گویند "انقلاب ها فرزندان شان را می بلعند." [1] ، اما گویا پا را از این هم فراتر گذاشته، در دگرگونی ها، استحاله ها و رویگرانی های بعدی، انقلاب ها بنیانگذاران و میراث شان را هم می بلعند. امسال در روز پیروزی انقلاب، که متعلق به بنیانگذاران انقلاب و دست اندرکاران آن انقلاب بزرگ و وسیع است، نسل نو برنشسته بر کرسی تصمیم و تنظیم در "شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی" در قطعنامه پایانی جشن های این روزها، در راهپیمایی 22 بهمن، نامی از بنیانگذار این انقلاب به میان نیاوردند، و گویا محک زنی می کنند، تا او و میراثش و بازماندگانش را، به کل از صفحه کشور و انقلاب حذف کنند، چرا که رگه های طلایی از آزادیخواهی، استبداد ستیزی، حاکمیت مردم، حق تعیین سرنوشت و... و مفاهیم اساسی از این دست در تفکر، سخن و عمل امام خمینی پیش و بعد از انقلاب وجود دارد که مخل برنامه های جناح اصولگرا برای تکمیل پازل قدرت طلبی و تمامیت خواهی اوست.

این در حالیست که این انقلاب را ایشان رهبری کرد، و این روزها کامل به او و مبارزین همراهش در آن انقلاب تعلق دارد، و جالب اینکه رگ های غیرت اهل "انقلاب" که خود را به رغم پایان انقلاب "انقلابی" و عین انقلاب هم می دانند، به نشانه اعتراض بلند نشد. تو گویی تصویر، شعار، نام، ایده، همراهان و... آن بنیانگذار نیز با مرگش، حتی از صفحه عکس ها، بنرها، قطعنامه های و... متعلق به انقلابش هم در حال پاک شدن است، و برغم اینکه شاه بیت بنرهایی که در سطح شهرها نصب شده است مزین به جمله "من انقلابی ام" [2] می باشد، اما گویا این انقلابی بودن، حکایتگر انقلابی است که در انقلاب 57 به مرور صورت گرفته است، و آثار خود را دارد به مرور نشان می دهد.

روند حذف بنیانگذار انقلاب اسلامی و یاران و تفکرش، از آنجا آغاز شد که بعد از رحلت ایشان، سیلی خورده ها، کسانی که با تفکر ایشان زاویه داشتند و... به صحنه آورده شده و به مرور نقش گرفته، و هر چه گذشت نقش آنان پررنگ تر شد، بودجه های آموزش و تربیت کشور به سوی موسسات تربیتی آموزشی آنان سرازیر، و اکنون بعد از سی سال، ثمره آن حرکت خود را نشان می دهد، لگوی سایت بعضی مراکز ها تک عکسی  و یا بی عکس شده است، و این روند رو به افزایش است. درس آموختگان و بصیرت جویان دست آموز آنان، نام بنیانگذار ج.ا.ایران را از قطعنامه روز متعلق به امام خمینی و یارانش را حذف می کنند، یاران نزدیک و بزرگ خاندانش رد صلاحیت و در کنار قبر پدرشان مورد هجمه و تمسخر شدید قرار می دهند، تشکیلات عظیم نیروهای در کنار امام در زمان حضورش را، تحت رمز "فتنه" از صحنه کشور اخراج می کنند، و شعارهای آن انقلاب و بنیانگذار ارزش خود را از دست می دهد، و به ضد ارزش تبدیل می شود، مفاهیم تغییر ماهیت می دهند، [3]و سکان هدایت ایدئولوژیک حرکت بنیانگذار به کسانی سپرده می شود که کمترین همراهی عملی و فکری با بنیانگذار ج.ا.ایران داشتند.

و می رود تا کار به جایی برسد که در راهپیمایی امسال به جای مرگ بر اسراییل و امریکا که از تریبونِ تریبونداران این جریان گفته می شود، درس آموزان کلاس های بصیرت افزایی آنان، شعار مرگ بر روحانی (رئیس جمهور ایران)، بالاترین مقام رسمی ج.ا.ایران و سخنران این مراسم رسمی را، سر می دهند، که به رغم تمام سرمایه گذاری اصولگرایان، با رای مستقیم، و پر شمار این مردم روی کار آمد، اما او و تمام اقداماتش به تمسخر و حمله مداوم صدا و سیما، ائمه جمعه و جماعت، کنگره های بزرگداشت شهدا و... بود و امروز پامنبری های آقایان، رسما و در مراسم 22 بهمن، مرگ را به این گزینه مردم حواله می دهند، و فحش و ناسزا به جناح مقابل اصولگرایان را، به فحش و ناسزا با امریکا و اسراییل برابر، و عادی شود و...

 این همان استحاله خزنده انقلاب و شعارهایش می باشد، که معترضین بدین وضع هم، "فتنه" می شوند، و آزادیخواهانش می شوند "لیبرال" که لایق هرگونه فحش و ناسزا و تمسخرند، و فریادهایی که چرا در حال در غلتیدن به دامن شرق هستیم و "استقلال" ایران و "قانون اساسی" اش به محاق رفته، و دادن پایگاه هوایی نوژه به نظامیان روس، بدون اذن مجلس ملی را، هیچ پاسخی نیست و... و با بی اعتنایی از کنارش می گذرند، و امروز مظلوم ترین نوشته در این کشور، قانون اساسی است، که ثمره خون هزاران شهید و مجاهدت های صد ساله از مشروطیت تاکنون باید باشد، که مردم و نمایندگان شان در راس امور باشند، و عصاره فضایل ملت بر کرسی قانون گذاری قرار گیرند، و گویا همه این ها برعکس شده است.

و اگر امام خود باز گردند، شاید مثل پور سینا خواهد دید و گفت "به قومی مبتلا شدیم که فکر می کنند خدا جز آنها کسی دیگر را هدایت نکرده." چراکه در تمامیت خواهی و بی توجهی به دیگر کسانی که در این انقلاب و کشور سهیمند، بسیار پیش رفته، و راهی را می روند که خود تشخیص می دهند، خود را عین قانون، و قانون را کلام خود می دانند، و خود را محور و مقیاس حق دانسته و دیگران را "فتنه" و "انحراف" می خوانند.

[1] - جمله ایی منتسب به آقای ابراهیم فرانتس فانون،  اندیشمند فرانسوی، زاده ۲۰ ژوئیه ۱۹۲۵ – درگذشته ۶ دسامبر ۱۹۶۱، فیلسوف، مقاله‌نویس، روانپزشک و انقلابی بود. متفکر برجسته قرن بیستم که به خاطر استعمارزدایی و روان ‌آسیب‌ شناسی استعمار کارهایش الهام‌بخش جنبش آزادی‌خواهی ضداستعماری برای بیشتر از چهار دهه بوده ‌است.

[2] - "من انقلابی ام" جمله ایی از رهبر انقلاب که شاه بیت زیر تصاویر و بنرهای بزرگ ایشان و... در سطح شهرهاست که این روزها نصب می شود، متن جمله کامل ایشان بدین شرح است "من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، به همین علت صریح، صادقانه و قاطعانه حرف می زنم، پیشنهاد مذاکره وقتی معنا دارد که طرف حسن نیت خود را نشان دهد."

[3] - اگر متن سخنرانی امام خمینی در 12 بهمن 1357 بر مزار شهدای انقلاب در بهشت زهرا، یا سخنان ایشان در خلال مبارزات و خصوصا قبل از عزیمت به کشور در نوفل لوشاتو فرانسه را این روزها بخوانیم خواهیم دید که چقدر از آن ایده ها، فاصله گرفته ایم، وقتی می گفت "میزان رای ملت است" و یا از خلع ید گذشتگان برای تصمیم گیری برای امروزی ها می گفت و...؛ امروز برغم وجود پتانسیل رفراندم در قانون اساسی، ایدئولوگ هایی جناح اصولگرا که خود را این روزها مساوی انقلاب می دانند، داشتن ایده و فکر اصولگرایی خود را عین بصیرت، و تفکر خود را انقلابی محض نشان می دهند، بر این واژه همیشه روی ترش کرده، و بر پیشنهاد دهندگانش می تازند. به طوریکه آقای رحیم پور ازغدی برگزاری رفراندوم را از نظر دمکراسی و اسلام، غیر منطقی و ممکن اعلام می کند، و می گوید "هیچ کشور در مبنای دمکراسی و... تن به رفراندوم توسط خودش نمی دهد و... سوال می شه هر سی سال، هر چهل سال یک رفراندوم بشود، جواب این است که، در هیچ نظام سیاسی در دنیا این کار نیست، سوال این است که اگر 40 سال قبل یک سیستمی انتخاب شده است، اصلا توسط همه مردم، چهل سال بعد چی؟ جواب، یا بر اساس مبانی دمکراسی حرف می زنیم، یا بر اساس مبانی دینی اسلامی داریم حرف می زنیم، بر اساس دمکراسی غربی، هیچ کشور غربی و شرقی در جهان، سیستم و رژیم خود را به رفراندوم نگذاشته حتی بار اول، هیچ حکومتی قانون اساسی اش را به رفراندوم نگذاشته حتی برای بار اول، فقط امام بوده که سیستم و قانون اساسی را به رای گذاشته، آن هم بعد از انقلاب، این تنها امام بود که گفت نماینده های شما بیایند قانون اساسی را بنویسند، و بعد هم به این قانون اساسی باید بیایید رای بدهید، اگر بر مبنای دمکراسی در دنیا می گویید (رفراندوم برگزار کنیم)، که هیچ رژیم غربی این کار را نکرده، همه با جنگ، شبه انقلاب و... آمده اند، و قانون خود را به رفراندوم هم نگذاشتند، پس از نظر دمکراسی، و قوانین دمکراتیک، این سوال بی معناست، چون هیچ رژیمی خودش را به رای نگذاشته است، غیر از ج.ا.ایران؛ اما اگر بر مبانی اسلامی بخواهیم، در مبانی اسلامی اصلا زمان قید نیست (که هر چند وقت یک بار رفراندوم گذاشت)، لازم نیست 40 سال بگذرد تا رفراندوم کرد، اگر رژیمی نامشروع بود، تلاش کنید تا بکشیدش پایین. اگر همان اول فاسد شد، همان اول وظیفه دارید که قیام کنید، و لازم نیست 40 سال صبر کرد."  منبع  @Afsaran.ir  

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.