تبدیل انقلاب آزادیبخش، به سلطنت خاندانی و موروثی، از دلایل شکست انقلاب سوریه
  •  

21 آذر 1403
Author :  
انتظار سلطنت در سلسله ی منتظران در حاکمیت های مورثی

 

دیکتاتوری خاندان اسد در سوریه، یک نوع دیکتاتوری منور [1] و یا دیکتاتوری صالح [2] به نظر می رسید، از این لحاظ که بر اساس آرمان ها و شعارهای بلند و گاه فاخری بنا نهاده شده بود، که دل آزادمردان عرب را روزگاری در می ربود، اهدافی که در ایدئولوژی حزب بعث آنان، خود را نشان می داد که «امت واحده عربی» را هدف گرفته بودند، تا ذلتِ تسلط بیگانه را از چهره اعراب بزدایند، امت واحده عربی قدرتمندی را شکل دهند، از این لحاظ آرمانی نه جهانی، که حداقل عربی برای خود قائل بودند، و تحقق آن را «رسالت ابدی» خود می دانستند [3] که به واقع به نوعی همان شعار «وحدت جهان اسلام» بود که «انقلاب اسلامی» ایران نیز داعیه دار آن است، اما این وحدت با تکیه بر ناسیونالیسم عرب زبانان شکل گرفت، که رهایی از استعمار، نبرد با مزدوران «استکبار جهانی» همچون صهیونیسم را در افق اهداف خود داشت.

تفاوت دیگر آن با انقلاب اسلامی، در این بود که به سکولاریسم قائل بود، از این رو حق آزادی اعتقاد و عقیده را در حوزه فردی تا حدودی به رسمیت می شناخت، و از آن مهمتر به جدایی دین از سیاست قائل بود، که نوعی تکثرگرایی دینی را در ساختار خود بر می تافت، و به سوسیالیسم و دوری از حاکمیت ثروتمندان، و استثمار نیروی کار و... اعتقاد داشت و...

و از این قبیل ارزش های انقلابی، که خصوصیت قالب آرمانی بسیاری از انقلابیون قرن بیستم را در خود داشت، که اساس حرکت را بر رهایی اعراب نهاده بود، و انقلاب های موفقی را تدارک دیدند، که در ابتدا به پیروزی های درخشانی رسید، حداقل برای سوریه در تحکیم دولت - ملت سوریه بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی، تحکیم و تمرین ملت بودن را در بر داشت، اما گذشت زمان نشان داد که در نتیجه آن انقلاب ها، و حاکمیت های در پی آمده، به جز در مقاطعی کوتاه، نه وحدتی حاصل شد، و نه آزادی اساسی، در قالب دمکراسی واقعی، برای مردم خود به ارمغان آوردند،

در مقابل هرچه گذشت در گرداب و باتلاق استبداد داخلی، و دیکتاتوری فردی بیشتر، و اختلاف و نبرد با همسایگان و بین خود مبتلا شدند، تا آنان هر روز مستهلک تر شده، و هر یک به بهانه ای، و یا اشتباهی از بین رفتند، سقوط حزب بعث عراق، و اینک حزب بعث سوریه، تداوم دومینوی پایان تراژیک بازماندگان انقلاب های سوسیالیستی قرن بیستم، و انقلابیون عربی بود، که در سراسر خاورمیانه از لیبی، تا سودان، تا عراق، سوریه، مصر و... حاکمیت هایی این چنینی را رقم زدند.

شکست این پروژه بزرگ انقلابی، که شاید بتوان گفت در بین ملل عربی عمومیت یافته بودند، و خیزش های بعدی از جمله خیزش سال 2012، بسیاری را در مقابل این سوال قرار داد که چرا در فرایند خیزش بهار عربی [4] ، باید حکومتی به مانند حاکمیت بشار اسد بماند، اما اکنون و در این دوره حساس از تاریخ خاورمیانه، که اسراییل بدون مانع تاختنی دوباره آغازیده است و به پیش می تازد، سقوط دولت سوریه باید اتفاق افتد، وقتی که کشتی فرایند دمکراسی خواهی، و آزادیخواهی ملل عرب به گِل نشسته است، چرا سوری ها تن به یک انقلاب دیگر، در این شرایط خطرناک دادند؟!

چه چیز این چشم انداز هولناک را از دید آنان که از ادلب برخاستند، و تا دمشق تاختند، دور داشت، و باعث شد که لحاجت کنند، و براندازی حاکمیت خود را، حتی با به خطر انداختن تمامیت ارضی [5] سوریه دنبال نمایند؟! این امر دلایل بسیاری داشت، که بی شک یکی از دلایل آن، شکست انقلاب سوریه، و تبدیل حاکمیت انقلابی آن، به یک حاکمیت سلطانی، و بعدها موروثی بود، که آنان را بدینجا پایان داد.

ریاست جمهوری ها و به واقع رهبری مادام العمر، که هر بار در انتخابات های نمایشی، و دستکاری شده، یک نفر با پیروزی خیره کننده عددی 95% آرا، ریاست خود را بر این جمهوری های ناجمهوری تکرار می کرد، تا بمیرد، و از همه بدتر اینکه، بعد از مرگ، تکرار این سناریوی غم انگیزِ جمهوریت و دمکراسی از درون تهی را، فرزند او به عهده می گرفت. و همه می دانند برای تکرار این آرای بالای انتخاباتی چه بر سر رقبای انقلابی، حزبی و غیر حزبی باید آورد، که برای دوره ایی 30 ساله هر 5 سال یکبار، 6 بار رقبا را باید نابود کرد تا چنین پیروزی هایی را برای خود هر بار رقم زد.

با مرگ حافظ اسد (۱۹۳۰ – ۲۰۰۰) [6] میلادی، سی سال حاکمیت بلامنازع او به پایان رسید، و اینک نوبت همکاران انقلابی او بود که قدرت را در دست گیرند، و وجود بزرگانی همراه با او، همچون فاروق الشرع (1938)  [7] ، عبدالحلیم خدام (1932 – 2020) [8] و... که در تراز رهبران انقلابی محسوب می شدند، و می توانستند کشتی سوریه را، بعد از مرگ رهبر کاریزمای آن، به ساحل نجات برند، اما طمع خاندان اسد و همفکران آنان، برای حفظ سلطنت انقلابی در خاندان خود، باعث شد که مصلحت کشور و انقلاب سوریه، فدای امور خاندانیِ حاکم شود، و بشار اسد جوان، که متولد 1965، و در زمان رهبری انقلاب سوریه، تنها 35 سال بیشتر نداشت، بر بزرگانی چون آنان، ارجحیت یابد، و حاکمیت سوریه بعد از پدر، به پسر منتقل گردد.

و این یکی از دلایل شروع فروپاشی درونی در اردوگاه انقلابیونی بود، که برای اهدافی بزرگ قیام کردند، اما با زیاده خواهی خاندانی رهبری انقلاب سوریه، مواجهه شده، که در دست داشتن قدرت در خاندان خود را، به مصالح سوریه و انقلاب آن ترجیح دادند.

چنانچه ریاست جمهوری عبدالحلیم خدام، که بعد از مرگ اسد، سکان موقت رهبری سوریه را به عهده گرفته بود، ادامه می یافت، و کسانی همچون فاروق الشرع سکان سیاست خارجی را داشتند، شاید اکنون کشور سوریه هرگز با قیامی چنین خسارتبار مواجه نمی شد، که بیم آن می رود که از دیکتاتوری چپ سوسیالیستی، به دیکتاتوری مخوف مذهبی در غلتد،

چرا که اکثریت بدنه خیزشگران جدید آن را اهل سنت و تفکر مذهبی افراط گرایانی تشکیل می دهند که سیطره آنان بر مقدرات جامعهِ متکثر سوریه، خطرناک به نظر می آید، آنچه اکنون در گروه های بزرگی همچون هیات آزادی شام (تحریر الشام) و... و گروه های همراه آن دیده می شود که سردمدار خیزش انقلابی اخیر می باشند، و عبدالحلیم خدام، با کمک فاروق الشرع، که هر دو از اهل سنت بودند، و انقلابی، می توانستند، میراث اسد و انقلاب سوریه را، بهتر از فرزند او، در مقابل چنین پتانسیل خطرانکی حفظ و نگهبانی کنند، تا اهل سنت نیز در حاکمیت نماینده خود را یافته و کمی آرام گیرد.

اما چه می شود گفت، دیکتاتورها وقتی به اوج خودخواهی و خوپسندی می رسند، فراموش می کنند که رسالت آنان هدایت جامعه به سوی خیر است و تحقق شعارهای بلند انقلابی همچون وحدت و یکپارچگی، آزادی و کرامت انسانی، که امیدِ امیدواران به آنان بسته است، نه استمرار حاکمیت خود، و تحویل آن، به فرزندان شان، که در آخرهای عمر، به هدف اول دیکتاتورها تبدیل می شود، هر حرکت و انتصابی را با توجه به پروژه جانشینی فرزند خود می زنند.

از این رو در روند حاکمیت خود طوری عمل می کنند تا میخ های محکم در سازمان، تشکیلات و کادر خود را ناکار کنند، تا بعد از مرگ شان، شرایط برای جانشینی فرزندان شان مهیا باشد، و برای جانشینی، با مانعی جدی از سوی دوستان، همیاران انقلابی و نهادهای برخاسته از انقلابِ شان مواجه نشود، و در این فرایند است که حذف ها و یکدست سازی های دستوری، پر از توطئه، خدعه و نیرنگ اتفاق می افتد، و تمام سازمان، تفکر، انگیزه، ذخیره و... انقلابیون را نابود کرده، و می کند، تا مثلا بشار اسد، بعد از پدر، بر کرسی رهبری و هدایت جامعه قرار گیرد، و کرسی قدرت نصیب دیگر همراهان انقلابی، و یا خاندان های بزرگِ دیگر دخیل در انقلاب نگردد، شکاف های چندگانه، شقه شقه شدن حاکمیت و... اینجاست که پا می گیرد، و شرایط نفوذ و دستکاری دشمن خارجی را، تسهیل و فراهم می کند، جنایات حاکمیت ها دیگر نه برای ایدئولوژی و هدف آنان، که وجه شخصی و منافع باندهای قدرت را به خود می گیرد، و در رسواترین شکلِ ممکن بروز می یابد و یک به یک اجرا می شود.

چنین دنائتی باعث می شود، و شد، که در عصر خاموشی خیزش های آزادیخواهی عربی نیز، لجاجتی عنودانه، دامن چنین حاکمیت هایی را بگیرد، و انقلابیون جدیدی، به رغم این که می دانند، در صورت سقوط بشار اسد، حتی موجودیت ارضی سوریه نیز در مخاطره ایی بزرگ قرار خواهد گرفت، اما باز به هر شرایط خطرناکی تن می دهند، تا بشار اسد، نباشد! به چه قیمتی؟ هر قیمت ممکن!

و نبود او مهمترین هدف انقلابیون سوری در سال 2024 است، حال آنکه انقلابیون سابق، در دهه 1960 چه اهداف بزرگی را در وحدت امت عربی داشتند، و حداقل قدم های خوبی را در برقراری سکولاریسم، و اعطای آزادی های فردی و اجتماعی در جامعه برداشتند، که به رغم دیکتاتوری مخوف امنیتی چون بشار اسد، اما آزادی های اجتماعی و فردی در سوریه را هر بازدید کننده ایی، در خیابان های دمشق و... می توانست ببیند، از فعالیت آزاد مذهبی مسیحیان، علویان، اهل سنت و... گرفته، تا شهرهای نسبتا آباد، و زندگی که تا حدودی جاری بود.

حال باید دید انقلابیون جدید چه گِلی را بر سر «شام خراب» خواهند زد، خرابی که بی شک یکی از دلایل آن موروثی کردن حاکمیت انقلابی، در خاندان اسد بود. حال باید دید سوریه ای که با انقلاب ها و انقلابیون دهه 60 میلادی به آزادی و دمکراسی دست نیافت، آیا خیزش دهه اخیر آنان، که به برافتادن حاکمیت دیکتاتوری اسد منجر شد، به آزادی، دمکراسی و کرامت انسانی برای سوری ها منجر خواهد شد؟ یا اینکه، یکی دو دهه بعد، ملت سوریه غبطه و حسرت آزادی هایی را خواهند خورد، که در دوره دیکتاتوری منور اسد داشتند.

به رغم کورسوهای امیدی که هست، ناامیدانه باید پسوند این بیت شعر در آلبوم «نینوا» اثر استاد دکتر حسام الدین سراج را به یاد آورد که می گوید «باران خون بر خاک مظلومان چو بارد» آیا «با خود بهاران در بهاران مژده آرد»؟! من که تردید دارم! چرا که به نظر می رسد «آنکه بر در می کوبد به دزدیدن نور آمده است» نه برای برافروختن چراغی که راه آزادی، کرامت انسانی، دمکراسی را به تشنگان آن بنماید، باز هم، طبق عادت مالوف، از آن دعاهای بی حاصل می کنم! «خدا کند که این نشود»، و لااقل مردم سوریه از انقلابیون مذهبی خود، آزادی، دمکراسی و کرامت انسانی دریافت دارند، اما آیا از چنین انسان هایی، چنین تحفه ایی بدست آمدنی است؟!

 

دیکتاتوری های موروثی

همراهانی بله قربان گو می خواهند

نه انقلابیون واقعی و یا لزوما تعقیب اهداف انقلابی

[1] - دیکتاتوری منور یا دیکتاتوری روشنگری به شکلی از حکومت گفته می‌شود که از ویژگی‌های آن وجود دیکتاتور در راس هرم بود که هدفش ایجاد رفاه همگانی برای شهروندان کشور بود تا منافع شخصی.

[2] - دیکتاتوری که اهداف جمعی را در نظر دارد، آنچه که امثال شهید بهشتی در استبداد دینی در جامعه دینی می‌بیند، که باید برای مسأله استبداد علاجی داشت، مثلا وقتی جلوی آزادی انتقاد گرفته شود، این جامعه در سیاهچال حکومت‌های خودکامه و خودسر زندانی می‌شود؛

[3] - «أمة عربية واحدة ذات رسالة خالدة» امت واحده عربی، این است رسالت ابدی شعار حزب بعث که خواهان وحدت کشورهای عربی از عراق تا مراکش بود.

[4] - بهار عربی به انقلاب‌ها، خیزش‌ها و اعتراضات در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ گفته می‌شود. از این اعتراضات بدان سبب که در کشورهای عرب در حال پیگیری بود با عنوان بهار عربی یاد می‌شود. مجموعه‌ای بی‌سابقه و در حال جریان از قیام‌ها، راهپیمایی ها و اعتراضات در کشورهای عمدتاً عرب‌نشین شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا صورت گرفت. حاکمان در تونس،مصر و لیبی و یمن از قدرت ساقط شدند، قیام مدنی در بحرین و سوریه فوران کرد. تظاهرات بزرگ در الجزایر، عراق، اردن ، کویت،   مغرب و سودان   گسترش پیدا کرد، و اعتراضات جزئی که در لبنان،   موریتانی،  عمان،   عربستان سعودی،  و صحرای غربی،   رخ داد و نیز در مرزهای اسرائیل در ماه مه ۲۰۱۱ برخوردهایی اتفاق افتاد.  در ادبیات سیاسی بکار برده شده توسط جمهوری اسلامی ایران بیداری اسلامی دارای ریشه‌های مردمی، اسلامی و ضداستعماری خوانده شده است.  غالب مخالفان در کشورهای عربی شعار (به عربیالشعب یرید اسقاط النظام) یعنی «مردم خواهان برکناری رژیم هستند» سر می‌دهند.

[5] - بمباران و نابودی تمام زیرساخت های نظامی و راهبردی سوریه توسط اسراییل، درست پس از سقوط حکومت سوریه در چند روز گذشته و همچنین پیشروی صهیونیست ها در مرزهای سوریه، که اکنون علاوه بر بلندی های جولان که قبل از این اشغال کرده بودند، مناطق جدیدی را نیز به اشغال خود در آورده اند.

[6] - حافظ اسد سیاستمدار و نظامی سوری بود که از سال ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۰ به عنوان هجدهمین رئیس‌جمهور سوریه فعالیت کرد. او همچنین فرمانده کل قوای نیروهای مسلح سوریه و دبیرکل حزب بعث سوریه محسوب می‌شد. حافظ اسد پیش‌تر نخست‌وزیر سوریه بود. در سال ۱۹۷۰، ارتش حزب بعث سوریه به همراه نیروهایی از ارتش رسمی سوریه که تحت فرماندهی اسد بودند، علیه مابقیِ ارتش کشور کودتا کردند و حافظ اسد از این طریق به ریاست حکومت رسید. پس از آن، اسد به تصفیه ارتشی‌هایی که حاضر به تبعیت از او نبودند پرداخت، ارتش حزب و بازماندگان ارتش رسمی را ادغام کرد و چند سازمان اطلاعاتی‌امنیتی موازی در سوریه ایجاد کرد تا نظارت حداکثری بر ارتش و کنترل جامعه را برعهده داشته باشند. او سپس یک ارتش شخصی ۲۵ هزار نفری به نام گارد ریاست جمهوری سوریه ایجاد کرد تا اگر باز هم کودتایی رخ داد، از او و خانواده‌اش محافظت کنند اسد به مدت ۳۰ سال (از ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰) رئیسِ حکومت بعث سوریه بود و ریاست جمهوریِ مادام‌العمر برای خود ایجاد کرد که در آن ارتش و سازمان‌های اطلاعاتی‌امنیتی بازوهای اعمال حاکمیت او بر کشور سوریه بودند.

[7] - فاروق الشرع (زاده ۱۰ دسامبر ۱۹۳۸ در دمشق) دیپلمات و سیاستمدار سوری است. او از عالی‌رتبه‌ترین مسئولین دولت سوریه و حزب بعث این کشور به‌شمار می‌رود. الشرع، از سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۶ وزیر امور خارجه و از ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ معاون اول رئیس‌جمهور این کشور بود. او در سال ۱۹۳۸ در دمشق در خانواده‌ای سنی از اهالی استان درعا متولد شد و لیسانس زبان انگلیسی را از دانشگاه دمشق و مدرک حقوق بین‌الملل از دانشگاه لندن دریافت کرد. وی را از فعال‌ترین سیاستمداران سوریه در زمان فعالیتش در حوزه روابط خارجی می‌دانند که توانسته بود روابط خوبی با کشورهای همسایه سوریه، در زمان حضورش در وزارت امور خارجه سوریه، پدیدار سازد. در جریان اعتراضات سال ۲۰۱۲ سوریه اخباری در مورد جدایی فاروق‌الشرع از دولت سوریه و فرار او از این کشور منتشر شد.

[8] - عبدالحلیم خدام سیاست‌مدار اهل سوریه بود که از سال ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۵ معاون رئیس‌جمهور و از ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۴ وزیر امور خارجه این کشور بود. وی در فاصله پس از مرگ حافظ اسد تا انتخاب بشار اسد در سال ۲۰۰۰ رئیس‌جمهور موقت سوریه بود. وی از معدود سیاستمداران عالی‌رتبه سنی مذهب سوریه بود.

به اشتراک بگذارید

Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to StumbleuponSubmit to TechnoratiSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn
 مصطفی مصطفوی

پست الکترونیکی این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظرات (8)

Rated 0 out of 5 based on 0 voters
This comment was minimized by the moderator on the site

تهران تایمز: خامنه‌ای با جانشینی مجتبی برای رهبری ایران به طور قاطع مخالف است

نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار ۱۲/۰۱/۲۰۲۵

احتمال موروثی شدن مقام رهبری در ایران و جانشینی بالقوه مجتبی خامنه‌ای، مورد توجه برخی رسانه‌ها از جمله وال استریت ژورنال و واشنگتن پست قرار گرفته است، اما روزنامه تهران تایمز این ادعاها را به شدت رد کرده و بر قاطعیت علی خامنه‌ای در مخالفت با جانشینی فرزندانش تأکید دارد.

ایران سال جدید میلادی را در حالی آغاز کرده است که اکثر نیروهای نیابتی خود در منطقه و مهم‌تر از همه، متحد اصلی خود در سوریه را در سال ۲۰۲۴ میلادی از دست داده است.

همزمان،‌ ارزش پول ایران سراشیبی ۴۵ ساله خود را تحت فشار تحریم‌ها با سرعت بیشتری طی می‌کند و نارضایتی عمومی در حال افزایش است.

این در حالی است که دونالد ترامپ ۷۸ ساله، معمار سیاست «فشار حداکثری بر ایران» قرار است از روز بیستم ژانویه (یکم بهمن) بر صندلی ریاست جمهوری آمریکا تکیه بزند و ایران بین دو راهی «مذاکره و مقابله» با آمریکا قرار دارد.

روزنامه آمریکایی واشنگتن‌پست ضمن اشاره به موارد فوق، روز جمعه ۱۰ ژانویه (۲۱ دی) در سرمقاله‌ای تحت عنوان «ایران ضعیف شده است و باید آماده مذاکره باشد» در یک گمانه‌زنی اعلام کرد که آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران که در ماه فروردین ۸۶ ساله می‌شود، بر اساس گزارش‌ها «وضعیت سلامتی نامساعدی» دارد و «شایعاتی» وجود دارد که «پسر نامحبوب او» یعنی مجتبی خامنه‌ای، ممکن است جانشینش شود.

شائبه اینکه او گزینه مد نظر علی خامنه‌ای است باعث شد تا در جریان اعتراضات خیابانی سال‌های اخیر معترضان بدون آگاهی دقیق از هویت واقعی او و سر دادن شعارهایی نظیر «مجتبی بمیری، رهبری را نبینی» احساس خود را نسبت به موروثی شدن مقام رهبری در نظام جمهوری نشان دهند.

در همین حال،‌ روزنامه انگلیسی‌زبان «تهران تایمز» چاپ ایران با واکنش به این مقاله مدعی شد که بیماری آقای خامنه‌ای و همچنین «اجماع مخفیانه خبرگان» برای انتخاب مجتبی خامنه‌ای به عنوان جانشین وی چیزی جز «ادعاهای بی‌اساس» نیست.

«ترس از علنی کردن تصمیم»
واشنگتن پست در ادامه مطلب خود اشاره کرده بود که توافق برای گزینه جانشینی رهبری در ایران انجام شده «اما از ترس خشم عمومی و ناآرامی‌های احتمالی، برای علنی کردن این تصمیم بیم دارند، چرا که اساسا مجتبی خامنه‌ای بیشتر به خاطر نقشش در سرکوب خشونت‌آمیز قیام مردمی سال ۲۰۰۹ [جنبش سبز ۱۳۸۸] شناخته می‌شود.»

اما روزنامه تهران تایمز در مقاله خود تحت عنوان «چرا رسانه های غربی مدام درباره مجتبی خامنه ای دروغ می‌گویند؟» که روز شنبه ۱۱ ژانویه (۲۲ دی) منتشر شد؛ «بیانات و اقدامات گذشته» آقای خامنه‌ای را شاهد بی‌اساس بودن گمانه‌زنی واشنگتن پست می‌داند و می‌نویسد که علی خامنه‌ای «حتی با ورود فرزندانشان به عرصه سیاست هم مخالف است و چه رسد به اینکه فرزندش جانشین او شود.»

تهران تایمز گزارش داد که «محمود محمدی عراقی، نماینده مجلس خبرگان رهبری نیز در تأیید این مطلب گفته است که [آقای خامنه‌ای] درخواست تعدادی از اعضای مجلس مبنی بر در نظر گرفتن یکی از فرزندان خود را برای مناصب آینده رهبری، رد کرده است.»

مجتبی خامنه‌ای تاکنون مقام انتصابی یا انتخابی پراهمیتی نداشته و مواضعش برای توده مردم شفاف نیست. با این حال، محمود محمدی عراقی، از اعضای مجلس خبرگان رهبری در ماه فوریه تاکید کرد که علی خامنه‌ای حتی با بررسی فرزندانش به عنوان نامزدهای جانشینی مخالفت کرده است.

پیش‌تر، ابوالحسن مهدوی، امام جمعه موقت اصفهان در خطبه‌های نماز جمعه ۲۵ آبان در این شهر ضمن اشاره به دیدار اعضای «مجلس خبرگان رهبری» با علی خامنه‌ای، رهبر ایران اعلام کرد که کمیسیونی «محرمانه» متشکل از اعضای این مجلس، ۳ نفر را برای گزینه رهبری پس از درگذشت آقای خامنه‌ای «شناسایی و اولویت‌بندی» کرده‌اند.

آیت‌الله خامنه‌ای در مخالفت با جانشینی فرزندانش قاطع است و مجلس خبرگان نیز به آن احترام می‌گذارد.
تهران تایمز
این در حالی است که تهران تایمز روز شنبه از طریق «منابع خود» تأیید کرد که «آیت‌الله خامنه‌ای در مخالفت با جانشینی فرزندانش قاطع است و مجلس خبرگان نیز به آن احترام می‌گذارد.»

مجتبی خامنه‌ای (پسر دوم خامنه‌ای و سیاسی‌ترین پسر او) و همچنین مصطفی خامنه‌ای (پسر ارشد او) در ماه‌های اخیر در رسانه‌های ایران مورد توجه قرار گرفته‌اند. از جمله اینکه همه چهار فرزند رهبر ایران به مناسبت کشته شدن یحیی سنوار، در روز چهارم آبان ۱۴۰۳ در دفتر نمایندگی «جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)» حضور یافتند. همچنین در تاریخ ۱۲ دی، رسانه‌های ایران اولین سخنرانی عمومیِ پسر بزرگ آقای خامنه‌ای را پوشش دادند.

رسانه‌های غربی پس از مرگ ناگهانی ابراهیم رئیسی، به عنوان یکی از گزینه‌های بالقوه جانشینی علی خامنه‌ای، بار دیگر گمانه‌زنی‌های بر سر این که چه کسی رهبر آینده جمهوری اسلامی خواهد بود را به میان آوردند.

البته طرح احتمال جانشینی فرزند به جای پدر در جمهوری اسلامی بی‌سابقه نیست.

در آخرین روزهای حیات روح‌الله خمینی نیز با توجه به نقش پررنگ احمد خمینی در کنار گذاشتن حسینعلی منتظری از قائم مقام رهبری، زمزمه‌هایی مبنی بر احتمال انتخاب او به جانشینی پدرش شنیده می‌شد اما در نهایت این علی خامنه‌ای بود که از جلسه مجلس خبرگان در سال ۱۳۶۸ با ردای رهبری و جانشینی روح‌الله خمینی بیرون آمد.

عبدالرضا داوری به یورونیوز: مجتبی خامنه‌ای ناراضی است و می‌خواهد پرچمدار تغییرات در ایران باشد
گفتگو با عضو خبرگان و اساتید حوزه علمیه قم درباره ماجرای طرح نام ۳ نفر برای رهبری آینده ایران

This comment was minimized by the moderator on the site

فرمانده ارشد سپاه: باختیم، بد هم باختیم؛ روسیه در سوریه به ایران خیانت کرد
نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار ۰۹/۰۱/۲۰۲۵

یک فرمانده سپاه پاسداران ایران که در سوریه حضور داشته، مدعی شد که روسیه در سوریه به ایران خیانت کرده است.
بهروز اثباتی، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران ایران در سوریه گفت که روس‌ها در «مقاطعی حساس» با خاموش کردن سیستم‌های راداری خود به اسرائیل اجازه دادند تا «به‌راحتی» فرماندهان ایرانی را هدف قرار دهد. در جریان برخی از عملیات‌های اسرائیل در سوریه، محمدرضا زاهدی، معاون سپاه قدس، سید رضی موسوی، مسئول پشتیبانی سپاه قدس در سوریه، و صادق امیدزاده، معاون اطلاعات نیروی قدس سپاه پاسداران ایران کشته شدند.

این فرمانده ارشد سپاه پاسداران ایران در سخنانی که حدود یک ساعت طول کشیده است و رسانه‌های ایران فایل صوتی آن را منتشر کرده‌اند، گفت که «روس‌ها بعد از طوفان الاقصی کاملا در پرونده و در جبهه رژیم صهیونیست عمل کردند.»

آقای اثباتی که رسانه‌های ایران از او به‌عنوان مسئول قرارگاه فضای مجازی ستاد کل نیروهای مسلح این کشور نام برده‌اند همچنین روسیه را در فروپاشی حکومت بشار اسد مقصر دانست و گفت که روس‌ها بشار اسد را «گول» زده‌اند.
این فرمانده سپاه مدعی شد که روسیه به‌جای بمباران مراکز تجمع شبه‌نظامیان هیات تحریر شام و تضعیف نیروهای نیابتی ترکیه و قطر، مناطق مسکونی و بیابان‌ها را هدف قرار می‌داد که این بمباران «تأثیر چندانی در تضعیف دشمن نداشت.»
او به درخواست ایران برای دریافت هزار قبضه سلاح کلاشینکف از روسیه برای حفظ یکی از خطوط مهم در سوریه اشاره کرد که با مخالفت روس‌ها مواجه شد.

او همچنین گفت که دولت بشار اسد «در ۳ ماه گذشته» در پی نفوذ کشورهای عربی مانند امارات عربی متحده «بیشترین فشار را به ایرانی‌ها آورد.» اثباتی گفت که بشار اسد و همسرش به‌دنبال جایگزینی حمایت کشورهای عربی به‌جای ایران بودند.

اگرچه برخی از کشورهای غربی و اسرائیل بر این نظرند که سوریه در دوران بشار اسد نقشی کلیدی در انتقال تجهیزات نظامی ایرانی به لبنان داشته، اما این فرمانده سپاه مدعی شد که تعریف بشار اسد از مقاومت «بسیار متفاوت» از ایران بوده است، به‌گونه‌ای که نقش کشورش را در مقاومت «بسیار محدود» می‌دانست.

او گفت وقتی که طوفان الاقصی شکل گرفت، ایران از طریق «سفیر و فرمانده» در دمشق پیشنهاد کرد که الان وقت حمله سوریه به اسرائیل است تا بخشی از زمین‌هایی که اسرائیل از این کشور گرفته را پس‌بگیرد، اما بشار اسد با بیان اینکه «من در مقاومت فقط سکوی پشتیبانی شما هستم» و «وارد جنگ با اسرائیل نمی‌شوم»، با این پیشنهاد مخالفت کرد.

«ایران در سوریه باخت، بد هم باخت»
این فرمانده سپاه در سخنان خود همچنین به موضوعی کمتر شنیده شده از مقام‌های نظامی و غیرنظامی ایران اشاره کرد و آن اینکه تهران در سوریه ضربه خورده است.

او گفت: «اولا بگویم افتخار نمی‌دانم ما سوریه را از دست دادیم. نه، ضربه خوردیم... باختیم، بد هم باختیم... ضربه خوردیم، خیلی هم برای ما سخت بود.»

با این حال این فرمانده ارشد سپاه تصور شکست نیروهای مقاومت را از محصولات «عملیات روانی» اسرائیل دانست و گفت: «اصلا اینجوری نیست که مقاومت از دست رفته باشد.»


او با بیان اینکه اکنون «مقاومت ولایتی» امکان حضور در سوریه را پیدا کرده، گفت که کشورش در حال حاضر می‌تواند آن شبکه‌هایی که در این چند ساله با آن‌ها ارتباط داشته است را در این اوضاع فعال کند و هسته‌های مقاومت تشکیل دهد.

«تنش نظامی در منطقه نباید تشدید شود»
البته این فرمانده ارشد سپاه پاسداران ایران در بخش دیگری از سخنان خود گفت که تهران در حال حاضر نباید تنش نظامی در منطقه را تشدید کند.

او در پاسخ به سؤالی درباره حمله تلافی‌جویانه ایران به اسرائیل یا پایگاه‌های آمریکا گفت: «در این شرایط، کشاندن منطقه به رزم نظامی به نفع مقاومت نیست. آقای اثباتی در ادامه گفت در حال حاضر ایران اگر بخواهد وارد یک فاز جدید شود، «دشمن» دوباره آماج عملیاتش را شروع می‌کند.

این فرمانده ارشد سپاه با بیان اینکه اطلاعی از عملیات «وعده صادق سه» ندارد که تهران قول انجام آن را داده است تا به آخرین حمله اسرائیل به ایران پاسخ دهد، گفت که به نظر او «صحنه الان دیگر خیلی دیگر کشش وعده صادق ۳ را ندارد.»

او در بخش دیگری از سخنان خود به جزئیاتی از مشکلات مردم سوریه در دوره منتهی به سقوط حکومت بشار اسد اشاره کرد.

این فرمانده سپاه پاسداران ایران با اشاره به کمبود شدید امکانات در سوریه و گسترش فساد در این کشور به‌خصوص در دو سال گذشته، گفت که فساد ناشی از فقر همه ارکان ارتش سوریه را نیز فراگرفته بود و نظامیانی که باید در برابر شورشیان ایستادگی می‌کردند، بیشترشان فرار کرده بودند.

اثباتی گفت «ما می‌دانستیم» که هیچ نیرویی برای دفاع از بشار اسد وجود ندارد، اما او «باور نمی‌کرد» و می‌گفت که اصلاً جنگی در کار نبوده است.

این فرمانده سپاه همچنین گفت که تهران در سوریه کم نگذاشت، اما قرار نبود نیروهای ایران به جای او بجنگند، آن‌هم در زمانی‌که هیچ کدام از ارکان او، حزب، دولت، ارتش و توده مردم این کشور نمی‌خواستند بجنگند.

This comment was minimized by the moderator on the site

سیاست، هنر معامله در اوج است!
آیا مورد ایران در سوریه یک استثنا است؟

ضرب‌المثل "پیاز، کتک یا پول" یک داستان یا حکایت قدیمی است که به انتخاب‌های سخت در شرایط دشوار اشاره دارد. در این حکایت، فردی مجبور به انتخاب یکی از سه گزینه می‌شود:

۱- خوردن یک کیسه پیاز
۲- تحمل مقداری کتک
۳- پرداخت مبلغی پول

فرد ابتدا تصمیم می‌گیرد که پیاز را بخورد تا از کتک و پرداخت پول خلاص شود، اما در میانه راه به دلیل سختی خوردن پیاز منصرف می‌شود و تصمیم می‌گیرد کتک بخورد. در نهایت، تحمل کتک نیز برایش دشوار می‌شود و مجبور می‌شود پول را نیز پرداخت کند.


این ضرب‌المثل زمانی استفاده می‌شود که فردی با تصمیم‌گیری نادرست، دچار مشکلات بیشتری می‌شود و به جای انتخاب یک گزینه، همه ضررها را با هم متحمل می‌شود.

سیاست: سال ۹۰، مداخله نظامی در سوریه؛ باید در سوریه خرج کنیم تا محور مقاومت و نفوذ منطقه‌ای ایران به هر قیمتی باقی بماند.

پیاز:
طبق تخمین‌ها حدود ۵۰ میلیارد دلار در سوریه خرج جنگ با تروریست‌ها شد در حالیکه زیرساخت‌های ایران نیاز مبرم به سرمایه گذاری داشتند.

کتک:
به گفته‌ی حسن روحانی، ترامپ حاضر بود تنها بر سر سوریه با ایران توافق کند که مورد موافقت حاصل نشد و شینزو آبه نامه معروف را زیر نشیمن گذاشت و برگرداند...
تحریم‌ها تشدید شد، صادرات نفت به نزدیک صفر رسید، وضعیت اقتصادی خراب‌تر شد، ایران منزوی‌تر شد، آبان ۹۸ رخ داد، ترور فرودگاه بغداد رخ داد و محور مقاومت پس از آن کمر راست نکرد.
این اواخر طبق اخبار سوریه به حضور ایران هم سخت گرفته بود و در شورای همکاری خلیج فارس حاکمیت ایران به جزایر سه گانه را هم زیر سوال برد!

پول:
نظام سوریه و بشار اسد سقوط کردند، ارتباط زمینی محور مقاومت هم از بین رفت و با تکانه ترکی/عربی/عبری شکل گرفته در منطقه، ایران زیر ضرب بیشتر هم خواهد رفت...

پیاز و کتک و پول تکمیل شد...
کسی که نتواند در اوج، سرمایه گذاری‌اش را نقد کند، همواره ضرر می‌کند.
سیاست، هنر معامله و توافق در اوج است.
و متاسفانه مورد سوریه یک استثنا نیست و تقریبا در تمامی سیاست‌های کلان ۵ دهه اخیر فرآیند پیاز، کتک، پول به تمامی رخ داده و هیچ درسی هم گرفته نشده...

ادامه متن در این‌جا...
چراز
رسانه‌ی مستقل دانشکده‌ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

This comment was minimized by the moderator on the site

استبداد آفت بازدارندگی
سهند ایرانمهر

به جز جنگ داخلی و استیلای تفکرات سلفی ، امکان تجزیه سوریه -آنچنانکه از فحوای کلی رسانه‌های ترکیه و مطامع اردوغان برمی‌آید- و نیز اشغال بخش‌های دیگر این کشور توسط اسراییل -و الحاق آن به خاک اسراییل نظیر آنچه در مورد جولان اتفاق افتاد- جدی‌تر از هر زمان دیگری است.

‏این ویدیو تنها بخشی از تصاویر ارتش اسراییل از داخل خاک سوریه است ( گردان ۱۰۱ چترباز) است که در آن با افتخار از تسلط کامل بدون شلیک یک گلوله بر بخش‌های سوق‌الجیشی مرزی سوریه و آمادگی برای استقرار طولانی‌مدت آن سخن می‌گویند به این فهرست اضافه کنید ۳۰۰ حمله هوایی به مراکز نظامی «سوریه» ( و نه اسد که دیگر وجود خارجی ندارد). به عبارت دیگر هر حکومتی که در این کشور بر سرکار بیاید دستکم تا سال‌ها شیر بی‌یال و دم اشکمی است که توان و‌تجهیزات حداقلی نظامی برای دفاع و تامین امنیت را نخواهد داشت.

‏ مقصر این وضعیت در نهایت خود بشار اسد است که استبداد حکومتش مانع از آن شد که حتی پس از تجربه تلخ جنگ داخلی دستکم به سازوکارهای پیش‌بینی شده در نشست آستانه و آغاز گفتگو با معارضان و عفو عمومی و آشتی ملی تن بدهد.

‏بزرگترین عبرت از ماجرای سوریه، اعاده حیثیت چندباره از منطق گفتگو و ضرورت مشارکت‌عمومی در قدرت و مشروعیت‌مردمی است که همگی ذیل پذیرش اصول دموکراسی قرار می‌گیرد.

‏امروز می‌توان به جرات گفت که التزام به این اصول می‌توانست به عنوان بزرگترین عامل بازدارندگی، تجزیه و اشغال کشور و مقاومت در برابر اسراییل عمل کند. بنابراین استبداد خاندان اسد و سرگرانی از شنیدن صدای مردم، بزرگترین خادم منافع اسراییل و دیگر بازیگران منطقه‌ای بود.

‏مورد سوریه به وضوح نشان داد که راهکارهای تقلیل یافته به داغ و درفش و متکی به سلاح و مشت‌آهنین که نیازمند جلب عاریتی قدرت و همراهی دیگران نیز هست اگرچه در مدت‌کوتاه و به شکل کاذب، مانع تعدی دشمنان و حفظ اقتدار نمایانده می‌شود اما در طولانی‌مدت و‌ بدون درنظرداشتن مشروعیت مردمی از طریق مشارکت آنان در قدرت یا دستکم جلب رضایت نسبی، کارایی خود را از دست خواهد داد.

This comment was minimized by the moderator on the site

آهای سوری‌ها! کشورتان را دریابید!

اکبر اعلمی

ظاهرا فعلا مردم و مبارزان سوری، از سرنگونی دولت بشار اسد چنان سرمست‌ و سرگرم جشن و پایکوبی هستند که مولفه‌هایی مانند استقلال، تمامیت‌ارضی، ثروت‌ و منافع‌ملی و غرور ملی را کلا فراموش کرده و در کنار گوششان بیش از ۳۰۰ بار تجاوز آشکار جنگنده‌ها و نیروی زمینی و  دریایی رژیم اشغالگر اسراییل به خاکشان و اشغال بخش‌های مهم و استراتژیک این سرزمین و بمباران و انهدام کامل زیرساخت‌ها، تاسیسات، کارخانجات، استحکامات، تجهیزات و تسلیحات نظامی و مراکز اقتصادی و صنعتی، بنادر و نیروی هوایی و دریایی و غیره را که سوریه را بیش از نیم قرن به عقب رانده است، اصلا نمی‌بیند!!
آمریکا و کشورهای غربی و نهادهای بین‌المللی هم طبق معمول فعلا کر، کور و لال‌اند و دیدی ندیدی!!
ایکاش از روزی که اسد به قدرت رسید، این روزها را می‌دید و با مردم کشورش مهربان و در برابر حق حاکمیت آنان بر سرنوشت خود، سرتسلیم فرود می‌آورد!
تجربه لیبی و سایر قراین و شواهد حاکیست که روزهای تلختر از گذشته در انتظار سوری‌هاست و گرگ‌های خارجی مانند صهیونیست‌ها چشم طمع به این سرزمین دوخته‌اند، هرچند که امیدوارم این پیش‌بینی بنده غلط از آب در آید.

This comment was minimized by the moderator on the site

مصاحبه روز: ظریف : علت سقوط بشار_اسد غرور بود

محمد_جواد_ظریف معاون راهبردی رئیس‌جمهور در گفت‌وگوی مشروحی دیدگاه‌های خود را درباره اصلی‌ترین مسائل داخلی و خارجی تشریح کرد که نکاتی از آن در پی می‌آید:

ایران کشور نیرومندی است که توانسته به دنیا ثابت کند که می‌تواند از خود دفاع کند.

این دستاورد بزرگ هزینه‌های سنگینی داشته که بی‌گمان همه آن ضروری نبوده و می‌شد با هزینه کمتری بدست بیاید. ولی این نقد، نباید ما را از اهمیت دستاورد بزرگ حفظ تمامیت ارضی ایران برای اولین بار در طول بیش از دو قرن غافل کند.

امروز نوبت ساختن بر روی این دستاورد و برداشتن گام به پیش است. ما دیگر نیازی به نگرش تهدیدمحور نداریم و باید با هوشیاری نسبت با چالش‌ها، با نگاهی فرصت‌محور به مردم خود، ایرانیان خارج از کشور، منطقه و جهان، گام‌های بعدی را با خودباوری برای توسعه، رفاه و همکاری منطقه‌ای و جهانی برداریم.

کسانی که تصور می‌کنند با سقوط اسد ایران ضعیف شده است، بر این پیش‌فرض غلط تکیه می‌کنند که مقاومت نیروی نیابتی ایران است.

مقاومت نه به وسیله ایران ایجاد شده و نه تداوم آن وابسته به ایران است. دلیل مقاومت اشغال و آپارتاید اسرائیل است. مقاومت در برابر اشغال قبل از انقلاب وجود داشته است. ایران از این حرکت خودجوش مردمی حمایت می‌کند.

تاریخ نشان‌ می‌دهد که مقاومت هیچ‌گاه به‌عنوان نیروی نیابتی برای اهداف ایران و از سوی ایران اقدامی انجام نداده، بلکه اهداف ملی خود را دنبال کرده است. به‌عنوان دو نمونه از ده‌ها نمونه تاریخی، عملیات هفتم‌اکتبر بدون اطلاع ایران انجام شد و وعده‌صادق یک و دو از خاک ایران انجام شد و نه توسط مقاومت.

علت سقوط اسد غرور وی از پیروزی بر مسلحین و کوتاهی از تبدیل پیروزی نظامی به یک توافق سیاسی برد-برد و ایجاد حکومت فراگیر بود. ولی سرعت سقوط برای هیچ کس قابل پیش‌بینی نبود.

پیروزی‌های نظامی مقطعی است و تاریخ نشان می‌دهد که اگر به توافق سیاسی برد برد نیانجامد، می‌تواند آغازی برای شکست باشد. نمونه قره‌باغ مثال خوبی برای نمایاندن این واقعیت است.

شرایط سوریه کنونی ناپایدار و سیال است و تنها ایجاد یک دولت فراگیر که به همه مردم سوریه و مقدسات آنها احترام بگذارد می‌تواند به آرامش بیانجامد.

خطر داعش و تروریسم خطری است که هنوز وجود دارد و همه باید نسبت به آن حساس و هماهنگ باشند.

دکتر پزشکیان به وعده‌های خود در مورد فیلترینگ و حقوق بانوان پایبند است و با روش خود برای تحقق آن تلاش می‌کند.

وفاق تنها به معنی ایجاد همدلی در درون حاکمیت نیست، بلکه به معنی شنیدن صدای مردم است، شامل کسانی که در انتخابات شرکت نکردند.

This comment was minimized by the moderator on the site

میان ملت‌های مختلف بوده‌ام.
به هیچ قومی نشان شایستگی نداده‌اند.
آدم‌ها وقتی برای من وجود دارند که از پله‌ی خاصی از شعور بالاتر رفته باشند.
خوب و بدشان را با معیار معرفت می‌سنجیم. دنبال خوب نمی‌گردم.
آدم خوب یعنی آدم باشعور و آگاه.
با چنین آدمی، هم در خیابان‌های نیویورک برخورده‌ام، و هم در کوچه‌های کاشان.
‏سهراب سپهری

This comment was minimized by the moderator on the site

به ما گفتن به احترام آزادی برخیز ..

چقدر ساده و با اشتیاق از جایمان بلند شدیم ...

از آن روز نه جایی برای نشستن داریم
نه سرزمینی برای ماندن ...

هنوز نظری ثبت نشده است

نظر خود را اضافه کنید.

  1. ثبت نظر به عنوان مهمان.
Rate this post:
پیوست ها (0 / 3)
Share Your Location
عبارت تصویر زیر را بازنویسی کنید. واضح نیست؟

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در تو را به شب چگونه بجویم در این...
???????????? از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکني؟ گفت: با جمعے نشسته ام که آزار نميرسانند حسادت ن...
- یک نظز اضافه کرد در پایان سال خشن و جنایتبار 2024،...
چماق ترامپ علیه نتانیاهو! اعلام آتش‌بس بین اسرائیل و حماس در نوار غزه بسیار نزدیک به نظر می‌رسد. ...