جناب استاد مصباح! ایدئولوگ جمهوری اسلامی پنبه قانون اساسی آن را نمی زند
امروز جمله ایی از آقای محمد تقی مصباح یزدی دیدم که فرموده اند "هیچ روایتی نداریم که بگوید اطاعت از کسی که با رای اکثریت مردم سر کار آمده، واجب است." [1] اما سوالی که از این استاد حوزه وجود دارد اینکه، چرا در قرائت اسلامی که امام خمینی نماینده آن است برای فرمان یک پلیس راهنمایی و رانندگی سر چهارراه که ساده ترین نماینده قانون است، اساس و روایت اسلامی بقدری هست که بنیانگذار این انقلاب تخلف از فرمان او را حرام شرعی اعلام می کند، اما در قرائت شما از اسلام روایتی برای وجوب اطاعت از اوامر نمایندگان خاص برگزیده اکثریت صاحبان حق (مردم) مثل رییس جمهور و نمایندگان آنان وجود ندارد؟!
جناب آقای مصباح! اساس کل این "جمهوری اسلامی" حد اقل در نوشته های قانونی محکم آن همچون قانون اساسی بر پایه رای اکثریت این مردم نهاده شده و شکل گرفته است، و اولین اصل قانون اساسی [2] آن به حقانیت و اصالت رای اکثریت مردم اشاره دارد، ولی این جمله شما ضمن نادیده انگاشتن این اساس و حتی اولین اصل قانون اساسی، که همه مسولین و قوانین جاری کشور جایگاه و مشروعیت خود را از بندهای همین قانون می گیرند، قیامی است علیه قانون اساسی و زدن پنبه اساس "جمهوریت" نظام و خراب کردن پایه های اساس حاکمیت مردم که در قانون اساسی این کشور واضح و روشن بیان شده است، و توسط بنیانگذاران این انقلاب تئوریزه و به قانون واجب الاطاعه برای همه [3] تبدیل شده است، از کسی که باید ایدئولوگ انقلاب و "جمهوری اسلامی" باشد، کاملا محل شک و سوال برانگیز است که بخواهد پنبه قانون اساسی این کشور و این "جمهوری اسلامی" را بنیادا بزند، قانونی که بعد سال ها مجاهدت مردم و مسولان، به عنوان عهد و میثاقی بین مردم و مسولین دست اندر کار آن باید در تمام ادوار مبنای عمل و گفتار آنها باشد.
این از کسی که در فقه، فلسفه و یا برخی دیگر علوم آنقدر می داند که علامه اش می نامند [4] ، بسیار تعجب برانگیز است، که برای چنین امر مسلم عقلی و قانونی و حتی شرعی به دنبال روایت بگردد، این حرف از کسی که فلسفه خوانده است بسیار تعجب برانگیز است، که چنین نتیجه گیری کند که اگر در امری روایتی نداشتیم، پس وجوبی در آن نیست، به فرض این که حتی آن اسلامی که از قرائت شما بیرون می آید، حقوق یک اکثریت از یک جمعی را نادیده گرفت و روایتی مبنی بر وجوب رعایت حق آنان در خود نداشت، و قوانین اساسی این انقلاب و جمهوری اسلامی که بر خون برپای شده هم چیزی مبنی بر وجوب رعایت حق اکثریت مردم نگفت، آیا عقل را هم هیچ می انگارید؟! جناب مصباح! اگر روایت نداشتید، عقل هم تعطیل، تجربیات بشر هم به هیچ؟!! از خوتان بپرسید که عقل چه می گوید، عقل که یکی از منابع فقه شیعه هست. جناب آقای مصباح! اگر در امری روایتی نداشتید، قانون هم تعطیل؟! در حالی که قوانین عادی و اساسی این کشور که توسط اسلام شناسان بنیانگذار این "جمهوری اسلامی" نوشته شده، تصریح دارد که همه مصادر این کشور از صدر تا ذیل آن، مستقیم و یا غیر مستقیم توسط رای اکثریت این مردم تعیین می شوند و اطاعت از آنها را طبق قانون مذکور و تمام قوانین عرفی جهان واجب می داند، دیگر نباید برای یافتن وجوب اطاعت از فردی که به صورت قانونی بر مصدری نشسته دلیل روایی یافت.
جدای از عقل و عرف که وجوب اطاعت صاحبان حق، طبق آن امری کاملا مبرهن و روشن است، آیا واقعا در قرائتی که شما از اسلام دارید، وجوبی بر اطاعت از درخواست های نمایندگانِ صاحبانِ حق (اکثریت مردم) قایل نیست؟!، و اگر قایل نیست، برای یافتن این وجوب نباید در روایات گشت، باید در میثاق نامه ها و عهدها به دنبال این حق و وجوب گشت، و در واقع باید در قانونی نگریست که چون عهدی بین صاحبان حق (مردم) و افراد مسول (که مردم بر آنان حق دارند) که همه بدان قسم یاد کرده اید، [5] ساری و جاری است، و اصلا نیاز به گردش در روایات نخواهد بود.
این یک اصل عقلی و عرفی و حتی شرعی است که اگر صاحبان حق کسی را در مسندی به نمایندگی گذاشتند، حرف او به نمایندگی از آنان که او را در آن مسند نهاده اند واجب الاطاعه می شود. در ثانی کسانی که این قانون اساسی را نوشته اند و حقوقی را در حق تعیین سرنوشت [6] و آزادی انتخاب به مردم داده اند، کسانی بودند که علاوه بر صاحب نظر بودن در امر دین و اصول آن، صاحبان انقلاب و بنیانگذاران آن بودند و این قانون را از متن و حاشیه اسلام و اهداف مردم انقلابی و رهبران آن بیرون کشیدند و به امضای این مردم به عنوان "ولی نعمت" و همه از صدر تا ذیلِ کسانی که در اداره جامعه گمارده شده اند، رسانده اند، و همچنین امام خمینی که خود بنیانگذار این انقلاب بود بر آن صحه گذاشت، و حالا کسی بعد از سی و چند سال بیاید بگوید کسی که با رای مردم روی کار می آید واجب الاطاعه نیست، جای سوال دارد، آیا دستورات رهبری (که با رای غیر مستقیم مردم)، رییس جمهور و نمایندگان شوراها (که مستقیم ) با رای مردم انتخاب می شوند واجب الاطاعه نیستند؟!
جناب مصباح! این رای شما، پنبه اصول قانون اساسی کشور را که بنیادش بر انتخاب و انتخابات گذاشته شده است را می زند و همه را نادیده گرفته و نمایندگان مردم را از وجوب اطاعت خالی و بری نموده و منصوبان این مردم را هیچ کاره می پندارد که وجوبی بر اطاعت از آنان نیست. این سخن از کسی که می خواهد ایدئولوگ این انقلاب از خون برخواسته باشد، بعید است که حتی به وجوب اطاعت از قوانین اساسی این کشور و "جمهوری اسلامی" هم ایمان نداشته و بی ایمانی خود را به رکن رکین قوانین این کشور که تمام مسولیت ها و قوانین را ناشی از انتخاب مردم می داند، می رساند؛
کسی که به قوانین اساسی این "جمهوری اسلامی" ایمان ندارد، چطور می تواند برای آن نظریه پردازی کند، شما را نباید ایدئولوگ این انقلاب که ایدئولوگ نظام فکری غیر از این انقلاب و بنیانگذران و مردمش باید دانست و لذا از عنوان این انقلاب و جمهوری اسلامی خارج شوید و دیدگاه های متمایز خود را که سازگاری با اصول این "جمهوری اسلامی" ندارد را در قالب یک سیستم جدید بیان کنید، ما و دیگر مردم هم مخلص شما هستیم و دیدگاه شما را دیده و اگر پسندیدم قبول می کنیم، وگرنه کسی که می خواهد پنبه و اساس رکن "جمهوریت" این نظام را بزند، چطور می تواند، ایدئولوگ مناسبی برای اهداف مردم و بنیانگذارانی باشد که بعد از آن همه خون می خواستند حق مردم را از مستبد و دستگاه استبدادی اش بگیرند و به صاحبان آن یعنی مردم بدهند، براستی این انقلاب چقدر بی کس و کار مانده است که چنین تفکراتی باید ایدئولوگ آن شوند.
جناب استاد! به خود بیایید و این قدر حقوق مردم را نادیده نگرفته، و از قهر آنان بترسید، امامی که امام بود و بنیانگذاری بی رقیب، این مردم را "ولی نعمت" می دانستند، شما چطور به خود اجازه می دهید که خود را از جانشینان بدانید و این چنین حقوق "ولی نعمت" خود را نادیده گرفته و بی حقش کنید.
[1] - منبع : روزنامه "شاخه سبز" مورخ 15/دیماه/1395
[2] - اصل 1 قانون اساسی) حكومت ايران جمهوري اسلامي است كه ملت ايران، براساس اعتقاد ديرينهاش به حكومت حق و عدل قرآن، در پي انقلاب اسلامي پيروزمند خود به رهبري مرجع عاليقدر تقليد آيتالله العظمي امامخميني، در همه پرسي دهم و يازدهم فروردين ماه يكهزار و سيصد و پنجاه و هشت هجري شمسي برابر با اول ودوم جماديالاولي سال يكهزار و سيصد و نود و نه هجري قمري با اكثريت 2 /98% كليه كساني كه حق راي داشتند به آن راي مثبت داد."
[3] - متن اصل یکصد و هفتم قانون اساسی: "پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی «قدس سره الشریف» که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم و یکصد ونهم بررسی و مشورت می کنند هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسوولیت های ناشی از آن را برعهده خواهد داشت. رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است."
[4] - http://www.mesbahyazdi.ir/node/6295 "علامه مصباح: خداوند به دست امام (ره) که مورد استضعاف مضاعف بود، قدرتهای منطقه را به زانو درآورد"
[5] - اصل ۶۷ قانون اساسی) سوگند نمايندگان مجلس، نمايندگان بايد در نخستين جلسه مجلس به ترتيب زير سوگند ياد كنند و متن قسمنامه را امضاء نمايند. بسماللهالرحمنالرحيم "من در برابر قرآن مجيد، به خداي قادر متعال سوگند ياد ميكنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مينمايم كه پاسدار حريم اسلام و نگاهبان دستاوردهاي انقلاب اسلامي ملت ايران و مباني جمهوري اسلامي باشم، وديعهاي را كه ملت به ما سپرده به عنوان اميني عادل پاسداري كنم و در انجام وظايف وكالت، امانت و تقوي را رعايت نمايم و همواره به استقلال و اعتلاي كشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پايبند باشم، از قانون اساسي دفاع كنم و در گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرها، استقلال كشور و آزادي مردم و تأمين مصالح آنها را مد نظر داشته باشم." و یا اصل ۱۲۱ قانون اساسی) سوگند رييس جمهور رييس جمهور در مجلس شوراي اسلامي در جلسهاي كه با حضور رييس قوه قضاييه و اعضاي شوراي نگهبان تشكيل ميشود به ترتيب زير سوگند ياد ميكند و سوگندنامه را امضاء مينمايد. بسماللهالرحمنالرحيم "من به عنوان رييس جمهور در پيشگاه قرآن كريم و در برابر ملت ايران به خداوند قادر متعال سوگند ياد ميكنم كه پاسدار مذهب رسمي و نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي كشور باشم و همه استعداد و صلاحيت خويش را در راه ايفاي مسووليتهايي كه بر عهده گرفتهام به كار گيرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلاي كشور، ترويج دين و اخلاق، پشتيباني از حق و گسترش عدالت سازم و از هر گونه خودكامگي بپرهيزم و از آزادي و حرمت اشخاص و حقوقي كه قانون اساسي براي ملت شناخته است حمايت كنم. در حراست از مرزها و استقلال سياسي و اقتصادي و فرهنگي كشور از هيچ اقدامي دريغ نورزم و با استعانت از خداوند و پيروي از پيامبر اسلام و اإمه اطهار عليهمالسلام قدرتي را كه ملت به عنوان امانتي مقدس به من سپرده است همچون اميني پارسا و فداكار نگاهدار باشم و آن را به منتخب ملت پس از خود بسپارم."
[6] - اصل 56 قانون اساسی) "حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداستو هم او، انسان را بر سرنوشتاجتماعي خويش حاكم ساختهاست.هيچكس نميتواند اين حق الهي را از انسان سلبكند يا درخدمتمنافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملت اين حق خداداد را ازطرقي كه در اصول بعد ميآيد اعمال ميكند." و یا اصل 59 قانون اساسی که می گوید "در مسائل بسيار مهم اقتصادي، سياسي، اجتماعيو فرهنگي ممكن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسي و مراجعهمستقيم به آراي مردم صورت گيرد. درخواست مراجعه به آرايعمومي بايد به تصويب دو سوم مجموع نمايندگان مجلس برسد." علاوه بر آن امام خمینی خود فرموده اند (http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/6440/7044/85438/ ) «از حقوقِ اولّیه هر ملّتی که باید سرنوشت و تعیینِ شکل و نوعِ حکومتِ خود را در دستداشته باشد.» «باید اختیار دست مردم باشد، این یک مسأله عقلی است. هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کس باید دستِ خودش باشد.» «این ملّت، یعنی هر ملتی حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند، از حقوق بشر است، دراعلامیّه حقوقِ بشر، هر کسی هر ملّتی، خودش باید سرنوشت خودش راتعیین کند. ملّت ما همالان همه ایستادهاند و میخواهند سرنوشت خودشان را تعیین کنند.»
lpl
- توضیحات
- زیر مجموعه: مطالب نویسنده
- دسته: دل نوشت ها و نظرداشت ها
- تاریخ ایجاد در 16 دی 1395
- بازدید: 4585