ایرانیانی که در غربت، آبخوست‌هایی ساختند و برای ایران افتخار آفریدند، کریم حسینی آقاخان چهارم
  •  

19 بهمن 1403
Author :  
کریم آقاخان امام چهل و نهم شیعیان اسماعیلیه

« کثرتگرایی روح جامعه علمی است، و کثرتگرایی یک آمادگی برای پذیرش دیگران است،

برای آموختن از آنان، و اینکه تفاوت‌ها یک فرصت هستند، نه یک تهدید.» 

حکمتی از زبان کریم آقاخان چهارم

در حالیکه ملت‌های پیشرو در جستجوی یافتن، نگهداری و استواری پیوند با همزبانان، همفرهنگ‌ها و همنژادان خود در سراسر جهانند، تا هر رشته‌ی جمع‌شدن‌ها را یافته، به هم بافته، ریسمان‌های پیوند را استوار دارند، رشته‌های نابوده‌ را بُود کنند، رشته‌های باریک پیوند را پهنا دهند و قوی‌تر دارند، و رشته‌های جدایی و تفریق را قطع و یا بی‌مقدار نمایند، اما ملت‌های عقب‌مانده، و یا عقب‌نگهداشته شده، بر رشته‌های جدایی تکیه‌ایی بیمارگونه کرده، طبل‌های جدایی را هر چه بلندتر و گوشخراش‌تر به صدا درمی‌آورند، و جار می‌زنند، تا شکاف جدایی‌ها را ژرفا دهند، و به هم رسیدن‌ها را ناممکن‌تر سازند، تا هرگز به دیدار و آشنایی‌شان نینجامد.

نگاهی گذرا به تاریخ غم‌انگیز ایران نشان می‌دهد که در اینباره ما عقب‌مانده و بلکه پسرفت‌گرا بوده‌ایم، و متاسفانه هر حاکمیتی که در این آب و خاک قوت گرفت، عده‌ایی از ایرانیان را، به بهانه‌هایی درست و یا واهی، از خانه و کاشانه خود بیرون انداخت، و خط قرمزی برای حقوق پایه و از جمله، حق شهروندی آنان قائل نبود، این درام تاریخی تا جایی پی در پی رخ داد، و می‌دهد که حتی آخرین شاه پهلوی، که خود درس‌آموخته کشورهای پیشرو، و تربیت شده‌ی جهان آزاد بود نیز، وقتی در پهنه سم‌آلوده ایران که قرار گرفت، از پاسپورت گرفتن ایرانیانِ ناراضی گفت، که بگیرند و از کشور خود بروند [1] ، و جانشینان او در حاکمیتِ ایران انقلابی نیز موج مهاجرتی را راه انداختند که در اثر آن میلیون‌ها ایرانی راهی کشورهای دیگر شدند، به طوری که کلونی‌های پرشمار ایرانیان، میلیونی در کشورهای دیگر، هرکدام ایرانِ دیگری را برای خود ساخته‌ و پرداخته‌اند، آبخوست‌هایی (جزایر) جدا از هم، که تخم پراکندگی در آن کاشته شده، غرق در جدایی و تنهایی، آنان را به سایشی بی‌پایان مشغول و دچار داشته، نیروی‌شان را از بین می‌برد، و توان‌شان را بی‌اثر می‌کند.

بدین ترتیب، این سرمایه‌هایی گرانقدر بود که بر باد رفت و می‌رود، چرا که به نظر می‌رسد ما ایرانیان به اندریافت‌ها و بایسته‌های اولیه جمع‌بودن‌، شهروندی و... نیز اگاه نیستیم، و همدیگر را به شاه و گدا، ارباب و رعیت، عام و خاص، خودی و غیر خودی، مرید و مراد، معتقد و بی اعتقاد و... پاره پاره می‌کنیم و می‌بینیم، و بر پایه همین ارزشگذاری‌های بیربط و گاه باربط، به خود حق می‌دهیم که بیدادگرانه دیگرانی را، از حقوق پایه‌ایی‌شان نیز بی‌بهره و ناکام نماییم، و حتی در قرن بیست و یکم که آدمیت باید در بلندبالای بالندگی خود باشد نیز، «انسانم آروزست»،

و بعد از دهه‌ها که از خیزش آزادیبخش 57 هم که می‌گذرد، باز باید شعار بزرگ‌ترین، پرطرفدارترین و... جناح سیاسی شریک در امور کشور، یعنی اصلاح طلبان «ایران برای تمام ایرانیان» باشد، امری روشن و پیش‌پا افتاده و پایه‌ایی که نباید هرگز خدشه‌ایی و شکی در آن می‌بود، اما چنان این حق اولیه و پایه زیر سوال رفته است، که این شعار به نخستین و پایه‌ترین چشم‌انداز، بدنه اجتماعی حال ایران تبدیل می‌شود تا فراموشکاران را متوجه این اصل بنیادی کند که ایران به تمام مردان و زنانی تعلق دارد، که تنها ایرانی‌اند، همین و بس، و گذشته از آئین، نژاد، قومیت و... این ایرانیت است که باید آغازگر جمع شدن‌های ما باشد، نه چیز دیگری که خود را بر چنین فراگیریی تحمیل کند.

 و این ایرانیان هستند که خداوندان این کشور و این آب و خاکند؛ و این شرم‌آور است که هنوز بزرگان، نخبگان و سکانداران و فرمانروایانِ ایران به این پایه از آگاهی و شعور وطن‌پرستانه نرسیده باشند که، این حق پایه را برای خداوندان و مالکان واقعی خود و این آب و خاک قائل باشند، و آترا به رسمیت بشناسند، و روا دارند، و بر پایه آن به آنان حقوق شهروندی‌شان را بازپس دهند. اما فرمانروایان خود را به جای خدمتگذار ایران و ایرانیان، گاه خود را خداوندان و صاحبان آن دانسته، و پهنه‌ی بود و باش را بر خداوندان خود و این آب و خاک تنگ و تعیین می‌کنند، و به خود این اجازه را می‌دهند که تعیین کنند چه کسی باشد، و چه کسی نباشد، حال آنکه این حق تعیین، درست برعکس است و این مردمانِ ایرانند که باید تعیین کنند کدام فرمانروایی کند، و کدام نکند، در اینجا نقش‌ها و حقوق واژگونه می‌شود.

پایان زندگی مردان و زنان نخبه و تراز اول، و پیشرو ایرانی، در سرزمین‌های دیگر، که به سمبل‌های کامیابی دیپلماتیک، راهبری، توانمندی، دانش، آئین‌مداری، دارایی و... جهانی بدل شده‌اند، هر بار پرده از جدایی‌های برآمده از بیدادگری و خسارتباری برمی‌دارد، که بیشتر بر پایه نارواداری آئینی [2]، درگیری‌های ورود در امر قدرت، درخواست حق تعیین سرنوشت و... بود، که بر ایرانیان تحمیل گردید، و می‌شود، و کسانی در اثر دور افتادن از وطن، انرژی و داشته‌های خود را در جایی غیر از زاد و بوم خود صرف و هزینه می‌کنند، در حالی که دل آنان در گرو آبادی، استقلال و پیشرفت و تاریخ خود در ایران همچنان می‌تپد، و دلبسته این آب و خاک،‌ و مردمی‌اند که خود را از آنان می‌دانند.

کریم حسینی (1936-2025 .م) یا همان آقاخان چهارم، نتیجه و بازمانده حسنعلی خان محلاتی [3] (1804–1881) یا همان آقاخان اول، پیشوای آئین اسماعیلی است که خود اهل روستای "دودهک" دلیجان، در محلات استان مرکزی ایران است [4]، آقاخان چهارم، که بعنوان یک خیراندیش و بشردوست، فعال اجتماعی، بازیگر جهان و... شناخته می‌شود، از 20 سالگی تا 88 سالگی، یعنی زمان مرگش، چهل و نهمین زنجیره پیشوای شیعیان اسماعیلیه [5] نزاری جهان را بر دوش می‌کشید، چرا که پیشوای پیش از او، بر این باور بود که «با توجه به تغییرات اساسی در جهان، از جمله اکتشافات علم اتم»، متقاعد شده است «که‌ به صلاح جامعه اسماعیلی نزاری است که جانشین من جوانی شود که در سال‌های اخیر و در بحبوحه عصر جدید پرورش و رشد یافته است و نگاه جدیدی به زندگی به دفتر خود می‌آورد.»

این پیش بینی هم درست از آب در آمد و انتخاب کریم به جانشینی باعث شد که بسیاری از اسماعیلیان در کشورهای توسعه یافته جای گیرند، چرا که کریم آقاخان در دوران امامت خود، اسماعیلیانی که در کشورهای میزبان، دچار مشکل و ناآرامی می‌شدند را به کشورهای صنعتی و توسعه یافته منتقل کرد، و با کمک بنیاد و شبکه بزرگ و ثروتمند آقاخان، آنان را در مسیر کمک به جامعه میزبان هدایت کرد، که این نشان از دیدگاه واقع بینانه و به روز شده، این رهبر باهوش جامعه اسماعیلی داشت، که بر این نظر بود «نقش و مسئولیت امام، هم تفسیر آئین برای جامعه خود، و هم اینکه تمام توان خود را برای بهبود کیفیت و امنیت زندگی روزمره خود (پیروان) و بلکه افرادی که اسماعیلیان با آنها زندگی می‌کنند، به انجام رساند».  

کریم در سال 1936 در شهر ژنو در سوئیس به دنیا آمد و در 4 فوریه 2025 (سه روز پیش) در شهر لیسبون پایتخت پرتغال درگذشت، به دنبال رواداری و وحدت در جهان اسلام بود، و در حالی که شهروندی کشورهای بریتانیا، فرانسه، سوئیس، کانادا و پرتغال را داشت، اما چرا باید او شهروند همه این کشورها باشد ولی در زمره اهل ایران کمتر شناخته شود، و پایش از ایران بریده باشد. او که دلش با ایران و ایرانیان بود، تا جایی که در بازی‌های المپیک زمستانی ۱۹۶۴ اتریش (اینسبروک)، در رشته اسکی آلپاین به عنوان نماینده ایران، در کنار دوستان ایرانی دیگر خود خود، از جمله فیض الله بندعلی، لطف الله کیاشمشکی و آوانس مگوئردونیان شرکت و نمایندگی کرد.

کریم حسینی معروف به آقاخان چهارم سردمدار و پیشوای آئین اسماعیلیه بود، اسماعیلیان برای بازیابی فرهنگ، سرزمین و مردم ایران کوشش‌های فراوان و تاریخی کردند، و تاریخ این کشور گویای مجاهدت و تلاش آنان در کنار یعقوب لیس صفار، ابومسلم خراسانی، بابک خرمدین، نادرشاه افشار، شاه عباس صفوی، خلیفه مازندرانی و حسن جوری (سربداران) و... است، کسانی که با نام ایران، و برای حفظ زبان و فرهنگ ایرانی، مبارزه‌ایی دامنه‌دار را با خلفای متجاوز عباسی در بغداد و... پی گرفتند، سراسر ایران تمدنی و فرهنگی، و از جمله ایران کنونی پر از دژهایی است که نماد پایداری اسماعیلیان در برابر نفوذ و چیرگی بیگانه بر این آب و خاک است، و نشان از دلدادگی تاریخی آنان به این مردم و این فرهنگ و خاک گرانقدر است، از الموت در قزوین گرفته، تا خراسان بزرگ، تا پهنه آذربایجان، گیلان، کردستان، قومس، سپاهان، کرمان، سیستان، هرات و... و هر جا که دژی از ایران و ایرانیت در زیر سم اسب مهاجمان برجای مانده یافتند، آن را پر کردند، تقویت کردند و ساختند، و برای جنگ و نبرد با متجاوزان، از آن سود جستند، ماندند و مبارزه کردند، تا در خون خود در غلتیدند.

حوثی ها در یمن، بوهره ها (شاخه مستعلیان اساعیلیه) در هند و افریقا، اسماعیلیه‌ها در آسیای میانه و خراسان بزرگ و تمدنی و... همه و همه، یادگاران این نحله فکری و اعتقادی هستند، که اگرچه جریان یکدست‌ساز و خالص‌ساز اثری از آنان در ایران بر جای نگذاشته است، اما تاریخ گواه این است که حرکت شکوهمند آنان برای بقای خود و ایران، زبانزد همه است [6] ، و در همان حال زنگ آوارگی ایرانیان از ایران را، در پراکنش خود به صدا در می‌آورد، و این زنگ در گوش هر ایرانی می نوازد، و از دورافتادن ایرانیان از سرزمین و زادگاه خود، و مام میهن می‌گوید و به هوشداری می‌خواند، تا ایرانیان مرثیه جدایی های خود را زمزمه کنند و بر درد خود آگاه باشند، همانطور که مولانای بلخی گفت "از نیستان تا مرا ببریده‌اند، از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند." [7]

آقاخان چهارم در شانزدهم بهمن 1403 خورشیدی در لیسبون به جهان باقی شتافت، و دنیایی از خیر را به واکنش واداشت و چشم‌های بسیاری را روانه آخرین لحظات حضور خود در این دنیا کرد، دبیرکل سازمان ملل متحد آقای آنتونیو گوترش به مقام موثر جهانی او ادای احترام کرد، و گفت که از خبر مرگ او "عمیقاً متأسف" است و آقاخان را "نماد صلح، بردباری و شفقت در دنیای آشفته ما" توصیف کرد،

گوترش هم، در پهنه جهانی دیده بود که آقا کریمِ ما کسی است که همواره بر تعهد خود به بهبود سطح زندگی پیروانش و کسانی که با آنان همراهند، تاکید دارد، و همکاری و زندگی صلح آمیز با سایر آئین‌ها و مذاهب را تشویق می‌کند، و پیروان خود را به زیست مسالمت آمیز و رابطه مثبت با دیگران دعوت می‌کند، از تنش و درگیری گریزان است، و به دنبال بالا بردن سطح زندگی پیروان، و زیست‌کنندگان در محیط زندگی پیروانش هست.

ملاله یوسف زی، برنده جایزه صلح نوبل و مبارزِ برای حق آموزش زنان، به خصوص زنان در پاکستان و افغانستان، که مفلوک شده زیر خوانش خشن و متحجر و متجاوزانه از اسلامند و... نیز گفت که میراث آقاخان "از طریق کارهای باورنکردنی که او برای آموزش، بهداشت و توسعه در سراسر جهان رهبری کرد، زنده خواهد ماند."

بنیاد آقاخان، در پی مرگ این امام خود در پیامی نوشت : «والاحضرت شاهزاده کریم حسینی، آقاخان چهارم، چهل و نهمین امام موروثی مسلمانان شیعه اسماعیلی و از نوادگان مستقیم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در 4 فوریه 2025 در سن 88 سالگی در میان جمع خانواده خود در لیسبون درگذشت.»

آقاخان در حالی که تنها 20 سال داشت، هنگامی که در دانشگاه هاروارد امریکا دانش می‌آموخت، جانشین پدر شد، و بنیاد و شبکه‌ایی جهانی را تاسیس کرد که سرمایه‌ایی چند ده میلیارد دلاری را در خود دارد، که کار ساخت خانه‌ها، بیمارستان‌ها و مدرسه‌ در کشورهای در حال توسعه را پی گرفت. او در حفظ و حراست از اسماعیلیان بسیار حساس بود، به طوری که با به خطر افتادن جامعه اسماعیلیان در اوگاندا، برمه، تانزانیا، کنیا و دیگر کشورهایی که ناپایداری موجب به خطر افتادن زندگی این شیعیان می‌شد، در انتقال آنان به کشورهای امن، از جمله کانادا، اروپا و... قصور نداشت، و از طریق روح همکاری که با جوامع پیشرفته پایه ریزی کرده بود، آنان را در کشورهای دیگر جا و زندگی داد.

شیعیان اسماعیلی که جمیعتی حدود 12 تا 15 میلیون نفر را در سراسر جهان شامل می‌شوند در آسیای مرکزی، جنوب آسیا، آفریقا و خاورمیانه زندگی صلح آمیزی را با دیگران دنبال می‌کنند و رهبرشان آقاخان نیز تمایلی به سخن گفتن در مورد موارد مناقشه برانگیز جهانی از جمله درگیری‌های خاورمیانه، بنیادگرایی مذهبی یا تنش‌های شیعه و سنی نداشت، و از اینگونه مسایل تنشزا دوری می‌کرد.

او به رواداری مذهبی معتقد بود، و می‌خواست تا احکام دینی از درون، پیروانش را به رعایت فرا بخواند، تا اجبارهای بیرونی، از این رو مثلا در خصوص نوشیدن مشروبات الکلی بر این فتوا بود که «اعتقاد ما این است که چیزی که انسان را از حیوانات جدا می‌کند قدرت فکر اوست. هر چیزی که مانع این روند فکری شود (شراب، مواد مخدر و..) اشتباه است. بنابراین مشروبات الکلی حرام است. من هرگز الکل را لمس نکرده ام. اما این به نظر من یک ممنوعیت سختگیرانه دینی نیست. من خود نمی‌خواهم مشروب بخورم. من هرگز نخواستم مشروب بخورم هیچ فشاری از جانب دینم، در این رابطه بر من وارد نمی‌شود

ایران واقعی، باشکوه و قدرتمند با تکثر و تنوع ایرانیان است که معنی، و وجود می‌یابد، تفکر یکدست‌ساز و خالص‌ساز را باید به کناری نهاد و تکثر و تنوع را در مورد ایران بزرگ و تمدنی پذیرفت، در تاریخ خیانت به ایران، همواره ایرانیانی نیز دخیل بوده‌اند، اما فرزندان آنانرا نمی‌توان بر اساس خیانت پدران‌شان تنبیه و سیاست کرد، اگرچه سران اسماعیلیه در جدایی مناطق خراسان تمدنی از ایران، در اواخر قاجار توسط بریتانیایی‌ها دخیل بودند، و در نتیجه اختلاف با شاه قجری، کنار دشمن ایستادند، و آقاخان اول در جدایی هرات و... از ایران دست داشت، اما این باعث نمی‌شود رشته‌های ملیت آنان را قطع نمود، و پای فرزندان آنانرا از ایران، به خاطر رفتار پدران‌شان برید. اگر آقاخان اول چنین کرد، این را هم نباید فراموش کرد که اجداد آنان در دژهای بیشمار اسماعیلی، دهه‌ها علیه چیرگی بیگانگان بر ایران جنگیدند، تلاش کردند و شهید شدند. مسایل را با باید با هم دید، و فرصت جبران را به کسانی باید داد که پیکر وطن و ایرانیان از رفتار آنان مجروح است.  

چند نکته از سخنان کریم آقاخان چهارم :

«هیچ چیزی با تحمیل یک تفسیر بر افرادی که به دیگری تمایل دارند به دست نمی آید. در واقع اثر چنین اجباری انکار اصول دین است.»

«این روزها اغلب به ما می‌گویند که تنش و خشونت در بسیاری از نقاط جهان ناشی از برخی برخوردهای اساسی تمدن ها – به ویژه درگیری بین جهان اسلام و غرب است. من با آن ارزیابی مخالفم. به نظر من جهل عامل این برخورد است

« ما نمی‌توانیم جهان را برای دموکراسی ایمن کنیم، مگر اینکه جهان را برای تکثر و تنوع نیز امن کنیم

«برای مدت طولانی، برخی از مدارس ما موضوعات بسیار زیادی را به عنوان زیرمجموعه تعهدات جزمی تدریس می‌کردند... خیلی اوقات، این آموزش باعث می‌شد دانش‌آموزان ما انعطاف‌پذیری کمتری داشته باشند - تا حدی متکبر که اکنون همه پاسخ‌ها را دارند - و نه انعطاف‌پذیرتر - در گشودگی مادام‌العمر خود به سؤالات جدید و پاسخ‌های جدید که باید متواضع بودند. هدف مهم آموزش با کیفیت، تجهیز هر نسل برای مشارکت مؤثر در آنچه «گفتگوی عالی» عصر ما نامیده می‌شود، است. این یعنی از یک سو ترسی از رویارویی علمی و چالشی نباشد. اما، از سوی دیگر، به معنای حساس بودن به ارزش‌ها و دیدگاه‌های دیگران نیز هست

  « برای کشورهای در حال توسعه، نیم قرن گذشته زمان امیدهای مکرر و ناامیدی های مکرر بوده است. امواج بزرگ تغییر، از فروپاشی هژمونی‌های استعماری در اواسط قرن تا فروپاشی اخیر امپراتوری‌های کمونیستی، چشم انداز را فرا گرفته است. اما اغلب، آنچه برای جایگزینی نظم قدیم شتافته بود، امیدهای پوچ بود - نه تنها در جذابیت دروغین سوسیالیسم دولتی، عدم تعهد و حکومت تک حزبی، بلکه شکوه دروغین ناسیونالیسم رمانتیک و قبیله گرایی محدود، و طلوع دروغین فردگرایی فراری

« از همان آغاز اسلام، جستجوی دانش در فرهنگ‌ ما محوریت داشته است. به سخنان حضرت علی بن ابیطالب، اولین امام موروثی شیعیان و آخرین خلیفه از چهار خلیفه راشد پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) می‌اندیشم. حضرت علی در تعالیم خود تأکید می کند که «هیچ عزت مانند علم نیست» و سپس می فرماید: «هیچ عقیده ای مانند حیا و شکیبایی نیست، هیچ دستاوردی مانند خشوع و هیچ قدرتی مانند بردباری و هیچ حمایتی از مشورت قابل اعتمادتر نیست».

«وقتی مردم این روزها درباره یک «جنگ تمدن‌ها» ی اجتناب‌ناپذیر در دنیای ما صحبت می‌کنند، من می‌ترسم اغلب منظورشان یک «برخورد ادیان» اجتناب‌ناپذیر باشد. اما من کلاً از اصطلاحات متفاوتی استفاده می‌کنم. مشکل اساسی، آنگونه که من می بینم، در روابط جهان اسلام و غرب «برخورد جهل» است. و آنچه من تجویز می کنم - به عنوان اولین قدم ضروری - یک تلاش متمرکز آموزشی است

[1] - اسفند ۱۳۵۳ شاهنشاه ایران: «در دنیا احزاب همدیگر را می‌زنند، در نتیجه ما تنها یک حزب می‌زنیم (حزب رستاخیز). هر کس هم نمی‌خواهد از ایران برود!» 

[2] - ارکان اعتقادات متفاوت مذهبی اسماعیلیه :

  • ولایت: به معنی دوستی و پذیرش سرپرستی خدا، پیامبران، امام و دعات (مبلغین) است. در آموزه‌های اسماعیلی، خدا می‌تواند در پیامبران و امامان تجلی کند. دعات مومنان را به راه راست رهبری و راهنمایی می‌کنند. دروزیان از این رکن با نام تسلیم نام می‌برند.
  • طهارت: به معنی پاکیزگی است، این رکن دین از قرآن گرفته شده است؛ دروزیان طهارت را از ارکان دین نمی‌دانند.
  • نماز (اسلام): برخلاف مسلمانان سنی و شیعیان دوازده امامی، اسماعیلیان معتقدند که تعیین شیوه صحیح نماز خواندن برعهده امام حاضر است. شیوه نماز خواندن امروز نزاریان، مانند دعاست و سه بار در روز انجام می‌گیرد: هنگام طلوع آفتاب، پیش از غروب آفتاب و پس از غروب آفتاب. درزیان، معنای نماز را صدق لسان(معنی لغوی زبان راست است ولی معنی این عبارت یاد نیک است) می‌دانند و شیوه خاصی برای نماز خواندن ندارند. ایشان نماز را به شیوه دیگر مسلمانان، سیره جهال می‌دانند؛ اما به لحاظ تاریخی، شرکت در نماز جماعت را برای تقیه جایز می‌دانند.البته (در کتاب خداوند الموت در قسمت قیامت القیامه آمده است) بعد از قیامت القیامه حسن صباح در قلعه ی الموت اعلام کرد:اینک حق‌الله(نماز و روزه) از گردن اهل باطن برداشته می شود. و این صحت ارکان دین را بعد از قیامت القیامه باطل می کند.
  • زکات: به استثنای دروزیان، مذاهب اسماعیلی همچون مسلمانانسنی و شیعه دوازده امامی، به زکات پایبند هستند. آن‌ها 12 درصد درآمد ماهیانه خود را به امام می‌پردازند. درزیان زکات را نه پرداخت پول که حفظ اخوان (پاسداری از برادران) می‌دانند.
  • روزه: اسماعیلیان نزاری و مستعلی به معنای باطنی روزه معقتد هستند. معنای لغوی روزه، خودداری از خوردن و آشامیدن در ماه رمضان است؛ اما معنای باطنی روزه پرهیز از کارهای شر و انجام کارهای نیک است. اسماعیلیان، به روزه گرفتن(به معنی لغوی) در ماه رمضان و ماه‌های دیگر پایبند نیستند. درزیان معنی باطنی روزه را ترک عبادت اصنام یعنی رها کردن پرستش بت‌ها می‌دانند.
  • حج: اسماعیلیان دروزی حج را به معنی "رها کردن کارهای بد و رفتن به سوی کارهای خوب" می نامند و رفتن به مکه را لازم نمی‌دانند. مستعلیان و نزاریان، دیدار امام و داعیان را بالاتر و مهم تر از تمام زیارت‌ها می‌دانند.
  • جهاد: اسماعیلیان معنی باطنی جهاد را مبارزه با نفس می‌دانند.

[3] - محلات در زمان قاجار پایگاه فرقۀ اسماعیلیه شد

[4] - حسن‌علی شاه محلاتی یا آقاخان یکم داماد فتحعلیشاه که حاکم کرمان بود در ۱۸۳۸م در برابر حکم عزل خود در برابر محمد شاه قاجار مخالفت کرد با کمک انگلیس‌ها به افغانستان فرار کرد و به انگلیس‌ها در جنگ با افغان‌ها برای تصرف هرات کمک کرد که موفقیت‌آمیز نبود. سپس به سند (هند آنروز و ایالت سند در پاکستان امروزی) رفت و به انگلیس‌ها کمک کرد آنجا را تسخیر کنند و انگلیس‌ها حقوقی برای او قرار دادند. سپس زندگی تازه‌ای را در هندوستان آغاز کرد و تا پایان عمر با سفر به شهرهای هند به امور اسماعیلی‌ها و پیروان خود می‌پرداخت با وفات آقاخان اول، آقاخان دوم به امامت اسماعیلیان نزاری رسید و به همین ترتیب لقب آقاخان به عنوان یک لقب موروثی برای امامان بعدی ادامه داشت. آقاخان اول در هند این مسند را تأسیس کرد. همچنان مالک نهادهایی در هندوستان شد و بعدها به انگلستان مهاجرت کردند و در دو نسل اخیر با زن‌های انگلیسی و آمریکایی ازدواج کرده‌اند. آخرین آنها کریم آقاخان از سال ۱۹۵۷ تا امروز امام اسماعیلیه نزاری بود که یک تاجر و میلیاردر در مقیاس جهانی است

[5] - اسماعیلیه از فرقه‌های شیعه است اسماعیلی‌ها نام خود را از اسماعیل بن جعفر به عنوان جانشین معنوی (امام) منصوب جعفر صادق گرفته‌اند، که در آن با شیعه دوازده‌امامی تفاوت دارند. دوازده‌امامی‌ها، موسی کاظم برادر کوچک‌تر اسماعیل را به عنوان امام پذیرفته‌اند.

[6] - حسن صباح اهل شهر قم بود و رهبر فرقه اسماعیلیه از ایرانیانی بودند که در دوره سلجوقیان قیام کردند. مذهب وی و پیروانش شیعه اسماعیلیه نزاریه است. او با سلطه اعراب و حتی سلاجقه بر ایران مخالف بود و تا آخر به مبارزه با پادشاهان سلجوقی و خلفای بغداد ادامه داد.

[7] - از جمله‌ی مشاهیر و مفاخر علم و ادب ایرانی که پیرو اسماعیلیه بودند می‌توان ناصرخسرو قبادیانی، رودکی سمرقندی، ابوعلی سینا و خواجه نصیرالدین توسی را نام برد.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (13)

Rated 2.5 out of 5 based on 1 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

من اینجا ریشه در خاکم

مرتضی طباطبائی*

آقای پزشکیان سلام!
دیروز در سخنرانی خود با استنادی کم‌ربط به آیه‌ای از قرآن، گفتید اگر کسانی در دیار خود مستضعف باشند، باید مهاجرت کنند و در «ذلت و بدبختی» نمانند، وگرنه جهنمی خواهند بود. همچنین خطاب به خودتان و دولتی‌ها گفتید باید شرایط و بستری فراهم کرد که مردم، راحت بروند.

در اینجا بحثم این نیست که یکی از وعده‌های انتخاباتی شما، جلوگیری از مهاجرت و تلاش برای بازگرداندن ایرانیان خارج از کشور بود، نه فراهم کردن بستر رفتن مردم. همچنین بحثم این نیست که در چنین شرایطی که برای کشور ایجاد شده، آن کسی که باید برود کیست. چون هنوز این احتمال را می‌دهم و امیدوارم منظورتان چیز دیگری بوده باشد یا سخنی ناگهانی و بدون تأمل بوده‌ باشد. هرچند معطوف به نقدهایی که از دیروز مطرح شد، از سمت دولت پاسخ یا اعتذاری بیان نشد.

با این حال تنها خواستم بگویم مطلبی که درباره مستضعفین و لزوم مهاجرتشان گفتید، نه صرفا حرفی سست و بی‌مایه‌، بلکه اهانتی همزمان به ایران و ایرانیان بود. من به عنوان یک ایرانی که حقوقی کمتر از ۳۰۰ دلار در ماه دارم و بر اساس درآمد سرانه بسیاری از کشورهای جهان، احتمالا از لحاظ مالی جزو مستضعفین به شمار می‌آیم، خواستم بگویم حتی اگر در کشور بیگانه، درآمد ماهیانۀ ۳ هزار یا ۳۰۰ هزار دلار هم می‌داشتم، از ایران دل نمی‌کندم. هم ایران عزیزتر از این ارقام است، هم عزت من بیشتر از هر جا در خاک خودم محفوظ.

ما ذلیل و بدبخت نیستیم آقای رئیس‌جمهور! این خاک گرامی، حتی اگر نداشت فردوسی و حافظ را، زرتشت و مانی را، پورسینا و سهروردی را، حتی اگر نداشت دماوند و سبلان را، دریای مازندان و خلیج پارس را، لوت و کویر را، اگر نداشت اساطیر آرش و رستم را، حماسه‌های کوروش و داریوش تا ستارخان و باقرخان را، همین که خاک پاکی است با مردمی نجیب و صبور و غیور که برای حفظ سرزمین و فرهنگ و زبانشان جان‌ها داده‌اند، باز هم برایم شریف و عزیز می‌بود و آرزوی شهروند‌ی‌اش را می‌داشتم. اکنون هم ترک وطن همان‌قدر برایم دشوار است که ترک اعضای خانواده‌ام.

وطن، مفهومی اقتصادی نیست که بتوان با پول و رفاه اندازه‌اش گرفت. وطن، هویت‌بخش انسان است؛ حتی اگر ترکش کنی یا رهایش کنی، او تو را ترک و رها نخواهد کرد و آثارش در ذره‌ذره وجودت باقی است.

کوتاه سخن آنکه هم ایران عزیز است و هم ایرانی در خاک خود، عزیز و سرافراز. نه وطنم را به خاطر افسردگی و پژمردگی این روزهایش، تنها می‌گذارم، نه حسرتِ جاه و ثروت و رفاه در خاک بیگانه را دارم. اتفاقا این روزها که ایران بیش از همه نیازمند توجه ماست، بیشتر بر خود لازم می‌دانم که بمانم و در حد خود کمک کنم تا ایرانم همچنان بماند؛ سرفراز همچون همیشه. به تعبیر زیبای جلال‌الدین بلخی:

اگر بی‌تو بر افلاکم، چو ابر تیره غمناکم
وگر بی‌تو به گلزارم، به زندانم به جان تو

مدرس فلسفه اخلاق

This comment was minimized by the moderator on the site

درگذشت امام میلیاردر اسماعیلیه و عضو تیم اسکی‌‌ ایران در المپیک؛آقاخان که بود و چگونه «نماد صلح» شد؟

نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار ۰۵/۰۲/۲۰۲۵

آقاخان در سن ۲۰ سالگی، زمانی که هنوز دانشجوی مقطع کارشناسی در دانشگاه هاروارد بود، به عنوان پیشوای معنوی ۱۵ میلیون‌ مسلمان اسماعیلی در جهان برگزیده شد.

کریم آقاخان امپراتوری مالی عظیمی را که بر پایه میلیاردها دلار کمک‌های مذهبی بنا شده بود، صرف ساخت خانه، بیمارستان و مدرسه در کشورهای در حال توسعه کرد. آقاخان روز سه‌شنبه چهارم فوریه (۱۶ بهمن ۱۴۰۳) در سن ۸۸ سالگی درگذشت.

اسماعیلیه که یک فرقه مسلمان است، در سراسر جهان حدود ۱۵ میلیون نفر پیرو دارد که ۵۰۰ هزار نفر در پاکستان هستند. همچنین جمعیت زیادی در هند، افغانستان و بخش‌هایی از آفریقا وجود دارد.

اسماعیلیان، که در اصل در هند متمرکز بودند بعدها به شرق آفریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوبی و خاورمیانه گسترش یافتند. پیروان اسماعیلیه موظف هستند تا سقف ۱۲.۵ درصد از درآمد خود را به عنوان زکات یا عشریه به او بپردازند.

آقاخان چهارم در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۲ گفته بود: «ما مفهومی نداریم که انباشت ثروت را بد بداند. اخلاق اسلامی این است که اگر خداوند به شما توانایی یا بخت آن را داده که فردی ممتاز در جامعه باشید، شما مسئولیت اخلاقی در قبال جامعه دارید.»

عنوان آقاخان و پادشاه ایران
بنیاد آقاخان اعلام کرد که «والاحضرت شاهزاده کریم حسینی، آقاخان چهارم و چهل و نهمین امام موروثی مسلمانان شیعه اسماعیلی»، در پرتغال و در کنار خانواده‌اش درگذشت.

آقاخان چهارم، چهارمین فردی بود که این عنوان را دریافت کرد. عنوان آقاخان برای نخستین بار در دهه ۱۸۳۰ میلادی توسط فتحعلی شاه قاجار به پدرجد کریم اعطا شد. در آن زمان آقاخان اول با دختر پادشاه ایران ازدواج کرده بود.

کریم آقاخان که همزمان شهروند بریتانیا، فرانسه، سوئیس و پرتغال بود، میلیون‌ها دلار صرف کمک به مردم در فقیرترین مناطق جهان کرد.

او ده‌ها میلیون دلار در بنگلادش، تاجیکستان و افغانستان برای توسعه اقتصاد محلی سرمایه‌گذاری کرد. صدها بیمارستان‌ به نام او در مناطقی که دسترسی به خدمات درمانی برای فقرا محدود است، تأسیس شده‌اند. شبکه توسعه آقاخان، که سازمان خیریه اصلی او بود، عمدتاً در زمینه بهداشت، مسکن، آموزش و توسعه اقتصادی روستایی فعالیت می‌کند. این شبکه در بیش از ۳۰ کشور فعالیت می‌کند و بودجه سالانه آن برای فعالیت‌های غیرانتفاعی توسعه‌ای حدود یک میلیارد دلار است.

او در عین حال یک میلیاردر بود و زندگی لوکسی داشت که جلوه آن با جت‌های خصوصی، یک قایق سوپر یاک ۲۰۰ میلیون دلاری و یک جزیره خصوصی در باهاما مشخص می‌شد. برآوردهایی که از ثروت او می‌شود از ۸۰۰ میلیون دلار تا ۱۳ میلیارد دلار متفاوت است. منابع مالی او از ارث خانوادگی، کسب‌وکار پرورش اسب و سرمایه‌گذاری‌های شخصی‌اش در صنعت گردشگری و املاک و مستغلات تأمین می‌شد.

نواده مستقیم پیامبر اسلام
جانشین او در وصیت‌نامه‌اش تعیین شده است. این وصیت‌نامه در حضور خانواده و رهبران مذهبی در لیسبون خوانده خواهد شد و سپس نام جانشین به‌طور رسمی اعلام می‌شود. تاریخ این اعلام هنوز مشخص نشده است. طبق وب‌سایت جامعه اسماعیلی، جانشین او از میان فرزندان پسر یا دیگر بستگانش انتخاب خواهد شد.

پیروان او، آقاخان را از نوادگان مستقیم پیامبر اسلام می‌دانند. شاهزاده کریم آقاخان چهارم در حالی که هنوز دانشجو بود، پس از آنکه پدربزرگش از انتخاب پدر کریم به عنوان جانشین خودش صرف‌نظر کرد، کریم رهبری جامعه اسماعیلی را بر عهده گرفت.

پدربزرگش دلیل این تصمیم را نیاز به رهبری جوانی دانست که در «عصر جدید» پرورش یافته باشد. پدر کریم، شاهزاده علی خان نام داشت و روزگاری با بازیگر هالیوودی ریتا هیورث ازدواج کرده بود.

طبق وب‌سایت جامعه اسماعیلی، او در ۱۳ دسامبر ۱۹۳۶ (۲۲ آذر ۱۳۱۵) در نزدیکی ژنو، سوئیس متولد شد و بخشی از دوران کودکی خود را در نایروبی، کنیا گذراند، جایی که اکنون یک بیمارستان به نام او نامگذاری شده است.

او بعدها به سوئیس بازگشت و در مدرسه خصوصی «لو غوزئِی» تحصیل کرد و سپس برای تحصیل تاریخ اسلام به هاروارد در ایالات متحده رفت.

احترامی در خور سران کشورها
آقاخان در طول چندین دهه به چهره‌ای برجسته در دنیای تجارت و امور خیریه تبدیل شد و به راحتی امور معنوی و مادی را توامان رهبری می‌کرد.

آقاخان مانند یک رئیس کشور مورد احترام قرار می‌گرفت.

ملکه الیزابت در ژوئیه ۱۹۵۷، تنها دو هفته پس از آنکه پدربزرگش او را به‌طور غیرمنتظره‌ای به عنوان وارث سلسله ۱۳۰۰ ساله خاندان خود و رهبر فرقه اسماعیلی منصوب کرد، عنوان «والاحضرت» را به او اعطا کرد.

در دوران پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی در اسناد و مجالس رسمی ایران به آقاخان با عنوان والاحضرت (که مخصوص خانواده سلطنتی بود) خطاب می‌شد.

او در ۱۹ اکتبر ۱۹۵۷ (۲۷ مهر ۱۳۳۶) در دارالسلام تانزانیا، به‌عنوان آقاخان چهارم معرفی شد. این همان مکانی بود که پدربزرگش زمانی در آنجا، معادل وزنش از پیروانش هدیه الماس دریافت کرده بود.

او تحصیل در هاروارد را ترک کرد تا در کنار پدربزرگ بیمارش باشد. البته او هجده ماه بعد به دانشگاه بازگشت. او در مصاحبه‌ای با مجله ونیتی فر در سال ۲۰۱۲ گفت: «من دانشجویی بودم که می‌دانست کار او برای بقیه عمرش چه خواهد بود. فکر نمی‌کنم کسی در موقعیت من برای چنین مسئولیتی آماده می‌بود.»

آقاخان به‌عنوان پلی میان جوامع مسلمان و غربی و میان مسلمانان و مسیحیان عمل می‌کرد، حتی با وجود اینکه از دخالت در سیاست اجتناب داشت.

شاهزاده کریم آقاخان چهارم برای اولین بار در ۲۵ مه ۱۹۹۵ با پیروان خود در تاجیکستان دیدار کرد. اعضای جامعه اسماعیلی در آن روز نخستین فرصت را برای دیدار حضوری با امام خود داشتند. از آن زمان، این روز هر سال به‌عنوان «روز نور» یا «روز ملاقات» جشن گرفته می‌شود.

از اسکی برای تیم ملی ایران تا روی آوردن به پرورش‌ اسب
شاهزاده کریم آقاخان چهارم به عنوان یک پرورش‌دهنده و مالک اسب شهرت داشت و در بازی‌های المپیک زمستانی ۱۹۶۴ به عنوان اسکی‌باز، نماینده ایران بود.

او در این المپیک در رشته‌ی مارپیچ کوچک برای تیم ملی ایران به میدان رفت و پس از کسب رتبه ۶۷ام در دور مقدماتی اول و رتبه ۳۰ام در دور مقدماتی دوم از راهیابی به دور بعدی رقابت‌ها بازماند.

علاقه او به معماری و طراحی منجر به تأسیس جایزه‌ای در زمینه معماری و برنامه‌هایی برای معماری اسلامی در دانشگاه‌های ام‌آی‌تی و هاروارد شد. او همچنین در بازسازی بناهای تاریخی اسلامی در سراسر جهان نقش داشت.

اهدای جوایز آقاخان به ایرانیان
بنیاد آقاخان هر ۳ سال به یکی از اساتید برجسته موسیقی و معماری جهان جایزه ویژه‌ای اهدا می‌کند.

برندگان جایزه موسیقی آقاخان در سال ۲۰۲۲ میلادی در حالی معرفی شدند که یک ایرانی و یک افغان در میان آن‌ها بودند. یاسمین شاه‌حسینی (ایرانی) و محمد داود سدوزی مشهور به داود‌خان (افغان) دو نوازنده‌ای بودند که موفق به دریافت این جایزه شدند. شش پروژه نمونه به عنوان برندگان جایزه معماری آقاخان در سال ۲۰۲۲ میلادی نیز اعلام شدند که نام «کارخانه آرگو» اثر احمدرضا شریکر از ایران در بین آن‌ها بود.
بنیاد مستقل آقاخان در پرتغال جایزه ویژه «خداوندگار موسیقی» در سال ۲۰۱۹ را به محمدرضا شجریان، استاد آواز ایرانی تقدیم کرد.
پل طبیعت، ساخته‌ یک مهندس ایرانی به نام لیلا عراقیان یکی از ۶ برنده‌ جایزه معماری آقا خان در سال ۲۰۱۶ شد.
پروژه مرمت بازار تبریز نیز در سال ۲۰۱۳ جزو برندگان این جایزه معتبر معماری بود. به جز بازار تبریز، چهار پروژه نیز برندگان این دوره بودند.

ماجرای دزدیده شدن با ارزش‌ترین اسب مسابقه در جهان
پس از درگذشت پدرش در مه ۱۹۶۰، آقاخان ابتدا در نظر داشت که سنت دیرینه خانواده‌اش در پرورش و مسابقات اسب اصیل را ادامه ندهد. اما بعد از اینکه در اولین فصل خود قهرمانی مالکان فرانسوی را به دست آورد، به این کار علاقه‌مند شد.

طی سال‌ها، اصطبل‌ها و سوارکاران او با لباس ابریشمی سبز زمردی اسماعیلیه، موفقیت‌های زیادی کسب کردند. اما شاید مشهورترین اسب او «شرگار / Shergar» بود که زمانی معروف ترین و با ارزش ترین اسب مسابقه در جهان بود.

این اسب در مسابقات دربی اپسوم، دربی ایرلند و کینگ جورج پیروز شد، ولی ناگاه در فوریه ۱۹۸۳ از مزرعه‌ای در ایرلند دزدیده شد. پس از دزدیده شدن، در ازای آزادی این اسب، سارقان درخواست فدیه‌ کردند و افراد مختلفی مانند مافیا، معمر قذافی، رهبر سابق لیبی و ارتش جمهوری‌خواه ایرلند (IRA) به‌عنوان مظنون معرفی شدند. با این حال، هیچ پولی پرداخت نشد و هیچ ردی از این اسب پیدا نشد.

واکنش‌های جهانی به درگذشت آقاخان
آقاخان مدت زیادی در فرانسه زندگی کرد و در سال‌های اخیر در پرتغال مستقر بود.

او دو بار ازدواج کرد. اولین بار در سال ۱۹۶۹ با مدل سابق بریتانیایی، سارا کروکر پول، که حاصل این ازدواج یک دختر و دو پسر بود. این زوج در سال ۱۹۹۵ از هم جدا شدند.

در سال ۱۹۹۸، او با گابریله زو لاینینگن، اهل آلمان ازدواج کرد که از این ازدواج یک پسر دارند. این زوج در سال ۲۰۱۴ از هم جدا شدند. او همچنین چندین نوه از خود به‌جا گذاشته است.

او در لیسبون به خاک سپرده خواهد شد، اما تاریخ دقیق این مراسم اعلام نشده است.

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، او را «نماد صلح، بردباری و شفقت در جهان آشفته ما» توصیف کرد.

شهباز شریف، نخست وزیر پاکستان با ادای احترام به آقاخان، او را «مردی با بینش، ایمان و سخاوت» و «رهبر برجسته» توصیف کرد.

جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا روز سه شنبه گفت: او «یک رهبر جهانی فوق العاده دلسوز» و دوست بسیار خوبی بود. او مردم سراسر جهان عمیقاً دلتشان برای تنگ خواهد شد.»

This comment was minimized by the moderator on the site

کریم آقاخان چهارم، رهبر اسماعیلیان درگذشت

کریم آقاخان چهارم، رهبر دینی اسماعیلیان، در سن ۸۸ سالگی در چهارم فوریه ۲۰۲۵ در لیسبون، پایتخت پرتغال، در جمع خانواده خود درگذشت.

کریم الحسینی، که نام اصلی آقاخان چهارم بود، یکی از ثروتمندترین مردان جهان بود و گفته می‌شود از نوادگان محمد، پیامبر اسلام بوده است. جانشین او طبق وصیت‌نامه مشخص خواهد شد، اما هنوز رسماً اعلام نشده است.

اسماعیلیان یکی از شاخه‌های شیعه هستند و امروزه حدود ۲۰ میلیون پیرو در آسیای مرکزی، آفریقا و اروپا دارند. رهبر این جامعه، که به "آقاخان" معروف است، به‌عنوان نواده مستقیم پیامبر اسلام شناخته می‌شود.

این جامعه مذهبی که به‌عنوان یک گروه لیبرال شناخته می‌شود، عموماً از نظر مالی در وضعیت خوبی قرار دارد. اما میزان دقیق ثروت آقاخان، که در ژنو سوئیس به دنیا آمده بود، مشخص نیست. گزارش‌ها حاکی از آن است که دارایی او میلیاردها دلار بوده است.

کریم آقاخان چهارم به زندگی مجلل و پرهزینه‌ای شهرت داشت. او با جت‌های خصوصی سفر می‌کرد، قایق‌های تفریحی بسیار گران‌قیمت داشت، مالک اسب‌های مسابقه‌ای بود و حتی یک جزیره خصوصی در باهاما داشت.

او در سال ۱۹۹۸ با گابریله، شاهدخت لاینینگن از آلمان ازدواج کرد و آن‌ها صاحب یک پسر شدند. این زوج در سال ۲۰۱۴ از یکدیگر جدا شدند.

با این حال، آقاخان چهل و نهمین امام اسماعیلیان، به‌عنوان یک نیکوکار بزرگ نیز شناخته می‌شود. او میلیون‌ها دلار به مردم کشورهای در حال توسعه کمک کرد و اغلب از توجه رسانه‌ها دوری می‌کرد.

کریم آقاخان در دوران جوانی در دانشگاه هاروارد، تاریخ اسلام خواند. او پس از درگذشت پدربزرگش، که پیش از او آقاخان بود، طبق وصیت‌نامه‌اش به‌عنوان امام انتخاب شد.

این تصمیم باعث شد که کریم بر پدرش، که به‌خاطر سبک زندگی پر زرق‌وبرق خود و ازدواجش با ریتا هیورث، بازیگر هالیوودی معروف، شناخته می‌شد، ارجحیت پیدا کند.

@dw_farsi

This comment was minimized by the moderator on the site

تسلیت‌نامه‌ی درگذشت آقاخان، امام شیعیان اسماعیلی، از سوی جمعی از نواندیشان دینی ایرانی

در این لحظه‌ی سوگوارانه، درگذشت والاجناب شاه کریم الحسینی، آقاخان چهارم، رهبر معنوی مسلمان و چهل‌ونهمین امام حاضر شیعیان اسماعیلیِ نِزاری را به خانواده‌ی ایشان، جامعه‌ی اسماعیلی سراسر دنیا، مسلمانان جهان و تمامی پیروان و دلدادگان راه‌اش تسلیت می‌گوییم.

آقاخان چهره‌ای جهانی و درخشان در مسیر اسلامِ مدرن، مداراجو و توسعه‌گرا بود. او در دهه‌های طولانی و پربار رهبری خویش، نمادی از همگرایی دین و عقلانیت، تعهد به پیشرفت بشری و گفت‌وگوی میان‌مذهبی و فرامذهبی بود. ایشان با باوری ژرف به سازگاری اسلام با نیازهای جهان معاصر، مسیر نوینی از رهبری دینی را ترسیم کرد که در آن، ایمان نه در تقابل بلکه در همدلی با علم، توسعه و عدالت اجتماعی معنا می‌یافت. ایشان با تأسیس جایزه بین‌المللی معماری آقاخان در سال ۱۹۷۷ و برنامه‌های موسیقی جوامع مسلمان، گام‌های بلندی در احیای میراث معماری اسلامی، ترویج طراحی همسو با محیط زیست و حفظ هنرهای سنتی برداشتند.

تلاش‌های بی‌وقفه‌ی ایشان در گسترش آموزش، مبارزه با فقر، حمایت از برابری جنسیتی و ترویج گفت‌وگوی ادیان در جهان اسلام و ماورای آن، نه تنها میراثی ماندگار برای جامعه‌ی اسماعیلی، بلکه الگویی الهام‌بخش برای تمام جریان‌های اسلامی و دینیِ خواهان آشتی دادن سنت دینی با الزامات جهان نوین است.

ما به عنوان نواندیشان دینی ایرانی، آرمان‌های آقاخان در پیوند دین با عقلانیت نقاد، اخلاق مداراجویانه و مسئولیت اجتماعی را راهنمایی برای عبور از چالش‌های امروزِ جوامع اسلامی در جهان جدید می‌دانیم. یادآوری می‌کنیم که پرچمِ عدالت‌خواهی، تکثرگرایی و امیدواری برای تحقق آن‌ها را که او برافراشت، همچنان به دستان مستحکمی برای تداوم این راه نیاز دارد؛ دستانی که آن پرچم را با همان عشق به انسانیت و تعهد به پیشرفتِ توأم با ایمان پویا و گشوده‌ی دینی، برافراشته و استوار نگاه دارد.

امید داریم، و این امید را به دعا از درگاه حقّ می‌خواهیم، که آرمان‌های بلند ایشان در پرورش نسلی آگاه، متعهد و خیرخواه و در ساختن جهانی عاری از خشونت و سرشار از فهم متقابل و ایمان سرزنده، گشوده و پویای دینی همانا تا همیشه زنده بماند. یادش گرامی و راه‌اش پررهرو باد.

جمعی از نواندیشان دینی ایرانی محمدجواد اکبرین، حسن یوسفی اشکوری، میثم بادامچی، رضا بهشتی‌معزّ، علیرضا رجایی، سروش دباغ، محمود صدری، حسن فرشتیان، رضا علیجانی، احمد علوی، رحمان لیوانی، سید علی محمودی، یاسر میردامادی، مهدی ممکن، عبدالله ناصری طاهری

@kaleme

This comment was minimized by the moderator on the site

در حال حاض سرشماری دقیقی از جماعت اسماعیلی در افغانستان وجود ندارد، ولی منابع اسماعیلی آن را بین پنجصد هزار تا یک ملیون می‌دانند. پیروان شهزاده کریم آقاخان، موسس شبکه توسعه‌ای آقاخان، عمدتا در ولایت‌های کابل، بدخشان و بغلان اند و متباقی در برخی از مناطق دیگر این کشور زندگی می‌کنند.

اما نهادهای او در جریان سه دهه گذشته، در تمام ۳۴ ولایت افغانستان فعالیت و خدمات داشته‌اند.

شبکه توسعه‌ای آقاخان از سال ۱۹۹۶ و از زمان جنگ‌های داخلی به این سو، در افغانستان فعالیت می‌کند. از سال ۲۰۰۲ به بعد، این نهاد بیش از یک ملیارد دلار را در زمینه‌های مختلف بازسازی، بهداشت، آموزش، فرهنگ، کمک‌های غذایی، آب‌رسانی، زراعت و توسعه اقتصادی به مصرف می‌رساند.
AKDN
https://www.bbc.com/persian/articles/c0m12zvk1k4o

This comment was minimized by the moderator on the site

کریم آقاخان: صدای خردورزی و انسان‌گرایی اسلام شیعی
داریوش محمدپور،‌ دانشیار موسسه‌ی مطالعات اسماعیلی لندن
تاریخ انتشار: 17 بهمن 1403

دیروز، چهل و نهمین امام شیعیان امامی اسماعیلی، حضرت‌والا کریم آقاخان (تولد: ۲۲ آذر ۱۳۱۵ در ژنو؛ وفات؛ ۱۶ بهمن ۱۴۰۳، لیسبون)، جامه‌ی امامت را به امام منصوص پس از خود، شاه رحیم الحسینی، امام پنجاهم اسماعیلیان نزاری سپرد. او انسان و امامی بود به معنای دقیق کلمه «امام زمان».به باور مسلمان شیعه‌‌ی اسماعیلی، سلسله‌ی امامت از نسب علی بن ابیطالب و فاطمه زهرا تا جهان بر پاست منقطع و منفصل نخواهد شد و این رشته نسل اندر نسل ادامه خواهد داشت و بنا به باور اسماعیلیان، باب رحمت الهی با استمرار حضور و دسترسی به امامی حی و حاضر و قائم همواره گشوده خواهد بود. او خود را امام مسلمان شیعه‌ی اسماعیلی می‌دانست (چنان‌که در عنوان اساس‌نامه‌ی جهانی اسماعیلیان نیز آمده است) به این معنا که اسماعیلیان قایل به خاتمیت نبوت‌اند، قرآن را پیام واپسین الهی به پیامبر اسلام می‌دانند،استمرار هدایت الهی را نیز از طریق ولایت امامان شیعه ضروری می‌دانند و از سوی دیگر برای دین گوهر و مضمونی اخلاقی قایل‌اند که باید با خرد سازگار باشد.

در زمانه‌ای که ایمان و اعتقاد دینی در غوغای فرومایگان و بی‌خردان، چهره‌ای غبارآلود یافته بود، نام آقاخان و عمل آقاخان، مایه‌ی اعتبار و آبروی دین و تشیع بود و هم‌چنان هست. مهم‌ترین تفاوت امامت اسماعیلی و به ویژه آقاخان چهارم، با سایر رهبران دینی (و سیاسی) این بود که درست از روز نخستی که به امامت رسید تا آخرین ثانیه‌ای که چشم از این جهان فروبست، سخن و خرد – به همان معنایی که ناصر خسرو و فردوسی می‌گویند – استوانه‌ی رهبری‌اش بود و این سخن گره خورده بود به عمل و کردار نیک. روشن‌ترین گواه عمل او این است که پس از نزدیک به ۷۰ سال امامت، شبکه‌ای گسترده از نهادهایی در متن جامعه‌ی مدنی جهانی ایجاد کرد که عینیت توازن میان دین و دنیا، و تعادل بین ظاهر و باطن و سازگاری میان دین و خرد و حرمت نهادن به انسان است. شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان – که به درستی حالا زیر عنوان «نهادهای امامت اسماعیلی» شناخته می‌شوند، الگویی را برای انسان‌گرایی و بهبود کیفیت زندگی آدمی فارغ از باور و عقیده و پیشینه‌اش و مستقل از ایدئولوژی‌های جزم‌اندیشانه‌ی قومی، ملی و دینی ایجاد کرد که انسان بما هو انسان، کانون و محور گفتار و کردار او بود. او دین را در خدمت انسان می‌دید نه این‌که انسان برده و خادم دین باشد.

نتیجه‌ی چنین رویکردی تفسیری انسان‌گرایانه، خردمدار از مسلمانی در جهان معاصر بود، بدون آنکه ارزش‌های اصیل مسلمانی مخدوش شوند. به گمانم هنوز طول خواهد کشید که نه تنها بشریت بلکه مسلمانان شیعه‌ی اسماعیلی هم به درستی اثر عمیقی را که او بر زندگی انسان در روزگار معاصر به جای گذاشته است دریابند. او میراث‌دار سنت عقلانی علی ابن ابیطالب بود – و بارها به صراحت از آن یاد کرده بود. میراث نیاکان‌اش – امامان فاطمی، بنیان‌گذاران نخستین امپراتوری شیعی جهان – در نهادهایی که ساخته بودند و الگوی آن‌ها در رواداری و حرمت نهادن به عقاید و حقوق آدمیانی که در ظل حکومت‌شان بودند، بن‌مایه‌ی این نوع امامت شیعی بود: فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی اَلدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی اَلْخَلْقِ. و این مضمون، کلید و شعار شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان است: بهبود کیفیت زندگی [اسماعیلیان و تمام مردمی که آن‌ها در میان‌شان زندگی می‌کنند].

چهل و نهمین امام اسماعیلی – که نسب‌اش به اسماعیل بن جعفر صادق می‌رسد – در روزگاری پرتلاطم به امامت رسید. سلطه‌ی استعمار بر کشورهای مختلف جهان رو به زوال بود و حرکت‌های ملی به سرعت گسترش پیدا می‌کردند. نظام سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی در اوج اقتدار بود. جزمیت‌های دوقطبی سیاسی سرمایه‌داری در برابر کمونیسم بسیاری از مسایل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و عقلانی را تحت‌الشعاع خود قرار داده بود. پرسش پیش روی امام اسماعیلی این بود که در چنین زمانه‌ای چگونه می‌توان ملتزم به هویت مسلمانی شیعی اسماعیلی باقی ماند و هم‌چنان با زمانه‌ی خود زیست. پاسخ او در این رویکرد خلاصه بود که به باور او الهام‌گرفته از سنت و سیره‌ی پیامبر اسلام بود:

«زندگانی پیامبر اکرم هر رهنمود اساسی لازم را به ما می‌دهد تا مشکل را تا جایی که ذهن و خرد انسانی ما توان تصور آن را دارد با کامیابی حل کنیم. الگو و سرمشق زندگی او در درست‌کاری، وفاداری، صداقت، سخاوت در امکانات و وقت، شفقت او بر تهی‌دستان، ناتوانان و بیماران، استواری او در دوستی، فروتنی او در کامیابی، بزرگ‌منشی او در ظفرمندی، سادگی او، خردمندی و حکمت او در پذیرفتن راه حل‌های تازه برای مشکلاتی که به شیوه‌های سنتی حل نمی‌شدند بدون این‌که با مفاهیم بنیادین اسلام صدمه‌ای بزند، بی‌شک همه‌ی این‌ها بنیان‌ها و شالوده‌هایی هستند که اگر به درستی فهمیده شوند و با اخلاص و صداقت تفسیر شوند، باید ما را قادر کنند که یک جامعه‌ی حقیقتاً مدرن و پویای اسلامی را در سال‌های آینده پدید بیاوریم» (کنفرانس سیرت – کراچی، پاکستان؛ ۱۲ مارس ۱۹۷۶ – ۲۲ اسفند ۱۳۵۴)

از منظر او، جست‌وجوی راه حل‌های تازه نشان خردمندی و حکمت است و اصرار بر روش‌های پیشین صرفاً به بهانه‌ی حفظ سنت دور از خرد است. این رویکرد ریشه در باور او به سنت مصطفوی و سیره‌ی نیاکان‌اش داشت. ارکان فکری امام اسماعیلی قرن بیستم و بیست و یکم ریشه در سنت تاریخی اسماعیلیان و سلسله‌ی امامت شیعی داشت. برای مخاطبان بیرونی به ویژه آن‌ها که امامت اسماعیلی را در دوره‌ی معاصر آن هم از زمان هجرت امامت اسماعیلی از ایران می‌شناسند، شاید آسان نباشد که پیوند عمل و اندیشه‌ی امامت را با استمرار تاریخی آن ببینند و البته کم نبوده‌اند و نیستند (در طول تاریخ و در روزگار معاصر) که کوشیده‌اند این رشته‌ی ارتباط را بگسلانند و وانمود کنند این اندیشه یا پدیده‌ای است تازه و منسلخ از سنت و یا روشی است بیگانه و حتی «غربی». برای نقد و نفی این رویکرد کافی است تاریخ را بخوانیم و نگاهی انتقادی و حساس به روایت‌های رایج به ویژه روایت‌های سیاست‌زده داشته باشیم.

مختصر توضیحی البته لازم است برای آشنایی مخاطب ناآشنا با امامت و جماعت اسماعیلی. شاه کریم الحسینی ‌آقاخان چهارم چهل و نهمین امام مسلمانان شیعه‌ی اسماعیلی از زمان علی بن ابیطالب تا کنون است. او پس از پدربزرگ‌اش به امامت رسید (و نخستین بار بود که نوه جانشین پدربزرگ می‌شد). از پرسش‌های بسیار رایج یکی درباره‌ی عنوان «آقاخان» است که ریشه در حوادث پس از به قتل رسیدن امام چهل و پنجم اسماعیلی شاه خلیل‌الله در یزد دارد. فتحعلی‌شاه قاجار برای دلجویی از خاندان امامت اسماعیلی مسببان واقعه را مجازات کرد. دختر خود، سرو جهان خانم، را به عقد محمد حسن الحسینی – مشهور به حسنعلی‌شاه – درآورد و املاک و مستغلاتی در محلات و کرمان به امامت اسماعیلی بخشید (از جمله مناصبی حکومتی). به این ترتیب امام اسماعیلی با عنوان اهدایی شاه قاجار از این پس «آقاخان» نامیده شد و داماد خاندان قاجار محسوب می‌شد. آقاخان دوم، امام چهل و هفتم اسماعیلی، آقا علیشاه، نوه‌ی فتحعلی‌شاه قاجار نیز محسوب می‌شود. او نیز به نوبه‌ی خود با شاهزاده‌خانمی قاجار به نام بی‌بی‌ شمس‌الملوک ازدواج کرد که مادر امام چهل و هشتم، سلطان محمدشاه آقاخان سوم بود. لذا سلسله‌ی نسب امامان اسماعیلی از یک سو به اهل بیت پیامبر باز می‌گردد و از سوی دیگر در مقاطع مختلف تاریخی با خاندان‌های نام‌آور مرتبطند.

در مذهب شیعه‌ی اسماعیلی – و به طور کلی در تشیع – امامت به نص است یعنی امام به صراحت جانشین پس از خود را از میان اولاد ذکور خود انتخاب می‌کند. امام وقت همیشه دو نسبت با امام قبلی دارد:‌ نخست این‌که از اولاد ذکور امام پیشین است و دوم این‌که پیوندی معنوی و روحانی با او دارد که با نص منتقل می‌شود. در آیین اسماعیلی امام «منصوب»‌ نمی‌شود. امام همواره امامت‌اش آشکار می‌شود پس از انتقال امام قبلی. لذا به جای نصب، همیشه «نص» است که تعیین‌کننده‌ی امامت است و این نص اختصاصاً در انحصار دانش شخص امام پیشین است و تنها اوست که می‌داند امام پس از او چه کسی خواهد بود. در طریقه‌ی اسماعیلی امامان نمی‌میرند بلکه جامه‌ی امامت را به نسل بعدی می‌سپارند (به دلالت آیه‌ی قرآنی «ذریه بعضها من بعض»). روز وفات هر امامی، هم‌زمان روز به امامت رسیدن امام بعدی است و به این معنا اسماعیلی برای وفات هیچ امامی سوگواری نمی‌کنند. جز تاریخ‌های مهم مربوط به پیامبر اسلام و علی بن ابیطالب، مهم‌ترین تاریخ‌های تقویم امامت اسماعیلی به طور مشخص شامل روز تولد امام وقت و روز به امامت رسیدن اوست. این امام مصداق «اولوا الامر» است و تعبیر «راسخون فی العلم» و داننده‌ی معنای باطنی قرآن به باور اسماعیلیان برای هر امامی در هر زمانه‌ای جاری است.

در نخستین کتابی که نوشته‌ام («ولایت بدون سرزمین»، اشپرینگر، ۲۰۱۴) به تفصیل برخی از این نکات را در بستر و زمینه‌ی تاریخی‌شان با ارجاع به منابع دست اول ادبیات اسماعیلی از دوره‌ی کهن تا روزگار معاصر بررسی کرده‌ام (فصل سوم کتاب،‌ صص. ۱۰۷ تا ۱۶۷ را ببینید). اما خوب است خلاصه‌ای کلیدی و مهم از محور بینش او بنویسم تا راهنمایی باشد برای فهم بهتر اندیشه و عمل امامت اسماعیلی.

امامت اسماعیلی نه مروج دینِ دنیاگریز عزلت‌نشین بود که دنیا را امری مذموم و پلید و گناه‌آلود بداند و نه دین را در خدمت دنیا می‌خواست. از سوی دیگر خصلت جدایی‌ناپذیر دین و دنیا از منظر او به این معنا بود که هیچ ساحتی از زندگی دنیوی را نباید یکسره «سکولار» و در تضاد با ایمان تعریف کرد و در تمام دوران امامت‌اش منتقد جدی و عملی دوگانه‌هایی بود که از منظر او دوگانه‌های کاذب و مضری بودند: مثل تقابل سنت و تجدد یا تقابل و تضاد علم و دین یا علم و عقل. او به طور خاص منتقد رویکرد اروپامحور به تجدد بود و این مضمون را در سخنرانی خود در ارگ حلب در سوریه در ۸ آگست ۲۰۰۱ (۱۷ مرداد ۱۳۸۰) به این گونه بیان کرده است (تأکید از نگارنده است):

مایلم این سخن کوتاه را با ابراز مسرت عمیقم آغاز کنم از اینکه دوباره به این مناسبت در حلب هستم و می‌توانم به شما خوشامد بگویم برای بعضی از کارهایی که مؤسسه‌ی فرهنگی آقاخان به انجام رسانیده است و بعضی از طرح‌های جدیدی را هم که امیدواریم به پیش ببریم به شما معرفی کنم.

پیشینه‌ی این برنامه بسیار ساده است. پیشینه‌ی آن این است که به مردم جهان‌مان تاریخ تمدن امت را نشان بدهیم. ما برای نشان دادن عظمت تمدن‌هاس اسلامی و فرهنگ‌های گذشته کار زیادی انجام نمی‌دهیم. چون آن‌ها نمی‌دانند، تاریخ ما را نمی‌شناسند. ادبیات ما را نمی‌شناسند. فلسفه‌ی ما را نمی‌شناسند. محیط فیزیکی کشورهایی را که در آنها زندگی کرده‌ایم نمی‌شناسند. آنها امت مسلمان را بر حسب تعابیری می‌شناسند که یکسره نادرست است.

و علاقه‌ی من به کار در سوریه از این جهت است که کشورهای پیشروی امت اسلامی پا پیش بگذارند و بگویند بیایید شروع کنیم. بیایید با هم حرکت کنیم و فرهنگ‌های‌مان را احیا کنیم تا مدرنیته تنها با زبان و تعابیر غرب فهمیده نشود بود مدرنیته بر حسب استفاده‌ی خردمندانه از گذشته دیده شود.

آقاخان چهارم رویکردی به سیاست داشت که او را از عموم رهبران سیاسی و دینی جهان متمایز می‌کرد. برای او رهبری دینی مقید و موکول به کسب قدرت سیاسی نبود. قدرت سیاسی فرعی بود بر ولایت معنوی و دینی. و دقیقاً از همین رو بود که الگوی رهبری امامت اسماعیلی در پی تشکیل دولت-ملت نبود و آرزوهای قدرت‌مدارانه‌ی سلطه‌جویانه در سر نداشت. شاهد این مدعا شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان و ساختار و کارکرد آن است که به روشنی در مقابل رویکرد قدرت‌محور در سیاست که آمیخته با جزم‌اندیشی دینی باشد منافات دارد. شبکه‌ی توسعه‌ی آ‌قاخان و امامت اسماعیلی در روزگار معاصر به گونه‌ای توسعه یافته است که رفتن به سوی چارچوب‌های مضیق سیاسی حکومت‌محور باعث فروپاشی آن‌ها می‌شود (مراجعه کنید به کتاب نخست راقم این سطور). او دین را سیاست‌زده و در خدمت سیاست نمی‌خواست. نه دین را بنده‌ی دنیا می‌خواست و نه آن را برده و خادم سیاست می‌دید. این مضمون را در سخنرانی او در پارلمان کانادا به موجزترین شکلی می‌توان مشاهده کرد:

امامت اسماعیلی نهادی فراملی است که نماینده‌ی جانشینی پی‌در‌پی امامان از زمان پیامبر است. اما بگذارید نکته‌ای را درباره‌ی تاریخ این مقام و جایگاه، در برداشت‌های سنی و شیعه از دین روشن کنم. موضع اهل سنت این است که پیامبر هیچ جانشینی را برای خود نامزد نکرد و آن ولایت و اتوریته‌ی معنوی-اخلاقی به کسانی متعلق است که در احکام دینی عالم و دانشورند. در نتیجه، در هر زمان و مکانی امامان سنی‌مذهب متعددی وجود دارند. اما عده‌ای دیگر بر این باورند که پیامبر پسر عمو و داماد خود، علی، را به عنوان جانشین خود معین کرده بود. پس از آن انشعاب نخستین، شعبه‌های دیگری نیز پدید آمده‌اند اما مسأله‌ی رهبری مشروع و بر حق هم‌چنان پابرجا مانده است. به مرور زمان، شیعیان نیز بر سر این موضوع به شاخه‌های کوچک‌تری تقسیم شدند و چنین است که امروز اسماعیلیان تنها جماعت شیعه‌ای هستند که در طول تاریخ همواره امامی زنده و موروثی از سلاله‌ی مستقیم پیامبر داشته‌اند.

مقام امام اسماعیلی مقامی است معنوی؛ ولایت و اتوریته‌ی او شامل تفسیر دین است. این مقام، مقامی سیاسی نیست. من حاکم و فرمان‌روای هیچ سرزمینی نیستم. در عین حال، اسلام از اساس معتقد است که جهان معنوی و جهان مادی پیوند و ارتباطی ناگسستنی و جدایی‌ناپذیر دارند. دین و ایمان، مسلمانان یا امامان‌شان را از امور روزمره و عملی در زندگی خانوادگی، در کسب و کار و در امور جماعت و مردم معزول و بر کنار نمی‌کند. (اتاوا، ۲۷ فوریه ۲۰۱۴، ۸ اسفند ۱۳۹۲)

لذا جدایی‌ناپذیری دین از دنیا و حفظ توازن میان این دو یکی از اصول راهبردی مهم امامت اسماعیلی است. نه دنیا یکسره گناه‌آلود است و نه دین یکسره معطوف به آخرت و جهان غیرمادی. رکن دیگر تفکر اسماعیلی سازگاری و جدایی‌ناپذیری خرد و ایمان است. سابقه‌ی تاریخی و بلند اسماعیلیان در نشر دانش و گسترش خردورزی بر کسی پوشیده نیست. از پیش از دوره‌ی فاطمیان تا دوره‌ی امامان فاطمی و در دوره‌ی الموت تا پس از الموت و روزگار معاصر، نهادهایی که امامت اسماعیلی برای گسترش دانش‌پروری به وسیع‌ترین معنای دانش (شامل فرهنگ و هنر) ایجاد کرده است گواه این مدعاست. اما کلید این رکن این است که در سنت شیعی و به طور خاص در سنت اسماعیلی میان دین و خرد منافاتی نیست (حتی به تعبیر ناصر خسرو و المؤید فی الدین شیرازی شریعت بر پایه‌ی عقل بنا شده است).

اصل دیگر و مهمی که در رویکرد امام اسماعیلی بسیار برجسته است اعتنای ویژه‌ی او به کثرت‌گرایی است و نتیجه‌ی مستقیم ‌آن که در «اخلاق جهان‌شهری» منعکس می‌شود. مضمون کلیدی این کثرت‌گرایی این است که فهم آدمی خطاپذیر است لذا حتی در فهم دین و وحی هم هیچ انسانی حق این را ندارد که خود را جای خدا بگذارد و برای سعادت و شقاوت آدمیان در آخرت تعیین تکلیف کند. و این البته فاصله‌ی بسیار زیادی دارد با رویکردی نسبیت‌گرا که معطوف به باور نداشتن به حقیقت یا اعتقاد به متعدد بودن حقیقت باشد (در برابر تکثر در فهم آدمیان از حقیقت). کلید رسیدن به کثرت‌گرایی تواضع معرفت‌شناسانه و اذعان به خطاپذیری فهم آدمی – حتی در فهم دین و شریعت – است که مانع از لغزیدن او به مغاک نخوت می‌شود. و این البته بن‌مایه‌ای عقلانی-انتقادی دارد که کوشش‌های معرفتی آدمی را همواره ناتمام و در مسیر تکامل می‌بیند.

این مضمون در سخنرانی او در دانشگاه «اِوُرا» در پرتغال آمده است:

در ساحت اخلاق، مانند ساحت آموزش، یکی از عظیم‌ترین لغزش‌گاه‌ها نخوت است. حتی بازگشت و به پا خاستن احساس دینی هم – که باید چنین نیروی مثبتی باشد –وقتی که تبدیل به عُجب شود، ‌می‌‌تواند اثری منفی داشته باشد. تمام ادیان بزرگ جهان نسبت به این تندروی هشدار می‌دهند اما باز هم به نام همان ادیان، بسا کسان وسوسه می‌شوند که خود جای خدا بنشینند به جای این‌که در برابر الوهیت ابراز تواضع و فروتنی کنند. به نظر من می‌آید که در یک دیدگاه حقیقتاً دینی، تواضع و فروتنی شخصی یکی از خصلت‌ها و مؤلفه‌های محوری است برای این‌که این نکته را به رسمیت بشناسیم که هر اندازه هم که کوشش کنیم باز هم در رسیدن به آرمان‌های‌مان قاصر خواهیم بود و هر چقدر هم که بالا برویم باز هم قله‌های کشف‌نشده و رازآلودی بالاتر از ما خواهند بود. این یعنی که مخلوق بودن خودمان را به رسمیت بشناسیم و در نتیجه محدودیت‌های انسانی‌‌مان را به رسمیت بشناسیم. با اذعان به این‌ها، ‌به نظر من می‌رسد که بهترین حفاظ را در برابر پیشگویی‌های کاذب و جزمیت‌های تفرقه‌افکن خواهیم داشت. (اِوُرا، ۱۲ فوریه ۲۰۰۶)

دوران امامت کریم آقاخان دورانی یگانه و بی‌نظیر در سراسر تاریخ امامت اسماعیلی بود. آیندگان بهتر داوری خواهند کرد که در این چهارده قرن از بعثت پیامبر اسلام، سیره‌ی مبارک محمدی و میراث پرفروغ علوی چه اندازه راه آمده است. امامت اسماعیلی سرمشقی مهم برای دیدن چهره‌ای انسانی و خردمدار از دین است.

باز باش ای باب بر جویای باب

تا رسند از تو قشور اندر لباب

This comment was minimized by the moderator on the site

کریم آقاخان، امام شیعیان اسماعیلی چند روز قبل از دنیا رفت.

اسماعیلیه به امام غائب معتقد نیستند و تا امروز، سلسله امامان آنها ادامه پیدا کرده است و کریم آقاخان یا «آقاخان چهارم » به عنوان امام چهل و نهم این مذهب، شیعیان اسماعیلیه را رهبری میکرد.

کریم آقاخان از دانشگاه هاروارد در رشته تاریخ_اسلام فارغ التحصیل شد.

امام قبلی، 70سال امامت کرد و به جای پسرش نوه20 ساله اش را امام بعد از خود منصوب کرد و علت این کار را تغییرات بزرگ جهان و اکتشافات علمی و نیاز جامعه به رهبری جوان که در این عصر به دنیا آمده باشند عنوان کرد.

کریم آقاخان بیش از14میلیارد دلار ثروت داشت و نیز صاحب2 جت شخصی و صدها اسب و املاک بسیاری بود

علاوه بر رهبری ۱۵ میلیون اسماعیلی، مدیریت سازمانی خیریه را هم بر عهده داشت.
شیعیان اسماعیلی در سراسر دنیا مبالغی را به عنوان عَشْریه برای رهبرشان میفرستند

شیعیان اسماعیلی در بیست کشور جهان و در تمام قاره ها حضور دارند.

امام چهل و ششم اسماعیلیه با دختر فتحعلی_شاه ازدواج کرد و فتحعلی شاه لقب آقاخان را به او داد و این لقب تا کنون برای امامان اسماعیلیه باقی مانده است.

This comment was minimized by the moderator on the site

مراسم دفن امام شیعیان اسماعیلی در مصر برگزار شد

یک روز پس از برگزاری مراسم تشییع در پرتغال، پیکرکریم آقاخان، خیرخواه میلیاردر و رهبر روحانی اسماعیلیان در مراسمی خصوصی در مصر به خاک سپرده شد.

امام اسماعیلیان جهان در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در اسوان به خاک سپرده شد.
او هفته گذشته در سن ۸۸ سالگی درگذشت.

در روزهای گذشته رحیم حسینی، آقاخان پنجم، به عنوان پنجاهمین امام و رهبر روحانی پیروان آیین اسماعیلیه معرفی شد.
این سلسله‌ حدود ۱۳۰۰ سال قدمت دارد.

شاهزاده کریم آقاخان چهل و نهمین امام موروثی مسلمانان اسماعیلی بود که گفته می‌شود «نسل او به طور مستقیم به پیامبر اسلام می‌رسد.»

@iran_times

This comment was minimized by the moderator on the site

عجیب‌ترین رهبر مذهبی شیعیان؛ امامی که با مانکن‌ها ازدواج می‌کرد!


این ویدیو داستان زندگی یکی از عجیب‌ترین رهبران مذهبی جهان است؛ کریم آقاخان چهارم، رهبر فرقه اسماعیلیه. مردی که زندگی‌اش شباهتی به دیگر رهبران دینی نداشت. او نه در حوزه‌های علمیه درس خوانده بود و نه در مساجد و مدارس دینی. در عوض، در گران‌ترین مدرسه شبانه‌روزی جهان در سوئیس تحصیل کرده و از دانشگاه هاروارد فارغ‌التحصیل شده بود.

او چهل و نهمین امام شیعیان اسماعیلیه بود؛ امامی که در المپیک زمستانی در رشته اسکی شرکت می‌کرد، با مدل‌ها و ستارگان سینما ازدواج می‌کرد و زندگی‌اش بیشتر شبیه شاهزادگان اروپایی بود تا یک رهبر مذهبی. هواپیمای جت خصوصی داشت، در قصرهای مجلل زندگی می‌کرد و صاحب جزیره‌ای خصوصی در باهاما بود. گران‌قیمت‌ترین اسب مسابقه جهان را داشت و در محافل اشرافی اروپا رفت و آمد می‌کرد.داستان زندگی او پر از روایت‌های شگفت انگیز است: از پدری که با ستاره هالیوود ریتا هیورث ازدواج کرد تا ماجرای دزدیده شدن اسبش، گران‌قیمت‌ترین اسب مسابقه ای جهان.... +++ (https://youtu.be/xRTRmw4p4cs?si=w7UOKBugH1-GP8wF)

@zistboommedia || مدرسه علوم انسانی

This comment was minimized by the moderator on the site

امامی متفاوت با امام‌ها | محسن‌حسام مظاهری
به‌بهانه‌ی درگذشت کریم آقاخان رهبر اسماعیلیان نزاری
۲۱ بهمن ۱۴۰۳

محسن‌حسام مظاهری، نویسنده و پژوهشگر اجتماعی تشیع و آیین‌های شیعی، در یادداشتی تلگرامی مطلبی نوشته است که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانید.

«شاه کریم الحسینی (۱۹۳۶ –۲۰۲۵م) مشهور به «کریم آقاخان» یا «آقاخان چهارم» چهل‌ونهمین امام شیعیان اسماعیلی‌ نزاری امروز در ۸۸ سالگی درگذشت.

او در تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۳۶ ـ وقتی بیست‌ساله بود ـ‌ با درگذشت پدربزرگش آقاخان محلاتی (آقاخان سوم) به امامت رسید و رهبری فرقه‌ی نزاریه را برعهده گرفت.

«نزاریه» یکی از فرق مهم شیعه و از حیث جمیعت پیروان، دومین فرقه پس از امامیه است. تخمین زده می‌شود که پیروان این فرقه حدود ۱۵ میلیون نفر باشند که با این حساب حدود ۱۰ درصد شیعیان جهان را تشکیل می‌دهند.

چنان‌که می‌دانیم اسماعیلیان، به جای موسی بن جعفر که امام هفتمِ شیعیان اثناعشری است، به امامت اسماعیل فرزند بزرگترِ امام جعفر صادق باور داشتند. این را می‌توان مهمترین انشعاب در تشیع نخستین به شمار آورد.

بسیاری از اسماعیلیان، ۹ خلیفه‌ی نخست فاطمیان را به امامت پذیرفتند. اما بر سر انتخاب امام دهم میان ایشان اختلاف افتاد و یک شاخه به امامت احمد بن مستنصر (مستعلی) و یک شاخه به امامت نزار بن مستنصر ایمان آوردند. (روایتی البته قصه‌گونه و نه‌لزوماً تاریخی اما جذاب از این جدایی در سریال «حشاشین» تصویر شده است.) به‌همین‌مناسبت، شاخه‌ی نخست، «اسماعیلیان مستعلی» و شاخه‌ی دوم «اسماعیلیان نزاری» نام گرفتند. حمایت حسن صباح و حشاشین از نزاریه، آنها را قوت و برتری بخشید و زمینه‌ساز توسعه‌ی آنان در ایران و هند و مناطق دیگر شد.

اما حکایت اسماعیلیه در تاریخ میانی با دوره‌ی معاصر اساساً متفاوت است. بررسی این تفاوت و سیر تغییر نیازمند بحث مفصل و مستقلی است. اجمالاً آن‌که در یکی دو قرن اخیر، اسماعیلیه از تصویر شیعیان شورشی و سیاسی در قرون میانی فرسنگ‌ها فاصله گرفته و به فرقه‌ای فرهنگی، صلح‌گرا و تکثرپذیر مبدل شده است. این تغییر محصول امامت «آقاخان‌»ها بود و مشخصاً از دوره‌ی آقاخان سوم آغاز شد و توسط نوه‌اش آقاخان چهارم ادامه و توسعه یافت.

«آقاخان» لقبی است که فتحعلی‌شاه قاجار به داماد خود حسنعلی شاه محلاتی که از امامان اسماعیلیان بود، اعطا کرد. آقاخان یکم مدتی والی کرمان بود، اما پس از چند سال عزل شد و سر به شورش و تقابل با حکومت گذاشت. همین امر سبب خروج او از ایران و سکونتش در افغانستان نهایتاً در هند شد.

پس وی، فرزندش جانشین او شد. آقاخان دوم کمتر از پدر و اجدادش سودای قدرت داشت. توجه ویژه به آموزش عمومی و سرمایه‌گذاری در این حوزه میراثی است که او برای امامان بعد از خود برجا نهاد. اما فرزندش آقاخان سوم، که از هشت‌سالگی به امامت رسید و به‌مدت ۷۲ سال امام بود، تعریفی تازه از اسماعیلیه را بنیان نهاد. شخصیتی مدرن داشت با ارتباطات گسترده و فعال در عرصه‌ی بین‌الملل. از بنیانگذاران حزب مسلم‌لیگ هند و از فعالان جنبش استقلال‌طلبی هند بود. نخستین مسلمانی بود که بر کرسی ریاست «جامعه‌ی ملل» (که بعدتر «سازمان ملل متحد» شد) نشست و یکی دو سالی آن را اداره کرد. و در زمان خود یکی از رهبران بانفوذ جهان اسلام به‌شمار می‌رفت و نهادهای متعددی برای تقویت اقتصادی ـ اجتماعی اسماعیلیان بنا نهاد.

مسیر آقاخان سوم را نوه‌اش آقاخان چهارم با قوت ادامه داد. گرچه او شخصیت و شمایلی متفاوت از پدربزرگ خود داشت. این شاهزاده‌ی ایرانی، دانش‌آموخته‌ی دانشگاه هاروارد بود و در رشته‌های تاریخ اسلام و هنر تحصیل کرده بود. مردی بسیار ثروتمند بود و املاک و مؤسسات فراوانی در سراسر جهان داشت. ارتباطات گسترده و نزدیکی با رهبران سیاسی جهان برقرار کرده بود و در مجامع و محافل بین‌المللی حاضر می‌شد. به کشورهای مختلف سفر می‌کرد و با پیروان خود ارتباطات مستمری داشت.

در ادامه‌ی سیاست پدربزرگ خود، با تأسیس نهادهای مختلف عام‌المنفعه، فرهنگی و خدماتی و توسعه‌ی «شبکه‌ی آقاخان» و سرمایه‌گذاری در کشورهای مختلف ازجمله آفریقا توانست چهره‌ای اعتدالی و فرهنگ‌دوست از خود و فرقه‌ی خود ارایه دهد. «مؤسسهٔ مطالعات اسماعیلی» (که مجموعه‌ای پرآوازه و فعال در مطالعات اسلامی است)، «مرکز جهانی کثرت‌گرایی»، «دانشگاه آسیای میانه» و «دانشگاه آقاخان» بخشی از نهادهایی است که توسط آقاخان تأسیس شدند. «جایزهٔ معماری آقاخان»، «جایزهٔ موسیقی آقاخان» و «جایزهٔ محیط زیست آقاخان» نیز مهمترین جوایزی است که وی پایه‌گذاری کرد و به ویژه جایزه نخست (معماری) اعتبار بالایی دارد.

از حیث تاریخی، ایران در جغرافیای تشیع اسماعیلی جایگاه برجسته‌ای دارد و برای قرن‌ها، تا پیش از مهاجرت اجباری آقاخان اول، ایران پایگاه اصلی و محل زندگی امامان نزاری بوده است. بنابراین آقاخان‌ها به ایران توجه ویژه‌ای داشته باشند. آقاخان سوم سفرهایی به ایران داشت و در مجامع و محافل فرهنگی شرکت کرد. گزارش این سفرها در کتابی به نام سفرنامه ایران آورده شده است. آقاخان چهارم هم سفرهایی به ایران داشت: ازجمله اول آبان ۱۳۳۸ و ۲۲ دی ۱۳۴۸. او با فرح پهلوی مرتبط بود و جالب آن‌که در المپیک زمستانی ۱۹۶۴ اتریش، به‌عنوان ملی‌پوش ایرانی در مسابقات اسکی شرکت کرد؛ یک امامِ اسکی‌باز.

اما ارتباطات آقاخان با ایران پس از پیروزی انقلاب قطع شد. البته قطع روابط رسمی،‌ به‌معنای قطع ارتباطات شبکه‌ی آقاخان با ایران نبود و شرکت هنرمندانی از ایران در جوایز مؤسسه آقاخان و نیز جذب برخی پژوهشگران علوم انسانی به مؤسسه‌ی مذکور را از مصادیق استمرار رابطه باید دانست. بااین‌حال ظرفیت‌های زیادی می‌توانست تعریف شود که به دلیل برخی سیاست‌های نادرست هدر رفتند.

با اوصافی که گفته شد، آقاخان چهارم کمترین شباهتی با دیگر رهبران مسلمان (اعم از شیعه و سنی)‌ در دنیای امروز نداشت. مردی غرب‌گرا، روشنفکر، سرمایه‌دار، اهل فرهنگ و هنر و با اندیشه‌ی مدرن بود که بدون نیاز به تشکیل دولت سیاسی،‌ توانسته بود به نفوذ و قدرتی بیش از چند دولت دست یابد.

اما یک نکته‌ی قابل تأمل در کارنامه‌ی آقاخان چهارم، برکناری او از چالش‌ها و مسایل جهان اسلام و پرهیز از موضع‌گیری‌های مؤثر در مسایل روز مسلمانان و بحران‌هایی چون مسئله‌ی فلسطین است؛ برخلاف روال امام پیشین که از هند تا عثمانی در متن وقایع سیاسی روز پابه‌پای دیگر رهبران سیاسی مسلمان و گاه مقدم بر آن‌ها گام برمی‌داشت.

شاید روابط نزدیک او با سران کشورهای اروپایی و نیز سربرآوردن جریانات اسلام‌گرایی به‌ویژه تشیع سیاسی در ایران پس از انقلاب در این تغییر رویکرد و اتخاذ سیاست درون‌گرایی مؤثر بوده است. درهرحال این سیاست،‌ اثری منفی بر پیوندهای مشترک میان این فرقه‌ی اسلامی با دیگر فرق برجا گذاشت و این تلقی را برای برخی پدید آورد که اسماعیلیان معاصر در دنیایی موازی از دنیای دیگر مسلمانان زندگی می‌کنند.

در چنین شرایطی، مناسک و مشخصاً دو آیین هویتی شیعه یعنی عزاداری و زیارت تنها عنصری بوده است که پیوند هویتی این فرقه با دیگر شیعیان را کمابیش حفظ کرده است. تاریخ عزاداری امام حسین در ایران با نام اسماعیلیان نزاری پیوند خورده است. قدمت برگزاری عزاداری توسط ایشان به پیش از صفویه برمی‌گردد و پس از استقرار دولت شیعی نیز آن‌ها حضوری مؤثر در توسعه‌ی عزاداری داشته‌اند. حتی در مقطع انتقال پایگاه از ایران به هند نیز این خصلت فرهنگی را حفظ کردند. و آقاخان‌های دوم و سوم مراسمات عزاداری در هند برگزار می‌کردند.

مشابه نقشی که نزاریان در توسعه‌ی عزاداری ایفا کردند، شاخه‌ی دیگر اسماعیلیان، یعنی مستعلیان نیز در توسعه‌ی سنت زیارت داشتند. ازجله تزیین حرم‌های کربلا و نجف و ساخت ضریح.

گرچه سایه‌ی اختلافات عقیدتی قرون نخستین همچنان بر سر رابطه‌ی این فرق با امامیه سنگینی می‌کند و نمونه‌ی آن را در تنش‌های پراکنده‌ای که حضور برخی اسماعیلیان در عتبات عراق ایجاد کرده (و پیشتر درباره‌اش نوشته‌ام) می‌توان دید. قابل درک است که همین سایه‌ی سنگین، یکی از موانع برقراری ارتباط مؤثر میان این فرقه با هم‌مذهبان امامی و زیدی خود شده باشد. پربیراه نیست اگر بگوییم در منظر شیعیان امامی رابطه با اهل سنت قابل پذیرش‌تر است از رابطه با شیعیان اسماعیلی (طبق منطق طرد درون‌گروهی). همچنان‌که در طول تاریخ، شیعیان امامی در رابطه با مسیحیان (دیگریِ برون‌گروهی) تساهل بیشتری نشان داده‌اند، تا اهل سنت.

درهرحال امروز نه فقط اسماعیلیان نزاری، بلکه جهان اسلام، یکی از رهبران خود را از دست داد. رهبری با شمایل متفاوت از دیگر رهبران مسلمان و کسی که الگویی متفاوت از زیست اسلامی (شیعی) در دنیای مدرن را نمایندگی می‌کرد. کارنامه‌ی آقاخان از جهات مختلف ارزش پژوهش و تأمل دارد.

متأسفانه به آقاخان و حتی به اسماعیلیان در فضای مطالعاتی داخل کشور چنان‌که شایسته و بایسته است تاکنون پرداخته نشده و عمده‌ی آثار موجود این فرقه را صرفاً از حیث تاریخی و عقایدش بررسی کرده‌اند؛ مانند آثار فرهاد دفتری (که مرجع اولیه و مهم در مطالعات اسماعیلیان در زبان فارسی است). جای مطالعات فرهنگ و زندگی روزمره‌ی پیروان این فرقه به‌مثابه‌ی تشیع زیسته بسیار خالی است. (امیدوارم در مجموعه کتابهای_سرو بتوانیم آثاری در این حوزه تدوین و منتشر کنیم.)»

امام پنجاهم اسماعیلیان کیست؟ | امامی با دغدغه‌های زیست‌محیطی

شاهزاده رحیم الحسینی (آقاخان پنجم) به‌عنوان پنجاهمین امام اسماعیلیان نزاری منصوب شد.

طبق اعلام رسانه‌های شبکه‌ی آقاخان، امروز (۱۷ بهمن ۱۴۰۳) و در روز درگذشت آقاخان چهارم، فرزند ارشد وی به‌عنوان جانشین او و پنجاهمین امام اسماعیلیان تعیین شد. این تعیین بر اساس سنت چندصدساله‌ی نص (تعیین رسمی جانشین) و طبق وصیت آقاخان چهارم انجام شده است.

امام جدید، متولد ۲۲ اکتبر ۱۹۷۱ میلادی (۲۹ مهر ۱۳۵۰ شمسی) است و اینک ۵۴ سال سن دارد. او در زمان امامت پدر خود، از فعالان مؤسسه مطالعات اسماعیلی بوده و در شبکه‌ی توسعه‌ی آقاخان (AKDN) ریاست کمیته‌ی محیط زیست و اقلیم را برعهده داشته است. از نکات جالب توجه درباره‌ی وی همین است که حفاظت از محیط زیست و تلاش برای کاهش اثرات تغییرات اقلیمی از دغدغه‌های وی بوده است.

در اطلاعیه‌ی رسمی بنیاد آقاخان آمده است:
«امام جدید، وارث رهبری معنوی و نهادی جامعه اسماعیلیه است… و این جامعه با از دست دادن ۴۹ امام محبوب خویش،‌ اینک چشم به شاهزاده رحیم آقاخان پنجم دارد تا آن‌ها را به عصری جدید هدایت کند».

فارغ از مناقشات کلامی و میان‌فرقه‌ای، و نیز صرف‌نظر از پار‌ه ای تفاوت‌ها میان اسماعیلیه و امامیه درباره‌ی جایگاه و خصوصیات امام و مفهوم امامت، نفس این‌که یک جامعه‌ی دین‌باور در زمانه‌ی ما و دنیای مدرن و عصر رسانه‌ به شخص اول و قدیس و رهبر معنوی خود دسترسی کامل داشته باشد و شناختی این اندازه جزیی از زندگی او در اختیارش باشد، پدیده‌ی جالب و قابل تأملی است. از این حیث که نوعاً قدیسان و امامان و پیامبران و دیگر رهبران رده‌اول بسیاری از مذاهب و ادیان به عصر پیشامدرن و گاه باستان تعلق دارند و روایت‌های موجود از ایشان آن اندازه دور است که گاه مرز تاریخ و اسطوره درباره‌ی آن‌ها گم می‌شود.

برایم جالب است که بدانم یک شیعه‌ی اسماعیلی از چنین وضعیتی و چنین مختصاتی از رابطه‌ی امام-مأموم چه تجربه‌ی زیسته‌ای دارد و چگونه با امامانی هم‌عصر خود رابطه‌ی معنوی برقرار می‌سازد؟ مرز قدسیت و عرف در چنین رابطه‌ای کجاست؟ از آن جهت که ندانستن و دوری و پوشیدگی و ابهام، جملگی تقدس‌سازند. و وقتی درباره‌ی یک شخص همه‌چیز یا لااقل خیلی چیزها را می‌دانی (مثلاً درباره‌ی همین امام جدید می‌دانیم که همسر اولش یک مدل آمریکایی بوده یا می‌دانیم که امام پیشین علاقه‌ی ویژه‌ای به اسب‌سواری و اسکی داشته و موارد دیگر) ایجاد رابطه‌ای غیرعرفی کار آسانی نیست.

این رابطه‌ی نزدیک عینی و بلاواسطه رابطه‌ای است که شیعیان زیدی بیش از ۶۰ سال و شیعیان اثناعشری بیش از ۱۱۸۰ سال است که آن را تجربه نکرده‌اند. روشن است که باور امامیه به حیات امام حی و حاضری که از چشم‌ها غایب است تا زمان مقدر، از جنس دیگری است و دخلی به این بحث ندارد.

تحلیل جامعه‌شناختی انگاره‌ی «امامت» ـ که در همه‌ی فرق شیعی مفهوم بنیادی و کانونی است ـ و تفاوت‌های آن نزد امامیه، اسماعیلیه و زیدیه (و دیگر فرق شیعی) و پیامدها و آثار این تفاوت‌ها موضوع بسیار مهم و ارزشمندی است که نیاز به پژوهش‌های دقیق و عمیق دارد و محل و مجال طرح آن اینجا نیست. اما یک نکته‌ در حد ایده به ذهنم می‌رسد که می‌تواند مدخلی برای پژوهش مذکور باشد: این‌که به نظر می‌رسد یکی از پیامدهای حضور عینی و عرفی امام در تشیع اسماعیلی تقویت سویه‌های دنیاگروی و سوق‌یافتن پیروان این مذهب به آبادانی این دنیا و تدبیر برای آن است. امری که مصداق آن را در سرمایه‌گذاری‌ها و فعالیت‌های گسترده‌ی آقاخان در امر محیط زیست، توسعه، آموزش و… می‌توان به خوبی دید.

همچنین از حیث تمکن مالی و رفاه عمومی، چه اسماعیلیان نزاری و چه رقبایشان اسماعیلیان مستعلی (یا همان «بهره»ها) نوعاً‌ در سطح بالایی قرار دارند و حضور سازوکارهای شبکه‌ای حمایت‌گرانه مانع از آن شده است که پیروان این مذهب، با فقردست به گریبان باشند. در مقابل، این وضعیت را با شیعیان امامی می‌توان مقایسه کرد که انگاره‌ی غیبت امام معصوم، در عمل سویه‌های آخرت‌گرایانه و غیردنیوی را در پیروان این مذهب تقویت کرده و رفاه و تمتع در زندگی دنیایی را به آینده‌ای نامشخص (که زمان ظهور منجی باشد)‌ حواله می‌دهد.

البته سرگذشت و وضعیت عمومی پیروان شاخه‌ی سوم شیعه یعنی زیدیان نشان می‌دهد صرف امام حاضر لزوما به دنیاگرایی منجر نمی‌شود و عوامل دیگر ازجمله جهان‌بینی و نظام‌واره‌ی کلامی این مذاهب نیز در گروش یا عدم پرهیز آن‌ها از دنیاگرایی مؤثر بوده است.

درهرحال تأثیر انگاره‌ی امام نزد اسماعیلیه و امامیه و زیدیه با جایگاه و وضعیت اقتصادی و اجتماعی پیروان این سه فرقه/مذهب فرضیه‌ی مهمی است که نیاز به بررسی دارد.»

This comment was minimized by the moderator on the site

فرهاد دفتری: اسماعیلیان و شیعیان ۱۲امامی وجوه اشتراک بسیار دارند | افسانه‌های حشاشین جعل صلیبیون بود

گفت‌وگو با فرهاد دفتری اسماعیلیه‌ شناس برجسته ایرانی

فرهاد دفتری به اعتبار سال‌ها مطالعه و پژوهش درباره اسماعیلیان و اعقابشان بهترین مرجع برای پاسخ به سوالات بی‌شماری‌ست که پخش سریال حشاشین درباره‌ی اسماعیلیان، حسن صباح و قلعه الموت، به وجود آورده بود. به ویژه آن‌که حمایت تمام‌عیار ایران از زیدیان یمن، نشان داد می‌توان به فِرَق شیعی، به مثابه فرصتی برای گسترش گفتمان علوی بهره برد؛ چه شیعیان زیدیه باشند و چه شیعیان اسماعیلیه.

گفتگوی انصاف نیوز با آقای دفتری چند ماه پیش به بهانه‌ی پخش این سریال انجام شده بود؛ حال با درگذشت کریم آقاخان، امام چهل و نهم شیعیان اسماعیلیه و انتخاب آقاخان پنجم، واکنش‌ها و تحلیل‌های درست و نادرست دیگری درباره‌ی اسماعیلیان مطرح شده است.

شما در مقدمه کتاب «تاریخ معاصر اسماعیلیان» بخش بزرگی از شناخت ما از این فرقه شیعی را ناشی از محتوایی دانسته‌اید که دشمنان و مخالفان اسماعیلیه تولید کرده‌اند. مخالفان را در چه گروه‌های عمده‌ای می‌توان تقسیم‌بندی کرد و چه انگیزه‌ای از معرفی اسماعیلیه به اشتباه و خطا داشته‌اند؟

تا اواسط قرن بیستم میلادی، اسماعیلیان عمدتاً بر اساس منابعی مورد مطالعه و قضاوت قرار می‌گرفتند که توسط دشمنانشان تدوین یافته و یا بعضاً جعل شده بودند. در نتیجه، داستان‌های بی‌شماری در مورد اصول عقاید و تعلیمات این جماعت شیعه برای بیش از هزار سال در جریان بوده‌اند.

اسماعیلیه از ابتدا به عنوان انقلابی‌ترین جناح تشیع با دستگاه مستقر عباسی-سنی به مخالفت برخاسته و کوشش می‌کردند که خلافت جدیدی را تحت رهبری امام اسماعیلی تأسیس نمایند. این مخالفت بالقوه پس از پدیدار شدن خلافت فاطمی در سال ۲۹۷/۹۰۹ تحقق یافت.

از آن تاریخ امام اسماعیلی که اکنون به عنوان خلیفه فاطمی بر دولت مقتدری حکم‌رانی می‌کرد، می‌توانست مرجعیت خلیفه عباسی را به چالش کشیده و به عنوان رقیب با نفوذی در مقابل او قرار گیرد.

از همان تاریخ، یک نهضت ادبی-جدلی ضد اسماعیلیه به جریان افتاد. هدف این نهضت که از جانب خلفای عباسی و علماء اهل تسنن آن‌ها حمایت می‌شد، معرفی اسماعیلیه به عنوان یک گروه الحادی و نیز رد اصل و نسب علوی خلفاء فاطمی بود. در نتیجه، این نهضت جدلی شروع به ساختن و پرداختن عواملی کرد که طبق آن‌ها می‌توانست به طعن و رد اسماعیلیه به عنوان گروهی از ملحدین بپردازد. این نهضت جدلی که منجر به تدوین «افسانه سیاهی» در مورد اصول عقاید و تعلیمات اسماعیلیان شد، به‌گونه‌ای گسترده در جهان اسلام شایع شد و به تدریج به عنوان توصیف صحیح و قابل اطمینانی از اهداف و عقاید اسماعیلیه مورد پذیرش اکثر مسلمانان قرار گرفت.

یکی دو قرن بعد، صلیبیون و مورخین اروپایی آن‌ها نیز که به خاورمیانه آمده بودند، درباره اسماعیلیان نزاری شام که با آن‌ها تماس یافته بودند، داستان‌های دیگری تدوین کردند. این اروپاییان که اطلاعات‌شان در مورد اسلام بسیار اندک بود، داستان‌های اغراق‌آمیزی در مورد شجاعت فدائیان اسماعیلی شنیده بودند که به همین خاطر به‌عنوان مسئول انجام هر قتل مهمی در دنیای اسلام معرفی می‌شدند. این افسانه‌های موسوم به «حشاشین» عمدتاً بر محور گزینش و تعالیم مخفیانه فدائیان اسماعیلی ساخته و پرداخته شده بودند. افسانه‌های حشاشین نیز، که ریشه در جعل صلیبیون داشت، به مرور در اروپا و گروه‌های صلیبی به جریان افتاد و در نهایت به عنوان توصیفی دقیق از واقعیات مورد پذیرش قرار گرفت.

اسماعیلیان همواره دستمایه رمان‌ها، فیلم‌ها و سریال‌ها بوده‌اند؛ علت این جذابیت چیست و چه‌میزان از آن اطلاعات غلط و اشتباه در بازنمایی از ایشان مورد استفاده قرار می‌گیرد؟

این دو سری از داستان‌های تخیلی در طول زمان، به خصوص در یک قرن اخیر، مورد استفاده رمان‌نویسان و فیلم‌سازان نیز قرار گرفته، زیرا این داستان‌ها به‌خصوص افسانه‌های حشاشین با توجه به مواردی که در آن‌ها یافت می‌شود، مانند باغ بهشت و لذت‌هایی که در آن‌جا برای فدائیان فراهم می‌شده است، از جذابیت خاصی برای مخاطب برخوردار بوده‌اند.

می‌توان بخشی از جذابیت اسماعیلیه را ناشی از رازورانه بودن آن در زمان شکل‌گیری تا قرون بعدی دانست. آیا این رازگونگی و اختفا اکنون به یک مشخصه و ممیزه رفتار و کردار اسماعیلیان معاصر تبدیل شده یا تنها دست‌مایه دراماتیزه‌کردن محتواهای سرگرم‌کننده است؟

ادبیات اسماعیلی که بیشتر از ماهیت باطنی برخوردار بوده است، تا دهه‌های اخیر چندان در دسترس افراد غیراسماعیلی نبود و این موضوع به ایجاد زمینه‌های مساعدی برای خیال‌پردازی‌های دشمنان اسماعیلیه کمک می‌کرده است. اما...

ادامه‌ی گفت‌وگو با آقای دفتری در لینک زیر:

https://ensafnews.com/534146/

This comment was minimized by the moderator on the site

دروود
مثل همیشه عالی

هموطن
  1. پاسخ
  2. 2.5 / 5
This comment was minimized by the moderator on the site

نظر لطف شماست، تمام آنچه می دانستم است

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در گلگشتی در آشیانه عقاب، آلاشت د...
به مناسبت زادروز رضاشاه پهلوی علی مرادی مراغه ای امروز ۲۴ اسفند زادروز رضاشاه است در (۱۲۵۶ ه.ش). مط...
- یک نظز اضافه کرد در چگونگی برخورد با «جرم سیاسی» ر...
با یک چرخش قلم دل بسیاری را شاد کنید! احمد زیدآبادی در آستانۀ عید نوروز و شب‌های قدر که بر اثر تن...