شکل گیری دولت عجیب و غریب و پر حرف و حدیث آقای ابراهیم رئیسی، و مجلس اقلیت، تحت زعامت جناب سردار قالیباف، بر آیند یک تصمیم بود، که از سوی هسته سخت قدرت، برای پایان دادن به چند دوره شکست خود، در برابر اقبال گفتمان اصلاح طلبی و تحول و تغییر خواهی نزد افکار مردم ایران، اتخاذ و اجرا شد.

چنین روندی تمامیت خواهان راستگرا را بر آن داشت تا با برنامه ریزی دقیق و کامل، گفتمان و ظرفیت دمکراتیک انقلاب و قانون اساسی را که ناشی از بُعد جمهوریت و ماهیت مردم مدارانه آن بود را عقیم نموده، و با دستکاری های شبه قانونی خود ناشی از نظارت استصوابی، مردم را از چرخه تقسیم قدرت در کشور خارج نمایند، چرا که حتی برگزاری چند دوره انتخابات پر حرف و حدیث نیز، آنان را مطمئن ساخت، که حتی توان همآوردی در شرایط نسبتا دمکراتیک در پای صندوق های رای، در برابر جهت گیری افکار عمومی جامعه را نداشته، و در صورت ادامه این وضع باز هم همچون قبل، شکست های مفتضحانه دیگری را تجربه خواهند کرد،

لذا دست به کار شده، و قوانین دست و پا شکسته جاری در زمین بازی انتخاب و انتخابات را تعطیل، و در یک مهندسی آشکار انتخاباتی، این ابزار نیم بند صندوق رای را نیز از دسترس حریف قدرتمند اصلاح طلب خود و عمومیت مردم خارج کردند، و آنان را به نوعی از زمین بازی اخراج کرده، و بدین طریق هم مجلس ملی و هم دولت را در یک دوپینگ بزرگ و آشکار، به صورت یکدست از آن خود کردند.

این روند خود از خطرناک ترین روندها در استحاله قانون و نظم، در تقیسم قدرت در جوامعی است که اُفتان و خیزان میل به سمت دمکراتیزاسیون دارند، و این وقفه ایی دردناک در روند کسب حق تعیین سرنوشت، به خصوص برای مردم مظلوم ایران و جامعه استبداد زده آن است که در دوره بیش از صد ساله اخیر، سه انقلاب بزرگ و خونین را (انقلاب مشروطیت، انقلاب ملی شدن صنعت نفت، انقلاب 1357) برای کسب این حق، به سامان رساندند، و متاسفانه هر بار بعد از پیروزی، دستی آنان را از این حق دور و محروم کرد،

در چنین جامعه ایی می توان این حرکت راستگرایان را، نوعی کودتای بدون خونریزی قلمداد کرد، که ظرفیت های جمهوریت را عقیم می کنند و روند تقسیم قدرت را از طریق مجاری قانونی و دسترس مردم دور کرده، و آنرا مخفیانه، و از طریق سازوکارهای شبه قانونی، در پستوهای تاریک دالان های فعالیت باندهای قدرت حل و فصل می کنند و نمایندگان مردم، در قوه مجریه و مجلس ملی، توسط این باند ها، و در سلسله مراتب آن در این پستوها و توسط باندهای فاقد شناسنامه و پاسخگویی حاکم، در نهادهایی همچون شورای نگهبان و... از بین افراد، در دو طبقه روحانیت و نظامیان، و وابستگان آنان تعیین و تقسیم می شود.

البته گرچه در زمان انتقال قدرت، خون سرخی بر خیابان های پایتخت نریخت، اما وقتی جامعه با نتایج آن مواجهه شد، علاوه بر صدها خونِ سرخی که از جوانان، نوجوانان و... زن و مرد، سنگفرش خیابان ها شهرهای مختلف کشور را رنگین کرد، میلیون ها نفوس کشور را نیز قربانی این نوع از جابجایی نابخردانه قدرت، و چنین سیاست هایی نمود، و کشور را با دورنما و افقی تیره تر از قبل مواجهه کرد، اقشار بزرگی از مردم "با پنبه سر بریده شدند"، و کشور از وجودشان محروم، و یا در جامعه خود بی اثر شدند، چه آنان که مجبور به فرار و مهاجرت شدند، و چه آنان که در اثر فقر و فلاکت در طبقات اجتماعی کشور جابجا شدند، و در یک سیر نزولی از طبقه متوسط، به طبقه فقیر افتادند، و حجم طبقه متوسط جامعه به شدت آب رفت و کوچک شد، و علاوه بر گسترش طبقه فقیر جامعه، عده زیادی از آنان را به حجم طبقه دچار فقر مطلق روانه کرد، صنایعی که تعطیل شدند، امکانات و آزادی هایی که از مردم گرفته شد، حقوقی که ضایع گردید، فضایی که بسته تر شد و...

 علاوه بر این، در روند اجرای این فرایند نامتعادل و ظالمانه انتقال قدرت، مفاهیم ارزشمندی همچون انقلابی گری و... دچار خسارت های جبران ناپذیری شدند، و انقلابی بودن که در بطن خود، قیام و سرکشی علیه نابرابری و امر منکر (فساد، چپاول، وابستگی به استکبار جهانی، اختلاس، سو استفاده از اموال عمومی، ظلم و...) را داشت، به مفاهیمی از جمله پیرو محض بودن، مرید شدن، گوش به فرمان بودن، مطیع شدن، کر و کور و لال شدن در برابر کجی ها و... قلب شد و تغییر ماهیت و مفهوم داد.

و رهبران متفکر انقلابی جای خود را به کسانی دادند که از خود نه تفکری داشتند و نه خط مشی و اخلاق حکمرانی را بر می تافتند، کسانی جای اقطاب انقلابی اصیل سابق را گرفتند، که به جز ماندن در گردونه قدرت به هیچ نمی اندیشند، نه شکستن معیارهای دینی، آنان را حالی به حالی می کند، نه از ویران شدن معیارهای انسانی و اخلاقی و زمامداری و... خمی در ابروی آنان می توان دید.

کوتوله های تشنه قدرتی که از میان درس های مختلف روزگار، تنها فن و تکنیک های نشستن بر کمینگاه فرصت ها را خوب بلندند تا در کسب مدارج پست های اجرایی از هم سبقت بگیرند و با موج سواری های ناشی از کشته های افتاده بر صحنه نبردِ قدرت، سهم خود، خانواده، جناح و باند شان را در مدار کسب و افزایش قدرت اقتصادی، سیاسی و اجرایی ارتقا دهند، فارغ از اینکه نگران کشور، انقلاب، مردم، آینده، حتی خودشان باشند، که در چنین مکتب فکری و عملی چه عاقبتی در پیش خواهند داشت.

 در فضایی، که نهادهای قدرت جولانگاه بکش بکش های تقسیم قدرت شده است، برخی دست اندرکاران دلسوز شاغل در مراکز بنیادین جامعه همچون "نهاد علم" که فضایی سالمتر دارند، با درک شرایط موجود، فریادی از سر درد می کشند، از آنچه شاهدند و بر جامعه می رود، چرا که نهاد علم بر عکس نهاد قدرت، نهادی ذاتا آزایخواه، آزادمنش، آزاد اندیش است، و عرصه علم، بدون آزادی اصلا دیگر از ماهیت خود خالی است و علم ذاتا با شک، سوال، تحقیق و بیان بدون ترس نتایج تحقیق و تفکر جریان می یابد، و آزادی لازمه بقای جامعه علمی است.

 حال آنکه برعکسِ جهانِ علم، عرصه قدرت، در جهان سوم، عرصه ساخت افراد، تفکر و روندی است که مطیع به گفتمان حاکم، دور از شک و تردید و سوال و خلل، واجد مشخصه اطاعت محض از نظر جاری در هسته اصلی قدرت است، لذا بازیگران عرصه قدرت، در جهان توسعه نیافته، روند جامعه علمی را نه درک می کنند و نه توان تحمل آنرا دارند.

از این رو بازیگران عرصه قدرت در تماشای روند موجود در جامعه علمی، و فریادهایی که از سر دلسوزی از سوی صحنه داران عرصه علم بلند است، آنرا بر نتافته و تحمل نمی کنند، و راه برخورد با آن را تجویز می کنند، و ساده ترین راه که همان روند پاکسازی دانشگاه را از چنین چشمه های انذار و اعلام خطر است، را در پیش می گیرند، چنین افرادی که در روند قدرت تربیت و گزینش شده اند، استقلال جامعه علمی و دانشگاهی را نمی فهمند، و خالص سازی و روند موجود در ساحت قدرت را، برای ساحت علم نیز لازم دیده و بدان تسری می دهند،

روند اخراج اساتید و دانشجویان معترض و دگر اندیش در دانشگاه ها و... در چنین روندی است که شکل می گیرد و اجرایی می شود و ما آنرا در تابستان 1402 و در زمان تعطیلی دانشگاه و عدم حضور صاحبان دانشگاه یعنی دانشجویان شاهدیم، و سروهای بلند دانش و وجدان اجتماعی، با تبرهای خالص سازی دانشگاه از اغیار، بریده و نقش بر زمین می شوند. چنین تیشه ایی از ناحیه ارباب قدرت، بر ریشه ساحت علم و اهل آن، در هر جامعه ایی، آن را از زندگی و بالندگی باز خواهد داشت، و خط بطلانی است بر تمام ادعاهایی که پیش از این از کرسی آزاد اندیشی و... در دانشگاه سخن می گفت، این روند مرگ ساحت علم است که جریان دارد، و مرگ ساحت علم یعنی پسرفت در قعر چاه جهل و نادانی، خاموش شدن دستگاه هشدار دهنده ایی که هر هشدارش هزاران میلیارد خسارت مالی و فرهنگی را از جامعه دور می کند.

سابقه چنین روندی را تنها در رژیم های کمونیستی می توان دید که ایدئولوژی، تمام جنبه های زندگی جمعی آنان را به انقیاد خود می کشد و مضمحل، و در پای "ایده صاحب قدرت" قربانی می نماید. در صورت ادامه این روند، سرنوشتی چنین در انتظار ایران و ایرانیان خواهد بود، در غلتیدن در باشگاه جمعی از نظام های فاسد دیکتاتوری، چون رژیم های ایدئولوژیک چپ و کمونیستی (کره شمالی و...) که از آزادی و کرامت انسانی و اخلاق انسانی در آن جوامع بویی شنیده نمی شود، در این جوامع امر پیشوا در صدر، و همان قانون است، و در نبود قانون مدون و بستن جامعه به پای اوامر متضاد و متعارض پیشوا، مردم هیچ کرامت و شخیصت انسانی ندارند، مثل همان گوسفندانی اند که به چوپانی سپرده شده اند، تا آن چوپان بر اساس مصلحت و دغدغه معیشت خود و اهل خود، از آنان بهره جوید.

نهاد علم مرکز آزادی اندیشه و بیان است، این بوق هشداری مهم برای هر جامع سالمی است که رو به پیشرفت دارد، و خواهان دیدن خطر و چاره برای آن است، این امکان را کسانی از جامعه می گیرند که به دنبال ایجاد فضایی مردابی و متعفن و مملو از جهل و ناآگاهی برای مردم خود هستند، چنین جامعه و رهبرانی در تعفن گمراهی و جهل و ویرانی ناشی از آن خواهند پوسید، هیچ سیستم اندیش عاقلی، خود و جامعه خود را از دستگاه های اعلام خطر و هشدار سالمی از این دست محروم نمی کند. دانشگاه و ساحت علم چشم های بینا و صادق هر جامعه درستی هستند که هرگز این چشم را نباید کور کرد.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
افزایش دزدی در ایران بررسی آمار‌های رسمی منتشر شده نشان می‌دهد میزان سرقت در پنج سال گذشته ۴ برابر ...
- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
بی‌بی‌سی دروغ می‌گوید، اما... رحیم قمیشی دو روز است روایتی از رسانه انگلیسی بی‌بی‌سی در فضای مجازی...