انتخابات خرداد 1400 و آرمان آزادی و حق تعیین سرنوشت ایرانیان
  •  

23 خرداد 1400
Author :  

چون پرده ها بر افتد، چهره وحشت برانگیز تحقق انحرافات در اهداف و آرمان های انقلاب 57، خود را بیش از پیش نشان داده، و انسان را پیشتر از قبل، بر آثار شوم خود آگاه می سازد، و اشک حسرت را از گونه آنان که برای این اهداف و آرمان ها، از جان و عمر مایه گذاشتند، جاری می سازد؛ اینک پیروان فرقه مصباحیه و ایدئولوگ های از این نوع، که در گروه موسوم به اصولگرایان، تسلط خود را بر کشور و انقلاب تحمیل می کنند، و نعل وارونه زده و خود را "جبهه انقلاب" می نامند، این روزها پرده ها از نظرات ایدئولوژیک و تفسیر سلیقه ایی خود از اسلام و قانون اساسی را انداخته، و آنرا رونمایی و آشکار کرده اند، و آنچه در ضمیر خود مدت ها بود که ورز می دادند، و در نوشته های درون گروهی خود مزمز می کردند را، بیشتر به عرصه عمل در آورده اند،

در دیدگاه آنان، آن مردمی که آنان را بدین اوج رسانده اند، دیگر "ولی نعمت" و مردم نیستند، بلکه امتی اند که باید نقش مطابعانی را بازی کنند، که به هر سازی که از نوای منویات دل آنان برخاست، برقصند و...، و این یعنی تحقق دوران بازگشت، به همان وضعی که طی آن، یک ملت احساس می کرد، در زنجیرها، دیگر قدرت تکان خوردن را هم ندارد، و ناچار باید برخیزد و بزند زیر سینی تزیین شده ایی، که پر بود از همه چیز.

مردم در رژیم گذشته با توجه به مجموع اقدامات آقای محمد رضا پهلوی، احساس خفگی می کرد، خود را در بند می دیدند، تحقیر شده می دیدند، احساس می کردند استخفاف شده اند و... و لذا دیگر برای شان مهم نبود، که شکم شان سیر یا گرسنه باشد، دیگر نه رشد اقتصادی کشور را می دیدند و برای شان مهم بود، نه صف رهبران کشورهای منطقه که برای دیدار با شاه شان لحظه شماری می کردند، نه آقایی و ژاندارمی و رهبری که ایران در منطقه داشت، نه آخرین مدل هواپیماهای نظامی و غیر نظامی که داشتند، نه داشتن بهترین فرودگاه های منطقه، نه برخورداری از بهترین بیمارستان ها، دانشگاه ها، صنایع و... و نه داشتن ارتشی قوی و قدرتمند در منطقه و... دیگر هیچ چیز از این دست به چشم شان نمی آمد، فقط تحقیر خود را می دیدند و خلاصی از این استخفاف.

در آن روزها با آن احساس، چشمان این مردم، دیگر هیچ نمی دید و... دیگر نمی خواست، حرفی حتی از رسیدن به "دروازه های تمدن بزرگ" بشنود و رسیدن به این وعده های بزرگ و بلند پروازانه، سخن گزافی بیش در برابرشان نبود؛ ایرانیان احساس عدم آزادی می کردند، خود را در بند نظام تک حزبی، "حزب رستاخیز" می دیدند، آنان خود را در برابر جماعتی می دیدند، که می گفت، اگر نمی خواهید، بیایید و پاسپورت بگیرید و کشور را ترک کرده، به هر جای دنیا که می خواهید بروید و...

این مردم در گلوگاه خود احساس تنگی نفس می کردند، خشمی متراکم و متمرکز بر کلوی خود احساس کرده، و خود را در بند می دیدند، لذا پای خود را در یک کفش کرده، که دیگر چکمه های تو را بر گرده خود نمی خواهم، تحملت نخواهیم کرد، از این ملت یکپارچه و به پا خاسته، می پرسیدند، به کدام سوی می روید؟! می گفتند ما راهی نمی رویم، الان فقط هدف ما این است که او نباشد، او باید برود، "تا شاه کفن نشود، این وطن، وطن نشود" و...

 دیگر کنار کشیدن شاه و رفتن او از کشور، و حتی آمدن فردی از یاران و همراهان مرحوم دکتر محمد مصدق، که روزگاری اسطوره آزادی و استقلال این ملت، و رهبر جریان ضد استبدادی بود هم، کارساز نگردید، لذا گماردن و تسلط شاهپور بختیار که نماینده جبهه ملی، و از دنباله روهای جریان مصدقی بود، هم دارویی بر درد احساس خفگی این مردم نبود و... و داغ های به دل نشسته آنان را سرد نمی کرد و... یک ملت از جا برخاسته بودند که، باید پهلوی ها از صفحه ایران پاک شوند و... ورنه نشستنی در کار نخواهد بود. و همین هم شد، آنچه آنان خواستند بالاخره محقق شد.

تاریخ این گونه می گوید، که اکنون نه شاه، نه شاهپور بختیار و نه دیگر اثری از یاران رژیم گذشته بود، اما آنان که تنها دل به مبارزه برای رفتن پهلوی ها به عنوان هدف غایی سپرده بودند، و آینده را به آینده، تا در آینده بعد از پیروزی پیرامون آنچه باید بشود، فکر کنند، اکنون همه چیز را در دستان خود می دیدند، کشور، ارتش، بودجه، دولت، حاکمیت و... اما کار به همین پیروزی ختم نگردید، کار پیروزمندان این صحنه سخت مبارزه بعد از پیروزی، به درگیری سختی کشید، زد و خورد بین آنانکه، در زندان های رژیم گذشته، و در لحظه لحظه های مبارزه برای رفتن پهلوی ها، هم سفره، هم بحث، هم نشین، هم هدف و... برای رسیدن به امروز یکصدا بودند، بالا گرفت، و از همدیگر به اندازه کافی کشتند، زدند، زندان کردند، ترور کردند و...،

یکی از آنان، همین مجاهدین خلق بودند، چریک های جوانی که بخش جوانان مسلمانِ اهل مبارزه را سازماندهی و گرد خود جمع کرده بودند، و مورد حمایت ایدئولوژیک مبارزین بزرگی ازجمله دکتر شریعتی، آیت الله محمود طالقانی و... بودند، تا جوانان مبارز این کشور، بیش از این در دامن چپ و کمونیسم نیافتند، اما اکنون بعد از پیروزی، گفته می شد که همین ها، 17 هزار نفر کشتار و ترور کردند، و این طرف هم گویند هزاران تن از آنان را، بعد از عملیات مرصاد که به پشتوانه دشمن این آب و خاک، تا نزدیکی های کرمانشاه پیش آمده بودند، و در چنگال عدالت اسیر بودند و... را، اعدام کردند و...،

در مجموع بعد آن همه درگیری و مبارزه سیاسی، نظامی، تروریستی و... ملی ها، ملی - مذهبی ها، چپ ها، مجاهدین و... به صورت نسبتا کاملی مستهلک و از صحنه انقلاب و کشور اخراج شدند، و یا روانه کشورهای دیگر، یا به کُنج خانه های خود، عقب نشسته، و به انتظار مرگ و پایان زندگی خود نشستند. اما مگر این روند پوست اندازی ها، درگیری و بکش بکش ها در عرصه قدرت داخلی ایران را پایانی بود، اکنون در نبود لیستی از همسنگران سابق در مبارزه، از این دست، دو جبهه داخلی، در بین آنان که پیروز میدان بعد از پیروزی بودند، با هم به رقابت قدرت برخاستند، و مبارزه سیاسی و رقابتی خود را شدت بخشیدند، یکی از آنها، جریان خط امام بود، که با بنیانگذار ج.ا.ایران در نجف، پاریس و اکنون ده سال بعد از پیروزی همراهی کرده بودند، که با پایان ماموریت بنیانگذار، و رحلت ایشان، یارانش اکنون دیگر چندان خواستنی نبودند، و باید صحنه قدرت را ترک می کردند، و مثل سایرین به کنج عزلت می رفتند.

لذا جبهه ایی در مقابل آنان تشکیل شد، و پاکسازی آنان را از مناصب و... آغاز کرد و سنگر به سنگر، پست به پست پیش رفت، و قدم به قدم آنان را پس زد، تا جایی که اکنون، بعد از سه دهه، که از رفتن بنیانگذار ج.ا.ایران می گذرد، در این انتخابات پیش رو در 28 خرداد 1400، حتی مجمع روحانیون مبارز، که در واقع تشکل روحانی آنان، و نزدیکترین و مهمترین گروه در جبهه موسوم به اصلاحات است، رسما اعلام می کند، در انتخابات ریاست جمهوری در 28 خرداد دیگر کاندیدایی برای رای دادن، ندارند،

"شورای نگهبان قانون اساسی"، به عنوان مهمترین عنصر پاکساز و خالص ساز در عرصه مدیریت کشور، در این مسیر تقسیم قدرت، نقش مهمی داشت و با قاطعیت و حمایت کامل تشکلات پر قدرت راستگرایان و جبهه ایی که تحت عنوان اصولگرایان در مقابل رقیب "خط امامی" ها تشکیل دادند، قدم به قدم حوزه، بازار، نظامیان، امنیتی ها، و... و اکنون دستگاه اجرایی را هدف گرفته و از آن خود کردند، و به کنترل خود در آورده به عنوان ابزاری برای پیشبرد این هدف به کار گرفته شد، و تنگ کردن صحنه را برای رقیب آنچنان پی گرفته، که کار را بدینجا پیش بردند، که اکنون در بین هفت تن از کاندیداهای تعیین شده، برای شرکت در کارزار انتخاباتی پیش رو، دو به پنج، چینشی نابرابر و غیر قابل رقابت، که بسیاری از نتیجه از پیش معلوم آن خبر می دهند، بکش بکش قدرت، را در رسواترین حالت چینش ممکن، رقم زدند.

 اما کاش کار به همین جا ختم شود، چراکه هرگز ختم نخواهد شد و به حتم این جریان خالص ساز، پیش خواهد رفت، و قربانی های زیاد دیگری را هم از نخبگان این کشور و انقلاب بر جای خواهد گذاشت، این پایانی بر سلطه جویی و تسلط خواهی بر مراکز قدرت کشور، بعد از انقلاب نخواهد بود، بلکه آغازی است بر ختم زدن بر راهبرد "جمهوری اسلامی" که روزی بنیانگذار ج.ا.ایران آنرا نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، اعلام می کردند،

امروز کار تربیت شدگان توسط جریان آلترناتیو نسل بنیانگذاران انقلاب 57، به جایی رسیده است که آنچه در نوشته های درون گروهی خود مزمز و گاه منتشر می کردند را، جنبه عملی داده، و بدون هیچ ترسی، صحنه بعد از انتخابات را از پیش از انتخابات تنظیم کرده، و روشن می نمایند که میزان دیگر رای مردم نیست، بلکه این رای تنها زینتی است بر آنچه آنان در نظر گرفته و برنامه اش را چیده اند، تازه همین را هم اگر بخواهند، قابل تقلیل خواهد بود، و بی تاثیر بودن آمدن و یا نیامدن مردم، به پای صندوق های رای را در عمل فریاد زده، پیش از این در انتخابات مجلس قبلی عملی کرده، و اکنون آن تجربه به ظاهر موفق را تکرار می کنند، و شورای نگهبان با چینش صحنه سیاسی کشور، بدین ایده، جنبه عملی داده، و به همه معترضین حتی رهبری، که حرکت آنان را خطای محرز اعلام کرده، و خواستار جبرانش شد، با بی اعتنایی عبور کردند، و در واقع خواستند بگویند، "همین که هست"

و این سرانجام انقلابی آزادی بخش است که در آن باید "میزان، رای ملت" باشد، ولی اکنون دیگر نظر، و رای "ولی نعمتان" بنیانگذار ج.ا.ایران، تقریبا زینتی شده، و راهی جز قبول شرایط موجود هم ندارند. تا شاهد پرده دیگری از تاریخ غم انگیز این مردم بود. تکرار بازگشت ها، همانگونه که مشروطه خواهان را به خاک سیاه نشاندند، و از مشروطه و مشروطه خواهان اثر نگذاشتند، اکنون انقلابیون را به خاک سیاه نشاندند، و این بر خاک سیاه نشاندن ها، هنوز هم ادامه دارد، و ادامه هم خواهد داشت، تا برگ ها بر اوراق سیاه تاریخ این مردم همواره بخورد، و اشک حسرت بر گونه های کسانی که از جان و خون خود و اهل شان برای نبودن چنین وضعی، گذشتند، تا این ملت آزاد باشند، و "ولی نعمت" حاکمان خود، و دارای حق تعیین سرنوشت، جاری گردد.

آری این چنین است که در زیر دید چشمان تیز بین همه ناظرین آگاه، و در ناباوری کامل بسیاری که بر این امر اشراف دارند، "جمهوری اسلامی" پوست می اندازد، و مغز دیگری به نام "حکومت اسلامی" [1] طلیعه های خود را نشان می دهد، که در حکومت اسلامی قدرت از دست مردم، به سمت کیسه پر نشدنی حاکمان شیفت کرده، و تغییر مکان می دهد.

طعمه بعدی این روند، بازیگران همین صحنه فعلی خواهند بود، که امروز در حال رقم زدن این صحنه اند، مسلما خود آقای رییسی و امثالهم که بازیگر چنین صحنه های مهندسی شده ایی می شوند، تا کرسی ها را از دیگران بدین وضع نامیمون بگیرند، خود طعمه بعدی این روندی خواهند بود، که اکنون بازیگران آنند، همانگونه که روزگاری کشور و انقلاییون را به پای کابین حجله آقای احمدی نژاد به تعداد زیاد، و در حد بسیار رسوایی قربانی کردند، و آبروی کشور و انقلاب را بردند، و اکنون می بینیم که خود احمدی نژاد هم زیر سم اسبان تازه نعل زده قدرت، له شد، بازیگران امروز نیز خود بر کابین دیگری قربانی و له خواهند شد، اسب چموش قدرت را که از صاحبان اصلی آن یعنی مردم گرفته شد، هر روز زیر پای چابکسواری، بر بدن دیگران خواهد تاخت.

[1] - در حکومت اسلامی رای مردم هیچ اعتبار شرعی و قانونی ندارد نه در اصل انتخاب نوع نظام سیاسی کشورشان و نه در اعتبار قانون اساسی و نه در انتخاب ریاست جمهوری و انتخاب خبرگان و رهبری ملاک اعتبار قانونی تنها یک چیز است و آن «رضایت ولایت فقیه» است.  اگر در جمهوری اسلامی تا کنون سخن از انتخابات بوده است، صرفا به این دلیل است که ولی فقیه مصلحت دیده است فعلا انتخابات باشد و نظر مردم هم گرفته شود. ولی فقیه حق دارد و می تواند هر زمان که اراده کند و مصلحت بداند نوع دیگری از حکومت را که در آن چه بسا اصلا به رای مردم مراجعه نشود انتخاب کند. مشروعیت حکومت نه تنها تابع رای و رضایت ملت نیست، بلکه رای ملت هیچ تاثیر و دخالتی در اعتبار آن ندارد.  … ولی فقیه یعنی جانشین امام معصوم یعنی کسی که می خواهد حق را تعیین کند او گاهی مصلحت می بیند بگوید شما رأی بدهید… او دستور می دهد که رأی بدهید چه کسی رئیس جمهور باشد. انتخابات ریاست جمهوری اعتبارش به رضایت اوست. مصلحت دیده که در این شرایط مردم رأی بدهند. اما حقیقت این است که آنها دارند پیشنهاد می کنند و می گویند ما این فرد را می خواهیم اما الامرالیکم شما باید نصب کنید نخواستی نصب نکن . این که حضرت امام(ره) می فرماید رئیس جمهور منتخب بدون نصب ولی فقیه طاغوت است یعنی همین.  [درباره انتخابات خبرگان] … دو راه وجود دارد: مراجعه به آرای عمومی که مردم مستقیم بیایند رأی بدهند و کسی را تعیین کنند، یا چند مرحله ای باشد یعنی مردم خبرگان را تعیین کنند خبرگان رهبری را معرفی نماید. فعلاً این روش در قانون اساسی آمده و امام این را تأیید کرد. ما خیالمان راحت است. اعتبار قانون اساسی به امضای او است … مادامی که ولی فقیه دیگری آن را تغییر ندهد والا او می تواند بگوید مصلحت این زمان اقتضای نوعی دیگر از انتخاب را دارد ..   [منبع: هفته نامه پرتو، ارگان مؤسسه مصباح یزدی ـ ۷/۱۰/۸۴]

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (20)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

زینب ابوطالبی، که با جمله هرکی ناراحته جم کنه بره معروف شد، هفته پیش رفت آمریکا.
زینب ابوطالبی مجری جنجالی و محجبه شبکه افق و مجری برنامه مصاحبه با همسران شهدا است متولد 1365که اظهارات جنجالی او که مثل شاه از معترضین خواسته بود که کشور را ترک کنند.https://namnamak.com/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1/%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86/%D8%B2%DB%8C%D9%86%D8%A8-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D9%80%DB%8C

This comment was minimized by the moderator on the site

علی امینی از گذشته‌ای گفت که امروز تکرار می‌شود!

Posted: 15 Jun 2021 06:35 AM PDT

هادی باقری

برای مردمی که ندانند گذشته‌ چگونه بوده درک دقیق اینکه امروز در چه نقطه‌ای قرار دارند و تبعا در آینده به کدام سو می‌توانند بروند محال است.

در این روزها که برخی با سوءاستفاده از نارضایتی و کم‌اطلاعی توده‌ها، با ارایه تصویری تحریف‌شده از گذشته، تاریخی غیر واقعی را در مقابل مردم قرار می‌دهند در حقیقت ضربه‌ای جدی به آینده‌ای می‌زنند که امروز باید ساخته شود.

به همین دلیل مطالعه مستقل تاریخ معاصر ایران برای در امان ماندن از تونل‌های تحریف زمان ضروری است.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهی از تاریخ پژوهان مصاحبه‌هایی تحت عنوان «تاریخ شفاهی ایران» با برخی سران حکومت پهلوی ترتیب دادند تا ضمن ثبت خاطرات و دیدگاه‌های آنان، علل سرنگونی نظام سابق را نیز شناسایی کنند.

از چهره‌هایی که مصاحبه مفصلی با وی صورت گرفت علی امینی نخست وزیر اصلاح‌طلب محمدرضاشاه است که در فاصله اردیبهشت ۱۳۴۰ تا تیرماه ۱۳۴۱ ریاست کابینه را بر عهده داشت. نخست وزیری که نه شاه قدرش را دانست نه مخالفان شاه و نه توده‌های مردم. وی در نهایت به دلیل اختلاف با شاه بر سر بودجه وزارت جنگ استعفا داد.

عبارات زیر که از متن مصاحبه با او استخراج شده است حائز اهمیت فراوانی است چراکه موید تکرار برخی معضلات حکمرانی در ایران به رغم گذشت شصت سال و نیز تغییر حکومت و قانون اساسی است. نکاتی در خصوص دخالت شاه در امور مملکت و انتخابات به رغم آنکه قانون اساسی این اجازه را به وی نمی‌داد.

از متن مصاحبه؛

«همه درباره انتخابات نگران بودند. گفتم این آقا(شاه) نمی‌ذاره… به محض اینکه انتخابات رو شروع کنم گرفتار هرج‌ومرج در تمام استان‌ها میشیم. الان اهمیت برای ما وضع اقتصادی است. وضع اقتصادی مملکت باید روبه‌راه بشه تا مردم واقعا آرامش داشته باشند. نمی‌ذاره. کمااینکه مصدق‌السلطنه با تمام قدرتش نتونست انتخابات( آزاد) کنه. چرا؟ چون ایشون نمی‌ذاشت. باید عده‌ای باشند که این (شاه) نترسه!.

و الا خیال می‌کنه مجلسی تشکیل میشه می‌گن آقای دکتر امینی مثلا رییس‌جمهور است. شما هم برید پی کارتان!

اینو من نمیتونم از ذهن ایشون بکشم بیرون!»

شاه می‌گفت من نمیتونم مثل شاه انگلیس و سوئد باشم. در واقع نخست‌وزیر باید مجری حرف‌های من باشه. گفتم آقا این صلاح مملکت نیست…

می‌گفت یا باید حکومت کنم یا میرم!

بهش گفتم هر وقت حکومت کردی میری!»

«در تمام سطوح (نظم) به هم خورد. دادگستری که تا یک مدتی کم و بیش مستقل بود اونم بالاخره شد نوکر. اینجور رای بده! اونجور رای بده!

تمام اون شالوده کار به هم خورد.

همه چیز به هم ریخت یعنی قوه مجریه، قوه قضاییه، قوه مقننه هم رفتن تو هم… شد یکی! خود شاه!»

امینی با اشاره به کسانی که مردم را لایق تصمیم‌گیری در امور کشور ندانسته، وجود دیکتاتور را برای کشور ضروری می‌دانند می‌گوید:

«این شعار که این مملکت درست شدنی نیست. این مردم آدم نمیشن اصلا این حرف مزخرفی است!

که در تمام دنیا فقط ایرانه که درست نمیشه؟ هر کسی میاد دیکتاتور میشه. حالا خود این دیکتاتور کیه؟ این نابغه‌س؟ خود این که میخواد حکومت کنه که مدعی است این مردم لایق نیستند خودش کیه؟ دور و بری‌هاش کیا هستند؟

… تو خودت کسی رو انتخاب میکنی که بیشتر تملق میگه!

کسی که مطیع تره! …

به نظر من باید با این شعار مبارزه کرد!!»

امینی از نگاهی که در بین کارگزاران حکومت نسبت به مردم وجود داشت به شدت شکایت دارد.

«مردم رو گوسفند فرض میکردند!»…

«مردم را لایق نمی‌دانستند» … «میگفتند این مردم آدم نمی‌شوند»

«در انتخابات دخالت می‌کردند»…«صندوق رای را عوض می‌کردند»…. «رای می‌خریدند»… «شاه لیست می‌داد که باید از انتخابات این لیست در بیاد»

در این شرایط وی می‌گوید:

«وقتی( مردم) احساس می‌کنند شریک نیستند در حکومت، چرا در انتخابات شرکت کنند؟»

امینی بر سر بودجه وزارت جنگ با شاه دچار اختلاف می‌شود.

شاه اصرار دارد از بودجه بخش‌های دیگر کسر شود تا بودجه وزارت جنگ تامین شود.

گفتم:

«آقا! وزارت بهداری جز حقوق کارمند هیچی نداره، نه دوا داره نه هیچی… وضعیت اقتصادی مملکت اجازه نمیده به علاوه اینکه در هر موقعیتی یک اولویتی هست. الان اولویت به نظر من وزارت جنگ نیست! اولویت بهداشته، کشاورزیه، عرض کنم فرهنگه! اینهاست. با کی جنگ داریم؟ گفت عراق!

گفتم عراق با ما نمیتونه بجنگه چون نفعش نیست دیگران هم نمیذارن!

اگر هم شورویه اینها(تجهیزات نظامی) به دردش نمیخوره اون با یک فوت ما رو می‌بره!»

به رغم کسری بودجه در بخش‌های زیربنایی شاه اصرار می‌کند باید بودجه وزارت جنگ حتی با کاستن از بودجه بخشهای حیاتی، تامین شود. امینی زیر بار نمی‌رود و استعفا می‌دهد ‌

مصاحبه کننده از امینی می‌پرسد میتونستید پافشاری کنید اما استعفا ندهید؟

پاسخ: «پافشاری کردن غلط بود چون من میدونستم که ایشون کاری خواهند کرد همون مثل واقعه دانشگاه و امثال اینها که انسان را با یک نوع بی آبرویی ببرند چون میدونید دولت هم همیشه در مقابل مردم محبوبیتی نداره. چون زیاده‌خواهی مردم و مخالفین و این ترتیبات روزبه‌روز زیادتر میشه و مجلسی هم نبود که بخواهد کاری کنه»



وی چنین تعبیری برای علت عدم حمایت مجلس از کابینه ‌ها در برابر دخالت‌های شاه به کار می‌برد:

«همه می‌دانستند که دولتها می‌آیند و می‌روند و شاه می‌ماند پس سعی می‌کردند با او هماهنگ شوند.»

اگرچه قانون اساسی مشروطه حق مداخله گسترده در امور مملکت را به شاه نمی‌داد ولی ساختار حقیقی قدرت در ایران، زمینه‌ساز و حتی محتاج مداخله وی بود. کسانی که وجود دیکتاتور را به قانون اساسی یا اخلاقیات افراد نسبت می‌دهند باید به این سوال پاسخ دهند که چرا برخی اشکالات در دو حکومت با دو قانون اساسی متفاوت عیناً تکرار شده است؟

درباره اصلاح ناپذیری حکومت‌ها بسیار گفته شده است اما به ناتوانی جامعه در اصلاح حکومت کمتر پرداخته شده است. اگر کمی دقیقتر تاریخ یکصد ساله ایران را بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که برای یک جامعه ضعیف، هر حکومتی با هر قانون مدونی، اصلاح ناپذیر جلوه کند.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

هزینه‌های بی‌فایده برای «حفظ نظام»

Posted: 15 Jun 2021 10:17 AM PDT

یلدا امیری

جمهوری اسلامی در طول چهار دهه گذشته تلاش کرد مردم را قانع کند که انتخابات موقعیتی یگانه برای مشارکت در تعیین سرنوشت‌شان است. با وجود این در عمل همواره محاسبه «هزینه–فایده» نظام بر انتخاب مردم اولویت داشته است. از همان نخستین انتخابات در دی ماه ۱۳۵۸ که این «فایده» تا حدی با خواست و مردم هم‌جهت بود و بنی‌صدر به‌اعتبار نزدیکی به آیت الله خمینی ‏پیروز شد، تا انتخابات ۱۴۰۰ که چند روز دیگر در سایه محدودیت‌های شدید برگزار می‌شود، ‏جمهوری اسلامی تلاش کرده انتخابات را کنشی «معنی‌دار» نشان دهد و هر بار با هزینه‌ی بیشتر و بیشتر.

عقلانیتی که کارگزاران جمهوری اسلامی بدان باور دارند، بر پایه اصل هزینه و فایده به معنای رعایت منافع ملی استوار نیست، چرا که «حفظ نظام از اوجب واجبات است» و «کسب و اثبات مشروعیت قدرت» مهمترین هدف جمهوری اسلامی در برگزاری انتخابات است.

بر اساس منطق رهبر جمهوری اسلامی بهترین راه تضمین تداوم قدرت، غیر رقابتی کردن بازار سیاست است. در واقع آیت‌الله خامنه‌ای و هوادارنش با اجتناب از رفتار متعارف و معقول، به تصمیمات پرهزینه بدون در نظر گرفتن تبعات آنها برای مردم تمایل دارند. حال اما این منطق انحصار قدرت و حذف رقبا قبل از صندوق رای توسیع یافته و در میان تمامی ارکان نظام و افراد وابسته به آن شایع شده است. اخبار حاکی از آن است که نامزد خاص و مورد حمایت نظام در راستای غیر رقابتی‌تر کردن انتخابات بعد از رقبای جناح‌های دیگر، حالا سعی در حذف نامزدهای جبهه خود دارد.

فشار و تهدید برای انصراف

رئیسی در مناظره‌های انتخاباتی گفته بود که معتقد به رقابت و مشارکت است. اکنون اما بر اساس اخباری که به «زیتون» رسیده رئیسی، مشاوران و اعضای اصلی ستاد او با اعمال فشار و حتی تهدید قصد دارند هم‌قطار دیگر خود، امیرحسین قاضی زاده هاشمی را وادار به کناره‌گیری از انتخابات کنند. یکی از اعضای ستاد قاضی‌زاده اعلام کرده که این نامزد انتخابات تا کنون در مقابل این فشارها کوتاه نیامده است.

این وضعیت البته نشان از درگیری‌ها و شکاف درونی جناح حاکم با وجود در دست داشتن هم ابزار کنترل و حذف دارد.

مرتضی کاظمیان، روزنامه‌نگار و فعال سیاسی، روز ۲۳ خرداد در توییتر خود نوشت که «کانال تلگرام سپاه پاسداران با ۷۰۰ هزار عضو، قاضی‌زاده هاشمی را «پدیده انتخابات» معرفی کرده و از «ارائه برنامه با بیانی مناسب، همراه با متانت و ادب و دوری از تنش» او نوشته است، و جلب «آرای سرگردان». چقدر احتمال می‌دهید قاضی‌زاده، تکرار احمدی‌نژاد ۸۴ باشد، و رییسی، رفسنجانی سوخته؟»

ابراهیم رئیسی، در دهه شصت عضو کمیته مرگی بود که حکم اعدام هزاران زندانی مخالف را امضا کرد. او پس از سال‌ها نتوانسته تصویر «آیت‌الله اعدام» را در اذهان عمومی بهبود بخشد. بسیاری از فعالان سیاسی رئیسی را نامزد منتخب جمهوری اسلامی می‌دانند و این گمانه‌زنی را مطرح می‌کنند که ارکان مختلف نظام همانند جمله شورای نگهبان به دنبال هموار کردن راه پیروزی «نامزد طراز انقلاب اسلامی» در انتخابات پیش رو هستند.

اقدامات کنونی ابراهیم رئیسی در فشار و تهدید سایر نامزدها نشان دهنده حد بالای اختیاراتی است که نظام به او داده است. رئیسی می‌داند که تلاش او برای حذف نامزدی که احتمالا بخشی از نیروهای نظامی به او اقبال نشان داده اند، افشا خواهد شد. اما رئیس قوه قضائیه با اتکا به پشتوانه محکم خود در نظام و با توجه به اصل هزینه و فایده متداول در جمهوری اسلامی هراسی از برملا شدن این اقدامات ندارد و احتمالا این رسوایی را هزینه ناچیزی برای رسیدن به جایگاه ریاست جمهوری می‌داند.

در میان این کشمکش وب‌سایت دیده‌بان ایران نیز در گزارشی در این مورد نوشت: تلاش‌های نیروهای انقلاب برای کناره‌گیری همه کاندیداها به نفع ابراهیم رئیسی ظاهرا به نتیجه رسیده است. سرانجام پس از فشارها و چانه‌زنی‌ها ظاهرا زاکانی و قاضی‌زاده هاشمی سهم خود را از کابینه رئیسی گرفته و کنار می‌کشند.

گزارش‌ها حاکی از آن است که علیرضا زاکانی در مسجد جامع نارمک با اشاره به لزوم اتحاد کاندیداهای جریان انقلاب گفته است که «مراقب باشیم مردم را پای صندوق های رای دچار تشتت نکنیم و تصمیمی انقلابی بگیریم.» او که ظاهرا از ابتدا قصد کناره گیری داشته که «۵ نامزد باهم هم‌افزایی داشته باشند.»

قاضی‌زاده هاشمی هم علیرغم گزارش‌های حاکی از «مقاومت»اش در توییتی نوشته است: «در مسیر فدا شدن برای انقلاب و مردم همچون برادران شهیدم کماکان چون کوه ایستاده‌ام. قطعا باعث باخت جبهه انقلاب نخواهم شد و از هیچ اقدامی برای عمل به حجت شرعی دریغ نخواهم کرد.»

وقتی هاشمی به هزینه‌ای برای نظام تبدیل شد

منطق هزینه و فایده با معیار بهترین اقدام برای «نظام» اما در جمهوری اسلامی داستان درازدامنی است که این روزها یک نمونه روشن دیگر آن هم به موضوع روز بدل شد.

اکبر هاشمی‌رفسنجانی با نفوذترین سیاستمدار جمهوری اسلامی بعد از رهبر، چه در زمان آیت‌الله خمینی و چه در زمان آیت‌الله خامنه‌ای محسوب می‌شد و در سال‌های بعد نیز، با وجود اختلافات میان او و آیت‌الله خامنه‌ای، همچنان از تعیین‌کننده‌ترین شخصیت‌های سیاستی بود. برخی او را صندوقچه اسرار جمهوری اسلامی می‌نامیدند.

حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت دهم روز ۲۲ خرداد در یک نشست خبری از نقش خود در رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ سخن گفت. مصلحی با اشاره به اینکه شورای نگهبان بر اساس مصالح کلان نظام تصمیم‌گیری می‌کند و به همین دلیل جاهایی هزینه‌ – فایده را در نظر می‌گیرد، گفت: «در دوران وزارتم در مورد یکی از شخصیت‌ها بررسی‌هایی در کف خیابان انجام دادم که نشان می‌داد اگر این آقا بیاید، رأی می‌آورد.»

مصلحی گفت که تایید و رد صلاحیت آن فرد و هزینه‌-‌فایده هرکدام از آنها را مشخص کرده و در نهایت جمع‌بندی خود را به شورای نگهبان ارائه کرده است. او افزود که یکی از حقوقدانان شورا از او پرسیده «شخصیت این فرد چه می‌شود؟» و او پاسخ داده که «من با شخصیت کاری ندارم من دارم هزینه- فایده برای نظام می‌کنم.» مصلحی گفت: «ممکن است گاهی لازم باشد یک شخصیت فدای نظام شود. ما شخصیت‌هایی مثل شهید بهشتی را برای انقلاب و نظام دادیم، پس گاهی لازم است شخصیت‌هایی را برای نظام کنار بگذاریم.»

هاشمی در ۱۲ آبان ۱۳۹۵ در دیدار با «جمعی از مورخان، استادان و دانشجویان تاریخ»، گفته بود: «وزیر وقت اطلاعات در زمان بررسی صلاحیت‌ها، به شورای نگهبان رفته و گفته بود با این اقبالی که روز‌به‌روز و بلکه ساعت‌به‌ساعت به ایشان می‌شود، با رای بی‌سابقه‌ای می‌آید و همه رشته‌های ۱۰ساله ما را پنبه می‌کند»

سخنان مصلحی با واکنش های بسیاری روبرو شد. از انکار شورای نگهبان تا مطرح شدن تهدید علیه جمهوریت و حق انتخاب مردم.

عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان از در انکار در آمد و در توییتر نوشت: «‏آقای مصلحی هرگز چنین مطلبی را در جلسه شورا بیان نکرد و نسبت به دیگر مطالب کلی ایشان نیز به شدت اعتراض شد و اعضا آن را قبول نداشتند. نمی‌خواهم برخورد آقایان را در جلسه با ایشان بگویم. شورا گزارش نهادهای قانونی را بررسی می‌کند و نهایتا بر اساس تشخیص و رای اعضا نتیجه اعلام می گردد.»

اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی در رشته توییتی سخنان مصلحی را «تامل برانگیز» خواند و پرسید که «چه جریان و رویکردی مصلحت نظام را در رد صلاحیت هاشمی می داند» او هاشمی را «استوانه نظام» خواند.و خواست که « از تاریخ پند بگیریم و نادیده گرفتن قانون و حقوق اساسی ملت را در قبال مصلحت سنجی‌های امنیتی و سلیقه‌های سیاسی تهدیدی برای جمهوریت، مردم سالاری، عدالت، آزادی و امنیت ملی بدانیم.» جهانگیری به عنوان رئیس ستاد هاشمی از شورای نگهبان خواست که فیلم و صوت آن جلسه منتشر شود.

علی شکوری راد دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران هم در نامه‌ای به رهبر جمهوری اسلامی نهادی که هزینه ـ فایده می‌کند را فاسد خواند و نوشت: «جامعه‌ای که در آن قانون به هر دلیل پس زده شود خواه ناخواه و دیر یا زود گرفتار فساد می‌شود و وقتی نهادی که موضوع موجودیت آن نگهبانی از قانون اساسی است خود قانون را پس زده و «هزینه و فایده» کردن را جایگزبن آن کند خود به منشاء فساد تبدیل می‌گردد و آن را به همه ارکان نظام سرایت می‌دهد.»

تشبیه هاشمی رفسنجانی به بهشتی توسط مصلحی باعث شد که برخی از اصلاح‌طلبان به شبهاتی که در مورد مرگ او وجود دارد اشاره کنند. محمود صادقی، نماینده پیشین مجلس در توییتر نوشت: «با این گزارش وزیر وقت اطلاعات درباره‌ هزینه-فایده‌ تایید و رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، احتمالا چند وقت دیگر شاهد گزارش هزینه-فایده‌ زندگی و مرگ او نیز خواهیم بود.»

به نظر می‌رسد این واکنش گسترده به اظهارات مصلحی ناظر به ادامه تکرار این الگو است. منطق غیر رقابتی کردن بازار سیاست، اگر چه چهار دهه تداوم قدرت را خصوصا برای آیت الله خامنه ای به دنبال داشته است، اما دیر یا زود هر حکومتی ناچار می شود که نهایتا صدای مخالفان را بشنود. چنانچه از شواهد پیداست این صدا در انتخابات امسال تحریم فراگیری است که در نظرسنجی های مراکز آمار هم نمایان شده است و مشارکت زیر ۴۰درصدی را نشان می‌دهد. ادامه روندی که جمهوری اسلامی در پیش گرفته بیش از آنکه فایده‌ای برای نظام و کارگزارانش داشته باشد، در نهایت هزینه‌های غیر قابل پیشبینی هم برای آنان و هم مردم خواهد داشت. برای افکار عمومی بی‌توجه به انتخابات حتی اگر زمانی حذف هاشمی رفسنجانی اهمیتی داشت، بعید است امروز ماندن یا رفتن این هاشمی با یکی از این سازوکارهای حذف مهم باشد. اما چیزی که در این میان روشن شد تکرار همان شیوه برای دوست و دشمن نظام است، گویی که تنها شیوه «سیاست‌ورزی» ممکن در چارچوب‌های نظام اسلامی باشد.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

بیعت با معاویه واجب عینی است؟

شاید این روزها برخی به یاد نیاورند که مهدی کروبی کاندید انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در تبلیغات انتخاباتی بر پرداخت ماهانه ۵۰ هزار تومان به هر ایرانی تاکید کرد وعده انتخاباتی که توسط احمدی نژاد و محسن رضایی مورد انتقاد قرار گرفت و مطبوعات و برنامه های تلویزیونی هم ایده پرداخت نقدی ماهانه ۵۰ هزار تومان به هر ایرانی کروبی را مورد تحت عنوان ایده عیر کارشناسانه و خلاف مصالح ملی مورد هجمه قرار دادند.
احمدی نژاد کاندید پیروز اعلام شد و سایر وقایع پس از انتخابات ۸۸ در اعتراص به نتایج اعلامی آغاز شده بود که احمدی نژاد با هدف سهمیع بندی و افزایش قیمت تمامی حاملهای انرژی اعم از سوخت تا برق و گاز موضوع پرداخت نقدی ماهانه ۴۵ هزار تومان به هر ایرانی را مطرح کرد که اینبار بدون انکه کسی از ایده ۵۰هزار تومانی کروبی نام ببرد با استقبال و حتی حمایت بسیاری از مقامات تا ائمه جمعه تحت عنوان آغاز بسط عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان قرار گرفت.
اما در کارزار تبلیغات انتخاباتی اخیر گویی هیچ کاندیدی جز افزایش مبلغ مندرج در ایده انتخابات ۸۸ مهدی کروبی حرفی برای گفتن نداشتند هر کاندید هر چه توانست بر مبلغ افزود تا شاید برای کسب یا خرید رای مردم فرجی حاصل گردد گویی کاندیداها برخلاف وعده های انتخاباتی که ر رعایت حق مالکیت تاکید دارند هیچ یک بر مالکیت معنوی باور ندارند شاید به همین دلیل کپی رایت یا دزدی محتوایی و ایده دزدی را مجاز تلقی کرده و لازم نداشتند در تبلیغ پرداخت ماهانه نقدی به صاحب امتیاز ایده انتخاباتی یعنی مهدی کروبی اشاره کنند.
اینکه کاندیداهای ریاست جمهوری چنان به پوچی رسیدند که جز تکرار ایده سال ۸۸ کروبی هیچ ندارند به این معنا است که مردم با اعطای رای خود به کدام عملا چیز خاصی بدست نیاورده و هیچ چیز را هم از دست نخواهند داد. شاید در این هیچ بازار اندیشه باید در صداقت یا سلامت انسانی تردید کرد که در صدد القاء این نکته هستند که حتی یک رای می تواند در سرنوشت انتخابات موثر باشد در حالیکه اصل انتخابات میان چند هیچ هرگز نمی تواند دستاوردی جز هیچ داشته باشد.
شاید تکرار ایده مهدی کروبی در انتخابات ۸۸ توسط کاندیداهای این دوره را که از ذکر منبع و صاحب ایده نفره می روند نوعی ابتلا به شرافت گریزی عمومی کاندیداها هم دانست که شرافت انسانی و دینی حکم می کند در استفاده از ایده دیگران حداقل اگر با کسب رضایت صاحب ایده نیست با ادای احترام به ایده پرداز که نوعی احترام به خود و افکار عمومی هم هست عمل کنند.
لاریجانی ، مطهری ، هاشمی ، پزشکیان و برخی دیگر همچنان با درخواست اعلام دلائل عدم احراز صلاحیت حیثیت و شرافت تا سلامت اخلاقی و عقلی فقهای شورای نگهبان را به چالش کشیده اند فقهای شورای نگهبان خوب می دانند با حضور صادق لاریجانی برادر علی لاریجانی در شورا نمی توانند ادعای بی اطلاعی لاریجانی از مباحث درون شورا را مطرح کنند اما علی لاریجانی حتی اگر حتی به دستور رهبری دیگر پیگیر نباشد عملا بی اعتباری ادعاهای فقهای شورای نگهبان را به صدا درآورده است.
فقهای شورای نگهبان در کشاکش بی اعتباری در برابر علی لاریجانی دومین ضربه اثبات بی اعتباری و آلودگی به سیاست بازی و رفتار غیر دینی و غیر اخلاقی را از ناحیه اعترافات تکان دهنده مصلحی دومین وزیر اطلاعات تحمیلی به اخمدی نژاد خورد مصلحی با اعتراف حیرت انگیز به حضور در شورای نگهبان و تفهیم خطر رای بالای مرحوم هاشمی در ۹۲ و تصمیم فقهای شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت از فساد سیاسی متمایل به قدرت فقهای شورای نگهبان پرده برداشت هرچند از روز گذشته در تلاش برای رفع و رجوع اعترافات خود خواسته و بدون شلاق و درفش تلویزیونی می باشد.
شاید سوال مهمی است که باید امثال علوی گرگانی و مکارم شیرازی که شرکت در انتخابات را واجب عینی اعلام کردند در برابر مردم مسلمان ایران پاسخ دهند.
چرا مراجع تقلیدی از این قبیل فکر می کنند رای به یکی از منتخبین شورای نگهبان مبتلا به رویه مفسده انگیز و عدالت گریز واجب عینی است؟
چرا فکر می کنند رای به کاندیداهایی که متفق القول هستند که همه با هم دروغ می گویند و آلوده به چپاول و دزدی از بیت المال هستند واجب عینی است؟
چرا تصور می کنند مردم شرعا باید به کسی رای دهند که شرافت اعلام منبع و مآخذ ایده پرداخت نقدی ماهانه را ندارد و در کمترین میزان به ایده دزدی مبتلا است؟
چرا تصور می کنند امام علی علیه السلام باید با خلفای قبل از خود و حسنین علیه السلام باید با معاویه و یزید بیعت می کردند؟ ۲۵خرداد۰۰
https://t.me/Khabar_Naghde

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

رای حلال و رای حرام!؟

سیدعطاءالله مهاجرانی

وقتی اقای رئیسی توی قطار، خسته و کوفته ، با لباس راحت گفت: ما دنبال چهارتا رای حلال هستیم! گمان نمی کردم که این اصطلاح رای حلال، تبدیل به یک نماد شکست انتخاباتی شود. البته سردار ذوالقدر برای شکست انتخاباتی هم عنوان عدم الفتح را انتخاب کرده است. درست مثل دوران جنگ وقتی عملیاتی شکست می خورد و یا به نتیجه نمی رسید، نام عملیات را تغییر می دادند. عملیا والفجر شد والفجر مقدماتی، شکستی تلخ و پر خسارت.
جمنا که در حقیقت هویتی سپاهی و نظامی دارد، سردار ذوالقدر به عنوان رئيس ستادش، با تعبیر عدم الفتح، در واقع، پاسخ رجز خوانی های سابق را سامان داده است. مگر نمی گفتند، روحانی رفته! یا انتخابات به دور دوم می افتد و صدا و سیما به قول ضرغامی در فکر چیدمان دوم مناظره باشد و حتی در جمنا با صراحت و قاطعیت گفته شد که این بار ريس جمهور یک دوره ای است. خوشبختانه در این روزگار ارتباطات، تمام آن سخنان موجود و ثبت شده است.
اکنون به جای این که تفسیری واقعی و منطقی از شکست در انتخابات داشته باشند، باز همان رجز خوانی، منتها با ادبیاتی معکوس. نام شکست شده است، عدم الفتح. رای حلال ومومنانه و خالصانه برای رئیسی و رای حرام و سیاه برای رقیب.
در یک کلام اصولگرایان اگر سرنوشت خود را به دست سپاه بدهند. خط مشی و نامزد و برنامه و مرامنامه و جلسه ده هزارنفره و شام چرب پادگانی را سپاه تدارک کند. شعار ها و رجز های انتخاباتی را سپاه تهیه کند، با مغلطه، شکست را عدم الفتح و بعدا فتح واقعی قلمداد کند، شکست های زنجیره ای، ۹۲ و ۹۴ و ۹۶، در انتخابات مجلس سال ۹۸ و ریاست جمهوری ۱۴۰۰ تکرار خواهد شد.
در سال ۱۳۷۶، اصلاحات را آمریکایی خواندند. در ۱۳۹۴، گفتند لیست انگلیسی، در ۱۳۹۶ گفتند جبهه انقلاب در برابر جبهه ضد انقلاب و مخالف ولایت فقیه و… بعد از شکست هم، حالا ماجرای رای حلال و حرام؟ کاش اندکی دانش و خرد و فهم درست و سلیقه در این نامگذاری ها و برنامه ریزی ها وجود داشت. گفت: مردم اندر حسرت فهم درست! قرآن مجید از سویی به ما توصیه می کند که: ولا تزکوا انفسکم ، سوره نجم/آیه شماره ۳۲،
خودتان را پاک مشمارید! از سوی دیگر سه بار این آیه در قرآن تکرار شده است که: داشته های مردم را دست کم و اندک مایه تلقی نکنید. ولا تبخسواالناس اشیاهم، سوره شعرا آیه شماره ۱۸۳،
یک ملت بزرگ وارد صحنه شده اند. انتخاباتی چشمگیر و پر ارزش برگزار شده است. نامزد شما رای لازم را احراز نکرده است. اصلا اشتباه استراتژیک شما انتخاب رئیسی به عنوان نامزد نهایی بود، از اول ایشان نمی بایست وارد این ماجرا می شد. ایشان اگر بتواند فقط یک قلم پاسخ مادر شهیدان محسن و علی و محمد جهان آرا را در این دنیا و یا آخرت بدهد که چرا پسر کوچک او حسن جهان آرا را در تابستان ۱۳۶۷ اعدام کرده اند، .برایش کفایت می کند. آن رای ها که جان جوانان را بدون محاکمه و بی آن که بسیاری از آنان دست به اسلحه برده باشند و یا قتلی مرتکب شده باشند، اعدام شدند. رای حرام همان رایی بود که بر اساس آن بدون محاکمه جان جوانان گرفته شد. با مرحوم محمد رشیدیان نماینده آبادان رفته بودیم خانه مادر جهان آرا، در خیابان گرگان، تمام مدت چشمش به عکس های چهار پسر بود و بیش از همه برای حسن که دانشجوی پزشکی بود گریه میکرد. آن رایی که جان یک جوان و جوانان دیگر را گرفت رای حرام و سیاه وباطل بود، نه رای ملتی که ساعت ها در صف ماندند و با امید و شوق به نامزد مورد علاقه شان رای دادند. صندوق رایی که در خانه مراجع قم گردیده است. رای روحانی از رئیسی بیشتر است. رای مراجع و بیت آنان حرام است!؟ رای رئیسی حلال و مومنانه و خالص ؟ با کدام مبانی قرآنی و اخلاقی و شرعی و سیاسی و عرفی و تجربی می توان چنین تحلیل و تفسیر کرد؟
ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز اب حرام ما!

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

پیام میرحسین موسوی چه بود؟؛ علیه تحقیر

Posted: 14 Jun 2021 02:15 AM PDT

در غیاب امکان ارتباط مستقیم، بیانیه به تنها مجرای ارتباطی رهبران «جنبش سبز» با افکار عمومی در ایران بدل شده است. میرحسین موسوی بیانیه نوشتن را خوب می‌داند، حتی در یک سال و نیم بحرانی بعد از انتخابات سال ۸۸ و قبل از شروع حصر هم او از همین زبان برای بیان قطعی‌ترین نظرات و موضع‌گیری‌هایش استفاده می‌کرد. ۱۸ بیانیه که هم اعتراض داشت هم تحلیل و اعلام موضع، هم راه‌حل بود و هم همدردی با آسیب‌دیدگان.

حال انتخابات پر حرف و حدیث ۱۴۰۰ در پیش است. هم فضای عمومی جامعه نشان از آن دارد که کفه رای ندادن سنگین است و هم نظرسنجی‌های گاه و بیگاه آن را تایید می‌کند. با وجود این، رسیدن به این «تصمیم» در بدنه بدون کشمکش هم نیست. مرددها به دنبال راهی هستند که حجت بر آنان تمام شود. برای برخی این تصمیم با انتشار بیانیه میرحسین موسوی از حصر نهایی شد، گروهی اما هنوز هم اما و اگرهایی دارند.

دوازده سال بعد از آنچه رهبران جنبش سبز آن‌را «کودتای انتخاباتی» سال ۸۸ نامیده بودند، در روز ۲۲ خرداد، بیانیه کوتاه دیگری از میرحسین موسوی و این بار درباره انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ منتشر شد.

چکیده این بیانیه میرحسین موسوی و آنچه که در میان هوادارانش از او شنیده شد این بود که :«در کنار کسانی می‌ایستم که از انتخابات تحقیرآمیز و مهندسی به‌جان آمده‌اند.»

آیا میرحسین موسوی گفت رای ندهیم؟

به نظر می‌رسد اولین و مهمترین سوالی که از نظر مخاطبان موسوی و کسانی که با ولع کلمات بیانیه کوتاه او می‌خواندند، گذشت این بود؛« او چه گفت؟ رای بدهیم یا نه؟»

موسوی نامه را با آیه‌ای از قرآن آغاز کرد با این معنی: «شما هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست و به آنها دلگرم باشید وگرنه آتش (کیفر آنان) شما را هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید داشت و هرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.»

در ادامه بدون اطاله کلام به سراغ نظارت استصوابی شورای نگهبان رفت و بر آن تاخت: «در صورت تداوم بدعت نظارت استصوابی عنوان جمهوری اسلامی ایران در زمانی نه چندان دور بی معنا خواهد شد.»

در تفسیر پذیرترین بخش بیانیه اما از پیوستن‌اش به مردمی گفت که دیگر از انتخابات­‌های «مهندسی شده» و «تحقیرآمیز» به جان آمده­‌اند و تاکید کرد: «در شرایط چنین ناپایدار و پر ابهام بنده به عنوان یک همراه کوچک، در کنار کسانی خواهم ایستاد که از انتخابات‌های تحقیرآمیز و مهندسی شده به جان آمده‌اند. کسانی که حاضر نیستند تسلیم تصمیمات پشت پرده‌ای برای آینده کشور بشوند».

موسوی با اشاره تلویحی به آنچه که در سال ۸۸ گذشته بود، افزود: «به طور قطع یکی از مهم‌ترین پوسترهای سیاسی کشور عزیزمان دروغ ممنوع بود و دور نیست که در آینده نزدیک محکومیت تصمیمات دزدکی و پنهانی موضوع بحث‌های خانه و بازار و فضای مجازی در سراسر کشور شود.»

اولین بیانیه انتخاباتی میرحسین موسوی بعد از یک دهه چنانچه انتظار می‌رفت واکنش‌­های زیادی در پی داشت. تا جایی که در روز مناظره سوم انتخاباتی و زمانی که انتظار می‌رفت هشتگ­‌های مربوط به مناظره ترند شود در توییتر فارسی نام میرحسین موسوی و جنبش سبز برای ساعاتی به اصلی‌ترین هشتگ­‌های کاربران داخل ایران تبدیل شد.

در کنار بسیاری از کسانی که این بیانیه را یک «نه» قطعی به انتخابات پیش رو و رای ندادن در آن دانستند بودند کسانی هم تلاش می‌کردند از نمد آن کلاهی برای تمایل خود به رأی دادن بسازند؛ گویا میرحسین موسوی آنان را هم آگاهانه دفع نکرده بود تا از «طائفه‌طائفه‌ کردن آدم‌ها» خودداری کند و هم‌چنان چتر جنبش سبز بر سر هر همه‌ی معترضان و منتقدان گسترده باشد.

مخالفان شرکت در انتخابات معتقدند که از کنار هم گذاشتن کلمات موسوی مانند «انتخاب‌های تحقیرآمیز» و «مهندسی شده» با سایر مواضع میرحسین، و روندی که او در این بیش از یک دهه اخیر طی کرد هر نتیجه‌های به غیر از اینکه او در کنار کسانی که رای نمی‌دهند ایستاده نه ممکن است و نه منطقی.

اصلاح‌طلبان موافق رای دادن اما می‌گویند، «تسلیم تصمیمات پشت پرده» نشدن یعنی خالی نکردن میدان برای رئیسی به عنوان کاندیدای مطلوب نظام، و این را در کنار آنچه به زعم آنان عدم صراحت موسوی در گفتن این «نه» است می‌گذارند و نتیجه می گیرند برای تسلیم نشدن باید رای داد.

اینکه این رهبر مردمی در بیانیه کوتاه خود چه گفت را اما شاید بتوان با نگاهی به مواضع و بیانیه‌های پیشین او دریافت. «اعتراض» به حاکمیت و «در کنار مردم ماندن» را شاید بتوان مشخصه‌ اعمال و اقوال موسوی در بیش از یک دهه اخیر دانست.

یک دهه اعتراض از حصر

دو سال پیش و بعد از کشتار آبان ۹۸، میرحسین موسوی در بیانیه­‌ای درباره آن فجایع جوری موضع گرفت که تحلیلگران بیانیه او را عبور از جمهوری اسلامی خواندند. موسوی در آن بیانیه گفت: «برخورد خشن و خونین با مردم شباهت تام و تمام با کشتار بیرحمانه مردم در ۱۷ شهریور خونین ۵۷ دارد»، او به مقایسه حکومت اسلامی تحت زعامت خامنه‌ای با حکومت پهلوی بسنده نکرد و در ادامه ضمن اینکه عواقب کشتار میدان ژاله را به حکومت یادآوری کرد، افزود: «آدمکشان سال ۵۷ نمایندگان یک رژیم غیر دینی بودند، و ماموران و تیراندازان آبان ۹۸ نمایندگان یک حکومت دینی. آنجا فرمانده کل قوا شاه بود و امروز اینجا ولی فقیه با اختیارات مطلقه».

این تاکید نشان از آن دارد که با توجه به تعلقات مذهبی موسوی او صدور این رفتار را از حاکمیت اسلامی حتی قابل سرزنش‌تر از شاه می‌داند. او با ادبیات مکتبی خود افزایش قیمت بنزین و اعتراض به آن را «اعتراض به یک تصمیم غیر معقول کاسبکارانه و مخالف منافع اقشار مستضعف، و زخم خورده از سیاست‌های خانمان برانداز» توصیف کرد.

هر چند در آن زمان تحلیل‌گرانی بودند که بدون تایید برخورد خشن حکومت با مردم معترض، افزایش قیمت بنزین را تصمیم لازمی می‌دانستند، اما به وضوح نظر موسوی با توجه به قرائت چپ‌گرای او از حکومت‌داری این نبود و از بنیان به این تصمیم «کاسبکارانه و مخالف منافع اقشار مستضعف» معترض بود. و این نزدیک‌ترین موضعی بود که یک رهبر سیاسی می‌توانست با معترضان آبان ۹۸ بگیرد.

همراهی گام‌به‌گام میرحسین موسوی با خواست مردم، نگاه اعتراضی آنان زمانی که معترض بودند و مشارکت‌شان زمانی که امیدوار بودند، او را به سیاستمداری مردمی و محبوب بدل کرده است.

پیش از این در خرداد ۹۶ هم، زمانی که خواست عمومی بر رای به حسن روحانی قرار گرفت، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد هم اعلام کردند که به حسن روحانی رای خواهند داد. موسوی در سال ۹۶ در ملاقات با خانواده گفته بود که «تبلیغات صداوسیما مسجل کرد که باید به آقای روحانی رای داد».

«دیگر بازگشتی در این راه وجود ندارد»

سابقه این شکل از موضع‌گیری‌های موسوی را می‌توان به کرات در بیانیه‌های او از ۱۳ خرداد ۸۸ تا ۲۵ بهمن ۸۹ هم دید.

اولین بیانیه اعتراضی میرحسین موسوی درباره انتخابات سال ۸۸ در روز ۲۳ خرداد منتشر شد. مجموعه بیانیه‌های او تا زمان انتشار بیانیه شماره ۱۸ در روز ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۹ به چکیده موضوعات مورد اعتراض مردم در آن سال پربحران بدل شده بود. او در آن بیانیه‌ها به موضوعات متعددی از تقلب در انتخابات تا اعتراض به عملکرد شورای نگهبان و اعتراض به اعدام‌های سیاسی بعد از انتخابات و پیگیری حقوق معترضان پرداخته بود. کار آن بیانیه‌ها حتی به انتقاد از عملکرد آیت‌الله خمینی برای ادامه جنگ ایران و عراق هم کشید.

موسوی در بیانیه‌اش ۲۳ خرداد ۸۸ خطاب به رای‌دهندگان گفت که «رنجش عمیق شما کاملا به حق است» و تاکید کرد که «تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک» نمی‌شود.

در بیانیه بعدی و در روز ۲۴ خرداد، پس از آنکه واکنش مثبتی از سوی حاکمیت دریافت نکرد، خواستار ابطال انتخابات شد و از مردم برای شرکت در راهپیمایی مسالمت آمیز ۲۵ خرداد دعوت کرد. راهپیمایی در سکوت انجام شد اما کشته در پی داشت و میرحسین به همراه رهنورد با وجود فشارها و اعلام چندین باره رادیو و تلویزیون در رابطه با لغو راهپیمایی در میان خیل عظیم جمعیت حاضر شدند.

می‌توان گفت که از ۲۵ خرداد به بعد موسوی وارد مرحله دیگری شد و جنبش اعتراضی سبز از او «میرحسین» دیگری ساخت. همزمان با تلاش برای هدایت راهپیمایی­‌های خیابانی؛ پس از هر بیانیه بخشی از مطالبات مردم را مطرح می‌کرد. شدت گرفتن خشونت برخوردها توسط حاکمیت هر بار فاصله موسوی را از نظام بیشتر می‌کرد و او را «مردمی»تر.

موسوی این را در بیانیه­ شماره ۵ خود به وضوح اعلام کرد و از این گفت که در این راه دیگر نگاهش به مردم است و همراه آنان شده است: «حرکت خودجوش مردم، رنگ سبز را به عنوان نماد خویش برگزید. اینجانب اعتراف می‌کنم که در این امر پیرو آنان بودم.» و در ادامه همین بیانیه بر ناسازگاری جمهوریت و اسلام تاکید می‌کند: «اگر حجم عظیم تقلب و جابه‌جایی آرا، که آتش به خرمن اعتماد مردم زده است، خود دلیل و شاهد فقدان تقلب معرفی شود، جمهوریت نظام به مسلخ کشیده خواهد شد و عملا ایده ناسازگاری اسلام و جمهوریت به اثبات می‌رسد.»

رهبر «جنبش سبز» البته پیش از انتخابات هم نشان داده بود که اهل کوتاه آمدن نیست. او در مصاحبه­‌ای که پیش از انتخابات با مجله تایم داشت و پس از انتخابات منتشر شده، از عدم توازن قدرت بین رهبر جمهوری اسلامی و رییس جمهور گفته بود و معتقد بود که با همان روش تظاهرات‌های خیابانیِ روزهای پیش از انتخابات می‌­تواند ماهیت ساختار قدرت را تغییر دهد و رهبر جمهوری اسلامی را مجبور به توجه بیشتر به افکار عمومی کند.

او در همین مصاحبه و در پاسخ به سوالی درباره واکنش احتمالی‌اش به باخت گفته بود: «فقط بخشی از این تغییر مربوط به پیروزی در انتخابات است. بخش دیگر آن ادامه خواهد یافت و دیگر بازگشتی در این راه وجود ندارد.»

از طرف دیگر برخلاف بسیاری از سیاستمداران اپوزیسیون درون کشور، نگاه او تنها به خیابان­‌های شهرهای ایران نبود. او در بیانیه شماره ۷ خطاب به ایرانیان خارج از کشور از آن­ها هم خواست که دست به تجمع بزنند و صدای اعتراض خود را در تقلب گسترده انتخابات به گوش مسئولین کشور برسانند.

پس از انتخابات و بعد از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در نماز جمعه برخورد با مردم شدت گرفت. شعارها هم به همان میزان تندتر شد و شخص علی خامنه‌­ای خطاب قرار می‌گرفت. موسوی هم در بیانیه شماره ۹ روال تندتری را در پیش گرفت و مفصل‌تر نوشت. او در این بیانیه که جمله «امید بذر هویت ماست» از آن شاخص شد، گفت: «خطر در پیش است. نظامی که به مدت سی‌سال به اعتماد مردم متکی بود نمی‌تواند یک شبه قوای امنیتی را جایگزین این نقطه اتکا کند.»

او برای مقابله با حجم ناامیدی مردم در مواجهه با برخورد خشونت‌آمیز حاکمیت، در این بیانیه سعی کرده بود اعتراضات را پویا نگه دارد و نوشت: « تمامی تلاش‌هایی که این روزها در مخالفت با شما صورت می‌گیرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود ناامید شوید، زیرا تا ما ناامید نشویم این دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد… شعله امید در سینه‌های خود محافظت کنید، زیرا امید بذر هویت ماست؛ بذری که با نخستین باران شروع به روییدن می‌کند و جان هر کسی را که هنوز ایرانی باقی مانده است، در هر کجای جهان که بیتوته کرده باشد به اهتزاز در می‌آورد، تا از نو خود را در سرنوشت این خاک شریک بداند. امید به آینده رساترین اعتراض ماست».

در بیانیه شماره ۱۱، به موازات تکوین حرکت مردم در خیابان، دیگر مسئله موسوی فقط انتخابات نبود. او در این بیانیه به شکل کامل‌تری «جنبش سبز» را «راه سبز امید» نامید و نهایتا ۹ بند را در پایان آن نوشت و برای خروج از انسداد موجود خواستار تحقق آن توسط حاکمیت شد.

او در این بیانیه به منع مداخله نظامیان در امور سیاسی و اقتصادی، آزادی راه اندازی رادیو و تلویزیون خصوصی، آزادی رسانه­‌ها، آزادی تجمعات و برگزاری دادگاه­های عادلانه و مواردی از این دست اشاره کرد.

این روند با تظاهرات­‌های روز قدس، ۱۳ آبان و ۱۶ آذر ادامه داشت. تا اینکه ماجرا به عاشورای ۸۸ و کشتار و خشونت عریان در آن روز رسید. با گسترش کشتار مردم در خیابان، او در بیانیه‌ای که به بیانیه شماره ۱۷ شناخته شد، از آمادگی خود برای «شهادت» در راه احقاق حقوق از دست رفتهٔ مردم سخن گفت و هم‌زمان راه‌کارهایی برای خروج از بن‌بست موجود پیش روی حاکمیت گذاشت.

او با وجود آنکه فراخوانی برای مراسم عاشورا نداده بود، پشت سر مردمی که به خیابان آمدند ایستاد و در این بیانیه اینگونه نوشت: «همواره به اینجانب و دوستان گفته می‌شد که اگر شما اطلاعیه ندهید مردم به خیابانها نخواهند آمد و آنان از اعتراضات و مطالبات خود دست بر خواهد داشت و آرامش به کشور برخواهد گشت. بنده به عنوان یک همراه جنبش عظیم سبز مردمی با این نظر موافق نبودم و می‌اندیشیدم که تا اصلاحات لازم با تکیه بر اصول روشن که می‌توان آنها را از قانون اساسی استخراج کرد، صورت نگیرد ، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت. برای مراسم عاشورای حسینی علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردم خداجوی به صحنه آمدند».

نهایتا با فشارهای حاکمیت، در بهمن ۸۹ و پس از فراخوان برای تجمع اعتراضی در حمایت از بهار عربی، رهبران جنبش سبز به حصر رفتند، حصری که تا به امروز ادامه دارد. با وجود این، دو بیانیه آبان ۹۸ و خرداد ۱۴۰۰ نشان داد که مدل مواجهه موسوی با نظام و ارتباط او با بدنه اجتماعی‌اش طی این سال‌ها تغییری نکرده است و به اصطلاح هنوز بر همان عهد پیشین است.

بلند نگه داشتن صدای اعتراض به آنچه ناعادلانه و ظالمانه است و همراهی با برآیند خواست عمومی مردم، موسوی را از رهبری پیشاپیش آنان، به فردی همراه با جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی بدل کرده. در این روند به نظر می‌رسد که جنبش‌های مردمی در ایران و مواضع میرحسین موسوی به موازات همدیگر و در یک هم‌افزایی در حال پیش رفتن هستند. او وضعیت را توصیف می‌کند، به آنچه ناعادلانه است اعتراض می‌کند و آن را به پیش چشم می‌گذارد و در نهایت همراه مردمی است که قرار است هزینه تغییر این وضعیت نابسامان را پرداخت کنند حرکت می‌کند در راهی که به گفته خودش بازگشتی در آن وجود ندارد. از این رو پر بیراه نیست اگر با توجه به فضای عمومی حاکم بر جامعه ایران و تنور سرد انتخابات بتوان نتیجه گرفت به جان آمدگانی که او در این بیانیه تاکید کرده در کنارشان ایستاده همان کسانی باشند که به صندوق رای پشت کرده‌اند.

منبع: زیتون

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

شورای نگهبان و مسئله جمهوریت

Posted: 14 Jun 2021 02:45 AM PDT

سلمان کدیور

این صحبت های حیدر مصلحی، وزیر اسبق اطلاعات، به نحو محکمی، تمام نقدها و اعتراضات منتقدین به شورای نگهبان را تایید می کند و به نحو محکمتری چنگ به صورت مدافعان سیاست های این شورا می کشد که ادعا داشته و دارند که شورای نگهبان در تایید یا رد صلاحیت افراد، تنها و تنها مُر قانون را لحاظ می کند و این شورا کارش مصلحت سنجی نیست و از این جنس ماله کشی ها.

وزیر اسبق اطلاعات، آشکارا می گوید که مرحوم هاشمی رفسنجانی تنها و تنها بخاطر دوصفحه گزارش که تحلیل شخصی او بوده، رد صلاحیت شده و اعضای شورا هرچند دلایل اقناع کننده ای نیافته اند، تنها بخاطر مصلحت نظام، نظر وزیر را پذیرفته و بر مبنای آن تصمیم گرفته اند.

جای جالب‌تر اما آنجاست که وزیر اعتراف می کند که مردم خواهان هاشمی بودند و معتقد بوده او رای می آورد اما هیچ ابایی ندارد که با افتخار معترف شود که نظر شخص خودش را به رای و خواست هشتاد میلیون نفر تحمیل کرده است.

به یاد بیاورید سخنان چند روز قبل رهبری را در مورد علی لاریجانی و رد صلاحیت او بر مبنای گزارش های غلط امنیتی و باز هم متذکر شوید درخواست علی لاریجانی، احمدی نژاد و پزشکیان از شورای نگهبان، برای عمومی شدن علل رد صلاحیت شان و حاشا کردن شورا. و به راستی اگر این شورا پاسخ قانع کننده ای داشت، این همه حاشا چرا؟

این انتخابات با همه رخدادهایش تمام می شود اما یقینا جایگاه شورای نگهبان هیچگاه به حال سابق باز نمی گردد.

شورایی که برای نخستین بار کاری کرده که حتی مدافعان سرسخت جمهوری اسلامی هم، زبان انتقاد به رفتار و کردارش بگشایند و او را به تنگ نظری، مهندسی انتخابات و اعمال سلیقه های جناحی و شخصی متهم سازند.

امروزه به مدد این رفتارهای غیر شفاف، غیرپاسخگو و اقتدار گرا که به نام اسلام سند زده می شود، جمهوریت نظام مانند گلوله برفی روز یه روز آب می شود، جایگاه و نظر مردم نادیده گرفته می شود و به نام مصلحت، حق ناس عمومی ملت، تباه می شود.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

استدلالی در تحریم انتخابات

Posted: 14 Jun 2021 02:49 AM PDT

شهروند/اسیر

یکی از بنیادی‌ترین مشکلات ساختار سیاسی ما وجود شکافی عظیم میان قدرت (اختیار) و مسئولیت افراد و نهادهای مختلف کشور است ؛ به این معنا که در این ساختار کسانی هستند که اختیارات گسترده‌ای دارند اما مسئولیتی در قبال وضعیت کشور نمی‌پذیرند و کسانی هم که به عنوان مسئول وضعیت موجود معرفی می‌شوند عموما فاقد اختیارات کافی می‌باشند. اصلی‌ترین کارکرد ساختار انتخاباتی جمهوری اسلامی هم پنهان و کتمان کردن همین واقعیت تعیین کننده و جلوگیری از عیان شدن این شکاف عمیق است. در واقع در حالی که به انتخابات به عنوان مکانیزمی جهت انتقال دموکراتیک قدرت استناد می‌شود، اما این مکانیزم عملا کارکردی نداشته و کمکی به جابجایی حقیقی و تعیین کننده قدرت نمی‌کند، چون قدرت فائقه این ساختار در نهادهای غیر انتخابی و گاها مدام العمر مستقر است.

شکاف مذکور -عدم تناسب قدرت و مسئولیت- ، در اداره کشور، هنگامی پُر می‌شود که یا کلا انتخاباتی برگزار نشده یا انتخاباتی واقعی مطابق با معیارهای دموکراتیک برگزار شود. فقط در چنین شرایطی است که لااقل مشخص می‌شود مسئولیت وضع کشور با چه کسی است. اما در حالت فعلی که انتخابات برگزار شده اما شورای نگهبان دامنه انتخاب ملت را به چند نفر از گماشتگان نظام محدود می‌کند و در ادامه هم نهادهای قدرتمندی مانند سپاه مانع اجرایی شدن سیاست‌های مورد نظر دولتِ شِبه منتخب می‌شوند، حالتی بینابین و ساختاری اصطلاحا شتر گاو پلنگ ایجاد شده که نتیجه‌اش پنهان ماندن حدود اختیارات و مسئولیت افراد و نهادهای مختلف است. حاصل اینکه کشور در سراشیبی سقوط قرار گرفته، کسی هم مسئولیت این وضعیت را بر عهده نمی‌گیرد.

اما وظیفه ما شهروندان به عنوان بازندگان اصلی این ساختار و این نحوه اداره کشور چیست؟

اگر اهمیت شکاف مذکور را بپذیریم، به نظر می‌رسد وظیفه ما این است که به سهم خود گامی در راه پُر کردن این شکاف و روشن کردن حدود اختیارات و دامنه مسئولیت‌ها برداریم. قدرت حقیقی ما شهروندان در کیفیت انتخاب ما ظهور پیدا میکند؛ در اینکه بتوانیم آزادانه هر کسی را که صلاح دانستیم برای اداره کشور انتخاب کنیم و شخص منتخب هم بتواند سیاست‌های مورد نظرش را فارغ از کارشکنی نهادهای غیر پاسخگو اجرا کند. در شرایطی که تا اطلاع ثانوی ما فاقد چنین امکانی برای افزایش قدرت و توسعه دامنه انتخاب خودمان هستیم، به نظر میرسد یگانه امکان پیش روی ما برای پر کردن شکاف مذکور این است که ناچارا مسئولیت خودمان را کاهش دهیم!

حال که بنا نیست کشور مطابق اراده ما و توسط افراد مورد نظر ما و در جهت منافع ملت اداره شود، چرا با شرکت در انتخابات و رای دادن به یکی از معتمدین نظام، مسئولیت اداره کشور را بر عهده بگیریم تا امثال دکتر ظریف بتوانند در مجامع جهانی ادعا کنند که ما خودمان انتخاب کردیم اینگونه زندگی کنیم! ما خودمان انتخاب کردیم واکسن نزنیم. ما خودمان انتخاب کردیم منابع ملت را صرف حمایت از شبه نظامیان و تروریست‌های لبنان و فلسطین و یمن و حکومت جنایتکار بشار اسد در سوریه کنیم. ما خودمان انتخاب کردیم که عمری سرمایه‌های کشور را صرف جدال بی‌ثمر با آمریکا و غرب کنیم. ما خودمان حجاب اجباری را انتخاب کرده‌ایم. تمام این ادعاهای صریح یا ضمنی را هم با استناد به شرکت مردم در انتخابات مطرح و توجیه می‌شود.

چه دلیلی دارد در شرایطی که به تجربه و مکرر ثابت شده که با شرکت ما در انتخابات قرار نیست هیچ تغییری اساسی در روند اداره کشور ایجاد شود، اَدای شهروندانِ آزادِ کشورهای دموکراتیک را در آورده و با شرکت در انتخابات مسئولیت اداره کشور و سیاست های جاری را بر عهده بگیریم و به این ترتیب برای جمهوری اسلامی و سیاست های داخلی و منطقه‌ای و بین المللی ویرانگر و ساختار انتخاباتی مخربش مشروعیت دموکراتیک بخریم؟

نگاهی اجمالی به خروجی این ساختار، یعنی دولت‌مردان جمهوری اسلامی از ابتدا تا به حال، از بازرگان و بنی صدر تا جلیلی و زاکانی، نشان می‌دهد که انتخابات در جمهوری اسلامی نه شیوه‌ای برای اداره دموکراتیک کشور بلکه شعبده‌ای برای باز تولید دموکراتیک (خود خواسته) استبداد و مشروعیت‌دهی به این ساختار و این تباهی بوده و همچنان هست. برگزاری انتخابات در چهارچوب جمهوری اسلامی، نه راهی برای حل مشکلات بلکه صرفا تلاشی است برای این که مردم حتی متوجه نشوند مسئولیت دردشان با کیست. بیاید مسئولیت آنچه اختیارش با ما نیست را نپذیریم و حال که گویا نمی‌توانیم قدرتمان را افزایش دهیم، لااقل مسئولیت‌مان را کاهش دهیم.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

بازی مافیا علیه شهروند

Posted: 14 Jun 2021 04:58 AM PDT

مجتبی نجفی

این ویدیو تازه ترین سخنان حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت احمدی نژاد است که وقتی احمدی نژاد خواست تعویضش کند مورد حمایت شدید آیت الله خامنه ای قرار گرفت. در سال نود و دو روایتی غیررسمی میگفت وی گزارشی به شورای نگهبان داده مبنی بر اینکه اگر هاشمی را رد نکنید با اقبال سی میلیونی مواجه خواهد شد و تبعاتش سنگین خواهد بود. شورای نگهبان که مطمئن شده بود هاشمی برنده انتخابات است او را به دلیل کهولت سن رد کرد. حالا بعد از چندین سال از گذشت آن شایعه وزیر دولت احمدی نژاد اقرار کرده که مبنای ردصلاحیت شورای نگهبان گزارشی بوده که او از حمایت کف خیابانی از هاشمی به اعضای شورا منتقل کرده.

سخنگوی شورای نگهبان حقوقدانی که به مهره توجیه کننده شورای نگهبان استبداد تبدیل شده سخنان مصلحی را کذب خوانده. اما میدانید طنز ماجرا کجاست؟ همین شورای نگهبان این کذاب را به تعبیر خودشان برای انتخابات میان دوره ای مجلس خبرگان رهبری تایید کرده‌. یعنی شورای نگهبان یک کذاب را تایید کرده. بگذریم از اینکه از الف تا ی حرفهای مصلحی درست است قصدم نشان دادن ساختار فساد در شورای نگهبان است. مافیا دور هم جمع شده اند که برای حذف کاندیدای شهروندان نقشه بچینند و به کاندیدا در شب شلیک کرده اند.

حالا حساب کنید در آن فضای دو قطبی سال هشتاد و هشت همین مافیا چه جلساتی برگزار نکرده اند تا منتخب مردم را حذف کنند. مدام میگویند سند تقلب هشتاد و هشت کجاست ؟ سند می خواهید به حرفهای مصلحی گوش دهید به آسانی میگوید چون تشخیص دادیم پیروزی هاشمی خطر است او را حذف کردیم. بر پایه همان مصلحت در هشتاد و هشت تقلب کردند زیرا در نظر آقایان حفظ نظام از اوجب واجبات است و در نظر مافیا نظام همان گعده و گنگی است که علیه انتخاب شهروندان برنامه ریزی میکند. حالا اگر دستش رسید با ردصلاحیت ، یا با توصیه آقا، یا با تهدید و …اگر هم به هر طریقی منتخب از زیر دستشان در رفت با کارشکنی و عقیم کردن نهادی انتخابی و تقویت قدرت نظامیان و نهادهای انتصابی.

ما دقیقا با مافیا طرفیم که برای رد گم کردن نقش بازی می کنند و دروغ میگوید. دیر یا زود یک مقام امنیتی دیگر هم خواهد آمد و آن نقل قول معروف هاشمی را درباره ریختن هشت میلیون رای اضافه و جابجایی بزرگ هشتاد و هشت را تایید خواهد کرد. چه روزی خواهد بود. شرمساران آنها هستند که تکذیب کردند و با یک دروغ بزرگ همراه شدند و توجیه کردند.همان مافیایی که تشخیص دادند به خاطر مصلحت کاندیدای مورد اقبال مردم را حذف کنند در هشتاد و هشت تشخیص دادند در این دو قطبی کاندیدای شهروندان را حذف و حصر کنند.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

رای دادن یا رای ندادن مسئله این نیست!

Posted: 14 Jun 2021 05:02 AM PDT

ابوالفضل رحیمی شاد

پنج روز دیگر پرونده انتخابات ریاست جمهوری بسته میشود‌. از نتیجه و آمار انتخابات (البته اگر آمار واقعی اعلام شود) هم رای دهندگان و هم تحریم کنندگان خوشحال میشوند. رای دهندگان به دلیل پیروزی بی دردسر کاندیدایشان و تحریم کنندگان به دلیل عدم مشارکت بیش از ۶۰ درصد مردم در انتخابات. اما یکشنبه هفته بعد همین مقدار هیجان هم فروکش میکند و امور جاری زندگی و کشور به احتمال زیاد قدری سخت تر از امروز ادامه پیدا میکند‌.

اگر امروز رای دهندگان تصور میکنند که با تغییر رئیس جمهور و روی کار آمدن یک دولت انقلابی و یک دست شدن حاکمیت وضع زندگی مردم بهتر میشود، فساد و دزدی و اختلاس و رانت خواری تمام که نه حتی کمی کاهش پیدا میکند، اگر تصور میکنند روابط ما با کشورهای دیگر بهتر میشود و چالش های بین ایران و کشورهای منطقه و جهان به نفع ایران برطرف میشود و اگر تصور هر گونه بهبودی در هر زمینه دارند کافی است روزنامه ها، دست نوشته ها و تاریخ شفاهی قبل از انتخابات سال ۸۴ (احمدی نژاد) که وضع مردم و شرایط کشور به مراتب بهتر از امروز بود را با شرایط امروز مقایسه کنند و سپس فضا و شرایط پایان دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد(رئیس جمهور محبوب و منتخب رهبر) را در سال۹۲ به یاد بیاورند تا عاقلانه تصمیم بگیرند. همچنین کسانی که با این تصور که شرایط رقابت و انتخاب وجود ندارد یا اینکه جمهوری اسلامی آشکارا دست به سرکوب و کشتار مردم زده انتخابات را تحریم کرده اند بایستی بگویند که چه فرقی بین خاتمی و ناطق ۷۶ یا معین و کروبی و احمدی نژاد و لاریجانی ۸۴ با همتی و مهرعلیزاده و رئیسی و جلیلی ۱۴۰۰ وجود دارد؟ چه فرقی بین کشتار و سرکوب سال ۸۸ با ۹۸ وجود دارد؟ یادتان است در سال ۷۲ پنجاه درصد مردم در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکردند و در سال ۷۴ اعتراضات اسلامشهر با سرکوب و کشتار پایان یافت؟ آنوقت سال ۷۶ چه شد؟ اشتباه نشود! نقدم ناظر به تحریم انتخابات نیست بلکه به دلخوش بودن چند روز یا چند هفته به تحریم و دوباره تن دادن به شرایط موجود و فراموشی این روزهاست.

مسائل و مشکلاتی که دامنگیر کشور ماست با پایین و بالا رفتن میزان مشارکت در انتخابات حل نمیشود. شک نکنید که اگر وضع به همین منوال باشد چهار سال بعد تاجزاده با شعارهایی تندتر از امروز تایید صلاحیت میشود و باز بیش از ۷۰ درصد مردم پرشورتر از سال ۷۶ پای صندوق ها میروند و این چرخه بی حاصل دوباره تکرار میشود.

مشکل ما ریشه در نظام سیاسی دینی، مطلق گرا، اقتدارگرا و شبه دموکراتیک دارد. ساختار این نوع نظام سیاسی بگونه ای است که به هیچ وجه ظرفیت اصلاح ندارد و اجازه اصلاح نمیدهد. تا زمانی که دلیل عدم مشارکت احساسات عمومی جریحه دار شده یا رد صلاحیت این و آن باشد راه بجایی نمی بریم.

تحریم انتخابات اگرچه میتواند در تغییر شرایط موثر باشد اما بدون برنامه و راهبرد تغییر، نتیجه و فایده چندانی به همراه نخواهد داشت. اگر اعتراضاتمان صرفا معطوف به تورم خوراک و پوشاک و مسکن باشد، اگر تمامی حقوق صنفی، سیاسی و مدنی مان را متحد و یکپارچه مطالبه نکنیم، اگر همچون همه سالهای گذشته بجای برطرف کردن علت اصلی مشکلات درگیر معلول ها شویم، اگر منسجم، متحد و یکصدا خواهان تغییر و تحول بنیادین در نظام سیاسی نباشیم نه تحریم انتخابات مشکل ما را حل میکند نه مشارکت ۱۰۰ درصدی. اگر هیجان و انرژی حاصل از تحریم انتخابات را به راهبردهای پس از تحریم پیوند نزنیم این همگرایی و همصدایی سخت و گران به دست آمده راحت و ارزان از دست خواهد رفت و امید مردم به تغییر کمتر و کمتر خواهد شد.

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

آدرس‌های غلط ۱۴۰۰؛ مروری بر کنش انتخاباتی اصلاح‌طلبان

Posted: 14 Jun 2021 05:13 AM PDT

پدرام امیریان

چکیده:

شاید بتوان تمام صحنه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را مستقل از انبوهی از مناقشات و حواشی، در دو محور اصلی خلاصه کرد: «وضعیت» و «جایگاه‌ها». یادداشت پیش‌رو، به طور خاص، در تکاپو برای تحلیل جایگاه اصلاح‌طلبان در نسبت با وضعیت فعلی خواهد بود.

کلاف‌های پیچیده، گره‌های کور، تعبیری دقیق‌تر برای توصیف وضعیت فعلی به نظر می‌رسد. دو گره اصلی وضعیت فعلی در ایران پایان دهه ۹۰، گره جمهوریت و گره معیشت است.

وجه جمهوریت ساختار به نفع اقتدار بلاوجه نهادهای حاکمیتی، چنان به حاشیه رفته که بحران جمهوریت در پایان دهه ۹۰ را تبدیل به گره‌ای کور کرده است. از طرفی تشدید و طولانی شدن نرخ تورم‌های بالا در دو دهه اخیر، کاهش شدید ارزش پول ملی و سلب مالکیت گسترده از گروه‌های مردم از حق دسترسی وسیع به کالا و خدمات عمومی و رفاهی و افزایش معنادار شکاف طبقاتی، معیشت را نیز به گره‌ای پیچیده تبدیل کرده است که دشوار بتوان به نسخه‌های مفروض پیشین، امیدوار بود.

نادیده گرفتن هم‌پایی و پیوند معنادار میان این دو گره از وضعیت و چشم‌پوشی از مختصات دقیق گره معیشت در ایران و فقدان منظر نقد اقتصاد سیاسی در تحلیل روندها از سوی جریان اصلاح‌طلبی، موجب پدید آمدن مواجهه‌ای نابسنده با شرایط و بی‌ارتباطی «جایگاه» با «وضعیت» شده است.

نیروهای سیاسی از جایگاه‌های مختلف در صحنه انتخابات ۱۴۰۰، بر فراز صخره‌ای مشرف به ساختار قدرت، درحالی تنها به فریاد زدن راه‌حل‌های بی‌ارتباط با وضعیت مشغول‌اند که میان خود و مخاطب بایدهای‌شان، دره‌ای عمیق از شکاف‌ها و تنش‌های وضعیت، نادیده گرفته‌شده‌است.

«مردم»، این بازندگان وضعیت فعلی که نه در حق تعیین سرنوشت‌شان محاسبه شده‌اند و نه در توزیع «سهم»‌‌ها، به شمار‌آمده‌اند و از قضا اندک داشته‌های‌شان‌ نیز از بطن سه دهه مناسبات سرمایه‌سالار و بازارگرا، سلب شده، حالا در بغرنج‌ترین گره‌های وضعیت فعلی، حتی در مقام راه‌حل نیز، غایبان بزرگ صحنه‌اند.

درآمد: تنش میان وضعیت و جایگاه‌ها

شاید بتوان تمام صحنه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ را مستقل از انبوهی از مناقشات و حواشی، در دو محور اصلی خلاصه کرد: «وضعیت» و «جایگاه‌ها».

حالا دیگر بر همگان روشن است که از یک سو، انباشت بحران‌های سال‌های اخیر، «وضعیت» را در پایان دهه ۹۰، با پیچیدگی‌هایی خاص مواجه کرده است و از سوی دیگر، بسیارانی در مواجهه با این وضعیت، در «جایگاه»‌های متفاوتی، صف‌آرایی کرده‌اند. آن‌چه که این صحنه به ظاهر ساده را اما پیچیده می‌کند، تفاوت در درک مختصات وضعیت و به همان نسبت، بی‌ربط بودن این «جایگاه»‌ها نسبت به «وضعیت» است. یادداشت پیش‌رو اما برکنار از صف‌آرایی انواع گروه‌ها و جریان‌های سیاسی، به طور خاص، در تکاپو برای تحلیل جایگاه اصلاح‌طلبان در نسبت با وضعیت فعلی خواهد بود. با این حال، پر واضح است که پیش از تلاش برای چنین تحلیلی، ضروری است تا مختصات دقیقی نیز از وضعیت ترسیم شده، از پس آن، هم‌راستایی یا بی‌ربطی جایگاه اصلاح‌طلبان نسبت به آن، داوری شود.

۱. در باب وضعیت: کلاف‌های‌ پیچیده، گره‌های کور

«بحران‌ها»، «چالش‌ها»، «موانع» و … این‌ها تنها بخشی از کلید‌واژه‌هایی است که معمولا برای توصیفی ابتدایی از وضعیت به کار می‌روند. اما بگذارید، مناقشه را در تمایز میان همین واژگان به ظاهر ساده، شروع کنیم. تعابیری چون بحران، چالش و مانع، به رغم تفاوت در شدت و ضعف معنایی میان آن‌ها، از یک منطق مشترک در توصیف وضعیت، پیروی می‌کنند؛ در هر سه این تعابیر، گویی نسخه‌ای برای عبور، از پیش، مفروض گرفته ‌شده‌است. با درنگی بر پیش‌وندهایی که بر سر این سه تعبیر همراه می‌شوند: «پاسخ» به بحران‌ها، «حل» چالش‌ها و «رفع» موانع، درمی‌یابیم که در قلب این جهان زبانی، «راهکارهای برون‌رفت»، در هر سطحی از مواجهه، چونان نسخه‌هایی از پیش آماده، در دستان گروه‌های مختلف از جایگاه‌های متفاوت وجود دارد. تنها کافی است که دستی دراز شود، نسخه را بردارد و تجویز را فریاد زند. من اما مایلم این نظام‌ذهنی، جهان‌زبانی و منطق مواجهه را با پیش کشیدن توصیفی دیگر از وضعیت، به چالش بکشم. «وضعیت» فعلی، نه با واژه بحران، قابل توصیف است و نه با واژگانی چون چالش و مانع. آن‌چه که وضعیت را بغرنج کرده، پدید‌ آمدن انبوهی از «گره‌»هاست. کلاف‌های پیچیده، گره‌های کور، تعبیری دقیق‌تر برای توصیف وضعیت فعلی به نظر می‌رسد. حالا دیگر نمی‌توان به آسانی، از «پاسخ»، «راه‌حل» و «مرتفع کردن» مشکلات وضعیت سخن گفت، آن هم به یک دلیل ساده: کلاف‌های سردرگم این «گره»‌ها را باید شناسایی شده، با درنگ و به ظرافت از هم گشوده‌شود. گره‌گشایی از وضعیت حالا دیگر متکی به نسخه‌های از پیش آماده نیست. «توصیف» اما گامی ابتدایی برای مواجهه با وضعیت است. «تعیین مختصات»، دشوارترین سطح مواجهه، پس از توصیف به شمار می‌رود. پرسش‌های نفس‌گیر، حالا تازه سر برمی‌آورند: گره‌های وضعیت فعلی چیست؟ و برای گره‌گشایی باید چه کرد؟ اینجا، در این یادداشت و در بحث از توصیف وضعیت، من تنها به پاسخ به پرسش اول اکتفا می‌کنم. تصور می‌کنم، پاسخی بسنده به همین یک پرسش، گامی معنادار و تعیین‌کننده در ادامه‌ست.

دو گره اصلی وضعیت فعلی در ایران پایان دهه ۹۰، گره جمهوریت و گره معیشت است. تا این‌جا فرض کردیم مساله «جمهوریت» و «معیشت»، امروز حالا دیگر نه بحران، نه چالش و نه مانع، بلکه به گره‌های بغرنج وضعیت بدل شده‌اند. ایران بعد از انقلاب ۵۷، امواج مختلفی از سبک‌های حکمرانی[۱] را پشت‌سر گذرانده‌است. اقتدارزایی، اقتدارزدایی، رفاه‌زایی و رفاه‌زدایی، کم و بیش و به درجات گوناگون، چهار سبک حکمرانی پرتنش میان تکاپوی سه سطح مقاومت‌های مردمی، جهت‌گیری جریان‌های سیاسی و اراده حاکمیت بوده‌است. می‌توان در فرصتی دیگر به دقت، چهار دهه‌ی شصت، هفتاد، هشتاد و نود را بر مبنای این تنش‌های چهارگانه بر اساس سه سطح بازیگری، به تحلیل نشست. باری در این یادداشت کوتاه اما مایلم تا فهمی فشرده از این تحولات را به اعتبار تاثیری که بر گره جمهوریت و معیشت بر جای گذاشته‌اند، ارایه کنم.

گره جمهوریت

گره «جمهوریت»، را بی‌ هیچ تردیدی می‌توان در قلب تنش در سبک‌ حکمرانی مبتنی بر اقتدار، بازنمایی کرد. برکنار از تناقضات درونی قانون اساسی برآمده از انقلاب ۵۷، میان دو قطب اقتدار مبتنی بر مردم (جمهوریت) و اقتدار مبتنی بر منابع و نهادهای فرادستی قانون اساسی، تجربه چهار دهه حکمرانی پس از انقلاب، نشان از تکاپوی نظام حقوق اساسی، برای سوگیری اندام‌های حکمرانی به این یا آن سوی دو قطب یاد شده دارد. اگر روزگارانی بهار مطبوعات و توسعه سیاسی و تقویت جامعه مدنی، سکه رایج خواست‌های مردمی و جهت‌گیری نیروهای سیاسی برای عقب‌نشاندن هسته‌های سخت حاکمیت و به صحنه کشاندن اقتدار جمهور مردم بود، اگر در مقطعی، کابینه و پارلمان، دارای سطح اثربخشی معناداری در سیاست‌گذاری‌های کلان اقتصادی و اجتماعی محسوب می‌شد و هیات نظارت بر قانون اساسی ریاست جمهوری در جدالی حقوقی با شورای نگهبان، به پاسداری از فصل‌های مترقی قانون اساسی می‌پرداخت، حالا اما تحولات نظام حقوق اساسی در یکی دو دهه اخیر، با ایجاد عرف‌های ناموجه و رویه‌های ضد قانون، شورشی تمام عیار را علیه وجه جمهوریت ساختار حکمرانی، به نفع بازتولید اقتدار مبتنی بر نهادهای حاکمیتی، آغاز کرده است. تهی‌کردن کابینه و پارلمان از صلاحیت‌های ذاتی قانون‌گذاری، سیاست‌گذاری و اجرا، به اتکای برآمدن انبوهی از شوراهای موازی و تفسیرهای حقوقی، حالا دیگر به عنوان رویه‌هایی اساسی[۲] آن‌چنان در تار و پود نظم حکمرانی، تثبیت[۳] شده که دیگر به سادگی نمی‌توان بر آن نام بحران، چالش یا مانع گذاشت که با نسخه‌ای حاضر و آماده، قابل رفع و رجوع باشد. وجه جمهوریت ساختار به نفع اقتدار بلاوجه نهادهای حاکمیتی، چنان به حاشیه رفته که بحران جمهوریت در پایان دهه ۹۰ را تبدیل به گره‌ای کور کرده است.

گره معیشت

گره معیشت را نیز در یک توصیف مقدماتی، به مانند گره جمهوریت، می‌توان در قلب منطقی خاص از سبک‌های حکمرانی مفصل‌بندی کرد. تنش میان رفاه‌زایی و رفاه‌زدایی، یکی دیگر از جدی‌ترین تنش‌های حکمرانی در چهار دهه اخیر بوده است. ماجرای این گره نیز درست مانند گره جمهوریت، از بطن تناقضات قانون اساسی آغاز می‌شود. سندی که به رغم بار کردن انبوهی از تعهدات بر دوش دولت نسبت به تامین رفاه، تصویری کم و بیش تمام عیار از سبک حکمرانی مبتنی بر رفاه اجتماعی به دست داده بود، اما در عین حال با اشاره‌هایی در دفاع از سنت تضمین مالکیت خصوصی و پرهیز دادن از بزرگ شدن دولت، بستری را نیز برای بازارگرایی فراهم کرده‌است. با فراروی از سطح قانون اساسی به سطح نظام حقوق اساسی، این تنش نیز در چهار دهه حکمرانی قابل ردیابی است. از مجادله بر تصویب برخی از قوانین مانند قانون کار و تامین اجتماعی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ تا جهت‌گیری دولت جنگ برای حرکت به سمت قطب رفاهی و سپس چرخش فرمان تعهدات دولت در دوران سازندگی به سوی برنامه‌های تعدیل اقتصادی. با این همه اگر قادر بودیم تا پیش از نیمه دهه ۸۰، مساله رفاه و معیشت را با تعابیری چون چالش، مانع و یا بحران توصیف کنیم، تحولات اقتصاد سیاسی از نیمه دهه ۸۰ تا کنون، حالا مساله معیشت را نیز درست مانند جمهوریت، به گره‌ای کور و بغرنج تبدیل کرده‌است. با تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی و آغاز موج جدید خصوصی‌سازی‌ها، از واگذاری‌ فزاینده بنگاه‌ها و خدمات عمومی به بازار، تا برآمدن بلوکی از برندگان خصوصی‌سازی وابسته به هسته‌های سخت قدرت و بازارسپاری انبوهی از حمایت‌های اجتماعی و کالاسازی آن‌ها، حکمرانی مبتنی بر رفاه‌زدایی از عرصه‌های مختلف اجتماعی، چنان شدت گرفته که دیگر نمی‌توان معیشت را در سطح مانع، چالش یا بحران صورت بندی کرد. تشدید و طولانی شدن نرخ تورم‌های بالا در دو دهه اخیر، کاهش شدید ارزش پول ملی و سلب مالکیت گسترده از گروه‌های مردم از حق دسترسی وسیع به کالا و خدمات عمومی و رفاهی و افزایش معنادار شکاف طبقاتی، معیشت را نیز به گره‌ای پیچیده تبدیل کرده است که دشوار بتوان به نسخه‌های مفروض پیشین، برای گره‌گشایی از این وضعیت، امیدوار بود. اگر برای بحران معیشت در دهه ۷۰ و ۸۰ می‌توانستیم با پیش کشیدن نسخه‌هایی چون تعامل با غرب و انبوهی از لفاظی‌ها بر سر مفاهیمی مانند حرکت به سوی توسعه اقتصادی و نظام مالیاتی و توزیع بهتر و بیش‌تر کالا و خدمات و ترویج «دولت رفاه فراگیر»، سخن به میان آوریم، این نسخه‌ها، حالا دیگر به سادگی، به صورت یکه و تنها به کار «وضعیت» فعلی نمی‌آید. درست به این دلیل که مساله خصوصی‌سازی، بازار‌سپاری خدمات عمومی و در یک کلام، اقتصاد سیاسی واگذاری‌ها، خود را چنان در تار و پود منطق سیاست‌گذاری کلان، تثبیت کرده که بدل به رویه‌ای[۴] دیرپا، صلب و سخت شده است که از سطح بالایی از توافق جمعی نیز در میان تصمیم‌سازان برخوردار است.

۲. در باب جایگاه‌‌ها: آدرس‌های غلط، بازی‌های سردرگم

آموزه‌های نظریه «حقوق اساسی به مثابه رویه»[۵] نشان می‌دهد که آغشته شدن کلیت نظم حکمرانی و بازسازی فضای حقوقی به کرد و کاری تثبیت شده، موضوعی نیست که با فشار، توصیه و حتی جراحی سخت، قابل «اصلاح» باشد. پیش‌تر نشان دادیم که مختصات دو گره اصلی وضعیت فعلی (جمهوریت و معیشت) در سنت نظریه‌ی حقوقی پیش‌گفته شده، تبدیل به رویه‌هایی تثبیت شده در بطن شیوه‌های حکمرانی شده‌اند و به همین اعتبار، گره‌گشایی از آن، با نسخه‌هایی مفروض و آزموده شده، قابل رفع و رجوع نیست. با این همه، صف‌آرایی نیروهای سیاسی متعارف در صحنه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰، به خصوص در جایگاه اصلاح‌طلبان، درست در جهت خلاف این صورت‌بندی، به موضع‌گیری و بازی‌گری می‌پردازد. اما پیش از تحلیل چرایی چنین جاگیری‌ای از سوی اصلاح‌طلبان نسبت به وضعیت، بد نیست تا نگاهی به خود جایگاه این گروه سیاسی و نجوه مواجهه آن‌ها با وضعیت بپردازیم.

واقعیت آن است که اصلاح‌طلبی فعلی و متعارف در صحنه سیاست ایران را به دلیل انبوهی از کژساختاری‌های اندامی، نمی‌توان یک کل یک‌پارچه و منسجم تلقی کرد. اصلاح‌طلبی بوروکرات، نهادگرا، رادیکال، اجتماعی و ساختارگرا و … انبوهی از پس‌وندهایی است که بر سر طیف‌های مختلف این جریان، در صحنه فعلی سیاست ایران، قابل شناسایی است. با این همه، تمرکز این یادداشت، از قضا بر سر آن طیفی از اصلاح‌طلبی است که با فراوری از جهت‌گیری‌های بوروکراتیک و فرصت‌طلبانه، مدعی تغییرات ساختاری بوده و اصطلاحا اصلاح‌طلبی رادیکال، نامیده می‌شود. پس از اعلام نامزدی مصطفی تاجزاده و صدور انبوهی از بیانیه‌ها و اظهارنظرها و شرکت در گفتگوهای جمعی و بی‌پرده در شبکه‌های اجتماعی نوین، به روشنی شاهد صف‌آرایی و امید بستن طیف خاموشی از بدنه اصلاح‌طلبی ذیل پرچم «اصلاحات ساختاری» بودیم. اما پرسش این‌جاست که چرا معتقدیم این جبهه‌ی جدید از اصلاح‌طلبی نیز همچنان در «جایگاه»ی بی‌ربط با «وضعیت»، به موضع‌گیری و کنش‌ورزی می‌پردازد؟

بی‌آن‌که قصد تحلیل محتوای روش‌شناسانه تمامی مواضع و یادداشت‌های این طیف را داشته باشیم، در یک نگاه کلی به نظر می‌رسد، پررنگ بودن گفتارهایی چون تاکید بر بازگشت نظامیان به پادگان، پاسخ‌گویی نهادهای حاکمیتی، لغو حجاب اجباری، لغو نظارت استصوابی، اعاده حق تعیین سرنوشت برای مردم، برگزاری انتخابات آزاد، حذف نهادها و شوراهای موازی از تصمیم‌گیری، اصلاح قانون اساسی و … از سوی این جریان، به روشنی نشان از تمرکز این طیف از اصلاح‌طلبی بر مساله «جمهوریت» داشته باشد. از طرفی دیگر اما پاسخ این جریان در بستر انتخابات اخیر در نسبت با مساله «معیشت»، عمدتا در راهکارهایی چون: تعامل با جهان، لغو تحریم‌ها و توسعه اقتصادی استوار بوده است. همین تصویر ابتدایی از منطق مواجهه جریان اصلاح‌طلبی رادیکال یا گفتمان اصلاحات ساختاری، با دو مساله جمهوریت و معیشت، نابسندگی و بی‌ارتباطی این جایگاه را با مختصات دقیق وضعیت، آشکار می‌کند. گفتمان «اصلاحات ساختاری» با تاکید صرف بر تغییرات بنیادین از بالا در قالب اصلاح قانون اساسی و توصیه به برگزاری انتخابات آزاد و … بدون نظرداشت مختصات گره معیشت در وضعیت فعلی، تصویری اعوجاج‌گون و ناقصی را از نحوه مواجهه این جریان، به دست داده است. واقعیت آن است که در سطح تحلیل حقوق اساسی و با نقطه ورود از منظر اقتصاد سیاسی، از قضا، قریب به اتفاق پیش‌روی‌ نهادهای حاکمیتی و انتصابی علیه نهادهای انتخابی و تضعیف وجه جمهوریت، در پیوندی آشکار و معنادار با مختصات گره معیشت است. به دیگر سخن، همان ترتیبات نهادی که در جریان واگذاری‌ها تحت عنوان خصوصی‌سازی، از نیمه دهه ۸۰ به این سو، طیف جدیدی از برندگان و منتفعان را تحت عنوان خصولتی‌ها پدید آورد، هم‌زمان و هم‌پا با آن، علیه نهادهای تصمیم‌ساز قانونی، اجرایی و قضایی نیز، شورشی حقوقی و نهادی را تدارک دیده‌است. هم‌پایی و هم‌زمانی فربه شدن «اقتصادی» نهادهای حاکمیتی در جریان خصوصی‌سازی‌ها با تحولات حقوقی و «سیاسی» تضعیف دولت و مجلس و خالی کردن انتخابات از معنا از سوی بلوک برنده واگذاری‌ها، به روشنی نشان از سرریز تجمیع قدرت اقتصادی بر اعمال اقتدار سیاسی دارد. درست به همان موازاتی که اقتصاد سیاسی واگذاری‌ها، مساله معیشت مردم را از طریق سلب مالکیت از گروه‌های اجتماعی و ارزان‌سازی نیروی کار و افزایش شکاف طبقاتی، تبدیل به گره‌ای بغرنج کرد، هم‌زمان، نفوذ این بلوک از برندگان اقتصادی در سطح تصمیم‌سازی سیاسی و اعمال اقتدار سیاسی و حقوقی فراقانونی بر کابینه و پارلمان، بحران جمهوریت را نیز تا به سرحد کلافی سردرگم رسانده‌است.

درست به همین دلایل، نادیده گرفتن این هم‌پایی و پیوند معنادار میان این دو گره از وضعیت و چشم‌پوشی از مختصات دقیق گره معیشت در ایران و فقدان منظر نقد اقتصاد سیاسی در تحلیل روندها از سوی جریان اصلاح‌طلبی رادیکال، موجب پدید آمدن مواجهه‌ای نابسنده با شرایط و بی‌ارتباطی «جایگاه» با «وضعیت» شده است. در چنین مواجهه‌ای، ارایه راه حل برای عبور از گره جمهوریت، به همان نسخه‌های از پیش آماده شده جهان زبانی دهه ۷۰ (اصلاح قانون اساسی و پاسخ‌‌گو کردن هسته سخت حاکمیت) فروکاسته شده و نسخه درمان معیشت نیز به مانند همیشه، به صرف رابطه با غرب و حرکت به سوی مفهوم مبهم توسعه اقتصادی، تقلیل داده می‌شود. محاسبه نکردن سنت‌ها و رویه‌های تعیین‌کننده اقتصاد سیاسی دو دهه اخیر، به درکی ناقص از مختصات وضعیت منجر شده و منطق مواجهه با گره‌های موجود را دچار آشفتگی معناداری کرده است.

برآمد: مردم، امکان‌های غایب صحنه

با توصیفی که از مختصات وضعیت پیش‌رو ارایه شد، شکافی معنادار میان نسخه‌های مواجهه با واقعیت وضعیت، آشکار شده‌است. به دیگر سخن، روشن است که خواست‌ها و آرزوهایی چون اعاده حیثیت از کابینه و پارلمان در ایران پایان دهه ۹۰ و عقب‌راندن، محو و الغای انبوهی از نهادهای موازی و پاسخ‌گو کردن هسته‌های سخت حاکمیت و در یک کلام، بازیابی سنت حکمرانی مبتنی بر جمهوریت از یک سو و گره‌گشایی از وضعیت معیشتی فعلی از سوی دیگر، با توصیه صرف به اصلاح قانون اساسی و «اصلاحات ساختاری»، ممتنع به نظر می‌رسد. از طرفی، آشکار شد که بی‌ارتباطی میان مواجهه و نسخه‌های‌ نیروهای سیاسی برای وضعیت، ناشی از عدم درک مختصات دقیق گره‌های فعلی و ربط معنادار میان‌هاست.

اما در این میان، دست کم یک مساله دیگر نیز، آشکارا نادیده گرفته‌شده‌است: مردم. منطق مواجهه‌ی نیروهای سیاسی (حتی از رادیکال‌ترین جایگاه‌ها) با وضعیت، در مقام پاسخ و ارایه راه حل، با بی‌باوری به هرگونه نقش جنبش‌های اجتماعی و نادیده گرفتن سوژه تغییرات پیشنهادی، بیش از آن‌که مسیر تغییر و نیروی حامل تغییر را معین سازد، خواست تغییر را به درخواست از ساحت قدرت، تقلیل داده‌است. نیروهای سیاسی از جایگاه‌های مختلف در صحنه انتخابات ۱۴۰۰، بر فراز صخره‌ای مشرف به ساختار قدرت، درحالی تنها به فریاد زدن راه‌حل‌های بی‌ارتباط با وضعیت مشغول‌اند که میان خود و مخاطب بایدهای‌شان، دره‌ای عمیق از شکاف‌ها و تنش‌های وضعیت، نادیده گرفته‌شده‌است. «مردم»، این بازندگان وضعیت فعلی که نه در حق تعیین سرنوشت‌شان محاسبه شده‌اند و نه در توزیع «سهم»‌‌ها، به شمار‌آمده‌اند و از قضا اندک داشته‌های‌شان‌ نیز از بطن سه دهه مناسبات سرمایه‌سالار و بازارگرا، سلب شده، حالا در بغرنج‌ترین گره‌های وضعیت فعلی، حتی در مقام راه‌حل نیز، غایبان بزرگ صحنه‌اند. با این حال اما این غیبت، تنها در نقطه‌ورود نیروهای سیاسی و نحوه مواجهه آن‌هاست و از قضا «امکان» به صحنه‌آمدن همین مردم، درست از فضای «تهی» و نادیده‌گرفته‌شده وضعیت، می‌تواند بدل به «انکار»ی بر تمامی پیش‌فرض‌ها، نسخه‌ها و مناسبات فرودست‌سازی‌شان شود.

[۱] form of governing

[۲] constitutional practice

[۳] constitute

[۴] practice

[۵] constitutional law as a practice

منبع: نشریه انکار

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

نامه سرگشاده صادق زیباکلام به علی لاریجانی| ۲۴ خرداد ۱۴۰۰
جناب لاریجانی ۳۰سال پیش میبایستی بدنبالِ دلائلِ ردِ صلاحیت برمی‌آمدید
‎جناب آقای دکترعلی لاریجانی
‎استاد محترم دانشگاه تهران
‎با سلام وتحیات، درمکتوب‌دومتان خطاب به شورای محترم نگهبان، مجدداً خواهان ارائه ادّله ردصلاحیتتان ازشورای محترم نگهبان شده‌اید. جنابعالی خیلی دیربفکر مطالبه ازشورای نگهبان برآمده اید. درطی سی‌سال گذشته مسئولینی همچون بهزاد نبوی، ابراهیم یزدی،هاشمی رفسنجانی، محمود احمدی نژاد، علی مطهری ، محسن هاشمی و هزاران نفر دیگر رد صلاحیت شدند بدون آنکه شورای نگهبان هیچ دلیل و مدرکی ارائه دهد.

اشکال از اینجاشروع شد که همچون خودجنابعالی، مابقی رد صلاحیت شده‌ها بجای به زیر سئوال بردن نفس نظارت استصوابی، صرفاً بدفاع از خود برآمدند.
اشکال بعدی هم آن بود که هیچکس درمقام اعتراض نسبت به پدیده نظارت استصوابی برنیامد وهمچون خود جنابعالی صرفا سکوت کردند.درحالیکه نظارت استصوابی مغایربا ابتدایی ترین اصول یک انتخابات آزاد است. اگرجناب لاریجانی آنروزی که این روند غیر دمکراتیک شکل میگرفت، سکوت نکرده واعتراض میکردید شاید امروز نوبت به خود شما نمیرسید.

اما درخصوص ارائه دلیل رد صلاحیت. ظرف سی سال گذشته هزاران نفررد صلاحیت شدند بدون آنکه دلائل روشن و مشخصی ارائه شود.عدم ارائه دلیل هم روشن است. دلیل و یا دلائلی وجود ندارند.نظارت استصوابی دراصل ابزاری است در دستِ حاکمیت تا هرکس را که به دلایل سیاسی نمی خواهد درانتخابات شرکت کند کنارگذارند.

واضح است که چرا نظام نمیخواست که جنابعالی درانتخابات شرکت داشته باشید. حضور شما آسیب جدی به سبد رای آقای رئیسی وارد میساخت و شماری از آرای اصولگرایان به سبد شما ریخته میشد تا به سبد آقای رئیسی. مابقی دیگرتوجیهات و سفسطه های بظاهر شرعی و قانونی است. ازجمله اینکه "صلاحیت شمااحراز نشد"."ما نمی گوییم که شما صلاحیت ندارید،بلکه میگوییم صلاحیت تان برای ما احراز نشد".این یک سفسطه و مغلطه حقوقی بیشتر نیست."احرازنشدن" هیچ بارومفهوم حقوقی ندارد. مثل این میماند که دادگاهی که برای رسیدگی به اتهام سرقت بنده تشکیل شده،درپایان دادرسی اعلام نمایدکه:"ما نمیگوییم صادق زیباکلام سارق است؛ اما سارق نبودنش برای ما احراز نشد".بالاخره آیا صادق زیباکلام سارق هست یا نیست؟

جناب لاریجانی بزرگوار، طشت "من درآوردی" بودن نظارت استصوابی مدتهاست از بام افتاده بجای طلب ادله ایی که هرگز وجودنداشته باید بدنبال انتخابات آزاد برویم.
‎ایام بکام باد.

This comment was minimized by the moderator on the site

واکنش‌های گسترده به سخنان مصلحی؛ «رفسنجانی چون رای می‌آورد رد صلاحیت شد»
یورونیوز فارسی • به روز شده در: ۱۴/۰۶/۲۰۲۱ - ۱۱:۳۳
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت احمدی‌نژاد در حالی می‌گوید که به خاطر اقبال به اکبر هاشمی رفسنجانی در انتخابات سال ۱۳۹۲ تصمیم به رد صلاحیت وی گرفته شد که سخنگوی شورای نگهبان این موضوع را تکذیب می‌کند. از سوی دیگر چهره‌های سیاسی واکنش‌های زیادی به این سخنان نشان دادند.
حیدر مصلحی در یک گفت‌وگوی تصویری که بخش‌هایی از آن روز گذشته در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد گفت: «در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، یکسری جلسات داشتیم که در این جلسات بحث‌هایی می‌شد که کف خیابان وضعیت چطور است.»
وی تاکید کرد که گزارشی را طبق همین شرایط ارائه کرده است که در این انتخابات آقای هاشمی رای می‌آورد. وی تصریح کرد در گزارشی دو صفحه‌ای «هزینه و فایده تایید یا رد صلاحیت ایشان را بر اساس حفظ نظام» نوشت. وی افزود: «بعد هم جمع بندی کردم که با توجه به موقعیت نظام ، به مصلحت نظام است که ایشان رد صلاحیت شود. »
در جلسه شورای نگهبان شرکت کردم و چیزی را که به جمع‌بندی رسیده بودم خواندم. فقه‌ها و حقوق‌دانان شورای نگهبان هر چه در ذهنشان گشتند تا انقلتی به صحبت‌های من بیاورند نتوانستند.
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت احمدی‌نژاد
وی به حضور خود در جلسه شورای نگهبان به این منظور اشاره کرد و افزود: «در جلسه شورای نگهبان شرکت کردم و چیزی را که به جمع‌بندی رسیده بودم خواندم. فقه‌ها و حقوق‌دانان شورای نگهبان هر چه در ذهنشان گشتند تا انقلتی به صحبت‌های من بیاورند نتوانستند.» وی تصریح کرد: «فقط یکی از حقوق‌دان‌های شورای نگهبان سوالی را مطرح کرد که من گفتم که اینجا نظام مورد بحث است و من شخص را نمی‌گویم. برای این نظام بسیاری افراد بزرگ فدا شده‌اند. بعد آقایان تصمیم گرفتند.»
کدخدایی خطاب به مصلحی: نمی‌خواهم برخورد آقایان با شما را بگویم
با این حال عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان در توییتی که صبح امروز منتشر کرد با تکذیب سخنان وزیر سابق اطلاعات گفت: «‏آقای مصلحی هرگز چنین مطلبی را در جلسه شورا بیان نکرد و نسبت به دیگر مطالب کلی ایشان نیز به شدت اعتراض شد و اعضا آن را قبول نداشتند.» وی در ادامه نوشت که «نمی‌خواهد برخورد آقایان را در جلسه با ایشان بگوید.» کدخدایی افزود: «شورا گزارش نهادهای قانونی را بررسی می کند و نهایتا بر اساس تشخیص و رای اعضا نتیجه اعلام می‌شود.»
شورای نگهبان در سال ۱۳۹۲ در تصمیمی پر سر و صدا اکبر هاشمی رفسنجانی را رد صلاحیت کرد. برخی دلیل این رد صلاحیت را «کهولت سن» عنوان کردند اما کدخدایی در آن زمان گفته بود: «اینکه [رد صلاحیت] به دلیل خاص یا الزاماً سن و کهولت بوده است، اینطور نیست.»
با این حال در خرداد ۱۳۹۲ هاشمی رفسنجانی در دیدار با جمعی از جوانان فعال دانشجویی این موضوع را بدون نام بردن از حیدر مصلحی تایید کرده بود: « يك مقام ارشد امنیتی، برخلاف عرف و قانون، شخصا در جلسه بررسی صلاحیت ها در شورای نگهبان حضور يافت كه ابتدا مورد اعتراض برخي از اعضای شورای نگهبان نيز قرار گرفت و نهايتا به اعضای شوراي نگهبان گفت: كه حضور هاشمی در انتخابات می‌تواند موجب پيروزی قاطع و با رای بالای مردم شود كه با راه و رسم آنها سازگار نيست!» وی در آن سال از نامزدی حسن روحانی در انتخابات حمایت کرد.
واکنش‌های دیگر به سخنان حیدر مصلحی
علی مطهری، نماینده سابق مجلس در واکنش به این سخنان گفت: «آقای مصلحی می‌گوید در سال ۹۲ به شورای نگهبان گفتم آقای هاشمی رفسنجانی رای می‌آورد، به‌خاطر حفظ نظام مصلحت نیست تایید صلاحیت شود و شورا پذیرفت. آقای کدخدایی می‌گوید شورای نگهبان کاری به مصلحت ندارد و مر قانون را عمل می‌کند. به راستی تکلیف عدالت و تقوا در این شورا چه می‌شود؟» معمای رد صلاحیت شخصیت‌های محبوب در این دوره نیز حل شد: چون رای داشتند، برای حفظ نظام رد شدند.
علی مطهری
وی تاکید کرد که « معمای رد صلاحیت شخصیت‌های محبوب در این دوره نیز حل شد: چون رای داشتند، برای حفظ نظام رد شدند.»
محمود صادقی، عضو سابق مجلس ایران نیز گفت: «با این گزارش وزیر وقت اطلاعات درباره‌ی هزینه-فایده‌ی تأیید و رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی، احتمالا چند وقت دیگر شاهد گزارش هزینه-فایده‌ی زندگی و مرگ او نیز خواهیم بود.»
هاشمی رفسنجانی در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۹۵ بر اثر آنچه «عارضه قلبی» نامیده شد درگذشت. برخی از فرزندان وی، مرگ این سیاستمدار ایرانی را مشکوک عنوان کردند.
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب در توییتر در واکنش به سخنان مصلحی گفت: «اگر دو دهه پیش کسی می‌گفت روزی برسد که فردی چون هاشمی را یک روحانی درجه چند ردصلاحیت کند و به قول خودش ۱۲ مجتهد و حقوقدان هاج و واج نظرش را بپذیرند؛ حتما چنین شخص پیشگویی را به تیمارستان می‌بردند. ولی این هم رخ داده است.»
مهدی نصیری: برخی دیگر از مهندسی انتخابات ورق خورد
مهدی نصیری سردبیر و مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان نیز گفت که «برگی دیگر از دفتر مهندسی انتخابات توسط شورای نگهبان را ورق زد‌.»
علی شکوری‌راد، دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در نامه‌ای به رهبری جمهوری اسلامی گفت: «سخنان اخیر حیدر مصلحی حقیقتی را آشکار کرد که نشان دهنده سرمنشاء همه فسادها در نظام جمهورى اسلامى ایران است.»
جهانگیری: برای جبران حقوق پایمال شده فیلم و صوت آن جلسه را منتشر کنید
اسحاق جهانگیری، معاون اول حسن روحانی در واکنش به این موضوع گفت: «اظهارات دیرهنگام وزیر اطلاعات دولت دهم تامل برانگیز است، چه جریانی با چه رویکردی مصلحت نظام را در رد صلاحیت آیت الله هاشمی رفسنجانی که به شهادت تاریخ از استوانه‌های انقلاب و نظام بود، می‌داند؟»
از شورای محترم نگهبان ميخواهم كه برای جبران حقوق پايمال شده و احترام به افکار عمومی به جای هرگونه پاسخگویی غير موثر، اقدام به انتشار فيلم و صوت كامل آن جلسه مهم نمايد.
اسحاق جهانگیری
جهانگیری که خود نامزد سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود و رد صلاحیت شد، افزود: «بر اساس چه گزارش ها و مستنداتی درباره مهم ترين مسائل كشور حتي در شورای نگهبان تصمیم سازی و تصميم گيری می شود؟» وی افزود: «به عنوان رئيس ستاد مرحوم آيت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری ٩٢، از شورای محترم نگهبان ميخواهم كه برای جبران حقوق پايمال شده و احترام به افکار عمومی به جای هرگونه پاسخگویی غير موثر، اقدام به انتشار فيلم و صوت كامل آن جلسه مهم نمايد.»
حیدر مصلحی در حال حاضر کاندیدای میان دوره‌ای مجلس خبرگان از حوزه انتخابیه تهران است. وی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ وزیر اطلاعات ایران بود.

مسایل مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

انتخابات با معنا!

رحیم قمیشی

آدم هیچوقت نباید ناامید شود.
تا وقتی می‌شود امید داشت چرا نومیدی؟

من از سه مناظره برگزار شده موفق شدم آخری را ببینم. احتمال می‌دهم مقام محترم رهبری هم حداقل یکی از این مناظره‌ها را دیده باشند. من شک ندارم وقتی سطح گفتگوها را دیده‌اند حتما برآشفته شده و به‌شکل خصوصی برای شورای نگهبان پیام فرستاده که این چه ترکیبی است آخر!
حتما دستور داده چند گزینه جدید به این ترکیب اضافه کنند تا کمتر آبروریزی شود.
من می‌دانم دلسوزان نظام نخواهند گذاشت انتخابات به یک نمایشنامه روحوضی تبدیل شود. نمایشنامه‌ای که از اولش معلوم است مرد خوب قصه کیست و سیاهی لشکر کدام.

من منتظرم آن گزینه‌های جدید معرفی شوند تا بتوانم "انتخاب" کنم و نگذارم دشمنان خوشحال شوند. من نمی‌خواهم دشمنان جشن شادی بگیرند و بگویند اینهم از اسلام
اینهم از دمکراسی در نظام آخوندی...

من نمی‌خواهم به این کاندیداها کمترین اهانتی بکنم، همه انسان‌هایی پاک و وارسته‌اند و جز کمک به کشور هدفی ندارند، اما مگر نیت کافیست؟

اگر سردار دکتر محسن رضایی تکلیفش را با خودش روشن‌کند که بالاخره می‌خواهد سردار جنگ باشد یا دکتر، دو کار خوب برایش سراغ دارم. سردار رضایی می‌تواند رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شود. او می‌تواند صبح و شامش را در خدمت به جانبازان و خانواده‌های شهدایی بگذراند که به گردنش بسیار حق دارند. فرصتی پیدا کند پای خاطرات اسرای کربلای چهار بنشیند، ببیند بعد از اینکه آنها را فرستاد جلو و عملیات را بی‌اطلاع آنها لغو‌ کرد، به آنها چه گذشت. چطور بچه‌های مجروح یکی یکی شهید شدند و چطور سال‌ها خجالت کشیدند بدون رفقایشان برگردند ایران!
او اگر می‌خواهد دکتر رضایی باشد، بشود استاندار خوزستان، برود خرمشهر را آباد کند، برود مسجدسلیمان را از فقر و فلاکت برهاند، برود خیل بیکاران هویزه و بستان و سوسنگرد و آبادان و اهواز را ببیند و به آنها قول بدهد از این مصیبت رهایشان خواهد کرد.

من از بین گزینه‌های جدیدی که حتما در ای روزها اعلام خواهند شد قول خواهم گرفت آقای زاکانی را ببرند در بازرسی ریاست جمهوری، او انجا می‌تواند سرش را در هر پرونده‌ای ببرد و از همانجا دزدگیری‌اش را شروع کند. او کارشناس خوبی در بازرسی خواهد شد.

چرا از آقای مهرعلیزاده استفاده نشود، او می‌تواند استاندار اصفهان شود، البته به او فشار خواهد آمد، اما احتمالا توانایی‌اش را دارد.
آقای همتی بخوبی می‌تواند مدیر یکی از بیمه‌های مهم کشور شود، او فقط باید قول بدهد نگذارد مثل قدیم، بیمه‌ها عرصه دزدی عده‌ای شوند. مگر مدیریت بیمه برای خدمت کار کمی است!؟

آقای سعید جلیلی حتما خودش هم می‌داند برای ریاست جمهوری در عصر جدید اصلا توانایی ندارد. او را انسان صادقی دیدم و حتما متوجه شده ایده‌هایش تنها به درد همان دولت سایه می‌خورد. او می‌تواند همان دولت سایه‌اش را ادامه بدهد و در سایه روی کل دنیا را کم کند و حماسه بیافریند.

آقای قاضی‌زاده هاشمی لباس‌هایش بسیار شیک بود، تیپ و قیافه جذابی هم داشت، اما ریاست جمهوری کجا و ایشان کجا!
برای ایشان کاری نمی‌توانم پیشنهاد کنم.

آقای رئیسی هم برای تبلیغ دین واقعا شخصیت قابلی است. صبور نشان داد و خوش‌رو. ایشان اگر مسجدی داشته باشند و صبح و شام مردم را با دین خدا آشنا کنند، جوان‌ها را هدایت کنند، مگر کار کمی است؟ ایشان که خودشان هم می‌دانند در ریاست جمهوری تنها به عنوان پلی از ایشان استفاده می‌شود.
من نمی‌توانم به کسی که ایده‌هایش اصلا واضح نیست رأی بدهم. با عدالت عدالت گفتن، با مبارزه با فساد، با گفتن اینکه تا حالا همه دزد بوده‌اند که نمی‌شود رئیس جمهور شد.

من این چند روزه را بی‌صبرانه منتظرم.
منتظرم بالاخره عقلای نظام شجاعت پیدا کنند و بگویند این اسباب تمسخر باید جمع شود
اینها که هیچکدام در حد رئیس جمهوری نیستند.
اینها که توانایی اداره یک شهر کوچک را هم ندارند.
اینها که آزمایش خود را در مدیریت کوچکی هم پس نداده‌اند.
مردم مسخره ما که نیستند، بین ۷ انسان خوبِ ناتوان، یکی را انتخاب کنند...
مگر کشور قحط الرجال شده؟
مگر ایران خالی شده از مغزهای متفکر!
مگر ما صاحب تمدن چند هزار ساله نیستیم؟

مگر این ملتی نیست که رژیمی مقتدر و دیکتاتور را ظرف چند ماه زیر و رو کرد.
مگر این ملت بزرگ نمی‌فهمد داریم با آنها بازی می‌کنیم؟

فقط امیدوارم معرفی نامزدهای جدید و قابل احترام و توانایی را نگذارند برای روز آخر. همین امروز و فردا معرفی‌شان کنند.
و شجاعت داشته باشند بگویند؛
"مردم ببخشید، اشتباهی شده بود، اینهم نامزدهایی صاحبنظر و پرتوان، اینهم نامزدهایی که بتوانند در دنیا شما را نمایندگی کنند، دردهایتان را بشناسند، راه‌حل داشته باشند، اینهم نامزدهایی که دیگر "انتخاب" کنید.
اینهم "انتخابات"
حالا شرکت کنید.
با افتخار
با عزت

مسایل مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

نامه‌ی دبیرکل حزب اتحاد به مقام رهبری در واکنش به اظهارات وزیر اطلاعات اسبق: سخنان اخیر حیدر مصلحی حقیقتی را آشکار کرد که نشان دهنده سرمنشاء همه فسادها در نظام جمهورى اسلامى ایران است
علی شکوری راد دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی در نامه‌ای سرگشاده به مقام رهبری در خصوص اظهارات اخیر حیدرمصلحی وزیر اطلاعات دولت محمود احمدی نژاد نوشت:

به نام خدا
مقام معظم رهبری
با سلام و تحیت
به استحضار می‌رساند سخنان اخیر حجه الاسلام آقای حیدر مصلحی نماینده سابق حضرتعالى در اوقاف، وزیر اطلاعات دولت دهم و نامزد تأییدصلاحیت شده انتخابات میان‌دوره‌ای خبرگان رهبری در مورد ملاک قراردادن هزینه و فایده رد صلاحیت آیت‌الله هاشمی‌ رفسنجانی به جای قانون در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، حقیقتی را آشکار کرد که نشان دهنده سرمنشاء همه فسادها در نظام جمهورى اسلامى ایران است. هرچند پیش از سخنان اخیر ایشان موضوع برای بسیاری از صاحب‌نظران مکشوف بود و دلیل دیگری بر رفتار حذفی شورای نگهبان متصور نبود.
حضرتعالى مى‌دانید جامعه‌ای که در آن قانون به هر دلیل پس زده شود خواه ناخواه و دیر یا زود گرفتار فساد می‌شود و وقتی نهادی که موضوع موجودیت آن نگهبانی از قانون اساسی است خود قانون را پس زده و «هزینه و فایده» کردن را جایگزبن آن کند ، خود به منشاء فساد تبدیل می‌گردد و آن را به همه ارکان نظام سرایت می‌دهد.
متاسفانه ما شاهد این نوع هزینه ‌و فایده کردن‌ها علاوه بر شورای نگهبان در نهادهای امنیتی ، نظامی و قضایی که نوعا پاسخگو نیستند و به تبع آنها برخی دستگاه‌های دیگر ، بوده و هستیم.
بدون تردید ، ردصلاحیت‌های اخیر در انتخابات ریاست جمهوری جاری نیز بر همین رویه بوده و‌ مبنای قانونی نداشته و موجب شده است اکثریت مردم در عمل ، نامزد مطلوب خود را در بین افراد مورد تایید شورای نگهبان نبینند و این بزرگ‌ترین خسران برای نظامی است که از دل مردمی‌ترین انقلاب قرن سر برآورده است. سوال این است که آیا جنابعالی نسبت به این رویه واقف بوده و هستید و آن را تأیید می‌فرمایید و یا اکنون که این رویه فاسد برملا و مکشوف شده است در صدد چاره آن خواهید بود؟ سرنوشت انتخابات جاری چه خواهد شد؟ و آیا برای اصلاح روند آن چاره‌ای اندیشیده خواهد شد یا نه؟
به راستی ملت شریف ایران استحقاق آن را دارند تا از حکمرانانی برخوردار باشند که عصاره فضائل آنها باشند و نه آلوده به رذیلت دروغ و قانون‌شکنی.
امروز که حضرتعالی هستید می‌توانید چاره‌ای بی‌اندیشید. اما پس از شما کشور و‌ ملت تا سالهای سال گرفتار مصیبت حکمرانانی خواهند بود که آنان را از دین و دنیا و‌ هستی ساقط خواهند کرد. خواهش می‌کنم خودتان چاره‌ای بی‌اندیشید.
علی شکوری راد
دبیرکل حزب اتحاد ملت ایران اسلامی

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

کشف "باگ" در نظام!
(منتشر شده در نشریه طنز حلزون / جمعه 1 اردیبهشت 1396) @sharagimzand

وقتی که نور خورشید هست چه حاجت به شعله لرزان شمع؟ از نظر منطقی ملتی که «ولی فقیه» دارد نیاز به «رئیس جمهور» ندارد. باید قبول کنیم که رئیس جمهور در نظام اسلامی ما یک «باگ» است که در ابتدای انقلاب به علت بی‌تجربه‌گی و عجله‌ای که در تهیه پیش‌نویس قانون اساسی شد وارد نظام مقدس ما گردید. این‌که چرا تا به امروز این باگ برطرف نشده است دلایل متعددی دارد ولی شاید علت اصلی‌اش رودربایستی نظام با پیش‌وند «جمهوری» بوده که از ابتدای انقلاب همینجور مثل سیریش چسبیده به انقلاب اسلامی ما.
مقصر این امر هم همه آن کسانی بودند که برای نوشتن پیش‌نویس قانون اساسی، به جای الگو قراردادن صدر اسلام، آمدند و آن را از روی قانون اساسی کشور فرانسه کپی کردند و بعد شاخ و برگ اسلامی به آن دادند و ان را خواستند با صدر اسلام هماهنگ کنند. حاصل هم شترگاوپلنگی شد که از دل آن خرمگس معرکه‌ای به نام رئیس جمهور افتاد توی دامن مقام معظم رهبری.
البته به‌حمدالله معظم له با بصیرت خاص خود و برخی تمهیدات معظم لهانه توانست که این خرمگس را به شکلی مهار نماید و همانطور که آن سید بزرگوار و آن مرد ممنوع الهمه چیز فرمودند رئیس جمهور در کشور ما در اصل یک «تدارکاتچی» ست. دیگر تدارکاتچی که می‌دانید چیست. برای اینکه متوجه اهمیت وظیفه یک تدارکاتچی بشوید کافیست بدانید که در تیتراژ پایانی فیلمها معمولا اسم مسئول تدارکات بعد از نام کارگردان و بازیگرها و تهیه کننده و صدابردار و مسئول نور و افکت و نودال و منشی صحنه و گریمور و اینها و یکی قبل از خانواده محترم رجبی می‌آید.
این جایگاه یک مسئول تدارکات در یک فیلم است و جایگاهش در کشور نیز چیزی مشابه همان است. تازه همان را هم معظم له کلا واگذار نمی‌کند به اختیار ما. مملکت که بچه بازی نیست. در همین سطح هم ایشان احساس مسئولیت می‌کند و تعدادی تدارکاتچی را خودشان انتخاب می‌کنند و بعد آنها را به ما معرفی می‌کنند و می‌گویند حالا شما هرکدام را که می‌خواهید انتخاب کنید و رئیس جمهور صدایش بزنید.
حالا کاری نداریم… ان شاء الله کم کم این مشکل و باگ هم در سیستم نظام مقدس ما یک‌جور به صورت ریشه‌ای حل خواهد شد و نشانه‌ها نیز حاکی از این است که مقدمات این کار فراهم شده است. با رد صلاحیت احمدی نژاد در انتخابات این دوره حالا با افتخار می‌توانیم بگوئیم که تنها دموکراسی خاورمیانه هستیم که تمامی رئیس جمهورهای تاریخ انقلاب‌مان یا فراری هستند یا در حصرند، یا ممنوع الهمه چیز شده‌اند و یا فاقد صلاحیت تشخیص داده می‌شوند.
این مساله یک پیام و نتیجه واضح دارد و آن این است که حاصل انتخاب مردم همیشه «توزرد» از آب در می آید. ولی هزار الله و اکبر شما نگاه کنید به انتخاب های رهبری. نگاه کنید به ائمه محترم جمعه و فرماندهان سپاه و فقهای شورای نگهبان و روسای قوه قضائیه از ابتدای انقلاب تا به امروز. مو لای درزشان نمی‌رود!. یکی از یکی گل تر و بهتر و انقلابی‌تر.
دویست سال هم انقلاب عمر کند و یا اینها عمر کنند محال است یک سر سوزن از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب منحرف شوند و ته‌شان باد بدهد. در مقابلش نگاه کنید ما مردم چه انتخاب کرده‌ایم؟ معاند فراری و خواص بی بصیرت وعامل فتنه و جریان انحرافی. البته این جریان انحرافی آخری را درست است رهبر خودش در دور دومی که انتخاب شد، زحمتش را کشید. ولی در دوره اول که ما انتخابش کرده بودیم و بنده خدا رهبر را هم به اشتباه انداختیم. خلاصه اول و آخر دستپخت خود ما بود!
خلاصه اینکه انتخاب‌های ما در این چهل سال همه در نهایت از زباله دانی نظام سر در آورده‌اند. چه اصراری‌ست وقتی که بصیرت نداریم انتخاب کنیم؟ چرا کار را به کاردان نمی‌سپاریم؟ اصلا ریاست جمهوری یعنی چه؟ هر قطبی را بخواهیم در برابر رهبری عَلَم کنیم مملکت قطبی می‌شود. چقدر رهبری باید بگوید که قطبی شدن کشور خوب نیست و ضرر دارد؟ بگذاریم کشور با همان یک قطب (ارواحنا فداه) اداره شود!

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

رحمت‌اله بیگدلی:
اگر در مناظره ریاست‌جمهوری بودم خطاب به تیم اصولگرایان‌ با سرگروهی ابراهیم رئیسی می‌گفتم
آقای رئیسی، شما برخلاف آنچه که نشان می‌دهید، نه سیاستمدار هستید و نه مدیری کاردان

قسمت هفتم
آقای رئیسی، همان‌طور که گفتم شما رجل سیاسی نیستید و مسند ریاست‌جمهوری نیاز به یک رجل سیاسی و شخصیت سیاستمدار دارد تا بتواند در این دنیایی که سیاستمداران سرنوشت آن را با پیچیدگی‌های سیاسی رقم می‌زنند از منافع ملت ایران دفاع کند.

نگویید که شما نماینده مجلس خبرگان بوده‌اید که ملت ایران می‌داند که انتخابات مجلس خبرگان را چنان برای شما طراحی می‌کنند که در میدان بی‌رقیب و خودتانی خودتان خودتان را با رای حداقلی انتخاب کنید!
شما در این مجلس هیچ کاری ندارید جز این‌که گاهی دور هم جمع بشوید و علیه انتخاب و مطالبات ملت پیام بدهید!

آقای رئیسی، شما ۴۱ سال در قوه قضاییه بودید، اما بعضا در امور بسیار ساده و معمولی آن هم مانده‌اید!
شما بعد از ۴۱ سال هنوز نتوانسته‌اید مشکل خود را با نیروی انتظامی که ضابط قضایی شماست بر سر برگ سبز خودرو و سند محضری حل کنید و این همه هزینه بر مردم تحمیل می‌کنید، با این‌که شما همیشه دستور داده‌اید و اطاعت کرده‌اند، چرا فکر می‌کنید با این مدیریت از بالا به پایین و بدون یک روز سابقه کار دموکراتیک و حداقل‌ یک روز کار در قوه مجریه در حد یک کارمند ساده می‌‌توانید کشورداری کنید؟!

قسمت هشتم

آقای رئیسی، شما که شعار مبارزه با فساد و شفافیت می‌دهید، پس چرا این همه از متهمان به فساد در میان حامیان شما هستند؟
اگر چه شما تبلیعات انتخاباتی خود را با حمایت صدا و سیما و نهادهای گوناگون‌ سال‌هاست که شروع کرده‌اید، اما شما اولین حرکت رسمی تبلیغاتی خود را بعد از اعلام صلاحیت‌ها از اتاق بازرگانی شروع کردید.

آقای رئیسی، آیا می‌دانید کسی که در این نشست در کنار و همراه شما بود و نقش ساقدوش شما را ایفا می‌کرد چه کسی بود؟
آقای رییسی، در جلسه اتاق بازرگانی، آن‌که شما را همراهی می‌کرد و‌ از شما حمایت می‌کند بهمن عبداللهی است که سال گذشته به اتهام احتکار ۴۰۰ تن گوشت وارداتی و احتکار لوازم خودرو وارداتی با ارز ۴۲۰۰ تومانی دولتی بازداشت شد و هم‌اکنون در قوه قضائیه پرونده مفتوح دارد!

آقای رئیسی، در همین ایام مرتضی طلایی مسوول ستاد تبلیغاتی شما در استان تهران به دلایل غیرسیاسی و براساس آنچه که آقایان میرسلیم عضو هیات مرکزی نظارت و نوروزی عضو ناظر عالی شورای نظارت بر انتخابات شوراها گفته‌اند به دلایل محکومیت به تخلف و فساد ردصلاحیت شده بود، اما با تهدید آقای قالیباف به افشاگری نه تنها تایید صلاحیت گرفت، بلکه سرلیست شورای وحدت اصولگرایانِ حامی شما شد!
آقایان میرسلیم و نوروزی هر دو در اعتراض به این روند از سمت خود در انتخابات شوراها استعفا کرده‌اند!

آقای رئیسی، سرنوشت پرونده فاضل لاریجانی، پرونده تخلفات گسترده محمود احمدی‌نژاد که آقای محسنی‌اژه‌ای بارها گفته که در شرف رسیدگی است چه شد؟!

آقای رئیسی، شما که شعار مبارزه با فساد و شفافیت می‌دهید، چرا دادگاه عیسی شریفی، قائم مقام آقای قالیباف و محمود سیف را به صورت علنی برگزار نکردید؟! آیا امکان دارد که قائم مقام کسی چند هزار میلیارد تومان اختلاس کند و تخلفات گسترده داشته باشد، ولی رئیس او حتی برای ادای توضیحات هم احضار نشود؟!

آقای رئیسی، سرنوشت پرونده میلیاردها تومان رشوه که برای جلوگیری از ورود مجلس در تحقیق و تفحص از شهرداری دوران شریک سیاسی شما آقای قالیباف پرداخته شده بود و آقای میرسلیم از آن رونمایی کرد و به اثبات هم رسید، چه شد؟!
شما که شعار مبارزه با فساد و شفافیت می‌دهید پس چرا این پرونده را در دادگاه علنی برگزار نکردید تا پشت صحنه پرداخت رشوه مشخص شود؟!

آقای رئیسی، چرا به‌پرونده ۳۵۰ میلیارد تومان هزینه فاقد سند شهرداری تهران در دوران احمدی‌نژاد در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۴ و ۱۰۰۰ میلیارد تومان هزینه فاقد سند در دوران شهرداری قالیباف در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ که شوراهای شهر اصولگرا و انتخاب‌کننده احمدی‌نژاد و قالیباف آن را مطرح کردند، پرونده املاک نجومی دوران شهرداری قالیباف، پرونده تخلفات گسترده در شهرداری تهران دوران شهرداری قالیباف که اخیرا شورای شهر فعلی از

آن رونمایی کرد، پرونده دستکاری در قانون بودجه و ... رسیدگی نکردید؟!

آقای رئیسی، چه زیبا گفته است آقای وحید اشتری دانشجوی جنبش عدالت‌خواهی که با دیدن این نوع رفتارهای شما اصولگرایان گفت:
«در جریان اصولگرا اگر فساد و مفسدان منتسب به جریان اصولگرا باشند، نه تنها با آن برخورد نمی‌کنند، بلکه فساد را توجیه و از مفسدان حمایت و چه بسا حتی آنان را رئیس قوای کشور می‌کنند!»
تحلیل_زمانه

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

کدخدایی،سخنگوی شورای نگهبان سال ۹۷ در مورد ردصلاحیت هاشمی گفته بود
اگر اين ادعا درست باشد كه طبق در خواست مصلحي شوراي نگهبان صلاحيت هاشمي را رد كرده است گفت اگر این ادعا صحت داشته باشد یعنی شورای نگهبان نداریم و در عوض افرادی داریم که نه خدا سرشان نمی شود نه قانون و نه شرع. فكر نمي كنم چنين تصوري درست باشد كه شوراي نگهبان يك جمع فرصت طلب و تابع هوا و هوس و تابع معادلات ناسالم تلقي كنيم.با جرات مي گويم كه مرحوم هاشمي اصلا رد صلاحيت نشد
مصلحی وزیر اطلاعات احمدی نژاد امروز اعتراف کرد که او با ارائه گزارشی مبنی بر رای آوردن قطعی هاشمی از شورای نگهبان درخواست کرده وی را رد صلاحیت کنند.که چنین نیز شده است. @Sahamnewsorg

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

محسن هاشمی رفسنجانی رییس شورای اسلامی شهر تهران، طی نامه ای به رهبر انقلاب از عملکرد شورای نگهبان تظلم خواهی نمود.
به گزارش ایسنا، متن کامل نامه به این شرح است:

بسمه تعالی
محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی
حضرت آیت‌الله خامنه ای
با سلام و احترام
شرایط حساس این روزهای کشور، فرزند کوچک شما را بر آن داشت که دغدغه هایی را با حضرتعالی در میان بگذارد.
۴۲ سال قبل، جنابعالی به همراه آیات بهشتی، باهنر، موسوی اردبیلی و هاشمی رفسنجانی، نامه ای سرشار از عشق و نگرانی به امام خمینی(ره) نوشتید که اگرچه واژه سلام را در بر نداشت، اما سرشار از آرزوی سلامتی و بی تابی برای امامتان بود و ۱۲ سال پیش نیز آیت الله هاشمی رفسنجانی، نامه ای به شما نوشت که آنچنان مملو از عشق، برادری و خیرخواهی بود که روح آن سلام بر شما و انقلاب بود.
امروز از آن جمع یاران، تنها شما مانده اید و البته تکیه گاه مردمی هستید که از آینده خویش نگرانند.
مستحضرید که آیت الله هاشمی رفسنجانی پس از عدم تاییدشان در شورای نگهبان فرمودند: «وزیر اطلاعات وقت به شورای نگهبان آمده و توضیحاتی درباره رشد آرایم در نظرسنجی‌ها داده و گفته اگر مرا را تأیید کنند، همه رشته‌های ده ساله پنبه خواهد شد.»
سخنگوی شورای نگهبان این اظهارات را ساده انگارانه قلمداد و تکذیب نمود؛ اما اکنون وزیر وقت اطلاعات گفته است: «در شورای نگهبان گفتم: براساس گزارشات از کف خیابان در سال ۹۲ آقای رفسنجانی پیروز انتخابات می‌بود. جمع‌بندی من این بود که با توجه به شرایط نظام مصلحت این بود ایشان رد صلاحیت شوند و دلایل آن را توضیح دادم.»
حال این روزها در جریان عدم احراز صلاحیت برخی از کاندیداهای این دوره ریاست جمهوری نیز که حضرتعالی فرمودید ظلم و جفا شده و خواستار جبران توسط دستگاههای مسئول شدید، متاسفانه هیچ اقدامی صورت نگرفت.
من نیز مانند تعدادی از بزرگواران برای آنکه در فضای انتخابات تاثیر منفی نگذارم، سکوت کردم؛ اما اکنون که این مسائل صراحتا درباره آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح گردیده، از جنابعالی درخواست تظلم خواهی دارم.
شما بارها فرموده اید «انقلاب را بدون مردم بی معنا می دانید»، اما به نظر اراده ای که در کشور در حال تقویت نیز هست، نظر مردم را تزئینی فرض کرده و از هر وسیله ای برای تحقق اهداف خود بهره می برند و به جای احراز صلاحیت، رای تمایل به نامزدها می دهند و این رای، جایگزین رای مردم در تشخیص مصلحت و نامزد اصلح شده است و امروز که در سایه اقتدار جنابعالی، توصیه و مطالبه به حق شما در مورد جبران، از سوی دستگاه‌های مسئول شنیده نمی شود، فردا چه بر سر مردمسالاری دینی خواهد آمد.
لذا در کنار بسیاری از دلسوزان، به عنوان فرزندی کوچک از پدر بزرگوارم می خواهم همچون گذشته اجازه تغییر مسیر جمهوری اسلامی به حکومت به اصطلاح اسلامی را نداده و ایران را از پیچ خطرناک نجات دهید.
فرزند کوچک شما
محسن هاشمی رفسنجانی
۲۴ خرداد
https://www.isna.ir/news/1400032417703


حیدر مصلحی وزیر پیشین اطلاعات:
بر اساس گزارشات ما از کف خیابان در سال ۹۲ آقای رفسنجانی پیروز انتخابات می بود.
یک عزیزی گفت مگر بچه حزب اللهی ها میگذارند این اتفاق بیفتد
جمع بندی من این بود باتوجه به شرایط نظام مصلحت این بود ایشان رد صلاحیت بشوند و دلایل آن را هم نوشتم.
فقه ها و حقوقدانان شورای نگهبان هرچقدر در ذهنشان گشتند که یک ان‌قلت در مجموعه من بیاورند نتوانستند.
یکی از حقوق دانان شورای نگهبان سوالی مطرح کرد که مگر ایشان چه گفته اند که رد صلاحیت شوند ، گفتم من با شخص کاری ندارم ، من می گویم حفظ نظام این هزینه و این فایده را دارد. @bedun_taarof

مطالب مرتبط با این پست
This comment was minimized by the moderator on the site

آری این چنین بود وهست وخواهد بود !! خسته نباشید....

جلال میمندی
هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در روستای گرمنِِ پشت بسطام، مردم ...
سلام...شاید برای خواندن این مطالب ودرک ان تا حدودی... ۳ساعت وقت گذاشتم...تشکر ؟از تمامی عوامل ..مخصو...
- یک نظز اضافه کرد در بازی با دکمه های آغاز مجدد جنگ...
تقاطع تنش‌زایی سید مصطفی تاج‌زاده استراتژی باخت - باخت جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه در اعزام نی...