آتش بس نه به معنای پایان جنگ است، و نه لزوما خطر جنگ را برمیدارد، بلکه فرصت تنفسی است، گاه کوتاه، و یا بلند، تا به گفتگو و در نتیجه، دستیابی به صلحی پایدار پایان یابد، و گاه فرصتی برای به خود آمدن، و پی گرفتن نبردی که احتمالِ پیروزی در آن باشد، این فرصت را دوستان میدهند، و البته بر کسی پوشیده نیست که این فرصت تنفس، در این جنگ 12 روزه را، امریکا به ایران و اسراییل داد! امریکایی که در دورهایی در نقش دوست و متحد ایران، ما را به انواع سلاح و فنآوری نوین و راهبردی تجهیز کرد، و البته نیز در این دوازده روز، در کنار اسراییل، با حفظ فاصلهایی تاکتیکی، و شاید هم با نیم نگاهی به اهداف راهبردی چون رسیدن به دوستی، ژرف اندیشانه با ایران جنگید.
پس میتوان گفت ایران و امریکا (اسراییل) در این دوازده روزه، در حال جنگ بودند، و این فرصت آتش بس از سوی امریکا داده شد تا شاید به دوره دوستی و اتحاد گذشته باز گردیم، و در غیر این صورت ابتکار عمل در صحنه سیاسی و بین المللی این جنگ نیز، همانند صحنه نبرد مستقیم در آسمان ایران، در اختیار امریکا (اسراییل) باشد، و در حالی که خلبانان و موشکهای امریکایی و اسراییلی صحنه گردان جنگند، مسئولین سیاسی آنان نیز میداندار سیاست، دیپلماسی، داوری و هدایتگر جهانی این پرونده، در زمانه مرگ نهادهای بین المللی و دیگر قدرتهای جهانی باشند.
همه دیدیم و دیدند که دو دور نشست شورای امنیت سازمان ملل به درخواست ایران، به دنبال حمله اسراییل و امریکا به کشورمان، و برگزاری جلسات آژانس بین المللی انرژی اتمی، حتی به محکومیت لفظی متجاوز هم منجر نشد، چه رسد به دفاع ساختارهای بین المللی از کشوری که مورد تجاوز قرار گرفته، یا زیرساخت هایی که باید تحت محافظت آژانس میبودند و...
در حالیکه این حرکت امریکا و اسراییل، در حمله به زیرساختهای، هسته ایی، نظامی، دانشبنیان، صنعت، مدافعین کشور، عبور غیر مجاز از مرزهای محترم ایران، کشتن دانشمندان، مدافعان امنیت، نظامیان و مردم ایران، به صورت آشکارا و بسیار روشن، زیر پا نهادن قوانین پایه بین الملل بود،
و در کنار آن نشان داد که طراحان نظریه «نگاه به شرق» در حاکمیت ج.ا.ایران نیز ره به بیراهه زدند، و سرمایه، آبرو و داشتههای بین المللی ایران را به قمارِ تجاوز روسیه به اوکراین زدند، و باختند و بر شمار دشمنان ایران در جامعه بین الملل افزودند، حتی دوستان سنتی ایران، همچون آلمان را هم، و دیگر کشورهای اروپایی را هم، در همراهی با روسیه متجاوز در جهان به مخمصه انداختند، و به سوی دشمنی با ایران سوق دادند، و گرچه میخواستند، پشتیبانان بین المللی را در جبهه شرق، برای این روزهای خطر، تدارک بببینند، اما همه دیدند که این طرح، خیال باطلی بیش نبود، و رویایی بود که تعبیری در آن متصور نبود، و کل دفاع روسیه و چین از ایران، در این هنگامهی سخت تجاوز آشکار به حریم ایران و ایرانیان، حرفهای دوپهلو، و بیانیه ها و لفاظی اندکی بیش نبود،
کار به جایی رسید که امریکا، که خود یک طرف اصلی این جنگ بود، ابتکار عمل را در دست گرفته، دست نجات به سمت ایران و اسراییل دراز کرد و آتش بس را به شریک اسراییلی خود تحمیل کرد، طرف مغرور و مست از پیروزی که این آتش بس تحمیلی را، بیموقع و فرصت سوزی برای حرکت و پیروزی خود میداند.
این جنگ را به واقع جنگ 12 روزه ایران و امریکا باید دانست، چرا که اسراییل، تنها یک بازو، از بازوان دخیل امریکا در این جنگ بود، و البته بازویی قدرتمند و موثر. و اکنون امریکا در حالی به عنوان منجی وارد این بازی دیپلماتیک شده است، که خود یک طرف جنگ است، و در حالی میانجی و داور آتش بس و رهبری مذاکرات بین دو طرف درگیر را عهدهدار است که خود یک طرف دعواست، چنین حقیقت روشنی هرگز نباید از دید اندیشمندان و هدایتگران صحنه، دور شود، و تصمیم حرکتهای آینده بر این پایه باید گرفته شود.
این است که ادامه شیوه رویارویی، از آن نوع که در جنگ 12 روزه جریان داشت، نه بخردانه است و نه ممکن، پس سخن گفتن از آمادگی، و پی گرفتن جنگ و...، انحرافی بیش نیست، و کسانی که از چنین رویکردی سخن میگویند و چنین هدفی را دنبال میکنند همانهاییاند که فرصت گفتگو و مذاکره، توافق و حل مسایل ایران و امریکا را طی تاریخ انقلاب، تا این روزهای قبل از جنگ دوازده روزه، و در نزدیک به نیم سده، از بین بردند، و خسارات جبران ناپذیر حیثیتی، و البته هزاران میلیارد دلاری، و جنگ و درگیریهای بیحاصل را در دامن انقلاب، ایران و ایرانیان نهادند،
تنها راهی که در پیش روست، فکر کردن به صلحی کم خسارتتر است که منافع و امنیت ملی ایران را بیشتر تامین کند، و لذا کسانی که به این اصل صادقند، باید در پرونده گفتگوهای صلح، طرف مشورت و راهنمایی قرارگیرند، و اکنون که شمشیر دامکلوس نیروی قدرتمند هوایی امریکا (اسراییل)، از آسمان پایتخت و از سر مسئولین کشور، برای مدتی برداشته شده است، و میتوانند از پناهگاههای خود بیرون آمده، با ملت ایران و دنیا، مستقیم سخن گویند، و این توان را یافته اند که روی زمین بنشینند و افرادی را گردهم آورند، بهتر است دایره مشاوران و طرفهای مشورت خود را، از چنین مشاورانی پر کنند تا بتوانند منافع و امنیت ایران را تامین نمایند.
لازم است که از نظریه کسانی که ایران را به این مرحله از درههای خطر، سقوط و اضمحلال بردهاند، دوری گزیده و از دیگر آحاد مردم ایران، اندیشمندانِ وطن پرست کمک گرفته، تا راهی یافت و ایران و ایرانیان را از این چاه جنگ و درگیری بیرون کشیده، و به مسیر درستی، در جهت منافع و امنیت ایران و ایرانیان برد.
از سوی دیگر نیز باید گفت که، مردم مظلوم و نجیب ایران اکنون فرصت دوبارهایی به فرمانروایان خود دادهاند که باید غنیمت شمرده شود، مردمی که برغم یقه کشیهایی که افراطگرایان حاکم بر مجلس، شورای نگهبان، نهادهای انقلابی، دولت، ساختار امنیتی، قضایی و...، از مردم داشتند، و به رغم خواست جمع بزرگی از مردم ایران، از موضع قدرت،و به نفع مردم، و خواستهای آشکار و پرطرفدار آن، پا پس نکشیدند و...، و بر اعمال زور و اجبار و تحمیل های خود اصرار ورزیدند
به عنوان نمونه در بحث حجاب اجباری و تحمیل سبک زندگی، ناموس این مردم، معترضین به آن و خانوادههایشان، در دادگاهها، کلانتریها، در چنگ حجاببانان، گروههای امر به معروف و نهی از منکر، گشت ارشاد و...، سرگردانِ بکش بکشهای قدرت بین مردم و تحمیلگرانی از این دست شدند، اتومبیلهایشان به این بهانه، به پارکینگها برده شد، و ارسال پیامک حجاب اجباری، امنیت روانیشان را خدشهدار کرد و...، حتی در دوره آوارگی و جنگ، و در این هنگامه بمباران و موشکبارانهای بی وقفه اسراییل نیز، گریبان آزادی و امنیت روانی آنان را رها نکرد، مردمی که از شرایط بد کشور به ستوه آمده، و مثل دیگِ جوشان در فقر و بیکاری و تورم افسارگسیخته له شدند و...،
آنچنان که دشمن نیز به این شرایط بغرنج، و حجم بزرگ معترضان در رویارویی با سیستم حاکمیتی خود، طمع کرد، و نبرد خود برای محروم کردن ج.ا.ایران، ایران و ایرانیان از توان دفاعی، دانش و زیر ساخت هستهایی، وسعت مانور منطقهایی و...، حمله و تحرکات خود را به واژه «تغییر رژیم» گره زد، و از همان نخستین ساعات آغاز، تا پایان آن، از لزوم خیزش، و از زمانه خیزش مردم ایران علیه حاکمیت خود گفتند، تا مردم ایران را با خود در نبرد با ج.ا.ایران همراه کنند، تا مردم معترض نیز، جبهه گشوده، اعتراضات دامنهدارشان را فعال کنند، و زیر باران گلوله و آتش اسراییل، در همراهی با مهاجمان خارجی، با حاکمیت خود تسویه حساب کنند، و توازن قدرت را به نفع خود عوض نمایند و...
اما به رغم این فرصت و تبلیغات سنگین در این رابطه، این مردم گوش از متجاوزین به کشور برداشتند، و به رغم شکاف ژرفی که بین حاکمیت و عدهی زیادی از مردم، در بسیاری از امور افتاده، و در طول زمان، و بی اعتنایی به آن، ژرفای بیشتر یافته بود، این مردم دست از یقه مسئولین و دست اندرکاران کشور برداشتند، و عاقلانه این حق خود را در این وانفسای جنگ، به کناری نهاده، فرصت دفع تجاوز خارجی را به حاکمان خود دادند، و به فراخوان مقامات امریکا، اسراییل و برخی مخالفان عجولِ ج.ا.ایران وقعی ننهادند، و توجهی نکردند.
مخالفانی که در وقت ناشناسی نابخردانهایی، هنگامه تهاجم خارجی به حقوق و مرزهای کشور را، زمان تسویه حساب خود با ج.ا.ایران قرار دادند و... اما این مردم، تمام این فرصت بزرگ، و این درخواستهای بی پرده، و به طمع اندازنده را، در هنگامه دفع تجاوز خارجی، بی پاسخ گذاشتند، که یکصدا میگفت «اکنون نوبت مردم ایران است»، که بشورد و بشوراند و درهم ریزد و...
این مردم مظلوم و نجیب، و البته وقتشناس، و آگاه، دست امریکا (اسراییل) را خوانده بودند، و عاقبت ملتهایی چون عراق، لیبی، افغانستان، سوریه و... که در هنگامه تجاوز خارجی، آزادی و حقوق خود را میجستند را، دیده و عبرت گرفتند، کشورهای متجاوزی که در حمله خود به نظام ج.ا.ایران، اکنون توان ملی، زیرساختههای ملی، توان دفاع ملی، دانش و حاکمیت ملی، و میدان مانور بین المللی ملی، دانشمندان امور ملی، و در یک، کلمه داشتههای راهبردی ملی ایران و ایرانیان را هدف گرفته بودند را، ناکام کردند،
و این چنین بود که ایرانیان حرکت وقت ناشناسانهایی در این بحران نداشتند و در این هنگامه هجوم بیگانه، به درستی، تمام طلب خود از حاکمیت خود را به کناری نهاده، و خواستههای به حق خود را، در دوره جنگ نادیده گرفته، و فرصت دادند که مدافعان مرزهای کشور، از داخل، خیالی راحت داشته و قدرت خود را در میدان دفاع جانانه از حریم کشور صرف کنند، و نگران حسابهایی که با مردم خود دارند، نباشند، و ششدانگ توجه و اندیشه خود را در دفع تجاوز ببینند و صرف نمایند.
اکنون پس از آتش بس، و آرام شدن شرایط، نوبت حاکمیت ج.ا.ایران است که این همدلی ملی بین حاکمیت و مردم ایران را که در اثر هجوم بیگانه به دست آمده است را، به رسمیت شناخته، قدر دانسته و..، و در رویهها و اندیشههای متضاد و یا متجاوز به حقوق و آزادیهای مردم تجدید نظر کرده، از هزینه کردن ج.ا.ایران، ایران و ایرانیان به پای افراطگرایان مشکوک و منحرفی همچون جبهه پایداری و اندیشهها و گروههایی از این دست، خودداری نماید،
افراطگرایانی که حضورشان در پایههای قدرت ملی، نتیجه دست اندازیها و فیلترهای تنگ شورای نگهبان در روند انتخابات این کشور است، که گلوی حق انتخاب گسترده و آزادانه مردم ایران را از میان نخبگانش فشرده، زمینههای حضور این اقلیتها را در مراکز پایهایی کشور فراهم کرده، دلسوزان به سرنوشت ملت را از حق حضور در صحنه ساخت و هدایت جامعه خود محروم میکند، و افرادی را در عین اقلیت بودن، بر سرنوشت اکثریت کشور حاکم کرده، شکاف بین مردم و حاکمیت را ایجاد، و گسترش و ژرفا میدهد، و دشمنان را در طمع نابودی کشور میاندازد و...
و چنین روند و اندیشههای مشکوکی را پرورش داده فربه میکند، تا آزادی و حق اعمال نظر، حق تعیین سرنوشت، حق انتخاب، حق رفراندوم و... را از مردم ایران ستانده، و در حالیکه باید این مردم «ولی نعمت» تمام خدمتگزاران و مستاجران کرسیهای قدرت در کشور (حاکمان، قانونگذاران، ناظران، مجریان، مدافعان، داوران و...) باشند، به گلههایی از آدمهای عوام تبدیل، که طبقهایی از جامعه، حق چوپانی و رمهداری مشروع و مادام العمر بر آنان یافته، و بر سرنوشت، آینده و حال آنان حاکم شوند، و گردش قدرت در کشور مسدود، نخبگانش متواری، پاکسازی، خالص سازی، و در کُنج زندان، و یا خانههای خود محروم، و یا متواری کشورهای دیگر شوند، نهادهای انتخابی خالی از نمایندگان اکثریت و...
که این میشود که اکنون شاهدیم.
لذا حاکمیت باید وفاق ملی را در نظر گرفته، دامنه طرفهای مشورت، در اتخاذ تصمیمات آینده خود را گسترش داده، در عبور ایران از این پیچ و خطر تاریخی، از مشاوران ملیگرا و وطن دوست و اندیشمند کشور سود جسته، از کوته مغزانی که کشور را به این پرتگاه خطر بردند، دوری گزیند، آنانیکه ایران را در عملیات «توفان الاقصی» و از این دست نابخردیهای مشکوک و تلهوار درگیر کردند، و هزینههای بزرگی را بر دامن کشور و مردم ایران نهادند و...
اکنون زمان عبور از این اشتباهات راهبردی و اصلاحات اساسی در ساختار تصمیمسازی کشور است که سرمایه انقلاب، ایران و ایرانیان را این چنین نابود کرد و... حرکت درست در این مسیر است که آتش بس را فرصتی دیده، تا عبوری کم خطر به صلح داشت، صلحی که منافع و امنیت ایران و ایرانیان را تامین کند، نه منافع کاسبان تحریم، کاسبان جنگ، کاسبان بازار دین، کاسبان ایدئولوژیهای جورواجور، کاسبان قدرت که هر یک خود را حق مطلق دانسته، خود را محور، و انقلاب، ایران و ایرانیان را فدایی خود میبینند و از کشته شدن نیمی از مردم دنیا نیز، در مسیر اهداف ناروشن خود ابایی ندارند.
شاهرود - 4 تیرماه 1404