چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد         من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ)

آثار بازمانده از اوج شکوه و عظمت، یادآور آنچه است که باید بود و نیست، و خود انگیزه آفرین حرکتی است تا به کوششِ بدست آوردن آنچه از دست رفته است، منجر شود؛ و البته گذشته چراغ پر فروغ راه هایی است که در آینده باید رفت، ضعف هایی که باید دیده، و رفع نمود، شکاف هایی که باید دید و پر شود، تقویت آنچه نقطه قوت است، و برداشتن موانع ضعفی که همیشه ما را به ایستایی و سکون و مقاومت در ایستایی می خوانند،

مقاومتی برای هیچ، برای تغییر نکردن، برای ماندن تا پوسیدن و فسیل شدن، و نابودی، که آینده محتوم هر تمدن ایستایی است، که خود را به گذشته سپرد، و در آن ماند، تا حسرت بخوریم، حسرت آنچه می توانستیم باشیم و نیستیم، آنچه می توانست بود، و نیست؛ آنچه در یک قدمی ما بود، و از دستش دادیم و دست دراز نکردیم تا بر گیریم، راه هایی که می توانستیم برویم و نرفتیم، آنچه می توانستیم بدانیم و ندانستیم، آنچه ما را به نابودی برد، و ما همواره آویزانش شدیم، و در این ویرانی ماندگار گردیدیم.

شیراز دروازه جنوب، برای ایران بوده است، مردمی متفاوت، اتمسفری بزرگ پرور و از اهل خرد و اندیشه ساز، مرکز خیزش های آزادی خواهانه فکری، و تفکر رهایی بخش، و دوری از اسارت ماندن و مقاومت برای عدم تغییر؛ از این رو عرفانِ به بند کننده مریدی و مرادی، به شیراز که می رسد کمتر به بند کننده است، حتی دیکتاتوری های برخاسته از این خطه نیز، نوعی آزادی و کرامت را برای انسان های تحت سلطه خود دغدغه مند بوده اند، اینجا فضایی خاص است، تفکر و اندیشه ی مکتب شیراز شراب مستی آفرین است که خود هوشیاری در بر دارد، تو گویی شرابش برای مستی نیست، برای بیداری و هوشیاری است. اندیشه ایی متفاوت در این نقطه جوانه می زند، و جوشش دارد؛ این از جامعه، اندیشه و فضای متفاوتش سرچشمه می گیرد.

مُلک پارس، نگاهبان خوبی هاست، رهایی ها را در دوری از وحدت، و تبلور تکثر و تنوع می بیند، انسان پارسی تولیدگر اندیشه های نوست، که گاهِ اندیشیدن، به ماندن فکر نمی کند، به گذر می اندیشد، از این روست که در اکثر موارد حافظان سنت، و ماندگار کنندگان شرایط موجود، اندیشه شیراز را در نطفه خفه می کنند، تا مکتب مانوی [1] و مزدکی [2] در همین آغاز ظهور، نابود شوند و جوانه های رهایی به درخت تبدیل نشوند، جوانه هایی که در شیراز می توانند بزرگ و تنومند شوند، و سپس به نقاط دیگر ایران بروند، تا ماندگار و سراسری گردند،

 شیراز می تواند قفل تحجر را بشکند، چرا که فرهنگ مدارا و... در سرزمین پارس اجازه رشد می یابد، اگر پارس به تسخیر اسکندرهای تحجر و تکصدایی در نیاید، این زمین می تواند آغازگر تحول در اندیشه هایی شود، که نسوج این مُلک را تاکنون سوخته اند، البته اگر تیمورِ اجبار و سلطه هم بیاید، باز سعدی ها در شیراز زبان به حکمت می گشایند، و او را نیز از دم تیغ منطق انسانی و اخلاقی خود می گذرانند، حتی در سلطه مغول خونریز نیز تیغ امر به معروف و نهی از منکر سعدی کُند نیست، و به درستی این را نثار حُکامی می کند لایق این و امر و نهی هستند، او مهر و حکمت را روانه خَلق، و امر و نهی را به سوی حُکامی می گیرد، که لایق ترین بدین امر و نهی هستند، این است که ملک شیراز گرچه به شرایط تن می دهد، اما هرگز با او عقد اخوت و پیمان نامه سازش نمی بندد، و در پی رهایی و خلاصی است.  

برای دیدار از آثار شکوه و عظمت ایران و البته ارزشمندترین سایت و نگین انگشتری گردشگری ایران، باید شیراز را ترک کرد، و حدود 60 کیلومتری از این شهر خارج شد، تا از مشهورترین اثر تاریخی ایران، یعنی پارسه، پرسپولیس و یا همان شاهکار معماری، و مجموعه ی کاخ های معروف به تخت جمشید، در ده کیلومتری شهر مرودشتِ [3] شیراز دیدار کرد.

این مجموعه متعلق به آثار بازمانده از حُکامی در سلسله هخامنشی است که ایران، مردم و تمدن ایرانی را به اوج عظمت خود رساندند، و مثل خورشیدی در تاریخ این مرز و بوم، و البته حکمرانی جهانی درخشیدند، عظمت این بنای تاریخی، و سازندگان آن، اکنون نیز، حتی از بین سنگ های ویرانه های بر جای مانده از آن کاملا هویداست.

برغم اوج گیری های خیره کننده و شکوه تمدنی که آفریده شد، این مردم بعد از هخامنشیان، در اثر هجوم های پی در پی، حکمرانی حاکمان نالایق، و مشکلات بی منتهای ناشی از کاستی ها، بی سوادی، عقب ماندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و... که در آن غرق شدند، حتی ملیت و نام و نشان خود را هم به فراموش سپردند، به طوریکه مفهوم "وطن" را هم از یاد بردند، و آنطور که جامعه شناسان اقرار دارند، چنان ایرانیان از مفهوم وطن خالی شدند که نام متجاوزانی ویرانگر، همچون اسکندر، چنگیز و تیمور را بر فرزندان خود نهادند، و در اواخر قاجار وقتی از یک ایرانی، از وطنش سوال می کردند، دهات، یا حداکثر شهر خود را به عنوان وطنش اعلام می کرد، و مفهوم ایران - وطنی از ذهن آنان پاک شده بود، از این رو، کار پارس نشینان به جایی رسید که پارسه [4] که جایگاه نجبای ایران و پارس بود را، به آغل گوسفندان گله داران منطقه تبدیل کردند، این یعنی خود را کاملا به فراموش سپردند، تخدیر بی سوادی ها، و افول عقل، و کاهش فهم به جایی رسید که از خود بیگانه شدند.

بعدها پهلوی ها به اهمیت تاریخی پارسه به عنوان یکی از شناسنامه های بزرگ تمدنی کشور، پی برده و آنرا بعنوان اثر تاریخی ملی، و میراث جهانی ثبت، و احیا کردند، و در یک سلسله اقدامات آموزشی و... روح ملی ایرانیان را کمی زنده و بیدار کردند، و آنانرا به خود و تاریخ گذشته اش، دوباره آشنا ساختند، و به موازات آن علاوه بر معرفی ایران و پیشینه افتخار آمیزش نزد مردم خود، این تاریخ و گذشته شکوهمند را به ملل دیگر جهان نیز معرفی کردند، و موج ایرانگردی در بُعد داخلی و بین المللی، به راه افتاد، و زندگی اندیشمندانه دوباره می رفت تا پا بگیرد.

آنان علاوه بر اقدامات باستان شناسی و بیرون کشیدن آثار و شواهد تاریخ تمدن ایران، و تعمیر و نگهداری اماکن تاریخی آن، احیا مقبره ها و اماکن متعلق به مفاخر ملی، تحرکات تبلیغی و بزرگی را در این جهت سامان دادند، تا با برگزاری مراسم فرهنگی – تمدنی، و البته سیاسی – بین المللی، با شرکت سران و پادشاهان بیش از ۶۹ کشور جهان، و دیگر هیات های بین المللی، در جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی [5] در پارسه، ایران را به دول و ملل دیگر نیز معرفی کنند،

پهلوی ها در این حرکت موفق دیپلماسی فرهنگی – بین المللی توانستند سران بسیاری از کشورهای مهم منطقه و جهان را از سراسر دنیا، به ایران آورده، و در یک مراسم معرفی بزرگ و با مشارکت جهانی، فرهنگ، تمدن، و پیشینه کشور را معرفی، و موج بزرگ جهانی برای معرفی ایران و تاریخ آن ایجاد نمایند؛

در نشست مذکور که با میزبانی پهلوی دوم انجام گرفت، تعداد نمایندگان عالیرتبه خارجی شرکت کننده در این مراسم، از تعداد هیات های گردهم آمده از ساتراپ های تحت حاکمیت داریوش هخامنشی در پارسه، که هر ساله در اولین روز نوروز در پایتخت هخامنشیان گردهم می آمدند نیز، بیشتر بود، که این سلسله بزرگ به افتخار این تعداد نمایندگان ملل تحت حاکمیت خود، که در موسم نوروز، در تخت جمشید گرد هم می آمدند، تصاویر نمایندگان شرکت کننده در مراسم پارسه را، بر سنگ های دیواره پله های این شهر تشریفاتی، حجاری کردند، [6].

پارسه به اندازه یک شهرِ متشکل از قصرها و تالارها وسعت دارد، که از این شهر اکنون تنها بناهای سنگی آن از ستون ها، راه پله ها و دروازه هایش باقی مانده است، دیدن این بنای فاخر را، برای هر ایرانی، برای یکبار هم که شده، واجب و لازم می دانم، اما خود این دومین بار است که افتخار حضور در آن را می یابم، جایی که 4 الی 5 ساعت وقت نیاز است، تا آنرا از جهات متفاوت دید، و در مورد آن به تفکر و مشاهده نشست، داشتن راهنما برای شنیدن توضیح در مورد تاریخ و حوادثی که بر این کاخ گذشته است، دیدار از پارسه را بسیار شیرین تر و گواراتر خواهد کرد.

2541 سال پیش، ساخت پارسه توسط داریوش هخامنشی بعنوان پایتخت اداری - تشریفاتی هخامنشیان آغاز گردید، و حدود 200 سال مجد و عظمت و توسعه این شهر به طول انجامید، تا سه پادشاه هخامنشی آن را تکمیل، و یا گسترش دهند، و پهلوی دوم که خود به عظمت هخامنشیان پی برده، و به آنان ارادت داشت، مبدا ساخت همین پارسه، یا آغاز حاکمیت سازندگانش را مبنا و مبدا تاریخ و روزشمار ملی ایام در ایران در نظر گرفت، و آنرا رواج داد، که البته موفق هم نشد، اما این مبدا به عنوان یک اصطلاح در فرهنگ سیاسی و اجتماعی در ایران جا افتاد، که حاکمیت پادشاهی در ایران را، بنایی 2500 ساله اعلام می کند.

اما حقیقت طور دیگری است، و گرچه هخامنشیان دولت و تمدن بسیار گسترده ایی را تدارک دیدند، که ساتراپ های تحت حاکمیت آن از رود دانوب در اروپا تا رود نیل در افریقا و رود سند در هند و سیحون و جیحون در آسیای مرکزی را شامل می شد، لیکن آنچه مسلم است این که تاریخ پادشاهی و تمدن های شکوهمند، در ایران به پیش از هخامنشیان باز می گردد،

به عنوان نمونه ایلامی ها [7] پیش از هخامنشیان بر منطقه ایی وسیع از استان خوزستان و منطقه پارس فرمانروایی داشتند، و تمدن بزرگی را برای خود ایجاد کردند، به طوری که هخامنشیان را "وارثان واقعی هنر و فرهنگ عیلامی" می دانند؛ همچنین مادها در غرب، پارت ها در شرق، تمدن سازان جیرفت که سابقه تمدنی ایران را به 7 هزار سال قبل می برند و... همه و همه نشان از بیشینه تمدنی ایران، و ایرانیان دارد.

 اینکه ایرانیان پیش از وجود سیستم شکوهمند هخامنشیان، دارای جریان و سیستم تمدنی دیرپای و مداومی بوده اند، امر روشنی است، ایلامی ها دارای اجزای حکومتی، مذهبی و اجتماعی بزرگی بودند، گرچه از حق نیز نباید گذشت که هخامنشیان ایران را از همه لحاظ به اوج وحدت سرزمینی و ملی و فرهنگی رساندند، چه خوشمان بیاید چه نیاید، آنان عظمتی را خلق کردند که تاکنون دیگر تکرار نشده است.

در تصاویر نقش زده شده در پارسه، نقش و تصویری از زنان ندیدم، که به شکل همسر، دختر و یا الهه ایی روی سنگ های آن کنده کاری شده باشد! اما به رغم این واقعیت، در هزاران خشت نگاره های بدست آمده از این مکان، نوشته هایی هست که در واقع وقایع نگاران، یا مسئولین دفاتر حسابداری کارکنان، و مهندسین سازنده این قصر، در این خشت نوشته ها، از زنانی ذکر به میان آورده اند، که به عنوان مهندس سازنده، مسئولیت داشته و به آنها حقوق پرداخت شده، یا به موقع بارداری، حق بیمه دوره وضع حمل دریافت می کردند و...

و این نشان می دهد که زنان ایرانی هزاران سال قبل، در نقش اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود، در بین مهندسین سازنده، مدیریت گارگاه های ساخت این بنای رفیع و...، جا گرفتند، و هخامنشیان، دولت متمدنی را ساخته و پرداختند، که حتی صنعت بیمه را در آن موقع، در 2500 سال قبل در دستور کار خود داشت، و اگر کارگری و... در جریان کار، صدمه می دید، حامله می شد و... حقوق دوره بازیابی سلامت را دریافت می کرده است،

از اینرو، این نیز بعنوان یک افتخار برای شاهان هخامنشی باقی مانده است، که برای ساخت کاخ های بی نظیر خود در ایران، به کارگران و مهندسین سازنده آن، طبق یک الگوی منظم، حقوق پرداخته اند، و مثل دیگرانی نبودند که ساخت کاخ هایشان حاصل بردگی و اسارت اقوام و ملل دیگر بوده است، و لای جرز دیوار کاخ های شان، مملو از اجساد کارگران، اسیران و بردگانی است که به بیگاری بردند، این همان انسانیت، اخلاق و روح متمدن شاهان هخامنشی را نشان می دهد، که در تاریخ حکمرانی جهانی آنان را برجسته و باقی می دارد.

هخامنشیان درصد مهمی از مناطق قابل سکونت کره زمین را زیر مدیریت خود گرفتند، و سیستم دیرپای حاکمیت فردی، نظام پُست و ارسال پیام های سریع، ارتباطات، جاده سازی، دیوان سالاری حکومتی و... در ایران را، به اوج رساندند، اما در کنار آن بروز عدل، رحم و بخشش، مدارا، تسامح و تساهل دینی و قومی، و اعتقاد عملی به تکثرگرایی فرهنگی، فکری، قومی و... را نیز، از خود نشان می دادند،

روحانیت مذهب زرتشت، در حاکمیت هخامنشیان فعالند، و نقش اجتماعی در خور خود را دارند، اما مغز متفکر در این حاکمیت، در چنان مرحله ایی از عقلانیت بودند، که آنقدر به آنان در قدرت سهم ندهند که پا را از حدود معابد خود بیرون نهند، و به جای خدمت به اهورامزدا، در خدمت توسعه طلبی قدرت و ساخت ها و جریانات آن قرار گرفته، دین زرتشت را نردبان قدرت کرده، جامعه را دچار ایستایی، ویرانی و دو قطبی های شدید نمایند، و به کشتار و تضییع حقوق "دیگران" مبتلا کنند،

و جنایاتی که در دیگر حکومت های این چنینی ایرانی دیده می شود، در حکومت هخامنشیان گزارش و یا ثبت نشده است، ولی به عکس در داستان هخامنشیان و کشور گشایان آنان و امثال کوروش کبیر ثبت شده است، او از بقای معابد ملل مغلوب (بابلیان و...)، حق پرستش خدای آنان، و حتی تعمیر و احیای معابد شان و... سخن به میان می آورده است، و آنچه امروزه از حقوق بشر مدرن گفته می شود، در آن زمان، در فرمان حکومتی کوروش کبیر، در برخورد با ملل مغلوب لحاظ شده، و دیده می شود، و در عین حال که شاهان هخامنشی قدرت خود را مدیون اهورا مزدا، می دانستند، خود را مقید به رهایی ملل از ظلم، و اعطای آرامش، شادی و امنیت به ملل جهان اعلام می کردند.

اما در سلسله بزرگ دیگر ایرانی یعنی ساسانیان، که بعدها در ایران حاکمیت را از سلوکیان و جانشینان اسکندر مقدونی پس گرفتند، روحانیت دین زرتشت، چنان وسعت عمل و سهمی در قدرت بدست آوردند، که مُخِل حرکت طبیعی ملی و مردم و حاکمیت کشور شد، و در فرایند قدرت چنان عجین شدند، که نمود این امتزاج، کشتار دردناک مزدکیان و... گردید، که حرکت اصلاح گرایانه آنان، توسط قشریون حافظ وضع موجود، به کفر و زندقه متهم شد، و ننگ بی تحملی، عدم تسامح و تساهل، عدم مردم داری، تن ندادن به اصلاح و تغییر و... بر پیشانی بی گذشت، بی تحمل و بدون مدارای ساسانیان نوشته و باقی ماند،

و البته در نهایت ساسانیان سزای عملکرد خود را هم دیدند، و در مقابل مهاجمین بیمقداری مغلوب شدند، که از شبه جزیره عربی آمدند؛ مردمی که امپراتوری های رم و ایران، هیچ انگیزه ایی مالی و یا تمدنی برای حمله و تسخیر سرزمین آنان یا به انقیاد کشیدن آنان را نیز نمی دیدند، و همین ها پایه های این امپراتوری بزرگ و متمدن را سست و نهایتا آن را بر انداختند، و بر جنازه اش اسب غارت و چپاول و نابودی تاختند،

و گرچه هخامنشیان نیز به زودی مغلوب شدند، اما در واقع مغلوب یک رقیب امپراتوری عظیم، متمدن و دیرپا با سیستم شورایی و دمکراسی شدند، اما ساسانیان به افرادی بیابانگرد، فاقد تمدن و فنون رزم باختند، که هیچکدام از دو ابر قدرت موجود در آن زمان (ایران و روم)، آنان و سرزمین شان را، حتی لایق حمله هم نمی دیدند، و یکی از دلایل مهم شکست ساسانیان در مقابل چنین دشمن بی مقداری، شاید همین بی تحملی، عدم مدارا، کشتار مصلحین و تن ندادن به تغییر و اصلاح داخلی بود، که در اثر سلطه روحانیون زرتشت، بر دستگاه حکمرانی ساسانیان بود، که اجازه وجود تکثر و اصلاح را از جامعه ایرانی سلب کردند، کاری که هخامنشیان تاکنون، بدین اتهام مبتلا، و متهم نشده اند.

ناگفته نماند سیستم حاکمیت فردی، یا همان دیکتاتوری – که البته رایج ترین نوع حکومت در آن زمان بود - ، یا همان 2500 سال حاکمیت شاهنشاهی، در سلسله هخامنشیان به اوج رسید و توسط سلسله های مشابه در ایران ماندگار شد، رواج یافت و دیرپای گردید، به طوری که هنوز هم، این بلیه از مناطق تحت حاکمیت آنان در آسیا، افریقا رخت بر نبسته است، و گرچه دنیای خارج از چنین سیستم تمدنی، از جمله در یونان باستان، تمرین حاکمیت مردمی کردند و رو به دمکراسی و مردم سالاری رفتند، و خود را توسعه داده اند و...، اما در جایگاه هایی که چنین تمدنی شکوهمند و دیر پای را برای بشریت خلق کردند، متاسفانه نظامات دیکتاتوری پا برجا مانده، تداوم یافت و تنها گاهی شکل عوض کرده اند، نه در میانرودان، نه در سیحون و جیحون، نه در حاشیه های نیل، پایانی بر این سیستم دیرپای حاکمیت فردی و دیکتاتوری های ویرانگر کرامت انسانی، اخلاق و... دیده نشد،

و این تنها در حاشیه های رود دانوب، و حاکمیت یونانی در اروپاست که نظامات متکی بر اراده مردم، و سیستم های دمکراسی شکل گرفت، و می رود که جاگیر شده، و ماندگار گردد، گذشته از این منطقه تمدنی ایران بزرگ و تمدنی، متاسفانه در حوزه های تمدنی دیگر همجوار آسیایی، همچون حاشیه رود زرد، که نزدیک به یک ششم جمعیت جهان در آن می زیند، نظام دیکتاتوری ادامه یافت و حاکمیت حزب کمونیست چین، هم اکنون نیز حاکمیت دارد.

چنین جمعیتی در هند نیز، بعد از انقلاب آزادیبخش 1326 خورشیدی، به رهبری گاندی، نهرو و... به دمکراسی دست یافتند، اما با قدرت گیری حزب ملیگرای مذهبی هندوییBJP در دهلی نو که از دهه 1990 میلادی پا به عرصه قدرت نهادند، که به واقع نیز خود را برادران آریایی، و مدعی همکیش با هخامنشیان می دانند، و معتقد به بازگشت به سلسله مراتب قدرت اجتماعی سابق، و باستانی اند، و برهمنان و روحانیون هندو را در راس جامعه پرجمعیت و متکثر فعلی هند قرار می دهند و باقی مردم در ذیل آنان تعریف می کنند، و با وجود چنین تفکری، اکنون هند نیز به سوی دیکتاتوری مذهبی هندویی، طبقات اجتماعی باستان پیش می برند، و بزرگترین دمکراسی جهان، با خطر پاگیری دوباره دیکتاتوری مذهبی هندویی هست و تهدید می شود، و بسوی حاکمیت بنیادگرایی و ملیگرایی مذهبی و فرهنگی هندویی پیش می رود، و با این روند آینده خوبی در انتظار هند نیز نخواهد بود، و در نهایتِ چنین حاکمیتی، به سلطه طبقه روحانیت هندو منجر شده و به حاکمیت سیستم طبقاتی باستان هند ختم خواهد شد، و مردم هند یکبار دیگر بعد از آزادی، به رعیت درجه دوم تحت حاکمیت سلطه گران مذهبی و فرهنگی، و ارباب معابد تبدیل می شوند.

از این وقایع دردناک که بگذریم، زمین های اطراف پارسه را کشاورزان مرودشتی در اختیار گرفته و شخم کرده اند، و می روند تا حتی پارسه را در محاصره خود در آورند، گاهی انسان احساس خطر می کند که دست اندازی به مراتع اطراف پارسه، آنرا به دوره قاجار باز گرداند، و دوباره به آغل گوسفندانش تبدیل کنند، فضای سبز ساخته شده برای جشن های دوهزار و پانصد ساله شاهنشاهی در شیراز، در حال خشک شدن است، و با خشک شدن آن، زمین های کشاورزی پیشروی بیشتری نیز به سوی سایت تاریخی پارسه خواهند داشت، و بزرگترین سایت گردشگری ایران با بی توجهی، در معرض خطر است.

کشاورزی بی رویه ایی که در اطراف این میراث باز مانده از شکوه ایران و جهان، در جریان است، باعث خواهد شد با برداشت بیش از حد از آب های زیر زمینی منطقه، فرونشست زمین، بناهایی که برای 2541 سالم و ایستاده باقی مانده اند، در معرض فرو پاشی قرار گیرند.

پارسه یکی از مجموعه های بزرگ حاکمیتی در جهان است، اما چنین عظمتی که در 518 پیش میلاد مسیح ساخته شد، در سال 330 پیش از میلاد، توسط اسکندر مقدونی، مورد هجوم، تسخیر و غارت قرار گرفت، و به آتش کشیده شد، و ویران گردید، و عمر چندانی نداشت، و این از بد اقبالی ایرانیان و پارسه بود، که اسکندر مقدونی، جوانی کم سن و سال و اما جنگجو و با انگیزه یونانی، ایران را شخم کرد و تخت جمشید را ویران کرد، و اکنون 2353 سال از ویرانی پارسه می گذرد، اما این بنا هنوز عظمت خود را به رغم نظر ویران کنندگانش، به رخ جهانیان می کشد،

وجود پارسه در کنار کوه مهر و یا میترا، که اکنون به کوه رحمت مشهور است، نشان می دهد که ایرانیان در زمان هخامنشیان به معجزه و اسرار کوه ها معتقد بودند، که شهری به اندازه و اهمیت پارسه را، برای اولین بار، در پای این کوهِ مورد توجه، توسط داریوش کبیر، ساخته و پرداخته اند، کوه در فرهنگ ایرانیان، شرق نشینان و البته آغازگران بزرگ تمدن، برجستگی و اسرار خود را داشته است.

بعد دیدار از تخت جمشید به سوی شهر پاسارگاد شتافتم، شهری در 130 کیلومتری شیراز، که در کنار این شهر، مجموعه ایی تاریخی متعلق به مشهورترین و پر افتخار ترین پادشاه هخامنشی، یعنی کوروش کبیر قرار دارد، شاهی که منشور حقوق بشر کشف شده، از قوانین او عملی او، در حق ملل مغلوب، جهانیان را انگشت به دهان، و مبهوت بزرگی و اخلاق مداری خود کرده است، از این روست که او در بین شاهان هخامنشی به مدارا، تسامح و تساهل، و حکمرانی بر عدل و احسان و بر طبق موازین حقوق بشری مدرن، شهرت دارد، و دنیا در مقابل بزرگی و عقل و درایت او سر تعظیم فرود می آورد.

چنین انسان بزرگی، که هر ملت و تمدنی، برای داشتن چنین سرمایه افتخار آمیزی، مشتاق و بی قرار است، در ایران مورد بی مهری قرار می گیرد، و به رغم افکار عمومی ایرانیان که خواهان داشتن روزی در تاریخ و تقویم خود برای بزرگداشت کوروش هستند، خواهان نامگذاری اماکن خود به نام او می باشند و... اما در مقابل این خواست به حق مقاومت می شود!

و در این بی اعتنایی و مقاومت برابر خواست این مردم، آنان خود هفتم آبان هر سال را به عنوان روز ملی بزرگداشت کوروش هخامنشی [8] اعلام، و از او تجلیل می کنند، و برای دیدار از مقبره اش در پاسارگاد سرازیر می شوند و حوادثی اتفاق می افتد که نشانگر شکاف جهت حرکت حاکمیت با مردم خود می باشد، و چنین شکافی بین مردم و حاکمیت، به ضرر هر دو خواهد بود.

و به نظر می رسد حاکمیت بی جهت بر این خواست عمومی بی اعتناست و مقابل آن مقاومت می کند و تن به خواسته افکار عمومی خود نمی دهد، و با این عمل خود، نیروهای اجتماعی کشور را در مقابل هم قرار داده، و متسهلک می کند، و به نظر می رسد تمام این حرکات، با یک پیشفرض انجام می گیرد که تمدن ایرانی را مقابل اعتقاد دینی فرض می کند، حال آنکه اگر اسلام را دین مدعی درستی و انسانیت در نظر بگیریم، کوروش نیز به معیارهای درستی و انسانیت عمل کرد، و آن را عملی و عینی نمود، و مسلما طرفداران درستی و انسانیت باید او را از خود بدانند، نه اینکه در مقابل او، جبهه گیری کرده، به مقابله با خواست ملت خود برخیزند! این هم از تراژدی های غمناک روزگار ماست که ما را سرگرم به خویش می کند، تا قافله پیشرفت و تمدن جهانی بتازد و ما در درگیری های بی اساس خود غرق باشیم.

مقصد بعدی ام دیدار از سایت تاریخی "نقش رستم" است که حدود شش کیلومتر از قصرهای پارسه فاصله دارد و محل دفن پادشاهان سازنده تخت جمشید، یعنی داریوش بزرگ، خشایارشا، اردشیر یکم و داریوش دوم است که در حقیقت نوع خاصی از دفن بزرگان را در خود به نمایش گذاشته است، و بعلاوه بنای موسوم به کعبه زرتشت که در جوار این چهار مقبره شاهان هخامنشی قرار دارد، که در کاربری این بنا، نظرات متفاوتی وجود دارد، عده ایی آنرا آتشکده می دانند، که در این صورت با بناهای چهارطاقی آتشکده های موجود در ایران، که معمولا هم خشتی اند، متفاوت است چرا که کعبه زرتشت نه چهارطاقی است و نه خشتی، بلکه از سنگ است، و تاکنون نظر روشنی برای آن وجود ندارد.

در میانه ی راه دیدار از پارسه و پاسارگاد، از ویرانه های شهر مهم و مشهور استخر (اصطخر) پارس نیز گذشتم، که امروز کاملا ویران و با خاک یکسان شده است، اما غمبارتر از ویرانی چنین شهر مشهوری، برنجکاری های در این نقطه از ایران است که زجرآورتر می شود، در حالی که کشور به لحاظ برداشت از ذخایر آب های زیر زمینی، به مرحله بحران رسیده، با مصرف چنین سرمایه تجدید ناشدنی، که برای آیندگان باید حفظ شود، در این نقطه از ایران که دیگر نه رودی جاری است، و نه بارش های آنچنانی به خود می بیند، و خشکسالی به حدیست که امسال که بارش خوبی داشته اند، تنها در حد نرمال، حدود 300 میلیمتر باریده است،

در چنین نقطه ایی، با چنین شرایط بغرنجی، در کمال تعجب، مزارع برنجکاریی را می توان دید، و کشاورزان شیرازی، بعد از برداشت محصول گندم خود، در گرم ترین فصل سال، آب را از ذخایر زیر زمینی چندین میلیون ساله بیرون کشیده، زمین های کشاورزی خود را به صورت استخرهای وسیع پر از آب تبدیل کرده، و شرایط را برای کاشت برنجی آماده می کنند، که کاشت و داشت آن، مستلزم مصرف آب بسیار فراوانی است، که این خود یکی از جنایاتی است که در حق ذخایر آب های زیر زمینی کشور و شیراز تاریخی در جریان است و همه به این تراژدی خسارتبار و غمناک واقف و ناظری بی عمل هستند، و آینده تمدنی ایران در خطر جدی بی آبی و کوچ های بیشتر قرار دارد،

آب های بدون جایگزین زیر زمینی را با حفر چاه های عمیق می کشند، و در این استخرها در وسعتی بسیار زیاد، تحت عنوان برنجکاری، در معرض تابش شدید آفتاب جنوب، و البته سوزش نور خورشید شیراز قرار می دهند، که درصد تبخیر در اوج است، و به زودی تبخیر می شوند، و چرخی از استخراج آب و به تبخیر دادنش، در فرایند برنج کاری های غیر اصولی جریان دارد. این غیر اصولی ترین کشت و کارها در این مناطق است، که گرد خشکسالی حتی هم اکنون نیز، بر آن نشسته است، اما مدیریتی نه بر ذخایر آب های زیر سطحی وجود ندارد، و زمین های وسیعی بدین امر مشغول به کشت هستند، و در خودخواهانه ترین حالت، سرمایه هایی که متعلق به آیندگانی است که در این کشور باید بیایند، و بعدها با اتکا به همین آب های اندک زیر زمینی، زندگی کنند، و آبی برای نوشیدن حداقل داشته باشند، این چنین، سرمایه ایی که هرگز تجدید نخواهد شدف به سطح زمین آورده شده و در معرض تبخیر بی حد و حساب، در آب و هوای گرم منطقه، در زمین های برنجکاری شده پخش و نابود می گردد،

از ورودی استان چهار محال بختیاری تا کهگیلویه و بویر احمد و از آنجا تا شیراز این مزارع برنج، که از پر مصرف ترین کشت و کار آبی در جهان است، و خاص مناطق پر آب کره زمین می باشد، رایج است و همه نهاد های مسئول کشور، چشم ها را به نابودی سرمایه های تجدید ناشدنی آب بسته اند، و ذخایر آب های زیر زمینی که برای بقای ایران، و آیندگانش ضروری است، به تاراجی مغول وار می رود.

جالب است که آنانکه خود می دانند که سد سیوند را در این منطقه زده اند، برغم خطراتی که این سد برای بناهای تاریخی بی نظیر منطقه دارد، آنرا ساختند و افتتاح کردند، اما به علت خشکسالی هرگز آبگیری نشده است، اما برغم این واقعیت، این چنین دست و دلبازانه، از تنها ذخیره آبی باقی مانده برای این نقطه ارزشمند کشور، که از میلیون سال قبل در زیر زمین شکل گرفته و ذخیره شده است، سو استفاده و تاراجی چنین گسترده می شود، اسکندر اگر روزی آمد و آنچه در پارسه و پاسارگاد بود به تاراج برد، چنین سیاستی حتی قطرات آب پارس را نیز به تاراج می برد، تا پارسه و اطرافش را به کویرهایی بی آب تبدیل کند.

و خدایگان زمینی و آسمانی بدین تاراج در سکوتی تامل برانگیز نشسته و ناظرند. حتی "خدای بزرگ اهورامزدا، که شادی را برای آدم آفرید" [9]

در پارسه ترجمه کتیبه ایی را نهاده اند که متن و محتوای آن جالب و تفکر بر انگیز است :

"خدای بزرگ است اهورمزدا که این شگفتی دیدنی را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید، که خرد و دلیری را بر خشیارشا شاه فرو نهاد. خشیارشا شاه می گوید: بخواست اهورمزدا آنچنانم که راستی را دوست هستم، بدی را دوست نیستم. نه مرا کام (= علاقه) که به ناتوان ز توانا بدی رسد، نه مرا کام که به توانا ز ناتوان بدی رسد. آنچه راست است، آن کام من است. مردی را که پیرو دورغ است، دوست نیستم. تندخو نیستم (چون مرا خشم افتد)، با اراده سخت نگاه می دارم، بر خویش فرمانروا هستم. مردی که همراهی (هم کوششی) کند، طبق همکاری اش می پرورم. آنکه تباهکاری کند، برابر تبهکاری اش پرسش کنم. کام من نیست که مردی تبهکاری کند. همچنین کام من نیست که اگر تبهکاری کند، پرسش نشود. مردی که علیه مردی سخن گوید، مرا باور نشود تا شهادت هر دو را نشنوم. آنچه مردی به اندازه توانایی خود کند، یا (بجا) آورد، از او خشنود می شود و مرا (طرف) بس کام است و از او خرسند هستم و من مردان فداکار را بسیار می دهم، چنین است هوش و سنجش (فرمان) من. هنگامی که تو ببینی یا بشنوی، چه در دربار (یا در میان ملت) و چه در میان سپاهیان، آنچه من کرده ام، این است (شاهد) شجاعت (یا کاردانی) من که فوق (حد) فکر و هوش است. این است باز دلاوری من. تا تن من تاب دارد، جنگاورم، خوب جنگاوری. همین که در جای (= میدان نبرد) قرار گیرد، با هوش (خود) می بینم، آنکه دشمن است و آنکه غیر دشمن است، هم باهوش و هم با سنجش. آنگاه من بهتر (از همه) در هنگام ارزش یابی (یا اقدام) تصمیم می گیرم تا دشمن را از نادشمن بشناسم. ورزیده هستم، چه با دو دست و چه با دو پا. در سواری، سوار خوبی هستم.ر کمانداری، کماندار خوبی هستم، چه پیاده، چه سواره. در نیزه افکنی، نیزه افکن خوبی هستم، چه پیاده و چه سواره. اینها هنرهایی است که اهورمزدا به من ارزانی داشت (= فرو نهاد) و من تاب (بکار) بردن آن را داشتم. بخواست اهورمزدا آنچه کرده من است، با این هنرهایی که اهورمزدا مرا ارزانی داشت، کرده ام. اهورمزدا مرا و آنچه کرده من است را بپایاد."

[1] - مانی (زاده ۱۴ آوریل ۲۱۶ م  درگذشته ۲ مارس ۲۷۴ م) فیلسوف، شاعر، نویسنده، پزشک، نگارگر و بنیانگذار آیین مانوی است. او از پدر و مادر ایرانی منسوب به بزرگان اشکانی در نزدیکی تیسفون که در ایالت آسورستان قرار داشت که بخشی از شاهنشاهی اشکانی بود، زاده شد. او آیینی را بنیان نهاد که دیرهنگامی در سرزمین‌هایی از چین تا اروپا پیروان فراوانی داشت. برادران شاپور یکم او را پشتیبانی کردند و شاپور به او اجازهٔ تبلیغ دینش را داد. اما گرفتار خشم موبدان زردشتی دربار ساسانی شد و سرانجام در زمان بهرام یکم زندانی گشت و اعدام شد مانی خود را مانند بودا و عیسی فرستاده خدا معرفی می‌کرد، برای تکمیل آموزه‌هایی که پیشینیان آورده بودند دینی نو و همگانی را تبلیغ می‌نمود که مانند مسیحیت در آن به روی آدمیان از هر نژاد و با هر وضع، باز بود. باورهای آن از آیین‌های بابلی و ایرانی سیراب شده بود و از دین‌های بودایی و مسیحیت اثر پذیرفته بود. مانی رتبه شماره ۸۳ را در سیاهه تأثیرگذارترین اشخاص تاریخ مایکل اچ هارت دارد پیروان مانی او را با القابی چون فرستاده روشنی، بغ راستیگر، سرور نجاتبخش، بودای روشنی و فارقلیط زمان می‌خواندند کاتاریسم یک جنبش اصیل مانوی بود و به همین دلیل خود را «پاک‌ها» می‌نامیدند، نامی که از ادبیات مانوی برگرفتند. مفهوم «پاک» و پوشیدن «جامه‌ی سفید» از عناصرِ دینی‌ای بود که مانی از فرقه‌ی گنوسی مغتسله‌ی خزایی که در آن پرورش یافته بود وام گرفته بود بخشی از دوران جوانی مانی در فرقه‌ای عرفانی سپری شد که غسل در کانون آیینشان بود و استادش الخزایی یا الخسائیوس بود.

[2] - مَزْدَک یا مزدک بامدادان اصلاح‌گر اجتماعی و کنشگر مذهبیِ ایرانی در زمان شاهنشاهی ساسانی بود. وی در دورهٔ پادشاهی قباد یکم ساسانی فرقه‌ای مذهبی بنیان نهاد و به تبلیغ آن پرداخت. او مروج آیینی بود که تحت تأثیر باورهای مانی به‌ویژه باور «بوندوس» یا «زرتشت خورگان» قرار داشت؛ در واقع، می‌توان گفت فرقه‌ای که مزدک بسط و گسترش داد همان آیین بوندوس بود. اوضاع ایرانشهر در زمان ترویج آیین مزدک نابسامان بود، و این کشور با بحران‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراوانی دست‌وپنجه نرم می‌کرد. پیش از ظهور مزدک، قدرت شاه در مقابل قدرت طبقهٔ اشراف، روحانیون و صاحبان قدرت رو به افول گذارده بود. در برابر، قباد به حمایت از مزدکیان به‌منظور کاستن از قدرت اشراف و روحانیون دست یازید. این امر باعث همراهی مزدک و مزدکیان با پادشاهی قباد شد و اتحاد نوظهور قباد و مزدکیان از قدرت و نفوذ طبقهٔ اشراف، بزرگان و روحانیون به نفع شاهنشاه کاست. هم‌دلی قباد با مزدکیان سبب شد که آیین مزدک در تمامی قلمرو ایرانشهر بسط و گسترش یابد و حتی از مرزهای ایران نیز پا فراتر بگذارد و به شبه‌جزیره عربستان برسد. با این همه، قباد در اواخر پادشاهی خود از حمایت مزدکیان دست کشید و همین امر موجب قتل‌عام مزدک و مزدکیان به‌دست خسرو یکم شد. منابع تاریخی علل گوناگونی برای دشمنی خسرو انوشیروان با مزدکیان برشمرده‌اند؛ برخی منابع حمایت مزدکیان از به‌تخت‌نشاندن کاووس، برادر خسرو انوشیروان و پسر دیگر قباد، را علت اصلی این دشمنی دانسته‌اند.

[3] - یکی از اهالی منطقه عنوان داشت که شهر مردوشت، با چنین غنای فرهنگی و باستانی، متاسفانه با آمار خودکشی بالایی روبروست، شاخص های اقتصادی، فرهنگی و... نشانه های بسیار بدی را نشان می دهد، اما دنیای ستبر مشغول به آرمان های خود، به این شاخص های ناجور، نه واکنشی می بینی و نه تغییری را حس می کنی.

[4] - تخت جمشید (در دوره هخامنشیان: پارسه) (به پارسی باستان) (در زبان‌های غربی: پرسپولیس، پرسه‌پلیس) (در دوره اسلامی میانه: صدستون یا چهل منار) (در عصر ساسانی: صدستون) (به پهلویsadstūn) مجموعه‌ای از چند کاخ تو در تو در کنار دشت مرودشت و در کوهپایهٔ کوه رحمت در استان فارس واقع در ایران است. در دوره‌های تاریخی پس از هخامنشیان، به دلیل فراموشی خط و زبان پارسی باستان و نامانوس بودن کتیبه‌ها، نام پارسه فراموش شده و مردم نام تخت جمشید (پادشاه پیشدادی) را بر روی کاخ می‌نهند. تخت جمشید در شهر باستانی پارسه یکی از شهرهای باستانی ایران قرار داشته‌است که طی سالیان، پیوسته پایتخت تشریفاتی امپراتوری هخامنشیان بوده‌است. تخت جمشید در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده‌است و به مدت حدود ۲۰۰ سال آباد بوده‌است. در نخستین روز سال نو گروه‌های زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی‌ها یا استانداری‌ها با پیشکش‌هایی متنوع در تخت جمشید جمع می‌شدند و هدایای خود را به شاه پیشکش می‌کردند. در سال ۵۱۸ پیش از میلاد بنای تخت جمشید به عنوان پایتخت جدید هخامنشیان در پارسه آغاز گردید.[۴] بنیان‌گذار تخت جمشید داریوش بزرگ بود، البته پس از او پسرش خشایارشا و نوه‌اش اردشیر یکم با افزودن بناهای دیگر، این مجموعه را گسترش دادند

[5] - جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران با نام رسمی «دو هزار و پانصدمین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران به‌دست کوروش بزرگ» نام مجموعه جشن‌هایی است که به‌مناسبت دو هزار و پانصد سال تاریخ مدون شاهنشاهی ایران و در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی از تاریخ ۱۲ تا ۱۶ اکتبر ۱۹۷۱ (برابر با سه شنبه ۲۰ مهر تا شنبه ۲۴ مهر ۱۳۵۰) در تخت جمشید برگزار شد. در این جشن‌ها سران حکومتی و پادشاهان ۶۹ کشور جهان شرکت کردند

[6] - اسامی ملل شرکت کننده در جشن نوروز در تخت جمشید، که در سنگ نگاره ها این کاخ ترسیم شده اند بدین شرح است :  ۱- مادی‌ها ۲- ایلامی‌ها ۳- پارت‌ها ۴- سغدی‌ها ۵- مصری‌ها ۶- باختری‌ها ۷- اهالی سیستان ۸- اهالی ارمنستان ۹- بابلی‌ها ۱۰- اهالی کلیکیه ۱۱- سکاهای کلاه‌تیزخود ۱۲- ایونی‌ها ۱۳- اهالی سمرقند ۱۴- فنیقی‌ها ۱۵- اهالی کاپادوکیه ۱۶- اهالی لیدی ۱۷- اراخوزی‌ها ۱۸- هندی‌ها ۱۹- اهالی مقدونیه ۲۰- اعراب ۲۱- آشوری‌ها ۲۲- لیبی‌ها ۲۳- اهالی حبشه

[7] - تمدن ایلام یا هَتَمتی (به پارسی باستان : اووْجه، هووجه  (Ūvja)[ نام یک تمدن در منطقه‌ای است که بخش بزرگی، در جنوب غربی فلات ایران را در پایان، هزارهٔ سوم قبل از میلاد در بر می‌گرفت و در دورهٔ هخامنشیان به منطقه جغرافیایی سوزیانا شوش (Susa) کاهش یافت. ایلامیان کشورشان را «هَتَمتی» (هَ (ل) تَمتی) (Ha(l)tamti/Hatamti) به‌معنی «سرزمین خدا» می‌خواندند، اکدیان بدان «اِلامتو» (Elamtu) می‌گفتند و سومریان آن را با اندیشه‌نگاشت NIM به معنای «بالا و مرتفع» می‌نوشتند.[۱۰] در ۲۷۰۰ پیش از میلاد، نخستین شاهنشاهی ایلامی در شوش «در جنوب غربی ایران» تشکیل شد سفالینه‌های نقاشی شده متعلق به حدود ۳۵۰۰ پیش از میلاد در شوش واقع در ایلام بیانگر دوره‌ای پیشرفته از طرح‌های هندسی، ایجاد سبک خاص از انسان و شکل‌هایی از جانوران در آن‌ها می‌باشد.

در حدود ۲۰۹۴ تا ۲۰۴۷ پیش از میلاد ایلام توسط شولگی، دومین پادشاه سلسله سوم اور تسخیر گردید و بعداً در سال ۲۰۰۴ پیش از میلاد سلسله سوم اور توسط ایلام واژگون می‌شود  

[8] - روز کوروش بزرگ، در ۷ آبان ۲۹ اکتبر یک روز در گاهشمار غیررسمی و ملی ایران در گرامی‌داشت کوروش بزرگ بنیان‌گذار و نخستین پادشاه شاهنشاهی هخامنشی است.امروزه به صورت جهانی گرامی داشته میشود. بر اساس رویدادنامه نبونعید، در تاریخ ۷ آبان ۵۳۹ (پیش از میلاد)، کوروش بزرگ وارد دولت‌شهر بابل شد و یهودیان اسیر را آزاد کرد روز کوروش بزرگ در تقویم رسمی ثبت نشده‌است با این‌حال گروه‌های مختلفی از مردم ایران خواهان ثبت این روز در تقویم ملی ایران هستند و هرساله روز هفتم آبان ماه با حضور در آرامگاه کوروش در پاسارگاد این روز را گرامی می‌دارند این روز، زادروز کوروش بزرگ نبوده و روز گرامی‌داشت وی است.

[9] - "خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یک شاه از بسیاری٬یک فرمان‌دار از بسیاری. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین‌های دارندهٔ همه گونه مردم، شاه در این زمینِ بزرگِ دور و دراز. پسر داریوش شاه هخامنشی. شاه خشایارشا گوید: به خواست اهورامزدا این دالانِ همه کشورها را من ساختم. بسیار (ساختمان) خوب دیگر در این (شهر) پارس ساخته شد، که من ساختم و پدر من ساخت. هر بنایی که زیبا دیده می‌شود ٬آن همه را بخواست اهورامزدا ساختیم. شاه خشایارشا گوید: اهورامزدا مرا و شهریاری مرا بپاید و آنچه را که به دست من ساخته شده و آنچه را که به دست پدر من ساخته شده، آن را اهورامزدا بپاید. شاه خشایارشا گوید: داریوش را پسران دیگری بودند، ولی چنان‌که اهورامزدا را کام بود، داریوش، پدر من، پس از خود، مرا بزرگ‌ترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت، به خواست اهورامزدا من بر جای‌گاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم، بسیار ساختمان‌های والا ساختم. آنچه را که به دست پدرم ساخته شده بود، من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آنچه را که من ساختم و آنچه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم. شاه خشایارشا گوید: پدر من داریوش بود؛ پدر داریوش ویشتاسب نامی بود. پدر ویشتاسب آرشام نامی بود. هم ویشتاسب و هم آرشام هر دو در آن هنگام زنده بودند، اهورامزدا را چنین کام بود، داریوش، پدر من، او را در این زمین شاه کرد. زمانی که داریوش شاه شد، او بسیار ساختمان‌های والا ساخت."  سنگ‌نگاره ایاز خشایارشا در موزه ملی ایران.

 

مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب) :

این خود برتر بینی انسان هاست که به حاکمیت جامعه طبقاتی، در بین آنان منجر می شود، وقتی گروهی از آنان به لحاظ نژادی، مذهبی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... خود را از دیگر اعضای جامعه، خاص و برتر می بینند، دیگران را به طبقات اجتماعی تقسیم بندی کرده، آنان را در ذیل خود می بینند، برای آنان حد و حدود تعیین می کنند، و عبور کنندگان از این حد و حدود تعیین شده را، متجاوز، گنهکار و... و لایق مجازات و تنبیه خواهند دید، این ظالمانه ترین شکل قوانینی است که بر انسان ها سوار، و اجرایش به مرور حاکم و تحکیم می شود.

شکل گیری نظام طبقاتی، مخصوص هیچ جامعه ایی نیست، و برای مبتلا شدن به این گونه بلایای اجتماعی، نه مسلمان می شناسد، نه هندو، نه شیعه و نه سنی و... و هر ایدئولوژی را می تواند، در بر بگیرد، به طوری که در کمونیسم، که شاید جدیدترین شکل ایده پردازی علمی و اجتماعی و بشری است، طبقه کارگر، یا همان حاکمیت ایدئولوژیک حزبی کمونیست ها، برای خود یک طبقه خاص تعریف می کنند، و بر صدر می نشیند، و مشروعیت راهبری و بزرگی می یابند،

در اسلام نیز صاحبان علوم دینی، این نقش را برای خود تعریف می کنند، و طبقه مذکور علوم خود را، بر دیگر علوم تفوق داده، و اگر اسلام سیاسی نیز وارد کار شود که، حاکمیت خداوند را، منطقا و روایی از سوی خداوند، با واسطه هایی چند، به سوی خود منتقل کرده، و جانشین خداوند بر زمین می شوند؛ طالبان و... شاهد زنده آنان در جامعه امروزی اند، که به هیچ قائده و قانونی، الا معتقدات خود در تعیین حد و حدود مردم، قائل نمی باشند.

در جامعه زرتشتی پیش از اسلام نیز، جامعه مُغان (روحانیون زرتشتی)، همچون جامعه برهمن ها (جامعه روحانیون) در اجتماع هندوها، که برادران آریایی هم، تلقی می شوند، این نقش را برای خود قائل بوده اند، برهمنان جامعه هندو، خداوند و خالق این جهان (برهما) را به سان بدن انسانی تصور و تلقی کرده، جامعه روحانیت و برهمن، که ارباب معابد می باشند را، به سان سر این بدن در نظر گرفته، و طبقات دیگر این جامعه را ذیل این سر، که خود آنان می باشند، تعریف و دسته بندی می کنند،

این نظام ظالمانه طبقات اجتماعی، ابتدا توسط حاکمیت سلسله مسلمانان بر هند، و بعد به همت انگلیسی هایی، که سلطه خود را بر هند گسترش دادند، تضعیف شد، و بعد از پیروزی انقلاب هند، علیه سلطه بریتانیا در سال 1947 (1326 خورشیدی) به رهبری مهاتما گاندی، و تاسیس جمهوری متکثر و سوسیالیستی هند، و تصویب قانون اساسی این کشور در سال (1327) 1948، که توسط افرادی همچون بهیم رائو آِمبدکار [1] که خود از اعضای پایین ترین طبقات اجتماعی هندو محسوب می شد، تضعیف و بلکه ممنوع اعلام گردید،

اما هرگز از بین نرفت با روی کار آمدن و قدرت گیری حزب مردم هند (BJP)، که شاخه سیاسی، و نماینده طبقه بالای هندو، در صحنه سیاسی هند تلقی می گردند، روند بازگشت به فرهنگ هندو، و بالطبع احیای جامعه طبقاتی باستانی آنان، به نظر می رسد آغاز شده، و هر روز قدرت و سرعت بیشتری نیز به خود می گیرد.

نشانه های این احیا را در کشتار، و تنبیه جامعه طبقات پایین هندو، و متخلفین به قوانین فقهی هندو، توسط اعضای جامعه بالا، به رغم ممنوعیت اعمال چنین فرهنگی، در قانون اساسی و قوانین عادی هند، که همه را در برابر قانون، برابر می داند، بروز می کند، به طوری که در یک اتحاد نانوشته، حتی خون اقلیت های کشته شده توسط این طبقات بالا، در خلال تنبیهاتی که در نظر می گیرند، به راحتی هدر می رود و فریاد دادخواهی طبقات پایین، در پیچ و خم راهروهای دور و دراز دادگاه های هند، گم می شود، و به فراموشی می رود،

در این جامعه اگر یک فرد از اقلیتی اقدامی خلاق قانون انجام دهد، و احساسات مردم را جریحه دار کند، متخلّف به سرعت مجازات می شود، ولی اگر همان تخلّف از فردی از جامعه طبقات بالا، صورت پذیرد، پرونده در پیچ و خم طی مراحل اداری، استمهال گرفته، سال ها به درازا کشیده شده و مستهلک می شود، و یا حکمی ظالمانه دریافت می دارد.

ظالمانه ترین کیس در این زمینه در دو روز گذشته؛ اتفاق افتاد که یک کودک 9 ساله کلاس سوم، در یک دبستان، وابسته به یکی از معابد هندو، مرتکب خطای فقهی شد، و از کوزه ایی نوشید که متعلق، و در نظر گرفته شده برای روحانیون و طبقات بالای هندو بود، و به دلیل آلوده کردن این آبخوری به پلیدی های ناشی از تعلق به جامعه طبقات پایین! مورد ضرب و شتم معلم خود قرار گرفته، و از شدت جراحات در بیمارستان احمد آباد گجرات، مظلومانه جان داد.

ترجمه خبر این فاجعه تکان دهنده بدین شرح است :

مرگ پسر متعلق به جامعه دالیت، بعد از ضرب و شتم به وسیله معلم،

در مدرسه ایی در ایالت راجستان

خبرنگار بخش اجتماعی روزنامه هندو، جیپور، 14 اگوست 2022

او از کوزه آبی نوشیده بود، که برای مدرسین متعلق به طبقات بالا  [2] رزرو شده بود

پسر نه ساله متعلق به جامعه دالیت [3] روز شنبه [4] فوت کرد، او بعد از 24 روز که از زمان ضرب و شتم شدن به وسیله یک معلم در مدرسه اش، در بخش جلور [5] در ایالت راجستان به خاطر لمس کوزه آب نوشیدنی، در بیمارستان بستری بود، جان خود را از دست داد.

این پسر در شهر احمد آباد [6] - مرکز ایالت – در گجرات تحت مراقبت های پزشکی قرار داشت، و وقتی به این بیمارستان منتقل شد که پیش از این، به اقدامات درمانی پزشکانش در شهر های اودایپور [7] و جلور پاسخ مثبت نداده بود.

این واقع ناگوار در تاریخ 20 جولای 2022 در یک مدرسه غیر انتفاعی متعلق به معبد "سارسواتی ویدای مندیر" [8] در روستای سورانا [9] رخ داد، چرا که معلم او، چاهیل سینگ [10] در بین دانش آموزان کلاس سوم دبستان، یک استثنا قائل شد، و از ایندر مگوال [11] دانش آموز نه ساله متعلق به جامعه طبقات اجتماعی دالیت در بین هندوها، خواسته بود که هرگز به گوزه آبخوری خاصی در مدرسه دست نزده، و از آن آب ننوشد، [12]

آقای دیوا رام [13] پدر ایندر بر این اعتقاد است که آقای چاهیل سینگ به صورت خشن و ظالمانه ایی فرزندش را مورد ضرب و شتم قرار داده، و با توجه به نوع طبقه اجتماعی این کودک، به صورت بسیار ناگواری با او برخورد کرده است.

ایندر ابتدا به بیمارستانی در جلور و از آنجا به اودایپور اعزام می شود، پزشکان به درمان ضربات وارده بر اعصاب گوش او اقدام می کنند، وقتی شرایط این کودک بحرانی و خراب می شود، او را به شهر احمد آباد برای تحت درمان قرار گرفتن توسط متخصصین اعزام می کنند. تلاش پزشکان برای درمان افاقه نکرده و بدن ایندر به این درمان ها هم پاسخ مثبت نمی دهد، و در نهایت به علت جراحات داخلی، این پسر نه ساله دالیت به مرگ تسلیم می شود.

به دنبال این جریان، آقای دیو رام موارد را به پلیس گزارش می کند و پرونده ایی تحت ماده قانونی 302 قانون حقوقی هند (قتل)، و همچنین قانون حمایت از کاست های پایین و اعضای قبایل هند (جلوگیری از قتل و کشتار آنان)، در اداره پلیس تشکیل می دهد، آقای چاهیل سینگ اکنون تحت بازداشت قرار دارد و تا شنبه شب تحت بازجویی قرار داشت.

سربازرس پلیس شهر جلور آقای هارش واردان آگروال [14] ، که به روستای سورانا رفته، و با اعضای خانواده مقتول دیدار کرده است، عنوان داشت که "تحقیقات در حال انجام است و اتهام ضرب و شتم به خاطر مسایل طبقاتی، هنوز اثبات نشده است. مدرسه همچنین یک تانک بزرگ آب دارد که دانش آموزان و معلمین از همه طبقات از آب آن می نوشند" (از همین ابتدای کار پاک سازی متهم متعلق به طبقات بالای هندو، از اتهامات آغاز می شود).

آقای دیو رام گفته است که کوزه آب برای معلمین متعلق به طبقات بالا رزرو شده، و ایندر به اشتباه و به خاطر تشنگی، به این ظرف آب دست زده بود.

 بر اساس شکایت والدین مقتول و ثبت شده نزد پلیس، آقای سینگ به این امر تفهیم اتهام شده است.

دپارتمان آموزش و پرورش نیز بررسی های خود را پیرامون این موضوع آغاز کرده است، و رئیس بخش آموزش، کمیته تحقیقاتی را در این رابطه شکل داده است، که از این مدرسه بازدید خواهد داشت، و نتایج این تحقیق نیز به رئیس شورای بخش آموزش ابتدایی، آقای آشوک کمار دیو ارایه خواهد شد.

[1] - "بهیم راو رامجی آمبدکار زبان مراتیभीमराव रामजी आंबेडकर; (به انگلیسی: Bhimrao Ramji Ambedkar) متولد ۱۴ آوریل ۱۸۹۱ - درگذشته ۶ دسامبر ۱۹۵۶)، حقوق‌دان، اقتصاددان، سیاست‌مدار و اصلاح‌گر اجتماعی هندی است. او به باباصاحب مشهور است چراکه الهام‌بخش جنبش مدرن بودایی و کارزار مخالفت با تبعیض‌های اجتماعی علیه دالیتها (نجس‌ها) و همچنین حمایت از حقوق زنان و کارگران بوده‌است. او اولین وزیر قانون هند استقلال‌یافته و معمار اصلی قانون اساسی هند است."

[2] - higher castes

[3] - Dalit "دالیت به معنای زمین‌خورده یا ستم‌دیده در جنوب آسیا، نامی است که کسانی که در نظام طبقاتی آیین هندو، غیرقابل لمس یا نجس خوانده می‌شوند برای خود برگزیده‌اند. اگرچه این نام از قرن نوزدهم وجود داشته اما آمبدکار بود که این مفهوم را متداول کرد. دالیت‌ها از نظام چهار کاستی یا طبقه‌ای هندو حذف شده‌اند و در حقیقت آن‌ها دارای ورنه نیستند. آن‌ها برای خود ورنه پنجمی را شکل دادند که پانچاما خوانده می‌شود. در حالی که نامی که نظام طبقه‌ای برای آن‌ها در نظر گرفته، نجس است. دالیت همین‌طور به صورت عام، تمام قبایل و گروه‌هایی را که در طول تاریخ به علت‌های مختلف از جامعه مستثنی شده و از حقوق برابر برخوردار نبوده‌اند، دربرمی‌گیرد.پس از مهاجرت اقوام هندو-اروپایی آریایی به هند بومیان دراویدی تبار هند توسط آریایی ها نجس خوانده شدند و بومیان هند بر اساس نژاد به چندین طبقه تقسیم شدند آریایی ها خود را در طبقه برهمن و بومیان هند را در طبقه کارگر ها و دالیت ها یا نجس ها قرار داده و زبان دالیت ها تحت تاثیر آریایی ها به هندی تبدیل شدند. همچنین ارتباط نزدیکی بین نجس ها و کولی ها از منظر ژنتیکی وجود دارد."

[4] - شنبه 22 مرداد 1401 برابر 13 آگوست 2022

[5] - Jalore

[6] - Ahmedabad

[7] - Udaipur

[8] - Saraswati Vidya Mandir

[9] - Surana

[10] - Chhail Singh

[11] - Inder Meghwal

[12] - طبقات بالای هندو معتقدند که افراد وابسته به طبقات پایین، دارای پلیدی ها و نجاست هایی در وجود خود هستند که این نجاست ها، در اثر تماس با آنان به روح و جسم فرد هندو وارد می شود و او را نجس و ناپاک و پلید می کند، از این رو باید همواره فاصله لازم را از آنان رعایت کرد و کنار هم عبوری ایمن کنند و هرگز در ظروف همدیگر غذا نمی خورند و نمی نوشند، و حتی لمس آن مشکل ساز است، اگر تماسی حاصل شود، باید با پرداخت جریمه، مدتی خود را استحاله کنند تا ناپاکی ها از وجودشان خارج شود.

[13] - Deva Ram

[14] - Harsh Vardhan Agarwalla 

مقدمه (سایت یادداشت های بی مخاطب) :

تفکر راستگرای اقتدار طلب، به خصوص از نوع مذهبی آن، یک روزه جامعه دمکرات خود را به یک دیکتاتوری بسته و متمرکز تبدیل نمی کند، بلکه قدم به قدم جامعه را در این مسیر هدایت کرده، مشتاقان و پاسداران چنین جامعه ی دیکتاتور مسلکی، ابتدا نمایندگان وجدان بیدار، و اهل تفکر جامعه خود را با استفاده از ظرفیت های قانونی و انقلابی و غیر قانونی و شبه قانونی سرکوب، و به سکوت می کشانند، و با تحت فشار مداوم و سخت قرار دادن نخبگان، آنان به وادی بی‌ حسی و بی ‌تفاوتی برده، آنان را بی اثر می کند، چرا که راهبران سیستم های خفقان زده دیکتاتوری معتقدند وقتی نمایندگان وجدان بیدار جامعه (دانشجویان، مخالفین سیاسی و...) را به حاشیه سکوت رانده، و بی ‌اثر کرد، [1] آنگاه این جامعه را می‌ تواند، به راحتی از یک جامعه دمکرات و آزاد، به یک جامعه دیکتاتور طلب، استحاله و تبدیل کند، بی‌ آنکه با واکنش تندی از سوی مردم، و معترضین پر شماری این جامعه مواجه شود؛

 البته جامعه انقلابیون و آزادیخواهان نیز در بسترسازی این مسیر خطرناک، گاه مقصرند، [2] چرا که آنان با باز کردن روزنه هایی در بین سطور قانونی، به هنگام تدوین و ترسیم مسیرهای قانونی، بعد از پیروزی، که با بهانه هایی از جمله لحاظ مصلحت و..، صورت می پذیرد، روزنه هایی را برای سو استفاده معتقدان به نظام دیکتاتوری فراهم می کنند، که آنان بعدها با سو استفاده از این سوراخ ها و خلا های قانونی، کم کم جامعه ی آزادی را که در یک روند دمکراتیک تحویل گرفته شده را، به یک جامعه بسته و دیکتاتوری تبدیل ‌و استحاله کنند، بی‌ آنکه نیاز به انجام کودتا و یا انقلابی خونین توسط دیکتاتوری طلبان باشد، و مجبور به پرداخت هزینه ‌های گزاف فعالیت های سرکوب جمعی، کودتا و انقلاب وسیع سیاسی، قضایی، نظامی و… شوند، استحاله گران انقلاب ها، بدین روش، طی یک فرایند دمکراتیک قدرت را در دست گرفته، آن را تبدیل به ضد خود [3] ، یعنی نظام دیکتاتوری، بدل می نمایند.

در کنار کشورها و جوامع دیگری که گوشه گوشه این جهان دچار این بلیه خانمان برانداز شدند و دچار حاکمیت خسارتبار راستگرایان شده اند، هند نیز اکنون مطرح است، چرا که بعنوان یک کشور سکولار (قائل به جدایی دین از دولت)، تکثرگرا (پلورال)، دمکرات و...، با قبضه قدرت در دست راستگرایان افراطی مذهبی هندو، می‌رود تا هر روز پایه‌های آزادی فکری، رسانه ایی، سیاسی و… آنان ویران، و این جامعه آزاد و دمکرات، به سوی محدودیت‌های فکری و عملی سوق داده شود؛ [4] 

در این مسیر مشاهده می شود که حتی واژه‌های نهفته در متن قانون این کشور هم مظلومند، چرا که به طرز مبتذلی، توسط جریان قدرت مورد سو استفاده ‌واقع شده، [5] تا رقیب را با استفاده از آن، از میدان مبارزه به در کرده، و بدین ترتیب واژه‌های زیبای قانونی نیز، بعد از سو استفاده توسط راستگرایان قدرت طلب، دیگر باید به دور ریخته شوند، چرا که بار معنی مثبت آن تغییر یافته، و به واقع زیبایی خود را از دست داده، و به لحاظ معنا و مصداق، نابود شده اند،

فتنه واژه ایی از این دست است، که برای کسانی استفاده می شود که قصد تخریب بنای خیری را دارند، اما راستگرایان افراطی که خود بیشترین لیاقت را برای داشتن چنین لقبی را دارا می باشند، چرا که در هر نقطه ایی وارد شوند جز ویرانی، اسارت و بدبختی برای اهل آن، چیزی به ارمغان نخواهند آورد، و در حالی که آنان خود فتنه اعظم اند، اما راستگرایان این واژه را در خصوص مخالفین خود، مورد سو استفاده قرار داده [6] و فتنه را به مظلومانی بار می کنند که بر این وضع معترض می شوند. راستگرایان برای سرکوب مخالفین خود اعم از اقلیت های دینی، سیاسیون مخالف، و مبارزین آزادیخواه و قانون طلب، تمام زوایای قوانین موجود را مطالعه کرده، تا حفره ایی بیابند و از آن سو استفاده کنند، و از هر روزنه ایی، حتی قوانین دوره استعمار و استبداد، وارد می شوند و آن را مبنای شبه قانونی، اقدامات غیر قانونی خود، در سرکوب مخالفین [7] قرار می دهند. [8]

اینک با ترجمه مقاله ایی در این خصوص، به روند موضوع در هند می پردازیم

دولت مرکزی، دادگاه عالی را از قصد خود برای تجدید نظر در قانون فتنه آگاه کرد  [9]

در یک پروسه قضایی، دولت هند عنوان داشت که این تصمیم در مسیر سیاست نخست وزیر، آقای نارندرا مودی برای پاکسازی "بازمانده های دوره استعمار" [10] (بریتانیا) در 75 مین سالگرد  استقلال هند صورت می گیرد.

گراف میزان استفاده از قانون فتنه در دوره حاکمیت حزب BJP

دهلی نو : دولت مرکزی هند به دادگاه عالی اطلاع داده است که بند 124A در قانون هند را که به عنوان قانون فتنه [11] است، مورد باز بینی قرار خواهد داد.

در یک پروسه قضایی، دولت عنوان داشت که این تصمیم در مسیر سیاست نخست وزیر، آقای نارندرا مودی برای پاکسازی "بازمانده های دوره استعمار"  (بریتانیا) در 75 مین سالگرد استقلال صورت می گیرد. دولت بر این نظر است که این قانون را مورد بازبینی قرار دهد، لذا تاییدیه از دادگاه عالی خواسته است که به این موضوع در حال حاضر ورود نکند.

"دولت هند کاملا به نقطه نظرات مختلف موجود در پیرامون موضوع فتنه آگاه است [12] ، همچنین نگرانی هایی که در خصوص آزادی های شهروندان، و موارد حقوق بشر را مد نظر دارد، در عین حال به موضوعاتی همچون وحدت و وفاداری به کشور هم در این ملت بزرگ متعهد است، همچنان که تصمیم دارد بند A124 قانون سراسری هند را مورد بازنگری و بررسی دوباره، قبل نشست متخصصین قرار دهد."    بخشی از متن ارایه شده در برابر دادگاه توسط دولت.

دادگاه بعد از دریافت درخواست ها و سوالاتی که در پیرامون اعتبار قانون مشهور به فتنه وجود داد، که بر سو استفاده از این قانون در کشور توسط پلیس این کشور حکایت داشت [13] هفته گذشته، دولت مرکزی از دادگاه درخواست داشت تا پاسخ نهایی خود را در این زمینه اعلام دارد. [14]

مجموعه این درخواست ها و سوال ها به وسیله سرلشکر بازنشسته ومبتکر [15] ، نویسندگان نشریه "راهنمای هند" [16] ، وزیر سابق دولت مرکزی آقای آرون شوری [17] ، ماهوا مویترا از اعضای پارلمان هند وابسته به حزب کنگره ترینامول [18] ، آنیل چامدیا [19] روزنامه نگار، پاتریشیا موخیم [20] ، آنورادها بهاسین [21] ، اتحادیه مردمی آزادی های عمومی [22] ،  اتحادیه روزنامه نگاران آسام [23] نوشته شده است.

در پیرامون نگرانی از سو استفاده گسترده از ماده قانون فتنه، دادگاه عالی در ماه جولای سال گذشته از دولت مرکزی سوال کرد که چرا نسبت به لغو این قانون اقدام نمی کند، قانونی که دولت بریتانیا از آن برای به سکوت کشاندن مردان مبارز و آزادیخواهی مثل مهاتما گاندی استفاده می کرد، تا حرکت آزادیخواهی آنان را به شکست بکشاند.

بر حسب موافقت با درخواست آنچه توسط نویسندگان نشریه "راهنمای هند" و سرلشکر بازنشسته اس.جی ومبتکر پیرامون به چالش کشیدن قانون 124A (فتنه) در قانون سراسری هند نگاشته شد، دادگاه عالی عنوان داشته است که مهمترین نگرانی آنها "سو استفاده از این قانون" و افزایش تعداد موارد منتسب به آن است.

غیر قابل وثیقه و کفالت بودن متهمین منتسب به این قانون، هر گونه سخن و ابراز نظری را که منجر به معطوف شدن توجه به این قانون شود، تفسیر به مخالفت با دولت می شود، و منجر به تنبیه قضایی با بیشترین شدت، یعنی حبس ابد می گردد، هر گونه سخنی و بیانی که توجه را به این قانون معطوف دارد، تنفر و تلاش برای مخالفت با حاکمیت تفسیر می شود. 

این در حالی است که بیانیه صادره توسط دادگاه پیرامون درخواست لغو آن در ماه جولای سال گذشته، به وسیله دادگاه ارشد، که اشاره دارد به اتهام سو استفاده از این قانون، و سوال کرده است که آیا بعد از 75 سال که از استقلال، و از دوره حاکمیت استعمار بریتانیا می گذرد، آیا هنوز به این قانون نیاز است.

سوال دادگاه این بود که : "به رغم موارد فوق، که خود نگرانی است. این قانون مربوط به دوره استعمار بریتانیا است. که سرکوب حرکات آزادیخواهانه توسط استعمارگران برای آنان ضروری بوده است. همان قانونی که توسط بریتانیایی ها برای به سکوت کشاندند مهاتما گاندی، تیلک [25] و... استفاده می شد، آیا ضرورت دارد که بعد از 75 سال که از استقلال هند می گذرد هنوز این قانون ساری و جاری باشد."

منبع : https://thewire.in/law/explainer-how-the-sedition-law-has-been-used-in-the-modi-era و  https://thewire.in/law/union-government-tells-supreme-court-it-will-reconsider-sedition-law

 

[1] - آمار وزارت کشور هند (MHA) و بخش ثبت آرشیو جرایم ملی (NCRB) نشان می دهد که بین سال های 2014 (به قدرت رسیدن راستگرایان هندو که خود را مدافع برداشتن این قانون نشان می دهد) تا  2019 و 2020 ، آمار استفاده از قانون فتنه افزایش نشان می دهد، از بین 10938 هندی که تا سال 2010 بر طبق این قانون دستگیر شدند، 65% در زمانی دستگیر شدند که دولت راستگرای هندو حزب BJP در قدرت قرار داشته است. که از جمله قربانیان این قانون سیاسیون مخالف، دانشجویان، روزنامه نگاران، نویسندگان و اساتید دانشگاه ها و بخش آکادمیک می باشند. و جرایم آنان نیز برداشتن پوستر و پلاکارد، فعالیت و پست های آنها در شبکه های اجتماعی، شعار دادن و ارتباطات شخصی بوده است.

[2] - این قانون در سال 1837 توسط بریتانیایی های حاکم بر مستعمره هند معرفی، و بیست سال بعد در سال 1860 وارد قوانین جاری آنان شد، و این درست سه سال بعد از قیام بزرگ 1857 مردم هند علیه استعمار بریتانیایی ها بود، و در سال 1870 به عنوان ماده 124A به مورد اجرا در آمد. اما بعد از استقلال و پیروزی انقلاب هند در سال 1947، واژه "فتنه" از قانون اساسی جدید انقلابیون که در سال 1948 تدوین گردید، برداشته شد؛ و آزادی بیان کامل، تحت این قانون اساسی جدید، به شهروندان هندی اعطا گردید، اما ماده قانونی 124A همچنان در قوانین جاری کشور ماند. بعدها جواهر لعل نهرو (از رهبران ارشد انقلاب هند) تحت عنوان محدودیت های منطقی (reasonable restrictions) این ماده را باز تعریف کرد، و در دوره دولت خانم ایندرا گاندی! ماده 124A دوباره بازیابی شد و پلیس مجاز گردید بدون حکم قضایی، سوژه های خود را که در بین آنان فعالین سیاسی نیز بودند با استفاده قانون مذکور، دستگیر کند، اینجا می توان اشتباهات رهبران انقلابی سابق را دید که چطور راه برای سو استفاده دیکتاتورها، هموار می کنند. 

[3] - این در حالی است که قوانین دیگری از این دست در راستای سرکوب مخالفین حاکمیت موجود هستند، که می توان به قانون "جلوگیری از فعالیت های غیر قانونی" (UAPA)، و "قانون جلوگیری از خسارت به اموال عمومی" (PDPPA) و... اشاره کرد، که تنها در سال 2019 تعداد 1226 مورد تحت قانون سخت گیرانه UAPA دستگیر شدند که دست پلیس در عدم انجام تشریفات قانونی تحت این قانون بسیار باز است که این خود 33% افزایش را از سال 2016 نشان می دهد، بی اساس بودن اتهامات به قربانیان این قانون به قدری بوده است که 9% دستگیری ها تحت قانون فتنه، و 11% دستگیری ها تحت UAPA به علت عدم وجود اسناد، رد شدند و تنها 9% موارد، تحت UAPA و 17% موارد مربوط به فتنه به حکم منجر شدند.

[4] - فتنه در ماده  124A به هر گونه تلاش، سخن، نوشته و نمایندگی ملموس اطلاق می شود که در خلال آن حاکمیت را مورد تنفر و بیزاری قرار دهد و اعلام نارضایتی نماید، و مجازات آن نیز از سه سال تا حبس ابد می تواند افزایش یابد. که این مجازات از عدم وفاداری تا دشمنی با حاکمیت تعریف و تعیین می شود.

[5] - از بین 405 نفر دستگیر شدگان در ده سال گذشته تحت عنوان قانون فتنه، 95% آنان بعد از سال 2014 دستگیر شدند که دولت راستگرای افراطی مذهبی هندو حزب BJP در قدرت قرار گرفت، که از بین آنان 149 نفر متهم به انتقاد و یا حملات لفظی علیه دولت نارندارا مودی (نخست وزیر وابسته به حزب BJP)، و یا حاکمیت یکی از روحانیون افراطی هندو در ایالت اوتارپرداش، به نام یوگی آدیتیانات (Yogi Adityanath) که به عنوان سروزیر در حاکمیت قرار دارد، سخن گفته اند. آمار نشان می دهد از سال 2014 به بعد هر سال 28% به آمار این دستگیری ها افزوده شده است که جو اختناق را می تواند نشان دهد که هر سخن علیه حاکمیت حزب راستگرای هندو، و مسئولین آن، به زندان منتهی گشته است.

[6] - از میان 5 ایالتی که بیشترین دستگیری ها تحت این قانون انجام گرفته 4 ایالت تحت حاکمیت حزب راستگرای افراطی هند BJP بودند (بیهار، کارناتاکا، جارکند، اوتارپرادش) که 77% از 115 مورد دستگیری هایی تحت قانون فتنه انجام شد، تنها در ایالت اتارپرادش صورت گرفته که تحت سروزیری یک روحانی افراطی هندو به نام یوگی آدیتیانات از حزب BJP حکمرانی می شود، و تامیل نادو تنها ایالتی غیر حاکمیتی توسط هندوهای افراطی است که در بین این 5 ایالت، با 139 مورد از سال 2010 صورت گرفت که 80% اتهام دستگیر شدگان مربوط به مسایل سیاسی نبود، بلکه به اعتراضات به پروژه برق هسته ایی در این ایالت و مخالفت ها با آن مربوط است.

[7] - فعالین حقوق بشری، و سازمان های مدافع حقوق عمومی که خود از قربانیان این نوع قوانین هستند نسبت به الغای قانون 124A درخواست هایی داشته اند و آن را مربوط به پیش از انقلاب هند و خفقان دوره استعمار بریتانیا دانسته اند، که نباید بعد از انقلاب، چنین برخوردهایی با منتقدین، جایی در نظام دمکراتیک کشور داشته باشد. در سال 2018 کمیسیون قانون، متنی را منتشر کرد که درخواست برای بازبینی این قانون در آن مطرح کرد، و اینکه کشورهایی مانند نیوزیلند، استرالیا، اندونزی، کره جنوبی و... نیز قربانیان این قانون انگلیسی اند، که در مقابله با حرکات آزادیخواهانه در مستعمراتش بکار گرفته شد، 

[8] - این در حالی است که قوانین دیگری از این دست، مثل قانون فتنه، در راستای سرکوب مخالفین حاکمیت هستند که می توان به قانون "جلوگیری از فعالیت های غیر قانونی" (UAPA)، و "قانون جلوگیری از خسارت به اموال عمومی" (PDPPA) و... اشاره کرد، که تنها در سال 2019 تعداد 1226 مورد تحت قانون سخت گیرانه UAPA دستگیر شدند که دست پلیس در عدم انجام تشریفات قانونی تحت این قانون بسیار باز است که این خود 33% افزایش را از سال 2016 نشان می دهد، بی اساس بودن این نوع اتهامات به قدری بوده است که 9% دستگیری ها تحت قانون فتنه، و 11% دستگیری ها تحت UAPA به علت عدم وجود اسناد رد شدند و تنها 9% موارد تحت UAPA و 17% موارد مربوط به فتنه به حکم منجر شدند.

[9] -  Union Government Tells Supreme Court it Will Reconsider Sedition Law

[10] - shed colonial baggage

[11] - sedition اغتشاش، شورش، آشوب، طغیان

[12] - آمار ثبت شده در کیس فتنه در زمان دولت حزب حاکم BJP به ترتیب در سال 2014 با 47 مورد، 2015 با 30 مورد، 2016 با 35 مورد ، 2017 با 51 مورد، 2018 با 70 مورد، 2019 با 93 مورد می باشد، که بیشتر کسانی که در این سال تحت این قانون مورد پیگرد قرار گفته اند افراد بین سنین 18 تا 30 بودند، که از بین این 93 نفر 55 نفر در این سنین بودند که یک زن نیز در بین آنان است. بین سال های 2016 تا 2019 آمار دستگیری ها تا 160% افزایش نشان می دهد.

[13] - در میان پرونده های ثبت شده در موضوع قانون فتنه در ایالت اتارپرداش که به واقع یکی از مراکز مذهبی عمده هندوئیسم افراطی و هندویسم سیاسی است، 28 مورد در خصوص اعتراض اقلیت مسلمان در تبعیض به اعطای اقامت به مهاجرین کشورهای همسایه مقیم در هند (anti-CAA)، و 22 پرونده نیز به اعتراض دالیت ها در تبعیض در خصوص پرونده تجاوز و قتل یک دختر دالیت (جامعه نجس هند) توسط طبقات بالای جامعه هندو در نظام قضایی و پلیس می باشد (Hathras gang rape case) که پرونده وی به طور ظالمانه ایی به حاشیه برده شد، تا حق به حق دار نرسد و پرونده زیر مطالعه قضایی کافی قرار نگیرد، و 18 پرونده نیز به مخالفت با حاکمیت سران حزب BJP از جمله نارندرا مودی و یا یوگی آدیتیانات است، که هر دو از افراط گرایان مشهور مذهبی و مسئول در کوشر می باشند.

[14] - قانون فتنه توسط دولت بریتانیا در هند ایجاد شد و به عنوان ابزاری در دست دولت استعماری بود تا علیه هر انتقاد تندی علیه خود به آن دست آویزد و استفاده کند و با منتقدین و مبارزین در راه آزادی برخورد نماید. در میان رهبران آزادیخواه هندی که طبق این قانون مورد برخورد قرار گرفتند، مهمترین قربانیان مهاتما گاندی رهبر انقلاب هند و همچنین و بال گنگادهار تیلک از مبارزین مشهور علیه بریتانیایی ها می توان اشاره نمود. مهاتما گاندی در این خصوص اشاره داشته است که "در میان بخش های سیاسی قوانین هند که طراحی شده بود تا به سرکوب آزادی شهروندان هندی اقدام کند، این قانون شاه بیت بود". لذاست که دادگاه عالی هند نیز، خود راسا وجود چنین قانونی را مورد سوال قرار داده است و از دولت خواست تا آن را مورد بازبینی قرار دهد.

[15] - S.G.Vombatkere

[16] - Guild of India

[17] - Arun Shourie

[18] - Trinamool Congress MP Mahua Moitra

[19] - Anil Chamadia

[20] - Patricia Mukhim

[21] - Anuradha Bhasin

[22] - People’s Union for Civil Liberties (PUCL)

[23] - the Journalist Union of Assam

[25] - Bal Gangadhar Tilak

 

مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب)

کمربند ایالت های هندو زبان شمال هند، که مهمترین خواستگاه این زبان و فرهنگ، و در عین حال محل بروز مناقشات ناسیونالیسم افراطی هندو، و البته محل مانور عملی تفکر هندوتوا (ناسیونالیسم قومی-مذهبی هندو) هستند، همواره دستخوش تحولند، ناسیونالیسم افراطی که امروز ایدئولوژی و روند فکری خود را بر هند کثرتگرا و دمکرات تحمیل می کنند. ایالت بیهار، در کنار ایالت اتارپرداش (از مهمترین ایالت های هند از لحاظ جمعیت و سیاست) قرار دارد، این گزارشِ ترجمه شده به شرایط سیاسی گروه های حاکم بر ایالت بیهار، تحت زعامت حزب بی جی پی، نگاهی گذرا دارد، که در کش و قوس قدرت، تا به کجا پیش رفته اند،

خدای رام مهمترین دستازویز مذهبی حزب بی.جی.پی است، که اکنون دولت مرکزی هند را تحت نخست وزیری آقای نارندرا مودی در دست دارد، که برای تحریک عواطف مذهبی هندوها از آن همواره بهره جسته، تا آنان را به بهانه دفاع از حدود و حقوق، و فرهنگ منافع این خدا، از جمله تصاحب محل تولد ادعایی این خدای افسانه ایی، که از قضا درست در زیر ساختمان اصلی مسجد 400 ساله بابری تعیین شد! عملیات سیاسی - مذهبی طولانی را پی ریزی و دنبال نمایند، تا در قبال آن، پروسه سیاسی گسترده ایی تدارک دیده، افکار عمومی هندوها را، در خلال مبارزه و مقابله با اقلیت 200 میلیونی مسلمان هند، بسیج و یا حساس کرده، و تمام قوانین سکولار - دمکراسی، و فرهنگ تسامح و تساهل حاضر در مذهب هندویسم را به سخره گرفته، و در یک بازی سیاسی ماهرانه، از یک حزب دست چندم در هند، به حزب اول کشور تبدیل، و اکنون قدرت را در بسیاری از ایالت ها هم، و از جمله پایتخت از آن خود کرده اند.

وجود همین خدا، که سیاسی ترین خدای موجود در میان خدایان دیگر هندوست، به وسیله ایی برای کسب، و توسعه قدرت برخی سیاسیون در هند تبدیل شده است، اما در اوج قدرت آنان نیز، همین خدای حساس و سیاسی، توسط یک رهبر دالیت، زیر سوال می رود، او متن مقدس کتاب حماسی رامایانا را، که روایت تحرکات این خدای هندویی را، در آن روایت کرده اند، مطلبی با درس های مفید ارزیابی می کند، و خدای ساخته و پرداخته شده در این متن را، در مقام خدایی، انکار کرده و...، که این خود تحول مهمی در تاریخ ارتباط، طبقه روحانیت هندو (برهمنان و شاخه سیاسی آنان یعنی حزب بی جی پی)، می توان تلقی کرد، و دالیت ها که در واقع مظلوم ترین، و وسیع ترین جمعیت تحت ستم، از میان طبقات جامعه سنتی هندو هستند، که حتی نجس انگاشته شده، و انواع ظلم ها بر آنان، بدور از اخلاق انسانی، طبق شرع و فرهنگ باستانی هندویی، مجاز شمرده می شود، به مقابله واکنشی وا داشته است.

اکنون یکی از رهبران دالیت ها، سکوت را می شکند، و بر خدای دستاویز قرار گرفته توسط اهل سیاست، می شورد، که به واقع شورشی است بر آنانی که مذهب و خدای مشهور هندوها را، در خدمت توسعه قدرت خود گرفته اند، و او درست این نقطه کانونی را منکر می شود، او رام را در زمانی منکر می شود که، نام او موتور محرک جماعتی از هندوهای افراطی است، که اهداف قدرت طلبانه خود را از طریق نام او دنبال می نمایند.

عدم اعتقاد به رام : حمله غیر مستقیم جیتان رام مانجهی به حزب BJP [1]

بیان بحث برانگیز رهبر دالیت، منجر به درگیری های وسیع فرقه ایی در تعداد زیادی از ایالت ها، در جریان حضور کارناوال های شادی خیابانی طرفداران خدای رام در جریان فستیوال خشونت بار پاسداشت روز تولد خدای رام [2] گردید.

نویسنده آجوی آشیرواد ماهاپراشاستا [3]

15 آوریل 2022

دهلی نو: آنچه روشن است در یک حمله غیر مستقیم اما واضح و روشن، به همپیمان حزب بهاراتیا جاناتا، سروزیر سابق ایالت بیهار، جیتان رام مانجهی عنوان داشت که او اعتقاد به خدای رام ندارد.

"من اعتقادی به رام ندارم. رام خدا نبود. رام شخصیتی است که به وسیله تولسی داس [4] و والمیکی [5] برای انتشار پیام شان ساخته و پرداخته شد." شبکه تلویزیونی ان.دی.تی وی [6] این مطلب را به نقل از مانجهی منتشر کرد، که در خلال مراسمی که به احترام تولد امبادکار [7] در چهاردهم آوریل عنوان داشته است.

بیان بحث برانگیز رهبر دالیت، منجر به درگیری های وسیع فرقه ایی در تعداد زیادی از ایالت ها، در جریان حضور کارناوال های شادی خیابانی طرفداران خدای رام در خلال فستیوال خشونت بار پاسداشت روز تولد خدای رام گردید.

رهبر دالیتی که گسترش حضور حزبش، "هندوستان عوامی مورچا" [8] ، را در صحنه قدرت ایالت بیهار، چنان پیش برد، که چند سال قبل به سمتی می رفت تا مهمترین همپیمان حزب حاکم جاناتا دال (متحد) به رهبری سروزیر کنونی ایالت بیهار، آقای نیتیش کمار باشد که اکنون رهبری ائتلاف حاکم را با حزب BJP در دست دارد.

در توضیح و تفسیر این نقطه نظر خود، آقای مانجهی اضافه کرد که : "آنها (تولسی داس و والمیکی) کتاب رامایانا [9] را نوشتند و درس های خوب زیادی در این نوشته آنان هست. ما به این اعتقاد داریم، ما به تولسی داس و والمیکی اعتقاد داریم، اما به رام اعتقاد نداریم".

"اگر به رام معتقدید، پس این داستان را هم ما همیشه شنیده ایم که رام میوه ای را خورد که به وسیله شباری [10] مزه مزه شده بود. اما شما میوه ایی را که ما به دهانمان زده باشیم را نخواهید خورید، اما لااقل آنچه ما به آن دست زده ایم را بخورید". سروزیر سابق ایالت بیهار این سخنان را، در حمله به جامعه برهمنان [11] (روحانیت هندو) عنوان می دارد، و آنان را متهم به استثمار و زیر سلطه نگهداشتن دالیت ها می کند.

او سپس ادامه می دهد که : "در این جهان تنها دو طبقه وجود دارند، طبقه ثروتمندان و فقرا" ،

آقای مانجهی که خود به جامعه طبقاتی - اجتماعی هندوی شدیدا عقب مانده ایی به نام موساهر [12] تعلق دارد، اخیرا به مهمترین رهبر دالیت ها در ایالت بیهار، بعد از مرگ وزیر سابق دولت مرکزی آقای رام ویلاس [13]پاسوان تبدیل شده است. او تاکنون روابط عشق و تنفری را با سروزیر ایالت بیهار آقای نیتیش کمار نشان داده است.

حمله به نیتیش کمار موقعی صورت گرفت که، کمار تصمیم داشت او را به عنوان سروزیر ایالت بیهار منصوب کند، اما به دنبال مخالفت رهبران احزاب مختلف علیه مانجهی، از این امر صرف نظر کرد، لذا او این چنین ظاهر شد که استقلال خود را نشان دهد.

قبل از این که او دوباره به ائتلاف احزاب جاناتادال متحد- بی.جی.پی بپیوندد، بدنبال بازی سیاسی که از ائتلاف احزاب راشتریا جاناتا – گنگره در خلال سال های 2018 تا 2020 خورد، از حزب طرد شد. پسرش اکنون سنتوش مانجهی از وزرای کابینه دولت نیتیش کمار در بیهار است.

اظهار نظرهای مانجهی در خصوص خدای رام، از سوی آگاهان سیاسی به عنوان تلاشی دیگر از سوی وی برای برای روشن نمودن اهمیت خود در رهبری ائتلاف حاکم بر ایالت (ائتلاف احزاب جاناتادال متحد- بی.جی.پی) ارزیابی می کند. این اظهارات اهمیت خود را آن موقعی مشخص می کند که حزب BJP به عنوان تنها بزرگترین حزب حاضر در پارلمان ایالتی، می تواند با توجه به تعداد نمایندگانش در مجلس ایالتی، پایان دولت و ائتلاف حاکم را همزمان اعلام کند.

اخیرا دیده شده است که حتی سروزیر، آقای نتیش کمار مقابل اظهارات رییس مجلس ایالتی و رهبر ارشد حزب بی.جی.پی ویجای کمار در صحن نیز واکنش هایی داشته است، و آن موقعی بود که او ارتباطات غیر قانونی و بررسی های وقوع جرم سخن گفت.

حزب زعفرانی [14] (BJP) همچنین یک جنگ آشکار را با همپیمان خود حزب ویکاس شیل اینسان [15] را اخیرا آغاز کرده است. این اختلاف موقعی شدت گرفت که تمام سه نماینده مجلس عضو این حزب، حمایت از رهبر خود موکش ساهانی [16] را ترک گفته، و به حزب بی.جی.پی پیوستند. انتظار می رود ساهانی کرسی خود در مجلس سنای ایالتی ویدیان پراشاد [17] را نیز در جولای 2022 و در پایان دوره از دست بدهد، چرا که تمام نشانه ها حاکی از آن است که، حزب بی.جی.پی حمایت خود را از او بر خواهد داشت.

به عنوان یک متحد کوچک، حزب هندوستان عوامی مورچا آقای مانجهی با چهار نماینده مجلس ایالتی، در خصوص تحولات سیاسی اخیر در صحنه ایالت نگران است، وقتی می بیند که حزب BJP در دولت ائتلافی نیتیش کمار، قدرت خود را افزایش می دهد. آقای نیتیش کمار تاریخ طولانی از حفظ استقلال سیاسی، در عین ائتلاف با حزب بی.جی.پی را پشت سر گذاشته است. و هر از چند گاهی مواضعی را گرفت که متفاوت از آنچه بود که حزب بی جی پی اتخاذ می کرد، به خصوص در پیرامون مسایلی که منجر به دو قطبی سازی هندو- مسلمان در جامعه می باشد.

بنابراین بعد از انتخابات مجلس ایالتی بیهار در سال 2020، او از ساختار مواضع مخالف آمیز حزب خود در برابر حزب بی جی پی کاست، و به اندازه کافی دقت داشت تا از مقابله سیاسی با حزب مذکور خودداری کند. سکوت روشن و مهم او موقعی که حزب ویکاس شیل اینسان با وقاحت تمام توسط حزب بی جی پی صدمه دید، یا تعظیم 45 درجه ایی او در مقابل نخست وزیر، نارندرا مودی (حزب حاکم بی.جی.پی)، در مراسم قسم خوردن آدیتیاس [18] به عنوان سروزیر ایال اتارپردادش در لکنو مرکز این ایالت، مثال هایی هست که دلالت بر این دارد قد کوتاه سیاسی سروزیر ایالت بیهار در مقابل حزب زغفرانی را نشان می دهد.

در مقابل، و در چنین شرایط سیاسی، اظهار نظر مانجهی پیرامون خدای رام، در مراسم سالگشت تولد دکتر بهیم رائو امبادکار، نه تنها یک پیام سیاسی محکم و هشدار به حزب متعلق به کاست ها و طبقات بالای هندویی، یعنی حزب بی.جی.پی می تواند باشد، بلکه ممکن است به این امر اشاره و تاکید داشته باشد که تنوعی در ائتلاف حاکم در ایالت بیهار حاکم است.

 

[1] - Don't Believe in Ram': Jitan Ram Manjhi Delivers Veiled Attack on BJP

[2] - Ram Navami هندی ها به عکس ما که مراسم عزا داری برای مقامات مذهبی خود داریم، آنها در روز تولد خدایان و مقامات مذهبی و شخصیت های خود جشن می گیرند و به سالمرگ ها بی توجهند.

[3] - Ajoy Ashirwad Mahaprashasta

[4] - Tulsidas تولْسی داس (۱۵۳۲ـ۱۶۲۳)(Tulsi Das) شاعر برهمن و اصلاحگر مذهبی هندی. بیشتر عُمر خود را در مکان مقدس وارانسی (بنارس) مرتاض بود. بنابر افسانه در همین‌جا بود که قهرمان آسمانی هندو، راما، در رؤیایی به او دستور داد روایتی از حماسۀ سانسکریتی رامایانا بنویسد و از ماجراجویی‌های راما ـ به زبانی که عامۀ مردم بفهمند ـ سخن بگوید. دریاچۀ پیروزی‌های راما، روایت تولسی داس از رامایانا است که محبوب‌ترین شعر حماسی و مذهبی در تمامی ادبیات هندی است.

[5] - Valmiki والْمیکی نخستین شاعر زبان سانسکریت و سرایندۀ رامایانا، نخستین منظومۀ پرتصنع حماسی هندوان. این منظومۀ ۴۸ هزار بیتی، که بر پایۀ افسانه‌های گوناگون دربارۀ زندگی راما (ششمين مظهر انسانی ویشنو) تألیف شده، سرشار از تشبیهات حماسی و سایر آرایه‌هاست. والمیکی که در نوجوانی راهزنی پیشه کرده بود، از گذر تکرار نام راما به مقام قدیسی رسید و بنابر روایات حماسۀ رامایانا به او وحی می‌شد.

[6] - NDTV

[7] -  Ambedkar دکتر بهیم رائو امبادکار، از رهبران و متفکرین دالیت است که قانون اساسی هند یکی از شاهکارهای اوست، که طوری نوشته شده تا حقوق تمام هندی ها رعایت شود بدون توجه به مذهب، طبقه، و... در فرایندی دمکراتیک قدرت در هند جابجا شود. قانون اساسی هند شاهکاری در آشتی بین قدرت و مردم است که در آن مردم می توانند هر مقامی را از طریق انتخابات مستقیم و غیر مستقیم برکنار کنند.

[8] - Hindustan Awam Morcha (HAM)

[9] - the Ramayana اثر حماسی حاوی مبارزات خدای رام

[10] - Shabari از شخصیت های افسانه راما در رامایانا که خانم پیر روستایی است که در جستجوی دانش و از جمله مفهوم دارما است، که به خدمت پیری در آمد و او وعده داد که در صورت خدمت، به رام خواهد رسید، و همین هم شد، در حالی پیران زیادی در انتظار قدوم برام بر معبد خود بودند رام به معبد این خانم نزول اجلال کردند... ظاهرا او به طبقه تعلق دارد که مانجهی به او متعلق است و نه طبقه برهمنان.

[11] - Brahmin اگر جامعه هندو را به شکل بدن یک انسان در نظر بگیریم جامعه برهمنان در سلسله طبقات سر این بدن است که بقیه در خدمت او قرار می گیرند، روحانیت هندو متون مقدس را در اختیار داشته و خود آن را تفسیر و قرائت می کنند و از این سو پایین ترین طبقه جامعه هند دالیت ها هستند که اصلا به این بدن تعلق ندارند و موظف به خدمت به دیگر طبقات هستند، آنها نجس بوده و نزدیکی به آنها باعث کسب زذیلت می شود و...

[12] - Musahar community جامعه دالیت ها خود به شاخه های مختلف تقسیم می شوند این یکی از آنهاست.

[13] - Ram Vilas Paswan رهبر یکی از دو حزب مهم ایالت بیهار که در دولت ائتلافی حزب کنگره وزیر بودند و اکنون فوت کرده است

[14] - The saffron party زعفرانی ها گروه های معتقد به تفکر فاشیستی هندوتوا هستند که معتقدند اقلیت ها جامعه هندو را کثیف کرده اند و باید ادیان وارداتی از صفحه هند پاک شوند، لذا مسلمانان، مسیحیان، یهودیان و... باید تغییر مذهب داده و به اصل هندویی خود باز گردند، اینها لباس هایی به رنگ زعفرانی می پوشند و این رنگ نماد مقدس جامعه روحانیت هند هم هست.

[15] - Vikassheel Insaan Party (VIP) از احزاب ایالت بیهار

[16] - Mukesh Sahani

[17] - Vidhan Parishad

[18] - Adityanath از رهبران مهم احزاب هندوی افراطی و سروزیر ایالت مهم اتارپرادش هند، که از طبقه روحانیون تندرو هندوست.

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...