده بودنمان را برای او دانسته و می دانند، که باید برای او فدا شویم، حال آنکه وقتی نگاه می کنم، او جانمان داد، که زندگی کنیم، و انسان زیست کنیم، انسان بمانیم، و انسان بمیریم، که در این صورت است که سعادتمند خواهیم بود،

نه این که از هم خون بریزیم، و بر این خاک فساد و کشتاری بی پایان راه بیندازیم، و هر روز بر آن میدانی نو، از کشتارگاه هایی تازه تدارک دیده، کشتار از نو کنیم، بدین قتل و غارت توسعه و وسعت بخشیم، و اما برای این نام، ما هزاره هاست که از هم می کُشیم، و شاید هزاره ها باید در این وضع بمانیم، تا شاید به خود آمده، انسان شویم، و روزی دست از کشتار و قتل همدیگر برداریم.

و ما انسان ها هر روز سوهان روح و جسم یکدیگریم، که این نام، این را می خواهد، و آن را نمی خواهد! هر کس از راه رسید، مدعی این نام شد، و منویات دل خود را به نام او، بر این بخت برگشتان عصر خود تحمیل کرد، فتوای دل خود را، فتوای دل او دانست و جار زد، و آن را قانونِ ازل و ابد تلقی کرد، از این روست که در این جهان هزاران قانون وجود دارد، که هر سَری آن را قانونِ آن یکتای بی همتا دانسته، و به او منتسب می کنند، و انسان میان این قوانین، سرگردانِ بین حق و ناحق های بیشمار شده، که سره از ناسره نتوان جدا نمود، الا به وجدانی که به دل پاک انسانی مجهز است، و گوش از بوق های بیشمارِ خودخواهی و سلطه گری برداشته است.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

موارد مرتبط

نظرات (4)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

چرا ظفرقندی بلافاصله بعد از رای اعتمادبه زیارت حاج داود کریمی رفت!!!
شهید حاج داود کریمی از بنیانگذاران سپاه بود که با شروع جنگ ابتدا فرمانده غرب کشور وزمانی هم فرمانده جنوب کشور بود!
او قهرمان بی بدیل شکستن حصر آبادان بود وچنان محبوبیتی در بین بسیجیان خصوصا در پایتخت داشت که نمونه آن در طول جنگ نداشتیم
حاج داود تراشکار از طراحی، شناسایی ، فرماندهی وحتی جنگ تن به تن در تمامی عملیات ها همراه وحتی جلوتر از بسیجیان بود طوری که اکثر بسیجیان تهران او را چهره به چهره می شناختند!!
بعد از فتح خرمشهر اعتقاد به ادامه جنگ نداشت از اینجا اختلافات اش با فرمانده کل سپاه شروع شد !!
پس از عملیات ناکام رمضان برای فتح بصره دیگر حاج داود سابق نبود !
تلاش اش هم برای متوقف کردن جنگ بی ثمر بود او اعتقاد داشت اگر ادامه جنگ حتی برای تنبیه متجاوز باشد نه وظیفه ما است ونه توان آن را داریم باید جنگ را تمام کرد وباید با مذاکره وطلب خسارت وارده ازطریق مجامع بین المللی اقدام کرد۰
تا اینجا جنگ کاملا داوطلبانه بود واز سهمیه یا امتیازی برای رزمندگان خبری نبود وحتی دانشجویان یا کارمندان اگر می خواستند در جبهه باشند باید مرخصی می گرفتند!!
از شروع عملیات خبیر در جزایر مجنون مخالفت حاج داود که حالا مسئولیتی هم نداشت علنی شد !!!
خبر به فرماندهی کل رسید ودستور بازداشت وحتی تیر باران وی صادر شده بود!
حاج داود به زندان انفرادی انتقال یافت وتحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفت از هم اتاقی با مرده تا ریختن مسهل در غذایی وی بخاطر شکستن روحیه این فرمانده گفته اند!!
حاج داود آزاد شد وبه کار خود که تراشکاری بود در نازی آباد تهران برگشت!!
تهمت ترسو بودن!!! وفرار از جنگ در تهران پیچیده شد بود!
حاج داود بهای به این تهمت ها نمی داد اما دل کندن از بسیجیان برای او سخت بود !
بخاطر همین در تمامی عملیات ها باعنوان داوطلب شرکت می کرد بارها بشدت زخمی شد در عملیات فاو دچار مصدومیت شدید با انواع گاز های شیمایی شد وتا مرز شهادت پیشرفت واین گازهای سمی او را زمین گیر کرد !!
با کپسول اکسیژن ودستگاه نفس می کشید وسرتاسر بدن اش پر از زخم های مزمن شده بود !
آنقدر بیماری اش شدت پیدا کرد که پیشنهاد پزشگان در حالی که دیگر توانایی باز کردن چشم هایش را هم نداشت عازم آلمان شد که پزشگان آلمانی هم مایوس از درمان شدندو بیماری اورا ناشی از مسمومیت با انواع گاز های شیمایی کشنده دانستند!
حاج داود در نهایت در سال ۸۲ در آپارتمان کوچکی که مستاجر بود شهید شد!
در حالی که اودرجه سرداری را نپذیرفت وپیشنهاد فرماندهی کل سپاه را هم رد کرد!
او وصیت کرد هرگز در بنیاد شهید پرونده ای برای اش باز نکنند۰ وهیچکدام از ورثه او حق استفاده ازسهمیه یا امتیاز خاصی را ندارند۰
حاج داود قهرمان بی بدیل داوطلبان دفاع از میهن باقی ماند اما همچنان در گمنامی محض!
دکتر ظفرقندی که از آن داوطلبان آن روزهای جنگ وبسیجیان حاج داود است بعد از رسیدن به وزارت مجلس را ترک کرد وبه دیدار فرمانده گمنام ولی جاودانه خود رفت او که خود زخمی گازهای شیمایی وتحت درمان مدام می باشد ۰
خواست به هم این پیام را بدهد که!
ایثارگر حاج داود است نه صادق محصولی!!
ایثارگر یعنی کسی که نه درجه قبول می کند ونه پست برای اش مهم است
ایثار گر یعنی نان از تراشکاری خوردن نه از رانت وفروختن نفت!
ایثارگر یعنی زندگی در آپارتمان ۸۰متری استجاری نه پنت هوس ۱۵۰۰ متری الهیه با استخر وجک حوضی!
ایثارگر یعنی وقتی به خارج می رود که نفس اش بشماره افتاده و زخم های بدن اش سر باز کرده!
نه برای تفریح خوشگذرانی با پول ملت برای خوداش ونکبت زاده های اش
ایثارگر یعنی حرف حق را بزن اگر حتی بقیمت جان ات وسالها انفرادی رفتن ات باشد
وهزاران نه دیگر!!
وزیر یعنی ظفرقندی که یک کلام از حرف های بحقی که زده به عقب برنگردد !
توبه که نمی کند هیچ رای را هم می‌گیرد ۰
نه وزیری که برای رای دانشگاه ها را به نمایندگان بفروشد وچفیه بدوش ادعایی ایثار گری داشته باشد وتمام اعضا خانواده اش بجز ننه بزرگ اش چشم پزشگ وفوق قرنیه باشند !!
خدا را شکر که امروز را دیدایم حتی فقط این یک حرکت ظفرقندی به تمام طول وزارت اش که شک ندارام بهترین دوران بهداشت ودرمان خواهد شد می ارزد!!
خیلی مردی ظفر!!!

This comment was minimized by the moderator on the site

سلام بر پایان شعارهای تهی، دشمن‌بازی و مردم ستیزی

۲۷ مرداد بود، روزی مثل امروز در ۳۶ سال قبل؛ وسط تابستان و بی‌برقی و سهمیه‌بندی پنیر و مرغ و بنزین کوپنی، با هزار درد و داغ و دریغ. جنگ در مویرگ‌های حیات یک ملت خسته نفوذ کرده بود، تقدیس می‌شد و با هر سخن علیه جنگ مقابله می‌شد: صلحی که جامعه‌ی جهانی پیشنهاد می‌داد با عنوان «صلح تحمیلی» تقبیح شده بود و حتی بخش‌های ضد‌جنگ سریال اوشین سانسور شده و داستانش تغییر کرده بود! بر در و دیوار شهر این سخن مشهور را نوشته بودند که «اگر جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد، ما ایستاده‌ایم» و از صف‌های مدارس تا صف‌های نماز جمعه شعار می‌دادند که «جنگ، جنگ تا پیروزی»...

انگار چندین نسل باید می‌جنگید و می‌جنگید و می‌جنگید، که راه قدس از کربلا می‌گذشت! هشت سال جنگیده بودیم اما تا فاو جلوتر نرفته بودیم که آن را هم پس گرفته بودند. کسی تصور نمی‌کرد روزگاری دیگر برسد اما رسید... در آن صبح مردادی که ایران آتش‌بس را پذیرفت گویی محالی، ممکن شد: می‌شود که اسیران گرفتار در عراق برگردند، می‌شود که روغن کوپنی نباشد، می‌شود که سرمایه‌ی کشور در آتش جنگ نسوزد، می‌شود که دیگر مادری نگران جوان سربازش نباشد و... در یک کلام، می‌شود که جنگ نباشد.

دقیقا ۳۶ سال پس از آن روز، نسل‌هایی تازه از همان مردم خسته از جنگ آن روز آرزوی روزگاری را دارند که تبعیض نباشد، تحریم نباشد، گشتی برای بهشت اجباری نباشد و در همین آب و خاک آبا و اجدادی همان آرامشی باشد که به خاطرش هزاران هموطن آواره شدند و زندگی در غربت را به بودن در وطن ترجیح دادند؛ آیا می‌شود؟

تجربه‌‌ی مرداد ۱۳۶۷ می‌گوید که می‌شود؛ هر چند بسیار دیر و با هزینه‌ی بسیار، اما می‌شود. دلم می‌خواهد از میان همه‌ی حرف‌های امروز پزشکیان، چند سخن را نشانه‌ای بگیرم برای این‌که شاید روز و روزگاری دیگر برسد. این‌که رئیس‌جمهوری در مجلس انقلابی صراحتا بگوید که «مردم امروز از ما شاکی هستند و مقصر هم ما هستیم... مقصر آمریکا نیست، مقصر بیگانگان نیستند... مثل یک حیوان درنده نباید به جان مردم بیفتیم و لت و پارشان کنیم» یعنی فاتحه‌ی شعارهای تهی، دشمن‌سازی و دشمن‌بازی و مردم ستیزی خوانده شده است؛ و سربازان در حال ترک آخرین سنگرها هستند...

محالی دیگر ممکن خواهد شد، فردا بهتر از امروز خواهد بود و امید، این اکسیژن حیات دوباره در هوای آلوده‌ی وطن بیشتر و بیشتر خواهد شد. دلم می‌خواهد چنین بیندیشم.

محمدحسین روانبخش

This comment was minimized by the moderator on the site

لطفا تلخ باشید
فرصت کم است

«حتی اگر یک خانه‌ سالم مانده باشد و یک نفر در این مملکت زنده مانده باشد، این جنگ را ادامه خواهیم داد.» این جمله‌ایست از آیت‌الله خمینی در میانه‌ی جنگ در جمع مسئولان، برگرفته از سند سپاه به نقل از کتاب «آغاز تا پایان» اثر سردار محمد درودیان.
هرگاه تردیدها درباره‌ی امکان ادامه‌ی جنگ جدی می‌شد، آیت‌الله خمینی با جمله‌هایی از این جنس با تردیدها مقابله می‌کرد؛ اما چرا در نهایت با تصمیمی که گفت برایش از زهر کشنده‌تر است قطعنامه‌ی 598 را پذیرفت؟ ذهنیت او در زمانی که بر ادامه‌ی جنگ تاکید می‌کرد و در زمانی که قطعنامه را پذیرفت چگونه شکل گرفت؟
امام درباره‌ی پذیرش قطعنامه گفت که تصمیمش «با توجه به نظر تمامی كارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای كشور» بوده است.(صحیفه، ج21، ص92)
در پیامی که برای مسئولین نوشت معلوم شد چند گزارش تلخ و یک گزارش تکان‌دهنده او را با حقایقی تلخ رو‌به‌رو کرده که به‌سرعت نظرش را تغییر داده است.
یکی از گزارش‌ها از دولت بود که در آن وضع مالی نظام زیر صفر اعلام شد. گزارشی دیگر از مسئولین سیاسی که با شرح وضعیت جنگ نوشته بودند: «شوق رفتن به جبهه» در مردم کم شده است. یک نامه هم از فرماندهی سپاه که امام آن را تکاندهنده توصیف کرد. در آن نامه امکاناتِ بسیار زیاد و خواسته‌های عجیبی مطرح شده بود و امام نوشت این فرمانده «مهم‌ترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه‌ی به‌موقع بودجه و امکانات دانسته است... البته با ذکر این مطالب می‌گوید باید باز هم جنگید، که این دیگر شعاری بیش نیست.» (نشریه‌ی نگین، ش‌21، ص43)
همین جمله‌های مختصر فضای پذیرش قطعنامه را به‌خوبی نشان می‌دهد؛ اما شاید سوال مهم‌تر این باشد که ذهنیت امام برای تاکید بر ادامه‌ی جنگ چگونه شکل گرفته بود؟
سال 94 از هاشمی رفسنجانی پرسیدم گویا در آن مقطع گزارش دقیقی به امام رسید. آیا امکان نداشت که آن گزارش‌ها زودتر به امام برسد؟ جواب داد: «بعضی‌ها بودند که نمی‌خواستند واقعیت وجودی ذهن خود را پیش امام رو کنند. به من می‌گفتند که نیازهای زیادی داریم و نمی‌توانیم بجنگیم، اما به امام که می‌رسیدند، می‌گفتند: عاشورایی می‌جنگیم.»
آیا آیت‌الله خمینی در مقابل واقعیت‌های ویرانگر جنگ، تنها با تکیه بر بحث‌های شعاری بر ادامه‌ی جنگ تاکید می‌کرد؟ در این میان هاشمی رفسنجانی و مسئولان عالیرتبه تا چه حد قبل از گزارش‌های تلخ سال 67، امام را در جریان واقعیت‌های تلخ جنگ قرار داده بودند؟
بر اساس یادداشت روزانه‌ی هاشمی در 21 فروردین66، او و حسن روحانی دونفری قدم می‌زدند و روحانی می‌گفت باید جنگ را از موضع قدرت خاتمه داد و منتظر فتحِ سرنوشت‌ساز نماند. هاشمی نوشته چون حرف روحانی برخلاف نظر امام بود صراحت نداشت. (دفاع و سیاست، ص61)
وقتی حسن روحانی در قدم زدن دو نفره با هاشمی از صراحتش کم می‌کند، مسئولین در حضور امام خمینی چگونه سخن می‌گفته‌اند؟
روغنی زنجانی، مسئول برنامه و بودجه در دولت موسوی، می‌گوید سال 65 در نامه‌ای برای نخست‌وزیر موسوی استدلال کرده که نمی‌توان جنگ را ادامه داد و یا باید جنگ را تمام کرد یا ادامه داد که نتیجه‌ی آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است.(اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی، ص169) او فکر می‌کند نخست‌وزیر در باطن با حرف‌های او موافق بود اما «نمی‌توانست به‌صورت رسمی نظر مخالف دولتِ خود را درباره‌ی جنگ عنوان کند.»(همان، ص184)
آیا مذاکرات مجلس و بحث‌های داخل دولت می‌توانست آیت‌الله خمینی را در جریان عمق فاجعه قرار دهد؟ با روایت روغنی زنجانی این مسیر نیز عمق فاجعه را آشکار نمی‌کرد. او می‌گوید در اتاقی که پشت محل برگزاری جلسات هیات دولت بود و اعضای کابینه برای استراحت و یا سیگار کشیدن از آن استفاده می‌کردند، نظرات با صراحت در انتقاد از ادامه‌ی جنگ بود اما در اتاق رسمیِ جلسه صحبت‌ها از آمادگی برای ادامه‌ی جنگ بود؛ با چاشنی آیه، حدیث و شعرهای حماسی. او می‌گوید: «در مجلس نیز همین‌طور بود، تمام نطق‌های پیش از دستورِ نمایندگان در دفاع از ادامه‌ی جنگ بود.» اما خارج از آنجا كه با آن‌ها گفتگو می‌کردی و وضعیت را توضیح می‌دادی آن‌ها هم ادامه‌ی جنگ را نقد می‌کردند؛ «فکر می‌کنم همه درگیر خودسانسوری بودند.»(همان، ص183)
نکته‌ی آخر این‌که در هیچ شرایطی مسئولیت از رهبری سلب نمی‌شود و او بیش از همه مسئول گرفتن اطلاعات واقعی از مدیران کشور است و باید این مسیر را هموار کند تا مبادا مسئولین جرات گزارشِ عمق تلخی‌ها را نداشته باشند.
حتی اگر بپذیریم برای جلوگیری از فروپاشی ذهنی جامعه باید قدری از تلخی گزارش به مردم کاست؛ اما با رهبر باید تلخی‌ها را تلخِ تلخ گفت تا از عمق بلاهایی که بر سر مردم می‌آید باخبر باشد.

( از یادداشت های کتاب توقیف شده نکته های تاریخی؛ فایل کتاب را از پیام سنجاق شده در کانال دانلود کنید.)


https://t.me/jafarshiralinia

This comment was minimized by the moderator on the site

آمریکا به تهران در مورد «ضربه ویرانگر به اقتصاد ایران» در صورت حمله بزرگ به اسرائیل هشدار داد

نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار ۰۹/۰۸/۲۰۲۴ - ۱۰:۲۴ ‎+۲ گرینویچ

یک مقام آمریکایی به نشریه وال استریت ژورنال گفته است ایالات متحده به ایران به صورت روشن هشدار داده که در صورت انجام حمله بزرگ ضد اسرائیل، دولت تازه‌ منتخب و اقتصاد این کشور ممکن است «ضربه‌ای ویرانگر» و «عواقبی جدی» را متحمل شود.

این مقام با خودداری از ارائه جزئیات بیشتر گفت: «ایالات متحده هم به صورت مستقیم و هم از طریق میانجی‌ها این پیام روشن را به تهران ارسال کرده است که خطر تشدید تنش در صورت انجام یک حمله تلافی جویانه قابل توجه علیه اسرائیل بسیار زیاد است.»

پیش از این در روز سه‌شنبه آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا، گفته بود که واشنگتن «پیامی را مستقیماً به ایران مخابره کرده است»، هرچند توضیحات بیشتری در خصوص این پیام نداده بود.

رسانه‌های آمریکایی گزارش داده‌اند که دولت جو بایدن در روزهای اخیر از طریق کانال‌های دیپلماتیک به ایران اخطار داده است که یک حمله گسترده تنها باعث تشدید تنش‌ها و خطر رویارویی مستقیم بین دو کشور می‌شود و از تهران خواسته تا در مورد اقدامات تلافی‌جویانه خود تجدید نظر کند.

طبق این گزارش‌ها، مقامات ایالات متحده این پیغام را منتقل کرده‌اند که انفجار منجر به مرگ اسماعیل هنیه هیچ شهروند ایرانی‌ای را نکشته و در نتیجه ایران نیز نباید اقدامی نظامی انجام دهد که مرگ شهروندان اسرائیلی را در پی داشته باشد.


جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا، در پاسخ به سوالی در خصوص ماهیت پیام‌های ارسالی به تهران گفت که او در مورد ارزیابی‌های اطلاعاتی خاص صحبت نخواهد کرد اما دولت جو بایدن «نمی‌خواهد شاهد تشدید تنش باشد.»

همزمان نشریه «پولیتیکو» به نقل از دو منبع آمریکایی آورده است که برآورد‌ها نشان می‌دهد ایران در تصمیم خود برای حمله چندجانبه به اسرائیل «تجدید نظر» کرده است.

این منابع گفته‌اند ایالات متحده نوعی واکنش را از سوی ایران به ترور اسماعیل هنیه پیش‌بینی می‌کنند، اما به نظر می‌رسد تهران در تصمیم اولیه خود بازنگری کرده و واشنگتن انتظار حمله قریب‌الوقوع به اسرائیل را ندارد.


مقامات آمریکایی و اسرائیلی گفته‌اند «عدم حمایت صریح کشورهای اسلامی از پاسخ نظامی ایران» از عواملی بوده که تهران را به بازنگری در خصوص ابعاد واکنش خود واداشته است.

در نشست سازمان همکاری اسلامی در جده در هفته جاری، ترور اسماعیل هنیه به اتفاق آرا محکوم شد و کشورهای عضو آن را «نقض آشکار قوانین بین‌المللی و حاکمیت، تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران» دانستند.

با این حال هیچگونه حمایت جمعی رسمی از حمله ایران به اسرائیل در بیانیه نهایی نیامده است.

محمد اسحا‌ق‌دار، وزیر امور خارجه پاکستان، در همین زمینه خواستار خونسردی و حرکت در مسیر دیپلماتیک شد و گفت که باید انتقام این ترور گرفته شود، اما نه به نحوی که «گرفتار تله بنیامین نتانیاهو برای جنگی گسترده‌تر شد.»

روز چهارشنبه بنیامین نتانیاهو در جریان بازدید از یک پایگاه سربازگیری ارتش گفت اسرائیل «برای دفاع و همچنین حمله آماده است... ما مصمم هستیم از خود دفاع کنیم.»

رسانه‌های اسرائیلی می‌گویند مقامات این کشور به این نتیجه رسیده‌اند که گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان مصمم است در چند روز آینده حمله‌ای را در واکنش به کشته شدن فؤاد شکر، فرمانده ارشد حزب‌الله، انجام دهد. هرچند میزان هماهنگی این گروه با ایران مشخص نیست.

همزمان بیمارستان‌های شمال اسرائیل و لبنان برای هجوم احتمالی مجروحان آماده می‌شوند. گروه‌های جستجو و نجات در اسرائیل در حالت آماده‌باش قرار گرفته‌اند و تجمعات بزرگ در فضای باز در شمال این کشور ممنوع اعلام شده است.

در همین حال اما اسرائیل هنوز محدودیت‌های شدیدی برای فعالیت‌های غیرنظامی ایجاد نکرده و دستورالعمل‌های اضطراری خود را تغییر نداده است.

در همین رابطه ایمن صفدی، وزیر امور خارجه اردن، اعلام کرده است که در صورت ورود موشک‌ها یا پهپادهای ایرانی به حریم هوایی اردن در مسیر اسرائیل، آنها را ساقط خواهد کرد.

وی به شبکه خبری سی‌ان‌ان گفت: «پیام ما برای ایرانی‌ها و اسرائیلی‌ها روشن بوده است که زمین جنگ برای هیچ‌کس نخواهیم بود. هیچکس نباید از حریم هوایی ما استفاده کند و هیچکس نباید مردم ما را در معرض خطر سقوط هر پرتابه‌ای بر فراز قلمرومان قرار دهد.»

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در درهای نیم لا، طعمه هایی وسوسه ...
حکومت وحشی بشار اسد با زنان زندانی چه کرده است؟ ویدئو مربوط به لحظه آزادسازی زنان از زندان صیدنایا...
- یک نظز اضافه کرد در ابلاغ لایحه حجاب و عفاف، و قرا...
پزشکیان: حاکم با دستور نمی‌تواند کسی را هدایت کنیم/ با امر و نهی هم نمی‌شود جامعه را هدایت کرد. با ...