Notice: unserialize(): Error at offset 23141 of 24543 bytes in /home/fsjjnzgo/public_html/libraries/joomla/cache/controller.php on line 200
www.mostafa111.ir - لحظه نگار و با سفر نگاشت - نتایج از #160

مطالب نویسنده

فاصله خود را از درختان تنومند تنظیم کن

مصطفوی 23 خرداد 1395 6141 کلیک ها

درختان تنومند چنار، شکوهی تماشایی دارند، دلبری کرده و وسوسه برانگیزانه تو را تشویق به تکیه و توقف در خود می کنند؛ تا فکر رشد تضمینی را در تو زنده کنند؛ اما این سرابی از اعتماد و آسودگی بیش نیست، باید دانست که اگر فاصله خود را از آنان تنظیم نکنی و کاملا در زیر چتر عظیم شان قرار گیری و معتکف سایه ی آنان شوی، نابودی خود را رقم زده ایی، به رسم قانون طبیعی بقا، آنها اجازه رشد هیچ گیاهی (حتی از ریشه ی خود) را در ذیل خود نخواهند داد و رشد و سر برآوردن هر گیاهی در ذیل شان را خلاف اصل موجودیت خود دانسته و لذا طوری برنامه ریزی می کنند که در زیر چترشان از باران و آفتاب بری باشد و تو اگر تصمیم به توقف در ذیل آنها بگیری بی بهره از عناصر رشد، مرگ تدریجی ات را رقم خواهی زد. پس تنها می توان دمی بهره برد و رفت، و آرزوی چون او شدن را در قامت شان دید و از آنان گذشت.  

 

+ نوشته شده در دوشنبه بیستم اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت 2:47 PM توسط سید مصطفی مصطفوی  | 2 نظر

تو از ما پیشروتری برادر آریایی من - اما این همه انتظار از این طبیعت چیست؟!

مصطفوی 23 خرداد 1395 5833 کلیک ها

برادر هندو و آریایی من! سوالی همواره مرا به خود مشغول کرده بود که تو چطور و چرا به رود گنگ (آب)[1] و... ایمان آوردی و باز همچنان در این عصر یکتاپرستی بر ایمان خود بر طبیعت باقی مانده ایی، و حتی برای مردن هم بدو پناه می بری[2]و یا خاکستر تن رنجور از ظلم و رنج روزگارت را که اکنون سوخته و به خاکستر تبدیل شده است را نیز بدان می سپاری، تا آرامش یابد و زخم های بی شمارش التیام یافته و در تولدی دوباره بی عیب و نقص بتواند خود را بروز دهد؟!

 این همه انتظار از این طبیعت چیست؟!

اما از وقتی به طبیعت اطراف خود در تعمق و تعقل نگاه می اندازم  می بینم که همین طبیعت است که هر ساله در یک زایشی خداگونه همه نوع نعمتی را برای مان فراهم می کند و همین جاست که می توانم شهادت دهم که تو به درستی مادران و عناصر زایشگر زمین را یافته و شناخته و به ستایش آب و نور[3] و... اقدام کرده اید و در زمانی که خالق آنان بر شما پوشیده بود به آنها رو نمودید.

اما ای اجداد من! اصلا غمگین نشوید که به کشف خالق هستی مفتخر نشدید، ماکه شدیم هم (در عصر پرشتش خدای یگانه) باز روزیده بزرگ را فراموش کرده و در بین خلایقش به دنبال روزی دهنده هستیم تا بساط شکم مان برقرار باشد و لذا انسان هایی هم بر این موج سوار شده و بساط سلطنت خود بر سر ما گسترانیده اند و هر یک بر قطعه ایی و جمعیتی از ما حکمرانی می کنند، و باید بگویم باز تو از ما پیشروتر بودی که از سلاطین عصر خود عبور کرده و خداوندگارانی بزرگتر همچون آب و نور را برای پرستش انتخاب کردید و به تقدس آن پرداختید، که به واقع زایشگرانی قهارند. 


[1] وجعلنامن الماء کل شی ء حی (آیه سی سوره انبیا) هر چیز زنده ای را از آب قرار دادیم

[2] پیران سالخورده هندو برای طی آخرین ساعات عمر خود به بنارس (وارانسی یا کعبه هندوان) می روند تا در آنجا بمیرند و یا بدن مردگان را در آتش سوزانده و خاکسترش را به گنگ می سپارند.

[3] عنصر اصلی در فلسفه ایرانی که در افکار و فلسفه سهروردی بزرگ نیز منعکس شده است  

 

+ نوشته شده در سه شنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۵ ساعت 9:28 AM توسط سید مصطفی مصطفوی  | 3 نظر

کاش آسمان و چشم ها خسیسی نمی کردند

کاش آسمان و چشم ها خسیسی نمی کردند

مصطفوی 04 دی 1396 5989 کلیک ها

کاش قفل دلم می شکست، و چشم هایم نیز چون آسمان این روزهای وطن، این چنین خشک و عقیم نبودند، و چون باران های موسمی هند، راه باریدن به خود می گرفتند، و از آسمان دل مان غم ها جاری می شدند و می گذشتند.

 ابرهای غم، آسمان دل مان را سیاه کرده اند، اما انگار چشم ها نیز چون آسمان همچنان خسیسی می کنند و نمی بارند، و با این نباریدن، عقده ها بیشتر سنگینی می کند، تا به زخمی متراکم از امراض تبدیل شده، و به جای اشک، زین پس از زخم هامان خون جاری گردد.

کاش آسمان و چشم های مان به بارانی خیس و بهاری می شد و اینقدر خسیس نبودند.

کاش آسمان و چشم ها خسیسی نمی کردند

آری سقوط کرده ایم، سقوطی دهشتناک

آری سقوط کرده ایم، سقوطی دهشتناک

مصطفوی 13 شهریور 1395 5254 کلیک ها

 ملخ تخم کتاب، نویسندگان و خوانندگانش را زده است؛ سرمان در اقیانویسی تلطیف کننده و آگاهی بخش (فضای مجازی) اما به عمق چهارانگشت سرگرم صید ماهی هایی است که حتی در صورت صید هیچ جای شکمان را نخواهد گرفت؛ دروغ، بدقولی، بدعهدی اصل گردیده، راستی و عهد و تعهد اگر دیدیم انگشت به دهان می شویم، تزویر و خدعه به زرنگی و سیاست تغییر نام داده و هر که بیشتر داشته باشد موفقتر است؛ غارت دسترنج دیگران  تغییر ارزش و نام داده به دو نوع خوب و بد تقسیم شده، غارتگرانی که جایشان زندان است و اشد مجازات و باید دست قطع شوند و... و دیگرانی که اگرچه رقم هایشان تاریخی است و رکورد جهانی شکسته، حتی مورد شماتت نیستند، زیرا فرصت دانانی تلقی می شوند که توانسته آنرا دریافته و استفاده کنند، آنان از مایند و از ما بودنشان پرونده اشان را از سیاهی پاک خواهد کرد؛ ریخت و پاش و اسراف کاردانی تلقی شده و مغتنم شمردن نعمت خدا بیکلاسی ارزیابی می شود؛ نوافل، ادعیه، عزاداری در اوج و قرآن و واجبات اصلی کم ارج شده اند؛ مناسبت ها بهانه ی برای آراستن مجلس و به رخ کشیدن ثروت، میهمانان، سخنرانان، مداحان و همه اینها نشانه مُکنت و جایگاه صاحب مجلس است؛ معرف و یا منکری اگر رخ دهد به فاعل آن می نگریم و این فاعل آن است که واکنش ما را تعیین می کند؛ چشم ها به آنسوی مرزهاست که چاره ایی بر مسایل ما بیابند، کالایی از ما بخرند و یا بفروشند، مهاجرتی شود و ثروتی شامل گردد، پذیرشی صورت گیرد و علمی حاصل شود، پژوهشی صورت گیرد و حل معمایی شود، بودجه ایی اختصاص یابد و حل معضلی شود، هجومی شود کسی برود و دیگری بیاید؛ خوی و منشمان به بدی روی نهاده، ارزش ها ضد ارزش و ضد ارزش ها ارزش تلقی می شوند، گروه های مرجع، مرجعیت خود را را از دست داده به جماعتی فرصت طلب تبدیل شده اند؛ اخلاق دیگر جایی در بین ما ندارد و این فرش راحت و دلارام را از زیر پایمان کشیده اند و... آری سقوط کرده ایم، سقوطی دهشتناک.

 

 

کاش ما هم "عبید زاکانی" داشتیم که همچون او شرایط زمانه اش را خوب می دید و به وصفش اقدام می کرد، آنچنان که او شرایط زمان خود را این چنین دید و وصف کرد:
"در چنین زمانی که قحط سال مروت و فتوت باشد، و روز بازار ضلالت و جهالت؛ اخیار مُمتحن و خوار، اشرار ممکَن و در کار؛ کریم فاضل، تافته ی دام محنت؛ لئیم جاهل، یافته ی کام نعمت؛ هر آزادی، بی زادی؛ هر رادی مردودی؛ هر نسیبی، بین نصیبی؛ هر حسیبی، نه در حسابی؛ هر داهئی، قرین داهیه ای؛ هر محدثی، رهین حادثه ایی؛ هر عاقلی اسیر عاقله ای؛ هر کاملی، مبتلی به نازله ای؛ هر عزیزی، تابع هر ذلیلی به اضطرار؛ هر تمیزی، در دست فرومایه ای گرفتار."

دیدگاه

چون شر پدید آمد و بر دست و پای بشر بند زد، و او را به غارت و زندان ظالمانه خود برد، اندیشه نیز بعنوان راهور راه آزادگی، آفریده شد، تا فارغ از تمام بندها، در بالاترین قله های ممکن آسمانیِ آگاهی و معرفت سیر کند، و ره توشه ایی از مهر و انسانیت را فرود آورد. انسان هایی بدین نور دست یافتند، که از ذهن خود زنجیر برداشتند، تا بدون لکنت، و یا کندن از زمین، و مردن، بدین فضای روشنی والا دست یافته، و ره توشه آورند.

نظرات کاربران

- یک نظز اضافه کرد در نظام برخاسته از قیام های اعترا...
چرا با دوگانه سازی درباره حجاب مخالفم؟! عليرضا کمیلی کارشناس این مسأله نیستم و اتفاقا آن را امری پی...
- یک نظز اضافه کرد در انتخابات، شرایط کشور، و تحقق ن...
متن کامل نامه حسن روحانی خطاب به ملت ایران در رابطه با ردّصلاحیت توسط شورای نگهبان به این شرح است: ...