طالبان به عنوان دشمنان انسانیت، علم، کتابخانه، دانشگاه و... کتابخانه "رخه" مرکز ایالت پنجشیر افغانستان را به آتش کشیدند. در این کتابخانه با ارزش‌ترین کتاب‌های دینی، تاریخی، عرفانی و ادبی نگهداری می شد، که برخی از آنها چند قرن قدمت داشتند، دشمنی طالبان با علم و تمدن، و سرشت علم ستیزی حاکمان "امارت اسلامی" طالبانی هر روز روشنتر می شود.

طالبان و تفکر طالبانی اگر چه خود را طالبان علم و اهل علم می نامند، اما در حقیقت در شرایط جهل و فقر است که می توانند باقی بمانند، علم، کتاب، دانشگاه، کتابخانه و... مهمترین دشمن آنهاست، از این روست که با هر گونه بروز علم و نهادهای علمی به شدت دشمنی می ورزند، طالبان جهل و سیاهی را باید از صحنه جهان پاک کرد.

مردم خراسان باستان در افغانستان، بیش از 43 سال است که میان جنایتکاران تاریخ کشتار و غارت، دست به دست می شوند، و در آخرین سکانس این تراژدی دردناک، امروز این مردم طعمه قدرت طلبی، و قوم پرستی، غلامی عده ایی از درس آموختگان حوزه های علمیه ایی شده اند، که خود را طالب اعلام می کنند، که نه به انسانیت بهایی می دهند، و نه حتی آن قسمت از احکام و روایات اسلامی، که در آن، جنگاورانش و جهادگرانش را به رواداری با مسلمانان، توصیه دارد، وقعی می نهند، در خوی و ذات این مردان ظالم، بویی از انسانیت و رحمت خداوندی نیست.

امروز مردمان شریف خراسان باستان در افغانستان، در کنار ما، در مقابل چشم ما و تمام جهانیان، طعمه آتش ظلم کسانی اند، که طالبان علوم دینی اسلامند، و اکنون به طالبان سیاهی، استبداد، تبدیل شده، و فقر، کشتار، جنایت و بردگی دیگران را در سرلوحه کار خود قرار داده، و با کمک دیگر حامیان خود در شعبه های مختلف تروریسم بین الملل اسلامی که در پاکستان جای گرفته و هر روز فربه تر می شوند، می سوزانند، می کشند، شکنجه می کنند، می ربایند، تجاوز به عنف می کنند و روی هر جنایتکاری در تاریخ جنایات بشری در جهان را، سپید می کنند،

حال آنکه مردم این قسمت از خراسان باستانی، مردمی آزادیخواه، استوار، قابل احترام، نجیب و مغرورند، اما بی یار و یاور، که تنها خواسته آنان امنیت و آزادی در سرزمین آبا و اجدادی شان است، آنان از ما هستند، اما در مقابل چشم های ما سوزانده، غارت و نابود می شوند، و فریاد مظلومیت شان، حتی از سقف دهان های  پر شده از سرب شلیک شده از سلاح های طالبان، داعش و... هم بالاتر نمی رود؛ مردمی رها شده در میان جمعی از خدا و انسانیت به دور، که تشنگان قدرتند، و جهل انسانی را ترجمان عینی اند، و راستی آنان طالبان سیاهی، بردگی و استبدادند.

مردم افغانستان، همزمان با انقلاب 57 در ایران، به سان آنچه اوکراینی ها از دست روس ها، این روزها می کشند، مورد هجوم شرق و شوروی کمونیست، قرار گرفتند، که با اهداف توسعه طلبانه خود، در سمت جنوب، این مردم مظلوم را مورد هجوم قرار داد، اما مقاومت مردانه، کمک های بین المللی و...، توانست آنان را از این تجاوز و اشغال برهاند، اما باز بعد از این نجات هم، این مردم آسودگی به خود ندیدند، و مثل لقمه ایی چرب، هر روز در دهان جنایتکاری کثیف جویده و له شدند،

و امروز شعبه ی گروه های مختلف تروریسم بین الملل اسلامی، عرصه دار دور جدیدی از جنایت و کشتار، از خراسانیان ساکن در افغانستانند، که از سوی اعراب خوشنشین خلیج فارس، تغذیه مالی و ایدئولوژیکی می شوند، و با استفاده از سلاح و اطلاعات پاکستانی ها، و سیاست های تاکتیکی امریکایی ها، که دستی در این آتش ظلم گرفته اند، و برای حفظ امنیت خود (عدم تکرار 11 سپتامبر)، و سو استفاده از تروریست ها، علیه رقیب روس خود، طرح هایی را دارند، و در این میان این مردم بی دفاع شده ی، این خطه از خاک تمدنی ایران باستان هستند، که طعمه کسانی شده اند، که امریکایی ها با عقب نشینی بی موقع، عجولانه، مشکوک و... خود، میلیاردها دلار، سلاح و تجهیزات برایشان به ارث گذاشتند، و این مردم مظلوم را، بیدفاع، و خلع السلاح شده توسط دولت مزور و ناجوانمرد اشرف غنی احمد زی، رها کرده، رفتند.

اما خراسانیان مظلوم این خطه، که همچنان نمی خواهند، تا زیر چرخ های توطئه تروریسم اسلامی، و دست های جنایتکار پاکستانی، عرب، امریکایی، روسی و... له شوند، مقاومت می کنند، و این روزها مناطقی که صدایی به مقاومت در آن بلند است، به صحنه های خشن جنایت تبدیل شده، و در حالی که جهان و جهانیان سرش به جنایت های دیکتاتور کرملین در اوکراین گرم است، طالبان سیاهی، بردگی و استبداد، در پنجشیر، اندراب و... جنایت و کشتارهای بی رحمانه و غیر انسانی به راه انداخته اند، و این کشتارها، غارت ها و... همه از چشم جهانیان به دور مانده، اما روزانه و بیشرمانه صورت می گیرد، در سکوتی قبرستانی، که دنیای رسانه جهانی را فرا گرفته است.

و متاسفانه، ایران نیز که خود در یک غربستیزی بی در و پیکر و افراطی، و در قضیه فلسطین (که خود متولی عربی با بیش از 50 کشور دخیل در آن دارد)، چنان غرق شده است که گوش هایش به سمت فریاد مظلومیت پارس زبانان شرق تمدنی ایران نیز کر شده، و کارش هم البته منطقی است، چرا که هر تکانی در شرق، او را در جبهه حساس! غرب، در فلسطین و... متضرر خواهد کرد، این است که پارس زبانان تاجیک ما در اندراب و پنجشیر، تخار، بلخ، بامیان و... در خون و غصه غوطه می خورند، و ما حتی توان دست رسانی به آنان نیز نداریم، حتی رسانه های ما هم گوش و چشم خود را بر این عصیان کور، علیه همزبانان ما بسته اند.

این از نتایج غرب ستیزی، و حاکمیت میدان بر دیپلماسی عاقلانه و متین، و افتادن در دامن شرق وارث کمونیسم و مائویسم است که، حتی از خراسانیان باستان خود نیز، ما را باز داشته است، کاش نگاه ما به شرق، نگاهی به شرق تمدنی ایران بود، نه شرق وارث کمونیسم، و مائویسم، که در استبداد و جنایت، حتی در قرن 21 نیز سرآمد و سر لیست جنایتکارانند، آنچه مائوئیست ها در حوزه تمدنی پارسیان، در کاشغر، خُتَن و... می کنند، و آنچه که روس ها در چچن، تاتارستان و... کردند و اینک در اوکراین تکرار می کنند، ننگی است بر دامان شرق، و البته ما، که دامن خود را از مردم خود در شرق تمدنی هم، بالا کشیده تا گِل آلوده نشود، اما در حمایت از شرق جنایتکار، تن به هر ناپاکی داده، و در کنارشان و شریک آنان محسوب خواهیم شد.

باید به داد همزبانان خود در خطه خراسان باستان ایران، در شمال افغانستان برسیم، آنان در مقابل جنایتکاران حرفه ایی ترویسم اسلامی، بی دفاع مانده اند. نگاه به شرق واقعی این است، نه قرار گرفتن در کنار دیکتاتورهای جنایتکار وارث کمونیسم، و مائویسم.

کسی ما را به جنگ با طالبان نمی خواند، حداقل صدای مظلومیت این مردم در مجامع جهانی باشیم، حداقل سکوت رسانه ایی خود را در مقابل جنایات طالبان بشکنیم، حداقل یک محکومیت لفظی می توان داشت، می توان ...؛ سکوت بر این ظلم خود ظلمی نابخشودنی است.

 

مبارزه ی اوکراین و اوکراینی ها برای حفظ آزادی، استقلال و دوری از بردگی و سرسپردگی برابر مستبد کرملین است، آنان اکنون سمبل مقاومت جهانی، برای صیانت از حق رای و انتخاب، دمکراسی، و رهایی از نظامات دیکتاتوری و برده داری نوینی اند، که در دروه جدیدِ تجاوزِ کرملین نشینان، در قرن 21 آغاز گردیده، و در واقع شروعی برای احیای امپراتوری های ظلم و استبداد و بردگی در شمال کشور ماست. تا قبل از این حمله، اوکراینی ها قادر بودند از میان سیاست پیشگان حاضر در صحنه سیاسی کشور خود، از صندوق رای، حتی یک کمدین را به سرپرستی خود انتخاب کنند، و گویا در این راه اشتباه هم نکرده اند، چرا که این کمدین، با شجاعت و ایستادگی غیر قابل انتظاری که از خود در این لحظات سخت نشان داد، شیرازه کشورش را در مقابل خصم قوی پنجه خود حفظ کرده، هیمنه ظلم را شکسته، و اکنون به محور محکم مبارزه مردم خود، برای رهایی اوکراین تبدیل شده است، و اوکراینی ها به پشتوانه حضور قدرتمندش در صحنه، حماسه ها در ناکامی مستبد کرملین، آفریده اند، که برای ملل دنیا به یاد ماندنی، و سرمشقی مناسب خواهد بود.

اخبار نبرد اوکراین، به خصوص مقاومت سرسختانه [1] و مثال زدنی شهر ماریوپل [2] و دیگر شهرهای تحت محاصره همچون، خارکیف، کیف و... را که دنبال می کنم، مردمی را می بینم که میان بیم و امید، در مسیر تمدید دوره دمکراسی، و صیانت از آزادیی که از چنگال استعمار شوروی سابق کسب کرده اند، هستند، و قهرمانانه مقابل سیطره سپاه استبداد، استکبار، استعمار، تجاوز، زورگویی و بردگی جدید کرملین نشینان، ایستاده اند و هر آنچه در چنته دارند را، بر دایره جنگی سرنوشت ساز ریخته اند، و در این پیچ مهم تاریخی، مقابل تسلط و توسعه تاریکی، سیاهی و بردگی نوین، سر تعظیم فرود نمی آورند، و به قماری خطرناک، در حد باختن جان، مال و کشور خود نشسته اند،

به رغم این که چه کسانی زمینه ساز این جنگ خشونت بار شده اند، این تلاش بزرگ و حماسه مبارزه ی اوکراینی ها، مرا به یاد قهرمانی های شاهزاده نامدار قجری خودمان، جناب عباس میرزا می اندازد، که او و یاران ایرانی مبارزش (مسلمان، ارمنی و...)، روزگاری چونان مردم مبارز اوکراین در این روزها، شهر به شهر، قلعه به قلعه، سنگر به سنگر، مقابل روس های متجاوز، متکبر و تا دندان مسلح، مقاومت می کردند، و گرچه نتوانستند در مقابله با خرس تا دندان مسلح سرخ، مدافعینی موفق، در نتایجِ جنگی باشند، اما به رغم شکستی بزرگ، نامی ماندگار از شجاعت، بینش و بزرگی و ایثار از خود بر جای گذاشتند، یاد شهدای آن نبرد رهایی بخش گرامی باد.

مقاومت مردم و مبارزین شهر ماریوپل اوکراین، که اکنون نزدیک به یک ماه است در محاصره ایی سخت قرار دارند، برای من یادآور نبرد جانانه مدافعان شهر خرمشهر است، آن هنگامی که جنگ خسارتبار هشت ساله ایران و عراق، با هجوم بعثی ها به این شهر بندری ما آغاز گردید، و دلاورمردان تکاور و... ارتش مقابل آنان برای ده ها روز ایستادند، و این در حالی بود، که زخم هایی بی شمار، از جامعه انقلاب زده، و انقلابی های ما، در روزهای اول انقلاب، بر پیکر خود داشتند، اما وقتی که پای تجاوز دشمن، و دفاع از وطن که پیش آمد، تمام درد و زخم های عمیقی که بر تن و جان خود داشتند را فراموش کردند، و با مردمی که با آنان همراه شدند، به نمایندگی از کل ایرانیان، مقابل هجوم لشکر جرار بعث جنگیدند و مقاومت ها کردند، و برای روزهایی باورنکردنی، و سخت، پوزه دشمن را به خاک نزدیک کرده، طعم شکست و توقف را، در همان روزهای اول تجاوز، به دشمن مست و مغرور از قدرت چشاندند، و توقف و پایان پیشروی را، در همان آستانه تجاوز،  بر او تحمیل نمودند، و آنان را مقهور مقاومت، جنگاورانه و دلیری خود کردند، نتیجه این برخوردهای اولیه مشت های پولادین دشمن با سندان این مدافعان بود، که دشمن حساب کار دستش آمد، و شکست ها را پی در پی، بعد از آن پذیرا شد.

نبرد ماریوپل برای من یادآور لحظات سخت نبرد مبارزان قهرمان کرد شهر کوبانی [3] است، که در مقابل هجوم دهشت، خشونت و بی رحمی داعشیان ایستادند، و برای مدت ها متجاوزان، را مقهور اراده آهنین خود کردند، آنان که برای تکرار غارت و تجاوزی تاریخی آمده بودند، تا مردمی آزاد را به اسارت و بردگی یک تن، که او را امیرالمومنین خود می نامیدندش، بکشانند، و بیشرمانه در عصر پیشرفت و بیداری انسان، در دیدگاه تیزبین وسایل ارتباط جمعی جدید، مردم خاورمیانه را تحت زعامت یک انسان از نوع خود، که او را مدعی جانشینی خدا بر زمینش می دانند، می کشیدند.

ماریوپل مرا به یاد کوبانی و مبارزین جان برکفش می اندازد، به یاد شهری که حماسه مقاومتش در مقابل بردگی داعشیان، را مردان و زنان مبارزش، خوب سرودند، و خود را در تاریخ مقاومت مبارزان حوزه تمدنی ایران، در مقابل تجاوز و بردگی، ماندگار و خود را نام آور و تاریخ ساز ساختند،

آنجا نیز اهالی کوبانی، پوزه متکبرین مستبد سیاه پوش، که با پرچم شهادتین، دهشت می آفریدند و پیش می آمدند را، در حالیکه بر خاک و ناموس اهل کوبانی چشم طمع داشتند، به خاک مالیدند، و اهالی کوبانی گرچه به ناگاه، و بار دیگر در معرض غارت و کشتار نومهاجمان تازی، در عصر جدید قرار گرفتند، اما حماسه مقاومتی، با نامی ماندگار از خود بر جای گذاشتند، تا سرمشق ملل جهان، از جمله اکراینی ها در این زمانه تصمیم باشند.

همچون منطقه کوچک نبل و الزهرا [4] که چهار سال میان محاصره داعشیان بی رحم و شفقت ایستادند، و مقاومت آنان سرمشق تمام آزادگان جهان خواهد بود. همچون مردم مبارز جنوب لبنان که یک بار برای همیشه، نمایندگی مردم این کشور را در سد نمودن مقابل تجاوز اسراییل به لبنان را به عهده گرفتند، و یا مردم مبارز یمن که مقابل غول های ابزار و دلار وهابیت ایستاده و هنوز هم مقاومت می کنند.

ماریوپل مرا به یاد پنجشیر می اندازد آنگاه که تمام مجاهدین تسلیم طالبان سیاهی و اسارت شده بودند، اما احمد شاه مسعود با مردمش ایستادند و پیروزمندان را، به شکست خورده ها تبدیل کردند، امروز هم که اشرف غنی با همه دولت و نظامیانش، باز تسلیمی نا به هنگام و خیانتکاران شد، و اکنون باز این پنجشیر است که راه مقاومت، و تکرار زیر بار زور نرفتن ها را، آموزش می دهد.

اکنون جبهه ایی آزادیبخش، اینبار در اوکراین، تمام مقاومت های سابق را زنده کرده است، و نام قهرمانان اوکراینی سراینده این حماسه بزرگ، در میان نام های دیگر آزادیخواهان جهان خواهد درخشید، چه موفق شوند، چه صحنه را به ظالم متجاوز کرملین ببازند، آنان برنده این جنگ نابرابرند.

[1] - محاصره ماریوپل یک درگیری نظامی میان فدراسیون روسیه و اوکراین است که در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، در جریان تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، به عنوان بخشی از تهاجم شرق اوکراین آغاز شد. شهر ماریوپل در استان دونتسک اوکراین قرار دارد و جمهوری خود خوانده خلق دونتسک بر خاک آن ادعا دارد.

[2] - شهر بندری ماریوپل در جنوب شرقی  اوکراین و در کرانه ساحل شمالی دریای آزوف، در دهانه روده کالمیوس در منطقه پریازویا و در استان دونتسک واقع است، دومین شهر بزرگ این استان است. ماریوپل پیش از تهاجم روسیه در سال ۲۰۲۲ که به ویرانی کامل آن انجامید، ۴۳۲ هزار نفر جمعیت داشت و دهمین شهر بزرگ اوکراین محسوب می‌شد. ماریوپل پیش از ویران شدن به‌دست نیروهای روسی در سال ۲۰۲۲، یک مرکز صنعتی بزرگ و همچنین یک مرکز دانشگاهی بود.

[3] - کوبانی (نام رسمی: عین‌العرب) که در بخش‌ کردنشین استان حلب در شمال سوریه و در دو کیلومتری مرز ترکیه قرار دارد، قبل از جنگ داخلی سوریه، این شهر با قریب به ۴۵٬۰۰۰ نفر جمعیت که اکثریت کردها هستند، و دارای اقلیت‌های عرب، ترکمن و ارمنی است. از سپتامبر ۲۰۱۴ تا ژانویه ۲۰۱۵، این شهر توسط دولت اسلامی عراق و شام (داعش) تحت محاصره بود. بسیاری از اماکن شهر ویران شد و بیشتر جمعیت به ترکیه گریختند. در سال ۲۰۱۵، پس از بازگشت بسیاری از ساکنان به شهر، بازسازی شهر آغاز شد.

[4] - نُبل یک منطقه شیعه‌نشین در بخشِ اعزاز سوریه ‌است که نزدیک به 50 هزار نفر جمعیت دارد، به مدتِ چهار سال در محاصره داعش بود. سرانجام، نیروی زمینیِ ارتش سوریه و متحدانش توانستند محاصره نظامیِ دو شهرکِ شیعیِ نُبل و الزهراء را در شمالِ غربیِ سوریه در هم بشکنند. دولت سوریه می‌گوید اهالی نبل در مدت 4 سال ارتباطشان با بیرون قطع شده بود.

ما را چه فرض کرده اند، که هر از چند گاهی، خشک مغزی منحرف، که خود در باتلاق فلاکت و بی خبری غرق است، جماعتی از بیخبران همچون خود را گرد آورده، به نیت هدایت ما به سوی خداوند! هوس تاخت و تاز بر ما می کند، و جان و مال و ناموس ما را در معرض غارت و چپاول خود، و غازیان جنایتکار خود قرار می دهد، او که بر کرسی فتوا نشسته، خود را به باطل، "میزان حق" پنداشته، غیر خود را به میزان افکار پوسیده خود کشیده و کافر، و لایق مرگ انگاشته، حکم به خلع ید از جان و مال و ناموس دیگران می دهد؟!!

باید دید ما را چه شده است که این طاغیان، و خیانتکاران به انسانیت و مهر، که خود در سیاهی کامل، از انسانیت، اخلاق و مهر بویی نبرده اند، خود را نماینده تام و تمام "حضرت حق" پنداشته، سلاح آتشین بر کمر زده، آتش بر خرمن انسانیت، اخلاق و مهر زده، حکم به کفر این و آن داده، مثل مور و ملخ بر سرزمین سبز از انسانیت، اخلاق، عرفان، معرفت، حکمت، مهر، بلوغ، شرف، غیرت، علم و... تاختن آغاز می کنند، و هر بار طعمه حرکات این حرامیان می شویم، و این تاریخ ننگ و خسارت، همواره بر ما مکرر تکرار می شود.

باید به خود بازگشت، باید خویشتن را یافت، اعتماد به نفس خود را باز گرداند، تا در هیاهوی غارت و جنایت و وحشت از خشونتِ چنین جماعت در سیاهی فرو رفته ایی، دچار تردید، دو دلی و بعد سرزنش بی پایان خود نگردیم. و آنگاه که سیاهی سپاه جورِ طالبانِ اسارت و بردگی، روستا به روستا، شهر به شهر پیش می آمد، عده ایی از ما دچار تردید و بلاتکلیفی شدند، گمان کردند که این گرگ های بدین گله آشنا، برای نجات از نا امنی و ویرانی ما می آیند،

حال آنکه یادمان رفته بود، آنها خود منشا و باعث تمام ناامنی، کشتار، جنایت، خونریزی، بی رحمی، قساوت، جور، ظلم و... بوده اند، که پیش از این دامنگیر تمام سرزمین خراسان و خراسانیان شده بود، آنان همان هایی هستند که با بمب گذاری ها، عملیات انتحاری توسط فریب خوردگان خود، راه بندان ها، حمله ها، ترورها، گلوله باران ها و... شرایطی ایجاد کردند، که برای هیچ انسانی قابل تحمل نباشد، تا از خود و شرایط خود، خسته شویم، و ناگزیر به دامن خصم خود پناه بریم.

به سوژه های ترور روزانه آنان اگر توجه می کردیم، آنها آگاهی، دانش و هدایت را نشانه رفته بودند، هدف آنان از سوژه های ترورشان روشن بود و به راحتی می توانستیم متوجه شویم که آرزوی آنان انتشار تاریکی و جهل و بی خبری است، سوژه های ترور آنان در بین دانش آموزان، دانشگاهیان، اصحاب رسانه و... بود، آنان مدارس، دانشگاه ها، رسانه های جمعی را هدف قرار داده بودند، کسانی در این مراکز مشغول بودند که خود را از سیل مشکلات جامعه خود بیرون کشیده، و رسالت اگاه شدن و آگاهی بخشی را بر خود واجب کرده بودند، و طالب و داعش و داعش صفتان درست همان ها را هدف گرفته بودند.

ترور بی امان روزنامه نگاران، خبرنگاران، دانشجویان، فعالین اجتماعی، فعالین حقوق بشری و... نشانگر اوج کینه آنان از آگاهی انسان هایی بود، که در صورت دانستن، به زیر بار اسارت تاریکی نمی رفتند؛ حمله به دانشگاه کابل، حمله به مدارس دخترانه و... بستن راه ارتباط مردم با اگاهی، و اگاهی بخشی بود، چرا که در هجوم سیاهی و تاریکی طالبانی، این نور است که چشمان طالبان اسارت و بردگی انسان را آزار می دهد، و به همین دلیل است که در بین سپاه نور، شهید راه قلم و آزادی بیان، جناب "فهیم دشتی" مهمترین سوژه ترور و کشتار طالبان، حتی در مهمترین صحنه های جنگ و در بین جنگجویان خراسان است، تا با کمک سرویس های اطلاعاتی خارجی، که طالبان سیاهی، دست پروردگان آنانند، چشم نور و اطلاع رسانی را کور کنند.

اما کور خوانده اند،

آن فرماندهی که شیر دره پنجشیر بود و آگاه به زمانه و دشمن خود، و روزگاری نگذاشت تا آخرین حلقه زنجیرهای اسارت اسلام طالبانی را در افغانستان، به هم آورند، و یک کشور، و یک ملت را به اسارتی طولانی برند، تخم آزادی و آزدایخواهی را با خون مظلومانه خود، در سرزمین خراسان کاشت؛ امروز هم سرزمین او، فرزندانش، همکاران و همرزمانش، مردمش، و در کل آزادیخواهان از این ملت، نخواهند گذاشت، تا آخرین خشت لحد، مردمی در قبر نهاده شده، توسط سیاهی طالبانی، گذاشته شود، و ندای آزادی و آزادیخواهی از اسارت و بردگی طالبان وابسته به تروریسم بین الملل، از پنجشیر، اندارب و... برخواست، و در میان تردید و آشفتگی تمام رزم آوران، نقشه ی، ابلیس های زمانه را نقش بر آب کرد، تا نتوانند امارتی دیگر، که بر اساس ظلم، اسارت و بردگی انسان ها طراحی شده است را، بر گرده مظلومان افغانستان بگذارند.

آنان که خون خود را، فدیه آزادی ملت خود کردند، شهادت را راه رهایی خود دیدند، جهاد شان نور امید را بر چشم امیدواران به آزادی و رهایی تابانید، تا یک ملت، مقهور سیاهی شبگونه مستبدین وابسته به دست های خارجی نشوند، باندهای تروریسم بین الملل که متاع شان، در هر کشوری کشتار، اسارت، غارت، تجاوز، بردگی، فلاکت، غم، بیچارگی و... است، در این حرکت خود ناکام شدند، تا مردمی به خود آیند و زورگویی، "خود حق مطلق انگاری" طالبانِ سیاهی و اسارت را ببینند، و به یاد آورند که اینان همان هایی هستند که هرکه به غیر خود را هدایت نایافته، لایق بندگی و اسارت و کنیزی خود می بینند.

طالبانِ اسارت، که مادر تروریسم بین الملل اند، دست نشاندگان سیستم فکری ایی اند، که غازیان آن به طمع غارت و تجاوز به حریم این و آن، کسیل داشته شده، و می شوند؛ این جنایت پیشگان، خون ها را حلال کرده، جان ها را ستانده، و تاریخ جنایات آنان، در دوره سلاطین و خلفای جور، هزاره ایی است که تمدید شده، و هرجا پا نهاده اند، زنجیرهای بندگی را بر پای و دست و مغر انسان های پاک، و مملو از مهر نهاده، جامعه ایی عقب مانده، در ریا، خودنمایی، پوچی و بی حیایی فرو برده شده و... بر جای می گذارند، و آنرا مملو از افکار پلید تجاوز و غارت و... کرده، نه دنیای انسان ها را تامین، و نه آخرتی برای انسان سقوط داده شده در سیستم جور آنان متصور خواهد بود.

این خشک مغزان مغرور، و مملو از تکبر ناشی از جهل، دل های پاک جوامع به سلطه در آمده خود را، که هزاره هاست متوجه خداوند و خالق یکتا بوده است را، متوجه خود و خلفای زورگوی خود نمودند، خود را جایگزین خداوند، و خوبی ها کرده، هرچه از خوبی و مهر است را زیر پای افکار متعفن خود دفن می کنند.

امروز پنجشیر، اندراب و... و در کل خراسان بزرگ و غیرتمند، پرچمدار انسانیت و مهر، برای مبارزه با یک دنیا تاریکی و جهل است، که اسارت و بردگی طالبانی را به دنبال دارد. باندهای جنایتکار بین المللی که در وجود طالبان و حمایت گران او گرد آمده اند، وارد هر کشور و سرزمینی شوند، ویرانی و اسارت را به ارمغان آورده، مردم آن کشور را طعمه دست های پلید خارجی کرده اند، تا مردم آن کشور، سال ها سوژه غارت و تجاوز باندهای بین الملل تجارت خون و جان و مال شوند.

پرچم "نه بزرگ" را امروز خراسانیان بر دوش می کشند، نه به سلطه، نه به غارت و تجاوز، نه به زورگویی و اسارت، نه بردگی انسان در مقابل انسان دیگر، نه به عقب ماندگی و تحمیل، نه به غلامی و سیستم غلام پرور طالبانی، نه به سیاهی و غلبه حیوانیت بر انسان ها، نه به قساوت و بی رحمی، نه به تروریسم، نه به نظام مریدی و مرادی، نه به بندگی انسان در مقابل خشک مغزان منحرف و خود حق مطلق بین، نه به خلافت جور و... و هزار نه دیگر به آنچه انسان را از انسان بودن خود جدا می کند.

امروز شعله های آتش مقدس توسط خراسانیان در خراسان بزرگ بر پا شده است، دل های آزادگان جهان بدین شعله ی سوزان از مهر و انسانیت گرم شده، نقشه ی مکاران و اصحاب زر و زور تزویر که خدعه را به تمام، برای به اسارت و بردگی کشیدن انسان، به کار برده اند، نقش بر آب است، و آزادگان خراسانی، پرچم رهایی انسان از قیدِ بند کنندگان را برداشته، راه مبارزه و شهادت را، در راه رهایی انسان برگزیده، تا جهادشان در راه آزادی و رهایی باشد، نه آن نوع جهادی که به اسارت، و رکوع و سجود انسان در مقابل خلفای خودخوانده خداوند منجر می شود، خلفا و امیرانی که نه تنها امیر مومنان نیستند، بلکه امیر منحرفان زورگو و جنایتکاری اند، که از مهر و رحمت خداوند، ذره ایی در وجودشان یافت نمی شود. سراسر خباثت اند و جنایت.

درود خداوند بر مبارزین راه آزادی انسان،

روح و روان شهدای شان شاد باد.

 

تو ای بامداد صبح رهایی!

چه سان ربود طلوعِ تو را، رهزن صبح؟!

که بی سحر ز شبی،

در شبی کشاند،

ما را، با تزویر!

 

سکوت گرفت گریبان دره را آن شب،

که ره به صبح بریدند،

جغدانِ شب شکارِ خبیث؛

 

شدند راهبر کاروانیان،

حرامیان زان پس،

که ره ز کاروان ربوده،

ره ز رهزنان جُستند

 

کمر خمید ز سنگینی این دیوار فریب،

سرم شکست ز سنگ دروغ،

وین همه تزویر،

 

دلم فرو ریخت ز سنگینی آتش دل،

به مسلخش بَرَند، در این ترس، بی شکیب، با زنجیر،

 

نشان صبح را در شبی دادند، دراز و بی پایان،

که بی سحر، همه تاریکیست، این تقدیر،

 

به دار می کشند صبح و روشنایی را،

به هندوکش،

که تمام طلوع بوده است و بیداری،

 

ز ریشه می کشند، ریشه ز مردانِ صبح امید،

که تا فرو برند به شب،

روشنی،

نور و امید

 

به خُدعه کُشت پیش از این، مسعود سعد مرا،

همان که  کُشته خواست، به غم،

هر سَعد و سعید

 

کشید خاکِ صفا را، به توبره ی اسبِ بَرده کِشان،

به بردگی بَرَند، صلح را اینان، بی تردید،

 

غلام همت آن نازنین نگارگرم اکنون،

که صبح را کِشید به میان،

زین شب،

بی تمکین،

 

ز لاله ی خون های پاک صبح رویانید،

طلیعه سحری را، میان این همه تردید،

 

میان این همه کَفتارِ تشنه به خون، مردانه،

کشید نقش شیر به سحر،

شیرِ دره پنجشیر، 

شهادت است متاعِ راسته ی پاکان،

اسارتی نَبُود، زین ره، ز بهر عیاران،

مباد، و نَبوَد ره به راه برده کشان،

از این ره و، وین رسم پاک تنان.

صفحه1 از2

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.