دیدار از قلعه رودخان دژی متفاوت در بناهای دفاعی ایران
  •  

28 مهر 1397
Author :  

ایرانیان وسایل دفاعی زیادی را برای خود تدارک دیدند تا بتوانند، ملتی آزاد بمانند، و به اسارت این و آن در نیایند و خود را مقابل بیگانه حفظ کنند، دژها یکی از وسایل دفاعی، و از نشانه های نزدیکی دشمن به ما بوده است، آری دشمن همیشه در همسایگی ما در کمین بوده است. برغم این، خصایص فردی، شرایط اجتماعی، غفلت و... بارها ایرانیان را برای سال ها، دهه ها و سده ها به اسارت این و آن انداخت.

گرچه ملل دیگر (مثل هندی ها) اینقدر خود را در معرض خطر تجاوز و تهاجم ندیده اند و به همین علت بسیاری از روستاها و شهرهای آنان فاقد چنین بناهای دفاعی است، ولی در این نقطه از زمین حتی روستاها هم واجد قلعه ها، برج و باروهای دفاعی است، که وجود این قلعه ها هم نشان از قدمت و هم نشان از تعدد تجاوزی است که این مردم، در معرضش بوده اند.

از بازمانده برج ها و قلعه های بسیاری دیدن کرده ام، اما دیدار از قلعه رودخان در نزدیک های شهر فومن در گیلان در تاریخ 26 مهرماه 1397 خاطره انگیز بود، هم به لحاظ طبیعت این ناحیه و هم نوع ساخت قلعه ایی که به دیدارش می رفتیم. قلعه ایی که خاطره های فراوانی در خود دارد و در ادوار تاریخی میزبان بسیاری بوده است تا خود را نشان دهند که چه عجوبه هایی در اهداف و در برخورد با مردم این منطقه خواهند بود، در خیر و شر.

از منجیل که وارد مناطق استان گیلان می شوی، طبیعت خاص و زیبای منطقه خود را نشان می دهد، ابتدا باغ های زیتون، بعد هم شالیزارها و جنگل ها و سر سبزی دوست داشتنی شمال، که به انسان روحیه می دهد، که هنوز جایی در این کشور هست که خدا آب را از آن نگرفته است و سبزی و طراوت و بوی نم را می توان حس کرد و این تو را مست می کند. در مناطق شمالی هر چه پیش می روی گیرایی سبزی تو را مثل آهنربا به خود جذب می کند و انتظار داری که حداقل خدا این قسمت از ایران را اجازه دهد برای ما ایرانیان سبز بماند تا هر وقت آرزوی دیدن سبزی کردیم خود را به آن برسانیم و روحیه تازه کنیم.

قلعه رودخان مقصد ماست و اینجا هر چه قدم می زنی در عرصه مبارزاتی میرزا کوچک جنگلی قدم بر می داری، او که قیامش علیه سلطه خارجی روس ها بر ایران بود و بعد با دیکتاتوری و برای حاکمیت مردم بر سرنوشت خود مبارزه کرد و در نبرد مشروطیت نقش ایفا کرد تا پادشاه و دستگاه شاهی را محدود و در مقابل قانون و مردم پاسخگو نمایند؛ و بعد البته در کنار بسیاری دیگر، مقابل حاکمیت یکپارچه ایی که رضا شاه پهلوی می خواست بر ایران ملوک و طوایفی شده، ایجاد کند، ایستاد و البته مثل بقیه که هر یک در گوشه ای از ایران حاکمیت خود را داشتند، و خود مختار از مرکز امر خود را پیش می بردند، سر خم کرد و ایران را این بنیانگذار سلسله پهلوی با سرکوب این سرهای بزرگ و خودسر، یکپارچه و متحد کرد.

با تسلیم شدن نیروهای جنگل در گیلان، شیخ خزعل در خوزستان و... سرکشی های جزیره ایی ملوک الطوایفی خاتمه یافت و اگرچه دیکتاتوری رضاشاهی بود، ولی روال ویرانگر قاجارها که کشور و مردم را در شرایط فقر و فلاکت انداخته بودند، به پایان رسید و دوره از آبادانی را آغاز نمودند.

جنگل ها، روستاهای جنگلی، قلعه ها و همه امکانات نظامی منطقه روزگاری در دست میرزا قرار گرفت تا فومنات عرصه او گردد، کسی که بر علیه حضور روس ها قیام کرده بود تا تاسیس "جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران" نیز پیش رفت و آنرا در خرداد 1299 ه.ش اعلام کردند. که اگرچه جمهوری خواهی میرزا در مقابل سلطنت فردی ستودنی است، ولی همه می دانند که رییس جمهور در یک جمهوری چپگرا هرگز کم از یک پادشاه نداشته و بلکه دیکتاتور تر هم هست، رییس جمهورهای مادام العمری که با مرگشان، فرزندان شان جانشین آنها می شوند، و انتخابات های تک کاندیدایی را اعلام و با اکثریت آرا مادام العمر حاکم می شوند؟!!

این خود بی ثباتی فکری رهبران مبارز ایران را نشان می دهد که از یک مبارز علیه یک جریان به دست نشانده آن تبدیل می شوند و عدم اعتماد مردم به سیاسیون شاید از این امر ناشی می شود که در مبارزه خود ثبات نداشته و اهداف شان را هم فراموش می کنند.

بگذریم از این روند دردمندانه مبارزه آزادیخواهی ملت ایران، که پله به پله صعود می کنند، و بدنبال پیروزی های نسبی نردبان، نردبان سقوط را به دنبالش تجربه می کنند، گاه انسان دچار یاس می شود ولی در راه رسیدن به مقصود، یاس را باید از خود دور کرد، زیرا که این راه ارزشش را دارد که نسل ها برایش فدا کرد، که رسیدن بدین مقصود شیرین ترین دستاورد است و سکویی برای پرش به سوی انسانیت و کرامت انسانی خواهد بود. و ناکامی ها و چرخش های چنین مبارزانی را نباید در نظر گرفت که آنان در زمان خود آن کردند که به آنان تحمیل شد و یا نفهمیده در راهی قدم زدند که ما هم در دوره خود البته زدیم و خواهیم زد، تا آگاهی که اکسیر ملت ساز است دست آید و آنگاه است که دیگر چاقوی استبداد را در یک چرخشی آشکار نخواهند توانست در اوج مبارزه آزادیخواهانه این چنین بر بدن رنجور این ملت فرو کنند.

طبیعت زیبای دره ایی که به قلعه رودخان شما را می برد، آنچنان بر انگیزاننده و محو کننده است، که حس غرق شدگی به شما دست می دهد، که حتی نمی توانی آثار سیلی را که چند روز پیش شدت خرابی اش، حتی معاون رییس جمهور را بدانجا کشاند، را هم ببینی و پل ویران شده منتهی به این مرکز گردشگری را به نظر نمی آید، که از جمله ویرانی های این سیل است.

ورودی دو طرف محوطه را با مغازه هایی زیبا به مرکز عکاسی، خرید و خوردن تبدیل کرده اند، و این روند، به قول خودشان تا "ایستگاه آخر" که آخرین مرکز پذیرایی در پای دیوارهای قلعه رودخان است، ادامه دارد و قاطرهایی که این مغازه ها را تدارک می کنند، در رفت و آمدند. طبیعت زیبای دره را می توان به هنگام عبور از راه پله های سیمانی که با قلوه سنگ ها تزیین شده است به نظاره نشست، و البته همین قلوه سنگ های لیز باعث زمین خوردن مردم می شود؛ اینجا هم مثل بسیاری از مکان های دیگر، امنیت انسان ها را سازندگان این راه پله ها فدای زیبایی کرده اند، مثل جلوی برخی خانه های نوساز شهری که بی سوادی معماران و مجریان ساخت و ساز باعث می شود که کف پیاده رو را سنگ های صیقل داده فرش کنند، که با اولین بارش برف و باران، به محل اسکی و لیز خوردن مردم عبوری تبدیل می شود، و زمین خوردن ها و شکستن استخوان ها، از ما تلفات می گیرد، و حال آنکه سنگ فرش خیابان ها در دهه ها قبل از این، سنگ هایی بود که باعث لیز خوردگی نمی شد و یا عمدتا از آجر سفال هایی بود که هرگز احتمال لیز خوردگی در آن نبود، ولی انگار هرچه ما جلو می رویم اصول اولیه و پیش پا افتاده بیشتری را هم فراموش می کنیم و غرق در زیبایی، خود را به فنا می دهیم.

لباس های زنانه و مردانه گیلان که مسافرین را به داخل عکاسخانه هایی دعوت می کند که بیایند و در هیبت یک "گیله مرد" و "گیله زن" در آمده و خاطره گیلان را با تصویری از خود به خانه ببرند. انواع آش ها، ترشی ها و علی الخصوص لواشک هایی با رنگ های مصنوعی و طبیعی، مثل همین دربند تهران که مملو از رنگ های غیر مجاز و غیر خوراکی است، در انتظار شماست که رنگ های برانگیزاننده اش شما را به خوردن سم ترغیب می کند، البته در اوج عرق و خیس شدن از گرما در پای قلعه شما را به خوردن الاسکا (بستنی یخی های دست ساز) هم دعوت می کنند که خوردنش همان و بیماری های گلو پیشکش شما خواهد کرد.

البته چای هیزمی هم رونق خوبی دارد و بسیار مناسب هم هست. زیرا که چای محصول اینجاست و چای ایرانی سالم ترین چای دنیاست و گرچه چای وارداتی خوش رنگ می نماید، ولی مملو از اسانس و رنگ و افزودنی هایی است که برای مذاق و البته چشم زیبا، ولی برای سلامتی هرگز مناسب نیست، مزارع چای را از همینجا در قلعه رودخان تا ماسوله می توان در مسیر دید.

رودخون که این قلعه از آن نام گرفته است در دره جریان دارد و صدای آب و عمق جنگل تو را در پیچ و خم های پر از انسان هایی که راهی قلعه اند، و اکثرا هم سابقه کوهنوردی ندارند و به سختی بالا می آیند، خاطره ساز است، خیلی ها می پرسند چقدر تا قلعه مانده، و بعضی هم به کوله کوهنوردی ما مساله دارند که با این همه بار کجا می روید، ولی کوهنوردان همه چیز را در نظر می گیرند و مجهز بالا می روند ولی مردم عادی دست خالی و تنها با عصای بامبویی که به دو هزار تومان از پایین خریده اند عازم بالا هستند.

زوج ها، خانواده ها، دوستان که چند نفری آمده اند، اعضای گروه هایی که با تور آمده اند، تکنفره ها و چند نفره ها و... همه عازمند و بازار عکس هم رونق بسیار دارد و اینجا مناظری وجود دارد، که اصلا نمی توان آنرا از دست داد. جنگل است و هزار چهره زیبا که نشان می دهد و تو را مجاب می کند که ثبتش کنی.

بالاخره به دروازه ورودی قعله رسیدیم، در این سوی قلعه برج و باروها و دروازه سالمند؛ اینجا سالم ترین بخش قلعه است که ورودی قلعه هم از همین سو است. وارد که شوی محوطه ایی است بزرگ که از چپ و راست می توان به دیدار اضلاع قلعه رفت، قسمت سمت چپ که از سالم ترین بناهاست و اکثر عکس ها هم از همین قسمت گرفته می شود، خود نمایی می کند، و ما کناره دیواره شرقی را دنبال کردیم تا به قسمت شاه نشین قلعه، در بالاترین نقطه برسیم که ساختمانی دو طبقه است، در این مسیر برج ها و سوراخ هایی برای تیراندازی و دیدبانی هست که فاصله آن از زمین هم از قضا زیاد نیست، یعنی دشمن در فاصله بسیار کمی می تواند خود را به محل نگهبانی برساند، و این وحشت آفرین می باشد، دشمن می تواند در پناه درختان خود را به نزدیکی های دیوار رسانده، و حمله را آغاز کند، البته برج های چند طبقه هم می تواند با تیراندازی جلوی آنان را سد کند.

ناخودآگاه با مدافعان این قلعه که از زمان ساسانیان تاکنون از دیوارها و پناهندگان این قلعه در برابر مهاجمین دفاع کرده اند، همنفس، هم غم و هم درد می شوی که در محاصره دشمن به دیوارهایی اتکا دارند که چندان هم محکم و محفوظ و بلند نیست. ولی در دشت گیلان جایی امن تر از این نیافته اند تا در آن پناه گرفته و از دشمن خود را محفوظ نگهدارند. این قلعه نیز چون دیگر قلعه های ایران زمانی به اسماعیلیه تعلق گرفت و علیه سلجوقیان استفاده شد، همچنین علیه صفویه که حاکم گیلان حاکمیت صفویه را بر نتافت و شکست خورد و فرار کرد و دستگیر شده به تبریزش بردند و به دار آویختند، آری شهرهای سلاطین شهر دارها هم هست، که برای نابودی هر که بنای مخالفت بردارد و حاکمیت فرد بر کرسی نشسته را بر نتابد، این دارها به کار می آیند. این حکم را انگار خداوند به حُکام داده که مخالفین خود را به چوبه ها و طناب ها بسپارند و پاندول شدن انسان ها را به نظاره بنشینند! و کیف کنند که دیگر مخالفی نخواهند داشت.

کل رفت و برگشت ما به قلعه رودخان سه ساعت طول کشید و بلافاصله بعد از بازگشت، به سوی ماسوله حرکت کردیم تا با نیروهای مبارز جنگلی ماسوله شاهد توپ باران این شهر باشیم و در بکش بکش این مبارزات، جوانان این مرز و بوم از دو طرف کشته شوند و آزادی حاصل نشود و باز دیکتاتوری بیاید و جایگزین دیگری شود و از امنیتی سخن گوید که به طور نسبی ایجاد کرده و البته از اولیه ترین وظیفه هر حاکمیتی است که بر کرسی می نشیند، و این را به عنوان بزرگترین دستاورد جا می زنند، و اولیه ترین اقدام به عنوان نقطه توقف آنها می شود.

و در آخر انگار گیلان هم بهشتی است که باید ترکش کرد، و ما را برای خشکی و خشکسالی آفریده اند، اسامی روستاها و مناطق شهری گیلان هم دوست داشتنی است و دیگر خبر از پسوند "آباد" نیست که در پس اسامی روستاهای مناطق ما ردیف شده، علی آباد، حسن آباد، حسین آباد و... اینجا اسامی معنا دار و اصیل تر است.

Click to enlarge image IMG_5372.JPG

بازار ورودی دژ قلعه رودخان

زمانبندی دیدار از بنای تاریخی قلعه رودخان به شرح ذیل می باشد:

  • حرکت از تهران، ساعت 5:10 صبح پنجشنبه 26 مهرماه 1397
  • رسیدن به قزوین با طی 140 کیلومتر مسافت از مبدا در ساعت 6:40 در محل دریافت عوارض اتوبان و پرداخت 2500 تومان، که این مبلغ به 500 تومان کاهش خواهد یافت اگر از خروجی الموت از اتوبان کرج – قزوین خارج شوید، و این امتیازی است که به اهالی محل داده شده است.
  • ساعت 6:52 در کیلومتر 158 عوارضی اتوبان قزوین- رشت و پرداخت 6 هزار تومان عوارض، از این جا تا رشت عدد 158 کیلومتر را نشان می دهد.
  • ساعت 7:55 در کیلومتر 260 در شهر رودبار که دروازه استان گیلان می باشد، حضور داشتیم.
  • کیلومتر 293 محل دریافت عوارض است که 3500 تومان برای عبور از اتوبان منجیل تا این نقطه دریافت می دارند.
  • برای رسیدن به قلعه رودخان لازم نیست خود را به رشت رساند، بلکه در کیلومتر 307، ما بعد از سراوان در ساعت 8:20 وارد جاده سراوان به فومن شده و راه خلوت تری را در حاشیه شمالی کوه های البرز در سمت جاده قزوین – رشت به سمت شهر فومن را در پیش گرفتیم.
  • ساعت 8:42 در کیلومتر 332 وارد جاده ملاسرا – شفت شده و در سمت راست به سوی شفت رفتیم.
  • بعد از گذر از شهر شفت و روستای مسیر در کیلومتر 352 در ساعت 9:29 به دو راهی فومن – قلعه رودخان رسیدیم. مسیر سمت چپ با طی 12 کیلومتر به فومن می رسد و ما مسیر سمت راست را انتخاب کردیم.
  • در کیلومتر 361 ساعت 9:46 بعد از گذر از چند روستا به روستای قلعه رودخان رسیدیم و بلافاصله حرکت برای صعود به کوه و رسیدن به قلعه در ارتفاع را آغاز کردیم
  • ساعت 13 کار بازدید از قلعه به پایان رسیده و خود را به پایین رساندیم و سه ساعت دیدار ما به پایان رسید.
  • حرکت به سمت شهر ماسوله، از طریق، روستاهای گوراب پس، سه سلام، کردمحله، گشت، وارد جاده سمت چپ کانال آب شده و در کیلومتر 382 مسیر را در کنار این کانال ادامه داده تا به جاده ماسوله رسیدیم. و به سمت راست پیچیده، اولین مکان هتل معین فومن بود، هتلی زیبا. در کیلومتر 386 فاصله تا ماسوله را تابلویی 25 اعلام کرد.
  • در کیلومتر 409 از مبدا، در ساعت 2:36 به محل عوارض ورودی شهر ماسوله رسیدیم که 7 هزار تومان پرداخت کرده و وارد شدیم و کیلومتر 412 ماسوله است.
  • حرکت از ماسوله 4:34 به سمت تهران
  • ساعت 9:32 رسیدن به مقصد در کیلومتر 791 که شامل رفت و برگشت است.

در آخر نیز انتظار برای دیدار یک دوست توفیقی بود که سری هم به مزار شهدای ماسوله زدم، کسانی که جان خود را برای این آب و خاک فدا کردند، بر سنگ قبور پاک شان این چنین نوشته بودند :

  • استوار دوم شهید هوشنگ نوردی ماسوله فرزند قنبرعلی متولد 17/1/1333 شهادت 13/1/1360 جبهه غرب ایلام -  او جان خویش را بر سر پیمان خویش ریخت    جان داد و رادمردی از این مرگ جان گرفت
  • سرباز شهید ندرت اله عسکرپور ماسوله فرزند عبداله ولادت 1338 شهادت 8/2/1360 محل شهادت سرپل ذهاب ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. شهدا در قهقهه مستانه اشان و در شادی لایزال شان عند ربهم یرزقونند.
  • پاسدار شهید جمشید جان شریف فرزند حمد اله ولادت 1342 شهادت 24/1/1362 محل شهادت کرج. لحظه شهادت جز شیرین ترین لحظات هر شهیدی است. مقام معظم رهبری
  • بسیجی شهید اکبر روحی ماسوله فرزند جواد ولادت 1345 شهادت 11/6/1365 محل شهادت سلیمانیه عراق، مقام شهادت خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. امام خمینی
  • سرباز شهید عظیم کشور دوست فرزند نصراله، ولادت 20/2/1346 شهادت 21/4/1367 محل شهادت ابوغریب، سلام خدا بر شهیدان، بر انسان های آزاده و بزرگی که جان برسر پیمان نهادند.
  • گروهاندوم وظیفه شهید رشید نعمت زاده ماسوله، فرزند جهانگیر، ولادت 1341، شهادت 21/12/1365 محل شهادت پنجوین، هر شهیدی پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است. مقام معظم رهبری
  • سرباز ایثارگر سید عزت اله ندافی فرزند سید ذبیح اله ولادت 2/1/1344 عروج 23/7/1367 محل عروج شوشتر، سلام خدا بر انسان های آزاده و بزرگی که جان بر سر پیمان نهادند. مقام معظم رهبری.
  • سرباز شهید، مجید عاصی ماسوله، فرزند قدرت، ولادت 1356، شهادت 5/6/1376 محل شهادت سنندج، شهیدان بهترین و ارزشمندترین الگو برای ملت ایران بویژه جوانان هستند. مقام معظم رهبری

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
3485 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.