پنجشیر، اندراب و... دائم در خون و تجاوز شناورند؛ خونریزی، غارت و غصب، ظلم و تحمیل توسط تروریست های طالبانی، در گوشه گوشه سرزمین اهورایی خراسان باستانی، هیچ روزی متوقف نمی شود، و نابکاران و طراران روزگار، این سرزمین عرفان، شعر و ادبیات پارسی را به جولانگاه تروریست های خونریز بین المللی تبدیل کرده اند؛ و در این بین زلزله های بزرگ و بیش از 6 ریشتر نیز، پی در پی، هرات باستانی را می لرزاند، و شخم می کند، و گزارش های رسیده از این ولایت، بسیار ناگوار، و جگر خون کننده است؛ هرویانِ مظلوم و باشندگان این نقطه تاریخی و باستانی، علاوه بر گرسنگی و کمبودهای ناشی از حاکمیت دو ساله طالبان، بعد از این حادثه نیز دچار محرومیت مضاعف شده اند، و از امکانی برای مواجهه با این بلاهای پی در پی طبیعی برخوردار نیستند،

مظلومان هراتی، در اسارت بنیادگرایان مسلمان طالبانی، تروریست های انتحاری سابق، و حاکمان فعلی قندهار و کابل، شامل کمک موثری نمی شوند؛ چرا که هرویان نه پشتو [1] زبانند، نه فاشیست های طالبانی آنان را از خود می دانند، امکانات شهری و مدنی این ولایت نیز در کنترل کسانی است که تنها دغدغه ی ادعایی اشان، اجرای شریعت ادعایی اسلام طالبانی، و فرهنگ پشتویی است،

شریعت و فرهنگی که ناشی از افکار مفتیان بیمار، خشک مغز و ناسیونالیست های پشتو است، که در سیره و تفکر آنان، انسان ها را به گله های گوسفند، تشبیه می شوند [2]، که مفتیان و حاکمان منصوبِ امیرالمومنین [3]، باید بر آنان به سان چوپانان، گله داری کنند، چنین تفکر و نگاهی، دولتمداران را به سنگدلانی تبدیل می کند، که در نزد آنان، کرامت انسانی، اخلاق و انسانیت نسبت به خلق خدا، جایگاهی ندارد، و منصوبان، گوش به فرمان پیشوا و امیر مسلمان خود، آن می کنند که او بخواهد و یا اراده کند.

در ذیل حاکمیت این سنگدلان، تا کنون میلیون ها تن از مردم مظلوم این کشور بلازده، مجبور به ترک خانه، کاشانه و سرزمین آبا و اجدادی خود شده اند، و راهی کشورهای همسایه، و یا دور دست گردیده اند، و با این حال حاکمان چنین نظامی، خود را نماینده خدا بر زمین می دانند، و بزرگ خود را امیرالمومنین و... خطاب می کنند، امرایی که تنها دغدغه ایی که ندارد، دغدغه مردمی است که زیر چرخ های حکومت ظلم و تحمیل آنان، در حال له شدن هستند،

در نزد چنین حاکمانی، شمار بسیارِ کشته شدن این مردم، به حساب نمی آید، و اهمیتی ندارد، فرار و مهاجرت های دسته جمعی اشان از خانه و کاشانه اشان بی اهمیت، و با بی اعتنایی برخورد می شود، مردم ذیل حاکمیت آنان صاحب حقی نیستند، و تسلیم و گوش به فرمان بودن، اولین خواست امیرالمومنین از مردم، و در پاسخگویی به مسئولیت، او هیچ حقی نزد مردم، برای خود قائل نیست، و مدعی است که برای رزق و خوراک  و... مردم، قیام نکرده، و این چنین امکانات دنیایی را مردم باید از خدا بخواهند! ناراضیان به این شیوه حکومتداری و تفکری نیز، تکفیر شده، و لایق مرگ، شکنجه، نیستی، اسارت، غلامی و کنیزی می شوند، و اصلا انسان ها در نزد چنین حاکمانی، صغیر تلقی شده، ذیحق نبوده و نیستند، و جان و مال و ناموس مردم، در برابر فرمان مدعیان دین و خدا، و قداره بندان پرسه زن آنان در کوچه و خیابان، به هدر است.

تسلیم شدگان، و تن دادگان به چنین سیطره ایی نیز، زیر انواع ظلم ها، از جمله ظلمِ بی توجهی در هنگامه های خطر (منجمله زلزله، سیل، آتش سوزی و...) رها می شوند؛ چنین حاکمیت هایی، طبق وظایف حکمرانی، کمکی به مردم مصیبت دیده خود نمی کنند، و به نیروی های کمک رسان خارجی هم اجازه و فرصت درست کمک رسانی به آسیب دیدگان را نمی دهند، تا به کمک موثر مردم بلازده بشتابند؛ زیرا چنین حاکمانی می ترسند، تا مبادا تصویری از شدت ظلم و شقاوت آنان، توسط کمک رسانان بین المللی به بیرون درز کند و...

آنان خود را تنها به خداوند پاسخگو می دانند! خداوندی که آنان، خوب او را شناخته اند، و می دانند که خدا آنانرا مثل گرگ های درنده ایی، بر جان و مال و ناموس خلق خود مسلط می بیند، و در این حال رهایشان کرده، و فرصت عمل و ظلم به آنان داده است، و آنان هرچه بخواهند حکم می کنند، و هر چه نخواهند نمی کنند و... تا باشد که بعد از مرگ، قیامت، و حساب و کتابی باشد، و چنین ظالمانی به محکمه عدل خداوندی سپرده شوند، تا پیش از این، خود را مبسوط الید دیده، و هر چه بخواهند، خواهند کرد، در صورت ادامه حاکمیت اینان بر ملل مظلوم، آنان تسلط دارند، و همچون فرعون، نمرود و...، اما به نام خدا، خدایی می کنند، و بر هیچ حق و حقوق انسانی معتقد نبوده، و به همه ارزش های اخلاقی و انسانی بی اعتنا خواهند بود.

  

[1] -  Mohammad Hossain Fayyaz   @FayyazHossein   ·   Nov 6, 2022 طالبان ۳۱ سال پس از کشته شدن یک چوپان پشتون در مناطقی از مالستان، بیش از شش میلیون افغانی از مردم مالستان خسارت گرفتند. اما طالبان دیروز یک جوان هزاره را که شاگرد مدرسه دینی بود، تیرباران کردند و ولسوال گفت که او بر اساس گزارش اشتباه کشته شده و پرونده ختم شد.

[2] - در ماه جون 2023 ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان که هرات سفر کرده بود، در جمع بزرگان این شهر با ستایش از کارهای والی طالبان در هرات گفت که "او چوپان خوبی برای مردم هرات است".

[3] - طالبان رهبر خود را امیرالمومنین می نامند، اکنون ملاهبت الله رهبر طالبان است

مراسم تاجگذاری پادشاه چارلز سوم در نظام مشروطه سلطنتی بریتانیا، به عنوان سمبلی از حاکمیت تاریخی مذهب (کلیسا) بر شئون حکومت و مردم در بریتانیا این روزها خود را دوباره بعد از هفت دهه در بریتانیا نشان داد، جایی که "قدرت" (پادشاه و یا ملکه) دست در دست مذهب (کلیسا)، سلطه خود را بر مردم تحکیم، و حدود و مرزهای این سلطه را بین خود تقسیم، و خط کشی می کردند. قدم به قدم، مرحله به مرحله، تمام مراحل تاجگذاری برنامه ها و قول و قرارها، با توجه به میزان قدرت شاه و یا کلیسا، در زمان برگزاری هر یک از این مراسم ها، در طول تاریخ، بین این دو توافق می شد، و از همین روی است که امروز با توجه به قدرت اقلیت ها در جامعه بریتانیای امروزی، و اعتراض کشورهای تحت سلطه به سیستم مشروطه سلطنتی بریتانیا، و استقلال خواهی و یا آزادی خواهی و یا خسارت خواهی آنان و...، می توان نمودهای تاثیر این پارامترها را در این مراسم شاهد بود.

تاکید کلیسا بر واژه "خدمت" در این مراسم، که از واژه های مظلوم، نامفهوم و سیال در فرهنگ نظام های استبدادی و دیکتاتوری در این روزهاست، که گاه خدمت به مذهب، خدا (و البته در واقع نمود عینی آن) یعنی ارباب کلیسا را مد نظر و منظور خود دارد، و گاه خدمت به مردم  و "رعایا" را در نظر می گیرد، گاه خدمت به "تاج و تخت" (که متضمن قدرت کلیسا و کاخ باکینگهام با هم خواهد بود)، بنای سلطه ایی که باید بماند، تا تقسیم غنایم قدرت بین کلیسا و کاخ به نحو احسن تداوم یابد، و گاه همه این ها مد نظر است، که به صورت سیال، این واژه در جای جای مراحل مراسم تاجگذاری شاه چارلز هم بروز یافت و در قالب جملات، دعاها، نیاش ها و قسم ها خود را نشان دهد و می داد می داد؛ و یا به عنوان مثال دیگری در این زمینه می توان به حضور زنان در مراحلی از این مراسم سیاسی - مذهبیِ تاجگذاری و گاه سردمداری حرکات شاه و کلیسائیان توسط زنان اشاره کرد، که نشان از باجی دارد، که جامعه مردسالار مذهبی کلیسا، به زنان می دهد، تا بلکه سکوت و فرمانبرداری آنان را در تحت حاکمیت خود بدست آورد.

حضور نمایندگان ادیان دیگر در کلیسا، و گاه نقش دادن به آنان در این فضای مذهبیِ خالص مسیحی، که نماینده قدرت (شاه) و مذهب (اسقف اعظم) ملزم به حفظ سنت و جایگاه مسیحیت هستند، باج دیگری است که دنیای ناسیونالیسم مسیحی، به نمایندگی از کلیسای کانتربری بریتانیا، به اقلیت های ساکن در بریتانیا می دهد، که نمودهای این ناسیونالیسم را در همین مراسم، که در قرن 21 برگزار می شود، می توان دید و بخصوص در قسمنامه شاه، این ناسیونالیسم مذهبی موج می زند.

مراسم تاجگذاری پر از تضاد و تناقض است، که بین مردم سالاری و حکومت مطلقه شاه و مذهب، در آمد و شد بوده، گاه به این سمت باج می دهد، گاه به آن سو، گاه نظر شاه (قدرت) را تامین می کند، گاه نظر مذهب (کلیسا) را، و گاه از مردم سخن می گوید، تا آنان را به سکوت در برابر این تقسیم قدرت فرا بخواند.

چارلز سوم، همسرش و باقی خاندان سلطنتی، شنبه 16 اردیبهشت 1402 برابر با 6 می 2023 در کلیسای وست مینستر [1] در مرکز لندن حاضر شدند و طی مراسم با شکوه و عظیمی پر از تشریفات مذهبی و رسمی، در حضور بسیاری از نُجَبا و بزرگان بریتانیایی، و رهبران و نمایندگان مختلف جهان [2]  طی مراسمی که در محاصره اسقف ها و توسط سراسقف "کانتربری" اجرا شد، تاجگذاری کردند.

جزیره بریتانیای امروزی، روزگاری "بریتانیای کبیر" و سرزمینی بزرگ و کشیده شده به گردآگرد کره بیضی بود، که این کشیدگی باعث می شد تا خورشید در سرزمین های تحت سیطره آن امپراتوری، هرگز غروب نکند، چرا که در هر لحظه از 24 ساعت شبانه روز، خورشید بالای هر نقطه ایی از این کره خاکی که قرار می گرفت، یکی از سرزمین های تحت سیطره ملکه و یا پادشاه بریتانیا در ذیل آن قرار داشت و آنرا روشن می کرد، هم اکنون نیز 54 کشور جهان، یعنی نزدیک به یک چهارم کشورهای جهان، عضو "سازمان کشورهای همسود" بریتانیا هستند، که پرتعدادترین سازمان کشورها، بعد از سازمان ملل به لحاظ تعداد کشورهای عضو، می باشد.

در حالی شاه چارلز سوم، در مراسمی که سابقه نزدیک به هزارساله دارد، در کلیسای وست مینستر لندن، به عنوان شاه تاجگذاری کرد که، طبق داده های جمع آوری شده توسط مرکز ملی آمار بریتانیا، مسیحیان در این کشور دیگر اکثریت شهروندان بریتانیا را تشکیل نمی دهند، و اکنون تنها نزدیک به 46% بریتانیایی خود را مسیحی می دانند، باقی یا خود را آتئیست (بی خدا) می دانند، یا پیرو ادیان دیگرند؛ از این روست که در مراسم تاجگذاری پادشاه، نمایندگان جوامع اقلیت مذهبی بریتانیایی از جمله، نمایندگانی از جوامع سنی و شیعه مسلمانان، یهودیان، سیک ها، بودایی ها، هندوها، جین ها، بهایی ها و زرتشتیان و... توسط ارباب کلیسا کافر و نجس انگاشته نشده، و در مقدس ترین مکان مسیحیان فارغ از اعتقادشان، حضور می یابند. این تحمل مذهبی برای حضور دیگران در معابد مسیحیان، خود پیشرفت فکری آنان را نشان می دهد، که دیگر معتقدین را نیز لایق حضور در معابد مقدس خود می بینند.

جمله جالبی که در این مراسم سیاسی - مذهبی و سنتی در نظام های مشروطه سلطنتی توسط شاه تکرار شد این بود که پادشاه همچون مسیح "برای خدمت آمده، نه برای خدمت شدن". [3] و اسقف ها نیز خود را به عنوان نمایندگان خداوند، این سرزمین و مرام خود را "پادشاهی خداوند" [4] معرفی کردند [5] شاه در کلیسا، در مقابل خدا، به نام خدا و توسط نمایندگان خدا! تاجگذاری می کرد، در مراسمی که اسقف اعظم کانتربری عنوان داشت :

"ما در اینجا جمع شدیم تا عبادت خود را نثار خداوند متعال نمایم، برای بزرگداشت زندگی ملت های مان، برای نیایش برای چارلز، شاه مان، برای یادآوری و تشکر برای زندگی او و خدماتش به این ملت، به این پرچم و کشورهای همسود. تا تقدیس شود برای خدمت به ملت های خود، متحد شویم برای خدمت به یکدیگر. انجیل ("کلام خداوند") اولین هدیه کلیسا به پادشاه. "کلام خداوند" بالاتر از تمام قوانین انسانی است. "این همان قانون سلطنتی است". پذیرش این هدیه، برای پادشاه به رسمیت شناختن اقتدار آن، و پذیرش این است که طبق قانون اساسی نباید هیچ تلاشی از سوی مقامات انسانی برای نادیده گرفتن آن صورت گیرد. چراکه "زنده" است، باید مورد مطالعه قرار گیرد تا کلمات آن بتوانند در زندگی پادشاه جاری گردد. حضور آن به همه ما و از جمله پادشاه یادآوری می کند که او ما را به حکمرانی با وجدان پاک و در تحت نظر خداوند فرا می خواند. حضور رسمی انجیل در قدرت و حاکمیت به سال 1689 باز می گردد ... سمبل این است که چگونه ما به عنوان مسیحی در تنوع خود تحت کلام خدا متحد هستیم. این ارتباط پر از کلمات کتاب مقدس است. این ارائه، و زبان زیبای همراه با آن، یادآور این نکته است که توجه دقیق به کتاب مقدس در قلب عبادت مسیحی قرار دارد، و همچنان که پایه تاریخی بسیاری از فرهنگ و اخلاق بریتانیا است."

توجه به عمق این جملات که سر اسقف کانتربری به شاه و حاضرین و البته به همه جهانیان حاضر در این مراسم یادآور می شود، حضور و نفوذ کلیسا در ارکان حاکمیت بریتانیاست، بریتانیایی که در اثر اعمال اهل دین در قرون وسطی، و سو استفاده اهل مذهب از اعتقادات مذهبی مردم در کسب قدرت و ثروت، از مسیحیت و از دین دور می شوند به طوری که اکنون دیگر بسیاری از شهروندان بریتانیایی دین را رها کرده، آتئیست شده اند. اما کلیسا در کلمات همچنان با صلابت از حضور قانونی خود در قدرت، و وابستگی آن به خود، و سلطه خود بر قدرت سخن می گوید، و این احاطه خود را با اعمالی که در مراسم تاجگذاری بر سر شاه جاری می کند، عملا به صورت نمادین نشان می دهد.

چرا که شاه در جلال و جبروت با کالسکه ایی طلایی، کاخ مشهور و تاریخی باکینگهام را با تمام اهل و عیال خود ترک کرده، و به کلیسای مشهور وست مینستر می آید، تا اهالی مذهب ابتدا او را خلع لباس کرده، بدنش را لمس کنند، و در حالی که هیچ نیروی محافظ و همراهی ندارد، در محاصره اسقف ها غرق در برنامه هایی شود که یادآور اسارت شاه در نزد اهالی کلیساست، که ابتدا او را حتی از لباس هایش خالی ساخته، همه چیزش را می گیرند، سپس او را بعد از قسم و آیه دادن ها و اخذ تعهد به وفاداری به مذهب، در همان کلیسا دوباره او را به اوج می رسانند، و حتی تاج بر سر او نهند، و شاهِ مطیعِ کلیسا، برای کسب تاج، تن به هر بردن و آوردنی در محیط کلیسا می دهد، مثل مهره ایی در دست ارباب کلیسا، در حالی که سربازان، ارتش و خدمتگذارانش خارج از کلیسا هستند، تن به هر برنامه ایی و سخنی از سوی کلیسا می دهد. مراسم تاجگذاری شاه چارلز سنت بازمانده از ضعیف ترین شاهان بریتانیاست که شاه با ورود به کلیسا در ناچیز ترین وضع و شرایطی خود را به ارباب کلیسا می سپارد تا با تکمین در مقابل آنان تاج خود را به حمایت کلیسا محکم کند.

اما به دور از این ادعاهای پرطمطراق که در کلام سر اسقف، و ارباب کلیسا، خطاب به شاه و حاضرین جاری می شود، بریتانیا توسط مثلثی از دمکراسی (اراده مردم که در پارلمان و دولت بریتانیا تبلور می یابد)، پادشاهی (سنت) و مذهب (کلیسا) اداره می شود، و در زمانی که کشور برای تاجگذاری شاه در کلیسا آماده اند و این مراسمی مذهبی – سیاسی توسط کلیسا رسما و در اوج، و با برنامه های پر زرق و برق و با شکوه هدایت و اجرا می شود، که یادآور عظمت کلیسا در تاریخ بریتانیای کبیر است، در گوشه ایی دیگر از شهر تاریخی لندن، جمهوریخواهان بریتانیایی، آزادانه برنامه های اعتراضی خود را به این مراسم و رسوم دیگر از این دست در حکمرانی خود را فریاد اعتراض می زدند، و تلاش می کنند تا سیستم پادشاهی مشروطه را از کشور خود برچینند، و نظامی کاملا دمکراتیک و بر پایه سیستم جمهوری را بر کشور حاکم کنند، و حقیقت این است که اگر نیم بعلاوه یک از مردم بریتانیا، به این نظر برسند که این سیستم را باید برچینند، این کار به صورت قانونی صورت پذیرفتنی هم خواهد بود، در چنین جامعه ایی است که سیستم به تعادل رسیده، همه از جمله کلیسا (با آن همه نخوت و تکبر ارباب آن)؛ که لااقل خود را در حرف های گفته شده در کلیسا، در "فرای هر قانون بشری" می بینند نیز، تلاش به خدمتگذاری به مردم خواهند داشت، تا نظر مردم را به ضرورت حضور خود در جامعه جلب کنند. ورنه توسط مردم بریتانیا به کناری گذاشته خواهند شد، لذا این جمله که "مسیح برای خدمت به بشر آمده نه برای خدمت شدن توسط مردم"، همواره تکرار می شود تا یادآور این باشد که شاه و کلیسا هم، چنین هستند، پس نگران سلطه آنان بر خود نباشید.

کاریکاتوری که معترضی در آن با تابلویی که بر آن نوشته شده شاه چارلز "پاشاه من نیست"،

اما تحت سلطه پلیس بریتانیا این جمله به "هیچ چیز بهتر از شاه من نیست" تبدیل و نمایش داده می شود 

در حالی که شاه خم شده و سجده کنان، بوسه بر انجیل می زند، این نکته از سوی نماینده مجمع عمومی کلیسای اسکاتلند به وی متذکر می گردد که :

"حضرت آقا : همیشه حواستان به قانون و انجیل خدا، به عنوان قانون برای تمام زندگی و دولت شاهزادگان مسیحی باشد، دریافت این کتاب (انجیل)، که با ارزش ترین موجود این دنیاست، که استطاعت ارائه اش را داشته، حکمت در اینجاست؛ این قانون سلطنتی است؛ اینها پیش بینی ها و وحیانیات خداست."

مراسم تاجگذاری نشانگر اوج پیروزی کلیسا بر شاهان بریتانیاست، که شاه را در اوج ذلت به کلیسا آورده، و لباس از تنش بر می کندند و لباس مد نظر کلیسا را بر تنش می پوشاندند، و شاه ذلیلانه و خار، تن به بیانات و مراسمات جور واجور آنان می دهد، هزار قَسم و قول و قرار با او منعقد می کنند، و در چنین شرایطی است که اسقف اعظم کانتربری در حالی که شاه دست بر انجیل نهاده می گوید :

"عالیجناب! کلیسایی که توسط قانون تأسیس شده است متعلق به جامعه ایی است که شما سوگند یاد خواهید کرد تا حفظش کنید، متعهد به حرف ها واقعی انجیل است، و در عمل به، و به دنبال آن خواهد بود تا محیطی را فراهم نماید که در آن افراد از همه ادیان و عقاید ممکن، آزادانه زندگی کنند. سوگند تاجگذاری به جای مانده از قرون گذشته است که در قانون به آن اشاره شده است. آیا حاضرید سوگند یاد کنید؟"

پادشاه چارلز سوم:

"بله حاضرم"

شاه دست بر انجیل نهاده و اسقف اعظم کانتربری این چنین قسمنامه را می خواند که :

"آیا شما به طور جدی قول می دهید و قسم می خورید بر اساس قوانین و آداب و رسوم مورد پذیرش، بر مردم پادشاهی های متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی، و قلمروهای دیگر خود و قلمروهایی که به هر یک از آنها متعلق یا مربوط است، حکمرانی کنید؟"

پادشاه:

"من قاطعانه قول می دهم که این کار را انجام دهم"

اسقف اعظم کانتربری:

"آیا قسم یاد می کنید و قول می دهد که قدرت شما باعث قانونمداری و عدالت در رحمت شود، و در همه قضاوت های شما اجرا شود؟"

پادشاه:

"من چنین خواهم کرد."

اسقف کانتربری:

"آیا شما با تمام وجود از نهایت قدرت خود در استقرار قوانین خدا و حقانیت سخن انجیل سود خواهید جست؟ آیا شما با تمام وجود از نهایت قدرت خود سود خواهید جست تا پادشاهی های متحد استقرار یافته و مذهب پروتستان اصلاح شده توسط قانون را حفظ کنید؟ آیا با تمام وجود از نهایت قدرت خود در حفظ و نگهداری تجاوز ناپذیر از استقرار کلیسای انگلستان، دکترین، پرستش، نظم و انضباط و حکومت آن، طبق قانون در انگلستان سود خواهید جست؟ و آیا شما در برابر اسقف ها و روحانیون انگلستان، و کلیساها که متعهد به وظیفه خود هستند، تمام و از جمله حقوق و امتیازاتی که طبق قانون باید انجام شود یا مربوط به آنها یا هر کدام از آنهاست، متعهد هستید؟"

پادشاه :

"تمام این ها را قول می دهم انجام دهم. تمام اینهایی که در اینجا و قبلا گفته شد، قول می دهم انجام دهم و حد نگه دارم. بنابر این خدایا به من کمک کن"

اسقف اعظم کانتربری :

"عالیجناب، آیا شما حاضر به قبول الحاقیه قسمنامه هستید؟"

شاه:

"بله هستم.

من چارلز، به طور جدی و صمیمانه بر این هستم که در حضور خدا اقرار کنم، شهادت دهم، و اعلام کنم که من یک پروتستان وفادار هستم، و اینکه من بر اساس خواست حقیقی خود مصوباتی که ضامن حفظ سلسله پروتستان و نسبت آن به تاج و تخت است را نگهبانی کرده، و در حد توانم طبق قانون آنرا به بهترین وجه ممکن عملی نمایم."

اسقف اعظم کانتربری:

"ای مسیح! نظر لطف خود را از پادشاه ما دور مدار.

اجازه دهید نیایش کنیم؛

 خداوند، در شکوه و جلال بهشتی بر تخت نشسته است : خدایا به بنده خود، پادشاه ما، چارلز، به نیکی و مهربانی بنگر، و هدایایی از جمله حکمت و خرد و عشق را به او عطا کن، تا ما و همه مردم تو در صلح و سعادت و رفاه زندگی کنند، و در خدمت عاشقانه به یکدیگر، به جلال ابدی تو، که با پدر و روح القدس بر همه چیز حاکم است،

یک خداوند، و برای همه، اکنون و برای همیشه

آمین"

سپس نامه "سنت پل" که در اوج ذلت مسیحیان تحت سیطره امپراتوری روم توسط ایشان در زندان نوشته شده است، توسط نخست وزیر بریتانیا آقای ریشی سونک (هندی تبار) به عنوان نماینده مردم بریتانیا، در این نشست رسمی و مذهبی خوانده شد  :

این مطلب از فصل اول از رساله به کولسیان (Colossians) گرفته شده، و شروع آن از در بیت نهم است.

"به همین دلیل ما نیز، از آن روزی که آن را شنیدیم، دعا برای شما را ترک نکرده و همچنین آرزوی اینکه از دانش خداوند پر شوید، که تمام خرد و حکمت و درک معنوی است؛ تا شایسته خوشآیند خداوند باشید، مثمر ثمر در هر کار خیری شوید، و معرفت خدا را افزایش دهید؛ و بر حسب قدرت پر جلالش به صبر و شکیبایی و بخشش و شادی برسید؛ سپاسگزار پدر باید بود، که ما را ملاقات کرده است تا در میراث قدیسین شریک در نور باشیم : که ما را از قدرت تاریکی نجات داد و به پادشاهی پسر عزیز خود منتقل کرد : از طریق او رستگاری داریم، خون او حتی آمرزش گناهان ماست: او که تصویری از خدای نامرئی است، نخست زاده است از هر مخلوقی: زیرا همه چیز بوسیله او بود که آفریده شده، آنها که در آسمان است، و آن که در زمین، مرئی و نامرئی، خواه صاحب تاج و تخت باشند، یا تحت سلطه‌ها، یا حکومت‌ها، یا قدرت‌ها: همه ی اشیا به دست او آفریده شد، و برای او: و او قبل از همه چیز، و همه چیز به وسیله اوست. این کلام خداوند است. شکر مخصوص خداوند است."

در اینجا اسقف اعظم کانتربری از فرصت استفاده می کند و به موعظه می پردازد، موعظه یکی از جنبه‌ها و ویژگی‌های مهم دعای انگلیکن هاست. لحظه ای برای تأمل در کتاب مقدس، خواندن، یادگیری، به چالش کشیدن و کشف مضامین اصلی و نقوش یک مراسم عشای ربانی، با ندای کلام خدا تا بشنوند و در درون شان کشف کنند که چگونه برای خدمت فراخوانده شده اند. با استثنائات بسیار کمی، خطبه همیشه بخشی از مراسم تاج گذاری ها، در دوره سلطه کلیسا و شاه در بریتانیا بوده است.

سپس شاه چارلز در پوشش چهار دیواری زیبایی، که زشتی لخت کردن شاه توسط اسقف ها را از دید رعایا می پوشاند، در فضایی که تنها اسقف ها در آن حضور دارند و شاه، شاهدان و مهیمانان را بدانجا دیدی نیست، شاه را لخت می کنند، تا با روغن مقدس که از مزارع زیتونِ سرزمین مقدس اورشلیم، در اسراییل (فلسطین) بدست آمده است، چرب شود. این اوج ذلت شاه است، که ابتدا لخت می شود، تا بدنش توسط اسقف ها دیده و لمس شود، و بعد از این ذلت، ملبس به ردایی فاخر شود، که کلیسا بدو خواهد بخشید، به تاجی تاجگذاری کند که کلیسا بدو خواهد داد، به شمشیری مسلح شود که کلیسا به او خواهد داد، به انگشتری مفتخر شود که کلیسا به او خواهد داد، در دستانش گوی مقدس و نشان عدالت و قدرتی داده شود که در ید قدرت کلیساست. این ها همه اوج ذلتی است که یک شاه در سرزمین حاکمیت کلیساها، متحمل می شود تا مفتخر به تاجی شود که کلیسائیان بر سرش خواهند نهاد.

بعد از این همه است که شاه لایق دریافت تاج شاهی توسط کلیسا می شود.

اسقف اعظم کانتربری :

"ما پادشاه را تاج می نهیم که خدمتگذار باشد، این به نفع همه است.

عیسی به دنبال قدرت برای خود نبود، او برای خدمت آمد، نه برای این به او خدمت شود، بلکه خدمتگذار باشد،

 با قدرت مسئولیت می آید،

در صورتی ادامه خواهد یافت که بتوانید ...

عیسی از همه چیز برای خدمت می گذرد حتی از جانش،

تاج او (عیسی) زخم هایی بود که بر بدن او وارد شد،

ما می توانیم انتخاب کنیم که چطور به خلق خدا خدمت کنیم.

هر پادشاه و همه ما آغوش خود را به عشق متحول کننده خداوند باز می کنیم."

در کلیسا پادشاه را به هزار قِسم قَسَم می دهند، لخت می کنند و روغن می مالند، شمشیر می دهند، تا به عنوان وزیر خداوند، کمر ببندد، جلوی نابرابری و شیطان بایستد، از کلیسا و خوبی ها دفاع کند از بیوه زنان دفاع کند، در خدمت عیسی مسیح باشد تا در رکاب خدمت او در دنیای باقی نیز بماند.

سلاح (شمشیر زمردنشان) را کلیسا می دهد، به عنوان سمبل و نشانه ایی نه تنها از داوری و بلکه عدالت، نشان مهربانی نه خواست های نفسانی، تا شاه همیشه به سخن خداوند اعتماد کند، و در خدمت خداوند در این دنیا و دنیای باقی باشد.

اسقف اعظم کانتربری به شاه توصیه می کند :

"با این شمشیر به عدالت عمل کن، رشد نابرابری را متوقف کن، از کلیسای مقدس، خداوند و تمام مردمِ خواستار خوبی حفاظت کن، به زنان بیوه و یتیمان کمک کن و از آنان دفاع کن، کجی را صاف، خوبی ها را بر جای خود قرار ده، دستورات خوب را تایید کن، با انجام این خوبی هاست که شما مفتخر خواهید بود و وفادارانه در خدمت خداوند عیسی مسیح خدمت خواهید کرد، در این دنیا و در دنیایی که خواهد آمد حکمرانی خواهید کرد."   

در این مراسم تاج را کلیسا، ثروت را کلیسا، قدرت را کلیسا و... می دهد تا شاه مدافع مذهب و کلیسا باشد و البته در این بین توصیه به خدمت به مردم می شود، در خدمت خداوند (که به واقع همان کلیساست. چرا که خدا در زمین ما حضوری عینی ندارد، و نماد حضور خداوند برقراری کلیساها و نظام اسقف هاست). "استوانه های صداقت و حکمت را که باعث خواهد شد "حفاظت خداوند که از هر سو شما را در بر خواهد گرفت، دریافت دارید"

از شاه در محاصره اسقف ها، لباس بر می گیرند و جُبّه می پوشانند، شنل بر می دارند و شنل می گذارند،

اسقف اعظم کانتربری به او می گوید :

این جُبّه را دریافت دارد تا خداوند شما را به لباس راستی ملبس کند و سعادت عطا فرماید.

اسقف ها او را بر تخت می نشانند، تا جامه ی حقانیت و عافیت و رستگاری بر تن او کنند، حامل گوی صلیب نشان می شود که نشان مسیحیت است، به او  توصیه می شود که  :

"تدبیر صحیح را به یاد داشته باشید که پادشاهی های این جهان، روزی از آن پادشاهی های خدا و عیسی خواهد بود، با لمس انگشتری که نمادی از کرامت شاهی و نشانه ایی از قسمی است که خورده اید، قسم بین خدا و پادشاه، و پادشاه و مردم"

اسقف اعظم بدو توصیه می کند که :                                               

"انگشتری را دریافت دارید، یک سمبل از مهربانی و غرور است و نشانه ایی از قسم هایی است که در این روز بین خدا و شاه، و شاه و مردم خورده شد".

دستکش زرین بر دستانش می پوشانند و به او توصیه می کنند که : "دستکش را دریافت دارید تا با کرامت حکمرانی کنید، و مطمئن باشید که به قدرت خود نباید اعتماد کنید، بلکه باید به مهر خداوند که شما را انتخاب کرده اعتماد کنید."

با دریافت عصای سلطنتی، که نشان عدالت و قدرت شاهی است، نمادی از شفقت و صلح، باشد که روح خدا که عیسی مسیح را به پیامبری برگزید، شما را هم برگزیند، که شما باید حکمرانی خود را به حکمت پیش برید، عوامل تحت فرمان خود را با شفقت به تمام مردم و به عدالت و مهر خدمت کنید تا مهر بر سراسر زمین جاری گردد.

بعد از این همه است که نوبت به تاجگذاری می رسد :

شاه شاهان، خدای خدایان، این تاج را گرامی می داریم، خدمتگذار خود را مورد نظر قرار بده ...

با دعا و نیایش توسط اسقف ها، اسقف اعظم کانتربری تاج را با احتیاط بر سر شاه نهاده، در حالی که دست های شاه با دو نشانه عصای شاهی و گوی صلیب نشان کاملا بند و گرفتار است. و کاری نمی تواند کند، حتی نمی تاند تاج را بر سر خود جابجا کند، اسقف تاج را بر سر شاه می گذارد، و امور او را تمشیت می کند. می گوید :

"خداوند نگهدارنده پادشاه باد.

شما را مشمول حفاظت قرار دهد و نور خود را بر شما بتاباند و به شما آرامش دهد

خداوند از شما حفاظت کند و خداوند به شما امید و شادی بدهد و خداوند به شما بصیرت و دانشی بدهد که به دوران خود ثبات بخشید و تمام نعمات خود را به شما ارزانی دارد و ترس خود را در شما قرار دهد

و رحمت خداوند همیشه با شما باشد."

اسقف : "خداوند شاه را حفظ کند"

جمعیت حاضر یکپارچه تکرار می کند که : "خداوند شاه را حفظ کند"

شاه با کمک اسقف ها از تخت بر می خیزد، و به سوی جمعیت بدرقه می شود، شمشیری توسط خانمی به صورت عمود، دسته همراه شاه را هدایت می کند، در حالی که نشان شاخه زیتون بر کلاه او می درخشد، او به مقابل محراب برده می شود.

اسقف :

"خدا تاج و تخت تو را در پرتو حقانیت حفظ کند"

در محاصره اسقف ها، افراد می آیند و با شاه تاجدار اینک بیعت می کنند :

ابتدا اسقف ها: "به تو وفادار و صادق خواهیم بود، این صداقت و وفاداری را به تو امیر المومنین نشان خواهم داد به تو و جانشینان تو"

"من ویلیام شاهزاده ولز (ولیعهد) وفاداری خود را به تو اعلام می کنم"

اسقف کانتربری :

"همه به من ملحق شوید،

من سوگند می خورم که با شما اعلا حضرت و جانشینان شما بیعت می کنم.

خداوند شاه چارلز را حفظ کند."

ملکه همه توسط اسقف ها تاجدار می شود. ملکه همنشین، ملکه همراه، ملکه همسر نام هایی که او بدان شناخته می شود. اسقف کانتربری بر سر ملکه هم تاج می نهد :

"باشد که بنده تو از نعمات و لطف تو متنعم شود"

 ملکه قسم یاد می کند. بعد با همراهی اسقف ها به پادشاه چارلز الحاق داده می شود که بعد از تاج گذاری بر تخت نشسته است.

فضای سخت و غیر قابل تحمل کلیسا برای شاه، که او و همسرش را به اعمالی مجبور می کنند که برای رسیدن به تاج باید انجام دهند، قسم هایی که باید بخورند، تسلیم بودن به اوامر کلیسا و...، با نیایش و دعا تلطیف می شود، در هر مرحله ایی این نیایش و دعا با موسیقی و... فضا عوض می شود و به واقع به نام خدا، ارباب کلیسا، در برابر شاه، قدرت نمایی می کنند، و این کار لخت و بی پرده خود را، که مملو زور و تحمیل از سوی ارباب کلیساست، و اکراه و واکنش منفی هر انسان آزاده ایی را به دنبال خواهد داشت، را با لباس نیایش و دعا می پوشانند. شاه و ملکه از جمیع خدمه، لشکریان، صاحب منصبان، نجبا و... دور نگه داشته و در محاصره اسقف به هر کاری که کلیسا بخواهد، تسلیم می ماند و مدت زمان تاجگذاری در اسارت کلیسا، به مراسم و تشریفاتی تن می دهد، که در حالت عادی تن دادن به آن سخت و طاقت فرساست. تاج ها با بردن شاه و ملکه به پشت صحنه محراب، از سر پادشاه و ملکه برداشته شده. کلیسا می دهد و بر می دارد.

کلیسا مملو از هنر معماری، نقاشی و هنرهای دیگر است که این هنر در ساخت شمشیر زمردنشان، تاج، جبه های سلطنتی، و تصاویر مذهبی خود نشانگر تصادم بین ثروت و قدرت در کلیساست که در این مراسم بین این دو تقسیم می شود. نیایش پشت نیایش، یک ساعت و نیم مراسم، تاج دادن، قسم دادن، تعهداتی که بارها و بارها به زبان های مختلف توسط اسقف های متعدد و ارباب کلیسا به پادشاه گوشزد می شوند،

شاه را گاهی رو به محراب، و گاه پشت به مردم، متذکر می شوند که از مردم محافظت کند، گاهی هم با تاکید بر حق پادشاه برای حکومت بر مردم، به او دلداری می دهند. کلیسا پر از نجباست، پر از بزرگان، پر از تشریفات، پر از سرود و موسیقی مذهبی، مملو از میهمانانی که از سراسر جهان در اینجا گردهم آمده اند. اینجا مملو از سنت است، دختران و پسرانی که لباس کلیسا به تن دارند، و با عشق نیایش و موسیقی مذهبی را یکنواخت و منظم می خوانند و... کلیسای وست مینستر، با سقف های بلند خود و سالن دراز پذیرای، این همه سنت، و سنت پرستی است، تا یک کشور که در راس کشورهای مدرن و پیشرفته جهان قرار دارد را، صاحب پادشاهی تاجدار کند. و چارلز سوم با عصای سلطنتی و شنل و لباس هایی که چهار نفر دنباله آن را در پی او می کشند، با تنی پیر و فرتوت، در محیط کلیسا جابجا می شود، گاه به وسیله نماینده اقلیت های دیگر مذهبی گرامی داشته می شود، و بعد از یکساعت و نیم قول قرار با ارباب کلیسا، شاد و تاجدار به سوی مردم خود که در خیابان منتظرش هستند می رود تا با کالسکه طلایی دیگری به کاخ باکینگهام برگردد و بر بالکن آن به همراه دیگر اعضای خاندان سلطنتی برای مردم خود دست تکان دهد، با خروج او از کلیسای وست مینستر، ارتش و تشریفات پادشاهی این اجازه را می یابند تا کاروان شاه همراه شوند.

 تاجگذاری سمبل خضوع و کوچکی شاه در برابر ارباب قدرت در کلیساست. مملو از تحمیل، مملو از تحقیر قدرت توسط ارباب مذهب است، انسان به حال شاه گرفتار آمده در حلقه اسقف ها متاسف می شود، که هرچه گفتند باید بگوید چشم، تا تاج او رنگ تقدس مذهبی به خود گیرد، و حکم پادشاهی او را تنفیذ کنند. 

[1] - Westminster church

[2] - به جز نمایندگانی از ایران، سوریه، روسیه و طالبان که در این مراسم دعوت نشدند، عظمت جهانی این مراسم به حدی بود که تنها نزدیک به 100 رئیس جمهور در این مراسم شرکت داشتند.

[3] - In his name, and after his example, I come not to be served but to serve  شاه هم به نام مسیح از این سخن گفت : "من نیامدم که به من خدمت شود، برای خدمت آمده ام".

[4] - The Kingdom of God که آنرا به عنوان یک نقطه مکانی نمی دانند، بلکه یک روش زندگی "حکمرانی به عدل، مهربانی، و عشق" که مسیح آمده بود تا آنرا به ارمغان آورد.

[5]  - عالیجناب، به عنوان فرزندان پادشاهی خداوند، ما به شما، به نام شاه شاهان (مسیح) خوشامد می گوییم.

 Your Majesty, as children of the Kingdom of God we welcome you in the name of the King of Kings

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در برخورد دوگانه با متهمین، و جام...
آیت الله جوادی آملی: مساله حجاب با سرنیزه حل نمی شود، بگیر و ببند اگر بدتر نکند، یقینا حل نمی کند. @...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
آیا پرونده ‎رضا ثقتی هم مشمول برخورد مؤمنانه شده است؟! (https://t.me/asrefori) رحمت‌‌اله...