تا بهمن روزی چند بیش نمانده است، ماهی که سالروز تولد «جمهوری اسلامی» را در خود دارد، نقطه عطفی که از آن تاریخ به بعد، بنا شد سیستم، بر حاکمیتِ جمهور استوار باشد، مسئولین «خدمتگزار مردم» و اخلاق حکمرانی را، مقتضیات فرمانروایی جمهور و اسلامِ علوی [1] تعیین کند، تا ایرانیان عزت و کرامت انسانیِ مورد خدشه خود را باز یابند، و جهانیان از این عزت ملت ایران، الگو گیرند و آرمان انقلاب 57، خط آزادیخواهی و عزت‌ و کرامت‌طلبی انسان را برای جهانیان روشن نموده، تا دیگران نیز روش انسان و مومن زیستن را یاد گیرند و بازیابند.

بی شک یکی از زیربناها، علل و ضرورت این تولد، احساسِ چیرگی و گسترش استبداد فردی و حاکمیتی بود، که بر سرِ جامعه ایران خیمه زده، و سایه ترس و خوف شدیدی، بر مردم چیرگی یافته، و مردم ایران خود را در محاصره هراسی بزرگ از سوی ساواک و گزمگانی بیرحم در این رابطه می‌دیدند، در حالیکه خود را در امور خود، هیچکاره دیده، استبدادی را بر خود مستولی می‌یافتند، که قرار بود بعد از خون‌های بیشمارِ خیزشِ افتخارآفرین انقلاب مشروطه، دیگر محدود و به گوشه ایی رانده، سلطنت، مشروطه شود، و قدرت از سیستم سلطنتی و شاه، به مجلسِ منتخبِ مردم منتقل شود، تا مجلسِ ملی، قانون و مجری آن را تعیین کند، و بر کارش نظارت نمایند، این حق را بیابد که بگمارد و بردارد و...

اما برغم آرمان‌های بزرگ انقلاب مشروطه، کار به جایی رسید، که مردم دوباره «رعیت» پنداشته شدند، رمه هایی از گوسفندان، که چوپانی به نام شاه بر آنان لازم بود، چوپانی که نه مجلس ملی و مقتضیات آن را بر می‌تافت، تا در جایگاه خود باشد، و اعمال قدرت کند، و نه همچون پدرِ ملت، چتر خود را بر تمام مردم ایران گسترانده بود، چرا که کار به جایی رسید، که در روند خالص سازی‌ها، یکدست کردن‌ها، و بد و خوب کردن‌ها، خودی و غیرخودی کردن‌ِ ایرانیان، و گذراندن مردم از فیلترهای گزینشیِ حاکمیتی، این تنها حزب رستاخیز بود که شایسته موجودیت، و فعالیت دیده شد، و به این مرحله از تکبر و نخوت رسیدند که «چو فرمان شاه و چو فرمان یزدان»، و هرکه را چنین فرایندی مورد پسند نبود، و آن را بر نمی‌تافت، جار زدند که پاسپورت بگیرد و از این مملکت برود! و...

این چنین بود که بیداد، دادخواهان را به خیزش واداشت، تا بساط چنین تفکر و عملکردی را برچینند، تا نمایندگانِ جمهور در جایگاه سکانداری قدرت قرار گیرند، و اخلاقِ انسانی و علوی، با همه ی تسامح و تساهل آن، رواج یابد، منشی که «خوارج» و دیگر اهل نظرِ مخالف علی، این زمینه و میدان را داشتند که جیره و حقوق آنان از بیت المال قطع نشود، و خلیفه را بر مهمترین کرسی وعظ، فرمانروایی و ابلاغ حکم، یعنی منبر مسجدِ راهبردی کوفه، در سخن متوقف کنند و در مقابل چشمِ همه‌ی مردم، به چالش‌های سختِ عقلی، و مخالفت‌های مدنی بکشند، و در بُعد داوری و قضاوت کار بجایی از عدل و داد رسید که یهودی اهل ذمه ایی، خلیفه و امام مسلمین را در مقابل میز دادگاه و قانون کِشید، و درحالیکه در برابر قانون مدنی رایج یکسان دیده شدند، وقتی حاکم مسلمین در دادگاه با نبود ادله‌ی مالکیت روبرو شد، مالِ مورد منازعه را در تمکین به حکم قاضیِ منصوبِ خود، به غیر سپرد.

و علی بود که برغم جنگ‌های داخلی پی در پی، ناشی از مخالفت داخلی و ناخواستن ها و... که از سوی عده ی زیادی ابراز می شد، و حتی به جنگ گرم هم بارها کشیده شد، و هیچگاه تا پایان دوره حاکمیتش هم تمامی نداشت، اما حاکم مسلمین نه فضای پلیسی و امنیتی ایجاد کرد، نه به ترور مخالفانش دست زد، نه فضای بگیر و ببند راه انداخت، نه محدودیت‌هایی بر آنان، خانواده ها، و یا مردم متعلق به آنان تحمیل کرد و...، و در مقابل به روش پیر و مرادش، اگر مردمش او را به صلحی، تصمیمی و... فرا خواندند، حتی اگر آن را بر خلاف عقل، تدبیر، سیاست، حکمت خود، و یا حتی در اثر خدعه دشمن هم که می‌دید، بر این فراخوان جمعی مردم خود، گردن می‌نهاد و...

تا ثابت کند که حکم از آنِ مردم است، حتی اگر حاکم «حجت خدا» و یا به قولی «امام» منصوب ناشی از وحی باشد. تا ثابت کند که دست خداوند با جمع مردم است، و برونداد تصمیم آنان باید ملاکِ عملِ حاکم باشد، علی باور داشت که دست خداوند در پشت دستِ جمع است، و از این رو می دانست که اگر دست مردم به سوی او دراز شد، باید بفشارد، حتی اگر چنین فشردنی، گردن نهادن بر، برداشتن بیعتی در پی داشته باشد، که به حاکمیت علی خاتمه دهد، و به حکومت معاویه دوام و یا قدرت بخشد، تو گویی این عهدی است بین امام و خداوند، که هرگاه مردم آمدند و خواستند، بیاید، و هرگاه نیامدند و پشت کردند، او در مقابل مردم خود نه قهر کند و نه مقاومت منفی، بلکه با تصمیم مردمش همراهی از سر رضایت و خیرخواهی داشته باشد.

علی ثابت کرد که آنانکه بیعت کرده اند، حق دارند بیعت بردارند، و این برداشتن بیعت، حکم به بغی و ارتداد و مرگ، و نفرت و کینه و تنبیهی (حداقل) دنیایی در پی نخواهد داشت، و اصولا خلیفه حق ندارد، خود را دست خدا، برای تنبیه مردمی بداند، که از حکم او، یا از حکم خدا چشم پوشی و یا تمرد می کنند. علی در عمل ثابت کرد که سرپیچی از فرمان و منویات دل خلیفه، هرگز مستمسکی نخواهد بود، که حاکم و یا حاکمیت علوی، از سربازان و جانثارانش بخواهد، علیه کسی شمشیر کِشند و یا بتواند آنرا مبنای حکم، علیه فرد یا گروهی قرار دهد، و مخالفین و یا رویگردانان از خود را، از حقوق اجتماعی و سیاسی شان محروم نماید و...

اما 46 سال پس از آن بهمن تاریخساز، و آن روززهای مبارزه و پیروزی، که ایرانیان غرقِ تحقق چنین رویاهایی بودند، گویا بازتولید تکبر، بیرحمی و ساختارشکنی‌های اصولی در سیره علوی و ردِ حاکمیت جمهور، دوباره رخ می‌نمایند، و نشانه‌های بیدادی، دگرباره خود را نشان می‌دهد، که حتی اهل اصلاح و نصیحت را نیز به شرایط سخت و طولانی دچار می‌کند، همانگونه که ابوذر را به ربذه فرستاد و ناکار کرد، و چنین شرایطی دامنگیر مردمی می‌شود که از لزوم اصلاحات، تغییر و تحول می‌گویند، و مردمی که قرار بود «ولی نعمت» حکمرانان خود باشند، در حق آنان سنگدلی‌ها، ارهاب، فراموشی نقش‌ها، تبدیل خدمتگزار به فرمانروا، فراموشی عهد و آرمان‌ها، بی اعتنایی به اختیار انسان، و آزادی‌های خدادادی و انسانی و... رواج می‌یابد، و همان بلایی را تداعیگر است، که دامنگیر مردم زمان پهلوی شد.

اکنون جمهوری اسلامی هم فراموش می‌کند که این کرسی‌های حکمرانی چطور به دست او رسیده است، کرسی قدرتی که چون لُنگِ حمام های عمومی، هر روزِ از تاریخ، دور پای فردی پیچیده می‌شد و می‌شود، مثل دیگر اموال عاریتی، تا از عورت‌نمایی قدرت و مقتضیات آن جلوگیری کند، و اهالی قدرت، با احساس شرم و حیا، در خدمت بمانند، و به خدمتگزاری ادامه دهند.

اما گویا همه فراموش کرده اند که قبل از اینکه، لنگ قدرت از آن آنان شود، از آنِ دیگرانی بود، که از پایشان، به دلایل بالا افتاد، که اگر نیفتاده بود، اکنون بر پای اینان نیز نبود، تا از عهد خود با مردم ایران سر باز زنند، و حقوق آنان را نادیده گرفته، این حقوق را به فراموشی سپارند، و بی شک، در صورت ادامه، مضمحل خواهند شد، این سرنوشت محتومی برای بدعهدها خواهد بود، چراکه تاریخ انسان نشان داده است که همواره فرصت‌هایی جدید پدید می‌آید، تا مدعیان خدمت به انسان و انسانیت، فرصت یابند تا خود را نشان دهند، و هرکه بر کرسی قدرت بنشیند، و این چنین نباشند، دیری نخواهد پایید که دستی از راه خواهد رسید و بدین سامان پایان خواهد داد.

سید ابراهیم نبوی 

طنزپرداز و متفکر اصلاح طلب ایرانی

در غربت، به زندگی خود پایان داد

 

این روزها اخبار دردناک شکست‌های نظامی، سیاسی، اخلاقی، بین المللی، فرهنگی، اجتماعی پی در پی می‌آیند، که نشانه‌هایی از دگردیسی در آرمان، اهداف و رفتار شایسته انقلاب و انقلابیگری را در خود دارند، و چنین دگردیسی را فریاد می‌زند، تا باشد که اهل عبرت، تذکر گیرند، و خود را اصلاح کنند؛

نمونه شکست‌های اخلاقی را در بازتولید سیستمی مخوف و متکبر رونمایی می‌کند، که به عکس رژیم قبل، باید از چنین بیماری پاک می‌بود، اما می‌بینیم که در اثر سیاست‌های ج.ا.ایران در برابر اتباع در تبعید خود، فردی اصلاح‌طلب و طنزپردازی قهار و متفکر، مثل سید ابراهیم نبوی [2] ، زجرکُشِ تنبیهی بی پایان، به نام ترس از ورود به ایران می‌شود، و در اثر محدودیت‌هایی که ایرانیان پناهنده به کشورهای دیگر احساس می‌کنند، از ورود به وطن بیمناک بوده، و این از فوبیایی شدید و غیر منطقی پرده بر می دارد، که ناشی از ترسِ روبرو شدن با داغ و درفشِ درگیری با دادگاه و زندان را در خود دارد و نشان می‌دهد، ترسی که دامن اهل سخن و نظر را هم گرفته، و می‌گیرد، بلکه بیشتر از افراد مهاجر عادی. و چنین متفکر طنزپردازی که قاعدتا باید دنیا را به خنده بگیرد، ناچار می‌شود زندگی خود را زیر فشارِ غربت آنقدر ادامه دهد که تنها با خودکشی بتوان آن را به پایان برد.

شیوه سنگدلانه‌ایی که اتباع خود را میان سنگ آسیاب زندگی در غربت، و ترس از رودرویی با خود، می ساید، و می‌فرساید، و نویسنده و متفکری سیاسی – اجتماعی چون سید ابراهیم نبودی، که بسیاری با طنز او آشنایند، ترجیح می‌دهد که به ایران باز نگردد، و در غربت بماند، و تحمل کند، تا سایه سنگین زندگی در این دنیای بیرحم چنان کمرش را بشکند، که خود به استقبال چوبه‌ی دار خودکشی رفته، به جای میرغضب، خود طناب دار را میان درد و رنج غربت، بر گردن خود نهاده، به زندگی خود اینگونه پایان دهد.

 او که اهل طنز و خالقِ و فراهم کننده‌ی محتوای خنده و شادی‌ست، چنان زیر بار سنگین غمِ زندگی سیاسی – اجتماعی خود خرد می شود که هیچ لبخند و شاد آوری، داروی نجاتبخشِ او نمی‌شود، و خرد و له شده زیر بار زندگی دردناک در غربت، برای پایان این درد و رنج، خودکشی را سلاحی راحت‌ و دم‌دست یافته، و خود را از جور و ستم خَلق الله، با این سلاح نا طور، به دامن خداوند پرتاب می‌کند، او که از نویسندگان قهار و از متفکرین اصلاح‌طلبِ پاکدستِ این سرزمین است، که طنز پر مغزش، دوست و دشمن را متحیر چینش کلمات منطقی و طنزآلود خود کرده، از خنده روده‌بُر می‌کند، گاهی طنزی تلخ، که از شکر شیرین‌تر است.

سید ابراهیم نبوی تنها قربانی غربت، و تحمل اجباری تبعید یا دوری از وطن نیست، مردان و زنان بیشماری را می‌توان برشمرد که داغ فراق خاک وطن و هوای معطر آن، آنان را بیمار، کُشته و یا می کشد. بیشمارند کسانی که حتی در آرزوی دفن اجسادشان در وطن مانده اند، و حتی این نیز محقق نشده و یا نمی شود، در حالی که ایران مُلک مُشاع تمام ایرانیان است، و هیچ ایرانی (حاکم و فرد عادی) حق ابطال ملیت هیچ ایرانی دیگر را ندارد، و حق مالکیت بر ایران را مخالفت و یا حتی مبارزه نیز باطل نمی کند، و برای تمام ایرانیان، امری غیرقابل تغییر است،

دکتر علی شریعتی یکی از چنین ایرانیانی است، که جسدش به امانت در کنار حرم زینبیه دمشق، به انتظار ورود به وطن مانده است، و خانواده، دوستان و پیروانش که هیچ، حتی سربازان دفاع از مرزهای امنیت ایران و ایرانیان در سوریه هم از کنار این هموطن مبارزِ مانده در آروزی ورود به وطن خود گذشتند، آن همه هواپیماهای پر از سلاح و مهمات، پر به سوریه رفت و خالی برگشت، اما کسی نگاهی به جسد منتظر او نکرد، تا این لکه ننگ بر دامن همسنگرانش تا ابد، رسواگر کسانی باشد، که حق دوستی، هموطنی، همسنگری، شاگردی و... را ندانستند و نمی‌دانند، تا «بار دگر روزگار چون شکر آید»، او کسی است که بر گردن تک تک کسانی که اکنون بر کرسی‌های قدرت در تهران تکیه زده اند، حق مسلمِ مبارزه و همسنگری دارد، اما... و...

 ترانه علیدوستی

ترانه علیدوستی هنرمند نام آشنای جهانی و پرآوازه ایران

افسارگسیختگی در استفاده از اهرم‌های اعمال قدرت، ناشی از گسترش سیطره حاکمیت بر زندگی مردم را این روزها شاهدیم، که به لطف مدرنیزاسیون فنی، اداری و... محقق شده است، تا انگشت‌های چنبره حاکمیتی را در تن مردم ایران، تا مغز استخوان فرو برد، و حال آنکه این مدرنیزاسیون تکسویه، هرگز تناسبی با مدرنیزه شدن، تحمل، مدارا، قانونگرایی، نظارت، گردش قدرت، رحم و شفقت انسانی، ضروت‌های زندگی شهروندی و... ندارد، و چیرگی حاکمیتی بر زندگی مردم را به چنان حدی رسانده است، که حتی به قول آن مسئول دولتی می‌دانند هر ایرانی چقدر نان خورده است و... و به همین میزان می توانند نان او را هم قطع کنند.

این روزها ابزار پرشماری را برای سائیدن روح و جسم اتباع، در دست مجریان احکام شدید و غلیظ قرار داده است، تا جائیکه هنرمند معتبر، و در تراز جهانی ایران، مثل خانم ترانه علیدوستی [3] ، به جرم نافرمانی مدنی، که حقی پذیرفته شده در عرف اعتراضات مدنی جهانی، انسانی و علوی است، از حقوق پیش پا افتاده شهروندی خود، مثل خرید بلیط هواپیما و... هم به آب خوردنی محروم می‌شود.

حقوقی که خدا و خلق، برای هر انسانی پذیرفته اند، و به ویژه خداوند آنقدر برای این انسان خلق شده‌اش قائل است که، حتی در مقابل احکام الهی‌اش که هیچ، ایمان به خود، معاد و نبوت را هم به اختیار انسان وانهاده است و... و هر انسانی می‌تواند، آن را برتابد یا برنتابد، اما اکنون خانم ترانه علیدوستی، به دلیل برنتافتن حکمی فرعی، همچون حجابِ سر، حتی از حق مسافرت، خروج از کشور و... هم محروم می شود، به سانی که تو گویی کسانی که بر پرونده این زن نشسته اند، تصمیم دارند، می‌خواهند این هنرمند پرآوازه‌ی ممنوع الکار و... ایران را، مثل حشره ایی زیرپای خود له کنند، تا عبرت دیگران شود،

چنین حد قساوت و شدت عملی در محرومیت انسان‌های زیردست از حقوق پیش پا افتاده و یا اساسی، در حق یک شهروند بی‌دفاع، مایه ننگ تفکر انسانی، علوی و حاکمیتی خواهد بود، و تاریخ با دیده عبرت، تاسف و به عنوان مثال طغیان، از آن یاد خواهند کرد.

 سید مصطفی تاجزاده

پورتره نقاشی شده ایی از اصلاح طلبِ صادق و پاکدست سید مصطفی تاجزاده

 

یا فعال سیاسی و اجتماعیِ خیرخواهی همچون سید مصطفی تاجزاده [4] ، که در پاکدستی و اخلاص او، تا کنون فردی نتوانسته است خدشه‌ایی وارد کند، کسی که در «نصحیت الملوک» خالصانه، مخلصانه و شجاعانه ایکونی مثل ابوذر غفاری را پیش چشم اهل دین بازسازی می‌کند، و اهل سیاست و مبارزات آزادیخواهی و حق‌طلبی او را در شولای مهاتما گاندی، نلسون ماندلا و دیگر آزادیخواهان و خیرخواهان جهانی می‌بینند که نماد مبارزه بدون خشونت، و مدنی را تکرار و داخلی سازی کرده، و راه و روش آن را مجسم می‌کند، تا کسی برای بدست آوردن و پیگیری حقوق خود، دست به سلاح نبرد، آتش نزند، ویران نسازد، چاقو نزند و مجروح نکند و...

تاجزاده ایی که در حق حاکمیت و مردم ایران، همچون وجدانی بیدار، راهنما، ناصح و مصلحی دلسوز و بی کینه، دشمنی، حسد، عداوت، غرض، بددلی است، اما امروز در مظلومیت تمام، زندان‌های پی در پی، و محدودیت‌های بی‌پایان را تحمل می‌کند، و قاضی پرونده اش به سان معتادان به سیگار، که سیگار بعدی را با ته سیگار قبلی روشن می‌کنند، چنان بر نگه داشتن او در زندان مصمم و پایدار است که، حکمی به پایان نرسیده، در زندان، احکام تمدید بعدی را صادر، و روانه ندامتگاه می‌کند، تو گویی عده ایی ماموریت یافته‌اند تا صدای هر خیرخواهی را، در گلو، و یا در پستوی زندان‌های بلندمدت خفه کنند، تا فضای مرداب را به غیر صدای وزغ‌ها، صدای دیگری نشکند، و صدای مرغ حق تنها بر گورستان هاست که تحمل می‌شود.

و...

برخی گویا خود را از تمام اصول انسانیت، جمهوریت و علویت فرا کشیده، منویات دل خود را مبنای عمل قرار داده‌اند، که در نتیجه‌ی چنین نگاهی، از این سیستم نه بوی علویت را می‌توان شنید، و نه از جمهوریت ردی می‌توان یافت، انگار انسانیت به فراموشی سپرده شده، که این چنین سنگدلانه علیه مخالف و منتقد خود و مصلحین اجتماعی عمل می‌کنند، و آنرا سکه رایج روزگار در آورده‌اند، نه عدد میلیونی پناهندگان به دیار رقیب رفتگان، و یا متواریان از خود، آنان را می‌ترساند و تفکر وامی‌دارد، نه تراژدی خودکشی همسنگران‌شان در غربت، نه عدد و رقم‌هایی که گویای فلاکت زیردستان‌شان است و... و کار به سمتی می‌رود که نه آنرا بتوان حاکمیت عرفی نامید، و نه دینی، در هیچ قالبی نمی‌گنجد، مثل ماهی لیزی است، که از هر طرف بگیری، از آن سمت، از دست شما فرار می‌کند، چنین الگویی چگونه می‌تواند خود را آزادیبخش و انسان‌ساز بداند.

[1] - نه اسلام اموی و عباسی که به هر روش و هر وسیله ایی به بازتولید امپراتوری های بزرگ و فراگیر می اندیشیدند

[2] - سیّد ابراهیم نبوی (۲۲ آبان ۱۳۳۷ – ۲۵ دی ۱۴۰۳) فعال سیاسی، نویسنده و طنزنویس ایرانی بود  نبوی از منتقدان سیاسی خارج از ایران بود که در کشور آمریکا اقامت داشت. او بین سال‌های ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۴ مدیر دفتر سیاسی وزارت کشور بوده است. او با وبگاه‌های خبری رادیو زمانه، روز آنلاین، روزنامه آنلاین و هفته‌نامه گویا همکاری می‌کرد و برای مدتی هر سه‌شنبه یکی از میهمانان ثابت برنامه زن امروز در شبکه فارسی صدای آمریکا بود او در شامگاه سه شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۳ در اثر افسردگی ناشی از غربت خودکشی کرد.

[3] - ترانه علیدوستی (زادهٔ ۲۲ دی ۱۳۶۲) بازیگر ایرانی است علیدوستی دریافت کننده جایزهٔ بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم لوکارنو سوئیس و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن از جشنوارهٔ فیلم فجر است. او در جشنواره‌های وزول فرانسه ۲۰۱۴ و هانوی ویتنام ۲۰۱۲، یکی از اعضای هیئت داوران بود. علیدوستی در اولین تجربهٔ سینمایی خود برای فیلم من، ترانه ۱۵ سال دارم (۱۳۸۰) برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنوارهٔ فیلم فجر شد. وی با کارگردانانی مانند رسول صدرعاملی، واروژ کریم‌مسیحی، اصغر فرهادی و حسن فتحی همکاری داشته است. علیدوستی به زبان انگلیسی مسلط بوده و مترجم ادبی است. او جایزه ادبی پروین اعتصامی را در پنجمین دورهٔ برگزاری آن در بخش ادبیات داستانی با ترجمهٔ رؤیای مادرم، نوشتهٔ آلیس مونرو به دست آورد. 

[4] - سید مصطفی تاج‌زاده (زادهٔ ۹ شهریور ۱۳۳۶) سیاستمدار اصلاح‌طلب و زندانی سیاسی ایرانی است که سابقه عضویت در شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران را داشته و در حال حاضر از ایده «اصلاحات ساختاری» به معنای روشی «فراتر از آنچه از دوم خرداد تا دی ماه ۹۶ دنبال شده» حمایت می‌کند او در دولت سید محمد خاتمی معاون سیاسی وزیر کشور و سرپرست این وزارتخانه پس از استیضاح عبدالله نوری بود. او در دولت میرحسین موسوی نیز معاون امور بین‌الملل وزیر ارشاد وقت، سید محمد خاتمی بود.

گویا آسیا قصد ندارد رنگ صلح، آرامش و همزیستی مسالمت آمیز فارغ از تفکر و مذهب را به خود گیرد؛ تنش و چالش نیز قصد رخت بر بستن از این منطقه تمدنخیز را ندارد، به غیر از جنگ های پراکنده جاری، جنگ هایی عمده و گسترده با مایه و اساس مذهبی، فرهنگی و تمدنی هر لحظه ما را در این منطقه تهدید می کنند، هر جمهوریِ تشکیل شده بر پایه دینِ اکثریت، به محدودیت و یا اخراج اقلیتِ غیر از خود فکر می کند، مصیبتی که دنیای مذهبزده شرق را به آتش می کشد، خون ها جاری می کند و آوارگانی بر جای می گذارد، که هجوم این آوارگان ناشی از نارواداری و جنگ به سرزمین های دیگران، لکه ننگی بر دامن شرقِ مدعی اخلاق، انسانیت، دین و... است.

با ایجاد جمهوری اسلامی پاکستان در سال 1947، و جمهوری اسلامی ایران در سال 1357، و بدنبال آن جمهوری اسلامی افغانستان، و در پی آن ایجاد امارت مخوفِ اسلام طالبانی در افغانستان، نشانه های بروز "بیداری اسلامی" خود را به مردم منطقه نشان داد، که با گسترش و توسعه این نوع بیداری مذهبی و ملیگرایی مبتنی بر پایه دین اسلام، زنگ های خطر برای دیگر مذاهب و فرهنگ ها هم به صدا در آمد و آنان نیز خود را در معرض خطر "تهاجم فرهنگی" دیگران دیده، و به حفظ و حراست از خود اندیشیدند،

نمونه ی چنین تفکری را در ملیگرایی مذهبی و فرهنگی هندو داریم، که با تلاش های ملیگرایان افراطی متمرکز بر فرهنگ، مذهب و زبان هندی، و تفکر "هندوتوا"(روح نهفته در هندی بودن و...)، در کنار جمهوری های اسلامی بازگفته، بال و پر گرفته، و تسلط و حاکمیت بلامنازع خود را بر ساحت هندوستان، به عنوان پرجمعیت ترین کشور، و بزرگترین دمکراسی جهان تحمیل می کند، این نشان می دهد که بیداری اسلامی در کنار خود، بیداری هندویی، بیداری یهودی و... را نیز در پی داشته، و یا بالعکس، و این چنین است که وجه خطرناکی از نبرد مذهبی – تمدنی قاره مذهبسازِ آسیا را تهدید می کند.

همانگونه که اسلام در قامت یک دین و مذهب مهاجم، خود را جهانشمول و با ماموریت جهانی و کل بشریت می داند، که دنیا را باید تحت سیطره مکتب و تفکر خود داشته باشد، مکتب هندویسم نیز خود را ازلی و ابدی دانسته، و رسالت خود را محدود به مناطق هندو نشین ندانسته و هندوئیسم را دین جهانی می داند، و مردم جهان را در عددِ خادمان، مخلصان و معتقد به خدایان خود می خواهد، لذا به دنبال استقلال هند از حاکمیت بریتانیایی ها در سال 1947، نوعی ملیگرایی دینی و فرهنگی هندویی نیز در بعد ملی و جهانی شکل گرفت و رشد بیش از پیش یافت،

امروز مذهب هندو در سراسر آسیا، امریکا، اروپا و اقیانوسیه گسترش دارد و جای جای عالم مملو از مسیونرها و معابد هندویی است، در بُعد داخلی نیز به عنوان یک حرکت مهاجم، به تشکیل "جمهوری هندو" [1] در داخل شبه قاره هند می اندیشد، جمهوری که غیرهندوان در آن "دیگران" در نظر گرفته می شوند و اکنون دهه هاست که طرفداران این مقصد سیاسی - فرهنگی، در هند قدرت گرفته و به عنوان یک جنبش پیشرو، مبارزه دامنه داری را با دیگر مذاهب در هند را دنبال می کنند، به خصوص اسلام و مسیحیت و... که آنان، آنرا بعنوان ادیان وارداتی و مهاجم در خاک مقدس هندوها نظر گرفته، و بعنوان مثال اقلیت بیش از دویست میلیون نفری مسلمانان و در کنار آن مسیحیان و... را به عنوان "دیگرانی" خاص تعریف و محدودیت ها و محرومیت هایی را در حق پیروان آنان اعمال می کنند.

نظریه تشکیل "جمهوری هندو" اساس قانون اساسی سکولار، دمکرات و سوسیال و... ناشی از دستاورد های انقلاب رهایبخش هند را هدف گرفته و آنرا به مرور دچار استحاله کرده، و وجوه حقوق بشری و روادارانه آن را به محاق خواهد برد، قانون مترقی که تنوع و تکثر فرهنگی، مذهبی و زبانی هندی ها را به خوبی به رسمیت شناخته، و به اقلیت های موجود در آن پوشش قانونی، انسانی و اخلاقی داده است، و اینک با این نوع تفکر مذهبی با چالش مواجه شده، و حقوق اقلیت های بیشمار آن به محاق خواهد رفت؛ این چنین است که زنگ های خطر برای اهل تفکر در این کشور به صدا در آمده، و این امر و روند موجود، مورد مخالفت اندیشمندان و انقلابیون پیرو رهبران بزرگی همچون نهرو، مهاتما گاندی، دکتر آمبدکار و... قرار گرفته، کسانی که تفکر هندِ دمکرات، سکولار و سوسیال را پاسخگوی نیاز به وحدت ملی، توسعه و قدرت می دانند،

امریتا سن [2] دانشمند برجسته و اقتصاددان هندی و برنده جایزه نوبل اقتصاد از جمله اندیشمندان هندی است، که به دنبال نزول اقبال و آرای احزاب ملیگرای مذهبی در هند، که به رهبری نارندرا مودی (نخست وزیر) و تحت هدایت و کنترل حزب هندویی و افراطی BJP تشکیل "جمهوری هندو" را دنبال می کنند، طی اظهار نظری به این امر اشاره کرد و مخالفت خود را با این روند ابراز داشت :

"نتایج انتخاباتی (مجلس عوام اخیر هند، لوک سابها در سال 2024) نشان داد که هند یک جمهوری هندو نیست. بعد از هر انتخاباتی ما انتظار تغییر داریم، اما برخی از روندهای سابق (در دوره حاکمیت حزب BJP بر دولت مرکزی) همچون معطل نگه داشتن مردم پشت درب دادگاه ها بدون محاکمه، و افزایش شکاف بین فقیر و غنی هنوز ادامه دارد که باید متوقف شود. 

من اعتقادی به نظریه تبدیل هند به جمهوری هندو ندارم و آنرا تایید نمی کنم. کابینه دولت جدید همان کپی کابینه قبلی است. وزرا همان برنامه های سابق را دنبال می کنند. علیرغم تغییر جزئی، قدرتمندان سیاسی همچنان قدرتمند هستند.

در جوانی (دوره حاکمیت بریتانیایی ها) دایی ها و عموهایم را بدون محاکمه زندانی می کردند، امیدوار بودیم که هندِ بدون این پدیده (را بعد از استقلال) داشته باشیم. حزب کنگره (INC حزب سکولار دمکرات و...) نیز باید مورد شماتت قرار گیرد که این روند را در دوره حاکمیت خود متوقف نکرد. آنها این وضع را تغییر ندادند ... اما، این وضع در دوره دولت فعلی (حزب BJP) شدت یافته است.

برای ساخت معبد رام (ساخته شده بر خرابه های مسجد تاریخی بابری) هزینه زیاد صرف شد ... تا با ساخت این معبد تشکیل جمهوری هندو را در ذهن متبادر سازد، چنین امری در کشور مهاتما گاندی (رهبر قیام استقلال هند)، رابیندارنات تاگور (شاعر و متفکر بنگالی برنده جایزه نوبل ادبیات) و رهبری چون جناب سوبهاش چاندرا بوس (از رهبران مبارز هند علیه سلطه بریتانیا) نباید اتفاق بیفتد. این نشان از تلاش هایی دارد که به دنبال انزوای هویت واقعی هند است، و این وضع باید تغییر کند".

  

[1]Hindu Rashtra نظریه سیاسی - اجتماعی که بر روح هندویی حاکم بر شبه قاره هند تاکید دارد، این نظریه اکنون توسط گروه های هندویی افراطی RSS ، VHP و به خصوص از جنبه سیاسی از سوی حزب مردم هند (BJP) که به گروه های زعفرانی مشهورند، تحت تفکر هندوتوا (Hindutva) که واجد اندیشه ملیگرایی هندویسم در دوره جدید خود می باشد، دنبال می شود.

[2] - پروفسور Amartya Sen متولد 1933 اقتصاد دان و فیلسوف هندی و استاد دانشگاه های مطرح دنیاست که در سال 1998 موفق به دریافت مدال نوبل در علوم اقتصادی شد، و اکنون نزدیک به 90 سال سن دارد.

ابراهیم رئیسی پدیده ایی عجیب و غریب، دولتش نیز متشکل از نیروهایی چُنین است، آقای خامنه ایی برای حفظ آبروی پست راهبردی "ریاست جمهوری"، که خود نیز روزگاری بر این کرسی، هشت سال تکیه زده بود، نباید اجازه می داد شرایط به سمتی برده شود که با دخل و تصرف و مهندسی انتخاباتیِ شورای نگهبان، افرادی مثل رئیسی و احمدی نژاد، این جایگاه مهم، در تاریخ آزادیخواهی و جمهوری خواهی مردم ایران تا این حد به ابتذال کشیده، و آنرا تَنَزُل مقام دهند.

دوران رهبری بنیانگذار ج.ا.ایران، که او خود هرگز بر هیچ کرسی رسمی در زمان زندگی و رهبری خود تکیه نزده بود هم، هرگز رئیس جمهورهایی در این سطح نازل به خود ندید، و در مقابل، مردانی بسیار کارآزموده تر، و وزنه هایی بسیار سنگین تر، بر این مقام انتخاب شدند و بر این کرسی تکیه زدند، که هر کدام دارای تفکری عمیق، سنگینی سابقه، استحکام شخصیتی و... بودند، و غیر قابل مقایسه با اینان، که این روزها "ریاست جمهوری" را تَنَزُل شان و مقام داده اند.

 میزان توانایی اندک علمی و شخصیتی اینان، بی ریشه و بنیان بودن تفکر شان در اذهانِ بسیاری از ایرانیان، اقلیت بودن تفکری که آنان بین اکثر ایرانیان از آن نمایندگی می کنند و... سبب به ابتذال کشیده شدن چنین مقامی مهم، و خدشه به کشور گردید، مقامی که وجودش در سیستم جمهوری، آرزویی تاریخی برای مردم آزادیخواه و جمهوری خواه ایران بوده و می باشد؛ وجود پُست ریاست جمهوری به عنوان یکی از معانی و وجه بروز جمهوریتِ قانون اساسی است، عصاره زحمت و تلاش، شهادت و ایثارِ جان و مال مبارزین بیشماری، در تاریخ آزادیخواهی ایران و ایرانیان از مشروطه تا کنون بوده، و سابقه ایی به درازای بیداری یک ملت دارد.

اما از آن اوج بلند، امروز به کجا رسیده ایم :

یکی گفت : "علت شکست دولت ابراهیم رئیسی در تمام زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، بین المللی و... نداشتن "آدم" (رَجُلِ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و...) در دور و برش است."

دیگری پاسخ گفت : "او خود آدم (رَجُل) و نیروی خاصی در سیستم نبود، و سابقه ایی قابل توجه در امور کشور نداشت، که تربیت، تجربه و دانش کشورداری داشته، و در نتیجه در این جایگاه نیرویی برای خود تربیت کرده باشد، تا وقتی در چنین جایگاهی قرار می گیرد، به او در انجام طرح ها و پروژه هایش کمک کنند و... محمود احمدی نژاد نیز در حد و اندازه یک استاندار بود، که رئیس جمهورش کردند، رئیسی حتی در حد و اندازه احمدی نژاد هم نبوده، و نیست، چرا که نه تحصیلات کلاسیک، نه زرنگی و کیاست، و مُخِ فهم سیستمی در کشورداری و... دارد، لااقل در حد احمدی نژاد هم نیست، چه رسد به دیگر روسای جمهور اخیر، احمدی نژاد برخی توانایی های فردی داشت، رئیسی از این نیز برخوردار نیست، و مردم و دنیا، جمهوری اسلامی را با داشتن چنین رئیس جمهوری با کادر هیات دولتش مسخره می کنند و دست می اندازند، او در حد نیرویی ضعیف با آرزوهای بلند می نماید، که انگار او را آورده اند، تا ضایعش کنند، و باد غرور را از دماغ متکبرش خالی کنند و..."

بله در جامعه از روند موجود، و افراد سکاندار آن، چنین ارزیابی وجود دارد.

 رو کشیدن افراد بدونِ سابقه ایی موثر در امور کشور، برای مهمترین پست ها در نظام سیاسی، اقتصادی، فرهنگیِ و... کشوری در اشلِ ایران، توسط شورای نگهبان، در حالی که چشم منطقه و دنیا به ایران است، تا همچون دیگر کشورهای صاحبِ تمدنِ دیرپا، مثل هند، چین و... و بسیاری از کشورهای صاحب تمدن دیگر، خودی نشان دهد و...، اما این شیوه چینش قدرت ها در کشور، خسارات بزرگی را، به وجهه داخلی و خارجی کشورمان وارد کرده است.

و ادامه داد: "حتی کشورهای همسایه نیز ناتوانی های مسئولین ایران را، مایه برنامه های طنز و کمدی سیاسی – اجتماعی خود کرده اند، نمونه اش همین تلویزیون دولتی ج.آذربایجان است، که اخیرا چنین کرد، و ناتوانی های حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه ایران را به طنز کشید و... [1]

فیلتر خفه کننده شورای نگهبان برای بالا کشیدن امثال احمدی نژاد، رئیسی و... باعث شد، بسیاری از اکابر میدان دیده، صاحب سبک، صاحب تفکر، صاحب کادرهای آزموده و... در کشور حذف و قربانی حضور اینان در قدرت شدند، و شرایطی در کشور ایجاد شد، که در نتیجه این مهندسی انتخاباتی، امروز نه مردان اقتصاد این آدم، مرد اقتصادند، نه مردان سیاست او در سیاست سابقه و تخصصی دارند، نه مردان فرهنگ او در فرهنگ حرفی برای گفتن دارند، نه مردان دیپلماسی او حرفی برای گفتن در عرصه دیپلماتیک جهانی و منطقه ایی دارند و... خسارتش نیز بی کم و کاست به جیب ایران و ایرانیان هر روزه واریز می شود.

امروز بر خلاف تمام شعارهای انتخاباتی رئیسی، و تیم چند نفره همکارانش در مناظرات و مبارزات انتخاباتی با رقیب، شتاب باور نکردنی در فروپاشی اقتصادی (گرانی، تورم، بی ارزش شدن ارزش پول ملی و..)، اجتماعی، فرهنگی و... را شاهدیم، و حتی امنیت و منافع ملی ایران، در خطر قرار گرفته، که خدشه وارد شدن به بنیان اساسی تمامیت ارضی (حمله پاکستان، طالبان به خاک ایران و...) و... را یکجا در این دوره شاهدیم.

و اخیرا در سالروز پیروزی انقلاب 57 ، وزیر ارشادِ این مرد، در 16 بهمن 1402 مدعی شد [2] : "حجاب مهم‌ترین سنگر گفتمانی ما در مبارزه با غرب است". حرفی ناپخته و بی اساس. کسی در بین مشاوران این آقایان نیست که حرف های آنان را سبک سنگین کند، و به این مرد سکاندار عرصه فرهنگ کشور متذکر شود که عرصه فرهنگ عرصه مبارزه و سنگربندی نیست، ادبیات، سخن، اهداف، دغدغه ها، گفتمانِ و... اهل فرهنگ چیز دیگری، به غیر از این است که در گفتار و تفکر او می آید. در دلِ فرهنگ و اهل آن باید تساهل، تسامح و مدارا را جُست، نه مبارزه، جنگ، نبرد و سنگربندی!

وزیر فرهنگ و ارشاد ایرانِ بزرگ، باید "آسایش دو گیتی" را در "با دوستان مروت، با دشمنان مدارا" و... دیده، و به جامعه خود نیز چنین راهبردی اساسی را تزریق کند، نه اینکه خود عَلَم مبارزه با این و آن را برداشته، و به خود ماموریت مبارزه فرهنگی با تمدن غرب را بدهد.

 در شرایطی که زنگ های ویرانی، فروپاشی و یا سقوط فرهنگی – اجتماعی، میهن مان با این آمار بالا و باور نکردنی از میزان طلاق بین زوج های ایرانی، نرخ پایین زاد و ولد، نرخ بالای مهاجرت و ترک ایران، نرخ پایین ازدواج و تشکیل خانواده، نرخ بالای فقر، فساد، بیکاری و... تهدید می کند، شرایط اقتضا می کند، که جناب وزیر فرهنگ، کار مبارزه با این و آن را به کناری نهاده، و به حال وخیم فرهنگی - اجتماعی کشور خود متمرکز شود، ریشه معضلات فرهنگی کشور را بشناسد، برایش راه حلی اساسی و در شان یک وزیر فرهنگی پیشنهاد داده، برای درمانش راه حل جُسته و در مسیر اصلاح این وضع حرکت کند، وقت و انرژی و سرمایه کشور و خود را در مبارزه با غرب و... به هدر ندهد.

وزیر فرهنگ ایران باید بداند، جایگاه و روش اهل فرهنگ و ادب، در حضور در سنگر و مبارزه نیست، کار فرهنگی بر بنیان میراث ماندگار فرهنگی کشور، خلق آثار هنری، و سخن فرهنگی با ملت و اهل دنیاست، و او باید پایه گذار آرامش و سلامت جامعه، و تسلی دهنده دردهای فرهنگی آن باشد، وزیر فرهنگی که خود با ادب و فرهنگ کشورش بیگانه باشد، سخن از "مبارزه" در فرهنگ می گوید، در حالی که عرصه فرهنگ، عرصه خَلقِ هنر و بیان سخنِ ماندگارِ ادبی و فرهنگی است.

 ایرانیان حتی در دوره اشغال نیز مدارا و خلق آثار فرهنگی را به عنوان شیوه مواجهه با مهاجم در پیش گرفتند، و دشمنان نظامی، سیاسی و مذهبی خود را از این طریق به زانو در آوردند، و با همین شیوه های غنی فرهنگی، آنان را در جامعه ایرانی هضم و همراه کردند، و اصلاح شان نمودند، مغولان، اعراب و... مهاجم، همه در برابر فرهنگ غنی ایرانی بالاخره زانو زدند، و بعد از یک ویرانی و اضمحلال که بر ایران حاکم و تحمیل کردند، خود توسط فرهنگ غنی ایرانیان اصلاح و تربیت شدند، و به ایران سازی و هنر و فرهنگ ایرانی روی آوردند، با تکیه بر غنای همین میراث فرهنگی – اجتماعی ایرانی است که ایران ماندگار گردید و تا کنون عمر به درازا دارد.

بر همین اساس و راهبرد هم می توان، دوباره درخشش ایران را شاهد بود، ورنه آوردن "جنگ" ، "مبارزه" ، "سنگربندی" و ادبیات و راهبردهایی این چنینی به عرصه فرهنگ، کاری بیهوده، و عملی از پیش نخواهد برد، و گریز و فرار نیز ایجاد خواهد کرد. کِی باید تصمیم سازان این کشور به این مرحله از تفکر و عقلانیت برسند که عرصه ی فرهنگ، اقتصاد، سیاست، دیپلماسی و... را از فرهنگ و ادبیات "مبارزه" و "سنگربندی" و... بیرون کشیده، و کار مبارزه و سنگرسازی و سنگر نشینی را به نظامیان و اهل امنیتِ کشور بسپارند؟! و به وظیفه، راه و روش اصولی و تخصصی این عرصه ها، به مقتضای کار خود پناه برند.

ادامه این مبارزه بی پایان در تمام عرصه ها، بنیان های اصیل فرهنگی - اجتماعی کشور را نیز بیش از این که هست، به نابودی خواهد کشاند، وقتی بنیان های فرهنگی - اجتماعی ایران دچار فروپاشی می شود، اخلاق اجتماعی سقوط می کند، فرهنگ عمومی تنزل می یابد، گروه های مرجع بی آبرو می شوند، تعاملات اجتماعی دچار خدشه و اختلال می شود، شکاف های اجتماعی گسترش می یابند، اخلاق فرو می پاشد و منکراتی همچون دروغ، خدعه، نیرنگ و... افزایش می یابند و... در چنین شرایطی که زخم، اجزای بدنه جامعه را فرا گرفته است، باید عرصه را از چنین مبارزه و مبارزین نابجایی خالی کرد، تا گرد و خاک کنندگان، صحنه زخم را وا گذارند، تا میدان دارانِ درمانِ دردهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... به میدان آیند، و بیمار را از زخم هایش برهانند و دور و مبرا نمایند.

جناب وزیر فرهنگ و ارشاد باید بداند، بحث حجاب در وجه تاریخی خود، یک موضوع گفتمان داخلی است، که از همان روزهای نخست ورود ایران به عرصه های مدرن و نو، و همزمان با آغاز دوران شکوفایی جهانی و بشری و آغاز عصر ارتباطات شروع شد، و اکنون نیز حتی بعد از وقوع سه انقلاب بزرگ آزادی بخشِ مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت، و انقلاب 57 هرگز از صحنه اجتماعی ایران بیرون نرفته، و به عنوان یک موضوع حل نشده، و اختلافیِ درون خاندانی و داخلی باقی مانده است، و نباید این بحث را به عرصه مبارزه با رقبای جهانی و بین المللی کشاند.

 بحث حجاب و در کل اختلاف عقیده بین معتقدین به راهبرد "اعمال زور و تحمیل" از یک طرف، و آزادیخواهان و تبری جویان از تحمیل و زور، و معتقدین به کرامت انسانی، آزادی و حق تعیین سرنوشت، از طرف دیگر، در بین مردان و زنان ایرانی، بحثی داخلی و جاری تاریخی است، که در کشاکش قدرت نمایی نمایندگان این دو تفکر، در جامعه نخبه ایرانی و کف جامعه جریان دارد، و به سطح خیابان ها هم کشیده می شود، در آخرین تلاش، جنبشِ "زن، زندگی، آزادی" بیرقدار اعطای حق آزادی انتخابِ نوع پوشش گردید، و این کشاکش همچنان ادامه دار خواهد بود.

واقعیت تاریخی نشان می دهد تکیه کنندگان بر کرسی قدرت و قانون در این کشور، روزی از سر زنان حجاب می کشند، و روزی بر سر آنان حجاب می کشند، و مردم ایران در میان این دو "تحمیل و زورِ" اعمال شده توسط کرسی نشینانِ قدرت، به آزادیِ عمل، و قدرت انتخاب خود نظر دارند، که دارندگان و ندارندگان حجاب، هر دو از حقوق و آزادی شهروندی برخوردار باشند، و کسی به خود اجازه ندهد، متعرض هیچکدام از آنان باشد، و یا اعتقاد خود را بر دیگری تحمیل کنند.

در عدم فهم این معادله ی ساده اما، تاریخ همواره تکرار می شود؛ کمی اعتقاد به آزادی و کرامت انسان، و حق انسان برای تصمیم در شکل دهی به زندگی اجتماعی اش، کافیست، که هم کِشندگان حجاب از سر، و هم پوشندگان و تحمیل گران آن بر سر مردم، از خر راهبرد "زور و تحمیل" پایین آیند، و مثل تمام کشورهایی که برای تصمیم اتباعِ خود ارزش قائلند، و انتخابِ شکل و شیوه زندگی را به انتخاب آنان می سپارند، یکبار برای همیشه این موضوع مناقشه برانگیز را حل کرده، از آن عبور کنند، و انتخاب آن را به زنان و مردانی بسپارند که هر کدام دلایل خود را برای انتخاب شیوه زندگی دارند، و حق برای خود قائلند.

آقای وزیر! داشتن و نداشتن حجاب، یک اختلاف داخلی، بین مردم ایران و حاکمان آن بوده و اکنون نیز هست، ربطی به مبارزه و سنگر بندی گفتمانی بین دولت ها و تمدن ها ندارد، فرهنگ ها هم در ارتباط با همدیگر، از هم تاثیر می گیرند، و گاه تاثیر می دهند، این تبادل اثر را، مبارزه ندیده و نپندارید، و آن را یک روند طبیعی، در فرایند تعامل بین انسان ها با هم دیده، و به رسمیت بشناسیم، عرصه فرهنگ، عرصه مبارزه نیست، عرصه خلق آثار و سخن فرهنگی است، تا در این تبادل بتوان خوبی هایی را داد، و خوبی هایی را نیز ستاند، بدی ها را دید، و خود را اصلاح کرد، این اصلاح فرهنگی هم، در مبارزه اعلام شده، تحقق نمی پذیرد، بلکه در رقابت و تبادل فرهنگی است که جریان می یابد، فرهنگ عرصه رقابت است، نه عرصه جنگ و مبارزه و سنگربندی.

پس اگر پیام، سخن و منطق فرهنگی داری، آن را در تولیدات فرهنگی و عمل فرهنگی خود سوار نموده، در دریای فرهنگِ داخلی و خارجی شناورش ساز، تا در این عرصه ها دیده، و بلکه پسندیده شود، و شاید هم به انتخاب مردم در آید، و ملت ها از آن سود جویند.

آقای وزیر! تحقق "انسانیت" باید مهمترین هدف مشترک بین ملت ها تعریف شود، چرا که عطر انسانیت، از قابل فهم ترین ها به دل و ذائقه تمام بشریت است، انسانیت تنها عرصه ی گفتمانی مشترک بشریت می تواند باشد، که اشتراک در آن را بین همه می توان دید، محلی برای جمع شدن تمام حقجویانِ مدعی داشتن پیام، و اهداف انسانی در جهان، تا همه را در خود، با هر مرام، مسلک، دین، زبان، جغرافیا و... جمع و همراه نموده، راهگشای مشکلات جهانی باشند، مشکلاتی که بخش بزرگ از آن، ناشی از مبارزات بی موردی از این دست است، که آقای وزیر می فرمایند، که انسان ها برای هم تدارک دیده، همدیگر را دشمن خود تعریف کرده، و به تقابل و جنگ تمدن ها، فرهنگ ها و... دامن می زنند، این خواست کسانی است که "مبارزه" را هدف خود قرار داده، هدف اصلی، یعنی انسان سازی، انسان زیستن و... را وا نهاده اند.  

[1] - به گزارش منیبان، در پربیننده‌ترین برنامه طنز شبکه تلویزیون دولتی جمهوری آذربایجان، شخصی که خود را شبیه به حسین امیرعبداللهیان کرده، به عنوان وزیر خارجه ایران معرفی و با سوالات پر از تخریب سیاسی وجهه ایران، تحریف هویت تمدنی، جعل تاریخ همراه است به چالش کشیده می‌شود.

[2] - محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت رئیسی این مطلب را در دومین «همایش ملی انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده» که صبح دوشنبه ۱۶ بهمن در حوزه هنری برگزار شد، بیان داشت.

 

مقدمه مترجم (سایت یادداشت های بی مخاطب) :

احساسات کور مذهبی روز به روز در جامعه شرقی برجسته تر و نقش مذهب در چنین جوامعی بیش از پیش می شود، و این خطری است که جامعه شرقی را در کل و اقلیت ها و یا هر فرد و گروه بخت برگشته ایی را تهدید می کند که توسط رهبران دینی به عنوان دشمن و یا حریف، در چنین جوامعی معرفی شود، چنین فرد و یا جامعه کوچک و یا بزرگی، زآن پس، با  امواج این احساسات کور و مخرب مذهبی، مواجه و به طرز ظالمانه ایی شکنجه و نابود می شود،

لذاست که سازمان ملل متحد طی فرایندهای حفاظت از ارزش های حقوق بشری، باید در راستای حفاظت از اقلیت ها وارد میدان شده، و از آنان در برابر این ظلم حفاظت کند، و آزادگان جهان نیز در مقابل ظلم به اقلیت ها در کشورهای مختلف حساس بوده و منعکس کننده این ظلم شوند، تا شاید از شدت آن کاسته شود، وگرنه دستگاه های امنیت، و قضایی کشورهای فرو رفته در چنین منجلاب ایدئولوژی های تندرو مذهبی و...، توان حرکت مثبت نداشته، و بلکه خود نیز ابزار قدرت برای نابودی اهداف تعیین شده توسط قدرت می شوند.

بعد از جنگ جهانی دوم، با اقدام نابخردانه انگلستان برای طرح ریزی و کمک به برپایی جمهوری یهود، در خاک فلسطین، که در سال 1948 یک حاکمیت و کشور مستقل بر اساس مذهب یهود شکل گرفت، و یکسال پیش از آن، بریتانیایی ها، در یک اقدام مشکوک دیگر، به هنگام اعطای استقلال به شبه قاره هند، دولت دیگری را به نام پاکستان را، در خلال استقلال هند، بر اساس یک جمهوری اسلامی، در دوره مدرن، در منطقه جنوب آسیا شکل دادند، که با این اقدامات خود، جنگ های دامنه دار بسیار بزرگی را باعث شدند، و هم غرب آسیا، و هم جنوب آسیا را با بحرانی بی پایان، از کشتار، جنایت، آوارگی و جنگ های مذهبی بی پایان و آخر الزمانی مواجه کردند، که خروج از آن یا محال و یا بسیار دیرپا خواهد بود.

با این حرکات، در آستانه تغییرات بزرگ در جهان، بریتانیایی ها ایده شکل گیری کشورها و سرزمین های دیگری بر اساس حاکمیت ادیان دیگر را هم قوت دادند، تا آنان نیز با تاسی از این حرکت، خواهان سرزمین های خاص خود و مذهب خود شوند، از این رو ملیگرایی مذهبی در کشورهای زیادی راه اندازی شد، که ملیگرایی مذهبی هندو نیز از آن جمله است، که پایه های آن در دهه 1930، به طرز سوال برانگیزی در گرماگرم مبارزات مردم هند، علیه سلطه بریتانیا بر شبه قاره هند، بنیان گذاشته شد، و بعدها به دنبال شکل گیری پاکستان، جنبش ملیگرای هندو نیز قوت گرفت، و اکنون در خلال ضعف داخلی حزب سکولار، دمکرات و تکثرگرای کنگره هند که اساس آن در خلال نبرد استقلال مردم هند شکل گرفت، و آن را رهبری کرد، اکنون قدرت در هند، قدم به قدم به ملیگرایان هندو محول شده، و ثمره خشت های بنیان نهاده شده در آن روزها، اکنون به بار نشسته است، و گروه های هندوتوا [1] خود را آماده عملیات نظامی علیه 200 میلیون مسلمان، و دیگر اقلیت ها ، برای بازگرداندن آنان به مذهب هندو، یا کشتار، و یا اجبار آنان به مهاجرت از هند می کنند، و برای پاکسازی هند از اغیار به شیوه ی مغول ها، خشونت را به حد اعلا می رسانند، و این جنایتی در حق جهانیان بود که اکثریت علیه اقلیت بر اساس مذهب، شورانده شده، تخم اختلاف و نفاقی کاشته شد، که سال هاست ظلم و جنایت از آن می تراود.

گرچه این حقیقت را نباید از نظر دور داشت که مسیحیت و اسلام در هند در حال رشد است، و به لحاظ جمعیتی به دلایل مختلف هندو خود را مقهور جمعیت در حال رشد آنان می بینند، و هندوها از این امر به خوف و هراس افتاده اند، و به نوعی رشد افراط گرایی مذهبی هندو، به واقع واکنشی بدین امر و عوامل دیگر از جمله تروریسم و جدایی طلبی ها و... است، که این مساله را وجه سیاسی داده و جریانات سیاسی هندو و مسلمان با سو استفاده از احساسات مذهبی مردم، بر این امواج سوار شده، و قدرت خود را در این راه افزایش می دهند،

تنفر افکنی بین اقشار مختلف جامعه هند، چه بین مسلمانان که حاصل آن جدایی طلبی و تروریسم است، و چه هندو ها که حاصل آن کشتار، جنایت، ظلم، تروریسم و ایجاد محدودیت برای جوامع اقلیت می باشد، در این فرایند قابل جستجو و بررسی است، در دست گیری رهبری جوامع اسلامی توسط تندروها، مزید بر علت شده و بر آتش این کوران خانمان بر انداز می افزاید.

ترجمه مقاله ایی که می آید به روندی اشاره دارد که جامعه هندو نیز در حال دچار شدن به همان بلیه ایی است که جوامع اسلامی در آن می سوزد و این گزارش به این روند اشاره دارد.

رهبران هندوتوا در نشست پارلمان مذهبی در رایپور، برای تحقق جمهوری هندو فراخوان برگرفتن سلاح دادند

طی همان فرایند هدفگیری جوامع اقلیت در هند، رهبران هندوتوا در نشست چتیسگر [2]، سخنان مطرح شده در نشست هریدوار را دوباره مطرح کردند؛

توضیح عکس : دو سخنران کلیدی در نشست چتیسگر کالیچاران مهاراج [3] و سادیو ویبهاناند گیری [4]

نویسنده این گزارش : تاروشی آشوانی [5]

دهلی نو : بعد از فراخوان نسل کشی اقلیت ها که در نشست پارلمان مذهبی برگزار شده در تاریخ های 17 تا 19 دسامبر در هریدوار صورت گرفت، حدود بیست تن از رهبران هندوتوا مجددا نشستی دو روزه در شهر رایپور ایالت چتیسگر، در تاریخ های 25 و 26 دسامبر برای اعلام ضرورت اهالی مذهب هندو [6] برای آغاز آمادگی برای تحقق جمهوری هندو [7] برگزار کردند.

  برخی از رهبران هندوتوا، از شرکت کنندگان این پارلمان مذهبی خواستند، که اگر به دنبال تبدیل هند به یک جمهوری هندو هستند، مسلح شوند، یکی از این رهبران که چنین فراخوانی را داد، کالیچاران از ایالت مهاراشترا بود، که از مهاتما گاندی (رهبر انقلاب رهایی بخش ضد استعمار بریتانیایی)، به عنوان یک خائن نام برد و از (هندوی افراطی و تروریست) قاتل او، ناتورام گادس تجلیل کرد، در ویدئوهایی که در شبکه های مجازی منتشر شده است، کالیچاران گاندی را متهم به نابودی ملت هند کرد.

بعدا، در عصر 26 دسامبر، در یک گزارش اطلاعات اولیه وقوع جرم [8]  (FIR)، صادر شده در ذیل قانون "جلوگیری از گسترش دشمنی بین جوامع مختلف و اظهار و انجام منافی عفت عمومی" [9]، توسط پرامود دیوبی [10] از رهبران حزب کنگره که در این نشست حضور داشته، در اداره پلیس ثبت شد، کالیچاران در روز پنج شنبه (9 دیماه 1400) توسط پلیس ایالتی دستگیر گردید.

پارلمان مذهبی چتیسگر، توسط یک سازمان مردم نهاد به نام نلکنتس سوا سامیتی [11] و دودهادهاری متس [12] سازمان داده شد. این نشست همچنین حضور پرامود دیوبی از رهبران ایالتی حزب کنگره هند، و بریجیموهان اگروال [13] و ویشنو دئو سای [14] را در خود داشت. نلکندس تریپاتی [15] از سازمان مردم نهاد نلکندس سوا سامیتی، کمیته سازمان دهنده این نشست مذهبی را با شرکت رهبران برجسته حزب BJP و کنگره سازمان داد.

نقطه مرکزی موضوعیت این نشست، ایجاد جمهوری هندو بود. تریپاتی عنوان داشت که :  "در راستای این امر که هر شخصی از آزادی بیان، در ابراز نظرات خود در نشست این پارلمان برخوردار است، لذا هر سخنرانی نظرات خود را آزادانه بیان داشت. اما من با آنچه در خصوص مهاتما گاندی گفته شد موافق نیستم".

جامعه مسیحی هم در این نشست مورد حمله قرار گرفتند.

 بریجموهان اگروال وزیر سابق در دولت ایالتی چتیسگر از حزب BJP در مصاحبه ایی با رسانه وایر، به کرات انزجار خود را از حمله جاری به هندویسم، که از دید رسانه ها به دور مانده است، که طی آن جامعه قبایلی به زور مجبور به قبول مسیحیت می شوند، بیان داشت. آقای اگروال که در این نشست نیز شرکت کرده بود، عنوان داشت که تعدادی از افراد متعلق به جامعه قبایلی ایالت چتیسگر، فریب خورده، و تحت عناوین ارایه خدمات بهداشتی و آموزشی، به مسیحیت تغییر مذهب داده شده اند. او اعلام داشت که در ایالت های ادیسا، جارکند، میسیونرهای مسیحی، از موقعیت زندگی در فقر این قبایل سو استفاده کرده اند. در حالی که آقای آگروال از به کار بردن خشونت در این رابطه حمایت نمی کند، و مشکلی با برپایی جشن کریسمس ندارد، اما او هنوز بر این باور است که مسیحیان باید کریسمس را به طرزی جشن بگیرند که "موجب رنجش دیگران نشود"، و پیشنهاد کرد که جشن ها باید در مکان های مذهبی انجام پذیرد.

آگروال در توجیه مطالب مطرح شده در این نشست مذهبی عنوان داشت "حمله ایی به مذهب هندو در حال انجام است، و هر شخصی از خدایان هندو سو استفاده کرده و می رود، این مواضع (تند عنوان شده در پارلمان هندو) واکنشی به این هجوم است". و بر این امر متوقف نشده، و در دفاع از تعطیلی مراسم کریسمس در هند عنوان داشت "هندویسم در معرض حمله قرار گرفته است، تغییر مذهب هندوها در حال انجام است، به همین دلیل است که چنین اعتراضی به برگزاری مراسم کریسمس صورت گرفته است".

در واکنشی به مطالب مطرح شده پیرامون خشونت علیه مسیحیان در خلال این نشست، آرون پانلال [16]، رییس شورای مسیحیان چتیسگر به رسانه وایر عنوان داشت، که یک ساختار منظم در خشونت های اعمال شده علیه مسیحیان از سال 2018 می توان مشاهده کرد. پانلال بیان داشت که "مطلب تعجب برانگیزی وجود ندارد. سال گذشته 40 خانواده مسیحی از خانه های خود در منطقه سوکما [17] در جنوب بستار [18] اخراج شدند، و اکنون در زمین های اطراف نگه داشته می شوند، و با شمشیر و نیزه در محاصره و مراقبتند. پس حملات تنها تندتر شده است، این روزها حق تشییع و تدفین جنازه های مان هم قابل مذاکره است".  پانلال ادامه داد "آنها می خواهند تنفر علیه مسیحیان را گسترش دهند، همچنان که این را در حق مسلمانان نیز انجام داده اند، حتی در نشست رایپور هم، آنها علیه مسیحیان راهپیمایی کردند که آنها هم باید بروند".

جرم های ناشی از تنفر علیه مسیحیان در چستیگر در حال افزایش است، مردم محلی بر این اعتقادند که هر دو حزب عمده کشور یعنی احزاب کنگره هند و BJP تلاش می کنند بر احساسات مذهبی سوار شده و از این تفرقه سیاسی سود برند. بر همین اساس است که حضور رهبران حزب کنگره در چنین نشست هایی بر نگرانی ها می افزاید.

دیگر سخنران این نشست سادیو ویبهاناند گیری که در این اجلاس عنوان داشت که پارلمان مذهبی باید برای پایان "جهاد عشق" [19] تحرک داشته باشند، جهاد عشق تئوری مناقشه برانگیزی است که توسط گروه های افراطی راستگرای هندو علیه مسلمانان عنوان می شود. برغم این ادعای اثبات نشده، ویبهاناند گیری عنوان داشت که "مسلمانان زنان هندو را ربوده و به آنان تجاوز می کنند". سادیو افزود که اگر یک دختر هندو با یک مسلمان ملاقات کرد، تمام جوانان هندو باید از او "حفاظت" کنند.

سلیم رضوی، رییس سابق کمیته وقف در ایالت چتیسگر، به مخالفت با این سخنان برخواست و عنوان داشت موضوعاتی مثل تجاوز و تعرض به زنان نباید جنبه فرقه گرایی به خود گیرد.

همزمان که چندین روحانی هندو در نشست پارلمان مذهبی چستیگر، تبلیغات ضد مسیحیت در رایپور را عنوان می داشتند، یک روحانی برجسته هندو به هنگام توهین به مهاتما گاندی (رهبر انقلاب هند)، مجلس را به اعتراض ترک کرد؛ وقتی کالیچاران با چنان ادبیاتی از مهاتما گاندی یاد کرد، ماهانت رام سوندر داس [20]، که از اعضای سابق حزب کنگره در پارلمان ایالت چتیسگر، و رییس سازمان "گو سوا ایوگ چتیسگر" [21] است، صحنه سخنرانی را به اعتراض ترک می نماید. یکی از اعضای اصلی این نشست بعدا عنوان داشت که او خود را از این نشست کنار کشیده است.

داس که از برگزار کنندگان این نشست بود، ضمن کناره گیری از پارلمان مذهبی مذکور، مواضع تندی علیه کالیچاران اتخاذ کرد، و حتی دیگر حاضرین را مورد خطاب قرار داد، وقتی از مهاتما گاندی به عنوان "حرامی" در این نشست، توسط کالیچاران یاد شد.

پانلال که به دیدار آقای داس بعد از این نشست رفته بود، عنوان داشت، "ماهانت رام سوندر داس، حمایت جامعه مسیحی چتیسگر را به نفع خود در این نشست جلب کرد. ما به مردان بیشتری برای دفاع از مسیحیان موقعی که مورد حمله (تندروها) واقع می شوند، نیاز داریم". پانلال همچنین اعلام کرد که جریان سازی در چتیسگر توسط حزب BJP در حال انجام است که همه قبایل هندو هستند. او اضافه کرد که "آنها مدام این نظریه باطل را عنوان می دارند که همه قبایل هندو هستند، و همه بهیل ها [22] و گونداها [23] هندو هستند. این یک تبلیغ نادرست بیش نیست".

جان دایال [24] رییس سابق اتحادیه کاتولیک های سراسر هند [25] عمیقا از فراخوان برای نسل کشی اقلیت ها نگران و ناراحت شده است. دایال عنوان داشت مهمترین نگرانی که وجود دارد این است که چنین نشست هایی با چنین سخنان تبلیغاتی و بی اساس، چگونه می تواند بدون هیچ نگرانی از نتایج آن در نزد قانون، برای طرح کنندگان این حرف ها، برگزار شود. دستگاه های ایالتی، پلیس و همچنین سیستم قضایی و ضد جرم، نسبت به بیان کنندگان چنین حرف هایی مطیع بوده و مخالفتی با بیان کنندگان این نظرات ابراز نمی دارند.

بعد از نشست هریدوار، اشخاص مختلف زیادی برای دستگیری عنوان کنندگان چنین سخنان مجرمانه ایی، که از رهبران شبه نظامیان هندوتوا هستند، و علنا از نسل کشی دیگران می گویند، موضع گیری کردند، در حالی که تعداد کمی از رهبران مذکور توسط قانون متهم شدند، و در مورد عده زیادی که رهبران کلیدی این جریان اقدامی نشد. دایال عنوان داشت "جامعه کوچک مسیحی در حال به قهقرا رفتن است، در ذیل خشونت خشک مغزهای فسیل شده افراط گرایان سنگ پریوار [26] ، کلیساها مورد حمله و خشونت هستند، این است موقعیت مسیحیان، که معمولا خشونت علیه کودکان شان، زنان و مردان شان که عمیقا در حال عبادت هستند اعمال می شود".

 او ادامه داد، حتی اگر این دیوانه ها که برای کشتار نژادی و جمعی مسیحیان فراخوان می دهند، یک درصد از جامعه یک میلیارد نفری هندو را تشکیل دهند، تنها باز صد میلیون آدم را می بینی که تشنه خون جامعه اقلیت کوچک من هستند (و باقی هندوها این چنین نیستند)".

موقعی که رسانه وایر با آجای کمار یادو [27] رییس پلیس رایپور مصاحبه کرد، او گفت که پرونده ایی علیه کالیچاران همان روزی که این گزارش شکایت به پلیس رسید، به ثبت رسیده است ، "این گزارش اولیه جرم او را برای سخنان نابود کننده علیه اقلیت پاسخگو می داند". یادو ادامه داد که شکایت های دیگری علیه رهبران دیگرکه در این نشست، سخنان اینچنینی گفته باشند دریافت نکرده است، لذا این تنها کالیچاران است که با چنین شکایتی روبروست.

منبع : https://thewire.in/communalism/raipur-dharma-sansad-call-for-violence-hindu-rashtra-christian-muslim

 

[1] - Hindutva (Hinduness) هندوبودن، اصالت هندویی، دیدگاه سیاسی – مذهبی که در دهه 1930 بر اساس ملیگرایی مذهبی هندو توسط آقای هدگوار یکی از رهبران افراطی مذهبی هندو پیش از پیروزی انقلاب هند (در سال 1947) طرح شد که بر خالص سازی و صیانت از فرهنگ و نژاد و سرزمین هندوها تاکید دارد، به همین دلیل ادیان و نژادهای واردادتی به هند را دشمن و بیگانه و خطرناک تلقی و مورد هدف قرار می دهند.

[2] - Chhattisgarh

[3] - Sadhvi Vibhanand Giri

[4] - Kalachakra Maharaj

[5] - Tarushi Aswani

[6] - Sanatani Hindus هندوها خود را به این نام می خوانند

[7] - Hindu Rashtra

[8] - First information report

[9] - promoting enmity between communities and obscene act

[10] - Pramod Dubey

[11] - Neelkanth Seva Samiti

[12] - Doodhadhari Math

[13] - Brijmohan Agrawal

[14] - Vishnu Deo Sai

[15] - Neelkanth Tripathi

[16] - Arun Pannalal

[17] - Sukma

[18] - Bastar

[19] - love jihad و یا جهاد عشق عنوانی است که از سوی هندوها افراطی علیه مسلمانان بیان می شود، که طی این جهاد، جوانان مسلمان متهم می شوند که از طریق ازدواج با دختران هندو آنها را به کیش اسلام در می آورند تا جمعیت هندوها را کاهش دهند.

[20] - Mahant Ram Sundar Das

[21] - Chhattisgarh Gau Seva Ayog

[22] - Bhil

[23] - Gonda

[24] - John Dayal

[25] - All India Catholic Union

[26] - Sangh extremist به مجموعه ایی از گروه های مختلف سیاسی واجد فرهنگ و فلسفه هندوتوا گفته می شود که در شاخه های مختلف سیاسی، مذهبی، شبه نظامی، فرهنگی و... فعالند و مجموعا گروه های Sangh Privar  را تشکیل می دهند. هندوهای افراطی

[27] - Ajay Kumar Yadav

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در باروری تخم نافرخنده پی و خسارت...
نامه سرگشاده دکتر «صادق زیباکلام» به دکتر «مسعود پزشکیان»، در آستانه نخستین سخنرانی رئیس‌جمهور به‌من...
- یک نظز اضافه کرد در باروری تخم نافرخنده پی و خسارت...
نامه سرگشاده دوم«دکتر صادق زیباکلام»به«دکتر مسعودپزشکیان»بمناسبت نخستین سخنرانی رئیس‌جمهور در «سالگر...