می توان "صحنه آرایان" را حداقل به بازنده این انتخابات تبدیل کرد
  •  

26 خرداد 1400
Author :  
عبدالناصر همتی

با شعار "زمان میدان داری مردان میدان رسیده است" چنان وانمود می کنند، که انگار هیچگاه میدانی را در اختیار نداشته اند، حال آنکه همیشه "میدان دار" بسیاری از ناکامی های این کشور، ملت، و انقلاب، به صورت ثابت بوده و هستند و در دوره "معجزه هزاره سوم" شان، یک میدان به وسعت تمام ایران، از مقامات انتصابی و انتخابی، با تمام امکانات کشور در اختیارشان بود، و هر آنچه خواستند کردند، و هر شعاری خواستند دادند، هرکس را خواستند گماردند، هرکس را نخواستند برداشتند و... و متاسفانه کشور را ده ها سال به عقب بردند، و در اوج فلاکت، بدهی، در هم ریختگی، ویرانی، بی برنامگی و... تحویل دیگران دادند،

دولت بعدی، و میراث دار این همه خسارت، هشت سال زحمت کشید، تا حداقل سنگی که همان ها به چاه بی تدبیری ها و... در روابط خارجی ایران انداخته بودند را خارج کند، اما خسارت چنان عظیم بود، و شرایط جهانی و داخلی را چنان بر هم زدند که، این نیز به رغم موفقیت های فراوانش، به سودهی کامل خود نتوانست رسیدن، هر چند ایران را از حالتی که صدام و عراق، در آخرین سال زمامداریش دچارش شده بود، و به نابودی او و کشورش انجامید، خارج کرد و...، چیزی که هیچگاه به مردم ایران گفته نشد، و همیشه روی ضعف های برجام مانور رفتند، و در این سال ها، با سو استفاده از بودجه و تریبون های ملی و مذهبی، در جهت منافع جناحی خود مانور تحمیق توده ها رفتند، و هرگز از پیروزی های ناشی از برجام، به مردم سخنی نگفتند و... تا منافع جناحی خود را دنبال کنند.

همان ها که آن صحنه ها را در آن هشت سال خسارتبار "دولت کریمه" اشان برای ایران و ایرانیان رقم زدند، امروز نیز صحنه را بزعم خود چنان چیده اند، که پیروزی کاندیدای مد نظرشان تضمین شده، قطعی و بی برو برگرد به نظر آید، همه را چون انتخابات مجلس قبلی خانه نشین کرده، گوی پیروزی را در عدم حضور مردم در پای صندوق های رای به راحتی ربوده، پیروز یک میدان ساختگی باشند، اما یک ملت، اگر بخواهد می تواند، آرایش صحنه ایی اینچنین رسوا و چیدمان شده را، چنان بر هم زند، که چون گذشته، ناکام شان کرده، از دستیابی به پیروزی کامل، محروم شان نماید؛ انتخابات سیزدهمین دوره ریاست جمهوری ایران، برغم تمام جفاهایی که توسط کسانی که باید پاسدار قانون و اساس باشند، در حق قانون، رقابت، انتخابات، انقلاب، مردم، جمهوریت و... صورت گرفت، می تواند به صحنه شکست "صحنه پردازان" و "صحنه آرایان" این چنینی اش تبدیل گردد؛

امروز حقیقت عریان سو استفاده جریان سیاسی موسوم به "اصولگرایان" (که خود را بدون مسما و حقیقت درونی "جبهه انقلاب" می نامند)، که مادام العمر دستگاه های حاکمیتی، ملی، مذهبی، نظامی، فرهنگی و... را در اختیار خود  گرفته اند، بر کمتر ناظر آگاهی پوشیده است، آنان که بدین وسیله سو دهی قدرت را به سمت کسانی که آنها را از خودی های شان تلقی می کنند، هدایت می کنند، و شاید به همین دلیل است که امروز تحول خواهی، اصلاح طلبی، دگرگونی خواهی و... شاه بیت حرف بسیاری از دلسوزان به کشور و انقلاب بوده، و این روزها دیگر به هدف آنان تبدیل شده است. امروز دیگر بسیاری بر این نقصان های بی پرده، آگاه شده، و بر نادرستی و انحراف آن پی برده اند، و گرچه بسیاری را، از احتمال بروز تغییر در این وضعیت، ناامید کرده اند، اما برغم شرایط روشن پیش گفته، از شر مشکلات ساخته شده توسط "صحنه آرایان"، نباید به دامن مسببین آن پناه برد، و تسلیم و ناظر بی حرکت صحنه پردازی های آنان گردید، باید از هر ابزار ممکن، برای ناکامی شان، سود جست، حتی از میدان رای و حق یک رای که برای عقیم کردن آنان، می توان به صندوق انداخت، نباید حتی از آن هم صرف نظر کرد، و دست بسته، تسلیم و شاهد و ناظر پیروزی کامل آنان گردید.

هر چند صحنه پردازان تمامیت خواه و قدرت طلب اصولگرا، این بار حتی انتخاب کنندگان را از معامله همیشگی "انتخاب بین بد و بدتر" نیز محروم کردند، و با حذف حداکثری از آنان که برای تغییر آمده بودند، و می توانستند دل و رای ها را بدین سمت تجمیع کنند، صحنه را چنان چیدند، که پیروز قطعی میدان، تنها کاندیدای مد نظر تمامیت خواهان اصولگرایان به نظر آید، اما سو استفاده گران از منصب پاسداری از قانون و اساس، افرادی را که جهت چینش دکور این رقابت نمایشی، در این دوره، از بین نمایندگان اصلاح طلب، اعتدال گرا، و از بین تحول خواهان برای این نمایش انتخاباتی، انتخاب کردند، خوشبختانه این توانایی را از خود نشان دادند که می توانند، حتی در یک چینش تیمی کاملا نابرابرِ دو به پنج هم، پیروز میدان مظلومیت، با تکیه بر توان، تخصص و شخصیت مستحکم، و اندیشه و منطق استوار خود، و از جمله میدان رقابت باشند.

دکتر عبدالناصر همتی در مصاف با تعداد زیاد رقبای اقتدار طلب اصولگرا، که تقسیم کار شده و از پیش برنامه ریزی کرده، در مناظرات و انتخابات به صورت پوششی حضور یافتند، نشان داد که، هم دردها را می فهمد، هم بر خود چنان مسلط است، که اسیر چینش ها و حملات نابرابری از این دست قرار نمی گردد، و مقهور نام های بی مایه، اما مملو از باد تبلیغ رانتی و دوپینگ های پروپاگاندای رسوای قدرت نمی شود، و اگر مردم ایران نیز پشت او را در این انتخابات پر کنند، می تواند در یک حرکت بزرگ، پیروز برنامه ریزی شده میدان را به شکست خورده آن، تبدیل نماید، و میدانی را که برای پیروزی فرد دیگری توسط صحنه آرایان، چیده اند را به صحنه شکست آنان مبدل سازد.

همتی یاران پوششی و اضافی وارد شده توسط ناداور میدان را، خوب شناخت، و در میدان تنگ رقابتی نابرابر که برای او ایجاد کردند، رقیب را در فرصتی بسیار کم، حتی در زمین بزرگی که برای او مهیا کردند، زمینگیر کرد، مقهور منطق و صلابت تخصصی خود نمود، او نشان داد این توانایی را دارد، که حق را در کمترین زمانی که در اختیار دارد، به نمایش در آورده، توان پوشالی حریف را به رخش کشیده، آنرا به دیگران به خوبی نشان دهد، دکتر عبدالناصر همتی توانست، در اوج کمبودهایی که در این رقابت نابرابر برایش تدارک دیده بودند، عرصه را بر کسانی که عرصه ایی بدین فراخی برای شان چیدند، تنگ کند، و پیروزی منطق و تخصص علمی را، بر شقوق دیگر تبلیغ و پروپاگاندای رسوای جناحی اقتدار طلبان و... را به خوبی نشان دهد.

حجم تبلیغات باور نکردنی آقای سید ابراهیم رییسی، در کل کشور، نشان می دهد، ثروت و امکانات بسیار فراوان، و خارج از تصوری، متصل به جیب های بسیار بسیار بزرگ، پشت انتخاب او به عنوان رییس دولت آینده قرار گرفته، اما همه این تبلیغات را عصای موسایی، به بزرگی رای یک ملت، می تواند برهم زده، و نقشه ها را نقش بر آب کرد.

ملت ایران می تواند، آنان را ناکام کند، قبل از این هم، بارها با حضوری حماسی، این مشت آهنین خود را به رقیب، نشان داده اند، ممکن است کار مردم ما با انتخاب امثال همتی ها به سامان نرسد، که نخواهد رسید، چرا که میدان و میداندار کشور سال هاست که دولت در سایه با امکانات بسیار زیاد مالی مملو از سلاح، رسانه و پول است، اما می توان، حداقل حریف تمامیت خواه را که کشور، انقلاب و مردم ایران را بدین سمت انحرافی برده است را، ناکام کرده، می توان زیر میزی را زد که برای پیروزی یک کاندیدای خاص چیده اند، این است که برغم تمام آنچه که همه ناظران آگاه از آن اطلاع داریم، اما به اندازه رای خود، می توان در امر چشاندن مزه شکست، به "صحنه آرایان" در این انتخابات مشارکت کرد،

در انتخابات مجلس فعلی هم که گرداگرد صندوق های رای را ترک کردیم، متاسفانه دیدیم که دریدگان بی حیای سیاسی، به روی خود نیاوردند، مجلس در شان ملت ایران که هیچ، حتی از حداقل های ناچیز هم بی نصیب شدیم، نتیجه قهر با این وسیله ی حداقلی تاثیرگذاری، ایرانیان را دچار ضرر بسیار مضاعف و جبران ناپذیر می کند، گرچه اصولگرایان تمامیت خواه، تمام پست های انتصابی را از آن خود کرده، و از امکانات آن حداکثر سو استفاده ممکن را می کنند، اما مردم ایران نیز به رغم نداشتن ابزارهای مناسب، با رای خود گاهی می توانند، زیر میزی را بزنند، که برای پیروزی اقتدارطلبان چیده اند، و با رای خود علیه تمامیت خواهان، قیام به اعتراض کرده، و با رای خود این صحنه چیده شده را، به صحنه شکست آنان تبدیل نمود، و آنان را به ناکامان این میدان تدارک دیده شده برای پیروزی، تبدیل کرد.  

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (21)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

جامعه شناسی نافرهیخته‌گی در ایران امروز
مهران صولتی
در روزهای اخیر رفتار نافرهیخته و به دور از نزاکت علیرضا منادی سفیدان، رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در مواجهه با جمعی از معلمان مطالبه گر خوزستانی موجی از واکنش ها را در شبکه های اجتماعی به دنبال داشته است. پیش از این هم سیلی زدن علی اصغر عنابستانی به سرباز پلیس راهور در سال ۱۳۹۹ سروصدای زیادی در کشور ایجاد کرد. اگر چه استاندارد فرهیختگی در میان مسئولان به ویژه از دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد همواره رو به افول بوده است ولی واقعه اخیر می تواند فتح بابی برای طرح این پرسش باشد که چرا در دوره مسئولیت انقلابی ها با افزایش چنین برخوردهایی مواجه شده ایم؟

کاهش اتکا به آرای مردم: جمهوری اسلامی با گذار از استراتژی افزایش مشارکت- نتیجه نا مطمئن طی چهاردهه گذشته اکنون چند سالی است که استراتژی کاهش مشارکت- نتیجه مطمئن را در انتخابات مختلف برگزیده است. راهبرد جدیدی که با حضور انتخاباتی پرشور مردم وداع گفته و خلوص را جایگزین توانمندی نیروهای سیاسی راه یافته به مراکز اجرایی و تقنینی کرده است. پرواضح است که با کاهش سیستماتیک اتکای سیاسیون به آرای مردمی در سایه نظارت استصوابی تلاش نمایندگان برای جلب رضایت شهروندان هم دچار افول شده است.

افول جایگاه سیاست مداران: از فروغی و غنی، تا منادی و رسایی تاریخ ایران مسیر بلندی از حرکت به سوی انحطاط را پیموده است. دورانی که در آن سیاست مداران به حاشیه رفته و غوغا سالاران بر اریکه ها تکیه زده اند. این در حالی است که در جمهوری اسلامی هم هر چه جلو تر آمده ایم شاهد تقلیل سیاست به حکومت و تلخیص سیاست مداری به پرده داری قدرت بوده ایم. به بیان دیگر هر چه بر وسعت مداخله گری حکومت افزوده شده دامنه سیاست ورزی محدودتر شده است.

ترجیح وفاداری بر تخصص: با تسریع روند خالص سازی در دوسال اخیر تخصص به حاشیه رانده شده و وفاداری به تدریج جایگزین آن شده است. در چنین وضعیتی نظام سیاسی بقاء را برارتقاء ترجیح داده و می کوشد تا برای مقابله با بحران های داخلی و خارجی بر شمار وفاداران خود بیفزاید. افرادی که الزاما مقید به رعایت قانون نبوده و عمدتا آتش به اختیار عمل می کنند. حالا دیگر روشن است که خروج از چارچوب تخصص و غرقه شدن در دریای هواداری می تواند به افزایش نافرهیختگی در میان نیروهای وفادار به نظام سیاسی موجود منجر شود.

نگاه ارباب صفتانه به مردم: در جامعه ای که به نحوی دیرپا از استبداد رنج برده و توازن میان حکومت و جامعه همواره به سود اولی بوده است مردم هیچ گاه از نقشی موثر در سیاست گذاری ها برخوردار نبوده اند. در چنین وضعیتی است که تداوم رابطه ارباب - رعیتی میان اقلیتی فرمانده و اکثریتی فرمانبر اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.  همان موقعیتی که منادی سفیدان را وا می دارد تا نافرهیختگی خود را در قبال معلمانی که از راه دور خود را به دفتر او رسانده و حتی شب قبل را در خیابان به صبح رسانده اند به نمایش بگذارد.

@solati_mehran

This comment was minimized by the moderator on the site

هادی مهرانی @hadimehrani1 · 58m
به رای دادن یا رای ندادن مون کاری ندارم اما باید عواقب اتفاقات از ۲۹ خرداد به بعد رو بپذیریم و دیگه اعتراض نکنیم چون خودمون خواستیم با مشارکت حداقلی تندروها سوارمون بشن بزنید_زیر_میز نجات_ایران همتی_برای_ایران


emad_baghi عمادالدین باقی @emadeddinbaghi · 10h
حکومت کم‌کم خودش را برای پذیرش واقعیت های تازه آماده کند ولو اینکه برایش تلخ باشد.


Flag of IranAbdollah Ramezanzadeh @abdollahram · 19h
انصراف پوششی ها موجب وسوسه رای دادن می شود!



سعید حجاریان @Saeedhajjarian · 7h
فرآیند انتخابات و مهندسی آن را می‌توان به ماجرای اتوبوس_ارمنستان تشبیه کرد. مردم به تور تفریحی شورای نگهبان دعوت شده‌اند، راننده مامور قرار است در گردنه حیران بیرون بپرد و مردم و آرزوهای‌شان را به ته دره بفرستد اما همه مسافران خواب نیستند.


داوود حشمتی @heshmatid · 17h
بهزاد_نبوی: اگر ادعای انقلابی‌گری میکنید، من با این کمر خمیده وسط میدان هستم. ولی شما که نمی‌آیید. من انقلاب کردم. شماها اهلش نیستید.



سيّدعطاءالله مهاجرانى @MohajeraniSayed · 9h
هر صفحه تلگرام، اينستاگرام، توييتر، هر تلفن، هر يك از جوانان و نوجوانان، هر كدام از ما كه نسبت به آينده كشور اميد و دغدغه داريم. مى خواهيم موقعيت بهترى در زندگى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و سياسى داشته باشيم. از كشورهاى منطقه، از تركيه نه ژاپن و كره جنوبى عقب نمانيم. رأى به همتى!


عباس عبدی @abb_abdi · 18h
هر کس رای می‌دهد یا نمی‌دهد اگر بر اساس وجدان و آگاهی به این نتیجه رسیده همان کافی است و آسوده زندگی کند. ما_اصلاحطلبان



sadeghZibakalam @sadeghZibakalam · 7h
برخلاف خیلی‌ها که انتخابات را بیفایده میدانند،تا همین جا هم یک فایده مهم داشته.یادتان هست اعتراضات آبان ۹۸را میگفتند کار منافقین،آمریکاوسلطنت طلبهابود؟الان معلوم شده که نتیجه سوء مدیریت دولت خودمان بوده که تازه عذر خواهی هم نکرده.معترضین هم نه اراذل اوباش که مردم بودند.


محمود صادقی @mah_sadeghi · 17h
به نظر من تردیدی نیست که تشویق مردم به شرکت در انتخابات و قدردانی از انصراف آقای مهرعلیزاده از سوی شخصیت‌های اصلاح ‌طلب، مخصوصا سیدمحمد خاتمی، منصرف به حمایت از #همتی است. در عین‌حال اگر حمایت صریح‌تر و با ذکر نام باشد قطعا ترغیب‌کننده تر خواهد بود.


هادی مهرانی @hadimehrani1 · 7h
کشور قشنگی داریم ها شما فکر کن پدر رد صلاحیت میکنه پسر حمایت میکنه Face with tears of joy
علی جنتی از همتی حمایت کرد .


آموزگار @royaahmady55 · 21h
یاحسین!!!!! بمیرم برات ایران خدایا ایران رو به خودت سپردیمThinking facePensive face


Mohamad Ali Abtahi @abtahi_m · 18h
از این کلیپ #همتی خیلی خوشم آمد.
ساده.روان. آدم معمولی که متکی به قدرت آدمهای معمولی جامعه است.
چه می خواهید رای بدهید یا ندهید، شنیدنی است.



محمد جهانگردFlag of Iran @jahangardam · 17h
همتی خیلی تنهاست. واقعا مظلومه


Mohammad Fazeli @Mfazeli114 · 7h
برخی مخالفان رأی دادن می‌گویند راه حل مسائل صندوق رأی نیست، بلکه مشارکت مدنی و راهکارهای جامعه‌محور است. خب، این مشارکت مدنی و کار جامعه‌محور در زمان دولتی که آزادی بیشتری بدهد، دشوارتر می‌شود؟ مشارکت انتقادی با کنش جامعه‌محور تعارض دارد؟


هادی مهرانی @hadimehrani1 · 11h
چریک پیر بهزاد نبوی اعلام کرد : من اطلاع دارم آقای #ظریف وزارت خارجه دولت #همتی را قبول کرده‌اند.


سینا جهانی @sina_jahaani · 8h
برجام، نتیجه تلاش هشت‌ساله تیم دیپلماسی غیور ایرانی است. با رأی به #همتی میوه این توافق رو از گزند نااهلان غیرمتخصص محفوظ نگه داریم.
آینده ایران، فردا در برگه رأی شما نوشته خواهد شد. بزنید_زیر_میز


anis salehi @AnisSalehi · 3h
ما برای رسیدن به آرزوهایمان،کنار هم هستیم همتی_برای_ایران


معصومه ابتكار @ebtekarm_ir · 3h
سید محمد خاتمی: ملت همت کنند وبازی تحمیل یک نامزد را به نفع جمهوریت برهم بزنند ...



Akbar Ganji @GanjiAkbar · 2h
۱) همتی: از تهران به سراسر ایران؛ به همه اقوام و مذاهب و گروه ها و به همه هم‌میهنانم سلام عرض می کنم. حکومت و اصول گرایان حذف مردم از عرصه را برنامه ریزی کرده اند. من مقابل این جریان ایستاده ام تا مردم با رأی شان حذف نشوند.....
۲)با رأی خود نشان دهید که زیر بار اقلیتِ حذف کننده ی قدرتمند نخواهید رفت.قدرتِ من محصولِ مردمِ بی قدرت است. من در مناظره ها گفتم در برابر ۵ نفر به رهبری ابراهیم رییسی و نامزدهای کمکی اش هستم. اگر پیروزی رییسی را قطعی می دانند چرا پوششی ها را یکی یکی به نفع او کنار می گذارند؟...
آنان نگران چه هستند؟ نگرانند آنند که مردم قهر کرده ی با صندوق های رأی ممکن است بیایند و با رأی به من رییسی را شکست دهند


محمدرضا عارف @ir_aref · 4h
ناکارآمدی‌ها و کج‌سلیقگی‌ها، مشروعیت و جمهوریت نظام و فراتر از آن امنیت کشور را با تهدید مواجه می‌سازد. عدم حضور در انتخابات، آب ریختن به آسیاب دشمنان این مرز و بوم و بازی در میدان مشروعیت سوزان و کج‌سلیقگان ضد ملت و منافع ملی است. من_رأی_میدهم

توئیت ها برای این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

‎زنی فقیر که کشورش را سرشار از ثروت کرد!
ایشون"حلیمه یعقوب" هستند؛ جوان ترین عضو خانواده ی ۷ نفری از نژاد مالایی از سنگاپور که پدرش را در ۸ سالگی از دست داد و پس از ۱۰ سالگی به همراه مادرش که صاحب یک غرفه مواد غذایی بود، کارهای خدماتی همچون شستن، تمیز کردن، پاک کردن میزها و ارائه خدمات به مشتریان را انجام میداد. اما اکنون رئیس جمهور سنگاپور است.
سنگاپور هم اکنون قوی‌ترین پاسپورت دنیا را دارد. یکی از ۱۰ کشور با پایین ترین نرخ مالیات در دنیاست. نرخ بیکاری در سنگاپور در زمان ریاست او به پایین‌ترین سطح رسیده است. حلیمه یعقوب هم زن است، هم مسلمان و محجبه! پس مشکل از کجاست که آن‌ها تا این اندازه پیشرفت میکنند و ما نه؟‎
ایکاش حداقل یک نفر از عناوین قطاری حبابی نداشتیم‎
بد به حالمان‎
به کسی یا کسانی باید رای بدیم که دیدیم چقدر زجر مان دادند و چگونه کشورمان را لگد مال کردند، حتی ... رحم نمی کنند‎
شما هم اتیش بیار آن شدید البته اشکال ندارد

یکی از خوانندگان این پست برایم نوشت
This comment was minimized by the moderator on the site

حماقت

انسان در زیر خورشید بطور کلی تغییر پذیر نیست و صد هزار سال دیگر انسانی که بوجود می آید ، همان انسان امروزی میباشد ، ولی شاید طرز آرایش موی سر و ریش و کلمات او تغییر کند .فقط یک چیز انسان هرگز تغییر نخواهد کرد و آن هم حماقت اوست و صد هزار سال دیگر ، انسانی که بوجود می آید ، مانند انسان دوره ما و آنهایی که قبل از ما در دوره اهرام میزیستند احمق خواهد بود و او را هم با دروغ و وعده های بی اساس میتوان فریفت ، برای اینکه انسان جهت ادامه حیات محتاج دروغ و وعده های بی اساس است و فطرت او ایجاب میکند که همواره به دروغ بیش از راست و به وعده های بی اساس که هرگز جامه عمل نمیپوشد بیش از واقعیت ایمان داشته باشد .
تا جهان باقی است نوع بشر احمق خواهد بود و فریب دروغ و وعده های بی بنیان را خواهد خورد ، منتها در هر دوره به مقتضای زمان یکنوع دروغ به او خواهند گفت و با یک عنوان جدید وعده های بی اساس به او خواهند داد و او هم با شعف و امیدواری ، دروغ و مواعید موهوم را خواهد پذیرفت و اگر کسی در صدد بر آید که او را از اشتباه بیرون بیاورد و بگوید اینکه به تو میگویند دروغ است و قصد فریب تو را دارند و بیا تا من حقیقت را به تو ارائه دهم ، انسان به خشم در می آید و آن شخص را به اتهام اینکه خائن و تبه کار است به قتل میرساند .
ایمان به دروغ و وعده های موهوم و بشارتهایی که هرگز جامه عمل نخواهد پوشید ، طوری با سرشت بشر آمیخته شده که انسان افسانه را بر وقایع حقیقی ترجیح میدهد و همین که یک نقال زبان میگشاید و نقل میگوید ، مردم اطراف او را میگیرند و با اینکه به چشم خود می بینند که وی کنار کوچه روی خاک نشسته ، با این حال وقتی صحبت از کشف گنج میکند و بشارت میدهد که زر و سیم عاید مستمعین میشود ، همه باور میکنند ...
سینوهه طبیب مصر @Library_Telegram

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

سید محمود میرلوحی: پرونده عیسی شریفی از دود و گل اندود هم گذشته و شفافیتی در آن نمی‌بینیم/ معلوم نیست که چرا دستگاه قضائی همچنان حاضر است برای این پرونده هزینه بدهد؟

Posted: 16 Jun 2021 03:20 AM PDT

پرونده عیسی شریفی از دود و گل اندود هم گذشته و شفافیتی در آن نمی‌بینیم
معلوم نیست که چرا دستگاه قضائی همچنان حاضر است برای این پرونده هزینه بدهد؟
پرونده‌های شهرداری در دوره قبل، می‌تواند یکی از ملاک‌های جدی برای محک بی‌طرفی و شفافیت قوه قضائیه در برخورد با فساد باشد
مجلس کنونی به گونه‌ای رفتار کرده که گویی، نمایندگان شوراها به جای نمایندگی مردم، باید منتخب نمایندگان در مجلس باشند

رویکرد مجلس یازدهم در انتخابات ششمین دوره شوراها با انتقادات گسترده فعالین سیاسی روبرو بوده و بسیاری از چهره‌ها، معتقدند که این رویکرد، موجب بسط و تعمیم نظارت استصوابی در این حوزه شده است.

سیدمحمود میرلوحی، عضو شورای شهر تهران با اشاره به این مسئله عنوان داشت: اتفاقی که در بررسی صلاحیت داوطلبان کاندیداتوری شورای شهر افتاد از نظر من، بدعت جدیدی است. قانون اساسی و قانون شوراها در این روند و رویکرد به شکل بی‌سابقه‌ای مورد تعرض جدی قرار گرفته است.

وی افزود: ما در پنج دوره گذشته شوراهای شهر و روستا، مجالس اصلاح‌طلب و اصولگرایی داشتیم که به امر نظارت در این حوزه پرداختند، اما چنین رویه‌ای در هیچ دوره سابقه نداشته است. اینکه این حجم و تعداد از چهره‌های مورد وثوق مردم اینگونه و با نگاه یکسویه از صحنه رقابت کنار گذاشته شوند، برای نخستین بار رخ داده است. در واقع، مجلس انقلابی، داوطلبان کاندیداتوری شورای شهر را از تیغ نظارت استصوابی عبور داد.

مجلس کنونی به گونه‌ای رفتار کرده که گویی، نمایندگان شوراها به جای نمایندگی مردم، باید منتخب نمایندگان در مجلس باشند

میرلوحی، یادآور شد: شاید به دلیل رویکردی که شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری دنبال کرد، این رفتار مجلس در انتخابات شوراها دیده نشد. متاسفانه مجلس کنونی به گونه‌ای رفتار کرده که گویی، نمایندگان شوراها به جای نمایندگی مردم، باید منتخب نمایندگانی در مجلس باشند که خود با ساز و کار نظارت استصوابی روی کار آمدند.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب، تصریح کرد: بر اساس اطلاعاتی که ما از شهرها و مراکز استان‌ها داریم، ظاهرا همین رویه با شکل زننده، علنی و نگران کننده دنبال شده است. این مسئله، پیامدهای گسترده‌ای دارد که بعد از انتخابات خود را نشان خواهد داد. آقایان توجه ندارند که روی کار آمدن افرادی که نه معتمد مردم که در واقع، معتمد نمایندگان مجلس هستند چه تبعاتی خواهد داشت.

وی همچنین در ادامه با اشاره به استعفای تعدادی از نمایندگان عضو هیئت نظارت، عنوان داشت: متن استعفای میرسلیم بسیار گویا بوده و بحث آن، تنها معطوف به یک مورد مربوط به یکی از آقایان نیست. شنیدم که ظاهرا رئیس هیئت هم اعلام کرده که او نیز استعفا خواهد داد. وقتی آقایان در بخش‌هایی که فلسفه وجودی آن‌ها اجرای عدالت بوده از مسیر اصلی خارج می‌شوند، این بخش‌ها از موضوعیت خارج می‌شوند.

میرلوحی، ادامه داد: اگر شوراها با مسیری که آقایان ترسیم و مهندسی کردند، یکدست شود از روز بعد از انتخابات و برای انتخاب شهردار، دعواها سر باز خواهند کرد. خواهیم دید که تا اول شهریور و استقرار شوراها، این زخم‌ها نمایان خواهد کرد.

پرونده عیسی شریفی از دود و گل اندود هم گذشته و شفافیتی در آن نمی‌بینیم

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب، همچنین اشاره‌ای نیز به ادعاهای رئیسی در مبارزات انتخاباتی داشته و با یادآوری پرونده‌هایی نظیر عیسی شریفی، خاطرنشان کرد: ما اساسا در این پرونده، شفافیتی نمی‌بینیم! واقعیت امر این است که پرونده عیسی شریفی از دود و گل اندود هم گذشته و شفافیتی در آن قابل ملاحظه نیست. اساسا، رسیدگی به پرونده‌های شهرداری دوره گذشته، یک مورد و دو مورد نبوده و پرونده شریفی، یکی از آن‌ها است.

وی افزود: متاسفانه، همچنان این ابهام و دغدغه وجود دارد که چرا در خصوص این پرونده‌ها، این رویکرد اتخاذ شده است. گویا که برای این پرونده‌ها، مصونیتی در نظر گرفتند که هنوز هم آهنین و پابرجاست.

معلوم نیست که چرا دستگاه قضائی همچنان حاضر است برای پرونده عیسی شریفی هزینه بدهد؟

میرلوحی در پایان نیز، تاکید داشت: پرونده‌های شهرداری در دوره قبل، می‌تواند یکی از ملاک‌های جدی برای محک عدالت، بی‌طرفی و شفافیت قوه قضائیه در برخورد با فساد باشد. به نظر ما، این رفتارها خیلی متفاوت بوده و معلوم نیست که چرا دستگاه قضائی همچنان حاضر است که برای این پرونده هزینه بدهد؟ افکار عمومی مرتبا سوال می‌کنند و از این رفتار قانع نمی‌شوند. به مردم که نمی‌توان گفت که آنگونه که ما فکر می‌کنیم، شما هم فکر کنید و قانع شوید!

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

چرا همتی نه!

Posted: 16 Jun 2021 03:24 AM PDT

مجتبی لطفی

جناب دکتر مطهری که تا چند روز گذشته به دلیل نبود کاندیدای اصلاح طلب، با شرکت در انتخابات، میانه ای نداشت در اطلاعیه­‌ای نوشته است به این دلایل به همتی رأی بدهید: «بهبود اقتصاد، سیاست خارجی،و محدود نشدن آزادی ها!»

هیچ کسی نداند جناب مطهری خوب می داند که سه حوزه مهم توسعه اقتصادی، سیاست خارجی و سیاسی، گلوگاههای مهمی است که خوی انحصار و اقتدار و رانت در کشور به هیچ وجه آن را در اختیار رئیس جمهور قرار نمی دهد. عجین بودن توسعه اقتصادی با دو حوزه سیاست خارجی و آزادی، قابل انکار نیست اما سیاست خارجی توسط چه کسی تعیین تکلیف می شود؟ رابطه با دنیا با تحفظ بر منافع ملی، در کجای منظومه تصمیم گیر سیاست خارجی جای دارد؟ جذب سرمایه و ایجاد شغل و کسب کار برای هم وطنان، با سیاست های سلبی استکبار ستیزانه و دخالت های منفعت سوز، در منطقه و جهان ممکن است؟ آیا جناب همتی این توان را دارد که در مقابل تفکرات سلبی و اقتدار گرایی ناعاقلانه در سیاست خارجی ایستادگی کند و آیا سابقه ای از وی در ایستادن بر سر مواضع سراغ دارید؟ آزادی های مشروع و مصرح در قانون اساسی و حقوق شهروندی به ویژه دگراندیشان سیاسی، خود معرکه آراست. در طول این چهل اندی سال به جز مقطعی در دوران خاتمی، توانستیم حقوق ملت در فصل سوم قاون اساسی را اجرایی کنیم؟ آزادی های مردم توسط کدام اردوگاههای پنهان و آشکار مورد تعرض قرار می گیرد و آیا جناب همتی از حسن روحانی قوی‌تر است که بتواند به قول خودش در مقابل پول، سلاح و رسانه بایستد؟! حسن روحانی قول داد حصر کروبی و میر حسین موسوی و زهرا رهنورد را بردارد، اما توانست و آیا اعلام کرد که چه کسی و چه کسانی نمی گذارند این حصر غیر قانونی ادامه یابد؟! اگر جناب همتی همین الان با مردم میثاق بندد و با جریان اقتدار با اسم و رسم اتمام حجت کند که اگر نتوانست، استعفا دهد، چرا که نه! ولی این پتانسیل در وی هست؟!

کوتاه سخن اینکه: اگر اصلاح طلبان (که فعلا برخی روزنامه نگارانشان دچار دریوزگی و بیعت با رئیسی شدند) تمامی تخم مرغ های خود را در سبد همتی بگذارند، اگر خوش بینانه رأی هم بیاورد! با کدام ضمانت به قول و قرارهایی که داد و می دانست نمی تواند انجام دهد، ملتزم خواهد بود؟!

اعتبار اصلاح طلبان گرچه تا میزانی در جامعه کمتر شده است، ولی بهتر نیست با دنده سنگین حرکت کرده، بگذارند این گردنه نیز با نیک نامی رد شود، بدون هزینه و کشت در زمینی که فایده مطلوبی ندارد؟ نشان به این نشان که تا این زمان، در میان آرای خاموش موجی برنخاسته است.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

چرا رأی نمی‌دهم؟

Posted: 16 Jun 2021 03:29 AM PDT

محمدجواد اکبرین

یک: قدرت در برابر قدرت

انتخابات در جمهوری اسلامی در دوره‌های قبل هم «انتخابات آزاد» نبود اما «رقابتی» بود و این آخرین کارکردِ باقی مانده از انتخابات بود. در این رقابتی بودن راهی وجود داشت تا با روش «قدرت در برابر قدرت» کسی را انتخاب کنیم که بتواند قدرت مطلقه را تا جایی مهار کند که جامعه بتواند نفس بکشد، شکل و جمع پیدا کند، سفره‌اش خالی نباشد و راه دشوار اصلاح و تغییر را ادامه دهد. این آخرین فرصت موجود در چارچوب نظامی بود که جمهوریتِ در حال احتضارش را تجربه می‌کرد.

«قدرت در برابر قدرت» یا همان «توازن قوا» به این معناست که اگر نامزدی در انتخابات باشد با کارنامه‌ای که نشان دهد اقتدار حقیقی و اعتبار حقوقی‌اش می‌تواند در برابر قدرت مطلقه گرهی از کار فروبسته‌ی ایران بگشاید باید به او رأی داد. به همین علت استفاده از فرصت «توازن قوا» مقدم بر تحریم انتخابات بود. اما در این دوره مطلقا قدرتی وجود ندارد که بتواند کاری از پیش ببرد و انتخابات آخرین کارکرد خود را از دست داده است. به عنوان نمونه آقای همتی، نامزد این دوره‌ی برخی از اصلاح‌طلبان در مصاحبه‌ای که دو سال پیش از تلویزیون ایران پخش شد حتی جرأت نکرد جلوی مجریِ عضو جبهه پایداری که از فتنه ۸۸ می‌گفت بایستد، چه رسد بخواهد جلوی دولت پنهان مقاومت کند و البته جریان پشتیبان او نیز ناتوان‌تر از گذشته است. در این ساختار، حتی کسانی که اعتبار و اقتدار داشتند هم به «تدارکاتچی» تبدیل شدند، کاریکاتورهای بی‌اعتبار و بی‌اقتدار که جای خود دارند. این شرایط مضحک از انتخاب و قدرت، با هیچ منطقی قابل توجیه نیست. این بار اگر قدرتی قرار است در برابر قدرت مطلقه قرار داده شود «قدرتِ رأی ندادن» است.

دو: پس گرفتن چک سفید از حکومت و جریان‌های سیاسی
تجربه نشان داده در انتخابات نباید چک سفید داد، نه به حکومت و نه به نامزدها و جریان‌های سیاسی. باید تضمینی وجود داشته باشد تا وعده‌ها محقق شود. عادت کردیم که از یک‌طرف وقتی ولایت مطلقه و نهادهایش هزار مانع بر سر دولت منتخب مردم ایجاد می‌کنند دولت هم بگوید «خواستم ولی نگذاشتند» و پاسخ ندهد که مگر تجربه‌ی دولت‌های قبل پیش رویت نبود؟ اگر نمی‌گذارند چرا آمدی و وعده‌های ناشدنی و نارسیدنی دادی؟ و اگر راه‌هایی بلد بودی برای خروج از این بن‌بست، چرا آن راه‌ها را به کار نگرفتی و تسلیم فشارها شدی؟ نه تنها منتخبان به این پرسش‌ها پاسخ نمی‌دهند بلکه جریان‌های حامی‌شان هم مسئولیت شکست‌شان را بر عهده نمی‌گیرند. از سوی دیگر حکومت هم دولت‌ها را ملامت می‌کند و آنها را متهم به ناتوانی و تقصیر می‌کند. تمام این وضعیت، ناشی از چکِ بدون تضمینی است که به حکومت و نامزدها و جریان‌های سیاسی داده شده است. یک‌بار باید صدور این چک متوقف شود و بدون تضمینِ مشخص و دقیق برای نقد این چک، در اختیار هیچ‌کس قرار نگیرد.

سه: پس گرفتن حق امضا از نظام
تا کنون نظام هر بلایی بر سر اقتصاد، فرهنگ، سیاست و جامعه آورد، هر وقت در داخل و خارج مورد اعتراض قرار گرفت گفت مردم به من رأی داده‌اند. رهبری گفت هر رأی در انتخابات رأی به نظام است و وزیر خارجه نظام حتی گفت مردم خودشان انتخاب کرده‌اند که این‌‌گونه زندگی کنند. وقتی صدای ما شنیده نمی‌شود و قرار است هر بار با امضا و رأی خودمان ناتوان‌تر شویم باید امضاءمان را پس بگیریم تا نظام نتواند برای ویرانی ایران از رأی و اعتبار امضای ما مایه بگذارد و خود را مشروع و موجّه نشان دهد.

چهار: مقاومت در برابر نظامِ تحقیر
نظام جمهوری اسلامی «نظام تحقیر» است. مدعا این نیست که نظام مرتکب تحقیر می‌شود؛ مدعا این است که سرشت و ساختارش بر تحقیر است. به عبارت دیگر تحقیر، فعل او نیست، بلکه وصف اوست. اگر فعل او بود عجیب نبود؛ چنان‌که دنیا پر است از حکومت‌هایی که فعل غیرعادلانه دارند اما ساختار آنها به شهروندان این امکان را می‌دهد که با ارجاع به قانون، وضعیت را تغییر دهند. اما فراز و نشیب چهل سال گذشته و آزمودن همه ظرفیت‌ها و روزنه‌ها نشان می‌دهد که ما با یک «تحقیر سیستماتیک» مواجه‌ایم. در تحقیر سیستماتیک باید زمین بازی را تغییر داد نه بازیکنان را و نه بخشی از قواعد بازی را. به عنوان نمونه، اول انتخاب را محدود و تحمیل می‌کند، بعد که مردم مجبور به رأی حداقلی و اضطراری شدند از رأی آنها علیه خودشان استفاده می‌کند و می‌گوید خودتان خواستید. بعد که اعتراض می‌کنند آنها را می‌کشد، وقتی کشت حتی عدد کشته‌شدگان را هم اعلام نمی‌کند! (آبان ۹۸). در دوره بعد نامزد بعدی می‌آید و با سوگواریِ همان کشته شدگانِ بی نام و بی عدد، مردم را دعوت به مشارکت می‌کند (رئیسی و همتی هردو از آبان گفتند!).
سال‌ها پیش وقتی از «فساد سیستماتیک» در نظام می‌گفتیم هواداران نظام انکار می‌کردند. حالا اصولگرایان نیز در نقدهای‌شان به «فساد سیستماتیک» اعتراف می‌کنند. حالا که در این انتخابات طیفی از خودشان هم تحقیر شد، کم‌کم به «تحقیر سیستماتیک» هم اعتراف می‌کنند.

پنج: «نه به نمایش» به جای «نه به بازیگر»
انتخابات یکی از مهم‌ترین نشانه‌ها و نشانی‌های جمهوریت است و دقیقا به همین علت حکومت‌های استبدادی هم تلاش می‌کنند با حفظ ویترینی از انتخابات، تمامت‌خواهی‌شان را پنهان کنند. مثلا در کشور مورد علاقه‌ی جمهوری اسلامی، دو دهه است که بشار اسد بدون رقیب «انتخاب» می‌شود. او دو دهه پیش نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری سوریه شد با «۹۷درصدِ آراء» و به تازگی بعد از ۲۱ سال حکومت بر سوریه، برای چهارمین بار رئیس‌جمهور شد با ۹۵درصد. هرچند پدرش حافظ اسد پیش از مرگ حوصله‌ی این درصدها را نداشت و در انتخابات سال ۱۹۹۹ اعلام کرد که ۱۰۰درصد رأی آورده است. جمهوری اسلامی دارد به همین الگو می‌رسد و همین‌جا باید جلوی آن را گرفت و اعتبار انتخابات را به آن برگرداند. مدل ۱۴۰۰ و «حذف همه برای انتخاب یک نفر» فقط مهندسی انتخابات نیست؛ بی‌اعتبار کردن انتخابات و مبتذل کردن آن است. راه حفظ «احترام و اعتبار انتخابات» نه گفتن به اصل این نمایش است نه یکی از بازیگران آن. در میان اسلامگرایان آن‌ها که از داعش و طالبان باهوش‌ترند خلافت را هم در ویترین جمهوریت می‌گذارند. جمهوری اسلامی هم به تدریج جمهوریت را به خلافت تبدیل و چنان مهندسی کرده که در نهایت، بدون رقابت، رأی‌دهندگان با یک والیِ از پیش تعیین‌شده بیعت کنند. در چنین وضعیتی باید از «نظام خلافت» سلب مشروعیت کرد نه از یک «خلیفه». به همین دلیل هم ایده‌ی «نه به رئیسی» در انتخابات ۱۴۰۰ بی‌معنی و بیهوده است.

شش: آخرین فرصت برای خوانده شدنِ «تعداد رأی‌های نداده»
دولت روحانی شاید آخرین فرصتی باشد که ممکن است «تعداد رأی‌های نداده»ی ما در آن خوانده شود. نه به این دلیل که لزوما مؤدب به آداب دموکراسی است، بلکه به این علت که در حکومت‌هایی از این دست، همیشه وقتی دولت با نهادهای دیگر اختلاف دارد به دنبال فرصتی می‌گردد تا برای دفاع از خودش، به آن‌ها اثبات کند که روش‌های‌شان چه نتایج خسارت‌باری دارد.

مثلا در انتخابات سال ۹۲ که آخرین ماه‌های دولت احمدی‌نژاد و اوج اختلافاتش با سپاه و شورای نگهبان بود و صلاحیت نامزد محبوب احمدی‌نژاد هم رد شد، او ناگهان حافظ صندوق رأی شد تا دیگی که برای او نجوشد برای حکومت هم نجوشد و همان کسی از صندوق بیرون بیاید که رأی آورده است نه کسی که حاصل هم‌دستی و هم‌داستانیِ شورای نگهبان و سپاه و دولت باشد. نتیجه این شد که بر خلاف سال ۸۸ و بدون تقلبِ ناشی از هم‌دستیِ ناظر و مجری، آراء به دقت خوانده شد. این بار هم دولت روحانی می‌خواهد به مجموعه‌ی نهادهای حاکمیت (که از هیچ فرصتی برای حمله به کارنامه‌اش دریغ نکردند و همه نامزدهای شاخص نزدیک به دولت روحانی را رد صلاحیت کردند) نشان دهد که حاصل رفتار سیاسی و حذفی‌اش چه نتایج خسارت‌باری داشته و تا چه اندازه باعث دلسردی جامعه شده است. همین کافی است تا انگیزه داشته باشد که امانت‌دار آراء مردم باشد و «تعداد رأی‌های نداده»ی مردم را هم بخواند.

هفت: احتمال تأثیر، احتمال تغییر
اتفاقا اگر به دنبال احتمالی می‌گردیم برای تغییر وضع موجود، تنها راهش «رأی ندادن» است. اگر رأی اول و برنده‌ی انتخابات «تحریم انتخابات» باشد، یعنی رأی تحریمی‌ها از رأی فردی که پیروز اعلام می‌شود بیشتر باشد ممکن است نظام با فشارِ آخرین عقلای باقی مانده‌اش مجبور شود برای بقای خود تن به تغییر محدود بدهد وگرنه رأی‌دادن فقط مشارکت را بالا می‌برد و اعتماد به نفس نظام را بیشتر و دستش را برای تجاوز به حقوق مردم بازتر می‌کند. این راه را قبلا آزموده‌ایم و از اصلاحات تدریجی به انفعال و اضمحلال تدریجی رسیده‌ایم و جامعه روز‌به‌روز سرخورده‌تر و ناامیدتر شده است. کسانی که رأی‌دهندگان را به خنده و امیدِ فردای انتخابات وعده می‌دهند مسئولیتِ رنج و یأسِ پس‌فردای انتخابات را بر عهده نمی‌گیرند. وقتی هیچ برنامه‌ای برای اصلاح و تغییر ندارند اما دعوت به انتخابات می‌کنند «فردای رأی‌دادن» به مراتب از «فردای رأی‌ندادن» خطرناک‌تر است، زیرا حکومت با شدت رو به انسدادِ بیشتر می‌رود و اصلاح‌طلبی با سرعت رو به اضمحلالِ بیشتر، نظیر آنچه در همه‌ی این سال‌ها اتفاق افتاد. رأی ندادن هم مثل رأی‌دادن یک حق است و می‌توان برای مشارکت سیاسی در سرنوشت خود و فردای ایران از «حق رأی‌ندادن» هم استفاده کنیم. پیشگویانِ پیشین که وعده فردای بهتر می‌دادند امروز بدون توضیحِ رؤیایی که تعبیر نشد و برنامه‌ای که به بار ننشست باز هم وعده می‌دهند و دعوت به مشارکت می‌کنند. اما ما پیشگو نیستیم، اگر رأی‌مان را از پشت حکومت برداریم و اعتماد به نفس و ادعاهایش در مشروعیت را تضعیف کنیم ممکن است راه نفسی تازه باز شود و بتوانیم درباره راه‌های نیازموده برای تغییر و شکستن این انسداد گفتگو کنیم.

منبع: زیتون

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

انتخابات و مغالطات؛ رأی‌ندادن و رأی‌دادن

Posted: 16 Jun 2021 09:35 AM PDT

طاها پارسا

در فضای انتخاباتی ۱۴۰۰، دوگانه‌ی رأی‌دادن و رأی ندادن، پررنگ از همیشه میان معترضان به جمهوری اسلامی و سیاست‌های او شکل گرفته است. معترضان تلاش می‌کنند دلایلی برای تصمیم خود ارائه دهند و یا پیدا کنند. از آن‌جا که غالبا این نوع تصمیم‌ها به یک «علت» استوار است و نه یک «دلیل»، بازار مغالطات هم به‌شدت داغ و پر رونق می‌شود. در این یادداشت به برخی از رایج‌ترین این مغالطات می‌پردازم و البته برخلاف خلاف نمونه‌های قبلی از بسط و توضیح جزئیات خودداری می‌کنم تا از طاقت خواننده خارج نشود.

مغالطه البته.. اما
این مغالطه وقتی شکل می‌گیرد که گوینده هنگام سخن‌گفتن خطایی را مرتکب می‌شود و گمان می‌کند اشاره کردن به آن خطا می‌تواند آن را به‌عنوان مقدمه توجیه کند و به‌پشتوانه آن استدلال بورزد. فرد مغالطه‌کار سعی می‌کند با عبارت «البته… اما…» پیشاپیش نقدهای احتمالی را دفع کند و یا پس از شنیدن نقدها، آن‌ها را نپذیرد و بگوید «البته خودم هم که به این نکته اشاره کردم اما …». حال‌آن‌که اقرار به یک سخن نادرست آن‌را موجه نمی‌کند و چیزی را تغییر نمی‌دهد. مثلا گاهی می‌شنویم: «شاید بگویی غیبت می‌شود، نمی‌خواهم غیبت کنم اما فلانی آدم تنبلی است» و یا «ببینید، البته حق با شماست و من اشکالتان را قبول دارم اما توجه داشته باشید که ما حق داریم که این موضع را بگیریم».

در انتخابات ۱۴۰۰ هم مثلا از طرف معترضانی که می‌خواهند رأی بدهند، بسیار می‌شنویم «البته من می‌دانم ناصر همتی سابقه و توانایی و نفوذ حسن روحانی را ندارد و ممکن است از او هم رئیس‌جمهوری ضعیف‌تری باشد یا مثل او به تعهداتش عمل نکند اما در وضعیت فعلی باید حتما به باید کسی رأی‌داد». گوینده‌ی این سخن مرتکب مغالطه شده است و احتمالا متوجه نیست که هیچ استدلالی برای رأی‌دادن اقامه نکرده است. ممکن است او دلایل دیگری برای رأی‌دادن داشته باشد اما این سخن فقط مغالطه است. یعنی صرف این‌که پذیرفته است و اقرار می‌کند همتی رئیس‌جمهور ضعیف‌تری از روحانی است، نمی‌تواند از آن عبور کند و این خطا را موجه سازد.

مغالطه ادعای ابطال‌ناپذیر (مهمل‌گویی)
این مغالطه وقتی انجام می‌شود که در مقدمه استدلال گزاره‌ای وجود داشت باشد که درستی آن معلوم نیست و یا نمی‌توان درستی و نادرستی آن را نشان داد. یعنی مقدمه استدلال ابطال‌ناپذیر است. فرض کنید فردی که در تهران به‌دنیا آمده است و وضعیت مالی مناسبی ندارد بگوید«اگر در شیراز به‌دنیا آمده بودم، اکنون ثروتمند بودم». این جمله‌ی شرطی اگرچه به لحاظ منطقی «درست» است اما همان‌قدر اعتبار دارد که طرف بگوید «اگر در شیراز به‌دنیا آمده‌بودم، اکنون از گرسنگی مرده بودم». به لحاظ فرم منطقی، در یک ترکیب شرطی (اگر P آن‌گاه Q ) اگر گزاره اول نادرست باشد، گزاره دوم بی‌خاصیت می‌شود. در این مواقع، اگرچه ساختار استدلال درست است اما سخن مهملی بیان می‌شود،

در انتخابات ۱۴۰۰، وقتی غلامعلی کرباسچی در مقام دفاع از رأی‌دادن (به همتی) مورد انتقاد قرار گرفت که «همتی کارنامه‌ی قابل دفاعی ندارد و در دوران ریاست او بر بانک مرکزی، قیمت دلار چند برابر شده» گفت:«اگر کسی غیر از همتی رئیس بانک مرکزی بود، قیمت دلار بسیار بیشتر افزایش می‌یافت». واضح است که این ادعا غیرقابل راستی‌آزمایی است و ابطال‌ناپذیر است چون کسی غیر از همتی رئیس بانک‌مرکزی نبوده و اکنون نمی‌تواند باشد. لذا مغالطه‌ی کرباسچی و این گروه از حامیان رأی‌دادن همان‌قدر اعتبار معنایی دارد که کسی مدعی شود«اگر کسی غیر از همتی رئیس بانک مرکزی بود، قیمت الار اکنون ۷ ریال می‌شد».

مغالطه‌ی ذوالحدین جعلی (بد و بدتر)
«انتخاب میان بد و بدتر» الگوی رایجی در رأی‌دادن مخصوصا در ایران است. بر اساس این الگو، فردی که تصمیم‌گرفته است رأی بدهد، اگرچه از هیچکدام از نامزدهای انتخاباتی را نماینده‌ی خواسته‌های خود نمی‌داند، اما به کسی رأی می‌دهد که خطر و ضرر کمتری برای آینده کشور داشته باشد و با این‌کار به تشخیص خودش انتخابی اخلاقی و سیاست‌ورزی قابل دفاعی خواهد داشت.اما در انتخابات ۱۴۰۰، الگوی انتخاب میان بد و بدتر یا با تعابیر جدید «به‌هم‌زدن بازی» و «زدن زیر میز» ، از سوی کسانی که می‌خواهندرأی‌بدهند، اسباب استفاده از گونه‌ای مغالطه‌ی «یا این یا آن» و اگر دقیق‌تر بخواهیم بگوییم مغالطه‌ی «ذوالحدین جعلی شده است.

در مغالطه‌ی «این یا آن» چنان سخن گفته‌می‌شود که گویا با یک تقسیم قطعی مواجه هستین و جز این یا آن حالت دیگری وجود ندارد. مثلا گفته می‌شود «فلانی یا فقیر است یا ثروتمند» یا «اگر او دوست ما نیست، دشمن ماست». این در حالی است که ممکن است کسی زندگی معمولی داشته باشد و نه ثروتمند محسوب شود و نه فقیر. و یا فردی اصلا ما را نشناسد و نه دوست باشد و نه دشمن.

در مغالطه‌ی ذوالحدین جعلی هم گفته می‌شود که این عوامل متعدد دارای این نتایج هستند و چون ما ناگزیر به انتخاب یکی از این عوامل هستیم، بنابراین این نتایج را باید بپذیریم در حال‌که در جایی از استدلال خلل وجود دارد. یکی از راه‌های تشخیص این نوع مغالطه «عبور از شاخ‌ها»ست یعنی باید به فرد مغالطه‌گر نشان داد که راه‌های انتخابی بیش از آن است که در مغالطه آمده است.
این مغالطه، صورت معیوب و تحریف‌شده‌ای از «قیاس ذوالحدین» است که یک استدلال درست و معتبر است. این یک نمونه درست از این قیاس است: اگر فرزند ما پسر باشد نام او را ناصر می‌گذاریم و اگر دختر باشد او را نسرین می‌نامیم. فرزند ما یک پسر است یا دختر، پس نام فرزند ما یا ناصر است یا نسرین.

اما صورت معیوب و تحریف شده‌ی این استدلال از سوی مدافعان رأی‌دادن با استناد به «الگوی بد و بدتر » چنین است:
رئیس‌جمهور ۱۴۰۰ یا «بد» خواهد بود یا «بدتر». انتخاب میان بد و بدتر یک حکم اخلاقی و فعل سیاسی قابل دفاع است. پس ما باید به رئیس‌جمهور «بد» رأی بدهیم تا «بدتر» رئیس‌جمهور نشود.

در این مغالطه، گزاره‌ی دوم، اگرچه درست است اما تنها حالت ممکن و یک تقسیم قطعی نیست چون «انتخاب میان بد و بدتر» تنها فعل سیاسی و حکم اخلاقی ممکن نیست. یعنی نمی‌توان گفت یا این یا آن ، چون حداقل حالت سوم دیگری وجود دارد که فرد می‌تواند گزینه‌ی «رأی ندادن» را انتخاب کند که چه‌بسا اخلاقی‌تر و سیاستی بهتر باشد. به عبارت دیگر از «الگوی بد و بدتر» رأی‌دادن یا رأی‌ندادن استخراج نمی‌شود بلکه این الگو پس از آن استفاده می‌شود که فردی بخواهد رأی‌ بدهد و بعد بر مبنای آن گزینه‌ی بد را انتخاب کند تا کاری اخلاقی کرده باشد.

منبع: زیتون

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

کوک ساز آواز سمفونی مردگان با اجرای رقص سلاخی و مرگ جمهوریت

Posted: 16 Jun 2021 09:36 AM PDT

محمد شفیعی

آخرین سخنرانی سید محمد خاتمی در سال۱۳۸۳ به مناسبت روز دانشجو در دانشگاه تهران را همگی به یاد دارند.واقعا سخنرانی به یادماندنی ای بود.همگان از او بازخواست می کردند، علیه اش شعارهای تند و تیزی سر می دادند و البته برخی تشویقش هم می کردند.مخالفت و حمایت خیلی مهم نبود.آنچه اهمیت داشت حضور “همه ” بود و جنبش دانشجویی درانواع روایتش سرزنده بود و مطالبه گری میکرد.در آنروز خاتمی که همچنان با حرارت از آرمانها به خصوص از آزادی سخن می گفت ،عده ای شعار دادند “باز هم حرف”؟ که خاتمی نیز در پاسخ به آنها این جمله آینده نگرانه بیمناک را بر زبان آورد که ” انشاءالله بعد از من کسانی خواهند آمد که عمل می کنند و شما هم عمل آنها را خواهید دید” و در ادامه افزود” خدا نکند آدم هایی که تحمل دیگران را ندارند به قدرت برسند”.

و شد آنچه که در سال ۸۴ رخ داد و با به قدرت رساندن احمدی نژاد که قبلا استارتش با هنرنمایی شورای نگهبان در مجلس هفتم زده شد، دانشجویان به چشم خود دیدند که دیگرانی غیر از خاتمی چگونه عمل کردند و نتیجه آن هم زوال و به کما رفتن جنبش دانشجویی بوده است که تا به امروز، دیگر نتوانسته( گذشته از سایر عوامل) آن صلابت و سرزندگی سابقش را دوباره بدست آورد و به نوعی،گرفتار فقدان گفتمان هویتی مشخص و سردرگمی عملی گردید که تبیین و پرداختن به آن مجال دیگری می طلبد.

بر روحانی انتقادات زیاد و بجایی وارد است که خلاصه اش عدم تعهد شایسته به رای آن ۲۴میلیون نفر سال ۹۶ می باشد که نارضایتی اقشار مختلف مردمی همچون کارمندان ، کارگران، روشنفکران، هنرمندان، اقوام و اقلیت ها ،ورزشکاران و… را به همراه داشت و البته دولت روحانی تنها مقصر و بانی شرایط فعلی نبوده است و هر که با ساختار قدرت جمهوری اسلامی ایران اندک آشنایی هم داشته باشد میداند مشکل اصلی در کجاست.

با حضور روحانی، شکافی بین جناح های حاکمیتی بروز کرد که امکان و فضای حداقلی اعتراض را البته با هزینه زیاد فراهم نمود .ماهیت اعتراضات نیز در این دوران متنوع و گسترده بوده و تقریبا به استثنای طبقه اشراف سیاسی،تمامی طبقات اجتماعی درگیر آن شدند. مساله اینجاست که این اعتراضات تا جایی که متوجه روحانی می شد،امری مشروع و بلکه واجب شمرده میشد که دستگاه قضا موظف به رسیدگی بود، اما اگر فراتر از آن می رفت، اغتشاش،فتنه و توهین به مقامات تلقی میشد که در اسرع وقت بایستی در نطفه خاموش می شد. دوره روحانی می گذرد و تا زمانی که مقصران اصلی،این سلاخ کنندگان جمهوریت بر اریکه قدرت اند و به حقوق مردم می تازند، اعتراضات به حق مردم همچنان باقی می ماند و اوباشان هم همانطور که بر زبان آوردند به کف خیابان می آیند تا به زعم شان شاهد اغتشاش (و شما بگوئید اعتراض) نباشیم.در همایش رییسی در اصفهان که سخنرانش سعید محمد بود، با سر دادن شعار “مرگ بر روحانی” ، در حقیقت غزل خداحافظی “زنده باد زندگی ” که در همه جا و از جمله خیابان ها غالبا با زبان اعتراض جاریست خوانده شد و به جایش، سمفونی مردگان نواخته شد. ساز آوازش را هم شورای نگهبان از مجلس یازدهم کوک کرد و اینک تنها منتظر خواننده اش هستند تا فردای پس از پیروزی شان با اجرای رقص مرگ جمهوریت بخواندنش.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

شرمساری روزنامه‌های اصلاح‌طلب در پیشگاه مردم

Posted: 16 Jun 2021 09:38 AM PDT

علی نظری

روز گذشته خبر بیعت مدیران مسئول رسانه‌های اصلاح طلب با ابراهیم رئیسی منتشر شد.

حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی با مدیران مسئول رسانه‌های اصلاح طلب شرق، ایلنا، آرمان، دنیای اقتصاد، راوی، آفتاب یزد و… دیدار کرد و خواسته‌های آنان را شنید.

رفتاری بی‌سابقه که شاید تنها در حوزه‌‌ی اقتصاد و معاملات مالی قابل توجیه باشد، ضمن اینکه لفظ “بیعت” در این خبر به تنهایی بر این امر دلالت دارد که روزنامه‌های اصلاح‌طلب منفعل عمل کرده‌ و کنش سیاسی انجام نداده‌اند. دقیقا به استقبال شکلی از حکومت اسلامی رفته‌ و حالا که متوجه پایان یک دوران در تاریخ ایران شده‌اند، بیعتی از سر نیاز انجام داده‌اند. زیرا شخص آیت‌الله رئیسی نه به رای این گروه نیاز دارد و نه این بیعت می‌تواند حاشیه‌ی امنی را برای دوستان ما ایجاد کند. غالب رسانه‌هایی که تحت عنوان اصلاح‌طلب به این دیدار رفتند از قضا بیشترین بهره‌مندان از یارانه‌های دولت‌های نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم بودند و طبعا تردیدی در حفظ منافع آینده باند خود نداشتند.

این دیدار به طور تلویحی حاوی پیام‌ها و درخواست‌هایی است که می‌توان تقریبا حدس زد در چه راستایی قرار دارد.

طبق شواهد، این جمع از آینده و مسیر اصلاح‌طلبی قطع امید کرده و از گذشته اصلاح‌طلبانه خود نیز روی گردانده‌اند. علیرغم اینکه طی ۸ سال از روحانی نیز انتقاد اصولی و در حمایت از مردم نکرده‌اند، امروز گلایه از روحانی را نزد رئیسی برده‌ و پیشاپیش دست تقاضا دراز کرده‌اند.

محمدعلی وکیلی مدیر مسئول روزنامه ابتکار به پشتوانه همین روزنامه و با برچسب اصلاح‌طلبی وارد لیست امید شد و به مجلس دهم راه یافت. با این سابقه، وکیلی و همراهانش نمی‌توانند خود را روزنامه‌نگاران بی‌طرف یا غیرسیاسی معرفی کنند. چرا که لااقل درخصوص خود وکیلی واضح است که او تحت عنوان اصلاح‌طلب بر سر سفره راه یافته و حالا هم قصد بلند شدن از این سفره را ندارد. اما برای باقی ماندن و بهره‌مند شدن بیشتر از خوان نعمت بی‌کران یارانه‌ها و حمایت‌های دولت آتی، اصلاح‌طلبان سابق باید تغییر شکل دهند و به سوی افراد جدیدی دست دراز کنند. رسانه‌هایی که طی هشت سال گذشته مخالفت خاصی با سیاست‌های دولت روحانی نداشتند و به ویژه در ماجرای افزایش قیمت بنزین و تنش‌های پس از آن سکوت پیشه کردند، حالا شکایت از سیاست‌های روحانی را به رقیب سابق برده‌اند.

اگرچه دال گفتمانی رئیسی در دولت آینده آنچنان مشخص نیست اما پیشینه‌ی رئیسی نشان می‌دهد که او قاضی است. قاضی هم به دنبال گفتگو یا بهره‌مندی از نظرات ورشکستگان سیاسی نیست. اگر نظرات و بیعت رسانه‌های اصلاح‌طلب دردی از کسی دوا می‌کرد، الان در پی تحبیب قلوب جناح مقابل نبودند.

واضح است که رئیسی هیچ احتیاجی به تبانی یا استمداد از روزنامه‌های اصلاح‌طلب ندارد. اگر فرصت‌طلبان وزنه‌ای موثر در سیاست ایران بودند، تا الان تمام توان خود را برای تخریب آیت الله رئیسی به کار گرفته بودند. اما همین‌قدر که از موضع شکست‌خورده و جهت بیعت به چنین جلسه‌ای رفته‌اند نشان می‌دهد تا چه حد اهمیت و قدرت دارند. اینکه پس از انتشار آخرین نظرسنجی‌ها به تکاپو افتاد‌ه‌اند که تا پیش از روز انتخابات جلسه‌ای با برنده احتمالی انتخابات داشته باشند و آینده ترحم‌برانگیز خود در این صحنه را تضمین کنند نشان از نداشتن استراتژی این مجموعه است. نظرسنجی‌ها یا نظرسازی‌های اخیر نشان می‌دهد یک جناح با همراهی و حمایت رسانه‌هایش ۴ سال در جا زده و اعتبار اجتماعی خود را از بین برده است.

واضح است که انتقاد از روحانی طی سال‌های گذشته کم‌هزینه‌ترین کار ممکن بوده، اما احیانا منفعت طلبی مانع به زبان آوردن این انتقادات می‌شد. دیدیم آیت الله رئیسی حتی در مناظره‌ها از نحوه عملکرد دولت در ماجرای بنزین انتقاد کرد، اما تملق این افراد برای روحانی طی سال‌های گذشته به هیچ‌وجه اجازه انتقاد به آنان نداد.

البته اگر این افراد روزنامه نگاران دولتی بودند، این اقدام قابل توجیه و درک بود. روزنامه‌نگار دولتی نگران است که کارفرمای جدید در اولین روز آن‌ها را اخراج کند و تیم خودش را روی کار بیاورد. اما رفتار این گروه بیشتر یادآور کارمندان سازمانی است که در نزدیکی روز تودیع و معارفه روسای سازمان از آینده خود بیمناک شده و برای بقا تقلا می‌کنند.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

اعتماد مردم چه شده؟

Posted: 16 Jun 2021 09:41 AM PDT

مرتضی نظری

فعالان اردوگاه اصلاح‌طلب با پس زمینه «نگرانی»، دلیلِ «حفظ جمهوریت» را اقامه کرده‌اند تا از مردم برای تَکراری دیگر دعوت کنند.
این یادداشت فارغ از هرگونه جانبداری یا تخطئه، مواجهه‌ای انتقادی با دلایل دشواری اعتماد مردم به شعارهای اردوگاه اصلاحات است:

یکم:
بعید است جامعه هدفِ مورد نظر اردوگاه اصلاحات برای تکراری دیگر، حافظه کوتاه مدت خود را از دست داده باشد و موقعیت امروز آنان را فارغ از پیوستار و کارنامه ایشان ببیند. در واقع؛ آن روزی باید نگران جمهوریت می‌شدند که در پاسخ به مطالبه حامیان خود برای اندکی بازنگری در سیاستهای شورای اصلاحات و جوان‌گرایی، کاری شد کارستان: فرزندان، خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌های جوان‌ خود را به جای خود نشاندند.
یا آن روزی باید دلواپس جمهوریت می‌شدند که هر از گاهی از لابه‌لای توییت‌های خبرنگاران مستقل، خبر انتصاب فرزندان و خویشان سببی و نسبی ایشان در شهرداری‌ها و هولدینگ‌ها و هیأت مدیره‌های شرکت‌های دولتی که پیروزی‌اش مدیون اعتماد و تکرار مردم بود، به گوش می رسید.

دوم:
عکس یادگاری مدیران رسانه‌های اصلاح طلب با کاندیدای جبهه مخالف خود، گواه روشن فرصت طلبی و نان به نرخ روز خوردن بود و چه قاب عکس تهوع آوری. دریوزگی برای تکه ای نان. نگویید که نباید رفتار ایشان را به حساب جریان اصلاحات گذاشت. چرا که این‌ها خبرنگار نبودند، مدیران رده بالای رسانه‌های اردوگاه اصلاح طلبان بودند و این قاب عکس، ترجمان آشفتگی درونی و رفتارهای سرمایه‌سوز بزرگان خود. صیانت از «جمهور»، دغدغه کسانی می‌تواند باشد که قبل از هرچیز صداقت در گفتار و رفتار داشته باشند و نه چرخش های بُهت آور.
جمهوریت از تلاش برای «بودن به هر قیمت» و ناراستی با مردم به خطر می‌افتد.

سوم:
صادقانه و نه از سر طعن باید پرسید؛ آیا جبهه اصلاحات قبل از نگرانی برای از دست رفتن جمهوریت به ترکیب لویی‌جرگه پیر خود نگاهی انداخته؟ آیا حتی حاضر به شنیدن صدای جمهورِ جوان در حلقه ها و لایه‌های پایین تر مدیریتی خود شده‌اند یا همان رفتارهای پدرسالارانه‌ای که به جبهه رقیب منسوب می‌کنند، عملاً به نمایش گذاشته‌اند؟ آیا یکبار به پرسش جامعه و خبرنگاران مستقل وقعی قائل شدند که موقعیت شغلی فرزندان و خانواده شما چیست؟ آیا متوجه تغییرات معنایی جامعه شده‌اند یا همچنان، به پرسش‌های تازه پاسخ کهنه می‌دهند و جمهور را به زعم خود تفسیر می‌کنند؟

چهارم:
تفاوت معناداری میان نگاه به نیروهای اجتماعی و اصنافی همچون معلمان، کارگران، جوانان و زنان به مثابه «شهروندان مؤثر» و یا «سازمان رأی» وجود دارد. اینکه ما هر چهار سال یکبار به یاد این گروه‌های بزرگ و مؤثر بیفتیم، حاکی از نگاه ابزاری دارد تا نگاهی اصیل و حمایتگر.
چگونه باید انتظار داشت که فی‌المثل زنان، جوانان، فرهنگیان و کارگران دوباره بر شعله های این تنور بدمند در حالی که گرم کردن تنوری که آب و آتش و خمیرش، مفاهیم بلندی چون آزادی، صلح و حقوق شهروندی است اما فقط برای بستگان سببی و نسبی نان پخت می کند و مردم را نظاره‌گر شکوه شعله‌های این تنور فرض می‌نماید.
بپسندیم یا نپسندیم در انگاره بخش بزرگی از حامیان و همراهی کنندگان اردوگاه اصلاحات این قضاوت در حال شکل‌گیری است که قدرت گفتمان اصلاح‌طلبی و تحول‌خواهی، صَرفِ شکار فرصت‌ها برای بهره‌مندی بیشتر از قدرت به هر نحو شده است.

پنجم:
نتیجه نمایان شدن فرصت طلبی‌های عریان و رفتارهای متناقض برخی چهره‌های شاخص اصلاحات که به جای دغدغه توسعه و منافع ملی، خسارت به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی است.
شاید میانگین همین رفتارهای پدرخوانده‌مآبانه و نادیده انگاری جامعه است که بخشی از شهروندان دیگر نمی‌توانند به دغدغه یا شعار «حفظ جمهور» اعتماد کنند چون می‌بینند سالهاست از ذخیره اجتماعی مردم که باید برای رشد جامعه صرف می‌شد، صرفِ تحکیم موقعیت اقتصادی خود و فرزندان و نزدیکان شده است.
به نظر می‌رسد صیانت از مصادره نشدن اصلاحات به عنوان یک جریان تاریخی عمیق و تحولی، مهم‌تر است و البته تمایزگذاری میان آنان که اصلاح‌طلبی را به عنوان یک شغل و کسب خانوادگی در نظر دارند با کسانی که از طریق اصلاحات، در کنار مردم توسعه انسانی و رشد جامعه را دنبال می‌کنند، یک ضرورت باشد.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

در تقدم «هدم سیاست» به «هدم جمهوریت»

Posted: 15 Jun 2021 10:13 AM PDT

آرمان امیری

تصور کنید که مثلا تونی بلر در انگلستان پس از شکست حزب کارگر در انتخابات بگوید: «دلیل شکست حزب ما این بود که مردم اشتباه کردند»! این صحبت ممکن است از روشنفکر نقادی چون «نوام چامسکی» در نقد رفتارهای اجتماعی پذیرفته باشد، اما اینکه یک جریان سیاسی مدعی شود دلیل شکست انتخاباتی من «اشتباه مردم» بوده، با دو اصل در تناقض است:

اصل نخست، خود مفهوم دموکراسی که سیاست‌مداران را نه «ولی» و «قیم» مردم، بلکه نمایندگان آن‌ها قلمداد می‌کند. اندیشه اصلاح‌طلبان انتخاباتی، نسخه تضعیف شده راس حکومت هستند که مردم را «رعیت» قلمداد می‌کنند و به جای اینکه جایگاه خودشان را در نسبت با مردم بسنجد، مردم را با معیار نزدیکی و دوری به خود گمراه یا با بصیرت می‌خوانند.

اصل دوم، مفهوم خود سیاست است؛ جایی که وظیفه فعال سیاسی کسب حمایت برای راهکارهای خودش است. عجیب است کسانی از این تنها وظیفه سیاسی‌شان عاجز باشند و همچنان احساس کنند باید در جایگاه طلب‌کار و حتی آموزگار عمومی قرار داشته باشند.

تکرار روایت «اشتباه مردم در انتخابات ۸۴» که دوباره ورد زبان حضرات شده از بارزترین مصادیق همین وضعیت است. البته حتی بدون فهم دو اصل قبلی هم شاید می‌شد از حضرات پرسید که: چطور وضعیت فعلی، محصول بسیج عمومی در انتخابات ۹۲ و ۹۴ و ۹۶ نیست، اما ناگهان مربوط شده به انتخابات ۸۴؟ یعنی این وسط کلا کارنامه ۸ ساله حضور حضرات در قدرت و فرمان‌بری مردم از پیام «تکرار می‌کنم» بلاموضوع شده، «اشتباه مردم» در سال ۸۴ اثرات تازه خودش را بروز داده؟

مساله اما به نظرم اصلا این استدلال‌ها نیست. چون این‌ها بحث‌هایی در زمین «سیاست» هستند اما ما با وضعیت «هدم سیاست» مواجهیم. غلامحسین کرباسچی در مناظره کلاب‌هاوسی با زیدآبادی، با لحنی تحقیرآمیز می‌گفت: «اگر حزب ما دفتر نداشت شما کجا تشریف می‌بردید افاضه کنید؟» مفهوم «سیاست‌ورزی» را در اندیشه آقای کرباسچی و دوستان کارگزارانی می‌شود از اوج وعده‌هایشان دریافت: «تورم ما کمتر است». یعنی سقف درک ایشان از سیاست به اندازه «انتصاب مدیر اجرایی موفق» است؛ تازه اگر همین هم بود خوب بود، چون بعید است در هیچ کجای جهان به مدیری که سمت‌اش را بدون توجه به اختیارات کافی برای اجرای تعهدات‌ش قبول می‌کند بگویند «مدیر موفق».

معلوم نیست آن‌ها که نکته قوت نامزدشان را حمایت از FATF اعلام می‌‌کنند ما را به ریشخند گرفته‌اند یا واقعا نمی‌فهمند که اگر به اختیار دولت بود، حسن روحانی خیلی زودتر آن را تایید کرده بود و اگر به نظر آن حضرت باشد در دولت رییسی هم می‌تواند اجرایش کند. به هر حال، با چنین خوانشی باید گفت دستاوردهای یک برنامه‌نویس ساده که می‌تواند نرم‌افزاری برای بهبود یک کارکرد اجرایی بنویسد در مقایسه با کل تشکیلات حزب کارگزاران مصداق «نلسون ماندلا» را دارد! شاهدش همین صحنه کمدی/تراژیک که خود حضرات در نهایت مجبور شده بودند به جای دفتر احزاب‌شان در اتاق‌های کلاب‌هاوس «افاضه» کنند.

ضرورت پرداختن به «هدم سیاست» پیش از «هدم جمهوری» همین است که سیاست‌ورزی، ابزار رسیدن به جمهوریت است و کارکرد آنانکه شیوه سیاست‌ورزی را بدین حد مبتذل کرده‌اند دقیقا «خلع سلاح عمومی» است. البته سعی می‌کنند چنین کارکردی را با برنگ و لعاب «پرهیز از انفعال» تزیین کنند اما از نگاه من، بالاترین انفعال سیاسی آن است که برای خلاصی از دشواری‌های سیاست‌ورزی واقعی، معنای سیاست را به قامت ترس‌خوردگی محافظه‌کارانه خود خود تقلیل دهیم!

هدف دیگر جریان انتخابات‌گرا از این «هدم سیاست»، فرار به جلو از جایگاه پاسخ‌گویی به طلب‌کاری است. یعنی همان کاری که با ماجرای انتخابات ۸۴ کرده‌اند. بهترین شیوه برای شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت رویکرد شکست خورده سال‌های اخیر، همین است که با اصرار مشدد بر تکرار همان رویه غلط همچنان مدعی باقی ماند. به قول معروف «دست پیش را بگیر تا پس نیفتی».

در نقطه مقابل این رویکرد، تحریم انتخابات می‌تواند سرآغاز یک مواجهه «سیاسی» با بحران وضعیت کشور است. به باور من، بازگشت به روند سیاست‌ورزی همراه با مقاومت، تنها از مسیر یک «نه» بزرگ آغاز می‌شود. اینکه تاکید کنیم نسخه‌ای که حضرات انتخابات‌گرا برای ما پیچیده‌اند، نه درمان این وضعیت، بلکه دقیقا اصلی‌ترین عامل آن است. ما با تحریم خود نخستین قدم برای توقف این روند «هدم سیاست» را بر می‌داریم تا پس از آن به جبران «هدم جمهوریت» هم امیدوار شویم.

منبع: مجمع دیوانگان

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

انتخابات و آینده نظام، رهبر مهره‌چین است یا مهره؟
دکتر محسن کدیور

انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ انتخابات مهمی است، به دلیل احتمال درگذشت رهبری در این دوره، و انتخاباتی غیررقابتی که رقابت جدی بین بیعت با نظام و عدم مشروعیت آن است. همراه با میرحسین موسوی در کنار کسانی خواهیم ایستاد که از انتخاباتهای تحقیرآمیز و مهندسی شده به جان آمده اند. کسانی که حاضر نیستند تسلیم تصمیمات پشت پرده ای برای آینده کشور بشوند. این مطلب شامل پنج نکته به شرح زیر است: نقطه عطفهای انتخابات ریاست جمهوری، نقش بالادستی نیروهای امنیتی در انتخابات، دوره سوم جمهوری اسلامی، منطق رد صلاحیت‌های شورای نگهبان، و عدم مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰.

نقطه عطفهای انتخابات ریاست جمهوری
انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نقطه عطفی در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری ایران است. غیر از انتخابات دوره اول در بهمن ۱۳۵۸ انتخابات دوره های دوم تا ششم انتخابات غیررقابتی بود. دوره هفتم (۱۳۷۶) اگرچه انتخابات بین نامزدهای محدود تایید صلاحیت شده برگزار شد اما برخلاف پیش بینی نظام سیدمحمد خاتمی از نامزد رهبری علی اکبر ناطق نوری بیشتر رای آورد و برخلاف میل نظام رئیس جمهور شد. این نخستین نقطه عطف در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران بود. بعد از آن این سنت عملی رعایت شد که حداقل یکی از نامزدهای تایید صلاحیت شده رای آور باشد، یعنی انتخابات محدود اما رقابتی باشد. این سنت تا دوره دوازدهم سال ۱۳۹۶ رعایت شد و همه رؤسای جمهور این دوره ها اعم از خاتمی، احمدی نژاد و روحانی محصول انتخابات رقابتی بوده اند. البته نظام بعد از اشتباه ۱۳۷۶، به تقلب رو آورد، به شکل محدود در سال ۱۳۸۴، و در سال ۱۳۸۸ به شکل کلی. یعنی محمود احمدی نژاد منتخب مردم نبود و محصول انتخابات مهندسی شده و تقلبی بود. این می شود دومین نقطه عطف. انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ مهندسی شده نبود اما نامزد نظام در هر دو دوره از نامزد اعتدالیون شکست خورد، خصوصا در سال ۹۶ و شکست ابراهیم رئیسی. اکنون نظام با تجربه از دوره های قبلی به این نتایج مشخص رسیده است:

یک. تا اطلاع ثانوی نظام واجد اکثریت در میان مردم ایران نیست و نامزدهای مورد نظرش در یک انتخابات آزاد، رقابتی و عادلانه هرگز امکان پیروزی ندارند و حتی از نامزد اصلاح طلبان و اعتدالیون درون نظام هم شکست می خورند.

دو. مهندسی در انتخابات هزینه ای سنگین دارد و تکرار تجربه ۱۳۸۸ صرف نمی کند.

سه. برگزاری انتخابات محدود رقابتی به مصلحت نظام نیست.

نتیجه. دو راه در پیش روست: انتخابات غیررقابتی یا تشریفاتی، و حذف نظام انتخاباتی به طور کلی.

فعلا نظام به انتخابات غیررقابتی که همان انتصاب در قالب انتخابات یا بیعت با نامزد نظام است تن داده که نقطه عطف سوم محسوب می شود. با توجه به سخنان ۱۴ خرداد رهبری احتمال حذف انتخابات منتفی نیست که در آن صورت نقطه عطف چهارم محقق خواهد شد. در هر حال از این به بعد ما معاون اجرایی رهبری داریم که اسم تزئینی ریاست جمهور را یدک می کشد.

در انتخابات ۱۴۰۰ ابراهیم رئیسی رئیس جمهور منصوب نظام است، چهار نامزد اصول گرا و یک نامزد اصلاح طلب و یک نامزد اعتدالی که دو نفر اخیر نامزد منتخب اردوگاه خود نیستند و غیر از رئیس جمهور منصوب رای آور نیستند شعبده بازی دوره سیزدهم ریاست جمهوری را برگزار می کنند.

نقش بالادستی نیروهای امنیتی در انتخابات

بعد از اعلام نامزدهای تایید صلاحیت شده توسط شورای نگهبان دو اتفاق افتاد که تا حدودی پرده ها بالا رفت. یکی توئیتهای صادق لاریجانی به نفع برادر رد صلاحیت شده اش و دیگر اظهارات حیدرمصلحی وزیر اطلاعات سابق و نامزد میان دوره ای مجلس خبرگان. صادق لاریجانی گفت که شورای نگهبان بر اساس گزارش کذب یک نهاد امنیتی برادرش را رد صلاحیت کرده و بعد از اثبات کذب بودن آن به اعتراض او وقعی ننهاده است. مصلحی از دلیل رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنانی در سال ۱۳۹۲ پرده برداشت. در دوره وزارت اطلاعات به این نتیجه رسیده بود که رفسنجانی با بیش از ۷۰٪ آراء در همان دور اول رئیس جمهور خواهد شد و با استدلال وی در شورای نگهبان مبنی بر اینکه ریاست جمهوری وی به ضرر نظام است و تحلیل هزینه و فایده اعضای شورای نگهبان را متقاعد کرده بود که رفسنجانی را رد صلاحیت کنند. همان زمان رفسنجانی از عدم احراز صلاحیتش زیر فشار نهادهای امنیتی و سیاسی خبر داده بود و دخالت وزیر وقت اطلاعات را نیز به نزدیکانش گفته بود. البته هر دو نفر بعدا به نحوی اظهارات اولیه خود را تعدیل کردند.

علیرضا اعرافی فقیه تازه منصوب شورای نگهبان خبر داد که دلایل رد صلاحیتها به زودی به اطلاع خود داوطلبان خواهد رسید اما اعلام عمومی آن نیاز به وقت بیشتری دارد! معنی آن این است که شورای نگهبان برای رد صلاحیت دلیل قانونی نداشته و در پی «سر هم کردن» مستند قانونی است. علی لاریجانی همچنان به عدم اطلاع دلایل رد صلاحیتش معترض است.

نهاد امنیتی معتمد شورای نگهبان برای رد صلاحیتها قبلا وزارت اطلاعات بوده، در دور اخیر که وزارت اطلاعات در اختیار دولت روحانی است، مراد از نهاد امنیتی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ریاست سرتیپ پاسدار حسین طائب (متولد ۱۳۴۲) از تندروترین مهره های نزدیک به فرزند پرنفوذ رهبر جمهوری اسلامی است. طائب یکی از مردان پرقدرت ردیف اول جمهوری اسلامی است.

صحبتهای ۱۴ خرداد مقام رهبری برای اینکه “جفا جبران شود” دلجویی تعارفی از علی لاریجانی بود و شورای نگهبان بلافاصله عکس العمل نشان داد و ضمن اعلام وفاداری به احکام حکومتی مقام رهبری تصمیم سابق خود را تایید کرد معلوم می شود رهبری مرادش بیش از این نبوده است. این نمایش برای این برگزار شد که نامبرده خود را از مسئولیت مبرا جلوه دهد ووانمود شود که شورای نگهبان هم در انجام ماموریت رد صلاحیتها مستقل عمل کرده اند! این هم نشانه دیگری از خیمه شب بازی انتخابات در جمهوری اسلامی.

دوره سوم جمهوری اسلامی

از پشت پرده خبر نداریم. مقام رهبری پیچیده بازی می کند. گاهی برنامه الف و ب دارد. با قرائن موجود می توانیم بگوئیم که سید ابراهیم رئیسی تا کنون یکی از اعضای شورای موقت رهبری موضوع اصل ۱۱۱ قانون اساسی است. فرد دیگر رئیس قوه قضائیه است که بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نصب خواهد شد و به احتمال قوی یکی از فقهای فعلی شورای نگهبان خواهد بود (به ترتیب علیرضا اعرافی، سید احمد خاتمی و محمد رضا مدرسی یزدی). نفر سوم این شورای یکی دیگر از همین سه فقیه شورای نگهبان خواهد بود. شانس صادق لاریجانی برای اینکه نفر سوم این شورا باشد به شدت کاهش یافته است. رهبر آینده یکی از این چهار نفر خواهد بود: رئیسی و دو فقیه شورای نگهبان و مجتبی خامنه ای. ماههای آینده قرائن بیشتری برای پیش بینی در دست خواهد بود. در هر صورت دوران ولایت فقیه با درگذشت آقای خمینی به پایان رسید. بعد از ایشان ولایت عدول مومنین بود که به سرعت به ولایت فساق مومنین تبدیل شد و به همین شیوه ادامه خواد یافت که عبارت اخرای ولایت جائر است.

در شرایط دموکراتیک یک جناح نمی تواند کشور را اداره کند. اما در شرایط استبدادی بلکه خودکامگی یا به زبان اقتدارگرایانه غیرانتخاباتی حداقل توهم هیأت حاکمه این است که می تواند کشور را به شکل یک دست اداره کند. ما به سمت امنیت قبرستانی و نظم پادگانی پیش می رویم. رهبر و معاونانش در قوای سه گانه و منصوبانش در دیگر جاها. حکومت اسلامی یا خلافت اسلامی یا حکومت ولایی با تحزب و تکثر سیاسی ناسازگار است.

دوره سوم جمهوری اسلامی دوران حاکمیت یکدست اقتدارگرایان تندرو (منهای اصلاح طلبان و اعتدالیون) خواهد بود. سپاه پاسداران در آن نقش اصلی را خواهد داشت. روحانیون نقشهای ویترینی تشریفاتی را به عهده خواهند داشت. اینکه تصمیم گیرنده اصلی فرمانده‌های سپاه یا بیت رهبری است نیاز به اطلاعات بیشتری دارد که فعلا در اختیار من نیست.

حاکمیت یکدست اقتدارگرای تندرو دانش و تجربه لازم در اداره کشور را ندارد و ایران با ابربحرانهای بیشتری مواجه خواهد شد. به احتمال قوی سیاستهای پرهزینه هسته ای، موشکی و ماجراجوئیهای منطقه ای ادامه خواهد یافت. در مورد تعامل با غرب وضعیت به احتمال فراوان از این که هست بهتر نخواهد شد. باید منتظر بود. هر چند احتمال این منتفی نیست که چون همه چیز شش دانگ دست رهبری است قدمهایی برداشته شود اما با حفظ سه سیاست پیش گفته بعید است شاهد بهبود در روابط ایران و آمریکا باشیم.

منطق رد صلاحیت‌های شورای نگهبان

رد صلاحیت/عدم احراز صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان منطقش نگهبانی از قدرت مرکزی و اطاعت محض از رهبری بوده است. رد صلاحیت/عدم احراز صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری فاقد هرگونه منطق قانونی بوده است. به زبان امروزی منطق آن خودکامگی و دلبخواهی است. شورای نگهبان در ده دوره اول یعنی تا سال ۱۳۸۸ اعضای نهضت آزادی (از قبیل مهدی بازرگان ۱۳۶۴ و ابراهیم یزدی ۵ بار و ملی مذهبی ها (عزت الله سحابی و حبیب الله پیمان در ۱۳۷۶) و اصلاح طلبان رادیکال (ابراهیم اصغرزاده ۱۳۸۸) را رد صلاحیت کرده است. از ۱۳۹۲ عدم احراز صلاحیت دامن خودیهای نظام یعنی اصلاح طلبان اعتدالیون و اصول گرایان رای آور را هم گرفته است. اینکه اکبر هاشمی رفسنجانی که از او به شناسنامه نظام تعبیر می شود و آن زمان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده رد صلاحیت می شود اثبات می کند که مبنای رد صلاحیتها کاملا سیاسی و امنیتی است. رد صلاحیت محمود احمدی نژاد رئیس جمهور برکشیده نظام در سالهای ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ دلیل دیگر این شیوه غیرقانونی است.

رضا زواره ای قائم مقام شورای نگهبان در انتخابات سال ۱۳۸۴ رد صلاحیت شده است. علیرضا زاکانی که در سالهای ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ رد صلاحیت شده بود در سال ۱۴۰۰ تایید صلاحیت شده است. علی لاریجانی که در سال ۱۳۸۸ تایید صلاحیت شده بود در سال ۱۴۰۰ رد صلاحیت شده است. اسحاق جهانگیری که در سال ۱۳۹۶ تایید صلاحیت شده بود در سال ۱۴۰۰ رد صلاحیت شده است. این زیگزاگها و مصلحت سنجی به جای اعمال قانون از سوی افرادی که متعهد به نگهبانی از استبداد دینی هستند نه قانون اساسی یا شرع تردیدی در اداره دلبخواهی و خودکامگی آنها باقی نمی گذارد.

در دوران آقای خامنه ای منصوبان وی در شورای نگهبان کمترین استقلالی نداشته اند و تصمیمات شورای نگهبان خصوصا در رد صلاحیت چهره های شاخص از قبیل رؤسای سابق جمهور یا رؤسای سابق مجلس و معاونین ریاست جمهور بدون تردید تصمیم شخص رهبری است و بسیار مستبعد است که چنین تصمیمات مهمی بدون تایید، تصویب و اشاره ایشان اتخاذ شده باشد. معنی ولایت مطلقه، حکومت ولایی و حکومت اسلامی یا همان خلافت اسلامی چیزی جز این نیست.

عدم مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰

در انتخابات پیش رو به دلایل زیر شرکت نمی کنم و رأی نمی دهم: شرکت در این انتخابات حتی اگر رای به غیر از رئیس جمهور منصوب، رای سفید و رای باطله هم باشد آنچه برای نظام اهمیت دارد تعداد افراد شرکت کننده است. اگر تعداد شهروندان واجد شرایط رای که در انتخابات شرکت نمی کنند بسیار بیشتر از تعداد شهروندانی باشد که در انتخابات شرکت می کنند این به معنی ادبار اکثریت مردم ایران به انتخابات انتصاباتی و گامی به سوی مشروعیت‌زدایی از آن است. در حقیقت جمهوری اسلامی از مردم بیعت با نظام را می خواهد. با عدم شرکت در این انتخابات تشریفاتی با نظام و رهبر آن بیعت نخواهیم کرد.

ثانیا در یک انتخابات غیررقابتی غیر از رئیس جمهور منصوب دیگر نامزدها به گونه ای مهره‌چینی شده اند که رای آور نباشند و نقشی جز نخودی و گرم کننده تنور سرد انتخابات تشریفاتی نداشته باشند. دو نامزد غیراصول گرا نامزد منتخب اصلاح طلبان و اعتدال‌گراها نیستند و از سوی شورای نگهبان برای این جناح نصب شده اند. جبهه اصلاح طلبان در دو رای گیری (یکی روز گذشته) بار دیگر اعلام کرد که در انتخابات اخیر نامزدی ندارد و شرکت نخواهد کرد. در انتخاباتی که مردم مشارکت نمی کنند رای آوردن نامزد مورد نظر نظام بسیار محتمل است. در چنین شرایطی رای به دو نامزد منصوب به عنوان نامزد اصلاح طلبان و اعتدالیون در انتخابات عملا بی اثر است و تنها فایده آن اعتبار بخشیدن به این انتخابات رسواست.

ثالثا فرض کنیم بر فرض محال در این انتخابات انتصاباتی یکی از دو نامزد غیراصول گرا انتخاب شوند، در این صورت رئیس جمهور مذکور در این نظام از اساس ویران چه می تواند بکند؟ مشکل در این شخص و آن شخص نیست، مشکل این است که جمهوری اسلامی رئیس جمهور نمی خواهد، معاون اجرایی هم هر که باشد تغییری در سیاستهای کلی نظام که توسط رهبری یا سپاه تعیین می شود ایجاد نخواهد شد.

به قول میرحسین موسوی در بیانیه اخیرش «در کنار کسانی خواهم ایستاد که از انتخاباتهای تحقیرآمیز و مهندسی شده به جان آمده اند. کسانی که حاضر نیستند تسلیم تصمیمات پشت پرده ای برای آینده کشور بشوند.» منطق شرکت در انتخابات غیررقابتی همان منطق پوسیده انتخاب بین بد وبدتر و شرکت در مناسک انتخابات به هر قیمتی است. آنها که به فکر تجربه کردن این راه تجربه شده افتاده اند قبلا باید اصلاح پذیری نظام جمهوری اسلامی را اثبات کنند. اینجا را مطالعه کنید: اصلاحات ساختاری و نظام اصلاح ناپذیر (۱۸ مرداد ۱۳۹۷)

مسایل مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

چگونه و چرا به همتی رأی می‌دهم؟
محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

من به استناد ۲۰ سال مطالعه درباره توسعه و دموکراسی، آگاهی بر دشواری‌های بسیار تحقق این دو گوهر دردانه بشریت، جلوگیری از تضعیف بیشتر جامعه در برابر قدرت سیاسی، امکان‌پذیری تداوم نقد دولت و در نقد برخی رویه‌های حاکم بر سیاست و حکمرانی کشور، ضمن احترام به بقیه نامزدها، به عبدالناصر #همتی #رأی_میدهم.

با چه تعهدی رأی می‌دهم؟
یک. عهد می‌کنم در صورت پیروزی او در انتخابات، در دولت عبدالناصر همتی، مطلقاً هیچ سمت دولتی جز همان معلمی دانشگاه را به عهده نمی‌گیرم، تا در رأی دادن به او، شائبه منفعت فردی در میان نباشد.
دو. در دوران ریاست جمهوری همتی، زبان و قلمی تیزتر و بُرّاتر در نقد دولت خواهم داشت؛ چرا که هیچ قاعده حرفه‌ای مانعی پیش روی نقدم نخواهد بود.
سه. در سویه مدنی و همراه با جامعه، هم‌چون گذشته برای ساختن ذره ذره و با خون جگر ایران آباد و آزاد، تلاش خواهم کرد. ایستادن در کنار جامعه، نافی تلاش برای در قدرت قرار گرفتن گزینه‌ای نیست که برای توانمندسازی جامعه بهتر می‌دانم.

چرا به عبدالناصر همتی رأی می‌دهم؟
یک. کنشگر اجتماعی و سیاسی باید آماده شکست خوردن هم باشد. کنشگری فقط در لحظات بخت بالای پیروزی، فرصت‌طلبی است. برای من که به موفقیت‌های_کوچک باور دارم و از ماکس وبر جامعه‌شناس آلمانی آموخته‌ام «سیاست سُفتن (سوراخ کردن) تخته‌های سفت است»، شکست خوردن احتمالی اما بازی دشوار و تاریخی توسعه و دموکراسی را پیش بردن، بخشی از زنده بودن است.

دو. سیاست مسالمت‌آمیز را تا جایی که معنادار است و حتی سبب موفقیت‌های_کوچک می‌شود، باید پیش برد؛ و از طرفی، یکدست شدن قدرت را به نفع روزنه‌های اثرگذاری بر وضع زندگی ایرانیان، کاستن از رنج‌ها و افزودن بر حتی اندک شادکامی‌ها نمی‌دانم. موفقیت‌های_کوچک از شکست‌های_بزرگ بهتر است.

سه. نظریه‌های اجتماعی از تحقیقات تاریخی غنی برینگتن مور و چارلز تیلی گرفته تا آثار اخیر عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون نشان می‌دهند توسعه و دموکراسی محصول توازن قدرت میان «ظرفیت حکومت» و «مشاوره با مردم» است. جهت‌گیری‌های قوه مجریه نقشی اساسی در افزایش توأمان ظرفیت حکومت و مشاوره با مردم دارد. عبدالناصر همتی نامزدی است که به کمک پایگاه اجتماعی رأی و خاستگاه گفتمانی اصلاح‌جویی، به تقویت هر دو وجه کمک می‌کند.

همتی به‌واسطه تحصیلات و خاستگاه، نوع گفتار و اندیشه، با تکنوکراسی و نخبگان طرفدار شیوه‌های مدرن حکمرانی سازگاری بیشتری دارد و می‌تواند پذیرنده ایده‌های اصلاحی برای تقویت ظرفیت حکومت در ایران باشد. او هم‌چنین به گفتمان دموکراسی‌خواهی نزدیک‌تر است و بهتر از دیگران قادر است نماینده نسل نو دموکراسی‌خواه ایرانی از مسیر مسالمت‌آمیز صندوق رأی باشد.

چهار. جوامع نه با یکدست شدن بلکه با به رسمیت شناختن تکثر و قدرت یافتن گروه‌هایی که می‌خواهند در جامعه اثرگذار باشند (زنان، جوانان، فقرا، آسیب‌دیدگان اجتماعی، نوآوران، مخترعان، ورزشکاران و ...) رشد می‌کنند. اندیشه اصلاح‌جویی (با اصلاح‌طلبان به عنوان یک جناح سیاسی فرق دارد) که امروز عبدالناصر همتی آن‌را نمایندگی می‌کند و از آن سخن می‌گوید، میدان بیشتری به این تکثر می‌دهد و حمایت از او، حمایت از این تکثر است.

پنج. عبدالناصر همتی در جایگاه رئیس‌جمهور به معنای باز بودن بیشتر عرصه نقد اجتماعی، سیاستی و فنی علیه دولت است. دولت نیروی تأثیرگذار بر هستی ایرانیان است و باز بودن عرصه نقد دولت اهمیت دارد، همان گونه که هشت سال حتی ناسزا گفتن به حسن روحانی هم هیچ عقوبتی نداشت و آسان بود. آسان بودن نقد دولتی که #همتی رئیس آن باشد، مهم است. نقد و اعتراض کردن به همتی و دولتش بسیار کم‌هزینه است.

شش. همتی خاستگاه و پایگاه تکنوکراتیک دارد و هم ناچار از انتخاب تکنوکرات‌های متخصص و برآمده از میان متخصصان است تا ظرفیت دستگاه دولت در ایران به عقلانیت مدرن نزدیک‌تر شود.

هفت. دولت همتی در مقابل مجلس و قوه قضائیه‌ای که از مخالفان وی هستند، مجبور است کارآمدتر، سالم‌تر، شفاف‌تر و اثرگذارتر باشد و این به مراتب از دولت، مجلس و قوه قضائیه یکدست تجربه‌شده در سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ که پاسخ‌گویی را کاهش می‌دهد، بهتر است.

هشت. دنیای توسعه و سیاست جای معجزه نیست. من از همتی انتظار معجزه ندارم، از روحانی و خاتمی هم نداشتم. اگر اصولگرایان هم پیروز انتخابات شوند، از آن‌ها هم چنین انتظاری نیست.
من رأی می‌دهم تا در آغاز قرن پانزدهم هجری، راه اصلاح‌جویی، و مسیر توانمندسازی جامعه برای توسعه و دموکراسی باز بماند و عریض‌تر شود.
@fazeli_mohammad

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

همتی:
قدرتمندان اگر با کمترین رأی در قدرت بمانند دیگر هرگز برای رأی شما احترام قائل نمی‌شوند
یاد می‌گیرند با کمترین رای و بیشترین زور بر شما حکومت کنند./ایسنا
دروغ‌هایی که به شما می‌گویند همه از فلان نامزد حمایت می‌کنند را باور نکنید.
دروغ‌هایی که به شما می‌گویند چه رای بدهید و چه رای ندهید فلان نامزد رئیس‌جمهور می‌شود را باور نکنید.
دروغ‌هایی که به شما می‌گویند رئیس‌جمهور هیچ قدرتی ندارد و هیچ کاری نمی‌تواند بکند را باور نکنید./ایسنا

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

سروش دباغ :

سطور پیش رو را در پاسخ به پرسشهای فراوانی که درباره انتخاباتِ پیش رو طی 7-6 روز اخیر دریافت کردم، می نویسم. پس از بحث و گفتگوی بسیار با دوستان موافق و مخالفِ شرکت در انتخابات، به داوری و جمع بندیِ خویش رسیدم.

چنانکه در می یابم، در وضعیت سیاسیِ بغرنج کشور، هم رای دادن به آقای ناصر همتی، کنشی اعتراضی است؛ هم رای ندادن و شرکت نکردن در انتخابات. به همه افرادی که مشفقانه و دلسوزانه و آگاهانه، برای جلوگیری از هدمِ رکنِ جمهوریت نظام به این نتیجه رسیده اند که در انتخابات پیش رو شرکت کنند، از جمله شیخ مهدی کروبیِ محصور عزیز، احترام می گذارم و دغدغه هایشان را به نیکی درک می کنم. در عین حال، شخصا سمتی می ایستم که میرحسین موسوی عزیز، تاج زاده عزیز، حجاریان عزیز... ایستاده اند؛ «در کنار کسانی که از انتخابات‌های تحقیرآمیز و مهندسی‌شده به جان آمده‌اند». اهل تحریم انتخابات نیستم، که می دانم این امر محقق نمی شود. با تصمیمِ ناجا ( نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان)، همداستانم و در این انتخابات کاندیدایی ندارم. پیشتر هم نوشتم، در وضعیت کنونی که جمهوریت به محاق رفته، میتوان تا اطلاع ثانوی در جامعه مدنی حضور پیدا کرد و به قدر وسع، بسته به پیشینه معرفتی و تخصصی خود، از پی رواقیون، خشم را بجای یاس، بدل به غم کرد و غم را به انجام کارک هایی زد و ادامه داد و پیش رفت و در جا نزد. چنانکه در می یابم، با توجه به ساختار کنونی قدرت در جمهوری اسلامی، و با عنایت به تجربه دولت دوم روحانی، مضارّ رای دادن در شرایط کنونی بیش از منافع آن است؛ که رئیس جمهوری چون همتی، به سبب کارشکنی هایی که مسبوق به سابقه اند و همه ما آنرا دیده و چشیده ایم، نمی تواند به وعده های خود عمل کند ( همچنان که روحانی نتوانست) و مطالبات انباشته شده و محقق نگشته، بر میزان یاس و سرخوردگی خلایق می افزاید.

می توان چند صباحی از عرصه قدرت و سیاست ورزیِ دولتی کناره گیری کرد، در میان مردم و در جامعه مدنی فعالیت کرد و برای آینده ای آماده شد که مجال مشارکت معنادار در انتخابات برای من و تو فراهم گردد. به امید سر برآوردن آن روز:
زین روش بر اوج انور می روی ای برادر گر بر آذر می روی
https://www.instagram.com/p/CQMAT7oBbh3/?utm_medium=share_sheet

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

دکتر عبدالکریم سروش :
این چند سطر به اقتضای زمان و به تقاضای دوستان نوشته شد:
بر میر حسین روشن رای درود می‌فرستیم و با الهام از کروبیان صندوق‌های رای را تنها و تهی نمی‌گذاریم.
به رضایی رضایت نمی‌دهیم و دلیلی در انتخاب جلیلی نمی‌بینیم. قاضی را به بازی نمی‌گیریم و مهر علیزاده را در دل نمی‌نشانیم و زاغانی چون زاکانی را از در می‌رانیم.
همتی را نصرت می‌کنیم تا ردای رییسی بپوشد ‌وچشم خلایق به جمال عبدالناصر روشن شود.
و درود بر آینده سازان باد ! @DrSoroush

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

بسم الله الرحمن الرحیم‌
‌برادر گرامی جناب آقای دکتر محسن مهرعلی زاده!‌
باسلام‌
در موقعیت حساس کنونی که جمهوریت نظام در معرض تهدید جدّی قرار گرفته است، اقدام مسئولانه و فداکارانه شما در انصراف از نامزدی ریاست جمهوری، شایسته تقدیر فراوان است، و موجب خواهد شد تا کسانیکه می خواهند رأی بدهند و در عین حال تسلیم عرصه ای نشوند که یک جریان اقلیّت خواست خود را به هر قیمت بر جامعه تحمیل کند، آرائشان شکسته و تقسیم نشود.‌‌
برایتان در همه حال و همه جا به عنوان برادری شایسته و متعهد آرزوی موفقیت می کنم.‌‌
‌با امید و احترام‌
سیّد محمّد خاتمی‌
۲۶ خردادماه ۱۴۰۰

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

بهراد نبوی، رییس نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان: "از مهرعلیزاده به دلیل انصراف فداکارانه‌اش تشکر می‌کنم و به عبدالناصر همتی رای می‌دهم"
در متن اطلاعیه نبوی آمده‌است:
اینجانب، بعد از انصراف مسئولیت‌شناسانهٔ ایشان[ محسن مهرعلیزاده] از نامزدی، به برادر گرامی جناب آقای دکتر عبدالناصر همتی رای خواهم داد، چراکه در اعتراض به صحنه‌آرایی خطرناکی که برای جمهوریت و ایران مخاطره‌آفرین است و برای باز ماندن دریچه‌های تنفس جامعه، رای دادن فرصت‌سازانه را موثرتر از قهر کم‌تاثیر می‌دانم.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

حضرت آیت الله العظمی سید علی‌محمد دستغيب در خلال درس خارج فرمودند: "ان‌شاالله ضمن شرکت در انتخابات به آقای همتی رای خواهم داد"

فایل صوتی: "خشم و احساسات و تردید را کنار بگذاریم و برای حفظ جمهوریت، زمان بخریم"| اظهارات دکتر محسن آرمین، نماینده تهران در مجلس‌ششم و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب، در دفاع از مشارکت در انتخابات و رای به عبدالناصر همتی @javadrooh

بسمه تعالی
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
میراث بزرگ انقلاب اسلامی و امام عظیم الشأن ما و شهدای این سرزمین، «جمهوری اسلامی» است و حفاظت از تلفیق مبارک «جمهوریت» با «دین داری» وظیفه همیشگی ماست.
و امروز اگرچه تنگ نظری‌ها و رفتار‌های ناصحیح، همگان را به حق نگران میراث تاریخی مان کرده است و اگر چه همین بی توجهی عمیق به جمهوریت علت اصلی نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی است، ولی باز هم می‌توان نه با رفتاری سلبی، بلکه با تصمیمی ایجابی به حفاظت از آینده و ساختن امروز و رفع مشکلات معیشتی روزمره همت گمارد.
اینجانب ضمن احترام به نظر همه ایرانیان بر این باورم که یکی از راه‌های حفظ جمهوریت نظام، دادن «رأی صحیح» است. امید است همه در حفظ ثمره خون‌های پاک شهیدان موفق باشیم.
سید حسن خمینی
۲۶ خرداد ۱۴۰۰


بیانیه محسن هاشمی این جمله ش خوبه: تا تلخی بی مهری های ردصلاحیتها به شیرینی ابطال مهندسی انتخابات تبدیل گردد
مردم شریف ایران
روزهای سختی را سپری می کنیم، وامیدوارم فردایی برسد که از شرایط حساس کنونی خارج شویم:
اما این جمعه با سایر انتخابات گذشته متفاوت است:
نخست مشکلات اقتصادی و کوچک شدن سفره مردم، ببن بخش قابل توجهی از جامعه و صندوقهای رای فاصله انداخته است.
در حالیکه این فاصله وقهر، دولت آینده را تضعیف و سفره آنان را کوچکتر می کند
دوم امسال نخستین انتخابات ریاست جمهوری است که بدون مشورت ونقش موثر آیت الله هاشمی رفسنجانی برگزار می شود وحتی در دوره گذشته آقای هاشمی پیش از رحلت خود، بستر پیروزی را برای جریان اصلاح طلب و میانه رو فراهم کردند.
امروز خلا انسجام در جبهه اصلاح طلبان و کاهش اعتماد به تاثیر صندوقهای رای بزرگترین تهدیدات جامعه است اما امیدوارم با اراده و همت شما مردم کشور از این شرایط سخت و بن بست بوجود آمده در معیشت عمومی عبور کند
با قدردانی از انصراف آقای مهرعلیزاده که زمینه وحدت را درمیان اصلاح طلبان حاضر در انتخابات را فراهم کردند از شما می خواهیم که با حضور در صندوقهای رای به دکتر همتی رای دهید تا تلخی بی مهری های ردصلاحیتها به شیرینی ابطال مهندسی انتخابات تبدیل گردد
محسن هاشمی رفسنجانی ۲۶ خرداد ۱۴۰۰ @mohsenhashemi_ir

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

رب انی مغلوب فانتصر
(رای به همتی)
بیانیه یک بنده ناچیز رب العالمین

اینجانب بنده خدا حاضر در قتلگاههای متعدد اعم از ۱۷ شهریور۵۷ میدان ژاله تهران تا میدان های رزم و نبرد و تا صحنه های سنگین فعالیت عاشقانه و پر مشقت و ان شاالله صادقانه قریب۵۰ سال برای تحقق اهداف مقدس ازادی و استقلال و حمهوری اسلامی با نماد عدالتخواهی و بسط انسانیت و محبت و ارزش های والا ، علیرغم تمام انتقادات بشرایط و یاس و نگرانی های بحای همه دلسوزان و تمام استدلالات ارزشمند مبتنی بر اهداف پشت پرده و عیان صحنه ارایی ها و شناخت دقیق از شخصیت های افراد میدانی صحنه گردان بعد از مدتها التجا و توسل بدرگاه الهی و با اویزان شدن به ریسمان الهی و با طلب ؛والهمنی فی قلبی ؛ علیرغم احتمال ضعیف موفقیت در این کارزار نابرابر ، صرفا بخاطر انکه با روح و خوی ضد جمهوریت متصاعد از شورای نگهبان که خود را به مقام ربوبی رسانده و ذره ای برای افکار و جایگاه خلق خدا ارزش پاسخگویی قایل نیستند و شخصا با برخی از ایشان هم احتجاج بی نتیجه داشته ام
و گستاخانه دستور اکید رهبری را نیز نادیده انگاشتندصرفا بخاطر اعتقاد به ضرورت و لزوم زنده نگه داشتن شعله کم سوی امید در وجود خود و جامعه که سفارش خداوند سبحان است با توکل بخداوند و چشم امید به قدرت اعجاز الهی در بهم مالیدن روح تکبر و غرور و رسوا نمودن دستهای قدرت طلبان مفتون دنیا و دنیا طلبی ،
اگر در روز جمعه ۲۸ خرداد۱۴۰۰ فقط یک نفر هم باشم در انتخابات شرکت نموده و در این مختصات فعلی به جناب همتی رای خواهم داد
طبعا حقیقت امر بر خداوند حکیم پوشیده نیست و مقلب القلوب و مدبر و مقدر حقیقی اوست که بسا با عنایت بدلهای شکسته ارزومند حق و حقیقت ، اعجازی را مجددا رقم زند که در نزد او اسان است و مهیا..
وقتی چنین ما بندگان بی کس و تنها و ستم روا گشته در وطن خود مهجور و مطرود و محکومیم
مگر نه انکه اینک پرده ها بدست خود دریدند و ظلم روا رفته بر ان مرد تاریخی و بزرگ جناب مرحوم هاشمی رفسنجانی در رد صلاحیت در سال۹۲ را خود عیان ساختند و با دستان خود ، خویشتن را رسوا و بی ابرو ساختند
چنین خداوند قادر و حکیم همچنان بر مسند ربوبی و اعجاز و انقلاب قلوب است
رب انی مغلوب فانتصر
باقری جهارشنبه۱۴۰۰/۳/۲۶

مطالب مرتبط با این پست
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...
- یک نظز اضافه کرد در حجاب، یک عدم تفاهم ملت با قدرت...
فارغ از مغایرت گشت ارشاد با قانون و اخلاق؛ اگر این کارها را برای انزجار مردم از حجاب و اسلام می‌کنند...