برادر مجاهد! ایرانی فکر و عمل کنید، و ایرانی بمانید
  •  

25 تیر 1397
Author :  
برادر مجاهد! ایرانی فکر و عمل کنید، و ایرانی بمانید

سال ها مبارازات شما در زمان رژیم گذشته نادیده نا انگاشتنی است، تاریخ گواه بر مبارزات شماست، و ما هم آن را می خوانیم، شهدا و مجاهدت آنان برای رسیدن به آزادی و دمکراسی ستودنی اند، اما با این که در سهم دادن های بعد از پیروزی، سهم در خوری بدست نیاوردید، این باعث نمی شود که مجاز به هر کاری باشید، و طبق نظریه سیاسی جناب ماکیاول "هدف وسیله را توجیه" نمی کند، در اثر ناراحتی و عصبانیت ها اشتباهات زیادی مرتکب شدید.

شما در یک اشتباه بزرگ، وارد فاز نظامی شدید، و حریف را به نادیده گرفتن کلی خود مجاب، مجبور و مُحِق کردید؛ بعد دومین اشتباه بزرگ خود را مرتکب شدید و از کشور فرار کردید، و مرکز فعالیت خود را در خاک دیگر کشورها قرار دادید؛ سومین اشتباه شما پیگیری مشی تروریستی، و ترورهایی بود، که نتیجه اش انتشار و تشدید خشونت و ترور بود که دیگران را در کشور مجاز و مجوز خشونت دادید؛ چهارمین اشتباه و مهمترین اشتباه شما قرار گرفتن در کنار "دشمنان ایران" بود، بله دقیقن بگم "دشمنان ایران"،

شما در کنار صدام حسین قرار گرفتید، صدام بعثی که اولین هدفش جدایی خاک خوزستان از ایران بود، و در قدم دوم به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی بودند، یعنی اگر صدام موفق می شد ساحل خود را در کناره های شمالی خلیج پارس گسترش دهد و به قول شما اگر "رژیم آخوندی" هم این اشغال را برسمیت می شناخت، صدام هرگز داعیه سرنگونی حکومت ایران را نداشت، و شما متاسفانه با تمام توان خود، در کنار چنین دشمنی قرار گرفتید، امروز هم باز اشتباهات پی در پی خود را تکرار می کنید و در کنار رژیم عربستان و امارات که باز چشم به خاک ایران دارند، قرار گرفته اید.

برادر و خواهر مجاهد "فاین تذهبون"، تا کجا می خواهید به این اشتباهات نابود کننده آبرو و حیثیت سیاسی و تاریخی خود ادامه دهید، اگر نیم نگاهی به گذشته خود کنید، عمرتان را در کنار و در صف دشمنان این آب و خاک گذرانده اید، کی می خواهید در سیاست خود تجدید نظر کنید، "تاج و تخت از دست داده ها" هم کارهای شما را نکردند، "پهلوی ها" هم که تاج و تخت از دست داده اند، در کنار صدام قرار نگرفتند، شما که طعم تاج و تخت را نچشیده اید، چرا اینقدر خود را مهره قمار دشمنان این مردم و آب و خاک کرده اید.

متحدین سازمان مجاهدین خلق ایران

متحدین سازمان مجاهدین خلق ایران

منبع: ویکی پدیا

به علت سن و سالم، هرگز شاهد مبارزات قبل و حین انقلاب شما نبودم، اما بعد از پیروزی تازه با فعالیت های فرهنگی بعضی از اعضای شما داشتم آشنا می شدم که با اشتباه خود در ورود به فاز نظامی و ترور، همه چیز را بر باد دادید، من خاطره خوبی از تئاتری دارم، که مجری اش یکی از فعالین شما یعنی علیرضا سلیمانی بود، کسی که می گویند "خوابیدن روی تختخواب را بر خود حرام کرده بود، زیرا معتقد بود که در زمانه ایی که خیلی ها تشک برای خوابیدن ندارند، خوابیدن روی تختخواب روا نیست و..."

اما به شخصه بیشترین درک حضور از خدمت شما برادران و خواهران مجاهد! را موقعی بدست آوردم که در بدترین روزهای جنگِ صدام علیه ایران، از قالب ستون پنجم دشمن خارجی ایران خارج شدید، و حملات نظامی را مستقیم به مدافعان مرزهای ایران آغاز کردید و آنجا بود که شاهد کشته شدن مرزدارانی شدم که سال ها در مقابل گارد ریاست جمهوری صدام، تانک های T72، بمب افکن ها و... روسی با آر. پی.7 و کلاشینکف ایستادند، و زنده ماندند تا بعد از قبول قطعنامه 598 و در روزهای پایان جنگ، طعم خنجر شما را در پشت خود داشته و به دیدار حق بشتابند، امثال شهیدان رضا قنبری، رضا نادری و... آنها از آن همه جنگ جان سالم به در بردند تا در "مرصاد" توسط شما شهید شوند، آنها کسانی بودند که از پاتک های هشت ساله دشمنی چنان وحشی و زنجیر گسیخته، و وارث تاریخی متجاوزان به ایران، زنده در رفتند و از پشت توسط شما مجاهدین؟! خنجر خوردند. و....

آری برادر و خواهر مجاهد من! ما ایرانیان از شما چنین خاطراتی داریم، شما چنین کارنامه ایی را تاکنون برای خود رقم زده اید، اما سوال من این است که تا به کی می خواهید بر این رویه شوم و نادرست خود ادامه دهید؛ مبارزه برای رسیدن به هدف، برای هر انسانی مقدس است، هدف برای هر انسانی باید باشد (و درست و یا غلط) محترم، اما رسیدن به هدف، با چه هزینه و وسیله ایی؟! این مهم است؛

شما که می دانید بعضی سران عرب حاشیه خلیج پارس، بر جزایر ما در این آب های تمدنی ایران، چشم طمع دارند، و این ربطی به "رژیم پهلوی" و یا "رژیم خمینی" و یا حتی در صورت اقبال "رژیم مریم قجر" هم ندارد که در ایران در قدرت باشد، آنها همچنان به دنبال از آن خود کردن خلیج پارسند، آنها متجاوزان تاریخی به خاک ایرانند، همانگونه که صدام به عنوان سردار خودخوانده قادسیه دوم، به خوزستان نظر داشت، و در این راه شما هم متاسفانه هر توانستید، برایش کردید.

شما اگر ایرانی فکر می کنید و به فکر "خلق قهرمان ایران" هستید، چرا با طرح های آنها همراهی می کنید، تا به کی می خواهید در مدار تجزیه طلبان خاک ایران حرکت کنید، که به قول خودتون "رژیم آخوندی را بر اندازید"؟!!، شما چطور می خواهید بر خاکی حکومت کنید که جزایرش را همکاران شما در این نبرد، جدا کرده اند؟!

هدف تان را مقدس می شمارید، درست؛ تجزیه خاک ایران که دیگر برای هیچ ایرانی مقدس نیست، حساب خود را از تجزیه طلبان خاک ایران جدا کنید، ایرانی فکر کنید و ایرانی عمل کنید و ایرانی بمانید، کسی نمی تواند مبارزی را برای مبارزه اش سرزنش کند، که مبارزه از آتشی درونی بر می خیزد، ولی مبارزه در صف دشمنان این آب و خاک را هرگز نمی توان بخشید.

برگردید به منش و روش "پدر طالقانی" (این عنوانی است که شما برای ایشان استفاده می کردید)، برگردید به راه حنیف نژاد و... چقدر از اینها جدا شدید، فرسنگ ها از ایران و ایرانیت فاصله گرفته اید، کارتان به جایی رسیده است که هر صفی برای نابودی ایران (به بهانه مبارزه با انقلاب اسلامی) تشکیل می شود، شما در ردیف اولش نشسته اید، چرا و تا به کی؟، ای برادر و خواهر مجاهد، واقعن نشستن بر کرسی ریاست بر این ملت می ارزد که حتی خاک ایران طعمه گرگان هار و دشمنان تاریخی این ملت شود.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
1 نظر 2425 Views
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (1)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

سهیم شدن در "رهاییِ منِ نامتناهی"
تقدیم به روان پاک موحد بیداردل، شهید محمد حنیف‌نژاد
مهسا تاجیک
بازنشر از ایران فردا به مناسبت ۵۲ امین سالروز اعدام

نحوه مواجهه ای که انسان با مساله مرگ به عنوان یکی از مسلمات غامض هستی دارد، تاحدود زیادی می تواند تعیین کننده جهان بینی و کیفیت حیات او باشد. مرگ در عین ظاهر ساکن و بیحرکت و خموشی که دارد در دل خود طوفانی از دینامیسم و پویایی را جای داده که می تواند اتم را بشکافد، هستی را زیر و رو کند و انسان را دگرگون و خودآگاه  سازد و  زیست روزمره انسان ناخودآگاه را به نحوه بودنی اصیل هدایت نماید. این جا بحث بر سر مردن نیست، بلکه مرگ به عنوان یکی از مهم ترین مسلمات هستی شناختی مطمح نظر است. مردن انهدام جسم است که در حیوان و انسان مشترک است اما مرگ به مثابه مسئله ای هستی شناختی ویژه ی انسان است.

باید گفت در خصوص مرگ نمی توان اسپینوزایی اندیشید، به این معنا که مرگ را جدی نگرفت و یا اصلا به آن نیاندیشید به این دلیل که مرگ هراس آفرین است. بلکه برعکس مرگ آگاهی جلوه ای از خودآگاهی است و خودآگاهی نیز جلوه‌ای از خداآگاهی به معنی زیست اصیل «من محدود و متناهی» به سوی آن «من نامتناهی و مطلق» (پروردگار) است. مساله مرگ (و نه مردن) به عنوان امری هستی شناختی به تعبیر یاسپرس نوعی موقعیت مرزی برای انسان ایجاد می‌کند و این موقعیت او را به سوی بودنی اصیل هدایت می کند که در آن ، وجود شکفته می شود و اشتداد می یابد. به همین دلیل می توان گفت نحوه رویارویی دیگر انسان ها با مرگ و فقدان،  نیز می تواند نوعی وضعیت مرزی را برای ما ایجاد کند و مساله مرگ را برایمان پروبلماتیزه کند.

قاطعانه می توان گفت شهادت محمد حنیف نژاد یکی از مهم ترین و تامل برانگیز ترین رویارویی های هستی انسان با مرگ در طول تاریخ است.

در بخشی از کتاب سه هم پیمان عشق درخصوص "شهادت و نحوه مواجهه محمد حنیف نژاد با مرگ" این‌گونه آمده است که : او با ایمان تزلزل ناپذیر و ندای قاطع الله اکبرش موجب تردید و تزلزل ماموران دشمن در تیراندازی شده بود و عده ای حاضر به این تیراندازی نشدند. حنیف نژاد خود به صفوف دشمن فریاد زد: من محمد حنیف نژاد عضو سازمان مجاهدین خلق ایران، به شما "دستور آتش" می دهم.  و با فریاد الله اکبر به سایر شهدا می پیوندد. حتی پیش از آن، زمانی که در سلول را باز کرده بودند تا او را برای اعدام ببرند، او با حالتی منتظر و با صلابت می گوید که "چرا دیر آمدید؟"

سید محمد میلانی در خصوص این نحوه مواجهه می گوید: حتی بچه های غیرمذهبی هم تعجب می کردند و می گفتند هر آدمی بالاخره ولو یک ذره به دنیا علاقه دارد ولی این بچه ها اصلا مرگ و دنیارا شکانده بودند.

خواندن این سطور حقا  می تواند سال ها خواب را از چشم برباید و جان را بیقرار و ملتهب سازد و این دقیقا همان موقعیت مرزی و رنج آوری است که بدان اشاره شد. موقعیتی که ذهن معروض سوالاتی بسیار جدی می شود. آن جا که از خود می پرسیم که اگر ما در موقعیت او بودیم چه می کردیم؟ آیا ما چنین قوام درونی را داریم که در صورت لزوم و برای اعاده زندگی کنشگری خود را تا سرحدات مرگ امتداد دهیم؟ مگر این نیست که مرگ مبهم ترین و غامض ترین مسلمات هستی است و دلیرترین انسان ها نیز هنگام مرگ تردید به دل راه می دهند؟

پس محمد حنیف نژاد این جوان مصمم و خودساخته و آخته قامت کیست که پیوند صمیمانه اش با آن من نامنتاهی و مطلق به قدری ژرف است که حتی در لحظات پایانی حیات هم لحظه ای تردید به دل راه نمی دهد؟ و با ذکر االله اکبر ندای توحید سر می دهد و «مرگ» و «متولیان مرگ» و «سلطنت مرگ» را خوار می دارد و دوست را، این "من بزرگتر" (الله اکبر) را به آغوش می کشد؟

به راستی محمد حنیف نژاد کیست که درخواست می کند هنگام تیرباران حتی چشمانش را چشم بند نزنند و نبندند تا او بتواند به وضوح در چشمان مرگ خیره شود؟

دو لاروشفوکو نویسنده فرانسوی معتقد بود که انسان هیچ گاه مستقیما نمی تواند به خورشید و به مرگ خیره شود. اگر مرگ چنان خورشید است و خیره نگریستن به آن امری است نا ممکن، پس او کیست که می خواهد چشمانش را چشم بند نزنند؟ مگر انسان ظرفیت خیره نگریستن به مرگ آن هم به گونه ای ناگهانی را دارد؟

و دیگر این که آیا چنین مواجهه ای با مرگ را می توان امری اتفاقی و ناگهانی قلمداد کرد؟ به این معنا که مثلا او شب پیش از اعدامش بگونه ای ناگهانی تصمیم می گیرد که شهادت را برگزیند و از زندگی اعاده حیثیت کند و مرگ را به ریشخند بگیرد؟ آیا اساسا در هستی امر ناگهانی وجود دارد؟.....
متن کامل:

https://b2n.ir/u16935

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در فقدان هاشمی رفسنجانی ضربه ایی ...
نقش ميرزا تقی‌خان امیرکبیر در تغيير نگاه ساختاری قاجاریه نسبت به مقوله توسعه ????غلامرضا عليزاده «...
تهران تایمز: خامنه‌ای با جانشینی مجتبی برای رهبری ایران به طور قاطع مخالف است نگارش از یورونیوز فار...